جامعه‌ای بهتر بسازیم @jameahibehtarbesazim Channel on Telegram

جامعه‌ای بهتر بسازیم

@jameahibehtarbesazim


سلام
این کانال برای بهبود وضعیت آدم‌ها، گیاهان، حیوانات، محیط زیست و تعامل بهتر آن‌ها ساخته شده است.
راه ارتباطی با ما:
@Muhammadrezakanani

جامعه‌ای بهتر بسازیم (Persian)

با عضویت در کانال 'جامعه‌ای بهتر بسازیم' شما می‌توانید به بهبود وضعیت آدم‌ها، گیاهان، حیوانات، محیط زیست و تعامل بهتر آن‌ها کمک کنید. این کانال به منظور ایجاد یک جامعه بهتر و پایدارتر تاسیس شده است. از آخرین اخبار و مقالات مربوط به حفظ محیط زیست و ارتقاء کیفیت زندگی در کانال بهره‌مند شوید. با دنبال کردن ما در این مسیر مشترک، می‌توانیم با هم جهانی را بهتر و زیباتر بسازیم. برای ارتباط بیشتر و ارسال پیشنهادات و نظرات خود می‌توانید به مدیر کانال به آیدی @Muhammadrezakanani پیام دهید.

جامعه‌ای بهتر بسازیم

10 Jan, 09:38


زار
سفری غریب در ساحت حیرت
آگاهی‌بخشی فرهنگی

لطفا بدون هیچ قضاوتی برای دقایقی، چشم‌انداز نگاهتان را تغییر دهید و سپس به خویشتن خویش بازگردید.

با حضور احسان عبدی‌پور
و میزبانی سروش صحت
🚫 ممنوعیت تماشا برای افراد زیر ۱۵ سال
|احسان عبدی‌پور|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

09 Jan, 14:51


هیچ
آگاهی‌بخشی فلسفی

در فیزیک کوانتوم و فلسفه، از هیچ زیاد صحبت می‌شود. این هیچ دقیقا چیست؟ آیا اصلا وجود خارجی دارد؟
|مجله خلقت|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

07 Jan, 15:54


میل به اشتراک‌گذاشتن محتوای ذهنمان
اغراق و شایعه

روی عرشه پرسه می‌زدم. آسمان شب آکنده بود از ستاره و پنج دقیقه‌ای می‌شد که غرق تحسین آن بودم که ناگهان شهابی فوق‌العاده نورانی پدیدار و سپس درست در مقابل چشمانم خاموش شد. یکی از شگفت‌انگیزترین منظره‌ها در تمام عمرم بود و از واکنش خودم حیرت‌زده شدم.

به‌جای لذت بردن از آن لحظه و فکر کردن به خوش‌اقبالیم، بلافاصله دور و برم را نگاه کردم ببینم کس دیگری هم روی عرشه پیش من هست یا نه. تنها چیزی که می‌خواستم این بود که به کسی، هر کسی که بود، رو کنم و بگویم "وای دیدی؟!" و در پاسخ حتی از آدمی کاملا غریبه بشنوم که "بله شگفت‌آور بود!"

به گمان من از میان تمام تمایلاتی که تکامل به ما داده است، میل به اشتراک گذاشتن محتوای ذهنمان با یکدیگر بی‌تردید مهم‌ترین نقش را در برکشیدن ما به بالای زنجیره غذایی ایفا کرده است.

ما به‌واسطه نیروی ذهنمان درنده‌ترین شکارگر کل این سیاره‌ایم. اما حتی ذهن انسان هم به خودی خود چیز خیلی خاصی نیست اگر یکی از ما را لخت و "تنها" میان جنگل رها کنند. در واقع لقمه حاضر و آماده برای جانوران آن منطقه فرستاده‌اند.

هیچ چیز برای ما مهم‌تر از پیوندهای اجتماعی‌مان نیست. زیرا برای بقاء و تولید‌مثل اجدادمان، هیچ چیزی این اندازه اهمیت نداشت. در نتیجه، شیوه‌های بسیاری برای حفظ پیوند با گروه در ما تکامل یافته است؛ و یکی از مهم‌ترین این شیوه‌ها این است که بدانیم دیگران چه فکر می‌کنند.

آگاهی از افکار دیگران کمک‌مان می‌کند با رفتار بعدی اعضای گروه تطبیق یابیم و آن را پیش‌بینی کنیم. ما همچنین می‌خواهیم گروهمان از افکار و احساسات‌مان آگاهی پیدا کند، زیرا نشاندن باورهایمان در ذهن دیگران بهترین فرصت را برای ترغیب گروه و سوق دادن آن در جهت مطلوبمان فراهم می‌کند.

پذیرش افکار و احساسات‌مان از سوی دیگران جایگاه ما را نیز در گروه تثبیت می‌کند و احساس امنیت درباره آینده‌مان به ما می‌دهد.

از قضا این دو هدف ذاتا خودمحورانه، نسخه‌ای برای هم‌کاری موفقیت‌آمیز نیز هستند؛ وقتی از محتوای ذهن دیگران آگاهیم توانایی به‌مراتب بیشتری برای هماهنگی اجتماعی و تقسیم کار داریم.

به‌ همین دلایل، تکامل میلی همیشگی به ما داده است برای به اشتراک گذاشتن محتوای ذهنمان حتی موقعی که این کار در همان لحظه هیچ فایده‌ای ندارد.

این میل به اشتراک گذاشتن تجربیات که آن شب روی عرشه کشتی به‌شدت آن را احساس کردم، در مراحل اولیه زندگی شکل می‌گیرد. کودکان نوپا دائم به توصیف جهان می‌پردازند و به افراد و اشیاء اشاره می‌کنند صرفاً برای این‌که توجه مشترک به‌وجود آورند.

میل به اشتراک‌ گذاشتن فهم و تجربه‌امان از چهارچوب تبادل دانش و شناخت فراتر می‌رود، زیرا می‌خواهیم در واکنش‌های عاطفی‌مان نیز با دیگران سهیم باشیم. برای این‌که گروهمان بتواند با یک تهدید یا فرصت به نحو احسن اثربخشی مواجه شود، باید ادراک همه ما از این موقعیت یکسان باشد و از همین رو طوری تکامل یافته‌ایم که به دنبال دستیابی به اجماع عاطفی باشیم. شاید در زندگی چیزی ناراحت کننده‌تر از این نباشد که داستانی عاطفی برای کسی تعریف کنید و واکنش او بی‌اعتنایی یا ابراز احساسی متضاد احساس خودتان باشد. این نیاز به شریک‌شدن در تجربه عاطفی، منشا تقریبا تمام موارد اغراق و بزرگنمایی است.

اگر نگران باشم از این‌که اندازه‌ی ماهی‌ای که گرفته‌ام چنانکه باید و شاید تحت تاثیرتان قرار ندهد، آن‌گاه داستانم شاخ و برگ پیدا می‌کند و قد و قواره ماهی در آن بزرگ می‌شود.

وقتی که اغراق یا شایعه‌پراکنی می‌کنیم، درک شنونده‌هایمان از واقعیت را مخدوش می‌کنیم. این مسئله را می‌توان یکی از عوارض جانبی پرهزینه‌ی نیاز به سهیم کردن دیگران در عواطف دانست، اما نباید از این واقعیت غافل شد که اشتراک عاطفی ریشه تقریباً تمام تعاملات اجتماعی موفق است.
|جهش اجتماعی، ویلیام فون هیپل، ترجمه میثم محمدامینی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

06 Jan, 09:52


اهمال‌کاری

چند سال است می‌گوییم باید پیاده‌روی روزانه انجام دهم اما نمی‌دانم چرا شروع نمی‌کنم. این "تنبلی" می‌تواند ناشی از بی‌انگیزگی باشد و یا این که هنوز قانع نشده‌ایم پیاده‌روی روزانه واقعا برای ما ضروری است. اما اهمال‌کاری مربوط به کارها و فعالیت‌هایی است که می‌دانیم باید انجام دهیم و در نهایت هم انجام می‌دهیم و صرفا انجام آن‌ها را به تأخیر می‌اندازیم. مثلا می‌دانید که می‌خواهید لباس‌های خود را اتو کنید و مطمئن هم هستید که این کار را قبل از بامداد فردا انجام خواهید داد اما اتو زدن را تا آخرین دقایق به تعویق می‌اندازید!

دلایل اهمال‌کاری
- در رویکرد روان تحلیل‌گری فروید، معمولا ریشه بسیاری از اهمال‌کاری‌ها "اضطراب" است. اگر برای انجام کاری اضطراب داشته باشید، احتمالا آن را عقب خواهید انداخت. مثلا اگر دانشجو از خودش انتظار داشته باشد که پروژه‌اش حتماً نمره الف بگیرد، انجام پروژه احتمالا برایش کاری اضطراب‌آفرین خواهد بود. پس طبیعتا در مقایسه با دانشجوی دیگری که نمره ب را هم می‌پذیرد، بیشتر احتمال دارد انجام پروژه را به تعویق بیندازد.

- مستقل از رویکرد فرویدی، پژوهش‌های بسیاری تأیید کرده‌اند که "ترس از شکست" می‌تواند یکی از ریشه‌های به تعویق انداختن کارها باشد.

- عده‌ای از روان‌شناسان معتقدند که فضای خانواده در دوران کودکی و روش‌های رفتاری و تربیتی والدین می‌تواند یکی از ریشه‌های اهمال‌کاری باشد. مثلا مادران و پدرانی که فرزندان خود را به‌شدت کنترل کرده و باید و نبایدهای بسیاری برای آن‌ها تعیین می‌کنند، یا انتظار دارند فرزندان‌شان کارها را بی‌عیب و نقص انجام دهند، ممکن است فرزندان اهمال‌کار تربیت کنند. علاوه بر این، اگر والدین مدام به جای فرزندان خود تصمیم بگیرند، اولویت‌ها را تعیین کرده و روزها را زمان‌بندی کنند، طبیعتا فرزندان‌شان در تصمیم‌گیری، برنامه‌ریزی و مدیریت زمان ضعیف خواهند بود و این ضعف می‌تواند به شکل اهمال‌کاری نمود پیدا کند.

- علاقه‌مندان به رویکرد روان‌شناسی رفتارگرا دنبال عللی برای شرطی شدن و تقویت رفتار می‌گردند. برای مغز راحت‌تر است "عقب انداختن" را به "لذت بردن" ربط بدهد. بر اساس مطالعات دن گیلبرت، انسان در شبیه سازی و تخمین آینده خطاهای زیادی دارد و نمی‌تواند به درستی حدس بزند که وقتی کار امروز را به فردا می‌اندازد، فردا چه احساسی را تجربه خواهد کرد. شاید اگر می‌توانست تلخی و سختی احساس فردا را به درستی پیش‌بینی کند، کارهایش را در زمان مناسب انجام می‌داد و به سمت اهمال‌کاری نمی‌رفت.

- بسیاری از پژوهش‌ها هم به رابطه عزت نفس پایین و اهمال کاری اشاره کرده‌اند. احتمالا این رابطه دوسویه است. یعنی هم عزت نفس پایین باعث افزایش اهمال‌کاری می‌شود و هم اهمال‌کاری و دست نیافتن به نتایج مطلوب، می‌تواند عزت نفس را کاهش دهد.

- ضعف در برنامه‌ریزی هم می‌تواند از مسیرهای مختلف به اهمال‌کاری منتهی شود. اگر هدف‌های بزرگ و غیرواقع‌بینانه تعیین کرده باشید، اگر مدت زمان کافی برای انجام یک کار در نظر نگرفته باشید، و اگر فعالیت‌ها و اقدام‌های پیش‌نیاز را انجام نداده باشید، احتمال این‌که یک کار را به تعویق بیندازید افزایش پیدا می‌کند.

- گاهی اوقات هم کمال‌طلبی باعث می‌شود که ما برخی کارها را عقب بیندازیم تا در زمان مناسب‌تری آن‌ها را با کیفیت بهتر انجام دهیم. یا با وجودی‌ که کاری را به پایان رسانده‌ایم، پرونده‌اش را نمی‌بندیم تا در فرصت بیشتر، نواقص و ضعف‌های احتمالی آن را بهبود دهیم.

- ضعف در مهارت تصمیم‌گیری هم می‌تواند به ترس تصمیم‌گیری و به تعویق انداختن تصمیم‌ها منجر شود. به خاطر داشته باشیم که اهمال‌کاری، صرفاً در فاصله‌ی تصمیم و اقدام ظاهر نمی‌شود؛ بلکه گاهی اوقات فاصله‌ی جمع‌آوری اطلاعات تا انتخاب راه‌کار را افزایش می‌دهد.

- ضعف در مدیریت زمان هم نکته‌ی دیگری است که باید به آن توجه داشته باشیم. ضعف در مدیریت زمان شما را مدام به نقطه‌ای می‌رساند که از تعهدات خودتان عقب بمانید و نظم درونی‌‌تان نیز در پی بی‌نظمی بیرونی، مختل شود.

- کسانی هم هستند که اهمال‌کاری را به عنوان یک استراتژی انتخاب کرده‌اند! گاهی اوقات برخی از ما به نتیجه می‌رسیم که کارهای دقیقه‌ی نودی را بهتر انجام می‌دهیم. این فرض می‌تواند درست باشد. چون در این شرایط کمی استرس داریم و این استرس مثبت می‌تواند بدن را در حالت پرانرژی و برانگیخته نگه دارد.
این کار اگر چه در نگاه اول می‌تواند قابل دفاع باشد، اما نباید فراموش کنیم که این الگوی رفتاری در بلندمدت، به معنای تحمل دائمی استرس (استرس مزمن) خواهد بود و می‌تواند به بهای سلامتی‌مان تمام شود.
|محمدرضا شعبانعلی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

06 Jan, 08:38


اعتماد
شکنندگی و آسیب‌پذیری

اعتماد را به شکل‌های بسیار متنوعی تعریف می‌کنند. اما شاید ملموس‌ترین تعریف اعتماد چیزی باشد که آنت بایر در سال ۱۹۸۶ در مقاله اعتماد و ضداعتماد (Trust and Antitrust) خود مطرح می‌کند.
او وقتی می‌خواهد بگوید معنی اعتماد چیست، به سراغ "آسیب‌پذیری" می‌رود؛ اعتماد یعنی این که انسان خود را در برابر دیگری آسیب‌پذیر کند.

به زبان ساده، اعتماد از لحظه‌ای شروع می‌شود که ما رازی را به کسی می‌گوییم و می‌دانیم که "ممکن است" روزی از آن علیه ما استفاده کند؛
پیامی را برای کسی می‌فرستیم که "ممکن است" جایی بر ضد منافع ما به دیگران نشان دهد؛
به ضعفی اعتراف می‌‌کنیم که "ممکن است" دقیقاً از همان نقطه به ما آسیب بزند؛
پیش کسی گریه می‌کنیم و می‌دانیم که "ممکن است" روزی همان را به روی ما بیاورد.

می‌شود بکوشیم از آسیب‌پذیری فاصله بگیریم. اما با این کار، فرصت لذت‌بخش تجربهٔ رابطهٔ مبتنی بر اعتماد را هم از دست می‌دهیم.
و به شکل متقابل، سرمایه واقعی زندگی ما نیز همه‌ی شیشه‌های شکننده‌‌ای است که دیگران پیش ما به‌امانت گذاشته‌اند و هنوز سالمند.

این شکل از نگاه به اعتماد را علاوه بر متون علمی، در آثار ادبی نیز می‌بینیم. مثلاً داگلاس کوپلند در کتاب "زندگی پس از خدا" چنین می‌گوید: عمر می‌گذرد و ما پیرتر می‌شویم. تا به خودمان بیاییم، زمان زیادی گذشته و ما فرصت آسیب‌‌دیدن از دیگران را از دست داده‌ایم. در جوانی این را خوش‌شانسی می‌دیدم و امروز یک تراژدی.
|وب‌سایت متمم|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

05 Jan, 09:19


سپر امنیتی اسنپ
آگاهی‌بخشی امنیتی

با استفاده از این قابلیت، امکان تماس مستقیم با تیم ویژه‌ی امنیت سفر، امکان به اشتراک گذاشتن موقعیت مکانی زنده و تماس مستقیم با اورژانس برای کاربران فراهم شده است.

سرویس امنیت سفر، با نشان یک سپر آبی‌رنگ، در نقشه نمایش داده می‌شود. این سرویس تمام اقدامات و امکانات امنیتی اسنپ را به صورت متمرکز در خود جای می‌دهد.

در صورتی‌ که کاربران هنگام سفر به هر دلیل احساس عدم امنیت کنند توصیه می‌شود پیش از هر اقدامی با تیم امنیت سفر اسنپ تماس بگیرند.

اگر به هر دلیلی امکان تماس تلفنی با تیم امنیت سفر اسنپ را نداشتید، مشکل خود را از طریق یک پیام متنی به کارشناس تیم امنیت منتقل کنید.
توجه داشته باشید که پس از ارسال پیام فوری، کارشناس امنیت سفر با شما تماس می‌گیرد و پرسش‌هایی با قابلیت پاسخ‌دهی با جواب‌های بله یا خیر، به‌نحوی که کاربر راننده متوجه نشود، از شما می‌پرسد.
|وب‌سایت اسنپ|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

05 Jan, 07:59


@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

04 Jan, 10:24


کتاب‌خوانی، از افسانه تا واقعیت

این‌که بگوییم مطالعه "همیشه" لذت‌بخش و دوست‌داشتنی است، بیشتر شبیه یک افسانه است تا واقعیت.
کتاب‌خوانی هم لحظات تلخ و سختی دارد. کتاب‌ها هم می‌توانند ما را فرسوده کنند.
|محمدرضا شعبانعلی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

04 Jan, 07:55


مسئولیت روشنفکر رادیکال
یک کتاب، یک نویسنده
آگاهی‌بخشی فلسفی

- چرا باید هر روشنفکر با یک فیلسوف یا فلسفه‌ای ارتباط داشته باشد.
- نقد روشنفکران در استفاده عرفی و عامی از واژه‌ها؛ آزادی، عدالت، رستگاری، مردم و خوشبختی.
- وظیفه متفکر یا روشنفکر این است که در برابر فرافکنی، مسئولیت‌پذیر کند؛ خوش، مردم، حکومت و اپوزیسیون را.
- متفکر باید از مردم و در کنار مردم باشد و با آن‌ها هم‌دستی استراتژیک داشته باشد اما یک فاصله بین او و مردم، لازمه‌ی نقد است.
- چگونه می‌توان عواطف و امیال را دید، تاب آورد و در عین حال برده‌ی آن نبود.
- گاهی آگاهی، خودش درمان است.
- پشیمانی از بزرگ‌ترین رذایل است. پشیمانی عاطفۀ عارض بر فرد یا جامعه‌ای است که نخواهد مسئولیت عملش را بپذیرد.
- شجاعت نترسیدن نیست، بلکه تاب‌آوردن ترس و دیدن آن است.
- آزادی از غلبه‌ی عواطف در مقابل آزادی از خود عواطف.
- بحران بنیادی و شبه‌بحران
- مبارزه در زمان نیهیلیسم در مقابل مبارزه با نیهیلیسم
گفتگوی احمد غلامی با دکتر محمدمهدی اردبیلی، دی‌ماه ۱۴۰۳
|شبکه شرق|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

04 Jan, 05:04


چیزی تحت عنوان ترک‌تبار یا فارس‌تبار یا کرد‌تبار یا ملت فارس و ملت ترک و ملت کرد وجود خارجی ندارد و علمی نیست‌.

حقیقت علمی این است که مردمانی در ایران هستند که تا حداقل ۵ هزار سال و حداکثر ۱۰ هزار سال پیش تبار یکسانی دارند. در آن بخش ناچیز از پیتزای DNAی خودشان، تا ۹۵ درصد هم‌پوشانی برای هزاران سال دارند، به نام تبار ایرانی که به زبان علمی آن را خوشه مرکزی ایران یا CIC معرفی می‌کنند.

هیچ جایی برای اندیشه‌های پان ترک و پان کرد و پان ایرانیسم وجود ندارد. ما یک خانواده هستیم و یک کشور داریم با مرز مشخص و آرزوهایی شبیه به هم.

این پژوهش می‌گوید اقوام ایرانی از نظر ژنتیکی ۴ دسته هستند:
۱. خوشه CIC (کردزبان، آذری‌زبان، فارس‌زبان، گیلکی‌زبان، مازنی‌زبان، لر‌زبان، عرب‌زبان؛ بالای ۹۰ درصد هم‌پوشانی؛ نزدیک به اروپایی‌ها به‌خصوص جنوب انگلیس و شمال ایتالیا و دورتر نسبت به آفریقایی ها و شرق آسیا و عربستان).
۲. سیستانی‌وبلوچ (مایل به آسیای جنوبی).
۳. ترکمن (مایل به مردمان آسیای مرکزی).
۴. جزایر خلیج فارس (مایل به جنوب صحرا و بومیان هند در جنوب).
|کانال علمی افق رویداد|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

03 Jan, 13:33


مدعیان یا موانع گفت‌وگو
آگاهی‌بخشی فرهنگی

در ایران یکی از بزرگ‌ترین موانع اجتماعی شکل‌گیری گفت‌وگو، مدعیان گفت‌وگو هستند. این مدعیان در شش گروه اصلی قرار دارند.

۱. اساتید و روشنفکران
اساتیدی که با استناد به ارجاعاتی از کانت، هوسرل، بوبر، هابرماس، بوهم، رورتی و دیگران در ستایش گفت‌وگو مطلب می‌نویسند در عمل به ندرت تحمل شنیدن نظر دیگری را دارند و با کوچکترین نقدی به هم ریخته و دودمان منتقد را به باد می‌دهند. رفتار و منش این اساتید به طور طبیعی به پیروان و هواداران منتقل می‌شود و آن‌ها هم فقط مدح مراد خود را می‌پسندند و کوچکترین نقدی به استاد والامقام را با ناسازا و یا بایکوت پاسخ می‌دهند. اساتید بزرگواری که در نقد رابطه مراد و مریدی مطلب نوشته‌اند و نوچه‌پروری را آفت فرهنگ جامعه می‌دانند و از خودبنیادی (autonomy) دم می‌زنند، خودشان تشنه ستایش‌کنندگان بیشتر و بیشترند.

۲. نشریات روشنفکری
متاسفانه در ایران نشریات روشنفکری به‌خصوص از آن نوع که روزنامه‌نگارانی مانند محمد قوچانی و رضا خجسته رحیمی راه انداخته‌اند تنها تریبون افراد خاصی هستند. روزنامه‌نگارانی که ده‌ها مطلب در رسالت و وظیفه روزنامه‌نگاری نوشته‌اند و از تبدیل شدن نشریات به تریبون احزاب و باندهای سیاسی نالیده‌اند، خودشان تریبون شخصی برخی افراد شده‌اند. این وضعیت باعث شده کم‌کم روشنفکران صاحب نام به فکر تاسیس نشریه اختصاصی خود بیافتند.

۳. نشریات علمی
در کشورهای غربی و اساساً در بیشتر دنیای متمدن فصلنامه‌های علمی- تخصصی به چاپ مقالاتی اقدام می‌کنند که نویسندگانش از سراسر کشور هستند. در نشریات دانشگاهی کشورهای توسعه‌یافته از چاپ مقالاتی که در نقد همدیگر باشند استقبال می‌کنند و چه بسا مقاله‌ای که در یک شماره چاپ می‌شود در شماره‌های بعدی همان نشریه نقد می‌شود. اما در ایران هر دانشگاه و مؤسسه علمی- پژوهشی برای خود امتیاز فصلنامه‌ای را کسب کرده و فقط به چاپ مقالات هیأت علمی آن دانشگاه یا مؤسسه مشغول هستند. این‌که اساتیدی که درس گفت‌وگو می‌دهند در عمل چقدر به گفت‌وگو پایبنداند، از همین مدیریت فصلنامه‌هایشان معلوم است.

۴. ناشران
اگر از ناشرانی که در ازای دریافت پول، کتاب چاپ می‌کنند بگذریم، در سایر موارد روابط مافیای بر چاپ کتاب حاکم است. ناشرانی که گرایش چپ دارند محال است کتابی با گرایش راست را چاپ کنند و بالعکس. همچنین اکثر ناشران دغدغه‌ای برای معرفی افراد نخبه و خلاق ندارند و ترجیح می‌دهند اولویت‌های دیگری را سرمشق خود قرار دهند. چنین عملکردهایی یکی از دلایلی است که باعث می‌شود برخی نویسندگان به دنبال تاسیس انتشاراتی شخصی یا گروهی خود باشند. در نتیجه علاوه بر این که مانعی برای گفت‌وگو و تعامل ایجاد می‌شود، مؤلفان وقت و انرژی خود را در مسیر امور اجرایی انتشاراتی صرف می‌کنند.

۵. شبکه‌های مجازی
ده سال قبل، راه انداختن وبلاگ به یک اپیدمی اجتماعی تبدیل شده بود، زیرا همه می‌خواستند بگویند و کمتر کسی حاضر بود بشنود. اکنون هم در بر همان پاشنه می‌چرخد. استادی که بزرگترین مشکل جامعه را فراموش کردن زندگی روزمره می‌داند حاضر نیست یک یادداشت از فرد دیگری درباره زندگی روزمره به اشتراک گذارد. گروهی که نام صفحه یا کانالشان را روشنگری، نقد و نظر یا گفت‌وگو»می‌گذارند، راه‌های ارتباطی مخاطبان را بسته‌اند و حاضر به شنیدن نیستند. در یک مدل دیگری چند صاحب کانال فقط پست‌های همدیگر را منتشر می‌کنند و بیگانگان شانسی برای منعکس کردن نظراتشان ندارند. در نتیجه این بیگانگان ترغیب می‌شوند که کانال ارتباطی اختصاصی خود را راه بیاندازند که سرانجامش گفت‌وگوی کم و کمتر است.

۶. بنیادها
آخرین مانع گفت‌وگو "بنیادهای فکری و فرهنگی" هستند. قاعدتا این بنیادها برای تولید گفت‌وگو و خلق فکر و اندیشه‌های جدید بنا می‌شوند اما در ایران این بنیادها به تریبونی برای مدح یک فرد و تکرار حرف‌های او تبدیل شده‌اند.

بنظر می‌رسد تمرکز برسانسور سیاسی باعث شده از سانسور فرهنگی و نقش خودمان در بایکوت، که بسیار عمیق‌تر و خطرناک‌تر است غافل بمانیم.
|نظام بهرامی کمیل|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

02 Jan, 14:57


تغییر جایگاه دین در ایران
مقایسه دین در فرانسه و آمریکا
بخشی از سخنرانی سارا شریعتی
|کانال جرعه|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

31 Dec, 19:14


به‌روزرسانی حماسی تلگرام
آگاهی‌بخشی اینترنتی

پاول دوروف، مدیرعامل تلگرام، با انتشار پست جدیدی در کانال شخصی‌اش گفت که قرار بود امروز هم‌زمان‌ با شب سال نو میلادی، "به‌روزرسانی حماسی" به‌همراه هدایایی منحصربه‌فرد برای کاربران منتشر شود، اما به‌روزرسانی یادشده از چند روز پیش در فرایند بررسی اپ‌استور باقی مانده و پاسخی به تلگرام ارائه نشده است.

پاول دوروف کاربران تلگرام را به صبوری دعوت کرد و امید داد که به‌روزرسانی حماسی به‌زودی در دسترس قرار می‌گیرد.
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

31 Dec, 15:55


به بهانه آغاز سال ۲۰۲۵ میلادی

تمام آغاز و پایان سال‌ها قراردادی است، قراردادی میان قوم و قبیله‌ای برای این‌که زیستن‌هایشان را تبدیل به عدد بکنند، برای این‌که مبنایی داشته باشند برای تکرار فصول و گردش افلاک، فرقی هم نمی‌کند کدامین روز در کدام قبیله‌ی دنیا آغاز سال در نظر گرفته شود.

از منظری فرامتنی تمام تقویم‌ها قراردادی است. آغاز سال صرفا یک عدد است، آن‌چه مهم است آغاز سال نیست، آغاز حال است. درست لحظه‌ای که هر انسانی تصمیم می‌گیرد مسیر زندگی‌اش را با دستان خویش عوض کند.
مهم گردش زمین به دور خورشید یا گردش ماه به دور زمین یا گردش کدام سیاره به دور کدامین ستاره نیست، آن‌چه مهم است گردش حال ماست، از پلشتی و زشتی به پاکی و زلالی.

ایام می‌آیند و می‌گذرند، بهارها تابستان می‌شوند و پاییزها جای خود را به زمستان می‌دهند با امید بهاری دیگر و در تمامی این تکرارهای گذار و گذر، چه بسیار آدم‌ها با چه بسیار آرزوها و خاطره‌ها و رویاها که جهان ذهنی خود را با خویش به زیر خاک می‌برند.

زندگی را چندان جدی نگیرید، جهان را، حرف‌ها و رفتارهای آدم‌ها را، رنج‌ها و خوشی‌ها را، جوانی و پیری، بیماری و تندرستی را، تمام می‌آیند و می‌گذرند و ما نیز همراهشان می‌آییم و می‌گذریم و هیچ به‌جا نمی‌ماند از هیچ کداممان، جز مشتی خاک، که جز به‌کار روییدن گلی و گیاهی در قرن‌هایی بعد، به‌کار دیگری نمی‌آید.

زندگی به شوخی نمی‌ماند، زندگی خود شوخی است و جدی گرفتنش اشتباهی بزرگ. شوخی‌گرفتن زندگی یعنی این‌که بتوانیم نقش خود را جدی بگیریم و نه بازی زندگی را.

ما برای تغییر می‌جنگیم، ما برای حالی تازه، ملالی تازه را پشت سر می‌گذاریم. اندوهگین می‌شویم تا بخشی از شادی را به فهم خود و دیگران درآوریم. ما ققنوس‌وار بر می‌خیزیم، می‌سازیم و باز بر زمین می‌زنیم. ما ردپایی بر این هستی می‌شویم بدون این‌که پایی از ما در این هستی بماند. ما فراموش می‌کنیم تا بتوانیم به‌یاد آوریم.
|برداشت آزاد از مطلب انوش در کانال فرامتنی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

30 Dec, 20:09


مرگ خاموش
آگاهی‌بخشی زیست‌محیطی

نجات روباهی که سرش در یک دبه پلاستیکی در قله برفی در ایران گیر کرده است.
 
محمود فیروزه، کوهنوردی که هشتم دیماه این روباه را نجات داده نوشته است:

کاش بدانیم زباله‌های ما چه بلایی سر طبیعت می‌آورد، هر زباله هر چند کوچک مرگ خاموش یک جاندار را رقم می‌زند.
 |برداشت آزاد کانال بی‌بی‌سی فارسی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

30 Dec, 09:13


پایش و پالایش کلام

وقتی قرار است در گفتن و نوشتن، فاصله‌مان را به "درستی" نزدیک‌ و نزدیک‌تر کنیم
باید مهارت و شهامت اصلاح کردن داشته باشیم.
در این فایل کوتاه که تکه‌ای بسیار کوتاه از رادیوجادی است، می‌توانیم این مهارت و شهامت جادی (امیرعماد میرمیرانی) را از ثانیه یازده به بعد، نه یک‌بار، بلکه سه‌بار بشنویم.
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

29 Dec, 11:10


@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

28 Dec, 19:15


ساز تِرمین
آگاهی‌بخشی موسیقی

ترمین یک ساز موسیقی الکترونیکی است که بدون تماس فیزیکی توسط نوازنده کنترل می‌شود. نام این دستگاه برگرفته از مخترع آن لو سرگیویوچ ترمین، فیزیک‌دان روسی است که در سال ۱۹۲۸ این دستگاه را به ثبت رساند.

شیوه نواختن آن منحصر به فرد است. این ساز بدون لمس شدن نواخته می‌شود. صدا توسط دو نوسان‌ساز به‌وجود می‌آید که با هم به ارتعاش در می‌آیند. یکی از نوسان‌سازها در فرکانسی با طیفی بالاتر از حد شنوایی انسان عمل می‌کند و فرکانس‌های نوسان‌ساز دیگر با ورود دست به میدان مغناطیسی تغییر می‌کند.

زمانی که ترمین روشن می‌شود، یک میدان مغناطیسی اطراف ساز را فرا می‌گیرد و زمانی که دست نوازنده به این میدان وارد می‌شود، تغییراتی در فرکانس و حجم صدا ایجاد می‌شود. دو آنتن از بدنه ترمین خارج شده‌اند که یکی کنترل‌کننده فرکانس صدا (pitch) و دیگری کنترل‌کننده حجم و مقدار آن است. زمانی که دست نوازنده به سمت آنتن عمودی حرکت می‌کند، صدا زیرتر و ریزتر می‌شود و نزدیک کردن دست به آنتن افقی سبب کم شدن بلندی صدای ساز می‌شود.
|ویکی‌پدیا و کانال فرهنگ موسیقی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

28 Dec, 16:58


‏حق آزادی بیان مهمتر از محتوای بیان است.
|ولتر

The right of free speech is more important than the content of the speech
|Voltaire
|کانال سرنخ|

جامعه‌ای بهتر بسازیم

28 Dec, 16:06


فروغ فرخزاد
آگاهی‌بخشی ادبی

هشتم دی‌ماه،
گرامی‌داشت زادروز تولد فروغ فرخزاد

گشتی در خانه پدری‌ او
و نظر سایه اقتصادی‌نیا پژوهشگر ادبیات مبنی بر این‌که چرا فروغ فراموش نمی‌شود.

ویدیو با کیفیت را اینجا ببینید
دیماه ۱۴۰۰
|کانال شرق|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

28 Dec, 10:24


@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

28 Dec, 08:33


من نمی‌خواهم این خیابانِ فرح، به اسم من باشد
آگاهی‌بخشی تاریخی-فرهنگی

دکتر سید حسین نصر می‌گوید ... حتی بامزه است این خیابان سهروردی که الان در تهران هست و خیابان میرداماد و ملاصدرا؛ دو تا بلوار بزرگ بالای تخت طاووس را که بعداً ساختند، (به نظر شما) چرا اسم‌های این‌ها این‌جوری است؟

وقتی این اسم‌گذاری شد، اصلاً مردم تهران اسم ملاصدرا را نمی‌دانستند. اسم میرداماد را هم اصلاً نمی‌دانستند و سهروردی را هم یک چیزی شنیده بودند.
من یک روز در دفترم در دانشکده ادبیات نشسته بودم؛ رئیس دانشکده ادبیات بودم. تلفن زنگ زد و گفتند شهبانو با شما کار دارد. گوشی را برداشتم و سلام و علیک کردم.
شهبانو گفتند الان شهردار تهران این‌جا پیش من نشسته و من به او گفتم نمی‌خواهم این خیابان فرح به اسم من باشد؛ فرح شمالی و فرح جنوبی.
شما یکی از بزرگان ایران را معرفی کنید که اسم او را بگذاریم روی آن خیابان.
من گفتم تمام شعرای بزرگ ایران خیابان به اسم خودشان دارند. گویا هنوز هم تغییر نداده‌اند؛ ناصر خسرو، حافظ، سعدی، فردوسی و خیام.
این‌ها خیابان‌های معتبری بود و خیابان ابن‌سینا هم داشتیم.
گفتم که بگذارید سهروردی.
گفتند: "خیلی خوب، فکری است" و گوشی را گذاشتند.
فردا تمام تابلوها را عوض کردند به خیابان سهروردی.

دهباشی: پس این اسم از آن موقع بود؟
نصر: بله، بله.

دهباشی: فکر کردم بعد از انقلاب عوض شده است.
نصر: نه خیر. سال ۴۸ یا ۴۹ بود که عوض شد؛ هشت سال قبل از انقلاب.
یک سال بعد، شهر تهران گسترش پیدا کرد و در عباس‌آباد شروع کردند به خانه‌سازی و دو تا بلوار بزرگ درست کردند که اشاره کردم؛ بلوار ملاصدرا و میرداماد.
ایشان ( شه‌بانو) باز به من تلفن کرد و گفت: فلانی، دو تا خیابان خیلی مهم درست شده. آمده‌اند پیش من برای اسم‌گذاری، شما بگویید چه اسمی بگذاریم؟
من دلم می‌خواست از بزرگان ایران باشد. تا آن وقت، واقعاً همه آن‌هایی که افراد عادی می‌شناختند، خیابان به اسمشان بود. افراد عادی در ایران شعرا را می‌شناسند، بقیه را نمی‌شناسند؛ علما و فلاسفه و ریاضی‌دان‌ها.
من فکر کردم و چون آن وقت هم داشتم روی فلسفه صفویه کار می‌کردم، گفتم: "قربان، یکی‌اش را بگذارید خیابان میرداماد، یکی دیگر را ملاصدرا." و همین کار را هم کردند.

بعد وقتی خدا می‌خواهد یک کسی به طریق غیرعادی معروف بشود، در خیابان ملاصدرا یک قصابی خیلی جدید و نویی درست کردند که تمام خانم‌های معنون [نامدار و عنوان‌دار] و شیک تهران می‌رفتند آن‌جا گوشت می‌خریدند. گوشت‌ها همه بسته‌بندی شده بود. حالا گویا در ایران همه‌جا همین‌جوری هست، ولی خب آن وقت نبود؛ در قصابی لاشه آویزان بود و مگس‌ها می‌آمدند و می‌نشستند روی آن. این یکی خیلی تمیز بود و گوشت‌ها در یخچال بودند و یک‌دفعه در شمال شهر تهران، قصابی ملاصدرا معروف شد. اصلاً خانم‌های آن‌چنانی نمی‌دانستند که ملاصدرا کیست، خود شوهرهایشان هم نمی‌دانستند، ولی اسم ملاصدرا را معروف کرد.

از آن بامزه‌تر این‌که وقتی عده زیادی ایرانی به آمریکا مهاجرت کردند و رفتند کالیفرنیا، لس‌آنجلس، خیلی‌ها خاطره آن وقت‌ها را داشتند و سعی کردند مثلاً یک کافه درست کنند مثل کافه نادری. یک دکان مثل فلان جا هم درست کردند در لس‌آنجلس به نام قصابی ملاصدرا (با خنده)، الان هم هست. تنها جایی در ایالت کالیفرنیا که اسم ملاصدرا به چه بزرگی بر سردر آن هست، این قصابی است.
می‌بینید چه جور یک چیز به چیز دیگری، یک علتی به یک معلولی می‌رسد؟
منبع: نصر، سید حسین. ۱۳۹۴. حکمت و سیاست: حسین نصر. به کوشش حسین دهباشی. تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران
|تهران ویکی‌بوک|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

27 Dec, 11:00


تو نیکی می‌کن و در دجله انداز.
باقی هم ندارد!
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

27 Dec, 09:10


اون چیزی که ما باید این روزها بهش افتخار کنیم، نه‌هایی است که می‌گوییم
|مهرسا شرع‌الاسلام|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

27 Dec, 08:21


سبک زندگی که در آن ورزش باشد
|مهرسا شرع‌الاسلام|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

24 Dec, 14:45


توصیه ارتباطی
آگاهی‌بخشی اینترنتی

می‌دانید که برنامه واتس‌اپ در ایران دچار اختلال‌های عجیبی شده که محل تردید جدی است به‌گونه‌ای که شماره‌های با پیش کد ۹۸+ اصولا در کل دنیا هم اخلال دارد.

شرکت واتس‌اپ تاکنون در این خصوص هیچگونه توضیحی نداده است و احتمال نفوذ و ارتباط این شرکت با نهادهای امنیتی و حاکمیتی در ایران رد نمی‌شود.

توصیه می‌شود کسانی که کسب و کار و یا ارتباطات آن‌ها متضمن ارسال دیتا و مدیاست از برنامه‌های دیگر مثل تلگرام یا سیگنال استفاده کنند.

کسانی که گوشی اپل دارند و مخاطب آن‌ها نیز اپل دارد از برنامه فیس‌تایم و آی‌مسج استفاده کنند.

تاکید می‌کنیم و هشدار می‌دهیم به هیچ عنوان از برنامه‌های ضبط مکالمات واتس‌اپ استفاده نکنید.

ضمنا واتس‌اپ و سایر اپ‌های مورد نیاز را فقط و فقط از گوگل‌پلی و اپ‌استور دانلود کنید ولاغیر.

البته اگر اندکی برایتان حریم خصوصی خودتان اهمیت دارد.
|عبدی مدیا|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

24 Dec, 09:58


نیروگاه خورشیدی آفتاب شرق
آگاهی‌بخشی زیست‌محیطی

بزرگترین نیروگاه خورشیدی ایران و بیست و پنجمین نیروگاه خورشیدی بزرگ دنیا، به ظرفیت ۶۰۰ مگاوات
بازدید محمد درویش فعال محیط زیست از نیروگاه خورشیدی
۱۳ آذر ۱۴۰۳
|کانال صناپ|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

22 Dec, 12:08


چگونه انگیزه می‌سازیم و از امور جهان لذت می‌بریم
نگاهی به مقوله انگیزش و بی‌لذتی
سخنرانی ٢٨ آذرماه ۱۴۰۳
|دکتر آذرخش مکری|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

22 Dec, 12:06


وقتی در تصمیم‌گیری‌هایمان خطا می‌کنیم
۳۰ آبان ۱۴۰۳ تالار ابن‌سینا، دانشگاه علوم پزشکی تهران
|دکتر آذرخش مکری|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

21 Dec, 20:04


پاسداشت نهمین سال تاسیس
کانال جامعه‌ای بهتر بسازیم.

تقدیم قطعه زیبای خزان
اثر ماندگار زنده یاد استاد پرویز مشکاتیان
قانون‌نوازی فرح فارسی
|کانال فرهنگ موسیقی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

18 Dec, 11:13


من اناری را، می‌کنم دانه،
به دل می‌گویم: خوب بود این مردم،
دانه‌های دلشان پیدا بود.

می‌پرد در چشمم آب انار؛
اشک می‌ریزم. مادرم می‌خندد.
|سهراب سپهری|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

17 Dec, 19:34


جام جمشید

سلام من سروش سارابی هستم و قرار هست که در مورد سرویس نوآورانه‌ی جامِ‌جمشید خیلی کوتاه براتون بنویسم.

از ابتدا هدف اول من و رسانه‌ی دانش آگاهی تلاش برای گسترش دانش و آگاهی بوده و تا زمانی که بتوانم این هدف باقی خواهد ماند.

بر اساس این اصل بنیادی، تلاش می‌کنم گام‌هایی برای رسیدن به این هدف بردارم.
تا امروز در مجموعه رسانه‌های دانش آگاهی، شامل وب‌سایت، کانال یوتیوب و همین کانال تلگرام محوریت بر اساس تولید محتوای صحیح و دقیق علمی و مبارزه با جهل و ایدئولوژی‌های بنیادگرا و نشر دانش و آگاهی بوده و همچنان هم ادامه پیدا خواهد کرد.

اما رسیدن به دانش و آگاهی جمعی، در دنیای پرتلاطم امروز، نیازی فراتر از نشر مطالب علمی وجود دارد.
در هر لحظه در جهان هزاران پدیده رخ می‌دهد که به لطف سیاست‌های ویران ما، تقریباً تمام آن‌ها در اندازه‌ای در زندگی مردم ما مؤثر هستند.

علاوه بر این، ما امروز نیازمند رنسانس فکری هستیم، برای شکست دادن بنیادگرایی باید با علم و آگاهی روز، خودمان را مجهز کنیم تا در مقابل نشر خرافات، سوء استفاده‌ی رسانه‌ای، جعل مطالب جهت بهره‌برداری‌های منفعت طلبانه و ... ایستادگی کنیم.

بر این اساس تصمیم گرفتم با امکانات موجود در آزمایشگاه هوش مصنوعی Raderon AI Lab برای اولین بار در ایران و جهان (فارسی‌زبانان) یک محصول مبتنی بر هوش مصنوعی شامل زنجیره‌ای از agentها را طراحی کنم تا اهداف زیر را بتوانم پوشش دهم.

- پرداخت حق اشتراک دلاری ماهانه برای ۹ نشریه معتبر جهانی
- عبور از سیستم‌های کنترلی مقابله با ربات‌های خودکارسازی در این نشریات
- انتخاب جدیدترین، برترین و مناسب‌ترین مقالات، تحلیل‌ها و ستون‌ها و ... از این ۱۰ نشریه
- استخراج محتوای خالص بدون تبلیغات و سایر موارد غیرضروری

ترجمه‌ی تخصصی و سریع محتوای انگلیسی به متن فارسی قابل درک با حداکثر توانایی ممکن در مدل‌های زبان‌های بزرگ LLM برای نگارش فارسی (به‌زودی انجین اختصاصی نگارش فارسی)

خلاصه‌سازی متن با نگارش شیوا و مناسب

من نام جام‌ِجمشید را برای این محصول انتخاب کردم به‌عنوان نمادی از داستان‌های ایرانی با استعاره از دسترسی سریع و بدون واسطه به مهم‌ترین مطالب روز جهان.

در حال حاضر این نشریات ارزشمند توسط سیستم به‌صورت خودکار پوشش داده‌می‌شود.

Bloomber | Forbes | The New Yorker | The Economist | Wall Street Journal | The New York Times |The Times | The Washington Post | Free The Conversation | MIT Technology Review

مثل همیشه تمام هزینه‌های پرداختی ماهانه، سرورها، تولید و نگهداری بر عهده‌ی خودم است، بدون هیچ کمک و اسپانسری.
jamjamshid.com
|کانال دانش، آگاهی؛ سروش سارابی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

15 Dec, 20:53


مه‌مغزی
آگاهی‌بخشی سلامت

هنگام ابتلا به مه‌مغزی، احساس فراموشی، کندی در تفکر، این‌که فلان چیز سر زبانم است، و دشواری در تمرکز به شما دست می‌‎دهد. به گفتۀ دکتر گلدستاین این اتفاق برای همه رخ می‌دهد.

خبر خوب این‌که، مه‌مغزی معمولا دلیلی برای نگرانی نیست. اما اختلال‌های مزمن در حواس‌جمعی، ممکن است علامتی از چیزی فراتر از حواس‌پرتی عادی باشد و نمایانگر بیماری‌هایی نظیر اختلال تیرویید، سکته، کم‌خونی، دیابت، افسردگی با آلزایمر باشد.

علل معمول مه‌مغزی
۱. استرس
۲. کمبود خواب
۳. تغییرات هورمونی ناشی از یائسگی یا بارداری
۴. رژیم غذایی ناسالم
۵. کمبود ویتامین ب ۱۲
۶. عواض داروها
۷. بیماری‌هایی نظیر افسردگی، دیابت، میگرن و مشکلات تیروییدی
۸. کمبود مایعات بدن
۹. شیمی‌درمانی

چطور از شر مه‌مغزی خلاص شویم؟

- رژیم غذایی مدیترانه‌ای در پیش بگیرید.
در یک تحقیق معلوم شد که بزرگسالانی که ماهی، میوه و سبزیجات، مغزهای خوراکی، حبوبات، غلات کامل و روغن زیتون مصرف می‌کردند، در تست‌های حافظه و تمرکز بهتر از هم‌سالانی که تغذیۀشان اینقدر خوب نبود، عمل می‌کردند. ماهی سالمون غنی از ویتامین ب ۱۲ است که برای عملکرد اعصاب ضروری است، و اسیدهای چرب اومگای ۳ در ماهی می‌توانند تمرکز و سرعت پردازش را در افرادی که دچار کاستی‌های شناختی هستند افزایش دهند. خوراکی‌های غنی از آنتی‌اکسیدان نیز می‌توانند به سلامت مغز کمک کنند.

- تمرکز و حفظ توجه، فعالیت‌هایی انرژی‌بر هستند که کمبود خواب موجب اختلال در آن‌ها می‌شود. روتین مرتبی برای خواب داشته باشید و دستگاه‌های الکترونیکی خود را یک ساعت پیش از خواب کنار بگذارید، چرا که نور آبی آن‌ها در تولید هورمون ملاتونین که موجب خواب‌آلودگی می‌کند، ایجاد اخلال می‌کند

-
فعال باشید.
ورزش باعث هوشیار بودن شما می‌شود. جریان خون و اکسیژن به مغز را افزایش می‌دهد، خواب را بهبود می‌بخشد، و خطر مشکلات سلامتی که می‌توانند موجب مه‌گرفتگی فکر شوند را کاهش می‌دهد. هدفتان انجام ۱۵۰ دقیقه فعالیت ایروبیک متوسط در هفته باشد. یک تحقیق دریافت که ۱۰ دقیقه بالا و پایین رفتن از پله با شدت سبک تا متوسط، حافظه، توجه و سرعت واکنش زنان را بهتر از ۵۰ میلی‌گرم کافئین افزایش می‌دهد.

- بیشتر پروتئین بخورید.
از غذاها و اسنک‌های پرکربوهیدرات اجتناب کنید تا با خالی شدن ناگهانی انرژی مواجه نشوید؛ کربوهیدرات‌ها می‌توانند مانع از فعالیت نورون‌های هوشیارکننده در مغز شوند. به دنبال غذاهای با پروتئین زیاد باشید که حاوی آمینواسیدهای محرک این نورون‌ها هستند.

- به اندازۀ کافی آب بنوشید تا جریان خون به مغز حفظ شود.

- چرت‌های ۱۰ - ۲۰ دقیقه‌ای نیز می‌توانند گره‌های شناختی را باز کنند.

چه زمانی باید به پزشک مراجعه کنید؟
اگر مه‌مغزی ناگهان سراغتان می‌آید، بیش از حد معمول شده یا در زندگی روزمره‌ی شما اختلال ایجاد کرده، نزد پزشک بروید.

می‌توانید از او بخواهید تا برایتان آزمایش دیابت، عدم توازن هورمونی یا کمبود مواد مغذی تجویز کند. اگر فکر می‌کنید که عامل مه‌گرفتگی مغزیتان دارو است، پزشکتان می‌تواند میزان مصرف را تنظیم کند یا یک جایگزین تجویز کند.
|نوروسافاری|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

14 Dec, 14:17


ریشه‌های روانی‌ خداباوری از نگاه فروید
آگاهی‌بخشی فلسفی

- خدا خالق انسان یا انسان خالق خدا
- نقش خدا در روند تکاملی انسان
- حقیقت یا آرامش
- آینده‌ی خدا در مسیر تکاملی انسان

امید اطهری‌نژاد
|آوای فلسفه در یوتیوب و در تلگرام|

پانوشت: بیان دیدگاه فروید در مورد خدا به معنی تایید یا رد آن نیست، ما صرفا این دیدگاه را نقل می‌کنیم.
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

14 Dec, 09:31


دیگر هیچ‌ چیز مرا شگفت‌زده نمی‌کند
آگاهی‌بخشی هنری

تتیکن جاه فاکولی، هنرمند آفریقایی اهل ساحل‌عاج این ترانه را در سال ۲۰۰۷ منتشر کرد. او در این اثر با استفاده از سبکِ موسیقی رِگِی (Reggae) که ریشه در جامائیکا دارد و برای بیان مسائل اجتماعی و سیاسی به‌ کار می‌رود، به موضوع استعمار می‌پردازد. تیکن جاه فاکولی با نام اصلی موسی دومبیا در سال ۱۹۶۸ در خانواده‌ای از گریوت‌ها (حافظان سنتِ شفاهی آفریقای غربی) متولد شد و از جوانی با سبک موسیقی رِگِی پیوند خورد. آثار او عمدتاً انتقادی‌‌ است و موضوعاتی چون نابرابری، فساد، استعمار نوین و اتحاد آفریقا را در برمی‌گیرد.
|هنرواره|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

12 Dec, 20:36


چرا دروغ می‌بافی مردک؟!
آگاهی‌بخشی تاریخی

۱۹ جولای ۱۷۳۳‌، یعنی حدود ۲۹۰ سال پیش، نادر در نبرد سامرا از مشهورترین و ماهرترین فرمانده عثمانی، توپال پاشا شکست خورد. ایرانیان ناگزیر شدند با ۳۰/۰۰۰ کشته و زخمی و ۳۵۰۰ اسیر تا همدان و آق‌دره عقب‌نشینی کنند.

این نخستین شکست نادر بود. یادآوری می‌شود که پیش و پس اسلام هیچ امیر‌، فرمان‌روا و امیر و شاهی، بیش از نادر، پیروز میدان‌ جنگ‌‌ها نبوده است. نقش شکست سامرا از دید تخریب روحیه ایرانیان، کمتر از شکست چالدران نبود. ولی برای نادر همواره پیروز، این شکست بس عبرت‌آموز بود.

نخست آن که نادر شکست را پذیرفت. او با احضار افسران خود شروع به اعتراف کرد و همه تقصیرها را به گردن گرفت. در عین حال سرنوشت خود و سربازانش را یکسان دانست و دلاوری‌ها و پیروزی‌های گذشته را یادآور شد. به آنان قول داد که جبران کند.‌

اعتراف به اشتباه استراتژیک‌، جایگاه نادر را نزد فرماندهان بالا برد. به‌گونه‌ای که همه در چادر فرماندهی اشک ریخته و به او اطمینان دادند که در رویارویی دوباره با توپال پاشا و ترکان عثمانی تا مرز مرگ خواهند جنگید.

دوم این که به کاتب و منشی خود، میرزامهدی‌‌خان استرآبادی‌ فرمان داد که به همه ولایات، ایالات و رئیسان قبایل نامه نوشته و در خواست اعزام نیرو کند.

میرزامهدی به‌شیوه دربار صفویه شرحی نگاشت و پس از تعریف و تمجید فراوان از نادر و لشگریانش و ذکر پیروزی‌های نادر، در پایان نوشت: اندک چشم‌زخمی به قسمتی از سپاه سپهر دستگاه نادری رسیده است.

چون نادر نامه‌ها را دید، خشمگین شد و برآشفت و به تندی بر سر میرزامهدی‌خان فریاد کشید؛ مردک این دروغ‌ها و یاوه‌ها چیست که از خود بافتی؟! ما شکست‌ خورده‌ایم. دمار از روزگارمان در آمده و رو به فنا هستیم.

واقع‌گرایی نادر مبنی بر پذیرش شکست، به‌ویژه اعتراف به اشتباه استراتژیک خویش و در خواست صادقانه و فوری نیرو، با پاسخ مثبت و کلان ایرانیان مواجه شد. چنان که در نبرد سرنوشت‌ساز انتقامی کرکوک‌، نه تنها شکست سامرا جبران شد بلکه سپاه عثمانی با از دست دادن ۲۰ هزار فرمانده و تفنگ‌چی زبده و به‌ویژه کشته شدن‌ فرمانده پیر, همواره پیروز و شجاع، توپال عثمان، ناچار به عقب‌نشینی و قبول شکست شد.

لیدل هارت، استراتژیست بریتانیایی دائما می‌گفت: گام نخست بازیابی برای ارتش شکست‌خورده، پذیرش شکست از سوی فرمانده کل است. بدون اعتراف به شکست‌، احتمال بازسازی و نوسازی ممکن نیست. سهل است که زمینه‌ای برای شکست‌های بعدی خواهدبود.
منبع: پناهی سمنانی، نادرشاه؛ بازتاب حماسه و فاجعه ملی، انتشارات کتاب نمونه
کتاب جهان‌گشای نادری نوشتهٔ میرزا‌مهدی‌خان منشی استرآبادی -منشی و مورخ نادر‌شاه افشار
|یدالله کریمی‌پور|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

12 Dec, 20:23


آیا قانون اساسی دمکراتیک برای تحقق دمکراسی کافی است؟!
آگاهی‌بخشی فلسفه سیاسی

اگر امکان گذار از استبداد به دمکراسی در کشوری وجود داشته باشد، تحقق آن را باید در قانون اساسی جدیدی بجوییم که ماهیتی کاملا دمکراتیک دارد و در آن زمان و میزان قدرت داده شده به ارکان حکومت کاملا محدود و مسقف بوده، سپردن و باز پس‌گیری قدرت در تمام سطوح برای مردم ممکن باشد.

اما این مساله با تمام اهمیت و لزوم بی‌بدیل خود برای تحقق دمکراسی کافی نیست و در عمل نیز موارد متعددی را داشته‌ و داریم که علی‌رغم وجود قانون اساسی دمکراتیک و مترقی نتیجه کار حکومتی مستبد و نهایتا فقط تا حدی لیبرالیزه و- نه دمکراتیک- بوده است و به‌عنوان مثال می‌توان روسیه و ترکیه را مثال زد.

البته قانون اساسی مشروطیت ایران را هم می‌توان به‌عنوان یک نمونه تقریبا مترقی مربوط به گذشته نام برد که دمکراسی را با خود به ارمغان نیاورد.

در چنین کشورهایی قانون اساسی به‌تدریج تبدیل به دست‌نوشته‌‌ی بی‌فایده‌ای می‌شود که هم‌زمان با ریشه دوانیدن استبداد، استناد بدان و گاه حتی داشتن آن تبدیل به جرم می‌شود!

اما کیمیا یا باطل‌السحری که تحقق قانون اساسی دمکراتیک را ممکن می‌کند، چیست؟!

به‌طور معمول افراد جامعه بر اساس منافع مشترک نسبت به یکدیگر جذب و مولکولیزه می‌شوند و این فرایند به‌تدریج به تشکیل احزاب و تشکل‌هایی می‌انجامد که مردم جامعه بر مبنای منافع مشترک، خواسته‌ها و نیازهای خود شکل داده‌اند.

نکته محوری این است که هم‌افزایی و هم‌گرایی موجود در این نهادها باعث می‌شود قدرت یک تشکل بسیار بیشتر از قدرت مجموع اعضای آن به‌طور منفرد (اثر آگونیستی هم‌افزایی جمع) باشد.

این نهادها ضمن این‌که بستری برای انتخاب و جاگذاری افراد در نردبان قدرت با رای و نظر مردم و در فرایندهای دمکراتیک هستند، همچنین بین مردم و حکومت با خاصیت بافری خود تعادل و توازن ایجاد می‌نمایند و حکومت و ارباب قدرت را نسبت به انجام مسئولیت‌های خود به‌طور مداوم پایش می‌کنند.

چنین ساختاری در کنار یک قانون اساسی دمکراتیک می‌تواند بهترین بستر برای تحقق دمکراسی باشد، چرا که مردم به‌واسطه این نهادهای واسطه‌ای قدرتمند می‌توانند از اجرای قانون اساسی اطمینان داشته باشد و حکومت ملزم است تا از طریق این نهادها نسبت به مردم پاسخگو باشد و چرا که در غیر این‌صورت قدرت تفویض شده از سوی مردم به راحتی قابل بازپس‌گیری است.

اما اگر افراد جامعه منفرد و جدا مانده از هم بوده، جامعه حالت اتمیزه داشته باشد و رابطی میان مردم و حکومت نباشد، حتی پس از یک انتخابات دمکراتیک اولیه و با وجود یک قانون اساسی دمکراتیک هم حکومت می‌تواند به‌تدریج زیر تعهدات خود بزند و با دورزدن قانون اساسی به سمت استبداد حرکت کند. چرا که حکومت‌ها و ارباب قدرت به‌طور ذاتی به‌دنبال کسب حداکثر قدرت هستند، مگر این‌که نیروی متعادل‌کننده‌ای جلودار و تنظیم‌گر آن‌ها باشد و حکومت را در محدوده عمل به دمکراسی به‌طور دائم مهار و تنظیم نماید.

مشکل بزرگ یک جامعه اتمیزه این است که یک گروه یا فرد پوپولیست به‌راحتی می‌توانند با دادن وعده‌های بزرگ، ریاکارانه و دروغین -که بدون وجود نهادهای واسطه‌ای قابل راستی آزمایی نیستند- در یک فرایند دمکراتیک قدرت را به‌دست بیاورند و پس از آن در خلا وجود نهادهای واسطه‌ای، با حداکثر سرعت از پاسخ‌دهی و عمل به قانون اساسی دور شده، به دنبال ذات قدرت‌طلب خود بروند و بدین ترتیب در نبود الزام به پاسخ‌گویی و وجود عاملی برای تنظیم قدرت، دمکراتیک‌ترین قانون‌های اساسی نیز کاملا بدون اثر می‌شوند.

البته تنهاماندگی و انفراد جامعه در حکومتی که به‌دنبال استیلای مطلق است به‌طور عامدانه نیز تعمیق می‌گردد و درصورت وجود شرایط مهیا اوضاع به سمت تشکیل یک حکومت توتالیتر خواهد رفت.
|برداشت آزاد از کانال دکتر بابک خطی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

11 Dec, 05:24


حق مخفی‌شدن

کاش می‌شد آدم سهمیه‌ی روزانه‌ی مخفی شدن داشته باشد. مثلا یکی از حقوق مدنی انسان این باشد که روزی بتواند دو ساعت گم بشود و هیچ کس دنبالش نگردد.

بیست سال پیش نیما مقدمِ الدنگ سرم کلاه گذاشت و پول‌هایم را خورد. وقتی که پول‌ها را خورد، حس کردم رسیده‌ام به لبه‌ی تاریک جهان. حوصله‌ی هیچ آدمی را نداشتم. نه حوصله‌ی راه‌کار، نه حوصله دلداری و نه حوصله‌ی دلقک‌بازی جهت تلطیف فضای سنگین دفتر کار. همین ‌شد که می‌رفتم توی کمد دیواری اتاق کارم، درش را می‌بستم، روی کارتن خالی مانیتور ال‌جی می‌نشستم و در تاریکی خیره می‌شدم به تاریکی. جواب هر کسی که صدایم می‌کرد را هم نمی‌دادم.

چرا؟ گفتم که. چون حوصله‌ی هیچ کس را نداشتم. فقط آرزو می‌کردم که کاش یک گربه‌ی خسته ‌داشتم و می‌گذاشتم روی پایم و آرام دست می‌کشیدم روی کمرش. خوبی گربه همین است که خواسته‌ی چندانی ندارد و حق مدنی انسان را برای گم شدن، به رسمیت می‌شناسد.

در عوض آن کمد را داشتم که در آن مخفی بشوم. که اگر نداشتم احتمالا بابت آشفتگی فکر و خیالم، حتما یک نفر را از پنجره‌ی طبقه‌ی سوم پرت می‌کردم توی خیابان ستارخان.

بگذریم. من از این‌که کائنات طوری سرهم شده که زمین به دور خودش بچرخد و اجازه بدهد تا چند ساعتی نور به نصف کره‌ی زمین نتابد و آدم‌ها مجبور بشوند بخوابند، خرسندم. البته بهتر این بود که بشر کنار این همه قانون من‌درآوردیِ اجتماعی-اخلاقی که برای خودش جفت و جور کرده است، قانون مدنی حق گم‌شدن موقت (و بلکم دائم) را هم اختراع می‌کرد. اصلا وصلش می‌کرد به یکی از فرامین لازم‌الاجرای خدا. مثلا «التخفّي وَاجِبٌ».

به امید روزی که وقتی یکی مثلا پرسید ارسلان کو؟ آن یکی دیگر جواب بدهد که پیش پاتون رفت دو ساعت گم بشه. امری هست بگید، من در خدمتم.
|برداشت آزاد از کانال فهیم عطار|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

06 Dec, 11:30


نقد اید‌ئولوژی‌ها و پیامدهای منفی آن از منظر فلسفی

اید‌ئولوژی‌ها به‌عنوان مجموعه‌ای از باورها و دیدگاه‌های سیستماتیک، همواره در تاریخ اندیشه بشری نقشی مهم ایفا کرده‌اند. اما از منظر فلسفی، اید‌ئولوژی‌ها می‌توانند پیامدهای منفی و خطرات قابل توجهی به دنبال داشته باشند. در این‌جا به برخی از این پیامدها اشاره می‌کنم:

۱. جزم‌اندیشی و محدودیت تفکر انتقادی
اید‌ئولوژی‌ها به دلیل ساختار بسته‌ای که دارند، معمولا مانع از تفکر انتقادی و آزاد می‌شوند. افراد به‌جای تفکر مستقل، مجبور به پذیرش دیدگاه‌های از پیش تعیین‌شده هستند که ممکن است هیچ‌گونه نقدی را برنتابند. این امر، فضا را برای رشد و تکامل فکری محدود می‌کند.

۲. ایجاد مرزهای هویتی و اجتماعی
اید‌ئولوژی‌ها اغلب به ایجاد مرزهای هویتی و اجتماعی میان گروه‌ها و افراد می‌انجامند. این مرزبندی‌ها باعث می‌شود که افراد و گروه‌ها به‌جای همکاری و تفاهم، به رقابت و تضاد بپردازند و هویت‌های مخالف به‌سرعت به "دشمن" تبدیل شوند.

۳. نقض آزادی فردی و انسان‌گرایی
وقتی اید‌ئولوژی‌ها به‌ویژه در قالب رژیم‌های سیاسی یا دینی تحمیل می‌شوند، آزادی فردی به خطر می‌افتد. افراد مجبور به پذیرش نظام‌های فکری ثابت و تحمیلی می‌شوند که ممکن است با نیازها و آرزوهای شخصی آن‌ها هم‌خوانی نداشته باشد.

۴. تفکر ابزارگرایانه و پراگماتیسم افراطی
اید‌ئولوژی‌ها معمولا حقیقت و ارزش‌ها را به ابزاری برای رسیدن به اهداف خاص تبدیل می‌کنند. این نوع نگرش، که به نوعی با فلسفه پراگماتیسم هم‌خوانی دارد، ممکن است منجر به بی‌توجهی به پیامدهای اخلاقی عمل‌ها و تأکید بیش از حد بر نتایج کوتاه‌مدت شود.

۵. مقاومت در برابر پیشرفت علمی و فکری
اید‌ئولوژی‌ها اغلب با تغییرات علمی و فکری مقابله می‌کنند. این ایستایی در تفکر، نه تنها مانع از پیشرفت علم و تکنولوژی می‌شود، بلکه فهم و درک بهتری از دنیای پیرامون را از انسان می‌گیرد.

۶. اید‌ئولوژی‌ها ممکن است در ابتدا برای سامان‌دهی جامعه مفید به نظر برسند، اما در بلندمدت می‌توانند به محدودیت‌های فکری و اجتماعی منجر شوند. در این شرایط، جایگزینی برای ایدئولوژی‌های بسته و جزم‌اندیشی، فضایی باز برای گفتگو، نقد و تحلیل است. تنها در چنین فضایی می‌توانیم به درک مشترک و هم‌زیستی انسان‌ها دست یابیم و به پیشرفت علمی، اجتماعی و فرهنگی جامعه کمک کنیم.
|دکتر محسن محمودی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

06 Dec, 11:22


لزوم نقد تمام ایده‌ئولوژی‌ها

اید‌ئولوژی‌ها کارکردهای مثبت و منفی دارند. اما کارکردهای منفی‌ ایدئولوژی‌ها چنان است که تاوان بس سنگینی باید برای آن پرداخت.

اید‌ئولوژی‌ها بین مردمان گوناگون مرز می‌کشند و گاه آن مرزها را بسیار پررنگ می‌سازند. در حالی که هنر، عشق و مهربانی مرزها را درمی‌نوردند، نظام‌های اعتقادی از جمله ایدئولوژی‌ها مرزگذاری می‌کنند و گاه مرزهای خونینی را رقم می‌زنند.

اید‌ئولوژی‌ها معمولا ادعای جامعیت می‌کنند و جزم‌اندیشی پدید می‌آورند و انتقادی‌اندیشی را تاب نمی‌آورند. آن‌ها از طریق اسطوره‌ها و نمادهای هویت‌ساز برانگیخته‌گی عاطفی ایجاد می‌کنند و توده‌ی مردم را در جهت اهداف خود به خدمت می‌گیرند و خرد انتقادی را تحت‌الشعاع عواطف قرار می‌دهند.

به‌عنوان کسی که در باره‌ی آثار اید‌ئولوژی‌ها در ایران مطالعه کرده است و به‌عنوان عضو کوچکی از این جامعه، مردم ایران را از روی آوردن به هر اید‌ئولوژی جدید برحذر می‌دارم و از یکایک آن‌ها می‌خواهم مطالبات خود را بدون پیوستن به یک اید‌ئولو‌ژی خاص و پذیرش دربست آن، از طریق کنش‌های صلح‌آمیز مدنی و تشکل‌های مدنی دنبال کنند.
|حسن محدثی‌ گیلوایی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

06 Dec, 09:07


معرفی سایت مختصرسازی کتاب‌ها
آگاهی‌بخشی فرهنگی

برای علاقه‌مندان به کتاب، سایت Sobrief را معرفی می‌کنیم.

این پلتفرم خلاصه‌های مختصری از بیش از ۷۵۰۰۰ کتاب غیرداستانی را در قالب‌های متنی و صوتی ارائه می‌کند.

این پلتفرم از ۴۰ زبان و منجمله فارسی، پشتیبانی می‌کند و آن را برای مخاطبان جهانی در دسترس قرار می‌دهد.

کاربران می‌توانند به خلاصه و مفاهیم ضروری بسیاری از کتاب‌ها برسند.

این پلتفرم برای حرفه‌ای‌ها و یادگیرندگان پرمشغله بسیار ایده‌آل است.

سوبریف یک نسخه رایگان و علاوه بر آن یک اشتراک پولی و حرفه‌ای با ویژگی‌های اضافی مانند خلاصه‌های صوتی نامحدود ارائه می‌دهد.

نظرات و بررسی‌های کاربران، کارایی و دقت خلاصه‌های ارائه شده توسط سوبریف را برجسته‌تر می‌کند.

متخصصان پرمشغله می‌توانند با مرور سریع خلاصه کتاب‌های مرتبط، از روندهای صنعت و استراتژی‌های تجاری به‌روز بمانند.

افراد علاقه‌مند به خودیاری و توسعه شخصی می‌توانند به‌راحتی به ماهیت کتاب‌های محبوب در این ژانرها دسترسی داشته باشند.

دانش‌آموزان و مربیان می‌توانند از این پلتفرم برای جمع‌آوری سریع و رسیدن به بینش‌های متعدد منابع استفاده کنند و به تحقیق و مطالعه خود غنا دهند.

سویریف برای هر کسی که مایل به یادگیری کارآمد و موثر است طراحی شده است. در این‌جا چند گروه خاص وجود دارد که ممکن است آن را به ویژه مفید بدانند:

حرفه‌ای‌های پرمشغله: کسانی که می‌خواهند به یادگیری و رشد ادامه دهند اما زمان محدودی دارند.

دانشجویان و دانشگاهیان: افرادی که برای تحقیق یا مطالعه نیاز به دسترسی سریع به اطلاعات دارند.
زبان آموزان: افرادی که به دنبال بهبود مهارت‌های زبانی خود با دسترسی به خلاصه‌ها به زبان‌های مختلف هستند.

برای استفاده از این سایت، وارد آن شوید و در قسمت جستجو، نام کتاب مورد نظر خود را تایپ کنید، بعد از پیداکردن کتاب، از پنجره‌ی زبان، ترجمه به زبان فارسی را انتخاب کنید.
|منبع|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

05 Dec, 21:12


ویژگی‌های والد آگاه

۱. طیف مختلف احساسات فرزند را تایید می‌کند، نه سرکوب.
پس وقتی اتفاق ناخواسته‌ای افتاد و اشک بچه درآمد، به جای گفتن:
مرد که گریه نمی‌کنه!، باز بچه شدی!، بسه دیگه خسته‌م کردی،
می‌گه: عشق من بیا بغلم ببینم چی شده!، اگه گریه کردن حالت رو خوب می‌کنه گریه کن.

۲. والد آگاه می‌داند که هر بچه‌ای متفاوت و منحصر به فرده.
پس به‌جای مقایسه‌های نابرابر و اشتباه و گفتن: داداشت رو ببین!، دختر خاله‌ت رو ببین!، بچه همسایه رو ببین!،
می‌گه: من تو رو همین‌طوری که هستی دوست دارم و قرار نیست شبیه کسی بشی.

۳. والد آگاه مدیریت خشم را بلد است.
پس به‌جای گفتن: این‌دفعه پاشم دیگه رحم نمی‌کنما!، مثل این‌که دلت کتک می‌خواد!،
وقتی متوجه شد عصبی شده، واکنشش اینه: چند تا نفس عمیق می‌کشه، مدت کوتاهی از صحنه دور می‌شه و بلافاصله بعد از پایین اومد خشمش، شروع می‌کنه به حرف زدن، نه تهدید کردن.

۴. والد آگاه می‌داند که برچسب زدن به آدم‌ها، می‌تونه مسیر آینده آن‌ها را تغییر بده.
پس به‌جای گفتن: عین بابات شدی!، عین مامانتی!، دست و پا چلفتی!
به وقت اشتباه، به بچه اعتماد به نفس می‌ده و می‌گه: اشکال نداره که، همه ما آدمیم و اشتباه می‌کنیم. بازم بیشتر تلاش کن عزیزم.

۵. والد آگاه می‌‌داند که آدم‌ها ظرف محبت دارند و هر روز باید شارژ بشوند.
پس به‌جای گفتن: برو اونور بابا!، بچه شدی!، تو دیگه بزرگی بوس و بغل چیه!
هر روز بچه‌ش رو بغل می‌کنه، ماچش می‌کنه، بوسش می‌کنه و می‌گه: تو آرامش منی عزیزم

۶. والد آگاه می‌‌داند که هر کلامش روی عزت نفس بچه اثر دارد.
پس به‌جای گفتن: این‌جوری می‌خوای انجامش بدی؟!، گند زدی که!، از تو اینکاره در نمیاد بابا!، بیا برو اونور!
به بچه عزت نفس می‌ده که فارغ از هر نتیجه‌ای، تو برام دوست داشتنی و عزیز و قابل احترامی.

۷. والد آگاه به جستجوگری‌های بچه‌ش احترام می‌گذارد.
پس به‌جای گفتن: بزرگ شدی یاد می‌گیری!، هنوز زوده برات!
می‌گه: بیا کنار دست خودم وایستا بدون این‌که آسیبی به چیزی یا کسی بزنیم ببینیم چه‌طور می‌شه این‌کارو انجام داد، بیا با هم انجامش بدیم.

۸. والد آگاه می‌داند که اولین و مهم‌ترین الگوی بچه‌اش هست.
پس به‌جای گفتن: ای بابا!، از ما که گذشت. ما که سوختیم و تموم شدیم و ...
می‌دونه که هر روز باید روی خودش کار کنه و مهارت‌ها و توانمندی‌ها و عزت نفس‌ش رو جدی بگیره. پس دست از تلاش برای بهتر شدن خودش برنمی‌داره.
|امید امانی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

05 Dec, 20:54


پوسیدگی مغز

واژه سال ۲۰۲۴ آکسفورد در مورد توصیف استفاده بی‌رویه از محتوای کم‌ارزش و بی‌اهمیت در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی است.

آکسفورد واژه سال ۲۰۲۴ خود را پوسیدگی مغز (brain rot) انتخاب کرده که یک اصطلاح برای نشان دادن پرسه بی‌رویه و بی‌هدف در فضای مجازی و دیدن محتواهای بی‌اهمیت و فاقد ارزش است.

پیمایش بی‌پایان رسانه‌های اجتماعی و محتوای خسته‌کننده آن‌ها اصلی‌ترین دغدغه برای انتخاب این واژه است.

انتشارات دانشگاه آکسفورد به‌عنوان ناشر فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد از بیش از ۳۷ هزار نفر برای انتخاب واژه سال کمک گرفته است. این جایزه سالانه با هدف منعکس کردن حالات و روندهای سال است.

پوسیدگی مغز به عنوان وخیم شدن فرضی وضعیت ذهنی یا فکری یک فرد، به‌ویژه در نتیجه مصرف بیش از حد مطالب (به‌ویژه محتوای آنلاین) تعریف می‌شود که نوعی جستجوی بی‌حاصل و بدون چالش مغزی در نظر گرفته می‌شود.

پوسیدگی مغز برای اولین بار توسط آکسفورد معرفی نشده و سابقه قبلی دارد. اولین استفاده از آن در کتاب والدن اثر هنری دیوید ثورو در سال ۱۸۵۴ بوده است.

کاسپر گراتول، رئیس دپارتمان زبان آکسفورد در این باره گفت: پوسیدگی مغز یکی از خطرات زندگی مجازی و نحوه استفاده ما از اوقات فراغت را نشان می‌دهد. این واژه توسط نسل زد پذیرفته شده چرا که این نسل عمدتا مسئول استفاده و ایجاد محتوای دیجیتالی است که این اصطلاح به آن اشاره دارد.
|نوروسافاری، مجله‌ مغز و شناخت|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

05 Dec, 17:37


خودبزرگ‌پنداری

در یکی از سفرها به نیکیتا خروشچف، دبیر اول حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی یه قواره پارچه گرون قیمت هدیه میدن. او در برگشت به مسکو می‌ده خياط مخصوص کرملین تا براش کت و شلوار بدوزه. خياط بعد از سایزسنجی می‌گه قربان متراژ پارچه برای شما کمه و به اندازه کت و شلوار جنابعالی نمی‌شه.

خروشچف در سفر بعد می‌ره بلگراد مرکز یوگسلاوی و پارچه رو می‌ده به یه خياط مشهور صرب. خياط اندازه‌گیری می‌کنه و می‌گه پارچه زیاد می‌اد.‌ می‌خواین یه جلیقه و یه کراوات هم براتون بدوزم؟

خروشچف می‌گه پس چرا خياط روس نتوانست از این پارچه کت و شلوار بدوزه و گفت کم‌ می‌اد؟ خياط صرب پاسخ داد: قربان تقصیر اون نیست، جناب‌عالی رو در مسکو خیلی بیشتر از اونی که هستید خیال می‌کنند.

واقع مطلب اینه که یکی از گرفتاری‌های ملت‌های زیر حکومت‌های دیکتاتوری و استبدادی، خودبزرگ‌بینی و یا حاکم(ان) بزرگ‌پنداری است. کسی که در کشورش برای برخی شهروندان خدا و نیمه‌خدا پنداشته شده و غیرقابل دسترسی تبلیغ می‌شود، در دیارهای دیگر، آدمی عادی مانند بقیه آدم‌ها است.
|یدالله کریمی‌پور|

پانوشت: یکی از خوبی‌های سفرکردن به شهرهای بزرگ این است که از خودبزرگ‌پنداری ما کاسته می‌شود.
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

03 Dec, 17:07


چرا شهروندان بعضی از قانون‌ها را تصدیق و اجرا نمی‌کنند؟

اگر شهروندان قانونی را تصدیق نکنند و مصمم به رعایت آن نباشند، در عمل اجرا نخواهد شد.
ویژگی‌های قانون با منطق، زبان و اسلوب علمی کدام‌اند؟ مهم‌ترینِ این ویژگی‌ها عبارتند از:

۱. عادلانه و منصفانه
۲. در جهت استیفای حقوق و حمایت از آزادی‌های شهروندان
۳. بر بنیان اخلاق و ارزش‌های انسانی
۴. بر پایۀ برابری شهرندان در مقابل قانون و برابری حقوقی آنان با یکدیگر
۵. پاسخ‌گویی به مناسبات فردی و اجتماعی شهروندان براساس نظم و تسهیل روابط فردی و جمعی
۶. شفافیت به‌معنی وضوح، روشنی و عاری‌بودن از ابهام
۷. برخورداری از حداقلِ تفسیرپذیری

بدین‌سان، قانون می‌تواند به‌صورت امری پذیرفته شده و مقبول، توسط شهروندان به اجرا درآید. نکتۀ حائز اهمیت این‌است‌که قانون، هنگامی در مقام اجرا قانون محسوب می‌شود که آزادانه و از سرِ اختیار، با پذیرش، تأیید و تصدیق   شهروندان روبه‌رو شود. بنابراین، توسل به زور و اجبار از سوی حکومت با هدف اجرای قانونی که شهروندان آن‌را به هر دلیل یا علت نپذیرفته  و تصدیق نگرده اند، در اکثر قریب به اتفاق موارد به علت مخالفت و مقاومت شهروندان با ناکامی و شکست روبه‌رو می‌شود و ممکن است آنان را به عرصۀ نافرمانی مدنی سوق دهد. 

قانونی که تصویب می‌شود ممکن است از بعضی و یا تمام منابع قانون‌گذاری استفاده کرده باشد؛ مانند قرارداد اجتماعی، عرف، قانون‌های مصوب پیشین، قانون‌های دیگر کشورها و احکام فقهی، اما شهروندان با پذیرش و اجرای این قانون، همدل و همراه نشوند. در این صورت قانون‌گذاران، استادان علوم حقوق و سیاسی، جامعه‌شناسان و روانشناسان بایستی دربارۀ دلایل و علل استنکاف شهروندان از تصدین و اجرای این قانون به مطالعه و ارزیابی بپردازند و کار خود را از نو شروع کنند؛ یعنی قانونی بنویسند که در عمل پاسخی مُوَّجَه و راهگشا برای زیست فردی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شهروندان باشد.

در این‌جا لازم است به نکته‌ای مهم اشاره کنم تا از سوء‌برداشتی احتمالی، پیش‌گیری شود. اگر قانون‌گذاران در وضع قانون از برخی منابع مانند قرارداد اجتماعی، قانون‌های پیشین و احکام فقهی- که همه در شمار دانش‌های بشری‌اند-، استفاده نکردند، بدین معنی نیست که آن منابع کاذب‌‌اند و شهروندان به همه و یا برخی از آن‌ها باور ندارند. استفاده نکردن از برخی منابع قانون‌گذاری ممکن است به ‌این دلیل باشد که نیاز و یا پذیرشی در جامعه نسبت به آن منابع وجود نداشته باشد. در فرض عدم پذیرش، ممکن است منبعی واجد گزاره‌های صادق و منطقی باشد، اما شهروندان به‌ هر دلیل و علتی آن ‌را از طریق نمایندگان برگزیدۀ خود در مجلس شورای ملی، تایید و تصدیق نکنند. قرار نیست شهروندان هر منبع قانون‌گذاری را به فرض صادق و منطقی بودن، به مثاب منبع تدوین قانون بپذیرند.
|سیدعلی محمودی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

03 Dec, 13:32


توهین به وطن و شهروندان
آگاهی‌بخشی حقوقی و فرهنگی

در قانون عفاف و حجاب ۱۲ مرتبه "ممنوعیت خروج از کشور" به‌عنوان "مجازات" آمده است.
ظاهرا پیش‌فرض نویسندگان قانون این‌ است که زندگی در وطن خودش مهمترین کیفر است.
خیلی توهین‌آمیز است!
|برداشت آزاد از توئیت وحید اشتری|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

03 Dec, 10:23


مغالطه‌ی توسل به ترحم

مغالطه‌ی توسل به ترحم (Appeal to Pity) موقعی پیش می‌آید که گوینده از راه برانگیختن حس ترحم طرف مقابل، بحث را از نتیجه‌ی اصلی‌اش منحرف کند.

مثال
استاد، به نظرم مقاله‌ای که نوشتم واقعا لایق نمره‌ی بیسته. من این مقابه رو وسط مراسم عزاداری مادربزرگم نوشتم. غیر از اون، بعد از ۹ سال بالاخره یه نفر پیدا شد که بشه قلبش رو بهم پیوند بزنن، ولی بنا بر دلایلی عمل
جراحی لغو شد.

البته حس تعهد و پشتکار این دانشجو واقعا لایق نمرهی ۲۰ است، ولی متاسفانه معیار نمره‌دادن به مقاله فرق دارد. شاید این دانشجو لایق حس ترحم باشد، ولی این ترحم تأثیری در کیفیت مقاله‌ی نوشته‌شده ندارد و اگر قرار باشد به‌خاطر تعریف کردن قصّه‌های غم‌انگیز نمره‌ی کسی را عوض کنیم، قربانی مغالطه‌ی توسل به ترحم شده‌ایم.

مثال
جینجر: سگت اومد تو خونه‌مون و آشپزخونه رو به هم ریخت!
مری: سگ من هیچ‌وقت چنین کاری نمی‌کنه. ببین چقدر بی‌آزاره؛ چه چشم‌های معصومی داره!

معصوم به نظر رسیدن هیچ موجودی را از جُرم‌هایش مبرا نمی‌کند، حتی اگر آن موجود یک هاپوی ناز باشد.

توضیح
مانند هر استدلالی، اگر طرفین بحث توافق کنند که عقل و منطق بر احساسات و عواطف ارجحیت دارد و کسی ادعا نکند که استدلالش حقیقتی انکارناپذیر است و صرفا با توسل به ترحم نظر شخصی‌اش را درباره‌ی انجام شدن یا نشدن چیزی ابراز می‌کند، مرتکب این مغالطه نشده است.
مثلا: بهتره سگ مری رو بابت به‌هم ریختن آشپزخونه‌ی همسایه دعوا نکنیم. لعنتی خیلی نازه!

در استدلال‌هایتان از توسل جستن به ترحم پرهیز کنید، چون فاش می‌کنند که استدلالتان ضعیف است و برای ثابت کردنش مدرک کافی ندارید.
|مغالطه به‌زبان آدمیزاد، بو بنت؛ ترجمه فربد آذسن|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

01 Dec, 18:06


درست بنویسیم

اول
بگذار دوست‌ات بدارم
تا از اندوه بی‌شمارِ درون‌ام رها شوم
بگذار اندکی درونِ دستان‌ات بخوابم
ای گواراترین مخلوقات
نزار قبانی
مترجم: احمد دریس

نکته
ضمیرهای پیوسته را درست بنویسیم:
دوستت
درونم
دستانت

دوم
در واژه‌های پایان‌یافته به همزه‌ای که پیش از آن حرف "ا" قرار دارد (الف ممدوده)، مانند آراء، اعضاء، انشاء، شهداء و ...، در نگارش فارسی‌، همزه حذف می‌شود.

پس می‌نویسیم:
شمارش آرا تا فردا ادامه دارد. 
زنگ انشا، زنگ تفریح بود!

سوم
وقتی قرار شد به خونمون بیاد، پدرم خیلی خوشحال شد.

خونمون: خون ما
خونه‌مون: خونۀ ما

گفتاری‌نویسی دستور و قانون دارد، نباید خودسرانه نوشت که موجب بدخوانی و آشفتگی در زبان شود.

چهارم
"تفاصیل" یعنی توضیحات. "با این تفاصیل" یعنی با وجود توضیحاتی که داده شد.
برخی به غلط به‌جای "با این تفاصیل" می‌گویند: "با این تفاسیر"

نادرست
با این تفاسیر راه‌حلی پیدا خواهیم کرد.
درست
با این تفاصیل، مشکلات حل خواهد شد.

پنجم
چرا از این "لغایت" و "الی" دست بر نمی‌دارید؟
"تا" چه هیزم تری به شما فروخته؟

بنویسیم:
۳ تا ۵ آبان
۱۶ تا ۲۱
|زین قند پارسی، علیرضا حیدری|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

01 Dec, 13:10


بحثی درباره آلزایمر و جذابیت‌های دیگر مغز
آگاهی‌بخشی سلامت

مصاحبه با دکتر صفری متخصص مغز و اعصاب، فوق دکترای علوم اعصاب از ریکن ژاپن و عضو هیئت مدیره انجمن علوم اعصاب ایران
|پادکست ماراتن|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

30 Nov, 17:07


دوپامین

زمانی که ما کاری انجام می‌دهیم که برایمان خوشایند است یا پاداشی به‌دست می‌آوریم، مغز دوپامین ترشح می‌کند. مثلا وقتی چیزی خوشمزه می‌خوریم، موفقیتی به‌دست می‌آوریم، یا وقتی کسی به ما توجه می‌کند، دوپامین ترشح می‌شود و باعث می‌شود احساس خوبی داشته باشیم.

دوپامین همچنین در تنظیم انگیزه و یادگیری نقش دارد. به این معنا که وقتی مغز از چیزی لذت می‌برد، به‌طور ناخودآگاه تمایل پیدا می‌کنیم که دوباره آن کار را انجام دهیم تا دوباره همان احساس خوب را تجربه کنیم. در واقع، دوپامین به نوعی سیستم پاداش طبیعی بدن است که به ما انگیزه می‌دهد تا کارهایی را انجام دهیم که به نفع بقاء و زندگی خوب است.

مغز ما در مواردی مثل دستیابی به هدف، موفقیت در کاری، فعالیت‌های بدنی مثل کشاورزی و ورزشی مثل پیاده‌روی، یادگیری موضوعی جدید، تماشای صحنه‌های زیبا مثل طلوع یا غروب خورشید، تعاملات اجتماعی مثل وقت گذراندن با دوست، دوپامین ترشح می‌کند. بنابراین، در گذشته‌ای نه چندان دور، برای ترشح دوپامین باید فعالیتی نسبتا طولانی‌مدت انجام می‌شد.

امروز اما پژوهش‌ها نشان می‌دهند که شبکه‌های اجتماعی در سریع‌ترین زمان ممکن، همان احساس پاداش را به‌طور مسمتر در افراد ایجاد می‌کنند؛ اما تفاوت این‌جاست که تغییری در زندگی واقعی ما رخ نمی‌دهد. مغز ما مدام احساس رسیدن به دستاورد می‌کند، بدون آن‌که در واقعیت، دستاوردی فیزیکی، روانی، عاطفی، جسمی، مالی و ... داشته باشیم.

نکته‌ی تلخ‌تر آن است که در گذشته، حس خوب دوپامین به ما انگیزه می‌داد که دوباره دستاورد را تکرار کنیم. مثلا هفته‌ی بعد هم به دیدن دوستمان برویم، فردا هم پیاده‌روی کنیم، هدف دیگری را نیز محقق کنیم، یا دوباره به کوه برویم. پس باید دوباره برنامه‌ریزی می‌کردیم، دوباره تلاش می‌کردیم و از این رو، زندگی جریان داشت.

امروز اما برای به‌دست آوردن مجدد آن دستاورد، فقط کافیست دوباره صفحه‌ی گوشی خود را لمس کنیم و از آن‌جا که این کار دشوار نیست، ما مدام آن را تکرار می‌کنیم. به‌همین دلیل است که در کمتر از چند دقیقه، بدون این‌که پیام یا تماسی دریافت کرده باشیم، ناخودآگاه دوباره گوشی خود را چک می‌کنیم. از طرف دیگر، به فعالیت‌هایی مثل دیدار دوستان، طبیعت‌گردی، پیاده‌روی، هدف‌گذاری و تلاش، احساس نیاز نمی‌کنیم.

امروز بخش زیادی از مدیریت زندگی دست خود ماست و این، شاید زندگی را سخت‌تر کرده باشد. ما باید برای ایجاد دنیایی تلاش کنیم که در آن مردم از تکنولوژی برای رفاه خودشان استفاده کنند، نه برای رفاه کسانی که تکنولوژی را کنترل می‌کنند.
|کانال مدرسه توسعه|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

30 Nov, 05:56


سه راه برای یافتن معنا از نظر ویکتور فرانکل
آگاهی‌بخشی فلسفی
بخش قبلی اینجا

- کار و خدمت ارزشمند از طریق خلاقیت، ولو کوچک
- اجازه متحول‌شدن توسط دیگران؛ تجربه عاشق شدن
- مواجهه با رنج‌های اجتناب‌ناپذیر؛ متانت و صبوری

امید اطهری‌نژاد
|آوای فلسفه در یوتیوب و در تلگرام|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

29 Nov, 11:39


موسیقی و آلزایمر

نوامبر ماه آگاهی از آلزایمر است و به این بهانه تصمیم گرفتم که درباره جنبه‌های امیدوارکننده و روشن‌تری از دانسته‌هایمان درباره این بیماری، که شایع‌ترین نوع زوال عقل است و در حال حاضر درمان قطعی برای آن وجود ندارد، بنویسم.

پس از سپری کردن سال‌ها برای آموختن موسیقی و تحقیق درباره اثرات درمانی آن، یکی از سؤالاتم این بود که موسیقی چگونه می‌تواند به بیماران مبتلا به آلزایمر برای حفظ توانایی‌های شناختی‌شان یا کندشدن سیر نزولی این توانایی‌ها، کمک کند. آن‌چه در پژوهش‌ها یافته‌ام را به اشتراک می‌گذارم.

در سال ۱۹۹۳ گروهی از محققان مطالعه‌ای را انجام دادند که در آن ۶۰ بیمار ساکن آسایشگاه و مبتلا به آلزایمر، مشارکت داشتند. در شروع مطالعه از تمام شرکت‌کنندگان تست ارزیابی وضعیت خلقی و شناختی گرفته شد. در مرحله بعد مشارکت‌کنندگان به‌طور تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. گروه اول هر روز در ساعت تفریح، موسیقی‌های گروه بیگ‌بند مربوط به سال‌های دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ را گوش می‌دادند. گروه دوم در ساعت‌ فعالیت‌های روزانه پازل می‌ساختند و گروه سوم در ساعت تفریح، طراحی و نقاشی می‌کردند. بعد از ۶ ماه از همه افراد مجددا  تست ارزیابی وضعیت خلقی و شناختی گرفته شد. نتایج نشان داد که در گروهی از بیماران که در ساعت تفریح روزانه موسیقی گوش می‌دادند، میزان هشیاری، احساس شادی و توانایی یادآوری تاریخچه شخصی قبلی، بالاتر از دو گروه دیگر بود.

در مطالعه دیگری در یونان، ۳۲ بیمار مبتلا به آلزایمر با متوسط سنی ۶۷.۵، مورد ارزیابی با آزمون کوتاه وضعیت ذهنی (MMSE)، که برای سنجش عملکردهای شناختی مانند حافظه و توجه به کار می‌رود، قرار گرفتند و آزمون هر ۶ ماه، تحت نظر نورولوژیست، تا مدت نهایی ۳۰ ماه، برای آن‌ها تکرار می‌شد. در این مدت شرکت‌کنندگان، در جلسات فردی و گروهی همراه با استفاده از سازهای موسیقی مانند پیانو، فلوت و طبل، حاضر می‌شدند. در پایان مطالعه تمام شرکت‌کنندگان، از موسیقی‌درمانی در بهبود وضعیت شناختی‌شان سود بردند.

در مطالعه دیگری در کانادا که در سال ۲۰۲۰ انجام شد ۱۹ بیمار مبتلا به آلزایمر با متوسط سنی ۷۲.۲ سال در جلساتی به ۸ قطعه آواز کلاسیک و معاصر، به تواتر، گوش می‌دادند و قبل و بعد از بازه‌ی مطالعه، پرسشنامه خود-ارزیابی احساسات (PANAS) و تمرین‌های حافظه و توجه را انجام می‌دادند. نتایج بهبود قابل‌ ملاحظه‌ای را در کارکرد حافظه و بهبود ظریفی را در توانایی توجه نشان داد. مشارکت‌کنندگان همین‌طور افزایش احساسات مثبت و کاهش احساسات منفی‌شان را بعد از موسیقی‌درمانی گزارش کردند و ارتباط معناداری میان گزارش آن‌ها از احساس مثبت و عملکرد شناختی بهترشان در آن زمان، وجود داشت.

یک مطالعه مروری وسیع درباره موسیقی‌درمانی در بیماران مبتلا به آلزایمر نشان داد که گوش دادن‌ به موسیقی در بهبود خلق، کاهش سطح اضطراب و احساس افسردگی، بهبود جنبه‌هایی از عملکرد شناختی مانند یادآوری تاریخچه شخصی و همین‌طور روان‌تر شدن جریان کلام اثر معناداری دارد. علی‌رغم مشکلات شدید حافظه، بیماران مبتلا به آلزایمر همچنان می‌توانند آوازهای جدید را یاد بگیرند و به صدای موسیقی واکنش هیجانی نشان دهند. بعضی مطالعات اثر مثبت موسیقی، بر کاهش بی‌قراری، و افزایش تعامل حسی با اطرافیان در مبتلایان به آلزایمر را نشان داده‌اند. این اثرات به‌ویژه زمانی که موسیقی‌‌ها از پلی‌لیست شخصی بیمار که در گذشته برای او مجبوب بوده‌اند انتخاب می‌شود، بیشتر می‌شوند.

سؤالی که ایجاد می‌شود این است که چگونه حافظه موسیقیایی علی‌رغم نقصان‌های شدید حافظه در بیماران مبتلا به آلزایمر، به‌طور عمده‌ای دست‌نخورده باقی می‌ماند. دانشمندان باور دارند که شبکه‌های عصبی مربوط به حافظه موسیقیایی از مسیرهای نوروونی مرتبط با حافظه در لوب گیجگاهی متمایز هستند. بازیابی حافظه موسیقیایی به نواحی پراکنده‌تری در درون و بیرون لوب گیجگاهی، پیشانی و آهیانه‌ای مرتبط است.

بنابراین اگر مسئول مراقبت از یک بیمار مبتلا به آلزایمر هستید، ایده‌ی کمک‌کننده‌ای خواهد بود اگر یک پلی‌لیست از موسیقی‌های مورد علاقه او تهیه کنید و آن را در ساعت وعده‌های غذایی و استراحتش پخش کنید. همچنین قرار دادن پخش موسیقی به‌عنوان یک روتین صبحگاهی در کاهش بی‌قراری مرتبط با آلزایمر موثر است.

یکی از کاربردهای مهم نتایج مطالعاتی که به آن‌ها اشاره شد این است که در همه آن‌ها مشاهداتی مبنی بر اثر محفاظت‌کننده‌ی موسیقی در برابر افت شناختی مرتبط با سن وجود دارد و بر اساس آن‌ها می‌توان به این نتیجه رسید که شروع فعالیت‌های مرتبط با موسیقی در هر سنی یک ایده‌ی سودمند است؛ چه یادگیری نواختن یک ساز یا ملحق شدن به گروه کر یا باشگاه رقص، هیچ‌ وقت برای شروع مراقبت کردن از مغزمایمان دیر نیست.
|منبع: Barbara Koltuska
ترجمه: علی نیک‌جو |
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

27 Nov, 20:27


سمفونی ایران به روایت فریدون شهبازیان
آگاهی‌بخشی موسیقی و فرهنگ

موسیقی محلی و مقامی
هر نوایی، سفری
- خراسان
- ترکمن‌صحرا
- آذربایجان
- کرمانشاهان
- لرستان
- بوشهر
- هرمزگان
- بلوچستان

تهیه‌کننده و کارگردان: وحید موسائیان
گوینده متن: مسعود رایگان
مرگز گسترش سینمای مستند و تجربی
|موسیقی و مهارت|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

26 Nov, 12:12


عقلانیت و لیبرالیسم
آگاهی‌بخشی فلسفه سیاسی

|بخشی از نشست‌ گفتار و اندیشه در شیراز، آذرماه ۱۴۰۲، دکتر مهدی تدینی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

26 Nov, 12:01


محرومیت و لیبرالیسم
آگاهی‌بخشی فلسفه سیاسی

|بخشی از نشست‌ گفتار و اندیشه در شیراز، آذرماه ۱۴۰۲، دکتر مهدی تدینی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

26 Nov, 11:02


معنویت و لیبرالیسم
آگاهی‌بخشی فلسفه سیاسی

|بخشی از نشست‌ گفتار و اندیشه در شیراز، آذرماه ۱۴۰۲، دکتر مهدی تدینی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

26 Nov, 10:42


امور اخلاقی؛ مثل آزادی، جنگ و رواداری در لیبرالیسم
آگاهی‌بخشی فلسفه سیاسی

|بخشی از نشست‌ گفتار و اندیشه در شیراز، آذرماه ۱۴۰۲، دکتر مهدی تدینی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

26 Nov, 10:17


یکی از معانی رواداری در لیبرالیسم
آگاهی‌بخشی فلسفه سیاسی

|بخشی از نشست‌ گفتار و اندیشه در شیراز، آذرماه ۱۴۰۲، دکتر مهدی تدینی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

25 Nov, 08:40


لیبرالیسم و سرمایه‌دار
آگاهی‌بخشی فلسفه سیاسی

|بخشی از نشست‌ گفتار و اندیشه در شیراز، آذرماه ۱۴۰۲، دکتر مهدی تدینی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

25 Nov, 05:52


انجامش دهید!
پستان، شرم، مرگ و زندگی یک زن

اگر قلب کسی ناگهان از تپش بایستد، ممکن است فقط چند دقیقه به زندگی او باقی بماند. انجام CPR می تواند شانس زنده ماندن آن‌ها را افزایش دهد. CPR اطمینان حاصل می‌کند که خون به پمپاژ ادامه می‌دهد و تا زمان رسیدن درمان تخصصی، اکسیژن را به مغز و اندام‌های حیاتی می‌رساند.

اما تحقیقات نشان می‌دهد که در زمانی که آن فرد یک زن است، افراد حاضر، کمتر برای انجام CPR مداخله می‌کنند!
یک مطالعه جدید استرالیایی ۴۴۹۱ ایست قلبی را بین سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و نشان داد که افراد حاضر در محل، احتمال بیشتری دارد که CPR را بیشتر برای مردان (۷۴٪) نسبت به زنان (۶۴٪) انجام دهند.

اما چرا؟ آیا این تا حدی می‌تواند به این دلیل باشد که آدمک‌های آموزشی CPR پستان ندارند؟
تحقیقات جدید ما مانکن‌های موجود در سرتاسر جهان را بررسی کرد تا افراد را در انجام CPR آموزش دهد و نشان داد که ۹۵٪ آنها سینه‌شان صاف است!

از نظر تشریحی، وجود پستان روش CPR را تغییر نمی‌دهند. اما وجود و عدم آن‌ها ممکن است روی این‌که آیا افراد آن را (سی‌پی‌آر) انجام می‌دهند یا خیر تأثیر بگذارند - و تردید در این لحظات حیاتی می‌تواند به معنای تفاوت بین زندگی و مرگ باشد.

بیماری‌های قلبی عروقی - از جمله بیماری قلبی، سکته مغزی و ایست قلبی - علت اصلی مرگ و میر زنان در سراسر جهان است. اما اگر زنی در خارج از بیمارستان دچار ایست قلبی شود (به این معنی که قلبش به درستی پمپاژ نکند)، احتمال انجام CPR روی او توسط حاضران ۱۰ درصد کمتر از یک مرد است! زنان همچنین احتمال کمتری برای زنده ماندن از CPR دارند و احتمال آسیب مغزی به دنبال ایست قلبی برای آن‌ها بیشتر است.

بی‌میلی تماشاگر
شواهد فزاینده‌ای وجود دارد که زنان در مقایسه با مردان کمتر احتمال دارد CPR دریافت کنند. این همچنین ممکن است تا حدی به دلیل نگرانی تماشاگران باشد، با این فکر که ممکن است متهم به آزار و اذیت جنسی شوند، و نگرانی از این‌که ممکن است باعث آسیب فیزیکی شوند (در برخی موارد بر اساس این تصور که زنان از نظر بدنی "ضعیف‌تر" هستند) و همچنین این تصور که یک زن ممکن است از لمس پستانش دچار ناراحتی شود. اطرافیان همچنین ممکن است در تشخیص این‌که یک زن دچار ایست قلبی شده است یا نه، مشکل داشته باشند.

حتی در شبیه‌سازی سناریوها، محققان دریافته‌اند کسانی که -برای‌ احیای قلبی- مداخله کرده‌اند، در مقایسه با انجام همین کار برای مردان، کمتر لباس زنانه را برای آماده‌سازی برای احیا در می‌آورند و زنان کمتر احتمال داشت که CPR یا دفیبریلاسیون (بار الکتریکی برای راه‌اندازی مجدد قلب) دریافت کنند - حتی زمانی که این کار در سطح فقط تمرین و یک بازی آنلاین بود که شامل لمس کسی هم نمی‌شد.

شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد نحوه عملکرد افراد در سناریوهای آموزش احیاء منعکس‌کننده کارهایی است که در مواقع اضطراری واقعی انجام می‌دهند. این بدان معناست که آموزش افراد برای تشخیص ایست قلبی و آمادگی برای مداخله، در هر جنس و نوع بدن، حیاتی است.

- بدانید که پستان داشتن یا نداشتن تفاوتی در سی‌پی‌آر ایجاد نمی‌کند؛ انجامش دهید.
- بدانید برای سی‌پی‌آر نیازی به برداشتن سوتین فرد نیست، اما برای دفیبریلاتور سوتین او را باید بردارید.

منبع این گزارش، جسیکا استوکس پریش، استادیار پزشکی، دانشگاه باند و ربکا اسزابو، مدرس ارشد افتخاری در مراقبت‌های ویژه و مامایی، زنان و زایمان و سلامت نوزادان، دانشگاه ملبورن
|کانال افق رویداد، سام آریامنش|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

24 Nov, 14:04


زباله‌های تیز و برنده
آگاهی‌بخشی فرهنگی

چگونه اشیای تیز و بُرنده را در کیسه‌های زباله بگذاریم تا به پاکبانان صدمه وارد نشود.

ویدئو متعلق به شرکتی فرانسوی-بین‌المللی به نام ویولیا [وئولیا] (Veolia) است که در زمینۀ مدیریت آب، مدیریت پسماند و انرژی فعالیت دارد.

زبان این ویدئو، اسپانیولی‌ست اما برای دریافت پیام آن دیدن ویدئو کافی‌ست.
|کانال اندیشه‌سرا|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

24 Nov, 12:25


زندگی مصنوعی من
پیامدهای ورود هوش مصنوعی به حوزه دین

به اعتقاد شماری از پژوهشگران هوش مصنوعی و علوم فلسفه، به‌زودی در جوامع انسانی شاهد تولدِ نوع جدیدی از ادیان یا طریقت‌های مذهبیِ مبتنی بر هوش مصنوعی خواهیم بود.

برخی تحقیقات نشان داده که هوش مصنوعی ممکن است تأثیرات پیچیده‌ای رویِ باورهای مذهبیِ سنتی مردم داشته باشد و به‌طور بالقوه در برخی زمینه‌های نظری و اعتقادی ادیانِ ابراهیمی را به چالش بکشد.
در این زمینه می‌توان به قابلیت‌های هوش مصنوعی در به چالش کشیدنِ برخی دیدگاه‌های سنتی درباره آفرینش، وحی آسمانی یا دنیای بعد مرگ اشاره کرد.

رضا جمالی به همراه حسین دباغ و علی سوفسطایی
|وب‌سایت صدانت|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

24 Nov, 12:08


معنا و نگاه ویکتور فرانکل
آگاهی‌بخشی فلسفی

- لذت و ارزش زیستن
- چالش‌های اگزیستانسیال
- معنا و شانس بیشتر برای بقاء
- هر انسانی با توجه به خودش و شرایطش، معنای زندگی خاص خودش را دارد
- معنابخشی، مرز بین نابودی و بقاء را تعیین می‌کند

امید اطهری‌نژاد
|آوای فلسفه در یوتیوب و در تلگرام|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

24 Nov, 11:40


چالش برای تعیین سه قلمرو
آگاهی‌بخشی فلسفه سیاسی

در این نوشتار کوتاه تلاش می‌کنم مهمترین چالش‌های امروز ایران را در سه‌گانه‌ای به نام "مثلث بحران" صورت‌بندی و به اختصار هر یک را بیان نمایم.

۱. چالش بر سر تعیین قلمرو دین
انسان ایرانی، می‌خواهد عرصه‌ی عمومی و مشخصا سیاست را از دین بازپس گیرد و قلمرو دین را کاهش دهد تا جا برای انسان و عقل او باز شود. چالشی برای محدود کردن فرمان‌روایی دین در امور عمومی و سپردن مدیریت عرصه‌ی عمومی و سیاست به عقل بشری. تلاشی برای ظهور انسان محق در برابر انسان مکلف. آن‌گونه که آدمی حق داشته باشد به سامان کردن زندگی جمعی خود را به عقل مستقل از دین بسپرد.

امروزه، جریان بازپس‌گیری عرصه‌ی عمومی از دین و مجال دادن به فرمان‌روایی عقل را سکولاریسم می‌نامند. اما فارغ از نام‌گذاری بر چنین جریانی، آن‌چه عملا در حال رخ‌دادن است، انقباض قلمرو دین و انبساط قلمرو انسان است. و نیز نزاع برای بیرون آمدن سیاست از زیر چتر دین. و در نهایت عقب راندن دین تا پشت مرز حوزه‌ی خصوصی.

۲. چالش بر سر تعیین قلمرو دولت
مراد از تعیین قلمرو دولت، بازپس‌گیری عرصه‌ی خصوصی از حیطه و فرمانروایی دولت و واگذار کردن آن به شهروندان است. نزاعی برای محدود کردن وظایف و دخالت دولت در اموری که بنا به تعریف، از حیطه‌ی قلمرو دولت خارج و در اختیار جامعه است.

اگر نتیجه و ماحصل چالش اول، تولد انسان در برابر خدا بود، اما محصول ضلع دوم نزاع از مثلث بحران، تولد جامعه در مقابل فرمانروایی بی‌حد و حصر دولت است.
از مصادیق مهم و قابل مشاهده‌ی کاهش قلمرو دولت، تلاش جامعه برای بازپس‌گیری دین از دولت است. جامعه می‌خواهد مدیریت زندگی دینی را خودش برعهده بگیرد و هر گونه تصمیم‌گیری در این زمینه را به شهروندان بسپرد.
آزادی بیان، عقیده، و آزادی و اختیار در تعیین سبک زندگی و این که معنای خیر چیست و نیز آزادی افراد در امور خصوصی، از مصادیق این نزاع است. چنین جریانی، امروزه عموما با عنوان لیبرالیسم شناخته می‌شود.
ماحصل تلاش در بعد دوم از مثلث نزاع، تولد شهروند آزاد است.

۳. نزاع بر سر تعیین قلمرو جامعه
چالش سوم در آوردگاه میان فرد و جامعه در جریان است. جامعه که به نحو تاریخی، از طریق عرف و کنترل‌های غیر رسمی، "فرد" را در انقیاد کامل خود داشته است، امروزه با تنش ناشی از محدود شدن سلطه و ‌کاهش قلمرو خویش روبرو است. نزاعی برای خلق "فردیت" و به رسمیت شناختن فرد در برابر جامعه. فرد به مثابه‌ی سوژه‌ی مختار و آزاد از فرمان‌روایی فرهنگ و جامعه، در حال شکل‌گیری است. تا آن‌چه را  به عنوان زندگی مطلوب می‌شناسد، بر عهده گیرد.

وجه تشابه سه عنصر دین، دولت و جامعه، در مثلث نزاع، تمامیت‌خواهی است. انسان ایرانی با سه اردوگاه تمامیت‌خواه مواجهه است. بدون آن‌که بخواهیم همه چیز را به یک عنصر تقلیل دهیم، اما می‌توان بنیادی‌ترین مسئله‌ی امروز ایران را تمامیت‌خواهی، معرفی کرد.

از یک منظر، تمام تلاش انسان ایرانی مقابله با سه‌گونه تمامیت‌خواهی است:
الف) تمامیت‌خواهی الاهیاتی
ب) تمامیت‌خواهی سیاسی
ج) تمامیت‌خواهی اجتماعی

به یاد داشته باشیم که مقصود جنبش رهایی‌بخشی که اکنون به پیش می‌رود، حذف حریف نیست، بلکه بازگرداندن حریف به قلمرو معقول و پذیرفته‌ شده‌ی خویش است، تا جا برای "دیگری" باز شود.
می‌خواهد جا برای انسان (در برابر دین)،  برای شهروند (در مقابل دولت) و جا برای فرد (در مقابل جامعه) باز شود. مقصود، رها کردن گریبان انسان، شهروند و فرد است از سه قدرتی که مجال حضور و وجود به "دیگری" نمی‌دهد.

گریز از دین، دولت و جامعه، ممکن نیست، از این رو انسان ایرانی تلاش می‌کند به خوانشی از این سه دست یابد که بتواند عمارتی در آن بنا کند با سه ستون انسان، شهروند و فرد. به گونه‌ای که در نهایت، سوژه‌ی آزاد به‌جای سوژه‌ی منقاد بنشیند.

وقتی از سوژه‌ی آزاد سخن رانده می‌شود، توجه به این نکته نیز اهمیت دارد که آزادی یعنی پذیرفتن مسئولیت. هر کس باید بار مسئولیت خود را، به تنهایی بر دوش بکشد.
گریختن از سایه و سلطه‌ی مرجعیت‌های سه‌گانه‌ی پیش‌گفته، فقط گام اول است. در این‌جا، مسئله، پذیرش مسئولیت از سوی انسان ایرانی مطرح می‌شود. گرچه رهایی شیرین است اما پس از رهایی، مسئولیت بار سنگین و هولناکی است که تحمل کردن‌اش، آمادگی و توان بالا می‌طلبد.

آمادگی اخلاقی و مهارت عملی برای گذار از دوره‌ی انقیاد و اطاعت به دوره‌ی "برپای خود‌ ایستادن" و فرمانروای خویش گشتن و پذیرفتن مسئولیت، گرچه پروسه‌ی دشوار و طولانی است، اما سبب می‌شود که آدمی از "صغارت خودخواسته‌ای که کانت (فیلسوف) از آن سخن می‌گفت، بیرون آید و آن‌گاه با آزمون و خطا زندگی‌خود را مدیریت کند.
|خرد منتقد، علی زمانیان|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

18 Nov, 08:09


علم و شبه‌علم
بخش دوم

ویژگی‌هایی که گفتم فقط در صورتی نشانه‌ای از فعالیت شبه‌علمی است که فرد دعوی علمی بودن داشته باشد اما به لوازم فعالیت علمی پایبند نباشد. شخصی که کلاً اصول طب داخلی هاریسون را کنار می‌گذارد و معتقد است که این دسته از علوم کلاً نادرست هستند و علم نیستند، شبه‌علمی رفتار نکرده. رفتار این فرد را باید ذیل رفتارهای "نامعقول" طبقه‌بندی کرد و نه شبه‌علمی. نامعقول است زیرا معقول آن است که آن‌چه را کارآمدتر است، مبنای عمل قرار دهیم. تاریخ طب، تاریخ جایگزینی درمان‌های کارآمدتر با درمان‌های ناکارآمدتر است.

فعالیت‌های شبه‌علمی منحصر به ایران نیست اما شیوه‌های علمی برخورد با طب سنتی نیز وجود دارد و اصلاً علم مدرن محصول همین شیوه‌ برخورد بوده. طب سنتی می‌تواند منشأ حدس‌های زیادی در تولید گزاره‌های آزمون‌پذیر باشد. مثلاً این‌که چه ماده‌ مؤثری در فلان گیاه وجود داشته که در فلان نظام طبی سنتی برای درمان فلان بیماری توصیه شده؟ این نحوه‌ برخورد کاملاً علمی است و بخشی از کار روزانه‌ داروسازی مدرن است و در کشور ما نیز بخشی از طب سنتی با شیوه‌های علم مدرن سنجیده می‌شود.

برای ترویج عقلانیت، به‌ویژه در جهانی که در اتاق‌های پژواک گیر افتاده‌ایم و کژاطلاعات (misinformation) و اطلاعات جعلی، ما را محاصره کرده نیازمند تدریس تفکر نقاد در تمام سطوح هستیم؛ از دبستان تا مقطع دکتری. از آن‌جا که برخورداری از تفکر نقاد یک مهارت است، بنابراین گذراندن یک دوره در یکی از مقاطع تحصیلی کفایت نمی‌کند. همان‌طور که یک سال ورزش کردن برای تمام عمر کفایت نمی‌کند، گذراندن یک دوره تفکر نقاد نیز برای کسب مهارت‌های مربوطه کفایت نمی‌کند.

کسی که از این مهارت برخورار شود متوجه می‌شود که اولاً رویکرد معقول به علم آن است که بتوانیم علم را در حل مسائل روز به‌کار گیریم. ثانیاً متوجه این نکته نیز می‌شود که علم خطاپذیر است و دائم به‌روز می‌شود؛ بنابراین از علم امری مقدس و غیرقابل بازبینی برای خود نمی‌سازد. علم محصول خرد جمعی عده‌ای کنش‌گر است که با فرضیه‌پردازی و آزمون مکرر آن فرضیه‌ها کارآمدترین آن‌ها را برای هدایت زندگی انسان در اختیارمان قرار می‌دهند.

شواهد تجربی گواه آن هستند که کسی که از تفکر تحلیلی و نقاد برخوردار باشد، احتمال آن‌که فریب کژاطلاعات و اطلاعات جعلی پیرامون علم را بخورد کمتر است. این نوع تفکر برای همه‌ مردم جامعه لازم است، بنابراین تدریس آن از دوران ابتدایی باید آغاز شود.

اما کسانی که وارد دانشگاه می‌شوند نیازمند چیزی بیش از تفکر تحلیلی و نقاد نیز هستند. بهره‌مندی از تفکر علمی نیازمند آشنایی دقیق‌تر با نهاد علم است. درس فلسفه و جامعه‌شناسی علم برای همه‌ دانشگاهیان لازم است. به‌خاطر تجربه‌ سالیانی که به تدریس فلسفه علم مشغول بوده‌ام، دریافته‌ام که عموم دانشگاهیان، به استثنای متخصصان فلسفه‌ علم، درک درستی از کارکرد علم ندارند.

سه سنخ نگاه به علم در دانشگاه‌ها و البته در متون فلسفه علم رایج است که دو مورد آن بر خطاست. در یک‌سوی طیف برخی معتقدند که محتواهای آن‌چه در کتب علمی آمده، اثبات‌شده است. در سوی دیگر طیف، برخی معتقدند که علم یک بازی زبانی هم‌تراز با قصه‌ شاه‌پریان است. جالب آن‌که هر دو سوی طیف، رویکرد خود به علم را "صادق" می‌پندارند و رویکرد رقیب را خطا. اما این دو رویکرد در یک چیز مشترکند؛ این‌که طرف‌داران آن فاقد انعطاف شناختی لازم، که محصول برخورداری از تفکرهای نقاد و تحلیلی و تفکرهای خلاق است، هستند.

در میانه‌های طیف که نگاهی سیاه و سفید به علم ندارد ازجمله آن‌گونه که در معرفت‌شناسی تکاملی آمده، منظرهایی به علم وجود دارد که می‌توانند بهترین استفاده‌ کاربردی را از علم بکنند. بنابراین وقتی گفته می‌شود، آموزش فلسفه علم برای همه مقاطع لازم است، باید ببینیم کتاب آموزشی با چه رویکردی نگاشته شده. آموزش برخی از نگاه‌های دوسوی طیف نه‌فقط جامعه را علم‌گراتر نمی‌کند، بلکه به علم‌ستیزی بیشتری می‌انجامد.

اما آموزش برخی نگرش‌های میانه‌ طیف به‌واقع برای همه‌ مقاطع دانشگاهی لازم است. آگاهی از این‌که علم محصول خرد جمعی، نظریه‌پردازی و گرفتن بازخوردهای دائمی از طریق آزمایش‌هاست، به‌ظاهر ساده است اما عموم مخالفت‌هایی که با علم انجام می‌شود بیان‌گر آن است که در همین خوانش ساده از علم با مشکلات زیادی مواجه هستیم.

خلاصه کنم. مهمتر از تدریس فلسفه علم، آموزش مهارت‌های نرمی مانند تفکر نقاد و تحلیلی در تمام مقاطع تحصیلی لازم است. آموزش فلسفه‌های علمی که نه علم‌ستیز باشند، نه علم را مصون از نقادی بدانند نیز برای همه‌ مقاطع دانشگاهی لازم است.
|هادی صمدی، روزنامه هم‌میهن|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

18 Nov, 08:09


علم و شبه‌علم
بخش اول

گزاره‌ها یا صادق هستند یا کاذب، و البته ممکن است ما از صدق و کذب آن‌ها اطلاع نداشته باشیم. بنابراین متصف کردن گزاره‌ها به علمی، غیرعلمی و شبه‌علمی نیازمند دقت زیادی است و محل اختلافات اساسی. مثلاً ممکن است گزاره‌ای علمی باشد و کاذب. امروزه می‌دانیم نظریه‌ زمین‌مرکزی بطلمیوس کاذب است اما به‌طور متعارف کسی نمی‌گوید، این نظریه شبه‌علمی است.

دقیق‌تر آن‌ است که بگوییم این نظریه بخشی از "تاریخ علم" است. به‌نحو مشابه، عموم گزاره‌های طب سنتی بخشی از تاریخ علم هستند، نه شبه‌علمی. مکان درست پژوهش درباره‌ آن‌ها در دپارتمان‌های تاریخ علم است و البته ممکن است گزاره‌ای علمی نباشد و صادق باشد.

اما به‌طور متعارف سخت بشود، گزاره‌ای شبه‌علمی اما صادق پیدا کرد. این امر باعث می‌شود که عموماً شبه‌علمی و کاذب یکی گرفته شوند. اما دقیق‌تر آن است که بگوییم گزاره‌هایی که در شبه‌علم‌ها ظاهر می‌شوند عموماً و نه ضرورتاً، کاذب هستند. مثلاً فرض کنید در آینده مشخص شود شکل خطوط کف دست با برخی رفتارهای ما همبستگی دارد.

هرچند امروزه و براساس علم روز این امکان نامحتمل ارزیابی می‌شود، اما ممکن است با پیشرفت در برخی علوم مشخص شود این گزاره کاذب نبوده است. اما صرف اینکه چنین امکانی در آینده وجود دارد دلیل موجهی بر آن نیست که امروز آن را صادق بپنداریم و مبنای عمل قرار دهیم. باتوجه به مثال‌هایی که گفتم به نظرم بهتر آن است که تفاوت علم و شبه‌علم را در نه در سطح گزاره‌ای بلکه در سطح نوع رفتار کسانی که به علم و شبه‌علم مشغول هستند، درنظر بگیریم.

کسانی که مشغول کار علمی هستند علم را به هیچ سنخی از ایدئولوژی‌ها پیوند نمی‌زنند. می‌پذیرند که فرضیه‌های علمی ابطال‌پذیر و نقدپذیرند. علم را جهانی می‌بینند و برایشان مهم نیست فلان پژوهش را چینی‌ها انجام داده‌اند یا آمریکایی‌ها. همچنین دین و مذهبِ پژوهشگر نیز برایشان اهمیتی ندارد. اگر نتایج آزمایش عملی و نقادی نظری، مورد اجماع جوامع علمی باشد، می‌پذیرند.

اجتماعات علمی، باز هستند و محصولات علمی آنها، هرچند با فاصله‌ زمانی در اختیار جامعه‌ جهانیِ علم قرار می‌گیرد. نظریه‌های علمی پیوستگی خاصی با بدنه‌ سایر علوم دارند. کسی که زیست‌شناسی کار می‌کند نظریه‌های شیمی را طرد نمی‌کند و کسی که روان‌شناسی علمی کار می‌کند زیست‌شناسی را محترم می‌شمارد. از ویژگی‌های علم، شک‌گرایی سازمان‌یافته است به این معنا که هیچ سخنی را بدون شک، تردید و نقادی نمی‌پذیرد.

مقاله‌ای را که برای نشر به نشریات معتبر علمی بفرستید برای داوران ناشناس می‌فرستند و آنها تلاش می‌کنند ایرادهای مقاله را برملا کنند. نهایتاً اگر اجماع آنها بر آن تعلق گرفت که سخن نویسنده پذیرفتنی است منتشر می‌شود اما فرآیند نقادی پس از نشر، حتی بیش از قبل، ادامه می‌یابد. روش‌های علمی نیز طی زمان به‌روز می‌شوند و کشف روش‌های جدید خود باعث بازبینی‌های اساسی در نظریه‌های قبلی می‌شود. در علم هیچ چیزی مصون از بازنگری درنظرگرفته نمی‌شود.

حالا اگر نوعی از فعالیت را دیدید که دعوی علمی بودن دارد اما موارد بالا را رعایت نمی‌کند شاهد یک فعالیت شبه‌علمی هستید. مثلاً صرفاً جمع محدودی از افراد مشغول آن فعالیت‌اند و دهه‌هاست که به همان شکل سابق مشغول آن فعالیت‌اند. این نشانه‌ای است از آنکه با فعالیت علمی سالمی مواجه نیستیم. همچنین است وقتی علم را به دین یا قومیت خاصی پیوند می‌زنیم.

یا وقتی مثلاً نظریه‌هایی عرضه می‌کنیم که در درازمدت با بخشی از رشته‌های علمی جاافتاده در تعارض کامل هستند. (تعارض در کوتاه‌مدت را نمی‌توان دلیلی بر شبه‌علم نامیدن آن فعالیت نامید زیرا بسیاری از نظریه‌های علمی جدید نیز گاه زمانی لازم دارند تا با بدنه‌ علم به سازواری برسند.) روش‌های فعالان شبه‌علم نیز با گذر زمان تغییری نمی‌کند. مهم‌ترین شاخص آنکه، در شبه‌علم‌ها دسته‌ای از گزاره‌های غیرقابل بازبینی و نقادی داریم.

فرض کنید مثلاً کسی کلاً پزشکی جدید را قبول نکند و خواهان عمل براساس همان گزاره‌هایی باشد که اکنون کاذب بودن آنها مشخص شده باشد (البته واضح است که خود فرد نمی‌پذیرد که گزاره‌اش کاذب است). چنین فردی ادای علم را در نمی‌آورد. آیا کار این فرد نیز شبه‌علمی است؟ چون به نظر می‌رسد همه‌ ویژگی‌های شبه‌علم را دارد!
|هادی صمدی، روزنامه هم‌میهن|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

18 Nov, 07:36


غریبه آشنا، دوست دارم بیا!

آیا به نظرتان می‌رسد ما این ظرفیت، این تحمل و این بلندنظری را داریم که مدیرعامل ایران‌خودرو یک آلمانی باشد، مدیرعامل همراه اول یک لبنانی باشد و مدیرعامل یکی از بانک‌های ما یک تایوانی؟
بلافاصله خواهیم گفت ما این همه استعداد مدیریتی در کشور داریم چرا دستمان را به سوی بیگانگان دراز کنیم!؟ چرا برویم زیر دست اجنبی!؟ مگه ما خودمان چه چیزی کم داریم!؟

حالا به این واقعیت‌ها توجه کنید:
- ساندار پیچای، مدیرعامل آلفابت (گوگل)، یک هندی‌الاصل است!
- کارلوس گُسِن، مدیرعامل سابق رنو، اصالتاً برزیلی-لبنانی بود!
- مارک جوزف کارنی، رئیس اسبق بانک مرکزی کانادا بود. تا این‌جایش خاص نیست ولی جالب این‌جاست که ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۰ شد رئیس بانک مرکزی انگلستان!
- ایلان ماسک از آفریقای جنوبی آمده، دارد در آمریکا موشک هوا می‌کند!
- جنسن هوانگ در تایوان دنیا آمده اما در آن‌سوی دنیا دارد جهان را به عصر هوش مصنوعی می‌برد!
- نماد ژاپن چیست؟ سونی! مدیرعاملش برای مدت‌های طولانی یک آمریکایی بود!
- دارا خسروشاهی، مدیرعامل اوبر است با ۳۷ میلیارد دلار درآمد (مقایسه کنید با فروش سالانه نفت ایران)!

سال‌هاست که ارتباط ما با جهان به سطحی اسفناک سقوط کرده است. قبول ندارید؟ به چهار سوال جواب بدهیم، بعد شما و وجدان‌تان!
از ۱۰۰۰ شرکت برتر جهان، کدام‌شان در ایران دفتر فعال دارند؟
از ۱۰۰ دانشگاه برتر دنیا، چند درصدشان با دانشگاه‌های ایران برنامه مشترک دارند؟
از ۱۰ شرکت برتر مشاوره جهان کدام‌شان در ایران فعالند؟
سرمایه‌گذاری خارجی مستقیم (FDI) و در بازار سرمایه (FPI) ما نسبت به کشورهای عربستان و ترکیه چقدر است؟

دقت کنید که اصلا منظورم این نیست که سکان شرکت‌ها و سازمان‌هایمان را به دیگران بدهیم، بلکه تاکیدم روی همکاری و تعاملات بین‌المللی است. سپردن مدیریت، یکی از صدها روش همکاری بین‌المللی است.

تحلیل و تجویز راهبردی
کار کردن با خارجی‌ها اصلا چه فایده‌ای دارد؟ جدای از دسترسی به بازارهای بین‌المللی، جذب منابع مالی و انتقال تکنولوژی که در همه منابع اشاره می‌شود، می‌خواهم روی موضوع دیگری دست بگذارم و آن تغییر عمیق درونی است. اگر با جهان کار کنیم ما دیگر آن آدم سابق نخواهیم شد؛

۱. قد ما بلند می‌شود. فرض کنید که کسی در یک روستای ۱۰۰ نفره به دنیا می‌آید و همان‌جا زندگی می‌کند و می‌میرد. درکش از جهان و فرصت‌هایش چقدر است؟ کسی که با جهان در ارتباط است قدش بلند می‌شود. چیزهایی را می‌بیند که امکان دیدن آن را قبلا نداشته است.

۲. می‌فهمیم که آدم‌های دیگر با دین و آیین متفاوت نیز به اندازه ما انسان هستند. به اندازه ما وجدان دارند، به اندازه ما به خانواده اهمیت می‌دهند، به اندازه ما برای عدالت دغدغه دارند. ما قطعا و حتما انسان‌تر خواهیم شد.

۳. ژن نوآوری ما تقویت می‌شود. دو تن از اساتید دانشگاه هاروارد و یک استاد دیگر این سؤال برای‌شان مطرح شد که کارآفرینان نوآور با مدیران معمولی چه تفاوتی دارند؟ بررسی‌هایشان را در کتابی منتشر کردند به نام ژن نوآوری! آن‌ها متوجه شدند تفاوت در ۵ مهارت کلیدی است. یکی از آن‌ها شبکه‌سازی بود؛ ساختن ارتباطات اجتماعی و جستجوی فعالانه برای یادگیری از افراد با زمینه‌های متفاوت، تخصص‌های متنوع و دیدگاه‌های مختلف. شبکه بزرگ‌تر و متنوع‌تر یعنی ایده‌های با کیفیت‌تر، دیدگاهی وسیع‌تر و خلاقیت بیشتر.

۴. هم‌زمان تواضع و اعتماد به‌نفس ما بیشتر می‌شود. وقتی در ایران زندگی می‌کنيم، به‌عنوان یک نویسنده یا کارآفرین یا مربی باشگاه فوتبال، جامعه‌ای که خودم را با آنان مقایسه می‌کنم محدود است (حدود ۱٪ جمعیت جهان). ممکن است به‌درستی یا نادرستی خودم را بهترین بیابم. ولی به‌محضی که پایم را از ایران بیرون می‌گذارم می‌بینیم که ده‌ها نویسنده، کارآفرین و مربی بالاتر از من هستند. دیگر امکان ندارد که مغرور شوم. ارتباط با جهان، فروتنی و تواضع می‌آورد. هم‌چنین وقتی با خارجی‌ها کار می‌کنیم، می‌فهمیم که ما به یک اندازه باهوشیم، آن‌ها آدم‌های عجیب و غریبی نیستند. برخی از ما به‌خاطر شبکه محدودمان به‌شدت در معرض "غرور جاهلانه" و برخی دیگر در معرض ضعف اعتماد به‌نفس هستیم.

می‌توانید مرا به غریبه‌پرستی، خودباختگی و "مرغ همسایه غازپنداری" متهم کنید. اما پیش از آن از خودتان بپرسید که کدام یک از استدلال‌های بالا اشتباه است. خلاصه کلام این‌که ما باید یاد بگیریم که با غریبه‌ها، بیگانگان، خارجی‌ها و اجنبی‌ها، کار کنیم. مدت‌هاست جهان، جهانی شده است و آنان‌که بلد نیستند با جهان کار کنند ممکن است در نقشه‌های جغرافیا باقی بمانند اما در صفحات تاریخ حذف خواهند شد. با غریبه‌های بیشتر باید آشنا شد!
|مجتبی لشکربلوکی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

17 Nov, 08:24


‌چرا باید کتاب بخوانیم؟
بخش آخر
بخش قبلی اینجا

تقویت مهارت نوشتن
"خوب نوشتن" برای هریک از ما به علتی مهم است. یکی باید برای مدیر یا سرپرست خود گزارش بنویسد و دیگری باید نامه‌ای برای کارفرما تنظیم و درخواست کند تا شروط قراردادی که پیش از این نوشته‌اند اصلاح شود. گاهی که در رابطه با دوست، همکار یا شریک عاطفی خود به مشکل برمی‌خوریم، به نتیجه می‌رسیم که حتی نوشتن نامه‌ای ساده اما تاثیرگذار یا ارسال پیامکی چندخطی، چگونه ممکن است سرنوشت دوستی‌مان را تغییر دهد.

در سال‌های اخیر، که حضور در شبکه‌های اجتماعی به بخش جدایی‌ناپذیر زندگی بسیاری از ما تبدیل شده، نوشتن اهمیتی مضاعف پیدا کرده است. قرار نیست شغلتان تولید محتوا باشد، یا حساب کاربری بسیار فعالی در شبکه‌های اجتماعی داشته باشید، همین که می‌خواهید جایی نظرتان را در چند جمله زیر نوشته یا صحبت‌های فردی بنویسید، به نوشتن نیاز پیدا می‌کنید.

نوشتن حتی قرار نیست لزوما مخاطبی داشته باشد. محققان و صاحب‌نظران بسیاری و در راس آن‌ها جیمز پنه‌بیکر، نشان داده‌اند که "نوشتن بدون مخاطب" هم فواید بسیاری دارد. این کار ذهن ما را آزاد و کمک می‌کند تجربیات ذهنی خود را بهتر درک و تحلیل کنیم. نوشتن باعث می‌شود ذهنمان کمی خالی شود و کمتر به سراغ نشخوار افکار منفی برویم.

قطعا یکی از بهترین تمرین‌ها، برای بهبود مهارت نوشتن، "زیاد نوشتن" است. هرچه بیشتر بنویسیم، دستمان در نوشتن روان‌تر می‌شود و بهتر می‌توانیم افکارمان را به کلمه و جمله تبدیل کنیم.
بهتر است تمرین نوشتن را زمانی انجام دهید که وقت کافی داشته باشید.

اما نوشتن را نمی‌شود صرفا با نوشتن آموخت. تا ذهن ما منابع ورودی کافی نداشته باشد، خروجی مفید و درخوری هم نخواهد داشت. به همین سبب، نویسندگان و اندیشمندان بسیاری بر این نکته تاکید کرده‌اند که "خواندن" مهارت نوشتن را تقویت می‌کند.

آسیموف در نامه‌ای که سال ۱۹۶۹ در پاسخ به یکی از طرفدارانش فرستاده می‌نویسد: ببین حس می‌کنی دوست داری در چه زمینه‌ای بنویسی و هر کتابی را که در آن زمینه به دستت رسید بخوان. با دقت بخوان و سعی کن بفهمی که نویسنده دقیقا چه کار کرده و چه تاثیری روی تو می‌گذارد و این تاثیر چگونه شکل گرفته است و اگر تاثیر مطلوب بر تو نگذاشت، از خودت بپرس چه اشتباهی کرده که نتوانسته آن تاثیری را که می‌خواسته بر من بگذاردئ.

فاکنر هم زیادخواندن را توصیه می‌کند. او می‌گوید بهترین شکل یادگیری، خواندن است. بخوانید. بخوانید. بخوانید. همه چیز بخوانید. آشغال بخوانید. کلاسیک بخوانید، چه خوب، چه بد. ببینید چگونه نوشته‌اند. همان‌طور که نجار کارش را با دیدن یاد می‌گیرد، شما هم بخوانید. وقتی جذب وجودتان شد، بنویسید. اگر خوب نوشته باشید، خودتان می‌فهمید.

|کتاب: از کتاب، محمدرضا شعبانعلی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

16 Nov, 18:14


به مناسبت هفته کتاب
#معرفی_کتاب

ده کتاب تأثیرگذار در زندگی‌ِ استاد ملکیان
- دما پدا، بودا
- دائو ده جینگ، لائوژه
- محاکمه و مرگ سقراط، افلاطون
- اخلاق اسپینوزا، باروخ اسپینوزا
- حکمت‌ها، فرانسوا لا روشفو کولد
- اصول روان‌شناسی، ویلیام جیمز
- بینوایان، ویکتور هوگو
- مائده‌های زمینی و مائده‌های تازه، آندره ژید
- برادران کارامازوف، فئودور داستایفسکی
- والدن، هنری دیوید ثورو
- مرگ ایوان ایلیچ، لئون تالستوی
|مصطفی ملکیان|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

16 Nov, 10:22


كلینیك ترك بی‌حجابی و مساله حاكمیت قانون
آگاهی‌بخشی حقوقی

خلق یك نهاد و یك الزام و تحمیل آن بر اراده شهروندان، نیازمند قانون و مصوبه قانونی است و نمی‌توان برخلاف قانون- هرچند با انگیزه‌های مثبت در جهت نهادینه كردن امری شرعی یا عرفی- دست به خلاقیتی زد كه برای آن خلاقیت، اجازه قانون وجود ندارد.

باید همگان- شهروندان و نهادهای حاكمیتی و نهادهای نیمه‌حاكمیتی- قبول كنند كه مداخله در حقوق و آزادی‌های شهروندان اقدامی استثنایی و خاص است كه نیازمند اجازه‌ای روشن از سوی قانون‌گذار بوده و بدون چنین اجازه‌ای هرگونه مداخله و نهادسازی و خلاقیتی، خلاف قانون است و نمی‌توان از طریق قانون‌شكنی با جرم و قانون‌شكنی مقابله نمود.

همان‌گونه كه در خبرها ذكر شد و سپس توضیحات تكمیلی برخی مسئولان ستاد امر به معروف بیان گردید، برای این‌كه موضوع حجاب جنبه امنیتی پیدا نكند این ستاد با ایجاد مراكزی در برخی پارك‌ها با عنوان "كلینیك" با استفاده از خانم‌هایی كه سابقه عدم رعایت حجاب را داشته‌اند و الان محجبه شده‌اند و با اشتراك‌گذاری تجارب‌شان، تلاش خواهند كرد كه خانم‌های بی‌حجاب را در "ترك بی‌حجابی" راهنمایی و اقناع كنند تا ایشان پس از آشنا شدن با تجربه زیسته این اشخاص، سبك پوشش خود را تغییر دهند.

- آیا عدم رعایت حجاب نوعی اختلال روان‌شناسانه است كه برای رفع آن نیاز به كلینیك وجود دارد؟
- آیا ریشه عدم رعایت حجاب، ناآگاهی است كه با آگاهی‌رسانی این پدیده ریشه‌كن می‌شود؟
- آیا در رفع بی‌حجابی شخص بی‌حجاب باید آگاهانه تقاضای كمك نماید تا این كلینیك‌ها بتوانند به درمان و تغییر همت گمارند؟

موضوع قابل تأمل نسبت میان این كلینیك و حاكمیت قانون است. از ابتدای سال ۱۴۰۲ با مجموعه اقدامات مختلفی علیه خانم‌هایی كه حجاب شرعی را رعایت نمی‌كردند و خانواده‌های ایشان و خودروی ایشان مواجه شدیم كه هیچ‌كدام دارای مستند قانونی نبودند. حتی واحدهای خدماتی و فروشگاه‌ها نه به علت عدم رعایت حجاب فروشندگان، بلكه به علت عدم رعایت حجاب از سوی خریداران و مراجعه‌كنندگان پلمب می‌شد كه متأسفانه برخی از این اقدامات غیرقانونی، كماكان ادامه دارد و شهروندان را با مشكلات عدیده مواجه نموده است.

ممانعت از ورود به برخی اماكن مانند بانك‌ها و پارك‌ها و متروها و حتی عدم تحویل كارت پرواز علی‌رغم خرید بلیت و … همه و همه اقداماتی ایذایی و قانون‌شكنانه بود كه در حق شهروندان روا داشته شد و هم‌اكنون نیز بعضا روا داشته می‌شود.

تولد مفهومی به نام "حجاب‌بان" و الزام برخی مجتمع‌ها جهت به‌كارگیری این كارمندان ناخوانده و ایجاد تونل‌های انسانی با دوربین و فیلم‌بردار جهت عكس‌برداری از شهروندان در همین راستا تحقق پیدا كرد. ایجاد "كلینیك ترك بی‌حجابی" را نیز بایستی از قبیل همین اقدامات دانست.

سؤال اساسی این است كه رفتن خانم‌هایی كه حجاب را رعایت نكرده‌اند به این كلینیك‌ها اختیاری است یا الزامی؟
در حقوق ایجاد الزام، نیازمند بیان پیشینی از سوی قانون‌گذار است. تولید الزام یا جابه‌جایی الزام یا تعیین جایگزین برای الزام و مجازات قانونی، از اختیارات قانون‌گذار است و نه فلان ستاد و فلان نهاد و فلان قرارگاه.

حال بایستی به پرسش سابق بازگشت كرد؛ حضور خانم‌های بی‌حجاب در این كلینیك‌ها اختیاری است یا الزامی؟
اگر اختیاری است كه هیچ صحبتی وجود ندارد؛ خانمی دوست دارد محجبه باشد اما نمی‌داند به چه صورتی و چرا و با چه استدلالی باید حجاب را رعایت كند در این صورت با مراجعه اختیاری و آزادانه به كلینیك و استفاده از راه‌كارهای احتمالا كارشناسانه به خواسته خود می‌رسد.
اما الزام خانم‌ها به رفتن به كلینیك یا ایجاد یك دوگانه برای ایشان مبنی بر "یا دادگاه یا كلینیك" و "یا مجازات یا گفت‌وگوی اقناعی" قطعا و مسلما امری غیرقانونی است.
نمی‌توان راه‌های میان‌بری ایجاد كرد و منّت هم گذاشت كه چون نمی‌خواستیم خانم‌ها درگیر دادگاه و سیستم قضایی شوند، ایشان را عازم كلینیك كردیم! و اتفاقا در یكی از همین كلاس‌های غیرقانونی مرحومه مهسا امینی به رحمت خدا رفت، كه مشابه این اتفاقات تلخ اگر در كلینیك یا مقرّ دیگری واقع شود، به علت غیرقانونی بودن و وجود عنصر تقصیر، به استناد بند پ ماده ۲۹۱ قانون مجازات اسلامی جنایت شبه‌عمد محسوب می‌گردد.

اساسا این توجیه اشتباه است كه برای آنكه مشكل خانم‌ها كمتر شود و ایشان درگیر دادگاه نشوند ما كلینیك را ایجاد كردیم؛ چنین جایگزینی و رأفت ادعایی از اختیارات قانون‌گذار است و لا غیر.
|محسن برهانی، روزنامه اعتماد|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

16 Nov, 08:59


قدرت و فساد
آگاهی‌بخشی روان‌شناسی سیاسی

رابطۀ قدرت و فساد چیست؟
آیا قدرت فساد ایجاد می‌کند یا افراد فاسد جذب قدرت می‌شوند؟
چگونه مطمئن شویم افراد فاسد به قدرت نمی‌رسند؟
عوامل مختلفی که باعث فساد قدرتمندان می‌شود.
عوامل روانی، بیولوژیکی و اجتماعی‌ که بر نحوۀ کسب، استفاده و سوء‌استفاده افراد از قدرت تأثیر‌گذار است.
چطور می‌توانیم نفرین قدرت را خنثی کنیم.
منبع اصلی این اپیزود کتاب "قدرت و فساد" نوشته‌ی برایان پل کلاس، استاد علوم‌سیاسی در دانشگاه لندن است.
|اکوتوپیا، پوریا بختیاری|
این فایل‌های صوتی (اول) و (دوم) و (سوم) را در سه قسمت در کانال دکتر آذرخش مکری نیز می‌توانید بشنوید.
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

14 Nov, 10:20


جامعه، توسعه نامتوازن و مشکل پله‌های ناتراز

🔸ارتفاع یکی از این پله‌ها با مابقی آن‌ها متفاوت است و چون مغز و حافظه اندامی انسانی از همان ابتدا و با پیمودن چند پله به یک ارزیابی می‌رسد و طبق آن الگو پیش می‌رود، همان یک یا دو سانت اختلاف، سبب چنین مشکلی برای عابران می‌شود.

جامعه نیز چنین است. اگر تمام ساختار آن بی‌نظم باشد محاسبه ذهن و حافظه اجتماع تکلیفش با این‌همه هرج و مرج روشن است و برای بقا به الگویی می‌رسد و این‌حاست که از دل بی‌نظمی، نظمی نسبی بیرون می‌آید که برای مردم خارج از آن جامعه قابل درک نیست، مشکل اما وقتی بروز می‌کند که ساختار جامعه (اعم از حاکمیت و مردم) چندپاره شود، گاهی نظم گاهی بی‌نظمی یا نظم در کنار بی‌نظمی، جایی قانون برای عده‌ای خاص و جایی بی‌قانونی برای عده‌ای دیگر و خلاصه سیاست یک بام و دو هوا.

🔸این‌جاست که به قول امیل دورکیم، جامعه‌شناس فرانسوی، مفهوم "آنومی" پیش می‌آید (۱) وضعیتی که در آن نظم اجتماعی و هنجارهای اجتماعی دچار تزلزل و عدم انسجام می‌شوند. دورکیم معتقد بود که عدم هماهنگی بین انتظارات فرهنگی و واقعیات اجتماعی موجب می‌شود افراد دچار سردرگمی و عدم هدف‌مندی شوند و جامعه به سوی هرج‌ومرج کشیده شود.

🔸جامعه‌شناسانی مانند نیکلاس لوهمان و هربرت سایمون از نظریه سیستم‌ها (۲) برای مطالعه جامعه و نهادهای اجتماعی استفاده کردند. نظریه سیستم‌ها بر این ایده استوار است که جامعه به‌عنوان سیستمی پیچیده از اجزای وابسته به هم عمل می‌کند و هر نهاد یا سازمان بخشی از این سیستم را تشکیل می‌دهد. آشفتگی سیستمی می‌تواند از یک اختلال کوچک در یکی از اجزا شروع شود و سپس در کل سیستم گسترش یابد. بنابراین تضمین اصلاح کارکرد یک سیستم کژکارکرد به تعبیر پارسونز، در بهبود نقطه به نقطه نیست یا امکان نظارت جامعه تنها در یک حوزه و وانهادن بخش‌های دیگر نیست.

۱- Structural Strain and Anomie Theory
۲- Systems Theory and Systemic Dysfunction
|سهند ایرانمهر|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

13 Nov, 21:15


هرگز از مرگ نهراسیده‌ام
اگرچه دستانش از ابتذال شکننده‌تر بود.
|شاملو

درختی در مسیر توچال، آخرین پیکارهای برگ و زندگی.
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

11 Nov, 06:17


من هم داستانی دارم؛ مراقب بیمار

- مراقبین بیمار و سالمندان، کسانی که نادیده گرفته می‌شوند و همراه بیمار فراموش می‌شوند
- بی‌مقدمه حرف‌ زدن از بی‌اختیاری ادرار
- روایت فاصله‌ای که مراقبت طولانی از بیمار به‌وجود می‌آورد
- شکستن تابوی شرم و انزوا

اسپانسر: ایزی‌لایف
موسیقی تیتراژ: گروه کلی
|پادکست رادیو مرز|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

11 Nov, 05:02


ما و میکروب‌هایمان
آگاهی‌بخشی علمی

امروز هنگام خرید توجه‌ام به موضوعی جلب شد. روی برچسب یک مایع‌دستشویی با رنگی که به چشم بیاید نوشته شده بود "۹۹/۹ درصد باکتری‌ها و ویروس‌ها را از بین می‌برد". این‌که این عدد چه‌طور محاسبه شده و تا چه اندازه درست است برایم اهمیتی ندارد. بخش زیادی از تبلیغات نه صادق‌اند و نه کاذب بلکه به قول هری فرانکفورت باید آن‌ها را "حرفِ مفت" حساب کرد (منبع). با این حال این تبلیغ چیزی را هدف قرار می‌دهد که تا حد زیادی عمومیت دارد: ترس و هراس ما از میکروب‌ها.

خیال می‌کنم همۀ ما از دوران کودکی بارها شنیده‌ایم که برای جنگ با میکروب‌ها باید دست خود را بشوریم، استحمام کنیم و مسواک بزنیم. بعدها که بزرگ‌تر شدیم به کرات از پزشکان شنیدیم که عامل فلان بیماری، ویروس یا باکتری است و همیشه درمان‌هایی برای نابودی آن به‌کار گرفته‌ایم. چند سال پیش با شیوع و سپس دنیاگیری کووید-۱۹ تجربۀ دست‌اولی از قدرت مهیب میکروب‌ها به‌دست آوردیم. پس تعجب ندارد اگر بخواهیم تا جای امکان از آن‌ها دور بمانیم و با نابودی "۹۹/۹ درصد" آن‌ها اجازه ندهیم به‌هیچ عنوان وارد بدن‌مان شوند.

اما نکته اینجاست که آن‌ها همین حالا هم در بدن ما هستند. یا اگر دقیق‌تر بخواهم بگویم ٪۵۷ از سلول‌های بدن ما را میکروب‌ها تشکیل می‌دهند که شامل باکتری‌ها، ویروس‌ها، آغازیان و برخی قارچ‌ها می‌شوند. یعنی از منظر سلولی، ما بیش از آن‌که انسان باشیم، میکروبیم. اما از لحاظ ژنتیکی اوضاع حتی از این هم عجیب‌تر است. ژنوم انسان (تقریبا) شامل ۲۰,۰۰۰ ژن می‌شود. اما ژنوم میکروبیوم بدن ما (یعنی مجموعۀ میکروب‌های همزیست بدن ما) بین ۲ تا ۲۰ میلیون ژن را در بر می‌گیرد (منبع). علاوه بر این، ۸ درصد از DNA که در ژنوم "انسان" وجود دارد مشتمل بر بقایای ویروسی است و درحدود ٪۴۰ دیگر نیز احتمالاً منشاء ویروسی دارد (منبع). هرچند ما انسان‌ها از نظر ژنوم انسانی تقریباً ٪۰/۱ با یکدیگر متفاوت هستیم اما از لحاظ ژنوم میکروبیوم می‌توانیم تا ٪۹۰ با هم فرق داشته باشیم (منبع).

اکنون می‌دانیم که میکروبیوم ما انسان‌ها طی میلیون‌ها سال در تکامل همبسته (یا تکامل همراه) با بدن ما قرار گرفته و هم‌کاری میان آن‌ها به‌صورتی درآمده که بقای یکی وابسته به بقای دیگری است. میکروبیوم بدن ما از اهمیت اساسی در هضم غذا، تعدیل سیستم ایمنی، تولید ویتامین‌های حیاتی و حتی تامین سلامت روان برخوردار است. (برای مطالعۀ شرحی خواندنی از این ارتباط نگاه کنید به این کتاب). تضعیف یا حذف میکروارگانیسم‌ها بدون در نظر گرفتن این تاریخ تکاملی و وابستگی دوسویۀ به پیامدهای ناگواری منجر شده است.

برای مثال بخش اعظم میکروبیوم بدن در دستگاه گوارش و به‌ویژه در رودۀ بزرگ ما جا دارد. استفاده از آنتی‌بیوتیک‌ها می‌تواند به میکروبیوم دستگاه گوارشی آسیب‌ برساند و در نتیجه کار هضم غذا را با دشواری مواجه کند. امروزه شواهدی در دست است که نشان می‌دهد یکی از دلایل اصلی چاقی مفرط (obesity) و بیماری‌های مرتبط با آن اختلال‌هایی است که در نتیجۀ از بین رفتن یا آسیب‌ وارد شدن به میکروارگانیسم‌های بدن رخ می‌دهد (منبع). یکی از راه‌های درمان این مشکل نه از بین بردن بیشتر میکروب‌ها، بلکه اضافه کردن میکروب‌ها و باز گرداندن تعادل به دستگاه گوارش است (بنگرید به این منبع و همین‌طور فصل یازده این کتاب).

علاوه بر این، میکروبیوم بدن بر سلامت روان ما نیز اثر می‌گذارد. محیطی که در آن زندگی می‌کنیم، رژیم غذایی که مصرف می‌کنیم و همین‌طور استفاده از آنتی‌بیوتیک‌ها باعث شده که میکروبیوم بدن ما متفاوت از اجدادمان باشد. به‌نظر می‌رسد که تغییر میکروبیوم رودۀ ما می‌تواند بر کارکرد سیستم اعصاب مرکزی و در نتیجه بروز برخی از اختلالات روانی (هم‌چون روان‌پریشی و افسردگی و اضطراب) بینجامد. شاخۀ علمی جدید psychobiotics مشخصاً به مطالعۀ تاثیرات میکروبیوم بر مغز و سلامت روان می‌پردازد و همچون مورد چاقی مفرط، گاهی راه درمان برخی اختلالات روانی را ایجاد تغییرات در محیط میکروبی روده می‌داند (برای مطالعه بیشتر بنگرید به این منبع و این و این و این).

پس از دستگاه گوارش، بیشترین تعداد میکروب‌ها بر روی پوست ما قرار دارد، به‌نحوی که در هر سانتی‌متر مربع از پوست بین ۱۰,۰۰۰ تا یک میلیون باکتری جای گرفته است (منبع). این میکروب‌ها نخستین‌ خط دفاعی ما برای مبارزه با عناصر بیماری‌زایی است که بر روی پوست قرار می‌گیرند. آن‌ها با تجزیۀ شیمایی برخی از عناصر بیماری‌زا، نقشی حیاتی در سلامت ما بازی می‌کنند (بنگرید به این منبع و این و این). میکروب‌های پوست، نه تنها خود به دفع عوامل بیماری‌زا می‌پردازند، بلکه به تقویت سیستم ایمنی بدن نیز کمک می‌کنند.
|عارف عبادی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

09 Nov, 13:59


آیا چاقی باعث تغییر مسیرهای پاداش در مغز می‌شود؟
آگاهی‌بخشی سلامت

دکتر حمید زند، استاد بیوشیمی گروه تغذیه سلولی و مولکولی دانشگاه شهید بهشتی
|کانال دیسکورس|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

09 Nov, 10:56


تکامل فرهنگی؛ تغییر ضرورت شباهت‌ها به حرمت تفاوت‌ها

برای جامعه‌ای که قرن‌ها بر مبنای سنت زیسته است، شباهت‌ها نه تنها مقدس، بلکه حیاتی هستند. در اجتماع سنتی، فردی با دین، زبان، فرهنگ، سبک زندگی یا حتی ظاهر و پوشش متفاوت، یک تهدید به حساب می‌آمد. اگر فردی در یک اجتماع سنتی، خلاف رسوم و استانداردهای سنتی عمل می‌کرد، کمترین مجازاتش طرد شدن بود.

جامعه ما سال‌های زیادی در حال تکامل در فرهنگی بوده است که تفاوت‌ها سرکوب می‌شدند و اگر کسی متفاوت بود، برچسب می‌خورد و طرد می‌شد. مبنای ضرب‌المثل‌هایمان نیز شباهت‌ها بودند: "خواهی نشوی رسوا، هم‌رنگ جماعت شو".

دلیل ساده‌اش آن بود که ما به‌جای جامعه، اجتماع‌های کوچک داشتیم. یک اجتماع کوچک، ظرفیت هضم تفاوت‌ها را ندارد و هرچه شباهت‌ها بیشتر شود، قدرت بیشتری خواهد داشت. پس ما حق داشتیم و کار درستی هم می‌کردیم.

تا این‌که تکامل تدریجی ما به یک‌باره در مواجهه با تحولی بزرگ، ناقص شد. اجتماع‌های کوچک ما در زمان بسیار کوتاهی، ناگهان خود را جزئی از یک جامعه بسیار بزرگ دیدند؛ نه جامعه‌ی ایران، بلکه جامعه‌ی جهان. حالا قطره‌های کوچک باید خود را با قانون دریایی که به آن پیوسته بودند، سازگار می‌کردند.

ناگهان، مبنای بقاء از "ضرورت شباهت‌ها" به "حرمت تفاوت‌ها" تغییر کرد. کارها تخصصی شد و حالا دیگر برای سازگاری بیشتر، باید سراغ تفاوت‌ها می‌رفتیم. ما دیگر جزئی از سیستم بودیم و برای بقاء باید اجزاء دیگر سیستم را هم دوست می‌داشتیم. جهان جدید، ظرفیت یک دنیا انسان منحصر به فرد را در خود داشت. جهانی که شباهت‌ها را در چند صفحه کاغذ تحت عنوان "قانون" خلاصه می‌کرد. مابقی هرچه بود، تفاوت بود و محترم.

ما ناگهان به جهان تفاوت‌ها خوردیم. جهانی که  برای خودش به "مرور" تغییر کرده بود، اما برای ما همه چیز "ناگهان" رخ داد! این شد که ما نتوانستیم با همان سرعت، با جهان جدید سازگار شویم. اما ژنتیک انسان به این سرعت تغییر نمی‌کند. ته‌مانده‌‌ی ژن‌های اجدادمان هنوز روشن است و میل به شباهت‌ها به این سادگی در درونمان از بین نمی‌رود.

ما در جهان جدید و دنیای تفاوت‌ها هستیم، اما هنوز دنبال شباهت‌های گمشده می‌گردیم. از هیچ فرصتی برای احیاء‌کردن شباهت‌ها دریغ نمی‌کنیم. دست برنمی‌داریم. دست خودمان هم نیست. هنوز اصرار داریم فرزندمان دقیقاً چیزی باشد که ما می‌خواهیم. هنوز همسرمان را زمانی دوست داریم که به آن‌چه ما می‌خواهیم تبدیل شده است نه آن‌چه که خودش می‌خواهد باشد. خواهرمان باید شغلی را انتخاب کند که ما فکر می‌کنیم به دردش می‌خورد. برادرمان باید خانه‌ای بخرد که ما فکر می‌کنیم برایش مناسب است. دوستمان باید با کسی ازدواج کند که ما فکر می‌کنیم مرد یا زن زندگی است.

برای ما هنوز حرف مردم اهمیت دارد. چون مردم بر مبنای شباهت‌ها استاندارد می‌سازند و ما نیز باید خود را به همان استانداردها برسانیم. ما همدیگر را آن‌گونه که می‌خواهیم دوست داریم نه آن‌گونه که هستیم. برای همین است که ما هنوز تلاش می‌کنیم همه را شبیه خودمان کنیم.

با این کار احساس امنیت می‌کنیم. چون اجداد ما این‌گونه احساس امنیت می‌کردند. اما امروز که دیگر شباهت عامل امنیت نیست، پس چرا هنوز هم ما برای چیزی که دیگر وجود ندارد هزینه‌های سنگین می‌دهیم؟ چرا ژن‌های شباهت‌دوست ما در جهان تفاوت‌ها هنوز فعالند؟ به همان دلیل که ما هنوز هم موقع ترس، موهایمان سیخ می‌شود، چون این کار از اجداد پشمالوی ما هنگام خطر مراقبت می‌کرده است.

اگر بخواهیم خاموش شدن ژن‌هایمان را به زمان بسپاریم، چندین نسل هزینه‌های سنگینی پرداخت خواهند کرد. با این سرعت تحولات جهان، عاقلانه هم نیست که تغییرات را به زمان بسپاریم. می‌توانیم به خودمان بیاییم، آموزش ببینیم و فکر کنیم، جهانمان را درک کنیم‌ و با آن سازگار شویم، ریشه‌ی رفتارهایمان را بشناسیم و آن‌ها را تغییر دهیم.

جهان از سر دشمنی یا نافهمی به دنبال تفاوت‌ها نرفته است. ما هم اگر با جهان مواجه نمی‌شدیم، در راه چندهزارساله‌مان آخر به ارزش همین تفاوت‌ها پی می‌بردیم. امروز، خوش‌اقبالیم که راه‌مان چنین کوتاه شد؛ البته به شرط این که فکر کنیم و ارزش آن را دریابیم.

جهان برای پذیرش تفاوت‌ها مجبور نبوده است. جهان، مجذوب زیبایی تفاوت‌هاست. این‌گونه است که امروز این همه تنوع در همه ابعاد زندگی بشر و طبیعت وجود دارد.
سعی نکنیم همه چیز را به سمت استانداردهای یکسان نزدیک کنیم. همه آدم‌ها و همه چیزها را همان‌گونه که هستند دوست بداریم. چون تفاوت زیباست.
|مدرسه توسعه|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

09 Nov, 09:09


گفت‌وگوهایی میان‌رشته‌ای در باب اضطراب/آرامش
روز اول

گفت‌وگوکنندگان:
استاد مصطفی ملکیان
دکتر مقصود فراستخواه
دکتر جواد حاتمی

پنج‌شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۳، مرکز شناخت و موسسه فرهنگی فرزانه
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

06 Nov, 17:33


کنگره آمریکا (مجلس نمایندگان + سنا)
آگاهی‌بخشی قانون بین‌الملل

کنگره ایالات متحده آمریکا از دو مجلس تشکیل شده است که اولی مجلس نمایندگان و دومی مجلس سنا است.

در واقع، شاخه قانون‌گذاری حکومت در آمریکا، یک نظام دوپارلمانی(به نام سنا و مجلس نمایندگان) است که روی هم کنگره نامیده می‌شود.

ریشه نظام قانون‌گذاری دوپارلمانی در آمریکا به دوران پیش از استقلال این کشور باز می‌گردد.

نمایندگان مجلس نمایندگان، نماینده نامیده می‌شوند.
نمایندگان مجلس سنا، نیز سناتور خوانده می‌شوند.

مجلس نمایندگان که بخش پایینی در شاخه قانون‌گذاری حکومت آمریکا است، ۴۳۵ کرسی دارد که انتخابات آن هر دو سال یک‌بار و در سال‌های زوج برگزار می‌شود.
این انتخابات، وقتی در میانه یک دوره چهار ساله ریاست‌جمهوری (پس از گذشت دو سال از ریاست‌جمهوری هر رئیس‌جمهور) برگزار ‌شود، انتخابات میان‌دوره‌ای خوانده می‌شود. پس دوره خدمت نمایندگان مجلس نمایندگان آمریکا، دو ساله است.

طول دوره خدمت سناتورها در مجلس سنای آمریکا نیز ۶ سال است. مجلس سنا که بخش فوقانی شاخه قانون‌گذاری در حکومت آمریکا است، ۱۰۰ کرسی دارد. انتخابات این کرسی‌ها به‌نحوی انجام می‌شود که ایالت‌های مختلف هر دو سال یک‌بار برای انتخاب یک‌سوم کرسی‌ها، پای صندوق‌های رأی بروند.

اختیارات
- در کل وظایف کنگره (مجلس نمایندگان + سنا) آمریکا عبارتند از قانونگذاری، تصویب بودجه دولت، اعلان جنگ، تصویب معاهدات خارجی، تأیید وزرای معرفی شده توسط دولت، تأیید قضات دیوان عالی فدرال، استیضاح رئیس‌جمهور و ابطال وتوی رئیس‌جمهور.

- تصویب معاهدات خارجی بر عهده مجلس سنا است و رئیس‌جمهور باید طبق قانون اساسی آمریکا، در انتصابات خود، "مشاوره و رضایت" مجلس سنا را درنظر بگیرد. از این حیث، قدرت مجلس سنا، بیش از مجلس نمایندگان است.

- مجلس نمایندگان می‌تواند روند استیضاح رئیس‌جمهور را کلید بزند و با اکثریت ساده بیش از ۵۰ درصدی رأی به استیضاح رئیس جمهور بدهد.

- با این حال، در روند استیضاح رئیس‌جمهور، مجلس نمایندگان تنها نقش دادستان را ایفاء می‌کند و پس از رأی به استیضاح، پرونده استیضاح رئیس‌جمهور به مجلس سنا می‌رود و این مجلس سنا است که در مقام قاضی یا هیئت منصفه در مورد برکناری یا برکناری رئیس‌جمهور تصمیم‌گیری می‌کند.

- در مورد سایر مقامات دولتی نیز رویه به همین صورت است و مجلس نمایندگان نمی‌تواند به تنهایی وزرا را عزل کند.

- مجلس نمایندگان تقریباً حق تحقیق و تفحص در هر موردی را دارد و این تحقیق و تفحص ابزار نظارتی کنگره آمریکا است.

هم مجلس نمایندگان و هم سنا، اکثر طرح‌ها و لوایح را به بحث و بررسی خواهند گذاشت؛ با این حال، تنها مجلس نمایندگان می‌تواند طرح‌هایی را به جریان بیندازد که هدف آن‌ها افزایش درآمدهای دولت و افزایش مالیات‌هاست. برای تبدیل، یک طرح یا لایحه به قانون، تصویب هر دو مجلس مورد نیاز است.

- بدون همراهی مجلس نمایندگان آمریکا هم رئیس‌جمهور این کشور، همچنان قدرت زیادی دارد و می‌تواند کار خود را با استفاده از فرامین اجرایی به پیش ببرد.

رئیس‌جمهور آمریکا حتی می‌تواند طرح‌هایی که در دو مجلس تصویب شده‌اند را وتو کند؛ برای باطل کردن وتو‌های رئیس‌جمهور، هر مجلس باید با دو سوم آراء به ابطال وتوی وی رأی دهد که دست‌یابی به آن، کار دشواری محسوب می‌شود.

خلاصه
بنابراین سنا و مجلس نمایندگان روی هم می‌شود کنگره؛ و این کنگره این وظایف را دارد:

قانون‌گذاری
تصویب بودجهٔ دولت
اعلان جنگ
تصویب پیمان‌های خارجی
تأیید مقامات دولتی
تأیید قضات دیوان عالی فدرال ایالات متحده آمریکا
استیضاح رئیس‌جمهور (روند استیضاح در ایالات متحده آمریکا)
ابطال وتوی رئیس‌جمهور (وتوی مصوبات کنگره ایالات متحده آمریکا)
|کانال علمی افق رویداد، سام آریامنش|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

05 Nov, 15:12


هیچ‌کس حتی نزدیک نرفت!

آدم‌ها در مواجه با شرایط تنش‌زا مکانیسم‌های جبرانی متفاوتی بروز می‌دهند. عصبانیت، پرخاشگری، آسیب زدن به خود و دیگران معمولی‌ترین مکانیسم‌های مواجه با آزردگی‌های روحی و روانی هستند.
یک زن به هر دلیلی لباس‌هایش را از تن درآورده و با بدن عریان، عصبانیت و شرایط بحرانی خود را نشان داده است. پیداست که در شرایط روحی و روانی طبیعی هیچ‌کس چنین شکل و شیوه‌ای را نمی‌پسندد. انتخاب این رفتار حکایت از بحرانی عمیق و هیجانی شدید دارد.

این‌که عریان‌شدن آن زن به‌خاطر تذکر پوشش نامتعارف بوده است یا به‌خاطر جای پارک نامناسب، تعادل روانی نداشته است یا با قصد و هدف این کار را کرده هرگز اهمیت ندارد. آن‌چه که من دیدم و برای من اهمیت دارد تنهایی آن آدم و ترس آدم‌های حاضر در آن صحنه بود. من در آن صحنه آدم‌هایی را دیدم که بدیهی‌ترین رفتارهای اجتماعی را بلد نبودند. نمی‌دانستند با یک آدم آشوب و آشفته چگونه باید مواجه شوند. شاید هم می‌دانستند  اما نمی‌توانستند؟ کسانی که در آن صحنه حضور داشتند گرخیده و گریخته به‌نظر می‌آمدند. دست‌و‌پای خودشان را گم کرده بودند. هوش و حواسشان سر جای خود نبود و تشخیص نمی‌دادند چه کاری درست و چه رفتاری نادرست است.

صحنه عریان شدن آن زن و رفتار آدم‌های اطرافش نشان داد که ما تماشاگران ماهری هستیم. کار ما این است که سوژه‌ای پیدا کنیم و به تماشا بنشینیم. آدم‌های آن صحنه ثابت کردند ما مردم مداخله و مسئولیت نیستیم و برای مواجهه با بحران‌های این‌چنینی نه آموزش دیده‌ایم و نه آمادگی داریم.

رفتار به‌هنجار آن بود که چند نفر از آدم‌های آن صحنه بروند نزدیک آن زن، کنارش بمانند، دستش را بگیرند، با او حرف بزنند، همراهش شوند و با لباس‌های خود و حتا اگر شده با تن و بدن خود حریمی امن برای یک آدم هراسیده بسازند و آرامش و اعتماد از دست رفته را به او بازگردانند.

آن صحنه تابلوی گویای ترس و تنهایی جامعه ما بود. همه آن آدم‌ها تنها بودند و ترسیده. بی‌هیچ تفاوتی. زن‌ها ترسیده بودند  و مردها تنها. مامورها سر درگم نشان می‌دادند. دانشجوها خام و خفتیده. بی‌تفاوتی همجنس‌ها تباه‌کننده بود. هیچ نشانی از یک جامعه آگاه و سرزنده و مسئولیت‌پذیر وجود نداشت. جامعه‌ای شقه‌شقه و آشفته را به نمایش گذاشتیم. هیچ‌کس در آن صحنه کار خودش را بلد نبود. هیچ چیز درست سر جای خود ننشسته بود.

بی‌تفاوتی آدم‌های اطراف آن زن نشانه‌ای از تنهایی همگانی جامعه است. بی‌تعلقی. تعلیق ترس و تنهایی. آدم‌هایی که چون تنها هستند می‌ترسند و چون می‌ترسند در بزنگاه‌ها تنها می‌مانند. آن صحنه نشان داد ما  شهروندان بی‌پیوستگی و پشتوانه‌ای هستیم.

هیچ تاویل و تفسیری نمی‌توانم برای این واقعه بنویسم. حق هیچ قضاوتی ندارم. تنها می‌توانم بگویم زنی دیدم که مصیبت تنهایی خود را با بدن عریان برای تن‌هایی که ترسیده بودند فریاد می‌زد اما، نمی‌دانست که آدم‌های ترسو پیش از آن که ترسو شوند کور و کر می‌شوند!

نمی‌دانم و اگر هم بدانم هیچ اهمیتی ندارد که آن زن انقلابی بود یا ضد انقلاب، پرستو بود یا پروژه‌بگیر، روانی بود یا سالم، هنجار بود یا هنجارشکن،حق داشت یا نداشت، رفتارش درست بود یا نبود، مادر بود یا فرزند، هر چه که بود من زنی تنها دیدم که میان تن‌های ترسو، تنهایی و ترسویی همه ما را فریاد می‌زد!

او که عریان شده بود از تنهایی خود می‌گریخت و آن آدم‌ها فقط تن او را دیدند و چشم‌ها و دست‌هایشان بر تنهایی او بستند. هیچ‌کس حتا نزدیک او نرفت. او زنی تنها بود که تنها ماند!
آن‌چه من دیدم لخت‌شدن یک زن نبود، عریانی یک اجتماع تنهای ترسیده‌ی بی‌تفاوت بود. نمایش تن‌های تنها و ترسوهای تنها.
|ماشا اکبری|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

05 Nov, 12:06


مهربانی می‌تواند شما را زیباتر کند

با بررسی بیش از ۴۰۰۰ شرکت‌کننده و انجام ده مطالعه مختلف، محققان به این نتیجه رسیدند، افرادی که مهربان و کمک‌کننده دیده می‌شوند، از نظر فیزیکی نیز جذاب‌تر هستند. این تأثیر، که در سناریوها و انواع روابط دیده می‌شود، نشان می‌دهد که چگونه اعمال مهربانانه ممکن است درک زیبایی فیزیکی را شکل‌دهد.

این امر نشان می‌دهد که داشتن رفتارهای مثبت و مهربان در روابط اجتماعی نه تنها برای دیگران، بلکه برای خود فرد نیز می‌تواند مزیت‌های زیادی داشته‌باشد.

مهربانی و کمک‌رسانی نقش منحصر به فردی در تأثیرگذاری بر ادراکات فیزیکی افراد دارند و این تأثیر فراتر از یک "اثر هاله‌ای" عمومی است که فقط از طریق موارد مثبت دیگر تقویت می‌شود. به‌عبارت دیگر، مهربانی و کمک‌رسانی می‌تواند تأثیر به‌سزایی بر ادراک زیبایی فیزیکی افراد داشته باشد که موجب ارزیابی مثبت و گسترده‌تر دیگر ویژگی‌ها می‌شود.

انگیزه برای برقراری روابط نیز بر تأثیر مهربانی بر جذابیت تأثیرگذاری دارد. در واقع، افراد در محیط‌هایی که امکان ایجاد رابطه وجود داشت، افراد مهربان را جذاب‌تر ارزیابی کردند.

براساس این تحقیق، رفتار جامعه‌پسند تأثیر مثبتی بر قضاوت شرکت‌کنندگان در مورد نقص‌های فیزیکی شخص داشته است. به‌عبارت دیگر، وقتی شخص به‌عنوان جامعه‌پسند شناخته می‌شد، شرکت‌کنندگان کمتر بر روی نقص‌های جزئی مانند زخم‌ها یا بی‌نظمی‌های فیزیکی تمرکز می‌کردند، که نشان از آن دارد که مهربانی می‌تواند جذابیت را نه تنها با تقویت عوامل مثبت، بلکه با کاهش توجه به نقص‌ها، افزایش دهد.
این منبع و این منبع را ببینید.
|فرازتد|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

05 Nov, 08:40


طیف، چیزی بین پلیدان مطلق و قدیسان

من غلامِ خوشی‌های کوچک و کوتاه هستم. البته قلبا دوست داشتم تا به وجود شادی‌های بزرگ با ماندگاری دائمی و قله‌های بلند باور می‌داشتم. اما چون خیلی وقت‌ است که ایمانم را به اورست و کلیمانجارو از دست داده‌ام، به همین تپه‌های کوتوله و کوهان شتر کفایت می‌کنم. همین خوشی‌های دم‌ دستی. شوق قیمه. شوق قهوه‌. شوق خریدن کفش با پنجاه درصد تخفیف پاییزی. شوق شستن ماشینم که شبیه به تانک بازگشته از جنگ قادسیه شده است. از همین شادی‌هایی که مثل ادکلن‌های تقلبی‌ای که سرِ میدان فردوسی می‌فروشند و ماندگاری‌شان از دم در خانه است تا بیست دقیقه مانده به دیدنِ دلبر سر قرار. همین قدر کوتاه.

چرا برویم جای دور. همین زیرزمین خانه‌ی ما. فضای عجیبی است. پنجره ندارد و وقتی لامپ‌ها خاموش باشند، مثل سیاه‌چاله‌های فضایی آن‌قدر تاریک می‌شود که حتی خفاش هم راه خودش را پیدا نمی‌کند. از آن‌طرف چهار تا لامپ روی سقف دارد که وقتی روشن می‌شوند، از شدت نور عنبیه چشم آدم را جر می‌دهند. هر کس که این خانه را ساخته، احتمالا برنامه داشته تا زیرزمین را تغییر کاربری بدهد به اتاق عمل قلب باز. یا تاریکی مطلق یا نور مطلق. من از صفر و یک بدم می‌آید. من طیف دوست دارم. همین شد که رفتم یک دیمر خریدم. دیمر چیه؟ همین کلید‌هایی که با آن می‌شود نور خروجی لامپ را تنظیم کرد. یک دیمر خریدم و زدم جای کلید برق. حالا می‌توانم نور را تنظیم کنم. از تاریکی سیاه‌چالگی تا وضعیت بیابان‌های سمنان زیر نور ماه کامل، تا فضای رستوران‌های کم‌نورِ بابِ شام خوردن با لیلای زندگی‌. تا نور مطلق و تجربه‌ی زندگی روی خورشید. این دیمر خوشی کوچکی است که این روزها تجربه‌اش می‌کنم. نور و حس فضای زیرزمین را می‌توانم با حال دلم تنظیم کنم. چه وقت‌هایی که دلم مثل آسمان ژاپن آفتابی است و چه وقت‌هایی که مثل آسمان لندن ابری است.

اصلا من به طیف اعتقاد دارم و از منطق صفر و یک خوف می‌کنم. قدیم‌ها خانواده‌ی ما در خصوص تعریف خیر و شر کاملا صفر و یک بود. هر پسری که دوست‌دختر اختیار می‌کرد، محور شرارت بود. یا اگر برای الکل مصرفی به غیر از آمپول زدن داشت، خودِ خودِ شرارت بود. آدم‌ها یا هابیل بودند یا قابیل. در این جهانِ سیاه و سفید هیچ آمیبی در منطقه‌ی خاکستری نمی‌توانست زندگی کند. هر آدم وضو گرفته‌ای با یک قطره اوره، چراغش خاموش می‌شد و از سمتِ طهارت به ورطه‌ی نجاست می‌افتاد. به همین راحتی. درست مثل چراغ زیرزمین خانه‌‌ی ما قبل از دیمر.

طیف خیلی خوب است. مخصوصا برای من که نه تاریکی زیاد را دوست دارم و نه روشنی زیاد را. آدم‌های اطرافم را هم همین‌طوری انتخاب می‌کنم. از آدم‌هایی که پلیدِ مطلقند، هراس دارم و دور ازشان می‌مانم تا خواب آشفته نبینم. آدم‌های قدیس‌ هم که مثل بوم سفید و نقاشی نشده‌اند و سفیدی‌شان حوصله‌ را سر می‌برند. کلا یک چیزی وسط طیف خوب است. یک بوم که خط افق داشته باشد و یک خورشید در حال طلوع و یک کشتی شکسته و چهار پرنده‌ی سرگردان در آسمان و این‌ها. یک چیزی کشیده شده باشد. ولو شده خرابه‌های چغازنبیل. من نه با آلکاپون می‌توانم سر کنم و نه با اسقف رم.

پرت شدیم از موضوع. بله آقا. خوشی‌های کوچک. داشتیم از خوشی‌های کوچک می‌گفتیم. از زیرزمین که حالا از زیر یوغِ نور مطلق و تاریکی مطلق نجات پیدا کرده است. همین مطلقِ بی‌روح و ناسازگار که قدرت بینایی‌ام را نابود می‌کرد. در عوض الان دیمر دارم. بسته به حال دل، فضا را روشن و تاریک می‌کنم. روشن برای مطالعه. کم نور برای نوشیدن با آوای زندگی. کمی تاریک‌تر برای بوسیدن. تاریک‌ترتر برای خوابیدن. روشن‌تر برای بیدار شدن. من زندگی روی طیف را دوست دارم. سیال بودن روی محور خیر و شر و دوری کردن از خیر مطلق و شر مطلق.
|فهیم عطار|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

04 Nov, 18:23


فلش ماب
آگاهی‌بخشی فرهنگی

اجرای سمفونی شماره‌ی ۹ بتهوون به صورت فلش ماب

فلش ماب (flash mob) یک پدیده اجتماعی و جدید در رابطه با یک "قرار دسته‌جمعی هدفمند" به اصطلاح خودجوش است.

فلش ماب به گروه شهروندانی گفته می‌شود که از طریق رسانه‌های دنیای مجازی (اینترنت، ایمیل و ...) یا تلفن همراه یا نامه زنجیره‌ای همدیگر را خبردار کرده و در زمان معینی در مکان‌های عمومی برای انجام کارهای شگفت‌آور از جمله اجرای کنسرت، آواز گروهی فی‌البداهه، آب‌بازی و ... تجمع می‌کنند.

در بسیاری موارد، طی اجرای برنامه ده‌ها یا صدها شهروند رهگذر به گروه اولیه ملحق می‌شوند.
|کانال بزم موسـیقی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

04 Nov, 11:12


الکترال کالج چیست؟
آگاهی‌بخشی عمومی

برخی رسانه‌ها و سیاسیون در تریبون‌های مختلف مدعی‌اند که رئیس‌جمهور آمریکا را یک عده سیاست‌مدار در مجمع الکترال انتخاب می‌کنند نه مردم! به‌گمان آن‌ها در انتخابات ۲۰۱۶ با وجود آن‌که هیلاری کلینتون سه میلیون رای بیشتر کسب کرد، اعضای مجمع الکترال با نظارت استصوابی به او خیانت کردند و رای خود را به سبد ترامپ ریختند!
این‌طور نیست و بحث نظارت استصوابی هم بی‌ربط است.

[انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکا به‌صورت دو مرحله‌ای انجام می‌شود. مردم در روز انتخابات اگر چه اسم نامزدهای ریاست‌جمهور را در برگه‌های اخذ رأی می‌نویسند، اما در عمل مجمع گزینندگان (Electoral college) به‌طور مستقیم رئیس‌جمهور و معاون او را انتخاب می‌کنند].

هر ایالت آمریکا با توجه به جمعیتی که دارد، سهمیه یا آراء الکترال مشخصی دارد که مساوی با مجموع تعداد نمایندگان آن ایالت در سنا و مجلس نمایندگان است. [هر ایالت، سوای از وسعت و جمعیتش، دو نماینده یا سناتور برای مجلس سنا دارد. اما مجلس نمایندگان، متناسب با جمعیت هر ایالت، تعداد متفاوتی نماینده مجلس دارد]. برای سهولت با مثالی از کشورمان توضیح می‌دهم. تهران ۳۸ نماینده در مجلس دارد پس ۳۸ سهمیه رای الکترال دارد. خوزستان و فارس هر کدام ۱۸ نماینده در مجلس دارند پس هر کدام ۱۸ سهمیه الکترال دارند به‌همین ترتیب لرستان، کرمانشاه و سمنان هم هر کدام ۹، ۷ و ۴ سهمیه الکترال دارند. هر ایالت آمریکا هم با توجه به مجموع تعداد نمایندگان خود در کنگره، تعداد مشخصی سهمیه یا رای الکترال دارد.

تمام ایالات آمریکا مجموعاً ۵۳۸ سهمیه الکترال دارند. بیشترین سهمیه را کالیفرنیا با ۵۵ رای الکترال دارد. آلاسکا، داکوتای جنوبی و شمالی و چند ایالت دیگر هر کدام فقط ۳ سهمیه الکترال دارند. تگزاس ۳۸ و فلوریدا و نیویورک هر کدام ۲۹ سهمیه رای الکترال دارند. بقیه ایالات بین ۳ تا ۲۰ سهمیه الکترال دارند.

نکته بسیار مهم
هرکدام از کاندیداها که در یک ایالت پیروز شوند، تمام سهمیه الکترال آن ایالت را از آن خود می‌کنند و کاندیدای شکست خورده هیچ سهمیه‌ای از آراء الکترال آن ایالت را کسب نمی‌کند. تکرار می‌کنم هیچ! یعنی هر ایالت یا قرمز جمهوری‌خواه (ترامپ) می‌شود و یا آبی دموکرات (هریس). در انتخابات آمریکا رقابت بین ایالت‌هاست. این پاراگراف را دوباره بخوانید!
در نهایت هر کس نصف به‌علاوه یک، یعنی ۲۷۰ رای الکترال از مجموع ۵۳۸ رای الکترال را کسب کرد، رئیس‌جمهور می‌شود.

نکته مهم دیگر
برخی ایالات به دلیل بافت جمعیتی و نژادی و فرهنگی خود در یک‌صد سال گذشته همواره طرف‌دار دموکرات‌ها یا جمهوری‌خواهان بوده‌اند، بنابراین اهمیت آن‌ها در رقابت انتخاباتی کمتر است. مثلاً مردم کالیفرنیا همیشه به دموکرات‌ها رای داده‌اند، پس کار کاندیدای دموکرات مثل هریس در کالیفرنیا برای پیروزی سخت نیست و انتخابات در این ایالت رقابتی نیست. ترامپ حتی نیازی نمی‌بیند که به کالیفرنیا سفر کند چون وقت تلف کردن است! برعکس، ایالاتی هم هستند که همیشه حامی جمهوری‌خواهان هستند مثل ایالت تگزاس. می‌شود گفت با توجه به گرایش سیاسی غالب در کالیفرنیا و تگزاس، انتخابات در این دو ایالت تشریفاتی است. مهم نیست که مشارکت در این دو ایالت ۱۵ درصد باشد یا ۸۵ درصد چون کم یا زیاد بودن مشارکت تعداد سهمیه الکترال این ایالت‌ها را تغییر نمی‌دهد.

اما ۸ ایالت پاندولی (نوسانی) یا صحنه نبرد هستند مثل پنسیلوانیا، میشیگان، آریزونا، جورجیا، ویسکانسین و چند ایالت دیگر. در ایالت‌های پاندولی احتمال پیروزی هر دو نامزد جمهوری‌خواه و دموکرات وجود دارد، لذا رقابت در این ایالت‌ها خیلی داغ و پر سر و صداست و پیروزی در این ایالات و کسب سهمیه آراء الکترال آن‌ها بسیار مهم و سرنوشت‌ساز است. وقتی تعداد آراء الکترال کسب شده در سراسر کشور نزدیک باشد، ممکن است در ایالت پنسیلوانیا یک نامزد با اختلاف هزار رای تمام بیست رای سهمیه الکترال این ایالت را کسب کند و با کسب حد نصاب ۲۷۰ رای الکترال، رئیس‌جمهور شود.
| اسفندیار خدایی، با کمی حذف و اضافه|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

04 Nov, 04:32


سکولاریسم و لائیسیم؛ پرسش و پاسخ
آگاهی‌بخشی فلسفه سیاسی

- تفاوت سکولاریسم و لائیسیته
- سکولاریسم و دموکراسی، کمونیسم و فاشیسم

امید اطهری‌نژاد
|آوای فلسفه در یوتیوب و در تلگرام|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

03 Nov, 18:24


سکولاریسم و لائیسیسم
Secularism & Laicism
آگاهی‌بخشی فلسفه سیاسی
|وب‌سایت بالاویزیون|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

03 Nov, 18:10


سکولاریسم به زبان ساده
آگاهی‌بخشی فلسفه سیاسی

- سکولاریزم سیاسی
-سکولاریزم، دین و سیاست
-روند تاریخی پیدایش سکولاریزم
- سکولاریزم و دین
- سکولاریزم و جان لاک
امید اطهری‌نژاد
|آوای فلسفه در یوتیوب و در تلگرام|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

02 Nov, 12:38


این‌قدر به هم هیس نگین!

مادر بزرگ با چارقدش اشکش را پاک کرد و گفت:
این‌قدر دلم می‌خواست عاشقی کنم، ولی نشد.
دلم پر می‌کشید که حاجی بگه "دوستت دارم"
و نگفت ...

گاهی وقتا یواشکی که کسی نبود، زیر چادر چندتا بشکن می‌زدم.
آی می‌چسبید!

به چشم‌های تارش نگاه کردم و حسرت‌ها را ورق زدم.
گفتم: مادرجون حالا بشکن بزن، بذار خالی شی.
گفت: حالا که دستام دیگه جون ندارن؟

انگشت‌های خشک‌شده‌اش رو به‌هم فشار داد، ولی دیگر صدایی نداشتن!
خنده‌ی تلخی کرد و گفت:
این‌قدر به هم هیس نگین!
بذار بچه‌ها حرف بزنن.
بذار کودکی کنن.
بذار جوونی کنن.
بذار زندگی کنن.
|ویس‌گون|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

31 Oct, 22:23


به‌روزرسانی تلگرام
آگاهی‌بخشی عمومی

۱. در آپدیت جدید ویدیوهایی که به تازگی در کانال‌های بزرگ آپلود شده‌اند، به‌صورت خودکار گزینه کیفیت پخش؛ چیزی مانند یوتیوب، به ویدیوها اضافه می‌شود تا کاربر بر اساس نیاز خود کیفیت پخش ویدیو را کم یا زیاد کند.

با این ویژگی جدید، که برای کانال‌هایی با چند هزار عضو در دسترس است، دیگر نیازی به کاهش حجم ویدیو برای دانلود نیست، چون تلگرام بعد از این‌که صاحب کانال ویدو را آپلود کرد، شروع به بهینه کردن ویدیو می‌کند تا گزینه‌های پخش با کیفیت دلخواه برای ویدیو فعال شود.

با این روش کاربران می‌توانند بدون نیاز به دانلود کامل ویدیو و یا استریم ویدیو با حجم و کیفیت اصلی، ویدیو را بر اساس سرعت یا بسته اینترنتی که دارند، در کیفیت‌های مختلف تماشا کند.

۲. بلاخره قابلیت اضافه کردن عکس و ویدیو به متنی که بدون مدیا ارسال شده است، اضافه شده و حالا کاربران می‌توانند در صورت نیاز به متن بدون عکسی که در کانال یا چت خود ارسال کرده‌اند، عکس یا ویدیو اضافه کنند.

۳. تاریخ و زمان پیام ویرایش شده قابل نمایش است.

۴. قابلیت برای ارسال هشتگ که با کلیک روی آن در کانال خاص نتایج آن هشتگ نمایش داده شود، فراهم شده است. فرمت این ویژگی به شکل زیر است:
#hashtag@username

با این قابلیت می‌توانید در پست‌ها و استوری‌های عمومی کاربر را به محتوای کانال مورد نظر که برای پست‌های خودش هشتگ استفاده می‌کند، هدایت کنید.

۵. قابلیت درآمدزایی و نمایش تبلیغات به بات‌های تلگرام اضافه شده است.

۶. می‌توانید آمار دقیق واکنش‌های پست‌ها را ببینید.

پاول دورف مدیرعامل تلگرام، آپدیت جدید را اولین گام تلگرام برای تبدیل شدن به یک پلتفرم ویدئویی دانست.
|کانال زومیت|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

29 Oct, 08:54


ما و ظلم ناگزیر
آگاهی‌بخشی اخلاقی

در مناطق جنگلی و مرطوب، حشرات و جانورانی مانند موش‌ها و جوندگان در سقف‌ و اطراف خانه‌ها لانه‌سازی می‌کنند. این موجودات، معمولاً باعث آسیب به خانه‌ها و گسترش بیماری‌ها می‌شوند. بنابراین، خانه ما هم مانند دیگران هر سال توسط متخصصان دفع آفات با استفاده از سموم و تله‌ها پاکسازی می‌شود.

مدتی است به این فکر می‌کنم که این حیوانات بی‌نوایی که ما می‌کشیم، هیچ تقصیری ندارند. آن‌ها نمی‌دانند که فعالیت‌شان ممکن است به ما لطمه بزند یا ما را بیمار کند. آن‌ها صرفاً به شیوه‌ای که طبیعت برایشان مقرر کرده، زندگی و رفتار می‌کنند؛ زندگی‌ای که در انتخاب یا نوع آن هیچ نقشی ندارند. این‌که موجودی بی‌گناه را به‌خاطر حیاتی که حق طبیعی اوست، از بین ببریم مصداق روشن ظلم است.

انسان از خود می‌پرسد آخر ما به چه حقی این‌ها را نابود می‌کنیم؟ ما چرا برای بقای خود به این‌ها ظلم می‌کنیم؟ اما با کمی تأمل می‌بینید که گویی در این جهان نمی‌توان به‌طور مطلق از ظلم کردن اجتناب کرد. گویی ظلم و زور، بخشی لاینفک از سازوکار این جهان است.

در سال‌های اخیر موج مبارزه با گوشت‌خواری و کشتن حیوانات در جهان شدت گرفته و افراد بیشتری به گیاه‌خواری روی می‌آورند. به‌نظر من هم این اتفاقی بسیار نیکوست، اما مسئله فراتر از این‌هاست. زندگی ما در هر لحظه به‌معنای مرگ صدها و هزاران موجود دیگر است - بدیهی است که زندگی آن‌ها هم همین‌طور. ما علف‌های هرز را ریشه‌کن می‌کنیم، سبزیجات را می‌خوریم و مصرف می‌کنیم. هنگام شستن دست‌هایمان، هربار هزاران موجود میکروسکوپی را نابود می‌کنیم. حتی فعالیت‌های طبیعی بدن ما، مانند عملکرد معده و سیستم ایمنی، مستلزم نابودی هزاران میکروارگانیسم است که همگی زنده‌اند و حق حیات دارند.

مرگ و زندگی به‌شکل یک دوگانه‌ی جدایی‌ناپذیر در کل چرخه‌ی حیات مستتر است. موجودات گونه‌گون خواه‌ناخواه قربانی حیات و بقای یکدیگر می‌شوند. همین که طبیعت، من و شما را به‌گونه‌ای ساخته است که به‌تدریج ارگانیسم‌مان ضعیف می‌شود و رو به مرگ و زوال می‌گذاریم، نقشه‌ی کلی جهان را برای مرگ عده‌ای به‌منظور آمدن عده‌ای دیگر آشکار می‌سازد.

این مسئله برای من که معیار عمل درست را شکوفایی می‌دانم و معیار عمل نادرست را ظلم می‌شمارم چالشی کلان و اساسی پیش می‌آورد. اما اگر حذف ظلم به‌طور کامل ممکن نباشد، شاید نتوانیم قانون اخلاقی قطعی و همیشگی وضع کنیم. شاید اخلاق را باید به‌عنوان یک روند پویا و منعطف ببینیم که هدف آن حرکت به‌سوی شکوفایی و کاهش رنج است، با معیارهایی کلی که بسته به شرایط و موضوعات مختلف باید تفسیر و تطبیق داده شود.

در نهایت یک نکته مسلم است، این‌که در دنیایی که این همه ظلم و رنج ناخواسته وجود دارد، باید تا جایی که می‌توانیم از ظلم و آزار خودساخته جلوگیری کنیم. اتفاقاً وجود رنج‌های ناخواسته‌، اهمیت شفقت و مهرورزی را دوچندان می‌کند.
|ساسان حبیب‌وند|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

29 Oct, 07:24


رفتارشناسی لمپن‌های سیاسی

لمپن‌های سیاسی آدمیانی هستند که به ظاهر سیاست‌پیشه‌اند اما درواقع، فاقد فهم و شعور و تجربه‌ی سیاسی‌اند. به بیان دیگر، فاقد اصالت حرفه‌ای هستند. تلاش دارند ظاهر خویش را به صورت نخبگان بیارایند، اما پخمگی از سر و روی و سخن و کردارشان می‌بارد.

از جریان علمی و عقلی سیاست بسیار دورند، رفتارشان بیش‌تر به اوباش‌ها و آدمیان بی‌شخصیت و بی‌فرهنگ شبیه است. محصول وضعیت استیصال و تعلیق و ورشکستگی سیاسی هستند. فرصت‌طلبی، عوام‌زدگی و توهم‌زدگی سرشت‌نمای آنان است. به اقتضاء، به هر محفل و مشربی درمی‌آیند و یار غار هر کس و ناکسی می‌شوند.

لمپن‌های سیاسی، معمولا "کس" هستند اما "کسی" نیستند. کم می‌اندیشیدند، اما هر چه بیش‌تر می‌اندیشیدند، کم‌تر هستند. آن‌چه‌ در تئاتر سیاسی انجام می‌دهند، در واقع، فعالیتی است که از کس دیگر کش رفته‌اند. نقش و زبان و شخصیت و هویتی از خود و برای خود ندارند. در زندگی سیاسی‌شان، مسئله همواره بر سر لذتی زیست‌شناختی و منفعت‌شناختی است. بی‌جهت راست و بدون علت چپ هستند، سیاست را پدرسوختگی و پدرسوختگی را سیاست و هر دو را، پیشه‌ و حرفه‌ی خویش می‌دانند.

نمی‌شود از ظاهرشان پی به باطن‌شان برد. نمی‌شود از خانه و ماشین‌شان پی به خاستگاه طبقاتی‌شان برد. نمی‌شود از پست و سمت‌شان پی به تخصص‌شان برد. نمی‌شود از گفتارشان پی به رفتارشان برد. نمی‌شود از تحصیلات‌شان پی به شخصیت‌شان برد. نمی‌شود از بیان‌شان پی به نیت‌شان برد. نمی‌شود از رفتارشان پی به اعتقادشان برد. نمی‌شود از چپ و راست‌زدن‌شان پی به خط‌ و ربط‌شان برد. نمی‌شود از گرد و خاک‌کردن‌شان پی به شجاعت‌شان برد. نمی‌شود از قول و قرارشان پی به تعهدشان برد. نمی‌شود از انتخاب‌شان پی به منش‌شان برد. نمی‌شود از جهت‌گیری‌شان پی به مواضع‌شان برد. نمی‌شود از صلح‌شان پی به دوستان‌شان برد. نمی‌شود از جنگ‌شان پی به دشمنان‌شان برد. نمی‌شود از تعریف و تمجیدشان پی به منظورشان برد. نمی‌شود از ادبیات‌شان پی به کلاس‌شان برد. نمی‌شود از کنش و واکنش‌شان پی به انگیزه و انگیخته‌شان برد.

مهرشان قهر است و آتش، دین‌شان کفر است و کین، فرق ابراهیم با آذر نمی‌دانند چیست. بی‌حسابان دغل، دفتر نمی‌دانند چیست. موجوداتی بس غریب هستند که از استعداد شگرفی در هماهنگ‌شدن با هر نوا و تطبیق‌دادن خود با هر گروه و جریانی برخوردارند.

لمپن و لمپنیسم، همواره، آگاهانه یا ناآگاهانه، مخلوق و مصنوع میل و اراده‌ی سیاست حاکم (ماکروپلتیک) بوده‌ است. از این‌رو، همواره نوعی ترابط و تعامل (ایجابی و سلبی) میان آنان وجود داشته و در بسیاری مواقع نیز، این لمپن‌ها بوده‌اند که ارباب حلقه‌ی قدرت گردیده‌اند.

برای فهم و درک انضمامی‌تر این کنش ارتباطی غیرمدنی، می‌توان در "زمان‌های آستانه‌ای"، تمرکز کرد؛ زمان‌هایی که همان زمان‌های چرخش و گردش در روابط نامتقارن نیروها یا قدرت هستند، همان زمان‌های نازمانی هستند که درباره‌اشان نمی‌دانیم چه و کدام می‌توانند باشند، همان زمان‌های فقدان تصمیم و تدبیر.

اگرچه، در پیروزی محبوب و مطلوب خویش از هیچ کوشش ناثواب و ناصوابی دریغ ندارند، اما از آنجا که اکثرا گرفتار نوعی عقده‌ی ادیپ (حسادت به صاحب قدرت) نیز هستند، گاه سرکنگبین‌شان صفرا و روغن بادام‌شان خشکی می‌نماید و مطلوب خویش را منکوب و مغلوب می‌کنند. حال و احوال اینان، از یک منظر، بی‌شباهت به وضعیت "ولف‌مان؛ (مرد گرگ‌آذین) فروید نیست - که همواره در ترس و هراس خورده‌شدن توسط گرگی است و همواره در یک کنش به تعویق‌افتاده‌ی تروماتیک به لحظات خورده‌شدن‌های تاریخی برمی‌گردد - با این تفاوت که، اینان همواره در هراس از خورده‌شدن قدرت و صاحبِ قدرت توسط لمپن‌هایی مثل خود هستند، و از این هراس، چه شب‌هایی که سحر می‌کنند بی‌آن‌که یک‌دم مهربان باشند باهم پلک‌های آنان.

گاه آن محبوب و مطلوب که این‌چنین لمپن‌ها را واله و شیدای خود کرده، خود یک لمپن است از نوع و جنس دیگر، که در تلاش است تا به دل‌داری و چاپلوسی و فریب، قدرت را سوی خانه‌ی خویشتن بکشد. بی‌تردید، تحقق چنین مهمی، جز با اتحاد لمپن‌های ریز و درشت ممکن نمی‌گردد، اگرچه لمپن‌ها نمی‌توانند با هم متحد باقی بمانند.

لمپن‌ها، تلقی صحیحی از اجتماع، جامعه و جمع ندارند، جوپذیر هستند و به‌راحتی تغییر روش و مرام می‌دهند. سریع عکس‌العمل نشان می‌دهند، به ملایم‌ترین نقدها عکس‌العمل کهکشانی نشان می‌دهند، در تعریف‌کردن‌های بی‌جا هنرمند‌ترین افراد هستند. مسائل فراوانی را کتمان می‌کنند، از قبول واقعیت شانه خالی می‌کنند.
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
|محمدرضا تاجیک، پایگاه خبری انصاف|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

28 Oct, 17:29


به مناسبت هفتم آبان روز کوروش
آگاهی‌بخشی تاریخی

هفتم آبان، روز کورش بزرگ -بنیان‌گذار شاهنشاهی هخامنشی-  بر ایرانیان گرامی باد. بر اساس رویدادنامۀ نَبونَئید (پادشاه بابِل) ۲۵۶۳ سال پیش در چنین روزی، کورش به بابِل درآمد، شاخه‌های سبز در پیش پایش گسترده شد و صلح بر شهر سایه گسترد.

کوروش بزرگ از قضا شخصی بود که ضمن ایجاد یک‌پارچگی سرزمینی، با رواداری و دگرپذیری تفاوت مردمان در باورها و آیین‌ها را به رسمیت شناخت و از همین رو سنگ بنای نخستین دولت ایران‌زمین را برمبنای وحدت در کثرت بنیاد نهاد. این همان چیزی است که طی هزاران سال ایران رنگارنگ فرهنگی را شکل داده و در کمتر کشور دیگری چنین نمونه‌ای را می‌بینیم که ضمن تنوع فرهنگی و زبانی و برخی تفاوت‌ها در آداب و رسوم، اشتراکات و پیوندهای فرهنگی مردم آن‌چنان قوی باشد که هیچ‌گونه احساس بیگانگی میان مردمان یک کشور در شمال و جنوب و شرق و غرب نباشد. در واقع از بذری که کوروش بزرگ کاشت جوانه‌ای برآمد که تا هزاران سال بعد و با وجود آشوب‌های گوناگون در این سرزمین نمایان‌گر بوده و به کار امروز ما هم می‌آید.

بزرگ‌داشت او نه به معنای رفتن و ماندن در گذشته که به معنای احضار این نماد و فراخوانی آن در امروز است؛ یعنی ما به عنوان ایرانیان بکوشیم ضمن احترام به میراث فرهنگی و تاریخی خود و در عین پاسبانی و تقویت همبستگی اجتماعی در کشور و پرهیز از دیوارکشی قومی و قبیله‌ای، به تنوع و تکثر فرهنگی، آیینی، اعتقادی و حقوق و آزادی‌های فردی نیز احترام بگذاریم و به دنبال ملی‌گرایی دموکراتیک در کشور باشیم.

ازهمین روست که توماس جفرسون، از پدران بنیان‌گذار آمریکا و نویسنده‌ اعلامیه استقلال این کشور از استعمار بریتانیا، به نوه‌ی‌ خود توصیه کرده بود که نخستین کتابی که پس از آموختن زبان یونانی بخواند "کوروش‌نامه" باشد.

کوروش‌نامه یا "تربیت کوروش" اثر گِزِنفُون (تاریخ‌نگار و فیلسوف اهل آتن) زندگی‌نامه بنیان‌گذار شاهنشاهی هخامنشی است. گزنفون در این کتاب شیوه پرورش، آموزش و زندگی کوروش بزرگ را نگاشته‌ است.

جفرسون در نامه‌ای دیگر به یک دوست ایتالیایی خود، درخواست ترجمه‌ای تازه از کوروش‌نامه به زبان ایتالیایی می‌کند. وجود دست‌کم‌ ۴ چاپ مختلف از کوروش‌نامه‌ در کتاب‌خانه شخصی جفرسون به ثبت رسیده است و جفرسون در یکی از آن‌ها با خط خود دست به مقایسه ترجمه دو نسخه از کتاب زده است. اما چرا کوروش و کوروش‌نامه در جهان فکری توماس جفرسون برای تأسیس آمریکایی سکولار و دموکرات جایگاهی ویژه داشت؟

پادشاهی او نمونه‌ای است ازحکومت عادلانه بر توده کثیری از مردم از اقوام و ملل مختلف. تجربه کوروش هخامنشی در اتخاذ سیاست رواداری و عدم تحمیل باورها و عقاید خود -که در کوروش‌نامه منعکس است- الگویی را پیشاروی جفرسون گذاشت از حکومتی که در عین گستردگی پهنه خود و وجود بحران‌های پیش‌رو، آزادی عقاید را تضمین می‌کند. به نظر می‌رسید اگر کوروش موفق شده است در جهان باستان با آن درجه از توحش و وجود فرقه‌های بدوی دینی که در نزاعی بی‌‌پایان با یکدیگر به سر می‌بردند، بی‌طرفی حکومت را در مقیاسی به گستردگی شاهنشاهی هخامنشی تضمین کند، این کار در جهان مدرن نیز قابل تکرار است.

در زمان مکتوب کردن منشور آزادی مذهبی جفرسون، یعنی ۱۱۲ سال پیش از آن‌که استوانه حقوق بشر کوروش از دل خاک بیرون آورده شود و محافل تاریخی از وجود لوحی متضمن احیای حقوق اقلیت‌های مذهبی در دوره‌ حکمرانی‌ او باخبر شوند، رواداری کوروش از طریق منابع یونانی و لاتین به دوران مدرن رسیده بود.

تاثیرپذیری توماس جفرسون از این وجه حکم‌رانی شماری ازپادشاهان هخامنشی در یادداشت‌هایی که وی برحاشیه کتاب "رساله در باب آداب و روح ملت‌ها" اثر ولتر، فیلسوف سیاسی عصر روشنگری در فرانسه نوشته است نیز به چشم می‌خورد و دیده می‌شود که عدم تحمیل دین رسمی و رواداری مذهبی داریوش یکم که در امتداد پادشاهی کوروش هخامنشی بوده نظر وی را جلب کرده است.

کوروش‌نامه که پس از تأثیر‌گذاری عمده در دنیای باستان (از جمله بر اسکندر مقدونی و ژولیوس سزار) به فراموشی سپرده شده بود، در دوره پسارنسانس و آغاز عصر روشنگری بار دیگر احیا شد و با ترجمه‌های جدید، الهام‌بخش فلاسفه سیاسی قرار گرفت. از نیکولا ماکیاولی و ژان ژاک روسو تا بنجامین فرانکلین در فکر پس‌زدن تفکر سیاسی قرون وسطی و ساخت بنای جامعه مدرن و شیوه حکومت‌داری صالح از نظام اخلاقی که گزنفون در کوروش‌نامه عرضه می‌کند تاثیر پذیرفتند. در آمریکا علاوه بر جفرسون، جان آدامز (رییس‌جمهور دوم آمریکا) نیز به کوروش‌نامه به دیده کتابی تعلیمی می‌نگریسته و پسر خود را در دوره مطالعه برای آمادگی حضور در مشاغل دولتی پیش از همه به خواندن کوروش‌نامه گزنفون مکلف کرده است.

پویا زارعی، پژوهش‌گر تاریخ دانشگاه سوربن پاریس، جمع آوری: اکانت فلات ایران
|کانال ایران آزاد|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

28 Oct, 10:50


به کوروش افتخار کنیم؟
آگاهی‌بخشی تاریخی

مناظره دیدنی آقایان دکتر حسن محدثی و دکتر شروین وکیلی!

دکتر محدثی
من با تاریخ‌نگاری ایدئولوژیک مخالف هستم.
اسطوره سازی خطرناک است.
احساس مثبت برخی در حال حاضر نسبت به کوروش؛ حاصل یک واکنش به اسلامیسم است.
کوروش فردی جهان‌گشا، جنگ‌جو، چند خداپرست و مشابه چنگیزخان مغول بوده است.
کوروش یک نقطه عطف مخرب در تاریخ است همانند چنگیزخان و اسکندر مقدونی.
کوروش اساسا موحد نبوده است.

دکتر وکیلی
احساس مثبت نسل‌های جدید به کوروش کاملا طبیعی و عقلانی است، چراکه کوروش موسس ایران بوده است.
کوروش در بین همتایان خود اتفاقا کمتر اهل جنگ بوده است.
پاک کردن اسطوره‌ها و تاریخ، استعماری است.
خدمات و تحولات ایجاد شده توسط کوروش، منحصر به فرد است.
مستندات بسیار تاریخی و دقیق درباره کوروش و هخامنشیان وجود دارد.
تاریخ یک علم است.
دوشنبه ۳۰ مهر ماه ۱۴۰۳
|حرف نو|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

28 Oct, 10:31


گناه و اضطراب

اندیشه معصومیت و بی‌گناهی یک توهم است. هیچ کس در زندگی معصوم نیست.
تو نمی‌توانی معصوم باشی بنابراین باید از خودت توقع کم‌تر خطاکردن داشته باشی نه خطا نکردن.
اندیشه معصومیت انسان را تا ابد در باتلاق و منجلاب نگه می‌دارد.
انسان نباید تصمیم بگیرد که از همه گناهان دست بشوید بلکه باید بگوید تصمیم دارم گناهان را کم و کم‌تر بکنم.
|مصطفی ملکیان، چاره‌جویی برای اضطراب|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

28 Oct, 10:02


‌چرا باید کتاب بخوانیم؟
بخش ششم
بخش قبلی اینجا

تاثیر بر فن‌بیان و سخنوری
اولین قاعده‌ی سخنوری این است که سخنی برای گفتن داشته باشیم. اگر سعدی را استاد سخن می‌دانیم، به دلیل تسلطش بر کلمات بوده و از آن مهم‌تر این‌که حرفی برای گفتن داشته است. وگرنه هیچ‌یک از ما سخنرانی سعدی را ندیده‌ایم و نمی‌دانیم آیا آن‌قدر که استادان سخنوری و فن بیان اصرار دارند، دست‌وبال خود را هنگام حرف زدن تکان می‌داده یا نه. پس برای سخنور شدن، پیش از هر چیز باید سخنی برای گفتن داشت و این جز با خواندن و آموختن و آگاه‌شدن امکان‌پذیر نیست.

من همیشه سه نمونه را به خود یادآوری می‌کنم تا در گرداب "بازی‌های نمایشی سخنوری و فن‌بیان" گرفتار نشوم و سهم خرده‌مهارت‌های نمایشی در ذهنم، بیش از حد، پررنگ نشود.
- نمونه اول کریس هیچنز بود که او را یکی از ماهرترین نویسندگان و سخنوران انگلوساکسون می‌دانند. به‌شدت سیگاری بود و همین باعث شد که در سال‌های پایانی عمر به سرطان حنجره گرفتار شود. او آخرین سخنرانی‌اش را در سال ۲۰۱۱ در وضعیتی انجام داد که تقریبا حنجره‌ای برای حرف‌زدن نداشت، اما سخنرانی کرد و مخاطبانش هم گوش دادند. من این‌گونه برداشت می‌کنم که اگر حرفی برای گفتن داشته‌ باشیم حتی اگر حنجره‌ای برای گفتن نداشته باشیم، مهم‌تر است.
- نمونه دوم استیون هاوکینگ است که به دلیل بیماری از تکلم محروم بود، اما سخنرانی بود که مخاطب را جذب می‌کرد و به شوق می‌آورد.
- نمونه خوب ایرانی هم برنامه‌های "شب‌های بخارای"ی علی دهباشی است. در آن‌ها می‌توانید نمونه‌های فراوانی از سخنرانی‌های بزرگان معاصر را ببینید.

مشاهده خواهید کرد که پایه‌ی اصلی سخنوری این بزرگان هم، بیش از هر چیز، دانسته‌ها و کلماتشان است، نه حرکت‌ها و تقلاهایی که به‌عنوان زبان بدن و فن‌بیان می‌شناسیم. ممکن است بگویید این بزرگان با ما فرق دارند و ما با آن‌ها فاصله‌ی بسیاری داریم. در این بحثی نیست. اما پیام‌های غیرکلامی و زبان بدن هم چیزی نیست که بشود با آن فاصله‌ها را پر کرد. اگر بپذیریم که دانش و کلمات مهم‌ترین پیش‌نیازهای سخنرانی مؤثرند، قاعدتا نقش کتاب‌خوانی و مطالعه‌ی مستمر را هم در تقویت این مهارت می‌پذیریم.

در بحث فن‌بیان و سخنوری، موضوع مهم دیگری هم وجود دارد. همه‌ی کسانی که تجربه‌ی سخنرانی دارند می‌دانند یکی از دردسرهای اصلی در حرف زدن و سخنرانی، استرس است. مطالعه می‌تواند به‌طور غیرمستقیم به مدیریت استرس هم کمک کند.

استرس سخنرانی، مثل هر شکل دیگری از استرس، پدیده‌ای چندریشه‌ای است. با این حال، بسیاری از ما مهم‌ترین ریشه‌اش را اعتماد به‌نفس پایین می‌دانیم. اما تجربه‌ی سخنرانی و نیز مشاهده سخنرانی‌های دیگران باعث شده که من آن را از زاویه دیگری هم ببینم.

یکی از رایج‌ترین تعریف‌های استرس را لازاروس و فولکمن مطرح کرده‌اند. آن‌ها مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده میزان استرس را کمبود منابع می‌دانند. به این معنا که می‌گویند ما برای انجام هر فعالیت یا حل هر مسئله به مجموعه‌ای از منابع نیاز داریم. وقتی حجم منابع در دسترس از حجم منابع مورد نیاز کمتر باشد، استرس را تجربه می‌کنیم.

با تکیه بر این تعریف، کسی که تسلط کلامی چندانی ندارد در زمان سخنرانی بخش بزرگی از منابع پردازشی مغز خود را با انتخاب کلمات، چیدن ساختار جمله‌ها و تصمیم‌گیری درباره استراتژی بیان مفاهیم درگیر می‌کند. خواندن می‌تواند تسلط کلامی ما را در حرف زدن افزایش دهد. یعنی کمک کند، با صرف منابع کمتر، کلمه‌ها و جمله‌بندی و استراتژی بیان را انتخاب کنیم. پس بخش بزرگ‌تری از ظرفیت ذهنمان آزاد می‌ماند و طبیعی است که کمتر با بحران کمبود منابع مواجه خواهیم شد.

اتفاق‌هایی مثل خاموش شدن ناگهانی ویدئو پروژکتور یا ریختن تصادفی لیوان آب روی لباس سخنران را در نظر بگیرید. کسی که چندان اهل خواندن نبوده و بخش بزرگی از ذهنش در سخنرانی درگیر کارهای ابتدایی مثل انتخاب کلمات و جمله‌سازی است، همین اتفاق ساده، به نقطه‌ی بحرانی کمبود منابع می‌رسد و در هم می‌شکند. اما فرد دیگری در همین موقعیت، با ظرفیت آزاد ذهن خود، ضمن ادامه‌ی صحبت به راه‌کار مناسب برای حل مشکل هم فکر کند.
|کتاب: از کتاب، محمدرضا شعبانعلی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

27 Oct, 15:59


میراث شعری احمد شاملو
آگاهی‌بخشی ادبی

میهمان‌ها:
سایه اقتصادی‌نیا، منتقد ادبی
محمود فلکی، منتقد ادبی
|پرگار، بی‌بی‌سی فارسی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

27 Oct, 10:08


روش آزمایش کور (blind study)
آگاهی‌بخشی علمی

روش آزمایش کور (نابینا) یک روش علمی است که افراد شرکت‌کننده در آن از داشتن اطلاعاتی که منجر شود به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه به سمتی متمایل شوند، منع می‌شوند و اطلاعاتی که ممکن است بر شرکت‌کنندگان در آزمایش تأثیر بگذارد تا زمان کامل آزمایش محفوظ می‌ماند. به‌طور مثال وقتی از مصرف‌کننده پرسیده شود که طعم و مزه محصولات مختلف را با هم مقایسه کند، نام سازنده محصول باید پوشانده شود. در غیراین‌صورت معمولاً مصرف‌کننده به سمت محصولی که از قبل نسبت به آن شناخت دارد متمایل می‌شود. به همین شکل وقتی قدرت تأثیر یک دارو مورد آزمایش قرار می‌گیرد، هم بیماران و هم پزشکان شرکت‌کننده در آزمایش از دوز مصرفی بی‌اطلاع هستند. این باعث خواهد شد شانس هرگونه تأثیر تلقینی یا فریب هوشیارانه از بین برود.

این روش آزمون، ابزار بسیار مهم و کاربردی در شاخه‌های مختلف علوم از جمله علم پزشکی، روان‌شناسی، عصب‌شناسی و زیست‌شناسی، علوم کاربردی و بازاریابی است. به‌کارگیری روش علمی آزمایش کور در برخی رشته‌ها مانند آزمون دارو ضروری است.

- آزمایش یک‌سو کور (single-blind study)
در مطالعه یک‌سوکور، اطلاعاتی که می‌تواند باعث منحرف شدن نتیجه آزمایش شود از دید "شرکت‌کننده" مخفی می‌ماند ولی "مسئول انجام آزمایش" از آن‌ها مطلع است. مثال کلاسیک این آزمایش چالش پپسی است. در این آزمایش که کمپانی نوشابه‌سازی پپسی آن را برگزار می‌کند، دو لیوان نوشیدنی که یکی حاوی کوکاکولا و دیگری حاوی پپسی است در اختیار شرکت‌کنندگان قرار می‌گیرد. مسئول بازاریابی پپسی از شرکت‌کنندگان می‌خواهد پس از نوشیدن، از بین دو لیوان نوشیدنی روی میز آن را که به لحاظ طعم و مزه بیشتر می‌پسندند انتخاب کنند. شرکت‌کنندگان فقط پس از اتمام آزمایش از محتوی لیوانها مطلع می‌شوند (کدام پپسی و کدام کوکاکولا بوده‌است). نقطه ضعف آزمایشی که به شکل یک‌طرفه انجام شود این است که چون مسئول برگزاری از محتوی آزمایش مطلع است ممکن است به‌صورت خواسته یا ناخواسته شرکت‌کنندگان را به سمت خاصی سوق بدهد. مخصوصا اگر منافع مالی در بین باشد.

- آزمایش دوسو کور (double-blind study)
مطالعات دوسو کور معمولا در مورد انسان‌ها به انجام می‌رسند. عواملی که می‌تواند باعث منحرف شدن نتیجه آزمایش شوند هم از دید "شرکت‌کننده" و هم از دید "مسئول (یا مسئولان)" انجام آزمایش مخفی می‌مانند. در بیشتر موارد آزمایش کور دوطرف به‌منظور دست‌یابی استاندارد بالاتر علمی انجام می‌شوند.

آزمایش سه‌سو کور (triple-blind study)
در مطالعات سه‌سوکور، "پژوهش‌گر، مطالعه‌شونده و تحلیل‌گر" آماری هیچ‌کدام نمی‌دانند در کدام بازوی مطالعه قرار دارند.
|منابع مختلف|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

27 Oct, 08:06


فرونشست زمین به زبان ساده
آگاهی‌بخشی زیست‌محیطی

استفاده بی‌رویه از سفره‌های آب سرزمینی
مثلا از راه چاه‌های غیرمجاز
|اینستاگرام دکتر بیژن عباسی|
@JameahiBehtar Besazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

27 Oct, 04:27


انسان مدرن و زمان

"سرم شلوغ است"، "خیلی گرفتارم"، "به خدا اصلا وقت ندارم" و ... از جمله شایع‌ترین دروغ‌هایی است که ما در متن زندگی مدرن به خود و دیگران می‌گوییم. ما در غالب موارد بسیار کمتر از آن‌چه وامی‌نماییم، گرفتاریم. اما در زندگی مدرن "گرفتار بودن" و "وقت نداشتن" تبدیل به نوعی ارزش شده است. یعنی گویی کثرت مشغله و کمبود وقت نشانه اهمیت و منزلت فردی و اجتماعی فرد است. وقتی که به دیگری می گوییم "به خدا خیلی گرفتارم، اصلا وقت ندارم" ته دلمان غنج می‌زند! پنهانی احساس غرور می کنیم.

زندگی مدرن به ما القاء می‌کند که انسان مفید باید تمام لحظه‌های روزش را برنامه‌ریزی کند و هر لحظه‌اش را باید مشغول به کاری باشد. حتی ساعات استراحت و فراغت فرد هم باید به‌دقت برنامه‌ریزی شود تا کارآیی او را در ساعات اشتغال بالا ببرد. زندگی مدرن زندگی سرعت و اشتغال مداوم است، و کسی که در میانه این کوران آهسته و فارغ باشد یا کاهل است یا ناتوان. و همین است که آهستگی و فراغت را به نوعی ضدارزش و مایه عذاب وجدان تبدیل کرده است. "بی‌کار بودن" و "وقت آزاد داشتن" رفته‌رفته مایه شرم شده است.

زندگی مدرن البته به‌طور طبیعی برای ما مشغله می‌آفریند، اما خود ما هم آگاهانه یا ناخودآگاه تلاش می‌کنیم زندگیمان را شلوغ کنیم و برای خود مشغله بتراشیم. ما از "بی‌کار ماندن" یا "وقت آزاد داشتن" احساس گناه می‌کنیم، و غالبا آن را نشانه برنامه‌ریزی بد یا اتلاف وقت می‌دانیم. برای همین است که حتی اگر در خانه بیکار باشیم، ترجیح می‌دهیم ساعت‌ها بیهوده در اینترنت پرسه بزنیم اما به تلفن یک دوست پاسخ ندهیم. تظاهر به گرفتاری و کثرت مشغله یا راهی برای خودنمایی و خودبزرگ‌نمایی شده است یا شیوه‌ای که در پشت آن احساس گناه‌مان را از "بی‌کار بودن" پنهان می‌کنیم.

به‌نظرم خوبست که گه‌گاه به خودمان نهیب بزنیم که هرچند آدم‌های مهم گرفتارند، اما همه آدم‌های گرفتار مهم نیستند. بی‌کاری و فراغت همیشه بد نیست که برعکس، در غالب موارد سرچشمه خلاقیت و مجالی برای تأمل است. آدم‌هایی که همیشه گرفتارند و هیچ‌وقت وقت ندارند، غالبا آدم‌های بی‌نظم و پریشانی هستند که ناتوانی‌شان را در تنظیم مناسبات انسانی در پس تظاهر به گرفتاری پنهان می‌کنند. اگر کسی برای دوستی با شما وقت ندارد، همان بهتر که وقت‌تان را برای دوستی با او تلف نکنید.
|آرش نراقی، اسفند ۱۳۹۵|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

26 Oct, 18:04


دوفاکتو و دوژوره
آگاهی‌بخشی حقوقی

دوفاکتو (de facto) یا بالفعل اصطلاحی است که مترادف درواقع یا در عمل در زبان فارسی است. در ادبیات بین‌المللی و در سازمان ملل متحد از این لغت به‌طور رسمی استفاده می‌شود. در اصطلاح حقوقی، معادل غیررسمی و
واقعیت موجود به‌کار می‌رود.

در مقابل، اصطلاح دوژوره (de jure) یا قانونی قرار دارد، که از نظر لغوی، معادل رسمی و مشروع به‌کار می‌رود.

۱. دوفاکتو و شناسایی کشورها
شناسایی به معنای به رسمیت شناختن یک کشور توسط کشورهای دیگر است. به‌عبارتی، می‌توان گفت زمانی که کشور جدیدی در صحنه بین‌المللی ظاهر می‌شود، به فرض که عوامل تشکیل دهنده کشور (جمعیت، حکومت و قلمرو) وجود داشته باشند، سایر کشورها به‌منظور برقراری ارتباط با آن کشور، باید کشور مورد نظر را شناسایی نمایند.

در شناسایی دوژوره، شناسایی قطعی و غیرقابل لغو و یک شناسایی تمام و کمال است و به‌منظور برقراری مناسبات سیاسی در سطح پایین است و در این نوع رابطه، دو کشور نمی‌توانند سفیر مبادله کرده یا قراردادهای دوجانبه امضاء کنند. اگر کشوری یک کشور دیگر را از طریق شناسایی دوژوره شناسایی کند تنها راه لغو این شناسایی قطع روابط دیپلماتیک و کنسولی با کشور مورد نظر است.

در شناسایی دوفاکتو، شناسایی موقت و قابل تغییر است. آثار این نوع شناسایی موافقت‌نامه‌های موقت بین کشورها و اعزام نماینده به‌طور موقت است.

درصورت تغییر رژیم یک کشور یا تغییر یک حکومت از طرق غیرعادی، مانند کودتا، اعلام شناسایی مجدد آن کشور یا به‌رسمیت‌شناختن نظام جدید از طرف کشورهای دیگر ضروری است.

کشور ایران در زمان محمدرضا پهلوی، دو سال بعد از تاسیس اسرائیل آن را به‌شکل دوفاکتو به رسمیت شناخت.

اگر کشوری کشور دیگر را به‌طور دوفاکتو شناسایی کند، به‌راحتی می‌تواند شناسایی خود را لغو کند. مانند شناسایی دوفاکتو فنلاند توسط فرانسه و در نهایت اعلام لغو آن از سوی فرانسه در سال ۱۹۱۷.

هم‌چنین ممکن است کشوری کشور دیگر را به‌صورت موقت یا دوفاکتو شناسایی کند. اما بعدا شناسایی خود را تبدیل به شناسایی قطعی یا دوژوره کند. مانند شناسایی اسرائیل توسط آمریکا که ابتدا به‌صورت موقت بود و سپس به صورت قطعی درآمد.

۲. دوفاکتو و روابط انسانی
در برخی کشورها، مانند استرالیا، چنان‌چه زن و مرد بالغی مدت نسبتا طولانی با هم زندگی کنند - حتی چنان‌چه بدون ازدواج این کار را کرده باشند - نسبت به هم دارای حق و حقوقی می‌شوند. به‌طور مثال چنان‌چه یکی از طرفین ویزای سفر به کشوری را بگیرد، شریک زندگی او نیز به‌واسطه‌ی وی می‌تواند از همان ویزا استفاده کند.

۳. زبان رسمی و دوفاکتو
در تعدادی از کشورها هم‌چون بریتانیا، ایالات متحده آمریکا، ژاپن، آرژانتین و استرالیا زبان رسمی در قوانین کشور تعریف نشده‌است اما در عمل، یک زبان نقش زبان رسمی را ایفا می‌کند که از آن به زبان رسمیِ دوفاکتو تعبیر می‌شود.
|ویکی‌پدیا و وب‌سایت ترنم عدالت|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

26 Oct, 11:46


فيلترينگ و مساله حاكميت قانون
آگاهی‌بخشی حقوقی

موضوع فیلترینگ سال‌هاست كه یكی از موضوعات اختلاف‌برانگیز در عرصه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شده است. افزایش فیلترینگ از مرحله اپلیكیشن‌ها فراتر رفته و حتی بسیاری از بازی‌ها را در بر گرفته است و باز طرفین دلایلی له و علیه فیلترینگ اقامه می‌كنند. مباحث فوق به نحوی در حال پیگیری است كه گویا یك طرف حق فیلترینگ دارد و طرف دیگر تلاش می‌كند وی را قانع كند كه از حق قانونی خویش به نحو دیگری استفاده كند.

باید عرض كنم كه اولا باید بحث كرد که كدام قانون به چه كسی این حق را اعطا كرده است كه بتواند یك شبكه اجتماعی و اپلیكیشن یا یك بازی را "به صورت كلی" فیلتر كند؟ با كمال تعجب باید عرض كنم كه هیچ مقرره و مصوبه و قانونی وجود ندارد كه به استناد آن بتوان یك شبكه اجتماعی یا یك اپلیكیشن یا یك بازی را فیلتر كرد.

با فقدان چنین مستند قانونی‌ای دیگر بحث بر سر این‌كه حالا آیا فیلترینگ خوب است یا بد یا خوب اجرا می‌شود یا بد، بی‌معناست. اساسا هیچ شخص یا نهاد یا سازمانی حق فیلترینگ شبكه‌های اجتماعی و اپلیكیشن‌ها و بازی‌ها را ندارد كه ندارد كه ندارد و با فقدان چنین حقی دیگر بحث از نحوه انجام فیلترینگ سالبه به انتفاء موضوع است.

آیا كارگروه تعیین مصادیق مجرمانه حق فیلترینگ دارد؟
در شورای عالی فضای مجازی به‌هیچ عنوان موضوع حق فیلترینگ شبكه‌ها و اپلیكیشن‌ها و بازی‌ها ذكر نشده است، بلكه این شورا وظیفه دارد مركز ملی فضای مجازی كشور را تاسیس كند تا بر فضای مجازی درونی و بیرونی اشراف داشته و درباره نحوه رویارویی با آسیب‌های اینترنت تصمیم بگیرد.

به‌عبارت دیگر این شورا در مقام رصد و سیاست‌گذاری است و نه پالایش و فیلترینگ. برخی تصور كرده‌اند كه كارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه موضوع ماده ۲۲ قانون‌ جرایم رایانه‌ای حق چنین اقدامی دارد و منتظر تصمیم آن كارگروه بوده و هستند. این در حالی است كه این كارگروه از اساس حق فیلترینگ شبكه و اپلیكیشن و بازی را ندارد.

توضیح مطلب آن‌كه قانونگذار در سال ۱۳۸۸ در قانون جرایم رایانه‌ای كارگروهی را تعیین كرد كه این كارگروه در ذیل دستگاه قضایی تشكیل می‌شود. وزیر یا نماینده وزارتخانه‌های آموزش و پرورش، ارتباطات و فناوری اطلاعات، اطلاعات، دادگستری، علوم، تحقیقات و فناوری، فرهنگ و ارشاد اسلامی، رییس سازمان تبلیغات اسلامی، رییس سازمان صدا و سیما و فرمانده نیروی انتظامی، یك نفر خبره در فناوری اطلاعات و ارتباطات به انتخاب كمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی و یك نفر از نمایندگان عضو كمیسیون قضایی و حقوقی به انتخاب كمیسیون قضایی و حقوقی و تایید مجلس شورای اسلامی اعضای كارگروه را تشكیل خواهند داد. ریاست كارگروه (كمیته) به عهده دادستان كل كشور خواهد بود.

در تبصره۲- ماده ۲۲ قانون جرایم رایانه‌ای آمده است که: كارگروه موظف است به شكایات راجع به مصادیق پالایش (فیلتر) شده رسیدگی و نسبت به آن‌ها تصمیم‌گیری كند.
اساسا این كارگروه حق فیلترینگ شبكه‌ها و اپلیكیشن‌ها و بازی‌ها را ندارد. این كارگروه موظف است اگر "شكایتی" نسبت به محتوایی مطرح شود آن را بررسی كند یعنی این كارگروه اولا به‌ تبع "شكایت"، حق ورود پیدا می‌كند، ثانیا فقط ناظر به "محتوای مجرمانه" دارای صلاحیت است و نه "اصل" شبكه، اپلیكیشن و بازی.

نام این كارگروه به روشنی دلالت بر صلاحیت دارد: "كارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه". مصادیق كجا، محتوای مجرمانه كجا و اصل شبكه و پیام‌رسان و بازی كجا؟! متاسفانه برخی با توسعه صلاحیت این كارگروه تصور كرده‌اند كه حق فیلترینگ شبكه‌ها اجتماعی و اپلیكیشن‌ها و بازی‌ها برای این كارگروه وجود دارد.

كلام آخر این‌كه داستان تلخ فیلترینگ و مساله‌سازی برای میلیون‌ها ایرانی و هزینه‌های سرسام‌آور خرید فیلترشكن و تولید چرخه‌ای اقتصادی در این زمینه و میلیاردها میلیارد سود و ... همه و همه ریشه در یك قانون‌شكنی دارد؛ اشخاصی بدون صلاحیت قانونی اقدام به فیلتر اپلیكیشن‌ها و بازی‌ها كردند و عده‌ای به‌خاطر ضعف علمی، ندانستند كه آن گروه اول حق فیلتر ندارند و نسبت به دستور غیرقانونی آن‌ها، تمكین كردند.

در اسرع وقت باید به قانون بازگشت و نگذاشت بیش از این، نقض حاكمیت قانون برای شهروندان هزینه و برای سوداگران نفع و ثروت تولید كند.
|دکتر محسن برهانی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

26 Oct, 10:55


‌چرا باید کتاب بخوانیم؟
بخش ششم
بخش قبلی اینجا

گسترش دایره‌ی واژگان
حتما دو اصطلاح دایره‌ی واژگان و دایره‌ی واژگان فعال را شنیده‌اید و با آن‌ها آشنا هستید. به مجموعه واژگانی که یک فرد در گفت‌وگوها و نوشته‌های خود به‌کار می‌برد، دایره‌ی واژگان فعال می‌گویند.

دایره‌ی واژگان فعال ما معمولا بسیار محدود است. ابوالحسن نجفی، زبان‌شناس و مترجم برجسته، زمانی گفته بود بر اساس پژوهشی که در فرهنگستان زبان و ادب فارسی انجام شده، مطبوعات ایران تمام مطالب علمی، ادبی، هنری، داستانی و غیرداستانی خود را فقط با ۷۰۰ کلمه بیان می‌کنند (خبرگزاری مهر، ۱۳۸۷). این درحالی‌ است که ما با واژه‌های بیشتری آشناییم، اما از آن‌ها استفاده نمی‌کنیم.

بنابراین می‌شود گفت دایره‌ی واژگان ما، یعنی تمام کلماتی که می‌فهمیم و معنایشان را می‌دانیم، در حد چندده‌هزار کلمه است که از بین آن‌ها چندصد یا چندهزار کلمه را به‌کار می‌بریم و آن‌ها دایره‌ی واژگان فعال ما را تشکیل می‌دهند.

هر فردی که اهل خواندن و نوشتن است و می‌خواهد ارتباط نزدیک‌تری با یک فرهنگ برقرار کند، منطقی است که دو هدف افزودن به دامنه‌ی واژگان و گسترش دایره‌ی واژگان فعال را مدنظر قرار دهد. به این معنا که هم بکوشد واژه‌های جدید بیاموزد و بداند و بفهمد و هم واژگانی را که می‌دانسته و به‌کار نمی‌برده، به‌تدریج بر زبان و قلم خود جاری کند.

همین که دایره‌ی واژگان شما اندکی بیشتر از متوسط مردم باشد، جدا از این‌که در بیان حرف‌ها و نظرات و احساسات خود توان‌مندتر خواهید بود، به‌سادگی می‌توانید به‌لحاظ غنای واژگانی در بین ثروتمندترین دهک مردم قرار بگیرید.

نمی‌توان کاری را تصور کرد که به اندازه‌ی کتاب‌خوانیبه گسترش دایره‌ی واژگان کمک کند و این خود انگیزه‌ی بزرگی برای کتاب‌خوانی است.
|کتاب: از کتاب، محمدرضا شعبانعلی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

26 Oct, 08:47


آوارگی و احساسات ما
سنجش‌گرانه اندیشی

این‌که شما به خبر جنگ در جایی بیشتر از جنگ یا آوارگی در جایی دیگر اهمیت می‌دهید یا دلتان می‌سوزد، اغلب به میزان اطلاعات و نوع اخباری برمی‌گردد که در ذهن شما از این دو رویداد انباشته و ثبت شده است. رسانه‌ها خصوصا از این موضوع کمال استفاده یا سوءاستفاده را می‌برند.
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

22 Oct, 11:44


کارگاه برابری جنسیتی
آگاهی‌بخشی فرهنگی

قسمت آخر - آموزش، تربیت، و برابری جنسیتی
قسمت‌های قبلی اینجا

آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت عامل موثری برای ایجاد یا عدم ایجاد برابری جنسیتی است.
با وجود این‌که آموزش دختران در کاهش انواع خشونت خانگی و تغییر افکار، نگرش، سنت‌ها و عادات رفتاری که مانع پیشرفت جامعه می‌شود اهمیت ویژه دارد، چرا دولت‌ها از این مهم سر باز می‌زنند؟
|PersianBMS|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

22 Oct, 11:44


کارگاه برابری جنسیتی
آگاهی‌بخشی فرهنگی

قسمت ۹ - نقش خانواده و تربیت در نابرابری جنسیتی
قسمت‌های قبلی اینجا

نقش خانواده و تربیت در عدم برابری جنسیتی چیست؟ آیا در خانه شما قوانینی وجود دارد که خشونت نسبت به زنان را ممکن و یا تسهیل کند؟
|PersianBMS|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

21 Oct, 08:19


هرجور صلاح می‌دونید
برای تازه‌ورودی‌های دانشگاه

این‌که من بگویم "کنکور آخر دنیا نیست و راه موفقیت لزوماً از دانشگاه نمی‌گذرد" شبیه این است که یک حجره‌دار بازار بگوید: ای بابا! چرا این‌قدر دنبال پول می‌دوید؟ پول چرک کف دسته!

دانشگاه گزینه‌های زیادی پیش پای آدم می‌گذارد؛
- مدرک بگیر و مهاجرت کن.
- دوستان ناباب پیدا کن، سیگار بهمن کوچک بکش، گل بزن و معتاد شو.
- عاشق شو، ازدواج کن، از زندگی مشترک لذت ببر یا بعد همه چیز را بینداز گردن هورمون‌ها و طلاق بگیر.
- وارد کار سیاسی شو، خودت و بقیه را بدبخت کن.
- خیر سرت به فردی مفید برای جامعه تبدیل شو.
- ظرفیت‌های فردی‌ات را توسعه بده و انسان بهتری شو.
- مدرک بگیر و به پشتوانه آن به یک غرُ زن حرفه‌ای تبدیل شو.
و ...

دانشگاه گزینه‌های بیشتری روی میزت می‌گذارد. همین! اما نه بهترین گزینه‌ها را. هیچ تضمینی وجود ندارد که زندگی کسی با سیاه‌کردن خانه‌های پاسخ‌نامه کنکور سفید ‌شود. آدم‌های زیادی می‌شناسم که رفتند دانشگاه و بدبخت شدند، آدم‌های زیادی هم هستند که نرفتند دانشگاه و بدبخت شدند!

بیش از آنکه نگران رشته و دانشگاهی باشید که قرار است عمرتان را آن‌جا سپری کنید دعا کنید دوست خوب، انسان مثبت و استاد باشعور سر راهتان قرار بگیرد وگرنه بیشتر درس‌ها را در یوتیوب با کیفیت عالی می‌توانید پیدا کنید.

در ضمن ترم اول و دوم و سوم و چهارم و ... ازدواج نکنید. کسی که فکر می‌کنید نیمه گمشده‌تان است و اگر با او ازدواج نکنید "شمعدونی‌ها دق می‌کنن، شکایت عشق تورو به مرغ عاشق می‌کنن" محصول تقدیر و تصادف است. کافیست او یا شما چند تست را جابجا می‌زدید! آن‌وقت کس دیگری داشت محض رضای شما "خودشو تو گل می‌پلکوند" و شما گلبرگ می‌گذاشتید لای جزوه یک نفر دیگر و در میان دریای اشک غوطه می‌خوردید.
به مداد ترجیحاً نرم که با آن پاسخنامه را تکمیل کردید سوگند که جز این نیست. باز هر جور صلاح می‌دانید.
|روزنوشته‌های احسان محمدی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

21 Oct, 05:15


زوال امپراطوری روم
اثر معروف ادوارد گیبون

امپراطوری روم آن‌قدر بزرگ و قدرتمند بود که در زمان خودش، کسی نمی‌توانست سقوط آن را تصور کند یا لااقل چنین سقوطی بسیار دور از ذهن به نظر می‌رسید (شبیه وضع آمریکای امروز). این قدرت و جایگاه آن‌قدر بزرگ بود که هنوز هم اتفاق‌نظر کامل درباره علت و دینامیک سقوط روم وجود ندارد. تصور کنید: قدرتی بسیار بزرگ از نقشه جهان حذف می‌شود و حتی مشخص نیست چه شد که حذف شد!

البته با سواد ابتدایی در تفکر سیستمی هم می‌توانیم چند قضاوت اولیه داشته باشیم:
نخست این که امپراطوری روم در اثر "یک رویداد" سقوط نکرده. بلکه روندی طی شده که در نهایت سقوط آن رقم خورده است. دقیقاً به‌همین علت، گیبون در عنوان کتاب از ترکیب decay & fall استفاده می‌کند؛ زوال و سقوط.

دومین نکته که می‌توان در موردش اطمینان داشت این است که روند زوال تک‌عاملی نبوده و چند ریشه‌ای بوده است.

سومین نکته هم این است که گاهی زوال در افق نسبتاً طولانی اتفاق می‌افتد. و در سیستم‌های بزرگ و پیچیده مثل یک امپراطوری، ممکن است چند دهه و حتی چند قرن طول بکشد. وقتی یک سیستم در مسیر زوال قرار گرفت، معنایش این نیست که قرار است فردا سقوط کند. بلکه معنایش این است که دیگر قرار نیست رشد پایدار را تجربه کند. آن‌چه در سیستم اصالت دارد، نابودی است. نابودی‌ای که گاهی در مقاطعی سرعتش کند و در مقاطع دیگر تند می‌شود.

دو روایتی که من می‌شناسم و در ذهن دارم، روایت ادوارد گیبون و روایت ویل دورانت است. مشترکات میان دو روایت زیادند. اما اختلاف‌‌هایی جدی هم دارند. چون این‌جا حرف کتاب گیبون است، من چند نکته از روایت گیبون را نقل می‌کنم.
- گسترده شدن بیش از حد ظرفیت
امپراطوری روم، شوق گسترش داشت. آن‌ها "رشد" را در "افزایش وسعت" جستجو می‌کردند. گستردگی زیاد باعث شد حکومت مرکزی نتواند از همه بخش‌ها به سادگی حفاظت کند.

- استفاده از مزدورها
امپراطوری روم، آن‌قدر زمین بازی‌اش را بزرگ کرده بود که دیگر نمی‌توانست با نیروهای داخلی و وفادار خود، کل امپراطوری را حفظ کند. به‌همین علت سراغ نیروهای مزدور رفت. مزدورها بی‌وطن هستند و بنده پول. مزدوری که امسال برای شما می‌جنگید، سال بعد با پول بیشتر برای دشمن شما و علیه شما دست به شمشیر می‌شد. مزدورها، منطق و منافع خودشان را داشتند. آن‌ها به ترجیحات خودشان هم فکر می‌کردند. مزدورها نیروهای فصلی بودند و هستند. یعنی کمی که پول در جیب‌شان باشد، یا آب و هوا بد شود، فعلاً تعطیل می‌کنند و سرگرم کارها و عیاشی خودشان می‌شوند.

- تبدیل شدن جمهوری به امپراطوری
اداره روم به‌جای این‌که به شکل توزیع‌شده و با فکر طیف گسترده‌ای از صاحب‌نظران اداره شود، به‌شدت متمرکز شد. تمرکز تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری معمولاً در کوتاه‌مدت اقتدار و سرعت و قدرت می‌آورد، اما در بلندمدت، ساختار را برای فهم شرایط پیچیده و چاره‌اندیشی در حل مسائل و بحران‌ها ضعیف می‌کند.

- گسترش مسیحیت
ارزش‌های سنتی رومی بر پایه حفظ کشور و اهمیت وطن بنا شده بود و ارزش‌های مسیحیت، پایه جغرافیایی نداشتند. "ارزش‌های مذهبی" و "ارزش‌های سنتی مبتنی بر خاک"، دو جا به تعارض می‌خوردند: یکی این که بر اساس ارزش‌های مذهبی، امپراطوری باید از کسانی که در خاک خودش نبودند، اما ارزش‌های مشترک داشتند، جانب‌داری می‌کرد و دیگر این که امپراطوری، همه شهروندانی را که داخل خاک خودش زندگی می‌کنند،‌ به چشم برابر نمی‌بیند و حق کاملاً یکسان نمی‌دهد. چون بر اساس ارزش‌های مذهبی، تعلق به خاک به تنهایی "حق" نمی‌آورد.

- فراگیر شدن بیماری‌هایی مثل طاعون
- افزایش بی‌حساب و کتاب مالیات‌ها به‌خاطر کسری بودجه
- شهرسازی، تخریب زمین‌های کشاورزی و رویکرد نادرست زیست‌محیطی
این را در حرف‌های ویل دورانت دیده‌ام. اما امروز هر چه در متن گیبون جستجو کردم ندیدم. یا قبلاً‌ هم ندیده‌ام یا بوده و الان پیدا نمی‌کنم.
|برداشت آزاد از روزنوشته‌های محمدرضا شعبانعلی|
@jameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

20 Oct, 11:18


آشنایی با جزایر خلیج فارس؛ ۳۲ جزیره
آگاهی‌بخشی عمومی
|وب‌سایت کجارو|
@jameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

20 Oct, 08:40


روح ناآرام
آدام هاکس چایلد
#معرفی_کتاب

یکی از کتاب‌هایی که دوران تاریک حکومت استالین در شوروی را بازگو می‌کند.
تولید محتوا: امیرسودبخش، ایمان نژاداحد
اجرا: امیرسودبخش
ترجمه: سودابه قیصری
|اپیزود اول پادکست رپاپ|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

20 Oct, 04:59


مغالطه‌ی توسل به تازگی

مغالطه‌ی توسل به تازگی (Appeal to Novelty) موقعی پیش می‌آید که گوینده استدلال کند چیزی که نو یا جدید است، صرفا به‌خاطر نو بودنش، از آن‌چه کهنه و قدیمی‌تر است، بهتر و برتر است.

مثال
شنیدی که مایکروسافت سیستم عامل جدید منتشر کرده؟ از همه‌ی سیستم عامل‌های دیگه بهتره، چون جدیدتره!
هرکسی که تجربه‌ی کار با ویندوز ویستا را پشت سر گذاشته باشد، می‌تواند به‌راحتی این مغالطه را متوجه شود.

توضیح
بسیاری از برنامه‌های رژیمی و ورزشی از تمایل ما به نو بودن و تازگی سوءاستفاده می‌کنند. فریب عباراتی مثل "آخرین نتایج پژوهشی" یا "آخرین چیزی که مد شده" را نخورید. فقط این را به یاد داشته باشید که هرچه بیشتر کالری بسوزانید، وزنتان کمتر می‌شود، این وسط میان‌بری وجود ندارد.

این نکته هم بدانیم که در این زمینه استثناءهای واضحی وجود دارد. مثلا اگر کسی ادعا کند شیری که امروز خریده بهتر است از شیری که از یک ماه پیش در یخچال مانده، مرتکب مغالطه نشده است.
|مغالطه به‌زبان آدمیزاد، بو بنت؛ ترجمه فربد آذسن|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

19 Oct, 19:38


پیکر امین‌الله رشیدی برای تحقیقات به دانشگاه علوم پزشکی اهدا شد.
آگاهی‌بخشی فرهنگی

[یادش گرامی و آثار خیرش ماندگار]
|عبدی مدیا|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

19 Oct, 11:52


لازم نیست نگران نسل ما باشید!
ما بلدیم چطور X لعنتی را به‌دست آوریم!
من دقیقا می‌دونم کدوم شاعر توی کدوم قرن متولد شده!
ولی نمی‌دونم چطور باید یه خونه بخرم!
یا این‌که چطور آشپزی کنم!
پس دقیقا دارید به من چی یاد می‌دید؟
حفظ کنم، بازگو کنم و بعد فراموش کنم!
شما دارید یاد می‌دید که مدرسه، دیگه جایی واسه کسب دانش نیست!
شما دارید به ما یاد می‌دید که چطور از چیزی که بیشتر از همه دوستش داریم، متنفر باشیم!
پس چطور از من انتظار دارید عاشق بشم، بدون این‌که آسیبی ببینم!
|حرف‌های یک دانش‌آموز/دانشجوی ترم‌اولی دکتری|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

19 Oct, 08:36


‌چرا باید کتاب بخوانیم؟
بخش پنجم
بخش قبلی اینجا

بهبود حال روحی
کتاب‌خوانی باعث می‌شود حال روحی ما بهتر شود. این جمله با این‌که زیبا و جذاب به نظر میرسد، اما با واژه‌هایی مبهم ساخته شده است که معانی دوگانه و چندگانه دارند. بنابراین، پیش از این‌که درباره واژه‌های آن بیشتر صحبت کنیم، احتمالا نمی‌توانید با آن موافقت یا مخالفت کنید.

- منظور از کتاب‌خوانی چیست؟
- خواندن کتاب داستانی؟ غیرداستانی؟ کتاب شعر؟
- کتاب‌ها را چه کسی باید پیشنهاد کند؟ خودمان؟ مشاور روان‌شناس؟ روان‌درمان‌گر؟
- منظور از بهبود حال روحی چیست؟
- چه کسانی می‌توانند از کتاب‌خوانی برای بهبود حال روحی خود بهره ببرند؟ کسانی که وضعیت فعلی‌شان تقریبا عادی است، یا کسانی که به آسیب‌های روانی، افسردگی یا اختلالات دیگر مبتلایند؟

باور به تاثیر کتاب بر حال روحی و حتی بیماری‌های جسمی انسان‌ها پدیده‌ی تازه‌ای نیست. مقالات و کتاب‌های بسیاری درباره کتاب‌درمانی نوشته شده است. باید این واقعیت تاریخی را بپذیریم که کتاب‌درمانی باوری ریشه‌دار و فراتر از تب تشویق به کتاب‌خوانی در یکی‌دو دهه‌ی گذشته است.

با وجود این ریشه‌ی تاریخی، اگر بخواهیم فردی را به‌عنوان جریان‌ساز شاخص در کتاب‌درمانی در قرن بیست‌ویکم انتخاب کنیم، احتمالا نیل فرود (Neil Frude) بهترین گزینه خواهد بود؛ روان‌درمان‌گری در ویلز.

فرود بر این باور بود که بسیاری از بیمارانی که وضعیت حاد ندارند نباید برای تجویز چند قرص معمولی ضدافسردگی یا چند ساعت روان‌درمانی، روزها و بلکه ماه‌ها، در نوبت بمانند. به‌همین سبب روندی را آغاز کرد که به‌سرعت به روش درمانی جدیدی در ویلز و سپس در انگلستان تبدیل شد. فرود به بیماران توصیه می‌کرد که کتاب‌های خاصی را بخوانند، که به باور او، حال بیماران را بهتر می‌کرد. ظاهرا بازخورد مثبتی که از بیماران دریافت کرد، جرئت و جسارت او را افزایش داد و به‌تدریج اصطلاح "توصیه‌ی کتاب" با "تجویز کتاب" جایگزین شد.

در ابتدا کتاب‌ها بیشتر شعر و داستان و زندگی‌نامه بودند، اما به‌سرعت قلمرو موضوعی آن‌ها گسترده‌تر شد و طیف وسیعی از کتاب‌های خودیاری را هم در بر گرفت. موفقیت برنامه در حدی بود که در سال ۲۰۱۹ دولت تصمیم گرفت این برنامه را در مقیاس بسیار گسترده‌‌تری اجرا کند و روان‌درمان‌گران، همگی اجازه یافتند در نسخه‌های درمانی خود، کتاب‌هایی را هم تجویز کنند. بیماران می‌توانستند با مراجعه به کتاب‌خانه‌ها، بدون پرداخت هیچ هزینه‌ای و بر اساس نسخه‌شان، کتاب مناسب خود را قرض بگیرند.

واقعیت این است که، با وجود استقبال از این نوع برنامه‌ها و موفقیت‌ آن‌ها، اگر بخواهیم بر مبنای روش علمی حرف بزنیم، باید وسواس بیشتری به‌خرج دهیم. چنان‌که لیا پرایس (Price L. 2019) به‌ زیبایی اشاره می‌کند، تجویز کتاب کاری است که همه در آن احساس برد می‌کنند. روان‌درمان‌گر بار کاری خود را سبک می‌کند و از نارضایتی مراجعی که باید مدت‌ها در انتظار بماند، می‌کاهد. کتاب‌خانه‌هایی که خود را در معرض تعطیلی می‌دیدند و می‌بینند، خوشحالند. بیمار هم احساس می‌کند که رها نشده است و خارج از مطب هم در حال درمان است.

البته در چنین مواردی، این خطر هم که سوگیری‌های جدی در پژوهش به‌وجود بیاید بیشتر می‌شود. وقتی همه علاقه دارند که تحقیقات مفید‌بودن کتاب‌خواندن را نشان دهند، حتی اگر پژوهشی ضعیف با روش نامعتبر بتواند نقش درمانی کتاب را تایید کند، همچنان جدی گرفته و نقل می‌شود. در مقابل، اگر فرضا پژوهشی انجام شود و بگوید کتاب‌خواندن هیچ فایده‌ای در هیچ زمینه‌ای ندارد و کتاب‌خواندن‌ها فقط وقت خود را تلف می‌کنند، بسیاری از ما با هوشیاری و دقت مضاعف به سراغ آن پژوهش می‌رویم و می‌کوشیم ایرادهای آن را بیابیم.

به‌گمانم هنوز زود است که بتوانیم به‌طور قطعی، مستند و مستدل درباره اثر کتاب‌خوانی حرف بزنیم، چراکه اثر کتاب‌خوانی بر سلامت روان، بسته به این‌که درباره چه کسی و در چه وضعیت و موقعیتی حرف می‌زنیم و او چه کتابی را و چگونه می‌خواند و ما حال او را چگونه و با چه ابزاری می‌سنیجیم، متفاوت خواهد بود.

با این حال، به‌نظر می‌رسد این جمله که "مطالعه‌ی کتاب می‌تواند موجب بهبود حال روحی ما شود"، فارغ از این‌که این جمله را چگونه تفسیر کنیم، مخالفان کمی داشته باشد. در عین حال، صاحب‌نظران برای این اثر مثبت، سازوکارهای متفاوتی قائل‌اند. محققی ممکن است اثر مثبت را با فاصله گرفتن از فشارها و دغدغه‌های روزمره بداند و محققی دیگر کتاب‌خوانی را زمینه‌ای برای گفت‌وگوی پربارتر با دوستان و آشنایان در نظر بگیرد.

چنان‌که لوییس (Lewis, C. S. 1992) می‌گوید: با خواندن کتاب‌های ارزشمند می‌توانیم به هزار انسان دیگر تبدیل شویم و در عین حال هنوز خودمان باشیم.
|کتاب: از کتاب، محمدرضا شعبانعلی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

18 Oct, 14:09


مستند شگفت‌انگیز
تاریخ چهار میلیارد ساله‌ی حیات (۲۰۲۳)
با مورگان فریمن

آگاهی‌بخشی علمی
زیرنویس فارس
قسمت شش از هشت
|کانال علمی افق رویداد|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

18 Oct, 14:09


مستند شگفت‌انگیز
تاریخ چهار میلیارد ساله‌ی حیات (۲۰۲۳)
با مورگان فریمن

آگاهی‌بخشی علمی
زیرنویس فارس
قسمت پایانی
|کانال علمی افق رویداد|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

18 Oct, 14:09


مستند شگفت‌انگیز
تاریخ چهار میلیارد ساله‌ی حیات (۲۰۲۳)
با مورگان فریمن

آگاهی‌بخشی علمی
زیرنویس فارس
قسمت هفت از هشت
|کانال علمی افق رویداد|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

18 Oct, 14:09


مستند شگفت‌انگیز
تاریخ چهار میلیارد ساله‌ی حیات (۲۰۲۳)
با مورگان فریمن

آگاهی‌بخشی علمی
زیرنویس فارس
قسمت چهار از هشت
|کانال علمی افق رویداد|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

18 Oct, 14:09


مستند شگفت‌انگیز
تاریخ چهار میلیارد ساله‌ی حیات (۲۰۲۳)
با مورگان فریمن

آگاهی‌بخشی علمی
زیرنویس فارس
قسمت پنج از هشت
|کانال علمی افق رویداد|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

18 Oct, 14:09


مستند شگفت‌انگیز
تاریخ چهار میلیارد ساله‌ی حیات (۲۰۲۳)
با مورگان فریمن

آگاهی‌بخشی علمی
زیرنویس فارس
قسمت یک از هشت
|کانال علمی افق رویداد|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

18 Oct, 14:09


مستند شگفت‌انگیز
تاریخ چهار میلیارد ساله‌ی حیات (۲۰۲۳)
با مورگان فریمن

آگاهی‌بخشی علمی
زیرنویس فارس
قسمت سه از هشت
|کانال علمی افق رویداد|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

18 Oct, 14:09


مستند شگفت‌انگیز
تاریخ چهار میلیارد ساله‌ی حیات (۲۰۲۳)
با مورگان فریمن

آگاهی‌بخشی علمی
زیرنویس فارس
قسمت دو از هشت
|کانال علمی افق رویداد|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

18 Oct, 08:38


ویرجینیا وولف
آگاهی‌بخشی ادبی

ترجمه و صدای دکتر ایمان فانی
|کانال مدرسه زندگی فارسی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

14 Oct, 05:59


عطر گیسو؛ زندگی و آثار استاد امین‌الله رشیدی
آگاهی‌بخشی هنری

مستندی از بامداد اسماعیلی و بهنام آقازاده
با نقد و نظر ابوالحسن مختاباد
اردیبهشت ۱۴۰۰
|بی‌بی‌سی، آپارات|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

13 Oct, 14:17


پستان‌نگاری یا ماموگرافی (Mammography)
پاس‌داشت ماه اکتبر؛ آگاهی‌بخشی سرطان پستان

گونه‌ای پرتونگاری است که در علوم تصویربرداری پزشکی، به خصوص تشخیص سرطان پستان در زنان کاربرد فراوان دارد.
ماموگرافی یک عکس رادیوگرافی ساده از پستان و ابزاری برای کشف زودرس سرطان‌های غیرقابل لمس پستان است.
ماموگرافی می‌تواند سرطان پستان را ده سال قبل از آن‌که قابل لمس شود، شناسایی کند.
همه زنان چهل‌ساله و بیشتر باید هر دو سال یک‌بار ماموگرافی انجام دهند.
زنانی که افراد درجه یک آن‌ها (یعنی مادر یا خواهرشان) مبتلا به سرطان باشند باید از ٣٥ سالگی ماموگرافی سالانه انجام دهند.
بهترین زمان انجام ماموگرافی هفته اول قاعدگی است.
قبل از ماموگرافی دوش بگیرید و از لوسیون، مام، اسپری خوش‌بوکننده، کرم زیر بغل و کرم پوست استفاده نکند چون مصرف این موارد می‌تواند باعث کاهش دقت ماموگرافی شود.
ماموگرافی نمی‌تواند و نباید جایگزین معاینه توسط پزشک متخصص جراحی عمومی شود.
به‌علاوه برای کاهش احتمال موارد منفی کاذب در پستان‌های متراکم باید به‌همراه ماموگرافی، سونوگرافی نیز انجام شود.
سونوگرافی یک روش تکمیلی محسوب می‌شود و به تنهایی روش مناسبی برای تشخیص سرطان پستان نیست و افراد نباید تنها به نتیجه سونوگرافی اکتفا کنند و انجام ماموگرافی نیز ضروری است.
برخی انجام ماموگرافی را زمینه‌ساز سرطان می‌دانند اما خطرات ناشی از برخورد اشعه ایکس با پستان در ماموگرافی آن‌قدر ناچیز است که می‌توان آن را نادیده گرفت. حتی اگر یک خانم از ٤٠ سالگی تا ٩٠ سالگی هر سال ماموگرافی انجام دهد.

در کشورهای پیشرفته به‌دلیل این‌که ماموگرافی رایگان است، خانم‌ها خودشان برای بررسی به‌عنوان غربال‌گری مراجعه می‌کنند. اما در کشور ما به‌دلیل این‌که باید هزینه برای انجام این کار پرداخته شود، معمولا خانم‌ها تا زمانی‌که با مشکلی مواجه نشوند برای بررسی مستقیما مراجعه نمی‌کنند و تا زمانی که پزشک توصیه به انجام این کار نکند، به‌صورت داوطلبانه اقدامى انجام نمی‌دهند.
|منابع مختلف|

یک فیلم ویدئویی به زبان فارسی هم می‌توانید اینجا ببینید
معاینه و خودآزمایی پستان جهت پیش‌گیری از سرطان
⚠️محدودیت سنی دارد
|مه‌نور شادزی|

و یک فیلم ویدئویی دیگر اینجا
۱۲ نشانه برای تشخیص زودتر سرطان پستان
|بی‌بی‌سی‌ فارسی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

13 Oct, 09:08


تفکر

آیا تاکنون از خودتان پرسیده‌اید: تفکر چیست؟
چرا و چگونه فکر می‌کنیم؟

به زبان ساده، تفکر یعنی ربط دادن مفاهیم و رویدادها و واکنش نشان دادن. برای مثال، وقتی در حین رانندگی به چراغ‌قرمز می‌رسیم، با مشاهده‌ی این پدیده توقف می‌کنیم. در واقع، "چراغ‌قرمز" را به "توقف کردن" ربط می‌دهیم و سپس اقدام می‌کنیم. به همین سادگی!

اما آیا تفکر آن‌طور که ما تصور می‌کنیم ساده است؟ متیو آلن در کتاب تفکر هوشمندانه: مهارت‌های فهم و نگارش نقادانه تفکر را این‌گونه تعریف می‌کند:
تفکر یک جنبه از فرایند نظام‌مند دریافت، تحلیل و انتقال اطلاعات است.

بنابراین، تفکر فرایندی سه مرحله‌ای است که در آن مفاهیم و رویدادها را به هم ربط می‌دهیم و سپس اقدام می‌کنیم. پزشکان هم در حین معاینه کردن اطلاعاتی را از بیمار دریافت و تحلیل می‌کنند و آن‌ها را به بیماری خاصی ربط می‌دهند و سپس تصمیم می‌گیرند. در واقع، آن‌ها اطلاعات را دریافت و تحلیل می‌کنند و سپس تصمیم می‌گیرند.

نحوه‌ی ربط دادن مفاهیم و رویدادها نوع تفکرمان را مشخص می‌کند. برای مثال، اگر دو رویداد یا دو مفهوم را طوری به هم ربط دهیم که به نوآوری و خلاقیت منجر شود، تفکرمان "خلاقانه" است.
اگر رویدادها را به خودمان ربط دهیم و خودمان را مرکز عالم بدانیم، تفکرمان "خودمحورانه" است.
اگر دو مفهوم یا دو رویداد بی‌ربط را به هم ربط دهیم و تصمیم بگیریم، داریم "خرافاتی" فکر می‌کنیم.
وقتی تفکرمان را به معیارهایی ربط می‌دهیم و با آن معیارها تفکرمان را می‌سنجیم، داریم "نقادانه" می‌اندیشیم.

با توجه به تحقیق مختصری که درباره‌ی انواع تفکر انجام داده‌ام، به این نتیجه رسیده‌ام که نمی‌توان عدد مشخصی را برای انواع تفکر تعیین کرد. در واقع، نمی‌توانیم بگوییم تعداد تفکر چندتاست؛ شاید ده‌ها یا صدها نوع تفکر را بتوانیم فهرست کنیم:
تفکر نقادانه، تفکر خلاقانه، تفکر تحلیلی، تفکر سیستمی، تفکر استراتژیک، تفکر خطی، تفکر رویداد-محور، تفکر جانبی، تفکر واگرا، تفکر هم‌گرا و تفکر علمی.
البته، این‌ها انواع معروف و شناخته‌شده‌ی تفکر هستند. تفکر جنبه‌ی منفی هم دارد، مانند تفکر خودمحورانه، تفکر جامعه‌محورانه، تفکر قضاوتگرایانه، تفکر آمرانه، آرزواندیشی، محلی‌اندیشی، گروه‌اندیشی، جادویی‌اندیشی، تفکر قالبی، تفکر سیاه و سفید و ...

دانیل کانمن در کتاب تفکر، سریع و کند دو نوع تفکر را معرفی می‌کند: تفکر سریع و تفکر کند.
ما به دو حالت می‌توانیم مفاهیم و رویدادها را به هم ربط دهیم: عجولانه و متاملانه.
در تفکر سریع ما ناخودآگاه، شهودی و بدون تامل مفاهیم و رویدادها را به هم پیوند می‌دهیم و نتیجه می‌گیریم که اغلب به نتیجه‌‌ای نادرست و ناخوشایند دست می‌یابیم، اما در تفکر کند با تامل و آگاهانه مفاهیم و رویدادها را به هم ربط می‌دهیم که نتیجه‌ی آن اغلب رضایت‌بخش و منطقی‌تر است.
|برداشت آزاد از کانال آموزش تفکر نقادانه، محمدرضا سلیمی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

13 Oct, 06:53


‌چرا باید کتاب بخوانیم؟
بخش چهارم
بخش قبلی اینجا

شکل‌گیری تجربه‌ی مرجع در ذهن
تجربه‌ی اتفاقات و رویدادها در دنیای واقعی، معمولا گران‌ترین و سخت‌ترین شکل‌ یادگیری است. هر بار که در کسب‌و‌کارمان گرهی می‌افتدة هر بار که نمی‌توانیم دنیا را از دریچه‌ی چشم مقابلمان ببینیم، با پرداخت هزینه‌ای سنگین، تجربه‌ای مرجع (Reference experience) در ذهنمان شکل می‌گیرد. منظورم از تجربه‌ی مرجع داستان‌ها و اتفاق‌هایی است که در ذهن خود ذخیره می‌کنیم تا، در مواجهه با تصمیم‌ها و مشکلات آتی، از آن‌ها استفاده کنیم.

مثلا فرض کنید تعارضی میان شما و مدیرتان به‌وجود می‌آید. شما او را تهدید می‌کنید که اگر خواسته‌تان عملی نشود، استعفا خواهید کرد. او هم می‌گوید که "اتفاقا خودم هم مدت‌ها بود که حس می‌کردم برای سازمان ما مناسب نیستی. چقدر خوب که خودت این پیشنهاد را دادی." این تجربه‌ی مرجع در ذهن شما ثبت می‌شود و ممکن است در آینده در وضعیتی مشابه، بر اساس این تجربه، درباره نحوه‌ی اعتراض به مدیرتان، تصمیم متفاوتی بگیرید. یا اگر روزی در جایگاه مدیر نشستید و کارمندتان چنین حرفی زد، پاسخ مشابهی بدهید. همچنین، ممکن است تفسیر دیگری از این تجربه بکنید. به این‌صورت که به‌دلیل حس بدی که از رفتار مدیرتان پیدا کرده‌اید، با خودتان قرار بگذارید که وقتی در جایگاه او قرار گرفتید، هرگز آن رفتار را تکرار نکنید. در همه این موقعیت‌ها، خاطره‌‌ی برخوردی که میان شما و مدیرتان شکل گرفته، به‌عنوان تجربه‌ی مرجع، در ذهنتان ثبت می‌شود و در آینده، با مراجعه به آن، می‌کوشید که تصمیمی بهتر و سنجیده‌تر بگیرید.

بسیاری از متفکران مفهوم تجربه‌ی مرجع و اهمیت آن را در قالب اصطلاحاتی مطرح کرده‌اند. مثلا این جمله از سنکا نقل شده که "ما بیشتر با مثال‌ها [و الگوهای ذهنی] زندگی را به پیش می‌بریم تا با منطقمان".

اثر مطالعه، حتی اگر کاملا مشابه تجربه‌های واقعی نباشد، تا حدی نقش آن‌ها را ایفا و جای خالی‌شان را پر می‌کند. خواندن موردکاوی، مطالعه‌ی زندگی‌نامه، بررسی داستان کسب‌وکار، همراه‌شدن با شخصیت‌های رمان و مرور خاطراتی از یک نویسنده، همگی این ظرفیت را دارند که به‌عنوان تجربه‌های مرجع در ذهن ما ثبت و ضبط شوند.

در مدارس کسب‌وکار، سال‌هاست که از این شیوه برای پرورش ذهن دانشجویان استفاده می‌کنند و دیده‌ایم که روان‌شناسان، خاطرات خود و تجربیات مکتوب روان‌درمان‌گرانی مانند یونگ و فروید را برای دانشجویان خود مرور می‌کنند تا به بخشی از تجربه‌ی مرجع آن‌ها تبدیل شود.

با این توضیح، می‌توان گفت که کتاب‌خواندن، روشی نسبتا ارزان و در دسترس برای انباشتن تجربه‌های مرجع و پرورش ذهن است.

البته، در این‌جا هم دو سؤال کلیشه‌ای "چه بخوانیم" و "چگونه بخوانیم" مطرح می‌شود.
باید گفت که قرار نیست هر نوع خواندنی لزوما تجربه‌های مرجع ارزشمند بسازد. گاهی اوقات خواندن رمان یا تحلیل آن صرفا سوگیری‌های ناکارآمد و مخرب نویسنده را به ذهن ما منتقل می‌کنند، یا در بهترین حالت، هیچ چیزی بر اثر خواندن، به دانسته‌هایمان اضافه نمی‌شود.
هنری مینتزبرگ از جمله‌ی کسانی است که منقد "موردکاوی‌"های دانشگاهی است و معتقد است که بیشتر آن‌ها به شکلی تنظیم نشده‌اند که تجربه‌ی مرجع ارزشمند ایجاد کنند.
اروین یالوم هم، در کتاب روان‌درمانی اگزیستانسیال، به این نکته اشاره می‌کند که گاهی اوقات فیلترهای ذهنی فرد در روایت‌کردن، باعث می‌شود نکته‌های کلیدی-که پایه‌ی یک تجربه مرجع ارزشمندند- از داستان حذف شوند.
|کتاب: از کتاب، محمدرضا شعبانعلی|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

12 Oct, 12:24


ماری‌جوآنا
آگاهی‌بخشی سلامت

چرا مصرف ماری‌جوآنا در برخی کشورهای توسعه‌یافته جرم‌زدایی شد؟
عوارض طبی مصرف ماری‌جوآنا
عوارض روان‌پزشکی مصرف ماری‌جوآنا
پیشگیری از مصرف ماری‌جوآنا در نوجوانان
|گفتگوی دکتر محمدرضا سرگلزایی با دکتر وحید جهانمیری‌نژاد، بیستم مهرماه ۱۴۰۳|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

12 Oct, 09:52


کارگاه برابری جنسیتی
آگاهی‌بخشی فرهنگی

قسمت ۸ - نقش سنت و فرهنگ در نابرابری جنسیتی
قسمت‌های قبلی اینجا

نقش فرهنگ، قانون و سنت‌های مذهبی در عدم برابری جنسیتی به‌عنوان بخشی از ماهیت انسانی بسیار حیاتی است.
آیا قوانین تسهیل کننده خشونت علیه زنان را می‌شناسید؟ در جامعه و یا محیط کار شما قوانینی وجود دارد که خشونت نسبت به زنان و دختران را ممکن و یا تسهیل می‌کند؟
|PersianBMS|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

12 Oct, 09:50


کارگاه برابری جنسیتی
آگاهی‌بخشی فرهنگی

قسمت ۷ - آگاهی، اصالت و انتخاب
قسمت‌های قبلی اینجا

برابری یک حقیقت در باره ماهیت انسان است که غبار آن را پاک می‌کنیم تا در شفافیت دیده شود، بخشی از این غبار از عدم آگاهی، اصالت و انتخاب سالم است.
آگاهی، اصالت و انتخاب چگونه با هم مرتبط هستند و چگونه بر برابری جنسیتی تاثیر می‌گذارند؟
|PersianBMS|
@JameahiBehtarBesazim

جامعه‌ای بهتر بسازیم

11 Oct, 20:04


وقتی جنگی آغاز می‌شود، اولین قربانیان به شدت جلب توجه می‌کنند. اما پس از مدتی قربانیان فقط به یک عدد تبدیل می‌شوند. و این یکی از بزرگ‌ترین خطراتِ جنگ کنونی است. منظورم فرایند حساسیت‌زدایی و بی‌حس شدن مردم و عادت کردن به خشونت است. هر خشونتی به خشونتِ بیشتر دامن می‌زند، چون به آن عادت می‌کنیم، و تحمل خشونت آسان‌تر می‌شود.
|یووال نوح هراری، متن کامل در کانال آسو|
@JameahiBehtarBesazim