مصطفی ملکیان @mostafamalekian Channel on Telegram

مصطفی ملکیان

@mostafamalekian


🔸جهت انتقادات،پیشنهادات وهمکاری:
👤 @admynchannel
🔸پاسخ به سؤالات متداول (پشتیبان کانال) :
👤t.me/mostafamalekiian
🔸صفحه اینستگرام:
instagram.com/mostafamalekian_official/
🔹کانال ناقد:
@naghedchannel

مصطفی ملکیان (Persian)

🔸 کانال مصطفی ملکیان حاوی مطالب و اخبار مرتبط با هنر، فرهنگ و ادبیات است. با پیوستن به این کانال، شما به روزترین اخبار و تحلیل‌های ارزشمند در حوزه‌های مختلف هنری دسترسی پیدا خواهید کرد. اگر شما هم از علاقه‌مندان به هنر و ادبیات هستید، این کانال یک فضای عالی برای افزایش دانش و آگاهی شما خواهد بود. برای ارتباط با مدیران کانال، انتقادات، پیشنهادات و همکاری‌های ممکن را می‌توانید با @admynchannel در میان بگذارید. همچنین، برای پاسخ به سؤالات متداول و ارتباط با پشتیبان کانال به t.me/mostafamalekiian مراجعه کنید. برای دنبال کردن صفحه اینستاگرام رسمی مصطفی ملکیان به instagram.com/mostafamalekian_official/ مراجعه کنید. علاوه بر این، برای ارزیابی نقد و بررسی‌های متخصصانه در حوزه هنر و ادبیات به @naghedchannel مراجعه کنید. پیوستن به کانال مصطفی ملکیان به شما این فرصت را خواهد داد که از آخرین اخبار و مطالب مرتبط با هنر و ادبیات مطلع شوید.

مصطفی ملکیان

11 Jan, 21:39


🔴نقد و بررسی کتاب «مسائل نظریه سیاسی»

▪️ با حضور استاد مصطفی ملکیان|دکتر سید حسین اطهری
(استاد علوم سیاسی دانشگاه فردوسی)|دکتر علی اصغر داوودی
(استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد)|دکتر جواد حیدری (مترجم)|نرگس سلحشور (مترجم)

▪️چهار شنبه ۲۶ دی ماه ۱۴۰۳
▪️مشهد| سه راه ادبیات| مجتمع جهاد دانشگاهی| تالار فردوسی |ساعت ۱۷

جهت ثبت نام(رایگان) به این اکانت پیام دهید: @KetaabforooshiBot

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

11 Jan, 21:35


🔊فایل صوتی پادکست الا | پادکست گفت و گو با استاد ملکیان با عنوان «قصه زندگی من| بخش اول»

https://castbox.fm/va/5598974

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

11 Jan, 21:30


🔊فایل صوتی پادکست الا | پادکست گفت و گو با استاد ملکیان با عنوان «قصه زندگی من| بخش اول»

https://castbox.fm/va/5598974

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

10 Jan, 20:36


🔴 سخنرانی مصطفی ملکیان در رونمایی از کتاب «در باب تسلّی خاطر» اثر مایکل ایگناتیف| پردیس کتاب مرکزی

@Mostafamalekian

مصطفی ملکیان

08 Jan, 16:17


🔴مصطفی ملکیان:

🔹توصیه به نداشتن جزم و جمود هرگز به اين معنی نيست كه كسی صاحب عقيده‌ای نباشد، هركس عقيده خودش را دارد، اما سخن در اينجاست كه گاه انسان الحاقيه‌ای به عقيده خودش می‌افزايد و آن اين است كه می‌گويد الف ب است و محال است كه الف ب نباشد. وقتی می‌پرسيد چرا عقيده تو اين طور است كه محال است خلافش نباشد و درباره عقيده ديگران اين سخن را نمی گویی؟ جواب می‌دهد چون عقيده من است و به عبارت ديگر مي‌گويد محال است كه عقيده من درست نباشد!

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

08 Jan, 16:10


🔊فایل صوتی سخنرانی مصطفی ملکیان در جلسه رونمایی از کتاب برچیدن همه احزاب سیمون وی ترجمه غلامعلی کشانی|چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲|مؤسسه خانه دوستان آشنا

@Mostafamalekian

مصطفی ملکیان

08 Jan, 16:09


🔊فایل صوتی سخنرانی مصطفی ملکیان در جلسه رونمایی از کتاب برچیدن همه احزاب سیمون وی ترجمه غلامعلی کشانی|چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲|مؤسسه خانه دوستان آشنا

@Mostafamalekian

مصطفی ملکیان

04 Jan, 16:09


🎥سخنرانی استاد مصطفی ملکیان درباره «اخلاق سعدی» در یادروز سعدی سال ۱۳۹۷

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

04 Jan, 14:45


🔴کسی که اصیل زندگی نکند، به‌تدریج از خودش بدش می‌آید

مصطفی ملکیان

🔹زندگی عاریتی هیچ‌وقت رضایت همه‌ی مردم را برای شما تحصیل نمی‌کند. اما چیزی که در آن شکی وجود ندارد، آن است که رضایت شما را از خودتان می‌گیرد!

🔹 شما از خودتان بدتان می‌آید: می‌گویید آخه من که در هیچ موردی طبق مرام و مسلک خود عمل نمی‌کنم آدم هستم؟ یک چیز را برای اینکه زنم خوشش می‌آید می‌گویم، یکی را برای اینکه بچه‌هایم خوششان می‌آید، یک چیز را برای همکارانم، یک چیز را برای رئیسم، یک چیز را برای رژیم سیاسی حاکم بر جامعه‌ام و... هیچ چیز از زندگی من مال خودم نیست.

🔹به تعبیر یاکوب بومه، عارف معروف آلمانی، خدایا مرا از من می‌ربایند، جامعه مرا از من می‌رباید. برای اینکه از من خوشتان آید دو عقیده از عقایدم را سرکوب می‌کنم، برای اینکه کس دیگری از من خوشش آید، دو فقره از احساسات و عواطفم را سرکوب می‌کنم و برای اینکه دیگری خوشش آید، دو فقره از اراده‌ها و خواسته‌هایم را از بین می‌برم. تکه‌ای را به خاطر رضایت شما از خود می‌کَنم و تکه‌ای را به خاطر رضایت ایشان. در این حال، موجود مُثله‌شده و تکه‌تکه‌ی از خود کنده شده‌ای درست مثل ماهی پیرمرد و دریای ارنست همینگوی می‌شوم. در آن رمان، پیرمردی ماهی بسیار بزرگی صید می‌کند که چون بزرگتر از قایق او بود و نمی‌توانست آن را از آب بیرون بکشد و در قایقش قرار دهد، آن را با طنابی با خود به طرف ساحل کشاند. غافل از اینکه کوسه‌ها در طول راه به ماهی حمله خواهند کرد و شروع به خوردن آن خواهند کرد. وقتی پیرمرد بعد از سه روز تلاش بی‌وقفه ماهی را به ساحل آورد و از آب بیرون کشید، دید فقط اسکلتش باقی مانده است و گوشتی بر تن آن نیست!

🔹انصافاً وقتی عزرائیل به سراغ من و شما می‌آید و به ساحل زندگی‌مان می‌رسیم، عیناً مانند آن پیرمرد هستیم؛ دیگر چیزی برای ما باقی نمانده است. یک کار را برای اینکه زن خانواده خوشش آید انجام می‌دهم، یک کار را برای اینکه بچه‌ها خوششان آید و یک کار را برای اینکه رئیس نظام سیاسی حاکم بر جامعه و... خوششان آید. می‌گویم به خاطر تو از این تکه از وجودم صرف نظر کردم به خاطر دیگری از تکه‌ی دیگر وجودم و... و دیگر چیزی از من باقی نمی‌ماند.

🔹این زندگی برای ما رضایت باطن به بار نمی‌آورد. وقتی خودمان با خودمان خلوت می‌کنیم، می‌بینیم از خودمان بدمان می‌آید. این چه زندگی‌ای است که هیچ چیزمان طبق مرام و مسلک خودمان نیست. اوّل علامت آدم معنوی آن است که زندگی‌اش اصیل است.

🔹 در اینجا البته هدف من نوعی مخالف‌خوانی و تک‌روی کاملاً بی‌منطق نیست. ممکن است کسی بگوید همرنگی با جماعت نه، و بعد روی یک نوع مخالف‌خوانی و تک‌روی کاملاً بی‌منطق برود! این کار هم به همان اندازه‌ی همرنگی با جماعت بی‌منطق است.

🔹اگر فهمیدم «الف، ب است دیگر هرکس می‌خواهد بگوید «الف» ب نیست! تا وقتی بر این فهمم باقی هستم باید بگویم الف، ب است». اما گاه فرد بعد از تأمل فراوان بر روی باورهایش به باوری می‌رسد که باور جمعی است.

کتاب در رهگذار باد و نگهبان لاله، ج ۱، ص۹۸

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

03 Jan, 09:25


✍️مصطفی ملکیان

🔹بارها و بارها گفته‌ام که به یک معنای دیگری که من مراد می‌کنم، ما ایده‌آلیستیم و نه رئالیست. و آن معنا این است که ما عقاید را با عقاید می‌سنجیم و نه با واقعیت‌ها. یعنی عقاید را با ایده‌ها می‌سنجیم و نه با واقعیت‌ها. بنابراین ما ایده‌آلیستیم. ایده‌آلیستیم یعنی، عقیده‌گراییم، یعنی صحت و سقم عقاید را با عرضه کردن آن عقاید با یک عقاید دیگر می‌سنجیم. من حرفی به شما می‌زنم و می‌گویم آیا قبول داری یا نه، می‌گویی آخر این سخن با سخن حضرت عیسی نمی‌خواند، یا اینکه با سخن کانت نمی‌خواند. خوب نخواند! مگر بناست که سخن با سخن دیگری بخواند؟ سخن باید با واقعیت بخواند و نه با سخن شخص دیگری.

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

31 Dec, 15:58


🔴چهار دسته از افرادی که اساسا مسئله زندگی برایشان طرح نمی‌شود (این مسئله برایشان منحل شده است)

✍️مصطفی ملکیان

1️⃣ کسانی که لذت زندگیشان با فاصله زیادی از درد و رنج زندگیشان بیش‌تر است.

یعنی هیچ حادثه‌ی دردناک خاصی برایشان پیش نیامده است و نهایت رنجشان این بوده است که در بچگی زمین خورده‌اند و یا معلمشان از کلاس بیرونشان کرده است. هستند کسانی که این وضع را در زندگی‌شان دارند.
من دوستی داشتم که از دنیا رفت و ایشان به من می‌گفت من از وقتی دست چپ و راست خودم را شناختم، همه چی برایم فراهم بود و همیشه روی لبخند زندگی را می‌دیدم و هیچ وقت روی عبوس زندگی را نمی‌دیدم.
این دسته افراد هر چه ما مدرن‌تر شده‌ایم تعدادشان هم بیشتر شده است، چون علوم تجربی و پیشرفت تکنولوژی این شرایط را فراهم‌تر کرده‌اند.

در قدیم اگر مرفه‌ترین فرد کشورتان بودید، حتما چند فرزندتان را از دست داده بودید و دستخوش بیماری‌های واگیردار شده‌اید و ... .

2️⃣ قدرت درک زیبایی‌های زندگی را پیدا کرده‌اند.

زیبایی هم درک کردنش قدرت می‌خواهد، کل زیبایی‌ها را درک می‌کنند. من کسانی را دیدم که یک بیت سعدی یا مولانا اشک از چشمشان جاری می‌کند. و بیشتر آنچه مهم است زیبایی بیانی و آرایه‌های لفظی به وجدشان می‌آورد.

یک کسی این لذت را در تئاتر یا فیلم یا موسیقی دارد و یک کسی هم این لذت را در طبیعت می‌بیند، مثل دیدن دریا و جنگل و برف و باران و ... .

3️⃣ افرادی زندگی را فرصت خیلی خوبی دیدند برای خوبی کردن (نیک‌خواهی).

این افراد این قدر مشغول نیک‌خواهی و نیکوکاری‌اند که می‌گویند اگر زندگی ده برابر این را در اختیارمان قرار می داد باز هم کم بود که برای نیک‌خواهی و نیکوکاری کردن.

کسی که خیر درونش غلبه دارد، در هر مصیبتی فرصتی می‌بیند برای اعمال نیک خواهی و نیکوکاریش.

4️⃣افرادی که حقیقت در وجودشان غلبه دارد

افرادی که مانند گروه سوم‌اند، اما به جای خیر، حقیقت در وجودشان غلبه دارد. افرادی که آن‌چنان سؤال دارند و این‌قدر جا برای حقیقت‌طلبی و کنجکاوی برایشان فراخ است، هیچ‌وقت زندگی برایشان ملال‌انگیز نمی‌شود من خودم درباره خودم مورد چهارم را حس می‌کنم.

منبع: پادکست الا | پادکست گفت‌وگو با مصطفی ملکیان با عنوان «شور زندگی»
castbox.fm/va/5598974

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

31 Dec, 14:36


🔴سخنرانی های استاد ملکیان در مشهد

1️⃣ «ناز و نیازِ کودکم»
| پنج‌شنبه، ۱۳ دی، ساعت ۱۷ | مشهد، بلوار وکیل‌آباد، بلوار هنرستان، بین هنرستان ۱ و ۳، سالن همایش مصلی‌نژاد

2️⃣رونمایی از کتاب «در باب تسلّی خاطر» اثر مایکل ایگناتیف|جمعه، ساعت ۱۰ | بین ابن سینای ۴ و ۶ ، پردیس کتاب مرکزی

3⃣سنگ از باروی باور؛همراه با رونمایی از کتاب «باورهای خرابکار»| شنبه، ۱۵ دی، ساعت ۱۶| بلوار سجاد، سجاد ۱۳، شهرکتاب شاهنامه

حضور در دو برنامه اول برای همه آزاد و رایگان است و حضور در برنامه سوم نیاز به ثبت نام دارد

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

28 Dec, 13:27


✍️مصطفی ملکیان

🔹 به تعبير ثورو (متفكر و نويسنده معروف نيمه دوم قرن نوزدهم امريكا)، هرچيزی كه بين انسان‌ها مرز بگذارد يك جنايت بالقوه در حق انسان‌هاست. هر چيزی كه بين انسان‌ها مرز بگذارد حتی جنسيت يا حتی طبيعی‌تر از آن كودكی، نوجوانی و جوانی (گر بخواهد مرزهای حقوقی بر آن مترتب شود) به لحاظ اخلاقی قابل دفاع نيست.
@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

24 Dec, 20:49


🔴هفت نوع رنج در زندگی بشر

✍️مصطفی ملکیان

1️⃣رنج از محدودیت‌هایی است که نوع بشر و خود بشر دارد. این عمیق‌ترین نوع رنجی است که می‌بریم. مثلا ما از نادانی‌ها و ناتوانی‌های خودمان رنج می‌بریم. از اینکه هر  چه می‌کنیم، بالاخره خطاکاریم رنج می‌بریم؛ چه از مفهوم خطای اخلاقی استفاده کنیم و چه از مفهوم گناه دینی و مذهبی استفاده کنیم، هرچه می‌کنیم آخر می‌بینیم که مرتکب گناه و خطا شده‌ایم. این نوعی نادانی یا نوعی ناتوانی یا نوعی نادانی به علاوه ناتوانی است که از آن رنج می‌بریم. یا مثلا انسان از تنهایی خودش رنج می‌برد. تنهایی هم نوعی ناتوانی است. ما از مرگ رنج می‎بریم؛ در واقع، از ناتوانی از دورکردن مرگ از خودمان، ناتوانی در استمرار بخشیدن به زندگی این جهانی که خودمان داریم، رنج می‌بریم. ما از  ضعف اراده رنج می‌بریم . مثلا صدبار  تصمیم می‌گیرم دروغ نگویم، ولی باز  بار ۱۰۱ دوباره دروغ می‌گویم. صد بار تصمیم می‌گیرم متواضع باشم، اما باز  برای بار صدویکم هم، متکبرانه برخورد می‌کنم. به همین ترتیب، از اینکه بر امیالم تسلط ندارم رنج می‌برم. مثلا دلم می‌خواهد بر  میل خودم به مال‌دوستی و شهرت‌طلبی و قدرت‌جویی مسلط باشم، دلم می‌خواهد بر  اینکه اینقدر میل دارم پیش مردم آبرومند باشم، یا بر اینکه اینقدر میل دارم که محبوب مردم باشم مسلط باشم؛ من بر  هیچ‌کدام از  امیال خودم تسلط ندارم. این رنج از محدودیت‌ها، ازاین لحاظ از همه رنج‌ها، رنج‌آورتر است که شما از  هر چیز دیگری که رنج ببرید، آن را از زندگیتان حذف می‌کنید. مثلا اگر  از ارتباط با من رنج ببرید ارتباط دوستانه را با من قطع می‌کنید. اما آدم ارتباطش را با خودش که نمی‌تواند قطع کند. شب که انسان در تنهایی مطلق خوابیده است، آخرش با خودش محشور و مأنوس است و آن‌وقت از این دشمنی در  رنج است که هیچ‌وقت از  او رهایی نیست.

2️⃣رنج‌های انسان‌های دیگر و همنوعان خودمان است. وقتی انسان‌های دیگر را دستخوش رنج می‌بینیم با آنها احساس نوعی هم‌سرشتی و  هم‌سرنوشتی می‌کنیم و از رنج آنان، رنج می‌بریم، چه از رنج‌هایی که در ناحیه جسم انسان‌ها پدید می‌آیند، چه از رنج‌هایی که در ناحیه ذهن انسان‌های دیگر پدید می‌آیند، چه از  رنج‌هایی که در ناحیه روان انسان‌های دیگر  پدید می‌آیند و چه از  رنج‌هایی که در ناحیه ارتباطات اجتماعی انسان‌های دیگر پدید می‌آیند.

3️⃣وقتی می‌بینیم همنوعان ما، مورد ظلم واقع می‌شوند.این غیر از شِقّ قبلی است. در شقّ قبل، ظلمی در کار نیست، اما در این نوع سوم، من رنج می‌برم از ستم و بیدادی که بر آنها می‌رود و این ستم و بیداد، کم وکیفِ زندگیشان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

4️⃣وقتی که احساس می‌کنم به خودم ظلم می‌شود. به نظر من درد و رنجی که آدم از ظلم به دیگران می‌برد، بیشتر از درد و رنجی است که از ظلم به خودش می‌برد. وقتی کسی به خودم سیلی بزند رنج می‌برم، ولی وقتی می‌بینم کسی به شما سیلی می‌زند واقعاً، بیشتر رنج می‌برم.

5️⃣ درد و رنجی است که از بلایای طبیعی و حوادث زندگی می‌بریم، مثل زلزله، سیل و بیماری‌های همه‌گیر و ... اینها همیشه همراه با فقدان‌اند. در این بلایا یا فقدان عزیزانمان یا فقدان ارتباطاتمان را تجربه می‌کنیم و یا حتی، در نازل‌ترین صورتش، گاهی اوقات، فقدان مادیات زندگیمان را تجربه می‌کنیم.

6️⃣ ناخوشایندهای سلیقه‌ای در زندگی ما پیش می‌آید. مثلاً فرض کنید من انسان متدینی هستم و از سبک زندگی بی‌تدیّن‌ها ممکن است رنج ببرم و یا آدم بی‌تدینی هستم و از سبک زندگی متدین‌ها ممکن است رنج ببرم. یا مثلاً، من موسیقی سنتی دوست دارم، آن‌وقت از این رنج می‌برم که دخترم دائم موسیقی پاپ گوش می‌دهد. دختر من هم از این رنج می‌برد که من دائماً موسیقی سنتی گوش می‌کنم.

7️⃣ رنج از درد جسمانی خودمان است، مثلاً رنج از دندان درد، رنج از سوختگی بدن.

🔹این ترتیبی که عرض کردم، شدت و حدّت درد و رنج در آن، از بالا به پایین مدام دارد کمتر می‌شود و بنابراین، اگر می‌خواهید درد و رنج‌های بزرگ را ببینید، باید در این سلسله مراتب به طرف اولی برویم. اولی از همه بیشتر است بعد به همین ترتیب موارد بعد می‌آید. نکته ای که در اینجا وجود دارد و باید قبل از هر چیزی گفت، این است که اگر مصیبتی، خدای ناکرده، بر کسی وارد شود که مصیبت فهم آن شخص را ضعیف کند، حافظه آن شخص را از او بگیرد، تخیل آن شخص را از او بگیرد، قدرت پیش‌بینی را از آن شخص بگیرد، احساس یگانگی با دیگران را از دستش بگیرد، خودآگاهی‌اش را از دستش بگیرد، دیگر این کس، اصلاً کاری هم نمی‌تواند برای رفع رنج خودش بکند. اگر اینها از دست برود، انسان واقعاً به موجود ترحم‌برانگیزی تبدیل میشود که از حیوانات هم ترحم‌برانگیزتر است، چون حیوانات هم کارهایی برای خودشان می‌توانند بکنند، ولی این انسان نمی‌تواند این کارها را برای خودش بکند.

گفت و گو با زینب آذرمند

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

22 Dec, 08:12


🔊 فایل صوتی پادکست گفت و گو با استاد ملکیان با عنوان «شور زندگی»

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

22 Dec, 08:11


🔴 پادکست الا | پادکست گفت و گو با استاد ملکیان با عنوان «شور زندگی»

https://castbox.fm/va/5598974

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

20 Dec, 18:00


🍉 یلدا مبارک

فال حافظ مصطفی ملکیان برای مردم ایران | یلدای ۱۴۰۳

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

19 Dec, 17:19


🔴 هر انسانى در عمر خود سه وظيفه دارد

مصطفی ملکیان

1⃣ يكى اينكه بايد وجه امرار معاش خود و افراد تحت كفالت خود را بدست آورد. دليل اين امر آن است كه طبيعت چيزهايى را كه ما انسانها احتياج داريم در اختيار ما قرار نداده است. اگر همان مقدار كه اكسيژن در اختيار ما گذاشته بود، غذا هم گذاشته بود، احتياجى به پرداخت پول و تلاش براى زندگى بهتر نداشتيم. اگر اين اولين وظيفه محقق نشود، اصلا نوبت به دومى و سومى نمى رسد.

2⃣ وظيفه دوم: ظلم نكردن به ديگران است: يعنى چنان بايد معاش كنيم كه به ديگرى ظلم نشود. اين قسمت دوم وجه ايجابى ندارد و سلبى است. همين قدر كه ما ظلم نكنيم كافى است و ديگر سفارش به امداد و يارى نشده ايم.

3⃣ سومين وظيفه: استكمال فردى معنوى است.

تاریخ فلسفه،جلد ۴،پاورقی صفحه ۱۶۶،سال ۶۹

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

17 Dec, 05:21


🎥 سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان خوب زیستن در شرایط بحرانی| انتشارات دکسا

🔊فایل صوتی

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

17 Dec, 05:06


اهمیت خود‌شناسی

مصطفی ملکیان

🔹نظر شخصی‌ام اين است كه ما بايد از واقعيت حی و حاضر زندگی شروع به خودشناسی كنيم . واقعيت حی وحاضر چيست؟ يعنی كدام واقعيت است كه انسان در هر وضع و حالی كه باشد، خواه پير باشد يا جوان، زن باشد يا مرد، فقير باشد يا غنی، بی‌سواد باشد يا باسواد، از اين واقعيت فارغ نباشد؟
به نظر من اين واقعيت همه جايی و هميشگی، درد و رنج است و شايد اين آيه قرآن«لقد خلقنا الانسان فی کبد» ناظر به همين نكته باشد. البته به قرآن نسبت نمی‌دهم اما می‌گويم شايد ناظر به همين نكته باشد «فی کبد»يعنی انسان محاط در كبد است؛ من معتقدم بهترين خاستگاه خودشناسی، درد و رنج است .

🔹به اين صورت كه انسان مثلا از خودش بپرسد چرا من از حرف حسن، تا اين حد رنجيدم، در حالی كه نظير اين حرف را حسين هم به من زد، اما من تا اين حد نرنجيدم؟ و يا مثلا چرا وقتی به منظور خودم رسيده‌ام، باز هم در درد و رنج هستم. يعنی با اينكه به چيزی كه می‌خواسته‌ام، رسيده‌ام، باز هم در درد و رنج هستم. به تعبير شوپنهاور چرا زندگی من بين درد و رنج نداشتن و ملال داشتن نوسان می‌كند. هر چه را نداريم درد و رنج فقدانش را داريم و هر چه را هم كه داريم از آن سير هستيم و ملال داشتنش را داريم.

🔹همان طور كه ما از صدای قژقژ ضبط‌صوت به وجود مشكل در دستگاه ضبط‌صوت پی می‌بريم و نسبت به آن شناخت پيدا می‌كنيم، از وجود درد و رنج در خودمان هم به شناخت خودمان می‌رسيم؛ البته به شرط اينكه درد و رنج را مبدأ قرار دهيم برای واشكافی خودمان، نه آنكه بخواهيم درد و رنج را بپوشانيم يا انكار كنيم. ضبط صوتی كه دچار مشكل است و مثلا صدای آن كم نمی‌شود بايد پوسته رويش را باز كرد و كنار زد، آنگاه به چند پيچ و مهره می‌رسيم كه بايد آنها را هم باز كنيم. پس از باز كردن پيچ ها به چند سيم می‌رسيم.

🔹با واشكافی ضبط متوجه عيب و نقص آن می‌شويم و مثلا می‌بينيم دو سيم از هم جدا شده و قطع دو سيم مانع كم شدن صدای ضبط‌صوت شده است. با مرتفع كردن عيب، ضبط‌صوت دوباره سالم می‌شود. ممكن است كسی به جای اينكه اين روند را برای تعمير ضبط صوت طی كند تا بتواند به راحتی صدای آن را تنظيم كند، به همسرش بگويد به جای آنكه به خودمان و ديگران آزار و زحمت بدهيم، يك لحاف روی اين ضبط‌صوت می‌اندازيم. وقتی صدا از پشت لحاف بيايد ديگر آزارنده نيست و به گوش همسايه هم نمی‌رسد . اگر لحاف روی ضبط‌صوت بيندازيد، باعث گرم شدن ضبط شده و آلياژهای آن آب می‌شود . ممكن است شخص برای رفع اين مشكل هم يك تشت يخ روی لحاف بگذارد تا ضبط را سرد نگه دارد، چه بسا يخ آب شود و روی لحاف بريزد و ضبط را خيس كند .

🔹در اينجا ممكن است شخص پيشنهاد كند كه يك درب برای تشت بگذاريم. اين راه اشتباه است و به نتيجه نمی‌رسد . يعنی شخص نخواسته است علت و عيب و نقص اصلی را بيابد و مرتفع كند. ما به جای آنكه خودمان را فريب دهيم و مثلا بگوييم ما از بی‌پولی رنج نمی‌بريم، بايد به خودمان بگوييم ما از بی‌پولی رنج می‌بريم و پولی برای تعمير ضبط نداريم و در نتيجه از اين طريق علت را بيابيم. وگرنه اگر انسان بخواهد ژست بگيرد و بگويد من نه از بی‌پولی، نه از گمنامی، نه از توطئه دشمنان، رنج نمی‌برم، به بيراهه رفته است و شبيه همان لحاف انداختن روی ضبط صوت است كه مشكل را حل نمی‌كند، بلكه گرفتاری‌های ديگری را به همراه می‌آورد.

🔹البته اين سخن بوداست، ولی ما كاری به اين نداريم كه اين سخن بودا است. بودا درد و رنج را يك واقعيت همه جايی و هميشگی می‌دانست و آغاز كار خودشناسی را در درد و رنج می‌دانست و ما بايد از همين جا بفهيم كه خودمان چه هستيم. اگر درد و رنج و جود دارد، انسان بايد ذره ذره خودش را تحليل كند و علت آن را بيابد و رفع كند. اگر ما به واقعيت‌های محسوس و ملموس زندگی‌مان از اين منظر نگاه كنيم، آرام آرام خودمان را می‌شناسيم. مثلا می‌فهميم كه ما در واقع پول نمی‌خواسته‌ايم، بلكه احترام می‌خواسته‌ايم، اما چون پول احترام می‌آورد پول می‌خواسته‌ايم. چرا ما احترام می‌خواهيم؟ اگر احترام و محبوبيت با هم تعارض پيدا كرد، كدام‌يك را بر ديگر ترجيح دهيم؟ بهلول محبوب بود اما محترم نبود، هارون الرشيد محترم بود اما محبوب نبود .

🔹ممكن بود كسی در كوچه و خيابان حتی باقيمانده غذايش را به بهلول بدهد و بگويد بخور تا گرسنه نمانی؛ يعنی محترم نبود، اما محبوب بود، در حالی كه هيچ كس به هارون الرشيد غذايی نمی‌داد ولی دلش هم به حال گرسنگی او نمی‌سوخت، چون محبوب نبود.

اگر بين اين مسائل تعارض پيش بيايد، انسان آرام آرام خودش را می‌شناسد. بدين ترتيب كه انسان به خودش رجوع می‌كند و ريشه تعارض را می‌يابد. درد و رنج، واقعيتی است كه در زندگی همه ما و هميشه و در همه جا، حی و حاضر است و همه انسان‌هادر آن مشترك‌اند.


❇️ روش‌شناسی مطالعات مقایسه‌ای عرفان، ص 323 تا 332

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

13 Dec, 14:46


🔴سخنرانی نقد و بررسی کتاب جرمی بنتام| نوشته پیرس نوریس|سخنران: مصطفی ملکیان| با ترجمه امید یعقوب زاده

@iraniancityofphilosophy
@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

11 Dec, 13:49


📸 مصطفی ملکیان در گذر زمان

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

10 Dec, 14:52


🔴کتابخانه راسخ گِزیر برگزار می‌کند: «همایش بزرگ صلح ایرانی»

زمان: ۲۵ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۹ صبح

مکان: استان هرمزگان، شهرستان بندر لنگه، روستای گِزیر، فرهنگسرای نخل گِزیر

ثبت نام:

https://sharjibelit.ir/Shopping.aspx?ID=MTM4

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

09 Dec, 06:18


🔴کاندیدای مناسب برای معنادهی به زندگی باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

✍️مصطفی ملکیان

شرایط آنچه به وسیله‌ی آن به زندگی خود معنا می‌دهید و معنای زندگی را برای خود جعل می‌کنید عبارتند از:

1️⃣ معنا نباید آن‌گونه باشد که رسیدن به آن طول عمر خاصی بطلبد

فرض کنید من به شما بگویم من معنای زندگیم آن است که دکترا بگیرم. خب دکتر شدن لااقل سی‌سال عمر می‌خواهد. آیا ضمانتی هست سی‌سال عمر کنم؟ خیر پس اگر قبل از سی‌سالگی از دنیا بروم کل زندگیم بی‌معنا بوده است.

معنایی نباشد که زمانی می‌طلبد که من ضمانتی برای داشتن آن زمان ندارم.

سعدی می گوید:
بلبلی زار زار می‌نالید/ بر فراق بهار وقت خزان
گفتم انده مبر که بازآید/ روز نوروز و لاله و ریحان
گفت ترسم بقا وفا نکند/ ورنه هر سال گل دمد بستان

2️⃣معنایی باید جعل کرد که رسیدن به آن معنا در اختیار خودم باشد نه میلیاردها عوامل دیگر

من باید یک معنایی برای زندگیم جعل کنم که به دست آمدن آن معنا در حیطه قدرت و اختیار خودم باشد.

چون ممکن است من تمام تلاشم را برای رسیدن به آن معنا بکنم اما بقیه عوامل مساعد نباشند

فرض کنید معنای زندگیم این بوده که بعد از کنکور در دانشگاه خوب قبول شوم. فرض کنید من همه تلاشم را کردم اما در کنکور قبول شدن فقط به تلاش من بستگی ندارد، بلکه شرط لازمش این است که افرادی بیشتر از من موفق نباشند و هوش و تلاش بالاتری از من نداشته باشند. موفقیت من به شما‌ها هم بستگی دارد و اگر شما از من قوی‌تر باشید من موفق نمی‌شوم.
یا اگر همان روز کنکور سرم درد گرفت من موفق نیستم و ...

3️⃣ معنایی نباشد که الآن دوستش داشته باشم، ولی وقتی به آن می‌رسم دلم سرد شده باشد

فرض کنید من دوست دارم با یک بازیگر هالیود ازدواج کنم. چون بیست‌ساله هستم و در چهل‌سالگی همه این طلب در من فرو خفته است و در چهل‌سالگی به آن ملکه زیبایی می‌رسم و می‌بینم این طلب در من فروخفته است.

🔹خیلی وقت‌ها آدم یک چیزی را می‌خواهد، ولی وقتی به آن می‌رسد، نسبت به آن دلسرد شده‌ام.

اینکه در ادبیات می‌گویند تا قیامت پای تو می‌نشینم، می‌بینم دیگه تا صبح قیامت آن زیبایی را ندارد. بنابراین آن معنایی که برای خودم جعل می‌کنم. وقتی که بهش برسم بگویم این چی بود؟

4️⃣چیزی باشد در خود من آن معنا نه چیزی در دیدگاه دیگران نسبت به من

من همیشه نمی‌توانم دیدگاه دیگران را تحصیل کنم. من اگر دنبال علم باشم، علم در من باشد، علم در من هست ولو کسی از آن خبر نداشته باشد. ولی شهرت  این‌گونه نیست، چون شهرت دارایی درون من نیست و دارایی است که تصویر من درون شما می‌تواند درون شما باشد و می‌تواند نباشد.

همچنین احترام هم یکی از این چیزهاست و همین‌طور است آبرو. قلوب مردم که دست ما نیست! بنابراین محبوبیت کاندیدای خوبی برای معنای زندگی انسان نیست. ممکن است محبوبیت پیش شما را از دست بدهم یا اصلا به دست نیاورم. بنابراین صقع وجودی آن ویژگی باید در درون خودم باشد.

5️⃣ معنای زندگی نمی‌تواند جوهری از جواهر جهان باشد

مثلا معنای زندگی من نمی‌تواند رسیدن به کوه‌نور باشد، چون کوه‌نور همیشه در معرض زوال است و هر جوهری در معرض زوال است.

مثلا من معنای زندگیم شد کوه‌نور و کوه‌نور را به دست آوردم؛ این معنا در معرض زوال است!

پس چیزی هم نباشد که ازدست‌رفتنی باشد بنابراین پدر و مادر و دوست و همسرم نمی‌توانند معنای زندگی من باشد، چون همه این‌ها در معرض از دست رفتن هستن. پس معنای زندگی را اگر می‌گوییم جعل بکنیم به این معنا نیست که هر چیزی را می‌توانیم جعل بکنیم باید چیزی را جعل بکنیم که تا آخر عمر من دوام داشته باشد.

6️⃣معنای زندگی نباید چیزی باشد که وقتی به آن رسیدید بگویید تمام شد

مثلا فرض کنید معنای زندگیتان این باشد که بزرگترین ثروتمند جهان شدید. حالا دیگر از فردا می‌خواهید چه کار کنید؟ معنای زندگی نباید چیزی باشد که من تا آخر عمرم به آن برسم.

🔻با توجه به این شرایط چیزی می‌ماند که کاندیدای معنای زندگی باشد؟ سه تا از این چیزها آن چیزهایی است که افلاطون می‌گفت: یعنی حقیقت و خیر و جمال.

🔹این‌ها آرمان‌اند و آرمان هیچ‌گاه نابود نمی‌شود. مثلا حقیقت‌طلبی ته ندارد و خیرخواهی ته ندارد و جمال‌جویی ته ندارد این ها آرمان‌هاییند که انتها ندارند، مانند افق‌اند هر چه بروید به سمتش افق می‌رود عقب‌تر.

🔹اگر بگویید جزئی‌تر می‌خواهم می‌شود: عدالت و عشق و آزادی و ... از مصادیق خیر است.

🔹حالا اگر چند چیز است که این شش شرط را دارد من کدام را باید انتخاب کنم؟ در جواب می‌گویم: هر کس باید به شخصیت و منش خودش رجوع کند ببیند جذابیت کدام یک برایش بیش‌تر است؟ برای خیر یا حقیقت یا جمال یا ...؟ برای خود من حقیقت از آن سه‌تای دیگر ارزشمندتر است.

منبع: پادکست الا | پادکست گفت و گو با مصطفی ملکیان با عنوان «زندگی برای چه؟»
castbox.fm/va/5598974

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

07 Dec, 21:58


🎥 مصطفی ملکیان:

من اگر در گذشته آنچه درباره خودم می دانم را می دانستم می رفتم و یک راهب می شدم

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

07 Dec, 17:42


❇️مطرح شدن/ نشدن؛ بحث معنای زندگی در زندگی فردی

✍️مصطفی ملکیان

🔻در واقعیت برای اکثر ما هیچ‌وقت بحث معنای زندگی مطرح نمی‌شود. اینکه این سوال برای ما طرح نمی‌شود، علامت خوبی است یا علامت بدی است؟ در اینجا فیلسوفان و روان‌شناسان به دو دسته بزرگ تقسیم می‌شوند:

1️⃣دسته اول عمدتا گفته‌اند: علامت بدی است. انسان سالم (یا انسان آرمانی و یا انسان فرزانه) کسی است که این بحث برایش طرح شود.

2️⃣دسته دوم گفته‌اند: اینکه این بحث طرح نمی‌شود، علامت سلامت است؛ وقتی بیمار می‌شویم این مسئله برایمان طرح می‌شود.

🔻اما بالاخره چرا این مسئله برایمان طرح نمی‌شود؟

1️⃣معنای زندگی برای کسی طرح می‌شود که به بعضی از واقعیت‌های زندگی توجه کند. گفته شده پنج واقعیت بزرگ هستند که هرکس به یک یا دو یا سه یا چهار و یا هر پنج‌تای اینها توجه کند، مسئله معنای زندگی برایش طرح می‌شود. (اکثر آدمیان به این واقعیت‌ها توجه ندارند.)

🔹۱) بی‌قضاوتی جهان هستی: جهان هستی جهان بی‌قضاوتی است، با اینکه ما در زندگی‌مان قضاوت را دوست داریم، انواع قضاوت‌های زیباشناختی، اخلاقی، حقوقی و...می کنیم. خوبانی می‌میرند و بدانی می‌مانند، زیبایانی می‌میرند و زشت‌هایی می‌مانند، گاندی‌هایی می‌روند و هیتلرهایی می‌مانند و بعد با مشاهده اینها از خود می‌پرسیم جهانی که این اندازه بی‌عاطفه است، آیا زندگی در آن ارزش زیستن دارد؟!

🔹۲) زمان: زمان هر چیز زیبایی را زشت می‌کند. زمان هر چیز باطراوتی را بی‌طراوت می‌کند. زندگی‌ای که این‌گونه است و با گذشت زمان به افول می‌رود، این زندگی به چه دردی می‌خورد؟!

🔹۳) مرگ: اگر بناست که بمیریم، این زندگی کردن ما چه سودی دارد؟!

🔹۴) وجود شر در جهان هستی: چقدر بدی در عالم پدید آمد و کیفر ندید. این غیر از مسئله بی‌تفاوتی هستی است. (واقعیت۱) اینجا بحث این است: هستی طوری‌ست که کسانی می‌توانند درونش بدی کنند بدون اینکه  کیفر ببینند و کسانی می‌توانند درونش نیکی کنند بدون اینکه پاداش ببینند. جهانی که لزوما به نیکان پاداش نمی‌دهد و لزوما به بدان هم کیفر نمی‌دهد زندگی در آن چه ارزشی دارد؟!

🔹۵) راز خدا: انسان در دوران کودکی‌اش فکر می‌کند همه مسائل با توجه به خدا معنادار می‌شود، اما بعد هر چه پخته‌تر می‌شود، اعتقاد پیدا می‌کند که بود و نبود خدا برای اینکه در این زندگی آب و رنگی پدید بیاید تاثیری ندارد.

🔻من بارها گفته‌ام، سیمون وی، عارف فرانسوی یک نکته را دائم گوشزد می‌کرد: اگر بخواهیم کسانی که به خدا قائلند ماتریالیست نشوند، اعتقادشان را راسخ کنید به اینکه «خدا در امور این جهان، دخالتی به نفع کسی نمی‌کند» چون اگر کسی به وجود خدا اعتقاد داشته باشد و بعد اعتقاد داشته باشد که خدا به نفع نیکان دخالت می‌کند، وقتی این دخالت را نمی‌بیند می‌گوید: «پس خدایی وجود ندارد»!
برای اینکه به این حال نیفتد به او بگویید: نه یک شق سومی بین اعتقاد به خدای ادیان مذاهب و ماتریالیست هست و آن اینکه: «خدا وجود دارد، ولی در امور دنیا دخالتی ندارد.»

🔻خدا وجود دارد، ولی در این عالم کودکانی با تومور مغزی به دنیا می‌آیند؛ خدا وجود دارد ولی در بوسنی و هرزگوین چهار تا بچه را در جلوی مادرشان در چرخ گوشت چرخ می‌کنند و بعد با آنها کتلت درست می‌کنند و به آن مادر می‌گویند: «این کتلت را باید بخوری» ولی خدا وجود دارد. اگر کسی انتظار دارد که با بود خدا چنین چیزی پدید نیاید، وقتی می‌بیند که پدید می‌آید، اعتقادش را به خدا از دست می‌دهد.

🔻خدا وجود دارد ولی در زلزله لیسبون ۱۷۵۵م. مردی داستان عجیبی را بازگو کرد: «۴ تا بچه‌ام و خانمم را از آوار بیرون کشیدم، کنار دیواری گذاشتم و بچه‌هایم یکی پس از دیگری مردند و من جلوی خانمم آنها را دفن کردم. او گریه می‌کرد و گفت که دفنشان نکن! گفتم: آخر اگر دفنشان نکنم برای تو چه سودی دارد؟ دیگر که زنده نمی‌شوند. وقتی چهارمین بچه‌ام را دفن کردم آمدم و دیدم که خانمم هم مرده است.» همین جمله بود که ولتر پس از خواندنش گفت «دیگر بعد از این اگر کسی به خدا اعتقاد داشته باشد من می‌گویم که احمق‌ترین احمق‌های روزگار است.»

سیمون وی برای اینکه این ولترها چنین نتایجی را نگیرند، می‌گوید: پس برای اینکه به این نتیجه نرسیم که اعتقاد به وجود خدا یک حماقت محض است از اول برای همه جا بیندازید که خدا وجود دارد، ولی بود و نبودش برای زندگی این جهانی تاثیری ندارد.

2️⃣به حال روحی خود ما بستگی دارد. بعضی از انسان‌ها حال روحی‌ای دارند که بحث معنای زندگی برایشان طرح نمی‌شود و بعضی دیگر حال روحی‌شان چنان است که بحث معنای زندگی برایشان مطرح می‌شود.

مثلا هایدگر می‌گوید: سه حال روحی هستند که اگر کسی داشته باشد، مسئله‌ی معنای زندگی برایش طرح می‌شود:
۱) دستخوش ملالت باشد؛
۲) دستخوش اندوه باشد؛
۳) دستخوش ناامیدی باشد.

مصطفی ملکیان، سخنرانی زندگی

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

03 Dec, 14:13


✔️اخلاق عشق ورزی

✍️ مصطفی ملکیان

🔹خودِ مقوله‌ی عشق اختیاری نیست، ولی سه چیز دیگر در عشق هست که تا حدی اختیاری است و لذا در آن اخلاق راه دارد:
غ
1️⃣ در زمینه‌سازی برای ملاقات و آشنایی و ... از این نظر است که در برخی حوزه‌های دین و ... محدودیت‌هایی برای نگاه و مانند آن بیان شده است.

2️⃣ رفتارهای بیرونی که در اثر عشق نشان داده می‌شود هم، تا حدی که اختیاری است ، اخلاق در آن راه دارد.

3️⃣در پیش گرفتن رفتاری در فرآیند عاشقانه که در آن به خود یا معشوقِ خود، درد و آسیب وارد نیاید.
در حوزه‌ی رفتارهای اختیاری در عشق، اخلاق عشق وجود دارد. اما غیر از این سه مورد، خود عشق اختیاری نیست و از این نظر فردی که در رابطه عاشقانه با خداست، نسبت به دیگران مدارا دارد.

❇️درس‌گفتار روان‌شناسی اخلاق

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

29 Nov, 06:43


🎥 پرسشی از مصطفی ملکیان| ده کتابی که اخیراً، یعنی حدودا پنج سال اخیر، مطالعه کرده‌‌اید و قابل توصیه به عموم مخاطبان است، چه کتابهایی هستند؟
@khanehashena
@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

28 Nov, 17:03


✍️مصطفی ملکیان

🔹من خیلی با این سخن دکتر شایگان همدلی دارم که می‌گوید چیزی که جوامع امروزی نسبت به جوامع سنتی به شدت از آن رنج می‌برند، فقدان گروه و صنفی از آدمیان فرزانه است. انسان‌های فرزانه چه بسا نفس ملاقات‌شان رفع مشکل می‌کند. آن ها ممکن است کل زندگی شما را با یک یا دو ضابطه‌ای که به شما تفهیم می‌کنند تغییر دهند.

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

26 Nov, 08:02


🔴 با ما در اینستگرام نیز همراه باشید:

www.instagram.com/mostafamalekian_official/

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

26 Nov, 06:28


🔊فایل صوتی خام گفت و گوی مسعود رمضانی و مصطفی ملکیان با عنوان «زندگی برای چه؟»

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

26 Nov, 06:22


🔊 فایل صوتی پادکست گفت و گو با استاد ملکیان با عنوان «زندگی برای چه؟»

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

26 Nov, 06:18


🔴 پادکست الا | پادکست گفت و گو با استاد ملکیان با عنوان «زندگی برای چه؟»

https://castbox.fm/va/5598974

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

25 Nov, 06:54


@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

21 Nov, 17:43


(ادامه) 👇👇

3️⃣ توجه به بعد معنوی دین نسبت به امور ظاهری

🔹چند سال پیش در دانشگاه علامه طباطبائی یک واقعه‌ای رخ داد: یک خانم حافظ قرآن خودکشی کرد! این حافظ قرآن را از این جهت تاکید می‌کنم که یک آدم که دیدش معنوی باشد به عالم، هیچ چیزی او را به خودکشی نمی‌کشاند. این فرد اگر دید معنوی داشت, می‌دانست که پشت هر چیز و واقعه‌ای یک خیری و یک حکمتی هست. هیچ چیز به روال قبلی‌اش باقی نمی‌ماند. به تعبیر دیگر، این نیز بگذرد. این فرد حافظ قرآن است، ولی به نظر من معنوی نیست.

🔹بنابراین هیچ موقع به گفته لارشفوکو ، هیچ اوضاع و احوالی آن قدر بد نیست که انسان مؤمن نتواند ازش استفاده کند و هیچ اوضاع احوالی آن قدر خوب نیست که کافر نتواند ازش سوء استفاده کند. یعنی اوضاع و احوال مهم نیست، این دید ماست که مهم است.
اتفاقا چند روز پیش دوستی می‌خواست  به حج برود، به من گفت یک توصیه به من بکن. گفتم: ببین آقا، خودم حج نرفته‌ام البته، اما اگر به آنچه در فقه، در باب حج خوانده‌ایم عمل شود، آدم واقعا متحول می‌شود. شما ببینید در حج همه چیز دایرمدار سه چیز است: یکی اینکه همه مثل هم هستید، دوم اینکه همه حول یک چیز در عالم بچرخید، سوم اینکه با تنبلی و با راحت‌طلبی به جایی نمی‌شود رسید. باید نوعی جدیت و هروله در زندگی داشت.

🔹ولی مهم این است که روحانیونی که می‌برند مکه دغدغه‌شان این است که شانه نباید از محاذات (روبه‌روی) آنجا رد شود و تلفظ صاد و ضاد باید فلان و بهمان باشد. وقتی این طور شد و توجه فرد به این‌ها معطوف گشت، دیگر در آن حس معنوی نمی‌رود. اگر آدم می‌خواهد در مراسم حج در حس عرفانی فرو برود نباید خیلی دغدغه آن را داشته باشد که این شانه‌ام چه شد؟! شما اگر ظاهرگرایی دینی را زیاد بکنید، دیگر افراد در آن حس معنوی نمی‌روند، در حالی که دین ما دینی است که سین البلال خیر من شینکم !

🔹آن دینی که می‌گوید إن الله لا ینظر إلى صورکم وأموالکم ولکن ینظر إلى قلوبکم و می‌گوید إنما الأعمال بالنیات و إنما لکل امرئ ما نوى. دینی که این را می‌گوید، می‌خواهد بگوید این قدر هم ظاهرگرا نباشید! اگر به خانم یا آقایی که می‌خواهد به حج برود بگوییم تو باید آن حس را پیدا می‌کنی؛ این خیلی مهم‌تر از توجه به صاد و ضاد است. البته نمی‌خواهم بگویم عالما عامدا صاد و ضاد را اشتباه تلفظ بکند، بلکه می‌خواهم بگویم توجهتان را باید روی این نکته ببرید.

❇️ معنای زندگی | صفحات 107 تا 110

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

21 Nov, 17:43


🔴راه کارهای تبلیغ دین

✍️ مصطفی ملکیان

1️⃣ نشان دادن این که دیدگاه‌های دینی، برای بهداشت روانی بهتر است.

🔹مثلا دو گزاره غیرقابل‌اثبات می‌توان در نظر گرفت: یکی آن که سازوکار هستی در جهت ناکامی انسان‌هاست و دیگری آن که ساز‌وکار هستی مددرسان انسان‌ها در رسیدن به موفقیت است. این دو گزاره هر دو اثبات‌ناشدنی است و از این که هر دو اثبات‌ناشدنی است، برمی‌آید که جهان قابلیت تفاسیر متعدد دارد.
بر مبنای تفسیر اول پشت هر مصیبتی بشارتی است و بر مبنای تفسیر دوم، پشت هر نعمتی، مصیبتی است. در اینجا روان‌شناسی می‌گوید که تفسیر اول برای بهداشت روانی مناسب‌تر است.

🔹به تعبیر دیگر فیزیک جهان را نمی‌توان تغییر داد، ولی برخی دیدگاه‌های متافیزیکی، آستانه تحمل انسان‌ها را در برابر مصیبت‌های جهان بالا می‌برد. یا به عنوان مثال دیگر، اگر کسی قائل باشد اعمال خوب و بد لزوما دارای سرانجام نیست، زندگی‌اش متفاوت است با کسی که قائل است من یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره. کسی که معتقد است اگر یک ذره، یک اپسیلون، کار نیک کرد، حتما دیده می‌شود و باز هم اگر یک ذره کار بد کرد، بالاخره این دیده می‌شود. این فرد از لحاظ روانی سالم‌تر است تا وقتی معتقد باشد که هم خوبی‌ها گم شدنی‌اند، هم بدی‌ها.

🔹وقتی معتقد باشد بدی‌ها گم شدنی‌اند، هیچ چیزی جلودارش نیست و وقتی معتقد است خوبی‌ها گم شدنی‌اند، هیچ چیزی تشویقش به خوبی‌ها نمی‌کند. من یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره، یک گزاره متافیریکی قابل اثبات نیست. کما این که گزاره مقابل آن هم قابل اثبات نیست. اما اگر شما دید اول را داشته باشید با غیرمعتقدش خیلی فرق می‌کند.

🔹باز هم به عنوان مثال در قرآن آمده وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ، اگر آدم واقعا معتقد داشته باشد تنهاست، از لحاظ روانی خیلی بهداشتش تامین می‌شود . خیلی از معاصی و گناهانی که انجام می‌دهیم به این خاطر است که فکر می‌کنیم اعوان و انصاری داریم. امام فخر در تفسیر مفاتیح الغیبش می‌گوید: من معتقم اگر در یک آتش‌سوزی‌ای، کل قرآن بسوزد و فقط این آیه بماند، وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ، به نظر من این آیه برای انسان‌سازی کافی است و راست هم می‌گوید. کسی که معتقد باشد من تنهایم و چون تنهایم، مسئولیت همه چیز بر دوشم است، فردا نمی‌توانم بر دوش مرئوس، مادرم، پدرم و هم جناحی‌ام بیندازم این فرد بهداشت روانی بالاتری دارد از کسی که به این آموزه معتقد نیست.

2️⃣ سعی در اولویت‌بندی در برخورد با مخاطبان

🔹البته این دفاع پراگماتیستی تنها فرد را متدین می‌کند، نه آن که دین خاصی را هم به او بقبولاند. لذا این دلایل جناح معنویت‌گرای جهان را در برابر جناح مادی‌گرای جهان حفظ می‌کند. از سویی شکی نیست که اگر فردی دیدگاه معنوی پیدا کرد، باید این را با یک زبانی بیان کند و دیگر طبعا یا با زبان دین اسلام بیان می‌کند یا با زبان دین یهود یا مسیح و یا غیره. برای مثال من وقتی می‌خواهم ما فی‌الضمیر خودم را بگویم، در عین حال که هیچ زبانی بر زبان دیگر رجحان ندارد، نه می‌توانم از هیچ زبانی استفاده کنم، نه از همه زبان‌ها استفاده کنم. اما تا دهان باز می‌کنم یا فارسی حرف می‌زنم یا انگلیسی یا ... .

🔹به همین ترتیب وقتی انسان دهان باز کرد و خواست با هستی یا به تعبیر دینی با خدا حرف بزند، طبعا یا به لسان اسلام یا لسان مسیحیت یا بودا یا ... حرف می‌زند. ولی به تعبیر مارتین بوبر، میل به سخن گفتن با هستی مهم‌تر است از این که به لسان دین اسلام سخن بگوید یا مسیحیت یا .... . اکثر ما بیشتر از اینکه بخواهیم مخاطبمان معنوی بشود و متدین، می‌خواهیم هم‌کیش ما بشود. اما اگر فکرش را می‌کردم که اول از هر چیزی اگر همه عالم معنوی بودند، ولو معنویت هر کدامشان در قالب یکی از ادیان تاریخی و نهادینه بروز و ظهور پیدا می‌کرد، خیلی جهان خوبی داشتیم ؛ اول می‌آمدیم بر مشترکات معنوی، تأکید می‌کردیم.

(ادامه)👇👇
@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

20 Nov, 20:55


ثبت نام حضوری:
https://khanehashena.com/myevents/azar1403-hozoori/

ثبت نام آنلاین:
https://khanehashena.com/myevents/azar1403-online/

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

17 Nov, 12:09


🔊 فایل صوتی سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان «الفبای صلح و نا آشکارگی حقیقت»، مهر ۱۴۰۳، نیشابور

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

17 Nov, 12:06


🔊 فایل صوتی سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان «ردپای خوب‌زیستن در شرایط بحرانی»، آبان ۱۴۰۳، موسسه فرهنگی دکسا

@Doxa_vision
@mostafamalekia

مصطفی ملکیان

16 Nov, 19:20


🎥سخنرانی مصطفی ملکیان در رونمایی از کتاب «دفاع از نسبی گرایی» اثر دکتر میر شمس الدین ادیب سلطانی |۲۴ مهر ۱۴۰۳

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

16 Nov, 06:56


🔴 مصطفی ملکیان:

🔹مور همیشه این جمله بسیار عمیق باتلر را در ابتدای کتاب‌هایش می‌نوشت:

🔹واقعیت‌ها آن‌اند که هستند، چه بخواهی چه نخواهی! تو باید به دنبال واقعیت‌ها بدوی؛ واقعیت‌ها به دنبال تو نخواهند دوید.

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

11 Nov, 19:15


❇️ فایل صوتی نشست گفت‌وگوهایی میان‌رشته‌ای در باب اضطراب/آرامش روز اول| با حضور استاد مصطفی ملکیان و دکتر مقصود فراستخواه و دکتر جواد حاتمی| مرکز شناخت

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

09 Nov, 13:18


🔴 باید چه توقعی از فلسفه داشت؟

✍️مصطفی ملکیان

🔹در باب اینكه چه توقع و انتظاری از فلسفه باید داشت، از قدیم‌الایام اختلاف‌نظر وجود داشت.

1️⃣ بسیاری معتقد بودند كه از فلسفه باید یك كاركرد انتظار داشت و آن اینكه جهان هستی را باید تفسیر كند.

2️⃣ ماركس درست در برابر این تلقی ایستاد و گفت كار فلسفه باید این باشد كه به جای تفسیر جهان، آن را تغییر دهد.

3️⃣ دیدگاه سومی می‌گفت كه فلسفه باید مادری باشد كه همه علوم و معارف بشری غیرخودش را ارتزاق كند.

4️⃣دیدگاه چهارم از ویتگنشتاین است كه می‌گفت كار فلسفه روان درمان‌گری به تمام معنای كلمه است.

🔹 البته در این زمینه ۹ نظرگاه می‌توان داشت. اما نظر ثورو این است كه فلسفه چنان‌كه رواقیان می‌گفتند، یك شیوه زندگی است، یعنی بگوییم كه زندگی‌های مختلفی می‌توان داشت، مثل زندگی عارفانه، زندگی مومنانه و متدینانه، زندگی زیبایی و لذت‌جویانه و… یك نوع زندگی هم زندگی فیلسوفان است. بنابراین فلسفه یك سبك زندگی است كه كسانی در پیش می‌گیرند و كسانی خیر. در فلسفه‌های شرقی، آیین دائو و آیین بودا به فلسفه به عنوان شیوه زندگی می‌نگریستند.

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

06 Nov, 06:20


🔴 توجه به تطور معنایی لغات و تأثیر آن در تفسیر قرآن

✍️ مصطفی ملکیان

🔹جهانی بودن قرآن به این معناست که ابتدا معنای لفظ را از زبان عرب آن روز اخذ کنیم، ولی مصادیق مختلف آن معنا در هر زمان را بر آن حمل کنیم. مثلاً قرآن می فرماید: " و ما یدریک لعل الساعه قریب " (شوری/ 17 ) شما نمی دانید "ساعت" چیست و چه هنگام است: و "ساعت" نزدیک به چهارصد سال است که به این معنای فعلی ( اجزاء و اوقات شبانه روز ) در زبان عربی به کار می رود. و حال اگر قرآن می فرماید: یکی از چیزهایی که علم آن فقط پیش خدا است علم الساعه است، آیا می‌شود گفت " علم الساعه " را دیگران هم می‌فهمند؟
باید دید عرب آن زمان از لفظ ساعت چه می‌فهمیده، آن زمان از ساعت، قیامت، و به تعبیر بعضی، وقت موت را می‌فهمیده است. پس باید بگوییم منظور قرآن این است که علم وقت مرگ و علم وقت قیامت را فقط خدا می‌داند.

🔹حاصل سخن آن که چون تطور معنایی لغات در اختیار هیچ گوینده و نویسنده‌ای نیست و هیچ گوینده‌ای نمی‌تواند بفهمد که مفردات استعمال شده در جمله‌اش بعدها چه تغییراتی از حیث معنا پیدا می‌کند، نمی‌تواند ملتزم شود که همه‌ی معانی‌ای که بعدها برای این الفاظ پیدا می‌شود مورد نظر او بوده است.

و بدین جهت است که بنده معتقدم بار دیگر باید معانی‌ای را که مفسران برای الفاظ قرآن برمی‌شمرند بازبینی کرد. مثلاً در آیه ی: " ان الله یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی " ( نحل/90) عدل در زبان فلاسفه و حکمای ما – تحت تأثیر فلسفه‌ی یونان و خصوصاً فلسفه‌ی مشائیان مثل ارسطو – به: "اعطاء کل ذی حق حقه " تفسیر شده است. ما فعلاً کاری به صحت یا بطلان این معنا نداریم، اما به هر حال چون این معنا چهارصد سال بعد از نزول آیات در زبان عرب وارد شده نمی‌توانیم عدل در آیه را به همین معنا بدانیم.
ادامه دارد...

جهت مطالعه ادامه مطلب کلیک کنید

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

30 Oct, 13:22


❇️ تجربه‌ی آی گفتی

مصطفی ملکیان

در روان‌شناسی تجربه‌ای هست به نام "آی گفتی" (Ah experience). این تجربه زمانی اتفاق می‌افتد که حرفی را می‌شنویم یا می‌خوانیم و با خود می‌گوییم: آی گفتی؛ این را یک عمر می‌دانستم اما نمی‌توانستم بگویم، یا این را نمی‌دانستم ولی انگار این حرف از عمق وجود من زده شده است [جانا سخن از زبان ما می‌گویی!].
گزاره‌هایی که با آن‌ها به تجربه‌ی "آی گفتی" می‌رسیم، شهودهای ما هستند.

📖 کتاب‌هایی در جهان هست که نویسندگان آن توانسته‌اند توی پوست همه‌ی آدم‌ها بروند طوری که همه‌ی آدم‌ها خود را در آن کتاب‌ها می‌یابند و با آن احساس یگانگی یا همزادپنداری می‌کنند. این کتاب‌ها بهتر از هر مشاور روانی‌ای عمل می‌کنند.

اگر ۱۰ تا از این کتاب‌ها را بخوانیم و جملاتی را که با آن‌ها تجربه‌ی "آی گفتی" برایمان اتفاق می‌افتد را مشخص کنیم، تقریبا همه‌ی شهودهای ما کشف خواهند شد. نام این کتاب‌ها را در ادامه می‌توانید ببینید.

📚 فهرست کتاب‌ها:

۱. برادران کارامازوف، نوشته‌ی داستایوفسکی،‌ ترجمه‌ی صالح حسینی، نشر ناهید

۲. مائده‌های زمینی و مائده‌های تازه (دو کتاب در یک جلد)، آندره ژید، ترجمه‌ی مهستی بحرینی، انتشارات نیلوفر

۳. گزارش به خاک یونان، کازانتزاکیس،‌ ترجمه‌ی صالح حسینی، انتشارات نیلوفر

۴. لبه تیغ، سامرست موام، ترجمه‌ی مهرداد نبیلی، نشر فرزان روز

۵. سیر و سلوک زائر، جان بانی‌یِن، ترجمه‌ی گلناز حامدی، نشر مدحت

۶. تشبه به مسیح، توماس آکمپیس، ترجمه‌ی سایه میثمی، ‌نشر هرمس

۷. زوربای یونانی، کازانتزاکیس، ترجمه‌ی محمد قاضی، نشر خوارزمی

۸. آناکارنینا، تولستوی، ترجمه‌ی سروش حبیبی، نشر نیلوفر

۹. مادام بوواری،‌ گوستاو فلوبر،‌ ترجمه‌ی مهدی سحابی، نشر مرکز

۱۰. سونات کرویتسر، تولستوی، ترجمه‌ی سروش حبیبی، نشر چشمه

۱۱. گرگ بیابان، هرمان هسه، ترجمه‌ی کیکاووس جهانداری، نشر علمی و فرهنگی

۱۲. اعترافات آگوستین قدیس،‌ ترجمه‌ی سایه میثمی، نشر سهروردی

۱۳. تأملات، مارکوس اورلیوس، ترجمه‌ی عرفان ثابتی، نشر ققنوس

۱۴. در باب حکمت زندگی، آرتور شوپنهاور، ترجمه‌ی محمد مبشری، انتشارات نیلوفر

۱۵. تتبعات، مونتنی، ترجمه‌ی احمد سمیعی گیلانی، نشر سخن

🔹مصطفی ملکیان، درسگفتار فلسفه اخلاق

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

28 Oct, 14:43


                          ادامه👆
🔹هم به من گفته‌اند که قضاوت بد نکنم و هم به شما گفته‌اند که کاری که مورد تهمت قرار گیرید، کاری را که معمولاً مورد سوءظن مردم است نکنید. وفاق این مثال با حرف خودمان این است که از سویی نباید با لباس مردم روی آنها حکم کنیم، اما مردم معمولاً این کار را می‌کنند و چون چنین است ما حق نداریم که لباسی فروتر از حدمتوسط بپوشیم. ( البته اگر در وسع مالی ماهست).
این نوع لباس پوشیدن اول ضرر است. نمی‌شود گفت من در درون عزتم راحفظ می‌کنم، آن مقداری که در درون باید حفظ شود، عزتی است که خود شما باید برای خود قایل باشید و بسیاری از عزت‌ها در مناسبات اجتماعی بین افراد، تحقق می‌یابد. نتایجی که براین نگرش خفیفانه مردم مترتب است، این است که مردم به سخن من اعتنا نمی‌کنند، به داوری‌هایم بها نمی‌دهند. به خوشآیند و بدآیند من اهمیتی نمی‌دهند. وجود و عدم من تقریبا مساوی می‌شود، اگر نگویم که گاه وجود من مزاحم آنها می‌شود!

🔹در اسلام گفته‌اند مؤمن هم باید از لحاظ نفسانی برای خود عزت قائل باشد و هم در بیرون نباید خود را ذلیل دیگران بدارد. حتی به این لحاظ گفته‌اند نباید زیاد شوخی کرد. یکی از وجوه اهمیت دادن به شوخیِ زیاد نکردن، این است وقتی آدم زیاد شوخی کرد، دیگر مردم او را به جد نمی‌گیرند. این نوع عزت از دست دادن دراسلام مباح نیست. ازاین جهت فقها کارهای صوفیه ملامتیه را خوش نداشتند. آنها می‌گفتند هرچیزی که مرا در نظر دیگران حقیر کند، باعث می‌شود که عجب در من از بین برود.

🔹 این بود که به هرکاری از این قبیل دست می‌زدند و چون عُجب بزرگترین مرض روحی است، آنها می‌گفتند ما به هر درمانی رو می‌آوریم. فقها می‌گفتند بله عُجب را باید از بین برد، اما وقتی اینگونه عجب را از بین می‌بری، چیز دیگری را هم از دست می‌دهی و آن عزت است. عجب را باید به گونه‌ای دیگر از بین برد. کسی به امام جعفرصادق(ع) گفت چرا لباس فاخر پوشیده‌اید؟ حضرت گریبان لباس خود را باز کردند و نشان دادند که در زیر آن لباس خشنی پوشیده بودند و گفتند این را برای خودم پوشیده‌ام تا تن‌آسا نشوم، اما آن رابرای مردم پوشیده‌ام تاعزتم حفظ شود.

🔹حال چرا فراتر از حدمتوسط نباید بپوشیم؟ این آثار خیلی خیلی ناپسندی دارد، علی الخصوص وقتی جهات معیشتی امر را در نظر بگیریم. اولاً به این امر دامن زده‌ایم که دیگران نسبت به او احساس ذلت کنند وخودش نسبت به آنها احساس عجب کند. چرا میدان را به دست دیگران بدهیم که به دست ما خوار شوند؟ لباس فاخر و اشرافی پوشیدن باعث می‌شود که اولاً زمینه خودبینی در ما به وجود آید و ثانیا دیگران خود را در مقابل ما خوار ببینند؛ یعنی عجب من و ذلت دیگران.
دلیل دیگری که برای این معنا باید گفت این است که وقتی ما لباس فاخر بپوشیم، دیگران که نمی‌توانند آن نوع لباس بپوشند از وضع خود به تنگ می‌آیند. اگر نمی‌توانیم برای مردم رفاه مادی بیاوریم، لااقل رفاه روانی بیاوریم.

❇️ رویکرد وجودی (اگزیستانسیالیستی) به نهج البلاغه

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

28 Oct, 14:43


✔️فراتر یا فروتر؟

✍️مصطفی ملکیان

🔹اسلام از ما می‌خواهد که نه مثل فراتران باشیم و نه مثل فروتران، بلکه مثل مردم باشیم. خلیل‌بن احمد می‌گفت:«اللهم اجعلنی عندک من احسن(اعلی) الناس، عندالناس مثل الناس، و عند نفسی من ارذل(اسفل) الناس».خدایا سه حالت می‌خواهم، می‌خواهم هرچه تو به من می‌نگری از همه بندگان بهتر ببینی و هر چه خودم به خودم می‌نگرم خود را فروتر از همه ببینم و هرچه مردم به من می‌نگرند، مرا نه فروتر نه فراتر ببینند. این خیلی خیلی دعای مهمی است و مطلب اهمیت‌داری است که بدانیم سه تا ناظر در زندگی داریم، خدا، خودم و انسان‌های دیگر. خوب است این سه ناظر، سه دید متفاوت داشته باشند.در این سه جهت باید سیرکرد.

🔹حال اینکه می‌گوید عندالناس، چون اگر مرا فراتر از خودشان ببینند، در برابرم تواضع می‌کنند واگر فروتر ببینند، برمن تکبر می‌ورزند، مرا ذلیل می‌کنند، بااینکه تواضع باید در برابر خدا باشد و بنده‌ای هم نباید ذلیل شود. حال، چرا اگر حتی ثروتمند هم هستیم، نباید لباس فراتر از حد متوسط بپوشیم و چرا نباید فروتر از حد متوسط بپوشیم؟
اگر لباسی بپوشیم که از حد متوسط مردم پائین‌تر باشد، ژنده‌پوشی کنم، مردم و علی الخصوص آنها که در کوچه و خیابان بامن مواجهند، مرا خفیف می‌گیرند. این نخستین اثر ژنده‌پوشی من است که شما مرا خفیف می‌گیرید. نگویید این دید نادرستی است که افراد با دیدن لباس من، نسبت به من پیدا می‌کنند. نباید اینگونه قضاوت کرد. بله، نباید؛ اما این دید وجود دارد.

🔹ازنظر دینی من نباید نسبت به فرد براساس لباس او نظرسوء پیداکنم، این درست است. اما آیا در همه عصرها و زمان‌ها و مکان‌ها این کار را انسان‌ها می‌کنند یا نمی‌کنند؟ مثال دیگری می‌زنم: اگر من ببینم که شما در محفلی که محفل خوشنامی نیست رفت وآمد می‌کنید، از نظر شرعی حق ندارم که شما را آدم لاابالی و... حساب کنم، چون گفته‌اند که « اجتنبواکثیرا من الظن». این درست است اما از طرف دیگر، گفته‌اند که « اتقوا مظان التُّهم »از جاهایی که بارفتن به آنجا حکم خوبی روی شما نمی‌کنند، بپرهیزید. پس این هردو سخن درست است.

@mostafamalekian
ادامه👇

مصطفی ملکیان

27 Oct, 07:53


🔴سخنرانی ها و دوره های مصطفی ملکیان در روزهای آتی


درسگفتار غیر حضوری چهارصد مفهوم فلسفی:
4 جلسه، ساعت 19 ، شروع دوره از 9 آبان، خانه دوستان آشنا

لینک ثبت نام

سخنرانی حضوری رد پای خوب زیستن در شرایط بحرانی :
پنج شنبه،17 آبان ، از ساعت 14، خانه اندیشمندان علوم انسانی ، مؤسسه فرهنگی دکسا

لینک ثبت نام


گفت و گوهای میان رشته ای در باب اضطراب و آرامش (مجازی)
17 و 18 آبان ماه ، ساعت 16 الی 19 ، مرکز شناخت

لینک ثبت نام


@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

22 Oct, 18:49


🔴جنگ افکار در مقابل با جنگ انسان

✍️ مصطفی‌ملکیان

🔹باید «آزادی» را به همه مردم و روشنفکران بدهیم. به گفته علی‌بن ابی‌طالب -که درود خداوند بر او باد- «در تضارب آرا است که حق مشخص می‌شود». در برخورد آرا است که جرقه حق از دل این آرا به وجود می‌آید. بگذارید آرا با هم در تضارب قرار بگیرند. بگذارید اگر جنگی هست «جنگ افکار» باشد نه «جنگ انسان‌ها»! وقتی افکار با هم می‌جنگند، جرقه‌های حقیقت نمایان می‌شود و ما می‌فهمیم که اساساً داستان از چه قرار است. با توصیه و آیین‌نامه و سخنرانی نمی‌توان «امید» را ایجاد کرد.

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

19 Oct, 14:57


🔴غرب برای کاهش بنیادگرایی اسلامی (رادیکالیسم) باید چه کارهایی بکند؟

✍️مصطفی ملکیان

1️⃣ غرب جوامع اسلامی را مرفه کند
قدرت‌های غربی اول کاری که باید بکنند این است که در جهت ترفیه، یعنی در جهت مرفه سازی جوامع بسیار فقیر جهان اسلام به جد فعالیت بکنند. فقر باتلاقی است که تمامی قارچ‌های خرافه از آن رشد می‌کند. تا جهان اسلام در فقر به سر می‌برد مستعد خرافات است خرافاتی که هم خود خرافه‌زدگان را نابود می‌کند و هم دیگران را نابود خواهد کرد.

🔹جهان غرب که از لحاظ رفاه بسیار جلوتر از جهان اسلام است، باید بفهمد که اگر بخواهد بنیادگرایی اسلامی تضعیف بشود، اول باید فقر در جهان اسلام ریشه کن بشود. هر جا فقر هست یک منجلابی دارید که از درون آن خرافه می‌روید. هر خرافه‌ای در عمل یک خطر است. بنابراین، باید در این مجامع جهانی در کنفرانس‌ها و سمینارها به جای توحش، خشونت و مقابله به مثل به فکر ترفیه و مرفه‌سازی کشورهای اسلامی باشند. نه به معنای اینکه صدقه بدهند نه اینکه گداپروری کنند. مثل آفریقاییان بیچاره که آرد را از غرب گدایی می‌کنند. این کمک‌ها با برنامه‌ریزی دقیق محقق شود تا به رفاه جهان اسلام بینجامد.

🔹فقر همیشه فقرا را در برابر مرفهان قرار می‌دهد و چون مصداق مرفهان، جهان غرب است، لذا می‌روند سمت آنها که آنها را نابود کنند.

2️⃣ غرب نباید بگذارد در کشورهای اسلامی شکاف طبقاتی پدید آید

🔹شما به عنوان یک قدرت سیاسی غربی می‌توانید کمک‌هایی بکنید که مثلا کشور مصر مرفه بشود یا کشور عراق، یا افغانستان و یا پاکستان؛ اما مهمتر این است که نگذارید شکاف طبقاتی هم در این کشورها پدید بیاید. شکاف طبقاتی خطرش از فقر کمتر نیست. تصور بکنید کشوری کاملا فقیر است اما تفاوت درآمدهای آنها باعث می‌شود فقیر مثلا 3 دلار درآمد داشته باشد و یک مرفه روزی 15 دلار. این کشور مسلما کشوری فقیری است. اما این شکاف طبقاتی نیست. مردم اگر بدانند که همه مثل خودشان هستند به آن آشوب‌ها و تلاطم‌افکنی‌های اجتماعی تن نمی‌دهند. اما در کشوری که فقیرش روزی 30  دلار و قوی‌ترینش 15 هزار دلار درآمد دارد، با کشور فقیری که فقیرش روزی 3 دلار  و غنی ترینش روزی 15 هزار دلار درآمد دارد این کشور دوم خطرخیزتر از کشور قبلی است.
خطرنا‌ک‌تر از فقر، شکاف طبقاتی است. بنابراین، کمک باید ملزم بشود به اینکه نگذارند شکاف طبقاتی بیشتر ازین بشود.

3️⃣عدم حمایت بی‌قیدوشرط از اسرائیل

🔹کار سوم این است که غرب به طور کلی و علی‌الخصوص آمریکا از پشتیبانی بی‌دریغ و بی‌قیدوشرط از اسرائیل دست بردارد. تا زمانی که جهان اسلام فکر کند که یک دشمنی در درون و بطن آن است و این دشمن هر کاری آنها بکنند مورد توافق و حمایت آمریکاست امکان ندارد دلش نرم شود نسبت به غرب. آمریکا، ایتالیا، فرانسه و ... می‌توانند از هر کشور دیگری حمایت کنند، اما حمایتش باید مقید و مشروط به یک سلسله ضوابط باشد. بی‌قیدوشرط نباشد.

4️⃣عدم حمایت از حکومت‌های مستبد کشورهای اسلامی

یکی دیگر اینکه غرب نباید از حکومت‌های مستبدی که در جهان اسلام مثل خوره افتاده‌اند به جان کشورهای اسلامی حمایت بکند. اگر حکومتی در یک کشور مسلمان منافع غرب را تعرض نکند می‌تواند هر کار که خواست در حق ملت خود بکند. معتقدند هر حکومتی هر اندازه مستبد و دژخیم و دیکتاتور با منافع آنها کاری نداشته باشد با مردم خودش هر کاری می خواهد بکند! وقتی مردم چنین کشورهایی به ستوه می‌آیند و حمایت شما را هم می‌بینند شکی نیست مردم این کشورها از شما بیزار می‌شوند. فرقی نمی‌کند این حکومت‌ها دینی باشند، سکولار باشد، لائیک باشند ،سوسیالیست باشند، لیبرال باشند حکومت‌هایی که رحم نمی‌کنند به مردم خودشان، چون اینها را حمایت می‌کنید مسلم است مردم دنبال مفری می‌روند. یکی از آن راه‌های فرار پناه بردن به بنیادگرایی اسلامی است.


5️⃣عدم توهین به مقدسات اسلامی

نکته دیگر آن است که غرب به نام آزادی بیان سال‌هاست به مقدسات دینی مردم مسلمان جهان توهین، اهانت، تحقیر و تخفیف می‌کند.

منبع: سخنرانی راه رهایی از بنیادگرایی دینی، یزد، سال 1394
@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

19 Oct, 10:50


🔴 گفت‌وگوهایی میان‌رشته‌ای در باب اضطراب/آرامش

🔹زمان: پنج‌شنبه و جمعه، 17 و 18 آبان - ساعت 16 الی 19
🔹بلوار میرداماد، مصدق (نفت) جنوبی، خیابان تابان، پلاک ۱۱، واحد ۲


👈 لینک ثبت نام آنلاین

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

18 Oct, 15:04


جایگاه دعا و نیایش در زندگی فیلسوفانه

مصطفی ملکیان

🔹من گفته‌ام در زندگی طبیعی با ماوراء الطبیعه کاری نداشته باشید سؤال این است که تکلیف دعا و نیایش چه می‌شود؟ اولاً من چند سالی است که گفته‌ام چند روش زندگی وجود دارد: مؤمنانه و متدینانه، عارفانه، فیلسوفانه. یک روش هم نیندیشیده است. ۹۹ درصد مردم در طول تاریخ، نیندیشیده زندگی کرده‌اند. زندگی نیازموده (سقراط) یا پیش اندیشیده شده (Prereflective) که از پدران خود به ارث برده‌اند. کج دار و مریز نکنیم. یکی از این سه مدل را برگزینیم. از زمان حمله مغول و به خصوص از صفویه ما این روحیه را پیدا کرده‌ایم که مثلاً در دعوا، کاری به حق نداریم. فقط می‌خواهیم سر و ته قضیه هم بیاید. به این هم ربطش می‌دهیم که پیامبر گفته خیرالامور اوساطها (اوسطها غلط است).تازه این سخن پیامبر هم نیست. حد وسط یعنی چی؟ حق و باطل را باید در نظر گرفت. نمی‌شود هم فیلسوف بود و هم دیندار. یک روش می‌گوید فقط عقل، حتی حکم عزل عقل را به دست خود عقل می‌پذیرد. یک روش هم تعبد است. دیگر حق گزینش نداریم. خدا گفته باید بپذیریم. روش سوم می‌گوید عقل نه، تابع کس دیگری هم نمی‌شوم. باید از یک مکاشفه و از طریق یک نیروی فراعقلی که آن هم درون خودم است، زندگی عارفانه داشته باشم. در اخلاق کاربردی من از زندگی فیلسوفانه می‌گویم. عبادت و نیایش در زندگی مؤمنانه وجود دارد. البته در همین روش فیلسوفانه هم گفته‌ام که نوعی تمرکز برای حل مسأله و مشکل وجود دارد که بر ۴ قسم است: contemplation,reflection,meditation,concentration

🔹برای حل مسائل نظری و مشکلات عملی به تمرکز نیاز داریم. اگر عبادت و نیایش نوعی تمرکز باشند به تلقی من هم کاملاً کارایی دارند و پذیرفته می‌شوند. اما اگر یک سلسله سخنانی را که معنایش را نمی‌فهمیم  به موجودی که نمی‌دانیم کیست می‌گوییم و نمی‌دانیم چرا این‌کار را می‌کنیم، من با این موافق نیستم. اگر ما مسلمانان معنای اکثر دعاهایی که می‌کنیم را می‌فهمیدیم از آن می‌گریختیم. علی‌بن‌ابی طالب می‌تواند بگوید خدایا اگر من را به جهنم ببری من مشکلی ندارم فقط من را از خودت دور نکن. علی بن ابی طالب کس دیگری بود. راست می‌گفت. برای او دوری از خدا سوزاننده‌تر از آتش جهنم بود. اما آیا ما واقعا چنین هستیم؟ به جای دعا کردن دعا خواندن را یاد گرفته‌ایم که به نظر من پشیزی برای هیچ کسی سود ندارد. دعا کنید. نهانی‌ترین آرزوهای آدم دعاهای او هستند، باقی حرف یاوه است. آنچه ته دلم آرزو دارم پیش بیاید دعای من است. اگر دعای ما آن چهار کارکرد را داشته باشد مشکلی ندارد.

💢مصطفی ملکیان،سخنرانی ضرورت نقد میراث فرهنگی ادبی
@mostafamalekin

مصطفی ملکیان

15 Oct, 11:34


🔴مصطفی ملکیان:

🔹بنده واقعا معتقدم دین فقط «آنچنان» را «آنچنان‌تر» می‌کند. شما اگر انسان خوبی باشی و متدین شوی، خوب‌تر می‌شوی؛ اگر انسان بدی باشی و متدین شوی بدتر می‌شوی! یعنی تدین جسارتی به انسان می‌دهد که اگر انسانی باشید جِبِلّتا پاک و طیب، که از یک خانواده امین و از یک جوهره انسانی برخاسته‌اید، تدین شما را خوب‌تر می‌کند.

🔹از آن طرف اگر آدم زمختی باشد مثل خوارج، آنها هم در مقابل امام علی علیه‌السلام تدین فقط شجاع‌ترشان کرد و جسارت‌شان بیشتر شد. به نظر شما چرا اینگونه می‌شود؟ چون تدین به شما این حالت را می‌دهد که «شما تحت کَنَف حمایت الهی هستی و مامور خدایی! شما اصلا دست خدایی که از آستین جهان بیرون آمده‌ای!» این حالت باعث می‌شود که هر کاری که می‌خواهی بکنی، با جسارت و شجاعت بیشتری انجام دهی.

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

15 Oct, 11:27


🔴 سخنرانی استاد مصطفی ملکیان در مراسم رونمایی از اثر جدید دکتر میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

15 Oct, 10:34


🎥ویدیوی کامل مصاحبه مصطفی ملکیان با برنامه سپنج

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

14 Oct, 10:14


🔴مایستر اکهارت: هرچه از عمر انسان بگذرد باید لذت عمیق‌تری ببرد.

✍️مصطفی ملکیان

🔹 بعضی از عارفان در غرب، مخصوصاً مایستر اكهارت، گفته‌اند كه ملاك اخلاقی زیستن همین است كه هرچه از عمر انسان بگذرد باید لذت عمیق‌تری ببرد. جمله معروف اكهارت در این باره این است كه «فقط پیرمردان و پیرزنان حق دارند برقصند و دست‌افشانی و پایكوبی كنند»، چون لذتی كه پیران می‌برند اصلاً قابل مقایسه با لذتی كه یك جوان می‌برد، ولو اینكه اخلاقی هم زیسته باشد، نیست.

🔹 اكهارت، مانند مولوی و عین‌القضات در فرهنگ ما و بسیاری از عارفان در فرهنگهای دیگر، معتقد است كه اخلاقی زیستن یعنی فراموشی خود و تنها اندیشیدن به دیگران و، به نظر بسیاری از عارفان، به همة موجودات دیگر. انسانها حتی وقتی كه اخلاقی زندگی می‌كنند خیلی كمتر خود را فراموش می‌كنند، اما اكهارت می‌گوید تمام زندگی انسان باید تمرین خود فراموشی باشد. بیشتر اخلاق های عرفانی دنیا، چه در عرفان های شرقی و چه در عرفان های غربی، مبتنی بر نفی انانیت‌اند تا حدی كه به صفر برسد كه آن وقت انفجار شادی و آرامش است؛ انسان به قیمت اینكه خود را فراموش نمی‌كند نا شاد و مضطرب است. سقراط می‌گفت فلسفه تمرین مردن است و به معنای عمیقی حقی با اوست. اكهارت در اشاره به این سخن می‌گوید عرفان تمرین شاد زیستن است.

🔹 باید اعتراف كنم كه خود من، با اینكه سالهای سال با این قول آشنا هستم و درباره‌اش مطالعه و تأمل كرده‌ام، نمی‌توانم آن طور كه در دفاع یا نقد اقوال دیگر سخن می‌گویم حرفی بزنم، چون این قول خیلی بالاتر از حد من است، اما قول خیلی خیلی جدی‌ای است و در روانشناسی های اخلاق جدید، مثلاً در روانشناسی فراشخصی، كسانی مثل كن ویلبر می‌گویند كه انسان باید بیاموزد كه هرچه بیشتر خود را فراموش كند. ولی این را می‌توانم بگویم كه این باغ سبزی كه عارفان نشان می‌دهند، ولو اینكه نمی‌فهمیم، چیز جالبی است.

▪️ مصطفی ملکیان، درس‌گفتار روانشناسی اخلاق، صفحه 167

@Mostafamalekian

مصطفی ملکیان

10 Oct, 16:43


🎥مصطفی ملکیان: وقتی من شما را عضو گروهی تلقی می‌کنم، فقط دارم وجه شباهت شما با بقیه اعضای گروه را می‌بینم، اما شباهت‌های شما با دیگران، شما را شما نمی‌کند بلکه وجوه اختصاصی شما، شما را شما می‌کند!

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

10 Oct, 11:03


🔊نشست معرفی کتاب «لویناس، مکتب فرانکفورت و روانکاوی»| مصطفی ملکیان| انتشارات ققنوس

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

10 Oct, 10:17


✔️ دخالت عواملی به غیر از استدلال در شکل‌گیری شخصیت اخلاقی ما

✍️ مصطفی ملکیان

🔹فرض كنيد كسی در فلسفه اخلاق نيهيليست باشد، يعنی معتقد باشد كه واقعاً بين راست گفتن و دروغ گفتن فرقی نيست. و فرض كنيد كسی در فلسفه اخلاق به شكاكيت قائل باشد، يعنی اينكه معتقد باشد كه نمی‌توان دانست كه چه كاری اخلاقی و چه كاری غيراخلاقی است، حتی اگر بپذيرد كه كارهای اخلاقی غير از كارهای غيراخلاقی‌اند. در مقام عمل، فرقی ميان اين دو نيست، چون بالأخره نمی‌توان ميان راست گفتن و دروغ گفتن تمييز اخلاقی داد.

🔹حال بحث اينجاست كه اگر نيهيليسم يا شكاكيت اخلاقی موجه و قابل دفاع بود، آيا حاصلش اين خواهد بود كه انسان می‌تواند هر طور كه بخواهد عمل كند؟ به چند دليل واقعاً اين طور نيست، نه اينكه چون جامعه به انسان اجازه نمی‌دهد كه هر كار كه خواست بكند، اينكه به حقوق و قانون مربوط می‌شود، بلكه يكی چون خود انسان نسبت به بعضی طرز عمل‌ها احساس ناآرامی و نارضايتی می‌كند؛ اين طور نيست كه وقتی انسان معتقد شد كه راست گفتن و دروغ گفتن يكی است هر كدام را كه انجام داد آرامش داشته باشد، چون انسان فقط با عقايد مستدل خود زندگی نمی‌كند و كافی است چيزی موجب رفع ناآرامی يا آرامش انسان شود تا به آن اقبال يا ادبار پيدا كند.

🔹 در اخلاق هم همين طور است، ممكن است ذهن استدلال‌گر انسان بگويد كه به لحاظ اخلاقی فرقی ميان ظلم به ديگران و عدم ظلم به ديگران نيست، اما تا به كسی ظلم می‌كند ناآرام شود. اين بدين معنی است كه حتی كسانی كه نيهيليست يا شكاك اخلاقی‌اند براي وفاداری نسبت به شخصيت و منش خودشان هم كه شده بايد اخلاق را رعايت كنند. به عبارت ديگر، برای عمل به اصول اخلاقی لازم نيست كه استدلال به سود اصول اخلاقی كنيم و كافی است به ناآرامی و آرامش خودمان توجه كنيم.

🔹اين نكته را از اين سبب گفتم كه توجه داشته باشيم كه آنچه انسان در زندگی انجام می‌دهد، فقط تحت تأثير افكار مستدلش نيست و كافی است به شخصيت و منش خود نيز توجه كند تا ولو اينكه نيهيليست يا شكاك اخلاقی هم باشد دچار آنارشيسم اخلاقی نشود، چون امور ژنتيك، تعليم و تربيت، دوران كودكی، سن، سنخ روانی و توانايي‌های ذهنی انسان هم دخيل‌اند. بنابراين، ناآرامی يا آرامش انسان به صدق و كذب عقايدش بستگی ندارد و ممكن است عقيده‌اش در واقع صادق باشد، اما چون او ناصادقش می‌داند به آن عمل نكند و به عكس.

🔹دوم اينكه به فرض اينكه كسي نيهيليست يا شكاك اخلاقی هم باشد، گاهی اوقات مصلحت‌انديشی هم اقتضا نمی‌كند كه انسان اخلاق را زير پا بگذارد و باعث شود كه حداقلی از اخلاق را رعايت كند. مثلاً توجه داشته باشد كه دروغ‌گويی باعث كاستن از طرفداران و مشتريان می‌شود.

🔹سوم اينكه گاهی اوقات اخلاق به قدری غليظ می‌شود كه صورت قانونی و حقوقی پيدا می‌كند و انسان بايد به حكم قانون و حقوق به آن عمل كند، چون قانون صورت تغليظ‌شده اخلاق است. مثل اينكه دروغ گفتن در دادگاه در مقام شاهد كيفر حقوقی دارد، چون اگر حرمت اين نوع دروغ‌گويی رعايت نشود كيان اجتماعی به خطر می‌افتد.

🔹مورد چهارم كه انسان ناگزير است اخلاقی عمل كند، وقتی است چيز پراهميتی در درون انسان هست كه به او می‌گويد بايد اخلاقی عمل كند. آن چيز البته استدلال نيست، چون فرض اين بود كه اين فرد نيهيليست يا شكاك اخلاقی است و به هر حال به لحاظ نظری به اخلاق قائل نيست، بلكه عزت نفسی است كه انسان برای خود قائل است و به نظرش می‌آيد كه اين عزت نفس با آنارشی اخلاقی لطمه می‌خورد.

❇️ روانشناسی اخلاق | صفحات 158و 159 با اندکی تلخیص
@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

07 Oct, 11:49


🔴به نظر شما چرا هر چه علم بیشتر می‌شود، حزن هم بیشتر می‌شود؟

✍️مصطفی ملکیان

به نظر من لااقل چهار وجه دارد:

1️⃣پوچ بودن جهان
وجه اول این است که به نظر می‌آید هر چه شما عقل‌ورزی‌تان بیشتر می‌شود، بیشتر به نامعقول بودن جهان پی می‌برید. می‌بینید جهان امر معقولی نیست. این لزوما ارزش‌داوری منفی نیست، فقط به این معناست که ساختار عقلانی تناسبی با ساختار این جهان ندارد. همین! بیشتر از این را نشان نمی‌دهد. این همان absurdity جهان است؛ به تعبیری بی‌منطق بودن جهان! حیوانات چون این منطق را ندارند بهتر می‌توانند قدرت انطباق با هستی را پیدا کنند، ولی گویی ما وصله ناجوریم! برای همین است که کامو می‌گفت: «آغاز فکر کردن آغاز تحلیل رفتن تدریجی است.»

2️⃣تلخ‌تر شدن حقایق هستی با پیشرفت علم
وجه دوم این است که عقل به حقایق تلخ پی می‌برد. در عالم انسانی وقتی واقعیت‌های بزرگ کشف شد، بشر تلخ‌کام شد. مثلا کانت گفت هر چه روان‌شناسی پیشرفت کند، بشر تلخکام‌تر می شود، چون بیشتر به تنهایی خودش پی می‌برد یا هر چه علم بیشتر پیشرفت می‌کند نامختار بودن انسان بیشتر مکشوف می‌شود. خب معلوم است من و شما از این که عروسک خیمه‌شب‌بازی باشیم احساس خوبی نداریم. یا این واقعیت که روز‌به‌روز بیشتر تقویت می‌شود که ما بالمآل اگوئیست و خودخواه هستیم.

3️⃣وجود روان ناخودآگاه
وجه سوم چیزی است که امثال فروید به آن توجه دارند و آن این که تو در سطح ناخودآگاه‌ات گمان می‌کنی تصمیم می‌گیری، در حالی که در واقع تحت تأثیر روان ناخودآگاه‌ات کار می‌کنی. چه چیزی تلخ‌تر از اینکه یک بخشی از وجود شما تحت تسلط خودتان نیست؟!

4️⃣جدیت در زندگی لزوما نتیجه‌بخش نیست
وجه چهارم اینکه در عالم هر چه قدر جدیت بورزید، هیچ تضمینی نیست که به مقصود برسید. یعنی نهایت چیزی که در عالم می‌شود گفت این است که جدیت شرط لازم رسیدن به هدف است، ولی مطلقا شرط کافی نیست.

غره مشو که مرکب مردان مرد را
در سنگلاخ بادیه پی‌ها بریده‌اند

نومید هم مباش، که رندان جرعه‌نوش
ناگه به یک خروش به مقصد رسیده‌اند

کتاب عقل و اندوه طویل(تلخیص)

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

07 Oct, 11:45


🔴لینک ثبت نام:

https://avaplatt.com/event/rangeshgh

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

03 Oct, 19:54


✔️ نظام‌های اخلاقی‌ ناواقع‌گرا

✍️ مصطفی ملکیان

🔹نظام‌های اخلاقی‌ای كه در توصيه‌های خود به واقعيت‌های انسانی توجه نمی‌كنند، ناواقع‌گرا هستند و قابل توصيه نيستند. به تعبير ديگر، درست است كه اخلاق با عمل سروكار دارد، اما اين طور نيست كه عمل تأثيری در شخصيت و منش انسان نداشته باشد. رفتار خاص، شخصيت و منش خاص پديد می‌آورد. برای شناخت نظام‌های اخلاقی ناواقع‌گرا معمولاً  به توصيه‌ها يا به پاسخ به سؤال‌هايی كه می‌دهند توجه می‌شود. اين درست است، اما، مهمتر از آن، سؤال‌های ناواقع‌گرايانه‌ای است كه اين نظام‌های اخلاقی پيش می‌نهند؛ به قول مولوی: «هم جواب از علم خيزد هم سؤال».
در اينجا فقط به يك نمونه می‌پردازم و آن نظام‌های اخلاقی‌ای هستند كه معمولاً انسان را با دوراهی مواجه می‌سازند.

🔹اين نظام‌های اخلاقی ناواقع‌گرايانه‌اند، چون انسان در زندگی بيشتر با چندراهی مواجه می‌شود و بسيار به‌ندرت با دوراهی روبه‌رو می‌گردد. بنابراين، نفس اين طرح دوراهی، فارغ از اينكه انتخاب كدام راه پيشنهاد شود، ناواقع‌گرايانه است. مثلاً سقراط می‌گفت اگر كسی سلاحی نزد من به امانت گذاشته باشد و بعد بخواهد به قصد كشتن ناحقِ كسی آن را از من بگيرد و من از قصد او آگاه باشم، آيا بايد رد امانت كنم يا عدم ياری ظالم؟
سقراط اين مثال را می‌زد تا نشان دهد انسان در زندگی با تعارض وظايف روبه‌روست. اما فارغ از اينكه رد امانت را ترجيح دهيم يا عدم ياری ظالم را، می‌پرسيم چرا بايد منحصر در اين دو راه شد؟ آيا راه سومی وجود ندارد؟ مثلاً سلاح را به ظالم تحويل داد و در عين حال نصيحتش كرد كه مظلوم را نكشد، يا سلاح را تحويل داد و در عين حال با سلاح قوی‌تری مانع اقدام او شد، يا مظلوم را باخبر كرد، يا از ديگران برای اقدام عليه ظالم ياری گرفت و... ؟

🔹برای اينكه اين مسأله را نشان دهم، از لارنس كالبرگ، بزرگترين شاگرد و همكار ژان پياژه كه هر دو در زمينه روانشناسی رشد و تربيت اخلاقی فعاليت مي‌كردند، مثالی می‌زنم. يكی از نظريات اساسی كالبرگ و پياژه در تعليم و تربيت اخلاقی اين بود كه اگر از همان آغاز به كسی كه تحت تعليم و تربيت است خودانديشی نياموزيم، موفق نخواهيم بود. در واقع، خودانديشی شرط لازم تعليم و تربيت اخلاقی است. خودانديشی يعنی اينكه انسان خود بايد بینديشد و بداند كه در اخلاقی زيستنش كسی نمی‌تواند به جای او بینديشد. به طور كلی، انسان در زندگی دو دسته عامل تأثيرگذار دارد، يكی آنها كه جانشين‌پذيرند و بنابراين می‌توان آنها را به ديگری واگذار كرد و يكی آنها كه جانشين‌پذير نيستند و نمی‌توان به ديگری  واگذار كرد، مثلاً نمی‌شود به ديگری گفت به جای من غذا بخور.

🔹 حالا سخن در اين است كه برای اخلاقی زيستن، انديشيدن لازم است و كسی جز خود انسان نمی‌تواند اين كار را كند. كالبرگ و پياژه می‌گفتند كه در گذشته تصور اين بود كه می‌توان انسان را با صرف انتقال قواعد اخلاقی تربيت كرد، اما آزمايشات آنها نشان داد كه انتقال قواعد اخلاقی كافی نيست و خودانديشی لازم است. برای سنجش اين خودانديشی كالبرگ آزمايشی مطرح كرد و به كودكان گفت: زنی به سرطان لاعلاجی مبتلا شده است و به‌تازگی كسی دارویی كشف كرده است كه فقط آن دارو می‌تواند آن زن را نجات دهد. شوهر آن زن به سراغ آن فرد می‌رود و داروساز، چون می‌داند كسی جز او اين دارو را ندارد، قيمتی طلب می‌كند كه اگر آن مرد همه زندگی‌اش را هم ببخشد فقط نيمی از آن قيمت را می‌تواند تأمین كند.

كالبرگ به كودكان گفت كه در اينجا دو راه بيشتر وجود ندارد، يا آن شوهر بايد رضا بدهد كه زنش بميرد و يا اينكه آن دارو را بدزدد و او راه دوم را انتخاب كرد.

🔹بعد پرسيد كه آيا كار او درست بوده است يا نه؟ كالبرگ می‌نويسد كه درصد قابل توجهی از كودكان، بر خلاف ما بزرگترها، چون هنوز كاملاً مطابق فرهنگ بزرگترها آموزش نديده بودند، می‌گفتند كه راه‌های سوم و چهارم و ديگری هم هست! و تحقيات نشان داد كه كودكان 37 راه ديگر پيشنهاد كردند، مثل اينكه گفتند آن مرد همه زندگی‌اش را بفروشد و نصف مبلغ را بدهد و برای نصف ديگر تا آخر عمر برای داروساز كار كند، يا فقط نصف ميزان دارو را بگيرد و شايد همانقدر كارساز باشد، يا به انجمن‌های خيريه رجوع كند، يا آگهی دهد، يا می‌گفتند كسانی كه داروی تازه‌ای را كشف كرده‌اند محتاج آزمايش روی بيماران واقعی‌اند و بنابراين حتی از آن فرد می‌تواند مطالبه پول هم بكند!

اين قدرت تخيل در واقع قدرت واقع‌بينی است. كالبرگ نتيجه ‌می‌گرفت كه كودكان، چون هنوز به دوگزينه‌ای بودنی كه بزرگترها به آنها القا می‌كنند خوگر نشده‌اند، به طور غريزی می‌فهمند كه زندگی به دو راه مختصر نمی‌شود.

❇️ روانشناسی اخلاق | صفحه 157و 158

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

30 Sep, 04:44


❇️ یک وجه تراژیک زندگی: نرسیدن به هدف و مقصود علی‌رغم جدیت

✍️مصطفی ملکیان

🔹در عالم هر قدر جدیت بورزید، باز هم هیچ ضمانتی برای رسیدن به مقصود نیست! یعنی نهایت چیزی که در عالم می‌شود گفت این است که جدیت و سعی شرط لازم برای رسیدن هدف هست، ولی مطلقا شرط کافی نیست. این را هر آدم عاقلی در زندگی‌اش می‌بیند که هر چه جدیت می‌کند هیچ ضمانتی بر این نیست.

انسان تمایل دارد در جایی به سر ببرد که اگر با صداقت و جدیت عمل کرد، حتما به هدف برسد. ولی شما می‌بینید از قبولی در یک کنکور دانشگاه گرفته تا وصول به درجات معنوی و روحانی، جدیت و صداقت نهایتا شرط لازم است، ولی کافی نیست.

غره مشو که مَرکب مردان مرد را                  
در سنگلاخ بادیه پی‌ها بریده‌اند

نومید هم مباش که رندان جرعه‌نوش
ناگه به یک پیاله به مقصد رسیده‌اند

🔹کسانی عمری جدیت می‌ورزند، به هر راهی یا در راه علم یا هر چیز دیگری تلاش می‌کنند، ولی به نتیجه نمی‌رسند! در سوی دیگر اما کسانی هم هستند که بدون تلاش به نظر می‌آید که به مقصود رسیده‌اند. مثلا ببینید «انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا» این یعنی چه؟ درست است که ما آن را به عنوان معجزه تلقی می کنیم، اما این یعنی چه که یک آدمی در گهواره «انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا» باشد و یک آدم هم عمری فعالیت کند، اما هیچ! آب از آب تکان نخورد! یا مثلا شیخ روزبهان بقلی که می‌گوید من از چهارسالگی کشف و شهود داشتم. گرچه از این موارد استقبال می‌شود، اما اینها نیز به همان اندازه تراژیک است. اگرچه دومی جالب است، ولی دومی هم به مانند اولی تراژیک است و هیچ فرقی نمی‌کند.

🔹غرضم این است که انگار جدیت و صداقت، اگر باشد، شرط لازم است، اما شرط کافی نیست. حتی این مثال‌ها نشان می‌دهد گاهی شرط لازم هم نیست! جدیت عیسی کجا بود؟ شرط لازم را هم نداشت، نه عیسی، نه روزبهان، نه مولانا. منتها ما آن وقتی که می‌بینیم کسی علی‌رغم همه آن تلاشی که می‌کند ناکام می‌ماند، آن وقت جنبه تراژیک را بیشتر درک می‌کنیم، اما این طرفش هم به نظر من به همان مقدار تراژیک است. گویی که حساب و کتابی نیست.

کتاب عقل و اندوه طویل

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

24 Sep, 08:14


🔴دلایل نفی ماتریالیسم (مادی‌گرایی)

مصطفی ملکیان

🔹به نظر من یک سلسله پدیده‌ها هستند که یا باید با یک تبیین اصل وجودشان را منکر شویم یا باید قائل شویم با ماتریالیسم (مادی‌گرایی) سازگار نیست. این پدیده‌ها عبارتند از :

۱.مسئله آگاهی
۲. مسئله حیث التفاتی
۳. احساس هویت یگانه (این‌همانی مستمر در زمان)
۴. فراتر از زمان و مکان سیر کردن (که از برای مثال در تجربه دینی و عرفانی اتفاق می‌افتاد).

🔹این چهار امر با مادی بودن عالم سازگار نیست. مثلا  شی مادی هیچ‌گاه نمی‌تواند حیث التفاتی داشته باشد .
و همین طور است فراتر از زمان و مکان سیر کردن، مانند پیش‌آگاهی؛ زیرا ماده هیچ‌گاه نمی‌تواند زمان را طی کند (پیش‌آگاهی‌ای مانند خبر دادن آتش‌سوزی لندن ).

🔹... و به نظر من هر انسان معنوی‌ای نافی ماتریالیسم هم هست.

🌂گفت‌وگوی شفاهی (آذرماه۹۵)
@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

23 Sep, 09:10


💠 جزوه مجموعه درسگفتارهای فلسفه دین تایپ شده استاد ملکیان

🌀لیست درسگفتارها موجود در این مجموعه 👇
1. منشأ دین / 71
2. براهین اثبات خدا / 71
3. مسئله شر / 72
4. زبان دین/73
5. تقابل اخلاق دینی و اخلاق سکولار/75
6.عقلانیت باور به دعاوی دینی/74
7. ایمان و تعقل /80
8.تأثیر دین بر منش آدمی / 70
9. مرگ و جاودانگی/74
10. معادجسمانی و معاد روحانی/71
🔹تعداد صفحات : 1907 صفحه
👇👇👇
@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

23 Sep, 09:10


💠 جزوه مجموعه درسگفتارهای فلسفه دین تایپ شده استاد ملکیان

@mostafamalekian

مصطفی ملکیان

23 Sep, 06:55


🔴هر چه روانشناسی بیش تر پیشرفت می کند، انسان بیش تر به تنهایی خودش پی می برد

مصطفی ملکیان

🔹کانت می گفت: « هر چه روانشناسی پیشرفت می کند، انسان تلخکام تر می شود. چون بیشتر به تنهایی خود پی می برد» تنهایی یک حقیقت است و توهم نیست. انسان ها حقیقتا تنها هستند.

🔹انسان وقتی به تنهایی خودش پی می برد، شاد نمی شود بلکه حالش ناخوش می شود.

🔹استدلال کانت این بود که هر چه روان شناسی پیشرفت کرد، بیشتر فهمیدیم که هر که به ما نزدیک می شود برای این است که سودی در جیب خودش برود. وقتی احساس می کنید عزیزترین عزیزان تان به شما که نزدیک می شود برای این است که چیزی از شما بکند و می بینید که پدر و مادر و همسر و فرزندان و معشوقه و همه همین گونه اند، آن وقت به انسان احساس تنهایی دست می دهد.

کتاب عقل و اندوه طویل

@mostafamalekian