دلنوشته ها - رحیم قمیشی @ghomeishi3 Channel on Telegram

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

@ghomeishi3


تماس با نویسنده:
@Rahim_Ghomeishi

دلنوشته ها - رحیم قمیشی (Persian)

دلنوشته ها - رحیم قمیشی یک کانال تلگرامی است که توسط رحیم قمیشی اداره می‌شود. این کانال به عنوان یک فضای شخصی برای به اشتراک گذاری افکار، احساسات و تجربیات شخصی ایجاد شده است. رحیم قمیشی، یک نویسنده و شاعر معروف است که از سوابق و تجربیات خود برای الهام گرفتن دلهای مخاطبانش استفاده می‌کند. اگر به خواندن دلنوشته‌های زیبا و انسانی از یک نویسنده با استعداد علاقه‌مندید، این کانال برای شما مناسب است. همچنین، این کانال فضایی امن برای بیان احساسات و اندیشه‌های داخلی شما فراهم می‌کند. پس به کانال تلگرامی دلنوشته ها - رحیم قمیشی بپیوندید و از آثار زیبا و الهام‌بخش این نویسنده لذت ببرید.

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

05 Dec, 07:41


لحظه زیبای آزادی (موقت) خانم نرگس محمدی

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

05 Dec, 07:20


بماند - معین زد

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

05 Dec, 07:17


خوشحال باشیم یا ناراحت!

✍️ رحیم قمیشی

برنده جایزه نوبل جهانی صلح در کشور ما زندانی است، خانم نرگس محمدی.
جرمش ایجاد تشکلی برای دفاع از حقوق بشر جهانی در ایران بوده.
با وجود عمل توموری در پا، و پیوند استخوان، او را مجددا به زندان برگردانده‌ بودند و حال با توجه به وخامت حالش به او سه هفته مرخصی داده‌اند.
خوشحال باشیم یا ناراحت؟

مصوبه‌ای از مجلس بیرون آمده که کودکان را مجرم تلقی می‌کند، نیمی از جامعه را تهدید به جریمه‌های چند ده میلیونی. همه را جاسوس می‌خواهد.
تمام جمعیت کشور مخالفند و به‌دلیل موافقت تعدادی انگشت‌شمار و لجباز، کل کشور باید به هم بریزد.
خوشحال باشیم یا ناراحت؟

دلار مرز هفتاد و دو هزار تومان را رد کرده، بدبختی‌هایمان کم بود، آنهم اضافه شد. ریال‌مان شده اسباب تمسخر جهانیان. اقتصادمان از هم پاشیده، بانک‌هایمان همه ورشکست.
خوشحال باشیم یا ناراحت؟

رئیس جمهور آمده و رسماً می‌گوید اگر بنزین و حامل‌های انرژی گران نشوند، حقوق کارمندان دولت، بازنشستگان، معلمان و کادر درمان را نمی‌توانیم پرداخت کنیم!
خوشحال باشیم یا گریه کنیم؟

چهار ماه از سر کار آمدن رئیس جمهوری می‌گذرد که گفت اینترنت باید آزاد شود، رابطه با جهان باید بهتر شود، FATF باید تصویب شود، تحریم باید برداشته شود، هیچکدام نشدند. هیچکدام!
خوشحال باشیم یا نگران.

شش نفر بچه‌های اکباتان در زندان به جرم کشته شدن یک نفر در صف اعدامند! بدون اینکه قاتل بودن یکی از آنها ثابت شده باشد. مقام اول اعدام در جهان را داریم، جرم و جنایت در کشور ما بیداد می‌کند، بیشترین زندانی سیاسی، بیشترین معتادان، بیشترین چک‌های برگشتی، بیشترین نرخ محروم از تحصیل...
خوشحال باشیم یا ناراحت؟

سؤال خیلی خیلی جدی است!
از بدتر شدن وضعیت دل‌خوش باشیم یا دل‌نگران؟
برخی تصور می‌کنند بدتر شدن شرایط زندگی مردم، یا جنگ، اسباب گشایش می‌شوند.
برخی معتقدند بدتر شدن وضعیت، تنها باعث ایجاد نفرت بیشتر و خشونت شده، جامعه را از هم می‌پاشد.
با تئوری اولی وقتی دلار شد صد هزار تومان، وقتی قانون حجاب اجرایی شد، وقتی همه فعالین سیاسی را دستگیر کردند، مردم می‌شورند و طومار دیکتاتوری برچیده خواهد شد.
با تئوری دوم اگر کمی وضع بهتر شود مردم آسانتر همدیگر را پیدا می‌کنند. فکرها برای ساختن روزهای خوب، بهتر به کار می‌افتد و آن وقت است که دیکتاتورها باید بار و بساط‌شان را جمع کنند و گورشان را گم کنند.

نه فرضیه اول صد در صد درست است، نه فرضیه دوم.
دست ما هم نیست بگوییم حاکمیت کدام راه را در پیش بگیرد. حاکمیت ناکارآمد سخت بگیرد ضربه می‌خورد، سهل بگیرد ضربه می‌خورد.
حاکمیت فشل جنگ بسازد می‌بازد، جنگ نسازد می‌بازد.
حاکمیت استبدادی زندان کند سقوط می‌کند، زندان نکند سقوط می‌کند.
به نظر من نیازی نیست دعا کنیم وضع بدتر شود شاید مردم به خود آیند و دست به دست هم داده، صدای اعتراضشان را به گوش حاکمان جور برسانند!

من از آزادی سرکار خانم نرگس محمدی خیلی خوشحالم.
از اینکه فردا هم گفته شود تاج‌زاده، مدنی، فاطمه سپهری و دیگر زندانیان آزاد شدند خیلی خیلی خوشحال می‌شوم.
بگویند حصر برداشته شد، احکام اعدام لغو شدند، بی‌نهایت خوشحال می‌شوم.
مردم به نتیجه اصلی رسیده‌اند. این حاکمیت امکان ادامه ندارد. چه تظاهر به رأفت بکند چه نکند.
ما کشوری می‌خواهیم کاملا متفاوت با امروز.
دمکراسی و حقوق بشر در رأس آن باشد.
دینداران افراطی و فقها دست‌شان از تصمیم‌گیری‌های حکومتی، اقتصادی و سیاسی کوتاه شود. دین کار خودش را بکند سیاست کار خودش را.
و ایران‌مان دوباره زیبا، یکپارچه و آباد شود.

آنها که تصور می‌کنند حتما وضعیت بدتر، به سود کشور است، باید در نظر خود تجدید نظر کنند.
فردا که بگویند قانون حجاب لغو‌ شد ما جشن می‌گیریم. لغو هم نشود با اتحادمان جشنی خواهیم ساخت.
اینترنت آزاد شود جشن پیروزی می‌گیریم، نشود با قدرت آزادش خواهیم کرد و سپس جشن آزادی‌اش.
نیازی نیست دعا کنیم وضع بدتر شود.
وقتی ما ملتی هوشیار و متحد باشیم.

آزادی خانم نرگس محمدیِ آزادیخواه، و دلسوز مردم ایران، از زندان ستم، بر همه ایرانیان عزیز مبارک.
به امید روزهای بهتر
شک نداریم
این از نشانه‌های سحر است...
و نشانه‌ای از شکست دیکتاتور

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

02 Dec, 19:05


همسفر - حجت اشرف‌زاده

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

02 Dec, 19:01


فاطمه و عاطفه
دختران من هستند
به اندازه کل زمین و آسمان‌ دوستشان دارم
هر دو تحصیلکرده در بهترین دانشگاه‌ها
و مجبور به تحمل زندگی حداقلی بخاطر تحریم
در ایران مصیبت‌زده
یکیشان بخاطر دل ما حاضر شد رای هم بدهد
یکیشان گفت مگر دیوانه شده‌اید رای می‌دهید
یکی می‌گوید اگر شرایطش بود از ایران رفته بودم
یکی دلش در ایران است، شاید بخاطر دل ما!
یکیشان به درون اهمیت می‌دهد
یکیشان به بیرون
یکی سیاسی است
یکی در عمرش یک بار هم اخبار نگاه نکرده
اما هر دو اشتراکات فراوانی دارند؛

هر دو می‌گویند نسل شما نجابت و خداباوری را در چادر و مقنعه می‌دید
ما نمی‌بینیم!
هر دو زندگی خوب را تنها با یکرنگی می‌بینند
حاضرند بمیرند اما دورو و متظاهر نشوند
هر دو صداقت را مهمترین اصل زندگی می‌دانند
هر دو وقتی ماموران تذکر حجاب را می‌دیدند
تا دو سه روز حالشان بد بود
هر دو با دنیا در ارتباطند و بهترین تکنولوژی‌ها را استفاده می‌کنند
هر دو خوشبختی را از دل خود می‌جویند
نه از دل نظامی فشل و ناتوان
و
هر دو می‌گویند: نیازی به کمک شما نیست
خودمان نمی‌گذاریم به ما زور گفته شود!
ولی من و همسرم پدر و مادریم...

به آنها قول داده‌ایم پشتیبان‌شان باشیم
نگذاریم کوچکترین اهانتی را متحمل شوند
کوچکترین جریمه‌ای بخاطر پاکدامنی و یکرویی نپردازند
به آنها گفته‌ایم:
نگران ما نباشید
ما نسلی سوخته‌ایم
شما همانطور که دوست دارید زندگی کنید
ما نمی‌گذاریم باز حسرت زندگی خارج را بخورید
بروید خارج...
اما با دل خوش!
نه برای فرار از ایران!

به آنها نگفته‌ام قرار است آخر ماه چه اتفاقی بیفتد!
شاید بخاطر نشر چنین عکسی
در این کشور
جریمه صد میلیون تومانی شوم
و آنها هم هر یک  پنجاه میلیون جریمه
ولی قول داده‌ام
نگذاریم چنین اتفاقی بیفتد
و گر نه
به آنها حق خواهم داد بروند...
و ما را هم به‌عنوان بازماندگان نسلی شکست خورده
همراه خود ببرند
بگذارند در موزه‌ها...
و بر سر در جایی که ما را تاکسیدرمی شده می‌گذارند
بنویسید؛
این مردم
بخاطر نشر چنین عکسی
پذیرفتند 
تحقیر شوند
جریمه شوند
ممنوع‌الخروج شوند
دادگاهی شوند
آنها ذلت را
تا این حد
پذیرفتند...

دختران عزیزم!
من این عکس را خیلی دوست دارم
و آن را برنمی‌دارم
شاید به پروفایلم منتقلش کنم

و شما دخترانم را به اندازه دنیا دوست دارم
و همه دختران ایران زمین
فرزندان من هستند...
نمی‌گذارم تحقیر شوند
همانطور که نگذاشتم
صدام سرزمینم را
اشغال کند!

رحیم قمیشی

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

02 Dec, 10:30


هشدار جدی ۱۰ فعال سیاسی و اجتماعی
در مورد عواقب اجرای طرح حجاب و عفاف


ده چهره فعال سیاسی و اجتماعی داخلی، به حاکمیت هشدار جدی دادند؛
با اجرای طرح حجاب و عفاف حاکمیت باید خود را برای برخوردهای دائمی و فرسایشی با شهروندان آماده کند، و بدون شک اراده مردم قوی‌تر از ماموران حکومتی است.
آنها تاکید کردند این مصوبه بدلایل متعددی ارزش قانونی نداشته و اکثریت دینداران، حقوقدانان و مردم کشور موافق آن نیستند.
ده فعال سیاسی در بیانیه‌ مشترک خود، به دولت و پلیس کشور هشدار دادند هرگز خود را وارد درگیری با نسل جدید و دختران نجیب ایران نکنند که کاسه صبر مردم ایران به اندازه کافی لبریز از نارضایتی و خشم شده و عواقب آن بر عهده تصویب کنندگان و مجریانش خواهد بود!

متن کامل این بیانیه مهم و هشدار دهنده به شرح زیر می‌باشد؛

به نام خدا

ما امضا کنندگان این بیانیه، به‌طور جدی هشدار می‌دهیم؛

اجرای آنچه با نام قانون حجاب و عفاف مطرح گردیده، ضمن سلب آزادی‌های مسلم و حقوق اولیه شهروندان کشور، موجب بوجود آمدن دودستگی خطرناک در جامعه و ایجاد فشار مضاعف بر اقشار به تنگ آمده از نابسامانی‌های اقتصادی گردیده، و ممکن است کشور را با بحران عمیقی مواجه نماید.
قانون تنها در صورتی قابل احترام و اجراست که حقوق اصلی شهروندان در آن زیر پا گذارده نشده باشد.
هرگز اکثریت سفیدپوست، حق اعمال زور  بر سیاهپوستان و تضییع حقوق آنها را با نام قانون ندارد. اکثریت مسلمانان در هیچ کشوری حق ندارند حقوق سایر اقلیت‌ها را با نام قانون مصوب اکثریت، زیر پا بگذارند.
حال آنکه هم اینک در کشور ایران، اقلیتی ناچیز در صددند نظر خویش را با تمسک به ابزاری با ظاهر قانون، بر اکثریت تحمیل نمایند!
آنچه به عنوان قانون حجاب و عفاف مطرح گردیده، از نظر اکثر حقوقدانان کشور، دینداران واقعی، و مردم متعهد و متمدن ایران، به عنوان قانون، پذیرفته نگردیده و تحت هیچ شرایطی تن به آن نخواهند داد.
مردم ایران از دیرباز خود حافظ پوشش متعارف بوده‌اند و هرگز نیازی به دخالت حکومت‌ها در این زمینه وجود نداشته است.
در صورتی که حاکمیت در پیگیری این مصوبه اشتباه، قصد لجاجت داشته باشد، ناگزیر است عواقب قطعی آن را نیز به جان بخرد.
مردم مسلما برابر تصریح قانون اساسی، حق اعتراضات مدنی را دارا خواهند بود و مسبب اقدامات مردمی، تنها حاکمیتی خواهد بود که بدون درک شرایط روز و حقوق مردم، اقدام به عمل اورده است.
دولت مستقر هرگز نباید زیر بار اجرای چنین مصوبه غیرقانونی برود.
نیروهای انتظامی حق برخورد با زنان پاکدامن و بافرهنگ کشور را ندارند.
هیچ بیگانه‌ای حق تذکر حجاب به دختران ما را ندارد.
مردم ایران در پاسداری از ارزش‌ها، اصول و کرامت خویش و حفظ حریم خانواده از دخالت حاکمیتی که از عهده وظایف اولیه خود بر نمی‌آید، با هیچکس سر شوخی و مجامله ندارند.
امیدواریم این هشدار دلسوزانه، جدی گرفته شده و از نابسامانی‌های اجتماعی بیشتر و نفرت بیش از پیش مردم و خروج سرمایه‌های مادی و معنوی از کشور عزیزمان ایران جلوگیری به عمل آید.

محمد تقی اکبرنژاد
مژگان ایلانلو
حسین جعفری
شهاب‌الدین حائری‌شیرازی
اکبر دانش‌سرارودی
ناصر دانشفر
پروانه سلحشوری
رحیم قمیشی
فخرالسادات محتشمی‌پور
علی مرادی


@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

30 Nov, 21:54


تو خوب - محسن یگانه

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

30 Nov, 21:43


بسم‌الله...

✍️ رحیم قمیشی

قرار شده آقای قالیباف مصوبه کمیسیون فرعی مجلس، با عنوان حجاب و عفاف، در خصوص جریمه سنگین نقدی بی‌حجاب‌ها را، در صورت عدم ابلاغ از سوی رئیس دولت، بزودی شخصاً ابلاغ کند.
و از آن پس ماموریت اصلی نیروی انتظامی بشود شناسایی بی‌حجاب‌ها، جریمه آنها، دستگیری‌شان، رسیدگی به دعواهای میان آمرین به معروف با زنان، و رسیدگی به تذکراتی که مهاجرین قانونی به دختران ما داده و احیانا آنها نپذیرفته‌اند! (مطابق قانون جدید یک پاکستانی، عراقی یا افغان، حق دارد پسر یا دختر ایرانی را در سایه حمایت آن قانون، امر بمعروف کند!).

من چقدر منتظرم زودتر ۲۳ آذر ماه شود.
زودتر رئیس مجلس آن سند را ابلاغ کند.
زودتر نیروی انتظامی دست به کار شود.
زودتر قوه قضائیه احکامش را صادر کند!
اولین دستور تخلیه حساب دختران ما بدلیل پرداخت نشدن جریمه صادر شود.
تا مشخص شود، قدرت در دست کیست!

شما را به خدا اینقدر نظام را نترسانید از عواقب اجرای مصوبه‌اش.
نگذارید با دستور حاکمیتی قانون معلق بماند.
مرگ یک‌بار، شیون هم یک‌بار.
اگر زورتان به دختران ما رسید، شما حق دارید تا ابد بر ایران حکمرانی کنید.
اگر توانستید ۲۰-۳۰ میلیون که نه، همان ۵ میلیون تومان حداقل جریمه را بگیرید، شما واقعا استحقاق سروری در ایران را دارید.
اما اگر نه...
که نمی‌توانید
خودتان را آماده کنید برای عقب رفتن!
برای اینکه اعتراف کنید ایران را نشناختید
و زورتان به مردم هرگز نمی‌رسد!

اجرای مصوبه حجاب و عفاف، تکلیف خیلی چیزها را روشن می‌کند.
ما اشتباه می‌کرده‌ایم؟
یا شما!
آیا با زور و تهدید می‌شود در ایران حکم راند؟
آنهم بر نسل جدید
اگر می‌شود
بسم‌الله...

یادتان نرود دختران، پدر و مادر دارند
پدر بزرگ و مادر بزرگ دارند
برادر و خواهر دارند
دایی و عمو دارند
خاله و عمه دارند
و مردم ایران منتظرند
تا دست از پا خطا کنید!
اگر مرد این میدان هستید
بسم‌الله...

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

30 Nov, 11:19


خداحافظ - شهاب مظفری

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

30 Nov, 11:06


به سلامتی

✍️ رحیم قمیشی

به سلامتی حزب‌الله لبنان توافق کرد با اسرائیل آتش‌بس کند، به پشت رودخانه لیطانی عقب بکشد و کلیه تسلیحات پیشرفته، موشک‌ها و مهمات گرانقیمتش را به رایگان در اختیار دولت لبنان قرار دهد. خوشا به حال دولت و مردم لبنان.
آن هزینه‌های هنگفت حاکمیت ایران از خزانه مردم تهیدست کشور را چه کسی محاسبه خواهد کرد؟ آیا درصدی از آن به ایران برخواهد گشت؟

به سلامتی مخالفان اسد بزرگترین شهر سوریه، یعنی حلب را دوباره به‌دست خود گرفتند، بدون هیچ مقاومتی از سوی نیروهای دولتی سوریه و حاکمیت بشار اسد. فعلا مخالفان اسد در آنجا به جشن و پایکوبی مشغولند. بعید است روسیه دوباره بخواهد هواپیماهای جنگنده‌ه‌اش را به خرج کشور ثالثی مثل ایران، وارد این درگیری کرده و به کشتار مردم در حلب مشغول شود. اسد امکان حفظ حاکمیت نیم‌بند خود را بدون حمایت قوای مسلح ایران و روسیه و حزب‌الله لبنان ندارد.
منتظر اخبار جدید می‌مانیم تا ببینیم آنهمه هزینه ما در سوریه آیا نتیجه‌ای هم خواهد داد، یا بلای جان کشور ما می‌شود!

به سلامتی در عراق آقای سیستانی به دولت آن کشور اعلام کرده هیچ نیروی مسلحی خارج از چارچوب دولت عراق، نباید وجود داشته باشد و دولت هم به همه گروه‌ها دستور اکید داده به هیچ عنوان حق ندارند عملیاتی ولو بر علیه اسرائیل و یا آمریکا انجام دهند. تجهیز حشدالشعبی عراق چند میلیارد دلار برای ما هزینه داشت؟ به اسم مبارزه با داعش چقدر پول آنجا ریختیم؟ چه کسی آن‌همه هزینه را پوشش خواهد داد؟ آیا دولت عراق تسلیحات گروه‌های نیابتی را خواهد خرید؟!
با ایران حساب خواهد کرد؟

به سلامتی بزودی یمن هم شاهد وضعیت مشابهی خواهد شد.
همه اینها از دید کارشناسان قابل پیش‌بینی بود، همانطور که همه فریاد زدند اینهمه خرج پروژه‌های هسته‌ای نکنید و کسی گوش نکرد.
متخصصان فریاد زدند این‌همه آب را به بهانه خودکفایی هدر ندهید کسی گوش نکرد.
همان‌طور که همه فریاد می‌زنیم ایران را زمین سوخته و بیابان لم‌یزرع نکنید، نگذارید استعدادها از کشور بروند، نگذارید ایران خالی از نسلی شود که به آن بسیار نیازمند است!
و کسی را خیالی نیست!

قرار نیست تنها شاهد به یغما رفتن سرمایه‌های ایران باشیم و فقط داد بزنیم.
قرار نیست پول‌هایی که می‌توانند کشورمان را آباد کنند یک به یک به‌دست دولت‌های دیگر بیفتند و ما تنها افسوس بخوریم.
قرار نیست بنشینیم و ببینیم فقر سراسر زندگی ما را سوزانده.
نه!

سلامتی لبنان و سوریه و عراق و یمن با شکست سیاست‌های منطقه‌ای غلط حاکمان ما، هیچ فایده‌ای برای ما ندارد. وقتی کسی از رو نمی‌رود! شکست حزب‌الله و حماس را در ایران جشن می‌گیرند که دیدید پیروز شدند!!
پیشروی مردم سوریه را تعبیر به موفقیت تروریست‌ها می‌کنند.
انتظار دارند دولت عراق نگاه کند نیروی مسلحی از خارج کشورش دستور بگیرد و آتش کند!
شما در سیاست خارجی‌تان کاملا شکست خوردید، نیاز به هیچ توضیح اضافه‌ای نیست. یک کودک هم می‌فهمد.
چون در آنجا نمی‌توانید با هوچی‌گری خود را پیروز نشان دهید.
در حوزه داخلی هم شکست خورده‌اید، بدون هیچ شکی. اما آنقدر خفقان ایجاد کرده‌اید، آنقدر پول خرج تبلیغات کرده‌اید، آنقدر زندان برده‌اید، آنقدر هیاهو کرده‌اید، که خودتان هم دروغ‌هایتان باورتان شده؛
"انگار که می‌شود همینطور ادامه داد"!!

نه، نمی‌شود!
به سلامتی مردم ایران هم راه بیان نظراتشان را پیدا می‌کنند.
به سلامتی دنیا برای همیشه به کام کاسه لیسان نخواهد چرخید.
به سلامتی خواب‌های دور و درازتان برای حکمرانی ابدی، دادن پرچم خیالی به دست امام زمان، تعبیر نخواهد شد!
به سلامتی ما هم روزی خواهیم خندید،
به آنها که فکر می‌کردند محور خلقتند!
در حالیکه از عهده اداره یک روستا هم
بر نمی‌آمدند!
به سلامتی وضعیت روز به روز بهتر می‌شود.
و مردم آماده‌تر برای یک تغییر واقعی
به‌دور از احساسات
و به‌دور از خشونت
به سلامتی
رفتن دیکتاتورها
دیگر یک آرزو نیست!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

27 Nov, 11:16


بازگشت آوارگان از جنگ

✍️ رحیم قمیشی

آوارگان مظلوم! لبنانی بدنبال توافق حزب‌الله و دولت لبنان، با اسرائیل، به‌ کمک فرانسه و آمریکا، در حال بازگشت به خانه‌هایشان هستند.
هنوز زیرنویس تلویزیون ما از مردم می‌خواهد کمک‌هایشان را برای مردم لبنان به حساب‌هایی بریزند!
خرمشهر را ساختید؟
دهلران، ایلام، آبادان، هویزه و بستان، آباد شدند؟
ویلچر مناسب برای جانبازان جنگ تهیه کردید؟
جلوی مرگ‌های ناشی از آلودگی را گرفتید؟
دیدید با مذاکره و دیپلماسی می‌شود جلوی خونریزی‌ها را گرفت!
خودروهای آوارگان لبنانی را می‌بینید!؟
شش ماه دیگر برای تفریح و دیدن زیبایی‌های جهان، باید بلیط بگیریم برای رفتن به بیروت!
و جنوب لبنان
از ایرانی که هزارها سال تمدن داشته!
و زیبایی‌هایش انتها ندارد...

چند ماه است خودرو پرایدم آب کم می‌کند.
برده‌ام تعمیرگاه
می‌گوید فعلا هر روز مقداری آب به آن اضافه کن
رادیاتور پراید خیلی گران شده...
مدتی تحمل کن!
شاید ایران هم صلح شود
شاید خودرو و قطعاتش ارزان شود
شاید ایران هم قابل زندگی شود!
شاید ما آوارگان هم روزی برگردیم...
به شهرهایی که بوی سرسبزی می‌دهند!
و فاضلابشان در رود کارون نمی‌ریزد
و زمین‌هایشان فرونشست ندارد
و قطع برق و گاز و آب ندارد
و جنگ و تورم و نامنی
هر روز
تهدیدشان نمی‌کند!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

25 Nov, 20:42


چشماتو ببند - شروین حاجی‌پور

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

25 Nov, 20:37


برای آن سرباز وظیفه

✍️ رحیم قمیشی

امروز که در اتوبان پر از ترافیک امام علی تهران رانندگی می‌کردم، ناخواسته چشم در چشم سرباز وظیفه‌ای شدم که کارش ایستادن در میان دود و غبار و سرمای استخوان‌سوز، ابتدای خط ویژه اتوبوس‌رانی و وسایل نقلیه امدادی بود.
همان جایی که هر از گاهی مقامات با اسکورت و شیشه های دودی هم رد می‌شوند، با چراغ‌هایی گردان بر خودرویشان، که یعنی ما با دیگران فرق می‌کنیم!
من با خجالت سریع نگاهم را برگرداندم، معلوم بود او از من طلبکار بود، یک دنیا... یک زندگی.
صورتش از آفتاب سوخته بود، دوده اتوبوس‌ها و سایر وسایل نقلیه غیر استاندارد سیاه‌ترش کرده بود، یک ظرف غذای یکبار مصرف کنارش بود. می‌دانم جز غذای سرد شده سربازی چیزی به او نمی‌رسد.
دو سال از بهترین سال‌های عمرش را باید مثل یک مترسک بگذراند.
در دورانی که تکنولوژی به‌ آسانی می‌تواند کار آن سربازان وظیفه را، بهتر از آنها انجام بدهد، چرا نظام ناکارآمد سراغ تکنولوژی برود وقتی نیروی کار مجانی جوانانی در اختیارش است!

من در منطقه‌ای تقریبا نظامی زندگی می‌کنم، برایم دیدن سربازانی که جارو در دست کف منطقه منازل سازمانی را جارو می‌زنند عادی است، دیدن سربازانی که برای یک مرخصی یک روزه، برای بیماری مادر یا پدرشان باید التماس درجه‌داران را بکنند.
سربازی اجباری ظلمی است آنقدر تکرار شده، که کمتر به چشم می‌آید.
هر جوانی باید دوره آموزشی سه ماهه‌ای را برای یادگیری دفاع مدنی، یا دفاع در دوران ضرورت ببیند، اما تلف کردن دو سال از عمر تک تک پسران جوان کشور، در این دوران پیشرفت‌ها، آیا منطقی است؟

آیا شهید شدن سربازان وظیفه‌ای که هرگز آموزش کافی ندیده‌اند، در مناطق مرزی برای کسی اهمیت دارد؟
آیا همه جوان‌ها با روحیه نظامی متولد می‌شوند؟
کسی به صدمات روحی و روانی ناشی از سربازی اجباری پرداخته؟
کسی آماری گرفته ببیند آیا سربازان اجباری کارایی لازم را در سیستم داشته‌اند، چند درصدشان بطور تخصصی بکار گرفته شده‌اند!

من به جوان‌های آینده قول می‌دهم کشور با نیروهای کادر مورد نیاز اداره خواهد شد.
من به آنها قول می‌دهم وقتی عقلانیت در کشور ما حاکم شود حتما سربازی برای دختران و پسران اختیاری خواهد بود، آنهم برای کار آموزشی در روستاها، برای حفظ محیط زیست، برای کمک به زیبایی کشور، با حقوق کامل.
من به آنها قول می‌دهم وقتی تصمیم‌گیری‌ها عقلائی و با محاسبه علمی انجام شوند، هیچ نیازی به انبوه سرباز نخواهیم داشت.
دیگر نیازی نیست جوان‌ها از ترس سربازی به خارج بروند و دیگر به کشور برنگردند.
دیگر اینطور نخواهد بود که روحانیون از سربازی معاف باشند، همان‌هایی که برای ما تنها از ثواب جهاد و سربازی می‌گویند!
اصلا در آینده ما جنگی نخواهیم داشت با دنیا...
سربازهای اختیاری هم به روستاهای دورافتاده خواهند رفت، تا آنها بدانند دیده می‌شوند، همدرد و همراه دارند.
جوان‌ها یادشان می‌دهند چطور می‌توانند از علم و تکنولوژی برای بهبود وضع‌شان استفاده کنند.
فردا سربازی از شادترین دوران زندگی جوان‌ها خواهد شد.
سپاه ترویج آبادانی
سپاه دانش
سپاه بهداشت
سپاه حفظ محیط زیست

پسرم!
چوب سیستم ناکارآمد را همه می‌خوریم، تو بیشتر از ما، اما آینده از آن ماست.
حتما به وقت ساختن ایران، همه به کمک هم نیاز داریم.
ما تو را می‌بینیم، اگر فعلا کاری از دستمان برنمی‌آید، ما را ببخش!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

24 Nov, 10:34


دلبر شیرین - آرون افشار

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

24 Nov, 10:29


جان در برابر چه؟

قسمت دوم و پایانی

✍️ رحیم قمیشی

در یادداشت قبل گفتیم هر هزینه دادنی ولو در راه مبارزه با دشمن، الزاماً موجه نیست.
شاید تنها مجموعه‌هایی که باور دارند دادن تلفات و یا گرفتن تلفات، و اساسأ هر هزینه‌ای اهمیتی ندارد، حاکمیت‌هایی هستند که منافع مادی فراوانی در اختیار دارند و جز با قدرت‌یابی امکان تداوم‌ منافع‌شان فراهم نیست.
در اختیار داشتن قدرت و حاکمیت بلامنازع و خزانه یک کشور پر معدن، به سادگی ممکن نیست. آنها می‌دانند که باید تلفاتی هم متحمل شوند، و البته از مردم!
اما در این نوشته و نتیجه‌گیری‌اش قصدم نوع مواجهه حاکمیت و نقد آن نیست.
قصد من نقد خودمان است!

فردا اگر بگویند رحیم قمیشی باید پنج سال زندان برود. آیا من کاری توانسته‌ام بکنم که آنجا خودم را قانع کنم این یک فداکاری بوده، این پنج سال زندان، ارزش آن را داشته؟
من برخی حقایق از دید خودم را نوشته‌ام، نقدها و ضعف‌هایی را که بسیاری می‌دانسته‌اند، به رشته تحریر درآورده‌ام.
انگار رفته‌ام روی خاکریز، رو به دشمن، و با الله اکبر فریاد زده‌ام که شما هیچی نیستید! ولو گلوله‌ای بیاید و جان مرا به خطر بیندازد.
آیا کار درست‌ را انجام داده‌ام؟!
قصدم زیر سؤال بردن شهادت و مجروحیت آن جوان‌های رعنا که برای اهداف‌شان مقابل دشمن ایستادند یا زندان رفتند نیست،  قصدم بیان ارزش جان و سلامتی است، حتی در مبارزه.

من اگر در کنار بیان دردها، نوشته‌ها، سازمانی بوجود آورده بودم، تشکیلاتی ولو چند نفره ایجاد کرده بودم، افکار و ایده‌هایی را کنار هم گذارده و مسیری را تشریح کرده بودم، برای آینده بهتر، برای نجات ایران، نه پنج سال که پنجاه سال زندان و حتی اعدام هم، در برابرش چیزی نبود!

اما امروز
به عنوان یک فرد
هر چه بنویسم، ولو با ادبیات صریح
ارزش یک روز زندان را هم ندارد!
من تنها قهرمان‌بازی درآورده‌ام!
با یک برخورد ساده حذف خواهم شد!
اگر امیرکبیر، اگر قائم مقام، اگر سیدجمال و برخی بزرگان تاریخ، یک نفره حرکت‌هایی مهم داشتند، آنها با حاکمیت همراه بودند. گاندی و ماندلا هم اگر سازمانی پشت سر خود نداشتند هرگز موفق نمی‌شدند.
ما نباید برای حرکت‌های انفرادی هزینه‌های بالایی بدهیم.
آنچه ماندگار و با ارزش است، حرکت‌ها و برنامه‌های سازمانی، جمعی و تشکیلاتی است.
لزومی هم ندارد حتما حزب رسمی باشد یا سازمانی با سلسله مراتب.
وجود جمعی با اهدافی مشترک و پایدار.
هم‌عهد، همراه، مقاوم و متعهد به کار جمعی، و پیاده سازی مبانی دمکراسی در جمع.
بدور از خودمحوری و خود حق‌پنداری
بدور از شیوه‌های مرید و مرادی
و برآوردن این هدف اصلأ دشوار نیست!

نظام با زندان بردن و محکومیت افراد بدون سازمان، تنها زحمت خود را زیاد می‌کند و البته زندگی‌ها را متلاشی می‌کند.
باید تصمیم بگیریم جمعی را به‌وجود بیاوریم!
نه جمعی مبارز و جنگجو
اتفاقا جمعی که مهمترین وجه‌شان خشونت پرهیزی باشد و البته مصمم به ساختن ایران.
و آماده باشند هر هزینه‌ای هم بدهند.

آن وقت حاکمیت اگر خواست
ما را به زندان ببرد، دلمان نمی‌سوزد!
آن وقت زندان، شمع‌ هایمان را خاموش نمی‌کند!
وقتی پایۀ با هم بودن برای نجات ایران
پایه نترسیدن از جمع شدن
نترسیدن از مطالبه‌گری جدی را گذاشتیم
وقتی شدیم یک مجموعه واقعی
آن وقت است که برای مفت‌خورها
برای تخریب‌گران ایران و محیط زیستش
برای دزدهای میلیارد دلاری
برای چپاولگران و دروغگویان
واقعا خطرناک می‌شویم.
حاکمان ظلم احکامشان را باید بگذارند برای آن موقع
این قمیشی
و این افراد تک مانده
ارزش احضار و زندان که ندارند!

بالآخره برای نجات ایران
از جایی باید شروع کرد.
ما کوچک‌ها، وقتی دست‌هایتان را به هم بدهیم، حتماً بزرگ و قوی می‌شویم. چاره‌ای جز آن هم نداریم.
هیچکس حق ندارد منتظر دیگری بنشیند.
هیچکس حق ندارد بگوید بزرگان چه می‌گویند!
کدام بزرگان؟
ما هم بزرگیم!
ایران برای ساخته شدنش
نمی‌تواند همیشه به انتظار "یکی" بنشیند!
خودمان باید شروع کنیم
تا از دادن تلفات و جان
برای هیچ
پرهیز کنیم!
و بیهوده
تنها به انتظار ننشینیم
وقتی هر روز تلفات می‌دهیم!
برای "نجات ایران"

پایان

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

24 Nov, 06:32


دورِت بگردم - حجت اشرف‌زاده

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

24 Nov, 06:14


جان در برابر چه؟

✍️ رحیم قمیشی

جبهه جنوب که بودم، یکبار فرماندهان بالاتر چیزی به مغزشان خطور کرد که کمتر ممکن بود از یک مغز معمولی تراوش کند؛ سر دادن دستجمعی شعار "الله اکبر شبانه" در خط مقدم، به سمت عراقی‌ها.
چون خط ما با خط عراقی‌ها فاصله کمی داشت به غیر از خمپاره‌ها و توپ و تیر، صدای ما، به هم می‌رسید.
اما حالا با الله اکبر شبانه چه چیزی را قرار بود به آنها بفهمانیم، چیزی است که من هنوز هم نمی‌دانم!
لابد اینکه ما هم مثل شما مسلمانیم، پس بگذارید بیاییم خط شما را تصرف کنیم و شما را بکُشیم!!
ناگفته نگذارم واقعاً یک طرح ابتکاری، خلاقانه، و بسیار "بیخودی" بود، که برای عراقی‌ها تداعی می‌کرد عملیات واقعی و حمله ما شروع شد!

تقریباً در هفته دو بار از بالا اعلام می‌کردند امشب رأس ساعت فلان، الله اکبر شبانه!
و همان موقع هم، عراق با شنیدن اولین صدا، خط را به‌شدت زیر آتش خمپاره و توپ می‌گرفت.
شنیدن کِی بود مانند دیدن، یا چشیدن!
آتش تهیه‌ای که عراق روی خط می‌ریخت واقعاً دیوانه‌کننده بود.
ما هم اگر آنهمه خمپاره و گلوله توپ داشتیم حتما پاسخ می‌دادیم، اما راستش نداشتیم.
می‌گفتند کل دنیا طرف صدام است و ما جبهه حق هستیم، و مثل امام حسین تنها!
و از همان موقع شعب‌ابیطالب‌وار جنگیدیم!
ما با سر و صدا و شعار و گاه شجاعت‌های اشتباه، به قیمت جان‌مان، آنها با گلوله و آتشبارهای واقعی!
موضوعش را الان نمی‌خواهم باز کنم.
اما اتفاقی که یک شب افتاد...

این خاطره را از دفترچه خاطراتی که همان موقع می‌نوشتم، نقل می‌کنم. متاسفانه اکثر دفترچه‌های یادداشتم از بین رفتند و یکی دو تا بیشتر نمانده. وگر نه همین خاطره هم سوخته بود، چه اهمیتی داشت که در خاطر کسی هم بماند! دویست هزار شهید دادیم، که در دو سال مهم و نخست جنگ، شاید بیست تا سی هزار هم نداده بودیم، کسی پرسید آن ۱۸۰ هزار نفر چرا شهید شدند؟ بگذریم!

آن شب موقع الله اکبر در خط مقدم که همه باید از سنگر بیرون آمده و می‌رفتیم لب خاکریز، یک خمپاره دقیقا خورد وسط بچه‌ها، و ما چند شهید و مجروح دادیم.
اسم یکی از شهدا را که در دفترم نوشته‌ام محمدرضا بود.
جنگ بود و شهید دادن عادی...
آن سال که ۱۳۶۲ بود تا امروز انگار هیچ چیز تغییر نکرده. همچنان ما شعار می‌دهیم و تلفات، از سوریه و لبنان، تا یمن و عراق، تا جای جای کشورمان.
هیچکس هم نمی‌پرسد این تلفات آیا ارزش آن اهداف را داشته یا نه؟
اگر اصلأ هدفی محقق شده باشد.

قصدم اصلأ ذکر خاطرات تلخ جنگ نیست.
در یادداشت بعدی خواهم گفت چرا ما هنوز بر همان مدار حرکت می‌کنیم.
چرا امروز هم اشتباهات‌مان تکرار می‌شود.
چه باید بکنیم تا حسرت هزینه‌ دادن‌ها را کمتر بخوریم.
و چرا "هر هزینه دادنی، ستودنی نیست".
این اشتباه را تنها حاکمان و فرماندهان نمی‌کنند، گاه در کف جامعه، گاه در میان فعالان سیاسی هم، این اتفاق می‌افتد!

در قسمت بعد خواهم گفت، تنها در جنگ نبوده که ما تلفات می‌دادیم و کسی نمی‌پرسید نتیجه‌اش؟!

ادامه دارد

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

22 Nov, 09:37


توفان - مسیح و ارش

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

22 Nov, 09:34


دانستید، اما هیچ نمی‌دانستید!

✍️ رحیم قمیشی

می‌گویند خطیب تازه‌کاری خواست سخنرانی‌اش را شروع کند، با دستپاچگی گفت:
بسم‌الله الرحیم!
دید خیلی کوتاه شده، برای جبرانش گفت:
بسم‌الله الرحییییم
دید باز هم کوتاه است
برای بار سوم تکرار کرد:
بسم الله الرحییییییییییییییییییم
اما هرگز آن بسم‌اللهی که می‌خواست، نشد. کسی نبود به او بگوید الرحمانش جا افتاده نادان، هر چقدر هم الرحیم را بکشی رحمان نمی‌شود!

حالا که دولت جدید برای وفاق، مناصب مهمی را سپرد به آنها که هیچ اعتقادی به قدرت و حقانیت مردم ندارند، حالا که پذیرفت با این وضعیتِ خزانه، اصلا اداره مملکت ممکن نیست، و باید هزینه خدمات دولتی و آب و برق و گاز و بنزین و گازوییل را حداقل دو برابر کند، تا شاید از عهده امور جاری، و نه عمرانی برآید!
حالا که دانست بدون هماهنگی با قدرتمندان حاکم بر کشور، هیچ کاری پیش نمی‌رود.
حال که بخوبی دانست برداشتن تحریم‌ها که سهل است، قدرت جلوگیری از تحریم‌های بیشتر را هم ندارد.
دانست دزدها از بیرون نمی‌آیند در دل سیستم هستند.
حال که دانست برداشتن فیلتر فضای مجازی که ساده است، قدرت نگهداری اینترنت در همان حد قبلی را هم ندارد.
حال که فهمید امکان اعلام یک فضای پنجاه متری را هم برای اعتراض قانونی مردم را ندارد.
حال که فهمید تمام تشکل‌های رسمی، بین مردم جایی ندارند.
حال که آموخت چطور می‌شود کمبودها و گرانی‌ها را توجیه کرد. در دنیا بنزین ۶۰ هزار تومان است، اینجا از آب ارزانتر... و نگفت دلار را مگر مردم کردند ۶۰ و ۷۰ هزار!
خوبست آن قسمتی را که فراموش کرده، آن "الرحمان" را یادش بیاوریم.

آن الرحمان مردمند، که فراموش شدند.
شما دانستید جز وقتی که با سپاه و اطلاعات و بیت و رهبر نبندید، کارهایتان پیش نمی‌روند. خوب فهمیدید!
اما چرا نفهمیدید وقتی مردم همراهتان نباشند هیچید. همه‌تان با هم صفر می‌شوید! مثل الان.
شما خوب فهمیدید تا همه چیز گران نشود دولت‌تان ورشکسته است، اما نفهمیدید تا درآمد واقعی مردم بیشتر نشود، نمی‌شود پرداختشان بیشتر شود!
شما خوب فهمیدید تحریم امکان توسعه را نمی‌دهد، اما نفهمیدید برای برداشتن تحریم‌ها، چیزهایی باید تغییر کند، اول در خود اصحاب قدرت! تحریم خود به خود برداشته نمی‌شود.
شما فهمیدید بدون قدرت نمی‌شود پیش رفت، چرا نفهمیدید قدرت اصلی در دست مردم است.
همان که رهایش کردید.
همان که پس از رای آوردن دورش انداختید!
لازم نیست یادتان بیاورم اکثر مردم نجیب ایران اصلا در انتخابات شرکت نکردند، تا بگویند مترسک ریاست‌جمهوری هیچ کاری از عهده‌اش برنمی‌آید.
خواستند بگویند فاصله ما با حاکمیت استبدادی یک دریای خون شده...
شما برای آن اکثریت چه کردید؟!
چرا خوب دانستید، باید به سعید جلیلی و اصحابش هم پست داد تا راضی و آرام شوند، اما ندانستید این مردم گشایش می‌خواهند. کدام گشایش را ایجاد کردید؟!
نکند گذاشته‌اید برای چهار سال دوم!

دیروز دوستم از قول دخترش که پزشک است می‌گفت، به بیمارش گفته قرص‌هایت را سه بار در روز پس از وعده‌های غذایی باید مصرف کند. نباید با شکم خالی مصرف شوند.
دخترک پاسخ داده خانم یعنی بدون غذا بخورم، نمی‌شود؟!
تازه فهمیده آن‌ها وعده غذایی سه وقته در خانه ندارند. روزی یک وعده، گاه دو روز یک وعده، گاهی سه روز یک وعده!
می‌گفته پدر و مادرم، همان را هم نمی‌خورند تا شاید ما بچه‌ها سیر شویم!
این کشوری است که همان قدرتمندان ساختند.
این ایرانی است که پس از ۴۶ سال یادگار گذاشتید.
این مردمی هستند که شما ندانستید اصل قدرتند.
این همان رحمانی است که فراموشش کردید.
حالا هی رحیم‌ را بکشید...

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

19 Nov, 19:40


زندان، اعدام، حصر
کی تمام می‌شوند؟

✍️ رحیم قمیشی

هنوز زندانیان بی‌گناه آزاد نشده، در دو پرونده جداگانه دوستان عزیزم آقایان حائری شیرازی و ناصر دانشفر به زندان محکوم شدند.
آقای حائری مجموعا به سه سال و سه ماه.
آقای دانشفر به شش ماه.
جرم هر دو تبلیغ علیه نظام و نوشتن حقایق است.
آقای اکبرنژاد هم که هر روز در رفت و آمد به دادگاه است و منتظر حکمش!
آقایان قدیانی و تاج‌زاده و مدنی که هیچ خبری از آزادی و حتی مرخصی‌شان نیست، مثل خانم محمدی و خانم سپهری و دادخواهان پویا بختیاری و ده‌ها و صدها زندانی دیگر.
کدامیک از این متهمین اسلحه برداشته‌ بودند؟ کدامیک از دایره منطق و ادب خارج شدند؟ کدامیک اختلاس کردند؟ کدام از خزانه کشور خوردند.
چرا شما خجالت نمی‌کشید.
بابک زنجانی با عفو چه کسی آزاد شد؟
کدام دادگاه برای آن‌که باغ ازگل را به نام خود زده بود تشکیل شد؟
آیا دادگاهی برای شکایت دکتر تاج‌زاده از آقای جنتی هرگز تشکیل شد؟
افشاگری‌های اخیر که در مغز مردم سوت می‌کشد به کجا رسید؟
پرونده میلیارد دلاری دبش چه شد؟
چرا حیا نمی‌کنید!
شما که آفتاب عمرتان لب گور است، نمی‌ترسید واقعاً آن دنیایی باشد و خدایی.
۱۴ سال حصر خانگی آقای میرحسین و خانم رهنورد و آقای کروبی کی قرار است تمام شود؟ کینه‌تان تمام نشد!
چند صد نفر بدون جرم قتل در صف اعدامند؟
در پرونده اکباتان چند نفر را به اعدام محکوم کردید؟
اخباری که از زندان‌های زنان می‌رسد همه‌اش دروغ است؟
من اگر بسیاری را از دور می‌شناسم در مورد آقایان حائری و دانشفر که چند سال است از نزدیک با آنها هستم، بگویم از آنها شریف‌تر، پاک‌تر، خوش‌قلب‌تر، دلسوزتر برای ایران و مردم مظلومش، بین فعالین سیاسی، سراغ ندارم.
مگر مخالفت با نظام جرم است؟
مگر گفتن دردهای مردم جرم است؟
نوشتن برای ایران جرم است؟
چرا متوجه نیستید مردم به حد انفجار رسیده‌اند.
نمی‌شود ظلم کرد و از عواقبش در امان بود.
شما که به مخالفان خوش اخلاق و دلسوز و نرم خو ترحم نمی‌کنید، نام خود را از انسانیت خط بزنید!
شما نمی‌توانید میلیون‌ها ناراضی را به زندان ببرید!
شما نمی‌توانید جلوی همه مردم بایستید.
شما نمی‌توانید ظلم را تا بینهایت ادامه بدهید.

ما خشونت‌طلب نیستیم
اما درد داریم
ما می‌بینیم و می‌شنویم
اما صبر داریم
ما هرگز فراموش نمی‌کنیم
اگر همه ما را هم زندان کنید
خرابی‌های کشور
با زندان و اعدام و حصر
درست نمی‌شوند!
و بدنامی تا ابد
بر پیشانی حکومت دینی‌تان
باقی خواهد ماند.

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

19 Nov, 18:17


باز هوای وطنم - سید جلال محمدیان کرمانشاهی

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

19 Nov, 18:10


وقتی از خدا هم ناامید شده بودم!

رحیم قمیشی

چند بار گفتند دیگر آزاد می‌شوید. اما همه‌اش دروغ بود.
آنقدر به محیط تاریک اسارت خو گرفته بودیم که از نور، و از فردای آزادی هم می‌ترسیدیم!
نه که از آزادی بدمان بیاید، اما اگر آزاد شدیم و آن همه نقشه‌هایمان برای آزادی سراب می‌شد، اگر آزاد می‌شدیم و کسی منتظرمان نبود، اگر آزاد می‌شدیم و خیال‌های شیرین آزادی بر سرمان خراب می‌شدند..‌.
چند بار به بهانه تبادل، سوار اتوبوس هم شده بودیم و باز سر از اردوگاهی جدید و بدتر درآورده بودیم.
خدایا این چه مصیبتی بود سر ما آوردی! یعنی باید تا آخر عمر را با ناامیدی بگذرانیم. کجا رفت آن وعده‌های آزادی که دادی؟ وعده‌های ناپایداری ظلم!

هیچکدام باورمان نمی‌شد جنگ که تمام شد تا دو سال تبادل اسرا شروع نشود، اما شده بود.
شاید سخت‌ترین روزها و شب‌های دلگیر اسارت، آن وقت‌هایی بود که جنگ تمام شده و ما هنوز شلاق جنگ بر کمرمان بود. دیگر دریای آبی یادمان رفته بود، صدای زیبای موج هایی که به ساحل کوبیده می‌شدند.
دیگر شب‌های پُر ستاره را فراموش کرده بودیم، گاه دیدن یک ستاره، از لابلای میله‌های آسایشگاه، آنقدر خوشحال‌مان می‌کرد، دیدن یک خواب در آغوش پدر و مادر آنقدر به وجدمان می‌آورد، که با همان شادی‌های نیمه، روزهای اسارت را می‌ساختیم.
یعنی خدا هم ما را فراموش کرده بود؟!

۳۴ سال پیش، وقتی شب سی‌ام آبان گفتند ساک‌هایمان را ببندیم، گفتیم باز دروغی دیگر است. ما اصلأ چیزی برای بستن نداشتیم! ساکی نداشتیم، یک کوله بد رنگ کوچک بود که همه زندگی مان در آن، جا می‌شد.
دیدن مأموران صلیب هم شادِمان نکرد!
نکند باز نقشه‌ای دیگر است! باز اردوگاهی جدید.
ما با خدا قهر کرده بودیم...
اسرا هم که تبادل شده بودند، ما ۲۳۹ نفر را در بیدادگاه‌هایشان محکوم کرده بودند که تا آخر عمر باید زندان‌شان باشیم. به جرم اغتشاش، به جرم قبول نداشتن مقررات ظالمانه، به جرم تقاضای نانی که سیرمان کند، به جرم دفاع از وطن‌مان، به جرم خواستن آزادی‌ای که حق‌مان بود. مگر نه خدا ما را آزاد آفریده بود.
جنگ‌طلبان چه از جان ما می‌خواستند!

صبح ۳۰ آبان، وقتی که هنوز هوا روشن نشده بود، درها را باز کردند.
مأمورهای صلیب خندان نگاه‌مان می‌کردند، شما عفو شده‌اید!
خدایا چرا لُپ‌های صلیبی‌ها ورم داشت!!
چرا رنگ صورت‌شان خیلی سفید بود؟!
چرا آنها بلد بودند تا بناگوش بخندند.
چرا مثل ما نیستند؟
مگر آنها خدای دیگری دارند!

شاید خنده‌دار باشد، من قسمتی از خاک اردوگاه را با خودم برداشتم، تکه‌ای از لباس مندرسی را که زیر شلاق پاره شده بود، از آن جانماز دوخته بودم، تا با خودم به ایران بیاورم.
نمی‌خواستم یادم برود چه بر ما گذشت، برای سرزمینمان، برای مردممان، برای خانواده‌هایمان. برای سربلندی‌مان.

تا به فرودگاه نرسیده بودیم، هنوز قلبم به تپش نیفتاده بود. اما آنچه باورش سخت شده بود انگار داشت راست می‌شد برایمان. انگار خدا هم بود!
انگار آزادی و زندگی هم سهم ما می‌شد.
داخل هواپیما روی صندلی نمی‌توانستم بنشینم. دلم می‌خواست فریادی بزنم.
همین که هواپیما از زمین بلند شد، فریاد کشیدم:
باز هوای وطنم...
انگار تک تک بچه‌ها منتظر همین بودند
برخی با خنده، برخی با اشک، برخی با گریه همخوانی کردند...
"باز هوای وطنم، وطنم آرزوست
تکیه به کنعان زدنم، زدنم آرزوست"
دیگر دیواره‌های هواپیما هم با صدای ما می‌لرزید.
خلبان در بلندگو می‌گفت بنشینیم، پاهایمان نمی‌نشستند. مگر آزادی کم نعمتی است!

چند ساعت بعد ایران بودیم، هوایش بوی دیگری داشت، خاکش بوی دیگری، مردمش، کوه‌هایش، خورشیدش هم فرق می‌کرد. بوی خودِ ایران بود، بوی مادر، بوی خانواده
و آشتی‌ام با خدا.
آنشب عکس پدرم هم می‌خندید.
مگر می‌شود خدا بندگانش را از یاد ببرد.
مگر می‌شود آزادی را برای همیشه از آنها دریغ کند.
مگر می‌شود تا ابد در جهنم نگاهشان دارد!

از جمع ما یک نفر به صلیبی‌ها گفت نمی‌خواهد برگردد. ماند آنجا، هیچوقت نفهمیدیم چرا برنگشت. اما می‌دانم او هم بعدها پشیمان شده.
وطنِ دربند هم، خواستنی است.
خدا که نمی‌گذارد مردم چیزی را بخواهند
و به آن نرسند.
ناامیدی از آزادی، دردی است بزرگ
ناامیدی از روزهای خوش
ناامیدی از خدا
و باور اینکه
ظالمان هر چقدر هم زور داشته باشند
زورشان به خدا نمی‌رسد
زورشان به آن وقتی مردم، با هم می‌شوند
هرگز نمی‌رسد.

این روزها که همه چیز به ناامیدی می‌رود
من دیگر نمی‌خواهم با خدا قهر کنم
شک ندارم آزادی می‌رسد
این قانون خلقت است
در اوج ناامیدی
ناگهان خبری می‌رسد
وطن برای شماست
اگر بخواهید
اگر اراده کنید
و نشانه‌های صبح
که پیداست
مگر می‌شود
تا ابد تاریکی باشد و ظلم!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

17 Nov, 19:26


فرشته - مجید رضوی

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

17 Nov, 19:19


۹ پرسش با پاسخ
و یک پرسش بدون پاسخ!

✍️ رحیم قمیشی

سؤال: به نظر شما مشکل کمبود گاز در کشور مهمتر است یا مشکل تامین برق، و یا آنکه بحران آب از آن دو بحران با اهمیت‌تر است؟
پاسخ: هر سه دچار بحران هستند و نمی‌توان اولویت را به یکی داد!

سؤال: به نظر شما سیستم درمان کشور، در پیشگیری بیماری‌ها موفق‌تر بوده‌، یا درمان، و یا مراقبت‌های پس از درمان؟
پاسخ: در هیچکدام

سؤال: به نظر شما وضعیت اینترنت در دوره روحانی خسته‌کننده‌تر و افتضاح‌تر بود، یا در دوره رئیسی، و یا در دوره پزشکیان؟
پاسخ: در هر سه دوره، یکی از دیگری بدتر

پرسش: امید به زندگی و شادی، در کدامیک از مقاطع حاکمیت ۴۶ ساله بهبود یافته؟
پاسخ: هیچ مقطعی

پرسش: سیستم آموزشی در زمینه آموزش بیشتر موفق بوده یا در زمینه پرورش استعدادها؟
پاسخ: هیچکدام

پرسش: مردم در هنگام صدارت کدام رئیس‌جمهور اجازه اعتراض قانونی داشته‌اند؟
پاسخ: هیچکدام

پرسش: آیا انتظار دارید در ده سال آینده نظام موجود با پذیرش رفراندوم همگانی، تن به تغییرات اساسی مطابق تمایل رسمی مردم بدهد؟
پاسخ: خیر

پرسش: به نظر شما با تغییر دولت‌ها امیدی به بهبود روابط خارجی با جهان آزاد پدید می‌آید؟
پاسخ: خیر

پرسش: با توجه به کاهش دائمی ارزش پول ملی، آیا اگر سال آینده بشنوید نرخ برابری دلار و ریال به یک میلیون رسیده، برای شما تعجب‌آور خواهد بود؟
پاسخ: خیر

پرسش بدون پاسخ آخر:
آیا باید دست بر روی دست گذاشت تا همه آنچه که تصورش هم وحشتناک است یک به یک اتفاق بیفتند؟
اگر اکثر مردم به این نتیجه رسیدند که روند وضعیت کشور رو به وخامت می‌رود، و هر روز بحران جدیدی بوجود می‌آید، راهی برای برون رفت نباید پیدا کرد؟
اگر حاکمان تصمیم بگیرند بی‌توجه به نارضایتی‌ها مسیر خود را ادامه بدهند، آیا راهی برای انتقال خواست مردم و بازگرداندن حق انتخاب به آنها وجود ندارد؟
آیا نمی‌توان قبل از مرگ به فکر درمان بود.

و آیا شرایط کشور برازنده ملتی متمدن، دارای ذخایر اقتصادی مهم، و جوانانی مستعد است؟
اگر نیست، آیا باید به امید حوادث نشست تا آنها به رهایی از فقر و سیاهی و شروع پیشرفت کمک کنند؟!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

16 Nov, 11:30


پس فردا - احسان دریادل

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

16 Nov, 11:24


مغزهای جوان - مغزهای پیر

✍️ رحیم قمیشی

در نمایشگاهی بین‌المللی خارج از ایران قدم می‌زدم و از غرفه‌ها بازدید می‌کردم، که ناگهان رئیس دولتی ما، با شتاب وارد شد، دستم را گرفت، و با وحشت و اضطراب از غرفه‌ای که آنجا بودم بیرونم کشید.
با تعجب زیاد نگاهش کردم!
او نفس نفس زنان توضیح داد حواس‌ات نبود؟ اینجا غرفه شرکتی اسرائیلی است!
به او خیره شدم، غرفه اسرائیل باشد که باشد، من تکنولوژی‌اش را نگاه می‌کنم، محصولاتش را.
و او در حالی‌که سرش را به تأسف تکان می‌داد پاسخ داد، اگر عکسی از تو اینجا بگیرند، اگر فردا حفاظت متوجه شود، چه می‌خواهی بکنی!؟
زندگی در دنیای پیرمغزها همین است، اگر اینطور شود، اگر آنطور شود، قبلاً یکی اینطور شده، همه می‌دانند، و مثال پشت مثال.
اما کسی که ذهن فعال و جوانی داشته باشد، همه این پرسش‌ها برایش خنده‌دار است.
متصدی غرفه متوجه شد، دنبالم آمد و گفت، اگر شما با اسرائیل مشکل دارید ما می‌توانیم محصول‌مان را با مارک هر کشوری که شما دوست دارید و در همان کشور تحویل‌تان دهیم!!
موضوع من بقیه داستان نبود.
اما تفکر فرسوده و پیری که قسم‌ خورده ولو به قیمت نابودی ایران، ذره‌ای فکرش را تغییر ندهد را، خواستم با تفکر ایلان ماسک مقایسه کنم.

ماسک پولدارترین فرد جهان است، مهمتر از آن امروز عملا نفر دوم کشور ایالات متحده است و مهمترتر از آن دو، از مبتکرترین افراد حال حاضر روی کره زمین است.
او طرحی را داد که فکر کردن به آن در مخیله هیچکس نمی‌گنجید، قرار دادن صدها ماهواره پیوسته در آسمان، به‌جای میلیون‌ها دکل مخابراتی بر سطح زمین، تا اینترنت در قله اورست هم در دسترس باشد، در کره ماه هم، و بشر یک قدم به خدا شدن نزدیک‌تر شود.

برخی خبرگزاری‌های معتبر گزارش داده‌اند؛ او به نماینده ایران در سازمان ملل پیشنهاد گفتگو داده، و گفته هر کجا برای شما راحت است همانجا می‌آید. او می‌توانست در حسینیه‌ای بنشیند، بگوید همه باید به دستبوسش بروند. می‌توانست بگوید من با یک چک، کل منابع و معادن ایران را می‌توانم بخرم، می‌توانست همه وقتش را صرف چاکران دربارش کند که چقدر باهوش است، چقدر نورانیست، می‌توانست تمام وقت به فکر آن باشد اگر مُرد وارثش که باشد!
می‌توانست تمام فکر و ذکرش آن باشد چطور می‌تواند اموال نسل‌های آینده را هم، بیشتر چپاول کند تا به ترویج ایدئولوژی‌اش نزدیک‌تر شود. او می‌توانست هزار فکر مسخره در سرش داشته باشد، که یک وقت ایران از این ملاقات سوءاستفاده نکند!
اما خیلی ساده، مبتکرانه، شجاعانه، بدون تشریفات گفت باید ببینم حرف ایران چیست، و آیا می‌شود بدون جنگ و تحریم به اهدافی مشترک دست یافت.
این فکری جوانگراست.

چه بسیار در سن جوانی فکرشان پیر شده.
و چه بسیار افراد با سن بالا که فکر جوانی دارند، شجاعت تصمیم‌گیری، جُربُزه حرکت بر خلاف روال قبل، نقد گذشته خود، بی‌توجهی به تشریفات دست و پاگیر، تعیین هدف و حرکت بی‌محابا در آن جهت.

مشکل ما در کشور هرگز با افراد پا به سن گذاشته نیست.
ما با افکار پوسیده مشکل داریم.
افکاری که چهل سال است حاضر نیستند یک ارزیابی بکنند، مسیرشان چگونه بوده.
افکاری که آنقدر دُگم هستند که هیچ جوانی، رغبت شنیدن‌شان را ندارد.
افکاری که خط‌شکنی را اصلا بلد نیستند. شجاعت تصمیم‌گیری ندارند، نوآوری در آنها مُرده.
و تنها معیار آنها در تصمیم‌گیری‌شان آنست که مبادا پرستیژشان آسیب ببیند!
مبادا مردم بگویند اشتباه داشته‌اند.
مبادا کسی به خدا بودن‌شان شک کند!

ایران نیازمند افکار جوان است.
ایران با افکار پیر بسیار صدمه دیده
افکار حاکم بر کشور ما
بیشتر برای نگهداری در موزه‌ها مناسب است
نه برای اداره کشوری در قرن بیست و یکم
آن هم ایرانی با تمدن چند هزار ساله!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

14 Nov, 16:26


سفر - سیاوش قمیشی

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

14 Nov, 16:25


برای
"کیانوش سنجری"
که مظلومانه رفت

✍️ رحیم قمیشی

من تا امروز نمی‌دانستم جوانی که دیشب به زندگی خود پایان داده بود، قبلاً زندانی سیاسی بوده است، قبلاً ماه‌ها در انفرادی به سر برده، قبلاً با وثیقه آزاد شده، و او برای استخدام در بخش خصوصی هم، گواهی عدم سوءپیشینه نمی‌توانسته بگیرد.
من نمی‌دانستم او را به قتل رسانده‌اند.
و الان قاتلش آزادانه می‌گردد!
آمدم برای قاتلش بنویسم، صورتش را از اخبار برنگرداند، مردم همه عزادار او هستند.
همان وقتی که او را به انفرادی بردید، همان موقع که به او فهماندید در کشورش جایی برای زندگی ندارد، همان موقع که به او تفهیم کردید چون شما را قبول ندارد، چون نظام‌تان را قبول ندارد، یک مجرم است، شما او را کشتید!
او تنها نفس می‌کشید...
شما قاتل او هستید!

چند زندانی پس از آزادی سکته کردند؟ همه مرگ‌شان طبیعی بوده؟ چند نفر در زندان جان دادند، یادتان هست به سینه هاله سحابی، که برای تشییع پدرش آمده بود بیرون از زندان، لگد زدید و او زود مُرد، شما قبلاً او را کشته بودید، شما قاتلید.
دختری را که غریبانه آمده بود تهران ظالمانه گرفتید، بردید وزرا، به او گفتید او منحرف است، فاحشه است! او چرا سکته نکند، چرا قلبش نایستد، شما او را کشته‌اید.
شما قاتل او هستید.
وقتی جوان‌ها را بیکار می‌کنید، پدران کار ندارند، حقوق‌شان به زندگی نمی‌رسد، مادران فرزندان‌شان را نمی‌بینند، و فردایش تشییع جنازه‌شان است، آنها نمرده‌اند، آنها را کشته‌اند.
شما قاتلید.

آن بچه‌ها که در خودروهای ناامن داخلی می‌میرند، آنها که در جاده‌های غیر ایمن می‌میرند، مرگشان طبیعی نیست، شما آنها را کشته‌اید، وقتی بودجه آباد کردن کشور را در خارج هزینه می‌کنید.
پدر و مادری که فرزندان‌شان را سوار هواپیما می‌کنند، پیکرهایی سوخته تحویل‌شان می‌دهید، و دروغ می‌شنوند و دروغ می‌شنوند، شما نه فقط آن فرزندان، پدر و مادرهایشان، برادرها و خواهرهایشان را هم کشته‌اید، نگاه نکنید نفس می‌کشند، من درد دل‌های آنها را دارم، منتشر نمی‌کنم دل مردم بیشتر نشکند. آنها برای مرگ‌شان و دیدار جگرگوشه‌هایشان لحظه‌شماری می‌کنند!
شما قاتلید.

همه آنها که ندارند خرج درمان‌شان کنند، همه آنها که دق می‌کنند، همه آنها که به‌خاطر اندیشه زندان‌شان می‌کنید، خانواده‌هایی که سال‌ها حق یک مرخصی، به زندانی‌شان داده نمی‌شود، دیگر زنده نیستند...
آنها فقط نفس می‌کشند.
شما قاتل همه آنها هستید!

ای قاتلان مردم ایران
شما که همه بودجه کشور را خرج جنگ افروزی می‌کنید، شما که مردم فقیر را فقیرتر می‌کنید، شما که برایتان مهم نیست همه چیز با چه سرعتی گران و گران‌تر می‌شود، شما قاتلید. شما قاتل معدنچیان هستید، قاتل آنها که به اعتیاد کشیده می‌شوند، زندگی‌هایی که از هم می‌پاشد.
شما صدها هزار از مردم ایران را کشته‌اید. شما قاتلید.
کیانوش سنجری را شما کشتید.
دنبال تشکیل پرونده بیماری زمینه‌ای برایش نباشید!
رد پای شما معلوم است
همه می‌بینند
دست‌هایتان را
که بر گلوی این مردم است.

روزی مردم خواهند گفت؛
هزار کشته می‌دهیم
اما دست قاتلان را کوتاه می‌کنیم.
روزی مردم خواهند گفت؛
اعتراض حق ماست
مرگ شرف دارد
به این زندگی!

کیانوش سنجری خیلی مظلوم رفت.
خدا کند آن زندگی را که از خدا طلب داشت
به او بدهند
یک زندگی بدون دلهره
بدون زندان
بدون ظلم
خدا کند او به آرزوهایش برسد
برسد به آنجا که
عاطفه باشد...

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

14 Nov, 07:35


بیا بریم کوه - رضا ملکزاده

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

14 Nov, 07:06


چه گناهی کردیم!

✍️ رحیم قمیشی

پنجشنبه صبح رفته بودم تنها شعبه بانک شهر کوچکی، که برقش طبق برنامه، رفته بود. کارمندان نشسته و ارباب رجوع تنها قدم می‌زدند و همزمان غر؛
- این چه مصیبتی است که بر سر ما آمده!؟
- چه گناهی کرده‌ایم که به این روز افتادیم.
- نگاه کن مدارک رفقایش را می‌گیرد تا بعداً انجام دهد، مدارک ما را نه!
- حالا ساعتی که برق می‌آید بانک تعطیل نشود!!
و کارمند بانک با خنده جواب می‌داد، نگران نباشند، تا دو ساعت دیگر حتماً برق می‌آید.
و البته معلوم نیست آنجا که باید پول برود آیا آن موقع برق دارد!!
واقعا ما چه گناهی کرده‌ایم که تقاص آن را پس می‌دهیم؟

برادرم، اگر ما در آلمان و انگلیس هم به دنیا آمده بودیم، شک نکنید آنجا را هم جهنم می‌کردیم! امروز آنجا هم برقش قطع بود، کارمندش به ما می‌خندید، دولت آنجا هم دنبال عیشش بود و حاکمانش به ما مردم می‌خندیدند!!
چرا از آنکه سواری می‌دهد سواری نگیرند.
کدام عقل سلیمی می‌گوید ملتی که بزرگترین منابع خداداد را در اختیار دارد، نه فریاد می‌کشد، نه حقش را مطالبه می‌کند، نه با هم هستند، نه شجاعت اعتراض دارند را، تا آخر حقش را نخورند.
بله، ما گناه کرده‌ایم!

وقتی خلخالی اعدام می‌کرد و با تمسخر می‌گفت ما می‌کُشیم، اگر گناهکار نبوده بهشت می‌رود! و گناهکار بوده چه بهتر، و خودش تا پایان عمر به پزشکان آویزان ماند شاید یکروز دیرتر به بهشتش ببرند!! و ما تنها نگاه کردیم، گناه کردیم و نتیجه‌اش همین است.
وقتی دستور دادند در زندان چند هزار نفر اعدام شوند، چون ممکن است آزاد شوند و خلاف کنند، و ما هیچ کاری نکردیم، گناه کردیم.
وقتی گفتند ما می‌خواهیم تا رفع مشکلات جهان فقط بجنگیم، و نگاه کردیم، گناه کردیم.
وقتی مطبوعات را بستند.
وقتی در کهریزک جنایت کردند.
وقتی انسان‌ها را به جرم اندیشیدن زندان کردند.
وقتی احکام اعدام صادر شد، شش اعدام برای کشته شدن یک نفر، بدون دادگاه علنی، بدون وکیل مدافع.
ما گناه کردیم.
وقتی به زنان‌مان اهانت شد
وقتی گفتند حکومت حق ابدی آنهاست
و ما تنها نگاه کردیم و پچ‌پچ
گناه کردیم.
ما گناه کاریم!
و این کمترین سزای ماست.
ما حق اعتراض را از خود سلب کردیم...

هوای آلوده، قطع برق، بنزین آلوده، ماشین‌های فرسوده، طبیعت بی‌جان، دل‌های مرده، حاکمانی مستبد و شادمان، طبقه‌ای ده درصدی مسلط بر همه کشور...
این تاوان مسلم گناهان ماست.

اینکه هر روزمان با اخبار ناخوش شروع می‌شود
اینکه هر روز حکم جدید اعدام داریم
هر روز یک خودکشی از سر استیصال و اعتراض
هر روز با دلهره بیدار می‌شویم
هر صدای بلندی حس شروع جنگ و خونریزی در ما ایجاد می‌کند.
تحریم هستیم و با نداری زندگی می‌کنیم
خزانه‌مان صرف آبادی بیگانگان می‌شود
دقیقاً تاوان گناه خود ماست.

و ما گناهکاران
در جهنم خودساخته‌مان
هر روز باید بسوزیم و باز زنده شویم
تا باز سوزانده شویم...
مگر بدانیم
هیچ ملتی به پیشرفت و رفاه و آزادی نرسید
مگر آن را خواست
و به پای خواسته‌اش ایستاد
و از هزینه دادن هم نترسید!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

13 Nov, 06:16


شبونه - شروین حاجی‌پور

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

13 Nov, 06:15


فصل خنده‌های ما هم می‌رسد

✍️ رحیم قمیشی

دوستم آنسوی دنیا استاد دانشگاه است، همانجا که حاکمیت پر از ظلم ما، قرار است آنجا را فتح کند و به آنها زندگی یاد بدهد!
می‌گوید برای همه ما، در بدو شروع به تدریس، دوره‌هایی ضروری و اجباری گذاشتند تا اگر احساس کردیم دانشجویی بی‌انگیزه شده، سر در لاک خود دارد و ممکن است یک وقت خودکشی کند، چه‌کار باید بکنیم، به کجا آن را گزارش کنیم تا بطور غیرمحسوس کمکش کنند، مبادا به سمت تصمیم اشتباهی برود.
آنجا جان ارزش دارد.
فارغ از آنکه مؤمن است یا بی‌دین، پولدار است یا بی‌پول، خارجی است یا داخلی!

دوستم آنسوی دنیا، تصمیم گرفت آرایشگاهی بزند، گفتند شما با آنکه آرایشگر ماهری هستی، اما لازم است شش ماه کمک آرایشگر باشی، سپس یک آزمون، تا ببینیم یاد گرفته‌ای چگونه باید با مشتری برخورد کنی، مبادا او را تحقیر کنی، مبادا بی‌ادبی کنی، همه چیز که کات کردن مو نیست!

در فاصله کمتر از یک هفته، سه دختر نازنین در کشورم خودکشی کردند، دو تا فوت کردند، یکی که زنده مانده و در بیمارستان روانی، به اجبار بستری شده!
دو دختر نوجوان، وقتی بخاطر آرایش و زیبایی لباس، تهدید به اخراج می‌شوند، چند ساعت بعد با دنیا خداحافظی می‌کنند، با همه ما! دخترانی که می‌شد امروز بین ما باشند، بخندند، ناز کنند، نازشان را بکشیم...

هیچ هیأت ویژه‌ای تشکیل نشد. هیچ دوره‌ای گذارده نشد. هیچ کس توبیخ نشد، هیچ‌کس تسلیت نگفت!
تقصیر آن دخترها بوده که حساس بوده‌اند، تقصیر آنها بوده که در نوجوانی یاد نگرفتند فحش بشنوند و عصبانی نشوند!
آنها یاد نگرفته بودند وقتی تهدید به اخراج می‌شوند، باید بخندند و انگشتشان را به نشانه غلط کردید به سمت گوینده بگیرند!
آن دختران آنقدر ناز بودند که با اولین دعوا بریدند، آنها دختران بی‌تجربه ما بودند.
آنها حق زندگی، حق شادی، حق خنده، حق جشن، حق تولد گرفتن، حق رقص، حق آواز خواندن داشتند، اما از همه اینها حق مُردن نصیبشان شد!
همان که در کشور ما زیاد است.
همان که رایگان توزیع می‌شود.
همان که برای حاکمان اهمیتی ندارد!

دختری در دانشگاه علوم و تحقیقات از سر استیصال، از سر درد، لباس‌هایش را درمی‌آورد، او به‌جای آنکه درک شود، به‌جای آنکه همکلاسی و مربی‌اش او را در آغوش بگیرد، دخترم چه شده، چه کسی اذیتت کرده، چرا بغض کرده‌ای، یکراست منتقل می‌شود به بیمارستان روانی‌ها!
او وقتی برهنه می‌شود می‌خواهد خودکشی کند، چرا کسی نمی‌فهمد!
او دستی برای نوازش نیافته.
او همدردی پیدا نکرده.
او خسته شده...
او دختر ماست
امروز در بیمارستان روانی‌ها به او چه می‌گذرد، هیچکدام نمی‌دانیم.
او برادر و خواهر، پدر و مادری نداشته؟ وکیلی ندارد تا بتواند فریاد بزند آنکه باید در آن بیمارستان‌ها بستری شود، روانی‌هایی هستند که نمی‌بینند در کشور چه خبر است، و تصور می‌کنند خدا هستند.
آنها را باید به روان‌درمان معرفی کرد که کنترل دستشویی خود را ندارند و کشور را بدست گرفته‌اند!
آنها باید درمان شوند که فکر می‌کنند تا نفس می‌کشند باید همه کاره باشند و اگر نود درصد مردم هم آنها را نخواهند باز حق حکومت دارند.

دوستان عزیزم!
چه خوب، رفتید جایی که هر روز با خبر مرگ بیدار نمی‌شوید.
چه کار خوبی کردید رفتید جایی که جان ارزش دارد.
وقتی کسی بغض می‌کند شانه‌ای برای درددل کردن پیدا می‌کند، برای خالی کردن دلش، برای گریه کردن!
چه کار خوبی کردید رفتید جایی که می‌توانید به پارک‌ها بروید و زیبایی‌ها را ببینید.
اینجا اخبار مرگ ما را فرا گرفته...
اخبار خودکشی تهیدستان
کارگران اخراجی
دانش آموزان
دانشجویان
پرستاران
پزشکان!

فقط قول بدهید، وقتی ما خودمان را پیدا کردیم و این دشمنان زندگی و دشمنان ایران را پایین کشیده، و به بیمارستان روانی سپردیم، شما هم برگردید...
تا به پشت سر گذاشتن این دوران سیاه
به صبح شدن این شب تاریک
بخندیم...
و آن روز را
با هم جشن بگیریم

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

12 Nov, 08:41


مرور - حامیم

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

12 Nov, 08:40


پزشکیان
و دو ساعت قطع برق دائمی در کشور

✍️ رحیم قمیشی

من یک تشکر ویژه به آقای پزشکیان بدهکارم، اینکه تا آنجا که ممکن است، تلاش می‌کند دروغ نگوید! و این ارزش بسیار بزرگیست.
همینکه گزینه دو ساعت قطع برق را جلوی مردم گذاشته و می‌گوید باید بین خفه شدن از دوده مازوت و قطع دو ساعته برق، یکی را انتخاب می‌کردیم و ما دومی را برگزیدیم، خیلی با ارزش است.
او راست گفت که چقدر عقب‌مانده‌ایم!
اگر او بخواهد راستگو بماند در یک سال آینده ولو نتواند کار مهمی بکند اما نقش ماندگاری در تاریخ ایران پیدا خواهد کرد.
وقتی بیاید و بگوید ما بخاطر بنزین و گازوئیل خفه‌کننده، آلوده و ارزان، و سوخت استاندارد و گران، دومی را انتخاب کردیم و بگوید مردم چاره‌ای ندارند جز اینکه با فقر دست و پنجه نرم کنند.

رئیس جمهوری راستگو، ولو ناتوان از کار، می‌تواند بیاید و راست و حسینی بگوید با توجه به سیاست‌های غلط آب‌خیزداری و ناتوانی در مدیریت آب، مجبوریم بین آب کشنده نیترات‌دار و قطع شش ساعته آب، یکی را انتخاب کنیم و ما دومی را برگزیدیم!
می‌آید و می‌گوید ما به‌خاطر فرونشست زمین مجبوریم صدها شهر و روستا را غیر مسکونی اعلام کنیم. تردد خودروهای غیر ایمن را ممنوع کنیم.
می‌آید و راستش را می‌گوید که چقدر از میوه‌ها و سبزیجاتی که می‌خوریم غیر بهداشتی و سرطان‌زاست.
چقدر از داروهای ما غیر استاندارد است.

او اگر راستگو بماند حتما می‌آید و می‌گوید سیستم آموزشی کشور ما چقدر عقب افتاده است، و اگر آن را ماه‌ها تعطیل کنند، چقدر بهتر می‌شود!
با راستگویی حتما خواهد گفت، که او هیچ بودجه‌ای برای توسعه کشور در اختیار ندارد و ما نباید انتظاری از او داشته باشیم.
او حتما خواهد آمد و خواهد گفت چه کسی به او گفته کابینه رئیسی را دست نزند و با همان وزیران ناکارآمد کشور را اداره کند!
اگر او راستگو بماند
حتما یادش می‌ماند گفته بود، اگر ظرف مدت محدودی نتوانست کار کند، صادقانه به مردم گزارش می‌دهد و کار را همان نیمه، واگذار می‌کند.

یعنی می‌شود در این حاکمیت کسی دروغگو نشود!؟
یعنی می‌شود یک هفته دیگر "بنا به دستور" نیاید و به‌دروغ بگوید مشکل کسری گاز حل شد و قطع برق دیگر نخواهیم داشت!
و باز نیروگاه‌ها مازوت بسوزانند
و باز مردم بمیرند
و باز دروغ حاکم بماند
تا مصلحت حفظ شود!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

12 Nov, 07:51


دلگیر - عرفان طهماسبی

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

12 Nov, 07:50


اژ شوره زار، گُلی نمی‌روید!

✍️ رحیم قمیشی

سال‌ها با خودم کلنجار رفته‌ام، یعنی می‌شود این همه جوان شهید شوند، محصول حاکمیت ما، تنها استپ‌هایی در شوره‌زار باشد. یعنی ممکن است، هیچ راهی برای بهبود شرایط نباشد!؟
یعنی ناامیدی را باید بپذیرم؟
دیدم همینطور است!

با این سیستم و این نوع حکمرانی جز بدتر شدن وضعیت هیچ انتظاری نمی‌شود داشت. این پراکندن گرد یأس نیست، یک واقعیت است.
واقعیتی که خیلی مقاومت کردم نپذیرم!
نه با مرگ کسی وضع بهتر می‌شود، نه رابطه با غرب و آمریکا، نه باز شدن فضای مجازی و برداشته شدن فیلترینگ، هیچکدام وضع را بِه نمی‌کند.
از شوره‌زار گُلی خوشبو نخواهد روئید.

مشکل از ولی‌فقیه نیست، از ولایت فقیه نیست، از حکومت دینی نیست، از اسلام نیست، مشکل از مردمان مؤمن به خدا نیست، مشکل از تحریم نیست، از تهدید جنگ نیست، مشکل از "هر حاکمیتی" است که می‌خواهد مردم را هدایت کند!!
حاکمیت هنر کند کمتر بدزدد، کمتر فساد داشته باشد، کمتر بکُشد، کمتر زندان کند.
اینکه حاکمیت بخواهد ارزش‌ها را تحکیم ببخشد، خود را منصوب خدا بداند، جامعه را نجات بدهد، آغاز انحراف است، انحرافی مهم، و انتهایش می‌شود امروز ما!!
وقتی پرده‌ها فرو می‌افتند و کسی تعجب نمی‌کند.
هر که بگوید آمده‌ام درستش کنم، دزدی جدید می‌شود.
جز خرابی افتتاح نمی‌شود، جز شر.
و این انتهای راه نسلی است که با امید واهی پای در راهی گذاشت، که جز شرمندگی و خسارت برایش نماند.

امروز باید خوشحال باشیم در روز فقط دو ساعت برق‌مان قطع می‌شود.
در سال ۲۰ روز هم هوای قابل تنفس داریم!
صورتحساب‌های اب و برق و گازمان اگر ده برابر می‌شوند، اما زنده‌ایم...
انتهای سپردن سرنوشت کشور به دست حاکمیت‌های نالایق و دروغگوی مدعی نجات، جز این نیست.
حاکمیت‌هایی که خود را بالاتر از مردم می‌پندارند!
ما چاره‌ای نداریم جز آنکه از امیدهای واهی دست برداریم.
نداشتن امید واهی سرآغاز نجات است.
راهی برای اصلاح، چه روبنایی چه زیربنایی باقی نمانده.
اگر مردم طرفدار خشونت و خونریزی نیستند، اگر مردم از آیندۀ بی‌دولتی هراسانند، اگر از دست رفتن اتحاد ایران می‌ترساندشان، نباید این توهم را پیش بیاورد که مردم حاکمیت را قبول کرده‌اند.
حاکمیتی که به هیچ قاعده دمکراتیک و حقوق بشری پایبند نیست، هرگز ثبات و پیشرفت و رفاه را به ارمغان نخواهد آورد!

مشکل از افرادی خاص نیست.
از مدل‌های حاکمیتی است.
و افکاری ماورائی است.
از آنهاست که مردم و کشور را
ابزاری می‌بینند
برای رسیدن به اهداف‌شان
اهدافی که هیچ ارزشی
جز برای خودشان ندارند
و ما باید آن را برای همیشه
از ریشه برکَنیم
چه در دل و ذهن‌مان
چه در صحنه اداره کشورمان

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

12 Nov, 07:50


دوستان سلام

از اینکه دوریِ سه چهار روزه، شد ده روز، عذر می‌خواهم.
گاه باید با خویش خلوت کرد؛
چرا راه می‌رویم اما به جائی نمی‌رسیم!
چرا باد می‌وزد، اما قایق‌مان همان جای قبلی است؟
چرا مقصد را می‌دانیم
اما نزدیک‌تر نمی‌شویم!

امیدوارم در گفتگوهای جدید بیشتر بتوانیم تمرکز کنیم بر راه آینده
با همه سختی‌هایش
سنگلاخ‌هایش
و آن زیباییِ مقصدش!

خیلی دوست‌تان دارم
رحیم قمیشی

پی‌نوشت:
از دوستان بزرگواری که همچنان ابتدای هر ماه مرا شرمنده محبت‌شان می‌کنند، استدعا دارم، بیشتر مرا شرمنده نکرده و پولی واریز نکنند. مشکلات همه ما مثل هم است و دوست ندارم حال که نتوانستم کانال را توسعه دهم، بیشتر مدیون شوم. قربان شما

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

02 Nov, 23:23


دوستان عزیزم

برای چند روزی
کانال دلنوشته‌ها، نوشته جدیدی نخواهد داشت.

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

02 Nov, 23:16


برای دوستان شهیدم؛
نمی‌خواهم خواب‌تان را ببینم!

✍️ رحیم قمیشی

مادر شهید، دلش حسابی گرفته بود.
می‌گفت نمی‌دانم چرا پسرم را خیلی کم در خواب می‌بینم، اما همان کم هم، تا می‌خواهم بغلش کنم، از خواب می‌پرم.
او گریه نمی‌کرد، تنها دل من را می‌سوزاند!
چرا خدا کمکش نمی‌کرد خواب پسرش را ببیند!
نگفتم مادر! من خیلی خواب دوستان شهیدم را می‌بینم، بغلشان هم می‌کنم، گاهی بیست بار هم بوس‌شان می‌کنم.
اما من مشکل دیگری دارم؛
نشده بتوانم آنچه می‌خواهم، به آنها بگویم! در خواب‌های من، انگار حرف زدن با آنها وجود ندارد، نمی‌دانم چرا!
آخر من خیلی چیزها آماده کرده‌ام برای دوستان شهیدم بگویم، اگر آن دنیا نبینم‌شان، همه‌شان عقده می‌شوند در دلم. آن وقت حتماً دوباره می‌میرم!

وقتی اسیر شدم، فکر نمی‌کردم موقع بازگشت، پدرم را نمی‌بینم. او چند ماه پس از اسارتم با آنکه در میانسالی‌اش بود، نماند، و من بی‌خبر، چهار سال خاطره جمع می‌کردم تا با آب و تاب برایش تعریف کنم. نشد و هرگز نگفتم.
مانده‌ام ببینم آن دنیا می‌بینمش یا نه!
می‌دانم آن بهشت و جهنمی که قدیمی‌ها تصویر می‌کردند وجود ندارد، اما نمی‌شود که مادر شهید نتواند یکبار دیگر پسرش را در آغوش بگیرد. نمی‌شود همسر شهید نتواند برای شوهرش بگوید چطور و با چه مشقت‌ها، بچه‌ها را بزرگ کرده، نه نمی‌شود...

من هم "باید" پدرم را دوباره ببینم.
من سال‌ها برای دیدنش نقشه کشیدم.
نمی‌خواهم برای سنگ قبرش بگویم.
نه، نمی‌خواهم!
شاید آن مادر با بغل کردن فرزندش سیر شود، اما من می‌خواهم همه چیز را برای پدرم بگویم...
بگویم پدر! من هر چه گفتی گوش کردم.
من زیادی هم جلو نرفتم، من گم نشدم، من بی‌احتیاطی نکردم. در آن عملیات، فرماندهان ما را ول کردند همان جلو.
من می‌دانستم تو و مادر منتظرم هستید، ولی برخی فکر کردند ما نه پدر داریم، نه مادر!
باید به او بگویم حق با او بود.
آنها که جنگیدند پس از جنگ سربار کشور محسوب شدند.
آنها که نجنگیدند شدند طرفداران حماسه‌سازی، طرفدار عملیات برون مرزی، تسخیر دنیا!
به او می‌گویم راست می‌گفت، ما جانمان بی‌ارزش بود، اما جان برخی ارزش داشت!
باید به او بگویم؛
عربده‌کشان جنگ، حاضر نشدند بروند جلو.
سیاه‌پوشان حسین، خیلی‌هایشان دروغ می‌گفتند که کاش با حسین بودند!
آنها که پیشانی‌هایشان پینه داشت
آنها که برای نماز چند مُهر می‌گذاشتند
آنها که صف اول را مال خود می‌دانستند
بیشترشان تظاهر به خداباوری می‌کردند
می‌خواهم به پدرم بگویم؛
ببخشد مرا
من باعث شدم او بمیرد
من باعث شدم مادرم ناگهان پیر شود
من دل‌های آنها را سوزاندم...

من نمی‌خواهم شهدا را فقط در خواب بغل بگیرم.
نمی‌خواهم فقط ببینم‌شان، آن هم از دور.
آنها باید بدانند پس از رفتن‌شان چه شد!
چقدر ما یاران‌شان را ناخودی دانستند
چقدر معیارها پس از آنها تغییر کرد
چقدر ما احضار شدیم برای محاکمه
چقدر ابن‌ملجم نامیده شدیم
چقدر گفتند یاران علی هم خائن شدند!
آنها باید بدانند ما به آنها خیانت نکردیم
حاکمان خیانت کردند
صاحبان ویلاها و پُست‌ها
آنها که گفتند خودشان ستون اسلامند
آنها که گفتند نمایندگان خدایند
همه‌شان خیانت کردند
آنها برای حکومت، برای پول، برای بزرگ نشان دادن خودِ کوچک‌شان.
به هیچ چیز رحم نکردند
نه به شهدا، نه به حقیقت، نه به بازماندگان شهدا، نه به مردم، نه به ایران!
نمی‌خواهم آنها تصور کنند ما کوتاهی کردیم
نه!
ما به عهدمان پایبند بودیم
اما آن مدعیان دروغگو
آن حقیرها
نگذاشتند...

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

02 Nov, 17:27


همسفر - مهدی جهانی

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

02 Nov, 17:27


آقای پزشکیان!
برای جشن صد روزگی ریاستت چه آماده کرده‌ای؟

✍️ رحیم قمیشی

می‌گویند در کلاس درسِ کشیش، وقتی او گفت؛ الان الاغی بال درآورده و در آسمان پرواز می‌کند، تنها کسی که از پشت میز با شتاب به طرف حیاط مدرسه رفت تا الاغ پرنده را ببیند، دِیوید بود!
همان پسری که همه می‌گفتند عقلش کامل نیست و از سادگی بی‌نهایتش هر چیزی را باور می‌کند.
وقتی همه به او خندیدند، یک جمله گفت:
من، من می‌دانستم الاغ پرواز نمی‌کند، اما نمی‌توانستم باور کنم کشیش هم دروغ بگوید!

آقای پزشکیان!
من همان دِیوید هستم، همان که نمی‌تواند باور کند یکی که نهج‌البلاغه می‌خواند، می‌تواند دروغ هم بگوید. سه روز دیگر حتما می‌آیی تا بگویی در این صد روز چه گذشت. امیدوارم نگویی چقدر ساده بودم که باور کردم الاغ هم پرواز می‌کند!

می‌دانستم تا حاکم اجازه ندهد گره فیلترینگ باز نمی‌شود، می‌دانستم روابط با کشورهای پیشرفته ممکن است بدتر شود، می‌دانستم متحجرین زیر بار پوشش اختیاری و سنگین دخترانم نمی‌روند، می‌دانستم آنها اگر جنگ بخواهند از دست هیچکدام از ما کاری برنمی‌آید، می‌دانستم در شرایط تهدید و بی‌پولی وضع بدتر می‌شود، که بهتر نمی‌شود، می‌دانستم ارزش پول ملی در دست تو نخواهد بود و ما باز هم فقیرتر و بدبخت‌تر خواهیم شد...
من می‌دانستم متخصصین اجازه اظهار نظر هم نخواهند داشت، چه رسد به سیاستگذاری، می‌دانستم تاج‌زاده و مدنی از زندان آزاد نخواهند شد، خانم‌های زندانی حکم‌شان سنگین‌تر خواهد شد، حصر سخت‌تر خواهد شد، می‌دانستم من و دوستانم باز احضار خواهیم شد، که چرا می‌نویسیم، چرا حرف می‌زنیم، چرا اصلا زنده‌ایم!
می‌دانستم اطلاعات از پرونده‌سازی‌ها دست بر نخواهد داشت. اعدام‌ها قطع نخواهند شد.
حتما شنیدی امروز در دانشگاه علوم و تحقیقات چه گذشت، چطور مردهای خشن دختران را تهدید به کتک کرده‌اند...
اما من، "دیوید" نمی‌توانم باور کنم تو هم دروغ گفته باشی!

لطفاً آن الاغ را نشانم بده در آسمان!
مگر نگفتی اگر نتوانستی کاری کنی می‌آیی و با مردم صادقانه سخن می‌گویی.
تو نتوانستی کاری بکنی...
نگو آیفون را که ریجستر کردی، یعنی کار.
نگو چهار استاندار عوض کردی، یعنی کار.
نگو تازه بودجه نوشتی، که می‌دانیم آنجا هم چه شده و ۱۴۰۴ بدتر از ۱۴۰۳ نشود بهتر نخواهد شد.
نگو وفاق ایجاد کردی که گریه‌ام می‌گیرد، آن وفاقی که فقط خودی‌های نظام ولایی درونش باشند کجایش وفاق است!؟
نگو اگر جلیلی بود الان جنگ بود!
این داستان خیلی تکراری شده.

آقای پزشکیان!
بگو آن الاغ پرنده کجاست؟
دیوید نمی‌تواند باور کند کشیش دروغ بگوید! من نمی‌توانم باور کنم کسی که کلام علی و نهج‌البلاغه سرمشقش باشد، با قدرت، نردِ عشق بازی کند.
بگو چه شد؟
بگو چه می‌خواهی بکنی!
بگو چرا هیچ روزنه امیدی نگشودی.
بگو چرا من و امثال من باز فقیرتر شدیم...

آقای پزشکیان!
صاحب این مملکت ماییم.
همان کسانی که صدایمان به هیچ کجا نمی‌رسد.
می‌گوییم جنگ نمی‌خواهیم، جنگ می‌شود.
می‌گوییم می‌خواهیم زندگی معمولی داشته باشیم، نمی‌شود.
می‌گوییم این راه که می‌رفته‌اید به ناکجاآباد است. به ما می‌خندید!
مردم این کشور همان مردمی هستند که برای شهریه مدارس دولتی‌ات باید کلاس‌ها را نظافت کنند.
صاحب این کشور همان مردمی هستند که اجاره خانه‌هایشان را ندارند بپردازند...

یا الاغ را نشانمان بده
یا صادقانه بیا و بگو
چه شد که موفق نبودی
و چرا باید امیدوار باشیم؟
بگو ادامه راهت، آیا همین خواهد بود؟

بیا و ثابت کن کشیش دروغ نمی‌گوید
دیوید دارد دیوانه می‌شود!
نگذار همه کلاس به او بخندند...

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

01 Nov, 10:44


جامعه‌ای که از دست می‌رود!

✍️ رحیم قمیشی

همسرم از قول دوستش گفته بود، دیروز آنها برای خرید واشر زودپزی خارجی، مجبور شده‌اند سه و نیم میلیون تومان پول بدهند، یعنی چندین برابر قیمت خرید خودِ زودپزشان، نه خریدی قبل از انقلاب، خریدی برای همین چند سال پیش.

دیشب میهمان داشتیم و باید خریدهایی می‌کردم. ماشین را به تعمیرگاه سپردم و در همان حوالی تعمیرگاه سعی کردم خریدهایم را انجام دهم.
فروشگاه بزرگ زنجیره‌ای، در همان نزدیکی مرغ‌هایی نسبتاً ریز داشت، کیلویی ۸۵ هزار تومان، زنگ زدم خانه، گفتند خیلی خوب است بگیر!
پنج مرغ برداشتم، صندوق بدون وزن کردن آنها، همه را شش کیلو حساب کرد. گفتم اجازه هست وزن کنم، دیدم مرغ‌ها ۵ کیلو هستند!
با احترام گفتم شما پول یک کیلو را اضافه گرفته‌اید، صندوقدار با ناراحتی گفت، شرکت همه مرغ‌ها را ۱۲۰۰ گرمی حساب کرده، ما هم باید همینطور بفروشیم!
گفتم پس نگویید کیلویی ۸۵ هزار تومان، بگویید کیلویی ۱۰۲ هزار تومان!
خیلی ناراحت شد.
من ناشکری کرده بودم.‌ خساست به خرج داده بودم، باید می‌رفتم در صف تره‌بار تا صد هزار تومان صرفه‌جویی کنم! به نظر فروشنده من آدمی تازه برخاسته از خواب اصحاب کهف بودم.

طبق لیست رفتم موز بگیرم، نوشته بود کیلویی ۹۹ هزار تومان، چرا اینقدر گران شده بود نمی‌دانستم، وقتی وزن کرد، دیدم عددش اشتباه شده، در فاکتور نگاه کردم، ۱۰۵ هزار تومان خورده بود، گفتم پس چرا درشت نوشته‌اید ۹۹، عذرخواهی کرد، جوری ۱۲ هزار تومان را به من برگرداند که احساس خجالت کردم.
من از اصحاب کهف شده بودم.
چرا همه‌اش اتفاقات غیر قابل تصور می‌افتاد، نمی‌دانستم.

برگشتم مکانیکی، ماشینم خرابتر از اولش بود. پانصد هزار تومان باید پرداخت می‌کردم. گفتم این که بهتر نشده! گفت قطعه را عوض کرده‌ایم، اما قطعات کهنه، خرابش هم، بهتر از قطعات نو تعویضی هستند!
می‌نالید از وضعیت قطعات بی‌کیفیت خودرو، از قطعات بدون برند، بدون گارانتی، بدون درج قیمت، بی‌صاحبی مملکت، اینکه دزدی زیاد است، اینکه اجاره مغازه کوچکش شده پنجاه میلیون در ماه و هزار بدبختی دیگر.
و من باید از او تشکر می‌کردم.
تا نفهمد من یک اصحاب کهفی‌ام!

آن اصحاب وقتی بیدار شدند فقط پول‌شان بی‌ارزش شده بود.
ما در این ۴۵ سال اخلاق‌مان، فرهنگ‌مان، صداقت‌مان، اعتقادمان به خدا، باورمان به بازگشت عمل‌مان به خودمان، در کنار پول و اعتبارمان، و همه چیزمان نابود شده.

قیمت میوه‌ها را نیم کیلویی می‌نویسیم تا مشتری راغب به خرید شود.
قیمت پوشاک را به تومان می‌نویسیم، تا مشتری پس از خرید متوجه شود ۲۴۰ هزار نبوده و دو میلیون و چهارصد هزار از کارتش کم شده، قسم دروغ می‌خوریم، چک‌های برگشتی ما رکورددار جهان است، بزرگ‌ترین کلاه‌برداری‌های جهانی در کشور ما رخ می‌دهد. بیشترین زندانیان اقتصادی را در جهان داریم.

ما اسرائیل و آمریکا و انگلیس و منافقین و صدام را شکست دادیم!
ما هر چه ضد ولایت فقیه بود را از دار دنیا حذف کردیم!
اصلا جهان را به دین و آئین خودمان درآوردیم.
با این کثافتی که سر تا پایمان را گرفته چه می‌کنیم!؟
با این بی‌فرهنگی
با این بی‌قانونی
با این عادت به زندگی در جنگل
با این جنگ برای تنازع بقا

کاش مثل اصحاب کهف
دوباره می‌خوابیدیم
و این دایره وحشت
جلوی چشمان ما
قرار نمی‌گرفت.

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

01 Nov, 09:55


چرا ایران به اسرائیل حمله نخواهد کرد!

✍️ رحیم قمیشی

در سیاست پیشگویی غلط است.
هیچکس نمی‌داند فردا چه خواهد شد. به فرض هم تمام تحلیلگران سیاسی وقوع یک شورش اجتماعی در کشوری را پیش‌بینی کنند، همان پیش‌بینی دقیق علمی، عاملی می‌شود برای عدم تحقق آن.
چون حاکمیت با ابزاری که در دست دارد نسبت به پیشگیری آن شورش اقدام خواهد نمود. پول‌پخشی خواهد کرد، نیروهای فراوان نظامی را به خیابان خواهد آورد و ده‌ها راه دیگر، که در ایران اکثر آنها را در سال‌های گذشته تجربه کرده‌ایم.
اما چرا می‌گوییم ایران به اسرائیل حمله نخواهد کرد.

اگر عقلانیتی در کار باشد
اگر منافع دراز مدت ایران مد نظر باشد
اگر با واقعیات بخواهند تصمیم بگیرند.
از طرف ایران حمله‌ای را شاهد نخواهیم بود، و گر نه عالم دیوانگان هرگز قابل پیش‌بینی نیست!
اسرائیل نشان داد از خارج از مرز ایران (به ادعای مقامات) می‌تواند پایتخت را با دقت مورد هدف قرار بدهد.
آمریکا نشان داد در حمایت از اسرائیل، ولو افکار عمومی جهان را همراه نداشته باشد، کوتاه نمی‌آید.
روسیه نشان داد نقش فعالی در خنثی نمودن حملات اسرائیل برعهده نخواهد گرفت.
و مهمتر از همه؛
جامعه نشان داد با حمله خارجی هم، حاضر نیست مشکلاتش را فراموش نموده و به هر قیمتی از نظام حمایت کند.
همچنان موضوع گرانی‌ها مهمترین معضل جامعه است، ناکارآمدی دولت مستقر، فیلترینگ، حاکمیت اقلیت بر اکثریت، برخوردهای ناشایست با بانوان، زندانی بودن در چهاردیواری ایران، جدایی حاکمان از دردها و خواست‌های منطقی ایرانیان و اعدام و زندان و حصر و حبس و تهدیدی که از حد گذشته. اینها را نمی‌توان نادیده گرفت.

ایران به اسرائیل حمله نخواهد کرد!
اسرائیل بدون حمایت سیستم پدافندی تاد آمریکا درصد بالایی از موشک‌های شلیک شده از ایران را در هوا خنثی می‌کرد. حال احتمالا این درصد بسیار بالاتر خواهد رفت.
اسرائیل قبلاً تظاهر می‌کرد دادن یک کشته برایش بسیار دردناک است، الان نشان داده قابلیت هضم دو هزار و چند هزار کشته را دارد.
اسرائیل قبلاً تلاش می‌کرد افکار عمومی جهان را همراه خود کند، امروز آن را بی‌خیال شده و به حمایت دولت‌ها اکتفا نموده.
دولت‌های عربی برای حل مشکل فلسطین در عربستان تشکیل جلسه داده، از ایران دعوت هم ننمودند.
دولت رسمی فلسطین، حزب‌الله لبنان، گروه‌های فتح و امل، آمادگی خود را برای توافقاتی با اسرائیل به‌وضوح نشان داده‌اند.
شکنندگی اقتصاد کشورمان به روشن‌ترین شکل ممکن خود را نشان داده و هر آن احتمال ناآرامی به دلیل گرانی‌های بی‌حد و حصر می‌رود، دولت ورشکستگی‌اش را بطور غیررسمی اعلام نموده است.
با دلار هفتاد هزار تومانی و بی‌ارزشی پول ملی.

لذا هیچ عقل سلیمی ادامه درگیری نظامی با اسراییل و آمریکا را توصیه و یا تجویز نمی‌کند.
حاکمیت ایران تنها فرصت اندکی در اختیار دارد تا خود را با نظام جهانی آشتی داده و به حل مشکلات بی‌پایان داخلی بپردازد، در غیر اینصورت شکاف‌های داخلی دهان باز کرده و بحران‌های غیر قابل کنترل کشور را تهدید خواهند کرد.
بستن پرونده درگیری مستقیم، در شرایط حاضر، عقلانی‌ترین گزینه ممکن است، اما اینکه تصمیم دیگری اتخاذ و به اجرا درآید، معنای خاصی در خود دارد.
برخی تصمیم دارند به قیمت نابودی ایران افکار و آرزوهای اشتباه خود را به کرسی بنشانند!
معنایش آنست که رفاه و امنیت مردم در رده چندم اهمیت مقامات قرار دارد.
معنایش آنست که محاسبات عقلی و نظر اکثر مردم در نظر حاکمان جایی ندارد.

بدون هیچگونه بزرگنمایی، درصد زیادی از مردم ایران، از اینکه اسرائیل در حمله پنجم آبان‌ماه، مراکز مهمتر و حساس‌تری را در کشور هدف نگرفته، سرخورده شده‌اند!!
بخصوص وقتی متوجه شدند چقدر هدف‌گیری اسراییل دقیق بوده.
ما آرزو داریم هر تغییر و تحولی در ایران به‌واسطه عزم و اراده مردم اتفاق بیفتد، اما خوبست مقامات بدانند، ادامه حملات نظامی، با وجود نارضایتی شدید داخلی، شرایط را به گونه‌ای ممکن است رقم بزند که آنها هرگز انتظار ندارند.

بر خلاف تبلیغات هر شب رسانه‌ها که امشب عملیات ایران اتفاق می‌افتد، به نظر می‌رسد هیچ اقدام مهمی از سوی ایران به اجرا نخواهد رسید.
اگر تصمیم‌ها بر منطق استوار باشند!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

29 Oct, 10:03


ضد جنگ - شروین حاجی‌پور

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

29 Oct, 10:01


ایران و راه حل دو کشوری؛
اسرائیل و فلسطین

✍️ رحیم قمیشی

سازمان ملل، شورای امنیت جهانی، کشورهای عربی، آمریکا، اروپا، روسیه، چین، دولت خودگردان فلسطین و بیش از ۱۹۰ کشور جهان، اتفاق نظر دارند مشکل اسرائیل و فلسطین با تشکیل دو دولت مستقل قابل حل است.
دو دولت مخالفند؛ اسرائیل و ج.ا. ایران!
حاکمان ایران معتقدند آنجا باید یک کشور باشد، یا یهودیان زیر دست مسلمانان بروند و یا مسلمان‌ها زیر دست یهودیان!
و مسلم است رأی‌گیری به نحوی باید انجام شود که مسلمانان رأی اول را بیاورند! یعنی تمام فلسطینی‌هایی که برای همیشه از آنجا مهاجرت کرده و قصد بازگشت هم ندارند باید حق رأی داشته باشند! و به عکس یهودیان مهاجر، بدون حق رأی باشند.
مخالفت دولت اسرائیل هم که طبیعی است. تا قدرت را در دست دارد زیر بار هیچ طرحی نمی‌رود، به‌ویژه که ادعا می‌کند ایران در صدد محو اوست.

چقدر منطقی، عقلانی و پسندیده است مقامات ایران اعلام کنند، همراه سازمان ملل، شورای امنیت و همه کشورهای جهان با راه حل دو دولتی موافقند و تمام مساعی خود را در این راه بکار می‌گیرند.
مسلماً آرزوی ما اینست مجددا ایران و تاجیکستان و ترکمنستان و ارمنستان و آذربایجان و حتی افغانستان یک کشور بزرگ و مقتدر شویم، اما آیا امروز شدنی است؟ پافشاری بر چنین موضوعی چقدر منطقی است؟!
چرا ما باید به‌جای مردم فلسطین تصمیم بگیریم.
تا کی باید سرمایه‌های کشور صرف یک آرزوی دست نیافتنی شود؟
کی قرار است از جرگه اسرائیل بیرون بیاییم؟ و عملاً اهداف او را دنبال نکنیم!

راه حل دو کشوری بهترین راه‌حل است، اینکه رئیس قوه قضائیه ایران طرح چنین دیدگاههایی را بر خلاف امنیت ملی قلمداد کرده، تنها در صورتی قابل قبول است که بگوییم ما اصالتا فلسطینی هستیم، نه ایرانی!
اکثریت مردم حکومت دینی نمی‌خواهند، حاضر به رفراندوم نیستید.
اکثریت مردم روابط محترمانه با آمریکا، اروپا و جهان را خواهانند، حاضر به عمل نیستید.
اکثریت مردم با سختگیری پوشش و حجاب اجباری مخالفند، نمی‌پذیرید.
به وضوح اکثریت مردم از فیلترینگ فضای مجازی خسته و خشمگینند، آنها را صاحب صلاحیت نمی‌دانید.
اکثریت مردم انتخابات‌های شما را نمایشی می‌دانند، و می‌دانید، اما خود را به ندانستن می‌زنید.
حداقل در این زمینه نظر مردم را جویا شوید؛
آیا با دخالت در سرنوشت مردم فلسطین موافقید؟
آیا همراه شدن با نظر اکثر مردم دنیا و نهادهای جهانی را قبول دارید؟
آیا با پافشاری ایران بر راه حل محو اسرائیل موافقید؟

اگر تنها یک سوم مردم کشور با شما موافق بودند، شما بروید جشن بگیرید! که چنین نیست. شما بیست درصد جامعه ایران هم نیستید!
چرا پذیرش راه حل دو کشوری فلسطین و اسراییل باید بر خلاف امنیت ملی قلمداد شود!

تا کجا بدون منطق می‌خواهید برانید!
تا کجا بر خلاف نظر اکثریت مردم می‌خواهید اقدام کنید.
تا کجا می‌خواهید خواست مردم را نبینید؟
فکر نمی‌کنید روزی مردم، شما و ایده‌های ایدئولوژیک‌تان را به زیر می‌کشند.
فکر نمی‌کنید چرا مردم از حمله اسرائیل نمی‌ترسند؟
فکر نمی‌کنید تاریخ، عرصه جنگ عده‌ای امام حسینی و عده‌ای یزیدی نیست، و شما حسین نیستید!
این نمایشنامه شما خیلی وقت است عمرش پایان یافته.
آیا مردم حق ندارند تعیین کنند بودجه‌شان صرف چه اموری باید بشود؟

دست برداشتن از ایده‌های دگم محو اسرائیل امروز یک ضرورت است، این را با صدای بلند اعلام می‌کنیم، اگر این موضع خلاف امنیت ملی شماست!! لطفاً زندان‌هایتان را برای جا دادن هفتاد میلیون ایرانی باز کنید!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

28 Oct, 13:33


همخوانی ای ایران - اجرای شادمهر عقیلی

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

28 Oct, 13:29


ایران ای سرای امید

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

28 Oct, 13:21


هفتم آبان
روز کوروش کبیر گرامی باد

✍️ رحیم قمیشی

افتخار می‌کنم فرزند ایرانم، فرزند کوروش کبیر.
افتخار می‌کنم نیاکان بزرگ من، هنگامی که جهان با ظلم و جنایت اداره می‌شد، پیام آور صلح و راستی در دنیا شدند.
افتخار می‌کنم ۲۵۶۲ سال پیش وقتی کوروش، بابل بزرگترین شهر جهان را بدون خونریزی فتح کرد، پرچم همزیستی، دوستی و راستی را در آنجا برافراشت.
او دستور داد هیچکس حق ندارد متعرض پیروان هیچ دین و آیینی شود. برده‌ها را آزاد کرد و به جهانیان منشور حقوق بشر را عرضه کرد.

من به ایرانی بودنم افتخار می‌کنم و به تاریخ پرشکوهم. در ایران من هرگز دختری زنده به گور نمی‌شد، گلادیاتورها خون همدیگر را نمی‌ریختند و افتخار پادشاهانش آن بود که مردمان سرزمین‌شان در رفاه و آسایش‌اند.
کوروش داعیه فتح جهان را نداشت، آرزویش گسترانیدن راستی و درستی، و صلح و صفا بین مردمان بود. او مرگ جهانیان را هرگز نمی‌خواست.
ماندگاری او در تاریخ، نه فتوحاتش بود و نه چاکران دربارش، نه تحمیل خدای خویش بر سایر بندگان. احترام به انسان‌ها و قدم‌هایش برای ساختن ایران بزرگ، تنها افتخارش بود.

افتخار می‌کنم که ایرانی‌ام و منشور کوروش، همچنان جان‌مایه سازمان ملل جهانی است و اندیشمندان شرق و غرب او را بزرگ می‌شمارند.

خودخواه‌ها، راه‌های رسیدن به مقبره‌اش را ببندند، او را از کتاب‌های درسی حذف کنند، بگویند او یک افسانه بوده، نامی از او در رسانه‌های غیر ایرانی‌شان نیاورند، جز کوچک کردن خود، چیزی نصیب‌شان نمی‌شود!
کوروش بزرگ افتخار همه ماست و به تمام جهان نشان خواهیم داد فرزندان او هستیم.
ما فرزندان صلح و آبادانی هستیم
فرزندان راستی و صداقت
و آرزوی بهترین‌ها
برای جهانیان

روز پدر ایرانیان
کوروش بزرگ
به همه مبارک

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

27 Oct, 21:19


ماه دلم - هوروش بند

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

27 Oct, 21:18


آن روزهای کرونایی

✍️ رحیم قمیشی

در آن روزهای نحس همه‌گیری کرونا، من که بیماری زمینه‌ای داشتم، دکترم توصیه اکید داشت اصلا از خانه بیرون نروم، اگر هم به ضرورت می‌روم، خیلی زود برگردم.
کسی را بغل نکنم، با کسی روبوسی نکنم، ماسکم را برندارم، تا زنده بمانم!
بارها خواستم بروم به دکترم بگویم من این زندگی را نمی‌خواهم!
وقت نمی‌داد همۀ حرف‌هایم را بزنم.

من دلم برای آن پیرمردی که کنار ایستگاه مترو خرت و پرت می‌فروخت تنگ می‌شد.
دلم برای آن بچه‌ها که سر چهارراه گل می‌فروختند. دلم برای باغبان پیری که دیگر هیچوقت نیامد برای کار در باغچه‌مان، دلم برای آن راننده‌ای که داد می‌زد، فقط یه نفر! حرکت.
دلم برای مدرسه‌های شلوغ و بچه‌های مدرسه‌ای می‌گرفت، برای مادرهایی که یک ساعت می‌ایستادند آنجا، دختر یا پسر کوچک‌شان را ببرند خانه، برای سرایدار مدرسه، برای آن شلغم و لبو فروشی که دیگر اجازه کار نداشت.

من دلم برای گربه‌ها و سگ‌های ولگرد خیابان‌مان هم می‌گرفت. وقتی سگی وارد می‌شد چطور گربه‌ها می‌پریدند روی درخت‌ها، همانطوری که موش‌ها از دست آنها، دلم برای رفتن زیر باران می‌گرفت. چقدر برای یک سفر دلم تنگ می‌شد.
چقدر مُردند، نشد برایشان مراسم بگیریم.
گفتیم پس از کرونا می‌گیریم، نشد، نگرفتیم!
نماز جمعه‌ها تعطیل شدند، مساجد و زیارتگاه‌ها هم، چقدر خندیدیم به آنها که فکر می‌کردند بدون آنها، خدا تنها می‌ماند!

یک بار که کرونا گرفتم و کارم به بستری در بیمارستان کشید، با خدا دعوایم شد.
احساس کردم دارم می‌میرم، گفتم خدایا اینهمه مقاومت کردم تا روزهای پس از کرونا را ببینم، نبینم!؟ عدالتت کجا رفت؟
دیدم با دعوا کار پیش نمی‌رود، آخر سر التماسش کردم تا بمانم.
دلم می‌خواست بدون ماسک هم قدم بزنم. سوار مترو شوم دستفروش‌ها را ببینم.
دلم می‌خواست روزهایی را ببینم که ما آدم‌ها از هم نمی‌ترسیم.
برادر از برادر نترسد، خواهر از خواهر.
دلم می‌خواست رستوران‌ها باز شوند.
سینماها، ورزشگاه‌ها، مدرسه‌ها، دانشگاه‌ها

نمی‌دانم چرا ما آدم‌ها خیلی زود گذشته را فراموش می‌کنیم!
چرا زود یادمان می‌رود همه آن نعمت‌ها را که داریم.
امکان سفر کردن را
امکان دیدن دوستان‌مان را
رفتن به جاهای شلوغ بدون ماسک را
رفتن به مراسم‌ها...
چرا همه‌اش سرمان شلوغ است!
همه‌اش کار داریم.
چرا فکر می‌کنیم تا ابد زنده‌ایم.
همیشه فرصت داریم
برای بوسیدن
برای عشق ورزیدن
نه!!
ما با التماس همین روزها را خواسته بودیم
همه چیز حکومت و جنگ نیست
همه چیز سیاست و مکر نیست
ما می‌توانیم خودمان باشیم
همان که دوست داریم
می‌توانیم به آنچه داریم
دلخوش باشیم
و امیدوار به آینده‌مان

نباید همه چیز یادمان برود!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

27 Oct, 05:41


ایران پیروز شده، اسرائیل هم!

✍️ رحیم قمیشی

گزارش نظامی حاکمیت ایران نشان می‌دهد، اسرائیل اصلأ وارد مرزهای ما نشده، راکت‌هایی با سر جنگی بسیار ضعیف پرتاب کرده، آنهم از فضای در اختیار آمریکا در عراق، با تجهیزاتی کاملآ آمریکایی، و کمترین آسیب به ایران وارد شده.
پس ایران برنده شده!

اسرائیل هم می‌گوید به تمام اهدافش دست پیدا کرده. بیش از صد جنگنده اعزام کرده و همه با سلامت بازگشته‌اند. اهدافِ دقیقا نظامی را مورد هدف قرار داده، پدافند ما را از کار انداخته، و او پیروز بوده!

حال که هر دو پیروز شده‌اند، به نظر ادامه مناقشه یک فعل بی‌خاصیت باشد. اسرائیل گنبد آهنینش سوراخ می‌شود و خوشحال است که از ۴۰۰ موشک ما ۳۵۰ تا را زده. ما لاشه یک راکت را هم پیدا نمی‌کنیم و مدعی هستیم ارزش پدافند نداشته‌اند!
من تخصصی در جنگ‌های هوایی ندارم اما هنوز باور نمی‌کنم هواپیماهای جنگی بتوانند راکت‌ها یا موشک‌هایی را حمل کنند که از خارج ایران، بتوانند پایتخت را هدف قرار دهند!
آیا واقعا هواپیماهای اسرائیل به ایران وارد نشدند؟
از طرفی ایران در اطلاعیه اش بارها سعی کرده پای آمریکا را به وسط بکشد! اینکه تجهیزات اسرائیل آمریکایی بوده‌اند، اینکه از فضای آمریکایی عراق استفاده شده و اینکه آمریکا باید منتظر عواقب این همکاری‌اش باشد!

یادم هست قذافی رهبر سابق لیبی، چندین ماه قبل از سرنگونی‌اش در سواحل کشورش با یک ناوچه آمریکایی درگیر شد، بلافاصله دستور داد در روزنامه‌هایشان با بزرگترین فونت ممکن بنویسند؛ جنگ لیبی و آمریکا شروع شد!
او چند ماه بعد در بیابان بدنبال راهی برای فرار می‌گشت که قبایل لیبیایی او را دستگیر و اعدام کردند.
اینکه مناقشه اسرائیل و ایران را درگیری نظامی ایران و آمریکا تعبیر کنیم هیچ خیری در آن نیست.
اسرائیل تجهیزات آمریکایی دارد، ما هم تجهیزات روسی!

اما اینکه خاک عراق در اختیار اسرائیل بوده (بنا به ادعای نظامیان ایران) اینکه عراق هیچ اقدامی برای ما نکرده، اینکه از خارج از مرزها موشک‌های هوا به زمین تا تهران رسیده‌ و در بین راه هدف قرار نگرفته‌اند، اینکه اسرائیل توانسته حمایت مطلق آمریکا را داشته باشد و ما حمایت نیم بند روسیه را هم کسب نکرده‌ایم! اینکه بازار ما طی سه هفته گذشته در آشفته‌ترین وضعیت خود به سر برده بود، یعنی اینکه ما باید در دکترین دفاعی خود بازنگری اساسی کنیم.

اما حال که ما پیروز مطلق میدان بوده‌ایم و اسرائیل هم ادعاهایی توخالی داشته، و یک ترقه بازی بیشتر نبوده، آیا فرصت مناسبی نیست که پایان جنگ با اسرائیل و آمریکا را اعلام نموده و اینک که قدرت نظامی خود را به نمایش گذارده و پوزه هر دو را به خاک مالیدیم، اجازه دهیم کمی هم مردم به زندگی خود برسند؟!

سیستم آموزشی ما هزاران مشکل دارد، سیستم درمانی ما، دخل و خرج بودجه، بورس، تولید، اشتغال، ارزش پول ملی، ناترازی تولید و مصرف گاز و برق و آب، مشکل بنزین آلوده، جاده‌های ناامن، خودروهای بی‌کیفیت، تحریم، لیست سیاه بین‌المللی، زندان‌های پر، بی‌اعتمادی مردم به حاکمیت...

اسراییل را شکست دادید
آمریکا را هم از پای درآوردید!
حالا هنر حکومت‌داری خود را در داخل نشان دهید.
آیا الفبای حکومت‌داری در شرایط آرام را بلدید؟
یا باز هم باید شرایط را بحرانی کنید
تا همه مشکلات را به آن ربط دهید!

اسرائیل نگذاشت
آمریکا نگذاشت
صهیونیست‌ها
آمدن ترامپ
نکند خودتان هم باور کرده‌اید.زمین و زمان نمی‌گذارند
موفقیت نصیبتان شود!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

26 Oct, 17:51


۱۰ جوان رشید در کام مرگ
و بی‌لیاقتی مقامات مسئول

یکی از بدی‌های مهم جنگ همین است که اخبار بسیار بااهمیت، می‌شوند خبرهای چهارم و پنجم!
۱۰ جوان، غالبا سرباز و کارکنان فراجا، در کمین اشرار، در منطقه تفتان، گرفتار و کشته می‌شوند، یک گروه تروریستی بدنام مسئولیت آن را بر عهده می‌گیرد، و دیگر کسی نمی‌داند بر سر خانواده‌های آن شهدا چه می‌رود.

اینکه گروه‌های تروریستی شرق کشور با کشتن سربازان وظیفه احساس پیروزی می‌کنند، چقدر شرم آور است. اینکه چنین ترورهایی برایمان عادی شده، اینکه هیچکس پاسخ نمی‌دهد چرا یگان‌های ضربت قوی وجود ندارند تا بلافاصله با هلی‌کوپتر و تجهیزات قوی، به کمک سربازان بروند، دردهایی است که تمامی ندارند.
با دیدن عکس‌های جوانان عرق شرم بر پیشانی‌مان می‌نشیند.
چرا خبر مرگ در کشور ما عادی می‌شود.
چرا مشکلات سیستان و بلوچستان ریشه‌یابی و حل نمی‌شوند. چرا سربازان ما از تجهیزات کافی، جلیقه‌های ضد گلوله برخوردار نیستند.
چرا سربازان باید عقب وانت نشسته به ماموریت اعزام شوند.
چرا هزینه‌هایی که برای لبنان و فلسطین و یمن و عراق می‌شود، یک دهم آن برای امنیت واقعی کشور صرف نمی‌شود!؟

و چرا کسی به‌خاطر این ناکارآمدی‌ها از کار برکنار نمی‌شود!
این جوان‌ها آینده سازان این کشورند. سربازان آموزش ندیده را حق ندارید در کارهای سخت به کار بگیرید و نیروهای ورزیده را در شهرهای بزرگ به جان مردم بیندازید.
چرا هیچ چیز کشور، بهتر نمی‌شود...

تسلیت به مردم ایران
و تسلیت به خانواده‌های داغدارشان

رحیم قمیشی

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

26 Oct, 11:14


حمله اسرائیل به ایران
آنچه ما نمی‌دانیم!

✍️ رحیم قمیشی

سحرگاه امروز هواپیماهای جنگی اسرائیل ظاهراً خود را به قلب پایتخت رسانده و مناطقی را مورد هدف قرار دادند.
متاسفانه طبق معمول هیچ مقام مهمی گزارشی دقیق به مردم نمی‌دهد و اگر فضای مجازی نبود شاید هنوز تصور می‌کردیم رعد و برقی در آسمان اتفاق افتاده!
پرسش‌های مهمی که بی‌پاسخ مانده:

چند هواپیما وارد ایران شدند؟ آیا اسرائیل راست می‌گوید بیش از یکصد هواپیما بوده‌اند؟
سامانه‌های پدافند هوایی پیشرفته روسی (اس ۳۰۰ و اس ۴۰۰) چرا موفق نشدند چند فروند از انها را مورد شناسایی قرار داده و یا هدف قرار دهند؟
در حالی که نظام تمام این روزها منتظر حمله اسرائیل بوده، به جز احتمال تلافی، چه تدبیری برای ناکام گذاردن آن حمله داشته؟
حمله اسرائیل حداقل دو ساعت به طول انجامیده، چه روشی برای آگاهی‌بخشی به مردم اطراف صنایع نظامی و انبارهای موشکی، بکار گرفته شد؟ تا با خطا رفتن احتمالی یک موشک از سوی اسرائیل، ایران تلفات بالایی نداشته باشد.
آیا امید مقامات به دقت حمله اسراییل بوده؟
هواپیماهای اسرائیل اگر رادار گریز بوده‌اند، آیا احتمال یا امکان آن را نداشته‌اند، مراکز مهمتری را هدف بگیرند؟
سخنگوی نظامی ایران کیست؟ آیا فرماندهی کل نیروهای مسلح ضرورتی برای گفتگوی مستقیم با مردم را احساس نمی‌کند؟
سری بودن مراکز هدف قرار گرفته، آیا دلیل می‌شود مردم اصلا ندانند چقدر لطمه به کشور وارد شده، یا اصلأ لطمه‌ای وارد نشده! وقتی اسرائیل آدرس همه را داشته.
و نهایتاً مردم حق دارند بدانند چه شده و چه خواهد شد.
چرا هیچ آژیر خطری به صدا در نیامد.
چرا هیچ پیامک خطری به دست هیچکس نرسید.
آیا بی‌خبر گذاردن مردم نشان از آن ندارد که نظام هم پذیرفته، بسیاری از مردم این جنگ را مربوط به خود نمی‌دانند!!
هیچ نظام سیاسی، بدون همراهی استوار مردمش پیروزی بدست نیاورده، آیا ایران قرار است یک نمونه بدون رقیب و استثنایی در تاریخ بشریت شود؟
و در حالیکه مردم اخبار را با موبایل رصد و تماشا می‌کنند، قوای مسلح یک تنه با اسرائیل و آمریکا و ناتو درگیر شوند!

این راه موفقیت‌آمیز نخواهد بود.
مسیر غلط هر کجا جلویش گرفته شود
منفعت است!
با خود و با مردم روراست باشید.
اگر به ایران می‌اندیشید.

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

26 Oct, 05:11


شرایطی برای پایان بحران

✍️ رحیم قمیشی

اسرائیل پس از انجام عملیاتی در دو استان خوزستان و ایلام، و پایتخت کشور،، اعلام کرده عملیاتش به پایان رسیده.
هنوز از حجم خسارات و یا تلفات احتمالی گزارشی رسمی منتشر نشده، ولی آنچه از گزارشات فعلی غیر رسمی برمی‌آید ایران در صدد کم اهمیت جلوه دادن حمله شب گذشته اسرائیل است.

اسرائیل مدعی شده حمله از طریق هواپیماهای جنگی‌اش با سوخت‌رسانی در مسیر.بوده، و صرفا مراکز پدافندی و موشکی را هدف قرار داده.

اینک توپ در زمین ایران است.
آیا ایران پاسخ خواهد داد؟ یا با کم‌اهمیت جلوه دادن حمله تلافی‌جویانه اسرائیل، پرونده درگیری‌های رودررو را می‌بندد؟
قطعا تصمیم در سطح سران کشور اتخاذ خواهد شد و مردم تنها شاهد اوج‌گیری درگیری یا روند رو به آرامش خواهند بود.
اما اگر نظر مردم اهمیت داشته باشد؛
به جز تعدادی که فکر می‌کنند اسرائیل سبب خیر برای ایران خواهد شد، یا عده‌ای که تصور می‌کنند ایران توانایی از میان برداشتن اسراییل را دارد، به نظر می‌رسد اکثریت مردم با ادامه وضعیت تهدیدها از هر طرفی مخالف باشند.

تصور اینکه با حملات هوایی یا موشکی بتوان دستاورد بزرگی برای ملتی ساخت، یک توهم بیشتر نیست. شرایط بحران تنها به ضرر مردمی تمام می‌شود که در مواقع خطر هیچ پناهگاهی در اختیار ندارند. جنگ هرگز راه حل نیست.
اکثر مردم تحمل ادامه فشارهای عصبی تهدیدها را ندارند.

فرصت بازگشت آرامش به کشور، بهبود شرایط اقتصادی، تامین آزادی‌های مردم، و توسعه روابط با جهان را نباید با عملیات‌های بی‌فایده و پر هزینۀ رفت و برگشتی از دست داد.
اگر اسراییل همانطور که رسماً اعلام کرده قصد ادامه عملیات را ندارد، زمینه برای تصمیم‌هایی عاقلانه و خاموش کردن آتش جنگ و بحران فراهم است.
اگر این فرصت قدر دانسته شود.

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

25 Oct, 06:58


عاشق نشدی - شاهین بنان

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

25 Oct, 06:58


عشق و جنگ

✍️ رحیم قمیشی

هر دو آمریکا تحصیل کرده و برگشته بودند آبادان، شهری که دوستش داشتند.
پالایشگاه آبادان بزرگترین پالایشگاه جهان، و رشته آنها هم پالایش نفت بود.
چه می‌دانستند جنگ بیشتر آرزوهایشان را به باد می‌دهد!

حکایت واقعی زیر، نوشتۀ پنج سال پیش‌ترم است. آن‌را تقدیم می‌کنم به آنها که نمی‌دانند جنگ چیست. می‌گویند چند میلیارد انسان هم کشته شود، برای اهداف‌شان، مهم نیست!
تقدیم می‌کنم به آنها که می‌پرسند چرا با جنگ این‌همه مخالفم. مگر اسرائیلی‌ام!
می‌دانم آنهااصلأ نمی‌دانند "عشق" چیست!

پیرمرد، سبیلِ سفید و پرپشتی داشت. ابروهای نیمه سفیدش قشنگ بودند.
موهایش را معلوم بود از صبح شانه‌ نزده. می‌خواست خودش را خونسرد نشان دهد، اما نمی‌توانست!
از چشم‌هایش نگرانی می‌بارید. به هر پرستاری که ممکن بود رو زده بود تا خبری از داخل برایش بیاورد.
پرستار سفیدپوش و خوش‌اخلاق گفت؛ پدر جان، خانم شما چون عمل دارد، نوبتش آخر است. لطفا بنشینید، باید حوصله کنید!
مرد، مستاصل و با خجالت آمد و صندلی کناری‌ام نشست.

اتاق انتظار همراهان بیماران بود. من هم منتظر همسرم.
به‌خاطر دلهره‌اش، خواستم سر صحبت را با او باز کنم، شاید سرگرم شود.
پرسیدم همسرتان داخل است؟
با سر تایید کرد.
گفتم من هم همسرم داخل است، نگران نباشید! اینجا بیمارستان خوبی است.
گفت: آخر همسر من در کما است! می‌ترسم اتفاقی برایش بیفتد.
با تعجب تکرار کردم: کما؟
گفت بله از سال ۱۳۸۳ با یک سکته رفته کما.
بیشتر از ۱۵ سال بود همسرش در کما بود! باورم نمی‌شد.

چشم‌هایش هنوز به در بود، شاید پرستار دیگری بیرون بیاید، تا حال همسرش را بپرسد، و من هنوز در بهت بودم.
گفتم یعنی تا حالا شده کسی بعد از اینهمه سال از کما بیرون بیاید؟
نگاهم کرد و‌ گفت؛ نه، نشده!
از سؤالم پشیمان شدم.
پرسیدم دکترها چه می‌گویند؟
گفت خیلی‌هایشان می‌گویند نگهداری‌اش فایده‌ای ندارد.
دیدم چشم‌هایش حسابی مرطوب شدند.
خواستم دیگر سؤالی نپرسم تا باز ناراحتش نکنم. ولی خودش ادامه داد.
گفت که خیلی دوستش دارد!
یک روز در میان فیزیوتراپ می‌برد خانه تا نگذارد بدن همسرش خشک شود. می‌گفت سه روز در هفته حمام‌اش می‌کند. از طریق لوله‌ای به معده‌ همسرش مواد غذایی می‌فرستد. امروز هم آورده بود تا جای لوله را عوض کنند، مبادا عفونت کند.
پرسیدم یعنی پرستار دارد؟
گفت خودم پرستارش هستم...

دوباره بلند شد و از پرستارها سؤال کرد، گفتند مشکلی نیست، حالش خوب است، و هنوز عمل نشده.
نمی‌توانست بنشیند! ۱۵ سال بود همسرش خوابیده بود، پیرمرد نمی‌خواست باور کند.
می‌گفت می‌داند همسرش به زندگی برمی‌گردد.
وقتی ترانه‌هایی را که او دوست دارد برایش می‌گذارد صورتش قشنگ‌تر می‌شود. بوی غذایی که دوست داشته، وقتی در خانه می‌پیچد میمک‌های صورتش تغییر می‌کنند.
می‌گفت دکترها چه می‌دانند، تکنولوژی با چه سرعتی جلو می‌رود.

گفتم این همه صبوری و امیدواری را چطور به دست آورده‌ای؟!
کمی مکث کرد.
حتماً می‌دانست چه می‌خواهد بگوید، اما نمی‌دانست من می‌توانم درک‌ کنم یا نه.
با تأمل زیاد گفت: با «عشق».
چشم‌های مرا هم پر از اشک کرد.

خودش و‌ همسرش درس خوانده آمریکا بودند، همانجا ازدواج کرده و ۴۵ سال پیش برگشته بودند ایران.
قرار گذاشته بودند تا آخر عمر همدیگر را تنها نگذارند. هر دو جنگزده آبادان بودند. مهندس پالایشگاه. می‌گفت جنگ همه چیزشان را سوزاند. همه نقشه هایشان را، آن زندگی آرام و زیبایشان را.
ولی باز با هم، زندگی را ساخته بودند. با چه زحمت‌ها و مصیبت‌ها.
با همان نیروی عشق‌شان.
اما نمی‌دانست چرا همسرش آخرش کم آورده بود.
عشق چه کارها که نمی‌کند.
امید تا کجاها که نمی‌برد آدمی را.

مرد آنقدر بی‌تاب شده بود که دیگر توضیحات پرستارها نمی‌توانست قانعش کند. همسرش اگر درد داشت که نمی‌توانست چیزی بگوید.
آنها نمی‌توانستند بفهمند.
پرستار مجبور شد برایش کاور مخصوص ورود به بخش بیاورد، تا برود داخل.
تا دوباره جان بگیرد.
تا همسرش باز حس‌اش کند.
تا هیچکدام تنها نباشند...

ما بدون جنگ، بدون دشمن‌سازی
بدون اسلحه و گلوله
تنها با همین عشق‌ها
سربلند و پیروزیم در دنیا

گاهی که دلتنگ بچه‌ها و جبهه می‌شویم
دلتنگ عشق آنجاییم
دلتنگ محبت‌های بی‌اندازه دوستان‌
و فداکاری‌های بی‌حدشان
گلوله‌های سربی و تن‌های خونی
که دلتنگی ندارد!

آن‌ها که شعار جنگ می‌دهند، یعنی می‌فهمند؟
آنها که دستور حبس و حصر و اعدام انسان‌ها را می‌دهند ، یعنی درک می‌کنند؟
آنها که می‌خواهند شهرهایی را با خاک یکسان کنند، یعنی حس می‌کنند؛
یک جان چقدر ارزش دارد.
آیا آنها در عمرشان، عاشق هم شده‌اند؟
اصلا می‌دانند عشق چیست!
مگر می‌شود یک عاشق واقعی
جز به زیبا کردن دنیا
جز به زندگی
بیندیشد!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

24 Oct, 13:11


تصور کن - سیاوش قمیشی

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

24 Oct, 12:55


جنگ روایت‌ها؛
نمونه‌هایی از حاکمان عراق و ایران

✍️ رحیم قمیشی

سال ۱۳۶۹ (۱۹۹۰ میلادی) دو سال از خاتمه جنگ ۸ ساله گذشته و اسرای جنگ همچنان در بند بودند. هنوز مذاکره کنندگان به موضوع تبادل نرسیده بودند!
یک روز که در اردوگاه خاک گرفته و دل‌مرده قدم می‌زدیم ناگهان صدای مارش رادیو عراق بلند شد.
بلندگوها ترانه را قطع کرده و خبر مهمی را قرار شد پخش کنند.
خبر چه بود؟
شب گذشته در کویت کودتا شده و حاکمی جدید در کاخ حاکم کویت مستقر گردیده است.
حاکم کویت از دولت عراق درخواست کرده است برای کمک به او، به عنوان کشوری دوست و برادر، یگان‌های رزمی بفرستد، و صدام دستور داده نظامیان عراق به کمک او بروند.
روایتی دروغین و البته محکمه پسند.
ساخت یک روایت جعلی برای اهدافی شوم!

تصور اکثر حاکمان آن‌است که روایت و دیدگاهی که آنها می‌سازند، اکثر مردم جهان نیز، همان را می‌پذیرند.
اما آیا چنین است؟
امروز در جهان، آن مللی که بتوانند چهره زیباتر و موجه‌تری از خود ارائه کنند، قسمت مهمی از راه موفقیت را طی کرده‌اند.
همان که کشور ما از آن بسیار غافل است!
- ما بر حقیم، ولو جهان نپذیرد...

تصرف کشور کویت حدود هشت ماه به‌طول انجامید، که نهایتاً با لشکرکشی آمریکا، انگلیس و همکاری کشورهای عربی، کویت آزاد شد.
آنچه که در دنیا روایت شد؛ عراق خواسته بود کویت نفت‌خیز را استان نوزدهم خود کند، این لقمه در گلویش گیر کرد و به سرنگونی صدام انجامید.
و این روایت توانست همه اجزای حمله به عراق را هم فراهم کند.

ما که در عراق مانند مردم انجا، تصورمان اتفاق کودتا در کویت بود، طولی نکشید با ورود اسرای کویتی که از افراد متمول و یا مقامات آن کشور بودند، به اردوگاه‌مان در بعقوبه عراق، متوجه شدیم چه خبری بوده!
حمله عراق به کویت و تعیین یک سرسپرده به عنوان رئیس، که همان فرد بعدها تقاضا کرد عراق و کویت یک کشور شوند!! به عبارتی کویت به عراق ملحق شود، سناریویی دروغ که در نطفه سوخت!

اگر روایت صدام در جهان مورد پذیرش قرار می‌گرفت، چقدر برای او خوب بود!
اما صدام هرگز نتوانست تصویر دلخواه خودش را به دنیا بقبولاند. او نه رسانه لازم را داشت، نه عناصر آن سناریو را، و نه تدبیر لازم برای پیشبرد مقصودش را.

در مورد درگیری احتمالی ایران و اسرائیل حاکمیت ایران چه روایتی دارد؟ دنیا چه روایتی!
از نظر حاکمیت، اسرائیل در ادامه هشتاد سال ظلم وحشیانه خود، قصد مزاحمت برای ایران را هم کرده، اما نگاه دنیا آیا همین است!؟
و اگر این نیست، آیا ما قبل از اصلاح دیدگاه جهان، عقلانی است به استقبال درگیری برویم؟
رئیس جمهور مصر به صراحت گفته؛ ایران ابتدا باید نگاه منفی ۴۰ ساله جهان به خود را تغییر دهد! یعنی او هم به عنوان یک کشور اسلامی منطقه، ایران را به عنوان یک کشور جنگ‌طلب و شورشی می‌شناسد.

امروز دنیا خود را در مواجهه با نظامی می‌بیند که هرگز قابل پیش‌بینی نیست.
ارزشی برای سازمان‌های بین‌المللی قائل نیست.
به گروه‌های تروریستی رسماً کمک می‌کند.
جنگ طلب است.
تهدیدی است برای صلح جهانی و مزاحمی برای جریان آزاد انتقال انرژی به جهان.
ما فریاد بزنیم چنین نیست، مگر کسی می‌شنود! بشنود، مگر قبول می‌کند؟
اشغال سفارت امریکا، حمله به سفارت انگلیس، حمله به سفارت دانمارک، آتش زدن سفارت عربستان، زدن هواپیمای خودی، زندانیان بی‌شمار، اعدام مخالفان، ممنوعیت هر گونه اعتراض و خطرناک‌ترین کشورها برای سفر...

اگر ادعای صدام در حمله به کویت در سال ۱۹۹۰ پذیرفته شده بود
امروز هم ادعای مقامات ما مبنی بر اینکه اسرائیل باعث ناامنی در منطقه است پذیرفته می‌شود!
امروز جنگ، جنگِ روایت‌هاست.
و ما در این جبهه پیشاپیش شکست خورده‌ایم.
هیچ کشوری نمی‌تواند روایت خودش از حوادث را، به افکار عمومی دنیا بقبولاند.
مگر آنکه تصمیم بگیرد، مانند یک گروه پارتیزانی عمل کند!
همه کشته می‌شویم، ولی ضربه سنگینی به دشمن می‌زنیم!

آیا یک ملت همه می‌توانند پارتیزان شوند؟
آن‌هم ملتی که اکثرشان روایت‌های حکومت را نیز، قبول ندارند.
آیا آنکه در روایت دیدگاه خویش، شکست خورده باشد، هرگز در عمل، موفق خواهد شد؟
اینک در جهان جنگ روایت‌هاست که برنده را تعیین می‌کند!
همان که مقامات ایران در آن، بازنده شده‌اند
حتی نزد مردم خودشان!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

23 Oct, 12:58


دلار ۶۸ هزار تومانی!
چرا اسرائیل حمله کند؟

✍️ رحیم قمیشی

مقامات کشور مسابقه‌ای را شروع کرده‌اند که اسرائیل هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، کشورهای همسایه قول داده‌اند نگذارند از فضای آنها موشک یا هواپیمایی پرواز کند، اسراییل عمق استراتژیک ندارد، او اصلا عددی نیست که بخواهیم در موردش فکر کنیم.
قبول.
شما خیلی بزرگید! اسرائیل و آمریکا ناخن کوچک شما.
پول ملی شما که با تهدیدهایی توخالی، ظرف کمتر از پانزده روز دچار افت پانزده‌ درصدی می‌شود، نشانه چیست؟
اگر حمله صورت گیرد چه خواهد شد؟!
چرا تصور می‌کنید هنوز جنگ‌ها همه با موشکند و یا با مسلسل؟

نادانی اعلام می‌کند یک لشکر آماده کرده‌ایم که با یک کشتی بطور مخفیانه وارد غزه شویم، از هر استان یک گروهان!
نسل جوان بفهمد مدیران مدعی جنگ چه کسانی بوده‌اند، و فردا چه کسانی خواهند بود!
آن یکی می‌گوید همه آماده باشند شاید چهار میلیارد هم لازم باشد کشته شوند، و این اهمیتی ندارد!
دیگری نداشتن موشک اسرائیل را به رخ‌ او می‌کشد.
شک نکنید مردم ایران آمادگی دارند هر چند کشتی لازم باشد اجاره کنند و تمام خرج سفر و خورد و خوراک داوطلبان را بدهند تا فقط شما اقدام کنید و بروید. چرا از دروغ گفتن خسته نمی‌شوید.

اسرائیل هر روز از نزدیک‌تر شدن دیدگاه‌هایش در مذاکرات با آمریکا می‌گوید و همان روز یک درصد و بیشتر، ما در ایران فقیرتر می‌شویم. مگر او احمق است موشک هم روانه کند، با آن همه هزینه‌هایش!؟
۲۰۰ موشک بالستیک فرستادید، هزینه و فایده اش را سنجیدید؟
چقدر اقتصاد اسرائیل صدمه دید؟
آنها موشکی شلیک نکرده‌اند ما همه چیزمان گران شد، برخی بیست درصد، برخی سی درصد!

موتورسوارهایی در تهران مامور کرده‌اید با دو سرنشین، یکی با لباس مشکی، یکی با لباس نظامی پلنگی، همه ریشو، بدون حکم، وابسته به نهادی، حال که نیروی انتظامی زیر بار ماموریت شما نرفته، آنها را مثل سگ هار به جان دختران انداخته‌اید!
چرا اسرائیل هزینه کند!؟

بورس‌تان آنچنان سقوط کرده که بسیاری نمادها را بسته‌اید. مراکز حساس از ترس حمله نیمه‌کاره شده‌اند. باز هم مدعی هستید هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند!
لطفا غلط را تعریف کنید تا بدانیم دقیقا آن چیست؟
وقتی برخی نظامیان نگاهشان به جنگ هنوز تیغ شمشیر است و بمب، طبیعی است که نتوانند هیچ تحلیلی از شرایط ارائه کنند.
بلیط پرواز به کشورهای همسایه از ۳۰ میلیون به هشتاد میلیون رسیده.
بسیاری خطوط پرواز ایران را از لیست‌شان حذف کرده‌اند.
فروشندگان کالاها را ناموجود کرده‌اند.
شما هنوز منتظر موشکید!
اقتصاد بیمار، تهدیدهای حجاب، آلودگی هوا، ترافیک‌های طاقت‌فرسا، بی‌سامانی حمل و نقل عمومی، انتظار بنزین هشت هزار تومانی، حقوق دویست دلاری ماهانه، که کم‌کم می‌شود ۱۵۰ دلاری!
آخر اسرائیل به کجا حمله کند؟
مگر جز شما کسی می‌تواند ایران را به این ذلت و ویرانی در بیاورد؟

لطفا کشتی آماده کنید.
از هر استان یک گروهان.
نه یک لشکر، ده لشکر شوید.
و حمله کنید به اسرائیل
مرگ یک‌بار، شیون هم یک‌بار
ما بی‌صبرانه منتظریم
اگر دروغگو نیستید.

شاید با رفتن شما
کمی بتوانیم زندگی کنیم
شاید اینطور اقتصاد ما نجات پیدا کند!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

21 Oct, 12:47


مرا صید کرد - رضا بهرام

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

21 Oct, 12:44


الهه و نیلوفر در راه زندان

✍️ رحیم قمیشی

دو دختر جوان روزنامه‌نگار متعهد و جسور کشورمان، الهه محمدی و نیلوفر حامدی به زندان فرا خوانده شده‌اند.
جرم آن دو، تهیه گزارش از مرگ دختر ایران، مهسا امینی بوده و هست. یکی عکس مهسا را بر تخت بیمارستان منتشر کرده، یکی به سقز رفته و گزارش تشییع او را داده.
گناهی بزرگتر از این!؟
حالا که بروند ۵ سال آب خنک بخورند، یاد می‌گیرند جز از پیشرفت‌های نظام، حق گزارشگری ندارند! باید نوکر دربار باشند تا بتوانند زندگی کنند. تشکیل خانواده بدهند و از دیدار همسر و پدر و مادر محروم نشوند!!

ما اشتباه فکر کردیم نظام اندکی شرایط را درک می‌کند.
ما اشتباه فکر کردیم آزادی موقت آنها منتهی به تبرئه‌شان می‌شود.
ما اشتباه تصور کردیم حاکمیت فهمیده چه کار زشتی کرده و در صدد جبران آن برمی‌آید.

هر چه فکر می‌کنم اگر دو نفر در ایران وظیفه‌شان را در قبال مهسا به‌درستی انجام دادند، جز الهه و نیلوفر کسی یادم نمی‌آید، ما همه کوتاهی کردیم. ما همه به آن دو و به مهسا امینی بدهکاریم.
و حالا آن دو خبرنگار باید برگردند پشت میله‌های زندان، تا نظام دینی ثابت کند چقدر قدرتمند است!

نظامی که ادعا می‌کند در برابر حمله آمریکا و اسرائیل توانایی موفقیت دارد، در مقابل دو دختر بی‌اسلحه کم آورده.
نظامی که نمی‌تواند گرانی‌های افسارگسیخته و قیمت دلار و طلا را کنترل کند و هر روز چند درصد از ارزش پول ملی‌اش کم‌می‌شود، باید جوری نشان دهد که آنقدرها هم ضعیف نیست!
او هنوز می‌تواند به دختران کشور ظلم کند.

اسرائیل حمله بکند یا نکند
آمریکا کمکش بکند یا نکند
موشک هایشان به بیابان خالی بخورند یا نخورند
الهه و نیلوفر ما، خیلی در زندان نخواهند ماند.
نظام نمی‌داند چه نفرتی این کارهای غیرعقلانی آنها در دل مردم می‌کارد.
نظام نمی‌داند چه آتشی در دل جوان‌ها پدید آورده.
نظام نمی‌داند بدتر از حمله اسرائیل، در انتظار آنهاست...
وقتی مردم امیدی به بهبود نداشته باشند
وقتی حس کنند حاکمیت بنایی بر بازگشت از سیاست‌های غلط گذشته‌اش را ندارد

آن‌ها را زندان ببرید!
تا متوجه شوید در زیر خاکستر جامعه
چه شعله‌ها آماده زبانه کشیدن است.
اتفاقات سال ۱۴۰۱ شما را بر سر عقل نیاورده
پس ادامه دهید...

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

19 Oct, 16:19


شهر حسود - علی زند وکیلی

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

19 Oct, 16:18


باز کربلایی چهار؟

✍️ رحیم قمیشی

دیماه ۱۳۶۵ کربلای چهار، یک حادثه نبود، یک اتفاق نادر در جنگ نبود.
در عملیات زیادی از رمضان تا والفجرها، از خیبر تا بدر، از هویزه تا بستان، از سوسنگرد تا خرمشهر، بسیار کربلای چهارها اتفاق افتاد!
عده‌ای فریاد جنگ جنگ سر می‌دادند، عده‌ای دیگر زیر آوار آن می‌ماندند.
عده‌ای نترسیدن از جنگ را توصیه می‌کردند، عده دیگری نیمه‌شب‌ها موشک بیدارشان می‌کرد، چه می‌گویم خوابشان...
عده‌ای رویای فتح کربلا و قدس را می‌دیدند، عده‌ای در محاصره پانسمانی برای بستن جراحت‌‌های سخت‌شان نبود.
عده‌ای فتوا می‌دادند و عده‌ای دیگر بار آن فتواها کمرشان را خرد می‌کرد.

گاه آدمی برای حفظ وطنش می‌جنگد، زخم‌ها هم برایش شیرین است. گاه آدم در گرمای پنجاه درجه جنوب برق آفتاب را حس نمی‌کند، چون جنگزده‌های بی‌خانمان در نظرش هستند.
در محاصره سوسنگرد رفته بودیم خانۀ خالی یکی از عرب‌های محلی‌. همه چیزشان بود، لحاف، تشک، سینی، استکان‌ها، سماورشان، چای، شکر
و عکس صاحبخانه در اتاق پذیرایی، با ابهت، که حالا شده بود جنگزده.
همانجا آنقدر بغض کردم، نتوانستم شب را بخوابم، تا صبح فکر می‌کردم این هموطنم کجاست الان، چه می‌کند، چه می‌خورد، یک چای، یک خرما هم نخوردیم، فقط از دیوار سرک می‌کشیدیم عراقی‌ها پیدایمان نکنند!
عده‌ای صدها کیلومتر عقب‌تر به فکر نماز جماعت در قدس بودند!

کربلای چهار تراژدی‌ای بود که بارها در جنگ اتفاق افتاد.
- منطقه لو رفته
+ عملیات باید انجام شود!
- آنها منتظر ما هستند
+ عملیات ضروری است!
- همه ما کشته می‌شویم
+ بهشت گوارایتان!
- ما محاصره شدیم
+ نگران نباشید، خدا با ماست!
گرا می‌دادیم بزنید همین جا را...
توپخانه می‌پرسید کجا را؟
می‌گفتیم همین جا را که هستیم!
دیگر ایرانی‌ای نمانده
اطراف ما دیگر همه عراقی‌اند...
بزنید، نترسید، کسی نمانده، جز دو سه نفر!

و آن وقتی که دست‌هایمان را با سیم‌های زمخت می‌بستند، هر از گاهی نگاه حسرت‌باری به آنسوی رودخانه می‌انداختیم، چرا کسی به فکر ما نیست. یعنی ژنرال‌ها همه مرده‌اند!؟

وقتی برگشتم به ژنرال آن شب گفتم موسی آمد، چرا شما نیامدید؟
گفت موسی هم تمرد کرد، نباید می‌آمد!
آنجا عده‌ای باید می‌مردند تا عده‌ای دیگر آرزوهایشان برآورده شود. حق بودن‌شان ثابت شود!
افتخار کنند خون بر شمشیر پیروز است.

این روزها باز احساس می‌کنم کربلای چهار شده. فریاد می‌زنیم، فریادی که به هیچ کجا نمی‌رسد.
شما قدس را هم گرفتید، نمازتان را به جماعت آنجا خواندید، موفقیت‌تان را به هم تبریک گفتید، تابلوهایتان را نشان عالم دادید که دیدید گفتیم و شد!
دیدید محو شد!
آن نمازتان قبول است؟
خدا نمی‌پرسد چند میلیون نفر را به بدبختی کشاندید!
نمی‌پرسد چقدر خون ریختید؟
نمی‌پرسد کو آن جوان‌های دست بسته!
که زنده به گور شدند...
نمی‌پرسد کو آن بچه‌های مجروح
که گذاشتیدشان میان دشمن و دررفتید!

نه! دیگر نمی‌گذاریم باز آن را تکرار کنید
نمی‌گذاریم صدای هشدارمان نشنیده بماند
نمی‌گذاریم خودتان بروید مخفی شوید
و صدای جنگ جنگ‌تان گوش عالم را کر کند
نه دیگر!
کربلای چهاری در کار نخواهد بود
آن ژنرال‌ها که خودشان به خودشان مدال می‌دادند
و نمی‌دانستند چه بر سر نیروها می‌آید
و نمی‌دانستند چند هزار شهید یعنی چه
دیگر برای ما ژنرال نیستند!
ما اگر از محاکمه‌شان گذشتیم
سرنوشت‌مان را به دست آنها نمی‌دهیم
نه!
کربلای چهار دیگری در کار نخواهد بود!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

18 Oct, 08:32


واقع بینی ترامپ

✍️ رحیم قمیشی

مجری از ترامپ می‌پرسد اگر مجددا رئیس جمهور شدی بدنبال تغییر رژیم ایران خواهی بود؟
او پاسخ می‌دهد: خیر، ما فقط می‌خواهیم ایران سلاح هسته‌ای نداشته باشد.
دوباره می‌پرسد شما یعنی موافق همین نظامید یا سعی می‌کنید سیستم ۱۹۷۰ (پادشاهی) را برگردانید.
ترامپ پاسخ می‌دهد:
ما در این مسائل نمی‌توانیم (نمی‌خواهیم) وارد شویم
به عبارتی او می‌گوید ما هنر کنیم کشور خودمان را اداره می‌کنیم و پاسدار منافع ملی خود هستیم.
ما قرار نیست ایران را اداره کنیم و خیر و شر آن، بر عهده خودشان است.

آنها که فکر می‌کنند بیشتر از فلسطینیان خیر آنها را می‌دانند.
آنها که فکر می‌کنند مردم سوریه نمی‌دانند که اسد برایشان بهتر است.
آنها که معنی منافع ملی را نمی‌‌فهمند و میلیاردها دلار بیهوده صرف تغییر جهان می‌کنند.
آنها که عقلشان از سطح متوسط جامعه پائین‌تر است
لطفاً یاد بگیرند.

بروند دنبال حسینیه ساختن در کاخ سفید
برقراری حکومت اسلامی در جهان
بگویند ترامپ یک قمارباز دیوانه است
او معنی منافع ملی را می‌فهمد
همان که شما نمی‌فهمید
او ابرقدرت جهان هم باشد
ماموریت تغییر نوع حکومت‌ها در خارج از کشورش را بر عهده نمی‌گیرد
و عقل محاسبه‌گر دارد
همان که خیلی‌‌تان ندارید!

او اولویت نخستش کشور خودش است
نه فلسطین
نه اسرائیل
نه سوریه
نه اروپا

چقدر سخت است با حاکمیت‌هایی سر کردن
که اصول اولیه حکومت‌داری را نمی‌فهمند!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

16 Oct, 17:46


سخت نگیر - حجت اشرف‌زاده

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

16 Oct, 17:45


ما هم خدایی داریم

✍️ رحیم قمیشی

کاری به آنها که خدایشان دستور خونریزی می‌دهد ندارم، من خدای دروغینی که همه هم و غمش سخت گرفتن به دختران و پرداخت خمس به عده‌ای است، خدایم نیست. خدایی که دستور می‌دهد مخالفان اسد باید بمباران شوند و زن و کودک‌شان حق زندگی ندارند، خدای من نیست. خدای من آن نیست که بگوید عده کمی حق دارند بر عده زیادی حکم برانند.
خدای من نمی‌گوید حق هر مخالفی زندان است و شلاق.
خدای من نمی‌گوید عده‌ زیادی بمیرند، عده زیادی فقیر شوند، تا یک نفر حاکم بماند...
ما هم خدایی داریم!

دوست مطلعم می‌گفت همان وقتی که حزب‌الله لبنان به کمک اسد رفت و مردم بینوا و معترض سوریه را به کمک ایران و روسیه به خاک و خون کشید، از چشم مردم لبنان افتاد، همین است که امروز وقتی اخبار بمباران مواضع حزب‌الله در لبنان به‌گوش می‌رسد، اکثر مردم لبنان دل نمی‌سوزانند.
از آن روز حزب‌الله شد گروهی که به هر دلیل می‌شوند پیاده نظام عده‌ای قدرت‌پرست.
همین است که این روزها حزب‌الله تلاش می‌کند برگردد به همان شرایط قبلی، اسرائیل قبول نمی‌کند، دولت لبنان تصمیم گرفته همه سلاح‌های حزب‌الله را تصاحب کند، سازمان ملل بیاید نظارت کند بر مرزهایش، باز آتش خاموش نمی‌شود.
آن مردم مظلوم سوریه هم خدایی داشته‌اند!

این روزها با همه التهابات، ما مردم آرامش داریم. چقدر گفتیم به مردم برسید، چقدر گفتیم پول‌های این مردم را صرف اهداف گروهی‌تان نکنید، چقدر گفتیم نمی‌شود مردم کشور در فقر دست و پنجه نرم کنند، کشور به خرابه تبدیل شود، مدارس‌مان بشوند گداخانه، طبقه متوسط بشوند طبقه تهیدست، چقدر گفتیم ما یک زندگی معمولی می‌خواهیم، گفتیم لجبازی با خواست اکثریت مردم عاقبت خوبی ندارد، مگر گوش کردید.
حتما نمی‌دانستید ما هم خدایی داریم!

هر چقدر خدای شما گفت با تولید موشک و جنگ‌افزار می‌شود پیروز شوید، خدای ما گفت راهی جز پراکندن عشق به زندگی، برای سربلندی نیست.
خدای شما گفت با ارعاب می‌شود حاکم شد، خدای ما گفت شما محبت کنید، لطف خدا بر شما خواهد بارید.
خدای ما زندگی را دوست داشت.
خدای شما مرگ و نیستی را.
خدای ما بهشت را در همین زمین می‌خواست، خدای شما تنها وعده بهشتی را می‌داد که هیچکس نمی‌دیدش. خدای ما از صدای بمب نفرت داشت، خدای شما با صدای انفجار می‌خندید...
ما خدایی داریم، نه آن خدای شما.

امروز شما می‌ترسید، از سایه خودتان هم وحشت دارید. ما نمی‌ترسیم!
خدای ما بنده‌هایش را دوست دارد.
خدای ما نمی‌گذارد دل مردمان بلرزد. خدای ما از ریختن خون یک بیگناه نمی‌گذرد. خدای ما از آن چوبه‌های دار که شما برپا می‌کنید، و مقام اول اعدام را در جهان کسب می‌کنید، خجالت می‌کشد. من که انسان را برای این نیافریدم!

گفتیم ما هم خدایی داریم، شما باور نکردید! خدا را دزدیدید برای توجیه دزدی‌هایتان، برای تقسیم غنایم، از این ملت فقیر مانده.
حالا این شما و این خدایتان.
ما و خدایمان.
ما هنوز خدا را دوست داریم.
خدای ما نمی‌گذارد ظالم‌ها تا ابد خوش باشند.
خدای ما قانون دارد. نمی‌گذارد آه مردم بر زمین بماند. خدای ما می‌گوید روزهای خوبی نزدیک است. خدای ما می‌گوید دنیا خیلی کوچک است...

همین است که شما از یک رفراندم می‌ترسید.
شما از شنیدن صدای مردم می‌ترسید.
شما از اینکه بشنوید چه کاشتید وحشت دارید.
آقایان حاکم!
ما هم خدایی داریم.
ما آرزو نمی‌کنیم در جهنم بسوزید. مگر خودتان جهنم برای خودتان بسازید.
خدای ما به ما امید می‌دهد.
خدای ما می‌گوید آینده‌مان روشن است.
آنکه باد می‌کارد طوفان درو می‌کند. ما که باد نکاشتیم!
آنکه ظلم می‌کند روسیاه می‌شود.
ما بنده‌های دلسوز هزار بار گفتیم.
شما گوش نکردید
حالا این خدای شما
و این خدای ما

ببینید ما هم خدایی داریم...

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

13 Oct, 06:12


علیرضا قربانی - کنسرت کاشان

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

13 Oct, 06:11


آقای پزشکیان!
یک قدم بردار

✍️ رحیم قمیشی

می‌دانم به اندازه کافی تحت فشارهای همه‌جانبه هستی. آنقدر با مسائل مهم مواجهی که دیگر فرصتی برای شنیدن درد‌دل‌های ما نداری.
سایه جنگ بالای سر کشورت، خزانه‌ای خالی، حقوق سر ماه کارکنان دولت، بازنشستگان و صندوق هایی ورشکسته، قانون حجاب که موافق نیستی و موظفی ابلاغش کنی!
سفارشات برای استانداران، امام جمعه‌های مداخله‌گر، بیت و تاکیدهایش، فرار سرمایه‌ها از ایران، گزارشات بی‌گازی و بی‌برقی، ذخیره بنزین و آرد و گوشت و خوراک دام در حال اتمام...
و هزار بدبختی و مصیبت دیگر
می‌دانم آماده‌ای که بگویی شب‌ها خواب نداری
۲۲ ساعت در شبانه‌روز کار می‌کنی و مشکلات تمام نمی‌شوند، داخلی‌ها همه تنها به فکر خودشانند، چه رسد به خارجی‌ها!

خیلی مزاحمت نمی‌شوم
فقط خواستم بگویم
هنوز با فیلترشکن می‌آیم تا اینترنتم باز شود
هنوز دخترانم با دلهره و ترس می‌روند دانشگاه
هنوز ناباورانه بالا رفتن نرخ دلار را می‌بینیم و گران شدن طلا را، یعنی بی‌ارزش شدن پول‌ ملی‌مان را
هنوز همه مبادلات ارزی قاچاقی است!
هنوز پانزدهم ماه نشده پولی برای خرج کردن نداریم
هنوز جوان‌ها و متخصصین در صف مهاجرتند
و یک ایرانی هم رغبت پیدا نکرده برگردد!

آقای پزشکیان!
قبول دارم، با خزانه خالی کاری نمی‌شود کرد، معجزه هم بلد نیستی.
قبول دارم گاهی تنهایی اشک هم می‌ریزی وقتی می‌شنوی سالانه پنجاه هزار نفر از آلودگی هوا می‌میرند و کاری نمی‌توانی بکنی، پنجاه هزار کشته تصادفات، دو میلیون معتاد، صدها نفر در صف اعدام، هنوز زندان‌ها پر هستند از نویسندگان و اندیشمندان، هنوز حصر هست و شایعات مرگ محصوران...
ناراحتی که یک مشکل را حل می‌کنی چهار مشکل جدید بوجود می‌آید!
من هم برایت ناراحتم...
اما ناراحتیِ و اشک‌های من و تو، گِرِهی از مشکلات مردم که حل نمی‌کند.

چشم به هم زدی، دو ماه و نیم از ریاست جمهوری‌ات گذشت! و هیچ چشم‌انداز روشنی برای رفع تحریم‌ها و تحول در سیستم کشورداری و بکارگیری کارشناسان دلسوز و اشتغال جوان‌ها و رفع مشکلات خانم‌ها و محدودیت اینترنت، ارائه نکرده‌ای!
شش ماه هم می‌شود یک سال و سپس یکسال و نیم...
حتما فراموش نکرده‌ای گفتی نتوانستی کار کنی چه می‌کنی!!

ما هم مثل تو فکر کردیم مشکلات کشور با تعقل حل می‌شوند، از نصب استانداران عاقل و متخصص چه خبر!
دلم نمی‌خواهد فکر کنم پایان سال شده و هنوز از صد مشکل اساسی کشور، صد و پنجاه تایش باقی مانده! و تو هم می‌آیی و می‌گویی استکبار جهانی نگذاشت، امان از اسرائیل و آمریکا!

نمی‌خواهم آیه یأس و ناامیدی بخوانم.
اما حرکت با این فرمان
به هیچ موفقیت مهمی نمی‌رسد
یک وقت آقا ناراحت نشود!
یک وقت ائمه جمعه
یک وقت فلان گروه‌های فشار
یک وقت روسیه و چین
نه! اینطور نمی‌شود...

تو آخرین تیر امیدی بودی که رها شد
هنوز در صداقت تو به شک نیفتاده‌ام
اما در توانایی‌ات بشدت!
بجنب مرد
تو هم قافیه را ببازی
منفور تاریخ خواهی شد
دلت را به گزارشات رسمی خوش نکن
به چاپلوس‌های درباری...
وضع مردم بد بود، بدتر هم شده
گرانی وحشتناک بود وحشتناک‌تر هم شده
دلهره‌ها افزایش هم پیدا کرده
اینطوری نمی‌شود...

تصمیم بگیر و اجرا کن
بگذار صلاحیتت را رد کنند
بگذار پیغام و پسغام بدهند
امروز مخالفان اراده مردم خیلی ضعیفند
امروز کاری نکنی
آرام آرام می‌روی در باتلاق
اگر تا حال نرفته‌ای...
بنشین پشت میزت و بنویس؛
اینترنت همین امروز رفع فیلتر شود
نیروی انتظامی برگردد به وظایف اصلی‌اش
وزیر خارجه برود اروپا برای گشایش روابط
سپاه برود نفوذی‌هایش را پیدا کند
برای نصب استانداران ملاحظه هیچکس را نکنند
توجه به خواست‌های مردم اولویت اول است
منافع ملی اقتضا کند با شیطان هم مذاکره باید کرد
مشاوران قبل از انتخاباتت را صدا کن
و بگو از میان مردم برایت گزارش بیاورند
ده درصد را رها کن
دل مردم بزرگ است
تو یک قدم برداری
قدر تو را خواهند دانست
یک کار مهم بکن
دل‌مان خوش شود
و این همه سرکوفت نخوریم...

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

12 Oct, 13:00


در مورد بیانیه "نه به جنگ"

✍️ رحیم قمیشی

اعتراف می‌کنم منتظر نبودم بیشتر از هزار و دویست نفر از اقشار فرهنگی و دردکشیده جامعه در کمتر از ۴۸ ساعت به این کمپین مهم بپیوندند.
انتظار نداشتم جمع بیشماری از خانواده‌های شهدا و ایثارگران جنگ، ما را در این حرکت مهم همراهی نمایند.
اما همه شجاعانه پای کار آمدند.
بدون ترس از ذکر نام‌ و عنوان‌شان.
آفرین بر مردم متعهد و در صحنه ایران.

اذعان می‌کنم نزدیک به ۲۰ نفر با پیام‌هایشان به این حرکت اعتراض داشتند و صلح‌طلبی با جهان را، به هر دلیل، خیانت می‌دانستند و آرزویشان محو اسرائیل و ادامه سیاست‌های جاری کشور بود.
این تعداد شاید پنجاه نفر هم باشند!

همه حرف ما آنست؛
چرا یک جمع دو یا پنج درصدی باید بر مقدرات ما حاکم باشند.
کمک نظامی به حزب‌الله و حماس و نیابتی‌ها غیر قابل قبول، غیر قابل گذشت، ولی قابل تحمل بود، اما امروز تهدید جنگ هرگز قابل تحمل و قابل پذیرش نیست.
اقلیت حق ندارد خواست خطرناک و یا حتی مقدس خود را به اکثریت جامعه تحمیل کند.

جهان تغییر کرده!
روش‌های مبارزه تغییر کرده‌اند.
ده‌ها سال است بر روش سوخته و ناکارآمد خود تأکید و خزانه کشور را خالی می‌کنید، دیگر کافیست.
دادن بهانه به بیگانگان برای بمباران کشور اکیدا ممنوع است.
گرهی که با دست باز می‌شود را کور نمی‌کنند!
اکثریت مردم ایران طرفدار صلح هستند، صلح با جهان.
سیاست‌های حاکمان شکست خورده.
من با سرداران سابق سپاه هم که گفتگو می‌کنم همگی متفق‌القولند که تنها یک نفر مخالف تغییر سیاست ایران در منطقه و جهان است! و آنها هم بسیار از شرایط شاکی‌اند.

اسرائیل یقینا حمله ایران را تلافی خواهد کرد. نه فقط آمریکا، جهان هم با او همراهی خواهد کرد! و قرار دادن ایران در چنین شرایطی هنر حکومت‌داری نیست.
مهمترین مؤلفه قدرت، حمایت اجتماعی است، و نظام ایران امروز در ضعیف‌ترین شرایط قرار دارد.
نفوذ در ارکان حکومت، ضعف تکنولوژی و بی‌تفاوتی مردم را در حوادث را هرگز نباید دستکم گرفت.
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.
تغییر سیاست به نفع مردم داخل
تغییر سیاست به نفع صلح‌طلبی
تغییر برای پرهیز از جنگ و خونریزی
خواست اکثریت مردم ایران است
و هیچکس حق ندارد این خواست را ندیده بگیرد.

همانطور که حق رفراندوم برای نوع حکومت
حق اعمال نظر اکثریت در سیاست‌های کلان
حق برخورداری از یک زندگی آرام و معمولی
حق داشتن آزادی در انتخاب سَبک زندگی
از حقوق مسلم این مردم است.

مردم ایران با سیاست‌های ماجراجویانه شما مخالفند
صادقانه بگوییم؛
شما به آخر خط رسیده‌اید.
و می‌دانیم تغییر خط برای شما
ناشدنی اگر نباشد
بسیار بسیار دشوار است.

خود دانید.

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

11 Oct, 18:49


بیانیه‌ای برای امضای همراهان گرامی

امضای بیش از هزار و دویست شهروند ایران
در مخالفت با جنگ

با همراهی جمع زیادی از ایثارگران و خانواده‌های شهدا

(امضاها در حال تکمیل است)

    "نه به جنگ، برای حفظ ایران"

در سال‌های جنگ ایران و عراق، وقتی شعار "جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم" از سوی مقامات کشور داده شد، اشتباه بزرگی صورت گرفت.
رفع مشکلات جهان، نه در توان ایران بود و نه بر عهده مردمش.
امروز هم شعار محو اسرائیل، و حرکت در آن جهت، تکرار همان اشتباه است، که به از بین رفتن سرمایه‌های مهم ایران و در نهایت پذیرش همان واقعیت خواهد انجامید.
مسلما چنین وظیفه‌ای نه در توان ایران است و نه مقامات کشور صلاحیت چنین تصمیماتی را در جهان، اخلاقا و قانونا دارا می‌باشند.

ما امضا کنندگان این بیانیه، با صدای بلند اعلام می‌کنیم، وقت آن شده حاکمیت ایران، ماموریت و راهبرد اشتباهی را که سال‌های متمادی در منطقه و جهان دنبال کرده، به‌طور رسمی کنار گذارده، و به جهان اعلام کند از این پس از اجرای ماموریت‌های خارج از مرزهایش، به‌ویژه در زمینه نظامی دست برخواهد داشت.

ایران نه توان از میان برداشتن کشوری از اعضای سازمان ملل را دارد، نه جهان اجازه چنین اقدامی را به هیچ دولتی خواهد داد. دفاع از حقوق مردم مظلوم و تحت فشار هر کجای دنیا، ساز و کارهای جهانی دارد، که مهمترین آنها استفاده از نیروی سازمان ملل متحد با پشتوانه همه کشورهای جهان است.
حاکمیت ایران حق ندارد مردمی را که سال‌ها، به دلیل نوع سیاست‌هایش تحت تحریم جهانی قرار داده و با هزاران مشکل اقتصادی و اجتماعی زیسته‌اند، وارد منازعاتی کند که سرانجامش جز نوشیدن جام زهرِ پذیرش واقعیت‌های جهانی نخواهد بود.

امیدواریم تا بیش از این دیر نشده، حاکمیت صدای مردم ایران را شنیده و مسیر غلط گذشته را اصلاح نماید، در غیر اینصورت همراهی مردم را در اقدامات سخت آینده، بکلی از دست خواهد داد و ایران عزیز ما در معرض آسیب‌های جدی قرار خواهد گرفت.

رحیم قمیشی

دوستانی که علاقمندند، می‌توانند با ذکر نام خود و در صورت نیاز توضیحی، بیانیه را در قسمت کامنت، امضا نمایند.

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

09 Oct, 20:12


چرا جوان‌ها از تهدید جنگ نمی‌ترسند!؟

✍️ رحیم قمیشی

آن وقت که جوان بودم، راستش این قدری که امروز از جنگ می‌ترسم، نمی‌ترسیدم.
مجرد بودم، دنبال ماجراجویی و قهرمان بازی بودم، حفظ جان برایم آنقدرها مهم نبود، عقلم هم کم بود!
تصوراتی داشتم و باورهایی که بعدها فهمیدم بسیاری از آن توهم یا دروغ بوده.
اما جنس نترسیدن جوان‌های امروز از جنگ، چیز دیگری است.
اتفاقا آنها زندگی را دوست دارند، باورهای قدیمی ما را ندارند، موضوع چیز دیگری است.

نسل جوان امروز چیزی برای از دست دادن ندارد. تحصیل کرده و بیکار است. امیدی به تشکیل زندگی ندارد. خانه دار شدن و مستقل شدن برایش یک رویا است. باور کرده بدتر از این چیزی وجود ندارد. در کشورش غریبه است. می‌بیند ۹۰ درصد جامعه باید زیر دست ۱۰ درصد زندگی کنند. در مملکتش دورویی و دروغ حرف اول را می‌زند، باید جوری زندگی کند که نیست!! بدش می‌آید، و او با هیچکس تعارف ندارد.
به بهشت و جهنم هم اعتقاد ندارد...
جنگ چیز زیادی از او نمی‌تواند بگیرد.
اما همه‌اش این نیست.

نسل جدید می‌گوید جنگ بین رادیکال‌های مذهبی، رهبران و نظامیان ایران است و اسرائیل، من چکاره‌ام!؟
نسل جدید می‌گوید اسرائیل حمله کند کاری به مردم ندارد. او می‌داند چه کسانی را‌ و‌ کجاها را باید بزند!

هر چقدر بگویم جنگ نکبت است، تر و خشک را با هم می‌سوزاند، اسرائیل به یک فلسطینی رحم نکرده، دبیرکل سازمان ملل را هم تنبیه کرده، او هم یک رژیم دینی آپارتایدی است، گول تبلیغاتش را نخورید.
آنها به من می‌خندند.
من پیر شده‌ام، خانه و زندگی دارم. ماشین دارم، آرامش دارم.
همان‌هایی که آنها ندارند.
من نمی‌توانم آنها را درک کنم.
هر چقدر هم بگویم که می‌فهمم.

آنها از جنگ نمی‌ترسند، با اینکه طرفدار صلحند.
شاید می‌خواهند ببینند آخرش چه می‌شود!
سال‌ها شعار شهادت‌طلبی راست بوده؟
آخوندها واقعا جان و مال دنیا برایشان بی‌ارزش است؟
واقعا خون بر شمشیر پیروز می‌شود؟
آنها که می‌گفتند تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان می‌کنیم، می‌کنند!

من و هم‌نسلانم می‌ترسیم
جوان‌ها بی‌خیالند و نمی‌ترسند
ما تلاش می‌کنیم جنگ نشود
آنها منتظرند شروع شود!
هیچکس از آینده خبر ندارد.
شاید جوان‌ها اشتباه می‌کنند.
شاید ما!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

08 Oct, 21:56


چه سخت است
انکار ایران‌مان!

✍️ رحیم قمیشی

یک وسیله صد در صد چینی خریده‌ام. در راهنمای نصب آن نوشته وقتی برای نصب نرم‌افزار، سیستم از شما می‌پرسد شما در کدام کشورید، مبادا بنویسید ایران!
آنجا باید بنویسید من در کشور امارات هستم، تا دستگاه شما بوسیله نرم‌افزار شرکت چینی ساپورت شود.
اگر بنویسید ایران هستم امکان هیچگونه خدمتی وجود ندارد!!
این دستگاه تولید چین است، هیچ اشتراکی هم با کشورهای اروپایی و آمریکایی ندارد.
من باید بشوم یک اماراتی.
باید تظاهر کنم اردنی هستم. عمانی هستم، بحرینی‌ام، اصلا آفریقایی‌ام، تا سرویس برای من برقرار شود.
اگر بنویسم ایرانی‌ام شایسته دریافت خدمات نیستم. حتی خدمات راهنمای اینترنتی!

معلوم است به من برخورده. معلوم است به هر ایرانی برمی‌خورد.
اگر صبح فردا بیدار شوم بگویند بیست موشک به نقاط مختلف کشور خورده، ممکن است اینقدری که الان عصبانی و ناراحت هستم نشوم!!
من ایرانی تحقیر شده‌‌ام.
ایرانی‌ای که باید سینه‌اش را می‌داد جلو و با افتخار می‌گفت من ایرانی‌ام و جنس آشغال چینی نمی‌خرم. حالا باید بخرد و بگوید ایرانی هم نیست، لطفاً سرویس بدهید.

چه کسی این بلا را بر سر ما آورد؟
چه کسی به دنیا گفت هر اهانتی می‌خواهید بکنید!
چه کسی گفت ۱۴۰۴ قدرت اول منطقه‌ایم!
چرا کلاه سر خودمان می‌گذاریم...
چرا اعتراف نمی‌کنیم ما شکست خورده‌ایم
ما با دروغ باید زندگی کنیم.
چه زندگی‌ای!

من حقوق دو ماه‌ بازنشستگی‌ام را باید بگذارم کنار، یک وسیله خانگی چینی درجه سه بخرم
هیچ خدمات گارانتی دریافت نکنم
امکان هیچ انتخاب دیگری نداشته باشم
ایرانی بودنم را انکار کنم
تنها خوشحال باشم در عوض امنیت دارم
در عوض آن دنیا می‌روم بهشت
در عوض روحانیون از من راضی هستند
حاکمان به اهداف‌شان می‌رسند
شاید اسرائیل بزودی محو شود...

شما که، اسراییل محو نشده
ایران را محو کردید...
ایرانی را تحقیر کردید
اسرائیل و آمریکا دیگر چه ضربه‌ای بزنند؟
از این کارآمدتر!

شک ندارم بنویسم اسرائیلی‌ام
چین خدمات بسیار بهتری به من خواهد داد
خاک بر سرتان
با این کشورداری‌تان

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

07 Oct, 14:58


خودجوش‌ها!

✍️ رحیم قمیشی

برای بار چندم است پیامک دریافت می‌کنم تا فردا بروم میدان فلسطین تهران، برای شرکت در تظاهرات و اجتماع خودجوش دفاع از مقاومت و فلسطین و لبنان.
نمی‌دانم این خودجوش‌ها از وزارت کشور هم مجوز می‌گیرند؟
اما شک ندارم فردا تمام مسیرها برایشان فراهم شده، از بستن خیابان‌ها تا تدارکات ویژه، تا تریبون و بلندگوهای خیابانی و رادیو و تلویزیون و کیک و ساندیس‌های لازم.
اصلأ این خودجوش‌ها چقدر پول دارند که اینهمه پیامک می‌دهند؟
و چقدر اطلاعات دارند که برای مخاطب عنوانش را هم می‌نویسند "آزاده گرامی، جانباز عزیز و..."
آیا غرامت جنگ ۸ ساله را از عراق گرفتید؟
آیا صدمه دیدگان از جنگ‌های گذشته امروز خدمات درمانی لازم را می‌گیرند؟
آیا اگر موافقان صلح، بخواهند در تهران اجتماع برگزار کنند اجازه می‌دهید؟!
میدان فلسطین چقدر جا دارد؟
آنجا که با هزار نفر غلغله می‌شود!
اجتماع خودجوش مردمی را چرا نمی گذارید در مکانی باز تا مزاحم رفت و آمدها و نظم شهری نشوید.
تا معلوم شود واقعا چقدر خودجوشید!

این چه بازی سبک و بی‌مزه‌ای است که هر بار هم آن را اجرا می‌کنید، باز خوشتان می‌آید و تکرارش می‌کنید!
خودجوش‌ها علیه بی‌حجابی
خودجوش‌های طرفدار مقاومت
خودجوش‌ها علیه صلح و مذاکره
خودجوش‌ها علیه برجام و FATF
خودتان خنده‌تان نمی‌گیرد؟
آن نهادهای دست‌اندرکار بودجه‌شان تمام نمی‌شود؟
واقعا مردم را چه تصور می‌کنید!
حتما فردا ادارات تهران هم بطور خودجوش ساعت ۱۴ تعطیل می‌شوند.

و چقدر اسرائیل خواهد ترسید
از شما خودجوش‌ها!
و بازماندگان از اعزام به لبنان!!

@ghomeishi3

دلنوشته ها - رحیم قمیشی

07 Oct, 13:48


عطر - حمید هیراد