The Silk Road of the Mind @thesilkroadofthemind Channel on Telegram

The Silk Road of the Mind

@thesilkroadofthemind


A Telegram Channel for Comparative Literature, Book Reading, International Conversations and Writing Workshops

The Silk Road of the Mind (English)

Welcome to The Silk Road of the Mind, your passport to a literary journey like no other. This Telegram channel is dedicated to all lovers of Comparative Literature, book reading, international conversations, and writing workshops. Who are we? We are a community of passionate readers, writers, and literature enthusiasts who believe in the power of storytelling to connect people from different cultures and backgrounds. Whether you are a seasoned writer looking for inspiration or a bookworm eager to discover new literary treasures, our channel has something for everyone. What do we do? The Silk Road of the Mind offers a diverse range of content to cater to the interests of our members. From discussions on classic works of literature to reviews of contemporary novels, from writing prompts to virtual book clubs, we strive to create a space where literary exploration knows no boundaries. Our international conversations provide a platform for members to share their perspectives, insights, and experiences, fostering a rich and vibrant literary community. Why join us? By joining The Silk Road of the Mind, you will not only expand your literary horizons but also connect with like-minded individuals who share your passion for words and stories. Whether you seek intellectual stimulation, creative inspiration, or simply a welcoming community to share your love for literature, our channel offers a supportive and engaging environment for all. In addition to our regular content, we also host exclusive writing workshops led by experienced authors and literary experts. These workshops provide valuable guidance, feedback, and encouragement to aspiring writers, helping them hone their craft and bring their ideas to life. So, if you are ready to embark on a literary adventure unlike any other, join us on The Silk Road of the Mind today. Let your imagination soar, your creativity flourish, and your love for literature shine bright in the company of fellow literary travelers. We can't wait to welcome you aboard!

The Silk Road of the Mind

24 Jan, 02:56


میخائیل تال از بازیکنان ترکیب‌پرداز شطرنج بود. همین جمله‌ی زیبا گواه ذهن زیرک و خلاق او است.

اندیشه‌ی تال در این تشبیه به شعر یکی از بزرگ‌ترین شاعران تاریخ ادبیات جهان و ایران به نام حافظ نزدیک شده‌است. حافظ نیز در شعرش از تشبیهی شبیه به همین گفته‌ی تال بهره برده و می‌گوید:

جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است
به هوش باش که عمر عزیز بی‌بدل است

«جریده رو» یعنی مجرد و تنها سفر کن. گویا حافظ دست تال را خوانده و می‌خواهد بگوید فریب کسانی را مخور که در شطرنج زندگی تو را به جنگلی می‌برند که در آن ۵=۲+۲ است و آنگاه راه خروج فقط یک است و تنها به روی آنان باز است. 😁

هنری ثورو در والدن می‌گوید: «آن کس که تنها می‌رود، می‌تواند امروز گام در راه سفر گذارد. اما آن که می‌خواهد با دیگران سفر ساز کند باید آن‌قدر بنشیند و صبر پیش گیرد تا آنان نیز آماده‌ی سفر شوند.»

حافظ می‌گوید خورشید در آسمان تنهاست و راهی را در سفر به آسمان‌ها نشان می‌دهد که تنها و مجرد باید رفت:

گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک
از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو

The Silk Road of the Mind

20 Jan, 13:18


جمله‌ای باشکوه ازمیخائیل تال جادوگر شطرنج:

You must take your opponent into a deep dark forest where 2+2=5, and the path leading out is only wide enough for one.

Mikhail Tal

«می‌باید حریفت را به جنگل عمیق و تاریکی ببری که در آن ۵=۲+۲ است و راه خروج از آن فقط یک است.»

میخائیل تال
مترجم: علی‌رضا طاق‌دره

The Silk Road of the Mind

20 Jan, 10:13


مقاله‌ی کامل مجله‌ی فارین افرز درباره‌ی سیاست خارجی ترامپ در دور اول، بایدن و ترامپ در دور دوم را می‌توانید از همین‌جا دانلود کنید.

The Silk Road of the Mind

20 Jan, 10:09


این طرح روی جلد مجله‌ی تایم در روز ورود ترامپ به کاخ سفید است. اما اگر استدلال‌ها و مستندهای تاریخی مقاله‌ی فارین افرز که از آن اینجا صحبت کرده‌ام درست باشد، تغییراتی که ترامپ ایجاد می‌کند در حد همین بر هم زدن روی میز رییس‌جمهور پیشین آمریکاست. همین.

اصل مقاله را نیز می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

The Silk Road of the Mind

20 Jan, 06:25


«سرفیدن» در فرهنگ دهخدا چنین تعریف شده: «در تداول عوام،‌ چیزی به اکراه بخشیدن.» cough در زبان انگلیسی یعنی سرفه کردن،‌ اما cough up در فرهنگ هریتج چنین معنایی دارد:

cough up Slang
1. To hand over or relinquish (money or another possession), often reluctantly.

که یعنی همان سرفیدن.

این جمله برگرفته از مقاله‌‌ی خیلی جالبی است از مجله‌ی فارین افرز که مشغول خواندن آنم:

If a president is unhappy with Japan, he might threaten to withdraw U.S. troops if Tokyo does not cough up more funding for host nation support.

عبارت cough up اینجا درست یعنی همان سرفیدن. ترجمه‌ی جمله‌ی مجله‌ی فارین افرز:

«اگر رییس‌جمهوری از ژاپن ناخرسند باشد ممکن است تهدید کند در صورتی که ژاپن بودجه‌ی بیشتری را برای پشتیبانی از کشور میزبان نسرفد سربازان آمریکایی را از این کشور خارج خواهد کرد.»

جالب است که نویسنده در یک مقاله‌ی رسمی در مجله‌ای چنین جدی این‌گونه زیبا و بجا از اصطلاحات کوچه‌بازاری و لاتی استفاده می‌کند.

نویسنده‌ی این مقاله از مجله‌ی فارین افرز با طرح استدلال‌های دقیق و ذکر مستندات معتبر تاریخی نشان داده که رییس‌جمهوران مختلف آمریکا، با وجود اختلاف‌هایی که در سبک ظاهری اداره‌ی سرزمین و سیاست‌های خارجی کشور خود دارند، در طول چند دهه‌ی گذشته از آیزنهاور تا کندی، کارتر، ریگان، کلینتون،‌ بوش،‌ اوباما، ترامپ و سپس بایدن به همراه کنگره‌ی آمریکا ضمن پشتیبانی از هم در تمام زمینه‌ها یک سیاست هماهنگ و منسجم را دنبال می‌کنند. این هم از اصطلاحات و شاید مثل‌های همین مقاله است:

NEW BOSS, OLD RULES

#تمرین‌ترجمه
#ترجمه‌ی‌اصطلاحات

The Silk Road of the Mind

11 Jan, 11:58


فریدون شهبازیان به استاد شجریان و خیام پیوست!

The Silk Road of the Mind

11 Jan, 11:57


رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل
از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل

کاش بیشتر با ما می‌ماند. کاش بیشتر می‌آفرید.

The Silk Road of the Mind

11 Jan, 11:57


🎼  می نوش...
به یاد فریدون شهبازیان #بشنوید


می نوش که عمر جاودانی این است
خود حاصلت از دور جوانی این است
هنگام گل و مُل است و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی این است


🔹️خواننده: زنده‌یاد محمدرضا شجریان
🔹️آهنگساز: زنده‌یاد فریدون شهبازیان
🔹️شاعر: عمر خیام
🔹️دکلمه: زنده‌یاد احمد شاملو



@hammihanonline
hammihanonline.ir

The Silk Road of the Mind

08 Jan, 04:59


The philosopher for whom rainbows, etc., can be explained away never saw them.
[Photo by David Armstrong, Nat'l Geographic]

فیلسوفی که برایش رنگین‌کمان و غیره را شرح می‌کنند هرگز رنگین‌کمانی را ندیده‌است.

هنری دیوید ثورو
مترجم: علی‌رضا طاق‌دره

گل به غایت رسید بگذارید
تا بنالد هزار دستانش
عقل را گر هزار حجت هست
عشق دعوی کند به بطلانش (سعدی)

شرح مجموعه‌ی گل مرغ سحر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست (حافظ)

The Silk Road of the Mind

07 Jan, 03:11


دونالد ترامپ آدم خودشیفته‌ای است. گویا طبیعت یار خودشیفتگان نیز هست. در انگلستان هشت «شاه هنری» و سه «شاه چارلز» داشته‌اند، در فرانسه هجده شاه لویی، در آمریکا دو رییس جمهور با نام جورج بوش و در ایران گویا خود ما دو شاه عباس داشته‌ایم.

شاید در تاریخ سیاسی جهان دونالد ترامپ تنها حاکمی باشد که دومی‌اش خود او است. در فرانسه شاه لویی هجده بار تکرار شد و هیچ کدام (شاید) دو باره به قدرت نرسید. ما وقتی می‌گوییم شاه عباس دوم، یا جورج بوش دوم منظور واقعاً کس دیگری است،‌ اما در آمریکا وقتی می‌گویند دونالد ترامپ دوم منظور دقیقاً خود همان ترامپ است که دوباره به قدرت رسیده‌است. چه سری در کار است، نمی‌دانم.

این حرف من نیست. مطبوعات جهان واقعاً از دونالد ترامپ دوم حرف می‌زنند. می‌گویید نه؟ این هم جمله‌ای که امروز من در فایننشال تایمز خواندم:

If past is prelude, Trump 2.0 will not play out as most investors expect.

The Silk Road of the Mind

28 Dec, 15:19


حقیقت آن دیگری در آن چیزها نیست که بر شما هویدا می‌سازد، بلکه در نکته‌هایی است که نمی‌تواند بر شما آشکار کند. پس اگر می‌خواهید او را بشناسید، به آنچه می‌گوید گوش نکنید، بکوشید آنچه را که نمی‌گوید بشنوید.

خلیل جبران
مترجم: علی‌رضا طاق‌دره

عارفان که جام حق نوشیده‌اند
رازها دانسته و پوشیده‌اند
بر لبش قفل است و در دل رازها
لب خموش و دل پر از آواز‌ها (مثنوی)

The Silk Road of the Mind

25 Dec, 06:58


The visible creation is the terminus or the circumference of the invisible world.

آفرینش مشهود مرز پایانی یا محیط جهان نامشهود است.

طبیعت
رالف والدو امرسون
مترجم: علی‌رضا طاق‌دره

زین آتش نهفته که در سینه‌ی من است
خورشید شعله‌ای است که در آسمان گرفت
(حافظ)

مرز پیوند اندیشه‌های امرسون با حافظ تا کجا است؟ چگونه است؟ در مثالی که در فرسته‌ی پیش آورده‌ام، پیوند و هماهنگی عجیبی میان جمله‌ی امرسون و بیت حافظ است. از نگاه امرسون، جهان نامشهود یا عالم غیب دایره‌ای است که جهان مشهود خط یا محیط بیرونی آن است. حافظ این جهان نامشهود را در اندرون خویش یافته و خورشید را شعله‌ای برگرفته از آتش درون خویش می‌شمارد.

مولوی نیز انسان را در عالم غیب یا همان جهان نامشهود می‌جست:

گر به ظاهر آن پری پنهان بود
آدمی پنهان‌تر از پریان بود


فرشتگان در ظاهر پنهانند، آدمی در ظاهر آشکار، ولی انسان درحقیقت پنهان‌تر از فرشتگان و پریان است. پس می‌توان چنین انگاشت که از نگاه امرسون، مولوی و حافظ، جهان مشهود جلوه‌ای ناچیز از جهان ناپیدا و نامشهود درون جان آدمی است. این از باورهای اصلی امرسون است که جهان مادی زاییده‌ی روح کل یا جان است. انسان جان جهان است. امرسون این روح کل را oversoul می‌نامید.

در روایت قرآنی آفرینش، فرشتگان از «اسماء» بی‌خبرند. پس از آن‌که آدم، به فرمان خدا، اسم‌ها را بر فرشتگان عرضه می‌دارد، خداوند در اشاره به فروماندگی این فرشتگان از ذکر نام‌ها، به آدم و آگاهی او اشاره می‌کند و به فرشته‌ها می‌گوید:

اَلَمْ اَقُلْ لَّكُمْ اِنِّیْۤ اَعْلَمُ غَیْبَ السَّمٰوٰتِ وَ الْاَرْضِۙ-وَ اَعْلَمُ مَا تُبْدُوْنَ وَ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُوْنَ

آیا شما را نگفتم که من از ناپیدای آسمان‌ها و زمین و از آن‌چه آشکار و پنهان می‌کنید آگاهم. (بقره، آیه‌ی ۳۱).

اینجا اشاره‌ی صریح قرآن بدین واقعیت است که آدم و آگاهی او همان ناپیدای آسمان‌ها و زمین است.

#روح‌کل #امرسون #طبیعت #حافظ #مولوی #قرآن

The Silk Road of the Mind

25 Dec, 05:53


The visible creation is the terminus or the circumference of the invisible world.

آفرینش مشهود مرز پایانی یا محیط جهان نامشهود است.

طبیعت
رالف والدو امرسون
مترجم: علی‌رضا طاق‌دره

زین آتش نهفته که در سینه‌ی من است
خورشید شعله‌ای است که در آسمان گرفت
(حافظ)

The Silk Road of the Mind

22 Dec, 03:12


ترجمه تابع فهم مترجم از متن در زبان اصلی است. فهم نادرست، ترجمه‌‌ای نادرست را به ارمغان می‌آورد. در اینجا ما با دو ترجمه‌ی متضاد از یک بند واحد از گات‌های زرتشت روبروییم:

🔥آنگاه که از برای ما تو، ای مزدا، در آغاز جهان دین آفریدی و از منش خویش خرد بخشیدی، آنگاه که به جان تن دادی، آنگاه که کردار و آموزش( نمودی)، تا هر کس آزاد کیش پذیرد.🔥

گات‌ها، هات ۳۱، بند ۱۱، ترجمه از پورداوود

همان بند با ترجمه‌ی خزاعی:

🔥ای مزدا زمانیکه تو در آغاز با اندیشه خویش تن و خرد و وجدان برای ما آفریدی و جان به تن ما دمیدی و ما را به گفتار وکردار توانایی دادی، خواستی که ما باور و آیین خود را با آگاهی و به دلخواه خود برگزینیم.🔥

طبق ترجمه‌ی پورداود، در مراتب آفرینش، مزدا به جان، تن بخشیده‌است، یعنی نخست جان بوده و به این جان تن را ارزانی داشته‌اند. اما در ترجمه‌ی خزاعی، تن اول است و جان را در تنی دمیده‌اند که از قبل وجود داشته‌است.

فرق فراوانی میان این دو ترجمه است، درحقیقت، تفات این دو ترجمه با هم، از زمین تا آسمان است.

کدام گزینه درست است: آیا تن را به جان سپرده‌اند، یا جان را به تن؟

مولوی می‌گوید:

قالب از ما هست شد نی ما از او
باده از ما مست شد نی ما از او


از نظر رالف والدو امرسون، جهان طبیعت زاده‌ی روح است. جسم انسان و جهان طبیعت زاییده‌ی روح و جانی واحد و یگانه‌اند.:

The world proceeds from the same spirit as the body of man.

جهان از همان جانی سرچشمه می‌‌گیرد که جسم انسان.

اما در این میان، امرسون بر این باور است که:

«جهان تجسم دورتر و فروتری از آفریدگار است، تجسمی از خدا در بی‌خبری و ناهشیاری.»

طبیعت؛ اثر رالف والدو امرسون؛ مترجم: علی‌رضا طاق‌دره

انسان، از نگاه کارل یونگ، نوری است از معنا در تاریکی جهان: «تا آنجا که ما را توان تشخیص است یگانه هدف از آفرینش انسان افروختن نوری از معنا در تاریکی وجود محض است.»

مولوی انسان را جان جهان می‌نامد:

جان جهان دوش کجا بوده‌ای
نی غلطم در دل ما بوده‌ای


شاید این دوش،‌ یا این شب تاریک، همان تاریکی وجود محضی باشد که کارل یونگ نیز از آن نام برده‌است.

The Silk Road of the Mind

20 Dec, 14:49


بی‌گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد
خیزید ای خوش‌طالعان وقت طلوع ماه شد


بیزون (نوعی گاومیش) تنها حیوانی است که از روی غریزه می‌داند کوتاه‌ترین راه برای رهایی از کولاک برف آن است که با آن روبرو شود و درست از دل طوفان بگذرد، نه اینکه دوان‌دوان از طوفان بگریزد.

این کاری است که ایرانیان در درازترین شب سال می‌کنند، یعنی با همین سرسختی به جای خوابیدن در درازترین شب سال بیدار می‌نشینند و به دل سیاهی می‌زنند و کمر سیاهی شب یلدا را با شب‌زنده‌داری می‌شکنند.

یلدا بر شب‌زنده‌داران مبارک!

The Silk Road of the Mind

17 Dec, 09:07


#polls: آسمان یا هوا

The Silk Road of the Mind

15 Dec, 06:01


گروهی از دوستان در این نظرسنجی، که تصویرش را نیز در بالا می‌بینید، برای اصطلاح backfired این معادل را انتخاب کرده‌اند: «نتیجه‌ی معکوس داد.»

اکنون سؤال من این است که اگر اصطلاح backfired یعنی «نتیجه‌ی معکوس داد»، پس جمله‌ی زیر را چگونه ترجمه کنیم:

The price support gave a reverse result.
شاهد از این منبع است که مربوط به بانک جهانی است.

پس سؤال را مرور می‌کنم: اگر backfire یعنی «نتیجه‌ی معکوس دادن»، پس

give a reverse result

یعنی چه؟ آیا انگلیسی‌زبانان هیچ فرقی میان این اصطلاح و آن جمله‌ نمی‌بینند؟

The Silk Road of the Mind

08 Dec, 06:10


«شش گریزگاه گرم که به شما جان می‌دهد.»

نیویورک‌ تایمز، امروز
مترجم: علی‌رضا طاق‌دره

در این خبر نیویورک تایمز مکان‌هایی را به کسانی که از سرمای زمستانی به جان آمده‌اند معرفی می‌کند.

getaway گریزگاه

lift your spirits
«به شما جان می‌دهد»، گزینه‌ای است مانند این اصطلاح رایج که می‌گویند «روحیه‌ی شما را بالا می‌برد.» گاهی به جای اینکه بگوییم «روحیه‌ی من را بالا برد»، می‌توانیم بگوییم «به من جان داد.»

The Silk Road of the Mind

06 Dec, 13:49


The best thing a man can do for his culture when he is rich is to endeavor to carry out those schemes which he entertained when he was poor.

بهترین کاری که انسان وقتی ثروتمند است می‌تواند برای فرهنگ خویش انجام دهد آن است که بکوشد همان برنامه‌هایی را اجرا کند که در هنگام فقر سرگرم آن بود.

نافرمانی مدنی
هنری دیوید ثورو
مترجم: علی‌رضا طاق‌دره

The Silk Road of the Mind

02 Dec, 05:06


اگر من به‌ستم تخته‌پاره‌ای را از چنگ غریقی بیرون کشیده باشم، باید آن را بدو بازگردانم، هرچند خویش را غرق سازم ... در این مورد خاص «آنکه براستی خواهان نجات جان خویش است باید جان ببازد.»

نافرمانی مدنی
هنری دیوید ثور
علی‌رضا طاق‌دره (در حال ترجمه)


ثورو در جمله‌ی بالا در ضمن تلمیحی لطیف به آیه‌ی ۳۹، فصل دهم از انجیل متی تفسیری زیبا از این آیه ارائه می‌کند.

در این آیه آمده: «آن که جان باخت جان خویش را نجات داده‌است.»

حافظ می‌گوید: کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم

The Silk Road of the Mind

01 Dec, 10:42


فیلسوف راستین و شاعر راستین یکی و یگانه‌اند. هدف هر دو آنان زیبایی است. در یکی حقیقت زیبایی است، و در دیگری زیبایی حقیقت است.

طبیعت
رالف والدو امرسون
مترجم: علی‌رضا طاق‌دره

The Silk Road of the Mind

28 Nov, 22:51


Even the plants give thanks.

The Silk Road of the Mind

24 Nov, 05:08


پسوند «بک» یا «بیگ» در بعضی نام‌های دربارهای قدیم ایران به معنای بزرگ بود و معمولاً در جایگاه یک لقب افتخاری برای افراد بلندپایه و اشرافی به کار می‌رفت. این پسوند را در نام‌هایی مانند «امیربک» یا «خانبک» می‌توان دید.

واژه‌ی «کامبک» را که در این خبر از هم‌میهن دیدم گمان بردم که با چنین لقبی روبرو شده‌ام. گمان بردم «کامبک» یکی از پهلوانان کشتی آزاد ایران است که پشت گلادیاتورهای روسی را به خاک مالیده‌است. چنین حدسی هم زده‌بودم: کام + بک.

کمی طول کشید تا بفهمم بابا منظور درحقیقت این است: come + back.

The Silk Road of the Mind

24 Nov, 05:08


کامبک کشتی آزاد ایران مقابل روسیه

🔹تیم منتخب کشتی آزاد ایران در لیگ پادوبنی درحالیکه ۵ مبارزه اول را باخته بود، کامبک کرده و نتیجه تیمی را ۵-۵ کرد و در نهایت ایران برنده شد. /تسنیم


@hammihanonline
hammihanonline.ir

The Silk Road of the Mind

23 Nov, 06:52


تازگی‌ها در مطبوعات غرب واژه‌ی جدید و جالبی را به کار می‌برند به نام x-odus . این واژه را از روی exodus ساخته‌‌اند که یعنی مهاجرت جمعی.

عده‌ی زیادی از کاربران شبکه‌ی احتماعی x در حال کوچیدن و رفتن از این شبکه‌ی اجتماعی‌اند. مطبوعات غرب هم به جای اینکه بنویسند:

The Great Exodus from X.

فقط می‌نویسند
The Great x-odus.

و از طریق این بازی خیلی زیبا با کلمات، با یک تیر دو نشان می‌زنند.

The Silk Road of the Mind

16 Nov, 06:54


در وصف کتاب، امیلی دیکنسون می‌گوید:

How frugal is the chariot
That bears human soul

دیکنسون راست می‌گوید. کتاب به ما این امکان را می‌دهد تا بدون زحمت و هزینه‌های راه و جابجایی در یک جا بنشینیم و به هر کجا که بخواهیم سفر کنیم.

به قول مولوی:

کی شود این روان من ساکن
این‌‌چنین ساکن روان که منم

با کتاب، ما ساکن روانیم، بیرون از زمان و مکانیم.

کل شعر دیکنسون را اینجا بخوانیم:

There is no Frigate like a Book
To take us Lands away,
Nor any Coursers like a Page
Of prancing Poetry –
This Traverse may the poorest take
Without oppress of Toll –
How frugal is the Chariot
That bears a Human soul.

The Silk Road of the Mind

14 Nov, 13:34


ما در فارسی واژه‌ای برای پارادوکس نداریم، اما پارادوکس‌های باشکوه و شاید بی‌مانندی در ادبیات فارسی آفریده‌ایم:

افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت

اینجا حافظ چه شکری می‌کند؟ می‌دانیم که در ادبیات کلاسیک ایران، آتشِ شمع زبان شمع است. حال، در این بیت، این راز گفته شده یا ناگفته مانده‌ است؟ آیا شمع با سوختن خویش راز را گفت، یا چون سوخت راز را نتوانست که بگوید؟

در مصراع نخستین بیت بالا،‌ حافظ می‌توانست بگوید:

افشای راز خلوتیان شمع خواست کرد

و به این ترتیبِ، فاعل را در جای خود بگذارد. ولی واج‌آرایی باشکوهی در نظم حاضر هست: چهار «آ» در کنار هم: افشا، راز، خلوتیان، خواست، و سپس دو فتحه در جوار هم: «کرد» و «شمع».

مولوی آتش را در مضمونی مشابه در این بیت آورده‌است:

آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد

نسبت آتش با شمع، با نسبت باد با نی یکی است. باد را چنین به آتش تشبیه کردن خود پارادوکس حقیقتاً شگفت‌انگیز و بی‌مانندی است.

The Silk Road of the Mind

05 Nov, 07:47


سفیر کره‌ی جنوبی به مناسبت سالگرد آغاز روابط ایران با کره‌ی جنوبی ترانه‌ی «پرسون‌پرسون، یواش‌یواش» را به زبان فارسی می‌خواند:

https://www.youtube.com/watch?v=TQt7Jgnk-Sk

The Silk Road of the Mind

12 Sep, 14:30


Some people walk in the rain, others just get wet.

بعضی آدم‌ها در باران قدم می‌زنند، بعضی دیگر فقط خیس می‌شوند.

راجر میلر
مترجم: علی‌رضا طاق‌دره

The Silk Road of the Mind

12 Sep, 03:58


از روزنامه‌ی نیویورک تایمز.

آیا کار این روزنامه داستان‌نویسی است یا گزارش و ارائه‌ی خبر؟ نکته این است که اینجا stories یعنی خبرها، نه داستان‌ها.

در انگلیسی news جمع نیست، دراصل مفرد هم نیست، چون درحقیقت news اسمی است نشمردنی. شما نمی‌توانید بگویید a news یا one news، یا two news. این برای ما فارسی‌زبانان خیلی عجیب است چون ما در فارسی می‌توانیم خبر را بشماریم و بگوییم «یک خبر،‌ دو خبر» یا اصلاً «هزاران خبر». در انگلیسی نمی‌توانند.

گاهی می‌گویند

a piece of news

که باید ترجمه کرد «یک خبر»، نه «یک تکه خبر» یا «یک قطعه خبر». البته از ما مترجم‌ها بعید هم نیست!

انگلیسی‌زبانان برای اینکه بالاخره بتوانند «خبرهای» خود را بشمارند و «خبر» را جمع ببندند گاهی از واژه‌ی story استفاده می‌کنند. پس گاهی story یعنی خبر، و stories یعنی اخبار. آن را ترجمه نکنیم «داستان‌ها». این هم شاهدش از فرهنگ هریتج:

STORY: 4. A news article or broadcast.

آن a هم مربوط است به article و broadcast، نه به news.

نتیجه می‌گیرم گاهی stories را باید خیلی راحت ترجمه کنیم «خبرها»، و بر عکس.

The Silk Road of the Mind

10 Sep, 03:19


ادبیات آیینه است، اما آیینه‌ی جان. صورت را در آینه‌ی شیشه‌ای می‌توان دید، اما برای تماشای سیرت باید در آینه‌ی هنرها نگریست: ادبیات، نقاشی، موسیقی و تئاتر و دیگر رشته‌های هنری.

من در این مقاله با نام

Another Mirror in the Wall

نشان داده‌ام که چگونه در طول زندگی‌ام در آیینه‌ی هنرها نگریسته‌ام، خود را در این آینه کاویده‌ام و در جست‌وجوی معنایی برای زندگی خویش بوده‌ام:

آیینه‌ی سکندر جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

در نام مقاله‌ی من تلمیحی هست به آهنگ Another Brick in the Wall اثر پینک فلوید.

آن جام می که حافظ از آن نام می‌برد همین آثار ادبی‌اند، نقاشی‌های رمبراند، موسیقی بتهون، نمایشنامه‌های شکسپیر، آهنگ The Wall اثر پینک فلوید، داستان مولوی.

در مقاله‌ی بالا، من در این جام‌ها نگریسته‌ام. جام هملت و جولیوس سزار، جام نقاشی‌های رمبراند، داستان «مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورتگری» از مثنوی معنوی، و جام شعر چندین و چند شاعر دیگر از اروپا و آمریکا و سرانجام برداشتم را از این نگاه با شما در میان نهاده‌ام.

هوشنگ مرادی کرمانی که زندگانی‌اش دراز باد می‌گوید:

«زندگی آینه‌ای است که ما در درونِ آن هستیم. هنرمند، به‌وسیلۀ هنر می‌آید و لحظات حضور ما را در آینه نگاه می‌دارد و نشان می‌دهد که ما کجا هستیم. او در واقع به ما می‌گوید که زندگی چیست و چگونه باید با آن کنار بیاییم! هنرمند، چه نقاش باشد، چه نویسنده و چه شاعر، چه فیلم‌ساز و آهنگساز و.... با این کار، تعریف خودش از زندگی را ارائه می‌دهد.»

هوشنگ دوم (گفت‌وگو با هوشنگ مرادی کرمانی)، به کوشش کریم فیضی، انتشارات اطلاعات، ۱۳۸۸، ص ۴۵۴.

The Silk Road of the Mind

05 Sep, 06:51


آیا هرگز هیچ رسانه‌ای جای کتاب را خواهد گرفت؟ این یکی از نکته‌هایی است که ویلیام پاورز در کتاب بلک‌بری هملت آن را بیطرفانه بررسیده‌است.

پاورز رابطه‌ی انسان را با فناوری از زمان سقراط و افلاطون تا امروز مرور کرده و به سنجش رفتار بعضی از فرزانگان بزرگ تاریخ با فناوری پرداخته‌است. سقراط در زمان خویش با کتاب مخالف بود. همان‌طور که امروزه بعضی به‌کلی با فناوری دیجیتال مخالفند. اما پاورز در زندگی شخصی خویش در پی یافتن راهی متعادل‌تر است. او می‌خواهد هم از فایده‌های فناوری بهره برد و هم از زیان‌های آن در امان بماند.

کتاب بلک‌بری هملت مانند رمان دل‌نشین و شیوا است. این کتاب قصه‌ی زندگی شخصی و خانوادگی یک فیلسوف اندیشمند در بحران و بهتی است که فناوری دیجیتال ناگهان در زندگی او ایجاد کرده‌است.

کتاب، در عین اینکه سرشار از اندیشه‌های ناب است، زبان و بیانی شاد و نشاط‌آفرین دارد. بلک بری هملت را از نشر نو بخواهید.

این یادداشت یکی از خوانندگان کتاب بلک بری هملت است. این نیز یادداشت خواننده‌ی دیگری است که بخشی از کتاب را در وب‌لاگ خود گذاشته‌است.

The Silk Road of the Mind

04 Sep, 03:49


ترجمه‌ای از خودم برای بیتی از مولوی:

آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
Search less for water,
Earn thirst.
Then from vales and peaks,
For you water bursts.

بالاخره ما مجبوریم با این شاه‌بیت‌ها در نشست‌های بین‌المللی یا حتی هم‌نشینی‌های خصوصی و دوستانه با مردمان جهان صحبت کنیم. پس باید بکوشیم این مروارید‌ها را آماده‌ی عرضه کنیم. من همیشه می‌گویم:

It is not the language that brings us together, but literature.

The Silk Road of the Mind

02 Sep, 16:01


The thinner tree was cut years ago and the big one has been holding and feeding it since then. They "wake up" together in the spring and "go to sleep" together in the autumn.

سعدی گفته‌است:

بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی‌غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

درخت نازک‌تر را از ریشه جدا کرده‌اند، اما درخت کلفت‌تر او را نگه داشته و از آن زمان تا کنون به او غذا داده‌است. این دو درخت با هم در بهار بیدار می‌شوند و در پاییز با هم به خواب می‌روند.

آیا بنی‌آدم از این چوب و این درخت کمترند که نه تنها از محنت هم بی‌خبرند،‌ بلکه خون هم را می‌ریزند و کودکان هم را یتیم و زنان هم را در جنگ‌هایی که می‌بینیم بیوه می‌کنند؟

منبع این عکس اینجا است. این‌ها بنی‌ درخت و بنی‌ چوبند، ای بنی آدم!

The Silk Road of the Mind

27 Aug, 04:33


صدای قشنگ بالش تو فضای بی‌کرانه بهترین ترانه بود

The beautiful sound of the pillow in the infinite space was the best song.

ترجمه‌ی رایانه‌ای!

The Silk Road of the Mind

25 Aug, 16:07


Some of the worst things in my life never happened. Mark Twain

«بعضی از بدترین پیشامدهای زندگی‌ام هرگز روی ندادند.»

مارک تواین
مترجم: علی‌رضا طاق‌دره

حرفی است شبیه به این بیت حافظ

روزی گرت غمی برسد تنگدل مباش
رو شکر کن مباد که از بد بدتر شود

حافظ و مارک تواین هر دو یک حرف را زده‌اند،‌ اما کلام حافظ رنگ عرفانی ویژه‌ی خود او را دارد،‌ پیوندی با خدایی که او می‌شناسد. در ظاهرِ کلامِ مارک تواین، این پیوند نیست. او همین نکته را از یک نگاه بی‌طرفانه‌ی منطقی بیان کرده‌است.

برای تاب‌آوردن سختی‌ها و دردهای زندگی، می‌توان به این اندیشید که بدتر از اینی هم هست.

The Silk Road of the Mind

14 Aug, 11:39


من کلاس‌هایی را برای آموزش زبان انگلیسی برگزار می‌کنم که در آن الان مشغول مطالعه و تحلیل ۱۵ داستان از اُ هنری هستیم. سن دانش‌آموزان در این کلاس‌ها از یازده سال آغاز می‌شود. داستان‌ها را می‌خوانیم و تحلیل می‌کنیم. داستان‌ها را با هم مقایسه می‌کنیم و رفتار قهرمان‌ها را در موقعیت‌های مختلف با هم می‌سنجیم.

من تحلیل بچه‌ها از این داستان‌ها را به زبان انگلیسی در قالب یک کتاب و نیز ترجمه‌ی فارسی این داستان‌ها را نیز که باز از همین بچه‌ها است در قالب کتابی دیگر منتشر خواهم کرد. اندیشه‌های بچه‌ها ژرف‌تر از آن است که ما تصور می‌کنیم. پیکاسو همیشه دوست داشت مانند کودکی‌اش نقاشی کند.

بچه‌ها پرسیدند که آیا اُ هنری هنوز زنده است؟ جواب دادم:

He is literally dead, but literarily alive.

خواستم با اشاره به این نویسنده‌ی بزرگ فرق literally و literary را به بچه‌ها بیاموزم.

آن کس که تخم سخن و اندیشه را در باغ ادبیات جهان می‌کارد زنده می‌ماند و نمی‌میرد:

نمیرم از این پس که من زنده‌ام
که تخم سخن را پراکنده‌ام
.

The Silk Road of the Mind

02 Aug, 04:27


ای خدا جان را تو بنما آن مقام
کاندر او بی‌حرف می‌روید کلام

تا که سازد جان پاک از سر قدم
سوی عرصهٔ دور و پنهای عدم

عرصه‌ای بس با گشاد و با فضا
وین خیال و هست یابد زو نوا
.

The Silk Road of the Mind

24 Jul, 01:08


در فارسی «حالم خوب است» با «حالم خوش است» یکی نیست. «خط خوب» هم با «خط خوش» یکی نیست.

این «خوش» واژه‌ای است که در انگلیسی نیست. ما هر وقت واژه‌ی good را در انگلیسی می‌بینیم آن را «خوب» ترجمه می‌کنیم. برای مثال، در این جمله:

endorphins which makes you feel good.

اندورفین حس خوبی به شما می‌دهد.
اندورفین به شما احساس خوبی می‌دهد.

اما وقتی خودمان با خودمان به زبان مادریمان حرف می‌زنیم، همین جمله را این‌گونه می‌‌گوییم: «اندورفین حال آدم را خوش می‌کند»، یا «اندورفین حال را خوش می‌کند.»

چون «خوش» در انگلیسی نیست در ترجمه‌ها کمتر دیده می‌شود و به جایش «خوب» را می‌نویسند. «خوش» حتی در گفتار فارسی ما نیز کم‌بسامدتر شده‌است. خبر خوب با خبر خوش یکی نیست. این روزها چنین جمله‌ای را زیاد می‌شنویم: «احساس خوبی ندارم» که ترجمه‌ی چنین جمله‌ای است
I am not feeling good.
که یعنی «حالم خوش نیست».

The Silk Road of the Mind

16 Jul, 07:16


MAGA

واژه‌ای است تازه‌وارد در زبان انگلیسی، سرواژه‌ای برساخته از این شعار معروف ترامپ:

Make America Great Again

شاید این واژه در فرهنگ آمریکا ماندگار شود و مثل‌ها نیز از آن بسازند. همین الان MAGA Hat به آن کلا‌ه‌های بیس‌بالی می‌گویند که طرفداران ترامپ بر سر می‌گذارند و MAGA Rally به راهپیمایی‌هایی گفته می‌شود که برای طرفداری از ترامپ به راه می‌اندازند.

The Silk Road of the Mind

16 Jul, 05:22


مثنوی

بشنو این نی چون شکایت می‌کند
از جدایی‌ها حکایت می‌کند

در همین نخستین بیت از مثنوی، مولوی توجه ما را از شعر و واژه‌ها دور و ما را به سوی صدای موسیقی و سرود هدایت می‌کند. «بشنو از نی» یعنی از سخن فراتر آ و صدای موسیقی و سرود را بشنو.

در مقاله‌ای که درباره‌ی نخستین بیت مثنوی به زبان انگلیسی نوشته‌ام، چنین جمله‌ای را گنجانده‌ام:

Masnavi is a journey from speech to songs, from songs to sounds and from sounds to silence.

ترجمه‌ی فارسی این جمله چنین است: «مثنوی سفری است از سخن به سرود، از سرود به صدا، و از صدا به سکوت.»

مولوی در اولین بیت مثنوی ما را به شنیدن صدای نی فرامی‌خواند، اما بعدها در همین مثنوی می‌گوید:

ای خدا جان را عطا کن آن مقام
کاندر او بی‌حرف می‌روید کلام

به همین دلیل، من بر این باورم که مثنوی ما را از سخن به سرود و صدا و سرانجام از این سرود و صدا به سکوت راهنمایی می‌کند.

اما از روی تصادف، هماهنگی جالبی میان واژه‌ها در متن انگلیسی و فارسی روی داده‌است. سخن، سرود، صدا، و سکوت همگی با صدای «س» یا «ص» آغاز شده‌اند. جالب اینجا است که در متن انگلیسی، این واژه‌ها نه فقط با یک‌دیگر هم‌آغازند*، بلکه با معادل فارسی خویش نیز یک‌صدا شده‌اند:

speech, songs, sounds, silence
سخن، سرود، صدا، سکوت

———————

*هم‌آغازی واژه‌ها را در زبان انگلیسی alliteration می‌نامند.

Alliteration is a literary device where the same consonant sound is repeated at the beginning of adjacent or closely connected words. For example, in the phrase "Peter Piper picked a peck of pickled peppers," the repetition of the "p" sound is an example of alliteration.

#masnavianalysis

The Silk Road of the Mind

15 Jul, 04:27


Everyone talks about peace but no one educates for peace. In this world, they educate for competition, and competition is the beginning of any war. When educating to cooperate and owe each other solidarity, that day we will be educating for peace.
~Maria Montessori

ما از صلح گفت‌وگو می‌کنیم، ولی هیچ کس صلح را آموزش نمی‌دهد. در این جهان، رقابت را می‌آموزند. رقابت نیز آغاز تمام جنگ‌ها است. وقتی هم‌کاری و هم‌بستگی با یک‌دیگر را بیاموزیم، در چنان روزی است که مشغول آموزش صلحیم.

ماریا مانتِسوری
مترجم: علی‌رضا طاق‌دره

دیشب، به مناسبت فینال جام ملت‌های اروپا، بسیاری از مردم معمولی جهان غرق شادی و غم برای برد و باخت اسپانیا و انگلستانی بودند که ارزش بازیکنانشان چیزی در حدود دو میلیارد یورو بود.

The Silk Road of the Mind

14 Jul, 03:59


به این جمله توجه کنید:
I can't hear you.

ترجمه‌ی واژه‌به‌واژه‌ی این جمله چنین است: «تو را نمی‌شنوم.» ولی این جمله‌ای نیست که ما در فارسی می‌گوییم. فارسی این جمله چنین است: «صدای تو را نمی‌شنوم.»
I can't hear the teacher.

در ترجمه‌ی سریع و واژه‌به‌واژه یعنی: «معلم را نمی‌شنوم.» ولی آیا تا به حال شنیده‌اید کسی «معلم را نشنود»؟ آنچه در فارسی می‌گوییم این است: «صدای معلم را نمی‌شنوم.»

در خبر بالا آمده: «هشت تا ده گلوله شنیده‌است.» گوش ما فعلاً به این جمله عادت ندارد، مگر مترجمان خبری همان‌طور که در انتقال خبرها عجله می‌کنند آرام‌ارام ما را به آن عادت بدهند.

ما فعلا عادت داریم بگوییم:‌ «صدای هشت تا ده گلوله را شنیده‌است.»

The Silk Road of the Mind

10 Jul, 14:58


The cure for pain is in the pain.

درمان درد در درون درد است.

مولوی، با ترجمه‌ی کلمن بارکس

حرف و حدیث‌ها درخصوص ترجمه‌های کلمن بارکس بسیار است — از اینکه چقدر آزاد یا تا چه حد به شعر مولوی وفادار است. اما اگر مولوی هم این یک شعر خاص را نسروده باشد، سعدی سروده‌است:

با درد توام خوش است ازیراک
هم دردی و هم دوای دردی
.

The Silk Road of the Mind

08 Jul, 00:03


Joe Biden, in the Goodest Bunker Ever
ترجمه به سبک خود نویسنده: «بایدن در بهترترین پناهگاه‌ها.»

هر جدی هزل است پیش هازلان
هزل‌ها جد است پیش عاقلان

واژه‌ی the goodest غلط است. صفت عالی good در انگلیسی the best است، نه the goodest. اما نویسنده، که قلمی شوخ دارد، این «اشتباه» را اینجا «درست» به کار برده‌است. بعضی نویسندگان «درست» را «اشتباه» به کار می‌برند. the goodest چیزی است شبیه به همان «بهترترین» در فارسی. نقاشان چینی گاهی چیزی را به‌عمد در نقاشی‌های خود خراب می‌کردند و ناقص می‌گذاشتند.

به‌قول دکتر محمد‌رضا باطنی در پاسخ به استاد ابوالحسن نجفی: «اجازه بدهید غلط بنویسیم.»

در فارسی مثلی هست که می‌‌گوید: «آب که سر بالا برود، قورباغه ابوعطا می‌خواند.» حالا حکایت آمریکا است که وقتی در آن بایدن رئیس‌جمهور باشد، the best را نیز باید نوشت the goodest!

به نظر من، نویسنده می‌خواهد بگوید بایدن را چنان از جهان بیرون عایق‌بندی و در پناه‌گاه‌های امن مخفی کرده‌اند که هیچ نقدی نه به گوشش می‌رسد، و نه به خرجش می‌رود. گویا بایدن از خر شیطان و از مقام ریاست جمهوری آمریکا پایین‌بیا نیست.

#writingandtranslation

The Silk Road of the Mind

06 Jul, 04:21


آیا در طول این چند دهه‌ی گذشته، عبارت «برخورد تمدن‌‌ها» را درست فهمیده و دقیق ترجمه کرده‌ایم»؟

در ترجمه‌ها، عبارت The Clash of Civilizations را به معنای «برخورد تمدن‌ها» گرفته‌اند. عبارت مزبور را نخستین بار برنارد لوییس Bernard Lewis در مقاله‌ای با نام «ریشه‌های خشم مسلمانان» The Roots of Muslim Rage، در شماره‌‌ی سپتامبر سال ۱۹۹۲ در مجله‌ی آتلانتیک به کار گرفت. بعدها ساموئل هانتینگتِن کتابی را با این عنوان نوشت که یکی از مهم‌ترین آثار این چند دهه‌ی گذشته در حوزه‌ی فرهنگ بشری و روابط بین‌الملل و علوم سیاسی و اجتماعی بوده‌است.

بیایید درستی ترجمه‌ی عنوان کتاب The Clash of Civilizations را بسنجیم.

واژه‌ی clash در یک معنا، یعنی «برخورد شدید با صدای بلندی شبیه به برخورد دو جسم فلزی»:‌

1. To collide with a loud, harsh, usually metallic noise: cymbals clashing. (American Heritage Dictionary)

باید توجه داشت که این گونه «برخورد» عمدی نیست. دو خودرو ممکن است ناخواسته به هم بخورند، ولیل راننده‌ها هیچ جدالی با هم نکنند.

واژه‌ی clash در معانی دیگر خود یعنی مخالفت و روـدرـرویی و نزاع خشونت‌آمیز، حتی میان ارتش‌ها:

2.
a. To meet in violent conflict: armies that clashed on the plain.
b. To be in opposition or disagreement: an eyewitness account that clashed with (American Heritage Dictionary)

در این معنا، clash یعنی جدال، حتی جنگ.

آیا هانتینگتِن در کتاب The Clash of Civilizations از «برخورد تمدان‌ها» سخن گفته‌است یا از «جنگ و جدال میان تمدن‌ها»؟ در تمام این چند دهه، آیا در ایران ما نام مقاله‌ی برنارد لوییس و کتاب ساموئل هاتینگتِن را درست ترجمه کرده و درست فهمیده و به کار برده‌ایم؟

به نظر من، نه. ترجمه‌ی دقیق The Clash of Civilizations «جدال تمدن‌ها» است. در شماره‌ی امروز روزنامه‌ی فایننشال تایمز، در اشاره به جدال درونی حزب دمکرات در آمریکا، چنین عنوانی را می‌بینیم:

Clash of clans: can the Democrats stay united if Biden is toppled?

که می‌توان آن را چنین ترجمه کرد: «جدال جناح‌ها». از آنچه اکنون در حزب دمکرات روی می‌دهد، همه می‌دانیم که جناح‌های این حزب با هم گرفتار درگیری و جدالند.