Khabgard | خوابگرد @khabgard Channel on Telegram

Khabgard | خوابگرد

@khabgard


برای بازنشرِ مطالبِ سایتِ خوابگرد
و مطالبِ دندان‌گیرِ دیگر جاها | رضا شکراللهی

https://twitter.com/khabgard

سایت: http://khabgard.com

ایمیل: [email protected]
‌‌‌

Khabgard | خوابگرد (Persian)

خوابگرد یک کانال تلگرامی است که برای بازنشر مطالب سایت خوابگرد و مطالب دیگر جذاب از منبع مختلف تشکیل شده است. این کانال توسط رضا شکراللهی اداره می‌شود و برای علاقمندان به دنیای خبرها و اطلاعیه‌های جذاب و متنوع مناسب است. شما می‌توانید آخرین اخبار را از این کانال دنبال کرده و با دنیای جذاب خبرها همگام شوید. همچنین می‌توانید از طریق لینک‌های ارائه شده به سایت خوابگرد دسترسی پیدا کرده و از مطالب بیشتری بخوانید. اطلاعات تماس با سایت و ایمیل نیز در این کانال قابل دسترسی است. پس عجله کنید و به جمع اعضای خوابگرد بپیوندید تا از جدیدترین مطالب و اخبار مطلع شوید.

Khabgard | خوابگرد

14 Jan, 13:06


🔸 مرجان ساتراپی،‌ فیلمساز و کاریکاتوریست ایرانی-فرانسوی، نشان «لژیون دونور» را به دلیل «سیاست ریاکارانه فرانسه در قبال ایران»، به‌ویژه در زمینه صدور ویزا، رد کرد.

🔸 او در نامه‌ای به رشیده داتی، وزیر فرهنگ فرانسه،اعلام کرد که این تصمیم به دلیل «اصول شخصی» و «دلبستگی به میهن زادگاهش» گرفته شده است.

🔸 او در بخشی از این نامه نوشت است : «نمی‌توانم آنچه را که به عنوان موضع ریاکارانه فرانسه در قبال ایران می‌بینم، نادیده بگیرم.»

🔸 او در ادامه می‌افزاید «مدتی است که واقعاً نمی‌توانم سیاست فرانسه در قبال ایران را درک کنم»، و ابراز تأسف کرد که «جوانان ایرانی که عاشق آزادی هستند، مخالفان و هنرمندان حتی ویزای توریستی هم به آنها داده نمی‌شود»، در حالی که «فرزندان اولیگارش‌های ایرانی» بدون هیچ مشکلی «در پاریس و سن‌تروپه گشت و گذار می‌کنند.»

🔸مرجان ساتراپی، در ویدئوی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد، این تصمیم را «نشانه‌ای از همبستگی با مردم ایران، به‌ویژه زنان و جوانان ایرانی، و همچنین با هم‌وطنان فرانسوی که در ایران گروگان هستند» توصیف کرد.

@RadioFarda

Khabgard | خوابگرد

14 Jan, 12:04


#حسین_علیزاده:
کاش شهبازیان الان بود و می‌گفت که چه رنجی کشیده است. این رنج رنج شخصی نیست، رنج من و فریدون و استاد گنجه‌ای و آقای کامکار نیست؛ رنج ملت ایران است.

حدود نیم قرن گذشت و ما هنوز باید این‌جا درباره‌ی خوب بودن هنر و موسیقی برای مسئولان حرف بزنیم.

امثال شهبازیان که می‌روند، هر بار زخمی بر پیکر هنر ایران است.
ما هیچ وقت در تاریخ ندیدیم که هنرمندان متعلق به حکومت‌ها باشند؛ هنرمندان متعلق به مردم‌اند.

آیا یک مسئول می‌تواند بیاید دو تا جمله درباره‌ی شهبازیان بگوید؟ نگوید آدم خوبی بود یا آدم خوش‌تیپی بود، بیاید بگوید چه نقشی در هنر موسیقی داشت؟

ما از شرایط بعد از انقلاب با هنرمندانی روبه‌رو بودیم که رگ و ریشه‌ی فرهنگ و هنر دست‌شان بود ولی حتا رویشان نمی‌شود اسم‌شان را در صداوسیما بیاورند.

آن چیزی که هنرمندان را واقعاً هنرمند کرده و ارتباط‌‌شان را با دنیای هنر نگه داشته، همیشه مردم‌اند و من از طرف #فریدون_شهبازیان از ملت ایران تشکر می‌کنم.

درود می‌فرستم به تمام هنرمندانی که در این سال‌ها از دست رفتند و ما فهمیدیم چه کسانی را از دست دادیم، ملت فهمیدند؛ بقیه اما نفهمیدند.

@KhabGard

Khabgard | خوابگرد

12 Jan, 12:12


یکی دو ماه پیش #آرمان_ریاحی یادداشتی مبسوط و به‌دل منتشر کرد در وب‌سایت «ماجرا» درباره‌ی سینمای داریوش مهرجویی با این عنوان:

«ضیافت در خانه‌های ویران؛
سفره‌هایی که داریوش مهرجویی برای ما پهن کرد»

پاره‌ای از مقدمه‌اش این است:

سینمای #داریوش_مهرجویی نموداری از سیر تحول اندیشه‌ی روشنفکران ایرانی در دهه‌های معاصر است؛ همان دگردیسی‌هایی که در عناصر تصویری او جا خوش کرده‌اند. یکی از این اجزاء بی‌تردید خانه و رسم خوراک است. زیبایی‌شناسی خوردن یکی از مؤلفه‌های فیلم‌های داریوش مهرجویی بود و حتی غوطه‌ور شدن در زیبایی‌شناسیِ تهوع.

در واقع در طول بیش از نیم قرن فیلمسازی، هیچ کارگردانی به قدر مهرجویی سفره پهن نکرد؛ از سفره‌های رنگین و سنگین تا بساط‌های شام و‌ نهار محقر عده‌ای معتاد تا غذایی درویشانه در کلبه‌ای جنگلی...

@KhabGard

خواندن این مقاله‌ی مفصل اما شیرین و پرنکته را از دست ندهید:
👇🏻
https://maajara.com/Blog/169
.

Khabgard | خوابگرد

12 Jan, 11:36


امروز فرصتی شد تا این دو یادداشت آریامن احمدی در ایران‌وایر را بخوانم؛ شاید شما هم مایل باشید بخوانید:

📍داستانی تمثیلی از انقلاب ۵۷؛
چرا «مزرعهٔ حیوانات» با ۱۶۴ ترجمه پرترجمه‌ترین و پرفروش‌ترین و پرخواننده‌ترین رمان خارجی در ایران است؟
👇🏻
iranwire.com/fa/blogs/137526

📍داستانی واقعی از انقلاب ۵۷Y
چرا «1984» شاهکار جُرج اُروِل با ۸۰ ترجمه یکی از پرترجمه‌ترین و پرفروش‌ترین و پرخواننده‌ترین رمان‌های خارجی در ایران است؟
👇🏻
iranwire.com/fa/blogs/137632

@KhabGard

Khabgard | خوابگرد

11 Jan, 11:23


از آهنگ ترانه‌ها تا تم معروف قطعه‌ی دوم آلبوم "میعاد" (قسمت اول) که در تلویزیون دهه‌ی ۱۳۶۰ بیش از هر موزیک دیگری به گوش می‌رسید، خاطراتی که از فریدون شهبازیان - حالا زنده‌یاد- در دل و ذهن داریم و زیر لب نجوا می‌کنیم یا سوت می‌زنیم، یکی دوتا نیست‌.
اما برای من این قطعه که شهبازیان برای پایان فیلم کوتاه "اسب" (مسعود کیمیایی، ۱۳۵۵، محصول کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان) ساخته و اجرا کرده بود، قامتی به بلندای محبوب‌ترین قطعاتم از موسیقی متن فیلم‌ها در ابعاد سینمای دنیا دارد. از نظر غنای تم، به آداجیوی جاودانه‌ی خانوم النی کارایندرو برای فیلم "چشم‌اندازی در مه" (تئو آنگلوپولوس، ۱۹۸۸) که ۱۲ سال بعد ساخته شد، پهلو می‌زند و از نظر شکوه ارکستراسیون، بعید است در این سالهای نحیف و تباه، هیچ فیلم بلند یا حتی سریال ایرانی را با این عظمت در اجرای موزیک متن به یاد بیاوریم.
سازندگان نوا و آهنگ وقتی از این دنیا می‌روند، شاید بیشتر از باقی خالقان هنر به حیات خود در جان و گوش ما ادامه می‌دهند؛ یا دست‌کم ملموس‌تر. چون نواهاشان در لحظه‌هامان همچنان جریان دارند...

@amiropouria

Khabgard | خوابگرد

10 Jan, 15:52


برای دوستان ساکن لندن:

کتاب‌فروشی پل:
«کتاب‌فروشی «فعلا» آنلاین پُل حاصل ایده‌ پگاه آهنگرانی و سمیه میرشمسی است: یک پُل فرهنگی از خیابان کریمخان تهران تا لندن.

شاید یکی از دلتنگی‌های ایرانیان مقیم بریتانیا پرسه‌زدن در کتاب‌فروشی‌های کریمخان و انقلاب و دسترسی به تازه‌های نشر داخل ایران است. کتاب‌فروشی متحرک پُل می‌خواهد راهی برای دریافت تازه‌ترین و بهترین کتاب‌های چاپ شده در ایران برای جامعه مهاجر بریتانیا باشد.

ما کتاب‌های منتشر شده در ایران را با قیمتی منصفانه در لندن به شما عرضه می‌کنیم.

شما می‌توانید علاوه بر ویترین کتاب‌هایی که ما از میان بهترین و جدیدترین آثار عرضه شده در بازار کتاب ایران انتخاب کرده‌ایم، در اکانت تلگرام ما، سایر کتاب‌هایی که دوست دارید را به ما سفارش بدهید. فهرست کتاب‌های عرضه شده در کانال تلگرام به‌روز می‌شود.»
.

Khabgard | خوابگرد

08 Jan, 11:58


🔸مستند شش‌قسمتی «نصرت کریمی؛ هنرمند بودن در ایران» به‌تازگی به‌صورت رایگان در یوتیوب منتشر شده و در اختیار همگان قرار گرفته است.

🔸بابک کریمی، سینماگر، به رادیوفردا می‌گوید خودش در طول ساخت این فیلم پدرش را از نو کشف کرده است. این مستند روایت زندگی پرقِصه و حیرت‌انگیز نصرت کریمی از زبان خودش با تکیه بر اسناد و فیلم‌ها و عکس‌های نادیدهٔ بی‌شمار است.

🔸انقلاب ۵۷ در میان اهل سینما قربانی کم نداشت، اما نصرت کریمی در این میان وضعیت ویژه‌ای داشت؛ هنرمندی که پس از انقلاب، به‌خاطر فیلمی که هفت سال پیش از آن ساخته بود، نه تنها زندانی شد که «به قطع دست راست و اعدام هم محکوم شد»، اما سرانجام جان به در برد.

🔸نصرت کریمی دیگر هیچ‌گاه به‌عنوان بازیگر و کارگردان سینما اجازهٔ کار نیافت و تصویرش هم ممنوع شد، اما نه ازپا نشست و نه از آفرینش.

🔸مستند «نصرت کریمی؛ هنرمند بودن در ایران» حاصل تلاش مشترک پسرش بابک کریمی و دامادش مهرداد اسکویی با همکاری روح‌الله انصاری است که ساخت آن ۱۹ سال طول کشیده است.

@KhabGard

🔸گفت‌وگو با بابک کریمی دربارۀ پشت‌صحنه و روند ساخت این مستند را در وب‌سایت رادیوفردا بخوانید.

@RadioFarda

Khabgard | خوابگرد

15 Dec, 17:39


مستند کودک‌سرباز که پخش شد، از در و دیوار برایم پبام و نامه رسید، هنوز هم گاه‌به‌گاه ‌نامه‌ای می‌رسد. پیام‌ها و نامه‌ها اغلب حامل درد و رنج‌اند ولی زیباترین لحظات زندگی‌ام را هم در چند ماه اخیر ساخته‌اند.

یکی از تازه‌هاشان را این‌جا می‌آورم، شاید برای برخی شما هم زیبا بنماید.

اگر مستند #پگاه_آهنگرانی را هنوز تماشا نکرده‌اید، در یوتیوب در دسترس است؛ بعید است از دیدنش پشیمان شوید.

و اما نامه‌ای از شکیبا:

آقای شکراللهی عزیز
سلام

من شکیبا هستم از ایران. این نامه رو از تهران سرد و خاکستری و غمگین براتون می‌نویسم...

سال ۱۳۶۷، کلاس دوم دبستان و هشت‌ساله بودم. به‌دلیل شغل پدرم، در شهر قم ساکن بودیم.

در اون روزهای خاکستری‌ِ جنگ، قلک‌هایی در مدارس توزیع شده بود برای این‌که بچه‌ها و خانواده‌ها پول جمع کنند و برای کمک به جبهه‌ها بفرستند.

سهم من قلک سبز کوچکی بود که به‌شکل خانه‌ و از پلاستیک بازیافتی ساخته شده بود. قلک خانه‌ایِ من دودکش کوچکی داشت با شیاری در بالای آن که پول‌های هفتگیم رو توش می‌نداختم به این هدف که برای رزمندگان حرکتی مثبت انجام داده باشم.

کودکی و اشتیاق شما رو برای شرکت در جبهه درک می‌کنم، چراکه خودم هم مشتاق بودم شرکت کنم و قاعدتاً به‌دلیل دختر بودنم و طبیعتاً در اون سن‌وسال نمی‌تونستم همراه باشم. اما کودکی دخترانهٔ من نه با عروسک که با تفنگ و تانک اسباب‌بازی گذشت، با سنگرهایی که می‌ساختم و با دشمن فرضی دلاورانه می‌جنگیدم. بماند…

اون روزها بخشی از حیاط مدرسه مملو بود از هدایا و اقلام خوراکی و پتو و کمک‌های اولیهٔ اهدایی خانواده‌ها برای ارسال به جبهه. من هم به اشتیاق اون حال‌وهوا دو کمپوت سیب و گیلاس با بخشی از پول‌های قلکم تهیه کرده بودم و نامه‌ای دور کمپوت چسبانده بودم و برای پیروزی رزمندگان میهن دعا کرده بودم.

خاطرم نیست محتوای نامه چه بود و با چه ادبیاتی نوشته بودم، اما آدرس مدرسه و منزل رو پایین نامه یادداشت کرده بودم. کمپوت‌ها به همراه سایر اقلام ارسال شد و من در عالم کودکی و حمله‌های گاه‌وبیگاه دشمن به شهرها روزگار سپری می‌کردم.

مدتی بعد از ارسال کمپوت‌ها، صبحی زمستانی که به مدرسه رفته بودم، دیدم سکوی مدرسه که معمولاً جلوش صف می‌بستیم و شعارهای صبحگاهی و قرآن و ورزش اجرا می‌شد، با زلم‌زیمبوهای اون دوران تزئین شده بود.

مدیر و ناظم و معلم‌های مدرسه بالای سکو ایستاده بودند و بعد از قرائت قرآن و اجرای ترانهٔ کاروان شهرام ناظری توسط یکی از دختران مدرسه، مدیر اسم من رو صدا زد و از من خواست که روی سکو برم. متعجب و ترسیده با قدم‌های کند به بالای سکو رفتم و از همه‌جا بی‌خبر منتظر بودم ببینم چه اتفاقی داره می‌افته.

مدیر مدرسه نامه‌ای داد دست من و گفت این نامه از جبهه برای تو رسیده. ازت می‌خواهیم نامه رو باز کنی و برای ما بخونی.

راستش رو بخواهید، من هرگز نامه‌ای تا به اون روز دریافت نکرده بودم و حس غریبی بود. پاکت نامه کاغذ آچهاری بود که یک طرفش نامه نوشته شده بود و سمت دیگرش جای فرستنده و گیرنده و تمبر و دورتادورش خطوط مورب قرمز و آبی داشت. درواقع کاغذ تا می‌شد و تبدیل می‌شد به پاکت نامه.

نامه با یک آیهٔ قرآن شروع شده بود و نویسندهٔ نامه من رو خطاب قرار داده بود: خواهر عزیزم شکیبا…

محتوای نامه به‌کلی از خاطرم رفته اما مضمونش این بود که درسم رو خوب بخونم و برای رزمندگان اسلام دعا کنم. و در پایان اون شعر معروف ای زن به تو از فاطمه این‌گونه خطاب است…

نامه با دست‌خط نه‌چندان بزرگانه‌ای نوشته شده بود و نویسنده از من به‌عنوان خواهر کوچک‌ترش یاد کرده بود.

در همون عوالم و با توجه به فیلم‌هایی که از تلویزیون سیاه‌وسفید خانه‌مان از جبهه می‌دیدم و امروز با دیدن مستند «کودک‌سرباز» حدس می‌زنم نامه رو سرباز رزمنده‌ای در سن‌وسال اون دوران شما برای من نوشته.

نامه تا مدت‌ها همیشه و همه‌جا همراه من بود و یادمه که انقدر تاخورده و چروکیده شده بود که لبه‌های کاغذ آسیب دیده بود. متأسفانه سال‌ها است که نامه رو گم کرده‌ام و خیلی گشتم دنبالش تا بر اساس اسم اون رزمنده بگردم و ببینم الان کجاست.

امروز با دیدن اون مستند و دیدن بغض و اشک شما به پهنای صورتم گریستم و به دوران کودکی دردناک‌مون پرتاب شدم.

گرچه که شما دلیرانه در خط مقدم و با هیولای ایدئولوژی و قدرت می‌جنگیدین، اما خواستم بگم که ما هم در پشت جبهه‌ها زندگی متأثر از جنگ رو تجربه می‌کردیم.

اجازه بدید در پایان شما رو برادرانه رضا جان خطاب کنم و تصور کنم شما همون رزمنده‌ای بودین که در جبهه‌های خاکی و دود‌آلود مرزهای وطن، به‌دور از خانواده و آغوش گرم‌شون، برای لحظاتی یک کمپوت مهمان من بوده‌اید.
نوش جانتان

به امید آزادی وطن از چنگ دشمن
خواهر کوچک شما
شکیبا

@KhabGard

Khabgard | خوابگرد

08 Dec, 10:14


یادت به‌خیر رضا؛
نیستی ببینی تهِ «هلال شیعیِ» خامنه‌ای و قاسم سلیمانی شد بازی شطرنجی که فیل و اسبش را در غزه و لبنان زدند، قلعه‌اش را در یمن منکوب کردند و وزیرش را در سوریه انداختند و حالا فقط علی مانده و سربازان حزب‌اللهش در عراق که آن‌ها هم تازه فهمیده‌اند باید ساز ملی‌گرایی بزنند.

@KhabGard

Khabgard | خوابگرد

08 Dec, 10:11


.
وعد الخطیب، مستندساز سوری، در این گفت‌وگو احساس بسیاری از مردم سوریه به وقایع اخیر را بیان می‌کند. اول حرفش این است: «دست‌کم الان امید داریم که بتوانیم کشورمان را پس بگیریم. تا وقتی اسد بود، چنین امکانی وجود نداشت.»

وعد در زمان شروع انقلاب مردم سوریه در سال ۲۰۱۱ ساکن حلب بود و از همان موقع شروع به گزارش اوضاع در رسانه‌های خارجی کرد. او تا سال ۲۰۱۶ هم در حلب ماند و بعد به بریتانیا رفت. او مستندی از اوضاع حلب ساخت به نام «برای سما» که جوایز زیادی برد.
.

Khabgard | خوابگرد

02 Nov, 13:04


#ایرانشهر #تمدن_ایران #تورج_دریایی
کتاب "ایرانشهر"
انتشارات ققنوس

معرفی کتاب با فرشید قربانپور


@sorenbooks

Khabgard | خوابگرد

01 Nov, 09:46


🔪جنایی‌خوانی با لاله زارع✏️

لاله زارع، که هم نویسنده‌ی سرشناس رمان‌های جنایی است و هم سال‌های مدید سابقه‌ی روزنامه‌نگاری در زمینه‌ی پرونده‌های جنایی داره، مدتیه یک کانال یوتیوبی راه انداخته با عنوان «جنایی‌خوانی با لاله زارع»‌ در این لینک:
youtube.com/@jenaeikhani

کانال یوتیوبی با موضوع جنایی کم نیست؛ اونایی که به زبان فارسی‌اند ولی موضوع پرونده‌هاشون غیرایرانیه و اونایی که موضوعات‌شون هم ایرانیه ولی بیشتر به‌شکل گزارش ساخته می‌شن.

لاله زارع اما در کانالش پرونده‌های ایرانی رو، با استفاده از بایگانی مفصل خودش و اغلب هم با موضوع قاتلان زنجیره‌ای، به‌شکل تحلیلی روایت می‌کنه.

اگه علاقه‌مند این موضوع هستین، خصوصاً اهل ادبیات و سینمای این ژانر، بعید می‌دونم مشتری کانالش نشین.

@KhabGard

خودش کانالش رو این‌جوری معرفی کرده:
«این‌جا قراره از داستان‌های جناییِ واقعی بگم؛ داستان‌هایی درباره‌ی آدم‌هایی که هیچ‌وقت فکرش رو هم نمی‌کردن جنایت کنن. فکر می‌کنم با هر داستان بیشتر از قبل خودت رو می‌شناسی و کمتر از قبل آدم‌ها رو قضاوت می‌کنی.»
youtube.com/@jenaeikhani

Khabgard | خوابگرد

08 Oct, 08:15


بخشی از سخنرانی بهرام بیضایی در شب‌های شعر گوته

- درست موقعی ‌که به ما حمله شد اولین پادشاه یا اولین امیر
اونو برداشت و در رفت!

کانال موسیقی سنتی "کرن موزیک" @koronmusic 🎶

Khabgard | خوابگرد

22 Sep, 16:56


.
نسخه‌ی کامل مستند «کودک‌سرباز؛ روایتی ناشنیده از کودک‌سربازان ایرانی جنگ ایران و عراق» ساخته‌ی #پگاه_آهنگرانی:
👇🏻
https://youtu.be/iGjXHp5zIBQ

این هم لینک «گفت‌وگوی ویژه»ی فرناز قاضی‌زاده از بی‌بی‌سی فارسی با من درباره‌ی موضوع این مستند:
👇🏻
https://youtu.be/ej64WXN7Q8c

@KhabGard

Khabgard | خوابگرد

20 Sep, 19:55


برای نخستین بار داستان کودک‌‌سربازان ایرانی جنگ ایران و عراق با استفاده از تصاویر دیده‌نشده و گفت‌وگو با چند کودک‌سرباز

فیلم مستند «کودک‌‌سرباز؛ روایتی ناشنیده از کودک‌سربازان جنگ ایران و عراق» را #پگاه_آهنگرانی، برای بی‌بی‌سی فارسی ساخته و من هم خرده‌حرف‌هایی از خروار زخم‌هایی در آن گفته‌ام که شاید نشنیده باشید.

موضوع این مستند بسیار آزاردهنده است. بسیاری از کودکانی که در این فیلم دیده می‌شوند، در جریان جنگ کشته شده‌اند. این مستند همچنین حاوی تصاویری از جراحات شدید، اعضای قطع‌شده‌ی بدن، تصاویر جنگ، افرادی که جان خود را از دست داده‌اند و دیگر صحنه‌های دلخراش است.

همین‌طور، داستان‌های شخصی افرادی که در این فیلم با آن‌ها مصاحبه شده، ازجمله خودم، ممکن است بسیار متأثرکننده باشد.

این مستند شنبه ۳۱ شهریور ساعت ۲۱ به وقت تهران از بی‌بی‌سی پخش می‌شود و در وبسایت و یوتیوب بی‌بی‌سی فارسی هم در دسترس خواهد بود.

تکرار فیلم به وقت تهران:
یکشنبه اول مهر ۲۳:۳۰
پنج مهر ۲ صبح و ۹ شب
شش مهر ۶ صبح و ۲۳:۳۰

@KhabGard

Khabgard | خوابگرد

15 Sep, 08:36


«بیرق گیسوان»
گروه ژوان

موسیقی و شعر از رهام سبحانی
خواننده: آرزو بنی‌پور

ساناز ستّارزاده: تار، بهناز بهنام‌نیا: عود، پویا لقایی: رباب، یاسمن کوزه‌گر: ویلنسل، همایون پشتدار: کمانچه، کمانچه‌آلتو، سهیل حُسنوی: سنتور و رهام سبحانی: تار، تارباس
#هنر_اعتراضی
#زن_زندگی_آزادی

@KhabGard

Khabgard | خوابگرد

15 Sep, 08:29


🔸از جنبش «#زن_زندگی_آزادی» به‌عنوان گسترده‌ترین و عمیق‌ترین اعتراضات مردم ایران علیه حکومت جمهوری اسلامی یاد می‌شود؛ اعتراضاتی که ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ با جان باختن #مهسا_امینی در بازداشت گشت ارشاد جرقه خورد و شعله‌های آن طی چندین ماه سراسر کشور را درنوردید و به‌شدت هم سرکوب شد.

🔸شاهدان عینی تصاویر بسیاری از این اعتراضات ثبت و ضبط کردند که بسیاری از آن‌ها لحظه‌هایی ماندگار را در قاب نشانده بود.

🔸در این ویدئو شماری از این لحظه‌ها و قاب‌های ماندگار را می‌بینید، با این توضیح که این تنها گزیده‌ای از آن لحظه‌هاست و جای بسیاری از تصاویر در این ویدئو خالی است.

@RadioFarda

Khabgard | خوابگرد

22 Aug, 13:32


علی خامنه‌ای، ۸ اردیبهشت ۶۸:
در رژیم گذشته قوه مقننه حرف مفتی بیش نبود. مجلس هر چی دل قدرت مطلقه می‌خواست همون رو عمل می‌کرد.
چیزی نبود که بتواند در مقابل استبداد و دیکتاتوری مقاومت کند.
قوه مجریه هم که دربست در اختیار او بود. وزیر کی بود؟ نخست‌وزیر کی بود؟ همه‌کاره یک نفر خبیث بود.
hafezeh_tarikhi

📡 @VahidOnline

Khabgard | خوابگرد

13 Aug, 16:22


چرا #عباس_صالحی دوباره برای وزارت ارشاد انتخاب شد؟

نخستین وزیر ارشاد دولت حسن روحانی علی جنتی بود که وقتی به وزارت رسید، در انتقاد از «شیوهٔ» سانسور کتاب و نه خود سانسور گفت روال کار به‌گونه‌ای است که «اگر قرآن هم وحی الهی نبود، حتماً رد می‌شد».

او حتی برای اولین بار وجود چند «فهرست سیاه» از ناشران و مؤلفان و مترجمان در دولت احمدی‌نژاد را هم تأیید کرد و تلاش‌هایی هم برای رفع توقیف برخی آثار و به‌خصوص حمایت اجرایی از ناشران انجام داد، با این حال پس از سه سال مجبور به کناره‌گیری شد.

پس از آن رضا صالحی امیری که سابقهٔ کار امنیتی داشت، جایگزین جنتی شد. یک سال بعد که روحانی دوباره رئیس‌جمهور شد، صالحی امیری نامه‌ای به رئیس وقت صداوسیما نوشت و خواستار پخش «ربّنا»ی شجریان از تلویزیون شد.

یادآوری این نامه از این جهت مهم است که خامنه‌ای نه تنها به آن واکنش منفی نشان داد که آن را نمونه‌ای از «اختلال و تعطیل» وزارت ارشاد خواند و گفت:

«گاهی انسان احساس می‌کند دستگاه‌های مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند این‌ها دچار اختلال‌اند، دچار تعطیل‌اند. این‌همه ما مسئلهٔ فرهنگی در کشور داریم... اما ناگهان این‌که فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، می‌شود مسئلهٔ اصلی؛ نامه‌نگاری می‌کنند... وقتی این‌جوری دستگاه‌های مرکزی اختلال دارند، آن‌وقت این‌جا جای همان آتش‌به‌اختیاری است.»

برای حل همین «اختلال» بود که نهایتاً روحانی به سراغ عباس صالحی رفت؛ کسی که خامنه‌ای بعدها از او به‌عنوان فردی «با سوابق درخشان علمی و مبارزاتی و انقلابی و تصدی مسئولیت‌های خطیر در نظام جمهوری اسلامی» یاد کرد.

اگر مسئلهٔ «سانسور» کتاب بزرگ‌ترین معضل مؤلفان و مترجمان و ناشران از یک سو و مردم اهل مطالعه در سوی دیگر باشد، بزرگ‌ترین دستاورد وزارت ارشاد در پایان وزارت عباس صالحی سرعت و سامان بخشیدن به روند سانسور بود.

الف شین، نویسندهٔ سرشناس داخل کشور:
«در دولت احمدی‌نژاد، هم سانسور شدیدتر شد و هم بلاتکلیفی مؤلفان و ناشران بیشتر. در دوران روحانی و به‌طور خاص عباس صالحی هیچ بهبودی در مورد سانسور رخ نداد؛ تنها تغییر این بود که ادارهٔ کتاب موظف شد مؤلفان و ناشران معطل مجوز را از بلاتکلیفی درآورد و سریع‌تر اصلاحیه‌های سانسور را در اختیارشان بگذارد یا اعلام کند که اثرشان غیرقابل انتشار یا همان توقیف است.»

در مقابل، بودند ناشرانی که میزان نارضایتی‌شان از عملکرد صالحی در این حد نبود، اما رضایت نسبی‌شان هم بیشتر به برخی تصمیمات اجرایی مثل واسپاری امور نمایشگاه کتاب به صنف ناشران و شیوهٔ توزیع یارانه‌ها برمی‌گشت.

همین ناشران حامی صالحی هم در عین حال تنها رضایت‌مندی‌شان در موضوع سانسور «کاهش زمان صدور مجوز کتاب» بود یا همان که یک مترجم و کارشناس نشر در ایران می‌گوید: «صالحی تلاش می‌کرد با ناشرها معاشرت کند و از طریق گفت‌وگو و برخی تصمیمات اجرایی فضای نشر را مثلاً آرام نگه دارد، وگرنه در دوران او تنها اتفاق در مورد ممیزی کتاب این بود که ناشرها و نویسنده‌ها از بلاتکلیفی قبلی درآمدند و زودتر و منظم‌تر جواب نه یا اصلاحیه دریافت می‌کردند.»

نویسنده‌ای که خودش از دههٔ ۷۰ خورشیدی با ادارهٔ کتاب وزارت ارشاد در دولت‌های گوناگون سروکار داشته و دارد، در این باره اضافه می‌کند که اگر نویسندگان قبلاً برای گرفتن مجوز انتشار مجبور به خودسانسوری می‌شدند، حالا دیگر سال‌ها است که از پیش امیدی به دریافت مجوز برای برخی آثارشان ندارند و اساساً از ارائه آن برای بررسی خودداری می‌کنند. این وضعیت نه تنها به روند آفرینش ادبی آسیب بسیار وارد کرده که انتشار آثار ارزشمند در حوزه‌های دیگر را هم متوقف و یا دچار اختلال کرده است.

صالحی به چهره‌ای «میانه‌رو در سیاست و خوش‌خلق در تعاملات» مشهور است که خامنه‌ای «به او اعتماد دارد». در سوی دیگر، خود او زمانی اذعان کرده بود که یکی از معضلات وزارت ارشاد این است که «اختیارات محدود است ولی پاسخگویی تقریباً نامحدود».

نتیجه این‌که در دوران فعالیت قبلی او در وزارت ارشاد، دست‌کم در موضوع بررسی و سانسور کتاب، نه از محدودیت این اختیارات کم شد و نه تلاشی برای کاهش دخالت دیگر نهادهای حکومتی، ازجمله دفتر هبری و نهادهای امنیتی و مراجع حوزوی، در حوزهٔ کتاب انجام گرفت.

خامنه‌ای هنگام بازدید از نمایشگاه کتاب تهران در سال ۱۳۹۸ به صالحی گفته بود «تحت‌تأثیر برخی جوها نباید قرار گرفت. شما مأمور اسلام و جمهوری اسلامی هستید. رودربایستی نکنید. اگر کتابی به خواننده و مخاطبش زیان می‌رساند، باید جلویش را گرفت».

سال ۱۳۹۶، حسن روحانی عباس صالحیِ «معتمد خامنه‌ای» را برای رفع «اختلال» در انقلابی بودن وزارت ارشاد معرفی کرد. حالا مسعود پزشکیان هم با معرفی صالحی خواسته است مطمئن‌ترین راه را پیش بگیرد، تا «آقا خوشش بیاید».

@KhabGard

کاملِ این مقاله را در رادیوفردا بخوانید:👇🏻

Khabgard | خوابگرد

09 Aug, 10:46


درباره‌ی رویارویی ناهید کیانی و کیمیا علیزاده در المپیک ۲۰۲۴ پاریس، همه‌جور اظهارنظر و تحلیل خواندیم. غمنامه‌های وطن‌دوستانه، گاه اشک‌ و آهمان را برآورد. گاه نوشته‌های خشمگین دیدیم درباره‌ی وضع زندگی در کشوری که ماندن در آن بیش از "ایران‌دوستی"، به "طاقت" نیاز دارد و در بهترین حالت، صبر تا رخ دادن تغییر بزرگی که هر انسان ایرانی و هر ایرانی ِ انسان هر روز و شبش را به فکر آن می‌گذراند.

اما گیر من به یک نکته‌ی ظاهراً جزئی و کوچک است: کیومرث هاشمی، وزیر ورزش دولت ابراهیم رئیسی که هنوز بر سر کار است، چرا به ناهید کیانی بعد از برنده شدن مقابل کیمیا علیزاده، به او به اشتباه می‌گوید "کیمیا خانوم"؟! سال ۲۰۱۶ وقتی کیمیا در المپیک ریودوژانیرو اولین زن ایرانی شد که مدال المپیک به گردن آویخت، وزیر ورزش محمود گودرزی بود. در دی ۹۸ وقتی نهادها و خبرگزاری‌های داخلی بر سر اخبار مهاجرت کیمیا خودشان را شرحه شرحه می‌کردند، مسعود سلطانی‌فر وزارت ورزش را به عهده داشت.
این هاشمیِ پَلاس در رختكن‌های اردوی کاروان ورزشی جمهوری اسلامی در پاریس که اساساً از شهریور پارسال "متصدی" وزارت است، چرا باید ذهنش این قدر درگیر کیمیا علیزاده باشد که به عضو تیم خودش بگوید کیمیا؟ البته او در زمان برنز کیمیا در ریو، رئیس کمیته ملی المپیک بود؛ ولی همه‌ی ما و شما خوب می‌دانیم دلیل این سوتی‌اش، این نیست که تا لباس تکواندو را بر تن دختری می‌بیند، بی‌اختیار بگوید "اِ، کیمیا!"!!
دلیلش به سادگی به این خصلت جمهوری اسلامی و صدر تا ذیل زمامداران و مدیرانش برمی‌گردد که اگر "دشمن"ی برای خودشان تعریف نکنند و تمام ذهن و زبانشان را برای زدن "مشت محکمی بر دهان" آن دشمن به کار نگیرند، هیچ چیز در نظرشان معنا ندارد.
در نتیجه، ذهن یارو آن قدر بر این متمرکز است که "کیمیا علیزاده‌ی مهاجرت‌کرده‌ی کشف‌‌حجاب‌کرده را ببریم" که حتی برنده‌ی مبارزه با او را کیمیا صدا می‌زند!! این یک سوتی تصادفی نیست. ریشه‌ی ذهنی دارد.

گنده‌اش نمی‌کنم. اما فقط برای شناخت این عادت مرضیه‌ی هر آدم جمهوری اسلامی یادتان می‌آورم که بنیان‌گذارشان بعد از این که با فشارهای بین‌المللی ناچار شد صلح با عراق را بپذیرد، حتی یک سال هم زنده نماند: اگر بناست دشمنی و مخاصمه‌ای در کار نباشد، برای زنده بودن هم "احساس خاصی ندارم"

@amiropouria

Khabgard | خوابگرد

05 Aug, 17:59


کلاس آنلاین داستان‌نویسی

اگر در کانادا زندگی می‌کنید و علاقه‌مندید که در کلاس داستان‌نویسی یک معلم باتجربه شرکت کنید، کتابخانه‌ی مهرگان یک دوره‌ی هشت‌جلسه‌ای آنلاین با معلمیِ #محمدحسن_شهسواری برگزار می‌کند.

جلسه‌ی اول: نقش داستان در تاریخ فرهنگ
جلسه‌ی دوم: داستان، پی‌رنگ، ساختار، سبک، فرم، مضمون و ژانر
جلسه‌ی سوم: زاویه‌دید و تأثیر آن بر روایت
جلسه‌ی چهارم: یازده کلیدواژه‌ی پی‌رنگ
جلسه‌ی پنجم: شخصیت و تغییر آن
جلسه‌ی ششم: فضاسازی و جوانب آن
جلسه‌ی هفتم: داستان عشق
جلسه‌ی هشتم: گذر از زبان به زیبایی

@KhabGard

ایمیل برای برای دریافت اطلاعات بیش‌تر: [email protected]

کانال کتابخانه‌ی مهرگان👇🏻
https://t.me/Mehregan_library/496

Khabgard | خوابگرد

05 Aug, 10:22


«فروختیمش»
ویدئوکلیپ جدید گروه «تندر»

قطعه‌ی “We Sold It” ‌پنجمین قطعه از آلبوم «یک بار دیگر» است؛ دومین آلبوم تندر که سال ١٣٩۴ منتشر شد.
‌ ‌
اردوان انزابی‌پور (گیتار آکوستیک/آواز) ‌ ‌
محمد برزیده (لید گیتار/همخوان) ‌ ‌
امیرحسین حسنی (گیتار آکوستیک) ‌ ‌
کاوه وزیری (گیتار باس/همخوان) ‌ ‌
آیدین انزابی‌پور (درامز)

ویدئوکلیپ: رایکا ماه ایرانیان

@KhabGard

Khabgard | خوابگرد

29 Jul, 14:05


پاسترناک پس از نوشتن دکتر ژیواگو گفته بود برای سخت‌ترین عواقب آماده‌ام

آیزایا برلین برخی روشنفکران روسیه‌ی عصر شوروی را از نزدیک می‌شناخت؛ از جمله، دیدارهایی با بوریس پاسترناک داشت و رمان دکتر ژیواگو را پیش از انتشار خوانده بود.

او جدا از خاطرات دیدارهایش با پاسترناک، دو یادداشت کوتاه درباره‌ی تنها رمان این بزرگ‌ترین شاعر قرن بیستم روسیه نوشته است؛ یکی متن کوتاهی است که در همان سال انتشار کتاب (۱۹۵۸)، به مناسبت انتخاب بهترین کتاب سال، منتشر شد، و دیگری یادداشتی که آن را سال‌ها بعد، در ۱۹۹۵، نوشت و خاطرات جالب دیگری را به نوشته‌های پیشین اضافه کرد.

@KhabGard

برگردان فارسی این دو متن را به‌قلم مهرداد اصیل در خوابگرد بخوانید:
👇🏻
khabgard.com/8971

Khabgard | خوابگرد

26 Jul, 17:05


انجمن قلم آمریکا با انتشار متنی به‌قلم #سپیده_رشنو با موضوع «ادبیات مبارزه» از نویسندگان سراسر جهان خواست درباره‌ی وضعیت او و نویسندگان دیگری که در ایران زندانی‌اند، سخن بگویند.
.
متن سپیده رشنو:
ادبیات مبارزه گاهی شعری از محمد مختاری است که زیر لب خوانده می‌شود، گاهی ترانه‌ای است که ویکتور خارا می‌خواند، گاهی کنده‌کاریِ زندانیِ قبلی است بر دیوار‌ سلولِ انفرادی تا زندانی جدید بداند قبل از او کسی این‌جا بوده، و در حکومتی توتالیتر چون جمهوری اسلامی ادبیات مبارزه گاهی یک «روایت ساده» است.

در همین حکومت‌ها که همیشه رسانه‌ها و مطبوعات و کتاب‌ها را سانسور می‌کنند تا به دروغ چهره‌ای واقعی بدهند، این روزها روایت‌ها سهم بسیاری در مبارزه دارند.

و جمهوری اسلامی مانند هر توتالیتر دیگری از راویان ترس زیادی دارد و از مبارزانی که راوی هستند بیشتر. روایت خط قرمزی بر تمام این دروغ‌هاست؛ آن هم در حکومتی که ناپدیدسازی و حتی زندانی‌ شدن مبارزان را انکار می‌کند.

مبارز تمام آن چیزی را که بر او رفته، صادقانه مکتوب می‌کند تا سندی باشد در تاریخ. تا سندی باشد بر دهه‌ها تلاش انسان‌ها در مواجهه با استبداد و تمامیت‌خواهی.

روایت همیشه بخشی از مبارزه است و راوی مبارز است. روایت «نه» بزرگی است به دروغ. «نه» بزرگی به سکوت. به‌عنوان یک نویسنده هیچ‌گاه فکر‌ نکرده‌ام که ادبیات و روایت کردن جدا از مبارزه و مقاومت برای حقوقِ انسانی است.

@KhabGard

📍ویدئوی امروز رشنو در اینستاگرامش:
«کاری نکردم که مجرم شناخته شوم، از شهر و خیابان حذف شوم، از تحصیل محروم و زندانی شوم اما دست‌وپای شر آن‌قدر در زندگی ما فرو رفته که بدن و فردیت و زندگی ما جرم است... مهم‌ترین مسئله این است که این شر هر چه‌زودتر به پایان برسد. در این شر همه‌ی ما مجرم هستیم، فقط به‌نوبت محاکمه می‌شویم.»

📍گزارش ماجرا در وب‌سایت رادیوفردا

Khabgard | خوابگرد

26 Jul, 16:39


🔈 در میز کتاب «کافه فردا»، رضا شکر‌اللهی هر بار بخشی از یک کتاب مهم را برای شما می‌خواند و درباره‌ی آن صحبت می‌کند.

📣 این قسمت: «رمان موش» نوشته‌ی ایوان فلیپوف
📱 شناسه تماس با کافه فردا در تلگرام cafe_Farda@ 📱 کافه فردا

Khabgard | خوابگرد

23 Jul, 16:51


چهار دقیقه از یک گفت‌وگوی تازه با
#قاضی_ربیحاوی

@KhabGard

کامل گفت‌وگو
.

Khabgard | خوابگرد

19 Jul, 19:25


فهیمه نظری، پژوهشگر تاریخ و نویسنده: احساس می‌کنم کودکم را دزدیده‌اند

پرده اول:
اردیبهشت ۱۴۰۰ بود که م.ی.خ در اینستاگرام به من پیام داد و از گزارشی که کمی پیشتر درباره اصغر قاتل در پایگاه خبری انتخاب نوشته بودم تعریف و تمجید کرد، در ادامه پیشنهاد داد که جلسه‌ای در نشر چشمه داشته باشیم درباره اینکه این گزارش را به صورت نانفیکشن یا همان ناداستان برای چشمه بنویسم.

قرار و مدارمان را به صورت شفاهی گذاشتیم و من به جستجوی منابع بیشتر در مورد اصغر رفتم و شروع به نوشتن کردم. سه چهار ماه بعد سه یا چهار پرده (فصل‌) از کتاب را برای جناب م.ی.خ فرستادم. کمی بعد ایشان گفتند جلسه‌ای حضوری در چشمه داشته باشیم.

در آن جلسه ۵ دقیقه بیشتر حضور نیافتند و کل حرفشان این بود که "کار درنیامده بذار یک سوژه دیگر بهت بدهم" گفتم سوژه و سوژه‌های دیگری خودم دارم ولی منظور شما را از درنیامده متوجه نمی‌شوم. توضیح بیشتری نداد و گفت سوژه دیگرت را اگر نوشته‌ای برایم بفرست.

آن کتاب دیگرم درباره هما روستا بود که برایش ایمیل کردم اما تلویحا آن را هم رد کرد. (قبل از انعقاد کلام این یکی هم با اسم و رسم دیگری چاپ نشود صلوات)

پرده دوم:
جریان کتاب اصغر را برای مدیر محترم نشر لوح فکر مطرح کردم، و ایشان پس از خواندن همان سه چهار پرده‌ای که پیشتر برای م.ی.خ فرستاده بودم، از چاپ کتاب استقبال کرد و نهایتا کتاب با عنوان "ابوالهول جنایات" در اردیبهشت ۴۰۲ روانه بازار نشر، و با استقبال خوبی هم مواجه شد به طوریکه ظرف چند ماه به چاپ دوم رسید.

پرده سوم: بهار ۴۰۳ جمعه‌ عصری به ثالث رفته بودم، در خلال تورق کتاب‌ها چشمم به جناب مستطاب م.ی.خ افتاد، پس از سلام و علیک و احوالپرسی گفت "کتابت رو گرفتم خیلی خوب شده به چاپ دوم هم رسید آفرین. کار جدید چی داری؟" گفتم روی دو قاتل دیگر کار کرده‌ام. گفت: "حتما یک روز هفته آینده در ثالث جلسه بگذاریم راجع بهش صحبت کنیم." یک کتاب هم به من هدیه داد و خداحافظی کردیم. بیرون آمدنی به خواهرم گفتم: "کتابم را بدهم که باز بگوید درنیامده!"

پرده چهارم:
دیروز ۲۸ تیر ۴۰۳ یکی از دوستان استوری ک.م مستدساز را برایم فرستاد. اول فکر کردم کتابم را معرفی کرده، اما وقتی باز کردم متوجه شدم فقط جلد و سوژه همان است اما نویسنده دیگری است! انگار آب سردی روی سرم ریخته باشند، هاج و واج ماندم که مگر داریم؟ مگر می‌شود؟ این دیگر چه بی‌اخلاقی است؟! مثل کسی که بچه‌اش را دزدیده باشند شدم اسپند روی آتش. لامصبا لاقل جلد را کپی نمی‌کردید!

امروز نویسنده آن کتاب پیام داده که "من از کتاب شما در کتابم استفاده کردم و به کتاب شما هم ارجاع دادم" در مورد جلد هم نوشته: "من درباره شباهت جلد به نشر گفتم اما توضیحشون این بود که خوب کتاب من ناداستانه و با اون برچسب قرمز روی چشم اصغر قاتل کانسپت جلد تغییر کرده"!

پرده پنجم:
و اما درد من؛ هم م.ی.خ و هم ک.م در معرفی این کتاب تازه هیچ اشاره‌ای به «ابوالهول جنایات» نکرده‌اند. هر دو مثل این‌که کشف تازه‌ای کرده باشند، با ذوق‌زدگی فراوان از اصغر نوشته‌اند و کتابی که قرار است هفته بعد بیاید و غوغا کند!

نمی‌دانم این دو بزرگوار واحدی با عنوان روش تحقیق در دانشگاه پاس کرده‌اند یا نه اما یکی از ارکان اصلی روش تحقیق ادبیات تحقیق است ؛ادبیات تحقیق یعنی نگاهی به این‌که قبلا چه کاری راجع به این سوژه‌ی وامانده شده است و اصلا آیا کاری شده یا نه. اگر شده، باید به آن اشاره کرد، چون آن فرد اول گل لگد نکرده، آن مفلوک دانه به دانه کتابخانه‌ها و روزنامه‌های قدیمی را شخم زده...

باشد، اصلاً این کتاب تازه ناداستان و اصلا با ارجاع به کتاب من حتی با ارجاع به منابع کتاب من. جناب م.ی.خ، سوژه مگر قحطی بود؟ بله در یک سال ممکن است سه کتاب راجع به تختی و مشروطه و هزار سوژه‌ی دیگر دربیاید ولی یک کاراکتر قاتل که یک سری منابع محدود دارد در فاصله یک سال؟!

برادر من، یکی قبلا این مسیر را با پای پیاده رفته؟ حالا همان مسیر را با کجاوه می‌پیمایی و برای خودت کف هم می‌زنی؟! بعد هم استدلال می‌کنی که فهیمه خوب ننوشته؟!

چقدر با اخلاقی!
چقدر ادیبی!
چقدر فرهیخته‌ای!
آفرین بر تو...

@KhabGard
منظور نویسنده از «م.ی.خ» مهدی یزدانی‌خرم، کارگزار سابق نشر چشمه و کارگزار کنونی نشر ثالث، است.

اینستاگرام فهیمه نظری
.

Khabgard | خوابگرد

16 Jul, 15:46


رمانی که به‌تازگی در روسیه توقیف شده
.
دادستانی کل روسیه، در اقدامی بی‌سابقه، به یک ناشر خارجی دستور داده یک رمان پرفروش را به‌دلیل «تهدیدهای امنیتی» از بازار کتاب جمع‌آوری کند؛ رمان «موش» نوشته‌ی ایوان فیلیپوف که سال ۲۰۲۳ منتشر و با استقبال فراوان هم روبه‌رو شد.

در این رمان تخیلی، یک موش از یک آزمایشگاه که در آن به ساخت واکسنی برای طولانی کردن عمر ولادیمیر پوتین مشغول‌اند، فرار می‌کند و وضعیت آخرالزمانی در مسکو به وجود می‌آورد.

رهبر کلیسای ارتدوکس روسیه و سردبیر راشاتودی هم به‌عنوان مهم‌ترین شیپور تبلیغاتی کرملین از شخصیت‌های این رمان هستند و نویسنده‌اش گفته موضوع رمان «بررسی ویروس جنگ» است.

ایوان فیلیپوف، خبرنگار و نویسنده و صاحب یک کانال پرطرفدار در تلگرام است که در آن «گزارشگران Z» را زیر نظر دارد؛ یعنی خبرنگاران مورد حمایت کرملین که از عوامل کلیدی تبلیغات سیاسی کرملین محسوب می‌شوند.

فیلیپوف چندی پیش واکنش‌های «گزارشگران Z» درباره‌ی رمانش را جمع‌آوری کرد که آن را «مملو از روسیه‌هراسی» خوانده بودند و از این‌که این رمان در کتاب‌فروشی‌های روسیه فروخته می‌شود، ابراز انزجار کرده بودند.

یک هفته بعد، ناشر اعلام کرد که از دادستانی کل روسیه دستور ممنوعیت پخش «موش» را دریافت کرده.

کتاب‌فروشی «اکوی کتاب» هم گزارش داد که نامه‌ای از روس‌کم‌نادزور (نهاد دولتی ناظر بر ارتباطات و فناوری اطلاعات) دریافت کرده که رمان «موش» حق فروش ندارد چون حاوی «اطلاعات دروغین و حامی تروریسم و اطلاعاتی است که باعث بی‌نظمی و بی‌ثباتی کشور می‌شود و امنیت ملی و جان و سلامت شهروندان روس را تهدید می‌کند».

تا همین اواخر انتخاب کتاب برای چاپ در روسیه بر عهدهٔ ناشر بود و برخلاف ایران به دریافت مجوز قبل از چاپ نیاز نداشت. هنوز هم به‌ظاهر این روند تغییر نکرده، اما با تشدید فضای امنیتی، ناشران اغلب به خودسانسوری روی آورده‌اند.

هنوز هیچ قانونی که انتشار یا فروش کتاب در روسیه را محدود یا ممنوع کند، تصویب نشده، اما به‌تازگی نهاد ویژه‌ای تأسیس شده برای این‌که تصمیم بگیرد کدام کتاب‌ها حق عرضه به بازار دارند.

فهرست کتاب‌هایی که در روسیه ممنوع اعلام شده، در پایگاه اینترنتی وزارت دادگستری این کشور پیوسته به‌روز و گسترده‌تر می‌شود.

@KhabGard

جزئیات بیشتر را در رادیوفردا بخوانید.
.

Khabgard | خوابگرد

09 Jul, 16:12


آیا رئیس‌جمهور شدن پزشکیان نتیجهٔ «مهندسی انتخابات» بود؟
یا
آن‌گونه که من انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم را دیدم و فهمیدم
.
حالا که انتخابات تمام شده و جزئیات خین‌وخین‌ریزی‌های «جبهه‌ی انقلاب» در جدال درونی با خود و جدل‌ها با جبهه‌ی مقابل را دیدیم، حرف‌های دو هفته پیش از انتخاباتِ معاون سیاسی سپاه در کنار دیگر جزئیات روند انتخابات بیشتر معنا می‌گیرد.

سردار یدالله جوانی گفته بود سه انتخابات قبلی از نظر میزان مشارکت زیبنده نبود و میزان مشارکت در کنار انتخاب فرد اصلح وجه مهم انتخاباتِ مطلوب نظام است و نیاز داریم از «حماسه‌ی» تشییع رئیسی «حماسه‌ی حضور» انتخاباتی خلق کنیم و صحنه‌ی انتخابات یکی از میدان‌های شمارشِ پیروانِ ولایت است.

حالا می‌توان مطمئن‌تر گفت که تأیید صلاحیت پزشکیان، در کنار رد صلاحیت جهانگیری و آخوندی، به‌قصد بالابردن میزان مشارکت انجام شد تا حضورش به‌عنوان کبریت بی‌خطر کمک کند به حل نسبی مشکل «وجه مهم مشارکت»، ولی خب ظاهراً پیش‌بینی نکرده بودند که پزشکیان موفق به عقب زدن «فرد اصلح» هم خواهد شد؛ چنان‌که حالا، چند روز پس از انتخابات، صدای برخی چهره‌های خودشان هم از نتیجه‌ی «مهندسی شورای نگهبان در چینش نامزدها» درآمده است.

در یادداشت زیر نکاتی را آورده‌ام ازجمله درباره‌ی نگاه حکومت به این انتخابات، مهندسی شورای نگهبان و نتیجه‌ی آن، جایگاه مسعود پزشکیان، جمعیتی که خامنه‌ای و سپاه روی آن‌ها به‌عنوان «جوهره‌ی پای‌کار نظام» حساب می‌کند، اختلافات درونی جبهه‌ی انقلاب، جایگاه و نقش اصلاح‌طلبان و اپوزیسیون، و نیز رفتار سیاسی مردم؛ چه آنانی که مقاومت مدنی را در «رأی سلبی دادن» یافتند و چه آنانی که روش «رأی ندادن» را برای مقاومت مدنی برگزیدند.

@KhabGard

این یادداشت در رادیوفردا
می‌توانید همین‌جا هم بخوانید👇🏻

Khabgard | خوابگرد

08 Jul, 16:28


منابعی برای دانستن بیشتر درباره ۱۸ تیر ۷۸

کامل‌ترین گزارش ویژه‌نامه مفصل و جامعی است که مجله چشم‌انداز ایران در ششمین سالگرد ۱۸ تیر (سال ۸۴) و به همت پروین امامی منتشر کرد. مخصوصا گزارش حدودا ۳۰ صفحه‌ای اول مجله که روایت دقیقی است از ماجرا. بعد هم تحلیل و گفت‌وگو با افرادی که مستقیم درگیر ماجرا بودند و نیز اسناد مربوط به واقعه ازجمله متن کامل گزارش هیات ویژه شورای عالی امنیت ملی. واقعا دست خانم امامی درد نکند که کار ماندگاری کرد. نسخه پی‌دی‌افش را می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

مجله پیام امروز، که یکی از بهترین مجله‌های تاریخ مطبوعات ایران است و گزارش‌هایش از برجسته‌ترین نمونه‌های گزارش‌نویسی، همان زمان گزارش مفصلی درباره وقایع کوی منتشر کرد.

حسن سربخشیان که چندتا از معروف‌ترین عکس‌های آن ماجرا را گرفته هم چند سال پیش در کلیپی از عکس‌هایش روایتش از ۱۸ تیر را بیان کرد که آن‌ها را می‌توانید در یوتیوب ببینید یا از اینجا دانلود کنید.

این ویدیو هم روایت مصطفی تاجزاده از ماجراست. تاجزاده در آن زمان معاون سیاسی وزیر کشور بود و از جمله مسئولانی بود که ساعت‌های زیادی در کوی حضور داشت. بعد هم عضو کمیته تهیه گزارش شورای عالی امنیت ملی بود.

مستند شتک خون روایت جواد منتظری و آسیه امینی از این واقعه است. منتظری، دبیر عکس وقت روزنامه خرداد و همسرش امینی، روزنامه‌نگار، از اولین کسانی بودند که صبح روز ۱۸تیر برای تهیه عکس و خبر به کوی دانشگاه رسیدند.

عکس‌های پیمان هوشمندزاده از کوی دانشگاه، ۱۳۷۸


دست‌کم یک رمان هم هست که ماجرایش در روزهای کوی می‌گذرد: پاگرد نوشته محمدحسن شهسواری که دو سه سال بعد از اتفاقات کوی منتشر شد. چند نفر در خیابان‌های اطراف دانشگاه از دست ماموران فرار می‌کنند و به خانه‌ای پناه می‌برند. هر کدامشان، ازجمله صاحبخانه، قصه‌ای دارند. معرفی مفصل‌تر این کتاب را اینجا می‌توانید بخوانید.

گزارشی درباره نقش فرهاد نظری (فرمانده وقت نیروی انتظامی تهران) در کوی دانشگاه

در پست‌های بعدی چند عکس و فیلم مرتبط را هم می‌گذارم.
.

Khabgard | خوابگرد

30 Jun, 15:10


#کافه_فردا مجله‌ی جدیدی است که هر جمعه به‌صورت زنده از ساعت ۱۱ صبح تا ۱۲:۳۰ ظهر به وقت تهران از طریق امواج رادیویی و ماهواره‌ای رادیوفردا پخش می‌شود. این برنامه را هر جمعه بعد از پخش بر روی تمام پادگیرها و تلگرام هم می‌توانید بشنوید.

یک میز چند دقیقه‌ای آن را هم گاهی به من می‌دهند تا هر بار درباره‌ی یک کتاب حرف بزنم.

🔸در دومین «کافه فردا» (فایل بالا) به خبرهای مختلف از ایران و گوشه‌وکنار دنیا و البته حواشی و متن رقابت‌های انتخاباتی می‌پردازیم و در میزهای مختلف این کافه نیز به کتاب «خانه‌ی خیابان گاریبالدی»، روخوانی‌های مختلف ترانه‌ی «مرا ببوس»، ابتکار یک شرکت هواپیمایی ژاپنی برای بهبود وضع محیط زیست و عجایب زندگی مردم در اندونزی اشاره می‌کنیم.

@RadioFarda