سیارهٔ گمشده؛ @mymissingplanet Channel on Telegram

سیارهٔ گمشده؛

@mymissingplanet


من همان «پری کوچک غمگینی» هستم که دلم را در کلمه‌ها می‌نوازم آرام آرام. پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه می‌میرد و منتظر سحرگاهی‌ست که از یک بوسه به دنیا بیاید.

-این‌جا خانه‌ی من نیست، غریبه.

-قصه‌ می‌گویم-

سیارهٔ گمشده؛ (Persian)

سیارهٔ گمشده؛ یک کانال تلگرامی است که توسط کاربر «mymissingplanet» اداره می‌شود. این کانال به عنوان خانه‌ای برای پری کوچک غمگینی شناخته می‌شود که دل خود را در کلمه‌ها می‌نوازد. او یک پری کوچک غمگین است که در شب‌ها از یک بوسه می‌میرد و منتظر سحرگاهی است که از یک بوسه به دنیا بیاید. اگر به دنبال قصه‌هایی غم‌انگیز و شگفت‌آور هستید، این کانال مکانی مناسب برای شماست. در اینجا شما می‌توانید با دنیایی پر از احساسات عمیق و خیالات جذاب آشنا شوید. پس به ما بپیوندید و با پری کوچک غمگینی در سفری به سیارهٔ گمشده؛ همراه شوید.

سیارهٔ گمشده؛

24 Nov, 08:08


November 24;

“My life is a perfect graveyard of buried hopes.”

سیارهٔ گمشده؛

24 Nov, 08:03


هوا سرد شده بود. با جع قدم می‌زدیم. ناگهان احساس کردم باید کیک پرتقال بپزم. کیکی که کاملا بوی پرتقال بدهد و تزئینش هم با تکه‌های نارنجی پرتقال باشد. این فکر داشت دیوانه‌ام می‌کرد. به جع گفتم برود خانه‌مان تا من خرید کنم. گفت می‌خواهد کمک کند. پنج‌تا سوپرمارکت سر کوچه‌ی خانه‌مان بود. همه‌شان را می‌شناختم. اتفاقی در یک مغازه رفتم. اجناس را زیر و رو کردم. آرد نداشت. خواستم بیرون بیایم که مغازه‌دار با قیافه‌ی عجیبی نگاهم کرد. رفتم مغازه‌ی بعد، همه‌ی خریدهایم را انجام دادم. جع را فرستاده بودم خانه. در آخر هم دو پرتقال خیلی بزرگ برداشتم و حساب کردم.
-
دوست‌های الف هم آمده بودند. انگار خانه‌مان کنار دانشگاه بود. خود الف نبود. دوستانش را به کیک و شیرینی و شکلات دعوت کردم. بعضی‌هایشان نمی‌خواستند قبول کنند، امّا من رفتم سر جلسه‌ی امتحانشان و بهشان شیرینی تعارف کردم. آدم‌ها از من شاکی بودند، بعضی‌ها از من خجالت می‌کشیدند. همه‌چیز که تمام شد، رفتم خانه. کیک پرتقال آماده شده بود امّا نصفه بود. از اول نصف قالب گرفته بودم یا جایی میان مهمانی تمام شده بود؟ یادم نمی‌آمد…

#کابوس‌های‌رویا‌وار

سیارهٔ گمشده؛

23 Nov, 07:01


November 23;

“No need to hurry. No need to sparkle. No need to be anybody but oneself.”

سیارهٔ گمشده؛

22 Nov, 21:56


مایل نیستم درموردش صحبت کنم. فقط می‌خوام بدونی که هر روز این ماه برام عذاب بوده. حتی مطمئن نیستم بخوام بدونی یا نه. حتی مطمئن نیستم این نامه رو به کی دارم می‌نویسم. فقط متوجه شدم که اصلا مایل نیستم درموردش حرف بزنم. تمایل دارم توی خودم حل شم. توی خودم ناپدید شم. توی خودم نابود شم. چون اضطراب به تنهایی این کارو برام نمی‌کنه. پوستمو خراب می‌کنه، چشمامو تار‌ می‌کنه، دستامو داغ می‌کنه ولی نمی‌تونه کاری کنه انقدر فکر نکنم. نمی‌تونه کاری کنه انقدر انکار‌ نکنم. نیاز دارم همه چیز با هم تموم شه. همه‌ی این تعلیق و نامعلومی. حتی برام مهم نیست چیزی که می‌خوام بشه یا نه. فقط می‌خوام از این ندونستن دربیام. اصلا بدترین اتفاق ممکن بیفته. اصلا تمام برنامه‌ها و آینده‌م خراب شه. اصلا شرمنده و ناراحت شم. دیگه مهم نیست. فقط این روزا تموم شه. چون هر‌ روز این ماه برام عذاب بوده… و من مایل نیستم درموردش صحبت کنم…

#نامه

سیارهٔ گمشده؛

22 Nov, 06:30


November 22;

You say:

سیارهٔ گمشده؛

21 Nov, 22:29


ازش پرسیدم منظورش چیست؟ گفت «بعضی وقتا چیزای کوچیک هم می‌تونن خیلی جا داشته باشن؛ مثل قلب آدما.» به جای خالی دندون‌های افتاده‌اش نگاه کردم؛ به دهانی خیلی کوچک با کلمه‌هایی خیلی بزرگ.

۰۹/۰۱

سیارهٔ گمشده؛

21 Nov, 09:33


November 21;

“By the end of the week, I am so tired of being a person. So on Thursdays, give me space to die a little in private.”

سیارهٔ گمشده؛

20 Nov, 20:50


بچه‌ها چنل یکی‌تونو اتفاقی دیدم که پیامای این‌جا رو به جای فوروارد، کپی می‌کنه. هیچ‌وقت از این خوشم نمیومده که بگم لطفا متنامو کپی نکنین یا با اسم نویسنده استفاده کنین، ولی این که دیدم حس بدی بهم داد، در نتیجه الان می‌گم که لطفا کپی نکنین و اگه استفاده می‌کنین، ریفرنسشم بزنین. 🩵

-آی‌دی چنل اینه:
@MyMissingPlanet

-منم که مهرآذین هستم؛ بیگانهٔ گم‌شده.🧚‍♀️

سیارهٔ گمشده؛

20 Nov, 20:43


من یک ماه، جاذبه نداشتم. زمین برای من نمی‌چرخید و هیچ‌چیز مرا ثابت نگه نداشت. من، یک ماه، معلق در بی‌وزنی و بی‌صدایی، چرخیدم و چرخیدم و هیچ‌چیز نفهمیدم جز سرگیجه و ترس. آبان، من در زمین نبودم. حتی نفهمیدم کی آذر شد…

سیارهٔ گمشده؛

20 Nov, 19:18


درباره‌ش ده کیلومتر راه رفتم-

سیارهٔ گمشده؛

20 Nov, 07:09


November 20;

“If I get through this year, no matter how badly, It will be the biggest victory I’ve ever done.”

سیارهٔ گمشده؛

19 Nov, 17:59


گفت: «بهترین رو آرزو کن، برای بدترین آماده باش.»

سیارهٔ گمشده؛

19 Nov, 07:48


November 19;

“I never have been in despair about the world. Enraged- I‘ve been enraged by the world, but never despair. I cannot afford despair… you can’t tell children that there is no hope.“

سیارهٔ گمشده؛

18 Nov, 21:41


غزل ۱۰۹-

فال نگرفتم، درخواستی بود، #در_زبان_غیب دیگری بود-

سیارهٔ گمشده؛

18 Nov, 21:36


حرف می‌زنه و کلمه به کلمه‌شو قبلا شنیدم، ادا به ادا رو قبلا دیدم، احساس به احساس رو قبلا بررسی کردم. همونه، توی یک بدن دیگه، توی یک زمانِ دیگه، توی یک موقعیت دیگه. ولی همونه. همونی که اون همه طول کشید تا بهم بگه فقط به خودش اهمیت می‌ده. ولی حالا منم که دیگه اهمیت نمی‌دم.

سیارهٔ گمشده؛

18 Nov, 08:25


November 18;

“Someone, somewhere, can you understand me a little, love me a little?“