انجمن زیرشیروانی @peopleintheattic Channel on Telegram

انجمن زیرشیروانی

@peopleintheattic


«ما از همان خمیرۀ رویاهاییم.»
دربارهٔ ادبیات و تمام روزمرگی‌های مربوط به یک دانشجوی ترجمه

انجمن زیرشیروانی (Persian)

با خوش آمدید به انجمن زیرشیروانی! اینجا جایی است که عاشقان ادبیات و دوستداران رویاها به یکدیگر بپیوندند. کاربران این کانال به نام کاربری "peopleintheattic" می‌توانند در مورد هر چیزی که با ادبیات و ترجمه سر و کار دارد، گفت و گو کنند. با اشتراک‌گذاری دیدگاه‌ها، تجربیات و علاقه‌های خود، این انجمن به یک فضای پرانرژی و پرمحتوا تبدیل شده است. از معرفی کتب و نویسندگان برجسته تا بحث در مورد موضوعات مختلف، همه چیز در انجمن زیرشیروانی پیداست. هر کسی که به دنبال یک جامعه متخصص در زمینه ادبیات و ترجمه است، می‌تواند به این کانال بپیوندد و از تبادل اطلاعات و ایده‌های جذاب لذت ببرد. برای عشق به کتب و واژه‌ها، به انجمن زیرشیروانی بپیوندید و با ما همراه شوید در سفری هیجان‌انگیز به دنیای زیبای ادبیات و ترجمه!

انجمن زیرشیروانی

29 Jan, 13:13


ابن‌سینا، دانشکدهٔ ادبیات، مقدمهٔ منوچهر بدیعی، سارا.

انجمن زیرشیروانی

28 Jan, 08:31


کیک سه‌شیر فوق‌العادهٔ مامان.

انجمن زیرشیروانی

25 Jan, 14:26


فکر کنم تمام جملاتش رو خط کشیدم. اگر فریما بهم معرفیش نمی‌کرد نمی‌خوندمش. کمی پژمرده و اندوهگینم، اما درستش هم همینه. 🥀

انجمن زیرشیروانی

25 Jan, 14:14


از نظر شخصیت نقاش توی کتاب یخبندانِ برنهارت، هیچ‌چیز جز مرگ و پایان آدمی تا ابد، مایهٔ امیدواری نیست. مرگ تنها نجات‌دهنده‌ست و ما از لحظه‌ای که به دنیا می‌آییم، در انتظار پیوستن به آنیم. یخبندان کتابی نیست که در بشود شرایط عادی آن را خواند. توی حاشیه‌های «روز هشتم» همان فصل‌های اول، نوشتم این کتاب مسیری است به انتهای جنون و تاریکی. اگر می‌خواهید شروعش کنید باید بدانید که احتمالاً هرگز چیزی به این تاریکی و غمگینی‌ و سردی نخوانده‌اید و نخواهید خواند. در دیدگاه شخصیت اصلی، نقاش، دردی نیست که بتوان از آن خلاص شد. علاجی نیست. انسان از همان اول تا انتها رنج می‌کشد و لحظه‌ای آرامش ندارد. در کودکی و جوانی و خامی رنج می‌کشد و در پیری با دردهای دیگر سر و کله می‌زند. این درد ناشناخته است. کسی آن را نمی‌شناسد و منشأش در ذات انسان بودن است. انسان‌ها در درد زندگی می‌کنند و به دنبال هم‌‌درد می‌گردند تا مطمئن شوند بقیه هم مثل خودشان درد می‌کشند. نمی‌دانم چه چیز باعث شد کاملاً ناگهانی، از بین کتاب‌هایی که انتخاب کرده بودم برای زمستان بخوابم، برش دارم و شروعش کنم. از همان اول آزارم داد. مثل سوز باد سردی که توی صورت آدم می‌خورد دردناک است. به‌خوبی حس می‌کردم این دکتر انترن بیچاره که رفته تا گزارشی از شرایط نقاش بنویسد چه می‌کشد. گاهی می‌خواستم سرم را از دست تاریکی‌های نقاش بکوبم به دیوار. یک جایی انترن می‌گوید، نمی‌توانم همراه نقاش نرود حتی اگر خودش نخواسته باشد، باز هم دلش می‌خواهد نقاش را همراهی کند. «حتی در تنهایی هم با او هستم، همهٔ افکارم فقط حول او می‌چرخد.» من هم نمی‌توانستم کتاب را رها کنم، سیصد و پنجاه صفحه را توی دو روز خواندم تا ببینم انتهای تاریکی کجاست. به‌راستی که بعضی آدم‌ها به طرز عجیبی گرایش به تاریکی‌ها دارند، به یخبندان. گرچه باورم نمی‌شود همه‌چیز غم است، باورم نمی‌شود آدم‌ها از درون یخ بزنند و همه‌چیز یخبندان باشد، باور من اهمیتی ندارد. موقع خواندن از درون یخ زدم و این ثابت می‌کند کار برنهارت در نویسندگی حقیقتاً درست است.

دربارهٔ یخبندان، توماس برنهارت، ترجمهٔ زینب آرمند

انجمن زیرشیروانی

25 Jan, 13:46


زندگی مثل راه رفتن در جنگل است، مدام نشانه‌ها و علامت‌ها را دنبال می‌کنید تا اینکه دیگر هیچ راهنمایی نمی‌بینید، حتی یکی. جنگل بی‌پایان است و گرسنگی هم فقط با مرگ تمام می‌شود.

یخبندان، توماس برنهارت، ترجمهٔ زینب آرمند

انجمن زیرشیروانی

22 Jan, 11:19


دانشکده الهیات رو به‌خاطر خواهرم واقعاً دوست دارم. یکی از جاهای محبوبم در تهرانه. روزهایی که در دانشکده خودمون تنهام، سریع لوازمم رو جمع می‌کنم میام اینجا.

انجمن زیرشیروانی

22 Jan, 11:16


امروز، دانشکده الهیات دانشگاه تهران

انجمن زیرشیروانی

21 Jan, 06:41


آشپزخانه، قهوهٔ صبح، مقادیر زیادی ادبیات روسیه.

انجمن زیرشیروانی

20 Jan, 07:35


همچنین صبح مناسبی بود برای تحویل گرفتن خودم و تا لنگ ظهر خوابیدن و همراه با صبحانه کتاب خواندن.
یه سد ایمنی در برابر من و این دنیا وجود داره الان، اون هم این صبحانه‌ست. به محض اینکه تموم بشه، کتاب خوندن هم تموم می‌شه و باید برم وارد زندگی واقعی بشم، یعنی تکنوساینسِ (فناوری‌وعلم؟) ترجمه بخونم و به کارهای دیگری برسم.

انجمن زیرشیروانی

20 Jan, 07:35


🍞

انجمن زیرشیروانی

18 Jan, 07:53


And we run, and we run, and we run, and we run and we run, and we run, and we run, until we break through.

انجمن زیرشیروانی

17 Jan, 13:12


گزارشی تصویری از گذر روزها در زمستان.
بله، ایوان عزیز، من هم میل به زندگی دارم و به‌رغم منطق به زندگی ادامه می‌دهم.

انجمن زیرشیروانی

13 Jan, 09:38


بعد از امتحان.

انجمن زیرشیروانی

13 Jan, 05:45


این‌ها قشنگترین چیزهایی هستند که این مدت شنیدم و صبحتون هم بخیر.

انجمن زیرشیروانی

13 Jan, 05:42


And it is not yet enough to have memories. One has to be able to forget them, if there are a great many, and one must have great patience, to wait for their return. For it is not the memories in themselves that are of consequence. Only when they are become the very blood within us, our every look and gesture, nameless and no longer distinguishable from our inmost self, only then, in the rarest of hours, can the first word of a poem arise in their midst and go out from among them.

The Notebooks of Malte Laurids Brigge, Rainer Maria Rilke

انجمن زیرشیروانی

11 Jan, 15:09


Gardens grow in my eyes,
Oh why do they?

@Agnes_Obel

انجمن زیرشیروانی

11 Jan, 07:20


چرا فارسی نمی‌گیم؟
یکی از دلایل عمده‌ای که ما در حین مکالمه از کلمات بیگانه استفاده می‌کنیم، اینه که می‌گیم «معنایی که می‌خوام رو تو فارسی پیدا نمی‌کنم!» بعضی اوقات با واژگان جدیدی مواجه هستیم که برآمده از مفاهیم جدیدی‌ان. در اون صورت، بله. ما ضعف زبانی داریم و باید واژه‌سازی کرد. اما گاهی با وجود معادل درست و دقیق و یا تقریباً دقیق، همچنان علاقه به استفاده از آن‌ها نداریم و یا اون کارایی از بین رفته. چرا؟
مفاهیم تغییر کرده‌ان، دیدگاه‌ها عوض شده و حالا ما در عصر حاضر شاید منظوری نداریم، اما واژه‌ها بی‌منظور نیستن ‌و هنوز بار سنگینی دارند. ما گذر کردیم ولی واژه‌ها رو با خودمون نیاوردیم! شاید کمی از زبان جلوتر رفتیم و سرعت حرکت تند بوده.

واژه‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
برای مثال، استفاده‌ی بی‌نهایت این نسل از واژه‌های انگلیسی برای مسائل جنسی، خوش‌گذرانی و چیزهایی از این قبیل. چرا؟ شاید چون قبح این مفاهیم هنوز از واژه‌های اون‌ها نریخته. هنوز باعث شرمساری و شرمندگی می‌شن. هنوز هم به گوش غریبه‌ان. On drugs با رو مواد بودن خیلی متفاوته. با اولی یاد نوجوانان سریال‌های نتفلیکسی میفتیم و با دومی پیرمردهای آواره، کنار آتیش در پارک‌ها و حومه‌های شهر رو به‌خاطر میاریم. لاس زدن قبیحه ولی فلرت کردن اشکالی نداره. مثال‌های زیادی می‌شه زد ولی شاید همیشه هم مشکل از بی‌سوادی نباشه‌. گاهی وزن واژه‌ها بیشتر از منظور ماست. شاید زبان و کلمات، مثل ما روشن‌فکر نیستن و هنوز بار زیادی رو به دوش می‌کشن. :)

انجمن زیرشیروانی

10 Jan, 19:01


میل به زیستن.

انجمن زیرشیروانی

09 Jan, 07:37


کتاب‌هایی که امروز رسید.

انجمن زیرشیروانی

09 Jan, 07:37


یکی از کارهای موردعلاقه‌م با دوستام، اینه که برای هم‌دیگه تصویر کتاب‌هایی که خریدیم رو می‌فرستیم و درموردش صحبت می‌کنیم. صاحب‌کتاب همهٔ دلایلی که برای خریدهاش داشته رو شرح می‌ده و خلاصه خیلی حرفِ تازه تولید می‌شه. قبل از این پستِ شهرزاد به فکرم نرسیده بود که می‌شه این کارو توی کانال هم کرد، بعد دیدم نه‌تنها خیلی حال می‌ده، می‌تونه کتاب‌های تازه‌ای هم به بقیه معرفی کنه که قبل از اون، شاید از وجودشون خبر نداشتن. پس برو که رفتیم:

۱. هرچی می‌گذره علاقهٔ سابقم به "نیمه‌شب در پاریس" کم‌رنگ‌تر می‌شه. ولی اگه بخوام صادق باشم باید بگم فارغ از خود فیلم، هنوز عاشقِ اون پاریسم. "پاریس فرانسهٔ" گرترود استاین و "پاریس جشن بی‌کرانِ" همینگوی‌. از وقتی ماجرای انتشار "اولیس" رو توی "خاطرات کتابی" خوندم و درمورد سیلویا بیچ و کتاب‌خونه‌ش بیش‌تر فهمیدم، خیلی بیش‌تر مشتاقِ این کتاب شدم. خوش‌حالم بالاخره ترجمه شد.

۲. مگه می‌شه کتابِ تازه‌ای از مجموعهٔ "تراشه‌های عمر" منتشر بشه، اونم با ترجمهٔ آقای قشقاییِ عزیز و من برای خریدش خیز برندارم؟ فارغ از این‌ها، کتاب‌هایی که اساسِ شکل‌گیری‌شون یک فقدانه -مثل "خاطرات سوگواریِ" بارت- برام جالب‌ان.

۳. یکی از کمبودهایی که همیشه توی خودم حس می‌کنم، عدمِ احاطه به نظریه‌پردازهای قدیمی سینما و فیلم‌های صامته. امیدوارم که تهیهٔ چنین کتاب‌هایی زمینه‌سازِ رجوع باشه.

۴. حسام امیری با نوشته‌های کم‌نظیرش توی ویتاسکوپ معرفِ حضور علاقه‌مندانِ سینما هست. امیری توی این کتاب سراغ سه‌تا از فیلم‌سازهای پساموجِ‌نویی سینمای فرانسه رفته که پیش از این حتی کتابِ مشخصی درموردشون ترجمه نشده، چه برسه به تألیف. ژان اوستاش، موریس پیالا و فیلیپ گرل، فیلم‌سازهایی که به گفتهٔ نویسنده یادگار دوران افسردگی و تنهاییش بودن و هیچ دلیل هنری، اجتماعی یا سیاسی‌ای پشت نوشتن این کتاب نیست و همه‌ش شخصیه.

۵ و ۶. مجموعهٔ سینماگرانِ نشر خوب فکر نمی‌کنم نیازی به معرفیِ چندانی داشته باشه، مجموعه‌مقالاتی به‌غایت وزین و زیبنده که چه در تألیف چه در ترجمه، اسامیِ چشم‌نوازی درشون دیده می‌شه. وقتی این کتاب‌ها رو دست می‌گیرم، باورم نمی‌شه که حالا متعلق به من‌ان. هاله‌ای که اطراف این دو اسم واسه‌م وجود داره، معمولی و روزمره نیست. مثلاً داریم درمورد کتاب‌هایی دربارهٔ سینمای کاساوتیس و تار حرف می‌زنیم! خلاصه توی اشتیاقم معصومیت کودکانهٔ خاصی وجود داره.

انجمن زیرشیروانی

08 Jan, 16:17


در رمان‌های داستايفسكی فضايي چند زباني رقم مي خورد و زبان تک‌تک شخصیت‌ها فرديت مـی‌یابد، به گونه‌ای كه «چند صدايی» و «ناهمگوني» به اوج خود مي‌رسد .در عين حال، صداي نويـسنده بـه  موازات صداهاي ديگر به گوش خواننده می‌رسد؛ بر خلاف آثار حماسي و تراژدي و شعر كـه جوهرشـان «تك گويي» است و خواننده با سيطره مؤلّف بـر ذهـن و زبـان شخـصيت‌هـا روبـه‌روست.

انجمن زیرشیروانی

08 Jan, 12:31


I give you the mausoleum of all hope and desire. I give it to you not that you may remember time, but that you might forget it now and then for a moment and not spend all of your breath trying to conquer it. Because no battle is ever won he said. They are not even fought. The field only reveals to man his own folly and despair, and victory is an illusion of philosophers and fools.
The Sound and the Fury, William Faulkner

انجمن زیرشیروانی

08 Jan, 09:30


نوعی از آسودگی رو فقط در رمان‌های حجیم پیدا می‌کنم. شاید چون رمان حجیم‌ یعنی زمان طولانی‌‌تر. زمان طولانی‌تر یعنی «فرصت‌های بیشتر»، «اشکالی نداره اشتباه کردی چون هنوز وقتش رو داری‌»های بیشتر.

انجمن زیرشیروانی

05 Jan, 13:02


به‌واقع و با تمام وجود دانشکده‌ را دوست دارم. یک جایی استونر می‌گفت باید تمام تلاشمان بکنیم تا دانشگاه پناهگاهی برای انسان‌های درمانده بماند، نه اینکه بشود به شیادی و تلخی دنیای بیرون و من معنای این جمله را دقیقاً در همین دیوارها یافتم. انگار اینجا نه کتابخانه و کلاس که خانهٔ خودم است؛ خانه‌ و پناهی که با جان و دل دوستش دارم.
دوران امتحانات، در کنار سارا و میز من که بیشتر شبیه کابینت آشپزخانه‌ست!

انجمن زیرشیروانی

05 Jan, 06:52


Ein letztes Lied, ein letzter Kuss
Kein Wunder wird gescheh'n

انجمن زیرشیروانی

02 Jan, 19:27


بماند که به‌خاطر وزن زیاد و بد‌دست بودن کتاب مچم هم درد گرفته و اینقدر زیر جملات خط کشیدم پشت سر هم و نوشتم انگشتانم هم درد گرفتند. زندگی برایم نمانده عزیزان.

انجمن زیرشیروانی

02 Jan, 19:25


امروز رسیدم به این و بعد از پایان فصل احساس کردم تب دارم و سرم از چند نقطهٔ مختلف تیر می‌کشد.

انجمن زیرشیروانی

02 Jan, 19:23


نیاز دارم باز «مفتش اعظم» از داستایوفسکی رو بخونم؛ مفتش اعظم صحبت های ایوان کارامازوف از برادران کارامازوفه و انقدر اون فصل مهم بود که گاهی به عنوان کتاب جدا هم حتی فروش میره.

انجمن زیرشیروانی

02 Jan, 14:25


I have no friends and I'm curious to see what it's like to have one.
– Ivan Karamazov

انجمن زیرشیروانی

01 Jan, 20:37


با دقت و وسواس فراوان و تا اینجا از روی سه ترجمهٔ مختلف‌.

انجمن زیرشیروانی

01 Jan, 20:29


می‌دانی که اینجا با خود نشسته و به دل می‌گفته‌ام: اگر به زندگی باور نداشتم، اگر اعتمادم را به زنی که دوستش می‌دارم از دست دادم، ایمان به نظام اشیاء را از دست دادم، به واقع اعتقاد یافتم که همه چیز بی‌نظم و نفرینی و شاید هاویه‌ای شیطان‌خرام است، اگر تمامی وحشت سرخوردگی انسان بر جانم کوفته شود– همچنان می خواهم زندگی کنم و یک‌بار که از جام زندگی بچشم، تا دُردش را ننوشیده‌ام از آن رو بر نمی‌تابم! هر چند که در سی سالگی مطمئنم که جام را رها می‌کنم، حتی اگر خالیش نکرده باشم، و رو بر می‌تابم، به کجا، نمی‌دانم، اما تا به سی سالگی برسم، می‌دانم که جوانیم بر همه چیز پیروز خواهد شد. بر هر سرخوردگی، بر هر نفرت از زندگی. بارها از خودم پرسیده‌ام که آیا در دنیا یأسی وجود دارد که بر این عطش دیوانه‌وار و شاید ناشایست من برای زندگی چیره شود، و به این نتیجه رسیده‌ام که وجود ندارد، یعنی تا وقتی که سی سالم بشود و آن وقت تصور می‌کنم که این عطش را از دست می‌دهم. بعضی از اخلاقیون تف‌تفوی مسلول و بخصوص شعرا این عطش برای زندگی را اغلب پست می‌شمارند. این درست است که عطش برای زندگی بی‌توجه به هر چیز دیگری از خصوصیات کارامازوف‌هاست؛ بی‌تردید در تو هم هست، اما چرا پست است؟ نیروی مایل به مرکز در سیارهٔ ما همچنان از قدرتی سهمگین برخوردار است، آلیوشا. من میل به زندگی دارم و به‌رغم منطق به زندگی ادامه می‌دهم. هر چند به نظم جهان باور نداشته باشم، خرده برگ‌های چسبناک را که در بهاران باز می‌شوند، دوست می‌دارم. آسمان آبی را دوست می‌دارم. بعضی از آدمها را دوست می‌دارم. آدم‌هایی که گاهی بی‌آنکه بدانیم چرا دوستشان می‌داریم. بعضی از کردارهای بزرگ آدمیان را دوست می‌دارم، هر چند که دیرزمانی است دیگر شاید اعتقادی به آنها ندارم، با این همه از روی عادت دیرین دل آدمی به آن‌ها ارج می‌نهد.

برادران کارامازوف، فیودور داستایوفسکی
ترجمهٔ صالح حسینی

انجمن زیرشیروانی

31 Dec, 17:46


Last days of 2024.

انجمن زیرشیروانی

30 Dec, 18:32


Sometimes I get the feeling I'm lost
Just hiding it is never enough
Now I find in every mirror a ghost

انجمن زیرشیروانی

28 Dec, 17:19


from Babel 2006

انجمن زیرشیروانی

28 Dec, 17:18


«همهٔ این قوم یک زبان دارند و این کار را شروع کرده‌اند. اکنون هیچ‌چیز نمی‌تواند آنها را از انجام دادن هرچه که در فکر دارند، بازدارد. بیایید پایین برویم و زبانشان را مغشوش کنیم تا یکدیگر را نفهمند.» پس خداوند آنان را از آنجا در سراسر زمین پراکنده ساخت و آنان از ساختن شهر باز ایستادند. از این رو آنجا را بابل نامیدند، زیرا خداوند در آنجا زبان مردم را مغشوش کرد و آنان را در سراسر زمین پراکنده ساخت.
– سفر پیدایش، باب یازدهم، آیات ۶ تا ۹

انجمن زیرشیروانی

28 Dec, 17:17


Babel 2006, Alejandro González Iñárritu

انجمن زیرشیروانی

27 Dec, 19:49


چه شب‌هایی!

انجمن زیرشیروانی

27 Dec, 16:21


How can they decide for the blood that is mine? I'm part of you as I am part of the stars. You are the beat inside my heart.

انجمن زیرشیروانی

24 Dec, 18:55


«چطور می‌تونم بمیرم وقتی زنده نیستم؟»
«زندگی خواهی کرد، زندگی می‌کنی.»
«زندگی می‌کنم، چون عاشقم.»
«فراموش کن. مُرده‌های اینجا فراموش نمی‌کنن. می‌بینی باد چطور توی برگ‌ها افتاده؟ عشق رو هم همین‌جور باد می‌بره.»
«چیزی هست که به باد نره؟»
«دل خود محفوظ دار که زندگی از آن جوشد.»
«محفوظ نگه می‌دارم.»
«محفوظ نگه دار، از خشم و جنون، از صاعقۀ ظلمت که به لب‌ها می‌خوره، وقتی فراموشی رو می‌نوشن.»

انجمن زیرشیروانی، ارنست کرویدر، ترجمۀ اژدر انگشتری

انجمن زیرشیروانی

24 Dec, 08:36


دیروز، دانشکده ادبیات، با سارا.

انجمن زیرشیروانی

23 Dec, 20:24


در آخر کار، می‌فهمیدند که از میان همۀ چیزهایی که تا حالا به زندگی‌شان شکل داده است، تنها یکی‌دو جا و چند لحظه واقعاً اهمیت دارد. باقی چیزها صرفاً مثل پوشال وجود شکننده‌شان را در میان می‌گرفت، پوشالی که توی چمدان چپانده می‌شد تا از محتویات چمدان در برابر سفری دور و دراز که در راه است محافظت کند.

خیابان کاتالین، ماگدا سابو
ترجمهٔ نصراله مرادیانی

انجمن زیرشیروانی

23 Dec, 20:01


اوا دقیقا من دو دقیقه پیش!

انجمن زیرشیروانی

23 Dec, 20:01


خیابان کاتالین برای من اینجوری بود که دقیقا بعد از تموم شدنش با خودم گفتم خب حالا دوباره از اول. :))

انجمن زیرشیروانی

22 Dec, 19:23


نصفه‌شب.

انجمن زیرشیروانی

22 Dec, 07:54


I know nobody knows
Where it comes and where it goes
I know it's everybody's sin
You've got to lose to know how to win

انجمن زیرشیروانی

21 Dec, 20:32


«درس معلم از بود زمزمهٔ محبتی، جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را»
منی که در ساعت‌های اولیه روز هم به‌ندرت درس می‌خونم، الان که از نصفه‌شب گذشته، نشستم پای بوطیقای دکتر فرحزاد. واقعا عاجزم از توضیح این اتفاق نادر، جز اینکه این زن فرشته‌ست!

انجمن زیرشیروانی

21 Dec, 19:33


· بررسی یک پروندهٔ قتل، کتابی که بیشتر از همه دلم می‌خواد بخونمش. در سال ۱۸۳۵ یک پسر جوان، مادر و برادر و خواهرش رو به طرز فجیعی به قتل می‌رسونه. بخش اول کتاب درباره این قتله و پرونده رو به طور کامل توضیح می‌ده. در بخش دوم پس از گذشت ۱۵۰ سال از اون اتفاق میشل فوکو و یک گروه از پژوهشگران تحت نظرش میان پرونده رو بررسی می‌کنن. اگر به جامعه‌شناسی، روانشناسی، فلسفه و فهمیدن موضوعات نهان در پشت قتل‌ها علاقه‌ دارید، بخونیدش.

· حالا من این کتاب رو برداشتم و آقای کتابفروش کتاب بعدی رو بهم پیشنهاد کرد. پرترهٔ یک آدمکش، کتابیه درباره اولین قاتل زنجیره‌ای تاریخ معاصر ایران که پسرها رو به قتل می‌رسونده و توی ایران سی و سه نفر رو هم گویا کشته بوده و در دوره رضاشاه کاملاً اتفاقی دستگیر و متعاقباً اعدام می‌شه. نویسنده سعی کرده با جمع کردن گزارش‌ها و اسناد تازه داستان همه‌جانبه‌ای از این قاتل ارائه بده. برای سال‌ها قتل و جنایت دارم بخونم!

· وارد حوزه نقد ادبی بشیم. من هرگز از جستن و خوندن کتاب‌های نقد ادبی دست برنمی‌دارم. خیلی وقت بود می‌خواستم نظریهٔ روایت‌شناسی رو کامل‌تر مطالعه کنم و این کتاب استاد پاینده شروع راهه. به طور تاریخی روایت رو تعریف می‌کنه و نظریات مختلف رو بیان می‌کنه و بعد جزئی‌تر می‌شه. درباره روایت قبلاً اینجا یه چیزهایی نوشته بودم. توی پراتنز بگم برخلاف ظاهر دوست‌نداشتنی کتاب‌های نیلوفر این یکی جلد بسیار زیبایی داره!

· و اما کتاب آخر، والتر بنیامین در واقع یک فیلسوفه اما من به‌واسطه نظریات ترجمه شناختمش و همیشه در ذهنم با مطالعات ترجمه، رشتهٔ تحصیلی عزیزتر از جانم، گره خورده. نظریاتش در ادبیات و ترجمه خیلی جالبه و از اعضای مکتب فرانکفورت آلمان هم بوده. بینامین منتقد امپریالیسم در غرب بود و با سرمایه‌داری مبارزه می‌کرد و سرانجام هم توی سال ۱۹۴۰ حین فرار از نیروهای فاشیست آلمان، در مرز فرانسه و اسپانیا دستگیر شد و برای اینکه به دست نیروی گشتاپوی آلمان دستگیر نشه، با خوردن تعداد زیادی مورفین خودکشی کرد. ولی موضوع اینه که تا همین الان هم مرگش مشکوک بوده. حتی می‌گن ممکنه پلیس مخفی استالین به قتل رسونده باشدش. کتاب آخرین روزهای بنیامین رمانیه در همین رابطه. این روزهای اسرارآمیز آخر عمر بنیامین و معلوم نیست از لحاظ تاریخی چقدر معتبره. باید بخونم و تحقیق کنم تا بتونم بگم.

انجمن زیرشیروانی

21 Dec, 18:06


کتاب‌هایی که امروز خریدم.

انجمن زیرشیروانی

21 Dec, 15:16


روز اول زمستون.

انجمن زیرشیروانی

19 Dec, 13:13


هیچ‌کس به آن‌ها نگفته بود که وحشتناک‌ترین چیز در مورد از دست رفتن جوانی آن چیزهایی نیست که آدم از دست می‌دهد، بلکه آن چیزی است که به او داده می‌شود. نه خردمندی؛ و نه آسودگی. نه قوهٔ تمیز بی‌عیب‌ونقص نه آرامش. بلکه فقط آگاهی از فروپاشی همگانی.

خیابان کاتالین، ماگدا سابو
ترجمهٔ نصراله مرادیانی

انجمن زیرشیروانی

19 Dec, 13:09


reading on the way.

انجمن زیرشیروانی

18 Dec, 07:51


یه ذره کدوحلوایی رو بپزید، لهش کنید، با شیر گرم و عسل و زنجبیل و وانیل و دارچین ترکیبش کنید و به قهوه‌تون اضافه کنید. همیشه دلم می‌خواست توی خونه درستش کنم و این چند روز تعطیل بالاخره تونستم. خیلی هم از بیرون بهتر شد! 🧡

انجمن زیرشیروانی

16 Dec, 09:01


درس و دانشگاه.

انجمن زیرشیروانی

14 Dec, 16:36


بهترین روز پاییز شماره ۲. امیدوارم هرگز امروز رو یادم نره.

انجمن زیرشیروانی

14 Dec, 16:34


امشب‌.

انجمن زیرشیروانی

29 Nov, 12:10


دارم یه اسلاید درست می‌کنم برای کلاس گرامرم. قراره اجزای جمله رو درس بدم و این قسمت همیشه هیجان‌زده‌م می‌کنه. بعضی بخش‌های گرامر فوق‌العاده‌ان. بعضی‌ها نه‌ـــ‌ درس دادن جزئیات فعل‌های پسیو من رو می‌کشه. اسلایدهام هم قدیمی شدن و دارم برای هر درس با یه تم جدید دوباره درست می‌کنم. برای فردا آلمانی هم باید بخونم و جزوه‌م رو پاک‌نویس کنم. چندتایی هم مقاله دارم برای یکشنبه که می‌رم دانشگاه. یکیش درباره ترجمه و تکنولوژیه. داره درباره هوش مصنوعی و ماشین‌های ترجمه صحبت می‌کنه و بر اساس تئوری سایبورگ‌ها نوشته شده؛ انسان‌ها و ربات‌ها از هم جدا نیستن و پیوند این دو گونه موجود جدیدی رو به وجود آورده به نام سایبورگ که مفهومش می‌تونه دیدگاه‌های تازه‌ای رو در علم ترجمه وارد کنه. بوطیقای افلاطون رو هم بخونم و برای اون حتی بیشتر هیجان‌زده‌ام. تمام منابع درس بوطیقای ترجمه ادبی رو با دقت و بیشتر از چیزی که لازمه می‌خونم. هفته پیش یک مقاله داشتیم درباره پژوهشگران مکتب نیترای چک‌اسلواکی و من به‌خاطرش کتاب کامل یوری لوی رو گرفتم، به نام «هنر ترجمه» و با اینکه تا الان فقط مقدمه‌ش رو خوندم به نظرم فوق‌العاده‌ست. در کنار هم خوندن کلاسیک‌ترین بخش‌های رشته‌م و مدرن‌ترین‌هاش رو خیلی دوست دارم. اینکه ببینم تمام این جدیدترین نظریات درباره ترجمه از کجا و کدوم مکتب‌ها شروع شده و در کنار هم بخونمشون‌ـــ گرچه خوندن کلاسیک‌ها همیشه جور دیگری می‌چسبه! چیزی که آزارم می‌ده اینه که پشت هر کلمه‌ای که استادهای بوطیقا یا نظریه می‌گن یه دنیاست و من هرگز وقت نمی‌کنم این یه دنیا رو بخونم. همیشه در جست‌وجوی یک ذره زمان بیشترم که یک کلمه بیشتر بخونم و یه ذره بیشتر بابت دونستن خوشحال باشم و هرگز نمی‌فهمم این زمان چجوری گذشته!

انجمن زیرشیروانی

29 Nov, 11:27


بعدازظهر جمعه
کلود سیمون را دوست دارم. از کلمات نمی‌ترسد. جوری می‌نویسد انگار هیچ‌چیز جلویش را نمی‌گیرد. کلماتش از در و دیوار می‌ریزند. انگار دارد باران می‌بارد.

انجمن زیرشیروانی

27 Nov, 13:55


شروع کتاب جدید.

انجمن زیرشیروانی

27 Nov, 12:19


ترجمه کتاب رو نشر بیدگل منتشر کرده که خیلی هم روان و خوبه، اما اگر انگلیسی‌تون B2 به بالاست به راحتی می‌تونید انگلیسیش رو بخونید که بسیار بهتر از فارسیشه. خبر خوب اینه که ناران قراره با قیمت مناسب چاپش کنه به زودی. 🌟

انجمن زیرشیروانی

27 Nov, 12:14


کتاب قلب شکارچی تنها، معرفی یا یادداشت شخصی

دیشب «قلب، شکارچی تنها» را تمام کردم. عادت تماشا کردن کتاب‌ها در کتابخانه حین خوردن لقمه کوچکی که برای نهار می‌برم مرا با خیلی از آثار ادبی بزرگ دنیا آشنا کرد. زمستان سال گذشته که در کتابخانه دانشکده قدم‌ می‌زدم، این کتاب مکالرز را کاملاً تصادفی در قفسه ادبیات آمریکا پیدا کردم. آن زمان یادم می‌آید سه تا از رمان‌ها و داستان‌های کوتاهش را خوانده بودم و این یکی، مهم‌ترینشان را، نگه داشته بودم که سر فرصت بخوانم. اما دیگر طاقت نیاوردم و همان‌جا روبه‌روی قفسه شروعش کردم. از اولین جمله کتاب طلسم شدم. «در شهر دو آدم لال زندگی می‌کردند و همیشه خدا با هم بودند.» داستان جلو می‌رود و حول محوری یکی از آن آدم‌های لال شکل می‌گیرد به نام جان سینگر. زندگی آدم‌های مختلف به او گره می‌خورد. سینگر جوان شمایل خداگونه‌ای دارد که مردم دور و برش را به خود جذب می‌کند. اولینشان همین ساکت بودنش. او فقط لب‌خوانی می‌کند و هیچ چیز نمی‌گوید. چشم‌های عمیقی دارد و دست‌هایش همیشه تا مچ توی جیب‌هایش است. او در این دنیا فقط به یک چیز عشق می‌ورزد. مرد لال دوم، دوست یونانی‌اش، آنتوناپولوس. یک شخصیت گروتسک به تمام معنا. همه چیز از جایی شروع می‌شود که آنتوناپولوس از پیش سینگر می‌رود و او تنها می‌ماند. دختر نوجوانی به نام میک، دکتر سیاهپوستی به نام کاپلند، مرد کوتوله عجیبی به نام جیک و رئیس کافه‌ای تنها به نام بیف، وارد زندگی سینگر می‌شوند و داستان پیش می‌رود و تقریبا یک سال پس از این اتفاق به پایان می‌رسد. شخصیت‌های مکالرز واقعی هستند. آدم خودش را در تک‌تک آن‌ها می‌بیند، غم و تنهایی‌شان را احساس می‌کند و از دید هر کدام به سینگر می‌نگرد. جوان لالی که تمام این آدم‌ها را به نحوی به هم وصل می‌کند و مهرش به دل آدم می‌نشیند. جان سینگر جزو به‌یادماندنی‌ترین شخصیت‌های ادبی معاصر است و همیشه در قلبم می‌ماند.
مکالرز که در زمان نوشتن کتاب فقط بیست و سه سالش بوده، از همان خطوط اول جوری می‌نویسد که انگار قرار است یک اتفاق وحشتناک بیفتد. کل کتاب زیر سایه تعلیق بزرگی پیش می‌رود تا پایانی‌ترین لحظات که بالاخره او قلب آدم را می‌شکند. با وجود تمام غم و اندوهی که با خواندنش متحمل شدم، قطعا جزو دوست‌داشتنی کتاب‌های عمرم باقی می‌ماند.

انجمن زیرشیروانی

26 Nov, 18:51


سوسن این جمعه درباره مهاجرت به ایتالیا وبینار داره و کامل همه چیزش رو قراره توضیح بده. اگر قصد مهاجرت دارید از دست ندید.

انجمن زیرشیروانی

26 Nov, 11:23


نور پاییزی بعدازظهر.

انجمن زیرشیروانی

25 Nov, 14:02


این روزها: قلب شکارچی تنها و صخرهٔ توی لیوان.

انجمن زیرشیروانی

24 Nov, 08:49


Encumbered forever by desire and ambition
There's a hunger still unsatisfied
Our weary eyes still stray to the horizon
Though down this road we've been so many times
The grass was greener
The light was brighter
The taste was sweeter
The nights of wonder
With friends surrounded
The dawn mist glowing
The water flowing
The endless river
Forever and ever

انجمن زیرشیروانی

24 Nov, 05:57


اِ اولین ستاره اینجا. ممنونم. ❤️

انجمن زیرشیروانی

23 Nov, 09:13


You will burn and you will burn out; you will be healed and come back again.
The Brothers Karamazov, Fyodor Dostoevsky

انجمن زیرشیروانی

21 Nov, 15:28


چی زنده نگه‌مون می‌داره؟ همین نیم‌ساعت چهل‌دقیقه‌هایی که بین کار فرصت می‌کنیم کتاب بخونیم.

انجمن زیرشیروانی

21 Nov, 07:16


Translation studies is interdisciplinary! After hours of studying linguistics, neuroscience, sociology, and philosophy, I found myself thinking, Wait... what was the actual lesson again?

انجمن زیرشیروانی

21 Nov, 06:09


صبح بخیر! 🍞

انجمن زیرشیروانی

12 Nov, 14:02


یاد گرفتن واژگان زیاد در مدت زمان کم. این روش رو می‌تونید برای مواقع عادی هم استفاده کنید، البته به خاطر اینکه برای امتحانه اکثر بخش‌های فان و جالب یادگیری واژه رو نداره. نظراتتون رو باهام به اشتراک بذارید.🌟

انجمن زیرشیروانی

12 Nov, 09:28


قبل از این که کتاب منتشر بشه، شهرزاد کسی بود که خبر ترجمه کتاب رو بهم داد. هردومون شکه بودیم. بهترین لحظه دیروزم بود. یا شاید حتی یکی از بهترین و هیجان انگیز ترین لحظه‌های زندگیم. قبل از این‌ دلم می‌خواست این من می‌بودم کسی که می‌خواست این کتاب رو ترجمه کنه، ولی میدونستم هنوز کاره‌ای نیستم، یا شاید هنوز اونقدر درش خوب نیستم. بگذریم، واقعا هنوز شکه‌‌ام. متاثر و مدیون از بیدگل، جدای از این‌که با چه قیمتی قرار این کتاب فروش بره، همیشه عاشق مک‌کالرز و نشر خوبش می‌مونم!

انجمن زیرشیروانی

11 Nov, 12:52


حتی یک کلمه آلمانی بلد نیستم ولی شیلر آلمانی خریدم. نیاز به انگیزه داشتم.

انجمن زیرشیروانی

08 Nov, 11:13


ریواچ بهترین سریال دنیا در نور پاییزی بعدازظهر.

انجمن زیرشیروانی

07 Nov, 16:14


معرفی کتاب‌های ادبی انگلیسی برای هر سطح به اضافه نکاتی درباره کتاب خوندن. امیدوارم به دردتون بخوره.

انجمن زیرشیروانی

07 Nov, 05:57


صبح بخیر🤎

انجمن زیرشیروانی

05 Nov, 15:25


She loves your brother Ivan, but she does all she can to persuade herself that she loves your brother Dmitry. –The Brothers Karamazov

انجمن زیرشیروانی

05 Nov, 10:08


But, O my friend, I do not wish to die; I wish to live, in order to think and suffer. I know that I shall taste delights midst sorrows, cares, and tribulations: at times again I shall feel rapture in harmony, shed tears of joy at creation of my fantasy, and perhaps at the sad sunset of my days love will flash a parting smile.

Pushkin, 1830

انجمن زیرشیروانی

04 Nov, 04:43


Things have a life of their own, it's simply a matter of waking up their souls.

One hundred Years of Solitude, Gabriel Garcia Márquez

انجمن زیرشیروانی

03 Nov, 19:01


تهران، آبان ۱۴۰۳

انجمن زیرشیروانی

03 Nov, 06:48


این سریالی که اخیراً دیدم بهترین نمونه برای نشون دادن نظریه روایته.
نظریه روایت یکی از نظریه‌های خیلی مهم علوم انسانیه که می‌گه هر چیزهای در جهان، هر مسئله‌ای یک روایت خاص داره که اون روایت دید ما رو به حقیقت اون مسئله مشخص می‌کنه. هر روایت با استفاده از ابزارهای مختلفی روی درک ما از یک موضوع تاثیر می‌ذاره و اون رو به شیوه‌ای که ایدئولوژی پشتش می‌خواد می‌سازه.

در ادبیات روایت بررسی چگونگی ساخته شدن داستانه. داستان‌ها چطور ساخته می‌شن؟ چطور احساسات ما رو تحت تاثیر قرار می‌دن؟ چرا بعضی از داستان‌ها توی یادمون می‌مونن و چرا بعضی‌ها از لحاظ احساسی ما رو درگیر می‌کنن؟ روایت این‌ سوالات رو بررسی می‌کنه.

روایت‌ها ابزارهای مختلفی برای تحت تاثیر قرار دادن ما دارن.
· استفاده از کلمات و فرم‌هایی که احساسات رو برانگیخته می‌کنن یا استفاده از شخصیت‌هایی که ما باهاشون هم‌ذات‌پنداری می‌کنیم.
· استفاده از چارچوب‌سازی یا framing که به زبان ساده یعنی پررنگ نشون دادن عناصر خاصی از داستان برای رسوندن مفهوم خاصی.
· نشون دادن جزئیات انتخابی، نه همه جزئیات داستان.
· تکرار کردن یک ایده برای عادی نشون دادنش.

روایت‌سازی امروز داره تمام تفکر ما رو شکل می‌ده. تمام عناصر زندگی اجتماعی و اخبار تبدیل به روایت شدند، پس دونستن درباره روایت بسیار مهمه.
اطلاعات بیشتر:
·https://www.erudit.org/en/journals/nw/2016-v6-n1-nw6_1/nw6_1art02/
·https://youtu.be/f7AfnJd55PI?si=NFTRnJ9KA78PCvpq

ربطش به زبان‌ چیه؟ یکی از مهمترین ابزارهای روایت زبانه.
سریالش هم خوب بود. لهجه‌ش بریتیش بود و ساده بود و با سطح‌ b2 می‌تونید بدون زیرنویس فارسی و فقط با زیرنویس انگلیسی ببینید.

انجمن زیرشیروانی

03 Nov, 05:56


بهترین آهنگ ۲.

انجمن زیرشیروانی

03 Nov, 05:44


بهترین آهنگ برای شروع کردن روزم.

انجمن زیرشیروانی

02 Nov, 13:33


Beware of narrative and form. Their power can bring us closer to the truth. But because of our own deeply held beliefs and the judgements that we make, they can also be a weapon with a great power to manipulate.

Disclaimer 2024

انجمن زیرشیروانی

02 Nov, 08:20


چنل محبوب جدیدم.🤍
سوسن ایتالیاست و اگر ایتالیایی می‌خونید می‌تونید کلاساش رو چک کنید. 🌸

انجمن زیرشیروانی

02 Nov, 08:18


اگه امروز کسیو دیدید که تو یک روز تعطیل آفتابی، تو پارک با جوراب خرسی دراز کشیده و داره کتاب می‌خونه، ایشون بنده هستم. 🌼

انجمن زیرشیروانی

01 Nov, 16:03


وقایعی وجود دارد که احساس و ادراک می‌شود اما قابل بیان نیست. وظیفه هنرمند بازنمایی آن موقعیت است.
– Chuck Close, Keith
– Vincent Van Gogh, At Eternity's Gate
– Henri de Toulouse-Lautrec, Girl with Lovelock

انجمن زیرشیروانی

24 Oct, 16:43


زیباترین استونر دنیا از ایشون.🤎

انجمن زیرشیروانی

23 Oct, 11:52


The Devil's Hour, 2024

انجمن زیرشیروانی

23 Oct, 07:27


اینکه یه مجموعه عکس می‌فرستم اینجا و بعد شما با توجه به سلیقه‌تون چندتاش رو انتخاب می‌کنید و فوروارد می‌کنید خیلی جالب و دوس‌داشتنیه. می‌فهمم دقیقا از کدوم‌هاش بیشتر خوشتون اومده. 🤎

انجمن زیرشیروانی

22 Oct, 16:19


life lately.

انجمن زیرشیروانی

21 Oct, 04:25


Tell me Ivan, is there a God or not?

انجمن زیرشیروانی

21 Oct, 03:41


سلام به همه! صبحتون بخیر. 🥐

انجمن زیرشیروانی

20 Oct, 14:35


روی لیوان کلانام نوشته بود
«دشمن خانگی از خصم برونی بترست
بیشتر شکوه یوسف ز برادر باشد»
صائب هر بار بیت مناسب رو می‌گه.

انجمن زیرشیروانی

19 Oct, 15:51


امروز، دانشکده الهیات دانشگاه تهران.
فردا، نقش سبک نویسنده در ترجمه ادبی

انجمن زیرشیروانی

16 Oct, 07:50


Drinking cinnamon tea, reading The Brothers Karamazov and listening to this 🫖

انجمن زیرشیروانی

16 Oct, 07:15


my mug says "when life gives you rough waves, surf'em". God knows I'm trying dear mug, I really am.

انجمن زیرشیروانی

16 Oct, 05:47


صبحم ساخته شد با این پیام فاطمه ☀️

انجمن زیرشیروانی

16 Oct, 05:47


من واقعا خوشحالم که یک روز از خواب بیدار شدم و تصمیم گرفتم از منطقه امنم خارج بشم و بالاخره کلاس زبان ثبت‌نام کنم. خیلی از استادم یاد گرفتم و خیلی بیشتر قراره یاد بگیرم، هر روز علاقه‌م به این رشته بیشتر میشه و دوست دارم کارهای جدید رو امتحان کنم. وقتی می‌شینم و درس می‌خونم حس می‌کنم دارم یک کار خیلی مهم و مفید انجام میدم‌. خیلی برای این انسان احترام قائلم و خیلی دوستش دارم؛ کاش یه روز واقعا برم پیشش و با هم پامکین لاته بخوریم.