Alirezabadie @alirezabadie Channel on Telegram

Alirezabadie

@alirezabadie


شعر و دکلمه و عکس و خبر

Alirezabadie (Persian)

با ورود به کانال تلگرامی Alirezabadie با نام کاربری @alirezabadie، به دنیایی از شعر و دکلمه و عکس و خبر وارد خواهید شد. این کانال تلگرامی توسط علیرضا بادیه ایجاد شده است و شامل مجموعه ای از شعرهای زیبا، دکلمه های احساسی، عکس های هنری و اخبار جذاب می باشد. علیرضا بادیه نویسنده و شاعر معروفی است که از تجربیات و احساسات خود در این کانال به اشتراک گذاری می کند. اگر علاقه مند به مطالعه واژه های زیبا، برداشت های عمیق از زندگی و دکلمه های احساسی هستید، Alirezabadie بهترین مکان برای شماست. از این کانال می توانید الهام بگیرید، احساسات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید و جذابیت هنر را در زندگی خود تجربه کنید.

Alirezabadie

09 Nov, 17:38


قهوه و قهوه‌خانه در ایران

      تاریخ قطعیِ ورود قهوه به ایران معلوم نیست، ولی چون در آغاز پادشاهی شاه‌عبّاس بزرگ قهوه‌خانه در ایران وجود داشته است، چنین به نظر می‌رسد که نوشیدن قهوه از زمان شاه‌طهماسب اوّل در ایران معمول شده باشد.
      در عهد شاه‌عبّاس در بیشتر شهرهای بزرگ ایران مخصوصاً در قزوین و اصفهان قهوه‌خانه‌های متعدّد دایر شده بود. در اصفهان قهوه‌خانه‌های معروف بیشتر در اطراف میدان نقشِ‌جهان و چهارباغ و بازار قیصریّه بود. طبقات مختلف مردم، از اعیان و رجال دربار و سران قزلباش، تا شاعران و اهلِ قلم و نقّاشان و سوداگران، برای گذرانیدن وقت و دیدار دوستان و سرگرم ساختن خود به بازی‌های مختلف، یا مناظرات شاعرانه و شنیدنِ اشعار شاهنامه و حکایات و قصص و تماشای رقص‌های گوناگون و بازی‌ها و تفریحات دیگر، به آن‌جا می‌رفتند.

      قهوه‌خانه‌ها بسیار وسیع بود و دیوارهای سفید و پاکیزه داشت. درهای قهوه‌خانه از چهار سو به خارج باز می‌شد و بیشتر قهوه‌خانه‌ها را به یک‌صورت و یک‌اندازه پهلوی یکدیگر می‌ساختند بطوری‌که میان آن‌ها هیچگونه دیوار و پرده‌ای نبود و از درون هریک قهوه‌خانهٔ دیگر نیز دیده می‌شد و چنان می‌نمود که آن همه یک‌دستگاه است.
      در اطراف قهوه‌خانه طاق‌نماها و شاه‌نشین‌هایی ساخته بودند که با قالی و فرش‌های دیگر مفروش و نشیمن مشتریان و تماشاگران بود، و همه در آن‌جا بر زمین می‌نشستند. شب‌ها چراغ‌های فراوانی را که از سقف قهوه‌خانه آویخته بود می‌افروختند. در میان قهوه‌خانه هم حوضی بزرگ بود که همیشه آب صاف و روشنی از اطرافش فرومی‌ریخت، و هنگام شب زمین نیز از انعکاس چراغ‌های سقف و چراغ‌های دیگری که در اطراف حوض می‌گذاشتند، چون آسمانی پرستاره به نظر می‌رسید.

      در زمان شاه‌عبّاس اوّل کارکنان قهوه‌خانه‌ها بیشتر از جوانان خوبروی گرجی و چرکسی و ارمنی انتخاب می‌شدند. از این میان جمعی به خدمت مشتریان مشغول بودند و جمعی با زلف‌های بلند و لباس‌های فریبنده به رقص‌ها و بازی‌های گوناگون می‌پرداختند. به همین سبب قهوه‌خانه‌ها بیشتر میعادگاه صورت‌پرستان و شاعران دل‌درکف و هوسبازان بود.
      از قهوه‌خانه‌های معروف اصفهان در زمان شاه‌عبّاس، قهوه‌خانه‌های؛ عرب، بابافراش، حاجی‌یوسف، باباشمس تیشی کاشی و قهوه‌خانهٔ طوفان را نام برده‌اند.
     ‌قهوه‌خانهٔ باباشمس تیشی را شاه‌عبّاس خود برای او در چهارباغ اصفهان دایر کرده بود. این مرد نخست در شیراز معرکه می‌گرفت و با کشتی‌گیری و طاس‌بازی و نوازندگی و آوازخوانی و بازی‌های دیگر مردم را مشغول می‌ساخت و از این‌راه زندگی می‌کرد. در حدود سال ۱۰۱۲ هجری از شیراز به اصفهان رفت و چون در کار ساز و آواز مهارتی داشت و تصنیف‌های دلپذیر می‌ساخت، موردتوجّه و عنایت شاه‌عبّاس شد. مخصوصاً که خوبرویی بنام «گنجی» نیز همراه خود داشت.
      شاه‌عبّاس «گنجی» را از او گرفت و به خدمت خود داخل کرد۱، و برای باباشمس در چهارباغ اصفهان قهوه‌خانه‌ای و پهلوی آن نیز میخانه‌ای براه انداخت. خود گاه‌گاه به قهوه‌خانهٔ وی می‌رفت و در میخانه‌اش شرابخواری را بکلّی آزاد کرده بود. شاه‌عبّاس در دوران پادشاهی گاه میخواری را قدغن می‌کرد و پس از چندی دوباره آزاد می‌ساخت، ولی در میخانهٔ باباشمس میگساری همیشه بفرمان شاه آزاد بود و هرکس که در آن‌جا شراب می‌خورد مُهری بر کفِ دستش می‌زدند تا از مزاحمت مأموران داروغهٔ اصفهان آسوده باشند.

      قهوه‌خانهٔ «طوفان» به سبب وجود جوان خوبرویی که بدین‌نام در آن‌جا خدمت می‌کرد، شهرت یافته و میعادگاه شاعران و دلباختگان شده بود. شاه‌عبّاس نیز گاه‌گاه به آن‌جا می‌رفت. از جملهٔ شاعرانی که به این قهوه‌خانه دلبستگی داشته‌اند یکی «رشیدای زرگر تبریزی» و دیگری «مظفّرحسین کاشانی لنگ» بوده است. شاعر اخیر این رباعی را برای «طوفان» قهوه‌چی و قهوه‌خانهٔ او سروده و در آن به لنگیِ خود نیز اشاره کرده است.

در قهوهٔ طوفان که سرِ خوبان است
صد عاشق پاشکسته سرگردان است

آن رفت «مظفّر» که سمندر بودی
مرغابی شو که کار با طوفان است

      و چون منظورش به محبّت پاک او توجّهی نمی‌کرد و با دیگران مهربان‌تر بود از او رنجیده شد و این رباعی را برایش فرستاد.

بدباطن و چاپلوس می‌باید گشت
خواهان کنار و بوس می‌باید گشت

حیف است چو پروانه به گِردت گشتن
بر گِرد تو چون خروس می‌باید گشت

؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
۱ - این جوان را شاه‌عبّاس چندی بعد به گناهی که در تاریخ نیامده کشت.

#نصرالله_فلسفی

@Ketab_va_hekmat

Alirezabadie

24 Oct, 05:57


جهت شرکت حضوری و آنلاین دوستان، یادآوری می‌شود:
جلسه نخست کلاس #مقدمات_زیبایی‌شناسی شعر با علیرضا بدیع، امروز پنجشنبه سوم آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۴ در خانه شاعران ایران تشکیل می‌‌شود.
برای ثبت‌نام در کارگاههای شعر و ادبیات به لینک زیر بپیوندید👇
https://t.me/kargahekhaneyeshaeran
🍃
#کارگاه_شعر_و_ادبیات
#خانه_شاعران_معاصر
https://t.me/iranianpoetsocity

Alirezabadie

18 Oct, 21:21


انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه قم برگزار می کند:

⚫️پیش ثبت‌نام

🔵کارگاه آموزش نقد شعر و ترانه

🔸باحضور شاعر برجسته کشور جناب آقای دکتر علیرضا بدیع

▪️به صورت ۵ جلسه آنلاین در بستر فضای مجازی

🔺قیمت با احتساب هزینه دانشجویی۳۰۰ هزار تومن


🟢همراه با ارائه گواهینامه فرهنگی به شرکت کنندگان محترم

🟡جهت ثبت نام اولیه و کسب اطلاعات بیشتر به نشانی زیر در پیام رسان های ایتا و تلگرام مراجعه بفرمائید

@samiakofficial

◼️معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه قم

Alirezabadie

14 Oct, 17:04


دومین مراسم بزرگداشت حافظ شیرازی

۲۴ مهرماه ۱۴۰۳ - ساعت ۱۵ الی ۱۸
سالن همایش شهید هجرتی

با حضور : دکتر صابر قدیمی - علیرضا بدیع

منتظر حضور سبزتان هستیم 🌱


☀️| @kanoonadabi_saye

Alirezabadie

11 Oct, 20:19


امروز در‌ آیین چهلم درگذشت استادم محمدعلی بهمنی غزلی را خواندم که هنگام تلقین و تدفین ایشان در بندرعباس سروده بودم.
روی استادم خاک می‌ریختند
من نشسته بودم روی مزار و نگاهش می‌کردم
آنقدر خاک روی او و من ریختند که دیگر ندیدمش
این غزل را همان لحظات نوشتم
با تشکر از جناب مهران لشکری بابت ثبت این شعرخوانی

Alirezabadie

20 Sep, 19:29


پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند...

Alirezabadie

09 Sep, 18:02


در زبان عربی به طور کلی علاوه بر افعال، هر کلمه نیز تاریخچه‌ای دارد.
مثلا سامراء که نام شهری‌ است در‌ اصل سُرَّ مَن رأی بوده است در معنای شاد شود هرکه آن‌ را ببیند!
یا نجف در واقع نی جَفَّ بوده در معنای نیزارهای خشک یا دریایی از نی‌های خشک شده.
جده نیز که در معنای مادربزرگ است و نام شهری، به علت دفن حواست که او را مادربزرگ آدمیزاد می‌دانند.
بدیع

Alirezabadie

09 Sep, 12:01


در این اتاق که آغوش، باز؛ در، پیش است
خماریِ پس از آغوش، باز در پیش است

رسیده‌ای تو، شراب رسیده با من نیست
وضو ندارم و وقت نماز در پیش است

نگفته‌ها به دلم مانده بود؛ اگر بختم
مدد کند شب افشای راز در پیش است

بساط عیش مهیاست؛ آن‌چنان که لبت
فقط به نیّت رفع نیاز در پیش است

پس از صفای لبت، سعی گیسوان دارم
مرا ببوس که راهی دراز در پیش است

تن تو می‌برد از خویشتن مرا به سفر
دوباره گردنه‌های هراز در پیش است

حکایت من و او چیست؟ روزه‌دار و اذان!
نیازمندم و بانوی ناز در پیش است
۱۴۰۳/۶/۱۸
علیرضا بدیع

Alirezabadie

05 Sep, 15:14


🫀
تو در مسیر دل تنگم آشیانه گرفتی
میان دودکشی خاک‌خورده خانه گرفتی

اگر به طعنه و تهمت مرا نشانه گرفتند
زمان گریه سرم را به روی شانه گرفتی

اگر جماعت دیوان مرا به دام گرفتند
تو بودی آن که دلم را به آب و دانه گرفتی

ولی زمانه عوض کرد راه و رسم تو را نیز
تو هم نیامده رفتی تو هم بهانه گرفتی

تو نیز درس وفا را درین زمینه نخواندی
تو نیز مشق جفا را ازین زمانه گرفتی

مرا که جَلد تو بودم به خون و خاک نشاندی
مرا که صید تو هستم به تازیانه گرفتی

ببین شکسته‌ترینم، به خون نشسته‌ترینم
کجای قلب غلیظ مرا نشانه گرفتی؟
#علیرضا_بدیع

امسال مجموعه جدیدترین غزل‌هایم را منتشر خواهم کرد.
این تازه‌ترین غزلم برای شما
عکس: جناب رضا صالحی

Alirezabadie

04 Sep, 07:53


🖤
مرثیه‌ای برای استادم ،محمدعلی بهمنی، که اکنون سر به زانوی دریا گذاشته و به خواب رفته است:

یک تکه ابر دور تو پیچاندم ای رفیق
با ماهیان چقدر غزل خواندم ای رفیق
پیچیدمت میان صدف‌ها‌، سپس‌ تو را
تا صبح شروه خواندم و خواباندم‌ ای رفیق
میخواستی که خلعت شادی تنم کنی
من زودتر کفن به تو پوشاندم ای رفیق
هر شعر تازه‌ای‌ که می‌آمد به خاطرم
اول به بارگاه تو می‌خواندم ای رفیق
گِل بر سرم! که گُل به من افشاندی و دریغ
من خاک بر مزار تو افشاندم ای رفیق
من‌ ماهی به خاک درافتاده‌ی توام
باری برس به داد که درماندم ای رفیق
تا زنده‌ام بخند که چون رفتنی شدم
در کار نیست گریه مرا آن دم ای‌ رفیق
ای مهربان! برای همیشه سفر بخیر!
این بار‌ از قطار تو جا ماندم ای رفیق
#علیرضا_بدیع
#محمدعلی_بهمنی

Alirezabadie

02 Sep, 13:14


دلنوشته‌ای از من برای استاد فقیدم در روزنامه اطلاعات

Alirezabadie

02 Sep, 08:45


پی دی‌ اف مصاحبه با خراسان