گربه هی داره بیشتر و بیشتر از کیسه میفته بیرون و این مضطربم میکنه اما نمی‌دونم اگر بکنمش توی کیسه بهتر باشه😭😭😭
rey’s vignette
@reysvignette
“a vignette is a short, descriptive passage that captures a moment in time.”
currently open to pen pals:
[email protected]
rey’s vignette (English)
Welcome to Rey's Vignette, a unique and creative Telegram channel where you can immerse yourself in short, descriptive passages that capture a moment in time. A vignette is a powerful literary tool that allows you to experience a snapshot of a scene, a feeling, or a memory in just a few words. Through Rey's Vignette, you will be transported to different worlds, emotions, and experiences with each beautifully crafted passage.
Who is Rey? Rey is the mastermind behind these captivating vignettes, offering readers a glimpse into her imaginative and evocative storytelling. Her writing style is both poetic and poignant, creating a deep connection between the reader and the moment being described.
What is Rey's Vignette? It is a haven for those who appreciate the beauty of language and the art of storytelling. Whether you are a fan of literature, writing, or simply love to read, this channel is a must-follow for anyone looking to escape into the world of words.
Are you looking to connect with Rey and become pen pals? Rey's Vignette is currently open to pen pals, offering you the opportunity to engage with the writer behind the vignettes. Reach out to [email protected] to start a conversation and discover more about the creative mind behind Rey's Vignette.
Join us on this literary journey and let Rey's Vignette inspire and captivate you with every passage. Follow @"reysvignette" on Telegram today and unlock the beauty of storytelling at its finest.
rey’s vignette
19 Feb, 17:11
سلاام!
بچه‌ها جان کلاسای اسپیکینگ انگلیسی ظرفیت دارن، برای اطلاع از شرایطش می‌تونید به بات پیام بدید
💛
@aurorabyreybot
بچه‌ها جان کلاسای اسپیکینگ انگلیسی ظرفیت دارن، برای اطلاع از شرایطش می‌تونید به بات پیام بدید
💛
@aurorabyreybot
rey’s vignette
17 Feb, 21:53
الان‌ها شبا پشت میز نشستن عذاب محضه اما الان احساس میکنم افتادم توی فلو و داره کیف میده بهم (یکم)
البته بعد که فکر میکنم صبح زود باید پاشم یکم کیفش کم میشه ولی خب
البته بعد که فکر میکنم صبح زود باید پاشم یکم کیفش کم میشه ولی خب
rey’s vignette
17 Feb, 14:34
لحظه‌های کوچولوی زندگی و پیشی.🐈 می‌تونید از لینک زیر مینی ولاگ دوم رو ببینید:
https://youtu.be/AsNDxmz8iEE?si=MVuEAqsqGUP6tiQF
https://youtu.be/AsNDxmz8iEE?si=MVuEAqsqGUP6tiQF
rey’s vignette
16 Feb, 21:34
زندگیم هرجایی که رفتم یکمش ریخته و یکمشم توی نوشته‌هایی که یه زمانی زیر آلارم‌ها گذاشتم.
یه زمانی باید پنج پا می‌شدم چون «باید بری کلاس تحویل بگیری!»
پی‌نوشت: آلارم موز برای همین اسکیل لب بخیه‌ی دو هفته پیش بود.
یه زمانی باید پنج پا می‌شدم چون «باید بری کلاس تحویل بگیری!»
پی‌نوشت: آلارم موز برای همین اسکیل لب بخیه‌ی دو هفته پیش بود.
rey’s vignette
16 Feb, 21:05
📢 سمینار پت و مت؛ الفبای گفتگو درباره‌ی مسائل جنسی.
با حضور
حسام سلامت
یحیی قائدی
سمیرا افکاری
هدف از برگزاری این سمینار چهار روزه، عادت دادن جامعه به گفت‌وگوی شفاف و بدون لکنت، درباره مسائل و نیازهای جنسی افراد جامعه و بررسی آسیب‌های ناشی از سکوت و عدم وجود آموزش رسمی در کشور ما در این حوزه بسیار مهم است. در این سمینار، چهار شب، نمایشنامه‌خوانی پت و مت در دو نسخه پسرانه و دخترانه و سخنرانی حول محور کتاب #الفبای_گفتگو_درباره_مسائل_جنسی_نوجوانان_ایرانی توسط سخنرانان مدعو برگزار خواهد شد.
رزرو: @patoqadmin
با حضور
حسام سلامت
یحیی قائدی
سمیرا افکاری
هدف از برگزاری این سمینار چهار روزه، عادت دادن جامعه به گفت‌وگوی شفاف و بدون لکنت، درباره مسائل و نیازهای جنسی افراد جامعه و بررسی آسیب‌های ناشی از سکوت و عدم وجود آموزش رسمی در کشور ما در این حوزه بسیار مهم است. در این سمینار، چهار شب، نمایشنامه‌خوانی پت و مت در دو نسخه پسرانه و دخترانه و سخنرانی حول محور کتاب #الفبای_گفتگو_درباره_مسائل_جنسی_نوجوانان_ایرانی توسط سخنرانان مدعو برگزار خواهد شد.
رزرو: @patoqadmin
rey’s vignette
16 Feb, 17:21
نمی‌دونم. شاید به قول صمد بهرنگی راه که می‌افتیم ترسمان می‌ریزد و یا شاید به قول فرناندو پسوآ to move is to live.
شاید هم به قول صدای تو سر خودم ، انگار وقتی قدم برمی‌داری، نور خورشید از یه جایی خودش رو بهت نشون میده.
شاید هم به قول صدای تو سر خودم ، انگار وقتی قدم برمی‌داری، نور خورشید از یه جایی خودش رو بهت نشون میده.
rey’s vignette
16 Feb, 16:26
من قورباغه‌ام رو نمی‌خورم؛ به دنبال «میشه قورباغه‌ام رو نشونت بدم؟»، به آدم‌ها نشونش می‌دم
rey’s vignette
18 Jan, 14:29
تا اینجا که جراحی نخوندم
اگر هوا برفی بشه دو هفته‌ی آینده رو هم به تفریح و آواز و رقص و شادی می‌گذرونم و نذر میکنم که بتونم توی پنج روز تمومش کنم😊🤞🏻
اگر هوا برفی بشه دو هفته‌ی آینده رو هم به تفریح و آواز و رقص و شادی می‌گذرونم و نذر میکنم که بتونم توی پنج روز تمومش کنم😊🤞🏻
rey’s vignette
16 Jan, 15:09
چرا کافه‌ها شب‌ها منوی صبحونه‌اشونو سرو نمی‌کنن؟ مگه تخم مرغ ندارن؟ چرا انقدر محدودیت!
rey’s vignette
16 Jan, 08:46
January 22nd, 2020
9:07 pm
همین الان از مدرسه اومدم. هوا بارون/برفیه و یه دفعه دلم خواست برات بنویسم. زمان خیلی زود می‌گذره، یه اپ روز شمار روی گوشیم نشون میده ۱۳۴ روز تا کنکور مونده، یعنی ۶۶ روزه که این اپ رو ریختم. داشتم فکر می‌کردم این روزا خوبن. درست از ساعت ۸ تا ساعت ۱۲ بعد از اینکه تا ساعت ۶ فیزیک داشتیم، داشتم یه سره زیست می‌خوندم و دیشب به معنای واقعی خسته و کوفته رفتم توی تخت. این روزا سختن. کارها زیادن و باید زیاد زحمت بکشم، اما حتی همین الان هم می‌دونم که قراره خاطره بشن. امروز یکی از زنگ تفریح‌ها با دو سه تا از بچه‌ها، روی موکت سالن مطالعه با پتوهامون و لیوان داغ چایی نشسته بودیم و رفع اشکال ریاضی می‌کردیم و بیشتر جیغ و داد می‌کردیم و توی سر هم می‌زدیم، و خیلی قشنگه که با اینکه هر سه خسته و کوفته بودیم، اما می‌خندیدیم و تلاش می‌کردیم. قشنگ نیست که یه بچه‌ی ۱۸ ساله گاهی میتونه انقدر قشنگ برای زندگیش تلاش کنه؟ این همه مسئولیت‌پذیری به نظرم خیلی قشنگه.
قهوه جوشم چند وقت بود شکسته بود، و یدونه قهوه‌جوش ارزون، از اونایی که توی How I Met Your Mother دارن سفارش داده بودم و الان رسیده و گذاشتمش روی گاز. میخوام برم سر وقتش، بعد از دو هفته دوری از قهوه‌ی عزیزم، یه لیوان قهوه داغ درست کنم، پتومو بذارم رو شوفاژ که گرم بشه و بعد از یکم استراحت، شروع کنم به درس خوندن. این روزا حالم نوسانی، درست مثل یه تابع سینوسه. یه روز خیلی بد و خسته‌ام و یه روز احساس میکنم همه‌ی این نوسانات و سختی‌ها از قشنگی‌های زندگی هستن. نمی‌دونم. حداقل هنوز زندگی کردن رو دوست دارم.
—از نامه‌ای به حنا
9:07 pm
همین الان از مدرسه اومدم. هوا بارون/برفیه و یه دفعه دلم خواست برات بنویسم. زمان خیلی زود می‌گذره، یه اپ روز شمار روی گوشیم نشون میده ۱۳۴ روز تا کنکور مونده، یعنی ۶۶ روزه که این اپ رو ریختم. داشتم فکر می‌کردم این روزا خوبن. درست از ساعت ۸ تا ساعت ۱۲ بعد از اینکه تا ساعت ۶ فیزیک داشتیم، داشتم یه سره زیست می‌خوندم و دیشب به معنای واقعی خسته و کوفته رفتم توی تخت. این روزا سختن. کارها زیادن و باید زیاد زحمت بکشم، اما حتی همین الان هم می‌دونم که قراره خاطره بشن. امروز یکی از زنگ تفریح‌ها با دو سه تا از بچه‌ها، روی موکت سالن مطالعه با پتوهامون و لیوان داغ چایی نشسته بودیم و رفع اشکال ریاضی می‌کردیم و بیشتر جیغ و داد می‌کردیم و توی سر هم می‌زدیم، و خیلی قشنگه که با اینکه هر سه خسته و کوفته بودیم، اما می‌خندیدیم و تلاش می‌کردیم. قشنگ نیست که یه بچه‌ی ۱۸ ساله گاهی میتونه انقدر قشنگ برای زندگیش تلاش کنه؟ این همه مسئولیت‌پذیری به نظرم خیلی قشنگه.
قهوه جوشم چند وقت بود شکسته بود، و یدونه قهوه‌جوش ارزون، از اونایی که توی How I Met Your Mother دارن سفارش داده بودم و الان رسیده و گذاشتمش روی گاز. میخوام برم سر وقتش، بعد از دو هفته دوری از قهوه‌ی عزیزم، یه لیوان قهوه داغ درست کنم، پتومو بذارم رو شوفاژ که گرم بشه و بعد از یکم استراحت، شروع کنم به درس خوندن. این روزا حالم نوسانی، درست مثل یه تابع سینوسه. یه روز خیلی بد و خسته‌ام و یه روز احساس میکنم همه‌ی این نوسانات و سختی‌ها از قشنگی‌های زندگی هستن. نمی‌دونم. حداقل هنوز زندگی کردن رو دوست دارم.
—از نامه‌ای به حنا
rey’s vignette
16 Jan, 08:00
صبح جدید، صبحانه ادایی جدید💞 (خدایا اگر هستی تعطیلی رو از ما نگیر)
rey’s vignette
13 Jan, 13:36
«این جوش و خروش کوانتوم‌ها که سازندهٔ فضا و زمان است، زیرساخت ظاهر آرام واقعیت بزرگ‌مقیاسی است که دور و بر ما قرار دارد. هر سانتی‌متر مکعب از فضا و هر ثانیه‌ای که می‌گذرد نتیجهٔ این رقص کف‌مانند کوانتوم‌های بسیار کوچک است.»
واقعیت ناپیدا، کارلو روولی، ترجمه علی شاهی
واقعیت ناپیدا، کارلو روولی، ترجمه علی شاهی
rey’s vignette
06 Jan, 19:47
یک لحظه که توی یک قطعه قفل میشه. این قطعه صدای روزهای بعد کنکور رو میده که بیکار بودم. دم غروبه، بابا چایی آتیشی درست کرده و با مامان توی حیاط روی تخت نشستن و سینی نارنجی گل گلی و ظرف خرما و سه تا شکلات توی سینی هستش و چایی آتیشی می‌خورن و با هم حرف می‌زنن. هوا یه خنک خوبه و بوی درخت میده.
صدای صبح‌هایی رو میده که اسپیکرم رو می‌زدم بغلم و می‌رفتم طبقه بالا با دفترم می‌نشستم و چند ساعت می‌نوشتم. صدای روزهایی که گذشته و دیگه برنمی‌گرده. و چقدر خوشحالم که اون روزها رو زندگی کردم! عجب زندگی‌ای بوده!
صدای صبح‌هایی رو میده که اسپیکرم رو می‌زدم بغلم و می‌رفتم طبقه بالا با دفترم می‌نشستم و چند ساعت می‌نوشتم. صدای روزهایی که گذشته و دیگه برنمی‌گرده. و چقدر خوشحالم که اون روزها رو زندگی کردم! عجب زندگی‌ای بوده!
rey’s vignette
06 Jan, 18:36
۲-الان فکر کردم قهوه‌ام تموم شده ولی وقتی لیوان رو به لبم نزدیک کردم متوجه شدم یک قلوپ تهش داشت
rey’s vignette
06 Jan, 18:36
۱-صبح فکر می‌کردم کلاسم ۸ شروع میشه و دیرم شده بود و دقیقا وقتی ۵ دقیقه از دیرترین زمانی که باید از خونه خارج می‌شدم گذشته بود متوجه شدم کلاس ۸:۳۰ شروع میشه
rey’s vignette
30 Dec, 21:57
خوش‌بختانه جای باطریش رو پیدا کردم و می‌تونید با خیال راحت سال جدید رو شروع کنید💘
rey’s vignette
30 Dec, 21:55
چون امسال کانتنت هاپویی نداشتیم:
https://t.me/feeling_nubivagant/6408
https://t.me/feeling_nubivagant/6408
rey’s vignette
29 Dec, 14:37
سلام و شب شما بخیر
کلاس‌های اسپیکینگ چندتایی ظرفیت داره، برای اطلاع از شرایطش می‌تونید اینجا پیام بدید.💛
@Aurorabyreybot
این همچنان هستش😚
کلاس‌های اسپیکینگ چندتایی ظرفیت داره، برای اطلاع از شرایطش می‌تونید اینجا پیام بدید.💛
@Aurorabyreybot
این همچنان هستش😚
rey’s vignette
29 Dec, 14:36
من میخوام تو این زمستون درس بخونم و نمره های خوبی بگیرم
برام مهمه که فقط سرمو با درس مشغول نکنم و کارهای دیگه ای هم بکنم
مثلا گلدوزی کنم و کتاب بخونم و کافه یا هرجایی که دلم خواست برم
کلا زندگی رو برا خودم خیلی سخت نگیرم (البته اگه درسا اجازه بدن)
خلاصه که یه طوری برنامه ریختم که سلامت روح و روان خودم رو یادم نره
(البته که قهوه و چایی هیچ وقت اجازه نمیدن که حال من بد باشه)
برام مهمه که فقط سرمو با درس مشغول نکنم و کارهای دیگه ای هم بکنم
مثلا گلدوزی کنم و کتاب بخونم و کافه یا هرجایی که دلم خواست برم
کلا زندگی رو برا خودم خیلی سخت نگیرم (البته اگه درسا اجازه بدن)
خلاصه که یه طوری برنامه ریختم که سلامت روح و روان خودم رو یادم نره
(البته که قهوه و چایی هیچ وقت اجازه نمیدن که حال من بد باشه)
rey’s vignette
29 Dec, 14:36
من میخوام cinnamon roll درست کنم، چون خیلی وایب پاییز رو میده و شاید یه شالگردن دیگه هم ببافم
rey’s vignette
29 Dec, 14:36
خب من امسال کنکور دارم
برنامم اینه که جلسات تراپی رو ادامه بدم
بتوتم تا قبل اسفند بخش اعظمی از درسا رو تموم کنم که تو اسفند جمع بندی کنم
سعی دارم کمتر استرس داشته باشم
برنامم اینه یه تابلو دیگه بکشم
یه کتاب هم دوست دارم اکر تایم داشتم بخونم
برنامم اینه که جلسات تراپی رو ادامه بدم
بتوتم تا قبل اسفند بخش اعظمی از درسا رو تموم کنم که تو اسفند جمع بندی کنم
سعی دارم کمتر استرس داشته باشم
برنامم اینه یه تابلو دیگه بکشم
یه کتاب هم دوست دارم اکر تایم داشتم بخونم
rey’s vignette
29 Dec, 14:36
برنامه یکم خیلی زیادی دارم
کتاب های خیلی خیلی زیادی هست که میخوام بخونم
بیشتر آشپزی کنم و غذا های سالم تر بپزم
بیشتر ورزش کنم
بیشتر آلمانی بخونم یکم خیلی خیلی بیشتر مهم ترین برنامم فعلا اینه
امتحان های دانشگاه به خیر و خوشی بگذرونم حتما درست انتخاب واحد کنم که دیر دیر خونه برنگردم تولدم جشن بگیرم فیلم ببینم گواهی نامه بگیرم احتمالا شاید کار های پیش بینی نشده دیگه
کتاب های خیلی خیلی زیادی هست که میخوام بخونم
بیشتر آشپزی کنم و غذا های سالم تر بپزم
بیشتر ورزش کنم
بیشتر آلمانی بخونم یکم خیلی خیلی بیشتر مهم ترین برنامم فعلا اینه
امتحان های دانشگاه به خیر و خوشی بگذرونم حتما درست انتخاب واحد کنم که دیر دیر خونه برنگردم تولدم جشن بگیرم فیلم ببینم گواهی نامه بگیرم احتمالا شاید کار های پیش بینی نشده دیگه
rey’s vignette
29 Dec, 14:36
سلام
زمستون امسال برای من از همون روزی شروع شد که برف اومد
به جز دو سه باری که بیرون رفتم بقیش رو تو خونه بودم و هیچ کاری نکردم
یکم درس خوندم-فقط یک فیلم دیدم و چندتا از نامه های فروغ رو خوندم
احساس میکنم هرلحظه آماده تموم کردن همه چی هستم
گیجم و با اینکه آرزوهای زیادی دارم اما امید کافی و خوش بینی به آینده ندارم تا اهدافم رو جدی بگیرم. و احتمالا دارم اشتباه میکنم.قبلا اینطور بودم ک به کل زندگیم فکر کردم که انگار هیچ لحظه ایش برام اونقدر خوش نبوده که بتونم الان سرپا بمونم
اما مهم نیست
هوا ابریه دلم میخواست برم بیرون اما خسته ام و دوست ندارم با دوست هام فعلا در ارتباط باشم
ترجیح میدادم یک خونه وسط یک شهر شلوغ داشتم و بین مردم اما تنها بودم
تنهایی رو دوست دارم و احساس میکنم این دوست داشتن داره من رو دیوونه میکنه
اما من همیشه همین بودم
یک روزی میخواستم خورشید پوستم رو گرم کنه و الان میخوام توی تاریکی و تنهایی بمونم
شاید بعدا اینطور نباشه
هیچ تصوری از آینده ندارم و با فکر کردن بهش فقط میتونم گریه کنم.یکمی هم میترسم.اصلا ترس رو دوست ندارم.
فصل امتحانات هم نزدیکه.اهمیت خاصی نداره.
زمستون امسال برای من از همون روزی شروع شد که برف اومد
به جز دو سه باری که بیرون رفتم بقیش رو تو خونه بودم و هیچ کاری نکردم
یکم درس خوندم-فقط یک فیلم دیدم و چندتا از نامه های فروغ رو خوندم
احساس میکنم هرلحظه آماده تموم کردن همه چی هستم
گیجم و با اینکه آرزوهای زیادی دارم اما امید کافی و خوش بینی به آینده ندارم تا اهدافم رو جدی بگیرم. و احتمالا دارم اشتباه میکنم.قبلا اینطور بودم ک به کل زندگیم فکر کردم که انگار هیچ لحظه ایش برام اونقدر خوش نبوده که بتونم الان سرپا بمونم
اما مهم نیست
هوا ابریه دلم میخواست برم بیرون اما خسته ام و دوست ندارم با دوست هام فعلا در ارتباط باشم
ترجیح میدادم یک خونه وسط یک شهر شلوغ داشتم و بین مردم اما تنها بودم
تنهایی رو دوست دارم و احساس میکنم این دوست داشتن داره من رو دیوونه میکنه
اما من همیشه همین بودم
یک روزی میخواستم خورشید پوستم رو گرم کنه و الان میخوام توی تاریکی و تنهایی بمونم
شاید بعدا اینطور نباشه
هیچ تصوری از آینده ندارم و با فکر کردن بهش فقط میتونم گریه کنم.یکمی هم میترسم.اصلا ترس رو دوست ندارم.
فصل امتحانات هم نزدیکه.اهمیت خاصی نداره.
rey’s vignette
29 Dec, 14:36
ساعت ۵:۳۶ ست. جزوه پاتولوژی از ساعت ۳ و نیم جلوم بازه و بهم دهن‌کجی میکنه و من از اون موقع فقط یک صفحه و نیم خوندم و در راستای لج کردن با لپ‌تاپ بی‌چاره حتی نمی‌ذارم بره رو حالت sleep و قبل از تاریک شدن صفحه روشنش میکنم. این چند وقت مغزم بیشتر از هر وقت دیگه‌ای مشغوله و حرف می‌زنه. انقدر حرف می‌زنه که نمی‌ذاره ظهرها بخوابم. کاش ساکت شه.
منتظرم فرجه و دوره امتحانات با نتایجی که میخوام تموم شه تا بتونم از زمستون عزیزم لذت ببرم. جالب بود که دیدم خیلی‌های دیگه هم قراره بافتن رو شروع کنن. به خودم قول دادم شالگردن ببافم و با خودم مهربون‌تر باشم.
منتظرم فرجه و دوره امتحانات با نتایجی که میخوام تموم شه تا بتونم از زمستون عزیزم لذت ببرم. جالب بود که دیدم خیلی‌های دیگه هم قراره بافتن رو شروع کنن. به خودم قول دادم شالگردن ببافم و با خودم مهربون‌تر باشم.
rey’s vignette
29 Dec, 14:36
سلام
امروز اولین امتحان دانشگاهمو دادم. انقدر هوا تمیز و خوشگل بود که فقط چند دقیقه وایسادم تا به حرکت شاخه و برگا نگاه کنم. دلم میخواست وسط خیابون وایسم و کوه هارو ببینم.
دارم تلاش میکنم بگذرونم. این ترم متوجه شدم که علاقه ای که قبلا به رشته ام رو داشتم دیگه ندارم. برای همین تلاش هام رو به حداقل رسوندم.
الان تنها دلیل زنده بودن من کلاس های طراحی و نقاشیه که جمعه ها میرم. انگار به اونجا تعلق دارم.
دوست دارم تمام تلاشمو بزارم و طراحیمو بهتر کنم. نقاشیمو بهتر کنم. میخوام بعد تموم شدن ترم یک بوم بخرم و سلف پرتره با رنگ روغن کار کنم. از سلف پرتره کشیدن یکم میترسم ولی رومم نمیشه به کسی بگم.
چون میدونی، وقتی بخوای سلف پرتره کار کنی باید خیلی به خودت نگاه کنی. باید تمام جزییات صورتت رو انالیز کنی. از اونجایی که من خیلی از قیافم خوشم نمیاد اینکارو نکردم تا الان ولی میخوام بعد امتحانا شروعش کنم.
میخوام شروع کنم بعد امتحانا فیلم و سریال بیشتر ببینم. از یوتیوب یکم سعی کنم یاد بگیرم چجوری انیمیشن درست کنم. تئوری ها و همه چیز رو.
شاید یکی از دوره های نرم افزاریم که خریده بودمم دوباره بشینم شروع کنم به دیدنش.
باید ویژن بردمو درست کنم.
نقاشی های دیجیتالمم خیلی خیلی باید بیشتر کنم چون میخوام پورتفولیو بسازم.
و در کل سعی کنم بیشتر از لحظه ها لذت ببرم.
امسال بر خلاف پارسال خیلی درگیر درس و کار و کارای مختلف شدم و کریسمس غافل شدم و خیلی ناراحتم. امیدوارم سال دیگه بتونم بهتر ازش استفاده کنم.
همین. ببخشید طولانی شد.
امروز اولین امتحان دانشگاهمو دادم. انقدر هوا تمیز و خوشگل بود که فقط چند دقیقه وایسادم تا به حرکت شاخه و برگا نگاه کنم. دلم میخواست وسط خیابون وایسم و کوه هارو ببینم.
دارم تلاش میکنم بگذرونم. این ترم متوجه شدم که علاقه ای که قبلا به رشته ام رو داشتم دیگه ندارم. برای همین تلاش هام رو به حداقل رسوندم.
الان تنها دلیل زنده بودن من کلاس های طراحی و نقاشیه که جمعه ها میرم. انگار به اونجا تعلق دارم.
دوست دارم تمام تلاشمو بزارم و طراحیمو بهتر کنم. نقاشیمو بهتر کنم. میخوام بعد تموم شدن ترم یک بوم بخرم و سلف پرتره با رنگ روغن کار کنم. از سلف پرتره کشیدن یکم میترسم ولی رومم نمیشه به کسی بگم.
چون میدونی، وقتی بخوای سلف پرتره کار کنی باید خیلی به خودت نگاه کنی. باید تمام جزییات صورتت رو انالیز کنی. از اونجایی که من خیلی از قیافم خوشم نمیاد اینکارو نکردم تا الان ولی میخوام بعد امتحانا شروعش کنم.
میخوام شروع کنم بعد امتحانا فیلم و سریال بیشتر ببینم. از یوتیوب یکم سعی کنم یاد بگیرم چجوری انیمیشن درست کنم. تئوری ها و همه چیز رو.
شاید یکی از دوره های نرم افزاریم که خریده بودمم دوباره بشینم شروع کنم به دیدنش.
باید ویژن بردمو درست کنم.
نقاشی های دیجیتالمم خیلی خیلی باید بیشتر کنم چون میخوام پورتفولیو بسازم.
و در کل سعی کنم بیشتر از لحظه ها لذت ببرم.
امسال بر خلاف پارسال خیلی درگیر درس و کار و کارای مختلف شدم و کریسمس غافل شدم و خیلی ناراحتم. امیدوارم سال دیگه بتونم بهتر ازش استفاده کنم.
همین. ببخشید طولانی شد.
rey’s vignette
29 Dec, 14:03
یه سخنی از بزرگان هست می‌گن افتادن علوم پایه از قبول شدنش سخت‌‌تره😉❤️
rey’s vignette
29 Dec, 14:02
تا آخر این زمستون قراره زبان بخونم و آیلتس بدم.
در کنارش یه پازل هزارتیکه خاک خورده رو حل میکنم، نقاشی میکنم، و دارم سعی میکنم توی مدیتیشن بهتر بشم🙃
در کنارش یه پازل هزارتیکه خاک خورده رو حل میکنم، نقاشی میکنم، و دارم سعی میکنم توی مدیتیشن بهتر بشم🙃
rey’s vignette
24 Nov, 11:59
روزهای دبیرستانم همونقدر که برام نزدیکن، همون قدر هم احساس میکنم که توی یه دنیای دیگه اتفاق افتادن و یکی دیگه بوده که تجربشون کرده و نشسته برای من تعریف کرده
rey’s vignette
21 Nov, 04:33
نمی‌دونم چقدر ممکنه سرطان بگیرم که از لیوان یک بار مصرف شش سال پیش داشتم استفاده می‌کردم🐒
rey’s vignette
13 Nov, 18:27
اگر ویدیو رو دیدید خوشحال میشم نظرتون رو در موردش بشنوم🦥🦋
https://t.me/HarfBeManBOT?start=HBM2696071
https://t.me/HarfBeManBOT?start=HBM2696071
rey’s vignette
07 Nov, 17:19
لیست لوازم مورد نیاز:
-آب
-ساندویچ الویه
-قهوه
-لیوان
-دستمال کاغذی
-ضد آفتاب، نرم کننده لب، رژ لب
-زیر اندازه
-کفش اضافه
-پاور بانک
-پلاستیک بزرگ و کوچک
-کیف پول
-حوله کوچک
-دفتر و خودکار
-کتاب کوچک برای سرگرمی
-موبایل
-دسته‌ی فیلم برداری
-ایرپاد
-کلیپس مو
-آب
-ساندویچ الویه
-قهوه
-لیوان
-دستمال کاغذی
-ضد آفتاب، نرم کننده لب، رژ لب
-زیر اندازه
-کفش اضافه
-پاور بانک
-پلاستیک بزرگ و کوچک
-کیف پول
-حوله کوچک
-دفتر و خودکار
-کتاب کوچک برای سرگرمی
-موبایل
-دسته‌ی فیلم برداری
-ایرپاد
-کلیپس مو
rey’s vignette
06 Nov, 15:39
بچه‌ها جون به اندازه‌ی 🤏🏻 میخوام بذارم nerd درونم آزاد بشه و همه‌ی این رو اینجا بذارم. اگر فکر کردید که از خوندنش ممکنه اذیت بشین نخونیدش و همینطوری بگذرید. سعی میکنم هرجایی که لازمه trigger warning بذارم.
rey’s vignette
05 Nov, 20:23
امیدوارم متوجه باشید که دلیلش اینه که دارم به زندگی نگاه میکنم و نه به دوربینم و بعد میرم سر ویدیو و می‌بینم بهترین بخش روز رو از سنگ‌فرش‌های کف خیابون ویدیو گرفتم (و حتی اونو هم صاف نه و کج)
rey’s vignette
02 Nov, 15:09
الان این عکسه رو فرستادم برای فاطمه و نمی‌دونم متوجه می‌شید یا نه ولی از این‌ها خیلی دوست دارم
rey’s vignette
01 Nov, 12:47
داستان‌ها واقعاً دوست داشتنی‌ان و به نظرم بانمکه که آدما انقدر از چیزای بزرگ خوششون میاد =))))
rey’s vignette
30 Oct, 18:33
شاید این سوالم عجیب باشه چون معمولا کسی نمیتونه جوابم بده ولی میخواستم بپرسم از کجا میفهمی به چی علاقه داری و میری به سمت اون راه؟ چون من خیلی توی این موضوع گیجم و نمیتونم تصمیم گیری‌کنم و خیلی برام سخته که بفهمم چی میخوام و...
rey’s vignette
30 Oct, 17:59
خدایی ، نه خدایی ، چجوری هم درس میخونی هم کتاب های متفرقه هم بیرون میری و هم همه چیز حتی شده به ظاهر درست به اندازه و زیباست؟
rey’s vignette
30 Oct, 17:57
حتی وقتی یه جورایی میدونی داری چیکار می‌کنی هم بیشتر اوقات احساس می‌کنی که نمی‌دونی
rey’s vignette
30 Oct, 17:56
طبیعیه که آدم هیچوقت ندونه داره چیکار میکنه یا قراره با زندگیش چیکار کنه؟
rey’s vignette
30 Oct, 17:49
«آدم وقتی دکتر میشه یه چیزایی رو از دست میده
یه چیزای دیگه ای رو هم از دست میده دیگه
در هر حال داریم از دست میدیم..»
-ریحانه.
یه چیزای دیگه ای رو هم از دست میده دیگه
در هر حال داریم از دست میدیم..»
-ریحانه.
rey’s vignette
29 Oct, 06:21
“There were things Thor did when something went wrong. The first thing he did was ask himself if what had happened was Loki's fault. Thor pondered. He did not believe that even Loki would have dared to steal his hammer. So he did the next thing he did when something went wrong, and he went to ask Loki for advice.”
Norse Mythology, Neil Gaiman
Norse Mythology, Neil Gaiman
rey’s vignette
29 Oct, 05:22
«امروز موقع پوشیدن کفشم فکر کردم که دلم میخواد قوی باشم. دلم میخواد قوی باشم؛ شاید اگر سعی کنم اداش رو در بیارم، کم کم واقعا قوی‌تر بشم. دلم میخواد چون قوی هستم، وقتی خسته‌ام پاشم و انجامش بدم. درس بخونم، از خونه برم بیرون، آدم‌ها رو تحمل کنم یا هرچی.
الان میخوام قوی باشم، و شاید یک روزی به جایی برسم که بگم دیگه انقدر از قوی بودن خسته‌ام که دلم نمی‌خواد قوی باشم، ولی فکر میکنم هنوز هیچوقت در زندگی انقدری قوی نبودم که این احساس رو بکنم. شاید تابستون که تنها بودم اینطور بود؛ که می‌دونستم همینه که هست و فرو می‌خوردم و اونروز که برای فاطمه ویس فرستادم و گریه کردم از قوی بودن خسته بودم؛ ولی از وقتی مامان دوباره برگشته دیگه اینطور نبوده. دلم میخواد قوی باشم. دلم میخواد پشتوانه‌ی خانواده باشم، و پشتوانه‌ی دوستام باشم، و پشتوانه‌ی خودم باشم.
راستش روزهام نسبتا سخت هست، و احساس میکنم که دارم نازک میشم، ولی در عین حال شاید بیشتر از هر زمانی این احساس رو دارم که شاید دارم کار خاصی انجام می‌دم. که شاید زندگی‌ای که دارم سعی میکنم بسازم قراره واقعا متمایز باشه؛ که خودم قراره واقعا متمایز باشم. نمی‌دونم، ولی آره.»
الان میخوام قوی باشم، و شاید یک روزی به جایی برسم که بگم دیگه انقدر از قوی بودن خسته‌ام که دلم نمی‌خواد قوی باشم، ولی فکر میکنم هنوز هیچوقت در زندگی انقدری قوی نبودم که این احساس رو بکنم. شاید تابستون که تنها بودم اینطور بود؛ که می‌دونستم همینه که هست و فرو می‌خوردم و اونروز که برای فاطمه ویس فرستادم و گریه کردم از قوی بودن خسته بودم؛ ولی از وقتی مامان دوباره برگشته دیگه اینطور نبوده. دلم میخواد قوی باشم. دلم میخواد پشتوانه‌ی خانواده باشم، و پشتوانه‌ی دوستام باشم، و پشتوانه‌ی خودم باشم.
راستش روزهام نسبتا سخت هست، و احساس میکنم که دارم نازک میشم، ولی در عین حال شاید بیشتر از هر زمانی این احساس رو دارم که شاید دارم کار خاصی انجام می‌دم. که شاید زندگی‌ای که دارم سعی میکنم بسازم قراره واقعا متمایز باشه؛ که خودم قراره واقعا متمایز باشم. نمی‌دونم، ولی آره.»
rey’s vignette
29 Oct, 05:17
I really am trying, and I’ve gotten so much better; it’s just that the demands I place on myself are so great that I always feel behind. Maybe I’ll never catch up with those demands. My progress is still valid. I truly am trying and getting better, and that’s worth something, even if I’m still not as good as I want to be.
rey’s vignette
28 Oct, 09:32
“Loki makes the world more interesting but less safe.”
Norse Mythology, Neil Gaiman
Norse Mythology, Neil Gaiman
rey’s vignette
28 Oct, 09:30
“There was no sea and no sand, no grass nor rocks, no soil, no trees, no sky, no stars. There was no world, no heaven and no earth, at that time. The gap was nowhere: only an empty place waiting to be filled with life and with existence.”
Norse Mythology, Neil Gaiman
Norse Mythology, Neil Gaiman
rey’s vignette
28 Oct, 04:40
Where'd the October birds go?
I used to watch them from the window
When I had eyes to see
When I was more like me
Where did your rosy face go?
When did your cheeks get so hollow?
Just a reflection of me
Did I hurt you so badly?
I want to be good but the moment I see
That runaway bride on the train headed east
I want to be like her, I want to be free
She lifts her dress and runs into the street
But I've never seen a staircase without dreaming of falling
I'm the flinch in your cheek, I'm the shake in your hand
And I've laid here before and I'll lay here again
I haven't seen war but I've tasted the sand
I've died five hundred times with your flag in my hand
And I've never seen a river without dreaming of jumping
Call me lucky and spoiled, I'm selfish and awful
I wake and I want more, I go to sleep needing you
Over and over, I take what you give me
No man is an island, I'm the girl on your shoreline
Washed up and heaving, pathetically breathing
I cling to your sleeves and I stop you from leaving
October birds singing and wedding bells ringing
Tied to the altar, I'll keep you forever
Don't let me down easy, you're in me too deeply
I used to watch them from the window
When I had eyes to see
When I was more like me
Where did your rosy face go?
When did your cheeks get so hollow?
Just a reflection of me
Did I hurt you so badly?
I want to be good but the moment I see
That runaway bride on the train headed east
I want to be like her, I want to be free
She lifts her dress and runs into the street
But I've never seen a staircase without dreaming of falling
I'm the flinch in your cheek, I'm the shake in your hand
And I've laid here before and I'll lay here again
I haven't seen war but I've tasted the sand
I've died five hundred times with your flag in my hand
And I've never seen a river without dreaming of jumping
Call me lucky and spoiled, I'm selfish and awful
I wake and I want more, I go to sleep needing you
Over and over, I take what you give me
No man is an island, I'm the girl on your shoreline
Washed up and heaving, pathetically breathing
I cling to your sleeves and I stop you from leaving
October birds singing and wedding bells ringing
Tied to the altar, I'll keep you forever
Don't let me down easy, you're in me too deeply
rey’s vignette
28 Oct, 03:39
امروز دانشگاه اسکیل لب داریم (با عنوان CBC / رگ‌گیری / سونداژ / NGT). صبح از خواب دیر بیدار شدم و از اون روزهایی بود که حاضر بودم هرکاری کنم که توی تخت بمونم. هی آپشن‌های مختلفی که بهم اجازه می‌داد زیر تخت بمونم در ذهن چرخوندم و تهش اینطوری بودم که نه باید پاشی بری.
الان همینطوری هم کلی دیرم شده ولی از اونجایی که روانم می‌طلبید تصمیم گرفتم به طلبش پاسخ بدم و یک قهوه درست کردم که الان بشینم یک ربع بیست دقیقه خلوتی برگزینم و بنویسم.
ممکنه دیر برسم و استاده راهم نده، ولی اشکالی نداره. الان به این نیاز داریم و ریسکش رو باید به جان بخریم.
الان همینطوری هم کلی دیرم شده ولی از اونجایی که روانم می‌طلبید تصمیم گرفتم به طلبش پاسخ بدم و یک قهوه درست کردم که الان بشینم یک ربع بیست دقیقه خلوتی برگزینم و بنویسم.
ممکنه دیر برسم و استاده راهم نده، ولی اشکالی نداره. الان به این نیاز داریم و ریسکش رو باید به جان بخریم.
rey’s vignette
27 Oct, 11:19
منشا همه‌ی مشکلاتم در حال حاضر اینه که خیلی درس دارم و هرچقدر میخونم تموم نمیشه و هرچی رو میخونم هم همون لحظه یادم میره
rey’s vignette
26 Oct, 18:33
فکر می‌کردم که دلم میخواد ارتباطات اجتماعیم رو کم کنم و به جاش درس بخونم ولی الان متوجه شدم که نه واقعا دلم نمی‌خواد
rey’s vignette
26 Oct, 16:03
خونه‌ی نقلی کوچولو مناسب برای اینکه در عصر‌های پاییزی با یک نوشیدنی گرم بشینی و زیر درخت خرمالو کتاب بخونی🧡
rey’s vignette
26 Oct, 16:01
همچنین میخواستم اشاره کنم که ۱-درخت خرمالوی حیاطِ اون خونه که از راه پله‌ی طبقه اول زکریا مشخصه دوباره خرمالو‌هاش در اومده و امروز بهشون سلام کردم و به یادشون آوردم که یک روز وقتی به زندگی وصل نبودم، به زندگی وصلم کردند و ۲-امروز از حیاط خونه‌ی مردم که درخت خرمالو داشتن یک عکس کج و عجله‌ای گرفتم و انقدر ناز بود و ناز شد که خدا می‌دونه
rey’s vignette
26 Oct, 15:59
دوست دارم نظرتون رو در مورد محتوای بیمارستانیِ اخیرِ اینجا بدونم
t.me/HidenChat_Bot?start=97391834
t.me/HidenChat_Bot?start=97391834
rey’s vignette
26 Oct, 15:56
از اونجایی که زندگی سخته و به شکل افزاینده‌ای نیاز دارم با سلف تاک امید به زندگیم رو بالا نگه دارم، میخوام سعی میکنم برای شما طرفدار‌های عزیزم بیشتر از چیز‌ها تولید محتوا کنم بلکه یادم بمونه که بیشتر در لحظه‌ها لنگر بندازم
rey’s vignette
26 Oct, 15:55
٢-در حال حاضر لواشک کوچولو خریدن از بوفه‌ی بیمارستان چیزیه که به خاطرش صبح‌ها از خواب بیدار میشم
rey’s vignette
25 Oct, 07:02
این خیلی نرم و بانمکه. احساس میکنم به یک صبح پاییزی سال‌ها پیش تعلق داره وقتی که واقعا خوشحال بودم.
rey’s vignette
23 Oct, 15:53
درس خیلی مهمی که در زندگی گرفتم اینه که به پلنرم اعتماد کنم و به سرم نه❤️
rey’s vignette
22 Oct, 11:38
آپدیت: اتیکتم گم نشده، رفتم بخش و خوب بود، یک نفر توی مترو بهم سلام کرد که خیلی ناز بود، موفق شدم توی کوچه نزنم زیر گریه و با صورت خشک خودم رو به زیر لحاف برسونم
rey’s vignette
22 Oct, 06:46
جوابش اینه که فاکینگ بله. اگه آروم گرفته بودی هم یاد می‌گرفتی. فقط با آروم نگرفتن هی به در و دیوار خوردی و خودت رو کبود کردی.
rey’s vignette
22 Oct, 06:45
اتیکتم رو جا گذشتم (شاید هم گم شده واقعا نمی‌دونم امیدوارم که جا گذاشته باشم) و اینجا خیلی اهمیت می‌دن؛ آقای حراستی توی راهروهای بخش دعوام کرد گفت اتیکتت کجاست و یه لحظه خودم باورم شد که یه تبهکارم که اومدم اکسیژن کسی که پدرم رو کشته قطع کنم. پرونده خوندن خیلی سخته! همه چیز تو همه و خط دکترا اصلا واضح نیست و هر بیماری که پنج روز هم بستری بوده صد صفحه پرونده داره! سختمه که اطلاعات توشون رو کنار هم بذارم که بفهمم توی فکرشون چی داشته می‌گذشته! چرا سونوگرافی درخواست دادن؟ برای کراتینین ۴.۳ دیروزش چیکار کردن؟ چرا داره مرخص میشه؟
اشتباهی لاگ بوک اینترن‌ها رو پرینت گرفتم. اومدم اسمم رو بنویسم روش که دیدم صفحه آخر داره می‌پرسه که شب کشیش کسی رو ان جی تیوب گذاشتم یا نه. در حالی که سرخورده نشسته بودم، هدی گفت یه اینترنه هست که لاگ بوک میخواد و این یکی به خیر تموم شد.
حالا برای درمانگاه نفرو برگه شرح حال ندارم. امیدوارم اتیکتم خونه باشه. استرس دارم! احساس میکنم باید همه چیز رو همین الان بلد باشم! توی همه‌ی بخش‌ها برم، راهم رو پیدا کنم! آروم بگیر دختر! یاد می‌گیری! یاد می‌گیری. آروم بگیر.
اشتباهی لاگ بوک اینترن‌ها رو پرینت گرفتم. اومدم اسمم رو بنویسم روش که دیدم صفحه آخر داره می‌پرسه که شب کشیش کسی رو ان جی تیوب گذاشتم یا نه. در حالی که سرخورده نشسته بودم، هدی گفت یه اینترنه هست که لاگ بوک میخواد و این یکی به خیر تموم شد.
حالا برای درمانگاه نفرو برگه شرح حال ندارم. امیدوارم اتیکتم خونه باشه. استرس دارم! احساس میکنم باید همه چیز رو همین الان بلد باشم! توی همه‌ی بخش‌ها برم، راهم رو پیدا کنم! آروم بگیر دختر! یاد می‌گیری! یاد می‌گیری. آروم بگیر.
rey’s vignette
20 Oct, 20:25
واسه خود کورس های فیزیوپاتت رفرنس زبان اصلی میخوندی؟ مفید بود؟ درکل چجوری تو فیزیوپات یاد بگیریم😭
rey’s vignette
20 Oct, 20:24
سلام ری امیدوارم حالت خوب باشه
راستش من میخام زبان بخونم بصورت حرفه ای و فعلا ورد اسکیل رو میخونم
ولی فعلا هم پول کلاس ندارم همش میره واسه دانشگاه میره تو راهکاری داری چی کنم؟یا کانالی چیزی🫠
راستش من میخام زبان بخونم بصورت حرفه ای و فعلا ورد اسکیل رو میخونم
ولی فعلا هم پول کلاس ندارم همش میره واسه دانشگاه میره تو راهکاری داری چی کنم؟یا کانالی چیزی🫠
rey’s vignette
20 Oct, 20:20
https://t.me/teaaaaparty/1148
سلام ریحانه
من زبان تدریس میکنم.
و به تازگی کلاس اسپیکینگ (free discussion) آنلاین هم برگزار میکنم.
ممنون میشم اگر بزاری چنلت🥺🫶🏻
سلام ریحانه
من زبان تدریس میکنم.
و به تازگی کلاس اسپیکینگ (free discussion) آنلاین هم برگزار میکنم.
ممنون میشم اگر بزاری چنلت🥺🫶🏻
rey’s vignette
20 Oct, 20:18
سلام ،چیکار کنیم که از کارامون فرار نکنیم؟از امتحانا از انجام دادن چیزایی که باید انجام بدیم؟
من خارج از کشور پزشکی میخونم،امتحان آناتومیم شفاهیه و واقعا ترس و استرس باعث میشه ترم سمتش و هی حس سرخوردگی میکنم.
🥺 توصیه ای داری؟واقعا دلم میخواد یه دکتر خوب بشم ولی هی نمیرم سمت درسام
من خارج از کشور پزشکی میخونم،امتحان آناتومیم شفاهیه و واقعا ترس و استرس باعث میشه ترم سمتش و هی حس سرخوردگی میکنم.
🥺 توصیه ای داری؟واقعا دلم میخواد یه دکتر خوب بشم ولی هی نمیرم سمت درسام
rey’s vignette
18 Oct, 19:46
گر مردِ رهی میانِ خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه درنه و از هیچ مپرس
خود راه گویدت که چون باید رفت
دوست داشتم یک چیزی گفته باشم،دیدم برای حال و احوالت فقط عطار میتونه خوب چیزی بگه که دلگرم کننده باشه،موفق باشی ریحانه عزیز.
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه درنه و از هیچ مپرس
خود راه گویدت که چون باید رفت
دوست داشتم یک چیزی گفته باشم،دیدم برای حال و احوالت فقط عطار میتونه خوب چیزی بگه که دلگرم کننده باشه،موفق باشی ریحانه عزیز.
rey’s vignette
18 Oct, 19:46
از روزی که حنا برام فرستاد استیکرش رو هی میخوام باهاش به مردم بوس بدم
rey’s vignette
18 Oct, 19:41
رِی عزیز ، حال و هوای پاییز سال‌های قبل یادآورد هزاران خاطره و چیز‌های جور وا جور بود برای من ؛ امسال اما تو هم یادآورد پاییز شدی برای من ، اون سوپِ پامکین رو که توی یکی از ولاگات درست کردی ، هنوز در خاطرم مونده و قصد دارم درستش کنم !
پاییز برات قشنگ‌تر از هر سال بگذره 💙
پاییز برات قشنگ‌تر از هر سال بگذره 💙
rey’s vignette
18 Oct, 19:32
برنامه‌ی اپل کلندره ولی با گوگل کلندر هم می‌تونید همین کار رو بکنید
rey’s vignette
17 Oct, 19:30
فکر کنم اگر سر خودم رو شلوغ نمی‌کردم و روزی سه چهار ساعت بیشتر وقت برای درس خوندن وقت داشتم دیگه اینطوری نمی‌شد؛ ولی ترکیبی از اینکه سرم رو شلوغ میکنم و برای درس خوندن ساعات محدودی می‌مونه و جالب شدن درس‌ها برام به دنبال بیمارستان رفتن، ساعات درس خوندن رو به شدت لذت‌بخش کرده اخیراً.
rey’s vignette
17 Oct, 19:27
حالا من کل سال‌هایی که درس خوندم در مدرسه و دانشگاه تقریبا کم و بیش داوطلبانه درس خوندم‌ها، ولی این روزها یه چیزی تغییر کرده.
چون مثلاً وقتی از بیرون میام و خسته‌ام، دیگه اینطوری نیست که «به خودم جایزه بدم درس نخونم» چون یه جورایی همین که الان وقت دارم که درس بخونم جایزه‌ست
چون مثلاً وقتی از بیرون میام و خسته‌ام، دیگه اینطوری نیست که «به خودم جایزه بدم درس نخونم» چون یه جورایی همین که الان وقت دارم که درس بخونم جایزه‌ست
rey’s vignette
17 Oct, 19:24
یک چیزی که به شکل عجیبی تغییر کرده (و نمی‌دونم قراره طولانی مدت اینطوری باشه یا فقط برای یک دوره) اینه که برای اولین بار احتمالاً در کل عمرم، خودم به داوطلبانه‌ترین حالت ممکن دارم درس میخونم
rey’s vignette
17 Oct, 19:22
اتفاقی عصری توی یادداشت‌هام به این رسیدم که برای کلاس دوازدهمه، و الان که در کمال خواب‌آلودگی و خستگی نشستم و آنمی فقر آهن رو تموم کردم، میخواستم بگم درست می‌فرمایید ریحانه خانوم؛ آدم چیزی که دوست داشته باشه بخونه رو می‌خونه. لازم نیست هزار تا تکنیک به کار بگیره که یک ساعت بیشتر پشت میز بشینه؛ بهش کیف میده، پس می‌شینه می‌خونه.
rey’s vignette
17 Oct, 17:23
بچه‌ها
دو تا ظرفیت برای کلاس‌های اسپیکینگ هست
اگر مایل هستید و امکان اینکه شب کلاس داشته باشیم رو دارید، به بات پیام بدید اطلاعات بیشتر رو بهتون بدم💘
@aurorabyreybot
دو تا ظرفیت برای کلاس‌های اسپیکینگ هست
اگر مایل هستید و امکان اینکه شب کلاس داشته باشیم رو دارید، به بات پیام بدید اطلاعات بیشتر رو بهتون بدم💘
@aurorabyreybot
9,557
subscribers
4,064
photos
145
videos
