فرزانه ابراهیم زاده @febrahimzade Channel on Telegram

فرزانه ابراهیم زاده

@febrahimzade


کمی تاریخ

کمی تاریخ (Persian)

با خوش آمدگویی به کانال تلگرام "کمی تاریخ" که توسط فرزانه ابراهیم زاده تاسیس شده است، به دنیایی از داستان‌ها و حقایق تاریخی خوش آمدید. این کانال مناسب برای علاقمندان به تاریخ است که می‌خواهند در مورد رویدادها، شخصیت‌ها و موارد جالب دیگری از گذشته بیشتر بدانند. فرزانه ابراهیم زاده، مدیر این کانال، با انتخاب دقیق مطالب و ارائه آنها به شیوه‌ای جذاب و آموزنده، مخاطبان خود را در دنیای تاریخ سرگرم و مشوق می‌کند. اگر شما هم علاقه‌مند به کشف اسرار گذشته هستید، حتما این کانال را دنبال کنید و از مطالب مستند و ارزشمند آن لذت ببرید. با عضویت در کمی تاریخ، شما در یک سفر فراموش نشدنی به دوران‌های گذشته خواهید رفت و به دیپلماسی، جنگ‌ها، فرهنگ و بومیان آن زمان‌ها نگاهی خواهید انداخت. این کانال فرصتی است برای آشنایی بیشتر با گذشته و فهم بهتر از آینده. پس چرا هنوز تماشای این کانال را تجربه نکرده‌اید؟ بیایید با کمی تاریخ، در دنیایی متفاوت و پر از اطلاعات جذاب غوطه ور شویم!

فرزانه ابراهیم زاده

20 Nov, 15:58


عصر سه‌شنبه‌های بخارا

به مناسبت انتشار کتاب واقعه‌ ناتمام (روایتی از سقوط قلعه‌ تسخیرناپذیر الموت) نوشته فاطمه علی‌اصغر که از سوی نشر چشمه منتشر شده است

با حضور و سخنرانی: علی‌اکبر قاضی‌زاده، شهرام یوسفی‌فر، فرزانه ابراهیم‌زاده، فاطمه علی‌اصغر و علی دهباشی



سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳
باغ‌موزه نگارستان، تالار دکتر روح‌الامینی

فرزانه ابراهیم زاده

17 Nov, 05:09


الهی به مستان میخانه ات
به عقل آفرینان دیوانه ات

به مستان افتاده در پای خم
به رندان پیمانه پیمای خم

که خاکم گل از آب انگور کن
هوسهای من آتش طور کن

الهی به آنان که در تو گمند
نهان از دل و دیده مردمند

به خم خانه وحدتم راه ده
دل زنده و جان آگاه ده

می ده که چون ریزمش در سبو
برآرد سبو از دل آواز هو

می معنی افروز و صورت گداز
همه گشته معجون ناز ونیاز

پریشان دماغیم ساقی کجاست
شرابی زشب مانده باقی کجاست

می کو مرا وا رهاند زمن
زآئین کیفیت ما ومن

دماغم زمیخانه بوئی شنید
حذرکن که دیوانه هوئی شنید

مغنی نوای طرب ساز کن
دلم تنگ شد مطرب آواز کن

به میخانه آی و صفا را ببین
ببین خویش را و خدا را ببین

به رندان سرمست آزاده دل
که هرگز نرفتند جز راه دل

تو در حلقه می پرستان در آی
که چیزی نبینی به غیر از خدای

بزن هر چه هواهیم پا به سر
سر مست از پا ندارد خبر

الهی به جان خراباتیان
کز این محنت هستیم وارهان
رضی الدین آرتیمانی

فرزانه ابراهیم زاده

15 Nov, 15:08


ستار در اتاق پنج‌دری صمصام‌السلطنه تنها بود نه همسرش و نه فرزندانش نه حتی باقر خان یا یکی از مجاهدان شجاع و جان‌برکفی که همراهش به تهران آمده بودند. شنیده بود باقر خان بعد از ماجرای پارک اتابک و بعد از آن که برای آخرین بار به دیدارش آمده بود دوباره رفته بود در کوه‌های زاگرس قیام کرده بود. می‌دانست این بار سالار سرش را به باد می‌دهد.
چهار سال و چهار ماه و شانزده روز از آن روز گذشته بود. همان روزی که نیروهای دوست قدیمی‌اش یپرم خان ارمنی که آن موقع رییس نظمیه شده بود به پارک اتابک ریختند تا به حکم قانون مجاهدین را خلع سلاح کنند. ستار از مجاهدین خواسته بود که تا او نگفته کاری نکنند. یک ماه قبل خواسته بود تا سلاحشان را به دولت بسپارند. اما دیگر از دست او و دست همه خارج بود، حالا مجاهدانی که مقابل استبدادطلب‌ها و قشون اجنبی ایستاده بودند مقابل هم رزمانشان بودند. پارک اتابک محل رویارویی آن‌ها شده بود. اما ستار قره‌چه‌داغی می‌دانست که بازنده این درگیری مجاهدین هستند و می‌دانست که آن‌ها که برای تجلیل و گرفتن لقب سردار و سالار آمده بودند بدون یارانشان از در پارک اتابک بیرون می‌روند. ستار هنوز زخم آن روز را در سینه و پا داشت و هرچند به او گفته بودند که زندانی نیست و قابل احترام اما او در خانه وزیر جنگ کابینه سپهدار خود را در زندانی مجلل می‌دانست که اجازه رفت و آمدش دست خودش نبود. باز شنیده بود که یپرم در نبردی در نزدیک همدان کشته شده بود. چقدر ناراحت شده بود. او یپرمی بود که روزی درباره‌اش گفته بود:اگر من ۲۰۰ نفر از این دغاهای داشناکسوتیون می‌داشتم توپ‌ها را برداشته تا «پطر» (سنپترزبورگ) یکسره می‌رفتم.» و آهی کشید بود که چرا باید آن دو در مقابل هم قرار می‌گرفتند. هرچند که پای رفتن هم نداشت. زخم ناسور آن قامت رعنا را خم کرده بود. او در خلوت آن خانه بارها و بارها خاطراتش را مرور کرده بود. از زمانی که در ششکلان سوار اسب می‌شد و تبریز زیر پای اسبش بود، از روزهای مقاومتشان و یاد آن دختری و دخترانی که ستار قره‌چه‌داغی در اتاق پنج‌دری صمصمام‌السلطنه تنها در رختخوابی که چند سال همدمش بود در خانه صمصام‌السلطنه چشم‌هایش را برای همیشه بست.
۱۱۰ سال است که ستارخان قراچه‌داغی سردار ملی که برای چند روز به تهران آمده بود در باغ توتی ری ساکن شده است.

فرزانه ابراهیم زاده

13 Nov, 12:12


کتابی را که از میان کوه کتاب‌ها گفته بود پیدا کنند گرفت و لابه‌لای سرفه‌های تمام‌نشدنی و خلط‌دارش آن را ورق زد. پریمرز خانم گفت: آقا سعید حالا در این وضعیتی که دارید و این حال ناخوش یک امروز به خودتان و کتاب‌ها استراحت دهید. اما سعید نفیسی وقتی کتابی را به دست می‌گرفت از دنیا جدا می‌شد و به دنیای کتاب می‌رفت. دست‌های لرزانش صفحه‌های کتاب را ورق زد و رسید به ورقی که می‌خواست و خطوط را با چشمان بی‌فروغش خواند. اما سرفه امانش را برید و پرستارهای مریضخانه شوروی‌ها به اتاق دویدند تا دستگاه تنفس را روی دهان او بگذارند. یکی از آن‌ها کتاب را از دستش گرفت.
چند ساعت بعد دکتر به پرستار نگاهی کرد و گفت متاسفانه بیمار درگذشت، شخصی چنین مهم با این بیماری بدون علاج آسم و بعد سل خیلی سال درگیر بود. بعد نگاهش روی میز کنار تخت افتاد. کتابی که برایش آورده بودند نیمه باز روی آن بود و زیر آن با مداد خطی کشیده بود.
سعید نفیسی پژوهشگر، نویسنده، روزنامه‌نگار و یکی از بنیانگذاران تاریخ معاصر ایران و بیشتر از همه این‌ها یکی از عاشقان کتاب تاریخ ایران بامداد روز ۲۳ آبان ۱۳۴۵ در حالی درگذشت که تا لحظه‌های آخر زندگی دست از خواندن کتاب و پژوهش و تصحیح برنداشت. نویسنده بزرگی که یک کوچه تنها به نام او است همان کوچه‌ای که خانه کوچک و معبد کتابهایش در آن جا قرار داشت و سنگی که در سر قبر آقا کنار مقبره پدرش به نام او است. عجیب نیست که یک روز بعد از سالروز فوتش روز کتاب و کتابخوانی است؟
رامین نفیسی کوچکترین فرزندش که برای نامگذاری همین کوچه هم تلاش زیادی کرد، چندین سال حفظ خانه پدری را برعهده داشت و موز‌ه‌ای کوچک از یادگارهای پدر در همان اتاق کار و خانه سعید نفیسی راه انداخت که تا قبل از کرونا با حضور خودشان قابل دیدن بود. اما چند سالی است که نمی‌دانم خود آقای نفیسی کجا هستند اما کسانی که حالا اداره خانه را دارند اجازه ورود به کسی را نمی‌دهند.

فرزانه ابراهیم زاده

30 Oct, 13:34


صدای همهمه با صدای سید محمد تدین در مجلس شورای ملی خاموش شد و تنها صدایی که در آن ساعت ۹ آبان ۱۳۰۴ به گوش رسید این ماده واحده بود که تاریخ را تغییر می‌داد:مجلس شورای ملی بنام سعادت ملت انقراض سلطنت قاجاریه را اعلام نموده و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی بشخص آقای رضاخان پهلوی واگذار میکند ـ تعیین تکلیف حکومت قطعی موکول بنظر مجلس مؤسسان است که برای تغییر مواد ۳۶ ـ ۳۷ ـ ۳۸ ـ ۴۰ متمم قانون اساسی تشکیل میشود.این قانون که مشتمل بر یک ماده است در جلسه نهم آبان‌ماه یکهزار و سیصد و چهار شمسی بتصویب مجلس شورای ملی رسید.رئیس مجلس شورای ملی ـ سید محمد تدین»
این قانون بعداز مدتها بحث و گفتگو در مجلس بعد از خواندن تدین به رای گذاشته شد و با اکثریت آراء 80 نفر از عده حاضر-85 نماینده مجلس-تصویب شد. بعد از تصویب این قانون رییس دولت که قرار بود پادشاه بعدی باشد در ظرف چند هفته باید مجلس موسسان را تشکیل می‌داد تا بتواند با رای آن‌ها این قانون را تایید کند. مجلسی که در آذرماه در تکیه دولت تشکیل شد. تکیه‌ای که ناصرالدین‌شاه برای تعزیه ساخته بود مجلس شبیه سقوط قاجاریه را در صحن علنی خود برگزار کرد. مجلسی که آخرین تعزیه تکیه دولت بود؛ شاه جدید اجرای تعزیه را موقوف کرد و بعدها به دستور پسرش تخریب و در بخشی از زمین آن بانک ملی شعبه بازار ساخته شد. اما این تنها نکته مجلس شبیه قاجاریه در تکیه دولت نبود. این تکیه در جایی ساخته شده بود که روزگاری خانه امیرکبیر صدراعظم ناصرالدین‌شاه بود و بعد دوستاقخانه شد و بعدتر شاه خواست که تکیه دولت را در آن بسازد تا صحنه پایانی قاجار در آن‌جا به نمایش در آید. تکیه‌ای مجلس شبیه تاسیس پهلوی را در آن بازی کردند.
اما همان ۹ آبان ماه بود که در تلگرافی به احمدشاه که دیگر شاه نبود خبر دادند که سلسله قاجاری وجود ندارد و او شاه نیست. در همان ۹ آبان بود که ولیعهدش محمدحسن میرزا را از کاخ گلستان بیرون کردند و از ایران اخراجش کردند. آخرین شاه قاجار اما نه از ۹ آبان ۱۳۰۴ که از دو سال پیش که کشور را رها کرده بود آن را از دست داده بود. او در بدترین شرایط تاریخ از ایران رفت و کشور را در میان مشکلات مانده از جنگ و اشغال ایران و درگیری‌های بعد از کودتا رها کرد. او دو سال بود که به اسم شاه ایران بود و دکمه‌های طلایی شاهی را روی سرداری‌اش داشت. اما ۹ آبان عکس و نام او خاندانش را از سردر ایران برداشتند تا ایران قاجاری پهلوی شود.
۹۹ سال از پایان قاجار و آغاز پهلوی گذشت.

فرزانه ابراهیم زاده

29 Oct, 12:01


چهارمین قسمت منتشر شد!
____

📌اپرت‌ها
برای شنیدن این قسمت،
در اپلیکشن‌های کست‌باکس،
اسپاتیفای و اپل پادکست
در قسمت جست‌و‌جو،
نام «پادکست قرن بیستم»
را سرچ کنید.


قرن بیستم را subscribe کنید تا از انتشار اپیزود بعد باخبر شوید.

📍 شنیدن قسمت چهارم پادکست،
از لینک زیر:
https://gharnbistom.yek.link
____

📱@gharnbistompodcast

فرزانه ابراهیم زاده

26 Oct, 18:59


چگونه ابر " جنگ " روی زندگی ما سایه می‌اندازد؟
با این حجم استرس روزانه چه کنیم؟

✍️#نوشین_غریب_دوست
#یک_فنجان_آگاهی
#همدلی_با_خود
#ذهن_آگاهی
#زندگی_آگاهانه
#جنگ
#روانشناسی
#خودآرام_سازی
#زندگی_یعنی_اُمید_و_حرکت
#ما_همه_یکی_هستیم🕊

https://t.me/nooshin_gharibdoost
https://routelife.ca