خصلت این جلوههای عصیان، همین است: آن قدر "بیتدارک" و ناگهانیاند که ذهن استدلالی نمیتواند آنها را کنار هم بگذارد و به هم ربطشان بدهد. برای همین اگر عبارت "مبارزهی مدنی" را به کار ببری، ممکن است برود طرف این بحث که طرف اصلاً قصد مبارزه نداشته.
این خودش ویژگی مهم دیگریست: واکنشهایی از این دست، از روشنک مولایی تا آهو دریایی تا این خانوم خشمگین در فرودگاه مهرآباد، همه "در لحظه" اتفاق میافتند و به منزلهی "زدن به سیم آخر"ند.
اما هم حکومت با تمام آچمزشدنش در برابر زنان ایرانی، این را میداند و هم ما: هیچ کدام از این به سیم آخر زدنها همین سه سال پیش، تا پیش از "زن زندگی آزادی" هرگز رخ نمیداد. پس هر چه قدر هم تصور کنید این از کوره در رفتنها الزاماً انگیزهی اعتراضی ندارد، در نهایت بیش از بسیاری زر زرهای مثلاً سیاسی بنده و شما در توییتر فارسی، مثل پتک توی سر حکومت میخورد.
مجموعهی همین ویژگیهاست که باعث میشود مثل هر بار، حکومت به شکل قابل پیشبینی به طرح توجیه نخنماشدهی "مشکل روانی و عصبی" بانوی خشمگین متوسل میشود. چه به نظرتان مضحک باشد و چه عصبیکننده، این نشانهی استیصال است.
جلوهی بعدی این خشم و عصیان، کِی و کجا خودش را نشان خواهد داد؟ از مردم، جامعه و زنانی که دیگر هیچ حصاری را تحمل نمیکنند، خلق هر نوع غافلگیری، دور از انتظار نیست.
@amiropouria