گروه روانکاوی تداعی @tadaeigroup Channel on Telegram

گروه روانکاوی تداعی

@tadaeigroup


کلینیک:
https://tadaei.com/clinic

آموزش روانکاوی:
https://tadaei.com/training

مجله‌ روانکاوی
https://tadaei.com/magazine

ارتباط با ما:
[email protected]

گروه روانکاوی تداعی (Farsi)

با خوش آمدید به گروه روانکاوی تداعی! این کانال Telegram یک منبع بی نظیر برای همه علاقه‌مندان به روانکاوی است. از کلینیک و مطب تخصصی تا آموزش‌های حرفه‌ای و مجله‌ی تخصصی، همه چیز در اینجاست.nnآیا شما به دنبال یک راهنمای معتبر و قابل اعتماد برای کار با مشکلات روانی خود هستید؟ یا شما علاقه‌مند به یادگیری تکنیک‌های روانکاوی برای کمک به دیگران هستید؟ با ورود به کانال تلگرام تداعی، شما به دنیای جذاب و الهام‌بخش روانکاوی خواهید پیوست.nnتداعی یک گروه تخصصی است که ارائه دهنده خدمات روانکاوی حرفه‌ای و کیفیتی می‌باشد. با دسترسی به کلینیک با تجهیزات مدرن و تیم پزشکی مجرب، شما می‌توانید به بهترین راه‌حل برای مشکلات روانی خود دست پیدا کنید.nnعلاوه بر این، این کانال آموزش‌های روانکاوی با ارائه مطالب آموزنده و عمیق به شما کمک خواهد کرد تا به دانش و تکنیک‌های لازم برای کمک به خود و دیگران برسید. همچنین، مجله‌ی تخصصی آن به شما امکان مطالعه مقالات آموزنده و جدیدترین اخبار در زمینه روانکاوی را می‌دهد.nnتازه‌ترین روش‌ها و تکنیک‌ها را با ما تجربه کنید و از این فرصت برای بهبود زندگی خود و دیگران استفاده کنید. برای اطلاعات بیشتر و ارتباط با ما، به تمامی لینک‌های زیر مراجعه کنید:nnکلینیک: https://tadaei.com/clinicnآموزش روانکاوی: https://tadaei.com/trainingnمجله‌ روانکاوی: https://tadaei.com/magazinennاگر سوال یا نیاز به راهنمایی دارید، با ایمیل [email protected] به ما اطلاع دهید. ما همیشه در خدمت شما هستیم. پیوسته با ما باشید و بهترین خدمات روانکاوی را تجربه کنید!

گروه روانکاوی تداعی

23 Nov, 16:06


کسی که قادر به نفرت‌ورزی نباشد، عشق را نیز تجربه نخواهد کرد.


نویسنده: گلن گابارد
مترجم: نسترن سیف
انتشار: گروه روانکاوی تداعی

گروه روانکاوی تداعی

20 Nov, 15:25


✳️ اشتیاق ما برای اجتناب از عشق

ما تا زمانی که حقیقتی بسیار عجیب و ناخوشایند را درک نکنیم، در فهم ماهیت انسانی به‌واقع به جایی نخواهیم رسید: به نظر می‌رسد ما به همان اندازه که برای عشق تلاش می‌کنیم، برای اجتناب از آن نیز وقت می‌گذاریم. ما انرژی فراوانی را صرف گریز از امکان رابطه‌های موفقی می‌کنیم که در آن‌ها احتمال مهربانی متقابل، شناخت، عطوفت و صمیمیت وجود دارد. در عوض، خود را به وضعیت‌های گوناگون ناکام‌کننده‌ای پرتاب می‌کنیم که با انزوا، ناامیدی و فاصله مشخص می‌شوند.

میزان خلاقیتی که در طراحی استراتژی‌های اجتناب از عشق به خرج می‌دهیم، تحسین‌برانگیز است. فردی که صرفاً عاشق افراد متأهل می‌شود. فرد دیگری که به محض جدی شدن یک رابطه، سرد شده و راهی برای خروج می‌یابد. آن دیگری شور و اشتیاق خود را محدود به رهگذرانی می‌کند که هرگز با آن‌ها صحبت نخواهد کرد. دیگری در عشق به یک معشوق دبیرستانی خود غرق است و برای شصت سال آینده تمام کسانی را که ملاقات می‌کند رد می‌کند.

فردی دیگر به محض اینکه کسی را پیدا می‌کند که به او علاقه نشان می‌دهد، موفق می‌شود با پرخاشگری یا تغییرات خلقی او را از خود دور کند. دیگری رابطه‌هایش را با نگرانی‌های بی‌مورد دربارهٔ سلامت یا شغلش خراب می‌کند. فردی دیگر هر شریک وفاداری را که پیدا می‌کند، با خیانت رها می‌کند. این رفتارها ممکن است متنوع باشند، اما یک نکتهٔ مشترک همهٔ آن‌ها را به هم پیوند می‌دهد.

دلیل اجتناب ما از عشق، به همان اندازه که اساسی است، از زوایایی، تحقیرآمیز، کلیشه‌ای و ملال‌آور به نظر می‌رسد. ما از عشق اجتناب می‌کنیم چون عشق در کودکی برای ما شکست خورده است. اکنون از عشق دوری می‌کنیم چون در گذشته، تجربه‌ای از آن داشته‌ایم که به شکلی غیرقابل تحمل برای ما آزاردهنده بوده و هنوز آن را نفهمیده‌ایم و در نتیجه نمی‌توانیم بر آن غلبه کنیم.

شاید والد یا مراقبی بوده که آسیب‌پذیری ما را نمی‌توانست تحمل کند؛ یا ما را تحقیر می‌کرد، یا رفتارش غیرقابل پیش‌بینی و ناپایدار بود، یا ما را ترک کرده، یا زندگی‌اش را از دست داده، یا ما را فریب داده، یا خواهر یا برادرمان را ترجیح داده، یا کاری کرده که احساس کنیم تنها موفقیت‌هایمان برایش اهمیت دارند، یا از موفقیت‌های ما تهدید شده، یا نمی‌توانست جنسیت، هوش، مهارت‌های ورزشی یا تردیدهای ما را تحمل کند.

ما دربارهٔ اشتیاق خود به عشق بسیار می‌دانیم، اما دربارهٔ هراس‌هایی که عشق برای بخش بزرگی از جمعیت ایجاد می‌کند به ندرت صحبت می‌کنیم. هنوز راه ساده‌ای نیافته‌ایم تا دربارهٔ ترس از اینکه کسی بخواهد ما را در آغوش بگیرد و به ما باور داشته باشد صحبت کنیم، به‌ویژه بعد از آنکه سال‌ها در تنهایی رنج برده‌ایم، بعد از آنکه کل شخصیت‌مان تحت فرمانی شکل گرفته که ما را با ناامیدی سازگار کرده است.

بعد از آنکه در مواجهه با خیانت‌های مکرر مجبور به کشتن اعتماد شده‌ایم، بعد از آنکه با ترکیبی از بی‌رحمی و عطوفت که نزدیک‌ترین افراد به ما ارائه داده‌اند، به شکلی تأسف‌بار دچار سردرگمی شده‌ایم. در موقعیت‌های اجتماعی، گویی به‌طور جادویی، همیشه به سمت کسانی که اهمیتی نمی‌دهند هدایت خواهیم شد. در لحظات حساس، خود را مشاجره‌جو یا خاموش، خودبیزار یا بی‌قرار خواهیم یافت.

این را نمی‌گوییم که خود را افسرده کنیم، بلکه می‌خواهیم خطری را آشکار کنیم که در غیر این صورت، صرفاً در بخش‌های ناهشیار ذهن باقی می‌ماند. دوران کودکی ما به شکلی غالب اما بی‌صدا به ما آموخته است که عشق امن نیست. اکنون برای ما ممکن است که درک کنیم تاکنون چه چیزی را جذب کرده‌ایم و اطمینان حاصل کنیم که از این پس —از طریق تأمل فراوان و شجاعت— بتوانیم به تدریج تنش، بیگانگی و زیبایی هراس‌آور عشق حقیقی را تحمل کنیم.

❇️ ترجمه و انتشار: گروه روانکاوی تداعی

گروه روانکاوی تداعی

19 Nov, 18:22


مفهوم رانۀ مرگ: چشم‌اندازی بالینی

برخی بیماران بی‌وقفه تحلیلگر را تحریک می‌کنند تا او را به تسلیم شدن در برابر واکنش انتقال متقابلیِ غیرقابل مهار بکشانند. تحلیلگر، گرفتار در این میدان پیچیده، کنش‌هایی متکی بر انتقال متقابل از خود نشان می‌دهد که گاه به بروز رفتارهایی منفی می‌انجامد. بیمار نیز به نوبهٔ خود، با تشدید واکنش‌های خودتخریب‌گرانه و تحریک‌آمیز، به این رفتارها پاسخ می‌دهد. اغلب این فرآیندها به درمانی نافرجام و پایان زودهنگام می‌انجامد، و درمانگر را در دریایی از احساس ناتوانی، سرخوردگی و گناه فرو می‌برد.

این بیماران نمایانگر اختلال‌های مرزی شدید و آنچه من به‌عنوان «سندروم نارسیستیک بدخیم» توصیف می‌کنم هستند؛ بیمارانی با وضعیت نارسیسیستی حاد، گرایش‌های پارانوئید، پرخاشگری‌های خودویرانگر یا خشونت علیه دیگران، و رفتارهای ضداجتماعی. این دسته از بیماران ممکن است فرایند درمان را به شکل نوعی لذت دردآور از خودتخریب‌گری تجربه کنند، چراکه دیگری را در معرض حملات ویرانگر و مرگبار خود قرار می‌دهند.

نویسنده: اُتو کرن‌برگ

ترجمه: خشايار داودی‌فر

انتشار: گروه روانکاوی تداعی

گروه روانکاوی تداعی

18 Nov, 16:22


ویژگی‌های ساختار شخصیت سطح نوروتیک

افراد وسواسی در محدوده‌ی نوروتیک ممکن است بگویند که تشریفات تکراری آنها دیوانگی است، اما اگر از آنها غافل شوند، احساس اضطراب می‌کنند. افراد مرزی وسواسی و سایکوتیک صادقانه معتقدند که با عمل کردن به اجبارهای خود به شیوه‌ای اساسی محافظت می‎شوند و اغلب برای آنها دلیل‌تراشی‌های دقیقی ایجاد کرده‌اند.

یک بیمار در سطح نوروتیک با این فرض درمانگر موافق است که رفتارهای جبری تا حدی از نظر واقع‌بینانه غیر‌ضروری هستند، اما یک بیمار مرزی یا سایکوتیک ممکن است در خفا نگران این باشد که درمانگری که تشریفات را زیر سوال می‌برد، از نظر عقل سلیم یا آداب اخلاقی ناقص است.

یک زن نوروتیک با وسواس نظافت، از اقرار کردن به تعداد دفعات شستن ملحفه‌ها خجالت می‌کشد، در حالی که یک زن مرزی یا سایکوتیک احساس می‌کند که هرکسی که ملافه را کمتر به طور منظم می‌شوید، کثیف است.

نویسنده: نانسی مک‌ویلیامز

ترجمه و انتشار: گروه روانکاوی تداعی

گروه روانکاوی تداعی

16 Nov, 15:33


رویکردهای تکنیکی برای نفرت انتقالی در تحلیل بیماران مرزی

در کار خود با آقای اچ، اغلب به توصیه‌ای فکر می‌کردم که زمانی شنیده بودم در مورد اینکه هنگام مواجهه با خرس گریزلی عصبانی در بیابان چه باید کرد. بر اساس افسانه‌های صحرا، آدم نباید خرس را در حالت حمله‌ی متقابلی که برای بیرون راندن او طراحی شده است عصبانی کند و همچنین نباید از ترس از خرس فرار کند.

اگر آدم صرفاً سرجایش بایستد، خرس معمولاً تهدید حمله خود را رها می‌کند و به جای دیگری می‌رود. با اینکه من تا به حال این شانس را داشته‌ام که از هر موقعیتی که در آن مجبور باشم صحت آن توصیه را آزمایش کنم اجتناب ورزم، اما به نظرم می‌توان به مشکلات تکنیکی مدیریت نفرت انتقالی به روشی مشابه فکر کرد.

هم اینکه نباید تسلیم وسوسه‌ی حمله‌ی متقابل و هم [نباید] تسلیم میل به عقب‌نشینی و کناره‌گیری بدون درگیری شد. در عوض، شخص باید یک اُبژه‌ی بادوام باشد که موضع خود را حفظ کند و سعی کند آنچه را که در حال فرافکنی است در برگرفته و درک کند.

نویسنده: گلن گابارد

مترجم: نسترن سیف

انتشار: گروه روانکاوی تداعی

گروه روانکاوی تداعی

13 Nov, 15:28


یک روز [وقتی به گذشته می‌نگرید]، با شگفتی به یاد خواهید آورد که سال‌های تقلا و مبارزه بهترین دوران شما بوده است.

زیگموند فروید

گروه روانکاوی تداعی

11 Nov, 16:28


✳️ مسیری حزن‌انگیز برای پیش‌بینی سرنوشت رابطه

راهی تیره و ترسناک برای پیش‌بینی آینده رابطه‌تان با یک فرد جدید این است که از او بپرسید در دوران کودکی‌اش چه اتفاقاتی افتاده است. اغلب، ما شاهد روایتی غم‌انگیز و تلخ هستیم که در آن شریک زندگی‌مان در نقش قربانی قرار گرفته است (همان‌طور که کودکان معمولاً چنین هستند).

برای مثال:
در سنین کم، والدین آن‌ها علیه شریک زندگی‌تان موضع گرفته‌اند و توجه خود را به یک خواهر یا برادر کوچکتر معطوف کرده‌اند. آن‌ها به درخواست‌های شریک زندگی‌تان برای جلب توجه ناشنوا شده‌اند و با رفتاری غیرقابل اعتماد با او برخورد کرده‌اند، سپس انکار کرده‌اند که چنین کرده‌اند و در نتیجه، حس واقعیت را در ذهن کودک بیچاره به هم ریخته‌اند.

در روزهای اول رابطه، احتمالاً ما نسبت به این داستان‌ها بسیار همدردی می‌کنیم. دل‌مان برای نسخه‌ی جوان‌تر شریک زندگی‌مان می‌سوزد، کسی که آرزو داشتیم او را محکم در آغوش بگیریم و به او اطمینان خاطر دهیم. با این حال، ممکن است مدت زمان زیادی—گاهی سه تا چهار سال—بگذرد تا چیزی نگران‌کننده‌تر به چشم بیاید، که اغلب قادر به تحلیل یا تفسیر آن نیستیم، چه رسد به جلوگیری از آن.

شریک زندگی‌مان ممکن است (به‌طور ناخودآگاه) همان الگوی پویا را که در کودکی تجربه کرده‌ است، در رابطه با ما بازسازی کند—اما با یک تفاوت کلیدی. این بار، آن‌ها در نقش مرتکب هستند و ما (ناخواسته) در نقش قربانی آن‌ها قرار می‌گیریم.

برای مثال:
شریک زندگی‌مان ممکن است به شکلی مرموز از ما سرد شود و به دوست یا همکارش وابستگی شدیدی پیدا کند. هنگامی که اعتراض می‌کنیم و عشق‌شان را دوباره می‌طلبیم، وانمود می‌کنند که ما خیال می‌کنیم که آن‌ها از ما فاصله گرفته‌اند یا غیرقابل اعتماد شده‌اند و این ما را در ابهام فرو می‌برد که چه چیزی در حال وقوع است.

چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ برای این وضعیت چنین توضیحی می‌توان داد: به نظر می‌رسد در جایی در اعماق ذهن‌ شریک زندگی‌مان، تنها دو موقعیت در یک رابطه وجود دارد که فرد می‌تواند اتخاذ کند: یا فرد مرتکب خطاست، یا قربانی. این دقیقاً همان چیزی است که کودکی آن‌ها به آن‌ها آموخته است. و از میان این دو انتخاب، به طور طبیعی، شریک زندگی‌مان تصمیم گرفته است همان موضع امنی را که روزی والدین‌شان داشته‌اند، اتخاذ کند: نقش مرتکب. و ما را در نقش قربانی خود قرار داده‌اند.

ما باید همان‌طور که آن‌ها رنج کشیدند، رنج بکشیم، زیرا تنها در این صورت است که آن‌ها در اعماق روان خود احساس می‌کنند که دوباره مورد آزار و اذیت قرار نخواهند گرفت. راه خروج از این احتمال وحشتناک، این است که آگاهی عمیقی نسبت به آن پیدا کنیم، این مسئله را در رابطه بازگو کنیم و به دنبال شواهد آن در خود و دیگری باشیم.

از همه مهم‌تر، وظیفه ما این است که به تدریج بفهمیم، برخلاف آنچه که کودکی ممکن است به ما آموخته باشد، در واقع یک جایگزین مرکزی و نجات‌بخش برای قربانی یا مرتکب بودن وجود دارد. نقشی که، به طرز غم‌انگیزی، هیچ‌کس در زمان شکل‌گیری ذهن کودک به او نشان نداده است، اما هدف حقیقی همه روابط عاشقانه اصیل است: نقش پرورش‌دهنده، کسی که التیام می‌بخشد، آرامش می‌دهد و مراقبت می‌کند، همان کسی که همه ما در جستجویش هستیم و در لحظات سلامت ذهنی، مشتاق آنیم که خودمان نیز چنین باشیم.

❇️ ترجمه و انتشار: گروه روانکاوی تداعی

گروه روانکاوی تداعی

10 Nov, 16:04


کار بالینی لکانی

بیمار روان‌نژند می‌خواهد روانکاو را متقاعد کند در حال تجربه کردن نوع خاصی از درام شخصی است که ممکن است روانکاو چندان آن را جدی نگیرد، حال آن که بیمار روان‌پریش بیشتر به صورت واقعی و با بی‌مبالاتی به جزئیاتی اشاره می‌کند که روانکاو را شوکه و نگران می‌کند.

برای بیمار روان‌پریش اینگونه به نظر می‌رسد که انگار همواره کلماتش برای بیان آنچه می‌خواهد بگوید کافی است. در حالی که بیمار روان‌نژند احساس می‌کند روانکاو نمی‌داند وضعیتش تا چه حد وحشتناک است، به نظر می‌رسد بیمار روان‌پریش اصلاً نمی‌داند وضعیتش برای روانکاو چگونه دیده می‌شود.

نویسنده: بروس فینک

مترجم: خشایار داودی‌فر

انتشار: گروه روانکاوی تداعی

گروه روانکاوی تداعی

09 Nov, 15:28


✳️ دلایلی که چرا افراد در برابر آغاز درمان مقاومت می‌کنند.

احساس عدم اطمینان در مورد آغاز درمان، احساسی متداول است. افراد اغلب نگرانی‌هایی در مورد این‌که فرایند درمان چگونه خواهد بود دارند، که برخی از آن‌ها به افسانه‌های اجتماعی مربوط هستند. در ادامه تلاشی برای شفاف‌سازی برخی از این ایده‌ها در مورد درمان می‌آید که اغلب فرد را از جستجوی کمک بازمی‌دارند.

1⃣ مشکلات من چندان هم بد نیستند.

اغلب اوقات افراد احساس می‌کنند که درمان باید به عنوان آخرین راه‌حل در نظر گرفته شود یا برای کسانی که مشکلات جدی دارند محفوظ بماند. در حالی که این طبیعتاً یک گزینه‌ی محتمل است، ایده‌ی دیگر این خواهد بود که طلب زودهنگام حمایت به فرد اجازه می‌دهد تا زودتر احساس بهتری داشته باشد و سریع‌تر پیشرفت کند. کوتاه سخن اینکه چرا صبر کنیم تا اوضاع واقعاً بد شود، وقتی می‌تواند بالقوه باعث مشکلات بیشتری شود؟

2⃣ من باید بتوانم مشکلاتم را خودم حل کنم.

درست همانطور که به دنبال مشاوره‌ی پزشکی برای مشکلی فیزیکی می‌روید، درمانگر از آموزش تخصصی برخوردار است تا به درک و بررسی مشکلات مربوط به حیات هیجانی شما کمک کند. حل مشکلات در درمان اغلب به مهارتی تبدیل می‌شود که می‌توانید فرابگیرید، و این مهارت به اطمینان و اعتماد به نفس بیشتر منجر خواهد شد.

3⃣ اگر درمان را شروع کنم، آیا برای همیشه ادامه خواهد یافت؟

نه! فراوانی و طول مدت درمان میان درمانگر و بیمار مورد بحث قرار می‌گیرد و در نهایت تصمیم با بیمار است. افراد از طیف گسترده‌ای از دوره‌های درمان، از مشاوره‌های بسیار کوتاه‌مدت تا درمان درازمدت‌تر یا روانکاوی، با توجه به فرد و اهداف و نیازهای آن‌ها، بهره‌مند می‌شوند.

4⃣ باید تمام افکار خصوصی خود را برای درمانگرم فاش کنم.

یکی از جنبه‌های مفید درمان این است که شما در مقام بیمار تصمیم می‌گیرید که چه چیزی را و به چه مقدار به اشتراک بگذارید. بسیار مشابه تعیین فرکانس و مدت‌زمان درمان، این شما هستید که نهایتاً سرعت درمان را تعیین می‌کنید، و درمانگر شما برای کمک به این فرایند به نحوی حضور دارد که احساس راحتی کنید. این تلاش مشترک موجب ایجاد یک رابطه‌ی درمانی اعتمادآور و یک نتیجه درمانی موفقیت‌آمیز می‌شود.

5⃣ احساس می‌کنم در معرض قضاوت قرار می‌گیرم.

مردم اغلب هنگام صحبت کردن در مورد احساساتشان احساس آسیب‌پذیری می‌کنند. آن‌ها نگران این هستند که درمانگر در مورد آن‌چه به اشتراک گذاشته می‌شود چه اندیشه یا احساسی دارد. با این حال، درمانگر شما آنجا نیست که شما را قضاوت کند، بلکه کنار شماست تا گوش دهد و دیدگاه منحصر به فردی را ارائه کند. اگر در مورد احساس قضاوت نگران هستید، صحبت در این‌باره با درمانگرتان مهم است، تا احساساتتان قابل درک باشد و دریافت کمکی را که سزاوارش هستید مختل نسازد.

6⃣ نگران هستم که درمانگرم به یک «عصای زیر بغل» تبدیل شود.

هدف از درمان این نیست که رابطه‌ی وابستگی بین بیمار و درمانگر برقرار شود. در واقع، قرار است رابطه‌ی درمانی بر اساس همکاری باشد. با گذشت زمان، مردم متوجه می‌شوند که روش‌های درک و احساس بهتر، که در درمان آموخته می‌شوند، به ابزارهایی بدل می‌گردند که فرد می‌تواند مستقل از درمانگر مورد استفاده قرار دهد. هنگامی که درمان به پایان می‌رسد، فرد باید احساس اطمینان کند که توانایی بیشتری برای مشارکت فعالانه در حیات هیجانی خود دارد.

7⃣ اگر در مورد چیزی صحبت کنم، مجبورم تغییرات خاصی را صورت دهم.

بین افکار و اعمال تفاوت وجود دارد. به عنوان مثال، برای مواجهه با مشکلات در رابطه به درمان بیایید. در میان گذاشتن احساسات‌تان درباره‌ی رابطه و پرداختن به آن، لزوماً به معنای این نیست که نسبت به رابطه دچار حس‌های «منفی» خواهید شد، بلکه در بیشتر اوقات موجب می‌شود که چشم‌انداز جدید و گزینه‌های دیگری در مورد رابطه بیابید که قبلاً به آنها واقف نبوده‌اید.

8⃣ نگران چیزی هستم که ممکن است در مورد خودم بفهمم.

در واقع، اغلب همان چیزی که کاملاً در مورد خودمان درک نمی‌کنیم، بیش از همه مانع شادی و موفقیت ما می‌شود. هشیاری به مردم اجازه می‌دهد تا کنترل بیشتری بر زندگی خود کسب کنند. به همین دلیل مهم است که به درمانگر خود اجازه دهید تا بداند که شما در مورد آنچه راجع به خودتان خواهید فهمید نگران هستید، به طوری که شما و درمانگرتان بتوانید با سرعتی که برای شما راحت‌تر است کار کنید.

9⃣ اگر در مورد شروع درمان مردد هستم، می‌تواند به این معنا باشد که به درد من نمی‌خورد؟

احساسات تردیدآمیز در مورد شروع درمان، متداول است. غرایزمان باعث دور ماندن ما از افکار و احساسات ناخوشایند می‌شوند. تردید در مورد شروع درمان ممکن است وجود چیزی بسیار مهم را نشان دهد که باید درباره‌ی خودمان درک کنیم. به همین دلیل، وقت گذاشتن برای بررسی این نگرانی‌ها توصیه می‌شود.

❇️ ترجمه: گروه روانکاوی تداعی

گروه روانکاوی تداعی

05 Nov, 15:53


✳️ اجبار به خوردن و رانه‌ی مرگ

خوردن، نوشیدن، وزن، رژیم غذایی و تغذیه به موضوعات غالب فرهنگ عمومی بدل شده‌اند و روان‌شناسی بار دیگر احترام دیرینه خود به عقل سلیم را با معرفی دسته‌ای نوین از مشکلات روانی برای پرداختن به این موضوعات نشان داده است؛ «اختلالات خوردن.» این اختلالات به اصطلاح خوردن- بی‌اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی و ترکیب این دو- مدت‌ها است که توسط روانکاوی به رسمیت شناخته شده‌اند و در واقع فروید یک قرن پیش این قبیل مسائل را در میان هیستریک‌هایی که درمان کرده بود متذکر شد.

به‌این‌ترتیب، به شکلی کلاسیک، آن‌ها سمپتوم هستند نه دسته‌بندی‌های بالینی و افزون بر آن، این امور سمپتوم‌های چشمگیرِ هیستری هستند. البته نه تنها سمپتوم‌هایی چشمگیر، زیرا فروید در سخنرانی‌های مقدماتی بر روانکاوی نوشته است:
«به دلایل مشخصی به نظر می‌رسد هیستریک‌ها باید استفراغ کنند و گویی علل تحریک‌کننده‌ای که درتاریخچه‌ی بالینی آن‌ها وجود دارد تنها بهانه‌هایی هستند (البته اگر وجود داشته باشند) که توسط این ضرورت درونی آن‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.»

اما موقعیت سوژگانی همواره رخ نمی‌دهد؛ هر فعالیتی که انجام می‌دهیم شامل سوژگانیت نیست و این دقیقاً همان چیزی است که در برخی علائم اصلی هیستری مدرن ظاهر می‌شود؛ خوردن اجباری یا استفراغ اجباری. استفاده از اصطلاح «اجباری» برای سخن گفتن از خوردن یا استفراغ کردن نشان می‌دهد که این تجربه به نوعی فراتر از تسلط سوژه است. برای مثال در مورد خوردن، اینطور نیست که فرد مورد نظر، چندان «بخواهد» که بخورد، بلکه این غیرقابل کنترل، مهار ناپذیر و غیر قابل توقف است.

✳️ رانه در برابر میل

بررسی اجبارهایی از این دست، همچون سایر سمپتوم‌ها مستلزم آن است که ما میان رانه و میل تمایز قائل شویم. فرض من این است که خوردن اجباری از عملکرد غیردیالکتیکی رانه‌ها سرچشمه می‌گیرد و همین امر دلالت بر دیالکتیک کوتاهِ میل دارد. اما باید دانست میل، عملکرد رانه‌ها را تقویت کرده به‌طوری که در اغلب موارد، سمپتومی مانند خوردن اجباری هرگز نمی‌تواند تماماً بر اساس رانه‌ها درک شود.

✳️ رانه‌ها: ساختن ...

همه‌ی رانه‌ها را می‌توان به طور بالقوه کشنده دید- یعنی هر رانه‌ای رانه‌ی مرگ است. آنان فرمانی را اجرا می‌کنند و هیچ حد و مرزی نمی‌شناسند. و تقریباً هر عملی که بی‌حد و مرز انجام شود-بدون وجود سازوکار نظارتی نمادینی که بگوید چه زمانی کافی است- دیر یا زود شما را نابود خواهد کرد. اگر سوپرایگو فرمان دهد «لذت ببرید!» این کار را بدون توجه به سلامت یا رفاه شما انجام خواهد داد. این فرمان یا امر ناب است، نه نوعی از خودتنظیمی و نه یک عامل اخلاقی که چیزی مطابق با «اعتدال در همه چیز» را طلب کند.

بخشی از تردستی که در عملکرد رانه وجود دارد این است که والدینمان را وادار کنیم چیزهایی از ما بخواهند. ما با والدین خود به گونه‌ای تعامل می‌کنیم که از ما بخواهند کاری انجام دهیم. روان‌نژند می‌کوشد تا میلش توسط دیگری فرمان داده شود، او فریاد می‌زند «به من بگو چه باید بخواهم!» میل روان‌نژند زمانی تأیید می‌گیرد-تصمیم گرفته می‌شود، مشروعیت می‌یابد- که توسط دیگری طلب شود، البته اگر بتواند دیگری را به آن وادار کند.

تأیید یا مهر تأیید دیگری تمام تردیدها پیرامون این که او باید چه بخواهد را برطرف می‌کند. از آنجایی که میل روان‌نژند به خودی خود میلی مشخص نیست، وی به دنبال آن است که دیگری را وادار کند از وی بخواهد کاری را انجام دهد که خود سوژه می‌خواهد، و اینگونه تمام مسئولیت موفقیت یا شکست بر عهده‌ی دیگری نهاده می‌شود (او مرا مجبور کرد آن کار را انجام دهم؛ در وضعیت چالشی این اولین دفاع کودک از خودش است).

بنابراین اگر آنچه فروید اجبار به تکرار نامیده به کوشش رانه‌ها برای سوژگانی ساختن تجارب تروماتیکِ ارضاء مرتبط باشد، این تمام ماجرا نیست. زیرا میل در رانه وجود دارد؛ آنجا دخیل است، در کار است، آنجا اجرا می‌شود و تحت تأثیرش قرار می‌گیرد. رانه‌ی ناب به ندرت یافت می‌شود. تقاضای دیگری برای فرمان دادن به میل سوژه روان‌نژند به کار گرفته می‌شود، تا آن را تقویت کرده، به اجرا و عمل درآورده و آن را محقق کند. به نظر می‌رسد این {میل} اغلب بدون چنین حمایتی اجرا نخواهد شد.

❇️ نویسنده: بروس فینک

❇️ ترجمه: خشایار داودی‌فر

❇️ انتشار: گروه روانکاوی تداعی

گروه روانکاوی تداعی

04 Nov, 18:29


شکستن و قطع کردن زودهنگام دفاع‌ها و عقب‌نشینی‌های بیمار توسط آنالیست می‌تواند او را بار دیگر دچار تروما کند.

درمان روانکاوانه‌ی تروما و شخصیت آنالیست |‌ سلمان اختر | مریم وحیدمنش
لینک مقاله | گروه روانکاوی تداعی

گروه روانکاوی تداعی

02 Nov, 15:31


موسی و یکتاپرستی یک سال پس از حمله هیتلر به اتریش منتشر شد. فروید مجبور شد به انگلستان فرار کند. کتابهای او جزو اولین کتابهایی بودند که به عنوان ثمره‌های «علم یهودی» در زمان تسلط نازی‌ها بر آلمان سوزانده شدند.

خود فروید تنها چند هفته پس از شروع جنگ جهانی دوم درگذشت، در زمانی که بدترین ترس او در مورد غیرمنطقی بودن نهفته در پشت نمای تمدن در حال تحقق بود. هرچند که مرگ فروید مانع از پذیرش و انتشار عقاید او نشد.

تعداد زیادی مکاتب فرویدی برای رشد روانکاوی در جهات مختلف پدید آمدند. در واقع، با وجود چالش‌های بی‌امان و اغلب تاثیرگذاری که تقریباً در برابر همه ایده‌های او وجود داشت، اما فروید به عنوان یکی از قدرتمندترین چهره‌های روشنفکر دوران مدرن باقی مانده است.

دوره «مفاهیم مقدماتی روانکاوی فروید» از مسیر واپسین اثر او «چکیده روانکاوی»، سفری است در هزارتوی حدود ۴۵ سال روان‌پژوهی فروید. این دوره از دستگاه روانی آغاز خواهد شد، با نظریه‌ی سکسوالیته و شکل‌گیری روان‌نژندی ادامه خواهد یافت و در نهایت به بررسی کار بالینی فرویدی ختم خواهد شد.

برای اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام لطفاً به پشتیبانی تداعی (@tadaeisupport) پیام ارسال کنید.

گروه روانکاوی تداعی

30 Oct, 15:54


✳️ چرا افراد به درمانگر خود دروغ می‌گویند؟

چرا کسی باید به درمانگر خود دروغ بگوید؟ این عمل کاملاً زیان‌بار است، شما برای درمان پول می‌پردازید، پس فایده‌اش چه خواهد بود اگر بخواهید دروغ بگویید؟ با این حال مطالعات نشان می‌دهند که بخش قابل توجهی از مراجعان در برخی موارد به درمانگران‌شان دروغ می‌گویند.

افراد معمولاً به ۴ دلیل درمان‌گر خود دروغ می‌گویند.

1⃣ شرم و ترس از قضاوت

شایع‌ترین دلیل این که چرا بیماران به درمانگر خود دروغ می‌گویند، همان دلیلی است که افراد به نزدیکان‌شان دروغ می‌گویند - شرم و ترس از قضاوت. دروغ می‌تواند در مورد مصرف مواد مخدر، روابط جنسی یا برخوردهای رمانتیکی که احساس بدی در مورد آن دارند و حتی افکار غیرمعمولی که در سرشان می‌گذرد، باشد.

2⃣ هیچ حقیقتی بدون اعتماد ابراز نمی‌شود.

«قاعده‌ی اساسی» درمان این است که «هر چه به ذهن‌تان می‌رسد بگویید». این کار بسیار سخت‌تر از آن چیزی‌ست که به نظر می‌رسد، به خصوص اگر شما سابقاً مورد خیانت واقع شده باشید و با اعتماد به افراد مشکل داشته باشید. ضروری است که اعتماد در اوایل درمان برقرار شود. شما باید احساس کنید که درمانگر به شما احترام می‌گذارد، و نسبت به انتقاد گشوده است. اغلب رابطه با درمانگر دارای بار عاطفی می‌گردد. در برخی موارد ممکن است احساس کنید که عاشق درمانگرتان هستید یا حتی از او نفرت دارید. ابراز علنی این احساسات شدید دشوار است.

3⃣ دروغ گفتن به خودتان

غالب اوقات ممکن است بیمار قصد داشته باشد که اعتماد کند، اما حاضر نیست حقیقت را در مورد خودش یا شخصی نزدیک به او بپذیرد. ما همگی با یک داستان یا «روایت» در مورد خودمان به درمان می‌آییم. با پیشرفت درمان، روایت شروع به تغییر می‌کند و ما شروع به دیدن چیزهای جدیدی در مورد خودمان و دیگران می‌کنیم که ممکن است نمی‌توانسته‌ایم یا نمی‌خواسته‌ایم ببینیم.

4⃣ وصل نکردن نقاط

برخی بیماران ممکن است نه به این خاطر که قصد گمراهی یا فریب دارند، بلکه بدین خاطر با درمانگر خود روراست نباشند که تروماهای گذشته را پردازش نکرده و از جهاتی که این تروماها بر رفتار آن‌ها تأثیر می‌گذارد بی‌اطلاع‌اند. من این را «وصل نکردن نقاط» می‌نامم.

✳️ اگر دروغ بگوییم درمان می‌تواند موثر باشد؟

همان‌طور که پیشتر بیان شد، حقیقت اغلب سیاه و سفید نیست. همیشه چیزهایی در زندگی ما وجود دارد که از آن‌ها بی‌خبر هستیم، و برخی از آن‌ها مهم‌تر از دیگری است. ممکن است چیزهایی وجود داشته باشد که بیش از حد شرم‌آور، خجالت‌بار یا اضطراب‌آور هستند که بتوان افشا کرد، حتی نزد خودتان –چه رسد به درمانگر.

اگر آگاه هستید که چیزی هست که فاش نمی‌کنید، بهتر است به درمانگر بگویید که موارد خاصی وجود دارد که نمی‌توانید در این زمان آشکار کنید. شما و درمانگر می‌توانید سعی کنید که بفهمید چرا صحبت در مورد چیزی این‌قدر دردناک یا دشوار است. در نهایت ممکن است متوجه شوید که می‌توانید اطلاعات را افشا کنید.

اگر متوجه شوید که چیزهای بیشتر و بیشتری را پنهان می‌کنید یا راجع به آن‌ها دروغ می‌گویید، در میان گذاشتن مسئله با درمانگرتان مهم است. در برخی موارد ممکن است بخواهید ارزیابی کنید که یک درمانگر مناسب است یا نه. اما در موارد دیگر، صرفاً مطرح کردن مسئله به شفاف‌سازی و رفع موانعی که از گشوده بودن شما جلوگیری می‌کنند کمک خواهد کرد.

❇️ ترجمه: گروه روانکاوی تداعی

گروه روانکاوی تداعی

28 Oct, 15:24


✳️ ماتم و ماخولیا

در سال 1917، فروید مقاله‌ای با عنوان ماتم و ماخولیا منتشر کرد. او در این مقاله میان دو شکل از احساس ناراحتی تمایز قائل شد. در مورد نخست، یعنی ماتم، ما از خسران رنج می‌بریم و آگاهانه به این امر واقف هستیم. سپس به دوره‌ای وارد می‌شویم که در آن همه‌چیز به نظر بی‌ارزش و خسته‌کننده است، و ما دائماً به شخص، یا بلندپروازی و امیدی که از دست داد‌ه‌ایم فکر می‌کنیم. اما عاقبت، ماتم پایان می‌یابد. ما متوجه می‌شویم که جهان، علی‌رغم غیاب چیزی عمیقاً خوب که زمانی می‌شناختیم، هنوز ارزش تحمل و کاوش را دارد.

حالت دوم غم، یعنی ماخولیا، به مراتب بی‌انتهاتر و مهار آن به مراتب دشوارتر است. در اینجا نیز ما از خسرانی رنج می‌بریم و جهان غم‌انگیز و دلسردکننده به نظر می‌رسد. مشکل این است که ما آگاهانه نسبت به آن‌چه از دست داده‌ایم هشیار نیستیم. به حساب آوردن این خسران برای ما بیش از حد دشوار است، شاید پیش از آن‌که ما وضعیت خود را به درستی درک کنیم به وقوع پیوسته است یا شاید بی‌حرمتی به تصویر خویشتن ما به نظر می‌رسد.

ممکن است فراموش کرده باشیم که چقدر دلمان برای کسی تنگ شده است؛ ممکن است عشق خود برای جاه‌طلبی‌ای که مجبور بوده‌ایم از آن چشم بپوشیم را سرکوب کنیم؛ ما نمی‌توانیم این اندیشه را تاب آوریم که یکی از والدین چقدر به ما صدمه زده است.

در چنین شرایطی، ما دیگر صرفاً غمگین نیستیم، بلکه کسل هستیم. ما نمی‌توانیم منبع  اندوه را مشخص نماییم و بنابراین همه چیز نومیدکننده و بدون معنا می‌گردد. ما افسرده شده‌ایم.

هدف درمان این است که سعی کنیم احساسات غم‌انگیز خود را با رخدادهای فراموش‌شده‌ای که جایی در گذشته آن‌ احساسات را راه انداخته‌اند، از نو یکپارچه کنیم. در حالی که درمانگر برای آسایش ما آن‌جاست، ممکن است برای کند و کاو در تراژدی‌هایی که تاکنون آن قدر عظیم بوده‌اند که ما قادر نبودیم احساسشان کنیم احساس شجاعت بیشتری داشته باشیم.

ما متوجه می‌شویم که از همه چیز غمگین نیستیم؛ بلکه صرفاً از چند چیز که مواجهه با آن‌ها غیر قابل تحمل می‌نمود غم‌زده‌ایم. درمانگر می‌داند که وقتی بتوانیم برای چیز مشخصی گریه کنیم، دیگر در مسیر بهبودی قرار گرفته‌ایم.

❇️ ترجمه: گروه روانکاوی تداعی

گروه روانکاوی تداعی

20 Oct, 16:24


«چکیده روانکاوی» آخرین اثر فروید که اندکی پس از مرگ وی در سال ۱۹۴۰ منتشر شد متنی است در جهت بررسی مفاهیم بنیادین آموزه‌های وی. این اثر را می‌توان مجموعه‌ای نظام‌مند از مهم‌ترین بخش نظریات وی در نظر گرفت که در طول سال‌ها پژوهش بدان‌ها دست یافته بود.

در این اثر، نخست دستگاه روان در نظریه‌ی فرویدی مورد بحث قرار می‌گیرد. فروید مدل ساختاری خود و کارگزارانش را معرفی کرده و به شرح این نکته می‌پردازد که اید، ایگو و سوپرایگو و تعامل آن‌ها چگونه اهدافی را در پی داشته و چگونه نتایجی خواهد داشت.

ضمیر ناآگاه و پدیده‌ی آگاهی نیز بخش مهمی از این متن را تشکیل می‌دهد.

فروید استدلال می‌کند که نیروی اید چگونه به سوی ارضاء گام برمی‌دارد و ایگو، تا چه اندازه شریک اید در دست یازیدن به آن ارضاء است.

سپس رانه‌ها، این نیروهای راز آلود مطرح خواهند گشت. فروید منشاء رانه‌ها را در بدن می‌یابد و این نیروها را علت غایی تمام فعالیت‌های بشر می‌داند.

رانه‌ی حیات، اروس، به دنبال برساختن پیوند و وحدت است و رانه‌های مرگ نیروهایی در جهت گسستن و بازگشت به حالت مُرده. این دو رانه در ترکیب با یکدیگر عمل می‌کنند و هر تغییری در تناسب این ترکیب نتایج ملموسی در پی خواهد داشت.

پس از بررسی رانه‌ها، فروید به کشف تاریخ‌ساز خود، یعنی سکسوالیته کودکانه باز می‌گردد و رشد عملکرد جنسی را مورد بررسی قرار می‌دهد. در این مسیر وی مفهوم پرورژن (انحراف) را به مثابه امری ابتدایی مطرح ساخته و نشان می‌دهد که امر جنسی چیزی متفاوت از امر تناسلی است.

همچنین ذکر بیانی نهایی برای عقده‌ی ادیپ، این مفهوم مرکزی در روانکاوی فروید گام دیگر او است.

در بخش‌های بعدی فروید کیفیات نظری، فرآیند نخستین و دومین تفکر و البته نظریه‌ی رویاها را بازبینی خواهد کرد. در اینجا ما شاهد آنیم که سال‌ها اندیشه‌ی فروید چگونه به نظریه‌ای به خوبی شرح داده شده بدل گشته‌اند و فروید این امور را در دل نمونه‌هایی قابل تأمل مطرح خواهد ساخت.

پس از سیر و سیاحتی در بخش نظری، وارد بخش عملی متن می‌شویم. در اینجا فروید از این نکته آغاز می‌کند که چگونه ایگو در روان‌نژندی و روان‌پریشی متفاوت بوده و همین امر کار بالینی را متفاوت خواهد ساخت. وی تداعی آزاد را به عنوان شیوه‌ی درمانی خویش برای روان‌نژندی تبیین کرده و نشان می‌دهد چگونه تفاوتی میان تداعی آزاد و اعترافات مربوط به سنت مسیحی یا گفتار روزمره وجود دارد. ظرایف تکنیکی این متن در آینده در خوانش رویکردهای مختلف روانکاوانه بسط خواهد یافت.

انتقال، مقاومت و واکنش درمانی منفی بخش‌های دیگر این بازبینی تکنیکی را شکل می‌دهند. فروید به خصوص به روانکاوان هشدار می‌دهد که چگونه امکان دارد پایشان لغزیده و در نقشی جز نقش خود فرو روند و به روانکاوان هشدار می‌دهد که این «از خود بیگانگی» در نظر بگیرند.

در نهایت فروید مروری بر وضعیت‌های «بهنجار» و «بیمارگون» روانی خواهد افکند و نشان خواهد داد که چگونه «پیشاتاریخ» سوژه در شکل‌گیری ساختار روانی وی نقش‌آفرینی خواهد کرد.

این اثر، که البته هیچ‌کس نمی‌داند اگر زمانی برای تکمیلش وجود داشت چگونه پیش می‌رفت به طرز جالبی می‌تواند مدخلی مناسب برای آغاز خوانش فروید باشد. همچنین ذکر این نکته اهمیت دارد که این کتاب را بایست همچون گزارشی از یافته‌های فروید دید نه اثری جدلی.

✳️ دوره «مفاهیم مقدماتی روانکاوی فروید» مبتنی بر همین واپسین اثر فروید برگزار خواهد شد.
برای اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام لطفاً به پشتیبانی تداعی (@tadaeisupport) پیام ارسال کنید.

گروه روانکاوی تداعی

17 Oct, 16:07


✳️ مکانیزم‌های دفاعی چه معنایی دارند؟

مکانیزم‌های دفاعی یا سازوکارهای دفاعی به فرآیندهایی گفته می‌شود که ذهن برای مدیریت اضطراب، تعارض‌های درونی و احساسات ناخوشایند از آن‌ها استفاده می‌کند. این سازوکارها معمولاً به صورت ناهشیار عمل می‌کنند و به فرد کمک می‌کنند تا از موقعیت‌هایی که موجب استرس یا تهدید می‌شوند، فاصله بگیرد یا آن‌ها را به گونه‌ای پردازش کند که تحمل‌پذیرتر شوند.

1⃣ انکار

ما اقرار نمی‌کنیم که مشکلی وجود دارد. به چیزهایی شبیه این فکر می‌کنیم: «من خیلی از نوشیدن الکل لذت می‌برم و گاهی اوقات به شدت حالم بد می‌شود. اما بیش از حد نمی‌نوشم». یا؛ «من پول زیادی خرج می‌کنم. اما نه بیشتر از سایر افراد. اما نمی‌شود گفت که از نظر مالی شخص مسئولیت‌پذیری نیستم». اگر افراد دیگر (بستگان، دوستان، شریک زندگی) سعی کنند ما را وادار سازند که اقرار کنیم مشکلی وجود دارد، تمایل داریم که واکنش بسیار بدی نشان دهیم.

2⃣ فرافکنی

فرافکنی عبارت است از به رسمیت شناختن یک احساس منفی، اما به جای این که ببینیم آن هیجان تاریک متعلق به خودمان است، آن احساس به کس دیگری داده (یا فرافکنی) می‌شود. این می‌تواند عجیب و پیچیده به نظر برسد، اما خیلی
اتفاق می‌افتد.

3⃣ معطوف کردن علیه خویشتن

ما به مکانیسم‌های دفاعی روی می‌آوریم تا از خودمان در برابر رنج روانی محافظت کنیم. بنابراین گفتن این که آسیب رساندن به خود -خشم یا بیزاری از خود- هم می‌تواند نوعی دفاع باشد متناقض به نظر می‌رسد. مسئله این است که چه چیزی را ترسناک‌تر می‌یابیم. ممکن است چیزهایی وجود داشته باشند که ما را از دوست نداشتن خودمان بسیار بیشتر می‌ترسانند.

4⃣ والایش

والایش عبارت است از تغییر جهت افکار یا هیجان‌های غیر قابل قبول به مجراهای «والاتر» و از نظر آرمانی سازنده‌تر. بسیاری از موسیقی‌دانان، تجارب منفی زندگی -اعتیاد به مواد مخدر، امراض اجتماعی، مشکلات خانوادگی و غیره- را به ترانه‌ها و اجراهای مردمی و پرآوازه تبدیل کرده‌اند، که نقش الهام‌بخشی را برای بسیاری از افراد ایفا می‌کنند.

5⃣ واپس‌روی

غالب اوقات، کودکی بهینه -لااقل در نگاه به عقب- دوران امنی به نظر می‌رسد. در کودکی، فرد از مسئولیت معاف بود. از او انتظار نمی‌رفت درک کند، تصمیمات دشوار بگیرد، باثبات باشد، و مشکلاتش را خوب توضیح بدهد. در واپس‌روی -به مثابه دفاع- فرد به شکلی بسیار مهم، کودکانه رفتار می‌کند. برای مثال ممکن است به جای این که تصمیم بگیرد؛ و مسئولیت عواقب آن را بپذیرد، این دست و آن دست کند.

6⃣ دلیل‌تراشی

دلیل‌تراشی، بهانه‌ی مناسب و هوشمندانه‌ای برای کنش‌هایمان (یا اتفاقی که برای ما می‌افتد) است. اما به دقت صورت می‌پذیرد تا به نتیجه‌ای برسیم که احساس می‌کنیم نیاز داریم: ما بی‌گناه، خوب و باارزش هستیم. یک نوع کلیدی از دلیل‌تراشی، عبارت است از تخریب چیزهایی که نداریم اما در خفا دوست داریم. بعد از عدم دریافت شغل، دلیل‌‌تراش دفاعی خواهد گفت: «شرکت کسل‌کننده‌ای بود» یا «به هر حال هرگز آن شغل را نمی‌خواستم».

7⃣ عقلانی‌سازی

عقلانی‌سازی مشابه با دلیل‌تراشی است؛ یعنی بی‌اعتنایی به چیزی بسیار دردناک و مهم با شروع مکالمه‌ای بسیار باورپذیر در ذهن خود در مورد چیزی تماماً متفاوت. حس ترسناک خسران، گناه، خیانت و خشم از قطع رابطه با شریک زندگی را می‌توان با تفکر درمورد تاریخ امپراطوری روم مؤخر یا برنامه‌ی حکومت برای بالا بردن نرخ بهره خنثی کرد.

8⃣ واکنش وارونه

واکنش وارونه عبارت است از انجام متضاد احساس‌های ابتدایی و غیر قابل قبول ما. می‌توانیم آن را «جبران افراطی» نیز بنامیم. برای مثال، کسی که علاقه‌ی قدرتمندی به سکس با نوجوانان دارد ممکن است به مذهبی با تأکید ویژه بر عدم روابط جنسی در میان جوانان ملحق شود. اغلب در کودکی مرتکب واکنش وارونه می‌شویم. وقتی از جذب شدن به یکی از همکلاسی‌ها خجالت می‌کشیم، به جای این که علاقه‌ی خود را تصدیق کنیم ممکن است نسبت به آنان بدجنس یا پرخاش‌گر باشیم.

9⃣ جابه‌جایی

جابجایی یعنی تغییر جهت میل (معمولاً پرخاش‌گرانه) به گیرنده‌ای جایگزین. عموماً چنین رخ می‌دهد که وقتی شخصی ناکام‌کننده برای ما به عنوان تهدید به نظر می‌رسد، ما با معطوف کردن احساسات‌مان نسبت به کسی/چیزی دیگر
که سرزنش کردنش آسان‌تر است واکنش نشان می‌دهیم.

❇️ ترجمه: گروه روانکاوی تداعی

گروه روانکاوی تداعی

12 Oct, 15:29


✳️ چهار توضیح برای خود‌ویرانگری

یکی از کنجکاوی‌برانگیزترین و مأیوس‌کننده‌ترین رفتارهای روان‌شناختی، تحت عنوان خود‌ویرانگری شناخته می‌شود. شخصی که دارای استعدادها و آینده‌ای روشن است، به‌طور ناهشیار و قدرتمندانه شروع به خراب کردن زندگی خود می‌کند. او شریکی را که عمیقاً به او وابسته است، از خود می‌راند یا فرصت‌های خود را در حوزه‌های حرفه‌ای و چالش‌برانگیز که می‌توانست در آن‌ها به‌خوبی ظاهر شود، نابود می‌سازد.

1️⃣ خودویرانگری به‌عنوان دفاعی در برابر همه‌توانی

در جریان رشد عادی، هر کودکی به مرحله‌ای عجیب و کنجکاوی‌برانگیز می‌رسد. آن‌ها تصور می‌کنند که چه می‌شود اگر تمام قدرت را در اختیار داشته باشند. در حالتی از هیجان دیوانه‌وار، خود را به‌عنوان حاکم مطلق دنیا تصور می‌کنند، کنترل همه چیز را در دست می‌گیرند، دشمنانشان را نابود می‌کنند. روان‌شناسان به ما می‌گویند که این رفتار کاملاً طبیعی و حتی بسیار سالم است. همه ما نیاز داریم فرصتی برای روبه‌رو شدن با خیال‌پردازی‌های خود درباره قدرت کامل و کنترل داشته باشیم. اما چگونگی پیشرفت این وضعیت بستگی به محیط اطراف دارد. اگر والدین از تعادل روحی و اعتماد به نفس کافی برخوردار باشند، قادر خواهند بود لحظات همه‌توانی کودک را با لبخندی خیرخواهانه مدیریت کنند. اما همه‌ی ما این شانس را نداشته‌ایم. ممکن است هرگز به ما اجازه داده نشده باشد که خودمحوری، پرخاشگری و سرافرازی درونی خود را که همگی به‌طور طبیعی در همه‌ی ما وجود دارند، ابراز کنیم. بزرگسالان اطرافمان ممکن است آن‌قدر از پتانسیل ما بترسند و خودشان احساس ناتوانی کنند. در نتیجه، ممکن است اکنون خود را بیش از حد ملایم و ترسو بیابیم. دائماً این تصور را داریم که حتی به یک مگس هم آسیب نمی‌زنیم. نمی‌خواهیم به هیچ شکلی خودنمایی کنیم. نمی‌توانیم تحمل کنیم که توجه‌ها به سوی ما جلب شود. هوش خود را نادیده می‌گیریم، فرصت‌های پیشرفت را رد می‌کنیم، لباس‌های تیره و ساده می‌پوشیم و خود را «خجالتی» می‌نامیم. به ما اجازه داده نشده تا تعادلی بالغانه میان نیروهای متضاد درونمان برقرار کنیم.

2️⃣ تنها شکست می‌تواند عشق را به ارمغان آورد.

توضیح دیگر برای خودویرانگری به والدینی مرتبط است که به‌طور نامحسوس پیامی گیج‌کننده ارسال می‌کنند: تنها در صورتی که شکست بخوری، دوست داشته خواهی شد. در حالی که در بیشتر خانواده‌ها، موفقیت‌ها جشن گرفته می‌شوند، در برخی دیگر، به‌نظر می‌رسد که عشق والدین فقط زمانی در دسترس است که فرد در حالت استیصال و بیچارگی، آسیب‌دیده و رنج‌کشیده باشد.
زمانی که بیمار یا مورد زورگویی قرار می‌گیریم، طرد یا تحت تعقیب هستیم، والدین سخت‌گیر و سرسخت ناگهان نرم می‌شوند. چه انگیزه‌ای قوی‌تر از این برای به‌هم ریختن زندگی‌مان وجود دارد، وقتی باور کنیم که ممکن است به این وسیله سرانجام عشقی را به‌دست آوریم که همیشه آرزویش را داشته‌ایم؟
ما فرصت‌های خود را نابود می‌کنیم، زیرا در سطحی عمیق، این فرصت‌ها اساساً فرصت به‌نظر نمی‌رسند، بلکه نویدبخش تنهایی‌اند.

3️⃣ جستجو برای خود حقیقی

در برخی دیگر از خانواده‌ها، پیام به شکلی متفاوت اما به همان اندازه ناامیدکننده منتقل می‌شود: تنها راه رسیدن به عشق از طریق موفقیت است. به‌طور غیرمستقیم به کودک گفته می‌شود: اگر در مسابقات پیروز شوی، جوایز مدرسه را به‌دست بیاوری و بعدها ترفیع‌ها و عناوین شغلی را کسب کنی، دوست داشته خواهی شد. ما تو را تا جایی که در چشم دیگران مهم باشی، دوست خواهیم داشت. برای مدتی طولانی ممکن است به این دستورات به‌طور وظیفه‌شناسانه عمل کنیم. اما در مقطعی، شاید زمانی که در آستانه پیروزی هستیم، لحظه‌ای از شورش ابتدایی به سراغمان می‌آید. بخشی از وجودمان که همیشه آرزوی آن را داشت که به‌خاطر «بودن» و نه «انجام دادن»، به‌خاطر خودمان و نه دستاوردهایمان، دوست داشته شود، علیه بخشی که در اطاعت و پیروی از خطوط تعیین‌شده بسیار موفق بوده، می‌شورد.

4️⃣ تمایل به ویرانگری دیگری

این رفتار را خودویرانگری می‌نامیم، اما ممکن است در پس این رفتار، تمایلی به آسیب زدن یا تخریب دیگری نهفته باشد: آن چهره والدینی که ما را به خاطر «بودنمان» دوست نداشت، و برای او مدال‌ها و موفقیت‌های ما مهم‌تر از خودِ آسیب‌پذیر و بی‌دفاعمان بود. با فروپاشی پایه‌ای که بر آن ایستاده‌ایم، در عمق وجود خود قصد داریم بی‌عدالتی اولیه‌ای را که بر ما تحمیل شده، جبران کنیم. وقتی فرصت‌های حرفه‌ای خود را نابود می‌کنیم، ممکن است به نظر برسد که قصد داریم به منافع خود آسیب بزنیم، اما در واقع ممکن است در حال تلاش برای ناراحت کردن کسی باشیم – حتی اگر فقط در تخیلاتمان – که سال‌ها پیش ما را در مسیری برای تأیید خارجی قرار داد و اکنون دیگر چیزی برای به رخ کشیدن به همسایگان نخواهد داشت.

❇️ ترجمه: گروه روانکاوی تداعی

گروه روانکاوی تداعی

08 Oct, 15:55


نوجوانی که با خودش درگیر است و به نوعی بلوغ دست می‌یابد، در حال یادگیری آن است که به جای اینکه تحت سلطه بی‌ثباتی‌های خود قرار بگیرد، آن‌ها را در بر بگیرد و با آنان زندگی کند.

بهبود سازماندهی ذهنی و هیجانی او به تدریج آرامش بیشتری به او می‌دهد و انگیزه‌ی بیشتری در جهت قدردانی از جهان بیرون فراهم می‌کند. وی بیش از پیش قادر خواهد بود افراد و ایده‌ها را به عنوان اموری مستقل از خود که کمتر تحت تأثیر فرافکنی‌هایی از شخصیت خودش قرار می‌گیرند، ببیند.

او ممکن است یاد بگیرد که با شدتی کمتر امّا منطقی‌تر و بی‌طرفانه‌تر بحث کند و در صورتی که وضعیت چندان علیه خودش نباشد بهتر می‌تواند مزایای آن موضوع در حال بحث را در نظر بگیرد.

هر نوجوانی با سرعت مخصوص به خودش پیش می‌رود و در زمان خودش شروع به محدود ساختن بیشتر آزادی خویش در جهت عینی‌تر بودن در یادگیری و در روابطش می‌کند. اما به طور معمول چیزی که از آن می‌ترسد این است که زمانی برای رشد کردن نداشته باشد.

این متناقض به نظر می‌رسد که کسانی که میانسالان به خاطر اینکه در آغاز زندگی و دوران طلایی جوانی هستند {یعنی نوجوانان} به آن‌ها حسادت می‌ورزند، غالباً وسواسی پیرامون گذر زمان دارند، از فکر مرگ مسحور شده‌اند و بی صبرانه در تلاش برای کامیابی هستند که مبادا فردایی هرگز نرسد. عوامل متعددی وجود دارد که این وحشت از اتلاف وقت را توجیه و تشدید می‌کند.

پیرامون یادگیری شناخت خویش | Martha Harris | سحر صبور
لینک مقاله | گروه روانکاوی تداعی

گروه روانکاوی تداعی

06 Oct, 15:25


مفاهیم مقدماتی در روانکاوی فروید از مسیر واپسین اثر او «چکیده روانکاوی»

مدرس دوره: خشایار داودی‌فر (رواندرمانگر تحلیلی)

مدت زمان دوره: ۱۰ جلسه (۱۵ ساعت)

زمان: شنبه‌ها ساعت ۲۰:۳۰ تا ۲۲

شروع دوره: ۲۶ آبان ۱۴۰۳

هزینه دوره: ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان

نوع برگزاری جلسه: به صورت آنلاین (در گوگل‌میت)

مخاطبان دوره: رواندرمانگران، روانشناسان، مشاوران، روانپزشکان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی روانشناسی و مشاوره

اطلاعات تکمیلی:
https://tadaei.com/an-outline-of-psycho-analysis/

گروه روانکاوی تداعی

06 Oct, 15:25


https://tadaei.com/an-outline-of-psycho-analysis/