On Liberty | درباره‌ی آزادی @notes_on_liberty Channel on Telegram

On Liberty | درباره‌ی آزادی

@notes_on_liberty


مهم‌ترین پی‌آمد حکومت قانون آزادی همه‌ی شهروندانِ برابر و تأمین آزادی‌های آنان است. تا زمانی‌که شالوده‌ی این نظامِ آزادی، و نهادهایی که آزادی شهروندان برابر را تضمین می‌کنند، استوار نشده باشد، هیچ پیشرفت مادّی صورت نخواهد گرفت.

On Liberty | درباره‌ی آزادی (Persian)

در کانال تلگرام notes_on_liberty با عنوان On Liberty | درباره‌ی آزادی، شما با مفاهیم و ارزش‌های آزادی آشنا خواهید شد. این کانال به بررسی اهمیت حفظ آزادی همه‌ی شهروندان و تأمین حقوق آنان می‌پردازد. مطالب منتشر شده در این کانال به بررسی نقش حکومت قانونی در آزادی شهروندان و اهمیت نهادهایی که این آزادی را تامین می‌کنند، می‌پردازد. اگر به فهم بهتر مباحث مربوط به آزادی افراد و ارزش حقوق شهروندی علاقه‌مندید، این کانال مناسب برای شماست. پیوستن به این کانال به شما کمک خواهد کرد تا نگاهی عمیق‌تر به مفهوم آزادی داشته باشید و از اهمیت حفظ و توسعه آزادی در جامعه آگاه شوید.

On Liberty | درباره‌ی آزادی

20 Nov, 14:10


🎨 لیبرتارین در محاصره‌ی شیاطین
(نام اصلی اثر: آزار سن‌آنتونی کبیر به‌دست شیاطین، اثر میکل‌آنژ)

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

14 Nov, 09:30


● تصاویر بالا متعلق به نیروگاه‌های هسته‌ای کاتاوا و مک‌گوایر تحت مالکیت شرکت تولید برق دوک‌انرژی در آمریکا هستند. هر کدام از این دو نیروگاه در سال گذشته‌ی میلادی ۱۹ هزار گیگاوات‌ساعت برق تولید کرده‌اند. افزون بر این دو، شرکت دارای چهار نیروگاه هسته‌ای دیگر نیز هست. دوک‌انرژی در سال ۱۹۰۴ میلادی (سه سال پیش از انقلاب مشروطه در ایران) با سرمایه‌ی خصوصی برادران دوک، جیمز و بنجامین، تأسیس شد و تا امروز به کار خود ادامه داده است و امروز هفت میلیون مشتری دارد. (دوک‌انرژی تنها یکی از شرکت‌های تولید برق در آمریکاست، و برای مثال شرکت AEP نیز دارای نیروگاه اتمی با ظرفیت تولید برق ۱۸ هزار گیگاواتی در سال است.)

● نیروگاه هسته‌ای دولتی ایران، که هزینه‌ی ساخت آن معادل دو نیروگاه دوک‌انرژی بوده است، تنها در ۹ ماه از سال فعالیت دارد و، بنا بر ادعاها، هزار مگاوات برق تولید می‌کند (و براساس اسناد موجود ۵۱۰ مگاوات!)

● در پانزده سال گذشته قیمت برق در ایران افزایش سه برابری داشته، درحالی‌که قیمت در آمریکا حتی به دو برابر هم نرسیده است.

#نیروگاه_خصوصی #تولید_برق
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

10 Nov, 18:45


اگر فرانسویان فرصت باشکوه خود را برای برپایی یک سلطنت آزاد مبتنی بر قانون بر روی ویرانه‌های باستیل و قدرت خودکامه به خدمت می‌گرفتند، آنگاه نهضت قدرتمند آنان را تحسین می‌کردم؛ ولی این براندازی کامل همه‌جانبه، نظم و حکومت، تنها می‌تواند یک هیولای مردمی بیآفریند، که پس از بلعیدن همه چیز، در نهایت باید خود را ببلعد. زمانی می‌ترسیدم که این هیولا در جزیره‌ی باشکوه ما ریشه بدواند، ولی به‌نظر می‌رسد که در نطفه خفه شده است؛ من با خرسندی و افتخار به حسّ ملّت انگلیس، که گویا واقعاً نسبت به موهبت‌هایی که دارند آگاهند، معترفم...؛ با این‌حال این کشور تا حدودی آلوده به عفونت دموکراتیک شده است...

● ادوارد گیبون، نامه به دوروتا گیبون، آگوست ۱۷۹۲

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

07 Nov, 20:00


«سوسیالیسم هرچه باشد یا ادعا کند که هست، نخستین اصل آن نفی مالکیت خصوصی است. همه‌ی فرقه‌های سوسیالیسم موافقند که حقوق مالکیت باید به دستگاه سیاسی سپرده شود. هیچ‌یک از طرح‌هایی که خاص ایدئولوژی سوسیالیستی هستند، مانند ملّی‌سازی صنایع، یا خدمات درمانی دولتی، یا نابودی انتخاب آزاد، یا اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده، در صورتی‌که ادعای فرد نسبت به دارایی و مایملک‌اش به‌رسمیت شناخته شود، نمی‌توانند عملیاتی شوند. به همین دلیل است که همه‌ی سوسیالیست‌ها، از کارل مارکس تا دیگران، از مالیات بر درآمد حمایت کرده‌اند، هرچه سنگین‌تر، بهتر. جوهر سوسیالیسم این است که فرد هیچ حق ذاتی ندارد. امتیازات و اختیاراتی که فرد از آن برخوردار است، کمک‌های بلاعوض از سوی جامعه است که از طریق کمیته‌ی مدیریت آن، یعنی حکومت، اعطا می‌شود.»

❈ فرانک چودوروف، مالیات بر درآمد: ریشه‌ی تمام مفاسد
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

07 Nov, 18:15


📃 چگونه آزادی سوئد را ثروتمند ساخت؛ عصر دگرگونی | ✍🏻 یوهان نوربرگ

➣ @Notes_On_Liberty

معمار دگرگونی

گروه‌های یادشده در اوایل سده‌ی نوزدهم شروع به یافتن یکدیگر کردند. و مردی که عامل این کار شد، روزنامه‌نگار رادیکال بلندقامت، جوان، و سرخ‌موی، لارس یوهان هیرتا بود. هیرتا تاجری موفّق، و همیشه شیفته‌ی جدیدترین فنّاوری‌ها بود و در نهایت به‌دلیل سرمایه‌گذاری‌های تجاری‌اش به یکی از ثروتمندترین مردان سوئد تبدیل شد. او همچنین یک سیاستمدار بود و همیشه در تلاش برای ایجاد اتّحاد مخالفان در مجلس بود. ولی مهم‌تر از همه، در سال ۱۸۳۰، او آفتونبلادت (کاغذ عصر) را منتشر کرد؛ نخستین روزنامه‌ی مدرن سوئدی، سنگر لیبرالیسم سوئد و نخستین نشریّه‌ای که نه‌تنها به سوءاستفاده از قدرت، بلکه به خود قدرت سیاسی نیز حمله می‌کرد.

   هیرتا با باقی‌مانده‌ی پول خود، روزنامه‌ی آفتونبلادت را راه‌اندازی کرد -که اگر شکست می‌خورد، سرمایه‌اش می‌سوخت. ولی این روزنامع موفّقیّتی چشمگیر بود. آدلرسپار انقلابی نخستین پشتیبان و حامی مالی آن بود. این نخسین روزنامه‌ی سوئدی بود که اخبار و تبلیغات را درهم‌آمیخت و به‌عنوان روزنامه‌ی عصرگاهی، می‌توانست اخباری را که با پست صبحگاهی می‌رسید، گزارش دهد. به‌دلیل حسّ شوخ‌طبعی هیرتا، مطالب طنز و بامزه چاشنی انتقادات جدّی شده بود. طبقه‌ی متوسّط ​​روبه‌گسترش می‌توانست نخستین «گزارش‌های اجتماعی» واقعی درباره‌ی وضعیّت کشور را در آفتونبلادت بخواند: فقر در مناطق روستایی، شرایط وحشتناک در مراکز شلوغ شهری. ولی آن‌ها همچنین می‌توانستند در باب راه‌حل‌ها -آزادسازی و صنعتی‌شدن- مطالعه کنند. آفتونبلادت به کشورهای لیبرال‌تر به‌عنوان نمونه‌های موفّق اشاره کرد: نروژ، انگلستان، فرانسه و ایالات متّحده. هیرتا یک کپی از نگارگری جان ترامبول از امضای اعلامیّه‌ی استقلال آمریکا را روی دیوار محلّ کار خویش نصب کرده بود -اعلامیّه‌ای که هیرتا آن را «زیباترین حقیقت و بنیاد یک جامعه» می‌نامید.

   هیرتا، همراستا با روشنگری-لیبرالیسم شهری خود، صدای طبقه‌ی متوسّط ​​نوظهور شد. نخستین پیشنهاد او در مجلس -پرداختن به مشروب‌خواری عمومی- چیزهای زیادی درباره‌ی جهان‌بینی او می‌گوید. در آن زمان مست‌بودن در ملاءعام غیرقانونی بود. هیرتا فکر می‌کرد که این قانون طبقاتی است، زیرا فقط فقرا به‌دست پلیس دستگیر می‌شوند. او استدلال کرد که تا زمانی‌که شراب‌خوار جان یا مال کسی را تهدید نمی‌کند، مست‌بودن نباید غیرقانونی باشد...

🖇 متن کامل: چگونه آزادی سوئد را ثروتمند ساخت؛ عصر دگرگونی

#سوئد #آزادی #آزادی_اقتصادی
#بازار_آزاد #هیرتا #لیبرالیسم
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

06 Nov, 13:00


📃 دلایل ضدیت با سرمایه‌داری: جهل، تکبر، حسادت | ✍🏻 ریچارد ابلینگ

➣ @Notes_On_Liberty

چرا نظام اقتصادی آزاد یا نظام اقتصادی سرمایه‌داری تا این حد ناپسند، مورد تنفّر و مخالفت است؟ با توجّه به موفّقیّت اقتصاد بازار رقابتی در «تولید کالا»، این نفرت چیزی شبیه به یک پارادوکس را نشان می‌دهد. نظام اقتصادی که فقر را به‌شدّت کاهش داده یا حتّی در برخی موارد عملاً از بین برده است، نظامی که فرصت‌های گسترده‌ای را برای بهبود فردی، اجتماعی و مادّی خلق کرده، و نظام‌های سنّتی امتیازات سیاسی، چپاول و قدرت‌طلبی را از ریشه برکنده، هنوز هم از نظر بسیاری نظام اجتماعی اهریمنی و ناعادلانه است.

می‌توان چنین پنداشت که اقتصاد بازار، به‌عنوان مهم‌ترین نهاد اجتماعی که بشریّت در تمام تاریخ خود با آن برخورد کرده، مورد استقبال و ستایش قرار می‌گیرد. فراموش نکنیم که بشر در بخش اعظمی از این تاریخ، به‌قول هابز، «فقیر، بدبخت، وحشی، و ضعیف» بود.

گذار از فقر به آزادی و وفور

بشریّت هزاران سال در سطحی از زندگانی به‌سر می‌برد که در حدّ امرارمعاش یا حتّی گاهی کمتر از آن بود. تصاویری که امروز روی صفحه‌ی تلویزیون ما از کودکان گرسنه، بیمار، و به‌ظاهر ناامید در کشورهای موسوم به «جهان سوم»، نقش می‌بندد، و کمک‌های خیریّه برای نجات جان آن جوانان می‌خواهند، در واقع، شرایط عمومی اکثریّت قریب‌به‌اتّفاق انسان‌ها در سراسر جهان در همین چند سده‌ی پیش بود.

ولی چنین شرایطی در نقاط فزاینده‌ای از جهان، نخست در اروپای غربی و آمریکای شمالی از سده‌ی نوزدهم، سپس در مناطق خارج از «غرب» در سده‌ی بیستم، و اکنون در سده‌ی بیست‌ویکم در بخش‌های بیشتری از آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین در حال افول است. تصوّر اینکه پیش از پایان سده‌ی بیست‌یکم، فقر مطلق از کلّ جهان رخت بربندد، تصوّری محال و غیرممکن نیست.

چیزی که این فرآیند دگرگونی در درازای دویست یا سیصد سال گذشته را امکان‌پذیر ساخته، فلسفه‌ی سیاسی فردگرایی و نظام اقتصادی مبتنی بر روابط بازاربنیاد و بازارگرا بوده است. ایده و روح فردگرایی نویددهنده‌ی نوعی دگرگونی فرهنگی بود که جامعه را از این نگرش که هر انسان تابع کنترل، اعمال قدرت و قربانی‌شدن برای گروه یا قبیله است، دور کرد؛ اینکه یک فرد حق دارد برای خودش زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشد و آنچه را که به‌نفع خودش و اطرافیانش است، دنبال کند. بردگی و بندگی با این باور جایگزین شد که معاشرت انسانی باید براساس سود متقابل از راه مبادله‌ی داوطلبانه باشد...

📎 متن کامل: دلایل ضدیت با سرمایه‌داری: جهل، تکبر، حسادت

#سرمایه‌داری #آزادی #حسادت
#روشنفکران #آموزش_دولتی
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

31 Oct, 19:04


«اهورامزدا گفت: از برای من این اردویسور ناهید را بستای، کسی که به‌همه‌جاگسترده، درمان‌بخشنده، دشمن دیوها، و پیرو کیش اهورایی است؛ سزاوار است که ستوده‌ی جهان مادّی گردد، سزاوار است در جهان مادی وی را نیایش کنند، مقدّسی که جان‌افزاست، مقدّسی که فزاینده‌ی گله و رمه است، مقدّسی که فزاینده‌ی ثروت است، مقدّسی که فزاینده‌ی مملکت است.»

❈ دهم آبان، جشن آبانگان، فرخنده باد!

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

31 Oct, 18:15


📃 کنترل اسلحه و جنگ علیه مواد مخدر | ✍🏻 آنتونی گریگوری

➣ @Notes_On_Liberty

بسیاری از مخالفان کنترل اسلحه از جنگ با موادّ مخدر حمایت می‌کنند و بسیاری از منتقدان و اصلاحگران قوانین موادّ مخدر در آمریکا، به کنترل اسلحه اعتقاد دارند. محافظه‌کاران در دسته‌ی اوّل و لیبرال‌ها در دسته‌ی دوم قرار می‌گیرند.

در واقعیّت، این دو موضوع بیش از آنچه که بسیاری از مردم فکر می‌کنند به هم شباهت دارند.

در هر دو مورد -قوانینی که خریداران، دارندگان و حاملان اسلحه را محدود می‌کنند، و قوانینی که خرید، داشتن و مصرف موادّ مخدر را محدود می‌کند- آنچه ما با آن سروکار داریم جرایم مالکیّت است: جرایم بدون قربانی در برابر دولت، که به‌موجب آن صِرف داشتن چیزی جرم قلمداد می‌شود و مجازات آن جریمه و حبس است.

هر دو نوع قانون به‌طرز دهشت‌زایی غیراخلاقی‌اند، زیرا توهین به آزادی‌های شخصی بنیادین هستند. در یک جامعه‌ی آزاد، همه‌ی افراد مالک خود و محصولات کار و مبادله خود هستند و تا زمانی‌که مرتکب خشونت و تقلّب علیه افراد دیگر نشوند، آزادند هر کاری که می‌خواهند انجام دهند. دستگیری، تعقیب، و زندانی‌کردن افراد به‌دلیل سلاح‌هایی که انتخاب می‌کنند یا مخدّری که برای مصرف برمی‌گزینند، نقض غیراخلاقی حقوق مالکیّت بر خود، و حقوق فرعیِ کنترل بدن و دارایی خویش است.

حقّ مالکیّت بر خود لزوماً مستلزم حقّ دفاع از خود و حقّ دستیابی مسالمت‌آمیز به ابزار دفاع از خود است. از این‌رو، هر نوع کنترل اسلحه، به‌طور غیراخلاقی، حقّ دفاع از خود و مالکیّت بر خود را نقض می‌کند...

🖇 متن کامل: کنترل اسلحه و جنگ علیه مواد مخدر

#اسلحه #حق_دفاع #آزادی_اسلحه
#مواد_مخدر #آزادی_انتخاب #آزادی
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

29 Oct, 13:30


📃 آنارشی در آخن | ✍🏻 پیتر سی. ارل

➣ @Notes_On_Liberty

آیا یک جامعه بدون حکومت مرکزی می‌تواند از فرو رفتن در هرج‌ومرج و جنایت‌کاری گسترده دور بماند؟ آیا اقتصاد آن بدون دخالت مقرّراتیِ دولت می‌تواند رشد کند و رونق یابد؟ آیا می‌توان اختلافات آن را بدون انحصار احکام حقوقی، حل‌ّوفصل کرد؟ اگر مورد عجیب و کمترشناخته‌ی منطقه‌ی مسکونی مورسنت -بخشی از قلمرو مورد مناقشه در شمال‌غربی اروپا، و مسلماً همتای اروپایی به‌اصطلاح غرب وحشی آمریکا- راهنمای ما باشد، باید نتیجه بگیریم که بی‌دولتی نه‌تنها امکان‌پذیر است، بلکه برای پیشرفت مفید است و مزایای بنیادینی نسبت به بوروکراسی‌های قهرآمیز دارد.

آزمون قابل‌توجّه مورسنت، پیامد غیرمستقیم جنگ‌های ناپلئونی (۱۸۰۳-۱۸۱۳) بود، که مانند همه‌ی جنگ‌ها، قدرت دولت‌های شرکت‌کننده را به هزینه‌ی مردم‌شان فزون می‌ساخت و آنان را تقویّت می‌کرد: ملّی‌گرایی شعله‌ورتر شد؛ بسیاری از کشورها تأدیّه‌ی مسکوکات را به‌طور نامحدود به حالت تعلیق درآوردند؛ و گروه جدیدی از افراد فقیر قطع‌عضوشده در خیابان‌های سراسر اروپا ظاهر شدند.

در کنگره‌ی وین، که پایان‌بخش جنگ‌ها بود، مرزها بر اساس نظریّه‌ی «موازنه‌ی قدرت» بازترسیم شدند: هیچ دولتی نباید در موقعیّتی باشد که بر دیگر دولت‌ها تسلّط نظامی داشته باشد. اختلاف‌نظرهایی وجود داشت، به‌ویژه بین پروس و هلند بر سر نقطه‌ای کوچک و غنی از موادّ معدنی، که با نام «کوهستان کهن» (Altenberg در آلمانی، Vieille Montagne در فرانسوی) شناخته می‌شود و دارای یک معدن بزرگ «روی» بود و به‌طور سودآوری صدها تن سنگ‌معدن از آن استخراج می‌شد. با توجّه به جنگ بزرگی که اخیراً به پایان رسیده بود، و با توجّه به وجود دومین منبع روی مهم بعد از انگلستان، دو قدرت موظّف شدند تا به‌طور مشترک عملیات استخراج را کنترل کنند...

🖇 متن کامل: آنارشی در آخن

#آخن #مورسنت #آنارکوکاپیتالیسم
#بی‌دولتی #حکومت_مدنی #آزادی
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

28 Oct, 05:30


«نبونعید نظم و قانون را اجرا نمی‌کرد. مردم عادی را به هلاکت کشانید. اشراف را در جنگ به کشتن داد، و سدّ راه بازرگانان گردید.

او [آب یا بذر] را برای کشاورزان کمیاب ساخت. دروگر دیگر آواز آلالا نمی‌خواند. او دیگر گرداگرد زمینش را حصار نمی‌کشد.

اموال مردمان را گرفت، دارایی‌هایشان را تصرّف کرد، [...] را یکسره ویران کرد، اجسادشان در مکانی تاریک باقی ماند و می‌پوسید.

... دیگر در چهره‌ها شادی نمی‌بینی.

خدای نگهبان او با او دشمنی ورزید؛ و او، محبوب سابق خدایان، اکنون به بدبختی‌ها گرفتار آمده است. او برخلاف میل خدایان عملی نامقدّس انجام داد، به چیزی بی‌ارزش اندیشید:

او تمثال خدایی را ساخته بود که پیش از آن هیچ‌کس در این کشور ندیده بود، آن را به معبد وارد کرد، آن را روی یک پایه گذاشت...

نبونعید گفت: «من برای او معبدی خواهم ساخت، جایگاه مقدّسش را خواهم ساخت، خشت اوّل آن را خودم خواهم گذاشت، پایه‌های آن را محکم خواهم کرد، معبدی همچون «اکور» خواهم ساخت. نام آن را اهولهول خواهم گذاشت.

وقتی آن را بسازم، او را بر سر دست می‌برم و در جایگاهش قرار می‌دهم. با این‌حال، تا زمانی‌که به این هدف دست یابم، تا زمانی‌که به خواسته‌ام دست یابیم، همه‌ی جشن‌ها را حذف می‌کنم، حتّی جشن سال نو را نیز متوقّف خواهم کرد!»

به‌لطف شاه شاهان [= خدا] ... کوروش پادشاه جهان است، شاهی که پیروزی‌هایش از روی حقیقت است، شاهی که شاهان همه‌ی کشورها یوغ بندگی او را به گردن نهاده‌اند. در باب نبونعید در لوح سنگی خود [؟] نوشته است که او را در برابر خویش به زانو درآوردم، سرزمین‌های او را فتح کردم و خزائن‌اش را به کشور خود بردم.

کوروش به ساکنان بابل صلح و آرامش بخشید. او نیروهای خود را از اکور دور نگه داشت. گاوهای بزرگی را که با تبر قربانی می‌کرد، گوسفندان زیادی را قربانی می‌کرد، عود می‌گذاشت، نذورات منظّمی که برای پروردگار جهانیان می‌داد، افزایش می‌یافت، همواره خدایان را دعا می‌کرد، بر صورتش سجده می‌کرد. عمل صالح در دل او گرامی است.

او برای بازسازی شهر بابل ایده‌ای در سر داشت و خود کج‌بیل، بیل و سبد آب برداشت و شروع به تکمیل دیوار بابل کرد...

تمثال خدایان بابل، زن و مرد، به جایگاهشان بازگشت، خدایان که نمازخانه‌هایشان را رها کرده بودند، به عمارت‌هایشان بازگرداند. خشم آن‌ها را آرام کرد، ذهن‌شان را آرام کرد، کم‌توانان را به زندگی بازگرداند.

اعمال نبونعید را، کوروش محو کرد و هر آنچه را که نبونعید ساخت، همه‌ی مقدّسات حکومت سلطنتی را، خود کوروش ریشه‌کن کرده است، خاکستر ساختمان‌های سوخته را باد با خود برده است.

تصویر نبونعید را که او پاک کرده بود، در همه‌ی متون مقدّس آن نام پاک شده است. هرچه نبونعید آفریده بود، کوروش به شعله‌های آتش بسوخت.

اکنون دلی شاد به بابلیان داده شده است. زمانی‌که زندان‌ها باز می‌شوند... آزادی به کسانی‌که تحت سیطره‌ی ظلم و ستم بودند باز می‌گردد. همه خوشحالند که او را شاه خود می‌دانند.»

✧ سنگ‌نگاره‌ی آیات نبونعید، موزه‌ی شانی‌اورفه‌ی ترکیه

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

27 Oct, 18:15


📃 چگونه آزادی سوئد را ثروتمند ساخت؛ یک سرگذشت | ✍🏻 یوهان نوربرگ

➣ @Notes_On_Liberty

روزگاری به نظریّه‌های توسعه‌ی اقتصادی علاقه‌مند شدم، زیرا کشوری با درآمد پایین، فقیرتر از کنگو، با امید به زندگی پایین و مرگ‌ومیر نوزادان سه‌برابر بیشتر از متوسّط یک ​​کشور در حال توسعه را مطالعه کرده بودم.

آن کشور کشور خودم، سوئد است -کمتر از ۱۵۰ سال پیش.

در آن زمان سوئد بسیار فقیر و گرسنه بود. زمانی‌که کم‌محصولی غالب شد، نیاکان من در شمال سوئد، در اُنگِرمانلاند، مجبور شدند به‌دلیل کمبود آرد پوست درخت را با آرد نان مخلوط کنند. زندگی در شهرها و شهرستان‌ها آسان‌تر نبود. ازدحام بیش‌ازحد و کمبود خدمات بهداشتی، و دفع زباله هر روز جان افراد را می‌گرفت. در سده‌ی بیستم، یک خانواده‌ی معمولی از طبقه‌ی کارگر سوئد با پنج فرزند مجبور بود در یک اتاق و یک آشپزخانه زندگی کند. بسیاری از مردم نزد خانواده‌های دیگر زندگی می‌کردند. آمار مسکن استکهلم نشان می‌دهد که در سال ۱۹۰۰، ۱۴۰۰ نفر می‌توانستند در ساختمانی متشکّل از ۲۰۰۰ آپارتمان تک‌اتاقه زندگی کنند. جای شگفتی نیست که در چنین شرایطی بیماری شیوع داشته باشد. افراد نه‌تنها به‌دلیل نداشتن وسایل پیشگیری از بارداری، بلکه به‌دلیل این خطر طول عمر کوتاه، فرزندان زیادی داشتند.

چنانکه ویلهلم موبرگ، نویسنده‌ی بزرگ ما، هنگام نوشتن تاریخ مردم سوئد نوشته است: «از همه‌ی ماجراهای شگفت‌انگیز مردم سوئد، هیچ‌یک برجسته‌تر و شگفت‌انگیزتر از این نیست: اینکه از همه‌ی آن تیره‌روزی‌ها جان سالم به در برده‌اند.»

ولی در یک سده همه‌چیز تغییر کرد. سوئد سریع‌ترین توسعه‌ی اقتصادی و اجتماعی را که سوئدی‌ها تا آن زمان تجربه کرده بودند، داشت و یکی از سریع‌ترین توسعه‌هایی بود که جهان به چشم دیده بود. بین سال‌های ۱۸۵۰ و ۱۹۵۰ میانگین ​​درآمد سوئدی‌ها هشت برابر شد، در حالی‌که جمعیّت دو برابر گردید. مرگ‌ومیر نوزادان از ۱۵ به ۲ درصد کاهش یافت و میانگین امید به زندگی، به‌شکل باورنکردنی، ۲۸ سال افزایش یافت. یک ملّت دهقانی فقیر به یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان تبدیل شده بود.

بسیاری از مردم خارج از کشور فکر می‌کنند که این پیروزی حزب سوسیال‌دموکرات سوئد بود، که به‌نوعی راه میانی عالی را پیدا کرد و توانست مالیات، مخارج، و مقرّرات سوئد را در راستای توزیع عادلانه‌تر ثروت -بدون آسیب‌رساندن به ظرفیّت تولیدی آن- مدیریّت کند. بنابراین سوئد -کشور کوچک نُه میلیون نفری در شمال اروپا- به منبع الهام مردم در سراسر جهان تبدیل شد که به توسعه و توزیع تحت رهبری دولت باور پیدا کنند.

ولی این تفسیر اشکال دارد...

🖇 متن کامل: چگونه آزادی سوئد را ثروتمند ساخت؛ یک سرگذشت

#سوئد #آزادی #آزادی_اقتصادی
#بازار_آزاد #کیودنیوس #لیبرالیسم
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

14 Oct, 19:00


از هیتلر پرسیدم: «از آنجاکه برنامه‌ی حزب شما نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که معمولاً سوسیالیسم دانسته می‌شود، چرا خود را ناسیونال‌سوسیالیست می‌دانید؟»

او پاسخ داد: «سوسیالیسم علم برخورد با ثروت اشتراکی است. کمونیسم، سوسیالیسم نیست. مارکسیسم، سوسیالیسم نیست. مارکسی‌ها این اصطلاح را دزدیده‌اند و معنای آن را دگرگون ساخته‌اند. من سوسیالیسم را از سوسیالیست‌ها پس خواهم گرفت.

سوسیالیسم یک نهاد باستانی آریایی-ژرمنی است. اجداد ژرمن ما زمین‌های خاصّی را به‌صورت اشتراکی در اختیار داشتند. آن‌ها ایده‌ی ثروت اشتراکی را پرورش دادند. مارکسیسم حق ندارد خود را با لباس سوسیالیسم عرضه بدارد. سوسیالیسم، برخلاف مارکسیسم، مالکیّت خصوصی را ملغی نمی‌کند. برخلاف مارکسیسم، شخصیّت را نفی نمی‌کند و برخلاف مارکسیسم، میهن‌پرستانه است.

ما می‌توانستیم خود را حزب لیبرال بنامیم، ولی نام ناسیونال‌سوسیالیست برای خود برگزیدیم. ما انترناسیونالیست نیستیم. سوسیالیسم ما ملّی است. ما خواستار تحقّق مطالبات عادلانه‌ی طبقات مولّد به‌دست دولت بر اساس همبستگی نژادی هستیم. از نظر ما دولت و نژاد یکی هستند.»

من ادامه دادم: «فقرات اصلی برنامه‌ی شما چیست؟»

«ما به ذهن سالم در بدن سالم اعتقاد داریم. اگر قرار است روح سالم باشد، بدن سیاسی [=دولت] باید سالم باشد. سلامت اخلاقی و جسمی مترادف هستند.» گفتم: «موسولینی هم همین را به من گفت.» هیتلر ذوق کرد.

وی افزود: «هیچ آدم سالمی مارکسیست نیست. مردان سالم ارزش شخصیّت را می‌شناسند. ما در برابر نیروهای فاجعه‌آفرین و منحط مبارزه می‌کنیم. باواریا نسبتاً سالم است، زیرا کاملاً صنعتی نیست. با این‌حال، تمام آلمان، از جمله بایرن، به‌دلیل کوچکی قلمرو ما محکوم به صنعت‌گرایی فشرده است. اگر می‌خواهیم آلمان را نجات دهیم، باید نظارت کنیم که کشاورزان ما به زمین وفادار بمانند. برای انجام این کار، آن‌ها باید فضایی برای تنفّس و فضایی برای کار داشته باشند.»

«این فضا را از کجا پیدا خواهید کرد؟»

«ما باید مستعمرات خود را حفظ کنیم و باید به سمت شرق توسعه‌ی قلمرو دهیم...»

● مصاحبه‌ی جورج سیلوستر ویرک با هیتلر (۱۹۲۳)

#هیتلر #نازیسم #سوسیالیسم
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

14 Oct, 14:00


📃 چندمنطق‌گرایی یا چندگانه‌انگاری منطقی | ✍🏻 لودویگ فون میزس

➣ @Notes_On_Liberty

نازی‌ها چند‌منطق‌گرایی را ابداع نکردند. آن‌ها تنها نسخه‌ی خاصّ خود را گسترش دادند.

تا میانه‌های سده‌ی نوزدهم هیچ‌کس جرأت نمی‌کرد این واقعیّت را که ساختار منطقی ذهن تغییرناپذیر و بین همه‌ی انسان‌ها مشترک است، انکار کند. همه‌ی روابط متقابل انسانی بر این فرض از ساختار منطقی واحد استوار است. ما تنها به این دلیل که می‌توانیم به چیزی مشترک بین همه‌ی ما، یعنی ساختار منطقی عقل، متوسّل شویم، می‌توانیم با یکدیگر صحبت کنیم. برخی از انسان‌ها می‌توانند عمیق‌تر بیاندیشند و دقیق‌تر از دیگران تأمّل کنند. کسانی هستند که متأسّفانه نمی‌توانند فرآیند استنتاج را در زنجیره‌ی بلند استدلال قیاسی درک کنند. ولی تا آنجاکه انسان قادر به تفکّر و پیروی از یک فرآیند تفکّر استدلال‌محور باشد، همیشه به همان اصول نهایی استدلالی که افراد دیگر به‌کار می‌برند، می‌رسد. افرادی هستند که نمی‌توانند بیشتر از سه بشمارند؛ ولی شمارش آن‌ها تا همان جایی که پیش می‌رود، با شمارش فریدریش گاوس یا پیر سیمون لاپلاس تفاوتی ندارد. هیچ مورّخ یا سیّاحی تا به‌حال درباره‌ی افرادی که الف و غیر الف برایشان یکسان بوده و یا نمی‌توانند تفاوت بین تأیید و نفی را درک کنند، گزارشی به ما نداده است. درست است که هر روز مردم اصول منطقی در استدلال را زیر پا می‌گذارند. ولی هر کس استنباط خود را متبحّرانه بررسی کند، می‌تواند خطاهای خود را کشف کند.

چون همگان این حقایق را تردیدناپذیر می‌دانند، پس وارد بحث می‌شوند؛ آن‌ها با یکدیگر صحبت می‌کنند؛ نامه و کتاب می‌نویسند؛ سعی در اثبات یا رد دارند. اگر این‌طور نبود، همکاری اجتماعی و فکری بین ابناء بشر غیرممکن بود. ذهن ما حتّی نمی‌تواند به‌طور پیوسته جهانی متشکّل از انسان‌هایی با ساختارهای منطقی متفاوت یا ساختار منطقی متفاوت با خودمان را تصوّر کند.

با این‌حال، در طول سده‌ی نوزدهم، این واقعیّت غیرقابل انکار مورد اعتراض قرار گرفت. مارکس و مارکسیست‌ها، از جمله «فیلسوف پرولتری»، پیتر یوزف دیتسگن، می‌گفتند که جایگاه طبقاتی انسان اندیشه‌ی او را معیّن و مشخّص می‌کند...

🖇 متن کامل: چندمنطق‌گرایی یا چندگانه‌انگاری منطقی

#چندمنطق‌گرایی #مارکسیسم
#منطق #نازیسم #بومی‌سازی
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

02 Oct, 12:00


🤡 اندر احوالات لیبرال خودخوانده‌ی وطنی (اصلاح‌طالب سابق، لیبرال‌تر از روتبارد) پیش از انتخابات.

#پست_موقت

On Liberty | درباره‌ی آزادی

27 Sep, 17:30


֎ اگر به‌عنوان «دیکتاتور» یک کشور منصوب شوید، چه خواهید کرد؟

On Liberty | درباره‌ی آزادی

26 Sep, 18:45


«مبارزه با کمونیسم قابل تحسین است؛ ولی نظام شوروی را تنها منبع کمونیسم قلمداد کردن، گمراهی و افتادن در چاه است. عباراتی مانند کمونیسم، سوسیالیسم، فابیانیسم، دولت رفاه، نازیسم، فاشیسم، مداخله‌گرایی دولتی، برابری‌طلبی، اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده، نیو دیل، معامله‌ی منصفانه (فیر دیل)، جمهوری‌خواهی نوین، صرفاً برچسب‌های متفاوت برای موردی یکسان هستند. ایدئولوژی یک مفهوم اعتقادی، یک شیوه‌ی تفکر، مجموعه‌ای از باورها است. برچسب‌های یادشده را بررسی کنید، و خواهید فهمید که سنگ‌بنای همگی باوری مشترک است: نیروی پلیس -حکومت- باید کنش‌های خلاقانه و سازنده‌ی مردم را کنترل کند. هر یک از این برچسب‌ها، بدون استثنا، نشان‌دهنده‌ی فلسفه‌ای است که با بازار آزاد، مالکیت خصوصی، و حکومت محدود مخالف است.»

❈ لئونارد ادوارد رید، عناصر رهبری آزادی‌خواهانه
➣ @Notes_On_Liberty