On Liberty | درباره‌ی آزادی @notes_on_liberty Channel on Telegram

On Liberty | درباره‌ی آزادی

@notes_on_liberty


مهم‌ترین پی‌آمد حکومت قانون آزادی همه‌ی شهروندانِ برابر و تأمین آزادی‌های آنان است. تا زمانی‌که شالوده‌ی این نظامِ آزادی، و نهادهایی که آزادی شهروندان برابر را تضمین می‌کنند، استوار نشده باشد، هیچ پیشرفت مادّی صورت نخواهد گرفت.

On Liberty | درباره‌ی آزادی (Persian)

در کانال تلگرام notes_on_liberty با عنوان On Liberty | درباره‌ی آزادی، شما با مفاهیم و ارزش‌های آزادی آشنا خواهید شد. این کانال به بررسی اهمیت حفظ آزادی همه‌ی شهروندان و تأمین حقوق آنان می‌پردازد. مطالب منتشر شده در این کانال به بررسی نقش حکومت قانونی در آزادی شهروندان و اهمیت نهادهایی که این آزادی را تامین می‌کنند، می‌پردازد. اگر به فهم بهتر مباحث مربوط به آزادی افراد و ارزش حقوق شهروندی علاقه‌مندید، این کانال مناسب برای شماست. پیوستن به این کانال به شما کمک خواهد کرد تا نگاهی عمیق‌تر به مفهوم آزادی داشته باشید و از اهمیت حفظ و توسعه آزادی در جامعه آگاه شوید.

On Liberty | درباره‌ی آزادی

14 Feb, 13:30


📃 لیبرتارین‌های متقدم مخالف حق رأی همگانی بودند | ✍🏻 رایان مک‌مکن

➣ @Notes_On_Liberty

مسئله‌ی تعیین معیاری برای مشارکت سیاسی در انتخابات، مسئله‌ی رایجی در میان لیبرتارین‌های متقدّم -افرادی که پیس از سده‌ی بیستم «لیبرال» نامیده می‌شدند- بود. این لیبرتارین‌ها با قدرت دولتی مخالف بودند و از مالکیّت خصوصی حمایت می‌کردند و همچنین می‌خواستند گستره‌ی رأی‌دهندگان را افزایش دهند. با این‌حال، حتّی این اصلاح‌طلبان رادیکال هم این را درک می‌کردند که اجازه‌ی شرکت در انتخابات به همگان بدون درنظرگرفتن اینکه «پوست در بازی» دارند یا نه، حماقت است. احتیاط حکم می‌کرد که مشارکت‌کنندگان سیاسی باید به نحوی از انحاء در جامعه سرمایه‌گذاری کنند.

این امر مشکل جدیدی را به‌وجود آورد: چگونه می‌توانیم میزان دلبستگی یک فرد به جامعه را اندازه‌گیری کنیم؟ از نظر تاریخی، این دلبستگی بر اساس مالیات و دارایی سنجیده می‌شد. با این‌حال، ممکن است هنگام درنظرگرفتن مشکل تابعیّت برای مهاجران، نیاز به معیارهای دیگری نیز باشد. در هر صورت، مسئله‌ی مشارکت سیاسی از روزگار اصلاح‌طلبان لیبرتارین تغییر اساسی نکرده است.

لاک و همترازخواهان: حق رأی مالیات‌دهندگان

مورای روتبارد همترازخواهان انگلیسی سده‌ی هفدهم را «نخستین جنبش توده‌ای لیبرتارین خودآگاه جهان» نامید. آن‌ها مخالف سرسخت مطلق‌گرایی سلطنتی و اقتدارگرایی کرامولی، که پس از آن به‌وجود آمد، بودند. آن‌ها با مرکانتیلیسم مخالفت ورزیدند، از تجارت آزاد حمایت کردند و به‌دنبال گسترش حقّ رأی بودند. از سوی دیگر، آن‌ها همچنین به حقّ رأی محدود اعتقاد داشتند.

امروزه بحث‌هایی در میان مورّخان وجود دارد که همترازخواهان محدودیّت این حقّ رأی را تا چه حد می‌دانستند. رالف رایکوِ تاریخ‌نگار، بیان می‌دارد که همترازخواهان «محصول عادّی لیبرالیسم بورژوایی بودند و در واقع از محدود کردن حقّ رأی به کسانی که مالیات می‌پرداختند، دفاع می‌کردند.»...

🖇 متن کامل: لیبرتارین‌های متقدم مخالف حق رأی همگانی بودند

#لیبرالیسم #لیبرتاریانیسم
#حق_رای #همترازخواهان
#جان_لاک #مونتسکیو
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

10 Feb, 17:05


منقول است که توکویل اندکی پیش از انقلاب ۱۸۴۸ در مجلس نمایندگان فرانسه گوش به زمین چسبانده و گفته بود: صدای پای انقلاب به گوش می‌رسد. امروز نیز اگر عاقلی گوش به زمین بچسباند، صدای پای سوسیالیسمِ بیشتر را، که رخت اپوزیسیون بر تن کرده، آشکارا می‌شنود. در واقع، محلّ اختلاف جمهوری سوسیالیستی حاکم بر ایران و اپوزیسیونش، مسئله‌ی قدرت است؛ چه کسی باید قدرت داشته باشد تا سیاست‌های سوسیالیستی را اجرا کند؟ خصومت و مقابله‌ای با اصل سوسیالیسم و اقتصاد دولتی در میان گفته‌ها و نوشته‌های اپوزیسیون به چشم نمی‌خورد، و نه‌تنها این، که وعده‌های رفاهی آنان با وعده‌های رژیم سوسیالیستی کنونی در رقابتی تنگاتنگ به سر می‌برند.

با افزایش تدریجی گرایش به لیبرتاریانیسم (لیبرالیسم کلاسیک) و آزادی اقتصادی در میان بخشی از مردم، سوسیالیست‌های در قدرت و سوسیالیست‌های بی‌قدرت به جوش و خروش آمده، ترسان و حیران متّحداً کمر همّت به نبرد با آن بسته‌اند. طایفه‌ی «چپ‌گراتر از چپ‌ها» نیز پس از تلاش‌های ناموفّق برای چسباندن خود به لیبرالیسم و سرمایه‌داری، «عداوت خود ظاهر کرد» و به «اتّحاد مقدّس» برای نبرد با آزادی پیوست.

سوسیال‌دموکرات قصّه هم به پیروی از اسلاف سوسیالیست‌اش سالاد کلماتی ردیف کرده تا همان سخنان احمقانه‌ای را بگوید که کارلایل بیش از یک سده پیش گفته بود: اقتصاد علم نیست! به همین ترتیب، دلایل و شواهد علمی برای زمین‌تخت‌گرایان نیز علم نیست و نیروی جاذبه چیزی جز سخنان پوچ و بیهوده نمی‌تواند بود. (در اینجا به نادانی‌اش در باب ریشه‌های لیبرالیسم نمی‌پردازم.)

اگر تقابل سوسیالیست‌ها (با هر پیشوند و پسوندی اعمّ از سوسیال‌دموکرات، سوسیالیست لیبرتارین، سوسیالیسم سبز، نئوسوسیالیسم) با بازار آزاد را عناد با خود آزادی ندانیم، در بهترین حالت می‌توان آن را ناشی از عدم درک زنجیره استدلال‌های منطقی علم اقتصاد و نادانی نسبت به شیوه‌ی کار اقتصاد دانست. اجزای اقتصاد به شکل منفرد و مجزّا از هم کار نمی‌کنند. بلکه بازار آزاد شبکه‌ای از کنش‌هاست که بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند، سیگنال‌هایی را ارسال می‌کنند، که بر محاسبات و شیوه‌های تولید اثر می‌گذارد و هر مداخله‌ای در این ساختار به‌معنی ایجاد اختلال و عواقب زیان‌بار دیگر است.

اعتراض لیبرال‌ها به مداخلات حکومت، ناشی از خودخواهی و منفعت‌طلبی ایشان یا دشمن با اقشار کم‌درآمد و فقیر نیست، بلکه مخالفت با ریشه‌های فقر و عوامل به‌وجودآورنده‌ی آن است. تنها چیزی که وضعیّت مادی آدمیان را بهبود می‌بخشد انباشت سرمایه، سرمایه‌گذاری بیشتر و تولید کالاست؛ و هزینه‌ها و مداخله‌های حکومت دقیقاً همان چیزی‌ست که روند تشکیل سرمایه و سرمایه‌گذاری بیشتر را مختل می‌کند و، در نهایت، به فروپاشی کلّ اقتصاد و فقر عمومی می‌انجامد؛ زیرا هر مداخله‌ای مداخله‌ی بیشتری را می‌طلبد و کمتر دولتی به میل خود دست از مداخله‌گرایی می‌کشد.

در اقتصاد، یعنی در جهان واقع، کالای رایگان وجود ندارد. هر پروژه‌ی دولتی نیاز به هزینه‌هایی دارد که از طریق مالیات‌ستانی تأمین می‌شود. مالیات‌های مستقیم، غیرمستقیم، و مالیات تورّمی. برخلاف مغالطات کینزی، تأمین هزینه‌های چنین پروژه‌هایی نه‌تنها رفاه عمومی را ارتقا نمی‌دهد بلکه سخت به آن آسیب می‌زند. زیرا مالیات‌های تصاعدی انگیزه‌ی کار و تولید را در بین قشر مولّد جامعه از بین می‌برد و در نتیجه به کاهش درآمد مالیاتی دولت منجر شده و دولت را ناچار به توسّل به تأمین مالی از طریق خلق تورّم می‌کند. خلق تورّم نیز وضعیّت را بهبود نمی‌بخشد بلکه گرهی بر گره قبلی میافزاید. این بار، انباشت سرمایه و تولید کاهش نمی‌یابد، بلکه سرمایه به‌کلّی نابود شده یا فرار می‌کند و تولید اگر با مداخلات دیگر (واضحاً تثبیت قیمت) از بین نرود، پیامد تورّم را با کاهش کیفیّت بازتاب می‌دهد.

بررسی پیامد مداخلات دولت، تورّم، و شکست دولت‌ها در ارائه‌ی خدمات، و کیفیّت خدمات دولتی در این مختصر نگنجد و ارجاع به مطالب بسیاری که درباره‌ی موضوعات یادشده در این کانال منتشر شده، تکافو می‌کند؛ «و بر مردمان واجب است که در کسب علم کوشند و فهم را در آن معتبر دارند که طلب علم و ساختن توشه‌ی آخرت از مهمات است، و زنده را از دانش و کردار نیک چاره نیست و نیز نور ادب دل را روشن کند و داروی تجربت مردم را از هلاک جهل برهاند...»

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

10 Feb, 17:05


«نظریّه‌های اقتصادی که آموزه‌ی لیبرال بر آن‌ها استوار است، انکارناپذیرند. بیش از صدوپنجاه سال تلاش‌های مذبوحانه برای ردّ آموزه‌های آنچه که یکی از بزرگ‌ترین پیشگامان توتالیتاریسم و ​​نازیسم، کارلایل، «علم ملال‌انگیز» می‌نامید، به‌طرز تأسّف‌باری شکست خوردند. همه‌ی این خوداقتصاددان‌پنداران نتوانستند خدشه‌ای بر پیکر نظریّه‌ی ریکاردویی تجارت خارجی یا آموزه‌های مربوط به تأثیرات دخالت حکومت در اقتصاد بازار بیاندازند. هیچ‌کس در تلاش برای ردّ این واقعیّت که هیچ محاسبه‌ی اقتصادی در نظام سوسیالیستی امکان‌پذیر نیست، توفیق نیافت. این گزاره را، که در اقتصاد بازار هیچ تعارضی بین منافع درست‌درک‌شده وجود ندارد، نمی‌توان رد کرد.» (میزس، حکومت قادرمطلق)

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

08 Feb, 14:30


📃 محور شرارت؛ بدترین رؤسای جمهور آمریکا | ✍🏻 توماس دی‌لورنزو

➣ @Notes_On_Liberty

بنیاد پژوهشی کالج سییِنا، انجمن علوم سیاسی آمریکا و سی-سپن، همگی رتبه‌بندی رؤسای جمهور آمریکا توسّط مورّخان «جریان اصلی»، دانشمندان علوم سیاسی، و دیگر «کارشناسان ریاست‌جمهوری» را منتشر می‌کنند. آبراهام لینکلن و فرانکلین دی. روزولت معمولاً در جایگاه اوّل و دوم قرار می‌گیرند، ولی گاهی اوقات جورج واشینگتن در رتبه‌ی دوم قرار می‌گیرد. در چند سال گذشته، دونالد ترامپ، با اختلاف از همه، رتبه‌ی آخر را به خود اختصاص داده، در حالی‌که جو بایدن رتبه‌ی قابل‌احترام ۱۳ یا ۱۴ را کسب کرده است.

سالیان متمادی وودرو ویلسون رتبه‌ی بسیار بالایی داشت، برای مثال، ششمین رتبه‌ی سییِنا در سال ۱۹۸۲. به‌تازگی پس از اینکه «کارشناسان ریاست‌جمهوری» ظاهراً متوجّه شدند که او ارتش ایالات متّحده را جداسازی نژادی کرده، او به محدوده‌ی ۱۳-۱۴ سقوط کرد.

ایوان اِلند در کتاب خود «بازتراشی راشمور: رتبه‌بندی رؤسای جمهور بر اساس صلح، رونق، و آزادی»، رؤسای جمهور را بر اساس میزان محافظت از جان، آزادی و دارایی رتبه‌بندی کرده است. رتبه‌ی اوّل به جان تایلر، معاون جفرسونی ویرجینیایی رسید که با مرگ ناگهانی رئیس‌جمهور ویلیام هنری هریسون در سال ۱۸۴۱ رئیس‌جمهور شد. طبیعتاً، تایلر از نظر کارشناسان «جریان اصلی» ریاست جمهوری، همانند دیگر رؤسای جمهور آزادی‌خواه‌تر مانند گروور کلیولند و مارتین ون بورن، در رتبه‌ی آخر قرار دارد. اکثر آمریکایی‌های امروزی احتمالاً هرگز نام جان تایلر را نشنیده‌اند.

در واقع، لینکلن، روزولت، و ویلسون بدترین رؤسای جمهور آمریکا بودند، زیرا تمایل مشترکشان به دیکتاتوری، فساد، بی‌قانونی، حمله به آزادی‌های تضمین‌شده در قانون اساسی، جنگ‌افروزی و زندانی‌کردن دگراندیشان و مخالفان سیاسی و نیز سوسیالیسم، فاشیسم اقتصادی، و مداخله‌گرایی احمقانه‌ی حکومت بود...

🖇 متن کامل: محور شرارت؛ بدترین رؤسای جمهور آمریکا

#لینکلن #ویلسون #روزولت
#سوسیالیسم #فاشیسم
#آمریکا #محور_شرارت
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

07 Feb, 15:30


🏘 شهر آزاد فرانکفورت (۱۳۷۲-۱۸۶۶)

مهم‌ترین ارز در شهر آزاد فرانکفورت، گیلدر، معادل ۹٫۵ گرم نقره‌ی خالص بود. ارتش شهر آزاد گردانی ۷۰۰ نفره به فرماندهی یک سرهنگ را شامل می‌شد. نیروهای این گردان را مزدوران اهل جنوب آلمان تشکیل می‌دادند. فرانکفورت طی دورانی که «شهر آزاد» حساب می‌شد... به یکی از مراکز عمده‌ی تجارت و امور مالی در اروپا تبدیل شد. مهم‌ترین مرکز بانکداری در فرانکفورت متعلق به خانواده‌ی روتشیلد بود... تنها بانکی که با این بانک قابل قیاس بود، بانک بتمان متعلق به مسیحیان بود. هر دو این بانک‌ها بر تجارت اوراق قرضه‌ی کشورهای مختلف اروپایی تسلط داشتند. موقعیت ممتاز شهر سبب شد تا به مرکز ترابری تبدیل شود. در سال ۱۸۳۲، بریتانیا و فرانکفورت قراردادی را امضا کردند که بر اساس آن تجارت آزاد و دریانوردی مجاز دانسته می‌شد. این شهر نقشی پیشرو در توسعه‌ی شبکه‌ی راه‌آهن آلمان داشت. همه‌ی بانکداران فرانکفورت از این ابتکار حمایت کردند... شهر آزاد پس اصلاحات سیاسی و قضایی و گسترش حق رأی، و کشمکش‌ها، دچار نابسامانی گردید و سرانجام توسط پروس تسخیر شد.

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

06 Feb, 14:30


📃 در دفاع از بنیادگرایی بازار آزاد | ✍🏻 پاتریک کارول

➣ @Notes_On_Liberty

بسیاری از مردم نخستین بار در درس مطالعات اجتماعی، سپس در مقاطع بالاتر، در دبیرستان، با علم اقتصاد آشنا می‌شوند. برای آشناکردن دانش‌آموزان با موضوع، آموزگار توضیح می‌دهد که سه رویکرد اصلی در اقتصاد وجود دارد که یک کشور می‌تواند اتّخاذ کند: سوسیالیسم، سرمایه‌داری، یا نظام میانی که «اقتصاد مختلط» نام می‌گیرد.

سپس آموزگار به توضیح محاسن و معایب هر نظام می‌پردازد. از آنجاکه آموزگار معمولاً مغرضانه عمل می‌کند و جهت‌گیری دارد، پس ناگزیر یکی از گزینه‌ها مطلوب‌ترین گزینه معرّفی می‌شود. در تجربه‌ی خودم از این درس -و من گمان می‌کنم که تجربه‌ی خیلی‌ها چنین بوده است- «اقتصاد مختلط» به‌عنوان کم‌ضررترین گزینه در نظر گرفته می‌شود. افراط با سوءظن نگریسته می‌شد؛ راه میانی بهترین‌های هر دو نظام را در خود جای می‌داد و از افراط سرمایه‌داری ناب یا سوسیالیسم پرهیز می‌کرد.

با نگاهی به چشم‌انداز سیاسی امروز، روشن است که این موقعیّت «میانی» محبوب‌ترین موضع دانسته می‌شود. می‌دانیم که سرمایه‌داری و سوسیالیسم هر دو وقتی به حدّ افراط کشیده می‌شوند، مشکلات جدّی به‌وجود می‌آورند. ولی این رویکرد به‌ظاهر مبتنی بر عقل سلیم مسئله را از چند جهت مهم اشتباه می‌فهمد.

افسانه‌ی «اقتصاد مختلط»

نخستین مسئله درباره‌ی راه میانی این است که واقعاً چیزی به نام اقتصاد «مختلط» وجود ندارد. همان‌طور که لودویگ فون میزس در اثر بزرگ خود، کنش انسانی، توضیح می‌دهد، اقتصاد بازار و اقتصاد سوسیالیستی از نظر فنّی کاملاً منحصربه‌فردند، بنابراین اختلاط آن‌ها، حتّی در عالم نظر، غیرممکن است...

🖇 متن کامل: در دفاع از بنیادگرایی بازار آزاد

#اقتصاد #اقتصاد_مختلط
#سوسیالیسم #مداخله‌گرایی
#بازار_آزاد #سرمایه‌داری
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

23 Jan, 13:15


🏝 پروسپرا (Próspera) به‌عنوان یک شهر آزاد، با هدف ایجاد رشد اقتصادی و کمک به خروج هندوراس از فقر تأسیس شد. پروسپرا براساس الگوی بازار آزاد، و رها از بند مقررات هندوراس، در قطعه‌زمینی ۵۸ هکتاری شکل گرفت. وسعت این شهر اکنون ۴ کیلومتر مربع و روبه‌افزایش است. شهر مشاغل داخلی هندوراس و سرمایه‌های بین‌المللی را به خود جذب کرده است؛ شرکت‌های دارویی، کارخانه صنایع چوبی، و سرمایه‌های مالی ثروتمندانی همچون پیتر تیل (پی‌پَل) و مارک اندریسن (نت‌اسکیپ). یک درصد مالیات بر کسب‌وکارها، پنج درصد مالیات بر درآمد، دو و نیم درصد مالیات بر فروش. بیت‌کوین پول قانونی این شهر است. اخیراً دولت هندوراس سعی در پرونده‌سازی و منحل کردن این شهر داشته است.

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

22 Jan, 12:30


📃 سوسیالیست‌ها و پیشوا: مسابقه‌ای جهنم‌ساز | ✍🏻 پائولو فریرا

➣ @Notes_On_Liberty

اخیراً داستان شوروی را تماشا کردم، مستندی که به بررسی شرارت‌های سوسیالیسم شوروی و شباهت‌های چشمگیر آن‌ها با نازیسم می‌پردازد و همکاری آن‌ها را برجسته می‌کند: اقتصاد متمرکز، افسران گشتاپو که تکنیک‌های شکنجه‌ی توسعه‌یافته‌ی ان‌.کا.و.ده (NKVD) را آموزش دیده بودند، و صادرات غلّات، نفت، سنگ‌آهن و دیگر منابع حیاتی برای جنگ توسّط شوروی به آلمان.

این باعث شد بیاندیشم: چه گروه‌های سوسیالیست دیگری روابط رسمی و کاری با نازی‌ها را حفظ کردند؟ با کاوشی ژرف‌تر، فهرستی غیرجامع از سوسیالیست‌های اروپایی تهیّه کردم؛ کسانی‌که با نازی‌ها برای نیل به لبنسراوم (Lebensraum) همکاری می‌کردند. انترناسیونالیست‌های واقعی!

در فضای نزاکت سیاسی، جوانان مفتخرانه نفرت جاهلانه‌ی خود از «فاشیسم» را در تجلیل از سوسیالیسم نمایان می‌سازند، و این‌ها همان افرادی هستند که احتمالاً هیتلر و جنبش او را هیولا نمی‌دانستند، بلکه آنان را به‌عنوان افرادی روشنفکر و مترقی می‌نگریستند.

سوسیال‌دموکرات‌های سوئد

سوسیال‌دموکرات‌ها، که در اصل مارکسیست بودند، یک‌سری از سیاست‌های عمومی را به اجرا درآوردند، دولت رفاه را ایجاد کرده و گسترش دادند، حقوق کارگران را توسعه دادند (موافقتنامه‌ی سلتشوبدن برای هماهنگ‌کردن تضاد بین کار و سرمایه، به حدّاقل‌رساندن خطر اعتصاب و تعطیلی)، و راه‌حل‌های کینزی برای کاهش بیکاری را با افزایش هزینه‌های عمومی به‌کار گرفتند. در سال ۱۹۳۴ به کشاورزی یارانه پرداخت شد و در برابر رقابت خارجی از آن حمایت گردید، و دولت با تنزّل ارزش کرون برای تقویّت صنایع داخلی و جلوگیری از واردات، بر اقتصاد تأثیر گذاشت -متعاقباً قدرت خرید کاهش یافت، و محصولات با کیفیّت پایین‌تر در بازار داخلی پدیدار گشت. این سیاست‌ها از سال ۱۹۳۳ به بعد در آلمان تقلید شد...

🖇 متن کامل: سوسیالیست‌ها و پیشوا: مسابقه‌ای جهنم‌ساز

#نازیسم #سوسیالیسم #هیتلر
#فاشیسم #سوسیال‌دموکراسی
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

18 Jan, 12:16


اما قضاة سه طایفه‌اند چنانک خواجه می‌فرماید: «القضاه ثلث قاضیان فی‌النار و قاض فی‌الجنه». فرمود قاضیان سه‌اند: دو در دوزخ‌اند و یکی در بهشت.

آن دو که در دوزخ‌اند یکی آن است که به علم قضا جاهل باشد و از سر جهل و هوا و میل نفس قضا کند. دوم آن که به علم قضا عالم بود، اما به علم کار نکند؛ به جهل و هوا کار کند و میل و محابا کند و جانب خلق بر جانب خدای ترجیح نهد، و رشوت ستاند...، و نیابت‌ها در ولایت به مال و رشوت دهد، و خدمتکاران را مستولی کند تا رشوت‌ها ستانند و در ابطال حقوق کوشند، و در اموال مواریث و ایتام تصرف فاسد کنند، و تزویرات بردارند، و باطل‌ها را به حق فرانمایند، و حق را بپوشانند و باطل کنند و امثال این. چنان‌که تصرف در اوقاف به ناواجب نمایند، و مناصب و مساجد و مدارس و خانقاهات به علت‌ها و غرض‌ها و رشوت‌ها به نااهلان و مستأکله دهند، و تقویت اهل دین نکنند و کار احتساب و امر معروف و نهی منتکر مهمل گذارند، و آنچه به ابواب‌البر [= موقوفه] تعلق دارد که بر قاضی واجب بود غمخوارگی آن کردن، ضایع گذارند، این جمله آن است که بدان مستوجب دوزخ گردند.

و اما آن قاضی که در بهشت است مگر اشارت بدان است که خود در بهشت قاضی است و الّا آنکه در دنیا قاضی باشد رعایت این حقوق بر وجه خویش کجا تواند کرد؟ خواجه علیه‌السلام از این‌جا فرمود «من جعل قاضیا فقد ذبح بغیر سکین.» [هر كه به كار قضاوت گماشته شود، بدون كارد سر بريده شده است].

تا این ضعیف در بلاد جهان شرق و غرب قرب سی‌سال است تا می‌گردد هیچ قاضی نیافت که از این آفات مبرا و مصون بود الا ماشاءالله.


● نجم‌الدین رازی، مرصادالعباد

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

17 Jan, 11:34


دو چیز را در ایران پایان نباشد: اول، حمله به محمد نوری‌زاد در زندان و وخامت حال وی و عدم رسیدگی پزشکی، دوم، جان حسین رونقی در خطر است. و بدترین چیز در ایران این است که همیشه عده‌ی کثیری این دو جمله را باور می‌کنند!

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

08 Jan, 13:30


🎞 سوسیالیست‌ها وقتی یه کارآفرین و فرد موفق می‌بینند:

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

06 Jan, 12:30


📃 حقیقت گلادیاتور | ✍🏻 لارینس دبلیو. رید

➣ @Notes_On_Liberty

حماسه‌ی برنده‌ی اسکار ریدلی اسکات، گلادیاتور، تا حدّی تخیّلی است، ولی بخشی که تخیّلی نیست، باید یادآور برخی از درس‌های مهمّ از یکی از بزرگترین تمدّن‌های تاریخ باشد.

در تاریخ واقعی، هیچ سردار رمی به‌نام ماکسیموس (با بازی راسل کرو) وجود نداشت، که امپراتور مارکوس اورلیوس او را به پسر خود ترجیح داده و جانشین خود کند. ولی تصویر فیلم از انحطاط عمومی و فسادی که در واپسن روزهای امپراتوری رم نمایان شد، تصویری دقیق بود.

افزون بر این، شواهد قوی وجود دارد که ریشه‌ی انحطاط رم، فاصله‌گرفتن ایده‌ها و نگرش‌ها از احترام به جان، مالکیّت، سرمایه‌گذاری آزاد و حکومت نمایندگی، به سمت دولت رفاه بازتوزیعی بود.

آنگاه که رمیان مسئولیّت شخصی و خوداتّکایی را کنار نهادند و رسم رأی‌دادن به منافع خود را آغاز کردند، دست در جیب دیگران گذاشتند و به تولیدکنندگان و ثروت آن‌ها حسادت و طمع ورزیدند، چنین قاعده‌ای را رقم زدند: «هنگامی‌که مردمان خودمختار، به حکومت خود این قدرت را اعطا کنند که از برخی بگیرد و به دیگران بدهد، این روند تا لخت‌کردن آخرین مالیات‌دهنده ادامه می‌یابد.»

🖇 متن کامل: حقیقت گلادیاتور

#اقتصاد #تاریخ #رم
#دولت_رفاه #انحطاط
#مقررات‌گذاری #تورم
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

01 Jan, 19:30


◆ هر انسانی حق دارد که نیازهای خود را تأمین کند، به امور خود رسیدگی کند، و در جست‌وجوی خوشبختی خود باشد.

◆ همان‌طور که حفظ مالکیّت مایه‌ی سعادت ملّی است؛ هرکس که مالکیّت را نقض کند یا آن را خرد کند یا به خطر بیاندازد دشمن کشورش است.

◆ وقتی حاکم خیال می‌کند که او برای مردم ساخته نشده، بلکه مردم برای او ساخته شده‌اند؛ وقتی خیال می‌کند که او برای آن‌ها فرمان نمی‌راند، بلکه برای خودش حکومت می‌کند... پس بر هر کاری که مردم برای حفظ خود و حقوق خود انجام می‌دهند، نام فتنه و عصیان می‌گذارد.

◆ هر کشاورزی، حکومت خوب و بد را از آثار آن می‌شناسد؛ او می‌داند که آیا ثمره‌ی دست‌رنجش مال خودش است یا خیر، و آیا در آرامش و امنیّت از آن بهره می‌برد یا نه.

◆ دو قانون بزرگ جامعه‌ بشری، که همگان اصول و وظایف خود را از آن‌جا می‌گیرند، قانون انصاف و صیانت از نفس است: اوّلی مبیّن آن است همه‌ی انسان‌ها به‌طور یکسان ملزمند که به یکدیگر آسیب نرسانند؛ قانون دوم می‌گوید همه‌ی افراد حق دارند از خود دفاع کنند.

◆ بنابراین حکومت نمی‌تواند قدرتی داشته باشد، مگر آنچه که مردم قادرند به آن بدهند... و هیچ‌کس نمی‌تواند چیزی را که مال خودش نیست به دیگری بدهد.

◆ و هیچ انسانی در حالت طبیعی قدرت آن را ندارد که جان دیگری را بگیرد، مگر در دفاع از خود، یا از مال خود، یعنی از مالکیت خود. پس، آدمی، این قدرت [سلب حیات] را که هیچ انسانی ندارد، نمی‌تواند به دیگری منتقل کند.

● گزیده‌ای از نامه‌های کاتو، جان ترنچارد و توماس گوردون

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

31 Dec, 12:30


📃 تمام ایرانی‌نژاد... همیشه درصدد این است که بیرق پادشاه مملکت بالای همە‌ی بیرق‌ها باشد

➣ @Notes_On_Liberty

در میانه‌ی درگیری محمدعلی شاه قاجار و مخالفان، میرزا علی آقا ثقّةالاسلام تبریزی، در دفاع از مشروطیّت و سلطنت ایران به نگارش «عریضه‌ی مشروطه‌طلبان از زبان مشروطه‌ی بی‌زبان»، مشهور به «رساله‌ی لالان»، همّت گماشت و عقاید خود را در زمینه‌ی آزادی، سلطنت، مشروطیّت و میهن‌پرستی در آن مشروح ساخت. تصویر میرزا علی آقا تبریزی، تصویری فردی میانه‌روست که، برعکس آشوبگرانی همچون حیدر عمواوغلی که با اعمال تروریستی در پی حذف شاه بودند و «بنای خودسری گذاشتند [و] خواستند دین و دولت را از میان ببرند»، صلاح مملکت را در بقای سلطنتِ آن شاه و تحت الطاف و استرحام وی می‌دانست. رساله‌ی لالان همچنین دربردارنده‌ی نکاتی در باب سامان سیاسی بلاد مسلمین در عصر غیبت، جدایی دو قلمرو معنویّت و جسمانیّت، و ردّ عقاید امّت‌گرایانه‌ی رواج‌یافته در آن عصر است. آنچه در پی می‌آید گوشه‌هایی از این رساله به‌قلم ثقّةالاسلام است:

ملّت چه می‌خواهد؟
ملّت دو چیز می‌خواهد؛ یکی، حفظ سلطنت و شوکت اسلام و مذهب جعفری؛ و دیگری، بقای مُلک ایران بر ایرانیان. یعنی سلطنت ایران دو جنبه دارد: یکی، جنبە‌ی سلطنت اسلامیّت و مذهب، دیگری، جنبەی تاجداری ملک کیان. اوّلی به‌لحاظ روحانیّت و داخل معنویّت است. دومی به‌ملاحظەی جسمانیّت و داخل مادیّات و فعلاً این هر دو عنوان، در یک هیکل جمع است که آن را سلطنت اسلام و ایران نامند.

در عنوان اوّلی، کافّە‌ی مسلمین عموماً و شیعه‌مذهب خصوصاً، متّحدالرّأی و متّفق‌الفکر و در این مسئله، فرقی میان مسلمین ایران و دیگر ممالک روی زمین نیست و به عبارت اُخری، سیصد میلیان مسلِم، همه طالب تشیید سلطنت اسلام و اجرای احکام آن است...

...

در امر دوم که سلطنت خاک ایران و تاجداری مملکت کیان است، تمام ایرانی‌نژاد، هرجا باشد و هر مذهب داشته باشد به حکم اینکه فرزند این مادر است سعی‌اش در حراست وطن و استقلال عزّت و ثروت وطن است و همیشه درصدد این است که بیرق پادشاه مملکتش بالای همه‌ی بیرق‌ها و حکمش مافوق حکم‌ها باشد و رعیت خود را چنان نگهداری کند که محسود دیگران باشد و درخت همایون سلطنت چنان تناور و بارور گردد که همه‌ی مظلومين و ملهوفین و دلسوختگان از اقطار عالم پناه به درگاهش آورند...

🖇 متن کامل: تمام ایرانی‌نژاد... همیشه درصدد این است که بیرق پادشاه مملکت بالای همە‌ی بیرق‌ها باشد

#ثقةالاسلام #تاریخ
#مشروطیت #قاجار
#پادشاهی #ایران
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

27 Dec, 09:30


🥙 طبق تحقیقات اخیر، رژیم غذایی گیاهخواران به طور متوسط شامل میزان بیشتری از غذاهای بسیار فرآوری شده در مقایسه با رژیم غذایی افراد گوشتخوار است.

یک تیم تحقیقاتی مشترک از امپریال کالج لندن و آژانس بین‌المللی تحقیقات سرطان در فرانسه، در مطالعه‌ای گسترده بر روی 200,000 نفر در بریتانیا به یافته‌ای جالب دست یافته‌اند. این مطالعه نشان می‌دهد که افراد گیاهخوار، به ویژه وگان‌ها، به طور متوسط 1.3 درصد بیشتر از افرادی که گوشت  مصرف می‌کنند، از غذاهای فوق‌ فرآوری‌شده استفاده می‌کنند.

در سال‌های اخیر، گرایش به سمت رژیم‌های غذایی گیاهی به دلایل مختلفی از جمله نگرانی‌های بهداشتی، اخلاقی و اقتصادی افزایش یافته است. با این حال، نتایج این تحقیق نشان می‌دهد که صرفا جایگزینی گوشت با محصولات گیاهی لزوماً به معنای داشتن یک رژیم غذایی سالم‌تر نیست.

محققان دریافتند که اگرچه گیاهخواران مقدار قابل توجهی میوه، آجیل و سبزیجات مصرف می‌کنند، اما بخش قابل توجهی از رژیم غذایی آن‌ها را غذاهای فوق‌ فرآوری‌شده مانند غلات صبحانه، آب‌نبات، نودل‌های آماده، جایگزین‌های گیاهی گوشت (مانند سویا و توفو) و پیتزا تشکیل می‌دهد.
این در حالی است که غذاهای فوق‌ فرآوری‌شده به دلیل وجود مواد افزودنی مانند نگهدارنده‌ها، رنگ‌های مصنوعی، طعم‌دهنده‌ها، نمک، شکر، چربی‌های ترانس و سایر ترکیبات شیمیایی، با افزایش خطر ابتلا به بسیاری از بیماری‌های مزمن مرتبط هستند.

🙃اهمیت انتخاب هوشمندانه در رژیم‌های غذایی گیاهی

نتایج این مطالعه زنگ خطری برای افرادی است که به دنبال تغییر سبک زندگی خود به سمت گیاهخواری هستند. اگرچه رژیم‌های غذایی گیاهی می‌توانند فواید بسیاری برای سلامتی داشته باشند، اما انتخاب مواد غذایی سالم و طبیعی در این رژیم‌ها بسیار مهم است.

برای بهره‌مندی از مزایای کامل رژیم‌های گیاهی، توصیه می‌شود که به جای تکیه بر غذاهای فرآوری‌شده، از مواد غذایی تازه و طبیعی مانند میوه‌ها، سبزیجات، حبوبات، دانه‌ها و آجیل استفاده شود. همچنین، پخت‌وپز در خانه و محدود کردن مصرف غذاهای آماده و بسته‌بندی‌شده می‌تواند به کاهش مصرف مواد افزودنی و بهبود کیفیت کلی رژیم غذایی کمک کند.

نتیجه‌گیری🙃

این مطالعه نشان می‌دهد که صرف نظر از نوع رژیم غذایی، انتخاب هوشمندانه مواد غذایی برای حفظ سلامت بسیار مهم است. گیاهخواران نیز مانند سایر افراد باید به ترکیبات مواد غذایی که مصرف می‌کنند توجه کنند و از مصرف بیش از حد غذاهای فرآوری‌شده اجتناب کنند.



⬅️این مقاله در eClinicalMedicine منتشر شده است .
https://medicalxpress.com/news/2024-11-vegetarians-consume-ultra-food-regularly.html

@roznegardanesh

On Liberty | درباره‌ی آزادی

26 Dec, 20:15


نه خردمندانه‌ترین قانون اساسی و نه عاقلانه‌ترین قوانین، آزادی و خوشبختی مردمی را، که آداب و رسوم‌شان سرتاسر فاسد شده، تضمین نمی‌کنند. بنابراین، آن‌کس واقعی‌ترین دوست آزادی کشورش است که نهایت سعی و تلاش را دارد که فضیلت را در آن کشور ترویج دهد و آن را فضلیت‌مند سازد؛ و کسی، که تا آنجاکه قدرت و نفوذش اجازه می‌دهد، به شخصی که خردمند و بافضیلت نیست، برای کسب هیچ مقام قدرت اعتماد نخواهد کرد و آن را برنخواهد گزید. ما نباید صرفاً از نطق‌های آتشین درباره‌ی آزادی و جنجال و هیاهو و آزادی‌آزادی‌گفتن به این نتیجه برسیم که شخص شایسته‌ی اعتماد است. معمولاً کسانی را می‌بینیم که با صدایی غرّا از آزادی سخن می‌گویند، ولی آنگاه که با کل اعمالشان قضاوت کنیم درمی‌یابیم که مقصودی جز آزادی خودشان ندارند -آزادی سرکوب بی‌محابا یا انداختن یوغ قوانین بر همه‌ی کسانی که ضعیف‌تر از خودشان هستند.

● ساموئل آدامز، مقاله‌ای در نشریه‌ی آگاهی‌دهنده

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

26 Dec, 12:30


📃 سوسیالیسم در عمل، کابوس و نه آرمانشهر! | ✍🏻 ریچارد ابلینگ

➣ @Notes_On_Liberty

به‌مناسبت سی‌وسومین سالروز فروپاشی امپراتوری شر

«دستکم یک ملّت باید رنج برقراری یک نظام سوسیالیستی را به جان بخرد تا جهان عبرت بگیرد.»

گاهی اوقات کوتاه‌مدّت بودن حافظه‌ی تاریخی بشریّت، آدمی را حیرت‌زده می‌کند. اگر پای صحبت‌های برخی افراد در دانشگاه‌های آمریکا و در رسانه‌های اجتماعی بنشینید، فکر می‌کنید که سوسیالیسم ایده‌ای روشن، نوین، و درخشان بود که پیشتر هرگز آزمایش نشده و آینده‌ی زیبای صلح، عشق و سخاوت برای همگان را نوید می‌دهد. گویی صد سال اجرای سوسیالیسم، در بسیاری از کشورهای جهان، هرگز رخ نداده است.

اگر واقعیّت سوسیالیسم واقعی در سده‌ی بیستم نشان داده شود، بسیاری از سوسیالیست‌های «پیشرو» و «دموکرات» با تأکید بر اینکه هیچ‌یک از این رویدادهای تاریخی نمونه‌ی سوسیالیسم «واقعی» نبوده‌اند، به شما پاسخ می‌دهند. مسئله فقط این بود که افراد اشتباهی مسئول بوده‌اند، یا سوسیالیسم درست اجرا نشده، یا شرایط سیاسی مانع از آن بود که «فرصتی منصفانه» برای موفّقیّت به‌وجود آید، یا همه‌ی این‌ها دروغ یا اغراق درباره‌ی تجارب فرضی «بد» یا خشن تحت این رژیم‌های سوسیالیستی است. شما نمی‌توانید سوسیالیسم را به‌خاطر وجود یک لنین، یا استالین، یا یک مائو، یا یک فیدل کاسترو، یا یک کیم ایل سونگ، یا یک پل پوت، یا یک هوگو چاوز، یا... محکوم کنید.

جبّاریّت، ترور، کشتار جمعی، و رکود اقتصادی، همراه با چپاول سیاسی و امتیاز برای اندک افرادی که در رأس سلسله‌مراتب حکومت سوسیالیستی قرار دارند، نشان‌دهنده‌ی آن چیزی که سوسیالیسم واقعاً می‌تواند باشد، نبود. فقط یک فرصت دیگر به سوسیالیسم بدهید. و سپس، یک فرصت دیگر، و یک فرصت، و یک... .

🖇 متن کامل: سوسیالیسم در عمل، کابوس و نه آرمانشهر!

#سوسیالیسم #شوروی
#طاعون_سرخ #کمونیسم
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

20 Dec, 14:45


«خورشید جاودانی باشکوه را می‌ستاییم؛ هنگامی‌که خور با فروغ بتابد. هنگامی‌که خور برآید، زمین اهوراآفریده پاک شود، آب روان پاک شود، آب چشمه پاک شود، آب دریا پاک شود، آفرینش راستی که از آنِ خرد مقدس است پاک شود. اگر خور برنیاید، دیوها آنچه در روی هفت کشور است، نابود سازند.» (مهر یشت، یشت‌ها)

❈ شبه چله شاد و فرخنده باد. به امید صبح روشنایی!
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

11 Dec, 14:30


📃 اینشتین فیزیکدان بزرگ و نادان اقتصادی بود | ✍🏻 ژانگ شی‌ژی

➣ @Notes_On_Liberty

آلبرت اینشتین که به‌عنوان «نماد خرد بشری» شناخته می‌شود، بدون شک یکی از بزرگترین فیزیکدانان سده‌ی بیستم بود، او نه‌تنها به‌خاطر دستاوردهای علمی خود، بلکه به‌دلیل دعوت به صلح، آزادی و عدالت نیز شهره است. فروتنی، مهربانی و انسانیّت دلسوزانه‌ی او به جذّابیّت شخصی‌اش افزوده است. با این‌حال، هیچ‌کس کامل نیست و اینشتین نیز از این قاعده مستثنی نبود.

انیشتین اغلب نظرات خود را درباره‌ی مسائل اقتصادی، سیاسی، صلح انسانی و دیگر امور اجتماعی بیان می‌کرد، ولی شوربختانه در مسائل اقتصادی اشتباهات ابتدایی بسیاری مرتکب شد. اگرچه این اشتباهات هیچ ربطی به عظمت اینشتین نداشت، ولی اینکه چرا او -‌به‌عنوان نماینده‌ی دانش برتر- مکرّراً در مسائل اقتصادی اشتباه می‌کرد پرسش بسیار جالبی است.

یکی از دلایل این است که اینشتین در فیزیک مطالعه و تفکّر عمیق و گسترده‌ای داشت، ولی به‌نظر می‌رسید دیدگاه‌های او در باب مشکلات اجتماعی تنها در قلمرو تفکّر شخصی باقی مانده و از مطالعه‌ی برخی مطالب ضروری بی‌بهره مانده است. این را می‌توان از مجموعه مقالات او دریافت. انیشتین اطّلاعات زیادی درباره‌ی نظریّات فیزیکدانان مختلف داشت، ولی زمانی‌که نظرات خود را در باب مسائل اجتماعی بیان می‌کرد، به‌ندرت از یک اقتصاددان یاد می‌کرد، چه رسد به معاصرانش مانند میزس و هایک اتریشی.

به همین دلیل، انیشتین اشتباهی را مرتکب شد که بسیاری از فیزیکدانان به ارتکاب آن تمایل دارند: علم‌گرایی. این دقیقاً همان چیزی است که هایک اقتصاددان اتریشی در سخنرانی خود با عنوان «تظاهر به دانش» پس از دریافت جایزه‌ی نوبل اقتصاد در سال ۱۹۷۴ به آن اشاره کرد: «برخی از بزرگ‌ترین اشتباهات سیاست‌های اقتصادی اخیر پیامد مستقیم این خطای علمی است.»...

🖇 متن کامل: اینشتین فیزیکدان بزرگ و نادان اقتصادی بود

#اینشتین #علم‌گرایی #سوسیالیسم
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

05 Dec, 18:06


مردم ایران در زندگی عادی 🆚 زندانی سیاسی بعد از شش ماه اعتصاب غذا و دوختن لب و نابودی تمام دندان‌ها و انواع و اقسام بیماری‌ها و سه‌بار شکست سرطان، بعد از آزادی

#پست_موقت

On Liberty | درباره‌ی آزادی

03 Dec, 18:15


«در اقتصاد، یک کنش، یک عادت، یک نهاد، یک قانون، تنها یک اثر برجای نمی‌گذارد، بلکه زنجیره‌ای از اثرات را به‌وجود می‌آورد. از میان این اثرات، نخستینِ آن، اثرِ فوری است؛ که خود را همزمان با علت خود هویدا می‌سازد -دیده می‌شود. بقیه پشت سر هم پدیدار می‌شوند -آن‌ها دیده نمی‌شوند: برای ما خوب است که آن‌ها را پیش‌بینی کنیم. این مسئله کل تفاوت بین اقتصاددان خوب و اقتصاددان بد را شکل می‌دهد: یکی فقط اثر مشهود را در نظر می‌گیرد؛ دیگری هم آثاری را که دیده می‌شود و هم آثار قابل پیش‌بینی را در نظر می‌گیرد. این تفاوت بسیار مهم است، زیرا تقریباً همیشه چنین می‌شود که وقتی پیامد فوری مطلوب است، پیامدهای نهایی کشنده و مهلک خواهند بود و برعکس. نتیجه اینکه اقتصاددان بد به‌دنبال خیر کوچک کنونی است که شرّ بزرگی را به‌دنبال خواهد داشت، در حالی‌که اقتصاددان واقعی به‌دنبال خیر بزرگی است که در پی خطر شرّ کوچک کنونی می‌آید.»

❈ فردریک باستیا، آنچه دیده می‌شود و آنچه دیده نمی‌شود
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

29 Nov, 18:16


«چیزی باعنوان روش تاریخی اقتصاد یا رشته‌ی اقتصاد نهادگرایی وجود ندارد. تنها اقتصاد وجود دارد و تاریخ اقتصادی. این دو را هرگز نباید باهم اشتباه گرفت. همهٔ قضایای اقتصاد لزوماً در هر نمونه‌ای، که در آن مفروضات پیش‌فرض به‌کار رفته باشند، معتبرند. قضایای مربوط به مبادلهٔ غیرمستقیم در شرایطی که چنین مبادله‌ای وجود ندارد، قابل اعمال نیست. ولی این به اعتبار آنان خدشه‌ای وارد نمی‌کند. مستبدان و اکثریت دموکراتیک مست قدرتند. آن‌ها باید با زور بپذیرند که تابع قوانین طبیعتند. ولی آنان مفهوم قانون اقتصادی را رد می‌کنند. آیا آن‌ها برترین قانونگذار نیستند؟ آیا قدرت درهم‌شکستن هر حریفی را ندارند؟ هیچ جنگ‌سالاری حاضر به پذیرش هیچ محدودیتی غیر از محدودیت‌هایی، که یک قدرت مسلح برتر بر او تحمیل می‌کند، نمی‌شود. یاوه‌نویسان متملق همواره آماده‌اند تا با بیان آموزه‌هایی، احساس رضایت نسبت به شرایط موجود را رواج دهند. آنان پیش‌فرض‌های نامنسجم خود را «اقتصاد تاریخی» می‌نامند. در واقع، تاریخ اقتصادی سابقه‌ی سیاست‌های دولت‌ست که همه شکست خورده‌اند، زیرا با بی‌توجهی گستاخانه به قوانین اقتصاد طراحی شده‌اند.»

❈ لودویگ فون میزس، کنش انسانی

On Liberty | درباره‌ی آزادی

26 Nov, 14:45


📃 آزادی بربادرفته: سنت انگلیسی از مگنا کارتا تا امپراتوری | ✍🏻 ویبو ویکرامادیتیا

➣ @Notes_On_Liberty

هویّت یک ملّت اغلب ماهیّت و مسیر حکومت‌شان را شکل می‌دهد. در انگلستان، اعتقاد ریشه‌دار به آزادی فردی عمیقاً بر نهادهای حقوقی و فرهنگی کشور تأثیر گذاشته، و جامعه‌ی انگلیس را از اوایل قرون وسطی تا انقلاب صنعتی شکل داده است. این هویّت -که در طول سده‌ها مبارزه و خودشناسی شکل گرفت- میراث حقوق فردی، روند قانونی، و رویکردی متعادل به قانون و نظم را به‌وجود آورد. برای نمونه، مگنا کارتای ۱۲۱۵، با ملزم ساختن همه، حتّی پادشاه، به حاکمیّت قانون و تأیید اینکه انگلیسی‌ها «آزاد زاده شده‌اند»، بنیان محکم و بی‌سابقه‌ای را ایجاد کرد. این تعهّد با توسعه‌ی قانون عرفی انگلیسی، که بر عدالت و حمایت از همه‌ی شهروندان صرف‌نظر از مقام و مرتبه، از جمله پادشاه، تأکید می‌کرد، بیشتر تقویّت شد.

با این حال، در سال ۱۷۰۷، با مصوّبه‌ی اتّحاد، که انگلستان و اسکاتلند را تحت هویّت بریتانیایی به هم پیوند داد، تغییر قابل‌توجّهی پدید آمد. این دگرگونی مستلزم انطباق سنّت‌های آزادی و حکومت محلّی انگلستان با یک اقتدار متمرکز شاهانه بود، و آزادی‌های فردی را در چارچوب امپراتوری بزرگ‌تر نظمی نوین می‌بخشید. اگرچه این آرمان‌ها پابرجا ماندند، ولی شروع به بازتاب نیازهای یک امپراتوری در حال گسترش کردند، و آزادی را با کنترل متمرکز و گسترده‌تر هم‌تراز کردند.

میراث آزادی انگلیسی بر لبه‌ی پرتگاه قرار دارد. توصیّه‌ی اخیر حکومت بریتانیا، «پیش از پست گذاشتن فکر کن»، که نقاب رفاه عمومی بر چهره زده است، بی‌سروصدا آزادی‌هایی را، که زمانی هویّت انگلیسی را تعریف می‌کردند، تضعیف می‌کند. حکومت که زمانی نگهبان استوار حقوق فردی بود، اکنون به‌سوی نظارت‌گری و محدودیّت‌گذاری میل پیدا کرده و، به‌طرز نگران‌کننده‌ای، از اصول بنیادین آزادی و روند قانونی منحرف شده است. این تغییر ظریف آینده‌ای را نشان می‌دهد که در آن آزادی‌هایی که جامعه‌ی انگلیسی را شکل داده‌اند در خطر تسلیم آرام و تدریجی هستند.

🖇 متن کامل: آزادی بربادرفته: سنت انگلیسی از مگنا کارتا تا امپراتوری

#آزادی #لیبرالیسم #انگلستان
#مگنا_کارتا #حقوق_طبیعی
#عرف #بریتانیا #آزادزادگان
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

23 Nov, 17:00


📃 پول را پس بگیریم! | ✍🏻 مورای روتبارد

➣ @Notes_On_Liberty

پول مرکز فرماندهی حیاتی هر اقتصاد و، در نتیجه، هر جامعه است. جامعه بر زنجیره‌ای از مبادلات داوطلبانه، که «اقتصاد بازار آزاد» نیز نامیده می‌شود، استوار است؛ این مبادلات به‌معنای تقسیم کار در جامعه است، که در آن تولیدکنندگان تخم‌مرغ، میخ، اسب، الوار و خدمات غیرمادّی مانند آموزش، مراقبت‌های پزشکی و کنسرت، کالاهای خود را با کالاهای دیگران مبادله می‌کنند. در هر مرحله از این روند، هر شرکت‌کننده در مبادله از مزایای بی‌اندازه‌ای بهره می‌برد، زیرا اگر همه مجبور به خودکفایی شوند، زندگی آن عده‌ی معدودی که توانسته‌اند زنده بمانند، به سطح رقّت‌انگیزی تنزّل می‌یابند.

مبادله‌ی مستقیم کالاها و خدمات، که «مبادله‌ی پایاپای» نیز نامیده می‌شود، چندان فراتر از ابتدایی‌ترین سطح غیرمولّد نمی‌رود، و در واقع هر قبیله‌ی «بدوی» خیلی زود مسیر کشف مزایای فوق‌العاده‌ی رسیدن به یک کالای خاصّ قابل‌عرضه به بازار را، که تقاضای عمومی دارد، پیدا کرد تا از آن به‌عنوان «واسطه‌ی تبادل غیرمستقیم» استفاده شود. اگر کالایی خاص به‌عنوان یک واسطه در یک جامعه به‌طور گسترده مورد استفاده قرار گیرد، آن واسطه‌ی عمومی تبادل «پول» نامیده می‌شود.

پول-کالا در همه‌ی مبادلات اقتصاد بازار رواج می‌یابد. منِ معلّم، خدمات خود را در ازای پول می‌فروشم؛ از آن پول برای خرید موادّ غذایی، ماشین تحریر، یا اقامتگاه مسافرتی استفاده می‌کنم؛ و این تولیدکنندگان به‌نوبه‌ی خود این پول را برای پرداخت حقوق کارگران خود، خرید تجهیزات و موجودی کالا و پرداخت اجاره‌بهای ساختمان‌های خود به‌کار می‌برند. از این‌رو یک یا چند گروه همواره وسوسه می‌شوند که کنترل عملکرد حیاتی حجم پول را به‌دست گیرند...

🖇 متن کامل: پول را پس بگیریم!

#پول #پول_طلا #طلا
#پول_فیات #تورم #ارز
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

20 Nov, 14:10


🎨 لیبرتارین در محاصره‌ی شیاطین
(نام اصلی اثر: آزار سن‌آنتونی کبیر به‌دست شیاطین، اثر میکل‌آنژ)

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

14 Nov, 09:30


● تصاویر بالا متعلق به نیروگاه‌های هسته‌ای کاتاوا و مک‌گوایر تحت مالکیت شرکت تولید برق دوک‌انرژی در آمریکا هستند. هر کدام از این دو نیروگاه در سال گذشته‌ی میلادی ۱۹ هزار گیگاوات‌ساعت برق تولید کرده‌اند. افزون بر این دو، شرکت دارای چهار نیروگاه هسته‌ای دیگر نیز هست. دوک‌انرژی در سال ۱۹۰۴ میلادی (سه سال پیش از انقلاب مشروطه در ایران) با سرمایه‌ی خصوصی برادران دوک، جیمز و بنجامین، تأسیس شد و تا امروز به کار خود ادامه داده است و امروز هفت میلیون مشتری دارد. (دوک‌انرژی تنها یکی از شرکت‌های تولید برق در آمریکاست، و برای مثال شرکت AEP نیز دارای نیروگاه اتمی با ظرفیت تولید برق ۱۸ هزار گیگاواتی در سال است.)

● نیروگاه هسته‌ای دولتی ایران، که هزینه‌ی ساخت آن معادل دو نیروگاه دوک‌انرژی بوده است، تنها در ۹ ماه از سال فعالیت دارد و، بنا بر ادعاها، هزار مگاوات برق تولید می‌کند (و براساس اسناد موجود ۵۱۰ مگاوات!)

● در پانزده سال گذشته قیمت برق در ایران افزایش سه برابری داشته، درحالی‌که قیمت در آمریکا حتی به دو برابر هم نرسیده است.

#نیروگاه_خصوصی #تولید_برق
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

10 Nov, 18:45


اگر فرانسویان فرصت باشکوه خود را برای برپایی یک سلطنت آزاد مبتنی بر قانون بر روی ویرانه‌های باستیل و قدرت خودکامه به خدمت می‌گرفتند، آنگاه نهضت قدرتمند آنان را تحسین می‌کردم؛ ولی این براندازی کامل همه‌جانبه، نظم و حکومت، تنها می‌تواند یک هیولای مردمی بیآفریند، که پس از بلعیدن همه چیز، در نهایت باید خود را ببلعد. زمانی می‌ترسیدم که این هیولا در جزیره‌ی باشکوه ما ریشه بدواند، ولی به‌نظر می‌رسد که در نطفه خفه شده است؛ من با خرسندی و افتخار به حسّ ملّت انگلیس، که گویا واقعاً نسبت به موهبت‌هایی که دارند آگاهند، معترفم...؛ با این‌حال این کشور تا حدودی آلوده به عفونت دموکراتیک شده است...

● ادوارد گیبون، نامه به دوروتا گیبون، آگوست ۱۷۹۲

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

07 Nov, 20:00


«سوسیالیسم هرچه باشد یا ادعا کند که هست، نخستین اصل آن نفی مالکیت خصوصی است. همه‌ی فرقه‌های سوسیالیسم موافقند که حقوق مالکیت باید به دستگاه سیاسی سپرده شود. هیچ‌یک از طرح‌هایی که خاص ایدئولوژی سوسیالیستی هستند، مانند ملّی‌سازی صنایع، یا خدمات درمانی دولتی، یا نابودی انتخاب آزاد، یا اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده، در صورتی‌که ادعای فرد نسبت به دارایی و مایملک‌اش به‌رسمیت شناخته شود، نمی‌توانند عملیاتی شوند. به همین دلیل است که همه‌ی سوسیالیست‌ها، از کارل مارکس تا دیگران، از مالیات بر درآمد حمایت کرده‌اند، هرچه سنگین‌تر، بهتر. جوهر سوسیالیسم این است که فرد هیچ حق ذاتی ندارد. امتیازات و اختیاراتی که فرد از آن برخوردار است، کمک‌های بلاعوض از سوی جامعه است که از طریق کمیته‌ی مدیریت آن، یعنی حکومت، اعطا می‌شود.»

❈ فرانک چودوروف، مالیات بر درآمد: ریشه‌ی تمام مفاسد
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

07 Nov, 18:15


📃 چگونه آزادی سوئد را ثروتمند ساخت؛ عصر دگرگونی | ✍🏻 یوهان نوربرگ

➣ @Notes_On_Liberty

معمار دگرگونی

گروه‌های یادشده در اوایل سده‌ی نوزدهم شروع به یافتن یکدیگر کردند. و مردی که عامل این کار شد، روزنامه‌نگار رادیکال بلندقامت، جوان، و سرخ‌موی، لارس یوهان هیرتا بود. هیرتا تاجری موفّق، و همیشه شیفته‌ی جدیدترین فنّاوری‌ها بود و در نهایت به‌دلیل سرمایه‌گذاری‌های تجاری‌اش به یکی از ثروتمندترین مردان سوئد تبدیل شد. او همچنین یک سیاستمدار بود و همیشه در تلاش برای ایجاد اتّحاد مخالفان در مجلس بود. ولی مهم‌تر از همه، در سال ۱۸۳۰، او آفتونبلادت (کاغذ عصر) را منتشر کرد؛ نخستین روزنامه‌ی مدرن سوئدی، سنگر لیبرالیسم سوئد و نخستین نشریّه‌ای که نه‌تنها به سوءاستفاده از قدرت، بلکه به خود قدرت سیاسی نیز حمله می‌کرد.

   هیرتا با باقی‌مانده‌ی پول خود، روزنامه‌ی آفتونبلادت را راه‌اندازی کرد -که اگر شکست می‌خورد، سرمایه‌اش می‌سوخت. ولی این روزنامع موفّقیّتی چشمگیر بود. آدلرسپار انقلابی نخستین پشتیبان و حامی مالی آن بود. این نخسین روزنامه‌ی سوئدی بود که اخبار و تبلیغات را درهم‌آمیخت و به‌عنوان روزنامه‌ی عصرگاهی، می‌توانست اخباری را که با پست صبحگاهی می‌رسید، گزارش دهد. به‌دلیل حسّ شوخ‌طبعی هیرتا، مطالب طنز و بامزه چاشنی انتقادات جدّی شده بود. طبقه‌ی متوسّط ​​روبه‌گسترش می‌توانست نخستین «گزارش‌های اجتماعی» واقعی درباره‌ی وضعیّت کشور را در آفتونبلادت بخواند: فقر در مناطق روستایی، شرایط وحشتناک در مراکز شلوغ شهری. ولی آن‌ها همچنین می‌توانستند در باب راه‌حل‌ها -آزادسازی و صنعتی‌شدن- مطالعه کنند. آفتونبلادت به کشورهای لیبرال‌تر به‌عنوان نمونه‌های موفّق اشاره کرد: نروژ، انگلستان، فرانسه و ایالات متّحده. هیرتا یک کپی از نگارگری جان ترامبول از امضای اعلامیّه‌ی استقلال آمریکا را روی دیوار محلّ کار خویش نصب کرده بود -اعلامیّه‌ای که هیرتا آن را «زیباترین حقیقت و بنیاد یک جامعه» می‌نامید.

   هیرتا، همراستا با روشنگری-لیبرالیسم شهری خود، صدای طبقه‌ی متوسّط ​​نوظهور شد. نخستین پیشنهاد او در مجلس -پرداختن به مشروب‌خواری عمومی- چیزهای زیادی درباره‌ی جهان‌بینی او می‌گوید. در آن زمان مست‌بودن در ملاءعام غیرقانونی بود. هیرتا فکر می‌کرد که این قانون طبقاتی است، زیرا فقط فقرا به‌دست پلیس دستگیر می‌شوند. او استدلال کرد که تا زمانی‌که شراب‌خوار جان یا مال کسی را تهدید نمی‌کند، مست‌بودن نباید غیرقانونی باشد...

🖇 متن کامل: چگونه آزادی سوئد را ثروتمند ساخت؛ عصر دگرگونی

#سوئد #آزادی #آزادی_اقتصادی
#بازار_آزاد #هیرتا #لیبرالیسم
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

06 Nov, 13:00


📃 دلایل ضدیت با سرمایه‌داری: جهل، تکبر، حسادت | ✍🏻 ریچارد ابلینگ

➣ @Notes_On_Liberty

چرا نظام اقتصادی آزاد یا نظام اقتصادی سرمایه‌داری تا این حد ناپسند، مورد تنفّر و مخالفت است؟ با توجّه به موفّقیّت اقتصاد بازار رقابتی در «تولید کالا»، این نفرت چیزی شبیه به یک پارادوکس را نشان می‌دهد. نظام اقتصادی که فقر را به‌شدّت کاهش داده یا حتّی در برخی موارد عملاً از بین برده است، نظامی که فرصت‌های گسترده‌ای را برای بهبود فردی، اجتماعی و مادّی خلق کرده، و نظام‌های سنّتی امتیازات سیاسی، چپاول و قدرت‌طلبی را از ریشه برکنده، هنوز هم از نظر بسیاری نظام اجتماعی اهریمنی و ناعادلانه است.

می‌توان چنین پنداشت که اقتصاد بازار، به‌عنوان مهم‌ترین نهاد اجتماعی که بشریّت در تمام تاریخ خود با آن برخورد کرده، مورد استقبال و ستایش قرار می‌گیرد. فراموش نکنیم که بشر در بخش اعظمی از این تاریخ، به‌قول هابز، «فقیر، بدبخت، وحشی، و ضعیف» بود.

گذار از فقر به آزادی و وفور

بشریّت هزاران سال در سطحی از زندگانی به‌سر می‌برد که در حدّ امرارمعاش یا حتّی گاهی کمتر از آن بود. تصاویری که امروز روی صفحه‌ی تلویزیون ما از کودکان گرسنه، بیمار، و به‌ظاهر ناامید در کشورهای موسوم به «جهان سوم»، نقش می‌بندد، و کمک‌های خیریّه برای نجات جان آن جوانان می‌خواهند، در واقع، شرایط عمومی اکثریّت قریب‌به‌اتّفاق انسان‌ها در سراسر جهان در همین چند سده‌ی پیش بود.

ولی چنین شرایطی در نقاط فزاینده‌ای از جهان، نخست در اروپای غربی و آمریکای شمالی از سده‌ی نوزدهم، سپس در مناطق خارج از «غرب» در سده‌ی بیستم، و اکنون در سده‌ی بیست‌ویکم در بخش‌های بیشتری از آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین در حال افول است. تصوّر اینکه پیش از پایان سده‌ی بیست‌یکم، فقر مطلق از کلّ جهان رخت بربندد، تصوّری محال و غیرممکن نیست.

چیزی که این فرآیند دگرگونی در درازای دویست یا سیصد سال گذشته را امکان‌پذیر ساخته، فلسفه‌ی سیاسی فردگرایی و نظام اقتصادی مبتنی بر روابط بازاربنیاد و بازارگرا بوده است. ایده و روح فردگرایی نویددهنده‌ی نوعی دگرگونی فرهنگی بود که جامعه را از این نگرش که هر انسان تابع کنترل، اعمال قدرت و قربانی‌شدن برای گروه یا قبیله است، دور کرد؛ اینکه یک فرد حق دارد برای خودش زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشد و آنچه را که به‌نفع خودش و اطرافیانش است، دنبال کند. بردگی و بندگی با این باور جایگزین شد که معاشرت انسانی باید براساس سود متقابل از راه مبادله‌ی داوطلبانه باشد...

📎 متن کامل: دلایل ضدیت با سرمایه‌داری: جهل، تکبر، حسادت

#سرمایه‌داری #آزادی #حسادت
#روشنفکران #آموزش_دولتی
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

31 Oct, 19:04


«اهورامزدا گفت: از برای من این اردویسور ناهید را بستای، کسی که به‌همه‌جاگسترده، درمان‌بخشنده، دشمن دیوها، و پیرو کیش اهورایی است؛ سزاوار است که ستوده‌ی جهان مادّی گردد، سزاوار است در جهان مادی وی را نیایش کنند، مقدّسی که جان‌افزاست، مقدّسی که فزاینده‌ی گله و رمه است، مقدّسی که فزاینده‌ی ثروت است، مقدّسی که فزاینده‌ی مملکت است.»

❈ دهم آبان، جشن آبانگان، فرخنده باد!

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

31 Oct, 18:15


📃 کنترل اسلحه و جنگ علیه مواد مخدر | ✍🏻 آنتونی گریگوری

➣ @Notes_On_Liberty

بسیاری از مخالفان کنترل اسلحه از جنگ با موادّ مخدر حمایت می‌کنند و بسیاری از منتقدان و اصلاحگران قوانین موادّ مخدر در آمریکا، به کنترل اسلحه اعتقاد دارند. محافظه‌کاران در دسته‌ی اوّل و لیبرال‌ها در دسته‌ی دوم قرار می‌گیرند.

در واقعیّت، این دو موضوع بیش از آنچه که بسیاری از مردم فکر می‌کنند به هم شباهت دارند.

در هر دو مورد -قوانینی که خریداران، دارندگان و حاملان اسلحه را محدود می‌کنند، و قوانینی که خرید، داشتن و مصرف موادّ مخدر را محدود می‌کند- آنچه ما با آن سروکار داریم جرایم مالکیّت است: جرایم بدون قربانی در برابر دولت، که به‌موجب آن صِرف داشتن چیزی جرم قلمداد می‌شود و مجازات آن جریمه و حبس است.

هر دو نوع قانون به‌طرز دهشت‌زایی غیراخلاقی‌اند، زیرا توهین به آزادی‌های شخصی بنیادین هستند. در یک جامعه‌ی آزاد، همه‌ی افراد مالک خود و محصولات کار و مبادله خود هستند و تا زمانی‌که مرتکب خشونت و تقلّب علیه افراد دیگر نشوند، آزادند هر کاری که می‌خواهند انجام دهند. دستگیری، تعقیب، و زندانی‌کردن افراد به‌دلیل سلاح‌هایی که انتخاب می‌کنند یا مخدّری که برای مصرف برمی‌گزینند، نقض غیراخلاقی حقوق مالکیّت بر خود، و حقوق فرعیِ کنترل بدن و دارایی خویش است.

حقّ مالکیّت بر خود لزوماً مستلزم حقّ دفاع از خود و حقّ دستیابی مسالمت‌آمیز به ابزار دفاع از خود است. از این‌رو، هر نوع کنترل اسلحه، به‌طور غیراخلاقی، حقّ دفاع از خود و مالکیّت بر خود را نقض می‌کند...

🖇 متن کامل: کنترل اسلحه و جنگ علیه مواد مخدر

#اسلحه #حق_دفاع #آزادی_اسلحه
#مواد_مخدر #آزادی_انتخاب #آزادی
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

29 Oct, 13:30


📃 آنارشی در آخن | ✍🏻 پیتر سی. ارل

➣ @Notes_On_Liberty

آیا یک جامعه بدون حکومت مرکزی می‌تواند از فرو رفتن در هرج‌ومرج و جنایت‌کاری گسترده دور بماند؟ آیا اقتصاد آن بدون دخالت مقرّراتیِ دولت می‌تواند رشد کند و رونق یابد؟ آیا می‌توان اختلافات آن را بدون انحصار احکام حقوقی، حل‌ّوفصل کرد؟ اگر مورد عجیب و کمترشناخته‌ی منطقه‌ی مسکونی مورسنت -بخشی از قلمرو مورد مناقشه در شمال‌غربی اروپا، و مسلماً همتای اروپایی به‌اصطلاح غرب وحشی آمریکا- راهنمای ما باشد، باید نتیجه بگیریم که بی‌دولتی نه‌تنها امکان‌پذیر است، بلکه برای پیشرفت مفید است و مزایای بنیادینی نسبت به بوروکراسی‌های قهرآمیز دارد.

آزمون قابل‌توجّه مورسنت، پیامد غیرمستقیم جنگ‌های ناپلئونی (۱۸۰۳-۱۸۱۳) بود، که مانند همه‌ی جنگ‌ها، قدرت دولت‌های شرکت‌کننده را به هزینه‌ی مردم‌شان فزون می‌ساخت و آنان را تقویّت می‌کرد: ملّی‌گرایی شعله‌ورتر شد؛ بسیاری از کشورها تأدیّه‌ی مسکوکات را به‌طور نامحدود به حالت تعلیق درآوردند؛ و گروه جدیدی از افراد فقیر قطع‌عضوشده در خیابان‌های سراسر اروپا ظاهر شدند.

در کنگره‌ی وین، که پایان‌بخش جنگ‌ها بود، مرزها بر اساس نظریّه‌ی «موازنه‌ی قدرت» بازترسیم شدند: هیچ دولتی نباید در موقعیّتی باشد که بر دیگر دولت‌ها تسلّط نظامی داشته باشد. اختلاف‌نظرهایی وجود داشت، به‌ویژه بین پروس و هلند بر سر نقطه‌ای کوچک و غنی از موادّ معدنی، که با نام «کوهستان کهن» (Altenberg در آلمانی، Vieille Montagne در فرانسوی) شناخته می‌شود و دارای یک معدن بزرگ «روی» بود و به‌طور سودآوری صدها تن سنگ‌معدن از آن استخراج می‌شد. با توجّه به جنگ بزرگی که اخیراً به پایان رسیده بود، و با توجّه به وجود دومین منبع روی مهم بعد از انگلستان، دو قدرت موظّف شدند تا به‌طور مشترک عملیات استخراج را کنترل کنند...

🖇 متن کامل: آنارشی در آخن

#آخن #مورسنت #آنارکوکاپیتالیسم
#بی‌دولتی #حکومت_مدنی #آزادی
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

28 Oct, 05:30


«نبونعید نظم و قانون را اجرا نمی‌کرد. مردم عادی را به هلاکت کشانید. اشراف را در جنگ به کشتن داد، و سدّ راه بازرگانان گردید.

او [آب یا بذر] را برای کشاورزان کمیاب ساخت. دروگر دیگر آواز آلالا نمی‌خواند. او دیگر گرداگرد زمینش را حصار نمی‌کشد.

اموال مردمان را گرفت، دارایی‌هایشان را تصرّف کرد، [...] را یکسره ویران کرد، اجسادشان در مکانی تاریک باقی ماند و می‌پوسید.

... دیگر در چهره‌ها شادی نمی‌بینی.

خدای نگهبان او با او دشمنی ورزید؛ و او، محبوب سابق خدایان، اکنون به بدبختی‌ها گرفتار آمده است. او برخلاف میل خدایان عملی نامقدّس انجام داد، به چیزی بی‌ارزش اندیشید:

او تمثال خدایی را ساخته بود که پیش از آن هیچ‌کس در این کشور ندیده بود، آن را به معبد وارد کرد، آن را روی یک پایه گذاشت...

نبونعید گفت: «من برای او معبدی خواهم ساخت، جایگاه مقدّسش را خواهم ساخت، خشت اوّل آن را خودم خواهم گذاشت، پایه‌های آن را محکم خواهم کرد، معبدی همچون «اکور» خواهم ساخت. نام آن را اهولهول خواهم گذاشت.

وقتی آن را بسازم، او را بر سر دست می‌برم و در جایگاهش قرار می‌دهم. با این‌حال، تا زمانی‌که به این هدف دست یابم، تا زمانی‌که به خواسته‌ام دست یابیم، همه‌ی جشن‌ها را حذف می‌کنم، حتّی جشن سال نو را نیز متوقّف خواهم کرد!»

به‌لطف شاه شاهان [= خدا] ... کوروش پادشاه جهان است، شاهی که پیروزی‌هایش از روی حقیقت است، شاهی که شاهان همه‌ی کشورها یوغ بندگی او را به گردن نهاده‌اند. در باب نبونعید در لوح سنگی خود [؟] نوشته است که او را در برابر خویش به زانو درآوردم، سرزمین‌های او را فتح کردم و خزائن‌اش را به کشور خود بردم.

کوروش به ساکنان بابل صلح و آرامش بخشید. او نیروهای خود را از اکور دور نگه داشت. گاوهای بزرگی را که با تبر قربانی می‌کرد، گوسفندان زیادی را قربانی می‌کرد، عود می‌گذاشت، نذورات منظّمی که برای پروردگار جهانیان می‌داد، افزایش می‌یافت، همواره خدایان را دعا می‌کرد، بر صورتش سجده می‌کرد. عمل صالح در دل او گرامی است.

او برای بازسازی شهر بابل ایده‌ای در سر داشت و خود کج‌بیل، بیل و سبد آب برداشت و شروع به تکمیل دیوار بابل کرد...

تمثال خدایان بابل، زن و مرد، به جایگاهشان بازگشت، خدایان که نمازخانه‌هایشان را رها کرده بودند، به عمارت‌هایشان بازگرداند. خشم آن‌ها را آرام کرد، ذهن‌شان را آرام کرد، کم‌توانان را به زندگی بازگرداند.

اعمال نبونعید را، کوروش محو کرد و هر آنچه را که نبونعید ساخت، همه‌ی مقدّسات حکومت سلطنتی را، خود کوروش ریشه‌کن کرده است، خاکستر ساختمان‌های سوخته را باد با خود برده است.

تصویر نبونعید را که او پاک کرده بود، در همه‌ی متون مقدّس آن نام پاک شده است. هرچه نبونعید آفریده بود، کوروش به شعله‌های آتش بسوخت.

اکنون دلی شاد به بابلیان داده شده است. زمانی‌که زندان‌ها باز می‌شوند... آزادی به کسانی‌که تحت سیطره‌ی ظلم و ستم بودند باز می‌گردد. همه خوشحالند که او را شاه خود می‌دانند.»

✧ سنگ‌نگاره‌ی آیات نبونعید، موزه‌ی شانی‌اورفه‌ی ترکیه

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

27 Oct, 18:15


📃 چگونه آزادی سوئد را ثروتمند ساخت؛ یک سرگذشت | ✍🏻 یوهان نوربرگ

➣ @Notes_On_Liberty

روزگاری به نظریّه‌های توسعه‌ی اقتصادی علاقه‌مند شدم، زیرا کشوری با درآمد پایین، فقیرتر از کنگو، با امید به زندگی پایین و مرگ‌ومیر نوزادان سه‌برابر بیشتر از متوسّط یک ​​کشور در حال توسعه را مطالعه کرده بودم.

آن کشور کشور خودم، سوئد است -کمتر از ۱۵۰ سال پیش.

در آن زمان سوئد بسیار فقیر و گرسنه بود. زمانی‌که کم‌محصولی غالب شد، نیاکان من در شمال سوئد، در اُنگِرمانلاند، مجبور شدند به‌دلیل کمبود آرد پوست درخت را با آرد نان مخلوط کنند. زندگی در شهرها و شهرستان‌ها آسان‌تر نبود. ازدحام بیش‌ازحد و کمبود خدمات بهداشتی، و دفع زباله هر روز جان افراد را می‌گرفت. در سده‌ی بیستم، یک خانواده‌ی معمولی از طبقه‌ی کارگر سوئد با پنج فرزند مجبور بود در یک اتاق و یک آشپزخانه زندگی کند. بسیاری از مردم نزد خانواده‌های دیگر زندگی می‌کردند. آمار مسکن استکهلم نشان می‌دهد که در سال ۱۹۰۰، ۱۴۰۰ نفر می‌توانستند در ساختمانی متشکّل از ۲۰۰۰ آپارتمان تک‌اتاقه زندگی کنند. جای شگفتی نیست که در چنین شرایطی بیماری شیوع داشته باشد. افراد نه‌تنها به‌دلیل نداشتن وسایل پیشگیری از بارداری، بلکه به‌دلیل این خطر طول عمر کوتاه، فرزندان زیادی داشتند.

چنانکه ویلهلم موبرگ، نویسنده‌ی بزرگ ما، هنگام نوشتن تاریخ مردم سوئد نوشته است: «از همه‌ی ماجراهای شگفت‌انگیز مردم سوئد، هیچ‌یک برجسته‌تر و شگفت‌انگیزتر از این نیست: اینکه از همه‌ی آن تیره‌روزی‌ها جان سالم به در برده‌اند.»

ولی در یک سده همه‌چیز تغییر کرد. سوئد سریع‌ترین توسعه‌ی اقتصادی و اجتماعی را که سوئدی‌ها تا آن زمان تجربه کرده بودند، داشت و یکی از سریع‌ترین توسعه‌هایی بود که جهان به چشم دیده بود. بین سال‌های ۱۸۵۰ و ۱۹۵۰ میانگین ​​درآمد سوئدی‌ها هشت برابر شد، در حالی‌که جمعیّت دو برابر گردید. مرگ‌ومیر نوزادان از ۱۵ به ۲ درصد کاهش یافت و میانگین امید به زندگی، به‌شکل باورنکردنی، ۲۸ سال افزایش یافت. یک ملّت دهقانی فقیر به یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان تبدیل شده بود.

بسیاری از مردم خارج از کشور فکر می‌کنند که این پیروزی حزب سوسیال‌دموکرات سوئد بود، که به‌نوعی راه میانی عالی را پیدا کرد و توانست مالیات، مخارج، و مقرّرات سوئد را در راستای توزیع عادلانه‌تر ثروت -بدون آسیب‌رساندن به ظرفیّت تولیدی آن- مدیریّت کند. بنابراین سوئد -کشور کوچک نُه میلیون نفری در شمال اروپا- به منبع الهام مردم در سراسر جهان تبدیل شد که به توسعه و توزیع تحت رهبری دولت باور پیدا کنند.

ولی این تفسیر اشکال دارد...

🖇 متن کامل: چگونه آزادی سوئد را ثروتمند ساخت؛ یک سرگذشت

#سوئد #آزادی #آزادی_اقتصادی
#بازار_آزاد #کیودنیوس #لیبرالیسم
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

23 Oct, 16:51


On Liberty | درباره‌ی آزادی pinned «اگر مخیّر بین انتخاب از میان این دو مقام باشید، کدام‌یک را انتخاب می‌کنید؟ (با ذکر دلیل در کامنت‌ها)»

On Liberty | درباره‌ی آزادی

14 Oct, 19:00


از هیتلر پرسیدم: «از آنجاکه برنامه‌ی حزب شما نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که معمولاً سوسیالیسم دانسته می‌شود، چرا خود را ناسیونال‌سوسیالیست می‌دانید؟»

او پاسخ داد: «سوسیالیسم علم برخورد با ثروت اشتراکی است. کمونیسم، سوسیالیسم نیست. مارکسیسم، سوسیالیسم نیست. مارکسی‌ها این اصطلاح را دزدیده‌اند و معنای آن را دگرگون ساخته‌اند. من سوسیالیسم را از سوسیالیست‌ها پس خواهم گرفت.

سوسیالیسم یک نهاد باستانی آریایی-ژرمنی است. اجداد ژرمن ما زمین‌های خاصّی را به‌صورت اشتراکی در اختیار داشتند. آن‌ها ایده‌ی ثروت اشتراکی را پرورش دادند. مارکسیسم حق ندارد خود را با لباس سوسیالیسم عرضه بدارد. سوسیالیسم، برخلاف مارکسیسم، مالکیّت خصوصی را ملغی نمی‌کند. برخلاف مارکسیسم، شخصیّت را نفی نمی‌کند و برخلاف مارکسیسم، میهن‌پرستانه است.

ما می‌توانستیم خود را حزب لیبرال بنامیم، ولی نام ناسیونال‌سوسیالیست برای خود برگزیدیم. ما انترناسیونالیست نیستیم. سوسیالیسم ما ملّی است. ما خواستار تحقّق مطالبات عادلانه‌ی طبقات مولّد به‌دست دولت بر اساس همبستگی نژادی هستیم. از نظر ما دولت و نژاد یکی هستند.»

من ادامه دادم: «فقرات اصلی برنامه‌ی شما چیست؟»

«ما به ذهن سالم در بدن سالم اعتقاد داریم. اگر قرار است روح سالم باشد، بدن سیاسی [=دولت] باید سالم باشد. سلامت اخلاقی و جسمی مترادف هستند.» گفتم: «موسولینی هم همین را به من گفت.» هیتلر ذوق کرد.

وی افزود: «هیچ آدم سالمی مارکسیست نیست. مردان سالم ارزش شخصیّت را می‌شناسند. ما در برابر نیروهای فاجعه‌آفرین و منحط مبارزه می‌کنیم. باواریا نسبتاً سالم است، زیرا کاملاً صنعتی نیست. با این‌حال، تمام آلمان، از جمله بایرن، به‌دلیل کوچکی قلمرو ما محکوم به صنعت‌گرایی فشرده است. اگر می‌خواهیم آلمان را نجات دهیم، باید نظارت کنیم که کشاورزان ما به زمین وفادار بمانند. برای انجام این کار، آن‌ها باید فضایی برای تنفّس و فضایی برای کار داشته باشند.»

«این فضا را از کجا پیدا خواهید کرد؟»

«ما باید مستعمرات خود را حفظ کنیم و باید به سمت شرق توسعه‌ی قلمرو دهیم...»

● مصاحبه‌ی جورج سیلوستر ویرک با هیتلر (۱۹۲۳)

#هیتلر #نازیسم #سوسیالیسم
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

14 Oct, 14:00


📃 چندمنطق‌گرایی یا چندگانه‌انگاری منطقی | ✍🏻 لودویگ فون میزس

➣ @Notes_On_Liberty

نازی‌ها چند‌منطق‌گرایی را ابداع نکردند. آن‌ها تنها نسخه‌ی خاصّ خود را گسترش دادند.

تا میانه‌های سده‌ی نوزدهم هیچ‌کس جرأت نمی‌کرد این واقعیّت را که ساختار منطقی ذهن تغییرناپذیر و بین همه‌ی انسان‌ها مشترک است، انکار کند. همه‌ی روابط متقابل انسانی بر این فرض از ساختار منطقی واحد استوار است. ما تنها به این دلیل که می‌توانیم به چیزی مشترک بین همه‌ی ما، یعنی ساختار منطقی عقل، متوسّل شویم، می‌توانیم با یکدیگر صحبت کنیم. برخی از انسان‌ها می‌توانند عمیق‌تر بیاندیشند و دقیق‌تر از دیگران تأمّل کنند. کسانی هستند که متأسّفانه نمی‌توانند فرآیند استنتاج را در زنجیره‌ی بلند استدلال قیاسی درک کنند. ولی تا آنجاکه انسان قادر به تفکّر و پیروی از یک فرآیند تفکّر استدلال‌محور باشد، همیشه به همان اصول نهایی استدلالی که افراد دیگر به‌کار می‌برند، می‌رسد. افرادی هستند که نمی‌توانند بیشتر از سه بشمارند؛ ولی شمارش آن‌ها تا همان جایی که پیش می‌رود، با شمارش فریدریش گاوس یا پیر سیمون لاپلاس تفاوتی ندارد. هیچ مورّخ یا سیّاحی تا به‌حال درباره‌ی افرادی که الف و غیر الف برایشان یکسان بوده و یا نمی‌توانند تفاوت بین تأیید و نفی را درک کنند، گزارشی به ما نداده است. درست است که هر روز مردم اصول منطقی در استدلال را زیر پا می‌گذارند. ولی هر کس استنباط خود را متبحّرانه بررسی کند، می‌تواند خطاهای خود را کشف کند.

چون همگان این حقایق را تردیدناپذیر می‌دانند، پس وارد بحث می‌شوند؛ آن‌ها با یکدیگر صحبت می‌کنند؛ نامه و کتاب می‌نویسند؛ سعی در اثبات یا رد دارند. اگر این‌طور نبود، همکاری اجتماعی و فکری بین ابناء بشر غیرممکن بود. ذهن ما حتّی نمی‌تواند به‌طور پیوسته جهانی متشکّل از انسان‌هایی با ساختارهای منطقی متفاوت یا ساختار منطقی متفاوت با خودمان را تصوّر کند.

با این‌حال، در طول سده‌ی نوزدهم، این واقعیّت غیرقابل انکار مورد اعتراض قرار گرفت. مارکس و مارکسیست‌ها، از جمله «فیلسوف پرولتری»، پیتر یوزف دیتسگن، می‌گفتند که جایگاه طبقاتی انسان اندیشه‌ی او را معیّن و مشخّص می‌کند...

🖇 متن کامل: چندمنطق‌گرایی یا چندگانه‌انگاری منطقی

#چندمنطق‌گرایی #مارکسیسم
#منطق #نازیسم #بومی‌سازی
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

02 Oct, 12:00


🤡 اندر احوالات لیبرال خودخوانده‌ی وطنی (اصلاح‌طالب سابق، لیبرال‌تر از روتبارد) پیش از انتخابات.

#پست_موقت

On Liberty | درباره‌ی آزادی

27 Sep, 17:30


֎ اگر به‌عنوان «دیکتاتور» یک کشور منصوب شوید، چه خواهید کرد؟

On Liberty | درباره‌ی آزادی

26 Sep, 18:45


«مبارزه با کمونیسم قابل تحسین است؛ ولی نظام شوروی را تنها منبع کمونیسم قلمداد کردن، گمراهی و افتادن در چاه است. عباراتی مانند کمونیسم، سوسیالیسم، فابیانیسم، دولت رفاه، نازیسم، فاشیسم، مداخله‌گرایی دولتی، برابری‌طلبی، اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده، نیو دیل، معامله‌ی منصفانه (فیر دیل)، جمهوری‌خواهی نوین، صرفاً برچسب‌های متفاوت برای موردی یکسان هستند. ایدئولوژی یک مفهوم اعتقادی، یک شیوه‌ی تفکر، مجموعه‌ای از باورها است. برچسب‌های یادشده را بررسی کنید، و خواهید فهمید که سنگ‌بنای همگی باوری مشترک است: نیروی پلیس -حکومت- باید کنش‌های خلاقانه و سازنده‌ی مردم را کنترل کند. هر یک از این برچسب‌ها، بدون استثنا، نشان‌دهنده‌ی فلسفه‌ای است که با بازار آزاد، مالکیت خصوصی، و حکومت محدود مخالف است.»

❈ لئونارد ادوارد رید، عناصر رهبری آزادی‌خواهانه
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

26 Sep, 15:00


📃 چگونه ملت‌ها بر فقر پیروز می‌شوند | ✍🏻 جان میلتیمور

➣ @Notes_On_Liberty

فونگ ژوان وو تنها هشت سال داشت که برادرش را تا مرکز توزیع غذا همراهی کرد. شکمش از گرسنگی درد می‌کرد، و مضطرب بود -سرتاپا نگرانی بود که مبادا کوپن غذایش را گم کند یا مقامات توزیع‌کننده‌ی غذا تنبیه‌اش کنند.

   وو چندین دهه بعد این‌ها را یاد می‌آورد «مقامات اصلاً مهربان نبودند. احساس می‌کردیم که برای غذایی که حقّ ماست باید التماس کنیم

...

   وو در کتاب «نسل پل ویتنام: از عصر جنگ تا عصر شکوفایی» به یاد می‌آورد که چگونه دانش‌آموزان مدرسه‌ای ضعیف و تشنه، ساعت‌ها در تَف گرما منتظر دریافت جیره‌ی غذا می‌ماندند، تا متصدّیان امر، با مخلوط‌کردن سنگ‌ و برنج برای تعادل وزنه‌های ترازو، آنان را فریب دهند.

...

   ویتنام کشوری است که بیشتر مردم آن را می‌شناسند، ولی دانش تاریخ بسیاری از افراد درباره‌ی آن از سال ۱۹۷۵ -سال سقوط سایگون، دو سال پس از خروج نیروهای آمریکایی- فراتر نمی‌رود.

   گرچه رئیس‌جمهور هوشی مین در سال ۱۹۶۹ وعده داده بود که شکست‌دادن آمریکایی‌ها به سوسیالیست‌ها امکان می‌دهد «سرزمین‌مان را ده برابر زیباتر بسازند»، دوره‌ی پس از جنگ با افول اقتصادی همراه شد. ویتنام اساساً یک اقتصاد کشاورزی بود و اشتراکی‌سازی کشاورزی به نتایجی دست یافت که تفاوت چندانی با اقدامات اشتراکی‌سازی گذشته‌ی امثال استالین و مائو نداشت...

🖇 متن کامل: چگونه ملت‌ها بر فقر پیروز می‌شوند

#ویتنام #سوسیالیسم #فقر
#آزادی_اقتصادی #بازار_آزاد
#کمک‌های_خارجی #آزادی
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

23 Sep, 11:15


«محیط کار طی قرن گذشته ایمن‌تر شده، ولی این امر ناشی از نیروهای سرمایه‌داری رقابتی بود، نه مقررات... محیط کار ناایمن یا خطرناک، برای کارفرمایان هزینه‌زاست، چراکه آن‌ها باید دستمزد بالاتر جبران‌کننده‌ای را به کارگران بپردازند. بنابراین کارفرمایان منفعت مالی زیادی در ارتقای ایمنی محیط کار دارند، به‌ویژه در صنایع تولیدی که دستمزدها بخش اعظم هزینه‌های کل را شامل می‌شود. علاوه بر این، کارفرمایان می‌بایست هزینه‌های کار ازدست‌رفته، آموزش کارگران جدید، و جبران خسارت کارگران را، در هر زمان که حادثه‌ای رخ دهد، متحمل شوند. نیاز به صحبت درباره‌ی تهدیدهای قضایی، که گریبانگر آنان می‌شود، نیست. سرمایه‌گذاری در زمینه‌ی فناوری، از تراکتورهای مزارع تا ربات‌های مورد استفاده در کارخانه‌های خودروسازی، محیط کار را ایمن‌تر کرده‌اند. ولی اتحادیه‌ها، با این استدلال لادیستی که «مشاغل نابود می‌شوند»، اغلب با چنین فناوری‌هایی مخالفت کرده‌اند.» (توماس دی‌لورنزو)

✧ فاجعه‌ی دلخراش انفجار معدن طبس و جان‌باختن ده‌ها تن از کارگران آن را تسلیت می‌گوییم.

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

19 Sep, 14:00


📃 مارکسیسم به‌مثابه‌ی سوفیسم: بررسی نقادانه‌ی کالاانگاری نیروی کار | ✍🏻 آلن گیندلر

➣ @Notes_On_Liberty

یکی از اصول بنیادین مارکسیسم، نظریّه‌ی ارزش کار است، که بیان می‌کند ارزش یک کالا براساس میزان زمان کار اجتماعاً لازم برای تولید آن تعیین می‌شود. در این چارچوب، کار خود به یک کالا تبدیل می‌شود -چیزی که می‌توان آن را در بازار خرید و فروخت. مارکس استدلال می‌کند که در نظام سرمایه‌داری کارگران مجبورند نیروی کار خود را به سرمایه‌داران بفروشند؛ سرمایه‌دارانی که با پرداخت دستمزدی کمتر از ارزش کاملی که کار افراد تولید می‌کند، آن‌ها را استثمار می‌کنند. این تفاوت -یا «ارزش اضافی»- توسّط سرمایه‌دار به‌عنوان سود تصاحب می‌شود. با این‌حال، وقتی این قیاس بین کار و کالا به‌طور انتقادی بررسی شود، نقص‌های ژرفی را آشکار می‌کند.

این ایده که نیروی کار یک کالا است، در آثار بسیاری از اقتصاددانان برجسته، چه اهالی مکتب اقتصاد اتریش و چه دیگر مکاتب، مورد انتقاد قرار گرفته است. فردریش هایک در اثر خود «راه بردگی» (۱۹۴۴)، برنامه‌ریزی اقتصادی سوسیالیستی را به‌شکل گسترده‌تری نقد می‌کند، که کالاانگاری نیروی کار را نیز در بر می‌گیرد. نقد هایک بر مارکسیسم این است که مارکسیسم به تمرکز قدرت می‌انجامد؛ جایی‌که دولت نیروی کار و دیگر جنبه‌های اقتصاد را کنترل می‌کند. او استدلال می‌کند که نیروی کار را همچون کالایی کنترل‌شده انگاشتن، در یک اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده، آزادی فردی را تضعیف می‌کند و به‌نوعی فرد را «برده» می‌سازد.

به‌عقیده‌ی هایک، آزادی اقتصادی، از جمله آزادی انتخاب کار و مذاکره بر سر دستمزد، برای آزادی سیاسی ضروری است. نقد او این است که نگاه مارکسیستی به نیروی کار، که آن را کالایی که باید به‌دست دولت کنترل شود می‌داند، اساساً ناقض است و برای آزادی فردی خطرناک.

🖇 متن کامل: مارکسیسم به‌مثابه‌ی سوفیسم: بررسی نقادانه‌ی کالاانگاری نیروی کار

#مارکسیسم #ارزش_کار #نیروی_کار
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

12 Sep, 18:45


📃 حکومت جعل بزرگی است که همه در تلاش‌اند تا از طریق آن به هزینه‌ی دیگران، زندگی کنند | ✍🏻 فردریک باستیا

➣ @Notes_On_Liberty

انسان از سختی، از رنج، عقب می‌نشیند و آن را پس می‌زند؛ و با این‌حال اگر زحمت کار را به جان نخرد طبیعتاً محکوم به تحمّل محرومیّت است. او باید از میان این دو شر دست به انتخاب بزند. با به‌کارگیری چه وسیله‌ای می‌تواند از هر دو این‌ها پرهیز کند؟ تنها یک راه باقی می‌ماند و خواهد ماند: بهره‌بردن از کار دیگران. چنین رفتاری مانع از آن می‌شود که سختی و لذّت به نسبت طبیعی خود برسند و سبب می‌شود که همه‌ی سختی‌ها نصیب یک دسته شود و تمام لذّت‌ها نصیب دسته‌ای دیگر. این منشأ بردگی و غارت است، به هر شکلی که باشد -خواه جنگ، مالیات، خشونت محدودیّت ،کلاهبرداری و غیره. سوء‌استفاده‌ای وحشتناک است؛ ولی با اندیشه‌ای که آن را خلق کرده سازگار است. باید از ظلم و ستم بیزار بود و در برابر آن ایستاد به‌سختی می‌توان آن را بدیهی قلمداد کرد.

بردگی در حال از بین رفتن است، خدا را شکر! و از طرف دیگر، تمایل ما به دفاع از دارایی‌مان از تسهیل غارت مستقیم و آشکار جلوگیری می‌کند.

با این‌حال، یک چیز باقی می‌ماند. این تمایل بنیادین تمام انسان‌هاست که زندگی را به دو بخش تقسیم کنند؛ سختی را بر دوش دیگران بیاندازند و رضایتمندی را برای خودشان نگه دارند. باید نشان داد که این تمایل اندوه‌بار در چه شمایل جدیدی خود را نشان می‌دهد.

غاصب، دیگر مستقیماً و با قدرت خویش علیه قربانی‌اش عمل نمی‌کند. مستبدّ و قربانی همچنان حاضرند ولی یک شخص میانجی میان آنان وجود دارد که همانا حکومت است، یعنی خود قانون. چه فکر بهتری می‌توانیم کرد که ظلم‌هایمان را آرام پیش ببریم تا بر تمامی مقاومت‌ها غلبه کنیم؟...

🖇 متن کامل: حکومت جعل بزرگی است که همه در تلاش‌اند تا از طریق آن به هزینه‌ی دیگران، زندگی کنند

#دولت #حکومت #چپاول
#مالیات #خدمات_عمومی
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

27 Aug, 13:30


تاریخ روایتگر نبوغ حکومت‌ها در یافتن چیزهای جدید برای مالیات است -زمین، دام، نمک، روغن زیتون، چای، تنباکو، شمع، کلاه‌گیس، صابون، درآمد، سود، ادرار، رنگ، سفر هوایی، تمبر، کارت بازی، کلاه، و موارد دیگر. در سال ۱۷۰۵، امپراتور روسیه، پیتر کبیر، حتّی برای ریش مالیات وضع کرد. با این‌حال، این مالیات از نیاز به افزایش درآمد ناشی نمی‌شد، بلکه بخشی از برنامه‌ی او برای تبدیل روسیه به یک قدرت پیشرو اروپایی بود؛ او می‌خواست مردان روس از مد تمیز اروپای غربی تقلید کنند. این نمونه‌ی متقدّم مالیاتی بود که برای تغییر رفتار مردم طرّاحی شده بود.

همچنین، مالیات‌ها می‌توانند تا مدّت‌ها پس از رفع توجیه اصلی خود برقرار بمانند. دِین‌گلد [مالیاتی که فرمانروایان انگلستان و فرانسه جمع‌آوری کرده و برای جلوگیری از دانمارکی‌ها به آنان می‌پرداختند] پس از رفع تهدید دانمارک همچنان ستانده می‌شد، مالیات بر درآمد پس از سرنگونی ناپلئون همچنان دوام آورد، و بسیاری از مالیات‌های «اضطراری» دیگر نیز به همین ترتیب برجای مانده‌اند. در سال ۱۹۰۲، قیصر ویلهلم دوم آلمان، مالیاتی بر شامپاین، برای تأمین مالی نیروی دریایی امپراتوری، وضع کرد. اگرچه ناوگان امپراتوری در سال ۱۹۱۹ از بین رفت، مالیات شامپاین هنوز وجود دارد و میلیون‌ها یورو درآمد به جیب دولت می‌رود. به‌طور مشابه، در سال ۱۹۳۶، دولت پنسیلوانیای ایالات متّحده، برای افزایش درآمد برای بازسازی جانزتاون، که در اثر سیل ویران شده بود، مالیاتی بر الکل وضع کرد. جانزتاون خیلی زود بازسازی شد، ولی مالیات (اکنون ۱۸ درصد) هنوز به قوّت خود باقی است.

● ایمون باتلر، مالیات

#مالیات #چپاول
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

25 Aug, 08:00


📃 لوتر، کالوین، و دولت مطلقه | ✍🏻 مورای روتبارد

➣ @Notes_On_Liberty

اصلاحات کاتولیک سده‌ی شانزدهم مجبور بود جنگ فکری را به هواداری از مکتب اسکولاستیک و قانون طبیعی در دو جبهه پیش ببرد: علیه پروتستان‌ها و پروتستان‌های مخفی، و نیز علیه مدافعان سکولار دولت مطلقه. مبنای نزدیکی این دو گروه ظاهراً متضاد، بیش از داشتن دشمن مشترک بود. از بسیاری جهات، آن‌ها همسان بودند و نه متّحدان اتّفاقی.

مارتین لوتر، پسر یک معدنچی آلمانی، و ژان کالوین، پسر یک وکیل و صاحب‌منصب فرانسوی، که فرقه‌های مذهبی جدید آنان شمال اروپا را فراگرفت، علی‌رغم تفاوت‌های فراوان‌شان بر سر برخی از اصول اساسی توافق داشتند. به‌ویژه، فلسفه‌ی اجتماعی و الهیّات آن‌ها بر این گزاره‌ی اساسی استوار بود که انسان کاملاً فاسد و غرق در گناه است. اگر چنین باشد، انسان به‌سختی می‌تواند حتّی تا حدّی با تلاش خود به رستگاری دست یابد؛ بنابراین، رستگاری، از اراده‌ی آزاد ناموجود انسان حاصل نمی‌شود، بلکه موهبتی دلبخواه و درک‌ناشدنی از فیض فراوان خداوند است؛ هدیه‌ای که او به دلایل خاصّ خود تنها به برگزیدگان ازپیش‌مقدّر اعطا می‌کند. همه‌ی غیربرگزیدگان نفرین‌شده‌اند.

افزون بر این، چون انسان کاملاً فاسد و بنده‌ی شیطان است، هرگز نمی‌توان به عقل او -چه رسد به حسّ لذّتش- اعتماد کرد. به هیچ‌روی نمی‌توان به عقل و حواس برای تشکیل اخلاق اجتماعی اعتماد کرد؛ اخلاق فقط می‌تواند از طریق وحی کتاب مقدّس از اراده‌ی الهی ناشی شود...

🖇 متن کامل: لوتر، کالوین، و دولت مطلقه

#پروتستانتیسم #اندیشه_سیاسی
#لوتر #کالوین #کاتولیسیسم
#مسیحیت #دولت #دولت_مطلقه
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

24 Aug, 08:00


سران دولت باید به این شرایط توجّه ویژه داشته باشند و، از طریق رفاه و رضایت، کشور خود را با پیشبرد موفّقیّت‌آمیز تلاش‌های شهروندان قدرتمند سازند. ولی چنین دخالتی از سوی دولت باید حدّی داشته باشد، زیرا اگر فرد مسئولیّت تأمین معاش خود و خانواده‌اش را داشته باشد، برای رفاه عمومی جامعه بهتر است. چراکه چنین مسئولیّتی پیوسته او را به سمت فعالیّتی بی‌وقفه، که رفاه همه‌ی نوع بشر را تقویّت می‌کند، سوق می‌دهد.

با توجّه به پیچیدگی‌های شرایط اجتماعی، فقط خود افراد می‌توانند به‌درستی درباره‌ی اهمّیّت نیازهایشان قضاوت کنند. حکومت هرگز نمی‌تواند بهتر از خود فرد بفهمد که چه چیزی برای او بهتر است.

اقتصاد کشور واقعاً زمانی شکوفا خواهد شد که دولت از دارایی شهروندان محافظت کند و در نتیجه این حفاظت آن‌ها را به عقل معاش، اعتدال و صنعت‌گری تشویق می‌کند... به همین دلیل، چنین حفاظتی یکی از مهم‌ترین وظایف اقتصادی هر حکومتی است.

در چنین شرایطی، کلّ کشور رونق خواهد گرفت، فرهنگ شکوفا شده و پیشرفت خواهد کرد، و افرادی قناعت‌پیشه، بااعتماد‌به‌نفس و تلاشگر از آن پرستاری خواهند کرد؛ این امر تنها به‌واسطه‌ی آزادی‌ای که شهروندان در تلاش‌های اقتصادی خود از آن برخوردارند، محقّق خواهد شد، زیرا در این صورت آن‌ها بیشترین علاقه را به رفاه خود و در نتیجه به دولت خواهند داشت؛ و اگر دولت مسیر اشتباه قیّم‌مآبی و کنترل خصوصی‌ترین امور شهروندی را به قصد کمک، هرچند در واقع آسیب‌رساندن به فرد، در پیش بگیرد، بوروکراسی به‌عنوان بازوی حکومت باید امور اقتصادی را در دست گرفته و در فعّالیّت‌های فردی دخالت کند.

تنوّع کارهای انجام‌شده از تنوّع افراد ناشی می‌شود و، به‌خاطر گوناگونی خود، باعث پیشرفت از هر جهت می‌شود؛ با کنترل‌های بوروکراتیک فراگیر این تنوّع به‌کلّی از بین می‌رود. حتّی فداکارترین کارمند دولت نیز چیزی جز قطعه‌ای کور و دست‌بسته در داخل یک ماشین بزرگ نیست، و همه‌ی مشکلات را به شیوه‌ای کلیشه‌ای و براساس مقرّرات و دستورالعمل‌ها بررسی می‌کند، و نه با الزامات پیشرفت زمان و نه با تنوّع زندگی عملی کنار می‌آید.

آزادی و خوداتّکایی در تلاش‌های اقتصادی شهروندان، زیربنای توسعه‌ی کلّی یک دولت است؛ بنابراین، دولت باید این اصول بنیادین را درک کرده و از آن دفاع کند. در مقابل، با قیّم‌مآبی، پیشرفت خود را خراب کرده و مانع آن می‌شود و طبیعی‌ترین حقوق شهروندان خود را زیر پا می‌گذارد.

● فقراتی از درس‌های کارل منگر به شاهزاده رودولف، ولیعهد امپراتوری اتریش-مجارستان

➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

22 Aug, 13:30


📃 صدای پای جنگ: گزارش سفیر بریتانیا از آلمان هیتلری

➣ @Notes_On_Liberty

لودویگ فون میزس، در کتاب حکومت قادرمطلق: ظهور دولت تمامیّت‌‌خواه و جنگ تمام‌عیار خود، از جمله علل موفّقیّت نازی‌ها در تسلیح مجدّد آلمان و راه‌اندازی جنگ جهانی دوم را خوشبینی سیاستمداران دولت‌های متّفق غربی به نازی‌ها و آسان‌گیری نسبت به آنان می‌داند. به‌گفته‌ی میزس، سوسیالیست‌های انگلستان و فرانسه در تضعیف نظامی کشورهای خود و کوتاهی در اجرای مفاد پیمان ورسای، که به قدرت‌گیری نظامی آلمان انجامید، نقش مهمّی ایفا کردند. 

سِر هوراس رامبلد، سفیر بریتانیا در آلمان بین سال‌های ۱۹۲۸ تا سال ۱۹۳۳، که تسلّط کاملی بر اوضاع آلمان و زبان آلمانی داشت، خطّ و خطوط حزب و رهبران سیاسی آلمان را خوب می‌شناخت، و نبرد من هیتلر را به‌خوبی مطالعه کرده بود، بلافاصله پس از به‌قدرت‌رسیدن هیتلر و حزب نازی در انتخابات پنجم مارس ۱۹۳۳، گزارش دقیقی از احوال و اهداف هیتلر و حزب نازی به وزارت امور خارجه‌ی بریتانیا نوشت و در آن خطر به‌قدرت‌رسیدن و اهداف جنگ‌افروزانه‌ی هیتلر و نازی‌ها را به شکل تیزبینانه‌ای شرح داد و آینده‌ی طرح‌های آنان را پیش‌بینی کرد. در واکنش به این موضوع او از سوی مسامحه‌گران بریتانیایی به بدبینی و قضاوت زودهنگام محکوم، و چندی بعد از مقام سفارت برکنار شد. متن زیر گزارش سِر هوراس رامبلد به سِر جان سایمون، وزیر امور خارجه‌ی وقت بریتانیا به تاریخ ۲۶ آوریل ۱۹۳۳، اندک‌زمانی پس از به‌قدرت‌رسیدن هیتلر است:

جناب؛

آقای هیتلر اکنون نزدیک به سه ماه است که صدراعظم شده و هنوز هیچ نشانه‌ای از هیچ‌گونه سیاست سازنده در امر اقتصاد وجود ندارد. صدراعظم به تجمیع تمام رشته‌های قدرت در دستان خود همّت گماشته است و اکنون می‌توان گفت که در موقعیت برتری بلامنازع قرار دارد. رژیم پارلمانی جای خود را به رژیم قهرآمیز متوحشانه داده و احزاب سیاسی به‌جز نازی‌ها و ناسیونالیست‌ها از صحنه محو شده‌اند. پارلمان هیچ قدرت و ماهیّت وجودی ندارد. رهبر نازی تنها باید آرزوهای خود را ابراز کند تا پارلمان آن‌ها برآورده سازد.

۲- درست است که رایشسوِر و رئیس‌جمهور احتمالاً هنوز در موقعیّتی هستند که بتوانند هیتلریسم را کنترل کنند، و احتمالاً حتّی کنترل کنند، ولی با گذشت زمان، انزوای نیروی دفاعی هویداتر خواهد شد، و اگرچه سربازان هنوز از گزند هیتلریسم در امان هستند، ولی غیرممکن به‌نظر می‌رسد که آن‌ها تا ابد چنین باقی بمانند. دیر یا زود، به‌ویژه اگر رئیس‌جمهور بمیرد، انتظار می‌رود که رایشسور نقش خود در رژیم کنونی را از دست بدهد...

🖇 متن کامل: صدای پای جنگ: گزارش سفیر بریتانیا از آلمان هیتلری

#آلمان #نازیسم #تاریخ
#جنگ_جهانی #هیتلر
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

16 Aug, 10:45


مدیران و حاکمان همواره به ما یادآوری می‌کنند که کمک‌های خارجی برای رهایی کشورهای درحال‌توسعه از فقر بسیار حیاتی است. پول، با عصای جادویی مخارج عمومی، به کشورهای در‌حال‌توسعه به امید رهایی این کشورها از بیماری اقتصادی فرستاده می‌شود.

افسانه‌ی کمک‌های خارجی در استنادهای پی‌درپی سیاستمداران به طرح مارشال، به‌عنوان منبع الهام کمک‌های خارجی، دیده می‌شود و همچنان به حیات خود ادامه می‌دهد. طرح مارشال بسته‌ی احیای اقتصادی بود که آمریکا پس از جنگ جهانی دوم به کشورهای اروپای غربی ارسال کرد. در روایات رایج، توانایی اروپا در برخاستن از ویرانی‌های جنگ جهانی دوم تا حدّ زیادی به کمک‌های طرح مارشال نسبت داده می‌شود؛ طرحی که در مجموع بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار به نرخ سال ۲۰۱۸ بود.

بگذارید کمی شکّ و تردید را چاشنی کار کنم. کمک‌های خارجی کلید موفّقیّت کشورهای درحال‌توسعه نیست. در واقع، کمک‌های خارجی می‌تواند رفتارهای بد را تقویّت کند و رژیم‌های دارای فساد دیرپا را قوّت ببخشد. اروپا پیش از اینکه در طول جنگ جهانی دوم ویران شود، مرفّه و از نظر نهادی باثبات بود. تنها مسئله، بازسازی زیرساخت‌ها و بازگرداندن کنشگران خصوصی به بخش خصوصی بود تا بسیاری از عوامل تولید را، که در طول جنگ از بین رفته بود، احیا کنند. به بیان دقیق، طرح مارشال بیابان برهوت را سرسبز و آباد نمی‌گرداند. اروپا، از پیش، دانش و سرمایه‌ی کافی و انباشته داشت که می‌توانست شرایط غم‌انگیز جنگ جهانی دوم را دور بزند و در کوتاه‌ترین زمان کمر راست کند.

مانند بیشتر روایت‌های تاریخی رویدادهای سده‌ی بیستم، چندین نکته‌ی کلیدی پیرامون طرح مارشال حذف می‌شود. برخلاف آنچه بسیاری از مورّخان رسمی و دولتی می‌خواهند به خورد ما دهند، طرح مارشال تنها عامل موفّقیّت اروپا در دوره‌ی پس از جنگ نبوده است. تام وودزِ تاریخ‌نگار، به‌طور قانع‌کننده‌ای استدلال کرده که آزادسازی اقتصادی در کشورهایی مانند آلمان غربی بیش از کمک‌های طرح مارشال سبب تقویّت رشد اقتصادی اروپا شده است.

اصلاحات اقتصادی لودویگ ارهارد، وزیر امور اقتصادی آلمان غربی، مانند لغو کنترل قیمت‌ها و پایان‌دادن به سهمیّه‌بندی، به احیای باورنکردنی آلمان پس از جنگ جهانی دوم کمک کرد. کشورهای دیگر مانند اتریش و یونان، که کمک‌های سرانه‌ی قابل‌توجّهی دریافت کردند، شاهد رشد ضعیف‌تری بودند و تا زمانی‌که این کمک‌ها به‌تدریج از بین نرفتند، رشد نکردند. علی‌رغم آنچه کتاب‌های درسی دانشگاه می‌گویند، لغو کنترل‌های اقتصادی در زمان جنگ عامل تعیین‌کننده در زمینه‌ی رشد بسیاری از کشورهای اروپایی پس از جنگ جهانی دوم بود، نه طرح مارشال.

● تخلیصی از مقاله‌ی «افسانه‌ی طرح مارشال هنوز زنده است» نوشته‌ی خوزه نینو از بنیاد میزس

#طرح_مارشال #کمک‌های_خارجی
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

10 Aug, 13:00


📃 افسانه‌ی سوسیالیسمِ لیبرتارین | ✍🏻 کریستین نیمیتز

➣ @Notes_On_Liberty

سوسیالیست‌ها این روزها به میانه‌روها علاقه پیدا کرده‌اند. «سوسیالیسم دموکراتیک»، «سوسیالیسم قرن بیست‌ویکم»، «سوسیالیسم هزاره» و از همه پوچ‌تر، «سوسیالیسم لیبرتارین» و «کمونیسم لیبرتارین».  

وقتی از سوسیالیست‌ها می‌خواهیم توضیح دهند که معنی این اصطلاحات چیست، چنین استدلال می‌کنند:

سوسیالیسم، مانند بسیاری از ایدئولوژی‌ها، در شقوق مختلف جلوه می‌کند. در انواع اقتدارگرایانه مانند لنینیسم پدیدار می‌شود. ولی در انواع کاملاً ضدّ استبدادی و ضدّ توتالیتر نیز وجود دارد؛ که با نام‌هایی همچون رُزا لوکزامبورگ، کارل لیبکنشت، اِما گلدمن یا الکساندر برکمن گره خورده است. لنینیست‌ها بر این باورند که جامعه‌ی سوسیالیستی باید به‌دست بوروکراسی دولتی سلسله‌مراتبی و از بالا به پایین اداره شود. ولی سوسیالیست‌های لیبرتارین به برچیدن سلسله‌مراتب، به دموکراسی مردمی و به خود-رهایی اعتقاد دارند. اکثر سوسیالیست‌های معاصر خود را ذیل سنّت اخیر می‌بینند. بنابراین بر این باورند که وقتی مخالفان‌شان نتایج وخیم لنینیسم یا دیگر نمونه‌های سوسیالیسم اقتدارگرا را علیه آنان به‌کار می‌برند، مرتکب عملی ناعادلانه شده‌اند. به‌عقیده‌ی ایشان، این فجایع ربطی به آن‌ها ندارد. حاصل کاملاً متفاوتی از سوسیالیسم است. سوسیالیست‌ها بر این باورند که مخالفان آن‌ها یا کذّاب‌اند یا چندان باهوش نیستند که تفاوت‌های انواع مختلف سوسیالیسم را درک کنند.

در این مورد، مانند بسیاری موارد دیگر، سوسیالیست‌ها کاملاً اشتباه می‌کنند. تمایز بین «سوسیالیسم لیبرتارین» از یک‌سو، و «سوسیالیسم اقتدارگرا» از سوی دیگر، کاملاً وهم‌آلود و خیالی است. طرح‌های سوسیالیستی همیشه با هدف از بین‌بردن سلسله‌مراتب، دموکراتیزه‌کردن اقتصاد و توانمندسازی طبقه‌ی کارگر آغاز می‌شود. حتّی لنین هم با چنین آرزوهایی آغاز به‌کار کرد. طرح‌های سوسیالیستی همیشه برعکس عمل می‌کنند -ولی این بدین خاطر نیست که مدافعان آن به «نوع نادرست» سوسیالیسم اعتقاد دارند؛ سوسیالیسم اقتدارگرا در برابر سوسیالیسم لیبرتارین. بلکه بدین خاطر است که نظریّه‌های آن‌ها اشتباه است و نمی‌توان به «سوسیالیسم لیبرتارین» دست یافت. انتخاب، بین سوسیالیسم اقتدارگرا و لیبرتارین نیست. انتخاب بین یک سوسیالیسم اقتدارگرا و عدم سوسیالیسم است. در مواجهه با این انتخاب، سوسیالیست‌ها همیشه گزینه‌ی نخست را انتخاب می‌کنند...


🖇 متن کامل: افسانه‌ی سوسیالیسمِ لیبرتارین

#سوسیالیسم #سوسیالیسم_لیبرتارین
#سوسیال‌دموکراسی #کمونیسم #چپ
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

05 Aug, 11:41


᠅ لحظه‌ی ورود مردم به کاخ نخست‌وزیری بنگلادش و فرار نخست‌وزیر آن کشور

مردم بنگلادش با انداختن قایق در حوض دانشگاه هنر، خواندن سرود یاری دبستانی، سر دادن شعار «ولش کن ولش کن»، روش‌های خشونت‌پرهیزانه، «چهارشنبه‌های سفید»، و «آزادی‌های یواشکی» بالأخره موفق شدند و به پیروزی رسیدند.

#پست_موقت #بنگلادش
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

02 Aug, 14:45


📃 سوسیالیسم اقتصاد ونزوئلا را نابود کرده، نه تحریم | ✍🏻 رایان مک‌مکن

➣ @Notes_On_Liberty

تحریم‌های آمریکا علیه ونزوئلا وحشیانه و غیراخلاقی است. ولی مسئول فروپاشی اقتصادی ونزوئلا در بیست سال گذشته نیست. بله، تحریم‌ها استاندارد زندگی در ونزوئلا را بیشتر کاهش داده و بار فقر نسبی ناشی از تحریم‌های سخت بر دوش افرادی که در پایین‌ترین سطح اجتماعی-اقتصادی هستند، افتاده است.

با این‌حال، تأثیر تحریم‌های اعمال‌شده از سوی ایالات متّحده چندان گسترده نبوده که مسئول فروپاشی کلّی شرایط اقتصادی، که اکنون در آن کشور شاهدیم، باشد.

فهم چنین تمایزی بسیار مهمّ است زیرا مدافعان سیاست‌های اقتصادی سوسیالیستی ونزوئلا پیوسته کوشیده‌اند تا ادّعا کنند که تحریم‌ها دلیل اصلی فروپاشی اقتصادی این کشور است.

چرا مدافعان سوسیالیست چنین ادّعایی دارند؟ بدین دلیل که قادر به طرح این ادّعا توانند بود که اگر دخالت دولت‌های خارجی مانند ایالات متّحده نبود، سوسیالیسم موهبتی برای استاندارد زندگی همگان خواهد بود و آن را ارتقا خواهد داد.

با این‌حال، حقیقت این است که سیاست‌های سوسیالیستی مانند آنچه در ونزوئلا اعمال می‌شود -سلب مالکیّت گسترده از مشاغل خصوصی همراه با بازتوزیع گسترده‌ی ثروت و تسلّط حکومت بر بخش‌های اصلی صنعت- برای نابودی اقتصاد هر کشوری کافی است. دیگر به مداخله‌ی واشینگتن نیازی نیست...

🖇 متن کامل: سوسیالیسم اقتصاد ونزوئلا را نابود کرده، نه تحریم

#ونزوئلا #سوسیالیسم #تحریم
#کمونیسم #اقتصاد #مالکیت
➣ @Notes_On_Liberty

On Liberty | درباره‌ی آزادی

31 Jul, 19:00


«آزادی، عظیم‌ترین موهبت گیتی، آن گوهر گران‌بها را به ما بدهید، و دیگر هر چه را که می‌توانید، از ما بگیرید. غیرتمندانه و مردانه از آزادی عموم پاسداری کنید. آیا آزادی اکثراً به‌خاطر بی‌بندوباری مردم از بین رفته است یا جبّاریّت حاکمان؟ تصوّر می‌کنم که پاسخ جبّاریّت و استبداد باشد. سرنوشت آن ملّت‌هایی که از ایستادگی در برابر غاصبان و جبّاران کوتاهی کرده، یا دچار چنان غفلتی شده‌اند که جبّاران آزادی ایشان را از دست آن‌ها ربوده‌اند، چنین بوده است که در زیر بار استبدادِ توان‌فرسا سر به فغان برداشته‌اند. اکثر ابناء بشر امروز در این وضعیّت اسفناک به‌سر می‌برند. آیا جبّار، ستمدیده را رها می‌کند؟ آیا حتّی یک نمونه وجود داشته است؟ خواست اصلاحات بی‌نتیجه خواهد بود. گاهی ستمدیدگان با مبارزه‌ی خونینی که کشوری را ویران می‌کند، آزاد شده‌اند.»

❈ پاتریک هنری، سخنرانی در ژانویهٔ ۱۷۶۶
➣ @Notes_On_Liberty