نیازستان @niyazestanbarani Channel on Telegram

نیازستان

@niyazestanbarani


به ایرانم:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله‌دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz

نیازستان (Persian)

نیازستان یک کانال تلگرامی فارسی است که به عشق و احساسات عمیق انسان‌ها پرداخته و با متن‌های شعری و ادبی آنان را به یک سفر عاطفی دعوت می‌کند. با عنوانی که از شعرهای معروف فارسی الهام گرفته شده است، این کانال به خوانندگانش یک فضای زیبا و دلنشین برای تفکر و اندیشیدن ارائه می‌دهد. اگر شما علاقه‌مند به شعر و ادبیات هستید و دوست دارید در دنیای هنر و احساسات عمیق بیشتر غوطه ور شوید، حتما باید به نیازستان بپیوندید. از زبان زیبا و انتخاب‌های دقیق شعرها، تا ارسال پیام‌های الهام بخش از ادبیات فارسی، این کانال یک مکان ایده‌آل برای کسانی است که عشق به شعر دارند. برای ارتباط با مدیر کانال، می‌توانید به @Mohsenbarani_niyaz مراجعه کنید.

نیازستان

07 Feb, 08:55


⭕️⭕️کتابستان
- بلأخره کار کار کی‌کی کی‌هاست؟

تاریخ دراز دامن ما ایرانیان محمل هزاران هزار زخم سوزان و عقده‌ی پریشان و ... البته شکفتن‌ها و رستن‌هاست.
پرداختن به آنچه برخی #پارانوای_جمعی ایران می‌دانند و #توهم_توطئه‌اش می‌نامند و برخی آن را نظریه‌ای قابل ِ بررسی و خیل عظیمی واقعیتی مبرهن و آشکار، کاری بسیار دشوار است.
یرواند آبراهامیان ، احمد اشرف و محمدعلی کاتوزیان البته و بیشتر جز گروه اول محسوب می‌شوند.
در این مجموعه جستار البته که به بررسی تئوری توطئه در سد سدوپنجاه سال اخیر ایران پرداخته‌اند لابد فرصت توجه به ریشه‌های بنیادین فکری، اساطیری، تاریخی و... نداشته‌اند.
به‌عنوان مثال وقتی پس از هفت ‌سدسال از حمله‌ی تباه‌کننده ‌ی مغول، هنوز به وضوح نقش انگیزشی خلفای عباسی برای نابودی عنصر سرکش ایرانی را درنیافته‌ایم یا توجهی به برنامه‌های دقیق انگلستان در شبه قاره و آنچه خاورمیانه می‌نامند ، نداریم و... چه‌گونه می‌توانیم به تصویر روشن ‌تری از توطئه‌های بیرونی و درونی دست یابیم؟
البته که مطالعه‌ی همه‌جانبه و فراگیر ، پژوهش‌های دقیق و گفت‌‌وگو‌های دیگرپذیر و... راه‌گشا خواهد بود..

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

06 Feb, 20:22


⭕️⭕️یادداشتهای پریشانی

#انگل‌ستان، رو_سیه،مارها و ضحاک

به گمانم هیچ قومی همچون آنگلوساکسون ها به اهمیت بی‌نهایت زبان پی نبرده‌اند.
بارها گفته‌ام: زبان، جهان و همه‌چیز انسان است
شما با سست کردن یک زبان و نهایتن نابودی‌اش می‌توانید یک جهان را حذف یا قلب ماهیت کنید و ضمیمه‌ی خود
درست کاری که انگل‌ستان و به شکلی دیکر رو_سیه انجام داد
تا قبل از ظهور نحس قدرت استعماری انگلیس و روس زبان فارسی از چین تا هند و از آسیای میانه تا قفقاز و آناتولی و میان رودان زبان میانجی بود
زبانی سترگ که از تازش اسنکدر و اعراب و مغولان جان سالم به در برده بود و راوی جان و جهان انسان شرقی بود
به محض پای نهادن این دو استعمارگر به مناطق تحت اشغال نخستین کار ممنوعیت و حذف زبان فارسی شد کاری که این اهریمنان امروز نیز تحت شعارهای سراسر فریب مشغول اجرای آن هستند.
این دوزخیان انسان‌سوز در حالی دل برای زبان‌های بومی می‌سوزانند که تمام جهان را موذیانه تحت سیطره‌ی زبان/جهان انگلیسی برده‌اند
به گمانم تمام اندیشمندان جهان برای سرجای خود نشاندن این خوی اهریمنی باید کارها کنند
پ.ن:به بازی مارپله و نامهای فارسی توجه کنید

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

05 Feb, 21:00


⭕️⭕️سخن_همیشه

شاملو در یکی از زیباترین سروده‌های خود از رنجی سخن می‌گوید که در فلات ایران رنجی هزاران ساله است. من این رنج ِ تا کنون کم‌ثمر را #رنج_برده‌گی می‌دانم.
رها‌نکردن خویش از زنجیرهای جهل و خودخواهی و استبداد درونی و بیرونی رنج بی پایان ما بوده و هست.

مردم دانا و دیگرخواه و دیگر پذیر زیر بار استبداد نخواهند رفت. چنین مردمی خورشید را نه در بیرون مرزهای خویش که در درون خود می‌بینند و با اعجاز بیداری، خود و جهان خویش را نور و گرما می‌دهند. به قول فروغ: از آیینه بپرس نام نجات دهنده‌ات را

#الف_بامداد

- با چشمها،
ز حيرت اين صبح نابه جاي
خشكيده بر دريچه خورشيد چارتاق
بر تارك سپيده اين روز پا به زاي
دستان بسته ام را
آزاد كردم از زنجيرهاي خواب

فرياد بركشيدم:
"اينك چراغ معجزه مردم!
تشخيص نيم شب را از فجر
در چشم هاي كوردلي تان
سويي به جاي اگر مانده ست آن قدر،
تا از كيسه تان نرفته تماشا كنيد خوب
در آسمان شب پرواز آفتاب را!
با گوش هاي ناشنوايي تان اين طرفه بشنويد:
در نيم پرده شب آواز آفتاب را ! "

" _ ديديم
(گفتند خلق نيمي) پرواز روشنش را. آري!"

نيمي به شادي از دل فرياد بركشيدند:
"با گوش جان شنيديم آواز روشن اش را !"

باري من با دهان حيرت فرياد بر كشيدم:

"" _ اي ياوه،
ياوه
ياوه خلايق
مستيد و منگ؟
يا به تظاهر تزوير ميكنيد؟
از شب هنوز مانده دو دانگي
ور تائبيد و پاك و مسلمان،
نماز را از چاوشان نيامده بانگي!"

هر گاوگند چاله دهاني آتشفشان روشن خشمي شد:
" _ اين گول بين كه روشني آفتاب را از ما دليل مي طلبد."

توفان خنده ها..

" _ خورشيد را گذاشته،
مي خواهد با اتكا به ساعت شماطه دار خويش
بيچاره خلق را متقاعد كند كه شب هنوز از*" *"نيمه نيز برنگذشته است"
توفان خنده ها....

من درد در رگانم،
حسرت در استخوانم،
چيزي نظير آتش در جانم پيچيد.
سرتاسر وجود مرا گويي چيزي به هم فشرد
تا قطره اي به تفتگي خورشيد، جوشيد از دو چشمم.

از تلخي تمام درياها، در اشك ناتواني خود ساغري زدم.

آنان به آفتاب شيفته بودند
زيرا كه آفتاب
تنهاترين حقيقت شان بود
احساس واقعيتشان بود
با نور و گرمي‌اش مفهوم بي رياي رفاقت بود
با تابناكي اش، مفهوم بي دريغ صداقت بود
اي كاش مي توانستند از آفتاب ياد بگيرند
كه بي دريغ باشند در غم ها و شادي هاشان
حتي با نان خشكشان
و كاردهايشان را، جز از براي قسمت كردن بيرون نياورند

افسوس!
آفتاب مفهوم بي دريغ عدالت بود و
آنان به عدل شيفته بودند و
اكنون،
با آفتاب گونه اي، آنان را
اينچنين دل، فريفته بودند!
اي كاش مي توانستم خون رگان خود را
من

قطره

قطره

قطره
بگريم، تا باورم كنند

اي كاش مي توانستم
_ يك لحظه مي توانستم اي كاش _
بر شانه هاي خود بنشانم اين خلق بي شمار را،
گرد حباب خاك بگردانم
تا با دو چشم خويش ببينند كه خورشيدشان كجاست
و باورم كنند...

اي كاش، مي توانستم...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

04 Feb, 21:22


#نوسروده

ورق می‌زنم تمام جهان را
در جست‌وجوی خبری که نیست
و عکس‌هایی که نگذاشته‌ای
در صفحه‌‌های مجازی...

- چگونه از نگاه خاک گذشتی
که رد چشم تو در برق هیچ پنجره‌ای
باقی نماند؟

قرن‌هاست شاد نیستم
و تو آن را
در پیراهن بلند خویش
پنهان کرده‌ای
بادی نمی‌وزد و
دستهای من
نمی‌رسد به کمرگاهت

در همه حال
در آرزوی پیامی که هیچ وقت
سخنی که هرگز
بوسه‌ای که محال،
تمامی اینترنت را هی چرخ میزنم
و بی قرارتر از پیش
به لاک تنهایی خویش
می‌خزم

ابری از دستهای تو را
با لاک سرخ ناخن‌هایت
در به تن خوابهای پریشان خویش می‌پوشم
چشمهای تو نیستند
هزار سال
و من هم
مثل حافظ
«مهر بر لب زده و خاموشم...»

#محسن_بارانی بهمن ۱۴۰۳

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

01 Feb, 12:22


⭕️⭕️نکته‌ای درباره‌ی استبداد و مستبد

#مسعودغزنوی و تکرار هزارساله‌ی شکست

استبداد واژه‌ای عجیب است.
«بدّ» به معنای فاصله انداختن و دوری هم هست و با فرق و جدایی مرتبط است. «مستبد» کسی‌ست که از نظر دیگران دوری می‌کند. مستبد دیگران را حساب نمی‌کند مگر این‌که چیزی بگویند که حرف اوست.
استبداد همیشه با حرف جر «ب» هم همراه است « من استبد برایه هلک»
ضمن اینکه استبداد یک «حالت» است. حالتی که مستبد باید تا انتهای یک کار در آن لجاج کند و نهایتن گرفتار کلافی سر درگم گردد.
وقتی به افراد مشهور به استبداد نگاه می‌کنیم این ویژه‌گی همه‌گی‌شان است و البته که سرانجام ِ این صفت مرگ و زوالی دردناک..

ابوالفضل بیهقی در سراسر «تاریخ مسعودی» تلاش دارد امیرمسعود را خداوندی کریم و حلیم و خوش خو و... معرفی کند اما گه‌گاه ناچار است از استبداد رای او و مستبد بودنش سخن بگوید.
مسعود پسر محمود است. محمودی که حدود ۳۲ سال توانسته بود پادشاهی قدرتمند غزنوی را از جیحون تا ری گسترش دهد و حفظ کند. مسعود تمام این امپراطوری را طی ده‌سال به تباهی و سیاهی می‌کشاند.
به نظر من بزرگ‌ترین عامل این اتفاق همانا استبدا اوست. آز و طمع، حسادت و ترس، مسئولیت ناپذیری، دو‌به هم زنی، سوء ظن، برکشیدن فرومایه‌گان و حصر و قتل توانمندان و.. از دیگر ویژه‌گی‌های اوست که در یادداشتی مفصل بدان‌ها خواهم پرداخت.
این‌جا برای فتح باب از استبداد او سخن می‌گویم. وقتی در تیرماه ۴۱۴ برای سرکوب ترکمانان سپاهی بزرگ تدارک می‌بیند وزیر معتمد و رییس دیوان رسائل و فرمانده‌هان سپاع و... به طور مستقیم و غیر مستقیم به او می گویند: چنین کاری درست نیست. اما او مانند همیشه می‌گوید: صلاح در این است که ما می‌گوییم ما چیزی می‌دانیم که شما نمی‌دانید و.. سپاه راهی جنگ می‌شود. جنگی که شکست در آن از همان آغاز بر خردمندان آشکار بود‌.
سپاه بزرگ مسعود با ترکمانان درمی‌آویزد و شکستی مفتضحانه و تحقیرآمیز می‌خورد.تا این تاریخ مسعود در هیچ جنگ خارجی‌ای پیروزی قابل توجهی کسب نکرده تمام پیروز‌ی‌های او در سرکوب و قلع و قمع و حصر و قتل مخالفانی است که اتفاقن غالبن میل به هواداری و رستگاری مسعود دارند. اما این پادشاه مستبد تمام بزرگان را به نوعی منکوب و سرکوب می‌کند و این شکست سرآغاز بزرگی می‌شود بر سقوط حقیرانه‌ی او...
ابوالفضل بیهقی در پایان وصف بازگشت هزیمتیان نزد مسعود سخنان زیر را می‌آورد که البته مرا در نقد آن سخنانی‌ست. چرا که پناه بردن به تقدیر و سرنوشت از آن گرانی‌گاههای زیستی ایرانیان است که بسبار بسیار موجب تباهی و سیاهی شده است و اولینش شانه از زیر بار مسئولیت خالی کردن است.

«...و این نخست وهنی بود بزرگ که این پادشاه را افتاد و پس ازین وهن بر وهن بود تا خاتمت که شهادت یافت و ازین جهان فریبنده با درد و دریغ رفت چنانکه شرح کنم همه را بجایهای خویش ان شاء الله عز و جل و چگونه دفع توانستی کرد قضای آمده را که در علم غیب چنان بود که سلجوقیان بدین محل خواهند رسید یفعل الله ما یشاء و یحکم ما یرید و دولت همه اتفاق خوب است و کتب سیر و اخبار بباید خواند که عجایب و نوادر بسیار است و بسیار بوده است ازین گونه تا زود زود زبان فرا این پادشاه محتشم دراز کرده نیاید و عجزی بدو بازبسته نشود هر چند درو استبدادی قوی بود و خطاها رفتی در تدبیرها ولکن آن همه از ایزد عز ذکره باید دانست که هیچ بنده بخویشتن بد نخواهد و پس از آن که این جنگ ببود همه حدیث ازین میگفت و با عارض بوالفتح رازی تنگدلی میکرد و لشکر را می نواخت و کارهای ایشان می بازجست خاصه از آن این قوم که بجنگ رفته بودند که بیشتر آن بودند که ساز و ستوران از دست ایشان بشده بود»

#محسن_یارمحمدی
دانش آموخته‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

30 Jan, 22:21


⭕️⭕️جلوه‌های_جنون

#سخن_روز

#علیرضادبیر را همه می‌شناسیم. در ذهن من او نماینده‌ی اقلیتی فرومایه و چهار پنج‌درصدی‌ست که برای تک تک مردم ایران و نیز جهان بسیار بسیار خطرناک‌اند.
او از مصادیق #تقدم_اراذل است. ریاکارانی که حافظ در تمام عمرش از ایشان نالید، همان «جاهلان متنسک» که کمر امام ششم شیعیان را شکسته بودند و..
باری او در سخنانی تبخترآمیز #علی_دایی را ارشاد کرده بود و... بعدن فوتبالیست محبوبی که در صف مردم ایستاده، به درستی پاسخی به او و امثال او داد...
حال بگذارید علت خطرناکی و هراس‌انگیزی چنین موجودات وحشتناکی را در پاسخی که داده ببینیم این نماینده‌ی تیره‌دلان نوشته: «در دنیایی که به علی (ع) می‌گفتند کافر نباید از قضاوت ناراحت شد» متوجه دهشت‌ناک بودن او و همانندش شدید؟ او در ناخودآگاه خویش ، خود را هم‌تراز علی دیده و.. بماند که بسیاری‌شان ازین هم فراتر رفته‌اند و هم‌تراز خدایند و برخی‌شان به مقامی رسیده اند که کأنه خدا کارگزار ایشان است...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

30 Jan, 21:40


#لاطالائیل،

این‌که هنوز پایت به سنگی می‌خورد و سنگی به پایت (حتا از طرف کسی که دوستش می‌داری) و تا مغز استخوانت به درد می‌آید و گرم آه از سینه‌ات سر میکشد و جهان می‌لرزد در پرده‌ی اشک چشمانت و... جای شکر دارد و سپاس... زیرا معنای تمامی این‌ها آن است که تو زنده‌ای، تلاش می‌کنی و هنوز گام برمی‌داری...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

29 Jan, 08:11


⭕️⭕️یادداشت‌های پریشانی

#خشت_اول

یک پرسش سوزان سال‌هاست در ذهن ‌و دلم می‌چرخد و بنا به روزگارم (اتفاقات ایام، مطالعات ، دریافت‌ها و...) پاسخ‌ها می‌یابد‌ اما و در این میان یک پاسخ همیشه حی و حاضر است.
آن پرسش اینکه «چرا ما ایرانیان علارغم پیش‌تاز بودن‌مان در پیوستن به قافله‌‌ی جهان نو، عجالتن و در ظاهر نسبت به بسیاری کشورهای منطقه و جهان عقبیم و هم‌چنان مشغول دست و پازدن؟»
و سرفصل برخی پاسخ‌ها؛
- سابقه‌ی اسطوره‌ای و تاریخی بسیار زیاد، متصل و حی و حاضر..
- بنیان‌های فکری ازلی دیروزی ِ ساری در امروز که چونان معضلی باقی مانده‌اند زیرا اساسن یا فهمیده نشده‌اند یا نیک فهمیده نشده‌اند و حتا گاه برعکس نیز دریافت شده‌اند..
- گستره‌ی جغرافیای طبیعی و لاجرم مناسبات اقتصادی برآمده از آن
- سیستم حاکم بر تولید و توزیع و پاسخگویی قدرت و ثروت و.. که در تعاملی تام با موارد بالاست..
- تاریخی غالبن بر محوریت خداوندی و بنده‌گی و استبداد محوری حاکمان
- وجود اصل جاوید «متن و حاشیه» و فاصله‌ی مهیب و همیشه‌گی این دو و «سامسارای غلبه‌ی حاشیه بر متن»
- تنوع و گوناگونی افکار ، عقاید ، اقوام و.. که با مدیریت تضادها، هرگز برای هم‌افزایی استفاده نشده که برعکس از سوی قدرتهای داخلی و خارجی محملی برای واگرایی‌ها شده‌است و..
این‌ها و چندین پاسخ دیگر، بارها از زوایای تازه در ذهن من مرور می‌شوند و آن پاسخ مکرر این است؛ نکند ما ایرانیان اساسن نخستین نگاه را اشتباه انداخته‌ایم نخستین گام را اشتباه برداشته‌ایم و نخستین خشت را کژ نهاده‌ایم که بیش از دوصدسال است که به قول اخوان آن‌سوی سنگ نوشته بود همان و به قول شاملو ازین پهلو بدان پهلو می‌شویم..
نکند ما در روبه‌رو شدن با غرب جدید و مفاهیم کهن بازتولید شده‌اش و نیز موضوعات جدید و دسته‌بندی ‌های جدیدش از بن مسیر غلط را آغازیده‌ایم که از هر طرف که می‌رویم جز وحشت‌مان (تنهایی و هول) نمی‌افزاید؟
و در پاسخ به این تردید مرا مطالبی است.
- نکند تفکر «دارالفنون»ی ما را بدین دارالجنون کشانده؟
- ما قرار دیدارمان با غرب را در کارخانه‌ی حیرت‌زای «تکنولوژی» گذاشتیم، بعد گیج از دیدار با دستگاه‌های پیچیده‌( مثلن چاپ، انواع موتور،صنایع ریسنده‌گی و..) مقهور و خود از دست داده، به کارگاه ایدئولوژی گریختیم تا بگوییم آری ما هم هستیم و.. این حیرت رو در وحشت و گریز را در کدام حوزه‌ی زیستی‌مان نمی‌بینید؟ افزودن صفت عجیب اسلامی یا بومی به تمام موصوفات دانش‌بنیان غربی (دانش تجربی آزمایشگاهی و..) نشان از چیست؟ طب اسلامی، روانشناسی اسلامی ، اقتصاد اسلامی و.. چه چیز و چیزهایی را آشکار می‌کند؟البته که معتقدم وجود چنین چیزهایی به اطلاق بی‌راهه نیست و دلیلی دارد و نشان از چیزهایی‌ست اما تلاشی مذبوجانه خواهد بود بیان « این همان است» و نشاندن این‌ها به جای آن‌ها..
مطالب فوق البته از منظر یک متخصص نیست دغدغه‌های یک آدمیزاد اهل مطالعه و تعمق و تعمیق است اما در حوزه‌ی تخصصی خود ( آموزش و پرورش و زبان و ادبیات ) نیز همین پاسخ‌ را دارم و عندی دلایل کثیره
به گمانم نخستین نسل دارلفنونی، دانشسرایی، دانشگاه و.. اساسن خشت اول را درست ننهادند. آن‌چه طی سال‌ها غرب ادبیات می‌نامید تطابق نعل به نعل با آن‌چه ما داشتیم و نام ادبیات بر آن نهادیم نداشت.
اگر غرب چیزی و چیزهایی را literature می‌نامید‌. در بافتی این کار را می‌کرد که تئاتر هم داشت، مجسمه‌سازی و نقاشی هم داشت، موسیقی و رقص و بعدن سینما هم داشت.
ما نبود که زبان مکتوب یا شفاهی‌اش تحت فشار دهها قدرت فرادست (شیخی و شاهی و کدخدایی و سپاهی و..) اسب ادبیاتش بار تمام ساحات انسان را به دوش بکشد...
در سرزمینی که خمیرگیرش یک شبه حافظ می‌شود و شاطرش شعر می‌گوید و خشت‌مالش غزل و فیلسوف و حکیم فرزانه‌اش از شعر اعتبار می‌گیرد و سیاست‌مدارش با شعر در قلب مردم راه می‌یابد و پاسبان‌ها همه شاعر و.. ادبیات دیگر آن ادبیاتی نیست که غرب کشف کرده‌بود. البته که همانندی دارند چون دست کم همه بر زبان استوارند اما میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است..
و همین است که طی صد سال اخیر برعکس ۱۲۰۰ گذشته ادبیات دانشگاهی ما با عموم مردم ارتباطی ندارد و سرانجام به سیاه‌کردن صفحاتی منجر شده که هذیاناتی است برآمده از ذهن‌هایی از هم گسسته و همه کپی از کپی..
یافتن عناصر اگزیستانسیالیست اجتماعی سارتر در آثار ناصر خسرو یا ردپای بارت یا کریستوا و آرنت و... در کشکول شیخ بهایی و...
همه به سبب کژ نهادن آن خشت نخست است..

#محسن_یارمحمدی
دانش آموخته‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

28 Jan, 19:02


⭕️⭕️ جلوه‌های جنون

بشکه‌های بی‌سر چربی و پیه
- دبه‌های چرک‌انبار ریم و پلیدی ـ
با شکمی آگنده از مغز بنده‌گان
برای تقرب به بارگاه خدایان
هی غلت می‌زنند...

و ریش‌های کهن‌سال
ریشه‌های جوان را
در وعده‌‌گاه شیطان
- فقر و ترس -
هر روز می‌کَنند...

#محسن_بارانی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

27 Jan, 20:46


⭕️⭕️سطری_برای_تلنگری

در جامعه‌ای که کسی [گروهی] درکی از معنای جامعه بودن و‌مقتضیات آن ندارد، همگان تنها برای اهداف کوتاه مدت شخصی (قبیله‌ای) خود اهمیت قائلند و از ظرفیت‌هایی که فرهنگ در اختیارشان گذاشته فقط برای تحقق منافع خود بهره می‌گیرند.

ایران کجاست ایرانی کیست؟ ص۱۶۳
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

27 Jan, 19:15


.#⭕️⭕️ تکرار هزارساله

... و به یک‌بار دل‌ها سرد گشت و آن میل‌ها و
هواخواهی‌ها که دیده آمده بود همه بنشست.

بنا به سفارش محمود غزنوی برخی بزرگان به پیش‌قراولی علی قریب، امیرمحمد برادر مسعود را بر تخت پادشاهی می‌نشانند. مسعود که برای خود عِده و عُده‌ای دارد پادشاهی را حق خود میداند. او با حامیان خود از سپاهان به سمت نیشابور و هرات می‌راند و از همان آغاز قلع و قمع، حصر، قتل ، ترور و.. مخالفان احتمالی را شروع می‌کند.
مسعود برای رسیدن به تخت پادشاهی باید پای بر خون‌های بسیار به‌ویژه آشنایان بنهد؛ برادر، عمو، سپه‌سالاران، قوم و خویشان، سپاهیان، وزیر پیشین و... همه و همه سرکوب می‌شوند.
او نهایتن به غزنه می‌رسد. بسیاری که سستی و اهمال امیرمحمد موجب شده بود دل از او برگیرند، زمینه‌های پادشاهی امیرمسعود را می‌چینند و به پذیره‌ی او می‌روند..
به مجرد یک‌رویه شدن کار، وزرای پنهانی، مسعود طماع و حریص را بر می‌انگیزند که تمام هدایایی را که امیر محمد به خردوکلان غزنین داده با ترفند و حیله و تهدید و تسبیب و... باز پس گیرند و..
چندان زشت‌نامی افتاد که دشوار شرح‌توان‌کرد

ابوالفضل بیهقی در شرح پشیمانی سریع مردم و بزرگان به سبب حمایت از پادشاهی مسعود و شروع سقوط مسعود از همان نخستین روزهای تسلط بر غزنه و خراسان و.. چنین اعجاز آسا در دوسه جمله اصل مطلب را بیان می‌کند..

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

26 Jan, 19:33


#حافظ_انسان

حاليا مصلحت وقت در آن مي بينم
که کشم رخت به ميخانه و خوش بنشينم

جام مي گيرم و از اهل ريا دور شوم
يعني از اهل جهان پاکدلي بگزينم

جز صراحي و کتابم نبود يار و نديم
تا حريفان دغا را به جهان کم بينم

سر به آزادگي از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست که دامن ز جهان درچينم

بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
شرمسار از رخ ساقي و مي رنگينم

سينه تنگ من و بار غم او هيهات
مرد اين بار گران نيست دل مسکينم

من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
اين متاعم که همي بيني و کمتر زينم

بنده آصف عهدم دلم از راه مبر
که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کينم

بر دلم گرد ستم هاست خدايا مپسند
که مکدر شود آيينه مهرآيينم....

پ.ن: در تتبعی که من در تاریخ و فرهنگ ایران داشته‌ام؛ روزگار سیاه شیراز زمان حافظ را شبیه‌ترین روزگار به ایام کنونی یافته ام.
اوضاع شیراز قرن هشتم شاید مینیاتوری باشد از اوضاع امروز ایران ...
در این غزل کاملن روشن است که حافظ تحت شدیدترین فشارهای ممکن بوده است:

بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند
که مکدر شود آیینه ی مهرآیینم...

آن‌چنان ستم عرصات زیست حافظ را زیر سم خران خویش لگدکوب کرده که گردوغباری شگفت تمام فضای زنده‌گی را گرفته است. این گردوغبار ستم‌انگیخته البته هدفش فروپوشاندن گرانیگاه وجود انسان است. اگر بر آیینه ی دل، غبار ستم ستمکاران فروافتد دیگر انسان از جوهره‌ی خویش تهی خواهد شد.
هراسی که در این استحاله وجود دارد و درد غیرقابل وصفی که دراین وضع نهفته، درک شدنی نیست مگر آنگاه که خود آن را چشیده باشیم.
از همین روست که حافظ در نهایت استیصال به خداوند پناه می‌برد و از او می‌خواهد تهی شدن انسان از انسانیت را رواندارد. چرا که اگر اینگونه شود بزرگترین بازنده خود خدا خواهد بود. او که آدمی را در جایگاه خود گذاشت و نخست مسجد عالم کرد اگر نتواند دل انسان را از سنگ‌ شدن نجات دهد بازی را با ابلیس باخته است ...
بازی‌ای که البته قرار نیست به نفع ابلیس و شیاطین تمام شود... تا بعد..
#محسن_یارمحمدی
دانش آموخته‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

25 Jan, 08:43


#یادداشتهای_پریشانی
⭕️⭕️جامعه‌ی ناسیراب

چیزی که در همه جا «هست» در هیچ جا نیست
هرچیزی باید در جای خودش باشد، وقتی «موضوعی» از «موضع» خودش راه می‌افتد و در تمام مواضع دیگرحاضر می‌شود، هم جای دیگر امور را گرفته هم خودش را ضایع کرده.
یکی از پیچیده ترین مسایل و معضلات جامعه‌ی امروز ایرانی «امر جنسی»ست.
وجود لایحه‌ی حجاب و اصرار غیرعقلایی اقلیتی کاملن مشکوک بر اجرای مفادی غیر انسانی و طبعن غیر الهی، موید همین نکته است.
اینکه بلندگوداران این قوانین ِ بدعت آمیز می‌گویند:
اگر حجاب باشد تمام مشکلات حل است یا نبود روسری موجد ایجاد تمام انحرافات و بدبختی‌هاست یا روسری را درست کنید اقتصاد درست می‌شود و..» نشان از اشغال تمام ساحات وجودی‌ انسان ایرانی به دست سکس است.
وقتی سکس را می‌نشانید در تخم چشمتان اساسن امکان دیدن ساحات عظیم و بی‌انتهای انسان ، جهان و خدا را ندارید.
مدتهاست در این جامعه‌ی یله، «همه‌ی راهها به سکس ختم می‌شود» و چون تمام راه‌ها به یک سمت و جهت است، پس نه آن سمت «سمت» است و نه آن جهت «وجه» دارد و نیز نه‌ این راهها راه‌اند...
هر چیزی و امری وضعی، باید در موضع خودش قرار داشته باشد تا «باشد» و معنا دار باشد کار کند به کار آید. وقتی در «مسیل» خانه می‌سازی زیست‌جایی برای بودن چ بالیدن نمی‌سازی، محلی میسازی که مرگ «حال» آن خواهد شد و به زودی در آن حلول خواهد کرد.
خشت زدن بر دریا، جان‌کندن است نه فراهم کردن زمینه‌های زنده‌گی..
سوای آن اقلیت بدعت‌گذار اعور ِ یک چشم، که آغاز و انجام انسان و جهان را بر محور سکس دیده‌اند، ( زن در قامت حوا موجب دوری از بهشتی شده که قرار است در آخر کار به آن برگردیم و با حور و غلمان درآمیزیم) عموم مردم نیز بستر آمیزش خود را در تمامی ساحات زبان/جهان انسان امروز ایرانی پهن کرده است. چیزی که نشان از تباهی مطلق خود امر جنسی هم دارد‌.
امر جنسی حاضر در تمام ساحات زبانی چیزی‌ست که نه فقط خودش را که تمام امور دیگر را نیز به تباهی خواهد کشاند که کشانده...
در چنین جامعه‌ای که نامش را خیلی چیزها میتوان گذاشت (مثلن جامعه‌ی تخت‌خوابی) اتفاقن اکثریت مردم از ارتباطات جنسی کامیاب و راضی نیستند‌.
اگر چرایی چنین ارتباطی کسب لذتی ناب باشد و سرحال و سیراب شدن، در چنین وضعی ( حضور ددر همه جا) به ضد خودش تبدیل شده است. اگر در تن‌آمیزی‌های رایج در این جامعه کامیابی و سیراب شدن وجود داشت اینهمه بیقراری برای ایجاد ارتباط جنسی در هر شکل و قالب و ... وجود نداشت. و چرا می‌گویم اینگونه رایج شده؟
وقتی خود حضرات سن دوازده سیزده سال را شروع تن‌آمیزی‌ها اعلام می‌کنند (چه در قالب کودک همسری ، چه در شکل تن‌فروشی چه در شکل ارتباطات کودکانه به نام دوست پسر دختری و..) یا در کوچه و خیابان مردان عطش دار شصت هفتاد ساله درپی کسب رضایت جنسی دیده می‌شوند دقیقن بیان‌گر آن رواح است.( فعلن هم که تمام آمار این مملکت سری و امنیتی است مثل همه چیز دیگر)
و علت اصلی پیدایش این ملغمه‌‌ی پریشانی و این دیگ در هم جوش مسموم چیست؟ به گمانم نخستینش عدم شناخت است.
جهل حاکمان و مردم نسبت به امرجنسی یا «تجاهل» اقلیت حاکمان بدعت‌پیشه‌ی بی‌خبر از انسان، نسبت به این موضوع باعث شده برای یافتن موضعش با آزمون و خطاهای بسیار آن را راه بیندازند در جامعه و در هرجایگاهی قرارش دهند تا ببینند کی رضایت شان حاصل می‌شود؟
نادستگاه مدعی سعادت، خودش در این باره جهل مطلقی دارد و مردم بی پناه نیز با نشناختن امرجنسی و جایگاهش، آن را به تمام ساحات زندگی ایرانی کشیده‌ا ند و تمام عرصه‌های حضور و وجود انسان ایرانی به خراباتی تبدیل شده که البته هیچکس ارضا شده از بستر تن‌آمیزی برنمی‌خیزد که اگر برمی‌خاست این داستان را به تابلوهای تبلیغاتی مانند تابلو مذکور نمی‌کشاند.
البته در این یادداشت من امر جنسی را نمونه‌ای از تمامی ناکامی‌ها و ناکامیابی‌هایی میدانم که جامعه‌‌ی ما اسیر و دربند آن است. نه پزشک فوق تخصص پر درآمد از زنده‌گی کام‌گرفته، نه کارگر حداقل بگیر.استاد دانشگاه از همه چیز ناراضی است و بقال سر کوچه ی ما‌هم ، کارخانه دار معترض است که کو دل خوش؟! فوتبالیست پول مفت‌بگیر تازه به دوران رسیده هم، دم به دم در اتوبوس و هتل و..دنبال رضایتی است که به دست نمی‌آید. طبقه‌ی پول‌دار بالانشین (چه اصیل،چه نوکیسه) بیشتر تشنه‌ی پول است و طبقه‌ی فقیر در آتش انواع نیاز و رفتن به بالا..
آیا نیازی هست جز عکسی که درباره‌اش این یادداشت نوشته شد به عرصه‌های دیگر هم اشاره کنم؟ شیمی و برخی قوانینش؟ یا ریاضی و برخی اعداش، یا ادبیات و برخی افعالش یا مکالمات مردم در راننده‌گی یا میهمانی یا فحش های رایج در خیابان و..؟

چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب،
اسب در حسرت خوابیدن گاریچی،
مرد گاری‌چی در حسرت مرگ..

#محسن_یارمحمدی
جست‌وجوگر تاریخ و فرهنگ ایران

@‌niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

25 Jan, 08:42


#یادداشتهای_پریشانی
⭕️⭕️جامعه‌ی ناکام یا جامعه‌ی ناسیراب

دیدن چنین تابلویی در شهر بسیار بسیار راهنماست.
احتمالن شما از این دست تابلوها فراوان دیده‌اید، چیزی که از قضا یک دهه‌ای است که دارد اوج می‌گیرد.
دیدن چنین چیزی موجب شد یادداشتی بنویسم که در ادامه و در فرسته‌ی بعد می‌خوانید.
ابتذال مطلق در سینمای دوزاری مورد حمایت آقایان، ساخت سریالهای مهوع و حال به هم.زن پلشت ، اشارات سخیف کسانی مثل لاریجانی در گفت‌وگو با شبکه‌های خبری و.... همه و همه بر ضرورت سخن گفتن دراین باره تاکید دارد.

البته که این یادداشت‌ها از منظر یک شهروند عادی با کمی مطالعات ادبی ، تاریخی ، فلسفی و هنری است...
شاید متخصصان جامعه شناس یا روان‌شناس و... نیز بتوانند از منظر خود این بیماری عجیب و همه‌گیر جامعه‌ی امروز را بررسی کنند که به گمانم یکی از ضروریات است..

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

24 Jan, 10:01


#لاطالائیل ،

علیکم بالجوک!
لطایف و جوکهای رایج در زبان را دریاب! این‌که یک جوک می‌تواند دهه‌ها و حتا سده‌ها را درنوردد و هم‌چنان به کار رود راز بزرگی با خود دارد.
نقل است؛
«کسی نام نوزادش را رستم
نهاد آن‌گاه می‌ترسید او را صدا بزند.»
این حکایت ِ همیشه‌ی آدمی‌زاد است. او گاه روایتی را برای معنا دادن به زنده‌گی یا چیزی را برای آسان کردن رنج زیستن می‌سازد یا حتا نامی بر چیزی موهوم می‌نهد و... پس از آن اسیر ذهن‌ساخته، دست‌ساخته و نام ‌نهاده‌ی خویش می‌شود.
انگاره‌‌ای نام‌نهاده و موهوم که قرار بود برای جهان انسان معنایی بسازد و آرامشی بیاورد، بی‌معنایی ‍ِ مسخره‌ای می‌آورد و انسان را هراسان می‌کند...

Niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

23 Jan, 22:07


⭕️⭕️دردستان

#رضابراهنی

...مرد می‌گوید: ما اینجوری هستیم اینجوری اینجوری
مرد می‌گوید: دریا را ما خالی می خواهیم خالی خالی خالی
مرد می‌گوید: دریا را بی ماهی می‌خواهیم
جنگل را بی چلچله بی‌کفتر بی‌آهو می‌خواهیم
و خشن می‌گوید یک یک می‌گوید:می‌خواهیم می‌خواهیم
و تماشا را بی‌طاووس..

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

22 Jan, 12:25


⭕️⭕️روزگارابهام

🔻این رشته سر دراز دارد..

🔶🔷 طبق آمار بانک مرکزی، ۱۱.۴ درصد از جمعیت شهری ایران بی‌سواد یا سواد محدود دارند. ۲۱ درصد فقط تحصیلات ابتدایی، ۴۳ درصد تا دیپلم، و ۲۴.۶ درصد تحصیلات دانشگاهی دارند. چالش‌ها در دسترسی به آموزش پایه و عالی همچنان باقی‌ست.

دهه‌هاست که مردم ایران در گرگ و میش ابهام زنده‌گی می‌کنند. و زیستن در این شرایط هرچه باشد زنده‌گی نیست. کدام خبر، کدام حادثه ، کدام پرونده کدام کدام؟! طی این سال‌ها روشن شده ؟! دلایل، آمران ، عاملان و... کاملن آشکار و... نتیجه ، عقاب ، ثواب و.. معین و واضح به چشم شما رسیده؟

همین خبر دردناک دهها مسأله در پس خود دارد؛
- جمعیت ایران دقیقن چه‌قدر است؟
- چرا شهری فقط؟
- در این یا هرآماری پنج تا ده میلیون مهاجر ایرانی لحاظ می‌شود؟
- چه تعداد ایرانی در شرق کشور داریم که در آمار نیستند؟ چون شناسنامه ندارند..
- تکلیف ده میلیون مهاجر افغانستانی و... چیست؟
- این آمار برای افراد بالای هفت سال است یا همه را مد نظر داشته؟ و...
این است که چون اصل موضوع مبهم است الباقیش هم مبهم است‌. کأنه عده‌ای نیک دریافته‌اند با #زهر_ابهام کم کم می‌شود ملتی را نابود کرد‌..
البته همین آمار ناواضح هم خودش بیان دردناک و بسیار خطر آفرین است...
ما این آمار را به کل ایران تعمیم میدهیم.
فرض کنید جمعیت الان ایران ۹۰ میلیون است و احتمالن ۷۰ با ۷۵ میلیون بالای هفت سال‌اند.
طبق آمار منقول از بانک مرکزی (؟!) هفت و نیم میلیون انسان داریم که هیچ آموزشی برای زیستن با دیگران نگرفته‌اند. چون احتمالن کاربرد اصلی سواد ایجاد ارتباط انسانی باید باشد با خود و دیگران ...
حدود چهارده میلیون ابندایی ترین موارد آموزشی را دریافت کرده‌اند تا اینجا حدود بیست میلیون انسان داریم که به احتمال زیاد برای زنده گی در این روزگار بی‌ابزارند.
اگر ۴۳درصد تا دیپلم(؟!) را حدود ۳۵ میلیون نفر در نظر بگیریم. ایران جامعه‌ای تست که ۵۵ میلیون انسان محروم از آموزش روابط و توانمندی‌های سطح مطلوب انسانی دارد.
حالا نگاه به اجتماع ایرانی بکنید علن این وضع معلوم نیست؟ بماند که علاوه بر این ۵۵میلیون آن آموزش دیده‌گان دانشگاه هم چندان ابزارمند نیستند برای یک زیست انسانی متعالی ... چون اساسن چندان چیز به‌درد بخوری در سیستم آموزشی و پرورشی ارائه نمی‌شود..
#محسن_یارمحمدی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

19 Jan, 16:01


⭕️⭕️برهنه در اتاق شیشه‌ای

#زیستن_درجهنم

تلفنی، با یک دوست از مشکلاتش حرف می‌زنیم ؛ نگه داری از مادری کهن‌سال که گرفتار فراموشی است. از بحران بزرگ دیگری می‌گوییم که سر راه جامعه است. سپاهی بزرگ اما خسته و شکسته‌‌ از سالمندان در راه است. متولدین سالهای ۱۳۳۰ کم کم به هشتاد ساله‌گی خواهند رسید اما از سوی خیل مسندنشینان بی‌مایه هیچ چاره‌اندیشی خاصی صورت نمی‌گیرد. نه در حوزه‌ی درمان نه در حوزه‌ی سلامت روان و نه در حوزه‌ی رسیده‌ای به زندگی این عزیزان که اغلب، سالهای جوانی‌شان را در نظام دیوان سالاری اداری یا تولید صنعتی و... گذرانده‌اند اما مثلن تعهدات غارتگرانی به نام بیمه‌‌ی درمانی‌شان سخره‌آمیز است ، پرورش نیروهای متخصص و توان‌مند در حوزه‌ی نگه‌داری سال‌مندان پیش‌کش..
بماند که دوستم می‌گوید در فلان کشور از بلاد کفر روزانه دو متخصص سر به عمه‌ی سالمندش می‌زنند و مراقب امورش هستند و اگر دختر عمه اش بخواهد به مادر رسیده‌گی کند دولت ماهیانه ۲۰۰۰هزار دلار برایش کمک هزینه واریز می‌کنند..
افسوس‌ها و آه‌ها و اشک ها تمام می‌شود. ساعتی بعد پیامک می‌آید فلان شرکت برای نگه‌داری از سال‌مند شما حاضر است.😳😳😳
خبر میگیرم؛ بسته به شرایط در بیست و چهار ساعت یک تا سه چهار میلیون تومان دریافت خواهند کرد البته نیروها هیچ نوع آموزش و پرورشی برای این کار دریافت نکرده‌اند ..
متوجه‌اید که؟! هوش طبیعی می‌فهمد ما درباره ی چی حرف میزنیم و همان هوش اتفاقن چاه و چاله‌ی جامعه را خوب درک کرده منتها نمی‌رود این چاه‌ها و چاله‌ها را بپوشاند یا پل بزند رفته ایستاده سر گردنه تا ملت بیفتد توی آن بعد ایشان پول کسب کنند. داستان چه‌گونه‌گی کسب اطلاع اینان از مکالمات مردم یک طرف (این که عادی‌ست) وقاحت اخاذی را چه کنیم؟
در گوگل دنبال کالایی می‌گردم. نیم‌ساعت بعد پیامک، ایمیل و در صفحاتی که جست‌وجو می‌کنم هی آن کالا را بهم معرفی می‌کنند. راستی سابقه‌ی جست‌وجو را خاموش کرده‌ام ..
با همسر چای می‌خوریم و درباره‌ی تاثیر مثبت فلان داروی گیاهی حرف می‌زنیم، نه تلفنی ، نه با جست‌وجو در شبکه‌ی اطلاع رسانی و... در آشپزخانه... ساعتی بعد پیامک ، ایمیل و... روی گوشی ارسال می‌شود که...

#همین و همین‌قدر دردناک و ...

@niyazrstanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

17 Jan, 07:13


#دیوارنوشت‌ها


به فرزندان‌تان بیاموزیدکه؛
زنان رفیق‌اند
میهن‌اند
زنده‌گی‌اند

Niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

16 Jan, 21:31


⭕️⭕️برای امیدواری

#اهمیت_خردرابشناسیم

بعد از مدت‌ها که برنامه‌ای تله‌وزیانی بارها و ماه‌ها پخش می‌شده و هیچ‌کس نمی‌دیده یکی از میهمانان در شبکه‌ی جهانی اطلاع رسانی می‌کند که در آن برنامه یک مجری ابله به نماینده‌گی از تمام عوامل احمق به میهمانان مرگ‌ هدیه می‌داده‌اند.
خبر تمام ایران را می‌لرزاند.
نتیجه: «بی‌تاثیری هزاران میلیارد تومان مال غصبی، وقتی در دست بی‌خردان است و تاثیر شگفت رسانه‌های نوظهور..»»
کاش مردم ایران از همین اتفاق بزرگ‌ترین درس را بگیرند درسی که تمام دنیا و آخرتشان را روبه‌بهبود خواهد برد.
آن درس فهمیدن اهمیت بی‌همانند #خرد است.
وجود این تبار و نشستن‌شان بر مسندهای تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی و... بهترین و آشکارترین نشانه برای اثبات این نکته است :
« وقتی کسی و کسانی عقل و خرد را کنار می‌گذارند دقیقن تمام چیزهای نیک را کنار گذاشته‌اند. خرد نه یک چیز یا منش خوب که تمام خوبی‌هاست و نبودش ظهور و وجود تمام شرها»
اثبات کلامی و نقلی هم دارد هم در فرهنگ ایران خرد نخستین آفریده‌ی خداست و هم سخنی از پیامبر آمده که «اول ما خلق الله العقل»بنابراین اگر کسی یا کسانی خبری از نخستین آفریده‌ی خدا نداشته باشند قطعن از هیچ خیر دیگری بهره‌مند نیستند...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

16 Jan, 19:50


#نوای_جان
#ابوعطا با اجرای بی همانند استاد نازنین
#جلیل_شهناز..
گوارای جان اهالی آسمان...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

16 Jan, 13:48


#لاطالائیل،

گذشته بد نیست ، در گذشته ماندن بد است. و نخستین شرط گذر از گذشته شناخت درست زوایا و خفایای آن است‌‌ شناخت دقیق چگونه‌گی و چرایی‌های گذشته ما را از آن عبور می‌دهد و مانع تکرار گرفتاری‌های پیشین می‌شود. راه درست شناخت نیز گریز از تک مرجعی و رجوع به همه‌ی منابع گذشته و حال است.

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

14 Jan, 22:13


⭕️⭕️علیه فراموشی

- این آش هم از اول شور بود..

به راستی حیفم آمد این یادآوری را نقل نکنم، به ویژه برای جوان‌ترها..

من سال‌ها سال است اهل دانش و فرهنگ‌ام و جست‌وجوگر این وادی باشکوه. و هم از خردسالی این‌چنین از آب درآمدم و هم اکنون که میان سالی را پشت سر میگذارم بر همانم که بودم...

تازه‌گی‌ها کسانی که سال‌ها تکیه زده بودند به مناصب شبه فرهنگی یا فرهنگی، به شدت اهل نقد یا رد یا طرد امور مربوط به حوزه‌ی فرهنگ و دانش و.. شده‌اند‌..
سال‌های دهه‌ی شصت و هفتاد که امثال من نوجوان یا جوانکی بودیم بی‌تاب دانایی و تشنه‌ی فرهنگ، ایشان میانسالانی بودند صاحب نام و صاحب نان و ... البته کارهایی هم می‌کردند.
آن ایام مای ناشی خیلی معترض بودیم به روندهایی که در کانونهای مثلن فرهنگی رایج بود (صدا و سیما،حوزه‌ی نشر و رسانه ، آموزش و پرورش ، سازمانهای گوناگون بهره‌مند از پول مردم و..)
ایشان البته آن زمان اهل افراط بودند در کارهایی که می‌کردند یا نظراتی که می‌دادند و این روزها نظرشان کاملن دگرگون شده و البته همچنان اهل افراط اند در بیان نظراتشان.
( چیزی که مرا وامی‌دارد تغییری در ایشان نبینم. چون افراط افراط است و اهل افراط را نباید جدی گرفت)
بگذارید جسارتن چند نام که می‌شناسید یاد آور شوم آقایان مهدی نصیری ، مصطفی رحمان‌دوست ، و حتا آسیدمهدی شجاعی و...
آقایان این آش هم از آغاز شور بود. حال یا شما ذائقه‌تان مشکل داشته یا دیگ‌تان با دیگ مردم فرق داشته...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

14 Jan, 19:51


#لاطالائیل ،

انسان قرن‌ها قرن است که برای زنده‌گی آمده است.اگر مرگ اصل بود هرگز زنده‌گی پدید نمی‌آمد. آنان که از مرگ می‌گویند و دیگران را به مرگ توجه می‌دهند برای آن است که خود بیش‌تر و بهره‌مندتر زنده‌گی کنند. نگاهی به تاریخ انسان به راحتی این نکته را برتو آشکار خواهدکرد. ستایش‌گران ِ مرگ آن را نه در حق خود که برای دیگران می‌ستایند...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

14 Jan, 19:27


#غزلستان

تاریخ شگفت ایران زمین برای اکثریت مردمش هم‌چنان ناشناخته است و شاید از همین روست که این ملت مشغول تکرار آن است.
مثلن کمتر کسی می‌داند نخستین وزیرخارجه‌ی ایران #نشاط_اصفهانی است. شاعر ، خوش‌نویس و سیاست پیشه‌ای که به دیدار ناپلئون نیز رفت.
با این حال شعر او و خطش بسیار مشهور تر از آوازه‌ی مهم سیاسی اوست. شعری که نشان می‌دهد او در این عرصه انسانی توانمند بوده.
نشاط که دویست سال پیش وفات یافت از بزرگان سبک بازگشت نیز محسوب می‌شود.

طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد

منظر دیده قدم‌گاه گدایان شده است
کاخ دل درخور اورنگ شهی باید کرد

تیغ عشق و سر این نفس مقنع بخرد
زین سپس خدمت صاحب کلهی باید کرد

روشنان فلکی را اثری در ما نیست
حذر از گردش چشم سیهی باید کرد

شب که خورشید جهان‌تاب نهان از نظر است
قطع این مرحله با نور مهی باید کرد

خوش همی می‌روی ای قافله‌سالار به راه
گذری جانب گم کرده رهی باید کرد

نه همین صف زده مژگان سیه باید داشت
به صف دلشدگان هم نگهی باید کرد

جانب دوست نگه از نگهی باید داشت
کشور خصم تبه از سپهی باید کرد

گر مجاور نتوان بود به میخانه نشاط
سجده از دور بهر صبح‌گهی باید کرد

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

13 Jan, 08:46


⭕️⭕️یادستان

بیست و هشت سال پیش که در دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران ادبیات عربی می‌خواندم، تا از جلوی تندیس فردوسی برسم به در ورودی سمت چپ، پچ‌پچ غریبی بین چند دانش‌جو رد و بدل می‌شد.
«دکتر تفضلی؟ چرا؟ احمد تفضلی؟! تصادف؟! کشته شده؟ مرده؟! قتل؟! صحنه‌سازی ؟! ..»
«چه قدر مهیب و غیرانسانی‌ست زیستن در چنین زمین و زمینه‌ای»
- می‌گویند: به اسناد و اطلاعاتی رسیده بود که در صورت انتشار تاریخ جهان و منطقه را باید از نو نوشت، تاریخی که غربی‌ها یا روس‌ها نوشته ‌اند.
- می‌گویند...
او همیشه از دور می‌دیدم و پس از أن دیگر من آن مرد را ندیدم که از پله‌های دانشکده برود بالا ..

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

12 Jan, 17:24


⭕️⭕️یادستان..

به گمانم ده دوازده‌سال پیش بود که تهیه‌کننده‌ی خوش‌ذوق رادیو خانم ناهیدگودرزی از من خواست به عنوان کارشناس ادبی و گاه نویسنده، شاهنامه‌‌ی فردوسی بزرگ را در رادیونمایش تحت نام «نامه‌ی باستان» نمایشی کنیم.
استاد نازنین «علی عمرانی» کارگردان و راوی این مجموعه‌ی حدودن صدقسمتی بود. سوای کار که به هنرمندی علی آقا و مجموعه‌ای توانمند بسیار خوب از آب درآمد.این کار موجب آشنایی من با مرد عزیزی شد که از جمله مردان اصیل نمایش و سینما و صداست.
علی عمرانی البته همچون همه‌ی هنرمندان دانشومند و اصیل سالهاست که با صداوسیما همکاری نمی‌کند اما او در طول عمر خویش آن‌قدر کار ارزش‌مند کرده که ماندگار بماند..
بهنام کلاه‌بخش عزیز هم برای این‌کار بداهه موسیقی می‌نواخت
من همیشه از بن جان آرزومند سلامتی و پاینده‌گی چنین ارجمندانی هستم.

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

11 Jan, 17:43


⭕️⭕️جلوه‌های جنون

...جنازه‌های تعفن
گریخته از دخمه‌های هزاران هزار سال
در نقاب آشکار تفرعن
و بویناک نا
با کوهی از چربی و پیه
در رستوران‌های مدرن چرخان
سفارش مغز می‌دهند
و از آن بالا
خودشان را
بر تمامت یک شهر
ادرار می‌کنند..
آغا محمدخان
با صدایی مانده در سر یک دوراهی
هی جیغ می‌کشد؛
« وصیتش را
بعد از دویست سال
تکرار می‌کنند....

#محسن_بارانی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

11 Jan, 11:22


🎥 کارگردان مسیحی به وزیر ارشاد: به من می‌گفتند کارهایت روح اسلامی ندارد

🔹 واروژ کریم مسیحی، کارگردان ارمنی به وزیر ارشاد گفت: به من می‌گفتند کارهایت روح اسلامی ندارد. من ارمنی‌ام، می‌گفتم بگویید چطور روح اسلامی به فیلم بدهم.

جزئیات در👇👇
https://www.entekhab.ir/003XbL
🆔 @Entekhab_ir

نیازستان

10 Jan, 10:42


⭕️⭕️فرزندان_ایران
#ریشه_درآب_است..

سرزمینی که ایران‌اش می‌نامیم، پهنه‌ی بزرگی که ایران فرهنگی‌اش می‌خوانیم قرن‌ها قرن است بر همین خاک سنگ لاخ یا کویری زیسته‌است اگرچه دوسوی‌اش را دو رودخانه مشخص می‌کرده اما در میان این دو رودخانه یا سنگستان داریم و یا خشکستان ... با این حال مردمان این دیار به هزاران سال حامل آتشی بوده‌اند که به قول حافظ‌شان هرگز نمی‌میرد.
این دیر مغان مهرپرستی و مهرپرستان در سایه ی تلاش بسیاران از خرد و کلان مانده‌گار بوده و با مهرآگاهی و تلاش ما و فرزندانمان مانده گار خواهد ماند.
وقتی نوجوانان و جوانان این دیار علیرغم همه‌ی سختی‌های کشنده و محدودیت های احمقانه غالبن به کمک والدین خویش این چنین اهل هنر و شعر و موسیقی و ... تفکر می‌شوند یعنی هنوز ریشه در آب است و لاجرم امید ثمری هست هنوز ..

گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست
تا ریشه در آب است امید ثمری هست

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

09 Jan, 09:27


⭕️⭕️عروس قدرت و داماد فساد

در سراسر ادبیات هزار و دویست ساله‌ی ما دایره‌ی اهل قدرت گندچاله‌ی فساد بوده‌است.
هر سخن‌ور و شاعر و نویسنده‌ای که بویی از آزاده‌گی برده به نحوی از انحا و شیوه ای از شیوه‌ها صاحب قدرتان و مسندنشینان را رسوا کرده است کأنه قدرت سیاسی ، نظامی ، دینی و .. حتا معنوی عروس حجله نشین داماد فساد و تباهی است.
عارفی خود را به جنون می‌زند تا خلیفه از قاضی‌القضاتی او چشم بپوشد، فیلسوفی همه عمر در گریز از سلطانی است که علم را زینت دربار می‌خواهد ، حکیمی قدرتمندان را خوکانی میداند که در پی ستایش‌اند، ژولیده پیری پرنده، علما را راهزنان دین محمد می‌داند، و حافظ قرآنی به شاهان و شیخان و.. می‌تازد که عرصه‌ی شطرنج رندان را مجال شاه نیست و...
شیخ و حافظ و مفتی و محتسب همه تزویر میکنند...
در این سروده نیز پروین اعتصامی به گونه ای نغز پرده از فساد دستگاه نظارتی و قضاوتی برمی‌دارد که بارها خواندنش ارزش‌مند است...

- می‌دانیم و می‌دانی چه شد..

برد دزدی را سوی قاضی عسس
خلق بسیاری روان از پیش و پس

گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود
دزد گفت از مردم‌آزاری چه سود

گفت، بدکردار را بد کیفر است
گفت، بدکار از منافق بهتر است

گفت:هان بر گوی شغل خویشتن
گفت: هستم همچو قاضی راهزن

گفت: آن زرها که بردستی کجاست
گفت: در همیان تلبیس شماست

گفت: آن لعل بدخشانی چه شد
گفت: می‌دانیم و می‌دانی چه شد

گفت: پیش کیست آن روشن نگین
گفت: بیرون آر دست از آستین

دزدی پنهان و پیدا، کار توست
مال دزدی، جمله در انبار توست

تو قلم بر حکم داور می‌بری
من ز دیوار و تو از در می‌بری

حد به‌گردن داری و حد می‌زنی
گر یکی باید زدن، صد می‌زنی

می‌زنم گر من ره خلق، ای رفیق
در ره شرعی تو قطاع الطریق

می‌بَرم من جامهٔ درویش عور
تو ربا و رشوه می‌گیری به‌زور

دست من بستی برای یک گلیم
خود گرفتی خانه از دست یتیم

من ربودم موزه و طشت و نمد
تو سیه‌دل مدرک و حکم و سند

دزد جاهل، گر یکی ابریق برد
دزد عارف، دفتر تحقیق برد

دیده‌های عقل، گر بینا شوند
خود فروشان زودتر رسوا شوند

دزد زر بستند و دزد دین رهید
شحنه ما را دید و قاضی را ندید

من به‌راه خود ندیدم چاه را
تو بدیدی، کج نکردی راه را

می‌زدی خود، پشت پا بر راستی
راستی از دیگران می‌خواستی

دیگر ای گندم نمای جو فروش
با ردای عُجب، عیب خود مپوش

چیره‌دستان می‌ربایند آنچه هست
می‌بُرند آنگه ز دزد کاه، دست

در دل ما حرص، آلایش فزود
نیت پاکان چرا آلوده بود؟!

دزد اگر شب، گرم یغما کردن‌است
دزدی حکام، روز روشن است

حاجت اَر ما را ز راه راست برد
دیو، قاضی را به هرجا خواست برد

#پروین_اعتصامی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

07 Jan, 19:50


#لاطالائیل ،

تنها انسان ترسوست که دیگران را می‌ترساند.

@niazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

07 Jan, 02:30


⭕️⭕️درنگ هزارساله
#سنایی_غزنوی

دوستی گفت: صبر کن زیراک
صبر کار تو خوب زود کند

آب رفته به جوی باز آید
کارها به از آنکه بود کند

گفتم: ار آب رفته باز آید
ماهی مرده را چه سود کند


@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

05 Jan, 21:24


ادامه‌ی یادداشت دوم 👆👆
⭕️⭕️درنگی در غزلی از مولانا ( بخش ۲پایانی)

این ما نه فقط مامی، سلطان ولد ، برهان محقق، شمس تبریزی ، کیمیا خاتون، صلاح‌الدین، حُسام‌الدین و.. است. که بیش‌تر و پیش‌تر از این من‌ها، من‌های درون اوست که در آسمان جان و زمین تن مولانا و هر انسان دیگر حضور دارند.
این من‌ها از من هیچ پوچ خاک‌سار عبد ... را در برمی‌گیرد تا منی که به قول حافظ در سیر و سلوک آسمانی با ساکنان حرم و ستر عفاف ملکوت هم پیاله می‌شود و در مجلس انس با فرشته‌گان معصوم بزم پای‌کوبی و دست افشانی راه می‌اندازد. (من دیونیزوسی انسان؟!)
و نه فقط این بساط طرب با اهل ملکوت دایر می‌شود، که گاه او هم‌دم و هم‌کلام «رب العالمین» می‌شود ( به حکم کلم الله موسی تکلیما) و با او هم‌نشین...
و در این غزل نیز حتا از این‌ها که گفته سد فراتر می‌رود. چرا و تاکجا؟!
از یک منظر در این غزل مولانا در مقام یک انسان بر «الله» نیز می‌شورد و همچون پدر خویش( آدم) بر او عصیان می‌کند و حتا خشم می‌گیرد. کاری که حافظ رندانه آن را بیان می‌کند.
پدرم روضه‌ی رضوان به دو گندم بفروخت..
ولی مولانا در مقام انسان قد راست می‌کند و با زبانی صریح چنین شطحی غریب را بر زبان جاری می‌کند تا مفهوم راستین انسان را بیان کند:
سرم به دنیی و عقبا فرو نمی‌آید..
تبارک الله ازین فتنه‌ها که در سر ماست.
( آوردن تبارک الله اتفاقی نیست) این نگاه شاید نگاهی مدرن تلقی شود کسانی در نسبتش به معرفت اندیشان گذشته ترس داشته باشند اما به هرحال چیزی است که آشکار است.

از دیگر سو و در همان بافت عرفان دیرسال ما می‌دانیم که انسان جست‌وجوگر حقیقت و زیبایی، نام رمز جمیع ذوات و صفات را «الله» نهاده. کسی و چیزی که فراتر از هر من است و البته قبله‌گاه و هدف همان انسان جست‌وجوگر.
این الله خلقیاتی وصفانی دارد و کار انسان حقیقت‌جو «تخلق به اخلاق الله» است.
یکی از این صفات که دیگر بزرگان وادی معرفت به انحا مختلف داشتنش را شرط راه و را‌ه‌رو دانسته اند استغناست. عطار در هفت وادی خویش وادی چهارم را پس از طلب و عشق و معرفت ، استغنا دانسته که از قضا پس از آن است که توحید پدید می‌آید.
یا حافظ می‌گوید:
خوشا آن‌دم کز استغنای مستی
فراغت باشد از شاه و وزیرم

دقیقن در همان غزل حافظانه‌ای که شاعرترین شاعر جهان در لحظات مستی و راستی می‌گوید:
من آن مرغم که هر شام و سحرگاه
ز بام عرش می‌آید صفیرم...

باری اگر استغنا ویژه‌گی باری‌تعالی است چرا او این ودیعه را در آینه‌ی وجود انسان نتابانده باشد تا انسان ِ سالک طی احوال خویش به دیدار با چنین منی برود؟
منی که وقتی رخ می‌گشاید اساس زبان/جهان انسان فرومی‌ریزد و این‌جا همان نقطه‌ عطفی است که شعریت محض پدیدار می‌شود. سروده‌ها و سخنان معناگریز و گاه معناستیز انسان سالک در همین نقطه عطف شکل می‌گیرد. سبحانی ما اعظم شأنی بایزید یا همان غزل دیگر مولانا :
اَه چه بی‌رنگ و بی‌نشان که«منم»
کی ببینم مرا چنان که«منم»

این جهان آن جهان مرا مطلب
هر دو گم شد در آن جهان که «منم»

بحر من غرقه گشت هم در خویش
بوالعجب بحر بی‌کران که «منم»..
یا:
داد جاروبی به دستم آن نگار
کز کف دریا برانگیزان غبار
( گفت از دریا ....)

این حضور در لامکان و اعلان استغنا نه فقط در مثنوی و غزلیات که در زنده‌گی مولانا نیز نمود دارد. آن‌جا که افلاکی حکایتی از خداوندگار می‌أورد که روزی در باغ حسام الدین مولانا پا در جوی نهاده بود و معارف می‌فرمود‌ در اثنای کلام به صفات سلطان الفقرا شمس تبریزی مشغول گشت و مدح‌های بی‌نهایت فرمود.کسی آه بکرد و گفت: زهی حیف و.. مولانا فرمود:چرا حیف و چه حیف و این حیف بر کجاست و..
گفت: حیف که خدمت شمس درنیافتم و.. حضرت مولانا ساعتی عظیم خاموش گشت و هیچ نگفت و بعد سربرآورد که: اگر به خدمت شمس عظّم الله ذکره نرسیدی به روان پاک پدرم به کسی رسیدی که بر هر تار موی او صدهزار شمس تبریزی آونگان است و در ادراک سِرّ او حیران..

#محسن_یارمحمدی
دانش آموخته‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

05 Jan, 21:22


⭕️⭕️ درنگستان
-درنگی در غزلی از مولانا( بخش ۲)

من آن شب سیاهم کز ماه خشم کردم ...

در یادداشت پیشین شماره‌‌ی (۱) باشتاب برخی از تفاوت‌های جهان مثنوی و غزلیات شمس را برشمردم و اکنون ادامه‌ی آن جست‌وجو:
۲- متن مذکور یک غزل است پس نخست باید اثبات‌کرد این غزل سروده‌ی مولاناست.
در غزلیات، غزل‌ها و ابیات فراوانی وجود دارد که الحاقی‌ست زیرا محتوای آن‌ها با مثنوی و نیز غزلیات قطعی جلال الدین، سازگار نیست و از دیگر سو مختصات زبانی و زیباشناختی آنها نیز همراه و هم‌سو با سخنان مولانا نیست؛

من سر نخورم که سر گران است
پاچه نخورم که استخوان است و الخ
تا؛ من خر نخوهم (به همین ابتذال)

نگاهی همه‌جانبه به جهان مثنوی و غزلیات شمس نشان میدهد که مختصات زبانی، بلاغی و نیز موسیقایی این غزل مشابه دیگر سروده‌های مولاناست
وزن دولختی و ریتمیک(مفعولُ فاعلاتن) ردیف دوکلمه‌ای، قافیه‌های میانی و.. نشان می‌دهد غزل یا هنگام سماع سروده شده یا برای سماع به کار می‌رفته، مختصات نحوی و واژه‌گانی، و نیز وجود غزلی در همین حال و هوا؛

ای مطرب این غزل گو کای یار توبه کردم
از هر گلی بریدم وز خار توبه کردم

در جرم توبه کردن بودیم تا به گردن
از توبه های کرده این بار توبه کردم..

می‌گوید این سخنان از مولاناست.
شاید بزر‌گترین عامل تایید این سخن محتوای غزل است
۳- اما محتوای غزل چیست و مولانا دراین غزل چه می‌گوید؟
از نظر من مولانا جلال یکی از زبردست‌ترین روان‌پژوهان تاریخ است نمی‌گویم روان‌شناس چون نسبت به «لوژی» حساسیت دارم و آن را محصول جهان مدرن، اسطوره‌ی علم و برأمده از مفهوم یونیورسال(جهان‌شمولی) میدانم نه جهان امروز، از دیگر سو روان انسان را امری سیال و بالنده می‌دانم و بزر‌گ‌تر از اینکه تن به شناخت‌های قطعی بدهد
به‌هر روی مولانا را روان‌پژوهی یافته‌ام که سال‌ها سال در مازهای راز جان و هزارتوی روان خویش و نیز دیگران چرخیده و در رقصی شهودی زیروبم بودِ خویش را به مکاشفه نشسته و بعد در مثنوی و غزلیات به نمود رسانده
وقتی در نخستین داستان مثنوی می‌گوید:طبیبان بدن،از حال درون کنیزک بی‌خبر بودند و همین بی‌توجهی موجب بی‌اثری و بداثری درمان‌ها می‌شد، نشان می‌هد او در پنجاه‌واند ساله‌گی عمر خویش چه قدر در لایه‌های وجودی انسان غوطه خورده
وقتی در همین داستان کنیزک را به جایی خلوت می‌برد و به او اطمینان میدهد:
«بر تو من مشفق ترم از صد پدر»
آشکار می‌کند که کار بزرگ روان‌درمان‌گر ایجاد پیوند والد و مولود است که پیوندی است بی‌همانند
وقتی کنیزک را روی تختی میخواباند و با او به گفت وگو می‌نشیند صدها سال پیش‌تر از فروید تخت درمان را به‌کار برده و وقتی سوالاتش را این‌گونه شروع می‌کند که کجایی هستی؟به ما یاد می‌دهد سراغ ریشه های در اعماق زمان برویم و آن‌گاه که می‌پرسد
«از قرابت کیستت خویشی و پیوسته‌گی با چستت؟»
به ما می‌آموزاند که انسان موجود در ربط و موجود مرتبط با است و اتفاقن پیوندهاست که موجب ویرانی ماست.ما با کسی و چیزی که پیوند نداریم کاری‌مان نیست و..
باری این روان‌پژوه بزرگ در جای‌جای مثنوی پرده از بودهایی برمی‌دارد که دیدن و فهمیدن‌شان برای انسان جست‌وجوگر واجب است
مثلن او باور دارد:
تو یکی تو نیستی ای خوش رفیق
بلکه گردونی و دریایی عمیق

آن تو زفتت که آن نهصد تو است
قلزم است و غرفه‌گاه صد تو است

تو در لهجه‌ی بلخی توو خوانده می‌شده پس باید تداعی‌گر تو دوم شخص و توو به معنای لایه باشد
دیدار با این تو‌ها یا من‌های بسیار زیاد مولانا غوغایی در مثنوی و غزلیات و نیز زنده‌گی شخصی مولانا پدید آورده وقتی می‌گوید:
در دوچشم من نشین ای آنکه از من من تری
تا قمر را وانمایم کز قمر روشن‌تری
(در نه بر ، وانمایم خیلی مهم است)
کسی را یافته که از او او‌تر است و می‌خواهد او را به درون خود ببرد
یا وقتی در پاسخ اجیرشده‌‌ای بی‌خبر که از او می‌پرسد:تو گفته‌ای«من با هفتاد دو ملت یکی‌ام» پاسخ می‌دهد:
«آری»
و سیل فحش‌های ناموسی از گندچاله‌‌ی دهان شخص می‌ریزد بر سر و صورتش، اوست که می‌گوید:
«با همه ی این‌ها نیز که گفتی یکی‌ام»
آشکار می‌شود که این مرد اهل سلوکی راستین در هزارتوی جان و روان خویش به عنوان یک انسان بوده و
«این چاک گریبان تو بی‌چیزی نیست»
باری در مثنوی و به‌ویژه غزلیات ما با منظومه‌ای از من‌های گوناگون مولانا روبه‌رو می‌شویم و از قضا یکی از عوامل درک نشدن مولانا از سوی اکثر مدعیان همین است
این من‌های گوناکون مثلن در شاهنامه هم هست اما نمودش در افراد گوناگون جلوه‌می‌کند چون جان حاکم بر حماسه‌ی بیرون همین است. پهلوانان و شاهان و اشخاص حماسه‌ی درون، همه یکی‌ست و آن خود راوی‌ست ازین روست که مولانا کل مثنوی را «شرح حال ما» می‌نامد
ادامه در فرسته‌ی بعد👇
#محسن_یارمحمدی

Niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

05 Jan, 09:12


⭕️⭕️ادامه‌ی درنگی در غزلی از مولانا 👆👆👆
همانطور که گفته‌اند به‌ظاهر در هر بیت غزل ممکن است حالتی اتفاق بیفتد که در خانه‌ی( بیت) پیشین وجود نداشته.

( توجه کنید به این‌که بسیاری بر بی‌پیوندی ابیات غزل به‌ویژه نزد مولانا و حافظ تاکید دارند و کسانی مثل پورنامداریان در صدد نفی چنین ایده‌ای‌اند) در غزل زمان پریشی بیش‌تر است و احوال راوی هم پریشان‌تر است. مثنوی در زمین خودآگاه پدید می‌آید و غزل جوشیده از دریای ناخودآگاه است. همین نکات است که قالب غزل را کوتاه می‌کند. جرقه ها و شعله‌های عالم جان نباید زیاد طول بکشد چون این گذرا بودن جز لاینفک آن شعله هاست و از دیگر سو اگر بپایدنظم ساحت حضور را به هم خواهد ریخت زبان/جهان انسان خواهد سوخت و هر لحظه منصوری بر داری خواهد رقصید.
مجملش گفتم، نگفتم زآن، بیان
ورنه هم افهام سوزد هم جهان..
باری عرصه‌ی غزل چنین است و جالب این‌که مولانا با ظهور دوباره‌ی شمس در قونیه در حول و حوش چهل سالگی غزلیات را می‌آغازد و تا دم آخر عمر هم غزل‌گوست ولی مثنوی را علی الظاهر به خواست حسام الدین و در ادامه‌ی مثنوی‌هایی سنایی و عطار در پنجاه و پنج‌شش سالگی شروع می‌کند و در اواخر عمر هم آن را کنار می‌گذارد...

#دکترمحسن_یارمحمدی
دانش آموخته‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی
بخش بعد را در فرسته های بعدی ببینید..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

05 Jan, 09:08


⭕️⭕️درنگستان
- درنگی در یک غزل «مولانا»(بخش۱)

من آن شب سیاهم کز ماه خشم کردم
من آن گدای عورم کز شاه خشم کردم

از لطفم آن یگانه می خواند سوی خانه
کردم یکی بهانه وز راه خشم کردم

گر سرکشد نگارم ور غم برد قرارم
هم آه برنیارم از آه خشم کردم

گاهم فریفت با زر گاهم به جاه و لشکر
از زر چو زر بجستم وز جاه خشم کردم

ز آهن ربای اعظم من آهنم گریزان
وز کهربای عالم من کاه خشم کردم

ما ذره‌ایم سرکش از چار و پنج و از شش
خود پنج و شش که باشد ز الله خشم کردم

این را تو برنتابی زیرا برون آبی
گر شبه آفتابی ز اشباه خشم کردم

وقتی این غزل شگفت را با اساتید ارجمندم دکترسرگلزایی، دکترمحمودی و دکترمحدثی به اشتراک گذاردم، دکتر محدثی امر کرد برداشت خویش را از این غزل ارائه کنم و این مطلب پاسخی است به خواست آن عزیز

۱- در بررسی این متن اولین چیزی که باید در نظر گرفت این است؛ این ابیات در غزلیات شمس است نه مثنوی.
این نکته دری‌ست که به افق‌ها یا اتاق‌هایی دیگر گشوده می‌شود.
نخستین نکته‌ی مهم این‌که؛ جهان مولانا در مثنوی و غزلیات علیرغم پیوندها و مشابهت‌ها و...دو جهان متفاوت است
به گمان من این و جهان، ریشه در همان نگاه گنوستیکی دارد که بنیاد انسان و به‌ویژه انسان ایرانی را ساخته است.
دوگانه‌ی نور و ظلمت، این و آن، جسم و جان، این‌جا و آن‌جا، غیب و شهادت و...در تار پود ِ خودآگاه و ناخودآگاه انسان ایرانی سرشته‌شده و چرایی، چه‌گونه‌گی و نتایجش البته بحث مفصل دیگری‌ست.
اما اگر دوگانه‌ی مثنوی/غزلیات پذیرفته شود، جدای از ریشه‌ی‌های وجودی‌اش، این دوگانه در جهان مولانا چه‌گونه باید تعریف و توصیف شود؟
به نظرم فرم مثنوی به ویژه مثنوی مولانا مقتضیاتی دارد و غزل مقتضیاتی دیگر.
مثنوی قالبی‌ست که ایرانیان برای بیان مطالب طولانی ،داستا‌ن‌ها و حکایات و گاه تفسیر و توصیف آن داستان‌ها، و نیز بیان مستقیم و مرتب مجموعه‌ای از اطلاعات و دانش‌ها، ابداع کرده‌اند.
همه‌ی انواع مطالب ذکر شده نهایتن تک محور اند.
شاهنامه ، حدیقه سنایی، خسرو و شیرین، منطق الطیر، گلشن راز و... همه و همه یک محور زمانی یا محتوایی ِ معمولن خطی دارند و البته در این میان مثنوی شریف با این آثار متفاوت و آن‌هم دقیقن به‌سبب محیط بودن جهان غزلیات شمس بر جهان مثنوی است.
مولانا در مثنوی نخست درپی شرح حال است. او می‌خواهد متن‌ِ جهان را و جهان متن‌هایی (قرآن و حدیث ، کلیله و دمنه و آثار سنایی و عطار و..)را که دیده، خوانده، به ادراک رسیده یا به مکاشفه نشسته، تفسیر کند. مولانای مثنوی یک روای‌ست. نی‌ای که البته دم‌گاهش، لبان نایی‌ای نهان است. آن نایی و این نی البته مجبور به مراعات بسیاری امورند مثلن و به‌شدت پروای احوال مخاطب دارند یا موقوف احوال سخن‌اند و اغلب دست وپابسته‌ی بنیان‌های حکایت‌اند.
مثنوی در زمان کرانه‌مند پدیدار شده ، حضور می‌یابد.پس باید مراقب معنای زمان و گذر آن و ملالت مخاطب در زمان هم باشد. اجزای سخن در مثنوی، علیرغم جان شیفته‌ی مولانا - که از «مفتعلن مفتعلن» به حال مرگ می‌افتد- باید پیوسته‌گی و انسجام داشته باشند.
هدف مشخص،نهایتن سیر حکایات را باید خطی کند.
در مثنوی‌های بزرگانی که نام بردیم کاملن چنین نظم مشخص، خطی و سر راست هویداست و نزد مولانا به سبب همان بی‌قراری مطلق، این نظم همیشه به چالش کشیده شده، اما نهایتن و حتا زمانی که جان، دامن مولانا را برمی‌تاباند و بوی پیراهان یوسف می‌ریزد بر دامانش، عقل نهیبش میزند که به حکایت برگردد و؛
« شمع مریم را بهل افروخته
که بخارا می‌رود آن سوخته»
باری به‌طورخلاصه مثنوی هدف‌مند است پس نظمش مبتنی بر زمان خطی باید باشد. انسجام و پیوسته گی لازم دارد و باید رعایت احوال سخن و پروای حالات مخاطب را نیز داشته باشد تا از جایی به جایی برسد
( از قضا و اتفاقن علت جذابیت مثنوی شریف همین به چالش کشیدن ناموس مثنوی‌ست. اما وقتی مثنوی او را با غزلیات مقایسه می‌کنیم به‌ویژه آن‌جا که مولانا «خداوندگار» می‌شود مثنوی دارای نظم دیده می‌شود هرچند که این نظم همچون جهان حضرت حافظ محصول گرفتاری طایر شوق در دام اشتیاق باشد.

و اما غزل. ابداع و انتخاب غزل نیز یکی دیگر از نشانه‌های قریحه‌ی شاعرانه و هوشمندی تاریخی انسان ایرانی برای بیان مافی‌الضمیر خویش است‌.
غزل به‌ویژه آنان که شعریت بیش‌تری دارند هرآنچه را که مثنوی باید رعایت کند کنار می‌گذارد. نه این‌که مثلن حافظانه‌های حافظ یا غزل‌های خاص مولانا نظمی و..ندارد، دارند اما آن نظم ِ متلاطم برآمده از جهان سازمان‌یافته‌ی #این‌جا نیست، «نظمی‌ست پریشان» و مختص جهانی دیگر که فقط کسانی آن را درمی‌یابند که به نوعی چنان جهان نهانی را تجربه کرده‌باشند
غزل بیشتر درجهان غیب اتفاق می‌افتد:

دوش دیدم که ملایک در می‌خانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

حال وهوای این غزل کاملن ماورایی‌ست

ادامه در فرسته‌ی بعد👇👇
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

04 Jan, 11:32


#کوتابلندآه

... و خداوند خدا
ما را
به مزرعه‌ی خاک فرستاد
تا بهشت را بکاریم
شیطان پیش از ما درآمد
و عمرمان در دوزخ حرمان و درد
به سرآمد...
#محسن_بارانی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

04 Jan, 10:05


#لاطالائیل

حرم ‌ِ اول و آخر خداوند در زمین، مسجد و سجده‌گاه تمام فرشته‌گان و کارگزران و فرمان‌بران ِ خدا و حریم امن حضور اللّه در جهان خاک انسان است.کسی که برای انسان حرمت قائل نیست کسی‌که انسان را با فرعون‌مآبی خود ضایع می‌کند و کسی‌که موجب فقیر و حقیر شدن انسان می‌شود از تبار ابلیس و شیطان است.هرگز توجهی به حرم‌سازی‌ها و حرم‌داری‌های کاسب کارانه‌ی او مکن...

Niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

03 Jan, 21:50


⭕️⭕️پریشان سروده‌ها

نه آبی بی‌کرانی
نه آسمانی
نه عالم نهانی
که من رسولش باشم
حتا خاکی نیز باقی نگذارده بودند
که فرزندش

تا چشم کار می‌کرد
آسفالت بود لخت لخت
و سیمان
- این برای تنی از گوشت و استخوان -
سخت بود سخت

نه لوحی یا کتابی
نه قلمی یا مدادی
‌و نه قومی
گم‌کرده راه
معجزه‌ای هم نداشتم
که زورش برسد به ماه

تنهای تنها
پیام آوری بی قوم و بی کتاب
در افقی بی آفتاب ، بی ستاره
از کوره راهی هزار ساله
در کمرکش دره‌ای ناپیدا بن
عبور می‌کردم

زمان نمی‌گذشت
فقط من بودم
که‌ گیرافتاده‌ا‌م
در ایواری ابدی
یا شبگیری که جعل علیکم سرمدی...

#محسن_بارانی دی ۱۴۰۳

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

01 Jan, 12:46


#ایران_جان

ممکن است این نما‌آهنگ را دیده باشید. اما به چندبار دیدنش می‌ارزد. در این‌جا همایون شجریان هم یکی از اجراهای دوست‌داشتنی‌اش را ارائه داده‌ است. تا به ما یادآوری کند که این دیار با باشنده‌گانش خواهند ماند علیرغم تمامی حواس‌پرتی ها و رنج‌ها و بدخواهی‌ها و .... و ایدون باد و این فرهنگ و مردمانش بپایند و ببالند...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

29 Dec, 21:00


⭕️⭕️مرگستان

هنوز یکشنبه تمام نشده، روز دوم هفته است. تلگرام را نگاهی می‌اندازم لابه‌لای پیام‌ها بعد از مدت‌ها پیام یکی از دخترانم را می‌بینم. از آن دختران بسیار نیک...
« سلام استاد خوبید؟ مدتی‌ست که می‌خواستم ببینم‌تان و باهاتان کلی حرف بزنم گفتم نکند مزاحم باشم..
راستش من هم دارم بار سفر می‌بندم. به طرز عجیب و سریعی امکان رفتنم جور شد. اما سخت‌ است بدون دیدن‌ شما بروم. اگر وقت داشتید بگویید پیش از رفتن چند دقیقه‌ای هم که شده ببینمتان و... »
گردنم تیر می‌کشد. جمعه غروب هم یکی از بچه‌های شریف آمده بود دیدنم او هم از رفتن یکی دیگر از پسرانم می‌گفت.
چهل و هشت ساعت دو مسافر ، دو مهاجر دو...(؟!)
راستش دیگر برای من پایان تمام سخن‌ها دارد فرامی‌رسد.
مثلن در شرح حال این لحظات نمی‌دانم چه واژه‌گانی را باید کنار هم چید و چه‌گونه و اصلن چرا...؟!
نه در وصف صدر و ذیل مسندنشینان غاصب ابلیس صفت دیگر واژه‌ای می‌یابم و نه در شرح و تحلیل این اوضاع بوالعجب و نه در بیان حال و احوال خودم ...
همه چیز بی‌رنگ ، عادی ، بی‌معنا و... جهان ما پیش‌تر پوچ شده بود و چندی است که به برهوت هیچ درآمده‌ایم. پوچ با هیچ فرق دارد.
جوانانی که بیش‌ترشان به‌درد بخورند و در اغلب امور علمی و اخلاقی و ... سرآمد هستند، پدر و مادر و دوست و ... سرزمین خود را پشت سرمی‌گذارند و می‌روند و ما لحظه لحظه پیر می‌شویم و پیری‌مان سرعت می‌گیرد..
خدا نمرده است. خوابیده است و قصد هم ندارد بیدار شود. ما تنهاتر می‌شویم و..
راستی حتا نپرسیدم : کجا؟!
- چه فرق می‌کند؟!

#محسن_یارمحمدی دی ماه ۱۴۰۳

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

29 Dec, 07:42


⭕️⭕️برف
- به یاد همه‌ی همه‌ی برف‌هایی که نمی‌آیند

برف نو! برف نو! سلام! سلام!
بنشین، خوش نشسته‌ای بر بام

پاکی آوردی ای امید سپید
همه آلودگی‌ست این ایام

راه شومی‌ست می‌زند مطرب
تلخواری‌است می‌چکد در جام
اشکواری‌ست می‌کشد لبخند
ننگواری‌ست می‌تراشد نام

شنبه چون جمعه، پار چون پیرار
نقش هم رنگ می‌زند رسام

مرغ شادی به دامگاه آمد
به زمانی که برگسیخته دام
ره به هموار جای دشت افتاد
ای دریغا که برنیاید گام

تشنه آن جا به خاک مرگ نشست
کاتش از آب می‌کند پیغام
کام ما حاصل آن زمان آمد
که طمع برگرفته‌ایم از کام...

خامسوزیم الغرض بدرود
تو فرود آی برف تازه سلام!

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

28 Dec, 21:31


#پلیدستان
⭕️⭕️از امام‌زاده طاهر تا پرلاشز

بارها در همین کانال ، در صفحه‌ی اینستاگرام در نشست‌ها و سخن‌رانی‌ها گفته بودم که : آن‌وری‌های تشنه ی قدرت و در ظاهر مخالف استبداد ، چندان فرقی با مسندنشینان غاصب این‌وری ندارند و... چند نفری یقه جر دادند و کف کردند و ناسزا ...
گفته بودم :اینها با وعده‌ی آزادی و برابری و آب و برق رایگان آمدند چنین کردند‌. آنها که سودای قدرت دارند و هنوز قدرتی ندارند این‌همه وقیح اند و فرمان قتل و کشتار می‌دهند و..
عده‌ای بلاک کردند و آن‌چه درخور ذات خود و تبارشان بود بر زبان آوردند ...
و حالا ببینید تا بدانید که گاه این‌وری‌ها بی‌شک شرافتکی دارند و به شکستن سنگ قبر و آب بستن به گور راضی می‌شوند آن‌طرفی ها تا خودشان را تخلیه نکنند بر گور یک ناهمسو راحت نمی‌شوند..
فاعتبروا یا اولی الابصار..


پ.ن: مزار هوشنگ گلشیری و غلامحسین ساعدی...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

28 Dec, 15:11


#لاطالائیل،

آدمی‌زاد است دیگر... پارک را و باغ را و... تا پررونق است و سبز و آباد، می‌خواهد و به آن پناه می‌برد همین‌که زرد خزان و سرد زمستان برسد پارک و باغ و.... باید به تنهایی خویش خوکنند کم پیدا می‌شوند کسانی که نسبتشان با باغ #باغبانی است....

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

26 Dec, 19:42


⭕️⭕️نوای_جاودان
#پناه_بر_موسیقی

آلتا گراسیا را اُسکار هریس خوانده است. این قطعه از شاهکارهای موسیقی پاپ شمرده می‌شود...گوارای جان..

Remember the days we used to share
Remember the time when I was there
I believed every single word you said
Just like a child, I lost my head
I didn't care if it was day or night
I just wanted to have you by my side
The moon went up, the sun went down
But you were still around
Alta Gracia, my love...

Remember how we spent the night
How we kissed and held each other tight?
Everything was like a beautiful dream
You were the sweetest woman I've ever seen
How could I know our love wouldn't stand a chance?
I had to go and end this wonderful romance
Now I'm so sad and blue here without you, what can I do?
I used to love her from the bottom of my heart
Didn't realize that time was slippin' by
Now we're living oh so far apart
I give grace for the days that I held her by my side
By my side
Alta Gracia, my love...

@niyazestanbatani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

26 Dec, 12:45


⭕️⭕️خوان _یغما یا #گوشت_قربانی

خوان یغما، سفره‌ای بود که اعیان شهر برای عامه به‌ویژه گرسنه‌گان و غذانادیده‌گان می‌گستردند و ایشان اجازه داشتند تاجایی که می‌توانند بخورند و بعد هم هرچه را که می‌توانند ببرند ( حتا خود ِ سفره را مثلن) گوشت قربانی هم که داستانش مشخص است‌.
سال‌هاست منابع و ثروات ایران از همین مقوله شده. عده‌ای سیری ناپذیر تا آن‌جا که می‌توانند دارند از گوشت این قربانی می‌کنند و می‌برند و جاهای دیگر هم انبار می‌کنند‌.
تشکیل چنین مجموعه ای با هیچ معیاری از شرف و شعور سازگار نیست.
مجموعه‌ای که نوانخانه‌ای خواهد بود برای ارتزاق بیشتر عده‌ای که در دهها جای دیگر مشغول عیاشی هستند. و البته نردبانی برای تولید رزومه‌های سیاه برای رسیدن به جاه‌ و مقامات دنیوی دیگر..
کاش چنین #نان‌پاره‌هایی مفت قسمت کسانی و جاهایی می‌شد که به سبب شرف و شعورشان از این خوان یغما نصیبی ندارند اما تاثیرات بسیار مفیدی بر دین و دنیای انسان‌ها می‌گذارند...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

24 Dec, 22:01


#لاطالائیل،

دوست داشتن و تداوم ارتباط با کسانی‌که هم‌نظر و هم‌سو با تو‌اند، برایت هیچ توانایی و عظمتی را اثبات نمی‌کند. اگر توانستی با غیر هم‌نظرانت دوستی کنی، بگویی، بشنوی و یاد بگیری انسان بالغی شده‌ای....

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

24 Dec, 08:02


⭕️⭕️...فجعلهم جذادا الا کبیرا لهم ...

و همه بتهاشان را فروشکست الا بت بزرگ

قرآن سوره انبیا


- همه‌ی بتان خُرد گشته‌اند

- بزرگ‌شان هنوز پابرجاست
اگر خرد می‌ورزد
از او بپرسید سبب را

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

23 Dec, 09:05


#کتابستان

این سرزمین نخواهدمرد
این باغها که ما برای بقایش
از راه‌های آبی‌مان سرمایه می‌دهیم
با خون‌مان برایش موسیقی می‌سازیم
و می‌نشانیم بر سیم‌های سرد نسیمش
از نغمه‌ها، چکاوک مصلوب را...
ما حق زنده‌گی‌مان را
با مرگ‌مان به‌دست می‌آوریم.

خواهیم مرد تا
روزی برای دیدن حافظ
نیازمند گذارنامه نباشیم

خواهیم مرد اما
روستای نیما را
آن‌سوی مرز خویش نمی‌خواهیم

ما جز قرار برسر این خاک
هیچ نداریم
ما حق خانه‌ی پدری‌ را
با مر‌گمان به‌دست می‌آریم

باران زهر
حد ِ شمال را می‌پوشاند
دریای غصب
در ساحل جنوب جلو می‌خزد
و آنان( گروه باخته‌گان
سوداگران دهشت و نومیدی)
حد شمال را می‌خواهند
به تیره‌ی لنین بدهند
اما لنین رسول مسلح
ناخوانده در میانه‌‌ی ما
خاقان و قیصر است..
#محمدعلی_سپانلو

@niyazestsnbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

22 Dec, 17:16


#اهریمنان_ایران_سوز

به گمانم آسیب‌ها، زیان‌ها، ویرانی‌ها، تباهی‌ها و سیاهی‌هایی که #رو_سیه و #انگل_ستان طی دو سه قرن اخیر بر منطقه‌ی ما و به‌ویژه بر ایران(تاریخی، سیاسی و مهم‌تر از همه فرهنگی ) تحمیل کرده‌اند قابل مقایسه با هیچ آسیب پیشینی نیست‌
نه اسکندر گجستک، نه تازیان بدوی، نه مغولان و.. هیچ کدام نتوانسته‌اند بلایی بر سر ایران بیاورند که این دو کشور بر ما تحمیل کردند
در هیچک‌دام از آن تازش‌ها و خونخواری‌ها این‌قدر «مای فرهنگی» تکه تکه نشدیم، تحقیر نشدیم و مورد سوءاستفاده قرار نگرفتیم و این‌قدر عقب نگاه داشته نشدیم که دراین دویست سیصد سال..
هرگاه این ملت در قامت هرکس یا هر حکومتی خواسته سر از یوغ #رو_سیه و #انگل_ستان بیرون بکشد این دو عفریت ایران ستیز نگذاشته‌اند
گزارش انتخاب را بشنوید تا ببینید اجداد عالی‌جناب پوتین و ملکه بی‌بی‌سی در حول و حوش مشروطه با تبریز و رشت و..ایران چه کرده‌اند؟
بعد به یاد بیاورید که هنگام همگرایی رضاشاه با آلمان چرا باید او سرنگون شود و بعد در دهه‌ی پنجاه و...حالا چرا باید این‌قدر امریکا ستیزی عمده شود؟
آیا برای فراموش کردن دشمنان بزرگ‌تر نیست؟

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

22 Dec, 04:46


#لاطالائیل ،

این حنجره‌ی من است چرا باید صدای تو از آن درآید؟

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

21 Dec, 19:25


⭕️⭕️فروغستان

- ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

... زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت

امروز روز اول دیماه است
من راز فصل‌ها را میدانم
و حرف لحظه‌ها را میفهمم
نجات‌دهنده در گور خفته است
و خاک، خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش

زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت..

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

20 Dec, 22:44


#حیرتستان

شما می‌گویید: جهنم وجود ندارد ؟!
باید در باورتان تجدید نظر کنید.
جهنم رمزی است برای افرادی یا موقعیتی یا...
جهنم وجود دارد و اصلی‌ترین ویژه‌گی‌اش این است که هرگز سیر نمی‌شود..


پ.ن: جدای همه‌ی سوزاندن ها و هدر دادن‌های هرآنچه که هست (از خدا تا خاک و سنگ) ما یادمان هست که طی هشت سال حدود ۸۰۰میلیارد دلار را سوزاندند و دود کردند و حالا دنبال اندوخته‌های روز مبادای مردمند..


@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

20 Dec, 18:28


یلدا#
#چله

صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشیدجو بو که برآید..

سوای برخی دعاوی در باره‌ی ریشه‌شناسی یا مالکیت و... درباره‌ی آیین‌های ماندگار یک نکته را هرگز فراموش نکنید.
پیدایش ، ماندگاری و گرامی‌داشت آیین‌ها بی‌شک ربطی استوار با #معنابخشی دارد.
هزاران هزار سال است که انسان ، این چشم و دیده‌ی جهان ، تلاش دارد تا با معنا دادن به این بی‌کرانه ی ابله و تهی ، از آن جایی بسازد برای زنده‌گی ... زنده‌گی انسانی بدون هر چیزی امکان پذیر است الا بدون معنا ..
و به گمان من انسان زیسته در فلات ایران هزاران سال پیش خورشید را عامل زنده‌گی معنا دیده و بعد گفته که «مهر» در هیأت انسان در شب یک غار ( تاریک ترین شب ) چونان شعله‌ای زاده شده تا پهنه‌ی بی‌کران تهی و سیاه هستی را گرما ، نور و .... زنده‌گی بدهد.
شما اتفاقی بگیرید این را که نام مراد و مرید مولانای گم شده در نیستی «شمس» است و او بگوید : مرده بدم زنده شدم و... من نمی‌گیرم ..
باری شب یلدا برای انسان معناساز ایرانی شب نیستی است. اما نیستی در خود متوقف نمی‌شود چون در سیاه‌ترین شب قرار است مهر متولد شود. یادتان باشد مهر در هیأت انسان زاده می‌شود. به عبارتی یلدا شب تولد من و تو و ماست شب تولد انسانی که آمده این پهنه‌ی ابله تهی و سیاه را معنا بدهد ...
میلادتان فرخنده باد ... وجودتان آفتاب

#محسن_یارمحمدی #ایران #مهرآگاهی #دکترمحسن _یارمحمدی
https://www.instagram.com/reel/DDzljJyy27J/?igsh=MTZqMWJhNnZxbnRxZg==

نیازستان

20 Dec, 09:55


⭕️⭕️پندستان

جهان ما ، به‌ویژه زیست‌جهان ِ انسان ایرانی، جهان نشانه‌ها و آیات است. و کشف و فهم درست نشانه‌هاست که منجر به کامیابی و رستگاری می‌شود.
مثلن وقتی در جامعه‌ای اکثر مردم در برابر تابلوهای یک حاکمیت و چهره‌های مشهور و روی صحنه‌ی آن ، احساس بیگانه‌گی کنند و چهره و حرف‌ها و.. ایشان را چهره‌ و حرف خویش ندانند کار آن حاکمیت و حاکمان تمام شده‌است. خلاصه این‌که وقتی ملتی حاکمان را از جنس خود و شبیه خویش ندانند ما با حاکمیتی ساقط روبه‌رو ایم..

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

20 Dec, 08:59


#لاطالائیل،

انسان خودبین لاجرم خودپرست است و چنین انسانی بی‌شک مستبد...
و بزرگترین خروجی مثلث خودبینی ، خودپرستی و استبداد ترس است. همین است که تمامی دیکتاتورهای تاریخ ترسوترین و جبان‌ترین انسانهای جهان‌انند.
نشان می‌خواهی؟ بزرگ‌ترین شجاعت پذیرش غلط‌ها و قبول شکست است و هیچ دیکتاتوری را نشان نخواهی داد که خطا و شکست خویش را بپذیرد ...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

19 Dec, 23:08


#نوسروده

من،
تو را
نه بر دروازه های طلایی بابل دیدم
_میان لوح حمورابی_
نه با سرمه ی سپاهان
_در تلألوی ازلی کاشی های آبی_
کلئوپاترا نبودی در کجاوه ی فرعون
تا آمده باشی برای بازدید هرمها
من نیز نه آشیل بودم و نه پاریس
_با آن زیبایی مهوع_
حتا نه از کوچه باغهای نشابور
نه از هزاره ی آهوی گمشده ای دور
مردی خسته گذشته بود از ترافیک جاودانه ی_ پل فردیس ....
من تو را در همین سه راه گوهردشت
_آنوقتها که چهار راه هروره باد نبود_
کنار خانه ای از آجر
در ظل آفتاب دیدم
و یاس‌های سپیدی
که در صلات تابستان
دستهای زلالت را رسانده بود به وسوسه ی
چیدن گناه و جنون
من نه عطشان دجله بودم
نه تشنه ی جیحون
نَمی که نشسته بود به داغ لبهای دخترک
تشنه‌گی مرا بس بود
دختری که هیچگاه ندانست چرا صدای سه تار
همیشه غمگین است
اتوبوس آمده بود
_که سهم من این است..

#محسن_بارانی اردیبهشت ۹۹

@niyzestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

19 Dec, 05:01


#پریشان_سروده‌ها
⭕️⭕️زمان
-( پایان جنگ‌ها)

به جنگ‌زیستان ِ بددهان
کین‌کشان ِ ناسزا زبان
که با خشم و نفرت و نبرد و مرگ و حذف دیگران،
زنده‌اند و زنده‌گی را مرگ می‌کنند
بگو:

روزگار ِانتهای جنگ ‌هاست
ماندن یا نماندن را به دست زمان بسپار
بهترین برگزیننده اوست
کار خویش را
متاع خویش را
ارائه کن
علیه من و کار من نجنگ
ارائه کن تمام طرح خویش را
زمان حکم ماندگاری مرا و یا تو را
روانه می‌کند..

#محسن_یارمحمدی ۲۹ آذر ۱۴۰۳

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

17 Dec, 14:16


⭕️⭕️شور و شعوری که به دامان
غاصبان افتاد..

فکر کنید شما متولد مثلن دهه‌ی ۱۳۳۰ هستید و سال‌های ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ است یک نسل نوجوان و جوان در سراسر ایران حالا سواد دارند و همه‌گی شان دنبال هویت خویش‌اند .. نام سید جمال هست، محمد نخشب هست، طالقانی و شریعتی هست و...‌ اقبال پنجه در پنجه ی هگل و مارکس و... افکنده هم این‌گونه می‌سروده که :
چون چراغ لاله سوزم در شبستان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
«احیای تفکر دینی» و «سیر فلسفه در ایران» و ...
چنین سروده‌هایی که هنوز از پس دهه‌ها خون در رگ می‌جوشاند ...
خواستم بگویم : بیشتر و با دقت تر تاریخ تحولات این منطقه به ویژه ایران جان را مطالعه کنیم و ببینیم چه بود و چرا چنین شد..‌ تا از تکرار های جان‌فرسا رها شویم..

مانند صبا خیز و وزیدن دگر آموز
دامان گل و لاله کشیدن دگر آموز

اندر دلک غنچه خزیدن دگر آموز

موئینه به بر کردی و بی ذوق تپیدی
آنگونه تپیدی که بجائی نرسیدی

در انجمن شوق تپیدن دگر آموز

کافر دل آواره دگر باره به او بند
بر خویش گشا دیده و از غیر فروبند

دیدن دگر آموز و ندیدن دگر آموز

دم چیست پیام است شنیدی نشنیدی
در خاک تو یک جلوه‌ی عام است ندیدی

دیدن دگر آموز شنیدن دگر آموز

ما چشم عقاب و دل شهباز نداریم
چون مرغ سرا لذت پرواز نداریم

ای مرغ‌سرا خیز و پریدن دگر آموز

تخت جم و دارا سر راهی نفروشند
این کوه گران است بکاهی نفروشند

با خون دل خویش خریدن دگر آموز

نالیدی و تقدیر همان است که بود است
آن حلقهٔ زنجیر همان است که بود است

نومید مشو ناله کشیدن دگر آموز

وا سوخته ئی یک شرر از داغ جگر گیر
یک چند بخود پیچ و نیستان همه در گیر

چون شعله به‌خاشاک دویدن دگر آموز

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

16 Dec, 16:38


⭕️⭕️آذر _ماه_آخر_پاییز

#رادیوچهرازی*


... اون یکی رُ یادته رشید بود؟
دستاشو تکون می‌داد. با عینک و سر فرفری وسط راهرو می‌گفت: لبت کجاست که خاک چشم به‌راه است.
یه‌بارم خیال کردیم داره واسه دلبر می‌خونه، نزدیک بود سیراب شیردونش کنیم. چی شد اون؟
عشق صف نونوایی بود. هرچی از مدیریت پرسیدیم جواب سربالا داد. پاییز نبود؟ همین وختا بودا جونِ تو، که دیگه از نونوایی برنگشت، آخرم ورداشتن یه ورق کاغذ چسبوندن پشت شیشه، که خودسر شده، اشتباه شده باس ببخشین.
آدم به‌دلش چطوری حالی کنه که اشتباه شده...

*دکتر ابراهیم چهرازی ( متولد ۱۲۸۷ در باغ‌بهادران اصفهان متوفا ۱۳۸۹ امریکا) از نخستین ( و شاید نخستین) روان‌پزشکی بود که به‌طور جدی در پی ترویج درست معنای جنون بود. او در سال ۱۳۱۷ نخستین کتاب اخلاق پزشکی را به نام طبیب و جامعه چاپ کرد و در سال بعد ۱۳۱۸ بخش نورولوژی بیمارستان شهرداری ( روزبه) را با نام بیمارستان دکتر چهرازی افتتاح کرد..
او سال‌های سال همراه همکاران دیگرش در دانش‌گاه مشغول خدمت بود و رسیده‌گی‌های خاصی نیز در روستای باغ‌بهادران لنجان داشت.
در دهه‌ی بیست و سی قرن گذشته ی خورشیدی بین جوانان تهران به شوخی مرسوم بود که فلانی را باید بفرستیم پیش دکتر چهرازی
عده‌‌ای که من نمی‌شناسم با پادکست بسیار قوی رادیو چهرازی در رسانه‌های اجتماعی کاری‌ سترگ ارائه داده‌اند که به گمانم نا تمام رها شده است.

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

23 Nov, 12:01


#یک_نکته_از_هزاران

اگر وقایع بسیار بسیار دردناک سال ۱۴۰۱ فقط یک خروجی داشته باشد، و آن خروجی وحشتناک این باشد که بر زبان یک مقام مسئول جاری شد کافی‌ست:
« با کسانی روبه‌رو شدم که اصلن نمی‌دانستم چه می‌گویند.»
باری سال‌هاست روند فهم‌تان از مردم و جهان‌شان مختل شده و برای رفع این اختلال نه اراده دارید، نه دانش نه میل و نه تلاش... زمان را نمی‌دانم ...

@niyazestambarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

22 Nov, 22:18


#لاطالائیل ،

حاکمیتی که ذاتن سواد، توان و امکان ، شعور و.. مهم‌تر از همه میل گفت‌وگو و مذاکره با مردم سرزمین خویش را ندارد و اساسن قائل به گفت‌وشنید نیست، چه‌گونه ممکن است شعور یا توان و امکان گفت‌وگو با دیگر سرزمین‌ها را داشته باشد؟!

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

21 Nov, 21:54


#پریشان_سروده‌ها

(به یاد همه‌ی آذرماه‌های درد)


رنگ از نگاه آفتاب
پریده‌ است.

آتش سرد
از کتاب مقدس
و بلاهت کتاب‌های بلاغت
بیرون خزیده است.

هیچ استعاره‌ای در کار نیست
آب دیر به جوش می‌آید
و چای دیر دم ما
همیشه سرد است
نیم‌روهای‌مان، نیم‌روهای‌مان
همیشه از دهن افتاده

هوای چرب
می‌ماسد بر چهره‌های‌مان
و آب آبی نمی‌کند
چرا که توان شستن این‌همه رخساره‌ی سیاه را ندارد.

در حیرت از وجود شمایان
خدا نیز خدایی را
از یاد برده‌است
از «ملکوت کل شیئ» که اطلاع ندارم
اما
اوضاع ملک خراب است
و در سرزمین وجود
هرچه زنده‌گی ، مرده است...


#محسن_بارانی ۲آذر ۱۴۰۳

Niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

20 Nov, 09:42


#یادداشتهای_پریشانی

⭕️زبان و جهل سیستماتیک

اگر معنای انسان‌ را آگاهی بگیریم یا آن گونه‌که مولانا گفته «خبر»؛
این خبر جان‌است اندر آزمون
هرکه را افزون خبر جانش فزون

و نیز در سرنمون آدم، سرپیچی از نهیِ «لاتقربا» این‌گونه تفسیرشود:
آدمی باید سبب همه‌ی امور را دریابد و در این کار آزادی دارد
آگاهی با آزادی پیوند می‌گیرد و میوه‌ی آزادی البته رنج است جایگاه انسان
درین نگاه آگاهی/آزادی/رنج مثلث وجود انسان و نقطه‌ مقابل آن جهل است و اجبار و شنگولی‌..(انسان پرورده شده در دامان این دو نگاه را تصور کنید)
این جهل دراساطیر ایران نیز به اهریمن نسبت داده‌می‌شود
او موجودی‌ست که بدون پیش‌آگاهی. او با رانه‌هایی مانند خودپرستی و خودرایی، آزمندی و خشم و..عمل میکند و...جاهل است
با پذیرش این مقدمات، جهل همان #شر است و در این یادداشت به جای جهل می‌توانید شر بگذارید.
با این‌همه، اشتباه بزرگی‌ست اگر تصور کنیم یک نظام #جهل‌بنیاد کارهایش را از روی بی‌برنامه‌گی انجام می‌دهد. سیستمی که اساسش جهل و برکشیده‌گانش جاهلانند اتفاقن به طرز غریبی هوشیار و قدرتمند عمل می‌کند
به گمانم سبب این اتفاق را باید در«مفهوم یک پارچه‌گی جهل» سراغ گرفت.
جهل برخلاف دانایی رنگارنگ ومتنوع نیست داناییِ همدوش ِآزادی، سویه‌ها دارد درحالی‌که جهل یک وجه/جهت دارد و جهتی کاملن مشخص.جهت/وجه جهل ویرانی‌ست و ویرانی همیشه و همه جا یک چیزست اما آبادانی چنین نیست.پای خرد که درمیان باشد #سنجش‌ متولد می‌شود و سنجش همیشه میان دو یا چندین چیزاست بدین معنا که خرد در/با تکثر وجود می‌یابد.
خرد چون پرسش‌گرست لابد پرسش‌ها و لاجرم پاسخ‌ها همراه دارد؛ آبادانی چیست چه‌گونه، کجا،با چه شیوه‌ای و.. باید پدیدآید؟ اما جهل از هرسوالی فارغ است او فقط ویرانی می‌خواهد و حضور و قدرت‌گرفتن جهل آغاز ویرانی‌ست.
جهل خود‌ ویرانی‌ست و در ستیز ازلی جهل و دانایی این خرد است که باید کشف کند جهل چیست و چه‌گونه عمل می‌کند تا بتواند اندک اندک سد راه او شود
چرا می‌گویم اندک اندک؟ چون باز آهسته‌گی امر ِ وجودی دانایی‌ست و شتاب، ذاتی ِ جهل.
چنان‌که آمد برای شکست جهل باید دید او کدام ساحت وجود انسان را آماج اصلی خود می‌کند؟
گسترش فقر، ایجاد فساد اخلاقی و.. همه مُهم‌اند اما از آن جهت که ذات انسان آگاهی‌/آزادی‌ست جهل لاجرم اندیشه را بیش‌تر و پیش‌تر از هر چیز دیگر هدف قرارمیدهد
و این هجوم در ساحت ملموس اندیشه(زبان) اتفاق می‌افتد
بدین قرار نظام جهل به گونه‌ای سیستماتیک زبان/اندیشه را ویران می‌کند و این کار را از راه استحاله ی معنایی انجام می‌دهد.این است که بارها نوشته‌ام:
در روزگار غلبه‌ی شر بزرگترین وظیفه‌ی انسان اندیشمند نجات زبان است
بشخصه پیش‌تر گمان میکردم اگر اخلاق ویران شود دیگر هیچ امیدی برای بهبود نخواهدبود اما مدتی‌ست می‌اندیشم اخلاق نیز از راه زبان ویران می‌شود و لاجرم اصلاح
پس اگر بتوانید فقط یک واژه را از چنگال خدایگان جهل نجات دهید روزنه ی نجات همه چیز را باز گذاشته‌اید و کارستان شاعر و متفکر این‌جا رخ‌می‌نماید
بگذارید دوباره به آغاز برگردم؛ در قرآن و در همان آیات نخستین بارها آمده که خدا با قلم (خرد)به انسان یاد داد هر چیزی را که نمی‌دانست و اسماء (ماهیت هرچیز) را به‌تمامی بدو آموخت و..
سیستم جهل‌بنیاد از خود خدا تا به ظاهر ساده‌ترین حروف را استحاله و تخریب می‌کند تا غالب شود
یکی از ویرانی‌های دهه‌های اخیر تغییر و جایگزینی بسیاری از واژه‌ها و متاسفانه جا افتادن آن در زبان مردم است‌‌.البته زبان‌شناسان گفته‌‌اند که واژه‌گان در گذر زمان تغییراتی گوناگون دارند.مثلن کثیف متضاد لطیف و به معنای چگال و سنگین بوده اما اکنون آلوده معنا گرفته و لطیف هم سبک و نفوذپذیر و.. حال می‌دانیم چرا حکما جسم را کثیف و روح را لطیف گفته‌اند
این‌جا اما منظور تغییراتی است سیستماتیک که ذات اندیشه/زبان را نشانه می‌گیرد و زبان را از زبان بودن ساقط می‌کند‌
این پدیده هفتصد سال پیش مورد نظر نویسنده‌ی طناز «رساله‌ی تعریفات» بوده و تلاش کرده معنای راستین واژه‌گان آشکار کند
طبیب:جلاد
متفکر:تنها
خصم:برادر
جاهل:دولت‌یار
مدرسه:دارالتعطیل
کذاب:منجم و..
جالب این‌که ۶۰۰/۵۰۰ سال بعد آمبروز گوینت بیرس(تلخ)در امریکا فرهنگ‌شیطان را نوشت که بسیارجالب است
تبریک:حسادت مودبانه
مقبره:مضحک‌ترین و آخرین جنون اغنیا
ادراک:خیلی دیر به حماقت خود پی‌بردن و..
منظورم ازین مثالها همه‌زمان و همه‌مکانی این داستان است
متاسفانه در سرزمین ما نیز مدتهاست مردم به پیشوایی مطلق صاحب‌مسندان ِجاهل مشغول ویرانی‌ زبان‌/اندیشه‌اند.اینجا فقط چند واژه از چند حوزه ذکر میکنم
ربا:سودبانکی
اختلاس:دزدی
حجاب:عفت
گورستان:آرامستان
شیطونی:خیانت
فقیر:کم برخوردار
دربان:حراست(هم‌آوایی با هراس)
نابینا:روشن‌دل
معلول:توان‌یاب
والد:ولی
رشوه: شیرینی

#محسن_یارمحمدی

@niyazestanbarani

نیازستان

18 Nov, 13:27


#پریشان_سروده‌ها

دغدغه‌ها چه‌قدر زیبا بود؛
با صدای زنگ
که زیباترین زنگ زمان بود
و چهارپنج ساعت پیش
ناقوس مرگ بود و اسارت
،در دستگاه حقارت،
باید از زندان مدرسه
فرار می‌کردی

تمام راه
صداقت گرسنه‌گی
در چیستی گمان غذا بود
و غذایی که دست‌پخت بهترین مادر جهان
- همیشه حدس غریزه درست درمی‌آمد -

پاییز لحاف خیس و ابری خود را
به روی شهر پهن می‌کرد
و رخوت قیلوله‌ای سبک
تو را به امن کوچه‌‌ی باران می‌برد

تا عصر برای خدا شدن فرصت بود
بعد هم
انسان که می‌شدیم
مجال خنده‌و بازی محال نمی‌شد

غروب‌های سیاه
باید سر کوچه می‌ایستادم
تا با مانتوی طوسی
و مغنه‌ی اجبار
عبور می‌کردی
- تمام جنوب شهر مرا
غرق نور می‌کردی -

هنوز موفقیت این‌همه پلشت نبود
که رد پایش فقط از ونک به بالا
دیده شود
و هرچه بالاتر، عمیق‌تر باشد
یا
تعداد لایک‌های هوَل‌ها
تو را به جمع دلاقک ببرد
و برایت آوازه‌های پوچ بخرد

لبخند تو
نشانه‌ی کامیابی من می‌شد
و تمامی راه مواظبت بودم
کسی نگاه چپ نکند
یا زبان به لایه نلاید
و ژاژ نیز نخاید

سریع به خانه برمی‌گشتم
نه آن‌که فردا امتحان ریاضی داشتیم نه آقا
سونیا قرار بود
با راسکولنیکف قدم بزند
باید ته داستان را در می‌آوردم
و هرگز تصورش را نمی‌کردم
که قرار است
هرسه‌تایی ما
تبعید شویم
به سیبری ایران
و گولاگ ما بشود تهران ...

#محسن_بارانی ۲۸آبان ۱۴۰۳

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

17 Nov, 20:02


⭕️🔴سخن_همیشه

اگر شما گیوتین را به جلوی صحنه آورده‌اید و آن را با این شادمانی و افتخار افراشته و به آسمان رسانده‌اید فقط برای این است که «بریدن سر از همه‌ی کارها آسان‌تر است و پروردن اندیشه در سر، از همه‌ی کارها دشوارتر».
پرچم شما کهنه‌پارچه‌ای بیش نیست... نماد ناتوانی.

📚تسخیرشده‌گان (جن زدگان)

فئودور داستایوفسکی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

17 Nov, 16:10


#درنگ_امروز

#فروغ

یک پنجره برای من کافیست
یک پنجره به لحظه ی آگاهی و نگاه وسکوت..

حرفی به من بزن
من درپناه پنجره ام
با آفتاب رابطه دارم

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹

نیازستان

16 Nov, 13:20


#کتابستان

در بیان فرق دنیای کهن با نو، از نبود آیین تشرُف در جهان مدرن و اهمیت بسیار آن در گذشته می‌گویند
و اینکه چون جهان مدرن دست به تقدس‌زدایی زده، طبعن انسان را برای پابوس، دست‌بوس یا کمربسته‌شدن امری قدسی و فرادست آماده نمی‌کند
در غرب و حتا ایران خودمان دیگر نه مراسم ختنه‌سورانی برقرارست نه هل‌دادن نوآموز در تاریکی پرستشگاههای مهری و نه کُشتی بستن پانزده ساله‌گی و..
با کمی دقت می‌توان اصل و فرع این حرف‌ها را نفی‌کرد
هیچ اتفاق نویی نیفتاده هنوز معابد به راه و هنوز آیین‌های تشرف برپاست
جشن تولد چه رمزی دارد؟مراسم ورود به دبستان و جشن الفبا چه‌؟آیین‌ چند میلیون نفری کنکورهای ورودی دانشگاه چیست؟مصاحبه‌های دوره‌های تخصصی یا کاریابی چه؟و..
به‌گمانم ساده‌لوحی‌ست اگر متوجه نشویم که هنوز بشر همچنان در جست‌وجوی امر قدسی‌ست. جست‌وجویی در معابد متنوع برای کارآموزی و رازآموزی..
تنها اتفاقی که افتاده معبد محلی شده مثلن دبستان و معبد بزرگ شده دانشگاه..
بزرگترینش مثلن هاروارد
(به سبب ستیز خادمان معابد پیشین با این‌معابد توجه کنید)
راستی پیر روشن‌ضمیر هم شده استاد، مخصوصن اساتید حوزه‌ی روان..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

15 Nov, 07:10


⭕️🔴فراخوان طرح "یک کتاب، یک آینده"

🔷به مناسبت روز کتاب و کتابخوانی، حرکتی جمعی و مؤثر آغاز می‌کنیم: اهدا کتاب‌های با کیفیت و معتبر به کتابخانه‌های سیستان و بلوچستان. این قدم کوچک، می‌تواند دنیای کودکان و نوجوانان این منطقه را تغییر دهد.

🔷کتاب، کلید دانایی است و دانایی، قدرت است. در شرایط کنونی که گرانی کتاب‌ها و محدودیت‌های مالی دست‌وپای ما را بسته است، از همه علاقه‌مندان به فرهنگ و آموزش دعوت می‌کنیم تا با اهدا کتاب‌هایی که از نظر محتوایی و کیفی مورد تأیید ما هستند، به این حرکت بپیوندند.
چه‌گونه می‌توانید کمک کنید؟
🌱 اهدای کتاب با کیفیت: کتاب‌هایی که محتوای مناسب و سطح علمی بالا دارند و با نیازهای کودکان و نوجوانان سیستان همخوانی دارند، اهدا کنید. ما کتاب‌هایی را می‌پذیریم که از نظر محتوایی تأیید شده باشند.

🌱اگر قادر به اهدای کتاب نیستید، می‌توانید کمک‌های مالی خود را برای خرید کتاب‌های جدید با کیفیت اختصاص دهید.
«شماره کارت جهت کمک‌های نقدی:
۶۲۲۱ ۰۶۱۱ ۰۰۸۶ ۳۷۰۵
ژیلا مدنی قهفرخی «مخصوص کتابخانه‌ی نوجوانان»

🌱این حرکت را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید و شبکه‌ای از حامیان کتاب و دانایی بسازید.

🌱با کمک شما، کتاب‌های ارزشمند می‌توانند در دستان کودکانی قرار بگیرند که نیازمند منابع علمی و فرهنگی با کیفیت هستند. این اقدام می‌تواند تغییرات بزرگی در زندگی نسل آینده سیستان به وجود آورد.
برای مشارکت و اطلاعات بیشتر، با شماره واتساپ ۰۹۱۲۲۷۶۴۹۰۸ در ارتباط باشید.

آوای مهر هامون
طرح "یک کتاب، یک آینده"

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

15 Nov, 05:47


#لاطالائیل

فقر در هر شکل‌اش (مالی، فرهنگی، فکری و... ) بزرگ‌ترین سلاح برای اسارت و کنترل مردم یک جامعه است.
همه‌ی حکومت‌ها به ویژه حکومت‌های نامشروع و تمامیت‌خواه، با گسترش ، تعمیق ، عادی سازی و... فقر، مردم را سائل ( گدا ) ، مسکین ( بسیار ساکن) ابن‌سبیل ( از خانه رانده‌ی در راه مانده ) یتیم ( بی‌رشه و پیوند)؛و.. بار می‌آورند و آن گاه از میان پست‌ترین و نیازمندترین فقیران ِ مادی و معنوی، برای خود برده‌گانی خشن و انسان‌کش و مطیع انتخاب می‌کنند آن‌گاه با دادن امتیازاتی به این حامیان در سه عرصه‌ی قدرت، ثروت و منزلت، ایشان را آلت فعل می‌کنند و برای خود بقا می‌خرند...
همین است که قرآن فقر را وعده‌ی شیطان دانسته و جامعه‌ی فقیر را تحت امر ابلیس...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

14 Nov, 18:51


#پریشان_سروده‌ها

ای رند تمامی ایام
تو همه‌ی چیزهای جهان را
مثل آب خوردن
از حفظ بودی

از آغاز تا انجام

فرشته‌گان مودب
برای ورود به خانه‌ی خاک
در می‌زدند و تو
با ساکنان ستر عفاف و حجاب
پیمانه می‌زدی

تو
رازدار ملک و ملکوت
ناسوت و لاهوت
بوده‌ای
و در رسوایی شیخ و مفتی و محتسب
هزاربار هزار ترانه سروده‌ای

فقط نمی‌دانم
ای حافظ تمامی رازهای جهان،
آیا می‌دانستی
روزی روزگاری
در شهری به نام تهران
پلی به نام تو خواهدشد
و بارها
و از بالای آن ....

#محسن_بارانی ۲۴آبان ۱۴۰۳

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

13 Nov, 20:06


#لاطالائیل،

‌ تو نمی‌دانی در روزگار غلبه‌ی سیاهی و صدرنشینی تباهی چه مبارزه‌ی بزرگی است زنده ماندن.
زنده ماندن کسانی که دل در مهر آفتاب دارند و بذر پاکی در وجود خویش می‌کارند عذابی بی‌همانند برای خفاشان شب‌پرست است. بمان و بدان که نبودنت موجب شادمانی و مایه‌ی قدرت فرزندان ابلیس است و بودنت انکار ایشان...

پ.ن: در حاشیه‌ی خودکشی‌های هولناک و خداسوز اخیر ...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

13 Nov, 12:17


#ازنگاه_دیگران

⭕️🔴کلینیک حجاب و جدال استالین و هیتلر!

(صلاح الدین خدیو)

در روزی که نتانیاهو به زبان فارسی فریاد زن، زندگی، آزادی سر داد، یک کلینیک ترک بی حجابی در تهران راه اندازی شد.
در ایامی که کمبود برق و بنزین و تورم لگام گسیخته گریبان مردم را گرفته و خبرهای محیر العقول دربارەی فساد روان جمعی را می آزارد، این خبر مانند باریدن برف در چلەی تابستان بود.

برای عموم مردم که از مشکلات اقتصادی و دشواری های زندگی روزمره به ستوه آمدەاند، پوشش زنان در حدود متعارف آن و به طریق اولی سیاسی کردن آن مسالەای فرعی است.
اما برای اقلیتی که از مواهب رانت و امتیازات عدیدەی شغلی و منزلتی برخوردارند، " خوشایند کردن فضاهای عمومی " و آن را مطابق میل خود در آوردن احتمالا یک دغدغەی اصیل و درجه اول محسوب می شود.

واپسین وسوسەی این طیف تندرو سیاسی که پایگاه اجتماعی اندکی در میان بدنەی محافظه کار جامعه و اصولگرایان سنتی دارد، مواجهەی استالینیستی با مسالەی حجاب است.

از نظر استالین هرگونه دگراندیشی و مخالفت با سیاست و فرهنگ رسمی که توسط آپارتچی های حزبی تدوین و بیان می شد، نه تنها ناهنجاری بلکه بیماری بود.
مرتکبان آن به اردوگاه های کار اجباری موسوم به گولاگ در سرزمین های دوردست شوروی فرستاده می شدند و سالها و گاه تا جان سپردن، روزگار را به بیگاری می گذراندند.

نواستالینی های بعدی با تغییر زمانه ناچار شدند اردوگاه های کار اجباری را برچینند و آسایشگاه های روانی را جایشان قرار دهند.
در رهیافت جدید، مخالفان سیاسی روان های نژند و بیمار تصور می شدند که محتاج بازپروری و اصلاحند.

اکنون هم در چین و روسیه از الگوهای فوق پیروی می شود.
در چین تحت عنوان فریبندەی "جنگ خلقی علیه ترور" میلیون ها مسلمان ایغور جهت شست و شوی مغری در اردوگاه های کار اجباری قرار گرفته‌اند.

در روسیەی پوتین هم، آسایشگاه ها و بیمارستان های روانی بازگشته و از روان پزشکی و روان شناسی برای مقابله با منتقدان و دگراندیشان بهره برده می شود.

ظاهرا بازگشت روح گولاگ به روسیه، دل و جان پایداری چی های وطنی را ربوده است!
به این الگوپذیری باید متغیری بنام فساد را نیز افزود.
در هر دو مدل چبنی و روسی به عنوان حکومت های پساایدئولوژیک، منافع مشخص نخبگان حاکم جای آرمان هایی نظیر پرولتاریا و انقلاب جهانی را گرفته است.

اینجا هم نباید از اهمیت این متغیر غافل شد. هم اکنون کلینیک ها و کمپ های ترک اعتیاد که غالبا توسط بخش خصوصی اداره می شوند، گردش مالی قابل توجه و بازدهی قابل قبول دارند،
کلینیک های ترک بی حجابی چگونه‌اند؟ یحتمل توسط بخش "خصولتی" اداره و با پروژه گیری و بودجه ستانی، خوانی از رانت و منفعت را به روی گردانندگانشان می گشایند.

صحبت استالین به میان آمد، حیف است به هیتلر هم نپردازیم.
نتانیاهو  هیتلر روزگار ما که هزاران زن و کودک غزه را کشته، در پیام امروز خود نوید آزادی به مردم و زنان ایران داد!
درست مانند آدولف هیتلر که به اتحاد شوروی حمله کرد تا به زعم خود توطئەی یهودی ساختەی بلشویسم را نابود و شر آن را از سر جهان کم کند.
پیام آزادی نتانیاهو و کلینیک ترک بی حجابی پایداری چی ها، یادآور نبرد هیتلر و استالین در اثنای جنگ دوم جهانی است!

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

13 Nov, 07:56


#پرسش_همیشه


سلام و درود
همان‌طور که می‌دانید بسیاری از شاگردان و مردم از ما که ادبیات فارسی خوانده‌ایم می‌پرسند: راست است که مولانا و شمس...

واقعن عجیب است.من این نظر را رد میکنم اما نیازمند منبع یا پاسخ محکم هستم.
آیا برای دفاع از مولانا در همجنس باز نبودن،منبع کتابی و یا پادکست سراغ ندارید؟البته بنده در دفاع از مولانا و حافظ از سخنان دکتر الهی قمشه ای و دکتر دینانی استفاده می کنم.

سلام
به گمان منی که چهل سالی است با مولانا و حافظ و... مانوسم، آثار مولانا و حافظ و... امثالهم خیلی شبیه زنده‌گی هستند. بدین معنا که «زنده‌گی» مفهوم و معنایی بزرگ دارد ما زنده‌گی می‌کنیم، اما پیش از ما زنده‌گی و زنده‌گانی بوده‌اند و پس از ما نیز..
در این فرصت زنده‌گی هرکس دنبال چیزی‌ست و از زنده‌گی چیزی میفهمد یا به دست می‌آورد و.. طبیعتن هرکس داناتر، بادقت‌تر، منصف تر باتجربه‌تر، خواهان‌تر و... باشد تصویر کامل‌تری از زنده‌گی دارد..اما همین تصویر کامل‌تر به معنای #تصویرکامل زنده‌گی نیست چون زنده‌گی از تمام تجارب و دانایی‌های ما بزرگتراست.
البته هیچ ایرادی هم ندارد پشه زنده‌گی را در حد پشه‌گی‌اش می‌بیند و بیان می کند و مثلن لاک‌پشت با لاک‌پشتی‌ات خویش..
این مقدمه ای است برای این‌که از قول خود مولانا بگویم:
«دریا هزار جوی شود و هزار جوی دریا نشود»

باید در باب آثار سترگ‌بشری چنین اصل مهمی را مد نظر داشت مثلن مثنوی محصولی به‌ثمر نشسته از یک تاریخ درازدامن و رازآلود است.
خود مولانا دست کم ۴۵سال پژوهش و جست‌وجو و سلوک و.. داشته و مثنوی را طی دست کم ۱۴سال شکل داده، پس نمی‌شود کسی بی‌جست‌وجو در چنین هزارتویی حرفی بزند و مدعی هم باشد که: «اناالحق»
دیگر این‌که انواع آثاری را که از زمان خود ایشان تا امروز درباره‌شان نوشته شده باید با دید انتقادی خواند، چه تأیید کننده‌گان و شیفته‌گان چه منکران و کینه‌وران و.. این هم البته کار خُردی نیست.
عجالتن درباره‌ی سوال ازلی ایرانیان(؟!) درباره هم‌جنس بازی مولانا چند نکته‌ی خیلی مهم وجود دارد:
نخست اینکه در آثار شمس و مولانا این رذیلت اخلاقی به شکل‌های گوناگون مطرود و منفور است. ایشان این عمل شنیع را که گاه در خانقاه‌ها (مثل بسیاری مدارس کهن) واقع می‌شده مورد طعن و نفرین قرار داده اند و آن را کار لئیمان و پَستان دانسته‌اند از دیگر سو در دوره‌ی حیات مولانا، او منکران و مبغبضان بسیار مُصری داشته که از قضا مشغول توهین و افترا و... به او بوده اند(شفاهن یا کتبن) در هیچ‌یک از آثار منکران مولانا هیچ اشارتی به این نکته نشده. درحالی که اگر بود محمل بسیار خوبی برای فروکوفتن مولانا و شمس فراهم بود و..
نکته‌ی دیگر هم توجه به همان«مساله‌ی ما»ست ما در جهان دنبال چه هستیم؟
جهان آن را به ما خواهد داد مولانا در مثنوی در حکایت به‌ظاهر مستهجن( آن کنیزک که .‌‌.. شهوت می‌راند ) حال چنین انسان‌هایی را ترسیم کرده..
حرف کسی که مثلن از بیست‌وهفت هزار بیت ۲۷بیت را می‌بیند و آن‌ها بستر نتیجه‌گیری خود قرار میدهد چه محل دارد؟
درباره‌ی حافظ نیز اصل داستان همین هاست و به گمانم پیچیده‌تر از مولانا حتا، چون او آگاهانه و عامدانه با جهان بازی می‌کند و بسیاری را بازی می‌هد:

حافظم در مجلسی دُردی‌کشم در محفلی
بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت می‌کنم

#محسن_یارمحمدی
دانش آموخته‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

12 Nov, 13:53


#کتاب_گویا

طی ده پانزده سالی که با رادیو همکاری کردم. یکی از کارهای ماندگار همین «نامه‌ی باستان» بود. در این کار بخت‌یار بودم که در کنار سرآمدان صدا و نمایش نشستم ، ازایشان آموختم و پیوندهایی پدید آمد که خوشبختانه پس از گذر سال‌ها همچنان پابرجاست و در این روزگار درد براستی مایه‌ی التیام خاطر است.
#علی_آقا_عمرانی( با اجرایی بی‌نظیر ) ، #رضاعمرانی #فریبامتخصص #علی_تاجمیر و#علیرضامحمودی_ایرانمهر و... دیگر حرفه‌ای های عرصه‌ی نمایش و اجرا که به گمانم دیگر سال‌هاست اغلبشان با رادیو قطع همکاری کرده‌اند.
این کار به تهیه‌کننده‌گی #ناهیدگودرزی ارجمند صورت گرفت که مجموعه‌ی سترگ #ازسی_مرغ_تاسیمرغ نیز محصول همکاری با ایشان و دیگر یگانه‌های عرصه‌ی دوبله و نمایش بود...
مدتی است رادیو حدود ۱۱۰۰دقیقه از این کار را به‌صورت کتاب صوتی در اختیار علاقه‌مندان قرارداده که از سایت ایران صدا قابل بارگیری است.
این کار تلاشی بود برای اجرایی خاص از شاهنامه ی فردوسی بزرگ که البته ناتمام ماند...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

10 Nov, 03:46


#لاطالائیل ،

‌‌ یا زنده‌گی‌ات را بساز آن‌گونه که می‌خواهی یا زنده‌گی‌ات را خواهند ساخت آن‌گونه که می‌خواهند ...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

10 Nov, 03:45


#سخن_جاودان

#مقالات_شمس

...تا خدا گفت موسی را: سخت گرسنه ام، مناظره رها کن رو طعامها بساز که فردا می آیم.
طعامها بساخت از پگه، همه چیزها حاضر بود الا آب..
درویشی ژولیده در رسید که؛ شیءلله، نان بده.
موسی گفت: نیک آمدی
و دو سبو به دست او داد که؛ آب بیار.

گفت: هزاران خدمت کنم.
آب آورد.
موسی نان به دست او داد.
درویش خدمت کرد و رفت..

روز دیر شد و موسی منتظر..
که سخت تکلف کرده بود.
طعام را تفرقه کرد میان همسایگان.
و دراین مشکل مانده که سرّ این چه بود؟ توسع بر این جماعت؟ یا همین تعبّد که هرچه گفت حق تعالی کردم؟

زمان انبساط آمد. سوال کرد که؛ وعده فرمودی و نیامدی؟
گفت: آمدم اما تو، ما را نان کی دهی تا دو سبو آب نفرمایی آوردن...

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹

نیازستان

09 Nov, 09:51


#تاریکستان
- باز هم روـسیه

امسال پانصد سال از درگذشت شاه اسماعیل می‌گذرد. او که بنیان‌گذار سلسله‌ی صفویه بود در سال ۱۵۲۴ درگذشت و در شهر اردبیل به خاک سپرده شد.
برای آن‌که اردبیل از رونق نیفتد، شاه عباس رسیده‌گی‌‌های فراوان به شهر کرد.
از جمله‌ی این اقدامات احداث و تجهیز کتاب‌خانه‌ای بسیار بزرگ در این شهر بود.
وقتی در سال ۱۸۲۸ روسهای انسان کش اردبیل را تسخیر کردند، ژنرال پاسکویچ تعداد بی‌شماری از نسخ کتابهایی بسیار گران‌بها، کمیاب و بی‌نظیر را از این کتاب‌خانه غارت کرد و به عنوان غنایم جنگی به سنت پطرزبورگ فرستاد.
احتمالن قرآنی که عالی‌جناب پوتین به ایران داد یک کپی از هزاران کتاب ارجمندی باشد که روسان روسیاه از این کتابخانه به یغما برده‌اند..

روس‌ها در طول تاریخ جز خفت و خواری و شکست و... چیزی نصیب ما نکرده و شگفتا که روسوفیل‌ها هم‌چنان مشغول تفویض خود و البته مقدرات ما به عالی‌جناب پوتین هستند..‌..

پ.ن: لطفن مطالبی را که آگاهی‌بخش به شمار می‌آورید حتمن به اشتراک بگذارید.

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

08 Nov, 09:05


#پریشان_سروده‌ها

بیا پیش از آن که هوش مصنوعی
همه چیزمان را به دست بگیرد
و عروسکمان کند
- بیش‌تر از قبل،
چندبار
آتش وار
عریان تر از آب و باد
بر بستر سنگ و خاک
عشق ببازیم
و تن‌های‌مان زخم‌لاخ خارهای حقیقت شود
بر چلیپای عشقی بدوی

هنوز فرصت داریم
احتمالن هنوز او
لذت قدرت
و قدرت دروغ را نچشیده‌است
همین که این‌ها را بفهمد
کار همه‌مان تمام است
بیا فقط چند بار
بدون آن‌که بترسیم
که من کسی دیگرم یا تو، تو نیستی
چنان در هم بپیچیم که هیچ‌ خدایی
نتواند
جدا کند ما را
شاید در این صورت
شیطان
رها کند ما را ...

#محسن_بارانی ۱۸ آبان ۱۴۰۳

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

07 Nov, 18:14


#ابلیس_زاده‌گان

آن‌چه در این خبر بسیار بسیار مهم است این است که تمامت‌خواهان انسان‌سوز برای همه‌چیز انسان ایرانی برنامه دارند.
مثلن با #ناروش‌های مدیریتی‌شان نمی‌توانند تولید و عرضه‌ی مناسب فلان نیاز یا کالای ضروری را اجرا کنند می‌روند سراغ نیازها و کالای فرو‌دست‌تر . این نیازها شامل همه‌ی ابعاد انسانی است‌. از غذای جسم و جان و روان تا وسایط رشد و امنیت و آرامش انسان.
شما یادتان نیست یکی از همین ابلیس‌زاده‌گان که ۲۸سال است وکیل مجلس است و چندین سال هم وزیر آموزش و پرورش بوده جمله‌ای بسیار رعب‌آور دارد:
«ما باید برای تربیت بچه‌ها از درون رحم مادرشان برنامه داشته باشید»
در واقع ما با کسانی روبه روییم که اهریمن اوستا و ابلیس قرآن و مفیستوفلس گوته و ولند ولگاکف دربرابرشان مات مطلق‌اند.
فاعتبروا یا اولی الابصار...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

06 Nov, 11:26


#داغستان

با هزار امید
رفته‌بود
از قیود و بندهای اعتیاد
رها شود
از هزاران هزار درد
جدا شود...

نواده‌گان اهرمن
در جهالتی به رنگ سرخ خون و آتش و جنون
تمام شوق و شور را
امید سبز یک عبور را
به چند سکه‌ی حرام
فروختند
و باز
بچه‌های بی‌پناه کوی رنج را
سوختند
سوختند
سوختند...

#محسن_بارانی
آبان همیشه سرخ قرن پانزدهم

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

04 Nov, 19:38


⭕️⭕️دو بیتی


دلی دارم به رنگ شرم‌ساری
پریشان‌ همچو نبض بی‌قراری

زمستان در زمستان است عمرم
نه تابستان نه پاییز و بهاری...

#محسن_یارمحمدی آبان ۱۴۰۳

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

02 Nov, 07:21


#پریشان_سروده‌ها


خوشا به‌ حال شما
پدران‌تان
،همه،
از قبیله‌ی عالمان دین بودند
ودلبرکی عیار
و شوخ و شیرین‌کار
جادوپیشه‌ای افسون‌کار
در اوج یک بهار
با معلم عشق نزد شما درآمد
و شما را شاعری آموخت
تا سعادتمندان هر دو جهان باشید.

پدران من اما
کارشان این بود
بر خاک درخت نشاندند
و از کاریز جویباری به زیرش کشاندند

دست سرنوشت
نام لکاته‌ای اثیری را نیز
در دفتر کاهی زنده‌گی‌ام ننوشت..

من نیز جهان را به هیاهو نیالودم
فقط
گه گاه
اباطیلی نوشتم
چرندیاتی سرودم
و فقط
یک انسان بودم...

#محسن_یارمحمدی ۱۲آبان۱۴۰۳

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

01 Nov, 07:22


#لاطالائیل

انسان ، کشت‌گاه خداست و شیطان.
و این‌ها اسم رمزی است برای نور و تاریکی، نیکی و بدی ، خیر و شر و...که تکثیرشان در زمین انسان ممکن می‌شود.
وقتی در سرزمینی دروغ و جهل و ریا و... حاکم است بدین معناست که مردم کشت‌گاه وجود خود را در اختیار شیطان گذارده‌اند. شیطان با تکثیر خویش در دیگران پایدار می‌شود دیگرانی که به هر دلیل او را آیینه‌ی خویش دیده اند و سرزمین وجود خود را به او تفویض کرده اند.
خدا بودن دشوار است و همین است که برای بسیاری از آدمیان دشوار است که خدا را آیینه‌ی خویش ببینند و در کشت‌زار خویش بذر روشنایی و خرد ‌و مهر بکارند...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

30 Oct, 11:56


#جهنم_وجوددارد

زهرا قنبری سال‌هاست در فوتبال زنان جایگاهی دارد. رکورد برترین گلزن لیگ مردان و زنان در دست اوست‌. او در لیگ قهرمانان آسیا یک گل نجات‌بخش می‌زند و به هیجانی طبیعی به شادی می‌پردازد. در این میان پارچه‌ای که بسته بر سر می‌افتد. بازی بعد او حضور ندارد چون محروم شده است.
حالا شما می‌گویید جهنم وجود ندارد؟
ما خودمان دوزخ را که نه دوزخان بسیاری را با همین چشم دنیایی دیده‌ایم. شما را نمی‌دانم ...

@niyazeztanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

27 Oct, 19:13


#شعر_همیشه
#فریدون_مشیری

نسیمی از دیار آشتی
 
باری اگر روزی کسی از من بپرسد
«چندی که در روی زمین بودی چه کردی؟»
من می گشایم پیش رویش دفترم را
گریان و خندان بر می افرازم سرم را
آنگاه می گویم که: بذری نو فشانده است
تا بشکفد تا بردهد بسیار مانده است

در زیر این نیلی سپهر بی کرانه
چندان که یارا داشتم در هر ترانه
نام بلند عشق را تکرار کردم
با این صدای خسته شاید خفته ای را
در چارسوی این جهان بیدار کردم

من مهربانی را ستودم
من با بدی پیکار کردم

«پژمردن یک شاخه گل» را رنج بردم
«مرگ قناری در قفس» را غصه خوردم
وز غصه مردم شبی صدبار مردم.

شرمنده از خود نیستم گرچون مسیحا
آنجا که فریاد از جگر باید کشیدن؛
من، با صبوری بر جگر دندان فشردم!

اما اگر پیکار با نابخردان را
شمشیر باید می گرفتم
بر من نگیری، من به راه مهر رفتم.
در چشم من، شمشیر در مشت،
یعنی کسی را می توان کشت!

در راه باریکی که از آن می گذشتیم،
تاریکی بی دانشی بیداد می کرد!
ایمان به انسان، شب چراغ راه من بود!
شمشیر دست اهرمن بود!
تنها سلاح من در این میدان، سخن بود!

شعرم اگر در خاطری آتش نیفروخت
اما دلم چون چوب تر، از هر دو سر سوخت
برگی از این دفتر بخوان، شاید بگویی:
آیا که از این می تواند بیشتر سوخت!؟

شبهای بی پایان نخفتم
پیغام انسان را به انسان، باز گفتم

حرفم نسیمی از دیار آشتی بود
در خارزار دشمنی ها
شاید که توفانی گران بایست می بود
تا بَرکَنَد بنیان این اهریمنی ها.

پیران پیش از ما نصیحت وار گفتند:
- ... دیر است ... دیراست
تاریکی روح زمین را
نیروی صد چون ما، ندایی در کویرست!
«نوحی دیگر می باید و توفان دیگر»(مصرع از نیمتاج سلماسی است)
«دنیای دیگر ساخت باید
وزنو در آن انسان دیگر»!(از حافظ)

اما هنوز این مرد تنهای شکیبا
با کوله بار شوق خود ره می سپارد
تا از دل این تیرگی نوری برآرد،
در هر کناری شمع شعری می گذارد.

اعجاز انسان را هنوز امید دارد....

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

25 Oct, 05:41


📽 بررسی و تحلیل فیلم " مرشد و مارگریتا "

🖋 اثری از مایکل لاکشین
در موسسه سروای باران🌱

🔶 با حضور اساتید ارجمند
دکتر محمدرضا سرگلزایی( روانپزشک )

دکتر محسن یار محمدی ( دکتری ادبیات)

دکتر حسین محمودی ( دکتری فلسفه )

🔔 تاریخ نشست: ۱۰ آبان / ساعت ۲۱ به وقت تهران


🔶 این نشست در محیط گوگل مییت برگزار خواهد شد.


🔷 شرکت در دوره رایگان می‌باشد.


جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر با ما در واتس اپ و تلگرام سروای باران در ارتباط باشید.
.

Instagram.com/sarvayebaran
Instagram.com/mitraosanloo
T.me/sarvayebaran
0998 130 72 70

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

24 Oct, 06:55


#درنگستان
نامها را به یاد آر..
هیچ نسیمی
نیامده تا بماند
حتا لطیف ترین ها
تنها درخت می ماند
و نه حتا پرنده ای
که بر درخت آشیانه میسازد
یا برای جفت‌یابی
ترانه میخواند

- اینها را می دانم من
چون یکی درختم..

و صبری که مرا درخت کرد
نه در آب ،
نه در هوا و نه در آتش
که ماندن و جوانه زدن
درتبار بردبار خاک است
و همین است که خاک
قبله‌گاه افلاک است...
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

23 Oct, 19:42


⭕️⭕️نوای_جاودان

اگر ما محمد نوری و کارهایش را نشناسیم متضرر و مغبون شده‌ایم. به این شاه‌کار شگفت استاد فقید گوش بسپارید تا در عصر انحطاط همه چیز ، اعجاز هنر اصیل را به یاد آورید.

سر خونه دلم لونه غمم یاد او نشسته
یاد تِسمه و تفنگ قِطار فشنگ مادیون خسته
سر سنگ چشمه ها توی دره ها جاده های باریک
در اون شب های بارون چیک چیک نُودون کوچه های تاریک
لا لای لای آخ لا لای لای
بخواب نقل و نمکدون بخواب غنچه زمستون
لا لای لای گل انار مونده یادگار
از بابای پیرت
که یک شو به کوه و دشت رفت و برنگشت
منو کرد اسیرت
براش مهتاب ایوون کبک کوهستون
گریه کردن از غم
رو طاق چکمه و شمشیر زین اسب پیر، وای
مونده غرق ماتم
لالای لای لالای لای
بخواب شاخه نیلوفر بخواب ناز دل مادر
براش دستمال سفید از سرِ دَستا پرگرفت و رقصید
آبِ زیر پل نالید شب پره نخوابید سرنَزَد خورشید
لالای لای آخ لالای لای
بابات گرم شیکاره برات سوغاتی میاره..

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

23 Oct, 16:01


#پریشان_سروده‌ها

- بر تمام بادهای زمان
نامی گذاشتم
و رودخانه‌های زمین را نیز
که جاری بودند مثل بادها در رگهای سرد آسمان

درخت و پرنده و سنگ
هر کدام نامی گرفت از من
تا صدایشان کنم
حتا بزرگترین خلأ خالی گیتی را هزار نام نهادم
و هزار و یکمین نام را به تو دادم
تا میان من و او گفت‌وگویی جاودانه
شکل بگیرد

حالا از خدا تا خدا
با همه‌ی نام‌ها حرف می‌زنم.

تو
در این میانه نیستی
و سکوت آسمان را می‌بلعد...


- جهان معنای خود را
از دست داده است
و استخوان بنی‌آدم
- دست یا که پا یا جمجمه
چه فرقی دارد ؟! -
از قندهار و تهران
تا غزه و لبنان
با ضربات فلزی سرد یا که داغ
- چه فرقی می‌کند؟!
هی خرد می‌شوند

در نبرد بزرگ
قرن‌هاست
فقط انسان و فرزندانش مرده
وخدای همیشه غایب
در تمام عرصه‌های حضور
به سختی
شکست خورده‌...

#محسن_یارمحمدی ۲آبان ۱۴۰۳

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

21 Oct, 09:05


📽 بررسی و تحلیل فیلم " مرشد و مارگریتا "

🖋 اثری از مایکل لاکشین
در موسسه سروای باران🌱

🔶 با حضور اساتید ارجمند
دکتر محمدرضا سرگلزایی( روانپزشک )

دکتر محسن یار محمدی ( دکتری ادبیات)

دکتر حسین محمودی ( دکتری فلسفه )

🔔 تاریخ نشست: ۱۰ آبان / ساعت ۲۱ به وقت تهران


🔶 این نشست در محیط گوگل مییت برگزار خواهد شد.


🔷 شرکت در دوره رایگان می‌باشد.


جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر با ما در واتس اپ و تلگرام سروای باران در ارتباط باشید.
.

Instagram.com/sarvayebaran
Instagram.com/mitraosanloo
T.me/sarvayebaran
0998 130 72 70

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

18 Oct, 20:12


🔴🔴غزلستان

- شعر و هنر نهایتن برآمده از زمین و زمانه‌ای است و زمین و زمانه نمی‌تواند خالی از غصه‌ها و دردهای فردی و جمعی باشد. و وقتی درد هست انسان هنرمند حتمن از آن می‌نالد و بر عاملش می‌شورد.
این غزل حضرت مولانا خالی از اعتراضات اجتماعی نیست....

یار مرا عارض و عذار نه این بود
باغ مرا نخل و برگ و بار نه این بود

عهدشکن گشته‌اند خاصه و عامه
قاعده‌ی اهل این دیار نه این بود

روح دراین غار غوره‌وار تُرش چیست
پرورش و عهد یار غار نه این بود

سیل غم بی‌شمار بار و خرم برد
طمع من از یار بردبار نه این بود

از جهت من چه دیگ می‌پزد آن یار
راتبه‌ی میر ِ پخته‌کار نه این بود

دام نهان کرد و دانه ریخت به پیشم
کینه نهان داشت و آشکار نه این بود

ناصح من کژ نهاد و بُرد ز راهم
شرط امینی و مستشار نه این بود

در چمن عیش خار از چه شکفته‌ست
مَنبت آن شهره نوبهار نه این بود

شحنه شد آن دزد من ببست دو دستم
سایسی و عدل شهریار نه این بود

مهل ندادی که عذر خویش بگویم
خوی چو تو کوه باوقار نه این بود

می‌رسدم بوی خون ز گفت درشتش
رایحه‌ی ناف مشکبار نه این بود

نوش تو را ذوق و طعم و لطف نه این بود
وآن شتر مست خوش عیار نه این بود

پیش شه افغان کنم ز خدعه‌ی قَلاب
زر من آن نقد خوش‌عیار نه این بود

شاه چو دریا خزینه‌اش همه گوهر
لیک شهم را خزینه‌دار نه این بود

بس که گله‌ست این نثار و جمله شکایت
شاه شکور مرا نثار نه این بود...

#حضرت_مولانا

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

17 Oct, 19:32


#درنگ_عربی
#نزار_قبانی

لن تجعلوا من شعبنا
شعبَ هنودٍ حُمر..
فنحنُ باقونَ هنا..

في هذه الأرضِ التي تلبسُ في معصمها
إسوارةً من زهر
فهذهِ بلادُنا..
فيها وُجدنا منذُ فجرِ العُمر

فيها لعبنا، وعشقنا، وكتبنا الشعر
مشرِّشونَ نحنُ في خُلجانها
مثلَ حشيشِ البحر..
مشرِّشونَ نحنُ في تاريخها
في خُبزها المرقوقِ، في زيتونِها
في قمحِها المُصفرّْ
مشرِّشونَ نحنُ في وجدانِها
باقونَ في آذارها
باقونَ في نيسانِها
باقونَ كالحفرِ على صُلبانِها
باقونَ في نبيّها الكريمِ، في قُرآنها..
وفي الوصايا العشر..

----------------------ترجمه؛ محسن یارمحمدی

هرگز نخواهید توانست
از ملت ما
سرخ‌پوستان امریکا
بسازید
چراکه ما
ماندگارانیم
در همین‌جا...

در همین زمین
که دستبندی از شکوفه به مچ دارد ...
این، سرزمین ماست
که در سپیده دم عمر
پدیدار شده‌ایم در آن

در این خاک به بازی پرداخته‌ایم.
نرد عشق باخته‌ایم.
و شعر
نوشته‌ایم.

ریشه داریم در تالابهایش
همچون گیاهان دریایش
ریشه داریم در تاریخش
در نان لواشش
در زیتونش،
و خوشه های طلایی گندمش
ریشه داریم در جان نهانش -وجدانش-

زمستانش را تاب آورده‌ایم
و بهارانش را زیسته‌ایم
و حک شده‌ایم بر چلیپایش
ماندگاریم در پیامبر مهربانش،
قرآنش
و ده فرمانش...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

16 Oct, 11:03


⭕️⭕️حیرتکده

♦️ مدیرعامل شرکت پخش:

🔹 مصرف بنزین کشور نسبت به سال گذشته ۳۸ درصد افزایش یافته..

🔹 ۷۰ درصد بنزین در نوار جنوبی کشور تامین می‌شود، اما ۷۵ درصد مصرف در نیمه شمالی کشور اتفاق می‌افتد..
از همین جملات می‌توان کارندانی، جهل ، بی‌خبری و... بسیاری از مسندنشینان را فهمید. چقدر یک انسان باید بی‌خبر باشد و غافل که اینگونه حرف بزند؟
۱- ماشین یا ارابه یا ... کشور هم موتورش خراب است هم پنچر است ( اگر نگوییم چرخ ندارد) معلوم است برای حرکت دادن چنین وسیله‌ای دهها برابر انرژی باید مصرف کرد تا تکانکی بخورد...
۲- این‌که بنزین در نیمه‌ی جنوبی تولید می‌‌شود چه معنایی دارد؟! مثلن در یک سوم مرکزی ( خراسان و یزد و اصفهان و لرستان )یا شمالی باید سفره‌ی نفتی و گازی باشد یا سفره‌ی نفتی بزنیم که بنزین تولید کنند؟
۳- تقریبن همه‌ی زعفران ایران و خیلی از نقاط جهان در شمال شرقی ایران تولید می‌شود چه معنا دارد آذربایجان و کردستان و کرمانشاه و خوزستان و... زعفران مصرف کنند؟
۴- یعنی طرف نمی‌فهمد سه چهارم جمعیت کشور در نیمه‌ی شمالی ایران است؟!
۵- وقتی یاوه گویی هزینه نداشته باشد( به ویژه برای اهل حرم قدرت) نتیجه‌اش این می‌شود..
شگفتا این قوم نه تاریخ می‌داند نه جغرافیا ، نه اقتصاد و نه فرهنگ و... حتا #عدد ...تامل و تفکر و فلسفیدن و تدبر جای خویش ....

##راستی فکر میکنم در کنار ده‌ها رانت ویژه حقوق ماهیانه‌ی ایشان و همانندهاشان دهها میلیون تومان است مثلن هرکدام اندازه‌ی ده بیست کارگر زحمت کش از جیب مردم ملت پول برمی‌دارند....

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

15 Oct, 14:03


⭕️⭕️یادداشت_روز
#سایه_شکاران


..مرغ بر بالا و زیر آن سایه‌اش
می‌دود بر خاک پران مرغ‌وش

ابلهی صیاد آن سایه شود
می‌دود چندانکه بی‌مایه شود

بی‌خبر کان عکس آن مرغ هواست
بی‌خبر که اصل آن سایه کجاست

تیر اندازد به سوی سایه او
ترکشش خالی شود از جست و جو

ترکش عمرش تهی شد عمر رفت
از دویدن در شکار سایه تفت...

ابیات بالا البته از مثنوی شریف است و آن کتاب سترگ در #بافت ویژه‌ی خود پدید آمده و در منظومه‌ی خویش آشکار می‌شود اما می‌توان برخی سخنان و جملات و تمثیلات کلی‌طور آن را در بافتی دیگر به کار برد و البته به یادداشت منظور مولانا این قرینه‌سازی ای که می‌کنم نیست.
از وقتی که به یاد دارم دیده و شنیده‌ام آن‌چه جمهوری اسلامی می‌نامند همیشه ادعای برپایی عدالت و طهارت و رساندن به مراتب انسانیت و ... داشته. جنابش می‌گوید اساسن علیه چیزی به نام ظلم و فساد قیام کرده و دنبال کرامت انسان بوده تا «کرمنا بنی آدم» را محقق کند. و بازی شگفت روزگار گویا باز تکرار شده و آن این‌که هرکس به تعنت بسیار طعنه میزند به کسی که مثلن «مستبدی فاسد هستی یا ستم‌گاری کائد» خودش اندک اندک به همان بلای مهیب مبتلا می‌شود تا درس عبرتی شود برای تاریخ و ....
از آن صبحی که روزنامه‌ی #سلام خبر دزدی ۱۲۳میلیارد (حدود ۳۰۰میلیون دلار) تومانی را ترکاند و همه‌مان را گیج و مجروح کرد، حدود سی سالی میگذرد.
پیش‌تر هم خبر از فساد و دزدی و رانت و... می‌آمد و البته دست‌گیری و به‌سزای اعمال ننگین رساندن و.. اما آن روز همه‌ی ایران بد تکان خورد خیلی بد. الباقی ماجرا هم که ...
از آن روز تا به حال ده‌ها فساد تباه‌کننده و ویران‌گر آشکار شده آن‌چنان که آن فساد ۱۲۳ میلیاردی در برابر کوه‌شان کاهی است و ده‌‌ها نفر به سزای اعمال ننگین‌شان رسیده‌اند اما ذره‌ای از گسترش و عمق فساد کاهش نیافته و روز به روز هرچه از انواع فساد است گسترش فراتر می‌یابد و عمقی بیش‌تر.
امروز ۲۴ مهر ۱۴۰۳ ق.ق از پرونده‌ی چای دبش حرف زده است.در حالی‌که دائره المعارف بزرگ اسلامی طی ۴۰ سال کار ۲۳ جلد دارد این پرونده ۳۵۰ جلد دارد و هفتاد هزار صفحه ، فعلن ۶۳ نفر بازداشتی و...
آیا کسی هست بگوید: گیرم اینان را مثل فاضل خداداد یا سلطان بدبخت سکه یا سلطان قیر ، یا سلطان نهاده‌های دامی، یا سلطان دکل ، یا سلطان ...اعدام کردید، چرا ذره‌ای از فساد کاسته نشده و سرکنگبین‌تان صفرا می‌افزاید؟
شکی نیست آنان‌که به خیال خودشان مشغول مبارزه با فساد هستند یا از هیچ‌چیز مطلع نیستند یا همه چیز را خوب می‌دانند.
داستان فقط در همان حکایت مولانا نهفته است. به جای رفتن به دنبال اصل ماجرا سالهاست مشغول شکار سایه‌ایم و محصولش چیزی جز تلف شدن تنها سرمایه‌ی ما نیست ما طی این سال‌ها عمر از کف دادیم . عمری که هدیه‌ی خدا بود برای تعالی تن و جان مان در کوره‌ی آدم‌سوزی فسادهای پی‌درپی سوخت تا سونا و جکوزی عیش و عشرت دیگران گرم و پر رونق باشد...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

14 Oct, 17:04


#یادداشتهای_پریشانی
#ناخوش_احوالی_همه_گیر_ایرانیان

در کشوری دیگر زاده نشده ام، در سرزمینی دگر نزیسته ام و نبالیده ام. من زاده و پرورده ی همین خاکم...
با همه‌ی عظمتها و بزرگیهای مردمان و تاریخش و در کنار همه‌ی کاستی‌ها و حقارتهاشان ..
اما می‌دانم انسان، این موجود همیشه غریب، علیرغم تفاوتهایش در طول زمان و مکان، مشابهت‌هایی عجیب دارد و این را بسیار شنیده‌ام از رفتگان و ماندگان در فرنگ و ینگه دنیا که بسیار گاه، چیزهایی می‌بینند در آن ولایات و ایالات، که می‌بردشان به پایین‌ترین ادوار تاریخی/جغرافیایی و فرهنگی همین کشور ما،ایران.
پس ممکن است این سخنان شرح حال بسیاری از مردم جهان نیز باشد.
از کودکی همانند بسیاری از هم‌نسلانم #ایران جان جانانم شد و #ای_ایران‌.. سرودی که قبل از «شد جمهوری اسلامی به پا»... حفظش کرده بودم.
از دین و مذهب و شعائر و ظواهرش هم لازم نیست که بگویم چرا که میدانم ما ایرانیان همیشه قائل به #مینویی_معنوی بوده ایم و خود را از نخستین پگاه هم_پیمان ِ #مهر پنداشته‌ایم ...
#مهرپرستی از همان آغاز ِ اسطوره از همان «تاریخ روح» شروع ِ توحید بوده است و بعدها پس از چندهزار سال تاریخ ِ تن، ما ایرانیان آن را در #علی یافته ایم...
بدین قرار از نظر من در تاریخ ِ روحی ما ایرانیان، حضور اسلام انفکاک نبوده است تداوم بوده. و در عرصه‌ی حضور تدوامی طبیعی، قانون مند و دارای اسباب و علل. چنانکه اکنون‌مان محصول تمام تاثیرات و تاثراتی است که در بستر زمان پدید آمده.
نمی دانم کجای تاریخ حال این ملت خوب بوده است!؟ دست کم یکی دو دهه یا چند سالی؟
اما تا آنجا که می خوانم و می‌دانم دست کم حال #اهل_فضل_و_دانش هیچوقت خوب نبوده مگر لحظاتی #کلمح_البصر ..
مردم هم بنا به #موقعیتشان و بهره مندی از دانش و فضل بیش و کم خوش‌حال یا ناخوش احوال بوده اند..
اما این در چند دهه ی اخیر، دیگر ناخوش احوالی به سراغ تک تک افراد این سرزمین آمده است . کانه مفصل مشترک اکثریت مردم ایران ، و منطقه نیز ، این حال خراب و دردهای پیاپی است یک همه‌گیری در عرصه ی روح و روان یک افسرده‌گی دسته جمعی مثل روایتی که گاه از نهنگ‌ها به دست می‌هند.
و من دقیقا برای شرح حال امروزیمان واژه‌ی #فروپاشی را به کار میبرم .
این مردم در زیر هزاران هزار بار درد و جهل و ندانم کاری و فرصت طلبی و... دیگر خرد شده اند و این را در گفتار و کردار اکثریت به وضوح میتوان دید..
در ذهن اسطوره ای‌ام یاد روزگاری می افتم که تمامی دیوان بند گسسته بودند و ایران را پرکرده بودند و جایی در سرزمین فرشتگان برای آنهمه فریشته باقی نگذارده بودند تا صدای بالشان حتی به گوش کر #هرودت هم برسد.
خشم و آز و دروج و رشک و اپوش و جهی و خنئه ای و... همه و همه در تاخت و تازند و تیر یا تشتر و مهر و سروش و رشن و وهومنه و اردیسور آناهیتا و سپنتار_إرمئیتی و امرتات و هورتات و... و تمامی ایزدان و ایزد بانوان ( یادتان باشد ایزد معناش خدا نیست ایزد یعنی چیزی و کسی که قابل ستایش است و برایش سرود میخوانند) به کنج درد بیمار بی تیمارند . و «خونیرث‌بامی» از شش جهت در تنگنایی غیرقابل تحمل افتاده است.
حرفم خواندن آیه‌ی نحوست نومیدی نیست و ویرانی. اتفاقا ما ایرانیان باور داریم سیاهی به حد اعلی برسد ، سپیدی رخ خواهد نمود و چشمه ی جوشان آب زندگی در سیاه ترین تاریکی ها در انتظار است.
از حضرت رسالت هم شنیده ایم که چون بیمار می‌شد خطاب به بیماری میگفت: «نیرومند شو شدت بگیر که چون شدید شوی به فرج رسی.»
اتفاقا حرفم این است کمتر پیش آمده ملتی این‌چنین در #ویرانی به اشتراکی حداکثریتی رسیده باشند. آلمان پس از جنگ دوم فراگیر چنین بوده... حال در ادامه ی سیر تاریخی خویش رسیده ایم به ویران ترین احوال..
اگر این حال بد مورد تایید بسیاران باشد و دردش استخوان اکثریت را به‌درد آورد قطعا همه کاری خواهیم کرد کاری واحد و آن گریز از تاریکی است.
یادتان باشد انسانها در همه جای جهان خمیرمایه ای یکسان دارند که گاه در برابر یک واقعه ی واحد ، کاری واحد میکنند. ما ایرانیان که جای خود داریم. قرنهاست زیر همین سقف کبود برای فرزندانمان آغاز را چنین زمزمه کرده ایم: یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیشکی نبود...
#محسن_یارمحمدی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

13 Oct, 12:38


#حزن_ستان

#داریوش_مهرجویی بزرگ است بزرگ ...
وقتی #بهرام_رادان #سیمرغ_شکستنی جشنواره ی حکومتی را بر زمین گذاشت در چند ثانیه بزرگ شد بزرگ و...
#محسن_چاووشی هم عجیب است و غریب و مه آلود و مه برای من بزرگ است ..
حتما #علی_سنتوری را ببینید یکی دیگر از هزاران هزار #قربانی این سالهای پر از درد و مصیبت و ماتم...
سال‌هایی که برای اقلیتی دوزخ‌منش بهشت است و برای اکثریتی تشنه‌ی یک زنده‌گی ساده و آرام دوزخ ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

13 Oct, 12:34


#کتابستان

مهر ماه سال ۱۴۰۲ مانند همه‌ی سالها و ماه‌های چندین سال و چندین دهه‌ی گذشته رنگ خون و درد و غم و اندوه و ماتم و البته حیرت داشت. داریوش مهرجویی و همسرش سلاخی شدند و...
تا سال نود مانی حقیقی گفت‌وگوهایی داشته درباره ی آثار داریوش مهرجویی بزرگ از الماس۳۳ تا سنتوری مجموع این نشست‌ها در «کارنامه‌ی چهل ساله» منعکس شده. نشر گیلگمش وابسته به نشرچشمه این اثر را چاپ کرده و خواندنش طبعن برای اهل هنر و اندیشه و فرهنگ و تاریخ ضروری است...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

12 Oct, 08:27


#دیوارنوشت‌ها

ما،
خنده‌ها‌ی‌مان را
آن‌جا که حادثه رخ داد
جا گذاشتیم
حضرت گزمه....


@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

10 Oct, 20:39


#ماتمستان

این سرزمین قرن‌ها قرن است که معلق زمین و آسمان است.
بسیاری از آسمان می‌گویند، حال آن‌که تمام وجودشان همچون کرمهای خاکی وابسته‌ی زمین است و گاه کسانی به ظاهر اهل زمین‌اند اما کار آسمان می‌کنند و.... این یعنی دوگانه‌گی ازلی ایران..
با این‌حال ویرانی و تباهی ما ناشی از گروه نخست است زهدپیشه‌گان دروغ بنیانی که #حافظ سراسر عمر خویش را در معرفی و رسوایی اینان گذرانده است.
ریاپیشه‌گان خودبین. عیب جویان ِ خودخداانگار، خورنده‌گان مال اوقاف و پاردم‌درازان دنبه‌دار، نورسیدگان پیش‌تر خرک‌دار و ابلیسان مهرآگاهی ستیز و منکران واقعی حساب کتاب رستاخیز ...
باری #حافظ ِ هردو کرانه‌ی انسان ، پا در زمین نهنده‌ی سر در آسمان به شیوه‌های گوناگون با این فرزندان شیطان درافتاده است.
این غزل معروف را با ساخته‌ای از #اردشیرکامکار در #رازنگاه همراه کردم تا به مناسبت بیستم مهر تقدیمتان کنم.

پ.ن: ضبط با تلفن همراه

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

08 Oct, 19:14


#یادستان

#نوسروده

ای حضرت صدا
آرام جان ما،
ما سالیان سال
در پرنیان روشن آوازهای تو
تا آسمان عشق
پرواز کرده ایم
در یک شب سکوت کویری
در کوچه های دوری و دیری
در شوق در خیال
فریاد شور همایون مهر را
در مرز آفتاب،
آغاز کرده ایم
در کنج تیره روزی مردم
به پیام نسیم تو
بر خوشه خوشه ی گندم
در باز کرده ایم

آری، ما با نوای مرغ سحر
بر تمام جهان ناز کرده ایم

پیغام اهل دل را در سرود مهر
از گلوی بهاران شنیده ایم
همراه تو
طعم شرنگ دستان تلخ شیاطین زهد را
هر شب چشیده ایم
در حمله ی مغول
رندان مست نشابور عشق را
بر دار دیده ایم
مضراب درد را
در تندر کرشمه و پرهیب شهنواز
مانند نبض بیقرار قناری تپیده ایم
همرنگ اضطراب پلک دقایق
در جستجوی راز دل خویش
از روی روزگار به هر دم پریده ایم
تاانتهای یاس، تنها دویده ایم
خسته، شکسته و غمگین
خلوت گزیده ایم و زپا اوفتاده ایم
اما و هیچگاه
دل را به یاس سرد زمستان نداده ایم
زیرا توخوانده ای:
ما، آن شقایقیم که با داغ زاده ایم...

یکم مهر ۱۳۹۸
#محسن_بارانی

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹

نیازستان

08 Oct, 18:25


#نوسروده_ی_زمستانی

-برای شجریان، سیاوش آواز ایران،

...چه می شد کنار حوصله ی باد بنشینم
و بوزم در گلوی دره ی باران
در دامنه های سبلان
و تو را از پس پرده ی اشک ببینم؟...

آن آهوی تنها بودم
که تمام سنگهای سرخ دشت خاوران را
بدون یار دویدم من

- همیشه خیس غروب های جمعه بود
که در دره ی باران، می چکیدم من -

و تو رفته بودی یا هنوز
نیامده بودی
که می رسیدم من

حالا
هزار سال گذشته و من
بوی مبهم تاریک می دهم آقا،
خوشا به حال شما
که از تبار تجلی، تبلور نورید
کلا فرشته اید شما
از من خاک نشین خیلی خیلی دورید

- چه بود این خراب مطلق بودن
که مضاعفش کردی
به عذاب از تو سرودن -؟!

باد بودم اگر یا باران
- فرقی نمی کند در سمرقند و نشابور
یا شیراز و سپاهان -
شیرازه ی تمام غزل ها را به آب می دادم
و برگ های یاد را
به جاری یک خواب

اما نه بارانم و نه باد
نه سایه سار کنار آب رکناباد
و نه از هفت دستگاه آزاد..

آری نه از نژاد پادشاهان همایونم،
دوره گردی پریشان
از قبیله ی مجنونم
یا شاید آوازی حزین
در گوشه ی بیداد
نانی بیات
که قرنهاست
به تمنای شام آخر
در پستوی ظلمتتان ماندم.

فقط یکبار
چند سده پیشترک بود
که در هفت کوچه های رنج بروجرد
تمامت خود را
در جیحون حنجره ی یک خراسانی مرد خواندم..

بله آقا،
از آن هزاره ی دور
تا شما که حضرت نور
متاسفانه هنوز انسانم
آوازی مانده و غمناکْ غمناک
در گلوی خسته و خونین ِ محمدرضا شجریانم.‌.

#محسن_بارانی ۱۸اسفند۱۳۹۹
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

07 Oct, 20:23


‍ #موسیقی

#گیوم یان تی یرسن متولد ۱۹۷۰ است اورا آهنگ سازی بزرگ در حوزه های کلاسیک، مینیمال، آوانگارد، راک و... میدانند.
پیانو، گیتار، ویلن و... را عالی مینوازد و مجموعه های زیادی به دنیای موسیقی جهان تقدیم کرده است. با این حال آوازه ی جهانگیر او پس ساخت موسیقی فیلم زندگی شگفت انگیز امیلی پولن شکوفا شد.
قطعه ی دلکش زیر از موسیقی متن همین فیلم است که پیشتر خدمتتان معرفی شده است.
گوارای دل و جان زیبا پسندتان..

@niyazestanbarani

نیازستان

06 Oct, 14:06


#نوای_آسمان
این پاییز همیشگی است ...

کم پیش آمده پدران هنرمند و متفکر و نیک نام ، پسران و دختران خلف داشته باشند اما تاریخ صد ساله ی ما کم ندارد از نمونه هایی که پسران و دختران، نه تنها پاسدار نام و ننگ پدر بوده اند که خود مایه ی اعتباری هم شده اند از پروین اعتصامی و سیمین بهبهانی بگیر تا لیلا حاتمی و از احسان و سوسن شریعتی و مجید انتظامی و علی مصفا بگیر تا همایون شجریان و پور ناظری و.. دهها نمونه ی دیگر.. این تحول بزرگی است که به رنجها به بر نشسته و از نظر من بسیار بسیار مبارک است و تا باد چنین بادا ...
این نوای دل انگیز و کلام پرشکوه حسین منزوی را حتما شنیده اید باز هم بشنوید...
حال و هوای تمام پاییزهای ماست...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

04 Oct, 20:42


#پندستان

احتمالن همه‌ی ما می‌دانیم که بسیاری چیزها را نمیدانیم و اگر این باور در جان‌مان باشد همیشه باپروا و تقوا سخن خواهیم گفت.
در این یادداشت کوتاه برآنم درباره‌ی یک شائبه‌ی در حال تکثیر سخنی بگویم.
شائبه‌ای که برآمده از کم اطلاعی گسترش دهنده‌گانش است.
برخلاف آن‌چه کم‌‌بهره‌گان از دانش گمان کرده‌اند؛ ستایش ِ تبار ایرانی یا خاص دانستن سرزمین ایران، موضوعی ویژه و منحصر در اساطیر یا در ذهن مردم ایران نیست.
پیش‌تر هم نوشته‌شده که همه‌ی اقوام و گروه‌ها و ملل جهان به طرزی غریزی و ذاتی خویش را بهترین گونه‌ی انسانی تلقی می‌کنند و سرزمین خود را تافته‌ای جدا بافته می‌دانند.
این اتفاق ِ مشترک ِ موجود در ذهن همه‌ی اقوام انسانی، قطعن دلایلی گوناگون دارد که اهل هر دانش و فن می‌توانند از منظر خود آن را واکاوی کنند.
اما نکته‌ی بدیهی این است که آن باور را نباید دست آویزی راستین دانست و اساس پندار و گفتار و کردارش کردو خویش را به فریب برکشید و دیگری را خوار پنداشت. یا چنان‌که آن بی‌خبران خودبزرگ‌بین همه‌چیزدان می‌کنند این موضوع ِ همه‌گیر را ویژه‌ی مردم فلات ایران دانست و از روی جهل یا غرضی و مرضی و.. این امر را دست‌مایه‌ی فروکوفتن یک تاریخ و فرهنگ و.. کرد.
برای بیان نمونه‌هایی از این باور به دو روایت اساطیری و مردمی از دو گوشه‌ی جهان اشاره‌می‌شود؛
۱- سرخ‌پوستان باور دارند خداوند وقتی گل انسان را در کوره نهاد تا بپزد در بار نخست اندکی تعلل کرد. وقتی سفال را از کوره درآورد سوخته بود. این انسان سیاه پدرجد تبار سیاه شد‌. در بار دوم از ترس سوختن زودتر گل را بیرون آورد و گل هنوز ِ ناپخته و سفید بود پدرجد سفیدپوستان شد بار سوم (عدد سه و تا سه نشه بازی نشه ) به موقع گل را بیرون آورد و سفال حالت پخته‌ی سرخ‌گونی گرفت که این شخص پدراعلای سرخ پوستان شد. که از نظر خودشان پخته ترین تبار انسانی هستند.
۲- اما درباره‌ی سرزمین؛ گویا وقتی خداوند اقوام گوناگون بشر را آفرید. هر بخش از زمین را به پدرجد آن قوم اعطا کرد. وقتی کار تقسیم اراضی تمام شد خداوند خدا سوت زنان راهی خانه می‌شد که دید پیرمردی سپید ریش در گوشه‌ای کز کرده...
ناگهان دانست او را فراموش کرده. پیرمرد بنده‌خدا هم منتظر بود که سهمش از زمین مشخص شود تا او هم راهی زمین گردد و...
خداوند دید تمام زمین را تقسیم کرده و چیزی باقی نمانده اما طبعن سرزمینی را به این پیرمرد و اخلافش باید بدهد. مانده بود چه کند؟ که راه حل را یافت. او تکه‌ای از بهشت را کَند، در زمین جا داد و پیرمرد ِ «کروات» را راهی این تکه زمین کرد... همین
فأعتبروا یا اولی الابصار

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

04 Oct, 14:22


#یادداشتهای_پریشانی
ـ میان مسجد و میخانه یا؛
اندر حکایت همیشه‌گی «یا این وری یا اون‌وری...

برخی خواننده‌گان این مطلب قطعن حال و هوای عمومی اجتماع ایرانی را در دهه‌‌ی شصت و هفتاد به یاد ندارند.
من در دهه‌ی شصت تحصیلات عمومی را پی‌میگرفتم و در دهه‌ی بعد ساکن دانشگاه شدم. گو این‌که در این میان و از همان ابتدای باسواد شدن، خواندن و دیدن، شده بود میل بی پایان من...
چرا این را گفتم؟ مقدمه‌ای است برای بیان #موقعی که من و امثال من دارند. و البته از سوی بسیارانی این موقع و #موقف مورد رد و طعن و نقد و... است.
در آن سال‌ها جو ِ عمومی مردم به دهها دلیل همسو با گفتمان غالب حاکمانی بود که در پی رساندن انسان به مقامات خدایی بودند...
اگر در کلاس درسی (دبیرستان یا دانشگاه) بحثی می‌شد سر فلان عمل‌کرد رهبر یا فلان سخن مقام عالی یا رفتار فلان صاحب منصب، مثلن شصت درصدی بی‌شک اهل تایید بودند. بیست‌سی درصدی هم که طبق معمول همیشه ساکت میماند. مثلن ده درصدی مخالف که البته صدایشان چندان درنمی‌آمد و عده‌ای که ما بودیم.
ما چه می‌کردیم؟ به آن اکثریت تابع می‌گفتیم: آقا ، خانم، برادر، خواهر این اقلیت مخالف از خودماست نه منافق است نه دشمن فقط جایی ایستاده و چیزهایی می‌بیند که شما نمی‌بینید..
به آن ده درصد مخالف هم می‌گفتیم عزیزان این خیل موافق آقایان، حکایتشان این است اکثریت شان نه مزدورند نه جیره خوار و نه جاهل و نادان، عقبه‌ی فکری و احساسی شان این است و تا شما اینها را درک نکنید نمی‌توانید گفت‌وگویی مفید با ایشان داشته باشید.
اکثریت همراه البته نمی‌توانست ما را متهم به کفر و نفاق و... کند چون اعمال و رفتارمان خالی از شائبه‌ی بی‌دینی بود. اقلیت مخالف هم مارا خوش خیالانی می‌دانستند که علیرغم دانایی و مطالعه‌ی فراوان اصل موضع را نفهمیده.
ما نهایتن مزاحمانی بودیم که مانع فروپاشی اردوی اکثریت ِ همراه می‌شدیم و...
حالا دوسه دهه از آن ایام می‌گذرد شکل چینش نیروهای همراه و ناهمراه حاکمیت ، کاملن دگرگون شده. اصلن نیازی به قسم جلاله هم نیست؛ آفتاب آمد دلیل آفتاب..
بی‌شک شصت‌درصدی هیچ هم‌دلی و همراهی و تبعیتی از گفتمان غالب حاکمیت ندارند بیست درصدی هم طبق معمول ساکتند.
شاید حدود ده درصد به دلایل مختلف ( نه آن مختلف ِ دهه‌ی شصت و هفتاد) همچنان تابع تامند، و در این میان باز اقلیتی هست که دارد برای فهم بهتر هردوسو از هم ، دست وپا می‌زند.
آقا، برای این‌که بتوانی راه حلی برای برون رفت از این ستیز بیابی اول باید بدانی چرا فلانی به این نوع گفتار و کردار دست می‌زند. درک موقع و موقف طرف مقابلت برای برپایی یک تفاهم ، مهم است و..
اما باز نه این‌وری زحمت ِ بسیار چنین کاری را برخود هموار می‌کند نه آن‌وری. و تو هم البته از هر دو سو بلکه از هر سه سو مشت و لگد میل می‌کنی.
تجربه‌ی زیستن و دقت در سپهر اجتماعی فرهنگی ایران این سه چهاردهه به من می‌گوید: اکثریت نه توان تغییر جای خویش را دارند و نه میلش را...
ستاینده‌گان مثلن غرب، اصلن نمی‌فهمند چرا ستیهنده‌گان با غرب چنین رفتاری دارند و برعکس ..
من گمان می‌کنم این ویژه‌گی اجتماع ایرانی البته عمری بسیار دراز دارد و مختص این چنددهه‌ نیست. شاید بتوان در اعماق تاریخ و در بن و ریشه‌های فکری و اعتقادی کهن ردپای چرایی این خصیصه‌را یافت اما عجالتن آن‌چه از عمل‌کرد این ژن قوی فرهنگی آشکار شده فرسوده‌گی، افسرده‌گی و... شکست یک جامعه است. و تا اکثریتی قابل اعتنا در این اجتماع نتوانند جای دیگری قرار بگیرند و جهان را از آن جایگاه نبینند اوضاع عمومی ما همین و بدتر از این خواهد بود..
#محسن_یارمحمدی
دانش‌آموخته‌ی دکتری زبان و ادبیات فارسی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

#عطارجان
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است

نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کاین خمار خام است

میان مسجد و میخانه راهی است
بجویید ای عزیزان کین کدام است...

نیازستان

03 Oct, 07:25


#مرگستان

بی‌شک علت اصلی اکثر مشکلات اجتماع ایرانی عقب‌مانده‌گی ذهنی کسانی‌ست که سال‌هاست مساند قدرت و ثروت و تصمیم گیری این سرزمین را غصب کرده‌اند
بسیاری‌شان هنوز پا به #شهرفلسفیدن نگذاشته‌، بسیاری‌شان ساکن غارها،جنگل‌ها یا نهایتن روستایی قدیمی‌اند و تک و توکی‌شان اگر از شهر می‌گویند یک روستای بزرگ با نهایتن چندهزار انسان است که قوم و خویش‌اند یا هم قبیله‌اند و.. نه #شهروند
محصول مسندنشینی چنین انسانهایی چیزی نیست جز پدید آمدن یک دوزخ سیری‌ناپذیر برای بلعیدن انسان
درحالی‌که انسان امروز درجهانی از بن متفاوت با جهان گذشته زنده‌گی می‌کند سوال‌ها و مسایل ایشان و لاجرم راه‌حل‌هاشان پوسیده و کهن است و به قول مولانا ذیل عبارت #ناموس‌های_پوسیده قرارمی‌گیرد
ناموسهایی که روزگاری اعتباری داشته‌اند و زمان (دست خدا) آن‌ها را کنار زده اما ایشان همچنان آویزان ریسمان پوسیده‌ی چنان جهانی‌اند
روابط اجتماعی وشخصی،حریم شخصی وجمعی، تنوع‌و تعدد بسیار جهان انسانی، آزادی فردی و جمعی و.. دهها موضوع بنیادین دیگر در ذهنی عقب‌مانده‌ جا نمی‌گیرد و اگر این ذهن بشود تصمیم‌گیر یک جامعه این میشود که در ایران می‌بینیم

@niyazestanbarani

نیازستان

02 Oct, 19:31


#لاطالائیل،

آن‌گاه که از شکست یا مرگ هرکس حتا دشمن خویش، شاد نشدی بی‌شک به قله‌های شکوه‌ناک ِ بلوغ رسیده‌ای.‌
اگر هم‌چنان جوینده‌‌ای #مهرآگاه بمانی و البته خود را حق و صاحب‌حق ندانی، در خواری یا مرگ دشمن نیز بیش و پیش از خوش‌حالی، #متأسف خواهی‌شد.
ضمن این‌که این‌بار او شکست خورده یا مرده، فردا چه؟!

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

02 Oct, 16:22


#درنگ_عربی
#فاروق_جویَدة (مصر)

لا تحزني..
إن الزمان الراكع المهزوم لن يبقى..

و لن تبقى،
خفافيش الحفر...

فغداً تصيح الأرض..
فالطوفان آت
و البراكين التي سجنت أراها تنفجر..

والصبح هذا الزائر المنفي من وطني يُطل الآن..
يجري..
ينتشر..
وغداً أحبك،
مثلما يوم حلمت..
بدون خوف أو سجون أو مطر.

-------------------- ترجمه: محسن یارمحمدی

غمگین مباش ای زن
این روزگاران ِ خمیده قامت ِ رنجور
باقی نخواهد ماند.

باقی نخواهد ماند
شب‌پره‌های غارهای تیره و تاریک
فردا زمین فریاد خواهدزد
طوفان به راه افتاده، در راه است
آتشفشان‌هایی که دربندند
-می‌بینم-
فردا،
در انفجاری سرخ می‌خندند

و صبح این مهمان ِ رانده از وطن
سرمی‌کشد حالا
و راه می‌افتد
و پخش خواهدشد

فردا،
تو را
من دوست خواهم داشت
مانند آن روزی که عشقت آرزویی سبز را می‌کاشت
بی‌ ترس،
یا زندان
یا تندی باران...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

نیازستان

02 Oct, 03:18


#کتابستان

گمان می‌کنم یکی از خلأهای تباهی‌آور در زنده‌گی ما ایرانیان به‌ویژه پرآوازه‌‌گان هنر و صنعت و ورزش و تولید و... سیاست و قدرت ننوشتن خاطرات و عدم بیان کارنامه‌ی کاری و زنده‌گی خویش است.
فرض کنید باراستی و پرهیزگاری و البته کمترین حد سانسور کسانی مانند علی دایی،گوگوش، دهخدا، تاثیرگذاران کوچک و بزرگ سیاست ، رزمندگان جبهات جنگ و..با قلمی صادقانه هرآنچه را برایشان رفته، می‌نگاشتند.
ابعاد پنهان بسیاری از وقایع بر ما آشکار می‌شد و از تکرار بسیاری از اعمال تباهی آور پرهیزمی‌کردیم
برای اثبات این مدعا دعوت‌می‌کنم «کارنامه‌ی چهل ساله» را بخوانید تابخشی کوچک از تاریخ سینمای ما را بدانید و در کنار خیلی آموزه‌ها از بخشی وقایع پس پرده مطلع شوید.
از ابتدا تا انتهای این کتاب چیزی که در ذهنم بسیار عمده شد این بود که چقدر چقدر کار کردن و تولید را عده‌ای دلال بی‌هنر بی‌مایه سخت کرده‌اند‌.
همه‌مان حتمن تجربه‌ای در این حیطه داریم اما دانستن ابعاد چنبره‌ای که جهل و بی‌پروایی بر این دیار زده می‌تواند راه‌نما شود در ضمن تمام آنانی را که در این دیولاخ لامروت کاری کرده‌اند بیشتر ستایش خواهیم کرد..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹