خرمالوی سیاه @blackpersimon Channel on Telegram

خرمالوی سیاه

@blackpersimon


من آلما توکل هستم. من یک خبرنگار آزادم. یعنی برای نهاد خاصی کار نمی‌کنم. در این کانال درمورد زنان، کودکان و روزمرگی‌هایم می‌نویسم.
https://t.me/HarfBeManBOT?start=MTU5NTIxMTA

خرمالوی سیاه (Persian)

خرمالوی سیاه یک کانال تلگرامی است که توسط کاربر با نام کاربری blackpersimon اداره می شود. من آلما توکل هستم، یک خبرنگار آزاد که برای هیچ نهاد خاصی کار نمی کنم. در این کانال، مطالب و مقالاتی در مورد زنان، کودکان و روزمرگی های شخصی خود را به اشتراک می گذارم. اگر علاقه مند به خواندن مطالبی متنوع و جذاب درباره مسائل اجتماعی و فرهنگی هستید، حتما این کانال را دنبال کنید. برای دسترسی سریعتر به محتوای من، می توانید از لینک زیر استفاده کنید: https://t.me/HarfBeManBOT?start=MTU5NTIxMTA

خرمالوی سیاه

24 Nov, 14:18


۷۳ درصد مبتلایان به ایدز در ایران ۲۰ تا ۴۵ ساله‌اند.
عزیزان، کاندوم را جدی بگیرید و مراقب ارتباط مقعدی باشید.
پارتنرتان لوس و ننر و قهرقهروست و به مردانگی‌اش بر می‌خورد؟ بر بخورد!
چه مونث هستید، چه مذکر مراقب وان نایت استند، و سایر شیوه‌های ارتباط جنسی باشید.

با تشکر

خرمالوی سیاه

24 Nov, 12:29


وقتی ۴ ساله بودم پله‌های خونه رو رفتم بالا.
دیدم یه دختر خوشگل و شیک وایساده جلو در.
اون قرار بود بشه دوست و هم‌بازی من و شد.
حدود ۶ سالگیم بود که دیدم توی آلبومش هیچ عکسی از نوزادیش نیست و آروم آروم فهمیدم خبریه.
کمی که بزرگتر شدم متوجه مسائل دیگه‌ای شدم. همیشه صدای کتک و داد و بیداد میومد.
بابای خونه دختر و زنش رو می‌زد.می‌زد، می‌زد، می‌زد و مامان هر هفته مشت می‌کوبید به در که بچه رو‌ نجات بده.
زن قهر می‌کرد و یک ماه می‌رفت . مرد می‌رفت سر کار و تمام روزهای تابستون در روی بچه بسته بود. بچه می‌موند پشت در بسته تا ۶ عصر.
و زن و مرد از هم جدا نمی‌شدند.
زن به یکی از همسایه‌ها گفته بود که بچه رو از انگلستان گرفتن و وقتی اومدن ایران فامیلی مرد عوض شده بود.
دختر نمی‌دونست بچه‌ی خانواده نیست اما من می‌دونستم.
دختر رو هیچوقت تنها نمی‌ذاشتن. یادمه وقتی بالاجبار والدینش یه سفر رفتن مامان شب‌ها پیش دختر می‌خوابید . من راهنمایی بودم و رفته بودم سفر با مدرسه.
دختر اجازه نداشت هیچ‌جا تنها بره.
و وقتی بابت برداشتن ابرو اخراج شد نذاشتیم پدر بفهمه.
یه بار زن رو کبود و سیاه از زیر دست مرد کشیدیم بیرون.
زن طلاق نمی گرفت و می‌گفت تو خانواده‌شون طلاق رسم نیست.
برادرهای مرد خارج بودند.
خواهر مرد باهاش قطع رابطه کرد...
و وقتی ۱۸ ساله بودم اونها خونه‌شون رو عوض کردند. همزمان والدین بهش اطلاع دادند که والدین واقعیش نیستند.
و رابطه ی ما زمانی که ۲۱ ساله بودم با دختر و پدرش قطع شد. زمانی که دختر داشت ازدواج می‌کرد.
زن انقدر کتک خورد که دو هفته در کما بود.
طلاق گرفت. و با کمک دوستانش خانه‌ای پیدا کرد و یک سال بعد با مردی مناسب ازدواج کرد.
او هنوز به ما زنگ می‌زند. زنگ می‌زد و سراغ دختر و شوهر سابق را می‌گرفت و من بی‌اطلاع بودم.
سال ۹۴ زنگ زد که شوهر سابقم مرده، کشته شده.

خرمالوی سیاه

24 Nov, 11:20


روایت رو بخونید.

خرمالوی سیاه

24 Nov, 11:06


حالا بیاید تصور کنید که دختره هرروز کتک می‌خورده توسط پدر و مادر هم بابت همین دختر و پدر رو رها کرده بوده.
امکانش وجود داره؟

خرمالوی سیاه

24 Nov, 05:09


چندسال پیش یک پرونده جنایی منتشر شد، از پدر مهربانی که توسط دختر خوانده‌اش به قتل رسیده. ماجرا از این قرار بود که دختر‌خوانده همراه با نامزدش یک روز میان خونه، پدر رو می‌کشن و پول‌هاش رو برمی‌دارن و فرار می‌کنن.
دوسال در شمال کشور زندگی می‌کنند تا زمانی که عموی دختر برمی‌گرده ایران، دنبال برادرش می‌گرده و می‌بینه خبری ازش نیست. به پلیس مراجعه می‌کنه و تحقیقات رو شروع می‌کنه و درنهایت می‌بینن که دختر هم نیست. قاتلین دستگیر می‌شن و تیتر اول روزنامه می‌شن.
نظر شما چیه؟

خرمالوی سیاه

24 Nov, 04:21


عزیزان، یکی به آقا پیروزفر گفت زشت! می‌سپرمش به خدای متعال.
:))))

خرمالوی سیاه

24 Nov, 04:21


تقدیر و تشکر چیز مهمیه. خودم بلد نبودم. لزومش رو نمی‌فهمیدم. وقتی بزرگتر شدم فهمیدمش‌.
دیشب تو جشن حافظ به رشید تندیس دادن، بعد از این همه سال کار طنز ( که البته الان بخشی از اون به سمت لودگی رفته.)
چشماش برق زد، مثل هر آدم دیگه‌ای که لازم داره وقتی تلاش می‌کنه دیده بشه.
مثل خیلی از ما که تو اداره کار می‌کنیم، تلاش می کنیم و دیده نمی‌شیم و نادیده گرفته می‌شیم.
قدرت تقدیر و تشکر و‌ قدرت نبودنش خیلی زیاده. جدی بگیریمشون.

خرمالوی سیاه

24 Nov, 04:10


یه جوون دهه هشتادی به مادرش گفته، مامان این پیرمرده که همه‌تون عاشقشید رو دیدم.
مامانه گفته: کی؟
بچه‌ی دهه هشتادی گفته: چی چی بود؟ پارسا چی چی؟

بچه، پیروزفر یه مکتبه! درست صحبت کن. نه به توهین به آقا پیروزفر! نه به نادیده گرفتن این حجم زیبایی.
:)))))

خرمالوی سیاه

23 Nov, 19:23


اگه بتونید یه قانون رو عوض کنید تو جامعه ( در فرهنگ و عرف) اون چیه؟

خرمالوی سیاه

23 Nov, 16:25


اینا کاری کردن سقف آرزوم بشه رسیدن به wc!
خدایا یاری کن. هنوز وسط جاده‌م!
:/

خرمالوی سیاه

23 Nov, 16:19


ولی بچه‌ها جون، کرج ارزونیه!

خرمالوی سیاه

23 Nov, 16:15


امروز توی مدرسه‌ی دومی که رفته بودم برای تدریس گفتم: شخصیت داستانتون یه مرد باشه که یه پاش کوتاه‌تر از اون یکیه.
داستان‌های متفاوتی نوشتن.
آخرش‌ بهشون گفتم: شما به آدمی که مثلا چشماش نمی‌بینه یا رو ویلچره یا یه دستش قطعه چی می‌گید؟
گفتن: فلج، معلول، بدبخت،علیل!
دیگه بخشی از کلاس رو به موضوع تفاوت‌، نیازهای ویژه و اینکه همه‌ی ما ناتوانی‌هایی داریم و موجود برتر نیستیم اختصاص دادم.

خرمالوی سیاه

23 Nov, 12:59


اومدم یه مدرسه با بچه‌های کلاس پنجمی داستان‌نویسی کار کنم.
نکات عجیب متن‌هاشون:
سبر (صبر)، لهن(لحن)، ثریا(سریعا)،....

خرمالوی سیاه

23 Nov, 10:58


توی یکی از پاساژای شهر کرج، زل زدم به بچه مدرسه‌ای‌ها که مدرسه آورده بود برای خرید.
به عروس نتیجه‌ی عمه‌ی مامانم گفتم: اونوقت ما؟ جماران، جمکران، امامزاده بیژن.
بعد می‌گن چرا دهه شصتی‌ها در‌ودیوونه‌ن!
هیچی دیگه. به جای درآغوش کشیدنم خندید.
:))))

خرمالوی سیاه

22 Nov, 16:18


پیغام یکی از فالوورهای ساکن اصفهان:

سلام دوستان من اصفهان برای همخونه شدن با خانم پیام میدم خدمتتون.
اینکه پول پیش و اجاره معقول باشه برام خیلی مهمه.

خرمالوی سیاه

22 Nov, 10:01


یه جمله‌ای هست که مفهومش اینه: وقتی فکر می‌کنی بدتر از این نمی‌شه، می‌بینی سیگارت هم تموم شده.( جمله‌ی درست یادم نیست.)
واسه‌ی من چاییه.

خرمالوی سیاه

21 Nov, 20:00


نمی‌دونم این پست واقعیه یا فیک. اما خب آموزنده‌س.
:))))

خرمالوی سیاه

21 Nov, 08:03


سر صبحی یادم افتاد یه بار تو مترو خانمه پاشد و گفت بشین. منم نشستم. یهو دیدم بالا سرمه. گفت: چندوقتته؟ خب، دیدم باید بازی رو ادامه بدم. خلاصه چهارماهم بود، پسر هم بود. اسمش هم بردیا. :)

خرمالوی سیاه

21 Nov, 07:16


دیروز با مفهومی در زندگی آشنا شدم که شگفت‌زده‌ام کرد و بر روی آن مطالعه اندکی کردم: عقده الکترا!
هنگامی که دخترها می‌فهمند که آلت تناسلی‌شان با آلت مردان متفاوت است دچار نوعی احساس حقارت و خود کم بینی می‌شوند و فکر می‌کنند که نسبت به پسران دچار نوعی نقص هستند. چنین باوری که فرد فکر می‌کند گرفتار نقص و کمبود است در نظریه فروید به عنوان رشک آلت مردانه شناخته می‌شود.
در این مرحله، اندام جنسی مردانه به عنوان نماد و سمبل قدرت شناخته می‌شود و چون دختران چنین چیزی را ندارند احساس حقارت به آن‌ها دست می.دهد.
عقده الکترا سبب می‌شود که زنان در فرزندآوری، فرزند مذکر را به دلیل به دست آوردن آلتی از آن خود ترجیح بدهند. یا در سنین خردسالی مادر را رقیب خود بدانند.
طبعا این فرآیند روانی به دلیل مردسالاری ایجاد شده و جزییات فراوانی دارند.
در نظریه فروید الکترا و ادیپ در یک طبقه‌بندی جا گرفته‌اند.

خرمالوی سیاه

21 Nov, 04:56


اسنپ گرفتم بابا بره انسولین بگیره.چون اصرار اصرار که خودم می‌رم.
هیچی دیگه نشستیم تو اسنپ، نگو اسنپ دفعه‌ی قبل هم برده بابا رو.
راننده یه ربعه داره تز می‌ده که بابا اشتباه کرده انسولین گرفته.
بابا هم سر درددلش وا شد که اینا منو مجبور کردن! :/( دکتر پس از سه روز بستری بابا در سی‌سی‌یو گفته!)
در ادامه: خانوم شما چرا دفعه قبل نرفتی و پدرت رو تنها گذاشتی؟
من رو به دوربین.
در ادامه: حاجی، باز این دخترت میاد، احتمالا پسرها پیچوندنت رفتن. البته مردها کار دارن و گرفتار‌ن.

داداش، تو رو خدا تو به جمع کسانی که این یه هفته زدمشون اضافه نشو.
:)