منابع @scientific_resources Channel on Telegram

منابع

@scientific_resources


گروه:
https://t.me/+h6iVW7m46cdkZDdk

لینک‌های مرتبط:
https://zil.ink/nira

ارتباط با من:
@nnkskhnmg

منابع (Persian)

منابع یک کانال تلگرامی پربار و مفید برای همه علاقه‌مندان به علوم مختلف است. این کانال به منابع علمی معتبر و با کیفیت می‌پردازد و اطلاعات مفید و جدید را ارائه می‌دهد. اگر به دنبال منابع معتبر و روزانه در زمینه‌های مختلف علمی هستید، این کانال را از دست ندهید. منابع علاوه بر ارائه لینک‌های مرتبط با جذابیت‌های علمی، فضایی مناسبی برای تبادل اطلاعات و دیدگاه‌های مختلف در حوزه علوم فراهم می‌کند. برای پیوستن به این جامعه علمی، به لینک گروه معرفی شده و با مدیران کانال ارتباط برقرار کنید. برای دسترسی به منابع علمی بیشتر و ارتباط با سایر اعضا، حتما از این فرصت استفاده کنید. اگر هدف شما دریافت اطلاعات جدید و به‌روز در حوزه علوم است، کانال منابع گزینه‌ی ایده‌آلی برای شماست.

منابع

02 Dec, 16:23


👆🏻

منابع

02 Dec, 16:22


به عنوان کسی که رشته روان‌شناسی رو مطالعه می‌کند، شاید با یکی از بدترین فضا های آکادمیک رو به رو باشیم.
سعی می‌کنم این برداشت فارغ از کیفیت واحد آموزشی باشد و بیشتر به جریان فکری که قابل تعمیم هست بپردازم اما قطعاً این نگاه به معنای وضعیت تمام دانشگاه های ایران در این رشته نیست.

به طور جدی و از سوی واحد هایی که در طول ترم داریم ( کارشناسی) دیدگاه اصلی روان‌شناسی به چالش کشیده نمی‌شود و بحثی در این باره وجود ندارد
جز بین مکاتب مختلف خصوصاً روانکاوی از جهت پوزیتیویسم در مقام نقد قرار گرفته و بیان نمی‌شود برای توضیح پذیر کردن پدیده های اجتماعی می‌توان از چه نگرش های دیگه ایی استفاده کرد.

اما مسئله به همین جا منتهی نمی‌شود!
این نگاه تهی از وجه انتقادی نقطه‌ی عزیمتی هست که دانشجو ها و اساتید رفته رفته همه امور رو با روان‌شناسی توضیح پذیر کنند و جریان ایدلوژیک شود.

به نظر یکی از نکاتی که حائز اهمیت می‌شود جایگاه اساتید هست که تماماً از سوی موقعیت بالینی و به عنوان شغل دوم این جایگاه را به دست می‌آورند.

این خلأ نبود افرادی با دیدگاه های زیر شاخه هایی به جز بالینی منجر به شکل گیری فضایی تقلیل گرا صرفاً در سطح تراپی و مشاوره می‌گردد.
افرادی که بیشترین دقت نظر علمی خود را نه روی مباحث نظری این رشته بلکه بر روی تکنیک ها و رویکرد های درمانی را دارند و تمام مدت سعی در برداشت کارکرد از پس دانسته های خود داشته اند ناگریز در کلاس ها پای بحث های مورد پژوهی همراه با سوگیری های متفاوت را باز می‌کنند.

خلأ عدم وجود وجه تأملی نه تنها در اساتید و واحد های درسی بلکه در دانشجویان نیز خود را نشان می‌دهد و ما شاهد جا به جا شدن معنای دید روان‌شناختی با
پروتکل سازی آسیب شناسی هستیم که محصول آن برچسب زدن های روانی مکرر از سمت بعضی دانشجویان است.

از لحاظ نگرش تاریخی تنها یک درس تاریخ روان‌شناسی وجود دارد که چندان قابل تأمل نبوده و برای دانشجویان در شروع یادگیری پیچیدگی هایی دارد که اعتنایی به آن نمی‌شود و جز این کتاب از لحاظ تاریخی منبع دیگری در دسترس وجود ندارد که همین مبحث هم به دلیل اینکه در کنکور ارشد سوالی ندارد بیش از پیش به فراموشی سپرده می‌شود.

تنها در بخش هایی به تاریخ ارجاع داده می‌شود که بحث آسیب شناسی روانی DSM5 به میان بیاید و سعی در توجیه کردن روند اختلال زدایی از گرایش های جنسی با استناد به سیاست های کشور های غربی باشد در نهایت این نگرش نیز خود حاصل عدم تنوع جریانات فکری در دانشگاه است.

در دید فلسفی اگرچه واحد هایی با چنین عناوین مشاهده می‌کنیم اما غالبأ تدریس آنها به شکل غیرعلمی و با توجه به نظرات شخصی و اعتقادی به جای منابع مهم هستند.

و در دید جامعه‌شناسی نیز یک درس وجود دارد که ضعف آن به نسبت تمامی واحد دیگر که روانشناسی هستند و جامعه‌شناسی که مهم ترین رشته در نقد روان‌شناسی است به چشم می‌آید.


بدیهی است که در این میان نه حرفی از شکل پذیرفتن معیار های سلامت روان تحت جریانات قدرت زده می‌شود و نه اشاره ایی به آسیب هایی که این دیدگاه بر جای گذاشته می‌شود اگر جایی نقدی بیان شود با استدلال اینکه علم خود به خود نقص هایش را کنار می‌زند و امروز جایگاه تکامل یافته ایی دارد که جز آن راه دیگری برای سنجش نداریم بحث به حاشیه رانده می‌شود.

به عنوان نوآموز علم و دانش زمانی که قانع نمی‌شوم به پدیده ها تقلیل گرایانه نگاه کنم و بحث ام را خارج از دیسیپلین مشخص روان‌شناسی طرح می‌کنم کمتر معتبر در نظر گرفته می‌شوم اما شاهد این هستم که کنجکاوی کلاس با بیان این مطالب بیشتر می‌شود.

به صورت کلی فضای امروزه روان‌شناسی در ایران با توجه به مسائل مختلف مثل علاقه‌مندی گسترده و بازار کار و بازار کتاب و دیگر مسائلی که بیان شد می‌تواند تبدیل به ابزاری در جهت از بین بردن اهمیت امر اجتماعی و آماج روان‌شناسی زدگی شود‌.
تا به امروز دیدگاه های بسیاری همچون خودکشی ( فردی کردن مسئله آن که توضیحی در باره‌ی موج ها و میانگین سنی آن در ایران نمی‌دهد) و اعتیاد ( روندی که ابژه سازی معتاد در پس نگاه روانپزشکی) و جنسیت ( حاصل نگاه هایی سوگیرانه و توجه فقط ابعاد زیستی مسئله) تحت این نگاه به ابعاد روان‌شناسی فروکاسته شده اند.

منابع

30 Nov, 10:24


در پزشکی، فیزیولوژی و آناتومی، تا قرن پیشین، همواره در تلاش بودند (حتی درحال حاضر هستن) که شرایط زنان و تبعیض‌هایی که بهشون می‌شه رو توجیه کنند. چه برحسب باروری، چه برحسب پریود، چه برحسب اندازه‌ی بدنی.
https://www.persee.fr/doc/ahess_0395-2649_1986_num_41_1_283259_t1_0086_0000_000

- باز دوباره ازتون می‌پرسم: آیا اساتید این رشته‌ها و پزشک‌ها بابت آنچه که در تاریخ پزشکی اتفاق افتاده خودشون رو مسئول می‌دونن؟ آیا با نگاه انتقادی نگاهش می‌کنن؟ آیا برای فراموش نشدنش و آگاهی دربارش تلاشی می‌شه؟

منابع

30 Nov, 10:10


تاریخ چیزی نیست جز یک کار مداوم برای ساخت و تعریف کردن آن؟ در این ساخت، نگاه مردانه همواره دخیل بوده و جای خالی تعریف تاریخ بدست زنان، خالیست. آنچه که همواره درباره‌ی تاریخ می‌خوانیم، نگاه و تفسیر مردانه بر آن است.
#MasculineDomination
پ‌ن: وقتی اولین بار این مفهوم رو شنیدم، تقریبا عاشقش شدم. برای مثال برخی از سازه‌ها که قابل توضیح نبودن، با بررسی زنان، اینگونه می‌شد ازشون تفسیر کرد که برای "شمارش روزهای سیکل پریود زنان" بوده. شاید مردان چنین چیزی رو بدونن اما انقدر حضور اگاهی دربارش ندارن که به راحتی بتونن وقتی بنایی رو می‌بینن که به گونه‌ای به بیست‌وهشت قسمت تقسیم شده، بتونن در تفسیرشون شرایط و عادت‌واره‌های زنان رو هم دخیل کنن. برای همینه که خوانش زنانه می‌تونه برخی از نقاط کور تاریخ رو، پر کنه.

منابع

30 Nov, 09:50


چیستی جنسیت از نگاه بوردیه
باعث می‌شود که یادمان برود که مرد، کودکیست که بازی می‌کند تا مردانگی را انجام دهد.
#MasculineDomination
پ‌ن: در مجموع مردانگی و زنانگی برای بوردیه یک TO DO هستند و شما دارید همواره با رفتارها، آداب، عادت‌واره‌ها (هابیتوس)، مردانگی یا زنانگی رو انجام می‌دید. یک مسئله طبیعی در درون شما نیستند بلکه مجموعه‌ای از عادت‌ها هستند که توسط فرهنگی که در آن رشد کردید و می‌کنید، در شما شکل می‌گیرند.

منابع

30 Nov, 09:43


#کوته‌نوشت‌های_اجتماعی/هشت/ #عادتواره/ #ناصر_فکوهی/ خوانش نویسنده / 1401

بوردیو، نظام فکری خود را مدیون دو سنت بزرگ فکری در جامعه‌شناسی است: امیل دورکیم و کارل مارکس که این دو، هرکدام مستقل از دیگری، بر محوری اساسی در نظریه اجتماعی تاکید داشته‌اند: کُنش. نکته‌ای که بوردیو همواره خود بر آن تاکید داشته و با مروری کوتاه بر اندیشه‌اش این امر را درک می‌کنیم. از این دو، عادتواره(هابیتوس) واژه‌ای است بیشتر دورکیمی تا مارکسی که بوردیو آن را از خلال دستگاه فکری مارکسی و بهره‌بردن از اندیشه بین‌رشته‌ای خود، با روان‌شناسی، علوم‌شناختی، فلسفه و جامعه‌شناسی سبک زندگی و به ویژه نظام کُنش که ستون فقرات نظریه اوست، ترکیب می‌کند تا نشان دهد، عاملیت و ساختار را نباید در یک رابطه متقابل سلبی، بلکه در یک هم‌افزایی ایجابی پایدار، یعنی به گفته خودش دو ساختار ساختار‌یافته و ساختاردهنده، درک کرد. اینجا، «تکرار» در زمان-فضاهای کُنش است که عاملیت را با استفاده از «قابلیت‌ها»، «تمایز» و «مبادله سرمایه»، بازتعریف کرده و می‌سازد.

منابع

30 Nov, 09:40


درباره‌ی چیستی HABITUS این رو بخونید. اکیدا تاکید می‌کنم، فهم هابیتوس برای درک چیستی انسان الزامیه.

منابع

30 Nov, 09:34


بوردیه یکی از اسم‌های بزرگ جامعه‌شناسی معاصره. یک جنگ بزرگ من‌باب این می‌کنه که بدن و جنسیت، هیچ‌یک طبیعی، مکانیکی و جوری که ساینس و بایومدیسین/پزشکی فکر می‌کنن نیستن. این کتاب هم تمرکزش روی اینه که چطور سلطه مردان در برخی اجتماعات وجود داره و درباره‌ی مسئله‌ی‌HABITUS صحبت می‌کنه که خودش یکی از شاید مهم‌ترین مفاهیم برای درک باشه جهت بررسی و مطالعه انسان، روان، بدن و جنسیت.

منابع

29 Nov, 14:53


- اولین پیام چنل

منابع

28 Nov, 20:27


منابع pinned «لینک‌های مرتبط با من»

منابع

28 Nov, 20:27


لینک‌های مرتبط با من

منابع

28 Nov, 11:41


این بدن ۹ هزارساله رو، دفنش کنیم، یا روش مطالعه کنیم؟
چطور معیارهای فرهنگی‌ درمقابل معیارهای ساینتیفیک قرار می‌گیرند. کدام یک برتری خواهند داشت؟ برحسب کدام یک باید تصمیم گرفت؟ این بدن ۹ هزارساله را به چه کسی اهدا کنیم؟

https://daily.jstor.org/new-chapter-controversial-case-kennewick-man/

https://www.thoughtco.com/what-is-the-kennewick-man-controversy-171424

منابع

27 Nov, 19:32


تاریخ این اتفاق:
The song "Strange Fruit", popularized by Billie Holiday in 1939, is a haunting protest against the lynching of African Americans in the southern United States. Lynching was a brutal form of racial terrorism used to maintain white supremacy.

African American men were often falsely accused of crimes such as assaulting white women, which led to their public execution by mobs. These killings were not only violent but also symbolic, as the bodies of victims were sometimes burned, mutilated, or hanged from trees—evoking the "strange fruit" described in the song.

The song originated as a poem written by Abel Meeropol, a Jewish schoolteacher, who was horrified by the photographic evidence of these atrocities. It later became one of Billie Holiday's most iconic and controversial performances, often met with resistance due to its stark portrayal of racism in America.

The release of "Strange Fruit" helped draw attention to the horrific reality of lynching and laid the groundwork for the Civil Rights Movement.


https://innocenceproject.org/african-american-wrongful-convictions-throughout-history/

https://naacp.org/find-resources/history-explained/history-lynching-america

https://www.nationalgeographic.com/history/article/history-of-lynching-violent-deaths-reflect-brutal-american-legacy

منابع

27 Nov, 19:18


داستان اینه که در حدود ۱۹۵۰، مردان سیاه‌پوست رو به دلیل این که تصور می‌کردند (بدون مستندات) آزار به زنان سفید می‌رسونند رو زنده زنده کباب می‌کردند. پوسترهایی رو می‌تونید از اون دوران ببینید که خانواده سفیدپوست می‌گه امروز پیک‌نیک داشتیم و همبرگر خوردیم و در بک‌گراند، مرد سیاه‌پوست سوخته شده روی آتیشی رو می‌بینید که‌ کباب‌ کردن. رویای آمریکایی! عجب تو سیاهی.

منابع

27 Nov, 19:16


داستانی به سیاهی رویای آمریکایی
تاریخ این اتفاق

https://www.litcharts.com/poetry/abel-meeropol/strange-fruit

https://www.bbc.com/culture/article/20190415-strange-fruit-the-most-shocking-song-of-all-time

https://www.grunge.com/338349/the-tragic-meaning-behind-billie-holidays-strange-fruit/?utm_source=chatgpt.com

منابع

26 Nov, 18:26


آنقدر عادی به نظر می‌رسد که تصور می‌کنیم طبیعی‌ست!
محض شناخت خود و اجتماعی که در اون زندگی می‌کنیم و رفتارها و افکار، توصیه می‌کنم نگاهی به مسئله‌ی هابیتوس بوردیه بندازید. به خصوص دوستانی که روانشناسی، نوروساینس، علوم شناختی کار می‌کنن. چرا که شما خیلی از این موارد رو ممکنه به عنوان اکت‌های عادی، روزمره و حتی طبیعی توصیف کنید اما با مطالعه هابیتوس متوجه می‌شید با چیزی بیش از اون سر کار دارید: آنچنان ساخته شده و عمیق که به نظر طبیعی می‌رسد.
هابیتوس، مسئله‌ای ماندگار و مسری‌ست. ساخته می‌شود و می‌سازد. هابیتوس ارتباط بین ساختارهای ماکرو و میکروی اجتماع را ممکن می‌سازد. هابیتوس موجب می‌شود که ما بتوانیم در "نهادها" دوام بیاوریم. اگر شما می‌توانید چهارساعت پشت هم، در یک پوزیشن، ثابت بنشینید و جزوه بنویسید و در دانشگاه، مورد پذیرش باشید، با فرم دادن هابیتوس ممکن می‌شود. علاقه‌ی شما به خوراکی‌های شیرین، از هابیتوس منجر می‌شود و در نظر شما انقدر عمیق و عادی به نظر می‌رسید که تصور می‌کنید مسئله‌ای طبیعیست و حتی براساسش تئوری علمی می‌دهید، آزمایش طرح می‌کنید و نظریه می‌نویسید، فارغ از توجه به این مسئله‌ که جهان‌شمول نیست و به دلیل وجود مسئله‌ی عجیب هابیتوس است.
این شما و این هابیتوس!

https://www.cambridge.org/core/books/abs/pierre-bourdieu/habitus/5FA4EF3F00B10A8D420BFDC4F959B52C

https://www.powercube.net/other-forms-of-power/bourdieu-and-habitus/

https://www.simplypsychology.org/pierre-bourdieu-habitus.html