جنرالیست - محمد کهربی @be_a_generalist Channel on Telegram

جنرالیست - محمد کهربی

@be_a_generalist


کلاژ آنچه تجربه می‌کنم.


a person whose knowledge, aptitudes, and skills are applied to a field as a whole or to a variety of different fields (opposed to specialist).

جنرالیست - محمد کهربی (Persian)

آیا شما علاقه‌مند به دانستن و یادگیری درباره‌ی موضوعات متنوع هستید؟ به دنبال یک جایی هستید که می‌توانید از تجربیات و دانش گسترده‌ای استفاده کنید؟ اگر پاسخ شما بله است، کانال تلگرام 'جنرالیست - محمد کهربی' مناسب شماست. این کانال تلگرام به صورت کلاژی از هر آنچه محمد کهربی تجربه می‌کند تشکیل شده است. این جایی است که او همه‌ی دانش، توانایی‌ها و مهارت‌های خود را به تمامی زمینه‌ها یا موضوعات مختلف اعمال می‌کند، بر خلاف کارشناسانی که فقط در یک زمینه خاص تخصص دارند. در این کانال شما می‌توانید با تنوعی از موضوعات آشنا شوید و از دانش گسترده‌ی محمد کهربی بهره‌مند شوید. با عضویت در این کانال، فرصتی برای گسترش دانش و آگاهی خود در حوزه‌های مختلف خواهید داشت. پس حتما به کانال 'جنرالیست - محمد کهربی' بپیوندید و از این فرصت بی‌نظیر بهره‌مند شوید.

جنرالیست - محمد کهربی

01 Jan, 15:37


باربارا هانا: «#یونگ مقاله خود - "نزدیک شدن به ناخودآگاه" - را برای کتاب انسان و نمادهایش به شیوه‌ای متفاوت از هر چیزی که سال‌ها نوشته بود، نوشت. او توسط دیمون خلاق خود به نوشتن آن مجبور نشده بود، بلکه آگاهانه از رویای خود پیروی می‌کرد. او خواب دیده بود که "به جای نشستن در اتاق مطالعه خود و صحبت با پزشکان و روانپزشکان بزرگی که از سراسر جهان به او مراجعه می‌کردند، در یک مکان عمومی ایستاده است و خطاب به جمعیتی از مردم صحبت می‌کند که با اشتیاق فراوان به او گوش می‌دهند و حرف‌های او را درک می‌کنند..."¹

توضیح #روانشناسی خود برای افرادی که چیزی در مورد آن نمی‌دانستند، مدت‌ها برای یونگ بسیار دشوار و ناخوشایند بود. به یاد دارم وقتی برای اولین بار به زوریخ آمدم، او به من گفت که مجبور است آن دسته از افرادی را که اطلاعات کمی در مورد روانشناسی او دارند یا اصلاً چیزی نمی‌دانند، ابتدا نزد دستیارانش بفرستد، زیرا دیگر صبر کافی برای آموزش الفبای این علم به آنها را ندارد. هنگامی که از او خواسته شد در طول جنگ سه سخنرانی برای ساکنان کوسناخت [سوئیس] (که چیزی از روانشناسی او نمی‌دانستند) ارائه دهد، او به من گفت که آماده‌سازی آنها برایش دشوارتر از تمام سخنرانی‌های دیگرش بود. با این حال، هنگامی که از رویای خود متوجه شد که "جمعیت زیادی" وجود دارند که می‌توانند روانشناسی او را درک کنند، هرگز تردید نکرد، بلکه با زحمت بی‌پایان سعی کرد اساسی‌ترین نکات آن را تا حد امکان ساده توضیح دهد.

تجربه هشتادمین سالگرد تولد او و نامه‌های فراوانی که از افراد ساده‌ای که کتاب‌های او را خوانده بودند یا او را در تلویزیون دیده و شنیده بودند، دریافت کرد، باید به او کمک کرده باشد، زیرا او کاملاً متقاعد شده بود که چنین افرادی هستند که می‌توانند روانشناسی او را ادامه دهند. در هر صورت، شکی نیست که او ماه‌های آخر عمر خود را صرف تلاش بی‌وقفه برای انجام این کار کرد. شاید به همین دلیل بود که پس از اوننس [مکانی در غرب سوئیس] به‌طور غیرمنتظره‌ای به او زندگی دوباره بخشیده شد. در هر صورت، اگر او در آن زمان، حدود نه ماه زودتر، می‌مرد، این مقاله پایانی هرگز نوشته نمی‌شد.

نگرانی عمیق یونگ در مورد آینده بشریت در سراسر مقاله مشهود است. او دائماً به خطری که ما در نابودی خودمان داریم و به ناتوانی تلاش‌های #آگاهانه ما برای جلوگیری از این فاجعه اشاره می‌کرد. در واقع، این مقاله را می‌توان آخرین درخواست او از انسان برای درک واقعیت #ناخودآگاه و بالاتر از همه جدی گرفتن #روح خود دانست، زیرا یونگ این را تنها امید خود می‌دانست. از آنجایی که کتاب انسان و نمادهایش تیراژ بسیار بالایی داشته و به چندین زبان ترجمه شده است، این مقاله مطمئناً توسط مخاطبان بسیار گسترده‌تری نسبت به هر چیز دیگری که او در پنج سال آخر عمر خود نوشته بود، خوانده شده است. در واقع، می‌توانیم امیدوار باشیم که به دست مردمی رسیده باشد که یونگ بیشترین امید را به آنها داشت: مردمی که کتاب‌های او را می‌خوانند و اجازه می‌دهند آنها زندگی‌شان را به‌طور خاموش تغییر دهند.»

¹ انسان و نمادهایش، صفحه ۱۰.




ترجمه: محمد کهربی

- باربارا هانا، تحلیلگر یونگی
یونگ: زندگی و کار او، صفحات ۳۴۴-



🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

31 Dec, 20:39


‍ اجازه می‌خواهم با صراحت با شما سخن بگویم. دوسوگرایی احساسم نسبت به شما را انکار نمی‌کنم، اما مایلم با صداقت و بی‌تعارفی به این وضعیت بنگرم. اگر به گفته‌ی من شک دارید، خودتان متضرر می‌شوید. با این وجود، باید بگویم که این شیوه‌ی شما که با شاگردان خود همچون بیمارانتان رفتار می‌کنید، نادرست است. بدین طریق، یا فرزندانی مطیع و یا جوانانی گستاخ (مانند آدلر، اشتکل و تمام آن گروه وقیح که اکنون در وین جولان می‌دهند) تربیت می‌کنید. من آنقدر عینی هستم که بتوانم نیرنگ کوچک شما را ببینم. 1 شما دائماً در حال تجسس و یافتن رفتارهای نشانه‌ای در اطرافیانتان هستید و بدین ترتیب همگان را به سطح پسران و دخترانی شرمسار که به خطاهای خود معترف‌اند، تنزل می‌دهید. در این میان، شما همچون "پدری" بر فراز نشسته‌اید و از این موقعیت لذت می‌برید. هیچ‌کس به دلیل چاپلوسی، جرأت نمی‌کند از شما، که همچون پیامبری هستید، بپرسد که در برابر بیماری که تمایل به تحلیل تحلیلگر خود به جای خودش دارد، چه می‌گویید. مطمئناً از او می‌پرسید: "چه کسی دچار روان‌نژندی است؟"

می‌بینید، استاد عزیزم، تا زمانی که شما این حرف‌ها را می‌زنید، من به رفتارهای نشانه‌ای خودم اهمیتی نمی‌دهم. آنها در مقایسه با آن عیب بزرگ که در برادر فروید من وجود دارد، ناچیز هستند. من به هیچ وجه روان‌نژند نیستم - بزنم به تخته! من با رعایت تمام قوانین و با فروتنی کامل تحت تحلیل قرار گرفته‌ام و از آن بسیار سود برده‌ام. شما البته می‌دانید که یک بیمار با خود-تحلیلی تا کجا پیش می‌رود: از روان‌نژندی خود خارج نمی‌شود - درست مثل شما. اگر شما بتوانید خود را به طور کامل از عقده‌هایتان رها کنید و دست از نقش پدری برای شاگردانتان بردارید و به جای اینکه مدام نقاط ضعف آنها را هدف قرار دهید، برای تنوع نگاهی به نقاط ضعف خودتان بیندازید، آنگاه من راه خود را اصلاح می‌کنم و به یکباره دودلی در مورد شما را از بین می‌برم. آیا شما آنقدر روان‌نژندها را دوست دارید که همیشه با خودتان یکی باشید؟ اما شاید از روان‌نژندها متنفر باشید. در این صورت، چگونه می‌توانید انتظار داشته باشید که تلاش شما برای درمان بیماران با ملایمت و محبت، با احساسات تا حدودی متناقض همراه نباشد؟ آدلر و اشتکل فریب نیرنگ‌های شما را خوردند 2 و با گستاخی کودکانه واکنش نشان دادند. من همچنان در ملا عام از شما حمایت خواهم کرد و در عین حال دیدگاه‌های خودم را حفظ می‌کنم، اما در خلوت در نامه‌هایم به شما خواهم گفت که واقعاً در مورد شما چه فکر می‌کنم. من این روش را تنها روش شرافتمندانه می‌دانم.

بدون شک از این نشان عجیب دوستی خشمگین خواهید شد، اما در عین حال ممکن است برای شما مفید باشد.

با احترام،

ارادتمند شما،

یونگ


1 دست‌نویس: Truc (فرانسوی).

2 همانند شماره 1.


ترجمه: محمد مهدی کهربی
~نامه 338J، از C.G. یونگ به زیگموند فروید، 18 دسامبر 1912، نامه‌های فروید/یونگ، نسخه خلاصه شده توسط آلن مک گلاشان، صفحات 292-293



🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

31 Dec, 10:02


‍ هنگامی که از من می‌پرسید که آیا مؤمن هستم، باید پاسخ دهم «نه». من به تجربه‌ی درونیِ خود وفادار هستم و به معنای پولسیِ آن، ایمان دارم. اما به تفسیرِ ذهنیِ خود که با توجه به همنوعانِ انسانی‌ام بسیار ناپسند به نظر می‌رسد، معتقد نیستم. من از این باور که من یا هر کسِ دیگری می‌تواند صاحبِ حقیقتِ مطلق باشد، «بیزارم». همانطور که گفتم، من این ناپسندیدگی را یک اشتباهِ روان‌شناختی، یک خودبزرگ‌بینیِ پنهان می‌دانم.

اگر تجربیاتِ درونی دارید، همواره در معرضِ این خطر هستید که با آنها یکی شوید و بپندارید که موردِ لطفِ ویژه‌ای قرار گرفته‌اید یا گونه‌ای خاص از انسان هستید که یک حسِ اضافی نسبت به دیگران دارید. من به خوبی می‌دانم که برای مردم چقدر دشوار است که از تجربیاتِ خود به اندازه‌ی کافی فاصله بگیرند تا تفاوتِ میانِ تجربه‌ی اصیل و آنچه از آن ساخته‌اند را ببینند.

زیرا اگر به تجربیاتِ خود چنانکه هست وفادار بمانند، به نتایجِ بسیار مهمی خواهند رسید که می‌تواند تفسیرِ آنها را به شدت متزلزل کند. بدیهی است که آنها می‌خواهند از این پیامدها اجتناب کنند و بنابراین روانشناسیِ انتقادیِ من مانند خاری در چشمِ آنهاست.

من همچنین می‌توانم تأیید کنم که تمامِ بیانیه‌های ایمانی را که برای مثال بوبر در ذهن دارد، به عنوانِ موضوعِ تحقیقِ روان‌شناختی در نظر می‌گیرم، زیرا آنها گفته‌هایِ ذهنیِ انسان در موردِ تجربیاتِ واقعی هستند که ماهیتِ حقیقیِ آنها به هیچ وجه توسطِ انسان قابلِ درک نیست.

این تجربیات حاویِ یک رازِ واقعی هستند، اما گفته‌هایِ بیان شده در موردِ آنها اینگونه نیستند. بنابراین برای برادر کلاوس یک رازِ واقعی باقی ماند که آن چهره‌ی ترسناکِ خدا واقعاً به چه معنا بود.



ترجمه: محمد کهربی
کارل گوستاو یونگ، نامه به برنهارد لانگ، ژوئن ۱۹۵۷، نامه‌های کارل گوستاو یونگ، جلد ۲ (۱۹۵۱-۱۹۶۱)، ص ۳۷۸



🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

29 Dec, 15:36


یونگ: «از آنجا که چیزهای بی‌شماری خارج از محدوده درک انسان وجود دارد، ما دائماً از اصطلاحات #نمادین برای نمایش مفاهیمی استفاده می‌کنیم که نمی‌توانیم آنها را تعریف یا به‌طور کامل درک کنیم. این یکی از دلایلی است که همه ادیان از زبان یا تصاویر نمادین استفاده می‌کنند. اما این استفاده #آگاهانه از نمادها تنها یک جنبه از یک واقعیت روانی بسیار مهم است: انسان همچنین به‌طور #ناخودآگاه و خودبه‌خودی، در قالب #رویا، نماد تولید می‌کند.

درک این نکته آسان نیست. اما اگر بخواهیم درباره نحوه عملکرد ذهن انسان بیشتر بدانیم، باید این نکته را درک کنیم. انسان، همانطور که اگر لحظه‌ای تأمل کنیم متوجه می‌شویم، هرگز چیزی را به‌طور کامل درک نمی‌کند یا چیزی را به‌طور کامل نمی‌فهمد. او می‌تواند ببیند، بشنود، لمس کند و بچشد. اما اینکه چقدر می‌بیند، چقدر خوب می‌شنود، لمس او چه چیزی به او می‌گوید و چه چیزی را می‌چشد، به تعداد و کیفیت حواس او بستگی دارد. اینها ادراک او از دنیای اطرافش را محدود می‌کنند. او با استفاده از ابزارهای علمی می‌تواند تا حدی کمبودهای حواس خود را جبران کند. به‌عنوان مثال، او می‌تواند برد بینایی خود را با دوربین دوچشمی یا شنوایی خود را با تقویت الکتریکی افزایش دهد. اما پیچیده‌ترین دستگاه‌ها نمی‌توانند بیش از این کار کنند که اجسام دور یا کوچک را در محدوده دید او قرار دهند یا صداهای ضعیف را قابل شنیدن‌تر کنند. مهم نیست از چه ابزارهایی استفاده می‌کند، در نقطه‌ای به لبه قطعیت می‌رسد که #دانش آگاهانه نمی‌تواند از آن عبور کند.

علاوه بر این، جنبه‌های #ناخودآگاه درک ما از واقعیت وجود دارد. اولین مورد این واقعیت است که حتی زمانی که حواس ما به پدیده‌های واقعی، مناظر و صداها واکنش نشان می‌دهند، آنها به‌نوعی از قلمرو واقعیت به ذهن ترجمه می‌شوند. در درون ذهن، آنها به رویدادهای روانی تبدیل می‌شوند که ماهیت نهایی آنها غیرقابل شناخت است (زیرا روان نمی‌تواند جوهر روانی خود را بشناسد). بنابراین هر تجربه‌ای حاوی تعداد نامحدودی از عوامل ناشناخته است، به‌جز این واقعیت که هر شیء ملموس همیشه از جهاتی ناشناخته است، زیرا ما نمی‌توانیم ماهیت نهایی خود ماده را بشناسیم.»




ترجمه: محمد کهربی
- کارل گوستاو یونگ
"نزدیک شدن به ناخودآگاه"، انسان و نمادهایش، صفحات ۲۱-



🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |۲۳

جنرالیست - محمد کهربی

28 Dec, 19:23


یونگ: "مذهب راستین بهترین درمان برای تمام رنج‌های روحی است. افسوس که امروزه القای هرگونه تصوری از مذهب راستین در مردم بسیار دشوار است. دریافته‌ام که اصطلاحات دینی، آنان را بیش از پیش می‌ترساند، از این رو همواره ناگزیرم تا ورای هرگونه سنت، از مسیر علم و تجربه بیمارانم را به سوی تصدیق حقایق معنوی هدایت کنم.

شما بر این باورید که اصلاحات دینی بسیاری از این حقایق را تضعیف کرده است، اما باید اضافه کنم که علم مدرن آنها را به مراتب بیشتر زیر و رو کرده است، آنچنان که در روان افراد تحصیل‌کرده امروزی تنها یک خلأ عظیم باقی مانده است.

این امر مرا بر آن داشته تا روانشناسی‌ای بنا کنم که دریچه‌ای دوباره به سوی تجربه‌های روحی بگشاید. کلیسای کاتولیک باید آنچه از دینداری اصیل گذشته برجای مانده را پاس بدارد؛ من در مقابل، مأموریت دارم تا در جهانی که همه چیز ناب از میان رفته، نقش پیشگامی را ایفا کنم."


ترجمه: محمد کهربی
~ سی. جی. یونگ، نامه به کشیش یوزف شاتاور، 20 فوریه 1933، نامه‌های سی. جی. یونگ، جلد 1: 1906-1950، ص. 118





🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

28 Dec, 19:04


"فردریش هایک آشکارا عبارت "عدالت اجتماعی" را به عنوان نمونه‌ای فریبنده از زبان جدید مردود شمرد که برای پیشبرد بی‌عدالتی در مقیاسی بزرگ، به نام عدالت به کار گرفته می‌شود."

— راجر اسکروتن
ترجمه: محمد کهربی




🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

28 Dec, 18:44


"غالب مردم از درک فردیِ ذهن دیگری کاملاً عاجزند. این حقیقتاً هنری بی‌بدیل و نادر است و به راستی، ما را چندان به پیش نمی‌برد. حتی کسی که گمان می‌کنیم او را به بهترین وجه می‌شناسیم و خود نیز به ما اطمینان می‌دهد که او را سرتاپا درک کرده‌ایم، در ژرفای وجودش برای ما بیگانه است. او متفاوت است. نهایت کاری که از دستمان برمی‌آید و بهترین کار، این است که دست‌کم اندکی از این تفاوت او آگاه باشیم، به آن احترام بگذاریم و از حماقت نابخشودنیِ تلاش برای تفسیر آن بپرهیزیم."



ترجمه: محمد کهربی
~ سی. جی. یونگ، "فن تمایزگذاری میان نفس و چهره‌های ناخودآگاه"، دو رساله در باب روان‌شناسی تحلیلی، CW 7، § 363





🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

26 Dec, 19:09


‍ یونگ مقاله خود، "نزدیک شدن به ناخودآگاه"، را که برای کتاب "انسان و نمادهایش" نگاشته بود، به سبکی متفاوت از دیگر آثارش به رشته تحریر درآورد. انگیزه نوشتن این مقاله نه از الهامات درونی، بلکه از رویایی صادقه نشأت می‌گرفت. او در رویا دیده بود که به جای گفتگو با پزشکان و روانپزشکان برجسته در خلوت مطالعه‌اش، در مکانی عمومی برای جمعیتی مشتاق سخنرانی می‌کند و آنان با اشتیاق و درک کامل به سخنانش گوش فرا می‌دهند...¹

یونگ همواره از تبیین روانشناسی خویش برای مخاطبان ناآشنا ابا داشت و این کار را دشوار و طاقت‌فرسا می‌دانست. به یاد دارم هنگامی که برای نخستین بار به زوریخ آمدم، او شرح داد که به دلیل کمبود حوصله برای آموزش مفاهیم اولیه، این دسته از افراد را به دستیارانش ارجاع می‌دهد.

حتی وقتی از او خواسته شد تا در دوران جنگ برای ساکنان کوسناخت (که هیچ آشنایی با روانشناسی او نداشتند) سه سخنرانی ارائه دهد، آماده‌سازی این سخنرانی‌ها برایش از مجموع دیگر سخنرانی‌هایش دشوارتر بود. اما پس از آن رویا و دریافت اینکه "جمعیت کثیری" توان درک روانشناسی او را دارند، با اشتیاق و تلاش بی‌وقفه به تبیین مفاهیم بنیادین آن به زبانی ساده همت گماشت.

تجربه هشتادمین سالگرد تولدش و نامه‌های بیشماری که از مردم عادی (که کتاب‌هایش را خوانده یا او را در تلویزیون دیده بودند) دریافت کرد، در تقویت این باور مؤثر بود که این دسته از مردم توان ادامه دادن به روانشناسی او را دارند. او ماه‌های پایانی عمرش را وقف تحقق این هدف کرد. شاید همین امر سبب شد که پس از اوننس، به طور غیرمنتظره‌ای عمری دوباره یابد. اگر او نه ماه زودتر در اوننس درمی‌گذشت، این آخرین مقاله هرگز نوشته نمی‌شد.

نگرانی عمیق یونگ در مورد آینده بشریت در جای جای این مقاله هویداست. او بارها به خطر نابودی و ناتوانی تلاش‌های آگاهانه ما برای جلوگیری از این فاجعه اشاره کرده است. در واقع، این مقاله را می‌توان آخرین هشدار او به انسان برای درک واقعیت ناخودآگاه و مهم‌تر از همه، جدی گرفتن روح خویش دانست. یونگ این را تنها امید نجات بشریت می‌دانست.

از آنجایی که کتاب "انسان و نمادهایش" با استقبال گسترده‌ای مواجه شد و به زبان‌های مختلف ترجمه گردید، این مقاله توسط مخاطبان بسیار بیشتری نسبت به دیگر آثار پنج سال آخر عمرش خوانده شده است. به راستی می‌توان امیدوار بود که این مقاله به دست همان کسانی رسیده باشد که یونگ بیشترین امید را به آنان داشت: همان کسانی که کتاب‌هایش را می‌خوانند و اجازه می‌دهند تا این کتاب‌ها زندگی‌شان را به طور نامحسوس دگرگون کنند.

¹ انسان و نمادهایش، صفحه ۱۰.


ترجمه: محمد کهربی
~باربارا هانا، تحلیلگر یونگی، یونگ: زندگی و آثار او، صفحات 344-345

🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

26 Dec, 15:34


یونگ: «مردم نمی‌دانند که وقتی آنچه را که زندگی به آنها ارائه می‌دهد، نمی‌پذیرند، چه مقدار ریسک می‌کنند، سوالات و وظایفی که زندگی برایشان تعیین می‌کند. وقتی تصمیم می‌گیرند خود را از درد و رنجی که مدیون طبیعتشان هستند، در امان نگه دارند. با این کار، از پرداخت بدهی‌های زندگی خودداری می‌کنند و به همین دلیل، زندگی اغلب آنها را گمراه می‌کند.

اگر #سرنوشت خود را نپذیریم، نوع متفاوتی از رنج جای آن را می‌گیرد: یک #روان‌نژندی ایجاد می‌شود و من معتقدم که زندگی‌ای که باید زندگی کنیم به بدی روان‌نژندی نیست. اگر قرار است رنج بکشم، پس بگذارید از واقعیت من باشد. روان‌نژندی نفرین بسیار بزرگتری است! به‌طور کلی، روان‌نژندی جایگزینی برای فرار، تمایل ناخودآگاه به فریب دادن زندگی، برای اجتناب از چیزی است.

هیچ‌کس نمی‌تواند بیش از آنچه واقعاً هست زندگی کند. و همه ما از اضداد و گرایش‌های متضاد تشکیل شده‌ایم. پس از تفکر زیاد، به این نتیجه رسیده‌ام که بهتر است آنچه را که واقعاً هستیم زندگی کنیم و مشکلاتی را که در نتیجه آن ایجاد می‌شود بپذیریم - زیرا اجتناب بسیار بدتر است.

امروز می‌توانم بگویم: من به خودم وفادار بوده‌ام، به بهترین وجه دانش و وجدانم هر کاری از دستم بر می‌آمد انجام داده‌ام. اینکه درست بوده یا نه، نمی‌توانم بگویم.

رنج در هر صورت اجتناب‌ناپذیر بود. اما من می‌خواهم برای چیزهایی که واقعاً به من تعلق دارند رنج بکشم. یک عامل تعیین‌کننده برای من در انتخاب این مسیر این آگاهی بود که اگر به هدف و چالش‌های زندگی‌ام به‌طور کامل پاسخ ندهم، فرزندانم آنها را به ارث می‌برند، که علاوه بر مشکلات خودشان، باید بار زندگی نزیسته من را نیز به دوش بکشند.

من از باری که والدینم به من تحمیل کردند آگاه هستم. چنین باری را نمی‌توان به‌سادگی از بین برد. خودتان را با میراثی سنگین می‌بینید که باید آن را بپذیرید و مانند حلزونی که خانه‌اش را بر پشت خود حمل می‌کند، با خود حمل کنید. "باهوش" بودن و رفتار معقول برای گذراندن زندگی کافی نیست. ممکن است خود را از برخی مشکلات نجات دهید، اما در این روند خود را از زندگی خود جدا می‌کنید.

من #سرنوشت کسانی را که زندگی خود را زندگی نکرده‌اند دیده‌ام و به سادگی وحشتناک است. افرادی که سرنوشت خود را زندگی می‌کنند و آن را به بهترین وجه دانش و توانایی‌های خود انجام می‌دهند، دلیلی برای پشیمانی ندارند. به نوعی، ولتر حق داشت وقتی گفت که انسان فقط باید از "سورتو س ک ل'اون نا پا فِی" پشیمان باشد. بسیار مهم است که ما به‌عنوان انسان بدهی‌هایی را که بر عهده ماست بپذیریم. در پیری، این چیزهای شگفت‌انگیزی نیست که شاید از دیدن یا تجربه آنها غافل شده‌ایم که پشیمان خواهیم شد، بلکه لحظاتی است که اجازه داده‌ایم زندگی از کنار ما بگذرد.»



ترجمه: محمد کهربی

- کارل گوستاو یونگ
"پذیرش آنچه زندگی به من ارائه می‌دهد"
تأملاتی در زندگی و رویاهای کارل گوستاو یونگ اثر آنیلا جافه، فصل ۱





🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

24 Dec, 15:14


یونگ اولین کسی بود که آئین تحلیل آموزشی را معرفی کرد و تصریح کرد که هر تحلیل‌گر مشتاق باید ابتدا خود تحت تحلیل قرار گیرد. این موضوع به یکی از ویژگی‌های استاندارد در میان انبوه مکاتب روان‌درمانی در قرن بیستم تبدیل شده است. روان‌شناسی تحلیلی نیز مانند روانکاوی، به تدریج حول مؤسسات آموزشی سازماندهی شد. در مقابل، در کنار این مؤسسات، سازمان‌هایی نیز وجود داشتند که ترکیبی از اعضای غیرحرفه‌ای و حرفه‌ای به نام کلوب‌ها را شامل می‌شدند. این کلوب‌ها تا به امروز نیز وجود دارند.⁴ در حالی که شرایط عضویت در این کلوب‌ها متفاوت است، اما به‌طور کلی شامل این الزام است که اعضا باید مقداری تحلیل یونگی را تجربه کرده باشند. با توجه به تحولات تاریخی و اجتماعی که روان‌شناسی تحلیلی پشت سر گذاشته است، این اشتباه است که کلوب‌های امروزی را به هر نحوی با پیشینیان خود مقایسه کنیم. به حاشیه رانده شدن کلوب‌ها عامل مهمی در توسعه حرفه مدرن روان‌شناسی تحلیلی بوده است.

یکی از ویژگی‌های متمایز کار یونگ، تلاش او برای ارائه درک روان‌شناختی از فرآیندهای تحول شخصیت بود که به ادعای او زیربنای اعمال مذهبی، هرمسی، عرفانی و کیمیاگری بود. او این مفاهیم را در زمانی توسعه داد که چنین موضوعاتی توسط رویکرد پوزیتیویستی و رفتارگرایانه غالب در روان‌شناسی به‌طور کامل رد می‌شدند، یا توسط روانکاوی به چیزی جز آسیب‌شناسی روانی تقلیل می‌یافتند. برای بسیاری، توجه غیرتمسخرآمیز او به چنین موضوعاتی برای متهم کردن او به غیب‌گرایی کافی بود، اتهامی که او همواره آن را رد می‌کرد. در دهه پنجاه، هانری النبرگر در مورد منتقدان یونگ خاطرنشان کرد: "مخالفان یونگ او را متهم می‌کنند که نظام‌های قدیمی عرفانی یا تئوسوفی را تحت پوشش روان‌شناسی احیا کرده است."⁵ این اظهارات فقط از دیدگاه منفی بیان نمی‌شدند. بسیاری از طرفداران فلسفه جاویدان، هرمسی‌گری، عرفان، کیمیاگری و جادوگری به سرعت یونگ را به‌عنوان یکی از خود پذیرفتند و از نام او برای اعتبار بخشیدن و مشروعیت بخشیدن به ایده‌های خود استفاده کردند. از این رو حضور گسترده آثار روان‌شناسی یونگی در کتاب‌فروشی‌های غیبی، در میان طلسم‌ها، عودها، کریستال‌ها و موسیقی عصر جدید، قابل مشاهده است. تنها حوزه دانشگاهی که بیشترین تعامل را با آثار یونگ داشته است، مطالعات دینی است. گفته شده است که "هیچ روان‌شناس دینی به اندازه کارل گوستاو یونگ بر محققان معاصر ادیان تطبیقی تأثیر نگذاشته است."⁶

⁴ برای مروری بر برخی از این تحولات، به اندرو ساموئلز، ""یک کلوب یونگ کافی نیست": حرفه‌ای شدن روان‌شناسی تحلیلی ۱۹۱۳–۱۹۵۷ و پیامدهای آن برای امروز" مراجعه کنید. تاریخچه روان‌شناسی تحلیلی که بسیار مورد نیاز است، در حال حاضر توسط توماس کیرش در حال انجام است. در مورد سازمان روانکاوی، به گرهارد ویتنبرگر، "کمیته مخفی" زیگموند فروید: فرآیندهای نهادینه‌سازی در جنبش روانکاوی بین ۱۹۱۲ و ۱۹۲۷، و "روانکاوی شرکت" من مراجعه کنید.

⁵ النبرگر، "روان‌پزشکی سوئیس، (III)" صفحه ۱۵۱. مگر اینکه خلاف آن ذکر شده باشد، تمام ترجمه‌ها متعلق به خود من است.

⁶ مارتین ولف، روان‌شناسی دین: دیدگاه‌های کلاسیک و معاصر، صفحه ۴۱۱. ولف مروری مفید بر پذیرش روان‌شناسی دین یونگ ارائه می‌دهد.



ترجمه: محمد کهربی

- سونو شامدسانیا
"فرقه و انجمن"، داستان‌های فرقه‌ای، صفحات ۳-۴

🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

22 Dec, 14:19


#یونگ: «همانطور که ما تمایل داریم فرض کنیم جهان همانطور که ما آن را می‌بینیم است، ساده‌لوحانه فرض می‌کنیم که مردم همانطور که ما آنها را تصور می‌کنیم هستند. متأسفانه در این مورد اخیر، هیچ آزمایش علمی وجود ندارد که اختلاف بین ادراک و واقعیت را اثبات کند. اگرچه احتمال فریب بزرگ در اینجا بی‌نهایت بیشتر از ادراک ما از جهان فیزیکی است، اما ما همچنان به طور ساده‌لوحانه #روانشناسی خود را به همنوعان خود #فرافکنی می‌کنیم. به این ترتیب هر کس برای خود مجموعه‌ای از روابط کم و بیش خیالی را ایجاد می‌کند که اساساً بر اساس #فرافکنی است. در میان روان‌رنجورها حتی مواردی وجود دارد که فرافکنی‌های فانتزی تنها وسیله ارتباط انسانی را فراهم می‌کند. شخصی که من عمدتاً از طریق فرافکنی‌هایم او را درک می‌کنم، یک ایماگو یا به طور متناوب، حامل ایماگوها یا نمادها است.

تمام محتویات #ناخودآگاه ما دائماً به محیط اطرافمان فرافکنی می‌شود و تنها با تشخیص ویژگی‌های خاص اشیا به عنوان فرافکنی یا ایماگو است که می‌توانیم آنها را از ویژگی‌های واقعی اشیا متمایز کنیم. اما اگر ندانیم که یک ویژگی شیء یک فرافکنی است، نمی‌توانیم کار دیگری انجام دهیم جز اینکه ساده‌لوحانه متقاعد شویم که واقعاً به شیء تعلق دارد. تمام روابط انسانی مملو از این فرافکنی‌هاست. هر کسی که نمی‌تواند این را در زندگی شخصی خود ببیند، کافی است توجهش به روانشناسی مطبوعات در زمان جنگ جلب شود. با کمی اغراق، ما همیشه اشتباهات ناگفته خود را در حریف خود می‌بینیم. نمونه‌های عالی از این را می‌توان در تمام مشاجرات شخصی یافت. مگر اینکه از درجه غیرمعمولی از خودآگاهی برخوردار باشیم، هرگز فرافکنی‌های خود را نخواهیم دید، بلکه همیشه باید تسلیم آنها شویم، زیرا ذهن در حالت طبیعی خود وجود چنین فرافکنی‌هایی را پیش‌فرض می‌گیرد.

این یک چیز طبیعی و مسلم است که محتویات ناخودآگاه فرافکنی شوند. در یک فرد نسبتاً بدوی، این رابطه مشخصه با شیء را ایجاد می‌کند که لوی-برول به طور مناسبی آن را «هویت عرفانی» یا «مشارکت عرفانی» نامیده است.¹² بنابراین هر فرد عادی زمان ما، که فراتر از حد متوسط تاملی نمی‌کند، توسط یک سیستم کامل از فرافکنی‌ها به محیط خود وابسته است. تا زمانی که همه چیز خوب پیش برود، او کاملاً از شخصیت اجباری، یعنی «جادویی» یا «عرفانی» این روابط بی‌خبر است. اما اگر یک اختلال پارانوئید شروع شود، آنگاه این روابط ناخودآگاه به پیوندهای اجباری زیادی تبدیل می‌شوند که به طور معمول با همان ماده ناخودآگاه که محتوای این فرافکنی‌ها را در حالت عادی تشکیل می‌داد، آراسته می‌شوند. تا زمانی که لیبیدو بتواند از این فرافکنی‌ها به عنوان پل‌های مطبوع و راحت به جهان استفاده کند، زندگی را به شیوه‌ای مثبت کاهش می‌دهند.

اما به محض اینکه لیبیدو بخواهد راه دیگری را در پیش بگیرد و برای این منظور شروع به دویدن در امتداد پل‌های فرافکنی قبلی کند، آنها به عنوان بزرگترین موانعی که می‌توان تصور کرد عمل می‌کنند، زیرا آنها به طور موثر از هرگونه جدایی واقعی از شیء قبلی جلوگیری می‌کنند. سپس ما شاهد پدیده مشخصه فردی هستیم که سعی می‌کند تا حد امکان شیء قبلی را بی‌ارزش کند تا لیبیدوی خود را از آن جدا کند. اما از آنجایی که هویت قبلی به دلیل فرافکنی محتویات ذهنی است، جدایی کامل و نهایی تنها زمانی می‌تواند اتفاق بیفتد که ایماگویی که خود را در شیء منعکس می‌کند، همراه با معنایش، به سوژه بازگردانده شود. این بازگرداندن از طریق شناخت آگاهانه محتوای فرافکنی شده، یعنی با اذعان به «#ارزش نمادین» شیء به دست می‌آید.»

¹² چگونه بومیان فکر می‌کنند، ص ۱۲۹. جای تاسف است که لوی-برول این اصطلاح بسیار مناسب را از نسخه‌های بعدی کتاب‌های خود حذف کرد. احتمالاً او تسلیم حملات آن دسته از افراد احمقی شد که تصور می‌کنند «عرفانی» به معنای تصور بی‌معنی خودشان از آن است. [به نسخه اصلی مراجعه کنید، Les Fonctions mentales، ص ۱۴۰. - ویراستاران.]


ترجمه: محمد کهربی
~کارل گوستاو یونگ،
«جنبه‌های کلی روانشناسی رویا»، ساختار و پویایی روان، CW 8، پاراگراف ۵۰۷


🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

21 Dec, 13:27


"در پاییز 1917، روان یونگ، جادوگر سیاه "ها" را وادار می‌کند تا مجموعه‌ای از رون‌های مرموز را که برایش فرستاده، بخواند و تفسیر کند. این نوشته‌ها که شامل هشت مجموعه از اشکال رون‌های حک شده هستند، یکی از دشوارترین بخش‌های این اثر برای ترجمه را تشکیل می‌دهند و مقایسه‌های سه‌گانه مداومی را بین رون‌ها، متن آلمانی و ترجمه انگلیسی می‌طلبیدند. در عین حال، می‌توان آنها را رمزی برای پیچیدگی‌های ترجمه کل اثر در نظر گرفت. ها در پاسخ به درخواست روان یونگ، وظیفه ترجمه رون‌ها را بر عهده می‌گیرد و آنها را کلمه به کلمه هجی می‌کند. گویی در یک دوره آموزشی فشرده برای رمزگشایی قرار داریم: او به روان یونگ درباره چگونگی مطابقت هر شکل با خورشید، یا یک سقف، یا یک گذرگاه شیب‌دار، یا حتی احساس فیزیکی فرد هنگام عبور از هر منحنی یا شکاف، راهنمایی می‌دهد. پیشرفت در این مسیر، عناصر را به هم مرتبط می‌کند، اما روایتی در کار نیست. هیچ معنای پنهانی وجود ندارد. دال در درون مدلول و معناشناسی در درون نحو نهفته است، در حالی که راهنما با وجود اشتیاق فراوان برای بیان چیزهای بیشتر، ناتوان است. خیلی قبل از مارشال مک‌لوهان، در اینجا نیز رسانه خود پیام است.

مربیگری صبورانه و هدفمند "ها" از روان یونگ، به جای توجه به معنای نشانه‌ها، به نوعی یوگا بر اساس اشکال رون‌ها شباهت دارد. در میان اینها یک مار، چوب‌هایی با سرهای کوچک و یک خورشید ظاهر می‌شود. نه رون‌های اسکاندیناوی-ژرمنی و نه هیروگلیف‌های مصری در اینجا کاربرد ندارند، بلکه نوع دیگری از زبان در اینجا به کار رفته است. این زبان پیش از این هرگز آموزش داده نشده بود، حتی در طول چهار سال اول آزمایش یونگ. اما اکنون فرامُدال و شبه تصویری است و یونگ آن را رونی می‌نامد.

جملات خود ها دشوار نیستند. دشواری در درک آنچه رخ می‌دهد نهفته است. در سراسر این بخش، اشتیاق ها برای درک معانی نهفته در این رون‌ها توسط بازدیدکنندگان احساس می‌شود. این معانی علاوه بر اینکه در خود نمادها ثبت شده‌اند، در میان گروهی کوچک از جادوگران - شامل خود ها و فیلیمون که "کا" به عنوان #روح ها و #سایه فیلیمون آنها را به هم متصل می‌کند - نیز وجود دارند. درک‌هایی که باید مدیریت کنیم، در قالب دسته‌بندی‌های ترکیبی قرار می‌گیرند: "کا" به عنوان سایه فیلیمون در تعاملاتش با ها، جادوگر سیاه، به طور مستقل عمل می‌کند. اما این امر به درک شخصیت فیلیمون کمک می‌کند. بنابراین ما در حال یادگیری چگونگی تفسیر شخصیت در مقابل یک زمینه روانی خاص هستیم که در این مورد همان شخصیت‌های درونی خود یونگ هستند که به عنوان عوامل واقعی برای او ظاهر می‌شوند - همانطور که الیاس پیش از این به او گفته بود که آنها "واقعی هستند، نه نماد" - و همچنین در یک کیهان که خود را در میان رأس‌های مخروط‌های جهان‌آفرین می‌گستراند، همانگونه که در این نمادها بیان شده است. در حالی که خود یونگ با این مسائل همگام است، اما برداشت‌های او از این نمایش یا برداشت اولیه‌اش از یک تبادل یا مواجهه با یک واقعیت گیج‌کننده، اغلب از توانایی اولیه او برای درک و جذب فراتر می‌رود.

یونگ در نامه‌هایی به تاریخ 13 سپتامبر و 10 اکتبر 1917 به سابینا اشپیلراین درباره اهمیت برخی از هیروگلیف‌ها در رویایی که او برایش فرستاده بود توضیحاتی می‌دهد و می‌گوید: "ما در مواجهه با هیروگلیف‌های شما با انگرام‌های فیلوژنتیک با ماهیت نمادین تاریخی سروکار داریم." او با اشاره به تحقیر کتاب "دگرگونی‌ها و نمادهای لیبیدو" توسط فرویدی‌ها، خود را "چسبیده به رون‌هایش" توصیف می‌کند و می‌گوید آنها را به کسانی که آنها را نمی‌فهمند تحویل نمی‌دهد.

در مواجهه با اعتراضات فرویدی‌ها به دیدگاه یونگ درباره این نمادهای میانجی، او به بهایی که برای چنین برداشتی پرداخته می‌شود اشاره می‌کند: این زخمی است که "خود فرد به خود وارد کرده" (یا عمیقاً آن را پذیرفته است). تامل ما درباره ترجمه در کتاب‌های سیاه به این خود قربانی می‌رسد، جایی که قصد حمل فداکارانه رنج خود به وظیفه و راز تبدیل می‌شود."


ترجمه: محمد کهربی
- مارتین لیپشر، جان پک و سونو شمیدسانی، "ترجمه رون‌های یونگ"، کتاب‌های سیاه سی. جی. یونگ، جلد 1


🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

19 Dec, 17:41


‍ «لوکی یا هفائستوس با موهای قرمز شعله‌ور، معبدی را در دست دارد.» (کارل گوستاو یونگ، مجموعه آثار ۹i، بند ۶۸۲)

"کارل یونگ این مجسمه لوکی/هفائستوس را حدود سال ۱۹۲۰ ساخت. در اساطیر ژرمنی، لوکی یک شخصیت فریبکار با نقش دوگانه به عنوان یک قهرمان فرهنگی و فریبنده است. او همچنین مظهر نیروی غیرقابل پیش‌بینی طبیعت است و پایان جهان را رقم می‌زند. در سنت عامیانه، او با عنصر آتش مرتبط است. در اساطیر یونانی، هفائستوس خدای آتش و آهنگری است. او به عنوان قهرمان فرهنگی، فریبکار و جادوگر بزرگ مورد احترام است.

در خیال‌پردازی ۷ اکتبر ۱۹۱۷ که یونگ در کتاب سیاه ۷ (صفحه ۲) یادداشت کرد، با شخصیتی به نام «ها» مواجه شد. ها به عنوان یک جادوگر سیاه توصیف می‌شود که راز رونزها را می‌داند. در ۱۰ فوریه ۱۹۱۸، شخصیتی به نام «کا» در یک خیال‌پردازی خود را به عنوان روی دیگر ها معرفی می‌کند (کتاب سیاه ۷، صفحات ۳۸-۳۹). راز او جوهره همه جادوها، عشق است. بدن او از آهن سیاه و چشمانش از طلای ناب است. کا اعلام می‌کند که معبدی را به عنوان زندان و مقبره خدایان ساخته است. معبد به عنوان زندان و مقبره نشان می‌دهد که دگرگونی تصاویر خدا - از نظر روان‌شناختی بالاترین ارزش‌های فردی و جمعی - در دست یک خدای تاریک، در ناخودآگاه اتفاق می‌افتد.

شخصیت کا که راز او عشق است، همچنین یادآور اروس است که یونگ در پایان زندگی خود او را به عنوان «کیهان‌زا، خالق و پدر-مادر همه آگاهی‌های برتر» توصیف کرد (خاطرات ۲۰۱۹، صفحه ۴۱۳).

مجسمه چوبی لوکی/هفائستوس منعکس کننده نیاز یونگ به بیان روح خلاق است که زندگی او را تعیین کرد، بارها و بارها او را با مشکلات بزرگی روبرو کرد، اما در عین حال پشت خلاقیت و فداکاری خارق‌العاده او ایستاد. کار تجسم گامی به سوی عینیت بخشیدن به تجربیات درونی است. یونگ در خاطرات خود (صفحه ۲۲۴) اشاره کرد که «زیباشناسی» به تنهایی برای درک تجربیات درونی او کافی نیست و بنابراین احساس کرد که برای توسعه یک درک علمی ترغیب شده است. با این وجود، آثار بصری، که البته شامل کتاب سرخ نیز می‌شود، مهم بودند. با آنها «تحقق تعهد اخلاقی نسبت به تصاویر» حاصل شد (همان). زندگی یونگ و کار علمی او گواه تعهد بزرگ او به انجام این تعهد است."


ترجمه: محمد کهربی
~دنیز رودین، دستیار مدیر موزه

از نمایشگاه ویژه فعلی «کارل گوستاو یونگ - سفر به ناخودآگاه» در خانه کارل گوستاو یونگ در کوسناخت، سوئیس




🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

18 Dec, 12:45


منتشر شد:

وقتی بدن سخن می‌گوید: کهن‌الگوها در بدن

مجموعه روانشناسی - ۹
روانشناسی تحلیلی - ۹

نوشتۀ مارا سیدلی
ترجمۀ محمدمهدی کهربی، زهرا جوانی

۱۷۲ صفحه
۲۱۰ هزار تومان



کتاب «وقتی بدن سخن میگوید مفاهیم و نظریه های یونگی را در مورد رشد نوزاد به کار میگیرد تا نشان دهد که چگونه تصاویر کهن الگویی شکل گرفته در اوایل زندگی میتوانند تأثیر دائمی بر روانشناسی فرد داشته باشند. این کتاب با بهره گیری از مشاهدات بالینی غنی ما را سیدولی»، نشان میدهد که چگونه اختلالات روان تنی در مراحل اولیه زندگی از طریق عواطف کنترل نشده سرچشمه میگیرند این اثر مفاهیم یونگ در مورد «خویشتن» و «کهن الگوها را به مفاهیم خویشتن اولیه که توسط فوردهام مفهوم سازی شده است پیوند میدهد و همچنین کار روانکاوان دیگری مانند بیون و کلاین را در بر می گیرد.


🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

13 Nov, 08:51


سینما بیرون از سینما
پخش و تحلیل روانشناختی

فیلم: ربات وحشی

ساعت شروع برنامه: ۰۰ : ۱۴

هزینه: ۳۵۰ هزار تومان

ظرفیت:  ۲۵ نفر

پنجشنبه  / ۲۴ آبان

خلاصه داستان : در انیمیشن ربات وحشی پس از غرق شدن یک کشتی، ربات باهوشی به نام راز در جزیره ای خالی از سکنه سرگردان می شود. او برای زنده ماندن در این محیط طاقت فرسا، با حیوانات جزیره دوست می شود و از بچه غاز یتیمی مراقبت می کند.

💢
تسهیلگر:
محمد مهدی کهربی


🛑 ثبت نام از طریق وبسایت روان تحلیل:

www.ravantahlil.com



آدرس: تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از میرداماد، روبرو ایستگاه مترو شریعتی، برج مینا، طبقه 3، واحد 2

📍@ravantahlil  | گروه آموزشی روان تحلیل 📚

جنرالیست - محمد کهربی

09 Nov, 17:51


چون یادی شد از علی رضا فتحی پور عزیز، سال‌ها پیش سال ۹۲، این اجرا رو، در روان تحلیل انجام داد.

علی دوست جانی من بودش، آنچنان رنج فقدان بزرگ زندگی من شدش، که هضم نمی‌شه. هنوز داغ رفتنش.

- محمد کهربی


🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

30 Oct, 10:57


🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

30 Oct, 10:15



اگر مستقیماً به بیان هیجاناتت بپردازی بدون اینکه باهاشون بنشینی، فرصت بزرگی رو از دست میدی تا ظرفیت سیستم عصبی‌ت رو برای نگهداری انرژی در خودش گسترش بدی. بیان احساسات این روزها موضوع داغی شده. اجازه دادن به بچه‌ها و خودمون برای بیان احساساتمون در تضاد بزرگی با برخی از نسل‌های قدیمی‌تره.

با این حال، اگه از احساس کردن هیجانات ناخوشایند صرف‌نظر کنیم و در تجربه کردن این هیجانات بهتر نشیم، بیانشون انفجاری‌تر خواهد بود. قبل از اینکه بلرزید، گریه کنید، یا داد بزنید، سعی کنید بررسی کنید چه حس‌هایی در این لحظه در بدنتون وجود داره و به نفس کشیدنتون ادامه بدید.

همزمان با تجربه احساس، انرژی و حس‌های بدنتون، نفس بکشید. کمی بیشتر باهاش بنشینید، کمی بیشتر حسش کنید و اون رو به عنوان بخشی از شیوه‌ی جهت گیریتون در این تجربه انسانی ادغام کنید.


🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

28 Oct, 07:00


بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو

شب از فراق تو می‌نالم ای پری رخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بی تو

دمی تو شربت وصلم نداده‌ای جانا
همیشه زهر فراقت همی چشم بی تو

اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان نیز در کشم بی تو

پیام دادم و گفتم بیا خوشم می‌دار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو

سعدی


🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

15 Oct, 11:07


دوره روانشناسی تحلیلی یونگ
قسمت اول: کلیدواژه‌های روانشناسی تحلیلی یونگ

حضوری و آنلاین
شروع : پنجشنبه‌ها از 26 مهر
تعداد جلسات : 8 (قسمت اول)
ساعت : 10 الی 13
مدرس: محمد کهربی


هزینه شرکت در کارگاه به صورت حضوری: ۴ میلیون تومان

هزینه شرکت در کارگاه به صورت آنلاین: ۳.۵ میلیون تومان

ثبت نام از طریق وب سایت روان تحلیل:

لینک ثبت نام

در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر لطفا شماره های زیر تماس بگیرید:
09121795739

@BardiaBeh

جنرالیست - محمد کهربی

15 Oct, 11:07


سیلابس‌های قسمت اول دروه : کلیدواژه‌های روانکاوی یونگ

1. تاریخچه شخصی یونگ
خانواده و اجتماعی که یونگ در آن میزیست / سیری کوتاه در زندگی یونگ / شخصیت و زندگی خصوصی یونگ / دوران کودکی / تحصیلات / یونگ و فروید / بحران میان سالی / بازی خلاقانه / کشف کهن الگوها / ماندالا / برج بولینگن / حلقه مطالعاتی ایرانوس
2. آثار یونگ
کتاب قرمز / انسان و سمبل‌هایش / پاسخ به ایوب / تعبیر رویا / راز پیوند / روانشناسی و کیمیاگری / سمینار چنین گفت زرتشت نیچه / روح و زندگی / چهار صورت مثالی / آیون / راز پیوند
3. کشف روان
ساختار روان / ضمیر ناخودآگاه فردی و جمعی / ایگو / پرسونا / عقده / سایه / آرکتایپ / آنیما / آنیموس/ سلف
4. سفر روان
مراحل کهن الگویی تکوین / فرآیند فردیت / نوع و جنسیت / مناسک عبور / بحران میان سالی / کهن سالی / تخیل فعال / سنخ های روانی
5. رویاها و سمبل
چرا رویا میبینیم / اهمیت رویا / منشا رویا / رویاهای یونگ / تجزیه و تحلیل رویا
6. خصوصیات روانی و ارتباط
روانشناسی ضمیر ناخودآگاه / برونگرایی و درونگرایی / عملکرد چهارگانه / هشت نوع شخصیت روانی / عوامل تعیین کننده خصوصیات روانی / کارکرد احساس، شهود، تفکر و حس / تیپ های روانشناختی و مسیر رشد
7. علوم ماورایی و متافیزیک
عرفان گرایی / یی چینگ / کیمیاگری / موضوع شر / داستان ایوب / سفر بسوی خود، هندوئیسم، بودیسم، مسیحیت

جنرالیست - محمد کهربی

15 Oct, 10:58


🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

15 Oct, 10:56


‍ ‌
وقتی مشغول هستیم، آیا واقعاً به حرف فرزندانمان گوش می‌دهیم؟ احتمالاً نه، زیرا اغلب در افکار خودمان غرقیم، در فهرست کارهایمان گم شده‌ایم و این زمانی است که توانایی ما برای گوش دادنِ واقعی کنار گذاشته می‌شود و خودمان را در حالی می‌یابیم که فقط نیمی از وجودمان به آنچه کودکمان می‌خواهد بگوید، توجه می‌کنیم.

وقتی این اتفاق می‌افتد، فرزندمان احساس نمی‌کند که حتی شانسی برای شنیده شدن داشته است.

بیشتر اوقات، ما فقط می‌خواهیم فرزندمان به آنچه ما می‌خواهیم انجام دهد گوش دهد - ما یک پاسخ سریع می‌خواهیم زیرا افکارمان آنقدر پر از کارهایی است که باید انجام دهیم که وقتی نوبت به گوش دادن واقعی به آنها می‌رسد، کم می‌آوریم و این منجر به رفتار منفی آنها می‌شود.

پس چطور می‌توانیم از فرزندمان انتظار داشته باشیم که واقعاً به ما گوش دهد، وقتی الگویی که به آنها می‌دهیم برعکس این است؟

والدین بودن خیلی سخت است، اما وقتی ذهن‌آگاهی را به یک تمرین روزانه تبدیل می‌کنیم، گام‌های کوچکی به سوی تغییر برمی‌داریم.

گوش دادن مستلزم تلاش آگاهانه است، به‌ویژه زمانی که به معنای ذهن‌آگاهی باشد، زیرا در "فضایی" که هنگام گوش دادن واقعی ایجاد می‌کنیم، فرزندمان را به عنوان عضوی ارزشمند از خانواده تأیید می‌کنیم. ما حق فرزندمان را برای شنیده شدن به جای احساس نادیده گرفته شدن، تأیید می‌کنیم. ما تأیید می‌کنیم که آنها مهم هستند.

وقتی واقعاً به حرف فرزندمان گوش می‌دهیم، در واقع تمرکز را از نیاز خودمان به دفاع از عقیده‌مان یا افکارمان درباره آنچه باید اتفاق بیفتد یا آنچه می‌خواهیم فرزندمان انجام دهد، دور می‌کنیم. در عوض، فضایی محبت‌آمیز ایجاد می‌کنیم که در آن تمرکز صرفاً بر گوش دادن و حضور داشتن است.

از این گذشته، آنچه آنها واقعاً می‌خواهند حضور ما و شنیده شدن است!

شنیده شدن، ارتباط است. شنیده شدن، اعتماد ایجاد می‌کند. شنیده شدن، شفقت را افزایش می‌دهد. شنیده شدن، تعارض را کاهش می‌دهد. شنیده شدن، سوءتفاهم‌ها را کم می‌کند. شنیده شدن، روابط را عمیق‌تر می‌کند.

شما چه زمانی برای گوش دادن به فرزندتان وقت می‌گذارید؟


🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

11 Oct, 11:57


"شما اینجا نیستید فقط برای پر کردن فضا یا یک شخصیت پس‌زمینه در فیلم شخص دیگری باشید. در نظر بگیرید: اگر شما وجود نداشتید، هیچ چیز یکسان نمی‌شد. هر جایی که تا به حال بوده‌اید و هر کسی که با او صحبت کرده‌اید، بدون شما متفاوت می‌شد.

همه ما به هم متصل هستیم و همه ما تحت تأثیر تصمیمات و حتی وجود افرادی که اطراف ما هستند قرار می‌گیریم."

— دیوید نیون



🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

11 Oct, 11:56


ایده‌های کارل یونگ اغلب حول محور رشد، تحول و جستجوی درک عمیق‌تر از خود می‌چرخید، که با عبارت "برای آنکه بهترها بیایند، باید از خوبی‌های فعلی گذشت" هم‌خوانی دارد. در روانشناسی یونگی، این مفهوم به ایده فردیت مربوط می‌شود - فرایندی که طی آن فرد خود واقعی خود را می‌شود و عناصر آگاهانه و ناخودآگاه روان خود را ادغام می‌کند.

### تفسیر یونگی

1. فرایند فردیت: مفهوم فردیت یونگ شامل حرکت فراتر از جنبه‌های "خوب" شخصیت (ماسک اجتماعی یا هویت اجتماعی که ما به جهان ارائه می‌دهیم) برای کشف و ادغام جنبه‌های عمیق‌تر و گاهی پنهان یا "بهتر" از خود است. این ممکن است نیاز به رها کردن ویژگی‌های قابل قبول اجتماعی یا راحت برای پذیرش یک هویت معتبرتر و پیچیده‌تر داشته باشد.

2. پذیرش سایه: یونگ معتقد بود که سایه، بخشی از ناخودآگاه که حاوی ضعف‌های سرکوب‌شده، خواسته‌ها و غرایز است، باید برای رسیدن به تمامیت روانشناختی به رسمیت شناخته شده و ادغام شود. تصویر خود "خوب" یا رفتار اجتماعی قابل قبول ممکن است نیاز به کنار گذاشتن برای مقابله و پذیرش این جنبه‌های تاریک‌تر و پنهان داشته باشد، که منجر به یک خود کامل‌تر و "بهتر" می‌شود.

3. تنش خلاق: یونگ اغلب در مورد ضرورت حفظ تعادل بین تضادها - مانند خوب و بد، آگاهانه و ناخودآگاه یا ثبات و تغییر - برای رسیدن به رشد بحث می‌کرد. برای ظهور چیزی "بهتر"، ممکن است نیاز به ایجاد فضای برای ناراحتی، تضاد یا عدم اطمینان داشته باشیم، و حالت راحت "خوب" را رها کنیم.

### مثال‌ها از ایده‌های یونگ

1. ترک کردن منطقه آسایش: در درمان یونگی، ممکن است فرد نیاز داشته باشد تا فراتر از رفتارها یا باورهای آشنا اما محدود (خوب) برای کاوش در لایه‌های عمیق‌تر روان خود حرکت کند، جایی که بینش‌ها و پتانسیل‌های جدید ("بهتر") می‌توانند یافت شوند. این می‌تواند به معنای مواجهه با ترس‌های درونی، خواسته‌ها یا تعارضات حل نشده باشد.

2. مرگ نمادین و تولد دوباره: یونگ بسیاری از تغییرات روانشناختی را به عنوان شامل مرگ نمادین نگرش‌ها یا روش‌های قدیمی بودن می‌دید، که راه را برای یک خود جدید و تکامل‌یافته‌تر باز می‌کند. قسمت‌های "خوب" شخصیت ممکن است نیاز به کنار گذاشتن یا تغییر برای اجازه ظهور یک خود یکپارچه‌تر داشته باشند، که منجر به تجدید شخصی می‌شود.

3. سفر قهرمان: ایده یونگ از آرکیپ قهرمان شامل سفر به یک جستجو است، ترک جهان آشنا و "خوب" برای یک سفر چالش‌انگیز که منجر به خودیابی و تحول می‌شود. قهرمان اغلب باید راحتی و امنیت را کنار بگذارد تا یک روش "بهتر" بودن را پیدا کند.

### تشبیه در اصطلاحات یونگی

1. کیمیاگری: یونگ اغلب از تمثیل کیمیاگری برای تحول شخصی استفاده می‌کرد. در کیمیاگری، فلز پایه (نمادین برای حالت "خوب") باید شکسته شده و از طریق فرآیندهای مختلف تصفیه شود تا طلا (حالت "بهتر") ایجاد شود. این تحول نیاز به رها کردن فرم موجود برای رسیدن به چیزی با ارزش‌تر دارد.

2. ریختن پوست: مانند مار که پوست خود را می‌ریزد، خود قدیمی باید کنار گذاشته شود تا خود جدید و معتبرتر ظاهر شود. خود "خوب" از بین می‌رود و ریختن نمادین فرایند دردناک اما ضروری تغییر برای رسیدن به حالت "بهتر" است.

در اندیشه یونگی، پذیرش این فلسفه شامل تمایل به مواجهه با ناراحتی، حرکت فراتر از دستاوردهای سطحی و غوطه‌ور شدن در عمق روان برای تحقق پتانسیل کامل خود است.



🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

09 Oct, 13:25


❤️🧠

آیا می‌دانستید ضربان قلب شما در فعالیت مغزتان منعکس می‌شود؟

این ارتباط شگفت‌انگیز، پتانسیل برانگیخته‌ی ضربان قلب (HEP) نام دارد، جایی که امواج مغزی شما به هر ضربان قلب پاسخ می‌دهند، که از طریق الکتروانسفالوگرافی (EEG) تشخیص داده می‌شود. بیایید آن را تجزیه کنیم:

1. ضربان قلب: هر ضربان، سیگنال‌های الکتریکی تولید می‌کند که بر مغز شما تأثیر می‌گذارند.
2. پاسخ عصبی: مغز شما به این سیگنال‌ها واکنش نشان می‌دهد و HEP را ایجاد می‌کند - تغییری در الگوهای امواج مغزی که با ضربان قلب شما همزمان است.
3. تشخیص EEG: با استفاده از EEG، محققان می‌توانند این تغییرات در امواج مغزی را مشاهده کنند.

این نشان‌دهنده‌ی ارتباط قدرتمند بین قلب و مغز است و تأکید می‌کند که تعامل پیچیده‌ای بین سیستم‌های قلبی عروقی و عصبی ما وجود دارد.

🌐 ما واقعاً ترکیبی از بدن، ذهن و روح هستیم. قلب ما به غده‌ی صنوبری متصل است و یک میدان الکترومغناطیسی ایجاد می‌کند که ما را متحد می‌کند. 🌌💖

این در مورد ما به عنوان موجودات الکترومغناطیسی است. وقتی ذهن، نیت‌ها و قلب خود را آگاهانه متصل می‌کنیم، می‌توانیم هر چیزی را تجلی دهیم. ما قدرت خود را دست کم می‌گیریم.

سلول ماهیچه‌ی قلبی در حال ضربان ❤️🔬🧫


🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

08 Oct, 14:33


‍ ‌
فردیت  به طور خودکار  به معنای  فردگرایی  نیست.  در  واقع،  این  فرایند،  ما  را  برای "ارتباط  آگاهانه‌تر"  با  دیگران  و  جهان  آماده  می‌کند.  ماری-لوئیز  فون  فرانتس  در  کتاب "فردیت  در  افسانه‌ها"، به  این  موضوع  اشاره  می‌کند.  دکتر  فون  فرانتس  همچنین  از  نیاز  مبرم  به  فردیت  در  جامعه‌ی  ما  صحبت  می‌کند:

«فرایند  کیمیاگری  که  نمایش  نمادین  فرایند  فردیت  است،  به  معنای  تقویت  و  تحکیم  شخصیت  فردی  است.  این  یعنی  از  یک  سو،  کمتر  با  گروه  همسان  بودن،  کمتر  در  گروه  محو  شدن  و  از  طریق "مشارکت  عرفانی"  با  آن  یکی  شدن،  و  استوارتر  و  مستقل‌تر  ایستادن  بر  روی  پای  خود.  و  در  عین  حال،  یعنی  ارتباط  آگاهانه‌تری  داشتن.  اگر  این  فرایند  دوگانه‌ی  تقویت  درونی  از  طریق  فردیت  و  ارتباط  بیرونی  با  اطرافیان،  به  طور  ناخودآگاه  اتفاق  بیفتد،  نتیجه‌ی  معکوس  خواهد  داد.  یعنی  افراد  از  نظر  ظاهری  سخت  و  انعطاف‌ناپذیر  می‌شوند  و  از  نظر  درونی،  مثل  یک  توت‌فرنگی  کپک‌زده!  یونگ  در  این  باره  از "انسان  توده‌ای  مدرن"  صحبت  می‌کند  و  می‌گوید  که  این  انباشته  شدن  وحشتناک  توده‌های  بی‌شکل  در  شهرهای  بزرگ،  نیازمند  حرکتی  جبرانی  در  کسانی  است  که  احساس  می‌کنند  باید  از  هم‌سطح  شدن  در  توده  محافظت  کنند.  و  اگر  آنها  راه  تقویت  درونی  را  پیدا  نکنند،  این  سخت  شدن  بیرونی  در  برابر  همنوعان  به  وجود  می‌آید.

نیاز  مبرم  زمانه‌ی  ما  که  در  آن،  تحت  فشار  ازدیاد  جمعیت  و  انباشته  شدن  توده‌ها  در  شهرها  له  شده‌ایم،  این  است  که  خود  را  جدا  کنیم  و  شخصیت‌هایمان  را  تقویت  کنیم.  افراد  ضعیف  که  نمی‌توانند  این  کار  را  به  طور  درونی  انجام  دهند  و  فرایند  فردیت  را  به  عنوان  یک  تثبیت  درونی  کیمیاگری  پیدا  نمی‌کنند،  در  عوض  در  بیرون  سخت  می‌شوند  و  ظاهری  کاذب،  برتر،  سخت،  بی‌ربط  و  تلخ  را  به  نمایش  می‌گذارند.

اگر  فرایند  فردیت  که  فرایند  اصلی  زندگی  درونی  است،  مسدود  شود،  طبیعتاً  تمام  فرایندهای  غریزی  ثانویه  نیز  مختل  می‌شوند.»


🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

08 Oct, 14:31


‍ ‌
تربیت فرهنگی ما به ما می‌آموزد که برنامه‌ریزی کنیم و با تمام سرعت به سمت اهدافمان بدویم.  اما همین دویدن است که ما را از  ژرفای احساساتمان  دور می‌کند.

ماریون وودمن
اختلالات اضطرابی،  شایع‌ترین بیماری روانی در ایالات متحده است  و  تقریباً ۴۰ میلیون  نفر از  بزرگسالان و نوجوانان  را  دچار  خود  کرده است.

اضطراب  اغلب  به معنای  احساس پریشانی  در مواجهه با  عدم قطعیت  است،  یک  تجربه  آینده‌نگر  و  شدید  که  معمولاً  به طور  آشکار  بر  مشکلات  تمرکز  می‌کند  و  در عین حال،  ماهیت  آن  مشکل  را  بزرگ‌نمایی  می‌کند.

ما  در  عصری  متناقض  زندگی  می‌کنیم  که  از  یک سو،  همه چیز  را  تحت کنترل  دارد  و  از  سوی دیگر،  به شدت  غیرقابل پیش‌بینی  است.  شاید  همین  تناقض،  یکی  از  عوامل  همه‌گیری  اضطراب  در  دنیای  مدرن  باشد.  ما  دیگر  نمی‌توانیم  محیط  اطرافمان  را  مثل  گذشته  که  کمتر  به  پیشرفت‌های  مدرن  وابسته  بودیم،  کنترل  کنیم.

شاید  یکی  از  راه‌های  مقابله  با  اضطراب،  پذیرش  این  واقعیت  باشد  که  همیشه  با  مشکلاتی  روبرو  خواهیم  بود.  مشکلات،  بهای  زنده  بودن  هستند.  همچنین  باید  به یاد  داشته  باشیم  که  اضطراب  اغلب  ما  را  به  سمت  انجام  کاری  که  باید  انجام  دهیم،  هل  می‌دهد  و  در  واقع،  سایه‌های  تعلل  و  اعتماد  به نفس  پایین  ما  را  نشان  می‌دهد.

اما "اصول  زنانه"  رویکرد  متفاوتی  را  برمی‌گزیند.  این  رویکرد  به  فراز  و  فرودها  اعتماد  می‌کند  و  به  پریشانی  درونی  گوش  می‌سپارد،  پیش  از  آنکه  به  اضطراب  و  گاه  حتی  به  افسردگی  تبدیل  شود:

«وقت  گذاشتن،  کاری  بسیار  دشوار  است.  تربیت  فرهنگی  ما  به  ما  آموخته  است  که  برنامه‌ریزی  کنیم  و  با  تمام  سرعت  به  سمت  اهدافمان  بدویم.  اما  همین  دویدن  است  که  ما  را  از  ژرفای  احساساتمان  دور  می‌کند.

زنانگی  با  دنبال  کردن  احساس  درونی  خود  در  سکوت  روح،  با  رها  کردن  خود  و  اجازه  دادن  به  هدایت  شدن  از  درون  به  جای  یورش  به  سوی  آرمان‌های  آگاهانه،  به  تدریج -  و  بسیار  آهسته -  از  ستارگانی  که  در  تاریکی  می‌درخشند،  آگاه  می‌شود.  او  در  برابر  نظم  الهی  که  خود  جزئی  از  آن  است،  سکوت  می‌کند.

نقشه‌های "خود"  یا "ایگو"ی  او  که  می‌خواهند  او  را  از  احساساتش  جدا  کنند،  تسلیم  فرایندی  بزرگتر  می‌شوند.


🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

08 Oct, 14:29


‍ ‌
آینشتاین گفت: "ما نمی‌توانیم مشکلات را با استفاده از همان نوع تفکری که برای ایجاد آن‌ها استفاده کردیم، حل کنیم."

وقتی صحبت از تفکر مداوم، افکار وسواس‌گونه و مزاحم می‌شود، این کلمات برای من بسیار صادقانه به نظر می‌رسند. همانطور که مدام در حال تفکر و چرخش ذهن هستیم، استفاده از ذهن برای رهایی بسیار سخت است. ما از همان "ماده" استفاده می‌کنیم که به گیر افتادن ما کمک می‌کند و امیدواریم که آن‌ها ما را به یک راه‌حل برسانند.

اما این کار نمی‌کند و ما اغلب دچار احساس گیجی و خستگی می‌شویم. اگر تا به حال مانند من، بی‌شماری بار، احساس کرده‌اید که در افکار خود گرفتار هستید، می‌دانید که من در مورد چه چیزی صحبت می‌کنم. وقتی ذهن گیر می‌کند، به جای اینکه افکار بیشتری به تجربه‌مان اضافه کنیم، زمان آن است که بدن ما کنترل را به دست بگیرد.

می‌بینید، بدن ما داستانی برای گفتن دارد که با داستانی که ذهن ما می‌گوید متفاوت است. ذهن ما معمولاً روی سطح می‌ماند، اما بدن ما احساس می‌کند و از طریق احساسات، خاطرات و تجربیات عمیق‌تر که حتی نمی‌توانیم آن‌ها را بیان کنیم، نفس می‌کشد. بدن ما سطحی از پیچیدگی را درک می‌کند که ذهن ما برای درک کامل آن مجهز نیست و می‌تواند وارد قلمروهایی شود که فراتر از تفکر منطقی هستند.

در آن قلمروهاست که شفای رخ می‌دهد.

اینگونه است که شروع به باز کردن درهای ذهنی و عاطفی می‌کنیم که قبلاً نمی‌توانستیم ببینیم و با انجام این کار، نه تنها ریشه‌های عمیق چالش‌های خود را حل می‌کنیم، بلکه به خود واقعی خود نیز نزدیک‌تر می‌شویم.

بار بعدی که در تفکر مداوم گیر کردید، به جای اینکه با این افکار درگیر شوید یا سعی کنید آن‌ها را تغییر دهید یا متوقف کنید، شما را دعوت می‌کنم تا توجه خود را از تفکر خود به تجربه کلی خود، از جمله موارد زیر تغییر دهید:

* احساسات بدن
* ضربان قلب
* تنفس
* تنش عضلانی
* وضعیت بدن
* سطح انرژی
* سطح راحتی

وقتی روی تصویر کامل فیزیولوژی خود تمرکز می‌کنید، چه اتفاقی می‌افتد؟ چه چیزی تغییر می‌کند؟ چه چیزی ثابت می‌ماند؟

به آنچه متوجه می‌شوید توجه کنید و تمرین کنید تا مغز خود را آموزش دهید که به جنبه‌های مهم دیگر تجربه‌تان توجه کند، نه فقط به افکار خود.



🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

08 Oct, 14:23


‍ ‌
1. فردیت طبیعی: فرایند ناخودآگاه

طبق گفته ژاکوبی، فردیت طبیعی فرایندی از رشد و توسعه شخصی است که به طور خودجوش در طول زندگی یک فرد رخ می‌دهد. این یک سفر ناخودآگاه و غریزی است که تا حدودی در درون همه اتفاق می‌افتد و ما را به سمت تحقق خود واقعی (خود) بدون هیچ قصد عمدی یا راهنمایی خارجی سوق می‌دهد.

این فرایند در همه انسان‌ها ذاتی است و عمدتاً توسط رویدادهای طبیعی زندگی، تجربیات شخصی و دینامیک روانشناختی درونی که روان ناخودآگاه ما را در طول زمان شکل می‌دهند و تحت تأثیر قرار می‌دهند، اداره می‌شود. در حالی که فردیت طبیعی یک فرایند مداوم در طول زندگی است، اغلب در مراحل یا بحران‌های مهم زندگی، مانند نوجوانی، میان‌سالی یا در لحظات گذار عمیق رخ می‌دهد. رشد مبتنی بر بحران برای من بسیار جالب است.

2. فردیت مصنوعی: آگاهانه و تحلیلی

در مقابل، فردیت مصنوعی فرایندی است که آگاهانه توسط فرد انجام می‌شود، اغلب از طریق تحلیل، روانکاوی، کار درونی خلاق یا سایر اشکال بازتاب خودآگاهانه. این نوع فردیت هدفمندتر و ساختارمندتر است و امکان کاوش عمیق‌تر ناخودآگاه و رویکردی آگاهانه‌تر به توسعه شخصی را فراهم می‌کند.

فردیت مصنوعی به ویژه برای افرادی مفید است که از مبارزات روانشناختی درونی خود آگاه هستند و به دنبال مشارکت فعال با ناخودآگاه خود در یک محیط درمانی هستند.


🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist





| Twitter | Instagram | Telegram |

جنرالیست - محمد کهربی

05 Oct, 08:39


سیلابس‌های قسمت اول دروه : کلیدواژه‌های روانکاوی یونگ

1. تاریخچه شخصی یونگ
خانواده و اجتماعی که یونگ در آن میزیست / سیری کوتاه در زندگی یونگ / شخصیت و زندگی خصوصی یونگ / دوران کودکی / تحصیلات / یونگ و فروید / بحران میان سالی / بازی خلاقانه / کشف کهن الگوها / ماندالا / برج بولینگن / حلقه مطالعاتی ایرانوس
2. آثار یونگ
کتاب قرمز / انسان و سمبل‌هایش / پاسخ به ایوب / تعبیر رویا / راز پیوند / روانشناسی و کیمیاگری / سمینار چنین گفت زرتشت نیچه / روح و زندگی / چهار صورت مثالی / آیون / راز پیوند
3. کشف روان
ساختار روان / ضمیر ناخودآگاه فردی و جمعی / ایگو / پرسونا / عقده / سایه / آرکتایپ / آنیما / آنیموس/ سلف
4. سفر روان
مراحل کهن الگویی تکوین / فرآیند فردیت / نوع و جنسیت / مناسک عبور / بحران میان سالی / کهن سالی / تخیل فعال / سنخ های روانی
5. رویاها و سمبل
چرا رویا میبینیم / اهمیت رویا / منشا رویا / رویاهای یونگ / تجزیه و تحلیل رویا
6. خصوصیات روانی و ارتباط
روانشناسی ضمیر ناخودآگاه / برونگرایی و درونگرایی / عملکرد چهارگانه / هشت نوع شخصیت روانی / عوامل تعیین کننده خصوصیات روانی / کارکرد احساس، شهود، تفکر و حس / تیپ های روانشناختی و مسیر رشد
7. علوم ماورایی و متافیزیک
عرفان گرایی / یی چینگ / کیمیاگری / موضوع شر / داستان ایوب / سفر بسوی خود، هندوئیسم، بودیسم، مسیحیت