Iranian Libertarian @iranian_libertarian Channel on Telegram

Iranian Libertarian

@iranian_libertarian


Instagram: @iranian_libertarian

Iranian Libertarian (English)

Are you passionate about liberty, individual rights, and limited government? Look no further than the Iranian Libertarian Telegram channel, where like-minded individuals come together to discuss and promote libertarian principles in the context of Iran. Led by the username @iranian_libertarian, this channel provides a platform for Iranians and friends of Iran to engage in thoughtful conversations, share resources, and work towards a freer and more prosperous society. From discussing the importance of property rights and free markets to highlighting the benefits of personal freedom and limited government intervention, the Iranian Libertarian channel covers a wide range of topics that are relevant to anyone who values individual liberty. Whether you are new to libertarianism or a seasoned advocate, this channel offers a welcoming community where you can learn, grow, and connect with others who share your passion for freedom. Make sure to follow them on Instagram at @iranian_libertarian to stay updated on the latest news, events, and discussions happening within the Iranian libertarian community. Join us today and be a part of the movement towards a more free and prosperous future for Iran and beyond!

Iranian Libertarian

29 Nov, 07:37


«حقوق بشر» از دیدگاه لیبرتارین

یگانه حق بشر، حق مالکیت است.
هر شخص، مالک انحصاری بدن خود و بنابراین مالک انحصاری ماحصل دسترنج خود است. تمام حقوق دیگر فرد، نشأت گرفته از این حق بنیادین است.

برای نمونه، حق آزادی بیان را در نظر بگیرید. آزادی بیان یعنی همگان حق دارند آنچه را می‌خواهند بر زبان آورند. اما کجا؟! کجا چنین حقی را دارند؟
فرد به یقین در جایی این حق را دارد که متعلق به خودش است و یا مالک آنجا به او اجازه‌ی بهره‌برداری از آن را داده است. اما اگر کسی به زور وارد یک مراسم عروسی شده و با صدای بلند شروع به سخنرانی درباره‌ی الهیات کند یا در یک سالن سینما هنگامی که همه در حال تماشای فیلم هستند، ناگهان فریاد بزند: بمب! بمب! آیا باز هم مشمول حق آزادی بیان می‌شود؟ قطعا خیر! زیرا هیچکسی در املاک خصوصی دیگران، آزادی بیان ندارد.

یا بیایید به حق آزادی پوشش فکر کنیم. هر فردی آزاد است هرچه می‌خواهد بپوشد. اما کجا؟ آیا حق آزادی پوشش، به شما اجازه می‌دهد در خانه‌ی من کاملا برهنه شوید؟ اگر مالک یک رستوران از مشتری‌ای که در حال درآوردن پیراهنش است بخواهد این کار را متوقف کند، حق آزادی پوشش او را نقض کرده؟ یا اگر مالک یک استخر از ورود افرادی که کت و شلوار یا چادر پوشیده‌اند جلوگیری کند، مرتکب تخلف شده؟ قطعا خیر! زیرا چیزی تحت عنوان آزادی پوشش در املاک خصوصی دیگران وجود ندارد.

بدیهی است که هرکسی آزاد است هرچقدر دلش خواست سیگار بکشد. اما آیا این آزادی، به این معنی است که متصدیان پمپ بنزین یا نگهبانان بیمارستان، نمی‌توانند مانع سیگار کشیدن افراد شوند؟ قطعا خیر...

می‌شود این مثال‌ها را تا بی‌نهایت ادامه داد.
به طور خلاصه، حق مستقلی به عنوان آزادی بیان یا آزادی پوشش یا ... وجود ندارد. تنها یک حق وجود دارد و آن، حق مالکیت است. حق اینکه فرد با اموال خودش هرکاری که دلش می‌خواهد انجام دهد و یا با سایر مالکان قراردادی داوطلبانه ببندد و از اموال آن‌ها استفاده کند. حقوق بشر، باید در حق مالکیت خلاصه شود.
@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

14 Nov, 11:08


خرید این کتاب و کتاب‌های مشابه،
چندین منفعت چشم‌گیر برای ما دارد:

1. افزایش دانش و آگاهی: این واضح‌ترین دستاوردی است که از خریدن و خواندن چنین کتاب‌هایی نصیبتان می‌شود.

2. حمایت از مترجم: ترجمه‌ی آثار این چنینی، به‌ویژه از متفکرانی مانند میزس، نیازمند تلاش و زحمت و زمان بسیاری است و از نظر مالی نیز سود چندانی ندارد. حال که فردی این چالش را پذیرفته و این کتاب ارزشمند را ترجمه کرده، پشتیبانی ما از او اهمیت فراوانی دارد. با خرید کتاب، با گفتگو درباره‌ی آن در شبکه‌های اجتماعی و با معرفی آن به دوستان‌مان، می‌توانیم باعث افزایش سود مادی و معنوی مترجم و در نتیجه، ترغیب مترجمان دیگر به انتخاب چنین آثاری شویم.

3. حمایت از انتشارات: ادامه‌ی چاپ کتاب‌های متفکرین لیبرال تنها با سودآوری چاپ آن‌ها برای ناشران ممکن است. در شرایط سخت بازار کتاب در ایران، حمایت ما می‌تواند بسیار مفید باشد.

4. تقویت جریان آزادی‌خواهی: بسیاری از ما هنگام خرید کتاب در فروشگاه‌ها، تمایل به خرید کتاب‌هایی داریم که بیشتر دیده شده‌اند. حمایت ما از این کتاب‌ها باعث می‌شود تا آنها در سایت‌های اینترنتی و در قفسه‌های کتاب‌فروشی‌ها، جایگاه بهتری پیدا کنند، که منجر به دیده شدن و خوانده شدن بیشتر آن‌ها و در نتیجه، تقویت جریان آزادی‌خواهی می‌شود.


قیمت این کتاب زیاد است؟
البته! این روزها چه چیزی ارزان است؟
اما در مقایسه با هزینه‌ی یک پیتزای معمولی یا یک تی‌شرت ساده، خرید این کتاب با تمام مزایای بزرگی که دارد، انتخابی بدیهی برای تمام کسانی است که خود را آزادی‌خواه می‌دانند.

Iranian Libertarian

13 Nov, 18:51


منتشر شد

بنیان نهایی علم اقتصاد: رساله‌ای دربارۀ روش

لودویگ فون میزس


هدف این رساله، تأکید بر این حقیقت است که در جهان هستی چیزی وجود دارد که علوم طبیعی نمی‌ تواند آن را توصیف و تحلیل کند: کنش انسانی. رساله با شناخت، علم و باور عقلانی سر و کار دارد و تنها تا آنجا به دکترین‌ های متافیزیکی ارجاع می‌ دهد که لازم باشد نشان داده شود که میان این دکترین‌ ها و شناخت علمی چه تفاوت‌ هایی وجود دارد. رساله بی‌کم‌ و کاست اصل موضوعۀ لاک را می‌ پذیرد که مطابق با آن «به هیچ گزاره‌ ای بیشتر از شواهدی که روی آن بنا شده است تکیه نکنید.»

برای خرید کتاب می‌توانید به اینجا مراجعه کنید.

Iranian Libertarian

13 Nov, 02:13


بردگی به جرم شهرنشینی

‏یک کار بسیار غلط و زیان‌بار دولت در ایران - در این مورد به‌ویژه پس از انقلاب - «خدمات‌رسانی» به سکونت‌گاه‌های وسط کوه و بیابان بود. آمدند به زور پول نفت و به اسم «عدالت» به هر دهی آب و برق و گاز و تلفن و جاده و دانشگاه آزاد کشیدند، عده‌ای پزشک و معلم و سرباز را دو سال در اوج جوانی بردند در فلان سکونتگاه وسط بیابان یا دره که مثل برده برایشان بیگاری کنند؛ هر سال تابستان دانش‌آموزان حزب‌اللهی و گاهی هم چند تا پان‌ایرانیست یا کمونیست را بردند در آنجاها مجانی مدرسه بسازند یا لایروبی کنند(۱)؛ باز به زور پول نفت خارج از تقاضای طبیعی بازار کارخانۀ سیمان و فولاد و آجر و میلگرد و سنگ و آسفالت ساختند و «خانه‌سازی» کردند، فرمانداری ساختند، میدان ساختند، کوچه کشیدند، مدرسه ساختند - پیش‌تر هر کسی را که درسی می‌خواند و مدرکی می‌گرفت می‌بردند مجانی در این مدارس درس بدهد، تا آنکه به اندازۀ کافی سیمان و سنگ و میلگرد برای ساخت دانشگاه در کنار هر دهی با بالای ده هزار جمعیت فراهم شد و در تولید معلم بومی به خودکفایی رسیدند. تا توانستند چاه کندند، موتور دادند با برق ارزان آب را بیرون کشیدند تا گندم بی‌کیفیت بکارند؛ ‏«جهاد کشاورزی» گندم بی‌کیفیتشان را گران خرید.

خلاصه شهرها را چاپیدند و خرج سکونت‌گاه‌هایی کردند که اگر بخواهیم دقیق صحبت کنیم خیلی‌هایشان از لحاظ تاریخی حتی روستا هم نبودند و صرفاً توقف‌گاه عشایر بودند. نام روستا یا شهر هم اگر رویشان بود باز محیطشان ظرفیت آن همه جمعیت را نداشت، آن هم با سطح رفاهی که انسان قرن ۲۰ام و ۲۱ام به طور معمول انتظارش را دارد. تعدادی خانوار با چند صد نفر جمعیت بودند که صدها و شاید هزاران سال به همان شیوۀ قدیم در فلاکت و نداری چهل پنجاه سالی زندگی می‌کردند و در همان‌جا هم می‌مردند. جغرافیای ایران و خاورمیانه به جز مناطق اندکی
مثل شمال ایران که سطح بارندگی زیاد است ظرفیت توزیع جمعیت مثل اروپا، آمریکا و شرق چین را ندارد. در اینجا ما نه حوزۀ پرآبی مثل یانگ‌تسه یا گنگ داریم، نه مثل اروپا بارندگی زیاد داریم. اگر دولت لطف می‌کرد و توسعه نمی‌داد و همه جای میهن را سرای خود نمی‌دانست و بدون آنکه توجیه اقتصادی داشته باشد برای آنجاها برق و مخابرات و جاده و آب لوله‌کشی و گاز نمی‌برد، به‌تدریج این سکونت‌گاه‌ها بر اثر اختلاف کیفیت زندگی با مراکز جمعیتی عمده - که در آنجاها خدمات این‌چنینی توجیه اقتصادی دارد - جمع می‌شدند و مردمانشان به شهرهای بزرگ می‌آمدند. ایران اگر درست اداره می‌شد، یا اگر بخواهم دقیق‌تر صحبت کنم اگر اصلاً اداره نمی‌شد و دولت به همان وظیفۀ حداقلی تأمین امنیت و اجرای قانون بسنده می‌کرد، می‌توانست
با واردات محصولات کشاورزی - که در جمعیت بالا در آن مزیت ندارد - در ازای صادرات محصولات معدنی - که از قرن بیستم در آن مزیت پیدا کرده است - برای همین جمعیت و حتی بیشتر در چند کلانشهر بزرگ زندگی با سطح رفاه بالا فراهم کند. فرهنگ هم به تدریج بر اثر فشار زندگی در کلانشهر درست می‌شود.

من هر وقت به جایی سفر می‌کنم میان راه این «شهرها» را می‌بینم و با تهران یا حتی قزوین که زادگاهم است مقایسه می‌کنم با خودم می‌گویم این آدم‌ها چه گناهی کرده‌اند که باید اینجا زندگی کنند؟ برداشته‌اند وسط کویر یا کوه چند تا آپارتمان هوا کرده‌اند، با آبیاری مصنوعی چند تا درخت کاشته‌اند و مثلاً «پارک» درست کرده‌اند؛ یک چرخ‌وفلک و دو تا تاب و ‏سرسره گذاشته‌اند که بفرمایید این هم از امکانات تفریحی‌تان! یک مسجد و پایگاه بسیج ساخته‌اند که بفرمایید این هم از امکانات فرهنگی‌تان! ابتدای هر شهری یک تابلوی بزرگ گذاشته‌اند رویش نوشته‌اند «به شهر تاریخی و چند هزارسالۀ ... و پایتخت فلان و بهمان ایران خوش آمدید!» در واقعیت کسی که چند سال تهران یا حتی شهرهای بزرگ زندگی کرده باشد یک ماه نمی‌تواند در این خوابگاه‌های بین راهی که اسم شهر رویشان گذاشته‌اند بماند. بتواند زندگی کند هم شغلی در آنجاها وجود ندارد. از یک طرف مناسبات به‌گونه‌ای است که به آن‌ها ظلم می‌شود، از طرف دیگر آن‌ها هم به اسم حاشیه‌نشین از زمین و زمان طلبکارند. بچۀ مردم را به‌عنوان پزشک و پرستار و سرباز و معلم می‌فرستند تا برایشان بیگاری کنند آن‌ها هم به بهانه‌های مختلف کتکش می‌زنند یا گاهی با تفنگ اتوماتیک ترورش می‌کنند! امروز کار به جایی کشیده است که هر نقطه از ایران را که دست می‌گذاری میدان مین است. این بلایی است که توسعۀ دولتی و عدالت‌گستری بر سر سرزمین آورد.
طرز فکر پشت این برنامه‌ها را ابتدا کمونیست‌ها به ایران آوردند و جا انداختند. نسخۀ تعدیل شدۀ همان را دانش‌آموختگان دانشگاه‌ها و اندیشکده‌های آمریکایی از قبیل هاروارد دادند پهلوی با چاشنی ملی‌گرایی اجرا کند. نسخۀ هیئتی‌اش را ملاها اجرا کردند و به اوج رساندند. شد این وضعیتی که اکنون داریم می‌بینیم.

Iranian Libertarian

06 Nov, 03:31


تنها خوبیِ اینکه انتخابات آمریکا بین یه فاشیست و یه کمونیسته، اینه که هر کدوم رای بیاره، می‌تونیم از رای نیاوردن اون یکی خوشحال باشیم:)

Iranian Libertarian

13 Oct, 19:52


Chill time🎵
I love this bar 🍻

@johnnycashfa

Iranian Libertarian

16 Aug, 04:46


بازار به المپیک چه ربطی دارد؟

برای جامعه‌ای خاورمیانه‌ای این اتفاق خوبی است که چند زن بدون برنامه‌ریزی هدفمند حکومت مستقر موفق شوند مدال المپیک ببرند. این یعنی آن جامعه در بطن خود تکان‌هایی اساسی و غیرقابل برگشت خورده است. کاری ندارم مدال‌برندگان چه حرف‌هایی ممکن است در آینده بگویند یا از آن‌ها بخواهند تا بگویند و آن‌ها هم به گفتن آن حرف‌ها حتی با رغبت تن در دهند و در ازایش فلان امتیاز را بگیرند. اینجا بحث اشخاص و موارد معین مطرح نیست، بحث استفاده از آن موارد معین برای توضیح روندهای کلیست. یکی از آن ورزشکاران آمده و اصرار دارد که می‌خواهم پزشکی دانشگاه تهران بخوانم و درسم خوب است! از همین یک اتفاق می‌شود فراگیری چند ذهنیت را تشخیص داد.

اولاً چرا یک نفر باید تصور کند چون فلان موفقیت را به دست آورده است «جامعه» وظیفه دارد به او پاداش دهد؟ ممکن است هر کسی به هر دلیلی بابت موفقیت کس دیگری شادمان شود و احساس غرور کند. می‌توان دربارۀ منطقی بودن یا نبودن چنین حس افتخار و غروری بحث کرد، ولی به‌هرحال هر کسی این حق را دارد که بابت هر چیزی خوشحال باشد و احساس افتخار کند. همچنین هر کسی این حق را دارد که از جیب خودش به عامل پدید آمدن آن احساس خوشایند پاداش بدهد. بازار دقیقاً ابزاری است که امکان اعطای چنین پاداش‌هایی را به شیوه‌های مختلف فراهم می‌کند. برای مثال پاداش دادن به ورزشکار می‌تواند از طریق اسپانسر و شرکت در برنامه‌های تبلیغاتی انجام شود یا حتی تعبیۀ مکانیسمی که با آن هر کس مایل بود از جیب خودش پاداشی را برای افرادی که از نظرشان برای کشور افتخاری کسب کرده‌اند اعطا کند. در هر صورت هیچ‌کس نباید تصور کند که دیگران به خاطر موفقیت‌ها یا حتی فداکاری‌هایش به او پاداش بدهکارند.

نکتۀ دوم اینکه آن ورزشکار آمده و می‌گوید من چون تمرین می‌کردم فرصت کافی برای درس خواندن نداشتم و نتوانستم پزشکی قبول شوم! تا جایی که در شبکه‌های اجتماعی دیدم خیلی‌ها بر اساس شهود خود مغلطۀ موجود در این حرف را تشخیص دادند و پاسخ درستی به آن دادند: دیگران هم چون درس خواندند فرصت تمرین کردن نداشتند، ولی انتظار شرکت در تیم ملی یا تیم‌های باشگاهی را ندارند! مکتب اقتصاد اتریش بر پایۀ همین شهود مفهوم «هزینه» را تعریف می‌کند. هزینۀ به راه انداختن یک کسب‌وکار یا هر فعالیت اقتصادی تنها مخارجی نیست که بابت خرید مواد اولیه و پرداخت دستمزد نیروی کار صرف می‌شوند. هزینه شامل تمام فرصت‌هایی می‌شود که فرد بر اثر انتخاب از میان گزینه‌های موجود از دستشان می‌دهد. من به هر دلیلی که خودم می‌دانم انتخاب کرده‌ام که زمانی را برای نوشتن مطلب خاضر بگذارم. در این مدت چه کارهای دیگری را می‌توانستم انجام دهم؟ عدم انجام آن کارها و محرومیت از نتایج مثبتشان بخشی از هزینه‌های من بابت نوشتن این مطلب است. در جامعۀ صنعتی عملکرد بازار این امکان را فراهم می‌کند تا شرکت‌ها بخشی از هزینه‌های خود را با کمک پول محاسبه می‌کنند. سرمایه‌گذاران با مقایسۀ هزینۀ آلترناتیوهای مختلف به این نتیجه می‌رسند که زیان کرده‌اند یا سود؛ اما هیچ‌کس نباید تصور کند که دیگران به او جبران هزینه یا زیان بدهکارند.

نکتۀ سوم اینکه چه بلایی در نظام آموزشی مستقر بر سر ذهن و روان و استعداد بچه‌های مردم می‌آید که تصور می‌کنند یگانه راه موفقیت ورود به چند رشتۀ دانشگاهی است و حتی مدال‌آور المپیک هم عقدۀ وارد نشدن به فلان رشته را پیدا می‌کند؟ تصور کنید همین ذهنیت فاجعه‌بار چه تعداد استعداد و نبوغ را در ایران سرکوب کرد و از بین برد. چند کیارستمی بالقوه را تبدیل به کارمند رتبۀ بالا در فلان اداره کرد. البته امیدوارم این مثال باعث پیدایش این تصور نشود موفقیت «غیردرسی» فقط کیارستمی شدن است! چند مغازه‌دار با استعداد که می‌توانستند یک مغازه‌شان را تبدیل به دو یا چند مغازه کنند یا می‌توانستند با خلاقیت خود نام مغازه‌شان را تبدیل به برندی معتبر کنند، اکنون درگیر مطالعۀ انتگرال‌گیری یا آناتومی هستند تا بتوانند فلان واحد درسی را برای بار سوم بالاخره با ده پاس کنند؟! چند آشپز بااستعداد که هتل‌ها با بهترین دستمزدها استخدام‌شان می‌کردند در نتیجۀ فاجعه‌ای که در نظام آموزشی دستوری جریان دارد به پزشکی تبدیل شدند که مشغول تدریس کنکور زیست‌شناسی در فلان مؤسسۀ کنکور است؟! چند طراح نابغۀ لباس و مد بدون اینکه اصلاً بفهمند چنین استعدادی را دارند از دنیا رفتند؟! موفقیت تنها این نیست که کسی شهرت جهانی به دست آورد. یک ورزشکار ممکن است در سطح استان مربی برتری باشد. اگر این بالاترین موفقیتی بود که او در هر زمینۀ بالقوه‌ای توان به دست آوردن آن را داشت ولی اکنون مشغول کار دیگری است، این یعنی هم خود او زیان کرده و هم جامعه‌ای که نتوانست از این فرد بهترین استفادۀ ممکن و در دسترس را ببرد؛ و این تشخیصی است که تنها مکانیسم در دسترس برای رسیدن به آن بازار است.

Iranian Libertarian

15 Aug, 16:48


@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

08 Jun, 09:15


- با سیاست‌های کدوم دولت‌ها مخالفید؟
چپ‌ها: اسرائیل و آمریکا
راست‌ها: روسیه و چین
لیبرتارین‌ها:


@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

15 Jan, 06:55


I lost my mind...

Iranian Libertarian

13 Jan, 18:48


دولت چیست؟
#هانس_هرمان_هوپ

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

12 Jan, 10:00


ما لیبرتارین شدیم، چون...
#موری_روتبارد

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

11 Jan, 12:43


«دیگر‌خواهی» اساس تمام دیکتاتوری‌هاست.
#آین_رند

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

10 Jan, 16:52


تنها جایگزین برده‌داری و دزدی، بازار آزاده.
این تنها گزینه‌ایه که داریم...

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

09 Jan, 10:31


فوری: در آخرین نظرسنجی، تنها 48% از مردم انگلستان حامی نظام سلطنتی بوده‌اند!
حمایت از پادشاهی در بریتانیا شیب نزولی تندی داره. در اسکاتلند و ایرلند و ولز، مدت‌ها بود به زیر پنجاه درصد سقوط کرده بود اما در انگلستان، این اولین باره! اتفاقات جالبی در راهه...

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

08 Jan, 16:13


خیرخواهی از جیب دیگران!
#موسی_غنی‌نژاد

خرج که از کیسه‌ی مهمان بود،
حاتم طایی شدن آسان بود...

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

08 Jan, 07:04


فرض کنید شما با «بهترین نیت‌ها»، می‌خواید جلوی حضور کمونیست‌ها در انتخابات رو بگیرید چون صادقانه باور دارید که انتخاب شدن اون‌ها، جامعه رو نابود می‌کنه.
صرف نظر از اینکه حق انجام چنین کاری رو ندارید، اصلا چطور می‌خواید انجامش بدید؟
برای این کار، چند راه بیشتر وجود نداره:
یا اینکه «حزب کمونیست» رو غیرقانونی اعلام کنید. خب می‌رن یه حزب دیگه تشکیل می‌دن و با یه اسم دیگه فعالیت می‌کنن. یا اینکه یه سیستم تایید صلاحیت تشکیل بدید تا کاندیدها در هر انتخاباتی با صلاح‌دید شما که در قدرت هستید، فیلتر بشن! این خطرناک‌ترین انتخابه و مشخصه که اون وقت صاحبان قدرت از هر کسی خوششون نیاد، با برچسب کمونیسم حذفش می‌کنن. آخرین راه هم اینه که محدودیت‌هایی دائمی و «قانونی» برای شرکت در انتخابات رو عامدانه به گونه‌ای وضع کنید که حضور کمونیست‌ها گرفته بشه. نتیجه‌ی این کار رو هم در این ویدیو می‌بینید...

(واضحه که در اینجا کمونیست‌ها، صرفا یک مثال هستن. درباره‌ی فاشیست‌ها یا ناسیونالیست‌ها یا ... هم همینه.)

Iranian Libertarian

08 Jan, 07:04


عواقب ناخواسته:
نیت‌های خوب، نتایج بد!
این قسمت: کمونیست‌ها

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

06 Jan, 20:13


مثل اینکه دوباره یه تراژدی وحشتناک دیگه از بهشت محافظه‌کارها سروصدا کرده... البته موارد احتمالا بیشتر از این‌ها هستن ولی خب در این کیس جدید، ظاهراً به یه دختر نوجوان توسط ناپدریش تجاوز شده و حالا که میخواد جنین حاصل تجاوز رو سقط کنه، باید از خود ناپدریش رضایت بگیره!
یکبار دیگه این پست رو بخونید...
مخصوصا پاراگراف آخرش رو.

Iranian Libertarian

03 Jan, 16:24


‏«سرمایه‌دارا گندم رو میریزن تو دریا تا قیمتش گرون بشه؟»

این گزاره‌ای است که بسیاری از ما در مدارس، دانشگاه‌ها یا رسانه‌ها از زبان افراد مختلف شنیده‌ایم. نکتۀ جالب این است که این ادعا بسیار قدیمی است¹ و از همان زمان هم پاسخ روشنی به آن داده شده بود. نکتۀ جالب‌تر اینکه علی‌رغم این پاسخ‌ها هنوز هم همان حرف با همان کیفیت و بدون تغییر تکرار می‌شود!

قدری اطلاع از نظریۀ اقتصادی مضحک بودن چنین حرفی را نشان می‌دهد. هیچ سرمایه‌داری مریض نیست که هر سال مازاد تولید ایجاد کند تا بعد دور بیاندازد. چنین اتفاقی (دور ریختن مازاد گندم یا هر کالای دیگر برای جلوگیری از افت قیمت) در بازار آزاد در بدترین حالت ممکن فقط یک بار می‌تواند اتفاق بیفتد. چون سال آینده تولید را در بخشی که مازاد داشته کاهش می‌دهند و سرمایۀ مازاد را به بخشی منتقل می‌کنند که در آن کمبود تولید وجود دارد. یعنی سرمایه‌ای که از خط تولید یک کالا بیرون می‌آید محو نمی‌شود، به بخشی دیگر منتقل می‌شود. اساساً کار آنتروپرونر همین است که با استفاده از مکانیسم قیمت تشخیص دهد کجا کمبود تولید وجود دارد و کجا مازاد. این کار را برای رضای خدا انجام می‌دهد؟ مطلقاً خیر. به نفع خودش است. ‏همین مکانیسم قیمت دقیقاً چیزی است که نظام سوسیالیستی آن را حذف یا به شدت مخدوش می‌سازد و به قحطی ناشی از سرمایه‌گذاری غلط دامن می‌زند. پدیده‌ای که مثلاً در مازاد تولید سیب در حوزۀ دریاچۀ ارومیه و همزمان نابودی آن دریاچه در همین ایران می‌بینیم.

تازه تمام این بحث‌ها با این فرض بسیار دور از واقعیت بیان می‌شوند که سود به دست آمده از افزایش قیمتِ ناشی از دور ریختن یک کالا، بیشتر از فروش همان کالای دور ریخته شده با قیمت پایین‌تر باشد. وقوع چنین چیزی در جهان واقعی بسیار دور از انتظار است. بنابراین اگر چنین مسائلی در گذشته اتفاق افتاده‌اند باید دید چه مداخله‌ای از طرف دولت‌ها با انگیزه‌های امپریالیستی و سوسیالیستی انجام شده بود که به چنین اخلالی در بازار منتهی شد. هیچ دولت‌مرد امپریالیستی از تجارت آزاد دفاع نکرده است. نظر امپریالیست‌های اروپایی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در مورد لیبرالیسم و تجارت آزاد مشابه نظر مقامات کنونی جمهوری اسلامی در مورد لیبرالیسم بود. پایۀ نظری امپریالیسم نظریۀ قرن هجدهمی مرکانتیلیسم بود که به ایجاد محدودیت در واردات و حمایت از کشاورزی «داخلی» اعتقاد داشتند. اولین منتقدان این سیاست‌ها لیبرال‌ها بودند. حتی هابسون که اصطلاح امپریالیسم را وضع کرد بر لنین اثر گذاشت اساساً لیبرال بود - هرچند تفکر مغشوشی داشت.

در واقع بزرگ‌ترین دولت امپریالیستی تاریخ بشر را لنین پایه‌گذاری کرد که هدف علنی و اعلام شده‌اش ملحق کردن تمام جهان به نظام دیکتاتوری «موقتی» بود که در مسکو پایه گذاشته بود و تصور می‌کرد «تاریخ» از زبان او سخن می‌گوید.


۱. شخصاً قدیمی‌ترین متنی که این ادعا را در آن دیدم کتاب انسان، اقتصاد و دولت موری روتبارد بود که در ۱۹۶۲ نوشته شد. البته روتبارد به قصد نقد این ادعا آن را مطرح کرد که متن حاضر هم متأثر از مباحث اوست. حتماً قدمت این ادعا بسیار بیشتر از این است.

Iranian Libertarian

03 Jan, 15:18


ضمناً این جبهه‌گیری‌ای که علیه شبکه‌های اجتماعی وجود داره، همون‌طور که بیل مار نازنین در این کلیپ به زیبایی توضیح می‌ده، قبلا علیه تلویزیون بوده، قبلش علیه رادیو بوده، قبل‌تر علیه تلگراف و روزنامه بوده و حتی قبل از تمام این‌ها، علیه کتاب و صنعت چاپ!
فراموش نکنید بزرگترین جنایات دنیا در قرن بیستم، زمانی اتفاق افتادند که هیچ شبکه‌ی اجتماعی‌ای وجود نداشت! و همچنان میلیون‌ها میلیون نفر از طریق رادیو و روزنامه و کتاب، فریب کثیف‌ترین ایدئولوژی‌ها و خطرناک‌ترین ایده‌ها رو خورده بودن...
فراموش نکنید هیچ‌کدوم از کسانی که برای هیتلر هورا می‌کشیدن، اینستاگرام نداشتن!

Iranian Libertarian

03 Jan, 15:16


توییتر مادر شما نیست! اینستاگرام مادر شما نیست! دولت و جامعه مادر شما نیستن!
اینکه از اون‌ها بخوایم تمام اطلاعات غلط و جعلی رو سانسور و یا برچسب گذاری کنن تا ما گمراه نشیم، مثل اینه که یه بچه رو بلافاصله بعد از تولد در یه محیط به شدت پاکیزه قرنطینه کنیم تا یه وقت مریض نشه! اون بچه بالاخره باید از اونجا بیاد بیرون و دنیای واقعی همینه. پر از باکتری و ویروس. پر از اطلاعات جعلی و دروغ. بزرگ بشید، روی پای خودتون وایسید و مسئولیت خودتون رو گردن بقیه نندازید.

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

02 Jan, 09:11


چهار راه برای خرج پول هست:
۱. پول خودت رو برای خودت خرج کنی:
هم به کیفیت توجه می‌کنی و هم به قیمت.
۲. پول خودت رو برای بقیه خرج کنی:
به قیمت توجه می‌کنی ولی به کیفیت نه.
۳. پول بقیه رو برای خودت خرج کنی:
به کیفیت توجه می‌کنی و به قیمت نه.
۴. پول بقیه رو برای بقیه خرج کنی:
نه به کیفیت توجه می‌کنی و نه به قیمت.
فعالیت‌های دولتی از نوع چهارمه؛ و هر کاری که افراد در بازار آزاد انجام می‌دن، از نوع اول. لذا بهترین راه برای یک جامعه اینه: تا جایی که می‌شه، فعالیت دولت را محدود کنه، تا ثروت کمتری در برنامه‌های فاجعه‌ی دولتی هدر بره...

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

01 Jan, 11:01


دوستی فرمودند که ملکه‌ی دانمارک از سلطنت کناره‌گیری کرد و قدرت رو داد به پسرش و این یعنی نظام سلطنت مشروطه عالیه چون اردوغان و اسد و بقیه‌ی رهبران ممالک جمهوری هرگز از قدرت کناره نمی‌گیرن!!!!

بعضی حرف‌ها اونقدر احمقانه است که آدم نمی‌دونه پاسخ دادن رو از کجا شروع کنه اما هیر وی گو...

اولاً که دقت کنید ایشون ۵۲ سال سلطنت کرد! یعنی سال ۱۳۵۰ به قدرت رسید و الان داره کنار می‌ره! و وقتی هم کنار می‌ره، قدرت رو میده به پسرش و خودش تا آخر عمر در کاخ‌های سلطنتی با خدم و حشم و به خرج ملت زندگی می‌کنه. اگه اردوغان هم بعد از ۵۲ سال حکومت می‌تونست قدرت رو بده به پسرش و بعد هم در اوج عزت و شکوه تا پایان عمر زندگی کنه، شما می‌تونید مطمئن باشید که این کار رو نمی‌کرد؟! بعضی وقتا آدم به عقل و شعورتون شک می‌کنه خداوکیلی...

دوماً، نمی‌شه شما وقتی از سلطنت مثال می‌زنید، سلطنت اروپایی رو انتخاب کنید و بعد در همون مقایسه، جمهوری خاورمیانه‌ای رو برداری! یه ذره واسه شعور مخاطب‌تون ارزش قائل باشید! سلطنت دانمارک رو با جمهوری سوئیس مقایسه کن عزیزم. چرا با ترکیه و سوریه مقایسه می‌کنی؟! اگه می‌خوای مقایسه درست‌تر باشه، باید اردوغان رو با ملک عبدالله سعودی مقایسه کنی. ایشون کی از قدرت کنار رفت؟!

سوماً، اگه کناره گرفتن از قدرت به نفع پسر آدم هنر خاصیه، قبل از این والاحضرت، فیدل کاسترو هم این کار رو کرده و به نفع برادرش کنار رفته. تازه دوران حکومت فیدل کوتاه‌تر هم بوده و زودتر هم کناره گرفته! بفرمایید ز فیدل هم تعریف کنید دیگه! بگید دیکتاتوری کمونیستی هم به نفع مردمه چون رهبرش وقتی اونقدر پیر و خرفت شد که نتونست هیچ غلطی بکنه، از قدرت کناره‌گیری می‌کنه و داداشش رو می‌ذاره سر جاش!

چهارماً، یک آدم حسابی رو به من نشون بدید که ایده‌آلش جمهوری اسد در سوریه باشه! حتی یک نفر هم کافیه‌ها! ایده‌آل شما اما در بهترین حالت سلطنت دانمارکه (که همون رو هم دروغ می‌گید و در نهایت اکثر شما سلطنت مطلقه‌ی سعودی رو می‌خواید اما الان قصد ندارم به این مورد بپردازم). این نهایت بی‌انصافی و بی‌شرمی شماست که بهترین مثال سلطنت در دنیا رو با بدترین مثال‌های جمهوری مقایسه کنید. اگه قراره یک مقایسه‌ی منصفانه باشه، باید ایده‌آل خودتون رو با ایده‌آل ما مقایسه کنید. اگه هم قرار بر بدترین مثال‌هاست، باید برای هر دو طرف اینطور باشه. مقایسه بین سلطنت بریتانیا و دانمارک با جمهوری سوریه و روسیه و...، یا ناشی از جهل مقایسه‌کننده است و یا شیاد و عوام‌فریب بودنش ولاغیر.

@iranian_libertarian