Iranian Libertarian @iranian_libertarian Channel on Telegram

Iranian Libertarian

@iranian_libertarian


Instagram: @iranian_libertarian

Iranian Libertarian (English)

Are you passionate about liberty, individual rights, and limited government? Look no further than the Iranian Libertarian Telegram channel, where like-minded individuals come together to discuss and promote libertarian principles in the context of Iran. Led by the username @iranian_libertarian, this channel provides a platform for Iranians and friends of Iran to engage in thoughtful conversations, share resources, and work towards a freer and more prosperous society. From discussing the importance of property rights and free markets to highlighting the benefits of personal freedom and limited government intervention, the Iranian Libertarian channel covers a wide range of topics that are relevant to anyone who values individual liberty. Whether you are new to libertarianism or a seasoned advocate, this channel offers a welcoming community where you can learn, grow, and connect with others who share your passion for freedom. Make sure to follow them on Instagram at @iranian_libertarian to stay updated on the latest news, events, and discussions happening within the Iranian libertarian community. Join us today and be a part of the movement towards a more free and prosperous future for Iran and beyond!

Iranian Libertarian

10 Jan, 15:08


چرا ژان پل سارتر داشتیم ولی ریمون آرون نداشتیم؟

آقای بیژن اشتری در این پست ساده‌لوحی سانسورچی‌های حکومت سابق و ساواک را که تنها به تعدادی واژه مثل پرولتاریا و دیالکتیک و طبقه و تعدادی نام مثل مارکس و لنین حساس بودند، به‌عنوان شاهدی بر وجود آزادی بیان در آن زمان ذکر می‌کنند. با همین شیوۀ استدلال می‌توان گفت امروز هم جمهوری اسلامی برای مثال در فیلم‌ها تنها به تماس جسمی آشکار زن و مرد حساس است و ما منظور کارگردان را در می‌یابیم که الان در این صحنه تحت تأثیر قرار گرفته‌اند و قرار است همدیگر را بغل کنند!

اتفاقاً یکی از پیامدهای بسیار فراگیر سانسور و محدودیت یک طرز فکر اعتبار یافتن آن طرز فکر است - به‌ویژه نزد افراد کم سن‌وسال. فرد تصور می‌کند حتماً گنجی رهایی‌بخش و رویایی آنجا هست که مراجع اقتدار جامعه از قبیل دولت، مذهب و خانواده می‌خواهند از او پنهانش کنند. نوجوانی که تازه از محیط بستۀ خانواده‌های آن زمان جدا می‌شد و ناخودآگاه نسبت به این مراجع گارد داشت ناگهان خود را درون محافل همین شاعران و روشنفکران می‌یافت که به قول آقای اشتری مثلاً به جای «انقلاب مارکسیستی» می‌گفتند «آفتاب» یا در محافل دانشگاهی که به جای «سوسیالیسم» می‌گفتند «جامعه‌گرایی» و البته همه می‌دانستند معادل این واژه‌ها چیست.

بهتر نبود همه آزاد بودند همان واژه‌های انقلاب و سوسیالیسم و مارکسیسم و دیالکتیک را آزادانه بر زبان بیاورند و بنویسند؟ بهتر نبود کتاب‌های مارکس و انگلس و لنین در همان انتشاراتی‌های رسمی آشکارا منتشر می‌شدند و هر کس می‌خواست می‌توانست برود و از کتابفروشی‌ها بخرد و بخواند تا دیگر نیاز به اصطلاحات بدلی جزوۀ درسی مرحوم آریان‌پور نباشد؟ آن‌وقت بالاخره لابه‌لای دعواها و رقابت‌های فکری معمول میان خود روشنفکران تعدادی ریمون آرونِ¹ ایرانی هم پیدا می‌شدند که چند تا از این کتاب‌ها را بگذارند جلوی خودشان و نقد کنند یا چند تا متن انتقادی را از همان اروپا ترجمه کنند و بیاورند. کاری که تازه از دهۀ شصت شروع به انجام دادنش کردند.

اینکه در فرانسه این اتفاق افتاد ولی در ایران نیفتاد دلیلش چه بود؟ ما نژاد پست‌تر بودیم؟ خیر، دلیلش این بود که در آنجا هنوز حدی از آزادی را پاس می‌داشتند، ولی در ایران شاه «عجله» داشت که با پول نفت و اقتصاد دستوری و خرید صنایع سنگین از شوروی «تمدن بزرگ» درست کند. اتفاقاً چون کسی را نداشتیم که مارکسیسم و سوسیالیسم را درست نقد کند کسی را هم نداشتیم که همین توهمات را درست نقد کند که در نتیجه هنوز پس از پنجاه سال عدۀ زیادی فکر می‌کنند با آن شیوه قرار بود ژاپن و کره خاورمیانه شویم که جیمی کارتر آمد و نگذاشت.

پانویس:
۱. البته ریمون آرون خودش ایرادات ناروایی از بازار آزاد و از هایک می‌گرفت که موضوع بحث اینجا نیست. فقط چون در ایران بسیار رایج است که بگویند ما ژان پل سارتر داشتیم ولی ریمون آرون نداشتیم او را نام بردم. خود این حرف هم - که فکر می‌کنم منشأ آن مرحوم جواد طباطبایی باشد - زیاد دقیق نیست، چون به طور مشخص میان پژوهشگران و استادان ادبیات و تاریخ افراد با گرایش ناسیونالیستی کم نبودند.

Iranian Libertarian

10 Jan, 08:38


استدلال‌های موری روتبارد
در دفاع از بی‌دولتیِ بازار آزاد:

۱. اگر آمریکا و آلمان می‌تونن بدون اینکه هیچ دولتی بالای سرشون باشه وجود داشته باشن و هیچ مشکلی هم پیش نیاد، پس چرا ایالت تگزاس و ایالت باواریا نیاز به دولت بالادستی دارن؟! اگه ما در سطح دولت‌ها بی‌دولتی داریم، پس در سطوح پایین‌تر هم می‌تونیم.

۲. بازار آزاد بهترین راه تامین مایحتاج ماست. تقریباً برای همه‌ی ما روشنه که اگر تولید کفش رو به بازار بسپاریم، کفش‌های بسیار بهتر، مناسب‌تر و ارزان‌تری خواهیم داشت تا اینکه تولید کفش رو به صورت انحصاری در اختیار دولت قرار بدیم.
خب اگر بازار بدون دخالت دولت، می‌تونه به بهترین شکل کیف و کفش و ماست و پنیر و ... رو تامین کنه، اگر می‌تونه بهتر از دولت خدمات پست و اینترنت و تلفن رو فراهم کنه، پس چرا نتونه پلیس و دادگاه بهتری مهیا کنه؟

۳. اگر به تاریخ نگاه کنیم، هیچ دولتی با توافق داوطلبانه‌ی تمام مردم ایجاد نشده. دولت‌ها، قدرت خودشون رو با زور به دست آوردن و چون به دست آوردن اون قدرت با زور و بنابراین نامشروع بوده، ادامه دادنش هم نامشروعه.

۴. دولت،‌ بزرگترین ناقض اصل عدم تجاوزه. حتی اگر در سرتاسر کشور، فقط یک نفر وجود داشته باشه که نخواد به دولت مالیات بده، یعنی دولت داره به زور اموالی که هیچ حقی نسبت بهشون نداره رو غصب می‌کنه پس درآمدهاش نامشروع هستن. و درباره‌ی قوانین دولتی هم همینطوره... پس وجود تنها یک فرد ناراضی در هر کشوری، موجب می‌شه اون دولت مشروع باشه.

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

10 Jan, 08:38


استدلال‌های روتبارد در دفاع از آنارشیسم از زبان والتر بلاک

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

03 Jan, 16:34


حفاظت از محیط‌زیست، هدف بسیار ضروری و خوبیه. اما به شرطی که دو نکته رو رعایت کنید:
اول اینکه فراموش نکنیم که اولویت اصلی با ما انسان‌هاست. محیط زیست صرفا از این جهت اهمیت داره که ما انسان‌ها ساکنش هستیم. حفاظت از طبیعت و حیوانات دیگر هم نباید به قیمت به مخاطره انداختن زندگی انسان و آسیب زدن به رفاه انسان باشه.
نکته‌ی دوم هم اینه که حفاظت از محیط زیست، نباید بهانه‌ای برای افزایش مداخلات دولت در زندگی ما باشه. شما نگران انقراض یوزپلنگ ایرانی هستید؟ خیلی هم خوب. برید آدم‌های مثل خودتون رو پیدا کنید، باهم پول بذارید و سازمانی برای حفاظت از یوزپلنگ ایرانی تاسیس کنید. خیلی هم خوبه. اما حق ندارید از دولت بخواید با پولی که از جیب من دزدیده، از یوزپلنگ ایرانی محافظت کنه!

چه حفاظت از محیط زیست و چه هر هدف دیگه‌ای که دارید، شرافتمندانه براش بجنگید.
دست کردن در جیب دیگران و خرج کردن از درآمد بقیه برای رسیدن به اهداف‌تون، راه شرافتمندانه‌ای نیست...

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

03 Jan, 15:56


جنبش حفاظت از محیط زیست، یک جنبش ضدانسانیه!
#مورای_روتبارد

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

31 Dec, 14:31


تراز تجاری مثبت، در واقع منفیه!
#میلتون_فریدمن

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

30 Dec, 17:36


آزادسازی قیمت بنزین!
این تیتریه که این روزها زیاد می‌شنویم.
اگه از هرکسی که ذره‌ای دانش اقتصادی داشته باشه بپرسید، می‌گه که اگه می‌خواید اوضاع بهتر بشه، آزادسازی قیمت‌ها، یک ضرورت فوریه. اما نکته‌ای که مهمه اینه که تصور بسیاری از افراد جامعه از آزادسازی قیمت‌ها و چیزی که دولت جمهوری اسلامی می‌خواد انجام بده، معنای کاملا متفاوتی با آزادسازی مدنظر اقتصاددانان داره!
هروقت از آزادی حرف می‌زنیم، باید بپرسیم آزادی از چی؟ قیمت‌ بنزین یا برق یا گاز، باید از چی آزاد بشن؟
جواب: از دست دولت!

آزادسازی، یعنی خلع ید دولت. یعنی حقوق مالکیت خصوصی محترم شمرده بشه و تنها نظام عرضه و تقاضا باشه که قیمت‌ها رو مشخص کنه. این، لازمه‌ی هر نوع اصلاح اقتصادی‌ایه و اگه انجام نشه، روند فروپاشی اقتصاد ایران، به همین شکل ادامه پیدا می‌کنه و اوضاع روز به روز بدتر میشه...
اما آیا کاری که دولت می‌خواد انجام بده اینه؟! نخیر! کاری که اونا می‌خوان انجام بدن، صرفا «گرون‌کردن» بنزینه. وقتی تولید و توزیع و فروش و نظارت و ریز و درشت تمام پیچ و مهره‌های صنعتی دست دولته، دیگه کدوم آزادسازی؟! قیمتی که توسط دولت بخشنامه بشه، با کدوم منطقی قیمت آزاده؟!
آزادسازی‌ای که باید اتفاق بیوفته به این شکله که هرکسی که تمایل داره بتونه وارد صنعت بنزین بشه و در هر شرایطی که دوست داره و با هر قیمتی که دوست داره، محصولش رو بفروشه بدون نیاز به اینکه بخواد بابتش از هیچ احدی اجازه بگیره.
صحبت از آزادسازی، در شرایطی که کنترل صنایع به صورت کامل و انحصاری در دست دولته، یه شوخی زشت و توهین آمیزه و تنها نتیجه‌ای که ازش حاصل می‌شه، ایجاد یه ذهنیت منفی دروغین از آزادسازی در ذهن مردمه...

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

27 Dec, 12:36


لیبرتارینیسم و اصل عدم تجاوز
- والتر بلاک

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

20 Dec, 18:24


صرفه‌جویی و بحران برق

چرا مصرف زیاد مشتریان، در حالی که برای هر شرکت و بنگاه خصوصی یک رویاست، برای دولت یک کابوسه؟!
تا حالا دیدید یه شرکت خصوصی بیاد از اینکه تقاضا برای محصولاتش زیاد شده، ابراز نارضایتی بکنه؟! تصور کنید شرکت کوکاکولا بیاد و از مشتریانش خواهش کنه در مصرف نوشابه صرفه‌جویی کنن! همه می‌دونیم که آرزوی هر شرکتی اینه که تقاضا برای مصرف محصولاتش بیشتر بشه. پس چرا دولت همیشه از مصرف زیاد مشتریان خدماتش گلایه می‌کنه؟!

بحران برق در ایران رو در نظر بگیرید.
وقتی تولید و فروش برق به دست شرکت‌های خصوصی باشه، هرچی شما بیشتر مصرف کنین، اون‌ها بیشتر سود می‌کنن پس طبیعیه که تشویقتون کنن و حتی شاید برای مصرف زیاد، جایزه هم بذارن!
اما وقتی برق تحت کنترل دولته چی می‌شه؟
دولت به خاطر منافع و مقاصد سیاسی خودش، ابتدا حق فعالیت در صنایعی خاص مثل صنعت برق و گاز رو از شهروندان سلب می‌کنه و خودش تبدیل به تولیدکننده‌ی انحصاری اون صنایع می‌شه. بعد هر قیمتی که دوست داره رو به مصرف‌کنندگان تحمیل می‌کنه و با دستکاری قیمت، سیگنال‌های غلط به بازار ارسال می‌کنه.
در پرده‌ی بعد، همچنان که میلتون فریدمن می‌گفت: «اگر مدیریت صحرا را به دولت واگذار کنید، بعد از پنج سال با کمبود شن مواجه می‌شوید»، دولت هم به طور معجزه‌آسایی موفق می‌شه در ایرانی که از اصلی‌ترین دارندگان گاز دنیاست، بحران کمبود گاز درست کنه! و در نتیجه‌ی کمبود گاز، بحران کمبود برق به وجود میاد. اما آیا دولت نقشش رو می‌پذیره؟
خیر. شعار دولت اینه: «مقصر، همیشه مردم هستند». پس شروع به سرزنش کردن ما می‌کنه که چرا زیاد مصرف می‌کنین؟! اما به همینجا هم بسنده نمی‌کنه. چرا؟ چون توصیه به صرفه‌جویی هرگز راه‌حل بحران‌های اقتصادی نیست! پس دولت وارد مرحله‌ی بعد میشه و برق رو سهمیه‌بندی می‌کنه! یعنی فارغ از اینکه شما چقدر به برق نیاز دارید یا ندارید، مدت زمان خاصی در روز، برق شما قطع می‌شه حتی اگه مرگ و زندگیتون بهش وابسته باشه.
اما اینجا هم پایان راه نیست. در خبرها دیدم که شروع کردند به قطع برق و قطع انشعاب گاز مشتریان پرمصرف!...

و این وضعیت کمدی-تراژیک، نتیجه‌ی سپردن کنترل اقتصاد به دولته. وقتی بخواین به طمع «برق و گاز ارزان قیمت برای همه‌ی مردم»، آزادی و حقوق مالکیت خصوصی‌تون رو به دولت واگذار کنید، نتیجه می‌شه اینکه دیگه نه آزادی دارید، نه مالکیت خصوصی، نه گاز، و نه برق:)

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

20 Dec, 18:24


@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

19 Dec, 12:55


برای لیبرال‌ها:

معیار اصلی که باید بهش توجه کرد، میزان «دولت‌گرایی» مردمه. چپ و راست برای مردم مثل استقلال و پرسپولیس شده. از اینکه یه سری به چپ فحش می‌دن ذوق نکنید. تقریبا اکثر این‌ها همچنان خواهان یک دولت بزرگ هستن که همه چیز رو «روبراه» کنه. هیچ ذهنیتی از لزوم کوچک شدن دولت ندارن. دشمن اصلی این ذهنیته: دولت‌گرایی. دولت‌گرایی با ارزش‌های مدرن چپ‌گراییه و دولت‌گرایی با ارزش‌های سنتی، فاشیسم. دعوای ایرونیا (چپ و راست) متاسفانه سر ارزش‌هاشونه، نه سر مسئله‌ای به اسم میزان مداخله‌ی دولت.

Iranian Libertarian

18 Dec, 12:03


🟡 بحران گاز


اگر تقاضای مصرف‌کنندگان برای کالای تولید شده در یک شرکت خصوصی افزایش یابد، آن شرکت خوشحال خواهد شد، به سرعت تولید خود را افزایش می‌دهد، کارکنان جدیدی استخدام می‌کند و سطح فعالیتش را گسترده‌تر می‌کند. اما دولت، درست برعکس عمل می‌کند.
هرگاه تقاضا برای خدماتی که دولت ارائه می‌دهد افزایش یابد، سریعا بحران پدید می‌آید و دولت دستور می‌دهد که مشتریان «صرفه‌جویی» کنند و حتی ممکن است به جریمه‌ی مشترکان پرمصرف روی بیاورد! درحالی که برای یک شرکت خصوصی، مشترکان پرمصرف، دارایی بسیار مهمی هستند.

وضعیت امروز گاز در ایران، تنها یک مقصر دارد و آن دولت است. دولت، برای مقاصد و منافع سیاسی خود، پروژه‌هایی را انجام می‌دهد که هیچ توجیه اقتصادی‌ای ندارند مانند کیلومترها لوله‌کشی گاز در صعب‌العبورترین مناطق کوهستانی برای جمعیتی کمتر از صد نفر! از سوی دیگر و مجددا در جهت مقاصد و منافع سیاسی خود، قیمت گاز را غیرواقعی تعیین می‌کند و در نتیجه، سیگنال‌های غلط و خطرناکی را به بازار ارسال می‌کند. وقتی مهمترین عامل ایجاد تعادل در عرضه و تقاضا در نتیجه‌ی مداخله‌ی دولت مختل شود، دیگر بحران کمبود عرضه، اجتناب‌ناپذیر می‌شود.
همچنین مدیریت دولتی در صنعت گاز نیز مانند تمام عرصه‌های دیگر مدیریت دولتی، چیزی جز یک فاجعه‌ی مطلق نیست. دولت نه می‌تواند به خوبی از عهده‌ی استخراج گاز برآید و نه از عهده‌ی توزیع و فروش آن.
و حالا، وقتی تمام این عوامل بالا، باعث کمبود گاز در کشور شده، دولت چه کار می‌کند؟ گناه را به گردن مردم می‌اندازد و توصیه‌های اخلاقی به صرفه‌جویی، قناعت و پوشیدن لباس گرم می‌کند و در نهایت هم، مصرف‌کنندگان را به جرم مصرف‌کننده بودن‌شان، جریمه و مجازات می‌کند!

همان‌طور که مورای روتبارد زمانی گفت:
شعار بازار این است که «حق همیشه با مشتری است»، اما شعار دولت این است که «مشتری، همیشه مقصر است».

راه حل بحران گاز، مانند بحران آب و بحران برق، کوتاه کردن دست دولت است. وگرنه هر دولتی با ریاست هر فردی و با هر برنامه و هدفی که بر سر کار باشد، قادر به حل ریشه‌ای این مشکلات، نخواهد بود...

________
@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

17 Dec, 20:07


منم همینطور افلاطون... منم همینطور...

Iranian Libertarian

16 Dec, 10:01


چه می‌شد اگر دبی خارطوم بود...

بیایید یک لحظه تصور کنید در همسایگی جنوبی ما به جای این شیخ‌نشین‌‌های ثروتمند کشورهایی با شرایط مشابه یمن یا سودان وجود داشتند. دبی وضعیتی مشابه خارطوم داشت یا دوحه مانند صنعا بود. از شما به‌عنوان یک شهروند عادی کشور ایران که اولویت نخست‌تان یک زندگی با استانداردهای رفاهی بالاتر است می‌پرسم  این به سود رفاه شما می‌شد یا به زیان آن؟ آیا وجود شهری مانند دبی در نزدیکی ایران قدری دسترسی ما به امکانات جهان مدرن را ساده‌تر نکرده است؟ اگر به جای دبی شهر بنغازی لیبی در آنجا واقع شده بود آیا اکنون به‌عنوان شهروند یک کشور همسایه احساس امنیت زیادتری می‌کردید؟ آیا دسترسی بیشتر و ارزان‌تری به انواع وسایل رفاهی داشتید؟

اکنون بیایید برعکس همین را تصور کنید. فرض کنید همسایۀ شرقی ما افغانستان از لحاظ وضعیت اقتصادی و ثبات سیاسی دست‌کم مشابه ترکیه بود. باز به‌عنوان یک شهروند عادی ایران که رفاه و امنیت برایش اولویت دارند امروز احساس آسودگی بیشتری می‌کردید یا برعکس احساس می‌کردید به زیان‌تان شده است؟ اگر پاکستان اقتصاد و صنایعی در حد و اندازۀ ژاپن داشت برای ما بهتر بود یا بدتر؟ اگر سنگاپور به جای شرق آسیا در غرب آسیا واقع شده بود برای ما بهتر می‌شد یا بدتر؟ اگر فردا روزی امنیت و اقتصاد ترکیه به هم بخورد، صنعت گردشگری آن از میان برود، مسکن در آنجا بی‌ارزش شود و صنایع و زیرساخت‌های دیگرش منهدم شوند و در عوض چندین گروه مسلح و متخاصم پیرامون مسائل مذهبی و عقیدتی و اتنیکی در آنجا شکل بگیرند و پای کشورهای دیگر به آنجا باز شود آیا به رفاه و امنیت و ثبات کشور ایران افزوده می‌شود یا از آن کاسته می‌شود؟

توجه کنید در اینجا بسیار تعیین‌کننده است که این پرسش را به‌عنوان چه کسی پاسخ بدهید. اگر کسی عقیده‌اش این باشد که رفاه و امنیت و آسایش اهمیتی ندارند و دنبال ارزش‌ها و آرمان‌های والای دیگری هستند که از نظرشان اولویت دارند، ممکن است از زمین خوردن ترکیه و سعودی یا عقب‌مانده ماندن افغانستان و پاکستان بسیار هم شادمان بشود. البته بطلان عقاید این دسته از افراد را می‌توان با قدری موشکافی منطقی نشان داد و به یاری نظریۀ اقتصادی، حقوقی و اخلاقی توضیح داد که عقایدشان اتفاقاً عین بی‌اخلاقی و بی‌دردی و از محنت دیگران بی‌غم بودن است. بااین‌همه در اینجا مخاطب من آنان نیستند و قصد قانع کردنشان را ندارم. مخاطب من افراد عادی هستند که بسیاری مواقع از روی ناآگاهی عقایدی را طرح می‌کنند که از نقطۀ عزیمت و مبانی آن‌ها آگاه نیستند.

رواج این‌گونه عقاید میان افراد عادی می‌تواند دلایل گوناگونی داشته باشد. بی‌گمان یک دلیل آن روان‌شناختی و احساس سرخوردگی یا رقابت با همسایگان است که در شرایط افراطی به باورهایی می‌انجامد که با رفاه و آسایش و امنیت جامعه‌ای که خود فرد به آن تعلق دارد در تعارض‌اند. اما به جز این موارد یکی دیگر از دلایل رواج این دست باورها این است که گاهی در لفافۀ به‌اصطلاح علوم سیاسی و روابط بین‌الملل بیان می‌شوند و با واژگان و مفاهیم شیکی همچون «استراتژی»، «تخاصم»، «تضاد تاریخی»، «موازنۀ قوا» بیان می‌شوند. این موضوع البته محدود به ایران نیست. در اروپا بالای یک قرن است که بر روی این دیوانگی‌های آشکار عنوان فاخر «رئال پالتیک» را گذاشته‌اند و آن را از طریق دانشگاه رواج می‌دهند. در اینجا من قصد پرداختن به این نظریات را ندارم. تنها با همین چند مثال «رئال» از منطقۀ خودمان که ابتدا ذکر کردم مخاطب را به داوری فرا می‌خوانم. این طرز فکر را یک بار برای همیشه از ذهنتان دور بریزید: هیچ دشمنی ذاتی و همیشگی و رفع‌ناشدنی میان ایران با هیچ کشوری در جهان وجود ندارد. البته معنای چنین حرفی این نیست که هیچ کشوری هیچ‌گاه به دلایل واهی با ما دشمنی نکرده است یا در آینده نخواهد کرد. همان‌طور که باورهای غلط میان ما رواج دارد کاملاً محتمل است که همین باورها میان دیگران هم رواج داشته باشند. من در ذهن مردم یا رهبران کشورهای دیگر حضور ندارم که ببینم آن‌ها چگونه می‌اندیشند. تنها می‌گویم عقل و دلیل منطقی و تجربی می‌گوید که باید بسیار نادان باشند اگر تصور کنند پیشرفت و توسعه و ثبات یک کشور ۸۵ میلیونی به زیان آن‌ها تمام می‌شود. اگر دقت کنید توسعه اغلب منطقه‌ای اتفاق می‌افتد. کمتر از پنجاه سال پیش سرانۀ تولید ناخالص داخلی شرق آسیا پایین‌تر از آفریقای جنوب صحرا بود. امروز سرانۀ بعضی کشورهای شرق آسیا از اغلب کشورهای اروپایی جلوتر است. چینی‌ها اگر پنجاه سال پیش پیشرفت صنایع و محصولات ژاپنی را به زیان خود می‌دیدند و با استدلال «رئال پالتیک» و استنادات واهی به «تاریخ» تمام تلاش خود را برای توقف آن به کار می‌بستند، امروز درصد بالایی از آنان از گرسنگی تلف شده بودند؛ هرچند شاید در بدبخت کردن ژاپنی‌ها هم به توفیق‌هایی دست یافته بودند.

Iranian Libertarian

13 Dec, 10:04


ناسیونالیسم و تجزیه
از هانس هرمان هوپ

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

10 Dec, 18:43


دربارۀ کتاب ملت، دولت و اقتصاد
از لودویگ فون میزس

Iranian Libertarian

10 Dec, 18:43


کتاب ملت، دولت و اقتصاد از لودویگ فون میزس قطعاً مهم‌ترین کتاب نویسنده نیست. دیدگاه‌های بنیادین نویسنده در آثاری از قبیل کنش انسانی، سوسیالیسم یا نظریۀ پول و اعتبارِ بی‌پشتوانه به گونه‌ای مفصل تشریح شده‌اند. بااین وجود اینجا می‌خواهم یک ادعا بکنم و امیدوارم خواننده تصور نکند دلیل این ادعا صرفاً تبلیغ برای کتابی است که ترجمه کرده‌ام - هرچند البته تبلیغ محصول در بازار برای مایی که هوادار سرمایه‌داری هستیم هیچ عیبی ندارد! اما صادقانه می‌گویم که این کتاب را از روی دغدغه ترجمه کردم تا شاید این کار باعث شود عدۀ زیادتری آن را بخوانند؛ چون معتقدم در ایران و در این برهۀ زمانی کاربردی‌ترین متنی که از میزس می‌توان خواند همین است، ولو اینکه مهم‌ترین متن میزس نباشد؛ و هرچند همه با تمام مطالب آن یا با کلیت اندیشه‌های میزس به هر دلیلی موافق نباشند.

خود میزس در دیباچۀ کتاب اشاره کرده است که جهان در میانۀ یک کشمکش بزرگ قرار دارد و طبیعی است که در چنین شرایطی نتوان به همه چیز نگاه عینی و همه‌جانبه داشت. کتاب در ۱۹۱۹ نوشته شد، یعنی یک سال پس از پایان جنگ جهانی یکم و فروپاشی چندین امپراتوری بزرگ و چند صد ساله در مرکز و شرق اروپا و منظور میزس از کشمکش بزرگ همین رویدادهاست. لازم نیست تمام مطالب یک کتاب درست یا قابل تعمیم به تمام زمان‌ها و مکان‌ها باشند تا مطالبش مفید واقع شوند. بدیهی است شرایط امروز خاورمیانه در سال ۲۰۲۴ با شرایط اروپای ۱۹۱۹ تفاوت‌هایی دارد، اما به نظرم شباهت‌ها بسیار حیاتی‌ترند. این را با یقین می‌گویم که مجموعه اندیشه‌های بنیادینی که در این کتاب عرضه شده‌اند اگر به‌گونه‌ای فراگیر در یک جامعه جا بیفتند آن جامعه می‌تواند بسیاری از مصیبت‌ها و گرفتاری‌های خود را پشت سر بگذارد و در نهایت به کشوری مرفه و خوشبخت بدل گردد.

این هدف قرار نیست با شعبده‌بازی یا نسخه‌های معجزه‌آسا به دست بیاید، بلکه ثمرۀ یافته‌های دانش اجتماعی به ویژه ساختاریافته‌ترین بخش آن یعنی نظریۀ اقتصادی لیبرال است. میزس در آن زمان به‌عنوان کسی که به راستی میهن خود را دوست داشت و با توجه به فجایع جنگ جهانی امیدوار بود آلمانی‌ها در مسیر گذشته تجدیدنظر کنند و این یافته‌ها را به کار ببندند. مسیر تاریخ نشان داد که نه تنها این امید سرابی بیش نبود، بلکه آلمانی‌ها درست برعکس آنها را عمل کردند! نتیجه شد فجایع مربوط به پیدایش نازیسم و جنگ جهانی دوم که به اندازۀ کافی از آن‌ها آگاهیم و نیازی به بازگو کردن آنها نیست. نازیسم دقیقاً هرچیزی بود که این کتاب وارون آن را تجویز می‌کند: میل مفرط به انتقام‌گیری‌های تاریخی از دیگر ملت‌ها و در نتیجه روی آوردن به نظامی‌گرایی؛ نگاه توهم‌آلود و توطئه‌انگار به مناسبات جهانی؛ تعیین یک «هدف» جمعی برای فعالیت اقتصادی و اجبار همه به حرکت در راستای آن هدف - هرچند این کار لزوماً زیر عنوان «سوسیالیسم» انجام نمی‌شود. این موارد و موارد بسیار دیگری را که در کتاب پیرامون آنان بحث می‌شود می‌توان با مفهوم «دولت‌گرایی» توصیف کرد. نقد دولت‌گرایی موضوع کانونی کوشش‌های علمی میزس و «مکتب اتریش» است.

برای تهیۀ کتاب می‌توانید به اینجا مراجعه کنید.

Iranian Libertarian

29 Nov, 07:37


«حقوق بشر» از دیدگاه لیبرتارین

یگانه حق بشر، حق مالکیت است.
هر شخص، مالک انحصاری بدن خود و بنابراین مالک انحصاری ماحصل دسترنج خود است. تمام حقوق دیگر فرد، نشأت گرفته از این حق بنیادین است.

برای نمونه، حق آزادی بیان را در نظر بگیرید. آزادی بیان یعنی همگان حق دارند آنچه را می‌خواهند بر زبان آورند. اما کجا؟! کجا چنین حقی را دارند؟
فرد به یقین در جایی این حق را دارد که متعلق به خودش است و یا مالک آنجا به او اجازه‌ی بهره‌برداری از آن را داده است. اما اگر کسی به زور وارد یک مراسم عروسی شده و با صدای بلند شروع به سخنرانی درباره‌ی الهیات کند یا در یک سالن سینما هنگامی که همه در حال تماشای فیلم هستند، ناگهان فریاد بزند: بمب! بمب! آیا باز هم مشمول حق آزادی بیان می‌شود؟ قطعا خیر! زیرا هیچکسی در املاک خصوصی دیگران، آزادی بیان ندارد.

یا بیایید به حق آزادی پوشش فکر کنیم. هر فردی آزاد است هرچه می‌خواهد بپوشد. اما کجا؟ آیا حق آزادی پوشش، به شما اجازه می‌دهد در خانه‌ی من کاملا برهنه شوید؟ اگر مالک یک رستوران از مشتری‌ای که در حال درآوردن پیراهنش است بخواهد این کار را متوقف کند، حق آزادی پوشش او را نقض کرده؟ یا اگر مالک یک استخر از ورود افرادی که کت و شلوار یا چادر پوشیده‌اند جلوگیری کند، مرتکب تخلف شده؟ قطعا خیر! زیرا چیزی تحت عنوان آزادی پوشش در املاک خصوصی دیگران وجود ندارد.

بدیهی است که هرکسی آزاد است هرچقدر دلش خواست سیگار بکشد. اما آیا این آزادی، به این معنی است که متصدیان پمپ بنزین یا نگهبانان بیمارستان، نمی‌توانند مانع سیگار کشیدن افراد شوند؟ قطعا خیر...

می‌شود این مثال‌ها را تا بی‌نهایت ادامه داد.
به طور خلاصه، حق مستقلی به عنوان آزادی بیان یا آزادی پوشش یا ... وجود ندارد. تنها یک حق وجود دارد و آن، حق مالکیت است. حق اینکه فرد با اموال خودش هرکاری که دلش می‌خواهد انجام دهد و یا با سایر مالکان قراردادی داوطلبانه ببندد و از اموال آن‌ها استفاده کند. حقوق بشر، باید در حق مالکیت خلاصه شود.
@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

14 Nov, 11:08


خرید این کتاب و کتاب‌های مشابه،
چندین منفعت چشم‌گیر برای ما دارد:

1. افزایش دانش و آگاهی: این واضح‌ترین دستاوردی است که از خریدن و خواندن چنین کتاب‌هایی نصیبتان می‌شود.

2. حمایت از مترجم: ترجمه‌ی آثار این چنینی، به‌ویژه از متفکرانی مانند میزس، نیازمند تلاش و زحمت و زمان بسیاری است و از نظر مالی نیز سود چندانی ندارد. حال که فردی این چالش را پذیرفته و این کتاب ارزشمند را ترجمه کرده، پشتیبانی ما از او اهمیت فراوانی دارد. با خرید کتاب، با گفتگو درباره‌ی آن در شبکه‌های اجتماعی و با معرفی آن به دوستان‌مان، می‌توانیم باعث افزایش سود مادی و معنوی مترجم و در نتیجه، ترغیب مترجمان دیگر به انتخاب چنین آثاری شویم.

3. حمایت از انتشارات: ادامه‌ی چاپ کتاب‌های متفکرین لیبرال تنها با سودآوری چاپ آن‌ها برای ناشران ممکن است. در شرایط سخت بازار کتاب در ایران، حمایت ما می‌تواند بسیار مفید باشد.

4. تقویت جریان آزادی‌خواهی: بسیاری از ما هنگام خرید کتاب در فروشگاه‌ها، تمایل به خرید کتاب‌هایی داریم که بیشتر دیده شده‌اند. حمایت ما از این کتاب‌ها باعث می‌شود تا آنها در سایت‌های اینترنتی و در قفسه‌های کتاب‌فروشی‌ها، جایگاه بهتری پیدا کنند، که منجر به دیده شدن و خوانده شدن بیشتر آن‌ها و در نتیجه، تقویت جریان آزادی‌خواهی می‌شود.


قیمت این کتاب زیاد است؟
البته! این روزها چه چیزی ارزان است؟
اما در مقایسه با هزینه‌ی یک پیتزای معمولی یا یک تی‌شرت ساده، خرید این کتاب با تمام مزایای بزرگی که دارد، انتخابی بدیهی برای تمام کسانی است که خود را آزادی‌خواه می‌دانند.

Iranian Libertarian

13 Nov, 18:51


منتشر شد

بنیان نهایی علم اقتصاد: رساله‌ای دربارۀ روش

لودویگ فون میزس


هدف این رساله، تأکید بر این حقیقت است که در جهان هستی چیزی وجود دارد که علوم طبیعی نمی‌ تواند آن را توصیف و تحلیل کند: کنش انسانی. رساله با شناخت، علم و باور عقلانی سر و کار دارد و تنها تا آنجا به دکترین‌ های متافیزیکی ارجاع می‌ دهد که لازم باشد نشان داده شود که میان این دکترین‌ ها و شناخت علمی چه تفاوت‌ هایی وجود دارد. رساله بی‌کم‌ و کاست اصل موضوعۀ لاک را می‌ پذیرد که مطابق با آن «به هیچ گزاره‌ ای بیشتر از شواهدی که روی آن بنا شده است تکیه نکنید.»

برای خرید کتاب می‌توانید به اینجا مراجعه کنید.

Iranian Libertarian

13 Nov, 02:13


بردگی به جرم شهرنشینی

‏یک کار بسیار غلط و زیان‌بار دولت در ایران - در این مورد به‌ویژه پس از انقلاب - «خدمات‌رسانی» به سکونت‌گاه‌های وسط کوه و بیابان بود. آمدند به زور پول نفت و به اسم «عدالت» به هر دهی آب و برق و گاز و تلفن و جاده و دانشگاه آزاد کشیدند، عده‌ای پزشک و معلم و سرباز را دو سال در اوج جوانی بردند در فلان سکونتگاه وسط بیابان یا دره که مثل برده برایشان بیگاری کنند؛ هر سال تابستان دانش‌آموزان حزب‌اللهی و گاهی هم چند تا پان‌ایرانیست یا کمونیست را بردند در آنجاها مجانی مدرسه بسازند یا لایروبی کنند(۱)؛ باز به زور پول نفت خارج از تقاضای طبیعی بازار کارخانۀ سیمان و فولاد و آجر و میلگرد و سنگ و آسفالت ساختند و «خانه‌سازی» کردند، فرمانداری ساختند، میدان ساختند، کوچه کشیدند، مدرسه ساختند - پیش‌تر هر کسی را که درسی می‌خواند و مدرکی می‌گرفت می‌بردند مجانی در این مدارس درس بدهد، تا آنکه به اندازۀ کافی سیمان و سنگ و میلگرد برای ساخت دانشگاه در کنار هر دهی با بالای ده هزار جمعیت فراهم شد و در تولید معلم بومی به خودکفایی رسیدند. تا توانستند چاه کندند، موتور دادند با برق ارزان آب را بیرون کشیدند تا گندم بی‌کیفیت بکارند؛ ‏«جهاد کشاورزی» گندم بی‌کیفیتشان را گران خرید.

خلاصه شهرها را چاپیدند و خرج سکونت‌گاه‌هایی کردند که اگر بخواهیم دقیق صحبت کنیم خیلی‌هایشان از لحاظ تاریخی حتی روستا هم نبودند و صرفاً توقف‌گاه عشایر بودند. نام روستا یا شهر هم اگر رویشان بود باز محیطشان ظرفیت آن همه جمعیت را نداشت، آن هم با سطح رفاهی که انسان قرن ۲۰ام و ۲۱ام به طور معمول انتظارش را دارد. تعدادی خانوار با چند صد نفر جمعیت بودند که صدها و شاید هزاران سال به همان شیوۀ قدیم در فلاکت و نداری چهل پنجاه سالی زندگی می‌کردند و در همان‌جا هم می‌مردند. جغرافیای ایران و خاورمیانه به جز مناطق اندکی
مثل شمال ایران که سطح بارندگی زیاد است ظرفیت توزیع جمعیت مثل اروپا، آمریکا و شرق چین را ندارد. در اینجا ما نه حوزۀ پرآبی مثل یانگ‌تسه یا گنگ داریم، نه مثل اروپا بارندگی زیاد داریم. اگر دولت لطف می‌کرد و توسعه نمی‌داد و همه جای میهن را سرای خود نمی‌دانست و بدون آنکه توجیه اقتصادی داشته باشد برای آنجاها برق و مخابرات و جاده و آب لوله‌کشی و گاز نمی‌برد، به‌تدریج این سکونت‌گاه‌ها بر اثر اختلاف کیفیت زندگی با مراکز جمعیتی عمده - که در آنجاها خدمات این‌چنینی توجیه اقتصادی دارد - جمع می‌شدند و مردمانشان به شهرهای بزرگ می‌آمدند. ایران اگر درست اداره می‌شد، یا اگر بخواهم دقیق‌تر صحبت کنم اگر اصلاً اداره نمی‌شد و دولت به همان وظیفۀ حداقلی تأمین امنیت و اجرای قانون بسنده می‌کرد، می‌توانست
با واردات محصولات کشاورزی - که در جمعیت بالا در آن مزیت ندارد - در ازای صادرات محصولات معدنی - که از قرن بیستم در آن مزیت پیدا کرده است - برای همین جمعیت و حتی بیشتر در چند کلانشهر بزرگ زندگی با سطح رفاه بالا فراهم کند. فرهنگ هم به تدریج بر اثر فشار زندگی در کلانشهر درست می‌شود.

من هر وقت به جایی سفر می‌کنم میان راه این «شهرها» را می‌بینم و با تهران یا حتی قزوین که زادگاهم است مقایسه می‌کنم با خودم می‌گویم این آدم‌ها چه گناهی کرده‌اند که باید اینجا زندگی کنند؟ برداشته‌اند وسط کویر یا کوه چند تا آپارتمان هوا کرده‌اند، با آبیاری مصنوعی چند تا درخت کاشته‌اند و مثلاً «پارک» درست کرده‌اند؛ یک چرخ‌وفلک و دو تا تاب و ‏سرسره گذاشته‌اند که بفرمایید این هم از امکانات تفریحی‌تان! یک مسجد و پایگاه بسیج ساخته‌اند که بفرمایید این هم از امکانات فرهنگی‌تان! ابتدای هر شهری یک تابلوی بزرگ گذاشته‌اند رویش نوشته‌اند «به شهر تاریخی و چند هزارسالۀ ... و پایتخت فلان و بهمان ایران خوش آمدید!» در واقعیت کسی که چند سال تهران یا حتی شهرهای بزرگ زندگی کرده باشد یک ماه نمی‌تواند در این خوابگاه‌های بین راهی که اسم شهر رویشان گذاشته‌اند بماند. بتواند زندگی کند هم شغلی در آنجاها وجود ندارد. از یک طرف مناسبات به‌گونه‌ای است که به آن‌ها ظلم می‌شود، از طرف دیگر آن‌ها هم به اسم حاشیه‌نشین از زمین و زمان طلبکارند. بچۀ مردم را به‌عنوان پزشک و پرستار و سرباز و معلم می‌فرستند تا برایشان بیگاری کنند آن‌ها هم به بهانه‌های مختلف کتکش می‌زنند یا گاهی با تفنگ اتوماتیک ترورش می‌کنند! امروز کار به جایی کشیده است که هر نقطه از ایران را که دست می‌گذاری میدان مین است. این بلایی است که توسعۀ دولتی و عدالت‌گستری بر سر سرزمین آورد.
طرز فکر پشت این برنامه‌ها را ابتدا کمونیست‌ها به ایران آوردند و جا انداختند. نسخۀ تعدیل شدۀ همان را دانش‌آموختگان دانشگاه‌ها و اندیشکده‌های آمریکایی از قبیل هاروارد دادند پهلوی با چاشنی ملی‌گرایی اجرا کند. نسخۀ هیئتی‌اش را ملاها اجرا کردند و به اوج رساندند. شد این وضعیتی که اکنون داریم می‌بینیم.

Iranian Libertarian

06 Nov, 03:31


تنها خوبیِ اینکه انتخابات آمریکا بین یه فاشیست و یه کمونیسته، اینه که هر کدوم رای بیاره، می‌تونیم از رای نیاوردن اون یکی خوشحال باشیم:)

Iranian Libertarian

13 Oct, 19:52


Chill time🎵
I love this bar 🍻

@johnnycashfa

Iranian Libertarian

16 Aug, 04:46


بازار به المپیک چه ربطی دارد؟

برای جامعه‌ای خاورمیانه‌ای این اتفاق خوبی است که چند زن بدون برنامه‌ریزی هدفمند حکومت مستقر موفق شوند مدال المپیک ببرند. این یعنی آن جامعه در بطن خود تکان‌هایی اساسی و غیرقابل برگشت خورده است. کاری ندارم مدال‌برندگان چه حرف‌هایی ممکن است در آینده بگویند یا از آن‌ها بخواهند تا بگویند و آن‌ها هم به گفتن آن حرف‌ها حتی با رغبت تن در دهند و در ازایش فلان امتیاز را بگیرند. اینجا بحث اشخاص و موارد معین مطرح نیست، بحث استفاده از آن موارد معین برای توضیح روندهای کلیست. یکی از آن ورزشکاران آمده و اصرار دارد که می‌خواهم پزشکی دانشگاه تهران بخوانم و درسم خوب است! از همین یک اتفاق می‌شود فراگیری چند ذهنیت را تشخیص داد.

اولاً چرا یک نفر باید تصور کند چون فلان موفقیت را به دست آورده است «جامعه» وظیفه دارد به او پاداش دهد؟ ممکن است هر کسی به هر دلیلی بابت موفقیت کس دیگری شادمان شود و احساس غرور کند. می‌توان دربارۀ منطقی بودن یا نبودن چنین حس افتخار و غروری بحث کرد، ولی به‌هرحال هر کسی این حق را دارد که بابت هر چیزی خوشحال باشد و احساس افتخار کند. همچنین هر کسی این حق را دارد که از جیب خودش به عامل پدید آمدن آن احساس خوشایند پاداش بدهد. بازار دقیقاً ابزاری است که امکان اعطای چنین پاداش‌هایی را به شیوه‌های مختلف فراهم می‌کند. برای مثال پاداش دادن به ورزشکار می‌تواند از طریق اسپانسر و شرکت در برنامه‌های تبلیغاتی انجام شود یا حتی تعبیۀ مکانیسمی که با آن هر کس مایل بود از جیب خودش پاداشی را برای افرادی که از نظرشان برای کشور افتخاری کسب کرده‌اند اعطا کند. در هر صورت هیچ‌کس نباید تصور کند که دیگران به خاطر موفقیت‌ها یا حتی فداکاری‌هایش به او پاداش بدهکارند.

نکتۀ دوم اینکه آن ورزشکار آمده و می‌گوید من چون تمرین می‌کردم فرصت کافی برای درس خواندن نداشتم و نتوانستم پزشکی قبول شوم! تا جایی که در شبکه‌های اجتماعی دیدم خیلی‌ها بر اساس شهود خود مغلطۀ موجود در این حرف را تشخیص دادند و پاسخ درستی به آن دادند: دیگران هم چون درس خواندند فرصت تمرین کردن نداشتند، ولی انتظار شرکت در تیم ملی یا تیم‌های باشگاهی را ندارند! مکتب اقتصاد اتریش بر پایۀ همین شهود مفهوم «هزینه» را تعریف می‌کند. هزینۀ به راه انداختن یک کسب‌وکار یا هر فعالیت اقتصادی تنها مخارجی نیست که بابت خرید مواد اولیه و پرداخت دستمزد نیروی کار صرف می‌شوند. هزینه شامل تمام فرصت‌هایی می‌شود که فرد بر اثر انتخاب از میان گزینه‌های موجود از دستشان می‌دهد. من به هر دلیلی که خودم می‌دانم انتخاب کرده‌ام که زمانی را برای نوشتن مطلب خاضر بگذارم. در این مدت چه کارهای دیگری را می‌توانستم انجام دهم؟ عدم انجام آن کارها و محرومیت از نتایج مثبتشان بخشی از هزینه‌های من بابت نوشتن این مطلب است. در جامعۀ صنعتی عملکرد بازار این امکان را فراهم می‌کند تا شرکت‌ها بخشی از هزینه‌های خود را با کمک پول محاسبه می‌کنند. سرمایه‌گذاران با مقایسۀ هزینۀ آلترناتیوهای مختلف به این نتیجه می‌رسند که زیان کرده‌اند یا سود؛ اما هیچ‌کس نباید تصور کند که دیگران به او جبران هزینه یا زیان بدهکارند.

نکتۀ سوم اینکه چه بلایی در نظام آموزشی مستقر بر سر ذهن و روان و استعداد بچه‌های مردم می‌آید که تصور می‌کنند یگانه راه موفقیت ورود به چند رشتۀ دانشگاهی است و حتی مدال‌آور المپیک هم عقدۀ وارد نشدن به فلان رشته را پیدا می‌کند؟ تصور کنید همین ذهنیت فاجعه‌بار چه تعداد استعداد و نبوغ را در ایران سرکوب کرد و از بین برد. چند کیارستمی بالقوه را تبدیل به کارمند رتبۀ بالا در فلان اداره کرد. البته امیدوارم این مثال باعث پیدایش این تصور نشود موفقیت «غیردرسی» فقط کیارستمی شدن است! چند مغازه‌دار با استعداد که می‌توانستند یک مغازه‌شان را تبدیل به دو یا چند مغازه کنند یا می‌توانستند با خلاقیت خود نام مغازه‌شان را تبدیل به برندی معتبر کنند، اکنون درگیر مطالعۀ انتگرال‌گیری یا آناتومی هستند تا بتوانند فلان واحد درسی را برای بار سوم بالاخره با ده پاس کنند؟! چند آشپز بااستعداد که هتل‌ها با بهترین دستمزدها استخدام‌شان می‌کردند در نتیجۀ فاجعه‌ای که در نظام آموزشی دستوری جریان دارد به پزشکی تبدیل شدند که مشغول تدریس کنکور زیست‌شناسی در فلان مؤسسۀ کنکور است؟! چند طراح نابغۀ لباس و مد بدون اینکه اصلاً بفهمند چنین استعدادی را دارند از دنیا رفتند؟! موفقیت تنها این نیست که کسی شهرت جهانی به دست آورد. یک ورزشکار ممکن است در سطح استان مربی برتری باشد. اگر این بالاترین موفقیتی بود که او در هر زمینۀ بالقوه‌ای توان به دست آوردن آن را داشت ولی اکنون مشغول کار دیگری است، این یعنی هم خود او زیان کرده و هم جامعه‌ای که نتوانست از این فرد بهترین استفادۀ ممکن و در دسترس را ببرد؛ و این تشخیصی است که تنها مکانیسم در دسترس برای رسیدن به آن بازار است.

Iranian Libertarian

15 Aug, 16:48


@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

08 Jun, 09:15


- با سیاست‌های کدوم دولت‌ها مخالفید؟
چپ‌ها: اسرائیل و آمریکا
راست‌ها: روسیه و چین
لیبرتارین‌ها:


@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

15 Jan, 06:55


I lost my mind...

Iranian Libertarian

13 Jan, 18:48


دولت چیست؟
#هانس_هرمان_هوپ

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

12 Jan, 10:00


ما لیبرتارین شدیم، چون...
#موری_روتبارد

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

11 Jan, 12:43


«دیگر‌خواهی» اساس تمام دیکتاتوری‌هاست.
#آین_رند

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

10 Jan, 16:52


تنها جایگزین برده‌داری و دزدی، بازار آزاده.
این تنها گزینه‌ایه که داریم...

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

09 Jan, 10:31


فوری: در آخرین نظرسنجی، تنها 48% از مردم انگلستان حامی نظام سلطنتی بوده‌اند!
حمایت از پادشاهی در بریتانیا شیب نزولی تندی داره. در اسکاتلند و ایرلند و ولز، مدت‌ها بود به زیر پنجاه درصد سقوط کرده بود اما در انگلستان، این اولین باره! اتفاقات جالبی در راهه...

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

08 Jan, 16:13


خیرخواهی از جیب دیگران!
#موسی_غنی‌نژاد

خرج که از کیسه‌ی مهمان بود،
حاتم طایی شدن آسان بود...

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

08 Jan, 07:04


فرض کنید شما با «بهترین نیت‌ها»، می‌خواید جلوی حضور کمونیست‌ها در انتخابات رو بگیرید چون صادقانه باور دارید که انتخاب شدن اون‌ها، جامعه رو نابود می‌کنه.
صرف نظر از اینکه حق انجام چنین کاری رو ندارید، اصلا چطور می‌خواید انجامش بدید؟
برای این کار، چند راه بیشتر وجود نداره:
یا اینکه «حزب کمونیست» رو غیرقانونی اعلام کنید. خب می‌رن یه حزب دیگه تشکیل می‌دن و با یه اسم دیگه فعالیت می‌کنن. یا اینکه یه سیستم تایید صلاحیت تشکیل بدید تا کاندیدها در هر انتخاباتی با صلاح‌دید شما که در قدرت هستید، فیلتر بشن! این خطرناک‌ترین انتخابه و مشخصه که اون وقت صاحبان قدرت از هر کسی خوششون نیاد، با برچسب کمونیسم حذفش می‌کنن. آخرین راه هم اینه که محدودیت‌هایی دائمی و «قانونی» برای شرکت در انتخابات رو عامدانه به گونه‌ای وضع کنید که حضور کمونیست‌ها گرفته بشه. نتیجه‌ی این کار رو هم در این ویدیو می‌بینید...

(واضحه که در اینجا کمونیست‌ها، صرفا یک مثال هستن. درباره‌ی فاشیست‌ها یا ناسیونالیست‌ها یا ... هم همینه.)

Iranian Libertarian

08 Jan, 07:04


عواقب ناخواسته:
نیت‌های خوب، نتایج بد!
این قسمت: کمونیست‌ها

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

06 Jan, 20:13


مثل اینکه دوباره یه تراژدی وحشتناک دیگه از بهشت محافظه‌کارها سروصدا کرده... البته موارد احتمالا بیشتر از این‌ها هستن ولی خب در این کیس جدید، ظاهراً به یه دختر نوجوان توسط ناپدریش تجاوز شده و حالا که میخواد جنین حاصل تجاوز رو سقط کنه، باید از خود ناپدریش رضایت بگیره!
یکبار دیگه این پست رو بخونید...
مخصوصا پاراگراف آخرش رو.

Iranian Libertarian

03 Jan, 16:24


‏«سرمایه‌دارا گندم رو میریزن تو دریا تا قیمتش گرون بشه؟»

این گزاره‌ای است که بسیاری از ما در مدارس، دانشگاه‌ها یا رسانه‌ها از زبان افراد مختلف شنیده‌ایم. نکتۀ جالب این است که این ادعا بسیار قدیمی است¹ و از همان زمان هم پاسخ روشنی به آن داده شده بود. نکتۀ جالب‌تر اینکه علی‌رغم این پاسخ‌ها هنوز هم همان حرف با همان کیفیت و بدون تغییر تکرار می‌شود!

قدری اطلاع از نظریۀ اقتصادی مضحک بودن چنین حرفی را نشان می‌دهد. هیچ سرمایه‌داری مریض نیست که هر سال مازاد تولید ایجاد کند تا بعد دور بیاندازد. چنین اتفاقی (دور ریختن مازاد گندم یا هر کالای دیگر برای جلوگیری از افت قیمت) در بازار آزاد در بدترین حالت ممکن فقط یک بار می‌تواند اتفاق بیفتد. چون سال آینده تولید را در بخشی که مازاد داشته کاهش می‌دهند و سرمایۀ مازاد را به بخشی منتقل می‌کنند که در آن کمبود تولید وجود دارد. یعنی سرمایه‌ای که از خط تولید یک کالا بیرون می‌آید محو نمی‌شود، به بخشی دیگر منتقل می‌شود. اساساً کار آنتروپرونر همین است که با استفاده از مکانیسم قیمت تشخیص دهد کجا کمبود تولید وجود دارد و کجا مازاد. این کار را برای رضای خدا انجام می‌دهد؟ مطلقاً خیر. به نفع خودش است. ‏همین مکانیسم قیمت دقیقاً چیزی است که نظام سوسیالیستی آن را حذف یا به شدت مخدوش می‌سازد و به قحطی ناشی از سرمایه‌گذاری غلط دامن می‌زند. پدیده‌ای که مثلاً در مازاد تولید سیب در حوزۀ دریاچۀ ارومیه و همزمان نابودی آن دریاچه در همین ایران می‌بینیم.

تازه تمام این بحث‌ها با این فرض بسیار دور از واقعیت بیان می‌شوند که سود به دست آمده از افزایش قیمتِ ناشی از دور ریختن یک کالا، بیشتر از فروش همان کالای دور ریخته شده با قیمت پایین‌تر باشد. وقوع چنین چیزی در جهان واقعی بسیار دور از انتظار است. بنابراین اگر چنین مسائلی در گذشته اتفاق افتاده‌اند باید دید چه مداخله‌ای از طرف دولت‌ها با انگیزه‌های امپریالیستی و سوسیالیستی انجام شده بود که به چنین اخلالی در بازار منتهی شد. هیچ دولت‌مرد امپریالیستی از تجارت آزاد دفاع نکرده است. نظر امپریالیست‌های اروپایی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در مورد لیبرالیسم و تجارت آزاد مشابه نظر مقامات کنونی جمهوری اسلامی در مورد لیبرالیسم بود. پایۀ نظری امپریالیسم نظریۀ قرن هجدهمی مرکانتیلیسم بود که به ایجاد محدودیت در واردات و حمایت از کشاورزی «داخلی» اعتقاد داشتند. اولین منتقدان این سیاست‌ها لیبرال‌ها بودند. حتی هابسون که اصطلاح امپریالیسم را وضع کرد بر لنین اثر گذاشت اساساً لیبرال بود - هرچند تفکر مغشوشی داشت.

در واقع بزرگ‌ترین دولت امپریالیستی تاریخ بشر را لنین پایه‌گذاری کرد که هدف علنی و اعلام شده‌اش ملحق کردن تمام جهان به نظام دیکتاتوری «موقتی» بود که در مسکو پایه گذاشته بود و تصور می‌کرد «تاریخ» از زبان او سخن می‌گوید.


۱. شخصاً قدیمی‌ترین متنی که این ادعا را در آن دیدم کتاب انسان، اقتصاد و دولت موری روتبارد بود که در ۱۹۶۲ نوشته شد. البته روتبارد به قصد نقد این ادعا آن را مطرح کرد که متن حاضر هم متأثر از مباحث اوست. حتماً قدمت این ادعا بسیار بیشتر از این است.

Iranian Libertarian

03 Jan, 15:18


ضمناً این جبهه‌گیری‌ای که علیه شبکه‌های اجتماعی وجود داره، همون‌طور که بیل مار نازنین در این کلیپ به زیبایی توضیح می‌ده، قبلا علیه تلویزیون بوده، قبلش علیه رادیو بوده، قبل‌تر علیه تلگراف و روزنامه بوده و حتی قبل از تمام این‌ها، علیه کتاب و صنعت چاپ!
فراموش نکنید بزرگترین جنایات دنیا در قرن بیستم، زمانی اتفاق افتادند که هیچ شبکه‌ی اجتماعی‌ای وجود نداشت! و همچنان میلیون‌ها میلیون نفر از طریق رادیو و روزنامه و کتاب، فریب کثیف‌ترین ایدئولوژی‌ها و خطرناک‌ترین ایده‌ها رو خورده بودن...
فراموش نکنید هیچ‌کدوم از کسانی که برای هیتلر هورا می‌کشیدن، اینستاگرام نداشتن!

Iranian Libertarian

03 Jan, 15:16


توییتر مادر شما نیست! اینستاگرام مادر شما نیست! دولت و جامعه مادر شما نیستن!
اینکه از اون‌ها بخوایم تمام اطلاعات غلط و جعلی رو سانسور و یا برچسب گذاری کنن تا ما گمراه نشیم، مثل اینه که یه بچه رو بلافاصله بعد از تولد در یه محیط به شدت پاکیزه قرنطینه کنیم تا یه وقت مریض نشه! اون بچه بالاخره باید از اونجا بیاد بیرون و دنیای واقعی همینه. پر از باکتری و ویروس. پر از اطلاعات جعلی و دروغ. بزرگ بشید، روی پای خودتون وایسید و مسئولیت خودتون رو گردن بقیه نندازید.

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

02 Jan, 09:11


چهار راه برای خرج پول هست:
۱. پول خودت رو برای خودت خرج کنی:
هم به کیفیت توجه می‌کنی و هم به قیمت.
۲. پول خودت رو برای بقیه خرج کنی:
به قیمت توجه می‌کنی ولی به کیفیت نه.
۳. پول بقیه رو برای خودت خرج کنی:
به کیفیت توجه می‌کنی و به قیمت نه.
۴. پول بقیه رو برای بقیه خرج کنی:
نه به کیفیت توجه می‌کنی و نه به قیمت.
فعالیت‌های دولتی از نوع چهارمه؛ و هر کاری که افراد در بازار آزاد انجام می‌دن، از نوع اول. لذا بهترین راه برای یک جامعه اینه: تا جایی که می‌شه، فعالیت دولت را محدود کنه، تا ثروت کمتری در برنامه‌های فاجعه‌ی دولتی هدر بره...

@iranian_libertarian

Iranian Libertarian

01 Jan, 11:01


دوستی فرمودند که ملکه‌ی دانمارک از سلطنت کناره‌گیری کرد و قدرت رو داد به پسرش و این یعنی نظام سلطنت مشروطه عالیه چون اردوغان و اسد و بقیه‌ی رهبران ممالک جمهوری هرگز از قدرت کناره نمی‌گیرن!!!!

بعضی حرف‌ها اونقدر احمقانه است که آدم نمی‌دونه پاسخ دادن رو از کجا شروع کنه اما هیر وی گو...

اولاً که دقت کنید ایشون ۵۲ سال سلطنت کرد! یعنی سال ۱۳۵۰ به قدرت رسید و الان داره کنار می‌ره! و وقتی هم کنار می‌ره، قدرت رو میده به پسرش و خودش تا آخر عمر در کاخ‌های سلطنتی با خدم و حشم و به خرج ملت زندگی می‌کنه. اگه اردوغان هم بعد از ۵۲ سال حکومت می‌تونست قدرت رو بده به پسرش و بعد هم در اوج عزت و شکوه تا پایان عمر زندگی کنه، شما می‌تونید مطمئن باشید که این کار رو نمی‌کرد؟! بعضی وقتا آدم به عقل و شعورتون شک می‌کنه خداوکیلی...

دوماً، نمی‌شه شما وقتی از سلطنت مثال می‌زنید، سلطنت اروپایی رو انتخاب کنید و بعد در همون مقایسه، جمهوری خاورمیانه‌ای رو برداری! یه ذره واسه شعور مخاطب‌تون ارزش قائل باشید! سلطنت دانمارک رو با جمهوری سوئیس مقایسه کن عزیزم. چرا با ترکیه و سوریه مقایسه می‌کنی؟! اگه می‌خوای مقایسه درست‌تر باشه، باید اردوغان رو با ملک عبدالله سعودی مقایسه کنی. ایشون کی از قدرت کنار رفت؟!

سوماً، اگه کناره گرفتن از قدرت به نفع پسر آدم هنر خاصیه، قبل از این والاحضرت، فیدل کاسترو هم این کار رو کرده و به نفع برادرش کنار رفته. تازه دوران حکومت فیدل کوتاه‌تر هم بوده و زودتر هم کناره گرفته! بفرمایید ز فیدل هم تعریف کنید دیگه! بگید دیکتاتوری کمونیستی هم به نفع مردمه چون رهبرش وقتی اونقدر پیر و خرفت شد که نتونست هیچ غلطی بکنه، از قدرت کناره‌گیری می‌کنه و داداشش رو می‌ذاره سر جاش!

چهارماً، یک آدم حسابی رو به من نشون بدید که ایده‌آلش جمهوری اسد در سوریه باشه! حتی یک نفر هم کافیه‌ها! ایده‌آل شما اما در بهترین حالت سلطنت دانمارکه (که همون رو هم دروغ می‌گید و در نهایت اکثر شما سلطنت مطلقه‌ی سعودی رو می‌خواید اما الان قصد ندارم به این مورد بپردازم). این نهایت بی‌انصافی و بی‌شرمی شماست که بهترین مثال سلطنت در دنیا رو با بدترین مثال‌های جمهوری مقایسه کنید. اگه قراره یک مقایسه‌ی منصفانه باشه، باید ایده‌آل خودتون رو با ایده‌آل ما مقایسه کنید. اگه هم قرار بر بدترین مثال‌هاست، باید برای هر دو طرف اینطور باشه. مقایسه بین سلطنت بریتانیا و دانمارک با جمهوری سوریه و روسیه و...، یا ناشی از جهل مقایسه‌کننده است و یا شیاد و عوام‌فریب بودنش ولاغیر.

@iranian_libertarian