هیچ توجه کردی، کانی؟ که زندگی همهاش حافظه است. به جز این دمی که آنقدر سریع از کنارت میگذرد که حتی نمیفهمی کی گذشت! واقعاً همهاش حافظه است، کانی! به جز این دمی که میگذرد.
تنسی ویلیامز
[قطار شیر اینجا توقف نمیکند]
ترجمهٔ عباس پژمان
واقعاً همین است! ما هیچ گاه بیشتر از یک «دَم» از زندگیمان را نمیتوانیم به شکل «لایو» تجربه کنیم. از آغاز تا پایان زندگیمان، فقط یک دم است که آن را زندگی میکنیم. اما تصوری که از زندگیمان داریم ظاهراً یکجور دیگر است. یعنی این دم را دم احساس نمیکنیم. دم را در واقع خیلی بیشتر از یک دم احساس میکنیم. چرا؟ این هم بدون شک یکی از توهماتی است که مغزمان برایمان ساخته است. حتی گذشته را هم که میخواهیم حس یا ادراک کنیم، مثل این است که به حال، یا دم، تبدیلش میکنیم و ادراکش میکنیم. وقتی به گذشته سفر میکنیم، در واقع مثل این است که از نو لایوش میکنیم. زندهاش میکنیم. در حالی که تنسی ویلیامز راست میگوید: زندگی واقعاً از حافظه ساخته شده است. زندگی از گذشته ساخته شده است، نه از دم.
@apjmn