«دستم بدون اراده این تصویر را میکشید و غریبتر آنکه برای این نقش مشتری پیدا میشد و حتا بهتوسط عمویم از این جلد قلمدانها به هندوستان میفرستادم که میفروخت و پولش را میفرستاد.» بوف کور
«ننجون برایم گفت که پدر و عمویم دوقلو بودهاند... به قول مردم مثل سیبی که نصف کرده باشند... هر دو آنها شغل تجارت پیش میگیرند و در سن بیست سالگی به هندوستان میروند و اجناس را از قبیل پارچههای مختلف مثل منیره، پارچهٔ گلدار، پارچهٔ پنبهای، جبه، شال سوزن، ظروف سفالی، گل سرشور و جلد قلمدان به هندوستان میبردند و میفروختند.»
در نظریۀ خوابهای فروید، خوابها آرزوهای ممنوعه را بیان میکنند و سانسور یکی از ویژگیهای مهم آنهاست. هرچیزی که از نظر اخلاقی مذموم باشد در خوابها تغییر میکند تا از حالت زنندگی خود دربیاید. چون فقط در این صورت است که میتواند خود را به خودآگاه برساند. مثلاً مردی که میخواهد با دختری همبستر شود، اگر خوابها بخواهند چنین چیزی را بیان کنند، آن مرد را مثلاً پدر آن دختر جا میزنند! و حتا تبدیل به پیرمردش هم میکنند همچنانکه در داستان گجسته دژ اتفاق میافتد. خشتون آن داستان، که به صورت پیرمردی توصیف میشود که پدر دخترکی به نام کیمیاست، در واقع نه پیرمرد است، نه پدر آن دخترک است، و نه اصلاً کیمیا دختر بچه است! کیمیا دختری روسپی است. از آنجا که آن داستان با تکنیکهای سوررئالیستی یا به زبان خوابها نوشته شده است، این سانسورها روی شخصیتها اعمال شده است تا صورت آبرومند پیدا کند. هندوستان بوف کور هم همینطور است. حتماً دایی جان ناپلئون را خواندهاید، یا فیلمش را دیدهاید. هندوستان در بوف کور دقیقاً همان معنی را میدهد که سانفرانسیسکوی اسدالله میرزا در دائیجان ناپلئون میدهد. به این تکه از توصیفات هدایت در بوف کور دقت کنید: «هر دو آنها [پدر و عمویم] شغل تجارت پیش میگیرند و در سن بیست سالگی به هندوستان میروند و اجناس را از قبیل پارچههای مختلف مثل منیره، پارچهٔ گلدار، پارچهٔ پنبهای، جبه، شال سوزن، ظروف سفالی، گل سرشور و جلد قلمدان به هندوستان میبردند و میفروختند...» این اجناسی که توصیف میکند، همهٔ آنها در نظریهٔ خوابهای فروید میتوانند تصویری از آلت جنسی زن یا بعضی اعمال مربوط به آن باشند! ضمناً پدر و عمو هم در بوف کور یک نفرند!
عباس پژمان
@apojmn