ذهن‌ نوشته‌های من☁️

تو طرفِ منی، حتی وقتی خودم طرف خودم نیستم؛ آدمِ مورد علاقه‌م ᥫ᭡

خودت رو با هیچکس مقایسه نکن.
خودت رو با هیچکس مقایسه نکن.
خودت رو با هیچکس مقایسه نکن.
خودت رو با هیچکس مقایسه نکن.
خودت رو با هیچکس مقایسه نکن.
.
.
.

سلام عزیزم وقتتون بخیر
میشه این پیام رو بزارید کانالتون ؟

من شومیزایی که خودم طراحی و اجرا میکنم رو تو کانالم میزارم برای سفارش ، علاوه بر اون آموزش هایی هم در رابطه با اینکه چطوری بفهمیم چه مدل لباسی بهمون میاد و انتخاب درستی داشته باشیم رو میزارم
@hannanehnouri

دو سه تا کار هست که مدتیه روتین روزانه‌م شدن.
کم و کوچیک، اما مستمر.
هربار که می‌خوام ناامید شم ازشون، چون مسیر خیلی طولانیه و من خیلی مورچه‌ای پیش می‌رم، به این صفحه نگاه می‌کنم.

از کتاب #عادت‌های_اتمی

هلاکویی میگه:«گریه نه تنها نشانه ضعف نیست، که نشانه سلامت روان و ارتباط عمیق فرد با خودش و دیگران هست.»

‏شاید دوست نداشته باشید اینو بدونید ولی نه تنها رابطه عاطفی بلکه رابطه دوستانه هم نیاز به کار سخت، تلاش مستمر، کوتاه اومدن‌های گاه‌به‌گاه و از خودگذشتگی داره. در بزرگسالی هیچ نوع رابطه انسانی‌ای نیست که بدون تلاش زیاد برای مدت طولانی باقی بمونه.

https://x.com/mattcawres/status/1858592497737593241?s=46

چرا کاری رو که با پیام پیش می‌ره، با تماس پیش می‌برید؟

عالی شد!
این همون نرم‌افزاریه که من دارم باهاش کار می‌کنم🚬

مجله مهندسی Ain Shams سر استفاده نسخه کرکی نرم‌افزار FLOW-3D دو مقاله رو برگشت زده، نویسنده‌هاشون از مصر بودن و برای شبیه‌سازی دینامیک مایعات و گازها از نسخه کرکی استفاده کردن.
یکی از شرایط ارسال مقاله برای انتشار اینه که مقاله هیچ حق مالکیت معنوی شخص یا نهادی رو نقض نکنه.
تام جنسن، معاون رئیس Flow Science (مالک همون نرم‌افزار) گفته که به نویسنده دو مقاله ایمیل زدن و گفتن بیاید لایسنس رو بخرید ما برای دانشجوها و دانشگاه‌ها قیمت پایین‌تری داریم که جوابی از شیماء امان و ربیعه نصر از دانشگاه اسکندریه، که هر دو نویسنده مسئول این مطالعه هستن نگرفتن.
retractionwatch
@geekalerts

دلم می‌خواد آذر دوباره تقویم مطالعه رو پر کنم. آبان که نداشتمش، یه چیزی کم داشتم انگار♡

تقویم مطالعه‌ی آذر ماه

تقویم آبان رو پر نکردم. دل و دماغش رو نداشتم، اما باید خوشحال باشم که بی مطالعه نگذشت.
روز پنجم، بخاطر تعهدی که به بوک‌کلابمون داشتم دوباره شروع کردم. و این شد یه نقطه اتصال به زندگی.
اونجا بود که فهمیدم فایده‌ی عضو گروه بودن و دنبال کردن گروهی هدف مشترک چیه. آدم وقتی انگیزه داره، انرژی داره، حالش خوبه، راحت می‌تونه ادامه بده. اما اون وقت‌هایی که حالت بده، انرژی‌ت از دست میره، می‌افتی پایین، گروه نجات دهنده ست. انرژی گروهی و تعهدی که بهش داری برت می‌گردونه به مسیر.

تقویم مهر رو نذاشته بودم تو کانال.
۳۰ مهر اون اتفاق کذایی افتاد و همه‌چیز از دستم در رفت.
اما الان می‌خوام بذارم که باشه.

تا ابد جهان با من برقص ♡
@zehnavizz

#شما

سلام مرضیه جان
امیدوارم سلامت باشی 🌹

از اونجایی که شما اهل کتاب هستی، فکر کردم از شما کمک بگیرم‌. ممنون می‌شم اگر مایل هستی این پیام را در کانال خودت قرار بدی تا از نظر شما و خواننده‌های دیگه بتونم استفاده کنم‌. البته که این لطف شما هست و می‌تونی انجام ندی🙏

من معلم هستم و امسال یک روز در یکی از هنرستان‌ها تدریس دارم‌. متاسفانه دانش‌آموزان این هنرستان درگیر مشکلات اخلاقی بسیار زیادی هستند. من برای این که حال بچه‌ها را یه مقدار خوب کنم و اون‌ها را با کتاب بیشتر آشنا کنم و به امید این که بچه‌ها چیزهای خوب و مفیدی یاد بگیرند، تصمیم گرفتم یه فعالیت براشون در نظر بگیرم که دانش‌آموزها به ازای هر کتابی که می‌خونند در هر پودمان دو نمره مثبت بگیرند.

این دانش‌‌آموزان دختر پایه دهم هستند. اکثرشون درسخون نیستند. خیلی کم اهل مطالعه هستند پس کتاب‌های سنگین یا طولانی براشون مناسب نیست. ترجیح می‌دم کتاب‌ها داستانی باشه یا به شکل دیگه‌ای براشون جذاب باشه.

درباره اجرای این فعالیت و همچنین عنوان کتاب‌هایی که می‌تونم به بچه‌ها معرفی کنم، ممنون می‌شم نظراتتون را بگید و کمک کنید.

-------

لطفا به دوستمون کمک کنید.

🫶🏻🪄

«امن بودن» ارزشه، روش سرمایه‌گذاری کنید.

خیلی خوبه یکی کنارت باشه که مدام افسار کمالگرایی‌ت رو بکشه و نشونت بده هر کاری رو با چه میزان سختی و تو چه موقعیتی داری انجام میدی. نشونت بده که کافی هستی...

آخر شب از در اومد تو گفت چه خونه‌ی تمیزی!
فکر کردم داره شوخی می‌کنه. خندیدم.
بعد نگاهش کردم دیدم کاملا جدیه!
پرسیدم جدی میگی؟!
گفت آره! به عنوان خونه‌ی بچه‌ داری که اتفاقا بچه‌هاشم مریض ان، خیلی تمیزه. تو اینطوری فکر نمی‌کنی؟
عینکم رو عوض کردم و دوباره نگاه کردم، دیدم راست میگه.

گفت همیشه از شلخته بودن پسرم حرص می‌خوردم. منتظر بودم یه روز عروسم هم بیاد از شلختگی‌ش بناله. دیدم چیزی نمیگه، خودم درباره‌ش از عروسم پرسیدم.
عروسم خندیده گفته داداش‌های خودم هم همینطوری بودن، من مشکلی باهاش ندارم.

گفتم می‌دونید فرق نسل ما با شما چیه؟
ما اغلب عیب‌های همو می‌پذیریم و می‌دونیم که قرار نیست همه کامل باشن.
گفت خب ما هم پذیرفتیم که داریم سی چهل سال با هم زندگی می‌کنیم.
گفتم نه، اینکه هر روزِ این سی چهل سال سر مسائل تکراری حرص بخورین و دعوا کنین و رو اعصاب هم پاتیناژ برید که اسمش پذیرش نیست!
ما اگه نتونیم این همه سال با عیب‌های هم کنار بیایم، رها می‌کنیم، جدا میشم و میریم سراغ یکی که بتونیم با عیب‌هاش کنار بیایم!
رفت تو فکر...