👇👇
برگی سیاه از تاریخ قوانین اجباری:
اصطلاح{الطرح والرمي}در عصر مماليک مصر چه معنایی داشت؟
تاریخنگاران مصری در دوران حاکمیت ممالیک بر مصر که سه قرن بهدرازا کشید؛ به اتفاق از رواج پدیده و قانون نانوشتهای با عنوان«طرح و رمی» صحبت کردهاند که برخی آن را به قانون بیع و فروش اجباری ترجمه کردهاند.
بدین صورت که سلاطین و شاهزادگان، کالاهایی با بهای هنگفت بر تاجران بازار عرضه میکردند و
از قدرت خود برای وادار کردن تاجران به خرید آنها با قیمتهای بالاتر از قیمت معمول استفاده میکردند.
مثلاً ابنطولون مورخ در«مفاكهة الخلان» در وقایع سال ۸۹۵ه.ق، از خودکشی یک تاجر صابون سخن گفته که خودش را در خانهی خود حلقآویز کرد زیرا یکی از رجال«اشرف قایتبای»مشهور به (دودارالسلطان» انبوهی از صابون را با بهایی گزاف بر او عرضه کرده بود که او نه توان پرداختش را داشت نه توان رد پیشنهاد حاکم را.
حتا پس از خودکشی، اجازه دفن تاجر بخت برگشته را نداد و برای پدر تاجر هم حکم اعدام در نظر گرفت تا وقتی که علاوه بر دریافت بهای صابونها، صد دینار هم پدر را جریمه کرد تا از حکم اعدامش چشم بپوشد.
شرف الدين النشو حاکم عصر سلطان ناصربنمحمدبنقلاوون از مهمترین افرادی بود که به«طرح و رمی»میپرداخت.
مثلاً در«مسالك الأمصار»ابن فضل الله العمري آمده که گاوهای پیر و ضعیف خود را بر تاجرانِ چارپایان عرضه میکرد چنانکه ابن فضل مینویسد بازرگانی در قاهره نمانده بود مگر اینکه مجبور به خرید حداقل پنج گاو از وی یا تبدیل گاوهای پیر او به گاوهای جوان شد.
نکته عجیبتر اینکه شاهزادگانی که فاقد اموال بودند بر روستاها و قصبهها و عشایر میتاختند و اموال و احشام انها را به یغما میبردند و به شهر منتقل میکردند و فروششان را با طرح بیع اجباری و«طرح و رمی» بر بازرگانان و کسبهی بازار تحمیل میکردند.
از نمونههای بارز این غارتگریها را «مقریزی»مورخ بزرگ مصر از تاراج فخر الدين بن أبي فرج نقل میکند که دستور سرقت مسلحانه را به حاکمان ولایات صادر کرده بود که در حوادث سال۸۱۶ هجری، به جز غلات و چارپایان، زنان را هم اسیر و به عنوان کنیز در بازارهای قاهره به قیمتهای کلان بر تجار عرضه میکردند.
فقط در یک فقره مقریزی در همان سال گزارش میدهد که در یورش به روستاهای«البحیره»200 راس گاو،4600 راس بز،3000 راس گوسفند و 200 الاغ غارت شد و بنابر گزارش مقریزی تا سال ۸۲۰هجری این حملات به طور پیوسته استمرار داشت.
بار ابن طولون در رخدادهای سال،۹۱۱هجری از نایب دمشق أركماس نقل میکند که از شهر طرابای بیش از دو هزار شتر را غارت کرد و در همان سال به قصابان و آشپزان دمشق،به قیمت چند برابر فروخت، و اموال صاحبان کارخانههای بزرگ صابون سازی بیروت را نیز به تاراج برد.
ابنطولون میگوید ارکماس دستور داده بود به هر شکایتی چه از سوی غارتشدگان و چه شکایات تاجرانِ ناتوان از پرداخت رسیدگی نشود و با خشونت تمام، سرکوب و طرد شوند.
بخشی از گزارشهای تاریخی مربوط به طغیانها یا اعتصابات تجار قیصریه تا فلسطین است، اما «شرفالدین نشو» قفل هر مغازهای که دست به اعتصاب میزد را میشکست و اموال صاحبان دکانها را نیز غارت میکرد.
ابنإیاس مورخ دیگر مصر از چند شورش دیگر که در برخی از آنها مردم موفق شدند نمایندگان حاکمان ولایات را سنگسار کنند در تاریخ خود یاد کرده است که جز با دخالت قاضیان و امیران و عقلای قوم پایان نمییافت.
این تنها «نمی» از «یمِ» قساوتهای تاریخ و یغمای قوانین اجباری در لابلای سطور تاریخنگاری عربی است که گرچه به حکم زمان هیچیک از ایشان نپاییدند اما تاریخ از آن خیل ستم رفتگان نیز هیچ در یاد زمانه جاودانه نساخته است که این دیگر طبعاً از پوچی سرشتِ تلخ تاریخ است.