زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی @zabanshenasik Channel on Telegram

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

@zabanshenasik


تأملات زبان‌شناسانه
دربارۀ زبان و ادبیات و ویرایش

یادداشت‌های سجاد سرگلی
نویسنده و پژوهشگر
کارشناس ارشد زبان‌شناسی


کانال دیگر از همین نویسنده (الهیاتیک):
https://t.me/elahiatik

راه ارتباطی:
@z_e_admin

انتشار بدون ذکر منبع جایز نیست.

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی (Persian)

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی یک کانال تلگرامی است که توسط سجاد سرگلی، نویسنده و پژوهشگر با مدرک کارشناس ارشد زبان‌شناسی، اداره می‌شود. این کانال تأملات زبان‌شناسانه، درباره زبان و ادبیات و ویرایش را ارائه می‌دهد. با این کانال شما فرصت خواهید داشت تا از دیدگاه فرهنگی و تحلیلی سجاد سرگلی به زبان و ادبیات استفاده کنید. علاوه بر این، می‌توانید از یادداشت‌ها و انتشارات این نویسنده در زمینه‌های مختلف بهره ببرید. همچنین، این کانال ارتباطی با سرگلی فراهم می‌کند و لینک کانال دیگر از او نیز در این کانال معرفی شده است. برای ارتباط با ادمین کانال از راه‌های ارتباطی موجود استفاده کنید. با عضویت در این کانال، شما می‌توانید از آخرین مطالب و تحقیقات سجاد سرگلی مطلع شوید و به دنبال آموزش‌های ارزشمند او بگردید. اگر به موضوعات زبانی و ادبیاتی علاقه‌مندید، حتما این کانال را دنبال کنید. انتشار بدون ذکر منبع در این کانال مجاز نیست. الهیاتیک یک دیگر از کانال‌های سجاد سرگلی است که به مباحث الهیات می‌پردازد و می‌توانید از آن نیز استفاده کنید.

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

05 Feb, 10:44


📢فصلنامهٔ مغز و شناخت، شمارهٔ ۲۷


🔸در این شماره، گفت‌وگویی با سجاد سرگلی تحت عنوان «معنا در متن؛ ایستا یا پویا؟» صورت گرفته و دربارهٔ نقش بافت‌های زبانی و غیرزبانی در یافتن معنای متن سخن گفته شده است. در این گفت‌وگو، عمدتاً مسائل زیر مطرح شد:

تعریف زبان
معرفی سطوح مختلف زبان
تعریف بافت زبانی و غیرزبانی
تحلیل گفتمان توصیفی و انتقادی
اهمیت و تأثیر بافت در فهم معنا
اشاراتی به ملاک‌های علمی برای مطالعهٔ بافت و روش‌‌های تفسیر متن
طرح شاهدهایی از آیات قرآن، انجیل، اشعار حافظ، و مثال‌هایی از زندگی روزمره

ستاد علوم و فناوری‌های شناختی
گروه علمی سیناپس

@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

30 Jan, 12:46


🎞خوانندگی نگاره خالوا، خوانندهٔ تاجیکی، به‌همراه رقص بانوان تاجیکی

🔸زبانی که در سه کشور ایران و افغانستان و تاجیکستان بدان سخن گفته می‌شود درواقع یک زبان است با سه نام مختلف. زبان فارسی/ایرانی (فارسی ایران) و زبان دری (فارسی افغانستان) و زبان تاجیکی (فارسی تاجیکستان) نام‌گذاری‌هایی هستند که سیاست در آن‌ بی‌تأثیر نبوده است. از نظر زبان‌شناسان، این سه «گونه‌»هایی از زبانی واحدند.

🔸گرچه سیاست ما را از هم دور کرده، امیدوارم این زبان‌ ما را به هم نزدیک کند. سوای علم و سیاست، اگر بخواهم احساس خود را بیان کنم، باید بگویم: بشخصه آوای دلنشین لهجه‌های شیرین افغان‌ها و تاجیک‌ها را دوست دارم. زیبایی‌های آن یادآور زیبایی‌های شرقی است و اساساً با زبان‌های اروپایی قابل مقایسه نیست. پرستیژ (منزلت اجتماعی) و کلاسی که این لهجه‌ها دارند با به‌کاربردن مفردات انگلیسی در یک رده قرار نمی‌گیرند. راستیِ سخن من را می‌توانید با شنیدن و این‌بار توجه کردن به ویژگی‌هایی آوایی این لهجه‌ها دریابید. جلوه‌ای از شکوه و زیبایی آن را نیز می‌توانید در ویدیوی بالا بشنوید و تماشا کنید.

#لهجه #گویش
@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

17 Dec, 11:45


سیما، سیم، سمیولوژی
(از قرآن تا یونان)

🔸«سیما» واژه‌ای فارسی است یا عربی؟ برای پیدا کردن پاسخ این پرسش، می‌توانیم ابتدا به فرهنگ‌های لغت فارسی مراجعه کنیم. برای نمونه، به دو فرهنگ دهخدا و سخن سری می‌زنیم و برچسب (ع) و [عر.] را در مقابل این واژه می‌بینیم، که به معنای عربی بودن آن است.

🔸در فرهنگ‌های لغت عربی نیز «سیما» مدخل شده. باید به حروف «س‌وم» مراجعه کنیم تا آن را بیابیم. در عربی و همچنین در متون کهن فارسی به معنای «نشانه و علامت» است. این کلمه شش بار در قرآن به کار رفته است.

🔸اما ریشهٔ اصلی این واژه از کجاست؟ طبق فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، نوشتهٔ دکتر محمد حسن‌دوست، سیما از عربی به فارسی راه یافته و «درنهایت، از یونانی: σῆμα 'نشان، علامت، ویژگی، خصیصه' مأخوذ است» (ذیل مدخل «سیما»)‌. آرتور جفری، در واژگان دخیل قرآن، علاوه‌براینکه تبار یونانی این واژه‌ را تأیید می‌کند، می‌گوید در انجیل نیز از این ریشهٔ یونانی کلمه‌ای به معنای «علامت و نشانهٔ آسمانی» آمده است (با جست‌وجو، حدود ۲۰ آیه در انجیل یونانی یافتم که این کلمه در آن‌ آمده).

🔸«سیما»ی یونانی با «سیم» به معنای نقره هم در ارتباط است. واژهٔ یونانی‌اش از همین ریشه به‌همراه پیشوند نفی ساخته شده و به معنای «بی‌علامت، بی‌نشان، نامسکوک» است که به فارسی میانه (asēm) و سپس به فارسی نو (sīm) راه یافته.

🔸واژه‌های semiology («نشانه‌شناسی» در علوم پزشکی) و semiotics («نشانه‌شناسی» در علوم انسانی) و semantics («معنی‌شناسی» در علم زبان‌شناسی) در جزء اول مشترک‌اند و از σημεῖον یونانی (sēmeîon) ساخته و گرفته شده‌اند.

🔸نهایتاً اینکه تبار و اصالت این واژه نه فارسی و نه عربی بلکه یونانی است، اما این واژه را هم فارسی، هم عربی و هم یونانی قلمداد می‌کنیم، چون در هر سه زبان با قدمتی دیرینه حضور دارد و سه هویت مستقل و مختلف پیدا کرده است.

📎از سرکار خانم شیدا صفوت بابت طرح پرسش دربارهٔ تبار واژهٔ «سیما» سپاسگزارم.

#واژگان #ساخت‌واژه #معنی‌شناسی #ریشه‌شناسی #عربی_در_فارسی
@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

18 Aug, 19:53


🔸یکی از دلایلی که نمی‌شود به اندازهٔ کافی به فرهنگ‌های لغت عربی اطمینان کرد مواجه شدن با چنین چیزهایی است.

🔸جشن «مهرگان»، وقتی به زبان عربی رفته، تبدیل به «مهرجان» شده. فرهنگ لغتی که در تصویر ملاحظه می‌کنید آن را مرکب از دو کلمه دانسته: «مهر» را به معنای خورشید گرفته و «جان» را به معنای حیات و روح!

📎«-گان» احتمالاً در مهرگان معنای مستقل ندارد و پسوندی است که معنای نسبت را می‌رساند و در کلماتی مانند خدایگان، گروگان، رایگان، راهگان دیده می‌شود.

#واژه‌شناسی #ساخت‌واژه
@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

17 Aug, 20:30


شما خبر دارید چرا پسر کوچولویی که ما به اسم «اَلفی اَتکیز» می‌شناسیم هفت اسم مختلف دارد؟


عنوان مقاله: «نگاهی زبان‌شناختی به تغییرِ نام شخصیت‌های کتاب‌‌های خردسالان در ترجمه‌»
نویسنده: دکتر نیلوفر کشتیاری
منتشرشده در مجلهٔ مترجم، شمارهٔ ۸۱

📎مقاله‌ای خواندنی برای کسانی که دغدغهٔ ضبط اعلام دارند یا کار کتاب کودک می‌کنند. از سرکار خانم دکتر نیلوفر کشتیاری برای ارسال این مطلب صمیمانه سپاسگزارم.

#ضبط_اعلام
@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

17 Aug, 19:53


۱۲. حروف مقطعه در قرآن (دربارهٔ معنای طه)

۱۳. کدام وطن؟ (دربارهٔ معنای وطن در حدیث پیامبر)

۱۴. حکم بر... یا حکم میان...؟ (دربارهٔ اینکه پیامبر بر مردم حکومت می‌کند یا داوری؟)

۱۵. پسران بهشتی یا شراب؟ (دربارهٔ ترکیب ولدان مخلدون)

۱۶. غلمان (دربارهٔ کلمهٔ غِلمان)

۱۷. حور عین (دربارهٔ کلمهٔ حور عین)

۱۸. همسران زیباچشمی که جز به شوهر خود عشق نمی‌ورزند (دربارهٔ «قاصرات الطرف عین»)

۱۹. سینه‌های برجسته (دربارهٔ آیهٔ «و کواعب اتراباً»)

۲۰. شوهردوستان همسن (دربارهٔ آیهٔ «عرباً أتراباً»)

۲۱. محبوس در خیمه‌ها (دربارهٔ آیهٔ «حُورٌ مَقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ»)

۲۲. از جوانب زمین می‌کاهیم (دربارهٔ کلمهٔ اطراف)

۲۳. خونِ بسته (دربارهٔ کلمهٔ علق)

۲۴. آیا قرآن مخالف رهبانیت است؟ (دربارهٔ رهبانیت و یک قاعدهٔ دستور زبانی)

۲۵. تبادل زنان (دربارهٔ آیهٔ «وَلَا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ»)

۲۶. آیا زنان باید در خانه بمانند؟ (دربارهٔ تبرج جاهلیت اولی)

۲۷. زنان شوهردار یا پاکدامن؟ (دربارهٔ کلمهٔ محصنات)

۲۸. آرامش یا شخینا؟ (دربارهٔ کلمهٔ سکینه)

۲۹. اهیه اشر اهیه (دربارهٔ معنای این عبارت در تورات و دعاها)

۳۰. شباهت‌های آیات قرآن و اشعار پیش از اسلام (شامل ده فرسته و یک فایل صوتی)

۳۱. حجاب ۱ (دربارهٔ آیهٔ ۵۹ سورهٔ احزاب و معنا و ریشهٔ کلمهٔ جِلباب)

۳۲. حجاب ۲ (دربارهٔ آیهٔ ۳۱ سورهٔ نور و معنا و ریشهٔ کلمهٔ خِمار)

۳۳. دست راستش را می‌گیریم و رگ قلبش را پاره می‌کنیم! (دربارهٔ آیهٔ ۴۴ تا ۴۷ تکویر)

۳۴. آیا انسان را در رنج آفریدیم؟ (دربارهٔ کلمهٔ کبد)

۳۵. داخل شدن شتر در سوراخ سوزن (دربارهٔ کلمهٔ جمل)

۳۶. بکّه همان مکّه است یا معبد اورشلیم؟ (دربارهٔ کلمهٔ بکّه)

🔸یادداشت‌هایی را در این فهرست آورده‌ام که جنبهٔ زبانی‌شان پررنگ‌تر است. برای دسترسی به همهٔ یادداشت‌های قرآنی می‌توانید از #قرآن در کانال الهیاتیک استفاده کنید.

#زبان‌شناسی #الهیات
@elahiatik
@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

02 Sep, 12:47


تماشا

🔸بعضی واژه‌ها به ظاهرشان نمی‌خورد که عربی باشند. حتی اگر با زبان عربی آشنا باشیم، آن‌قدر این واژه‌ها در زبان فارسی حل و هضم شده‌اند و معانی تازه پیدا کرده‌اند که ذهن متوجه تبارشان نمی‌شود، مگر اینکه پیش‌تر آن‌ها را در جایی شنیده یا خوانده باشد.

🔸تماشا یکی از آن واژه‌هاست. «مَشی» به معنای «راه رفتن و قدم زدن» است. «حکمت مشّائی» نیز از همین ریشه گرفته شده‌. «مَشّاء» یعنی «بسیار راه‌رونده». می‌گویند ارسطو هنگام تدریس معمولاً قدم می‌زده و به همین دلیل پیروان ارسطو و حکمت او را مشائی می‌نامند.

🔸«مشی» اگر به باب تفاعل برود، می‌شود «تماشیٰ/تماشا». مهم‌ترین معنای باب تفاعل «مشارکت» است. تماشا یعنی قدم زدن با هم، راه رفتن و گردش کردن. حافظ در بیت زیر تماشا را به همین معنا به کار برده است:

خلوت‌گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

سعدی نیز در بیت زیر تماشا را در دو معنا به کار برده، در مصرع اول به معنای قدم زدن و گردش و در مصرع دوم به معنای دیدن و نگاه کردن:

یعلم الله که گر آیی به تماشا روزی
مردمان از در و بامت به تماشا آیند

#واژگان #معنی‌شناسی #عربی_در_فارسی
@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

25 Aug, 17:52


عطر یا عطف؟

🔸حافظ در غزل معروفی با مطلع «سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند / همدم گل نمی‌شود یاد سمن نمی‌کند» بیتی دارد که یکی از کلماتش در نسخه‌ها متفاوت است:

با همه عطفِ دامنت آیدم از صبا عجب
کز گذرِ تو خاک را مُشکِ خُتَن نمی‌کند

🔸بعضی نسخه‌ها، به‌جای کلمهٔ «عطف»، کلمهٔ «عطر» را آورده‌اند. در مقابل، علامه قزوینی در تصحیح خود «عطف» را بر «عطر» ترجیح داده است. زنده‌یاد شجریان در آواز خود هر دو را به کار برده است.

🔸برای فهم بهتر بیت لازم است این تصور را در ذهن داشته باشیم که سرو چمانِ حافظ در حال حرکت و عبور است و هم‌زمان بادی نیز در حال وزیدن است. اگر منظور حافظ «عطرِ دامن» باشد، معنای بیت چنین می‌شود: با این همه عطری که دامنت دارد تعجب می‌کنم که چرا باد صبا، وقتی در حال گذر کردن هستی، عطر دامن را بر خاک نمی‌ریزد تا خاک، همچون مشک، معطر شود.


🔸و اگر مراد حافظ «عطفِ دامن» بوده باشد، یکی از معانی عطف «چین و شکن و گوشه و لبه» است و معنا این‌گونه می‌شود: با وجود چین و کناره‌‌هایی که دامنت دارد تعجب می‌کنم که چرا باد صبا، به‌واسطهٔ گذر کردن تو، خاک را همچون مشک معطر نمی‌کند.

🔸به نظر می‌رسد حق به جانب تصحیح علامه قزوینی باشد و «عطف دامن» منطقی‌تر باشد. در حالت اول، دامن یار باید آن‌قدر عطرآگین باشد که باد بتواند آن عطر را بر روی خاک بریزد‌. در حالت دوم، معطر بودنِ دامن یار مفروض است و فقط باید بادی به دامن بخورد و آن را به خاک بزند تا عطرِ دامن به خاک نیز منتقل شود.

#ادبیات #شعر
@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

21 Jun, 12:47


🗞Writing brings language to consciousness.

نوشتن زبان را به سطحِ آگاهی می‌آورد.

📚Writing Science: Literacy and Discursive Power. Halliday, M. A. K.; Martin, J. R. (eds.) Bristol/London: The Falmer Press, 1993.

@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

12 Jun, 18:53


پایان و پایین

🔸پس از مطلب «باران»، توجه شما را به کلمهٔ دیگری جلب می‌کنم که مانند باران با پسوند «-ان» ساخته شده: پایان.

🔸«پایان» از «پا/پای» به‌اضافهٔ پسوند «-ان» تشکیل شده، اما پسوند -ان در اینجا دلالت بر کیفیتی زودگذر نمی‌کند، بلکه احتمالاً معنای نسبت را می‌رساند. پایان یعنی آنچه منسوب به پاست، و ما فارسی‌زبانان این واژه را در معنای «انتها و آخر هر چیز» به کار می‌بریم.

🔸با پسوند «-ان» در معنای نسبت واژه‌های دیگری ساخته شده که عمدتاً دلالت بر مکان می‌کنند. برای نمونه، گیلان (گیل+-ان): منسوب به گیل، دیلمان (دیلم+-ان): منسوب به دیلم، گرگان (گرگ+-ان): منسوب به گرگ.

🔸علاوه‌بر پایان، کلمهٔ دیگری نیز با «پا» ساخته شده: پایین: پا/پای (یکی از اعضای بدن) + -ین (پسوند). پسوند «-ین» در این واژه معنای نسبت را می‌رساند، و در کلماتی مانند آغازین، امروزین، پسین، پیشین و زیرین نیز دیده می‌شود‌.

🔸آنچه پایان و پایین را در ذهن من متصل کرد، در ابتدا، ساخت‌واژه بود، اما با نگاهی دیگر هم می‌توان به این دو واژه نگاه کرد. از آنجا که واژه‌ها می‌توانند نوع نگاه ما به جهان و پدیده‌ها را تا حدی نمایان کنند، ساختار واژهٔ پایان هم می‌تواند نوع نگاه ما به مفهوم «انتها» را نشان دهد. واژهٔ پایان، از منظر شناختی، نشان‌دهندهٔ امری فرادست و استعلایی نیست، بلکه به قعر و پایین توجه می‌دهد. به عبارت دیگر، انتها و آخرِ هر چیز می‌تواند رو به بالا هم باشد، مانند بالا رفتن از کوه، اما در واژهٔ «پایان» به «پا» اشاره دارد و رو به «پایین» است.

📎پیش‌تر نیز در فرستهٔ «عضو بدن+-ه»، برای نمونه، به واژه‌سازی با اعضای بدن اشاره کرده بودم.

#واژگان #ساخت‌واژه
@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

03 Jun, 11:46


باران

🔸انس ما با بعضی واژه‌ها به قدری زیاد است که معمولاً توجهمان به شیوهٔ ساخت و اجزای سازنده‌شان جلب نمی‌شود. کافی است تأمل و توجه کوتاهی کنیم تا برایمان آشکار و شفاف شوند.

🔸«باران» یکی از همین واژه‌هاست. به قدری دیده‌ایمش که حواسمان کمتر درگیر ساخت‌واژه‌اش شده.

باران: «بار» (ستاک حال از «باریدن») + «-ان» (پسوند اشتقاقی)

🔸این واژه، اگرچه اسم‌ است، با همان روشی ساخته شده که صفت‌های ناپایدار یا صفت‌های حالیه ساخته می‌شوند. کلمات زیر نمونه‌هایی از صفات‌ ناپایدار یا حالیه هستند:
آویزان (آویز+-ان)،
پرسان (پرس+-ان)،
تابان (تاب+-ان)،
جوشان (جوش+-ان)،
خندان (خند+-ان)،
درخشان (درخش+-ان)،
روان (رو+-ان)،
سوزان (سوز+-ان)،
گریان (گری+-ان)،
لرزان (لرز+-ان)،
هراسان (هراس+-ان).

🔸این صفت‌ها معمولاً به کیفیتی زودگذر اشاره می‌کنند، همچنان‌که باران نیز در بیشتر شهرها زودگذر و موقتی است. «باران» من را یاد این شعر قیصر امین‌پور می‌اندازد:

دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یک‌ریز به گوش پنجره پچ‌ پچ کرد
چک چک... چک چک... چکار با پنجره داشت؟

#واژگان #ساخت‌واژه
@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

05 May, 08:43


ویتگنشتاین و زبان

🔸ویتگنشتاین فیلسوفی است که آرا و آثار او بیشتر بر محور زبان استوار است. هنگام ورق زدن و مطالعهٔ سرسری دو اثر از او به این جملات برخوردم:

🗞فلسفه سراسر «سنجش [=نقد/نقادی] زبان» است.

📚رساله‌ی منطقی–فلسفی. ویتگنشتاین، لودویگ. ترجمهٔ میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی. تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۶. [کروشه‌ افزودهٔ من است.]

🗞فلسفه نبردی است علیه جادو شدن شعور [/عقل/ذهن] ما به‌وسیلهٔ زبان.

📚پژوهش‌های فلسفی. ویتگنشتاین، لودویگ. ترجمهٔ فریدون فاطمی. تهران: مرکز، ۱۳۸۰. [کروشه افزودهٔ من است.]

🗞فلسفه به هیچ رو نمی‌تواند در کاربرد بالفعل زبان دخالت کند؛ در آخر فقط می‌تواند آن را توصیف کند.

📚همان.

#فلسفه_زبان
@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

23 Apr, 09:44


ناله زدن

🔸یکی از دوستانم پیام داد و از من پرسید که چرا روضه‌خوان‌ها، به‌جای اینکه بگویند «ناله کنید»، می‌گویند «ناله بزنید»؟ بعد هم گفت این تشویق به شیون را نمی‌فهمم؛ اگر کسی گریه‌اش بیاید گریه می‌کند دیگر.

🔸با باورهایی که از او سراغ داشتم، کمی سربه‌سرش گذاشتم که در مراسم روضه‌خوانی چه می‌کرده. گفت تلویزیون روشن بوده و از آنجا شنیده. دربارهٔ پیام دومش جواب خاصی نداشتم و گفتم شاید به‌خاطر مجلس گرم کردن باشد. اما دربارهٔ «ناله زدن» به‌جای «ناله کردن» گفتم احتمالاً تحت تأثیر «ضجه زدن» و «سینه زدن» و به قیاسِ از آن‌ها باشد. چند فعل دیگر هم در این فضاها با «زدن» بیان می‌شود، مانند «زنجیر زدن» و «لطمه زدن» و «قمه زدن».

🔸دوستم در پاسخ گفت تو هم که برای هر چیزی یک توجیه زبانی داری. خندیدم ولی دیگر برایش نگفتم که همکردِ «زدن» با «کردن» تفاوت‌های معنایی هم دارد. برایش از تفاوت‌ میان «جارو زدن» و «جارو کردن» و «جارو کشیدن» نگفتم که چه‌بسا «جارو زدن» از نظر زمانی کوتاه‌تر از «جارو کشیدن» باشد. در اینجا هم ممکن است «ناله زدن» کوتاه‌تر از «ناله کردن» باشد.

🔸«ناله زدن» تازه نیست و در قدیم هم به کار می‌رفته. نظامی می‌گوید:

ریگ زند ناله که خون خورده‌ایم
دیگ مریزید که خون کرده‌ایم

📎پیش‌تر در فرستهٔ «پیامک» دربارهٔ «پیامک دادن» و «پیامک زدن» و «پیامک کردن» طرح مسئله کرده بودم و مقاله‌ای، برای مطالعهٔ بیشتر، در کانال قرار داده بودم.

#واژگان
@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

22 Apr, 08:43


باشِش

🔸پیش از این دربارهٔ «می‌باشد» نکاتی نوشته بودم:
۱. می‌باشد
۲. شاهد از فروغی و خانلری

🔸دیشب، وقتی در منزل استادم بودم و او جملاتی از بایزید بسطامی می‌خواند، کلمهٔ «باشِش» به گوشم خورد:

پس صفاتِ من صفاتِ ربوبیت گشت
و زبانِ من زبانِ توحید
و صفاتِ من اینکه: او، او، لا اله الّا هو.
پس بود آنچه بود به بودِ خویش از آنچه بود
و آنچه باشد به «باششِ» خویش، باشد آنچه باشد.
صفاتِ من صفاتِ ربوبی
و اشاراتِ من اشاراتِ ازلی
و زبانم زبانِ توحید.

📚دفتر روشنایی؛ از میراثِ عرفانیِ بایزید بسطامی. سهلگی، محمد بن علی. ترجمهٔ محمدرضا شفیعی کدکنی. تهران: سخن، ۱۳۸۴.

باشِش: باش (ستاک حال) + -ِش (پسوند)

🔸پسوند «-ِش» عموماً به ستاک حال می‌پیوندد و اسم مصدر می‌سازد. بعضی دستوریان به این نوع اسم مصدر «مصدر شینی» می‌گویند‌. بینش، پرش، چینش، دانش، روش، کشش، کنش، کوشش، گردش، گویش نمونه‌هایی از مصدر شینی‌اند. بیش از ۲۰۰ کلمه با این پسوند ساخته شده است. برای مطالعهٔ بیشتر، به کتاب فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، نوشتهٔ دکتر علاءالدین طباطبایی، مدخل «مصدر شینی» مراجعه کنید.

#ویرایش #می‌باشد #مصدر_شینی
@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

06 Apr, 11:46


آزادی

🔸یکی از معانی «آزادی» در قدیم «شُکر و سپاس» بوده‌ است. «آزادی کردن» عموماً در متون قدیم به معنای «سپاسگزاری کردن» است. فردوسی می‌گوید:

هم آزادیِ تو به یزدان کنیم
دگر پیش آزادمردان کنیم

مولانا نیز می‌گوید:

ای گروه مؤمنان شادی کنید
همچو سرو و سوسن آزادی کنید

لیک می‌گویید هر دم شکر آب
بی‌زبان چون گلستان خوش‌خضاب

بی‌زبان گویند سرو و سبزه‌زار
شکر آب و شکر عدل نوبهار

🔸«آزادی کردن» در شعر مولانا نیز به احتمال زیاد، خصوصاً با توجه به ابیات بعد، به معنای «شکر کردن» است.

🔸شاید سؤال پیش بیاید که این معنای آزادی از کجا آمده است. ریشهٔ این معنا به فارسی میانه (پهلوی) بازمی‌گردد. کلمهٔ āzādīh در فارسی میانه به معنای «شکر و سپاس» است.

#واژگان #واژه‌شناسی
@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

04 Apr, 05:40


«نقدی بر عصر جدید» را، که وعده داده بودم به نوشتنش، ایسنا و چند خبرگزاری دیگر به نقل از ایسنا منتشر کرده‌اند:

https://www.isna.ir/news/1401011305543/

اصل مطلب را می‌توانید در کانال بخوانید:

https://t.me/elahiatik/233

نکته‌ای به مسائل پیش اضافه کنم: لازم است به تفاوت میان استعداد (talent) و مهارت (skill) نیز توجه کنیم. مهارت نوعی توانمندی است که معمولاً با تمرین و آموزش همراه است، اما استعداد، در ابتدای امر، قابلیت و ظرفیتی است که با آموزش و تمرین فراوان همراه نیست. با این تعریف، در برنامهٔ عصر جدید، بسیاری از نمایش‌ها، با اینکه رأی می‌آورند و صعود می‌کنند، استعداد نیستند، بلکه محصول تمرین‌های سخت و فراوان‌اند، اما از آنجا که نمایش‌پذیر و سرگرم‌کننده‌اند، در این برنامه حضور می‌یابند.

@elahiatik
@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

31 Mar, 07:42


🔸خبرگزاری ایسنا یادداشتِ دیروز من را دربارهٔ اظهارنظر داور عصر جدید منتشر کرده است. از خبرنگار کوشا و دغدعه‌مند و همچنین دبیر محترم ایسنا تشکر می‌کنم.

https://www.isna.ir/news/1401011104557/

@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

30 Mar, 14:49


آیا اظهارنظر ژاله صامتی دربارهٔ لهجه توهین‌آمیز بود؟

🔸اخیراً اظهارنظر ژاله صامتی، بازیگر و داور عصر جدید، دربارهٔ لهجهٔ یک نوجوانِ شرکت‌کننده بسیار در رسانه‌ها جنجال‌برانگیز شد. صامتی در برنامهٔ عصر جدید به آن نوجوان خواننده می‌گوید: «باید لهجه‌ات فراموش بشه...». این جمله واکنش بسیاری از مردم را برانگیخت، به‌طوری‌که دکتر ناصر فکوهی، استاد دانشگاه تهران، در کانال تلگرامی خود با عنوان «فاشیست‌ها کی دست از سر مردم ایران برمی‌دارند؟» نوشت:

«کاش به این خانم که 'شهرت'ش را ظاهرا مدیون بازی در چند سریال و فیلمفارسی سخیف و بی‌ارزش است، به‌جای تحقیر آن جوان، ده دقیقه فرصت داده می‌شد که برای ما بگوید فرق 'زبان'، 'گویش'، 'لهجه'، 'زبان میانجی'، 'زبان‌های محلی'، 'زبان قومی'، 'زبان ادبی' و 'زبان مردمی'، 'خانواده زبانی'، 'زبان‌های کرئولی' و... چیست. یا برایمان بگوید که از کجا باید 'فرهنگ موسیقی و ادبیات' آموخت و یا ساده‌تر، اسم چند کتاب و چند قطعه موسیقی‌ای را که در هفته گذشته خوانده یا شنیده صرفاً بر زبان بیاورد تا ما هم بتوانیم ایشان را قضاوت کنیم. وقتی شیخ اجل استاد سخن می‌گوید: 'این چه حرامزاده مردمان‌اند، سگ را گشاده‌اند و سنگ را بسته!' گویی چند صد سال پیش این برنامه را چندین بار تماشا کرده بوده است، برنامه‌ای که من به‌عنوان یک فرهنگ‌شناس یک‌بار دیدم، اما وقتی وقاحت یک‌سو و شرم سوی دیگر را می‌بینم و بلاهتی را که در فضا موج می‌زند، نه جسارت تماشای دوباره‌اش را دارم و نه پاسخی برای این پرسش که این خُرده‌فاشیست‌های از زیر بته بیرون خزیده چه زمانی قصد دارند دست از سر مردم بردارند و دست‌کم نمک بر زخمشان نپاشند؟»

🔸چند نکته در این ماجرا به نظرم رسید که بد نیست بیان کنم:

۱. فعلاً به اینکه عصر جدید برنامهٔ مفید و به‌دردبخوری است یا برنامه‌ای بی‌محتوا و بی‌مصرف کاری ندارم. (به این موضوع در کانال الهیاتیک خواهم پرداخت.)

۲. در اینکه بسیاری از چهره‌ها (سلبریتی‌ها)، چه هنری چه ورزشی، سواد درست و حسابی ندارند بحثی نداریم.

۳. فراموش نکنیم خانم ژاله صامتی استاد و بازیگر توانمندی است و این‌گونه نیست که با بازی در چهار تا سریال و فیلمفارسی به این جایگاه رسیده باشد. او جزء بازیگران باسواد به حساب می‌آید و طبیعتاً ارزش و اهمیت لهجه‌ها و گویش‌ها را درک می‌کند.

۴. نمی‌دانم چرا وقتی می‌خواهیم کسی را نقد کنیم، باید او را لجن‌مال کنیم‌ تا حق مطلبمان ادا شود.

۵. دکتر ناصر فکوهی، در کنار بسیاری از مردم کشورمان، بنابر دغدغه‌های ارزشمندشان، از اظهارنظر خانم صامتی رنجیده‌خاطر شده‌اند. اما آیا ضرورتاً باید با رفتارهای شبه‌فاشیستی به‌سراغ مبارزه با فاشیسم برویم؟

۶. نمی‌خواهم نیت‌خوانی کنم، اما پیش از حمله‌ور شدن به داور مسابقه، یک احتمال، آن هم بنابر بافت کلام و سابقهٔ گویندهٔ کلام، باز کنیم که شاید منظور او را درست درنیافته‌ایم.

۷. با توجه به بافت موقعیت و بافت کلام، بسیار بعید است که منظور ژاله صامتی این باشد که کسی با لهجه حرف نزند. توصیهٔ او به آن نوجوان باصفا این است که باید فن بیان یاد بگیری و قابلیت بدون لهجه صحبت کردن را، آن هم به‌اقتضای کار هنری، یاد بگیری. درواقع، داور برنامه داشت اقتضائات زیست جدید مهمان برنامه را پیش رویش ترسیم می‌کرد تا نتیجه‌‌ای از این مطالب حاصل شود.

۸. فراموش نکنیم که رسانه‌های خبری در بزرگ‌ کردن یک اتفاق نقش دارند. حساس بودن به مسائل زبانی خوب است، اما کاش جانب اعتدال را رعایت کنیم.

۹. به این هم توجه کنیم که بعضی‌ هموطنان منتظر جرقه‌ای بودند تا به رفتارهای علیه لهجه بتازند و این اتفاق بهانه‌ای شد برای دیده شدن آتشی که زیر خاکستر مانده بود.

۱۰. درنهایت بسیار خوشحالم که مردم ما این‌قدر به زبان‌ها و گویش‌ها و لهجه‌های کشورمان اهمیت می‌دهند و حساسیت می‌ورزند و حواس‌جمع‌اند و درود بر کسانی که لهجهٔ خود را کنار نمی‌گذارند و فراموش نمی‌کنند. کسی که لهجه دارد یک زبان یا گویش، یا دست‌کم یک فرهنگ، بیشتر از ما می‌داند.

#زبان #گویش #لهجه #فرهنگ
@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

23 Mar, 14:00


جناب آقای تاجی، ساکن نروژ، پیام زیر را برایم فرستادند. از ایشان نیز برای مطالب ارزشمندی که بیان کردند سپاسگزارم.

سلام
در مورد پست آخرتان، در زبان نروژی قضیه به‌عکس هست. نه‌تنها چنین تعارفاتی را ندارند بلکه بسیاری کلمات عاطفی را هم ندارند. مثلاً لطفاً (please) در زبانشان کاربردی ندارد و کلمات بسیار کمی برای ابراز احساسات دارند.

می‌دانید که در انگلیسی ابتدای نامه‌های رسمی را با Dear آغاز می‌کنند. درست است خیلی بار عاطفی ندارد و از قبیلِ همین‌گونه تعارفات است، اما به‌هرحال رویکردی دوستانه دارد. در نروژی چنین چیزی هم نیست. آغاز نامه‌های رسمی با یک سلام خشک و خالی است نه کم و نه بیش.

@zabanshenasik

زبان‌شناسیک | سجاد سرگلی

23 Mar, 13:30


جناب آقای یزدانی، مترجم و مدرس زبان‌ روسی، پیام زیر را برایم فرستادند. از ایشان بابت نکات ارزشمندشان تشکر می‌کنم‌.


سلام جناب سرگلی

در ارتباط با فرستهٔ آخر باید بگویم: هر جا نظام ارباب و رعیتی باشد، چنین عبارت‌ها و الفاظ و تعابیری هم هست و این‌ها منحصر به زبانی خاص نیست. واژه‌ها و تعابیر برای برآوردن نیازی از زبانوران به‌ وجود می‌آیند. در آن نظام وجود چنین عباراتی لازم بوده.

در روسیه هم چنین لفظ‌‌بازی‌هایی «وجود داشته‌ است». برای نمونه، نامه‌های تالستوی به تزارهای روس پر است از این چنین خاکساری‌ها و چاکری‌‌ها.

@zabanshenasik