🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎 @sociologycenter Channel on Telegram

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

@sociologycenter


محلی برای ارائه آمار، اخبار، گفتاورد، متن‌، درسگفتار و کتب‌ حوزهٔ علوم انسانی.
در این کانال همچنین منتخبی از موضوعات علوم طبیعی، هنر و تکنولوژی بررسی میشوند.

یوتیوب:
youtube.com/@AudiobookCity

اینستاگرام:
instagram.com/sociologycenter

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎 (Persian)

باشگاه علوم انسانی یک کانال تلگرامی فعال در حوزهٔ علوم انسانی است که به ارائه آمار، اخبار، گفتاورد، متن‌، درسگفتار و کتب اختصاص داده است. در این کانال علاوه بر موضوعات اصلی علوم انسانی، موضوعاتی از حوزهٔ علوم طبیعی، هنر و تکنولوژی نیز بررسی می‌شوند. اگر به دنبال مطالب جذاب و آموزنده در این حوزه‌ها هستید، باشگاه علوم انسانی بهترین انتخاب برای شماست. همچنین شما می‌توانید از کانال یوتیوب و اینستاگرام این کانال نیز دیدن فرمایید تا از محتواهای بیشتری بهره‌مند شوید. پس حتما به کانال تلگرامی باشگاه علوم انسانی بپیوندید و از مطالب متنوع و مفید آن بهره‌مند شوید.

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

09 Dec, 19:13


خانواده رومی
یادگیری زبان لاتین از صفر
هانس اوربرگ
#لاتین (نسخه کم‌حجم)

دوره آموزشی مرتبط با کتاب

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

09 Dec, 19:13


خانواده رومی
یادگیری زبان لاتین از صفر
هانس اوربرگ
#لاتین

دوره آموزشی مرتبط با کتاب

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

09 Dec, 02:45


📰 حزب بعث سوریه هم پس از ۶۱ سال حکومت بر این کشور از قدرت ساقط شد!

درباره وقایع اخیر سوریه، این روزها مباحثات گوناگونی شکل گرفته و در جریان است، اما در این مباحثات ریشه‌های فکری و تئوریکی که گرایش بعث را ساختند کاملا غایب است.
تاکنون به زبان فارسی از آثار میشل عفلق یا آنتون سعادة که افکار این دو تاثیر بسزایی در شکل گیری گرایش بعث در جهان عرب و مشخصا عراق و سوریه داشتند، چیزی به فارسی ترجمه نشده تا حتی این افکار مورد نقد و بررسی قرار بگیرند!

این مقاله آکادمیک که چندی پیش قرار داده شد، شاید بتواند تا حدی به شناخت و نقد و بررسی این گرایش در جهان عرب و به طور مشخص سوریه کمک کند.



#سوریه
#اندیشه_سیاسی
#فلسفه_سیاسی
#تاریخ_سیاسی

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

09 Dec, 02:44


سنخ شناسی آرای اندیشه‌ورزان تجددگرای سوریه قرن بیستم پیرامون مفهوم ملت

سعیده حیدری نژاد (دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه تربیت مدرس،تهران)
فاطمه جان احمدی (استاد گروه تاریخ دانشگاه تربیت مدرس،تهران)
سیدهاشم آقاجری (دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تربیت مدرس،تهران)

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

07 Dec, 12:01


🕯 تأملاتی بر آرای میشل ویله (Michel Villey)

دکتر #محمد_ایمانی
🆔 @imaniTelegram
پژوهشگر فلسفه سیاسی و تاریخ مفاهیم
🗓 جولای ۲۰۲۳

2⃣ بخش دوم و پایانی


آیا حقوق [مدرن] حق را کُشته است؟

ویله در بررسی اندیشهٔ حقوقی مدرن نشانه‌های تباهی بزرگی را تشخیص می‌دهد که هرگونه امکان یافتن راه‌حلی برای حل تعارضات هر فرمی از زندگی جمعی را منتفی می‌کند. ایدهٔ عدالت و حقی مندرج در طبیعت توقعات بدون مرزی را بوجود آورده که خود را به عنوان حقوق سوبژکتیو مطلق معرفی می‌کنند. گویی اساس این نظام حقوقی قدرتِ قوی‌ها (حاکمان) است و نه عدالت! و عقل قدرتمندان (حاکمان) مرجع حل دعاوی حقوقی شده است نه عدالت! قدرتمندانی که بزرگ‌ترین نقض‌کنندهٔ حقوق بشر و بزرگ‌ترین متجاوز به حقوق انسان‌هایند!

میشل ویله نشانه‌های (symptom) تباهی حقوق مدرن را در قرن بیستم تشخیص داده بود اما ریشه‌های آن به مالمزبوری می‌رسد، به دههٔ ۱۶۴۰-۱۶۵۰ میلادی، به سال‌هایی که در آن هیولای مالمزبوری آثار اصلی خود را منتشر کرد، منجمله لویاتان! امروز می‌توانیم بگوییم تصویر روی‌ جلد آن کتاب تبدیل به آیکون سیاست مدرن شده است! هابز عمر خود را وقف در هم کوبیدن فلسفهٔ افلاطون و ارسطو کرد، در هم کوبیدن این اندیشه که عدالت مبنای سنجش بهترین نظام سیاسی است و عدالت بر حق طبیعی انسان‌ها مبتنی است. هابز مفهوم «قانون طبیعی» را پیش کشید و چنین استدلال کرد که برای جلوگیری از جنگ همه علیه همه و تجاوز افراد به جان یکدیگر، به جای عدالت، باید «قانون» مبنای نظام سیاسی قرار بگیرد، قانونی که به عنوان تنها معیار مشروع، برخاسته از «اراده و تصمیم حاکم» است و همه موظف به تبعیّت بی‌چون و چرا از آن‌اند. «یک عمل عادلانه، عملی است که برخلاف قانون نباشد.» به عبارتی دیگر از نظر هابز عدالت یعنی اطاعت بی‌کم و کاست و بی‌چون و چرا از قانونی که حاکم وضع کرده است. «قبل از قانون نه عدالتی وجود دارد و نه بی‌عدالتی‌ای. قانون پیش‌شرط عدالت و بی‌عدالتی است.» اگر نزد فیلسوفان کلاسیک عدالت مبنای قانون بود، هابز این نسبت را معکوس کرد و قانون را مبنای عدالت قرار داد. این نقطهٔ سرآغاز تباهی‌ای است که از قرن هفدهم شروع شد و مبنای مشروعیت دولتی که طی دو سده بعد از آن در اروپا تکوین یافت! در اواخر قرن بعد از او، روسو ایدهٔ حاکمیّت مطلقهٔ هابز را تبدیل به ایدهٔ حاکمیّت مردم کرد. تفاوتی در اصل رخ نداد، حق طبیعی و عدالت همچنان بحث غایب رشته‌های وکالت و قضاوت و حقوق است. قانون نخست تبدیل به ارادهٔ خودسر حاکم شد (عصر مطلقه‌گرایی) و سپس تبدیل به ارادهٔ خودسر شارلاتان‌هایی که با فریب و در معامله‌ای اقتصادی با مردم می‌خواستند به قدرت برسند! (عصر ایدئولوژی‌ها/عصر دموکراسی) ناقوس جنگ داخلی به صدا درآمد و اروپا از ناپلئون تا هیتلر طی یک قرن از پا درآمد.



#حقوق
#فلسفه
#فلسفه_سیاسی

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

06 Dec, 14:12


🕯 تأملاتی بر آرای میشل ویله (Michel Villey)

دکتر #محمد_ایمانی
🆔 @imaniTelegram
پژوهشگر فلسفه سیاسی و تاریخ مفاهیم
🗓 جولای ۲۰۲۳

1⃣ بخش نخست


از میراث کلیسای کاتولیک تنها امر قابل‌توجهی که تا و در عصر ما باقی مانده، میراث حقوقی دانشمندانی است که در دانشگاه‌های آلمان و فرانسه بالیده‌اند. در صدر آنها بدون تردید کارل اشمیت قرار دارد و در میان معاصران نزدیک به ما ارنست-ولفگانگ بوکنفورده (شاگرد اشمیت و دانشمند مناقشه‌برانگیز «دیلمای بوکنفورده» و قاضی سابق دادگاه قانون اساسی آلمان) که در سال ۲۰۱۹ درگذشت و میشل ویله (۱۹۱۴-۱۹۸۸) اندیشمندِ توماسی و متخصص تاریخ حقوق بویژه رمی. ویله تا انتشار کتاب «نقد اندیشه حقوقی مدرن» نزدیک چهل سال تنها «تاریخ حقوق» با تمرکز روی «تاریخ رمی» در استراسبورگ و پاریس درس می‌داد تا ۱۹۸۵ که این کتاب را منتشر کرد و ولوله‌ای در دپارتمان‌های حقوق به راه انداخت که تا امروز در پاریس شنیده می‌شود، حتی اگر درِ گوشی و در محافل خصوصی دانشمندان و اساتید حقوق.

در «حقوق و حقوق بشر» ویله دربارهٔ وضعیت انسان در عصر مدرن می‌گوید نمی‌توان “سرنوشت مردگان از گرسنگی در کلکته، شکنجه‌شدگان ال‌سالوادور و دگراندیشان شوروی” را نادیده گرفت، صرفنظر از وضعیت ناپایدار صدها هزار انسان در کشورهای صنعتی. انسان‌ها در جهانی در حال رنج کشیدن‌اند که مملو از سخنانی تقدیس‌کنندهٔ حقوق بشر است. (ص. ۱۰) زبان ویله یادآور جملات آغازین قرارداد اجتماعی روسو است. ویله به زبانی روسویی می‌گوید “انسان باید حق خوشبختی و رعایت دیگر حقوق انسانی خود (حقوق بشر) را داشته باشد، اما در سرتاسر جهان انسان‌ها نگون‌بختی را تجربه می‌کنند و شاهد زیر پا گذاشته شدن حقوق‌شان هستند.” در همین کتاب ویله سؤال تکان‌دهنده‌ای مطرح می‌کند: «از کجا بدانیم آنچه قاضی می‌گوید حق است؟» از کجا مطمئن شویم حُکم قاضی «حق» است و نه ابزار سیاست و یا سخنگوی تاحدودی آنچه بدان منافع عمومی گفته می‌شود؟ برای پاسخ به این پرسش ویله سراغ فلسفه می‌رود! فلسفه نه به عنوان علمِ امور تغییرناپذیر (فلسفهٔ اولیٰ) بلکه به عنوان میراثی گرانبها برای بازسازی زبانی که فلج و حتی متهافت (تناقض‌گو) شده است: زبان علم حقوق!

ویله به تاریخ برمی‌گردد: به توماس، رم و ارسطوی بزرگ، اما نه به عنوان «مورخ» و راوی توماس یا حقوق رمی یا ارسطو. او می‌خواهد زبان حقوق مدرن را دگرگون کند. نه می‌خواهد دانشی که از قُدما جمع کرده به نمایش بگذارد نه برایش مهم است که حقوقدانان رمی چه پاسخی به دعاوی حقوقی عصر خود داشتند. ویله متوجه است که مفهوم قُدمایی حقوق مندرج تحت ادراکی از جهان (Le monde)، انسان و حیات مدنی بود که خود مبتنی بر یک فلسفه بود.
ویله نمی‌خواهد راه‌حل‌های حقوقدانان رم را در دنیای امروز  به کار بندد یا به روز کند! بازگشت به قُدمای او بازگشت به شیوهٔ اندیشیدن قُدما به حقوق است. ویله می‌خواهد از انسان‌ها دفاع کند، ولی نه انسانِ حقوق بشر. او اعتقاد ندارد که حقوق بشر از حقوق انسان‌ها -از انسان به عنوان امر یونیورسال- دفاع می‌کند، اگرچه چنین ادعایی در بیانیّه‌ها و اعلامیّه‌ها جار زده می‌شود. ویله «نُرم» حقوقی جهان مدرن را به پرسش می‌کشد و «مبانی فلسفی» آن را برمی‌رسد. او در نقد حقوق مدرن فقط به حقوق پایمال‌شدهٔ انسان‌های چهارگوشهٔ جهان اشاره نمی‌کند، سراغ نقد مبانی حقوق مدرن می‌رود، مبانی‌ای که منجر به تکوین و بسط این دیسکور جدید شدند.

آیا ایدهٔ حقوق بشر بنا به طبیعت خود معیوب است یا تفسیر اشتباهی از آن صورت گرفته و یا به خطا کاربرد پیدا کرده است؟ برای یافتن خطا ویله از بنیادهای حقوق بشر می‌پرسد، به بررسی «نُرم» اساسی آن و پایه‌های فلسفی آن برمی‌گردد. دغدغهٔ اصلی ویله احیاء آتونومی حقوق است. او علیه نظام حقوقی‌ای که قانون را به مجموعه‌ای از قواعد رفتاری تبدیل کرده که از سوی قدرتِ حاکم تعیین می‌شوند اقامهٔ دعوا می‌کند. علیه برداشتی از عدالت که آن را برابر با قانونی می‌داند که حاکمیّت وضع می‌کند. علیه Gerichtsbarkeit یا صلاحیت قضاوت دادگاه‌هایی که خود ذیل قانونِ دولت‌اند، دولت مجری انحصاری خشونت. اگر توکویل در نقد جهان مدرن و مؤسسات آن و برداشت آن از انسان نگران زوال و نابودی آزادی است، ویله نگران از دست رفتن آتونومی حقوق، نگران زوال و نابودی عدالت است.


ادامه دارد



#حقوق
#فلسفه
#فلسفه_سیاسی

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

06 Dec, 14:01


درس‌گفتارهای میشل ویله
سلسله درس‌گفتارهای فلسفه حقوق
دو جلسه کامل

🎙 دکتر #سیدجواد_طباطبایی


#فلسفه
#فلسفه_سیاسی
#حقوق

🆔 @PublicDiscourses

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

04 Dec, 15:25


چرا خاورمیانه ای ها اینقدر گرفتارند؟


▪️محمود سریع القلم

 
حدود ۷۰ درصد جنگ و درگیری­های نظامی در جهان در دایره ­ای است که یک طرف آن در افغانستان و طرف دیگر آن در لیبی است. اگر خوانندۀ این سطور تجربۀ تعامل مستقیم با سیاست­مداران و جوامع منطقۀ خاورمیانه را داشته باشد احتمالاً تصدیق می­نماید که یک ذهنیتِ کانونی وجود دارد:
 که عموماً دولت­ها و جوامع این منطقه، علل این وضعیتِ نابسامان و جنگ را «بیرونی و خارجی» می­دانند.
اما آنچه که این بحث را در منطقۀ خاورمیانه بسیار با اهمیت می­کند این است که دنبال عامل خارجی گشتن فقط در سیاست نیست. اگر فردی در تجارت ناموفق باشد، اگر صنعت­گری سهم بازار خود را از دست دهد، اگر دانشجویی نتواند درس بخواند، اگر خانواده ­ای از هم بپاشد، اگر بانکی ورشکسته شود، اگر وزیری در برنامه­ های خود ناکام بماند، اگر شخصی با همسایه­ ی خود دائماً در نزاع باشد، اگر حزبی در انتخابات رای کافی نیاورد، اگر کشاورزی محصول نامرغوب برداشت کند، اگر نشریه ای خوانندۀ کم پیدا کند، اگر شرکتی زیان­ده باشد، اگر به شخصی بی اعتنایی شود، اگر اقتصادی تورم سه رقمی داشته باشد ، همه و همه، علت­ را بیرون از «خود» و «عملکرد خود» می­بینند.
برنارد لوییس (Bernard Lewis) که عموم زبان­های خاورمیانه ­ای را می­دانست و سال­ها در میان این ملت­ها زندگی کرده و مشاهداتِ قابل توجهی داشت، در رابطه با وضعیتِ بهتر ترکیه نسبت به دیگران، اینگونه تحلیل می­کند:
حکمرانان و مردم ترکیه از خود پرسیدند:
ما کجاها اشتباه کردیم که مانند اروپایی­ها پیشرفت نکردیم؟
 
دیگر حکمرانان و جوامع خاورمیانه ­ای پرسیدند:
کدام کشورهای خارجی باعث شدند ما به این وضع دچار شویم؟

 
برای مطالعه متن کامل کلیک کنید یا INSTANT VIEW را در پایین پست لمس کنید.


🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

03 Dec, 16:16


🧩 علوم انسانی همواره به‌مثابۀ یک کلیت منسجم عمل کرده و اگرچه برای مقاصد عملی مفید است که رشته‌ها و عناوین از هم جدا شوند، اما در نهایت یک موضوع مربوط به علوم انسانی را نمی‌توان شناخت مگر از طریق نوعی نگاه کل‌گرایانه. در این نوشته می‌کوشم به‌واسطۀ نقد لوویت بر آرای مارکس، نشان دهم که چگونه غفلت کل‌گرایانه می‌تواند موجب آن شود که یک نظریه به ضد خود بدل گردد. شایسته است در همین ابتدا به این نکته اشاره کنم که قصد ما در این نوشته نه پرداختن به آرای لوویت است و نه شناخت مارکس، بلکه این نوشته نوعی آشنایی پیشینی با هر دو را پیش‌فرض می‌گیرد و می‌کوشد به یک پرسش متعین و مشخص بپردازد: لوویت چگونه از طریق نقد تاریخی-الهیاتی خود، نظرات مارکس را به‌عنوان یک جامعه‌شناس باژگون می‌کند و معنای این باژگونگی چیست؟


عواقب ناآگاهی فلسفی-الهیاتی برای نظریه‌پردازان اجتماعی

ندا قطرویی



برای مطالعه متن کامل کلیک کنید


#فلسفه
#مارکسیسم

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

01 Dec, 21:06


🖼 📚 تصویری کمتر دیده شده از محمدرضاشاه پهلوی در ماه‌های پایانی عمرشان در تبعید، کشور مکزیک

جزئیات کتاب‌های در دست ایشان در این تصویر مورد توجه برخی کاربران شبکه‌های اجتماعی قرار گرفته اما تاکنون کمتر کسی درباره جزئیات آن‌ها تحقیق کرده است.

طبق تحقیقات باشگاه علوم انسانی عناوین کتاب‌ها که به زبان فرانسه هستند به این ترتیب می‌باشند (ضمیمه شده در تصاویر):

کاترین دو مدیسی اثر ایوان کلولاس
Catherine de Médicis
By
Ivan Cloulas

و

چهار جلدی تاریخ ایالات متحده (یکی از سه جلد در تصویر)
اثر رابرت لاکور گایت

Histoire des États-Unis
By
Robert Lacour-Gayet


هر دو کتاب از انتشاراتی Fayard هستند.

باقی کتاب‌های در دست ایشان نیز عناوین دیگری از همین انتشاراتی می‌باشند.


#تاریخ
#کتاب
#گالری_باشگاه

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

01 Dec, 16:45


‍ درباره علیت، عینیت و آزادی

🧩 ماکس وبر، کانت و نئوکانتی ها

ام. ای برند
📝 ترجمه: صابر جعفری


فرهنگ از نظر کانت به مثابه «تولید موجودات عقلانی از یک استعداد برای هر هدفی، هرگونه که خود انتخاب می کند و در نتیجۀ استعداد موجودات در آزادی شان تعریف می شد...». آنچه انسان در اینجا انجام می-دهد، «استفاده از طبیعت به عنوان ابزار بر طبق اصولی است که بر اهداف آزادانه انتخاب شده حاکم هستند...» عبارت وبر این است که هر تاملی بر عناصر غایی کنش معنادار انسان، اول از همه، ملتزم به مقوله ها هستند. «اهداف» و «ابزارها» کاملا منطبق با این است و لذا دیدگاه او این است که این بن انگاره استعلایی هر علم فرهنگی است که انسان «بهره مند از ظرفیت است و باید نگرشش را در مقابل جهان تعین ببخشد و باید به این جهان معنا بدهد»

کانت می گوید آزادی دستاورد بشر است. انسان آزاد «رابطه پایدار درونی»ای با ارزش ها دارد و برای فراهم کردن این، به معناهای معینی نیاز دارد. معهذا رابطه میان آزادی و علیت در حال شفاف تر شدن است. بنابراین اکنون ما باید ببینیم که چرا وبر نوشت: آزادتر، تصمیم کنشگران و انگیزه کاملتر او را می توان در اصطلاحات مقوله های «ابزارها» و «اهداف» فهمید... و کنش آزادانه تر در این نگاه اتصاف یک «شخصیت» مناسب تر به کنشگر است؛ شخصیتی که از آن، ذات شامل  رابطه پایدار و ذاتی با ارزش های غایی معین و معناهای زندگی می شود، ارزش ها و معناهایی که برای اهداف جعل می شوند و از این طریق به کنش الهیاتی-عقلانی تبدیل می-شود. وجود آزادی متضمن این نیست که کنش اجتماعی نمی تواند به تحلیل علی گردن نهد. برعکس وبر می-گوید: دانش منطبق با قانون نقش مهم تری برای کنشگران و همچنین محققان بازی می کند، هنگامی که کنش قبلی آزدانه تر باشد.

با این حال وبر صریحا درباره سواستفاده از نظرات کانت درباره آزادی هشدار می دهد. او دشواری های ذاتی-ای را در ایده هایی که کنشآزادانه فرد را در گونه ای زمان ابدی و در راستای مسیری از «علیت بی علت» قرار می داد، را می دید. نظراتی شبیه به این است که به مفاهیمی منجر شده است که در آن اهداف آزادانه انتخاب شدۀ افراد در یک الهیات تماما دربرگیرنده قرار می گیرد مفاهیمی که اعتقاد به «منبع جوانی» را ترغیب می کند که ناشی از قلمرو ارزش های ابدی به سوی قلمرو حوادث تاریخی است

این مفهوم از توسعه با باور تلویحی آن به افزایش ارزش در جهان تاریخی، مستقل از مشاهده گر سنجشگر، شدیدترین تضاد را با اعتقادات پرشور وبر درباره آزادی ارزشی دارد. آزادی ای که مستقیما مبتنی بر آزادی فرد برای انتخاب اهدافش در مقابل کسانی است که به وسیله طریق تاریخ برای او ممانعت ایجاد می کنند. این همان نظراتی بود که وبر به طور قاطعانه تر تقریبا بیش از هر چیز دیگر به مبارزه با آن پرداخته بود و  واژه های تحقیرآمیزش را برای همین ها اندوخته بود. در یک گفتگو با ترولش، آنها را «کلاهبرداران رمانتیک» نامید. تردیدی نیست که وبر تاثیر کانت بر این دیدگاه ها را می دانست.

«علیت از طریق آزادی» کانت، علاوه بر انشعاب های گوناگون در دوره توسعه بعدی تفکر فلسفی که این مفهوم را رشد داده اند، طرح اصلی فلسفی تمام «فرهنگ» متافیزیکی و نظریه های شخصیت این دسته است. به سبب اینکه تصور الحاق عقل یاب به زنجیره علل تجربی، از طریق کنش بر طبق هنجار اخلاقی، می تواند با بزرگترین سهولت، تغییر و به دیدگاه ذیل گسترش یابد. دیدگاهی که یا هر چیزِ مطابق با هنجارها از جهان اشیا فی نفسه به واقعیت حسی می آید، یا، حتی بیشتر، اینکه همه تغییرات ارزش ها در جهان واقعیت از طریق نیروهای «خلاق»، که موضوع شکلی از علیت هستند، نشات می گیرند. علیتی که متفاوت از آن قسم  زنجیره کیفی تغییرات است که در مقابل قضاوت ارزشی ما بی طرف است.

از این رو اگرچه تصور وبر از شخصیت که مبنای ایده اش درباره امکان تحلیل علی در علوم فرهنگی است به ایده کانت نزدیک است، اما او همچنین به خطر الحاق تصورات متافیزیکی به این علوم با تصور کانت از «علیت از طریق آزادی» پی برد. وبر در اینجا و در جاهای دیگر به کتابی از دیگر نئوکانتی ها ارجاع می دهد که در آن مفهوم کانتی آزادی اراده بسیار مورد بحث و در معرض انتقاد قرار می گیرد. اعتراض های ویندلباند به کانت در این جایگاه، متوجه بنیاد متافیزیکی ایده هایش است. نقد عقل عملی با نقد عقل محض تناقض دارد. از این نظر که کانت در اثر نخست پذیرفت که کنش های انسانی معینی وجود دارد.


متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره پانزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.



#کانت
#فلسفه
#فرهنگ

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

30 Nov, 21:04


هایدگر (پرسش بنیادین)

🎙 #آوای_فلسفه


#فلسفه
#هایدگر

🆔 @PublicDiscourses

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

30 Nov, 21:04


❇️ نسخه ویدیویی کم‌حجم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

30 Nov, 21:04


نسخه ویدیویی باکیفیت

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

30 Nov, 21:03


هایدگر (پرسش بنیادین)

🎙 #آوای_فلسفه


#فلسفه
#هایدگر

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

29 Nov, 20:25


هگل (دیالکتیک)

🎙 #آوای_فلسفه


#فلسفه
#هگل
#دیالکتیک

🆔 @PublicDiscourses

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

29 Nov, 20:23


❇️ نسخه ویدیویی کم‌حجم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

22 Nov, 21:33


🏛 شهر تجسد تناهی در سیاست است هر شهری محصور است، هم از وجه انضمامی که سمبل آن مرز است و هم از حیث انتزاعی که نوموس نماینده آن است شیوه‌های هر شهر امری ست خاص شهر و این شیوه‌ها اعم از اخلاق و الاهیات است. فلسفه اما با تلاش برای فهم امر درست با حقیقت سروکار دارد و لاجرم فعالیتی ست ناتمام. فلسفه ناتمام است، تجسم ابدیت و امر لایتناهی فلسفه با استدلال حرکت میکند و شهر با اقناع بنابراین سوگند فقط در شهر میتواند معنادار باشد. سوگند آخرین سنگر مقاومت در برابر حقیقت است. ما با ادای سوگند به مخاطب خود اطمینان میدهیم که حقیقت را میگوییم و چنانچه در افق فرهنگی یکسانی قرار داشته باشیم این تمهید منجر به سپرافکندن و درنتیجه قسمی مصالحه میان ما خواهد شد هر سوگندی پیشاپیش سوگند به امری مقدس است و لاجرم درون مرزهای شهر/دین/اخلاق قرار خواهد گرفت. خط قرمز ،سوگند نادیده انگاری آن از رهگذر ارائه‌ی استدلال است و به همین دلیل باید نسبت به کاربرد سوگند در آثار فلاسفه ی قدمایی حساس بود در این آثار عمدتاً هر جا که ردی از سوگند ،باشد لاجرم در چهارچوب افق اخلاقی سیاسی شهر قرار داریم؛ به عبارت دیگر فیلسوف با فرود به مرزهای اخلاقی سیاسی نظرگاه مخاطب عام در پی اقناع اوست از سوی دیگر بین سوگند و مسئله‌ی الاهیاتی سیاسی هم ارتباطی عمیق برقرار است. در متون دینی خدای ادیان ابراهیمی مکرراً به خود و برخی عناصر طبیعت سوگند یاد میکند؛ این تمهیدی اقناعی در روند اثرگذاری رتوریکال متن مقدس است. ابژه‌ی سوگند پیشاپیش درون شهر دین قرار دارد و برای همگان معتبر است. شمول بینامتنی سوگند در میان ساکنان مؤمنان یک شهر/دین خدشه ناپذیر است این کارکرد در دوران مدرن هم خصیصه ی اقناعی خود را و اننهاده و همچنان در زمره‌ی مؤثرترین ابزارهای مشروعیت بخشی به سیاستمداران قرار دارد هنوز هم سیاستمداران از رهگذر ادای سوگند به کتابی مقدس یا به قانون اساسی - به مثابه کتاب مقدس اجتماع سیاسی مذکور - مشروع میشوند. بدین ترتیب در سکولارترین حالت نیز تنها ابژه ی سوگند از دین به قانون اساسی شیفت می کند اما کماکان با امر مقدس خدشه ناپذیری مواجه خواهیم بود که جایی فراسوی استدلال عقلانی ایستاده و ما را به درک ذات عمیقاً دگماتیک سیاست رهنمون خواهد ساخت.


✍️ #علی_رزاقی
پژوهشگر فلسفه/الهیات سیاسی



#فلسفه
#فلسفه_سیاسی
#الهیات_سیاسی

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

22 Nov, 14:42


8⃣ بخش هشتم (پایانی): روتکو

نسخه کم‌حجم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

22 Nov, 14:41


8⃣ بخش هشتم (پایانی): روتکو

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

21 Nov, 14:48


7⃣ بخش هفتم: پیکاسو

نسخه کم‌حجم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

21 Nov, 14:46


7⃣ بخش هفتم: پیکاسو

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

20 Nov, 16:21


تاریخ مختصر دولت قدیم روم
محمدعلی فروغی
نسخه تایپ‌شده و خوانا (برای نخستین بار در اینترنت)

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

20 Nov, 16:21


📰 انتشار نسخه پی‌دی‌اف کتاب

🏛 تاریخ مختصر دولت قدیم روم

#محمدعلی_فروغی


تا پیش از این، پی‌دی‌افی از نسخه قدیمی و ناخوانای این کتاب در اینترنت موجود بود.
خوشحالیم برای نخستین بار کار پی‌دی‌اف سازی این اثر برجسته زنده‌یاد محمدعلی فروغی را به اتمام رساندیم تا نسخه خوانای آن در دسترس افراد بیشتری باشد.

این کتاب اولین اثر پژوهشی جامعی بود که درباره تاریخ روم باستان به زبان فارسی نوشته شد و گرچه برخی واژه‌های به کار رفته در آن قدیمی و نیازمند بازنویسی هستند اما حتی امروز اثر برجسته‌ای در این زمینه به شمار می‌رود.

لازم به ذکر است حدود چهار سال پیش آقای هاشم بناپور نسخه بازنویسی‌شده بهتری را از این کتاب منتشر کرده‌ بودند.

جهت پی‌دی‌اف سازی این نسخه از سایت ویکی نبشته استفاده شده است.



#کتاب
#تاریخ
#روم_باستان

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

20 Nov, 14:17


6⃣ بخش ششم: ون‌گوگ

نسخه کم‌حجم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

20 Nov, 14:16


6⃣ بخش ششم: ون‌گوگ

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

19 Nov, 18:34


گزیده‌هایی از سخنرانی دکتر #زانیار_ابراهیمی(مترجم کتاب)
2⃣ بخش دوم و پایانی


راه‌کار بولتمان این است که مسیحیت یک Kerygma دارد. منظور از Kerygma هسته و ذات مسیحیت است. یک جوهری در مسیحیت هست که در تمام ادوار ثابت است و لایه‌های اسطوره‌ای هم وجود دارد که به دور آن هسته می‌پیچند. در دوره‌هایی از تاریخ لایه‌ها وا می‌روند و هسته نمایان می‌شود و در دوره‌ای دیگر لایه‌ها دور هسته را می‌گیرند. این مطلب ما را به یاد هایدگر می‌اندازد. در هایدگر هستی همیشه نامستور نیست، جاهایی مستور و جاهایی نامستور می‌شود. بولتمان می‌گوید لایه‌هایی که دور هسته چیده‌شده‌اند، اسطوره‌ها هستند. کاری که او می‌خواهد انجام دهد اسطوره‌زدایی است. در جهان غرب بولتمان را با اسطوره‌زدایی می‌شناسند. او از مفاهیم مسیحی اسطوره‌زدایی می‌کند تا به هسته اصلی برسد. مهمترین مورد هم همین آخرت‌شناسی است. بولتمان می‌گوید اصلاً بحث بر سر این نبود که مسیحی قرار است ظهور کند، کیهان نابود شود و ادامه ماجرا. این‌ها حرف‌هایی است که انسانِ معتقدِ به علم مدرن نمی‌پذیرد. بنده در مورد آخرت‌شناسی گفتم که مسیحیان هر لحظه منتظر بودند که مسیح ظهور کند. بولتمان می‌گوید آخرت‌شناسی لایه اسطوره‌ای مرگ است. او می‌گوید مرگ آن اتفاقی است که هر لحظه ممکن است که اتفاق بیفتد.

مرگ همان است که هر لحظه اتفاق بیفتد همه‌چیز تمام می‌شود. اضطراب آخرت‌شناختی هم اضطرابِ لحظه آخر است. اضطراب انسانی که می‌گوید نکند زندگی من به این زودی تمام شود درحالی که من کارهای زیادی دارم که انجام دهم. زمان مسئله می‌شود.
بولتمان مانند هایدگر بسیار از مرگ و زمان سخن می‌گوید. وقتی اینقدر در مورد مرگ و زمان سخن گفته می‌شود، احساس می‌کنیم که باید تصمیمی بگیریم که مطلق باشد. منظور از تصمیم مطلق تصمیمی است که خود را از گذشته کنده و همه‌چیز را در لحظه رها می‌کند. چون هر لحظه فرصتی است که از دوباره خلق شویم. بلومنبرگ می‌گوید شما اصلاً در عرصه سیاستْ آنارشیستی و نیهیلیستی فکر می‌کنید. در عرصه فردی هم همین است. آن افرادی که تصمیم مطلق می‌گیرند، از آن‌چه انجام داده‌اند می‌گسلند و هر لحظه خویشتنِ خویش را در یک نوع تصمیم مطلق از نو می‌آفرینند، از خود انسانیت‌زدایی می‌کنند. هیچ‌کس مرگ و زمان را انکار نمی‌کند اما به تعبیر بلومنبرگ آن‌قدر بارِ زمان و مرگ را سنگین می‌کنند که کمر انسان زیر این بار خم می‌شود. ما می‌میریم اما اگر هر لحظه در مورد این موضوع سخن بگوییم کلِ زندگی را از دست داده‌ایم. نقد دیگری که به بولتمان وارد است Substantialism یا ماهیت‌گراییِ اوست. او قائل به آن هسته نابی است که از بین نمی‌رود. همانطور که در اندیشه هایدگر هستی هیچ وقت ازبین نمی‌رود و مستور و نامستور می‌شود، در این‌جا هم هسته واقعی مسیحیت از بین نمی‌رود.



#الهیات_سیاسی
#مسیحیت
#یونان_باستان
#سکولاریسم
#رودلف_بولتمان
#آخرت_شناسی

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

19 Nov, 18:33


گزیده‌هایی از سخنرانی دکتر #زانیار_ابراهیمی(مترجم کتاب)
1⃣ بخش نخست


کتابی که ترجمه کرده‌ام زائیده کتاب «مشروعیت عصر مدرن» است. اگر آن کتاب را ترجمه نمی‌کردم اصلاً سراغ کتاب «تاریخ و آخرت‌شناسی: حضور ابدیت» نمی‌رفتم. مشروعیت عصر مدرن یک فصل خیلی مهم دارد که در رابطه با انتظار آخرت‌شناختی در مسیحیت بحث می‌کند. منظور از انتظار آخرت‌شناختی در مسیحیت، چیست؟ زمانی که مسیح بعد از سه روز از گور برمی‌خیزد و به آسمان می‌رود، مسیحیان دوباره منتظرند که مسیح ظهور کند. آن‌ها هم منتظر یک ناجی هستند. این انتظارِ ظهور مسیح را به تعبیر فنی، انتظار آخرت‌شناختی می‌گوییم.
بلومنبرگ حرفِ شاذی می‌زند و آن حرف، منجر به یک مفهوم خیلی مهم به اسم «سکولاریزاسیونِ درونی» می‌شود. در خودِ مسیحیت به صورت immanent اتفاقاتی می‌افتد که مسیحیت سکولار می‌شود. هر وقت که کلمه سکولار به گوش ما می‌خورد، اولین فهمی که از آن داریم این است که سکولاریسم، جدایی نهادِ سیاست از نهادِ دین است؛ این لائیسیته است یا در آن سنتِ آلمانی‌ای که من کار می‌کنم، منظور از سکولار این نیست. وقتی از سکولاریزاسیون حرف می‌زنیم از رو آوردن به این جهان سخن می‌گوییم. اینکه این جهان چه سازوکاری دارد، چه اصولی بر رفتار این جهان حاکم است و ما وقتی در این جهان هستیم چه کارهایی می‌کنیم. سکولاریزاسیون همین روی‌آوری است و ربطی به جدایی نهاد دین از سیاست ندارد.
برخی فکر می‌کنند حرفِ بلومنبرگ صرفاً حرفی در مقابل کارل لوویت است حال آن‌که آن فصل کتاب مخالفت‌هایی با این کتاب «تاریخ و آخرت‌شناسی: حضور ابدیت» است و ارجاعات زیادی به این کتاب دارد و اگر کسی این کتاب را نخوانده باشد متوجه نمی‌شود که بلومنبرگ با زبان مغلق خود در آن‌جا چه می‌گوید. من این کتاب را با این هدف ترجمه کردم که اگر کسی کتاب «مشروعیت عصر مدرن» را می‌خواند و به طور خاص به سمت آن فصل رفت و آن را نفهمید با خواندن این کتاب فهم «مشروعیت عصر مدرن» برای او راحت‌تر شود. این هدف اولیه بود. اما اهداف دیگری هم در کار بود.

...

لبّ استدلال من این است که در مسیحیت طبق شرح بلومنبرگ این انتظارْ عاجل و فوری است. مسیحیان هر لحظه منتظرند که مسیح ظهور کند. آن‌قدر انتظار فوری است که اگر مسیح نیاید زیرآب آن انتظار زده‌شده، یعنی آن انتظار موکول به آینده نمی‌شود. چون موکول به آینده نمی‌شود، اسم آن را «منطق تشدید» می‌گذارم. آن انتظار شدید و شدیدتر می‌شود، روی خودش غالب می‌شود و کل انتظار منتفی می‌شود.
بلومنبرگ در خصوص زمانی از این انتظار سخن می‌گوید که هنوز عهد جدید به نگارش درنیامده است و در واقع صدر مسیحیت است. آن‌جا نیازی به نوشتن عهد جدید هم نیست. مسیحیان منتظرند هر لحظه مسیح ظهور کند. در این حالت نیازی به نگارش تاریخ و روایات نیست. تاریخ همین جهانی است که مسیح ظهور می‌کند و داوری آخر انجام می‌شود و رستگاران از لعینان جداشده و عالم نابود می‌شود. یونانیان به کیهان ابدی قائل بودند درحالی که مسیحیان آن را فانی می‌دانند. مسیحیان به فلسفه اهمیت نمی‌دادند و روی سفر پیدایش شرح کیهان‌شناختی نمی‌نوشتند.

در مسیحیت این «منطق تشدید» زیرآب انتظار را می‌زند. ولی در الهیات شیعی منطق ما منطق تشدید نیست بلکه «منطق تعویق» است. آن انتظار در این‌جا فوری و عاجل نیست. نتیجه این می‌شود که سکولاریزاسیونِ درونی در مسیحیت اتفاق می‌افتد، مسیحیان به جهان روی می‌آورند و مشروعیت این‌جهانی، تاریخ و … مهم می‌شود. چون آن موقع متوجه می‌شوند که کیهان همچنان هست و مسیح هنوز نیامده است. یک‌جا کلاً انتظار کنار می‌رود. البته امواج آخرالزمانی هست اما اولین نوامیدی تبعات زیادی دارد.

...


مسئله و سؤالی که بولتمان دارد این است که در جهانِ دچارِ سیطره علم شده، آیا مسیحیت می‌تواند به حیات خود ادامه دهد؟ مسئله کتاب این است که علم یا Science سیطره پیدا کرده است. کسی که به علم، آزمایش و تجربه ایمان پیدا کرده قبول نمی‌کند که مرگ مکافات گناه اولیه است. بولتمان می‌گوید جواب انسان مدرن این است که همه می‌میرند اما مرگ یک چیز زیستی است و ربطی به گناه و این‌ها ندارد. در مورد بسیاری از آموزه‌های مسیحیت این اتفاق می‌افتد.


ادامه در بخش دوم و پایانی



#الهیات_سیاسی
#مسیحیت
#یونان_باستان
#سکولاریسم
#رودلف_بولتمان
#آخرت‌_شناسی

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

19 Nov, 18:31


🎙 نگاهی به نشست «نقد و بررسی کتاب تاریخ و آخرت‌شناسی: حضور ابدیت» اثر رودلف بولتمان

🔹 محسن آزموده(میزبان نشست):
امروز در مورد کتابِ «تاریخ و آخرت‌شناسی: حضور ابدیت» اثر رودولف بولتمان با ترجمه آقای زانیار ابراهیمی صحبت می‌کنیم. ما جز ترجمه آقای ابراهیمی فقط یک ترجمه از کارهای خود بولتمان داشتیم و آن کتاب «عیسی مسیح و اسطوره‌شناسی» ترجمه آقای علیا بود. بقیه کارها ترجمه‌هایی بودند که در مورد بولتمان نوشته شده بودند. پروژه آقای ابراهیمی پرداختن به ریشه‌های اندیشه‌ای و فلسفی مدرنیته است. به نظر بنده «مشروعیت عصر مدرن» مهمترین ترجمه ایشان است. خودِ آقای ابراهیمی هم در مقدمه این کتاب ذکر کرده‌اند که ترجمه کتاب بولتمان در ادامه بحثی است که بلومنبرگ در مورد بولتمان مطرح کرده است.


#الهیات_سیاسی
#مسیحیت
#یونان_باستان
#سکولاریسم
#رودلف_بولتمان
#آخرت‌_شناسی

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍


🔸 گزیده‌هایی از سخنرانی دکتر #زانیار_ابراهیمی(مترجم کتاب): 👇🏻👇🏻👇🏻

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

19 Nov, 16:01


5⃣ بخش پنجم: ترنر

نسخه کم‌حجم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

19 Nov, 16:00


5⃣ بخش پنجم: ترنر

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

18 Nov, 20:31


🏫 دانشگاه سالامانکا (Universidad de Salamanca)
قدیمی‌ترین دانشگاه فعال اسپانیا، بنیان‌گذاری شده به سال ۱۲۱۸ میلادی
زادگاه و محل رشد و دگردیسی اندیشه اسکولاستیک اسپانیایی که کمتر درباره آن بحث شده


#تاریخ
#اسپانیا
#فلسفه
#دانشگاه

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

18 Nov, 17:47


🧩 ⟨⟨عنوان بحث من «کانت و دگرگشت روش‌های تحلیل و ترکیب» است. زمانی که ما دانشجو بودیم به زبان آوردن واژه «روش» کم از گناه کردن نبود. خوشبختانه الان این حساسیت شدید از بین رفته است. اگر داریم از نیرو، قدرت و توان‌مندی‌ای در جهان جدید سخن می‌گوییم این به دانش ربط دارد و این دانش در روش خلاصه می‌شود.

ما در تاریخ فلسفه جهان مشارکت فعال داشته‌ایم. ابن‌سینا نخستین کسی است که متافیزیک را به عنوان یک علم برهانی مطرح کرد. فارابی نخستین کسی است که در تمام زمینه‌ها در تقسیم‌بندی علوم، روش برهانی را به عنوان ملاک دانش‌بودنِ دانش طرح کرده است. با این وجود چطور ما از این روش و از آن دانش، یعنی از آن قدرت بی‌بهره‌ایم؟

کانت می‌گوید که امکان ندارد شناختِ فلسفی به مانند شناختِ ریاضیاتی انجام شود و هر کسی که چنین کاری انجام دهد، دچار یک خلط بزرگ شده است. او در این‌جا به ما می‌گوید شناختِ فلسفی امکان ندارد مفهومی داشته باشد که بتواند آن را تعریف کند. ما در شناخت فلسفی تعریف (definition)، اصول متعارفه (axiom) و برهان (demonstration) نداریم. این حرف برخلاف تمام آن‌چیزی است که نه تنها فیلسوفان کلاسیک بلکه فیلسوفانِ مدرنِ نخستین گفته‌اند.

ما بسیار می‌گوییم که روش علم جدید؛ ریاضی و جهان جدید جهان ریاضیاتی است. کانت خلاف این را می‌گوید. در روش ریاضیاتی کلاسیک تحلیل و ترکیب راهِ رفت و برگشتی هستند. یک چیزی را تحلیلی بیان کردن، یعنی آن را باز کنیم تا به اصولِ اولیه برسیم و در روش ترکیبی آن را می‌بندیم. به زبان فلسفی خودمان می‌گوییم از معلول به علت یا از علت به معلول رفتن. این یک راهِ رفت و برگشت است. آن‌چیزی که دکارت به زمین فلسفه آورد و بعد از او لایب‌نیتس به صراحت به آن اشاره کرد این بود که در روش ریاضیاتی که ما از آن سخن می‌گوییم نه آن ریاضیاتی که در جهان کلاسیک بود، فلسفه‌ات تحلیلی یا ترکیبی است.

مهمترین مسئله گره خوردن روش ریاضیاتیِ عام چه در ترکیب و چه در تحلیل با مسئلۀ وجود است. روش ریاضیاتیِ کلاسیک هیچ ادعایی در مورد وجود ندارد. مهمترین دستاورد دکارت در متافیزیک این است که با به کار بستن روش تحلیلی خود می‌تواند نخستین گزاره محضِ عقلانیِ وجودی را به ما بدهد. «من هستم» یک گزاره وجودی است. این‌جا روش ریاضیاتی، منطق را از Organon به Kanon تبدیل می‌کند. این منطق، منطق آبجکتیو، کانْتِنت‌فول و قانونِ فهم است، چرا؟ چون با مسئلۀ وجود گره خورده است.

دو راه تحلیلی و ترکیبی باز می‌شود. راه تحلیلی آن است که مطلب را استوار کنیم بر تصور واضح و متمایز و بر وجودِ متناهی کوگیتو. راه ترکیبی این است که با استوار کردن مطلب بر روی تصور تام، خود را به موجودِ مطلقاً نامتناهی برسانیم. در هر دو راه ما دو آغاز داریم. یک تفکر foundational که از یک آغاز، آغاز می‌کند و از هیچ جای دیگر هیچ چیزی را وارد نمی‌کند. عقل باید پالودۀ پالودۀ باشد چه به نحو ترکیبی و چه به نحو تحلیلی عمل بکند. مهمترین ویژگی این روش این است که ادعای وجودی دارد. یعنی می‌تواند در برابر شکّاک بایستد و نه فقط تفکری منظم به ما بدهد. جدا کردن شناخت فلسفی از شناخت منطقی و ریاضیاتی به این دلیل رخ می‌دهد که شناخت فلسفی ادعای وجودی دارد. اگر ادعای وجودی داشته باشیم نیازمند تجربه‌ایم.
برای همین وقتی می‌گوید «تمهیدات» را با روش تحلیلی نوشتم و «کریتیک» با روش ترکیبی، منظور این است که این‌جا از شرط به مشروط و آن‌جا از مشروط به شرط رفتم. این نحوه بیان و نه روش کانت است. برای همین دگرگشتِ بنیادین در فهم کانت از جایگاه روش ریاضیاتی چه در شکل تحلیل و چه در شکل ترکیبی اتفاق می‌افتد. در اندیشه کانت روش ریاضیاتی مانند نظر کلاسیک‌ها از وجود تهی می‌شود. و برای فلسفه یک درک سیستماتیک که دو آغازی است باقی می‌ماند.

تصور دکارت و تصور کلاسیک از علم، درخت است که ریشه در زمین دارد و جا به جا نمی‌شود. این تصور از دانش استاتیک است. اما تصویر کانتی، تصویری است که مانند فهم از سیستم است. یک سامانه پویا که مانند کشتی‌ای در دریاست و هر موجی که می‌آید به سمتی متناسب با قواعد کشتی، سکان را حرکت می‌دهد تا ثابت بماند و غرق نشود.
برای دو آغازی بودن هم یک مثال از خود کانت می‌زنم. کانت می‌گوید ما مانند شاگردانِ مدرسه به سراغ طبیعت نمی‌رویم، ما به مانند داوران و قاضیان می‌رویم؛ قانون‌های فاهمه در یک دست و تجربه در دست دیگر است.⟩⟩


#فلسفه
#کانت
#دکارت
#علم

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

18 Nov, 17:46


🔎 کانت و دگرگشت روش‌های تحلیل و ترکیب

🧩 گزیده‌هایی از سخنرانی دکتر #محمدتقی_طباطبایی در پیش‌نشست همایش بین‌المللی «کانت و جهان معاصر» که به همت انجمن علمی دانشجویی فلسفه دانشگاه تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران و مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در تالار اقبال آشتیانی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، برگزار شد:

👇🏻🧩👇🏻🧩👇🏻🧩👇🏻🧩👇🏻

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

18 Nov, 13:34


4⃣ بخش چهارم: داوید

نسخه کم‌حجم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

18 Nov, 13:33


4⃣ بخش چهارم: داوید

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

17 Nov, 17:31


‍ مایکل گیلسپی و پرسش از الهیات و تجدد

🧩 پدیدارشناسی مدرنیته

 دکتر #احمد_بستانی

انتشارکتاب «ریشه های الهیاتی مدرنیته» توسط انتشارات دانشگاه شیکاگو در سال 2008 به قلم مایکل گیلسپی رخدادی بسیار مهم در حوزه مطالعات مدرنیته سیاسی و نسبت آن با سنت الهیاتی به شمار می آید. گیلسپی استاد فلسفه ی سیاسی و فلسفه ی قاره ای در دانشگاه دوک است آثار مهمی را درباره هایدگر، هگل و نیچه به نگارش درآورده است. آثار گیلسپی عموماً ویژگی تاریخ نگاری اندیشه دارند و کتاب «ریشه های الهیاتی مدرنیته» هم نوعی تاریخ فکری مدرنیته است که به طور خاص از قرن سیزدهم تا هفدهم را دربرمی-گیرد؛ سده هایی حیاتی که شاهد گذار از قرون میانه به اندیشه مدرن و شکل گیری نگاهی جدید به انسان و جهان بوده است. همانگونه که نام کتاب به روشنی نشان می دهد، گیلسپی کوشیده است تا ریشه های مدرنیته را در اندیشه الهیاتی نشان دهد.

چنین طرحی، البته یادآور منازعات آلمانی در نیمه اول قرن بیستم است و به ویژه آثار کارل اشمیت، کارل لوویت و اریک فوگلین. با این وجود، کتاب به هیچ روی قابل تقلیل به این اندیشمندان نیست و از جهاتی نسبت به عموم آثار پیش از خود فاصله قابل ملاحظه ای دارد. کارل اشمیت هنگامی که از الهیات سخن می گفت عمدتاً الهیات مسیحی را در ذهن داشت، هرچند در جلد دوم «الهیات سیاسی» که دهه ها بعد منتشر شد، به امکان الهیات سیاسی در ادیان دیگر هم اشاراتی کلی دارد. سنت الهیات سیاسی مسیحی عموماً در چارچوبی اشمیتی و متاثر از مباحث مسیح شناسی، توحید و تجسد درکی کمابیش همگن و یکپارچه از الهیات داشت و نسبت آن را با اندیشه سیاسی مدرن برمی رسید.

در مباحثه ی میان اشمیت و پترسون هم که بیشتر جبه ی الهیاتی داشت تا فلسفی، بحث عموماً حول مفاهیم اساسی اندیشه و ایمان مسیحی است و حتی اشارات تاریخی هم بیشتر به سرآغازهای الهیات مسیحی ناظر است و نه تکوین تاریخی آن. ازسوی دیگر، تحلیل اشمیت عموماً در چارچوب نظریه دولت و نظامهای حقوقی مدرن بود. اما برخلاف نگرش اشمیت و سنت الهیات سیاسی که به جزئیات تاریخی کم توجه بوده اند، نگاه گیلسپی بسیار دقیق و مبتنی بر جزئیات تاریخی و متون متنوع اصلی و تفاسیر آنهاست. او تحلیل خود از تکوین مدرنیته را به نظریه دولت محدود نمی کند بلکه کمابیش می کوشد پایه های نگرش جدید به انسان و جهان را، که به مدرنیته انجامید، در سنت الهیاتی نشان دهد. این نگرش مدرن عموماً مبتنی بر دو اصل بنیادین است: نخست این ایده که انسان حاکم بر طبیعت و جهان است (اومانیسم) و دوم ایده آزادی و خودمختاری انسان (فردگرایی).

دیگر عناصر اندیشه مدرن از دید گیلسپی کمابیش از این دو ایده ی به هم پیوسته ناشی شده اند. اما آنچه در بحث او اهمیت کلیدی دارد این است که برخلاف سنت الهیات سیاسی اشمیتی، او الهیات کاتولیک را درمعنایی همگن و یکدست درنظر نمی گیرد بلکه به تنوع درونی و ناپیوستگی های الهیات قرون وسطی تاکید دارد و این تعارض ها و منازعات درونی را موتور محرک شکل گیری مدرنیته تلقی می-کند. همین نگرش پویا و کثرت گرا، درمقابل نگاه تاحدی ایستا و وحدت گرای اشمیت، از ویژگیهای مهم کتاب است. شیوه نگارش گیلسپی نیز به این خصیصه ی مهم دامن زده است. او تاریخ اندیشه ها را مانند ماجرا حکایت می کند و به هم پیوستگی میان تحولات و بحران های سیاسی (و حتی شخصی) را با نظامهای فلسفی و الهیاتی با مهارت تمام نشان می دهد. هر فصل با حکایتی جالب و نمادین آغاز می شود و پس از شرحی جذاب و دلکش در انتهای فصل به تصویری عمیق تر از همان حکایت یا روایت می رسد. الگوی نگارش کتاب به گونه ای است که می توان آن را از ابتدا تا انتها همانند یک رمان جذاب به مطالعه گرفت.

متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهاردهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.


#الهیات_سیاسی
#مدرنیته

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

17 Nov, 14:56


3⃣ بخش سوم: رامبراند

نسخه کم‌حجم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

17 Nov, 14:54


3⃣ بخش سوم: رامبراند

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

16 Nov, 20:31


🎙 در پادکست جدیدی که به کمک هوش مصنوعی NotebookLM تهیه کردیم به معرفی و بررسی جامعی از کتاب "جدال قدیم و جدید" دکتر سیدجواد طباطبایی، به طور مشخص ۱۰۰ برگ نخست، یعنی درآمد این کتاب، در حدود ۵۶ دقیقه به زبان انگلیسی اختصاص یافته است.

جدال قدیم و جدید یکی از برجسته‌ترین (شاید برجسته‌ترین) اثر طباطبایی به شمار می‌رود که بر شرح اندیشه سیاسی اروپا تمرکز دارد.


#پادکست
#انگلیسی
#سیدجواد_طباطبایی

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

16 Nov, 17:10


2️⃣ بخش دوم: برنینی

نسخه کم‌حجم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

16 Nov, 17:10


2️⃣ بخش دوم: برنینی

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

16 Nov, 15:38


✈️ «هواپیماها کار می‌کنند چون براساس اصول علمی ساخته شده‌اند. در آسمان پرواز می‌کنند و شما را به مقصد دلخواهتان می رسانند. اگر هواپیما را مطابق با دستورالعمل قبیله‌ای یا اسطوره‌ای بسازیم، مانند هواپیماهای ماکتی که قبایل جزایر ملانزی به امید نزول موهبات آسمانی در زمین‌های صاف شده داخل جنگل‌ها می‌گذاشتند یا بال‌های مومی ایکاروس، این هواپیما از زمین بلند نخواهند شد. اگر با هواپیما به کنگره بین‌المللی انسان‌شناسان یا منتقدان ادبی بروید، دلیل رسیدن شما به آنجا و اینکه در وسط راه به داخل یک مزرعه سقوط نکردید، این است که بسیاری از مهندسان آموزش دیده به روش عملی غربی کارشان را درست انجام داده‌اند. علم غربی، با اتکا به ادله صحیحی که نشان میدهد ماه با فاصله یک ربع میلیون مایل دورتر به دور زمین می‌چرخد، به مدد استفاده از کامپیوترها و موشک‌های طراحی شده غربی، توانست انسان را بر سطح آن فرود آورد. علم قبیله‌ای، که باور می‌کند ماه تنها اندکی بالاتر از نوک درختان آویزان است، هیچگاه نخواهد توانست حتی آنرا لمس کند مگر در خواب و خیال.»

🧬 #ریچارد_داوکینز

📖 نهری از عدن
📄 صفحات ٢١ و ٢٢


#فرهنگ
#تکنولوژی

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

15 Nov, 15:05


1⃣ بخش نخست: کاراواجو

نسخه کم‌حجم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

15 Nov, 15:02


1⃣ بخش نخست: کاراواجو

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

15 Nov, 14:54


📺 مستند قدرت هنر (Simon Schama's Power of Art 2006)

با #دوبله_فارسی

این مستند به معرفی و شرایط زندگی هنرمندانی میپردازد که تفکر و نوع هنرشان زندگی و نگاه بصری بینندگان را تغییر داده اند. در هر قسمت “سیمون شاما” مورخ معروف به بررسی زندگی اجتماعی و سبک هنری یکی از اساتید بزرگ “کارماجیو، بنینی، رمبرنت، دیوید، ترنر، پیکاسو، ون‌گوگ و راتکو میپردازد. این مستند در سال ۲۰۰۷ برنده جایزه از جشنواره های معتبر امی و بفتا شده است.


#مستند
#هنر
#تاریخ

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

15 Nov, 02:35


فواید ویتگنشتاین

🎙دکتر #مرتضی_مردیها


#فلسفه
#فلسفه_تحلیلی
#ویتگنشتاین

🆔 @PublicDiscourses

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

14 Nov, 20:02


🖼 لوح یادبود لودویگ ویتگنشتاین در کالج ترینیتی دانشگاه کمبریج:

«لودویگ ویتگنشتاین، عضو این کالج و به مدت هشت سال استاد فلسفه و برای بسیاری پیشگام راه جدیدی از فلسفه‌ورزی بود. او تشخیص داد و مثال‌هایی زد تا نشان دهد که عقل و استدلال(reason) را باید از دام زبان رها کرد و از این طریق می‌توان با وضوح بیشتری ماهیت واقعی جهان را درک کرد. او خود را وقف جستجوی حقیقت با قدرتی فوق‌العاده کرد. در سال ۱۹۵۱ در سن شصت و سه سالگی درگذشت.»

لوح‌های یادبود اندیشمندان کالج ترینیتی، درقاب جلوی کلیسا و پشت تندیس‌های نیوتن و بیکن و... قرار دارد. در متن به اشتباه سن ویتگنشتاین ۶۳ سال اعلام شده، درحالیکه او در ۶۲ سالگی درگذشت.  متن روی لوح برنجی حک شده و دیگر آن را اصلاح نکردند.


#فلسفه
#ویتگنشتاین

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

14 Nov, 17:25


لازم به ذکر است مستند تمدن بیشتر از این ۵ بخش بوده و در ١٣ قسمت گردآوری شده است.
در حال حاضر دوبله فارسی پنج قسمت از این مستند موجود بود که تقدیم شما همراهان گرامی شدند.

در روزهای آتی مستند دیگری با نام "قدرت هنر" را به صورت کامل در ۸ بخش و با دوبله فارسی آماده و تقدیم شما همراهان گرامی باشگاه علوم انسانی خواهیم نمود.


باتشکر از توجه و همراهی شما

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

14 Nov, 14:12


5⃣ قسمت پنجم

نسخه کم‌حجم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

14 Nov, 14:11


5⃣ قسمت پنجم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

13 Nov, 19:42


4⃣ قسمت چهارم

نسخه کم‌حجم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

13 Nov, 19:40


4⃣ قسمت چهارم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

13 Nov, 04:16


3⃣ قسمت سوم

نسخه کم‌حجم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

13 Nov, 04:15


3⃣ قسمت سوم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

12 Nov, 17:28


🖼‍ این تصویری از یک کتیبۀ معروف آشوری است که در آن آشور بانیپال یک شیر بزرگ را شکار کرده و از پای درآورده. یک تصویر پربسامد و شایع در بین‌النهرین و ایران  باستان: تقریباً هر شاه بزرگی در آن دوران چنین تصویری را حداقل بر یکی از دیوارهای کاخ خود کشیده است.
برای من اما این کتیبۀ آشور بانیپال با تمام آن کتیبه‌های دیگر فرق دارد. هر بار که به آن نگاه می‌کنم تصویری تمثیلی از کنش «خواندن» برایم تداعی می‌شود، تصویری از مواجهۀ عمیق با ادبیات: خواننده (آشور بانیپال) وارد متن شده و به نویسنده (شیر) حمله کرده و دارد تلاش می‌کند که او را با ابزارهایی که دارد از پای در آورد. و مگر کنش «خواندن» چیزی غیر از این است؟ خواننده وارد متن می‌شود و با هر وسیله‌ای که دارد تلاش می‌کند تا متن را از چنگ نویسنده خارج کند. «خواندن»، جنگیدن با نویسنده است: نویسنده با تمام قدرت و شجاعتی که داشته (مانند یک «شیر») متنی آفریده که از نظم کلمات، چینش وقایع، شکل شخصیت‌ها و روند روایتش نمی‌توان به‌سادگی گذشت و درخشش این متن، خواندنش را واجب می‌کند اما آیا مسئلۀ خواندن این است که خواننده تمام توان و وقتش را بگذارد تا منظور نویسنده را دقیق بفهمد؟ مسلماً خیر چون که چنین کاری نه‌تنها غیرممکن است بلکه معلوم نیست اصلاً چه فایده‌ای دارد. خواننده متن را می‌خواند تا آنچه را نویسنده در آنجا گذاشته بردارد، با خود ببرد و در یک ساختار چینش تازه، در یک زمینه و بستر تازه، در یک فضای تازه، دوباره سر هم کند و برای خود چیزی تازه بسازد. خواننده آنچه را که نویسنده در زمین خودش کاشته، از او می‌دزدد و دوباره در زمین خودش می‌کارد. او در مقابل یک متن می‌ایستد و به آن وارد می‌شود تا در نهایت متن را از چنگ نویسنده برهاند و معنا و منظور خود را (که مبتنی بر نقشۀ زندگی‌ خودش است نه نویسنده) با آن ابداع کند و چیزی برای گسترش زندگی‌ خودش در آن بیابد نتیجتاً راهی ندارد جز اینکه تن‌به‌تن با حضور سنگین و درخشان نویسنده‌ای دقیق، عمیق و باهوش درگیر شود: درگیری آشور بانیپال با شیر.
اما چرا آشور بانیپال؟ چرا فقط این کتیبه؟ با چیزی که راجع به عمل خواندن گفتم منطقاً هر صحنۀ جنگ تن‌به‌تنی می‌تواند یادآور «خواندن» باشد و این تفسیر دلبخواهی و شخصی را بپذیرد و حمل کند. شاید کسی بگوید که ممکن است پیشینۀ آشور بانیپال مرا به چنین تفسیری از این کتیبه کشانده باشد: او شاهزاده‌ای بود که قرار نبود شاه شود و پدرش او را فرستاد تا خواندن و نوشتن یاد بگیرد و کاتب شود اما تصادفاً در مدتی کوتاه مجبور شد که جانشین پدرش شود. پادشاهی هولناک و خون‌خوار که البته هیچگاه رابطه‌اش را با خواندن و نوشتن و کتابخانۀ عظیمش (به خصوص «گیلگمش») قطع نکرد.  
اعتراف می‌کنم که دانستن این روایت بی‌تأثیر نیست اما چیزی در خود تصویر هست که این تفسیر را برای من تقویت می‌کند. دوباره به کتیبه نگاه کنید. چه چیز در این کتیبه هست که در هیچ کتیبۀ دیگری از این دست پیدا نمی‌شود؟ بله، چیزی در مجموعۀ سلاح‌های پادشاه: نه نیزه یا شمشیر بلکه «قلم». آشور بانیپال خود را در این صحنۀ نبرد به «قلم» هم مجهز کرده و شما می‌توانید دو قلم را زیر شالی که به کمرش بسته (جایگاه سلاح در لباس‌های باستانی) ببینید. وجود این دو قلم است که این تصویر را برای من به تمثیلی از «خواندن» بدل می‌کند: خوانندۀ خوب خواننده‌ای است که نویسنده باشد و با قلم وارد متن شود. منظورم این نیست که خواننده باید وقت خواندن قلم به دست بگیرد و چیزهایی یادداشت کند، نه. قلم نماد تمام ابزارهایی است که یک خواننده در اختیار دارد برای آن که متن را از چنگ نویسنده بیرون بکشد: تخیل، تصویرسازی، معنابخشی، چینش، آزمایش، حفر نقب‌های تازه، کشیدن نقشه‌های جدید، تجزیه و ترکیب عناصر متن و در یک کلام، هر ابزاری به غیر از «فهم» و سپردن به حافظه. و اینها همان ابزارهایی است که یک نویسنده برای نوشتن از آنها استفاده می‌کند: «قلم نویسنده». به این معناست که خواننده در جنگ با نویسنده، خودش باید نویسنده باشد و به نظر می‌رسد که آشور بانیپال این را می‌دانسته است که تنها یک نویسنده است که هنگام خواندن می‌تواند متن را از چنگال نویسنده‌اش برهاند.

✍️ #علی_شاهی


#تاریخ
#ادبیات

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

12 Nov, 13:01


2⃣ قسمت دوم

نسخه کم‌حجم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

12 Nov, 12:59


2⃣ قسمت دوم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

11 Nov, 15:32


بی‌بی‌سی اخیراً پیغام «هشدار»ی را بر این مستند اضافه کرده که می‌گوید این سریال از لحاظ اروپامرکزی قابل اعتراض است. این مستند به این دلیل «مشکل‌آفرین» تعبیر شده است که «داستانی اروپایی» را می‌گوید و بر رنسانس و روشنگری تمرکز دارد. این مسئله مورد انتقاد جریان ووک (طرفداران نسبی‌گرایی فرهنگی) قرار گرفته است چرا که معتقدند مستند دیگر فرهنگ‌ها و همچنین زنان را نادیده گرفته است و دستاوردهای مردان را در یونان، روم، فرانسه، ایتالیا، آلمان و بریتانیا به نمایش گذاشته است!

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

11 Nov, 15:25


1⃣ قسمت اول

نسخه کم‌حجم

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

11 Nov, 15:25


1⃣ قسمت اول

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

11 Nov, 15:23


📺 مستند تمدن (Civilization)

با #دوبله_فارسی

پژوهش وسیع و گسترده‌ی کنت کلارک از تمدن انسانی یک واقعه برجسته‌ی تلویزیونی است در سال ۱۹۶۹ میلادی یک شبکه تلویزیونی دشوارترین و عظیم ترین سریال مستند خود را آغاز کرد. به مورخ برجسته هنر لرد کلارک ماموریت داده شد تا تاریخ فرهنگ اروپا را بنویسد.

مراحل تهیه و تولید این مستند عظیم تقریبا دو سال طول کشید فیلمبرداری در ۱۳ کشور مختلف و در لوکیشن‌های متفاوت انجام شد.
روایت لرد کلارک وقایع مهم تاریخ بشری از قبیل: سقوط امپراطوری روم، انقلاب صنعتی و پس‌زمینه‌های آن با شرح جزئیات و بازیگران رویدادها را شامل می شود.

این اثر برجسته به عنوان یکی از بزرگترین موفقیت‌های برنامه‌های تلویزیونی و الگویی برای بیشمار برنامه‌های مستند دیگر مورد تجلیل کارشناسان بوده است.


#تمدن
#تاریخ
#مستند
#هنر

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

10 Nov, 18:28


جهت آشنایی بیشتر با حقیقت و روش گادامر به زبان فارسی

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

10 Nov, 18:28


درسگفتارهای متن خوانی حقیقت و روش گادامر
9️⃣ جلسه به صورت کامل

🎙 دکتر #مهدی_معین‌زاده

کتاب « حقیقت و روش » در سال ۱۹۶۰ منتشر شد. فهم موضوع کلی و هدف کتاب دشوار و مناقشه‌برانگیز است. حتی از مقدمه گادامر بر چاپ دوم آلمانی مشخص است که مجبور توضیح بدهد موضع کتاب این موارد نبود. البته این ناشی از نقص و قصوری در نویسنده نیست، بلکه احتمالا عامدانه است. چون در اصل می‌خواهد نحوه‌ای از تفکر را پیش بکشد که این نحوه از تفکر با گفتن گزاره‌های روشن و بیّن در مسئله نمی‌سازد. در واقع یک مطلب است که در سطوح و برش‌های مختلف به شما ارائه می‌شود.

❗️ پیش از این درسگفتار متن‌خوانی هستی و زمان هایدگر از دکتر مهدی معین‌زاده در کانال منتشر شده است.


#فلسفه

🆔 @PublicDiscourses

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

10 Nov, 18:27


بررسی کتاب حقیقت و روش گادامر به زبان انگلیسی در جدیدترین پادکست ما

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

10 Nov, 18:27


🔊 📖 Reviewing the Introduction of "Truth and Method" by Hans-Georg Gadamer

⭐️ Deep Dive Conversation podcast

🔴 Watch on YouTube


#philosophy

🌍Humanities & Social Sciences📚

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

09 Nov, 18:20


🧩 روشنفکران متقلب (اغلب چپ) که می‌خواهند پیام خودشان را به خورد خلق بدهند و چون آن پیام ممکن است مشکوک یا مردود باشد، می‌گذارندش داخل اثر هنری و قالب اثر را تبلیغ می‌کنند. شما می‌روید سراغ قالب، ولی محتوا، اثرِ خودش را زیرزیرکی می‌گذارد...


❗️ تخصص ادبی و هنری

دکتر #مرتضی_مردیها 
🆔 @mardihamorteza
🔡 ۸۰۰ کلمه
⌚️ میانگین زمان مطالعه: ۴ دقیقه


جهت مطالعه متن کامل این مقاله اینجا کلیک کرده یا INSTANT VIEW را در پایین پست لمس کنید.



#چپ
#فرهنگ
#مارکسیسم
#مارکسیسم_فرهنگی
#روشنفکری
#هنر
#انتقادی

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

07 Nov, 20:02


🧩 درس‌گفتار تفسیر «پدیدارشناسی روح» #هگل
به مناسبت دویستمین سال انتشار کتاب

نسخه ویدیویی کم‌حجم

🎙 دکتر #سیدجواد_طباطبایی


🔉 نسخه صوتی کم‌حجم



#فلسفه

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

07 Nov, 15:56


#گزیده‌های_عقل_در_تاریخ
2⃣ بخش دوم

📄 صفحات ۴-۶
پیش‌نویس نخست
گونه‌های تاریخ‌نویسی

بدینسان نویسندگان تاریخ‌های دست اول رویدادها و کارها و اوضاع همزمان خود را به شکل اثری تصویری برای(قوه)تصور(خواننده) در می‌آورند.
۱  از اینجا بر می‌آید که محتوای این تاریخ‌ها نمی‌تواند جامع باشد.
ماده اساسی آن‌ها چیزی است که در آن تجربه خاص مورخ و منافع واقعی افراد زنده صورت می بندد چیزی است که در محیط آن‌ها زنده و واقعی است.
نویسنده، اموری را وصف میکند که خود کم و بیش در آن‌ها شرکت داشته و کم و بیش آن‌ها را تجربه کرده است: (یعنی) دوره‌های زودگذر و چهره‌های انفرادی آدمیان و رویدادها آنچه باز می گوید تجربه ای است که خود حس کرده است. او تابلوی خود را با خطوطی مشخص و فارغ از تفکر(فلسفی)می‌کشد تا به نسل‌های پس از خود تصویری به روشنی همان چه از راه مشاهدات خویش یا از راه گزارش شاهدی دیگر دریافته است نشان دهد.
در این گونه تاریخ‌نویسی(زمینه)فرهنگی نویسنده و رویدادهایی که اثر او از آن‌ها فراهم می‌آید(یعنی)روح نویسنده و روح کارهایی که او روایت می‌کند یگانه و یکسان است. از این رو او به اندیشیدن درباره موضوع خود نیاز ندارد؛ زیرا خود در روح رویدادها زیست می کند و برخلاف آنچه در هر گونه اندیشیدنی رخ میدهد از رویدادها برتر نمی رود. این یگانگی روحی میان نویسنده و رویدادها به این معنی است که حتی اگر تاریخ‌نویس در گونه های تاریخ‌نویسی جامعه‌ای زیست کند که جامعه به طبقات تقسیم شده باشد و فرهنگ و اصول اخلاقی(هر فرد)، تابع طبقۀ او باشد تاریخ‌نویس باید به طبقه کشورداران و سرداران و کسانی از این گونه وابسته باشد که هدف‌ها و خواست‌ها و کارهایشان جزئی از جهان سیاسی موضوع گزارش اوست. روح رویدادها چون به کمال پرورش یافته باشد از خودآگاه میشود؛ یک جنبۀ اساسی زندگی و کار در چنین جامعه‌ای آگاهی آن از غایات و منافع و نیز اصول خویش است - و ویژگی دیگر روش آن در توجیه رفتار خویش در برابر دیگران و طرز تأثیرش بر روش تصور آنان برای برانگیختن اراده ایشان است.
در میان آدمیزادگان گفتار با کردار یکی است؛ بلکه گفتار، کرداری است مهم و مؤثر راست است که گاه کسانی چون دیگران از سخنشان برنجند، در دفاع از خود می‌گویند که "فقط سخنی گفته اند." اگر این داوری آنان درباره خویشتن درست باشد که گفتارشان جز حرف چیزی نبوده است بی‌گناهی آنان مسلم است؛ ولی در آن حال چنین گفتاری را باید سخنی یاوه دانست و مزیت سخن یاوه آن است که کسی گمان بدخواهی در حق گوینده آن نمی‌برد ولی سخنانی که اقوام با هم یا قوم دیگر می گویند یا سخنان کسانی که قومی را مخاطب خود قرار میدهند یا شهریاران، در حکم کردار است و به این عنوان یکی از موضوعات تاریخ، بویژه تاریخ باستان است.
پس تاریخ‌نویس با تفکر شخصی خود، این آگاهی را توضیح و تفسیر نمی‌کند بلکه باید افراد و ملت‌ها را آزاد گذارد تا آنچه می‌خواهند و آنچه را گمان می‌کنند که می‌خواهند خود بازگویند او نیازی ندارد که انگیزه ها [و احساس‌های] آنان را به نام خود توضیح دهد و در(قالب)آگاهی ویژه خود درآورد. او سخنان خود یا دیگران را در دهان آنان نمی‌گذارد؛ و هرچند گفته‌هایشان را خود پرورده باشد، محتوی(آن گفته‌ها)و فرهنگ و آگاهی او همان محتوی و آگاهی کسانی است که او از زبانشان سخن می گوید. بدینگونه در نوشته‌های توکودیدس سخنان پریکلس، پرفرهنگ ترین و اصیل‌ترین و گرانمایه‌ترین سیاستمدار و نیز گفته های سخنوران و فرستادگان و جز آنان را می‌یابیم.
این مردان در گفته‌های خود اندرزهای رایج در میان قومشان و شخصیت ویژه و آگاهی خود از اوضاع سیاسی و نیز طبیعت اخلاقی و معنوی و هدف‌های اساسی و آئین کار قوم خویش را آشکار نموده اند. تاریخ‌نویس چندان مجالی برای تفکر شخصی نداشته است و آنچه از زبان سخنوران می‌گوید(ترجمان)آگاهی یا وجدانی بیگانه از آنان نیست که به عاریت به آنان داده شده باشد بلکه فرهنگ و وجدان خودشان است. اگر بخواهیم گوهر تاریخ را بشناسیم و روح ملت‌ها را دریابیم و در آن و با آن زندگی کنیم، باید در نوشته‌های این مورخان به ژرفی بنگریم و در آن‌ها درنگ کنیم، و هیچکس نمی‌تواند در آن‌ها چندانکه باید درنگ کند زیرا تاریخ هر قوم یا حکومت در روایت آنان به گونه‌ای تازه و زنده و دست اول عرضه می‌شود. هر کس تنها بخواهد که از تاریخ لذت ببرد و هوای آن را در سر نداشته باشد که تاریخ‌نویس دانشمند شود، می‌تواند کم و بیش یکسره به آثار این نویسندگان بسنده کند.
ولی اینگونه تاریخ‌نویسان بر خلاف آنچه گمان می‌رود پرشماره نیستند. از هردوت، پدر، یعنی بنیانگذار تاریخ و به این عنوان بزرگترین تاریخ‌نویسان و از توکودیدس پیشتر نام بردم. ساده‌دلی این هر دو تن شگفت‌انگیز است.


#هگل
#تاریخ
#فلسفه_تاریخ

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

06 Nov, 14:51


‍ نگاهی به تئوری گیلسپی در ریشه‌های الهیاتی مدرنیته

❗️تِزِ غَصب

#زانیار_ابراهیمی

در شرح های لوویت، اشمیت و گیلسپی، مدرنیته تناقض هایی را به ارث می برد که از عهدة حل ورفع آنها برنمی آید. بنا بر تعبیر مشهور لوویت، مدرنیته یک چشم با ایمان می بیند و یک چشم با عقل: عقلِ یونانی-رومی و ایمانِ یهودی-مسیحی. این دو مؤلفة سنت را نمی توان با هم جمع کرد. به عبارتی نمی توان هم در آتن ساکن شد و هم در اورشلیم و باید میان آن دو دست به انتخاب زد. در شرح لوویت، نه می توان به چیز جدیدی قائل شد و نه می توان هر دو مؤلفه را با هم داشت. بنابراین مدرنیته حرامزاده ای اَحوَل است که دیدگانی مغشوش و تار دارد. مدرنیته دو آئین و نوموسِ آشتی ناپذیر را به ارث می برد. در شرح اشمیت، مدرنیته ای که می کوشد حاکم قدرقدرت را به جای خدای قدرقدرت بنشاند، در نهایت به بن بست می خورد، چون عقل روشنگری که می کوشد همه چیز را فراچنگ آورد، همواره با وضعی استثنایی روبرو می شود که از هنجارمندی آن فراتر می رود. به عبارت دیگر، مدرنیته ای که می کوشد مشروعیت خود را بر بداعت و تازگی استوار سازد، نمی تواند امر تازه و بدیع را که در هیئت امر استثنایی بر او ظهور می کند، هنجارمند سازد.

چنین است که عقل روشنگری همواره باید با تناقض سر کند. و دست آخر در شرح گیلسپی، مدرنیته تناقضی را به ارث می برد که در دوران مسیحی وجود دارد و وجودشناسی نومینالیستی آن را بر آفتاب می-افکند: تناقض بین ارادة مطلق خداوند و ارادة بشری. در این دوران، رستگاریْ مسئله است و اراده راه حل، اما آیا راه حل را باید در ارادة خداوند جست که از طریق لطف شامل حال انسان می شود، انسانی که بار گناه اصلی کمرش را خم کرده است، یا این راه حل را باید در ارادة انسان جستجو کرد، انسانی که به دلیل آزادیِ اراده از رحمت خداوند محروم شده و با توسل به همین آزادی باید به رستگاری دست یابد. این تناقض در مجادلة لوتر و اراسموس نمودار می شود که اولی به ارادة مطلق خداوند تکیه می زند و دیگری می کوشد جایی برای ارادة انسان بیابد. در شرح گیلسپی، چون مدرنیته نمی تواند خود را از وجودشناسی نومینالیستی رها سازد، در چنبرة موجودات باقی می ماند و می کوشد با حذف خداوند از سه پایة الهیاتیِ خدا، انسان و طبیعت، این مسئله را حل کند.

اما از عهدة حل مسئله برنمی آید و این تناقض در هیئت مجادلة هابز و دکارت دوباره آشکار می شود. هابز انسان را فاقد اراده و آزادی و موجودی تماماً طبیعی می داند و دکارت قائل به ساحتی الوهی نیز می شود تا بتواند آزادی و اراده را حفظ کند. نهایتاً این تناقض به روشن ترین وجهی در سومین قضیة جدلی الطرفین کانت برای سومین بار آفتابی می شود: تناقض قلمروهای آزادی و ضرورت، که هر دو را باید با هم داشت ولی این هر دو با هم آشتی ناپذیرند.

تقلیل مدرنیته به ریشه های الهیاتی، مدرنیته را دچار فروبستگی می کند و جهان شمولیتِ عقل مدرن را از آن می ستاند. در نظر لوویت، مدرنیته نه دوران یا اپوخه ای مستقل از دوران های باستان و مسیحی، بلکه زائده-ای است بر عناصر عقل و وحی. لوویت به اذعان خود، در باب آگاهی تاریخی غرب سخن می گوید و علاوه بر نفی جهان شمولیت این آگاهی، خود این آگاهی را نیز چیزی مغلوط و مغشوش می انگارد. اشمیت نیز به همین منوال مدرنیته را در مقام عصر خنثی سازی مردود می شمرد و عقل روشنگری را ناتوان از فراچنگ آوردنِ تمامیتِ واقعیت می داند. مدرنیته دگرآئین است و این آئین، یعنی الهیات یهودی-مسیحی، مختصِ زمینه و زمانة غربی است. حتی هانس بلومنبرگ، در مقام مدافع پرشور مدرنیته، این دوران را بدون مسیحیت «اندیشه ناپذیر»تلقی می کند. بنابراین برای اندیشیدن به مدرنیته، ناچار باید به مسیحیت اندیشید.

حتی بلومنبرگ نیز قائل به پیشرفتی از میتوس به لوگوس نیست و از از این حیث با طرفداران عقل جهان شمول روشنگری درمی افتد. بدین سان وقتی الهیات یهودی-مسیحی را مقدمة ضروری ظهور مدرنیته تلقی می کنیم، مدرنیته را فرومی بندیم و آن را تخته بندِ زمینه و زمانه ای می کنیم که ماهیتاً غربی است و نه جهان شمول. این فروبستگی مخصوصاً از آن رو خود را در مقام پیامد ناخواستة این مجادله (بویژه در نظر بلومنبرگ) آشکار می سازد که مدرنیته در مقام پیامد، نمی توان خود را از فرایندِ منتج به خود جدا کند و از این فرایند استقلال یابد. اگر مدرنیته را فروبسته و محلی و نه جهان شمول تلقی کنیم، ناگزیر باید به امتناعِ تکرار تجربة مدرنیته در زمینه ها و زمانه هایی گردن نهیم که فاقد این پیش زمینة الهیاتی هستند.


متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهاردهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.



#الهیات_سیاسی
#مدرنیته

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

05 Nov, 20:03


🖼 هنر نگارگری سبک اروپای سده‌های میانه
بازآفرینی آتش‌سوزی کلیسای نوتردام در ۱۵ اپریل ۲۰۱۹

برگرفته از اینستاگرام هنرمند فرانسوی


#هنر

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

05 Nov, 16:35


#کتاب_صوتی

📙 عقل در تاریخ

✍️ گئورگ ویلهلم فریدریش #هگل
📝 مترجم: #حمید_عنایت
🎙گوینده: سهیلا همتیان


#فلسفه
#تاریخ

🆔 @PublicDiscourses

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

05 Nov, 12:42


#گزیده‌های_عقل_در_تاریخ
1⃣ بخش نخست

📄 صفحات ۱-۴
پیش‌نویس نخست
گونه‌های تاریخ‌نویسی

«موضوع این درس تاریخ فلسفی جهان است. در اینجا کار ما باید بررسی تاریخ جهانی باشد. غرض ما این نیست که ملاحظاتی کلی از تاریخ استنتاج کنیم و آن‌ها را به یاری نمونه هایی از محتوای تاریخ توضیح دهیم، بلکه آن است که خود محتوای تاریخ جهانی را باز نماییم در اینجا به هیچ متنی نمیتوانم استناد کنم ولی در کتاب خود به نام "اصول فلسفه حق" از مطلب ۳۴۱ تا ۳۶۰(یعنی در بخش مربوط به نتیجه)، مفهوم این گونه تاریخ جهانی را دقیق تر شرح داده‌ام و اصول یا دوره‌هایی را که این پژوهش را از روی آن‌ها می‌توان بخش بندی کرد برشمرده‌ام. از این رو در آنجا می‌توانید دست کم عناصری را که تاریخ جهانی از آن فراهم می آید باز شناسید.
این پیشگفتار را به بیان تصوری [کلی و متعین] از تاریخ فلسفی جهان اختصاص خواهم داد و به این قصد می‌خواهم گونه های دیگر پژوهش در تاریخ را برای توصیف و بررسی و مقایسه کنم.
من در تاریخ‌نویسی سه شیوه می‌شناسم:
الف. تاریخ دست اول،
ب. تاریخ اندیشیده،
ج. تاریخ فلسفی،

(تاریخ دست اول)
(الف) مقصودم را از تاریخ دست اول می‌توانم با نام بردن از چندتن یعنی هردوت و توکودیدس(Thukydides) و دیگران روشن کنم اینان تاریخ نویسانی هستند که کارها و رویدادها و اوضاعی را وصف کرده‌اند که خود، آن‌ها را دیده اند و آزموده‌اند و در آن‌ها و روح آن‌ها شریک بوده اند و دربارهٔ این کارها و رویدادها گزارش نوشته‌اند و بدینگونه رویدادی بیرونی و دنیوی را به حوزه تصور معنوی گذار داده‌اند و آنچه را وجود صرف بوده است، به صورت امری معنوی و تصوری ساخته قوای آشکار و پنهان ذهن درآورده‌اند. شاعر نیز به همین روش ماده تأثرات خود را به شکل تصویر حسی در می.آورد. راست است که در آثار این تاریخ نویسان گزارش‌ها و روایت‌های دیگران را نیز میتوان یافت ولی این‌ها فقط به صورت مواد پراکنده و جزئی و تصادفی و ذهنی یافت می شوند.
شاعر، زبان مادری خویش را آماده در دسترس دارد و بسیاری از عناصر شعرش را به معرفتی که از راه تربیت به دست آورده وامدار است، ولی بیشترین بخش کار او از آن خود اوست؛ به همین سان تاریخ‌نویس اموری را که به گذشته مربوط است و در(یادآوری‌های)ذهنی و تصادفی (او) به شکل پراکنده وجود دارد و صرفاً به شکل خاطره‌ای گذران است، به صورت کلی یگانه سامان می‌دهد و آن را در معبد منموسین(Mnemosyne) باز می‌سپارد و جاودان می‌گرداند. چنین تاریخ‌نویسانی واقعیات گذشته را به زمینه‌ای بهتر و برتر از جهان‌سپنجی که رویدادگاه آن واقعیات است، منتقل می‌کنند و آن را به پهنهٔ جاودانگان بر می‌کشند، پهنه‌ای که قهرمانان در آن همچون در چمنزارهای بهشتی روزگاران باستان، آنچه را در زندگی خویش تنها یکبار کرده.اند، جاودانه خواهند کرد.
من افسانه‌ها و روایت‌ها و سرودهای عامیانه و به ویژه اشعار را بیرون از حیطه تاریخ دست اول میدانم زیرا این‌ها را روش‌های آشفته (وقایع نگاری) و در خور اقوامی میشمارم که آگاهی آنان هنوز آشفته است.
در این باره که میان یک قوم و آگاهی آن از تاریخ چه پیوندهایی هست، پس از این سخن خواهم گفت نه اقوام دارای آگاهی آشفته و نه تاریخ آشفته آن‌ها، هیچ یک را نمیتوان موضوع تاریخ فلسفی جهان قرار داد زیرا هدف این گونه تاریخ، شناخت مثال در تاریخ و دریافتن روح اقوامی است که از آئین یا اصل خویش آگاه شده‌اند و می‌دانند که چه هستند و چه باید می‌کنند.
بعدها فرق میان تاریخ (Historia) و تذکره (res gestae) را بازخواهیم نمود. تاریخ خاص و عینی هر قوم هنگامی آغاز می‌شود که به صورت تاریخ نوشته درآید تمدنی مانند تمدن سه هزار ساله هند که هنوز تاریخ خاص خود را ننوشته است از هیچگونه پیشرفته راستین برخوردار نیست.»


#هگل
#تاریخ
#فلسفه_تاریخ

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

05 Nov, 12:42


🧩 گزیده‌هایی از کتاب عقل در تاریخ (فلسفه تاریخ) نوشته‌ی گئورگ ویلهلم فریدریش #هگل، ترجمه‌ی #حمید_عنایت

#فلسفه_تاریخ
#تاریخ

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

04 Nov, 13:58


🧩 در جدیدترین پادکستی که به زبان انگلیسی با کمک هوش مصنوعی NotebookLM تهیه کردیم تلاش داشتیم نگاهی داشته باشیم به کتاب "سه رُم؛ مسکو، کنستانتینوپول و رُم" اثر راسل فریزر
با تمرکز بر مقدمه و پیشگفتار کتاب

نگاهی به روایت بیش از دو هزار سال "وراثت تمدنی" از رم تا مسکو 

تئوری که بحث و تفاسیر خاص خودش را در شاخه الهیات سیاسی نزد چهرهای مختلفی چون فوگلین، دوگین و... داشته و کمتر به زبان فارسی از آن ترجمه و روایت شده.

هوش مصنوعی روز به روز درحال توسعه است و یکی از استفاده‌های مفید از آن می‌تواند عامه‌فهم کردن متون ثقیل و پیچیده تاریخی، فلسفی، مذهبی، ادبی، علمی و... باشد که پیش از این توسط پژوهشگران به جهت پیچیدگی کار بایگانی یا فراموش شده‌اند.


#تاریخ
#الهیات_سیاسی

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

29 Oct, 13:07


آگوستین قدیس و شهر خدا
مجموعه #مدرسه_زندگی_فارسی


🎙راوی: دکتر #ایمان_فانی


#فلسفه
#الهیات
#مسیحیت

🆔 @PublicDiscourses

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

29 Oct, 11:02


🧩 آگوستین قدیس و شهر خدا
مجموعه #مدرسه_زندگی_فارسی

🎙راوی: دکتر #ایمان_فانی


#فلسفه
#الهیات
#مسیحیت
#آگوستین

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

28 Oct, 13:39


توماس اکویناس و مسأله عقل و ایمان
مجموعه #مدرسه_زندگی_فارسی


🎙راوی: دکتر #ایمان_فانی


#فلسفه
#الهیات
#مسیحیت

🆔 @PublicDiscourses

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

28 Oct, 11:01


🧩 توماس اکویناس و مسأله عقل و ایمان
مجموعه #مدرسه_زندگی_فارسی


🎙راوی: دکتر #ایمان_فانی


#فلسفه
#الهیات

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

27 Oct, 12:57


ادموند برک و هیبت هولناک جهان
مجموعه #مدرسه_زندگی_فارسی


🎙راوی: دکتر #ایمان_فانی


#فلسفه

🆔 @PublicDiscourses

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

27 Oct, 10:31


ادموند برک و هیبت هولناک جهان
مجموعه #مدرسه_زندگی_فارسی


🎙راوی: دکتر #ایمان_فانی


#فلسفه
#محافظه‌کاری

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

26 Oct, 11:52


اندیشه های پاسکال
مجموعه #مدرسه_زندگی_فارسی


🎙راوی: #ایمان_فانی


#فلسفه

🆔 @PublicDiscourses

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

26 Oct, 11:01


🕯 اندیشه‌های پاسکال
مدرسه زندگی فارسی

🎙 گوینده: دکتر #ایمان_فانی


#فلسفه
#پاسکال

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

25 Oct, 10:00


🧩 اهمیت بازنگری و تعمق در نقدهای "فاشیسم"


این کلیشه که هر چیز منفی به فاشیسم منسوب می‌شود یا هر عملی برای طرد به عنوان «فاشیستی» برچسب‌گذاری می‌گردد، از چندین منبع ریشه می‌گیرد. یکی از دلایل اصلی این امر، فقدان درک عمیق فلسفی از خود فاشیسم است، به ویژه ریشه‌های فکری آن در اندیشه‌های فیلسوفان ایتالیایی مانند فیلیپو توماسو مارینتی، السسته دی امبریس، ماففئو پانتالئونی و جووانی جنتیله.
جنتیله، که در واقع ایدئولوگ اصلی فاشیسم ایتالیایی بود، با طرح مفهوم "ایده‌آلیسم واقعی" نقشی کلیدی در توسعه بنیان‌های فلسفی فاشیسم ایفا کرد. او فاشیسم را به عنوان یک دکترین فلسفی و حکومتی معرفی کرد که بر اتحاد، اقدام مستقیم، و نفی فردگرایی لیبرال تأکید داشت.

وقتی نقد فاشیسم بدون واکاوی خاستگاه فلسفی آن انجام می‌شود، منتقدان اغلب به جای پرداختن به اصول و مبانی فکری این ایدئولوژی، تنها بر ابعاد سیاسی و نظامی فاشیسم تمرکز می‌کنند. نتیجه این است فاشیسم که مفهومی‌ گسترده است، به یک برچسب سخیف تبدیل می‌شود. در نتیجه، هر گونه اقدام استبدادی، سرکوب‌گر یا مخالف دموکراسی به طور کلی «فاشیستی» خوانده می‌شود.

مطالعه آثار فلسفی جنتیله می‌تواند به عمق بخشیدن به نقدهای فاشیسم کمک کند، زیرا او بنیان‌گذار نظریه‌ای است که فاشیسم را به عنوان چیزی فراتر از یک ایدئولوژی سیاسی محض، بلکه به عنوان یک سیستم فلسفی و اجتماعی کامل معرفی می‌کند. جنتیله به نوعی به دنبال پیوند فلسفه هگل و ناسیونالیسم ایتالیایی با سیاست و حکومت بود. درک دیدگاه‌های او در مورد دولت، جامعه، فرد و اراده جمعی می‌تواند به منتقدان کمک کند تا ریشه‌های فکری و عملی فاشیسم را بهتر بشناسند و از کلیشه‌ای کردن آن بپرهیزند.

با این حال، بسیاری از متفکران با گرایشات گوناگون، حتی از میان خود نویسندگان ایتالیایی افرادی چون اومبرتو اکو، که در آثار خود به نوعی به نقد فاشیسم پرداخته‌اند، کمتر به این جنبه فلسفی توجه کرده‌اند. به عنوان مثال، اکو در کتاب معروف خود «فاشیسم ابدی» به ویژگی‌های کلی فاشیسم می‌پردازد که آن را به عنوان یک خطر دائمی معرفی می‌کند، اما کمتر به واکاوی فلسفه جنتیله می‌پردازد. دلیل این عدم توجه ممکن است این باشد که بسیاری از منتقدان فاشیسم پس از جنگ جهانی دوم بیشتر بر جنبه‌های سیاسی و اجتماعی فاشیسم و پیامدهای آن، مانند نژادپرستی، سرکوب و خشونت تمرکز کرده‌اند تا بر فلسفه‌های بنیادین آن.

از این رو، نقد فاشیسم بدون شناخت دقیق از ریشه‌های فلسفی آن، از جمله آثار جنتیله، نقدی سطحی و کلیشه‌ای است.
اگر متفکران و منتقدان بیشتری به این جنبه از فاشیسم توجه کنند، می‌توان به یک نقد عمیق‌تر و دقیق‌تر از این ایدئولوژی دست یافت.

یکی دیگر از دلایل ساخت و ترویج کلیشه‌ها در نقد فاشیسم، فقدان/کمبود منابع مطالعاتی به زبان‌های گوناگون بویژه زبان انگلیسی و پیچیدگی فلسفی معدود منابع مفید مطالعاتی ترجمه شده از ایتالیایی به انگلیسی درباره فلسفه فاشیسم است.

"تئوری ذهن به مثابه عمل محض" (The Theory of Mind as Pure Act) اثر جنتیله (از حدود پنجاه جلد آثار او به زبان ایتالیایی) یکی از معدود آثار ترجمه شده او به زبان انگلیسی و از جمله منابع فلسفی مهم و مفید در شناخت فاشیسم است، با این وجود بسیاری ممکن است به دلیل پیچیدگی فلسفی آن با متن اثر ارتباط برقرار نکنند.
در پاسخ به این نیاز، در مجموعه پادکستی که به کمک هوش مصنوعی NotebookLM به زبان انگلیسی تهیه و در این کانال بارگزاری شده تلاش شده به صورت پادکست‌های کوتاه‌مدت در گفتگویی ساده بین دو نفر، فصل‌های مختلف این کتاب از ابتدا تا پایان بررسی شوند.
امید است این پروژه به شناخت عمیق‌تر و به دنباله آن نقد عمیق‌تر فاشیسم کمک کند.

 
#فلسفه
#فاشیسم
#ایده‌آلیسم
#فلسفه_ذهن
#جووانی_جنتیله

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

24 Oct, 16:02


لودویگ ویتْگِنشتاین، فیلسوفی که پایان #فلسفه را اعلام کرد
مجموعه #مدرسه_زندگی_فارسی


🎙راوی: #ایمان_فانی

🆔 @PublicDiscourses

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

24 Oct, 16:02


لودویگ ویتگنشتاین
فیلسوفی که پایان فلسفه را اعلام کرد

درباره معجزه ی اسرار آمیز زبان، سوء تفاهم ها و بازی های زبانی...

🎙 راوی: دکتر #ایمان_فانی


#فلسفه
#ویتگنشتاین
#فلسفه_تحلیلی
#فلسفه_زبان
#زبان

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

23 Oct, 16:57


🏛 دوره آموزشی آشنایی با متون فلسفه سیاسی کلاسیک
(همراه با متن‌خوانی)

🧑‍🏫 با تدریس: دکتر #شروین_مقیمی
مترجم فلسفه سیاسی/ استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

با اعطای گواهینامه
(ظرفیت محدود)

📖 متن‌ها:
جمهوری و قوانین (افلاطون)
تربیت کوروش و خاطرات سقراطی (کسنوفون)
سیاست (ارسطو)

🗓 زمان:
سه‌شنبه‌ها (جلسه اول ساعت ١٦ تا ١٧:٣٠ و جلسه دوم ١٨ تا ١٩:٣٠)
مجموعا ٨ جلسه

آغاز دوره: سه‌شنبه
هشتم آبان‌ماه

مهلت ثبت‌نام:
تا روز یکشنبه ۶ آبان‌ماه

برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد شرایط و ثبت‌نام دوره به وب‌سایت موسسه (لینک زیر) مراجعه کنید:

https://bashiriyeh.ir/c/دوره_آشنایی_با_متون_فلسفه_سیاسی_کلاسیک_همراه_با_متن_خوانی


ارتباط در واتس‌اپ و تلگرام:
۰۹۲۱۸۵۰۹۸۹۷


#فلسفه
#فلسفه_سیاسی

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

23 Oct, 13:58


نگاهی به اندیشه مارتین هایدِگِر، فیلسوف بزرگ آلمانی
مجموعه #مدرسه_زندگی_فارسی


🎙راوی: #ایمان_فانی


#فلسفه

🆔 @PublicDiscourses

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

23 Oct, 13:58


⚰️ سفری به سوی زندگی، از مسیر قبرستان!

نگاهی به اندیشه مارتین هایدِگِر،
فیلسوف بزرگ آلمانی

#هایدگر
#فلسفه

🎙 ترجمه و صدا: ایمان فانی

🆔 @sociologycenter

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

22 Oct, 18:40


آیا این جهان سایه ای از یک جهان دیگر است؟
افلاطون: تمثیل غار
مشهور ترین تمثیل تاریخ فلسفه!


🎙 ترجمه و صدا: ایمان فانی


#افلاطون
#فلسفه

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

22 Oct, 18:40


🔊 نسخه کم حجم صوتی

افلاطون: تمثیل غار
مشهور ترین تمثیل تاریخ فلسفه!

مجموعه #مدرسه_زندگی_فارسی


🎙راوی: #ایمان_فانی


#فلسفه

🆔 @PublicDiscourses

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

21 Oct, 15:53


🧩 بررسی تطبیقی آرای فریدریش فون هایک و مایکل اوکشات با نگاهی به معرفت‌شناسی این دو و نقد آن‌ها بر دوگانه‌انگاری دکارتی


برای بررسی تطبیقی آرای فریدریش فون هایک و مایکل اوکشات با نگاهی به معرفت‌شناسی آن‌ها و نقدی که بر دوگانه‌انگاری دکارتی داشتند، لازم است به تفکر این دو فیلسوف در زمینه نظریه شناخت و تأثیر آن بر فهم جامعه و سیاست بپردازیم. در این راستا، باید به موارد زیر توجه کرد:

۱. معرفت‌شناسی هایک

فریدریش هایک به‌عنوان یک اقتصاددان و فیلسوف لیبرال، در معرفت‌شناسی‌اش به شدت متأثر از نظریه نظم خودجوش است. او باور داشت که دانش انسان بسیار محدود است و شناخت کامل از نظام‌های پیچیده‌ای چون جامعه و اقتصاد ممکن نیست. به همین دلیل، هایک معتقد بود که بهترین شیوه برای سامان‌دهی جامعه، اعتماد به نظم خودجوشی است که از کنش‌های فردی ناشی می‌شود، نه از برنامه‌ریزی مرکزی یا دولتی.

هایک به دوگانه‌انگاری دکارتی نقد داشت و آن را مانعی برای درک واقعیت اجتماعی می‌دانست. دوگانه‌انگاری دکارتی که به جدایی ذهن و بدن اشاره دارد، از نظر هایک به این اشتباه منجر می‌شود که انسان‌ها می‌توانند با ذهنی مستقل از واقعیت اجتماعی، تمامی جوانب زندگی را کنترل کنند. به‌عقیده هایک، این تفکر به این باور نادرست دامن می‌زند که می‌توان جامعه را به‌صورت مکانیکی برنامه‌ریزی و هدایت کرد. در مقابل، او بر ضرورت احترام به نظم‌های خودجوش و تجربه‌های تاریخی تأکید داشت، چراکه این نظم‌ها از طریق شناخت ضمنی (tacit knowledge) شکل می‌گیرند و نه از طریق عقل‌گرایی انتزاعی.

۲. معرفت‌شناسی اوکشات

مایکل اوکشات نیز از منتقدان دوگانه‌انگاری دکارتی بود و معتقد بود که اندیشه‌های روش‌گرا که بر پایه یک تمایز بین ذهن و جهان بیرونی استوار هستند، برای درک کنش‌های انسانی ناکافی‌اند. اوکشات به سنت تجربه‌گرایی بریتانیایی تعلق داشت و معرفت‌شناسی او به شدت تحت تأثیر این سنت بود. در اندیشه او، عقلانیت به معنای فهم ضمنی و انضمامی زندگی روزمره است، نه تلاشی برای کنترل کامل آن از طریق مفاهیم انتزاعی.

اوکشات نیز مانند هایک مخالف برنامه‌ریزی عقلانی دولتی بود و بر این باور بود که جامعه انسانی نمی‌تواند بر پایه نظریه‌های علمی دقیق اداره شود. به عقیده او، زندگی سیاسی و اجتماعی انسانی پیچیده‌تر از آن است که بتوان آن را به فرمول‌های عقلانی محدود کرد. او بر اهمیت «عمل سیاسی» (politics of practice) تأکید داشت، که بر اساس تجربه و آزمون و خطا در طول زمان شکل می‌گیرد و نه نظریات انتزاعی و کلی.

۳. نقد مشترک بر دوگانه‌انگاری دکارتی

هر دو هایک و اوکشات دوگانه‌انگاری دکارتی را به دلیل ساده‌انگاری‌اش در توصیف واقعیت انسانی مورد نقد قرار دادند. این دوگانه‌انگاری باعث می‌شود که عقل به‌عنوان تنها ابزار شناخت در نظر گرفته شود، در حالی که هر دو فیلسوف معتقد بودند که شناخت انسانی از جهان بیشتر به تجربه و سنت متکی است تا به عقل انتزاعی.

هایک با تمرکز بر دانش ضمنی و اوکشات با تأکید بر عقلانیت سنتی و تجربه‌ای، این دیدگاه را رد کردند که ذهن انسان می‌تواند جامعه را از طریق طرح‌های انتزاعی کنترل کند. به‌نظر آن‌ها، شناخت انسانی پیچیده و پراکنده است و نمی‌توان آن را به اصول عقلانی و دکارتی تقلیل داد.

۴. تفاوت‌ها در نگاه معرفت‌شناسی

با اینکه هر دو فیلسوف دوگانه‌انگاری دکارتی را نقد می‌کردند، اما تفاوت‌هایی در نگاه معرفت‌شناسی آن‌ها وجود داشت. هایک بیشتر بر جنبه‌های اقتصادی و نظام‌های خودجوش تمرکز داشت و استدلال می‌کرد که بازارها بهترین مکانیسم برای هماهنگ‌سازی دانش پراکنده‌اند. در مقابل، اوکشات بیشتر به جنبه‌های سیاسی و فرهنگی توجه داشت و اعتقاد داشت که زندگی سیاسی باید بر اساس ارزش‌های سنتی و تجربه‌های تاریخی شکل بگیرد.

هایک به دنبال یک نظم خودجوش اقتصادی بود، در حالی که اوکشات بیشتر بر عقلانیت سنت و فرهنگ تاکید داشت و آن را منبع اصلی خرد انسانی در زندگی سیاسی می‌دانست. به همین دلیل، اوکشات نسبت به هایک موضع محافظه‌کارانه‌تری داشت.

جمع‌بندی

فریدریش هایک و مایکل اوکشات، هر دو به‌نحوی از نقد دوگانه‌انگاری دکارتی برای ارائه نظریه‌های سیاسی و اجتماعی خود استفاده کردند. هر دو به نقش تجربه و سنت در شناخت و کنش‌های انسانی اعتقاد داشتند و با برنامه‌ریزی‌های دولتی و عقل‌گرایی انتزاعی مخالفت کردند. با این حال، تفاوت‌هایی در تمرکز و نگاه معرفت‌شناختی آن‌ها وجود داشت؛ هایک بر اقتصاد و نظم خودجوش تاکید داشت، در حالی که اوکشات به ارزش‌های سنتی و فرهنگ در سیاست توجه بیشتری نشان می‌داد.


#فلسفه
#محافظه‌کاری
#معرفت_شناسی

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

20 Oct, 10:01


🧩📖 نقد و بررسی کتاب «هگل یا اسپینوزا» اثر پی‌یر ماشری


کتاب «هگل یا اسپینوزا» اثر پی‌یر ماشری (Pierre Macherey) یکی از مهم‌ترین آثار در باب مواجهه فلسفی میان دو فیلسوف بزرگ یعنی گئورگ ویلهلم فریدریش هگل و باروخ اسپینوزا است. در این کتاب، ماشری به بررسی و نقد تفاوت‌های فلسفی و هستی‌شناختی میان هگل و اسپینوزا می‌پردازد و استدلال می‌کند که اسپینوزا در بسیاری از نقاط، پاسخی قوی‌تر و متقاعدکننده‌تر نسبت به مسائل فلسفی ارائه می‌دهد. در اینجا توضیح مفصل‌تر به همراه بررسی انتقادات وارد به ارزیابی ماشری آورده می‌شود:

محتوای کتاب

ماشری در «هگل یا اسپینوزا» به سراغ نقد هگل از اسپینوزا می‌رود و تلاش می‌کند نشان دهد که این نقد به درستی پیچیدگی فلسفه اسپینوزا را نمی‌فهمد. در فلسفه هگل، اسپینوزا به عنوان یک فیلسوف "یکتایی" (substance monism) معرفی می‌شود که در نهایت به نوعی فقدان تفاوت‌ها و تمایزات واقعی میان موجودات منجر می‌شود. از دید هگل، اسپینوزا علی‌رغم ارائه یک هستی‌شناسی وحدت‌بنیاد، نمی‌تواند تنوع و تضاد موجودات فردی و تفاوت‌ها را به درستی توضیح دهد، و اینجاست که به نظر هگل، نظام اسپینوزایی به "ایستا بودن" و فقدان "توسعه دیالکتیکی" محکوم می‌شود.

اما ماشری در این کتاب به شکلی عمیق‌تر وارد این نقد می‌شود و استدلال می‌کند که خوانش هگل از اسپینوزا سطحی و ناکافی است. به باور او، اسپینوزا از یک نگاه کل‌گرایانه و پیوسته به جهان نگاه می‌کند که تفاوت‌ها را نه انکار بلکه به شکلی دیگر توضیح می‌دهد. ماشری نشان می‌دهد که فلسفه اسپینوزا به جای اینکه به یکنواختی بی‌معنا منجر شود، از یک نگاه فراگیر به نسبت‌های فردی میان موجودات و کل استفاده می‌کند. این نسبت‌ها به جای تضاد، نوعی هم‌زیستی و همبستگی در نظام اسپینوزا شکل می‌دهند.

نقدهای ماشری به هگل

ماشری به نقد فلسفه هگل و به خصوص روش دیالکتیکی او نیز می‌پردازد. او معتقد است که هگل با تاکید بر تضادها و تقابل‌های میان مفهوم‌ها و اشیاء، در نهایت به نوعی تضادگرایی دچار می‌شود که تمامیت و کلیت را قربانی تفاوت‌ها می‌کند. در مقابل، اسپینوزا به جای حرکت درون تضاد و تفاوت، به نوعی همبستگی کل‌گرایانه در جهان اعتقاد دارد که موجودات را به یکدیگر پیوند می‌دهد.

نقدهایی بر ماشری

با وجود خوانش قوی و دفاع ماشری از اسپینوزا، چند نقد مهم بر کتاب او وارد شده است:

۱. تکیه بیش از حد بر نظام اسپینوزا: برخی منتقدان معتقدند که ماشری بیش از حد به نظام فلسفی اسپینوزا خوش‌بین است و پیچیدگی‌ها و مشکلات نظری که در فلسفه اسپینوزا وجود دارد را نادیده می‌گیرد. به عنوان مثال، پرسش‌هایی درباره اراده و آزادی فردی در نظام اسپینوزا به گونه‌ای که ماشری می‌خواهد از آن دفاع کند، به سادگی حل نمی‌شود.

۲. خوانش سطحی از هگل: برخی دیگر از منتقدان استدلال می‌کنند که ماشری خود به نوعی خوانشی ساده از هگل ارائه می‌دهد. آنها معتقدند که هگل پیچیدگی بیشتری در نظام دیالکتیکی‌اش دارد که ماشری در تحلیل خود از آن غافل است. به نظر این دسته از منتقدان، ماشری نتوانسته است به درستی به پیچیدگی‌های دیالکتیک هگلی که میان تضاد و همبستگی توازن ایجاد می‌کند، بپردازد.

۳. عدم توجه کافی به آزادی و سوژگی: یکی دیگر از نقدهای اساسی به ماشری این است که او به اندازه کافی به مفهوم آزادی و سوژگی در هگل نمی‌پردازد. فلسفه هگل به‌ویژه در بحث آزادی و توسعه فردیت تأکید زیادی دارد که ماشری از آن عبور می‌کند. برخی منتقدان معتقدند که خوانش ماشری از اسپینوزا اگرچه جامع است، اما این نکته را که هگل چطور آزادی و خودآگاهی سوژه را در فلسفه‌اش جای می‌دهد، به درستی تحلیل نمی‌کند.

نتیجه‌گیری

در کل، «هگل یا اسپینوزا» یک تحلیل عمیق و تأمل‌برانگیز از دو نظام فلسفی مهم است که ماشری با موفقیت نشان می‌دهد که اسپینوزا می‌تواند پاسخ‌های قابل توجهی به مسائل فلسفی ارائه کند که هگل از آن غافل بوده است. با این حال، نقدهایی که بر کتاب وارد شده‌اند، به‌ویژه در زمینه‌های سوژگی، آزادی، و پیچیدگی‌های دیالکتیک هگلی، به نوعی کاستی‌های این ارزیابی را برجسته می‌کنند.


#فلسفه
#هگل
#اسپینوزا

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

19 Oct, 16:31


🧩 درباره ایده‌آلیسم بریتانیایی، آرا و فلاسفه آن


ایده‌آلیسم بریتانیایی جنبشی فلسفی بود که از اواخر قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم، عمدتاً در بریتانیا شکل گرفت. این مکتب تحت تأثیر شدید ایده‌آلیسم آلمانی، به ویژه آثار هگل، قرار داشت. فیلسوفان برجسته‌ای همچون فرانسیس هربرت بردلی، برنارد بوزانکه و جان الیس مک‌تاگارت از شخصیت‌های اصلی این جریان بودند.

۱. اصول کلی ایده‌آلیسم بریتانیایی

ایده‌آلیسم بریتانیایی معتقد به این بود که واقعیت نهایی ذهنی یا معنوی است و جهان فیزیکی تنها تجلی یا نمود یک واقعیت بنیادین‌تر است. فیلسوفان آن با نقد تجربه‌گرایی و حس‌گرایی، که بر مشاهده و تجربه حسی به عنوان منبع اصلی شناخت تأکید داشتند، به سوی مفهوم کل‌گرایی حرکت کردند. به عبارت دیگر، آنان استدلال کردند که واقعیت نمی‌تواند به اجزای منفرد تقسیم شود و تنها از طریق کل یکپارچه و فراگیر قابل فهم است.

۲. فرانسیس هربرت بردلی و آرای او

فرانسیس هربرت بردلی (۱۸۴۶–۱۹۲۴) یکی از برجسته‌ترین نمایندگان ایده‌آلیسم بریتانیایی بود. کتاب معروف او «ظاهر و واقعیت» (Appearance and Reality) در سال ۱۸۹۳ منتشر شد و به عنوان یکی از مهم‌ترین آثار ایده‌آلیسم بریتانیایی شناخته می‌شود. بردلی در این کتاب استدلال می‌کند که جهان به گونه‌ای که از طریق حواس درک می‌شود، تنها یک ظاهر است و واقعیت واقعی باید به شکلی یکپارچه و غیر متناهی تصور شود.

بردلی همچنین به نقد مفهوم علیت، زمان، و فردیت پرداخت و نشان داد که این مفاهیم وقتی به صورت جزئیات منفرد در نظر گرفته شوند، متناقض و ناکامل هستند. به نظر او، تنها کل یکپارچه است که واقعیت حقیقی را منعکس می‌کند.

۳. نقد عقل‌گرایی بریتانیایی نسبت به حس‌گرایی

یکی از موضوعات اصلی در فلسفه بردلی و دیگر ایده‌آلیست‌های بریتانیایی، نقد تجربه‌گرایی و حس‌گرایی بود که در آن زمان جریان غالب در فلسفه بریتانیا بود. فیلسوفانی همچون جان لاک و دیوید هیوم استدلال می‌کردند که تمام دانش از تجربه حسی ناشی می‌شود. اما ایده‌آلیست‌های بریتانیایی، تحت تأثیر هگل، استدلال می‌کردند که تجربه حسی به تنهایی نمی‌تواند واقعیت را به درستی توصیف کند و نیاز به رویکردی عقلانی و نظام‌مند به کل واقعیت داریم.

چرا ایده‌آلیسم بریتانیایی و ایتالیایی کمتر مورد توجه قرار گرفته‌اند؟

توجه کمتر به ایده‌آلیسم بریتانیایی و ایتالیایی در مقایسه با ایده‌آلیسم آلمانی دلایل مختلفی دارد:

۱. تأثیر گسترده‌تر ایده‌آلیسم آلمانی: فیلسوفانی مانند کانت، فیشته، شیلینگ و به ویژه هگل تأثیر عمیقی بر فلسفه قاره‌ای گذاشتند و آثار آنان نه تنها در آلمان بلکه در سراسر اروپا به ویژه فرانسه و روسیه، تأثیرگذار بود. همچنین جنبش‌های فلسفی بعدی مانند اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی از دل فلسفه ایده‌آلیستی آلمانی شکل گرفتند.

۲. تقابل با تحولات فلسفه تحلیلی: در بریتانیا، از اوایل قرن بیستم، فلسفه تحلیلی به سرعت به عنوان رویکرد غالب فلسفی رشد کرد. فیلسوفانی همچون برتراند راسل و جرج ادوارد مور به شدت به نقد ایده‌آلیسم پرداختند و با معرفی منطق جدید و زبان‌شناسی فلسفی، چارچوب ایده‌آلیستی را کنار گذاشتند. همین تحولات باعث شد که ایده‌آلیسم بریتانیایی به حاشیه رانده شود.

۳. فقدان استقبال وسیع در خارج از بریتانیا: برخلاف ایده‌آلیسم آلمانی که به دلیل پیچیدگی و سیستماتیک بودن فلسفه‌اش، مخاطبان وسیعی در سراسر جهان یافت، ایده‌آلیسم بریتانیایی تا حد زیادی به بریتانیا محدود شد. همین امر باعث شد که آثار فیلسوفانی مانند بردلی و بوزانکه کمتر ترجمه و منتشر شوند.

۴. ارتباط کم با تحولات اجتماعی و سیاسی: برخلاف ایده‌آلیسم آلمانی که به شکل‌گیری بسیاری از اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی تأثیرگذار کمک کرد، ایده‌آلیسم بریتانیایی کمتر با مسائل اجتماعی و سیاسی زمان خود مرتبط بود و بیشتر به مباحث انتزاعی و متافیزیکی پرداخت.

در نتیجه، این دلایل در کنار ظهور فلسفه تحلیلی و تسلط آن بر فلسفه انگلیسی‌زبان، باعث شد که ایده‌آلیسم بریتانیایی کمتر مورد توجه قرار گیرد.


#فلسفه
#ایده‌آلیسم

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

19 Oct, 10:01


🖼️ تمثیل غار افلاتون
🖌️ طراح: تونی چستر

#فلسفه

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

18 Oct, 10:02


🧩 آشنایی با آرا و آثار لیو شیائوفنگ


لیو شیائوفنگ (Liu Xiaofeng)، یکی از برجسته‌ترین متفکران چینی معاصر در حوزه فلسفه، الهیات و مطالعات فرهنگی است. او در دانشگاه‌های مختلفی در چین و خارج از آن تدریس کرده و آثار مهمی در حوزه‌های مختلف از فلسفه غرب، الهیات مسیحی، و رابطه بین سنت‌های فکری چین و غرب به نگارش درآورده است.

حوزه‌های فکری و گرایشات اصلی لیو شیائوفنگ

لیو شیائوفنگ در تحلیل و بررسی رابطه بین فرهنگ و سنت‌های فکری چینی با فلسفه و الهیات غربی تمرکز دارد. او یکی از معدود فیلسوفان چینی است که به طور گسترده به الهیات مسیحی پرداخته و تلاش کرده است تا مفاهیم مسیحی و فلسفی غربی را با سنت‌های فکری چینی تطبیق دهد. او تأثیرات عمیقی از متفکرانی مانند فردریش نیچه، مارتین هایدگر، و هانس گئورگ گادامر گرفته و سعی کرده است تا الهیات مسیحی را به شکلی انتقادی در فرهنگ معاصر چین بررسی کند.

یکی از موضوعات اصلی در اندیشه لیو، نقد مدرنیته است. او مدرنیته را به عنوان مفهومی غربی که به نحوی با سنت‌های فکری چین ناسازگار است، مورد بررسی قرار داده و تلاش کرده است تا راهی برای پیوند میان این دو دیدگاه بیابد. به این منظور، لیو به بحث درباره معنای رنج، مرگ، و نجات در متون مسیحی و چینی پرداخته است.

آثار مهم و تحلیل آن‌ها

۱.《走向十字架的真理》(حقیقت صلیب)

در این کتاب، لیو شیائوفنگ به تحلیل آموزه‌های صلیب در مسیحیت می‌پردازد. او می‌کوشد تا مفاهیم نجات و رستگاری را از منظر چینی بررسی کند و نشان دهد که این مفاهیم چگونه می‌توانند در فرهنگ چین معنا پیدا کنند. یکی از نکات برجسته این کتاب، تفسیر او از رنج است. او رنج را نه تنها به عنوان یک مفهوم مسیحی، بلکه به عنوان یک پدیده جهانی مورد بررسی قرار می‌دهد و سعی می‌کند این ایده را با سنت‌های بودایی و کنفوسیوسی مقایسه کند.

۲.《观念的水墨》(جوهر ایده‌ها)

این اثر به بررسی مفاهیم و ایده‌های فلسفی با استفاده از استعاره‌های هنری می‌پردازد. لیو در این کتاب تلاش می‌کند تا نشان دهد که چگونه مفاهیم فلسفی می‌توانند به شکلی پویا و هنری درک شوند. او از هنر سنتی چین، به ویژه خوشنویسی و نقاشی آبرنگ، به عنوان استعاره‌هایی برای تفکر فلسفی استفاده می‌کند و بر پیوند میان هنر و فلسفه تأکید دارد.

۳.《救赎与存在》(رستگاری و هستی)

در این کتاب، لیو شیائوفنگ مفاهیم وجودی هایدگر را با مفاهیم نجات مسیحی ترکیب می‌کند. او به بررسی تفاوت‌ها و شباهت‌های بین ایده‌های وجودی و الهیاتی می‌پردازد و سعی می‌کند نشان دهد که چگونه مفهوم وجود در فلسفه هایدگر می‌تواند با مفاهیم دینی و نجات‌بخشی در مسیحیت پیوند یابد. لیو در این کتاب به شکلی انتقادی به مدرنیته و تأثیر آن بر تجربه دینی می‌پردازد.

۴.《古老的未来》(آینده باستانی)

این اثر درباره رابطه بین سنت و مدرنیته در چین است. لیو در این کتاب به نقد فلسفه مدرن غربی پرداخته و پیشنهاد می‌دهد که چین باید به سنت‌های خود بازگردد، اما نه به شکلی نوستالژیک، بلکه به عنوان یک آینده ممکن. او معتقد است که برای فهم درست آینده، نیاز است که گذشته و سنت به طور جدی مورد توجه قرار گیرند. لیو در این کتاب با تأثیر از نیچه، مفهوم بازگشت به سنت را به گونه‌ای مطرح می‌کند که با مدرنیته سازگار باشد.

۵.《尼采与中国》(نیچه و چین)

در این اثر، لیو به بررسی تأثیرات نیچه بر فلسفه و فرهنگ چین پرداخته است. او سعی می‌کند نشان دهد که چگونه فلسفه نیچه می‌تواند در زمینه فرهنگ و فلسفه چینی معنا پیدا کند. لیو به‌ویژه به نقد نیچه از مسیحیت و مدرنیته توجه دارد و این نقد را در پرتو فرهنگ چینی تفسیر می‌کند.

جمع‌بندی

لیو شیائوفنگ یکی از متفکران برجسته چینی است که تلاش کرده است تا پل‌های فکری میان غرب و شرق را برقرار کند. او با تأثیر از فیلسوفان و الهی‌دانان غربی مانند نیچه، هایدگر و گادامر، به بررسی رابطه بین فلسفه غرب و سنت‌های چینی پرداخته و در آثار خود تلاش کرده است تا راه‌های جدیدی برای فهم و نقد مدرنیته، نجات، رنج و وجود پیشنهاد دهد.


#فلسفه
#فلسفه_سیاسی
#الهیات
#الهیات_سیاسی
#نیچه
#چین

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

17 Oct, 10:01


🧩 درباره معرفت‌شناسی تحولی فریدریش فون هایک


معرفت‌شناسی تحولی فریدریش فون هایک، به نظریه‌ای اشاره دارد که بر اساس آن، دانش انسانی محصول فرایندهای تکاملی طبیعی و اجتماعی است و نه محصولی از عقل محض یا مبانی قطعی. هایک این دیدگاه را به عنوان رویکردی بدیل در مقابل معرفت‌شناسی‌های سنتی ارائه می‌دهد که عمدتاً بر مفاهیمی مانند استدلال منطقی یا قطعیت ریاضی متکی هستند.

اصول کلیدی معرفت‌شناسی تحولی هایک:

۱. دانش پراکنده و محدود بودن شناخت انسان: هایک بر این باور است که دانش انسان به شدت محدود است و هر فرد تنها بخشی از دانش موجود را در اختیار دارد. این دانش در میان افراد مختلف پراکنده است و هیچ‌کس نمی‌تواند تمام دانش لازم برای اتخاذ تصمیمات بهینه را داشته باشد. این اصل در تضاد با دیدگاه‌های معرفت‌شناسانه‌ای است که به قابلیت‌های نامحدود عقل یا امکان دستیابی به دانش کامل باور دارند.

۲. فرایند تکامل فرهنگی و اجتماعی: هایک دانش را به عنوان محصولی از تکامل فرهنگی و اجتماعی می‌بیند. از دیدگاه او، شناخت انسان از طریق تعامل با محیط اجتماعی و طبیعی و با تکیه بر فرایندهای تجربی، تاریخی و آزمون و خطا شکل می‌گیرد. انسان‌ها از تجربیات گذشته، چه به صورت فردی و چه به صورت اجتماعی، بهره می‌گیرند تا دانش خود را تکامل بخشند. این فرایند بسیار شبیه به فرایند تکامل بیولوژیکی است که در آن ایده‌ها و روش‌های مختلف به صورت طبیعی غربال و بهترین آنها حفظ می‌شوند.

۳. تکیه بر سنت‌ها و نهادهای اجتماعی: هایک معتقد است که بسیاری از نهادهای اجتماعی مانند قانون، زبان، و نظام اقتصادی از طریق فرایندهای طولانی تکاملی ایجاد شده‌اند و کارایی آنها در طول زمان اثبات شده است. این نهادها محصول عقل فردی نیستند، بلکه از ترکیب تجربیات بی‌شماری از نسل‌های پیشین به دست آمده‌اند. بنابراین، اعتماد به این نهادها و سنت‌ها به عنوان منابع دانش ضروری است.

۴. نظم خودجوش و بازار: هایک یکی از مهمترین نتایج معرفت‌شناسی تحولی خود را در حوزه اقتصاد و بازار آزاد می‌بیند. او بر این باور است که بازارها یک نظم خودجوش ایجاد می‌کنند که در آن اطلاعات پراکنده و دانش محدود هر فرد از طریق قیمت‌ها و مبادلات اقتصادی به طور بهینه تخصیص داده می‌شود. این نظم خودجوش نتیجه تعاملات بین افراد است که بدون نیاز به مداخله دولت یا برنامه‌ریزی مرکزی، به بهترین نتایج ممکن منجر می‌شود.

۵. محدودیت عقل و خطر عقل‌گرایی افراطی: هایک منتقد سرسخت عقل‌گرایی افراطی است، به این معنا که تلاش برای ساماندهی و کنترل کل جامعه از طریق ابزارهای عقلانی و مرکزی به شکست می‌انجامد. او استدلال می‌کند که هیچ عقل فردی یا مجموعه‌ای از عقول نمی‌تواند پیچیدگی‌های کامل یک جامعه را درک کند و از این رو، هرگونه تلاش برای مهندسی اجتماعی در نهایت به نتایج غیرقابل پیش‌بینی و خطرناک منجر می‌شود.

نتیجه‌گیری:

معرفت‌شناسی تحولی هایک بر اهمیت فرایندهای تکاملی و تجربی در شکل‌گیری دانش انسان تأکید دارد و از ایده‌های سنتی درباره عقل و شناخت قطعی فاصله می‌گیرد. او دانش را به عنوان پدیده‌ای پویا و تکاملی می‌بیند که به واسطه تعاملات اجتماعی و تاریخی شکل می‌گیرد، و این دیدگاه او را به یکی از مهمترین نظریه‌پردازان لیبرالیسم کلاسیک و مدافع بازارهای آزاد تبدیل کرده است.


#فلسفه
#هایک
#مکتب_اتریش
#محافظه‌کاری
#معرفت_شناسی

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

16 Oct, 14:44


#کتاب_صوتی
چگونه #هایدگر بخوانیم؟
مارک راتال
🖊 مترجم: مهدی نصر
🎙 راوی: #پریوش_زاهدی


#فلسفه

🆔 @PublicDiscourses

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

16 Oct, 12:43


درباره کتاب "وجود و زمان" اثر مارتین هایدگر


کتاب "وجود و زمان" (Sein und Zeit) اثر مارتین هایدگر، یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین آثار فلسفی قرن بیستم است. این کتاب که در سال ۱۹۲۷ منتشر شد، به بررسی پرسش بنیادین فلسفه می‌پردازد: معنای وجود چیست؟ هایدگر در این اثر تلاش می‌کند تا رویکردی جدید به مفهوم وجود ارائه دهد و نقدی بر سنت فلسفی غرب از افلاطون تا زمان خودش بیان کند.

محوری‌ترین ایده‌های کتاب:

۱. پرسش از وجود (Seinsfrage): هایدگر از این فرض شروع می‌کند که فلسفه از پرسش از وجود غافل شده است. او می‌خواهد مفهوم "وجود" را دوباره به بحث فلسفی بازگرداند. به نظر او، در طول تاریخ فلسفه، وجود به‌عنوان یک مسئله بدیهی فرض شده و به‌درستی مورد بررسی قرار نگرفته است.

۲. دازاین (Dasein): هایدگر معتقد است که تنها موجودی که می‌تواند درباره وجود سؤال کند، انسان است. او به انسان با عنوان "دازاین" (که به معنای "بودن-در-جهان" است) اشاره می‌کند. دازاین موجودی است که قادر به درک وجود خودش و دیگر چیزها است. در واقع، دازاین همواره درگیر جهان است و نمی‌توان آن را از جهان جدا کرد.

۳. زمانمندی (Temporalität): یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم کتاب، ارتباط بین وجود و زمان است. هایدگر استدلال می‌کند که برای فهمیدن وجود، باید آن را در نسبت با زمان بفهمیم. او زمانمندی را به‌عنوان ساختار اصلی دازاین معرفی می‌کند و نشان می‌دهد که دازاین همیشه در افق گذشته، حال و آینده قرار دارد.

۴. بودن-برای-مرگ (Sein-zum-Tode): هایدگر معتقد است که یکی از مهم‌ترین ابعاد وجود انسان، آگاهی از مرگ است. او می‌گوید که انسان به‌عنوان دازاین، موجودی است که مرگ خودش را همواره در پیش دارد و این آگاهی از مرگ بر تمامی ابعاد زندگی انسان تأثیر می‌گذارد. مرگ نه‌تنها پایان زندگی نیست، بلکه یکی از راه‌های اساسی برای درک ماهیت وجود است.

۵. وجود در جهان (In-der-Welt-sein): هایدگر بر این نکته تأکید می‌کند که انسان همواره در ارتباط با جهان و دیگران است. او از مفهومی به نام "جهان‌مندی" صحبت می‌کند و نشان می‌دهد که دازاین همواره در یک شبکه از روابط و معناها زندگی می‌کند. انسان موجودی نیست که بتواند از جهان جدا شود، بلکه همیشه با جهان و دیگران در تعامل است.

۶. اصالت و ناآسودگی (Authentizität und Unheimlichkeit): هایدگر میان دو حالت زندگی تفاوت قائل می‌شود: زندگی اصیل و زندگی ناآسوده. دازاین می‌تواند زندگی‌اش را به‌صورت اصیل، یعنی بر اساس درک حقیقی از وجود و مرگ، بگذراند یا اینکه در حالتی از ناآسودگی، یعنی درگیر روزمرگی‌ها و بی‌معنایی، به زندگی ادامه دهد.

ساختار کتاب:

کتاب "وجود و زمان" به دو بخش اصلی تقسیم شده است:

بخش اول بیشتر به تحلیل دازاین و وضعیت او در جهان می‌پردازد. هایدگر مفاهیم بودن-در-جهان، جهان‌مندی، و ارتباط انسان با اشیا و دیگران را در این بخش بررسی می‌کند.

بخش دوم که بیشتر به مسئله زمانمندی اختصاص دارد، تلاش می‌کند تا پیوند میان وجود و زمان را توضیح دهد.

هرچند هایدگر قصد داشت کتاب را به سه بخش تقسیم کند و پروژه‌ای جامع درباره وجود بنویسد، او هرگز بخش سوم را تکمیل نکرد.

تأثیرات و نقدها:

"وجود و زمان" یکی از تأثیرگذارترین کتاب‌های فلسفی در قرن بیستم بوده است. این اثر مبنای فلسفه‌های اگزیستانسیالیسم و هرمنوتیک شد و بر متفکران بعدی نظیر کارل لوویت، هانس-گئورگ گادامر و امانوئل لویناس تأثیر گذاشت. اما به‌دلیل پیچیدگی زبان و سبک نگارش، این کتاب همواره مورد نقد قرار گرفته و درک آن برای بسیاری دشوار بوده است.

نتیجه‌گیری:

"وجود و زمان" در قلب خود به پرسش از معنای وجود و رابطه آن با زمان می‌پردازد. هایدگر با معرفی مفاهیم جدیدی مانند دازاین، جهان‌مندی، و زمانمندی، رویکردی متفاوت از فلسفه سنتی غرب ارائه می‌دهد. این کتاب به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین آثار هایدگر، هنوز هم بحث‌برانگیز و موضوع مطالعه فیلسوفان معاصر است.

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

16 Oct, 12:42


🧩📖 درباره کتاب "وجود و زمان"* اثر مارتین هایدگر


پیشگفتار

* یکی از دلایلی که برخی ترجمه "وجود" را به "هستی" ترجیح می‌دهند، استفاده از واژه‌هایی مانند "هستنده" است که از "هستی" مشتق شده‌اند و ممکن است برای خوانندهٔ فارسی‌زبان غیرملموس یا پیچیده به نظر برسد.

در فلسفه هایدگر، "Sein" (هستی) و "Seiendes" (هستنده) مفاهیم متفاوتی دارند. "Sein" به معنای کلی‌ترِ هستی و وجود است، در حالی که "Seiendes" به چیزهایی که "هستند" یا موجودات خاص اشاره دارد. از این‌رو، معادل‌سازی دقیق این مفاهیم در فارسی چالش‌برانگیز بوده است.

با این حال، واژه "وجود" و مشتقات آن، مانند "موجود" به جای "هستنده"، برای بسیاری ملموس‌تر و آشناتر است و شاید به همین دلیل "وجود و زمان" ترجمه‌ای دقیق‌تر و روان‌تر است. این ترجمه به‌ویژه در انتقال معنا برای خوانندگان امروزی که به مفاهیم فلسفی خاص کمتر آشنا هستند، مفیدتر به نظر می‌رسد.


#فلسفه
#مارتین_هایدگر
#اگزیستانسیالیسم
#هستی_شناسی
#فلسفه_قار‌ه‌ای

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

15 Oct, 17:53


🔎 بررسی تطبیقی دو کتاب "نقد عقل محض" اثر ایمانوئل کانت و "تئوری ذهن به مثابه عمل محض" جووانی جنتیله


بررسی تطبیقی میان دو کتاب "نقد عقل محض" اثر ایمانوئل کانت و "نظریه ذهن به‌مثابه عمل محض" جووانی جنتیله مستلزم مقایسه دو دیدگاه اساسی در فلسفه است که نمایانگر گذار از معرفت‌شناسی مدرن کانتی به ایده‌آلیسم واقعی (Actual Idealism) جنتیله است. هر دو فیلسوف به اهمیت ذهن در شناخت و واقعیت پرداخته‌اند، اما شیوه‌ی نگاه و مفاهیم بنیادین آنها تفاوت‌های عمیقی دارد.

۱. نقد عقل محض و معرفت‌شناسی کانت

کتاب نقد عقل محض کانت یکی از مهم‌ترین آثار در تاریخ فلسفه غرب است که پایه‌گذار مکتب «فلسفه نقادانه» شد. کانت تلاش کرد تا مرزهای شناخت بشری را مشخص کند و پرسش‌های متافیزیکی را به واسطه‌ نظریه‌ای که «انقلاب کوپرنیکی» در فلسفه خوانده می‌شود، پاسخ دهد. کانت معتقد بود که ذهن انسان فعالانه در ساختار دادن به تجربه و شناخت نقش دارد. شناخت از ترکیب شهود حسی (ماده) و مفاهیم عقلی (صورت) به وجود می‌آید.

کانت جهان را به دو بخش تقسیم می‌کند:

پدیدارها (Phenomena): آنچه که ما می‌توانیم از طریق حواس و مفاهیم ذهنی درک کنیم.

نومن (Noumenon): واقعیتِ فی‌نفسه که ورای تجربه حسی است و قابل شناخت توسط انسان نیست.

کانت معتقد بود که ما جهان را تنها آن‌گونه که در شهود و ادراک ما ظاهر می‌شود، می‌شناسیم و هیچ‌گاه نمی‌توانیم به واقعیتِ فی‌نفسه دسترسی پیدا کنیم. از این‌رو، عقل انسانی محدود است و نمی‌تواند پرسش‌های متافیزیکی اساسی (مانند وجود خدا، آزادی اراده، یا جاودانگی روح) را به‌طور قطع پاسخ دهد.

۲. ذهن به‌مثابه عمل محض: نظریه‌ی جووانی جنتیله

جووانی جنتیله، فیلسوف ایتالیایی و نماینده برجسته ایده‌آلیسم واقعی، در برابر کانت موضعی به‌کلی متفاوت اتخاذ کرد. جنتیله معتقد بود که ذهن نه تنها فعال است، بلکه ذاتاً خلاق است و به‌طور کامل واقعیت را تولید می‌کند. برای جنتیله، واقعیت هیچ‌گاه از عمل ذهن جدا نیست و آنچه ما می‌نامیم «واقعیت»، چیزی نیست جز تحقق مداوم عمل ذهنی.

نظریه‌ی «ذهن به‌مثابه عمل محض» جنتیله بر پایه این اصل است که هرگونه تمایز میان ذهن و موضوع (یعنی سوژه و اُبژه) به‌واسطه عمل ذهنی به وجود می‌آید. او باور داشت که ذهن در یک فرآیند خلاق و مداوم است و شناخت، نه بازنمایی جهان بیرونی، بلکه آفرینش آن است. این ایده جنتیله را به نتیجه‌ای رساند که:

واقعیت بیرونی تنها در حدی وجود دارد که در ذهن سوژه تولید و تحقق یابد.

جنتیله در مقابل ایده‌ی کانتی که جهان فی‌نفسه مستقل از شناخت ما وجود دارد، استدلال می‌کرد که هر آنچه واقعیت دارد، صرفاً محصول فرآیند ذهنی است. او معتقد بود که هیچ گونه‌ای از جهان خارجی که جدا از ذهن باشد، وجود ندارد.

۳. مقایسه و تحلیل تفاوت‌های اصلی

الف. رابطه ذهن و واقعیت:

نزد کانت، ذهن انسان فعالانه تجربه را ساختار می‌دهد، اما این تجربه به واقعیت فی‌نفسه دسترسی ندارد. واقعیت فی‌نفسه خارج از دسترس ماست و ما تنها با پدیدارها سروکار داریم.

در مقابل، جنتیله معتقد است که هیچ واقعیتی خارج از ذهن وجود ندارد و هر آنچه که ما به‌عنوان «واقعیت» درک می‌کنیم، محصول فعالیت ذهنی است. به عبارت دیگر، جنتیله ذهن را خالق واقعیت می‌داند.

ب. نقش سوژه و اُبژه:

در فلسفه کانت، سوژه و اُبژه از یکدیگر متمایز هستند. سوژه (ذهن) از طریق مفاهیم و شهود، پدیدارهای اُبژه‌ها را می‌سازد، اما نمی‌تواند به نومن یا واقعیت فی‌نفسه دست یابد.

جنتیله تمایز میان سوژه و اُبژه را رد می‌کند و معتقد است که سوژه و اُبژه در واقعیت واحد هستند و این وحدت در فرآیند خلاقانه ذهن به وجود می‌آید.

پ. نقد معرفت‌شناسی:

پروژه‌ی کانت یک تلاش معرفت‌شناختی برای تعیین حدود شناخت انسان و بررسی شرایط امکان شناخت است.

در حالی که جنتیله از منظری متافیزیکی به این مسئله نگاه می‌کند و معتقد است که هرگونه تمایز میان ذهن و واقعیت قابل حذف است؛ زیرا ذهن در فرآیند آفرینش واقعیت دخالت مستقیم دارد.

نتیجه‌گیری

نقد عقل محض کانت تلاش برای محدود کردن شناخت به پدیدارها و بررسی شرایط امکان شناخت عقلانی انسان است، در حالی که جنتیله با نظریه "ذهن به‌مثابه عمل محض" فراتر می‌رود و ذهن را به‌عنوان خالق واقعیت می‌پندارد. کانت تمایزی بنیادین میان سوژه و اُبژه قائل می‌شود، اما جنتیله این تمایز را از ریشه رد می‌کند و واقعیت را تنها محصول خلاقیت ذهنی می‌داند. به این ترتیب، دیدگاه جنتیله بر یک نوع ایده‌آلیسم واقعی بنا شده است که تمام واقعیت را در عمل ذهنی مستقر می‌کند.


#فلسفه
#فلسفه_ذهن
#ایدئالیسم
#کانت
#جنتیله
#معرفت‌_شناسی
#هستی_شناسی
#بررسی_تطبیقی

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

14 Oct, 17:25


🧩 درباره ژان بُدن و کتاب او "در ﺑﺎب ﺣﺎﻛﻤﻴﺖ؛ ﺷﺶ ﻛﺘﺎب در ﺑﺎب ﺟﻤﻬﻮری"


‍ ژان بُدن (Jean Bodin) (۱۵۳۰-۱۵۹۶) یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان سیاسی دوران رنسانس و پایه‌گذاران مفهوم نوین حاکمیت است. بدن در زمینه‌های گوناگون، از جمله حقوق، فلسفه، و اقتصاد فعالیت داشت و نظرات او در مورد حکومت و قدرت سیاسی تأثیر عمیقی بر فلسفه سیاسی مدرن گذاشت.

کتاب مهم او "در باب حاکمیت؛ شش کتاب در باب جمهوری" (Les Six Livres de la République)، که در سال ۱۵۷۶ منتشر شد، یکی از نخستین تلاش‌ها برای تعریف مفهوم حاکمیت به عنوان قدرت مطلق، تقسیم‌ناپذیر و دائم حکومت است. این کتاب یکی از آثار کلاسیک در زمینه فلسفه سیاسی و نظریه دولت است.

درباره محتوای کتاب:

۱. حاکمیت و تعریف آن: بدن در کتاب خود حاکمیت (sovereignty) را به عنوان قدرت مطلق و نهایی در درون یک دولت تعریف می‌کند. این قدرت بالاتر از تمامی قوانین است و در واقع، خالق قوانین است. از نظر او، حاکمیت یک اصل بنیادین است که بر تمام نهادها و اشخاص در جامعه حاکم است و هیچ نیرویی بالاتر از آن وجود ندارد.

۲. ویژگی‌های حاکمیت: بدن تاکید می‌کند که حاکمیت سه ویژگی اصلی دارد:

مطلق بودن: حاکمیت قدرتی است که فراتر از هر نوع محدودیت قانونی یا نهادی است.

تقسیم‌ناپذیر بودن: بدن حاکمیت را به عنوان قدرتی می‌بیند که نمی‌تواند بین نهادها یا افراد مختلف تقسیم شود. او با مفهوم حکومت‌های فدرال یا قدرت‌های مشترک مخالف بود.

دائم بودن: حاکمیت باید پایدار و دائمی باشد، و تنها زمانی پایان می‌پذیرد که دولت از بین برود.

۳. تقسیم‌بندی حکومت‌ها: بدن در کتاب خود سه نوع حکومت را تعریف می‌کند:

پادشاهی: که در آن قدرت حاکم در دست یک نفر است (پادشاه).

ارستوکراسی: که در آن قدرت حاکم در دست اقلیتی از افراد ممتاز است.

دموکراسی: که در آن قدرت حاکم به تمامی مردم تعلق دارد.

اما بدن به این نتیجه می‌رسد که پادشاهی مطلق با توجه به حاکمیت مطلقی که در آن وجود دارد، بهترین شکل حکومت است.

۴. حقوق و محدودیت‌های حاکمیت: با وجود تأکید بر قدرت مطلق حاکم، بدن اذعان دارد که این قدرت مطلق هم باید با توجه به قوانین طبیعی و الهی محدود شود. او معتقد است که حاکمیت نمی‌تواند به‌طور خودسرانه عمل کند و باید به اصولی اخلاقی و دینی پایبند باشد.

۵. اهمیت نظم و ثبات: ژان بدن تأکید زیادی بر اهمیت نظم و ثبات در جامعه دارد و معتقد است که حاکمیت مطلق برای حفظ این نظم و جلوگیری از هرج و مرج ضروری است. او از آنارشی و جنگ‌های داخلی به شدت انتقاد می‌کند و می‌گوید که تنها قدرت متمرکز می‌تواند از فروپاشی جامعه جلوگیری کند.

۶. جمهوریت در مفهوم بدن: عنوان کتاب به «جمهوری» اشاره دارد، اما این واژه در اندیشه بدن به معنای خاصی که امروز از آن استفاده می‌کنیم نیست. بدن از «جمهوری» برای توصیف دولت یا حکومت به طور کلی استفاده می‌کند و به معنای جامعه‌ای است که توسط یک قدرت حاکم اداره می‌شود. جمهوری برای بدن می‌تواند در هر سه نوع حکومت (پادشاهی، ارستوکراسی، و دموکراسی) وجود داشته باشد.

تأثیرات ژان بدن:

کتاب "در باب حاکمیت" تأثیرات گسترده‌ای بر نظریه‌پردازان سیاسی بعدی، از جمله هابز و روسو، داشت. او با تاکید بر مفهوم حاکمیت مطلق راه را برای ظهور دولت‌های ملی و قدرت‌های مرکزی در اروپای مدرن هموار کرد.


#فلسفه_سیاسی
#ژان_بدن

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

13 Oct, 10:01


🧩 بررسی تطبیقی کتاب نقد عقل محض کانت و پدیدارشناسی روح هگل 📖


کتاب نقد عقل محض (۱۷۸۱) از ایمانوئل کانت و پدیدارشناسی روح (۱۸۰۷) از گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، دو اثر بنیادین در فلسفه ایده‌آلیستی آلمان هستند. هر یک از این دو اثر به‌گونه‌ای متفاوت به مسائل معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی، و دیالکتیک پرداخته‌اند. به‌منظور بررسی تطبیقی این دو کتاب، موضوعات زیر قابل توجه‌اند:

۱. نقد عقل محض کانت

کانت در نقد عقل محض در پی تبیین این مسئله است که چگونه شناخت بشری ممکن است. او میان دو نوع شناخت تمایز قائل می‌شود: شناخت تجربی که مبتنی بر تجربه حسی است، و شناخت پیشینی که مستقل از تجربه است. او معتقد است که عقل بشری محدود است و ما فقط می‌توانیم پدیده‌ها یا تجربیات حسی خود را بشناسیم، نه "اشیاء در ذات خود" (نومن). به این ترتیب، کانت با معرفی دوگانگی پدیده و نومن، به محدودیت‌های شناخت بشری اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که اصول اخلاقی و متافیزیکی، مانند آزادی و خدا، نمی‌توانند به‌طور تجربی اثبات شوند، اما به‌عنوان پیش‌فرض‌های عقل عملی ضروری هستند.

۲. پدیدارشناسی روح هگل

هگل در پدیدارشناسی روح راه متفاوتی را دنبال می‌کند. او به‌جای محدود کردن شناخت به پدیده‌ها، معتقد است که شناخت حقیقی با فهم فرآیند تاریخی و دیالکتیکی آگاهی امکان‌پذیر است. هگل دیالکتیک را به‌عنوان یک حرکت بین تضادها و تکامل آگاهی توصیف می‌کند که از طریق نفی و تثبیت تضادها به سطح بالاتری از شناخت می‌رسد. او مفهوم "روح" را به‌عنوان حرکت تاریخ‌مند آگاهی از وضعیت اولیه‌ای که به‌صورت ناآگاهانه است، تا رسیدن به دانش مطلق یا شناخت کامل از خود و جهان، مورد بحث قرار می‌دهد. بر خلاف کانت، هگل اعتقاد دارد که نهایتاً می‌توان به شناخت اشیاء در ذاتشان دست یافت، اما این شناخت از طریق تکامل تاریخی-دیالکتیکی روح بشری به‌دست می‌آید.

۳. روش‌شناسی: عقلانیت صوری و دیالکتیکی

در حالی که روش کانت در نقد عقل محض بیشتر به شکل تحلیلی و استعلایی است و او در جستجوی شرایط امکان تجربه و شناخت پیشینی است، روش هگل در پدیدارشناسی روح بیشتر دیالکتیکی است. هگل بر فرآیند تاریخی و دینامیک آگاهی تأکید می‌کند و نشان می‌دهد که آگاهی بشری از طریق تضادها و نفی به مراحل بالاتری از شناخت می‌رسد. در مقابل، کانت با استدلال استعلایی خود، از ثبات مفاهیم و اصول پیشینی دفاع می‌کند.

۴. مسئله حقیقت و عینیت

کانت مفهوم حقیقت را به‌عنوان تطابق شناخت با پدیده‌ها می‌بیند، اما تأکید می‌کند که شناخت عینی محدود به تجربه پدیداری است و ما نمی‌توانیم به "اشیاء فی‌نفسه" دست یابیم. در مقابل، هگل در پدیدارشناسی روح حقیقت را نتیجه فرآیند تاریخی-دیالکتیکی می‌داند، به‌طوری‌که روح بشری از طریق خودآگاهی و نفی تضادها به عینیت و شناخت کامل دست می‌یابد. برای هگل، حقیقت یک واقعیت ثابت نیست، بلکه یک فرآیند تکاملی و جمعی است که در طی زمان به تکامل می‌رسد.

۵. دیالکتیک و تضادها

تفاوت‌های عمده دیگری در مفهوم دیالکتیک این دو فیلسوف وجود دارد. کانت از دیالکتیک به‌عنوان نوعی مغالطه عقل یاد می‌کند که عقل زمانی که سعی می‌کند از حدود تجربه تجاوز کند، به‌سوی آن کشیده می‌شود. او از دیالکتیک به‌عنوان نقد محدودیت‌های عقل نام می‌برد. اما برای هگل، دیالکتیک خود جوهر تفکر و آگاهی است؛ فرآیندی است که به‌واسطه آن تضادها به وحدت و آشتی می‌رسند و شناخت به سطح بالاتری منتقل می‌شود.

۶. نتیجه‌گیری

در نتیجه، کانت و هگل هر دو تلاش دارند تا مبنای جدیدی برای شناخت و آگاهی بشری ارائه دهند، اما از مسیرهای بسیار متفاوتی عبور می‌کنند. کانت با تأکید بر محدودیت‌های عقل بشری و ارائه یک چهارچوب صوری برای شناخت پدیده‌ها، دیدگاهی انتقادی و محدودکننده ارائه می‌دهد. در مقابل، هگل با ارائه یک سیستم دیالکتیکی و تاریخ‌مند، سعی در گسترش افق‌های شناخت و دست‌یابی به شناخت کامل و مطلق از جهان دارد.


#فلسفه
#کانت
#هگل
#ایدئالیسم
#بررسی_تطبیقی

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

12 Oct, 13:59


🧩 «اگر بخشی از شهروندان کشوری از قدرتی بیگانه یاری بطلبند، این امر دلیل بدی نظام سیاسی آن کشور است و حاکی از این است که در آنجا نهادی وجود ندارد تا شهروندان از طریق آن بتوانند بدون دستیازی به زور خشم خود را تسکین بخشند. برای این­که چنین امری پیش نیاید مردم باید بتوانند در صورت لزوم به دادگاهی متشکل از دادرسان متعدد که در جامعه دارای حیثیت و اعتبارند، شکایت ببرند. به سبب وجود چنین نهادی بود که در روم با وجود کشمکش­‌های فراوان میان مردم و سنا، نه مردم و نه سنا و نه شهروندی واحد هرگز بدین فکر نیفتادند که از قدرتی بیگانه استمداد کنند. همه­‌ی اینان وسایل لازم را در شهر خود داشتند و نیازی نمی­دیدند که به بیگانه روی آورند.»

#نیکولو_ماکیاوللی
📖 گفتارها
📝 ترجمه: #محمدحسن_لطفی
📄 ص ۶۰

🔊 دسترسی به نسخه صوتی کتاب گفتارها

📑 دسترسی به نسخه پی‌دی‌اف کتاب گفتارها


#فلسفه_سیاسی
#تاریخ

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

11 Oct, 23:29


🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎 pinned «🏛 یادگیری زبان لاتین به صورت رایگان https://learnlatin.online/»

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

11 Oct, 23:29


🏛 یادگیری زبان لاتین به صورت رایگان

https://learnlatin.online/

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

11 Oct, 19:02


آرگوناتیکا (Argonautica)، اثر آپولونیوس رودسی، یکی از برجسته‌ترین حماسه‌های یونان باستان است که به ماجراجویی‌های یاسون و گروه آرگوناتها در جستجوی پشم زرین می‌پردازد. این اثر که در چهار کتاب به نظم درآمده، در دوره هلنیستی (حدود سه سده پیش از میلاد) نوشته شده و نمونه‌ای از تلفیق سبک‌های حماسی پیشین، به‌ویژه آثار هومر، با سبک نوینی است که در دوران هلنیستی پدید آمده بود.

محتوای کتاب:

داستان آرگوناتیکا روایتگر تلاش یاسون برای به‌دست آوردن پشم زرین در سرزمینی دوردست، کولخیس، است. او به‌عنوان رهبر آرگوناتها، گروهی از قهرمانان اسطوره‌ای را گرد هم می‌آورد و با کشتی معروف به آرگو به سفری پرماجرا می‌رود. مهم‌ترین چالش‌های آنها شامل عبور از سرزمین‌های خطرناک، مواجهه با موجودات افسانه‌ای، و سرانجام، مواجهه با شاه آئیتس در کولخیس است. عشق میان یاسون و مدئا، دختر آئیتس، نقش کلیدی در داستان دارد و یکی از نقاط برجسته عاطفی این حماسه است.

اهمیت ادبی:

آرگوناتیکا از لحاظ ادبی اثری مهم است، زیرا آپولونیوس رودسی موفق به پیوند دو سنت متفاوت در ادبیات حماسی یونان شده است: از یک سو، سنت هومری با توصیف ماجراجویی‌های حماسی و نبردهای بزرگ؛ و از سوی دیگر، سنت نوین‌تر ادبیات دوره هلنیستی که بر احساسات و انگیزه‌های شخصیت‌ها تمرکز دارد. این اثر از سبک شاعرانه و تکنیک‌های زبانی هومر بهره‌برده، اما در عین حال به جنبه‌های روان‌شناختی شخصیت‌ها و پیچیدگی‌های روابط انسانی توجه بیشتری دارد.

تأثیرات بر روم باستان:

آرگوناتیکا به شدت بر ادبیات و فرهنگ روم باستان تأثیر گذاشت. یکی از بارزترین آثار این تأثیر را می‌توان در شعر حماسی انه‌اید اثر ویرژیل دید. داستان جستجوی پشم زرین و سفر قهرمانان در آرگوناتیکا، الگویی برای ماجراجویی انه در انه‌اید شد. ویرژیل از برخی موتیف‌ها و مضامین این اثر استفاده کرد و از آن برای توصیف سفر قهرمانانه خود بهره برد. در واقع، یاسون و آرگوناتها به‌عنوان نمادین‌ترین قهرمانان جستجو و سفر، به الهام‌بخشی برای شخصیت‌ها و ماجراهای بعدی در ادبیات روم تبدیل شدند.

علاوه بر این، موضوع عشق میان یاسون و مدئا و جنبه‌های تراژیک آن، الهام‌بخش بسیاری از آثار نمایشی و ادبی در روم شد. داستان‌های مرتبط با مدئا و خیانت یاسون، الهام‌بخش نمایشنامه‌های رومی مانند مدئا اثر سنکا بود که بر عمق عواطف انسانی، خشونت، و انتقام تمرکز داشتند.

اهمیت فرهنگی و تاثیرات آن:

آرگوناتیکا فراتر از تأثیرات ادبی‌اش، در هنر و فرهنگ هلنیستی و رومی نیز تأثیر عمیقی داشت. صحنه‌های مختلف این داستان، به ویژه سفر آرگوناتها و نبردهای آنان، در هنرهای بصری نظیر نقاشی‌های دیواری و موزاییک‌ها تصویر شده‌اند. همچنین، ماجراجویی‌های آرگوناتها و داستان عشق و خیانت، به عنوان تم‌های محبوب در سنت‌های ادبی و هنری پسین ادامه یافت.

در نهایت، آرگوناتیکا با ارائه یک روایت جامع و پیچیده از سفر قهرمانانه، نه تنها الگویی برای آثار بعدی شد، بلکه به عنوان یک نقطه عطف در تطور حماسه‌های کلاسیک و پایه‌گذاری ادبیات دوره هلنیستی شناخته می‌شود.


🧩 نسخه انگلیسی کتاب آرگوناتیکا را می‌توانید از طریق این لینک از کتابخانه باشگاه علوم انسانی دریافت نمایید.

🎬 جهت دستیابی به فیلم جیسون و دریانوردان آرگو برگرفته از کتاب آرگوناتیکا با دوبله فارسی می‌توانید به کانال آرشیو فیلم یا یوتیوب ما مراجعه نمایید.



#اساطیر
#ادبیات
#ادبیات_غرب
#یونان_باستان
#ادبیات_حماسی
#ادببات_داستانی
#روم_باستان

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

11 Oct, 19:02


❗️اهمیت آرگوناتیکا اثر آپولونیوس رودسی

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

10 Oct, 18:07


🧩 جوردانو برونو و اندیشه رنسانس از منظر جووانی جنتیله


کتاب "جوردانو برونو و اندیشه رنسانس" (Giordano Bruno e il Pensiero del Rinascimento) نوشته‌ی جووانی جنتیله که به سال ۲۰۱۳ برای نخستین بار ترجمه انگلیسی آن توسط انتشارات نابو به شکل متن دو زبانه ایتالیایی و انگلیسی منتشر شد، یکی از آثار مهم فلسفی است که به تحلیل و تفسیر افکار و نقش جوردانو برونو، فیلسوف ایتالیایی دوران رنسانس، می‌پردازد. این کتاب تلاش می‌کند تا جایگاه برونو را در تفکر فلسفی رنسانس و تأثیر او بر فلسفه نوین روشن کند.

موضوعات اصلی کتاب:

۱. فلسفه‌ی رنسانس: جنتیله با تمرکز بر ویژگی‌های اصلی رنسانس، به معرفی فضایی می‌پردازد که در آن برونو تفکرات خود را شکل داده است. او رنسانس را دوره‌ای می‌داند که در آن انسان‌گرایی و آزادی فکری جایگاه برجسته‌ای پیدا کرده و راه را برای متفکرانی چون برونو باز کرده است.

۲. افکار جوردانو برونو: کتاب بر روی نظام فلسفی برونو، به‌ویژه نظریات او در مورد بی‌نهایت جهان‌ها، وحدت وجود، و خدایی غیر متناهی تمرکز دارد. برونو به عنوان یکی از پیشروان اندیشه‌های ضد دگماتیک کلیسا و ترویج اندیشه‌های علمی، نقش مهمی در تغییر نگاه انسان به جهان داشت.

۳. برونو و علم جدید: جنتیله بر این باور است که برونو با تکیه بر روش‌های علمی جدید و انتقاد از روش‌های سنتی اسکولاستیک، در راه اندازی جریان‌های نوین علمی و فلسفی نقش مؤثری داشته است. او ایده‌های کوپرنیک و کپلر را به شیوه‌ای فلسفی تعبیر و گسترش داد.

۴. مسائل متافیزیکی و اخلاقی: برونو علاوه بر دیدگاه‌های علمی، به مسائل اخلاقی و متافیزیکی نیز توجه داشت. جنتیله در این کتاب نشان می‌دهد که برونو چگونه به یک نظام اخلاقی مبتنی بر آزادی فکری و شناخت بی‌پایان جهان‌ها معتقد بود.

تأثیرات و نوآوری‌های برونو:

جنتیله بر این نکته تأکید می‌کند که برونو یکی از مهم‌ترین متفکرانی است که در شکستن دگماتیک‌های فلسفی و مذهبی نقش بسزایی داشته است. اندیشه‌های او پیش‌درآمدی برای ظهور فلسفه‌ی نوین و علم مدرن به شمار می‌آید.

روش جنتیله در کتاب:

جنتیله از یک رویکرد تحلیلی و تاریخی برای بررسی افکار برونو استفاده می‌کند. او با مراجعه به آثار برونو و تحلیل دقیق نوشته‌های او، سعی در تبیین رابطه‌ی اندیشه‌های برونو با سایر فیلسوفان رنسانس دارد. همچنین، جنتیله به بررسی تأثیرات برونو بر فیلسوفان پس از رنسانس، مانند دکارت و اسپینوزا نیز می‌پردازد.

در نهایت، "جوردانو برونو و اندیشه رنسانس" اثری است که از جنبه‌های مختلف فکری و تاریخی به بررسی یکی از چهره‌های مهم دوران رنسانس پرداخته و تلاش می‌کند نقش او را در توسعه‌ی فلسفه‌ی نوین برجسته کند.



#فلسفه
#جوردانو_برونو
#رنسانس_ایتالیا
#جووانی_جنتیله

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

10 Oct, 00:18


Chapter I:
The Subjectivity Of The Real

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

10 Oct, 00:18


🔊 Reviewing "The Theory of Mind as Pure Act" by Giovanni Gentile

⭐️ Dialogical podcasts in brief and simple language


#Philosophy
#Giovanni_Gentile
#Podcast

🌍Humanities & Social Sciences📚

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

09 Oct, 13:19


🧩 انتقادات جووانی جنتیله بر فلسفه کارل مارکس

جووانی جنتیله، فیلسوف ایتالیایی و یکی از مهم‌ترین متفکران ایدئالیسم ایتالیایی، در کتاب خود "فلسفه مارکس: نقدی بر ماتریالیسم تاریخی و فلسفه پراکسیس" نقدی اساسی به فلسفه کارل مارکس وارد می‌کند. انتقادات جنتیله بر فلسفه مارکس عمدتاً بر دو محور اصلی متمرکز است: ماتریالیسم تاریخی و فلسفه پراکسیس.

۱. نقد ماتریالیسم تاریخی

جنتیله با نگاه ایدئالیستی خود به نقد فلسفه ماتریالیستی مارکس می‌پردازد. او معتقد است که ماتریالیسم تاریخی به نحوی از تقدم ماده بر ذهن دفاع می‌کند که از نظر جنتیله غیرقابل‌قبول است. در فلسفه مارکس، زیربنا یا اقتصاد به‌عنوان عامل تعیین‌کننده برای تمامی تحولات اجتماعی و تاریخی در نظر گرفته می‌شود. از نگاه جنتیله، این دیدگاه نوعی تقلیل‌گرایی است که انسان و فرهنگ او را به تابع اقتصاد و تولید مادی تقلیل می‌دهد. او به جای آن، باور دارد که تاریخ و تحولات اجتماعی باید بر پایه روح، اندیشه و اراده انسانی تحلیل شوند، نه بر اساس نیروهای مادی.

در واقع، جنتیله به فلسفه مارکس به عنوان نظامی نگاه می‌کند که پویایی ذهن و خودآگاهی انسان را در فرآیندهای تاریخی نادیده می‌گیرد. او معتقد است که انسان به‌واسطه ذهن و اراده خود، تاریخ را می‌سازد و این‌گونه نیست که صرفاً تحت تأثیر شرایط مادی و اقتصادی قرار گیرد.

۲. نقد فلسفه پراکسیس

جنتیله به فلسفه پراکسیس مارکس نیز نقدی وارد می‌کند. پراکسیس در فلسفه مارکس به معنای عمل اجتماعی یا تغییر جهان از طریق عمل است و بیانگر وحدت نظر و عمل است. مارکس باور دارد که فلسفه نباید صرفاً تفسیر جهان باشد، بلکه باید به تغییر جهان منجر شود. جنتیله این دیدگاه مارکس را نیز با شک و تردید می‌نگرد.

از دیدگاه جنتیله، پراکسیس مارکس به دلیل پیوند بیش‌از‌حد با واقعیت‌های مادی و اجتماعی، نوعی عینیت‌گرایی را به وجود می‌آورد که در آن باز هم اراده و خودآگاهی فرد نادیده گرفته می‌شود. او اعتقاد دارد که فلسفه باید به جای تکیه بر تغییرات اجتماعی بر اساس شرایط مادی، بیشتر بر تحول درونی و خودآگاهی انسان تأکید کند.

جمع‌بندی

در کل، جووانی جنتیله معتقد است که فلسفه مارکس به دلیل تأکید بیش از حد بر اقتصاد و ماتریالیسم تاریخی، به کاهش‌گرایی انسان به یک عنصر مادی در فرآیندهای تولیدی اجتماعی منجر می‌شود. از نگاه او، این نادیده گرفتن اهمیت ذهن، خودآگاهی و اراده فردی فلسفه مارکس را از تحلیل‌های دقیق‌تر تاریخی و انسانی محروم می‌سازد. جنتیله در مقابل فلسفه‌ای ایدئالیستی پیشنهاد می‌کند که به جای ماده، اراده انسانی را مرکز توجه قرار دهد.


🧩 از طریق این لینک پی‌دی‌اف نسخه انگلیسی کتاب فلسفه مارکس:
نقدی بر ماتریالیسم تاریخی و فلسفه پراکسیس را از کتابخانه باشگاه علوم انسانی می‌توانید دریافت نمایید.




#فلسفه
#فلسفه_سیاسی
#مارکس
#مارکسیسم
#جووانی_جنتیله
#ماتریالیسم
#ایدئالیسم

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎

09 Oct, 10:01


پیشینه‌ی فرقه‌ی شیعه

#فرامرز_طاهری

1⃣5⃣ بخش پنجاه و یکم


شیخ حیدر، جوان که به سنین رشد رسیده بود با به دست گرفتن مدیریت خانقاه صفوی در اردبیل از تمام نواحی اطراف مثل آمد آناطولی، شام، طالش و گیلان صوفیان وفادار و جان‌نثار از تاجیک و ترکمان برای تجدید عهد با مرشد کامل و پیر طریقت خود به اردبیل سرازیر شدند. در همان هنگام نیز اوزون حسن، دختر خود مارتا، را که علم‌شاه خاتون، یا ملیحه‌بیگم، هم خوانده می‌شد و از همسر یونانی خود دسپینه، خواهر آخرین امپراتور ترابوزن بود را در سال 1479 میلادی به عقد ازدواج این خواهرزاده جوان و محبوب خود درآورد. این خویشاوندی مضاعف شیخ جوان خانقاه صفوی را حیثیت و اعتبار سیاسی بیشتری بخشید. پاره‌ای از منابع تاریخی نقل کرده‌اند که شیخ حیدر بعدها دختر عموی پدرش یعنی دختر جعفر، را هم  به زنی گرفته است، اما منابع دیگری ذکر می‌کنند بعد از مرگ شیخ جعفرهیچ‌گونه اثری از اعضای خاندان او در بیوگرافی صفویان وجود ندارد و این امکان را می‌دهند که همه اعضا خاندان جعفر بعد از مرگش توسط مریدان شیخ حیدر قتل‌عام شده‌اند.
از این تاریخ طریقت صفویه بیش از این که اعتقادی باشد به سوی سیاست و قدرت گرایش پیدا می‌کند. شیخ جنید، وقتی به آناطولی رفته بود با پیروان طریقت نوینی در میان قبایل ترکمانان ساکن مناطق آسیای‌صغیر آشنا شده بود که نوعی مذهب تشیع غلات مبتنی بر نیاپرستی بود. او در اثر این ارتباطات متوجه نفوذ و قدرت و ثروتی شده بود که شیوخ این طریقت در میان ترکمانان آناطولی کسب کرده بودند. لذا بر آن شد که خودش را به عنوان یکی از شیوخ این فرقه معرفی کند و تشکیل طریقت نوینی به نام طریقت صفوی بدهد. چون تحول سرنوشت‌ساز در عقیده مذهبی شیخ جنید، تحت تأثیر عقاید افراطی قبایل ترکمن شیعی پیرپرست در آناطولی به وقوع پیوسته بود و بعدها هم همین قبایل ترکمن بودند که انحصارا مریدان شیخ جنید و جانشینانش مانند شیخ حیدر، و اسمعیل را تشکیل دادند و با تهاجم به درون ایران تشکیلات قزلباش را تحت نام سلسله صفویه به وجود آوردند و به زور شمشیر قدرت سیاسی را در ایران قبضه کردند، لازم است که به ماهیت واقعی قزلباشان و ریشه‌های مذهب و عقایدشان دقت نمائیم زیرا بدون شناخت قزلباشان هرگونه مطالعه‌ای در باره پدیده‌ای به نام حکومت صفویه در ایران ناقص و دم‌بریده خواهد ماند.


ادامه دارد



#تشیع
#شیعه
#انتقادی
#تاریخ

🌎📚 @sociologycenter 📚🌍