پژوهشکده اقتصاد اتریشی @austrianschool Channel on Telegram

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

@austrianschool


ترویج اقتصاد مکتب اتریشی
و نقد جریان اصلی اقتصاد



@austrianschool

پژوهشکده اقتصاد اتریشی (Persian)

با علاقه‌مندی به اقتصاد و مکتب اتریشی، کانال 'پژوهشکده اقتصاد اتریشی' یک فضای مناسب برای ترویج و بررسی عمیق‌تر اصول و نظریه‌های این مکتب معتبر است. این کانال ارائه‌دهنده اطلاعات و تحلیل‌های برجسته در زمینه‌ی اقتصاد اتریشی است و به بررسی جریان‌های اصلی اقتصاد به‌ویژه از دیدگاه این مکتب می‌پردازد. با عضویت در این کانال، شما می‌توانید از آخرین مقالات و تحقیقات در این حوزه باخبر شوید و در گفتگوها و تبادل نظرها با سایر اعضا شرکت کنید. برای عضویت در کانال @austrianschool و استفاده از این فرصت منحصر به فرد، همین حالا بپیوندید.

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

05 Feb, 08:05


ناتوانی دانش در اقتصاد
نوشته‌ی پر بیلوند
| منتشر شده در Mises Wire

این روزها بین اقتصاددانان رایج شده که از دانش به‌عنوان یک توضیح کلی و همه‌جانبه برای انواع پدیده‌ها و فرایندهای اقتصادی استفاده کنند. در حالی که هایک (و پیروان او) با «مسئله دانش» شناخته می‌شود، اقتصاددانان جریان اصلی نیز از درکی مبهم از دانش—و به‌ویژه، کمبود آن—برای توضیح بسیاری از فرایندهای اقتصادی استفاده می‌کنند. برای مثال، نظریه‌های رشد درون‌زا و برون‌زا ادعا می‌کنند که «دانش» عامل اصلی رشد اقتصادی و در نتیجه رفاه جامعه است.

بدون شک، دانش در بسیاری از زمینه‌ها مهم است. نداشتن دانش همان جهل است—و جهل به خودی خود نمی‌تواند ابزار مفیدی برای هیچ هدفی باشد. اما مفهوم دانش دو مشکل اساسی دارد: اول اینکه بسیار گسترده و نامشخص تعریف شده و دوم اینکه از نظر اقتصادی، اهمیت چندانی ندارد.

آیا دانش عامل اصلی رشد اقتصادی است؟
شکی نیست که داشتن دانش، مثلاً دانش فنی و فناوری، به تولید کالاها کمک می‌کند. شناخت روش‌های تولید کارآمد با توسعه‌ی تقسیم کار افزایش می‌یابد. همچنین، دانش در خودکارسازی فرایندهای تولید و کاهش نیاز به نیروی انسانی از طریق توسعه‌ی ابزارها و ماشین‌آلات نقش دارد.

دانش علمی نیز که زیربنای فناوری‌های تولیدی است، به ما نشان می‌دهد که چه چیزهایی ممکن است و چه راه‌حل‌هایی می‌توانیم به‌عنوان تولیدکننده اجرا کنیم.

میزس در کتاب کنش انسانی به هر دو نوع دانش علمی و فنی اشاره کرده است. این نوع دانش‌ها بدون شک برای اقتصاد و جامعه اهمیت دارند. اگر به گذشته نگاه کنیم، به نظر می‌رسد که هرچه جوامع دانش بیشتری انباشته کرده‌اند، سطح رفاه آن‌ها هم بالاتر رفته است، مخصوصاً وقتی این دانش در سرمایه‌گذاری‌های تولیدی به‌کار گرفته شده است. اما همان‌طور که بارها گفته شده، صرفاً وجود یک همبستگی به این معنی نیست که یکی باعث دیگری شده است. اقتصاددانان باید اولین کسانی باشند که متوجه این نکته می‌شوند.

تمدن و جامعه از دانش بهره می‌برند، اما وابسته به آن نیستند. بله، امروزه دانش بیشتری در جهان وجود دارد و ما نسبت به گذشته متمدن‌تر هستیم، اما این فقط یک همبستگی است. آنچه واقعاً یک جامعه را مرفه و متمدن می‌کند، همان‌طور که میزس اشاره می‌کند، توانایی تولید تحت نظام تقسیم کار است.

تقسیم کار زمانی گسترش می‌یابد که کارآفرینان راه‌های جدیدی برای تولید کالاها و ارائه‌ی محصولات جدید به مصرف‌کنندگان پیدا کنند. در اینجا، دانش فناوری می‌تواند مفید باشد زیرا به کارآفرینان نشان می‌دهد که چه چیزی ممکن است. اما دانش، خودش یک هدف نیست—بلکه فقط یک ابزار است. آنچه موتور محرک اقتصاد محسوب می‌شود، کاهش هزینه‌ها نیست، بلکه ایجاد ارزش است.

چرا دانش به‌تنهایی کافی نیست؟
میزس در این مورد می‌گوید:

«فناوری و اطلاعات مرتبط با آن برای یک فرد عملی زمانی مفید خواهد بود که بتواند قیمت‌های پولی کالاها و خدمات را نیز در تصمیمات خود در نظر بگیرد. اگر چنین امکانی نباشد، ایده‌ها و پروژه‌های مهندسان فقط در حد تئوری باقی خواهند ماند. یک نظریه‌پرداز ممکن است در آزمایشگاه خود مشغول مطالعه‌ی روابط علّی بین عناصر مختلف جهان باشد، اما یک فرد عملی که می‌خواهد شرایط زندگی مردم را بهبود دهد، باید بداند که آیا آنچه برنامه‌ریزی کرده است واقعاً بهترین روش برای کاهش مشکلات و بهبود رفاه است یا خیر. او باید بتواند شرایط فعلی را با گزینه‌های دیگر مقایسه کند تا تصمیم بگیرد که آیا پروژه‌ی مورد نظرش ارزشمندتر از سایر گزینه‌های ممکن است. چنین مقایسه‌هایی فقط از طریق قیمت‌های پولی امکان‌پذیر است.»



@austrianschool

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

05 Feb, 08:05


به بیان ساده‌تر، فناوری و دانش مربوط به آن به تنهایی کافی نیستند که تصمیم بگیریم چه پروژه‌هایی را اجرا کنیم، چه محصولاتی را تولید کنیم یا چگونه منابع محدود را به بهترین شکل تخصیص دهیم. در واقع، هرچه دانش ما بیشتر باشد، گزینه‌های بیشتری در اختیار خواهیم داشت، اما این دانش به ما نمی‌گوید که کدام گزینه از بقیه ارزشمندتر است.

آنچه واقعاً اقتصاد را هدایت می‌کند
میزس همچنین به این نکته اشاره می‌کند که حتی گزارش‌های مالی، که برای تصمیم‌گیری در شرکت‌ها استفاده می‌شوند، فقط یک ابزار کمکی هستند:

«کارآفرین اطلاعات مربوط به گذشته را از متخصصان حقوق، آمار و فناوری دریافت می‌کند؛ اما تصمیم نهایی، که شامل پیش‌بینی شرایط آینده‌ی بازار است، فقط بر عهده‌ی خودش است.»

در واقع، چیزی که اقدامات کارآفرین را هدایت می‌کند، قضاوت او درباره‌ی ارزش است. کارآفرینان برای تأمین منابع تولید، رقابت می‌کنند و این رقابت، قیمت‌های بازار را تعیین می‌کند. همان‌طور که کارل منگر اشاره می‌کند، ارزش یک کالا تا زمانی که توسط مصرف‌کننده استفاده نشود، ناشناخته و نامطمئن باقی می‌ماند. بنابراین، دانش در بهترین حالت فقط یک ابزار جانبی است و نمی‌تواند مسیر بازار را مشخص کند


جمع‌بندی: دانش عامل اصلی اقتصاد نیست
بر این اساس، باید نتیجه بگیریم که دانش مسئله‌ی اصلی در اقتصاد نیست. بله، کمبود دانش می‌تواند بر تصمیمات اقتصادی تأثیر بگذارد، همان‌طور که کمبود منابع هم این تأثیر را دارد. اما آنچه واقعاً باعث نوآوری و رشد اقتصادی می‌شود، تخیل و خلاقیت کارآفرینان است—توانایی آن‌ها در کشف فرصت‌های جدید و ایجاد ارزش با استفاده از دانشی که در اختیار دارند.

دانش فناوری نه علت و نه راهنمای خلق ارزش است. همچنین، دانش مربوط به ارزش یک کالا فقط از طریق مصرف مشخص می‌شود، و در آن لحظه، این دانش دیگر قدیمی شده و برای تولیدکننده کاربردی ندارد—اگرچه می‌تواند الهام‌بخش ایده‌های جدید باشد.

به‌طور خلاصه، دانش فقط در شرایط ایستا و بدون تغییر (مثلاً در یک اقتصاد کاملاً متعادل) می‌تواند مفید باشد. اما در دنیای واقعی، به‌تنهایی ناتوان است


@austrianschool

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

27 Jan, 06:54


نرخ بهره و افزایش عرضه پول

وقتی پول جدیدی که از «هیچ» خلق شده است، وارد اقتصاد می‌شود، یک مبادله‌ی «هیچ در برابر چیزی» رخ می‌دهد. به عنوان مثال، وقتی بانک‌ها وام‌هایی ارائه می‌دهند که پشتوانه‌ی پس‌انداز واقعی ندارند، عرضه‌ی پول افزایش می‌یابد. دریافت‌کنندگان این پول می‌توانند دارایی‌ها را بخرند، قیمت‌ها را افزایش دهند و بازدهی آن‌ها را کاهش دهند.

با این حال، این فرآیند تولید ثروت را تضعیف می‌کند. تا زمانی که ذخیره‌ی ثروت در حال رشد باشد، ترجیح زمانی افراد کاهش می‌یابد و در نتیجه، نرخ بهره کاهش پیدا می‌کند. اما اگر ذخیره‌ی ثروت کاهش یابد، ترجیح زمانی افراد افزایش یافته و نرخ بهره بالا می‌رود.

اگر بانک مرکزی سعی کند روند افزایشی نرخ بهره را با تزریق نقدینگی معکوس کند، این سیاست در نهایت روند افزایش نرخ بهره را تشدید خواهد کرد. چرا که افزایش نقدینگی باعث مبادله‌ی «هیچ در برابر چیزی» شده و فرآیند تولید ثروت را تضعیف می‌کند.

نرخ بهره در یک بازار آزاد و بدون دخالت بانک مرکزی

در یک بازار آزاد و بدون دخالت بانک مرکزی، نرخ بهره بازتابی از ترجیح زمانی افراد خواهد بود. اگر افراد ترجیح زمانی خود را کاهش دهند، این به کسب‌وکارها سیگنال می‌دهد که زیرساخت‌های مناسب برای تولید کالاهای مصرفی آینده را فراهم کنند. بنابراین، نرخ بهره در یک بازار آزاد نقش راهنما را برای کسب‌وکارها ایفا می‌کند.

اما سیاست‌های بانک مرکزی این سیگنال‌ها را تحریف می‌کند و باعث می‌شود که کسب‌وکارها نتوانند درک کنند که واقعاً چه اتفاقی در حال رخ دادن است.

در دیدگاه رایج اقتصاددانان جریان اصلی، بین اهداف افراد و نرخ بهره‌ی بازار هیچ ارتباط منطقی‌ای وجود ندارد. اما مکتب اتریشی استدلال می‌کند که سیاست‌های بانک مرکزی، نرخ بهره‌ی بازار را از نرخ بهره‌ی طبیعی که توسط ترجیحات زمانی افراد تعیین می‌شود، منحرف می‌کند. این امر کسب‌وکارها را به تصمیم‌گیری‌های نادرست و سوء تخصیص منابع سوق می‌دهد.

نتیجه‌گیری

در چارچوب رایج، نرخ بهره‌ی بازار بر اساس تغییرات نقدینگی پولی، فعالیت اقتصادی و انتظارات تورمی تعیین می‌شود. در این دیدگاه، افزایش نقدینگی، نرخ بهره را کاهش می‌دهد، در حالی که افزایش فعالیت اقتصادی و افزایش انتظارات تورمی، نرخ بهره را بالا می‌برد.

این چارچوب، انسان‌ها را به عنوان موجوداتی غیرارادی و منفعل در نظر می‌گیرد که به‌طور خودکار به عوامل خارجی واکنش نشان می‌دهند. اما در واقع، اقدامات آگاهانه‌ی افراد در تصمیم‌گیری بین مصرف در حال و آینده، عامل اصلی تعیین نرخ بهره است.

علاوه بر این، سیاست‌های پولی انبساطی، فرآیند تولید ثروت را تضعیف می‌کنند. بنابراین، اگر ذخیره‌ی ثروت کاهش یابد، سیاست‌های پولی آسان‌تر نه‌تنها نرخ بهره را کاهش نمی‌دهند، بلکه روند افزایشی آن را تشدید خواهند کرد.
@austrianschool

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

27 Jan, 06:52


چه چیزی نرخ بهره را تعیین می‌کند؟ مقایسه‌ی اقتصاد جریان اصلی با مکتب اتریشی

مقاله‌ای از Mises Wire
نوشته‌ی فرانک شُستاک
دیدگاه رایج در میان اقتصاددانان جریان اصلی، همان‌طور که میلتون فریدمن مطرح کرده است، این است که سه عامل تعیین‌کننده نرخ بهره در بازار هستند: نقدینگی، فعالیت اقتصادی، و انتظارات تورمی.

در این دیدگاه، هر زمان که بانک مرکزی رشد عرضه پول را از طریق خرید دارایی‌های مالی مانند اوراق قرضه دولتی افزایش دهد، قیمت این اوراق بالا می‌رود و بازده آن‌ها کاهش می‌یابد. این اثر که به عنوان اثر نقدینگی پولی شناخته می‌شود، به صورت معکوس با نرخ بهره ارتباط دارد.

پس از یک دوره زمانی، افزایش عرضه پول موجب تقویت فعالیت اقتصادی می‌شود که به نوبه‌ی خود اثر فعالیت اقتصادی را فعال کرده و فشار افزایشی بر نرخ بهره وارد می‌کند. پس از یک دوره زمانی طولانی‌تر، رشد عرضه پول بر قیمت کالاها و خدمات تأثیر می‌گذارد و با افزایش قیمت‌ها، انتظارات تورمی شکل می‌گیرند. در نتیجه، این روند فشار بیشتری بر نرخ بهره بازار وارد می‌کند.

نقدینگی، فعالیت اقتصادی و انتظارات تورمی، سه عامل کلیدی در تعیین نرخ بهره محسوب می‌شوند. این فرآیند توسط سیاست‌های پولی بانک مرکزی تنظیم می‌شود که اثر نقدینگی پولی را ایجاد کرده و در نهایت دو اثر دیگر را تحریک می‌کند.

دیدگاه فریدمن درباره نرخ بهره

طبق نظر فریدمن، در نهایت، نرخ بهره بازار بالاتر از سطحی که قبل از افزایش نقدینگی پولی توسط بانک مرکزی داشت، قرار خواهد گرفت. او در این‌باره می‌نویسد:

> «تأثیر اولیه افزایش نرخ رشد پول، پایین آوردن نرخ بهره برای مدتی است. اما این فقط آغاز فرآیند است، نه پایان آن. افزایش رشد پول، هزینه‌ها را تحریک می‌کند، هم از طریق تأثیر کاهش نرخ بهره بر سرمایه‌گذاری و هم از طریق تأثیر آن بر سایر هزینه‌ها. اما هزینه‌ی یک فرد، درآمد فرد دیگری است. با افزایش درآمد، تقاضا برای وام‌ها افزایش می‌یابد و ممکن است قیمت‌ها بالا برود، که این باعث کاهش مقدار واقعی پول می‌شود. این سه اثر به سرعت، ظرف کمتر از یک سال، فشار نزولی اولیه بر نرخ بهره را معکوس می‌کنند. پس از یک دوره طولانی‌تر، احتمال دارد نرخ بهره به سطحی بالاتر از آنچه در ابتدا بود، برسد و یک چرخه‌ی تنظیمی ایجاد کند.»



همچنین او در ادامه می‌گوید:

> «اگر نرخ رشد پول افزایش یابد و باعث افزایش قیمت‌ها شود، مردم انتظار خواهند داشت که این روند ادامه پیدا کند. در نتیجه، وام‌گیرندگان حاضر خواهند بود نرخ بهره‌ی بیشتری بپردازند و وام‌دهندگان نیز نرخ‌های بالاتری مطالبه خواهند کرد.»



این توضیح نشان می‌دهد که در چارچوب رایج، نظریه‌ی نرخ بهره بر پایه‌ی مشاهده‌ی تجربی استوار است، نه بر پایه‌ی یک چارچوب اقتصادی مستقل. این سؤال مطرح می‌شود که آیا می‌توان از طریق مشاهده، یک نظریه‌ی علمی درباره‌ی نرخ بهره ارائه داد؟

نقد دیدگاه جریان اصلی: ترجیح زمانی و نرخ بهره

لودویگ فون میزس در کتاب بنیاد نهایی علم اقتصاد می‌نویسد:

> «آنچه تاریخ اقتصادی، مشاهده یا تجربه می‌تواند به ما بگوید، حقایقی مانند این است که در دوره‌ای معین، یک معدنچی در معدن زغال‌سنگ شرکت X در روستای Y، روزانه n ساعت کار کرده و p دلار دستمزد گرفته است. اما هیچ راهی وجود ندارد که بتوان از جمع‌آوری چنین داده‌هایی به نظریه‌ای درباره‌ی تعیین نرخ دستمزدها رسید.»



به همین ترتیب، نظریه‌ی رایج درباره نرخ بهره، فقط توصیف می‌کند و نه توضیح. طرفداران این نظریه، اگر بانک مرکزی وجود نداشته باشد، نمی‌توانند پدیده‌ی بهره را توضیح دهند.

در مقابل، نظریه‌ی ترجیح زمانی مطرح می‌کند که انسان‌ها برای حفظ زندگی و رفاه خود، مصرف در زمان حال را به مصرف در آینده ترجیح می‌دهند. این بدان معناست که افراد به یک سبد کالایی یکسان، در زمان حال ارزش بیشتری نسبت به آینده می‌دهند.

کارل منگر در این زمینه می‌نویسد:

> «تا زمانی که بقای ما به تأمین نیازهای ما بستگی دارد، تأمین نیازهای زودتر، باید بر نیازهای بعدی اولویت داشته باشد. تمام تجربیات نشان می‌دهد که لذت‌های کنونی یا در آینده‌ی نزدیک، معمولاً برای انسان‌ها مهم‌تر از لذت‌هایی هستند که در آینده‌ی دورتر رخ خواهند داد.»

.

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

25 Jan, 10:00


تأثیرات تورم بر چرخه تجاری

زمانی که نرخ بهره به‌طور مصنوعی کاهش یابد، پروژه‌ها و کسب‌وکارهایی که در نرخ بهره‌ی طبیعی ۱۰ درصد سودآور نبودند، ناگهان سودآور به نظر می‌رسند. این امر منجر به گسترش پروژه‌های تجاری، ساخت‌وساز، افزایش تعداد کارخانه‌ها و استخدام نیروی کار می‌شود که همان رونق اقتصادی (boom) است. اما این رشد ناپایدار خواهد بود، زیرا در نهایت، تقاضای بازار برای کالاهای تولیدشده کمتر از حد انتظار خواهد بود و کسب‌وکارها نمی‌توانند محصولات خود را به قیمتی بفروشند که هزینه‌هایشان را پوشش دهد.

قیاس میزس: آجرهای اقتصاد

لودویگ فون میزس برای توضیح این پدیده از یک قیاس ساده استفاده۷۷ می‌کند:

در هر لحظه، با در نظر گرفتن یک نرخ بهره‌ی طبیعی (مثلاً ۱۰ درصد)، مقدار مشخصی از ثروت واقعی (که می‌توان آن را به‌عنوان «آجر» در نظر گرفت) برای تکمیل ۱۰۰ پروژه ساختمانی وجود دارد.

اگر مردم واقعاً بیشتر پس‌انداز کرده باشند و نرخ بهره را به ۳ درصد کاهش دهند، مقدار بیشتری از «آجرها» (ثروت ذخیره‌شده) در دسترس خواهد بود و ۱۲۰ پروژه ساختمانی می‌تواند تکمیل شود.

اما اگر نرخ بهره به ۳ درصد کاهش یابد نه به دلیل افزایش واقعی «آجرها»، بلکه به دلیل تورم، پایه‌های ۱۲۰ پروژه‌ی ساختمانی آغاز می‌شود، اما در نهایت، منابع کافی برای تکمیل همه‌ی آن‌ها وجود نخواهد داشت.


این امر باعث افزایش قیمت عوامل تولید می‌شود و در نهایت، بسیاری از پروژه‌ها نیمه‌کاره رها می‌شوند که معادل ضرر عظیم اقتصادی است.

نتیجه‌گیری

خلق اعتبار پولی نمی‌تواند عرضه‌ی واقعی کالاها را افزایش دهد. بلکه تنها باعث تغییر تخصیص سرمایه می‌شود و مسیر تولید را از مسیری که شرایط واقعی اقتصادی ایجاب می‌کند، منحرف می‌سازد. در نتیجه، رونق اقتصادی حاصل از تورم، رونقی واقعی نیست، بلکه توهمی زودگذر است که در نهایت، منجر به رکود اقتصادی خواهد شد.

لودویگ فون میزس خلاصه می‌کند:
«گسترش اعتبار نمی‌تواند عرضه‌ی واقعی کالاها را افزایش دهد، بلکه فقط۷ باعث تغییر تخصیص آن‌ها می‌شود. در نتیجه، این رونق فاقد پایه‌ی محکم است و دیر یا زود آشکار خواهد شد که این وضعیت اقتصادی، بر پایه‌ی سست بنا شده است.

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

25 Jan, 10:00


نرخ بهره، تقویت محاسباتی، و نظریه اتریشی چرخه تجاری
منبع: Mises Wire
نویسنده: خورخه بسادا
نرخ‌های بهره نقش بسیار مهمی در اقتصاد ایفا می‌کنند. اگر کارآفرینان تنها می‌توانستند برای تأمین مالی پروژه‌های خود از دوستان و خانواده قرض بگیرند و نه از بانک‌ها، بسیاری از پروژه‌ها و خدمات هرگز به تحقق نمی‌پیوستند. علاوه بر این، نرخ‌های بهره نقشی تقریباً معجزه‌آسا دارند که به‌طور غیرمستقیم به جامعه یک نوع «تقویت محاسباتی» می‌بخشند.

فرض کنیم که شرایط به‌گونه‌ای است که بانک‌ها، به‌طور میانگین، به سپرده‌گذاران ۹ درصد سود پرداخت می‌کنند و از وام‌گیرندگان ۱۰ درصد بهره دریافت می‌کنند و از این اختلاف ۱ درصدی سود می‌برند. برای مثال، بانک‌ها ۱,۰۰۰,۰۰۰ دلار وام می‌دهند، ۱,۱۰۰,۰۰۰ دلار بازمی‌گیرند، ۱,۰۹۰,۰۰۰ دلار را به سپرده‌گذاران بازمی‌گردانند و ۱۰,۰۰۰ دلار سود می‌برند.

افرادی که تمایلی به راه‌اندازی کسب‌وکار ندارند (یا ایده‌های تجاری نامناسبی دارند) با انگیزه کسب سود ۹ درصدی، پول خود را به بانک‌ها می‌سپارند و از مصرف آن خودداری می‌کنند. این کار، میزان ثروت ذخیره‌شده و در نتیجه منابع مالی در دسترس کارآفرینانی را که ایده‌های بهتری دارند، افزایش می‌دهد. این کارآفرینان می‌توانند با استفاده از این پول و ثروت ذخیره‌شده، کسب‌وکارهای برتری راه‌اندازی کنند و ارزش اقتصادی ایجاد کنند. این افزایش ارزش اقتصادی باید از ۱۰ درصد بیشتر باشد تا بتوانند وام را همراه با بهره پرداخت کرده و سود کسب کنند.

تقویت محاسباتی در جامعه

اتفاق شگفت‌انگیزی در اینجا در حال رخ دادن است! نرخ بهره، هم باعث انباشت ثروت و پس‌انداز می‌شود و هم حرکت پول و منابع مالی را تسهیل می‌کند. ذهن‌هایی که ایده‌های ضعیفی دارند یا علاقه‌ای به کارآفرینی ندارند، می‌توانند به‌آرامی اقتصاد را رشد دهند (با نرخ ۰ تا ۹ درصد). در مقابل، ذهن‌های کارآفرینی که ایده‌های برتری دارند و به دنبال سودآوری از طریق کسب‌وکار هستند، می‌توانند اقتصاد را با سرعت بیشتری رشد دهند (بیش از ۱۰ درصد). این امر، یک «تقویت محاسباتی» قابل‌توجه برای جامعه ایجاد می‌کند. نرخ بهره در بازار مانند یک فشارسنج عمل می‌کند که به‌طور غیرمستقیم، یا به‌ قول آدام فرگوسن، «نتیجه‌ای از اقدامات انسانی، اما نه طراحی آگاهانه‌ی هیچ انسانی» است. این نرخ به افراد کمک می‌کند تا تصمیم بگیرند که پس‌انداز کنند یا وام بگیرند.

هنری هزلیت، اقتصاددان برجسته، در کتاب کلاسیک خود اقتصاد در یک درس می‌نویسد:
«پس‌انداز، در دنیای مدرن، صرفاً شکلی دیگر از خرج کردن است. تفاوت اصلی این است که پول به فرد دیگری واگذار می‌شود تا آن را در جهت افزایش تولید هزینه کند.»

هرچه مردم بیشتر پس‌انداز کنند، بانک‌ها منابع مالی بیشتری برای وام دادن خواهند داشت و در نتیجه، نرخ بهره کاهش می‌یابد، زیرا بانک‌ها برای جذب مشتریان جدید با یکدیگر رقابت می‌کنند.

تأثیر کاهش نرخ بهره بر سرمایه‌گذاری

افزایش پس‌انداز به این معناست که ثروت واقعی بیشتری برای پشتیبانی از ایده‌های تجاری در دسترس خواهد بود. این امر را می‌توان در کاهش مصرف توسط پس‌اندازکنندگان مشاهده کرد که فرصت سرمایه‌گذاری در سرمایه را فراهم می‌آورد.

اگر نرخ بهره ۱۰ درصد باشد، منطقی نیست که فردی وام بگیرد و کسب‌وکاری راه‌اندازی کند که نرخ بازگشت سرمایه‌ی آن تنها ۹ درصد است، زیرا در نهایت، او ضرر خواهد کرد. اما اگر نرخ بهره به دلیل افزایش پس‌انداز افراد به ۳ درصد کاهش یابد، آنگاه کارآفرینان بیشتری می‌توانند وام بگیرند و کسب‌وکارهایی با بازده ۹ درصد راه‌اندازی کنند و از اختلاف ۶ درصدی پس از پرداخت بهره ۳ درصدی، سود ببرند.

تمایز بین کاهش طبیعی و کاهش مصنوعی نرخ بهره

نکته‌ی بسیار مهم این است که بین کاهش نرخ بهره‌ی ناشی از افزایش پس‌انداز داوطلبانه و کاهش مصنوعی نرخ بهره به دلیل تورم، تمایز قائل شویم.

در سناریوی اول، نرخ بهره کاهش یافته زیرا مردم از مصرف خودداری کرده و ثروت واقعی بیشتری را پس‌انداز کرده‌اند. اما در سناریوی دوم، نرخ بهره کاهش یافته نه به دلیل افزایش واقعی ثروت ذخیره‌شده، بلکه به این دلیل که بانک‌های مرکزی عرضه‌ی پول را افزایش داده‌اند.

در این حالت، نرخ بهره از ۱۰ درصد به ۳ درصد کاهش یافته است، اما مقدار واقعی ثروت ذخیره‌شده برای وام دادن افزایش نیافته است. در عوض، مقدار بیشتری از پول وارد بازار شده و در نهایت، همان مقدار کالا و خدمات را تعقیب خواهد کرد که این امر معمولاً منجر به افزایش قیمت‌ها می‌شود.

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

09 Jan, 16:46


"بعضی از ایده‌ها آنقدر قابل قبول به نظر می‌رسند که می‌توانند نه بار پیاپی شکست بخورند و همچنان برای دهمین بار مورد قبول باشند.
برخی دیگر از ایده‌ها آنقدر غیرقابل قبول به نظر می‌رسند که می‌توانند نه بار پیاپی موفق شوند و همچنان برای دهمین بار مورد قبول واقع نشوند.
کنترل‌های دولتی در اقتصاد از جمله ایده‌های نوع اول و عملکرد بازار آزاد از جمله ایده‌های نوع دوم است."

توماس ساول

از انستیتو لیبرتی

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

11 Dec, 16:01


📃 اینشتین فیزیکدان بزرگ و نادان اقتصادی بود | ✍🏻 ژانگ شی‌ژی

➣ @Notes_On_Liberty

آلبرت اینشتین که به‌عنوان «نماد خرد بشری» شناخته می‌شود، بدون شک یکی از بزرگترین فیزیکدانان سده‌ی بیستم بود، او نه‌تنها به‌خاطر دستاوردهای علمی خود، بلکه به‌دلیل دعوت به صلح، آزادی و عدالت نیز شهره است. فروتنی، مهربانی و انسانیّت دلسوزانه‌ی او به جذّابیّت شخصی‌اش افزوده است. با این‌حال، هیچ‌کس کامل نیست و اینشتین نیز از این قاعده مستثنی نبود.

انیشتین اغلب نظرات خود را درباره‌ی مسائل اقتصادی، سیاسی، صلح انسانی و دیگر امور اجتماعی بیان می‌کرد، ولی شوربختانه در مسائل اقتصادی اشتباهات ابتدایی بسیاری مرتکب شد. اگرچه این اشتباهات هیچ ربطی به عظمت اینشتین نداشت، ولی اینکه چرا او -‌به‌عنوان نماینده‌ی دانش برتر- مکرّراً در مسائل اقتصادی اشتباه می‌کرد پرسش بسیار جالبی است.

یکی از دلایل این است که اینشتین در فیزیک مطالعه و تفکّر عمیق و گسترده‌ای داشت، ولی به‌نظر می‌رسید دیدگاه‌های او در باب مشکلات اجتماعی تنها در قلمرو تفکّر شخصی باقی مانده و از مطالعه‌ی برخی مطالب ضروری بی‌بهره مانده است. این را می‌توان از مجموعه مقالات او دریافت. انیشتین اطّلاعات زیادی درباره‌ی نظریّات فیزیکدانان مختلف داشت، ولی زمانی‌که نظرات خود را در باب مسائل اجتماعی بیان می‌کرد، به‌ندرت از یک اقتصاددان یاد می‌کرد، چه رسد به معاصرانش مانند میزس و هایک اتریشی.

به همین دلیل، انیشتین اشتباهی را مرتکب شد که بسیاری از فیزیکدانان به ارتکاب آن تمایل دارند: علم‌گرایی. این دقیقاً همان چیزی است که هایک اقتصاددان اتریشی در سخنرانی خود با عنوان «تظاهر به دانش» پس از دریافت جایزه‌ی نوبل اقتصاد در سال ۱۹۷۴ به آن اشاره کرد: «برخی از بزرگ‌ترین اشتباهات سیاست‌های اقتصادی اخیر پیامد مستقیم این خطای علمی است.»...

🖇 متن کامل: اینشتین فیزیکدان بزرگ و نادان اقتصادی بود

#اینشتین #علم‌گرایی #سوسیالیسم
➣ @Notes_On_Liberty

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

24 Oct, 17:20


چه نسبتی بین افکار نهادگراهای ایرانی و اندیشه نوبلیست‌های علم اقتصاد وجود دارد؟

✍️ موسی‌ غنی‌نژاد/ اقتصاددان و عضو شورای سیاست‌گذاری هفته‌نامه تجارت‌فردا

▫️نهادگرایی را باید به نهادگرایی قدیم و جدید تفکیک کرد. نهادگرایی قدیم که به اوایل قرن بیستم برمی‌گردد اساساً در چهارچوب جریان اصلی علم اقتصاد قرار نداشت اما نهادگرایان جدید دقیقاً جریان اصلی علم اقتصاد را نمایندگی می‌کنند و اعتقادشان بر این است که فرضیه‌ها و تئوری‌های اقتصاد نئوکلاسیک یا همان اقتصاد جریان اصلی، درست است اما کمبودهایی دارد که ناشی از عدم توجه کافی به نهادها (Institution) است. بنابراین تفاوت عمده نهادگراهای جدید که نوبلیست‌های 2024 اقتصاد جزو آنها محسوب می‌شوند، در این است که در چهارچوب علم اقتصاد مدرن حرف می‌زنند. این نکته‌ای است که نهادگراهای وطنی ما فراموش کرده و فکر می‌کنند که نهادگراهای جدید جریانی متفاوت از علم اقتصاد متعارف هستند؛ در حالی که این‌گونه نیست و این اقتصاددانان در چهارچوب جریان اصلی علم اقتصاد کار می‌کنند اما تاکید بیشتری روی نهادها و کارکرد آنها دارند.

▫️در علم اقتصاد، کلاً به چهارچوب یا قواعد بازی اقتصادی «نهاد» گفته می‌شود. البته این چهارچوب یا قواعد بازی هم به دو دسته نهادهای رسمی و نهادهای غیررسمی تقسیم می‌شود که حتی شاید نهادهای غیررسمی نقش مهم‌تر و پررنگ‌تری داشته باشند. منظور از نهادهای رسمی، چهارچوب حقوقی روشن و شفافی است که در همه جوامع وجود دارد و در آن چهارچوب عمل می‌شود. نهادهای غیررسمی اما نهادهایی هستند که به صورت قانونی و حقوقی تعریف نشده اما عملاً در جامعه به خاطر عرف و فرهنگ، بازی در آن چهارچوب صورت می‌گیرد. آنچه در کشور ما به عنوان نهادگرایی تعریف و مطرح شده، کمترین ارتباطی به این اصول و قواعد تعریف‌نشده ندارد؛ بلکه یکسری ایده‌های من‌درآوردیِ التقاطی با اندیشه‌های چپ سوسیالیستی مارکسیستی مطرح شده که به آن نهادگرایی می‌گویند و مطرح‌کنندگان این ایده‌ها و مدعیان نهادگرایی هم دستاوردهای علم اقتصاد جدید را اصلاً قبول ندارند و مباحث دیگری مطرح می‌کنند.

▫️در نوشته‌های نهادگراهای داخلی یک ارجاع درست و دقیق آثار و یافته‌های نهادگرایی در دنیا نمی‌بینید. چون بخش بزرگی از آنچه در داخل به عنوان نهادگرایی مطرح می‌شود ملهم از ایده‌های من‌درآوردی است و اگر در گفته‌هایشان هم ارجاع می‌دهند، نمی‌گویند که در کدام مقاله و کتاب چنین گزاره‌ای آمده و نهایتاً می‌گویند فلان اقتصاددان نهادگرا، که چهره شاخصی است، هم برای مثال گفته است که بازار را نمی‌توان به حال خودش رها کرد و بازار باید در یک چهارچوب باشد و منظورشان هم چهارچوبی است که دولت یا سیاستمدارها تعیین می‌کنند. یعنی حرف‌هایی می‌زنند که اساساً هیچ ربطی به نهادگرایی ندارد. هنر نهادگرایی ایرانی در اسمش خلاصه شده وگرنه کمترین ارتباط را با مکتب نهادگرایی رایج در دنیا دارد.
گروهی از آنها ایده‌ای تحت عنوان «راه نهادگرایی» جا انداختند و برخی از جدیدها و متاخرهای آنها هم که لازم نیست اسمشان را بیاوریم، مدعی شدند آنچه می‌گویند اصلاً در کتاب‌های درسی و علمی نیست. یعنی خودشان یک اقتصاد جدید اختراع کرده‌اند.

▫️سال‌ها قبل گفتم که نهادگراها در ایران همان چپ‌های سابق هستند با لباس جدید، اما امروز می‌گویم وضع از آن هم بدتر است. امروز افرادی از نهادها حرف می‌زنند که حتی چپ هم نیستند و به‌طور کل ایده‌های من‌درآوردی دارند و مثلاً می‌گویند تورم ربطی به نقدینگی ندارد. از طرفی هم یاد گرفته‌اند که با ابزار جدید مقداری از داده استفاده کنند در حالی که اساساً نمی‌دانند داده چیست و آمار را با هم قاطی می‌کنند و نسبت نقدینگی به تولید ناخالص داخلی را نشان می‌دهند و نتیجه می‌گیرند که در اقتصاد ایران نقدینگی کم است. یعنی مغالطه می‌کنند و اگرچه روشن کردن این مغالطه برای افکار عمومی کار آسانی است اما خودشان را نمی‌توان از اشتباه درآورد.

▫️ البته اینها افرادی هستند که در حوزه علم اقتصاد نباید آنها را جدی گرفت، چون برای پست و مقام این حرف‌ها را می‌زنند و چون مغالطه‌هایشان خوشایند سیاستمداران است، در کارشان موفق هم می‌شوند. تعدادی از آنها در دولت سیزدهم پست و مقام گرفتند و در دولت آقای پزشکیان هم تغییر نکردند و جابه‌جا نشدند. با همین مغالطه‌ها و حرف‌هایی که راجع به نهادها و اقتصاد جدید زدند که هیچ جایگاهی در علم اقتصاد ندارد، پست‌هایی گرفتند که شایستگی و دانش آن را ندارند.


#تجارت_فردا
@tejaratefarda

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

11 Oct, 08:47


🎥🚩این ویدئو دیدگاه درستی درباره تفکر اقتصادی چپ(مارکسیسم کمونیسم لنینیسم) و بلایی که ۵۷ سر کشورمان آورد به شما میدهد.

روزگاری در ۱۳۵۶، کشورمان به تنهایی ۲ درصد از کل تولید اقتصادی دنیا(۸۰ م.د از ۴۰۰۰ م.د)را داشت که امروزه به کمتر از ۰.۲ درصد رسیده(۲۰۰ م.د از بیش از ۱۰۰ هزار م.د)

بعد سلطه تفکر چپ ها در اقتصاد و مصادره و دولتی سازی اموال مفید ترین اقشار کارآفرین جامعه هیچ کدام از صنایع ایرانمان بدون رانت از جیب مردم،توان سرپا ماندن ندارد نمونه اش خودروسازی یا باقی صنایع....

در اواخر ویدئو میبینید اقای خامنه ای نیز صریحا به این اشتباه اعتراف کرده..!

یا اینجا آیت الله سید جواد علوی بروجردی هم به بلایی که با مصادره اموال نخبگان صنعتی-اقتصادی سر اقتصاد کشورمان آوردند اعتراف میکند
کانال از کتاب
@cafe_andishe95

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

22 Sep, 20:49


"ذهن ناخودآگاه شما مانند یک کامپیوتر است - کامپیوتری پیچیده‌تر از آنچه انسان‌ها می‌توانند بسازند - و عملکرد اصلی آن ادغام ایده‌های شماست. چه کسی آن را برنامه‌ریزی می‌کند؟ ذهن هوشیار شما. اگر شما کوتاهی کنید، اگر به هیچ عقیده محکمی نرسید، ذهن ناخودآگاه شما به طور تصادفی برنامه‌ریزی می‌شود - و شما خود را به قدرت ایده‌هایی می‌سپارید که نمی‌دانید پذیرفته‌اید."

آین رند
"فلسفه: چه کسی به آن نیاز دارد؟"


🆔 @liberty_institute | انستیتو لیبرتی

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

10 Sep, 11:36


حجةالاسلام محقق داماد: تفکرات چپ از مغول بیشتر ضربه زد و اقتصاد ایران را ویران کرد

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

10 Sep, 10:29


https://t.me/austrianschool

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

06 Sep, 13:55


"بازار آزاد قدرتمندترین نیروی خیر در تاریخ بشر است."

موری روتبارد

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

05 Sep, 11:30


مهشید معیری:

کمونیسم ایدئولوژی نامربوط و ناسازگار با طبیعت انسانی است. شعار جامعه کمونیستی که کارل مارکس در جمله معروفی بیان کرده این است: «از هرکس به اندازه توانش، به هرکس به اندازه نیازش.» بلشویک‌ها که در سال 1917 قدرت سیاسی را تصاحب کردند به‌زعم خود درصدد بنا کردن چنین جامعه‌ای برآمدند. اما مارکس سازوکار رسیدن به چنین جامعه‌ای را توضیح نداده بود و صرفاً بر این تصور بود که گویا در جریان تحول تاریخی و گذار از جامعه سرمایه‌داری به جامعه سوسیالیستی، انسان تغییر ماهیت می‌دهد و به جای اینکه بخواهد با کمترین زحمت بیشترین خواسته‌هایش را برآورده کند، تبدیل به موجودی می‌شود که با بیشترین توانی که دارد کار می‌کند و تنها در پی برآورده شدن صرفِ نیازهای خود برمی‌آید و نه بیشتر. این در واقع همان انسان طراز نوین آرمانی است. مارکس می‌گفت این انسان در جریان تحول تاریخی به وجود خواهد آمد اما انقلابیون بلشویک یا همان کمونیست‌های روسی که قدرت سیاسی را به دست گرفته بودند و به اصطلاح سوار بر تاریخ شده بودند دیگر نمی‌خواستند منتظر تاریخ بمانند بلکه می‌خواستند آن را بسازند. پروژه‌ای که آنها در عمل به دنبالش رفتند این بود که همه مردمان شوروی را وادار کنند تا با بیشترین توان کار کنند، و از سوی دیگر، همه دسترنج یا محصولشان را در اختیار دولت قرار دهند تا آن را بر حسب «نیاز» اتباع شوروی توزیع کند. زمانی که کولاک‌ها، دهقانان مستقل روسی، از تحویل تمام و کمال محصول خود به نمایندگان سیاسی حزب کمونیست حاکم یا دولت خودداری کردند، انقلابیون، به توصیه لنین، درسی از شقاوت به آنها دادند تا برای دیگران عبرت شود. 

https://www.tejaratefarda.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-20/27273-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA


https://t.me/austrianschool

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

03 Sep, 14:25


نگاهی به کٌمِدی کنترل قیمت هریس
✍️مانی بشرزاد

فردی برای خرید تخم مرغ به مغازه‌ای می‌رود و می‌پرسد: یک شانه تخم مرغ چقدر است؟
 
فروشنده جواب می‌دهد: 3 دلار اما چیزی موجود نداریم.
 
به مغازه بعدی می‌رود و همان سوال را می‌پرسد.
فروشنده دوم جواب می‌دهد: 4 دلار اما موجود نداریم.

سرآخر به مغازه سوم می‌رود و می‌پرسد تخم مرغ موجود است؟
 فروشنده می‌گوید تخم مرغ داریم اما شانه‌ای 10 دلار است.

خریدار می‌گوید اما مغازه‌های قبلی 3 دلار و 4 دلار می‌فروختند!
 فروشنده می گوید: پس برو از همان ها تخم مرغ بخر!
 
خریدار می گوید اما آنها هیچی در انبار خود نداشتند.
فروشنده می گوید: من هم تخم مرغ هایم تمام شد قیمت آنها را شانه‌ای 2 دلار اعلام می‌کنم!



▫️این لطیفه قدیمی درباره کنترل قیمت‌هاست که به نظر می‌رسید عمر آن تمام شده باشد اما سیاست اقتصادی کامالا هریس نشان داد کنترل قیمت ادامه دارد و دیری نمی‌پاید که دولت گرایان وطنی نیز با ذکر طلایی "آمریکا که مهد بازار آزاده همین کار رو داره میکنه! " از این سیاست دفاع کنند.

▫️اما واکنش رسانه‌های همسو با هریس به این سیاست جالب است؛ واشنگتن پست در این باره نوشت: "زمانی که حریفتان شما را کمونیست خطاب می‌کند، شاید کنترل قیمت سیاست پیشنهادی خوبی نباشد!". اکونومیست و فایننشال تایمز نیز واکنش منفی نسب به سیاست پیشنهادی معاون رئیس جهمور نشان دادند.  اما ایده اصلی هریس برای غلبه بر تورم چیست؟

▫️نکته جالب در  اینجاست که هریس از لفظ کنترل قیمت استفاده نکرده است. او از لفظ Price gouging استفاده کرده است. نزدیک ترین کلمه فارسی برای آن گرانفروشی است. ایده اصلی آنها این است که در پس از کووید، دلیل جلو افتادن رشد تورم از رشد دستمزدها، طمع شرکت‌ها بوده است که با سو استفاده از تورم قیمت‌های خود را بیشتر از حدی که باید افزایش داده‌اند، ایده‌ای که تحت عنوان Greedflation شناخته می‌شود. به همین دلیل دولت با مداخله در بازار باید آنها را مجبور کند تا به قیمتی منصفانه کالاهای خود را به فروش برسانند. ایده اصلی آنها توصیف بالا رفتن سطح عمومی قیمت ها با Greedflation (طمع) به جای سیاست های غلط دولت است.

▫️تورم به خاطر طمع شرکت ها ایجاد نمی‌شود، بلکه به دلیل کوته نگری و رفتار خودمحوارنه سیاست مداران در زمانه بحران ایجاد می‌شود، ایده گرانفروشی ایده جذابی برای سیاست مداران است به این دلیل که خراب کاری که سیاست مدار انجام داده است را به دوش بازار می‌اندازد.

▫️بله، طمع باعث تورم می‌شود، اما نه طمع سرمایه‌دار، بلکه طمع سیاست مدار برای کنترل بیشتر اقتصاد، برای از بین بردن مشکل کنونی با ساخت مشکلی بزرگتر، برای کم ارزش کردن سرمایه مردم و بزرگ تر کردن جیب دولت. برای اینکه سیاست مدار اینکار را با خیالت راحت انجام بدهد چه کاری بهتر از اینکه آن را به گردن کارآفرینان و سرمایه‌داران بیندازند؟

@manibasharzad

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

25 Aug, 12:52


@austrianschool

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

23 Aug, 16:02


ما در زمانه ای زندگی می کنیم که افراد باهوش ساکت می شوند تا به افراد احمق توهین نشود.

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

18 Aug, 16:11


سانسور در تاریخ نویسی
کدام وقایع در ۲۸ مرداد دیده نمی‌شود
روزنامه دنیای اقتصاد ۲۸ مرداد ۱۴۰۳

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

08 Aug, 15:39


🔰فایل نوشتاری مناظره محیط زیست و سرمایه داری

🔸خرداد ماه ۱۴۰۳
📍دانشگاه شیراز

🔹شهرام اتفاق (پژوهشگر اقتصاد سیاسی محیط زیست)
🔹محمد درویش (عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور)

@environment_shirazuni

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

08 Aug, 12:21


شهرام اتفاق


گزیده اول
گزیده دوم
☑️گزیده سوم

برای دانلود فایل کامل گفتگو، اینجا کلیک کنید.


#مرتضی_کاظمی
#شهرام_اتفاق
#لیبرالیسم_اقتصادی
#لیبرالیسم_سیاسی
#آزادی_اقتصادی
#خصوصی_سازی


🆔 @oveissershadian | اویس ارشادیان

لینک اینستاگرام و ایکس:
Instagram | X(twitter)

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

31 Jul, 17:47


کتاب: چهار خوانش از طباطبایی
نویسنده: شهرام اتفاق
با مقدمه: کاظم علمداری
ناشر: ایران آکادمیا، لاهه، هلند.

در این اثر با مبانی تئوریک چهار جریان فکری و سیاسی و زیرشاخه‌های آن‌ها در سپهر سیاسی ایران آشنا می‌شویم. برخی از این جریان‌ها طی دهه‌های گذشته، در ساختار قدرت سهم داشته‌اند و برخی دیگر، در بیرون مرزهای کشور در انتظار فرصت مناسبی برای نقش‌آفرینی هستند.

یکی از سرچشمه‌های تئوریک این جریان‌ها، آموزه‌های سید جواد طباطبایی است و وجه مشترک‌شان به حساب می‌آید. 

از منظر نویسنده، کشور ما طی چند دهه اخیر، از امر خطیر «توسعه» غافل مانده است و دیگر مجالی برای آزمودن مسیرهای نامکشوف ندارد. باید بکوشیم تا قطار کشورمان، دوباره بر روی ریل توسعه بازگشته و مترصد حرکت به سوی نظمی لیبرال-دموکراتیک باشد و به سوی آن گام‌ بردارد. 

این کتاب، کوششی برای تحقق این هدف بوده است: معرفی بیراهه‌هایی که از ناکجاآبادهای جدیدی سر در خواهد آورد،  در مقایسه با تجربیات جهانی که به «توسعه‌» رهنمون شده است.

به پاس سال‌ها فعالیت علمی استاد یدالله موقن و محدودیت‌هایش، نویسنده، این کتاب را به او تقدیم کرده است. 

👈 دانلود رایگان کتاب

.

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

21 Jul, 18:25


سخنرانی موسی‌غنی‌نژاد در اتاق بازرگانی تبریز
موسی غنی‌نژاد، اقتصاددان برجسته کشور با حضور در اتاق بازرگانی تبریز سخنرانی خواهد کرد.
به گزارش روابط عمومی اتاق بازرگانی تبریز، این رویداد رأس ساعت 16:30روز چهارشنبه ۳ مرداد ماه ۱۴۰۳، در محل اتاق بازرگانی تبریز برگزار خواهد شد و طی آن دکتر موسی غنی‌نژاد اقتصاددان برجسته کشور در رابطه با مبحث مهم «لزوم نه به اقتصاد دستوری در دولت جدید» و الزامات آن سخنرانی خواهد کرد.
این رویداد فرصت مناسبی برای علاقه‌مندان به مسائل اقتصادی و فعالان حوزه کسب و کار است تا با دیدگاه‌ها و تحلیل‌های یکی از برجسته‌ترین اقتصاددانان کشور آشنا شوند و از آن‌ بهره‌برداری کنند.
گفتنی است، شرکت در این رویداد برای عموم اعضای اتاق بازرگانی تبریز آزاد است

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

21 Jul, 14:09


ممکن است برخی اوقات در بازار آزاد تاجری کلاهبردار و مصرف کننده ای فریب خورده نمودار شود. در این صورت بازار راهکارهای ویژه خود را برای حل این مشکل فراهم خواهد کرد: مصرف کننده به میانجی تجربه آموخته تر میشود و دیگر زیاد به این تاجر نیرنگ باز سر نمیزند و این تاجر هم آوازه اش را از کف میدهد و به این طریق به خاطرسر فریب کاری اش تنبیه می شود. ....اینکه از دولت انتظار داشته باشیم که حتی جلوی رخداد چنین فریب کاریهایی را بگیرد مثل این است که از او بخواهیم که بالشهایی را برای تمام کودکانی که ممکن است بر زمین بیفتند، فراهم کند.

تورگو

@austrianschool

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

17 Jul, 08:23


اقتصاد بازار، موتور رونق و بزرگترین ابزار برای رهایی مردم از فقر است.
میلتون فریدمن

@austrianschool

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

05 Jul, 09:32


▪️ آیا به پزشکیان رأی می‌دهید؟
🔹 آیا از تورم منفعت برده‌اید؟

در این یادداشت این فرضیه مورد تأمل قرار گرفته که آیا می‌توان گفت اکثر افرادی که در سال‌های گذشته از تورم منفعت برده‌اند در انتخابات ریاست‌جمهوری به آقای پزشکیان رای می‌دهند؟

از کسانی که به جلیلی رأی می‌دهند بگذریم و دو گروه دیگر را در نظر بگیریم؛ گروهی که رأی نمی‌دهند و گروهی که به پزشکیان رای می‌دهند. حالا در مقابل این دو گروه این سوال را قرار دهیم که:

☑️ آیا از تورم منفعت برده‌اید؟

دسته اول که از تورم منفعت برده‌اند کسانی هستند که مالک و صاحب دارایی بوده‌ و هر چه دارایی بیشتری داشته‌اند از تورم منفعت بیشتری برده‌اند. دسته دوم کسانی هستند که چون مالک دارایی نبوده‌اند نه تنها از تورم منفعت نبرده بلکه به صورت دائم با کاهش قدرت خرید مواجه شده‌اند.

پاسخ آری یا خیر به این پرسش که"آیا از تورم منفعت برده‌اید؟" می‌تواند با معیارهایی بسیار ساده توسط یک کارشناس ارزیابی شود. اگر پاسخ‌دهنده در پنج یا ده سال گذشته دارایی‌های همچون ملک و کالاهای بادوام داشته و موفق شده ارزش اسمی و حتی واقعی این دارایی‌ها را چندین برابر کند موفق شده از توزیع منافعی که از تورم حاصل شده منفعت ببرد. در مقابل افرادی هستند که در این مسابقه بسیار عقب افتاده، از تورم متضرر شده و روزبه‌روز به صورت دائم با احساس بدبختی و ناامیدی‌های بیشتر و بیشتر مواجه شده‌اند.

در واقع بانک مرکزی با فشارهای حاکمیت از طریق ایجاد تورم از جیب دسته دوم برداشته و به جیب دسته اول واریز و توزیع کرده است.

دسته اول یعنی کسانی که از تورم منفعت برده‌اند در چه سن و سالی هستند؟ از لحاظ شغلی، رفاهی، اجتماعی و امنیت اقتصادی در چه وضعیتی هستند؟

و اما دسته دوم؛ گروهی که از تورم منفعت نبرده‌اند و روز به روز ناامیدتر و خسته‌تر شده‌اند در چه سن و سالی هستند؟ از لحاظ شغلی، رفاهی، اجتماعی و امنیت اقتصادی در چه وضعیتی هستند؟

سوال مهم این است که چرا دسته اول چه آگاهانه و چه ناخودآگاه ترجیح می‌دهند دسته دوم را به رأی دادن به آقای پزشکیان تشویق کنند؟

پاسخ می‌تواند این باشد که چون دسته اول، ریسک بالاتری متحمل می‌شوند. دسته دوم یعنی کسانی که چیزی برای از دست دادن ندارند در واقع تصور می‌کنند بالاتر از سیاهی رنگی نیست اما کسانی که به هر دلیل موفق شده و به قول معروف تا حدود زیادی خرشان از پل گذشته الان با ریسک بسیار بالاتری مواجه هستند و انگیزه‌های ناخودآگاه فشار می‌آورد تا بتوانند از امکانات و آنچه دارند محافظت کنند.

از طرف دیگر علاوه بر اقتضای محافظه‌کاری برای دسته اول، موقعیت برتری که از طریق این امکانات بدست آورده‌اند این افراد را در جایگاهی قرار داده که خود را برای نصیحت‌های مداوم به بقیه ذی‌حق بدانند. این موفق‌ها، برندگان، صاحبان کنج عافیت و قاعدتاً پیرهای عاقل (حتی اگر پیر نباشند) چرا بدبخت‌های فلاکت‌زده را نصیحت نکنند؟ چون شرایط جوری پیش‌رفته که این دسته اول بالاتر بایستند و دسته دوم را مورد نصیحت و حتی ابراز دلسوزی قرار دهند.

شاید از طریق این نصیحت‌ها و توصیه‌ها در ناخودآگاه و به صورت ناهشیار درخواست‌های دیگری نیز دارند و می‌گویند:

- لطفاً به ما کمک کنید تا ریسک نکنیم و راحت‌تر زندگی کنیم.
- شما که چیزی برای از دست دادن ندارید لطفاً به ما کمک کنید تا از آنچه بدست آمده لذت ببریم.
- شما که امیدی به آینده ندارید لطفاً به ما کمک کنید تا بتوانیم از امکانات، رانت و رفاهی که برای ما ایجاد شده بهره‌مند شویم.
- ما برای شما که با تورم به خاک سیاه نشسته‌اید کاری نمی‌توانیم بکنیم اما شما لطفاً به ما کمک کنید تا با آنچه از طریق تورم و رانت بدست آورده‌ایم ریسک نکنیم.
- و در مجموع و البته در ناخودآگاه صدایی در آن‌ها فریاد می‌زند و می‌گویند ما از این توزیع رانت و ثروت راضی هستیم لطفاً به ما کمک کنید و به آقای پزشکیان رأی بدهید تا ما ریسک کمتری تحمل کنیم.

تقریباً همه رؤسای اصلاح‌طلبان در دسته اول هستند.

حالا برگردیم به سوالی که در ابتدای این یادداشت پرسیدم؛

▪️ آیا به پزشکیان رأی می‌دهید؟
🔹 آیا از تورم منفعت برده‌اید؟

به این فکر کنیم شاید از این به بعد برای مدتی مهم‌ترین چالش سیاسی-اجتماعی منازعه‌ی این برندگان و بازندگان باشد.

۱۳ تیر ۱۴۰۳
مرتضی کاظمی
https://t.me/mortezakazemii

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

04 Jul, 18:14


هرچند اکثر ما گروگان و اسیر جمهوری اسلامی هستیم، اما مجبور نیستیم در بازیهای نظام مشارکت کنیم. انتخابات فرصت مغتنمی است که قاعده بازی را به نفع مردم تغییر دهیم.
رای ندادن یک انتخاب آگاهانه است و یک ابزار قدرتمند برای مردم تا مشروعیت نظام را به چالش کشیده و نظام را برای تغییر معنادار تحت فشار بگذارند. حتی اگر اعتقادی به براندازی ندارید و ترجیح میدهید، همین چارچوب سیاسی را به ریل عقلانیت هدایت کنید، شرکت نکردن در انتخابات، بهترین ابزار شما برای اصلاح نظام است.

پیج بورژوا

پژوهشکده اقتصاد اتریشی

03 Jul, 14:41


«اصلاح‌طلبان» علیه «اصلاح‌طلبی»

✍️ شهرام اتفاق
۱۱ تیرماه ۱۴۰۳ / اول ژوئن ۲۰۲۴

با گذشت زمان بیش از پیش این گمانه تقویت می‌شود که یکی از موانع اصلی «تحول تدریجی، آرام و عاری از خشونت» در ایران یا اصطلاحاً آنچه مراد از «اصلاحات» بود، خود «اصلاح‌طلبان» هستند. این مدعا متکی به دلایل متعددی است و من اجالتاً به چند فقره از آن‌ها اشاره می‌کنم.

طی ۲۴ سالی که نمایندگان جبهه موسوم به اصلاحات بر مسند قوه مجریه نشسته بوده‌اند، تصدی‌گری و بنگاه‌داری دولت کاهش پیدا نکرد. چرا که بخشی از بدنه‌ اصلاح‌طلبان، خودشان منتفعان تصدی‌گری و بنگاه‌داری دولتی (مانند خودروسازی و ...) بوده و هستند. به بیان دیگر، مجری اصلاحات، خودش از برخی وجوه وضعیت موجود منتفع می‌شود و طبعاً مترصد تغییرات بزرگی در این حوزه نبوده است. فراموش نمی‌کنیم که «شرکت‌های خصولتی» که سیاه‌چاله‌های غارت منابع ملی هستند، توسط خود اصلاح‌طلبان بنیان گذاشته شده‌اند. افزون بر این، طی ربع قرن حاکمیت جبهه اصلاحات بر قوه مجریه (شامل کارگزاران و هاشمی، خاتمی و اصلاح‌طلبان، و روحانی و حزب اعتدال و توسعه)، تورم هم‌چنان به عنوان یک شاخص اقتصادی مخرب برقرار بوده است. در حالی‌که کنترل نقدینگی و بانک مرکزی در اختیار کامل قوه مجریه بوده است. چرا که دسترسی به وام‌های‌ بانکی به موازات بالا بودن نرخ تورم، یک منبع رانت ارزشمند برای خود اصلاح‌طلبان نیز بوده است.

مطالعه کامل👇

https://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/115172/