Polotoni @polotonii Channel on Telegram

Polotoni

@polotonii


اهلی‌ترین فضاییِ این محل،مادر جوجه‌های آقای آسمون، دارای نشان تأیید از مامان، سرپرست تیرکس بنفش، هم‌پپو با سامر، کوسه‌ای با دمپایی‌های کلاه‌دار، حامی حقوق چی‌توز لیمویی، حاوی افکار آلوده به شعر.

Polotoni (English)

Welcome to Polotoni, a vibrant and engaging Telegram channel created for all lovers of fashion and style! Polotoni is your go-to destination for the latest trends, fashion tips, and outfit inspiration. Whether you're a fashionista looking to stay ahead of the curve or someone who simply enjoys expressing themselves through clothing, Polotoni has something for everyone. With a diverse community of fashion enthusiasts, this channel is the perfect place to connect with like-minded individuals, share your favorite looks, and discover new brands. From streetwear to high fashion, Polotoni covers it all. Our team of fashion experts curate content that is both trendy and timeless, ensuring that you're always in the know when it comes to the world of style. Join us on this fashion journey and elevate your wardrobe with Polotoni! Subscribe now to stay updated on the latest fashion news, exclusive offers, and exciting giveaways. Let's make fashion fun and accessible for everyone, one stylish post at a time. Embrace your unique sense of style with Polotoni today!

Polotoni

24 Nov, 18:50


چقدر منتظر باشیم‌ بگذره؟

Polotoni

24 Nov, 10:15


نمایی از ازدواج سالم:

- عروس خانم، وکیلم؟
+ با اجازه‌ی تراپیستم، بله!

Polotoni

24 Nov, 06:38


پ.ن: از این پس وی در انتخاب فیلم و انیمیشن به ایشان مراجعه می‌کند.

Polotoni

24 Nov, 06:37


به اصرار آقای آسمون دیروز از عصر تا نصف شب Arcane دیدیم و من هنوز از زیبایی بصری، رنگ‌ها، جنگ‌های زیبا، خط داستانی و شخصیت‌پردازی معرکه این انیمیشن خیلی راضی و خرسندم.

Polotoni

22 Nov, 14:33


یک گربه به من احساس تعلق داره، نباید بمیرم.

Polotoni

22 Nov, 04:08


نشد که این آهنگ کل امروز رو نگیره.

Polotoni

22 Nov, 03:48


نوشته بود: هرگز اندوه کوچکی را نیز به قلب کسی وارد نکن، شاید به اندازه همان غم با فرو ریختن فاصله داشته باشد.

Polotoni

21 Nov, 13:55


اونی که محبت‌های کوچیکت رو می‌بینه.>>>

Polotoni

21 Nov, 13:33


🥹❤️

Polotoni

21 Nov, 13:32


۷ صبح اگر بیدار بشویم، دیر است.

من به باشگاه، به کار، به مقاله نمی‌رسم و تو به دانشگاه، به درس، به شرکت. هردویمان به صبحانه.
تو توی آسانسور ساندویچ کره‌ی بادام‌زمینی گاز می‌زنی و من توی خانه با قهوه می‌نشینم پای لپتاپ. تو دوان‌دوان حضور می‌زنی و من وبکم را روشن می‌کنم. گوش هردویمان از هدفون‌های سنگین کوفته می‌شود و از حرف‌های جهان و ساکنینش پر است.
به خانواده‌هامان فکر می‌کنیم. به خانواده‌مان فکر می‌کنیم. به پول فکر می‌کنیم. به سفر فکر می‌کنیم.

تو تمام تلاشت را می‌کنی. من می‌بینم که تو تمام تلاشت را می‌کنی. نیستیم این روزها. قرار گذاشته بودیم پشت‌به‌پشت هم در یک میدان‌ بجنگیم اما امروز هر کدام در جبهه‌ای دور، برای دیگری شمشیر می‌زنیم.

امروز در میدان جنگ خودم، جایی بین تیغ حال و نیش گذشته و کابوس آینده دست‌هایم را به نشانه‌ی تایم‌اوت بالا گرفتم که حریفان و البته کارفرمایم مکث کنند تا بروم یک قوری چای دم کنم که وقتی آمدی جانی دوباره بگیریم.

آب جوش آمده بود و خواستم چای خشک را توی قوری بریزم که دیدم از قبل پر از چای خشک است. من آماده‌اش کرده بودم؟
نه.
تو.
دیشب با خستگی‌ات و لباس‌های دانشگاه، خواستی برای من و مهمانمان چای‌ دم کنی. من اما هوسم به دمنوش به‌لیمو کشیده بود و تو قوری دیگری را روی کتری گذاشته بودی.

می‌توانم به خاطر همین نیم‌مشت چای خشک بنشینم و تا صبح قربان‌صدقه‌ات بروم.
می‌توانم این چای را سر بکشم و با هرچه دیو و دد است بجنگم.

حالا بگو ببینم،
چای می‌خواهی یا به‌لیمو؟

Polotoni

21 Nov, 11:16


حالا که درختا دارن لخت میشن، بیشتر از همیشه دلم میخواد خونه بمونم. یک فلاسک چای درست کنم، یک پلی‌لیست لایت از موزیک‌های ایرانی قدیمی، کتاب و کار!

Polotoni

20 Nov, 16:36


مبارکه❤️

Polotoni

20 Nov, 16:30


انقدر به گربه‌های جای کلینیک دکتر خوراکی دادم که وقتی دارم رد میشم میان جلوم و خیلی جدی می‌پرسن، نِمیو؟!

Polotoni

20 Nov, 05:35


میگن دلت براش تنگ شده
نخیر لباسشو انداخته رو مبل من

Polotoni

19 Nov, 17:10


شاید یه بوسه بتونه به ما بفهمونه گاهی امیدی هست!

Polotoni

19 Nov, 14:15


فرزانه گاهی روی تخته واسه بچه‌ها دعای بخت و پول می‌نویسه، هیچیم بلد نیست ولی خوب بلده بخندونمون.
امروز بهش گفتم احضار هم بلدی؟ گفت با روح کی کار داری؟
گفتم بابام.
گفت بسه دست از سر مرده‌ها بردار بذار آروم باشن، من واسه زنده‌ها دعا می‌نویسم که یه چیزیو بسازن، بعدم شروع کرد به نوشتن دعای عقل من و مسخره بازی در آوردن.
ولی این دقیقا چیزی بود که من باید امروز می‌شنیدم.

Polotoni

19 Nov, 13:32


این آهنگ بچه‌ی تخس درونم را قلقلک می‌دهد.

Polotoni

17 Nov, 09:56


- یه روز چندتا تحلیل‌گرا داشتن باهم صحبت می‌کردن یکی اومد گفت: اگزیستانسیال.
+ داری وارد جوک‌های این صنف میشی! :///

Polotoni

16 Nov, 14:37


"از شرمگین کردن بچه‌ها برای تربیتشون استفاده نکنید.
از شرمگین کردن بچه‌ها برای تربیتشون استفاده نکنید.
از شرمگین کردن بچه‌ها برای تربیتشون استفاده نکنید.
از شرمگین کردن بچه‌ها برای تربیتشون استفاده نکنید."

Polotoni

16 Nov, 09:53


استاد ببخشید دیر کردم. داشتم برای گربه‌های محله‌مون اسم انتخاب می‌کردم.