Polotoni @polotonii Channel on Telegram

Polotoni

@polotonii


اهلی‌ترین فضاییِ این محل،مادر جوجه‌های آقای آسمون، دارای نشان تأیید از مامان، سرپرست تیرکس بنفش، هم‌پپو با سامر، کوسه‌ای با دمپایی‌های کلاه‌دار، حامی حقوق چی‌توز لیمویی، حاوی افکار آلوده به شعر.

Polotoni (English)

Welcome to Polotoni, a vibrant and engaging Telegram channel created for all lovers of fashion and style! Polotoni is your go-to destination for the latest trends, fashion tips, and outfit inspiration. Whether you're a fashionista looking to stay ahead of the curve or someone who simply enjoys expressing themselves through clothing, Polotoni has something for everyone. With a diverse community of fashion enthusiasts, this channel is the perfect place to connect with like-minded individuals, share your favorite looks, and discover new brands. From streetwear to high fashion, Polotoni covers it all. Our team of fashion experts curate content that is both trendy and timeless, ensuring that you're always in the know when it comes to the world of style. Join us on this fashion journey and elevate your wardrobe with Polotoni! Subscribe now to stay updated on the latest fashion news, exclusive offers, and exciting giveaways. Let's make fashion fun and accessible for everyone, one stylish post at a time. Embrace your unique sense of style with Polotoni today!

Polotoni

04 Dec, 12:51


میتونم ساعت‌ها پشت میز بشینم و دو صفحه درس نخونم.

Polotoni

03 Dec, 14:33


این قطعه یکی از قوی‌ترین موزیک‌های زمینه‌ی فیلم زندگینامه‌ی من می‌شه.

Polotoni

03 Dec, 13:44


اگه در کودکی بهت یاد داده بودن که سکوت کردن باعث میشه در امنیت باشی، این حقیقت ممکنه برات تکون دهنده باشه؛ در بزرگسالی، هیچ‌چیز مثل یک صدای رسا امنیتت رو تضمین نمیکنه!🌱

Polotoni

03 Dec, 11:58


جوری با خودم حرف میزنم که اگر کس دیگه‌ای اونجوری باهام حرف بزنه با مشت می‌کوبم تو دهنش.

Polotoni

02 Dec, 13:35


هرچند (k) هم که فالوئر داشته باشید و درگیرِ گروه و کانالِ تلگرام باشید، باز هم دلخوشی‌تان صدایِ مادرتان هست که برایتان زنگ می‌زند و با نگرانی می‌پرسد "ناهار خوردی؟"
و شما شروع به تعریفِ همه‌یِ اتفاقاتِ امروزتان می‌کنید و با آرامش گوش می‌دهد و دوباره دلش پیشِ غذایِ تو می‌رود و می‌گوید" اگه غذاشون خوب نیست، نخور مادر بیا خونه ناهار بخور"

هرچقدر هم که با دوست و رفیقتان به سینما بروید و با فلان فیلم قاه قاه بخندید دلتان قنج میرود برایِ خاطراتِ کهنه‌یِ پدرت همراه با یک استکان چایِ کمرنگ و مویزی که پدر به خاطرِ دیابتش جایگزینِ قند کرده است، هرچقدر هم که رفیقِ صمیمی‌ای داشته باشید که حرف‌هایتان را به او بگوئید باز هم دلتان یک اتاقِ مشترک با خواهر یا برادرتان را می‌خواهد که باهم از شیطنت‌هایِ کودکی حرف بزنید و سرِ شکستگیِ پایتان به خاطرِ دعوا با پسرِ همسایه‌ی قدیمی‌تان بخندید...

می‌دانید که چه می‌گویم؟ از خانواده حرف می‌زنم‌.
همان جمعی که همه جوره‌یِ شما را دیده‌اند، با شما خندیدند و گریه کردند، با تشویقتان پله شدند برایِ پیشرفتتان..
جمعی که هر وقت تنها شدید دلتان قرصِ همدیگراست، اولین و آخرین گزینه‌تان در همه‌ی شرایط‌‌...
لطفاً کمتر به خاطرِ چت کردن با یک غریبه که هم من آخرش را می‌دانم و هم شما، تنهایی نشستن در یک اتاق را ترجیح دهید...

پدرتان شقیقه‌اش سفید شد،
مادرتان دست‌هایش چروک...
برادر و خواهرتان درگیرِ دغدغه‌هایِ سنِ خودشان شده‌اند
کاش روزی یک ساعت وقت بگذاریم برایِ هم.
وقتی که پدر، مادر، خواهر، برادرمان در اوجِ نیازِ هم صحبتی آمدند کنارمان نشستند و ما را تنها همدمشان پیدا کردند،
برایِ همان غریبه خود را کج نکنیم که صفحه‌یِ گوشی‌مان را نبینند و یک چشممان به گوشی باشد و یک چشممان به او که مرتبا میپرسند
"گوشِت با منه؟"

✍️: سحر رستگار

Polotoni

02 Dec, 11:39


والا چند حالت داره.

یا اونی که اینو گفته تراپیست نیست، یا تراپیسته ولی فقط از درمانگر بودن اسمشو داره، یا مراجع هنوز اول راهه و داره از فرایند درمانش سواستفاده می‌کنه تا هرکاری دوست داره بکنه و توجیه واسه رفتار خودش بسازه.

وگرنه اگر روان‌درمانی شما رو سوق می‌ده سمت اینکه خودتون رو اولویت بذارید، قطعا تاکیدش روی این هم هست و پیش‌شرطش اینه؛
مادامی که به بقیه آسیبی نزدید!
وگرنه این چه عزت نفسیه که با آسیب به بقیه بخواد ساخته شه.

دیگه لطفا انقدر تعمیم ندید هرچیزی رو، حتا به شوخی. گفتم قبلا هم؛ با بعضی مسائل نباید هرشوخی‌ای بشه یا راحت یه جمله پرت شه وسط. یکیش همین قضیه‌ی روان‌درمانیه؛ قشنگ می‌تونه تاثیر روی ذهنیت‌ها بذاره و جهت اشتباه بده به افراد و گاردهای کورکورانه ایجاد کنه. چون آگاهی در این مورد و حتا به صورت خیلی کلی اصلا وجود نداره.

حیطه‌ی روان‌شناسی و روان‌درمانی هم مثل هر حرفه و شغل دیگه‌ای افراد متخصص و اصطلاحا کاربلد و نابلد داره!

Polotoni

02 Dec, 11:34


- ناآرومم، گیجم، آویزونم بین منی که هستم و منی که می‌خواستم باشم.
+ چقدر فاصله اس بین تو و تو!
- چیکار کنم که تموم بشه؟
+ حداقل انقدر شجاع باش که واقعیت زندگیتو بپذیری.
- چی تغییر میکنه؟
+ تا وقتی انقدر عجله و اصرار داری، هیچی.

Polotoni

02 Dec, 09:23


"معجزه با تو فرقی نداره"

Polotoni

01 Dec, 17:15


دوستان سلام. امیدوارم حالتون خوب باشه. یه موردی پیش اومده که وقت زیادی نداریم و به کمک شماها نیاز داریم.
خانواده‌ای هستن که سه نفر با هم زندگی می‌کنند و تنها درآمدشون یه حقوق کم و یارانه و کمک ماهانه کمیته امداده. صاحب‌خونه‌شون جوابشون کرده و برای رهن خونه‌ی جدید، ۱۰ میلیون تومان کم دارن. لطف کنید این پیام رو دست به دست کنین تا بتونیم تو این فصل سرما کمک کنیم سقفی بالا سر این خانواده‌ی شریف باشه. دمتون گرم.
۵۰۴۱۷۲۱۲۱۱۵۰۸۶۲۸
روحنواز.

Polotoni

30 Nov, 16:41


آدم‌ها مسیر درمان رو برای اینکه باعث میشه شجاع به نظر برسن، انتخاب نمی‌کنن. برای این انتخاب می‌کنن که رنج کل زندگیشون رو گرفته و نیاز به آرامش دارن. این تغییر به این معنا نیست که آدم‌های اطرافشون هم تغییر کنن. برای همین هست که مسیر درمان، با تنهایی همراهه. اگر با این متن احساس نزدیکی کردی برات عشق می‌فرستم و میخوام بدونی داستان زندگی تو اهمیت داره.🤍

Polotoni

30 Nov, 12:11


"آسمون مست جنونه"

Polotoni

30 Nov, 11:08


وقتی که دخترمون یذره بزرگ شد و پرسید "واقعیت ازدواج چیه؟" میارمش اینجا و بهش میگم اینه مامان.

Polotoni

30 Nov, 10:20


وقتی به خط پایان نزدیکی تفسیرت از همه چیز تغییر میکنه.

Polotoni

29 Nov, 11:38


اعتدال رو که گم کنیم محکومیم به رنگ عوض کردن.

Polotoni

29 Nov, 11:11


این همه هیت دادن و نظر منفی (مخصوصا دخترها) درباره عمل‌های زیبایی رو نمی‌فهمم.
باشه تو اگه دوست نداری عمل نکن و بزار افکارت توی زندگی خودت تعیین‌کننده باشه، بقیه هم خودشون بنا به جهان‌بینی‌شون انتخاب میکنن و نظر تو براشون اهمیتی نداره.

Polotoni

28 Nov, 04:15


ته این جاده به ابرها می‌رسه.

Polotoni

27 Nov, 16:39


"قلب من واسه توعه و بس"



پ.ن: و گربه‌ها و بستنی‌ها و کتاب‌ها و برگ‌ها و روانشناسی و نور خورشید و سیب زمینی سرخ کرده و داداش.

Polotoni

26 Nov, 16:38


امروز یکی دیگر از بچه‌ها رفت، ایتالیا.
گفتیم: به جای ما هم پیتزا بخور. گفت: جان من یکبار مثل آدمیزاد بایستید، شاید سلفی آخر را می‌گیریم. بغض کردیم و دست‌هایمان را گذاشتیم روی شانه‌ی هم. برحذر از حسرت، شبیه رقص خوشحالی پرنده‌ها وقتی یکی از قفس می‌رود.

Polotoni

26 Nov, 07:49


مدیر منابع انسانی میگه حس می‌کنم خیلی روت فشاره، تو فقط یک جوون بیست و چند ساله‌ای.
بیا، وسط جلسه زدم زیر گریه راضی شدی زن؟

Polotoni

26 Nov, 07:09


و بعضی‌ها حتی از خواستن چیزی هم پشیمونن. هیچوقت به دستش نیاوردن ولی همین خواستنم تبعاتی داره انگار.

Polotoni

26 Nov, 07:06


هیچ آماری وجود نداره تا بدونیم آدم‌ها بیشتر از کارهایی که کردن پشیمون شدن یا کارهایی که نکردن.

Polotoni

25 Nov, 19:43


صبح دغدغه‌ی غم عالم را دارم، شب چشم انتظار قضای حاجت گربه‌ام هستم.

Polotoni

25 Nov, 19:37


لاجان روی زمین دراز می‌کشم
اما نترس
من بید نیستم.

Polotoni

24 Nov, 18:50


چقدر منتظر باشیم‌ بگذره؟

Polotoni

24 Nov, 10:15


نمایی از ازدواج سالم:

- عروس خانم، وکیلم؟
+ با اجازه‌ی تراپیستم، بله!

Polotoni

24 Nov, 06:38


پ.ن: از این پس وی در انتخاب فیلم و انیمیشن به ایشان مراجعه می‌کند.

Polotoni

24 Nov, 06:37


به اصرار آقای آسمون دیروز از عصر تا نصف شب Arcane دیدیم و من هنوز از زیبایی بصری، رنگ‌ها، جنگ‌های زیبا، خط داستانی و شخصیت‌پردازی معرکه این انیمیشن خیلی راضی و خرسندم.

Polotoni

22 Nov, 14:33


یک گربه به من احساس تعلق داره، نباید بمیرم.

Polotoni

22 Nov, 04:08


نشد که این آهنگ کل امروز رو نگیره.

Polotoni

22 Nov, 03:48


نوشته بود: هرگز اندوه کوچکی را نیز به قلب کسی وارد نکن، شاید به اندازه همان غم با فرو ریختن فاصله داشته باشد.

Polotoni

21 Nov, 13:55


اونی که محبت‌های کوچیکت رو می‌بینه.>>>

Polotoni

21 Nov, 13:33


🥹❤️

Polotoni

21 Nov, 13:32


۷ صبح اگر بیدار بشویم، دیر است.

من به باشگاه، به کار، به مقاله نمی‌رسم و تو به دانشگاه، به درس، به شرکت. هردویمان به صبحانه.
تو توی آسانسور ساندویچ کره‌ی بادام‌زمینی گاز می‌زنی و من توی خانه با قهوه می‌نشینم پای لپتاپ. تو دوان‌دوان حضور می‌زنی و من وبکم را روشن می‌کنم. گوش هردویمان از هدفون‌های سنگین کوفته می‌شود و از حرف‌های جهان و ساکنینش پر است.
به خانواده‌هامان فکر می‌کنیم. به خانواده‌مان فکر می‌کنیم. به پول فکر می‌کنیم. به سفر فکر می‌کنیم.

تو تمام تلاشت را می‌کنی. من می‌بینم که تو تمام تلاشت را می‌کنی. نیستیم این روزها. قرار گذاشته بودیم پشت‌به‌پشت هم در یک میدان‌ بجنگیم اما امروز هر کدام در جبهه‌ای دور، برای دیگری شمشیر می‌زنیم.

امروز در میدان جنگ خودم، جایی بین تیغ حال و نیش گذشته و کابوس آینده دست‌هایم را به نشانه‌ی تایم‌اوت بالا گرفتم که حریفان و البته کارفرمایم مکث کنند تا بروم یک قوری چای دم کنم که وقتی آمدی جانی دوباره بگیریم.

آب جوش آمده بود و خواستم چای خشک را توی قوری بریزم که دیدم از قبل پر از چای خشک است. من آماده‌اش کرده بودم؟
نه.
تو.
دیشب با خستگی‌ات و لباس‌های دانشگاه، خواستی برای من و مهمانمان چای‌ دم کنی. من اما هوسم به دمنوش به‌لیمو کشیده بود و تو قوری دیگری را روی کتری گذاشته بودی.

می‌توانم به خاطر همین نیم‌مشت چای خشک بنشینم و تا صبح قربان‌صدقه‌ات بروم.
می‌توانم این چای را سر بکشم و با هرچه دیو و دد است بجنگم.

حالا بگو ببینم،
چای می‌خواهی یا به‌لیمو؟

Polotoni

21 Nov, 11:16


حالا که درختا دارن لخت میشن، بیشتر از همیشه دلم میخواد خونه بمونم. یک فلاسک چای درست کنم، یک پلی‌لیست لایت از موزیک‌های ایرانی قدیمی، کتاب و کار!

Polotoni

20 Nov, 16:36


مبارکه❤️

Polotoni

20 Nov, 16:30


انقدر به گربه‌های جای کلینیک دکتر خوراکی دادم که وقتی دارم رد میشم میان جلوم و خیلی جدی می‌پرسن، نِمیو؟!

Polotoni

20 Nov, 05:35


میگن دلت براش تنگ شده
نخیر لباسشو انداخته رو مبل من

Polotoni

19 Nov, 17:10


شاید یه بوسه بتونه به ما بفهمونه گاهی امیدی هست!

Polotoni

19 Nov, 14:15


فرزانه گاهی روی تخته واسه بچه‌ها دعای بخت و پول می‌نویسه، هیچیم بلد نیست ولی خوب بلده بخندونمون.
امروز بهش گفتم احضار هم بلدی؟ گفت با روح کی کار داری؟
گفتم بابام.
گفت بسه دست از سر مرده‌ها بردار بذار آروم باشن، من واسه زنده‌ها دعا می‌نویسم که یه چیزیو بسازن، بعدم شروع کرد به نوشتن دعای عقل من و مسخره بازی در آوردن.
ولی این دقیقا چیزی بود که من باید امروز می‌شنیدم.

Polotoni

19 Nov, 13:32


این آهنگ بچه‌ی تخس درونم را قلقلک می‌دهد.

Polotoni

17 Nov, 09:56


- یه روز چندتا تحلیل‌گرا داشتن باهم صحبت می‌کردن یکی اومد گفت: اگزیستانسیال.
+ داری وارد جوک‌های این صنف میشی! :///

Polotoni

16 Nov, 14:37


"از شرمگین کردن بچه‌ها برای تربیتشون استفاده نکنید.
از شرمگین کردن بچه‌ها برای تربیتشون استفاده نکنید.
از شرمگین کردن بچه‌ها برای تربیتشون استفاده نکنید.
از شرمگین کردن بچه‌ها برای تربیتشون استفاده نکنید."

Polotoni

16 Nov, 09:53


استاد ببخشید دیر کردم. داشتم برای گربه‌های محله‌مون اسم انتخاب می‌کردم.

Polotoni

14 Nov, 18:30


آخر شبی.

Polotoni

14 Nov, 11:25


من و همسرم وقتی دوست بودیم من ی مدتی شد بیکار شده بودم و هروقت میرفتیم بیرون موقع حساب کردن یواش کیف پولش و میداد به من که من شرمنده نشم موقع حساب ، الان وقتی میبینم سر دونگ کافه دعوا میکنید حقیقتا به همسرم افتخار میکنم
زمان ما رفاقتها واقعی بود

همراه | همراه | همراه
همراه | همراه | همراه
ایرانسل | ایرانسل | ایرانسل | ایرانسل
ایرانسل | ایرانسل | ایرانسل | ایرانسل
ایرانسل | ایرانسل | ایرانسل | ایرانسل

🌸 @PinkProxy 🌸

Polotoni

13 Nov, 16:35


هیچوقت کسی از دور ما رو نزد، شاید چون دستش نمی‌رسید. ما از اون آدمای امن دور و برمون خوردیم.

Polotoni

13 Nov, 13:28


نه من دیگه دلم سنگ شده.
دلم:

Polotoni

12 Nov, 13:36


هرچی بیشتر درباره حیوانات وحشی اطلاعات به دست میارم بیشتر دلیل رفتارهای داداشم رو می‌فهمم.

Polotoni

12 Nov, 13:29


کاش یک قاشق زیتون‌خوریِ الکی بودم که توی بوفه زندگی می‌کند.

Polotoni

12 Nov, 13:20


اینم بگم؛
اینکه می‌دونم از پسش برمی‌آم و واقعا هم می‌آم دلیل نمی‌شه خسته نباشم، شاکی نباشم، گله نکنم، ناراحت نباشم، خشمگین نباشم.

اینکه آدم دووم می‌آره دلیل نمی‌شه خسته نباشه.

Polotoni

11 Nov, 12:39


"بعضی‌ها میگن دنیا جای خوبیه، ارزش جنگیدن داره. ولی من فقط با قسمت دوم این جمله موافقم."
-مورگان فریمن.
فیلم هفت

Polotoni

10 Nov, 19:00


تعدادی عکس از روزها.

Polotoni

10 Nov, 05:39


نامۀ دکتر مهرپور به همسر مرحومش که در اثر سرطان سینه در خرداد 97 فوت شدن:
"مریم عزیزم سلام. من در چهل و یک سالگی به بسیاری از آن چیزهایی که امروز آرزوی جوانان و دانشجویان است رسیده‌ام. پزشک، جراح، فوق‌تخصص، استاد و حتی رییس!
امّا امروز بعد از این راهِ دراز و پر مشقّت، یک آرزو بیشتر ندارم. همه این‌ها را که برشمردم را پس بدهم. در عوض لحظه‌ای کنارِ تو بنشینم، در چشمانت نگاه کنم و فنجان چایی با هم بنوشیم و این بار قول میدهم که چای را نه یکباره و داغ که با آرامش و پا به پای تو بنوشم.
مریم عزیزم؛ این روزها جوانترها آنچنان برای پیشرفت، عجله دارند که نگاهِ مادر؛ نفسِ پدر و عشقِ همسر را نمی‌بینند و برای رسیدنِ هر چه سریعتر به قله، بسیاری را در دامنه جای می‌گذارند.
مریم عزیزم، من پشیمانم از تمامِ شب‌هایی که صحبتِ تو را نمی‌شنیدم و به فکرِ تشویقِ حاضرینِ در سخنرانیِ فردایم بودم. من پشیمانم.
مریم‌جان بگذار جوانترها را نصیحتی کنم.
در بالای قلّه‌ها و آن سوی ابرها خبری نیست، هر چه هست در دامنه زندگی شماست."

مجتبی شکوری

Polotoni

08 Nov, 09:31


این وصیت یک مرد بزرگ توی دو هزار سال پیش بوده. دوره‌ای که بعد از گرفتن یک منطقه توی جمجمه‌ی سر مردم اون شهر شراب می‌خوردن، این انسان گفت هرچی که می‌پرستین رو بپرستین. وقتی زن‌ها زنده دفن می‌شدن توی ایران چند همسری رو ممنوع کرد.
تو کی بودی کوروش؟

Polotoni

06 Nov, 18:38


"کسی که یک بار و حتی فقط یک بار بی‌اعتبار بودن وضعيت موجود را تجربه کرده است، کسی که یک بار و حتی فقط یک بار با خیال راحت به دیواری تکیه داده، آن دیوار فرو ریخته و پشتش را خالی کرده است می‌داند من از چه حرف می‌زنم.
تجربه‌ی سوگ یک لایه‌ی نامرئی اما محسوس و واقعی روی همه چیز دنیای آدم می‌کشد؛ مثل لاک بی‌رنگ، مثل وِرنی روی جلد، مثل سلفون روی غذا، مثل شیشه‌ی شفاف تمام‌قدی که توی فرودگاه بین ما و مسافرمان کشیده‌ شده است، مثل چیزی که نیست اما هست.
ما می‌دانیم که دیگر هیچ‌گاه به تمامی شاد نخواهیم بود، که هرگاه دستمان را پیش آوریم تا شادی را لمس کنیم حتی از نزدیک حتی در آغوشش هم که باشیم، انگشتانمان لایه‌ی نامرئی از غم را لمس خواهد کرد.
غم نه یک اتفاق زمانی یا حالت انسانی است، موجودی است جاندار که نفس می‌کشد و در کنار ما زندگی می‌کند.
آنگاه که خسته از روزمرگی بر صندلی اتوبوس نشسته‌ایم، یا در جمع شاد همراهان یک‌دل رها شده‌ایم، یا پس از سرخوشی و مهمانی شبانه پای ظرفشویی ایستاده‌ایم و بشقاب‌ها و لیوان‌ها را به کف آغشته‌ایم و شادمان آهنگی را زمزمه می‌کنیم، غم می‌آید و آرام روی صندلی، لبه‌ی تخت، روی زمین یا پشت میز آشپزخانه می‌نشیند. با صبری وصف‌ناشدنی به ما خیره می‌شود و آنقدر منتظر می‌ماند تا تیزی حضورش از حباب نازک انکار ما بگذرد.
آنگاه به آرامی برای هردویمان چای می‌ریزد. ما نمی‌خواهیم سهمی به غم بدهیم. با خودمان می‌گوییم مگر چقدر در زندگی زمان داریم که سهمی از آن را هم به غم ببخشیم؟
اما من با خودم می‌اندیشم کاش شادی را درنیاندازیم با غم.
شادی عدم غم نیست، شادی کنار آمدن با غم است. دعوت کردن رسمی است از غم که بیاید و با ما باشد، با ما خودمانی شود، معاشرت کند، معرفی‌اش کنیم به دوستانمان، دوستان غمِ من، غمِ من دوستان و بعد موسیقی گوش کنیم، بگوییم، برقصیم، بخندیم به سلامتی غم، این وفادار همیشگی.
بعد ببریمش خانه، بیاید با ما خیره شود در آینه، بخندد، مسواک بزند، برود جایش را بیاندازد آرام و نجیب شب‌بخیر بگوید و صبح که چشم باز می‌کنیم یادمان بیاید که تنها نیستیم و لبخند بزنیم چون غم و تنها غم است که ما را تنها نمی‌گذارد."

-کتاب دالِ دوست داشتن
در ستایش غم

Polotoni

06 Nov, 16:52


حتی اگه تهش نشد، چقدر مهمه که بتونیم بگیم من تمام تلاشم رو کردم.

Polotoni

06 Nov, 16:42


"گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده، سرنگون باید رفت
تو پای به راه دَرنِه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت"

Polotoni

05 Nov, 18:33


"برای رد شدن از عرض یک خیابون چندین درجه تغییر زاویه راه رفتن مهم نیست، ما بالاخره به اون طرف خیابون میرسیم؛ ولی برای طی کردن عرض یک اقیانوس حتی یک درجه تغییر مسیر میتونه ما روبه مقصد دیگه‌ای ببره."
زندگی کردن هم دقیقا شبیه عرض یک اقیانوسه.
حواست به اون دقیقه هایی که میگی بابا این مگه چقد طول میکشه؟ یک سیگاره دیگه، حالا رژیمم رو بشکنم از فردا دوباره شروع میکنم، ایشالا ترم بعد از اول ترم می‌خونم، بهم آسیب زده ولی دلم براش تنگ شده برم باهاش چت کنم، امروز حسش نیست، امروز اصلا روز من نیست و هنوز وقت دارم باشه. هر قدم میتونه تو رو به جای کاملا متفاوتی ببره.

Polotoni

05 Nov, 10:08


نجات‌دهنده تو باشگاهه، پشت میزه، سر کاره!

Polotoni

04 Nov, 11:53


دانشگاه باعث میشه بیشتر از زندگیم لذت ببرم.

Polotoni

01 Nov, 05:57


"مهم نیست کی رو‌به‌رومه تا تو پشتمی"

Polotoni

31 Oct, 13:10


با اولین گربه‌ای که دیدم در مورد این قضیه صحبت می‌کنم.
: ایانته

Polotoni

31 Oct, 13:01


باگ شدت متمرکز شدن من اونجاست که اگه یک روز بخوام خیلی روی درس تمرکز کنم یادم میره چیزی بخورم.
بله همینقدر احمقانه.

Polotoni

30 Oct, 20:23


نیت خوب لحن بد رو نمی‌پوشونه، حالا هی قسم بخور هیچی تو دلم نبوده.

Polotoni

30 Oct, 04:22


"هیچ زندانی به اندازه زندانی که نمی‌دانیم در آن قرار داریم ما را محدود نمی‌کند"

-شکسپیر

Polotoni

28 Oct, 20:37


میگم برام قصه بگو خوابم ببره.
میگه یکی بود یکی نبود، یک املاکی بود که خیلی دلش می‌خواست skydiving کنه.

-وی لیگ دیگری برای خود ساخته بود👌

Polotoni

28 Oct, 10:44


شرایط مالیم نیاز به حساب کتاب‌های چندلر داره و من جویی‌ترینم.

Polotoni

27 Oct, 17:48


باور كنيد، خوبه كه آدم نميدونه قراره چه اتفاقى بيوفته.

Polotoni

25 Oct, 11:00


"پاییز یعنی بعضی تموم شدن‌ها خیلی قشنگن."

Polotoni

25 Oct, 08:05


تو من رو سبز نگه‌داشتی.

Polotoni

25 Oct, 08:04


💭 این جمله رو سال‌ها طول می‌کشه تا بفهمی...
«پدر ببازه همه میبازن»

Polotoni

23 Oct, 08:28


انگار من برای این درس خلق شده‌ام.

Polotoni

22 Oct, 13:42


انقدر که من از خودم ایراد ادبی میگیرم اگه ایراد بی‌ادبی میگرفتم الان بیشتر مایه افتخار والدینم بودم.

Polotoni

22 Oct, 09:30


سرد بود و خوابش نمی‌برد پتوش رو کشیدم روش. بازم اذیت بود، بالش گذاشتم زیر سرش خیلی بهتر شد و ملکه منو لایق دید که نازش کنم.
حالا کی حیون خونگی کیه؟

Polotoni

22 Oct, 09:02


رفقا افزایش شهریه عجیب غریب دانشگاه ازاد و اعلام اون بعد از انتخاب رشته ظلم بزرگی در حق کنکوری های امسال بود. به شخصه شاگردی دارم که طبق ذهنیت میزان افزایش منطقی شهریه، دندان ازاد زد و قبول شد اما با افزایش یهویی و عجیب الان نه تنها نمیتونه ثبت نام کنه بلکه از کنکور هم محروم شده

لطفا این کارزار رو امضا کنید تا بتونیم تاثیری بذاریم❤️

https://www.karzar.net/163516

Polotoni

17 Oct, 20:36


باید دووم بیارم. و گاهی همین بایدها
بیشتر از هرچیزی غمگینم می‌کنن.

Polotoni

15 Oct, 08:06


شایع راست میگفت
"همه چیزو تنهایی یادم انداخت"

Polotoni

15 Oct, 07:03


من:خدایا میدونی که من وسواس قرینگی دارم. خودت چیزای اطراف منو قرینه بساز انقد عصبی نشم.
خدا: اوکی.

Polotoni

14 Oct, 21:19


از دید سگ و گربه‌ای که همش توی خونه هستن دنیا میتونه چقدر کسل‌کننده باشه!

Polotoni

14 Oct, 14:23


خودتو خوب بشناسی همیشه خوبی