فکر کنم بهترین کار این باشد که حس و حال خودم رو برایتان وصف کنم تا مشتاق بشوید مطلب را تا آخر بخوانید.
من حال یک پسر بچه شعف زده را دارم.
گویی در میانه جنگ جهانی دوم وقتی نازیها با بیشمار هواپیمای بمبافکن، آسمان لندن را تیره و تار کردهاند و این پسر بچه دریچهای پیدا کرده است به یک جانپناه مخفی پر از آذوقه. دوست دارم بدوم توی خیابان و فریاد بکشم و دست هر عابر ناشناسی را که میبینم بگیرم و با خودم به این پناهگاه ببرم.
سرتان را درد نیاورم چون قرار است تعداد زیادی از شماها که تا اینجا با حیله و ترفند نویسنده برای خواندن پستش، آمدهاید و صبوری کردهاید، بعد از خواندن پاراگراف بعدی بروید به زندگیتان برسید و احتمالا بعدها با نوتیفیکیشن بعدی پست مانیما برگردید.
راستش از خودم ناراحتم که بیشتر از این توان ندارم برای تحریک کنجکاوی شما . کاملا هم حق دارید البته. من خودم هم باشم احتمالا دست پسر بچه شعف زدهای را که دارد دستم را میکشد ببرد داخل یک دالان تاریک و ناشناخته پس میزنم.
من هم مثل خیلی از شماها که در نظرسنجی قبلی شرکت کردید به یکی از گزینهها رای دادم .
گزینه انتخابی من بیتکوین بود که حتما اسمش را شنیدهاید.
من هم تا چند ماه پیش مثل شما فقط اسمش را شنیده بودم و داشتم راحت زندگی خودم را میکردم. اما اتفاقی افتاد که «بدانم همی که نادانم» و زندگی من را تغییر داد.
من ابدا توقع ندارم که زندگی شما هم دستخوش تحولات بنیادی بشود و حدس میزنم که نخواهد شد چون چندین تلاش قبلی من برای صحبت با نزدیکترین و معتمدترین انسانهای زندگیم در مورد بیتکوین، تلاشهای نافرجامی بودهاند.
روی صحبت من آن ۱۴ نفری که مثل من به بیتکوین رای دادند هم نیستند چون آنها احتمالا خودشان هم پیاله من باشند. روی صحبتم کسانی هستند که احتمالا به پاس این چند سال رفاقت مجازی که با هم داشته ایم اندک آبرویی پیششان دارم.
مثل آن پیرمردهای ریشوی تابلو به دست وسط خیابانهای شلوغ نیویورک قرار نیست هشدار بدهم که دنیا در آستانه تمام شدن است .
فقط میخواهم دعوتتان کنم به بیشتر دانستن. بیشتر خواندن و فکر کردن خارج از چارچوبهای مرسوم و متداول
به بیشتر دانستن در مورد پدیده بیتکوین
اینکه به بیتکوین به چشم یک پول توی اینترنت نگاه نکنید که مثل ترن هوایی پارک ارم بالا و پایین میرود.
حقیقت این است که بیتکوین بسیار بسیار فراتر از درک و تصور من و شماست.
بیتکوین میتواند یک طریقت یا فلسفه برای زندگی باشد، بسیار بالاتر و ارزشمندتر از مفهوم ساده یک پول دیجیتالی .
در دنیایی که روز به روز تیرهتر و تلختر و ناامید کننده تر میشود، بیتکوین یک روزنه کوچک امید است برای بهتر شدن دنیا.
اینکه در ابتدا گفتم چقدر نوشتن این پست سخت است برای همین بود.
الان که دارم خودم را جای شمایی که اینها را میخوانید میگذارم میگویم نویسنده این متن قطعا تحت تاثیر دراگ است که این گلواژهها را تلاوت میکند.
و سرانجام میرسیم به آن سکانس مشهور فیلم ماتریکس که مورفیوس دستهایش را به سمت نئو دراز میکند و قرصهای آبی و قرمز را به او نشان میدهد.
شما مخاطبان نازنین من این انتخاب را دارید که یکی از این دو قرص را انتخاب کنید:
قرص آبی یعنی اینکه هرچه گفتم و شنیدید را فراموش خواهید کرد و به ناآگاهی لذتبخشتان از دنیای بیتکوین ادامه خواهید داد. چون من قرار نیست در کانال مانیما چیزی در مورد بیتکوین بنویسم.
قرص قرمز اما حقیقت ناخوشایندی را بر شما عیان میکند که شما را به حسرت وا خواهد داشت که چرا انقدر دیر با این دنیا آشنا شدهاید.
گیمرها به بازیکن شل دست و تازه کار میگویند نوب. من هم با افتخار نوب بیتکوین هستم و امیدوارم بتوانم روزی یک بیتکوینر باشم و نوشتن این پست احتمالا اولین گام این مسیر طولانی بود.
نمیتوانم قانعتان کنم که مثل من به بیتکوین نگاه کنید. نمیتوانم تضمین کنم که تحولی عمیق و بزرگ در زندگی شما ایجاد بکند. اما کمی جواب برای سوالهای احتمالی شما بلدم و تا دلتان بخواهد وقت دارم برای صحبت در مورد بیتکوین
@babakeshaghi
میتوانم داستان آشناییم با بیتکوین را برایتان تعریف کنم و مسیر رسیدنم به این بینش و باور را با شما به اشتراک بگذارم.
دوستان خوبی دارم که میتوانند به سوالات پیچیدهتر شما که خودم از عهده جواب دادنشان بر نمیآیم پاسخ دهند و میتوانم شما را به آنها وصل کنم.
راستش من خودم نهایتا چهار پنج تا فن کمربند سفید بلدم که در اینجا از آن خواهم نوشت:
@edb21m
برای شما انتخاب کنندگان قرص قرمز، تنها کاری که از دستم بر میآید اینست که دستتان را بگیرم و در باشگاه استاد ساتوشی ناکاموتو را نشانتان بدهم.
باقی بستگی دارد به جهد و تلاش خودتان.
.12Jan25. 93k