خیالات سرزده @khialatesarzadeh Channel on Telegram

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh


با هنر ، ادبیات، فلسفه و روانشناسی مجموعه ای ساخته شده و خواهد شد برای اندیشیدنی کیفی تر ، و
زیستنی شادتر .
لطفا با نشر لینک کانال ، این اهداف را سهیم شوید.

خیالات سرزده (Persian)

خیالات سرزده یک کانال تلگرامی است که با همراهی نام کاربری @khialatesarzadeh، با محتوایی گردآوری شده است که از هنر، ادبیات، فلسفه و روانشناسی تشکیل شده است. این کانال به منظور ارائه مطالبی کیفی تر برای افراد برای اندیشیدن و زندگی شادتر به وجود آمده است. با پیوستن به این کانال شگردها و مطالب جذابی را خواهید دید که به شما کمک می‌کند تفکرتان را گسترش دهید و روحیه خود را بالا ببرید. لطفا با اشتراک گذاری لینک این کانال، به دیگران نیز این فضای مفید را معرفی کنید و اهداف مشترک ما را به اشتراک بگذارید.

خیالات سرزده

14 Jan, 19:38


آمدم...
شبیه شعرهایم بودم
شبیه شعارهایت نبودی
رفتم...

#افسانه_نجاتی


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

14 Jan, 19:38


#محمد_نوری
شعر #نادر_ابراهیمی
#فریدون_شهبازیان

@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

14 Jan, 16:31


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

14 Jan, 13:24


غروب زمستانی در آرامگاه بوعلی سینا ...
📷 #سعید_افخم

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

14 Jan, 13:24


در سن و سال ما ...
معنای عشق این بود،
که تصمیم بگیری مرگ،
در آغوش چه کسی اتفاق بیافتد ...
شاید معنای عشق در هر سنی همین باشد ...


#مورات_منتش
برگردان: #سیامک_تقی_زاده

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

14 Jan, 06:30


خوشبختی خود ما هستیم ... در بدنمان، با هزاران تجربه‌ی احساسی سخت و زیبا ... خوشبختی حالت آرامشی است که گاهی در بین احساس‌هایمان بالا می‌آید و ما را دلگرم می‌کند و انگار در گوشمان زمزمه می‌کند: احساس ها را بپذیر من جایی در میان این احساس ها دوباره به تو بر می‌گردم، نگران نباش ...


#پونه_مقیمی
تکه هایی از یک کل منسجم

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

14 Jan, 06:30


که همیشه
در اوج غم یک پنجره باز است.
پنجره ای روشن،
و همیشه هست،
رویاهایی که پاسبانی می‌دهند،
آرزویی که جان می گیرد،
گرسنگی که از یاد می رود،
و قلبی سخاوتمند و دستی بخشنده،
دستی گشوده،
و چشم هایی که می‌پایند،
و زندگی، یک زندگی
برای با هم بودن همیشه هست.

#پل_الوار

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

14 Jan, 06:08


راپسودی برای تار و ارکستر (ماهور)

تار #حسین_علیزاده

موسیقی استاد فریدون شهبازیان
(بر مبنای یک ملودی قدیمی)

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

14 Jan, 05:45


#فریدون_شهبازیان
#آرش_علیزاده
#افسانه_نجاتی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

14 Jan, 05:33


امروز صبح زود فرشته ای با بال های نقره فام آمد و نشست درست برابر درختانی که گمان کرده بودند بهار شده است و از این رو قامت بسته بودند نماز شکر را. فرشته به لوحی که در دست داشت نگاهی کرد و سر تکان داد و گفت: " ای جماعت! ای جنگل! ای باغ و ای باغچه!ای غنچه! اگر شما هم مثل ما فرشتگان حافظه داشتید ، به یاد می آوردید که زمستان چطور بهمن وار با انبوهی از جمود همین که از راه رسید... چه وعده هایی به گل سوسن و نسترن و نرگس و نسرین می داد...اگر مثل ما فرشتگان حافظه داشتید به یاد می آوردید که می گفت : " من می آیم و آفتاب مجانی می شود و می تابد یکسان و درخشان بر گیسوان شما...می گفت در توبره ام موهبتی است نورافشان که تا نبینید ...در دستم حلوایی است شکرافشان که تا نچشید، ندانید! و شما که قنج می زد دلهایتان برای رویش...سر بر آوردید و هرس شدید، شگفتید و پرپر شدید، انبوه شدید و سوختید...باور کردید و بیابان شدید...حالا گمان می کنید هر تابش آفتابی نشان از بهار دارد؟ هیهات! نفس های زمستان به شماره افتاده است، اما...اما به هوش باشید و بیدار که زمستان محتضر را به جای بهار نگیرید...جوانه اگر زده است بر سر زلفتان،می خواهد این چند صباحی که از عمرش باقی است ، سرهایتان را از تن جدا کند...که جوع دارد ...و می وزد و خشک می کند و شخم می زند و درو می کند ...
باور نکنید لاف های زمستان محتضر را...شکوفه هایتان را نگه دارید برای بهاری که من می دانم چه رنگ و عطری دارد و کی از راه می رسد ...

تکه ای از یک خیال طولانی
#افسانه_نجاتی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

14 Jan, 01:42


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

14 Jan, 01:41


منم آن زنی که تمام کشتی‌ها
در او غرق گشته و تنهایش گذاشتند
و آنگاه که هیچ بادبانی
جز بال‌هایش برای او نمانده بود
آموخت که چگونه از زن بودن رها شود
و به پرنده‌ی دریایی تبدیل شود!

#غادة_السمان


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

13 Jan, 21:30


#mim
@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

13 Jan, 21:28


تنهایی باد
#mim
@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

13 Jan, 21:23


چیزی در تو
مرا به دلدادگی می برد
آن سان که گل ها
با کمند عطرها
پروانه ها را به دام می کشند
چیزی در تو
مرا به احساس عاشقانه می برد
آن سان که برکه ها
ترانۀ رنگین کمان ها را
با لحن لالائی
برای ماه می خوانند
چیزی در تو
مرا به جاهائی می برد
که هرگز نرفته ام
به سلام اوّلین گل سرخ
به حضور سبز دستانت
به آغوش اوّلین شب عشق
که پر از نازُ نیازُ بوسه است
چیزی در تو
دنیا را خالی می کند
تا تو تنها اوی من باشی !


 
#پرویز_صادقی
#mim
@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

13 Jan, 21:19


می رقصم و مجالی برای فکر کردن ندارم  و گمان می کنم فقط باد، زبانِ مرا می فهمد و قاصدک...
حالا بیا و مرا ترجمه کن
به زبان همین دور و برها
شاید که یاد بگیرند از تو
فهمیدن مرا
و تنهایی چمدانش را پر کند
از کاغذهای مچاله
قلم های شکسته
و خاکستر ...
و با اولین پرواز
جوری برود
جایی برود
که راه بازگشت را فراموش کند...

#افسانه_نجاتی


#mim
@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

12 Jan, 14:08


من از جهان چه خواستم ...؟
کمی نشستن و
به ماه و آسمان نگاه کردن و
کمی دویدن و
به قله‌های دورها رسیدن و
کمی سکوت کردن و
صدای کائنات را شنیدن و
کمی از عشق گفتن و شنفتن و
کمی رهایی و شُکوهِ آشنایی و
کمی سفر ...
من از جهان چه خواستم ...؟
کمی خیالِ خوش، نه بیشتر ...


#نرگس_صرافیان_طوفان‌

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

12 Jan, 10:08


سه شعر کوتاه
۱

نباشی اگر
باز روی دست ِ خودم می مانم
پس به شوخی نگو : " مواظب ِ خودت باش! "

۲

لبت آن قدر بر من نازل شد
که به کیش ِ تو در آمده ام.
مگر چه کفری ست آن دهان
که این گونه از ایمان ِ دیروز
برائت جسته ام!

۳

ما که پیش از وزیدن ِباد هم
به گیسوی تو باخته بودیم.
دیگر نیازی نبود
بن ِگوش وُ حریر ِ گردن را
به میدان در آوری!

#نصرت_الله_مسعودی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

12 Jan, 06:36


در اين عالم،
آنقدر عشق موجود است كه به همه برسد ...
مردم فقط بايد دنبال آن بروند ...!


#کرت_ونه_گوت
گهواره گربه

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

12 Jan, 05:26


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

12 Jan, 05:16


بادا باد
روی آخرین
برگ زرد پائیزی
برایت خواهم نوشت
و لای پنجره ی
نیمه بازت خواهم گذارد...
پنجره را ببندی
برگ می شکند
نبندی... دلم
وقتی دم سردت
برگ را
به دوش خود
سوار می کند
و می برد تا دورترین دور...

#افسانه_نجاتی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

12 Jan, 05:12


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

12 Jan, 05:05


شکست را جشن می گیرم !
هیچ چیز به اندازه شکست نمی تواند مرا به چالش گیرد. این هنری است که آن را کم کم با ذره ذره وجودم آموخته ام و این حال رهیدن و پریدن از مانع شکست را شاید فقط کسانی بتوانند درک کنند که در موقعیتی مشابه قرار داشته اند.
اطمینان دارم شمار چنین افرادی کم است. کیست که بتواند با دقت تکه های شکسته وجود خود را تعمیر کند و بچسباند و از خطوط شکستگی شرمنده نباشد و پنهانش نکند، بلکه آن خطوط را با آب طلا مشخص سازد و به آن ببالد؟

هر آنچه به سختی به دست آید بالیدن دارد؛ درست مثل همین نگاه که به بهای سالها رنج به دست آمده است. امروز برابر آینه متوجه این زیبایی گران قیمت شدم. زیبایی برآمده از خطوط بی شمار شکست. نفسی عمیق کشیدم و از همه آنانی که موجبات این شکست ها را برایم فراهم ساختند قدردانی کردم.
راستی اگر همه چیز و همه کس دست به دست هم می دادند تا به آنچه می خواستم دست یابم، حالا فاصله حقیقی ام با این نقطه درخشان چقدر بود؟

تکه ای از یک خیال طولانی
#افسانه_نجاتی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

12 Jan, 05:04


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

12 Jan, 05:04


بودا می‌گفت هیچ‌چیزی بدون غذا زنده نمی‌ماند. این حقیقت نه‌تنها دربارۀ حیات جسمانی موجودات زنده، که درمورد حالات روانی نیز صادق است. گل عشق برای زنده‌ماندن به آبیاری، توجه، و پرورش نیاز دارد. و اگر رنج‌هايمان دوام می‌آورند و زنده می‌مانند به این دلیل است که خوراک آنها را تأمین می‌کنیم.

ما با رنج، پشیمانی، و غم‌هايمان همان کاری را می‌کنیم که حیوانات نشخوارکننده با غذاهايشان می‌کنند! جويدن، بلعیدن، بالاآوردن و سپس دوباره خوردن آنها!

اگر هنگام کارکردن، غذاخوردن، قدم‌زدن، يا گفت‌وگو با کسی، با خیالات گذشته و آينده و نگرانی‌های زمان حال، خوراک رنج‌هايمان را تأمین کنیم، خود را قربانی آن خیالات می‌کنیم و نابود می‌شويم.


نیلوفر_و_مرداب
#تیچ_نات_هان

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

12 Jan, 05:01


‍ تا باز در مدار شعر قرار نگیرم
سکوت کاملترین پاسخ است
به پرسش چشمانت


#افسانه_نجاتی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

12 Jan, 04:51


Rumi Ensemble & Shahrokh Moshkin Ghalam

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

12 Jan, 04:50


چهره‌ی زیبا
مثل آفتاب‌گردانی‌ست که گل‌برگ‌هایش را؛
رو به خورشید می‌گشاید ...
مثل تو
که چهره می‌گشایی بر من، وقتی ورق را برمی‌گردانم ...


#اکتاویو_پاز


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

12 Jan, 04:49


به کبودی
یا زخمی
بر فرازِ قلب من
نگاه نکن ...
به چروک‌هایی
که شروع به خراشیدن گوشه‌ی چشمم کرده‌اند
نگاه نکن ...
یا به موهای سفیدی که بر سر من
جوانه زده‌اند ...
تنها
به روحم بنگر ...
روحِ من؛
سبزیِ نو دمیده‌ی بهاری ...


#مرام_المصری
چون گناهی آویخته در تو
‏ترجمه : #سید_محمد_مرکبیان
#نشر_چشمه

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

12 Jan, 04:48


گفتند : چرا محبت را به بلا مقرون کردند ...؟
گفت : تا هر سفله دعوی محبت نکند ...


#تذکرة_الاولیاء
#عطار_نیشابوری

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

12 Jan, 04:44


‏تا هنوز تشنه ام
تا هنوز تشنگی بهانه است
آب بی صداترین ترانه است ...


#احمد_رضا_احمدی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

12 Jan, 04:44


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

11 Jan, 21:25


#شهرزاد #مرغ_آمین

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

11 Jan, 20:44


به من گفتی:
عشق خطی مستقیم است این‌چنین،
و خطی بر فرازِ دریا کشیدی ...
من آن را نگریستم و آنگاه افق زاده شد ...!
عشق ما مدیون تاریکی است،
چه اگر ظلام نمی‌بود،
من در تاریکیِ خویشتن،
بر نورِ حضورت دل نمی‌باختم ...


#غادة_السمان

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

10 Jan, 18:56


@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

10 Jan, 17:23


وه چه نزدیک است به جان،
آنچه هنوز این‌همه دور است،
از دستانم ...!

به‌سان نور ستارگان،
به‌سان صدایی بی‌نام،
که به گوش می‌رسد در خواب، چون صدای پای اسبی دور،
که به شوق شنیدنش گوش،
بر زمین می‌گذاریم ...

به‌سان صدای موجهای ساحل در گوشی ...
و می‌تابد زندگی،
از درون، به‌سان نورِ سیری‌ناپذیرِ روز زیبایی که می‌درخشد همه‌جا ...

چه گواراست، وه چه گواراست،
چه گواراست حقیقتی که هنوز واقعیت نیافته‌ست ...!


#خوان_رامون_خیمنس
در راه دریا ( ژانویه 1916 )
@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

10 Jan, 11:20


#گفتگو
#افشین_یداللهی

@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

10 Jan, 08:04


می ترسم از آدمها ...
آدمهایی که دست می گذارند روی تنهایی ات، مجوزِ ورود می گیرند و تنهاترت می کنند ...

آدمهایی که سایه می اندازند روی سرت و بی تفاوت، سایه سنگین می کنند ...

آدمهایی که ساده می گیری بودنشان را و سخت می کنند گذرِ لحظه هایت را ...

آدمهایی که کوهِ معرفت می شوی برایشان و آنها مدام  تو را می لرزانند با آتشفشانِ بی معرفتی هاشان ...

آدمهایی که به هزار و یک خاطره، دلبسته شان می شوی،
و آنها به یک اشاره، پاک می کنند همه گذشته ها را ...

آدمهایی که شروع رابطه را عاشقانه و پایان رابطه را به فاجعه ختم می کنند ...

آدمهایی که قرار بود برایت یک دوست خوب بمانند اما تاریخ مصرف زدند روی دوستی هاشان ...

می ترسم از آدمها ...
آدمهایی با جیب هایی پُر از نقاب،
که برای هر بار سادگیِ دلت،
یکی را به صورت می زنند ...
ظاهرا خوشایندند،
و همین بسیار می ترساند مرا ...


#پریسا_زابلی_پور

@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

10 Jan, 07:08


@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

10 Jan, 06:15


به جای هنوز
دیگر را دید
آهی برنیامد
یا
بخار ی بر آینه ننشست؟

#افسانه_نجاتی

@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

10 Jan, 05:14


آهنگ و تنظیم واروژان
شعر رضا عطائی
ترانه فیلم فریاد زیر آب
نوار ریل از آرشیو بابک بیات
اجرا 1356
@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

10 Jan, 05:12


‍ اگر به خانهء من آمدی
برای من ای مهربان
چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچهءخوشبخت بنگرم


#فروغ_فرخزاد

@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

10 Jan, 05:12


دلخوش مباش
به وعده هیچ رهگذری...
آنها فقط دور می شوند
و درست در پیچ همین کوچه
نه تاریکی به یادشان می آید
و نه هیچ دیواری...
خودت برای خودت چراغ بیاور
و دریچه ای
تا ببینی " خوشبخت"
نام این بن بست بود
که" نم " بخش نخستش
را پاک کرده است...

#افسانه_نجاتی

@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

10 Jan, 05:10


خواب می دیدم
هزار دست برای به آغوش کشیدنت دارم
و هزار پا برای به سویت آمدن
بی دهانی برای گفتن
بی چشمی برای دیدن
بی گوشی برای شنیدن


#افسانه_نجاتی

@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

10 Jan, 04:35


برگها را از گلها دوست‌تر دارم ...!
هیچکس به فکر برگها نیست، چقدر انتظار می‌کشند تا یک گل در بیاید ...



#سیمین_دانشور
جزیره سرگردانی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

09 Jan, 20:57


وطن انسان، جایی نیست که انسان در آن متولد شده باشد، بلکه جایی است که در آن تمام تلاش‌هایش برای فرار به پایان برسد.


#محمود_درویش

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

09 Jan, 19:29


ما در جست و جوی سپیده دمان، شب‌های تار را با آتش امید فروزان و خون گرم عشق را در رگها روان می کنیم.
ما از هزار توی وحشت و درد گذر خواهیم کرد و ستم را با خنجر آبدیده عصیان گردن خواهیم زد و از نو جهانی خواهیم ساخت که در آن آزادگی و مهر و خرد پادشاهی کنند!
ما دُژ آیینان دوزخی را در قافِ سرنوشت به زندان خواهیم افکند و پژواک فریادمان را به گوشِ آسمان خواهیم رساند.

پیروزی از آنِ راستکاران است 👌
شب خوش یاران جان

#هما_ارژنگي

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

09 Jan, 18:01


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

09 Jan, 18:01


برای هر انسانی
‏همیشه پرتگاهی هست
‏که خود را به سختی
‏از افتادن در آن نجات داده است ...


‏#اصلی_اردوغان
برگردان: #سیامک_تقی_زاده

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

09 Jan, 17:01


پنجشنبه ها

باز بازی پنجشنبه ها
باز گل های حاشیه نشین
در مسیر ِگورها
با تصویرها و خاطراتی
که با اشک وُ بغض
سر بر می آورند.
باز گورسنگ هایی
که نه سبد های گل را می شناسند
و بوی گلاب را.
هی عزیز روزهای بی تفاوت!
برای در اوج ِ انزوا
فقط یک شاخه گل کافی ست
تا زنگ ِخاک گرفته یک خانه
به صدا در بیاید.

دکتر #نصرت_الله_مسعودی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

09 Jan, 05:24


هرگز با احمق ها بحث نکنید.آنها اول سطح شما را تا سطح خودشان پایین می کشند،بعد با تجربه یک عمر زندگی در آن سطح،شما را شکست می دهند.

#مارک_تواین
@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Jan, 18:12


گویند در اَقصای روم، ترسایی تشنۀ خدا بود. خدا را از هر آئین و دین جوییده بود. نمی‌دید. پوئیده بود، نمی‌یافت.

روزی در باغ نزدِ دوستی اعتراف به جهل و پشیمانی و پریشانی خویش می‌کرد. چون زنان می‌گریست. ضجه‌درضجه گلوی خویش را پاره می‌کرد. خویش را گم کرده بود. حیران و پرسان پی خویش می‌گشت. نمی‌یافت.

ناگاه نالان و بی‌شکیب به گوشۀ باغ، زیر درختِ زیتونی رفت. خاک بر سر ریخت. گریه‌درگریه گلو را ویران کرد. ناگاه از آن سوی دیوارِ باغ صدای خوبِ سبزینۀ کودکی را شنید که ترانه‌ای تُرد و کودکانه می‌خوانْد:

برگیر و بخوان
برگیر و بخوان

گوشش خیره مانْد بدین صدا. تنش لرزید. صاعقۀ نازنینِ صدای آن کودک او را به خود آورد. به آستین، اشک‌های فراوان از رُخسار پاک کرد. موهای پریشانش را از چشم‌ها یک‌سو زد. انجیل از قبا درآورد و بازنمود. این آمد: «به عصیان و مستی تکیه مکن و نه به هرزگی و بی‌عاری و ستیزه‌جویی بلکه فقط باید به خدا روی آوری و به او اعتماد کنی».

دستی مهربان بر سینه‌اش بذرِ خدا کاشت. نوری به قلبش راه یافت و پردۀ ظلمانی شک و تردید را از هم درید. آن‌چه از مانویت و شک و تردید داشت در او سوخت. ذوبِ خدا شد. «اعترافات» نوشت و هر کلمه نردبانی شد تا به دیدار حق رَود.

نامش آگوستین بود.

@anabys #مغاک

خیالات سرزده

04 Jan, 17:04


محوطه ی کاخ ساسانی سروستان و راه شیری ...
( #استان_فارس )

📷 #امیر_شاهچراغیان

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Jan, 11:35


 بنفشه ها را،
 دور از ما كاشته اند ...
اما نمى دانند،
ما آرام آرام،
به بهار نزديك مى شويم ...


#احمدرضا_احمدى
@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Jan, 11:35


‏مرا می‌بخشید
كه باز هم
سخن از گلهاى بنفشه گفتم ...
گاهی تكرار روزهای گذشته
برای من تسلی است ...
مرا می‌بخشید ...


#احمدرضا_احمدى

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Jan, 10:42


اثری بسیار زیبا و پر احساس
از هنرمند و نوازنده ی ساز بالابانِ
اهل جمهوری آذربایجان

#علیخان_صمدوف
@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Jan, 10:28


«سنجاب؛ کارمند درختان زاگرس»

فیلم ببینید از سنجابی که بلوط‌ها را از دست یک کوهنورد میگیرد و زیر خاک می‌کارد!

طبیعت کار خودشو به نحو درست انجام میدهد اگر ما انسان‌ها دست از سرش برداریم.

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Jan, 06:22


شاعر: #فاضل_نظری
گوینده : #افسانه_نجاتی
@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Jan, 05:45


عکس جذاب رنگین‌کمان کامل

این تصویر را خلبانی با اسم Lloyd J Ferraro در ارتفاع ۳۰ هزار پایی ثبت کرده.

@konjedenjefarhang

خیالات سرزده

04 Jan, 05:45


@konjedenjefarhang

خیالات سرزده

04 Jan, 05:38


انگار یکجا هست در جهان که خود‌مانیم. یکجا هست که در آن وانمود تمام می‌شود، ادا در‌آوردن تمام می‌شود، اضطراب تمام می‌شود. یک نقطه هست که در آن همه چیز سر جایش قرار می‌گیرد. یک وضعیت هست که همه دردها در آن فراموش می‌شود، همه سوالات جواب خود را پیدا می‌کند، همه غبار‌ها می‌نشیند.
یکجا هست که در آن همه چیز در فاصله درست از همه چیز است. همه چیز به میزان لازم و کافی در کنار ماست، همه چیز با همه چیز در آشتی است.
آنوقت همه سرک کشیدن‌های ما به گوشه و کنار، همه سرگردانی‌های ما، همه سفر‌های ما، همه دل بستن و دل گسستن‌های برای یافتن آن یکجاست، رسیدن ما به آن یکجا، ماندن ما در آن یکجا.

ما در آن یکجاست که خودمان را پیدا می‌کنیم. آن یکجا گم شدن و گم کردن تمام می‌شود. آن یکجا کشتی ما به ساحل می‌رسد.

دکتر #امیر_علی_بنی_اسدی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Jan, 04:55


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Jan, 04:55


خاطره‌هایم را فراموش کنم
آرزوهایم هست
همیشه برای سوختن چیزی پیدا می‌شود ...
نگرانِ زمستان نباش
کنارم بنشین
فقط به من دست نزن
می‌سوزی ...


#افشین_یداللهی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Jan, 04:54


#Paris2025. hiersoir

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

03 Jan, 16:46


رازهای دل مان را درنمی یابند،
مگر آنان که دلشان مملو از اسرار است ...


#جبران_خلیل_جبران

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

03 Jan, 15:50


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

03 Jan, 14:49


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

03 Jan, 11:02


آدمهای مبتلا به رنجی‌ عمیق وقتی که شاد هستند رنجشان فاش می‌شود، طوری به شادی می‌چسبند که انگار از سر حسد می‌خواهند بغلش کنند و خفه‌اش کنند ...


#آلبر_کامو
#یادداشت‌ها
برگردان: #خشایار_دیهیمی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

03 Jan, 07:01


#سارا_نائینی
@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Nov, 16:11


@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Nov, 12:22


چرا زنان سن خود را کمتر از سن شناسنامه‌ای خود می‌دانند؟

🌎چون روزهایی را که منتظر تولد کودکشان بوده‌اند فقط با دلواپسی انتظار کشیده و زندگی نکرده‌اند!

🌎چون شب‌هایی‌که فرزندشان مریض بوده، مادر در کنار بستر او نشسته و گریسته و دعا کرده و زندگی نکرده‌است!

🌎چون زمانی‌که کودکش بیرون از خانه بوده برای ورودش فقط حواسش به در بوده و به خودش توجه نداشته و زندگی نکرده‌است.

🌎چون وقتی از همسرش کم لطفی دیده بُغض کرده و بی‌صدا گریسته و زندگی نکرده‌است
چون....

🌎او همه اینها را از زندگی کم کرده و سپس سن خود را می‌گوید.

🌎 آری حق با اوست او خیلی وقتها برای پدرش ،مادرش، برادرش، فرزندش، همسرش و دیگر اعضای خانواده‌اش زندگی کرده و فرصت زندگی کردن برای خود را نداشته‌است!

پس منصفانه نیست زمانی را که برای دیگران زندگی کرده به حساب او بگذاریم...

#تهمینه‌_میلانی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Nov, 08:55


سه عاشقانه ی کوتاه
۱

جز گنجنامه
هگمتانه گنج ِپنهان ِدیگری داشت
که کم با دلم
قایم باشک بازی نکرد.
هنوز طعم ِ برف ِ لای آن گیسو
دست از تب ِ این لب
بر می دارد.
کجای آن آسمان پنهانی
که با برف نمی باری
و کجای کدام درخت آشیان کرده ای
که این پرنده
اگر ابد را هم بال بزند
پیدایت نمی کند!
۲

مست که می شوم
پیشاپیش ِالکل
در رگ هایم می دوی.
شراب ِخُلَر شراب
قسم به تاکستان ها
که جهان را
در جام ِدست ِتو خلاصه کرده ام
و می لرزم وُ
بر آن
لب پرّ می زنم.
۳

همه دریاها
کنار ِغروب ِ مهتاب
کوتاه آمده اند
جز دریایی
که نام ِکوچه تان بود.
می گویی نه،
از پنجره به قایقی نگاه کن
که نه غرق می شود
و نه پهلوی نجاتی
بغلش می کند!

دکتر #نصرت_الله_مسعودی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Nov, 03:47


شعر نه پنجره ای ست به سوی
نه بشارتی ست برای
نه فریادی ست از

شعر
دعوتی نیست حتا
شعر یک از آن روست
یک فقطِ تهی دست
یک آنِ یک ناگهان
شعر
بی قراری ست همچون تو
که بر سر قرارش حاضر نمی شود

#حسین_رسول_زاده
نقاشی از : رنه مگریت

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Nov, 03:47


#mim
@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Nov, 03:04


من نه خود می روم، او مرا می کشد
کاهِ سرگشته را کهربا می کشد

چون گریبان زِ چنگش رها می کنم
دامنم را به قهر از قَفا می کشد

دست و پا می زنم، می رباید سرم
سر رها می کنم دست و پا می کشد

گفتم این عشق اگر واگذارد مرا
گفت اگر واگذارم وفا می کشد

گفتم این گوشِ تو خفته زیرِ زبان
حرف ناگفته را از خفا می کشد

گفت از آن پیش تر این مشامِ نهان
بوی اندیشه را در هوا می کشد

لذتِ نان شدن زیرِ دندانِ او
گندمم را سوی آسیا می کشد

سایه ی او شدم چون گریزم از او؟!
در پی اش می روم، تا کجا می کشد ...


شعر از: #هوشنگ_ابتهاج ( #زادروز )
خواننده: #علیرضا_قربانی
تصنیف: #کهربا
@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Nov, 03:04


@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

27 Nov, 16:41


که ما همچنان
می‌نویسیم
که ما همچنان
در اینجا مانده‌ایم
مثل درخت که مانده‌ است
مثل گرسنگی
که اینجا مانده است
مثل سنگ‌ها که مانده‌اند
مثل درد که مانده است
مثل زخم
مثل شعر
مثل دوست داشتن
مثل پرنده
مثل فکر
مثل آرزوی آزادی
و مثل هر چیز که از ما نشانه‌ای دارد.

#محمد_مختاری

@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

27 Nov, 16:41


@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

27 Nov, 16:41


زنجیرم را بافتم...
با مشتی پسته لال در جیب!
دوچرخه سرنوشت را
تا پشت کوه رنج
بی وقفه رکاب زدم

#افسانه_نجاتی

@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

27 Nov, 16:40


#محمود_درویش

@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

27 Nov, 10:41


نامه‌ای که برایم نوشته‌ای چنان آتشی در دلم افروخته است که از روزهای سرد پاییز باکی ندارم ...
لبانم را چنان زیبا وصف کرده‌ای که در آینه به خود نگریستم تا ببینم لبانم همان‌قدر زیبایند که تو می‌گویی ...؟ می‌دانم که اغراق می‌کنی ...
اگر من آن زنی هستم که در نامه و شعرت از شیفتگی و عشقت به او سخن رانده‌ای، چرا تنهایم گذاشتی دلبندم ...؟ چرا تنهایم ...؟


نامه‌ ی #پیرایه به #ناظم_حکمت

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

27 Nov, 04:44


خیال من بالابلند است با گیسوانی تابدار و تبسمی شیرین که در جایی بیرون از زمان بر لبانش نقش،بسته...خیال من می رقصد و درخت بر سرش شکوفه می ریزد و باران ، زلالش می کند...خیال من می خرامد به سرزمین نور و مهر و خوشه انگوری را به خورشید تعارف می کند. خیال من آواز می خواند و هیچ دستی جرات ندارد دهان آوازش،را بر بندد. خیال من سازی ازلی را می نوازد و فرشتگان را فرا می خواند به شنیدن...خیال من عاشق است و دستان معشوقش را از میان غنچه نیلوفر آبی بو می کشد...خیال من سبکبال است و حریف هر فراقی است و حتی گرده مرگ را بر خاک می زند...

تکه ای از یک خیال طولانی
#افسانه_نجاتی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

27 Nov, 04:44


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

27 Nov, 04:40


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

27 Nov, 04:37


گاهی برای عبور از یک مرحله به مرحله ای دیگر راهی جز لبه ی باریک یک پرتگاه پیش روی نیست. پس سر ا پا لرزان و ترسان از بیم سقوط قدم بر می داری، بی آنکه به اعماق ورطه نگاه کنی، حتی از گوشه چشم‌...درست مثل یک خوابگرد بر لب بام که فقط به نقطه ای در خواب آشفته اش خیره مانده است و هیچ کس را نمی بیند ...اولین نگاه هشیارانه مساوی است با سقوط...نفس نمی توانی بکشی ...آرام مرگ را گام‌ بر می داری ، پلک نمی زنی، بیدار نمی شوی‌...نامت را به یاد نمی آوری، مقصد ناپدید است، نجات، افسانه! درست در همین لحظات جدال و بیم ...که حتی کور سوی امیدی نیست ، کسی یا کسانی تو را ببینند و پیش آیند و بگویند چرا تنهایی؟ دست مرا بگیر و با هم برویم! و تو جز نشنیدن و بیدار نشدن و ادامه خوابگردی چاره ای نداری ...و او یا آنها قضاوتت کنند که چقدر خودپرست و مغروری ! و یک طومار بد و بیراه خطاب به تو بنویسد یا بنویسند و پرتاب کنند به سویت...
او یا آنها نمی دانند: دلهره ریسمانی پوسیده است...
زندگی گذرگاهی تنگ...
وعشق توهمی در دل تاریکی



تکه ای از یک خیال طولانی
#افسانه_نجاتی

@Khialatesarzadeh

خیالات سرزده

27 Nov, 04:37


باورم نمی شد
روزی به جرم
کاشت شمعدانی...
و کشیدن ساقه ی نسترن،
روی دیوار ها...
و تکثیر یاس برای چشمان غمگین مادران منتظر...
وآب دادن به کبوتران تشنه
در کنار رودهای خشکیده
و حتی بیرون زدن خیال از روزن سقف
کسی را روانه حبس کنند...

#افسانه_نجاتی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

27 Nov, 04:37


دکلمه #احمد_رضا_احمدی
شعر از #حافظ

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

27 Nov, 04:24


امروز که پاییز به من تاخته؛
و پنجره‌هایم را گرفته،
نیاز دارم که نامت را بر زبان بیاورم.
نیاز دارم که آتش کوچکی برافروزم.
به لباس نیاز دارم،
به بارانی؛
و به تو...
ای ردای بافته‌شده از
شکوفه‌ی پرتقال و گل‌های شب‌بو!


#نزار_قبانی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Nov, 23:31


#mim
@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Nov, 23:29


#mim
@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Nov, 22:50


#mim
@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Nov, 20:27


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Nov, 17:20


اگر آزاده ای، آسوده باش از سردی دوران
که دارد یاد هر سروی درین گلشن، خزان ها را ...


#صائب_تبریزی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Nov, 05:38


پیکر زخمسارم را
به امید باور کدام اختلال
به مخدر می بندید؟
آنقدر سوخته ام
که دیگر از تاخت تازیانه
هراسم نیست...
بزنید بزنید بزنید
الماسی در دل این سیاهی
درخشش را انتظار می کشد...

#افسانه_نجاتی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Nov, 05:30


من اينجا ..
بس دلم تنگ است‌ ..
و هر سازی كه می‌بينم ‌..
بد آهنگ است ..!

بيا ره توشه برداريم ..
قدم در راه بی‌برگشت بگذاريم ..

ببينيم آسمان هر كجا ..
آيا همين رنگ است ..؟!


شعر:#مهدى_اخوان_ثالث
آواز:#استاد_محمدرضا_شجریان



‌ ‍‌‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‎‌‌‎‌‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‎‌‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‎‌@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Nov, 05:27


شعر و صدای رضا براهنی

شتاب کردم که آفتاب بیاید
نیامد
دویدم از پیِ دیوانه‌ای که گیسوانِ بلوطش را به سِحرِ گرمِ مرمرِ لُمبرهایش می ریخت
که آفتاب بیاید
نیامد
به روی کاغذ و دیوار و سنگ و خاک نوشتم که تا نوشته بخوانند
که آفتاب بیاید
نیامد
چو گرگ زوزه کشیدم، چو پوزه در شکمِ روزگارِ خویش دویدم،
شبانه روز دریدم، دریدم
که آفتاب بیاید
نیامد
چه عهدِ شومِ غریبی! زمانه صاحبِ سگ؛ من سگش
چو راندم از درِ خانه ز پشت بامِ وفاداری درون خانه پریدم که آفتاب بیاید
نیامد
کشیده‌ها به رُخانم زدم به خلوتِ پستو
چو آمدم به خیابان
دو گونه را چُنان گدازه‌ی پولاد سوی خلق گرفتم که آفتاب بیاید
نیامد
اگرچه هق هقم از خواب، خوابِ تلخ برآشفت خوابِ خسته و شیرین بچه‌های جهان را
ولی گریستن نتوانستم
نه پیشِ دوست نه در حضور غریبه نه کنجِ خلوتِ خود گریستن نتوانستم
که آفتاب بیاید
نیامد

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Nov, 02:36


چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی
دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را ...

به خدا که جرعه‌ای دِه تو به حافظ سحرخیز
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را ...


#حافظ

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Nov, 02:36


راز و نیاز با آسمان
کمانچه: #کیهان_کلهر
سنتورباس: #علی_بهرامی‌فرد

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

04 Nov, 02:33


آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد
هر کس حکایتی به تصور چرا کنند
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست
آن به که کار خود به عنایت رها کنند
بی معرفت مباش که در من یزید عشق
اهل نظر معامله با آشنا کنند
حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود
تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند
گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار
صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
پیراهنی که آید از او بوی یوسفم
ترسم برادران غیورش قبا کنند
بگذر به کوی میکده تا زمره حضور
اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند
پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان
خیر نهان برای رضای خدا کنند
حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود
شاهان کم التفات به حال گدا کنند

#حافظ

خیالات سرزده

03 Nov, 19:26


روشن است که خسته‌ام،
زیرا آدمیان در جایی باید خسته شوند ...
از چه خسته‌ام، نمی‌دانم
دانستنش به هیچ رو به کارم نیاید ...
زیرا خستگی همان است که هست،
سوزش زخم همان است که هست،
و آن را با سببش کاری نیست ...
آری خسته‌ام،
و به نرمی لبخند می‌زنم بر خستگی،
که فقط همین است،
در تن آرزویی برای خواب،
در روح تمنایی برای نیندیشیدن ...


#فرناندو_پسوآ

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

03 Nov, 12:35


ما روزها را به یاد نمی‌آوریم بلکه لحظات را به یاد می‌آوریم ...


#چزاره_پاوزه

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

03 Nov, 09:09


شعرم را نخوان
صدایم را بشنو
وقتی که می خوانی ام
می بینی ام از درون سطرهایی که در گذرند
و کلماتی که جابه‌جا می شوند از پیش و پس‌ شان به ناچار
و تو فراموشم می کنی وقتی که شعر من تمام می شود
شعرم را نخوان
صدایم را بشنو
صدایم را که بشنوی : من حضوری بی واسطه تر دارم برای تو
و از طنینِ آهنگ و لحنِ صدایم در تو ملموس تر به گوش می آیم
و تو حسی تر ام خواهی شنید
و من در تو کمی بیش تر ماندگار خواهم شد .

شعرم را نخوان
صدایم را بشنو !

#شهریار_دادور
اول نوامبر ۲۰۲۴
۱۱ آبان ۱۴۰۳

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

03 Nov, 08:45


منتظرم،
زمانی بیا
که دست کشیدن
ممکن نباشد ...


#اورهان_ولی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

03 Nov, 08:45


هیچ هنری از این سخت‌تر نیست که به خودت بیاموزی انتظار نکشی ...


#بختیار_علی

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

29 Oct, 02:34


#شروین_حاجی_پور

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Oct, 17:28


و هزاران شاید
داشت از شب رد می‌شد ...


#ازدمیر_آصف
برگردان: #سیامک_تقی_زاده

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Oct, 14:35


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Oct, 14:32


درباره‌ی خویشتنِ خویش اندیشیدن، وحشتناک است.
اما این تنها راهِ صمیمانه‌ی کار است:
اندیشیدن درباره‌ی خویشتنِ خویشم بدانگونه که هستم،
اندیشیدن به جنبه‌های زشتم،
اندیشیدن به جنبه‌های زیبایم،
و در شگفت‌شدن از آن‌ها.
چه آغازی می‌تواند محکم‌تر و استوارتر از این باشد؟
از چه چیزی می‌توانم رشدِ خود را آغاز کنم
جز از خویشتنِ خویشم؟

#جبران_خلیل_جبران
از خلالِ یادداشت‌های ماری_هاسکل
دلواپس‌شادمانی‌توهستم

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Oct, 14:32


هیچ رابطه‌ی انسانی وجودِ دیگری را به تملّک خود در نمی‌آوَرَد.
هر روحی از بنیاد با روحِ دیگر تفاوت دارد.
در دوستی یا عشق، هر دو روح در کنارِ هم
دست‌هایِ خود را برای یافتن چیزی که
یک دست به تنهایی قادر به یافتنِ آن نیست
دراز می‌کنند.

#جبران_خلیل_جبران
از خلالِ یادداشت‌های ماری_هاسکل
از کتابِ دلواپس‌شادمانی‌توهستم

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Oct, 14:11


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Oct, 12:53


بخشی از اجرای ترانه خانه بر دوش
بر اساس ترانه ساری گلین

شعر ساعد باقری
پیانو شیدا بیژنفر
خواننده مهدی تفکری

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Oct, 12:41


فتح بابل
بانو مرضیه

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Oct, 09:45


اگر می‌توانستم کلمه‌ای بسازم و به زبان فارسی بیفزایم “درسناک” را می‌ساختم، به معنای پر از درس و شبیه دردناک که به معنی پر از درد است. درسناک را می‌ساختم برای زمان‌هایی که آدم‌ها در وضعیتی قرار می‌گیرند که از آن درس‌های بزرگ و فراوانی می‌آموزند. درسناک را می‌ساختم برای زمان‌هایی که آدم‌ها در وضعیتی قرار می‌گیرند که حجم زیادی از آنچه درست می‌دانستند نادرست از کار در می‌آید. درسناک را می‌ساختم برای زمان‌هایی که آدم‌ها در وضعیتی قرار می‌گیرند که ناگهان غبار‌های دور و برشان می‌نشیند، ابرها کنار می‌رود، و آنچه پیش از این نمی‌دیدند، آشکار می‌شود.
درسناک را می‌ساختم برای وضعیتی که آگاهی سیل‌وار از راه می‌رسد. وضعیتی که گاهی دردناک هم هست.

دکتر #امیر_علی_بنی_اسدی
@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Oct, 05:17


منشور #کوروش
#فریدون_فرح_اندوز

@konjedenjefarhang

خیالات سرزده

28 Oct, 05:16


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Oct, 05:15


من، روز خویش را
با آفتاب روی تو،
کز مشرقِ خیال دمیده‌ست،
آغاز میکنم ...
من با تو می‌نویسم و می‌خوانم،
من با تو راه می‌روم و حرف می‌زنم ...


#فریدون_مشیری

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Oct, 05:15


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Oct, 04:36


کوروش بزرگ
سرایش و خوانش: #هما_ارژنگی

کورش منم، شاهِ جهان؛ شاهِ پیمبر
کورش منم، کشور رهانِ داد گستر
آزاده ای پویای راهِ روشنایی
دلبسته ی آیینِ مهر و پارسایی...‌‌
***
در باور من، انسان نمادِ راستینی از خدا بود
بر هستی و بر جانِ خود فرمانروا بود
آزادگی، گنجینه ای بس پر بها بود،
پس بندهای برده داری را بریدم
وان بندگان از بندِ غم آزاد کردم....‌‌..

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

28 Oct, 04:31


چشم تا کار می‌کرد
هوش پاییز بود.
ای عجیب قشنگ !
با نگاهی پر از لفظ مرطوب
مثل خوابی پر از لکنت سبز یک باغ،
چشم‌هایی شبیه حیای مشبک،
پلک‌های مردد
مثل انگشت‌های پریشان خواب مسافر !
زیر بیداری بیدهای لب رود
انس
مثل یک مشت خاکستر محرمانه
روی گرمای ادراک پاشیده می‌شد.
فکر
آهسته بود.
آرزو دور بود
مثل مرغی که روی درخت حکایت بخواند.
در کجاهای پاییزهایی که خواهند آمد
یک دهان مشجر
از سفرهای خوب
حرف خواهد زد؟

#سهراب_سپهری

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

27 Oct, 04:01


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

27 Oct, 04:01


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

27 Oct, 03:49


رنج، یک زن را دو تکه می‌کند تا کسی را داشته باشد که برایش درد‌دل کند، کسی‌که در دلِ تاریکی کنار او بنشیند، حتی وقتی دیگران تنهایش بگذارند.

#گلنن_دویل_ملتن

Photo by: Letizia Battaglia

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

27 Oct, 03:38


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

27 Oct, 03:31


آدم، گاهی آنقدر تنها می‌‌شود
و با خودش حرف می‌‌زند که
تبدیل می‌‌شود به دو نفر!

|#پاتریک_دوویت

#mim
@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

25 Oct, 09:12


آی زنی که
‏در کتاب‌های جادو
‏از تو نوشته‌اند ...!
‏پیش از تو جهان نثر بود،
‏آمدی،
‏شعر شد ...


#نزار_قبانی
برگردان: #عذرا_جوانمردی

@khialatesarzade

خیالات سرزده

25 Oct, 08:21


من بیابان را نمی شناسم
اما بزرگ شده ام همچون حرف
دراین پرت افتاده
حرفی که گفته است حرف های خود را
و من گذشته ام همچون زنی که نمی پذیرد توبه ی همسرش را
وفقط نگه می دارد وزن رابطه را
آنگونه که من شنیدم
و دنبال کردم
و اوج گرفتم همچون یک کبوتر به سمت آسمان
به آسمان آوازم .

من فرزند کرانه ی سوریه ام
درآن جا زندگی می کنم به مثل یک مسافر
و یا کسی که ساکن است درمیان دریای مردم
اما سراب مرا به شرق می بندد
به آن قبایل قدیمی بدویان
من اسب های زیبا را به سمت آب می برم
و پی می گیرم صدای الفبا را .
باز می گردم
پنجره ای هستم به سمت دو چشم انداز
و فراموش می کنم چه کسی خواهم شد
بسیاری در یک
و همزمان تعلق دارم به دریانوردان غریبه ای که در زیر پنجره ی من
آوازمی خوانند
ونیز پیغام جنگجویانی را دارم برای پدران و مادران شان که می گویند :
ما بازنخواهیم گشت بدانگونه که از آنجا رفتیم
ما باز نخواهیم گشت . حتی گاهی !

من بیابان را نمی شناسم
با اینکه چندبار بوده ام دراین پرت افتاده .
دربیابان گفت به من آن که به چشم نمی آمد : بنویس
گفتم : که در سراب اما نوع دیگری از نوشتن هست
گفت او : بنویس که سراب سبز است
گفتم : من از غیب نمی دانم
که من هنوز یاد نگرفته ام آن زبان را
می گوید به من : بنویس آنچه را یاد گرفته ای
بیاموز که در کجا هستی
چگونه به این جا آمده ای و چه خواهی بود فردا ؟
بگو نامت را به من و بنویس :
که توآموخته ای من که هستم واز تو می خواهم که :
همچون ابری باشی برون از کهشکان
ومن نوشتم : آن که می نویسد تاریخ اش را با ارثیه ی زبان زمین
دارد همه ی معنا ها را به یکجا !

من بیابان را نمی شناسم
آما آن را ترک کرده ام : بدرود
بدرود تو ای ریشه ی من ، ای آواز شرقی من
تو ای نیای من ، ای بیش از یک شمشیر : بدرود
ای مادر نشسته ی من درزیر درخت خرما : بدرود
ای شعر" معلق " که ستاره های ما را نگه می داری : بدرود
ای مردمی که همچون یک مسافر از یادهای من عبور می کنید : بدورد
من خود درمیان دوشعرم :
یک شعر که نوشته می شود
و آن شعر که شاعرش از عشق می میرد .

آیا من منم ؟
آیا من آن ـ جایم یا این ـ جا
یا درهمه ی آن ها ، تو ای من من ؟
من تو ام .
یک تقسیم شده ، نه یک تبعیدی
برای تو من تبعیدی نیستم
برای تو من منم ، نه یک تبعیدی
برای دریا و بیابان من آواز مسافرم
از این مسافر به آن مسافر :
من بازنخواهم گشت بدانگونه که رفتم
من باز نخواهم گشت . حتی برای گاهی !

#محمود_درویش ـ شاعر فلسطین
ترجمه ی : #شهریار_دادور ـ استکهلم
23 اکتبر 2016
دوم آبان 1395

@khialatesarzade

خیالات سرزده

25 Oct, 08:18


هم لرز ِ باد وُ باران

رویای دیشب باز
بال گشوده است
به بی پروایی ِ سیاه مستی که
که هم لرز ِ باران وُ باد وُ من
و لولیده در هم
لب بر دستگیره ی یخ زده خانه ای دارند.
فهم ِ امر قدسی
جز از بوسه ی دل بر نمی آید.
رویاهای بی سر به بالین
جز از این گونه گرم
بر ذات ِ درختان ِ دی
و یخ ِزمستان ها
لب نمی سایند.
من با این رویاها
می مانم تا ته ِ دنیا
تا ته ِ هر جنگ
و با ادعای هیچ کس
که به اندازه ی بازی ِدهان ِ زوزه
از بوسه فاصله دارد
کاری ندارم!

دکتر #نصرت_الله_مسعودی
۴ / آبان / ۱۴۰۳

@khialatesarzade

خیالات سرزده

25 Oct, 07:24


شراب چشمان
#فریدون_مشیری
#محسن_نامجو

@khialatesarzade

خیالات سرزده

25 Oct, 07:22


#فریدون_مشیری
#سهیل_نفیسی

@khialatesarzade

خیالات سرزده

25 Oct, 07:11


🦋
قناری
بر شاخه گیاهی
رسته از حنجره ای ویران


🖋افسانه نجاتی

@Haikuland

خیالات سرزده

25 Oct, 05:12


تشنه عدالتم...
در خیالم به زیارت
درخت کهنسالی می روم
که بی اعتنا به هر چه غیاب
بر سر چهارراه فصول
شاخه ای سبز دارد
و شاخه ای زرد
و بر سر سیب سرخ تنهایش
کلاه سفیدی نشسته
که از شرم حضور
دارد آب می شود...

#افسانه_نجاتی

@khialatesarzade

خیالات سرزده

25 Oct, 05:09


دکلمه: #شاملو
خواننده : #فرهاد_مهراد
شعر از : #نیما_یوشیج
زردها بیهوده قرمز نشدند

@khialatesazadeh

خیالات سرزده

25 Oct, 04:13


پاییز که می آید چیزی از جنس دلتنگی در ضمیر آدمی هست که انگاری شکوفه زدنش را به صدای خش خش برگها گره زده است ...
تصویرهایی که فصل مشترکشان پایان نا به هنگام است ...

پاییز فصل یادآوری از خاطر گریخته هاست ...
آدمهایی که گرمای تابستانه یا طراوات بهاری شان دیری است از یادت رفته، همگی آویزان شاخه های سرما زده انزوایت می شوند تا به محض انکه چشمت گره می خورد به چشمشان، خود را مثل یک کودک معصوم که منتظر توجه اند، رها کنند روی زمین خاطرات و خش خش کنند زیر گام های لرزان و توام با احتیاط، آنهایی که فکر می کنند رفتنی ها را چنان که باید نفهمیده اند ...

پاییز مدت هاست که برای من بیش از غم، رنگ خنکا و تنفس گرفته ...

شاعرانگی هایش انگار می چربد به غمگنانه بودن در و پیکر زنگار گرفته اما به غایت چشم نوازش ...

 پاییز دیری است برای من چونان ضیافت تک نفره ای است که در آن هبوط، که در آن جدا شدن، که در آن سقوط و حتا آنچه تا پیش از اینش "حریق خزان" می نامیدند، چشم هایم را به تفرج آرایه ها و نازک خیالی هایش می برد ...

پاییز شاعر شعر نوی طبیعت است، شاعری که دیگر مثل بهار به قافیه و وزن نمی اندیشد ...


#سهند_ایرانمهر

خیالات سرزده

25 Oct, 04:12


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

24 Oct, 11:14


بگذر ز من ای آشنا
همخوانی فیلم: #میم_مثل_مادر

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

24 Oct, 11:09


به ایرانم....به ایرانِ جوان بختِ بلند آوازه پیرم

چامه "فلات آریان" با اوای سراینده " هما ارژنگی" پیش کش به ایرانشهر و ایران شهریان

@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

24 Oct, 07:32


هم‌سرایی:
آزادی، برابری، برادری
به عنوان شعار
تا چیزی ما را جدا نکند
آزادی، برابری، برادری
سه کلمه که معنایی خوب به فرانسه می‌دهند

بیت اول:
برای همه آزادی
که زندگی کنند آنگونه که می‌خواهند
همچنین برابری
نه، این یک آرمان‌شهر نیست
برادری، ایده زیبایی که ما را گرد هم می‌آورد
کافی است که با هم صحبت کنیم، به یکدیگر گوش دهیم

بیت دوم:
همیشه آزادی
که باید مانند گنجینه‌ای محافظت شود
باز هم برابری
باید تلاش‌های بیشتری کنیم
این برادری است
که ما را متحد می‌کند و قوی‌تر می‌سازد
تا آینده‌ای خلق کنیم و آواز بخوانیم


@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

24 Oct, 07:26


liberte_egalite_fraternite_chante_par_les_eleves.m4a

شعار انقلاب کبیر فرانسه: توسط دانش آموزان:
آزادی؛ برابری؛ برادری



REFRAIN
Liberté, Egalité, Fraternité
En guise de devise
Pour que rien ne nous divise
Liberté, Egalité, Fraternité
Trois mots qui donnent du bon sens
A la France
COUPLET n°1
Pour tous la Liberté
De vivre comme on a envie
Aussi l’Egalité
Non ce n’est pas une utopie
De la Fraternité belle idée qui nous réunit
Suffit de se parler, de s’écouter
COUPLET n°2
Toujours la Liberté
A protéger comme un trésor
Encore l’Egalité
Il reste à faire quelques efforts
C’est la Fraternité
Qui nous rassemble et rend plus fort
Pour inventer l’avenir et chanter



@khialatesarzadeh

خیالات سرزده

24 Oct, 06:04


آبان، ماه نیلوفرانه ی پاییز است ...
فصل دلبَریهای برگها
به لمس آغوش مهر
به اوج می‌رسد ...
و طعم انارهای احساس
در حیاط باران خورده ای
حکایت از این دارد
که پاییز
به مهر گذشت ...
و حال
دامان بی تابانه ای
انتظار می‌ کشد
سلام رویاگونه ی آبان را ...
زمزمه ایست بی پایان،
در‌ نجابت حضور پاییز
من، اما
در ایوان خیالم
تقدّس آبان را
به عشق می سُرایم ...

آنگاه،
که تقویم روزگارت
در برگ برگ پاییز
به لمس آبان
می‌گذرد ...
خوب میدانی،
لطافت برگهایش را
تبسّم بارانش را
و حضور بی امان خودت را
در وسعتی
سرشار از حجم بی تابانه ی احساس ...


#سمیه_خلج

@khialatesarzadeh