مجلّه سياست‌نامه @goftemaann Channel on Telegram

مجلّه سياست‌نامه

@goftemaann


مجله مجازی فصل‌نامه اندیشه سیاسی ایران
سردبير: حامد زارع
کانال دوم: سیاست‌نامه پلاس
https://t.me/politicalmag

مجلّه سياست‌نامه (Persian)

با خوشامدگویی به همگان، مجلّه سياست‌نامه را به شما معرفی می‌کنیم. این مجله مجازی فصل‌نامه اندیشه سیاسی ایران است که توسط سردبیر ما، حامد زارع، تحریر می‌شود. در کانال دوم ما به نام سیاست‌نامه پلاس نیز فعالیت داریم که می‌توانید از آن هم بهره ببرید. با عضویت در این کانال، شما به آخرین مقالات، تحلیل‌ها و اخبار مربوط به اندیشه سیاسی و مسائل سیاسی در ایران دسترسی خواهید داشت. اگر به بحث و گفتگو درباره موضوعات سیاسی علاقه‌مند هستید، این مجله به عنوان یک منبع قابل اعتماد برای شما خواهد بود. برای عضویت در کانال ما، به لینک https://t.me/politicalmag مراجعه کنید و از محتوای پربار و کارآمد ما لذت ببرید.

مجلّه سياست‌نامه

21 Nov, 08:16


📰جناب فراستخواه که علم دینی را «‏شبه‌‏علم‏» و «غیراخلاقی‏» می‌‏دانند تعابیری از قبیلِ «مخدوش‏‌کننده‌‏ی میراث مشترک انسانی و فرایند علم‌‏آموزی» و «دشوارکننده‏‌ی راه تفکر انتقادی و اصیل در علوم انسانی و اجتماعی» را درباره‌‏ی آن به کار برده بودند و گفته بودند که «وقتی آقای گلشنی کتاب علم دینی و علم سکولار را می‌‏نویسند، همه‏‌ی این نقدهایی که عرض کردم بر کار ایشان وارد است»، در جوابیه‌‏ی اخیرشان نوشته‌‏اند که «دیدگاه و فعالیت امثال دکتر گلشنی و حتی گروه‌‏ها و مراکز قائل به علم دینی نه تنها مانعی برای علم‏‌ورزی و دانشگاه نیست بلکه بخشی از رنگین‏‌کمان تنوع و تکثر در ساحت اندیشه و علم‏‌ورزی است»، و در حالی که من در جوابیه‏‌ام نوشته بودم که «لازم می‌‏دانم از ایشان بپرسم که کدامیک از اقداماتِ انجام‌‏شده در کشور طی دهه‌‏های اخیر با استناد به دیدگاه اینجانب درباره‌‏ی علم دینی بوده است؟ و ایشان به طور مشخص توضیح دهند که سهم من از آن بودجه‏‌های میلیاردی چه بوده است؟»، با سکوتِ ایشان مواجه می‏‌شویم. به نظرم وضعیت بسیار گویاست و نیازی به توضیح اضافی نمی‌‏بینم.

🔖متن کامل: 4600 کلمه
زمان مطالعه: 23 دقیقه

🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

20 Nov, 06:57


🖊 سرمقاله شماره پانزدهم سیاست‌نامه

📚 احیای ایران

📥 حامد زارع

🖇 ایران کنونی به مثابه کانون فلات ایران در یکی از حساس‌ترین دوره‌های تاریخی خود به سر می‌برد. از حضور نظامی ایالات متحده در اطراف کشور گرفته تا سرکشی‌های همسایه‌های تازه به دوران رسیده شرایطی را پیش آورده که لزوم توجه هر چه بیشتر به وحدت ملی را یادآور شده است. وحدت ملی در هر دوره‌ای پیرامون مفاهیمی شکل گرفته و سپس نصوص مربوط به خود را سامان داده است. از دوران باستان تا شاهنشاهی ساسانیان، وحدت ملی ایران حول مفردات معطوف به فر شاهی و دیانت زرتشتی شکل گرفته است.

🖇 با هجوم اعراب و گذار از دو قرن سکوت، در دوران سلطنت غزنویان و سلجوقیان بازگشتی به اندرزنامه‌های ایرانی شکل گرفت و مضامین کهن وحدت ملی ایران در اشعار فردوسی بازتاب یافت و در کشورداری خواجه نظام‌االملک رخنه کرد. نگارش سیاست‌نامه توسط خواجه و عطف توجه دوباره به مفهوم عدالت یکی از مهمترین مقاطع تاریخ فکری ایران‌زمین به شمار می‌رود که زمینه‌ساز تداوم فرهنگ و خرد سیاسی ایران در دوره اسلامی تاریخش شد.

🖇 با ظهور شاه اسماعیل و شکل‌گیری شاهنشاهی صفویان و قدرت‌نمایی شاه‌عباس صفوی، وحدت ملی ایران حول محور تشیع شکلی تازه به خود گرفت و در متون فقهای ایرانی و لبنانی نصوص تازه‌ای یافت. در پایان دوران قاجاریه نیز بازگشت دوباره‌ای به مفهوم عدالت ذیل جنبش مشروطه‌خواهی پیدا شد و با مطمح‌نظر قرار گرفتن تجربه مغرب‌زمین، لزوم تاسیس نهادهای دوره جدید مورد تاکید ایرانیان قرار گرفت و لاجرم اندیشه غربی نیز تبدیل به یکی از نصوصی شد که نظام مشروطیت مهمترین و برجسته‌ترین مصداق آن شد. آرمان‌های مشروطه در صد سال اخیر همواره به مثابه یکی از عوامل پیدایش وحدت ملی مورد تبیین و بررسی اندیشمندان قرار گرفته است.

🖇 در مقطع کنونی لزوم حفظ و حراست از نصوص ایرانی، شیعی و غربی که پایه و مایه تاریخ جدید ایران را تشکیل داده است بیش از همیشه ضروری است. اگر با تشبث به وحدت ملی توانسته‌ایم از گذرگاه‌هایی نظیر جنگ تحمیلی و همچنین بحران هسته‌ای عبور کنیم، با همین وحدت نیز می‌توانیم در حفظ یکپارچگی کشور و تمامیت ارضی آن کوشا باشیم.

🖇 واکنش شهروندان ایرانی به شعرخوانی رجب طیب اردوغان در رژه نظامی باکو به خوبی نشان دهنده حضور این وحدت ملی در وجدان عمومی ایرانیان و تبلور روحیه ملی آنان در دفاع از کیان ایران است. تعرض لسانی اردوغان نه تنها مایه عقب‌نشینی و سرخوردگی نشد، بلکه پایه‌ای برای احیای ایران در افکار عمومی نیز شد.

🖇 احیای ایران به عنوان ستونی که اقوام گوناگون را زیر یک سقف نگاه داشته است، مهمترین و فوری‌ترین امر سیاسی به شمار می‌رود و لازمه این امر سیاسی نیز تقویت وحدت ملی است. وحدتی که بر پایه اندیشه ایرانی، مذهب شیعی و تجدد غربی شکل گرفته، دوام یافته و ساختار پیدا کرده است.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره پانزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

19 Nov, 10:02


📰هر سفرنامه‌ای از نقطه‌ای که از همه حیرت‌برانگیزتر است،‌ آغاز می‌شود. برای یکی از «حمام‌های لندن که نباید خیس و با حنا رنگی می‌شدند»، دیگری «راه‌آهن اسبی، که سوار را به هرجهتی که بخواهد می‌برد»، یا خیابان سنگ‌فرش‌شده دلباز،‌ یا شاید هم فرودگاهی به بزرگی یک شهر! برای من وهله مهم سفر، ترک زادگاه بود. اینکه چرا سکونی این‌چنین طولانی را بر خود تحمیل کرده‌ام؟ من همه دوران زندگی‌ام را در شرق ایران زیسته‌ام. و البته همواره از اینکه در شرق جفرافیایی که «شرق» نامیده می‌شود،‌ در شهر تاریخی توس، با رنگ‌های آبی فیروزه‌ای و زرد کویری خاصش، خرسند بودم. شاید تداعی‌کننده ترکیبی شبیه یا زنگی زنگ یا رومی روم بوده، اما هرچه هست تمام دوران تحصیل از دبستان تا دکتری را در این منطقه جفرافیایی زیسته‌ام. حالا که قصد سفرکرده‌ام،‌ آمده‌ام به غربی‌ترین نقطه «غرب»، ونکوور کانادا، ‌جایی نزدیکی مرز آمریکا! تکثر بسیار زیاد این ایالت کانادا و نزدیکی آن به سیاتل، این اجازه را به من می‌دهد که بتوانم مقایسه‌هایم را در چشم‌اندازی گسترده‌تر ببینم، که همین خود موضوع این نوشتار است...

🔖متن کامل:1800 کلمه
زمان مطالعه:9 دقیقه

🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

18 Nov, 20:39


📄دریچه

سیاست‌نامه در اینستاگرام
🔻ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

اینستاگرام مجله سیاست‌نامه حاوی خلاصه مطالب، اعلان‌ها و چکیده مباحث شماره‌های مختلف مجله از ابتدا تا به امروز است

اینجا کلیک کنید
👆🏽 برای دسترسی به اینستاگرام سیاست‌نامه

🎲@politicalmag

مجلّه سياست‌نامه

18 Nov, 13:34


🖊 نکاتی درباره روش‌شناسی، جریان‌شناسی و ایران‌شناسی

📚 جریان‌شناسی اندیشه سیاسی در ایران

📥 روح‌اله اسلامی

🖇مشروطه خواهان: نسل اول و اولین جریان روشی در ایران کسانی هستند که به دفاع از عقلانیت مدرن پرداختند. این گروه با تمدن مکانیکی جدید آشنا بودند و به لحاظ روشی علمی فکر می کردند. باور به اندیشه متفکرانی چون دکارت و منتسکیو باعث شده بود که فهم کنند که کشورهای پیشرفته سیصد سال جلو هستند و ایران باید گام های ساختن کشوری مدرن را به سرعت در قرن بیستم طی کند. متفکرانی چون محمد علی فروغی، پیرنیا، دهخدا، مستشارالدوله، نائینی، بهار و ... در این دسته جای دارند. نسل اول سنت ایران و زبان فارسی را پاس می داشتند و می دانستند دنبال چه مقصدی هستند. این گروه وطن، کشور، قانون، عقلانیت و فنون راهبردی جدید را آگاه بودند و تمام تلاش خود را جهت دفاع از ایران به کار گرفتند. مشروطه خواهی و ساختن ایران نوین دستاوردهای روشی جریان اول یعنی علم گرایان بود و آنچه امروز از زیرساخت های دانشگاهی، فرهنگستانی، مجلس شورای ملی و حتی بوروکراسی باقی مانده است.

🖇مارکسیست ها: جریان دوم اندیشمندانی هستند که نسبت به مدرنیته و عقلانیت علمی اعتراض داشتند. آنها برای نقد کردن فرایند توسعه به سراغ روش شناسی انتقادی و چپ گرا حرکت کردند. عینک مارکس و انواع مختلف آن از گرامشی تا آلتوسر از سارتر تا فانون را به چشم زدند و از شیشه کبود ایدئولوژی ایران را نگریستند. در روش شناسی جریان دوم جهان به دو گروه طبقه پایین و بالا تقسیم گردید و با هجوم به جهان سرمایه داری به دنبال خلق آرمانشهری بر اساس عدالت بودند. جریان دوم تهاجمی و زبانی تند داشت و به معنای کامل ایدئولوژی را به جای اندیشه قرار داد. متفکرانی چون جلال آل احمد، علی شریعتی، احسان طبری در این گروه قرار می گیرند. بخش بزرگی از جریان چپ گرا از اندیشه به مثابه ایدئولوژی حزبی استفاده کردند و به سراغ تاسیس حزب رفتند. احزابی همانند توده، فدائیان خلق و مجاهدین منتقدانی داشتند که تنها در حیطه اندیشه قرار نمی گرفتند بلکه به سراغ ترسیم مبانی جدید تمدنی بر اساس آموزه های مارکس حرکت کردند. گروهی دست به سلاح شدند و گروهی منتظر تکمیل فرایندهای سرمایه داری در ایران تا رسیدن شرایط انقلابی بودند. روش مارکسیستی خشونت طلب و ضد ایران بود به نحوی که کشور ایران را در راستای تحقق آرمانشهری جهانی هزینه می کرد و هر آنچه مشروطه خواهان ایجاد کردند این چپ گرایان از بین بردند

🖇پدیدارشناسان: روش شناسی دیگری که در ایران دهه چهل و پنجاه رواج پیدا کرد پدیدارشناسی بود. پدیدارشناسان به خصوص تحت تاثیر اندیشه های هایدگر و هوسرل بودند و عملکرد ایدئولوژی و اتوپیایی ایفا کردند. از یکسو حکومت پهلوی برای پاسخگویی به غرب در مقابل حملات دموکراسی خواهی و حقوق بشری نیاز به ایدئولوژی ضد مدرنیته در ابعاد سیاسی و فرهنگی داشت و از سوی دیگر جامعه برای نقد وابستگی اقتصادی و سیاست خارجی غربی پهلوی از سنت پدیدارشناسی با محوریت بازگشت به خویشتن اتوپیا ساخته بود. پدیدارشناسی منتقد و حتی نافی غرب، علم و مدرنیته است و با برداشتی فلسفی تکنولوژی را نقد می کند. اعتقاد به فلسفه به مثابه کلیتی که می توان همدلانه جهان هستی را فهم کند و نقد کردن روش های علمی و استقرایی مدرنیته در روش پدیدارشناسی به کار می رود. سید حسین نصر، داوری اردکانی، سید احمد فردید، داریوش شایگان و هانری کربن در ایران روش پدیدارشناسی را به عنوان پروژه ای در جهت بازگشت به شرق، اسلام، ایران و احیای عرفان به کار گرفتند.

🖇پسامدرن ها: جریان چهارم که به مثابه ایدئولوژی روش های هرمنوتیک، تبارشناسی، گفتمان، پساساختارگرایی را وارد ایران ساخت پست مدرنیسم نام دارد. به خصوص بعد از انقلاب سال 1357 در ایران کتاب های گادامر، فوکو، لیوتار، لکان و بودریار ترجمه گردید. مجموعه افکار آشفته که همه روایت های اندیشه را ارتباط قدرت و دانش فرض می کنند. پست مدرن ها برای اینکه بتوانند در برابر بنیادگرایان بایستند به سمت پست مدرنیسم رفتند و هر گونه حقیقت، اصالت، واقعیت و عقلانیت را مشکوک فرض کردند. به باور پست مدرن ها اول و آخری نیست و همه کلان روایت ها مرده هستند. این روش همه مفاهیمی که در جریان اول برای دفاع از اندیشه سیاسی ایران و تطبیق آن با روزگار معاصر ایجاد شده بود به نام بازنمایی و در جهت تکثرگرایی مورد انتقاد قرار داد. پست مدرنیسم که تداوم غایت های جریان چپ گرایی است به وطن، کشور، ایران و دولت ملت حمله کرد و هیچ فهمی نسبت به منافع ملی ندارد.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره پانزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

18 Nov, 09:31


📰بهار شش سال قبل فرانسه بودیم که شایگان در ایران که آن را بسیار دوست می‌داشت چشم از گیتی فروبست و به مینو پیوست، این خبر را به استاد پییر لوری منتقل کردم، که بر تارنمای دوستداران هانری و استلا کربن یادداشتی نوشت و اطلاع‌رسانی کرد. یک ماه بعد، فرانسواز بوناردل که دوستی نزدیک با شایگان داشت مهمان ما بود، می‌خواستم بدانم که یک فیلسوف هندشناس فرانسوی شایگان را چگونه توصیف می‌کند. پاسخ وی این بود: «شایگان برخوردار از اندیشه‌ای شاعرانه بود»؛ تعبیری که مرا به یاد مرحلة دوم اندیشه‌ورزی هایدگر انداخت، تعبیری که به‌هیچ‌وجه بیراه نیست. اندیشة شاعرانه اثر خود را بر نوشتار وی نیز نهاده است، یا به بیان بهتر جان لطیف وی اندیشه و نوشتار وی را شاعرانه کرده است، چنان‌که نثر فرانسة شایگان نسبت به نثر متون استادش هانری کربن که سختی و غرابت آن‌ها حتی برای خود فرانسویان مشهود است، ادبی‌تر، نازک‌اندیشانه‌تر و شیواتر است و سخت‌تر برای ترجمه به فارسی؛ و البته بی‌درنگ باید بیفزاییم که نثر هانری کربن از دقت علمی و انتظام بیشتری برخوردار است، امری که طبیعی می‌نماید...

🔖متن کامل: 2800 کلمه
زمان مطالعه: 14 دقیقه

🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

17 Nov, 15:11


🖊 مایکل گیلسپی و پرسش از الهیات و تجدد

📚 پدیدارشناسی مدرنیته

📥 احمد بستانی

🖇انتشارکتاب «ریشه های الهیاتی مدرنیته» توسط انتشارات دانشگاه شیکاگو در سال 2008 به قلم مایکل گیلسپی رخدادی بسیار مهم در حوزه مطالعات مدرنیته سیاسی و نسبت آن با سنت الهیاتی به شمار می آید. گیلسپی استاد فلسفه ی سیاسی و فلسفه ی قاره ای در دانشگاه دوک است آثار مهمی را درباره هایدگر، هگل و نیچه به نگارش درآورده است. آثار گیلسپی عموماً ویژگی تاریخ نگاری اندیشه دارند و کتاب «ریشه های الهیاتی مدرنیته» هم نوعی تاریخ فکری مدرنیته است که به طور خاص از قرن سیزدهم تا هفدهم را دربرمی-گیرد؛ سده هایی حیاتی که شاهد گذار از قرون میانه به اندیشه مدرن و شکل گیری نگاهی جدید به انسان و جهان بوده است. همانگونه که نام کتاب به روشنی نشان می دهد، گیلسپی کوشیده است تا ریشه های مدرنیته را در اندیشه الهیاتی نشان دهد.

🖇چنین طرحی، البته یادآور منازعات آلمانی در نیمه اول قرن بیستم است و به ویژه آثار کارل اشمیت، کارل لوویت و اریک فوگلین. با این وجود، کتاب به هیچ روی قابل تقلیل به این اندیشمندان نیست و از جهاتی نسبت به عموم آثار پیش از خود فاصله قابل ملاحظه ای دارد. کارل اشمیت هنگامی که از الهیات سخن می گفت عمدتاً الهیات مسیحی را در ذهن داشت، هرچند در جلد دوم «الهیات سیاسی» که دهه ها بعد منتشر شد، به امکان الهیات سیاسی در ادیان دیگر هم اشاراتی کلی دارد. سنت الهیات سیاسی مسیحی عموماً در چارچوبی اشمیتی و متاثر از مباحث مسیح شناسی، توحید و تجسد درکی کمابیش همگن و یکپارچه از الهیات داشت و نسبت آن را با اندیشه سیاسی مدرن برمی رسید.

🖇در مباحثه ی میان اشمیت و پترسون هم که بیشتر جبه ی الهیاتی داشت تا فلسفی، بحث عموماً حول مفاهیم اساسی اندیشه و ایمان مسیحی است و حتی اشارات تاریخی هم بیشتر به سرآغازهای الهیات مسیحی ناظر است و نه تکوین تاریخی آن. ازسوی دیگر، تحلیل اشمیت عموماً در چارچوب نظریه دولت و نظامهای حقوقی مدرن بود. اما برخلاف نگرش اشمیت و سنت الهیات سیاسی که به جزئیات تاریخی کم توجه بوده اند، نگاه گیلسپی بسیار دقیق و مبتنی بر جزئیات تاریخی و متون متنوع اصلی و تفاسیر آنهاست. او تحلیل خود از تکوین مدرنیته را به نظریه دولت محدود نمی کند بلکه کمابیش می کوشد پایه های نگرش جدید به انسان و جهان را، که به مدرنیته انجامید، در سنت الهیاتی نشان دهد. این نگرش مدرن عموماً مبتنی بر دو اصل بنیادین است: نخست این ایده که انسان حاکم بر طبیعت و جهان است (اومانیسم) و دوم ایده آزادی و خودمختاری انسان (فردگرایی).

🖇دیگر عناصر اندیشه مدرن از دید گیلسپی کمابیش از این دو ایده ی به هم پیوسته ناشی شده اند. اما آنچه در بحث او اهمیت کلیدی دارد این است که برخلاف سنت الهیات سیاسی اشمیتی، او الهیات کاتولیک را درمعنایی همگن و یکدست درنظر نمی گیرد بلکه به تنوع درونی و ناپیوستگی های الهیات قرون وسطی تاکید دارد و این تعارض ها و منازعات درونی را موتور محرک شکل گیری مدرنیته تلقی می-کند. همین نگرش پویا و کثرت گرا، درمقابل نگاه تاحدی ایستا و وحدت گرای اشمیت، از ویژگیهای مهم کتاب است. شیوه نگارش گیلسپی نیز به این خصیصه ی مهم دامن زده است. او تاریخ اندیشه ها را مانند ماجرا حکایت می کند و به هم پیوستگی میان تحولات و بحران های سیاسی (و حتی شخصی) را با نظامهای فلسفی و الهیاتی با مهارت تمام نشان می دهد. هر فصل با حکایتی جالب و نمادین آغاز می شود و پس از شرحی جذاب و دلکش در انتهای فصل به تصویری عمیق تر از همان حکایت یا روایت می رسد. الگوی نگارش کتاب به گونه ای است که می توان آن را از ابتدا تا انتها همانند یک رمان جذاب به مطالعه گرفت.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهاردهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.


🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

17 Nov, 09:35


📰دموکراسی همواره دو جنبه یا معنا داشته است. معنایی لیبرال داشته، که همچنان نیرومند است، و به تضمین حق‌های فردی مربوط می‌شود. دولت لیبرال برای پاسداری از همین حق‌ها ساخته شده است. با‌این‌وصف، دموکراسی علاوه بر این معنی دیگری هم داشته که همان حکومت جمعی باشد، به معنی «خود-حکمرانی» اجتماع سیاسی، و حکومت جمع همبسته یا اجتماع انسانی بر خود. و روشن است که این دو جنبه فرق دارند و متمایز از هم‌اند. در طی دو قرن اخیر، یعنی دورانی که با انقلاب‌های فرانسه و آمریکا شروع شد و تا اواسط قرن بیستم داشت، ما شاهد تحول همزمان این دو جنبه بوده‌ایم: از یک‌سو، ساخت و گسترش دولت لیبرال، و از سوی دیگر، به وجود آمدن و تحول دموکراسی در بافت و زمینه‌ای ملی. این دو حرکت یکدیگر را تقویت کرده‌اند. امروزه، به نظر من، جنبۀ نخست (پاسداری از حق‌های فردی) نه فقط اولویت پیدا کرده بلکه کم‌کم مانعی برای جنبۀ دوم (حکومت جمعی) شده است، زیرا هرگونه حکمرانی‌ یک جمع بر خود ضمناً به معنی شماری قید و بندهاست که حق‌های فردی را محدود می‌کنند...


🔖متن کامل: 6200 کلمه
زمان مطالعه: 31 دقیقه

🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

16 Nov, 13:29


🖊 چرا برنامه‌های انتزاعی بنیان جامعه‌ را بر باد خواهد داد؟

📚 عقل در سیاست

📥 جین کالاهان / ترجمه: مهدی صادقی

🖇پل فرانکو معتقد است که نظرات سیاسی اوکشات از دیدگاه‌های فلسفی او نشات می‌گیرد، زیرا فلسفه صرفا بررسی موشکافانه‌تری از نظرات فهم متعارف نیست، بلکه به‌خودی‌خود تجربه‌ای است که از جایگاهی متفاوت به زندگی عملی نگاه می‌کند .به همین خاطر روا نیست که که آن را موقعیتی بدانیم که درمورد قوانین انتزاعی پرگویی می‌کند یا مشتی اصول پیشینی که ادعای راهبری زندگی را دارند.

🖇تحلیل اوکشات از تمثیل غار افلاطون مثال بی‌نظیری است که فهم او از رابطه‌ی بین نظر و عمل را به ما نشان می‌دهد. او منظر افلاطون را تصدیق می‌کند که می‌گوید تئوریسین به سایه‌های روی دیوار پشت می‌کند و رو به سوی نور می‌رود تا فهم والاتری نسبت به اصحاب خود که گرفتار سایه‌های روی دیوار(امورات عملی) هستند بدست بیاورد. با این‌حال اوکشات نتیجه‌گیری افلاطون که توانایی تئوریسین برای تحمیل عمل صحیح به غارنشینان است را نادیده می‌گیرد. تمرکز بر زندگی عملی، باعث شده تا غارنشینان در امورات مربوط به سایه‌ها معرفت نابی کسب کنند. اگر فیلسوف فلسفه‌ی خود را برای یک اسب‌سوار چنین شرح دهد که اسب جلوه‌ای از حقیقت باری‌تعالی است، ممکن است خوشایند اسب‌سوار قرار گیرد اما اگر همان فیلسوف درمورد قوانین صحیح سوارکاری برای اسب‌سوار سخنرانی کند، بدون اینکه تفاوت سر و دم اسب را بلد باشد، اسب‌سوار به درستی او را یک شارلاتان خطاب خواهد کرد.

🖇بنابراین هر ایدئولوژی‌ای که بخواهد با "عقل‌گرایی در سیاست"(این عبارت عنوان مشهورترین کتاب وی نام گرفت) و براساس فانتزی‌های مشتی نظریه‌پرداز کل بنیان اخلاق، عرف و نهادهای اجتماعی سنتی را از نو بسازد برای اوکشات مسخره و مضحک خواهد بود. چنین تلاشی هرگز موفق نخواهد شد چراکه اصول انتزاعی به‌خودی‌خود نمی‌توانند عملی انضمامی را خلق کنند. با این‌وجود تلاش‌‌ها برای اینکه الگوهای انتزاعی را به زور در بافت جامعه فرو کنیم، ضربه‌ی مهلکی را بر بدنه‌ی سنت‌هایی خواهد زد که طی قرن‌ها و از خلال تجربه‌های عملی شکل گرفته‌اند. اوکشات عمده شماتت خود را نثار طرح‌های برنامه‌ریزان اجتماعی چپ‌گرا می‌کرد. اما تعداد زیادی از اندیشمندان راست، که متحدد طبیعی وی بنظر می‌رسیدند هم از نقدهای وی بخاطر تکرار همان اشتباه در امان نبودند. برای مثال، اوکشات در تعلیقه‌ی خود بر کتاب راه بردگی چنین می‌نویسد، "دادن طرحی برای مقابله با دیگر طرح‌ها بنظر بهتر از عکس آن است اما باز هر دو در یک مسلک سیاسی هستند"

🖇ایده‌ی اصلی‌ای که اوکشات در آخرین اثر خود، در باب رفتار انسان، مطرح می‌کند بر پایه‌ی درک وی از "انجمن مدنی" و موسسه اقتصادی" به عنوان دو سنخ کاملا متفاوت از روابط انسانی شکل می‌گیرد. در یک موسسه اقتصادی همکاری افراد بر اساس توافقی شکل می‌گیرد که هدف آن غایتی مادی است- به عنوان مثال، کسانی که در شرکت کوکاکولا مشارکت می‌کنند به این امید بسته‌اند که از راه فروش نوشابه پول دربیاورند. در مقابل اعضای انجمنی مدنی به‌طور معمول چنین هدفی ندارد. ارتباط آنها توسط قانونی بازشناسی می‌شود که به آنها اجازه‌ی استفاده از امکانات مشروع برای کسب منافع گوناگون‌شان را نمی‌دهد. جریان‌های مختلف در اندیشه‌ی سیاسی اروپایی، هر یک دولت را در یکی از این دو صورتِ انجمن مدنی و موسسه اقتصادی صورت‌بندی کرده‌اند. از نگاه اوکشات این رقابت برای توصیف، منشا اصلی شکل‌گیری نوعی کج‌فهمی نسبت به سرشت دولت مدرن اروپایی است. او مشخصا با کسانی که دولت را انجمنی مدنی فرض می‌کردند همدلی داشت و آن را متمدنانه‌ترین درک از نقش دولت می‌دانست.

🖇او می‌نویسد میان رفتار و باور انسان پیوندی وجود دارد که از او عاملی اخلاقی برمی‌سازند. اما یک سازمان اقتصادی اجباری مثلا دولتی که رسیدن به توزیع دلخواهی از درآمد را غایت خود می‌پندارد، این پیوند میان رفتار و باور را از بین می‌برد. بنظر می‌رسد که فرانکو مناقشه‌ی اوکشات علیه موسسه اقتصادی اجباری را به درستی درک نکرده و آن را صرفا به "اشکال افراطی و توتالیتر نسبت می‌دهد". گویی کار اجباری‌ برای هدفی غیر آزاد اگر برای ساعات کمی در هفته باشد مسئله‌ای ایجاد نخواهد کرد.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهاردهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

16 Nov, 09:53


📰خصیصه رادیکال‌ و مبتکرانه بودن فعالیت علمی‌ کارل اشمیت، از او مرجعی نه تنها برای مباحثات حقوق عمومی، اساسی و بین‌الملل بلکه برای علوم سیاسی، تاریخ تفکر و نهادهای سیاسی نیز ساخته است. کار اشمیت می‌تواند به‌عنوان پاسخی به سه چالش بیان شود: بحران سیاسیِ دولت، بحران تئوریک پوزیتیویسم عقلانی و تصدیق علم حقوقِ هانز کلزنی که مبتنی بر ابژکتیویته و شمولیت منطق درونی نُرم‌هاست. اشمیت به تمایزی میان حقوق و واقعیت، قوانین و سیاست باور داشت. امر واقع، فی‌نفسه مشتمل بر هیچ نظم یا نُرمی نیست و حقوق نیز فی‌نفسه دارای نیروی مبدل شدن به واقعیت نیست، اما او این حوزه‌های متمایز را از رهگذر «تصمیم» به یکدیگر مرتبط می‌ساخت، {تصمیمی} که توسط سوژه‌های مختلفی اخذ می‌شود: قاضی، حاکم، مردم. تصمیم، قانون را در «امور انضمامی» موثر می‌سازد، {اموری} که می‌توانند همچون «موارد استثنایی» متحقق شوند. این تصمیم فعلی است که می‌تواند نحوی میانجی‌گریِ گذرا و ناپایدارِ همیشگی را میان حوزه‌های متضاد مذکور برقرار سازد، بدین روی تصمیم جزئی از حقوق است نه بیرون از آن...

🔖متن کامل: 4400 کلمه
زمان مطالعه: 22 دقیقه

🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

14 Nov, 13:37


🖊 سه تقریر رقیب درباره مدرنیته

📚 خروج، اعتراض، وفاداری

📥 مختار نوری

🖇 دامنۀ وسیع سنت انتقادی نسبت به مدرنیته و وجود طیف های فکری مختلف موید این موضوع است که احتجاجات در باب مدرنیته، هم برای زندگی بشری و هم برای حوزۀ اندیشه سیاسی، خطیر و حیاتی است. لذا بررسی و شناخت منازعاتی از این دست که بر سر معنا، ماهیت و صورت بندی سیاسی و اخلاقی مدرنیته پدید آمده است، نویسنده را به سمت نگارش اثر دیگری پیرامون مدرنیته رهنمون ساخته است. از این حیث، این کتاب، می خواهد این داستان فکری را بیان کند که چگونه مواجهۀ متفکران معاصر غربی با مدرنیته، از رویکرد سه وجهی «خروج»، «اعتراض» و «وفاداری» حکایت می کند. اندیشه های فوکو، لیوتار، اشتراوس، مک اینتایر، هابرماس و راولز، این رویکرد سه وجهی را نمایندگی می کنند. پسامدرنهایی چون فوکو و لیوتار و همفکران آنها به طور کلی از مدرنیته ناامید و مأیوس شده اند و در آثارشان سعی بلیغ نموده اند تا نظم دیگری را در قالب «وضعیت پست مدرن» جایگزین آن نمایند. این دسته از متفکران را باید منتقدانی دانست که به چیزی کمتر از عبور و خروج از مدرنیته، فراروایت ها، نهادها و ساختارهای اصلی آن رضایت نمی دهند.

🖇 البته در این اثر، دسته ای دیگر از متفکران معاصر را می توان نام برد که ضمن آسیب شناسی فکری و اخلاقی دنیای مدرن و فلسفۀ برآمده از آن در پی بازگشت به عصر قدیم و یونانی و احیای آن در دوران معاصر هستند. از جمله متفکرانی که شایستۀ نام معترضان به مدرنیته هستند می توان به لئو اشتراوس و السدیر مک اینتایر اشاره کرد. کتاب مک اینتایر با عنوان در پی فضیلت: مطالعه ای در نظریه اخلاق متنی پیچیده و پراستدلال در این زمینه است. محتوای فکر این قسم از اندیشمندان معاصر نشانگر این موضوع است که شاید عقب رفتن و بازگشت به گذشته، خود می تواند راهی برای جلو رفتن و امیدآفرینی باشد. این دسته از متفکران بر این باورند که احیا و به خاطر آوردن فلاسفۀ فضیلت مدار عصر قدیم می تواند قدرتِ خیال و شجاعت خلق زندگی بهتری را به ما معاصرانِ «بحران زیست» عطا کند. به سخن دیگر آنها از اندیشه های یونان باستان برای بحران زدایی از مدرنیته در دوره معاصر مایه می گذارند.

🖇 با وجود تمامی انتقادات موجود، نباید تیره وتار و بدبینانه به مدرنیته نگریست، این سخن وفاداران به مدرنیته است. آنها مدعی اند مدرنیته را نباید به طور کلی از معادلات فکری کنار گذاشت، چرا که امروزه مدرنیته و نظم سیاسی برآمده از آن تا حد زیادی در همۀ جای جهان از جوامع غربی تا غیرغربی به عنوان نظمی پرطرفدار و مطلوب مورد شناسایی قرار گرفته است. از این رو، برخی طرفداران و وفاداران به مدرنیته که خود از منتقدان اصلی دنیای مدرن و صورت بندی سیاسی و اخلاقی آن محسوب می شوند، در تلاش اند تا با آسیب شناسی از نظم مدرن همچنان به آن وفادار بمانند. از جمله وفاداران مطرح شده در این اثر می توان به یورگن هابرماس و جان راولز اشاره کرد. این دو متفکر ضمن انتقاد از مدرنیته و لیبرالیسم می کوشند با ابزارها و امکانات درونی گفتمان مدرن مانند عقلانیت، راه هایی برای حل و فصل معضلاتی چون آزادی و عدالت بگشایند.

🖇 به هر صورت، شش متفکر منتخب در این اثر طیفی از مواضع فلسفی، سیاسی و اخلاقی را مطرح و نمایندگی کرده اند و هر یک از آنها نسبتی با مدرنیته و صورت بندی فکری، سیاسی و اخلاقی آن برقرار می کنند تا اندیشۀ انتقادی در درون گفتمان مدرنیته بازسازی شود. نتایج بحث نشانگر آن است که ما نباید در مواجهه با مدرنیته صرفاً به قرائتی واحد یعنی قرائت پسامدرن متفکرانی چون فوکو، لیوتار و امثالهم برای غلبه بر معضلات آن بسنده کنیم، چرا که نظریات رقیب در اندیشۀ سیاسی و اخلاقی معاصر در مواجهۀ با ناخرسندی های مدرنیته راه ها و تقریرهای متفاوتی پیش روی ما می نهند و دریافتن این نوع راه ها به این موضوع بستگی دارد که ما با چه عینکی به جهان پیرامونمان و از جمله جهان مدرن بنگریم. چنین راه هایی ما را وامی دارد به امکان ها و انتخاب های متفاوت در مواجهه با عصر مدرن بیندیشیم و بکوشیم به جای تفسیر تک وجهی از مدرنیته به تفاسیر دیگر و استدلا ل های متعارضی از این پدیدار عظیم روی آوریم.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهاردهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

14 Nov, 08:42


📰چرا کافه‌هایی که نماد روشنفکری بودند به همراه روشنفکرانی که بیش از همه دوران‌ها دغدغه مدرنیته داشتند به محاق رفتند و حذف و ناپدید شدند؟ و امروز آن کافه‌ها و آن جماعت روشنفکر جای خود را به ساکنان امروزی کافه‌ها و کافه‌کتاب‌ها داده است. نگاهی گذرا به تاریخ نشان می‌دهد ایران دهه چهل با نوعی شکوفایی در تمام بخش‌های اقتصادی، فرهنگی و آموزشی مواجه شد که تا پیش از آن تجربه‌اش نکرده بود. دهه‌ای که یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» آن را در بخش «ایران معاصر» مجزا کرده است. بیشتر آثار ادبی و هنری در این دوران پدید آمد، بالا رفتن نرخ نفت، تاسیس برخی صنایع کلان که نماد شکوفایی اقتصادی بودند، اصلاحات ارضی، شناخت حق رأی زنان، توسعه اجتماعی و اقتصادی و مبارزه با حکومت شاه که تصویر دهه چهل را سیاست‌زده کرد. شاید هیچ دورانی بیش از این دوران دغدغه روشنفکری و مدرنیته نداشت. آنچه در کتاب پیش رو می‌آید گشت‌و‌گذاری است در احوال پاتوق و پاتوق‌نشینی و بیش از همه پاتوق‌نشینی روشنفکران که بیشتر بر دهه‌های سی و چهل متمرکز شده است...

🔖متن کامل: 2600 کلمه
زمان مطالعه: 13 دقیقه

🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

13 Nov, 15:14


🖊بازیابی جایگاه انسان در مکتب لیبرالیسم در شرایط مرگ عاجل

📚انسان، دولت، لیبرالیسم

📥فرزین رحیمی زنوز


🖇تفکر لیبرالی، با محوریت قرار دادن حقوق طبیعی فرد و قوانینی که ضامن حقوق بنیادین وی باشند معنا یافته است. از این منظر، انسان‌ها به صرف انسان بودن واجد حقوق برابری هستند که نقض آن‌ها در تعارض با کرامت ذاتی ایشان است. در این راستا، جان آدمی و سلامت وی از بنیادی‌ترین حقوقی است که یا به صراحت مورد اشارة شارحان این مکتب قرار گرفته و یا به عنوان بدیهیات آن به‌طور تلویحی در آثار سایر اندیشمندان این ایدئولوژی ملحوظ است. اگر جان آدمی، آن‌گونه که جان لاک بدان پرداخته است، جزیی از حقوق طبیعی انسان قلمداد شود، دسترسی به مواد غذایی جهت ادامة حیات وی نیز امری است ضروری.

🖇در نتیجه، داشتن ابزار شکار و یا زمینی برای کشت و زرع نیز جهت تأمین مواد غذایی، می‌بایست در زمرة حقوق بنیادین وی قلمداد شود. مضاف بر این، در عصر حاضر که نه مجالی برای شکارگری وجود دارد و نه می‌توان همگان را آن‌گونه که خمرهای سرخ می‌پسندیدند، به انجام کار کشاورزی مجاب کرد، هر کنش اقتصادی که به فرد قدرت مبادلة آزادانة کالا و خدمات خود با مایحتاج لازم برای ادامة حیات انسان را بدهد، منطقاً در زمرة حقوق طبیعی وی تلقی خواهد شد. بدین معنا، مالکیت خصوصی و تمکن فرد بر دارایی‌هایش می‌بایست توأم با حق صیانت از جان، جز لاینفک حقوق طبیعی وی در نظر گرفته شوند.

🖇از طرفی، لاک با فرض این که تلاش برای نقض حریم و آزادی فرد، ممکن است به نقض حقوق طبیعی فرد منتهی شود، بر جایگاه آزادی به عنوان یکی از بنیادی‌ترین حقوق انسان تأکید کرده است. به بارو لاک، حق یعنی آزادی انتفاع از چیزی و بنابراین، حق و آزادی مفاهیمی هستند که می‌توانند به جای هم به کار گرفته شوند. آزادی و حق، ملازم ذات آدمی است، بدین معنا که فارغ از مجادلاتی که حول منشأ حق وجود دارد و صیانت از جان را از طریق اثبات عقلایی و یا مبتنی بر میل و غریزه توجیه‌پذیر می‌نماید، انسان محق است که از جان و مال خود، بدان سان که می‌خواهد، بهره‌مند گردد. لازم به ذکر است که همین رویکرد پیش‌تر در آرای متفکران مکتب سالامانکا _ به عنوان اسلاف فکری اندیشمندان مکتب اتریش _ به وضوح مورد اشاره قرار گرفته بود.

🖇با این فروض مقدماتی می‌توان حقوق طبیعی را بن‌مایه لیبرالیسم در نظر گرفت. حال لازم است تا تعاریفی از آزادی را که شارحان لیبرالیسم در پیوند با حقوق طبیعی انسان ارائه کرده‌اند را از نظر بگذارنیم. به عنوان معروف‌ترین تعریف آزادی، که بیش از سایرین از جان استوارت میل نقل شده است، آزادی عبارت از حق انجام هر عملی است مادامی که آزادی سایرین نقض نشده و توأمان احترام به قوانینی است که ضامن آزادی سایرین باشد.

🖇وی با استناد به "اصل ضرر"، به عنوان یکی از شروط آزادی، فقط مداخله‌ای برخلاف خواست ارادة اعضای جامعه را بحق و بجا می‌داند که مانع از آسیب رسیدن به دیگران شود و بدین معنا، حدود آزادی را جایی می‌داند که جان آدمی مورد تهدید و تعرض قرار گیرد. بر مبنای این تعریف، هرگونه تعرض به حریم سایرین مصداق نقض بارز آزادی وی می‌باشد. در نتیجه، آزادی هم شأن با سایر حقوق طبیعی، وجه مهمی از کرامت ذاتی انسان تلقی خواهد شد. آیزایا برلین نیز آزادی را رفع هرگونه مانعی می‌داند که کنش آزادانة فرد را محدود نماید. وی با رویکردی تکثرگرایانه، ضمن تأکید بر حداقلی از آزادی به عنوان حق بنیادین فرد، با نگرشی اومانیستی، ضرورت توجه به انسان را در کانون مباحث خود قرار می‌دهد.

🖇از این دو تعریف می‌توان گریزی به اخلاق مطلق‌گرای کانتی زد، آنجا که بر انجام اعمالی اصرار دارد که بتوان آن‌ها را به عنوان الگویی عام و جهان‌شمول در نظر گرفت. وی عملی را مشروع می‌داند که آزادی قیام به آن عمل با آزادی هر کس دیگری تحت یک قاعدة عام سازگار باشد. بر این مبنا، آزادی در نظر کانت عبارت از آن است که انسان مجبور به اطاعت از ارادة انسانی دیگر نباشد. فی‌الواقع، آزادی فرد تا آنجا که بتواند به آزادی دیگران بر حسب یک قانون عام هم‌زیستی داشته باشد، تنها حق اصیل و فطری‌ای است که هر انسان به اقتضاء انسان بودن از آن برخوردار است. علی‌رغم مواضع گاهاً متضاد اندیشمندانی که آزادی رو حول مفهوم فردیت تعریف کرده‌اند، همة ایشان، تعاریف خود از آزادی را بر بستر حقوق طبیعی استوار ساخته‌اند.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهاردهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

13 Nov, 09:47


📰 با خط خوردن نام و پرچم کشورها، سومین معرف حائز بررسی، سرود ملی ست که چون پیشانی بندی ست بر جبین ادبیات سیاسی هر کشوری. در شمارۀ پیشین سیاستنامه در نوشتاری با عنوان «چرا ادبیات سیاسی مهم است؟» از حدود و سیالیت ادبیات سیاسی سخن گفته ام و به تشریح کارکردهای آن در بازآفرینی و تثبیت حافظه و هویت جمعی پرداخته ام. سرود ملی نیز به مثابه کلامی برآهنگ نشسته که در مجامع ملی و بین المللی و به بهانه ها و مناسبت های گونه گون پخش و زمزمه می شود و دربرگیرندۀ نشانه های هویتی و تاریخی و نمایانندۀ خواسته ها، آرزوها و ارزش های ملی-ست، از نخستین و مهم ترین موضوعات لازم به بازخوانی و پژوهش ست که در این ساحت می گنجد، به ویژه آن که با برخورداری از حمایت حکومتی و ایفای نقش معرفی و هویتی خویش، خود بستری ست محض شناسایی رویکرد حکومت ها در عرصۀ ملی و بین المللی! و از همین سوست که می توان آن را چون پیشانی بندی حاوی شعار دانست. درست در همین نقطه است که پرسش‌هایی بس مهم طرح شدنی ست و آن این که سرود ملی تا چه پایه ملی ست و آیا به واقع از پس کارکردهایش برمی آید؟

🔖متن کامل: 2000 کلمه
زمان مطالعه: 10 دقیقه

🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

12 Nov, 14:35


🖊تاملی پیرامون ساختار قدرت در شاهنامه فردوسی

📚علیه اقتدارگرایی

📥محمدابراهیم انصاری‌لاری

🖇در تلقی عموم از شاهی و شاهنشاهی به ویژه آنها که به سده‌های اخیر حکومت شاهان در ایران می‌نگرند، مترادف با سلطنت موروثی، تمرکز همه قوا در شخص پادشاه و قدرت مطلق و بی‌قید و شرط پادشاه است. در حالی که آیین شاهی و شاهنشاهی در شاهنامه با این برداشت غالب، تفاوت‌های آشکاری دارد و با ملاحظه شاهنامه فردوسی درمی‌یابیم که برخی سلسله‌های پادشاهی به ویژه در سده‌های اخیر، آیین شاهی و شاهنشاهی اصیل ایرانی را کاملا تحریف کرده و در نتیجه مخوف‌ترین و وحشت‌انگیزترین نظام‌های حکومتی را به نام نظام سلطنتی و پادشاهی بر مردم مسلط کرده‌‌اند.

🖇بنابراین در اینجا من بر آنم که با ملاحظه شرح احوال شاهان در شاهنامه و چگونگی کشورداری و روش حکومت آنها و مناسبات موجود میان پادشاهان، موبدان، بخردان و پهلوانان، به این نتیجه دست یابم که: اولا سلطنت لزوما موروثی نیست. ثانیا همه قوا در شخص شاه متمرکز نیست. ثالثا اختیارات و قدرت شاه مطلق و نامقید نیست.

🖇به عبارت بهتر و روشن‌تر و با زبان حقوق سیاسی، شاهنامه به سلطنت مشروطه و حتی به گونه‌ای تفکیک قوا معتقد است و مشروعیت فرمانروایی که به تعبیر فردوسی «فر کیانی» و «فر ایزدی» نام دارد، تا هنگامی پایدار است که پادشاه و کارگزارانش به دادگری و خرد رفتار می‌کنند.

🖇در واقع سلطنت مشروط به دادگری و خردورزی است و خواهیم گفت که تشخیص این معنا نیز در وهله اول با انجمن بخردان و موبدان و پهلوانان است و در نهایت نیز این مردم هستند که اگر پادشاه ستم آغاز کند و بی‌خردی پیشه کند و از آسایش مردم غفلت کند، با اعتقاد به این که دیگر فر ایزدی و فر کیانی از او جدا شده است و روزگار عزت او به پایان رسیده است، او را با قیام و شورش عمومی برکنار می‌کنند.

🖇در منطق شاهنامه، پادشاهی به لیاقت و شایستگی است. گاهی البته این لیاقت و شایستگی با وراثت هم منطبق می‌شود و اغلب هم نمی‌شود و در مقام تعارض میان این دو فردوسی صریحا اصالت را به لیاقت و شایستگی می‌دهد. همچنین این نکته شایان توجه است که در یک نظر کلی به شاهنامه، به ندرت می‌توان شاه دادگر و موفقی پیدا کرد که پادشاهی را مستقیما از پدر به ارث برده و بی‌دردسر به جای پدر نشسته باشد.

🖇اکثریت شاهان دادگر کسانی هستند که در واقع پیش از رسیدن به سلطنت، آزمون‌های سخت و دشواری را از سر گذرانده و لیاقت و شایستگی خواد را در عمل نشان داده‌اند و در واقع برای امر سلطنت برگزیده شده‌اند و این مطلب درباره شاهان بیدادگر، ضعیف و ناموفق برعکس است. اکثریت این دسته از شاهان کسانی‌اند که در ناز و نعمت دربار پرورده شده و بی‌هیچ دردسر، سلطنت را از پدر به ارث برده و تخت را تصاحب کرده‌اند، به این ترتیب شاهنامه در یک منطق قابل فهم و روشن، از سلطنت غیرموروثی حمایت می‌کند. در دوران اول که هنوز نظام دودمانی تثبیت نشده، کیومرث و هوشنگ و طهمورث که دادگرند، ادعایی در مورد دودمان و اصل و نسب ندارند، زیرا چنین به نظر می‌آید که کیومرث، نخستین آفریده، نخستین آدم و نخستین شاه است و شاید به تعبیری که برخی از نویسندگان کرده‌اند واژه شاه حتی کنایه‌ای باشد از آغاز فرمانروایی انسان بر جهان.

🖇از نظر شاهنامه و در منطق سیاسی فردوسی، ساختار قدرت به گونه‌ای ترسیم شده است که سه نهاد قدرت یعنی پادشاه، موبد و پهلوان هر کدام پایگاه و جایگاه جداگانه‌ای دارند. این جدایی پایگاه و جایگاه را همه می‌دانند و امری پذیرفته و متعارف محسوب می‌شود، تا جایی که پهلوان با همه لیاقت و شایستگی‌هایی که دارد، خود را هرگز در خور پادشاهی نمی‌بیند و نه‌تنها در کل شاهنامه دیده نشده که پهلوانی طمع شاهی داشته باشد، بلکه حتی وقتی به پهلوانی پیشنهاد قبول پادشاهی هم می‌شود، خود پهلوان این پیشنهاد را رد می‌کند.

🖇گفتیم که در بینش سیاسی فردوسی سلطنت لزوما موروثی نیست و گفتیم که همه قدرت در شخص شاه متمرکز نیست. اکنون نوبت آن است که بگوییم همان میزان قدرت شاه یعنی اعلام جنگ و صلح و عمران و آبادانی و تامین راه و معیشت و... باز هم مقید است و مشروط است به دادگری و خردورزی و هرچند پهلوانان علی‌الاصول در جنگ و صلح فرمانبردار شاه هستند، اما فرمانبر چشم و گوش بسته او نیستند. پهلوانان از آنجایی که در عین وفاداری به نهاد پادشاهی و شهریاری نماد وجدان ملی و مظهر آزادگی و گردن‌فرازی هستند، اگر پادشاه از مرز خرد و داد، پا را فراتر نهد، در برابر او بی‌درنگ و مردانه می‌ایستند.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهاردهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

12 Nov, 09:50


📰دغدغه محوری شایگان فرهنگ بود و طبعا ارزیابی آثار او صرفاً با لحاظ پیامدهای اجتماعی سیاسی‌شان به ورطه تقلیل‌گرایی خواهد افتاد. اما نفسِ اندیشیدن به دلالت‌های سیاسیِ تفکرات فلسفی، همان‌طور که درخصوص فیلسوفان برجسته غربی نیز شاهد بوده‌ایم، دغدغه‌ای موجه می‌نماید. داریوش شایگان، در نظر و عمل بر موضوعیت چنین دغدغه‌ای صحه گذاشت، چنان‌که در ارزیابی انتقادات وارده به دموکراسی متذکر می‌شود: «اگر از منظر حومه‌های جهان بنگریم، همه‌ی این نقدهای عالمانه... برای مردمی که از ابتدایی‌ترین خواست‌های خود مانند امکان بیان و دسترسی به آزادی‌های بنیادی محروم‌اند، جز لفاظی تخصصی و نامفهومی بیش نیست. معنای دموکراسی بسته به اینکه در کدام طرف باشید، متفاوت است.» در عمل نیز، با نگارش آثاری همچون «انقلاب مذهبی چیست؟» و «نگاه شکسته: اسکیزوفرنی فرهنگی» از پیشقراولان ارزیابی انتقادی دلالت‌های اجتماعی-سیاسیِ گفتمان هویت‌اندیش عصر خود بود...

🔖متن کامل: 3200 کلمه
زمان مطالعه: 16 دقیقه

🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

11 Nov, 14:43


🖊عدالت اجتماعی: آرمان دیرین همکاری علم و فلسفه

📚آیا می‌توان کاملا هایکی بود؟

📥موسی اکرمی

🖇هر گاه به گونه‌ئي کامل هايکي باشيم و دخالت دولت و هيچ مرجع ديگري را در رفتار اقتصادي موجودي به نام «انسان اقتصادورز» مجاز ندانيم فساد و چپاول ادامه مي‌يابند. اگر اينک در کشورها با افسارگسيختگي کامل فعالان حوزۀ اقتصاد روبه‌رو نيستيم علت را بايد در دخالت کمابيش دولت و نهادهائي دانست که، نيک يا بد، مي‌کوشند مانع بروز بحران و شورش بي‌چيزان شوند وگر نه خود فعالان اقتصاد، که بيشتر به زمينه‌هائي علاقه دارند که پولسازتر است نقطه‌ئي براي توقف خود نمي‌شناسند مگر آن که با موانع جدّي از سوي دولت و يا بي‌چيزان روبه‌رو شوند.

🖇اين تجلي نوليبراليسم ملهم از انديشه‌هاي کساني چون هايک است که هوادارنش چنان آن را بر سر بازار جار زدند که بسياري را، حتي در حکومت ايران، فريفته و شيفتۀ آن کردند؛ و چنان شد که ايران نيز، همچون آمريکا و انگلستان و شيلي و آرژانتين و برزيل و بسا کشورهاي ديگر، در مسيري قرار گرفت که کاش هايک زنده بود و مي‌ديد و به ما پاسخ مي‌داد آيا همين آرزو را براي حذف دخالت دولت در اقتصاد داشته است؟

🖇پرسيدني است که ما با اين گونه مديريت براي کشورها به کجا مي‌رويم؟ در اينجا فروتنانه همۀ پيروان هايک را، همچنان که هر کس ديگري را که به فلسفۀ سياسي علاقه دارد، به خواندن دقيق فصل مرتبط با علل پديدآيي انقلاب در کتاب سياست ارسطو، يعني فصل پنجم کتاب دعوت مي‌کنم، همچنان که به تأکيد تقاضا دارم دفتر پنجم اخلاق نيکوماخوسي را، که در بارۀ دادگري و انصاف است، نيز با دقت بخوانند.

🖇من با بيم هايک از حکومت‌هاي توتاليتر راست و چپ همدلم. حتي مي‌توانم فرياد بزنم که آرزوي نهايي من حذف کامل حکومت در آيندۀ دور یا نزدیک، با برقراری شرایط زیست بهینۀ همۀ انسان‌ها در کنار یکدیگر، است. ولی تا آن زمان باید به بهینه‌سازی ساختار و کارکرد حکومت توجه کرد. در این مورد بي‌ترديد بايد در آسيب‌شناسي حکومت‌ها از تحليل‌ها و تبيين‌هاي هايک بهره گرفت. گذشته از نمونه‌های کلاسیک حکومت‌های توتالیتر، ما شاهد بوده‌ایم که حتی در کشور خودمان شماری از مديران دولتي چنان ناکارآمد بودند و چنان فاسد شدند و چنان فجايعي براي اقتصاد کشور پديد آوردند که مستمسکي به دست هايکي‌هاي وطني داد تا، بر متن نمونه‌های شکست‌خوردۀ حکومت‌های توتالیتر کلاسیک و نمونه‌های کوچکتر حکومت‌هائی که با تمرکز قدرت سیاسی کنترل بنگاه‌های اقتصادی و نهادهای سیاسی را به سود باند خودی‌های حکومتی در دست داشته‌اند و دارند، در مذمت دخالتگري حکومت/دولت داد سخن دهند و خواستار کوچک شدن آن و واگذاري بنگاه‌های اقتصادی تولید و مبادلۀ کالا و خدمات به بخش خصوصي و حتی فروش اموال عمومي به ثمن بخش به کساني از طیف رنگارنگ رانت‌خوار شوند که قصۀ پر غصۀ حاصل کار هر روز ديده و شنيده مي‌شود. در چنین وضعی هايک و هايکيان به جای این که به گونه‌ئی علمی به آسيب‌شناسي راستين بپردازند، شرايط ذهني و توجیه شبه‌ایدئولوژیک گرايش بيشتر به فساد را فراهم کردند.

🖇علاقه‌مندم از هايکيان بپرسم آيا می‌پذیرند که اولاً و بالذات همۀ انسانها در آفرینش و در بهره گیری از کرۀ زمین و ثانیاً و بالتبع در برخورداری از همۀ امکانات یک کشور برابراند و در زیست جمعی باید ارادۀ خود را، در چارچوب حق برابر، از طریق مشارکت دموکراتیک در تصمیم گری به نمایش گذارند؟ راه برونرفت از مشکلات کنوني به سخره گرفتن دموکراسی نيست. هايک از دوست خود، کارل پوپر، نشنيد که اگر معيار را امکان تعويض حکومت نالايق با کمترين هزينه بدانيم دموکراسي بهترين حکومت است.

🖇بي‌گمان در جوامعي که انسان‌ها بنا بر تعلقات سنّي، جنسيتي، نژادي، قومي، ديني، سياسي، و اقتصادي در طبقات و اقشار گوناگوني دسته‌بندي مي‌شوند آن گونه که تعلق به دستۀ خاص ممکن است موجب پيشرفت يا باعث پسرفت شود نمي‌توان سخن از دموکراسي راستين به ميان آورد. ولي بايد همواره به وضعيتي در آينده ‌انديشيد که شرایط زیست بهينه باید برای همگان، صرف نظر از هر گونه تعلق و تفاوت جنسیتی، قومی، دینی ، سنی و سياسي و اقتصادي، فراهم شود و در عين حال حقوق کساني که به هر علت استحقاق دريافت «عادلانه»ي بيشتري از امکانات را دارند تأمين و تضمين شود.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهاردهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

11 Nov, 10:25


📰شاید شادروان طباطبایی در حصار معذوراتی و با تصور گفت‏‌وگو درباره روشنفکری یا روشنفکران ایران، انجام این مصاحبه را پذیرفته باشد، اما نمی‌‏توانسته به‌‏عنوان یک روشنفکر تن به این گفت‌‏وگو بدهد، و با انتشار آن در آینده‌‏ای نامعلوم ـ آن‏‌هم بدون ملاحظه متن و جرح‏‌و‏تعدیل آن ـ موافقت کند. پس به این نتیجه می‌‏رسیم که یا عظیمی‌‏نژادان از ارائه متن پیاده‌‏شده به استاد فقید خودداری کرده یا این‏که نتوانسته تاییدیه انتشار بگیرد. در هر صورت انتشار آن پس از درگذشت استاد، آن‌‏هم در محلی غیر از محل توافق شده، یعنی کتابی درباره روشنفکری ـ چه از منظر اخلاقی و چه از منظر حرفه رسانه‌‏ای ـ به هیچ وجه درست نبوده و می‌‏تواند از سوی خانواده آن شادروان تحت پیگرد قرار گیرد. اگر از پیگیری حقوقی و قضایی بگذریم که حق خانواده است، آنچه برای ما اهمیت دارد، مسئولیت اخلاقی و وجدان علمی است که متاسفانه از جنبه‌‏های مختلف نقض شده است. نخست این‏که؛ تاکید می‏‌کنم که ایشان امکان نداشت حاضر به مصاحبه به عنوان یک روشنفکر شود، بنابراین و به احتمال زیاد، درباره عنوان مصاحبه گول خورده است...

🔖متن کامل: 3200 کلمه
زمان مطالعه: 16 دقیقه

🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

10 Nov, 14:29


🖊چرا هیچ بهبودی در کار نخواهد بود؟

📚اپیدمی از منظر فلاسفه

📥مارکو دِ ارامو/ ترجمه محمدمحسن نداف

🖇«هیچ بهبودی در کار نخواهد بود. ناآرامی اجتماعی و خشونت وجود خواهد داشت. پیامدهای اجتماعی-اقتصادی به وجود خواهد آمد: بیکاری ناگهانی. شهروندان به سرعت صدمه خواهند دید؛ عده‌ای می‌میرند، و عده‌‎ای احساسی وحشتناک خواهند داشت. » این‌ها سخنان یک فرجام‌شناس نیست؛ بلکه صحبت یاکوب والنبرگ، وارث یکی از قوی‌ترین خاندان‌های سرمایه‌داری جهان است، که پیش‌بینی می‌کند در نتیجه محدودیت‌های ویروس کرونا، اقتصاد جهانی با یک افت 30 درصدی بیکاری مواجه می‌شود. در حالی که فیلسوفان نگران هستند که حاکمان از شیوع ویروس برای برقراری یک نظم زیست‏سیاسی بهره‌برداری کنند، به نظر می‌رسد طبقه حاکم خود دغدغه‌های متضادی دارد: «من بسیار از عواقب آن برای جامعه می‌ترسم... ما باید ریسک دارویی را که به شدت روی بیمار اثر می‌گذارد، ارزیابی کنیم.»

🖇در این جا سرمایه‌دار سوئدی، پیش‌آگهی ترامپ را بازگو می‌کند که این نسخه درمانی منجر به مرگ بیمار می‌شود. در حالی که فیلسوفان اقدامات پیشگیرانه را به دیده مکانیزم‌های شرارت‌بار کنترلی می‌نگرند، حاکمان از این می‌ترسند که این اختلالات کنترل آن‌ها را تضعیف کند. فلاسفه در ارزیابی تاثیر کرونا، به صفحات فوق‌العاده‌ای از کتاب «مراقبت و تنبیه» در مورد شیوع طاعون ارجاع می‌دهند. جایی که فوکو اشکال جدید نظارت و مقررات ناشی از شیوع بیماری در اواخر قرن هفدهم را توصیف می‌کند.

🖇اندیشمندی که صریح‌ترین موضع را در قبال همه‌گیری گرفته است، جورجیو آگامبن است. آگامبن در مجموعه مقالاتی مشاجره‌برانگیز که با مقاله «ابداع یک شیوع» آغاز و در il manifesto در 26 فوریه 2020 چاپ شده است، اقدامات اضطراری‌ای را که در ایتالیا پیاده شد تا جلوی گسترش ویروس گرفته شود، تحت عناوین «آشفته، غیرعقلانی و تماما بی اساس» توصیف می‌کند. او می‌نویسد: «ترس از شیوع، موجب وحشت می‌شود و ما به نام امنیت، اقداماتی را می‌پذیریم که شدیدا آزادی را محدود می‌کند و وضعیت استثنایی را توجیه می‌کند.» از منظر آگامبن، این دست اقدامات، تمایل حکومت برای بهره‌برداری از وضعیت استثنایی با عنوان پارادایم عادی حکومت را نشان می‌دهد.

🖇می توان گفت که با پایان تروریسم به عنوان علت اقدامات استثنایی، ابداع یک اپیدمی بهانه‌ای ایده‌آل برای برقراری مجدد آن اقدامات را فراتر از هر محدودیتی ارائه می‌کند.» آگامبن این نظرات را در دو متن دیگر که در اواسط ماه مارس در سایت انتشارات ایتالیایی Quodlibet منتشر شد، مجددا بیان کرد.

🖇اکنون، حرف آگامبن هم درست است هم غلط: یا بهتر بگویم به شدت غلط و مقداری درست است. غلط است چون واقعیت‌های بنیادی با آن در تناقض است. حتی اندیشمندان بزرگ می‌توانند از واگیر بمیرند و فیلسوفان وظیفه دارند تا دیدگاه‌هایشان را وقتی شرایط آن‌ها را به خود فرا می‌خواند بازنگری کنند. اگر انکار کرونا در فوریه قدری ممکن بود، دیگر در اواخر مارس منطقی نیست. با این وجود، حرف آگامبن درست است که حاکمان ما از هر فرصتی استفاده خواهند کرد تا قدرت خودشان را مستحکم کنند، به خصوص در مواقع بحران. این که از کرونا برای تقویت زیر ساخت‌های نظارت عمومی بهره‌برداری می‌شود بر هیچ کس پوشیده نیست. حکومت کره جنوبی گستره سرایت را با ردیابی موقعیت شهروندانش به کمک موبایل آن‌ها تجزیه و تحلیل می‌کند. در نتیجه این سیاست، وقتی تعدادی از روابط خارج از خانواده افشا شد، هیاهویی به پا کرد.

🖇در همین حال حکومت چین نظارت ویدیویی و دستگاه‌های تشخیص چهره‌اش را دوبرابر کرد. بسیاری از حکومت‌های اروپایی در حال حاضر درحال تصمیم‌گیری هستند که آیا در برنامه‌های پایش دیجیتالی از کره جنوبی و چین تقلید کنند یا خیر. آگامبن اولین کسی نیست که در این باب استدلال می‌کند که یکی از اهداف سلطه اجتماعی، اتمیزه کردن سلطه‌پذیر است. گی دبور در «جامعه نمایش» نوشته است که توسعه آرمان‌شهرهای کالایی سرمایه‌داری ما را در یک «جدایی کامل» منزوی می‌کند.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره چهاردهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann

مجلّه سياست‌نامه

10 Nov, 10:29


📰مفهوم سیاسی قانون کتابی است متشکل از مقالات مارتین لاگلین که در امتداد آثار پیشین او راجع به مبانی و بنیادهای حقوق عمومی قرار می‌گیرد. پرسش از رابطۀ میان حقوق عمومی و سیاست مسئله‌ای است که مقالات این کتاب را به یکدیگر پیوند می‌دهد. لاگلین در آثار پیشین خود راجع به تاریخ و نظریۀ حقوق عمومی، در پی تحلیل این رویکرد بوده که برای رسیدن به پاسخی رضایت‌بخش دربارۀ منابع اقتدار حقوقی یا عناصر بنیادینی که اقتدار مقام حکومت را برمی‌سازند، لازم است نظریۀ حقوق عمومی را با توجه به ریشه‌های سیاسی حقوق عمومی مورد مطالعه قرار داد. در مفهوم سیاسی قانون، لاگلین، براساس تحلیلی که پیش‌تر در مبانی حقوق عمومی و بنیادهای حقوق عمومی ارائه داده بود، درصدد تشریح پیشینۀ نظری این بحث است «تا موضوع بحث را در نظریۀ سیاسی در باب حقوق جامع‌تر بیان کند» سهم عمدۀ مقالات کتاب را شرح و تفسیر آرای متفکرانی به خود اختصاص داده که لاگلین آنها را ذیل سنت نظریۀ حقوقیِ سیاسی کنار هم نشانده است. در این گروه کسانی همچون ژان بُدَن، توماس هابز، ژان ژاک روسو، و کارل اشمیت قرار گرفته‌اند...

🔖متن کامل: 3400 کلمه
زمان مطالعه: 17 دقیقه

🦉@goftemaann