فلسفه اخلاق @filsofak Channel on Telegram

فلسفه اخلاق

@filsofak


#مصطفی_سلیمانی
دکتری تخصصی فلسفه
ارشد فلسفه اخلاق
ارشد روان‌شناسی شخصیت
.
📱ارتباط با من:
@soleymani63
.
🔖اینستاگرام
https://instagram.com/_u/soleymani63

🗂 کانال‌های دیگرم:
معنای زندگی https://t.me/The_meaningoflife
رادیو موژ https://t.me/radiomozh

فلسفه اخلاق (Persian)

🌿 فلسفه اخلاق 🌿nnآیا شما هم علاقه‌مند به مباحث فلسفی و اخلاقی هستید؟ آیا می‌خواهید در عرصه‌ی فلسفه و اخلاق عمیق‌تر بشنوید و به تبادل نظر با دیگران بپردازید؟nnدر این کانال، به رهبری #مصطفی_سلیمانی که دکترای تخصصی فلسفه و ارشد فلسفه اخلاق و روان‌شناسی شخصیت را دارد، با مباحثی عمیق و پرمعنا در حوزه‌های فلسفه و اخلاق روبرو خواهید شد. او به عنوان یک متخصص در این زمینه، اطلاعات بی‌نظیری را با شما به اشتراک خواهد گذاشت

اگر دوست دارید در کنار افرادی هوشمند و علاقه‌مند به مباحث فلسفی باشید، حتما به این کانال بپیوندید. در اینجا فضایی گرم و پر انرژی را برای گفتگو و تبادل نظر در مورد موضوعات مهم و جذاب فلسفی و اخلاقی خواهید یافت

از امکانات این کانال می‌توان به امکان ارتباط مستقیم با دکتر #مصطفی_سلیمانی از طریق آیدی @soleymani63 اشاره کرد. همچنین با دنبال کردن او در اینستاگرام از آخرین اخبار و مطالب مفید او مطلع شوید

با پیوستن به این کانال، علاوه بر اندوختن اطلاعات جدید و بررسی مباحث پرمعنا، به یک جامعه‌ی فعال و پرانرژی از علاقه‌مندان به فلسفه و اخلاق ملحق خواهید شد. شما نیز می‌توانید نظرات، سوالات و ایده‌های خود را با سایر اعضای این کانال به اشتراک بگذارید

پس اگر به دنبال یک فضای فکری متفاوت و جذاب هستید، حتما این کانال را از دست ندهید. به فهم بهتر از مفاهیم فلسفی و اخلاقی و ارتقای دانش خود بپردازید. اینجا با تفکرات پرمعنا و مباحث جذاب فلسفی و اخلاقی روی افتاده، منتظر حضور شما هستیم!
📱 ارتباط با من: @soleymani63n🔖 اینستاگرام: https://instagram.com/_u/soleymani63n🗂 کانال‌های دیگرم: معنای زندگی https://t.me/The_meaningoflife رادیو موژ https://t.me/radiomozh

فلسفه اخلاق

10 Jan, 05:55


هیچ
آگاهی‌بخشی فلسفی

در فیزیک کوانتوم و فلسفه، از هیچ زیاد صحبت می‌شود. این هیچ دقیقا چیست؟ آیا اصلا وجود خارجی دارد؟

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

08 Jan, 19:36




داستان ‌سال اسپاگتی

نویسنده: #هاروکی_موراکامی
مترجم: #شهاب_حبیبی

#داستان_کوتاه_خارجی

از مجموعه داستان سال اسپاگتی، منتشر شده در انتشارت چلچله

🆔 @anjoman_moozh

فلسفه اخلاق

08 Jan, 04:11


میل به اشتراک‌گذاشتن محتوای ذهنمان
اغراق و شایعه

روی عرشه پرسه می‌زدم. آسمان شب آکنده بود از ستاره و پنج دقیقه‌ای می‌شد که غرق تحسین آن بودم که ناگهان شهابی فوق‌العاده نورانی پدیدار و سپس درست در مقابل چشمانم خاموش شد. یکی از شگفت‌انگیزترین منظره‌ها در تمام عمرم بود و از واکنش خودم حیرت‌زده شدم.

به‌جای لذت بردن از آن لحظه و فکر کردن به خوش‌اقبالیم، بلافاصله دور و برم را نگاه کردم ببینم کس دیگری هم روی عرشه پیش من هست یا نه. تنها چیزی که می‌خواستم این بود که به کسی، هر کسی که بود، رو کنم و بگویم "وای دیدی؟!" و در پاسخ حتی از آدمی کاملا غریبه بشنوم که "بله شگفت‌آور بود!"

به گمان من از میان تمام تمایلاتی که تکامل به ما داده است، میل به اشتراک گذاشتن محتوای ذهنمان با یکدیگر بی‌تردید مهم‌ترین نقش را در برکشیدن ما به بالای زنجیره غذایی ایفا کرده است.

ما به‌واسطه نیروی ذهنمان درنده‌ترین شکارگر کل این سیاره‌ایم. اما حتی ذهن انسان هم به خودی خود چیز خیلی خاصی نیست اگر یکی از ما را لخت و "تنها" میان جنگل رها کنند. در واقع لقمه حاضر و آماده برای جانوران آن منطقه فرستاده‌اند.

هیچ چیز برای ما مهم‌تر از پیوندهای اجتماعی‌مان نیست. زیرا برای بقاء و تولید‌مثل اجدادمان، هیچ چیزی این اندازه اهمیت نداشت. در نتیجه، شیوه‌های بسیاری برای حفظ پیوند با گروه در ما تکامل یافته است؛ و یکی از مهم‌ترین این شیوه‌ها این است که بدانیم دیگران چه فکر می‌کنند.

آگاهی از افکار دیگران کمک‌مان می‌کند با رفتار بعدی اعضای گروه تطبیق یابیم و آن را پیش‌بینی کنیم. ما همچنین می‌خواهیم گروهمان از افکار و احساسات‌مان آگاهی پیدا کند، زیرا نشاندن باورهایمان در ذهن دیگران بهترین فرصت را برای ترغیب گروه و سوق دادن آن در جهت مطلوبمان فراهم می‌کند.

پذیرش افکار و احساسات‌مان از سوی دیگران جایگاه ما را نیز در گروه تثبیت می‌کند و احساس امنیت درباره آینده‌مان به ما می‌دهد.

از قضا این دو هدف ذاتا خودمحورانه، نسخه‌ای برای هم‌کاری موفقیت‌آمیز نیز هستند؛ وقتی از محتوای ذهن دیگران آگاهیم توانایی به‌مراتب بیشتری برای هماهنگی اجتماعی و تقسیم کار داریم.

به‌ همین دلایل، تکامل میلی همیشگی به ما داده است برای به اشتراک گذاشتن محتوای ذهنمان حتی موقعی که این کار در همان لحظه هیچ فایده‌ای ندارد.

این میل به اشتراک گذاشتن تجربیات که آن شب روی عرشه کشتی به‌شدت آن را احساس کردم، در مراحل اولیه زندگی شکل می‌گیرد. کودکان نوپا دائم به توصیف جهان می‌پردازند و به افراد و اشیاء اشاره می‌کنند صرفاً برای این‌که توجه مشترک به‌وجود آورند.

میل به اشتراک‌ گذاشتن فهم و تجربه‌امان از چهارچوب تبادل دانش و شناخت فراتر می‌رود، زیرا می‌خواهیم در واکنش‌های عاطفی‌مان نیز با دیگران سهیم باشیم. برای این‌که گروهمان بتواند با یک تهدید یا فرصت به نحو احسن اثربخشی مواجه شود، باید ادراک همه ما از این موقعیت یکسان باشد و از همین رو طوری تکامل یافته‌ایم که به دنبال دستیابی به اجماع عاطفی باشیم. شاید در زندگی چیزی ناراحت کننده‌تر از این نباشد که داستانی عاطفی برای کسی تعریف کنید و واکنش او بی‌اعتنایی یا ابراز احساسی متضاد احساس خودتان باشد. این نیاز به شریک‌شدن در تجربه عاطفی، منشا تقریبا تمام موارد اغراق و بزرگنمایی است.

اگر نگران باشم از این‌که اندازه‌ی ماهی‌ای که گرفته‌ام چنانکه باید و شاید تحت تاثیرتان قرار ندهد، آن‌گاه داستانم شاخ و برگ پیدا می‌کند و قد و قواره ماهی در آن بزرگ می‌شود.

وقتی که اغراق یا شایعه‌پراکنی می‌کنیم، درک شنونده‌هایمان از واقعیت را مخدوش می‌کنیم. این مسئله را می‌توان یکی از عوارض جانبی پرهزینه‌ی نیاز به سهیم کردن دیگران در عواطف دانست، اما نباید از این واقعیت غافل شد که اشتراک عاطفی ریشه تقریباً تمام تعاملات اجتماعی موفق است.

🔸|جهش اجتماعی، ویلیام فون هیپل، ترجمه میثم محمدامینی|

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

03 Jan, 15:35


داستان بازگشت

نویسنده: #یودیت_هرمان
مترجم: #محمود_حسینی‌زاد

#داستان_کوتاه_خارجی

از مجموعه داستان "لتی پارک" منتشر شده توسط نشر افق

🆔 @anjoman_moozh

فلسفه اخلاق

31 Dec, 19:03


درباره‌ی مرگ

مرگ عزیز فقط از دست دادن دیگری نیست.‌ هر عزیزی که می‌رود پاره‌ای از وجود ما را با خود می‌برد. وجود ما تجربه‌های زیسته ماست و ما این تجربه‌ها را فقط با شمار اندکی از نزدیکان شریکیم. کودکی من را فقط افراد انگشت‌شماری با من زیسته‌اند. با رفتن آن‌ها، آن بخش زندگی من برای همیشه گم می‌شود و سرانجام وقتی می‌رسد که دیگر هیچ کس شیرینی‌های کودکی‌ات را ندیده است، هیچ‌کس شور جوانی‌ات را به یاد ندارد. و تو تنها با خودت در خلوت مه‌آلود حافظه‌ات می‌نشینی، و به‌کورسوی ته‌مانده شمعی خیره می‌شود که به وزش نسیم تا مرز تاریکی خم می‌شود. ما با مرگ عزیزانمان اندک‌اندک گم می‌شویم.

🔸آرش نراقی

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

31 Dec, 08:44


۲۱ درس مهم برای زوج‌هایی که به تازگی ازدواج کردن؛


۱. ازدواج مثل وارد شدن به یه شهر ناشناخته‌ست. تا می‌تونید همدیگه رو کشف کنید و به هم فرصت کشف بدید.

۲. ارتباط اساس ازدواجه. رابطه‌تون رو بر پایه ارتباط موثر بسازید. یعنی؛ گفتن محترمانه، گوش دادن همدلانه و پاسخ دقیق مبتنی پیام.

۳. تا بیایید زبون عشق همدیگه رو یاد بگیرید زمان می‌بره، عجله رو به خونه‌تون نیارید.

۴. میانگین‌ها حرف اول رو می‌زنن. حد وسط خواسته من و تو.

۵. اولویت رو بذارید روی ما بودن، تا من بودن.

۶. ازدواج یعنی استقلال!،، پس روی استقلال خانواده‌ای که تشکیل دادی حساس باش و مراقب دخالت‌ها باش.

۷. درسته و من همسرم یه تیمیم ولی، یه تیم که از دو انسان مجزا تشکیل شده. پس به مرزهای هم احترام می‌گذاریم.

۸. هیچ رابطه ایده‌الی نداریم و هر انسان و رابطه‌ای نقص‌های خودش رو داره پس؛ می‌پذیرم که من اون رو با تمام نواقصش انتخاب کردم و دوستش دارم.

۹. شفافیت هرچه بیشتر؛ سنگ بنای اعتماد قوی‌تر. از شفافیت روابط گرفته، تا شفافیت مالی.

۱۰.عشق یه مهارته و هر مهارتی نیاز به علم و تمرین داره.

۱۱. هرچی هدف مشترک بیشتری تو زندگی داشته باشید به هم نزدیک‌تر میشید.

۱۲. هرچی به نیازهای هم حساس‌تر، در دسترس‌تر و پاسخ‌گوتر باشید دلبستگی‌تون ایمن‌تر میشه.

۱۳. هرچی زودتر برید سراغ تعارضات قابل حل و حلش کنید بازوی حل مسئله رابطه‌تون قوی‌تر میشه و بیشتر به هم جذب میشید…

۱۴. به قول دکتر گاتمن؛ روابط صمیمی و موندگار مبتنی بر یک دوستی عمیق هستن. ببین چیکار می‌تونی بکنی که دوستی‌تون قوی‌تر بشه!.

۱۵. رابطه‌های موندگار روی ۵۰/ ۵۰ نیستن!، صدشون رو واسه هم میذارن. اگر انتخابش کردی و الان همسرته، باید واسه رابطه‌ت تلاش کنی.

۱۶. هرچی بیشتر تو کارها مشارکت کنید (از کارهای خونه گرفته تا کارهای بیرون) حس ما بودنتون قوی‌تر میشه.

۱۷. هرچی بیشتر مرزهای ما بودن‌تون رو برای اطرافیان نزدیک روشن‌تر کنید احتمال دخالت‌شون کمتر میشه.

۱۸. رفتارهای کوچیک هستن که رابطه‌های موندگار رو می‌سازن. ازشون غافل نشید، از کشیدن یه پتو وقتی خوابه بگیر، تا ریختن یه چایی و گفتن؛ یه چایی‌مون نشه!.

۱۹. ازدواج یه سفره و هر لحظه‌ش درسه. یه سری چیزهای رو باید تجربه کرد، یه سری‌ها رو باید از قبل دونست، رو سواد رابطه‌تون کار کنید.

۲۰؛ این توصیه از خودمه؛ "مراقب باش از کی داری درس زندگی زناشویی میگیری!، اوایل ازدواجم یه بنده خدایی که تو رابطه‌ش شکست خورده بود به من گفت؛ همیشه سعی کن قدرت دست تو باشه!، بعدها متوجه شدم چون مدام تلاش میکرد قدرت دست خودش باشه رابطه‌ش به جدایی رسیده بود".

🔻 نکته ۲۱ با شما…👇🏻

📝 دکتر امید امانی

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

31 Dec, 08:17


اعتماد به نفس



نظری که در بزرگسالی دربارهٔ خودمان داریم و اینکه چقدر خودمان را دوست‌داشتنی می‌دانیم تا حد زیادی نتیجهٔ رفتار افراد مهم زندگی‌مان است در کودکی و اینکه آن زمان چگونه از ما مراقبت کرده‌اند. هیچ‌کس حب ذات و کنار آمدن با خود را از شکم مادر همراه نمی‌آورد. اولین نگاه‌‌های مهربانی که به ما می‌شود یادمان می‌دهد خودمان را تسکین دهیم و دوست داشته باشیم.

سپس این مهربانی و اطمینان خاطری را که از جانب دیگران دریافت می‌کنیم درونمان نهادینه می‌کنیم و در سال‌های بعد، در شرایطی متفاوت، برای خودمان تجدید می‌کنیم. آن دسته از ما که بخت یارشان بوده است، همان‌ها که وقتی تنها هستند و می‌خواهند برای خودشان غذا سفارش دهند عذاب وجدان نمی‌گیرند، حتماً در گذشته‌ای دور، به واسطهٔ تحسین دیگرانْ با احساس امنیت بزرگ شده‌اند و اینک همان احساس امنیت کمک‌شان می‌کند بدگمان نباشند که سرپیشخدمت به آن‌ها پوزخند می‌زند یا زوجی در آن گوشه مسخره‌شان می‌کنند. در آن ایام که شاید خیلی بزرگ‌تر از یک بالش نبودیم،‌

این احساس قدرتمند به ما ارزانی شده که حق حیات داریم، که ما هم موهبتی برای دنیا هستیم و دیگران از وجودمان لذت می‌برند. و حالا که حتی مدت‌ها است کسانی که مراقبمان بوده‌اند از کنارمان رفته‌اند، نیروی عشقی که از آن‌ها دریافت کرده‌ایم باعث می‌شود خندهٔ آن را که میزِ کناری نشسته خالی از غرض بدانیم و به خودمان حق بدهیم درخواست کنیم برایمان یک سبد نان اضافه و روزنامهٔ عصر بیاورند.

اما آن دسته که چندان بخت مساعد نداشته‌اند این لایهٔ عاطفی محافظ را ندارند. هر موقعیت یا دستاوردی در زندگی داشته باشیم، باز هیچ‌وقت از این احساس دور نیستیم که بقیه به ما می‌خندند و دلیلی خوب برای آزارمان دارند. مجبوریم آگاهانه تلاش کنیم کارهایی را انجام دهیم که دیگران خودبه‌خود یاد گرفته‌اند. بخشی از ذهنمان باید بخش دیگر را دلداری دهد. باید صداهایی اطمینان‌بخش تولید کند، صداهایی که خودمان هیچ‌وقت نشنیده‌ایم.‌

باید از ما دلجویی کند، چون کسی این کار را نکرده است. اگرچه این لحظه در رستوران تنهاییم، باید تقلا کنیم به تصویری از تمام زندگی‌مان بچسبیم: دو روز پیش داشتیم با دوستانمان می‌گفتیم و می‌خندیدیم (از این دوستان خوب چندتایی دوروبرمان داریم)، فردا با همکاران‌مان درگیر بحثی جدی خواهیم شد، اما پیش از آن محبت دیده‌ایم و در آغوش‌های گرمی فشرده شده‌ایم. این لحظه تنهاییم، ولی اصلاً معنی‌اش این نیست که از اجتماع رانده شده‌ایم.


ضمناً، باید یادمان باشد که، در معنایی بسیار خوب، کسی اصلاً حواسش به ما نیست. ما کاری به کار هم نداریم و این بسیار هم خوب است. کسی که دارد در جمع دوستانش جوک تعریف می‌کند کارش را ول نمی‌کند که به ما بخندد. آدم جذابی که غرق بحثی داغ با دوستش است شاید دربارهٔ این حرف می‌زند که چقدر جذب شغل جدیدش شده است. این آدم‌ها وقتشان را صرف این خیالات نمی‌کنند که ما چقدر بی‌ریخت و تنهاییم. این صداها توی سر ما است نه آن‌ها.

این تصور هم باید برایمان مایهٔ آسودگی باشد که همین که بعضی وقت‌ها مثل غریبه‌ها باشیم و مدام قاتی جمع نباشیم شأن و شکوهی دارد، چراکه فرصت می‌کنیم از جریان طبیعی اجتماع قدم بیرون بگذاریم و از زاویه‌ای غیر مستقیم و دورافتاده به طبیعت بشری فکر کنیم. کسی که در این لحظه دوستی دوروبرش نیست و تنها است از این امتیاز برخوردار است که به شناختی دست یابد که از کسانی که همیشه در محاصرهٔ پرچانگی دوست و آشنا هستند دریغ می‌شود. ‌

حامی بزرگ مشتری‌های تنها، نقاش آمریکایی، ادوارد هاپر، می‌دانست چطور به کسانی که بیرون از جمع‌اند حیثیت درخور ببخشد، کسانی که می‌توانند افکاری را پرورش بدهند که جماعت تأییدشان نمی‌کند، کسانی که تنهایی‌شان به روحشان عمق می‌دهد و دیگران را مشتاق دوستی‌شان می‌کند. شخصیت اصلی اتومات اصلا ترحم‌انگیز نیست، کانون عمق و شناختی خاموش است. دلمان می‌خواهد کنارش بنشینیم ـ نه اینکه تأسف بخوریم که تاکنون تنها مانده است.

اضطرابِ تنها غذا خوردن، به‌طور طبیعی، اقتضا می‌کند فکر کنیم فقط خودمان دچار این اضطراب‌ایم و در جمع احساس راحتی می‌کنیم. کسانی که از این لحاظ خجالتی‌اند نه تنها هستند، نه بیچاره، نه قابل‌ترحم. ما فقط وقت می‌گذاریم تا برای مدتی از بیرون دربارهٔ چیزها تأمل کنیم و در این اثنا آمادهٔ عمیق‌ترین دوستی‌ها و خودشناسی‌ها خواهیم شد.

🔸اعتماد به‌نفس / به روایت مدرسهٔ دوباتن

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

30 Dec, 21:23


فیلم‌هایی که باید دید.
#معرفی_فیلم

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

29 Dec, 22:36


به طور کلی، داستان هرگز نباید به اثر تحلیلی تبدیل شود. داستان‌نویس حتی نباید از سر تفنن تلاش کند که به روانشناسی و ایسم‌های مختلف بپردازد. ادبیات ناب در همان حال که سرگرم می‌کند آگاهی می‌دهد. قادر است هم روشن باشد هم پرمحتوا. قدرتی جادویی دارد برای آمیختن علیت با هدف، شک با ایمان، تمناهای جسم با اشتیاقهای روح. منحصر به فرد و عمومی است، ملی و جهانی، واقع‌گرا و تمثیلی. اگرچه تفسیرهای دیگر را برمی‌تابد، هیچگاه نباید در صدد توضیح خود برآید.

▪️مقدمه‌ی کتاب یک مهمانی یک رقص و داستان‌های دیگر، آیزاک باشویس سینگر

#داستان_نویسی
#آیزاک_باشویس_سینگر

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

22 Dec, 16:37


چگونه انگیزه می‌سازیم و از امور جهان لذت می‌بریم
نگاهی به مقوله انگیزش و بی‌لذتی
سخنرانی ٢٨ آذرماه ۱۴۰۳

دکتر آذرخش مکری

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

22 Dec, 16:37


وقتی در تصمیم‌گیری‌هایمان خطا می‌کنیم
۳۰ آبان ۱۴۰۳ تالار ابن‌سینا، دانشگاه علوم پزشکی تهران

دکتر آذرخش مکری

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

17 Dec, 09:53


سوء تفاهم چطور پیش می‌آید؟ (و چگونه از آن اجتناب کنیم)

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

16 Dec, 19:37


راه و رسم زندگی شفاف و اصیل


📌 «..من به این نتیجه رسیده‌ام که آدم تا اصیل زندگی نکند، نمی‌تواند زندگی‌ای بکند که خوبی و خوشی را داشته باشد. و آدم خیلی شرمنده است که این را بگوید ولی اصیل زندگی کردن در بافت اجتماعی کشور ما امری نزدیک به محال است. می‌گویم نزدیک به محال چون هستند کسانی که تمام عواقب سوء و تلخ‌اش را می‌پذیرند. آدم وقتی اصیل زندگی می‌کند یعنی بر اساس فهم و تشخیص خودش عمل می‌کند. اوّلین اثر این شیوۀ زندگی کردن این است که خفیه‌کاری در آن نیست. بخش زیادی از آسایش و فرسایش در زندگی ما به این دلیل است که خفیه‌کاریم. فکر نکنید خفیه‌کاری فقط خفیه‌کاری سیاسی است. بزرگ‌ترین مانعی که در برابر زندگی اصیل ما هست افکار عمومی است نه رژیم سیاسی حاکم بر جامعه.


📌 اگر من واقعاً می‌توانستم این افکار عمومی را به هیچ بگیرم و اصیل زندگی بکنم، خوبی و خوشی‌ام بسیار بسیار همراه‌تر می‌شدند و دو راه را نمی‌رفتند. ولی البته در جامعه‌هایی مثل جامعۀ ما در پیش گرفتن این روش یک تالی فاسد دارد: خوبی و خوشی همراه‌تر می‌شوند ولی به قیمت اینکه ناخوشی‌های فراوانی هم از انجام‌شان پدید می‌آید. اصلاً به نظر من مهّم نیست که جامعه‌های آزاد چه امکاناتی در اختیار شما قرار می‌دهند، به نظر من بزرگ‌ترین خدمتی که جامعۀ آزاد به اعضای خود می‌کند این است که آن‌ها می‌‌توانند از امکاناتی که دارند استفاده کنند. بخش زیادی از زندگی ما، ساحت‌های مختلف وجود ما بر هم انطباق ندارد.


📌 شما عقیده‌ای دارید ولی متفاوت از آن رفتار می‌کنید. یک نحوه گفتار دارید و به نحوه‌ای دیگر کردار. احساسات، عواطف و هیجانات‌تان با کردارتان هماهنگ نیست. من کریستالی زندگی کردن، شفاف زندگی کردن را برای سلامت فرد خیلی سودمند می‌دانم. یعنی وقتی به یک فرد نگاه می‌کنی انگار به یک بلور نگاه می‌کنی و همۀ زوایا و جوانب و خفایای آن را می‌بینی. ما هزینۀ این را می‌دهیم که نمی‌توانیم این یکپارچگی وجودی یا صداقت را داشته باشیم. راه حل آن هم این است که یا شخص برود و در جامعه‌های آزاد زندگی بکند یا آنقدر ارادهٔ قوی داشته باشد که تمام هزینه‌های این نوع زندگی را در جوامع غیرآزاد بپردازد.


📌 باور کنید که من تقریباً به هر کسی که گفته‌ام، فوری تصدیق کرده است که بخشی از مشکلات او از این امر نشأت گرفته است که نمی‌تواند چنان که عقیده دارید، احساس و عاطفه و هیجان داشته باشد. آن‌چنان که این دو تا را دارد، خواسته داشته باشد و آن چنان که این سه تا را دارد گفته داشته باشد و آن چنان که این چهار تا را دارد، کرده داشته باشد. من فکر می‌کنم که علت درد و رنج بسیاری از جوانان و میان سالان و کلاً اکثر ما این است. اگر می‌توانستید در یک جامعهٔ آزاد زندگی کنید یا می‌توانستید واقعاً ارادۀ خود را قوی کنید و درد و رنج‌هایی را که ناشی از این نوع اصیل زیستن در این جامعه است را تحمل کنید به شما خیلی خیلی کمک می‌کرد و یک مقدار از این فرو بستگی‌ای که آدم در خودش احساس می‌کند، باز می‌شد.


📌 من واقعاً فکر می‌کنم یکی از مهّم‌ترین ارکان زندگی بهروزانه این است که آدم شفاف و کریستالی باشد. بگوید من این هستم و هزینه‌هایش را هم می‌پردازم، البته چقدر خوب است که آدم در یک جامعۀ آزاد زندگی کند که این نوع هزینه‌هایش تقریباً به صفر برسد. امّا بالاخره آنهایی که توانسته‌اند، می‌گویند ما هزینه‌هایش را می‌پردازیم هرچند در یک جامعه‌ای جهان سوّمی زندگی می‌کنیم. من مثال‌های بسیاری دارم که ما به میزان اصیل زندگی کردن، فروبستگی‌مان از بین می‌رود و زندگی‌مان گشاده می‌شود..»

📝 استاد مصطفی ملکیان

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

16 Dec, 19:36


🪧 آیا تاکنون از خودتان پرسیده‌اید: تفکر چیست؟ چرا و چگونه فکر می‌کنیم؟


📌 به زبان ساده، تفکر یعنی ربط دادن مفاهیم و رویدادها و واکنش نشان دادن. برای مثال، وقتی در حین رانندگی به چراغ‌قرمز می‌رسیم، با مشاهده‌ی این پدیده توقف می‌کنیم. در واقع، "چراغ‌قرمز" را به "توقف کردن" ربط می‌دهیم و سپس اقدام می‌کنیم. به همین سادگی!

📌 اما آیا تفکر آن‌طور که ما تصور می‌کنیم ساده است؟ متیو آلن در کتاب تفکر هوشمندانه: مهارت‌های فهم و نگارش نقادانه تفکر را این‌گونه تعریف می‌کند: تفکر یک جنبه از فرایند نظام‌مند دریافت، تحلیل و انتقال اطلاعات است.

📌 بنابراین، تفکر فرایندی سه مرحله‌ای است که در آن مفاهیم و رویدادها را به هم ربط می‌دهیم و سپس اقدام می‌کنیم. پزشکان هم در حین معاینه کردن اطلاعاتی را از بیمار دریافت و تحلیل می‌کنند و آن‌ها را به بیماری خاصی ربط می‌دهند و سپس تصمیم می‌گیرند. در واقع، آن‌ها اطلاعات را دریافت و تحلیل می‌کنند و سپس تصمیم می‌گیرند.

📌 نحوه‌ی ربط دادن مفاهیم و رویدادها نوع تفکرمان را مشخص می‌کند. برای مثال، اگر دو رویداد یا دو مفهوم را طوری به هم ربط دهیم که به نوآوری و خلاقیت منجر شود، تفکرمان "خلاقانه" است. اگر رویدادها را به خودمان ربط دهیم و خودمان را مرکز عالم بدانیم، تفکرمان "خودمحورانه" است. اگر دو مفهوم یا دو رویداد بی‌ربط را به هم ربط دهیم و تصمیم بگیریم، داریم "خرافاتی" فکر می‌کنیم. وقتی تفکرمان را به معیارهایی ربط می‌دهیم و با آن معیارها تفکرمان را می‌سنجیم، داریم "نقادانه" می‌اندیشیم.

📌با توجه به تحقیق مختصری که درباره‌ی انواع تفکر انجام داده‌ام، به این نتیجه رسیده‌ام که نمی‌توان عدد مشخصی را برای انواع تفکر تعیین کرد. در واقع، نمی‌توانیم بگوییم تعداد تفکر چندتاست؛ شاید ده‌ها یا صدها نوع تفکر را بتوانیم فهرست کنیم:

📌‌ تفکر نقادانه، تفکر خلاقانه، تفکر تحلیلی، تفکر سیستمی، تفکر استراتژیک، تفکر خطی، تفکر رویداد-محور، تفکر جانبی، تفکر واگرا، تفکر هم‌گرا و تفکر علمی.البته، این‌ها انواع معروف و شناخته‌شده‌ی تفکر هستند. تفکر جنبه‌ی منفی هم دارد، مانند تفکر خودمحورانه، تفکر جامعه‌محورانه، تفکرقضاوتگرایانه، تفکر آمرانه، آرزواندیشی، محلی‌اندیشی، گروه‌اندیشی، جادویی‌اندیشی، تفکر قالبی، تفکر سیاه و سفید و ...


📌دانیل کانمن در کتاب تفکر، سریع و کند دو نوع تفکر را معرفی می‌کند: تفکر سریع و تفکر کند. ما به دو حالت می‌توانیم مفاهیم و رویدادها را به هم ربط دهیم: عجولانه و متاملانه. در تفکر سریع ما ناخودآگاه، شهودی و بدون تامل مفاهیم و رویدادها را به هم پیوند می‌دهیم و نتیجه می‌گیریم که اغلب به نتیجه‌‌ای نادرست و ناخوشایند دست می‌یابیم، اما در تفکر کند با تامل و آگاهانه مفاهیم و رویدادها را به هم ربط می‌دهیم که نتیجه‌ی آن اغلب رضایت‌بخش و منطقی‌تر است.


📝 محمدرضا سلیمی

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

16 Dec, 14:45


عشق می‌طلبد، ترس احتراز می‌کند. از این رو است که انسان نمی‌تواند دیگری را هم دوست داشته باشد و هم او را محترم شمارد. زیرا کسی که به دیگری احترام ‌ می‌گذارد به قدرتِ او اعتراف می‌کند و این بدان معنی است که از او می‌ترسد. اما عشق هیچ قدرتی را قبول ندارد، هیچ چیزی را که سببِ جدایی، اختلاف، برتر یا فرو تر شمرده شدن گردد [نمی‌پذیرد]. از آنجا که عشق احترامی در پی ندارد، مردانِ بلند پرواز، مخفیانه یا آشکارا، از دوست داشته شدن گریزان‌اند.

#انسانی_زیاده_انسانی
#فریدریش_نیچه

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

16 Dec, 14:44


آیا نوابغ بیشتر احساس تنهایی می‌کنند؟

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

11 Dec, 14:58


ویژگی‌های والد آگاه

۱. طیف مختلف احساسات فرزند را تایید می‌کند، نه سرکوب.
پس وقتی اتفاق ناخواسته‌ای افتاد و اشک بچه درآمد، به جای گفتن:
مرد که گریه نمی‌کنه!، باز بچه شدی!، بسه دیگه خسته‌م کردی،
می‌گه: عشق من بیا بغلم ببینم چی شده!، اگه گریه کردن حالت رو خوب می‌کنه گریه کن.

۲. والد آگاه می‌داند که هر بچه‌ای متفاوت و منحصر به فرده.
پس به‌جای مقایسه‌های نابرابر و اشتباه و گفتن: داداشت رو ببین!، دختر خاله‌ت رو ببین!، بچه همسایه رو ببین!،
می‌گه: من تو رو همین‌طوری که هستی دوست دارم و قرار نیست شبیه کسی بشی.

۳. والد آگاه مدیریت خشم را بلد است.
پس به‌جای گفتن: این‌دفعه پاشم دیگه رحم نمی‌کنما!، مثل این‌که دلت کتک می‌خواد!،
وقتی متوجه شد عصبی شده، واکنشش اینه: چند تا نفس عمیق می‌کشه، مدت کوتاهی از صحنه دور می‌شه و بلافاصله بعد از پایین اومد خشمش، شروع می‌کنه به حرف زدن، نه تهدید کردن.

۴. والد آگاه می‌داند که برچسب زدن به آدم‌ها، می‌تونه مسیر آینده آن‌ها را تغییر بده.
پس به‌جای گفتن: عین بابات شدی!، عین مامانتی!، دست و پا چلفتی!
به وقت اشتباه، به بچه اعتماد به نفس می‌ده و می‌گه: اشکال نداره که، همه ما آدمیم و اشتباه می‌کنیم. بازم بیشتر تلاش کن عزیزم.

۵. والد آگاه می‌‌داند که آدم‌ها ظرف محبت دارند و هر روز باید شارژ بشوند.
پس به‌جای گفتن: برو اونور بابا!، بچه شدی!، تو دیگه بزرگی بوس و بغل چیه!
هر روز بچه‌ش رو بغل می‌کنه، ماچش می‌کنه، بوسش می‌کنه و می‌گه: تو آرامش منی عزیزم

۶. والد آگاه می‌‌داند که هر کلامش روی عزت نفس بچه اثر دارد.
پس به‌جای گفتن: این‌جوری می‌خوای انجامش بدی؟!، گند زدی که!، از تو اینکاره در نمیاد بابا!، بیا برو اونور!
به بچه عزت نفس می‌ده که فارغ از هر نتیجه‌ای، تو برام دوست داشتنی و عزیز و قابل احترامی.

۷. والد آگاه به جستجوگری‌های بچه‌ش احترام می‌گذارد.
پس به‌جای گفتن: بزرگ شدی یاد می‌گیری!، هنوز زوده برات!
می‌گه: بیا کنار دست خودم وایستا بدون این‌که آسیبی به چیزی یا کسی بزنیم ببینیم چه‌طور می‌شه این‌کارو انجام داد، بیا با هم انجامش بدیم.

۸. والد آگاه می‌داند که اولین و مهم‌ترین الگوی بچه‌اش هست.
پس به‌جای گفتن: ای بابا!، از ما که گذشت. ما که سوختیم و تموم شدیم و ...
می‌دونه که هر روز باید روی خودش کار کنه و مهارت‌ها و توانمندی‌ها و عزت نفس‌ش رو جدی بگیره. پس دست از تلاش برای بهتر شدن خودش برنمی‌داره.

🔸|امید امانی|

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

05 Dec, 10:49


از فردا دوره‌ی مقدماتی برگزار خواهد شد.
لحظات پایانی ثبت‌نام.

🍁🍂ثبت‌نام دوره‌‌ی نویسندگی مقدماتی:
جمعه‌ها ساعت ۹:۳۰ .
.
🔹️از فردا برگزار خواهد شد.
هر دوره ۸ جلسه دو ساعته‌ است. جلسات ضبط شده و در گروه گذاشته می‌شود.
برای ثبت‌نام پیام دهید:
@Soleymani63
.
🔸️ممنون می‌شوم این پست را به اهلش برسانید.
تریبونی جهت تبليغات جز شما دوستان ندارم.
🔸هزینه ثبت‌نام:
با احترام یک‌میلیون و چهارصد هزار تومان.
6037998131272279
مصطفی سلیمانی
(در صورت نیاز امکان دوقسطه شدن وجود دارد.)
.
🔻 اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/DClnTLWRa7C/?igsh=c3I5czAxMzVpczB0

#نوشتن_درمانی #نویسندگی_خلاق #نویسندگی #نوشتن #کارگاه_آموزشی
#کارگاه_نویسندگی #ادبیات #مصطفی_سلیمانی

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

05 Dec, 09:13


مغالطه‌ی توسل به ترحم

مغالطه‌ی توسل به ترحم (Appeal to Pity) موقعی پیش می‌آید که گوینده از راه برانگیختن حس ترحم طرف مقابل، بحث را از نتیجه‌ی اصلی‌اش منحرف کند.

مثال:
استاد، به نظرم مقاله‌ای که نوشتم واقعا لایق نمره‌ی بیسته. من این مقاله رو وسط مراسم عزاداری مادربزرگم نوشتم. غیر از اون، بعد از ۹ سال بالاخره یه نفر پیدا شد که بشه قلبش رو بهم پیوند بزنن، ولی بنا بر دلایلی عمل
جراحی لغو شد.

البته حس تعهد و پشتکار این دانشجو واقعا لایق نمرهی ۲۰ است، ولی متاسفانه معیار نمره‌دادن به مقاله فرق دارد. شاید این دانشجو لایق حس ترحم باشد، ولی این ترحم تأثیری در کیفیت مقاله‌ی نوشته‌شده ندارد و اگر قرار باشد به‌خاطر تعریف کردن قصّه‌های غم‌انگیز نمره‌ی کسی را عوض کنیم، قربانی مغالطه‌ی توسل به ترحم شده‌ایم.

مثال
جینجر: سگت اومد تو خونه‌مون و آشپزخونه رو به هم ریخت!
مری: سگ من هیچ‌وقت چنین کاری نمی‌کنه. ببین چقدر بی‌آزاره؛ چه چشم‌های معصومی داره!

معصوم به نظر رسیدن هیچ موجودی را از جُرم‌هایش مبرا نمی‌کند، حتی اگر آن موجود یک هاپوی ناز باشد.

توضیح
مانند هر استدلالی، اگر طرفین بحث توافق کنند که عقل و منطق بر احساسات و عواطف ارجحیت دارد و کسی ادعا نکند که استدلالش حقیقتی انکارناپذیر است و صرفا با توسل به ترحم نظر شخصی‌اش را درباره‌ی انجام شدن یا نشدن چیزی ابراز می‌کند، مرتکب این مغالطه نشده است.
مثلا: بهتره سگ مری رو بابت به‌هم ریختن آشپزخونه‌ی همسایه دعوا نکنیم. لعنتی خیلی نازه!

در استدلال‌هایتان از توسل جستن به ترحم پرهیز کنید، چون فاش می‌کنند که استدلالتان ضعیف است و برای ثابت کردنش مدرک کافی ندارید.

🔸|مغالطه به‌زبان آدمیزاد، بو بنت؛ ترجمه فربد آذسن|

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

04 Dec, 20:36


📌مقاله:
عقلانیت و صداقت؛ قتلگاه خرافه
(بررسی تضاد چارچوب‌های عقلانی با خرافه)


🖌نویسنده:
#مصطفی_سلیمانی

📒مجله:
حیات معنوی، شماره ۲۰

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

30 Nov, 06:18


🔸 خیال با امر اخلاقی عجین است
🖊 #مصطفی_سلیمانی


۱. آدم‌ها زیرِ بار بروند یا نه، به ادبیات وصله‌پینه شده‌اند. زبان، کلمات، جملات، و حتی لحن و احساساتِ آدم‌ها با ادبیات آمیخته شده است، با این حال، خیلی‌ها اصرار دارند هرجور که شده از این وادی اعلام برائت کنند؛ و به همین دلیل به ادبیات یک انگِ بزرگ می‌زنند به اسمِ «دنیای توهّمات»! با این نگاه، شاعرها و نویسنده‌ها، بزرگ‌ترین متوهّمانِ عالم‌اند، و ادبیات، جایِ کسانی است که یک سرِ بی‌درد دارند و فقط دنبالِ سرگرمی می‌گردند. اما برای آن‌هایی که ادبیات را سرپناه و مأوای خودشان می‌دانند، دنیای نوشتن، «دنیای خیالات» است؛ دنیایی پر از اندیشه، عزم، تصمیم و تصور.

۲. خیال با امر اخلاقی عجین است و فرسنگ‌ها با توهّم فاصله دارد. خیال‌پردازها هنرمندند و می‌خواهند از لابه‌لای کلمات، استعارات و کنایات، زیستِ اخلاقی-انسانی بیرون بکشند، اما متوهّم‌ها تلاش می‌کنند با برهم‌زدن قوانین و مناسبات، به اخلاق پشت کنند.
هنرمند می‌کوشد تا خیالاتِ خودش را به شکل و شمایلی دربیاورد که برای دیگران قابل فهم باشد، و از این‌روست که جامعه به آسانی می‌تواند خودش را با آثار هنرمندان وفق بدهد؛ به عنوان مثال، خوانندگانِ قصه یک نویسنده، خیلی راحت با شخصیت اول داستان او، احساس همذات‌پنداری و همدردی می‌كنند، و حتی تا آن‌جا پیش می‌روند که اگر شخصیت اول او، بار منفی بالایی داشته باشد، او را خاكستری خواهند دید، و نه سیاه و سفید؛ چراكه نویسنده به مخاطبانش اجازه می‌دهد جای شخصیت‌های قصه‌اش بنشینند و ابعاد مختلف شخصیتی، عاطفی و اخلاقی آن‌ها را مورد مداقّه و بررسی قرار بدهند.

۳. صاحبانِ توهّم، به زعم خودشان در مرکزِ جهان هستی، و در مهم‌ترین دوره از تاریخ ایستاده‌اند، و عالم دارد به دور مدارِ آن‌ها می‌گردد، اما هنرمندانِ عرصه خیال، به جای اندیشیدن به خودشان، خیالِ خروج از مرزهای هویتِ شخصی‌شان را در سر می‌پرورانند، تا شاید موفق شوند خودشان را به جای دیگران بگذارند؛ اندیشه‌ای که فلسفه اخلاق از آن به عنوان «قاعده زرّین و سیمین» یاد می‌کند.
یک نویسنده با قدرتِ تخیلش، گاه خودش را به جای مادرِ دل‌سوخته‌ای می‌گذارد كه فرزندش را به زور به جنگ جهانی اعزام کرده‌ و با قساوت كشته‌اند، و گاه خودش را به جای شنونده خسته و بی‌حالی می‌گذارد که به اجبار پای یک سخنرانی نشسته و حوصله گوش کردن ندارد. از این‌رو، هم می‌تواند حال و اوضاعِ آن مادر و شنونده را درک کند، و هم می‌تواند درکِ بهتر و واقعی‌تری از موقعیتِ جنگ یا سخنرانی داشته باشد، و در نهایت نیز، رویه‌های اخلاقی‌تری را برای زیستِ انسانی‌ پیدا خواهد کرد.
در واقع، ادبیات به عنوان یک ابزار، با بارور کردنِ قوه خیال، انسان را از مرزهای وجودی و شخصیتی‌ خودش خارج می‌کند تا مسیرِ زندگی‌اش را برای همدلی و همدردی با هم‌نوعش هموار ‌کند.

۴. آدم‌ها با نوشتن، به جنبه‌های تاریک و مخوفِ وجودشان راه پیدا می‌کنند؛ انگار که قلم مثل خنجری به رگِ روح‌شان می‌زند و هرچه چرک و تعفن است را از نوکِ انگشت‌هاشان به روی صفحه سفید کاغذ می‌ریزد. نویسنده‌ها عادت دارند مدام کاغذ سیاه کنند، و پشت به پشت، کاغذِ سفیدِ تازه بردارند تا مثل پانسمان روی زخم‌های روان‌شان بگیرند و با نوکِ قلم‌شان، رج به رج، به جراحت‌هاشان بخیه‌های ریز بزنند.
هنرمندانی که زیرِ چترِ ادبیات خیمه زده‌اند، به محضِ تنها شدن، تلفن را برنمی‌دارند تا به غریبه و آشنا زنگ بزنند؛ الکی توی گوشی‌شان چرخ نمی‌زنند؛ تلگرام و اینستاگرام و واتس‌اپ‌شان را بالا و پایین نمی‌کنند؛ نمی‌روند این‌ور و آن‌ور کامنت بگذارند که «یک خانم یا آقا بیاید دایرکت، تا با هم حرف بزنیم»؛ از بی‌حوصلگی، تلویزیون را روشن نمی‌کنند؛ و حتی آن لحظه از خانه بیرون نمی‌زنند تا زاغ‌سیاهِ مردم را چوب بزنند.
دوست‌دارانِ ادبیات از فرصت‌های تنهایی‌شان استفاده می‌کنند و شیرجه می‌زنند توی عالم خیال و شروع می‌کنند به نوشتن. «خلوت با خود» برای این آدم‌ها ترسناک نیست. «تنهایی» ساکت و غمگین‌شان نمی‌کند، خاطراتِ تلخ را براشان زنده نمی‌کند و دل‌گیری‌ها و حسرت‌ها را به یادشان نمی‌آورد.

#ادبیات #خیال #امر_اخلاقی #خلوت

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

29 Nov, 19:03


🔸تقویت مهارت نوشتن

"خوب نوشتن" برای هریک از ما به علتی مهم است. یکی باید برای مدیر یا سرپرست خود گزارش بنویسد و دیگری باید نامه‌ای برای کارفرما تنظیم و درخواست کند تا شروط قراردادی که پیش از این نوشته‌اند اصلاح شود. گاهی که در رابطه با دوست، همکار یا شریک عاطفی خود به مشکل برمی‌خوریم، به نتیجه می‌رسیم که حتی نوشتن نامه‌ای ساده اما تاثیرگذار یا ارسال پیامکی چندخطی، چگونه ممکن است سرنوشت دوستی‌مان را تغییر دهد.

در سال‌های اخیر، که حضور در شبکه‌های اجتماعی به بخش جدایی‌ناپذیر زندگی بسیاری از ما تبدیل شده، نوشتن اهمیتی مضاعف پیدا کرده است. قرار نیست شغلتان تولید محتوا باشد، یا حساب کاربری بسیار فعالی در شبکه‌های اجتماعی داشته باشید، همین که می‌خواهید جایی نظرتان را در چند جمله زیر نوشته یا صحبت‌های فردی بنویسید، به نوشتن نیاز پیدا می‌کنید.

نوشتن حتی قرار نیست لزوما مخاطبی داشته باشد. محققان و صاحب‌نظران بسیاری و در راس آن‌ها جیمز پنه‌بیکر، نشان داده‌اند که "نوشتن بدون مخاطب" هم فواید بسیاری دارد. این کار ذهن ما را آزاد و کمک می‌کند تجربیات ذهنی خود را بهتر درک و تحلیل کنیم. نوشتن باعث می‌شود ذهنمان کمی خالی شود و کمتر به سراغ نشخوار افکار منفی برویم.

قطعا یکی از بهترین تمرین‌ها، برای بهبود مهارت نوشتن، "زیاد نوشتن" است. هرچه بیشتر بنویسیم، دستمان در نوشتن روان‌تر می‌شود و بهتر می‌توانیم افکارمان را به کلمه و جمله تبدیل کنیم.
بهتر است تمرین نوشتن را زمانی انجام دهید که وقت کافی داشته باشید.

اما نوشتن را نمی‌شود صرفا با نوشتن آموخت. تا ذهن ما منابع ورودی کافی نداشته باشد، خروجی مفید و درخوری هم نخواهد داشت. به همین سبب، نویسندگان و اندیشمندان بسیاری بر این نکته تاکید کرده‌اند که "خواندن" مهارت نوشتن را تقویت می‌کند.

آسیموف در نامه‌ای که سال ۱۹۶۹ در پاسخ به یکی از طرفدارانش فرستاده می‌نویسد: ببین حس می‌کنی دوست داری در چه زمینه‌ای بنویسی و هر کتابی را که در آن زمینه به دستت رسید بخوان. با دقت بخوان و سعی کن بفهمی که نویسنده دقیقا چه کار کرده و چه تاثیری روی تو می‌گذارد و این تاثیر چگونه شکل گرفته است و اگر تاثیر مطلوب بر تو نگذاشت، از خودت بپرس چه اشتباهی کرده که نتوانسته آن تاثیری را که می‌خواسته بر من بگذاردئ.

فاکنر هم زیادخواندن را توصیه می‌کند. او می‌گوید بهترین شکل یادگیری، خواندن است. بخوانید. بخوانید. بخوانید. همه چیز بخوانید. آشغال بخوانید. کلاسیک بخوانید، چه خوب، چه بد. ببینید چگونه نوشته‌اند. همان‌طور که نجار کارش را با دیدن یاد می‌گیرد، شما هم بخوانید. وقتی جذب وجودتان شد، بنویسید. اگر خوب نوشته باشید، خودتان می‌فهمید.

|محمدرضا شعبانعلی|

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

29 Nov, 19:00


به مناسبت هفته کتاب
#معرفی_کتاب

ده کتاب تأثیرگذار در زندگی‌ِ استاد ملکیان
- دما پدا، بودا
- دائو ده جینگ، لائوژه
- محاکمه و مرگ سقراط، افلاطون
- اخلاق اسپینوزا، باروخ اسپینوزا
- حکمت‌ها، فرانسوا لا روشفو کولد
- اصول روان‌شناسی، ویلیام جیمز
- بینوایان، ویکتور هوگو
- مائده‌های زمینی و مائده‌های تازه، آندره ژید
- برادران کارامازوف، فئودور داستایفسکی
- والدن، هنری دیوید ثورو
- مرگ ایوان ایلیچ، لئون تالستوی

🔸 مصطفی ملکیان

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

26 Nov, 08:04


.
چرا چین، یک میلیون خرگوش را در بیابان رها کرد؟

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

26 Nov, 08:04


.
فلسفه‌ی پوچی در آثار و اندیشه‌ی #آلبر_کامو چه نمودی دارد؟

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

15 Nov, 13:07


تئوری انتخاب
ویلیام گلسر ص۸۲_۸۳
#نیازهای_بنیادین_انسان

🌹🍃 برای حفظ و ادامۀ هر نوع عشقی اعم از جنسی یا غیره، نیازمند عامل دوستی هستیم که در فصل اول به آن اشاره کرده ام. برخلاف عشاق یا اعضای خانواده ،دوستانِ خوب میتوانند یک عمر به دوستی خود ادامه دهند زیرا فکر تملک را به مخیله خود راه نمی دهند. از آغاز رابطه دوستی اگر وجه مشترکی نداشته باشند یا وجه اشتراک آنها کم باشد دوستان خوبی نخواهند شد. البته درباره سازگاری و هماهنگ بودن افراد با هم توضیح خواهم داد.

اکنون برای آزمون این که آیا عشق میتواند پایدار بماند یا نه از خود بپرسید: «با کسی که فکر میکنم عاشقش هستم یا رابطه جنسی را با او شروع کرده ام چقدر وجه مشترک دارم؟» به طور ویژه از خود بپرسید: «اگر از لحاظ هورمونی مجذوبش نمی شدم آیا او همان کسی است که میتوانم از دوستی با او لذت ببرم؟ اگر پاسخ منفی است، شانس موفقیت عشق شما کم است. هورمون ها ما را به هم جذب میکنند ولی نمیتوانند ما را با هم نگه دارند.

برای آن که یک رابطه عاشقانه و جنسی تداوم یابد، اکثر ما نیازمند آنیم که زندگی خاص خود را نیز داشته باشیم( البته نه زندگی جنسی دیگری) بلکه یک زندگی اجتماعی و تفریحی که از رابطه عاشقانه ما مستقل و مجزا باشد. زن و شوهرها نیاز دارند علایق سرگرمیها و دوستان خاص خود را داشته باشند و هرکدام به تنهایی به آنها بپردازند. آیا میتوانید بدون ترس از انتقاد یا شکایت به این امور بپردازید؟ ما در رابطه خود با دوستان خوب و اعضای دلسوز خانواده به راحتی میتوانیم از چنین علایق و سرگرمی هایی برخوردار باشیم. بسیاری از ما نیاز داریم یاد بگیریم این موضوع را از زندگی مشترک خود (ازدواج) نیز جدا کنیم. تلاش برای بازداشتن همسرمان از لذت بردن از این فرصت ها رابطه زناشوییمان را تخریب می‌کند.

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

04 Nov, 12:16


فیلم‌هایی که باید دید.
#معرفی_فیلم

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

03 Nov, 23:04


.
🔰اگر از شما بپرسند، ۷ مهارتی که هرکسی باید حتماً در زندگی آنها را بداند، چه پاسخی می‌دهید؟

شاید ذهنتان به سمت مهارت‌هایی مثل کار کردن با دستگاه‌های هوشمند و چیزهایی از این ‌دست برود، اما باید بدانید قضیه بسیار ساده‌تر از این حرف‌هاست.
۷ مهارتی هست که یادگرفتن‌شان به زندگی بهترتان کمک می‌کنند؛ مهارت‌هایی که هم سخت و هم آسان‌اند و همین تضاد عجیب‌شان است که گاهی خیلی از ما را دچار چالشی سخت برای آموختن‌شان می‌کند:

1⃣ سکوت، واژه‌ای که هزاران قصه پشت خودش دارد. شاید باورش سخت باشد اما سکوت در مواقع لازم، سکوت و خودداری موقع خشم، یا سکوت درباره چیزهایی که نمی‌دانیم واقعاً مهارت بزرگی است که آموختنش حتماً بر دانایی‌تان می‌افزاید.

2⃣ هوش هیجانی کمک‌تان می‌کند زندگی عاطفی، اجتماعی و کاری بسیار بهتری داشته باشید.

3⃣ مدیریت زمان و بهترین استفاده از لحظات زندگی

4⃣ قدرت «نه گفتن»، مهارتِ واقعاً مهمی است که بار زیادی از استرس و فشارتان را کم خواهد کرد.

5⃣ خوب خوابیدن، و تمرین برای داشتن یک خواب آرام

6⃣ تفکرات مثبت و مثبت‌اندیشی

7⃣ مهارت گوش دادن و تمرکز بر روی صحبت‌های طرف مقابل

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

03 Nov, 23:02


.
🟨 چرا امروزه به فلسفه نیاز داریم؟

▪️فلسفه به معنای دوست داشتن خِرد است و در جهان باستان جزء لاینفک زندگی بشر متمدن محسوب می‌شده است.

۱- فلسفه به سوالات مهم زندگی انسان پاسخ می‌دهد؟ مفهوم زندگی، اهمیت کار، نحوه اداره جامعه و ...
۲- فلسفه اشتباهات خردورزی انسانها را گوشزد می‌کند.
۳- فلسفه به شناختن انسان از خود و تمایلات و احساساتش کمک می‌کند.
۴- فلسفه دنیا را برای انسان شادتر می‌کند و مفهوم شادی را برای انسان از نو تبیین می‌کند.
۵- فلسفه کمک می‌کند نحوه نگرش به دنیا را شکل دهیم و به آنچه بیشتر برای زندگی مهم است بپردازیم.

🔸به امید وارد شدن فلسفه و آموزش آن به متن زندگی بشر امروزی./ آرت ژورنال

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

03 Nov, 08:04


انسان مدرن و زمان

"سرم شلوغ است"، "خیلی گرفتارم"، "به خدا اصلا وقت ندارم" و ... از جمله شایع‌ترین دروغ‌هایی است که ما در متن زندگی مدرن به خود و دیگران می‌گوییم. ما در غالب موارد بسیار کمتر از آن‌چه وامی‌نماییم، گرفتاریم. اما در زندگی مدرن "گرفتار بودن" و "وقت نداشتن" تبدیل به نوعی ارزش شده است. یعنی گویی کثرت مشغله و کمبود وقت نشانه اهمیت و منزلت فردی و اجتماعی فرد است. وقتی که به دیگری می گوییم "به خدا خیلی گرفتارم، اصلا وقت ندارم" ته دلمان غنج می‌زند! پنهانی احساس غرور می کنیم.

زندگی مدرن به ما القاء می‌کند که انسان مفید باید تمام لحظه‌های روزش را برنامه‌ریزی کند و هر لحظه‌اش را باید مشغول به کاری باشد. حتی ساعات استراحت و فراغت فرد هم باید به‌دقت برنامه‌ریزی شود تا کارآیی او را در ساعات اشتغال بالا ببرد. زندگی مدرن زندگی سرعت و اشتغال مداوم است، و کسی که در میانه این کوران آهسته و فارغ باشد یا کاهل است یا ناتوان. و همین است که آهستگی و فراغت را به نوعی ضدارزش و مایه عذاب وجدان تبدیل کرده است. "بی‌کار بودن" و "وقت آزاد داشتن" رفته‌رفته مایه شرم شده است.

زندگی مدرن البته به‌طور طبیعی برای ما مشغله می‌آفریند، اما خود ما هم آگاهانه یا ناخودآگاه تلاش می‌کنیم زندگیمان را شلوغ کنیم و برای خود مشغله بتراشیم. ما از "بی‌کار ماندن" یا "وقت آزاد داشتن" احساس گناه می‌کنیم، و غالبا آن را نشانه برنامه‌ریزی بد یا اتلاف وقت می‌دانیم. برای همین است که حتی اگر در خانه بیکار باشیم، ترجیح می‌دهیم ساعت‌ها بیهوده در اینترنت پرسه بزنیم اما به تلفن یک دوست پاسخ ندهیم. تظاهر به گرفتاری و کثرت مشغله یا راهی برای خودنمایی و خودبزرگ‌نمایی شده است یا شیوه‌ای که در پشت آن احساس گناه‌مان را از "بی‌کار بودن" پنهان می‌کنیم.

به‌نظرم خوبست که گه‌گاه به خودمان نهیب بزنیم که هرچند آدم‌های مهم گرفتارند، اما همه آدم‌های گرفتار مهم نیستند. بی‌کاری و فراغت همیشه بد نیست که برعکس، در غالب موارد سرچشمه خلاقیت و مجالی برای تأمل است. آدم‌هایی که همیشه گرفتارند و هیچ‌وقت وقت ندارند، غالبا آدم‌های بی‌نظم و پریشانی هستند که ناتوانی‌شان را در تنظیم مناسبات انسانی در پس تظاهر به گرفتاری پنهان می‌کنند. اگر کسی برای دوستی با شما وقت ندارد، همان بهتر که وقت‌تان را برای دوستی با او تلف نکنید.

🔸|آرش نراقی، اسفند ۱۳۹۵|

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

02 Nov, 13:32


🔸فلسفه به زبان ساده: اسپینوزا،خدای اسپینوزا چیست؟


▪️اسپینوزا که میگوید خدا و طبیعت یکی هستتند را با هم بررسی کردیم. اسپینوزا فیلسوفی هلندی بود که بخاطر نقد هایی که بهش وارد شد بهش انگ بی خدایی زدند و از جامعه یهودی ترد شد اما واقعیت فلسفه او چی بود با هم توی این ویدیو به بررسی زندگی و فلسفه اسپینوزا خواهیم پرداخت پس با ما همراه باشید.

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

01 Nov, 22:16


داستان کوتاه انگشت‌های فراری

نویسنده #سیگیزموند_کرژیژانوفسکی
مترجم #آبتین_گلکار

🔸از مجموعه من آدم کشته‌ام، نشر ماهی.
#داستان_خارجی

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

31 Oct, 04:09


کتاب کشف توانمندی ها اثر مارکوس باکینگهام و دونالد او کلیفتون انتشارات شمشاد

کتاب "کشف توانمندی‌ها" اثر مارکوس باکینگهام و دونالد او کلیفتون مورد تحسین اکثر کاربران قرار گرفته است. بسیاری از خوانندگان از مفید بودن و تاثیر عمیق کتاب بر روی روحیه و شناخت استعدادهای خود سخن گفته‌اند. آن‌ها بر این باورند که مطالعه این کتاب به توسعه فردی کمک شایانی می‌کند و خواندن آن را برای تمامی افراد در هر سن و شغلی ضروری می‌دانند.

به طور کلی، این کتاب به عنوان یک مرجع معتبر برای شناخت و پرورش توانمندی‌ها معرفی شده و به شدت توصیه می‌شود.

#معرفی_کتاب

❤️ @padkastgolchin

فلسفه اخلاق

22 Oct, 20:00


مجله همشهری داستان
شماره ۱۴۱
مهرماه ۱۴۰۳

متن داستان کوتاه:
کله‌قند عروسی
#مصطفی_سلیمانی

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

22 Oct, 19:59


مجله همشهری داستان
شماره ۱۴۱
مهرماه ۱۴۰۳

داستان کوتاه:
کله‌قند عروسی
#مصطفی_سلیمانی

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

21 Oct, 08:03


تفکر

آیا تاکنون از خودتان پرسیده‌اید: تفکر چیست؟
چرا و چگونه فکر می‌کنیم؟

به زبان ساده، تفکر یعنی ربط دادن مفاهیم و رویدادها و واکنش نشان دادن. برای مثال، وقتی در حین رانندگی به چراغ‌قرمز می‌رسیم، با مشاهده‌ی این پدیده توقف می‌کنیم. در واقع، "چراغ‌قرمز" را به "توقف کردن" ربط می‌دهیم و سپس اقدام می‌کنیم. به همین سادگی!

اما آیا تفکر آن‌طور که ما تصور می‌کنیم ساده است؟ متیو آلن در کتاب تفکر هوشمندانه: مهارت‌های فهم و نگارش نقادانه تفکر را این‌گونه تعریف می‌کند:
تفکر یک جنبه از فرایند نظام‌مند دریافت، تحلیل و انتقال اطلاعات است.

بنابراین، تفکر فرایندی سه مرحله‌ای است که در آن مفاهیم و رویدادها را به هم ربط می‌دهیم و سپس اقدام می‌کنیم. پزشکان هم در حین معاینه کردن اطلاعاتی را از بیمار دریافت و تحلیل می‌کنند و آن‌ها را به بیماری خاصی ربط می‌دهند و سپس تصمیم می‌گیرند. در واقع، آن‌ها اطلاعات را دریافت و تحلیل می‌کنند و سپس تصمیم می‌گیرند.

نحوه‌ی ربط دادن مفاهیم و رویدادها نوع تفکرمان را مشخص می‌کند. برای مثال، اگر دو رویداد یا دو مفهوم را طوری به هم ربط دهیم که به نوآوری و خلاقیت منجر شود، تفکرمان "خلاقانه" است.
اگر رویدادها را به خودمان ربط دهیم و خودمان را مرکز عالم بدانیم، تفکرمان "خودمحورانه" است.
اگر دو مفهوم یا دو رویداد بی‌ربط را به هم ربط دهیم و تصمیم بگیریم، داریم "خرافاتی" فکر می‌کنیم.
وقتی تفکرمان را به معیارهایی ربط می‌دهیم و با آن معیارها تفکرمان را می‌سنجیم، داریم "نقادانه" می‌اندیشیم.

با توجه به تحقیق مختصری که درباره‌ی انواع تفکر انجام داده‌ام، به این نتیجه رسیده‌ام که نمی‌توان عدد مشخصی را برای انواع تفکر تعیین کرد. در واقع، نمی‌توانیم بگوییم تعداد تفکر چندتاست؛ شاید ده‌ها یا صدها نوع تفکر را بتوانیم فهرست کنیم:
تفکر نقادانه، تفکر خلاقانه، تفکر تحلیلی، تفکر سیستمی، تفکر استراتژیک، تفکر خطی، تفکر رویداد-محور، تفکر جانبی، تفکر واگرا، تفکر هم‌گرا و تفکر علمی.
البته، این‌ها انواع معروف و شناخته‌شده‌ی تفکر هستند. تفکر جنبه‌ی منفی هم دارد، مانند تفکر خودمحورانه، تفکر جامعه‌محورانه، تفکر قضاوتگرایانه، تفکر آمرانه، آرزواندیشی، محلی‌اندیشی، گروه‌اندیشی، جادویی‌اندیشی، تفکر قالبی، تفکر سیاه و سفید و ...

دانیل کانمن در کتاب تفکر، سریع و کند دو نوع تفکر را معرفی می‌کند: تفکر سریع و تفکر کند.
ما به دو حالت می‌توانیم مفاهیم و رویدادها را به هم ربط دهیم: عجولانه و متاملانه.
در تفکر سریع ما ناخودآگاه، شهودی و بدون تامل مفاهیم و رویدادها را به هم پیوند می‌دهیم و نتیجه می‌گیریم که اغلب به نتیجه‌‌ای نادرست و ناخوشایند دست می‌یابیم، اما در تفکر کند با تامل و آگاهانه مفاهیم و رویدادها را به هم ربط می‌دهیم که نتیجه‌ی آن اغلب رضایت‌بخش و منطقی‌تر است.

🔸محمدرضا سلیمی

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

14 Oct, 21:38


وقتی جنگی آغاز می‌شود، اولین قربانیان به شدت جلب توجه می‌کنند. اما پس از مدتی قربانیان فقط به یک عدد تبدیل می‌شوند. و این یکی از بزرگ‌ترین خطراتِ جنگ کنونی است. منظورم فرایند حساسیت‌زدایی و بی‌حس شدن مردم و عادت کردن به خشونت است. هر خشونتی به خشونتِ بیشتر دامن می‌زند، چون به آن عادت می‌کنیم، و تحمل خشونت آسان‌تر می‌شود.

🔸یووال نوح هراری

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

13 Oct, 10:19


داستان تعمیرکار



نویسنده: #پرسیوال_اورت
ترجمه‌‌: #امیرمهدی_حقیقت
از مجموعه داستان خوبی خدا

#داستان_کوتاه_خارجی

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

12 Oct, 08:48


🔵🔴 #نسل_زد از کجا درس می‌گیرد؟
شبکه‌های اجتماعی اثرگذارتر از رسانه‌های رسمی


مریم رحیمی طی گزارشی که با مشورت و راهنمایی‌های مهدی نوریان، استاد درس مسائل فرهنگی جهان معاصر، گروه مدیریت فرهنگی و هنری دانشگاه علم و فرهنگ، نوشته شده به سواد و دانش اجتماعی و فرهنگی نسل «زد» پرداخته است.
چکیده مقاله:

🔹نسل زِد یا نسل زی یا زومرها، نسلی هدفمند، اجتماعی ولی خودمختارند که نمی‌توانند نسبت به محیط اطراف خود بی‌تفاوت باشند. این نسل متعهد به ارزش‌های اخلاقی خود و بی‌تفاوت به کلیشه‌های فرهنگی، نگاهی واقع‌بینانه و عمل‌گرا به آینده دارند.

🔹آنها می‌دانند چه می‌خواهند و مصمم به دنبال آن می‌روند. ولی از نگاه خودشان آنها نسل بی‌پولی هستند که از یک‌سو تحت تاثیر هجوم افسردگی در جوامع مدرن قرار دارند و از سوی دیگر آینده‌ای مبهم در سایه تغییرات اقلیمی، هزینه‌های سرسام‌آور زندگی و کمبود مسکن در انتظارشان است.

🔹نسلی که جامعه او را عجول و کوته‌فکر تصور می‌کند ولی در واقع نسلی بسیار هوشیار، آگاه و متمرکز بر اهداف خود است.

🔹عمده تفاوت نسل زد با نسل‌های قبلی از آنجا نشات می‌گیرد که نسل‌های پیشین با رسانه‌های مرکزی بزرگ مانند تلویزیون رشد کرده‌اند که یک تیم کامل برای آن تولید محتوا می‌کرد و کنترل آن را در دست داشت.

🔹یک نسل قبل از نسل زد یعنی نسل هزاره باید زمان زیادی را صرف یافتن محتوای مورد علاقه خود در دنیای اینترنت می‌کردند اما با ظهور شبکه‌های اجتماعی الگوریتمی، نسل زد این امکان را پیدا کرد که به آسانی به هر محتوایی که دوست داشته باشد، دسترسی پیدا کند.
برخی معتقدند این نسل چون مطالعه نمی‌کند، نسل آگاهی نیست اما برخی معتقدند این نسل دنبال آگاهی است اما از ابزارهای متفاوتی استفاده می‌کند.

🔹نسل زد این امکان را دارد که آزادانه به هر محتوایی که دوست دارد، دسترسی پیدا کند اما لزوماً محتوای مورد علاقه خود را از کتاب نمی‌گیرد. زومرها اگر مایل به تماشای محتوای سرگرم‌کننده باشند به تیک‌تاک می‌روند و چنانچه مایل باشند یک ویدئوی آموزشی تماشا کنند، به یوتیوب مراجعه می‌کنند.

🔹از سوی دیگر، الگوریتم‌ها به شکل مداوم محتوایی که این نسل دوست دارد را به او نشان می‌دهند. به همین دلیل است که اگر اکسپلور اینستاگرام فردی را که علاقه‌مند به فوتبال است بررسی کنید، متوجه می‌شوید بیشتر محتواهایی که اینستاگرام به او نشان می‌دهد، مربوط به فوتبال یا ورزش‌های دیگر است.

🔹این همان نقدی است که می‌توان به نسل زد و نسل‌های بعدی داشت. زی‌ها همواره با محتواهایی سروکار دارند که دوست دارند آن را ببینند و بشنوند. آنها به ندرت شانس این را دارند که با محتوایی متفاوت‌تر از آنچه فکر می‌کنند، به‌طور تصادفی آشنا شوند.

🔹این درست است که حضور پررنگ گوشی‌های هوشمند و اینترنت، باعث شده نسل جوان کمتر از نسل قبل کتاب بخواند و مطالعه کند. زومرها ترجیح می‌دهند اطلاعات مورد نیاز خود را در شبکه‌های اجتماعی دریافت کنند و این امر باعث ایجاد گره‌های اطلاعاتی می‌شود.

🔹بر اساس نظر دنیس مک‌کوایل که بنیان‌گذار نظریه مخاطب فعال است، همزمان که در جهانی سرتاسر با داده‌های یک‌جانبه مواجه هستیم، داده‌ها مانند یک گلوله برفی به مغز ما تراوش نمی‌کند بلکه این ما هستیم که بر اساس بستر فرهنگی و نیازهای خود، این داده‌ها را گلچین کرده و به بخش خودآگاه مغز خود می‌رسانیم.

🔹سوژه ایرانی با ساختن یک «ما»ی توهمی، ایدئولوژیک  و مبتنی بر فانتزی، به شکلی ناخودآگاه سعی می‌کند از نشانگان یا سمپتم خود لذت ببرد. او ابتدا سرش را پایین می‌انداخت و برای نمونه، از اینکه «در کار گروهی ضعیف است» وجدان معذب می‌شد، اما حالا سرش را بالا می‌گیرد و باافتخار درباره «ضعف در کار گروهی» جوک نیز می‌سازد و قاه‌قاه به آن می‌خندد.

🔹ژانر خلقیات محصول این لذت‌جویی توهمیِ از جنس فانتزی است. در این فرآیند، نه‌تنها صفات و خلقیاتی توهمی در سازوکاری روان‌اجتماعی و بستری زبان‌شناختی، فرهنگی و تاریخی به این سوژه تحمیل شده، نه‌تنها این سوژه این خلقیات را درونی کرده و آن را به یک ژانر تبدیل کرده است، نه‌تنها از وجود آن لذت می‌برد، بلکه از منظر جامعه‌شناختی آن را واجد کارکردی نیز می‌بیند. 

🔹قرار است این «ما»ی توهمی خلأهایی را پر کند و موجب تشفّی و التیام دردها و آلامی شود که محصول ناکامی‌های این جماعت است؛ ناکامی‌هایی که به‌صورت تروماهایی جمعی خود را بر این جماعت نشان داده و روان جمعی ایشان را جریحه‌دار کرده و به‌شکلی تاریخی، نسل‌به‌نسل از طریق فرآیند جامعه‌پذیری انتقال یافته است.

🔸منبع: تجارت فردا، شماره ۵۶۳

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

08 Oct, 06:16


چیستی علم
درآمدی بر مکاتب علم‌شناسی فلسفی
نویسنده: آلن چالمرز
مترجم: دکتر سعید زیباکلام

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

07 Oct, 06:17


معرفی سایت برای فیلم‌بازها


◀️تو این سایت می‌تونین اسم فیلم یا ژانر یا داستان رو بدین مشابه اون فیلم رو لیست می‌کنه براتون:
bestsimilar.com

◀️اگه تو این سایت اسم فیلم یا سریال مورد علاقتون رو بنویسید این سایت براتون فیلم‌های که تو همون سبک هستن رو پیدا می‌کنه و بهتون معرفی می‌کنه
movie-map.com

◀️اگه می‌خواین فیلمی با خانواده ببینین و نمی‌دونین که صحنه داره یا نه رو می‌تونین تو این سایت سرچ کنین
cringemdb.com

◀️اگه خواستین فیلم ببینین ولی نمی‌دونستین چی ببینین برین تو این سایت چند تا سوال می‌پرسه و بهتون پیشنهادهای خوبی می‌ده
pickamovieforme.com


❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

06 Oct, 06:16


پاسخ به ده انتقاد رایج نظریه فرگشت
آگاهی‌بخشی فلسفی

- فرگشت، تنها یک فرضیه است.
- فسیل‌های بینابینی هیچ‌وقت پیدا نشده‌اند.
- پیچیدگی ساختارها را نمی‌توان با فرگشت توضیح داد.
- با فرگشت نمی‌توان اخلاق را توضیح داد.
- آغاز حیات قابل توضیح نیست.
- شواهد جد مشترک انسان و شامپانزه نداریم.
- فرگشت نیاز به زمان طولانی‌تری از عمر زمین دارد.
- فرگشت امری تدریجی اما برخی تغییرات سریع است.
- بعضی گونه‌ها بدون تغییر مانده‌اند.
- دی‌ان‌ای بی‌فایده با فرگشت متناقض است.

🔸امید اطهری‌نژاد

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

06 Oct, 06:16


امتناع از پاسخ
عقلانیت نابه‌روال

افکار خاصی وجود دارند که حتا فکر کردن به آن‌ها نیز زیان‌آور است. این افکار در واقع وضعیت‌های کژاندیشانه‌ی محقق نشده (heretical counterfactual) هستند. این افکار به ما این امکان را می‌دهد که به‌جای وضعیت عینی موجود، به برخی وضعیت‌های خیالی فکر کنیم و یک همبستگی ظاهرا عقلانی بین عمل و اندیشه برقرار سازیم.

مردم اغلب فکر می‌کنند که اگر اجازه دهند ذهنشان به برخی موقعیت‌های ساختگی و فرضی کشیده شود، مرتکب کاری غیراخلاقی شده‌اند. مثلا اگر این بازی را با همسر خود انجام دهید و به او بگویید که باوجودی‌که می‌دانید که او هرگز و هیچ‌گاه خیانت نمی‌کند، اما با فرضی کاملا محال، اگر قرار باشد این کار را بکند، با چه کسی رابطه برقرار می‌کند؟ قطعا پاسخ او حتی با فرضی محال، شما را به‌شدت ناراحت خواهد کرد!

چگونه ممکن است چنین چیزی عقلانی باشد که ما صرفِ اندیشه‌ورزی درباره چیزی، آن را محکوم کنیم؛ فعالیتی که به خودی خود نمی‌تواند بر آسایش و رفاه ما تأثیری بگذارد.

روان شناسی به نام فیلیپ تتلاک (Philip Tetlock) می‌گوید که ما افراد را نه فقط براساس آن‌چه انجام می‌دهند، بلکه براساس آن‌چه ممکن است انجام دهند، قضاوت می‌کنیم. فردی که می‌تواند در ذهن خود برخی اقدامات فرضیِ مشخص را روی ما اجرا کند، حتما اگر تابه حال با ما خوب رفتار کرده باشد، ممکن است روزی از پشت به ما خنجر بزند یا ما را بفروشد.

تصور کنید که کسی از شما سؤال می‌کند: فرزندتان را به چه قیمتی می‌فروشید؟ یا مشابه همین سؤال را درباره دوستی یا علائق جنسی می‌پرسد. پاسخ صحیح این است که از جواب دادن امتناع کنید؛ بهترین کار این است که از این سؤال آزرده‌خاطر شوید و آن را توهین به خود قلمداد کنید.

ما به کسانی اعتماد می‌کنیم که ذاتاً قادر نیستند به ما یا به ارزش‌های ما خیانت کنند و به کسانی اعتماد نمی‌کنیم که صرفاً انتخاب کرده‌اند "فعلا" این کار را انجام ندهند.
این نوع مواجهه اگرچه ظاهرا عقلانی نیست، اما به سختی می‌توان آن را از عقلانیّت جدا دانست.

🔸|برداشت آزاد از کتاب عقلانیت؛ استیون پینکر، ترجمه کیوان شعبانی‌مقدم|

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

06 Oct, 06:16


بله‌قربان؛ فرهنگ چاپلوسی
آگاهی‌بخشی فرهنگی

رالف امرسون، فیلسوف آمریکایی، معتقد بود از نظر انسان‌ها "اختلاف نظر" تنها گناهی است که قابل بخشیده شدن نیست. دلیلش هم واضح است، ما تاب شنیدن حرف مخالف نداریم و تا حد ممکن نیز از به چالش کشیدن نظر دیگران طفره می‌رویم.

در تراژدی بزرگ شکسپیر؛ شاه لیر، اطراف وی را چاپلوسان و بله‌قربان‌گویانی احاطه کرده بودند که نظرشان همواره با نظر شاه هم‌سو بود. آن‌ها حقیقت را به گونه‌ای که خوش‌آیند شاه باشد جلوه می‌دادند و همین پایان حکومت او را خیلی زود رقم زد. در طول تاریخ، حکومت‌های خودکامه همیشه این‌گونه شکل گرفته‌اند. رهبران تمایل دارند در حلقه‌ای از افراد موافق احاطه شوند و نتیجه‌ی آن چیزی نیست جز "نادیده گرفته شدن واقعیت".

این همان اتفاقی بود که در دولت ترامپ نیز رخ داد. او دیکتاتوری در یک سیستم حکومتی لیبرال بود. بیشتر افراد دوروبر او بله‌قربان‌گو بودند که حاضر بودند خود را احمق جلوه دهند تا نظر مطلوب ترامپ را جلب کنند. گاهی اطرافیان متملق ترامپ یک قدم فراتر رفته و آگاهانه اشتباهاتی مرتکب می‌شدند تا شاید عملکردشان به مذاق ترامپ خوش بیاید. در دوران پاندمی کرونا مشاوران ترامپ می‌دانستند مخالفت او با استفاده از ماسک چه اندازه برای دولت گران تمام می‌شود، ولی همچنان با او هم‌سو و هم‌صدا بودند. در واقع در کل دوران ریاست‌جمهوری ترامپ آن‌ها همیشه به او اجازه دادند که با برنامه‌هایی خارج از چهارچوب عقلانیت و منطق پیش برود؛ دقیقاً همان کاری که همه مشاوران رهبران خودکامه انجام می‌دهند. آن‌ها ترجیح می‌دهند موافق باشند تا کنار گذاشته شوند.

به گفته روس ونک، روان‌شناس مشهور هلندی، افراد بالادست به دلیل قدرت زیادی که دارند همیشه کسانی را پیدا می‌کنند که با آن‌ها هم‌فکر و هم‌سو باشند، ازاین‌رو به‌راحتی در دام بله‌قربان‌گویان و متملقان گرفتار می‌شوند. همین باعث می‌شود که نتوانند بازخورد واقع‌بینانه‌ای از عملکرد خود دریافت کنند. بسیاری از رهبران، مدیران و روسا به‌واسطه تعریف و تمجید اطرافیان هم‌فکرشان یا کسانی که تظاهر به هم‌فکری می‌کنند، تصویری که از خود دارند کاملاً غیرواقعی و ساخته همان دایره دوستان و هم‌فکرانشان است.

انسان به طور طبیعی موجودی است که به هم‌گرایی و هم‌سویی تمایل دارد. بر اساس یافته‌های به‌دست‌ آمده مغز در هنگام برخورد با وضعیتی که واکنشی مخالف باید نشان دهد دچار نوعی استرس می‌شود که بخش‌های متفاوتی از مغز را درگیر خود می‌کند؛ دقیقاً مانند آن‌چه در ناهماهنگی‌های شناختی تجربه می‌کند. این نوع استرس مانند تجربه وضعیتی است که به چیزی باور داشته باشید و کاری دیگر انجام دهید، یا به چند چیز متناقض باور داشته باشید.

در واقع مغز انسان در جست‌وجوی ثبات است و تمایل زیادی به تعادل دارد. به چالش کشیدن آن‌چه از نظر دیگران "حقیقت" تصور می‌شود، موجب عدم تعادل در عملکرد باثبات مغز می‌شود. یکی از دلایلی که در فضای مجازی شاهد انبوهی از کامنت‌های توهین‌آمیز و مخالف هستیم این است که چنین برخوردهایی در مواجهه رودررو بسیار استرس‌آور است، ولی در شرایط مجازی که با کسی روبه‌رو نیستید، این استرس تا حد زیادی از روی مغز برداشته می‌شود و فرد جسارت مخالفت به شدیدترین شکل ممکن را پیدا می‌کند.

رفتار مدیران و صاحبان کسب‌وکار در تشویق افراد به بیان نظرات مخالف و همچنین میزان تحمل آن‌ها در مقابل دیدگاه‌های متفاوت در تعدیل فرهنگ بله‌قربان‌گویی در محیط‌های کاری می‌تواند بسیار راه‌گشا باشد. البته ضعف‌های شخصیتی نیز بی‌تاثیر نیستند. افراد به دلیل باور نداشتن به توانایی‌های خودشان و عدم اعتمادبه‌نفس کافی نیز به موضع حمایت‌گرانه و تایید دیگران پناه می‌برند. علاوه بر آن، افرادی نیز هستند که تصور از دست دادن شغل یا حتی سلامتشان، آن‌ها را بر آن می‌دارد که در همه حال با افراد بالادست خود موافقت کنند. گروه دیگری نیز فقط برای کسب منافع بیشتر در موضع تایید دیگران قرار می‌گیرند. در واقع محیط کاری و فرهنگ سازمانی آن‌ها ایجاب می‌کند که کارکنان فقط با شرط هم‌سویی با افراد بالادست خود امکان پیشرفت و ترقی داشته باشند.

استیو جابز، بنیان‌گذار شرکت اپل، از مدیران موفقی بود که به تنوع‌بخشی محیط کار باور داشت. او می‌گفت: منطقی نیست که افراد باهوش را استخدام کنیم و به آن‌ها بگوییم چه کار کنند. ما برای این افراد باهوش را استخدام می‌کنیم که آن‌ها به ما بگویند چه کار کنیم.

پذیرفتن نظرات مخالف شاید بسیار دشوار باشد، ولی برای بقای یک سیستم چاره‌ای نیست جز تشویق به تاب‌آوری، تنوع‌بخشی و حذف بله‌قربان‌گویانی که مانع اصلی رشد و خلاقیت محسوب می‌شوند.

🔸 الهام حمیدی

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

06 Oct, 06:16


درباره آزادی
#معرفی_کتاب

خلاصه‌‌ای از کتاب "درباره آزادی" نوشته جان استوارت میل
- چرا آزادی بر هر چیزی مقدم است و اولویت دارد.
- چگونه می‌توان در عین داشتن آزادی، آزادی دیگران را نیز تضمین کرد تا جامعه در یک تعادل به سر ببرد.

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

02 Oct, 06:17


هشدار!

جلوی کودکان زیر ۱۰ سال درباره جنگ و اتفاقات هولناک صحبت نکنید!
بچه‌ها قدرت تحلیل کافی ندارند و دچار اختلالات اضطرابی می‌شوند.

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

02 Oct, 06:17


مهارت‌های‌ زندگی از نگاه سازمان جهانی بهداشت

١. زندگی خیلی وقت است شروع شده است.
در زندگی چیزی به نام دور آزمایشی وجود ندارد. تصمیمات شما سرنوشت‌ساز هستند و راهی برای برگشت و تصحیح آن‌ها وجود ندارد.

۲. دوستان آنلاین شما دوستان واقعی نیستند.
متاسفانه حقیقت دارد. بسیاری از این دوستان اصلا اهمیتی برای مشکلات شما قایل نیستند و وقتی به کمک آن‌ها نیاز دارید در دسترس نخواهند بود.

۳. هر عشقی به سرانجام نمی‌رسد.
آماده باشید که دلتان بشکند و غصه بخورید. سخت است اما واقعیت است.

۴. تحصیلات با گرفتن دیپلم به اتمام نمی‌رسد.
در دنیای امروز دانش حرف اول را می‌زند. اگر می‌خواهید عقب نیافتید باید به تحصیلاتتان ادامه بدهید.

۵. اعضا خانواده مهمترین آدم‌های زندگی شما هستند.
این‌ها تنها افرادی هستند که به شما اهمیت می‌دهند. رفتار خوبی با آن‌ها داشته باشید و قدردان حمایت‌هایشان باشید.

۶. نقاط ضعف شما اهمیت ندارند.
نقاط ضعفتان را بپذیرید ولی نگران آن‌ها نباشید. تنها نقاط قوت شما هستند که اهمیت دارند. روی آن‌ها تمرکز کنید و آن‌ها را پرورش دهید.

۷. هر کار با ارزشی زمان‌بر است.

۸. تمام فرصت‌های پیشرفت خارج از محدوده آسایش قرار دارند.

۹. روابط متزلزل ارزش حفظ و نگهداری را ندارند.
وقتتان را روی چیزهایی که نمی‌توانید تغییری در آن‌ها ایجاد کنید، تلف نکنید. از کنار آن‌ها عبور کنید و به مسیر خود ادامه بدهید.

۱۰. دنیا پر از بی‌عدالتی است.
در زندگی خود بارها و بارها با بی‌عدالتی روبرو خواهید شد. آمادگی لازم را داشته باشید.

۱۱. شانس سراغ افراد سخت‌کوش می‌رود.
شانس هیچ‌وقت نصیب افرادی که دست روی دست می‌گذارند و منتظر یک اتفاق خوب هستند نمی‌شود.

۱۲. زمان خاصی برای یک آغاز بی‌نظیر وجود ندارد.
اگر قصد دارید کاری را آغاز کنید، شروع کنید. منتظر زمان بهتر نباشید. آن زمان هرگز نخواهد رسید.

۱۳. شما نمی‌توانید همه جا حضور داشته باشید و نمی‌توانید همه چیز داشته باشید.
یاد بگیرید که تصمیم‌های درست بگیرید و به آن‌چه برای شما اهمیت دارد متعهد بمانید و آن را دنبال کنید.

۱۴. باید از تمام افرادی که در زندگی شما هستند قدردانی کنید.

۱۵. تجربه و احساسات، بهترین سرمایه‌گذاری‌های شما هستند.

۱۶. "بعدا" معمولا به معنی هرگز است.
هیچ کاری را به بعد موکول نکنید. در لحظه زندگی کنید.

۱۷. موفقیت مترادف پشتکار است.

۱۸. انجام مرتب تمرینات ورزشی ضروری است.

۱۹. شکست هیچ اهمیتی ندارد.
فقط پیروزی اهمیت دارد. پس از شکست نهراسید.

۲۰. هیچ‌کس به شما کمک نخواهد کرد.
فقط خودتان باید به خودتان کمک کنید. پس اتکا و اعتماد به نفس را در خود تقویت كنيد.

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

01 Oct, 08:33


فضیلت


🔻 ارسطو معتقد بود فضیلت عادتی آموختنی است. همه با آموزش و تفکر عمیق می‌توانند ظرفیت عملِ بافضیلت را در خودشان پرورش دهند. از نظر ارسطو فضیلت هیچ دخلی به ثروت ندارد، فضیلت بخشی از سنت خردورزی است که رشد اخلاقی را فراتر از رشد اقتصادی درنظر می‌گیرد. به علاوه، هدف این رشد اخلاقی به کمال رساندن مجموعه‌ای از صفات مانند شجاعت و اعتدال است. این فضائل اصولی طلایی‌اند که می‌توان آن‌ها را در نقطه‌ای بین «افراط و تفریط» یافت. بنابراین انسان باید شجاع باشد، نه بی‌پروا (افراط) یا ترسو (تفریط)؛ باید خویشتن‌دار باشد، نه هوسران و بی‌بندوبار (افراط) یا اساساً بی‌حال و بی‌تفاوت (تفریط).

🔻ارسطو می‌گوید دستیابی به چنین فضیلتی به آموزش زیادی نیاز دارد و «خوب بودن کار ساده‌ای نیست». وانگهی از این نیز فراتر می‌رود. پی بردن به اینکه تا چه حد عصبانی شویم، یا هنگام قرض دادن پول چگونه رفتار کنیم که نتیجه‌ی مطلوبی بگیریم، یا در هر موقعیتی چه رفتار مناسبی از خود نشان دهیم، بسیار دشوار است: «رفتار مناسب در برابر فرد مناسب، در حد مناسب، در زمان مناسب، با انگیزه‌ی مناسب و به روش مناسب نه کاری است که هر کس از عهده‌شان برآید، و نه کار ساده‌ای است. از این رو خوب بودن هم کمیاب است و هم ستایش‌برانگیز و هم شرافتمندانه.» ارسطو: ما «باید تا آنجا که در توانمان است، خود را جاودانه سازیم، و برای زندگی کردن مطابق با برترین کیفیت وجودمان، از هیچ کوششی فروگذار ‌نکنیم.»

🔻با وجود گرایش‌های نخبه‌سالارانه‌ی ارسطو، اخلاق‌گرایان فضیلت‌محور امروزی استدلال می‌کنند که با کمک اندیشه‌های او می‌توان موج نئولیبرالیسم را مهار کرد، چون ارسطو منتقد ثروت‌اندوزی بود. استدلالش این بود که هدف از زندگی، شکوفایی فکری و مدنی است، نه رشد مادی. دلیل منحصر به فرد دیگر این است که ارسطو از ما خواسته همه‌ی حوزه‌های زندگی را دارای هدفی مشخص، یا حکمتی غایی، بدانیم. هدف هر حوزه قابل بحث است، اما امکان ندارد همه‌ی عرصه‌های زندگی، یک هدف واحد داشته باشند. بنابراین می‌توانیم هدف از تحصیل را این بدانیم که می‌خواهیم شهروند بهتری باشیم یا به نگرش عمیق‌تری درباره‌ی زندگی دست یابیم، اما این هدف نباید ثروت‌اندوزی باشد، چون در این‌صورت، هدف اقتصاد بر هدف تحصیلات چیره می‌شود.

▪️زندگی خوب و بسنده/آورام آلپرت

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

30 Sep, 07:21


چالش‌های اخلاقی و عقلانی در مورد جنگ

نانسی شرمن (استاد فلسفه اخلاق)، طی مقاله‌ای با عنوان: جنگ عادلانه، مقدمه‌ای بر مسایل اخلاقی، پرسش‌هایی مطرح می‌کند، منجمله می‌پرسد: چه زمانی ورود به جنگ، عادلانه است؟

بر پرسش شرمن از اخلاقی بودن ورود به جنگ، می‌توان و باید این پرسش را افزود که چه زمانی ورود به جنگ، عاقلانه است؟ بنابراین ورود به جنگ و یا ادامه دادن آن، همواره با دو چالش اخلاق و عقل محاسبه‌گر روبرو است. بدون در نظر گرفتن معیار اخلاقی و معیار عقلانی، آن‌چه رخ می‌دهد جز ویرانی، پریشانی و نابودی، چیزی نخواهد بود.

نانسی شرمن، با بهره‌گیری از نظریه‌پردازی‌های جنگ عادلانه، در نهایت هفت شرط را برای ورود اخلاقا مجاز به جنگ را فهرست می‌کند:

۱. علت جنگ باید عادلانه باشد.
دفاع از خود، می‌تواند علت عادلانه برای ورود به جنگ باشد. اما این که چه وقت و چه چیزی "دفاع از خود" محسوب، محل بحث است.

۲. باید نیت درستی داشته باشیم.
نیت درست، شامل دو عنصر است:
الف) دفاع از خود
ب)  برقراری نظام سیاسی عادلانه

۳. اعلام عمومی به وسیله‌ی یک مرجع قانونی.
این شرط بدان جهت است که از ورود بخش‌های مختلف کشور برای تصمیم‌گیری و عمل خودسرانه جلوگیری شود.

۴. آخرین چاره باشد.
جنگ، کشتن و کشته شدن است، وحشت و ویرانی است از این رو، جنگ باید آخرین چاره باشد. به سخن دیگر، همه‌ی راه‌های حل مشکل بسته شده و راهی برای برون رفت از بن‌بست وجود نداشته باشد، آن‌گاه گزینه‌ی جنگ، موجه می‌شود.

۵. احتمال پیروزی باشد.
به تعبیر شرمن، جنگ، شر بزرگی است که اگر احتمال دستیابی به خیرِ مهم منوط به آن نباشد، نباید به آن تن داد.

۶. اصل تناسب برقرار باشد.
باید بین منافع احتمالی جنگ و مقدار رنج، آسیب و مرگی که جنگ به دنبال دارد، تناسب برقرار باشد. یک جنگ پرهزینه برای منفعتی اندک این شرط را محقق نمی‌کند.

۷. رضایت اتباع کشور وجود داشته باشد.
از آن‌جا که وقتی جنگی درمی‌گیرد، تمامی اتباع کشور، بدون استثنا، مستقیم و غیرمستقیم، صدمه می‌خورند و پیامدهای دردناک جنگ بر آنان تحمیل می‌شود، خانه‌ها خراب، شهرها ویران و برخی شهروندان کشته می‌شوند، تاسیسات اجتماعی از کار می‌افتد و پریشانی و آشفتگی حاکم می‌شود. بنابراین رضایت شهروندان برای ورود به جنگ، شرط بنیادین اخلاقی برای این کنشِ چاره‌ناپذیر است.

در یک صورت‌بندی دیگر از آن‌چه آمد، می‌توان "عقلانی" بودن جنگ را از "اخلاقی" بودن آن، تفکیک نمود‌. به نحوی که پرسش از عقلانی بودن ورود به جنگ، حتی از اخلاقی بودن جنگ، اهمیت بالاتری می‌یابد.

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

30 Sep, 07:20


انسان در یک مسابقه

در این ویدئو شاهد شبیه‌سازی مسابقه دوی فراماراتن (Ultramarathon) بین انسان و دیگر حیوانات هستید. فراماتن به مسابقه‌ی دویی گفته می‌شود که بیشتر از ماراتن مرسوم ۴۲ کیلومتری است. توجه داشته باشید که به دلیل پیچیدگی رفتار جانوران، این مسابقه دو هرگز به صورت واقعی انجام نگرفته است بلکه سازندگان ویدیو با در نظر گرفتن عوامل مختلف رفتار جانوران آن را شبیه‌سازی کرده‌اند. البته در گذشته چندین مسابقه دوی ۳۵ کیلومتری میان انسان و اسب صورت گرفت که در تمام آن‌ها اسب پیروز شد.

انسان‌ها در طول تاریخ تکامل خود، ویژگی‌های سازشی را به دست آورده‌اند که برای دویدن‌های طولانی کارآمد است. ایستادن بر روی دو پا باعث می‌شود که سطوح کمتری از بدن در معرض گرما قرار بگیرند. سیستم تعریق بدن انسان‌، امتیاز ویژه‌ای به ما بخشیده که با تنظیم دما، جلوی گرمازدگی را می‌گیرد. گردن، شانه، ستون فقرات، لگن و خمیدگی کف پا، نه تنها از لحاظ آناتومیک ما را از دیگر نخستی‌سانان خویشاوندان‌مان جدا می‌کنند بلکه از ما دوندگان استقامت بی‌نظیری می‌سازند.

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

29 Sep, 07:43


عدالت آن است که برای هر اشتباه فقط یک بار مجازات شویم؛
ولی ما بابت هر اشتباه خودمان را هزاران بار مجازات می‌کنیم،
انسان حافظه ای قوی دارد، بارها اشتباه خود را یادآوری می‌کنیم، بارها خود را محاکمه می‌کنیم، بارها خود را مقصر می‌دانیم و بارها خود را مجازات می‌کنیم...

👤دون میگوئل روئیز

❤️ @filsofak

فلسفه اخلاق

28 Sep, 15:34


اخلاق حرفه‌ای

به نظرم اصطلاح "دو بال تعهد و تخصص"یه حرف احمقانه است. فردی که در جایگاهی قرار می‌گیرد، فقط به تخصص نیاز دارد و نه هیچ چیز دیگر. اما طبیعتاً "اخلاق حرفه‌ای" هم بخشی از تخصص است و لازم نیست جداگانه به آن تیتر بدهیم و اسمش را بگذاریم تعهد! هر انتظاری فراتر از اخلاق حرفه‌ای،‌ دیگر اسمش تخصص نیست و معناش وفاداری به قدرت و ایدئولوژی خاص است.


🔸|برداشت آزاد روزنوشته‌های محمدرضا شعبانعلی|

❤️ @filsofak