بیان آزادی @bayane_azadi Channel on Telegram

بیان آزادی

@bayane_azadi


❇️ بیان آزادی
✍🏻 درس‌گفتارها و مباحثات احمد فعال و فضایی برای طرح تحلیل‌های نظری در فلسفه سیاسی و جامعه‌شناسی

آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته، شاد و‌ خندانید! یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان! (نیما یوشیج)

تماس با ادمین کانال:
@ahmadfaal

بیان آزادی (Persian)

باورهای خود را با دیگران به اشتراک بگذارید و با بحث و گفتارهای متنوع، دیدگاه‌های مختلف را در کانال تلگرام بیان آزادی کشف کنید. این کانال با نام کاربری @bayane_azadi فضایی مطلوب برای طرح تحلیل‌های نظری در زمینه‌های فلسفه سیاسی و جامعه‌شناسی ایجاد کرده است. از درس‌گفتارها و مباحثات احمد فعال در این کانال بهره مند شوید و عمق مسائل را با همکاری اعضای دیگر بررسی کنید. بیان آزادی به عنوان یک فضای پر انرژی و پر از ایده‌های نو، مناسب برای افرادی است که به دنبال یادگیری و تبادل نظر در حوزه‌های فعالیتی احمد فعال هستند. برای ارتباط با ادمین کانال و اطلاع از آخرین اخبار، می‌توانید با آیدی @ahmadfaal در تماس باشید. به بیان آزادی بپیوندید و برای یادگیری و تبادل نظر با دیگران، این فضای منحصر به فرد را تجربه کنید.

بیان آزادی

27 Jan, 07:38


https://www.youtube.com/watch?v=boFrtVb1fL0

چرا دونالد ترامپ در میان بخشی از ایرانیان محبوب است؟
از دوستان و اعضای کانال می خواهم که حتما برنامه پرگار را تماشا کنند.
دو مهمانی که در این برنامه حضور دارند
پیمان عارف روی سه محور بحث می کنند یک محور جامعه شناسی استیصال محور دوم روانشناسی فرودستی و محور سوم نارضایتی
عرفان ثابتی می گوید طبق نظرسنجی ای که در کشورهای مختلف صورت گرفته است یک رابطه مستقیمی بین اعتماد اجتماعی با ترامپ دوستی وجود دارد.
در کشورهایی که میزان اعتماد اجتماعی پایین است میزان ترامپ دوستی بالاتر است.
@bayane_azadi

بیان آزادی

27 Jan, 06:28


#پوپولیسم چیست؟_پوپولیست کیست؟

به قلم روزبه‌یقینی

پوپولیسم، نقشی دوگانه(مثب و منفی‌) در سپهر سیاسی جهانِ سیاست دارد.
البته نقش منفی آن در صحنه‌ی‌ سیاست همواره پررنگ‌تر از نقش مثبت آن بوده است.تعریف‌ عمومی و برداشت همگانی از مفهوم پوپولیسم(عوام‌گرایی)،غالبا‌ در میانِ دانشوران سیاسی چندان موردِ مناقشه قرار نگرفته است‌ و آنان همواره تعریف‌ یکسانی از این ترم سیاسی‌ ارائه کرده‌اند.
پوپولیسم چیست؟پوپولیسم یعنی؛بزرگداشت مفهوم مردم، تا حد مفهومی مقدس و باور به اینکه،هدف‌های سیاسی را می‌باید به خواست و نیروی مردم جدا از احزاب و نهادهای موجود پی‌گیری کرد.
البته ما تعاریف‌ بهتر و آکادمیک‌تر‌ی نیز، از از این‌ ترم ‌سیاسی داریم‌.
درOxford Dictionary of Sociology
(فرهنگ‌ جامعه‌شناسی آکسفورد) آمده؛

"هر جنبش سیاسی‌که در پی بسیج مردم به عنوان افراد و نه اعضای یک گروه معین، بر علیه وضعیتی مهار شده توسط گروه‌های ذینفع و یا بسیار نیرومند‌ باشد، پوپولیسم  نامیده می‌شود."

در انسیکلوپدی مختصر Sociology نوشته‌ی ریتزر آمده؛

"پوپولیسم مفهومی‌ست که به طرق گوناگون( به عنوان اصطلاحی اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی، تعبیری از دموکراسی یا خودکامگی‌ست) و به منظور توضیح پدیده های گوناگون به کار می رود."

علیرغم مشکل بودن تعریف پوپولیسم، ویژگی های کلیدی مشترکی در بیشترین استفاده از این اصطلاح وجود دارد؛
الف-حضور یک رهبر پر جذبه ( کاریزماتیک).
ب-ساختار "دوگانه ما/آنان".
پ-بازسازی یک نظام اقتصادی.
رهبر پوپولیست‌ چه مختصاتی‌ دارد؟
یک رهبر پوپولیست،رهبری محبوب و کاریزماتیک است‌ که قابلیت نقد ندارد و صرفا باید مورد مدح و ستایش قرار بگیرد.رهبری‌‌ که اهدافی‌ بلند‌بالا‌ دارد و در صدد بازسازی نظام اقتصادی کشورِ خود است.یک رهبر‌ پوپولیست،عموما‌ علم اقتصاد و کارشناسان‌ اقتصادی را به رسمیت نمی‌شناسد.
برنامه‌های اقتصادی را که مبتنی بر کارِ‌ کارشناسی،طراحی شده باشد، به هیچ می‌انگارد و این برنامه‌ها را‌ برهم می‌ریزد و بی‌برنامگی جاه‌طلبانه‌ی‌ خود را جایگزین آن می‌سازد، اقتصادمقاومتی را ترویج و تبلیغ می‌کند و به هیچ‌یک از معاهدات و پیمان‌های بین‌المللی متعهد نمی‌شود.
ساختار دولتی‌ یک رهبر پوپولیست، "ساختار ما / آنان است"(خودی‌ و "غیرخودی"،"با ما یا بر ما‌"،عضویت در حزب ما،یا بندو زندان و تبعید).
با توجه به تعاریف دانشنامه‌های‌ معتبر می‌توانیم‌؛پوپولیسم را مجموعه‌ای از مفاهیم اقتصادی،اجتماعی و سیاسی درست یا نادرست بدانیم‌ که مکتب خاصی را نمایندگی‌نمی‌کندوهمبستگی نیرومندی با خودکامگی دارد.اما چیزی که از دیدگان‌ِ برخی از پژوهشگران حوزه‌ی سیاست پنهان مانده است،تفاوت رهبران مردمی با رهبران پوپولیست است.
رهبران مردمی، رهبرانی هستند که به علل مختلف،قادر‌ به تشکیلِ‌ حزب و تشکل‌های‌ سیاسی نیستند. یکی از ملموس‌ترین علل آن، حاکمیت استبدادی است.حاکمیتی که به هیچ وجه، امکان تشکیل احزاب و و تشکل‌های سیاسی را به مردم و رهبرانِ آنان نمی‌دهد.نتیجتا رهبران مردمی چاره‌یی‌ جز، مراجعه به مردم ندارند.رهبران‌مردمی برخلافِ‌ رهبران‌پوپولیست که‌ در انتخابات وعده‌های‌ پر طمطراق اما، غیرقابل حصول می‌دهند،آن هم صرفا‌ با هدف‌ کسب آرا.رهبرانِ ‌مردمی‌ هرگز پیش‌ از انتخابات، وعده‌های غیرقابل انجام نمی‌دهند و به جای رفتن به مناطق محروم و گفتگو با مردم،در تند‌ پیچ‌های‌ تاریخ و سیاست از مردم دعوت می‌کنند که خود راسا تصمیم‌گیری‌کنند.(رفراندوم)
دیگر تفاوت یک رهبر مردمی،با یک رهبر پوپولیست، در آن است که یک رهبر پوپولیست، برای آنکه بتواند خود را به حاکمیت برساند و یا به حاکمیت خود استمرار ببخشد،به خواسته‌های مقطعی مردم توجه می‌کند و اقتصاد کشور را به بازی می‌گیرد و بودجه‌های جاه‌طلبانه را مصوب می‌کند.در مقابل‌؛ یک رهبر مردمی ضمن‌ِ آنکه‌ تا حد ممکن،‌ به خواسته‌های‌ مقطعی مردم‌ توجه می‌کند، مصالح درازمدت مردم را هم در نظر می‌گیرد.
در مجموع‌ پوپولیسم،نوعی انحراف و کژروی از مسیر طبیعی حکومت است‌ و بیشتر در جوامعی شکل می‌گیرد که در حال گذار از سنت به مدرنیته‌ هستند.

@bayane_azadi

بیان آزادی

25 Jan, 10:43


پیدایی جمعیت ها و احزاب، بویژه اگر خلق الساعه و بفرموده نباشند، حتما توضیحی دارد که از ضرورت تاریخی بروز و ظهورشان پرده بر می دارد. بدون درک یک چنین ضرورتی، فهم ما از مواضع این جریانات نمی تواند عاری از خطا نباشد. از همین رو در تحلیل نهایی جریانی نظیر فداییان اسلام در دهه ی بیست، پاسخ به این پرسش که آنها در بستر کدام شرایط تاریخی و در پاسخ به کدام ضرورت و تقاضای اجتماعی پا به میدان گذاشتند، اهمیتی بنیادین پیدا می کند.

فرامرز تقی لو و سید مجتبی حسینی در یک پژوهش خواندنی نشان می دهند که تجددخواهی آمرانه ی پهلوی اول با فهمی ظاهرگرایانه از تجدد غربی و دریافتی رمانتیک از ملی گرایی، سلسله ای از سیاست ها و اقدامات را پی گرفت که به مقاومت های اسلام گرایانه در جامعه دامن زد. آنها برآنند که ظهور اسلام سیاسی در این دوره که فدائیان اسلام نمایندگان بارز آن بودند، در تقابل با سیاست تجدد آمرانه ی پهلوی اول روی داده است. تجددی که بر چهار پایه ی ناسیونالیسم رمانتیک و باستان گرایانه، سکولاریسم، مدرنیسم و اقتدار گرایی‌ استوار بود. [۱]

ناسیونالیسم رمانتیک و باستانگرایانه
تاریخ و زبان اصلی ترین پایگاه‌های ترویج این ناسیونالیسم بودند. در حوزه ی تاریخ، این دوره پیشااسلامی بود که در کانون توجه قرار می گرفت، بویژه بر تاریخ عصر هخامنشیان تاکید می شد. چنین تلقی می شد که حمله ی اعراب به ایران، آغاز عصر انحطاط بوده و می باید تلاش کرد تا کشور به سرعت، مجد و شکوه و عظمت گذشته ی خود را بازیابی کند. این روایت از تاریخ، نه تنها اعتنایی به تاریخ ایران در دوره ی اسلامی و میراث آن نداشت بلکه اساسا آن را نادیده می گرفت. در صور افراطی این قرائت نزد برخی پایه گذاران نظیر میرزا آقاخان کرمانی، اسلام به عنوان یک دین عربی، تقبیح و در عوض این آیین زرتشتی بود که به عنوان یک دین ایرانی مورد تکریم قرار می گرفت. همزمان یک سیاست ویژه در حوزه ی زبان نیز به اجراء گذاشته شد: پاکسازی زبان از واژه های عربی و خارجی، تغییر نام های محلی اماکن و تبدیل آن به نام های فارسی، ممنوعیت آموزش به زبان مادری و....

سکولاریسم
از طرف دیگر، پهلوی اول آشکارا معتقد به جدایی دین از سیاست بود. رضاشاه در سفرنامه ی مازندران، پادشاهی صفوی را بدلیل اختلاط و امتزاج دین و سیاست مورد نقد قرار داد. آسیب شناسی او از اختلاط دین و سیاست اگرچه خواندنی و جالب به نظر می رسد اما عمیق نیست و بیش تر ناظر بر تفکیک حوزه ی کاری مُلا و مُکلاست که وظیفه ی اولی تصفیه ی اخلاق عمومی و وظیفه ی دومی ورود در سیاست اداری ست. [۲] کاسته شدن از نقش روحانیت در امور اجتماعی بویژه با تعطیلی محاکم شرعی و تضعیف نهاد روحانیت در آن عصر نتیجه ی چنین رویکردی بوده است‌.

مدرنیسم
از سوی دیگر، سیاست های اجتماعی حکومت بویژه در حوزه ها ی مرتبط با سبک زندگی، از تصویب قوانین و دستورالعمل‌های مرتبط با متحد الشکل کردن البسه گرفته تا قانون کشف حجاب که نمایشی متظاهرانه از مدرنیسم در یک جامعه ی عمیقا سنتی بود، از دیگر رانه های نیروهای سنت گرا برای شکل دهی به یک جریان مقاومت رادیکال محسوب می شوند که اختناق و سرکوب حاکم مانع از ظهور آن شده بود اما با سقوط رضا شاه و ایجاد فضای نسبتا باز سیاسی و اجتماعی ذیل حاکمیت شاهِ جوان ِ غیر ِ مقتدر و دولت های ضعیف ِ مستعجل در ایران ِ تحت ِ اشغال، تدریجا فرصت برای بروز و ظهور آن فراهم و تشکلی به نام فدائیان اسلام پا به عرصه ی وجود گذاشت.

ذیل این تاریخ، حدس زدن درباره ی برنامه ی اقدام عاجل این تشکل نباید کار چندان سختی باشد. اساس این برنامه ی نسبتا مفصل که با جزئیات در کتابچه ی راهنمای حقایق آمده است، اصلاح مفسده های اجتماعی و تکامل جامعه از طریق اجرای احکام اسلام و قانون مجازات اسلامی با رویکردی رادیکال و حذفی بود اما کماکان موانعی وجود داشت. اگر با سقوط رضاشاه فضا برای اسلامگرایان باز شد، جریانات چپگرا نیز که در دوره ی او با تصویب قانون منع فعالیت اشتراکی در خرداد ۱۳۱۰ سرکوب شده بودند، از انزوا خارج شده و دست به تجدید سازمان می زدند. حزب توده ی ایران در همین دوران پا به میدان می گذارد و توجه جمع کثیری از جوانان را که با سقوط حکومت دیکتاتوری خواهان ایفای نقش و عاملیت اجتماعی شده بودند، به خود جلب می کند.

راقم این سطور تقابل فداییان و شخص نواب با دولت دکتر محمد مصدق را در یک چنین پارادایمی فهم و ارزیابی می کند. نقد نواب به دولت از دو زاویه بود، یکی بی اعتنایی به اجرای شعائر اسلامی و دیگری فعالیت آزادانه ی جریانات چپ. در واقع موضع او متعاقب کودتا ناشی از سقوط دولتی ست که به زعم وی تن به اجرای شعائر اسلامی نداد و در عین حال زمینه را برای فعالیت آزادانه جریانات چپ در سرزمین اسلامی فراهم کرد!

@hamidrezaabedian

[۱] فصلنامه تاریخ ایران بعد از اسلام، سال ۱۲، ش ۲۶، ص ۸۷-۶۵
[۲]خاطرات رضاشاه، به کوشش رضا مطلق،ص ۳۲۵

بیان آزادی

24 Jan, 07:15


«درد بی‌درمان»

🖍بهروز مرادی

غربت درد بی‌درمان است.
این را نویسنده‌ی این مکتوب می‌گوید که خودش ١۵ سال در سرزمین غرب غریب بود و دچار این درد بی‌درمان.

در غربت؛ نه پای بازگشت به وطن برایت می‌ماند و نه دل ماندن در سرزمینی غریب. هر روزت را با آه و حرمان به سر می‌آوری. همه چیز هم که داشته باشی، باز هم آن عزیز اصلی را نداری، یعنی وطنت را. همان عزیزی که دلت برایش می‌تپد، همان که معیار همه‌ی داشتن‌ها و خواستن‌ها و منظره‌ها و زیبایی‌ها و خوشی‌های توست. همان که بدون او گویی هیچ نداری. بدون او گویی خلأیی در تو ریشه می‌دواند که هیچ چیز نمی‌تواند آن را پر کند،
و عطشی که هیچ آبی آن را فرونمی‌نشاند.

حتی در محیطی زندگی می‌کنی که زیباست. خانه‌ای داری که قشنگ است و درختانی که دورتادور خانه‌ات را احاطه کرده‌اند و محیطی سبز و خرم برایت فراهم آورده‌اند، اما باز هم این احساس در تو هست که این‌ها برای من نیستند، چرا که تو خاک خودت را زیر پایت نداری و نمی‌توانی در خاکی دیگر ریشه بدوانی.

در فراق وطن آه می‌کشی و حسرت می‌خوری و دلت تنگ است و دلتنگی‌هایت اشک‌هایت را مدام میهمان چشمانت می‌کنند.
وطنت را از تو گرفته‌اند، ربوده‌اند، به یغما برده‌اند و در آن جایی برای تو نیست.
دزدانِ وطنت تو را آواره کرده‌اند. بدکاران تو را از نفس‌کشیدن در هوای وطنت محروم ساخته‌اند و این حق‌کشی، ظلمی‌ست گران به تو.

چنان می‌شوی که هر نشانی از وطنت تو را برمی‌انگیزد و بر سر شوق می‌آورد و شادی می‌بخشد.
در خیابان، فارسی که می‌شنوی، ناخودآگاه لبت به خنده وا می‌شود و گُل از گُلت می‌شکفد. وقتی‌که جمع هموطنانت را در جایی می‌بینی، گویی دنیا را به تو داده‌اند.

در انتظار بازگشت به وطنت هر خبر امیدبخشی را با اغراق در ذهنت تکثیر می‌کنی و حتی اگر بشود آن را هزار بار دوره می‌کنی تا بازگشتن را برایت به واقعیت تبدیل کند.

شادی تو آن خوابی می‌شود که به ایران بازگشته‌ای و کابوست آن خوابی می‌شود که نگذارند وارد وطنت بشوی.

اما اگر در عالم بیداری و نه رؤیا بدانی که راه بازگشت به وطن بسته است، هیچ بعید نیست که افسرده‌حال شوی و غم غربت سرِ گرمت را چنان بر زمین سرد بکوبد که دیگر بازایستادن را نتوانی.

مرگ خودخواسته‌ی ابراهیم نبوی اگرچه راه‌حلی پیشنهادی برای درمان درد بی‌درمان فراق از وطن نبود، اما بغضی سخت را در گلو می‌فشرد؛ بغضی از گم‌شدن وطن ما ایرانیان، بغضی از آوارگی و پریشانی پاره‌های تن ما در غربت،
بغضی از تلخی‌های بس گرانی که گلوی روح همه‌ی ما را می‌فشرد و ما را دارد می‌کشد؛ عده‌ای از ما را به ناگهان و عده‌ای دیگر از ما را به تدریج.

کجاست خلوتی؟ که این بغض امان نمی‌دهد.

٢٧ دی‌ماه ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi

بیان آزادی

24 Jan, 07:07


🔴ندای "توسعه ملّی" در هنگامه‌ی خواست تحقّق"جامعه‌ی بی طبقه"

❇️چگونه دریافت "بازرگان" در تشخیص نیاز بنیادی جامعه‌ی ایرانی در فردای انقلاب ۵۷ در آرمان‌خواهی بی‌توجه به واقعیت موجود، به محاق رفت؟

▪️به مناسبت سی‌امین سالگرد درگذشت مهندس مهدی بازرگان


@iranfardamag
🔷امین احمدی


🔸"توسعه"، "آرمانخواهی" و "واقعیت اجتماعی" همواره با ارتباط مفهومی با یکدیگر در ادبیات توسعه- با واژگان گوناگون- طرح شده اند؛ آرمانها، سپهر فکری برنامه ¬های نخبگان فکری و کارگزاران اجرایی برای آبادانی و پیشرفت یک جامعه را تعیّن می بخشند و واقعیت اجتماعی- متبلّور در فرماسیون های اجتماعی-اقتصادی هر ساخت اجتماعی- همواره در گوش برنامه ریزان توسعه، بانگ هشدار وجود صخره های ستبرِ مانع برای تحول و تغییر را به صدا در میاورند.

🔹در این میان صف کشی و تقابل دو طیف "آرمانخواه" و "واقع گرا" در حقیقت نسبت دو گرایش به تحقق "شعارها" و "ایده آل " ها، با توجه به تفاوت ها در تعریف و تبیین "زمان"، "عمق" و " چگونگی استراتژی گذار" از وضعیت موجود به وضعیت موعود است زیرا فرد و گروه واقع گرای حاضر در جبهه خواستاران "اصلاح" امور نیز در پی تحقق ایده و طرحی برای تغییر جامعه خویش است پس، صفت آرمانخواه نه در معنای حقیقی کلمه که در معنای اصطلاحی ادبیات سیاسی ایران، در کنایه و شارح افراد و گروه های چپِ انقلابی و یا ایده آلیست رمانتیک در روزگار ما به کار می رود.

🔸سرنوشت "بازرگان" در اداره اجرایی ایرانِ ملتهب بعد انقلاب ۵۷ و رویارویی انقلابیون آرمانخواه و "فولکس واگن" و "لاکپشتِ" انقلاب(صفاتی که بازرگان برای روش و بینش اجرایی خود می پسندید)، با نگاهی مجدد نه تقابل "خرد" و "جنون" و یا "محافظه کاری" و "عدالتخواهی" بلکه بیشتر تفاوت در راهبرد "تغییر" بود.این مهم نیازمند بررسی و تحلیل عمیق تر است.

🔹بازرگان را با صفتهای "دگم مذهبی"، "فِناتیک"، "ذبح کننده علم در پای مذهب"، "لیبرال" و یا "پدر روشنفکری دینی" نواخته! و تقبیح و تجلیل کرده اند و از سویی موافقان سلک سیاسی- فکری او در سالهای اخیر اندیشه سیاسی-اجتماعی اَش را -برخلاف رای مشهور که لیبرال سرمایه داری دانسته شده است- "سوسیال دموکراسی" (البته در معنای قرن بیستمی کلمه) تعریف کرده اند(ر.ک بازرگان؛ لیبرال دموکرات یا سوسیال دموکرات؟ از مهدی معتمدی مهر،۳۰ دی ۱۳۹۶ در سایت "تاریخ ایرانی") اما نوشتار حاضر ضمن آگاهی به آنچه در کارنامه فکری و سیاسی بازرگان مورد نقد و هجو و یا تجلیل قرار گرفته است، بر این فرضیه استوار است که بازرگان هر چه بود،در هنگامه مسئولیت نخست وزیری دولّت موقت در تقابل و چالش با نیروهای انقلابی-از همه طیف های گوناگون- سخن از امری غریب نمی گفت و در این زمان بعد گذشت چهل و اندی سال، دغدغه های او می تواند مورد پذیرش حتی چپ مارکسیست واقع گرا شود یعنی اگر تحلیل تاریخی-اجتماعی، مبتنی بر شرایط عینی یک جامعه با ویژگیهای ایران ۱۳۵۷ برآمده از یک انقلاب سیاسی باشد.



🔻متن کامل:

https://cutt.ly/ke8Yj6a6
#ایران_فردا
#امین_احمدی
#مهدی_بازرگان
#سی‌امین_سالگرد

https://t.me/iranfardamag

بیان آزادی

23 Jan, 12:50


توضیح کانال بیان آزادی
در خصوص دعوت به یک مناظره:
اگهی دعوتی که در بالا ملاحظه می‌کنید و پاسخ نویسنده محترمی که از ایشان دعوت به مناظره شده است، از چند جهت اهمیت داشت که خواستم با دوستان و اعضای گروه به اشتراک بگذارم.
نخست اینکه، نویسنده به درستی و به حق می‌گوید: « مناظره یا بحث و جدل میان دو کس که حامی دو تفکر متضاد و متعارض هستند، بسا که بیشتر شبیه جنگ «گلادیاتورها» است»، و لذا در این مناظره‌ها صرفنظر از درست و یا نادرست بودن منطق، و درستی نظرات هر کدام از طرفین، طرفی برنده است که قدرت بازیگری و زبان‌آوری و حاضر به جوابی داشته باشد، و اضافه کنید به آن، طرفی که فرصت‌های بسیار در خطابه‌خوانی، معلمی و مناظره داشته است.
دوم، آیا این همه حقیقت است؟ آیا نمی‌توان رویه‌ای در مناظره و گفتگو اتخاذ کرد که از این حربه‌ها و سوء ‌استفاده‌ها پرهیز کرد؟ مثلا از راه محدود کردن چارچوب‌ها و موضوعات بحث روی یک یا دو مسئله مشخص، و یا از راه مناظره مکتوب که هر کدام می‌توانند به اندازه کافی تمرکز خود را روی مسئله معطوف کنند؟
سوم، نویسنده محترم گویا جریان چپ را فقط کمونیست‌ها و آن هم کمونیست‌های استالینی و پل پوتی تفسیر می‌کند. مثلا آلن بدیو که از کمونیسم دفاع می‌کند، او هم لابد از نحله استالینیستی و پل پوتیسم است؟ در مقاله‌ای با عنوان "دفاع از چپ‌گرایی" توضیح داده شد، که جریان چپ طیف گسترده‌ای است. به غیر از اینکه در میان کمونیست‌ها و مارکسیست‌ها یک طیف گسترده و به شدت متعارض وجود دارد – مثل همه نحله‌های فکری و سیاسی دیگر- بسیاری از سوسیالیست‌ها مخالف کمونیسم و مارکسیسم هستند، و بسیاری از چپ‌ها هم ممکن است خیلی میانه‌ای با سوسیالیسم نداشته باشند. روزگاری شریعتی می‌گفت یکی از راه‌های حمله خوب دفاع بد است، مثل کاری که بنیادگرایان در دفاع از دین می‌کنند. اما امروز با قسم دیگری از دفاع خوب مواجه هستیم که با حمله بد شروع می‌شود. یعنی مغلوب کردن دشمنان فکری در تقلیل آنان به فرقه‌ها و نحله‌ها و دولت‌هایی است که هر انسانی را که اهل سلامت باشد به دشمنی با آنان برمی‌انگیزاند.
چهارم، نویسنده می‌گوید: «چپ یک عشق است؛ یک کینه است؛ یک ایدئولوژی است؛ یک دین است». از این چهار برچسب عشق آن درست است. چپ عشق به دفاع از حقوق محرومان و ستمدیدگان است، و عشق به نقد قدرت است، با این قید که دفاع از محرومان و ستمدیگان فارغ از وسوسه تصرف دولت و قدرت سیاسی باشد. و با این قید که آزادی آنهم در وجه مطلق آن نه تنها ارج کمتری از آن حقوق ندارد، بلکه یگانه بستری است که دفاع از محرومان و ستمدیدگان معنای واقعی خود را بدست می‌آورد.

https://t.me/bayane_azadi/3521

بیان آزادی

23 Jan, 06:34


دعوت به مناظره (۲)
مرتضی مردیها
چپ یک عشق است؛ یک کینه است؛ یک ایدئولوژی است؛ یک دین است. چقدر محتمل است بتوان به کمک استدلال کسی را از عشق، کینه یا دین و ایمان جدا کرد؟ به این مثال توجه کنید: عموم دینداران معتقدند خداوند رزاق است و روزی‌رسان.‌ فرض کنید کسی بگوید: «ولی بسیاری از انسان‌ها، حتی مؤمنان، از گرسنگی تلف شده‌اند». با وجود چنین دیتای مسلم و نقض‌کننده‌ای، آیا ممکن است فرد مؤمن اعتراف کند که در ایدهٔ او خللی وجود دارد؟ هرگز.

او بلافاصله خواهد گفت: «شاید گناهکار بوده‌اند و این جزای آنان بوده، یا شاید مصلحتی در این کار بوده که ما قدرت درک آن را نداریم»؛ باهوش‌ترینشان شاید بگوید: «اصلاً معنای رزاقیت الهی پیچیده‌تر از کارسازی نانی برای گرسنه‌ای است». مهم نیست به چه چیزی متوسل می‌شوند، هرچه باشد چیزی است که کانتراِگزامپل شما را از بیخ و بن بی‌خاصیت می‌کند. بحث و جدل علمی و تجربی با کسانی، که بر اساس ایمان کمونیستی هم، یکبار برای همیشه تصمیم خود را گرفته‌اند، کاری روح‌فرسا است.

در پی گفتن این نیستم که هرکس چنین پیشنهادی را پذیرفت، حتماً کاری اشتباه کرده است. این به میزان خونسردی و اهل بازی بودن افراد هم بستگی دارد. این هم البته هست که با توجه با ماهیت معرکه‌گیرانهٔ سخن‌پراکنی‌های اهل چپ، چون بعضاً مشتری‌گیر هستند، از نوادری از عقلا و نجبا هم بعید نیست پیش خود بگویند: «چرا بر دوش این جماعت سوار نشویم و سخن خود را از این طریق هم به بعضی گوش‌ها نرسانیم!» تقریباً همان کاری که خود اینها با مذهبی‌ها در پنجاه‌و‌هفت کردند.

در این میان، رفتار رسانه و اهالی آن در این زمینه قابل فهم است. اصحاب رسانه، مثل تقریباً هر کس دیگری، در پی مقاصد و منافع خود (مشتری بیشتر، شهرت افروزون‌تر و احتمالاً درآمد) هستند.‌ گفتن ندارد که در پی مقاصد و منافع خود بودن، مادامی که اصول عام اخلاق را نقض نکند، کمترین اشکالی ندارد و کاری است که عموم ما انجام می‌دهیم. هر چند بر سر این‌که چه چیزهایی را می‌توان اصول عام اخلاقی یا مصداقی از آن شمرد، ممکن است اختلاف نظر باشد. از جمله این‌که رسانه‌ای به این موضوع بی‌اعتنا باشد که برنامه‌هایش ممکن است در واقع نوعی معرکه‌گیری با ظاهر فرهیختهٔ گفت‌وشنود باشد که در عمل، بعضی موجودات بیمارِ زیانبار را نفسِ مصنوعی می‌دهد.

@mardihamorteza

بیان آزادی

22 Jan, 20:23


🖌 دعوت به مناظره
مرتضی مردیها (۱)
چنان‌که در تصویر پیوست می‌بینید، از این بندهٔ کمترین درخواست شده است تا در یک گفتگو، یا به‌عبارتی مناظره، با یکی از عناصر چپ شرکت کنم. من چنین ارتکابی در گذشته نداشته و در آینده هم نخواهم داشت؛ اما دلایل آن.
این حرف شیک و مجلسی را شنیده‌اید که در چنین گفتگوهایی نقاط اختلاف و اشتراک و دلایل و مستندات هرطرف روشن‌تر می‌شود و شنوندگان بر اساس آن به درک بهتری از ایده‌های مورد جدال می‌رسند و بهتر می‌توانند تصمیم بگیرند که حامی کدام تفکر باشند؛ باری، ابداً چنین نیست.

مناظره یا بحث و جدل میان دو کس که حامی دو تفکر متضاد و متعارض هستند، بسا که بیشتر شبیه جنگ «گلادیاتورها» است؛ و علاقهٔ مردم به چنین برنامه‌هایی هم شاید دور از علایق تماشاگران استادیوم «کولوسئوم» نباشد. آنچه در این‌طور مراسم مقابل هم قرار می‌گیرد، فقط دو تفکر و استدلال‌های هر یک نیست؛ شاید بیش از این، قدرت بازیگری و زبان‌آوری و حاضرجوابی و مچ‌گیری، بلکه حاشا کردن و دروغ گفتن و دست انداختن است. تازه، این محدود است به یک یا دو طرف مناظره؛ حال آنکه بعضی از این‌ها دنباله‌های بلندی در بیرون دارند که هنگامهٔ اردوکشی، بسا کار را به اظهار خشم و بدگویی می‌کشند. این‌که گفتم، تا حدود زیادی راجع به هر مناظره‌ای راست است؛ اما بپردازیم به مناظره با کمونیست‌ها.

من واقعاً از فهم این عاجزم که جدل با چنین موجوداتی چه فایده‌ای برای چه کسی می‌تواند داشته باشد. آخر کسانی که «استالین» و «پل‌پُت» و «کرهٔ شمالی» و «کوبا» نتوانسته شرمسارشان کند و وادار به توبه و اعتراف به خیت و کنف شدن، چه چیز دیگری ممکن است به چنین کاری توانا شود؟ حالا شما بگو قدرت «استدلال ارسطو» را داشته باشد و نیروی «خطابهٔ سیسرون» را.

فکر می‌کنم حتی بچه‌های دبستانی و پیرمردهای بی‌سواد هم این را می‌فهمند که مثلاً چین تا بیست-سی سال پیش که یک اقتصاد کمونیستی داشت، جزو همین ردهٔ بیست تا سی‌امین اقتصاد دنیا هم بود؛ و بعد که چیزی نزدیک به یک اقتصاد بازار را پذیرفت، رسید به دومین جایگاه در جهان. این یعنی مقابل کلمهٔ «کمونیسم» و «اقتصاد اشتراکی» در لغتنامه باید نوشت «شکست» یا حتی «افتضاح». در این صورت اگر کسانی هنوز از این ایده، یا مشابهٔ آن، دست برنمی‌دارند من نمی‌دانم با آنها چه باید کرد، ولی می‌دانم که گفت‌وشنود نباید کرد.

@mardihamorteza

(ادامه👇🏻)

بیان آزادی

22 Jan, 20:23


🟢 دعوت به مناظره👇🏻

@mardihamorteza

بیان آزادی

22 Jan, 20:15


🔴کسی که اصیل زندگی نکند، به‌تدریج از خودش بدش می‌آید

مصطفی ملکیان

🔹زندگی عاریتی هیچ‌وقت رضایت همه‌ی مردم را برای شما تحصیل نمی‌کند. اما چیزی که در آن شکی وجود ندارد، آن است که رضایت شما را از خودتان می‌گیرد!

🔹 شما از خودتان بدتان می‌آید: می‌گویید آخه من که در هیچ موردی طبق مرام و مسلک خود عمل نمی‌کنم آدم هستم؟ یک چیز را برای اینکه زنم خوشش می‌آید می‌گویم، یکی را برای اینکه بچه‌هایم خوششان می‌آید، یک چیز را برای همکارانم، یک چیز را برای رئیسم، یک چیز را برای رژیم سیاسی حاکم بر جامعه‌ام و... هیچ چیز از زندگی من مال خودم نیست.

🔹به تعبیر یاکوب بومه، عارف معروف آلمانی، خدایا مرا از من می‌ربایند، جامعه مرا از من می‌رباید. برای اینکه از من خوشتان آید دو عقیده از عقایدم را سرکوب می‌کنم، برای اینکه کس دیگری از من خوشش آید، دو فقره از احساسات و عواطفم را سرکوب می‌کنم و برای اینکه دیگری خوشش آید، دو فقره از اراده‌ها و خواسته‌هایم را از بین می‌برم. تکه‌ای را به خاطر رضایت شما از خود می‌کَنم و تکه‌ای را به خاطر رضایت ایشان. در این حال، موجود مُثله‌شده و تکه‌تکه‌ی از خود کنده شده‌ای درست مثل ماهی پیرمرد و دریای ارنست همینگوی می‌شوم. در آن رمان، پیرمردی ماهی بسیار بزرگی صید می‌کند که چون بزرگتر از قایق او بود و نمی‌توانست آن را از آب بیرون بکشد و در قایقش قرار دهد، آن را با طنابی با خود به طرف ساحل کشاند. غافل از اینکه کوسه‌ها در طول راه به ماهی حمله خواهند کرد و شروع به خوردن آن خواهند کرد. وقتی پیرمرد بعد از سه روز تلاش بی‌وقفه ماهی را به ساحل آورد و از آب بیرون کشید، دید فقط اسکلتش باقی مانده است و گوشتی بر تن آن نیست!

🔹انصافاً وقتی عزرائیل به سراغ من و شما می‌آید و به ساحل زندگی‌مان می‌رسیم، عیناً مانند آن پیرمرد هستیم؛ دیگر چیزی برای ما باقی نمانده است. یک کار را برای اینکه زن خانواده خوشش آید انجام می‌دهم، یک کار را برای اینکه بچه‌ها خوششان آید و یک کار را برای اینکه رئیس نظام سیاسی حاکم بر جامعه و... خوششان آید. می‌گویم به خاطر تو از این تکه از وجودم صرف نظر کردم به خاطر دیگری از تکه‌ی دیگر وجودم و... و دیگر چیزی از من باقی نمی‌ماند.

🔹این زندگی برای ما رضایت باطن به بار نمی‌آورد. وقتی خودمان با خودمان خلوت می‌کنیم، می‌بینیم از خودمان بدمان می‌آید. این چه زندگی‌ای است که هیچ چیزمان طبق مرام و مسلک خودمان نیست. اوّل علامت آدم معنوی آن است که زندگی‌اش اصیل است.

🔹 در اینجا البته هدف من نوعی مخالف‌خوانی و تک‌روی کاملاً بی‌منطق نیست. ممکن است کسی بگوید همرنگی با جماعت نه، و بعد روی یک نوع مخالف‌خوانی و تک‌روی کاملاً بی‌منطق برود! این کار هم به همان اندازه‌ی همرنگی با جماعت بی‌منطق است.

🔹اگر فهمیدم «الف، ب است دیگر هرکس می‌خواهد بگوید «الف» ب نیست! تا وقتی بر این فهمم باقی هستم باید بگویم الف، ب است». اما گاه فرد بعد از تأمل فراوان بر روی باورهایش به باوری می‌رسد که باور جمعی است.

کتاب در رهگذار باد و نگهبان لاله، ج ۱، ص۹۸

@bayane_azadi
@mostafamalekian

بیان آزادی

22 Jan, 20:09


🔹هیچ وقیحی در برابر وقاحت خود پاسخگو نیست👇👇

حسن عباسی: "ما صاحب معادن سوریه هستیم"

بله ظاهرا ما صاحب معادن سوریه هستیم اما آمریکایی‌ها و روس ها و صهیونیست ها از این آنها استفاده می کنند
@bayane_azadi

بیان آزادی

21 Jan, 06:19


🔻حقیقت تکان‌دهنده درباره نحوه عملکرد لابی اسرائیل در ایالات‌متحده!

🖊
سخنان میرشایمر در GlobalPeaceTV/ برگردان: شبنم کاظمی

آنچه در خاورمیانه در حال وقوع است، این است که ایالات‌متحده قوانین بین‌المللی را نقض می‌کند. این کشور قوانینی را که مدت‌ها از آن حمایت کرده به چالش می‌کشد. واقعاً قابل‌توجه است که ایالات‌متحده تا چه حد به نهادهایی مانند دیوان بین‌المللی دادگستری، دادگاه کیفری بین‌المللی و غیره حمله می‌کند. سؤالی که باید از خود بپرسید این است که چرا ما این کار را انجام می‌دهیم. می‌خواهم تأکید کنم این کار نه‌تنها در راستای منافع استراتژیک ما نیست، بلکه از نظر اخلاقی هم موضع درستی نیست.

منافع اصلی ما در خاورمیانه، اطمینان از این است که هیچ قدرت واحدی کنترل نفت در آن منطقه را در دست نداشته باشد. این مدت‌هاست که از منافع اصلی ما در منطقه بوده است؛ و منافع ثانویه ما که با آن منافع اول بی‌ارتباط نیست، داشتن ثبات در خاورمیانه است. این به‌ویژه درباره درگیری اسرائیل-فلسطین صادق است. همان‌طور که همه می‌دانید ایالات‌متحده مدت طولانی است که به دنبال یک راه‌حل دودولتی بوده است. چرا تقریباً هر رئیس‌جمهوری از زمان جیمی کارتر به‌شدت تلاش کرده تا یک راه‌حل دودولتی پیدا کند؟ چون ما درک می‌کنیم که این به نفع ماست.

درباره چگونگی عملکرد لابی، باید بگویم لابی اساساً در دو سطح فعالیت می‌کند. اولین سطح گفتمان عمومی است. لابی بسیار برای گفتمان عمومی اهمیت قائل است، چون می‌خواهد این تصور را ایجاد کند که اسرائیل تنها دموکراسی در خاورمیانه است. این کشور نزدیک‌ترین متحد ایالات‌متحده است؛ ارزش‌های غربی را به اشتراک می‌گذارد و آماده است تا با آدم بدها روبه‌رو شود و این آدم بدها همان‌طور که دشمنان اسرائیل هستند، دشمنان ما هم هستند. مجموعه خاصی از روایت‌ها وجود دارد که با این گفتمان همسوست. آن‌ها برای کنترل گفتمان تلاش‌های زیادی انجام داده‌اند و در سال‌های اخیر با مشکلات زیادی برای انجام این کار روبه‌رو بوده‌اند، عمدتاً به دلیل اینترنت یا به‌عبارت دیگر رسانه‌های جایگزین؛ بنابراین در سطح گفتمان عمومی، لابی به مرور زمان نفوذ خود را از دست داده است.

سطح دوم و به نوعی سطح مهم‌تر، سطح سیاست است. در این سطح، تأثیر لابی بیشتر از همیشه است و این به وابستگی شدید اسرائیل به ایالات‌متحده برمی‌گردد. اسرائیل به مرور زمان بیشتر و بیشتر به حمایت امریکا وابسته شده است و این موضوع بعد از ۷ اکتبر به‌وضوح قابل مشاهده است، اما این بدان معناست که لابی باید بیشتر از همیشه تلاش کند تا مطمئن شود ایالات‌متحده به حمایت خود از اسرائیل ادامه می‌دهد. اسرائیل به ما بسیار وابسته است؛ بنابراین فعالیت لابی اسرائیل در سطح سیاست دو برابر شده و در گرفتن حمایت بی‌قیدوشرط از اسرائیل بسیار مؤثر است؛ و نتیجه‌اش جایی است که امروز هستیم. تقریباً هیچ سیاستمداری در ایالات‌متحده نمی‌بینید که به‌طور معناداری اسرائیل را مورد انتقاد قرار دهد. با توجه به اینکه نسل‌کشی در غزه در حال وقوع است، انتظار می‌رود حداقل چند سیاستمدار درباره این موضوع فریاد بزنند، اما این‌طور نیست.

اسرائیلی‌ها در کنترل گفتمان عمومی با مشکل مواجه هستند و این بر نحوه تفکر بسیاری از مردم درباره رفتار اسرائیل در نسل‌کشی تأثیر گذاشته است. من برخی نظرسنجی‌ها را دیده‌ام که نشان می‌دهد بیش از ۵۰ درصد امریکایی‌ها فکر می‌کنند اسرائیل در غزه در حال نسل‌کشی است؛ بنابراین هیچ شکی نیست که حمایت‌ها کم شده است، اما بین سیاست‌های امریکایی و آنچه در سطوح پایین اتفاق می‌افتد، یک فاصله واقعی وجود دارد.
لینک یوتیوب: https://www.youtube.com/watch?v=RRTuNDK6JlU
تاریخ: 7 ژانویه 2025 (1403/10/18)


🗓برای خواندن متن کامل این گفتگو از سایت چشم‌انداز ایران بازدید کنید.

@cheshmandaz_iran

بیان آزادی

20 Jan, 20:58


ترامپ به راه میانه تن نمی‌دهد

بحث در بارۀ رابطۀ ایران و آمریکا بی‌نهایت تکراری و دل به هم زن شده است. هیچ حرف نو و ناگفته‌ای در این باره باقی نمانده است.
اینک لحظۀ تصمیم گیری قاطع و نهایی فرا رسیده است. ترامپ فردی نیست که با سیاست "مدیریت تخاصم" آنگونه که دستگاه بی‌رمق وزارت خارجۀ جمهوری اسلامی در پی آن است، کنار آید. او در پی "عادی‌سازی تمام‌عیار" یا "رویارویی تمام‌عیار " در روابط کشورش با ایران است. حال این به عهدۀ مقام‌های مسئول است که یکی از این دو مسیر را انتخاب کنند. این باری است صرفاً بر دوش خود آنان با همۀ سنگینی و عوارض و عواقبش.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad

بیان آزادی

20 Jan, 06:12


🔍چه مشکلی دارد که همه دربارۀ همه‌چیز نظر بدهند؟

🎯 هر کس چندوقتی در شبکه‌های اجتماعی پرسه زده باشد، با ‌پدیده‌ای عجیب و باورنکردنی مواجه شده است: «همه دربارۀ همه‌چیز حرف می‌زنند». مسئله وقتی ترسناک‌تر می‌شود که نه‌تنها این کار نهی نمی‌شود، بلکه تحت فشار عمومی، از آن‌هایی که چنین کاری نمی‌کنند هم خواسته می‌شود که دربارۀ هیچ موضوعی ساکت نباشند و نظرشان را بگویند. اگر مقاومت کنند و حرفی نزنند هم با تعابیری مثل «ترسو»، «بی‌مسئولیت» یا «محافظه‌کار» تنبیه می‌شوند. جراد هندرسن، پژوهشگر فلسفه، می‌گوید باید فکری به حال این وضعیت بکنیم.

هندرسن می‌گوید فقط این فشار بیرونی نیست که ما را ترغیب یا مجبور می‌کند که دربارۀ همه‌چیز حرف بزنیم، بلکه بخش مهمی از این فشار، درونی شده است: خودمان را با دیگران مقایسه می‌کنیم که دربارۀ هر اتفاقی موضعی دارند و به خودمان می‌گوییم چرا ما موضع نگیریم؟

▫️بااین‌حال، نتیجۀ این فرایند واقعاً مأیوس‌کننده است. واقعیت این است که وقتی تلاش می‌کنیم دربارۀ هر چیزی نظر بدهیم، چاره‌ای نداریم جز اینکه مزخرف ببافیم. و وقتی در سطح جمعی همه همین‌کار را می‌کنند، کل فضای عمومی پر می‌شود از مزخرفات. آن‌وقت اگر بخواهی از حقیقتِ موضوعی سر در بیاوری، تقریبا امکان ندارد بتوانی موفق شوی. هندرسن برای توصیف این وضعیت، از نظریۀ مشهور هری فرانکفورت دربارۀ «مزخرفات» استفاده می‌کند. مزخرف چیزی است خارج از دوگانۀ حقیقت و دروغ.

▫️فرانفکورت می‌گوید مزخرف از «عدم توجه» آب می‌خورد. موقعیتی که مسئله دیگر حقیقت‌داشتن، یا حقیقت‌نداشتن نیست، بلکه از اساس حقیقت بی‌اهمیت است. از این جهت بین مزخرف‌گو و دروغ‌گو تفاوتی هست: برای دروغ‌گو حقیقت اهمیت دارد، هرچند انکارش می‌کند. اما برای مزخرف‌گو صدق و کذب فرقی با هم ندارند.

▫️اگر می‌خواهید بهتر بفهمید سازوکارِ مزخرفات چطور است، به کلمۀ «وایب» که این روزها خیلی مد شده است توجه کنید. وقتی آدم‌ها در شبکۀ اجتماعی حرف می‌زنند، دیگر به درست‌بودنش فکر نمی‌کنند؛ همه‌چیز فقط وایب است. وقتی آدم‌ها چنین کاری می‌کنند، عملاً خودشان را در لاکی محافظ قرار می‌دهند که از هر انتقادی مصون است. اگر از آن‌ها بپرسی بر چه مبنایی حرف می‌زنند، لبخندزنان جواب می‌دهند: «چرا من رو جدی می‌گیری؟ من خودمم خودم رو جدی نمی‌گیرم!».

▫️مزخرف‌گوها ظاهراً آسیبی به ما نمی‌زنند، صرفاً بامزه و سرگرم‌کننده‌اند. اما در واقع هزینۀ سنگینی بابت کارشان پرداخت می‌کنیم: «به آن‌ها عادت می‌کنیم.» و با عادت‌کردن به راه و رسم آن‌ها، به آدم‌های بدتری تبدیل می‌شویم. این خطر جدی است و ای بسا لازم باشد فعالانه در برابر آن مقاومت کنیم.

▫️هندرسون می‌گوید باید برای خودمان مقرراتی سختگیرانه بگذاریم تا از وسوسۀ فراگیر مزخرف‌گویی جان به در ببریم. روش پیشنهادی او «کوچک‌فکرکردن» است. کوچک‌فکرکردن یعنی تمرکز بر یک موضوع مشخص و تلاش برای سردرآوردن از حقیقتِ آن. باید مثل آدم‌هایی رفتار کنیم که حقیقت را جدی می‌گیرند، یعنی شواهد جمع می‌کنند، به جزئیات استدلال‌ها توجه می‌کنند و تمام ارجاعات را بررسی می‌کنند و از همه مهم‌تر، دربارۀ چیزهایی که نمی‌دانند، حرف نمی‌زنند. حتی اگر این کار باعث شود برچسب بخورند و از جمعِ آدم‌های باحال کنار گذاشته شوند.

📌 این مطلب نوشتۀ جراد هندرسن است و محمد مهدی‌پور آن را ترجمه کرده است. نسخۀ کامل این مطلب را در لینک زیر بخوانید:

B2n.ir/r67667

@CE7EN

بیان آزادی

19 Jan, 08:57


آبدارچی تا آبدارچی؟

✍️ احمد فعال

🎋از قرار اطلاعی که تا اینجا بدست داریم، عامل قتل مرحومان دو قاضی عالی‌رتبه دیوان‌عالی کشور یک آبدارچی است. این حکایت بهانه‌ای شد تا نویسنده خاطره‌ای از دوران کاری خود در صنعت نفت را جهت عبرت بازگوید. در تمام مدتی که در صنعت نفت کار می‌کردم، در واحدها و شرکت‌های مختلف، از اهواز تا تهران تا عسلویه، دو تن از افرادی که به قول جوانان دوستان فابریک من بودند، یکی آبدارچی سازمان بود و یکی نظافتچی. به غیر از آنچه به باورها مربوط می‌شد، طبع و خصوصیت شخصی اینجانب ایجاد برابری و انتقال احساس دوستی و برابری با زیردستان بود. به طوری که در اغلب اوقات اجازه نمی‌دادم نظافتچی روی میزکارم و یا اتاقم را تمیز کند. دستمال و جارو را از نظافچی گرفته و نظافت را انجام می‌دادم. اساساً علاقه به خدمت گرفتن دیگران - جز در یک رابطه دوستی و برابر- برایم آزاد دهنده است. چایی را هم اغلب خودم از توی آبدارخانه گرفته و روی میزم می‌آوردم. خوب معلوم است که با این نوع روابط و حفظ همین روابط و خصوصیات در هر شرایطی، حالا تصور بفرمایید دست بر روزگار کلاغی روی سر اینجانب می‌نشست و مدیر مثلا پالایشگاه‌های عسلویه می‌شدم، و یا قاضی القضات تهران و یا کشور، آیا قابل تصور است که آبدارچی و یا نظافتچی یک روزی اسلحه پیدا کنند، وارد اتاق شوند و با دو تیر به پیشانی آقای فعال او را سر به نیست کنند؟
🎋واقع این است که اهالی قدرت بعد از 30 الی 40 سال، به خصوص بسیاری از آنها که از دوران نوجوانی یک مرتبه به مقام و موقیت وکالت و صدارت و جایگاه‌های مهم سیاسی دست یافتند، بدون پشت سر گذاشتن یک تجربه طولانی و به قول معروف استخوان خُرد کردن در سلسله مراتب پیشرفت، یک شبه به جاه و جلال رسیدند، و اکنون دهها و صدها وهزاران نفر در سراسر کشور از زیردستشان، جایگاه اقتدار و اربابی او را تعظیم و تکریم می‌کنند، اگر امامزاده که هیچ، خود خدا هم می‌بود، و صبح تا شب دور تا دور کمربند و سر و دستار خود را هم دعاپیچ می‌کرد، خصلت‌های اربابی، از بالا به پایین نگاه کردن و تحقیر و بی‌اعتنایی به سرنوشت دیگری، به تدریج احساست آدمی را در برابر تبعیض‌ها، فقر و ستم جامعه لَخت و بی‌تفاوت می‌کرد.
🎋قتل دو قاضی عالی‌رتبه و قتل امام جمعه کازرون، از هر حیث شبیه یکدیگر بودند. نویسنده بی‌اطلاع است که در آن موقع تحلیلی و هشداری از سوی رسانه‌های وابسته به منابع رسمی صورت گرفت یا خیر؟ آن طور که گزارش می‌شود، بعید می‌دانم این قتل‌ها دارای انگیزه سیاسی باشند. مردم به ستوه آمدند، فقر و تنگدستی و تورم افسارگسیخته میلیون‌ها خانوار آبرومند را بی‌آبرو کرده است. باز برای بار چندم است تکرار می‌کنم، کل اقتصاد کشور به سیاست خارجی قفل شده است. اگر در برابر فقر و تنگدستی و آبروی خانوارها بی‌تفاوت هستید، دست‌کم از جان خود نسبت به خشم و خروش فرودستان بترسید. 29/10/1403

برای آگاهی از تحلیل‌های نظری در سیاست و جامعه شناسی به کانال بیان آزادی بپیوندید

https://t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

19 Jan, 08:39


به بهانه ترور دو قاضی که حکم های قضایی ناعادلانه بسیاری در یک نظم بی اعتنا به "ارزش انسان" صادر کردند: وقتی انسان زائد شود، چه آنکه می کشد چه آنکه کشته می شود، از قبل زائد مفروض شده اند.تعریف دیگر از "انسان" و "ارزش انسان" باید داد تا این زندگی دگرگونه شود.ایده "اعدام" و " قضاوت ناعادلانه" و " زندگی سخت در یک نظم و قالب تحمیلی" باید در این سرزمین ناممکن و منتفی شود.
http://t.me/mostafamehraeen

بیان آزادی

19 Jan, 06:15


ترور قضات ؛ اقدامى هيجانى يا طرحى سياسى

✍️ حسین شیخی

اگرچه درباره جزييات ترور دو قاضى ديوان عالى هنوز اطلاع چندانى در دست نيست اما به گمان من اين اقدام ، فارغ از داورى ارزشى در باره نفس ترور ، از نقطه نظر سياسى اگر اين ترور فرضآ يك اقدام طراحى شده - و نه صرفآ يك اقدام هيجانى - باشد ، قصد آن به چالش گرفتن سياست دولت براى تنش زدايى در مناسبات خارجى ايران و عادى سازى اين مناسبات و توقف يا تعليق روندهاى مرتبط با اين عادى سازى است ؛ زيرا چنانكه پنهان هم نيست بالاخره رفع تحريم ها در قالب تنش زدايى در مناسبات خارجى ايران و بازسازى و عادى سازى آن و حتى اصل رفع تحريم ها به خودى خود و فارغ از چارچوب هاى مقدماتى آن ، در داخل و در خارج از كشور دشمنان شناخته شده قدرى دارد و طبيعى است كه اين دشمنان در اين شرايط شايد عطف سياسى ايران بيكار نمانند .

https://t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

18 Jan, 14:20


بیان آزادی pinned «توضیح کانال بیان آزادی درباره مقاله نگاه انتقادی به مواضع نواب صفوی در برابر کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نوشته تحقیقی از دکتر کریم سلیمانی: از دوستان و اعضای گروه میخواهم که حتما این مقاله تحقیقی از دکتر کریم سلیمانی استاد تاریخ معاصر ایران را حتما از مطالعه بگذرانند.…»

بیان آزادی

18 Jan, 14:18


*اختاپوسی که گرفتار آن شده‌ایم کیست!؟*
هرمز
همه چیز از دهه ۴۰ و در تشکیلاتی به نام موُتلفه آغاز شد. موُتلفه تشکیلات تجار متشرع ‏بازار بود. حجره‌نشین‌هایی با ریش‌های توپی، تسبیح شاه مقصود و انگشتر‌های عقیق، که ‏به گفته خودشان نخستین و تنها حزب سیاسی “اهل تقلید” را بنا نهادند.
آنها سنت‌گرا، ‌‏”متشرع” و متهعد به تقلید از مراجع بودند. اما ..... اما حق گزینش “مرجع” را برای ‏خود نگه می‌داشتند و سر کیسه وجوهات را فقط برای مجتهدی شل می‌کردند که اهل بخیه ‏باشد، حریم خود را بشناسد، اهل دوختن “کلاه شرعی” باشد و بتواند “به قیمت مناسب” ‏مال حاجی را پاک کند و در تحکیم بساط حاجی از دعا و ثنا دریغ نورزد.
حاجی برای ‏رونق بخشیدن به کسب‌وکار خود، به تایید امام جماعت مسجد بازار نیاز داشت و امام ‏جماعت هم برای چرخاندن امور منزل و جلب رضایت مرجع، به وجوهات حاجی محتاج ‏بود! یک بازی دو سر برد!
از نگاه حاج آقا، هم مالت پاک است
و هم حزبت اهل تقلید و ‏هم، آنکه باید “مرجع تقلید” تو باشد، ‌‌و هم دستش در کاسه تو و زیر سنگ توست! و از نگاه ‏امام جماعت و مرجع:
به قدر کفایت “وجوهات” می‌رسد تا بساط مرجعیت گسترده بماند ‏و طلاب در مضیقه شهریه نمانند!
🍃ائتلاف بازار و روحانیت در ظروف مسجد و موُتلفه پایدار ماند، چون دوغاب و سیمانش ‏سنت و پول بود. این ائتلاف بخشی از دلالان، قپانداران، پادو‌ها، باربران بازار و لوطی‌های زورخانه‌ها را به خود جلب کرد. سردسته‌های دست‌به‌چاقو و امتحان‌پس‌داده آنها را ‏بر سر سفره خود نشاند و با تشکیل یک “شبه‌ارتش” خصوصی( گروه ترور دکتر حسین فاطمی ، منصور و آتش زدن سینما رکس آبادان ) ، مثلثی را شکل داد که به ‏بیان شریعتی “مثلث زر و زور و تزویر” بود. ساختار این مثلث از همان بدو تولد “‏مافیایی” بود و تا امروز مافیایی موتلفه ، بعنوان حزب موتلفه باقی مانده است.
با پیروزی انقلاب اسلامی، این ائتلاف به مثابه متشکل‌ترین و با تجربه‌ترین بخش اسلام‌‏گرایان، حساس‌ترین مراکز قدرت را تسخیر کرد( وزارت بازرگانی با وزارت عسگر اولادی ، قبضه کامل اتاق بازرگانی بمدت چهل و سه سال دخالت و کنترل در کلیه شریان های اقتصادی و سود اور بازار و واردات ، اتاق اصناف ، حضور فعال در مجلس شورا و دیگر مجالس با صرف پول هنگفت برای جا کردن نمایندگان و وزرای طرفدار خود و ایجاد مافیای پنهان ثروت و قدرت برای تصاحب کامل قدرت سیاسی )
🍃شاید حضور مثلت خلخالی-گیلانی-‏اسدالله لاجوردی در اوایل انقلاب در اوین به مثابه مرکز اصلی اقتدار نظام اسلامی، حضور عسگر‏اولادی-بادامچیان-خاموشی در مراکز نان و آبدار اقتصادی ( اتاق بازرگانی ) و حضور امثال محسن رضایی ها ‏و محسن رفیق‌دوست ها در راُس سپاه وپلیس و ارتش تازه تاُسیس، بتوانند نقش و جایگاه این مافیا ‏در ساختار قدرت حکومت اسلامی را به خوبی به نمایش بگذارند.
با گذشت زمان و به همراه تغییرات بزرگ و کوچک در ایران و جهان، این مافیا هم دچار ‏قبض و بسط‌های زیادی شد. حاجی‌ها از تیمچه‌های بازار راهی سفر آخرت شدند و پسر ‏حاجی‌ها به دفاتر شیک شمال شهر و طبقات بالای ساختمان بانک‌ها و شرکت‌های ‏تجاری کوچ کشیدند. قپانداران ژولیده و بی‌سواد بازار به فرماندهان قپه‌دار فراروئیدند و ‌‏”آخوندهای دوزاری”‌ها ، سلطان لاستیک و شکر شدند.
به موازات اینها اما، مناسبات پنهانی و تشکیلاتی مافیایی موتلفه ‏هم تکامل یافت.
چسب قدرت سیاسی - مذهبی به سیمان ثروت افزوده شد و “نئومافیا” به سطح یک طبقه ‏بزرگ و هم‌منفعت “اسلام‌گرایان حرفه‌ای” تکامل یافت و به سمت تسخیر همه قدرت خیز ‏برداشت.
هر چه مافیای اسلام‌گرایان حرفه‌ای مقتدرتر شد و نهاد‌های رسمی حکومت را تحت ‏کنترل در آورد، به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر رابطه سران حکومت ‏عمیق‌تر و مستحکم‌تر شد و همان فرمول قدیمی “مشروعیت در ازای پول” این بار در ‏شکل “مشروعیت و قانونیت‌بخشی در ازای اقتدار بخشی” وارد عمل شد .‏
این مافیای تکامل‌یافته، با عبور از مرزهای کشور، ابعاد منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای یافت. گم‌شدن حدود ‌‏۲۰۰ میلیارد دلار از درآمد‌های نفتی در دوره احمدی‌نژاد و پخش چمدانی دلار در خیابان‌های بیروت را شاید بتوان نماد رفتار و ساختار مافیایی این ارتش خصوصی دانست.
@bayane_azadi

بیان آزادی

17 Jan, 18:02


توضیح کانال بیان آزادی درباره مقاله نگاه انتقادی به مواضع نواب صفوی در برابر کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نوشته تحقیقی از دکتر کریم سلیمانی:

از دوستان و اعضای گروه میخواهم که حتما این مقاله تحقیقی از دکتر کریم سلیمانی استاد تاریخ معاصر ایران را حتما از مطالعه بگذرانند. این مقاله نه تنها پرده از ماهیت فدائیان اسلام و نواب صفوی در کودتا علیه مصدق بر می دارد، بلکه می تواند پرده از نقش این گروه در دوران پس از انقلاب بردارد. تا پیش از انقلاب تا پیروزی انقلاب و دو سال بعد از انقلاب که به تغییرات اساسی در سال ۱۳۶۰ منجر شد، هیچ نامی از این گروه نبود، نه در دولت موقت و نه در شورای انقلاب. اما یک نظریه وجود دارد که این گروه همراه جریان حجتیه ای ها که در تمام دوران فعالیت خود مورد التفات رژیم شاه هم بودند ، به تدریج و به طور پنهانی و آهسته آهسته در بدنه انقلاب نفوذ کردند، سرانجام با قلب ماهیت انقلاب و زمینه سازی برای حذف های پی در پی کل انقلاب را به تصرف در آوردند.
نکنه با اهمیت این است که دشمنان انقلاب ۱۳۵۷ هرگز و هرگز نخواستند نقش جریان موتلفه و حجته ای ها را در تحقیقات و مطالعات و داوری های خود بگنجانند. چرا؟ آیا اتفاقی است. در فرصت توضیح خواهیم داد که اتفاقی نیست، برای فتنه خواندن و کریه نشان دادن انقلاب لازم است که این قسم از حقایق تاریخ سانسور و نادیده گرفته شود
https://t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

17 Jan, 17:45


🔹ضرورت بازخوانی تاریخ: نقش فدائیان اسلام

عباس آخوندی، دی‌ماه 1403
🔻ظهور جریان فدائیان اسلام در دهه‌ی 20 خورشیدی و بلا فاصله پس از پایان جنگ جهانی دوم و تبعید رضا شاه و نقشی که آنان در صحنه‌ی سیاسی ایران ایفا کردند پدیده‌ی تاریخی مهمی است که نمی توان به‌سادگی از کنار آن گذشت. به‌ویژه از آن‌رو که این جریان فکری از یک سوی رهگذر جریان‌یابی اندیشه‌ی اخوانی به درون جهان تشیع و صحنه‌ی سیاسی ایران بود. و برای مدت‌ها سایه‌ی آن بر جریان‌های احیاگری و اصلاحی اندیشه اسلامی و شیعی در ایران سنگینی می‌کرد و می‌کند. و از سوی دیگر، این جریان و علاقمندان آن در تحولات سیاسی قرن بیستم ایران نقش مستقیمی داشته است.

🔻هرچند ساختار و تشکیلات فدائیان اسلام در دهه‌ی 30 و پس از اعدام مرحوم نواب صفوی تقریبا متلاشی شد، لیکن، باقیماندگان این تشکیلات و علاقمندان راه و ورش آنان و دلبستگان به سید قطب و جریان اخوانی در فرایند انقلاب اسلامی و پس از آن نقش موثری ایفا کردند. و هم‌اکنون نیز مسلک و روش آنان تا حد زیادی بر بخش‌هایی از حاکمیت غلبه دارد. از این رو، فهم این جریان با درک درست ما از چرایی وضع موجود و راه برون رفت ایران از تنگناهای موجود ارتباط مستقیمی دارد.

🔻آگاهیم که مواضع جریان‌های دینی و سیاسی نسبت به این جریان از بدو تاسیس آن متفاوت بوده‌است. مشهور است که مرحوم آیت‌الله بروجردی نگاه مثبتی به این جریان نداشته است. در حالی‌که مرحوم کاشانی با آنان همکاری می‌کرده است؛ حال یا به صورت اعتقادی و یا به صورت همکاری مقطعی و سیاسی. و نشانی از تایید آنان از سوی مرحوم امام خمینی وجود ندارد. در جریان کودتای 28 مرداد 32 هرچند فدائیان نقش مستقیمی نداشته‌اند، لیکن اطلاعیه مرحوم نواب در فاصله‌ای کمتر از ده روز در شهریور همان سال و مخالفت آشکار به مرحوم مصدق، به‌نحوی هم‌راهی و هم‌دلی با کودتاچیان را تداعی می‌کند.

🔻من در این جستار در پی اثبات هیچ نظریه‌ای نیستم. تنها در پی عبرت‌گیری از بازی‌گری جریان‌های افراطی هستم. می‌خواهم بفهمم که چگونه آنان از یک سوی در راه تحقق اهداف به‌ظاهر دینی خود حتی دست به اسلحه می‌برند؟ و از سوی دیگر با جریان‌هایی چون کودتا 32 به نحوی هم‌دلی می‌کنند؟ آیا تاریخ تکرار می‌شود؟

🔻مقاله زیر که توسط جناب دکتر کریم سلیمانی دهکردی استاد محترم تاریخ دانشگاه شهید بهشتی تدوین شده حاوی نکاتی انتقادی به مواضع نواب صفوی به کوتای 28 مرداد 1332 است. من البته برای خود صلاحیت نقد در این ارتباط قائل نیستم. لیکن، به عنوان یک سیاست‌مدار، این نوشته برای من حائز اهمیت فراوان است. این مقاله ناظر بر یک پرهیز ملی سترگ است که باید بدان توجه کرد. تا دوستانی که می‌خوانند چه نظری داشته باشند. خرسند می‌شوم که دوستان در بحث مشارکت کنند.

🔻متن مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://irdc.ir/fa/news/9868/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B6%D8%B9-%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%A8%E2%80%8C%D8%B5%D9%81%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1-%DA%A9%D9%88%D8%AF%D8%AA%D8%A7%DB%8C-%DB%B2%DB%B8-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B2-%D8%B3%D9%86%D8%AF

بیان آزادی

17 Jan, 13:11


مصاحبه مرحوم ابراهیم نبوی با مرحوم بنی صدر در سال 2000 قسمت پنجم
این مصاحبه توسط دوستان ابراهیم نبوی ضبط شد اما به دلایل نامعلومی آن مرحوم از انتشار آن خودداری کرد. 5 الی شش سال بعد از طرف دفتر مرحوم بنی صدر منتشر می شود.
اکنون به مناسبت فوت آن دو مرحوم از نظر دوستان می گذرانیم تا هم یادی از آنها باشد که رفتند و هم شاید برگ هایی از تاریخ را برای داوری کردن برملا کند
@bayane_azadi

بیان آزادی

17 Jan, 12:03


مصاحبه مرحوم ابراهیم نبوی با مرحوم بنی صدر در سال 2000 قسمت هشتم
این مصاحبه توسط دوستان ابراهیم نبوی ضبط شد اما به دلایل نامعلومی آن مرحوم از انتشار آن خودداری کرد. 5 الی شش سال بعد از طرف دفتر مرحوم بنی صدر منتشر می شود.
اکنون به مناسبت فوت آن دو مرحوم از نظر دوستان می گذرانیم تا هم یادی از آنها باشد که رفتند و هم شاید برگ هایی از تاریخ را برای داوری کردن برملا کند
@bayane_azadi

بیان آزادی

17 Jan, 11:59


مصاحبه مرحوم ابراهیم نبوی با مرحوم بنی صدر در سال 2000 قسمت هفتم
این مصاحبه توسط دوستان ابراهیم نبوی ضبظ شد اما به دلایل نامعلومی آن مرحوم از انتشار آن خودداری کرد. 5 الی شش سال بعد از طرف دفتر مرحوم بنی صدر منتشر می شود.
اکنون به مناسبت فوت آن دو مرحوم از نظر دوستان می گذرانیم تا هم یادی از آنها باشد که رفتند و هم شاید برگ هایی از تاریخ را برای داوری کردن برملا کند
@bayane_azadi

بیان آزادی

17 Jan, 11:55


مصاحبه مرحوم ابراهیم نبوی با مرحوم بنی صدر در سال 2000 قسمت ششم
این مصاحبه توسط دوستان ابراهیم نبوی ضبط شد اما به دلایل نامعلومی آن مرحوم از انتشار آن خودداری کرد. 5 الی شش سال بعد از طرف دفتر مرحوم بنی صدر منتشر می شود.
اکنون به مناسبت فوت آن دو مرحوم از نظر دوستان می گذرانیم تا هم یادی از آنها باشد که رفتند و هم شاید برگ هایی از تاریخ را برای داوری کردن برملا کند
@bayane_azadi

بیان آزادی

17 Jan, 08:32


مصاحبه مرحوم ابراهیم نبوی با مرحوم بنی صدر در سال 2000 قسمت پنجم
این مصاحبه توسط دوستان ابراهیم نبوی ضبط شد اما به دلایل نامعلومی آن مرحوم از انتشار آن خودداری کرد. 5 الی شش سال بعد از طرف دفتر مرحوم بنی صدر منتشر می شود.
اکنون به مناسبت فوت آن دو مرحوم از نظر دوستان می گذرانیم تا هم یادی از آنها باشد که رفتند و هم شاید برگ هایی از تاریخ را برای داوری کردن برملا کند
@bayane_azadi

بیان آزادی

17 Jan, 08:28


مصاحبه مرحوم ابراهیم نبوی با مرحوم بنی صدر در سال 2000 قسمت چهارم
این مصاحبه توسط دوستان ابراهیم نبوی ضبط شد اما به دلایل نامعلومی آن مرحوم از انتشار آن خودداری کرد. 5 الی شش سال بعد از طرف دفتر مرحوم بنی صدر منتشر می شود.
اکنون به مناسبت فوت آن دو مرحوم از نظر دوستان می گذرانیم تا هم یادی از آنها باشد که رفتند و هم شاید برگ هایی از تاریخ را برای داوری کردن برملا کند
@bayane_azadi

بیان آزادی

17 Jan, 08:23


مصاحبه مرحوم ابراهیم نبوی با مرحوم بنی صدر در سال 2000 قسمت سوم
این مصاحبه توسط دوستان ابراهیم نبوی ضبظ شد اما به دلایل نامعلومی آن مرحوم از انتشار آن خودداری کرد. 5 الی شش سال بعد از طرف دفتر مرحوم بنی صدر منتشر می شود.
اکنون به مناسبت فوت آن دو مرحوم از نظر دوستان می گذرانیم تا هم یادی از آنها باشد که رفتند و هم شاید برگ هایی از تاریخ را برای داوری کردن برملا کند
@bayane_azadi

بیان آزادی

17 Jan, 08:20


مصاحبه مرحوم ابراهیم نبوی با مرحوم بنی صدر در سال 2000 قسمت دوم
این مصاحبه توسط دوستان ابراهیم نبوی ضبط شد اما به دلایل نامعلومی آن مرحوم از انتشار آن خودداری کرد. 5 الی شش سال بعد از طرف دفتر مرحوم بنی صدر منتشر می شود.
اکنون به مناسبت فوت آن دو مرحوم از نظر دوستان می گذرانیم تا هم یادی از آنها باشد که رفتند و هم شاید برگ هایی از تاریخ را برای داوری کردن برملا کند
@bayane_azadi

بیان آزادی

17 Jan, 08:16


مصاحبه مرحوم ابراهیم نبوی با مرحوم بنی صدر در سال 2000 قسمت اول
این مصاحبه توسط دوستان ابراهیم نبوی ضبط شد اما به دلایل نامعلومی آن مرحوم از انتشار آن خودداری کرد. 5 الی شش سال بعد از طرف دفتر مرحوم بنی صدر منتشر می شود.
اکنون به مناسبت فوت آن دو مرحوم از نظر دوستان می گذرانیم تا هم یادی از آنها باشد که رفتند و هم شاید برگ هایی از تاریخ را برای داوری کردن برملا کند
@bayane_azadi

بیان آزادی

16 Jan, 19:37


‍ ‍ ‍ ‍ 🌎«جامعه‌شناسی علم شناخت واقعیت اجتماعی‌ است»

اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در شاخه‌های گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیده‌است. با انتشار آن در کانال‌های مختلف، به ترویج بینش جامعه‌شناختی یاری برسانیم.

          💢پنجشنبه ۱۴۰۳/۱۰/۲۷💢

💢💢💢💢💢💢💢💢

نعمت الله فاضلی
💢تحلیل فرهنگی جامعه ایران
🆔@DrNematallahFazeli

عادل سجودی
💢جستاری در جامعه شناسی
🆔@GILsociologist

فریبا نظری
💢جامعه‌شناسی گروه‌های اجتماعی
🆔@Sociologyofsocialgroups

محمدحسن علایی
آ💢کادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه‌شناختی
🆔@sociologicalperspectives

فاطمه موسوی ویایه
💢زنان و مسائل اجتماعی ایران
🆔@womensocialproblemsofIran

آرش احدی مطلق
💢جامعه شناسی و اخلاق
🆔@Sociology_of_Ethics

اصغر ایزدی جیران
💢آکادمی مردم‌نگاری
🆔@Academy_Mardomneghari

مصلح فتاح پور
💢تحلیل آسیب های اجتماعی
🆔@Analysisisocialproblems

مهران صولتی
💢جامعه شناسی و تفکر انتقادی
🆔@solati_mehran

احمد فعال
💢تحلیل های نظری در جامعه شناسی و سیاست
🆔@bayane_azadi

فاطمه موسوی ویایه
💢کانال علمی مطالعات زنان
🆔@womenstudiesisaorg

سعید معدنی
💢هفت اقلیم
🆔@Saeed_Maadani

رضا تسلیمی طهرانی
💢جامعه شناسی عمومی
🆔@taslimi_tehrani

ح.ا. تنهایی
💢جامعه‌شناسی تفسیری‌پرگمتیستی، نظری و درمانی
🆔@hatanhai

کاوه فرهادی
💢انسان‌شناسی یاریگری، توسعه پایدار و زیست‌بوم‌داری
🆔@kaveh_farhadi

بی‌تا مدنی
💢مطالعات فمینیستی تفسیری پرگمتیستی
🆔 @sociology_of_sport


💢💢💢💢💢💢💢💢

Click here to join us:

🆔@madanibita
🆔@dr_shirinvalipouri
🆔@Mohamadzeinaliunari

بیان آزادی

16 Jan, 16:37


عبرتی از یک خودکشی دردناک
احمد فعال
در ادامه این یادداشت توجه شما را به قسمتی از یکی از مصاحبه‌های مرحوم ابراهیم نبوی طنزنویس توانای ایرانی جلب می‌کنم، اما پیش از آن لازم می‌دانم توضیحی ارائه دهم شاید عبرتی در آن باشد:
در سالهایی که به دوم خرداد موسوم بود یک دیداری با ابراهیم نبوی داشتم، گپ و گفتی دوستانه و بی‌حاصل با هم در و بدل کردیم. سالها پیش در خبرها شنیده بودم این نویسنده توانا و طنزپرداز اعلام کردند که به ایران بازمی‌گردد. در آن زمان کسی اعلام او را جدی نگرفت. اینجانب از افسردگی ابراهیم نبوی بی‌اطلاع است، اما درک می‌کنم که هیچ رنجی بالاتر و بدتر از افسردگی نیست. افسردگی مثل خوره به روح آدمی چنگ می‌اندازد، اگر درمان نشود تا نابودی دست از سر برنمی‌دارد. اطلاع ندارم که دوستان ایشان و اهالی اپوزسیون از افسردگی ایشان خبر داشتند یا خیر؟ اما هر کس که خبر داشت و در کوی و برزنِ اهالی دور و نزدیک جار نزد و کمک نطلبید، امروز باید در برابر مرگ ابراهیم نبوی شرمنده باشد. یک حکمرانی اگر نه خوب، اما ذره‌ای با شرافت انسانی سروکار داشته باشد، افسردگی را نباید برای دشمن خود بخواهد. توصیه می‌کنم اگر هنوز کسانی از حکمرانان وجود دارند که ذره‌ای با شرافت انسانی سروکار دارند، با اهالی قدرت رایزنی کند و بخواهند، همه ایرانیانی که در خارج زندگی می‌کنند و دچار افسردگی هستند و یا میل به ادامه زندگی در وطن داشتند، با هر فکر و مرامی و با هر سابقه‌ای به جز سوابق اقدام مسلحانه، و با شرایطی که طرفین به توافق می‌رسند به وطن بازگردند. بدون تردید نه تنها هیچ زیانی متوجه حکمرانان نخواهد شد، به عکس، اعتباری در اخلاق از دست رفته پیدا خواهند کرد.
مرگ ابراهیم نبوی ثابت کرد که آدم‌های طناز در درون خود بسیار هم جدی هستند.

روحش شاد و یادش گرامی باد

ابراهیم نبوی: «...من برای زندگی در بیرون ایران مطلقاً مشکل ندارم. نه مشکل حقوقی، نه مشکل کاری و نه مشکل مالی. خیلی هم کشور خوبی است و دائم هم سفر می‌روم. آزادی و کار و فعالیت اجتماعی و فرهنگی را که در اینجا هست دوست دارم ولی من می‌خواهم همه اینها را در کشور خودم داشته باشم. من دوست دارم فعالیت رسانه‌ای‌ام در محیطی باشد که زبان مادری‌ام در آن به گوشم شنیده شود. علت اینکه قصد بازگشت دارم این است که می‌خواهم به کارهای ماندگار و اساسی‌ام از جمله تحقیقات ادبی دربارهٔ تاریخ طنز بپردازم، رمان‌ها و داستان‌های کوتاهم را منتشر کنم و در فضای فرهنگی داخل ایران زندگی کنم. این نعمت بزرگی است که صدای دور و برتان فارسی باشد. مشکل من این است که می‌خواهم در محیط زبان فارسی زندگی کنم. همان رنج‌هایی را که مردم می‌کشند، بکشم و در همان شادی‌هایی که از آن بهره می‌برند، شریک باشم. مطمئنم در این هشت سال بلاهایی بر سر اقتصاد و جامعه ایران آمده اما من و امثال من می‌توانیم برای بهتر شدن اوضاع کمک کنیم. من دوست دارم در همان شهر دودآلود، با مردمانی که سریع عصبانی می‌شوند، با قیمت‌های دائماً متغیر زندگی کنم.... »

https://t.me/bayane_azadi/3492

بیان آزادی

15 Jan, 21:55


ابراهیم نبوی به زندگی خود پایان داد

🔹متاسفانه باخبر شدیم ابراهیم(داور نبوی) به زندگی خود پایان داد. آقای نبوی در هنگام مرگ ۶۴ سال داشت.

🔹دختران آقای نبوی در اطلاعیه‌ای اعلام کردند: به اطلاع دوستان و آشنایان می‌رسانیم که پدرمان، سیدابراهیم نبوی شب گذشته در شهر سیلورسپرینگ ایالت مریلند، جان خود را گرفت.

🔹پدرمان در یک دهه‌ی اخیر افسرده و دلتنگ ایران بود و ناممکن بودن زندگی در وطن‌ش، بار سنگینی را بر دوش او گذاشته بود. او در حالی از دنیا رفت که هرگز نتوانست با اقامت اجباری خود دور از ایران کنار بیاید.

🔹ابراهیم نبوی از روزنامه‌نگاران و طنزنویسانی بود که اوایل دهه ۸۰ پس از محکومیت در دادگاه، از ایران خارج شد و بعدتر اعلام کرد قصد دارد به ایران بازگردد اما این اتفاق رخ نداد.

🔹او در نشریات و روزنامه‌های بسیاری در دهه ۶۰ و ۷۰ فعالیت کرد و حاصل طنزهای او چندین کتاب شد. /باشگاه روزنامه نگاران
@bayane_azadi
🔖 @News1Fori

بیان آزادی

29 Dec, 16:49


توضیح کانال بیان آزادی درباره جایگاه عقل در کارکرد مغز

ضمن نکات خوبی که در این متن آمده است، امابحث در وادی عقل و رابطه آن با مغز به همین سادگی نیست. شما می توانید درباره کارکرد مغز چند کتاب بنویسید و همه این حرفهایی که دوست ما آقای همتی زده است غلط نیستند، اما همه این حرف ها رابطه درست میان عقل و مغز را نشان نمی دهد. از اتفاق آنچه که درباره کارکرد مغز می گوییم وقتی پای عقل به میان می آید، به ما می گوید که جایگاه عقل به عنوان سوژه ترکیب کننده همه این کارکردها در ساختار مادی مغز نیست. به علاوه یک منتقدِ "تقلیل عقل و شعور به فیزیک" به آسانی می گوید و می پرسد، تمام آنچه که روانپزشکی و دانش عصب شناسی در باره کارکرد مغز تشخیص داده است، درست است، اما همه این اینها ابزار کارکرد سوژه نهایی شناخت و عمل انسان توسط عقل است. عین کارکرد یک اتومبیل و یا یک گوشی موبایل که کارکرد آن منوط به کنشگری موجودی خارج از این دو به نام انسان است. به علاوه دهها پرسش دیگر به میان می آید و از جمله تعریف عقل که وقتی به یک تعریف واحد برسیم آن را نمی توانیم در جایگاه سیستم عصبی پیدا کنیم، تنها می توانیم با اختلال در ابزارهای آن عقل را از کارکرد بیاندازیم، عین از کار انداختن یکی از قطعات اتومبیل که یک راننده دیگر قادر به رانندگی نیست. و یا مهمترین پرسش در باب رابطه میان من یکپارچه انسان و جایگاه آن در مغز که از مهمترین معماهای علوم فیزکالیستی است
https://t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

29 Dec, 16:46


معرفت و ساختار عقلانی مغز
فرهاد همتی
هر گونه شناختی و وضع هر گونه حکم اخلاقی و حقوقی محصول عقل است.
ارتباط ما با جهان خارج به وسیله حواس پنجگانه است.اما ارتباط حواس با هستی بدون عقل منجر به شناخت علمی نمی شود.
قضاوت ما در مورد حسن و قبح اخلاقی نیز به واسطه عقل است.درست تر اینکه عقل عملی واضع احکام اخلاقی و حقوقی است.
ذوقیات نیز که در انواع هنرها متجلی می شود زائیده عقل است و پسند و ناپسند آن نیز به واسطه عقل توجیه می شود.
سخن گفتن و استدلال کردن که تکامل یافته ترین پدیده انسانی است،نیز به واسطه عقل برای بیان مقاصد عقلانی و عملی و بیان نیازها ابداع شده و تکامل یافته است.
احساسات و عواطف ما نیز بنابر برداشت عقلانی ما در ارتباط با دیگران مطرح می شود.
منطق که بیان صورت استدلال درست از نادرست است،برداشتی از اصول و قواعد کارکرد و کاربرد عقل است.
انسان به لحاظ حیات و زیست مادی تفاوتی با سایر جانداران ندارد.ما با حیوانات در تغذیه و رشد و نمو و تولید مثل که فصل ممیز جانداران از جمادات است،تفاوت ماهوی نداریم.
عقل انسان تنها عنصری است که او را از سایر جانداران متمایز می کند.
اما عقل محصول ساختار و تشکیلات تکامل یافته تر مغز انسان از سایر جانداران است.
مغز انسان از طریق شبکه گسترده اعصاب محیطی که هر قسمت به طور تخصصی‌تر در رابطه با تحرکات حواس مرتبت ،در محیط رشد کرده اند،بر حواس پنجگانه بینایی،شنوایی،بویایی،چشایی و حسی تسلط دارند و کنش و واکنش های آنها را تنظیم و کنترل می کنند.
ریشه های زوج های عصبی در محیط رشد کرده و اعصاب محیطی را درست کرده و گیرنده های حسی،عضلات و غدد را به سیستم مرکزی مرتبط می کنند.
تقسیم کار در سیستم عصبی و تخصصی بودن هر قسمت در ارتباط و کنترل اعضای حسی و واکنش به محرک های محیطی که موجب ارتباط معرفت شناختی انسان با جهان خارج و استدلال و جمع بندی و نتیجه گیری و صورت بندی عقلانی می شود،توسط مغز فوق پیشرفته ما صورت می گیرد.
مغز ما در ارتباط کاربردی با جهان خارج از طریق شبکه گسترده نورون های عصبی،موجب خون رسانی و تغذیه و رشد و نوسازی نورون های مربوطه می شود.
به طور مثال ابوالعلاء معری می گوید آدم ها دو دسته اند،یا عقل دارند و دین ندارند،یا دین دارند و عقل ندارند.
اعتقادات موجب تقویت لب گیجگاهی می شود و قسمت جلوپیشانی که محل تفکر و استدلال و آگاهی است را چون صندوق در بسته ای تعطیل می کند و با عدم تغذیه موجب تضعیف آن نیز می شود.
عصب شناسان به ما می گويند که لُب های گیجگاهی سرچشمه و خواستگاه دیانت اند و باورهای دینی محصول سیم پیچی مغزمان است.شکی نیست که در برخی از بیماران صرع لُب گیجگاهی توهم هایی با مؤلفه دینی گزارش شده است.
همین طور تمامی دانش و علوم و مفاهیم و احساسات و عواطف و اعمال ارادی و غیر ارادی خودمختار نظیر تنفس و حرکات و حواس همه به مناطق تخصصی مختلف مغز ارتباط دارند.
مثلا مخچه مسئول عملکرد حرکات منظم چشم و دست و انگشتان و هماهنگی حرکات انسان است.
یا مثلا آمیگدال که بخشی از سیستم لیمبیک را شکل می دهد مسئول پاسخ های عاطفی نظیر عشق و دوستی و خشم و نفرت و پرخاشگری است.
البته همه مناطق مختلف مغز از طریق شبکه بسیار پیچیده نورون های عصبی به عنوان یک مجموعه واحد در ارتباط هستند.
تعداد نورون ها،تعداد ارتباط های میان نورونی و تعداد مدارهای تخصص یافته مؤلفه های مهم توانایی استثنائی و منحصر به فرد انسان است که ما را قادر می سازد روابط پیچیده میان فردی و توانایی زبانی بسیار پیشرفته و مفاهیم زمان و تصویر سازی آینده و خاطرات گذشته و توانایی تفکر انتزاعی و توانایی ساختن آثار هنری و مهمتر از همه قدرت تفکر انتقادی و کشف خطاها را در همه حوزه ها به انسان می دهد.
مخلص کلام اینکه تمامی دانش نظری و عملی،اذواق و سلائق،عواطف و احساسات عشق و دوستی و خشم و نفرت و شادی و غم،تخیل و انتزاعیات هنری و دینی،زبان پیچیده و بر ساختن مفاهیم کلی،حافظه و بایگانی معارف و تجربیات،حرکات خودمختار و ارادی اعضا و جوارح
و عضلات،انتخاب و پسند و ناپسند و تصمیمات مختلف در طول زندگی و تفکر انتقادی و تأملات نظری و عملی در علوم و معارف مختلف و اعمال خوب و بد،همه میوه ها و محصولاتی عقلانی هستند که معلول ساختار پیچیده و تکامل یافته مغز و شبکه گسترده ارتباطات نورون های عصبی است که انسان را از همه جانداران متمایز می کند.
توضیح کانال بیان آزادی👇👇
@bayane_azadi

بیان آزادی

28 Dec, 16:30


☺️ معرفی کتاب «مسائل نظریه سیاسی اثر کاتریونا مک‌کینون» با ترجمه‌ی جواد حیدری و نرگس سلحشور

👤 #جواد_حیدری

کتابی ترجمه‌ کرده‌ایم به اسم «مسائل نظریه‌ی سیاسی» که اخیراً منتشر شده است. این کتاب یکی از بهترین کتاب‌هایی است که در این زمینه نوشته شده است و به بهترین نحوی به تمام دغدغه‌های سیاسی‌مان به روش واضح و روشن و نظام‌مند می‌پردازد.

۱. پوشش جامع مفاهیم بنیادی
این کتاب به تمام موضوعات اساسی نظریه‌ی سیاسی از جمله آزادی، دموکراسی، برابری و عدالت، و ... می‌پردازد. هر فصل را یکی از پژوهشگران برجسته‌ی آن حوزه نوشته است که دیدگاه‌های معتبر و عمیقی ارائه می‌دهند.

۲. ترکیب نظریه با عمل
یکی از ویژگی‌های برجسته این کتاب، استفاده از مطالعات موردی گسترده در پایان هر فصل است. این مطالعات موردی نشان می‌دهند که چگونه مفاهیم نظری در مسائل سیاسی معاصر به کار گرفته می‌شوند و فاصله میان نظریه‌ی انتزاعی و پدیده‌های واقعی سیاسی را پر می‌کنند.

۳. دسترسی‌پذیری و جذابیت برای مخاطبان
این کتاب با در نظر گرفتن نیازهای مخاطبان دغدغه‌مند طراحی شده است و نظریه‌های پیچیده را به شکلی ساده و قابل فهم ارائه می‌کند. همچنین شامل ویژگی‌های آموزشی مانند واژه‌نامه‌ها و سؤالات بحث‌برانگیز، نکات کلیدی، متفکران مهم و کتاب‌های تأثیرگذار است که فهم مطالب را تسهیل کرده و تجزیه و تحلیل انتقادی را برمی‌انگیزد.

۴. پوشش موضوعات معاصر و دیدگاه‌های متنوع
این کتاب علاوه بر مباحث دیرینه، به موضوعات نوظهور در نظریه‌ی سیاسی مانند چندفرهنگی‌گرایی و محیط‌زیست‌گرایی نیز می‌پردازد. این گستردگی به ما اطمینان می‌دهد که خوانندگان با طیف وسیعی از مسائل مرتبط با نظریه‌های سیاسی مدرن آشنا می‌شوند.

۵. تقویت تفکر انتقادی
با ارائه‌ی دیدگاه‌های گوناگون و تشویق به کاربرد نظریه در عمل، این کتاب مهارت‌های تفکر انتقادی را تقویت می‌کند. خوانندگان را به تحلیل و ارزیابی استدلال‌های سیاسی فرا می‌خواند و آن‌ها را برای مطالعات پیشرفته یا شهروندی آگاه آماده می‌کند.


حال این پرسش مطرح می‌شود که این مسائل کدامند؟...

🔗 برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید
🆔 bayane_azadi
🙂 @Sedanet

بیان آزادی

28 Dec, 16:30


☺️ فیزیکالیسم مرده است

👤 #مارک_ویتمن
ترجمه‌‌ی #یاسر_میردامادی

فریدریش نیچه در کتاب خود، دانش شاد دیوانه‌ای را ترسیم می‌کند که در میدان بازار فریاد سرمی‌دهد: «خدا کجا است؟… من به شما خواهم گفت. ما ــــ من و شما ــــ او را کشتیم. همه‌ی ما قاتل او هستیم.» در بازار، افراد زیادی هستند که به خدا اعتقاد ندارند و به دیوانه‌ای می‌خندند که در روز روشن چراغ به‌ دست دارد. نیچه می‌خواست بدین طریق این موضوع را بیان کند که مردم کوچه و بازار پیامدهای زندگیِ بی‌خدا را درک نکرده‌اند. به گفته‌ی دیوانه، [با مرگ خدا] ما در هیچ‌وپوچِ بی‌پایانی سردرگم می‌شویم و مردم این نکته را درک نکرده بودند.

وقتی متنی را درباره مسأله‌ی آگاهی از سوی مدافعان فیزیکالیسم، به ویژه فیزیکالیسم تقلیل‌گرا، می‌خوانم اغلب این قسمت از نیچه به خاطرم می‌آید. جوهرِ فکرتِ فیزیکالیسم این است که برای درک رفتار انسان‌ها تنها ماده اهمیت دارد. همانطور که بسیاری از دانشمندان علوم اعصاب و فیلسوفان، هر دو به یک اندازه، اعلام کرده‌اند: در اصل، افکار و احساسات ما صرفاً بر اساس فرآیندهای عصبی تبیین‌پذیر اند. تنها شرط لازم برای توصیف آنچه انسان‌ساز است مطالعه‌ی کارکرد مغز است. احساس من این است که دانشمندان علوم اعصاب و فیلسوفان فیزیکالیست همانا خود را نیچه‌های جدید و متفکران پیشتاز ‌بی‌باکی می‌دانند که حقیقتی را به اطلاع مردم ناآگاه می‌رسانند: ما، در قامت حرکات یون‌های باردار و انتقال‌دهنده‌های عصبی، هیچ‌وپوچ‌های بی‌پایان ایم.

🔗 برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید
🆔 bayane_azadi
🙂 @Sedanet
🔵 @YMirdamadi

بیان آزادی

27 Dec, 08:40


🔴 دکتر مرتضی افقه؛
دولت پزشکیان خزانه را کاملا خالی تحویل گرفت / افق وضعیت دلار در کشور روشن نیست


🖊دولت پزشکیان نمی تواند این وضعیت را کنترل کند و افق آن هم از نظر من روشن نیست. دولت پزشکیان وقتی مشغول به کار شد که بعد از 7 سال تشدید تحریم ها خزانه کاملا خالی و منابع دیگر هم به اندازه کافی تخلیه شده بود. آنهایی که مدعی بودند می شود با تداوم تحریم مشکلات را حل کرد باید پاسخ بدهند اما آقای پزشکیان در بدترین شرایط مسئولیت را به عهده گرفت.

این اقتصاددان افزود: از سوی دیگر همزمانی اوج گیری تنش های منطقه و ادامه جنگ غزه منجر به مسائل لبنان و بعد سوریه شد و همه این اتفاقات التهاب ایجاد می کند و سرمایه گذار را فراری می دهد. از طرف دیگر بسیاری از کارگزاران اقتصادی از روی کار آمدن دونالد ترامپ نگران هستند که اگر تحریم ها تشدید شود و توافقی صورت نگیرد و ترامپ همان رویه را ادامه دهد، از فروش همین یک و نیم میلیون بشکه نفتی که در بودجه پیش بینی شده است هم جلوگیری و مشکل ایجاد می کند. همه این عوامل خارجی هستند که قیمت دلار را افزایش می دهند.

عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز افزود: در داخل هم متاسفانه آقای همتی اقدام کرده به اصطلاح خودش تک نرخی کردن ارز و نرخ ارز نیمایی را بالا برده است. دولت فکر می کند با این اقدام صادرکننده انگیزه پیدا می کند که ارز را وارد کند و این می تواند عرضه ارز را افزایش و دلار را کنترل کند. این در حالی است که بارها گفته ام که قیمت یک عامل برای تاثیرگذاری بر عرضه یا تقاضا است. در شرایط فعلی سرمایه گذاران که شرایط منطقه و اوج گیری تنش ها را می بینند و از طرفی انتظار آمدن ترامپ، حتی با افزایش قیمت ارز نیمایی، بازهم نگرانی از آینده مانع می شود که ارز خود را وارد کشور کنند.

وی ادامه داد: بنابراین بعید می دانم که انتظاری که بانک مرکزی از افزایش قیمت ارز نیمایی دارد به نتیجه برسد. حاصل این شده که عوامل اوج گیری تنش های منطقه و تهدیدهای اسرائیل برای حمله به مراکز هسته ای ایران و نزدیک شدن به شروع کار ترامپ و از طرفی افزایش قیمت ارز نیمایی فشار ایجاد کرد که قیمت دلار در بازا آزاد افزایش یابد.

افقه در پاسخ به این سوال که آینده را چطور پیش بینی می کنید؟ گفت: پیش بینی مثبتی ندارم. متاسفانه باید صبر کنیم تا ترامپ بیاید که آیا در سیاست خارجی ما اتفاقی رخ خواهد داد یا نه. متاسفانه دولت قبل فرصت ها را از دست داد و زمانی که قدرت چانه زنی بالاتری داشتیم و هنوز مسائل منطقه در لبنان و سوریه به ضرر ایران نشده بود، می توانستیم احتمالا به توافقی برسیم اما در حال حاضر متاسفانه ایران در موضع ضعف در منطقه قرار دارد و قدرت چانه زنی بالایی ندارد و ناچار هستیم مذاکره کنیم اما این بار از موضع پایین تر و اگر توافقی انجام نشود و تحریم ها برداشته نشوند، پیش بینی مثبتی ندارم و این روند ادامه دارد./رکنا

@bayane_azadi


🌐 کانال با اساتید اقتصاد

بیان آزادی

27 Dec, 08:27


💥موهبتی بنامِ درکِ بموقعِ نبضِ زمانه...
✍️
علی مرادی مراغه ای

♦️کلاس اول راهنمایی بودم در خانه روستایی، پشت پنجره نشسته بودیم و تگرگهای درشت و باد شدید بیرون را نگاه میکردیم وقتی پس از مدتی، طوفان و تگرگ ایستاد به حیاط آمدیم. درختهای تنومند و چندین ساله مان شکسته به زمین افتاده و شاخ و برگهایشان کل حیاط را پوشانده بود...
اما یک منظره عجیبی دیدیم در گوشه حیاط، یک نهال ظریف و کوچکی که چند ماه پیش کاشته بودیم همچنان سالم و سُر و مُر و گنده ایستاده بود!
از پدرم پرسیدم چرا آن درختان تنومند شکسته اما این نهال ضعیف سالم مانده؟
پدرم در جواب، سرِ نهال کوچک را گرفته خم کرد و خم کرد و تا نزدیکی زمین آورد سپس ول کرد و نهال دوباره رفت، سرجای اولش...
آنوقت پدرم جواب داد: بخاطر همین سالم مانده است! چون کله شق نبود و قدرت انطباق و انعطاف پذیری در مقابل طوفان را داشت.
و این، اولين درس زندگیم بود...

♦️بتدریج در کلاسهای بالاتر، رسیدم به موجودات عظیم الاجثه دایناسورها که چرا منقرض شدند؟
۶۶ میلیون سال قبل، شهاب سنگی(چیکسولوب) با قطر تقریبی ۱۲ کیلومتر به جزیره یوکاتان مکزیک اصابت کرد، شدت برخورد چنان بود که به ۴۵ كیلومتر پوسته زمین نفوذ کرده و دهانه۱۶۰كیلومتری را ایجاد كرد، میزان سولفور و گرد و غبار برخاسته از اصابت آن، ابری ضخیم بدور زمین کشید که برای سالها مانع عبور نور خورشید شده  و در نتیجه، تاریکی، یخبندان و سرمای شدید کل زمین را فرا گرفت. دمای هوای سطح زمین تا ۲۶ درجه‌ سلسیوس(۴۷درجه‌ فارنهایت) پائین آمده در اثر سرما و انجماد، سه چهارم گونه‌های حیوانی و حتی گیاهی(بخاطر اختلال در عمل فتوسنتز) از بین رفتند در میان نابود شدگان، حیواناتِ عظیم الجثه دایناسورها نیز بودند که بیش از صد میلیون سال زندگی داشتند. اما حیواناتی چون موش یا مارمولک که مانند آن نهالِ خانه روستای ما کوچک و ظریف بودند به داخل سوراخی خزیده جان سالم به در بردند یا مانند لاک پشت به خواب رفته و ماهها بدون خوردن و نوشیدن صبر پیشه کردند یعنی به اقتضای محیطی، صبوری کردند تا اوضاع روبراه شد ابر سیاه و پرده غلیظ گرد و غبار کنار رفت و دوباره خورشید زندگی بر زمین تابید...

♦️آن مثال اولی نباتات و مثال دومی در مورد جانوران بود مثال آخری را از دنیای آدمها و جوامع بشری می آورم:
امپراطوری عثمانی تنها بدین خاطر فروپاشید چون با خشک مغزی و انجماد فکری، نتوانست نبض زمانه را درک کنید.
اختراع ماشین چاپ که در سال ۱۴۵۲م توسط گوتنبرگ آلمانی صورت گرفت مهمترین تحول فرهنگی بود که سرنوشت بشر را تغییر داد، اما این اختراع، ۳۰۰ سال طول کشید تا توسط امپراطوری عثمانی قبول گردد!
یعنی در نقشه ببینید که آلمان، همسایه و چسبیده به عثمانی بوده اما عثمانی ۳۰۰ سال مقاومت میکند! در حالیکه همان ماشین چاپ، تنها ۱۰ سال بعد به ایتالیا، فرانسه، اسپانیا و کل اروپای شرقی رسیده و تنها در ونیز ۱۰۰ چاپخانه دایر میگردد و ۲ میلیون جلد كتاب تنها در ونیز چاپ میگردد این یعنی چندین برابر کل کتابها در کل کشورهای اسلامی از اول ظهور اسلام تا آن زمان تنها در شهر ونیز...!

♦️عثمانی وقتی از ماشین چاپ آگاه شد حتی به تحریم آن پرداخت، سلطان بایزید در ۱۴۸۵م با صدور فرمانی از مردم خواست از خواندن کتاب‌های چاپی که غیرقانونی وارد میشد پرهیز کنند! سلطان سلیم اول نیز در۱۵۱۵م حکم پدر را تمدید کرد و کسانی که به تاسیس چاپخانه دست زدند، مجازات اعدام برایشان در نظر گرفت!
عثمانی، سه قرن مقاومت کرد! آن زمان که صنعت چاپ در اروپا یک ودیعه الهی شمرده میشد، فقهای اهل سنت، شیخ‌الاسلام و مفتی اعظم، چاپ به زبانهای ترکی، عربی و فارسی را حرام دانسته و میترسیدند که اغلاط چاپی در متون دینی راه یابد و به آنها بی‌احترامی شود!
حتی وقتی برخی کشیشان ارامنه دو قرن بعد از اختراع گوتنبرگ، چاپخانه‌ای در استانبول بر پا کردند در ۱۶۹۸م تجهیزات چاپخانه‌شان به امر سلطان عثمانی و به‌دست ینی‌چریها تخریب شد!
۲۳۳ سال بعد کم کم فهمیدند صنعت چاپ مفید است و فشار را شل کردند! سلطان عثمانی اجازه چاپ داد و فتوای مفتی اعظم نیز تغییر کرد و صنعت چاپ بنام «باسمه» و «باسمه‌خانه» در قلمرو عثمانی متولد شد.
اما پس از ۳۰۰ سال نیز تنها به چاپ قرآن رضایت دادند، مدتها گذشت تا بقول جودت‌ پاشا«ارباب تعصبه» متقاعد شدند که چاپ متون دینی اشکال ندارد و فقها با استناد به اصل فقهی«الامور تعتبر بمقاصدها» اجازه چاپ را دادند.

♦️این تازه، اولین کشور مسلمان بود و گر نه، ایرانِ ما همچنان در خواب قرون ماند تا زمان شکستهایش در جنگ با روسیه و توسط عباس میرزا در ۱۸۱۷م یعنی در حدود ۴ قرن بعد، ماشین گوتنبرگ بالاخره به ایران رسید...!

این یعنی نشنیدن به موقع نبض زمانه و تعطیلی تولید فکر در تمام حوزه ها و یعنی آغاز دوره زوال و فروپاشی بخاطر ندیدن بموقع هیولایی که از چهار قرن پیش در دمِ دروازه ایستاده بود!

بیان آزادی

26 Dec, 13:59


🎥 همتی وزیر اقتصاد و دارای:  با افزایش شاخص قسمت‌ها از اول 1401 به میزان 2.8 برابر قیمت دلار الان باید حدود ۷۳ هزار تومان باشد

اگر شاخص قیمت‌ها از ۱۴۰۱ طی دوسال ۸ ماه ۲۸۰ درصد رشد کرده بوده پس طی ۳ سال کامل باید حداقل ۳۰۰ درصد باشد یعنی سالی ۱۰۰ درصد گرانی. یعنی قیمت‌ها طی سه سال اخیر سه برابر شده‌اند. پس چرا می‌گویند تورم ۴۰ درصد بوده؟؟

توضیح کانال بیان آزادی:
میراث چپ گرایی 😳
هر زمان اصلاح‌طلبان در انتخابات پیروز می‌شوند تیم‌های اقتصادیشان لرزه بر اندامم می‌اندازند. از دولت هاشمی تا روحانی و اکنون دولت پزشکیان تیم‌های اقتصادی آنها، تکنوکرات‌های طرفدار اقتصاد وحشی بازار بوده و هستند. آزادسازی اقتصاد از جمله آزادسازی نرخ ارز نیمایی شاید خیلی معیوب نباشد. عیب اینجاست که آزادسازی‌ها مستلزم نوعی توازن میان تولید و عرضه و سرمایه‌گذاری و دستکمی از توازن میان تورم و تقاضای اجتماعی باید باشد. در نبود این توازن‌ها، آزادسازی‌ها فقط به نفع طبقات مسلط و نابودی طبقات متوسط و ضعیف می‌شود. تیم تکنوکرات دولت از فرط عشق به آزادسازی و دشمنی با چپ، بدون این ملاحظات فقط در فکر آزادسازی اقتصاد هستند.

@bayane_azadi

بیان آزادی

25 Dec, 15:59


🔴 یک نگاه اجمالی به سه مفهوم شورش، انقلاب و جنبش اجتماعی و نقش رهبری (2)
احمد فعال
🔸 هدف طبقه متوسط استقرار دموکراسی و حقوق مدنی است. از نظر جامعه شناسی، چون جنبش‌های اجتماعی دارای خواسته‌های مازاد بر خواسته‌های مادی هستند، امکان درهم شکستن مقاومت انها از راه سرکوبی مستمر وجود دارد. اما جنبش‌های اجتماعی دارای این ویژگی هستند که هیچگاه در ذات خود و در وجدان جمعی جامعه و در وجدان جمعی جنبش‌گران از میان نمی‌روند. بطور موقت سرکوب می‌شوند اما هر چه بیشتر سرکوب می‌شوند، بیشتر در وجدان جنبش‌گران عمق پیدا می‌کنند و در بزنگاه تاریخی دوباره راه به بیرون پیدا می‌کنند.
پیشتر اشاره کردم بدون رهبری انقلاب صورت نمی‌گیرد. با رهبری خودخواسته نه تنها هیچ انقلابی، بلکه هیچ حرکت اجتماعی‌ای حتی در حد یک شورش هم صورت نمی‌گیرد. رهبری بر اساس اجماع صورت می‌گیرد، نه تنها اجماع مردمی که او را می‌پذیریند، بلکه اجماع نیروهای ملی از اجماع مردم مهمتر است.
🔸 به غیر از قاطعیت، اراده کار و داشتن برنامه و ایدئولوژی راهنما، یکی از مهمترین ویژگی‌های رهبری برابری‌خواهی است. اجماع برای پیروزی انقلاب لازم است، و برابری‌خواهی برای تداوم اهداف انقلاب. با این وجود اگر رهبری بخواهد پیش از انقلاب نابرابری‌خواه باشد، اساساً اجماعی صورت نمی‌گیرد، تا جامعه و نیروهای اجتماعی به سمت انقلاب پیش بروند. مرحوم خمینی برابری‌خواه نبود، اما برنامه راهنمایی که در پاریس در اختیار ایشان گذاشتند برابری‌خواهانه بود. به همین دلیل پس از پیروزی وقتی برنامه انقلاب را از دستور کار خارج کرد، با بروز خصلت‌های نابرابری‌خواهانه اهداف انقلاب به ثمر ننشستند.
🔸 رهبران خودخواسته‌ای که امروز در صحنه کشمکش‌های سیاسی شاهد هستیم، بالذاته و بنا به خصائل آریستوکراتیکی نابرابری‌خواه هستند. شعار رهبران خودخواسته، "همه با من است" و نه "همه باهم". اعلان این امر که "همه بیایند سوار اتوبوس شوند"، به جای "همه بیاییم سوار اتوبوس شویم"، دو گفتمان متفاوت در بیان برابری و نابرابری است. چنین رهبران خودخواسته‌ای که حتی نمی‌توانند یک شورش محلی را ایجاد و یا هدایت کنند، بیشتر به کاریکاتور رهبری شبیه هستند، تا بخواهند در قامت یک رهبر واقعی ظاهر شوند.

چند مورد مصداقی انقلاب، جنبش و شورش
پیشتر اشاره کردم که شورش‌ها محصول عصیان طبقات فرودست است و جنبش اجتماعی به وسیله طبقات متوسط و آگاه صورت می‌گیرد. انقلاب پدیده‌ای است که تمام طبقات اجتماعی در آن حضور پیدا کنند. انقلاب 1357 با شرکت تمام طبقات اجتماعی به وقوع پیوست. نه تنها طبقات فرودست و محروم، و طبقات متوسط، بلکه بخش بزرگی از طبقات بالای جامعه نیز در انقلاب مشارکت داشتند. هیچ انقلابی را با آمار و ارقام اندازه‌گیری نمی‌کنند. تردیدی نیست که در تمام جامعه‌هایی که انقلاب به وقوع پیوسته و یا حتی جنبش‌های اجتماعی، اکثریتی از جامعه از جنبش انقلابی برکنار هستند، اما همدلی، همراهی اکثریت قاطع جامعه را به وضوح می‌توان شاهد بود. انقلاب 1357 و جنبش 1388 چنین بودند. نویسنده این سطور به خاطر کارهای تحقیقاتی، در اغلب حوادث سال 88 حضور داشت، و به وضوح شاهد همدلی و همراهی اکثر خانواده‌هایی بود که در جنبش شرکت نداشتند. این خانواده‌ها به وقت حوادث با یک نوع همدلی شگفت‌انگیز درب‌های خانه‌های خود را به روی جنبش‌گران باز، و به انواع مختلف به کمک‌رسانی می‌پرداختند. جنبش سال 1388 محصول طبقه متوسط بود. طبقات فرودست در آن شرکت نداشتند، رهبری آن برنامه‌ای برای تغییر ساختاری در دست نداشت، به همین دلیل آن جنبش به انقلاب منجر نشد. حرکت اعتراضی مردم در سال‌های 1396 و 1398 به بهانه گران شدن بنزین، شورش طبقات محروم و ستمدیده و بخشی از طبقات متوسط ضعیف شده بود. طبقات متوسط سرپا و تحصیل کرده در آن جنبش حضور نداشتند، به همین دلیل آن شورش بعد از مدتی بدون هیچ نتیجه‌ای فروکش کرد. حرکت اعتراضی جامعه در سال 1401 یک جنبش انقلابی بود. تمام طبقات اجتماعی از فرودستان تا طبقات متوسط و آگاه و طبقات بالای جامعه در آن مشارکت داشتند، اما به دلیل فقدان رهبری و فقدان یک برنامه ایدئولوژیک برای ایجاد تغییرات ساختاری، ان حرکت موفق نشد خود را به قطار انقلاب متصل کند.

https://t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

25 Dec, 15:58


🔴 یک نگاه اجمالی به سه مفهوم شورش، انقلاب و جنبش اجتماعی و نقش رهبری (1)
احمد فعال
پیشتر یک یادداشتی با همین عنوان نوشته بودم، اکنون کوشش دارم با استعانت به گزیده‌هایی از همان یادداشت افزوده‌های تازه‌ای، به خصوص در ارتباط با نقش رهبری بدان بیافزایم.
🔳 از آن زمان که رابطه حکومت و مردم به وجود آمد، اعتراض و سرکشی مردم نسبت به حکومت وجود داشت. به قول میشل فوکو «هرجا که قدرت شکل میگیرد در کنار آن مقاومت در برابر قدرت نیز شکل می‌گیرد». بنا به تجربه رویکردهای اعتراضی و مقاومت جوامع نسبت به قدرت در سه شکل «شورش»، «انقلاب» و «جنبش اجتماعی» بروز پیدا می‌کنند.
🔸 خیلی خلاصه و صرفنظر از ویژگی‌هایی که جلوتر شرح می‌دهم، انقلاب یک پدیده مدرن و مربوط به دوران حیات صنعتی است، جنبش یک پدیده پست مدرن و مربوط به عصر پساصنعتی است. و شورش یک پدیده غیرمدرن و مربوط به دوران کشاورزی است. با این وجود هم امکان تداخل، و هم امکان تبادل هر یک از این پدیده در دوران جدید که تقریبا به عصر پسامدرن موسوم است، وجود دارد. شورش‌ها و جنبش‌ها می‌توانند به انقلاب تبدیل شوند، و یک جنبش و انقلاب با از دست دادن ویژگی‌های خود می‌توانند به شورش تبدیل شوند.
🔸 سرچشمه انقلابات به دوران انقلاب صنعتی بازمی‌گردد. چه آنکه، انقلاب‌های اجتماعی و سیاسی متکی به «ایدئولوژی راهنما» هستند. بدون ایدئولوژی راهنما هیچ انقلابی نه به وقوع می‌پیوندد و نه به ثمر می‌نشیند. ایدئولوژی‌ها برساخته دوران مدرن هستند. در نتیجه انقلابات برساخته همین دوران هستند. پیش از دوران مدرن ما با مفاهیم و حرکت‌های اعتراضی مانند شورش، عصیان و سرکشی مواجه بودیم. یکی از ویژگی‌های دیگر انقلابات، وجود رهبری مستمر و پیگیر و با اراده است. هیچ انقلابی بدون رهبری به ثمر نمی‌نشیند. ویژگی دیگر انقلابات داشتن یک برنامه برای ایجاد تغییرات ساختاری است. تغییرات ساختاری ممکن است در هر انقلابی به موفقیت نیانجامد، درنتیجه نهادهای جدید به تدریج جذب نهادهای پیشین شوند.
🔹خاستگاه «شورش» استثمار، بهره‌کشی و فلاکت‌های اقتصادی، و ناشی از ستم است. ستم‌ها می‌توانند از حکومت مرکزی ناشی شوند و می‌توانند از حکومت‌های محلی و یا اربابی ناشی شوند. بعضی از خُرده اجتماعات بدون «آگاهی از مفاهیم حقوق و وضعیت رهایی خود» دست به شورش می‌زنند. در گذشته جوامع بشری درکی از انقلاب نداشتند. حتی در عصر مشروطیت که جنبش مشروطه‌خواهی پاره‌ای از اهداف انقلابی در سر داشت، اما جامعه در آن زمان درک درستی از انقلاب و تغییرات ساختاری نداشت. همینکه انقلابیون بتوانند شاه را از حکمرانی خلع کنند، و مثل امیرکبیر ناصرالدین شاه را بفرستد گوشه کتابخانه ومشغول کتابخوانی شود، کافی بود. با حفظ همان ساختار پیشین می‌توانستند به اهداف مشروطه دست پیدا کنند. مشروطه‌خواهان بنا به مقتضیات زمانه هدف‌ها را به درستی شناسایی کردند.
🔸 شورش‌ها توسط طبقات تهیدست صورت می‌گیرند. منشاء شورش‌ها اقتصادی و لبریز شدن طاقت جامعه در تحمل فشارهای اقتصادی است. در دوران امروز شورش‌ها از میان نرفتند و می‌توانند مورد مورد بهره برداری فاشیست‌ها و ملی گرایان افراطی قرار گیرند. شورش‌ها فاقد رهبری و برنامه‌ای برای تغییر وضعیت موجود هستند. ایده خاصی راهنمای شورش‌گران نیست. این مهمترین وجه ممیزه شورش‌ها با انقلابات هستند.
🔸اما «جنبش اجتماعی» محصول دوران پست مدرن هستند. سرآغاز آن به جنبش ۱۹۶۸ باز میگردد که طی آن جنبش دانشجویی همراه با جنبش کارگری شهر پاریس را به تسخیر خود در آوردند. این جنبش از یک نگاه همزمان با ظهور پدیده پست مدرن پدیدار شد. جنبش‌های اجتماعی و سیاسی معمولا توسط طبقات متوسط رهبری و هدایت می‌شوند. نحوه رهبری در جنبش‌ها از فرد به یک طبقه، یعنی طبقه آگاه و تحصیل کرده متوسط منتقل می‌شود. حرکت‌های محیط زیستی، فمنیستی، و حرکت‌های صنفی و کارگری، در دوران حاضر در اشکال جنبشی ظهور پیدا می‌کنند.
🔸 جوامع امروز جوامع جنبشی هستند، نه انقلابی. هم به این دلیل که فاقد رهبری متمرکز هستند، و هم به این دلیل که از ایدئولوژی راهنمای خاصی تبعیت نمی‌کنند. به همین دلیل جوامع جنبشی دنبال تغییرات ساختاری انقلابی و رادیکال نیستند، دنبال آن قسم از تغییرات ساختاری هستند که به فروپاشی نظم اجتماعی و اداری منجر نشود.
💢 اگر شورش‌ها محصول به حرکت در آمدن طبقات تهدیدست است، و جنبش‌های اجتماعی محصول طبقات متوسط، لیکن انقلابات محصول مشارکت و همدستی طبقات متوسط با طبقات تهیدست هستند.
https://t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

24 Dec, 15:38


معرفی یک کتاب با عنوان کرامت انسان در قرن بیست و یکم (خاورمیانه و غرب)
اثری مشترک از ابوالحسن بنی صدر و دوریس شرودر
با پیشگفتاری از توماسیسن کوشنر

پیشگفتار
بـه عنـوان سـردبیر "فصـلنامه اخلاقیات مراقبت‌هـای بهداشـتی کمبـریج"( ) مرتباً و به صورت فزاینده‌ای با نظریه کرامت روبه رو می‌شوم، و با انواع گونـاگون برخـورد بـا آن؛ ازتلاش برای یافتن راه حل معضلات روزمره مسائل مراقبت‌های بهداشتی گرفته تا مباحث پیچیده نظری. بـه عنـوان یـک متخصـص " کـردار شناسـی سلسـله اعصاب"( ) در رابطه با مسائل پایان زندگی با بیمارانی که از کاهنـدگی تـوان مغـزی رنج می‌برند سر و کار دارم. از این رو ارتباط من با کرامت انسانی نیاز به توضیح بیشتری نخواهد داشت. آیا دارد؟
پس از انتشار مقاله "ال. مکلین" (۲۰۰۳) در "مجلـه پزشـکی بریتانیـا" کـه کـاربرد کرامت در علم ز یست کـردار شناسـی(3) را بـی‌فایـده خوانـده بـود، علاقـه بـه موضـوع کرامت، و نیز ‌مخالفتها و مجادت درباره مفهوم آن، به طرز قابل توجهی افـزایش یافته است .
ایده نظریه سازی کرامت در حوزه خاورمیانـه و غرب، به ویژه در عصر تنش‌های میان این دو حوزه ، که در بسیاری از گستره‌های زندگی ما نفوذ می‌کند، دلگرم کننده است .
"دوریس شرودر " یکی از ز یست کردارشناسان معاصر است کـه آثارش بسیار مورد تحسین من هستند. آثار او، نه تنها همواره از نوشتاری زیبا و اسـتدلالی روشـن برخوردارند، بلکه به مسائلی می پردازند که در زندگی مردم واقعـاً مطـرح هسـتند. او بیشتر اوقات صدای مردم آسیب‌پذیری می‌گردد که به ندرت در مباحثه‌های فلسفی صدایی دارند. دوریس، فیلسوفی است که خود را در برج و عاج محصور نکرده است. او یکی از انگشت شمار ز یست کردارشناسان معاصر اسـت کـه آثـارش را در همه زمینه‌ها دنبال می‌کنم .
من تا به حال بنی‌صدر را تنها به عنوان یک شخصیت سیاسی خاورمیانه می‌شناختم. دربارۀ نقش فعال او در جنبش دانشجویی در اوایل دهه ۱۹۶۰، و همکاریش با آیت الله خمینی و انتخاب او به عنوان اولین رئیس جمهـور جمهـوری اسمی ایران و بر کناری متعاقبش به دلیل قطع همکاری با روحانیـت حـاکم، آ گـاه هستم. جایگاه بنی‌صدر به عنوان یک پژوهشگر فاضل قرآن و انتقاد بـی‌پـرده وی از رژ یم‌های خشونت‌ورز، از او یک مفسر منحصر به فرد نه تنهـا در مفهـوم کرامـت در سنت اسلامی، بلکه در پیامدهای غلبه قدرت بر کرامت انسان در فضای سیاسی معاصـر مـی‌سـازد. خـاطرات شخصـی وی از جنـگ ایـران و عـراق بـرای مـن بسیار شگفت‌انگیز و میخکوب کننده بود .
شرودر و بنی‌صدر به کرامت از دو منظر بسیار متفاوت می‌نگرند: یکی از چشم انداز تحلیل منطقی کرامت در غرب، و دیگری از دیدگاه سنت قرآنی. با روشی که این دو دیدگاه نهایتاً بهم آمیخته شدند مفهـومی از کرامـت، احتـرام بـه، و حراست از "حس خود ارزشمندی انسان" که می تواند بـه سـازگاری میـان دو نظریـه اصلی کرامت در غرب با تفسیر قرآنی بیانجامد، بسیار آموزنده است .
پروفسور توماسین کوشنر _ سانفراسیسکو

https://t.me/BayaneAzadiM/1284

بیان آزادی

24 Dec, 14:35


چرا نهاد سلطنت با شرایط جدید جامعه ایران ناسازگار است؟
احمد یزدانی

در نرمالترین و بهترین و سالم‌ترین حالت وجود پادشاهی یعنی بخشی از سرمایه یک کشور را به یک خاندان غیر مسئول دادن، بدون اینکه اعضای آن کار مفید و ارزشمندی برای مملکت انجام بدهد. یعنی سلطنت خوب و مشروطه سلطنتی است که هیچکاره باشد. اگر قرار است کاره‌ای باشد و علاوه بر سطنت دستی هم بر حکومت داشته باشد، این که دیگر مشروطه نیست. سلطنت مطلقه است. و اگر قرار است هیچکاره باشد، شاید هیچکاره بودن یک نهاد، در دوران گذشته به عنوان مثلا نماد وحدت ملی و یا نماد هدایت معنوی امری شایع بود، اما در دوران جدید و در عصر فردگرایی و خردگرایی (اگر بنای زندگی بخواهد بر این اصول باشد)، ایجاد وحدت حول یک یک فرد، هم ناقض فردگرایی و هم ناقض خردگرایی و هم توهین به خرد جمعی است که قادر نیست در نهادهای مدنی و در دموکراسی وحدت پیدا کند.
حال اگر پادشاهی در ایران که ریشه مطلقه و تمامیت خواهی  ۷هزار ساله در کشور دارد و با توجه به بافت مطلق محوریِ  سنت های هزاران ساله جامعه ایران، همین شاه طبق معمول دفتر و دستکی برای خود  بهم بزند این میل می تواند تا ثریا ادامه داشته باشد و محمدعلی شاهی با بمب هایش ورضا شاهی با سرپاس مختاری و پزشک احمدی هایش...در جامعه ظهور کنند‌.
چنانکه هم محمدعلی شاه هم رضا شاه وهم محمدرضاشاه و هم خمینی و...قسم جلاله خوردند که از قانون تخطی نمیکنند اما همه کردند و همه ایران را به سوی امر مطلق شخصی پیش بردند، که آثار آن دستکم در فرهنگ سیاسی و رواشناسی سیاسی که همان فرهنگ پاتریمونالیستی است، هنوز در جامعه ایران جاری است.
پس حتی در معمولترین حالت وجود سلطنت زیر هر عنوان دینی و غیر دینی،  زیان اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نسل در نسل  را متوجه  ایران وایرانیان می‌کند.
در حالت معمول با توجه به بافت جامعه امروزی و چند سویه وچند لایه و مناطق مختلف ایران،  سوار کردن خاندانی بر پشت جامعه به ایجاد استبدادی  خشن‌تر از گذشته می انجامد.
چون در گذشته، عصر پیشا مدرن  مردم آمادگی ذهنی داشتند که شاه یا رهبر بلامنازع داشته باشند و عملاً زیر بار تبعات آن می رفتند اگرچه زیانبار بود ولی عادی بود، چون دیگر محوری، فرد محوری نخبه محوری در ارکان جامعه جاری بود. لیکن امروز نزد اغلب نیروهای اجتماعی و ملی دیگر عادی نیست و این نوع نمادسازی ها حتما منجر به کشمکش‌های خشونت‌بار در جامعه منجر می‌شود. امروز برای هموار کردن‌سلطنت بعد از به زیرکشیده شدن آن، بسیاری مخالفت  میکنند، و این‌مخالفت ها عادی نخواهد بود، زیر بار دیگری ( شاه رهبر مطلقه) نمی روند و برای تسلط و ادامه سلطه سلطنت، حتی امکان جنگ داخلی و ریختن خونهای بیشمار طولانی مدت بوجود می آید. یعنی زیان آن چند وجهی است.
اما خیلی ها استدلال می کنند. انگلستان و هلند وو پادشاهی هستند
معمولا در جوامع پیشامدرن، سلطنت وسلطانیزم‌ امری معمول بوده است.
در بسیاری از کشورهای غرب این سنت بر اثر انقلابات اجتماعی،  انقلابات فرهنگی، انقلابات علمی، انقلابات مذهبی و انقلابات فلسفی، تغییرات نگاه و اندیشه نسبت به انسان و  جامعه و جهان و تحولات اقتصادی از مصرف محوری به تولید محوری  در فرآیند چند  قرن موجب شد  آن جوامع دچار تغییر اساسی،  رویکر اساسی و بطورعمیق و ساختاری نسبت به بسیاری چیزها  متحول بشوند
از نهضت ترجمه تا انقلاب کپرنیک، نیوتن و گالیله تا فلاسفه ای مانند اسپینوزا در چهارصد پانصد سال پیش تا کانت وجان لاک و مارکس و هگل و تا انقلاب عمیق اجتماعی و تحولات زیربنایی دینی و هزاران  روشنفکر و دانشمند آن فرهنگ ها دگر گون ودیگر گون شدند.
جامعه ،جامعه ای دیگر شد.
در چنین جوامعی نهاد سلطنت و شاهانی که توان تحول و همراهی با مسیر جامعه را نداشتند. نهاد سلطنت به تاریخ سپرده شد. مثل فرانسه، آلمان و بسیاری دیگر در کشورهایی که نهاد سلطنت، خود را با تحولات جامعه همراه کرد ، ماند اما فقط اسکلت آن مانده است همین ونه بیشتر.

@bayane_azadi

بیان آزادی

24 Dec, 14:35


ادامه از پست قبل
چرا نهاد سلطنت با شرایط امروز ایران سازگار نیست؟
احمد یزدانی

در ایران ما، غیر از چند جنبش و انقلاب سیاسی ، انقلابات دیگری رخ نداده است.
هیچ انقلاب فکری. فلسفی، دینی، علمی و... بطور عمیق و فراگیر رخ نداده است.
حتی
میان جمع های ما  در بحث و گفتگو های معمول پرخاش امری معمول است و هنوز تحمل یکدیگر را نداریم. چه رسد به جمع و جامعه ای که کسی بخواهد سنت های هزاران ساله  ریاست مادام العمر را زنده کند و فرد محوری و رئیس پروری  را پیش بکشد.
حتی بسیاری از  سیاسیون ما هنوز به قدرت نرسیده وسوسه کسب قدرت و شکوه ناشی از قدرت را نمی‌توانند ترک بگویند، اکنون ابزاری مثل فره شاهی و سلطنت  و رهبری مطلفه هم به دست آنها بیفتد. مگر رهایش می‌کنند.
برخی از شاه غیر موروثی سخن می گویند! این چه صیغه ای است.!!!!
 سلطنت به موروثی بودن معروف است‌. پادشاهی غیر از موروثی بودن چیزی نیست وهم‌ است.
توهم‌دیگر اینکه برخی پادشاهی را ضددین می پندارند  درحالی که پادشاهی حافظ سنت و آداب و دین ومذهب است. غیر از این باشد پادشاهی از درون تهی می گردد.
برخی از هموطنان ایراد میگیرند که  محمدرضاشاه نتوانست دین زدایی کند!  این ایراد هم ذهنی و هم غیر واقع است. چون نهاد سلطنت و نمادآن، شاه، در طول حیات هزاران ساله،  خود را حافظ دین وسنت و آداب  وسنن  و رسوم‌ مردم می داند، از نهاد سلطنت انتظار ضد دین داشتن کل آن نهاد دچار تناقض میشود.
اگر توجه کنید همین پسر شاه به روحانیان از گل بالاتر هم نمیگوید حتی با جناح مذهبی تندروی آمریکایی جلسات دوستانه ومهمانی ها و جایزه بگیر و جایزه بده می رود. با آدم کشی مثل  نتانیا هو به دیوار ندبه می رود و سر برآن دیوار می گذارد و...
@bayane_azadi

بیان آزادی

23 Dec, 09:56


[ادامه‌ی فرسته‌ی پیشین 👆]

*⃣رالز در کتاب لیبرالیسم سیاسی کوشید تا در استنتاج دو اصل عدالت هیچ گونه تمسکی به مبانی و اصول آموزه‌های فراگیر فلسفی یا دینی یا اخلاقی نداشته باشد بلکه تنها بر چندین انگارۀ بنیادین ضروری برای زندگی در یک جامعۀ دموکراتیک برخوردار از تکثرگرایی اعتقادی معقول تکیه کند. بدین‌سان، از دید رالز، با یک فرهنگ سیاسی همگانیِ استوار بر چند انگارۀ بنیادین مرتبط با یک جامعۀ دموکراتیک، یک نظام همکاری منصفانه میان شهروندان آزاد و برابری که از دید سیاسی خودآیین‌اند پدید می‌آید که محور آن یک «برداشت سیاسی مشترک از عدالت» است.

*⃣در برابر کسانی که آموزۀ عدالت از نظر رالز را به برابری در برابر قانون فروکاسته‌اند باید گفت که عدالت برابری در برابر قانون نیز هست ولی تنها برابری در برابر یک یا چند حکم تشکیل دهندۀ چیزی به نام «قانون» نیست، بلکه قانونی که سخن از برابری در برابر آن مطرح است باید بر دو اصل عدالت استوار باشد. اگر قوانین را مجموعه‌های به‌هم‌پیوستۀ رَویه‌های پذیرفتنی در روابط میان انسان‌ها در یک جامعۀ بهسامان، صرف نظر از مرجع قانون‌گذار، بدانیم، آن‌گاه آن قوانین زمانی پذیرفتنی‌اند که به‌راستی همساز با دو اصل عدالت باشند. در این صورت زمانی می‌توان عدالت را برابری انسان‌ها در برابر قانون دانست که آن قانون مشخصاً بر دو اصل عدالت استوار باشد نه لزوماً هر آن چیزی باشد که به نام قانون از سوی یک مرجع بیان شده یا در شرایطی تصویب شده باشد که چه بسا همه یا بخشی از دو اصل عدالت نقض گردد.

*⃣از مواضع گوناگون - به‌ویژه از مواضع مارکسیستی، آزادانگارانه (برای نمونه از سوی رابرت نوزیک)، جماعت‌گرایانه (برای نمونه از سوی مایکل والزر) و فمینیستی - ‌نقدهائی بر مبانی یا نتایج نظریۀ عدالت جان رالز وارد شده‌اند
.

در پیوند با این نوشته می‌توان سه نقد از میان آن نقدها را برجسته کرد:

۱) تمسک رالز به وضعیت آغازین و پردۀ ناآگاهی برای دستیابی به اصول توافقی عدالت ناواقع‌بینانه است؛

۲) رالز معیار دقیقی برای همسنجی دریافت مردمان وابسته به آموزه‌های ناهمسان فلسفی و دینی و اخلاقی و زیبایی‌شناختی از زندگی نیک و رفاه عرضه نکرده است؛

۳) رالز بر عدالت در یک جامعه تمرکز داشته و به مسائل نابرابری جهانی و عدالت بین‌المللی نپرداخته است.

*⃣با این همه بسیاری پذیرفته‌اند که نظریۀ رالز در بارۀ عدالت، با همۀ محدودیت‌هایش، همچنان از جایگاه برجسته‌ای در فلسفه سیاسی معاصر برخوردار است، و به ایجاد چارچوبی درخور برای ایجاد جامعه‌ای منصفانه، ترویج فرصت‌های برابر شغلی، و احترام به حقوق اساسی همه شهروندان یاری می‌رساند.

*⃣رالز در واپسین سال‌های زندگی، با احساس نیاز به گسترش اندیشه‌های خود در سطح بین‌المللی و طرح گونه‌ای از عدالت بین‌المللی، کوشید به شیوۀ استنتاج اصول عدالت در یک جامعه یا کشور، عدالت بین‌المللی را نیز استنتاج کند. او در کتاب «قانون مردمان»، با بهره‌گیری از مبانی و اصول پذیرفتۀ خویش برای دستیابی به یک جامعۀ بهسامانِ برآمده از همکاری منصفانۀ انسا‌ن‌های آزاد و برابر، اصولی را برای روابط میان ملت‌ها پیشنهاد ‌کرد که بر پایۀ آن‌ها می‌توان کمابیش از «عدالت بین‌المللی رالزی» سخن گفت.

*⃣رالز با باور به لزوم دستیابی به جامعۀ جهانی، با عنوان «جامعۀ مردمان» (یا جامعۀ ملل)، متشکل از دولت‌های منظمی که به حق یکدیگر برای حاکمیت ملی خود احترام می‌گزارند (همانند شهروندان عاقل درون یک جامعۀ دموکراتیک)، بر پایۀ دو اصل عدالت حاکم بر روابط درون یک کشور دموکراتیک عمدتاً از دو اصل در روابط بین‌الملل سخن گفت. نخست بر وظیفۀ مردمان در احترام به حقوق بشری که افراد در جوامع دیگر نیز از آن‌ها برخوردارند، و سپس بر اصل انصاف در روابط بین‌المللی به صورت احترام متقابل و رفتار منصفانۀ کشورها نسبت به همدیگر تأکید ورزید.

*⃣اینک بر پایۀ دستاوردهای نظری رالز در بارۀ عدالت در درون یک جامعۀ دموکراتیک بهسامان، و کوشش او برای کاربست آن دستاوردها در روابط میان کشورها به منظور تحقق نظم پایدار در روابط بین‌الملل می‌توان از تعهدات بین‌المللی برای جلوگیری از نسل کشی یا مداخله در بحران‌های انسانی از یک سو، و حقوق بین‌الملل و موافقت‌نامه‌های تجاری و دیپلماسی از سوی دیگر سخن گفت.

#عدالت
#جان_رالز
#عدالت_بین‌المللی
#ایمانوئل_کانت
#موسی_اکرمی

@bayane_azadi

متن کامل در
:
https://www.radiozamaneh.com/841984/

بیان آزادی

23 Dec, 09:55


عدالت بین‌المللی رالزی و نابسندگی آن

◀️موسی اکرمی


مجلۀ نگاه نو، شمارۀ 141، بهار 1403، صص. 183-193 

◀️در چهار بخش:
۱. درآمد: از دغدغۀ عدالت در اخلاق و سیاست تا عدالت بین‌المللی رالزی
۲. از صلح بین‌المللی تا عدالت بین‌المللی
۳. از عدالت رالزی تا عدالت بین‌المللی رالزی
۴. ارزیابی شتابزدۀ عدالت بین‌المللی رالزی 

*️⃣بخش سوم: از عدالت رالزی تا عدالت بین‌المللی رالزی


*⃣گفته شد که هرچند عدالت از جایگاهی کانونی در فلسفۀ سیاسی کلاسیک برآمده از فلسفه‌های افلاطون و ارسطو، برخوردار بود، همۀ فلسفه‌های سیاسی مدرنِ استوار بر نظریۀ قرارداد اجتماعی بر زمینۀ انسان‌گرایی فردگرایانۀ مدرن شکل گرفتند که در آن‌ها آزادی فردی چنان برجستگی‌ای یافت که عدالت نادیده گرفته شد یا در سایه قرار گرفت. محدودۀ توجه به عدالت چنان تنگ بود که برای نمونه نظریۀ مهم لیبرالی کلاسیکی چون فایده‌گرایی، که در پی بیشینه‌سازی شادی یا نیکبختی برای بیشینۀ مردمان بود (با همۀ درخشندگی‌‌ای که بر پایۀ کوشش‌های کسانی چون جرمی بنتم و جان استوارت میل داشت)

۱) از آن توانایی نهفته برخوردار نبود که بتواند عدالت را با دو اصل مقدس لیبرالیِ آزادی فردی و مالکیت فردی سازگاری بخشند،

۲) حتی قادر به روشنگری در بارۀ گروه‌های مسئول بیشینه‌سازی شادی اکثریت مردمان و ترکیب جمعیتی آن اکثریت نبود تا چه رسد به این که بتواند از عدالت و تحقق آن در سطح ملی و همچنین از گروه‌های ملی و جهانی مسئول بیشینه‌سازی شادی در سطح بین‌المللی و برقراری عدالت جهانی سخن گوید.

*⃣در ادامۀ کوشش‌های لیبرالی برای راه یافتن عدالت به فلسفۀ سیاسی، جان رالز به عرضۀ گسترده‌ترین برنامۀ نظری در این زمینه پرداخت. او بی آن که همانند ارسطو، یا بر پایۀ روش کلاسیک، «تعریف جامع و مانع» از عدالت را به صورت یک فرمول مشخصِ «عدالت عبارت است از فلان و فلان» عرضه کند، آن را نخستین فضیلتِ نهادهای اجتماعی می‌دانست همان گونه که او، همانند همۀ شناخت‌شناسان سنتی، «صدق» را نخستین فضیلت نظام‌های فکری (در تعریف شناخت به صورت «باور صادق موجّه) می‌شمرد. او، با پذیرش مفهوم انسان خودآیین کانتی، نقطۀ آغاز استنتاج ضرورت عدالت را بر فرض وجود شرایطی استوار ساخت که انسان‌های خودآیینِ آزاد و برابر و بی‌طرف یا نمایندگان آنان در آن شرایط می‌توانند بر سر اصول عدالت به توافق رسند.

*⃣انسان خودآیین کانتی به «قاعدۀ زرین» اخلاقی باور دارد و هر انسانی را غایت و نه وسیله تلقی می‌کند. رالز، بر پایۀ چنین برداشتی از انسان، در یک آزمایش فکری آن شرایط درخور برای دستیابی به توافق در بارۀ مفهوم عدالت را «وضعیت آغازین» نامید که در آن انسان‌ها یا نمایندگانشان هر گونه آگاهی از ویژگی‌های فردی (مانند جنسیت و نژاد و اعتقاد و آموخته‌ها و توانایی‌‌ها و ناتوانی‌های فردی و...) و موقعیت اجتماعی خود و دیگران را نادیده می‌گیرند (گویی بر آن‌ها پرده‌ای از ناآگاهی کشیده شده است) تا رها از هر گونه نگرش تمایزبخش به خود و دیگران، و تنها بر پایۀ انصافی که در انسان‌های خودآیین و برابر و آزاد وجود دارد، به برداشت یا مفهومِ یکسانِ مقبولِ همگان از عدالت دست یابند، مفهومی برخوردار از ویژگی‌هائی که نهایتاً در «دو اصل عدالت» تبلور می‌یابند:

۱) «اصل آزادی»: برخورداری هر شخص از حق برابر نسبت به گسترده‌ترین مجموعۀ کامل آزادی‌های اساسیِ برابری که همساز با مجموعۀ همانندی از آزادی‌های اساسی برای همگان باشد؛ این به معنای پذیرش همگانیِ مجموعۀ حقوق و آزادی‌های اساسیِ ضروری برای زندگی اجتماعی بهسامان همۀ شهروندان در مقام افراد اخلاقی، از سوی همگان و به گونه‌ای یکسان در حق همگان، است؛

۲) «اصل تفاوت»: سامان یافتن نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی گزیرناپذیر و ضروری برای جامعه به گونه‌ای که

۲-الف) در چارچوب اصل صرفه‌جویی‌های عادلانه بیشترین سود را برای نابرخوردارترین افراد دارا باشند، و

۲-ب) آن نابرابری‌ها مختص به مشاغل و مقام‌هائی باشند که دستیابی به آن‌ها برای هر کس در شرایط برابری منصفانۀ فرصت‌ها آزاد باشد.

*⃣اصل تفاوت، در دو بخش خود، نشان‌دهندۀ ضرورت سامانیابی نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی بر پایۀ سودمندی برای هر کس (و دارای بیشترین سود برای محروم‌ترین افراد)، برای مشاغل دستیافتنی از سوی هر کس در شرایط برابری منصفانۀ فرصت‌ها، است.

@bayane_azadi

[ادامه در فرسته‌ی پسین 👇]

بیان آزادی

23 Dec, 09:53


اندیشه‌ی ایرانشهری و آینده‌ی ایران

◀️موسی اکرمی


◀️پاره‌‌ای از سخنرانی موسی اکرمی، با فرنام "اندیشه‌ی ایرانشهری و آینده‌ی ایران"، در سومین همایش بین‌المللی ایران‌پژوهی معاصر (ICCI 2024) در دانشگاه گوته، فرانکفورت، آلمان،
پنجشنبه ۲۲ اوت ۲۰۲۴،
منتشرشده در پایگاه اینترنتی ایران آکادمیا:

۱. صفحه‌ی انگلیسی  here
۲. صفحه‌ی پارسی here

بخش یکم: از هویت تا ملیت ایرانی
◀️1-1. مسئله‌ی هویت و هویت ملی


🔻هویت یا سرشت یا اینهمانی، با معنایی نزدیک به «ماهیت» یا چیستی یا کیستی یک فرد در برابر «وجود» یا «هستی » او، مجموعه‌ی آن ویژگی‌هائی است که مایه‌ی برخورداری آن فرد از هستی ویژه در برابر دیگر افراد است. هویت دو گونه است: هویت فردی برای بازشناسی فرد، و هویت جمعی برای بازشناسی گروهی که فرد عضو آن است.

🔻پس از دریافت معنای «ملت» می‌توان از «هویت ملی» چونان هویت جمعی‌ای سخن گفت که متشکل از ویژگی‌های ملی برای بازشناسی افراد وابسته به یک ملت در برابر دیگر ملت‌ها است. ویژگی‌های برسازنده‌ی هویت ملی همانند همه‌ی ویژگی‌های دیگر می‌توانند کمابیش پایدار یا متغیر، با سرعت‌های گوناگون تغییر، باشند.
انسان، چونان موجود آگاه و خودآگاه و خردورز، می‌تواند به آگاهی هویتی یعنی آگاهی از هویت‌های فردی و جمعی خود دست یابد، تا بتواند خود و گروه خود را بازشناسد، و با دستیابی به گونه‌ای خودشناسی و خودباوری و وابستگی گروهی بر پایه‌ی نیازها و خواست‌های خود به کنشگری در برابر دیگران بپردازد و برای بقا از هویت فردی و گروهی خود دفاع کند. 

◀️1-2. مسئله‌ی ایران، انگاره‌ی ایران، و ملیت ایرانی

🔻از روزگاران کهنی که هویت جمعی‌ای به نام هویت آریایی یا پارسی یا ایرانی شکل گرفته است، در شرایط شکوفایی زندگی فردی و جمعی یا شرایط بحرانی خطرخیز برای فرد و جمع، نخبگان و توده‌ی مردم به هویت‌های فردی و جمعی خود اندیشیده‌اند، و دریافت‌های خود را در پیکره‌ی نوشته‌های گوناگون و گفته‌ها و باورهای جمعی بیان کرده‌اند. هویت جمعی با صفت «آریایی» یا «پارسی» یا «ایرانی» نام آریا یا پارس یا ایران را برای آن هویت برجسته کرده است تا در تأمل پیرامون خاستگاه و تحول و سرنوشت و آینده‌ی آن، به مسئله‌ی فردی و جمعی تبدیل شود. بدین‌سان در همه‌ی بزنگاه‌های هویتی تاریخِ مردمان همباش در گروه جمعیتی آریایی یا پارسی یا ایرانی «مسأله‌ی ایران» به کانون توجه آگاهانه یا ناآگاهانه تبدیل شده است.

🔻اینک، پس از انقلابی که به تأسیس ساختار سیاسی ویژه‌ای انجامید، ایرانیان در بزنگاه تاریخی ویژه‌ای به سر می‌برند که برای روشنفکران و دانشگاهیان و مردمانی که با باورها و آیین‌ها و کنشگری‌های جمعی به برونرفت از بحران‌های کشوری می‌اندیشند ایران و مفهوم ایران و سرنوشت آن به مسائل کانونی تبدیل شده‌اند و همراه با خود تحلیل‌ها و تبیین‌ها و آموزه‌ها و گزینه‌های گوناگون را به سپهر همگانی اندیشه‌ورزی آورده‌اند.

🔻بدین‌سان امروزه ایرانیان بیش از هر زمان دیگری در دویست سال گذشته با «#ایران» و «ایرانیت» یا "#ایرانی_بودن" یا "#ایرانی‌گری" و «#ملیت» و «#هویت_ملی» چونان مسئله‌ی روبه‌رویند.

🔻در پاسخ‌گویی به پرسش از انگاره و مفهوم و خاستگاه و تحول تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی و سیاسی ایران پژوهش‌ها و تحلیل‌های درخوری از سوی ایرانیان و ناایرانیان شرقشناس، ایرانشناس، باستان‌شناس، زرتشت‌شناس، زبان‌شناس، و تاریخنگار فلسفه و علم و فرهنگ و تمدن  منتشر شده‌اند. در این سخن کوتاه باید شماری از آن بسیاران را نام برد:

آرتور دو گوبینو، آرتور پوپ، آرتور کریستنسن، رومن گریشمن، جیمز دارمستتر، ارنست هرتسفلد، آندره گُدار، ماریان موله، کریستیان بارتولومه، امیل بنونیست، آنری ماسه، تئودور نولدکه، والتر هنینگ، دیاکونوف‌ها، ریچارد فرای، مری بویس، یان ریپکا، آلبرت اومستد، ژیلبر لازار، جورج کامرون، گراردو نیولی، ابراهیم پورداوود، علی اکبر دهخدا، حسن پیرنیا، محمد معین، احمد کسروی، حسن تقی‌زاده، امیرمهدی بدیع، عبدالحسین نوشین، احسان یارشاطر، ذبیح‌الله صفا، بهرام فره‌وشی، صادق کیا، محمد محمدی ملایری، پرویز ناتل خانلری، محمدامین ریاحی، مهرداد بهار، عبدالحسین زرین‌کوب، محمد علی اسلامی ندوشن، فریدون جنیدی، جلال خالقی مطلق، منصور رستگار فسایی، جلیل دوستخواه، فتح‌الله مجتبایی، احمد اشرف، پرویز رجبی، پرویز اذکائی، احمد تفضلی، ژاله آموزگار، کتایون مزداپور، محمد حسن‌دوست، محمدعلی همایون کاتوزیان، عبدالمجید ارفعی، سید جواد طباطبایی، و
تورج دریایی.

@bayane_azadi

#همایش_بین‌المللی_ایران‌پژوهی_معاصر_۲۰۲۴
#ایران_آکادمیا
#اندیشه‌ی_ایرانشهری
#آینده‌ی_ایران
#موسی_اکرمی

بیان آزادی

22 Dec, 15:48


مهدی خلجی: "من و منتقدان پهلوی" قربانی فاشیسم و توحش و تروریسم رضا پهلوی و فرح دیبا هستیم
مهم این است ما نگذاریم این قده سرطانی همه بدنه جامعه را بگیرد. رضا پهلوی به یکی از بزرگترین دشمنان ایران بدل شده
..."

توضیح کانال بیان آزادی:
هر کنشگر و یا تحلیل‌گر سیاسی که تجربه نقد سلطنت را داشته باشد، از بمباران هتاکی‌ها و فحاشی‌ها تا فحاشی‌های ناموسی مصون نبوده است. نکته با اهمیت این است که رفتارهای انتگریستی بخشی جدایی‌ناپذیر از برنامه رهبران فاشیستی است، و لو اینکه این رهبران بنا به مقتضیات ژست دموکراتیک به خود بگیرند. رضا پهلوی مانند یک ماهی که به آب نیاز دارد، به جماعت سلطنت‌طلب فحاش که به شدت در شبکه‌های مجازی فعال هستند، نیازمند است. و الا خیلی دشوار نبود که با یک اظهارنظر و فراخوان پیگیر و مستمر (توجه کنید پیگیر و مستمر) تمام گروه‌های فحاش و هتاک را به عنوان دشمنان خود معرفی کند. تردید نکنید که در دم هتاکی‌ها و فحاشی‌ها از میان می‌رفت. اما همچنانکه آقای خلجی می‌گوید، بی‌سوادی هم بخش جدایی‌ناپذیر جریانات انتگریستی محسوب می‌شود، که مکمل روش هتاکی و فحاشی است.
@bayane_azadi

بیان آزادی

20 Dec, 15:54


🌙 شب یلدا در انتظار صبح سپید
✍🏻 احمد فعال

🎋دوستان عزیز من نمی‌توانم یلدا را تبریک بگویم اما از تاسفی بس عمیق در برگزاری چنین شبی یاد نکنم. یلدا بر همه دوستان مبارک، با این امید که فردای یلدا روشنایی پایدار بر سرزمینمان بتابد.
🎋 یلدا همچنانکه از نامش پیداست امید به تولد روشنایی است. این شب در عین زیبایی انتظار و شادی در متولد شدن روشنایی، انعکاسی از سرشت بس غمبار زندگی ایرانیان در تاریکی است.

🎋یلدا نوعی رفتار نمادین شده ایرانیان در فلسفه انتظار است، انتظار به سر رسیدن تیرگی و برآمدن خورشید از پس ابرهای استبدادی که در طی تاریخ بر سر نیاکان ما تا امروز سایه بس سنگینی انداخته است. استبداد در زندگی ایرانیان، تاریخی بس تیره و دیرپا دارد. تلاش ایرانیان در ادوار مختلف برای رهایی از دام استبداد و تبدیل تیرگی به روشنایی، هربار با ناکامی مواجه شده است. این تلاش‌ها هربار که به ثمر می‌نشستند، دیری نمی‌پایید که خورشید امید آنها به خاموشی می‌گرائید و دیوی بس مهیب از پس ابر بیرون می‌جهید. استبداد و ستمکاری خود را در چهره جدید بازتولید می‌کرد. و سرانجام همه امیدها را به یاس و نامیدی برمی‌گرداند. بازتولید تیرگی و استبداد از یک طرف، و در آرزوی روشنایی زیستن از طرف دیگر، آنقدر تکرار و تکرار شد، که در ناخودآگاه تاریخی ما به یک سنت تاریخی تبدیل شد. یلدا و در انتظار روشنایی صبح نشستن، دست به دعا شدن و به امید معجزه و فرج نشستن، بازتابی از همین تکرار تاریخی تاریکی‌ها است. تاریکی‌ای که در سپهر زندگی ما سایه‌ای بس سنگینی افکنده است. با این امید که دیگر یلدایی در فردای روشنایی برای ما باقی نماند، پایان این شب و تاریکی طولانی را بر شما و خانواده محترم تبریک می‌گویم.

https://t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

20 Dec, 10:57


شرايط تعليق و مساله جانشينى

حسين شيخى

مشكلات و ناترازى ها در همه حوزه هاى زيست اقتصادى ، سياسى ، اجتماعى ، فرهنگى و اخلاقى مردم ، از هر سو سر برآورده و بر سر ايران آوار شده اند و حداقلهاى رفاه و آسايش مردم را ويران كرده اند و در اين ميان دولت تقريبآ هيچ كارى نمى كند و يا نمى تواند بكند . شخص رييس جمهور در علن اظهار عجز و استيصال مى كند و مى گويد كه از او به تنهايى كارى ساخته نيست و اين در حالى است كه در اركان نظام ، بقيه هم ، همه دست روى دست گذاشته اند و چنانكه گويى قرار است دستى از غيب پيدا شود و امور را هدايت و مشكلات را حل و فصل كند ، همه به انتظار نشسته اند و امور در هر حوزه اى و حتى امور جزيى و پيش پا افتاده بر زمين مانده اند . منابع تامين مالى كشور از نظر داخلى با توجه به مشكلات توليد و صنعت به تحليل رفته و بلحاظ خارجى به علت بلاتكليف ماندن وضعيت سياست خارجى مسدود شده اند و دولت براى كارهاى بر زمين مانده ، آنهم در شرايطى كه فساد ، هزينه ها را به تصاعد افزايش مى دهد ، بودجه لازم را در اختيار ندارد و از او كارى ساخته نيست و مثل اين است كه همه امور به تعليق رفته اند و اين در جامعه هاى جديد كه وظايف دولت - بر خلاف جامعه هاى قديم كه عمده وظايف دولت به تامين امنيت منحصر بود ، بسيار گسترده و متنوع است ، مگر در مدتى كوتاه ، اساسآ ممكن نيست و شيرازه امور از هم مى پاشد ؛ زيرا شرايط كشور اين درجه از انفعال را - چه ناشى از فرصت هاى از دست رفته و در ماندگى هاى برآمده از آنها باشد و چه با ترس و هراس از نوع رويكرد به حل و فصل مشكلات پيش رو - تاب نمى آورد ؛ در نتيجه ، چنين انفعالى ، با توجه به احتمال تشديد بيشتر تحريم ها ، مى تواند نهايتآ به مداخلات بيشتر جامعه بين المللى در امور كشور و ترسيم چشم انداز آينده آن ، فارغ از چند و چون و نتايج چنين مداخلاتى ، بينجامد .
اگر فرض چنين انفعالى فرض درستى باشد ، دست كم بايد بخشى از علل آن ، به ترديدها در باره جانشينى مقام رهبرى و جهت گيرى هاى سياسى آينده مرتبط باشند ؛ از اينرو براى غلبه بر اين انفعال احتمالى و ايجاد اطمينان نسبت به فرآيندهاى آتى ، ممكن است به زودى تمركز عملى اركان نظام و شخص مقام رهبرى بر مساله جانشينى را كه در سخنان اخير رهبرى خطاب به خبرگان هم مورد تاكيد قرار گرفت ، شاهد باشيم .

@bayane_azadi

٤٠٣/٠٩/٢٩

بیان آزادی

20 Dec, 10:57


چرا باید تاریخ بخوانیم (۲)
روزبه یقینی

در حال‌‌که ایران‌باستان و ایران پس از اسلام، هردو‌ بخشی از تاریخ ایران و دست‌آورده‌های ایران‌فرهنگی هستند،
این‌ دو‌ گروه‌ با برجسته ساختن بخشی از
آن‌‌،به بهای سیاه‌نمایی،از بخش‌ دیگر، به خلق بربریتی مشغول می‌شوند که از آن به جای جامعه مدنی، اجتماعات بدوی بیرون می‌آید،تا در هر برهه‌یی‌ از‌ تاریخ یکی به بهای‌ دیگری‌ قدرت را قبضه کند.
به مانند آنچه که در دوران تشکیل دولت‌ملت مدرن و انقلاب ۵۷‌ رخ‌ داد.
یک قرن پیش با نفی تاریخ پس از اسلام و در سال ۵۷‌ با نفی ایران‌باستان،در نخستین‌ گام، به رشد یک ملی‌گرایی عوام‌‌گرا‌‌ دامن زده‌ شد‌.اولی با الحاق ابیات جعلی به شاهنامه،یک شوونیسم ضدانسانی را رقم زد و دومی‌ با شعارهای پرهزینه‌‌، نه تنها عدالتی در سطح ملی‌ و منطقه‌یی‌ برای محرومین و به قول خودشان امت اسلامی محقق‌ نکرد،بلکه منجر به یک بحران هویت در سطح ملی و عامل اصلی در تشدید شکاف ‌خطرناک دولت ‌ملت ‌گردید.
تا جایی‌که در پاسخ به‌ یک‌دیگر،‌ یک بی‌خردی، نوین، از ملی‌گرایی نابخردانه در اشکال شوونیسم و اسلامگرایی افراطی  شکل‌ بگیرد و تبدیل شود به؛
"هنر نزدِ ایرانیان است‌ و بس"‌.
با قرار‌ گرفتن ایرانیت و اسلامیت در تقابل و مقابل هم‌، اسلام‌گرایی‌ و شیعه‌گرایی امروز‌ به باستان‌گرایی‌ و تکریم استبداد سکولار رسیده‌ایم‌.
تا این‌ چرخه‌ی معیوب، همچنان به تکرار مکررات بیهوده و ملال‌آور منجر شود‌.

@bayane_azadi

بیان آزادی

20 Dec, 10:57


# چرا‌ باید_تاریخ‌ بخوانیم؟

چرا بزرگ‌ترین فیلسوفان تاریخ از جمله هگل و مارکس تاکید‌ بر تاریخ دارند و بخش اعظم و شاید تمامی فلسفه‌ی خود را روی پایه‌های تاریخ بنیان‌ نهاده‌اند؟
تاکیدبه تاریخ، محصول یک نتیجه‌گیری فلسفی‌‌منطقی‌ست‌.تاریخ به ما امکان تفکر انتقادی می‌دهد. همچنین به ما، امکان می‌دهد که دریابیم، در گذشته چه اشتباهاتی مرتکب شده‌ایم و این اشتباهات چه نتایجی داشته‌اند و امروز چه می‌توانیم انجام بدهیم تا از آثار سوء آسیب‌های وارده تا حدودی بکاهیم‌.
هگل فیلسوف بزرگ آلمانی‌،در لا‌به‌لای‌ اثر سترگ خود کتابِ ("پدیدار‌شناسی‌ روح"‌)کتابی که بنیانِ فلسفه‌ی‌ هگل در آن، ساخته‌ و پرداخته‌ شده،تا از هگل، یک فیلسوف بزرگ مکتب‌ساز و آخرین‌ فیلسوف دستگاه‌‌ساز‌ ساخته شود، به "منفیت‌هگلی" پرداخته‌ است‌.ما در اینجا در جستجوی معنای‌ "منفیت هگلی" به علل‌ آسیب‌های وارده‌ به میهن‌امان خواهیم پرداخت‌.تا بدانیم‌ چرا، قرن‌هاست که ما، متحمل تکرار‌هایِ مکررو‌ بیهوده و ملال‌آور هستیم؟
در نگاه‌ و فلسفه‌ی‌‌ هگل، فهم "ضرورتِ‌منفیت" به ارکان اصلی خودآگاهی شکل می‌‌دهد.اما به علت اصالتی که هگل برای مقولات کلی(عمومی‌) قائل بود، از کنارِ مقولات جزئی(فردی) بی‌تفاوت گذر می‌‌کند و آنها را در خلا رها‌ می‌‌سازد.تا در این خلا، جایی برای تاویل نزد دیگران مفسران باقی بماند‌.در این راستا‌ فیلسوفان مکتب فرانکفورت امکان می‌یابند،‌ تا‌ با رویکرد انتقادی، ارتباط ناموفق سوژه هگلی با جهان را دوباره برقرار کنند.
فردریش‌انگلس،یار و همراه مارکس می‌گوید؛"سیستم هگل روی سر ایستاده بود،ما(مارکس و انگلس)آن‌ را روی پا قرار دادیم."تا از این طریق، نشان داده‌ شود، ارتباط فاعل با جهان اطرافش بر اساس میل و عواطف شکل می‌گیرد.
در پديدار‌شناسی هگل"يقين حسی" نخستین صورت ‌آگاهی‌ و برداشت حسی و بی‌واسطه ما از جهان و ابتدايی‌ترين و مانوس‌ترين شيوه شناخت است.
هگل نشان می‌‌دهد، ما تنها مي‌توانيم به واسطه نوعی انتزاع از اين "يقين حسی" سخن بگوييم؛ اين انتزاع چیست‌؟
این انتزاع‌ همان زبان است و ما نمی‌توانيم يقين حسی را با زبان بيان كنيم، چون زبان منظور و معنا را بيان نمی‌كند و از اين رو كيفيتی كلی (پس منفی) می‌يابد. وقتی كه در "اينجا" و "اكنون" به يك شیء خاص اشاره می‌كنيم منظور ما دقيقا چيست؟ اكنون چيست؟
مثال:اكنون شب است.برای احساس حقيقت اين يقين حسی، تجربه‌ی بسيط كافی خواهد بود.بدان‌ معنا‌ که‌ تاریکی، نبود خورشید در آسمان و سیاهی شب به سادگی برای ما قابلیت فهم پیدا می‌کنند و ما یقین پیدا می‌کنیم که اکنون شب‌‌‌ است.حالا همين حقيقت معلوم را به صورت نوشته در روی یک برگه تا روشنایی روز  نگهداری‌ کنیم و صبح‌ فردا نگاهی‌ به آن بیاندازیم،در اينجاست كه حقيقت مورد نظر ما محو شده‌ و دیگر‌ وجود‌ خارجی‌ ندارد‌.اكنونی‌ كه دیگر شب نيست‌ می‌شود،امر منفی.بنابراين به تعبير هگل هر اكنون خاصی نيز در زبان، يك اكنون با واسطه و كلی است كه دردل خود لحظات مختلف را به صورت منفی نگه می‌دارد.او از اين تعبیر نتيجه می‌گيرد كه يقين حسی ارزش "حقيقی" ندارد و برای به دست آوردن حقيقت بايد آن را نفی كرده و رهسپار ديالكتيك آگاهی شد.به نظر من منفیت هگلی یکی از دریچه‌های ورود به دنیای‌مدرن است.اصلی‌که به نظر می‌رسد در این دو قرن‌ اخیر در ایران،کمابیش نادیده گرفته شده،تا ما همواره، اندر‌خم‌ پیچ  در ‌پیچ تاریخ سرگردان باقی‌ بمانیم و به مقصد نرسیم. تا یک حسرت‌تاریخی را دائما با خود حمل کنیم.عدم فهم ِ "منفیت" هگلی، اغلب ایرانیان را، در فهم هویت ایرانی در ایرانِ‌‌امروز (اینجا‌ و اکنون) دچار سوتفاهم‌ها‌ و سوگیری‌های تاریخی کرده است.تا اغلب مردم، ایران دیروز را که در روی سنگ‌نوشته‌ها‌ و کتاب‌ها فقط حضور انتزاعی دارد سوتفاهم کرده و تنها با بخشی از آن ارتباط حسی و عاطفی بگیرند و بخشی دیگر از آن را به شدت نفی کنند. این در حالیست‌که "یقین‌حسی" به خودی‌ خود ارزش حقیقی ندارد.
این عارضه موجب شده، تا ایرانیان اغلب، تاریخ را نصفه‌ و نیمه، سیاه و سفید و احساسی رمانتیک تحلیل و تاویل نمایند.
تا دچار یک تقلیل‌گرایی‌ خطرناک و یک، یک‌دست‌ سازی سرکوبگر، در تعریف از هویت‌ تاریخی ایرانیان بشوند.
همان‌گونه که تاکید شد، هگل نشان داده است؛"ما تنها می‌توانیم به واسطه نوعی انتزاع از یقین حسی سخن بگویم"
این محدودیت موجب شده،تا ما فقط با بخشی از تاریخ ارتباط بگیریم و بخش دیگر آن را در بهترین حالت سوتفاهم کنیم و در بدترین حالت انکار.
این عارضه را می‌توان؛ در گروهِ "اسلا‌م‌گریان‌"‌ و باستان‌گرایان وطنی به سادگی رصد کرد. دو گروهی که با تاریخ صرفا حسی و رمانتیک ارتباط می‌گیرند.

بیان آزادی

21 Nov, 10:03


4- چگونه می‌توان شکاف بین ارزش‌های سنتی و مدرن در جامعه ایرانی را مدیریت کرد؟

پاسخ از احمد فعال: پرسش مهمی است. این مسئله برمی‌گردد به همان مسئله تعارضات فرهنگی. هویت ایرانیان محل تلاقی سه فرهنگ است. بالندگی هویت ایرانی به پالایش و حفظ و غنا بخشیدن به این سه قلمرو فرهنگی است. همانطور که در سطور بالا عرض کردم. یکم هویت باستانی دوم هویت اسلامی و سوم هویت غربی. جشن‌های نورزوی و بسیاری از آداب و عادت ایرانیان، برگرفته از فرهنگ باستانی است. نمادهای فرهنگ باستانی را می‌توان در تمام زندگی ایرانیان مشاهده کرد. همچنین مراسم و مناسک و بسیاری از عادتهای ایرانیان برگرفته از فرهنگ اسلامی است. از مراسم عزاداری‌ها تا نماز و روزه و عبادات آنان و تا "یا علی گفتن" آنان در احوالات کسب و کار. اینها همه نماد فرهنگ اسلامی است. نمادهای فرهنگ غرب در هویت ما فراوان است، از همین کت و شلوار و رخت لباس ما گرفته، تا نظام آموزشی ووو، اینها همه نماد فرهنگ غربی هستند. جدا کردن هرکدام از این سه قسم از هویت ایرانیان، با هویتی از هم گسیخته و پریشان مواجه خواهیم شد. در این میان سه گرایش، آفت هویت و وحدت ایرانیان می‌شوند. این گرایش‌ها که هریک، یک قلمرو فرهنگی را گرفته و با تجزیه هویت ایرانیان سعی در حذف سایر اجزاء هویت ایرانیان کرده‌اند. از دوران پس از انقلاب با سه آفت بزرگ مواجه هستیم، اسلام‌گرایی، باستانی‌گرایی و غرب‌گرایی. دو گرایش اسلام‌گرایی و باستانی‌گرایی بنا به پیشینه تاریخی‌ای که ایران کانون حوادث جهان بود، و بنا به تهدیدها و ناامنی‌ها از درون و برون مرزها، و تربیت شدن و آموزش‌ها در نظام‌های امنیتی، همواره در جستجوی یک محور دشمن هستند. اسلام‌گراها غرب را دشمن خود می‌شناسند، باستانی گراها اعراب و ترک‌ها را دشمنان خود می‌شناسند. و غرب‌گراها چند دسته هستند. یک دسته اسلام را دشمن خود می‌پندارد، و یک دسته باستانی‌گرایی و بازگشت به خویشتن را دشمن خود می‌پندارد. حاصل اینکه امروز به شدت دچار تعارضات فرهنگی و هویتی هستم. با سه جریان که هر سه جریان مطلق‌اندیش و انحصارطلب هستند مواجه هستیم. به نظر من تا وقتی که با این وضع سیاسی و اقتصادی مواجه هستیم، این تعارضات از میان نخواهند رفت. یک علت ناتوانی و درماندگی اپوزسیون هم همین است که نه تنها نتوانستند این تعارضات را از میان ببرند، به دلیل اینکه هیچ جریان سیاسی و فکری و هیچ شخصیتی نبود که از هر سه هویت و فرهنگی را نمایندگی کند، بلکه به عکس به تعارضات دامن می‌زنند. اما پس از تغییر وضع موجود به نظر من تنها راه حل پالایش فرهنگی در شرایط آزادی و امنیت است. تا وقتی که دو مسئله ناامنی و ناآزادی هست، امکان طرح پالایش فرهنگی هم وجود ندارد. دستکم مخاطب جدی‌ای پیدا نمی‌کند. و من از شما دوستان درخواست دارم که با همدیگر کوشش کنیم که هر سه وجه هویت و فرهنگ ایرانی در در قدم نخست نه نفی کنیم و نه مطلق، شاید در آینده بتوان در پرتو این نگرش با پالایش فرهنگی به آشتی دادن سنت و مدرنیته دست بیابیم.


🎋برای آگاهی از تحلیل‌های نظری در سیاست و جامعه شناسی به سایت کانال بیان آزادی بپیوندید
https://t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

21 Nov, 10:01


2.مهاجرت نخبگان و کاهش سرمایه انسانی چگونه بر افول فرهنگ و اخلاق جامعه تأثیر گذاشته است؟

پاسخ از احمد فعال: در حقیقت انحطاط یک نظام سیاسی را می‌توان با ریزش و کاهش نخبگان اندازه گیری کرد. امروز نظام سیاسی از نخبه سیاسی و فکری و فلسفی کاملا خالی شده است. حتی تمام فیلسوفان مسلمان از اساتید تا روشن‌اندیشان و تا نویسندگان هیچکدام از وضع موجود و نظام موجود دفاع نمی‌کنند. وضع جامعه هم همینطور است. خالی شدن جامعه از نخبگان و روشنفکران و اندیشه‌ورزان از عوامل انحطاط جامعه است. به قول معروف امروز هرکس سرش به تنش ارزید از نظام بیرون آمد و هرکس که سرش به تنش ارزید از کشور خارج شد. آنها که ماندند یا امکان رفتن ندارند و یا عرق وطنی آنها را ایران‌گیر کرده است و یا آنکه وجود دلیستگی‌هایی است که ماندن در همین وضع را به خارج ترجیح می‌دهند، و باالاخره یا اقتضائات سن و سال است. در هر حال حالا این به آن معنا نیست که وضع نخبگان ما در داخل و خارج هم گل و بلبل است. نخیر. به نظر من بخشی از ماجراهای انحطاط اخلاقی در جامعه را می‌توان به انحطاط نخبگان هم نسبت داد. در گذشته نخبگان با هر مرام و اندیشه درست و یا غلط هویت ملی داشتند. اما امروز هویت ملی در فرهنگ پست مدرنیستی به شدت در معرض آسیب است. از بین رفتن مرجعیت‌ها، از بین رفتن روایت‌های کلان، از بین رفتن بنیادهای ارزشی اینها همه چیزهایی است که به وحدت درونی آسیب زده‌اند، و از طرفی نخبگان به نظر من در از بین رفتن و ضعیف شدن این چیزها نقش موثری داشتند. این بحث بسیار دامنه داری است ولی تا همینجا خاتمه می‌دهم که وقتی سرمایه اجتماعی از چند جهت یکی از طریق مهاجرت و دوم از طریق روند انحطاطی خود نخبگان در جامعه شدت می‌گیرد، طبیعی است که باید شاهد انحطاط اخلاقی در جامعه هم باشیم.

3.آیا نقش آموزش و پرورش در تربیت نسل‌های اخلاق مدار به اندازه کافی مورد توجه قرار گرفته است؟

پاسخ از احمد فعال: اموزش و پرورش ما مهمترین نقش خود را تربیت اخلاقی می‌داند. چنانچه اگر به خاطر بیاورد در دهه اول انقلاب یک واحدی به نام امور تربیتی در مدارس و دبیرستان‌ها تاسیس کردند. اما متاسفانه درست برعکس آموزش و پرورش مهمترین نقش را در ضداخلاقی کردن جامعه ایفا کرد. خاطر نشان می‌کنم که دولت باید از لحاظ مرامی و اعتقادی خنثی باشد. یعنی دولتی لائیسته. نقش تربیتی و اخلاقی جامعه باید به دست نهادهای مدنی واگذار شود. دولت آمد از طریق آموزش و پرورش و نهادهای آموزشی دینی این نقش را بر عهده گرفت. از آنجا که جامعه در طول تاریخ به دولت بی‌اعتماد است و اصطلاح دولت ظلمه یک اصطلاح ناب فرهنگ ایرانی است، و هیچکاه ایرانیان نتوانستند با هیچ دولتی کنار بیایند، در نتیجه وقتی نقش تربیتی را بر عهده گرفت، منجر به واکنش جامعه به نظام تربیتی و آموزشی شد. توجه داشته باشید تنها این مسئله نبود که منجر به واکنش جامعه و دانش آموزان گردید، بلکه نظام تربیتی به دست جماعتی نادان افتاد که اولا درکی از آموزش و پرورش نداشتند و سعی کردند تا بنیادهای ذهنی خود را از راه تکرار و تکرارهای ملالت آور به دانش آموزان تزریق کنند. یک مثال می‌زنم اول انقلاب تا دهه اول و حتی دهه دوم انقلاب به خاطر دارم که صدا و سیمای جمهوری اسلامی وسط برنامه کارتون کودکان اذان پخش می‌کرد. خوب یک کودک که در سنین 5 الی شش سالگی در اوج محو شدن در هیجانات کارتون مورد علاقه‌اش، چه درکی از اذان دارد؟ خوب این کار صدا و سیما جز از مغزهای پوسیده‌ای که درکی از آموزش و پرورش کودکان ندارند، از کجا در می‌آید؟ این آثار امروز خود را بعد از ده الی 20 الی 30 سال خودش را نشان می‌دهد. دین‌گریزی جوانان که همه آمارها این حقیقت را برملا کرده است، از جمله پیمایش ارزش‌ها و باورها که اخیراً منتشر شد، نتیجه همان نقش تربیتی آموزش و پرورش و نقش صدا و سیما در تحمیل ارزش‌های دینی بود. اگر یک نظام حقوقی درست و حسابی می‌داشتیم و یا ذره‌ای درد دین‌داری واقعی وجود داشت، باید اون افرادی که اون زمان (البته حالا مدتهاست نمی‌دانم این روند الان هم هست یا خیر) موقع پخش کارتون اذان پخش می‌کردند، می‌آوردند و محاکمه می‌کردند.

🎋برای آگاهی از تحلیل‌های نظری در سیاست و جامعه شناسی به سایت کانال بیان آزادی بپیوندید
https://t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

20 Nov, 16:39


پرسش و پاسخ هایی با احمد فعال پیرامون فرهنگ و عوامل انحطاط اخلاق در ایران
1- به نظر شما نقش حکومت در تضعیف یا تقویت فرهنگ ایرانیان طی دهه‌های اخیر چه بوده است؟

پاسخ از احمد فعال:
با سلام به دوستی که این پرسش را مطرح کردند. پرسش بسیار مهمی است. ابتدا خوب است یک تعریف از فرهنگ ارائه دهیم که تقریبا وجه مشترک و یا دستکم نزدیک با اعضای گروه پیدا کنیم. فرهنگ مجموعه‌ای از ارزش‌ها و باروهای انباشته شده و بادوامی است که مردم یک سرزمین و یا یک قوم در طی حیات تاریخی خود کسب می‌کنند. حالا چرا می‌گوییم با دوام؟ به این دلیل است که بسیاری از ارزش‌ها و باورهایی که کسب می‌کنیم با دوام نیستند. حاصل واکنش هستند. یا واکنش به نظام سیاسی و یا واکنش به تضادهای نسلی. و یا حاصل امواج تبلیغاتی هستند. به محض اینکه این امواج و واکنش‌ها از میان رفتند، آن ارزش‌ها و باورها هم از میان می‌روند.
اما این ارزش‌ها و باورها به چه کار می‌آیند؟ رونالد اینگلهارت در کتاب تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته و صنعتی از قول بارنز می‌نویسد: این ارزش‌ها و باورها به خاطر فائق آمدن بر مشکلات بیرونی و وحدت درونی به وجود می‌آیند. بنابراین اگر ارزش‌ها و باورها به کار حل مشکلات نیایند و یا نتوانند وحدت درونی یک قوم و یا یک ملت را تأمین کنند، ارزش چندانی برای مردمانش نخواهد داشت.
قسم دومی که لازم است باز به عنوان مقدمه عرض کنم این است که توجه داشته باشید که فرهنگ ما ایرانیان مرکب از سه جزء است که نمی‌توان این سه جزء را از هم جدا کرد. یکی فرهنگ باستانی که بسیاری از آداب و رسوم ما از دوران باستان از جمله جشن‌ها و از جمله زبان و از جمله بدبینی‌ها وخوش‌بینی‌هایی که به دلیل ناامنی سرزمینی به وجود آمده‌اند، و از جمله بسیاری از ضرب‌المثل‌ها، همه محصول فرهنگ سرزمینی و باستانی هستند. دوم فرهنگ اسلامی است که خواهی‌ نخواهی، بسیاری از آداب و عادات ما ایرانیان محصول این فرهنگ است. از نوع عزاداری‌ها بگیر تا موضوع عدالت‌خواهی و اخوت‌گرایی و موضوع یکی بودن سرشت انسان. که البته عدالت‌خواهی و یکی بودن سرشت نیز بخشی از فرهنگ باستانی هم هست. من همیشه گفته‌ام که برخلاف پندار غربیان ایران مهد سوسیالیسم و اومانیسم بوده است، و نه غرب. اساساً جنبش های اجتماعی در طول تاریخ ایران که به جنبش‌های شعوبی لقب گرفته‌اند، آنطور که زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت شرح می‌دهد، جنبش‌های عدالت‌خواه و برابری‌خواه بوده‌اند. می‌توانم مثال های بسیاری در این باره بزنم. و ایرانیان هم اگر اسلام را پذیرفتند به خاطر همین دو وجه بود. و بعد اسلام را به رنگ خود درآوردند که شیعه‌گرایی قسمی از این همرنگ‌سازی است. سوم فرهنگ غربی است. که نمی‌توان از آن اجتنا ب کرد. همین طرز پوشش ما و نظام آموزش و بهداشت و حتی ژست‌های روزانه ما همه فرآورده دنیای غرب است که به سرتاپای ما در آویخته است. و نمی‌توان خود را از فرهنگ غربی برحذر کرد. در فرصت اگر پرسشی به میان آمد خواهم گفت که مشکل ما تعارضات فرهنگی است و نه عقب ماندگی فرهنگی با این مقدمات برگردیم سر پرسش اصلی،
به نظر من حکمرانان جمهوری اسلامی آسیب‌های جدی‌ای بر سر فرهنگ ما وارد کردند که دو نمونه آن را می‌توان به باورها و ارزش‌هایی نسبت داد که واکنشی هستند. جزو ارزش‌ها و باورهای با دوامی ‌نیستند که اسباب حل مشکلات شوند، و یا اسباب وحدت درونی جامعه شوند. خیلی روشن و بی‌پرده بگویم، امروز باور به نقش رهایی‌بخشی اسرائیل، نقش رهایی‌بخشی ترامپ و باور به نقش رهایی‌بخشی رضا پهلوی چیزی جز واکنش به نظام موجود نیست. در ایران همیشه وقتی مردم از تغییر وضعیت موجود و مظالمی که بر سر آنها وارد می‌شود ناتوان و ناامید می‌شوند به سه گرایش روی می‌آورند. یکی گرایشی که منتظر منجی هستند، که یک نفر از بیرون بیاید آنها را از مظالم نجات دهد. دوم گرایش عرفانی که مردم از دنیای بیرون قطع امید می‌کنند و به دنیای درونی پناه می‌برند. که به قول جنید بغدادی "اندرون را از طعام خالی دار تا در آن نور معرفت بینی". و سوم گرایش "حالی خوش باش و دم غنیمت شمار". به نظر من بزرگترین آسیبی که نظام بر پیکرده فرهنگ وارد کرد همین رشد و گرایش به این سه نحله است که امروز در جامعه به شدت رواج پیدا کرده که هر سه نحله واکشی هستند.
نظام کوشش داشت که آن دو عنصر فرهنگی دیگر یعنی فرهنگ غرب و فرهنگ باستانی را پای فرهنگ اسلامی قربانی کند که در حقیقت منجر به تعارضات فرهنگی شد. این هم یک آسیب دیگری است که در فرصت صحبت خواهیم کرد.
ادامه دارد

🎋برای آگاهی از تحلیل‌های نظری در سیاست و جامعه شناسی به سایت کانال بیان آزادی بپیوندید
https://t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

20 Nov, 05:44


دین زنده، دین مُرده

✍️صدیق قطبی
🏷ویلیام جیمز معتقد است اصل و بنیاد دین کوشش فرد است برای ارتباط با خداوند. نه فلسفه یا ایدئولوژی. از این‌رو، هر که اهل دعا است دیندار است و هر که روح خود را در دعا به جنب و جوش درنمی‌آورد از حیات دینی بی‌بهره است. ما کمتر به این مهم توجه داریم. اغلب‌ گمان می‌کنیم حیات دینی یعنی التزام به مقررات و آیین‌ها. اما به گفته‌ٔ عارفان، حقیقت دین چیزی جز روزنه‌ گشودن به سمت خدا نیست. اشتیاقی ژرف برای رابطه. رابطه با خدا. مولانا می‌گفت: «اصل دین، ای‌ بنده، روزن‌ کردن است»(مثنوی، ۳: ۲۴۰۶)

🏷با این حساب و بر این اساس آدم‌ها دو دسته‌اند. گروهی که التفات کردن به سوی خدا از طریق دعا و نیایش احتیاج مبرم آنهاست(خوی دارم در نماز این التفات_مثنوی، ۳: ۲۴۰۳) و گروهی که در طلب چنین ارتباطی نیستند. دیندار و غیر دیندار را با این ملاک می‌توان از هم تمیز داد.

تا وقتی فرد همچنان مشتاقانه طالب و جویندهٔ این ارتباط است دین در او زنده است و همین که این آتش اشتیاق در جانش فرومُرد، از دین او چیزی نمی‌ماند جز مناسکی بی‌روح و عقایدی جزمی. قالبی بی‌قلب و پیکری بی‌جان.
هر دینداری باید از خود بپرسد: من واقعاً از تمنای ارتباط با او لبریزم؟ آیا «درد اشتیاق» هنوز در من فروزان است؟

ویلیام جیمز می‌نویسد:

«دعا در این مفهوم گسترده همان روح و جوهر دین است. یکی از متألهین آزاداندیش فرانسوی[Auguste sabatier] می‌گوید:

🏷«دین، آمیزش یا به بیان دیگر رابطه‌ای آگاهانه و ارادی است که روح پریشان و درمانده با آن قدرت اسرارآمیز که خود را به آن وابسته می‌داند و سرنوشتش را به او سپرده است برقرار می‌سازد. این ارتباط با خدا از طریق نماز تحقق پیدا می‌کند. دعا همان دین در عمل است و به عبارت دیگر دعا همان دین واقعیت‌یافته است. وجه تمایز پدیدهٔ دینی از پدیده‌های مشابه آن نظیر احساس‌های اخلاقی و زیباشناسانهٔ محض همین دعا است. اگر دین همان عمل حیاتی نبود که ذهن و اندیشه ما از رهگذر آن _و اتصال به اصلی که جان خود را از او می‌گیرد_ در جست‌وجوی رهایی خویشتن است هیچ ارزش و مفهومی نداشت. این عمل همان دعاست و برداشت من از این اصطلاح دینی بازی با الفاظ و تکرار صرف برخی آداب مقدس نیست بلکه در دعا، جنب و جوش روح را می‌بینیم که می‌خواهد با آن قدرت اسرار‌آمیزی که خود را در حضور آن احساس میکند رابطه شخصی ایجاد کند. در جایی که این دعا درونی و غایب باشد در واقع دین هم در کار نیست. از سوی دیگر در هر جا که دعا و نیایش روح‌ها را به غلیان درآورد حتی اگر در آنجا اثری از تشریفات دینی یا اصول و احکام دینی نباشد باز هم ما از یک دین زنده و پویا برخورداریم. از این نکته می‌توان فهمید که چرا دین موسوم به «دین طبیعی» نمی‌تواند دینی به معنای درست کلمه باشد. چراکه این دین آدمی را از دعا منقطع می‌سازد و او را از خداوند دور می‌سازد و معامله و مراوده و گفت‌وگوی درونی و ارتباط متقابلی را برقرار نمی‌سازد، هیچ نقشی برای خداوند در امور انسان‌ها قائل نمی‌شود و بازگشت انسان را به خدا مقرر نمی‌نماید. در اصل چیزی که خود را بدین شکل در قالب دین درآورده چیزی جز فلسفه نیست. دین طبیعی که مولود اعصار عقل‌گرایی و پژوهش‌های انتقادی است چیزی جز مجردات و انتزاعیات نیست. لذا دين طبیعی معجونی ساختگی و بی‌روح است که فاقد ویژگی‌های خاص دینی است»

🏷به نظر من تمام سلسله بحث‌های ما درستی احتجاج ساباتیر را اثبات می‌کند. پدیدهٔ دینی را چنانچه به عنوان امری باطنی و جدای از تشریفات و پیچیدگی‌های دستگاه روحانیت و علم الاهیات مورد مطالعه قرار دهیم روشن می‌گردد که در تمام جاها و تمام مراحل، آگاهی‌ای بوده که افراد از آمیزش و ارتباط خویشتن با آن نیروهای برتری که خود را با آن مرتبط دیده‌اند داشته‌اند. این رابطه همیشه به صورت فعال و متقابل بوده است.»

📍(تنوع تجربه‌ٔ دینی، ویلیام جیمز، ترجمهٔ حسین کیانی، ص۵۰۹_۵۱۰، نشر حکمت)



.
🆔 @bayane_azadi
🆔 @majmaqomh

بیان آزادی

18 Nov, 21:20


دوستان، همراهان و اعضای محترم کانال بیان آزادی
تصویر کارتی را که در بالا ملاحظه می کنید مربوط به یکی از بستگان دوستانی است که به دلایلی دچار مشکل مالی شده است. ایشان یکی از شخصیت ها ملی است که سالیان درازی به خاطر آزادی و عدالت رنج ها و مشقات بسیاری از جمله تحمل زندان را بر خود هموار کرده است. در حالی که همیشه به خاطر مشکلات مالی دیگر هموندان پادرمیانی می کرد، اینبار نمی دانست که مسئله خود را با هزار اما و اگر با اینجانب در میان بگذارد. فکر کنم تا همینجا توضیح کافی باشد و لذا آن دسته از دوستان و همراهان و اعضای گروهی که قادر به انجام دوستی هستند، مراتب دوستی خود را به شماره حساب یادشده واریز نمایند.
https://t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

18 Nov, 18:39


ادامه
(۲)...صرف ابراز تمایل ایران در این شرایط سخت اقتصادی برای بهبودی روابط نمی‌تواند روند جدیدی را رقم بزند

روابط ایران با آمریکا و اروپا به بن بست رسیده است و آن هم بدلیل ادغام سه بحران (هسته‌ای، جنگ غزه و جنگ اوکراین)  است. قبل از حل بحران دو جنگ اوکراین و غزه شانسی برای توافق در حوزه هسته‌ای برای رفع  تحریم‌ها وجود ندارد. پس باید یک توافق همه‌جانبه درهرسه بحران بوجود بیاید و از منظر آمریکا تنها در مقابل تغییر بنیادین سیاست‌های ایران چه در پرونده هسته‌ای چه در قبال اسرائیل و عدم حمایت از روسیه در جنگ با اوکراین،شرایط توافق  امکانپذیر است؛واین  به معنای تغییر ماهیت جمهوری اسلامی است و پس شانسی برای دولت بیت پزشکیان نخواهد بود.

@bayane_azadi
https://t.me/hamidasefichannel2

بیان آزادی

18 Nov, 18:39


پزشکیان و حکومت، چالش ها و فواره‌ها بحران ها(۱)

از نظر حاکمیت سه نیروی مزاحم در برابرش قرار دارند، نیروی اول اقشار ناراضی و نیز مخالفان جدی مردمی که حکومت سعی می‌کند  ناراضیان را از آنانی که مخالفت جدی دارند جدا کند. نیروی جدی دیگر عبارت است از مخالفان و نحله‌های مختلف اپوزیسیون متشکل _متشدد.حاکمیت در این نیروهاباسیاست نفوذ سعی در خنثی سازی برنامه هایشان دارد بعد بادستور کار سیاسی فرعی ایجاد کردن وازهمه مهمتر تقویت طیف هایی که سبب اختلاف در میان مخالفین اند و مانع شکل‌گیری یک جبهه متحد میشوند. نیروهای دیگری که حاکمیت در کنترل و سیطره داشتن بر آنان فراتر رفته و  حذف از گردنه قدرت را در پیش گرفته است:اصلاح طلبان  تا میانه روها،وراست سنتی است.فعلاً دو جناح را در عرصه سیاسی نگه داشته است، جریان اصولگرای پایداری و جریان اصولگرای عملگرا،این دو جناح هم تاریخ مصرف دارند و فقط در آینده نه چندان دور نوبت به حذف آنهامیرسد.

باورود پزشکیان دولت پنهان به روی صحنه آمده!؟

آینده مانده گاری درقدرت فقط شامل جناح و چهره‌های سیاسی است که درون حلقه میلیاردریستی-امنیتی حکومت قرار دارند و به همین دلیل میتوان حدس زد که دولت پزشکیان باحذف دوگانه اصولگر_اصلاح طلب ،دولت پنهان راتاحدودزیادی مضمحل خواهدکرد.چرا حکومت اجازه رقابت های واقعی بین  نیروهای را دیگر نمی‌تواند بدهد و دولت پنهان مجبوراست بیشتربیشتر درصحنه حضورپیداکند؟ زیرا آستانه تحمل طیف اکثریت ناراضی و مخالف حکومت به شدت پایین آمده و مترصد اعتراضات گسترده خیابانی هستند. لذا برای حفظ وحدت و انسجام در هسته سخت قدرت،هر نیرو، چهره  که احتمال ایجاد اختلاف و تولید پارازیت سیاسی و شکستن انسجام دارد، تسویه و مجبوراست حلقه اصلی خودرا همیشه در حالت  خالص سازی قرار دهد!،حال یکباربارئیسی که جواب نداد واین برای آخرین بار با مسعود پزشکیان.
چرا حاکمیت فکر می‌کند ثبات کامل دارد؟
زیرا به تمام شاخص‌های اقتصادی خودش که نشان دهنده ثروت هنگفت است مینگرد. از منظر حکومت اسلامی به غیراز  تهران، چهار پایتخت دیگر در ید اختیار دارد (بیروت یمن دمشق بغداد)واین خودیک حس قدرقدرتی است!، وازطرفی میبیندکه نشانه‌ای از ضعف جدی در ساختارش به چشم نمی‌خورد!وباید این وضعیت را حفظ کردزیرا بقای رژیم مهمتر از هر چیزی میبباشد ودرصورت لزوم ایدئولوژی را هم دچار نرمش بسیار زیادمیکند. جنگ حماس و اسرائیل نشان داد که مسئله بقا بر هر چیز
دیگری چربش دارد و اگر لازم باشد ۱۸۰ درجه چرخش می‌کند. به نظر می‌رسد که دیر یا زود مسئله حجاب اجباری را بدون لغو قوانین ضد حجاب تا حدود زیادی بلا اجرا کند.دعوت پی در پی و لابیگری برای کشاندن هنرمندان و خوانندگان لس آنجلسی در همین راستا میتوان ارزیابی کرد.امااین حرکات تاکتیکی حکومت را از تله جنبش های خیابانی-اعتصابات، نجات میدهد؟خیر،زیرا اکثر شاخص های زندگی مردم به نقطه شکست و آژیرهای قرمز به صدا درآمده است.

«سرمشق سیاست بن سلمان»

حکومت ایران سعی می‌کند مدل‌های اجرایی بن سلمانی را به طور دقیق رصدکندو اگر این سیاست‌ها موفق بودند باملاحظات ویژه ای که ایدئوژی اش خسران جدی نبیند، در ایران اجرایی نمایدامااین برنامه ها در ایران شدنی نیست و مشکلات بزرگی برسرراه دارد.

«تفاوت عربستان و ایران»

عربستان سعودی کشور ثروتمندی است و منابع مالی وسیعی دارد و در عین حال با نظم جهانی کاملاً هماهنگ است و شرایط ورود سرمایه‌گذاری‌های کلان را به عربستان مهیا نموده است. اما جمهوری اسلامی ازهمه سو درتحریم های بین المللی است ،سیاست‌های ضد نظم جهانی و آمریکا ستیزی، اسرائیل ستیزی  تبدیل به ماهیت وجودی نظام شده، و به این اعتبار فقط زمانی دست به عقب می‌شینی می‌زند که سمبه بسیار پرزور باشد.با این اوصاف، حکومت ایران نمیتواند خود را با نظم جهانی تطبیق سیستمی دهد و راه ورود سرمایه را به کشور فراهم کند. نظام حکمرانی در عربستان به طور کامل از وهابیت جدا شده، دیگر به دنبال رقابت‌های گفتمانی سنی نیست. ولی جمهوری اسلامی شیعه گری بخش جدایی ناپذیرش است. شاید در موضوعی که بداند بخشی ناراضیان به مخالفین می‌پیوندند مثل موضوع حجاب، دست به عقب نشینی تاکتیکی بزند. درمقایسه عربستان با تزریق آزادی‌های اجتماعی و رفع سختگیری‌های مذهبی به سیاست اصلی حکمرانی سعودی‌ها تبدیل شده است. جمهوری اسلامی تا این لحظه نتوانسته با نظم جهانی کنار بیاید، نتوانسته ونمیتواند آزادی‌های اجتماعی را از بالا تزریق کند و فضای اجتماعی را باز نماید و هیچ گونه برنامه توسعه اقتصادی در پیش نگرفته است. بنابراین سیاست جدایی ناراضیان از مخالفان فعلا قابل اجرا نیست. به همین دلایل هر آن احتمال فواره جنبش‌های اجتماعی_اقتصادی و  سیاسی خواهد بود.
پزشکیان میخواهد باآمریکا وغرب مذاکره کند تا تحریم های فلج کننده برطرف نماید،اما نمی‌تواند.

‘@bayane_azadi
https://t.me/hamidasefichannel2

بیان آزادی

18 Nov, 18:08


بینش و روش در جامعه‌شناسی تاریخی

گردآوری و نوشتۀ تدا اسکاچپول
ترجمۀ سیدهاشم آقاجری

🆔@bayand_azadi
🆔@Critical_SocialSciences

بیان آزادی

17 Nov, 07:44


فقط یک راه (قسمت دوم)
✍️احمد فعال

با توصیفی که در قسمت اول گذشت یک راه بیشتر پیشاروی جمهوری اسلامی ایران باقی نمی‌ماند. این راه حاوی سه انتخاب مختلف است. انتخاب اول و دوم با ایران است و انتخاب سوم با آمریکاست. انتخاب اول، "انتخاب بعید" و بهترین است، انتخاب دوم "انتخاب قرین" خوب و کم زیان، و انتخاب سوم "انتخاب ناگزیر" و بدترین است. در انتخاب اول که بعید می‌دانم، ایران به طور یکجانبه اعلام کند، کلیه برنامه‌های اتمی خود به استثنای آن قسم محدودی که کاربردهای علمی می‌توانند پیدا کنند، تعطیل خواهد کرد. هیچ برنامه غنی‌سازی در دستور کار نخواهد داشت و مقدار اندک اورانیم غنی شده را با هماهنگی آژانس بین‌المللی اتمی از بازارهای قانونی تهیه خواهد کرد. در قدم دیگر کلیه حمایت‌های تسلیحاتی و مالی خود را به نیروهای نیابتی در سراسر جهان، به حمایت‌های معنوی که حق مسلم هر دولتی است تغییر خواهد داد. با این انتخاب تمامی کشورهای جهان از جمله کشورهای همسایه عربی در ایجاد ارتباط و دوستی با ایران بر یکدیگر سبقت خواهند
گرفت. دولت ترامپ در دم تسلیم خواهد شد و دولت نتانیاهو اگر شب سکته نزند، به تدریج دود خواهد شد و به آسمان خواهد رفت. به این ترتیب صدها میلیارددلاری که چه از راه‌های تحریم، و چه از راه‌هایی گرانخری و ارزان‌فروشی و چه از راه‌های فرار سرمایه‌ها هزینه می‌شدند، به اقتصاد داخل کشور تزریق خواهند شد، و با شرط اینکه دولت و نظام حقوقی‌ای متناسب با این روند روی کار بیاید، دیری نخواهد پایید که اقتصاد ایران به اقتصاد برتر منطقه تبدیل خواهد شد.
با توجه به اینکه انتخاب اول بعید و نیاز به شجاعت وصف‌ناپذیر دارد، لذا آن را به انتخاب ناممکن تبدیل می‌کند. اما در انتخاب دوم، قبل از اینکه دولت ترامپ برنامه تحریم‌های حداکثری را شروع کند، مذاکره‌ای همه‌جانبه در آشکار و پنهان انجام شود، و ایران تضمن بدهد که فراتر از برجام به تقلیل برنامه‌های اتمی پایبند خواهد بود. همچنین برنامه‌های خود را در حمایت از نیروهای نیابتی با هدف کاهش بحران‌ها در منطقه هماهنگ خواهد کرد. در این انتخاب نیز تردیدی ندارم که دولت ترامپ با استقبال گرم مواجه خواهد شد، و ترتیبات هماهنگی مذبور را با مذاکرات پیش ببرند.
اما اگر این انتخاب صورت نگیرد همین راه و بدتر از آن، از راه شدت گرفتن و فزاینده شدن تحریم‌های حداکثری، از راه و مسیری که دولت ترامپ تعیین می‌کند که: "اقتصاد کشور را بر سر دو راهی فلاکت و سقوط کامل و یا تسلیم کامل قرار دهد"، یکی را از سر ناچاری انتخاب خواهیم کرد. با توجه به اینکه در سالهای اخیر نشان داده شد که سیاست خارجی تعیین کننده سیاست داخلی است، و این روند همواره منجر به تأخیر در تصمیم‌گیری با انتخاب‌های ناگزیر شده است، پیش‌بنی می‌شود که حکمرانان جمهوری اسلامی "تسلیم شدن در شرایط اضطرار" را به "انتخاب هوشمندانه در شرایط اختیار"، ترجیح می‌دهند.

برای آگاهی از تحلیل‌های نظری در سیاست و جامعه شناسی به کانال بیان آزادی بپیوندید

https://t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

17 Nov, 07:42


فقط یک راه (قسمت اول)
✍️ احمد فعال

با اخباری که از چینش کابینه دولت دونالد ترامپ به گوش می‌رسد، اوضاع آینده ایران و جمهوری اسلامی بسیار خطرناک خواهد شد، اگر یک تغییر اساسی‌ای در سیاست خارجی صورت نگیرد. قرائن گویاست که به دلایل متعددی از جمله:
مسئله جانشینی و نیاز به شرایط آرام در جامعه،
نارضایتی جامعه در چند دوره از انتخابات،
جنبش 1401،
صدها و هزاران جنبش صنفی از کارگران صنعتی تا بازنشستگان تا پرستاران،
و سرانجام ناکارآمدی و ناتونی دولت‌ها در اداره اقتصاد کشور،
قرار بر تغییراتی در سیاست خارجی هست، و از قرار دولت پزشکیان با همین هدف برنامه‌ریزی شد. اما این تغییرات آن تغییراتی که در اینجا می‌خواهم عرض کنم نیست. تقریباً اکثریت پست‌های کلیدی دولت ترامپ از جمله وزارت خارجه، مشاور امنیت داخلی، وزیر دفاع و بقیه اعضای کابینه ترامپ دستکم روی دو امر وجه مشترک دارند. یکی ضدیت با جمهوری اسلامی ایران و نیروهای نیابتی ایران در منطقه، دوم جدیت در دفاع از اسرائیل. به طوری که شاید به اغراق نگوییم، گویی دولت راست افراطی نتانیاهو در آمریکا بازتولید شده است. این دولت ترکیبی از لات و لوت‌ها، لابی‌های صهیونیستی و سرمایه‌داران است.
با این وصف انزوای ایران کامل می‌شود و تحریم حداکثری با شدت بیشتر، وضعیت خزانه عمومی و بدتر از آن وضعیت مردم کشور را به بیچارگی کامل می‌کشاند. ارزش پول ملی در دوره اول ترامپ به شش برابر کاهش و ارزش مسکن به ده برابر افزایش پیدا کرد. آثار تورمی در سالهای بعد به تدریج روی اقلام دیگر نمایان شد. با احتساب افزایش درآمدها، تقریباً سه الی چهار برابر جامعه فقیرتر شد. توجه داشته باشید تورم 40 الی 50 درصدی برای دو الا سه سال پیاپی، با وجود شکستن کمر جامعه، شاید تا اندازه‌ای با فروپاشی کامل فاصله داشته باشد، اما ادامه این حجم از تورم برای چهار و پنچ و شش سال پیاپی واقعاً به کابوس مرگ تبدیل خواهد شد. جنبش تهیدستان کمر دولت را خواهد شکست، کافی است این جنبش‌ها به هم بپیوندند، تا دو الی سه سال بعد با ادامه همین وضعیت، حتی امکان کنترل و سرکوب جامعه به طور کامل از دست خواهد رفت. این ساده‌ترین وضعیتی است که می‌توانم پیش‌بینی کنم. در آن صورت ممکن است نظام به سمت بدترین سازش با آمریکا پیش برود. سازشی که نه از تاک نشانی بماند نه از تاک نشان. با این وجود:
ترامپ برخلاف چینش دولت افراطی، وقتی پای معامله به میان آید کابینه خود را با یک زیرخم فتیله پیچ می‌کند. از هم اکنون جمهوری اسلامی ایران باید امتیازات زیادی بدهد، هم در برنامه‌های اتمی و موشکی و هم در حمایت از نیروهای نیابتی و هم در مداخله در منطقه. این تصور غلط است که ترامپ از برجام خارج شد و یا برجام را پاره کرد. سالها پیش از آن به کرّات سیاست خارجی ایران ثابت کرد، با بحران و تنش می‌خواهد در مدیریت و انتظامات منطقه و جهان فرایندسازی کند. دولت ترامپ و دولت‌های افراطی، و از جمله روز به روز افراطی شدن دولت اسرائیل محصول چنین فرایندی بود. به عبارتی، این سیاست خارجی جمهوری اسلامی و جریان میلیتاریزه کردن منطقه بود که برجام را به سمت پاره شدن هدایت کرد. در حقیقت دولت ترامپ و نتانیاهو محصول بحران‌ها در سیاست خارجی هستند. فریب این تصور هم نباید خورد که ایران موفق شد تحریم‌های حداکثری را دور بزند، فروش 200 الی 300 هزار بشکه نفت را به بیش از یک میلیون افزایش دهد. این اتفاق در دولت بایدن صورت گرفت که تمایل جدی‌ای در تحریم‌های حداکثری و مسدودکردن راه‌های تنفسی لوله‌های نفتی ایران ایجاد نکرد. در دولت دوم ترامپ شاهد شدت گرفتن این تحریم‌ها خواهیم بود.

https://t.me/bayane_azadi/3333


پیت هگست وزیر دفاع پیشنهادی ترامپ

بیان آزادی

16 Nov, 15:26


کیانوش سنجری نمادی از تراژدی ایران
احمد فعال
انگیزه‌ها و علل خودکشی کیانوش سنجری برای من خیلی روشن نیست. اما چند گزارش کوتاه و شنیدن صحبت‌های ایشان می‌گویند، کیانوش عاشق ایران بود، عاشق مادرش بود. زندانی شدن، شکنجه شدن، مهاجرت، پناهندگی، افسردگی، اهتمام به امور کودکان و تهدیستان، عشق به ایران و عشق به مادر و از دست دادن همه چیز به خودکشی، قامت رعنای ایشان، ازکیانوش تصویری به قامت تراژدی ایران امروز ترسیم می‌کند.

https://t.me/bayane_azadi/3328

بیان آزادی

16 Nov, 13:44


با نگرشی تکاملی چگونه زندگی کنیم؟
✍️هادی صمدی

استیون پینکر در کتاب روشنگری اکنون، با ذکر شواهد تجربی قانع‌کننده‌ای نشان می‌دهد در همه‌ی وجوه زندگی وضعیت انسان در گذر زمان بهتر شده است. طول عمر انسان طولانی‌تر شده و در سطح اجتماعی خشونت کاهش یافته است.
اما به نظر می‌رسد یک جای کار می‌لنگد! زیرا آمار افزایش اضطراب و افسردگی رو به بدتر شدن است. برای این آمار می‌توان به کتاب نسل مضطرب جاناتان هایت مراجعه کرد.

این دوگانه را چگونه می‌توان تفسیر کرد؟
رواقیون، در زمانه‌ای پیش از میلاد مسیح که هنوز جهان وارد فاز مدرن خود نشده بود، معتقد بودند که برای رسیدن به رضایت از زندگی باید هماهنگ با طبیعت زیست.

بی‌تردید عادات رفتاری انسان در دهه‌های اخیر به شدت تغییر کرده و انسان از هماهنگی با طبیعت دورتر از آن دوران شده است. علت اضطراب کنونی این است؟! آیا می‌شود سخنان رواقیون را به نحوی کمّی سنجید؟ نگاهی بیاندازیم به پژوهشی در این زمینه که به تازگی منتشر شده است.

به طور متعارف دانشمندانی که در تبیین‌های تکاملی در روان‌شناسی فعال‌اند به صورت منفرد برخی از عادات رفتاری امروزین ما را با نیاکان شکارچی-گردآور یا با انسان‌های دوران کشاورزی مقایسه می‌کردند. اکنون پژوهشگران ابزار پژوهشی‌ای طراحی کرده‌اند که برای اندازه‌گیری تفاوت سبک زندگی مدرن با اجداد ما و تأثیر این تفاوت‌ها بر سلامتی طراحی شده است. این پژوهش مقیاسی به نام «سبک زندگی ناسازگار تکاملی» (EMLS) را معرفی می‌کند: پرسشنامه‌ای ۳۶ماده‌ای که رفتارها و عوامل سبک زندگیِ متفاوت از آنچه که اجداد ما تجربه کرده‌اند شناسایی می‌کند...

نتایج پژوهش
نتایج نشان داد که افرادی که سبک زندگی آنها در ابعاد مختلف تفاوت بیشتری با نیاکان ما داشته و بنابراین نمره‌ی بالاتری را در این آزمون کسب کنند، بیشتر احتمال دارد پیامدهای سلامت جسمی و روانی نامطلوبی را تجربه کنند. به عبارتی اکنون یک داده‌ی پژوهشی کلان‌نگر داریم که نشان می‌دهد جدایی روزافزون ما از طبیعت و سبک زندگی طبیعی، به‌زیستی انسان را در ابعاد مختلف به خطر انداخته و مهم‌تر اینکه این داده محصول سنجه‌ای است که طی چهار مرحله از خطاهای آن کاسته شده و بنابراین داده‌های به‌دست آمده بسیار موثق‌اند. حال می‌توان با اطمینان بالاتری گفت که این یافته علیه این سخن به ظاهر مقبول است که «افراد هر نسل مطابق شرایط روز زندگی می‌کنند و همواره همینطور بوده که زندگی هر نسل متفاوت از پیشینیان‌شان است». اکنون شاهدی تجربی و گسترده‌نگر داریم که نشان می‌دهد معیارهایی جهان‌شمول و میان‌نسلی برای به‌زیستی وجود دارد و سبک زندگی مدرن به‌زیستی عمومی را افزایش نداده است.

🎋 برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید

bayane_azadi@
🔵 @evophilosophy

بیان آزادی

16 Nov, 10:01


جلسه پرسش پاسخ
🍂🍃🌸💫
🌸🍁🍃🍂🕊
🍁🍃🍂🍃🌸💫
🍃🍁🌸🍂🍃🍁🌸🍃🕊
🌸🍃🍂🍃🌸🍂🍃🍁🌸🍂💫

ای سرزمین،
کدام فرزندها در کدام نسل تو را آزاد، آباد و سربلند، با چشمان باور خود خواهند دید؟
ای مادرِ ما ایران،
جان زخمی تو، در کدام روز هفته التیام خواهد پذیرفت؟
چشمان ما به راهِ عافیت تو سفید شد، ای ما نثار عافیت تو.

محمود دولت آبادی


    💢دعوت شدید به پرسش و پاسخ 💢

                🌸🍃🌸🍃🌸🍃



✍️ موضوع جلسه :

علل افول فرهنگ ایرانیان و از بین رفتن اخلاق در جامعه


🔴 با حضور : # دکتر احمد فعال

دارای دکترای جامعه شناسی سیاسی


🔴 با مدیریت : ادمین های گروه جمهوری سکولار ایرانی



🗓 زمان:  سه شنبه ۱۴۰۳/۸/۲۹


ساعت : ۲۲ به وقت ایران

             🌸🍃🌸🍃🌸
همراهان گروه جمهوری سکولار ایرانی و دیگر کاربران فضای می‌توانند سوالات خودشان را به اتاق تماس گروه ارسال کنند.

🆔 bayane_azadi

https://t.me/+ZlUTl6hswKRiZGM8

گروهی برای،مباحث اجتماعی سیاسی اخبار روز و
تلاش برای مشق دموکراسی ))
این گروه  در گفتن حقایق و پشت پرده سیاسی کاسب هیچگونه خط قرمزی نیست

بیان آزادی

15 Nov, 09:24


‍ «جامعه شناسی علم شناخت واقعیت اجتماعی است»

🌎اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در شاخه‌های گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیده‌است. با انتشار آن در کانال‌های مختلف، به ترویج بینش جامعه‌شناختی یاری رسانیم.

              پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۸/۲۴
           Thursday 2024/11/14

🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺

آرش احدی مطلق
💢جامعه‌شناسی و اخلاق
🆔@Sociology_of_Ethics

محمدحسن علایی
💢آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه‌شناختی
🆔@sociologicalperspectives

عادل سجودی
💢جستاری در جامعه‌شناسی‌
🆔@GILsociologist

احمد فعال
💢تحلیل‌های نظری در جامعه‌شناسی‌ و سیاست
🆔@bayane_azadi

مصلح فتاح پور
💢تحلیل آسیب‌های اجتماعی
🆔@Analysisisocialproblems

مینا شیروانی ناغانی
💢جامعه‌شناسی اقتصادی و توسعه
🆔@sociology_development_economic

حسین پرويز اجلالی
💢جامعه‌شناس ایرانی
🆔@iransociologista

اصغر ایزدی جیران
💢آکادمی مردم‌نگاری
🆔@academy_mardomneghari

ح.ا. تنهایی
💢جامعه‌شناسی تفسیری‌پرگمتیستی، نظری و درمانی
🆔@hatanhai

نعمت‌الله فاضلی
💢تحلیل فرهنگی جامعه ایران
🆔@Drnematallahfazeli

مهران صولتی
💢جامعه شناسی و تفکر انتقادی
🆔@solati_mehran

سعید معدنی
💢هفت اقلیم
🆔@Saeed_Maadani

علی نوری
💢خانواده ایرانی و مسائل اجتماعی
🆔@iranian_familyy

سودابه حیدری
💢رادیولوگ؛ پادکستِ اجتماعی، علمی و فلسفی
🆔@Radio_Log

مسعود زمانی مقدم
💢نوشته‌ها، مقالات و دوره‌های آموزشی
🆔@masoudzamanimoghadam

فریبا نظری
💢جامعه‌شناسی گروه‌های اجتماعی
🆔@Sociologyofsocialgroups

رضا تسلیمی طهرانی
💢جامعه شناسی عمومی
🆔@taslimi_tehrani

بی‌تا مدنی
💢مطالعات فمینیستی با رویکرد تفسیری پرگمتیستی
🆔@sociology_of_sport

مسعود زمانی مقدم
💢پژوهش کیفی
🆔@qualitative_methodology

🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻

🔗To join us, click here:

🆔@madanibita
🆔@dr_shirinvalipouri
🆔@Mohamadzeinaliun

بیان آزادی

13 Nov, 16:36


نسلِ جدید نسلِ پوچ گرا و هیچ انگار است؟

✍️محمد باقر تاج الدین

دوست گرامی اَم اقای دکتر بهروز مرادی در یادداشتی تلگرامی با عنوان "جامعه شناسی دنباله روانه" _(اینجا)به این موضوع پرداخته اند که نسلی پوچ گرا و هیچ انگار تمام  میراث دینی و فرهنگی و فکری گذشتۀ ایران را نادیده می گیرد و بر آنان می تازد.
ایشان در بخشی از نوشتۀ خود در این زمینه آورده اند:«نسلی پدید آمده‌اند که ارتباط هویتی و شخصیتی خود را با عناصر تاریخی و دینی و مجموعه‌ی فرهنگی ایرانی بریده و در وادی پوچ‌گرایی و هیچ‌انگاری و لذت‌پرستی و زندگیِ دم‌غنیمتی فرو افتاده است.».

برای روش شدن موضوع چند نکته و نقطه نظر زیر می تواند مطرح شود:
1.آیا منظور جناب دکتر مرادی این است که تمامی افراد نسل جدید  به ورطۀ پوچ گرایی و هیچ انگاری افتاده اند یا بخشی از آن ها؟
به نظر نمی رسد که چنین باشد که ادعا کنیم تمامی افراد نسل جدید در چنین ورطه ای افتاده باشند چرا که نیاز به بررسی دقیق  و علمی  دارد. ضمن این که باید روشن کنیم که منظور از پوچ گرایی و هیچ انگاری در میان نسل جدید چیست تا به ابعاد این موضوع بیش تر و بهتر بپردازیم.

2.فرض که چنین باشد (فرضی که نیازمند راستی آزمایی و سنجش دقیق است) اما می ماند این پرسش مهم که چرا چنین شد؟
اگرچه آقای دکتر مرادی در بخشی از نوشتۀ خودشان به یکی از دلایل بروز چنین وضع اسف باری توجه کرده اند یعنی عملکرد نادرست دست اندرکاران جامعه اما این تمام قضیه نیست و موضوع ابعاد بسیار پیچیده تری دارد که نیازمند تأمّل و تعمق بیش تری است.
من هم چونان دوست فرهیخته ام جناب دکتر مرادی نگرانی هایی در این زمینه دارم و چنین انقطاع فکری و فرهنگی و تاریخی را می بینم و به یکی از دغدغه هایم بدل شده است. اما می ماند این پرسش مهم که اگر نسل های پیشین دچار چنین گسستی نشده اند و با ملی گرایی و اسلام گرایی غلیظ زیست خود را تنظیم کرده اند چه دستاوردهای مشخص و قابل قبولی برای جامعه داشته اند؟ کدام قله های پیشرفت و توسعه و عظمت را فتح کرده اند؟

3.این موضوع هم باید  روشن شود که فرض که ما به میراث فرهنگی و تاریخی و ملی مان بپردازیم و هر روز و ساعت در مورد آن ها داد سخن دهیم اما می ماند این نکتۀ کلیدی که چنین اقدامی قرار است کدام یک از مشکلات و مسائل کنونی انسان های ایرانی و به ویژه نسل جدید  را حل و فصل کند؟ مثلا میراث ادبی ما و بزرگانی چون مولوی و حافظ و سعدی برای امروز ما چه ره آورد و کارکردی دارند؟
آیا معلمان و استادان و اندیشمندان در این زمینه اندیشه های درست و دقیق را عرضه  و ارائه کرده اند؟
چرخۀ معیوب آموزش در مدارس و دانشگاه های ما هیچ گاه به درستی روشن نکرده اند که نسل های جدید از میراث ادبی و تاریخی و فکری مان چه چیزهایی را باید بیاموزند؟ به راستی  این نسل چه تقصیری در این زمینه دارد؟

4.این جاست که از قول دکتر شریعتی یک بار دیگر و از زبان این نسل باید گفت: «پدر، مادر، معلم، استاد، روشنفکر، اندیشمند، دست اندرکار، مسئول، مدیر و همه و همه ما متهمیم».
ما متهم به پوچ گرایی و هیچ انگاری هستیم چون شمایان نگفتید که زندگی واقعی چیست؟ آرمان ها کدامند؟ ایدئولوژی چیست؟ واقعیت ها کدامند؟ اقتصاد کجای زندگی قرار دارد؟ سیاست با ما چه می کند؟ فرهنگ چه نقشی در زندگی مان دارد؟ جوانی چیست؟ انسان کدام است؟ شاعران و عارفان چه دردی از دردهای ما در این روزگار آشفته درمان می کنند؟ جایگاه فلسفه های جدید، علوم جدید، اخلاقیات جدید کجاست؟ دنیای سنتی  با دنیای مدرن چه شباهت ها و تفاوت هایی با یکدیگر  دارند؟ سنت ها چه کارکردی برای این روزگاران دارند؟ ما به جز یکسری حرف های تکراری و کلیشه ای کدام سخن جدید شنیده ایم که به ورطۀ پوچ گرایی و هیچ انگاری نیفتیم؟

5.از قضا من معتقدم که دست کم بخش از نسل جدید به خوبی دریافته است که زندگی چیست و خود را سرگرم برخی آرمان گرایی ها و میراث های نادرست گذشته نمی کند و فهمیده است که زندگی بر اساس واقعیت ها تنظیم می شود و نه آرمان های دور از دسترس و برخی آرزو  اندیشی های دست نایافتنی.
هنگامی که به افکار و اعمال نسل های گذشته می نگرم بیش از همه آنان را غرق در میراث فکری و فرهنگی و ملی گذشته می بینم و صد البته زیست و زندگی شان را نه چندان موفق و ارزشمند!

در مورد تمامی افراد نسل گذشته  داوری کلی نمی کنم بلکه فقط  مثالی از واقعیت موجود را می گویم و بیان مقایسه تا ابعاد موضوع برای همه ما روشن شود.


🆔 @bayane_azadi

بیان آزادی

12 Nov, 18:33


«جامعه‌شناسی دنباله‌روانه»

🖍بهروز مرادی

در دهه‌های اخیر که رفتار ناصواب و ناراست متولیان و مدعیان دین، بنیان دینداری را در جامعه‌ی ایران با چالشی تاریخی مواجه ساخته و در پی آن؛ اخلاق و معنوی زیستن که ریشه‌های خود را ازجمله در دین می‌یافته‌اند، آسیبی بی‌سابقه به خود دیده‌اند، نسلی پدید آمده‌اند که ارتباط هویتی و شخصیتی خود را با عناصر تاریخی و دینی و مجموعه‌ی فرهنگی ایرانی بریده و در وادی پوچ‌گرایی و هیچ‌انگاری و لذت‌پرستی و زندگیِ دم‌غنیمتی فرو افتاده است.

متعاقب این تحول اجتماعی، نسلی از جامعه‌شناسانِ گریزان از معنویت و معنا نیز پدید آمده‌اند که در راستای کسب محبوبیت در میان همین نسل لذت‌اندیشِ پوکی‌گرا، به مبانی معنا و معنویت و نیز به مدافعان میراث فرهنگی مترقیِ تاریخیِ ایران‌زمین می‌تازند، بدان امید که شهرتِ خویش را افزون کنند و بر محبوبیت خود در میان اعضای این نسل بیافزایند. آنان برای پاسخگویی به شهوتِ شهرت‌طلبیِ درونِ نفسِ خود و افزودن بر تعداد دنبال‌کننده‌های خود در فضای مجازی، از گفتمانِ پوچ‌گرایانه‌ی این نسل دفاع می‌کنند.
آنان که از دغدغه‌ی معنا و معنویت فارغ‌اند، در این راه به پردازنده‌های گفتمان معنوی، تاختن گرفته‌اند و هیچ فردی از نیروی تخریبِ شهرت‌طلبی‌شان در امان نیست: پیشوایان دینی، راهبران معنوی، شخصیت‌های دارای گفتمان معنوی همچون شریعتی، بازرگان، طالقانی، مولوی، سعدی، حافظ و..... و نیز همه‌ی کسانی که در راستای گفتمان معناگرایانه فعالیت کرده و می‌کنند، هدف تخریب گفتاری و نوشتاری آنان قرار دارند.
آنان چون خود از درون ویرانند، قصد تخریب دیگرانِ آباد را دارند، چراکه روان‌های ویران، آبادی را برنتابند.
آنها در این راه، از هیچ تهاجم و تهمت و تخریبی به دیگرانِ معنوی دریغ نمی‌کنند.
آنان به جای نقد؛ نفی می‌کنند و به جای ارزیابی؛ تهمت می‌زنند و به‌جای بررسی؛ انگ می‌چسبانند. محیط بیرونشان را از ناامنی مالامال نموده‌اند و از این طریق، نقشی تروریستی (ناامن‌کننده) در جامعه ایفا می‌کنند.

بگذارید از زبان حضرت مولوی، حال رفتاری آنان را توصیف کنیم:
هر که را افعال دام و دد بود
بر کریمانش گمان بد بود

در زمان اعتراضات زن، زندگی، آزادی، به‌جای ایفای نقش جامعه‌شناسانه و مسئولانه‌ی خود در بررسی و ارزیابی و نقد آن جنبش و کمک به اصلاح رفتاری کنشگران آن، با تعریف و تمجید و تحسینِ تمام عیار صرفِ آن حرکت اجتماعی، به وادی پوپولیسمِ دنباله‌روانه فرو افتادند و جنبشی حداقلی را که سقف آرزوهایش همانا آزادی پوشش بود را مترقی‌ترین جنبش همه‌ی تاریخ ایران نام نهادند.

نسل این جامعه‌شناسان که شهوتِ شهرت، گفتمان آنان را تعیین می‌کند و کسب محبوبیت در میان نسل پوچ‌گرا مواضع آنها و جهت پژوهش‌های آنها را مشخص می‌نماید، خود در یک رابطه‌ی متقابل، یکی از عوامل انحطاط نسلی در ایران امروز است.

ضرورت است که معناگرایان، نسبت به خطرات این جامعه‌شناسی پوپولیستیِ دنباله‌رو نسل پوچ‌گرا آگاه باشند و تا آنجایی که بتوانند در حد خود تلاش کنند آسیب‌های ناشی از تخریب میراث فرهنگی غنیِ معنوی ایران‌زمین از سوی آنان را بی‌اثر سازند.

٣٠ مرداد ١۴٠٣

🆔 bayane_azadi
🌿
@drBehrouzMoradi

بیان آزادی

12 Nov, 18:33


«علل اخلاقی نزیستن انسانها از منظر دیوید ثورو»

🖍مصطفی ملکیان


پشت کردن به اخلاق، محصول غفلت ازسه واقعیت است:

1️⃣ اکتفا نکردن به حداقل ضروریات
او تعبیری دارد شبیه مارکس در مورد کالا: کالا تجسد و تبدیل یافته ی عمر و روح است. قیمت هر کالا (و نیز خدمات رفاهیِ بیشتر از معمول) مقدار عمر و روحی است که می دهی تا آن را بدست آوری. ضرورت گراییِ (یا اسنشیالیزم) ثورویی به ما می گوید عمر و روح ات را تا حداقل ممکن برای تامین جسم و کالای ضروری بفروش، چون مجبوری و گزیری از آن نیست. اما باقی را برای استعلای خود (رسیدگی به فریاد کودک درون از نگاه یونگ و رایگان بخشی) برای خودت باقی بگذار؛ تا هرگز و نیز در دوران ناتوانیِ پیری و احتضار، حسرت از ناکرده ها و پشیمانی از جبران نکردن اشتباهات نداشته باشی. چون حسرت و پشیمانی برای کسی که همه ی روح و عمرش را برای کسب کالای ناضروری داده، حسی است قطعی (مخصوصا با توجه به 40 سال پژوهش الیزابت کوبلر راس بر روی محتضرین).


2️⃣عاریتی و بی اصالت شدنِ زندگی مان، به دلیل تجاوز از ضروریات حداقلی
علت اصلیِ رفتن به سراغ ناضروریات (تجملات و بَرج ها)، پشت کردن به خود و روکردن به دیگران است [پارسایانِ روی در مخلوق، پشت بر قبله می کنند نماز! (سعدی)] . "بود" ها را رها می کنیم و به سراغ "نمود" می رویم. بالیدن سرشت مان را فراموش می کنیم و به شخصیت مان یا همان برداشت دیگران از "من" رو می کنیم. مارکس، نیچه، فروید، فوکو و ... در پاسخ به انگیزه ی ریشه ایِ رفتار آدمی، نظرات متفاوتی داشتند. پاسخ ثورو به این پرسش مهم این است: زیباکردن تصویر خود در ذهن دیگران. او می گوید برای این کار باید به خود پشت کنیم،  برای تامین هزینه ی تجملات به هر رذالت احتمالی تن دهیم و از آن بالاتر رسیدگی به خود را کاملا فراموش کنیم و نحوه ی زندگی و نمود خود را همرنگ خواسته و "مد" تحمیلیِ دیگران  و با "چشم وهم چشمی" تنظیم کنیم. کسب درآمد و زندگی برای خوشامد دیگران، طبعاً چیزی نیست جز زندگیِ عاریتی و بی اصالت.

3️⃣بی صداقتی و ناهمخوانی با خود، پیامد پی گیریِ ناضروریات است
غفلت سوم از رویاهایی است که از کودکی با تو بوده اند و همیشه آرزویِ پنهان و آشکارت بوده  اند. وقتی دنبال پول بیشتر، برای کسب و حفظ تجملات و نمایش نمود و شخصیت و وجاهت باشی، مجبوری به رویاهایت پشت کنی. رویاها ممکن است عوض شوند، اما نکته ی مهم،  هم عنان بودن و وفاق داشتن انسان با آرمان های هر لحظه ی زندگی مان است. اگر زندگی فاقد این وفاق باشد یعنی با خودمان صداقت نداریم؛ درون و بیرون مان هم خوانی ندارند. معلمی را دوست داریم، اما به خاطرماشین مدل بالاتر، شغلی کاملا بی ربط با معلمی را دنبال می کنیم و در آن غرق می شویم. یادمان می رود که پیامد کسب کالای بیش از ضرورت و حتی ابزارهای بیشتر، بی صداقتی و ناهمخوانی با خودمان است. ساحات سرشت مان (باورها، احساسات، عواطف و ادراکات)مان با گفتارها و کردارهای مان نمی خواند.   

🔸اگر این سه غفلت را نکنیم، طبعا اخلاقی  زیستن و پیکرتراشیِ معنوی مان قطعی می شود؛ و به انسانی تبدیل می شویم که زندگی اش اصیل است، با خود  صداقت دارد، به رویاها و سرشت اش پشت نکرده و نه دچار حسرت و پشیمانیِ دمِ مرگ و نه دچار اضطرابِ  دل نگرانی، دغدغه ی افسردگی و قبض تنفر از خود، ملال و هرگونه احساس و هیجان منفی می شود و دنیا را دم به دم  و هر روز،  نو به نو کشف می کند و به معنای واقعی، "زندگی" و "زندگیِ با معنی" می کند.


🆔 bayane_azadi

🌿@drBehrouzMoradi

بیان آزادی

12 Nov, 18:28


☺️ نشست فلسفه اخلاق فمنیستی

نظریه اخلاق مراقبت Ethics of care به رویکردی در اخلاق گفته می‌شود که طیف وسیعی از دیدگاه‌ها را شامل میشود که نقش جنسیت در اخلاق را برجسته می‌کند. با این‌حال می‌توان در میان همه این روایت‌ها روح مشترکی را یافت و آن بازاندیشی در اخلاق/فلسفه اخلاق متعارف است که به عقیده این اندیشمندان فلسفه‌ای مردانه است و نیازمند جرح و تعدیل است. انواع روایت‌ها و رویکرد‌ها در فلسفه اخلاق فمنیستی بر چند اصل کلیدی بنا شده است:

۱. محوریت روابط انسانی
اخلاق مراقبت بر پایه‌ی روابط انسانی و تعاملات اجتماعی استوار است و به جای تمرکز بر اصول کلی و فراگیر انتزاعی، به نیازهای خاص و منحصر به فرد افراد در روابط نزدیک و روزمره توجه می‌کند. به عبارت دیگر، در اخلاق مراقبت، دقت در جزئیات و شرایط خاص هر رابطه اهمیت محوری دارد و چه در این رویکرد هم از حیث متافیزیکی و هم معرفت‌شناختی به موضع خاص‌گرایان particularism در فرااخلاق نزدیک می‌شوند.

۲. توجه به احساسات و عواطفِ اخلاقی
توجه به احساسات، نیازها و تجربیات دیگران نه تنها منع و مشکلی برای معرفت‌ اخلاقی ایجاد نمی‌کند که اساساً ربط اخلاقی دارد و در کانون توجه است. این به معنای آن است که در تصمیم‌گیری‌های اخلاقی، نیازهای عاطفی و اجتماعی دیگران باید در یک شبکه ارتباطی نظر گرفته شوند.

۳. اخلاقی بودن مراقبت
اخلاق مراقبت بر این مهم استوار است که مراقبت و حمایت از دیگران نه تنها یک عمل انسانی و غریزی، بلکه یک عمل اخلاقی است و در زمره فضایل غلیظ اخلاقی Thick moral virtuous قرار می‌گیرد. این رویکرد بر این باور است که مراقبت از دیگران باید به عنوان یک ارزش اخلاقی بنیادین و محوری در کانون اندیشه اخلاقی در نظر گرفته شود.

۴. تأکید بر تجارب زنانه
در این رویکرد تجارب و دیدگاه‌های زنانه اهمیت محوری در اخلاق دارد. به نظر متفکران این حوزه، در بسیاری از جوامع، نقش‌های سنتی زنان به عنوان مراقبان و پرورش‌دهندگان، به طور ناعادلانه‌ای نادیده گرفته شده است که این تجارب می‌تواند دیدگاه‌های جدیدی را در مورد اخلاق و مسئولیت ارائه دهد. طبق دیدگاه متفکران این حوزه، بخش معتنابهی از تجربیات و شهودات اخلاقی به علت تحمیل و سلطه نظام‌های مردسالاراه نادیده گرفته شده است و این غفلت، موجب شده است که شهودات و تجربیات اخلاقی فعلی آدمیان از کاستی‌های جدی رنج ببرد. برای نمونه تاکید بیش از اندازه بر حقوق و عدالت جای را بر فضایلی چون غم‌خواری، تیمارداری، دلسوزی و مهربانی تنگ کرده است؛ فضایلی که برخلاف فضایل مردانه (مثل تأکید افراطی بر حق و عدالت و شجاعت) آدمیان را به یکدیگر نزدیک‌تر می‌کند.

در این نشست که به همت و میزبانی موسسه «شهر فلسفه ایران» در تاریخ ۴ آبان‌ماه ۱۴۰۳ برگزار شد، حسین بیات و امید کشمیری به تبیین و شرح برخی مولفه‌های محوری این دیدگاه پرداختند.

🔗 برای دریافت فیلم و صوت این نشت اینجا کلیک کنید

🆔 bayane_azadi
🔵 @hossein_bayat
🔵 @iraniancityofphilosophy

بیان آزادی

12 Nov, 18:23


سرمایه‌داری وابسته در ایران قبل و بعد از انقلاب

این عنوان مقاله‌ای است از محمدهاشم پسران؛ اقتصاددان برجستۀ ایرانی، که در سال ۱۹۸۲ در مجلۀ بین‌المللی مطالعات خاورمیانه منتشر شده است. او در این مقاله استدلال می‌کند که حیات طبقۀ سرمایه‌داری که در دهۀ ۴۰ و ۵۰ در ایران شکل گرفت، نخست به دولت و سپس به تکنولوژی خارجی وابسته بود و تقریباً تمامی سرمایه‌داران اصلی بخش خصوصی براساس وفاداری به رژیم پهلوی دستچین شده بودند و به‌ویژه تحت حمایت بنیاد پهلوی قرار داشتند و بر مقررات‌گذاری‌ها و تعرفه‌گذاری‌های نظام اقتصادی بسیار تأثیرگذار بودند.
او توضیح می‌دهد به‌رغم رشد قابل‌توجه بخش‌های صنعتی مدرن، توزیع نابرابر ثروت بین گروه‌های اجتماعی و مناطق جغرافیایی به مانعی در برابر توسعۀ واقعی منجر شد و ممانعت دولت از اصلاحات درنهایت به فرار سرمایه از ایران انجامید.
تحلیل پسران در این مقاله این است که این وضعیت ساختاری اقتصادسیاسی در ایران پس از انقلاب هم ادامه خواهد داشت و نتیجۀ آن این است که ایران تمام مصائب اقتصاد بازار رقابتی را متحمل می‌شود، بی‌آنکه از مزایای احتمالی آن بهره‌ای ببرد.

🆔 bayane_azadi
🆔 @omidi_reza

بیان آزادی

10 Nov, 10:49


امريكاى ترامپ و بزنگاه تاريخى ايران

حسين شيخى
٤٠٣/٠٨/١٨

فرمانده سپاه ، آقاى حسين سلامى ، در سخنان اخير خود در باره انتخاب آقاى ترامپ به رياست جمهورى ايالات متحده امريكا ، دولت دموكرات امريكا را جنگ افروز و پيروزى ترامپ را نتيجه رويگردانى مردم امريكا از آن تعبير كرده است . اين بيانات از جهت ملاحظه حزم و احتياط در بكارگيرى ادبيات مناسب البته سخنانى شايسته است اما شرايط اكنون به گونه اى نيست كه صرف تغيير در الفاظ و عبارات و نوع ادبيات راهى را فراروى ايران بگشايد ؛ زيرا علل موجبه اين شرايط در واقع جدى تر و اساسى تر از آنند كه با الفاظ و عبارات بتوان از صعوبت آنها رها شد .
جنگ هاى جارى در ميان اسراييل ، فلسطين و لبنان ، در واقع جنگ هايى هستند كه در ذيل طرح خاورميانه جديد مورد نظر امريكا و بعدآ كشورهاى عربى دارند روى مى دهند . اين طرح ، بنابر آنچه گفته مى شود ، طرح جامعى است كه امريكا نظر به شرايط جديد اقتصادى و سياسى منطقه ، اعتبار سياسى و اقتصادى عظيمى را براى اجراى آن پاى كار آورده است و قاطبه كشورهاى عربى نيز به گونه اى آشكار ، كم و بيش بر آن اتفاق نظر دارند و رييس جمهورى منتخب كنونى امريكا در دولت پيشين خود حتى پاره اى مقدمات سياسى و اقتصادى تحقق آن را نيز در قالب پيمان ابراهيم تمهيد كرده است . اصرار عربستان براى حل و فصل مناقشه اسراييل/ فلسطين بر اساس راه حل دو كشورى و اجراى اين راه حل به عنوان شرط عادى و رسمى شدن روابط عربستان سعودى با اسراييل كه از قضا تجربه تهاجم حماس به اسراييل در ٧ اكتبر نيز بر درستى نظر آن كشور صحه گذاشت هم ، به هيچ رو از قوت اين طرح نكاست كه اتفاقآ بر آن افزود ؛ زيرا اين طرح به زعم طراحان و مشتاقان آن ، قوت خود را اساسآ از ظرفيت هاى شناسايى شده سرزمينى ، اقتصادى و سياسى كشورهاى منطقه و سهم بالقوه شان در اقتصاد جهانى مى گيرد ؛ وفق اين طرح ، ظرفيت هاى ياد شده ، تعاملات نزديك تر و گسترده تر اقتصادى و سياسى در ميان اين كشورها در قالب طرح خاورميانه جديد
را در واقع الزام آور مى كنند . از اين رو اين يك طرح سرسرى و دلبخواهى نيست كه امريكا و غرب و نيز قاطبه كشورهاى عربى بتوانند از آن چشم بپوشند و عقب بنشينند . جنگ جارى اسراييل در فلسطين در لبنان در حقيقت جنگى است كه بايد در قالب طرح ياد شده ديده و معنا شود ؛ در عين حال كه به رغم پاره اى اظهارات ، واقع اين است كه در مناقشه اسراييلى / فلسطينى / لبنانى ، راه حل نظامى نيز ، با توجه به برترى تسليحاتى ويرانگر اسراييل و حمايت نامشروط امريكا از اسراييل به ويژه در دولت جديد ترامپ و قول او براى باز گذاشتن دست اسراييل ، و با توجه به تخريب بيشتر زيرساخت هاى نظامى و سياسى و اقتصادى در فلسطين و لبنان ، رفته رفته دارد رنگ مى بازد و ديگر هيچ توجيهى ندارد .
اين در حالى است كه براى ايران و نظم سياسى در ايران نيز ، با توجه به مجموع شرايط داخلى و خارجى كنونى اش و نيز با توجه به اينكه ترامپ ، چنانكه نشان داده است ، براى پيشبرد توافقات ابراهيم ، در بكارگيرى همه ابزارهاى خود از بازدارندگى حداكثرى نظامى تا فشارهاى حداكثرى در حوزه هاى ديپلوماتيك و تشديد رژيم تحريم ها و نيز بازگذاشتن دست اسراييل حتى براى اقدام نظامى گسترده تر عليه ايران كمترين ترديدى نخواهد كرد ، هزينه سياسى تقابل با پيمان ابراهيم ممكن است بسيار سنگين و بطور تصاعدى و به گونه اى فوق طاقت افزايش يابد . از اين رو اين شرايط يك رويكرد متفاوت براى تعامل در مناسبات خارجى ايران در شرايط كنونى را ضرور و حياتى كرده است ، به ويژه كه ترجيحات تعاملى ترامپ براى توافق ، چنانكه خود او بارها اعلام كرده است نيز ، شايد بتواند آنرا تسهيل و شرايط قابل قبولى را براى چنين رويكرد متفاوتى تمهيد كند . موقعيت كنونى چنانكه مى نمايد يك بزنگاه تاريخى مهم و حياتى براى ايران است و اميد دارم كه با توجه به سخنان رهبرى خطاب به اعضاى مجلس خبرگان در باره مساله جانشينى در اجلاس اخير اين مجلس ، نظم سياسى در ايران به لزوم انديشه و اتخاذ تدابيرى متفاوت كاملآ واقف است .

إن لربكم في أيام دهركم نفحات ، فتعرضوا لها، لعله أن يصيبكم نفحة منها فلا تشقون بعدها أبدا .

گفت پیغامبر که نفحتهای حق
اندرین ایام می‌آرد سبق

گوش و هُش دارید این اوقات را
در ربایید این چنین نفحات را

نفحه آمد مر شما را دید و رفت
هر که را می‌خواست جان بخشید و رفت

نفحهٔ دیگر رسید آگاه باش
تا ازین هم وانمانی خواجه‌تاش .
🆔 @bayane_azadi

بیان آزادی

09 Nov, 16:12


جهان به کدام سو مي‌رود؟ (بخش چهارم)
✍️احمد فعال
ادامه بحث، آيا پديده عوام‌زدگي در حال گسترش است؟
«به لحاظ فرهنگی در دوران حاضر پوپولیسم دو چهره از خود عیان کرده است. اضمحلال جریان آوانگارد ، جریان پیشتاز و پیشرویی که از روح انتقادی و سنجش‌‌گر مدرنیته حکایت داشت، و روی کار آمدن فرهنگ مصرفی، که به کلی تابع مقتضیات بازار است، جلوه‌های آشکار روندی هستند که مقولات فرهنگی را با موضوعاتی محدود به سلیقه و سبک عوام خلاصه مي‌کند ». رابرت .جی. دان از قول کیگان نقل مي‌کند که چگونه امروز گرایش‌های پوپولیستی در مطالعات فرهنگی در کشورهای آمریکا و انگلیس در حال گسترش هستند: «این گرایش مي‌خواهد مفهوم فرهنگ را اولاً برپایه مقوله مصرف ‌‌‌پی‌ریزی کند. به گمان او در حیطه مطالعات فرهنگی سعی شده است تا با توسل به راهبردی هرمنوتیکی و با نگاهی غیر‌انتقادی بر سلیقه عوام و خوشآیند مردم عادی مهر تایید بزند و ذوق و سلیقه عوام را در مرتبه بالاتر از پسند و خوشآیند خواص و نخبگان جامعه بنشاند. مک کیگان بشدت از این تغییر خط و مشی انتقاد مي‌کند و معتقد است که مطالعات فرهنگی با این کار ... موضعی اتخاذ مي‌کند که با موضع لیبرالیسم اقتصادی یعنی حاکمیت مصرف کننده همسوی است ». رابرت .جی. دان ضمن موافقت با انتقادات مک کیگان معتقد است که عوام‌‌گرایی تنها به مطالعات فرهنگی مربوط نمي‌شود، بلکه این روش در مقوله‌های سیاسی و ایدئولوژیک در حال به وجود آوردن مسائل دشواری است.
عوام‌زدگي چهره‌هاي مختلف و منشأت مختلفي دارد. در ادامه اين بحث سه چهره و يا سه جريان مختلف را تحت عناوین، گسترش تروریسم، گسترش راست افراطی و گسترش جنبش‌های هویت‌گرایی، كه در واقع سرچشمه در جريان عوام‌زدگي دارند، به بحث خواهم گذاشت.

❇️ برای آگاهی از تحلیل های نظری در سیاست و جامعه شناسی به کانال بیان آزادی بپیوندید
متن کامل مقاله را در فایل پیوست مطالعه کنید 👇👇
https://t.me/bayane_azadi/3315

بیان آزادی

09 Nov, 16:06


جهان به کدام سو مي‌رود؟ (بخش سوم)
احمد فعال
آيا پديده عوام‌زدگي در حال گسترش است؟
در مقاله‌ای که پیش از این در باره انتخابات آمریکا نوشتم، تصویری از سرگذشت نظام سرمایه‌داری آمریکا را که بسوی عوام‌زدگی و عوام‌گرایی گام‌های اساسی و بلندی برداشته است، ارائه دادم. اما نویسنده‌ای که اینجانب باشد، بخاطر پرهیز از ملاحظاتی که نویسنده را به بدگمانی و یا نوعی چپ‌گرایی تمامیت خواهانه، متهم نکند، با نگاهی مسامحه‌آمیزتر و ملایم‌تر روند عوام‌زدگی نظام سرمایه‌داری در آمریکا را تحلیل کرد. گمان نمي‌برد که رشد شتابنده عوام‌زدگی تا حدي باشد که همه ملاحظات را از میان بردارد و چهره حقیقت را به خوبی آشکار کند. اکنون پس از انتخابات قرار داریم و گزارش‌ها حکایت دارند که مثل همیشه ملاحظات پنهان کننده بخشی از حقیقت هستند. هرچند آن تصویر از وضعيت سرمايه‌داري پیش‌بینی نبود، بلكه توصیف بود. اما می‌توانست و می‌تواند ابزار پیش‌بینی‌های خوبی قرار گیرد. نویسنده با اطمینان به نظرسنجی‌ها نوشت: «اگرچه نتایج نظرسنجی مي‌گویند که ترامپ پیروز انتخابات نخواهد بود، اما آیا اگر جمعیت مکزیکی‌ها، چینی‌ها، هندی‌ها و سایر مللی که مي‌توانند در رأی گیری شرکت کنند، نمي‌بودند باز هم مي‌توان گفت ترامپ اکثریت آراء را به خود اختصاص نمي‌داد؟ ». به عبارتی، انتظار مي‌رفت که اقلیت‌ها در واکنش به ترامپ، به کلینتون رأی بدهند. اگر از واکنش‌ها صرفنظر کنیم، که به درستی روشن نیست آراء آنها به حساب چه کسانی واریز شده و یا اصلاً نشده است، تحلیل ساختاری عوام‌زدگی نظام سرمایه‌داری آمریکا به خوبی تصویری از پیروزی پدیده‌ای بنام ترامپیسم را بدست مي‌دهد. به روشنی مي‌توان امروز پدیده ترامپیسم را به عنوان پدیده عوام‌زدگی سرمایه‌داری آمریکا معرفی کرد. تا پیش از ترامپیسم پدیده سرمایه‌داری و دموکراسی در آمریکا ماهیت نخبه‌گرایانه داشت. اما بنا به قاعده‌ای که در مقالات پیشین توضیح دادم، نخبه‌گرایی ماشين تولید و بازتولید عوام‌زدگی است. مي‌توان پیش‌بینی کرد که جریان دموکراسی نخبه‌‌گرایی که در بخش‌هایی از جهان امروز جانشین انواع دیگر دموکراسی‌ها شده است، به تدریج به عرصه تولید عوام‌زدگی و عوام‌گرایی تبدیل مي‌شود. فرید زکریا در کتاب خود موضوع از بين رفتن اصالت و بی‌مسئولیتی طبقه نخبگان را عامل عوام‌زدگی سیاست در آمریکا مي‌شمرد. اما توضیحات ما اشاره به این امر بود که طبقه نخبگان وقتی دموکراسی را به ابزارِ دستْ به دست کردن قدرت تبدیل کردند، جريان قدرت و لابي‌هاي قدرت، دموكراسي را به ابزار عوام‌زده كردن جامعه تبديل كردند. سياستمداران با مشارک لابی‌هایی که بيشتر از منافع نظام بازار نمایندگی مي‌کردند، وضع سیاست آمریکا را به چنین حال روزی تبديل کردند. اکنون این پرسش در برابر کشورهای اروپایی پیشرفته وجود دارد که: آیا پدیده ترامپیسم یک استثناء و یا حادثه اتفاقی در آمریکا بود؟ و یا این پدیده در سراسر کشورهایی که از دموکراسی لیبرال نمایندگی مي‌کنند، به ویژه در کشورهای اروپایی، در حال متولد شدن است؟ در این قسم از مباحث کوشش دارم تا وضعیتی را به تصویر بکشانم که نشان مي‌دهد، کل نظام سرمایه‌داری و صنعتی، آبستن ظهور و تولد پدیده عوام‌زدگی و ترامپیستی است؟
رابرت جي. دان از دو نوع دموكراسي در دوران پست مدرن ياد مي‌كند. يك نوع دموكراسي است كه ناظر به نظام كالايي است. نظامي كه كوشش دارد نوعي همزادي در مصرف و در نظام طبقاتي جامعه بوجود بياورد. دوم گرايشي كه ناظر به سياست هويتي است. به تعبير رابرت جي. دان، اين دو نوع دموكراسي موجب از ميان رفتن جريان آوانگارد (جريان‌هاي پيشرو) گرديد. جريان‌هاي آوانگارد يا از ميان روشنفكران برمي‌خيزند و يا از ميان نخبگان سياسي و اقتصادي (انتلكتوئل‌ها). جريان نخبگان یا همان انتلکتوئل‌ها از ميان نرفتند، تنها روشنفكران بودند كه در فضاي مصرف‌زدگي جامعه صداي آنها ديگر شنيده نمي‌شود. وقتي صحنه اجتماعي از آوانگاردها خالي مي‌شود، حوزه عمومي به محل نمايش و رژه عوام‌زدگي و عوام‌فريبي تبدیل مي‌شود.
https://t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

09 Nov, 16:05


جهان به کدام سو مي‌رود؟ (قسمت دوم)
احمد فعال
ادامه مقدمه:
طرح مدرنيزاسيون براي يكپارچه كردن جهان بر اساس استانداردهاي توليد و مصرف به شكست انجاميد. طرح دهكده جهانی مك لوهان ديري است كه آوازه خود را از دست داده است. سرانجام طرح بوش براي بازسازي نظم نوين جهاني در نئوليبراليسم، به واكنش‌ها و ستيزها و در نهايت به پديده تروريسم منجر شده است. اكنون جريان پست مدرنيزم راست در هيئت هويت‌هاي افراطي در حال گسترش است. انتخابات آمريكا و روي كار آمدن ترامپ تصويري از عوام‌زدگي سرمايه‌داري است. اگر اوضاع جهان به همين ترتيبي پيش برود كه در اين مطالعه بحث آن به ميان آمده است، اين وضعيت به صورت تصويري از يك تراژدي، به كل جهان سرمايه‌داري سرايت خواهد كرد. اما اين پايان تراژدي ترامپيسم نيست، فاجعه‌ي‌ آن، جهان را تحت تأثير بحران‌ها و از هم گسيختگي‌ها، كشمكش‌ها و جنگ‌هاي طولاني قرار خواهد داد. بدترين رخدادي كه ممكن است در فرآيند چندپاره شدن جامعه‌ها در هويت‌هاي بنيادگرا رخ دهد، از ميان رفتن عناصر مشترك بشري و از همه مهمتر، از بين رفتن مفهوم حقوق بشر است. در قسمت آخر اين مقاله به اين بحث بازگشته و توجه خوانندگان را به مخاطرات ناشي از آن جلب خواهم کرد.

كليد واژه‌ها: عوام‌زدگي، هويت‌گرايي، ملي‌گرايي افراطي، مصرف‌زدگي، بنيادگرايي، پست مدرنيسم، عنصر مشترك بشر


https://t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

09 Nov, 16:05


جهان به کدام سو مي‌رود؟ (قسمت اول)
احمد فعال
مقدمه:
پاسخ به این پرسش که جهان به کدام سو ‌مي‌رود، به طرح ادعای بزرگی ‌مي‌پردازد. در علوم انسانی ادعاها هر اندازه بزرگتر ‌مي‌شوند، ذهنی بودن آنها و بی‌محتوا بودن آنها بیشتر ‌مي‌شود. طرح ادعاهای بزرگ، مانند طرح سازندگی‌های بزرگ است. به قول كارل پوپر همه آنهایی که کوشش داشتند تا از ایده‌های خود بهشتی بَرین بساند، جز در ساختن یک وضعیت جهنمی کاری از پیش نبردند. پوپر در مطالعات خود مهندسي خُرده‌كار را در برابر مهندسي كلان طرح مي‌كند. مهندسي خُرده‌كار، مهندسي كه به ساختن و آباد كردن يك ساختمان، يك جاده و يا يك مدرسه مي‌پردازد . با اين وصف آیا ‌مي‌توان گفت، طرح ادعای بزرگ تنها از ذهن دیوانگان تراوش ‌مي‌کند؟ آیا مارکس دیوانه بود که جامعه شناسی را بیش از یکصدسال درگیر آراء خود کرد؟ آيا فرويد ديوانه بود كه سركوب سكسوال ليبيدو را اصلي‌ترين فاجعه بشري مي‌شناخت؟ با این وجود جامعه شناسی و علوم سیاسی و حتي روانشناسي نمي‌توانند از طرح ایده‌های بزرگ و یا طرح ادعاهای بزرگ محروم باشند. تنها مسئله و تفاوت میان دیوانگی در جامعه شناسي و علوم سیاسی، به اندیشه راهنمای انسان باز ‌مي‌گردد. اگر کسی مدعی طرح ادعای بزرگ و طرح ایده‌های بزرگ است، باید از اندیشه راهنمای قدرت پرهیز کند. اندیشه راهنمای مارکس تا آنجا که به پیش‌‌بینی تحولات جوامع پیشرفته صنعتی پرداخت، از اندیشه راهنمای آزادی برخوردار بود. این لنین و بیشتر از او استالین و استالینیسم بودند که طرح ادعایی مارکس را بر اصل راهنمای قدرت تفسیر کردند. ایده‌های بزرگ و طرح‌های بزرگ اگر استوار بر اصل راهنمای آزادی باشند، نه تحکمی هستند و نه جَزمی. نه کسی را و جامعه‌ای را به قطعیت ‌مي‌خوانند و نه ایده‌ها و طرح‌ها را ابزار تصرف قدرت و دولت ‌مي‌سازند. هر اندیشه‌گری در حوزه جامعه شناسی و علوم سیاسی ‌مي‌تواند و حق دارد که تصویر خود را از جهان ارائه دهد. این تصویر از ارائه پیش‌بینی‌های مُحْتمل اجتناب نمي‌کند. هدف از طرح ادعاهاي بزرگ و ايده‌هاي بزرگ مي‌تواند ارائه نوعی شناخت از زندگی آینده بشر و ارائه رهنمودها و هشدارها و انذارها در اين باره باشد. اینکه جهان به لحاظ زیست محیطی و به لحاظ اقتصادی و سیاسی در وضعیت خطرناکی است، بر هیچ پژوهشگری در حوزه‌های علوم جامعه شناسی و سیاسی پوشیده نیست. تغییر و تحولاتی که امروز در جهان رخ ‌مي‌دهد، یک به یک علائم خطر را به ما هشدار ‌مي‌دهند. وضعیت کره زمین به لحاظ زیست محیطی آینده بس تاریکی را تصویر می‌کند. به لحاظ اقتصادی بحران‌های سرمایه‌داری از هر 30 سال یکبار در دهه‌های ماضی، به هر 10 سال یکبار در دهه‌های باقی کاهش پیدا کرده است.
تا دو و سه دهه قبل بسياري از انديشمندان، غرب را تنها راه حل مي‌پنداشتند. بسياري از جامعه شناسان را تصور بر اين بود كه تمدن غرب افق تمام تغييراتي است كه در جهان صورت مي‌گيرد. در آن زمان اين دسته از انديشمندان كه كم نبودند، به ديوانگي متهم نشدند. آنها ممكن است از خودبيگانه در فرهنگ غرب معرفي شده باشند، اما ديوانه نبودند. امروز بسياري از انديشمندان بانگ برآورده‌اند كه غرب ديگر راه حل نيست. ادگار مورن فيلسوف فرانسوي در مصاحبه با لوموند مي‌گويد: «غرب در بحران خود را به مثابه راه حل صادر مي‌كند. اما در طول زمان اين بحران است كه صادر مي‌كند و بحران است كه به غرب باز مي‌گردد. بدبختانه، بحران رشد و بحران غربي شدن به چشم سياستمداران نمي‌آيند. اينها سياست را در خدمت اقتصادگرايان نهاده‌اند و همچنان بر اين نظرند كه رشد اقتصادي راه حل مسائل اجتماعي است ».
در اين مقاله كوشش شده است تا بر اساس چهار مفهوم كليدي، مصرف‌زدگي، هويت‌گرايي، عوام‌زدگي، پست مدرنيزم، تصويري از جهان كنوني ارائه شود. اين مفاهيم در نسبت با نظام سرمايه‌داري داراي پيوندهاي ارنيك و تودرتو هستند. اين مفاهيم منجر به تكه تكه شدن جامعه‌ها در هويت‌هاي مختلف و اتميستي شدن وضع اخلاق و فرهنگ و ارزش‌هاي اجتماعي شده است.
https://t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

09 Nov, 14:54


آینده جهان و بازگشت ترامپ
✍️ احمد فعال
🎋چنانچه دوستان و اعضای گروه ملاحظه می‌فرمایند کانال بیان آزادی مبادرت به انتشار چند پست در رابطه با انتخاب ترامپ نموده است. آقای دکتر احمد بخارایی اظهار می‌دارند که موضوع پیروزی ترامپ را از دوره قبل یعنی از 2020 برای انتخابات 2024 پیش بینی کرده بود. ایشان اظهار می‌دارند که این پیش بینی را بر اساس پیش بینی روندها و نه انتخاب‌های تصادفی بیان کرده بود. بر اساس آنچه که دیری است شاهد رشد جریان‌های هویت‌گرایی هستیم.
🎋فوکویاما که بنیان‌گذار نظریه پایان تاریخ است، هر چند بعدها از این نظر روی برتافت -چون بنا به نظریه پایان تاریخ، جهان از همان مسیری که تمدن غرب در لیبرال دموکراسی و عقلانی کردن زندگی و عقلانی کردن کار و سرمایه طی کرد، طی خواهد کرد- اما نشانه‌هایی که در چند دهه اخیر و به ویژه در قرن بیست و یکم شاهد آن هستیم، رخدادهایی مانند گسترش راست افراطی و جریان های هویت‌گرایی و بنیادگرایی، و لجام گسیختگی اقتصادبازار ، ما به نوعی شاهد زوال عقل هستیم. چیزی که آلن تورن با این عنوان که "دیگر هیچکس به ندای عقل گوش فرا نمی دهد"، یاد کرد. رابرت جی. دان هم در کتاب پست مدرنیسم اجتماعی، موضوع پست مدرنیسم را در یک عبارت همان انشقاق هویت‌ها ارزیابی می‌کند.
🎋از سوی دیگر یادداشتی از آقای مهدی تدینی منتشر کردیم که حقیقتا از هر حیث شگفت‌انگیز است. ایشان درهمان راستای یادداشت آقای دکتر بخارایی و فوکویاما به درستی می‌گویند که انتخاب ترامپ نوعی بازگشت به هویت آمریکایی بود. اما از آنجایی که ایشان مانند بعضی از همفکران خود به حدی مست ومسحور اسطوره "آمریکایی شدن" هستند که به جای اینکه هویت آمریکایی را بخشی از جریان هویت‌گرایی و هویت‌گرایی را بخشی از رشد و گسترش جریان راست افراطی ببیند، به نوعی از بازگشت به هویت یاد می کند، هر چند متوجه نیست که از چیزی دارد ستایش می کند که پیشتر امثال شریعتی از بازگشت به خویشتن یاد می‌کردند و ایشان به شدت از این مفاهیم منزجر هستند. با این تفاوت که شریعتی به پالایش فرهنگی هم معتقد بود. یعنی بازگشت به خویشتن او نمی‌توانست ماهیت ارتجاعی و بنیادگرا پیدا کند. بازگشت به خویشتن در عصر پسااستعماری که شریعتی آن را مطرح کرد، نوعی بیداری و توانمندسازی ملت‌هایی بود که زیر بار استعمار تحقیر می‌شدند، به طوریکه راه نجات را جز همشکل‌سازی با ارباب نمی‌یافتند.
🎋در هر حال تمام مواردی که آقای آقای تدینی در ستایش آمریکایی شدن یاد می کند، حقیقتاً شگفت انگیز است، از نقش آمریکا در منجی‌گری اروپا و جهان، از نقش منحصر به فرد آمریکا در سربلند شد از مدرنیته، برخلاف اروپا که سربلند بیرون نیامد، از اینکه آمریکا موتورخانه جهان است، و نقش موثری در بهروزی جهان دارد. در مجموع به نوعی در دید این افراد آمریکا همان مقام و منزلتی را دارد که در دید مذهبی‌های سنتی امام زمان دارد.
🎋اما در ادامه این یادداشت‌ها، مقاله تحقیقی با عنوان "جهان به کدام سو می‌رود" خدمت دوستان تقدیم می شود که دقیقا یکسال بعد از انتخاب ترامپ در دوره قبل یعنی در سال 2017 نگارش شد. این مقاله مسیر جهان را در راستای ترامپیسم و گسترش عوام‌گرایی ارزیابی کرده است. پدیده‌هایی مانند رشد و گسترش راست افراطی، بنیادگرایی، هویت‌گرایی، مصرف‌زدگی و گسترش سرگرمی‌ها و تبدیل سرگرمی به فرهنگ، از پیامدهای گسترش عوام‌زدگی و عوام‌گرایی است. در واقع انتخاب بایدن برخلاف مسیر بود، و قاعدتاً باید در دوره بعد شاهد بازگشت به ترامپیسم می‌بودیم. در قسمتی از این مقاله چنین آورده‌ام که:
🎋 «اگر اوضاع جهان به همين ترتيبي پيش برود كه در اين مطالعه بحث آن به ميان آمده است، اين وضعيت به صورت تصويري از يك تراژدي، به كل جهان سرمايه‌داري سرايت خواهد كرد. اما اين پايان تراژدي ترامپيسم نيست، فاجعه‌ي‌ آن، جهان را تحت تأثير بحران‌ها و از هم گسيختگي‌ها، كشمكش‌ها و جنگ‌هاي طولاني قرار خواهد داد. بدترين رخدادي كه ممكن است در فرآيند چندپاره شدن جامعه‌ها در هويت‌هاي بنيادگرا رخ دهد، از ميان رفتن عناصر مشترك بشري و از همه مهمتر، از بين رفتن مفهوم حقوق بشر است».
🎋با این وجود به نظر می رسد که جهان به نوعی در حال خانه تکانی است و همه پلشتی ها را یکجا و در هم دارد بیرون می‌ریزد، از مسئله جنگ، تا بنیادگرایی و راست افراطی، تا نولیبرالیسم، و به نظر می‌رسد که آینده پس از بیرون ریختن پلشتی‌ها، شاهد صلح بیشتر و آزادی بیشتر برای جهان باشیم.

جهت آگاهی از تحلیل‌های نظری در جامعه شناسی و سیاست به کانال بیان آزادی بپیوندید

https:t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

09 Nov, 10:16


در میان اخبار.
به گزارش بلومبرگ در مجموع، ۱۰ ثروتمند برتر امریکا بعد از پیروزی ترامپ ۶۴ میلیارد دلار درآمد کسب کردند.

بلومبرگ اشاره می‌کند که این «بزرگ‌ترین افزایش روزانه» ثروت است که از زمان شروع این شاخص در سال ۲۰۱۲ مشاهده شده است. بازار سهام روز چهارشنبه با پایان یافتن سریع انتخابات و با این انتظار که ترامپ دوران جدیدی از کاهش قوانین و اتخاذ سیاست‌های طرفدار تجارت را آغاز کند، افزایش یافت.

بیشترین سهم از این درآمد ناچیز میلیاردرها نصیب سه میلیاردری که از ترامپ پشتیبانی کردند: ماسک (تسلا)٫ بزوس (امازون) و الیسون (اوراکل) شد که در مجموع ۳۷ بیلیون دلار ناقابل به جیب زدند.

توضیح کانال بیان آزادی:
اکنون روشن می شود که چرا ایلان ماسک از ترامپ حمایت کرد و به شدت هم پای حمایت خود ایستاد به طوریکه در یکسال گذشته نقش یک سلبریتی سیاسی را بازی می کرد که بتواند هم از خلال اظهارنظرهای بدیع _که محتملا با کمک مشاوران جامعه شناس او صورت گرفته است- و گاه ژست های انسان دوستانه، بخش هایی از جامعه را و نگاه ها را به خود جلب کند، و در این فاصله فرصت را مغتنم شمارد تا با حمایت از ترامپ، بر سود بنگاه های اقتصادی خود بیافزاید. چنانچه دقیقا دو روز بعد در خبرها داشتیم که ارزش سهام شرکت خودروسازی تسلا 13 درصد افزایش پیدا کرد. یعنی در عرض یک شب ایشان سودی را در هوا قاپیدند که معادل دستمزد بقاء جمعیت کثیری از بشریت است.

https:t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

09 Nov, 09:59


ترامپ در حال آغاز عصر جدیدی است

فرانسیس فوکویاما
فایننشال تایمز

پیروزی چشمگیر دونالد ترامپ و حزب جمهوری‌خواه در شب سه‌شنبه، به تغییرات عمده‌ای در زمینه‌های مهم سیاست‌گذاری، از مهاجرت گرفته تا اوکراین، منجر خواهد شد. اما اهمیت این انتخابات فراتر از این مسائل خاص است و نشانگر رد قاطعانه‌ای از سوی رأی‌دهندگان آمریکایی نسبت به لیبرالیسم و درک خاصی است که از دهه ۱۹۸۰ تاکنون از «جامعه آزاد» شکل گرفته است.

وقتی ترامپ در سال ۲۰۱۶ برای اولین بار انتخاب شد، به‌راحتی می‌شد باور کرد که این رویداد یک انحراف است. او در برابر رقیبی ضعیف قرار داشت که او را جدی نگرفته بود و در عین‌حال ترامپ رأی عمومی را به دست نیاورده بود. وقتی بایدن چهار سال بعد به کاخ سفید رسید، به نظر می‌رسید که پس از یک دوره فاجعه‌آمیز یک‌ساله، اوضاع به حالت عادی بازگشته است.

پس از رأی‌گیری سه‌شنبه (۵ نوامبر ۲۰۲۴)، اکنون به نظر می‌رسد که این ریاست‌جمهوری بایدن بود که یک استثنا بوده و ترامپ در حال آغاز دورانی جدید در سیاست ایالات متحده و شاید برای جهان به‌طور کلی است. آمریکایی‌ها با آگاهی کامل از اینکه ترامپ چه کسی است و نماینده چه چیزی است، به او رأی دادند. او نه تنها اکثریت آرا را به دست آورده و پیش‌بینی می‌شود تمام ایالات چرخشی را ببرد، بلکه جمهوری‌خواهان دوباره سنای آمریکا را تصاحب کرده‌اند و به نظر می‌رسد مجلس نمایندگان را نیز حفظ کنند. با توجه به تسلط فعلی آنها بر دیوان عالی، اکنون قرار است تمام شاخه‌های اصلی دولت را در دست بگیرند.

اما ماهیت اصلی این دوره جدید از تاریخ آمریکا چیست؟

لیبرالیسم کلاسیک یک آموزه است که بر احترام به شأن برابر افراد از طریق حاکمیت قانون که از حقوق آنها محافظت می‌کند، و از طریق کنترل‌های قانون اساسی بر توانایی دولت برای مداخله در این حقوق تأکید دارد. اما طی نیم قرن گذشته، این انگیزه بنیادی دو انحراف بزرگ پیدا کرد. نخستین انحراف، ظهور «نئولیبرالیسم» بود، آموزه‌ای اقتصادی که بازارها را مقدس شمرده و توانایی دولت‌ها را برای حمایت از کسانی که تحت تأثیر تغییرات اقتصادی آسیب دیده‌اند کاهش داد. جهان در مجموع بسیار ثروتمندتر شد، در حالی که طبقه کارگر فرصت‌ها و مشاغل خود را از دست داد. قدرت از مکان‌هایی که میزبان انقلاب صنعتی اولیه بودند به آسیا و دیگر نقاط جهان در حال توسعه منتقل شد.

انحراف دوم، ظهور سیاست‌های هویتی یا آنچه ممکن است آن را «لیبرالیسم بیدار» بنامیم، بود که در آن نگرانی‌های پیشرو درباره طبقه کارگر جای خود را به حمایت‌های هدفمند برای مجموعه محدودی از گروه‌های به حاشیه رانده شده مانند اقلیت‌های نژادی، مهاجران و اقلیت‌های جنسی داد. قدرت دولتی به‌طور فزاینده‌ای نه برای خدمت به عدالت بی‌طرفانه، بلکه برای ترویج نتایج اجتماعی خاص برای این گروه‌ها استفاده شد.

در همین حال، بازارهای کار به سمت یک اقتصاد اطلاعاتی تغییر پیدا کردند. در دنیایی که بیشتر کارگران به جای اینکه اجسام سنگین را از کف کارخانه بلند کنند، در مقابل صفحه کامپیوتر می‌نشستند و زنان از موقعیت برابری بیشتری برخوردار شدند. این تغییرات قدرت را درون خانواده‌ها دگرگون کرد و به تصویرسازی مستمر از موفقیت‌های زنان انجامید.

توضیح کانال بیان آزادی:
آنچه که فوکویاما در تحلیل خود از اوضاع جهان و روی کار آمدن ترامپ بدست داد، هنوز با یک نگاه خوش بینانه است، با وجود آنکه برخی از واقعیت ها را به خوبی بیان کرد از جمله اینکه در این دوران جدید، پیروزی بایدن یک استثناء بود، قاعده همان بود که ترامپ ادامه پیدا می کرد، و از جمله حاکمیت و مقدس شماردن اقتصاد بازار، یعنی همان چیزی که بارها در کانال بیان ازادی به مثابه به مقام خدایی کشاندن بازار در نولیبرالیسم یاد کردیم، و ناتوان کردن دولت ها در حمایت از اقشار آسیب دیده و ظهور سیاست های هویتی. تفصیل این مباحث را درباره جهان جدید در مقاله ای که با عنوان جهان به کدام سو می رود، توضیح خواهیم داد.
🆔bayane_azadi
https://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/117364/

بیان آزادی

08 Nov, 18:52


«ترامپ کاخ سفید را پس گرفت»

مهدى تدينى

ترامپ برگشت. هیچ تردیدی در این نیست که این یکی از بزرگ‌ترین کامبک‌های تاریخ آمریکا بود. البته میل دارم بگویم: «ترامپ کاخ سفید را از کرونا پس گرفت.» اگر کووید در ماه‌های سرنوشت‌ساز گریبان آمریکا را نمی‌گرفت، بعید می‌دانم ترامپ شکست می‌خورد. کووید زلزله‌ای بود که صندلی را از زیر هر رئیس‌جمهوری در آمریکا می‌کشید. ترامپ هر کاری می‌کرد شکست می‌خورد. قضیه به نظام انتخاباتی آمریکا ربط دارد: به دلیل رقابت نزدیک دو حزب و شیوۀ الکترال، دهم درصد اهمیت می‌یابد و در چنین مبارزۀ نزدیکی یک بحران بزرگ و مهارناشدنی مثل کووید دست‌کم بین سه تا پنج درصد آرا را به هم می‌ریزد.

شاید بگویید ترامپ در ابتدای کووید سهل‌انگارانه عمل کرد، وگرنه شکست نمی‌خورد. اما نمی‌توان چنین گفت، زیرا همان اندازه که تدابیر سهلگیرانه نارضایتی ایجاد می‌کرد، تدابیر سختگیرانه هم با نارضایتی روبرو می‌شد. اگر ترامپ قرنطینۀ شدیدی اعمال می‌کرد، باز هم بازندۀ انتخابات بود، زیرا نارضایتی بخش دیگری را برمی‌انگیخت. اینکه ترامپ آن اوایل پس از شکست در انتخابات می‌گفت «به ویروس چینی باخته است»، بیراه نبود؛ گرچه لازم نیست به تئوری توطئه باور داشته باشیم؛ همین بیان واقعیات عینی کافی است.

آمریکا از زمان جنگ جهانی اول بازیگر تعیین‌کنندۀ جهان بوده است. اگر از منظر ایدئولوژی‌ها به جهان بنگریم، بزرگ‌ترین پرسش این است که چرا ایدئولوژی‌های ضدآزادی مانند فاشیسم و کمونیسم در آمریکا ظهور نکرد؟! اینکه آمریکا ــ برخلاف اروپا ــ هیچ‌گاه به کارخانۀ تولید توتالیتاریسم تبدیل نشد و ارتجاع فاشیستی و کمونیستی پدید نیاورد، ریشه در خاستگاه این کشور دارد و بحث گسترده‌ای می‌طلبد، اما دست‌کم با مشاهدۀ تاریخ و عینیات آن می‌توان فهمید که اگر آمریکا نبود، اروپا از فرانکنشتاین‌های توتالیتری که بر میز آزمایشگاه خود ساخته بود، کمر راست نمی‌کرد. کمونیسم و فاشیسم هر دو شورش اروپایی بودند: شورش علیه لیبرالیسم؛ علیه آزادی‌های فردی؛ علیه کاپیتالیسم و پیشرفت‌باوریِ انفجاری آن.

بنابراین آمریکا برای اروپا مانند لنگر عمل کرده است. بریتانیا برای نجات اروپا کافی نبود و دست‌تنها نه در برابر فاشیسم یارای مقاومت داشت و نه در برابر کمونیسم. لازم بود برادری از آن سوی آتلانتیک جلوی توتالیتاریسم‌های اروپای مرکزی و شرقی بایستد. این معادله همچنان عوض نشده است. نسبتی که میان اروپا و آمریکا وجود داشت، همچنان کم‌وبیش وجود دارد و در این میان آنچه خطرناک است این است که یک آمریکای منحصربه‌فرد کنار اروپا وجود نداشته باشد. ایرادی که بر دموکرات‌ها وارد است این است که به دنبال «اروپائیزه کردن آمریکا» هستند. اینکه اکثریت مطلق اروپایی‌ها هریس را به ترامپ ترجیح می‌دهند حکایت از همین دارد که این شکاف هویتی همچنان میان آمریکایی و اروپا وجود دارد. اروپای سوسیال‌دوست آمریکای کاپیتالیست را نمی‌فهمد و نمی‌خواهد. این شکاف نباید پر شود، زیرا اروپا از آزمون مدرنیته سربلند بیرون نیامده و نقاط تاریکی در کارنامه دارد. نه شخص ترامپ، بلکه کلیت جمهوری‌خواهان در این زمینه بهتر از دموکرات‌ها عمل می‌کنند و از اروپائیزه شدن آمریکا جلوگیری می‌کنند. آمریکا موتورخانۀ جهان است، بهتر است سکاندار آن مدافع هویت آمریکایی باشد. نفع اروپا هم در وجود همین شکاف است؛ گرچه در برابر آمریکا ژست روشنفکری بگیرد و نفهمد چقدر آمریکا در بهروزی خود و جهان مؤثر است.

در نهایت می‌رسیم به ما مردم ایران. چهار سال مثل برق گذشت. اگر قرار بر احیای برجام و جبران آسیب‌های تحریم بود، در طول چهار سال چهار بار می‌شد این کار را کرد. سیاست برجام از ابتدا پایۀ سست داشت زیرا نتیجۀ مذاکره با یک حلقۀ بسته از دموکرات‌ها بود. آمریکا فقط دموکرات‌ها نیست و دموکرات‌ها هم فقط حلقۀ اوباما نیستند. اگر کسی می‌خواهد با آمریکا معاهده‌ای ببندد، باید با دو جناح آمریکا ببندد، نه دولتی که با چند ده رأی الکترال می‌آید و می‌رود. هر توافقی با آمریکا باید با دو جناح آمریکا باشد و راه آن نیز این است که کنگره پشت آن باشد. نمی‌توان با کمک یک جناح و یک حلقه به جایی رسید.

سیاست جمهوری اسلامی نیز چنین چیزی نیست. هریس هم می‌آمد، باز فرقی نمی‌کرد. وزیر خارجۀ دولت پزشکیان روز اول آب پاک را ریخت بر دست همه و گفت ما با آمریکا مشکل مبنایی داریم و مسئله فقط کم کردن از هزینه‌های این اختلاف است. قطعاً روزهای سختی در پیش است. وقتی برای حصول توافق با بایدن همت و اراده‌ای وجود نداشت، با ترامپ محال اندر محال است. اما حقیقتش را بخواهید، جایی برای حسرت نیست، زیرا بر شخص من دست‌کم مسجل است که با هریس و سهلگیرتر از هریس هم همین وضع بود. بازیگران منطقه‌ای مثل اسرائیل هم اصلاً بیکار ننشسته‌اند ــ اصلاً! و برخی کلیدها نیز در جیب روسیه است.

مهدی تدینی

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی

بیان آزادی

08 Nov, 18:47


توضیح کانال بیان آزادی:
یادداشت زیر از آقای دکتر احمد بخارایی است که در سال 2020 بر اساس پیش بینی روندها (نه پیش بینی نتایج که بایدن پیروز آن انتخابات بود) پیش بینی کرده بود که در سال 2024 تفکر ترامپی پیروز خواهد شد

برنده‌ واقعی انتخابات ۲۰۲۰ در آمریکا کیست؟

در یادداشت قبلی‌ در ۸ بند تحلیل کرده‌بودم که احتمال موفقیت دونالد ترامپ در انتخابات زیاد است. اینک که صبح پنجشنبه ۱۵ آبان ۹۹ و ۵ نوامبر ۲۰۲۰ است رقیب ترامپ یعنی جو بایدن از او پیشی گرفته‌ و شرط موفقیت ترامپ اخذ آرای الکترال چهار ایالت باقی‌مانده یعنی جورجیا، کارولینای شمالی، پنسیلوانیا و نوادا است که در حال شمارش است. نتیجه‌ی نهایی هر چه باشد این انتخابات دارای بار معنایی مهمی است. تحلیل وضعیت کنونی چیست؟

۱ـ نزدیکی زیاد آرای ترامپ به آرای بایدن در ایالاتی که بایدن پیروز شده‌است نشان می‌دهد که ترامپ و سیاست‌های او وزن سنگینی در آمریکا و جهان داشته و بنابراین در آینده هم می‌تواند داشته‌باشد.

۲ـ مشارکت بیش از ۷۰ درصدی آمریکایی‌ها در این انتخابات در ۱۰۰ سال اخیر بی‌مانند بوده‌است که نشان از سیاسی‌تر شدن مردم آمریکا و پیامدهایش دارد.

۳ـ درصد قابل توجه و اثر‌گذار آرائی که به «جو بایدن» تعلق گرفت و موجب پیشی گرفتن او از ترامپ شد به رآی دهنده هایی تعلق داشت که عمدتاً به صورت پستی و زودهنگام مشارکت کرده‌بودند و تجربه‌ی انتخابات گذشته نشان می‌دهد که بسیاری از این گونه افراد جزو کسانی هستند که تقریباً فارغ از حزب‌گرایی و بسا به صورت پراکنده در انتخابات قبلی مشارکت داشته‌اند یا اصلاً نداشته‌اند و کم‌تر، سیاسی و بیشتر از مدافعان حقوق بشری و عمدتاً متعلق به رنگین‌پوستان و مهاجران بوده‌اند. حضور سیاسی همین افراد که نتیجه را به نفع بایدن متمایل کرده‌است برای آینده‌ی نزدیک در آمریکا می تواند مسئله‌ساز هم بشود که در جای خود قابل تحلیل است.

۴ـ جایگاه «فراحزبی» ترامپ در حزب جمهوری‌خواه و نیز موج رأی‌های «فراحزبی» به نفع بایدن به عنوان نامزد حزب دمکرات، گویای شکل گیری نوعی «واگرایی اجتماعی» (Social Divergence) است که گاه لازمه‌ی «دمکراسی» است. به نظر می‌رسد اینک در آمریکا، «هم‌گرایی» (Social Convergence) که لازمه تقویت یک جامعه‌ی لیبرالی با کلیدواژه‌ی «شهروند» است به حاشیه رفته است. «واگرایی اجتماعی» روی دیگر سکه «هویت‌یابی اجتماعی» است. اگر هویت‌های نژادی و قومی و جنسیتی و فرهنگی مهاجران و انواع دیگر هویت‌ها مورد تضعیف واقع شود «واگرایی اجتماعی» افزون می‌شود. این واگرایی اجتماعی می تواند مثبت یا منفی باشد. اگر حاکمیت سیاسی در مقابل این واگرایی و هویت‌طلبی، مقاومت کند اعتمادزدایی در جامعه شکل می‌گیرد و بی‌اعتمادی افزایش می‌یابد و جامعه با گسست مواجه می‌شود اما اگر حاکمیت در مقابل روند «هویت‌خواهی»، مواجهه‌ای منطقی داشته‌باشد جامعه از استحکام برخوردار می‌شود.

۵ـ جامعه‌ی آمریکا در طول ۴ سال آینده با بحران‌های اجتماعی خاصی مواجه خواهد‌بود زیرا روند دموکراتیک مبتنی بر هویت‌خواهی‌های نوین در آمریکا تشدید خواهد‌شد. این تشدید، تابع بحران‌ها و مسائل اقتصادی در داخل و خارج آمریکا هم خواهد‌بود. بنابراین آن چه امروز در آمریکا استارتش زده‌شد و مشارکتی بی‌نظیر در انتخابات ریاست جمهوری‌اش شکل گرفت و پای بسیاری از هویت‌طلبان را به صحنه انتخابات باز کرد به نحوی که بسا نتیجه نهایی را به نفع جو بایدن تغییر دهد در چهار سال دیگر و در انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا بازتاب ویژه‌ای خواهد داشت به نحوی که احتمالا اگر تفکر ترامپی کاندیدا شود از استقبال کم‌نظیری برخودار خواهد‌شد. چهار سال آتی در آمریکا مصادف خواهدبود با ظهور و تشدید انواع توقعات و انتظارات از سوی انواع جریان‌های هویت‌طلب و در مقابلش، احراز هویت سفید‌پوستان آمریکایی! این مسئله‌ی مهمی است که از فردای استقرار رئیس‌جمهور جدید در ۲۰۲۱ در آمریکا اتفاق خواهد‌افتاد.

۶ـ در تحلیل نهایی به نظر می‌رسد بر اساس پیش‌بینی مندرج در یادداشت قبلی‌ام در یک روز قبل از انتخابات، هم‌چنان ترامپ از وزن ویژه‌ای برخوردار است که نظر‌سنجی‌ها در آمریکا نتوانست آن را قبل از انتخابات به درستی نشان دهد و این تفکر در بستر جامعه‌ی آمریکایی تداوم خواهد داشت هر چند ممکن است با ۵ یا ۱۰ هزار رأی در ایالت کوچکی مانند «نوادا» نتیجه نهایی به نفع «جو بایدن» شود. این ارقام اندک، نمی‌تواند حقیقتی بزرگ‌تر را بپوشاند. تحلیل مندرج در یادداشت قبلی من از روند انتخابات آمریکا در روز قبل از رأی‌گیری، یک «تحلیل مبتنی بر روند» بود نه یک «تحلیل مبتنی بر نتیجه». هم‌چنان معتقدم تفکر ترامپی در آمریکای آتی از قوت بیشتری برخوردار خواهد شد.

بیان آزادی

08 Nov, 15:54


👁‍🗨 تخلیه روانی ملت ایران

■ دکتر داریوش شایگان، فیلسوف و  ایران‌پژوه معاصر در کتاب افسون زدگی خود نوشته است:
شاید کمتر قومی به اندازه ملت ایران خود را به باد انتقاد بگیرد ولی ما هیچگاه نمی‌کوشیم درد خود را ریشه‌یابی کرده و برای آن یک راه‌حل ملی پیدا کنیم یا راه‌حل بسازیم.

خودزنی ملت ایران به حدی افراطی است که عوامانه میگویند که دروغ و دزدی در ذات ایرانیان است و این ملت تا هزار سال دیگر اصلاح نخواهد شد یا این ملت لیاقت دموکراسی ندارد.

اما علی (ع) میگوید: مردم به حاکمانشان بیشتر شباهت دارند تا پدرانشان.
به سخن دیگر، ما مردم مقصر اصلی این نابسامانی در جامعه نیستیم. بلکه تمامی رذایل فرهنگی که در جامعه ما مشاهده می‌شود، ریشه در پندار، گفتار و کردار زشت حاکمان ما دارد. زیرا دنیا برای این حاکمان، آنچنان چرب و شیرین است که نمی‌خواهند ملت را در آن سهیم کنند. بنابراین به سلیقه خود حکمرانی می‌کنند و تن به یک «سیستم پویا هوشمند» برای مدیریت کشور پهناور و ثروتمند ایران نمی‌دهند!

بنابراین این ویروس‌های فرهنگی باعث می‌گردد که اعتراض و انتقاد ما جنبه بیزاری از هموطن خود و فحاشی به دیگران پیدا کند تا جنبه تحلیل برای یافتن راهکار. ما می‌دانیم یک جای کارمان لنگ است اما نمی دانیم کجا؟ می‌دانیم بسیاری از مسایل باید روشن شود اما نمی دانیم، چگونه؟

□ گفتمان ملی درباره عناصری که غالب بر تفکرِ ملت ایران و خلقیاتِ اوست، مستلزم اندکی حوصله و اندکی عشق است. ما حوصله نداریم چون می‌خواهیم یک شبه ره صد ساله برویم. اغلب ما مضطربیم و چنان رفتار می کنیم که انگار آخرالزمان است و بلایی بزرگ از آسمان بر سر ما نازل خواهد شد. شتاب زده‌ایم زیرا که مضطربیم. اضطراب موقعی بوجود می آید که ما از ریشه و دلیل اصلی دردِ خود آگاه نباشیم و تلاش نکنیم که برای آن راه‌حل پیدا کنیم!

● تلاش برای تحلیل و یافتن راهکار رفع ریشه‌ای مشکلاتمان (سیستم پویا هوشمند) از جمله لوازم بهداشت روانی ملت ایران است. بنابراین گفتگو بین ملت ایران، معجزه می‌کند و انتقاد سازنده نیز مانند نیشتر جراح است که آلودگی چرکین را بیرون می ریزد.

○ارسطو معتقد بود که نمایش آثار تراژدی یونان (رویدادهای غم‌انگیز) سبب می شد که همه نیروهای آزار دهنده‌ای که در درون انسان انباشته شده رها شده و سپس آرامش حاصل گردد. ارسطو این رهایی از احساسات غم‌انگیز را ، پالایش درون می‌نامد. به گمانم بعد از مشروطیت و تلاش برای استقرار قانون در جامعه و ۱۲۰ سال تجربیات تلخ تاریخی، زمان آن رسیده که ما ملت ایران، درون خودمان از غم‌ها و اندوه‌، پاک کنیم (تخلیه روانی) و دوستان خود را برای طراحی پروژه «سیستم پویا هوشمند» آگاه و آماده سازیم.

■ چاره‌اندیشی برای نجات ایران:
روانشناسان، مفهوم مورد نظر ارسطو برای رهایی از درد و رنج (کاتارسیس) را به معنای تخلیه روانی یا رهایی هیجانی ترجمه می‌کنند. مثلاً فردی را در نظر بگیرید که تجربه مستمر استرس در یک موقعیت شغلی یا خیانت در زندگی زناشویی یا ورشکستگی اقتصادی را تجربه کرده باشد که ممکن است باعث احساس ناامیدی، خشم، تنش و ترس در او گردد. در دراز مدت این احساسات و آشفتگی روانی طاقت‌فرسا ‌شده و فرد را به مرز انفجار میرساند! مگر اینکه راهی برای رهایی از این احساس فروخورده پیدا کنند. اینجاست که اقدام برای رهایی هیجانی یا تخلیه روانی و تکنیک های روانشناختی مرتبط با آن مطرح می شود. همانگونه فرآیند تخلیه روانی برای یک فرد مطرح است، ملت ایران هم بطریق اولا نیاز دارد که خود را از این درد و رنج پر غصه تاریخی تخلیه نماید!

□ به تشخیص داریوش شایگان، بهداشت روانی ملت ایران به خاطر تجربیات تلخ تاریخی و احساس عقب ماندگی و توسعه نیافتگی، به خطر افتاده است. اکنون ما خود را با این سه مساله روبرو هستیم:
۱. مدام خود را به باد انتقاد می گیریم تا مرز خودویرانگری.
۲. این انتقاد ما بیشتر از آنکه ریشه‌یابی به منظور یافتن راه‌حل باشد، همراه با بیزاری از هموطنان و فحاشی به مخالفین است.
۳. انتقادها همراه با سردرگمی است چون می دانیم یک جای کار لنگ است اما نمی‌دانیم کجا؟
می دانیم بسیاری از مسایل باید تغییر کند اما نمی دانیم چگونه؟!

از صفحه محترم قلم بیداری

🆔 bayane_azadi
https://t.me/+hndkefwmkYQ3ODBk

ایران زیبا**👆👆

بیان آزادی

07 Nov, 20:21


🎥 برایان هوک: ترامپ به‌دنبال تغییر رژیم در ایران نیست

مسئول تیم انتقالی وزارت خارجه آمریکا در دولت جدید ترامپ مدعی شد:

🔹ترامپ می‌داند که ایران عامل اصلی بی‌ثباتی در خاورمیانه است.

🔹ترامپ به‌دنبال تغییر رژیم در ایران نیست.

🔹آینده ایران توسط مردم ایران تعیین خواهد شد و این را همواره تکرار کرده‌ایم.
🆔 @bayane_azadi

بیان آزادی

07 Nov, 18:44


💢🔥 تحریم ایران و روسیه رو برمیدارم / دلار به خاطر تحریم‌ داره تضعیف میشه / ترامپ در باشگاه اقتصاد نیویورک:

«مشکلاتی هست که ما با تحریم‌ها داریم، در حالی که من خودم از تحریم استفاده میکردم، ولی من (در صورت پیروزی در انتخابات) خیلی سریع این تحریم‌ها رو برمیدارم، چون که آخرش این تحریم‌ها، دلار رو از بین میبره و این تحریم‌ها هر چیزی که دلار رو نمایندگی میکنه رو هم از بین میبره. در حالی که باید همچنان ارز جهانی رو داشته باشیم. به نظرم این خیلی مهمه. به نظرم ما یک جنگ رو باختیم، اگه ما دلار رو به عنوان ارز جهانی از دست بدیم. به نظرم این معادل باختن ما در جنگی هست که ما رو تبدیل به یک کشور جهان سومی میکنه. من خیلی قوی از تحریم‌ها علیه کشورهایی که مستحق تحریم بودن، استفاده میکردم ولی من این تحریم‌ها رو برمیدارم چون که شما الان در حال شکست خوردن از ایران هستید، در حال شکست از روسیه هستید، چین اون بیرون داره تلاش میکنه تا ارز خودش رو به ارز مسلط تبدیل کنه!»




🆔 @bayane_azadi
🌍 @TahlilZamane

بیان آزادی

07 Nov, 18:39


ترامپ این دوره با ترامپ دوره قبل
احمد فعال
من فکر می کنم این ترامپ خوب یا بد، ترامپ دوره قبل نیست، هم در رابطه با ایران و هم در رابطه با غرب و هم در رابطه نهادها و سازمان‌های بین الملل و شاید هم در رابطه با خاورمیانه، همین.


https://t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

06 Nov, 13:44


⟩ چرا برخی از مردم ایران از انتخاب شدن ترامپ خوشحالند؟!

| چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳

⟩⟩ #احمد_بخارایی:
۱ـ اندک امیدی که برخی به آقای #پزشکیان داشتند به نومیدی تبدیل شده و می‌بینند که ایشان ورژن دیگری از حاکمیت فاقد کارکرد است.

۲ـ برخی اندک امیدی داشتند که آقای پزشکیان از کارشناسان خلاق و نوین استفاده کند که اینک مشاهده می‌کنند از وزیر خارجه‌اش تا وزرای داخله‌اش و از مشاورانش تا دستیارانش، همگی مصداق همان تکرار مکررات ناکارآمد و حضور دوباره‌ی افراد تاریخ‌گذشته در مناصب است.

۳ـ در این شرایط، وجود عامل بیرونی در روند سامان‌دهی داخلی، بی‌بدیل و به نهایت مؤثر خواهد بود. این عامل بیرونی می‌تواند سیاست‌های ویژه‌ی #ترامپ در مقابل سیاست‌های معمولی دموکرات‌ها باشد.

۴ـ به نظر می‌رسد از امروز مباحث پشت پرده در میان صاحبان قدرت در داخل معطوف به چگونگی رویارویی جدید با #اسرائیل باشد به گونه‌ای که موجب تحریک کم‌تر اسرائیل و ترامپ شود.

۵ـ متأسفیم که سیاست‌مداران ناکارآمد داخلی، اذهان مردم را به سوی اثرگذاری عامل خارجی سوق داده‌اند!


| dr-bokharaei.com
| https://t.me/dr_bokharaei

بیان آزادی

06 Nov, 06:20


| طغیان دختر دانشجو: جنبش اجتماعی!

| چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳

| گفت‌وگوی پایگاه خبری اندیشه معاصر با احمد بخارایی درباره‌ی واکنش دختر دانشجوی دانشگاه آزاد علوم و تحقیقات | منتشر شده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳

| نمایش گزارش:👇
https://andishemoaser.ir/?p=2040591&

| #احمد_بخارایی: زمانی که حرکتی به‌طور کامل از رفتارهای جاری در جامعه متمایز و مشخص است و مرزبندی واضحی دارد، می‌توان آن را استارت #جنبش_اجتماعی دانست. برای شکل‌گیری یک جنبش، باید مرزهای آن با زبان تند و گزنده و همچنین متفاوت از جریان‌های غالب جامعه کاملاً مشخص باشد.”

“این حرکت نه‌تنها یک کنش فردی نبوده، بلکه در قالب یک #کنش_جمعی درک می‌شود. چنین عملی بازتاب‌هایی اجتماعی داشته که موجب دخالت وکلای مختلف و بحث رسانه‌ها پیرامون این موضوع شده است. این نوع از وضوح و تمایز در عمل، نه تنها بد نیست، بلکه برای یک حرکت اجتماعی ضرورت دارد.”

“مرزبندی اخلاقی می‌تواند برای یک فرد معنایی خاص داشته باشد، اما در تحلیل جامعه‌شناختی، موضوع به هنجارها گره می‌خورد. این دانشجو در ظاهر رفتاری هنجارشکنانه داشت، اما این عمل معنایی فراتر از اخلاق فردی دارد. در #جامعه‌شناسی، به جای نگاه اخلاقی، باید به این رفتار به‌عنوان کنشی اجتماعی نگاه کرد که دیگر در محدوده فردی قابل تحلیل نیست.”

“مرتبط با مفهوم طغیان، #مرتن معتقد است که در #جامعه افرادی که هنجارها را نمی‌پذیرند و به اهداف یا ابزارهای پذیرفته شده وفادار نیستند، به سمت رفتارهای هنجارشکنانه و طغیان روی می‌آورند.”

استفاده از برچسب‌های اخلاقی و غیر اخلاقی در تحلیل این‌گونه کنش‌ها، نوعی ساده‌سازی و مغالطه است و باید به درک عمیق‌تری از پدیده‌های اجتماعی پرداخت.

@AhmadBokharaei
| t.me/dr_bokharaei

بیان آزادی

05 Nov, 09:33


🎥 عبدالملکی وزیر کار ابراهیم رئیسی :
اسرائیل ۷ میلیارد دلار از کشورهای اسلامی نفت وارد می‌کند/ کشورهایی که به اسرائیل نفت میفروشند را با موشک می زنیم

توضیح کانال بیان آزادی:
🔹مملکت دست کیست؟؟؟
🔶میگویند ایشان زمانی وزیر کار بوده است. اظهارات ایشان که به کشورهای اسلامی گوشزد می کند که چون به رژیم صهیونیستی نفت می دهید خط لوله شما را منفجر میکنیم، پرسیدنی است که ایشان کیست و با کدام مسئولیت این اظهارنظر را می کند؟
🔹البته اشکال ندارد به عنوان یک شهروند ایرانی نظر خودش را بدهد که خوب است خط لوله کشورهایی اسلامی که به اسرائیل نفت می فروشند منفجر شود. خوب دولت و رژیم میل داشتند حرف او را می برند در مراجع قانونی تصویب و بعد اجرا می‌کردند. اما اینکه می گوید منفجر می کنیم، خوب است مردم مطلع شوند ایشان کیست که این حرفها را میزند؟؟
🔹خودسری هم حدی دارد. مگر میشود در همه جا و همه چیز خودسر بود؟؟

🆔 @bayane_azadi

بیان آزادی

05 Nov, 06:11


ترامپ یا هریس

✍️ رضا پژوهی

در صورت نبود اتفاقی اساسی و تاثیر گذار تا لحظه حتی پایانی انتخابات در آمریکا:
در وضعیت میانه ،کاملا هریس بسیار خوش شانس خواهد بود که انتخابات مساوی تمام گردد.بهترین وضعیت در سوی او با اعزام تیمی فوق تخصص در تبلیغات از سوی لندن ،در حال موفقیت بود که ناگهان بایدن دهان باز نمود و آنچه نباید میگفت را گفت.همان جمله ای که تیم ترامپ در جستجوی آن بود.از آن لحظه به بعد ،بهترین ،از کمپ هریس چو پرنده ای تشنه به پرواز در آمد و رفت که رفت.در سوی دیگر ،رقیب با اندکی کاهش از اقبال رای دهنده آمریکاییان ،پرنده آزاد شده از دهان بایدن را محور مرکزی تبلیغات خود در چند روز مانده به رای گیری چنان با مهارت صید نمود که بازی را اگر نه مستقیم در نفع خود که مستقیم بر علیه هریس بی تجربه به بازی گرفت و شد آنچه شده است.
حال بدون هرگونه سوگیری ،تا بدینجای تبلیغات و نظر رای دهندگان ،در پایان این دور از انتخابات در ایالات متحده آمریکا،در مجموع هر آنچه شده یا نشده،بوده یا نبوده،دست برتر با امتیاز البته نزدیک،متعلق به کمپین جمهوریخواهان میباشد و دونالد ترامپ برنده از صندوق بیرون خواهد آمد اگر تا صندوق نظر باشد.پس از صندوق تا مجلس سنا و نمایندگان بماند برای بعد.

🆔@bayane_azadi

بیان آزادی

05 Nov, 05:59


☺️ درکِ امرِ درک‌ناشدنی
👤 نویسنده: حمیدرضا یزدانی

«مردان هیچ‌چیز از زنان نمی‌دانند و زنان هم هیچ‌چیز از مردان». این گفتهٔ بسیار منفیِ لکان در باب عشق است که شاید در نگاه اول عجیب به‌نظر برسد. اما آنچه در این نوشته به بررسی آن خواهم پرداخت، قدمی فراتر رفتن از این نظر است و آن اینکه «هیچ انسانی از هیچ انسانی چیزی نمی‌داند و مهم‌تر اینکه نمی‌تواند بداند».

امروزه دیگر پر‌واضح است که سه نظریه به جایگاه انسان ضربهٔ کاری وارد کردند و او را از عرش به فرش آوردند: نخست اینکه زمین، یعنی خانه‌ای که انسان در آن زندگی می‌کند، مرکز جهان نیست و کائنات دور زمین در گردش نیستند که به آن انقلاب کوپرنیکی می‌گفتند؛ دوم اینکه داروین ماهیت حیوان‌تبار انسان را نشان داد و اینکه انسان آنچنان که متون مقدس القا کردند، اشرف مخلوقات نیست؛ و سوم اینکه فروید با روان‌کاوی نشان داد که انسان حتی از آنچه در درون خود می‌گذرد خبر ندارد و ارباب خانهٔ خود نیز نمی‌باشد و ریشهٔ مشکلات اساسی ما در درون خود ماست و ما درک تیره و تاری از آن‌ها داریم و آنچنان که گمان می‌کردیم موجودات عاقلی که با عقل انس داریم، نیستیم. عقل ما بازیچهٔ غرایزی ناخودآگاهی است که از ساز‌و‌کار آن اطلاعی نداریم و حتی نمی‌دانیم چگونه بر ما تأثیر می‌گذارد.

در حقیقت، کشف فروید نشان داد ناخودآگاه چنان سیطره‌ای بر ذهن و روان انسان دارد که فرآیندهای تفکر، عمل و احساس انسان را شکل می‌بخشد. و عجیب‌تر اینکه یکی از بصیرت‌های مهم روان‌کاوی این بود که بسیاری از مشکلات نه در بزرگسالی که ریشه در کودکی ما دارند. کودکی‌ای که هیچ‌یک حتی خاطره‌ای از آن نداریم. و همان‌طور که جان بالبی نشان داد، تنش‌ها و تعارضات ارتباطی ما به مراقبت‌های مادرانه‌ای باز می‌گردند که خودمان هیچ نقشی در آن‌ها نداشته‌ایم و در حقیقت ما آدمیان میراث‌بر مشکلاتی هستیم که نه خودمان از آن‌ها اطلاعی داریم و نه دیگرانی که مسئول زایش و بالش ما بودند. به دیگر سخن، انسان نمی‌داند چه بر او گذشته، چه رفتاری در کودکی با او شده است و وقتی انسان نداند در درونش چه می‌گذرد منتج به این می‌شود که انسان نمی‌تواند خود را تماماً و کاملاً درک کند و بفهمد چه می‌خواهد.

🔗 برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید
🆔@bayane_azadi
🆔@Sedanet

بیان آزادی

25 Oct, 21:53


🔺ژنرال سیسی و نصیحت ایران!

گفته می شود در جریان دیدار امروز روسای جمهور ایران و مصر، ژنرال سیسی به همتای ایرانی خود گفته است؛
تصویر نادرستی از کشور شما در چهل سال گذشته در منطقه و جهان بوجود آمده، در اصلاح آن بکوشید!
شکی نیست که سیسی به عنوان رهبری خودکامه که با انتقادات حقوق بشری گستردەای روبروست، در جایگاهی نیست که ایران را نصیحت کند.
صد البته مقصود وی نه سیاست داخلی ایران بلکه جهت گیری ضد غربی سیاست خارجی آن و رویکرد ضد اسرائیلی مفرط آن است.
یحتمل سیسی در گوشی به همتای ایرانیش گفته؛
چکار به صدور انقلاب و مبارزه با اسرائیل و بازتعریف و تعدیل نظام جهانی دارید، بچسپید به داخل و از حکومت کردن لذت ببرید!
غربی ها دربارەی اسرائیل و انرژی و جنگ اوکراین حساس و سازش ناپذیرند، اما در مورد دمکراسی و حقوق بشر راه می آیند و مسائل را نادیدە می گیرند!
احتمالا وی برای اثبات درستی این سخن، مصر و عربستان و امارات را مثال زده است.

درک تاریخی سیسی در این زمینه ریشه در تجربەی مصر به عنوان کشوری سابقا انقلابی دارد.
قاهره در زمان ناصر و در فاصلەی سال های 1952 تا 1972 کانون انقلاب به شمار می رفت.
مصر تحت رهبری جمال عبدالناصر نه تنها رهبر جهان عرب، بلکه محوری ترین کشور جهان مسلمان و سرنمون کشورهای آسیایی و آفریقایی بود.
سرزمین نیل، ستاد پشتیبانی از انقلابیون الجزایر و  میزبان چه گوارا بود، ستون اصلی جنبش عدم تعهد و رهبر جهان سوم و یک پایش هم در جنگ داخلی یمن قرار داشت و از مبارزه با اسرائیل هم غافل نبود.
چرخش اصلی اما در سال 1972 با اخراج کارشناسان روسی توسط سادات رخ داد.
رخدادی که یک شبه مصر را از کشوری شرقی به متحد بلوک غرب تحت رهبری آمریکا بدل کرد.
  جنگ یک سال بعد آن با اسرائیل هم تغییری در این جهت گیری پدید نیاورد.
از آن تاریخ مصر در مدار غرب باقی مانده و رژیم حاکم بر آن از مواهب حمایت غرب بهره برده است.
مضاف بر آن شبه جزیرە سینا را که در عهد انقلابی گری از دست داده بود، در زمانەی محافظه کاری دوباره بدست آورد.
انقلاب فوریەی 2011 که به سقوط راس نظام و نه خود نظام انجامید، میان پردەای گذرا بود که با آمدن سیسی در کودتای خونین سه سال بعد به روال سابق خود بازگشت.

ادراک شهودی و منطق سیاسی سیسی احتمالا ریشه در حافظەی تاریخی مصریان در قرن نوزده هم دارد.
150 سال پبش از آنکه دولت های عرب عراق و لیبی توسط یک ائتلاف غربی تحقیر و خلع سلاح شوند، مصر به عنوان پیشگام مدرنیته در جهان اسلام، تجربەای تلخ در این زمینه از سر گذراند.
قصه این بود که محمد علی نخستین خدیو و نایب السلطنەی امپراتوری عثمانی در مصر با الهام از آموزەهای انقلاب فرانسه دست به اصلاحات بزرگی زد و رژیمی متمرکز و مقتدر پدید آورد.
مصر محمد علی در آستانەی قسمی انقلاب صنعتی بود و اگر وسوسەهای کشورگشایی به سراغش نمی آمد، احتمالا اسکندریه و قاهره به زودی منچستر و لندن شرق می شدند.
کشور نیمه مستقل اما علم استقلال برداشت و در آرزوی تشکیل یک امپراتوری عربی بر ویرانه های عثمانی در سال 1837 به شام یورش برد.
بریتانیا که نگران فروپاشی عثمانی و از دست رفتن موازنه با روسیه بود، پنج قدرت مطرح اروپایی آن زمان را با خود همراه کرد و به نجات خلیفه پرداخت.
محمد علی نه تنها سرکوب شد، بلکه ناچار گردید ارتش 250000 نفری اش را به 18000 نفر کاهش دهد و از مخارج نطامی بکاهد و کارخانه های اسلحه سازی را برچیند.
این تحول احتمالا نخستین مورد خلع سلاح یک کشور در عهد مدرن و در آغاز دوران استعمار بود که از قضا در همین خاورمیانه رخ داد.
سیسی نیک آگاه است که جهان امروز با دویست سال قبل تفاوت چندانی ندارد. آمریکا جای امپراتوری بریتانیا را گرفته و زمانی طولانی برای رسیدن به تعادلی جدید و عبور از نظم غربی حاکم در پیش است.
#صلاح_الدین_خدیو
@bayane_azadi
@sharname1

بیان آزادی

24 Oct, 13:50


🎥 گزارش خبرنگار ارشد بی‌بی‌سی از کذب بودن داستانسرایی های شبکه تلویزیونی اینترنشنال و پرده برداشتن از
جنایات اسرائیل علیه مردم بی‌گناه و ادعای واهی اسرائیل و شبکه های
وابسته

🆔 @bayane_azadi

بیان آزادی

24 Oct, 13:50


داستانسرایی های شبکه تلویزیونی اینترنشنال:

وجود نیم میلیارد دلار پول نقد و طلا در مخفیگاه نصرالله زیر بیمارستان ساحل، بخش کوچکی از شبکه مالی حزب‌الله را نشان می‌دهد. پول‌های که با معامله نفت سپاه پاسداران در سوریه به لبنان می‌رود و صدها میلیون دلاری که حزب‌الله از قاچاق آمفتامین به دست می آورد.

گزارشی از مجتبا پورمحسن
@iranintltv

بیان آزادی

24 Oct, 13:11


✍️ جواد امام

وفاق جاده یک طرفه نیست

🔺جواد امام، سخنگوی جبهه اصلاحات ايران در گفتگو با امتداد، ضمن اشاره به شعار «دولت وفاق» از سوی دولت چهاردهم و میزان تناسب این شعار با انتصابات و چینش ترکیب دولت چهاردهم، اظهار داشت: این حرکت آقای پزشکیان-طرح شعار وفاق در دولت چهاردهم-اگرچه قابل احترام بوده و در مواردی نیز، می‌توان از آن دفاع کرد، اما هیچ ربطی به وفاق نداشته و صرفا یک توافق سیاسی برای اخذ رای اعتماد کابینه پیشنهادی از مجلس و استفاده از ظرفیت‌های موجود صورت گرفته است.

🔹با توجه به شعاری که مسعود پزشکیان مطرح کرده و تاکید داشت که اهل دعوا نبوده و برای حل مشکلات کشور باید دست به دست هم داد، باید گفت که متاسفانه تفسیری که ایشان از مسئله وفاق داشته، ارتباطی با خود وفاق ندارد.

🔹هیچ تغییر رویکردی در درون حاکمیت، خصوصا در حوزه‌های امنیتی، سیاسی و فرهنگی و اجتماعی شاهد نبودیم. پس از آن که دولت پزشکیان شعار وفاق سر داده و اکثریت وزرای آن نیز از جریان رقیب انتخاب شد، ما شاهد حداقل تحقق یکی از شعارهای ایشان-که رفع فیلترینگ بود-نبودیم، هیچ؛ بلکه قانون عفاف و حجاب نیز توسط مجلس تصویب شد.

🔹در حال حاضر، گاردی که مجلس یازدهم گرفته اساسا، نسبتی با مسئله وفاق ندارد. در عین حال، دستگاه‌های امنیتی که باید همراه و هماهنگ با سیاست‌ها و شعارهای مستقر باشد با همان رویکردها و سیاق گذشته، مانع ورود جریان پیروز در انتخابات در حوزه اجرا بوده و اصرار آن‌ها، عملا بر این است که به نوعی، همان کارگزاران قبلی با همان نگاه و همان رویکرد، مطالبات مردمی که به وضع موجود در زمان انتخابات «نه» گفتند را دنبال کنند!

🔹در انتخابات اخیر از آن جا که مردم خواستار تداوم آن وضعیت نبودند به پزشکیان رای دادند اما به تصور من، ایشان بر خلاف نظر اکثریت حامیان خود سعی کرده تا برای کابینه‌ای که امروز شاهد ترکیب آن هستیم از مجلس رای اعتماد بگیرد.

🔹متاسفانه در حالی که بسیاری از نیروهای گذشته در حال ابقا در سمت‌های خود هستند؛ یا پاسخ استعلام نیروهای جریان پیروز داده نمی‌شود و یا کماکان اصلاح‌طلبان دارای سبقه فعالیت سیاسی با درهای بسته روبرو هستند.

🔹به عبارت دیگر، وفاق، تنها یک جاده یک طرفه نبوده و اینگونه نیست که مردم، حق تعیین سرنوشت را صرفا به شکل نمادین و تنها با شرکت در انتخابات ببینند. وفاق به این معنی نیست که نیروهای جریان پیروز، حق حضور در دولت را نداشته باشند. 

🔹اگر انتظار داشته باشیم که وفاق، صرفا در قوه مجریه و آن هم با به کارگیری جریان رقیب تحقق پیدا کند، اساسا آب در هاون کوبیدن است. اگر همین حالا، همین کابینه در معرض رأى مردم قرار می‌گرفت، مسعود پزشکیان قطعا موفق به پیروزی در انتخابات نمی‌شد.

🔹متاسفانه در حال حاضر نیز، مجلسی که با ۸ درصد رای در مرحله دوم انتخاباتش بر سر کار آمده، در چینش نیروهای دولت نقش تعیین کننده و جدی داشته و مدعی هماهنگی دولت در انتصابات و معترض بکارگیری نیروهای شناسنامه‌دار و مؤثر در این پیروزی است. 

🔹انتخاب وزرا، استانداران، معاونین، مدیران میانی و سازمان‌های تحت پوشش دولت از جریان رقیب و عدم به‌کارگیری نیروهای شناسنامه‌دار متعلق به جریان پیروز عملاً شعار وفاق را معلق کرده و بر تضعیف قوه مجریه و نادیده‌ انگاشتن جریان پیروز انتخابات مهر تأیید زده است.

🔹در یک کلام، وفاق ملی با دسته‌بندی شهروندان به خودی و غیر خودی و ویژه گزینی محقق نمی‌شود و متولی تحقق وفاق ملی باید توسط حکومت و با تغییر رویکرد ها صورت بپذیرد. نگاه حکومت باید شهروندمحور باشد و حرف اول و آخر بر اساس خواست مردم رقم بخورد، نه از ما بهتران!

متن کامل


 
🆔 @bayane_azadi

بیان آزادی

24 Oct, 13:04


🔊فایل صوتی

مصطفی ملکیان

نشست رونمایی از کتابِ «انسان غیرعقلانی- پژوهشی در باب فلسفه‌‌یِ اگزیستانسیل» نوشته‌ی ویلیام بَرِت ترجمه‌ی خانم الهه حسینی


.🆔 @bayane_azadi
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @MalekianMedia

بیان آزادی

22 Oct, 17:01


🔹بروکراسی نباید یک واژۀ کثیف باشد؛ ضرورت فضیلت‌یابی امر عمومی

🔸«جنین ودل» استاد مردم‌شناسی در دانشگاه جرج مسن آمریکا است و بخشی از مطالعات او بر «مردم‌شناسی سیاست‌گذاری عمومی» متمرکز است. در شمارۀ اخیر real-world economics review مقاله‌ای با عنوان «بروکراسی نباید یک واژۀ کثیف باشد» از او منتشر شده است. ودل در این مقاله برای نشان‌دادن تأثیر ویرانگر ترامپ بر بروکراسی، دولت، و هر آن چه «عمومی» است، روندی تاریخی از مسائل بروکراسی در آمریکا از اواخر دهۀ ۱۹۷۰ میلادی و به‌قدرت‌رسیدن نومحافظه‌کاران را توضیح می‌دهد. او توضیح می‌دهد که چگونه ترامپ از بی‌اعتمادی مردم به نهادهای عمومی و دولتی استفاده کرد و اکنون چگونه ستون‌های ضعیف دموکراسی در جامعۀ آمریکا را هرچه‌بیشتر تخریب می‌کند.

🔸ودل نشان می‌دهد که چگونه ابتدا با مفاهیمی نظیر ناکارآمدی، اتلاف منابع، و بروکرات‌های کند و کودنی که در برابر نوآوری مقاومت می‌کنند، حائلی گفتمانی برای ایجاد بی‌اعتمادی نسبت به نهادهای عمومی فراهم شد و با درانداختن مفاهیمی نظیر دیجیتالیزه‌کردن، کوچک‌سازی، برون‌سپاری، پاسخگویی، و ... نهادها و سازمان‌های عمومی را بی‌اعتبار کردند. پس از این بود که ریگان، «انقلاب علیه دولت بزرگ» و «عصر مقررات‌زدایی» را آغاز کرد و کلینتون در ادامۀ او، پروژۀ «شرکتی‌کردن نهادهای عمومی» را با سازوکارهایی نظیر بودجه‌ریزی عملیاتی و ... پیش برد. این روند موجب شد تا نهادهای عمومی و دولتی به‌گونه‌ای تنظیم و تضعیف شوند که به‌جای پاسخگویی به خدمت‌گیرندگان (عموم)، در تسخیر ذی‌نفعان قرار گیرند و از آن‌ها مسئولیت‌زدایی شود.

🔸اِدلمن وضعیت بی‌اعتمادی نسبت به نهادهای عمومی در جهان امروز را «فروپاشی اعتماد از درون» نام می‌نهد و وضعیت را «ناامیدکننده» توصیف می‌کند. ودل براساس نظرسنجی‌های مختلف توضیح می‌دهد که به‌رغم همۀ این دیجیتالیزه‌کردن‌ها و کوچک‌سازی‌ها، اما بی‌اعتمادی به نهادها همچنان روبه‌افزایش است و بی‌اعتمادی به نهادهای خصوصی نیز افزایش شدیدی یافته است. او توصیه می‌کند که برای جبران این وضعیت، «امر عمومی» باید دوباره «فضیلت» یابد، چراکه دموکراسی و رفاه عمومی نیازمند وجود نهادهای عمومی و دولتی کارآمد و مسئولیت‌پذیر است. ازاین‌رو، به‌جای تضعیف و تحقیر نهادهای عمومی باید به‌دنبال اصلاح و بازگرداندن اعتماد به این نهادها بود، چرا که هیچ جامعۀ دموکراتیکی بدون آن امکان بقا نخواهد داشت

توضیح کانال بیان آزادی
🎋وجود دولت بزرک و کوچک یکی از مباحث پیچیده در علوم سیاسی است. بعضی از نظرها از دولت کوچک دفاع می کنند، رژیم های اقتدارگرا و بعضی از نظرهای سوسیالیستی و کمونیستی از دولت بزرگ و گسترده حمایت می کنند.
🎋دو نکته در این خصوص قابل تأمل است. نخست اینکه در گزارشی که صندوق بین المللی پول در سالها پیش ارائه داد، علنا اعلام کرد که پیشنهاد این صندوق مبنی بر کارآمد بودن دولت کوچک ناموفق بوده است.
🎋نکته دوم اینکه بنا به تجربه اگر دولت کوچک در کشورهایی که از فقر و تبعیض رنج می برند تجربه ناموفقی است، اما باز بنا به تجربه دولت بزرک به گسترش دیوانسالاری ناکارآمد منجر می شود که فساد آن کمتر از دولت کوچک نیست.
🎋شاید دولت متوسط بهترین گزینه این دسته از کشورها باشد.
🎋 اگر مراد نویسنده در این مقاله از گسترش نهادهای عمومی ، گسترش دولت است، در حقیقت با یک دولت اقتدارگرا و گسترده و جامعه ضعیف مواجه می شویم که حاصلی جز فزونی فقر و تبعیض و ناکارآمدی ندارد. اما اگر مراد ایشان از گسترش حوزه عمومی، تقویت خیر و مصلحت همگانی در دولت است، نظریه ای شایسته است که بایدمورد توجه نظرمندان قرار گیرد.
@ahmad_faal
@omidi_reza

بیان آزادی

22 Oct, 16:56


https://telegra.ph/%D8%A7%D8%A8%D8%AA%D8%B0%D8%A7%D9%84-%D8%B4%D8%B1-%D8%B9%D8%B8%D9%85%D8%AA%E2%80%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%D8%B1%D9%88%D9%85%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%87%DB%8C%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86%D9%85%D8%A7-09-15

بیان آزادی

21 Oct, 20:32


آیا مسئله فلسطین با رفراندوم حل می‌شود؟
احمد فعال
راه حل ایران مبنی بر برگزاری رفراندوم در سرزمین‌های فلسطینی، راه حل نیست، فرار از راه حل است. معلوم نیست که ماهیت این رفراندوم چیست؟ خوب بود آقای صلاح الدین خدیو که تخصص آن همین مسائل است در توضیح بیشتر ورود می‌کردند که ماهیت رفراندومی که ایران می‌گوید چیست؟ آیا شامل همه فلسطینیانی می‌شود که نزدیک هفتاد سال در کشورهای مختلف عربی پخش و پراکنده شده‌اند؟ طبق آخرین سرشماری حدود 7 میلیون و 300 هزار فلسطینی در سراسر جهان که نزدیک 6 میلیون نفر آن در کشورهای عربی هستند. مثلا در شیلی 500 هزار فلسطینی وجود دارد. خوب این رفراندوم شامل همه فلسطینیان می‌شود؟ به طور قطع اگر یک دولت فلسطینی هم تشکیل شود قریب به اتفاق این جمعیت حاضر به برگشت به فلسطین نیستند. آیا این رفراندوم شامل یهودیان اسرائیل هم می‌شود؟ اگر نشود که در واقع رفراندوم بی‌معنی است. رفراندوم معنای دیگری از همان طرح محو و نابودی اسرائیل است. اگر شامل یهودیان هم می‌شود، هم اکنون جمعیت اسرائیل نزدیک 10 میلیون و یهودیان نزدیک 8 میلیون نفر هستند. خوب اگر یک رفراندم برگزار شود، از هم اکنون یهودیان با خیالی آسوده می‌توانند دولت صهیونیستی را در سراسر سرزمین‌های فلسطینی تشکیل دهند، و طرح ایران هیچ سودی نصیب فلسطینیان ایجاد نمی‌کند. این علاوه بر این است که هر قدر یهودیان انگیزه قوی‌ای برای تشکیل دولت یهودی دارند، این انگیزه در فلسطینیان نیست، حالا اگر بخشی از فلسطینیان به خاطر ماهیت دموکراسی بودن اسرائیل نسبت به همین کشورهای عربی، به دولت یهودی رأی ندهند، صلوات. خلاصه اینکه راه حل ایران در حالی که هیچ فلسطینی‌ای این راه حل را مطرح نکرده و نمی‌کند، راه حل نیست، فرار از اتخاذ یک راه حل، و شاید باقی ماندن فلسطین در همین حالت بلاتکلیفی و دمیدن در شیپور اسرائیل ستیزی و دشمن ستیزی است.

https://t.me/bayane_azadi

بیان آزادی

21 Oct, 19:53


🔺موضع ایران واقعا چیست؟

عباس عراقچی گفته که راه حل دو دولت، صلح پایدار به ارمغان نمی آورد و صلح در منطقه و حل مسالەی فلسطین تنها از رهگذر " دمکراسی در سرزمین های فلسطینی " بدست می آید.
هر چند دقیقا مقصود وزیر خارجه از این عبارت پردازی تازه مشخص نیست، اما یحتمل تکرار موضع کلی ایران دربارەی رفراندوم است.
صد البته در موضع موصوف هم هیچگاه چندان به جزئیات پرداخته نشده و معلوم نیست چه کسانی می توانند در رفراندوم موصوف شرکت کنند.
مثلا  مقصود از "فلسطینیان اصیل" مورد نظر ایران چیست؟
و شامل کدام دسته از یهودیان می شود؟

چیزی که عباس عراقچی امروز بر زبان آورده - شاید بی آنکه خود بداند - تکرار موضع سااف در فاصلەی سال های 1968 تا 1988 است.
ساف پس از اینکه توسط فتح و گروه های چپ گرای فلسطینی تسخیر شد، منشور ملی سابق را کنار گذاشت و از ایدەی فلسطین دمکراتیک واحد سخن بە میان آورد.
بر اساس آن، تمام یهودیان ساکن در فلسطین صرف نظر از تاریخ مهاجرت، در کنار عرب ها به شهروندان برابر کشور تبدیل و دولت دمکراتیک سکولار آن را می ساختند.
این طرح جایگزین منشور ملی 1964 شد که می گفت فلسطین کشوری عربی است و شهروندی آن از آن کسانی است که قبل از سال 1917 در آن سکونت داشته اند.
به عبارت دیگر وعدەی بالفور به عنوان مبدا محسوب و یهودیان پس از آن مشمول اخراج می شدند.
البته سند 1968 از آنچه منشور 1964 می گفت واقع بینانه تر بود.
چه اولی مستلزم برگشت تاریخ به عقب و بازگرداندن مسیر به مقطع عثمانی بود.
اما سند دوم هم با انکار یهودیان به عنوان اجتماعی ملی در پی انحلال اسرائیل و تشکیل دولتی تازه به جای آن بود.
اقدامی غیرممکن که مستلزم تغییری انقلابی در توازن قوا در هر دو سطح منطقه و بین الملل به شمار می رفت.

فلسطینی ها به مرور زمان و متناسب با محدودیت های خویش، دیدگاه خود را تعدیل کردند.
در سال 1988 سازمان آزادیبخش فلسطین، رسما قطعنامەی 242 را پذیرفت و عملا به راه حل دو دولتی گردن نهاد.
پذیرش این قطعنامه به معنای قبول تشکیل دولت فلسطین در خطوط آتش بس سال 1949 بود.
یعنی پذیرش قطعنامەی 181 سازمان ملل که در سال 1947 به تصویب رسید و پیشنهاد کرد فلسطین به دو دولت یهودی و عرب تقسیم شود،
صد البته با قبول متصرفات بعدی اسرائیل در جنگ های موسوم به استقلال.


با این اوصاف، نگرش فلسطینی های مبارز سه ایستگاه را پشت سر گذاشته است؛
پلتفرم اخراج یهودیان، تشکیل دولت دمکراتیک مشترک و راه حل دو دولت.
حتی حماس در مقام جناح تندروتر جنبش فلسطین نیز راه حل دو دولت را عملا پذیرفته است.
به دو دلیل:
شرکت در انتخابات سال 2006 که محصول روند اسلو بود و مشروعیت خود را از پیمان صلح سال 1993 ساف و اسرائیل می گرفت.
و دوم، سند دفتر سیاسی حماس که در قبال تشکیل دولت فلسطین در سرزمین های قبل از جنگ 1967 به اسرائیل پیشنهاد آتش بس نامحدود می دهد:
نوعی حفظ ظاهر و عمل گرایی شرمسارانه و معطوف به اهداف راهبردی.
در این میان به نظر می رسد موضع ایران چیزی در میانەی ایستگاه اول و دوم است.
منشور 1964 که از بازگرداندن یهودیان قبل از 1917 می گوید و سند 1968 که خواستار تشکیل دولت دمکراتیک سکولار در سرزمین تاریخی فلسطین است.
مساله اما این است که خود فلسطینی ها به انضمام تمام دولت های عرب دهه هاست که از هر دو عبور کردەاند!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

بیان آزادی

20 Oct, 20:49


کتاب کم حجم نافرمانی مدنی اثر دیوید ثورو یک آثار خوب در توصیف مبارزه مدنی است. دیوید ثورو در این کتاب می گوید انسان در برابر هیچ چیز جز عدالت تعهد ندارد.
نافرمانی مدنی وسيله ای برای انقلاب بمعنی براندازی نيست، اما ابزاری اصلاح طلبانه و محدود کننده ی قدرت بی حد و حصر ماشين حکومتی بمنظور عادلانه‌تر کردن آن است که به تعبير ثورو این خود بمعنی انقلابی واقعی است نافرمانی به کسب قدرت نمی‌اندیشد، و در عوض بيشتر با اخلاق، وجدان فردی و آزادی فرد مستقل تَ فر د یافته سر و کار دارد. نافرمانی مدنی برخلاف انقلاب که متعلق به نااميدشدگان از ایجاد تغيير تحميلی یا ارادی در خصلت های حریف و " آن دیگر"ی (و به تعبير انقلابيون، دشمن) است، فراخوانی است خطاب به اميدوارترین جان‌ها و رو‌ح‌های یک ملت، تا با پاسخ به ندای وجدان و عمل مستقيم، به اصلاح شرایط و تغيير رفتار حریف (چه بخواهد یا نخواهد) اقدام کنند و در صورت عدم موفقيت، حداقل، وجدان تفرد یافته ی خود را زنده نگاه دارند. نافرمانی مدنی در خدمت منافع حکومت و بقای مثبت آن است، اما با تایید رفتار عادلانه آن و همزمان با رد عملی اعمال ستمگرانه حکومت.
@bayane_azadi

بیان آزادی

19 Oct, 14:54


فرامرز دادرس افسر پیشین گارد شاهنشاهی

به اظهارات این افسر پیشین گوش بسپارید که هنوز عرق ملی خود را از دست نداده است، به عکس با چه شور و شوقی در مقابل بیگانگان سخن میگوید
این افسر پیشین گارد شاهنشاهی چقدر خوب تناقض گویی های طرفداران سلطنت و دروغ های رضا پهلوی را در چند نکته ظریف در تناقض های سخنان ایشان افشا می کند. می گوید:
اگر رضا پهلوی راست میگوید که طرفدار جنگ نیست رویش نمی شود که به صراحت بگوید که مایل است علیه ایران جنگ صورت گیرد
چرا درست در زمانی که اسرائیل قصد حمله به ایران را دارد پیام می فرستد نگران نباشید من خلاء را پر می کنم.
در جای دیگر می گوید سر مار در ایران است، یعنی بروید سر مار را بزنید
چرا وقتی داریوش خواننده ترانه سرای ایرانی می گوید در کوله پشتی هیچ سربازی چیزی به نام دموکراسی و ازادی وجود ندارد، طرفداران سلطنت به شدت به داریوش با انواع فحاشی ها حمله می کنند؟

@bayane_azadi

بیان آزادی

17 Oct, 10:28


هریس خواهد آمد

به رغم‌ خواسته پوتین و نتانیاهو، تا ۱۸ روز دیگر به اغلب احتمال آمریکایی ها نخستین رئیس جمهور زن را تجربه خواهند کرد.‌
بله درست است، نظرسنجی ها ترامپ را در صدر و غیر قابل دسترسی نشان می دهند. نتانیاهو هم‌ با سخاوت کم‌ مانند هر تاکتیک ی توانسته در جهت گرویدن‌ مردم به جمهوری خواهان‌ بکار برده و تا دوهفته دیگر هم‌ در این مسیر از اسرائیل مایه خواهد گذاشت. ولادیمیر هم‌ با وجود نظرسنجی های ترامپ محور، به دمش گردو می شکند.

ولی همان گونه که در یادداشت های۱۴، ۱۸، ۲۳، ۲۶، ۲۹جولای و نیز ۲۴ فوریه ۲۰۱۹ و ... همین جا آمده است، بس دور از انتظار است که ترامپ برای ریاست جمهوری ۴ سال آتی برگزیده شود. یعنی در چنین صورتی باید فاتحه دمکراسی رو به نشیب را در ایالات متحده خواند. بالاخره من می خواهم‌ با تخیلاتم‌ به سر برم.
#یدالله_کریمی_پور


توضیح کانال بیان آزادی:
راست های افراطی در جهان متحد شوید.
@bayane_azadi
@karimipour_k

بیان آزادی

16 Oct, 17:18


لجاجت و نفرت
✍️احمد فعال
🎋رژیم پهلوی‌ها با همه مفاسد و نابکاری‌هایی که تا کنون کم در شرح آنها نکوشیدیم، دستکم دو امتیاز مثبت نسبت به رژیم جمهوری اسلامی داشتند. یکی اینکه با مردم لجاجت نمی‌کردند، دوم اینکه نفرت پراکنی نمی‌کردند.
🎋من شخصا به خاطر دارم که به دلایل مختلفی در آن آیام با رژیم پهلوی مخالف بودم، و در حد بضاعت و سن و سال خودمان مثلاً مبارزه هم می‌کردیم. اما به جز یک مورد در تلویزیون که حالت فرعونیت را در کُرنش خادمان رژیم در چهره محمد رضا شاه پهلوی مشاهده کردم، به خاطر نمی‌آورم که نسبت به آن رژیم نفرت داشته باشم.
🎋در عالم سیاست مخالف بودن تا حد سرنگونی، با نفرت داشتن فرق دارد.
🎋هیچ موردی هم که حاکی از لجاجت آن رژیم با مردم باشد نه در خاطر دارم و نه اکنون که سالهاست تاریخ پهلوی‌ها را از مطالعه و تحقیق می‌گذرانیم، موردی می‌یابیم که حاکی از نوعی لجاجت میان رژیم با مردم باشد.
🎋با این وجود قابل درک است که در فاصله تعریف شده‌ای که آن زمان میان مردم و دولت وجود داشت، موردی برای لجات‌افکنی از سوی دولت وجود نداشت. دولت کار خودش را می‌کرد و ملّت هم کار خودشان را می‌کردند، هیچ نقطه تلاقی‌ای [یا نقطه تلاقی جدی‌ای] نه به لحاظ آگاهی و نه به لحاظ عملکردی میان دولت و ملت وجود نداشت.

حکمرانان جمهوری اسلامی ‌در یک توصیف ساده در طی 45 سال اخیر کارشان تولید نفرت‌افکنی و لجاجت با مردم است.
یک مثال ساده می‌زنم و شما بخوانید حدیث مفصل از این مجمل. در شبکه‌های اجتماعی روزی نیست که با دهها کلیپ مواجه نشوید که تصاویر دردناکی از فقر و فلاکت مردمان سیستان و بلوجستان و بسیاری از استان‌های دیگر نشان داده می‌شود، تصاویر کودکان تا پیران زباله‌گرد، نفله کردن بخش بزرگی از بازنشستگان کشور و صدها و شاید هزاران مورد تظاهرات پیرمردان و پیره‌زنانی که به خاطر چندرغاز حقوق خود روانه خیابان می‌شوند، همه اینها بی‌تفاوت‌ترین آدم‌ها را از دیدن شرمنده می‌کند. راندن شدن میلیونها نفر از خانواده‌ها به حاشیه شهرها و بازی کردن با آبروی میلیون‌ها خانوار، وضع فلاکت بار نظام بهداشت که روزی نیست که ویدئویی از فروش کلیه و اعضای بدن در شبکه‌های اجتماعی پخش نشود، وضع فلاکت بار نظام آموزشی کشور و تصاویر و عکس‌ها و ویدئوهایی که محل‌ها و کلاس‌های آموزشی را در بعضی از استان‌ها و شهرها در بیغوله‌های مخروب نشان می‌دهند، و صدها و هزاران مورد دیگری که خوانندگان می‌توانند به این فهرست اضافه کنند، ویدئوها و تصاویری هستند که در طی روز در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شوند.
بعد با توجه به این تصاویر دردناک، روزی هم نیست که خبرهایی از مقامات تراز اول و دوم و سوم جمهوری اسلامی منتشر نشود، که مثلاً فلان مبلغ و فلان هزینه و فلان ریخت و پاش‌ها و بذل و بخش‌ها را از کیسه همین مردم به حماس و حوثی‌ها و آباد کردن ویرانی‌های غزه و لبنان گرفته تا سرزمین‌های دوری که اسمشان به گوشمان نخورده است، شنیده می‌شود. بحث امروز و دیروز و پارسال و چهارسال پیش نیست، از دهها سال پیش مرتب این تصاویر با برچسب‌ها و زیرنویس‌های مرارت‌بار در میان عامی‌ترین و عادی‌ترین مردمان کشورمان دست به دست می‌شوند، و تنها با این ضرب‌المثل نغز ایرانی که "چراغی که به خانه رواست به مسجد بردن حرام است".
حالا این وسط کم نیستند از مسئولینی که با ایده‌های ذهنی و بعضاً با عملیاتی کردن این ایده‌ها، قصد دارند جر مردم را بالا بیاورند. خوب وقتی این وضعیت و تعارض دائمی را هر روزه به چشم می‌بینیم، و تبدیل سیستم عصبی جامعه به بمب نفرت، جز این نیست که بگوییم، یک نوع لجاجت خاص و تعمد میان نظام توقعات جامعه، سطح بضاعت جامعه با اراده بخشی از حکمرانان وجود دارد، که بنا نیست کک از اهالی قدرت گزیده شود، و به قول شاملو ما همچنان دوره می‌کنیم، شب را و روز را و هنوز را. 25 مهرماه 1403

https://t.me/BayaneAzadiM/1221

بیان آزادی

15 Oct, 21:30


کتاب جباریت اثر مانس اشپربر جریان شکل گیری جباریت را به لحاظ روانشناختی اجتماعی مورد تحقیق قرار می دهد. اشپربر نشان می دهد که چگونه امر جباریت به سادگی در میان افراد عادی امکان ظهور پیدا می کند.
نکته با اهمیتی که اشپربر در این کتاب شرح می دهد این است که جباران وقتی به قدرت می رسند توسط کسانی که او را به قدرت می رسانند به جعل بیوگرافی می پردازند و عاقبت همانها که روایت های جعلی برای افسانه سازی جباریت را تولید می کنند اولین طعمه قربانیان جباران هستند.
@bayane_azadi

بیان آزادی

15 Oct, 21:19


کتاب لائیسیته اثر شیدان وثیق از جمله کتاب های خوبی است که شائبه خلط مفهوم لائیسته را با جریان سکولاریسم و سکولاریزاسیون به خوبی نشان می دهد
@bayane_azadi

بیان آزادی

14 Oct, 19:20


کتاب پارادایم سکولاریزاسیون اثر استیو لوکس شاید یکی از آثار خوب در باره مسئله سکولاریزاسیون باشد. خواندن این کتاب دقیقا روشن می کند که آنچه امروز نزد بسیاری از قلم بدستان سکولاریسم و دولت سکولار و مسئله سکولاریسم در ایران خوانده می شود، به خطاست.

بیان آزادی

14 Oct, 19:06


✍️ جعفر شیرعلی نیا

🖊 عددها و عمق فاجعه


یک سال از ماجرای هفتم اکتبر گذشت و دیروز در خبرها آمده بود: «شمار شهدای غزه از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ و همزمان با آغاز عملیات طوفان‌الاقصی تاکنون به ۴۱ هزار و ۹۶۵ نفر و شمار مجروحان به ۹۷ هزار و ۵۹۰ نفر» رسیده است.

۴۱ هزار نفر، عدد آشنایی بود که مرا به سال ۱۳۶۵ برد. بر اساس آمار رسمی بنیاد شهید از جنگ تحمیلی، در این سال ۴۱۰۵۰ ایرانی شهید شده‌اند‌.

صهیونیست‌های جنایتکار حدود یک سال است که غزه را شخم زده‌اند و خیلی عجیب است که آمار شهدای غزه با آمار شهدای ما در سال ۶۵ در یک محدوده قرار دارد. و این در حالی است که ایران در این سال اغلب در حال تهاجم بوده. آمار شهدای حمله‌ی هوایی به شهرها نیز در این سال حدود ۲۰۰۰ نفر است و این همان سالی است که عملیات کربلای چهار و پنج در آن انجام شده است.

اگر تحلیل‌گران سپاه عملیات کربلای پنج را یک عملیات موفق و بزرگ می‌دانند، در تحلیل‌شان تا چه حد میزان شهدا و مجروحین را دخالت می‌دهند؟ در تحلیل‌های منتشرشده چنین بررسی‌هایی را نمی‌بینیم.

با این‌که پس از عملیات کربلای پنج، فاصله‌ی زیادی تا بصره باقی مانده بود، می‌توان پرسید حتی اگر در این عملیات بصره‌ی عراق را نیز تصرف می‌کردیم، در چه صورتی و با چه میزان تلفات انسانی نمی‌توانستیم این عملیات را یک پیروزی محسوب کنیم؟ برای مثال آیا تصرف بصره با ۲۰۰ هزار شهید یک پیروزی محسوب می‌شد یا یک شکست؟

تاثیر تصمیم‌ها‌ی کلانِ سیاسی-نظامی بر زندگی مردم بسیار مهم است و باید در محاسبه‌ها، زندگی‌های ازهم‌پاشیده و آسیب‌های اجتماعی را نیز در نظر گرفت. باید دید برای چیزهایی که به‌دست می‌آوریم چه چیزهایی را از دست می‌دهیم.

به راستی چگونه می‌توان در عملیات‌های یک سال که اغلب تهاجمی است، به اندازه‌ی یک سال ویرانگری و جنایت در غزه شهید داد؟

نکته‌ی آخر این‌که همه‌ی طرف‌های درگیر یک جنگ بازنده‌اند؛ اسرائیلی‌ها نیز بازنده خواهند بود. اما ما نیز باید محاسبه کنیم چه چیزهایی را در این جنگ از دست می‌دهیم.
به نظر می‌رسد در جهان تفکری وجود دارد که برای همه‌ی طرفین این جنگ آرزوی موفقیت می‌کند و طرفدار ایده‌ی نابودی اسرائیل و ویرانی ایران است.

اما آیا این معادله حتی به قیمت نابودی اسرائیل برای ما به‌صرفه است؟
صهیونیست‌ها یک شبکه‌ی جهانی دارند که حضوری قدرتمند در اقتصاد، رسانه، فرهنگ و هنر و سیاست دارد.
اسرائیل بخش نمایان و گمراه‌کننده‌ی این شبکه است و حتی اگر این بخشِ نمایان‌شده نابود شود، شاید آن شبکه‌ی قدرتمند آسیب چندانی نبیند و با مظلوم‌نمایی تازه، تاریخ جدیدی را رقم بزند.

نباید فراموش کرد که آن‌ها با تکیه بر مظلوم‌نمایی و از دل ویرانه‌های جنگ جهانی، روزگاری جدید را رقم زده‌اند و شبکه‌ی جهانی‌شان را شکل داده‌اند.
برای تصمیم‌گیری‌های کلان باید چند مقصد جلوتر را هم بررسی کرد و بدترین احتمالات پیش رو را نیز از نظر دور نداشت.

@bayane_azadi

.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @jafarshiralinia

بیان آزادی

13 Oct, 08:32


این کتاب اثری از حسن یوسفی اشکوری است که شامل مجموعه از نقدهایی می شود که به نقدهای محمد قوچانی درباره دکتر علی شریعتی وارد کرده است.
بنا به گفته اشکوری این نقدها همواره بدون پاسخ مانده است.

@bayane_azadi

بیان آزادی

13 Oct, 07:15


🎥 نسل کشی و جنایات جنگی و تروریسم اسرائیل برای تصرف کشورهای مسلمان است: با زیر نویس انگلیسی توسعه طلبی دولت اسرائیل را ببینید

🔹 بزالل اسموتیچ وزیر دارایی اسرائیل: من یک کشور یهودی می خواهم که شامل اردن، لبنان و بخش هایی از مصر، سوریه، عراق و عربستان سعودی باشد. به گفته بزرگ‌ترین حکیمان ما، اورشلیم قرار است تا دمشق ادامه یابد.

بیان آزادی

13 Oct, 06:57


🎈 عنوان ویدیو : از مدرنیسم آریامهری تا فاشیسم پادشاهی خواهی

سخنران مهدی خلجی

Received by © : @utubestbot