آرشیو بیگانه @archivenira Channel on Telegram

آرشیو بیگانه

@archivenira


مطالبی که فکر می‌کنم مفید باشن رو اینجا می‌نویسم.

و اگر دوست‌دارید دفترچه خاطراتم رو بخونید:
@emicalll

اینستا: niras.daily

Nira (Persian)

با کانال "Nira" در تلگرام آشنا شوید! این کانال با نام کاربری "@archivenira" مطالب مفید و جذابی را به اشتراک می‌گذارد. اگر به دنبال مطالبی هستید که بهتان جالب و کاربردی باشد، این کانال گزینه مناسبی برای شماست. در این کانال مطالب متنوعی از جمله مطالب فکری، تاریخی، هنری و ... را خواهید یافت

همچنین، اگر علاقه‌مند به خواندن دفترچه خاطرات نیرومند و جذاب نیرا هستید، کافی است به کانال "@emicalll" مراجعه کنید. شما می‌توانید تجربیات و خاطرات جذاب این فرد را بخوانید و از آن لذت ببرید

هر روز با مطالب جدید و متنوع، کانال "Nira" شما را در مسیری پر از اطلاعات و سرگرمی همراهی می‌کند. برای دنبال کردن به این کانال ملحق شوید و از محتواهای فوق‌العاده آن بهره‌مند شوید. برای اطلاعات بیشتر می‌توانید به صفحه اینستاگرام "niras.daily" مراجعه کنید.

آرشیو بیگانه

04 Feb, 22:32


یه ویدئویی می‌دیدم می‌گفت "حتی اگر بیولوژیکالی اسپیکینگ کنیم، زن‌ها در پنجاه سالگی دیگه تولید فرزند براشون متوقف می‌شه و این مردهان که تا اخر اسپرم تولید می‌کنن، پس اینجا کی هدفش از بودن، زایش و فرزند پروریه؟" کاری به نقطه‌نظرش توی اینکه خب حالا کلا این نباید وجود داشته باشه و هدف هیچکس لزوما و تنها زایش و فرزندپروری نیست ندارم ولی دمن‌گاد! عجب ورقی رو برگردوند. از وقتی دیدمش که شاید یک‌ماه پیش بوده، دارم دائم به این فکر می‌کنم و خب، حق باهاشه. من واقعا برام جالبه وقتی زن‌ها به علم و تاریخ نگاه می‌کنن، چطور می‌تونن تفسیرهارو برگردونن. این خودش نشون می‌ده تفسیرهای ما چقدر تحت‌تاثیر عقایدمون هستن.

آرشیو بیگانه

03 Feb, 08:06


توی مطالعات فرهنگی و انسان‌شناسی، چون ما از بیخ و بن حالیمون شده توسط مطالعات که همه‌چیز اشتباهه و بالاخره همیشه راه بهتری وجود داره، یکی از اپروچ‌های تحلیل اجتماعیمون اینه که می‌گیم اللحساب تا وقتی چیز جهان‌شمولی پیدا نکردیم (این یعنی تاابد چون اگر بود خیلی واضح بود و انقدر گشتن نمی‌خواست) همه چیز باید problematise بشه. یعنی باید از همه‌چیز و همه‌روش‌ها ایراد بگیریم و همواره باید بریم ببینیم آقا چی از چشم ما دور مونده و هی بدنبال بهبودی و اصلاح باشیم. برای همینه که عمدتا شما ادم‌های توی این رشته رو درنقش منتقد می‌بینید چون اصلا اصل همینه. اینکه من می‌رم روش‌های الترناتیو رو می‌خونم، بررسی می‌کنم، ادمهایی بدون این روش‌ها و بدون این چیزهارو مطالعه می‌کنم، ایده می‌گیرم، بعد می‌تونم به صورت انعکاسی شیوه زیست خودمون رو بررسی کنم. این یه اصل مهمه که منجر می‌شه بت نسازیم، کلان‌روایت نسازیم و توی دام طوطی شدن نباشیم. درنتیجه، اللحساب، همه‌چیز problematise عه.
- لینک معرفی شده
- لینک پیج

آرشیو بیگانه

02 Feb, 14:14


فرزاد بیان
- لینک

آرشیو بیگانه

02 Feb, 14:14


یه ریلز دیدم که می‌گفت "برای یه پسر درست، تنها کاری که باید بکنی اینه که وجود داشته باشی. " احساس کردم چه حرف درستی دررابطه با رابطه زد. ما درقبال پارتنر داشتن کار خاصی نباید بکنیم. اگر چیزی که هستیم و شخصیتی‌ داریم رو درخور ارتباط با دیگری ساخته باشیم، لازم نیست تلاش بیشتری کنیم چون توجه، محبت، احترام، حمایت و هرچیز دیگه‌ای جزو شخصیتمونه و لازم نیست شروع به انجام کار خاصی برای دوست‌داشته شدن بکنیم. شاید غم‌انگیزترین شکل رابطه، شکلیه که درش باید برای دوست‌داشته شدن تلاش کنی. چه ظاهری، چه رفتاری.

آرشیو بیگانه

30 Jan, 15:20


تعجب می‌کنم چطور مدافعان وضعیت کنونی جهان، همگی عین طوطیان زبردستی یک روایت را و یک نوع استدلال را تکرار می‌کنند. گویی که تعصب، به صورت تهاجمی، تمامشان را گرفته باشد. فرق روایت با کلان‌روایت همین است. کلان‌روایت، فرم یکسانیست که همگان همچون طوطی تکرار می‌کنند و اما روایت، تجربه‌ی شخصی افراد متنوع است و تجربه هرگز نمی‌تواند یک شکل یکسان داشته باشد چرا که اگر اینگونه باشد، تنوع فردی را زیر سوال می‌برد.

آرشیو بیگانه

28 Jan, 22:09


در این پانوپتیکون شکنجه نمی شود، بلکه توییت می شود یا پست می شود: اینجا وزارت حقیقت مرموز وجود ندارد. شفافیت و اطلاعات جایگزین حقیقت می شود. هدف جدید قدرت کنترل گذشته نیست، بلکه هدایت آینده به معنای روانی سیاسی است.
#psychopolitics

آرشیو بیگانه

28 Jan, 22:09


زن مصمم به سمت برادر بزرگ می دود و چکش را با تمام خشونتش به سمت صفحه تلویزیون پرتاب می کند که در نتیجه در شعله آتش منفجر می شود. مردان از بی علاقگی خود بیدار می شوند و صدایی اعلام می کند: "در 24 ژانویه، رایانه اپل مکینتاش را راه اندازی می کند. و شما خواهید فهمید که چرا سال 1984 مانند سال 1984 نخواهد بود." برخلاف پیام اپل، سال 1984 پایان دولت دیسیپلینی را نشان نداد. اما سرآغاز نوع جدیدی از جامعه کنترلی است که کارایی آن بسیار فراتر از دولت نظارتی اورول است. هرکسی در پانوپتیک خودش.
#psychopolitics
پ‌ن: جالبی این متن اینه من چندماه پیش این ریلز رو گذاشتم و توش درباره‌ی پنوپتیک در درون انسان و روان انسان و اثر سوشال مدیا و کنسل کردن‌ها (سلطه‌ی مخاطبین) گفتم. با اینکه نه این‌کتاب رو خونده بودم و نه فیلسوفی به بزرگی هان هستم. این اتفاق برام خیلی جالبه. اینکه به صورت موازی آدم‌ها به یک چیز می‌رسن!

آرشیو بیگانه

28 Jan, 22:09


امروز ما بیش از حد در مورد احساس و عاطفه صحبت می کنیم. در بسیاری از رشته ها تحقیقاتی در مورد جنبه عاطفی انجام می شود. ناگهان، گویی انسان دیگر یک منطق حیوانی نیست، بلکه موجودی احساسی است. با این حال، ما هرگز از خود نمی‌پرسیم که این علاقه ناگهانی به احساسات از کجا می‌آید: تحقیقات علمی در مورد احساسات، آشکار است که بر اعمال فرد منعکس نمی‌شود. آنچه از آنها پنهان می ماند این واقعیت است که ترکیب عاطفه قبل از هر چیز پیامد فرآیند اقتصادی است. علاوه بر این، یک سردرگمی مفهومی مطلق حاکم است: گاهی در مورد عاطفه صحبت می کنیم، گاهی از احساس، گاهی در مورد محبت.
#psychopolitics
پ‌ن: بالاخره هر تحقیقی یه فاندی.

آرشیو بیگانه

28 Jan, 14:16


هرچی بیشتر سخت بگیرید و گیر بدید، شما بیشتر باخت میدید و کسایی که نرم بودن و تونستن خوب‌های بیشتری بردارن، از شما جلوتر میفتن. حالا خوددانید.

آرشیو بیگانه

28 Jan, 14:16


حالا هی بشینید دماغتونو بگیرید بالا بگید جنت اله، ایمان بله، دین فلانه، ازادی بیساره، لیبرالیسم یاثاره. کی ضرر می‌کنه؟ مایی که از بهرمندی از جاهای خوبشون جا می‌مونیم. نه جنت و ایمان و دین و ازادی و لیبرالیسم. اینا به ما نیازی ندارن. متاسفانه یا خوشبختانه. ما نیازمندیم.

آرشیو بیگانه

28 Jan, 14:16


کلا از آدمای اخ و پیفی بدم میاد. این ادما نمی‌دونن چه ظلمی به خودشون می‌کنن.

آرشیو بیگانه

28 Jan, 14:16


خوبه ادم واقف باشه نمی‌شه چیزی که در طول عمر تاریخ بشریت شکل گرفته رو نمی‌شه تو هشتادسال از اول نوشت و پرفکت تحویل داد ولی می‌شه رو چیزی که هست سوار شد، اصلاح کرد، بهبود داد، عملی کرد.

آرشیو بیگانه

28 Jan, 14:16


خیلی خوبه ادم بفهمه در روابطش با مفاهیم و ادم‌ها و سیستم‌ها، کی نیازمنده کی نیست. دیالکتیک هگلی هم کار نمیکنه که بگید همه نهان یا غیرنهان نیازمندن و خود نیازن و همدیگه رو تقویت می‌کنن. اتفاقا خیلی چیزها در جهان هستی نیازی به ما نداشتن یا ما نیازی بهشون نداشتیم و از دست رفتن. این یعنی ارتباط یک‌طرفه‌است. در کل ادم جایگاه خودش رو بدونه و اخ و پیف نکنه و هرچی تونست رو برداره و این خانه ویران رو یه جاش رو بسازه. جز این خودش و بشر معاصر با خودش ضرر کردن.

آرشیو بیگانه

28 Jan, 14:16


اگر‌ سوال دارید چی‌شد و چگونه، دیگه این خلاصه‌ترین و سهل‌ترین حالت ممکنه.

آرشیو بیگانه

27 Jan, 13:41


Channel name was changed to «آرشیو بیگانه»

آرشیو بیگانه

22 Jan, 21:50


می‌خوای انسان باشی یا ماشین‌حساب؟

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


در پژوهشات می‌توانیم هر همبستگی‌ای که دوست‌داریم را دربیاوریم اما چه صدحیف که این ما را به "دلایل" پدیده نمی‌رساند و می‌تواند در جوامع متفاوت همواره همبستگی‌های متنوعی ایجاد کند. به هرحال هربار که خورشید می‌رود ماه می‌آید و رفت و آمدشان همبستگی دارد اما هیچ یک مسبب رفت و آمد دیگری نیست.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


اگر دولت چیزی برای تو فراهم کند، در مقابل از تو همراهی می‌خواهد: مالیات، توجیه و باور. جز این، از تو توقع می‌کند که در آنچه که فراهم شده، وارد شوی و کار کنی.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی
- جنت در همه‌جا حلول کرده

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


پیش از این، هرچقدر بیشتر پول داشتی، بیشتر خرج می‌کردی و بهتر زندگی می‌کردی، امروز سرمایه از پول، به خود تغییر پیدا کرده. اگر موفق نیستی، می‌گویند خودت را به خودی استفاده نکردی و به درستی از خودت کار نکشیدی و در جای درستی خودت را خرج نکردی. همواره خویش را برای خویش قهرمان و نجات دهنده خطاب می‌کنند، اگر به جایی نرسیدی، تو مقصر چرا هستی چرا که خودت را به درستی خرج نکردی. این تفکر تماما شرایط محیطی و تاریخی و اقتصادی رو کتمان می‌کند و تنها یک احساس گناه می‌سازد که باعث می‌شد مردم بیشتر خودشان را برای اهدافشان فدا کنند بدون اینکه نتیجه، دلخواه باشد. یک لوپ همیشگی: موفق نشدی؟ بیشتر دل به کار بده. بیشتر دل به کار ندادی و نشد؟ کافی نبوده و مقصر خودتی، بیشتر دل به کار بده.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی
پ‌ن: اگر خیلی احساس گناه می‌کنید چیزی در درون شما نیست که لزوما مشکل داره، این شده فرهنگ اجتماعی سیاسی و اقتصادی کنونی. احساس گناه و مقصر بودن برای شکست‌های دائمی.

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


برای مثال آشپزی ایتالیایی یک کلان‌روایت‌است که در آمریکا زمانی که ایتالیایی‌ها مهاجرت گسترده‌ای به آمریکا کردند بوجود اومد و پیش از آن چیزی گسترده و خاصی درباره‌ی آشپزی ایتالیایی وجود نداشت و بسیاری از بشقاب‌های آن، عاریه از دیگران هستند.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی
پ‌ن: هیچکس هیچ ایده‌ای نداره کلان‌روایت چقدر چیز گنده و خطرناکیه. مثلا یکی از راه‌های استعمار در آفریقا ساخت کلان روایت برای مردمشون از خودشون بوده به حرف اینکه شما جنگ‌آور و قوی و بزن بهادرید و باید از بدن‌هاتون بیشتر کار بکشید و ما از شما جنگ‌جو و کار اعلا می‌سازیم.

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


باید پذیرفت که شخصیت‌های تاریخی نیز پیش از یک واقعیت تاریخی، یک کلان‌روایت تاریخی هستند که در هر دوره، به آن‌ها چیزی اضافه و چیزی از آن‌ها کم شده. اطلاعات بسیاری به ما می‌دهند و پندهای بسیار اما همواره باید دانست که در یک پروسه‌ی تاریخی، اشخاص تاریخی، یک کلان‌روایت تاریخی هستند و ممکن است حتی شیاهت‌های کمی با واقعیتشان داشته باشند.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی
پ‌ن: این تقریبا همون چیزیه که ترس گوته‌ی کوندرا توی کتاب جاودانگیه.

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


آمریکا امپراطور تصویرها و کلان‌روایت‌هاست. امپراطوری‌ای که هیچ امپراطور دیگری نتوانست انجام دهد. از آمریکن دریم تا به امروز.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی
پ‌ن: به نظرم مراسم دیشب ترامپ کاملا اینو تصدیق می‌کنه.

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


وقتی یک واقعه در جامعه، طولانی مدت می‌شه، دیگه اضطراری نیست و دیگه یک پدیده‌ی جدید نیست بلکه یک مسئله‌ی ساختاریه و دیگه نباید باهاش مثل پدیده نوظهور برخورد شه چون در اون جامعه ریشه داده و جا افتاده. جزوی از ساختار شده. انقدر که ممکنه نسل جدید چیزی جز اون ندیده باشه. مثلا نسلی که از بدو تولد در جنگ بوده، دیگه جنگ یک ضرورت براش نیست، یک سبک زندگی ساختاریه و این مطالعه‌ی خیلی پیچیده‌تری نیاز داره نسبت به یک واقعه‌ی نوظهور.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


ریسک مطالعه‌ی وضعیت‌ها در اینه که در دام دترمینیسم بیفتیم، چه برای خودمون و چه برای دیگران.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


کسی که برای توسعه خرج می‌کند تمایل دارد بگوید توسعه اتفاق افتاده‌است و توسعه را یگانه معنا می‌کند.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


برخی مسائل، همچون جادوگری، تهی از منطق و کارکرد نیستند تنها منطق و کارکرد متفاوتی دارند.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


همواره به این توجه می‌کنیم که آنان مشکل دارند اما سهم خودمان را در این مشکل در نظر نمی‌گیریم.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


زمانی که استعمارگران پرتغالی پایشان به آمازونیا باز شد، برایشان این سبک از اداره اجتماعی غیرقابل درک بود. می‌پرسیدند چه کسی سرور شماست؟ و جوابی نبود. می‌گفتند فلانی جایگاهی دارد اما ما به او لزوما گوش نمی‌دهیم و صرفا زمانی که موافق هستیم کاری را می‌کنیم. این در مقابل حکومت‌های پادشاهی آفریقایی برای پرتغالی‌ها غیرقابل درک بود و آن را یک آشوب توصیف کردند و تلاش می‌کردند به زودی مدل حکمرانی خودشان را جایگزین کنند چرا که می‌گفتند سازماندهی ندارند در صورتی که این یک برداشت اشتباه است، آمازونیا، پیش از مستعمره شدن، سازماندهی‌ای متفاوت از سازماندهی‌ای که غرب با آن آشنا بود داشتند و آن سازماندهی حکمرانی غیر متمرکز بود.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


همواره ریسک کتگوری بستن وجود دارد. برای مثال پس از کارهای فانون می‌بینیم چطور قوم‌روان‌پزشکی برای سیاه‌پوست‌ها و "دیگران" استفاده می‌شود اما برای غربی‌ها روان‌پزشکی به کار می‌رود گویی که بیماری‌های ما برآمده از نوعی اتنی و قوم نیستند. این خود نشان‌دهنده‌ی رسوب تفکر استعمارگرایانه‌است.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


هدف استعمارگر ماکسیموم سازی رابطه هزینه و فایده‌است، به عبارتی: من به تو رسیدگی می‌کنم تا از تو بهره‌برداری کنم. برایت مدرسه و بیمارستان می‌سازم تا طبق معیارهای من تبدیل به فردی کارآمد شوی و بتوانم از تو کار بکشم.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


این برای یک‌انسان کاری کردن نیست بلکه برای کسی که برای من کار می‌کند کاری کردن است‌.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


در تفکر استعمارگرایانه، مردم مستعمره همچون حیوان درنظر گرفته می‌شوند و زنان از نظر جنسی در دسترس خطاب می‌شوند و در این سکسوالیته برایشان هیچ انتخابی وجود ندارد و رفتار با آنان عمدتا حیوانیست و مثال این را به وضوح در آفریقا می‌توان دید.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


می‌گن امید به زندگی را بیست‌سال بیشتر کردیم اما نمی‌گویند اون بیست‌سال، بیست‌سالی به مثابه بیست‌سال زندگی گهیه.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی

آرشیو بیگانه

21 Jan, 16:14


همه‌ی پژوهش‌ها حتی در جامعه‌شناسی معطوف به میزان امید به زندگی و سال مرگ و میر و افزایش سال‌های زندگی هستند اما هیچکدام درباره‌ی این صحبت نمی‌کنند که این سال‌های افزایش یافته در چه کیفیتی هستند.
#درس‌هایی‌از‌آنتروپولوژی

Nira

18 Jan, 12:48


دختری با موهای مجعد بلند می شود و با صدایی احساسی می پرسد: «دوست دارم چیز دیگری بدانم. من از صبح اینجا هستم و دیگر طاقت ندارم. من از صبح پر از عصبانیت هستم. خشم خود را کجا می گذارید؟ منظورم این است که چگونه احساسات خود را در این آشفتگی کنترل می کنید؟
#EtnografiaDellaGuerreDelPostGuerre

Nira

18 Jan, 12:48


تحقیقات انسان‌شناسی خیلی جالبه. می‌رن یه گوشه از دنیا که قصدشو کردن و همه‌چیز رو، هرچیزی که می‌بینن رو روایت می‌کنن. مثل یه داستان دقیق از یک شرایط مشخص اما تماما حقیقی. تمام تلاش هم بر نبود دخل و تصرف عه. غیرتهاجمی‌ترین شیوه‌ی تحقیقی که دیدم همینه.

Nira

18 Jan, 12:48


غیر منتظره: مسئله"نرمال بودن"
با گوش دادن دقیق به نگرانی های طرفین خود و مفاهیمی که آنها استفاده می کنند، می توانیم چیزی اساسی در مورد وضعیت آنها درک کنیم، تنوع جنبه های آن را بررسی کنیم و همه اینها را به ابزارهای نظری تبدیل کنیم. اینگونه بود که من با مفهوم «نرمال بودن» در دوران محاصره سارایوو کار کردم. در اوایل کار میدانی، متوجه شدم که مردم بارها از من می‌پرسیدند که آیا ظاهرم نرمال است یا نه. در ابتدا فکر کردم این فقط یک سوال عجیب است: البته آنها نرمال به نظر می رسیدند! من روابط خوبی با آنها ایجاد کرده بودم، چگونه ممکن است آنها نرمال نباشند؟ اما عجیب بودن این سوال و تکرار مداوم آن مرا مجذوب خود کرد و باعث شد فکر کنم سوال مهمی است. شروع کردم به بررسی عمیق‌تر استفاده از مفهوم «نرمال»، معنایی که در موقعیت‌های مختلف می‌گرفت و پیامدهای اخلاقی و اجتماعی آن. بلافاصله مشخص شد که عادی بودن، برای ساکنان سارایوو، نمایانگر زندگی قبل از جنگ است، یعنی سبک زندگی مطلوب و اخلاقی. احساس عادی نبودن را با این واقعیت برایم توضیح داده شد که آنها به خشونت، تخریب و مرگ عادت کرده بودند. اما چیزی برایشان همچنان می‌لنگید.
#EtnografiaDellaGuerreDelPostGuerre

Nira

18 Jan, 12:48


هیچ کدام از اینها نرمال نبود، اما به نظر می رسید: تقلیدی از زندگی نرمال بود.
#EtnografiaDellaGuerreDelPostGuerre

Nira

18 Jan, 12:48


در آن مرحله، انگیزه او نه میهن پرستانه بود و نه ملی: مرد فقط می خواست از خانواده خود محافظت کند. «اگر سعی می‌کردم از خانواده‌ام دفاع کنم، با چتنیک‌ها، خیلی دیر شده بود. می دانستم که نمی توانم به تنهایی با آنها مبارزه کنم. بنابراین من سعی کردم با مردان دیگر از سارایوو از کل شهر دفاع کنم. یک "عادی" جدید حاکم شده بود: او به جای مراقبت از خانواده با رفتن به سر کار، با رفتن به جبهه با تفنگ از آنها محافظت می کرد.
#EtnografiaDellaGuerreDelPostGuerre

Nira

18 Jan, 12:48


خشمم را کجا می‌گذارم؟ من بچه دارم. من می توانم زندگی را در اینجا ادامه دهم زیرا به فرزندانم یاد می دهم که آینده متفاوتی وجود خواهد داشت. من امید دارم، به دنیای بهتر ایمان دارم.
#EtnografiaDellaGuerreDelPostGuerre
پ‌ن: نگاشته شده در دل جنگ.

Nira

18 Jan, 12:48


به من توضیح دادن که مسئله نُرم برای آن‌ها اینگونه کار می‌کند:
نرم >> خشونت >> کی‌آس >> واقعیت متناقض >> نُرم جدید
#EtnografiaDellaGuerreDelPostGuerre

Nira

17 Jan, 12:51


جالبیش اینه که داره این رو رو به بریتانیا و در کل غرب می‌گه و می‌گه دررابطه با ایران کاری به اشتباهات ایران ندارم اما ما هم باید مسئولیت پذیر می‌بودیم و تاریخ نشون داد چطور اشتباهات ما هزینه داشت. خیلی برام این رویکردش جالبه که برگشته و داره به خودشون جوالدوز می‌زنه، به خصوص اینکه نویسنده خودش انگلیسیه.

Nira

17 Jan, 12:51


ایران و فرهنگ پارسی تاریخ جهان را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. خیلی وقت ها در ایران چیزهایی از قبل اندیشیده می شد که بقیه دنیا یا حداقل قسمت های مهم آن بعداً می‌رسیدند. ایران در مراحل مختلف واقعاً یک امپراتوری ذهن بود و به تعبیری هنوز هم همینطور است: جامعه ایرانی هنوز ملتی از لحاظ قومیتی و زبانی متنوع را در کنار هم نگه داشته است.
#HistoryOfIranEmpireOfMind

Nira

17 Jan, 12:51


بسیار اشتباه کردیم و این خود هزینه‌ای دارد.
#HistoryOfIranEmpireOfMind

Nira

17 Jan, 12:51


مهم‌ترین چیز این است که وقتی مسئولیت می‌پذیریم و اصول خاصی را تأیید می‌کنیم، کمی مراقب باشیم که واقعاً به آنچه می‌گوییم متقاعد شویم و در رفتار خود از این اصول پیروی کنیم.
#HistoryOfIranEmpireOfMind

Nira

16 Jan, 20:53


۹. روز چه مرگی؟

Nira

16 Jan, 14:07


آشپزی ایرانی مجبورت می‌کنه عاشق باشی. اگر همینجوری مواد رو بریزی گَل هم توی قابلمه، غذات غذا نمی‌شه اگر ایرانی باشه. مجبوری همه‌چیز رو محاسبه کنی. زمان دقیق بدونی. مقدارش دستت اومده باشه. مجبوری مراحلی رو طی کنی و توی این مراحل باید حواست به همه‌چیز و قبل و بعد کاری که می‌کنی خیلی دقیق باشه. آشپزی ایرانی می‌گه یا عاشقم باش، یا من غذا بشو نیستم. گاهی باید حتی پنج ساعت عاشقش باشی.‌ گاهی دو روز. مثل غذای ایتالیایی نیست که اغلب پنج دقیقه و حداکثر یک ساعته. غذای ایرانی مجبورت می‌کنه به وقت گذشتن. به عاشقی. به در لحظه بودن. به همراهی.

Nira

16 Jan, 13:15


در همان زمان، یکی از نوادگان خاندان سلطنتی قاجار، عبدالحسین سرداری قاجار، که ملقب به شیندلر ایرانی بود، پس از انتقال ساختمان سفارت ایران در پاریس به ویشی، در نگهبانی باقی ماند. سرداری ذخیره ای از گذرنامه های خالی داشت و هنگامی که یهودیان پاریس در سال 1942 توسط نازی ها محاصره شدند، شروع به ثبت آنها در هویت یهودیان ایرانی (که تعدادی از آنها چند سالی در پاریس زندگی می کردند) کرد. او همچنین از مقامات آلمانی در پاریس اطمینان حاصل کرد که شهروندان ایرانی دستگیر یا تحت تأثیر قرار نخواهند گرفت. اما با تشدید اقدامات ضد یهودی در پاریس، حتی یهودیان فرانسوی که هیچ ارتباطی با ایران نداشتند، شروع به مراجعه به او کردند و امیدوارانه درخواست کمک کردند.
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: داستان‌هایی که فیلم نشدن؟

Nira

16 Jan, 13:15


برخی آمریکایی ها در ایران در تلاش برای درک این کشور هستند. اما بسیاری از آنها انگار که در ایران زندگی نمی‌کردند، در اکثر موارد، زندگی کاملاً جداگانه‌ای داشتند، در کمیساریای ایالات متحده (بزرگ‌ترین در جهان) خرید می‌کردند و اغلب در محله‌هایی زندگی می‌کردند که فقط آمریکایی‌ها وجود داشتند (بسیاری از مهاجران انگلیسی نیز به روشی مشابه زندگی می‌کردند). . مدرسه آمریکایی فقط کودکان با پاسپورت آمریکایی را می پذیرفت. با حمایت ایالات متحده (برخلاف مدارس آمریکایی در سایر کشورها) و پیشنهادات برای آموزش کودکان درباره ایران به طور کلی پذیرفته نشد: یکی از اعضای کمیته مدرسه در سال 1970 گفت که سیاست دنباله‌روی این بود که «ایران را خارج نگاه داریم». در اواسط دهه 1960، یک بیمارستان آمریکایی در تهران تعدادی پرستار ایرانی با آموزش عالی را برای تکمیل کادر استخدام کرد. پرستاران ایرانی حتی در میان خود اجازه نداشتند فارسی صحبت کنند و از غذاخوری کارکنان که فقط برای شهروندان آمریکایی در نظر گرفته شده بود، کنار گذاشته شدند. آنها مجبور بودند در اتاق سرایدار غذا بخورند. این بیمارستان فقط بیماران آمریکایی را مداوا می کرد و زمانی که یک روز پدری ناامید سعی کرد پسرش را که به شدت مجروح شده بود، به این بیمارستان بیاورد، زیرا به تازگی با ماشینی در نزدیکی انجا به او برخورد کرده بود، او را با ماشین زندانیان به یک بیمارستان دیگر بردند.
#HistoryOfIranEmpireOfMind

Nira

16 Jan, 13:15


ادامه... سرداری پس از جنگ از سوی دولت ایران به دلیل داشتن این گذرنامه ها متهم به بدرفتاری شد، اما شخصاً توسط محمدرضا شاه مورد عفو قرار گرفت. وی در سال 1981 درگذشت و در سال 2004 پس از مرگش را جایزه‌ای از مرکز سیمون ویزنتال دریافت کرد. پس از جنگ، سرداری در پاسخ به سوالاتی که در مورد کارهایی که برای یهودیان در پاریس انجام داده بود، گفت که وظیفه او کمک به شهروندان ایرانی بوده‌است. وی در مورد یهودیان غیرایرانی گفت: «این وظیفه من به عنوان یک انسان بود».
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: یه جایی توی عمق قلبم لمس شد.

Nira

15 Jan, 18:10


چرا ایران، کلون نشد؟
هر یک از دو قدرت(بریتانیا و روسیه)، اگر می توانستند، با کمال میل بر دیگری چیره می شدند، اما به طور معمول، راضی بودند که در ایران به یک حالت معینی دست یابند، یعنی وضعیت ایستایی که در آن از غافلگیری اجتناب می شد. به تعبیری این رقابت جنبه مثبت خود را داشت. تبدیل کشور به مستعمره را برای دو قدرت دشوار کرد. می توان ادعا کرد که بریتانیا در قرن نوزدهم مانع از انقیاد روسیه در ایران شد. اما نقطه ضعف این شرط این بود که هر دو قدرت نسبت به تغییر یا هر اصلاح‌طلب سرسخت پارسی مشکوک بودند، که ممکن بود اوضاع را متزلزل کند یا برای رقیب خود مزیت ایجاد کند. با گذشت زمان، شاه نیز به تغییرات و اصلاحات مشکوک شد. نتیجه آن رکود بود.
#HistoryOfIranEmpireOfMind

Nira

15 Jan, 18:10


حتی در شهرهای بزرگ و کوچک اکثریت جمعیت نسبتاً فقیر بودند و در آن خانواده ها بسیاری از زنان مجبور بودند بیرون از خانه کار کنند. علاوه بر این، تعداد قابل توجهی از روسپی ها وجود داشتند که قطعاً قوانین محترمانه در مورد آنها صدق نمی کرد. بنابراین اینطور نبوده که زنان به ندرت خانه را ترک می‌کردند و حتی در خانه از مردانی که با آنها نسبتی نداشتند جدا نگه داشته می‌شدند، قبل از سال 1900 یک واقعیت نادر بود.
#HistoryOfIranEmpireOfMind

Nira

15 Jan, 18:10


زنان ایرانی، پیش از مدرنیته.
می توان فکر کرد که تا قبل از قرن بیستم تمام زنان ایرانی طبق سنت در خانه محبوس بودند و هرگز بیرون نمی رفتند مگر با حجاب شدید. اما اصلا اینطور نیست. قبل از تغییرات اجتماعی ناشی از صنعتی شدن و مدرنیته، ساختار جامعه بسیار متفاوت بود. تا قبل از سال 1900 تقریباً نیمی از جمعیت کوچ نشین یا نیمه کوچ نشین بودند و در این جوامع که نزدیک به هم ادغام شده بودند و اغلب در حاشیه جغرافیایی قرار داشتند، نقش زنان الزاما برابرتر و کمتر محدود بود. به طور کلی، زنان به کارهای خانه و اطراف آن رسیدگی می کردند در حالی که مردان برای چرای حیوانات از خانه خارج می شدند، اما زمانی که آنها غیبت می کردند، زنان مجبور بودند تصمیمات مهمی می گرفتند (اغلب به صورت گروهی) و مسئولیت ها را بر عهده می گرفتند و زمانی که زمان حرکت فرا می رسید همه باید نقش فعالی ایفا می‌کردند. لباس‌های سنتی قومی حتی در ایران امروزی بسیار متفاوت است، اغلب رنگارنگ هستند و خودنمایی می‌کنند، اما هرگز حجاب ندارند.
بقیه جمعیت را بیشتر کشاورزان و کارگران تشکیل می دادند. اما حتی در این اقشار اجتماعی نیز زنان نقش اقتصادی اساسی و استقلال خاصی داشتند (محدود به حدی که اعضای طبقات فقیرتر را مستقل تعریف کنیم). زنان سخت در مزارع کار می‌کردند و احتمالاً بیشتر کارهای معمولی را انجام می دادند، به جز سنگین ترین آنها.
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: دیروز درباره‌ی اندیشه ایرانی توی استوری‌ها گفتم و توضیح دادم چطور این مسئله مربوط می‌شه به قبل مدرنیته و مدرنیته خیلی چیزهارو تغییر داد و لزوما به سمتی بهتر نبرد. یکی از موارد همین زن ایرانی بودنه. تصمیمات مهم خانواده (خانواده‌های بزرگ که عمدتا یک قوم بودن) و چگونگی اتفاق افتادن کارها و سر و سامون بودنش همواره با زن ایرانی بوده. شاید مرد ایرانی یک قوه‌ی اجرایی بوده اما عمدتا همه‌ی تصمیمات مهم به زن و زنان داخل اون جمع بستگی داشته. برای همینه که وقتی از نقش زن ایرانی می‌گیم، این نقش لزوما جنسی نیست بلکه intellectual و دارای یک آینده‌نگری بسیار قویه.

Nira

15 Jan, 18:10


این ایده که دنیای سیاست فقط حول محور توطئه ها و توطئه ها کار می کند، خطرناک و گمراه کننده است.
#HistoryOfIranEmpireOfMind

Nira

11 Jan, 18:16


فردوسی، تاریخ ایران را تا جای ممکن جمع‌آوری کرد و آن را درقالب داستان نوشت، همچون یک کپسول زمان، برای نسل‌های آینده‌ی ایرانیان.
#HistoryOfIranEmpireOfMind

Nira

11 Jan, 18:16


زبان فارسی مدرن از قرن یازده تا به حال تغییر نکرده است.
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: جدی ما خیلی خوشبختیم که می‌تونیم شعر و ادبیات قدیم رو بخونیم و به راحتی بفهمیم. بقیه بابتش جون می‌کنن.

Nira

11 Jan, 17:46


کاواد و خسرو ساسانیان:
اما مهم‌تر این است که بگوییم نظام مالیاتی اصلاح شد، مالیات بر اشخاص حقیقی وضع شد و سرشماری اراضی مشمول مالیات انجام شد تا عادلانه بودن مالیات‌ها تضمین شود.» امپراتوری به چهار بخش تقسیم شد، هر بخش. تحت اقتدار یک فرمانده نظامی (سپهباد) و با حمایت یک صدارتخانه (دیوان) که مسئول تامین نیروهایش بود، یک دفتر روحانی جدید به نام محافظ ایجاد شد فقیران، برای تقویت وظیفه اخلاقی روحانیون برای رسیدگی به منافع طبقات پایین جامعه، احتمالاً قبلاً از این وظیفه غفلت کرده بودند اشراف متشکل از زمین داران کوچکی که در روستاها مالیات می گرفتند. دهقانان نیز در سواره نظام پارسی می جنگید که در پیروزی های نظامی تعیین کننده بود. و موقعیت غالب در ارتش شاه را اشغال کردند. اما از این پس آنها را شاه به جای خانواده های اشراف بزرگ پرداخت و مأمور می کرد. طبقه دهقان که خود را نزدیک با منافع شاه می شناسند و مدیران و درباریان و همچنین سربازان را تأمین می کردند، مسئولیت اصلی حفظ و انتقال فرهنگ شاه را بر عهده گرفتند.
#HistoryOfIranEmpireOfMind

Nira

11 Jan, 17:13


ما تحقیقاتی در مورد آداب و رسوم ساکنان امپراتوری روم و ایالت های هند انجام داده ایم [...] ما هرگز کسی را به دلیل منشاء یا مذهبش مستثنی نکرده ایم. ما با حسادت آنچه را که می گوییم از آنها دور نکرده ایم. در عین حال ما از یادگیری از آنها امتناع نکردیم. زیرا به درستی که علم حق و علم آموزی اصیل ترین زینت پادشاه است. منفورترین چیز در یک پادشاه تحقیر فرهنگ و شرم در کشف علوم است. کسی که یاد نمی گیرد عاقل نیست.

خسرو یکم انوشیروان (به گفته مورخ بیزانسی آگازیا، تاریخ امپراتوری ژوستینیانوس، دوم).
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: یکی از دلایلی که کلونیالیسم یک اتفاق تاما غربیه و در سال ۱۵۰۰ به بعد اتفاق افتاده با وجود اینکه پیش از اون یک عالمه غارت و خشونت و سلطه می‌بینید اینه که هیچکس به خودش اجازه نمی‌داد بگه بریم به بقیه یاد بدیم. به رسمیت می‌شناختن که دیگران یه چیزایی بلدن و حتی می‌رفتن ازشون یاد بگیرن. کلونیالیسم و استعمارگری غربی، اولین بار بود که یه عده در جهان گفتن ما پیشرفته‌ایم و بیشتر بلدیم بقیه خر و نفهمن بریم بهشون یاد بدیم!

Nira

11 Jan, 17:13


اشکانیان بار دیگر نبوغ ایرانی را به نمایش گذاشتند. به رسمیت شناختن، پذیرش و مدارا نسبت به پیچیدگی فرهنگ ها و سنت هایی که بر آنها حکومت می کردند، همراه با یک اصل قوی از هویت و یکپارچگی.
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: یاد علیرضا امتیاز بخیر. وقتی درباره‌ی رواداری صحبت می‌کرد، از همین گذشته‌ی ایرانی‌ها شروع کرد. از رواداری و شکوفایی‌ای که نتیجه‌اش بود. این مرد همواره در گوشه گوشه زندگی و یادگیری من حضور داره. کاش که سلامت باشه.

Nira

11 Jan, 17:13


عددا عجیبنا. یارو می‌رفته جنگ ۲۴ هزار سربازش کشته می‌شدن. یعنی مثلا دوبرابر کسایی که تو این چنلن. سنشون می‌شده ۱۷-۱۸، می‌رفتن جنگ برای جاه‌طلبی یکی دیگه، می‌مردن. بعد باید سال‌ها صبر می‌کردن مردم بزان تا باز همین چرخه تکرار شه. واقعا سبکی سنگین هستی.

Nira

11 Jan, 17:13


اردشیر و اورمزدا: اردشیر از اورمزرا نشان پادشاهی می‌گیره و در زیر سم اسبان اردشیر، اردوانه و در زیر سم اسبان اورمزدا، اهریمن. در مجموع حاوی این پیامه که با ناکار کردن شر، پادشاهی اردشیر به عدل الهی مقدر شد.
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: جوری که میومدن سر کار و خودشونو و قدرتشونو توجیه می‌کردن خیلی جالبه. اینکه قدرت رو می‌دادن دست خدا و بعد می‌گفتن خب دیگه خدا داد به من خیلی باحاله. خیلی.

Nira

11 Jan, 17:13


در اروپای قرون وسطی، کل مجموعه تیره و تار فرمول های مانوی-آگوستینی خود را نشان داد، زندگی میلیون ها نفر را ویران کرد و هنوز هم تأثیر غم انگیز خود را امروز اعمال می کند: انزجار از بدن انسان، طرد و احساس گناه نسبت به جنسیت، زن ستیزی، جبرگرایی (و تمایل به بی مسئولیتی که از آن ناشی می شود)، ایده آل سازی وسواس گونه روح و تحقیر از نظر مادی، مطمئناً همه ایده ها با تعالیم اولیه عیسی فاصله دارند.
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: یه ایده‌ی در قرن دوم میلادی، جوری هنوز پابرجاست که دهن چندمیلیارد نفر رو در روزمره داره آره. خلاصه خیلی از احساساتی که امروز درگیرشونیم رو ریشه‌اش رو ممکنه یکی ۲۰ قرن پیش داده باشه و امروز ما به صورت شرم، احساس گناه، غم و غیره تجربه‌اش کنیم. عجیب نیست؟ از قدرت فرهنگ نباید ترسید؟

Nira

11 Jan, 17:13


خیلی از چیزهایی که امروز به عنوان یک مسئله طبیعی/ذاتی مطالعه می‌شن در حقیقت می‌تونن مربوط بشن به یه آموزه‌ در قرن دوم میلادی که تا کنون تو فرهنگ مونده و رخنه کرده و در هزاران جای دیگه خودش رو نشون داده و شده جزوی از اصول فرهنگی اون منطقه. واقعا انسان موجود جالبیه.

Nira

11 Jan, 17:13


اصل انتزاعی، می‌توانست همچون یک سلاح برای هردو طرفین عمل کند.
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: همونطور که می‌تونه صلح‌نامه باشه.

Nira

11 Jan, 17:13


اما اکنون آسیب وارد شده است. احمقانه است که همه بدی‌های دین را به مانی نسبت دهیم، اما به نظر می‌رسد که او بهتر از هر کس دیگری موفق شده است طیف وسیعی از نظام‌های اعتقادی را به مضرترین و مأیوس‌کننده‌ترین عقاید درباره ناپاکی و فساد و گناه لذت جنسی وجود مادی آلوده کند . البته، این تصورات (به ویژه آنهایی که در مورد ماهیت گناه آلود و فاسد روابط جنسی هستند) برای کسانی که مایل بودند انگیزه های زن ستیزانه خود را به طور متافیزیکی توضیح دهند، و همچنین برای کسانی که تمایل داشتند برای هر چه توضیحی بیابند نیز مفید بود. فکر او نوعی جعبه خباثت پاندورا بود و ذرات آن بر روی بال های بدشکل خود به هر طرف می چرخیدند. همانطور که بوسنی گفت، به نظر می رسد که مانی اسطوره های خود را با الهام از حس «هیولایی وجودی انسان» ساخته است:

اسطوره هایی که این ویژگی ناخوشایند غیرطبیعی بودن و پایین بودن را دارند و نه حتی مانند زرتشتیان از بالا، بر اساس جامعه دینی گسترده، بلکه رویاهای تقریباً شخصی روشنفکری خسته و دیوانه‌گونه‌ای را دارند.
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: اینکه چطور یک تفکر اشتباه می‌تونه پخش شه و ضرر و زیان غیرقابل جبران بزنه رو من این روزها با داوکینز تجربه می‌کنم و مالتوس. نمی‌دونستم مانی هم اینچنین بوده.

Nira

10 Jan, 16:10


سلام
مدتی پیش رفتیم بیستون
سیستم نگهداری و maintenance خیلی ضعیفی دارن
غار ها هم تاجایی که یادمه در دسترس عموم نبود
این بیستون دیگه اون بیستون قدیم نیست

Just a shell of it's former self

Nira

10 Jan, 16:10


هیچ تاریخ ایرانی در مورد امپراتوری هخامنشی احتمالا به دو دلیل وجود ندارد: یا به این دلیل که طبقات حاکم ایرانی (مانند مغان) نوشتن را چیزی شیطانی می دانستند، یا به این دلیل که شاهان و اشراف آن را با مردمان فرودستی که تحت فرمان خود قرار داده بودند مرتبط می کردند، یا به دلیل هر دوی آنها. بنابراین سوارکاری، تیراندازی با کمان، گفتن حقیقت را یاد بدهید؛ اما آن نوشتن را نه!
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: در کل نوشتن و ثبت کردن تخممون بوده.

Nira

10 Jan, 16:10


یارو حدودای نصف زمین رو بدون خط اداره می‌کرده. من با خط و نوشتار و برنامه‌ریزی یه زندگی دوزاری رو نمی‌تونم.

Nira

10 Jan, 16:10


اما تاریخ توسعه انسانی یک فرآیند ساده خطی نیست. این کاملاً صحیح نیست که سنت شفاهی فرهنگ های پیچیده ای مانند فرهنگ مزدایی را غیرقابل اعتماد، معیوب یا عقب مانده بدانیم، و چیزی بدانیم که از آن چیزی که از آن پیشی گرفته ایم. پارسی‌ها احمقانه تلاش نمی‌کردند، با ابزارهای نادرست، کاری را انجام دهند که ما امروز، با ابزار مناسب، به‌طور غیرقابل مقایسه بهتر انجام می‌دهیم. آنها کار متفاوتی انجام دادند و روش های پیچیده و دقیقی را برای انجام آن به خوبی ایجاد کرده بودند که فرهنگ ما آن را فراموش کرده است.
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: یک انسان‌شناس اینجوری تاریخ رو می‌خونه. ابدا هیچ یک از چیزهایی که اکنون داریم رو برتر و پیشرفته‌تر خطاب نمی‌کنه.

Nira

10 Jan, 16:10


برای فهم تاریخ باید کمی از آنچه که امروزه بر ما آشناست فاصله بگیریم تا بتوانیم شیوه‌ی متفاوت آنان را درک کنیم.
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: کار انسان شناس چیه؟ از ناآشناها چی می‌سازه؟ آفرین.

Nira

10 Jan, 16:10


امپراطور هخامنشی یک امپراطور ذهن بوده اما یک ذهن متفاوت از ما.
#HistoryOfIranEmpireOfMind

Nira

10 Jan, 16:10


ایده‌ی یونانی‌ها درباره‌ی ایرانی‌ها، چیزی شبیه به نگاه فرانسوی‌های امروز به آمریکایی‌هاست: کشورگشایان بی‌تمدن!
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: 😂

Nira

10 Jan, 16:10


هنر فرمان، کمترین کاری ارتباطی با مردانگی دارد.
#HistoryOfIranEmpireOfMind

Nira

10 Jan, 16:10


با وجود اینکه الکساندر کبیر ایران را گرفت اما پس از اون دوباره ایران به سبک هخامنشی اداره می‌شد و تاثیر یونانی‌ها در اندیشه‌ی ایرانی‌ها آنچنان بزرگ نبود.
#HistoryOfIranEmpireOfMind

Nira

10 Jan, 16:10


هنر فرمان به ویژگی های زنانه مربوط می شود: حساسیت، ظرافت، شهود، انتخاب لحظه مناسب، رویکرد غیرمستقیم، توانایی ارزیابی آرام نقاط قوت و ضعف (احتمالاً بر اساس شهود رفتار حریف و اطلاعات واقعی)، توانایی اجتناب از استفاده از زور، منحرف کردن دشمن، محاصره کردن او، جذب نیروی او و ضربه زدن غیرمنتظره به نقطه ضعف آن و دقیقا در زمان مناسب. تاریخ نظامی همیشه نشان داده است که رفتار مردانه قابل پیش بینی که در حملات پیشانی و تنها استفاده از زور آشکار می شود، در بهترین حالت یک مسئولیت و در بدترین حالت عاملی با پیامدهای فاجعه بار در سطوح فرماندهی است. حداکثر اثربخشی نیروی نظامی تنها با روش‌های تصفیه‌شده، همراه با آنچه می‌توان به عنوان رویکرد زنانه تعریف کرد، به دست می‌آید.
#HistoryOfIranEmpireOfMind

Nira

10 Jan, 16:10


هیچکس هرگز نتوانسته امپراطور بشود بدون آنکه بی‌رحم و جاه‌طلبی را در دوزهای بالا داشته باشد.
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: این من رو یاد کانسپت جادوگری در آفریقا انداخت. اینکه اونها چنین موفقیت‌هایی رو با شانس توضیح نمی‌دن بلکه می‌گن این افراد در این سیستم‌های اشتباه حاضرن از روح دیگران تغذیه کنن تا به جایگاهی برسن و هیچکس شانسی به جایگاه خیلی بزرگی نمی‌رسه. چون لازمه به جایی رسیدن در این سیستم روح دیگری رو خوردنه. از این رو این توضیح درباره‌ی امپراطورها دلنشینه چرا که باید جاه‌طلب و بی‌رحم بود تا بشه روح عده‌ی زیادی رو خورد.

Nira

10 Jan, 16:10


هر کلمه‌ای که ترجمه می‌کنم و می‌خوام بذارم رو با دودلی و ترس از پاره شدن می‌ذارم. سراسر تاریخ ایران رو بخوای بنویسی بالاخره از یه سمتی پاره می‌شی. چه کوروش دوستا چه اینوریا چه اونوریا چه فلان‌. خدا نجات بده انشالله.

Nira

10 Jan, 16:10


با مقایسه‌ی نوشته‌های به یادگار مانده از کوروش می‌بینیم چطور نوشته‌ی استوانه‌ی معروف کوروش، نوعی استثنا بین تمام دیگر نوشته‌ها درباره‌ی اوست. اخذ بابیلون، یکی از استثناهای اخذ و کشورگشایی از طرف کوروش بوده. تنها زمانی که خود مردم شورش کردند و کوروش تنها به سرپرستی گرفت. در تمامی دیگر نوشته‌ها می‌بینیم چطور جاه‌طلبی و بی‌رحمی شاه، از طرف خود، به صورت پروپاگاندا، جشن گرفته شده‌است.
#HistoryOfIranEmpireOfMind

Nira

10 Jan, 16:10


کلمه paradise از پاراداید پارسی قدیم میاد به معنای باغ حصارکشی شده.
#HistoryOfIranEmpireOfMind

Nira

10 Jan, 16:10


بیستون برای خویش یک موزه‌ی تمام عیار است، بجز مسائل مربوط به داریوش، در این قسمت، می‌توانید غارهایی را پیدا کنید که جای زندگی نئاندرتال‌ها در چهل‌هزار سال پیش بوده‌است.
#HistoryOfIranEmpireOfMind
پ‌ن: چهل‌فاکینگ هزار سال پیش.

Nira

10 Jan, 16:10


اگر یکی رفت دید، عکسی چیزی مارو مهمون کنه لطفا.

Nira

10 Jan, 16:10


نوشته بود که باستان‌شناسان آمریکایی ابزارها رو از ایران خارج کردن و تو غارش هیچی نداشت فقط همین بود:)

Nira

10 Jan, 16:10


عزیزان بفرمایید تاریخ مصور، عکس‌ها رسید.

Nira

03 Jan, 07:53


لایو امشب رو سیو کردم موقتا و نمیدونم کِی پاکش می‌کنم. اغلبش درباره انسان‌شناسی بود و نوع نگاهش به جهان هستی پس اگر‌ کنجکاوید: بفرمایید ضبط شدشو ببینید.

Nira

21 Dec, 20:06


در جنگ، داستان‌ها متفاوتند اما تراژدی پایانی، همواره یکیست.
#EtnografiaDellaGuerreDelPostGuerre
پ‌ن: به نظرم بهترین توصیف از اتفاقات جمعی همینه. داستان‌های متفاوت، پایان‌بندی‌های یکسان.

Nira

21 Dec, 20:06


بسیاری مفاهیم و زیست را می‌توان از دفترچه‌خاطرات یک انسان‌شناس متوجه شد.
#EtnografiaDellaGuerreDelPostGuerre
پ‌ن: چه جالب! شما دارید رئال‌تایم دفترچه خاطرات یک انسان‌شناس رو می‌خونید. من رو!

Nira

21 Dec, 20:06


آن‌ها در وحشتی زندگی می‌کنند که هرگز از میان نمی‌رود و اگر برود، تنها بخشی از آن خواهد رفت.
#EtnografiaDellaGuerreDelPostGuerre
پ‌ن: بازتولید هابیتوس در پدیده‌های جمعی

Nira

21 Dec, 20:06


زندگی فرگشت پیدا می‌کنه، داینامیکه، اما مفاهیمی که با آن زندگی را روایت می‌کنیم، آماری می‌مانند!
#EtnografiaDellaGuerreDelPostGuerre

Nira

21 Dec, 20:06


فعل desplazarse به معنای از دست دادن پروژه‌ی زندگی و حتی امکان احیای آن در یک آینده است. این فعل همچنین معنای سرگشتگی در زمان را نیز می‌دهد.
#EtnografiaDellaGuerreDelPostGuerre
پ‌ن: مگه یک فعل چقدر می‌تونه غنی باشه؟

Nira

21 Dec, 20:06


پذیرش غیر ممکن بودن فهم کامل این پدیده، باعث شد به خیال راحت‌تری به ادامه‌ی مسیر تحقیق بپردازم و مسیر تحقیق میدانیم را روشن‌تر کرد.
#EtnografiaDellaGuerreDelPostGuerre
پ‌ن: خیلیا می‌گن ولی اگه نشه انسان رو دسته‌بندی کرد یا میانگین گرفت، علم بافایده نمی‌شه تولید کرد. منم بهشون می‌گم من ترجیح می‌دم واقعیت رو بپذیرم و کسی رو عامدانه با میانگین‌گرفتن و دسته‌بندی، جانندازم تا اینکه بابت راحتی کار ظلمی در حق دیگران کنم. این جمله توی کتال من رو یاد این گفت‌و‌گوهای متداول انداخت. یاد اینکه چقدر باعث شده راحت‌تر تحقیق کنم و بررسی کنم و مطالب خیلی بیشتری بفهمم.

Nira

21 Dec, 20:06


یکی از فرم‌های خشونت، شکل دادن هر پدیده‌ایست که موجب بشود افراد یک جمع یا یک ملت، "پروژه‌های زندگی" خودشان را از دست بدهند.
#EtnografiaDellaGuerreDelPostGuerre

Nira

21 Dec, 08:14


متاسفانه در یک حیوان‌نگری غربی از سکس و مسائل اروتیک گیر کردیم و بسیار از هنر نگری شرقی سکس و مسائل اروتیک دور شدیم. هرنسل هم بیشتر امیال انسانی رو با حیوان مقایسه می‌کنیم و از معنا تهیش می‌کنیم.

Nira

21 Dec, 08:14


دیدگاه توجیه رفتارهای انسان و امیالش، برحسب رفتارها و امیال حیوانات، هم توهین به انسان‌هاست هم توهین به حیواناته. یک اینکه ما برحسب ادوات و تفسیرات و معانی انسانیمون، میاییم رفتار و امیال حیوان رو تحریف می‌کنیم. دلیلشم اینه که ما هرگز نمی‌دونیم از چشم یک سگ، خوردن و شاشیدن و سکس کردن چیه و یا حتی محبت و نوع‌دوستی و وفاداری. اما میاییم برحسب آنچه که از خود انسان تفسیر کردیم ربطش می‌دیم و تحریفش می‌کنیم به جای اینکه فقط بگیم نمی‌دونیم(!). از طرفی به انسان توهین می‌کنیم چون ساحت معنانگری و معناسازی انسانی رو تقلیل می‌دیم به حیوانات که از این قوه بی‌بهره‌ان. در کل باید موقع چنین خزعبلاتی یادمون باشه سگ‌ها حافظ ندارن.

Nira

21 Dec, 08:14


انسان جزوی از طبیعته؟ بله هست. انسان اشتراکات تکاملی داره؟ بله داره. آیا این‌ها برای اینکه رفتارهای انسان رو با حیوانات توضیح بدیم و تفسیر کنیم و ویژگی‌های خاصی که انسان رو انسان کرده در نظر نگیریم درسته؟ خیر. دیگر حیوانات رو هم نباید تقلیل بدید.

Nira

21 Dec, 08:14


همونقدر نمیتونید تاثیر معنانگری و خیالپردازی رو در انسان نادیده بگیرید که بال رو از شاهین.

Nira

21 Dec, 08:14


این پرسپکتیو و نوع درک ما از حیواناته که داره رفتارشون رو برامون معنی دار می‌کنه. اگر فکر کنیم در طبیعت همه بر ضد همن و همدیگه رو می‌خورن، هزاران تصویر از کشتن و شکنجه و خشونت حیوانات یادمون میاد. اگر تصور کنیم همکاری دارن و اخلاقین، هزاران تصویر از این حیث به چشممون میاد. این صرفا برداشت و تفسیر ما از رفتار اون‌هاست. آیا هیچ تضمینی هست که این شکل واقعیت باشه؟ آیا هیچ تضمینی هست که برای اونها هم همین "معنی" رو بده؟ خیر. در بهترین حالت، ما "نمی‌دونیم" حیوان‌ها چرا یه کاری رو می‌کنن و از قصدی میاد و آیا براشون معنی‌ای می‌ده یا نه. آیا هرگز خواهیم فهمید؟ فکر نمی‌کنم.

Nira

21 Dec, 08:14


از امروز دقت کنید و ببینید چه رفتارهایی و چطور با مثال حیوانی توجیه می‌شن، از همون‌ها بسیار بترسید. چرا که بخش بزرگی از فرهنگ، نبود ذات و جهان‌شمولی در انسان رو دارن نادیده می‌گیرن و یک کلان روایت می‌سازن و این کلان روایت، تبدیل می‌شه به چیزی که ما نرمال می‌دونیمش و در نهایت در رفتارها و طرز نگرشمون رسوخ می‌کنه! درحقیقت ما اونجوری نبودیم، ما اونجوری می‌شیم، چون برامون به شکل طبیعی و ذاتی و هنجار روایت می‌شه.

Nira

21 Dec, 08:14


مثلا می‌گن انسان به صورت ذاتی به دنبال زیباییه و به سمت زیبایی جذب می‌شه و این رو درحیوانات هم می‌شه دید (دم طاووس). یک اینکه تعریف زیبایی دروهمه جوامع و فرهنگ‌ها یکسان نیست. برای زدن این حرف اول باید مطمئن شد همه جوامع، همه فرهنگ‌ها، یک نظر واحد درباره‌ی زیبایی دارن. دو اینکه زیبایی خودش نوعی معنا دادن به یک ویژگی فیزیکیه که اون ویژگی فیزیکی، بدون تفسیرگر انسانی، داخل خودش چنین چیزی رو نداره. سوم اینکه باید مطمئن شد طاووس و مابقی حیوانات هم نظرشون درباره‌ی زیبایی همینه! یعنی باید بتونن مفهوم زیبا رو بسازن و بعد ببینیم به چی می‌گنش که تقریبا غیرممکنه. در بهترین حالت باز ما می‌تونیم فقط بگیم دیدیم که طاووس‌های ماده، به سمت طاووس‌های نر با دمی بزرگ‌تر می‌رن (باز این باید دید همه طاووس‌های ماده اینکارو می‌کنن؟ یا باز گیر خطای میانگین افتادیم). نمی‌تونیم بگیم بابت "زیبایی"، "زشتی" یا حتی بلندیه. شاید این صرفا یک همبستگی از یک دلیل اصلی باشه که ما نسبت بهش در تحقیقات کوریم. شاید تاابد هم کور بمونیم چون طاووس نیستیم.
در نتیجه هرادعایی دیدید که اینگونه داره رفتار و مفاهیم انسانی رو، با مثال حیوانی بررسی می‌کنه، یه بررسی اینجوری بکنیدش. اگر تونسته بود از سد این موارد رد شه، یعنی می‌شه درنظر گرفتتش. اگر نتونست، یعنی یک کلان روایته. و کلان روایت‌ها هستن تا برای ما عادی و هنجار رو بسازن. کلان روایت‌ها از روی واقعیت روایت نمی‌شن بلکه سازنده‌ی واقعیت هستن.

Nira

21 Dec, 08:14


از مصائب این نگاه، نادیده گرفتن نقش فرهنگ، عاملیت انسان، نگاه بالا به پایین و سلسله‌مراتبی و عادی‌سازی یا نرمالیزیشن بعضی از رفتارهاست درصورتی که درانسان چیزی به شکل نرمال و جهان‌شمول وجود ندارد.

Nira

15 Dec, 22:12


انسان‌شناسی/آنتروپولوژی چیه و به چه کار میاد؟
یوتیوب/ اینستاگرام‌
@archivenira
@scientific_resources

#انسان_شناسی #anthropology

Nira

14 Dec, 15:54


لطفا و خواهشا وقتی سوالی دارید و همزمان دوست‌دارید احترام بذارید و اداب معاشرت رو رعایت کنید، نگید: می‌شه یه سوال بپرسم؟ بگید "می‌شه درباره‌ی (موضوع مدنظر) سوال بپرسم؟" تا طرف مقابل بدونه می‌خواد درباره اون موضوع جوابی به کسی بده یا نه. ولی وقتی خالی می‌پرسید، از کجا بدونه می‌خواد درباره اون موضوع پاسخگو باشه یا نباشه!

Nira

12 Dec, 20:43


فضای متعلق به زنان پیر در مدیای ایتالیا، کم‌تر از ۵٪ از کل حضور زنان رو تشکیل می‌ده، درصورتی که حضور مردان بپر بسیار متداوله. این امر نشان می دهد چطور بدن پیر شده‌ی زنان در اجتماع، پذیرفته نیست و نمود جالبی ندارد!
#CorpoGenereESocietà

Nira

09 Dec, 15:52


#CorpoGenereESocietà
این کتاب رو قراره به دوره کامل‌کنم و این پلی‌لیست ادامه داره.

Nira

09 Dec, 15:51


ریکوردهای دوره‌ی بدن، جنسیت و اجتماع:
در حال تکمیل
۱. در باب بدن ۱
در باب بدن ادامه ۱
📺 شما می‌تونید این دوره رو به‌صورت ضبط شده بر روی پلتفرم یوتیوب ببینید.

Nira

08 Dec, 16:58


در حال برگزاری

مشتاق حضورتون هستیم
از طریق لینک زیر می‌تونید به لایو ملحق بشید👇🏻

https://youtube.com/live/9PIp78SglBY?feature=share

Nira

08 Dec, 13:37


این روزها زشتی، پزشکی‌سازی شده.
#CorpoGenereESocietà
پ‌ن: زشتی دیگه سرنوشت یا نوعی از تنوع یا قابل زیستن نیست بلکه تبدیل به مسئله‌ای "قابل درمان" شده و این به صورت نهان یعنی زشتی، یک بیماری و ناهنجاری محسوب می‌شه درصورتی که پیش از این، انسان‌‌ها، قادر بودند با زشتی، زندگی کنند و به مشکلات خیلی عجیبی برنخورن.

Nira

08 Dec, 13:37


پزشکی سازی زشتی: «هدف لیفت صورت، بازگرداندن هماهنگی بین چارچوب اسکلتی و بافت‌های نرمی است که آن را می‌پوشاند.» در کتابچه راهنمای جراحی زیبایی آمده است.
#CorpoGenereESocietà
پ‌ن: درمان زشتی!

Nira

08 Dec, 13:37


یک صورت چروکیده، صورتی است که «همخوانی با ساختار استخوانی را از دست داده است، سینه کوچک یک «هیپوپلازی پستانی» است [Ghigi 2009] همانطور که درس فوکو به ما می‌آموزد، استفاده از دانش پزشکی از لحاظ تاریخی ابزار ممتازی برای تعریف عادی بودن و انحراف، بلکه برای «ساخت خودهای ممکن» بوده است [آزبورن 1994، 43 زیرا به ما می آموزد که بدن را به عنوان یک میدان مداخله ببینیم. کل تاریخ پزشکی با ظهور تکنیک‌ها، مشاهدات و شیوه‌های روزانه مشخص شده است که بدن‌هایی را به وجود آورده‌اند که به روش‌های مختلف خوانا و تکامل‌پذیر هستند.
#CorpoGenereESocietà

Nira

08 Dec, 13:37


تاریخچه سلولیت از این جهت نمادین است: [Ghigi 2004]، در نیمه دوم قرن نوزدهم در فرانسه پزشکان و ماساژورها شروع به حمایت از وجود التهاب زیر جلدی ندولار در سراسر بدن کردند. این اصطلاح ابداع شد که امروزه نفوذهایی را که به خوبی روی ران ها و باسن موضعی شده اند شناسایی می کند که برای مقابله با آنها به انواع محصولات و درمان ها (کرم ها، ویبروماساژورها، لباس های خاص) نیاز است. با این حال، در آن زمان، مکان هایی که آسیب شناسی «تماما زنانه» در آن قرار داشت با امروز متفاوت بود: بسیاری از زنان فرانسوی در دهه 1920، زمانی که سلولیت به یک بیماری مُد واقعی تبدیل شد، به مجلات نامه نوشتند و از دیدن یا شنیدن آن در ناحیه گردن و مچ پا شکایت کردند. و پزشکان ورزش ها و محصولاتی را برای رفع آن پیشنهاد کردند. از آنجایی که آستانه حیا و نجابت تغییر کرده و بدن زن در معرض دید عموم قرار گرفته است، سلولیت از حالت موضعی خارج شده و ناهمگون ترین نواحی بدن را تحت تأثیر قرار می دهد. حتی تعریف دلیل آن توسط پزشکانی که در مجلات صحبت می کردند، به همان اندازه تغییرات زیادی را دیده است: از "بسته‌شدن" لنفاوی به جذب سم از طریق مخاط روده، به گوشت تحلیل رفته، مخلوطی از آب و مواد نزدیک‌تر به ادرار تا خون [ibidem, 67]. به اصطلاح می‌گفتند سلولیت «دشمن زنان حتی لاغر نیز هست. از مرزهای دیگر کشورهای اروپایی در دهه 1940 عبور کرد تا در اواخر دهه 1960 توسط مجله «ووگ» به ایالات متحده منتقل شود. بنابراین اپیدمی سلولیت مسیر انتشار پیام‌های لیپوفوبیک، جنگ با چربی و سرزنش افراد چاق به دلیل فقدان اراده آن دوره را دنبال کرد [Fischler 1992; Stearns 1997](2) این مثال، مانند داستان آکنه [برومبرگ 1997] و بسیاری از داستان‌های دیگر، به وضوح تغییرپذیری نگاه آسیب‌زا به لکه‌های بدن را به ما نشان می‌دهد، اما جالب است که مشاهده کنیم آنچه ثابت مانده است، این واقعیت است که سلولیت مربوط به زنان و انحطاط خود به خود بدن آنها می شود (به طوری که معانی مختلفی که سلولیت در طول زمان داشته است اکنون با دو نام متفاوت در زبان شناخته می شود. انگلیسی: سلولیت و سلولیت در مورد اول، ما از رسوب چربی زیر جلدی صحبت می کنیم، در مورد التهاب محدود بافت چربی بینابینی. به طور کلی، همانطور که فناوری و گفتمان دندانپزشکی را از نظر تاریخی دهان را در حدود سال 1890 به عنوان یک موجود مجزا "اختراع" کرده است، اندامی که باید به طور مداوم و مستقل از بقیه بدن مدیریت و نظارت شود [Nettleton 1994]، محصولات و خدمات نیز چنین مجزا هستند. خدمات موجود در بازار گوشت های زنان بالغ را به قسمت های دور و بیمار تبدیل کرده است.
#CorpoGenereESocietà

Nira

08 Dec, 12:33


"سعی کنید به یاد داشته باشید، هر بار که یک حرکت پاکسازی انجام می دهید، شکم خود را منقبض کنید. در حین تمیز کردن کابین دوش، دایره های بزرگ بکشید، در حین جاروبرقی زیر تخت، چند حرکت لانژ انجام دهید، [...] از خم کردن بالاتنه برای تمیز کردن توالت اجتناب کنید». "پاهای خود را روی هم نذارید"؛ «آرام بجوید تا احساس نفخ نکنید»؛ «وقتی می‌خواهید چیزی بخورید، روی تنفس خود تمرکز کنید». به پیشنهاد وب سایت مجله سلامت و زیبایی «Starbene» پس از تعطیلات بدن خود را سم زدایی کنید. نشریات ادواری که به مراقبت از بدن اختصاص دارند، اغلب دستورالعمل های مشابهی را به خوانندگان خود ارائه می دهند و به آنها پیشنهاد می کنند که در طول روز زمان و انرژی خود را صرف توجه دقیق به ظاهر بیرونی خود، رژیم غذایی که باید رعایت کنند، وضعیت بدنی که باید حفظ کنند و حرکاتی که باید انجام دهند، صرف کنند. آنها مسیری را به سوی بدنی ایده آل و شخصی مشخص می کنند که ویژگی آن دیگر مانند گذشته در موهبت فطری فرخنده نیست، بلکه در این است که مظهر نگهداری دائمی و مؤثر باشد. زیبایی دیگر یک سرنوشت نیست، بلکه نتیجه نظم و انضباط بدنی است. قاعده کلی این است که مجبور نیستیم چیزی را رها کنیم، و تمام انرژی را صرف اعمال رفتار منطقی در مورد بدن خود کنیم [Bauman 1999; گیدنز 1999). تأکید بر موضوع و توانایی آن‌ها در انتخاب است در حالی که نشانه هایی در مورد زیبایی و چگونگی دستیابی به آن ارائه می شود: سپس از ما دعوت می شود فکر کنیم که مهم این است که خودمان را راضی کنیم و در عین حال مداخلاتی را برای اصلاح پیشنهاد می کنند. ظاهر شخص در نوعی خودپذیری است، خودپذیری در معیارهای تعیین شده توسط آن‌ها.
#CorpoGenereESocietà

Nira

08 Dec, 12:33


ادامه... اگر توصیه‌های مجله را که در ابتدا ذکر شد، با تأمل فوکویی که در فصل دوم ارائه شده است، تحلیل کنیم، می‌توان ملاحظاتی فوری اشاره کرد. اول از همه، ما با مجموعه ای از دستورات دقیق در مورد چگونگی استخراج نتیجه از بدن از طریق منطقی کردن استفاده از زمان، تفصیل عملکردی حرکات آن، هدایت انرژی ها و بالاتر از همه درونی سازی یک نوع زیبایی انسان دقیق سروکار داریم؛ به هر حال، اینها عناصری از یک آناتومی سیاسی از جزئیات هستند که چندان متفاوت از تکنیک های مدرن کنترل و مدیریت بدن زندانیان، سربازان یا دانش آموزان مدرسه ای نیستند که فوکو در انضباط و مجازات [1976] توصیف کرده است. زبان مورد استفاده زبان علمی‌ست و بر اساس فرآیندهایی که در Birth of the Clinic [1969] توضیح داده شده است، جنبه‌های نگاه آسیب‌شناسانه‌ای (پاتولوژی‌سازی) را که یک بار مورد علاقه پزشکی قرار نگرفته است، پیشنهاد می‌کند. لحن اتخاذ شده محرمانه است، «از زن به زن"، طبق سنت در مطبوعات ادواری زنان یک شناخت متقابل را پیشنهاد می‌کند. ذهنیت با نیازهای اساسی به عبارت دیگر، متنی مانند این، در تولید وسیعی از گفتمان‌های مشابه که هنوز عمدتاً به زنان خطاب می‌شود، زمانی که زن به او اشاره می‌کند، به صورت گفتمانی می‌سازد و نیازها و اهدافش را بدیهی (طبیعی، ذاتی) می‌داند. وقتی مجله‌ای به عنوان مثال می‌گوید «با دیدن چین و چروک‌های کوچک در اطراف چشم و دهان، متوجه می‌شویم که پوست به طور فزاینده‌ای پیر می‌شود و این آن‌چیزیست که هر زن از آن می ترسد" (مص. cors.)، این است که به طور عملی تعریف می کند که یک زن چیست و رابطه عادی او با پیری چیست.
#CorpoGenereESocietà
پ‌ن: فوکویی برداشت کنیم می‌فهمیم چطور احساسات ما به پیری، زایمان، زیبایی، سلامتی و... همگی توسط "قدرت" ساخته می‌شه و بهمون می‌گن چطور باهاش برخورد کنیم. به عبارتی شاید هر زنی با دیدن چین و چروک نترسه و وحشت نکنه اتفاقا دوستش داشته باشه اما با این توصیفات کم کم در سر ما اینطوری شکل می‌گیره: چین و چروک = زشتی = پیری = ارزشمند و زیبا نبودن!

Nira

08 Dec, 12:33


مجموعه‌ای از تحقیقات پر رونق مبتنی بر روان‌شناسی و اقتصاد تمایل دارند بر همسانی خاصی در ویژگی‌های چهره‌ها و بدن‌هایی که به طور جهانی (جهان‌شمول) زیبا تلقی می‌شوند و در مزایایی که زیبایی را تضمین می‌کند، تأکید کند: از عملکرد بهتر مدرسه تا موقعیت‌های بهتر در بازار کار و زناشویی، به نقش های محوری تر در شبکه های اجتماعی، به سطوح بالاتر عزت نفس [بررسی ها ارائه شده است: Maisonneuve and Bruchon-Schweitzer 1999; آمادیو 2002]. با این حال، مطالعات تاریخی، مردم‌شناختی و جامعه‌شناختی بر تغییرپذیری هنجارهای زیبایی‌شناختی و تطابق متفاوت آن‌ها برای اقشار مختلف مردم تأکید کرده‌اند. مشاهده شده است که استانداردهای زیبایی بدن کاملاً به ساختار اقتصادی و اجتماعی جامعه بستگی دارد: پوست سفید در جوامع چند قومیتی که در آن سفیدپوستان موقعیت‌های قدرت را اشغال می‌کنند تحسین می‌شود، لاغری در جامعه مصرف‌کننده به عنوان نشانه‌ای از انضباط درونی جستجو می‌شود چرا که در این جوامع غذا فراوان است. پس آستانه و معنای آنچه زشت یا ناکافی شمرده می شود، بر این (سیاسی، اقتصادی و اجتماعی) اساس متفاوت است.
#CorpoGenereESocietà

Nira

08 Dec, 12:33


در مارکت کنونی تلاش می‌شود تا برای مشکلات جمعی، پاسخ‌های فردی پیدا کنند.
#CorpoGenereESocietà
پ‌ن: بجای بهبود سیستم، قصد و تلاش اینه تو رو به عنوان شخص بهبود بدن!

Nira

08 Dec, 12:33


هلنا رابینستین، مدیر یکی از شرکت‌های لوازم آرایشی در ۱۸۰۰ اینگونه آرایش را تبدیل به یک مد همگانی کرد، با این جملات: "زنان زشت وجود ندارند بلکه تنها زنان تنبل وجود دارند".
#CorpoGenereESocietà
پ‌ن: یکم به خودت برس از رنگ و رو افتادی: همه ما یک هلنا هستیم.

Nira

07 Dec, 20:59


برای بررسی بدن‌ها نمی‌توانید صرفا به بدن‌ها بپردازید بلکه باید به بدن‌ها در شرایط کاپیتالیسم تجاری غربی بنگرید چرا که تاثیر آنان در بافت بدن نیز رفته‌است.
#CorpoGenereESocietà

Nira

07 Dec, 20:59


به عنوان مثال، اشاره شده است که به طور کلی، هر چه جامعه بوروکراتیزه و کالایی تر باشد، ابراز مثبت احساسات مثبت بیشتر می شود و بنابراین کمتر جدی گرفته می شوند. به این موضوع اضافه می کنیم که نوع "اجتماعی سازی تحمیل شده" بر تفاوت های بین جنسیت ها می تواند تأثیری بر این داشته باشد که ابراز خشم زنان را کمتر و «جدی تر» کند» [Hochschild 2006, 86]، و زنان را به لبخند زدن بیشتر در مقایسه با مردان سوق می دهد، حتی زمانی که مضطرب هستند یا احساس ناامیدی می کنند، در این زمینه، تلفیق ذهنیت زنانه به معنای تجربه خشم به شیوه ای مشکل ساز است.
#CorpoGenereESocietà

Nira

07 Dec, 20:59


تصادفی نیست که اگر آن فیلمنامه های احساسی عجیبی را که در افسانه های کودکانه هستند در نظر بگیریم، متوجه می شویم که شخصیت های زن اغلب ترسیده و شخصیت های مرد خشمگین توصیف می شوند. جنسیت و طبقه در این رقص‌های عاطفی تلاقی می‌کنند: در جوک‌ها، اغلب کسانی که در موقعیت‌های مسلط هستند، وضعیت را به قیمت کسانی که در پُست‌های پایین‌تر قرار دارند، روشن می‌کنند، و بنابراین زنان طبقه کارگر اغلب واضح‌ترین بخش شوخی هستند. : «کسانی که نزدیک به پایین سلسله مراتب قدرت هستند، بار نامتناسبی از خشم جابجا شده را به صورت تحمیلی، به دوش بکشند» [ibidem, 87].‏
#CorpoGenereESocietà

Nira

07 Dec, 20:59


از نظر کیفی یک کار احساس یا "کار بر روی یک احساس" معادل با "کنترل یک احساس" و انجام یک "عملیات عمیق" وتلاش برای ترکیب احساساتی است که مطابق با قواعد احساس (اجتماعی) در اجرا و متناسب با موقعیت ما یا موقعیتی است که ما در نظر گرفته ایم، خواهند بود است. [ibidem, 105]. کار عاطفی در تکنیک‌های مختلفی آشکار می‌شود: شناختی (در سطح ایده‌ها و افکار درباره احساسات)، فیزیکی یا تجسمی (به نشانه‌های بدنی یک هیجان خاص) و بیانی.

زنان از یک سو و مردان از سوی دیگر، باید بیاموزند که کنترل‌های احساسی متفاوتی را برای خود انجام دهند، یکی انطباق، استقبال و اطمینان و دیگری سخت و انعطاف ناپذیر. بدیهی است که اینها آثاری عاطفی هستند که بر اساس جنسیت تدوین شده اند و تمایل به بازتولید تفاوت های غالب دارند و در عین حال در خلق مستمر خود، گفته می‌شود تمایل «طبیعی» زنان به گوش دادن و مردان به سلطه‌گری را تائید می‌کنند، درصورتی که به ساختگی بودن این احساسات، توجهی نمی‌شود. ظالمانه بودن تبعیض ها به عبارت دیگر، نظم جنسیتی باعث می شود که مردان و زنان تمایلات عاطفی متفاوتی را پرورش دهند که سپس در حرفه های مختلف تحقق می یابد.
#CorpoGenereESocietà
پ‌ن: می‌گه احساسات ما طبیعی نیستن و ما یاد می‌گیریم این احساسات رو کنترل کنیم، نمود احساسات با کنترل کم بچه‌ها هستن و ما در طول تربیت، یادشون می‌دیم چطور اون احساسات رو هرچه بیشتر کنترل کنن. این که چه کنترلی روی چه احساساتی داشته باشن، برحسب جنسیت‌های متنوع، متفاوت می‌شه.

- برگرفته از این کتاب برای مطالعه بیشتر

Nira

07 Dec, 20:59


با فمنیسم، به جای انسانی‌تر کردن مردان، درحال تجاری کردن زنان هستیم.
#CorpoGenereESocietà

Nira

07 Dec, 20:59


به قول گیدنز [ibidem, 11]، «بدن کمتر و کمتر یک داده بیرونی است که خارج از سیستم های خودارجاعی مدرنیته عمل می‌کند، چرا که خود به شیوه ای بازتابی همراه می شود». بنابراین بدن به ماده ای تبدیل می شود که سوژه می تواند و باید در آن مداخله کند تا خود را به اشکالی که در فرهنگ ما ارزش مثبت دارند، بسازد، اما همچنین برای به دست آوردن رضایت و احساس هویت کامل، اگرچه رفتار فیزیکی همیشه در محدوده‌های تعیین‌شده توسط موقعیت اجتماعی ما انجام می‌شود، ویژگی خاص شرایط مدرن متاخر این است که ما را وادار می‌کند تا به طور بازتابی برخی پروژه‌ها را روی بدن برای حمایت از هویت شخصی خود بپذیریم.
#CorpoGenereESocietà
پ‌ن: این پروژه‌های مثل عمل‌زیبایی، ارتودنسی، فشن، مد، بدن‌سازی و...

Nira

06 Dec, 22:54


گافمن توضیح می‌دهد چطور خود، محصول صحنه‌ایست که نمایندگی می‌کنیم و نه دلیل آن.
#CorpoGenereESocietà
پ‌ن: به عبارتی ما خود رو داریم می‌سازیم نه اینکه خود مارو بسازه.

Nira

06 Dec, 22:54


گویی زنان باید همواره آماده باشند تا از یک شخص به یک آبژه‌ی محل دید تبدیل شوند و زیرنظر دربیایند.
#CorpoGenereESocietà

Nira

29 Nov, 14:04


پیش از هرچیز باید این مسئله را به رسمیت شناخت که زنان و زنانگی، هیچ جهان‌شمولیتی ندارد.
#MasculineDomination

Nira

29 Nov, 11:47


به طور خلاصه هرکی اینارو با فرگشت و تولید مثل و طبیعیه که اینجوری باشه چون مرد میخواد مطمئن شه بچه مال خودشه و چمیدونم زن زحمت میکشه بنابراین باید از وجود منابع اطمینان حاصل کنه خواست توجیه کنه، با یک سیلی توجیهش کنید که خبری از این حرفا نیست. نباید دنبال توجیه طبیعی برای ارزش‌های سمبلیک گشت.

Nira

29 Nov, 11:47


خشونت سمبلیک (غیر فیزیکی) می‌تواند به تجربه‌ای بدنمند بدل شود و فرد این خشونت را درون خود جای بدهد و در درون خویش، آن را بازتولید کنه و اینگونه‌، چرخه‌ی خشونت را خود نیز، ادامه دهد.
#MasculineDomination

Nira

29 Nov, 11:47


می‌بینیم که چطور زنان دست به انتخاب مردان مردانه‌تر می‌زنند چرا که احساس می‌کنند با مردی که مردانگی بالایی ندارد، پایین قرار می‌گیرند (در رده‌بندی اجتماعی).
#MasculineDomination

Nira

29 Nov, 11:47


سلطه‌گران کتگوری‌های ساخته شده در نقطه نظر سلطه‌گران در ارتباط با آنچه که بر آن سلطه دارند را به گونه‌ای اعمال می‌کنند که به نظر برسد این کتگوری‌ها، یک مسئله‌ی "طبیعی" هستند.
#MasculineDomination
پ‌ن: بار کلمات می‌تونه متفاوت باشه توی زبان ما با لاتین، وقتی می‌گیم طبیعی، شما بذاریدش کنار معنا و بار مفهومی‌ای که از کلمه‌ی ذاتی داریم. ذات طبیعی برای مثال.

Nira

29 Nov, 11:47


خشونت سمبلیک خودش را در بدن به شکل احساسات بدنمند متنوعی همچون شرم، خودسرکوبی، خجالت، اضطراب، احساس گناه یا همچون مسائل فیزیکی مانند باد کردن، قرمز شدن، خارش، التهاب و لرزیدن بروز می‌کند. نوعی مقاومت بدن در قبال تحت سلطه رفتن.
#MasculineDomination

Nira

29 Nov, 11:47


پارادوکس مردانگی در این است که مردانگی به تنهایی معنا پیدا نمی‌کند بلکه مردانگی مردان باید توسط دیگران مردانی که مردانگیشان، تائید شده، تائید بشود و این در بین خود مردان نیز یک سلسله‌مراتب گسترده را شکل می‌دهد که به سلطه‌ی اقلیت "مردان واقعی، دارای مردانگی" بر اکثر مردان دیگر، منجر می‌شود.
#MasculineDomination

Nira

29 Nov, 11:47


سلطه‌گران، سلطه‌گر زاده نمی‌شوند بلکه توسط تربیت و تقلید اجتماعی، سلطه‌گر می‌شوند.
#MasculineDomination

Nira

28 Nov, 21:27


یکی از رقصنده‌های رقص دوگون: در مراسم ختم پدرم با آدیداس‌هایم رقصیدم اما زمانی که برای غربی‌ها اجرا می‌کنم‌کفش‌هایم را در می‌آورم چرا که برای آن‌ها غیرقابل باور است که کسی رقص با قدمت طولانیش را با آدیداش و کفش‌های مدرن برقصد. آن‌ها تصور می‌کنند هرچیز سنتی، قدیمی باقی می‌ماند.
#ره‌نمود‌ِرقص
پ‌ن: انتظارات ما از یک‌ نوع رقص و رفتار، باعث می‌شه بابت مارکت و دیده شدن، دیگران به اون شکل براش در بیان اما دلیل نمی‌شه که این واقعیتشون باشه.

Nira

28 Nov, 20:16


معنی to fuck معادل زیر دست قدرت خویش قرار دادنه.
#MasculineDomination

Nira

28 Nov, 20:16


تنها در این موقعیت بود که برای مردان مشخص می‌شد زن بودن، با خود یک هوشیاری همیشگی بر بدن دارد. چرا که شما همواره برحسب بدنتان در بازی قدرت قرار می‌گیرید و پایین گذاشته می‌شوید.
#MasculineDomination

Nira

28 Nov, 20:16


انگار زنانگی در هنر خودکوچک‌کِنی تعریف می‌شود. از نوع روی هم انداختن پاها تا بدنی ظریف.
#MasculineDomination

Nira

28 Nov, 20:16


اینگونه در بازی قدرت و سکشوالیته می‌توانید ببینید چرا بدترین اتفاق برای یک مرد، این بود که زن بشود.
#MasculineDomination
پ‌ن: احتمالا زیاد این رو دیدید‌. دلیلش از دست دادن فاعلیت و منفعل شدنه.

Nira

28 Nov, 20:16


اگر رابطه‌ی جنسی، یک رابطه‌ی اجتماعی سلطه باشد، این مسئله تماما بر اساس این مفهوم ساخته شده که زن منفعل و مرد، فاعل است. به عبارتی مرد کسی‌ست که احساس نیاز می‌کند و زن کسی‌ست که رفع نیاز می‌کند (احساس نیاز نمی‌کند).
#MasculineDomination
پ‌ن: هرزه‌نکوهی دقیقا از همینجا آغاز می‌شه چرا که هرزه‌ کسی‌ست که احساس نیاز می‌کند و می‌خواهد و انتخاب می‌کند. به عبارتی، زنیست که فاعل است و انفعال ندارد. (مراجعه به مقالات مربوط به هرزه نکوهی یا slut shaming)

Nira

28 Nov, 16:21


بدن، جایگاه نابرابری جنسیتی می‌شود اما دلیل آن لزوما در درون بدن قرار ندارد چرا که این تماما واقعیتی ساخته‌ی اجتماع است.
#MasculineDomination

Nira

28 Nov, 16:21


برای نگهداری و مقدس‌سازی واژن زنان که امری مقدس، مخفی، شرمگاه و پایین محسوب می‌شد، از کمربند استفاده می‌شد. عقاید به این شکل، همچنان در اجتماع حضور دارند. می‌توانید ببینید چطور در یک معاینه‌ی واژن، دکتر و زن پیش از شروع به صورت یکی رو به روی دیگری صحبت می‌کنند اما بعد برای زمان معاینه، زن دراز می‌کشد، پارچه‌ای روی باقی بدن کشیده می‌شود و در حضور یک پرستار، تنها بخش واژن بدون لباس می‌ماند. گویی که واژن مسئله‌ای جدا از زن است. در نهایت دوباره زن لباس می‌پوشد و نزد دکتر می‌رود و توضیحات توسط پزشک داده می‌شود. گویی که واژن همواره تابو بودن خود، راز بودن خود و چیزی جدای از بدن زن بودن خود را حفظ می‌کند.
#MasculineDomination

Nira

28 Nov, 16:21


به نظر می‌رسد که این همچنان تقدس خود را حفظ می‌کند و همچنان باید همچون خون، رایگان، اهدا شود!
#MasculineDomination

Nira

28 Nov, 16:21


سلطه مردان درباره‌ی همه مردان نیست، فقط درباره‌ی مردانیست که واقعا مرد هستند. بنابراین داشتن جنسیت مردانه، برای اینکه سلطه داشته باشید کافی نیست بلکه باید stereotype مردانگی کامل تعریف شده توسط جامعه را داشته باشید. این جامعه‌است که جنسیت شما را شکل می دهد، فرم می‌دهد، مبالغه می‌کند یا تغییر می‌دهد.
#MasculineDomination

Nira

28 Nov, 16:21


در قرن نوزدهم و بیستم، بسیاری از آناتومیست‌ها و فیزیولوژیست‌ها تلاش کردند که توجیه نابرابری را در بدن زنان پیدا کنند.
#MasculineDomination
پ‌ن: اینکه بدن چطور شی و آبژه‌ی توجیه می‌شه خیلی جالبه.

Nira

28 Nov, 16:21


چگونی توصیف ما از جنسیت و بدن و ارتباط سکشوال، تبدیل به نوع تفکر ما برروی بدن و جنسیتمان می‌شود. بسیاری از توصیفات برای زنان توصیفات منفی‌ست و همانگونه که می‌توانید ببینید، بسیاری از زنان به زنانگی خود، احساس مثبتی ندارند.
#MasculineDomination

Nira

24 Nov, 08:54


توی یوتیوب، درباره چی صحبت کنم؟
با توجه به اینکه مود ویدئو گرفتنم فعال شده، دوست‌دارم نظر شمارو هم بدونم. خوشحال می‌شم‌ بگید.
@nnkskhnmg
- لینک یوتیوبم جهت سابسکرایب کردن و دیدن ویدئوهای قدیمی

Nira

23 Nov, 21:53


کتاب‌ها
- The Dawn of Everything

#Etnografia della guerre e del post guerre

#بدن‌جنسیت‌و‌‌جامعه

#ره‌نمود‌ِرقص

#تاریخ‌سکشوالیته

Nira

23 Nov, 14:11


این مدل پیشرفته‌ی قدرت‌هاست که در غرب سکشوالیته را فریز می‌کنند: فریز شده در یک سن، در یک مکان، به یک طعم، و تنها یک روش.
#تاریخ‌سکشوالیته
پ‌ن: کسایی که درس‌هایی از انتروپولوژی یوتیوب من رو دیدن خوب می‌دونن این تقلیل به یک کرکتر چیو کجاست و چرا غرب اینطوری شد.

Nira

23 Nov, 14:11


نهادهای آموزشی یا روان‌پزشکی، با تعداد زیادشون، سلسله‌مراتبشون، مدل جاگیری فضاشون، سیستم‌های کنترلشون، در کنار خانواده، شیوه‌ای برای گسترش بازی لذت و قدرت می‌سازند.
#تاریخ‌سکشوالیته
پ‌ن: به عبارتی هرچیزی که مارو داره آموزش می‌ده این شیوه آموزشی رو از یه قدرتی گرفته و درحقیقت ما داریم دست‌پرورده قدرت‌های متنوع یا مرکزی می‌شیم، حتی اگر مستقیم و عیان نباشه. این چکیده‌ی تفکر فوکوییه. به نظرم خیلی نکته مهمی رو داره گوشزد می‌کنه. حالا هرکسی می‌تونه با میزان شدت این ارتباط قدرت و کنترل بازی کنه اما وجودش رو نمی‌تونه نفی کنه.

Nira

23 Nov, 14:11


لذت و قدرت همدیگر را خنثی نمی کنند، بر ضد یکدیگر نمی گردند. آنها یکدیگر را تعقیب می کنند، همپوشانی می کنند و یکدیگر را دوباره راه اندازی می کنند و جلو می‌اندازند. آنها بر اساس مکانیسم های پیچیده و فیدبک مثبت تحریک و محرک به هم متصل می شوند.
#تاریخ‌سکشوالیته

Nira

23 Nov, 14:11


همچنین این علم اساساً تابع الزامات اخلاقی بود که تمایزات آن را تحت پوشش هنجار پزشکی تکرار می کرد. به بهانه گفتن حقیقت، ترس ها را در همه جا برانگیخت، به کوچکترین نوسانات جنسی، سلسله ای خیالی از بدی ها را وام داد که قرار بود برای نسل ها بازتاب داشته باشند. او عادات پنهانی افراد خجالتی و ناتوان‌های کوچک تنها را برای کل جامعه خطرناک می‌دانست. او حتی مرگ را در نتیجه لذت‌های غیرعادی قرار داد: افراد، نسل ها، گونه ها.
#تاریخ‌سکشوالیته

Nira

23 Nov, 14:11


این علم، ساده لوح بود، و بیشتر اوقات احمق داوطلبانه، شریک در آنچه او محکوم می کرد، متکبرانه و فریبنده بود، یک گفتمان کاملاً ناپسند در مورد بیماری ایجاد کرد، که مشخصه پایان قرن نوزدهم بود، پزشکانی مانند گارنیه، پویه، لادوست، در فرانسه، کاتبان سز گلوریا، و رولینات ایل کانتوره. اما فراتر از این لذت های مشکوک، قدرت های دیگری را نیز مدعی شد. خود را به عنوان نمونه ای مستقل از الزامات بهداشتی قرار داد و ترس های قدیمی از بیماری های مقاربتی را با مضامین جدید آسپسی، اسطوره های بزرگ تکاملی با نهادهای اخیر بهداشت عمومی متحد کرد. مدعی بود که نیروی فیزیکی و پاکی اخلاقی بدن اجتماعی را تضمین می کند. او قول داد که دارندگان آلودگی ها، منحط ها و جمعیت های حرامزاده را از بین ببرد. به نام یک فوریت بیولوژیکی و تاریخی، نژادپرستی دولتی را که در آن زمان قریب الوقوع بود توجیه کرد. در واقع، او آنها را به عنوان "حقیقت" جا می‌زد.
#تاریخ‌سکشوالیته

Nira

23 Nov, 14:11


در کنار آداب اثبات، در کنار ضمانت‌های مرجع سنت، در کنار شهادت‌ها، و همچنین روش‌های آموخته‌شده مشاهده و برهان، اعتراف در غرب به یکی از با ارزش‌ترین فنون تبدیل شده است که حقیقت را تولید می‌کند. از آن لحظه به بعد، ما تبدیل به یک جامعه اعتراف کنند خاص شدیم. در عدالت، در پزشکی، در تربیت، در ارتباطات خانوادگی، در روابط عاشقانه، در واقعیت روزمره و در مراسمات رسمی‌تر.
اعتراف به جنایات خود، اعتراف به گناهان، اعتراف به افکار و آرزوهای خود، اعتراف به گذشته و رویاهای خود، اعتراف به کودکی خود؛ فرد به بیماری ها و بدبختی های خود اعتراف می کند. ما تلاش می کنیم تا با نهایت دقت آنچه را که در گفتن سخت ترین است بگوییم. ما در ملاء عام اعتراف می کنیم. و در خلوت، به والدین، مربیان، پزشک، به کسانی که دوستشان داریم. ما در لذت و درد با خود اعترافاتی می کنیم که برای اعتراف کردنشان در مقابل دیگران غیر ممکن است و درباره آنها کتاب می سازیم. اعتراف می کنی یا مجبور به اعتراف می شوی. هنگامی که خود به خودی نباشد، یا توسط یک امر درونی تحمیل شده باشد، اعتراف تبدیل به اخاذی می شود. در روح ریخته می شود و از بدن جدا می شود. از قرون وسطی، شکنجه آن را مانند سایه همراه می کند و هنگامی که سعی می کند فرار کند، تشویقش می کند: این دوقلوهای عبوس. اعتراف مانند خلع لطیف‌ترین سلاح ، بنابراین خونین ترین قدرت ها به آن نیاز دارند. انسان در غرب به جانور اعتراف تبدیل شده است.
#تاریخ‌سکشوالیته
پ‌ن: من دیگه حرفی ندارم. تا مدت‌ها سکوت.

Nira

23 Nov, 14:11


اجبار به اعتراف آنچنان در بدنمندیمان جا افتاده که حتی دیگر نمودی از اجبار قدرت‌هارا در آن شناسایی نمی‌کنیم و به آن ذات‌انسانی می‌گوییم!
#تاریخ‌سکشوالیته

Nira

23 Nov, 14:11


بنابراین احتمالاً باید این فرضیه را رها کنیم که جوامع صنعتی مدرن عصر سرکوب بیشتر تمایلات جنسی را آغاز کرده اند. نه تنها انفجار مشهودی از تمایلات جنسی بدعتگذار وجود دارد، بلکه مهمتر از همه - و این نکته مهم است - دستگاهی بسیار متفاوت از قانون، حتی اگر به صورت محلی مبتنی بر رویه های ممنوعیت باشد، از طریق شبکه ای از مکانیسم های متصل به یکدیگر، افزایش لذت های خاص و چند برابر شدن را تضمین می کند. گفته می‌شود که هیچ جامعه‌ای بیش از این مغرور نبوده و بدنه‌های قدرت هرگز در تظاهر به نادیده گرفتن آنچه که منع کرده‌اند دقت بیشتری نمی‌کردند، گویی نمی‌خواستند با آن چیزی مشترک داشته باشند. در واقعیت، حداقل در نگاه اول، برعکس آن ظاهر می‌شود: هرگز تعداد مراکز قدرت بیشتر، هرگز توجه آشکار و پرمخاطب، تماس ها و پیوندهای دایره ای بیش از این هرگز در این سطح و مقدار نبوده. هرگز اینگونه کانونی نبوده که در آن شدت لذت ها و لجاجت قدرت شعله ور شود تا به دورترها گسترش یابد.
#تاریخ‌سکشوالیته
پ‌ن: به طور ساده یه ضرب‌المثلی توی ایتالیا هست می‌گه کلیسا هرچیزی رو که نتونه حذف کنه جذب می‌کنه اما من بیشتر فکر می‌کنم این برای نهاد قدرتی صدق می‌کنه. همون شیطانی که جنت می‌گه. در همه‌جا این شیطان ریشه می‌ده در خانواده، در نهاد اموزشی، در پزشکی، در روان‌پزشکی و مهم‌ترین کاری که می‌کنه، انکار وجودش و حاکمیته.

Nira

23 Nov, 11:25


معاینه دکتر، واکاوی روان‌پزشک، ارتباط با متخصص تربیت، کنترل‌های خانوادگی، همگی می‌توانند یک هدف یکسان داشته باشند: نه گفتن به تمام شیوه‌های سکشوالیته‌ی اشتباه، بر حسب الگوبرداری از آموزه‌ی قدرت. به عبارتی همه‌ی این موارد بالا، می‌توانند دو علت داشته باشند: لذت و قدرت.
#تاریخ‌سکشوالیته

Nira

23 Nov, 11:25


ما همواره درحال به عمل اوردن نقش قدرت و لذت در ارتباط‌هایمان به صورت دوطرفه هستیم: والدین و فرزند، بزرگ‌سالان و کودکان، آموزگار و دانش‌آموز، پزشک و بیمار، روان‌پزشک و هیستریک مقابل.
#تاریخ‌سکشوالیته
پ‌ن: همواره داریم نرم‌های غیرانتخابی که عمدتا میوه‌ی قدرت و ارتباط ما با مسئله‌ی قدرت هستن رو در این سبک ارتباط‌ها به دیگری قالب می‌کنیم.

Nira

23 Nov, 11:25


دوسیستم بزرگی که غرب با آن بر سکشوالیته حاکمیت کرد: قانون ازدواج و روند خواسته‌ها (نیازها).
#تاریخ‌سکشوالیته

Nira

23 Nov, 11:25


در زمان رقص، در ساموآ، کودکان و بزرگ‌سالان قادرند چیزی را انجام دهند که در هر شرایط دیگری، از خجالت آن می‌مردند. می‌توانستند در مرکز توجه انجامش دهند بدون آن‌که کسی فکر کند خجالت‌آور است.
#ره‌نمود‌ِرقص

Nira

23 Nov, 11:25


تمام آنچه که انجام شد آیا منجر به یک سکشوالیته‌ی متمرکز بر آلت‌جنسی که پر از لذت اما بدون میوه‌است، نشد؟
#تاریخ‌سکشوالیته

Nira

23 Nov, 11:25


اما در عوض، پزشکی به شدت وارد مبحث لذت های زوجین شده است: یک آسیب شناسی کامل ارگانیک، عملکردی یا ذهنی را ابداع کرده است که از اعمال جنسی «ناقص» ناشی می شود. پزشکی با دقت تمام اشکال ثانویه لذت را طبقه بندی کرد. پزشکی آنها را با "توسعه" و "آشفتگی" غریزه ادغام کرد. و اینگونه، مدیریت لذت را آغاز کرد.
#تاریخ‌سکشوالیته

Nira

23 Nov, 11:25


برخی از این موارد، قاضیشان تنها کسانی بودند که انجامشان می‌دادند. (به خودشون و فقط خودشون ربط داشت).
#تاریخ‌سکشوالیته

Nira

23 Nov, 11:25


مکانیک قدرتی که کل این جهان ناهمگون را طعمه می کند، وانمود نمی کند که آن را با دادن واقعیتی تحلیلی، قابل مشاهده یا دائمی سرکوب می کند: بلکه به آن اجازه می دهد وارد بدن ها شود، خود را در پشت رفتارها تلقین کند، آن را به یک اصل طبقه بندی و قابل فهم تبدیل می کند، آن را تشکیل می دهد. به عنوان دلیل وجودی و نظم طبیعی بی نظمی القا می‌کند که با سلسله مراتب همراه است.
#تاریخ‌سکشوالیته

Nira

23 Nov, 11:25


در پشت آزاده، انحراف است.
#تاریخ‌سکشوالیته

Nira

22 Nov, 22:29


این یک جدایی ساده‌ی بایناری نیست بین گفتن یا نگفتن. نیاز است به دنبال مدل‌های متفاوت نگفتن بگردیم، میزان توزیع کسانی که می‌توانند و کسانی که نمی‌توانند بگویند را پیدا کنیم، باید فهمید چه شکل صحبتی اجازه گفته شدن دارد و فرقشان چیست. یکی نیست بلکه مدل‌های متفاوتی از خفقان وجود دارند که همگی در یک استراتژی خلاصه می‌شوند بوسیله‌ی گفت‌گوهای متفاوت.
#تاریخ‌سکشوالیته

Nira

17 Nov, 13:54


برای ماگوبو، یک رهبر، باید توانایی رقصیدن، سخنوری، شراب گرفتن و... داشته باشد. به عبارتی باید "ظرفیت انجام دادن" داشته باشد. قدرت، بسیار با توانایی بدنی، گره خوره‌است.
#آفریقای‌رقصان

Nira

16 Nov, 18:09


بدنمندی، در عمق، با کار کردنمان روی احساسات ساخته می‌شود و در سطح، با کار کردنمان روی بدن.
#بدن‌جنسیت‌و‌‌جامعه

Nira

16 Nov, 18:09


آنگونه که گیدنز نشون می‌دهد در پایان مدرنیته، بدن به پروژه‌ای تبدیل شده که با مداخله در آن، هویت برای فرد در قبال خود و در قبال دیگری، ساخته می‌شود.
#بدن‌جنسیت‌و‌‌جامعه
پ‌ن: به تمام مارکتی فکر کنید که داره این پروژه رو صنعتی سازی می‌کنه. لباس، عمل زیبایی، سلامت، ورزش و...

Nira

16 Nov, 18:09


در جوامع امروز، زنان، پیش از هرچیز، به کار کردن روی بدن خود، دعوت می‌شوند.
#بدن‌جنسیت‌و‌‌جامعه

Nira

16 Nov, 18:09


بدن‌ها برحسب این دومحور، متفاوت و ناهمسان می‌شوند. تفاوت و ناهمسانی، با یکدیگر فرق دارن چرا که اگر صرفا فرق‌های بدن‌ها را لحاظ کنیم، تفاوت است و اگر این تفاوت، موجب یک ساختار سلسله مراتبی بشود، آنگاه با ناهمسانی/نابرابری، طرف هستیم.
#بدن‌جنسیت‌و‌‌جامعه
پ‌ن: توی ایتالیایی واژه‌ی uguaglianza هم معنای ناهمسانی می‌ده، هم معنای نابرابری. متاسفانه ترجمه دقیقی توی ذهنم نیست براش توی فارسی.

Nira

16 Nov, 18:09


بدن همواره در دو محور درحال حرکت است: محور افقی که شامل جنسیت، نژاد، کلاس اجتماعی‌ست و محور عمودی که شامل پیری و جوانی، مریض یا سالم، نرمال یا پاتولوژیک می‌شود، است.
#بدن‌جنسیت‌و‌‌جامعه

Nira

16 Nov, 18:09


این مسئله‌ی متریال (بدن)، برای گونه انسان، هرگز فوری یا بی‌اثر نیست. از دید فومنولوژیک، وجود دارد، روشن می‌شود، درک می‌کند و می‌شنود اما نوع ادراک ما و شنیدن ما، درهم‌تنیده با عملکرد اجتماع‌ است.
#بدن‌جنسیت‌و‌‌جامعه

Nira

16 Nov, 18:09


جامه بدرید و فریاد کنید، عجب کتابی شروع کردم.

Nira

16 Nov, 18:09


حتی زمانی که تنها هستیم، خودمان، متریالمان، جوری بدن را نگاه می‌کنیم، جوریست که فرهنگ و جامعه یادمان داده‌است. جوری تکون می‌خوریم که فرهنگ و جامعه یادمان داده‌است. از همان روزهای اول زندگی.
#بدن‌جنسیت‌و‌‌جامعه

Nira

16 Nov, 18:09


برای همین است که بدن، هرگز از اجتماع، جدا نیست: بدن و جامعه، یکدیگر را می‌سازند. بدنمندی، یک فکت غیرقابل تقلیل دادن است اما یک مسئله‌ی طبیعی و غیرقابل تغییر نیست، همان‌طور که جامعه، یک مسئله‌ی ساختگی و مصنوعی نیست.
#بدن‌جنسیت‌و‌‌جامعه
پ‌ن: راست می‌گه. ما به جامعه، هرچند که بنظر می‌رسه انسان می‌سازتش، نمی‌گیم مصنوعی.

Nira

16 Nov, 18:09


بنابراین جنسیت، همواره محصول سکشوال‌سازی بدن است.
#بدن‌جنسیت‌و‌‌جامعه

Nira

16 Nov, 18:09


اسامی و تعدد جنسیت‌ها را بیشتر می‌کنیم اما در نهایت، موفق نشده‌ایم بدن را بدون جنسیت، تصور کنیم. حتی وقتی فکر می‌کنیم جنسیت کسی خنثی‌است، همواره درحال اطلاق "جنسیت" خنثی به او هستیم.
#بدن‌جنسیت‌و‌‌جامعه

Nira

16 Nov, 18:09


جنسیت، یک مثال واضح از فرهنگی بودن بدنمندی‌ست. آیا نمی‌شد دستشویی‌ها را بر هراساسی، بجز جنسیت، دسته‌بندی کرد؟ کمی فکر کنیم.
#بدن‌جنسیت‌و‌‌جامعه

Nira

16 Nov, 18:09


این تنوع‌سازی و سکشوال‌سازی بدن، می‌تواند دو یا بیشتر جنسیت را بسازد که به دلیل سیاسی‌ بودن، در ارتباط و سلسله‌مراتب قدرت گیر می‌کنند.
#بدن‌جنسیت‌و‌‌جامعه

Nira

16 Nov, 18:09


بدن، یک مسئله‌ی متریالیستیست اما بدنمندی، یک مسئله‌ی فرهنگی، محصولی از اجتماع.
#بدن‌جنسیت‌و‌‌جامعه

Nira

16 Nov, 18:09


بدن نمی‌تواند هرگز سکوت کند: با ما صحبت می‌کند، حتی اگر به نظرمان برسد که هیچ نمی‌گوید.
#بدن‌جنسیت‌و‌‌جامعه

Nira

16 Nov, 17:09


بدن خود را می‌سازد. فرم خود را در طی زمان زندگیمان و ارتباطاتمان می‌گیرد. به نظر طبیعی می‌رسد اما می‌شود دید در این طبیعت وجودی، چه تفاوت‌ها که وجود دارد. اگر طبیعی بود، همچون باریدن باران، فهمیدن آنچه که در آن اتفاق می‌افتد، نیازمند تفسیرات پزشک، نداشت.
#بدن‌جنسیت‌و‌‌جامعه

Nira

16 Nov, 16:50


Nira pinned «لینک‌های مرتبط با من»

Nira

16 Nov, 16:50


توی هر گروه و کشور و باور آدمی، یه چیزایی اسطوره، افسانه‌ایه. یعنی وجود نداره ولی ساخته شده. حتی ممکنه خیلی قوی باشه این چیزه. مثلا من آدم درونگرایی هستم، این درونگراییه ممکنه یه افسانه یا اسطوره باشه، حتی کمالگرایی، حتی اینکه اصفهانیا خسیسن، حتی اینکه ایرانیا متمدن‌ترینن. هرکدوم اینا می‌تونن یه اسطوره/افسانه ساختگی باشن که واقعیت نداشته باشن اما انقدر تکرار کرده باشیمشون که جزو باور و تفکر و رفتارمون شده باشه!

Nira

14 Nov, 22:54


لینک‌های مرتبط با من

Nira

12 Nov, 14:41


در پوسته سبز، در درون قرمز، این سیاست هندونه‌ای!
موسیقیِ آفریقای پس از جنگ

سیاست هندوانه‌ای در آفریقا به سیاستی گفته می‌شود که افراد دیگر به یک حزب وفادار نیستند بلکه وفاداری خود را بین اینان به فروش می‌گذارند و هرکدام قیمت بالاتری را پرداخت کند، به رنگ آن در می‌آیند. در نهایت مردم از هردو طرفین، آنچه که اهدا می‌کنند را می‌گیرند اما در زمان انتخابات، با قلبشان رای می‌دهند. سیاست هندوانه‌ای، یعنی از بیرون سبز می‌پوشند (رنگ یکی از حزب‌ها) و وقتی آنچه که اهدا می‌کنند را از آنان گرفتند، لباسشان را در میاورند و با لباس قرمزشان (رنگ دیگر حزب) به سمت اهداکننده‌های حزب مقابل می‌روند.

https://youtu.be/BFGoG65a9ps?feature=shared

Nira

03 Nov, 17:59


یکی از شیاطین خودانکار کن، اعلام بد بودن باوره در صورتی که تقریبا ما به اغلب چیزهایی که در زندگی فکر می‌کنیم، انجام می‌دیم و انتظار داریم، باور داریم.

Nira

03 Nov, 17:59


اگر من مسکن می‌خورم تا خوب بشم، "باور" دارم، ایمان دارم، که مسکن خوبم می‌کنه. باور یا ایمان که برپایه‌ی شواهد و تجربه شکل بگیره، باز هم باور و ایمانه. پلاسیبو این رو محکم توی گوشمون می‌زنه و ما ازش عمیقا فرار می‌کنیم.

Nira

03 Nov, 17:59


اون انتظاری که ما از مسکن داریم تا خوبمون کنه، برحسب باورمونه. حالا چون تجربه شده؟ چون بهمون گفتن؟ چون خودمون ساختیمش؟ خیلی اهمیتی اینجا نداره و اصل اینکه این انتظار از یک باور میاد.

Nira

03 Nov, 09:45


تاالان به نظرم مهم‌ترین حرکت اینه که انسان بتونه بپذیره علم هم یک فرهنگه و از همه‌ی ویژگی‌های یک فرهنگ بودن برخورداره. مخصوصا از ویژگی باور پذیری، اعتقاد و نگرش. متاسفانه جامعه آکادمیک و علمی، خیلی خوشش نمیاد این رو بپذیره که علم هم تحت سلطه‌ی نگرش‌های ما، تفاسیر ما و اعتقادات ماست. مشخصا این توی بحث درمان و شناخت انسان بیشتر خودش رو نشون می‌ده اما سیر تاریخی علم رو که بررسی کنیم متوجه می‌شیم چطور دست‌آوردهاش، به برداشتی از یک شرایط اجتماعین. به عبارتی کشف‌/اختراع‌های بزرگ و کلیدی در بستر مناسب اجتماعی (این مناسب به معنای خوب و پرفکت نیست، به معنای بستر فرهنگی مناسبه که می‌تونه اتفاقا خیلی بد و تاریک هم باشه) هستن. این یعنی یک سیر اجتماعیه که موجب یک کشف یا یک اختراع می‌شه. برای مثال، گالیله، پیش از اینکه یک اختراع بزرگ کرده باشه، یک انتخاب سیاسی مهم کرده و غیره. فهم این، لزوما به این معنا نیست که علم دست‌آوردی نداشته یا چی. صرفا یادآوری این نکته‌است که علم تافته‌ی جدابافته نیست و نباید ادعا کنیم هست یا برخوردمون باهاش این‌ چنین باشه. قطعا دست‌آوردهایی داشته، قطعا خطاهایی داشته و قطعا روش‌های دیگری برای شناخت جهان هستن و علم لزوما برتری‌ای بهشون نداره. بعد از فهم این مسئله تازه یک گفتمان گسترده می‌تونه شکل بگیره و بررسی بشه. همون‌طور که کوپرنیک در گوش آدمی زد که در زمین در مرکز جهان هستی نیست، علم باید یک توی گوشی بخوره تا تصور نشه تنها، یکتا و برتر از دیگر روش‌های شناخت جهانه. درمواردی ممکنه، در مواردی خیر.
- توضیحات مفصل پیشینم در این‌باره + رفرنس‌ها

Nira

29 Oct, 20:26


امروز استادمون درباره‌ی این صحبت می‌کرد که بعضی از فیگورهای اجتماعی در سیاست‌ها و تاریخ‌های متنوع، میان تثبیت می‌شن یا اختراع می‌شن. خیلی برام دید جالبی بود. آدم‌ها اینارو می‌گیرن و برحسبش رفتار می‌کنن. انسان دقیقا ست‌آپ می‌شه و ست‌آپش برحسب انتخابات خودش از یک جامعه‌است. خیلی باحاله.

Nira

29 Oct, 20:26


شروع کردم به خوندن مقالات آنتروپولوژی، بعضی از مطالبش خیلی باعث می‌شه رو مسائلی که باهاش زندگی می‌کنیم تامل کنم. برای مثال وقتی این‌ها رفتن پنتاگون برای تحقیق و لیبریا، احساس مردم اون‌جا این بوده که مشتاقانه ازشون پذیرایی کردن چون این بهشون حس "وارد بافت جهانی شدن" می‌داده. با اینکه چطور برای دیده شدن توسط غربی‌ها، به سمت مدرنیته شدن قدم برمی‌دارن و هرچه به صورت فرهنگی-قومی داشتن رو سرکوب می‌کنن. ما عینا چنین رفتارهایی رو می‌شناسیم.
#Etnografia della guerre e del post guerre

Nira

29 Oct, 20:26


این خیابان جاییست که عشق، ناامیدی روزمره و مرگ‌های پیش از بلوغ، با یکدیگر مخلوط می‌شوند.
#Etnografia della guerre e del post guerre

Nira

29 Oct, 18:17


پی‌دی‌اف هایلایت اول ساینس
پی‌دی‌اف هایلایت خرافه

▪️پیج اینستاگرام‌

ارجاع به وبینار آنتروپولوژی:
لینک وبینار اول / لینک وبینار دوم
@archivenira
@emicalll
#ساینس #علم #نقد

Nira

29 Oct, 18:01


اینستاگرام‌ / یوتیوب
@archivenira
@emicalll
#خرافه

Nira

28 Oct, 16:14


اصطلاحی مثل human garbage پدیده‌ای پس از جنگ بود. جوانانی که در زمان جنگ به عنوان گروهی از مردان جوان که خشونت‌های خارج از قوانین نسبت به اهداف دولت حاضر در جنگ انجام می‌دادند، پس از جنگ، از شهر خارج شده یا در یک منطقه سازماندهی می‌شدند و دائما، توسط نهادهای نامعلومی، بیرون می‌شدند و به جایی دورتر فرستاده می‌شدند.
#Etnografia della guerre e del post guerre
پ‌ن: زباله‌دانی انسانی.

Nira

27 Oct, 16:47


درنهایت با پخش مواد مخدر، این گروه‌ها تبدیل به گروه‌های تبهکارانی مسلح شدند که برای هر منظوری درجهت منافع سیاسی، می‌شد آنان را به کار گرفت.
#Etnografia della guerre e del post guerre

Nira

27 Oct, 16:47


شبکه ای از «فضاهای پادگان» بود (هافمن، 2007، 2011). که منظر شهری را در طول جنگ تشکیل می داد. فضاهایی که بدن جوانان در آن

او در حالت انتظار بود. این مردان جوان در کنار هم قرار گرفتند و برای هر نوع کاری که لازم بود در دسترس قرار گرفتند: کار جنگجو، حفار الماس، لاستیک کش یا مبلغ در مبارزات سیاسی. گروه‌بندی و استفاده سریع و کارآمد از بدن‌های مردانه نشان‌دهنده اصل سازمان‌دهی پادگان‌ها بود، در حالی که توانایی انجام اشکال خشونت‌آمیز کار منطق زیربنایی بود که آنها را متحرک کرد. در طول جنگ و بلافاصله پس از جنگ - و راستش را بگویم حتی امروز شهرهایی مانند فری‌تاون و مونروویا پر از پادگان‌هایی بودند که در آن‌ها جوانان جمع می‌شدند و به سرعت در جاهایی که لازم بود مستقر می‌شدند.
#Etnografia della guerre e del post guerre
پ‌ن: تاحالا اینجوری دیده بودیش؟ اینکه بدن ما داره در راستای بسیاری از چیزها به کار گرفته می‌شه، فروخته و بهره‌ورداری می‌شه؟

Nira

27 Oct, 16:47


درنهایت، این مردان جوان تبدیل به یک تهدید برای شهر و سیاسیون شدن و با پروسه‌های بسیار خشونت‌آمیز خلع سلاح می‌شدند.
به طور خلاصه، اقتصاد جنگ، این جوانان را به عنوان ماشین جنگی استفاده کرد.اقتصادی که خشونت، آن چیزی بود که بدن‌هایشان باید تولید می‌کرد.
#Etnografia della guerre e del post guerre

Nira

27 Oct, 16:47


در دلایل جنگ‌ها حتی طمع مالی کسانی که به بازسازی چه روانی و چه بنایی، دیده می‌شود!
#Etnografia della guerre e del post guerre

Nira

27 Oct, 16:47


زمانی که فریاد شعار "ما برای دموکراسی می‌جنگیم" سربرآورد، این گروه‌های مردان جوان آماده شده توسط سیاست بودند که در این اتفاقات شرکت می‌کردند و جای شهروندان عادی، به راحتی نشان داده می‌شدند.
#Etnografia della guerre e del post guerre

Nira

27 Oct, 16:47


نمی‌شود این مطلب را کتمان کرد که اکنون، ارتش‌ها، شروع به جذب انسان‌شناسان کردند چرا که چه کسی به از اینان، می‌تواند شرایط فرهنگی و اجتماعی منطقه‌ی "دشمن" را بشناسد؟
#Etnografia della guerre e del post guerre
پ‌ن: عجب اتفاق خطرناکی.

Nira

27 Oct, 16:47


کار، در حقیقت، محصول چیزیست که بدن تولید می‌کند و بعد، فروخته می‌شود.
#Etnografia della guerre e del post guerre

Nira

27 Oct, 16:47


یوسف توضیح می‌داد: "ما برای کسانی سلاح دست گرفتیم که برای اهدافشان، به ما از بدبختی‌هایمان می‌گفتند. ما جنایتکار نیستیم اما شرایط امروزمان بدتر از دیروز است. حاضریم هرچه که هست را بدزدیم. اگر کسی با پول وارد شود، ما آن پول را خواهیم دزدید. اگر میلیونی بیاوری، همین حالا نام‌نویسی می‌کنیم. هرلحظه باشد حاضریم وید بکشیم، الکل بخوریم، حاضریم هرکاری بکنیم."
مردان جوانی همچون یوسف، فهمیدند که در حقیقت، خشونت یک کالاست و واقعا، مارکتی برای آن وجود دارد.
#Etnografia della guerre e del post guerre

Nira

27 Oct, 16:47


برای مثال مسئله‌ی شهروندی، زیرمجموعه‌ی اینکه جوانان، حاضرند زیر بار کدام کار سخت (کار خشن) بروند، ارتباط مستقیمی دارد.
#Etnografia della guerre e del post guerre

Nira

27 Oct, 16:47


یکی از معدنچیان سرا لئونه توضیح می‌دهد: اهمیتی ندارد چه کسی بیاید، هرکسی که جنگ بیاورد، من اولین کسی خواهم بود که برایش سلاح دست می‌گیرم.
این توضیح درادامه‌ی گفت‌و‌گوی مقایسه‌ی جنگ و شرایط پس‌ازجنگ بود.
#Etnografia della guerre e del post guerre

Nira

27 Oct, 16:47


در واقع، آنها دیگر جنگ یا خشونت را از منظر آزادی در نظر نمی گیرند، بلکه تعهد احتمالی خود را به کار خشن در آینده منحصراً از نظر درآمد در رابطه با بازار کار ارزیابی می کنند.
#Etnografia della guerre e del post guerre
پ‌ن: به عبارتی یعنی می‌شه آزادی‌خواهی رو با اینکه چطوری زودتر برم تو این کار خشن و بهتر باشم توش تا درآمد بالاتری کسب کنم و جزوی از این سیستم بشم، جایگزین کرد.

Nira

27 Oct, 16:47


"از این جوانان زیاد دیدم، در همه‌جا هستند، همچون مولکول‌هایی در یک مایع اجتماعی بسیار متراکم‌اند که هرلحظه ممکن است بترکند "
(درباره جوانان افریقایی در فقر)
#Etnografia della guerre e del post guerre

Nira

27 Oct, 16:47


در ۱۹۰۰ به لطف روانشناسی فرویدی و داروینیسم اجتماعی، جنگ، پدیده‌ای غیرقابل گریز نشان داده می‌شد که به طبیعت خشن انسان ربط پیدا می‌کرد!
#Etnografia della guerre e del post guerre

Nira

27 Oct, 16:47


هدف "جنگ های جدید" گسترش سرزمین نیست، بلکه بیشتر برای ارضای درنده خویی نخبگان سیاسی و اقتصادی است که در دامن زدن به خشونت از طریق دستکاری و تشدید اختلافات قومی، مذهبی و غیره هیچ ابایی ندارند. در این زمینه، تقسیمات بین عمومی و خصوصی، اقتصادی و سیاسی، جنگجویان و غیرنظامیان ناپدید می شوند: در واقع، دومی ها قربانیان اصلی "جنگ های جدید" هستند که می تواند منجر به نسل کشی شوند، مانند موارد بوسنی و رواندا.
#Etnografia della guerre e del post guerre

Nira

27 Oct, 16:47


جنگ را Clausewitz اینگونه توضیح می‌دهد: جنگ شبیه به آفتاب پرست‌است، چرا که در هر مورد خاص، تغییر می‌کند.
#Etnografia della guerre e del post guerre

Nira

27 Oct, 16:47


پدیده war و post war به دو اتفاق متضاد اشاره ندارد بلکه یک تداوم را تداعی می‌کند. به عبارتی در postwar خشونت همچنان ادامه دارد (اسیران، اهرم‌های فشار و...).
#Etnografia della guerre e del post guerre

Nira

25 Oct, 23:19


نقطه‌ی اتمام کتاب - The Dawn of Everything
۷۳۰ صفحه کتاب ناقابل و منی که دیگه آدم قبلی نخواهم شد.

Nira

25 Oct, 23:19


حالا بیشتر می فهمیم به وضوح چه اتفاقی می‌افتد، برای مثال، وقتی یک مطالعه، از هر نظر دقیق، از این فرضیه تأیید نشده شروع می‌شود که یک شکل «اصلی» از جامعه بشری وجود داشته است، که ماهیت آن اساساً خوب یا بد بوده است، و اینکه زمانی قبل از نابرابری و آگاهی سیاسی، وجود داشته است. اینکه رویدادی رخ داده است که می تواند همه اینها را تغییر دهد، اینکه "تمدن و "پیچیدگی" به بهای آزادی های انسانی پدید آمده است، که دموکراسی مشارکتی در گروه های کوچک و طبیعی است، اما نمی تواند به چیزی شبیه شهر تبدیل شود یا به یک کشور ملی.
اکنون یقین داریم که (با شنیدن این‌ها) در حضور افسانه‌ها هستیم.
- The Dawn of Everything
پ‌ن: خط پایانی کتاب.

Nira

25 Oct, 23:19


مدت زمان خوانش: دوماه!

Nira

25 Oct, 23:19


هدف این دانسته‌های چیست اگر نتوانند باعث شوند در آنچه که هستیم بازبینی کنیم و این مسئله را که چه کسی می‌توانیم باشیم را دستخوش تغییر کنند؟
- The Dawn of Everything

Nira

24 Oct, 18:02


بیایید با نقشه یک روستای تابستانی معمولی Osage شروع کنیم. این جوامع معمولاً بین سه مکان فصلی حرکت می کردند: اقامتگاه‌های دائمی کابین‌های چندخانواره‌ای که احتمالاً دو هزار نفر در آن زندگی می‌کنند، کمپ‌های تابستانی و کمپ‌هایی برای شکار سالانه گاومیش کوهان دار در اواسط زمستان. طرح روستای اصلی دایره ای بود که به دو نیمه برونی جفتی تقسیم می شد، آسمان ​​و زمین، با بیست و چهار طایفه در مجموع، که هر کدام باید در هر سکونتگاه یا اردوگاه نماینده می شدند و حداقل یک عضو از هر گروه باید در هر دو شرکت می کرد. مراسم مهم در ابتدا سیستم بر اساس یک تقسیم بندی بود سه جانبه: هفت قبیله هر کدام برای مردم آسمان، مردم از زمین و مردم آب، دو آخری، متحد در فراتری زمین می‌شدند و در تقابل با آسمان قرار می‌گرفتند.
- The Dawn of Everything
پ‌ن: با این تقسیم‌بندی یاد آواتار آخری افتادم. اونا هم زمین و آسمان و آب بودن!

Nira

24 Oct, 18:02


اینان یک‌ساعت پس از غروب خورشید را به کنجکاوی و یادگیری فلسفه طبیعت می‌پرداختند و با "کوچک مردان پیر" ( می‌توانستند زن نیز باشند و بالاترین اطلاعات روستارا داشتند) وقت می‌گذراندند و به رعا می‌پرداختند.
- The Dawn of Everything

Nira

24 Oct, 18:02


این روستا به شکل فرم جهان در دستگاه شناختی اینان بود و پرستشی بود در قبال نیروی زندگانی جهان.
- The Dawn of Everything

Nira

20 Oct, 16:33


می‌دونم دیگه حال شما هم داره بهم می‌خوره ولی جنت می‌گفت شیطان بزرگ‌ترین فریبش در اینه که بگه وجود نداره و شیطان همون دولته، دقیقا شبیه همین حرفه.

Nira

20 Oct, 16:33


زمانی سیستم‌های بروکراتیک تبدیل به یک هیولا می‌شوند که این حرف میدان می‌گیرد: قوانین، قوانین‌اند و نمی‌خواهیم چیزی بر ضد آنان بشنویم.
- The Dawn of Everything
پ‌ن: اگر سیستمی این رو نداشته باشه، هزینه آنارشی باید کم باشه. هرجا دیدید هزینه آنارشی زیاده، یعنی اون سیستم بروکراتیک، بیش از پیش، هیولا شده.

Nira

20 Oct, 16:33


نکته‌ی دیگری که نباید از چشم خارج بماند، این است که تعریفاتی که تا به کنون از روند شکل‌گیری حکومت/دولت شنیدیم، اشتباه است. به گونه‌ای تعریف می‌شود که گویی هیچ راه گریزی از آن نبوده و چیزیست که "به هرحال" اتفاق می‌افتاده‌است. درصورتی که در طول توضیحات، دیدیم چطور مردمان متفاوت، خوداگاهانه، از قبول چنین فرمی از حکمرانی، سرباز می‌زدند.
- The Dawn of Everything

Nira

20 Oct, 16:33


کلمه "تمدن" از کلمه لاتین civilis گرفته شده است که مشخص کننده ویژگی های خرد سیاسی و کمک متقابل است که به جوامع اجازه می دهد خود را از طریق ائتلاف داوطلبانه سازماندهی کنند.
- The Dawn of Everything

Nira

20 Oct, 16:33


ترکیب حاکمیت با مدیریت اجرایی، یک ترکیب مرگ‌آور است چرا که می‌توان با حاکمیت، مدیریت اجرایی را از هدف خود خارج کرد و به سمت اهداف شخصی، یا معطوف به یک گروه خاص، هدایت کرد.
- The Dawn of Everything

Nira

20 Oct, 16:33


می‌توان پرسید که چگونه می‌توان عنصر اساسی همه آزادی‌های بشری، یعنی آزادی وعده دادن، تعهد دادن و در نتیجه برقراری روابط را دقیقاً به عکس آن تبدیل کرد: بندگی گله‌ یا بردگی دائمی. دقیقاً زمانی که وعده ها، غیرشخصی و قابل انتقال می شوند، پاسخ می‌گیریم. این همان چیزی است که اتفاق می افتد، به طور خلاصه بوروکراتیزه شده است. این یکی از طنزهای بزرگ تاریخ است: دیدگاه ارائه شده توسط مادام دو گرافنی از دولت اینکا به عنوان الگویی از نظم بوروکراتیک خیرخواهانه، در واقع از تفسیر نادرست - هرچند گسترده - از منابع ناشی می شود: تمایل به مبادله مزایای اجتماعی واحدهای اداری محلی خود سازمان یافته (ayllu) با ساختار فرماندهی اینکاها که در عوض تقریباً به طور انحصاری برای تأمین ارتش، کشیشان و طبقات اداری خدمت می کرد. مانند نومارک‌های مصری، پادشاهان بین‌النهرین و پادشاهان چین نیز تمایل داشتند خود را به عنوان محافظت از ضعیفان، غذا دادن به گرسنگان و تسکین بیوه‌ها و یتیمان نشان دهند.
ما می‌توانیم بگوییم که بوروکراسی دولتی به اصل کمک کردن، مانند پول درون وعده‌ها است. در هر مورد می بینیم که یکی از مهم ترین اجزای سازنده زندگی اجتماعی توسط ترکیبی از ریاضیات و خشونت خراب شده است.
- The Dawn of Everything
پ‌ن: ساده‌سازی شده‌اش این می‌شه که شما کی می‌تونی ارتباط اجتماعی بسازی؟ وقتی بتونی یه سری تعهدات و وعده‌ها درباره خودت بدی. مثلا آدم خوبی‌ای، خیرخواهی، قرض برمی‌گردونی و بلابلابلا. اگر این‌ها بره توی دستگاه اجرایی و بروکراتیک، یعنی دیگه به قول و تعهد فردی تو اعتباری نیست و این یعنی درکل نمی‌تونی هیچ ارتباط اجتماعی درستی بسازی. هرتکونی بخوای بخوری همه بهت شک دارن، باید باهات قرارداد ببندن یا باید تعهد بروکراتیک بدی. دیگه کسی آنچنان اعتماد عمیقی به دیگری نداره که بره باهاش کار کنه، چیزی دستش بده یا هرچی. حتی ازدواج، عمیق‌ترین پیوند بین افراد، بروکراتیک شده. یعنی نمی‌شه به تو اعتماد کرد. باید بیای ثبت‌کنی. باید بیایی اظهار کنی. باید بیای و امضا کنی.

Nira

20 Oct, 16:33


حالا دیگر یک چیز را به خوبی می‌دانیم، وجود تمدن، هیچ دینی به حاکمیت (دولت) ندارد.
- The Dawn of Everything

Nira

20 Oct, 16:33


فیلیپ آبرامز، اینگونه می‌نویسد: این حاکیمت، واقعیت نیست که پشت نقاب عمل سیاسی مخفی می شود بلکه خود حاکمیت، نقابیست که موجب ندیدن عمل سیاسی، به همان شکلی که هست، می‌شود.
برای فهم این مسئله، باید به شرایطی نگاه کنیم که در آن حاکمیت وجود ندارد، نه جایی که وجود دارد. این تعریفیست که به سادگی، می‌تواند حاکمیت‌های مدرن و غیر مدرن را توضیح دهد.
- The Dawn of Everything

Nira

20 Oct, 16:33


در مرز ایران و عراق، مشاهده می‌شود که در پنج‌هزارسال پیش از مسیح، در زمانی که روستاهای کوچک وجود داشتند، صنایع دستی و نوع صنایع دستی تغییر می‌کند و در طول هزارسال، مد دیگری به خود می‌گیرد اما از نظر اجتماعی، تلاش می‌شده این تغییر، منجر به اختلاف طبقاتی نشود و به عبارتی شاهد نوعی ایده از برابری‌خواهی هستیم.
- The Dawn of Everything

Nira

20 Oct, 16:33


به دنبال منشا دولت گشتن، مثل شکار روح می‌مونه. چرا که دولت مدرن، ترکیبی از سه حالت دامیننت بودن (حاکمیت، مدیریت اجرایی و کاریزمای کنترل) است با دو سیستم توجیهی: ۱. قدرت در دستان مردم است (دولت مردمی) و ۲. بروکراسی برای رسوندن برخی از مزایا و خوبی‌ها به مردم بوجود آماده‌است.
- The Dawn of Everything

Nira

20 Oct, 16:33


برای اینکه انسان، free باشد و برده نباشد (همانطور که دیدیم، ریشه free و friend یکیست) باید سه آزادی داشته باشد:
۱. آزادی گردش
۲. آزادی نافرمانی
۳. ساخت و یا تغییر روابط اجتماعی
- The Dawn of Everything

Nira

20 Oct, 16:33


بروکراسی کاملا برخلاف آنچه که تصور می‌شد، نه برای جمع کردن داده‌ها و اطلاعات افراد بلکه برای مناسک فرهنگی بوجود امد: معابد بین‌النهرین، فرقه‌های نیاکانی مصری، استخاره‌ی چینی. و از همه مهم‌تر، تولید بروکراسی، ارتباطی با دولت نداشت و در مردمان بسیار اندک بوجود آمد. در جمع‌های کوچکی حتی دوهزارسال، پیش از آنکه تبدیل به شهر شوند!
- The Dawn of Everything
پ‌ن: جالبه. خیلی جالبه.

Nira

20 Oct, 16:33


دیدیم چطور آن‌طور که دایموند باور داشت: "ملت بزرگ، نمی‌توانند وجود داشتشه باشند بدون آنکه یک لیدر بروکراتیک آنان را رهبری کنند" در تاریخ واقعیت ندارد و مردمان بسیاری، با تعداد بسیار، می‌توانستند بدون یک لیدر و بروکراسی، در کنار یکدیگر زندگی کنند و دست‌آوردهای بزرگی داشته باشند.
- The Dawn of Everything

Nira

19 Oct, 17:17


در این حکومت‌های اولیه، چه چیزی مشترک است؟ ۱. رهبران، خشونت شگفت‌آوری داشتند ۲. پدرسالارانه و موروثی بودند ۳. در طبقات اجتماعی و سلسله مراتبی، دولت همیشه در راس قرار می‌گرفت. این ویژگی‌ها، همگی در اجتماعات پیش از حکومت‌های اولیه نیز دیده می‌شد و مختص اینان نیست.
- The Dawn of Everything

Nira

19 Oct, 17:17


دولت-حکومت، احتمالا یک چنین است: ترکیبی از خشونت استثنایی و ایجاد یک ماشین اجتماعی پیچیده که ظاهراً به اقدامات کمکی و فداکاری اختصاص دارد.
- The Dawn of Everything
پ‌ن: خود کتاب ظاهرا رو بولد نکرده. من کردم.

Nira

19 Oct, 17:17


واضح است که در اینجا یک پارادوکس وجود دارد. کار مراقبت از یک جهت دقیقاً برعکس کار مکانیکی است که هدف آن شناخت و درک ویژگی‌ها، نیازها و ویژگی‌های شخصی است که از او مراقبت می‌شود، خواه کودک، بزرگسال، حیوان یا گیاه باشد، تا آنچه را که برای شکوفایی نیاز دارد فراهم کند. کار کمکی به دلیل ویژگی خاص خود متمایز است. اگر نهادهایی که امروزه به عنوان «دولت» تعریف می‌کنیم، واقعاً ویژگی‌های مشترکی دارند، بی‌شک یکی از این ویژگی‌ها تمایل به انتقال این انگیزه رفاهی به انتزاع است. در حال حاضر بیشتر در مورد "ناسیونال" است، صرف نظر از اینکه تعریف آن چقدر گسترده یا محدود است. شاید به همین دلیل است که دیدن مصر باستان به عنوان نمونه اولیه دولت مدرن برای ما بسیار آسان است. در اینجا نیز، ارادت مردم به سمت انتزاعات باشکوه، (در این مورد، حاکمیت و نخبگان) متوفی منحرف شد. این روند همان چیزی است که به کل نظم اجازه می دهد هم به عنوان یک خانواده و هم به عنوان ماشینی تصور شود که در آن همه (البته به جز پادشاه) قابل تعویض هستند.
- The Dawn of Everything

Nira

19 Oct, 17:17


اهرام مصر با مکانیزمی شبیه به انقلاب صنعتی ساخته شد: تبدیل سوژه ها (مردان بالغ پس از گذراندن مناسک و لایق) به ماشین های اجتماعی بزرگ و سپس با شادمانی دسته جمعی جشن گرفتن.
- The Dawn of Everything
پ‌ن: چه یاد severance افتادم.

Nira

19 Oct, 17:17


بنابراین حکومت، آنگونه که تصور می‌کنند، منشا‌ مشخص ندارد چرا که ویژگی‌های آن، همواره در سراسر زندگی اجتماعی انسان روی زمین، در انواع متفاوت، وجود داشته است. ما تنها در یک فرم، گیرافتاده‌ایم که مشترکات برخی ویژگی‌ها را داراست.
- The Dawn of Everything

Nira

19 Oct, 17:17


در زمان مایا، سازمان مدیریتی وجود نداشت چرا که تصور می کردند کیهان، دارای یک مدیریت بالقوه‌است و نیازی به دخالت ندارد.
- The Dawn of Everything

Nira

19 Oct, 17:17


در ۳۵۰۰ سال پیش از مسیح، پیش از آنکه اولین شاهان مصر پا بگیرند، به نظر می‌رسد پادشاهی‌های بسیار بسیار کوچک، در مناطق مختلف، سربرمی‌آوردند و دفن و کفن‌هایی شبیه به شاهان بزرگ مصر داشتند. با این‌حال شعاع حکومتی آنان، بسیار کوچک بود.
- The Dawn of Everything

Nira

19 Oct, 17:17


پنج‌هزارسال پیش از مسیح (هفت هزارسال پیش) در مصر، بقایای انواع میزهایی پیدا شد که زن‌ها، مردها و کودکان برای لوازم آرایشی و نقاشی و تزئین بدن خود، استفاده می‌کردند. در این نقطه از زمین، به نظر می‌رسد بدن‌ها، خود تبدیل به آثارتاریخی می‌شدند.
- The Dawn of Everything
پ‌ن: خیلی جالبه. هرمنطقه روی یه چیزی خیلی گیر بوده. در فرهنگ مصر و بین‌النهرین، تزئین بدن، خیلی کهن و غنیه.

Nira

19 Oct, 17:17


شروع بروکراسی و طبقات اجتماعی
چگونه می‌توانیم از اینجا به بوروکراسی عظیم کشاورزی دوره‌های سلسله‌ای بعدی در مصر برویم؟ پاسخ تا حدی در روند موازی تغییری نهفته است که باستان شناسی بار دیگر به ما اجازه می دهد رمزگشایی کنیم. این تغییر در اواسط هزاره چهارم قبل از میلاد اتفاق افتاد و می‌توانیم آن را نوعی بحث یا بحث گسترده درباره مسئولیت‌های زندگان در قبال مردگان بدانیم. پادشاهان مرده، مانند پادشاهان زنده، هنوز به کمک ما نیاز دارند؟ آیا اجداد شما گرسنه هستند؟ و اگر چنین است، چه چیزی می خورند؟ دلایل هرچه که باشد، واکنشی که در دره نیل در حدود 3500 سال قبل از میلاد به وقوع پیوست، این بود که اجداد گرسنه بودند و به غذاهایی نیاز داشتند که در آن زمان فقط می‌توانستند چیزهای عجیب و غریب و شاید مجلل دیده شوند: نان مخمری و آبجو گندم تخمیر شده، که ظروف گلدانی شکل آن اکنون شروع به تبدیل شدن به عنصر استاندارد مجموعه مقبره‌های مجلل کرده‌اند. تصادفی نیست که کشت گندم، اگرچه قبلاً در دره نیل و دلتا گسترده شده بود، اما فقط در این دوره، حداقل تا حدی برای برآوردن نیازهای جدید متوفی، کامل و تشدید شد. ا
ین دو فرآیند - زراعی و تشریفاتی - یکدیگر را تغذیه می کردند و تأثیرات اجتماعی دوره‌ای بود. در واقع، آن‌ها منجر به ایجاد طبقه ای شدند که می توان آن را اولین طبقه کشاورزان جهان دانست. همانطور که در بسیاری از نقاط سیاره که در ابتدا مورد علاقه جمعیت های پارینه‌سنگی بود، در آغاز سیل دوره ای رود نیل مانع از تقسیم دائمی سرزمین ها شده بود، به احتمال زیاد نه شرایط زیست‌محیطی، بلکه نیاز اجتماعی به تهیه نان و آبجو برای مناسبت‌های تشریفاتی بود که به این تقسیم‌بندی‌ها اجازه ریشه‌دادن کرد و گاوآهن و گاوداری، ابداع دیگری از اواخر هزاره چهارم قبل از میلاد بود.
خانواده هایی که خود را قادر به یافتن این موارد نمی‌یابند مجبور بودند آبجو و قرص‌های نان خود را از جای دیگری بیاورند و شبکه‌هایی از تعهدات و بدهی‌ها را ایجاد کنند. بنابر این موارد، طبقات اجتماعی شروع به ظهور کردند، چرا که عده زیادی مصری، حالا دیگر قادر نبودند که نیازهای نیاکانشان را خودکفا، پاسخ بدهند!
- The Dawn of Everything

Nira

19 Oct, 17:17


ادامه... با بررسی معروف‌ترین حکومت، مصر، می‌بینیم که این کشتارهای دسته‌جمعی، عمدتا از دشمنان و رقیبان شاه نبودند بلکه تمام آنانی بودند که شاه را شاه می‌کردند. به نظر می‌رسد که آن‌ها می‌میرند تا در فراسوی این زندگی نیز، او راه شاه کنند.
- The Dawn of Everything

Nira

19 Oct, 17:17


اگر همه اینها خیالی به نظر می رسد، فقط آن را با آنچه در زمانی که حاکمیت اینکاها به پرو گسترش یافت، مقایسه کنید. در اینجا نیز ما تضاد بین رژیم متنوع، انعطاف‌پذیر و سنتی را در رژیم غذایی روزمره را مشاهده می‌کنیم - در این مورد، بر اساس یک غذای ساخته شده از سیب‌زمینی خشک شده در فریز (chuño) و معرفی یک نوع غذای کاملاً متفاوت، در این مورد. ماءالشعیر ذرت (چیچا) که برای خدایان مناسب می دانستند و به تدریج به اصطلاح به نوشیدنی امپراتوری تبدیل شد.
در زمان تسخیر اسپانیا، ذرت برای افراد ثروتمند و فقیر یک ضرورت تشریفاتی بود. خدایان و مومیایی‌های سلطنتی از آن تغذیه می‌کردند و ارتش‌ها به سمت آن حرکت می‌کردند و آن‌هایی فقیرتر از آن بودند که بتوانند آن را کشت کنند، یا در ارتفاعات بالا زندگی می‌کردند، مجبور بودند راه‌های دیگری برای به دست آوردن آن بیابند، که اغلب در نهایت به بدهی‌ می‌رسید.
- The Dawn of Everything

Nira

19 Oct, 17:17


به این ترتیب در زمان ساخت اهرام مصر، آبجو و نان، به صورت میزان صنعتی تولید می‌شدند چرا که باید کارگران درحال ساخت را از غذایی می‌دادند که درخور کارگران پادشاه که به نوعی اعضای (شاید موقتی) خانواده سلطنتی محسوب می‌شدند، می‌دادند. این یعنی گسترش بدهی و گسترش طبقات اجتماعی چرا که به کشاورزان بیشتری نیاز پیدا می‌شد.
- The Dawn of Everything
پ‌ن: درکل مسئله زمانی شروع شد که نیاکان یه سری نیاز کاذب پیدا کردند و در کنارش، خانواده سلطنتی، از شکل "ثابت" خودش دراومد و برحسب اینکه کسی کارگر شاه بود، جزوی از دربار محسوب می‌شد. دربار شکل گرفت.

Nira

19 Oct, 17:17


با برپایی اهرام بزرگ جیزه، هیچ‌کس نمی‌توانست انکار کند که ما در حضور یک نوع دولت هستیم، اما طبیعتاً این بناها مقبره نیز بودند. به نظر می‌رسد در مورد مصر، «تشکیل دولت» با اصل حاکمیت فردی مشابه اصل ناچز یا شیلوک آغاز شد که دقیقاً با مرگ حاکم از قفس‌های تشریفاتی خارج شد، به‌گونه‌ای که مرگ پادشاه پایه و اساس سازماندهی مجدد زندگی بسیاری از انسان‌ها در امتداد رود نیل شد.
- The Dawn of Everything

Nira

19 Oct, 17:17


هنگامی که حاکمیت گسترش می یابد تا به اصل سازماندهی عمومی یک جامعه تبدیل شود، این امر با تبدیل خشونت به سلطنت اتفاق می افتد. اولین مرحله تماشایی کشتارهای دسته جمعی در چین و مصر، صرف نظر از سایر کارکردهای احتمالی، به نظر می‌رسد می خواهد پایه های آنچه را که ماکس وبر آن را "سیستم پاتریمونیال" می نامد، ایجاد کند، جایی که همه رعایای پادشاه خود را حداقل اعضای خانواده سلطنتی تا جایی که برای مراقبت از حاکمیت تلاش می کنند، می‌دانند. بنابراین تبدیل برخی غریبه ها به اعضای خانواده سلطنتی یا انکار اجداد خود از آنها دو روی یک سکه است. یا اگر بخواهیم مفهوم را به گونه ای دیگر بیان کنیم، آیینی که برای ایجاد خویشاوندی طراحی شده است، به روشی برای ایجاد سلطنت تبدیل می شود.
- The Dawn of Everything

Nira

18 Oct, 18:48


اگر بخواهیم به این روایات شفاهی اعتقاد داشته باشیم، به نظر می‌رسد که شیلوک‌ آگاهانه ظاهر پراکنده یک حاکم خودسر و گاه خشن را بر هر روش حکومتی ملایم‌تر اما سیستماتیک‌تر ترجیح داده‌اند. هر بار که یک رث (حاکم) سعی می کرد یک دستگاه اداری ایجاد کند، حتی اگر فقط برای جمع آوری خراج از مردم شکست می‌خورده. اقدامات او با امواج گسترده اعتراضات مردمی مواجه می‌شد که او را مجبور به رها کردن پروژه یا برکناری کامل او کرد.
- The Dawn of Everything
پ‌ن: مردم حاضر بودند فردی خشن رو تحمل کنن که صرفا تا شعاع محدودی می‌تونسته دستور بده تا اینکه درگیر یک حاکمیتی بشن که حتی نرم‌تر یا منصف‌تر بوده اما سیستم داشته و اداری‌وارانه، می‌خواسته کنترل کنه!

Nira

18 Oct, 18:48


باستان‌شناسان، فرم حکومت را با بعضی از نشانه‌ها می‌شناسند و امروزه، قابل اعتمادترین نشانه "کشتار جمعی"ست.
- The Dawn of Everything
پ‌ن: خود بخوان این حدیث مفصل عزیزم.

Nira

18 Oct, 18:48


بنابراین، تا کنون دیده‌ایم که چگونه هر یک از سه اصلی که از آن شروع کردیم - خشونت، اسرار و کاریزما - می‌توانند در رژیم‌های درجه اولی، مبنایی برای ساختارهای سیاسی شوند که از جهاتی شبیه ایده‌های ما درباره دولت هستند، اما برای بسیاری از نقاط خیر. هیچ یک از آنها را نمی توان به عنوان یک جامعه «برابری طلب» تعریف کرد. همه آنها حول یک نخبگان مشخص سازماندهی شده بودند، اما، در عین حال، اصلاً مشخص نیست که چگونه وجود چنین نخبگانی، آزادی های اساسی را که در فصل های قبل در مورد آن صحبت کردیم، محدود کرد. برای مثال، هیچ دلیلی وجود ندارد که باور کنیم این رژیم‌ها متعهد به ممانعت از آزادی حرکت بودند. افراد ناچز ظاهراً در صورت دور شدن از خورشید بزرگ، که معمولاً انجام می دادند، با هیچ مانعی روبرو نمی شدند. ما حتی تأیید صریح این واقعیت را نمی یابیم که کسی دستور دریافت کرده‌است و آن را اجرا نمی‌کند، تهدیدی دریافت کند، مگر در مجاورت حاکمیت (شعاع نسبتاً محدود).
- The Dawn of Everything

Nira

18 Oct, 18:48


ادامه...
در هرکجا می‌یابیم که چگونه خدایان (یا خدا) را مقید به اخلاق نمی دانند - زیرا تنها یک اصل که فراتر از خیر و شر وجود دارد، که می‌توانسته خیر و شر را ایجاد کند-، بنابراین پادشاه خدامابانه، را نمی توان بر اساس معیارهای انسانی قضاوت کرد; این واقعیت که آنها درگیر خشونت خودسرانه با همه اطرافیان خود می شوند، وضعیت متعالی آنها را نشان می دهد. با این حال، انتظار می‌رود که چنین خالق و مجری نظام های عدالتی باشند. در مورد Natchez نیز این اتفاق می افتد. گفته می‌شود که خورشید بزرگ (حاکم) از نسل پسری از خورشید است که به زمین آمد تا قوانین جهانی را بیاورد که مهمترین آنها نسخه‌های ضد سرقت و قتل بود. با این حال، این خود او بود که آشکارا و مکرراً آنها را نقض کرد، گویی می‌خواهد برتری خود را با یک اصل مقدم بر قانون نشان دهد که بنابراین قادر به ایجاد آن است. مشکل این نوع قدرت (حداقل از دیدگاه حاکمیت) این است که کاملاً شخصی است. تفویض اختیار تقریبا غیرممکن است. حاکمیت پادشاه تا آنجا گسترش می یابد که شاه بتواند راه برود، دستش را دراز کند، ببیند یا حمل شود. خارج از این محدوده به سرعت محو می شود. در نتیجه، در غیاب یک سیستم اداری (و پادشاه Natchez تنها تعداد انگشت شماری دستیار داشت)، ادعاهای مربوط به نیروی انسانی، خراج یا اطاعت، در صورت قضاوت ناعادلانه، می‌تواند نادیده گرفته شود. حتی اگر پادشاهان "توتالیتری" رنسانس، مانند هنری هشتم یا لوئیس باشند. اگر کسی یک دستگاه اداری ایجاد کند (همانطور که این حاکمان انجام دادند)، این مشکل اضافی وجود دارد که چگونه مدیران را مجبور به اطاعت از دستورات کنیم و به همین ترتیب، چگونه کسی را متقاعد کنیم که در صورت عدم انجام آن، پادشاه را مطلع کند. همانطور که ماکس وبر دوست داشت به آن اشاره کند دهه 1880. فردریک کبیر پروس متوجه شد که تلاش‌های مکرر او برای آزادی رعیت‌های کشور بی‌نتیجه بوده است، زیرا بوروکرات‌ها یا فرامین را نادیده می‌گیرند یا هنگامی که توسط فرستادگانش مورد سؤال قرار می‌گیرند، بیهوده پاسخ می‌دهند که عبارات فرمان باید به‌عنوان پایانی دقیقاً برعکس تفسیر شود.
- The Dawn of Everything
پ‌ن: به عبارتی باید یه سیستم هرمی بسازی که همه از هم فرمان برداری باشن. وقتی مردمی رو در این سیستم به کار بگیری که بتونه ایگنورت کنه، سیستمت شکست خورده.

Nira

18 Oct, 18:48


مردمان خورشید، حاکمانی داشتند بدون آنکه حکومتی داشته باشند.
- The Dawn of Everything

Nira

18 Oct, 18:48


درباره‌ی مردم خورشید یا naztche...
ناظران فرانسوی به‌ویژه از اعدام‌های خودسرانه رعایای ناچز، مصادره اموال، و شیوه‌ای که در مراسم خاکسپاری سلطنتی، خادمان دربار، ظاهراً به میل خود، خود را به خفه کردن برای همراهی با سرور پیشنهاد می‌کردند، شگفت‌زده شدند. با قربانی کردن، می‌خواستند همراه خورشید بزرگ (رهبر، حاکم) و نزدیکترین اعضای خانواده اش در حال مرگ باشند. کسانی که در آن مواقع قربانی شدند، افرادی بودند که تا آن زمان، مستقیماً مسئول مراقبت و نیازهای بدنی پادشاه و همسرانش بودند که همیشه از شهروندان عادی بودند (تاج و تخت موروثی). تاج و تخت برای فرزندان زن سفید (زن خورشید بزرگ) بود. بر اساس روایت های فرانسوی، بسیاری به صورت داوطلبانه، اگر نگوییم با میل بسیار، جان خود را فدا می‌کردند. یکی از همسران حتی اظهار داشت که آرزوی این را دارد که بالاخره بتواند در دنیایی دیگر با شوهرش غذا بخورد.
یک نتیجه متناقض این سیستم ها این بود که در بیشتر سال، دهکده بزرگ، خالی از سکنه بود. همانطور که توسط ناظر دیگری، پدر پیر دو شارلوا، اشاره شده، «دهکده بزرگ ناچز در حال حاضر به تعداد بسیار کمی کلبه کاهش یافته است. دلیلی که من این را شنیده ام این است که بومیان که خورشید بزرگ (که حق دارد هر آنچه را که دارند از آنها بگیرد)، تا حد امکان خود را از او دور می کنند و بنابراین، بسیاری از روستاهای این ملت در دور از آنجا ظاهر می شوند. با فاصله‌ای معین».
به نظر می رسد که رعیت ناچز، دور از دهکده، زندگی بسیار متفاوتی داشتند و اغلب نسبت به خواسته های رهبران فرضی خود بی تفاوتی سعادتمندانه‌ای نشان می دادند. آنها ابتکارات تجاری و نظامی مستقلی را انجام دادند و گاهی اوقات دستورات سلطنتی ارسال شده توسط فرستادگان یا نزدیکان خورشید بزرگ را نادیده می‌گرفتند، کاوش های باستان شناسی در منطقه ناچز بلوفس این را تأیید می کند، و نشان می دهد که "پادشاهی" قرن هجدهم در واقع شامل همانند "پادشاهی" ناچز می شود. مناطق خودمختار، شامل بسیاری از سکونتگاه‌های بزرگ‌تر از دهکده بزرگ و همچنین از نظر کالاهای تجاری غنی‌تر بودند».
چگونه باید این وضعیت را تفسیر کنیم؟ ممکن است متناقض به نظر برسد، اما از نظر تاریخی این سیستم های حکومتی چنین بودند، خیلی غیر معمول نیست. خورشید بزرگ به معنای کلاسیک این کلمه یک حاکمیت بود، یعنی او مظهر اصلی بود که برتر از قانون تلقی می شد، بنابراین قانون در مورد او قابل اجرا نبود. این یک استدلال جهان‌شمول بسیار گسترده است که به یک شکل‌های متفاوت آن را می‌یابیم. از بلونیا تا کونگو.
- The Dawn of Everything

Nira

17 Oct, 14:11


اینکا، سیستم دقیقی از ثبت‌اسناد و اموال داشتند. حتی یک صندل نیز از دستشان خارج نمی‌شد و آمار تمامی شهروندان را ثبت می‌کردند.
- The Dawn of Everything
پ‌ن: اینکاها جزو "ریشه‌ی حکومت مدرن" دونسته می‌شن. اینکه خیلی عیان یکی از خشن‌ترین انواع سیاست رو، ریشه‌ی حکومت مدرن به صورت رسمی بیان می‌کنن در کل چیز ترسناکیه.

Nira

17 Oct, 14:11


حتی اُملک‌ها که به دلیل مجسمه‌سازی، بازی با توپ، ورزش و نوع زندگی مادر تمدن‌های بین‌النحرینی محسوب می‌شوند، دارای یک "حکومت مدرن" و حتی چیزی شبیه منشا حکومت مدرن، نیستند.
- The Dawn of Everything

Nira

17 Oct, 14:11


برای ما به قدری فرم‌های دیگر حکومتی، غیرقابل تصور است که زمانی اینان را در مصر می‌بینیم، آن را دوره‌های "میانی" می‌نامیم در صورتی که یک‌سوم تاریخ مصر را شکل می‌دهند و میانه یا گذرا محسوب نمی‌شوند.
- The Dawn of Everything

Nira

17 Oct, 14:11


به نظر می‌رسد مردان آتزک، زندگی را همچون یک جنگ مداوم می‌دیدند.
- The Dawn of Everything

Nira

17 Oct, 14:11


یکی پرسیده به اراده آزاد باور داری؟ گفتم بله. گفت ولی لیبت در آزمایش فلان اثبات کرد که وجود نداره و ساپولکسی هم دربارش کتاب نوشته. من هم بابت اطلاعاتی که شِیر کرد تشکر کردم و بحث خاتمه پیدا کرد. چون بعضی از آدم‌ها فقط اومدن تا ارائه بدن، نیومدن تا کنجکاوی کنن یا چیزی یاد بگیرن.

Nira

17 Oct, 14:11


استعمار حکومتی مثل اینکا، بسیار ساده‌تر از استعمار مردمانی بود که قدرت مرکزی و برتر نداشتند. بسیار بیشتر طول می‌کشید و مقاومت، بسیار بالاتر بود.
- The Dawn of Everything
پ‌ن: وقتی قدرت مرکزی داری، فقط باید قدرت مرکزی رو عوض کنن. وقتی قدرت پخش شده و هرکسی یا هرجمعی کمی از اون رو داراست، با تک تکشون باید دیل کنن.

Nira

17 Oct, 10:04


سازمان‌دهی ریاستی، فقط درباره‌ی کنترل اطلاعات نیست بلکه درباره‌ی اسرار رسمی نیز هست. برای همین است که مامور مخفی، نماد اسطوره‌ای حکومت مدرن شده‌است.
- The Dawn of Everything

Nira

17 Oct, 10:04


ترکیب حاکمیت با تکنیک‌های پیچیده اداری برای ذخیره‌سازی و فهرست‌نویسی اطلاعات، انواع تهدیدها را علیه آزادی فردی ایجاد می‌کند. دولت‌های نظارتی و رژیم‌های توتالیتر را نیز ممکن می‌سازد، اما این دام، که بارها و بارها می‌شنویم، با اصل سومی که دموکراسی است، متعادل می‌شود. دولت های مدرن دموکراتیک هستند، یا حداقل باور دارند که دموکراتیک‌هستند. با این حال، دموکراسی، در دولت های مدرن، متفاوت تفهیم می‌شود، چیزی مثل مکانیسم‌های یک مجمع که، در یک شهر باستانی، موجب می‌شود به طور جمعی در مورد مشکلات مشترک بحث شود. در عوض، دموکراسی آن گونه که ما می شناسیم، در واقع بازی برنده‌ها و بازنده‌هاست که بین افراد غیرعادی و بقیه‌ی تقلیل‌یافته‌ی ما به عامه‌ی منفعل، اتفاق می‌افتد.
- The Dawn of Everything

Nira

17 Oct, 10:04


بحث کردن درباره‌ی منشا حکومت‌های مدرن بی‌فایده‌است چرا که این صرفا "ترکیب" چندین نوع حکمرانیست و هیچ فرگشت خطی‌ای را دنبال نمی‌کند‌. به نظر می‌رسد امروزه، همانگونه که رفته رفته ترکیب شدند و "یک حکومت" را ایجاد کردند، در حال جدا شدن باشند.
- The Dawn of Everything

Nira

17 Oct, 10:04


در مورد دوم، می‌توان دید که چطور افرادی در اکستریم‌های تفاوت هستن و آنقدر متفاوتند که "آنرمال" تلقی می‌شود. همچون شمن‌ها، نورها، مگ‌ها و...
- The Dawn of Everything

Nira

17 Oct, 10:04


تنها دو راه برای همسانی/برابری وجود دارد: یا باید تمام تفاوتی‌های فردی را نفی کنیم تا جایی که همه در یک لول قرار بگیرند، یا باید آنقدر تفاوت‌های فردی را به رسمیت بشناسیم تا دیگر نتوانیم تمایزی بین دیگران از میزان تفاوت بگذاریم‌.
- The Dawn of Everything
پ‌ن: توی ساینس و جهان کنونی، چیزی که بهش عمل می‌شه اولی، در پوشش دومیه. یعنی دومی رو می‌گن و بعد به اولی عمل می‌کنن. چرا که همچنان تمایل به دسته‌بندی، بسیار زیاده.

Nira

17 Oct, 10:04


جیمزباند، با مجوز کشتار، کاریزما و اسرارپذیری و قدرت استفاده از خشونت بی‌شمار را یکی می‌کند که تماما تحت سرپرستی یک ماشین بروکراتیک بزرگ است.
- The Dawn of Everything
پ‌ن: به عبارتی دولت‌ها همه‌چیز رو، حتی خشونت و کنترل خشونت رو تبدیل به یک مسئله بروکراتیک کردن و کسی نمی‌تونه خارج از اون بزنه، برای همینه که عین علف هرزن و هرچی می‌کنی، بازم سبز می‌شن.

Nira

17 Oct, 10:04


اگر به دنبال شاهد باستانی برای این جنبه از دموکراسی مدرن باشیم، نباید به مجامع آتن، سیراکیوز یا کورنت نگاه کنیم، بلکه باید به طور متناقض - به رقابت های اشرافی در "عصر قهرمانانه" نگاه کنیم، مانند آنچه در ایلیاد شرح داده شده است. رقابت های بی نهایت آن: مسابقه ها، دوئل ها، بازی ها، هدایا و قربانی ها. همانطور که در فصل نهم اشاره کردیم، بازی ها، هدایا و قربانی ها. همانطور که در فصل 9 اشاره کردیم، فیلسوفان سیاسی شهرهای بعدی یونان، انتخابات را به هیچ وجه روشی دموکراتیک برای انتخاب نامزدها برای مناصب دولتی نمی دانستند. روش دموکراتیک، قرعه کشی بود، کم و بیش همانطور که امروزه برای تشکیل هیئت منصفه در جریان محاکمه اتفاق می افتد. اعتقاد بر این بود که انتخابات در چارچوب اشرافی قرار می گیرد (اشراف به معنای "حکومت بهترین ها")، که به شهروندان عادی اجازه می داد، به جای پیروان یک اشرافیت قهرمان قدیمی، تصمیم بگیرند که چه کسی از میان مردمی که خانواده خوب دارند، بهترین برای قضاوت شدن است. و برچسب "از یک خانواده خوب" به سادگی، در این زمینه، کسانی را تعیین می کند که می توانند بیشتر وقت خود را صرف بازی سیاسی کنند.
- The Dawn of Everything

Nira

16 Oct, 15:22


آیا پیشرفت اون‌ها، پیشرفت منم هست؟

Nira

16 Oct, 15:22


حتی اگر هم باشه، آیا من نباید حق هرلحظه تغییر عقیده درباره‌اش رو بدم و راهم رو ازش جدا کنم؟ یا حتی اگر قسمت‌هاییش یکسان باشه آیا باید باقی چیزهارو براش فدا کنم؟

Nira

16 Oct, 15:22


- ما می‌ریم تا جهت منافع خودمون (پیشرفت علمی، کنجکاوی علمی، پیشرفت) یک چیزی رو مطالعه کنیم بدون اینکه لزوما چیزی به اون ببخشیم. این تفاوتی با "جادوگری" ندارد، جز اینکه نام علمی به دوش می‌کشد.

Nira

16 Oct, 15:22


بعد از فهمیدن این مفهوم که پیشرفت، پیشرفت علمی، علم، مفاهیم فرهنگی‌ای هستن که جهان‌شمولیتی ندارن، متوجه شدم واقعا به اسم پیشرفت، پیشرفت علم و علم، شاید دلم نخواد بذارم روی همه‌چیز مطالعه بشه. شاید به عنوان یک انسان نخوام این اختیار رو بدم. همونطور که دیگرانی ندادن. ما چه حق محافظتی داریم؟ اگر نخوایم برای شورت و تختمون مطالعه بشه و تئوری داده بشه، اگر نخوایم برای اراده و اساس انسان بودنمون مطالعه‌ای بشه و تئوری‌ای بدن دستمون به کجا بنده؟ حالا که حتی اجازه‌ی مستقیم دولت‌ها رو هم دارن و می‌گن: یعنی می‌خوای به دلیل نخواستنت و علاقه نداشتنت جلو علم و پیشرفت رو بگیری؟ دست ما برای حفظ حریم و مراقبت از آنچه که هستیم و آزادیمان در تعریف خود، به کجا بنده؟

Nira

16 Oct, 09:30


Ho messo le scarpe nuove per i giorni di fango
کفش‌های جدید گذاشتم برای این روزهای لجنی
Forse i leghisti lì in riva al Po non hanno più un capobranco
شاید هواداران لیگ شمالی در سواحل پو دیگر رهبر گروه نداشته باشند
Fuori la rivoluzione ed io mi vesto di bianco
بیرون انقلابه و من سفید می‌پوشم
Vorrei tenerti la mano un po', scusa, ma sono stanco
می‌خواستم یکم توی دستم بگیرمت، ببخش، خسته‌ام
Tanto lo so che lo sai che non so
هرچند می‌دونم که می‌دونی که نمی‌دونم
Che cosa ne pensa la gente
مردم چی فکر می‌کنن
Per una volta che non
برای یکباری که
Non ce ne fregava niente
هیچ اهمیتی نداشت برام هیچ‌چیز
Dormire nudi sui tetti, l'eclissi su Roma e la tua Coca Light
لخت خوابیدن روی سقف‌ها، ماه‌گرفتگی روی روم و کوکا لایت تو
Non ti ho detto mai quello che mi fai
هیچوقت بهت نگفتم اون کاری که باهام می‌کنی رو
E gli altri si perdono come niente
و دیگران خودشون رو گم می‌کنن مثل هیچ‌چیز
E poi si ritrovano in un'altra città
و بعد توی یه شهر دیگه خودشونو پیدا می‌کنن
Sembra un'eternità, sembra una vita fa
به نظر یه بی‌نهایت میاد، به نظر یه زندگی قبل میاد.
E tu come stai? Che cosa fai?
و تو چطوری؟ چیکار داری می‌کنی؟
Io coi piedi nel mare e soltanto a pensare che sembriamo
من با پاهام توی دریا و فکر به اینکه چی به نظر می‌رسیم
Tutti falliti, tutti falliti
همه شکست خوردیم. همه شکست خوردیم
Non giocare col mio cuore
با قلبم بازی نکن
Che poi devasto una spiaggia
که ساحل ویران خواهم کرد
Che ci organizzo un bel festival
یه فستیوال برگزار می‌کنم
E poi mi lavo la faccia
و بعد صورتم رو می‌شورم
Tanto lo so che lo sai che non so
هرچند می‌دونم که می‌دونی که نمی‌دونم
Che cosa si scorda la gente
مردم چی به یاد میارن
Triste pensare che noi
غمگینه فکر کردن به اینکه ما
Noi due non saremo niente
ما دوتا هیچ‌چیز نخواهیم بود
Quanto silenzio sui tetti fra mille discorsi e la tua Coca Light
چقدر سکوت بین هزاران بحث‌های ما بود و کوکا لایت تو
Non ti ho detto mai quello che mi fai
E gli altri si perdono come niente
E poi si ritrovano in un'altra città
Sembra un eternità, sembra una vita fa
E tu come stai? Che cosa fai?
Io coi piedi nel mare e soltanto a pensare che sembriamo
Tutti falliti, tutti falliti
Che sembriamo tutti falliti, tutti falli-
Che sembriamo tutti esauriti, tutti falli-
Che sembriamo tutti impauriti, tutti bolliti, tutti falli-
که هممون به نظر نجس میاییم، جوش‌اومده، شکست خورده
Che sembriamo tutti falliti ‌
که هممون بنظر شکست خورده می‌رسیم.
Du-du-du-da-du-da, du-du-da (oh)
Du-du-du-da, du-da, du-da
Du-da-du-da-du-da-du-da (tutti falliti)
Du-da-du-da-da-da (tutti falliti)
Uoh-oh-aah (tutti falliti)
Uoh-oh-ah (tutti falliti), oh-oh-oh

Nira

14 Oct, 18:58


مدل دیگری را تصور کنید که همه روی زمین معجون دیگری می‌نوشند که توانایی حفظ راز و آسیب فیزیکی به یکدیگر را دارد. دسترسی به اطلاعات و قدرت در حال حاضر برابر است. آیا کیم هنوز هم می تواند الماس ها را نگه دارد؟ شاید، اما به شرطی که بتواند همه را متقاعد کند که کیم کارداشیان بودن، آنقدر انسان منحصر به فرد و خارق العاده ای است که سزاوار داشتن چیزهایی است که هیچ کس دیگری نمی تواند داشته باشد.
- The Dawn of Everything

Nira

14 Oct, 17:16


برای توضیح چرایی و ادامه آزمایش فکری، ما به نوع دیگری از ملک نگاه می کنیم. به یک گردنبند الماس فکر کنید. اگر کیم کارداشیان با گردنبند میلیون دلاری در خیابانی در پاریس قدم می‌زند، نه تنها ثروتش را به رخ می‌کشد، بلکه قدرتش را در برابر خشونت نیز به رخ می‌کشد، زیرا همه این را بدیهی می‌دانند که او بدون حضور آشکارش همراه با تیمی از محافظان آموزش دیده برای مقابله با دزدان احتمالی نمی‌توانست این کار را انجام دهد. حقوق مالکیت از هر نوع که باشد اساساً مبتنی بر آن چیزی است که نظریه پردازان حقوقی مانند فون جرینگ به طور مستحب آن را «زور» می نامند. اما بیایید برای لحظه ای تصور کنیم اگر همه روی زمین ناگهان از نظر فیزیکی آسیب ناپذیر شوند چه اتفاقی می افتد. فرض کنید همه معجونی می نوشند که آسیب جسمی به دیگران را غیرممکن می کند. آیا کیم کارداشیان همچنان می‌تواند حقوق انحصاری جواهرات خود را حفظ کند؟ خوب، شاید نه، اگر که او آنها را بیش از حد نشان می داد، زیرا به احتمال زیاد کسی آنها را می دزدید. اما مطمئناً می‌توانست این کار را انجام دهد اگر بیشتر اوقات آنها را در گاوصندوقی محبوس نگه می‌داشت که او تنها کسی بود که ترکیب آن را می‌دانست، تا فقط به شرکای مورد اعتماد در مناسبت‌های اعلام نشده فاش شود. بنابراین یک راه دوم برای اطمینان از دسترسی شما به حقوقی که دیگران ندارند وجود دارد: کنترل اطلاعات. فقط کیم و نزدیک‌ترین معتمدانش می‌دانند که الماس‌ها کجا نگهداری می‌شوند یا چه زمانی آنها را در ملاء عام می‌پوشد. بدیهی است که این امر در مورد همه اشکال مالکیتی که در نهایت مبتنی بر "تهدید زور" است صدق می کند: زمین، کالاهای موجود در مغازه ها و غیره. اگر انسانها آسیب‌پذیر نبودند، هیچکس بدون این راه نمی‌توانست مالکیت خود را حفظ کند.
- The Dawn of Everything
پ‌ن: این خیلی قشنگ رابطه خشونت رو توضیح داد
پ‌ن۲: بالاخره کیم کارداشیان یه جا به کار اومد