Recherché @bohemianvirago Channel on Telegram

Recherché

@bohemianvirago


Recherché means Carefully chosen, rare, or exotic.🥂

The link to our Chat Cemetery:
https://t.me/+hps8mi3is1RkZDQ0

Classical Eargasm Channel:
https://t.me/Classical_Eargasm

Recherché (English)

Welcome to Recherché, a Telegram channel where carefully chosen, rare, and exotic content awaits you. Managed by the user @bohemianvirago, this channel offers a unique blend of intriguing and exclusive material that is sure to captivate your senses

At Recherché, you can expect to discover a curated selection of content that is not only rare but also thought-provoking. From stunning visuals to captivating stories, this channel is a treasure trove of hidden gems waiting to be explored

If you are someone who enjoys the finer things in life and seeks out beauty in the unconventional, then Recherché is the perfect channel for you. Join us on this journey of discovery and immerse yourself in a world of elegance and sophistication

For those looking to engage with like-minded individuals, be sure to check out our Chat Cemetery at https://t.me/+hps8mi3is1RkZDQ0. Here, you can connect with fellow members of the Recherché community and share your thoughts on the latest discoveries

Additionally, if you have a passion for classical music, don't miss out on our Classical Eargasm Channel at https://t.me/Classical_Eargasm. Immerse yourself in the timeless beauty of classical music and let it transport you to another realm

Join us at Recherché and experience a world where the extraordinary is celebrated and the ordinary is left behind. Let your curiosity guide you as you explore the unseen and unveil the treasures that await you. Indulge in the rare, the exotic, and the carefully chosen at Recherché.

Recherché

25 Jan, 09:12


حرفهایی که اگه ده سال به عقب برمیگشتم به خودم می‌زدم/ دوست داشتم کسی بهم بزنه:

-پارت یک-

-به موقع بخواب.
صبحگاه رو توی ساعت‌های بیداریت تجربه کن.
ساعت ۱۲ شب به بعد هیچ اتفاق خوبی نمی‌افته و عملکرد مغزیت انقدر پائینه که دست به حرکت‌های احمقانه بزنی و یا اگر در حال درس خوندنی، تمرکز و بازدهیت حتی در حد ۲۰٪ هم نباشه.

-بعد از بیدار شدن از خوابت بلافاصله گوشیت رو بدست نگیر و توی شبکه‌های مجازی نگرد.
اگه ناخودآگاه این‌کار رو می‌کنی، عمداً برو توی اپلیکیشن موسیقیت (اسپاتیفای، ساوندکلاد، اپل میوزیک یا حتی پلی‌لیستی که توی تلگرام درست کردی) و تصمیم بگیر صحبت رو با چه آهنگی شروع کنی.

-برای خوردن قهوه یا نوشیدنی‌های‌ کافئین دار حداقل یک ساعت بعد از بیدار شدنت صبر کن تا بدنت میزان کورتیزول خونت رو به طور نرمال کنترل کنه. ترجیحاً صبحت رو با چای یا نوشیدنی بدون کافئین و شکر شروع کن.

-صبحانه یادت نره.
مهم‌ترین وعده‌ی‌ کل روزت صبحانه‌ی پر از پروتئین و فیبر هست.
خوردن شکلات و مربا موقع صبحانه باعث می‌شه قند خونت تهاجمی بالا بره و خیلی زود هم دوباره گرسنه‌ات بشه.
(تخم‌مرغ، اوتمیل، نان غلات ‌دار و پنیر و گردو و گوجه و خیار رو امتحان کن)
در طول روز وقت برای خوردن شکلات و قهوه هست.

-مدیتیشن کردن روزانه واقعاً مسخره نیست.
لازم نیست چهار زانو بشینی و انگشتات رو بهم بزنی و یه سری آهنگ کلاسیک رندوم گوش بدی.
توی یک محیط کاملاً ساکت در راحت‌ترین حالت ممکنه قرار بگیر.
بشین یا دراز بکش.
برای ده دقیقه در روز، روی نفس کشیدن عمیق و دم و باز‌دم صحیح تمرکز کن و تلاش کن ذهنت رو خالی کنی.
اگر نمی‌تونی موسیقی کلاسیک مورد علاقت رو بذار و روی ریتم موسیقی تمرکز کن.
فقط ده دقیقه.

-افکاری که مداوم توی سرت می‌چرخن رو برای خودت بنویس.
نوشتنشون به چهارچوب دادن بهشون کمک می‌کنه.
باعث می‌شه ناخودآگاه با دید بازتری به مشکل نگاه کنی.
بعد بگرد دنبال راه‌حل مشکل یا ریشه‌ی فکر مزاحم. چرا اونجاست؟ چی باعث به‌وجود اومدنش شده؟ چطور می‌شه برطرفش کرد؟ توی چه بازه‌ زمانی‌؟
خودتم گول نزن.

-تا جای ممکنه سعی کن نه بلند‌بلند و نه توی دلت از خودت بد نگی و خودتخریبگری نکنی.
مغزت فرق بین واقعیت و صرفاً یک حس رو متوجه نمی‌شه.
اگر برای مدت زمان طولانی به خودت بگی: من چقدر زشتم. من چقدر کودنم. من چقدر بی‌خاصیتم. من چقدر ضعیفم و….
مغزت واقعاً باور می‌کنه و وقتی باور کرد…تغییر اون باور سخته و طول می‌کشه. تو تنها کسی هستی که تا آخرین لحظه با خودش می‌مونه. خودت که نباید زیرپای خودت رو خالی کنی.

-بیشتر از اینکه چیزی یاد بگیری، باید تلاش کنی چیزهایی که از سن پایین بهت خورونده شده رو از یاد ببری.
۹۰٪ درصدشون خزعبل محض‌ان.

-بیشتر از اینکه برنامه‌ریزی کنی که چه کارهایی بکنی، باید درنظر بگیری که چه کارهایی رو انجام ندی یا چه عادت‌هایی رو کنار بگذاری.

-بیشتر از نوشتن بیست تا رزولوشن سال جدید، باید به سالی که گذشت نگاه کنی و ببینی چه اعمال و رفتارهایی رو انجام دادی و یا به تفکراتی پر و بال دادی که اگر نمیدادی نتایج مطلوب‌تری بدست می‌آوردی.
لیست رزولوشن سال جدیدت خود به خود بوجود میاد.

بقیه‌اش بعداً….

Recherché

22 Jan, 16:52


Let it hurt until it can’t hurt anymore.

Recherché

20 Jan, 22:09


@BohemianVirago

Recherché

20 Jan, 22:09


@BohemianVirago

Recherché

20 Jan, 22:08


@BohemianVirago

Recherché

20 Jan, 22:08


@BohemianVirago

Recherché

20 Jan, 22:04


Suspiria🕳️

Recherché

20 Jan, 21:59


@BohemianVirago

Recherché

20 Jan, 21:58


Black Swan 🦢🖤

Recherché

17 Jan, 17:54


🖤

Recherché

17 Jan, 09:44


برای علاقمندان به موسیقی کلاسیک!

امروز اینجا یه چندتایی از مورد علاقه‌هایی که به تازگی کشف کردم رو می‌گذارم.

Recherché

17 Jan, 09:41


@BohemianVirago

Recherché

16 Jan, 19:39


R.F. Kuang, the author of the Poppy War trilogy, just revealed that her latest work, Katabasis, is the most emotionally difficult book she’s ever written…

I can’t wait to read it now!


P.s: Katabasis is a greek word that basically means “descending to hell or a journey to the underworld”.

Recherché

16 Jan, 14:15


این‌همه سال درس خوندم، این ترم اولین ترمیه که هییییچ گونه استرسی ندارم.
همه چیز در هاله‌ای از مِه و موسیقی جلو رفته.
قبلاً ماههای دسامبر و ژانویه رو با گریه و استرس و کم‌خوابی و درس خوندن‌های چهارده- شونز‌ه ساعته می‌گذر‌وندم.
الان اما به خوابم بیشتر از خود امتحان اهمیت می‌دم.

و قسمت جالب قضیه کجاست؟
تابحال هر سه امتحانی که دادم رو به راحتی پاس کردم.

بنظر می‌رسه اون داستان «هرچی آسون‌تر بگیری، زندگی آسون‌تر می‌شه.» کمی تا قسمتی برای من می‌تونه واقعی باشه.

(Or maybe I’m just really burned out and making excuses for why I’m going with the flow instead of controlling the whole river… you know, normal human stuff.)

Recherché

16 Jan, 13:30


Dune: Prophecy


Where it all began.

Recherché

06 Jan, 20:54


یک جوری از آدم‌ها می‌گذرم انگار نه‌ انگار تا همین دو روز پیش بیشترین پیام بین ماها رد و بدل می‌شد.
تکست‌ها جواب داده نمیشن.
دیدارها قطع می‌شه.
نگرانی‌ها از بین می‌ره.
لطف‌ و مهربانی درجا قطع می‌شه.

قسمت عالی قضیه؟ به هیچ عنوان حس عذاب وجدان یا ناراحتی ندارم.
چون می‌دونم و باور دارم که من شخص خوبی رو از دست ندادم.
اونی که در این قطع ارتباط ضرر شدیدی کرد من نیستم، طرف مقابله.
چجوری مطمئنم؟ چون من در تمامی ارتباطاتم تلاش می‌کنم که برای آدم‌ها مفید باشم. مهربان باشم. پشتیبان باشم. کمک‌حال باشم. روحیه بدم، اونی باشم که گوش شنواست و آدم محکمی برای تکیه کردن.
وقتی می‌بینم تمامی اینها یک‌طرفه است یک‌دفعه بدون هیچ رودربایسی و رودررو کردنی ارتباط رو قطع می‌کنم.
نیازی به رودررو شدن نیست.
معتقدم آدم‌ها کاملاً متوجهند رفتار خوب و بد چیه.
کار درست و غلط چیه.
اونها خودشون انتخاب می‌کنند که باهات چطور رفتار کنند.
این وظیفه‌ی توئه که اگر از اون رفتار خوشت نمیاد از خودت، عزت نفست و احترامی که برای خودت قائلی محافظت کنی و اون آدم رو از خودت دور کنی.
اینطوری جا رو برای اشخاصی باز می‌کنی که لایق دوستی و هم‌نشینی با تو هستند.
اونها هم مهربان و کمک‌حال و حمایتگرند.
انگل‌وار بهت نمی‌چسبند تا فقط «بگیرند».
ارتباط دوطرفه‌ی برپایه‌ی احترام و علاقه‌ی‌قلبی انقدررررررر زیبا و عمیقه که اگر یک بار تجربه‌اش کنی، هرچیزی به‌جز اون رو پس می‌زنی.
ولی وقتی هیچوقت این ارتباط رو تجربه نکردی، فکر می‌کنی چنین چیزی وجود خارجی نداره و از ترس تنها نموندن تمامی روابط غلط و بدردنخورت رو نگه ‌می‌داری چون هرچی باشه بهتر از تنهاییه مگه نه؟

نه.
غلطه.
این یعنی تو در درون ذهنت واقفی به این قضیه که لایق بی‌احترامی و بی‌مهری دیدن هستی. لیاقتت همینه.
حقت همینه که بهت توهین بشه.
حقت همینه که احساساتت در نظر گرفته نشه.
حرفات شنیده نشه.
تو وظیفه داری نگه‌دارنده‌ی تمامی روابط باشی چون اگر تو نکنی، اونها قدمی به سمتت برنمیدارند و تو….انقدر آدم جذابی نیستی که بتونی به راحتی بگی «به درک. تو نشدی یکی دیگه که از تو صد درجه بهتره.»
می‌دونی اون آدم‌ها وجود دارند.
ولی فکر نمیکنی لایق ارتباط برقرار کردن با اون آدم‌ها باشی.
می‌بینی مشکل کجاست؟
می‌فهمی چرا در تمامی روابطت همیشه درحال شکست خوردنی؟

Recherché

02 Jan, 18:43


Nosferatu
رو هم دیدم.
به عنوان اولین فیلم سال ۲۰۲۵، شروع قوی‌ایی داشتم.
ژانر وحشت خیلی مورد علاقه‌ام نیست اما
Victorian, gothic, melancholic, folklore
انقدر ساب‌ژانرهای جذابی هستند که این یه دونه خیلی اهمیت نداشته باشه.
بخصوص اینکه قسمت‌هایی که خرافات و آداب رسوم جیپسی‌هار‌و به تصویر می‌کشید کاملاً تحقیق شده و درست بود.

پیشنهاد می‌شود به بالای ۲۱ ساله‌هایی که به چنین سبکی علاقمندند.


از فیلم‌های دیگه‌ی رابرت اِگِرز هم
The Witch
The lighthouse
The northman
هستند اگر که خواستید بیشتر از این کارگردان ببینید.

Recherché

02 Jan, 11:36


🖤🕷️🕸️

Recherché

31 Dec, 16:09


Walk with me, and put your arms around my shoulders as I tell you what I have endured.

Recherché

29 Dec, 15:28


Recherché pinned an audio file

Recherché

29 Dec, 15:25


@BohemianVirago

Recherché

29 Dec, 15:23


I captured this masterpiece on my way home. 🖤💙


#In_my_restless_dreams
#I_see_that_town

Recherché

29 Dec, 15:12


@BohemianVirago

Recherché

29 Dec, 15:07


یک بعدازظهر خاکستریِ پر از برف و مه.🩶🤍

قدم زدن در سطح شهر، عکس گرفتن از اینجا و آنجا و گوش‌ دادن به موسیقی…

Recherché

28 Dec, 22:15


من زمان زیادی رو با نگرانی در مورد اینکه چه چیزی ممکنه اشتباه پیش بره تلف کردم. اما چیزهایی که اشتباه پیش رفت؛ هرگز چیزهایی نبود که من نگرانشون بودم.

The Worst Person in the World”

Recherché

27 Dec, 17:39


پدرم یکی از قوی‌ترین و بهترین مردهایی هست که تابحال دیدم.
همیشه وقتی می‌رفتیم پیاده‌روی من شروع می‌کردم به حرف زدن از این در و اون در.
(من همیشه بچه‌ی ساکتی‌ام توی خونه یا توی جمع. ترجیح می‌دم همیشه شنونده باشم. پدرم شنونده‌ی خیلی خیلی بهتری از من هست که باعث می‌شه حتی آدم ساکت هم به حرف بیاد و حرف بزنه.)
یه چیزی که توی حرفهاش بهم یاد داد و باعث شد سالها بعد هرزمان که این حرکت رو می‌کنم به یادش بیفتم این بود که وقتی یکی داره داد و بیداد می‌کنه و دعوا می‌افته، اونجا نمون و باهاش دهن به دهن نشو.
به هیچ عنوان تو هم شروع نکن به داد و بیداد کردن و دعوا افتادن.
اگه مادرته، فقط گوش بده و اگه کس دیگه‌ای هست بلند شو برو.
نمون اونجا.
بعدها متوجه شدم که خودش هم همینکار رو می‌کنه.

این حرکت در بسیاری از جاها خیلی از روابطم رو نجات داد. بسیاری از موقعیت‌هارو هم به نفع من تموم کرد چون اونی که شروع به داد و بیداد کرد با دیدن سکوت من جری‌تر شد و تمام افکارش رو ریخت بیرون و باعث شد من متوجه بشم دقیقاً راجع‌به من چطور فکر می‌کنه. به همین دلیل، من رو از خیلی از روابط سمّی و بد هم نجات داد.


یکی دیگه از کارهایی که انجام داد که باعث شد اگر اتفاقی بیفته اولین نفر به اون زنگ بزنم (زمانی که ایران بودم) آرامشش بود.
ماشین خراب می‌شد، فلان‌جا فلان اتفاق می‌افتاد، فلان‌کس فلان کار رو می‌کرد، یه جایی من خراب کاری می‌کردم (که به ندرت پیش میومد:))
وقتی می‌فهمید یا من بهش میگفتم داد و بیداد نمیکرد، توهین نمیکرد، تشر نمی‌رفت.
سکوت می‌کرد و یا بهم میگفت در اون موقعیت باید چیکار کنم. به مادرم هم می‌سپرد که به من استرس نده در اون موقعیت.
مسئله که می‌خوابید و در حال صحبت بودیم می‌گفت: حالا نیلو می‌دونی اگه فلان اتفاق افتاد باید چیکار بکنی؟ دفعه‌ی دیگه اینکار رو بکن. البته این نظر منه‌ها. تو مختاری هرطور که دوست داری تصمیم بگیری. هرجوری که خودت می‌دونی. ولی بنظر من از فلان راه هم بری خیلی خوبه.

اینها یه بخش خیلی کوچکی از چیزهاییه که از پدرم یاد گرفتم.
بیشتر از مادرم حرف می‌زنم اما نقش پدرم در خیلی جاها بسیار بسیار پررنگه.
جاهایی که باعث می‌شه وقتی یکی بهم میگه: الحق که دختر پدرتی.
به خودم افتخار کنم.
(همونطور که شبیه بودن به مادرم برام باعث افتخاره.)


و این داستان ادامه دارد.

Recherché

27 Dec, 15:10


سوالی که پیش میاد اینه که چرا male lonliness ایی که انقدر دارن راجع‌بهش داد و قال می‌کنند منجر به خشونت‌های کلامی و فیزیکی و نفرت از «زنان» می‌شه؟
ولی اگه زنها تنها باشند نهایت اینه که گریه کنند، کتاب بخونند، فیلم و سریال ببینند، ورزش کنند و برند تراپی؟
چرا تنهایی زن منجر به خشونت علیه مردان نمیشه؟
ولی تنهایی مرد منجر به تبدیل شدنشون به یک incel، ورود به یک cult دینی و راستگرای افراطی شدن می‌شه؟
این فقط مختص به ایران نیست. در آمریکا ،برای مثال، به وفور چنین چیزی دیده می‌شه.
(در تمایل بالای مردان جوان به Red pill Content که خودش بیشتر از هرچیزی منجر به تنها شدن و تنها موندنشون‌ می‌شه.)

سیستم مردسالاری بلایی به سر این سربازان پیاده‌نظام آورده که سرآخر درحال داد و بیدادند که چرا با وجود دفاع و پیروی از این سیستم باز هم چیزی به من نمی‌ماسه؟‌

نمونه‌ی بارزش رو می‌تونید در نسل‌های کمی قبلتر (دهه‌ی شصت یا هفتاد) ایرانی ببینید. خوشبختانه نسل جدید خیلی خیلی در حال پیشرفت و بهتر شدنه.

The call is coming from inside the house—that’s where you should be looking. Why do they tend to grow resentful, violent, and hostile towards women? If you’ve followed a system that didn’t respect or reward you your entire life, don’t you think that system might be flawed? And maybe, just maybe, you should stop following it?

Recherché

25 Dec, 18:04


Oye como va mi ritmo
Bueno pa gosar mulata
I’ve a black magic woman

@BohemianVirago

Recherché

25 Dec, 18:04


While some folks are celebrating Christmas, I’ll be dancing with my demon to this song, celebrating another year of being an absolute chaotic menace. To each their own, I guess. 🎶🖤

Recherché

25 Dec, 16:40


Time to rewatch Harry Potter 🎄🔮🧹🪄

Recherché

25 Dec, 12:45


I would’ve become a Pro in this.

Recherché

23 Dec, 20:36


Then you’re a big part of the problem.

What you’re not changing, you’re choosing.

Recherché

23 Dec, 20:36


I know my problem
I know the solution
But I don't move

Recherché

23 Dec, 19:47


بچه‌ها
خیلی برای حرف مردم زندگی می‌کنید.
این خیلی حرص‌درآور و درعین حال ترحم‌برانگیزه چون شما نسل جدیدید.

یه سریتون پیام‌هایی می‌دید که به فارسی دوران مامان باباهاتون می‌شه «اوا خاک به سرم مردم چی می‌گن؟»

هنوووز؟
یعنی شما نباید یه فرقی داشته باشید با نسل قبلیتون؟
چرا انقدر براتون مهمه که فلانی و بساری راجع به شما چه فکری میکنه؟
چرا برای تحسین و تشویق شدن از دیگران زندگی می‌کنید؟
شما خودتون آدم نیستید؟ هیچ شخصیت خاصی ندارید؟
مدام درگیر این هستید که برای فلان پسر و فلان دختر و مادر و پدر خودتون رو فلان جور‌ کنید.
یک بار نمیایید بشینید فکر کنید «منِ فلانی چجوری دوست دارم باشم که خودم از خودم خوشم بیاد. خودم خودمو دوست داشته باشم.»


منم اگه جای شما بودم تفکرات خودکشی به ذهنم میومد.
توی ذهنتون ذره‌ای جا برای خودتون نیست.
پر شدید از توقعات و انتظارات و زاویه دید بقیه.

Fuck them.
Fuck all of those people.
Who the hell are you when nobody is looking?

Recherché

23 Dec, 18:14


Christmas Vibes🎄🥂

Recherché

20 Dec, 17:25


What is love?

Sweet nectar on poisoned lips;
Or ripened fruit on curious tongues.
Is love sealed with a righteous kiss;
Or is love selfish and stealing,
Hidden away for all to miss.
Does love see no bounds or limitations?
In awe of you; of your beauty.
Is love a relentless invasion?
On a four horsed chariot poisoned with cruelty.
Will love die for you; with you,
Take your last embrace.
Or will love trick you; take you,
To end the long, lonely chase.
When all is said and all is done;
pomegranate and poison are both written in fame;
Sweet and bitter,
But love all the same.


Of Pomegranates and Poison
By Chloe Jackson

Recherché

16 Dec, 09:20


From the book “Dictionary of Obscure Sorrows” by John Koenig

Recherché

16 Dec, 09:18


ghough:

a hollow place in your psyche that can never be filled; a bottomless hunger for more food, more praise, more attention, more affection, more joy, more sex, more money, more hours of sun-shine, more years of your life; a state of panic that everything good will be taken from you too early, which makes you want to swallow the world before it ends up swallowing you.

Recherché

16 Dec, 09:16


wildred:

feeling the haunting solitude of extremely remote places—a clearing in the forest, a windswept field of snow, a rest area in the middle of nowhere-which makes you feel like you've just intruded on a conversation that had nothing to do with you, where even the gravel beneath your feet and the trees overhead are holding themselves back to a pointed, inhospitable silence.

Recherché

28 Nov, 18:55


Life doesn’t end when the weight of academic stress feels like too much. It’s easy to believe every grade defines you, that every test is the difference between success and failure.

Sometimes, the pressure feels overwhelming, and the fear of not being enough creeps in. But you have to remember that your worth isn’t measured by grades or deadlines. You’re not a number or a letter on a piece of paper—you’re a person with dreams, passions, strengths, and so much potential.

What you have to do is to Keep going, but at the same time you have to remind
yourself constantly not to let stress make you forget that you’re so much more than what any score could ever say about you.

Recherché

28 Nov, 16:11


You think being a single cat lady is an insult or something women should be afraid of?
You know what’s really scary?
Being a married-Single mother who is completely undervalued and a housewife to an incompetent man.

Now that is scary.

Recherché

27 Nov, 18:10


It’s hard to wait around for something you know might never happen, but it’s even harder to give up when you know it’s everything you’ve ever wanted.

Recherché

25 Nov, 20:21


Eddie Redmayne in “The Day of the Jackal” 🖤♥️

#Recommended

Recherché

24 Nov, 18:40


هیچ زنی هیچوقت دوست نداشته که هرروز ساعت‌ها توی آشپزخونه بایسته و غذا درست کنه و ظرف بشوره و بسابه و خونه تمیز کنه و همزمان به بچه‌هایی که بدنیا آوردتشون و بچه‌ای که باهاش ازدواج کرده برسه.
هرکس بهتون می‌گه: «مادر من عاشق این بود که به ما برسه و اصلاً بخاطر همین زندگی می‌کرد» یا کاملاً دروغ می‌گه و یا متوجه این قضیه نیست که اون زن چاره‌ای جز دوست داشتن کاری که مجبور بوده انجامش بده چون انتخاب دیگه‌ای نداشته نداره.
به طور خلاصه یک موجود نفهمه که سرش رو کرده زیر برف.
چندین نسل از زنهارو در سنین خیلی خیلی کم شوهر بدین، از بچگی توی گوششون بخونین که تنها زمانی معنا پیدا می‌کنند و ارزشمندند که شوهر کنند و بچه‌دار بشند و به شوهر و بچه‌اشون برسند و تا آخر عمرشون رُل همسر و مادر رو بازی کنند و این رُل فقط بخشی از شخصیتشون نباشه بلکه تمام شخصیتشون باشه وگرنه مشکل دارند و باید رام بشند و…
به چندین نسل از زنها اجازه‌ی تحصیل و کار و استقلال مالی داشتن ندید و بعد بگید: اوه مادر من/ زن‌من عاشق خونه‌داریه.

مگه آپشن دیگه‌ای داشت؟
مگه می‌تونست اصلاً صداش رو بلند کنه و بگه من می‌خوام درس بخونم. من می‌خوام کار کنم. من نمی‌خوام توی سیزده سالگی ازدواج کنم.
من نمیخوام با اولین بچه‌ام چهارده سال اختلاف سنی داشته باشم.
من نمیخوام هشت تا بچه پس بندازم.
من نمی‌تونم همزمان هم به اینهمه بچه برسم، هم به شوهرم، هم تازه مهمون‌داری هم بکنم.
می‌تونست بگه؟
اصلاً به ذهنش هم نمی‌رسید که زندگی می‌تونه اینجوری نباشه.
چون مادرش و مادربزرگش هم مثل خودش زندگی کرده بودند.

وقتی می‌بینم یک سری دوران قدیم رو از پشت یک عینک صورتی نگاه می‌کنند و آرزو می‌کنند کاشکی در همون زمان قدیم بدنیا می‌اومدند یاد این زنها می‌افتم که چون در اون دوران بدنیا اومدند حق «کسی شدن» رو نداشتند.

میلیون‌ها زن در سراسر دنیا حق نقاش‌شدن، دکتر شدن، نویسنده شدن، وکیل شدن، خلبان شدن، ریاضی‌دان شدن، مهندس شدن رو نداشتند چون رسم و رسوم و دین و سنت حکم می‌کرد که «زن رو چه به کسی شدن؟ زن فقط در قالب مادر و همسر می‌تونه کسی باشه. نه بیشتر.»

وقتی می‌بینم‌ کسی در بیوی پیجش فقط زده همسر و مادر با عکس پروفایل گل پیش خودم می‌گم: هزاران زن آرزوشون بوده که در این دوران بدنیا بیان تا باهاشون مثل یک انسان برخورد بشه نه ماشین جوجه‌کشی.
اونوقت توی ابله‌ بی‌خاصیت چنین موقعیت اکازیونی رو بخاطر همسرت با پدرت داری می‌سوزونی.

من رو یاد اون خانوم چادری پیانیست انداخت که آهنگی که می‌زد رو به پدرش تقدیم کرد که سالیان سال اجازه نداده بود این زن دست به ساز بزنه:)))

پ.ن: مسلماً عقلتون باید برسه که ما راجع‌به استثنائات حال حاضر صحبت نمی‌کنیم.
راجع به اکثریت حرف می‌زنیم. بخصوص زنانی که مادران و مادربزرگان و جد شما محسوب می‌شند.
زنانی که صداشون به هیچ‌جایی نرسید.
«منزل» صدا می‌شدند یا به اسم شوهرشون. با سنگ قبری که حتماً باید نام پدر و شوهر و مادر بودن یا نبودنش روش ذکر می‌شد بدون هیچ عکسی.

Recherché

24 Nov, 10:33


- What’s true love?
+ I think true love is to be loved like a habit, not a chore.
To be loved like a breath, not a sigh.
To be loved like a song, not a noise.
To be loved like a privilege, not an obligation.

Anything other than that is just being chosen as an option because the priority—The One—hasn’t arrived yet.

Recherché

22 Nov, 13:51


Was looking for a specific type of pen when I realised that I don’t have enough Pencil cases or pen organizers to fit them all.
Oh well…🚶🏻‍♀️

Recherché

21 Nov, 20:21


Ignore every instinct to flee. Remember; you are a monster too.

Recherché

20 Nov, 13:12


Sketch of the day in between classes ✍🏻 🍵
(Shading isn’t finished yet.)
A butterfly is usually a symbol of “Becoming”…which is a beautifully macabre topic of discussion in Hannibal.

Recherché

20 Nov, 11:25


از آدم‌هایی که در زندگی شخصیت submissive ایی دارند به طور اتوماتیک خوشم نمیاد.
متنفرم از اینکه می‌بینم در هر قدم از زندگیشون منتظرن یکی بیاد دست اینارو بگیره.
یکی بهشون کمک کنه.
یکی بهشون بگه باید چیکار کنن.
یکی لقمه بذاره تو دهنشون.
یکی تک تک مراحلی که باید طی کنند رو براشون وا کنه و در تک تک اون مراحل هم همراهشون باشه.
بعد می‌گن: خب کسی اینارو بهمون یاد نداده:((
آخه ماها کلاس خصوصی خیلی مخصوصی رفتیم که بهمون یاد بده.
همه باید خودشون یاد بگیرند.
بخصوص اکثر ایرانی‌ها که سیستم آموزش پرورششون یک سیستم گوسفند‌پروره و خانواده‌اشون هم یک عده آدم ناپایدار و از لحاظ فکری و روحی مریض و فرمانبردار.

Decisive بودن
از جذاب‌ترین خصوصیات شخصیتی هست که یک آدم می‌تونه داشته باشه.
اینکه تصمیمت رو بگیری و در مقابل مخالفت‌های بی‌جای اطرافیانت پای تصمیمت بایستی یکی از نقاط قوت شخصیتت محسوب می‌شه.
(نه اینکه عین بچه‌ها لجبازی کنی. منظورم گرفتن یک تصمیمیه که تمام جوانبش رو سنجیدی و با این حساب انتخابش کردی.)

یعنی کی میخوای یاد بگیری که از یه جایی به بعد دیگه نباید مامان و بابا و داداش و خواهر و این نویسنده یا بلاگر اینستاگرامی/ تلگرامی/یوتیوبر باید برات تصمیم بگیرن؟
از مغزت برای تصمیم‌گیری‌های مهم زندگیت نباید استفاده کنی؟
در تمام مواقع یکی باید باشه بهت بگه؟
بعد میگن: می‌ترسم اشتباه کنم. اگه فلان چیزو انتخاب کنم و بعداً بفهمم که انتخابم غلط بود چی؟

خب بکنی!!!!!!!!!
چی می‌شه؟
می‌میری؟ می‌کشی؟ آسمون به زمین میاد؟ می‌برنت زندان؟
اشتباه نکنی چجوری میخوای یاد بگیری؟
چجوری میخوای تجربه بدست بیاری؟
منتظر نشستی چه اتفاقی بیفته دقیقاً؟
کی بهتر از خودت می‌تونه برای خودت تصمیم‌گیری کنه؟
هی به اینو اون نگاه میکنی که «بگو چیکار کنم. تورو خدا منو راهنمایی کن. تو جای من بودی اینو انتخاب میکردی یا اونو؟»
اون شخص جای تو نیست.
شاید اونی که داری ازش می‌پرسی هم یک لوزر به تمام معنا باشه که یه چیزی بهت بگه که وقتی انجامش بدی و نتیجه رو ببینی آرزو کنی که کاشکی به حرف خودت گوش می‌دادی. یا صرفاً یه آدمی که هیچوقت در موقعیت تو نبوده اصلاً که بخواد بفهمه درست و غلط چیه.
متوجه می‌شی اهمیت قضیه رو؟
پاشو برو یه دفتر و مداد بردار.
نتایج و فواید خوب و بد فلان تصمیمت رو بنویس و قضیه رو برای خودت سبک سنگین کن.
آخرم یکی رو انتخاب کن و پشت سرتم نگاه نکن.
اگه نشد هیچ اتفاق بدی نمی‌افته.
می‌فهمی این تصمیم اشتباه بوده.
می‌ری سراغ بعدی
و بعدی
و بعدی
و بعدی
و اینجوری بزرگ می‌شی.

Recherché

19 Nov, 12:20


استاد میکروبیولوژی داشت توضیح میداد راجع‌ به PCR و استفاده‌اش در لابراتوار.
گفت کسی تابحال انجامش داده؟
گفتم من انجام دادم.
گفت کجا؟
گفتم سال اول پزشکی سر کلاس زیست‌پزشکی.
و یادم اومد که این قضیه مال سه سال پیشه
ولی انگار که سی سال ازش گذشته.

من هنوز یادمه ولی…
خاطراتی در ذهن آدمیزاد هست که هرروز بهش فکر نمیکنه.
اما چون هرروز بهش فکر نمیکنی دلیل نمیشه وجود نداشته باشند.
گاهاً با کوچکترین سوالی بالا میان.
مثل اینکه این کلاس سه سال پیش جزو کلاسهای قشنگی بود که دوستش داشتم و براش کتاب هم خریده بودم:)))
همون کلاسی که سرش با استاد راجع‌به کریسپر بحث میکردم.

Recherché

18 Nov, 15:48


I’ve talked about them a lot actually.
Simone de beauvoir and Françoise Sagan
Are two of my absolute favourites.

Recherché

18 Nov, 15:47


Is there any French author whom you admire?

Recherché

18 Nov, 15:44


I just know that a crush is simply lack of information.
Your obsession with that specific person also stems from your loneliness and not having any other option.

Recherché

18 Nov, 15:43


How to get over a crush:)))??

Recherché

18 Nov, 15:03


Being a dental student is cool, but being a dental student in November? Let’s just say it’s not for the weak :)
On average, I have 3-5 theoretical, oral exams or practical evaluations every single day, all of which must be passed— because failing even one means failing the entire semester and repeating the year.

And this is just a typical MONDAY in november for me.

Recherché

13 Nov, 15:31


مُردن خیلی راحت‌تر از زندگی کردنه.
پذیرش شکست و بیخیال شدن هم خیلی آسون‌تر از با ترس و خستگی ادامه دادنه.
سرآخر هرکدوم از این‌‌ها باید ببینی اتفاقی که می‌افته، شخصیتی که بهش تبدیل می‌شی همونی هست که در ذهنت بود یا نه.
و اگه در ذهنت از اول مرگ رو انتخاب کردی و شکست رو قبول…نمی‌تونی از نتیجه‌ی بدست اومده بنالی.
دونه‌ی درخت سیب رو که می‌کاری، نمی‌تونی انتظار بوته‌ی توت‌فرنگی رو داشته باشی.

Recherché

12 Nov, 20:57


This is what you asked for
Heavy is the Crown


The Singer is “Emily Armstrong”.

@BohemianVirago

Recherché

08 Nov, 09:52


And daily reminder:

You’re a good person.
You don’t have to be nice.

You owe them common decency as a fellow human being—if they’re decent—but you don’t owe them niceness.

Recherché

08 Nov, 09:33


I Aim to be the most horrifyingly educated, wise, and skillful Person in my entire family tree and possibly every place I enter.
To never have to listen to anyone dictate what I must do with my life. To never need rescuing or have to be vulnerable.
The world is a scary place. If you don’t protect yourself, no one else will
.

Recherché

08 Nov, 09:28


وضعیت دنیا به گونه‌ای شده که به عنوان یک زن هرچی بخونی و بدونی و مهارت کسب کنی و مدرک بگیری و در جهت استقلال مالی حرکت کنی باز هم کمه.

Recherché

07 Nov, 18:57


خیلی عکس فوق‌العاده‌ایه🖤

Recherché

07 Nov, 18:57


سلام نیل عزیزم. اینو امروز گرفتم و به نظرم قشنگ بود. دوست داشتم برات بفرستمش. ♥️💋

Recherché

07 Nov, 18:33


☕️🖤

Recherché

01 Nov, 20:30


اینا آهنگ‌هایی هستند که من به شدت بهشون علاقمندم و بهم حس بسیار خوبی می‌دند.
آهنگ‌های این پلی‌لیستم هم خوبند.

Recherché

01 Nov, 20:30


@BohemianVirago

Recherché

01 Nov, 20:29


@BohemianVirago

Recherché

01 Nov, 20:28


@BohemianVirago

Recherché

01 Nov, 20:28


@BohemianVirago

Recherché

01 Nov, 20:26


یک دونه فقط؟ :)))

Recherché

01 Nov, 20:26


میشه یک آهنگی که خیلی تورو آروم می‌کنه بفرستی؟🩵
سلیقت خیلی خوبهه

Recherché

30 Oct, 17:51


I will forever be haunted by them. If I am to be consumed by an aesthetic, it will be one of pure madness and chaos—because that’s where they reside. And that’s where I’ll be.

Recherché

28 Oct, 05:05


@BohemianVirago 🔒 🎧

Recherché

27 Oct, 08:26


مثلاً فرناز صیفی و ساحل (که آیسو صداش میکنه خانم ابراهیمی) جزو متخصص‌های حوزه‌ی ادبیات و مدیای علوم انسانی بودند و هستند.
از قدیمی‌ها و آدم‌ حسابی‌های اینستاگرام.

Recherché

27 Oct, 08:24


چند سال پیش که همسن خیلی از شماها بودم، به کسانی که برای من الهام‌بخش بودند پیام می‌دادم و ازشون می‌پرسیدم که چه مدیایی رو‌ مصرف می‌کنند که افکارشون رو شکل داده.
پیام می‌دادم (در حوزه‌ی تخصصشون. نه از هرچیز عمومی‌ایی که یه گوگل یا یوتیوب سرچ کردن می‌تونه جوابم رو بده.) و ازشون راهنمایی می‌خواستم.

هیچوقت نمی‌رفتم بگم: «چه نصیحتی به من ۱۷-۱۸-۱۹-۲۰-۲۱….. ساله داری؟ چه توصیه‌ای به من فلان ساله میتونی بکنی؟» چون همیشه می‌گفتم من خودم باید تجربه کنم و از تجربیات خودم درس بگیرم. بعدها بدون سوال پرسیدن زندگی دیگران رو نگاه می‌کر‌دم و از تجربیات اونها درس می‌گرفتم.
ولی هیچوقت نخواستم که کسی به مثابه مکتب‌خونه بشینه من رو نصیحت کنه.

این رو گفتم که تشویقتون کنم به درست‌تر فکر کردن و پرسیدن سوالهای پرمحتواتر، پخته‌تر و درست‌تری از «نصیحتم کن. توصیه کن بهم.»


پ.ن: از آدم‌های درستی هم می‌پرسیدم البته. مثلاً نمی‌رفتم از کسی که رشته‌اش یا حیطه‌ی تخصصیش دندونپزشکی یا پزشکیه بپرسم که بنظرت برم مهندسی برق بخونم یا روانشناسی؟
یا من چجوری برنامه‌نویسی یاد بگیرم؟
یا چجوری مهاجرت کنم استرالیا؟ (طرف اروپا زندگی می‌کنه:)))

Recherché

25 Oct, 18:33


How much can you change and get away with it, before you turn into someone else, before it’s some kind of murder?

-Richard Siken

Recherché

23 Oct, 11:07


🔒🔒🔒🎼🎧

"How enduring, how we need durability.
The sky before sunrise is soaked with light.
Rosy colour tints buildings, bridges, and the Seine.
I was here when she with whom I walk wasn't born yet, and the cities on a distant plain stood intact, before they rose in the air with the dust of sepulchral brick, and the people who lived there didn't know. Only this moment, at dawn, is real to me.
The bygone lives are like my own past life, uncertain.
I cast a spell on the city, asking it to last."

@BohemianVirago

Recherché

19 Oct, 07:00


When you ask Chat gpt to “Brutally motivate” you.

Wow…

Recherché

18 Oct, 18:09


You know what’s truly ironically funny?
When someone jokes about being alone but they’ve never resorted to their own sadness as a form of comfort.
It’s easily one of the most ridiculous things I have ever heard from a human’s mouth. (And I have heard a lot.)
That easily shows me how empty and shallow they are.

Recherché

18 Oct, 17:56


2:00

@BohemianVirago

Recherché

17 Oct, 22:35


آدمیزاد خیلی کم‌حافظه است.
یادش می‌ره چه شب‌هایی رو به صبح رسوند که فکر می‌کرد دووم نمیاره.
یادش می‌ره چه موقع‌هایی وسط گریه کردن فکر می‌کرد دیگه هیچوقت نمیخنده.
بازم دووم میاره.
بازم می‌خنده.
و این چرخه رو در هر مرحله از زندگی تکرار می‌کنه تا متوجه چرایی اتفاقات زندگیش بشه و مثل یک ادیتور، اصلاحشون کنه.

Recherché

17 Oct, 22:32


می‌دونی دارم به چی فکر می‌کنم؟
به این‌که مدام باید به خودم یادآوری کنم که داری خونه نمی‌سازی که بگی «اگه خشت اول رو درست نذاشتم پس دیگه تمومه. کل بنا می‌ریزه.»
این زندگیه.
و زندگی هم یه بازیه.
اونی که می‌بره لزوماً آدم خوش‌شانسه نیست.
لزوماً هم اونی نیست که عین خر بارکش کار کرده.

اونیه که می‌دونه هرچی جلوتر می‌ره سخت‌تر می‌شه، که سخت‌تر شدن به معنای تسلیم شدن نیست و از همه مهم‌تر؟
تو در اکثر مواقع می‌تونی گندی که زدی رو جبران کنی.
در اکثر مواقع می‌تونی شروع تازه داشته باشی.
هر شبی روز می‌شه و هرروزی شب می‌شه.
هرباری که می‌بازی، ممکنه بار بعدیش ببری و بار بعدیش هم همینطور، بار بعدیش هم همینطور و بعد با سر بخوری زمین.

آیا دونستن تمام اینها زندگی رو ساده‌تر‌‌ می‌کنه؟
Absolutely fucking Not.
من به شخصه نمونه‌ی بارز آدمی‌ام که مرحله به مرحله‌ی بازی رو با زجر جلو می‌ره.
من خودم رو در بسیاری از موقعیت‌ها قوی یا باهوش نمیدونم.
بسیار زیاد اشتباه می‌کنم و در خیلی از جاها چوب سادگیم و بی‌تجربگیم رو می‌خورم.
خیلی جاها به ثانیه نمی‌کشه که نتیجه‌ی انتخاب اشتباهی که کردم، با سرعت و شدت بخوره توی صورتم.
گاهی اوقات سینه‌خیز جلو می‌رم در حالیکه دیگران با آسودگی خیال قدم بر می‌دارند.
گاهی اوقات دوست دارم زار بزنم در حالیکه دیگران دارند قهقهه می‌زنند.
شاید تنها خصوصیت مثبتی که دارم اینه که وقتی سوت پایان بازی رو می‌زنن، به جای تسلیم و بیخیال شدن، با سه برابر سرعت معمول می‌دوم و دویست برابر سخت‌تر‌ تلاش می‌کنم.
حتی اگه مجبور باشم تمام اون مسیر رو سینه‌خیز برم.
برام مهم نیست که مسیری که طی کردم پرفکت نیست.
برام مهم نیست که شروع داغونی داشتم.
برام مهمه که هرطوری شده خودم رو به خط پایان برسونم.
و شروع جدید دیگه رو، بدون اشتباهات قبلی جلو ببرم.

(چرا برام مهمه که چرا پرفکت جلو نرفتم ولی از اون مهم‌تر برای من این هست که تحت هر شرایطی این جلو رفتنه ادامه داشته باشه.
حتی اگه از نحوه‌ی استارت زدنم راضی نباشم.)

Recherché

17 Oct, 18:28


Ok.
مثلاً کتابی که به تازگی خریدم و هر زمان که فرصت داشته باشم می‌رم سمتش ایشون هست.🖤

Recherché

17 Oct, 18:26


There are so many.
-Every soundtrack of Hans Zimmer’s “Interstellar” album.
-“Alkaline” and “Hypnosis” by Sleep Token truly were an amazing experience for me.
-Abel Korzeniowski’s masterpieces in “Nocturnal Animals” and my beloved “Penny Dreadful” (the first two seasons).
-Max Richter’s “On the Nature of Daylight” made me Cry.
-Alexandre Desplat with his works for Harry Potter Series, especially his “Severus and Lily” and “Lily’s theme” soundtracks which I listened to on repeat for days on end.
Etc
Etc

Recherché

17 Oct, 18:21


Is there a piece of music that made you gasp and hold your breath, gave you goosebumps, made you feel good about existence?

Recherché

17 Oct, 18:17


بیشتر آدم‌هایی که فکر می‌کنی دانش سیاسی بالایی دارند؛ در واقع فقط مخلوطی از یک سری کتاب (اگر دیگه کسی باشه که کتاب سیاسی بخونه) و ویدیو در شبکه‌های مجازی هستند.
تعداد آدم‌هایی که در واقعیت دانش سیاسی دارند بسیار بسیار بسیار کمه.
باقی فقط با سالاد کلماتشون بازی می‌کنند.
من به شخصه هیچوقت فکر نمیکنم یک سری مسئله‌ی بخصوص هست که همه باید بدونند و در اون علم داشته باشند.
مثلاً اگر شخصی علاقمند به فلسفه هست، سطح دانشی که از فلاسفه و مباحثات و خوندن مکاتب مختلف فلسفی پیدا می‌کنه چیزی نیست که شاید بدرد یک شخص تجربه‌گرا بخوره.
یا اگر شخصی علاقمند شدید به هنر هست و تمامی مکاتب هنری رو حتی با مدل به‌دست گرفتن قلمو برای خلق اون نقاشی بلد هست، نیازی نیست که تمامی اطرافیانش هم بلد باشند.

قبلاً کمی رادیکال‌تر بودم در این مسائل.
الان فکر می‌کنم که خیلی قشنگه وقتی همه‌ی ما علایق متفاوتی داریم که می‌تونیم دنبالشون کنیم.
اینطوری می‌شه که یک خواننده‌ی محبوبت سبک متال و راک رو انتخاب میکنه و یکی دیگه آهنگ‌ساز می‌شه.
یکی می‌شه هانس زیمر
اون یکی می‌شه چستر بنینگتون

یکی می‌ره و سبک کوبیسم رو اختراع می‌کنه
یکی هم می‌شه مونه.

یکی هری‌پاتر می‌نویسه.
یکی غرور و تعصب.

مخلص کلام:
برو دنبال چیزهایی که خیلی علاقه داری یاد بگیری و بلد باشیشون.
به اندازه‌ی کافی مجبور بودی چیزهایی رو یاد بگیری که ازشون متنفری.

Recherché

17 Oct, 18:03


The Agony and the Unbearable loneliness of Frankenstein’s Creature.
The yearning and Longing to be loved.
The Torture and the haunting feeling of being created and then….left to your own devices.

Many many things in that book speak to my soul.

Recherché

17 Oct, 18:02


What did you enjoy about Frankenstein that led you to read it three times?

Recherché

17 Oct, 18:01


"The feelings that hurt most, the emotions that sting most, are those that are absurd; the longing for impossible things, precisely because they are impossible; nostalgia for what never was; the desire for what could have been; regret over not being someone else; dissatisfaction with the world's existence. All these half-tones of the soul's consciousness create in us a painful landscape, an eternal sunset of what we are."

- Fernando Pessoa, The Book of Disquiet

Recherché

15 Oct, 20:14


Eternal Mood 🐈‍⬛

Recherché

13 Oct, 11:36


«اعتماد به‌نفس به این معنا نیست که فکر کنی از دیگران بهتری.
اعتماد به‌نفس یعنی بفهمی تو نیازی نداری که خودت رو با بقیه مقایسه کنی.»

Recherché

11 Oct, 07:24


بعد از Han Kang برید سراغ Mieko Kawakami که جزو نویسندگان به شدت خلاق با یک نثر اوریجینال هست.
بعدش برید سراغ Carson Mccullers
که جایگاه خاصی برای من داره و بعد از اون -اگر روح و روان نسبتاً سالمی دارید - Sarah Kane رو پیشنهاد می‌کنم.
بعد از کین می‌تونید برای استراحت کردن برید سراغ Ottessa Moshfegh و رمان‌های عجیبی که نوشته و بعد می‌تونید سری به دنیای Magda Szabó بزنید که از نویسندگان عزیز مجارستانه.
بعد می‌تونید برید و داستان‌های clarice Lispector رو بخونید

و ملکه‌ی تمام اینها و از خاص‌ترین نویسندگان دنیای من Anne Rice که برای فانتزی‌خون‌هایی که دنبال یک نثر کلاسیک هستند به شدت توصیه می‌کنم.

همه‌ی این نویسندگانی که نام بردم نثر متفاوت، تازه و نگاهی جالب به موضوعات دنیاهایی که خلق می‌کنند دارند.


اسم‌هارو به انگلیسی نوشتم که موقع سرچ کردن به مشکل برنخورید.

Happy Reading.📚

Recherché

11 Oct, 06:56


هان کانگ اولین نویسنده‌ی‌ کره‌ی‌جنوبی هست که جایزه‌ی نوبل ادبیات رو برد.
در ایران شاید با کتاب «گیاه‌خوار» بشناسیدش.

لیست کتابهاش:

-The Vegetarian
-The White Book
-Human Acts
-Greek Lessons

بله به شدت ارزش خوندن داره. بخصوص دوتای آخر.