میراث امامان @al_meerath Channel on Telegram

میراث امامان

@al_meerath


نگاهی به روایات برجای‌مانده از امامان اهل بیت علیهم السلام در تراث اسلامی
@KhorvashAmirhasan
@amid3

در ایتا: https://eitaa.com/Al_Meerath

میراث امامان (Persian)

با عبور از دو هزار سال تاریخ، امروزه هنوز هم تأثیر و اثر امامان اهل بیت علیهم السلام بر جوامع اسلامی قابل مشاهده است. کانال تلگرام "میراث امامان" یک پل ارتباطی بین علاقه‌مندان به تراث امامی و روایات برجای‌مانده از امامان معصوم، با ویژگی‌ها، محتوا و اخبار جدید، این کانال بهترین جایی است برای کسانی که علاقه‌مندند به یادآوری و درک بهتر از آموزه‌های امامی

در این کانال، شما می‌توانید با خواندن روایات، سخنان و تفاسیر امامان اهل بیت علیهم السلام، بیشتر به نکاتی که از معصومین به جا مانده آشنا شوید. از آخرین اخبار مربوط به تراث امامان تا تفسیرهای عمیق از دستاوردهای امامی، همه چیز در اینجا قرار دارد

با دنبال کردن کانال "میراث امامان" شما به جامعه‌ای پر از دانش، عقاید و آموزه‌های امامی خواهید پیوست. این کانال یک فرصت بی‌نظیر برای شناخت عمیق‌تر فرهنگ و تاریخ امامی معصومین می‌باشد

برای دسترسی به تمامی محتوا و بروزرسانی‌های کانال، به آدرس ایتا زیر مراجعه کنید:nhttps://eitaa.com/Al_Meerath

میراث امامان

26 Jan, 13:05


اسوه‌های بشریت (7): امام کاظم علیه السلام

رسول جعفریان
@Alasar_1

میراث امامان

26 Jan, 04:08


📚 نقل‌هایی کهن از اصمعی (د. ۲۱۶ق) و کسائی (د. ۱۸۹ق) از هارون الرشید پیرامون خبردادن امام کاظم علیه السلام از آیندهٔ مأمون و امین عباسی

https://t.me/Al_Meerath/256
https://t.me/Al_Meerath/257
https://t.me/Al_Meerath/387

میراث امامان

24 Jan, 06:31


📕 دربارهٔ معاویة بن ابی‌سفیان

- معاویة بن ابی‌سفیان؛ فرعون امّت
- رهسپار شوید به سوی بازماندهٔ احزاب
- پسر هند جگرخوار
- حدیث «تقتله الفئة الباغیة»؛ حدیثی متواتر از نشانه‌های نبوّت
- سکوت احمد بن حنبل نسبت به حدیث «تقتله الفئة الباغیة»
- جعل و کتمان برای پرده‌پوشی بر مطاعن معاویة بن ابی‌سفیان
- سانسور حدیث دستور پیامبر (ص) به قتل معاویه در منابع اهل سنت
- سانسور قنوت امیرالمؤمنین (ع) در لعن معاویه در منابع اهل سنت
- سعید بن مسیب و لعن معاویة بن ابی‌سفیان
- معاویه و منع از آب در جنگ صفین
- حدیث لعن معاویه در منابع اهل سنت
- واکنش معاویه به شهادت مظلومانهٔ امام حسن (ع) و تحریف آن در سنن ابوداود سجستانی
- تحریف حدیثی که بر حقانیت امیرالمؤمنین (ع) دلالت دارد، به نفع معاویه
@Al_Meerath

میراث امامان

18 Jan, 16:14


اعتبارسنجی انتساب روایت «حد مفتری» به علی بن ابی‌طالب (ع): جریان شناسی، بوم شناسی، تاریخ گذاری
✍️ سید محمد موسوی‌نسب

مجله علوم حدیث، دوره ۲۸، شماره ۳ - پیاپی ۱۰۹ - مهر ۱۴۰۲

روایتی منسوب به امام علی بن ابی‌طالب (ع) حکایت از آن دارد که ایشان در دوران حکومتشان فرموده‌اند: «لَا یُفَضِّلُنِی أَحَدٌ عَلَى أَبِی‌بَکْرٍ و عُمَرَ إِلَّا جَلَدْتُهُ حَدَّ الْمُفْتَرِی». با این حال روایات دیگری از ایشان در تعارض با این موضع قرار دارد. نظر به این اختلاف، مسئلۀ پژوهش حاضر اعتبارسنجی انتساب روایت حد مفتری به علی (ع) است. بدین منظور سعی شده با استفاده از قرائن مختلف سندی و تاریخی، این روایت خارج از چارچوب کلامی، با رویکردی تاریخی مورد اعتبارسنجی قرار گرفته و ظرف زمانی و مکانی پیدایش و خاستگاه گفتمانی و جریانی آن تبیین گردد. این پژوهش از جمله نشان می‌دهد که به احتمال بسیار، تحریر ناظر به تفضیل این روایت در دهۀ ۹۰ قرن نخست هجری در بوم کوفه تکوین یافته و سپس تحریری دیگر از آن حداکثر در طی نیمۀ نخست قرن دوم تطور یافته‌است. علاوه بر این، به لحاظ گفتمانی بستر اولیهٔ پیدایش این خبر مسئلهٔ «رتبه‌بندی خلفا» بوده ‌است.
@Al_Rijal

میراث امامان

17 Jan, 17:50


علی بن محمد ابن عنبسه و روایات منسوب به امام رضا (ع)
امیرحسن خوروش

علی بن محمد ابن عنبسه (د. حدود 330-365ق) کتابی دارد که در آن روایاتی از خاندان ابوطالب (ع) گردآورده و این کتاب او از مصادر عیون أخبار الرضا ابن بابویه قمی (د. 381ق) است. وی مدعی نقل متون خاصی از امام رضا (ع) از پدرانشان است که غالباً از غیر طریق او از امام رضا (ع) نقل نشده است. در اسناد احادیث او و برخی از متون احادیث او چالش‌هایی یافت می‌شود که ممکن است در انتساب روایات او به امام رضا (ع) و حتی مشایخِ مستقیم ابن عنبسه تردید ایجاد کند. وی از سوی ابن غضائری و نجاشی تضعیف شده، اما وجه دقیق این دو تضعیف تاکنون کاویده نشده است. در پژوهش حاضر به مطالعۀ اسناد و متون روایات او پرداخته می‌شود و تلاش می‌شود که مشکل‌های آن‌ها روشن شود و بررسی شود که در صورت پذیرش این مشکل‌ها، مسئول آن‌ها کیست. به نظر می‌رسد بنابر شواهد سندی و متنی، مسئول بیشتر این مشکل‌ها ابن عنبسه باشد و بسیاری از اسناد او و حتی نام برخی از مشایخ او و راویانی که از آن‌ها نقل می‌کند، برساختۀ شخص او باشد.
@Al_Rijal

میراث امامان

14 Jan, 16:56


... که وقت مرگ می‌آیی و مرگ شیرین است

ابو بِشر دولابی (م 310ق) روایت کرده است:
حدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَضْرَمِيُّ مُطَيَّنٌ قَالَ: حَدَّثَنَا طَاهِرُ بْنُ أَبِي أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ: حَدَّثَنَا عَمِّي ‌الْفُضَيْلُ ‌بْنُ ‌الزُّبَيْرِ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو عُمَرَ الْبَزَّارُ، قَالَ: سَمِعْتُ الشَّعْبِيَّ يَقُولُ: حَدَّثَنِي الْحَارِثُ، وَكَانَ وَاللَّهِ كَذَّابًا قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيًّا عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ: «لَا يَمُوتُ رَجُلٌ يُبْغِضُنِي حَتَّى يَرَانِي حَيْثُ يُبْغِضُ أَنْ يَرَانِيَ، وَلَا يَمُوتُ رَجُلٌ يُحِبُّنِي حَتَّى يَرَانِي حَيْثُ يُحِبُّ أَنْ يَرَانِيَ» (الكنى و الاسماء، ج2، ص773)

ابو عمر بزّاز گفت: شنیدم که شعبی می‌گفت: حارث به من گفت -و به خدا سوگند دروغگو بود- که شنیدم علی -علیه السّلام- می‌فرمود: کسی که مرا دشمن دارد نمی‌میرد تا مرا در جایگاهی که دوست ندارد، ببیند و کسی که مرا دوست دارد نمی‌میرد تا مرا در جایگاهی که دوست دارد، ببیند.

همین حدیث را ابو جعفر عقیلی (م 322ق) تا «کذّاباً» روایت کرده و متن آن را نیاورده است! (الضعفاء الکبیر، ج1، ص208) ابو عمرو کشّی (نیمه اول قرن 4ق) این حدیث را با سندِ شیعی دیگری از فضیل بن زبیر الرسّان و با جزئیات بیشتر روایت کرده است. (رجال الکشی، ص88)

انتسابِ این حدیث به شعبی (م 104ق) و حارث اعور (م 65ق) ثابت است؛ زیرا راویانِ متأخّر عامی انگیزه‌ای برای جعل و نسبت دادن به راویانِ شیعی نداشته‌اند و راویانِ متقدّم شیعی نیز اگر آن را جعل کرده بودند، دلیلی نداشت که تکذیب آن را از زبان شعبی جعل کنند! گذشته از این که این حدیث از حارث مشهور است و در منابع شیعه به طرق دیگری هم از او روایت شده است. (برای نمونه: امالی المفید، ص۳) طبعاً تکذیب شعبی بر اساس تعصّب و دشمنی بوده و ارزشی ندارد؛ چنان که این انگیزه در روایت کشّی روشن‌تر بیان شده است.

@alasar_1

میراث امامان

12 Jan, 16:57


اعتبارسنجی خبر عرضۀ امام جواد (ع) به قیافه‌شناسان
✍️امیرحسن خوروش

دو نقل در کافی کلینی، الهدایه الکبری خصیبی، و دلائل الإمامه آمده که از تردید و طعن برخی در خصوص امام جواد (ع) می‌گوید و در آن دو گفته شده که امام جواد (ع) به قیافه‌شناس‌ها عرضه شدند. این دو خبر از سویی مورد توجه برخی از تاریخ‌پژوهان چون دکتر سید حسین مدرسی طباطبایی قرار گرفته است و از سوی دیگر مورد انتقاد شدید برخی از عالمان حدیث‌شناس چون آیت الله سید احمد مددی قرار گرفته است. در نوشتۀ حاضر به اعتبارسنجی این دو خبر توجه می‌کنیم.

متن کامل یادداشت:
https://deraayaat.ir/muhammad_al-jawad/
@Al_Rijal

میراث امامان

10 Jan, 18:04


وصف امام جواد (ع) در روایتی عامی

حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ أَبُو عَلِيٍّ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَيْهَقِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الصَّوْلِيُّ* قَالَ حَدَّثَنَا عَوْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبَّادٍ وَ كَانَ يَكْتُبُ لِلرِّضَا ع ضَمَّهُ إِلَيْهِ الْفَضْلُ بْنُ سَهْلٍ قَالَ: مَا كَانَ ع يَذْكُرُ مُحَمَّداً ابْنَهُ إِلَّا بِكُنْيَتِهِ يَقُولُ كَتَبَ إِلَيَّ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ كُنْتُ أَكْتُبُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ هُوَ صَبِيٌّ بِالْمَدِينَةِ فَيُخَاطِبُهُ بِالتَّعْظِيمِ وَ تَرِدُ كُتُبُ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي نِهَايَةِ الْبَلَاغَةِ وَ الْحُسْنِ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ أَبُو جَعْفَرٍ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي مِنْ بَعْدِي. (عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص240)

از محمّد بن یحیی بن ابي عبّاد كاتب حضرت رضا عليه السّلام كه فضل بن سهل او را بر اين خدمت گماشته بود روايت كرده‌اند كه گفت: آن حضرت هيچ گاه از فرزندش محمّد مگر با كنيه یاد نمى‏‌کرد. چنانکه مي‌فرمود: ابو جعفر به‌من نامه‌‏اى فرستاده، يا من به ابو جعفر چنين نوشتم، در حالى كه او هنوز كودكی در مدينه بود، ولى امام با كمال احترام با او خطاب می‌کرد، و وى نيز با نهايت بلاغت و شيوائى پاسخ مي‌داد، و يك بار شنيدم امام می‌فرمود: وصىّ و جانشينم در ميان خاندانم پس از من ابو جعفر است.
_____________
* کتاب الأوراق في اخبار آل العباس و أشعارهم صولی (م 335ق) از منابع مهم عیون اخبار الرضا (برای بیش از 50 روایت) است، که صدوق ره همواره از طریق بیهقی (با سماع در 352ق) از آن نقل می‌کند. نسخۀ بخش‌هایی (مانند أخبار الراضي بالله والمتقي لله) از این موسوعه تاریخی و ادبی برجامانده است.
@Al_Meerath

میراث امامان

06 Jan, 16:03


نکته‌ای دربارۀ معنای اخبار من بلغ

... با توجه به تفاوت عبارات تحریرهای روایت، جای پرسش است که در عبارت «لم یقله» مرجع ضمیر «ه» کدام یک از «شیء» یا «الثواب» است؟ در پاسخ باید گفت گرچه اصالت برخی نسخ ترجیح ندارد، ولی از چند جهت ارجاع ضمیر به «الثواب» ترجیح دارد:

1- فرض همسویی تحریرها.
روایت صدوق تصریح کرده که اصل کار خیر بوده، و دو روایت ابن شاهین هم تصریح دارند که ضمیر به ثواب بر می‌گردد.

2- قدر متیقن از عبارت.
«شَيْ‏ءٌ فِيهِ الثَّوَابِ» اعم از «الثواب» است، و به هر حال عبارت آخر ناظر به ثواب هم خواهد بود، ولی تردید است که آیا عبارت ناظر به اصل عمل هم هست؟ یعنی اگر اصل خیربودن عملی درست نباشد، و ثواب‌های خاصی هم در روایات نامعلوم برایش ذکر شود، آیا عامل به آن روایات، همان ثواب را می‌برد؟ در دلالت روایت تردید است.

3- عدم حکومت بر آیات و اخبار علم. آیات و اخباری از عمل به غیر علم و یا اخبار کذابان و برخی فرق نهی می‌کنند. حال در موارد تزاحم این اصل با اخبار من بلغ، جای پرسش است که این اصل علم، حاکم بر اخبار من بلغ است؟* یا اخبار من بلغ مخصّص عمل به علم در موضوع اعمال دارای ثواب است؟
از آن‌جا که دلالت اخبار من بلغ بر تسامح و توسعه اعتبار اخبار شاهد روشنی ندارد، دلیلی هم نداریم که بگوییم اخبار من بلغ در این مصادیق روایات نهی دسته اول را تخصیص می‌زند.

نمونه آثار مرتبط:

- کلانتری، علی اکبر، «تسامح در ادله سنن، قاعده ای ناکار آمد»، پژوهش های اعتقادی کلامی، ش17، 1389ش.
- اسلامی، محمدتقی، اخلاق اسلامی و کاربست قاعده تسامح در ادله سنن، 1390ش.
فاضل، محمدجواد، قاعده تسامح در ادله سنن، 1393ش.
- همدانی، مصطفی، «نقد انگاره تسری «تسامح در ادله سنن» به ارزیابی سندی روایات اخلاقی»، پژوهشنامه اخلاق35، 1396ش.
- سیدمجتبی نورمفیدی، مهدی اعلائی، قاعده تسامح در ادله سنن، مرکز فقهی ائمه اطهار (ع)، 1398ش.
- جعفری، اکرم و دیگران، «واکاوی عوامل رویکرد به تسامح در ادله سنن»، علوم حدیث، ش90، 1397ش.
- همو، «آسیب‌های کاربست قاعدۀ «تسامح در ادله سنن» در احادیث اخلاقی»، اخلاق وحیانی، ش18، 1399.
- غوریانی رضوی، علی، «قاعدۀ تسامح در ادلۀ سنن؛ نفی یا اثبات»، پژوه نامه فقه و علوم اسلامی، 18ش، 1401ش.
- حسینی فرزانه، سید احمد، «تبیین قاعده تسامح در ادله سنن و مکروهات»، پژوهش های مطالعات اسلامی معاصر، ش6، 1402ش.
- دلبری، سیدعلی؛ رضوی، غلامرضا، محقق، البرز، «امکان‌سنجی گستراندن قاعدۀ تسامح در ادلّۀ سنن به روایات فضائل و مصائب اهل بیت(ع)»، مشکات، ش156، 1402ش.
_____
* بدین صورت که اخبار من بلغ، بر فرض صحت، در فضای همان روایات دسته اول و نیز در فضای مواجهه عقلایی با عموم احادیث صادر شده باشند. یعنی مثلاً اگر کسی دنبال اطمینان و قرائن علم‌آفرین باشد، باز از خطا مصون نیست، و در موارد خطا عامل به آن اخبار از ثواب محروم نمی‌شود.
@Al_Meerath

میراث امامان

06 Jan, 16:01


اخبار من بلغ / ادله تسامح در سنن

1 أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ بَلَغَهُ عَنِ النَّبِيِّ ص شَيْ‏ءٌ فِيهِ الثَّوَابُ فَفَعَلَ ذَلِكَ طَلَبَ قَوْلِ النَّبِيِّ ص كَانَ لَهُ ذَلِكَ الثَّوَابُ وَ إِنْ كَانَ النَّبِيُّ ص لَمْ يَقُلْهُ.
2 وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ بَلَغَهُ عَنِ النَّبِيِّ ص شَيْ‏ءٌ مِنَ الثَّوَابِ فَعَمِلَهُ كَانَ أَجْرُ ذَلِكَ لَهُ وَ إِنْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمْ يَقُلْهُ.
(محاسن، ص25. نیز: الكافي، ج‏2، ص87 به طرق دیگر از همین دو صحابی)

از امام صادق عليه السّلام: كسى كه ثوابى را بر عملى بشنود و آن را بجا آورد، آن ثواب را ببرد. اگر چه آن [ثواب] چنان‌كه به او رسيده نباشد.

روایت هشام در ثواب الأعمال چنین نقل شده است:

أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ [بن عیسی] عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ هَاشِمِ بْنِ صَفْوَانَ [اقبال، وسائل، و بحار: عن هِشَامٍ عَنْ صَفْوَانَ] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ بَلَغَهُ شَيْ‏ءٌ مِنَ الثَّوَابِ عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْ خَيْرٍ فَعَمِلَهُ كَانَ لَهُ أَجْرُ ذَلِكَ وَ إِنْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمْ يَقُلْهُ. (ثواب الاعمال، ص132)

ارسال خفی در نقل‌های ظاهراً متصل هشام از امام صادق ع شایع است (نگر: سرباز، واکاوی نقل های هشام بن سالم از امام صادق (ع)) و بعید نیست که در نقل خبر الکافی و المحاسن واسطه افتاده باشد. احتمال دارد منظور از صفوان، صفوان بن مهران باشد، هرچند فقط یک سند دیگر از هشام از صفوان یافت شد (المزار الكبير لابن المشهدي، ص240) چنانکه تنها یک سند هم از هشام بن سالم از محمد بن مروان یافت شد (بحار الأنوار، ج‏90، ص335)

تحریرهای عامی خبر

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَرَفَةَ حَدَّثَنَا أَبُو يَزِيدَ خَالِدُ بْنُ حَيَّانَ الرَّقِّيُّ، عَنْ فُرَاتِ بْنِ سَلْمَانَ، وَعِيسَى بْنِ كَثِيرٍ، كِلَيْهِمَا عَنْ أَبِي رَجَاءٍ، عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي كَثِيرٍ، عَنْ أَبِي سَلَمَةَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: ‌‌«‌مَنْ ‌بَلَغَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ ‌شَيْءٌ فِيهِ فَضْلٌ فَأَخَذَهُ إِيمَانًا بِهِ، وَرَجَاءَ ثَوَابِهِ، أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ ذَلِكَ، وَإِنْ لَمْ يَكُنْ كَذَلِكَ» (جزء ابن عرفة، ص78؛ شرح مذاهب أهل السنة لابن شاهين، ص56-57 به طریق دیگر از خالد بن حیان؛ عدة الداعي، ص13 مرسلاً)

ابن شاهین 6 طریق از 4 صحابی در این زمینه آورده است؛ که نقل‌ها از 3 صحابی دیگر چنین است:

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ الْأَشْعَثَ، ثنا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُكْتِبُ، ثنا إِسْمَاعِيلُ بْنُ يَحْيَى بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ، ثنا مِسْعَرُ بْنُ كِدَامٍ، عَنْ عَطِيَّةَ الْعَوْفِيِّ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «‌مَنْ ‌بَلَغَهُ عَنِ اللَّهِ فَضْلُ شَيْءٍ مِنَ الْأَعْمَالِ يُعْطِيهِ عَلَيْهَا ثَوَابَ عَمَلِ ذَلِكَ الْعَمَلِ رَجَاءً ذَلِكَ ‌الثَّوَابَ، أَعْطَاهُ اللَّهُ ذَلِكَ ‌الثَّوَابَ، وَإِنْ لَمْ يَكُ مَا بَلَغَهُ حَقًّا» (ابن شاهین، همان، ص57 و به طریق دیگر از ابن عمر با تفاوت در الفاظ)

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَبِيبِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ الْقُرَشِيُّ، بِدِمَشْقَ، ثنا أَبُو أُمَيَّةَ، ثنا عَمْرُو بْنُ عُثْمَانَ، ثنا السَّرِيُّ بْنُ مَخْلَدٍ، عَنْ جُوَيْبِرٍ، عَنِ الضَّحَّاكِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «‌مَنْ ‌بَلَغَهُ ‌شَيْءٌ مِنَ الرَّغْبَةِ، فَعَمِلَ رَجَاءً ثَوَابَ تِلْكَ الرَّغْبَةِ، أُجْرِيَ لَهُ ثَوَابُ تِلْكَ الرَّغْبَةِ، وَإِنْ لَمْ يَكُنِ الرَّغْبَةُ عَلَى مَا بَلَغَهُ» (ابن شاهین، همان، ص58 و به طریق دیگر از جوبیر با افزوده: «قُلْتُهُ أَوْ لَمْ أَقُلْهُ فَأَنَا قُلْتُهُ»)

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَغَوِيُّ، ثنا كَامِلُ بْنُ طَلْحَةَ، ثنا عَبَّادُ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، يَرْفَعُ الْحَدِيثَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَالَ: «‌مَنْ ‌بَلَغَهُ ‌فَضْلٌ ‌عَنِ اللَّهِ، فَعَمِلَ بِهِ، أَعْطَاهُ اللَّهُ ذَلِكَ الْفَضْلَ، وَإِنْ لَمْ يَكُنْ كَذَلِكَ» (ابن شاهين، ص58)

@Al_Meerath

میراث امامان

05 Jan, 21:31


لا تَغلوا وَ لا تَقولوا ما لا نَقولُ...
https://t.me/gholow2/2781

میراث امامان

04 Jan, 12:18


تحذیر از نسبت‌دادن چیزی به خدا و اولیای دین بدون علم (3)

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ عَنْ زِيَادِ بْنِ أَبِي رَجَاءٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَا عَلِمْتُمْ فَقُولُوا وَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَقُولُوا اللَّهُ أَعْلَم إِنّ الرّجُلَ لَيَنْتَزِعُ آيَةَ مِنَ الْقُرْآنِ يَخِرّ فِيهَا أَبْعَدَ مَا بَيْنَ السّمَاءِ وَ الْأَرْضِ.‏ (المحاسن، ج‏1، ص206؛ الكافي، ج‏1، ص42)

از امام باقر علیه السلام: آنچه می‌دانید بگوئید و آنچه نمی‌دانید بگوئید خدا داناتر است. همانا شخص آیه‌ای از قرآن بیرون می‌کشد [تا به‌دلخواه خویش تفسیر کند]، از این رو به‌فاصله‌ای دورتر از میان آسمان و زمین می‌افتد.
@Al_Meerath

میراث امامان

03 Jan, 13:55


تحذیر از نسبت‌دادن چیزی به خدا و اولیای دین بدون علم (2)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِيَّاكَ وَ خَصْلَتَيْنِ فَفِيهِمَا هَلَكَ مَنْ هَلَكَ إِيَّاكَ أَنْ تُفْتِيَ النَّاسَ بِرَأْيِكَ أَوْ تَدِينَ بِمَا لَا تَعْلَمُ.

نقل شده که امام صادق علیه‌السلام فرمود:
بپرهیز از دو ویژگی که موجب هلاکت است: اینکه با رأی و سلیقه‌ات به مردم فتوی دهی و یا به چیزی بدون علم باور داشته باشی.

📚الکافی، ج1، ص42؛ و نیز: المحاسن، ص205 «عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِيَّاكَ وَ خَصْلَتَيْنِ مُهْلِكَتَيْنِ أَنْ تُفْتِيَ النَّاسَ بِرَأْيِكَ وَ أَنْ تَقُولَ مَا لَا تَعْلَمُ.»
و نیز: همان، «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ» با مضمون مشابه و ص204 به طریق دیگر.
@Al_Meerath

میراث امامان

03 Jan, 10:12


ضرورت علم برای تدین و تحذیر از نسبت‌دادن چیزی به خدا و اولیای دین بدون علم

- «وَ لا تَقْفُ‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم‏» (الإسراء: 36)؛
- «إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني‏ مِنَ الْحَقِّ شَيْئا» (النجم: 28؛ یونس: 36)؛
- «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ... وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون‏» (الأعراف: 33)
- «إِنَّما يَأْمُرُكُمْ [الشيطان] بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ‏» (البقرة : 169)
- «يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في‏ دينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَق‏» (النساء : 171)
- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيدا (الأحزاب: 70)

در روایات معتبر بسیاری در کتاب کافی و دیگر منابع آمده است:
🔸 «... عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ [عَن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع] ... حَقُّ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَنْ يَقُولُوا مَا يَعْلَمُونَ وَ يَكُفُّوا عَمَّا لَا يَعْلَمُونَ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ فَقَدْ أَدَّوْا إِلَى اللَّهِ حَقَّهُ.»

حق خدا بر بندگان اين است كه آنچه می دانند بگويند و از هر چه ندانند دست بدارند، و دم فرو بندند. چون چنين كنند حق خدا را ادا کرده‌‏اند.

📚محاسن، ص205 عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ الْوَاسِطِيِّ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ...»؛ الکافی، ج‏1، ص43 الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ؛ همان، ص50 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ (با همان متن و با وقوع ارسال خفی)

🔸دربارۀ روایات مختلف منقول از اهل بیت ع، به سند صحیح از امام هادی علیه السلام روایت شده است:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى قَالَ أَقْرَأَنِي دَاوُدُ بْنُ فَرْقَدٍ الْفَارِسِيُّ كِتَابَهُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ ع وَ جَوَابَهُ بِخَطِّهِ فَقَالَ: نَسْأَلُكَ عَنِ الْعِلْمِ الْمَنْقُولِ إِلَيْنَا عَنْ آبَائِكَ وَ أَجْدَادِكَ قَدِ اخْتَلَفُوا عَلَيْنَا فِيهِ كَيْفَ الْعَمَلُ بِهِ عَلَى اخْتِلَافِهِ إِذَا نَرُدُّ إِلَيْكَ فَقَدْ اخْتُلِفَ فِيهِ فَكَتَبَ وَ قَرَأْتُهُ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ قَوْلُنَا فَالْزَمُوهُ‏ وَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَرُدُّوهُ إِلَيْنَا...»

در مکاتبه از امام هادی علیهم السلام پرسیدند: در مورد علم روایات نقل شده از پدران شما اختلاف شده است، پس برای آن که در این اختلاف به شما مراجعه کنیم، چگونه به آن روایات عمل می شود؟ پس فرمود: «آن چه را که دانستید گفتار ماست، بدان ملتزم باشید، و آن چه را که نمی دانید، (علم) آن را به ما وا گذارید. (و با آن حکم نکنید)»

📚بصائر الدرجات، ج‏1، ص525؛ مختصر البصائر، ص229؛ السرائر، ج‏3، ص584 از کتاب مسائل الرجال محمد بن عیسی بن عبید.

🔻این روایت اسناد بسیاری دارد. از جمله بابی در الكافي (ط - الإسلامية، ج‏1، ص42 بَابُ النَّهْيِ عَنِ الْقَوْلِ بِغَيْرِ عِلْم‏) و چند سند در الأمالي (للصدوق)، ص420 و کتاب التوحید. و در بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏2، ص113، ده ها آیه و پنجاه سند در این زمینه ارائه شده، و در میان آن اسناد صحیح مختلفی است. و موافقت آن با کتاب و سنت و اجماع و عقل جای هیچ تشکیکی در آن نمی‌گذارد.
در این باره نیز نگر: فواز، بین الغلو و التقصیر، ص13-18.
@Al_Meerath

میراث امامان

31 Dec, 18:10


با وجود اینکه قرآن بحث‌های مختلفی دربارۀ خودش و نسبت دیگران با خودش دارد، هیچ‌گاه اشاره‌ای به این ویژگی عجیب نکرده که متنش نزول متعدد و مختلف داشته باشد.

مهم‌تر اینکه در قرآن گفته شده که به هنگام تبدیل آیه‌ای با آیه‌ای توسط خدا (نسخ) برخی اشکال می‌کنند که پیامبر (ص) بر خدا افتراء زده است (النحل: 101). افزون بر این، کافران برای موجه نشان‌دادن فرضیۀ دروغین‌بودن قرآن گفته‌اند که قرآن اساطیر پیشینیان است که پیامبر (ص) گفته است که برایش بنویسند و شب و روز بر او املا می‌شود (الفرقان: 4-5).

با این حال، قرآن هیچ اشاره‌ای نمی‌کند به اینکه مشرکان اشکال کرده باشند که چرا هر آیه به اشکال مختلف نازل و قرائت می‌شود و متن تثبیت‌شده‌ای ندارد و پیامبر (ص) هر بار متن جدیدی را به خدا منسوب می‌کند! با اینکه حجم تغییر در تعدد قرائات بسیار بیشتر از نسخ است. اگر چنین امری در زمان نزول وجود داشت، بهترین شاهد بر افتراء و بشری‌بودن متن می‌شد و باید مشرکین بر آن تمرکز می‌کردند.

همچنین قرآن گزارش می‌کند که کسانی که امیدی به ملاقات با خدا ندارند می‌گویند که قرآنی جز این قرآن را بیاور یا آن را تبدیل کن: «وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ» (يونس: 15). در اینجا اگر فرایند تغییر الفاظ با مترادفش در متن قرآن فرایندی عادی بوده باشد که در زمان پیامبر (ص) توسط ایشان رخ دهد، طبیعی است که مشرکان اشکال کنند که پیامبر (ص) بارها چنین کرده و چرا فقط ناظر به تبدیل مورد دلخواه ما این کار ممنوع است؟!

همچنین قرآن دعوت به تدبّر در قرآن می‌کند و می‌گوید که اگر متن از جانب غیر خدا بود، حتماً اختلاف فراوانی در آن یافت می‌شد: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (النساء: 82). اگر در زمان نزول، هر آیه از سوی پیامبر (ص) به اشکال مختلفی خوانده می‌شد، طبیعی بود که خود همین اختلاف در متن، مورد اشکال مشرکان قرار گیرد و قرآن به آن اشکال واکنش نشان دهد.

در مجموع به نظر می‌رسد فارغ از دیگر شواهد تاریخی، اگر فقط خود متن قرآن را در نظر بگیریم درمی‌یابیم که تعدد نزول قرائات انگاره‌ای است که زمانی که قرآن نازل شده، وجود نداشته و تثبیت‌شدن متن قرآن نیز مربوط به پیش از شکل‌گیری این انگاره است.
@Al_Meerath

میراث امامان

31 Dec, 18:09


سکوت قرآن نسبت به تعدد قرائات

پیشتر نشان داده شد که بر اساس انواع شواهد تاریخی قرآن بر یک قرائت نازل شده و انگارهٔ تعدد نزول قرائات در دوره‌ای متأخر از نزول قرآن در فضای عامه پدید آمده است. در اینجا به استدلالی مبتنی بر سکوت قرآن، جهت انکار تعدد نزول قرائات خواهیم پرداخت:

نخستین منبع مکتوب و معتبری که دربارۀ قرآن اطلاعات مهمی را به دست می‌دهد، خود قرآن است؛ چه در قرآن در آیات بسیاری بارها و بارها دربارۀ خود قرآن و ویژگی‌هایش و نسبتش با دیگران و مواجهۀ دیگران با آن سخن گفته می‌شود؛ از جمله این مباحث در قرآن آمده است:

قرآن جداجدا نازل شده که با درنگ بر مردم خوانده شود (الإسراء: 106). کافران می‌گویند که چرا قرآن یک‌پارچه بر پیامبر (ص) نازل نشده؟ این جداجدا نازل‌شدن به دلیل آن است که دل پیامبر (ص) استوار شود و آیات تدریجاً بر مردم خوانده شود (الفرقان: 32). آیات قرآن هم‌گون هستند (الزمر: 23) و در قرآن هر قسم مثلی آمده (الإسراء: 41، 89؛ الکهف: 54؛ الروم: 58؛ الزمر: 27) و برخی آیات قرآن محکم و برخی متشابه است (آل عمران: 7). برخی از آیات قرآن نسخ شده و برخی دیگر به کلّی فراموشانده شده است (البقرة: 103).

قرآن در شبی مبارک (الدخان: 3) -شب قدر (القدر: 1)- در ماه رمضان (البقرة: 185) نازل شده است. قرآن شعر نیست (یس: 69). قرآن برای پندگرفتن آسان ساخته شده (القمر: 17، 22، 32، 40) و آیاتش مشروح و تفصیل‌یافته است (الأعراف: 52؛ هود: 1؛ فصلت: 3) و به زبان عربی نازل شده است (یوسف: 2؛ طه: 113؛ الزمر: 28؛ الشوری: 7؛ الزخرف: 3؛ الأحقاف: 12).

قرآن تصدیق‌کنندۀ کتب پیشین از جمله تورات و انجیل است (آل عمران: 3؛ المائدة: 48؛ الأنعام: 92؛ الأحقاف: 12). این قرآن بیشتر چیزهایی را که بنی‌اسرائیل در آن اختلاف دارند، برایشان بازگو می‌کند (النمل: 76). هدف از نزول قرآن هم تبیین بحث‌های اختلافی بوده (النحل: 64) و این کتاب هرچیزی را آشکار می‌کند (النحل: 89). در قرآن به خود قرآن بارها تحدّی شده (یونس: 38؛ القصص: 49) و البته تذکر داده شده که اگر همۀ جن و انس اجتماع کنند که مانند قرآن را بیاورند، چنین کاری از آنان ساخته نیست (الإسراء: 88).

پیامبر (ص) مأمور به تلاوت قرآن است (النمل: 92؛ العنکبوت: 45) و قرآن را به افراد تعلیم می‌دهد (البقرة: 151؛ آل عمران: 164؛ الجمعة: 2). پیامبر (ص) پیش از نزول قرآن امیدی به نزول چنین کتابی بر خود نداشته (القصص: 86) و پیش از وحی نمی‌دانست که کتاب و ایمان چیست (الشوری: 52) و پیش‌تر کتابی نخواند و با دستش ننوشته (العنکبوت: 48). هنگامی که وحی دارد نازل می‌شود، پیامبر (ص) نباید عجله کند که آیه را پیش از اتمام وحی بخواند (طه: 114). نیز گفته که پیامبر (ص) نباید در خواندن قرآن عجله کند و باید پس از قرائت قرآن از جانب خدا، آن را بخواند (القیامة: 16-18).
برخی سؤالات غیر لازم اگر هنگام نزول قرآن پرسیده شود، جوابش آشکار می‌شود (المائدة: 101). هنگامی که قرآن خوانده می‌شود، باید به خدا از شر شیطان رانده‌شده پناه برد (النحل: 98). همچنین هنگامی که قرآن خوانده می‌شود، باید به آن گوش فراداد و سکوت کرد (الأعراف: 204).

بنی‌اسرائیل چون قرآن نزدشان آمد، بدان کافر شدند (البقرة: 89)، مشرکان می‌گویند که پیامبر (ص) قرآن را به افتراء به خدا بسته است (یونس: 38). کافران می‌گویند که به قرآن ایمان نمی‌آورند (سبأ: 31). همچنین می‌گویند که چرا قرآن بر مردی بزرگ از یکی از دو شهر [مکه و طائف] نازل نشده؟ (الزخرف: 31). هنگامی که خدا به یگانگی در قرآن یاد می‌شود، مشرکان گریزان می‌شوند (الإسراء: 45) و نیز کافران می‌گویند که به این قرآن گوش ندهید و در [هنگام تلاوت آن] جنجال کنید! باشد که غلبه یابید! (فصلت: 26). جن نیز در مواجهه با قرآن واکنشی داشته که قرآن بازتاب می‌دهد (الأحقاف: 29-32؛ الجن: 1-19).
@Al_Meerath

میراث امامان

30 Dec, 09:52


نقد دیدگاه شیخ حسین مفیدی یزدی دربارۀ تعدّد نزول قرائات قرآنی

(بخشی از فصل نخست پایان‌نامۀ «گردآوری و اعتبارسنجی قرائات منسوب به امیرالمؤمنین (ع)؛ بر اساس تراث اسلامی پنج قرن نخست هجری» نوشتۀ امیرحسن خوروش، دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران، 1403ش)

@Al_Meerath

میراث امامان

21 Dec, 20:21


https://t.me/Al_Meerath/360

میراث امامان

17 Dec, 20:50


🌷اهمیت صلوات در دعا (۲)

أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِيَّاكُمْ إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ يَسْأَلَ مِنْ رَبِّهِ شَيْئاً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ حَتَّى يَبْدَأَ بِالثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمَدْحِ لَهُ وَ الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ ص ثُمَّ يَسْأَلَ اللَّهَ حَوَائِجَهُ. (الكافي، ج‏2، ص484)

از حارث بن مغیره، شنيدم ابو عبد الله صادق (ع) مى‏‌گفت: هر گاه كه کسی از شما بخواهد حاجت دنيا و آخرت خود را از پروردگار خود مسألت نمايد، درخواست خود را مطرح نكند، مگر آن‌كه اول به ثنا و ستايش و تمجيد خدا بپردازد و بر رسول گرامى او صلوات فرستد و سپس حوائج خود را درخواست كند. (گزيده كافى، ج‏1، ص310)

روایت حارث چنین نیز نقل شده است:
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْعُوَ فَمَجِّدِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ احْمَدْهُ وَ سَبِّحْهُ وَ هَلِّلْهُ وَ أَثْنِ عَلَيْهِ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ وَ آلِهِ ثُمَّ سَلْ تُعْطَ. (الكافي، ج‏2، ص485)

در این معنا روایات دیگری نیز در این باب آمده است.
@Al_Meerath

میراث امامان

14 Dec, 13:40


از ام البنین همسر امیرالمؤمنین (ع) چه می‌دانیم؟

ام البنین دختر حزام بن خالد بن ربیعة بن الوحید از بنی کلاب بوده (نمونه: جمهرة النسب، ص31) و گاه با لقب کلابیه (نمونه: سر السلسلة العلویة، ص131) و گاه با لقب وحیدیه (نمونه: المنمق من أخبار قریش، ص351) شناخته می‌شود. نام ایشان ظاهراً همین «أم البنین» است؛ چه در انواع منابع متقدم همین نام آمده و نام دیگری مطرح نشده و «أم البنین» کنیهٔ ایشان دانسته نشده است. البته در سرّ السلسلة العلویة ایشان «فاطمة» شده خوانده است (ص131؛ برای یک نام محرَّف دیگر نگر: تاریخ الخمیس، ج2، ص284) که مؤیّدی ندارد. گفتنی است در کنار نام «أم البنین»، کنیهٔ «أم جعفر» برای ایشان ذکر شده است (الأمالي الخمیسیة، ص230).

ام البنین همسر امیرالمؤمنین علی (ع) بوده و چهار پسر به نام‌های عباس، عثمان، جعفر، و عبدالله از ایشان داشته است (نمونه: جمهرة النسب، ص31؛ الطبقات لابن سعد، ج3، ص14؛ أنساب الأشراف، ج2، ص192؛ مقتل علي لابن أبي الدنیا، ج1، ص102؛ تاریخ الطبري، ج5، ص153؛ شرح الأخبار، ج3، ص185؛ المؤتلف والمختلف، ج2، ص578؛ الإرشاد، ج1، ص354؛ معرفة الصحابة، ج1، ص106). هر چهار پسر در کربلا به شهادت رسیدند (نمونه: جمهرة النسب، ص31؛ الطبقات لابن سعد، ج3، ص14؛ أنساب الأشراف، ج2، ص192؛ مقتل علي لابن أبي الدنیا، ج1، ص102؛ تاریخ الطبري، ج5، ص153؛ الإرشاد، ج1، ص354).

در برخی منابع محمد اصغر -از شهدای کربلا- نیز فرزند وی شمرده شده است (جمهرة النسب، ص328). البته در برخی منابع محمد اصغر -به جای عبد الله بن علی- در میان چهار فرزند ام البنین ذکر شده (جمهرة أنساب العرب، ص282) و در برخی منابع محمد اوسط -به جای جعفر بن علی- در میان چهار فرزند ام البنین یاد شده است (البصائر والذخائر، ج1، ص214). در مقابل، برخی، مادرِ محمد اصغر را یک ام ولد (الطبقات لابن سعد، ج3، ص14؛ مقاتل الطالبیین، ص90) و برخی، مادر محمد اصغر را لیلی بنت مسعود (الإرشاد، ج1، ص354) دانسته‌اند.

در برخی منابع سنّ فرزند او -عبد الله بن علی- در هنگام شهادت، 25 سال و سن فرزند او -عثمان بن علی (هم‌نامِ عثمان بن مظعون)- در هنگام شهادت، 21 سال دانسته شده است (مقاتل الطالبیین، ص88-89).

در خصوص عزاداری ام البنین در مدینه نقل شده است: «وكانت أم البنين أم هؤلاء الأربعة الإخوة القتلى، تخرج إلى البقيع فتندب بنيها أشجى ندبة وأحرقها، فيجتمع الناس إليها يسمعون منها، فكان مروان يجي‏ء فيمن يجي‏ء لذلك، فلا يزال يسمع ندبتها ويبكي. ذكر ذلك علي بن محمد بن حمزة، عن النوفلي، عن حماد بن عيسى الجهني، عن معاوية بن عمّار، عن جعفر بن محمد» (مقاتل الطالبیین، ص90). همچنین نقل شده: «قال الحسن قال أبي: وهؤلاء الثلاثة بنو أم جعفر وهي الکلابية وهي أم البنين. قال الحسن قال أبي بلغني عن جعفر بن محمد علیهما السلام أنه قال: بکی الحسین علیه السلام خمس حجج وکانت أم جعفر الکلابیة تندب الحسین وتبکیه وقد کفّ بصرها فکان مروان وهو وال المدینة یجيء متنکراً باللیل حتی یقف فیسمع بکاءها وندبها» (الأمالي الخمیسیة، ص230).

در کتاب سر السلسلة العلویة (ص131-132) دربارۀ ام البنین گفته شده است: «قال: قال علي بن أبي‏طالب عليه السلام لعقيل بن أبي‏طالب، وهو أعلم قريش بالنسب: اطلب لي امرأة ولّدتها شجعان العرب حتّى‏ تلد لي ولداً شجاعاً، فوقع الاختيار على‏ امّ البنين الكلابية، وولدت له العبّاس بن علي وإخوته. قال: لم يعقب أميرالمؤمنين عليه السلام من مهيرة بعد فاطمة إلّا منها. قال: ولم تخرج امّ البنين إلى‏ أحد قبله ولا بعده».

نقل شده که ام البنین در هنگام طفولیت عباس بن علی شعری برای او می‌خوانده است: «وقالت أم البنين الوحيدية تزفن ابنها العباس بن علي بن أبي طالب عليهما السلام:
أعيذه بالواحد ... من عين كل حاسد
قائمـ[ـهم] والقاعد ... مسلمهم والجاحد
صادرهم والوارد ... مولودهم والوالد» (المنمق من أخبار قریش، ص351).

شیخ محمد سماوی نیز دو شعرِ «یا من رأی العباس کرّ علی جماهیر النقد...» و «لا تدعوني ویك أم البنین...» را به ام البنین نسبت می‌دهد و منبع آن را شرح الکامل نوشتۀ ابوالحسن اخفش می‌داند (إبصار العین، ص64)؛ این در حالی است که چنین کتابی برای اخفش شناخته شده نیست و سیّد مقرّم می‌گوید که هرچه از شیخ محمد سماوی دربارۀ مصدر این اشعار پرسیده، او سکوت کرده است (در این باره نگر: اشعار منسوب به ام البنین).

گفتنی است اطلاعات زیادی دربارۀ جناب ام البنین در منابع متقدم یافت نمی‌شود. اینکه کیفیت درگذشت ایشان چگونه بوده و اینکه تاریخ درگذشت ایشان چه زمانی است، معلوم نیست. تاریخ وفاتی در دورۀ متأخر برای ایشان جعل شده که ارزش تاریخی ندارد (نگر: https://t.me/Bandani1/251). همچنین برخی از معاصران روضه‌هایی برای ایشان می‌خوانند که اعتباری ندارد (نمونه نگر: https://t.me/Bandani1/258).

@Al_Meerath

میراث امامان

09 Dec, 19:30


🌷ارزش والای صلوات در قیامت

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: مَا فِي الْمِيزَانِ شَيْ‏ءٌ أَثْقَلَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَتُوضَعُ أَعْمَالُهُ فِي الْمِيزَانِ فَتَمِيلُ بِهِ فَيُخْرِجُ ص الصَّلَاةَ عَلَيْهِ فَيَضَعُهَا فِي مِيزَانِهِ فَيَرْجَحُ بِهِ. (الكافي، ج‏2، ص494)

از محمد بن مسلم، از امام باقر يا امام صادق (ع) فرمود:
در ميزان، چيزى سنگين‌‏تر از صلوات بر محمد و آل محمد نيست، و به راستى مردى باشد كه اعمالش را در ميزان گذارند و سبك آيد و ثواب صلوات او در آيد و آن را در ميزان او نهند و سنگين گردد و بچرخد به سود او. (اصول الكافي، ترجمه كمره‏اى، ج‏6، ص89)
@Al_Meerath

میراث امامان

09 Dec, 11:14


📚 دستور ابوبکر به خالد بن ولید برای قتل امیرالمؤمنین (ع) در مصادر فریقین (در سه فرسته)

https://t.me/Al_Meerath/353

میراث امامان

08 Dec, 21:09


🌷 اهمیت صلوات در دعا (۱)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ سلام اللّه علیه قَالَ: كُلُّ دُعَاءٍ يُدْعَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مَحْجُوبٌ عَنِ السَّمَاءِ حَتَّى يُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. (الكافي، ج‏2، ص493)

هر دعائى كه خداى عز و جل بدان خوانده شود از رسیدن به آسمان بازداشته می‌شود، تا صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود.

و در همین معنا:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يَزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوباً حَتَّى يُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد (همان، ص491)
@Al_Meerath

میراث امامان

07 Dec, 03:49


امکان‌سنجی استفادۀ تفسیر عیاشی از کتاب القراءات سیاری
✍️امیرحسن خوروش

کتاب القراءات سیاری و تفسیر عیاشی از جمله مصادر متقدم حدیثی شیعی به شمار می‌آیند که روایات فراوانی در موضوع اختلاف قرائات قرآنی و «تحریف» قرآن دربردارند؛ در این میان، تفسیر عیاشی در روزگاری دچار حذف اسناد شده و این امر امکان حدس‌های گوناگون دربارۀ تکمیل اسناد و بازیابی مصادر آن را به وجود آورده است. روایات کتاب القراءات و تفسیر عیاشی در سدۀ اخیر مورد انتقاد قرار گرفته و انتقادهای متنی-اِسنادی متوجه آن‌ها شده است؛ از جملۀ این انتقادها آن بوده که بسیاری از روایات عیاشی در موضوع قرائات و «تحریف» در حقیقت از کتاب القراءات سیاری گرفته شده که حذف اسناد موجب مخفی‌شدن این امر شده و بر این اساس، ضعف رجالی سیاری به روایات عیاشی تسری پیدا می‌کند. بررسی این موضوع می‌تواند به شناخت ریشه‌های بخش مهمی از روایات تفسیری عیاشی بیانجامد؛ به نظر می‌رسد به دلیل برخی تفاوت‌های اسنادی و زیادات متنی در روایات عیاشی و شواهد بی‌ارتباطی حوزۀ حدیثی این دو و نبود نقلی از سیاری در دیگر میراث عیاشی، فرضیۀ اثرپذیری عیاشی از سیاری پذیرفتنی نباشد.
@Al_Meerath

میراث امامان

05 Dec, 08:29


گردآوری هیزم توسط غاصبین خلافت جهت احراق بنی هاشم

◼️ و حدث النوفلي في كتابه في الأخبار عن ابن عائشة، عن أبيه، عن حماد بن سلمة، قال: كان عروة بن الزبير يعذر أخاه إذا جرى ذكر بني هاشم و حصره إياهم في الشعب و جمعه لهم الحطب لتحريقهم، و يقول: إنما أراد بذلك إرهابهم ليدخلوا في طاعته كما أرهب بنو هاشم و جمع لهم الحطب لإحراقهم إذ هم أبوا البيعة فيما سلف، و هذا خبر لا يحتمل ذكره هنا، و قد أتينا على ذكره في كتابنا في مناقب اهل البيت و اخبارهم المترجم بكتاب «حدائق الأذهان» (مروج الذهب، ج3، ص77).

ابوالحسن مسعودی (د. 346ق) می‌نویسد که ابوالحسن نوفلی در کتاب الأخبار نقل کرده از ابن عائشه (د. 228ق) از پدرش از حماد بن سلمة (د. 167ق) که گفت: چون از بنی‌هاشم و محصورشدن آن‌ها توسط عبد الله بن زبیر در شِعب و گردآوری هیزم توسط او برای آتش‌زدن آن‌ها گفته می‌شد، عروة بن زبیر کار برادرش را توجیه می‌کرد و می‌گفت: «قصد عبد الله از آن کار این بود که بنی‌هاشم را بترساند تا به فرمانش درآیند؛ همان‌گونه که در گذشته هنگامی که بنی هاشم از بیعت سر باز زدند، ترسانده شدند و هیزم بهر آتش‌زدن آن‌ها گردآوری شد».

ابن ابی الحدید همین نقل را از مسعودی آورده که در آن صراحت بیشتری دیده می‌شود:

◼️ قال المسعودي و كان عروة بن الزبير يعذر أخاه عبد الله في حصر بني هاشم في الشعب و جمعه الحطب ليحرقهم و يقول إنما أراد بذلك ألا تنتشر الكلمة و لا يختلف المسلمون و أن يدخلوا في الطاعة فتكون الكلمة واحدة كما فعل عمر بن الخطاب ببني هاشم لما تأخروا عن بيعة أبي بكر فإنه أحضر الحطب ليحرق عليهم الدار (شرح نهج البلاغة، ج20، ص147).

مسعودی گفت: عروة بن زبیر کار برادرش عبد الله را در خصوص محصورکردن بنی‌هاشم در شعب و گردآوری هیزم برای آتش‌زدن آن‌ها توجیه می‌کرد و می‌گفت: «مراد عبد الله از آن کار این بود که سخن مسلمین پراکنده و مختلف نشود و مسلمانان دچار اختلاف نشوند و طاعت او را بپذیرند تا سخنشان یکی باشد؛ همان‌گونه که عمر بن خطاب با بنی هاشم برخورد کرد در آن هنگام که بنی هاشم از بیعت با ابوبکر تأخیر کردند. او برایشان هیزمی آورد تا خانه را بر سرشان آتش زند».
#ابوبکر #عمر
@Al_Meerath

میراث امامان

05 Dec, 05:39


◾️نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت فاطمه سلام الله علیها (۲)؛ از درگذشت پدر تا پایان عمر شریف
@Al_Meerath

میراث امامان

04 Dec, 19:29


💠 علی (ع)؛ هدیۀ خدا به پیامبر (ص)

حدثنا أحمد بن محمد عن علي بن الحكم عن عبد الله بن بكير الهجري [1] عن أبي جعفر ع قال: إن علي بن أبي طالب ع كان هبة الله لمحمد ص ورث علم الأوصياء و علم ما [2] كان قبله أما إن محمد[اً] ص قد ورث علم ما كان قبله من الأنبياء و الأوصياء [3] و المرسلين (بصائر الدرجات، ج1، ص294؛ مشابه: ج1، ص121؛ الاختصاص، ص279؛ الکافي، ج1، ص224).

نقل شده از عبدالله بن بکیر هجری از امام باقر (ع) که فرمود: علی بن ابی‌طالب (ع) هدیۀ خدا به محمد (ص) بود. او علم اوصیاء و علم پیشینیان را به ارث برد. محمد (ص) نیز دانش انبیاء و رسولانِ پیشین را به ارث برده بود.

1. این عنوان در نقل دیگر بصائر به «عبد الرحمن بن بکیر الهجري» و در نقل کافی به «عبد الرحمن بن کثیر» تبدیل شده است. البته در نقل اختصاص مانند این نقل بصائر همان «عبد الله بن بکیر الهجري» آمده و همین عنوان هم درست است؛ چه علی بن حکم از عبدالرحمن بن کثیر روایت نمی‌کند، اما نقلی دیگر از «عبد الله بن بکیر الهجري» دارد (الکافي، ج2، ص169). همچنین عنوان «عبد الرحمن بن بکیر الهجري» در جای دیگری یافت نشد، اما «عبد الله بن بکیر الهجري» از اصحاب امام باقر (ع) شمرده شده است (رجال البرقي، ص10؛ رجال الطوسي، ص139).
2. در نقل دیگر بصائر و نقل اختصاص و کافی «مَن» آمده است.
3. در نقل دیگر بصائر و نقل کافی «والأوصیاء» نیامده است.
@Al_Meerath

میراث امامان

04 Dec, 05:02


◾️نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت فاطمه سلام الله علیها (۱)؛ از ولادت تا درگذشت پدر
@Al_Meerath

میراث امامان

03 Dec, 12:03


💠 فضیلت و شباهت حضرت فاطمه (س) به پیامبر (ص) در اخلاق و رفتار
(در کلام عائشه)

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ وَابْنُ بَشَّارٍ قَالَا: نَا عُثْمَانُ بْنُ عُمَرَ، قَالَ أَنَا إِسْرَائِيلُ، عَنْ مَيْسَرَةَ بْنِ حَبِيبٍ، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ عَائِشَةَ بِنْتِ طَلْحَةَ، عَنْ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ عَائِشَةَ أَنَّهَا قَالَتْ: «مَا رَأَيْتُ أَحَدًا كَانَ أَشْبَهَ سَمْتًا وَدَلًّا وَهَدْيًا. وَقَالَ الْحَسَنُ حَدِيثًا وَكَلَامًا، وَلَمْ يَذْكُرِ الْحَسَنُ السَّمْتَ وَالْهَدْيَ وَالدَّلَّ بِرَسُولِ اللهِ صلى الله عليه وسلم مِنْ فَاطِمَةَ كَرَّمَ اللهُ وَجْهَهَا، كَانَتْ إِذَا دَخَلَتْ عَلَيْهِ قَامَ إِلَيْهَا فَأَخَذَ بِيَدِهَا فَقَبَّلَهَا ‌وَأَجْلَسَهَا ‌فِي ‌مَجْلِسِهِ، وَكَانَ إِذَا دَخَلَ عَلَيْهَا قَامَتْ إِلَيْهِ فَأَخَذَتْ بِيَدِهِ فَقَبَّلَتْهُ وَأَجْلَسَتْهُ فِي مَجْلِسِهَا».
(سنن أبي داود 4/ 523 ط مع عون المعبود)

از عایشه روایت شده که گفت: «هیچ‌کس را ندیدم که از نظر شخصیت، منش و سیرت (و در روایت حسن در گفتار و کلام) به رسول خدا (ص) شبیه‌تر از فاطمه باشد. هرگاه فاطمه بر پیامبر وارد می‌شد، ایشان به استقبال او برمی‌خاستند، دستش را می‌گرفتند، او را می‌بوسیدند و در جای خود می‌نشاندند. همچنین هرگاه پیامبر بر فاطمه وارد می‌شدند، فاطمه به استقبال برمی‌خاست، دست پیامبر را می‌گرفت، ایشان را می‌بوسید و در جای خود می‌نشاند.»
@Al_Meerath

میراث امامان

03 Dec, 06:32


◼️ تا آنکه دود وارد خانه‌اش شد

وقد روى إبراهيم بن سعيد الثقفي قال: حدّثنا أحمد بن عمرو البجلي، قال: حدّثنا أحمد بن حبيب العامري، عن حمران بن أعين عن أبي عبد اللّه جعفر بن محمد عليهما السلام قال: «والله ما بايع عليٌّ حتى رأى الدّخان قد دخل عليه بيتَه» (الشافي، ط 1441ق، ج4، ص170).

شریف مرتضی نقل می‌کند از کتابِ مرحوم ابراهیم بن سعید ثقفی که او نقل کرد به اسنادش از حمران بن اعین از امام صادق (ع) که فرمود: «به خدا سوگند علی بیعت نکرد تا آنکه دید دودِ [آتشی که برافروختند تا خانه‌اش را آتش زنند] بر او در خانه‌اش وارد می‌شود».
@Al_Meerath

میراث امامان

18 Nov, 14:43


شعر منسوب به سید حمیری دربارهٔ داستان حدیقه

الحمیري:
1. عَلَی أنّه یوم الحدیقة قال: یا *** عليُّ -وعیناه معاً تکِفانِ-
2. ستغدُرُ بعدي من قریش عصابةٌ *** بعهدك والخصمانِ مشتهرانِ
3. فصبراً جمیلاً؛ إنّ صدرك سالمٌ *** فما الغَدرُ قولاً لي وما الشنآن
(مثالب النواصب، ت الاثناعشري، ج2، ص81).

1. با اینکه پیامبر (ص) در روز حدیقه [روزی که با علی (ع) از کنار آن حدیقه‌ها گذشت] در حالی که دو چشمش اشکبار بود، فرمود: «ای علی!
2. به زودی پس از من گروهی از قریش پیمانِ تو را خواهند شکست -و البته آن دو دشمن مشهور هستند-.
3. پس به زیبایی صبر کن که سینۀ تو [از انحراف در دین] سالم خواهد بود». پس پیمان‌شکنی و کینه‌ورزیِ [صحابه نسبت به علی (ع)] سخنِ من نیست [بلکه سخن پیامبر (ص) است].

در این شعر در ضمن اشاره به داستان حدیقه (حدیث «ضغائن في صدور قوم») به حدیث «الأمة ستغدر بك بعدي» اشاره شده است و ظاهراً شاعر این دو حدیث را در کنار هم در خاطر داشته و این دو را با هم ترکیب کرده است.
@Al_Meerath

میراث امامان

14 Nov, 15:29


◼️ اگر چهل نفر داشتم...

نصر بن مزاحم (د. 212ق) می‌نویسد: «مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ اَللَّهِ‌ عَنِ اَلْجُرْجَانِيِّ‌ قَالَ‌: فَبَقِيَ أَصْحَابُ عَلِيٍّ‌ يَوْماً وَلَيْلَةً يَوْمَ اَلْفُرَاتِ‌ بِلاَ مَاءٍ وَقَالَ رَجُلٌ مِنَ اَلسَّكُونِ‌ مِنْ أَهْلِ اَلشَّامِ يُعْرَفُ بِالسَّلِيْلِ بْنِ عَمْرٍو:
يَا مُعَاوِيَةُ اِسْمَعِ اَلْيَوْمَ مَا يَقُولُ اَلسَّلِيلُ * إِنَّ قَوْلِي قَوْلٌ لَهُ تَأْوِيلُ
اِمْنَعِ اَلْمَاءَ مِنْ صِحَابِ عَلِيٍّ * أَنْ يَذُوقُوهُ وَ اَلذَّلِيلُ ذَلِيلُ
وَ اُقْتُلِ اَلْقَوْمَ مِثْلَ مَا قُتِلَ * اَلشَّيْخُ ظَمَأً وَ اَلْقِصَاصُ أَمْرٌ جَمِيلُ‌
فَوَ حَقِّ اَلَّذِي يُسَاقُ لَهُ اَلْبُدْنُ * هَدَايَا لِنَحْرِهَا تَأْجِيلُ‌
لَوْ عَلِيٌّ‌ وَ صَحْبُهُ وَرَدُوا * اَلْمَاءَ لَمَا ذُقْتُمُوهُ حَتَّى تَقُولُوا:
قَدْ رَضِينَا بِمَا حَكَمْتُمْ عَلَيْنَا * بَعْدَ ذَاكَ اَلرِّضَا جِلاَدٌ ثَقِيلُ
فَامْنَعِ اَلْقَوْمَ مَاءَكُمْ لَيْسَ لِلْقَوْمِ * بَقَاءٌ وَ إِنْ يَكُنْ فَقَلِيلُ‌.
فَقَالَ مُعَاوِيَةُ‌ اَلرَّأْيُ مَا تَقُولُ وَلَكِنْ عَمْرٌو لاَ يَدَعُنِي قَالَ عَمْرٌو خَلِّ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ اَلْمَاءِ فَإِنَّ عَلِيّاً لَمْ يَكُنْ لِيَظْمَأَ وَأَنْتَ رَيَّانٌ وَفِي يَدِهِ أَعِنَّةُ اَلْخَيْلِ وَهُوَ يَنْظُرُ إِلَى اَلْفُرَاتِ‌ حَتَّى يَشْرَبَ أَوْ يَمُوتَ وَأَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ اَلشُّجَاعُ اَلْمُطْرِقُ‌ وَمَعَهُ أَهْلُ اَلْعِرَاقِ‌ وَأَهْلُ اَلْحِجَازِ وَقَدْ سَمِعْتُهُ أَنَا وَ أَنْتَ‌ وَهُوَ يَقُولُ‌: "لَوْ اِسْتَمْكَنْتُ مِنْ أَرْبَعِينَ رَجُلاً" فَذَكَرَ أَمْراً يَعْنِي لَوْ أَنَّ مَعِي أَرْبَعِينَ رَجُلاً يَوْمَ فُتِّشَ اَلْبَيْتُ يَعْنِي بَيْتَ فَاطِمَة» (وقعة صفین، ص162-163؛ مشابه: شرح نهج البلاغة، ج3، ص319).

در این گزارش آمده که اصحاب معاویه بر آب مسلّط شده بودند؛ در این میان، مردی شامی به معاویه پیشنهاد داد که اجازه ندهد علی (ع) به هیچ صورتی بر آب وارد شود که به نظر او، در این صورت، اصحاب علی (ع) اجازه نمی‌دهند که اصحاب معاویه از آن آب بچشند. پس از این پیشنهاد، عمرو بن عاص به معاویه می‌گوید که علی (ع) مرد شجاعی است و می‌جنگد تا به آب دستیابد و هم‌اکنون لشکریانی از عراق و حجاز همراه او هستند؛ در حالی که پیشتر گفته بود: «اگر چهل نفر داشتم، ...». این سخن در صدد این است که نشان دهد که علی (ع) پیشتر عزم داشت که اگر چهل نفر همراهش باشند، حقّش را بگیرد؛ حال که این همه لشکر از حجاز و عراق همراه دارد، بی‌تردید ساکت نخواهد نشد و قتال خواهد کرد. حال سؤال پیش می‌آید که این سخن علی (ع) ناظر به چه امری بوده است. در ادامه در پاسخ به این سؤال آمده که علی (ع) این سخن را در خصوص آن روزی که خانۀ فاطمه (سلام الله علیها) تفتیش شد و علی (ع) آرزو داشت که چهل نفر همراه او بود تا از آن فاجعه جلوگیری می‌کرد.

این نقل از علی (ع) در مصادری دیگری هم آمده که فضای آن را روشن‌تر می‌کند. در کتاب سلیم پس از گزارش هجوم به خانۀ حضرت فاطمه سلام الله علیها و بیرون‌کشاندن امیرالمؤمنین (ع) با طنابی که به گردن ایشان بسته بودند و صدماتی که به صدیقۀ طاهره وارد کردند، آمده است: «فَانْتَهَوْا بِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى أَبِي بَكْرٍ، وهُوَ يَقُولُ‌: أَمَا واللّٰهِ لَوْ وَقَعَ سَيْفِي فِي يَدِي لَعَلِمْتُمْ أَنَّكُمْ لَنْ تَصِلُوا إِلَى هَذَا أَبَداً، أَمَا واللّٰهِ مَا أَلُومُ نَفْسِي فِي جِهَادِكُمْ‌، ولَوْ كُنْتُ اِسْتَمْكَنْتُ مِنَ الأَرْبَعِينَ رَجُلاً لَفَرَّقْتُ جَمَاعَتَكُمْ‌، ولَكِنْ لَعَنَ اَللهُ أَقْوَاماً بَايَعُونِي ثُمَّ خَذَلُونِي» (کتاب سلیم، 1407ق، ص39-40).

ابن ابی الحدید معتزلی نیز از نامه‌ای مشهور از معاویه به علی (ع) یاد می‌کند که در آن به رفتن شبانۀ امیرالمؤمنین، صدیقۀ طاهره، و حسنین (ع) به خانۀ برخی از صحابه جهت مقابله با حکومت غاصبانۀ ابوبکر اشاره شده و در ضمن آن، از این سخن علی (ع) هم یاد شده است: «ومن كتاب معاوية المشهور إلى علي ع وأعهدك أمس تحمل قعيدة بيتك ليلا على حمار ويداك في يدي ابنيك الحسن والحسين يوم بويع أبو بكر الصديق فلم تدع أحدا من أهل بدر والسوابق إلا دعوتهم إلى نفسك ومشيت إليهم بامرأتك وأدليت إليهم بابنيك واستنصرتهم على صاحب رسول الله فلم يجبك منهم إلا أربعة أو خمسة ولعمري لو كنت محقا لأجابوك ولكنك ادعيت باطلا وقلت ما لا تعرف ورمت ما لا يدرك ومهما نسيت فلا أنسى قولك لأبي سفيان لما حركك وهيجك لو وجدت أربعين ذوي عزم منهم لناهضت القوم فما يوم المسلمين منك بواحد ولا بغيك على الخلفاء بطريف ولا مستبدع» (شرح نهج البلاغة، ج2، ص47).
#ابوبکر
@Al_Meerath

میراث امامان

14 Nov, 08:07


شاهدانی علیه دختر پیامبر (ص)

و عنهما، عن حنان بن سدير قال: سأل صدقة بن مسلم أبا عبد الله عليه السلام -و أنا عنده- فقال: من الشاهد على فاطمة بأنها لا ترث أباها؟ فقال: «شهدت عليها عائشة و حفصة و رجل من العرب يقال له: أوس بن الحدثان، من بني نضر. شهدوا عند أبي بكر بأن رسول الله صلى الله عليه و آله قال: لا أورث. فمنعوا فاطمة عليها السلام ميراثها من أبيها صلى الله عليه و آله» (قرب الإسناد، ص99؛ نیز نگر: الإیضاح، ص256؛ المسترشد، ص507؛ کتاب سلیم، ج2، ص694).

محمد بن عبدالحمید و عبدالصمد بن محمد نقل کرده‌اند که حنان بن سدیر گفت: صدقه بن مسلم از ابوعبدالله [صادق] (ع) -در حالی که من نزد او بودم- پرسید: چه کسانی شهادت دادند علیه فاطمه (س) که او از پدرش ارث نمی‌برد؟ ابوعبدالله (ع) فرمود: «عایشه و حفصه و مردی از عرب به نام اوس بن حدثان -از بنی‌نصر- شهادت دادند. آنان نزد ابوبکر شهادت دادند که رسول خدا (ص) فرموده است: از من ارث برده نمی‌شود. به همین سبب، فاطمه (س) را از ارث پدرش (ص) منع کردند».
@Al_Meerath

میراث امامان

12 Nov, 16:47


◾️اگر تو حاضر بودی...

حدثنا حفص، عن جعفر، عن أبيه، قال: خرجت صفية وقد قبض النبي ص وهي تلمع بثوبها يعني تشير به وهي تقول: قد كان ‌بعدك ‌أنباء وهنبثة *** لو كنت شاهدها لم تكثر الخطب (مصنف ابن أبي شيبة، ت الحوت، ج7، ص428؛ همین نقل از ابن نمیر از حفص: المعجم الکبیر، ج24، ص321).

ابن ابی‌شیبه نقل می‌کند از حفص بن غیاث از امام صادق (ع) از امام باقر (ع) که فرمود: صفیه [بنت عبدالمطلب؛ عمهٔ پیامبر (ص) و مادر زبیر بن عوام] پس از وفات پیامبر (ص) بیرون آمد، در حالی که لباس خود را تکان می‌داد -یعنی با آن اشاره می‌کرد- و می‌گفت: پس از تو حوادث و آشوب‌هایی رخ داده‌اند، *** اگر تو حاضر بودی، مصیبت‌ها بسیار نمی‌شد.

ابوعثمان جاحظ بیت حاضر را از صفیه نقل می‌کند و پس از آن بیت دوم را چنین می‌آورد: «إنا فقدناك فقد الأرض وابلها *** واختلّ قومك فاشهدهم فقد سغبوا» (البيان والتبيين، ج3، ص236).
@Al_Meerath

میراث امامان

06 Nov, 15:58


عباسیان و چالش مشروعیت؛ سیمای علی بن‌ عبدالله بن عباس در متون تاریخ‌نگاری سده‌های نخست قمری
✍️ محمد تقوی، سیداحمدرضا خضری، و علی بهرامیان

عباسیان برای کسب خلافت، با گروه های مختلف از جمله علویان همکاری داشتند، اما بعد از قدرت گرفتن، آنها را رقیب خود دیدند. قرابت خانوادگی با پیامبر (ص) یکی از دستاویزهای عباسیان برای اثبات شایستگی شان در کسب قدرت بود... به همین دلیل به تدوین و نقل اخبار تاریخی درباره نیاکانشان با هدف ارائه چهره مطلوبی از آنها اهتمام ورزیدند؛ از جمله تلاش کردند در تاریخ نگاری مربوط به خاندانشان، علی بن عبدالله بن عباس را فردی پرهیزکار و شایسته جانشینی برای پیامبر (ص) معرفی کنند. با توجه به ماهیت داستانی روایت های تاریخی، نگارندگان پژوهش حاضر با استفاده از شیوه های نقد فرم روایت... در پی پاسخ به این سؤال بوده است که روایت های مربوط به علی بن عبدالله تا چه اندازه ماهیت داستانی دارد و همسو با سیاست مشروعیت سازی عباسیان نقل شده است؟ ظاهراً رقابت های میان عباسیان با علویان، در برساخت روایت های مربوط به علی بن عبدالله نقش داشته و بیشتر روایت ها درباره او ماهیت تاریخی ندارد.
@Al_Meerath

میراث امامان

30 Oct, 14:10


#موقت

📌 خانواده ساداتی که جهت پول پیش منزلشان، درخواست کمک داشتند بخشی از مبلغ مورد نیازشان توسط دوستان عزیز فراهم شد. بخشی هم توسط این خانواده از جایی استقراض شد ولی بابت پس دادن آن، از طرف طلبکار تحت فشار هستند.

دوستانی که می‌توانند، مساعدت کنند تا دین این خانواده ادا شود.

دوستانی که قصد ارتباط مستقیم با تحقیق دارند یا می‌خواهند از سهم سادات پرداخت کنند برای تحقیق، به خصوصی پیام دهند.

💳شماره کارت:

• 6037997526664777


♦️بنام: محمد جعفری

میراث امامان

29 Oct, 12:33


نگاهی به وضعیت تاریخی فیلم سینمایی «اُخت الرضا»
✍️ امیرحسن خوروش

فیلم سینمایی اُخت الرضا به کارگردانی سید مجتبی طباطبایی در سال ۱۴۰۲ش اکران شد که به زندگی حضرت فاطمه بنت موسی بن جعفر (ع) می‌پردازد. دربارۀ فیلم‌نامۀ‌ این فیلم گفته شده است: «فیلم‌نامۀ “اخت الرضا” با بیش از ۴ سال پژوهش و با نظارت آیت الله احمد عابدی و عبدالرحیم حجتی و تحت اشراف محققان تاریخ اسلام و مشاوران متخصصِ این امر نوشته شده است و بعد از تحقیقات اولیه فیلم‌نامه تحت نظر آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها و با مشارکت عتبۀ حسینی به رشتۀ نگارش درآمده است». کارگردان دربارۀ فیلم گفته است: «این اثر یک مستند داکیودرام است و ما ادعایی نداریم که فیلم سینمایی ساختیم» و نیز گفته است: «ما سعی کردیم به مستندات تاریخی وفادار بمانیم و مورخان نگویند کار سند تاریخی نداشت کما اینکه بعد از اکران فیلم، تعدادی از علما و روحانیون به بنده گفتند چیزی که ما سال‌ها در تاریخ خواندیم، شما به تصویر کشیدید». با توجه به ادعای نگارش این فیلم‌نامه بر پایۀ پژوهش تاریخی مناسب است نگاهی به وضعیت تاریخی این فیلم داشته باشیم:

متن نوشتار:
https://deraayaat.ir/okht-o-reza/

میراث امامان

19 Oct, 13:37


گناه ناآمرزیدنی

1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اتَّقُوا الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّهَا لَا تُغْفَرُ قُلْتُ وَ مَا الْمُحَقَّرَاتُ قَالَ الرَّجُلُ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَقُولُ طُوبَى لِي لَوْ لَمْ يَكُنْ لِي غَيْرُ ذَلِكَ.

زيد شحام گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: از گناهان محقر (کوچک‌شمرده‌شده) بپرهيزيد كه آمرزيده نشوند، عرض كردم: گناهان محقر چيست؟ فرمود: اينست كه مردى گناه كند و بگويد، خوشا حال من اگر غير از اين گناه نداشته باشم.

2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ لَا تَسْتَكْثِرُوا كَثِيرَ الْخَيْرِ وَ لَا تَسْتَقِلُّوا قَلِيلَ الذُّنُوبِ فَإِنَّ قَلِيلَ الذُّنُوبِ يَجْتَمِعُ حَتَّى يَكُونَ كَثِيراً وَ خَافُوا اللَّهَ فِي السِّرِّ حَتَّى ‏تُعْطُوا مِنْ أَنْفُسِكُمُ النَّصَفَ.

سماعة گويد: از حضرت ابو الحسن عليه السّلام شنيدم كه مي‌فرمود: خير بسيار (مانند طاعت و بخشش زياد) را بسيار نشماريد و گناه اندك را كم نشماريد، زيرا گناه اندك انباشته مى‌‏شود و زياد مي‌گردد، و در نهان از خدا بترسيد تا از خود انصاف دهيد (بحق قضاوت كنيد اگر چه بزيانتان باشد، و چنين نكند جز كسى كه در نهان از خدا بترسد)


📚 الكافي ط - الإسلامية، ج‏2، ص287 بَابُ اسْتِصْغَارِ الذَّنْبِ‏
برای نمونه روایت در این معنا در منابع عامه:

أَخْبَرَنَا أَبُو عَامِرٍ الْعَقَدِيُّ، نا سَعِيدُ بْنُ مُسْلِمِ بْنِ بَانَكٍ، قَالَ: سَمِعْتُ عَامِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِ، يَقُولُ: حَدَّثَنِي عَوْفُ بْنُ الْحَارِثِ بْنِ الطُّفَيْلِ، أَنَّ عَائِشَةَ أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ أَخْبَرَتْهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَالَ لَهَا: «يَا عَائِشَةُ إِيَّاكِ ‌وَمُحَقَّرَاتِ ‌الذُّنُوبِ فَإِنَّ لَهَا مِنَ اللَّهِ طَالِبًا» (مسند إسحاق بن راهويه، 2/ 538؛ مسند احمد در 5 موضع)
@Al_Meerath

میراث امامان

15 Oct, 07:40


نقد امیرمعزی (۹)

داده‌های خیالی رجالی در آثار امیرمعزی

در آثار محمدعلی امیرمعزی به داده‌های خیالی زیادی در حیطه علم رجال برخورد می‌کنیم که بر اساس آن‌ها تحلیل و نتیجه‌گیری صورت گرفته است.

برای نمونه امیرمعزی در مقاله «صفار قمی و کتاب بصائر الدرجات» [۱] نوشته است:

«ابراهیم بن صالح از یاران امام پنجم که در اثر خود به نام الغیبة تعداد امامان ع را پنج ذکر کرده است» (صفار قمی و کتاب بصائر الدرجات، ص۹۹).

این مطلب عیناً در ترجمه انگلیسی (ص۱۱۲) [۲] و اصل فرانسوی مقاله (ص۲۳۷) [۳] وجود دارد.

علاوه بر این در کتاب «راهنمای ربانی» [۴] نوشته است:

«ابراهیم بن صالح انماطی کوفی، از پیروان امام محمد باقر (متوفی حدود ۱۱۵/ ۷۳۳-۳۴) که امام باقر را مهدی غایب می‌دانست و کتابی با نام کتاب الغیبة نوشته است» (راهنمای ربانی، ص۲۴۰).

و در همان کتاب نوشته است:

«... امامان شماره‌های مختلفی را برای تعداد امامان به کار برده‌اند: پنج (انماطی، کتاب الغیبة) ...» (راهنمای ربانی، ص۲۴۳).

این مطالب در ترجمه انگلیسی کتاب (ص۱۰۱، ۱۰۴) [۵] وجود دارد.

اما آن چه امیرمعزی گفته است به کلی وهم و خیال است!

اوّلاً امیرمعزی چنان به کتاب الغیبة انماطی ارجاع داده و محتوای آن را نقل نموده که گویی این کتاب در دست است یا اطلاعات خاصی درباره محتوای آن وجود دارد. در حالی که آن چه وانمود کرده به کلّی نادرست و دور از شیوه ارجاع علمی است! تنها منبعِ امیرمعزی برای شناختِ این کتاب فهرستِ شیخ طوسی و رجال نجاشی است که به ذکر نام آن اکتفا کرده‌اند. بنابراین ارجاع به این کتاب یا گزارش محتوای آن صرف اوهام و خیالات است.

ثانیاً نجاشی [۶] درباره انماطی تصریح کرده است: «روى عن أبي الحسن و وقف، له كتاب يرويه عدة» (رجال النجاشي، ص۲۴). بنابراین او از اصحابِ امام کاظم (ع) بوده و بر ایشان وقف کرده است و این که امیرمعزی به او نسبت داده که امام باقر (ع) را مهدی غایب می‌دانست، صرف توهّم و خیال‌پردازی و قطعاً نادرست است.

ثالثاً اصل این که انماطی از اصحاب امام باقر (ع) باشد بر اساس رجال برقی (ص۱۱) و رجال شیخ طوسی (ص۱۲۴) است که نمی‌تواند درست باشد؛ زیرا نه با طبقه راوی او عبیدالله بن احمد بن نهیک متناسب است و نه هیچ حدیثی از امام باقر (ع) روایت کرده است و نه حتی در شمار اصحاب امام صادق (ع) ذکر شده و نه به طور مستقیم از امام صادق (ع) روایت می‌کند؛ بلکه با یک یا دو واسطه از امام صادق (ع) روایت می‌کند (نمونه: مائة منقبة، ص۱۳۷؛ اعلام الوری، ص۳۰۹؛ تأویل الآیات، ص۷۷۲).

رابعاً از همه عجیب‌تر این که امیرمعزی بر اساس همین توهمات، به امامان (ع) نیز نسبت داده است که شمار خود را ۵ امام دانسته‌اند!

نتیجه آن که کل اطلاعاتی که امیرمعزی درباره ابراهیم بن صالح انماطی ارائه کرده و بر اساس آن به تحلیل تاریخ شیعه و امامت پرداخته، غلط اندر غلط و اوهام محض است! او شبیه همین اوهام را درباره دیگر راویان نیز دارد که در همان صفحات ذکرشده در کتاب راهنمای ربانی می‌توان دید.

............................................
[۱] امیرمعزی، محمدعلی (۱۳۹۰ش)، «صفار قمی و کتاب بصائر الدرجات»، امامت‌پژوهی، ش۴.

[2] Amir-Moezzi, Mohammad Ali (2016), The Silent Qu’ran and the Speaking Qur’an, Columbia University Press.

[3] Amir-Moezzi, Mohammad Ali (1992), “AI-Saffâr al-Qummî et son Kitâb basâ'ir al-darajât”, Journal asiatique, Número 3-4.

[۴] امیرمعزی، محمدعلی (۱۴۰۱ش)، راهنمای ربانی در تشیع نخستین، نشر نامک.

[5] Amir-Moezzi, Mohammad Ali (1994), The Divine Guide in Early Shi’ism, State University of New York Press.

[۶] نجاشی دو بار نام انماطی را آورده اما از مقایسه نام و راوی و مشخصات معلوم است که یک نفرند.

https://alasar.blog.ir/1403/07/23/AmirMoezzi_Anmati

#امیرمعزی

@Alasar_1

میراث امامان

13 Oct, 15:53


نخستین کسی که بر قبر حضرت فاطمه بنت موسی علیهما السلام قبه‌ای بنا کرد

... از ميانه ايشان موسى بن خزرج تنها هم در آن شب بيرون آمد و چون بشرف ملازمت ستى فاطمه رسيد زمام ناقه او بگرفت و بجانب شهر بكشيد و بسراى خود او را فرود آورد و هفده روز در حيات بود چون او را وفات رسيد بعد از تغسيل و تكفين و نماز موسى بن خزرج در زمينى كه او را ببابلان بود آنجا كه امروز روضه مقدسه اوست دفن كرد و بر سر تربت او بورياها سايه ساخته بودند تا آنگاه كه زينب دختر محمد بن على الرضا عليهم السلام اين قبه بر سر تربت او بنا نهاد... (تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی قمی، ص213).
@Al_Meerath

میراث امامان

13 Oct, 10:44


📘 دربارهٔ حضرت فاطمه بنت موسی بن جعفر (علیهم السلام)

💠 نگاهی به زندگانی حضرت فاطمه بنت موسی (ع)

💠 فاطمه بنت موسی (ع)؛ راوی احادیث؟

💠 زیارت‌نامه فاطمه بنت موسی (ع)؛ از تألیف عالمان

💠 چند نقل ساختگی دربارهٔ فاطمه بنت موسی (ع)

💠 جعلی‌بودن تاریخ ولادت و وفات حضرت فاطمه بنت موسی (ع)

@Al_Meerath

میراث امامان

21 Sep, 15:14


💠 به وعدهٔ خویش وفا کردیم

الحسين بن محمد عن المعلى بن محمد عن بعض أصحابه عن أبي بصير قال: كان لي جار يتبع السلطان فأصاب مالا فأعد قيانا و كان يجمع الجميع إليه و يشرب المسكر و يؤذيني فشكوته إلى نفسه غير مرة فلم ينته فلما أن ألححت عليه فقال لي يا هذا أنا رجل مبتلى و أنت رجل معافى فلو عرضتني لصاحبك رجوت أن ينقذني الله بك فوقع ذلك له في قلبي فلما صرت إلى أبي عبد الله ع ذكرت له حاله فقال لي إذا رجعت إلى الكوفة سيأتيك فقل له يقول لك جعفر بن محمد دع ما أنت عليه و أضمن لك على الله الجنة فلما رجعت إلى الكوفة أتاني فيمن أتى فاحتبسته عندي حتى خلا منزلي ثم قلت له يا هذا إني ذكرتك لأبي عبد الله جعفر بن محمد الصادق ع فقال لي إذا رجعت إلى الكوفة سيأتيك فقل له يقول لك جعفر بن محمد دع ما أنت عليه و أضمن لك على الله الجنة قال فبكى ثم قال لي الله لقد قال لك أبو عبد الله هذا قال فحلفت له أنه قد قال لي ما قلت فقال لي حسبك و مضى فلما كان بعد أيام بعث إلي فدعاني و إذا هو خلف داره عريان فقال لي يا أبا بصير لا و الله ما بقي في منزلي شي‏ء إلا و قد أخرجته و أنا كما ترى قال فمضيت إلى إخواننا فجمعت له ما كسوته به ثم لم تأت عليه أيام يسيرة حتى بعث إلي أني عليل فأتني فجعلت أختلف إليه و أعالجه حتى نزل به الموت فكنت عنده جالسا و هو يجود بنفسه فغشي عليه غشية ثم أفاق فقال لي يا أبا بصير قد وفى صاحبك لنا ثم قبض رحمة الله عليه فلما حججت أتيت أبا عبد الله ع فاستأذنت عليه فلما دخلت قال لي ابتداء من داخل البيت و إحدى رجلي في الصحن و الأخرى في دهليز داره يا أبا بصير قد وفينا لصاحبك (الکافي، ج1، ص474-475؛ مشابه: بصائر الدرجات، ج1، ص251؛ الکافي، ج5، ص106).

حسین بن محمد از معلی بن محمد از برخی از اصحابش روایت کرده که ابوبصیر گفت: همسایه‌ای داشتم که از دنبال‌روان سلطان بود و مال زیادی به دست آورده بود. او خواننده‌هایی را آماده کرده بود و همه را به دور خود جمع می‌کرد، شراب می‌نوشید و مرا آزار می‌داد. چند بار از او پیش خودش شکایت کردم اما دست برنداشت. وقتی زیاد به او اعتراض کردم، به من گفت: ای مرد! من انسانی گرفتار [به این کارها] هستم و تو انسانی در عافیت [از این کارها]. اگر مرا به دوستت (امام صادق ع) معرفی کنی، امید دارم که خداوند به واسطه تو مرا نجات دهد. این سخن در دلم اثر کرد. هنگامی که به نزد ابوعبدالله [صادق] (ع) رسیدم، حال او را برای ایشان بازگو کردم. امام به من فرمود: وقتی به کوفه بازگشتی، او نزد تو خواهد آمد. به او بگو که جعفر بن محمد به او می‌گوید: آنچه را که بر آن هستی رها کن و من بهشت را برایت از جانب خدا تضمین می‌کنم. وقتی به کوفه بازگشتم، او همراه کسانی که به دیدنم آمدند، نزد من آمد. او را در خانه‌ام نگه داشتم تا خانه خلوت شد. سپس به او گفتم: ای مرد! من تو را برای ابوعبدالله جعفر بن محمد صادق (ع) یاد کردم و ایشان فرمودند: وقتی به کوفه بازگشتی، او نزد تو خواهد آمد. به او بگو که جعفر بن محمد به تو می‌گوید: آنچه را که بر آن هستی رها کن و من بهشت را برایت از جانب خدا تضمین می‌کنم. او گریه کرد و به من گفت: به خدا قسم، آیا واقعاً ابوعبدالله (صادق) این را به تو گفت؟ قسم خوردم که آنچه را که گفتم، او به من گفته است. او به من گفت: همین کافی است و رفت. چند روز بعد نزد من فرستاد و مرا خواست. دیدم او در پشت خانه‌اش بدون لباس ایستاده است. او گفت: ای ابوبصیر! به خدا قسم، هیچ چیزی در خانه‌ام باقی نمانده است. همه را بیرون ریخته‌ام و در این حالتی هستم که می‌بینی. من به سراغ برادرانمان رفتم و برایش لباس جمع کردم. چند روز بعد، او به من پیغام داد که بیمار است و از من خواست به دیدنش بروم. من به ملاقاتش می‌رفتم و از او مراقبت می‌کردم تا اینکه مرگش فرا رسید. در کنارش نشسته بودم و او در حال جان دادن بود. غش کرد و سپس به هوش آمد و به من گفت: ای ابوبصیر! دوستت به وعده‌اش وفا کرد. سپس از دنیا رفت. رحمت خدا بر او! به حج که رفتم، نزد ابوعبدالله (ع) رفتم و اجازه خواستم که بر ایشان وارد شوم. چون بر ایشان وارد شدم بدون اینکه من چیزی بگویم در حالی که یک پایم درون حیات خانه و پای دیگرم در دهلیز بود از داخل خانه به من فرمود: ای ابوبصیر! به وعده‌ای که با دوستت داشتیم، وفا کردیم!
@Al_Meerath

میراث امامان

21 Sep, 08:42


شفاعت محمد صلی الله علیه وآله

عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ الْمَكِّيِّ قَالَ: دَخَلَ مَوْلًى لِامْرَأَةِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ص عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع يُقَالُ لَهُ أَبُو أَيْمَنَ فَقَالَ يُغْرُونَ النَّاسَ فَيَقُولُونَ شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ ص قَالَ فَغَضِبَ أَبُو جَعْفَرٍ ع حَتَّى تَرَبَّدَ وَجْهُهُ ثُمَّ قَالَ وَيْحَكَ [أَوْ وَيْلَكَ‏] يَا أَبَا أَيْمَنَ أَ غَرَّكَ أَنْ عَفَّ بَطْنُكَ وَ فَرْجُكَ أَمَا وَ اللَّهِ إِنْ لَوْ قَدْ رَأَيْتَ أَفْزَاعَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَقَدِ احْتَجْتَ إِلَى شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ ص وَيْلَكَ وَ هَلْ يَشْفَعُ إِلَّا لِمَنْ قَدْ وَجَبَتْ لَهُ النَّار (المحاسن، ج1، ص183).

احمد بن محمد بن خالد برقی از پدرش، از ابن ابی عمیر، از معاویة بن عمار، از ابوالعباس مکی نقل کرده که گفت: یکی از غلامان همسر علی بن الحسین (ع) که به او ابوایمن گفته می‌شد، به نزد امام باقر (ع) آمد. او گفت: مردم را فریب می‌دهند و می‌گویند شفاعت محمد (ص) [آن‌ها را نجات می‌دهد]. امام باقر (ع) خشمگین شد به‌طوری‌که چهره‌اش تغییر کرد، سپس فرمود: وای بر تو ای ابوایمن! آیا تو را این مغرور کرده که شکمت و شرمگاهت را پاک نگه داشته‌ای؟ به خدا قسم، اگر وحشت‌های روز قیامت را ببینی، حتماً به شفاعت محمد (ص) نیاز پیدا می‌کنی. وای بر تو! آیا شفاعت می‌کند جز برای کسی که آتش [جهنم] بر او واجب شده باشد؟
#شفاعت
@Al_Meerath

میراث امامان

21 Sep, 08:33


🌸 نعمتِ هدایت

در بخشی از زیارت مضجع نبوی (صلی الله علیه وآله) خطاب به آن حضرت، از امام صادق چنین آمده است:

ستایش خدای را که به وسیلۀ تو، ما را از شرک و گمراهی نجات داد...

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
... أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ أَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ وَ أَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ غَلُظْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكَ أَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُكْرَمِينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنَا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلَالَةِ اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ صَلَوَاتِ مَلَائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِينَ وَ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ وَ أَنْبِيَائِكَ الْمُرْسَلِينَ وَ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ مَنْ سَبَّحَ لَكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمِينِكَ وَ نَجِيِّكَ وَ حَبِيبِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ خَاصَّتِكَ وَ صَفْوَتِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِك‏... (الكافي، ج‏4، ص551)

🌹سالروزِ میلاد رسولِ مهربانی و امام هدایت، بر جمیع مسلمین مبارک باد!
@Al_Meerath

میراث امامان

21 Sep, 07:37


🌺 مدارا و کرامت نبوی

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: دَخَلَ يَهُودِيٌّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَائِشَةُ عِنْدَهُ فَقَالَ السَّامُ عَلَيْكُمْ‏ فَقَالَ- رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَيْكُمْ ثُمَّ دَخَلَ آخَرُ فَقَالَ مِثْلَ ذَلِكَ فَرَدَّ عَلَيْهِ كَمَا رَدَّ عَلَى صَاحِبِهِ ثُمَّ دَخَلَ آخَرُ فَقَالَ مِثْلَ ذَلِكَ فَرَدَّ رَسُولُ اللَّهِ ص كَمَا رَدَّ عَلَى صَاحِبَيْهِ فَغَضِبَتْ عَائِشَةُ فَقَالَتْ عَلَيْكُمُ السَّامُ وَ الْغَضَبُ وَ اللَّعْنَةُ يَا مَعْشَرَ الْيَهُودِ يَا إِخْوَةَ الْقِرَدَةِ وَ الْخَنَازِيرِ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَائِشَةُ إِنَّ الْفُحْشَ‏ لَوْ كَانَ مُمَثَّلًا لَكَانَ مِثَالَ سَوْءٍ إِنَّ الرِّفْقَ لَمْ يُوضَعْ عَلَى شَيْ‏ءٍ قَطُّ إِلَّا زَانَهُ وَ لَمْ يُرْفَعْ عَنْهُ قَطُّ إِلَّا شَانَهُ‏ قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ مَا سَمِعْتَ إِلَى قَوْلِهِمْ السَّامُ عَلَيْكُمْ فَقَالَ بَلَى أَ مَا سَمِعْتِ مَا رَدَدْتُ عَلَيْهِمْ قُلْتُ عَلَيْكُمْ فَإِذَا سَلَّمَ عَلَيْكُمْ مُسْلِمٌ فَقُولُوا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ وَ إِذَا سَلَّمَ عَلَيْكُمْ كَافِرٌ فَقُولُوا عَلَيْك‏.

🔸 از امام باقر (ع) روایت است که فرمود: يهودى‌ای بر رسول خدا (ص) وارد شد و عائشه هم در حضور آن حضرت بود، آن يهودى گفت: السام عليكم، و رسول خدا (ص) در پاسخش فرمود: عليكم. سپس ديگرى وارد شد و همچنين گفت و پیامبر همان جوابی را که به رفيقش داده بود، به او داد. باز هم سوّمى آمد و همين را گفت و رسول خدا هم همان جواب را داد، و عائشه خشمگين شد و گفت: سام و خشم و لعنت بر شماها باد اى گروه يهود، اى برادرانِ ميمون‌ها و خوک‌ها. پس رسول خدا (ص) به او فرمود:
اى عائشه اگر دشنام مجسم بود، تمثال زشتى می‌بود. به راستى، مدارا و رفق هرگز بر هيچ چيز نهاده نشده است، جز اينكه آن را آراسته و از چیزی برداشته نشده، جز اينكه آن را زشت ساخته است. گفت: يا رسول الله گوش نمى‏‌دهى كه مى‌‏گويند السام عليكم؟ فرمود: چرا تو نشنيدى من جواب دادم. گفتم: بر شما باد، پس هر گاه مسلمانى به شما سلام كرد در جوابش بگوئيد: سلامٌ عليكم، و اگر كافرى سلام كرد در جوابش بگوئيد: عليكم.

📚 الكافي ط - الإسلامية، ج‏2، ص648/ ح1 به سند صحیح.
نیز همین داستان به صورت مختصرتر: الجامع معمر بن راشد، ج10، ص392 از عایشه؛ موطأ مالك رواية يحيى ت عبد الباقي، ج2، ص960 از ابن عمر؛ صحيح البخاري ط السلطانية، ج8، ص12، 85.
برای نمونه شواهد فراز آخر نیز نک: وسائل الشيعة، ج‏12، ص77-80.
#حسن_معاشرت #مدارا
@Al_Meerath

میراث امامان

16 Sep, 15:07


🌹صله رحم با آنان که از ما بریده‌اند...

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ بَلَغَنِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَهْلُ بَيْتِي أَبَوْا إِلَّا تَوَثُّباً عَلَيَّ وَ قَطِيعَةً لِي وَ شَتِيمَةً فَأَرْفُضُهُمْ قَالَ إِذاً يَرْفُضَكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً قَالَ فَكَيْفَ أَصْنَعُ قَالَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَ تُعْطِي مَنْ حَرَمَكَ وَ تَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَكَ فَإِنَّكَ إِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ كَانَ لَكَ مِنَ اللَّهِ عَلَيْهِمْ ظَهِيرٌ.

از امام صادق ع مروی است که مردى خدمت پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول اللَّه! فاميل من تصميم گرفته‏اند بر من حمله كنند و از من ببرند و دشنامم دهند. آيا من حق دارم آيا را ترك گويم؟ فرمود: در آن صورت خدا همه شما را ترك ميكند، عرض كرد: پس چه كنم؟ فرمود، بپيوند با هر كه از تو ببرد و عطا كن به هر كه محرومت كند و در گذر از هر كه بتو ستم نمايد، زيرا چون چنين كنى، خدا ترا بر آنها يارى دهد.

📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص150؛ الزهد، ص36 به سند دیگر
@Al_Meerath

میراث امامان

16 Sep, 15:06


🌷پیشگامی امام در صله رحم با خویشان جفاکار (2)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ أَحْمَرَ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ جَمِيعاً عَنْ سَالِمَةَ مَوْلَاةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَتْ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَأُغْمِيَ عَلَيْهِ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ أَعْطُوا الْحَسَنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ هُوَ الْأَفْطَسُ سَبْعِينَ دِينَاراً وَ أَعْطُوا فُلَاناً كَذَا وَ كَذَا وَ فُلَاناً كَذَا وَ كَذَا فَقُلْتُ أَ تُعْطِي رَجُلًا حَمَلَ عَلَيْكَ بِالشَّفْرَةِ فَقَالَ وَيْحَكِ أَ مَا تَقْرَءِينَ الْقُرْآنَ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ مَا سَمِعْتِ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ قَالَ ابْنُ مَحْبُوبٍ فِي حَدِيثِهِ حَمَلَ عَلَيْكَ بِالشَّفْرَةِ يُرِيدُ أَنْ يَقْتُلَكَ فَقَالَ أَ تُرِيدِينَ عَلَى أَنْ لَا أَكُونَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ نَعَمْ يَا سَالِمَةُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْجَنَّةَ وَ طَيَّبَهَا وَ طَيَّبَ رِيحَهَا وَ إِنَّ رِيحَهَا لَتُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ أَلْفَيْ عَامٍ وَ لَا يَجِدُ رِيحَهَا عَاقٌّ وَ لَا قَاطِعُ رَحِمٍ.

سالمه گوید: من در كنار بستر ابو عبد اللّه صادق (ع) بودم كه به حال احتضار افتاده بود، ابو عبد اللّه لحظه‏اى بيهوش شد و چون به هوش آمد گفت: به حسن افطس هفتاد دينار بدهيد، به فلانى چنين و چنان بدهيد و به فلانى چنين و چنان بدهيد. من گفتم: به كسى عطا مى‏كنى كه با كارد به جانت حمله كرد؟ ابو عبد اللّه گفت: خدا پدرت را بيامرزد. مگر قرآن نخوانده‏اى؟ من گفتم: چرا. ابو عبد اللّه گفت: نشنيده‏اى كه خداوند- عز و جل- مى‏گويد: «آنان كه رشته (خويشاوندى)‏ را که خداوند امر فرموده وصل مى‏دارند و از پروردگار خود در هراسند و از سختگيرى حساب قيامت بيمناكند در بهشت عدن اقامت گيرند». ای سالمه خداوند بهشت را خلق کرد و آن را نیکو داشت و بویش را نیز نیکو کرد که از مسیر هزار سال این بوی خوش فهمیده می شود. ولی عاق والدین و قاطع رحم آن را در نمی یابند.

📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏7، ص55/ ح10؛ تفسير العياشي، ج‏2، ص209 از فضل؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص231 از ابن ابی عمیر؛ الغيبة للطوسي‏، ص197 به طریق دیگر و مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص166 از محاسن برقی همگی از سالمة.
@Al_Meerath

میراث امامان

16 Sep, 14:57


🌷پیشگامی امام در صله رحم با خویشان جفاکار (1)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: وَقَعَ بَيْنَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ بَيْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ كَلَامٌ حَتَّى وَقَعَتِ الضَّوْضَاءُ بَيْنَهُمْ وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ فَافْتَرَقَا عَشِيَّتَهُمَا بِذَلِكَ وَ غَدَوْتُ فِي حَاجَةٍ فَإِذَا أَنَا بِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَى بَابِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ وَ هُوَ يَقُولُ يَا جَارِيَةُ قُولِي لِأَبِي مُحَمَّدٍ يَخْرُجُ قَالَ فَخَرَجَ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا بَكَّرَ بِكَ فَقَالَ إِنِّي تَلَوْتُ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْبَارِحَةَ فَأَقْلَقَتْنِي قَالَ وَ مَا هِيَ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ ذِكْرُهُ- الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ- فَقَالَ صَدَقْتَ لَكَأَنِّي لَمْ أَقْرَأْ هَذِهِ الْآيَةَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ قَطُّ فَاعْتَنَقَا وَ بَكَيَا

از صفوان بن مهران جمال، گفت: ميان عبد الله بن حسن و امام ششم گفتگوئى شد تا آنجا كه صدای هر دو بلند شد و مردم گردشان را گرفتند و آن شب از هم جدا شدند، و چون بامداد كردم براى نياز بدنبال امام ششم (ع) رفتم و ديدم بر در خانه عبد الله بن حسن است، و ميگويد: اى جاريه به ابى محمد بگو بر در خانه آید. عبد الله بن حسن بيرون آمد و گفت: اى ابو عبد الله چه چيزى شما را بدين بامدادى اينجا آورده؟ فرمود: كه راستش ديشب به يك آيه از قرآن خدا برخوردم و مرا نگران كرد، گفت: آن چه آيه است؟ فرمود: قول خدا عز و جل (21: الرعد) وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ (تا آخر آيه) راوى گفته: پس همديگر را در آغوش كشيدند و هر دو گريستند و عبد الله بن حسن گفت: درست گفتى بخدا اى ابا عبد الله، گويا من هرگز اين آيه را نخواندم.

📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج‏2، ص155؛ تفسير العياشي، ج‏2، ص208؛ كنز الفوائد، ج‏1، ص98 به طریق دیگر از صفوان
@Al_Meerath

میراث امامان

16 Sep, 11:53


مصداق یابی صدّیق و بررسی روایات اهل سنت در این رابطه
حامد دژآباد

چکیده
عنوان «صدّیق» و بحث پیرامون مصداق آن، از جمله مباحث پرچالشی است که از قرون اولیّه میان دانشمندان فریقین وجود داشته و در کتب تفسیری و کلامی نیز راه یافته است. به نظر می‏رسد علت اختلاف در تعیین مصداق «صدّیق» روایات گوناگونی است که در منابع فریقین وجود دارد. اهل سنت، ابوبکر را مصداق آن دانسته و با همین باور، نتایج بسیاری در راستای اثبات فضایل برای او گرفته‏اند. اهمیت این موضوع به اندازه‏ای است که برخی از متکلمان و مفسران اهل سنت، همچون فخررازی و قرطبی، از این طریق صحت خلافت ابوبکر را مطرح کرده و در همین رابطه به آیاتی از قرآن نیز استناد می‏کنند. مقاله حاضر ادله روایی فریقین را مورد بررسی قرار داده است. حاصل اینکه روایات مورد ادعای اهل سنت - حتی بر مبنای منابع رجالی خودشان- ضعیف و غیر قابل استناد است.

@Al_Meerath

میراث امامان

12 Sep, 20:08


تردید ندارم که پیامبر (ص) به علی (ع) وصیت کرد

عن معمر، عن قتادة، أن عليا ‌قضى ‌عن ‌النبي ص أشياء بعد وفاته كان عامتها عدة. قال: حسبت أنه قال: خمسمائة ألف. فقال عبد الرزاق: يعني دراهم. قلنا لعبد الرزاق: (وكيف قضى النبي ص) [1] وأوصى إليه النبي ص بذلك؟ قال: نعم لا أشك أن النبي ص أوصى إلى علي، فلولا ذلك ما تركوه أن يقضي (مصنف عبد الرزاق، ج7، ص294).

عبدالرزاق صنعانی از معمر بن راشد از قتاده نقل کرده که علی (ع) اموالی را از طرف پیامبر (ص) پس از درگذشت پیامبر (ص) پرداخت کرد که بیشتر آن‌ها وعده‌های مالی پیامبر (ص) بود. گفت: گمان می‌کنم که گفت: پانصد هزار. عبدالرازق گفت: [پانصد هزار] درهم مقصود است. [اصحاب عبدالرزاق گویند:] به عبدالرزاق گفتیم: مگر پیامبر (ص) به علی (ع) در این باره وصیت کرده بود؟ [عبدالرزاق] گفت: آری! تردید ندارم که پیامبر (ص) به علی (ع) وصیت کرده بود؛ چه اگر وصیت نکرده بود، [ابوبکر و اصحابش] نمی‌گذاشتند که علی (ع) [دیون و وعده‌های مالی پیامبر (ص) را] پرداخت کند.

1. سیوطی همین نقل را از مصنف عبدالرزاق آورده (جمع الجوامع، ط1426، ج24، ص71)، اما در نقل او عبارتِ «وکیف قضی النبي ص» نیامده است.
2. وصیت به علی (ع) در فرهنگ قرن اول این را می‌رساند که علی (ع) صاحب اختیار امور پیامبر (ص) پس از ایشان است و ولی امر نیز خواهد بود؛ لذا در نقل‌های مختلفی از عائشه و دیگران تلاش شده وصیت پیامبر (ص) به علی (ع) تکذیب شود (الطبقات لابن سعد، ط الخانجي، ج2، ص228-229). در همین فضا عبدالرزاق تأکید می‌کند که اگر پیامبر (ص) به علی (ع) وصیت نکرده بود، هرگز اجازه نمی‌دادند که علی (ع) دیون و وعده‌های پیامبر (ص) را از طرف ایشان پرداخت کند (نیز نگر: اوصیاء پیامبر و پرداخت دیون ایشان).
@Al_Meerath

میراث امامان

12 Sep, 06:16


فَمَا سَأَلْتُ أَحَداً مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ الْقُوَّادِ وَ الْكُتَّابِ وَ الْقُضَاةِ وَ الْفُقَهَاءِ وَ سَائِرِ النَّاسِ إِلَّا وَجَدْتُهُ عِنْدَهُ فِي غَايَةِ الْإِجْلَالِ وَ الْإِعْظَامِ وَ الْمَحَلِّ الرَّفِيعِ وَ الْقَوْلِ الْجَمِيلِ وَ التَّقْدِيمِ لَهُ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ مَشَايِخِهِ فَعَظُمَ قَدْرُهُ عِنْدِي إِذْ لَمْ أَرَ لَهُ وَلِيّاً وَ لَا عَدُوّاً إِلَّا وَ هُوَ يُحْسِنُ الْقَوْلَ فِيهِ وَ الثَّنَاءَ عَلَيْهِ... [3] (الکافي، ج1، ص503-504).

1. احمد بن عبید الله بن یحیی بن خاقان (د. 307ق)؛ «احمد بن‌ عبيدالله‌ گذشته‌ از شغل‌ ديوانی‌ در 306 ق‌ نيز از جمله‌ نامزدان‌ وزارت‌ خليفه‌ مقتدر بود، ولی‌ علی‌ بن‌ عيسی‌ بن‌ جراح‌ او را به‌ حماقت‌ و تهور متهم‌ ساخت‌ (قرطبی‌، 73). با اينهمه‌، صفدی‌ (7/ 171) وی‌ را مردی‌ اديب‌ و فاضل‌ خوانده‌ و از او ابياتی‌ نقل‌ كرده‌ است‌» (سجادی، «ابن خاقان»، 13. احمد بن‌ عبيدالله‌ بن‌ يحيی‌ بن‌ خاقان‌). نجاشی دربارۀ وی می‌گوید: «أحمد بن عبيد الله بن يحيى‏ بن خاقان ذكره أصحابنا في المصنفين، و أن له كتابا يصف فيه سيدنا أبا محمد عليه السلام. لم أر هذا الكتاب» (فهرست النجاشي، ص87).
2. ابو الحسن عبید الله بن یحیی بن خاقان ترکی (209-263ق)؛ وی وزیر متوکل بود و تا زمان قتل متوکل (247ق) بر وزارت باقی ماند. مستعین عباسی (د. 252ق)، او را در سال 248ق نفی بلد کرد. او پس از پنج سال به بغداد آمد و سپس در سال 256ق وزیر معتمد عباسی (حکومت: 256-279ق) شد (تاریخ الإسلام، ت بشار، ج6، ص367). دربارۀ وی نگر: سجادی، «ابن خاقان»، 11. عبيدالله‌ بن‌ يحيی‌ بن‌ خاقان‌ (۲۰۹-۲۶۳ ق‌/ ۸۲۴ -۸۷۷ م‌).
3. ابن بابویه همین حکایت را با این سند از احمد بن عبید الله بن خاقان نقل می‌کند: «ما حدثنا به أبي و محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد رضي الله عنهما قالا حدثنا سعد بن عبد الله قال: حدثنا من حضر موت الحسن بن علي بن محمد العسكري ع و دفنه ممن لا يوقف على إحصاء عددهم و لا يجوز على مثلهم التواطؤ بالكذب و بعد فقد حضرنا في شعبان سنة ثمان و سبعين و مائتين و ذلك بعد مضي أبي محمد الحسن بن علي العسكري ع بثمان عشرة سنة أو أكثر مجلس أحمد بن عبيد الله بن يحيى بن خاقان و هو عامل السلطان يومئذ على الخراج و الضياع بكورة قم و كان من أنصب خلق الله و أشدهم عداوة لهم فجرى ذكر المقيمين من آل أبي طالب بسر من رأى و مذاهبهم و صلاحهم و أقدارهم عند السلطان فقال أحمد بن عبيد الله‏» (کمال الدین، ج1، ص40؛ نیز نگر: الغیبة للطوسي، ص218).

@Al_Meerath

میراث امامان

12 Sep, 06:16


امام حسن عسکری علیه السلام در گزارش یک ناصبی نزدیک به خاندان عباسی و در نگاه وزیر متوکل و معتمد عباسی

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ غَيْرُهُمَا قَالُوا كَانَ أَحْمَدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ خَاقَانَ [1] عَلَى الضِّيَاعِ وَ الْخَرَاجِ بِقُمَّ فَجَرَى فِي مَجْلِسِهِ يَوْماً ذِكْرُ الْعَلَوِيَّةِ وَ مَذَاهِبِهِمْ وَ كَانَ شَدِيدَ النَّصْبِ فَقَالَ مَا رَأَيْتُ وَ لَا عَرَفْتُ بِسُرَّ مَنْ رَأَى رَجُلًا مِنَ الْعَلَوِيَّةِ مِثْلَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا فِي هَدْيِهِ وَ سُكُونِهِ وَ عَفَافِهِ وَ نُبْلِهِ وَ كَرَمِهِ عِنْدَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ بَنِي هَاشِمٍ وَ تَقْدِيمِهِمْ إِيَّاهُ عَلَى ذَوِي السِّنِّ مِنْهُمْ وَ الْخَطَرِ وَ كَذَلِكَ الْقُوَّادِ وَ الْوُزَرَاءِ وَ عَامَّةِ النَّاسِ فَإِنِّي كُنْتُ يَوْماً قَائِماً عَلَى رَأْسِ أَبِي [2] وَ هُوَ يَوْمُ مَجْلِسِهِ لِلنَّاسِ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ حُجَّابُهُ فَقَالُوا أَبُو مُحَمَّدِ بْنُ الرِّضَا بِالْبَابِ فَقَالَ بِصَوْتٍ عَالٍ ائْذَنُوا لَهُ فَتَعَجَّبْتُ مِمَّا سَمِعْتُ مِنْهُمْ أَنَّهُمْ جَسَرُوا يُكَنُّونَ رَجُلًا عَلَى أَبِي بِحَضْرَتِهِ وَ لَمْ يُكَنَّ عِنْدَهُ إِلَّا خَلِيفَةٌ أَوْ وَلِيُّ عَهْدٍ أَوْ مَنْ أَمَرَ السُّلْطَانُ أَنْ يُكَنَّى فَدَخَلَ رَجُلٌ أَسْمَرُ حَسَنُ الْقَامَةِ جَمِيلُ الْوَجْهِ جَيِّدُ الْبَدَنِ حَدَثُ السِّنِّ لَهُ جَلَالَةٌ وَ هَيْبَةٌ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ أَبِي قَامَ يَمْشِي إِلَيْهِ خُطًى وَ لَا أَعْلَمُهُ فَعَلَ هَذَا بِأَحَدٍ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ الْقُوَّادِ فَلَمَّا دَنَا مِنْهُ عَانَقَهُ وَ قَبَّلَ وَجْهَهُ وَ صَدْرَهُ وَ أَخَذَ بِيَدِهِ وَ أَجْلَسَهُ عَلَى مُصَلَّاهُ الَّذِي كَانَ عَلَيْهِ وَ جَلَسَ إِلَى جَنْبِهِ مُقْبِلًا عَلَيْهِ بِوَجْهِهِ وَ جَعَلَ يُكَلِّمُهُ وَ يَفْدِيهِ بِنَفْسِهِ وَ أَنَا مُتَعَجِّبٌ مِمَّا أَرَى مِنْهُ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ الْحَاجِبُ فَقَالَ الْمُوَفَّقُ قَدْ جَاءَ وَ كَانَ الْمُوَفَّقُ إِذَا دَخَلَ عَلَى أَبِي تَقَدَّمَ حُجَّابُهُ وَ خَاصَّةُ قُوَّادِهِ فَقَامُوا بَيْنَ مَجْلِسِ أَبِي وَ بَيْنَ بَابِ الدَّارِ سِمَاطَيْنِ إِلَى أَنْ يَدْخُلَ وَ يَخْرُجَ فَلَمْ يَزَلْ أَبِي مُقْبِلًا عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ يُحَدِّثُهُ حَتَّى نَظَرَ إِلَى غِلْمَانِ‏ الْخَاصَّةِ فَقَالَ حِينَئِذٍ إِذَا شِئْتَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ ثُمَّ قَالَ لِحُجَّابِهِ خُذُوا بِهِ خَلْفَ السِّمَاطَيْنِ حَتَّى لَا يَرَاهُ هَذَا يَعْنِي الْمُوَفَّقَ فَقَامَ وَ قَامَ أَبِي وَ عَانَقَهُ وَ مَضَى فَقُلْتُ لِحُجَّابِ أَبِي وَ غِلْمَانِهِ وَيْلَكُمْ مَنْ هَذَا الَّذِي كَنَّيْتُمُوهُ عَلَى أَبِي وَ فَعَلَ بِهِ أَبِي هَذَا الْفِعْلَ فَقَالُوا هَذَا عَلَوِيٌّ يُقَالُ لَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ يُعْرَفُ بِابْنِ الرِّضَا فَازْدَدْتُ تَعَجُّباً وَ لَمْ أَزَلْ يَوْمِي ذَلِكَ قَلِقاً مُتَفَكِّراً فِي أَمْرِهِ وَ أَمْرِ أَبِي وَ مَا رَأَيْتُ فِيهِ حَتَّى كَانَ اللَّيْلُ وَ كَانَتْ عَادَتُهُ أَنْ يُصَلِّيَ الْعَتَمَةَ ثُمَّ يَجْلِسَ فَيَنْظُرَ فِيمَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنَ الْمُؤَامَرَاتِ وَ مَا يَرْفَعُهُ إِلَى السُّلْطَانِ فَلَمَّا صَلَّى وَ جَلَسَ جِئْتُ فَجَلَسْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَيْسَ عِنْدَهُ أَحَدٌ فَقَالَ لِي يَا أَحْمَدُ لَكَ حَاجَةٌ قُلْتُ نَعَمْ يَا أَبَهْ فَإِنْ أَذِنْتَ لِي سَأَلْتُكَ عَنْهَا فَقَالَ قَدْ أَذِنْتُ لَكَ يَا بُنَيَّ فَقُلْ مَا أَحْبَبْتَ قُلْتُ يَا أَبَهْ مَنِ الرَّجُلُ الَّذِي رَأَيْتُكَ بِالْغَدَاةِ فَعَلْتَ بِهِ مَا فَعَلْتَ مِنَ الْإِجْلَالِ وَ الْكَرَامَةِ وَ التَّبْجِيلِ وَ فَدَيْتَهُ بِنَفْسِكَ وَ أَبَوَيْكَ فَقَالَ يَا بُنَيَّ ذَاكَ إِمَامُ الرَّافِضَةِ ذَاكَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ الرِّضَا فَسَكَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ يَا بُنَيَّ لَوْ زَالَتِ الْإِمَامَةُ عَنْ خُلَفَاءِ بَنِي الْعَبَّاسِ مَا اسْتَحَقَّهَا أَحَدٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ غَيْرُ هَذَا وَ إِنَّ هَذَا لَيَسْتَحِقُّهَا فِي فَضْلِهِ وَ عَفَافِهِ وَ هَدْيِهِ وَ صِيَانَتِهِ وَ زُهْدِهِ وَ عِبَادَتِهِ وَ جَمِيلِ أَخْلَاقِهِ وَ صَلَاحِهِ وَ لَوْ رَأَيْتَ أَبَاهُ رَأَيْتَ رَجُلًا جَزْلًا نَبِيلًا فَاضِلًا فَازْدَدْتُ قَلَقاً وَ تَفَكُّراً وَ غَيْظاً عَلَى أَبِي وَ مَا سَمِعْتُ مِنْهُ وَ اسْتَزَدْتُهُ فِي فِعْلِهِ وَ قَوْلِهِ فِيهِ مَا قَالَ فَلَمْ يَكُنْ لِي هِمَّةٌ بَعْدَ ذَلِكَ إِلَّا السُّؤَالُ عَنْ خَبَرِهِ وَ الْبَحْثُ عَنْ أَمْرِهِ

میراث امامان

11 Sep, 12:37


امانی برای اهل سامراء

از ابوهاشم جعفری نقل شده که امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: قبر من در «سُرَّ مَن رأی» امانی است برای اهل دو جانب (تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۰۵).

احتمالاً مراد از جانبین، دو جانب دجله است. دجله از میان شهر سامراء گذر می‌کند و معنای أهل الجانبین باید اهل سامراء باشد. گفتنی است در روزگار امام حسن عسکری علیه السلام بیشتر اهل سامراء از مخالفین بودند؛ بر این اساس، قبر حضرت امانی است برای خاصه و عامه در شهر سامراء از نزول عذاب الهی یا برخی از بلایا؛ چنانکه قبر شریف امام کاظم علیه السلام امانی بوده برای اهل بغداد.
@Al_Meerath

میراث امامان

07 Sep, 09:43


اوصیاء پیامبر (ص) و پرداخت دیون ایشان

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ. حَدَّثَنِي عَبْدُ اللّٰهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ أَبِي عَوْنٍ‌: أَنَّ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسلَّمَ لَمَّا تُوُفِّيَ أَمَرَ عَلِيٌّ‌ صَائِحًا يَصِيحُ‌: مَنْ كَانَ لَهُ عِنْدَ رَسُولِ اللّٰهِ‌ عِدَةٌ أَوْ دَيْنٌ فَلْيَأْتِنِي! فَكَانَ يَبْعَثُ كُلَّ عَامٍ عِنْدَ الْعَقَبَةِ يَوْمَ النَّحْرِ مَنْ يَصِيحُ بِذَلِكَ حَتَّى تُوُفِّيَ عَلِيٌّ‌. ثُمَّ كَانَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ‌ يَفْعَلُ ذَلِكَ حَتَّى تُوُفِّيَ‌. ثُمَّ كَانَ الْحُسَيْنُ‌ يَفْعَلُ ذَلِكَ‌. و انْقَطَعَ ذَلِكَ بَعْدَهُ‌. رِضْوَانُ اللّٰهِ عَلَيْهِمْ و سَلَامُهُ‌. قَالَ ابْنُ أَبِي عَوْنٍ‌: فَلَا يَأْتِي أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللّٰهِ إِلَى عَلِيٍّ بِحَقٍّ و لَا بَاطِلٍ إِلَّا أَعْطَاهُ‌ (الطبقات لابن سعد، ج2، ص243).

ابن سعد (د. 230ق) از واقدی (د. 207ق) از عبدالله بن جعفر مخرمی (د. 170ق) از عبدالواحد بن ابی‌عون دوسی (د. 144ق) نقل می‌‌کند که گفت: چون پیامبر خدا (ص) از دنیا رفت، علی (ع) امر کرد که بانگ‌زننده‌ای بانگ زند: هرکس نزد پیامبر خدا (ص) وعده‌ای یا قرضی دارد، نزد من آید. علی (ع) هر سال نزد جمرۀ عقبه در عید قربان کسی را می‌فرستاد که این سخن را بانگ زند تا آنکه علی (ع) از دنیا رفت. سپس حسن بن علی (ع) این کار را می‌کرد تا آنکه از دنیا رفت. سپس حسین (ع) این کار را می‌کرد و پس از او این کار به پایان رسید. رضوان و سلام خدا بر ایشان باد! ابن ابی‌عون گفت: هیچ یک از مردمان نزد علی (ع) نمی‌آمد که ادعای حق یا باطلی داشته باشد، مگر اینکه علی (ع) وعده و قرضی را که ادعا کرده بودد، به او می‌داد.
@Al_Meerath

میراث امامان

05 Sep, 07:23


💠 بر دوش پیامبر (ص) در لیلة المبیت

حَدَّثَنَا شَبَابَةُ بْنُ سَوَّارٍ قَالَ حَدَّثَنَا نُعَيْمُ بْنُ حَكِيمٍ قَالَ : حَدَّثَنِي أَبُو مَرْيَمَ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ : انْطَلَقَ بِي رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى أَتَى بِيَ الْكَعْبَةَ ، فَقَالَ : اجْلِسْ ، فَجَلَسْتُ إِلَى جَنْبِ الْكَعْبَةِ ، وَصَعِدَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى مَنْكِبَيَّ ، ثُمَّ قَالَ لِي : انْهَضْ بِي ، فَنَهَضْتُ بِهِ ، فَلَمَّا رَأَى ضَعْفِي تَحْتَهُ قَالَ : اجْلِسْ ، فَجَلَسْتُ فَنَزَلَ عَنِّي وَجَلَسَ لِي فَقَالَ : يَا عَلِيُّ ، اصْعَدْ عَلَى مَنْكِبَيَّ ، فَصَعِدْتُ عَلَى مَنْكِبِهِ ، ثُمَّ نَهَضَ بِي رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَلَمَّا نَهَضَ بِي خُيِّلَ إِلَيَّ أَنِّي لَوْ شِئْتُ نِلْتُ أُفُقَ السَّمَاءِ ، فَصَعِدْتُ عَلَى الْكَعْبَةِ ، وَتَنَحَّى رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ لِي : أَلْقِ صَنَمَهُمُ الْأَكْبَرَ صَنَمَ قُرَيْشٍ ، وَكَانَ مِنْ نُحَاسٍ ، وَكَانَ مَوْتُودًا بِأَوْتَادٍ مِنْ حَدِيدٍ فِي الْأَرْضِ ، فَقَالَ لِي رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : عَالِجْهُ فَجَعَلْتُ أُعَالِجُهُ وَرَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ [لِي] : إِيهِ ، فَلَمْ أَزَلْ أُعَالِجُهُ حَتَّى اسْتَمْكَنْتُ مِنْهُ ، فَقَالَ : اقْذِفْهُ فَقَذَفْتُهُ وَنَزَلْتُ (مصنف ابن أبي شیبة، ج20، ص470).

از علی (ع) نقل شده که فرمود: پیامبر خدا (ص) مرا برد تا آنکه مرا نزد کعبه رساند. به من فرمود: «بنشین». پس در کنار کعبه نشستم و پیامبر خدا (ص) بر شانه‌های من بالا رفت. سپس فرمود: «مرا برخیزان». او را برخیزاندم. چون ناتوانی من را زیر [قدم‌های] خود دید، فرمود: «بنشین». نشستم و از [دوشِ] من پایین آمد و برایِ [بالارفتنِ] من نشست. پس فرمود: «ای علی! بر شانه‌هایم بالا برو». پس بر شانه‌های او بالا رفتم و پیامبر خدا (ص) مرا برخیزاند. چون مرا برخیزاند، خیال کردم که اگر بخواهم می‌توانم به کنارۀ آسمان برسم! پس بر روی کعبه رفتم و پیامبر خدا (ص) فاصله گرفت. پس به من فرمود: «بت بزرگشان -بت قریش- را بیانداز!». آن بت از مِس بود و با میخ‌های آهنی به زمین میخ شده بود. پس فرمود: «مشغول [کندن] آن بت شو». پس مشغول آن شدم؛ در حالی که پیامبر خدا (ص) می‌فرمود: «ادامه بده». پس من بر کارم ممارست کردم تا آنکه موفق [به کندن آن بت] شدم. پسر فرمود: «آن را بیانداز». آن را انداختم و [از فراز کعبه] پایین آمدم.

مشابه این روایت را دیگران از اسباط بن محمد (مسند أحمد، ج1، ص196؛ السنن الکبری للنسائي، ج7، ص451؛ الأحادیث المختارة، ج2، ص330)، و عبید الله بن موسی (مسند أبي یعلی، ج1، ص251؛ مسند البزار، ج3، ص21؛ الأحادیث المختارة،ج2، ص331) از نعیم بن حکیم (د. 148ق) از ابو مریم اسدی نقل کرده‌اند. حاکم نیشابوری نیز مشابه این حدیث را به سند خود از عبد الله بن داود از نعیم بن حکیم از ابو مریم اسدی نقل کرده و سند آن را تصحیح کرده است (المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص5). در ابتدای این نقلِ حاکم، تصریح شده که این بت‌شکنی مربوط بوده به لیلة المبیت: «عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ قَالَ : لَمَّا كَانَ اللَّيْلَةَ الَّتِي أَمَرَنِي رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَنْ أَبِيتَ عَلَى فِرَاشِهِ ، وَخَرَجَ مِنْ مَكَّةَ مُهَاجِرًا ، انْطَلَقَ بِي رَسُولُ اللهِ...».
@Al_Meerath