سی مرغ @cmorghgrom30 Channel on Telegram

سی مرغ

سی مرغ
بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود


برای انعکاس نقطه نظرات خود به آی دی زیر پیام دهید
@atabiatpoor
1,451 Subscribers
45 Photos
3 Videos
Last Updated 01.03.2025 14:04

Similar Channels

بهمنی قاجار
2,931 Subscribers
Science and Religion
1,974 Subscribers

سی مرغ: نمادی از ادبیات و فرهنگ ایرانی

سی مرغ یکی از نمادهای بارز در ادبیات و فرهنگ ایرانی است که به عنوان یک نشانه از جستجوی حقیقت و معنای زندگی معرفی می‌شود. سی مرغ در واقع به داستان معروفی اشاره دارد که در آن، پرنده‌ای به نام سی مرغ به جستجوی سیمرغ، نمادی از کمال و حقیقت می‌پردازد. این داستان به خوبی نشان‌دهنده سفر روحی و معنوی شخصیت‌ها و جستجوی آن‌ها برای یافتن حقیقت و درک عمیق‌تری از وجود خویش است. سیمرغ به عنوان نمادی از قدرت و عظمت در ادبیات ایرانی، همواره در آثار شاعران و نویسندگان تأثیرگذار نظیر فردوسی و عطار نیشابوری حضور داشته و از این رو، داستان سی مرغ به یکی از محوری‌ترین موضوعات در مطالعه ادبیات ایران تبدیل شده است.

سی مرغ چه مفهومی در ادبیات ایرانی دارد؟

سی مرغ به عنوان نمادی از جستجوی حقیقت و کمال در ادبیات ایرانی مطرح می‌شود. این پرنده به نمایندگی از روح انسان در تلاش برای کشف کیستی و هدف زندگی‌اش است.

در واقع، سی مرغ تلنگری به ما می‌زند که به سراغ خودمان برویم و تلاش کنیم تا درک بهتری از دنیای پیرامون خود و معنای وجود خویش پیدا کنیم.

رابطه بین سی مرغ و سیمرغ چیست؟

سی مرغ در تلاش خود برای یافتن سیمرغ به سفر روحی‌ای می‌پردازد که در آن او با چالش‌ها و موانع متعدد روبه‌رو می‌شود. این سیمرغ نمایانگر کمال و حقیقتی است که تمام موجودات در جستجوی آن هستند.

این رابطه به ما می‌آموزد که برای رسیدن به حقیقت، باید از موانع عبور کنیم و به دیار ناشناخته‌ها پا بگذاریم.

چرا سی مرغ به عنوان یک سمبل در ادبیات ایران مطرح است؟

سی مرغ به عنوان یک سمبل فرهنگی در ادبیات ایران نمایانگر جستجوی انسانی برای معنای زندگی و خودشناسی است. این سمبل به ویژه در آثار عرفانی و شعرهای کلاسیک ایران جایگاه ویژه‌ای دارد.

از سوی دیگر، این سمبل به ما یادآوری می‌کند که پیشرفت و رشد فردی، نیازمند ایستادگی و تلاش در برابر چالش‌هاست.

سیمرغ در ادبیات چه ویژگی‌هایی دارد؟

سیمرغ به عنوان موجودی افسانه‌ای در ادبیات ایران، نمادی از قدرت، خرد و کمال است. او به عنوان راهنمای روحانی و الهی در جستجوی حقیقت و معانی عمیق زندگی محسوب می‌شود.

در واقع، سیمرغ دارای ویژگی‌هایی از قبیل زیبایی، حکمت و توانمندی در حل مسائل است که او را به موجودی خاص در ادبیات تبدیل می‌کند.

آیا داستان سی مرغ به جز ادبیات، تأثیری بر فرهنگ ایرانی نیز دارد؟

بله، داستان سی مرغ به عنوان یک نماد فرهنگی نیز شناخته می‌شود که بیانگر آرمان‌ها و ارزش‌های جامعه ایرانی است. این داستان به ما نشان می‌دهد که جستجوی خودشناسی و حقیقت همواره جزء جدایی‌ناپذیر فرهنگ ما بوده است.

این تأثیرات فرهنگی به وضوح در هنر، موسیقی و حتی فلسفه ایرانیان دیده می‌شود و میراثی گرانبها برای نسل‌های آینده باقی می‌گذارد.

سی مرغ Telegram Channel

سی مرغ یک کانال تلگرامی پرطرفدار است که با عنوان cmorghgrom30 شناخته می‌شود. در این کانال مطالب متنوع و جذاب در زمینه‌های مختلف ارائه می‌شود. از جمله مطالبی که می‌توانید در این کانال بیابید، شامل اخبار روز، مقالات علمی، نکات طنز، تصاویر خنده‌دار و موارد دیگر است. سی مرغ به عنوان یک منبع برای بروزترین و جذاب‌ترین مطالب در دسترس شما قرار می‌دهد.

اگر شما هم علاقه‌مند به دریافت مطالب جالب و متنوع هستید، به کانال سی مرغ، یا به عبارت دیگر "سیمرغ"، بپیوندید و از محتویات فوق‌العاده آن بهره‌مند شوید. برای ارسال نظرات و پیشنهادات خود می‌توانید به ایدی atabiatpoor پیام دهید. این کانال مناسب برای هر کسی است که دنبال گذراندن وقتی سرگرم‌کننده و اطلاعاتی است. پس حتما به سی مرغ بپیوندید و از محتویاتش لذت ببرید.

سی مرغ Latest Posts

Post image

.

🔹 آیا مسلمان متشرع باید در فروع دین تقلید کند؟

🔹 مناظره علی طبیعت‌پور و مسعود ادیب

🔹 زمان برگزاری شنبه ۴ اسفند ۱۴۰۳

🔹 برگزار کننده مرکز اسلامی فرهنگی شمال کالیفرنیا


نسخه صوتی در اینجا و نسخه تصویری در اینجا دست‌یاب است.



@Cmorghgrom30
.

23 Feb, 20:38
1,462
Post image

.

🔹زمان: شنبه ۴ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۲۲ به وقت تهران، ساعت ۱۰:۳۰ به وقت لس آنجلس و ۱۳:۳۰ به وقت تورنتو

🔹برگزار کننده: مرکز اسلامی فرهنگی شمال کالیفرنیا

🔹لینک پخش مستقیم:
https://us02web.zoom.us/j/83100295566?pwd=vbfCxQn82gLHa1taX8vNy160o76nts.1#success



@Cmorghgrom30
.

14 Feb, 06:32
5,033
Post image

.

💢 فقه و منطق فازی 💢


🔹فقه سنتی، عین شریعت اسلام نیست و صرفا برداشتی است از اسلام با تکیه افراطی بر منطق ارسطویی. این منطق اولا یک منطق صوری است و تنها بر صورت استدلال تاکید دارد و با تاثر ازجوامع بسته‌ی فئودالی دوران سنت، از نگاه انتقادی به ماده و مقدمات استدلال غافل است و این باعث شده است که فقیه در اتاق دربسته و غرق در منقولات، با ترتیب قیاس منطقی، حکم صادر کند. ثانیا این منطق، یک منطق دو ارزشی(باینری) است با دو ارزش درست/نادرست یا با بیانی دیگر 0/1 .
از عهد رنسانس به این طرف دو منطق جدید در غرب متولد شده است که موجد تحولات عظیم در جوامع بشری و پرتاب بشر از دنیای "سنت" به دنیای "مدرنیته" شده است. این دو منطق یکی "منطق مادی" توسط فرانسیس بیکن بود و دیگری"منطق فازی" توسط کمپانی‌های معظم ساخت هوش مصنوعی. اولی بر مواد و مقدمات استدلال متمرکز بود و بر تجربه و تفکر استقرایی تاکید داشت و دومی مبتنی بر سیستم چند ارزشی بود بجای دو ارزشی. این دو منطق دو پارادایم متفاوت از اندیشه‌ورزی است و نسبت این دو با منطق ارسطویی، مانند نسبت دو فیزیک کوانتمی و نسبیتی با فیزیک کلاسیک است.

🔹اگر آیات و روایات را بجای منطق ارسطویی، در منطق فازی بریزیم که یک منطق چند ارزشی است، فقهی جدید متولد می‌شود که نتایج آن کاملا متفاوت خواهد بود. توضیح اجمالی این تاثیرگذاری این است که فقها کلیه احکام فقهی را به دو دسته‌ی وضعی و تکلیفی تقسیم می‌کنند. اما احكام وضعى، احكام شرعى نيستند و صرفا انتزاعى هستند که فقها از احكام شرعى کرده‌اند. بنابراین احکام شرعی فقط تکلیفی هستند که فقها در آنها قائل به "احکام خمسه" شده‌اند و بر اساس آن همه‌ی اعمال انسان را به ۵ دسته‌ی "واجب، مستحب، مباح، مکروه، حرام" تقسیم کرده‌اند. ولی برای این تقسیم بندی هیچ آیه و روایتی وجود ندارد و این تقسیم‌بندی صرفا تراوش‌های ذهنی فقها بوده است. آنها با عقل خود، افعال یک مکلف را در منطق ارسطویی ریخته و با چهار حصر عقلیِ دو ارزشی با صورتبندی زیر به این ۵ دسته رسیده‌اند:
- حصر اول: اراده و خواست شارع حکیم نسبت به هر عمل یک مکلف چنین است که یا فعل و ترک آن علی السویه است یا نیست.
قسم اول مباح نامیده می‌شود.
- حصر دوم: قسم دوم از حصر قبلی خودش بر دو نوع است:
یا فعلش مطلوب شارع است یا ترکش.
- حصر سوم: نوع اول از حصر دوم خود بر دو حالت تقسیم می‌شود:
یا فعل الزامی است که واجب خوانده می‌شود. یا فعل الزامی نیست که مستحب گفته می‌شود.
- حصر چهارم: نوع دوم از حصر دوم هم به دو حالت تقسیم می‌شود:
یا ترک الزامی است که حرام خوانده می‌شود. یا ترک الزامی نیست که مکروه گفته می‌شود.

🔹فرض کنید اعمال یک مکلف را بجای منطق ارسطویی، با یک منطق فازی که چند ارزشی است بررسیم. در این صورت بجای ۵ حالت، طیفی پیوسته از حالات مقول به تشکیک خواهیم داشت که در یک سر آن واجب اکید خواهد بود و به تدریج اعمال با وجوب کمتر و سپس مستحبات و آنگاه مباحات و سپس مکروهات که در انتها به حرام اکید می رسد. این مقول به تشکیک بودن هم ازمانی و هم افرادی است. یعنی هم برای یک فرد در زمانهای مختلف احکام متفاوتی خواهد بود که در اولویت بندی اعمال نسبت به هم و مفهوم "عمل صالح" معنا پیدا می کند. و هم عناوین اولی و ثانوی و لحاظ شرایط زمان و مکان منطقی‌تر خواهند بود. و هم برای افراد مختلف در موضوع یکسان، احکام متفاوتی وجود خواهد داشت و نمی‌توان همه را با یک حکم راند.
در اینصورت اختلاف اصولیون در مورد امر و نهی رخت برخواهد بست که آیا در آنها ظهور در الزام است یا در رخصت یا در هر دو. با منطق فازی قائل به تفصیل خواهیم شد و به تعداد افراد در ازمان مختلف، حالت خواهیم داشت.

🔹از قضا این نوع فقه، به فقه قرآنی و مفهوم قرآنی "عمل صالح" و سنت نبوی بسیار نزدیکتر است و خروجی آن بسیار اخلاقی‌تر و معنوی‌تر خواهد بود و به کارگیری این منطق در فقه بکلی آن را متحول کرده و بیشتر تبدیل به اخلاق و معنویت می‌کند، بجای قوانین خشک و متصلب فعلی.
در این رویکرد هم روایات معارض معنا پیدا می‌کند، زیرا این روایات را قضایای خارجیه و فی‌الواقعه می‌داند که ناظر به شرایط و اقتضائات خاص بوده‌اند، هم بسیاری از دعواهای اصولی در بخش الفاظ منتفی خواهند شد.
بدیهی است این فقه جدید به همان اندازه غربزده و التقاطی است که فقه سنتی. هر دو فقه مبتنی بر منطقی هستند که از غرب وارد فقه اسلامی شده‌اند، یکی ۱۱۰۰ سال پیش و دیگری ۵۰ سال پیش، و هر دو هم در دوران غیبت و بدون امضای معصوم(ع). فقط یکی ۱۰۵۰ سال جلوتر وارد فقه ما شده است و در این اثنا فقها بر اساس آن فتوا داده‌اند. آیا این تقدم زمانی فقه سنتی، به آن حجیت شرعی می‌بخشد؟ قطعا خیر، و البته روحانیت موجود از درک و کاربست چنین حقیقتی عاجز است و این مهم تنها از نواندیشی دینی برمی آید.


@Cmorghgrom30
.

19 Jan, 16:15
3,102
Post image

.

💢 فقه و هندسه نااقلیدسی 💢


🔹بدیهی به نظر می‌رسد که مسلمانان ساکن اروپا چون در شمال‌غربی مکه قرار دارند، مطابق آیه (بقره/۱۴۴) باید هنگام نماز رو به جنوب‌شرقی بایستند و برای آنان قبله به سمت جنوب‌شرقی خواهد بود. پیش فرض فقه سنتی بر این بود که مشابه قبله در اروپا و شمال آفریقا که به سمت جنوب شرقی است، برای هر نقطه‌ی زمین هم که در شمال غربی مکه واقع است، از جمله شهرهای آمریکای شمالی، باید قبله به سمت جنوب شرقی باشد. تا همین اواخر هم قبله‌ی مساجدی که در تورنتو و نیویورک و دیگر شهرهای آمریکا و کانادا از آقای خویی تقلید می‌کردند، مطابق فتوای ایشان به سمت جنوب شرقی بود. ولی با محاسبات ریاضی مشخص شد که بعلت کروی بودن زمین، نقاط واقع در آمریکای شمالی مسیرشان برای رسیدن به مکه در جهت شمال شرقی، کوتاه‌تر از مسیر در جهت جنوب شرقی است. لذا به تدریج مساجد این شهرها قبله‌ی خود را نود درجه تغییر دادند و از جنوب شرقی متوجه شمال شرقی کردند.
پیش فرض فقه سنتی مبتنی بر هندسه اقلیدسی است، در حالی که هندسه ی کره‌ی زمین، نااقلیدسی است.

🔹نسبت فضای ذهنی فقیه با مدرنیته، مانند نسبت فیزیک کلاسیک و هندسه اقلیدسی با فیزیک نسبیتی و هندسه نا اقلیدسی است. بدیهی است هر کدام از فیزیک‌های کلاسیک و نسبیتی و هر یک از هندسه های اقلیدسی و نااقلیدسی در پارادایم‌های خود صحیح و موجه‌اند. ولی این که کدامیک از این دو پارادایم مطابق جهان خارجند و واقعیت را بهتر تبیین می کنند، محتاج داده‌های تجربی است و صرف نظریه پردازی درون پارادایمی پاسخگو نیست.
در مورد فقه، به عنوان علم شناخت سبک زندگی انسان دینمدار، نیز همین حکم جاری است. فقه سنتی در دنیای سنت شکل گرفته است که مبتنی بر مجموعه‌ای از پیش‌فرض‌ها شامل قواعد اصولی و قواعد فقهی است که از میان آنها سه اصل از همه مهمتر است: اصالت ظاهر لفظ، قاعده اشتراک، و اصل تقلید. این پیش‌فرض‌ها هیچکدام بر گرفته از آیات و روایات نیستند و صرفا برگرفته از عرف زمانه بوده‌اند.
با ورود به مدرنیته، جامعه بشری وارد فضای پارادایمی جدیدی شده است که لرزه بر پیش‌فرض‌های فقه سنتی انداخته و فقهی مدرن با پیش‌فرض‌های جدید را اقتضا می‌کند. در این فقه بسیاری از قواعد اصولی و قواعد فقهی، به ویژه سه اصل پیش گفته مورد تجدید نظر واقع می شوند. مدرن بودن فقه مدرن به معنای اصالت داشتن فقه سنتی و التقاط اسلام با مدرنیته در فقه مدرن نیست. هر دو فقه به یک نسبت از عرف زمانه در دوران غیبت(از سال ۲۶۰ ق تا کنون که تقریبا ۱۲۰۰ سال می‌شود) تاثیر یافته‌اند. از این ۱۲۰۰ سال، فقه سنتی متاثر از عرف ۱۰۰۰ سال متقدم و فقه مدرن متاثر از عرف ۲۰۰ سال متاخرند.

🔹برداشت آقای خویی از ظاهر عبارت "فول وجهک شطر المسجد الحرام" در آیه (بقره/ ۱۴۴) و کاربست آن در کانادا و شمال آمریکا این بود که در آن مناطق قبله به سمت جنوب شرقی است زیرا پیش فرض ایشان "هندسه مسطحه" بود و لذا از روی اینکه قبله در اروپا به سمت جنوب شرقی است، همین حکم را به آمریکای شمالی تعمیم داده بود.(همان قیاس مذموم فقهی)
ولی نظر عقلا بر این بود که بخاطر کروی بودن زمین، در اینجا ما با هندسه کروی روبروییم و نه مسطحه و در نتیجه در آمریکای شمالی توجه به سمت مسجد الحرام هم از سمت شمال شرقی امکانپذیر است و هم از سمت جنوب شرقی. و چون محاسبات دقیق نشان می‌دهد مسیر اولی کوتاهتر است، پس باید در آنجا قبله به سمت شمال شرقی باشد.
نباید این رویداد را صرفا به خطای یک فقیه در استنباط فروکاست. هر فقیه دیگری هم اگر بجای آقای خویی بود همین فتوا را می‌داد. زیرا تمام این فقها در عرف دنیای سنت با پیش‌فرض‌های خاص آن می‌زیند.
سوالی که در اینجا پیش می‌آید این است که مگر تشخیص جهت قبله از سنخ تشخیص موضوع نیست؟ پس چرا مقلدین بجای عمل به تشخیص خود از مرجع خود در این مورد استفتا کردند؟ و چرا آقای خویی به این استفتای آنها پاسخ داد و به آنها نگفت که به تشخیص خود عمل کنند؟
ایضا استهلال ماه؟
ایضا فلس داشتن ماهی اوزون برون؟
ایضا واکسن کرونا؟
و اساسا سایر موضوعات غیر عبادی چون سیاست و اقتصاد و معاملات؟
راستی، با این حساب دیگر از ولایت فقیه، آن هم از نوع مطلقه‌ی آن، چه باقی می‌ماند؟!


@Cmorghgrom30
.

06 Jan, 16:11
2,801