اشعار خاردار @xaarda Channel on Telegram

اشعار خاردار

@xaarda


اشعار زیرخاکی را از ما بخواهید!📖
هزلیات و هجویات خود را به این ربات بفرستید تا در کانال منتشر کنیم:
@xaardar_bot

اشعار خاردار (Persian)

اشعار خاردار یک کانال تلگرامی اختصاصی برای شعرهای زیرزمینی است. اگر دوست دارید اشعار خارج از قالب و متفاوت را بخوانید، این کانال برای شماست. با عضویت در این کانال، شاعران و اهل شعر می‌توانند شعرهای زیرزمینی خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. اگر شما هم دارای اشعار هجویاتی و هزلیاتی هستید، می‌توانید آن‌ها را به ربات اختصاصی این کانال ارسال کنید تا در کانال منتشر شوند. با اشتراک گذاری اشعار خود، می‌توانید از نقد و بازخورد دوستان و اعضای دیگر کانال بهره‌مند شوید. اگر به دنبال یک فضای شعری منحصر به فرد و خاص هستید، اشعار خاردار منتظر حضور شماست!

اشعار خاردار

15 Nov, 18:53


زیــبــارویـان وفــا نــدارنــد آری
عنتر! تو چرا ز مهر هستی عاری؟

#ابن‌_شیرین
@xaarda

اشعار خاردار

15 Nov, 08:40


در مملکت برادر و دوست ببین
این گینه استوایی، الگوست ببین

در حضرت بالتازار نیکو بنگر
اسطوره زنده، بی‌گمان اوست، ببین!

#عقرب_الشعرا


از کرده و ناکرده پشیمان نشده
با هیچ کسی نبوده عریان نشده

با این همه کارآمدی و کارآیی
صد حیف که او وزیر ایران نشده!

#سپوخی_تبریزی

@xaarda

اشعار خاردار

10 Nov, 17:48


#نقیضه‌گایی

مثل بیماری که بالاجبار خوابش می‌برد
مرد اگر عاشق شود دشوار خوابش می‌برد

#اصغرعظیمی‌مهر
✧✧✧
مثل دامادی که در تالار خوابش می‌برد
کـ‌یر هم گاهی میان کار خوابش می‌برد

کـ‌یر قبراقم که روزی خشتکم را می‌درید
حال بی‌حال است و در شلوار خوابش می‌برد

آن‌که در شب‌زنده‌داری، شهره آفاق بود
روزگاری هست که بسیار خوابش می‌برد

روزگاری بی‌پدر در خانه هم، بر پای بود
حال مادر‌مرده در بازار خوابش می‌برد

با که گویم بلبل بیچاره‌ام در وقت گل
خوار گشته، گوشه گلزار خوابش می‌برد؟

گرچه تا این لحظه از خود، ناامیدم هم نکرد
در هراسم بی‌گمان این بار خوابش می‌برد

ادعا دارد زمانی شاخ هر کهسار بود
حال اما در میان غار خوابش می‌برد

کافری که تا سحر بیدار می‌ماند -ای دریغ-
حال پای سفرهٔ افطار خوابش می‌برد

#سپوخی_تبریزی
#شاکیر
@xaarda

اشعار خاردار

07 Nov, 12:08


#نقیضه‌گایی

جماعِ ممنوع

جماعِ پنج کس ممنوع باشد
نگردد گرد ایشان مردِ هشیار

یکی زآنها زنِ پیر است و دیگر
صغیر و حایض و بدشکل و بیمار
#یوسفی_هروی

✧✧
لواطِ ممنوع

لواطِ پنج کس ممنوع باشد
"نگردد گِرد ایشان مرد هشیار"

یکی‌ زآن‌ها گشاد است و بقیه
چروک و مشکی و بدبو و مودار
#سپوخی_تبریزی
@xaarda

اشعار خاردار

01 Nov, 16:59


#مرد_زن‌نما

آن مرد زن‌نما که ترانه‌ست نام او
صد رستم رشید فتاده به دام او

شش هفته ناتوان ز نشستن شد آن کسی
کو داد در محله جواب سلام او

میلش نماز و روزه بود لیک از لواط
باطل شود مدام وضو و صیام او
                                           --------------
گر عاقلی به سوی وی ای بوالهوس مرو
یک بار چون گریخته‌ای از کنام او

وقتی ترانه ساز دگرگونه می‌زند
بنگر که چیست آلت لهو و مقام او

یا ایهاالرشید! هی انْشَدَتْ نشید
هش دار و اعتماد مکن بر کلام او

تنصیف و مهر و شیربها را به او بده
محفوظ دار کون خود از انتقام او
                     ‌ ‌‌                     ---------------
بر جای آن‌که کام بجویی از او، بترس
افتی خودت به دام وی از بهر کام او

#درزی_بفشار 
#ابن_شیرین
#سپوخی_تبریزی
@xaarda

اشعار خاردار

31 Oct, 18:41


#قصیده_کانونیه
(با تلخیص)

بر دهان هر بیانی قفل فولادی گذاشت
بنگر این کانون چه‌سان در کون آزادی گذاشت

بنگر این بی حصر و استثنای آزادی چه‌سان
پای بر هر رسم و راه آدمیزادی گذاشت

کیر کانونی برون از شورت  کانونی کشید
پیش آزادی درید و در پس رادی گذاشت

جای گلشیری و سیمین جای مختاری ببین
شخص کاکاوندِ گُه را بهر شیادی گذاشت

جای شوی آیدای راستین آن شرزه شیر
آیدای کاذبی را با چه [استادی] گذاشت

جای آزاد و‌ سپان و نصرت آن قوم سترگ
روزبهْ سوهانی خر را به صد شادی گذاشت

‌آن که نه تخم علی بود و نه احلیل اسد
شکر لله در مسیر شغل اجدادی گذاشت

کرد منصوبش ز مفعولی و با کون خراب
روی تخت کون‌دهی در صدر آبادی گذاشت

رغم آن پاینده و پوینده بی یک ذره شرم
زاهدی را و حکیمی را در این وادی گذاشت

هم بدینسان هر کجا قوّاد بی‌آزرم دید
زود جای شاعر خوشگوی وقّادی گذاشت

شخص آگاهی چنان هشیار را اخراج کرد
راه انسانی برید و رسم شدّادی گذاشت

جای آن هشیارها از لشگر بدکارها
هوچیان پوچِ یکسر دادوفریادی گذاشت

اکبر معصوم‌بیگی نیز با آن عر و تیز
بی گمان حیف است جای اکبر رادی گذاشت

#سعید_اسکندری
@xaarda

اشعار خاردار

29 Oct, 16:58


مثل دیوانگان این دنیا
نه به داغ و درفش می‌جنگم

تن‌به‌تن، با تو تا توان دارم
زیر نور بنفش می‌جنگم

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

اشعار خاردار

24 Oct, 16:44


#نقیضه‌گایی

نه قهرمان کسی‌اَم، نه جانِ هیچ‌کسی
نه مهربان و نه نامهربانِ هیچ‌کسی

#سحر_هادیان

چه روزها که نخوردم فلان هیچ‌کسی
نبوده کـ‌ون و کـ‌سم، میزبان هیچ‌کسی

نبوده هیچ‌ زمان، پیش از این چنان گاراژ
برای آمد و رفتی، دهان هیچ‌کسی

چنان که رفت مامانم، به خانه شوهر
نرفته خانه شوهر، مامان هیچ‌کسی

در این طویله سوارم کسی نخواهد شد
چرا که من نشدم مادیان هیچ‌کسی

چنان که پاره شدم من ز حسرت گایش
نگشته پاره خدایی فلان هیچ‌کسی

زبان شعر من اینگونه خشک شد زیرا
به من نخورده اخیراً زبان هیچ‌کسی

#سپوخی_تبریزی
#ابن‌_شیرین
#شاکیر
#درزی_بفشار

@xaarda

اشعار خاردار

23 Oct, 09:22


#👎

کـ‌یرِ ما شاعرانِ هزل‌سرا
در هر آن عقده‌ایِ کـ‌ون‌داده،

که لجوجانه زیر هر پستی
جمله بیلاخ سرنگون داده!

#عقرب_الشعرا

@xaarda

اشعار خاردار

21 Oct, 06:52


ممه هر رنگ که باشد، همه را خواهم خورد
کور هم گر بشوم من، ممه را خواهم خورد

طیف خاکستری و صورتی‌اش یکسان است
مثل یک گرگ گرسنه، رمه را خواهم خورد!

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

اشعار خاردار

14 Oct, 17:30


اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

#حافظ


اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سرو دست و تن و پا را

هر آنکس چیز می بخشد زمال خویش می بخشد
نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را
#صائب


اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را

هر آنکس چیز میبخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که میبخشد سرو دست و تن و پا را

سرو دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
#شهریار



اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
چرا باید به او بخشم فلان چیز و فلان جا را؟!

سمرقند و بخارا نه، سر و دست و تن و پا نه
نه حتی شهریارانه، تمام روح و اجزا را

برای ختم این چالش، به جای سایش و مالش
به آن ترک فلان بهمان، که اسکل کرده دنیا را،

سپوخی چیزی ار بخشد، کلفت لیزی ار بخشد
به روی تخت می‌بخشد، گشاید چون که لاپا را

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

اشعار خاردار

08 Oct, 13:42


"دیر شد دیر شد چه باید کرد"
مغزمان کیر شد چه باید کرد

بسکه خوردیم نفت و مشتقات
عن‌مان قیر شد چه باید کرد

آن ‌که کون داده بُد به زیرزمین
خواجه و میر شد چه باید کرد

سر برون شد ز خمره کفتار و
شیخ تدبیر شد چه باید کرد

ماند چندان اسیرِ جهل خود و
جان ما تیر شد چه باید کرد

هرکه بانگی برآمدش که چرا
زود تکفیر شد چه باید کرد

شیر و ببر و پلنگ در دامِ
خوک و خنزیر شد چه باید کرد

کاروان وطن پس از عمری
مسخ و شبگیر شد چه باید کرد

عاشق مه‌بتی که ایران است
آه گرپیر شد چه باید کرد

عقل و تدبیر و فلسفه مُرد و
همه تحمیر شد چه باید کرد

#بی‌نام
@xaarda

اشعار خاردار

04 Oct, 16:19


در بیان گدابازی طرف:

از شکافش، بخیه‌اش را هم نداد
نقد که نه، نسیه‌اش را هم نداد

شیر خر، جای خودش، ماچه‌‌الاغ
دست بنده، خصیه‌اش را هم نداد!

#سپوخی_تبریزی

@xaarda

اشعار خاردار

02 Oct, 17:19


.
شرایط جنگی

زره از پشت ببندید که در قزوینیم
بر سگک رمز گذارید که بد می‌بینیم

پشت، در معرکه زنهار به دشمن نکنید
موتور وسوسه اولی‌ٰست که روشن نکنید

گرچه دار ند و سر گردن ما را دارند
بر سر گردنه تا کردن ما هشیارند

ای پسر قاعدهٔ جنگ دگرگون شده است
سطح دیوثی و نیرنگ نگر چون شده است

                     حکایت

بود جاسوسی و با کل یگان بازی کرد
خاص با توپّ سردار دهان‌بازی کرد

شاد بودند که با داف به پستو رفتند
بی‌خبر زان که به دامان پرستو رفتند

فیلم‌ شد پخش و به گا داد سر تیپی را
چون نبستند سر وقت فقط زیپی را

                                            *   *   *

این نه غرناطه و این جنگ نه با مورمونهاست
بلکه در تخت میان بدن و هورمونهاست

هم‌وطنها کمک جنسی و نقدی بدهید
همه در حد توان صیغه‌ و عقدی بدهید

شب حمله‌ است بیارید کلاهکها را
تا بکوبید در این مرحله چاهک‌ها را

زیر آن نقطه که رینند، شما مین بنهید
توی آن که عضو که شاشند، شما این بنهید

گر نه کذاب و نه لفاظ و همه گر بزنید
عمق دشمن بشناسید و به آن ضربه زنید

دام بگذاشته و خصم به گائین آرید
هم‌زمان پرچم و شلوار به پایین آرید

خشتکش را پس از این واقعه پرچم بکنید
خود او را جلوی چشم همه خم بکنید

الغرض یکسره در حد توان باید کرد
هرکسی را دم دست است همان باید کرد

#ابن_شیرین
@xaarda

اشعار خاردار

24 Sep, 04:18


#نقیضه‌گایی
#پاییزیه

هوایِ دلکش پاییز خوشتر
اگر باران زند یک‌ریز خوشتر

در این دنیایِ بی‌رحمی که دانی
شرابِ نابِ شورانگیز خوشتر

#شهریار_طاووسی_همراز

✧✧✧

هوایِ جاکش پاییز خوشتر
چو کـ‌یرت را نماید تیز خوشتر

بگو با وی که ای خوابیده از تیر
به وقتِ مهرگان برخیز خوشتر

#ابن_شیرین


بساطی شور و شعف‌انگیر خوشتر
وگر بسطی بیابی نیز خوشتر

پس از آن دلبری با وازلینی
که موضع را نماید لیز خوشتر

#ابن_شیرین


ممه از گونه نوک‌تیز خوشتر
دو رانِ فربه و لبریز خوشتر

اگر پرسی چه در پاییز خوشتر:
کـ‌س و کـ‌ون نشاط‌انگیز خوشتر

#سپوخی_تبریزی


ممه در مهر، از هر چیز خوش‌تر
کلان خوب‌است امّا ریز خوش‌تر

به کــ‌ون گنبدین گر راه خواهی
ترنجِ سینه دستاویز خوش‌تر

#درزی_بفشار



خوش است آن کار و در پاییز خوش‌تر
و گر دولّا شوی بر میز خوش‌تر

مگو «رفتم» عزیزم، مهرماه است
و صرفِ فعلی از «آمیز» خوش‌تر

#بیشعور

@xaarda

اشعار خاردار

22 Sep, 13:51


در خطابِ عتاب با گشت عرشاد:

شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
فقط تویی که بر این عیش و نوش می‌رینی

به شاهدی دو تومن خرج کرده‌ام دیوث
برون بکش که سزاوار لعن و نفرینی

کنون که اسب مرادم به زیر ران آمد
به رشوه خواهی از من لگام یا زینی

برای مزه کمی پول داشتم، سگ خورد
بیا بگیر و ببر، سگ نه‌ای، بتر زینی

ز ریش و پشم خودت شرم کن، نمک به حرام!
که بعد از این نکنندت به شهر تمکینی

سیاه‌بختی مستان ز رویت رخ توست
دعا کنم که به خاک سیاه بنشینی

جلای باده رخ ماه دلبری است لوند
خلای روده رخ چون شما شیاطینی

هر آن‌کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
حقیقتاً ز شما یافته‌ست تلقینی

شما که‌اید؟ خنازیر درفکنده به گُه
شما چه‌اید؟ گُه باب طبع خنزیری

چه‌اید؟ موی دماغید، انکرالوجهید
چه‌اید؟ زیر پی گوسفند سرگینی


#بیضه‌الشعرا
@xaarda

اشعار خاردار

20 Sep, 16:59


خبر از غایبان اگر دارید
جملگی را به خاردار آرید

گر قلندر، وگر که شاکیر است
بازگردد سریع، چون دیر است

ورنه قطعا سراغ او گیریم
جشن وی نیز با پتو گیریم!

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

اشعار خاردار

20 Sep, 13:50


#مجابات
#ارسالی

1⃣

چون نداند که جمله اعضا را
باید از کـ‌ونِ خویش سیر کند

میرزا ناشناسِ کـ‌ون‌بچه
سنجدش را خطابْ کـ‌یر کند!

#اخوان_ثانی

@xaarda

اشعار خاردار

20 Sep, 08:13


#مجابات

0⃣

جمله اعضا تو را درود دهند
کار دستت دمِ ورود دهند

بهر تو جشن با پتو گیریم
قبلِ گاییدنت وضو گیریم!


* بعدالتحریر:
کـ‌ون ناشناس‌میرزا، جا برای مجابات یَک‌یَکِ اعضای خاردار دارد؛ فلذا چیزی از وی دریغ نورزید:

رفقا، وقت را سپاس کنید
کـ‌یر در کـ‌‌ون ناشناس کنید

کـ‌ونِ هرکس به خارخار افتد
کاش راهش به خاردار افتد!

#سپوخی_تبریزی

@xaarda

اشعار خاردار

19 Sep, 19:58


#ورودیه

گذرم سوی "خاردار" افتاد
پس سروشی بحق ندا درداد:

جز مِهین تازه‌واردِ استاد
ک‌یر در ک‌ونِ جمله اعضا باد!

#ناشناس_میرزا
(هنوز شاعر نام یا تخلص هزل خود را‌ ارسال نکرده.)

@xaarda

اشعار خاردار

15 Sep, 14:35


صبح است غزل بار کنم نوش کنیم؟
یا چای بیاورم، بنان گوش کنیم؟

با چای و بنان و با غزل می‌چسبد
رخصت بدهی اگر کمی توش کنیم

تا خوردنشان لذت وافر بدهد
اول بگشای سینه تا بوش کنیم

از کـ‌یر رقیب دم‌زدی، اذن بده
این کـ‌یر خر دراز را روش کنیم

ما خرقه و دلق را درانداخته‌ایم
مِن‌بعد ز کرست تو تن‌پوش کنیم

از گشتنِ آفاق و به گلگشت‌شدن
بهتر که میان پات آغوش کنیم

در من بتنی، عرق بریزیم و سپس
باهم به حمام رفته و دوش کنیم

هرچند که کار ساده‌ای نیست، ولی
تا دسته درون لانه‌ات موش کنیم

غم نیست شبیه مادر هوشنگی
چون ما به خیال، کـ‌ون گوگوش کنیم

#م_میرزا
@xaarda

اشعار خاردار

11 Sep, 14:06


#نقیضه‌گایی
پیچیده بوی سوختن دانه‌ی بلوط..
فریاد باش زاگرس خسته از سکوت!

حرفی ببار و شاکله‌ات را فرو بپاش
ای آسمانِ غرق در اندوه لایموت...
#سحر_هادیان


هر کس گذاشت لای تو مغزش کشید سوت
این چاک را کم است بخوانم اگر کلوت*

ترسم سرش برون بزند ناگه از تهت
این‌گونه که عمیق فرو رفته در گلوت

آری سزاست پاره شدن از تلنبه‌ها
وقتی طرف زرنگتر است و تو نیز شوت

پیراهنی‌ست نازک و گلدار بر تنت
کردم دراز چوب که چینم گریپ‌فروت

لبهات رفته‌اند فـرو ساک کم بزن
جبران بکن گذشته مافات را به فوت

گفتم که احمدا بنویسم چو احمقا
ربطیست بین نیمهٔ مرداد و پنج اوت

از خنده رو به موتم و زود است جر خورم
قصدم‌ نبود مسخره کردن، قسم به موت

*کلوت: عارضه‌ای طبیعی در کویر به شکل دره

#ابن_شیرین
@xaarda

اشعار خاردار

05 Sep, 14:19


#ممدلی‌نامه

ممدلی آن زمان شگردی داشت
بدن صاف و ک‌ون گردی داشت

هـمـه بودند مـاتِ باسـن او
مــو هـویـدا نبود در تـن او

شعردزدی همیشه کارش بود
سرقت شعر، افتخارش بود

منزوی بود در نخَش یکچند
تا زند تقّه‌اش به هر ترفند

آن قدَر دَم زد از لطافتِ او
که درآمد خود از خجالتِ او

ممدلی را به شعر، رسوا کرد
روغن آورد و از عقب جا کرد

ممدلی میرزای قصه‌ی ما
_که ببخشاید ایزدان او را_

رفت و در خاکِ خود قرار گرفت
مغز ارواح را به کار گرفت

در تغزل نبود اگر بارَش
شعرخوانیست همچنان کارش

شد روانش معذب و غُر زد
ممدلی را خدا بیامرزد

#جامد_میرزا
@xaarda

اشعار خاردار

31 Aug, 09:29


#محمد_میرموسوی

عورتِ ظلم عیان است و شما کوردلان
روز و شب در پیِ پوشاندنِ مویید هنوز!

#محمدرضا_طاهری

@xaarda

اشعار خاردار

30 Aug, 22:25


در این زمانه‌ی از های‌ و هوی‌ گوز پُر آن
خوشـا به حال شما نان‌به‌نـرخ‌روزخوران

بدرود آقای
#بهمنی

@xaarda

اشعار خاردار

30 Aug, 07:29


#هجو

نیست مرا از فضول فلسفه در یاد
لاف زن امردی چو «..... ...اد»*

فاحشه‌ی پامنار و گود عرب‌ها
روسپی لاله‌زار  و یاخچی آباد!

شهره‌ی دروازه‌غار و شوش و دزاشیب
شاهد سوهانک و دروس و فرحزاد

اینت مخنث که رفته صیت سرینش
از ری و قزوین به سوی بصره و بغداد

خارشک او را قرین و علت ابنه
سفت‌زن او را علاج و نسخه‌ی قواد

بلغم شورش دلیل حکه‌ی مزمن
زهره‌ی تلخش شوند آتشک حاد

کاسبیـش وامدار مایه‌ی ماتحت
زندگیـش  ذمه‌ی کمیته‌ی امداد

هرزه‌درایی دریده، همچو «....ی»*
مشک پر از فاضلاب و خیک پر از باد

غایت فضلش، ادای تیز به تازی
اوج کمالش، کشیدن کت استاد!

#افشین_احمدپور

*شاعر نام دو مهجو را از ما هم نهان کرد.
@xaarda

اشعار خاردار

27 Aug, 18:29


ای سوسک که گهخور نظامت بینم
وز گهخوری ایام به کامت بینم
امروز به مستراح نعمت خوش باش
فردا ته چاه انتقامت بینم

دمپایی پابرهنگان بر سر تو
یک گوشه‌ی مستراح ریزد پر تو
در چاه مکافات سپس شوت شود
اندر کفنی ز گند و گه پیکر تو

در دیگِ حلیمِ گه درافتی از هول
غائط بخوری غذا و نوشابه‌ی بول
تا با خط بول بر پِهِن نقل کنند
از دفتر من به سنگ قبرت این قول:

مانند اسید ترش، شیرینش خورد
بلعید و به شیوه‌ای نمادینش خورد
آن سوسک که خورد پشک و سرگین همه‌عمر
دیدی که چگونه پشک و سرگینش خورد؟

#سید‌حامد_احمدی
@xaarda
@sokhanshahi

اشعار خاردار

21 Aug, 20:05


منقل و جنس مهیاست، بیا تا برویم
سیخ و سنجاق هم آن‌جاست بیا تا برویم

حاجت ای اهل عمل، باید از این باب گرفت
پس بگیرید که گیراست، بیا تا برویم

قُلقُلی نغمه شاد عربی می‌خوانَد
در سرش غلغله برپاست، بیا تا برویم

برحذر باش که در موکب طوسی نروی
چون وی آن‌جا به کمین‌گاست، بیا تا برویم

روی تریاک بزن چای عراقی و ببین
نشئه در کوفه چه زیباست بیا تا برویم

موکب اهل عمل «سوختگان» دارد نام
محفلش یکسره برپاست بیا تا برویم

آنچه فرعی‌ست ولی نقش اساسی دارد
زیرشلوار و متکیٰ‌ست بیا تا برویم

#سپوخی_تبریزی
#ابن‌_شیرین

پی‌نوشت: دریغ و درد که این خبر کذب بود و پس از انتقال #ابن_شیرین به اردوگاه الکمپ متوجه آن شدیم.

@xaarda