اشعار خاردار @xaarda Channel on Telegram

اشعار خاردار

@xaarda


اشعار زیرخاکی را از ما بخواهید!📖
هزلیات و هجویات خود را به این ربات بفرستید تا در کانال منتشر کنیم:
http://t.me/xxaarrddaarrbot

اشعار خاردار (Persian)

اشعار خاردار یک کانال تلگرامی اختصاصی برای شعرهای زیرزمینی است. اگر دوست دارید اشعار خارج از قالب و متفاوت را بخوانید، این کانال برای شماست. با عضویت در این کانال، شاعران و اهل شعر می‌توانند شعرهای زیرزمینی خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. اگر شما هم دارای اشعار هجویاتی و هزلیاتی هستید، می‌توانید آن‌ها را به ربات اختصاصی این کانال ارسال کنید تا در کانال منتشر شوند. با اشتراک گذاری اشعار خود، می‌توانید از نقد و بازخورد دوستان و اعضای دیگر کانال بهره‌مند شوید. اگر به دنبال یک فضای شعری منحصر به فرد و خاص هستید، اشعار خاردار منتظر حضور شماست!

اشعار خاردار

13 Feb, 14:10


#نقیضه‌گایی

هرآن‌که جانب اهل وفا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد

#حافظ


به هرچه اصل نظام شما نگه دارد
از این به بعد بگو که: خدا نگه دارد!

بگو به شخص اسد، زیر چکمه پوتین
برای حضرت آقاش، جا نگه دارد
....

#عقرب‌الشعرا
@xaarda

اشعار خاردار

11 Feb, 14:51


اشعار خاردار pinned «بالاخره یک خبر خوب! دوستان توانستیم ربات را با یک آیدی جدید متصل کنیم، لطفا اشعار خاردار خود را به این نشانی بفرستید. متوجه باشید که مدتی مدید است آثار شما را دریافت نکرده‌ایم و اگر اثری را قبلا فرستاده اید و در پاسخ آن پیامی نداده‌ایم حتما دوباره برایمان…»

اشعار خاردار

10 Feb, 21:16


بالاخره یک خبر خوب!

دوستان
توانستیم ربات را با یک آیدی جدید متصل کنیم، لطفا اشعار خاردار خود را به این نشانی بفرستید.
متوجه باشید که مدتی مدید است آثار شما را دریافت نکرده‌ایم و اگر اثری را قبلا فرستاده اید و در پاسخ آن پیامی نداده‌ایم حتما دوباره برایمان ارسال کنید.
نشانی جدید پیامگیر👇

http://t.me/xxaarrddaarrbot

#اشعار_خاردار

اشعار خاردار

10 Feb, 14:36


اشعار خاردار pinned «نشد یک لحظه از یادت جدا ....* خارداران و خارگذاران دوست‌داشتنی مدتی است مشکل همیشگی ما سر از خشتک خاموشی برآورده و ارتباط شما را با ما قطع کرده است. بر خلاف دفعات پیشین تعمیر ربات پیام‌رسان نیز افاقه نکرده و دواماً در جستجوی راهی جایگزین و امن برای دریافت…»

اشعار خاردار

10 Feb, 10:55


رویای شیرین عسل

گفتید به خوب آخوری افتادید
در بشکهٔ از عسل پری افتادید

چون وقت حساب و حین پرداخت رسید
از خرد و کلان به گه‌خوری افتادید

#ابن‌_شیرین
@xaarda

اشعار خاردار

09 Feb, 01:16


نشد یک لحظه از یادت جدا ....*

خارداران و خارگذاران دوست‌داشتنی
مدتی است مشکل همیشگی ما سر از خشتک خاموشی برآورده و ارتباط شما را با ما قطع کرده است.
بر خلاف دفعات پیشین تعمیر ربات پیام‌رسان نیز افاقه نکرده و دواماً در جستجوی راهی جایگزین و امن برای دریافت اشعار پرخار و نظرات خاربار شما هستیم.
#اشعار_خاردار در اصل بستر فرو شدن آثار شما نازنینان است و ما زائده‌ای بیش نیستیم لذا در تلاشیم که راهی دقیق و عمیق و ناضیق بیابیم تا مجددا ارتباط نامشروعمان برقرار شود.

*معمولا جای خالی را با چه چیزی پر می‌کنید؟ این سه‌نقطه را هم فکر کنید جای خالی خودتان است و از همان استفاده کنید.

#روابط_عمومی_خاردار

@xaarda

اشعار خاردار

06 Feb, 07:39


فکاههٔ اسد و ارنب

به تضریطِ تپنگوزان منه گوش
ز من بشنو حدیث شیر و خرگوش

چنین گوید سخن‌سالار دانا
-که بادش خامهٔ رقصنده مانا-

که روزی موشی و شیری به جنگل
نهادند از پی تخدیر، منقل

نشستند و زدند از زهرماری
به کردارِ مریدانِ نگاری

نشستند و کشیدند و کشیدند
بدان‌حد کز عروج نشئه ریدند

به‌ناگاهان بدیدند آن دو معتاد
که خرگوشی دوان چون برق و چون باد

چنانچون طالب از بیهوشه‌داری
ز مازندر به هندستان فراری

پدید آمد مقابلْ‌شان و وا کرد
دهانِ گَنده کای هر دو جوانمرد!

به افیون عمر خود ضایع مسازید
چو من ورزنده باشید و بتازید

به ورزش رو کنید اینک خدا را
که ورزش منفعت دارد شما را

نصیحت‌ها جهید از آن جوانمرد
به سان ضرطه از پشت سگ زرد

چو عرّ و تیزِ ارنب بیشتر شد
به‌ناگه شیرِ افیون‌باره خر شد

گرفت و از وسط جر داد او را
چو این رندان که پرده‌یْ آبرو را

دهانش صاف شد بیچاره خرگوش
هراسان گفت با شیرِ دمان موش:

«بگو با من بگو با من خدا را
چرا کشتی تو این بی‌دست‌وپا را؟

چرا جر دادی او را این‌چنین سخت
مگر بد گفت این مفلوک بدبخت؟

من و تو عمر خود بر باد دادیم
ز بس افیون زدیم از پا فتادیم»

چو دانایی که در نادان کند سیر
پس از نقل دو بیت از منطق‌الطیر،

بدو اینگونه پاسخ داد ضیغم
که ای قوادِ نامت از جهان کم

چه می‌دانی تو کاین رجّاله‌زاده
که هم جان هم دُبُر بر باد داده

چه ساعت‌ها پس از تحریکِ شیشه
دوانیده‌ست ما را توی بیشه

نفس‌ها سوخت از ما در تکاپو
توهم‌های بعد از شیشهٔ او

#یاغی
@xaarda

اشعار خاردار

04 Feb, 12:24


#هجوگایی

در هجو ملعونی از رفقای خویش گوید و بهبود حال وی جوید:

آلوده به اشک، چشم پر خونت باد
ماسیده به چهره اشکِ گلگونت باد

با بیل، هرآنچه خاک بر فرق سرت
با کله، هرآنچه کـ‌یر در کـ‌ونت باد

#جامد_میرزا
@xaarda

اشعار خاردار

30 Jan, 15:54


[در باب بی‌حرمتی نابخشودنی به قبر ساعدی و همچنین بیان حرمت‌شکنی‌های خود آن مرحوم به دیگران در زمان حیات]


نگویم که کاری درست است این کار
که ما نیز خواهیم مردن زمانی

که این کار اگر رسم گردد، بریزد
همین یک دو جو آبرو در جهانی

همین یک دو جو آبرو هم ز سعدی‌ست
که گفت از انوشیروان داستانی،

که چون مژده دادندش از مرگ دشمن
نکرد از پیِ مردنش شادمانی

چه دانست کاو نیز روزی بمیرد
چرا هست با هر بهاری خزانی

همین «ساعدی» را که امروز دیدی
گمیزیده بر گور او قلتبانی

زمانی به دل داغ این داشت کآخر
چرا ماند از پادشه خاندانی

چرا آنچنانی که باید نکشتیم
چنانی که روسیه شد. آنچنانی!

چنان موج خون برنزد تا تو گویی
نبوده در این ملک پیشینیانی

چرا هرکسی حرفی آورد از ایران
نبردیم بالای دارش به آنی

زمانی همین «ساعدی» می‌نوشت از
بزرگان آن عصر با هر زبانی

همان‌ها که دربارۀ او نگفتند
‌مگر با نوازیدن و مهربانی

کنون بنگرش! گوشتش خاک گشته
نمانده از او هیچ جز استخوانی

کنون استخوان همان قلتبان هم
شده غرق در شاشۀ قلتبانی

همین قلتبان هم بداند که روزی
بشاشند بر گورِ او بی‌گمانی

#سپیدار


@espedaar
@xaarda

اشعار خاردار

29 Jan, 06:48


#اقتراح‌گایی

"به ایران سلام و به تهران درود"
بر آن تیره شب‌هاش و روزش کبود!

به مُلکی که چون کیرِ بر پای بود
پس از جلق، لیکن به ناگه غنود

به تختی که از منبری، کیر خورد
به تاجی که عمامه‌دارش ربود

به یک مشت بی‌خایه بی‌جنم
به یک فوج بی‌عرضه بی‌وجود

بر آن تخم لقی که مُلّا شکست
و جز تخم جن، هیچ تویش نبود

به درزی و هرکس که بیتی دوسه
بر این گفته در اقتفایم فزود ...

#عقرب_الشعرا
@xaarda

اشعار خاردار

23 Jan, 13:17


ماده تاریخ درگذشت استاد جلال متینی

#بداهه

باز یک پیر دگر مُرد، به‌هش باش دلا
که تو خود نیز کنون رو سوی پیری داری

گفت اگر چیزی و حق بود و نه دلخواه تو بود،
طاقت آن که سخن را بپذیری داری؟

مانده بر جا ز متینی سخن و دفتر و نقد
تو چه از بابت روزی که بمیری داری؟

سال تاریخ وفات‌اش ز خرد پرسیدم
داد پاسخ که «چه رسم‌الخط کیری داری»

(۱۴۰۳)

#درزی_بفشار

توضیح: متینی مقالات و نوشته‌های فراوان و مفصل درباره رسم‌الخط دارد. کلا هر متن و نسخه کهنی می‌دید اول به رسم‌الخط آن توجه می‌کرد.


@xaarda

اشعار خاردار

22 Jan, 18:11


«بیت نغز»

کون گرچه نمود او فزون است
خوش بیرون و بداندرون است


#تکمله

"کون گرچه نمودِ او فزون است
خوش بیرون و بداندرون است"

کـ‌س گرچه به جای خویش عالی است
پایین‌تر، در قیاسِ کـ‌ون است

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

اشعار خاردار

19 Jan, 17:20


سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم
ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم
#قیصر_امین‌پور


#نقیضه

سراپا اگر زخم و لت خورده‌ایم
ولی کون خود را به‌در برده‌ایم

چو‌ اسپرم جامانده در کاندوم
پر از انتظارات سرخورده‌ایم

اگر خایهٔ خصم، مالیده‌ایم
اگر خاطر دوست، آزرده‌ایم

اگر خار جنجال، پرورده‌ایم
اگر غنچهٔ مهر، پژمرده‌ایم

اگر عذر بی‌وجه، آورده‌ایم
اگر آبروی کسان، برده‌ایم

اگر کُس قبول است ما گفته‌ایم
اگر گُه حساب است ما خورده‌ایم

دلی کینه‌توز و سری گنده‌گوز
«ازین دست عمری به سر برده‌ایم»

چو آمار خواهید اینک جواب:
به یک ایل دادیم، نشمرده‌ایم

چو‌ بر ما گذشتی بخوان فاتحَه
که این زندگی نیست، ما مرده‌ایم!


#درزی_بفشار
@xaarda

اشعار خاردار

18 Jan, 16:32


سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم
ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم
#قیصر_امین‌پور


سرپا اگر گاه شاشیده‌ایم
تمامش به اطراف پاشیده‌ایم

اگر نرخ کون است ما داده‌ایم
اگر زیر کار است خوابیده‌ایم

به هر امر جدی که نیت کنیم
یقین کن که آن زیر زاییده‌ایم

اگر سرگذشت است بد دیده‌ایم
وگر سرنوشت است بد ریده‌ایم

پر از خاطرات بگا رفتنیم
به نوک بگا فرق ساییده‌ایم

شدیم آخرش کارمند کسی
که در نوجوانیش گاییده‌ایم

#ابن_شیرین
@xaarda

اشعار خاردار

10 Jan, 12:39


#نقیضه‌گایی
#نقیضه‌بنگ

گل که می‌گرید غمِ عریانی‌اش را می‌خورد
پیچ و تاب زخم سرگردانی‌اش را می‌خورد

خاک اگر باران نمی‌بیند گناهِ ابر چیست؟
نامسلمان چوب بی‌ایمانی‌اش را می‌خورد

#ناصرحامدی

✧✧✧

هر زمان خر، ضربه نادانی‌اش را می‌خورد،
چوب خرحمالی مجانی‌اش را می‌خورد

بس که خو با گوشت‌خواری کرده کـ‌یر وحشی‌ام
پا دهد تا خایه تحتانی‌اش را می‌خورد

وامصیبت! تازه سوراخ دعا را یافته
شیخ نان پینه پیشانی‌اش را می‌خورد

یک زمان تا گشت پنهان، خلق خواندندش کسوف
شب‌به‌شب مه نان این عریانی‌اش را می‌خورد

بطری رانی اگر در خود تپاند، ابتدا
مه‌لقای اصفهانی رانی‌اش را می‌خورد

اهل تبعیض و تمایز نیست «درزی» در ممه
خارجی شد شد، نشد ایرانی‌اش را می‌خورد

دختری با ویبراتور می‌کند حال مدرن
سنتی هم کیرهٔ کاشانیش را می‌خورد

دیده‌ام در فیلم، جانی مال یاری می‌مکد
یک نفر هم مال یار جانیش را می‌خورد

چون معلم شعر ایرج میرزا را درس داد
گفت «او از سینه‌ها، عرفانیش را می‌خورد»

دختری که رفته کردان، پارتی و عشق و حال
آخر شب ترکهٔ مهمانی‌اش را می‌خورد

واقعاً فرقی ندارد چند سانت و چند اینچ
حرفه‌ای، ایرانی و افغانی‌اش را می‌خورد

چشم‌ها قرمز، دو لپ پر، مثل خون‌آشام‌ها
با علاقه شیرهٔ قربانی‌اش را می‌خورد

سفره‌داری کرده و زحمت کشیده داف هم
نه نمی‌گوید، سوسیس بانی‌اش را می‌خورد

#سپوخی_تبریزی
#درزی_بفشار
#ابن_شیرین
#شاکیر

@xaarda

اشعار خاردار

03 Jan, 15:11


اگر بهشتِ تنت را دری نباشد چه؟
اگر بخوابی و کیر خری نباشد چه؟

سلام دادم و گفتی که با هزار کسم
اگر به جز  خودِ تو  انتری نباشد چه؟

تو که شماره تماست "دوصفر به‌لیمو"ست
اگر درخت تنت را بری نباشد چه؟

قرار بود بیایی به دفترم یک شب
برای کردن تو دفتری نباشد چه؟

دوباره شق شد و گفتی بترس از محشر
پدرسگ حشری! محشری نباشد چه؟

#شاخ‌الشعرا
@xaarda

اشعار خاردار

01 Jan, 14:06


#نقیضه‌گایی

اگر زِ گور، به جایی دری نباشد چه؟!
وگر تمام شود، محشری نباشد چه؟!

گرفتم اینکه دری هست و کوبه‌ای دارد...
در آن کویر، کسِ دیگری نباشد چه؟!

#حسین_جنتی

✧✧

بهشتٔ سهم منِ آذری نباشد چه؟
به فرض رفتم و خب،  بربری نباشد چه؟

به فرض مومنه‌ها را بهشت راه دهند
برای آن‌همه حوری، نری نباشد چه؟

کباب و بال نخواهم، در آن بساط مزه
کنار کوثر اگر بندری نباشد چه؟

برای من که پسندم به غیر کشمش نیست
به جز رحیق، میِ دیگری نباشد چه؟

به جز شراب، چه معلوم تل به دست آید؟
و تازه، جنس بدین محشری نباشد چه؟

بهشت مدرسه، قطعا ندارد و بهتر
برای دید زدن دختری نباشد چه؟

... و هیچ چیز نباشد، و هیچ کس حتی
برای درد دلم، مادری نباشد چه؟

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

اشعار خاردار

30 Dec, 06:58


#بداهه‌گایی

اگرچه دیر از دار فنا رفت
پس از صدسال، کارتر هم به گا رفت

خودش هم بی‌گمان کرده فراموش
چه‌ها کرد و چرا کرد و کجا رفت

#سپوخی_تبریزی

شرح عکس:
کارتر در حال رای‌زنی با مارگارت تاچر برای یافتن راه‌حل دیپلماتیک بحران‌های جهانی و منطقه‌ای (تو روح هر دو بزرگوار)
@xaarda

اشعار خاردار

28 Dec, 17:41


#نقیضه‌گایی
#هجوگایی

جز مرگْ علاجِ بدخصالی که کند؟
تدبیرِ جنونِ هرزه‌نالی که کند؟

بی قطعِ نَفَس شِکوه‌پرستیم همه
از ما دلِ ما پُر است، خالی که کند؟

#بیدل_دهلوی



مثلِ تو رفیق، خایه‌مالی که کند؟
با کسخلِ خویش اتصالی که کند؟

این سان که تو اظهارِ فضایل بکنی
از معده خویش، باد خالی که کند؟!

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

اشعار خاردار

20 Dec, 15:13


#نقیضه‌گایی

گر جور شود مکانمان شادانیم
گر پر شود استکانمان  شادانیم

هرچند که کسخلی است این کار ولی
در حلقه دوستانمان شادانیم

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

اشعار خاردار

16 Dec, 21:48


#خارخار
#کاروان‌سرا

دانسته‌اید دوره‌‌تان بی‌گمان گذشت؟!
بو برده‌اید نوبت بیدادتان گذشت؟!

هان خفته همچو مار بر این گنج باستان!
زین "کاروان‌سرا"ی بسی کاروان گذشت٭

#عقرب_الشعرا

٭ از سیف‌الدین فرغانی
@xaarda

اشعار خاردار

13 Dec, 12:19


پیام آخر به #شاخ‌الشعرا❤️

ای شاخ که از شوخی ما رنجیدی
از شاخه خاردار ما، گل چیدی

در هزل نپیچ زین سپس یا در هجو
شاید که به وقت گوز، بد پیچیدی!

#روابط_عمومی_خاردار
@xaarda

اشعار خاردار

07 Dec, 17:30


امروز به یاد تو به وجد آمده‌ام
از فهم و سواد تو به وجد آمده‌ام

در شعر تو نام خویشتن را خواندم
وز پیشنهاد تو به وجد آمده‌ام

                          -------------------

در دیدۀ من عیب نسا هم هنر است
فلفل چو بریزند به کامم شکر است

دل نوکر خانه‌زاد مهرویان است
هر وقت که وا کنند در، پشت در است

                            -------------------

در کوچه جوانمرد فداکاری هست
حمّال برای بردن باری هست

یک وقت مبادا که تعارف بکنید
در خدمتم آماده اگر کاری هست

#بیشعور
@xaarda

اشعار خاردار

05 Dec, 15:43


ای آن که تخصصت به جز کفلمه¹ نیست
گنجایش تخم ارزنت اینهمه نیست

جوگیر مشو رجز مخوان پیش عمو
آن چیز که داده‌ام به دستت قمه نیست

#ابن_شیرین

۱-لغت ترکی به معنای جلق
@xaarda

اشعار خاردار

04 Dec, 16:54


#جوابیه

شکسته پای شاخ شاعران چون
لگد می‌زد به سنگینی به تخمم


هوا گر می‌کند قمبل، مهم نیست
به خاک ار می‌نهد بینی، به تخمم


اگر کون‌لخت می‌گردد به کیرم
و گر پوشیده بیکینی به تخمم


بر او ریدم به عشقت، ابن‌شیرین،
تو یبسی و نمی‌رینی؟ به تخمم

#درزی_بفشار
@xaarda

اشعار خاردار

03 Dec, 17:56


#جوابیه

🔺️عن‌درز به ابن‌شیرین

اگر شادی و شیرینی به تخمم
اگر تلخی و غمگینی به تخمم

اگر چون کـ‌یر خر بالانشینی
اگر چون خایه پایینی به تخمم

اگر بیدار و بیماری... دریغا
اگر در خواب سنگینی به تخمم

اگر خوش‌چهره‌ای یا خوش‌صدایی
اگر فرزاد فرزینی به تخمم

لواط‌الدوله‌ای یا جنده‌بازی
اگر آنی اگر اینی به تخمم

اگر در گنده‌گوزی اوستادی
وگر مشغول تمرینی به تخمم

اگر در شعر تخمی پیشوایی
اگر شاخ ورامینی به تخمم

اگر تبعیدی دروازه رشتی
اگر کاندار قزوینی به تخمم

الاغ عاقلانی؟ شرم بر تو
خر دارالمجانینی به تخمم

اگر با جنده‌های رُند بازار
دمادم سر به بالینی به تخمم

اگر بین نساءِ صاحبِ حُسن
فقط عیب‌‌النسا بینی به تخمم

پسر جان! با نزاکت باش نگذار
بگویم: ابن‌شیرینی، به تخمم!

#شاخ‌الشعرا
@xaarda

اشعار خاردار

02 Dec, 12:50


در نصیحت عیب النساء

لئیم را چو رفیقانه دست اندازی
به پاسخ تو چنین می‌کند ز عن‌بازی

خبر ندارد وی شاخ بودن شعرا
به نزد ماست کم از باد معده تازی

به مدح و ذم کسانی که جنبه‌شان کیریست
زبان خویش میالای گرچه طنازی

رفیق در این دوران مخواه جز ساقی
منوش پیش کسی غیر حضرت رازی

اگر مراد تو دادن بود خودم هستم
مرو سراغ چنین بیشعور ناسازی

چو #بیشعور پسندی یکی همینجا هست
به غیر و دور مده، ای که فتنه و نازی

من آن نیم که حلال از حرام نشناسم
حلال باشد ریدن به آدم فازی

#ابن_شیرین
@xaarda

اشعار خاردار

29 Nov, 06:22


وقت است به خود علامت «بس» بدهی
هر چیز ربوده‌ای ز من پس بدهی

با دل صنما بکن مدارا که دل است
کس نیست که هر روز به شش کَس بدهی

#درزی_بفشار
@xaarda

اشعار خاردار

25 Nov, 09:01


این هم پیشکش به برادرمان در روابط عمومیِ خارداران:

برادر بزرگوار بومی!
که یا به مستراح یا حمومی

تویی که مثل شیخ روی شاخی
تویی که عین شاخ روبه‌رومی

تویی که از طریق دادن کون
رسیده‌ای به ثروتی نجومی

روابط خصوصی‌ات به من چه
کـ‌یرم تو این روابط عمومی

#شاخ‌الشعرا
@xaarda

اشعار خاردار

23 Nov, 16:02


#جوابیه

خوش ندارم غزل سطحی و تهییجی را
به جهانی ندهم حالِ خوشِ گیجی را

"گمجِ دالِ وسط‌خوس"* بکش از من بیرون
ورنه بسیار کنم رو به تو آرپی‌جی را

نه فقط فوج مسلمان ز تو سیراب شده
سیر دادی بکنِ بدبدن فیجی را

شرح دادی کـ‌س خود را به هزاران شیوه
بس کن این فاجعه‌ی علمی و ترویجی را

توبه کردم که دگر کـ‌س نکنم در همه عمر
مگر آن روز که خواهم کـ‌س لاهیجی را

#شاخ‌الشعرا

*سه فحشِ آبدار گیلانی
@xaarda

اشعار خاردار

22 Nov, 12:50


شاید به سوی خلوت پاییز رفته‌است
دستش به سوی دلبرکی لیز¹ رفته‌است

شاید که شاخ وی همه‌اش حرف مفت بود
مأبون شده است در پی پرویز رفته‌است

در جمع تیز داده و از شرم این خطا
از جمع خاردار بسی تیز رفته‌است

یا اهل لیس بوده و بعد از سکوت من
دیده‌است رفته‌ام من و او نیز رفته‌است

شاید پس مشاعره‌ی نـاتـمـامـمـان
خورده زمین و تا به ابد خیز رفته‌است

پایان تلخ شاعری از جنس شاخ! حیف
هر طور رفته‌است غم انگیز رفته‌است

#عیب‌النساء_لاهیچی
۱-مراد گلنار است.
@xaarda

اشعار خاردار

22 Nov, 09:33


پیام به #شاخ‌الشعرا

شاخ شعرا به آن کسی باد
"شاخ‌الشعرا" به خود لقب داد

آن شاخ چه شد؟ کجا فرو رفت؟
صد حیف که شاخ هم ز رو رفت

ای شاخ بگو کنون کجایی؟
ای شاخ بزرگ، شاخ مایی

باز آ که بدون شاخ، خوش نیست
افسوس، دریغ، آخ، خوش نیست!

#روابط_عمومی_خاردار
@xaarda

اشعار خاردار

21 Nov, 17:46


#هندی‌وانه

آگهی چوب خدا کی، چه صدا خواهد داد؟
آآآخ! آن‌گه که به ماتحت تو جا خواهد داد

هرکسی کار به دست دگران داد بدان
کیر دستش به یقین دور قضا خواهد داد

کون خود سفت نگه دار جهان آن باغیست
که اگر وا بدهی توت بلا خواهد داد

پاره چون پارچه یک‌ عمر دهان نگشودیم
لیک جر خوردن ما صوت رسا خواهد داد

فارغ از رنج حسابیم که مفلس شده‌ایم
باغ را جلوه‌ی تاراج صفا خواهد داد

رایگان دادی و مفتت ندهد کس چون دهر
آنچه مفت از تو‌ بگیرد به بها خواهد داد

ای که انگشت به معشوقه‌ی مردم کردی
زود بینی که زنت کی و کجا خواهد داد

«گر نگهدار من آنست که من می‌دانم»
شیشه را در بغل پنبه بگا خواهد داد

#ابن_شیرین
@xaarda

اشعار خاردار

20 Nov, 04:24


#نقیضه‌گایی

مرا حوالی فصل بهار دفن کنید
به وقت خندهٔ دنباله‌دار دفن کنید
#امیرپیمان_رمضانی


مرا اوایلِ فصلِ خیار دفن کنید
کنار لانه سگ‌هایِ هار دفن کنید

مرا که زنده‌ به گوری لجوج و جان‌سختم
برای این که بمیرم، دوبار دفن کنید

به گل امید ندارم، اقل‌کم یک مشت
کنار تخمِ چپم، تخمِ خار دفن کنید

مرا که نسل قدیمم، چه جایِ آی‌پاد است
برای آن‌که برقصم، نوار دفن کنید

ندار بوده‌ام و هم ندار دیده بسی
مباد باز به جمعی ندار دفن کنید

اگر که قبر مرا ایزوگام هم نکنید
نبرده در وسط موش و مار دفن کنید

در این جهان چو نیامد ریال بر کارم
برای دادن رشوه، دلار دفن کنید

برای آن‌که به بختم مدام ریده شود
مرا میانِ دو ریل قطار دفن کنید!

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

اشعار خاردار

15 Nov, 18:53


زیــبــارویـان وفــا نــدارنــد آری
عنتر! تو چرا ز مهر هستی عاری؟

#ابن‌_شیرین
@xaarda

اشعار خاردار

15 Nov, 08:40


در مملکت برادر و دوست ببین
این گینه استوایی، الگوست ببین

در حضرت بالتازار نیکو بنگر
اسطوره زنده، بی‌گمان اوست، ببین!

#عقرب_الشعرا


از کرده و ناکرده پشیمان نشده
با هیچ کسی نبوده عریان نشده

با این همه کارآمدی و کارآیی
صد حیف که او وزیر ایران نشده!

#سپوخی_تبریزی

@xaarda

اشعار خاردار

10 Nov, 17:48


#نقیضه‌گایی

مثل بیماری که بالاجبار خوابش می‌برد
مرد اگر عاشق شود دشوار خوابش می‌برد

#اصغرعظیمی‌مهر
✧✧✧
مثل دامادی که در تالار خوابش می‌برد
کـ‌یر هم گاهی میان کار خوابش می‌برد

کـ‌یر قبراقم که روزی خشتکم را می‌درید
حال بی‌حال است و در شلوار خوابش می‌برد

آن‌که در شب‌زنده‌داری، شهره آفاق بود
روزگاری هست که بسیار خوابش می‌برد

روزگاری بی‌پدر در خانه هم، بر پای بود
حال مادر‌مرده در بازار خوابش می‌برد

با که گویم بلبل بیچاره‌ام در وقت گل
خوار گشته، گوشه گلزار خوابش می‌برد؟

گرچه تا این لحظه از خود، ناامیدم هم نکرد
در هراسم بی‌گمان این بار خوابش می‌برد

ادعا دارد زمانی شاخ هر کهسار بود
حال اما در میان غار خوابش می‌برد

کافری که تا سحر بیدار می‌ماند -ای دریغ-
حال پای سفرهٔ افطار خوابش می‌برد

#سپوخی_تبریزی
#شاکیر
@xaarda

اشعار خاردار

07 Nov, 12:08


#نقیضه‌گایی

جماعِ ممنوع

جماعِ پنج کس ممنوع باشد
نگردد گرد ایشان مردِ هشیار

یکی زآنها زنِ پیر است و دیگر
صغیر و حایض و بدشکل و بیمار
#یوسفی_هروی

✧✧
لواطِ ممنوع

لواطِ پنج کس ممنوع باشد
"نگردد گِرد ایشان مرد هشیار"

یکی‌ زآن‌ها گشاد است و بقیه
چروک و مشکی و بدبو و مودار
#سپوخی_تبریزی
@xaarda

اشعار خاردار

01 Nov, 16:59


#مرد_زن‌نما

آن مرد زن‌نما که ترانه‌ست نام او
صد رستم رشید فتاده به دام او

شش هفته ناتوان ز نشستن شد آن کسی
کو داد در محله جواب سلام او

میلش نماز و روزه بود لیک از لواط
باطل شود مدام وضو و صیام او
                                           --------------
گر عاقلی به سوی وی ای بوالهوس مرو
یک بار چون گریخته‌ای از کنام او

وقتی ترانه ساز دگرگونه می‌زند
بنگر که چیست آلت لهو و مقام او

یا ایهاالرشید! هی انْشَدَتْ نشید
هش دار و اعتماد مکن بر کلام او

تنصیف و مهر و شیربها را به او بده
محفوظ دار کون خود از انتقام او
                     ‌ ‌‌                     ---------------
بر جای آن‌که کام بجویی از او، بترس
افتی خودت به دام وی از بهر کام او

#درزی_بفشار 
#ابن_شیرین
#سپوخی_تبریزی
@xaarda

اشعار خاردار

31 Oct, 18:41


#قصیده_کانونیه
(با تلخیص)

بر دهان هر بیانی قفل فولادی گذاشت
بنگر این کانون چه‌سان در کون آزادی گذاشت

بنگر این بی حصر و استثنای آزادی چه‌سان
پای بر هر رسم و راه آدمیزادی گذاشت

کیر کانونی برون از شورت  کانونی کشید
پیش آزادی درید و در پس رادی گذاشت

جای گلشیری و سیمین جای مختاری ببین
شخص کاکاوندِ گُه را بهر شیادی گذاشت

جای شوی آیدای راستین آن شرزه شیر
آیدای کاذبی را با چه [استادی] گذاشت

جای آزاد و‌ سپان و نصرت آن قوم سترگ
روزبهْ سوهانی خر را به صد شادی گذاشت

‌آن که نه تخم علی بود و نه احلیل اسد
شکر لله در مسیر شغل اجدادی گذاشت

کرد منصوبش ز مفعولی و با کون خراب
روی تخت کون‌دهی در صدر آبادی گذاشت

رغم آن پاینده و پوینده بی یک ذره شرم
زاهدی را و حکیمی را در این وادی گذاشت

هم بدینسان هر کجا قوّاد بی‌آزرم دید
زود جای شاعر خوشگوی وقّادی گذاشت

شخص آگاهی چنان هشیار را اخراج کرد
راه انسانی برید و رسم شدّادی گذاشت

جای آن هشیارها از لشگر بدکارها
هوچیان پوچِ یکسر دادوفریادی گذاشت

اکبر معصوم‌بیگی نیز با آن عر و تیز
بی گمان حیف است جای اکبر رادی گذاشت

#سعید_اسکندری
@xaarda

اشعار خاردار

29 Oct, 16:58


مثل دیوانگان این دنیا
نه به داغ و درفش می‌جنگم

تن‌به‌تن، با تو تا توان دارم
زیر نور بنفش می‌جنگم

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

اشعار خاردار

24 Oct, 16:44


#نقیضه‌گایی

نه قهرمان کسی‌اَم، نه جانِ هیچ‌کسی
نه مهربان و نه نامهربانِ هیچ‌کسی

#سحر_هادیان

چه روزها که نخوردم فلان هیچ‌کسی
نبوده کـ‌ون و کـ‌سم، میزبان هیچ‌کسی

نبوده هیچ‌ زمان، پیش از این چنان گاراژ
برای آمد و رفتی، دهان هیچ‌کسی

چنان که رفت مامانم، به خانه شوهر
نرفته خانه شوهر، مامان هیچ‌کسی

در این طویله سوارم کسی نخواهد شد
چرا که من نشدم مادیان هیچ‌کسی

چنان که پاره شدم من ز حسرت گایش
نگشته پاره خدایی فلان هیچ‌کسی

زبان شعر من اینگونه خشک شد زیرا
به من نخورده اخیراً زبان هیچ‌کسی

#سپوخی_تبریزی
#ابن‌_شیرین
#شاکیر
#درزی_بفشار

@xaarda

اشعار خاردار

23 Oct, 09:22


#👎

کـ‌یرِ ما شاعرانِ هزل‌سرا
در هر آن عقده‌ایِ کـ‌ون‌داده،

که لجوجانه زیر هر پستی
جمله بیلاخ سرنگون داده!

#عقرب_الشعرا

@xaarda

اشعار خاردار

21 Oct, 06:52


ممه هر رنگ که باشد، همه را خواهم خورد
کور هم گر بشوم من، ممه را خواهم خورد

طیف خاکستری و صورتی‌اش یکسان است
مثل یک گرگ گرسنه، رمه را خواهم خورد!

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

اشعار خاردار

14 Oct, 17:30


اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

#حافظ


اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سرو دست و تن و پا را

هر آنکس چیز می بخشد زمال خویش می بخشد
نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را
#صائب


اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را

هر آنکس چیز میبخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که میبخشد سرو دست و تن و پا را

سرو دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
#شهریار



اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
چرا باید به او بخشم فلان چیز و فلان جا را؟!

سمرقند و بخارا نه، سر و دست و تن و پا نه
نه حتی شهریارانه، تمام روح و اجزا را

برای ختم این چالش، به جای سایش و مالش
به آن ترک فلان بهمان، که اسکل کرده دنیا را،

سپوخی چیزی ار بخشد، کلفت لیزی ار بخشد
به روی تخت می‌بخشد، گشاید چون که لاپا را

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

اشعار خاردار

08 Oct, 13:42


"دیر شد دیر شد چه باید کرد"
مغزمان کیر شد چه باید کرد

بسکه خوردیم نفت و مشتقات
عن‌مان قیر شد چه باید کرد

آن ‌که کون داده بُد به زیرزمین
خواجه و میر شد چه باید کرد

سر برون شد ز خمره کفتار و
شیخ تدبیر شد چه باید کرد

ماند چندان اسیرِ جهل خود و
جان ما تیر شد چه باید کرد

هرکه بانگی برآمدش که چرا
زود تکفیر شد چه باید کرد

شیر و ببر و پلنگ در دامِ
خوک و خنزیر شد چه باید کرد

کاروان وطن پس از عمری
مسخ و شبگیر شد چه باید کرد

عاشق مه‌بتی که ایران است
آه گرپیر شد چه باید کرد

عقل و تدبیر و فلسفه مُرد و
همه تحمیر شد چه باید کرد

#بی‌نام
@xaarda

اشعار خاردار

04 Oct, 16:19


در بیان گدابازی طرف:

از شکافش، بخیه‌اش را هم نداد
نقد که نه، نسیه‌اش را هم نداد

شیر خر، جای خودش، ماچه‌‌الاغ
دست بنده، خصیه‌اش را هم نداد!

#سپوخی_تبریزی

@xaarda

اشعار خاردار

02 Oct, 17:19


.
شرایط جنگی

زره از پشت ببندید که در قزوینیم
بر سگک رمز گذارید که بد می‌بینیم

پشت، در معرکه زنهار به دشمن نکنید
موتور وسوسه اولی‌ٰست که روشن نکنید

گرچه دار ند و سر گردن ما را دارند
بر سر گردنه تا کردن ما هشیارند

ای پسر قاعدهٔ جنگ دگرگون شده است
سطح دیوثی و نیرنگ نگر چون شده است

                     حکایت

بود جاسوسی و با کل یگان بازی کرد
خاص با توپّ سردار دهان‌بازی کرد

شاد بودند که با داف به پستو رفتند
بی‌خبر زان که به دامان پرستو رفتند

فیلم‌ شد پخش و به گا داد سر تیپی را
چون نبستند سر وقت فقط زیپی را

                                            *   *   *

این نه غرناطه و این جنگ نه با مورمونهاست
بلکه در تخت میان بدن و هورمونهاست

هم‌وطنها کمک جنسی و نقدی بدهید
همه در حد توان صیغه‌ و عقدی بدهید

شب حمله‌ است بیارید کلاهکها را
تا بکوبید در این مرحله چاهک‌ها را

زیر آن نقطه که رینند، شما مین بنهید
توی آن که عضو که شاشند، شما این بنهید

گر نه کذاب و نه لفاظ و همه گر بزنید
عمق دشمن بشناسید و به آن ضربه زنید

دام بگذاشته و خصم به گائین آرید
هم‌زمان پرچم و شلوار به پایین آرید

خشتکش را پس از این واقعه پرچم بکنید
خود او را جلوی چشم همه خم بکنید

الغرض یکسره در حد توان باید کرد
هرکسی را دم دست است همان باید کرد

#ابن_شیرین
@xaarda

اشعار خاردار

24 Sep, 04:18


#نقیضه‌گایی
#پاییزیه

هوایِ دلکش پاییز خوشتر
اگر باران زند یک‌ریز خوشتر

در این دنیایِ بی‌رحمی که دانی
شرابِ نابِ شورانگیز خوشتر

#شهریار_طاووسی_همراز

✧✧✧

هوایِ جاکش پاییز خوشتر
چو کـ‌یرت را نماید تیز خوشتر

بگو با وی که ای خوابیده از تیر
به وقتِ مهرگان برخیز خوشتر

#ابن_شیرین


بساطی شور و شعف‌انگیر خوشتر
وگر بسطی بیابی نیز خوشتر

پس از آن دلبری با وازلینی
که موضع را نماید لیز خوشتر

#ابن_شیرین


ممه از گونه نوک‌تیز خوشتر
دو رانِ فربه و لبریز خوشتر

اگر پرسی چه در پاییز خوشتر:
کـ‌س و کـ‌ون نشاط‌انگیز خوشتر

#سپوخی_تبریزی


ممه در مهر، از هر چیز خوش‌تر
کلان خوب‌است امّا ریز خوش‌تر

به کــ‌ون گنبدین گر راه خواهی
ترنجِ سینه دستاویز خوش‌تر

#درزی_بفشار



خوش است آن کار و در پاییز خوش‌تر
و گر دولّا شوی بر میز خوش‌تر

مگو «رفتم» عزیزم، مهرماه است
و صرفِ فعلی از «آمیز» خوش‌تر

#بیشعور

@xaarda

اشعار خاردار

22 Sep, 13:51


در خطابِ عتاب با گشت عرشاد:

شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
فقط تویی که بر این عیش و نوش می‌رینی

به شاهدی دو تومن خرج کرده‌ام دیوث
برون بکش که سزاوار لعن و نفرینی

کنون که اسب مرادم به زیر ران آمد
به رشوه خواهی از من لگام یا زینی

برای مزه کمی پول داشتم، سگ خورد
بیا بگیر و ببر، سگ نه‌ای، بتر زینی

ز ریش و پشم خودت شرم کن، نمک به حرام!
که بعد از این نکنندت به شهر تمکینی

سیاه‌بختی مستان ز رویت رخ توست
دعا کنم که به خاک سیاه بنشینی

جلای باده رخ ماه دلبری است لوند
خلای روده رخ چون شما شیاطینی

هر آن‌کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
حقیقتاً ز شما یافته‌ست تلقینی

شما که‌اید؟ خنازیر درفکنده به گُه
شما چه‌اید؟ گُه باب طبع خنزیری

چه‌اید؟ موی دماغید، انکرالوجهید
چه‌اید؟ زیر پی گوسفند سرگینی


#بیضه‌الشعرا
@xaarda

اشعار خاردار

20 Sep, 16:59


خبر از غایبان اگر دارید
جملگی را به خاردار آرید

گر قلندر، وگر که شاکیر است
بازگردد سریع، چون دیر است

ورنه قطعا سراغ او گیریم
جشن وی نیز با پتو گیریم!

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

اشعار خاردار

20 Sep, 13:50


#مجابات
#ارسالی

1⃣

چون نداند که جمله اعضا را
باید از کـ‌ونِ خویش سیر کند

میرزا ناشناسِ کـ‌ون‌بچه
سنجدش را خطابْ کـ‌یر کند!

#اخوان_ثانی

@xaarda

اشعار خاردار

20 Sep, 08:13


#مجابات

0⃣

جمله اعضا تو را درود دهند
کار دستت دمِ ورود دهند

بهر تو جشن با پتو گیریم
قبلِ گاییدنت وضو گیریم!


* بعدالتحریر:
کـ‌ون ناشناس‌میرزا، جا برای مجابات یَک‌یَکِ اعضای خاردار دارد؛ فلذا چیزی از وی دریغ نورزید:

رفقا، وقت را سپاس کنید
کـ‌یر در کـ‌‌ون ناشناس کنید

کـ‌ونِ هرکس به خارخار افتد
کاش راهش به خاردار افتد!

#سپوخی_تبریزی

@xaarda

اشعار خاردار

19 Sep, 19:58


#ورودیه

گذرم سوی "خاردار" افتاد
پس سروشی بحق ندا درداد:

جز مِهین تازه‌واردِ استاد
ک‌یر در ک‌ونِ جمله اعضا باد!

#ناشناس_میرزا
(هنوز شاعر نام یا تخلص هزل خود را‌ ارسال نکرده.)

@xaarda

اشعار خاردار

15 Sep, 14:35


صبح است غزل بار کنم نوش کنیم؟
یا چای بیاورم، بنان گوش کنیم؟

با چای و بنان و با غزل می‌چسبد
رخصت بدهی اگر کمی توش کنیم

تا خوردنشان لذت وافر بدهد
اول بگشای سینه تا بوش کنیم

از کـ‌یر رقیب دم‌زدی، اذن بده
این کـ‌یر خر دراز را روش کنیم

ما خرقه و دلق را درانداخته‌ایم
مِن‌بعد ز کرست تو تن‌پوش کنیم

از گشتنِ آفاق و به گلگشت‌شدن
بهتر که میان پات آغوش کنیم

در من بتنی، عرق بریزیم و سپس
باهم به حمام رفته و دوش کنیم

هرچند که کار ساده‌ای نیست، ولی
تا دسته درون لانه‌ات موش کنیم

غم نیست شبیه مادر هوشنگی
چون ما به خیال، کـ‌ون گوگوش کنیم

#م_میرزا
@xaarda

اشعار خاردار

11 Sep, 14:06


#نقیضه‌گایی
پیچیده بوی سوختن دانه‌ی بلوط..
فریاد باش زاگرس خسته از سکوت!

حرفی ببار و شاکله‌ات را فرو بپاش
ای آسمانِ غرق در اندوه لایموت...
#سحر_هادیان


هر کس گذاشت لای تو مغزش کشید سوت
این چاک را کم است بخوانم اگر کلوت*

ترسم سرش برون بزند ناگه از تهت
این‌گونه که عمیق فرو رفته در گلوت

آری سزاست پاره شدن از تلنبه‌ها
وقتی طرف زرنگتر است و تو نیز شوت

پیراهنی‌ست نازک و گلدار بر تنت
کردم دراز چوب که چینم گریپ‌فروت

لبهات رفته‌اند فـرو ساک کم بزن
جبران بکن گذشته مافات را به فوت

گفتم که احمدا بنویسم چو احمقا
ربطیست بین نیمهٔ مرداد و پنج اوت

از خنده رو به موتم و زود است جر خورم
قصدم‌ نبود مسخره کردن، قسم به موت

*کلوت: عارضه‌ای طبیعی در کویر به شکل دره

#ابن_شیرین
@xaarda

اشعار خاردار

05 Sep, 14:19


#ممدلی‌نامه

ممدلی آن زمان شگردی داشت
بدن صاف و ک‌ون گردی داشت

هـمـه بودند مـاتِ باسـن او
مــو هـویـدا نبود در تـن او

شعردزدی همیشه کارش بود
سرقت شعر، افتخارش بود

منزوی بود در نخَش یکچند
تا زند تقّه‌اش به هر ترفند

آن قدَر دَم زد از لطافتِ او
که درآمد خود از خجالتِ او

ممدلی را به شعر، رسوا کرد
روغن آورد و از عقب جا کرد

ممدلی میرزای قصه‌ی ما
_که ببخشاید ایزدان او را_

رفت و در خاکِ خود قرار گرفت
مغز ارواح را به کار گرفت

در تغزل نبود اگر بارَش
شعرخوانیست همچنان کارش

شد روانش معذب و غُر زد
ممدلی را خدا بیامرزد

#جامد_میرزا
@xaarda

اشعار خاردار

31 Aug, 09:29


#محمد_میرموسوی

عورتِ ظلم عیان است و شما کوردلان
روز و شب در پیِ پوشاندنِ مویید هنوز!

#محمدرضا_طاهری

@xaarda

اشعار خاردار

30 Aug, 22:25


در این زمانه‌ی از های‌ و هوی‌ گوز پُر آن
خوشـا به حال شما نان‌به‌نـرخ‌روزخوران

بدرود آقای
#بهمنی

@xaarda

اشعار خاردار

30 Aug, 07:29


#هجو

نیست مرا از فضول فلسفه در یاد
لاف زن امردی چو «..... ...اد»*

فاحشه‌ی پامنار و گود عرب‌ها
روسپی لاله‌زار  و یاخچی آباد!

شهره‌ی دروازه‌غار و شوش و دزاشیب
شاهد سوهانک و دروس و فرحزاد

اینت مخنث که رفته صیت سرینش
از ری و قزوین به سوی بصره و بغداد

خارشک او را قرین و علت ابنه
سفت‌زن او را علاج و نسخه‌ی قواد

بلغم شورش دلیل حکه‌ی مزمن
زهره‌ی تلخش شوند آتشک حاد

کاسبیـش وامدار مایه‌ی ماتحت
زندگیـش  ذمه‌ی کمیته‌ی امداد

هرزه‌درایی دریده، همچو «....ی»*
مشک پر از فاضلاب و خیک پر از باد

غایت فضلش، ادای تیز به تازی
اوج کمالش، کشیدن کت استاد!

#افشین_احمدپور

*شاعر نام دو مهجو را از ما هم نهان کرد.
@xaarda

اشعار خاردار

27 Aug, 18:29


ای سوسک که گهخور نظامت بینم
وز گهخوری ایام به کامت بینم
امروز به مستراح نعمت خوش باش
فردا ته چاه انتقامت بینم

دمپایی پابرهنگان بر سر تو
یک گوشه‌ی مستراح ریزد پر تو
در چاه مکافات سپس شوت شود
اندر کفنی ز گند و گه پیکر تو

در دیگِ حلیمِ گه درافتی از هول
غائط بخوری غذا و نوشابه‌ی بول
تا با خط بول بر پِهِن نقل کنند
از دفتر من به سنگ قبرت این قول:

مانند اسید ترش، شیرینش خورد
بلعید و به شیوه‌ای نمادینش خورد
آن سوسک که خورد پشک و سرگین همه‌عمر
دیدی که چگونه پشک و سرگینش خورد؟

#سید‌حامد_احمدی
@xaarda
@sokhanshahi

اشعار خاردار

21 Aug, 20:05


منقل و جنس مهیاست، بیا تا برویم
سیخ و سنجاق هم آن‌جاست بیا تا برویم

حاجت ای اهل عمل، باید از این باب گرفت
پس بگیرید که گیراست، بیا تا برویم

قُلقُلی نغمه شاد عربی می‌خوانَد
در سرش غلغله برپاست، بیا تا برویم

برحذر باش که در موکب طوسی نروی
چون وی آن‌جا به کمین‌گاست، بیا تا برویم

روی تریاک بزن چای عراقی و ببین
نشئه در کوفه چه زیباست بیا تا برویم

موکب اهل عمل «سوختگان» دارد نام
محفلش یکسره برپاست بیا تا برویم

آنچه فرعی‌ست ولی نقش اساسی دارد
زیرشلوار و متکیٰ‌ست بیا تا برویم

#سپوخی_تبریزی
#ابن‌_شیرین

پی‌نوشت: دریغ و درد که این خبر کذب بود و پس از انتقال #ابن_شیرین به اردوگاه الکمپ متوجه آن شدیم.

@xaarda