اشعار پشت پرده

@hazll


اشعار پشت پرده

28 May, 06:50


@hazll

شیره را از حبه ی انگور سرقت می کنند

شهد را از لانه ی زنبور سرقت می کنند


دست مالیدم به خود، چیزی سر جایش نبود!
سارقان بی پدر بدجور سرقت می کنند!


احتیاجی نیست از دیوار و در بالا روند
سارقان با "کنترل از دور" سرقت می کنند


عده ای راحت میان مبل خود لم می دهند
از طریق عده ای مزدور سرقت می کنند


روز روشن، زنده ها را از میان کوچه ها
مرده را هم نیمه شب از گور سرقت می کنند


برق را از سیم ها و آب را از لوله ها
دود را از حقه ی وافور سرقت می کنند


می برندت سوی خلوت، می کنندت پشت و رو
با زبان خوش نشد با زور سرقت می کنند!


جای اینکه سکه ای در کاسه ی کوری نهند
کاسه را هم از گدای کور سرقت می کنند


نیست چون تفریح و شادی توی این شهر بزرگ
عده ای تنها به این منظور سرقت می کنند!


خواستم دنبال مأموری روم، دیدم ولی

سارقان در پوشش مأمور سرقت می کنند...



"استاد عمران صلاحی"

@hazll

اشعار پشت پرده

25 May, 19:38


@hazll

آمنه سادات سلام و علیک
ای زن الوات سلام و علیک

راست بگو دوش که را بوده ای؟
در هتل غیر چرا بوده ای؟

روسری ات دیدم بر روی سر
چادرت از سر به زمین حلقه بر

حجب و حیا دیدم و شرم و شرف
کامل و پوشیده ز هر شش طرف

لیک ندانستم سر عجیب
سر تو ای شاهدِ مردم فریب

دوش خبر آمدم از کار تو
وآن خبر از ذات ریاکار تو

گفت که رفته ست بدان زر و سیم
شاه کلید در گنج حکیم

آن هتل و خواب و شب و آن فلان
نقل شده بر لب ما جاهلان

پردگیان مثل تو این کاره انده؟
در پی کیر اینهمه آواره اند؟

راست بگو راسته ی باحجاب؟
اهل صفا و نیویورک اند و خواب؟

شانه اگر نیست برُس میدهند؟
پردگیان مثل تو کوس می دهند؟

ناز روا دار که نازت خرند
کوس به کمر تا نیویورکت برند

حضرت عکاس که گاییده ات
از دهن شیر رباییده ات

عکس گرفته است و نکرده است پاک
عکس از آن مشتعل چاک چاک

عکس از آن نوگل باغ بهار
شمس و قمر بر سر لیل و نهار

عکس از آن کوزه ی پر باده ات
آن تونل ساخته بر جاده ات

بسته بدی بسته بدی ول شدی
وه که چنین نقل محافل شدی

آن گره ی بسته به بند حجاب
بو که کند خانه ی قومی خراب

م_ایمانی

@hazll

اشعار پشت پرده

22 May, 15:06


@hazll

تا کی؟


صحبت از یاس و نسترن تا کی؟
وصف جادوی چشم زن تا کی؟
ماجرای لب و دهن تا کی؟
این همه لاف و جر زدن تا کی؟

شاعر ِ دردهای مردم باش
مثل آدم به فکر گندم باش

یک طرف جنگ و قحطی و نکبت
یک طرف بحث دزدی و غارت
آن طرف ظلم ِ رفته بر ملت
این طرف بی خیالی ِ دولت!

خنده دارد در این میان خالو
می کند صحبت از خم ِ ابرو!

خسته ام ، خسته از در و دیوار
خسته از روز و از شب و تکرار
خسته از این که زنده ام ناچار
تف به دنیا و چرخ کج رفتار

دف و چنگ و ترانه را ول کن
غزل ِ عاشقانه را ول کن

عمرمان شد تلف درین وادی
اجل از ما نمی کند یادی...
کاش مادر مرا نمی زادی
در جهانی که نیست آزادی

قفس زندگی عجب تنگ است
قسمت پای لنگ مان سنگ است...

هر که آزاده است در بند است
شهر با حرف مفت خرسند است
عده ای نامشان هنرمند است
فکر کن قیمت هنر چند است

عده ای بی خیال ، مسئولند
عده ای هم بکوب بی پولند!

مرضی بدتر از نداری نیست
غم فراوان و غمگساری نیست
دست مان تنگ و دست ِ یاری نیست
همدمی غیر ِ زهرماری نیست!

شاعری دیده ام که با این حال
باز هم می نویسد از خَط و خال!

آش فرهنگ ِ مملکت شور است
وضع شعر و ادب که ناجور است
خانه ی کعبه چون کمی دور است،
آی شاعر اگر که مقدور است ،

جای قزوین مسافر قم باش
با دلِ صاف پشتِ مردم باش!

عاقبت یک‌ پل صراطی هست
انقباضی و انبساطی هست
روی هر آدمی نقاطی هست
الغرض آن طرف بساطی هست

پس بترس ای پلید ِ بی ایمان
که کنند از فلانت آویزان!


#خالوراشد (نهنگ خلیج فارس)


@hazll

اشعار پشت پرده

29 Apr, 18:16


@hazll


قسم به فقر که حلّال رنگ ایمان است
قسم به "نان" که میان حروف انسان است

قسم به سگ که نمیترسد از وفاداری
قسم به مرد که تا بوق سگ پی نان است!

قسم به "درد" که از هر طرف که میبینیش
یکیست، خیره از آن سان که حال"نادان" است

قسم به مردم نادان که با کمال قصور
خیال میکند از پیروان لقمان است!

قسم به خون که روان است سوی نیشابور
قسم به "چشم" که سوغات فتح کرمان است

قسم به گندم ری گرچه مدتیست مدید
خراج خاصهی دولتسرای طهران است!

بقای سلطنت هیچکس نمیبینم
مگر خدا که به ذات از قدیم سلطان است!

#حسین_جنتی

@hazll

اشعار پشت پرده

25 Dec, 21:24


@hazll

«هنر نزد ایرانیان است و بس»
گهر نزد ایرانیان است و بس

هر آن شیوه که عمر را می دهد..
هدر نزد ایرانیان است و بس!

چه در ارتحال و چه ایام عید
سفر نزد ایرانیان است و بس!

شنیدم فقط پنج شش درصدِ..
خزر نزد ایرانیان است و بس!

نمانده ست جنگل در این مرز و بوم
تبر نزد ایرانیان است و بس

خبر نزد بی بی سی و غیره نیست
خبر نزد ایرانیان است و بس!

نظر می دهند از صغیر و کبیر
نظر نزد ایرانیان است و بس

رکورد جوانان افسرده و..
پکر نزد ایرانیان است و‌بس

پسرهای پر مغز در رفته اند
پدر نزد ایرانیان است و بس!

گذشت آن زمانی که معروف بود...
جگر نزد ایرانیان است و بس

نترسید دیگر که کبریتِ بی..
خطر نزد ایرانیان است و بس!

تکی، دسته جمعی ضرر می دهند
ضرر نزد ایرانیان است و بس..!


#شروین_سلیمانی

@hazll

اشعار پشت پرده

30 Nov, 08:33


@hazll

اگر زِ گور، به جایی دری نباشد چه؟!
وگر تمام شود، محشری نباشد چه؟!

گرفتم اینکه دری هست و کوبه‌ای دارد...
در آن کویر، کسِ دیگری نباشد چه؟!

کفن‌کِشان چو در آیم زِ خاک و حق خواهم،
دبیرِ محکمه را دفتری نباشد چه؟!

شرابِ خُلَّرِ شیراز داده‌ام از دست...
خبر زِ خمره‌ی گیراتری نباشد چه؟!

چنین که زحمتِ پرهیز بُرده‌ام اینجا،
به هیچ کرده اگر کیفری نباشد چه؟!

بَرَنده کیست در این بازیِ سیاه و سپید؟
در آن دقیقه اگر داوری نباشد چه؟!


#حسین_جنتی

@hazll

اشعار پشت پرده

26 Nov, 06:53


@hazll


«شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش »
به شرطی که نبیند گشت نامحسوس از دورش

عبادت‌های بعضی مومنین بودار میباشد
بهشتی دیده اند و حوریان جور وا جورش

به دانشگاه رفتم پادگان آمد به یاد من
که هر دو مشترک بودند در میزان کافورش!

من از این سینمای گیشه ای  صدبار بیزارم 
که آن «یارو» بُود از کارگردان های مشهورش

مدیری می شناسم جیب او بسیار جادار است
که در جیب کتش جا می شود بهرام با گورش!

به غیر از اینکه باید رفت با او با زبان خوش
چه باید کرد هنگامی که معذور است مامورش

جهان را قهوه ای می دید آن «یارو» به کنجی رفت
و چسبانید شیئ قهوه ای رنگی به وافورش

برایش شعر گفتم گفت:جمعش کن بینیم بابا
نمی‌دانم چه بود از گفتن این حرف منظورش

ببین گندش درآمد وای کل شهر فهمیدند 
خداوندا خدایا در نیاید بیش از این شورش

بدان یک جای کار این جهان همواره می لنگد
دلیل روشنی دارم ببین لنگ است تیمورش

«یکی از عقل می لافد یکی طامات می بافد »
جهان شاد است با نطق ریاست‌های جمهورش

خودش خیلی بلا می باشد آن یار بلا بُرده
تو هم لطفاً خداوندا نگهدار از بلا دورش

دلش را زد به نام ما به یاد این وفاداری
لبانش را به مهر بوسه فرمودیم ممهورش...

#سعید_بیابانکی

@hazll

اشعار پشت پرده

22 Oct, 12:50


@hazll


بنام خداوند هستی که نیست
و بود و نبودم برایش یکیست

خداوند مرد و خداوند زن
خداوند صفر و خداوند بیست

خدایی که منظور خود را نگفت
و ما هم نباید بپرسیم چیست

به تو چه خداوند من هر که هست
به من چه که اصلا خدای تو کیست

نگو هی به مردم که آدم شوید
که آدم خودش مثل آدم نزیست

اگرچه که مشتی خدا ناشناس
و آدم کش و بدتر از صهیونیست

به گوش من از کودکی خوانده اند
عبادت به جز کشتن خلق نیست

الهی خودش هم سر و ته شود
کسی که کسی را کند سر به نیست

#رحیم_رسولی

@hazll

اشعار پشت پرده

21 Oct, 11:38


@hazll

هر روز می رسد خبری وصف ناپذیر!
از قحط آفتاب، در این فصلِ زَمهریر

عُزلت گرفته اند، تمام پرندگان
سر را به زیر بال فروبرده، ناگزیر!

شهری به تنگ آمده-هی داغ پشت داغ-
از دست این قبیله، ازاین قوم زورگیر!

آتش، میان خانه ی جم، شعله می کشد
در دستِ بیوَرَسپ، شده «شهرناز» اسیر

در بند کرده اند هزار «اَرنواز» را
یارانِ سرسپرده ی آژی دَهاک پیر

دارند، فوج فوج کبوتر می آورند
از دامنِ سَهند و دِنا، تا به تنگسیر...

پایین مباد، پرچم ِخورشید باوران
صف بسته اند پشت سرِ کاوه، چشمگیر

دیریست، خلق یکسره فریاد می زنند
در انتظار اینکه فریدون شود امیر!

تا زودتر، به ما برسد، پورِ آبتین
پل بسته اند بر سرِ اَروند، در مسیر

امّیدبسته ایم، در این روزها، به او
آیین جهل را، بکشاند مگر به زیر

آرش- خبر رسیده- به البرز می رود
تا بفکند به ساحل جیحون دوباره تیر

یاران آب و آینه از راه می رسند
گل می کنند باز درختان در این کویر

نوبت به بال های زمینگیر می رسد
پرواز می کنند دوباره در این مسیر...



#خدابخش_صفادل_نیشابور

@hazll

اشعار پشت پرده

03 Oct, 07:54


@hazll

سنگینی این جو خفن را عشق است
ایران تو و جهان من را عشق است

رنجت ندهم بحث سیاسی کافیست
آزادی و زندگی و زن را عشق است


@hazll

اشعار پشت پرده

30 Sep, 10:15


@hAzll

زمان جنگ تحمیلی کجا بودی چه می‌کردی
به غیر از اینکه پشت جبهه ها بودی چه می‌کردی

کسی از نسل امروزی نمی داند درآن تاریخ
کدامین نقطه ی جغرافیا بودی چه می‌کردی

چرا یک قطره خون از بینی ات حتی نشدجاری
ولی با آنکه اصل ماجرا بودی چه می‌کردی

دم از جمهوری و جمع و جماعت میزنی اما
همیشه از صف ملت جدا بودی چه می‌کردی

به حکم کدخدایی کفر ملت را در آوردی
خدا داند اگر روزی خدا بودی چه می‌کردی

بدون هیچ آگاهی  شتر را میخوری با بار
اگر با کامپیوتر آشنا بودی چه می‌کردی

تو که یک روضه ی عباس مجانی نمی خوانی
نمی دانم اگر در کربلا بودی چه می‌کردی

غم تحریم وبیم قحط و جریانی چنین حاکم
برادر جان شما شاعر ،شما بودی چه می‌کردی

#مسلم_حسنشاهی

@hazll

اشعار پشت پرده

28 Sep, 10:56


@hazll

شیخا، احدی‌گری مبارک باشد
کرّ و فرِ خودسری مبارک باشد

امروز به اعتقادِ حیوانی چند،
آدم شده‌ای، خری مبارک باشد

#بیدل_دهلوی

@hazll

اشعار پشت پرده

19 Sep, 08:14


@hazll

ای خواجه! زوالِ کرّ و فر نزدیک است
افسردنِ شعله‌ی اثر نزدیک است

چون شمع، فروغت چه‌قَدَر خواهد ماند؟
ای کرمکِ شب‌تاب! سحر نزدیک است

#بیدل_دهلوی

@hazll

اشعار پشت پرده

16 Sep, 07:11


@hazll

بشنو اکنون که زیرِ زخمِ تبر
این درختِ جوان
چه می‌گوید:
«هر نهالی که برکَنند،
به جاش
جنگلی سرکشیده، می‌روید

های جلادِ سروهای جوان!
ای رفیقِ همیشه‌­ی تیشه!
باش تا برکَنیمت از ریشه!»

#حسین_منزوی

@hazll

اشعار پشت پرده

16 Sep, 07:10


@hazll


شرح این سال‌های سرد و سیاه
خامه در خون من بزن بنویس
با سر کلک خود به دیده‌ٔ من
شرح ویرانی وطن بنویس


از زمین اشک و خون همی‌جوشد
آتش از آسمان همی‌ریزد
بر سر خلق بی‌پناه بلا
از زمین و زمان همی‌ریزد


از خزر تا خلیج فارس همه
خاک خسرو چو فرق فرهاد است
راه شیری به رنگ دیده‌ٔ شیر
چنگ زهره به راه بیداد است


دامن مادر وطن گل‌گون
گشت از خون پاک فرزندان
مادران گل ز خون دل ریزند
دسته‌دسته به خاک فرزندان


هر کجا بنگری ز تیغ ستم
کوه و صحرا و دشت در خون است
جای آب آگنیده از خوناب
جای ترخون پر از تبرخون است


مادران موکنان و مویه‌کنان
پدران رود رود می‌گویند
ندبه جای سرود می‌خوانند
نوحه جای درود می‌گویند


ظلم آژی‌دهاک مار به دوش
کهنه شد ظلم تازیان بنویس
کهنه شد داستان خان مغول
حال ضحّاک این زمان بنویس


در عزای دلاوران وطن
زنده‌رود است رودرودکنان
ناله از ظلم و جور جنگ‌افروز
آب آتش گرفته دودکنان


کینه‌ها ماند سینه‌ها افروخت
خانه‌ها ریخت سوخت خرمن‌ها
پیرهن‌ها قبا شد از حسرت
شد پر از خون دیده دامن‌ها


هر کجا آب پر ز آتش شد
هر کجا خاک غرق خون بس نیست
از تو پر فتنه شد ری و بغداد
پیشگیر تو در جهان کس نیست


سایه‌ٔ خلق آفتاب‌سوار
نشدی سوختیش شرمت باد
کین دیرینه‌ات فرو ننشست
چند کین توختیش شرمت باد


ای دریغا که از یکی ضحّاک
سد فریدون تباه می‌گردد
از یکی ابرپاره‌ی خون‌بار
روی گردون سیاه می‌گردد


دین‌به‌دنیافروش‌تر ز تو کیست
ای گریبان به نام دین زده چاک
خاک خاور ز تُست پرفتنه
پاک باد از تو دامن این خاک


#مظاهر_مصفا



@hazll

اشعار پشت پرده

02 Aug, 21:31


@hazll

مایی که به نهی منکری سر مستیم
با گشتی ارشاد محل هم دستیم

سر گرم لواطیم..... که در جنت هم
مهمان برادران غلمان هستیم!

#احسان_ناصر

@hazll

اشعار پشت پرده

27 Jul, 08:06


@hazll


یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستۀ تو آنچه که بایست، آن نگفت!

هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز ناله‌های العطشت، داستان نگفت!

تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!

مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت!

ور گفت از سر تو، زِ نی یاد کرد و بس
ور گفت از دهان تو، جز خیزران نگفت

فهمید ماجرا نه همین گریه کردن است
این راز سر به مهر به پیر و جوان نگفت

دانست اگر تو را بشناسند و بشنوند
طوفان به پا کنند همین مردمان، نگفت!

یک نکته بیش نیست پیام قیام تو
من عاجزم ز گفتن و آن روضه‌خوان نگفت!


#حسین_جنتی

@hazll

اشعار پشت پرده

23 Jul, 16:45


@hazll


سیاهپوشِ که‌ای؟! آن‌که سربلند گذشت؟!
چراغِ نیزه شد از این جهانِ گَند گذشت؟!

سیاهپوشِ که‌ای؟! آن‌که چون غزالِ جسور،
به‌تاخت از وسطِ حلقه‌ی کمند گذشت؟!

پیاده مانده‌ای و ناله می‌زنی او را،
که تند و تیز، ازین فتنه با سمند گذشت؟!

خمود و لِه شده زیرِ گرانیِ بازار،
گریستی به کسی که "نگفته چند" گذشت؟!

تو چون مگس به سرِ خویشتن بکوب که او،
"عسل‌پسند" زِ سودای "حبه‌قند" گذشت!

اسیرِ خِفّتِ خود باش زیرِ یوغِ ستم،
که آن رهاییِ مطلق زِ هرچه بند گذشت.... 


#حسین_جنتی

@hazll

اشعار پشت پرده

19 Jul, 10:38


این شمر که آدم  لعینی بوده
در نوع خودش شیخ وزینی بوده
 
با این همه مداحِ درآمد بالا
دیدیم چه کار_آفرینی بوده

#احسان_ناصر

اشعار پشت پرده

19 Jul, 09:14


@hazll

ماضی بعید


چیست این قصه ی ابلیس پدید آوردن؟!
وسوسه در دل ارواح پلید آوردن؟!

چیست این قصه ی هیزم کشی تاریخی
آتش معرکه از گور فقید آوردن؟!

پیر کردن همه را تا مثلاً "پیر" شدن
جمع بر گرد خود انواع مرید آوردن؟!

ناله و زاری و مظلوم نمایی کردن
مجلس تعزیه با خرج یزید آوردن؟!

باختن گریه ندارد! نه مگر ما بردیم
چیست این بازی خنجر به ورید آوردن؟!

با دو تا مصدر جعلی به عقب غلطیدن
حال را دیدن و ماضی بعید آوردن!

نتوان در دل تاریکی مطلق ماندن
مژده ی آمدن صبح سپید آوردن

نتوان در قِبَل این همه بدبینی و یأس
به دل جامعه ی مرده امید آوردن

نتوان صرف فقط عاقل و بالغ بودن
تاب بی تابی دنیای جدید آوردن

عشق سرکش تر و شوریده تر از باور ماست
نتوان تاب، سر شاخه ی بید آوردن

"کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ"
سر در آوردن از این شوق شهید آوردن!

حرم خانه ی خود را به اسارت بردن
برده ی تازه به بازار خرید آوردن!

"بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم"
با کلاغان نتوان گفت و شنید آوردن

بهتر این است که با پنجره تنها باشیم
دیدن و دیدن و انگار ندید آوردن

مثل سابق بگذاریم که در وا باشد
دزد مجبور نباشد به کلید آوردن!

ای درختان نکند باز شود باورتان
قصه ی چلچله و مژده ی عید آوردن

"سر بند آمدن این برف ندارد دیگر"
سندی بهتر از این موی سفید آوردن؟

#رحیم_رسولی

@hazll