سیره فرزانگان @sireyefarzanegan Channel on Telegram

سیره فرزانگان

@sireyefarzanegan


عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه[هنگامی که صالحان یاد می‌شوند، رحمت خداوند فرو می‌ریزد]
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع می‌پردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia

سیره فرزانگان (Persian)

سیره فرزانگان یک کانال تلگرامی است که به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع می‌پردازد. عنوان این کانال به معنای 'سیره' یا زندگی نامه و خاطرات، و 'فرزانگان' که به اشخاص یا افراد با فضیلت و اخلاق برجسته اشاره دارد. در این کانال، شما می‌توانید با خاطرات و داستان‌های زندگی افراد با فضایل و اخلاق برجسته آشنا شوید. هدف اصلی این کانال، آموزش اخلاق و ارزش‌های انسانی از طریق خاطرات و زندگی نامه‌های افرادی که در تاریخ به عنوان فرزانگان معروف شده‌اند، می‌باشد. اگر علاقه‌مند به یادگیری از زندگی افراد با فضایل و اخلاق برجسته هستید، این کانال برای شماست. برای ارتباط با مدیر کانال می‌توانید با آیدی @Abdolhassan_bozorgmehrnia تماس بگیرید.

سیره فرزانگان

03 Dec, 05:34


ساعتی که چراغ اتاق آیت‌الله بهجت خاموش می‌شد

حجت‌الاسلام علی بهجت از سلوک و توسلات پدر می‌گوید

🔹بعد از نماز مغرب و عشا، ایشان چراغ اتاقش را خاموش می‌کرد و مناجات و راز و نیاز داشت و ما نمی‌دانستیم در خلوت ایشان چه می‌گذرد و تنها عباراتی در ذهن ما مانده است.

🔹اول صبح زیارت امام زمان(عج) را می‌خواند و با حضرت بیعت داشت.

🔹آقا می‌فرمود عبادت در زمان غیبت، بالاتر از دوران حضور است، اگر کسی امروز دو رکعت نماز بخواند ثوابش خیلی بیشتر از دوران حضور است.
iqna.ir/00Hd6a
@iqnanews

سیره فرزانگان

03 Dec, 05:26


حزب الله در آینده قدرت منطقه خواهد شد!
علی شیرازی:
دو هفته‌ از جنگ گذشته بود که از تهران اصرار داشتند: حاج قاسم به ایران بیاید و درباره‌ جنگ توضیح بدهد. درست در زمانی که سید حسن نصرالله و عماد و حاجی ناامید شده بودند و هیچ روزنه امیدی نبود. اسرائیل از زمین و هوا و دریا به ضاحیه حمله می کرد. رعب و وحشت عجیبی حاکم بود. زن و بچه کشته می شدند. بارها سید و حاجی و عماد هم در معرض شهادت قرار گرفتند. حاج قاسم به ایران آمد. امام خامنه ای در مشهد بودند. حاجی خدمت ایشان رسید. جلسه‌ سران سه قوه و مسئولان اصلی که عضو شورای امنیت ملی بودند، در محضر حضرت آقا تشکیل شد. حاج قاسم گزارشی از حادثه داد. گزارش، گزارش تلخی بود. مشاهدات حاجی افقی از پیروزی را نشان نمی‌داد. حاج قاسم در جلسه گفت: ساختمان‌های دوازده طبقه با یک بمب، با زمین یکسان می شوند. روستاهای شیعه نشین با هزاران گلوله هدف قرار می گیرند. هدف جنگ، از حزب‌ الله به طایفه‌ شیعه منتقل شده است. حضرت آقا پس از سخنان حاج قاسم فرمودند: این جنگ، جنگ بسیار سخت و شدیدی است. من تصور می‌کنم این جنگ شبیه جنگ خندق است و پیروزی این جنگ، همانند پیروزی جنگ خندق خواهد بود. ایشان فرمودند: به سید حسن نصرالله بگویید: پیروز این میدان شمایید. سپس افزودند: به او بگویید: نه تنها شما پیروز این جنگید، بلکه در آینده حزب الله قدرت منطقه خواهد شد. حاج قاسم می گفت: من در دلم تکان خوردم، چون اصلاً چنین ظنی از نظر نظامی نداشتم. در دلم تمنا کردم، کاش آقا این را نمی‌فرمودند که نتیجه این جنگ، پیروزی است!!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال علی شیرازی نماینده پیشین مقام معظم رهبری در سپاه قدس.
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

03 Dec, 05:26


به آقای ظریف بگویید این دشمن قابل اعتماد نیست!
شهید حسین امیر عبداللهیان می‌گفتند:
سردار سلیمانی به من زنگ زدند. شب قبل از آن تصاویری از قدم زدن آقای ظریف با جان کری منتشر شده بود. سردار با کنایه و خنده‌‌ای به من گفت: دارید با آمریکایی‌ها قدم می‌زنید؟! سپس گفتند: این پیامی را که می‌خواهم بگویم، به آقای ظریف برسانید.
گفتند: ما اسناد دقیقی بدست آوردیم مبنی بر اینکه در جریان سقوط موصل، چند هواپیمای غول پیکر آمریکایی در فرودگاه موصل به زمین نشسته است و ژنرال‌های آمریکایی پیاده می‌شوند و فرماندهان داعش، روی فرش قرمز به استقبال آن ها می‌روند.
آن ها به مدت ۵ ساعت در سالن vip فرودگاه موصل مذاکره می‌‌کنند. جزئیات این مذاکره و فایل آن در اختیار سردار سلیمانی بود. در تمام این ۵ ساعت هم، سلاح‌ها و تجهیزات پیشرفته آمریکایی از هواپیماها پیاده می‌‌شد و در اختیار نیروهای داعش قرار می‌گرفت.
تمام تصاویر و نوع سلاح‌ها در این اسناد مشخص بود. سردار سلیمانی می‌‌خواستند با این اسناد به ما بگویند: این دشمنی که در حال مذاکره با شماست، قابل اعتماد نیست و بدانید در آن روی سکه، این کارها را می‌کند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال علی شیرازی- نماینده پیشین رهبری در سپاه قدس-
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

03 Dec, 05:26


مصیبت از وقتی شروع می‌شود که این لباس پوشیده شود!
رفتیم برای دیدن علامه حسن زاده آملی. چند نفر طلبه جوان بودیم و یک نفر استاد عمامه به سر.
گفتیم: موعظه و نصیحتی بفرمایید!
نگاهی به ما چند نفر کرد و به روحانیِ همراهمان گفت: اینها که هنوز آخوند نشده‌اند و نصیحت نمی‌خواهند، مصیبت‌ها از وقتی شروع می‌شود که آدم این لباس را می‌پوشد!
بعد چند حکایت گفت از عمامه به سرهایی که شیطان، بازی شان داده بود تا دین مردم را غارت کنند. دلش پر بود و چیزهایی گفت که آن روزهای نوجوانی برای ما خیلی عجیب و تکان دهنده بود. بعدها باز هم محضر نورانی و باصفایش را درک کردم و باز هم به خدمت ایشان رسیدم اما آن حرفهای صریح و تلخ هیچگاه فراموش نشد.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبر آنلاین، محمدرضا زائری، ۱۴۰۰/۷/۴
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

03 Dec, 05:26


آیت الله العظمی جوادی آملی:
استاد ما علامه طباطبایی می‌فرمودند:
از زمانی که خود را شناختم، همیشه برای جمع دعا کردم و هرچه برای خود خواستم، برای دیگران هم درخواست کردم، چون فيض الهی پایان ناپذیر است و هر چه ببخشد،از خزانه او چیزی کم نمی‌شود و برای دیگران خواستن، دریچه ای به سوی استجابت دعا برای خود است.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
تسنیم، ج ۳۹، ص ۵۱، عبدالله جوادی آملی، نشر اسرا.
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

03 Dec, 05:26


چه کرده بودیم که خداوند امروز ما را روضه‌خوانِ حضرت علی اصغر قرار داد؟!
در روز جمعه ۱۶ ربیع الاول ۱۴۴۶ جناب آقای دکتر هادی انصاری قمی از قول جد امجدشان مرحوم آیت الله آقا نجفی همدانی- که داماد نابغه علم اصول مرحوم میرزای نایینی بودند- برایم نقل کردند که :
در نجف جمعه‌ها مرحوم میرزا روضه خانگی مختصری داشتند و شیخ حسن نامی، روضه خوان ایشان بود.
جمعه‌ای که ایشان منتظر آمدن شیخ حسن بودند و او به دلیلی نیامد. خودِ میرزا کتاب مَقتلِ نَفَس المَهموم مرحوم محدث قمی را برداشتند و مصیبت حضرت علی اصغر صلوات الله علیه را خواندند.
سپس فرمودند: سید! ما امروز چه کرده بودیم که خدای متعال بر ما منت نهاد و نام ما را در زمره روضه خوانان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام قرار داد؟!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال روحانیت شیعه، علی محمد قلی‌ها، ۱۴۰۳/۹/۵
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

03 Dec, 05:25


دعا می‌کنم عاقبت بخیر شوم!
از مرحوم آقای اشراقی- داماد حضرت امام- نقل می‌کنند که ایشان گفته بود: من با حضرت امام رحمةالله قدم می‌زدیم. حضرت امام رو کردند به من و گفتند: «اگر از عالم ملکوت به تو بگویند یک دعای مستجاب داری، چه دعایی می‌کنی؟» من گفتم: آقا سؤالش را خودتان کردید، جوابش را هم خودتان بدهید. حضرت امام هم فرمودند: اگر از عالم ملکوت به من بگویند یک دعای مستجاب داری، می‌گویم: «اللّهُمّ اجعَل عاقِبَةَ أمرنا خيراً» دعا می‌کنم که عاقبت به خیر شوم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
درس زندگی، ص۴۴،
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

03 Dec, 05:24


هیچ وقت به دنبال انتقام گیری نبود!
جوانمردی در طبع مرحوم ابوی- آیت الله العظمی سید عبدالکریم موسوی اردبیلی- بود نه اینکه بخواهند به صورت نمایشی آن را از خود ظهور و بروز دهند. چون ممکن است انسان یک یا دو بار نمایش اجرا کند، اما استمرار پیدا نمی‌کند. کسانی که ایشان را می‌شناختند و از نزدیک و دور با مرحوم ابوی آشنایی داشتند و رفتار و برخورد ایشان را دیده بودند، می‌دانند که ایشان هیچ وقت به دنبال انتقام گرفتن نبودند. اگر احساس می‌کردند کسی به حق یا به ناحق، زمین خورده، به زمین خورده لگد نمی‌زدند. حتی اگر آن زمین خورده کسی بوده که قبلاً به ایشان بدی کرده باشد. بلکه اگر از دستش برمی‌آمد، به وی کمک می‌کردند.
خاطره جالبی را در این خصلت ایشان نقل می‌کنم: بنده یک اخوی دارم که از من بزرگ‌تر است. ایشان قبل از انقلاب دانشجوی دانشگاه پلی‌تکنیک سابق و امیرکبیر فعلی بود. در بحبوحه‌ انقلاب که دانشگاه‌ها شلوغ شد، گارد شاهنشاهی به دانشگاه ریخت و پس از زد و خورد، عده‌ای از دانشجویان از جمله اخوی من را بازداشت کرد که قضیه‌اش طولانی است. مرحوم والد می‌گفتند:
من پیش قاضی پرونده در دادگستری رفتم. قاضی در ابتدا، پروندۀ را نگاه کرد و گفت: «چیز مهمی نیست. یک مقداری شلوغ‌بازی کرده و با یک جریمه‌ قابل حل است لذا نگران نباشید.» مرحوم پدرم گفتند: من امیدوار شدم که قضیه حل می‌شود، اما برای بار دوم که پیش قاضی رفتم، ۱۸۰ درجه عوض شده بود. اینکه چه گفته بودند و چه اتفاقی افتاده بود، نمی‌دانم، شروع کرد بسیار با تندی برخورد کردن که شما بچه‌های‌تان را نمی‌توانید کنترل کنید، خودتان آن‌ها را تحریک می‌کنید و خرابکار بار می‌آورید و … بنابراین اخوی به چند ماه زندان محکوم شد.
مرحوم پدرم می‌گفتند: من به خاطر پرونده پسرم و رفت و آمد به دادگستری، اسم قاضی در ذهنم مانده بود. تا این که انقلاب شد و من به دادگستری رفتم. در دادگستری گفتند که ما باید تعدادی از قضات را به خاطر طاغوتی بودن اخراج کنیم. یک لیست از قضات را آوردند که این‌ها باید اخراج شوند. من لیست را نگاه می‌کردم که چشمم به اسم این بنده خدا افتاد. پرسیدم: وی را چرا می‌خواهید اخراج کنید؟ گفتند که در پرونده‌اش یک سری مسائلی وجود دارد. گفتم: پرونده‌اش را بیاورید. پرونده‌اش را که بررسی کردم، دیدم که کار خاص و خلاف قانونی نکرده است. خلاصه مرحوم ابوی اجازه ندادند این بنده خدا اخراج شود، چون مشکلی نداشت؛ با این که ملاقات و صحبتی با وی نکرده بود. مرحوم ابوی می‌گفتند: یک روز در دادگستری به طرف اتاق کارم می‌رفتم، در سالن چیزی یک دفعه روی پای من افتاد، ترسیدم، عقب کشیدم. محافظان آمدند. دیدم که بنده خدایی روی پای من افتاده، دستش را گرفتم، بلند کردم، دیدم همان قاضی است. پرسیدم: چرا چنین کاری می‌کنی؟ گفت: «من احتمال نمی‌دادم که بعد از حضور شما در دادگستری، امکان داشته باشد که اینجا بمانم. به همین دلیل وسایلم را جمع کردم تا بروم و منتظر نبودم که به من چیزی ابلاغ شود، اما گفتند که شما مانع اخراج من شدید و نمی‌دانستم که چگونه از شما تشکر کنم.» من گفتم: «تشکر لازم نیست، من کار خاصی انجام ندادم، باید طبق ضوابط و بر اساس قانون و شرع اقدام کنم. پرونده شما مشکل خاصی نداشت و من منتی بر سر شما ندارم!
این یکی از نمونه‌های برخورد پدر با کسانی بود که با ایشان یک زمانی برخورد مناسبی نداشتند. امثال این زیاد است و بسیار اتفاق افتاده بود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:خبرگزاری شفقنا، گفتگو با سید علی موسوی اردبیلی- فرزند آیت الله العظمی سید عبدالکریم موسوی اردبیلی- ۱۴۰۳/۹/۶
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

03 Dec, 05:24


چون از آقای خمینی حمایت کرده نباید از او تجلیل شود!
آقای دکتر محمود مرعشی- فرزند آیت الله العظمی مرعشی نجفی و رئیس کتابخانه معظم له- فرمودند :
چند سال پیش یونسکو با من تماس گرفت که بناست در پاریس بزرگداشت مهمی برای مرحوم آقا برگزار کنند. رئیس جمهور فرانسه و وزیر فرهنگ آنجا بناست سخنرانی کنند و ۲۰۰ مهمان خارجی را می خواستند دعوت کنند.
گفتند پدر شما به عنوان کسی که بدون کمک گرفتن از هیچ دولتی دست تنها و با تلاش شخصی و نماز و روزه استیجاری دوتا قفسه کتاب را به یک کتابخانه بزرگ و ارزشمند تبدیل کرده است. از چنین مردی  خیلی باید تجلیل شود.
متاسفانه بعد از مدتی زنگ زدند که سفارت آمریکا در فرانسه به ما زنگ زده است که این برنامه باید لغو شود و اینها تحریم هستند!!
گفتیم چه ربطی دارد مرحوم مرعشی نجفی که اصلا شغل دولتی نداشته است. گفتند بله! ولی چون پیش از انقلاب از آقای [امام] خمینی حمایت کرده و مردم را به شرکت در تظاهرات دعوت کرده است، نباید از او تجلیل کنید. و این شد که برنامه لغو گردید.
۱۴۰۳/۹/۸
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال حدیث آرزومندی، استاد محمد مهدی رفیع پور تهرانی،
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

03 Dec, 05:23


همه کارهای ما زیر ذره‌بین مردم است!
مرحوم آیت الله ناصری دولت آبادی:
یکی از علمای خیلی خوب اصفهان نقل می‌کردند: یک جلسه خیلی مهمی بود و وعده گرفتند که من به آن جلسه بروم و به اجتماع تذکراتی بدهم. به آنجا رفتیم، بلند شدند که آقا تشریف آوردند. در آنجا نشستیم. چایی آوردند و من چایی را خوردم و منبر رفتم. از منبر که پایین آمدم، یکی نفر از بازاری‌ها که پیرمرد و محاسن‌سفید بودند، آمد و گفت: آقا، گفتم: بله. گفت: شما در این جلسه سه کار مکروه انجام دادید.
گفتم: من سه فعل مکروه انجام دادم؟ گفتند: بله‌. گفتم: سه فعل مکروه من چه بود؟ گفت: اول، زمانی که برای شما چایی آوردند، شما آن را با دست چپتان برداشتید و خوردید. چرا با دست چپ خوردید؟ دیدم این را درست می‌گوید. درست نبوده که من انجام داده‌ام.
گفتم: خب، این اولی بود. دومی چه بود؟ گفت: دومی این بود که در نعلبکی ریختی و مرتب فوت می‌کردی. چرا فوت می‌کردی؟ دیدم که این را هم درست می‌گوید. کمی صبر کرد. گفتم سومی؟ گفت: زمانی که خواستی به منبر بروی، پای چپت را روی منبر گذاشتی و رفتی. چرا؟ منبر جای اولياء و انبیاء است، چرا پای چپت را می‌گذاری و می‌روی؟ دیدم که این را هم درست می‌گوید. دیدم که همهٔ کارهای ما زیر ذره‌بین مردم است!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
مجالس ناصری- مواعظ اخلاقی و تربیتی حضرت آیت الله ناصری دولت آبادی- نشر خُلُق
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

03 Dec, 05:23


واکنش علامه طباطبایی در مقابل مخالف!
علامه در برابر واکنش آن فرد که گفت:
شما را بخاطر گرایش‌های فلسفی و عرفانی که دارید، اهل نجات نمی‌دانم، فقط سکوت کرد!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
حدیث سهر، ص۲۳۷، حسن رمضانی، نشر بوستان کتاب قم.
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

03 Dec, 05:22


🔺تأثير عمل يا سخنرانى ؟
استاد محسن قرائتی:
در اهواز كلاس‌هاى زيادى داشتم. در يكى از كلاس‌ها عنوان درسم اين بود: چرا خداوند در دنيا ما را به جزاى اعمالمان نمى‌رساند؟
براى اين سؤال چند جواب آماده كرده بودم، ولى قبل از پاسخ به جوان‌ها گفتم: شما نيز فكر كنيد و جواب بدهيد. يكى از جوان‌ها بلند شد و جوابى داد، ديدم جواب خوبى است و آن جواب در يادداشت‌هاى من نيست. قلم و دفتر خود را برداشتم و همانجا يادداشت كرده و آن جوان را هم تشويق كردم و گفتم: من اين را بلد نبودم!
روز آخرى كه خواستم از اهواز بيرون بيايم، يكى از دبيران گفت: عكس العمل شما در مقابل آن دانش‌آموز و قبول و يادداشت جواب او، از همۀ سخنرانى‌هاى شما اثر تربيتيش بيشتر بود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خاطرات حجت الاسلام محسن قرائتی ، ج۱، ص ۶۱، به نقل از:
کشکول ناب حوزوی.
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

03 Dec, 05:20


شیخ جعفر می‌خواهد عزای مرا کم کند؟! من راضی نیستم از این کار او!
استاد بزرگوار آقای شیخ مرتضی مقتدایی - از علمای کنونی شهر مقدسه قم - در درس خارج فقه خود، بیان نمودند:
در سال ۱۳۵۰ «ه‌ش» در يك سفر به مكه مشرف شدم و در آنجا «آقای شیخ علی آل‌کاشف‌الغطاء»، نوه مرحوم شیخ جعفر کاشف‌الغطاء - که در حدود ۲۰۰ سال قبل، از مراجع بزرگ شیعه بوده‌اند - را دیدم.
ایشان به بنده گفت: مرحوم شیخ جعفر کاشف‌الغطاء یک وقت به این فکر می‌افتد که دو جلسه و دو مراسم عزاگرفتن، برای فاطمه زهرا سلام‌ الله‌ علیها، موجب این می‌شود که مثلاً جمعیت در جلسات کم بشود؛ یک عده این تاریخ (فاطمیه اول) را مراسم بگیرند و یک عده آن تاریخ (فاطمیه دوم) را مراسم بگیرند. اگر یک جا بشود، اجتماعات بیشتر شده و رونق جلسات بالاتر می‌رود؛ به هر حال، شهادت يا ۷۵ روز است يا ۹۵ روز.
بنابراين اگر بعد از تحقیق و بررسی، به این نتیجه رسیدیم که شهادت آن حضرت روی ۷۵ روز يا ۹۵ روز بوده است، همان را اعلام می‌کنیم و مردم هم تبعیت می‌کنند؛ در نتیجه سالروز شهادت فاطمه زهرا سلام‌ الله‌ علیها از ترديد خارج شده و رونق جلسات و اجتماعات بیشتر می‌شود.
روی این فکر، کتاب‌های متعدد احادیث و غیره را جمع می‌کند؛ در همان حالی که ایشان مشغول تحقيق بوده، گويا در آخرين مرحله كه نصف شب بوده و نزديك بود به تصميم نهائی برسد، گفتند همان شب مادر ايشان، خواب فاطمه زهرا سلام‌ الله‌ علیها را می‌بیند و این مادر هم هیچ خبری از كار پسرش نداشت که پسرش چنین تصمیمی گرفته و می‌خواهد چنین کاری کند.
می‌گویند: فاطمه زهرا سلام‌ الله‌ علیها (در عالم رؤیا) بر مادر مرحوم كاشف‌الغطاء وارد شدند با یک حال تغیّر و خشم فرمودند: «این کار چیست که پسرت انجام می‌دهد!؟ پسر تو می‌خواهد عزای مردم در شهادت مرا کم کند؟!»
این زن بیدار می‌شود؛ تعجب می‌کند که مگر پسرش چکار می‌کند!؟ شبانه از اتاقش می‌آید بیرون، می‌بیند چراغ اتاق پسرش مرحوم کاشف الغطاء روشن است آن‌ وقت شب؛ درِ اتاق را باز کرده و وارد می‌شود؛ می‌بیند کاشف الغطاء كتاب‌های زيادی دور خود جمع کرده و مطالعه و تحقیق و بررسی مي‌کند که شهادت را در یک تاریخ اعلام کند.
این مادر خطاب به مرحوم كاشف‌الغطاء می‌گوید: پسرم! چکار می‌کنی!؟ فاطمه زهرا سلام‌ الله‌ علیها از این عمل تو ناراضی است! كاشف الغطاء می‌گوید: مادر! مگر چه شده است؟ مادر خوابش را نقل می‌کند؛ ایشان می‌فهمد که این دو تاريخ برای شهادت (و عزای بیشتر) مورد نظر آن حضرت می‌باشد؛ لذا مرحوم کاشف‌الغطاء از آن تصمیمش بر می‌گردد.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
درس خارج استاد مقتدایی، به تاریخ ۱۳۸۸/۰۲/۱۶ (با اندکی تلخیص)
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

03 Dec, 05:12


اذان بیداری یوسف یاسین


یوسف یاسین شهروند آمریکایی عرب‌تبار برای بیدار کردن ضمیر خفتگان #عرب که نسبت به قتل‌عام مردم غزه بی‌تفاوت هستند، ابتکار به خرج داده و در اقدامی خلاقانه برای جلب توجه بیشتر، در اذان که به معنی آگاه کردن است، تغییراتی ایجاد و پس از گفتن شهادتین، عبارات: «شهادت می‌دهم که زنان و فرزندان و کودکان ما در غزه ذبح می شوند. شهادت می‌دهم که علما و مشایخ امت اسلامی چشم پوشی می‌کنند و درنگ می‌کنند
شهادت می‌دهم که بزرگان و رجال سیاسی ما پنهان‌کاری می‌کنند.
شهادت می‌دهم که یاران علی وفادار و مخلصند. شجاعت بهتر از خواب است. دفاع از کودکان بهتر از نماز است» را جایگزین «حی علی‌الصلاه، حی علی‌الفلاح و الصلاه خیر من النوم در اذان صبح اهل تسنن کرده است».

سیره فرزانگان

19 Nov, 10:22


کانال رسمی آیت الله العظمی کریمی جهرمی

🔸 سخنرانی و بیانات
🔸 معرفی آثار و تالیفات
🔸پاسخگویی مسائل شرعی و مشاوره
🔸 اطلاع رسانی جلسات، دروس و ....

لینک کانال🔻🔻🔻

https://t.me/+-wCRYptliWFjYWQ0

سیره فرزانگان

20 Oct, 10:24


👇👇👇ایّام محرّم و صفر و شهادات تا می‌توانست در مجالس شرکت می‌کرد و می‌فرمود: گوشم هم درست نمی‌شنود، ولی می‌خواهم همین مقدار در تعظیم شعائر سهیم باشم.

سیره فرزانگان

08 Oct, 10:27


عملی که نزد اباالفضل العباس(ع) قیمت ندارد!
یک کسی نذر کرده بود اگر فلان مشکلش حل شود کاری برای حضرت اباالفضل(ع) انجام دهد که قیمت ندارد!
پس از مدتی مشکلش حل می‌شود ولی نمی‌داند چه کار کند! پرس و جو می‌کند؛ او را راهنمایی می‌کنند بیاید نزد پدر ما (علامه_قَرَشی) تا این مشکل حل شود.
نزد ابوی ما می‌آید ولی ایشان می‌فرماید:
من جواب این سوال را نمی‌دانم؛ باید بروی از خود حضرت اباالفضل(ع) بپرسی!
ایشان می‌رود وضو می‌گیرد و زیارت می‌کند و توسل می‌کند و با همان طهارت می‌خوابد.
در خواب می‌بیند حضرت فرمودند:
کاری که قیمت ندارد این است که بروی برادرم حسین(ع) را زیارت کنی و بگویی: هذه زیارة نیابة عن ابی الفضل العباس..
این عمل قیمت ندارد!
به نقل از فرزند علامه قَرَشی در نجف اشرف، جلسه ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ در سفر علمی_زیارتی عراق
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال مباحثه فقاهت
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

08 Oct, 10:26


خودشان برخاستند و زیر گوش پاسدار خواباندند!
در ایامی که در تبریز دادگاه انقلاب تشکیل نشده بود، شهید محراب آیت الله سید اسدالله مدنی خودشان به پرونده‌ها رسیدگی می‌کردند.
یک روز خانم بارداری را آوردند که مشکل اخلاقی داشت. قرار شد تا به دنیا آمدن فرزندش در زندان باشد و بعد از آن محاکمه شود.
هنوز چند دقیقه از بردن زن نگذشته بود که پسر نوجوانی آمد که خون از بینی‌اش جاری بود و گفت: پاسداری که خواهرش را به زندان می‌برد او را زده. او را پیش آقا فرستادم و آقا پنجره را باز کردند و گفتند: پاسدار را برگردانید!
آقا از او پرسیدند تو این پسر را زدی؟
گفت: بله! بی‌غیرت شرم نمی‌کند به من می‌گوید خواهرم را کجا می‌بری؟
آقا گفت: خب! می‌گفتی می‌برم زندان، این از کجا باید بداند که تو خواهرش را کجا می‌بری؟
سپس رو به من کرده و گفتند: اسلحه این آقا را بگیر! به پسر هم گفتند: برو یک آبی به دست و صورتت بزن، بیا کارت دارم.
اسلحه را از پاسدار گرفتم و پسر هم رفت صورتش را شست و آمد. آقا به پسر گفتند: هر طوری که تو را زده همان‌طور بزن توی گوشش!
پسر کمی جا خورد. آقا گفتند: «نترس! بزن توی گوشش! پسر مِن و مِنی کرد و گفت من می بخشم.
آقا خودشان بلند شدند و خواباندند زیر گوش پاسدار. بعد هم گفتند:
در هر مقامی هستی و در هر ارگانی، حق نداری با مردم این گونه برخورد کنی!
به من هم گفتند: زنگ بزن زندان و بگو این پاسدار دیگر حق ندارد آنجا باشد.
پسر بلند شد برود، پرسیدم: کجا می‌روی؟
گفت: اگر قرار باشد همچین آقایی خواهرم را محاکمه کند، من هیچ حرفی ندارم!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کتاب سید اسدالله، ص ۱۱۷، پایگاه فکر و فرهنگ، مبلغ، ۱۴۰۳/۷/۱۲
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

08 Oct, 10:26


ما باید حکم خدا را در همه شرایط اجرا کنیم!
استاد حسن رمضانی:
در روز ۲۱ بهمن مـاه سـال ۱۳۵۷ حضـرت امـام هنـگام اقامـه نمـاز عصـر بـه خودشـان عطـر زدنـد، دخترشان به ایشـان اعتـراض می‌کنـد و می‌گویـد: آقاجان! در ایـن فضایـی کـه مـردم در حال جنگ، مبارزه و کشته شـدن هسـتند شـما بـه خودتان عطـر می‌زنیـد. امـام فرمودند: دخترم عطر زدن مسـتحب اسـت، مـا باید حکم خـدا را در همه شـرایط و موقعیت‌هـا اجـرا کنیـم، حـالا آیـا اینکـه مـردم جنـگ می‌کننـد بـا اینکه مـن هنـگام نمازخوانـدن به خـودم عطـر بزنم، منافـات دارد؟!
در عیـن حساسـیت نسـبت بـه حقـوق مـردم از یـک طـرف، تعبد نسـبت به یک امـر مسـتحبی از طـرف دیگـر، همگـی سـیره و روش عبودیـت امام راحـل بود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
حدیث سهر- بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی- ص ۲۰۸، نشر بوستان کتاب قم.
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

08 Oct, 10:26


شما مثل ما عظمت آقا را درک نمی‌کنید!
علی شیرازی:
ساعت ۲۳:۳۰ بود. محو حرف های سید حسن بودم.‌ دل از او نمی کندم.‌ چقدر جاذبه داشت. وقت خواب ما ایرانی ها گذشته بود. ایشان هم کارهای مهم تری داشت. با سختی دل کندم و از او جدا شدم.
دوباره منتظر ماندم تا در سفر بعد سید را ببینم. هر بار که پیش سید حسن نصرالله می رفتم، چند نفر با هم بودیم. چند بار با سردار شهید سید محمد حجازی به دیدار ایشان رفتیم. یکی دو بار هم با سردار شهید زاهدی بودم.
در یک دیدار هم با شهید آیت الله رئیسی بودیم. یادم نیست در کدام دیدار بود که سید حسن نصرالله گفت: من در هر دیداری که با مسئولین ایرانی دارم، از ویژگی ها و عظمت رهبر معظم انقلاب اسلامی می گویم. داستان های زیاد و خاطرات جالبی داشت. در هر دیدار، یکی دو خاطره تعریف می کرد و می افزود: شما در کنار نعمت هستید و مثل ما، قدر و عظمت حضرت آقا را نمی دانید. ما از دور، بزرگی و قداست ولایت را می بینیم. از نزدیک هم به اوج حکمت الهی، در کلام ایشان پی بردیم. یک روز خدمت ایشان بودم. زمانی بود که آمریکا به عراق آمده بود. حضرت آقا در آن روز فرمودند: نترسید، آمدن امریکایی ها به منطقه و عراق نوید بخش است. آینده به نفع ماست.‌ ما این حقیقت را در عراق و لبنان دیدیم. با خود گفتم: ما باید مرتب به لبنان بیاییم و پای درس این اندیشمند بزرگ بنشینیم و بهره ببریم. محو در چهره سید حسن نصرالله بودم که رو به من کرد و گفت: ما اگر فقط بدانیم شاید نظر آقا این باشد که کاری انجام دهیم، حتما آن را انجام می دهیم. شک نمی کنیم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال علی شیرازی، ۱۴۰۳/۷/۱۵
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

08 Oct, 10:26


ایشان از امام زمان جدا نبودند!
آیت الله العظمی صافی گلپایگانی هر روز دعای عهد را فراموش نمی‌کردند و بعد از نماز صبح دعای عهد می‌خواندند و عهد و پیمان خود را هر روز با امام زمان خود تجدید می‌کردند.
مدتی پیش در مصاحبه‌ای از بنده پرسیدند:
آیا ایشان خدمت امام زمان علیه السلام رسیده‌اند؟
عرض کردم:
واقعا ما خجالت می‌کشیدیم که از ایشان سوال کنیم. ولی آن چیزی که من می‌دانم این است که ایشان از امام زمان جدا نبودند. امام زمان را کانّه می‌دیدند.
ما می‌گوییم که عالم محضر خداست و ایشان هم امام زمان را در هر حال می‌دیدند. یعنی کارهایشان، درس‌هایشان و تحقیق و بحث‌شان همه برای امام زمان علیه السلام بوده است.
کسی که این همه توفیق پیدا کرده است و بیش از ۲۰ اثر فقط فارسی برای امام زمان نوشته است و کتاب شریف منتخب الاثر را که خودش جریانی مفصل دارد و مسلّم مورد تایید امام زمان است را تالیف کرده است؛ ایشان خودشان را دلباخته و واله و شیدای امام زمان می‌دانستند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی، گفتگو با استاد حسن صافی- فرزند معظم له-
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

08 Oct, 10:25


در مصائب و حوادث عریضه می‌نوشتند!
آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در اوقاتی که حادثه مهمی پیش می‌آمد، به محضر مبارک حضرت ولی عصر ارواح العالمین له الفداء عریضه می‌نوشتند، بارها این امر اتفاق افتاد که ایشان با انابه و تضرع از آن حضرت استمداد می‌نمودند و رفع مشکلات را طلب می‌کردند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی- گفتگو با استاد حسن صافی گلپایگانی- فرزند معظم له.
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

08 Oct, 10:25


فوت فرزند سه ساله هم درس استاد را تعطیل نکرد!
درس آیت الله میرزا احمد مدرس یزدی چنان منظم برگزار می‌شد که شروع و پایان درس‌شان مبنای شروع و پایان سایر دروس حوزوی بود...
🔸در زمستان های سرد مشهد، در مسیری که برف تا زانو می‌رسید؛ قبل از عابران، اراده پولادین استاد بود که مسیر را می‌گشود و نفس گرم ایشان بود که جای خالی بخاری را در شبستان مسجد گوهرشاد پر می‌کرد...
🔹حتی فوت فرزند سه ساله‌شان این مسیر را متوقف نکرد. تدفین نور دیده به فرزندان واگذار شد و اما درس استاد همچنان برقرار بود!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
فصلنامه مشکوة، شماره ۵۳، گفتگو با مرحوم استاد کاظم مدیر شانه چی. به نقل از کانال:
مکارم الاخلاق
https://eitaa.com/sirefarzanegan

سیره فرزانگان

08 Oct, 10:24


🎤 انتشار نخستین‌بار
❤️ ماجرای دو تشرف سیدحسن نصرالله به مشهد مقدس در سال‌های اخیر و درخواست ثبت حکم خادمی حضرت رضا علیه‌السلام

🎤به مناسبت شهادت دبیرکل حزب‌الله لبنان، حجّت‌الاسلام‌والمسلمین احمد مروی، تولیت آستان قدس رضوی در گفت‌وگویی با رسانه KHAMENEI.IR ضمن بیان ابعاد مختلف شخصیت سیّد مقاومت به ذکر خاطراتی از حضورهای جناب سیدحسن نصرالله رضوان‌الله‌علیه در مشهد و زیارت حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام پرداخته است.

💬حجت‌الاسلام والمسلمین مروی:
🔹 شهید سیدحسن نصرالله به عنایات ائمه معصومین علیهم‌السلام باورمند بود. بنده در این چند سالی که توفیق خادمی و نوکری این دستگاه را پیدا کردم دو بار در مشهد خدمت ایشان رسیدم. نخستین بار همراه با شهید قاسم سلیمانی و بار دوم که همراه با سردار قاآنی بود.

🔹 در یکی از این سفرها دوستان سجاده‌ای تهیه کرده بودند که به ایشان اهدا شود اما بنده پیشنهاد کردم روپوش مضجع شریف حضرت علی بن موسی‌الرضا علیه‌السلام را به ایشان هدیه دهیم. وقتی این هدیه به ایشان اهدا شد و آرزو کردیم این روپوش متبرک مایه قوت و برکت جریان مقاومت و حزب‌الله شود، ایشان و شهید سلیمانی روپوش را با عشق، علاقه و شعفی از بنده گرفتند و سر و صورت خودشان را با آن متبرک کردند و گفتند این بهترین هدایایی است که در عمرم دریافت کردم و بسیار خوشحال شدند.

🔹 دو سال پیش نیز در سفری که ایشان به مشهد داشتند از ما درخواست حکم خادمی کردند بنده گفتم خادم حقیقی شما هستید که از مکتب و آرمان‌های اهل‌بیت علیهم‌السلام صیانت می‌کنید و مجاهدت در این راه خود خدمتی عظیم است، اما شهید سیّدحسن نصرالله گفتند مایل هستم نامم در زمره خادمان حضرت امام رضا علیه‌السلام باشد و حکم خادمی به ایشان اعطا شد و این نشان‌دهنده عشق و علاقه و ایمان به اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام بود وقتی ایشان به زیارت حضرت امام رضا علیه‌السلام نایل می‌شد با توجه به اینکه اقامت کوتاهی داشت اما روحیه می‌گرفت و زنده می‌شد.

🔍ادامه را بخوانید:
khl.ink/f/57831

💻 Farsi.Khamenei.ir

سیره فرزانگان

08 Oct, 10:24


روی انگشتر هدیه نصرالله به آیت‌الله خامنه‌ای، چه کلمه‌ای حک شده؟
سیدحسن نصرالله انگشتری را به حضرت آیت الله خامنه‌ای تقدیم کرده و متنی برای این انگشتر نوشته است.
متن دستخط سیدحسن نصرالله به شرح زیر است:
این انگشتر دارای نگینی از سنگ عقیق یمانی سبز است که نقش زیر بدون نقطه گذاری بر آن حک شده است: عدتی یوم الوعید (یا لیوم الوعید)
عثمان بن سعید، صاحب این انگشتر که متخصص سنگهای زینتی است می‌گوید سنگ و نوشته آن در لندن مورد آزمایش قرار گرفت و مشخص شد به مرحله تاریخی ای باز می‌گردد که بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ هجری قمری است و می‌گوید این سنگ و انگشتر مربوط به سفیر اول مولای ما صاحب الزمان علیه السلام یعنی عثمان بن سعید العمری است. اما سازنده انگشتر نقره کسی است که سنگ به او هدیه شده یا اهدا کننده آن یعنی صاحب انگشتر.
صاحبش آن را برای یک سال نزد من امانت گذاشته بود که بعد،‌ مدتی پیش به من هدیه کرد. و من که اگر بتوانم روح و جانم را هم با کمال رضایت به سید و مولایم حضرت امام خامنه‌ای روحی فداه که خدا عمر ایشان را بیافزاید تقدیم می‌کنم، این را که شاید واقعا انگشتر و نقش نگین سفیر امام (ع) باشد به نایب امام (ع) در این عصر تقدیم می‌کنم و آرزومند قبولی و دعا هستم. / حسن نصرالله/ در ذی القعده ۱۴۳۵
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
 پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، ۱۴۰۳/۷/۱۶
https://eitaa.com/sirefarzanegan

سیره فرزانگان

08 Oct, 10:24


من چند روزی تهرانم ولی هنوز به زیارت حضرت عبدالعظیم نرفتم!
علی اکبر ناطق نوری:
در همان شب‌های سوم و چهارم ورود امام، مرحوم شهید مهدی عراقی آمد و به من گفت: امام فرمودند که من چند روزی است که در تهرانم اما به زیارت حضرت عبدالعظیم(س) نرفته‌ام. باید به زیارت بروم! لذا باید طرح مخفی بریزیم آقا را به زیارت ببریم و برگردانیم. برای تشریف فرمایی امام سه تا ماشین آماده شد. حضرت امام و حاج احمد آقا و آقای عراقی و بنده با ماشین به طرف حرم حضرت عبدالعظیم(س) رفتیم؛ البته به متولیان حرم در شهر ری اطلاع داده بودیم که آخر شب حرم را باز کنند؛ بنابراین خیلی راحت رفتیم. حضرت امام داخل حرم رفتند و ضریح را بوسیدند.
بعد ضلع شمال غربی حرم، گوشه‌ای ایستادند و نماز خواندند. خیلی خلوت بود. فقط چند تا خادم حرم بودند. در فرصت زیارت و نماز امام، خدمه حرم تشریف فرمایی امام را به بیرون لو دادند و به همین جهت حرم شلوغ شد. باز ماجرای شبیه ۱۲ بهمن پیش آمد.
بنده کفشم را جا گذاشتم. دیدم اگر به دنبال کفشم بخواهم بگردم، آقا از دست می‌رود، لذا یک کفشی که نمی‌دانستم مال کیست و اینکه آیا صاحبش راضی است یا نه، پوشیدم و امام را حفاظت کردیم تا توی ماشین آوردیم. قبل از اینکه بقیه مردم شهر ری خبردار شوند ما به تهران رسیدیم سپس آن کفش‌ها را برگرداندم و گفتم: ببینند مال چه کسی است.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خاطرات علی اکبر ناطق نوری، ج ۱، ص۱۸۷-۱۸۶، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan

سیره فرزانگان

08 Oct, 10:24


منِ طلبه را بر همه مقامات برتری دادند!
آیت الله مجتبی حاج آخوند:
در اوایل طلبگی که تازه به لباس روحانیت ملبّس شده بودم، روزی قصد زیارت امام خمینی کردم. دیدم جلوتر از من یکی از شخصیت های مهمّ مملکتیِ دستگاهِ حاکمِ طاغوتی به قصد ملاقات با امام، وارد بر امام شد.
امام با حالت عادی با وی برخورد کردند و جلوی پای او بلند نشدند و من در حالی که این عمل امام را نظاره گر بودم، به محضرشان رفتم، دیدم امام با کمال تواضع جلوی پای بنده بلند شدند و دستی بر سرم کشیدند و اظهار محبت و شفقت کردند.
در آنجا، آن چنان صحبت امام در دلم نشست که مرا تا ابد شیفته خود نمود؛ چه اینکه من را که طلبه‌ای بیش نبودم، بر بالاترین مقام‌های دنیوی ترجیح دادند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
سعدا، روزنه‌ای به طلبگی بهتر، مصاحبه با عبدالحمید ترابی، از ساکنان نجف اشرف، ۱۳۸۰/۱۱/۱۰
https://eitaa.com/sirefarzanegan

سیره فرزانگان

28 Sep, 10:52


﷽| شهید بهشتی:
ما روزی به دست می‌آییم که شهید باشیم و شهید شویم

#بهشتیم_تی_وی
#هفت_تیر
@beheshtium_ir

سیره فرزانگان

02 Sep, 08:16


بس است، می‌ترسم مجادله شود!
آیت الله استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار:
🔶 مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری از والدشان مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم و ایشان از استادشان مرحوم آیت الله سید محمد فشارکی نقل می‌کردند که فرموده بودند: تا حدودی موفق شدم درسی که می‌گویم، برای خدا باشد؛ حتی ایشان فرموده بودند:
من وظیفه‌ شرعی خودم می‌دانم که اگر یک طلبه‌ِ مستعدی سؤال کرد و اشکال درسی داشت، هر چقدر وقت می‌خواهد، بایستم و توضیح بدهم و مطلب را برایش جا بیندازم و رفع اشکال کنم؛ این را وظیفه‌ی خودم می‌دانم که به قصد قربت آن‎ را انجام بدهم. ولی فرموده بودند یک چیز برای من حل نشده بود که اگر یک مطلبی را تحقیق کردم، اگر کسی مناقشه کرد و همه‎ ساخته‌های مرا با مناقشه‌ خودش ابطال کرد، در آن جا برای خدا دفاع کنم، نه برای این‎که بگویم من درست فکر کرده‌ام؛ هنوز موفق به این نشده‌ام!
🔷ببینید چه جور موشکافانه اهل حساب و کتاب بوده‎اند. خوب محاسبه کرده، اشکالات و ضعف‎های خودشان را شناسایی می‎کنند و در صدد برطرف کردن آن هستند. خود آقای حائری (رضوان‌الله تعالی علیه) همین‎جور بودند. وقتی این بزرگوار تدریس می‎کردند، معلوم بود اگر در درس إن قلت و قلت رد و بدل می‌شد، مواظب این جهات بودند که لله باشد. خیلی وقت‌ها تلامذه‌ فاضل ایشان که اشکال می‌کردند، ایشان بعد از یک خرده وقت می‌فرمودند: بس است، می ترسم مجادله شود!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
پندهای سعادت، ج۲، ص۲۲- ۲۰، استاد محمد مهدی شب زنده دار، نشر معارف.
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

02 Sep, 08:16


⚡️به تعداد روزهای تعطیلی شهادت اهل بیت، نتوانسته بود درس بخواند!
🔻 استاد آقای حاج شیخ محمدکریم پارسا :
🔹همچنین یادم می‌آید که مرحوم [شیخ محمدتقی] ادیب [نیشابوری] داستانی فرمودند از یکی از استادان خودش که در نجف درس خوانده بود و آن استاد در نجف حتی در تعطیلات و وفیات هم درس می‌داده است که حدود شصت و خورده‌ای روز در یک سال [می‌شده].
زمانی که آن استاد مشغول روشن کردن قلیان بود، شراره‌ای از قلیان برخاسته و به چشم او رفته بود و به همان تعداد دقیق آن تعطیلات و وفیاتِ سال، آن شخص نتوانسته بود درس بخواند!
متأسفانه منِ (پارسا) جزئیات داستان و اسم شخص و روزهای دقیق آن را به یاد ندارم.
🔸مرحوم ادیب می‌گفتند: این نکته را که برای آقای میلانی گفتم، آقای میلانی فرمودند: من خواهش می‌کنم این را برای من بنویسید. بعد وقتی که خواستند پا شوند و بروند، دوباره فرمودند: من خواهش می‌کنم این را کتباً برای من بنویسید و دفعه سوم وقتی که ایستادند، فرمودند:
من خواهش می‌کنم این را برای من بنویسید و بفرستید! مرحوم ادیب گفتند:
من هم نوشتم و برای آقای میلانی فرستادم و این هم می‌رساند آقای میلانی رضوان الله تعالی علیه چقدر علاقه به اهل بیت داشتند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری، ص۲۱۲.
https://t.me/sireyefarzanegan
@seyyed_hossein_kashfi

سیره فرزانگان

02 Sep, 08:15


عتبه(=آستانه) درب حرم حضرت ابوالفضل را می‌بوسم!
حضرت آیت الله العظمی بهجت می‌فرمودند:
مرحوم دربندی به {خاتم الفقهاء و المجتهدین} مرحوم شیخ انصاری قدس سرهما گفت:
آقا! کار شما برای مردم حجت است، وقتی به حرم می‌روی، ضریح حضرت ابوالفضل را ببوس!
شیخ در جواب فرمودند:
عتبه درب را می‌بوسم که گرد و خاکِ پایِ زُوّار است!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
بالاترین نذر، ص۲۰۲ ، جعفر صالحان، نشر تراث.
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

02 Sep, 08:15


این‌ها به تشیّع خدمت کردند، چرا چنین کردید؟!
عالم بزرگوار شهر ما جهرم مرحوم آیت الله حاج شیخ حسین شب زنده‌دار جهرمی می‌فرمودند:
ناراحتی و عصبانیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی رضوان الله علیه را بعد از تخریب و تسطیح قبر شاه عباس ثانی- که در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها است- را دیدم، آقای بروجردی پس از این جریان فرمودند:
این‌ها به تشیع خدمت کردند، چرا چنین کردید؟!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
روحانیت شیعه، مجید جهان مهین.
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

02 Sep, 08:14


به احترام ورود آقای بروجردی ایستادند و ادب کردند!
خاطرهٔ مرحوم آیت الله ابوالحسن ایازی از دوران تحصیل در قم:
🔻به یاد دارم روزی هنگام عصر طلاب زیادی در صحن مدرسه فیضیه بودند، در این هنگام درس مرحوم آیت الله العظمی آقا سید محمد تقی خوانساری ساعت ۱۰ یعنی ۲ ساعت به غروب مطابق ساعت‌های غروب کوک که معمول آن زمان بود، شروع می‌شد آیت‌الله العظمی بروجردی ساعت ۱۱ یعنی یک ساعت به غروب در مدرسه فیضیه تدریس داشتند.
🔸نوعا درس آقای خوانساری یک ربع به ساعت ۱۱ تمام می‌شد و از مدرسه خارج می‌شدند و ساعت ۱۱ آیت‌الله بروجردی وارد می‌شدند، لذا هیچ گاه اتفاق نیفتاد که این دو آیت‌ بزرگ تلاقی کنند.
🔹در یکی از ایام پس از اتمام درس آیت الله خوانساری، یکی از طلبه‌های اشکالی مطرح کرده و پاسخِ اشکال به طول انجامید. ساعت ۱۱ شد، آیت الله خوانساری حرکت کردند تا از مدرسه خارج شوند، وقتی به نزدیکِ حوضِ وسطِ مدرسه رسیدند ناگهان متوجه شدند که آقای بروجردی از پله‌های صحنِ کوچک، پایین میان می‌آیند و وارد صحنه فیضیه شدند .
در آن روز کیفیت برخورد این دو شخصیت بزرگ را طلابِ حاضر در صحنه از نزدیک مشاهده نمودند.
مرحوم آیت الله خوانساری وقتی ورود آیت الله بروجردی را متوجه شدند، ایستادند و دست‌های مبارکشان را از آستین عبایشان به عنوان احترام بیرون آوردند و مانند یک سربازِ آماده باش آن‌قدر ایستادند تا آیت الله العظمی بروجردی نزدیک شدند. پس از احوالپرسی از آیت‌الله بروجردی استجازه نمودند و مرخص شدند.
🔸این منظره جالب و متواضعانه برای همه طلاب یک درس آموزنده بود. حوزه قم به راستی در آن عصر در و دیوارش آراسته به تقوا و اخلاص ادب بود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
آفتاب خوبان، کانال ایازی از ملکوت.
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

02 Sep, 08:14


تایید شجره‌نامه!
آیت الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی:
آقای سیّد مجتبی شبیری، اخوی‌زاده، از آقا سیّد حسین- نوه مرحوم سیّد مرتضی کشمیری- نقل کرد: در هندوستان در سیادت آسیّد مرتضی کشمیری تردید کردند، ایشان به مشهد رفتند و متوسّل به حضرت رضا (علیه السّلام) شدند که شجره نامه مرا تایید کنید، وگرنه من عمامه را برمی‌دارم. شجره نامه را زیر بالش می‌گذارد و می‌خوابد.
صبح که بلند می‌شود، می‌بیند مهر حضرت علی بن موسی الرضا (علیهما السّلام) در آن منقّش شده است!
آقا سیّد حسین گفتند: من آن شجره نامه و مهر آقا را زیارت کردم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
جرعه‌ای از دریا، ج۲، ص۴۰۰، سید موسی شبیری زنجانی، نشر موسسه کتاب شناسی شیعه.
https://t.me/sireyefarzanegan

سیره فرزانگان

02 Sep, 08:14


به عنایت امام رضا ترک عادت چهل سالهام ترک شد!
آیت الله العظمی شبیری زنجانی:
🔹بیست و یک ساله بودم که مرحوم آمیرعلینقی زنجانی از دنیا رفتند. ایشان بسیار اهل زیارت بودند. این قضیه را خودم از ایشان شنیدم. می‌فرمودند: من چهل سال چُپُق می‌کشیدم، به این صورت که با آتش چپق، چپق بعدی را روشن می‌کردم!
🔹یک بار به زیارت امام رضا (ع) مشرف شدم. در حرم همین که خواستم اذن دخول بخوانم، سرفه‌ام گرفت و ادامه پیدا کرد؛ به گونه‌ای که نتوانستم اذن دخول را به پایان برسانم.
🔹خیلی ناراحت شدم. به حضرت رضا (ع) خطاب کردم: با این زحمت از راه دور آمده‌ام. این پذیرایی شایسته است که شما مرا دعوت کنید، ولی نتوانم یک زیارت‌نامه بخوانم!؟ در همان آن، سرفه‌ام قطع شد و از همان لحظه از چُپُق نفرت پیدا کردم!
🔹از آن وقت به بعد با آن عادت عجیب، چپق کشیدن را ترک کرد و تا آخر عمر نکشید. مدتی که ایشان را درک کردم، چپق نمی‌کشید و این قضیه مربوط به قبل از ولادت من بود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
جرعه‌ای از دریا، ج۲، ص۵۲۹، سید موسی شبیری زنجانی، نشر موسسه کتاب شناسی شیعه.
https://t.me/sireyefarzanegan