خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور @razeganjj Channel on Telegram

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

@razeganjj


در این کانال خلاصه‌ای از برنامه‌های گنج‌‌ حضور که توسط برخی از اعضا تهیه می‌شود، به‌صورت کاملا
مجانی در اختیار همراهان قرار می‌گیرد.
تلگرام:
https://t.me/GanjeHozourMessages

فیسبوک:
https://rb.gy/ei805l

اینستاگرام:
https://rb.gy/7uucer

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور (Persian)

با ورود به کانال خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور با نام کاربری @razeganjj، به دنیایی از برنامه های جذاب و متنوع دست خواهید یافت. این کانال به صورت کاملا رایگان، خلاصه ای از برنامه های گنج‌ حضور که توسط برخی از اعضا تهیه و ارسال می شود، را برای همراهان خود ارائه می دهد. در این کانال شما می توانید از آخرین برنامه ها و فعالیت های گنج‌ حضور مطلع شوید. هر چهارشنبه ها، برنامه های جذاب و پر محتوایی در این کانال به اشتراک گذاشته می شود. n علاوه بر این، شما می توانید از آخرین اطلاعات کانال از طریق تلگرام، فیسبوک و اینستاگرام دنبال کنید. لینک های مربوط به این شبکه های اجتماعی نیز در اطلاعات کانال آمده است. فقط کافیست به لینک های زیر مراجعه کنید: nn تلگرام: https://t.me/GanjeHozourMessages nn فیسبوک: https://rb.gy/ei805l nn اینستاگرام: https://rb.gy/7uucer nn با پیوستن به این کانال، حتما از دست دادن برنامه های جذاب گنج‌ حضور جلوگیری کنید و به روز باشید. منتظر حضور گرم شما هستیم!

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


از غیب رو نمود صلایی زد و بِرفت
کاین راه کوته‌ست، گرت نیست پا رَوا


(مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۹۸)

صلا: دعوت عمومی.
رَوا: مخفّفِ روان، رونده.

📝

خداوند هر لحظه به‌ وسیلۀ یک اتفاق از غیب رویش را نشان می‌دهد و می‌رود. اگر فضا را باز کنی و پیغامش را بگیری از عنایت او برخوردار می‌شوی. او با دعوتی عمومی به همهٔ انسان‌ها می‌گوید این راه که هر لحظه من به مرکزتان بیایم کوتاه است، اگر شما با پای من‌ذهنی نروید و از ابزارهای ذهن استفاده نکنید.



نکته ١:
شما کوتاهی این راه را در داستان سنقر دیدید. همین‌که سنقر و امیر به سمت حمام راه افتادند سنقر معطل نکرد و فوراً به امیر گفت ای بنده‌نواز اجازه می‌دهی من وارد مسجد شوم و این فرض «لَم یَکُن» را بگذارم؟ این‌طور نبود که سه چهار روز راه بروند، دو سه‌تا حمام ذهنی را امتحان کنند و بعد بگوید حالا که نشد من بروم مسجد، خیر! سنقر به محض این‌که بیدار شد وارد مسجد شد و به امیر گفت تو هم در دکان بنشین و دیگر بیرون نیامد، زیرا با پای من‌ذهنی راه نرفت و با ابزارهای آن کار نکرد.

نکته ٢:
اگر شما همین طرح را از اول تا آخر گوش دهید و چندین‌ بار ابیات آن را تکرار کنید، همین یک برنامه می‌تواند در این راه اثر بسیار سازنده‌ای روی شما بگذارد. همین یک برنامه می‌تواند به شما نشان دهد که شما از کجا می‌آیید، به کجا می‌روید و این‌جا به‌ عنوان اَلَست چه اتفاقی برای شما افتاده‌است و چکار باید کنید که این اتفاق مثل برق زود بگذرد.

نکته ٣:
نباید این‌طوری باشد که ما شصت‌ هفتاد سال به‌ عنوان من‌ذهنی با سبب‌سازی زندگی کنیم و هر چهار بُعدمان را خراب کنیم یعنی جسم، فکر، جان، هیجانات، روابط و همه‌چیز را خراب کنیم بعد متوجه شویم. ما باید خیلی سریع مثل سنقر همین‌که فهمیدیم من‌ذهنی و فکر و عمل کردن با آن جز ضرر چیز دیگری ندارد، به آن امان ندهیم، فضا را باز کنیم، وارد مسجد فضای گشوده‌شده شویم، «لَمْ یَکُن» را بخوانیم که من نظیر ندارم و دیگر بیرون نیاییم تا من‌ذهنی در دکان ذهن خشک شود. ما هم به بی‌نهایت و ابدیت خداوند زنده شویم.



1016128
⭐️

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


نه بهانه کرد و نه تزویر ساخت
نه لِوایِ مکر و حیلت برفراخت

(مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۳۹۰)

لِوا:
پرچم.

📝

حضرت آدم بهانه‌جویی و ریاکاری نکرد و پرچم حیله و نیرنگ را برنیفراشت. در‌واقع او تمام توجهش را روی خودش گذاشت، مسئولیت هشیاری‌اش را پذیرفت، ذهنش را به مرکزش نیاورد و برحسب همانیدگی‌ها و من‌‌ذهنی نیندیشید. [بهانه آوردن کار من‌ذهنی‌ست. بهانه‌ها چیزهای ذهنی هستند که ذهن به‌ صورت مانع می‌سازد. حضرت آدم با سبب‌سازی بهانه نساخت، زیرا سبب‌سازی ذهن همان تزویر است و تزویر و فکر کردن با من‌ذهنی در مقابل صنع است.]


1016127

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


از پدر آموز ای روشن‌جَبین
رَبَّنا گفت و ظَلَمْنا پیش از این

(مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۳۸۹)

جَبین: پیشانی.
ظَلَمْنا: ستم کردیم.

📝

ای انسان که قدرت اختیار داری تا در این لحظه فضا را باز کنی، از حضرت آدم یاد بگیر که با فضاگشایی رو به خدا کرد و گفت: «خدایا ما به خودمان ستم کردیم.» پس تو هم بگو که من به خودم ستم کردم و هر بلایی را خودم سر خودم آوردم؛ از این پس لحظه‌‌به‌لحظه‌ نیازمندی خود را بیان می‌کنم، مسئولیت هشیاری‌ام را بر عهده می‌گیرم، هیچ‌کس از جمله خودم را ملامت نمی‌کنم بلکه فضا را باز می‌کنم و به مولانا گوش می‌دهم.



«قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ.»

«گفتند: ای پروردگار، ما به خود ستم كرديم و اگر ما را نيامرزى و بر ما رحمت نياورى، از زيان‌ديدگان خواهيم بود.»

(قرآن کریم، سورهٔ اعراف (۷)، آیهٔ ۲۳)


1016126

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


آن‌که بیند او مُسَبِّب را عیان
کَی نَهَد دل بر سبب‌هایِ جهان؟


(مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۸۷)

عَیان: آشکارا.

📝

آن کسی که عیناً با فضاگشایی‌ مُسَبِّب اصلی اتفاقات یعنی خداوند، صُنع و خرد او را ببیند که در کار است، در این‌ صورت به سبب‌های جهان که ذهن نشان می‌دهد دل نمی‌بندد، متکی به آن‌ها نمی‌شود و بر‌حسبِ آن‌ها فکر نمی‌کند.

«بیت هندسی»


1016125

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


مَرکبِ هِمّت سویِ اسباب راند
از مُسَبِّب لاجَرَم محروم ماند


(مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۸۶)

📝

چون من‌ذهنی تمام تلاش و کوشش خود را صَرف سبب‌سازیِ ذهن می‌کند و همهٔ حواسش به اتفاقات است تا آن‌ها را مبنای زندگی خود قرار دهد، به‌ ناچار از لطف خداوند و خرد کل که به‌ وجود آورندهٔ اتفاق است، محروم می‌ماند.

«بیت هندسی»


1016124

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


چشمِ او مانده‌ست در جویِ روان
بی‏‌خبر از ذوقِ آبِ آسمان‏


(مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۸۵)

📝

کسی‌ که من‌ذهنی دارد چشمش را به سلسلهٔ افکاری دوخته که در این لحظه مانند جوی روان به‌ صورت فکر بعد از فکر از ذهنش می‌گذرد، چراکه طَعم آب زندگی را که از آسمان گشوده‌شدهٔ درون و مرکز عدم می‌آید نچشیده، از آن بی‌خبر است و از این‌که می‌تواند یک جایی این سلسلهٔ فکرها را پاره کند و فضا را بگشاید نیز غافل است.

«بیت هندسی»


1016123

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


تشنه را دردِ سر آرَد بانگِ رعد
چون نداند کاو کشانَد ابرِ سَعد


(مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۸۴)

📝

انسانی که مرکزش جسم است و با فکرهای همانیدهٔ من‌ذهنی، زندگی‌اش را خراب کرده و تشنهٔ آب حیات، خرد زندگی و زنده شدن به خداست، با شنیدن بانگِ بلند رعد که همان حوادث، بی‌مرادی‌ها و فروپاشی همانیدگی‌هاست، دچار درد سر می‌شود؛ زیرا او نمی‌داند آن صدای مهیب، در صورت پذیرش و فضاگشایی، ابر رحمت و عنایت ایزدی را به دنبال خواهد داشت و او را از برکات حضور سیراب خواهد نمود.

«بیت هندسی»


1016122

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


تا ز جهل و خوابناکیّ و فَضول
او به پیشِ ما و ما از وی مَلول


(مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ٣٧٨۳)

مَلول: افسرده، اندوهگین.

📝

بنابراین از جهل من‌ذهنی، چرت زدن در ذهن، دیدن برحسب همانیدگی‌ها، رعایت نکردنِ «اَنصتوا» و سبب‌سازی و زیاده‌گویی ماست که حوصلهٔ ما از خداوند سر رفته و نمی‌خواهیم او را ببینیم، در حالی که همین لحظه او پیش ماست و می‌گوید با من وارد فضای یکتایی شو.

«بیت هندسی»


1016121

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


آن سلیمان پیشِ جمله حاضر است
لیک غیرت چشم‌بند و ساحر است


(مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ٣٧٨٢)

📝

آن سلیمان یعنی خداوند دائماً پیش همه حاضر است، یعنی ما می‌توانیم این لحظه ناظر ذهنمان شویم اما چون از جنس من‌ذهنی هستیم، فضا را باز نمی‌کنیم، با سبب‌سازی پیش می‌رویم و مرکزمان جسم است، قانون غیرت زندگی چشمِ هشیاری‌‌مان را می‌بندد، ما را سِحر می‌کند و اجازه نمی‌دهد خداوند را ببینیم‌‌ و وارد دریای یکتایی شویم.

«بیت هندسی»


1016120

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


با سلیمان پای در دریا بِنِهْ
تا چو داوود آب سازد صد زِرِه‏


(مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۸۱)

📝

این لحظه فضاگشایی‌ کن، از فضای خشکی ذهن بیرون بپر، لحظه‌به‌لحظه با سلیمان، با خود خداوند و زندگی همراه شو و قدم در دریای یکتایی بگذار تا آبِ فضای گشوده‌شده برای تو همچون حضرت داوود صد نوع زره حضور و لباس جنگی بسازد که دیگر حملهٔ من‌های ذهنیِ بیرون و من‌ذهنی خودت روی تو اثر نگذارد و نتواند به تو آسیب بزند.

«بیت هندسی»


1016119

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


نفْس و شیطان خواستِ خود را پیش بُرد
وآن عنایت قهر گشت و خُرد و مُرد


(مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۹۱۹)

خُرد و مُرد:‌ تهِ بساط، چیزهای خُرد و ریز.

📝

نفس و شیطان با قضا و کُن‌فکان، فضاگشایی و صنع و طرب خداوند کاری ندارند و کار خودشان را با سبب‌سازی پیش می‌برند. به همین دلیل لحظه‌به‌لحظه عنایت خداوند و رحمت اندر رحمت او در اثرِ ماندنِ ما در ذهن تبدیل به قهر، درد و «خُرد و مُرد» می‌شود. [«خُرد و مُرد» یعنی ته بساط. چیزهای بد من‌ذهنی، دردها و همانیدگی‌ها، رنجش و کینه از گذشته، انتقام‌جویی، حسادت، خشم، نگرانی، اضطراب و حسِ خبط.]



نکته ۱:
خداوند هر لحظه ما را امتحان می‌کند که ببیند آیا ما متوجه پیغام زندگی شده‌ایم یا نه! اگر متوجه نشده باشیم عنایت او تبدیل به قهر و «خُرد و مُرد» می‌شود اما اگر متوجه شده باشیم عنایت او شامل حالمان می‌شود و ما رها می‌شویم.


1016118
⭐️

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


لیک نفْسِ نحس و آن شیطانِ زشت
می‌کَشَندت سویِ کفران و کِنِشت


(مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۹۱۵)

کِنِشت: در این‌جا یعنی بت‌خانه.

📝

اما من‌ذهنی نحس و آن شیطان زشت دائماً تو را به سوی دیدن برحسب همانیدگی‌ها و فضای ذهن که بتخانه است سوق می‌دهند. [من‌ذهنی نحس است یعنی تا وقتی که انسان در فضای ذهن است، اتفاقات بد برای او می‌افتد. کفران یعنی قدر ابزار فضاگشایی را ندانستن. در حالی‌ که انسان در این لحظه با فضاگشایی می‌تواند زندگی و خرد کل را به مرکزش بیاورد و از آن استفاده کند.]


1016117

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


گر سیاه است او، هم‌آهنگِ تو است
تو سپیدش خوان، که هم‌رنگِ تو است‌‌


(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۹۶)

📝

اگر کسی عاشق است و فضا را باز می‌کند همراه تو و رهسپار فضای یکتایی است. حتی اگر چهرۀ او سیاه است، هماهنگ با تو است و تو باید او را سفید و همرنگ خودت بدانی. [اگرچه این انسان‌ در صورت و ظاهر با تو تفاوت دارد اما در اصل و زمینۀ عشق همرنگ تو است.]


1016116

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


منْگر اندر نقش و اندر رنگِ او
بنْگر اندر عزم و در آهنگِ او


(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۸۹۵)

آهنگ: قصد، عزم ، اراده.

📝

تو به رنگ، صورت و نقش ظاهری انسان فضاگشا نگاه نکن، بلکه به عزم و اراده‌اش برای عدم کردن مرکز و پاک کردن خانهٔ دلش از همانیدگی‌ها و دردها نظر داشته باش.


1016115

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


مَردِ حَجّی، همرهِ حاجی طلب
خواه هندو، خواه تُرک و یا عرب


(مولوی، مثنوی، دفتر اول بیت ۲۸۹۴)

📝

ای انسان اگر مرد حج هستی و می‌خواهی در فضای گشوده‌شده با خداوند یکی شوی و او را زیارت کنی، یک همراه عاشق طلب کن و به ظاهر او که ذهن نشان می‌دهد، تُرک، عرب یا هندی بودنش کاری نداشته باش. [همراه عاشق در این راه می‌تواند یک انسان یا خود زندگی باشد.]


1014114

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


لیک مقصودِ ازل تسلیم توست
ای مسلمان، بایدت تسلیم جُست


(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۷۷)

ازل: آنچه اوّل و ابتدا نداشته باشد، ابدی، جاودانه.

📝

اما مقصود خداوند در این‌ لحظه این است که تو فضا را باز کنی و تسلیم ارادهٔ او شوی؛ پس ای مسلمان، ای انسان تسلیم‌شده که باید قدرت معنوی داشته باشی، لحظه‌به‌لحظه تسلیم را جست‌وجو کن؛ یعنی صرف‌نظر از هر وضعیت و هر میزان درد و همانیدگی‌ای که داری‌، اتفاق این لحظه را قبل از قضاوت و رفتن به ذهن بپذیر، زیرا این کار دوباره مرکزت را عدم می‌کند و بدان آن‌چه که ذهن در این لحظه نشان می‌دهد، مهم‌تر از فضای گشوده‌شده، مرکز عدم و عقل خداوند نیست.

«بیت هندسی»


نکته:
پیغام خداوند لحظه‌به‌لحظه به ما این است که تسلیم شو. فضا را باز کن و بدان هر اتفاقی که می‌افتد و هرچه که ذهن نشان می‌دهد بازی است و فقط مرکز عدم جدی‌ست، پس فضا را باز کن تا من به مرکزت بیایم.


1016113

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


جز توکّل، جز که تسلیمِ تمام
در غم و راحت همه مکر است و دام‌‌


(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۴۶۸)

📝

در برابر وضعیت این لحظه چه هنگام هجوم درد و اندوه و چه هنگام آرامش، هرگونه اقدامی غیر از توکل به خداوندی که انسان را مثل کف دستش می‌شناسد، غیر از صفر کردن دخالت من‌ذهنی، تسلیم و فضاگشایی‌ تا بالاترین حد توان، حیله و مکر من‌ذهنی به حساب می‌آید و انسان را در دام هیجانات مخربی همچون خشم، ترس، حرص و یا شهوت می‌اندازد.

«بیت هندسی»



نکته:
توکل یعنی شما بگویید خداوند تماماً نیکی و مهربانی‌ و کمک است. هر لحظه می‌خواهد به ما کمک کند تا کارمان درست شود، پس ما باید سعی کنیم ایوان و مرکزمان را جارو کنیم و هیچ همانیدگی‌ای را به مرکزمان راه ندهیم.


1016112

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


 هزار ابرِ عنایت بر آسمانِ رضاست
اگر ببارم، از آن ابر بر سَرَت بارم


(مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۲۳)

📝

ای انسان، هزاران ابر عنایت و رحمت ایزدی بر آسمانی‌ست که در اثر رضا، تسلیم و فضاگشایی در برابر اتفاق این لحظه گشوده می‌شود. اگر بخواهم از باران رحمت و لطف بیکرانم بر تو ببارم، تنها زمانی میسر می‌شود که در پی سبب‌سازی ذهن نباشی و با بیکار کردنِ آن‌چه ذهن نشان می‌دهد، فضا را باز کرده و پیغام اتفاق را دریافت کنی.


1016111

خلاصه برنامه‌های گنج‌ حضور

29 Oct, 20:02


شرطْ تسلیم است، نه کارِ دراز 
سود نَبْوَد در ضَلالت تُرک
تاز
  
(مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۱۲٣)

ضَلالت: گمراهی
تُرک‌تاز: مَجازاً چالاک و سریع تاخت و تاز کردن

📝

شرطِ زنده‌ شدن به زندگی این است که انسان به‌ جای سبب‌سازی و کار در من‌ذهنی با تسلیم شدن اتفاق این لحظه را بپذیرد تا فضای درونش گشوده شود؛ چراکه در تاریکی و گمراهیِ ذهن اسب‌دوانی کردن، تندتند حرف زدن و فکر کردن، بحث کردن، پریدن بین افکار همانیده و ایجاد درد، هیچ سودی ندارد.


1016110

1,096

subscribers

815

photos

332

videos