گنج حضور @ganjehozourchannel Channel on Telegram

گنج حضور

@ganjehozourchannel


گنج حضور (Persian)

گنج حضور یک کانال تلگرامی است که با هدف ارائه محتوای موثر و الهام‌بخش در زمینه روانشناسی، مدیریت زمان، روابط انسانی و رشد شخصی تاسیس شده است. این کانال توسط کارشناسان مجرب و متخصص در زمینه‌های مختلف اداره می‌شود تا به ارتقای کیفیت زندگی هر فرد کمک کند. با عضویت در این کانال، شما به مقالات، ویدیوها، و نکات کاربردی و تجربیات افراد موفق دسترسی خواهید داشت که به شما کمک می‌کند تا بهترین نسخه خود را شناسایی کنید و به دست آورد. اگر به دنبال راهکارهای عملی و علمی برای بهبود زندگیتان هستید، این کانال مناسب شماست. به جمع ما بپیوندید و به راهبردهای پربار ما گوشزد شوید، زیرا گنج حضور با ارزش‌ترین دارایی شماست.

گنج حضور

05 Jan, 13:22


گفت مگر ز لعل من بوسه نداری آرزو؟
مُردم از این هوس ولی قدرت و اختیار کو؟

حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمت است
از غم روزگارِ دون، طبعِ سخن‌گزار کو؟

گنج حضور

05 Jan, 13:21


شهر خاموش من آن روح بهارانت کو؟
شور و شیدایی انبوه هزارانت کو؟

می خزد در رگ هر برگ تو خوناب خزان
نکهت صبحدم و بوی بهارانت کو؟

کوی و بازار تو میدان سپاه دشمن
شیهه ی اسب و هیاهوی سوارانت کو؟

زیر سرنیزه ی تاتار چه حالی داری؟
دلِ پولادوش شیر شکارانت کو؟

سوت و کور است شب و میکده ها خاموش اند
نعره و عربده ی باده گسارانت کو؟

چهره ها در هم و دلها همه بیگانه ز هم
روز پیوند و صفای دل یارانت کو؟

آسمانت همه جا سقف یکی زندان است
روشنای سحر این شب تارانت کو؟

شفیعی کدکنی

گنج حضور

05 Jan, 13:19


دست بکش از نگران بودن درباره
چیزایی که تحت کنترلت نیستن ،
      یکم  زندگی کن !

گنج حضور

05 Jan, 13:19


عزم‌ها و قصدها در ماجرا
گاه‌گاهی راست می‌آید ترا

تا به طمع آن دلت نیت کند
بار دیگر نیتت را بشکند

ور بکلی بی‌مرادت داشتی
دل شدی نومید اَمَل کی کاشتی

ور بکاریدی اَمَل از عوریش
کی شدی پیدا برو مقهوریش

عاشقان از بی‌مرادی‌های خویش
باخبر گشتند از مولای خویش

بی‌مرادی شد قَلاوُز بهشت
حُفُّت‌الجَنّه شنو ای خوش‌سرشت

که مراداتت همه اِشکسته‌پاست
پس کسی باشد که کام او رواست؟

پس شدند اِشکسته‌اش آن صادقان
لیک کو خود آن شکست عاشقان

عاقلان اِشکسته‌اش از اِضطرار
عاشقان اِشکسته با صد اختیار

عاقلانش بندگان بندی‌اند
عاشقانش شکری و قندی‌اند

اِئتیا کَرْهاً مهار عاقلان
اِئتیا طَوْعاً بهار بی‌دلان

🔹مولانا، مثنوی معنوی
🔸دفتر سوم، ابیات ۴۴۷۲ - ۴۴۶۲

گنج حضور

28 Nov, 12:05


شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید ...

گنج حضور

28 Nov, 12:02


عاشق که تواضع ننماید چه کند؟
  شب‌ها که به کوی تو نیاید چه کند؟

گر بوسه دهد زلف تو را رنجه مشو
    دیوانه که زنجیر نخاید چه کند؟

گنج حضور

28 Nov, 12:01


وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم
بند را برگسلیم از همه بیگانه شویم

جان سپاریم دگر ننگ چنین جان نکشیم
خانه سوزیم و چو آتش سوی میخانه شویم

تا نجوشیم از این خنب جهان برناییم
کی حریف لب آن ساغر و پیمانه شویم

سخن راست تو از مردم دیوانه شنو
تا نمیریم مپندار که مردانه شویم

در سر زلف سعادت که شکن در شکن است
واجب آید که نگونتر ز سر شانه شویم

بال و پر باز گشاییم به بستان چو درخت
گر در این راه فنا ریخته چون دانه شویم

گرچه سنگیم پی مهر تو چون موم شویم
گرچه شمعیم پی نور تو پروانه شویم

گرچه شاهیم برای تو چو رخ راست رویم
تا بر این نطع ز فرزین تو فرزانه شویم

در رخ آینه عشق ز خود دم نزنیم
محرم گنج تو گردیم چو پروانه شویم

ما چو افسانه دل بی‌سر و بی‌پایانیم
تا مقیم دل عشاق چو افسانه شویم

گر مریدی کند او ما به مرادی برسیم
ور کلیدی کند او ما همه دندانه شویم

مصطفی در دل ما گر ره و مسند نکند
شاید ار ناله کنیم استن حنانه شویم

نی خمش کن که خموشانه بباید دادن
پاسبان را چو به شب ما سوی کاشانه شویم

. دیوان شمس غزل شماره 1649

گنج حضور

28 Nov, 11:59


چونکْ عاشق اوست، تو، خاموش باش
او، چو گوش اَت می‌کشد، تو،گوش باش

گنج حضور

05 Sep, 11:03


دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت
جان مژده داده‌ام که چو جان در بر آرمت

تا شویمت از آن گل عارض غبار راه
ابری شدم ز شوق که اشکی ببارمت

گنج حضور

05 Sep, 10:58


زندگی را خیلی جدی نگیرید!

گنج حضور

11 Jul, 10:55


گل چو خندید محال است دگر غنچه شود
سر چو آشفته شد از عشق، بسامان نشود