جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما @sharhedoreha Channel on Telegram

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

@sharhedoreha


sharhedoreha (Persian)

اگر به دنبال یک کانال تلگرامی هستید که جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما را به اشتراک بگذارد، کانال sharhedoreha بهترین گزینه برای شماست. این کانال فضایی است که افراد مختلف می توانند دوره های خودشناسی مختلف را بررسی کنند، تجربیات شخصی خود را با دیگران به اشتراک بگذارند و پیام های مفید و الهام بخش را دریافت کنند. با عضویت در این کانال، شما به دنیایی از اطلاعات والا و تجربیات توانمندانه دست پیدا خواهید کرد. از آخرین دوره های خودشناسی تا نقل قول های الهام بخش، sharhedoreha همه چیز را برای شما در نظر گرفته است. پس بیایید به جمع ما بپیوندید و با ما همراه شوید تا در مسیر پیشرفت و رشد شخصی خود، همراهتان باشیم.

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

21 Nov, 10:28


جلسات یوتیوب رو دارم گوش میکنم
جلسه 131هستم بی نظیره 🦋

در اولین فرصتی ک شرایطش رو داشتم
در دوره ها شرکت میکنم 🌻

کلمه ای نمیتونم برا توصیف حال این روزام پیدا کنم .حس میکنم تکه گم شده ی پازلی ک همیشه دنبالش بودم رو دارم پیدا می‌کنم .


باتموم قلبم مچکرررم بابت آموزش هاتون .

چشیدنیه این مسیر ....جایی ک شیرینی اون همه سختی هایی ک پشت سرگذاشتی رو میچشی ....


عاقبت بخیر باشید همگی 🌻🌻

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

21 Nov, 10:28


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

21 Nov, 06:57


سلام وقتتون بخیر باشه
سپیده هستم 22ساله از خوزستان
من این یک ماه با ترس و اظطراب شروع کردم به آموزه ها گوش دادن و با برنامه گنج حضور پیش رفتن
خیلی میترسیدم از این راه از قربانی کردن من ذهنیم
چون منیت دارم اونم زیاد
ویژگی های من ذهنی در من خیلی زیاده
بخصوص با ترس و اضطراب و تایید گرفتن از مردم خیلی هم هویت هستم(مثلا تایید و توجه گرفتن از جنس مخالف)
خلاصه با تکرار آموزه ها و تکرار این بیت
💚اگر چرخ وجود من از این گردش فرومانَد
بگرداند مرا آنکس که گردون را بگرداند
یخورده آروم گرفتم شروع کردم به کار رو خودم و بر اون ترس غلبه کردم که با درد کمتر من ذهنی رو نظارت کنم و از بین ببرم
که یهو دیدم اون پسری که یک سال پیش به من ابراز علاقه کرد الان بعد تقریبا یکسال دوباره سر کلش پیدا شده این بیت برام تداعی شد و خیلی برام جالب بود
🩷دیو چون عاجز شود از افتنان
استعانت جوید او زین انسیان
و خب من که می‌دونم اونم فردی هست که گرفتار من ذهنی خودش هست و نمیتونم باهاش ازدواج عشقی رقم بزنم
اما ذهنم چون گدای توجه هست خوشحال میشه جنس مخالف بهش توجه داشته باشه و با این قضیه هم هویت هستم اما پرهیز میکنم و به راهم ادامه میدم چون راهی ندارم جز رفتن به سوی خدا
💚ای رفیقان راه ها بست یار
آهوی لنگیم و او شیر شکار

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

21 Nov, 06:57


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

20 Nov, 13:03


با عرض سلام وعرض ادب خدمت آقای قویدل بزرگوار وخانم علیزاده عزیز🌹🌹
خواستم ازتون تشکر کنم بی نهایت سپاسگزارم
🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻💛💛💛💛
من از طریق پیچ خانم صحرا کلهرنازنین با آقای قویدل عزیزوبرنامه گنج حضور آشنا شدم
من تمام دوره های این دو عزیز رو تهیه کردم
من سه سال پیش به قول آقای قویدل طوفان نوح به زندگیم اومد دچار بیماری سختی شدم واز هر طرف مشکلات منو احاطه کرده بودن ،خواب راحتی نداشتم وجهنم رو هر روز تجربه میکردم وآرزوی مرگ داشتم،اما الان خدارو شکر هر روز که بیدارمیشم میگویم خدارو شکر امروز هم خدا اجازه زندگی رو برام داده پس از امروزم لذت ببرم
بابت این اتفاقی که تو زندگیم افتاده هزاران هزار بار شاکرم ودعا گوی شما عزیزان هستم ،خداوند یار ویاورتون باشه .
من اول دوره ی من برتر خانم کلهر رو تهیه کردم
بعد دوره ی من چه کسی نیستم آقای قویدل رو بعد دوره گنج نهان ودوره ی روابط وازدواج عشقی آقای قویدل رو تهیه کردم ،من تو این سه سال اگه اغراق نباشه حداقل روزی سه چهار ساعت اینا رو تکراری گوش میکردم ،همه جلسات یوتیوپ آقای قویدل رو ،هر کدوم رو چندین بار میدیدم ،برنامه ی گنج حضور آقای شهبازی رو میبینم ،توخونه همه اعتراض میکردن ،خسته نشدی از این همه تکراری گوش کردن ،میگفتم نه ،من هر چقدر گوش میکنم باز تشنه تر میشم
والان دوره ی رستاخیز رو تهیه کردم که واقعا بی نظیره .هر روز یه دور همشو گوش میدم ،شکر وجود تون .دیروز خلاصه ای از دوره رستاخیز رو تو گروه دوستانمون که همگی دبیر هستن ارسال کردم همشون تعجب میکردم ،من بارها به دوستان وفامیلهامون ازآقای قویدل وخانم کلهر عزیزتعریف کردم ،یعنی زندگی من به دو دوره تقسیم میشه ،زندگی قبل از آشنایی با این دوره ها وزندگی بعد از این دوره ها .من مدتی بود که میخواستم قانون جبران معنوی رو رعایت کنم ،اما همیشه پندار کمال جلوم رو میگرفت که" باید یه چیز عالی بنویسی'"وتااین مدت جلومو گرفته بود.اما الان گفتم برای تشکر نباید دست دست کنم
خداوند به شما وتیم خوبتون برکت بده بی نهایت سپاسگزارم🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻💚💚💚💚💚

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

20 Nov, 13:03


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

20 Nov, 08:13


سلام بر آقای قویدل و خانم علیزاده عزیز..امروز از برکات آموزه هااا..بخصوص گنج نهان..خواستم بنویسم اینجا...واقعا خودم توش موندم..هنوزم باورم نمیشه...اینکه با ی نفر کدورت داشتم..همیشه میگفتم بخشیدمش..ولی وقتی باهاش روبرو میشدم در جایی دلم راضی نمیشد و باز نسبت بهش کینه داشتم..و دلم باهاش صاف نمیشد..ولی امروز در مراسمی با هم روبرو شدیم..نمیدونم چه جوری بگم انگار نه انگار...من از این شخص کینه داشتم..اصلا ب خدا نمیدونم چه جوری بیان کنم..ی حس عشق .دوستی.محبت ..نسبت بهش داشتم..چنان با هم حرف می زدیم ‌ و میخندیدیم که نگو....کاش همه با این آموزه ها آشنا میشدن..تا این همه کینه و نفرت و نقاق نباشه و از بین بره...🤲..تشکر ویژه دارم از آقای قویدل..بابت گنج نهان.... نمیدونم چ جوری بیان کنم.. هر کس خودش بایدگوش کنه..تا بهمه گنج نهان .‌واقعاااا.ی گنج نهفته هست

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

20 Nov, 08:13


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

19 Nov, 13:36


سلام وقت بخیرخانم علیزاده عزیز
شاید نزدیک ۲سال بشه بااقای قویدل اشناشدم دورهارو خریدم بجز دوره گنج نهان رو
دوره ازدواج عشقی خیلی دوره بینظیری چندین بار گوش کردم ونت برداری کردم
وفقط همون لحظه که گوش میکنم خیلی عالی ولی بلافاصله باز میرم به من ذهنی
ولی باورکنید اززمانی باقانون انعکاس اشناشدم خیلی بهتر میتونم قبول کنم وپذیرش داشته باشم
بااینکه من ذهنی قوی دارم وذهنم خیلی مقاومت داره ولی سعی میکنم که بپذیرم که هرچیزی که در بیرون هست در درون من هست
من دوره رستاخیز رو هم تهیه کردم وتازه دارم گوش میکنم
عجله ای برای تند تند گوش کردن ندارم
من هرفایل رو سعی میکنم اینقدررگوش کنم که به جانم بشینه ومتوجه بشم
از کانال دستاوردها هم خیلی خیلی راضی هستم واقعاتجربیات دوستان خیلی میتونه تواین مسیر کمک کنه
من هنوز اول راهم بامن ذهنی بسیار قوی وپراز همانیده بااجسام وفکرها ودردها
امیدبه خداباتجربیات عالی میام
ممنونم از اقای قویدل عزیز اقای شهبازی بابرنامه گنج حضور عالیشون خداانشالله حافظتون باشه
ازخداممنونم بابت حضورتون در زندگیم ♥️♥️♥️

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

19 Nov, 13:36


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

19 Nov, 08:07


سلام خدا قوت به شما وتمام همکارتون که واقعا زحمت میکشین ،من حدودا یکسال وشیش ماه که با پیج شما اشنا شدم از طریق اکسپلور واز همون لحظه عاشق این کلام زیبا ودلنشین اقای قویدل شدم تو شرایط بسیار سخت اینگار خیلی غفلت کرده بودم واز زندگی دور بودم واز هرجهتی که نگم براتون سیلی پشت سیلی وواقعا اکر اقای قویدل نبود شاید توان موندن نداشتم یکم دست وپادشکسته گوش کردم یکناهی ولی مرتتب نبود من به خواهر این پیج رو معرفی کردم ولی خودم زیاد وقت نمیزاشتم یک روز که حالم خراب بود خواهرم گفت برو یوتیوب وجسله تسلیم اقای قوی دل رو چند بار گوش کن

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

19 Nov, 08:07


ومنم گوش کردم وتمام جلسه هارو شاید تا به امروز ۲۰بار بیشتر گوش کرد م ونمیگم زندگیم درست شده ولی هروز ارامشم وایمانم بیشتر شده ویک حسی ازدرون بهم میگه هنوز لازم دارم چون خیلی من میدانم قوی دارم

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

19 Nov, 08:07


من از ۳سال پیش تجربه طلاق،ورشکستگی بیماری مادرم درگیری ذهنی با پسرم وانچه که فکرشو بکنین رو تجربه کردم ودارم هنوزم تجربه میکنم ولی جالب اینجاست بعداز یکسال مدام شاید روز ۵ساعت گوش کردن تازه دارم متوجه هم هویت شدگیهام میشم،من میدانهام،وتمام اونجاهایی که فکر میکردم من درست کردم وحالا دارم ضربه میخورم میشم ولی خدارو شکر میکنم که الان در ارامش هستم یک ارامشی که نمیدونم از کجا میاد شاید باورتون نشه ولی اصلا نمیتون از خدا بخوام درست کنه میگم اگر درست نشده پس هنوز من دارم باید بندازم تمام وقت بدونی که بخوام ناظر افکارم باشم خودش نظارت میکنه وازدونم میاد که اینجا خواسته داری بنداز ،اینجا داری هدایت مینکی بنداز.‌‌‌....درهر صورت که من باید زودتر قانون جبران رو انجام میدادم واقعا قلبا از اقای قویدل وشما سپاسگزارم تا الان هروقت بهم خیلی فشار میومد وسئوال برام پیش میومد میگفتم اقای قویدل میگن سوال نپرسین منم دیگه میزاشتم کنار بعد میدیدم سوالم خود اقای قویدل جواب میدن واقعا شکر
من عیراز رستاخیز بقیه دوره هارو خریدم وکارم شده فقط گوش کردن وهمینطور که خوداقای قویدل فرمودن تسلیم خودش انجام میشه باگوش کردن مداوم،دید نظر خودش صورت میگیره،شکر خودش انجام میشه به تمام کسانی که پیام منو میخونن میگم ادامه بدین منتظر هیچی نباشید وقتی از درون اروم باشین اصلا هیچ کدوم از اتفاقات مهم نیسن

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

19 Nov, 08:07


دوستتون دارم بینهایت سپاسگزارم وتا اخر عمرم مدیون زحمات شماواقای قویدل هستم 🙏🙏🙏

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

19 Nov, 08:07


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

17 Nov, 10:24


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

17 Nov, 05:35


سلام .تازه بعد ازگذشت تقریبا یک ماه ودانلود بیش از دوساعت فایل صوتی فهمیدم چرا ۴۰سال داشتم اذیت میشدم من درخانواده ای بزرگ شدم تنش زیاد داشت لطف خدا همسر وفرزند خوب دارم ولی ازلحاظ مالی وعصبی بسیار گرفتار بودم وهمش باخودم حرف میزدم الانم هیچ پولی ندارم ولی گشنه نیستم خداراشکر نمیدونم چطور ولی رزق میاد ... وهمیشه مشکل کار داشتم وهمش دنبال کار بودم برای خودم راه بندازم علاقه به کار برای دیگران نداشتم تااینکه فهمیدم تسلیم را وحکمت خدا ..
الان ارامش کامل ومادیات برام مهم نیست ..فقط ازخدا خدا رادرخودم میخوام ولاغیر وهرروز میخوام بهتر بشم وبرام مهم نیست الان چند میلیارد داشته باشم یافقیر باشم بی پول چون قبلا هم یک مدت کوتاه به پول رسیدم ولی خوش نبودم وازدست دادم


ای زندگی تن و توانم همه تو
جانی و دلی ‌ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی از آنی همه من
من نیست شدم در تو از آنم همه تو

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

17 Nov, 05:35


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

17 Nov, 05:26


سلام خانم علیزاده عزیزم
برای قانون جبران سکوت را میشکنم و تشکر ویژه دارم از آقا سعید عزیز دل
خواستم بگم که آقا سعید همان نور و خیر و برکتی هستن که خدا از طریق ایشان به روی زمین جاری میکند
برای این صحبتم دلیل دارم
من چندین سال است که با اساتید مختلف آگاهی کار میکنم و شاید یه جورایی ذهنم آماده شد برای رویایی با آقا سعید عزیز(نور خدا)
در آن زمان با مراقبه های مختلف هر چه تلاش میکردم که ذهنم را ساکت و آرام کنم به هیچ وجه آرام نمیشد
تا اینکه کلام نور رو از زبان آقا سعید عزیز دل خدا، شنیدم باورتون نمیشه که من چقدر راحت توانستم به سکوت ذهن برسم خودم هم در عجبم که چطور توانستم ذهنم رو ساکت کنم
البته که لغزش هایی هم داشته ام اما به لطف الهی دوباره برگشتم
امید است که بتوانم هرروز تلاش کنم و من های ذهنم را یکی یکی بندازم و درونم پر از خدا شود
عاشقانه دوستتون دارم عزیزان دلم
آن دلت را خدای نرم کناد
این دعای خوش است آمین کن
❤️❤️❤️

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

17 Nov, 05:26


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

16 Nov, 09:30


سلام ودرود فراوان خدمت سر کار خانم علیزاده عزیز و جناب آقای قویدل صبور و بزرگوار.
نزدیک ۲ ساله آموزهای مولانا رو با صدای دلنشین آقای قویدل دست و پا شکسته گوش دادم.ولی الان خداروشکر دو ماهه هر روز گوش میدم.دو سال پیش فقط دوره من چه کسی نیستم رو تهیه کردم و گفتم دست و پا شکسته گوش کردم.پیج و پستای آقای قویدل رو در اینستا گرام رو چند ماهی هست مرتب پیگیر هستم.نزدیک دو هفته دوره رستاخیز رو تهیه کردم.
من تو خونواده ایی بزرگ شدم که پر از تنش جنگ و دعوا بود. وقتی ازواج کردم و وارد یه شهر دیگه شدم گفتم دیگه از اون تنش دور شدم .بعد از ازدواجم با خانواده همسرم سازگار نبودم و همشه اطرافم دشمن و مسئله میدیم و دشمنی و مسئله سازی میکردم.از دیگران همیشه توقع داشتم چرا به من احترام نمیزارن.همیشه همسرم و سرزنش میکردم و خودم و خونواده خودم رو از اونا برتر میدیدم.بینهایت حسود بودم و خیلی هم غرور داشتم.
بعد از چند سال زندگی با همسرم به خاطر فرار از اون من ذهنی کنار همسرم مواد مصرف میکردم چند ماهی بود که اجبار در مصرف داشتم.وقتی دیدم ظاهر و قیافم داره خراب میشه تصمیم گرفتم دیگه مصرف نکنم.۹ ماه بعد از من همسرم پاک شد و قطع مصرف کرد.۱۳ سال از اون موقع میگذره. که همسرم سه سالی هست دوباره شروع کرده و مواد مصرف میکنه.
خیلی ناراحت شدم وقتی شنیدم دوباره مصرف میکنه و مرتب کنترلش میکردم سرزنشش میکردم
چایی براش درست نمیکردم که به اصطلاح حمایت ناسالم نکنم. وقتی بهش میگفتم چرا داری مواد میکشی داری ضرر به پولت و قیافت و بچه ها میزنی. همسرم ناراحت میشد و میگفت دعا کن بمیرم من در جوابش میگفتم الانم مرده متحرکی
کلا یادم رفته بود خودم یه موقعی مصرف کننده بودم

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

16 Nov, 09:30


چند ماهی هست دخترم با شوهرش تو زندگیش به مشکل برخورده و الان خونه ما کتار ما زندگی میکنه.
چند سال هست خیلی راه‌ها رو رفتم راهنما داشتم کتاب میخوندم و کار می‌کردم ولی حرف هایی که تو آموزه ها می‌شنوم میبینم میگم وای من کجای کار هستم.فکر میکردم من خیلی آگاهی دارم و میدونم.با شنیدن آموزها و دیدن و شنیدن پست ها و استوریها فهمیدم هنوز خیلی هم هویت شدگی و من ذهنی دارم.
همین دخترم که زندگیش به مشکل خورده اونم از اون جایی که با همسرش هم هویته و درد می‌کشید دچار حمله عصبی و تشنج میشد.
در کنار اینا همه من خودم خیلی درد می‌کشیدم
نگران دخترم بودم. که سلامتیش به خطر نیفته
کنترلش میکردم غذا مرتب بخوره چکار بکنه چکار نکنه دریغ از این که منی که من ذهنی دارم میخوام بچم حالش خوب باشه

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

16 Nov, 09:30


چند وقتی هست که آموزه هارو مرتب و تکراری گوش میدم. هنوز یه جاهایی من ذهنی دارم ولی خدارشکر آرووم هستم.
منی که وقتی همسرم مواد مصرف میکرد فاصله میگرفتم با همه خستگیش چایی براش درست نمیکردم چون میخواد مواد بکشه. ولی امروز چایی همراه مصرفش براش درست میکنم و وظیفه خودم و انجام میدم و مسوولیت خودم رو پذیرفتم چند روز پیش میخواست بره مسافرت خودم مواد مصرفیش رو تا راه آهن همراش کردم تا سوار قطار بشه
مریضی دخترم رو رها کردم دیگه نگران نیستم
مشکل زندگیش رو رها کردم و تسلیمم در برابرش
راضی هستم و پذیرفتم قانون قضا رو و مثل گذشته نیستم یا تپش قلب از خواب بیدار بشم نگران قضاوت مردم و فامیل باشم.دخترم هم همراه من آموزه هارو گوش میکنه و دوره رستاخیز رو تهیه کرده میخواد روی خودش کار کنه.
از اون موقع که دخترم رو رها کزدم و ترسی ندارم و نگران نیستم و تا که میخوام بهش بگم مامان مواظب خودت باش به خدا فکر میکنم خدا هوای همه رو داره، ۶ ماهی هست با این که زنگی دخترم یه جورایی از هم‌پاشیره دخترم تشنج نکرده و حال خوبی داره.
خیلی ممنون از آقای قویدل عزیز ووصبور که آموزه های مولانا رو خیلی رسا و واضح و عالی برای ما تهیه میکنن..
از خداوند برای خانم علیزاده و آقای قویدل طلب برکت و سلامتی فروان رو دارم❤️🙏🏻👍

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

16 Nov, 09:30


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

14 Nov, 13:32


با سلام خدمت خانم علیزاده عزیز
و آقای سعید قویدل متواضع و مهربان
و دوستان سعادتمند این کانال
حدود ۱۰ ماهی است که هر روز به آموزه های مولانای جان و آقای سعید قویدل عزیز گوش جان سپرده ام و قبل از آشنایی با این آموزه ها نه مرتب ولی گنج حضور هم گوش میکردم و شاید بارها و بارها به برنامه های تکراری زیادی گوش داده و نوشته بودم
الان حدود ۱۰ سال است که مرتب قانون جبران مالی را رعایت میکنم و از این بابت خداوند مهربان را شاکرم
حدود یک ماهی است که به قول آقای قویدل شادی اومده - آرامش اومده - برکت اومده - روابط ام داره بهتر میشه
ولی من هنوز هم هویت شدگی های زیادی دارم فکر میکنم روی خودم کار آنچنانی انجام ندادم تنها کاری که کردم گوش دادن هر روز به دوره من چه کسی نیستم ، گنج نهان و برنامه های یوتیوپ بود و البته با رعایت قانون جبران مالی
در این یکی دو ماه خداوند مشکلاتی رو برام داره حل می‌کنه که هیچ قدرتی نمیتونی این کار رو انجام بده برکتی داره وارد زندگیم میشه که خودم حیرانم
واز این بابت خداوند بزرگم را سپاسگزارم
به قول آقای قویدل تکرار این آموزه ها معجزه ای بیش نیست چون کن بجز این کار کار دیگری بلد نبودم
سپاسگزار دوره های بی نظیر و زحمات شبانه روزی و عاشقانه شما هستم

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

14 Nov, 13:32


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

13 Nov, 13:56


حافظ میگه
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید

حق ندارید زجر بکشید خدا زجر نمیده که طرب میده
گدایی نکنید نیاز ندارید....
از خدا غیر خدا را خواستن ظن افزونیست کلی کاستن

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

13 Nov, 13:56


سلام خانوم علیزاده انشالله سلامت باشین.
امیدوارم با این پیام بتونم زحمات استادان عشق جناب شهبازی و قویدل و همه ی زحمت کشا و مردمی که پیام میدادن و باعث روشن شدن من میشدن رو جبران کنم
خواستم یه مسئله ای رو بگم تجربه خودم
من تقریبا از دوره ابتدایی مدرسم اصلا یه سال هایی رو یادم نیست جون با هیچی هم هویت نبودم اینقدر بهشت بودن اون سالها که هیچی ازش یادم نیست. ولی از یه جایی مدرسه که میگفت باید گروه شین میدیدم بچه هایی که باهم رفیقن ولی من با کسی دوست نبودم. هیچکسو نداشتم یه داداشمو داشتم که اونم رفت دانشگاه کلا ندیدمش. بچه های مدرسه موندن فقط و شروع کردم به هم هویت شدن و اینکه توی سرم میگفتم باید یه رفیق خوب پیدا کنم اینجوری و اونجوری بامرام تا تنها نمونم. غافل از اینکه از اون موقع تا الان به هر کی هر چقدر خوبی کردم یه جوری ازش ضربه خوردم که پشیمون شدم. ولی باز سال بعدی دوباره شروع میشد... دوباره گدایی میکردم درحالی که ریشه گدایی از همینی بود که گفتم خدمتتون اصلا من نیاز نداشتم ولی گفتم حالا که نیاز دارم بزار اینطوری بخوام. به هر کی خوبی کردم از همونا ضربه خوردم باورم نمیشد این ادم که سر رفاقت چه کارایی کردیم حالا منو ترد کرده.
بعد دیدم تمام خوبی هایی هم که کرده بودم از سر گدایی و معامله بوده اصلا خوبی نبوده...
تا اینکه مدرسه ها تموم شد رفتم سال بعد گفتم دیگه جدا شدیم و اصلا بهشون حتی فکر نکردم تا اینکه دیدم ای داد بیداد دوباره باهم افتادیم.
با اینکه از هم جدا شدیم و من فراموششون کرده بودم باز شروع شد گدایی رو میگما یعنی درونم بوده هنوز گدایی حتی اگر ادمه نبوده... من چقدر از ذهن بدم میومد نگو ذهن میامده میگفته اینجا خم هویت شدگی داری منو ول کن دارم اینو نشونت میدم که ول کنیش نکه باز بچسبی گدایی کنی.

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

13 Nov, 13:56


خدای ادما رو فرستاد تا عشق بده من چسبیدم به ادما....

گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آواره‌ي صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

13 Nov, 13:56


شاهت کنم یعنی از هم هویت شدگی ها بندازمت و روی پای خودت بنشونم.
من ذهن رو دشمن میدیدم درحالی فقط خبر رسان بود و زجر میکشیدم
خواستم به شما عزیز دل که داری اینو میخونی اولا عشق خدا بود نَفَس داد به شما لیلای واقعی اون بود اون بود وه خوبی ها رو به شما داد.
نه از ادما مگه من و شما چه فرقی داریم ما که نمیتونیم از هم عشق بگیریم اگر عشقی رد و بدل میشه از خداست زمینی نیست

از هر جهتی تو را بلا داد

تا باز کشد به بی جهاتت

چقدر عشقای زمینی ناراحت میشن اگر یک ذره بی وفایی کنید بهش

حالا اگر یکی به شما بی وفایی کنه چقدر ناراحت میشد اگر به شما بی محلی کنه بی حرمتی کنه چقدر ناراحت میشید ؟
شما همینکارو با خدا کردید با هر لحظه که رفتید تو ذهن انگار بخدا گفتید خدایا یه دقیقه حرف نزن حالا همینو یکی به شما بگه!!!!

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

13 Nov, 13:56


نمیگم خوبی از ادما نمیاد
میگم هر چی خوبی تا الان دیدی از خدا بوده
خوبی واقعی زمینی نیست
مثل تپش قلب شماست
شما دستور نمیدی ای قلب من تپش کن
خدا میزنه
عشق زمینی نیست خدا میده
شما حتی نمیتونی عاقل باشی چون نتیجه ی عاقل بودن به خوبی و شادی رسیدنه چند بار استاد شهبازی و مولانا و بزرگان گفتن با ذهن نمیشه خوبی درست کرد شادی درست کرد طرب ساخت... درد هوشیارانه بکشید یعنی ذهن یه پیغامی میده که تو اینجا هم هویتی درجا بپذیرید و فضا گشایی کنید و عاشق خدا باشید. هر دفعه که میرید توی ذهن انگار دارید به خدا میگید خدایا تو حرف نزن یا خدایا یه دقیقه ساکت باش دارم توی ذهنم سرگرم چیز ها میشم تا به شادی برسم....

دوست یک دم نیست خاموش از سخن

گوش کو؟ تا بشنود گفتار او

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

13 Nov, 13:56


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

13 Nov, 06:19


سلام بانو ، صبحتون بخیر

ان شالله که عالی باشید

واااای دوره های اقای قویدل چقدر جادویی هست

من دوره ی چه کسی نیستم رو دوباری گوش کردم و رها کردم

الان یه مدتیه دوباره دارم گوش میدم انگار نه انگار که من اینا رو گوش کرده بودم
هر لحظه یه چیز نو ، انگار به قلب و روحم داره تزریق میشه از جنس نور ، التیام میبخشه روحمو ، پاسخ سوالاتم رو دونه به دونه میگیرم

انگار از جانب خداوند جواب سوالاتم رو از زبان این بزرگوار ، نوش روحم میکنم

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

13 Nov, 06:19


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

12 Nov, 10:28


سلام و عرض ادب
روزتون بخیر خواستم تشکر کنم از آقای قویدل صحبت‌هایشان خیلی آرامش بخش است و هرچی بگم حق مطلب ادا نمیشه واقعا دوستشون دارم پارسال اتفاقاتی برای من افتاد که قبل از اینکه با آموزه های مولانا و کلام شیواشون آشنا بشم همش میگفت چرا من چرا برای من این اتفاق بیفته چرا چرا چرا
تا اینکه اواخر اسفند ویس های رایگان کانال را گوش دادم و فهمیدم در برابر اتفاق لحظه تسلیم و پذیرش بایر داشته باشم
این موضوع گذشت و در ماه مرداد در جاده اتومبیلم واژگون شد بچه هام داخل ماشین بودند در لحظه خیلی بی‌تابی کردم که اگر اتفاقی برای بچه ها میفتاد اما بچه ها معجزه وار سالم از ماشین بیرون اومدند و بعد از آن رها کردم و فقط میگفتم خدایا تسلیم و پذیرش امر تو هستم و بعد از یک ماه همه چیز خیلی خوب پیش رفت و دوباره ماشین خریدیم

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

12 Nov, 10:28


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

12 Nov, 04:38


سلام خدمت شما و همه دوستان و آقای قویدل عزیز.سپاسگزارم از خداوند بخاطر وجود نازنین ایشون ❤️
حدود 3 ماهی هست که با آموزه ها آشنا شدم کم و بیش لنگ لنگون پیگیری میکنم توی کانال که تجربه بقیه عزیزان رو میخوندم لابه‌لای بعضی تجربه ها نکاتی که برام مبهم بود جوابشو پیدا میکردم و از سردرگمی رها میشدم.پس بنا به قانون جبران وظیفه خودم دونستم تا تجربه ی این مدت رو در اختیار دوستان بگذارم امید به اینکه مفید واقع بشه.🙏

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

12 Nov, 04:38


آموزه ها رو از یوتیوب دنبال میکنم و هنوز موفق نشدم دوره ایی رو خریداری کنم و در حد توانم سعی میکنم ماهانه قانون جبران رو رعایت کنم .من موقعی که با آموزه ها آشنا شدم به قدری در فشار و سختی بودم که به مرگ راضی بودم احساس پوچی عمیق داشتم از همه لحاظ کم آورده بود از لحاظ مالی از بیماری از درگیری های خانوادگی گرفته تا ....مدام میگفتم خدایا من به چه دردی میخورم ؟من جز سیاهی و تباهی پیش روم هیچی نمیبینم تو چرا کمکم نمیکنی؟ چرا دستمو نمیگیری؟منو رها کردی وسط برهوت😞 سمت هر کاری میرفتم شکست میخوردم افسردگی شدید گرفته بودم و بخاطر این همه تنش و استرس مبتلا شدم به بیماری پانیک و اونقدر شدت حمله ها غیر قابل تحمل بود که فلج شده بودم همون فعالیت روزانه ام که میکردم دیگه نتونستم ادامه بدم بیشتر وقتا رو میخوابیدم یا تو فضای مجازی الکی میچرخیدم.و مدام ذهنم با خدا حرف میزد که دیگه تحمل ندارم و...
خیلی اتفاقی با این آموزه ها تو گروهی آشنا شدم و وقتی اولین بار صدای آقای قویدل رو شنیدم میخکوب شدم انگار خدا بود داشت باهام حرف میزد.اوایل نا آشنا بودم زیاد جدی پیگیر نبودم ولی وقتی با تسلیم آشنا شدم و یه چیزایی در حد خودم یاد گرفته بودم موقع حمله پانیک حالم خیلی بود گفتم خدایا اگه تو میخوای مریض باشم من تسلیمم من راضی ام میخوای بکشی هم بکش من حرفی ندارم .الان دو ماهی میشه حمله شدید پانیک نداشتم خودمم تعجب کرده بودم گاهی اطرافم تنش زیاد باشه اذیت میشم ولی در اون حد که محتاج دکتر بشم نیست و از این بابت قدردان و شکرگذارم .شکر وجود آقای قویدل شکر وجود کسی که منو با این راه آشنا کرد و شکر پروردگاری که آنی و لحظه ایی ما رو به حال خودمون رها نکرده و همیشه در پی هدایت ماست.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
اتفاق دوم که تازگی ها افتاده این بود که از وقتی جدی پیگیری میکنم و خواهان این هستم که به رهایی و اصل خودم برسم خداوند داره با اتفاقات این لحظه هم هویت شدگی های منو نشانم میده .با یک ضرر مالی که پیش اومد فهمیدم که هم هویت شدگی خیلی خیلی شدیدی با پول دارم که تقریبا به قدری شدیده که خودمم باورم نمیشد همیشه مشکل مالی داشتم و همیشه دنبال این بودم یه روزی بیاد این مشکل برطرف بشه ولی برعکسش اتفاق می افتاد دست به هر کاری میزدم نمیشد نمیگرفت برام.با اون ضرر مالی شوک شدیدی بهم وارد شد ولی توی اون حال بدم سعی کردم تسلیم بشم و راضی باشم به رضای خدا ش ذهنم مدام منو میبرد به این افکار که دیگه تمام شد نابود شدی..فقر آوارگی میاره..فقر دربه دری میاره و همینجور درد میداد بهم منم مدام از خداوند کمک میگرفتم و میگفتم هر چه دارم بگیر من تسلیمم این وسط امان از حس معامله گری که واقعا من میشنیدم از آقای قویدل ولی درک نمیکردم چی میگه تا وقتی تجربه کردم ذهنم انگار چند دسته شده بود یه دسته حرف درد یه دسته میگفت خوبه تسلیم باش ادامه بده آخرش به اون پوله می‌رسی و سخترین کار برای من که نشخوار فکری داشتم در این لحظه ماندن بود واقعا نمیتونستم بمونم کمی حضور داشتم یهو میدیدم ای وای غرق در افکار و گذشته و آینده ام.
کمی که آموزه ها رو ادامه دادم به جلسات افکار و قانون انعکاس که رسیدم انگار یه سری کدها برام آزاد شد .

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

12 Nov, 04:38


همه ی افکارم رو روی کاغذ آوردم و دیدم که همه ی افکارم مربوط میشه پول و اعضای خانواده((تو خانواده ما تنش و درگیری و قهر و رنجش و این چیزا خیلی زیاده )
خدا به من نشون داد با افکارم که من با همه ی اعضای خانوادم حتی خونه ایی که زندگی میکنم داخلش هم هویت هستم .
با قانون انعکاس به من نشون داد که تمام رنجش و گرفتاری های مالی من برمیگرده به خودم و بی ارتباط با اعضای خانوادم نیست.
به من نشان داد من ذهنی حسادت دارم از موفقیت کسی خوشحال نمیشم بخاطر خاصیت خودبرتر بینی من ذهنی .که باید بهتر و بالاتر از بقیه باشه .من ذهنی خسیس دارم بخشنده نیستم در مقابل چیزی که میگیرم ((مالی)) قانون جبران رعایت نمیکنم .پول را میخواستم که مشکلات بقیه را حل کنم مثلا برای خواهرا و برادرا چیزایی رو تهیه کنم که خودشون نمیتونن.کارهای خیری بکنم که بقیه نمیکنن که یعنی چه آدم معنوی هستم..از ترس اینکه پولم تمام بشه و دیگه نتونم جایگزین کنم برای کسی خرج نمیکردم یا اگه مجبور میشدم خرج کنم از ته دل نبود حرص میخوردم منت میگذاشتم. و.... همه ی این ها یهویی به دلم افتاد وسطای دیدن قانون انعکاس بودم که این اتفاق افتاد و منم سریع مینوشتم و شوکه بودم و ترسیده بودم و تا چند لحظه نمیفهمیدم چه خبره .
و تک به تک این من های ذهنی در اعضای خانوادم بود .جواب همه سوالا یه عمر جلوی چشمام بود اونا آینه بودن .
و این وسط علاوه بر حس معامله گری یه من ذهنی مقدس هم ظهور کرده بود که تو چقد خوبی که اینا رو فهمیدی😐
من همون لحظه سعی کردم تسلیم باشم قبول کنم بپذیرم.
امیدوارم خداوند تو این مسیر دستمو بگیره من عاجزم.در لحظه ماندن هنوزم برام سخته هر بار که زبانم از اختیار خارج میشه به نفع من ذهنی حرف میزنه ذهنم منو در افکار غرق میکنن
شناسایی هم هویت شدگی ها و من های ذهنی یه طرف ماجرا ست.اصل کار انداختنه .حس معامله گری شوخی نیست..من ذهنی معنوی شوخی نیست..فقط از خدا کمک میطلبم از خودش میخوام از این مسیر ردم کنه همه ی ما رو به سلامت عبور بده انشالله 🙏
طولانی شد خیلی خیلی عذر میخوام.

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

12 Nov, 04:37


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

11 Nov, 04:34


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

10 Nov, 15:00


باسلام به آقای قویدل بزرگواروخانم علیزاده عزیزودوستانی که تواین راه هستند
خواستم تجربه ی خودم رابگم
من هشت ماهی هست که آموزه هارودستوپاشکسته گوش میدم وچیزایی که ازآموزه هایادگرفتم راکموبیش عملی میکنم مخصوصاسکوت وپرهیزرو
چندروزپیش که رفته بودم دندانپزشکی سواراسنپ شدم وبه راننده سلام دادم یه مقدارازمسیرروراننده سکوت کرده بود ولی بعدش شروع کردبه حرف زدن درموردمردم غزه درموردحکومت ومردمی که ادعای مسلمونی میکنن تا زبون بازکردمن یادحرفای آقای قویدل افتادم که میگفت وقتی شماشروع میکنین روخودتون کارکنین من های ذهنی دیگران میان که پای توروبکشن که توبه حضورنرسی که به اصل خودت نرسی بایدمواظب باشیدمنم همین که راننده زبون بازکرد تودلم گفتم دیوچون عاجزشودازافتتان استعانت جویداوزین انسیان وخداروشکرکردم هی این بیتوزمزمه میکردم وخداروشکرمیکردم وسکوت کردم راننده دیدکه من هیچی نمیگم وسکوت کردم وگفت دیروزیه خانموسوارکردم واردماشین شده سلام نکرده وچندجمله ای درمورداون خانم گفت ومن همچنان توحال وهوای دل خودم بودم وبه صحت این آموزه هافکرمیکردم که چقدردقیق ودرسته
خداروشکرمیکنم که بااین آموزه هاآشناشدم

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

10 Nov, 15:00


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

10 Nov, 09:44


لطفا در جهت جبران تجربه به دوستان بفرستی خوشحال میشم ب همگی سلام سلام سلام ، من پارسال امدم دوره یک رو خریداری کردم مرتب به تکرا ر گوش میکردم جای کفتن عرفان حلقه بهتر میتونی نتیجه بگیری رفتم گفتن انجمن آموزه هاسش عالی و من باز رفتم خلاصه رفتمو رفتمو رفتمو دور هامو زدم و برگشتم اما اینکه تا امدم طلب و اشتیاق دارم که هرچه زودتر این هم هویتی ها را شناسایی و بشناسم وبندازم من ۶۰ سالمه سعادت نداشتم جوانیهان شروع کنم بنا به سنم که زیاده عجله دارم این زمان از دست داده رو جبران کنم اما با تمام وجود برگشتم جایی که نباید میرفتم من بزرگترین وابستگیمو با آموزه های این برنامه برطرف کردم امو هنوز کلی نقص دارم و مرتب به جناب قویدل بزرگوار گوش میدم راستش ی جاهایی نیاز ب کمک دارم سوال دارم نمیتونم منبع جواب رو پیدا کنم باز در جا میزنم خانم علیزاد امیدارم طرحی ارایه بدید خاص سوال جواب که همه بهرمند بشیم وقتی سوالی رو نمیدونم باید چیکار کنم بهم میریزه همه چیم با این برنامه خوبتون من بدترین وابستگیو ترک کردم اینجا میشناسم اینجا قدرت میگیرم اینجا تمام وجودم آگاه میشه اما تا فاصله میگیرم گم میشم ولی میدونم جای درستی امدم خدایا من چرا سخت یاد میگیرم کند میرم دیر تفهیم میشم ته دلم ی امیدی حس که شما ی راهکاری بهم میکید و همچنان منتظرم و باز باز باز گوش میکنم
مرسی شکر حضورتان دارم اقای قویدل و خانم علیزاده محترم

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

10 Nov, 09:43


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

09 Nov, 04:23


باور نمی‌کنید احساس میکنم زندگیم رنگ وبوی دیگه ای گرفته ،انگار صحبتم با همسرم بچه هام توش یه محبت عجیبی هست ،آروم شدم،شادی تو خونه ما بیشتر شده واقعا خدارو تو زندگیم حس می کنم،خدا خیر بده استاد قویدل که انقدر روان و ساده مطالبو میگن،که من بدون اینکه دوره ای خریداری کنم تغییر در زندگیم حس کردم

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

09 Nov, 04:23


اون بالا منظورم مربی ورزشی بود اشتباه نوشتم مریم

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

09 Nov, 04:22


من خانومی ۵۲ ساله هستم،هنوز شاید یک ماه هم نمیشه با استاد قویدل واستاد شهبازی آشنا شدم، توان مالی هم فعلا نداشتم بخوام دوره ها رو تهیه کنم ،چون مشکلات زیادی در زندگیم داشتم شروع کردم به دیدن آموزه های استاد قویدل در یوتیوب ،وشروع کردم روی خودم کار کردن ،واین هم بگم من آدمی بودم در مقابل همه چیز مقاومت میکردم ومیخواستم همه چیز با حساب کتاب من بره جلو ، مدتی بود رگ سیاتیکم درد گرفته بود خوب نمیشد،در ضمن اینم بگم من ورزش میکنم،رفتم دکتر برام ام آر آی نوشت ودکتر گفت یکی از دیسک های کمرت دچار کم آبی شده،مجبور شدم مدتی ورزش نکنم همش تو فکر بودم برم با مریم صحبت کنم ببینم چه حرکاتی میتونم انجام بدم ولی اگه باشگاه میرفتم چون افراد دیگه ای هم بودن نمیتونستم راحت صحبت کنم،همش فکرم درگیر بود چکار کنم،امروز از بیرون اومدم دیدم مربیم دقیقا جلوی منزل ما تو ماشین نشسته رفتم جلو گفت خونه بغلی شما میام خصوصی آموزش میدم امروز گفتن کمی دیرتر میاییم،باورم نمیشد سریع موضوع رگ سیاتیک وگفته دکتر گفتم وراهنمایی شدم،تازه یاد صحبت استاد قویدل افتادم که ایشون میگفتن شما به خدا اعتماد کنید همه چیز برای شم درست میشه

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

09 Nov, 04:22


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

08 Nov, 16:45


سلام خانوم علیزاده
یه یاداوری خواستم بکنم هر چند کوچیک همم.
این ذهن ما همونی بود که در کودکی ما رو از تاریکی میترسوند. همونی بود که به ما میگفت تو به توجه دیگران نیاز داری و میخواست مارو بزرگ کنه ولی ...
این همونی بود که شهوت جنسی رو تشدید میکرد با تصاویر که میساخت با کارهایی که نشون میداد. این همون ذهنی بود که به ما اگر اشتباهی میکردیم سر کوفت میزد میگفت خاک برسرت جرا اینو گفتی ابروی خودتو بردی دیگه نمیگن ادم بزرگی هستی یا .... این همون ذهنی بود که گدایی میکرد میگفت برو با فلان رفیقت یه دقیقه سرگرم شو تا من استراحت کنم😂 یا برو یه فیلمی ببین یه اهنگی گوش بده یادت بره من درونت هستم. نا امید نباشید و اگر دارید رنج میکشید. تا تو می رنجی منی داری هنوز...
و اینکه درد بکشید ولی نه دردی که منجر به افسردگی و یا مریضی بشه و ... دردی‌ که اگر این ذهن بالا اومد بندازیش درجا که درد نداره بیشتر انرژی میده به شما فقط کافیه این ذهن رو بشناسید چقدر حیله گره و سر شما رو شیره مالونده توی این سال ها دروغگوعه

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

08 Nov, 16:45


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

08 Nov, 10:33


سلام درود خدمت شما دوستان یه خسته نباشیدم خدمت آقای قویدل و خانم علیزاده از تجربه خودم بگم من دوتا پسر مصرف کننده دارم تقریبا سه سال پیش وارد کنگره ۶۰شدیم وبااموزشهای جهان بینی آشنا شدیم پسر بزرگترم بعد یکسال رهاییش و گرفت خداوند و هزاران بار شکر اماقصه از اینجا تازه شروع شد پسردومم اون اصلا مثل اون یکی نبود هی سفر کرد خراب کرد راهنمائی می‌گفت رهاش کن ولی من درکی از رهاکردن وتسلیم نداشتم تا همین یک ماه پیش یکی از کلیپهای جناب قویدل دیدم درباره تسلیم بود آموزه‌های کنگره کمکم کرده بود من درک کنم حرفهای جناب قویدل و همونجا تلنگری بهم زده شد رهاوتسلیم در برابر قدرت مطلق دیگه تنش ندارم تحمل نمیکنم به صورت واقعی صبر میکنم و ایمان دارم خداوند به بهترین شکل به پسرم کمک می‌کنه ورود ما به مشکل دیگری سدراه میشه هرچند اون دیگری فرزندت باشه و ممنونم از آقای قویدل آموزه هاشونودنیال میکنم ممنونم

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

08 Nov, 10:33


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

06 Nov, 17:40


بسمه تعالی

گردآوری خلاصه ای از جملات آقای شهبازی که در برنامه های ۹۷۳ الی۱۰۱۰ گنج حضور بیان کردند
توسط آقای  محمد از تهران

۱ – مقاومت نکنیم : در ذهن فکر میکنیم خدا نمیتواند،ولی من ذهنی می تواند.
۲- با عدم کردن مرکز، شادی و ارامش زندگی را تجربه کنیم
۳-کسی که من ذهنی دارد میگوید من همه چیز را میدانم کمال دارم و همه چیز بهش برمیخورد
٤- عصبی نشوید
ه -کسی که فضا گشایی میکند بال دارد و از همه چیز می پرد
۶-کسی که ناموس دارد خجالت میکشد که خودش را عوض کند و بگوید اشتباه کردم
۷- مثل فرشتگان بگو نمیدانم – دانشی ندارم جز دانشی که خدا در این لحظه به من میدهد
۸-خدایا قرین من باش و یک لحظه از پیش من نرو
۹- از کارهای واجب :
شکر کردن:که از گرفتاری من ذهنی بیرون بیاییم.
صبر کردن: تا عجله من ذهنی از بین برود و خودم رو بسپارم به خدا
۱۰ – دنبال شادی بی سبب هستم – دنبال شادی ذات هستم
۱۱ – افرینش در من کار کند و فکر جدید تراوش کند
۱۲- اگر می خواهید مورد عنایت خدا قرار بگیرید مرکز خود را عدم کنید
۱۳- با هر کسی قرین نشوید( نزدیک نشوید)
اگر با کسی قرین شویم از او خو میگیریم بدترین قرين ما، من ذهنی یا همان گرگ درون است با شتاب زدگی، استرس، نگرانی،خشم و سایر هیجانات من ذهنی باعث دریده شدن توسط این گرگ میشویم.
١٤ – خودمان را در مقام نصیحت به دیگران قرار ندهیم. با من ذهنی میخواهیم مردم را درست کنیم، ولی خودمان را خراب می کنیم .
١٥- اصلا اصلا حق شکایت به خدا را نداریم
١٦- فضا را باز کن وحی ارسال میشود
۱۷ – انسان امتداد خداست در صورتیکه مرکز را عدم کنیم باعث میشود دید غیب پیدا کنیم
که باعث پیدا شدن عشق و زیبایی و بندگی می شود‌.
١٨ – من فلک اسمان هستم و با فضا گشایی و عدم انقباض به دیگران به بیکران میرسم .
۱۹ – حواسم به خودم باشد با دیگران کار نداشته باشم
۲۰ – دل را باید سیقل دهیم تا آیینه شود دل ماسیقل پذیر است ما قابل تبدیل هستیم حتی اگر ۸۰ ساله باشیم، سیقل دادن یعنی تمرکز روی خود ،فضا گشایی کردن و شکایت نکردن.
۲۱ – خداوند کارهای بد ما را میپوشاند ولی به شرط توبه واقعی که دروغین نباشد
۲۲ -با عقل من ذهنی عمل نکردن
۲۳- بی نماز : کسی که من ذهنی را میارد وسط
٢٤- به جز خدا نباید با چیزی همانیده شویم
٢٥- خدا نظیر ندارد منم نظیر ندارم
٢٦- به هیچ عنوان قضاوت نکنیم
۲۷- بعضی کارها مثل نوشابه میماند ،وقتی مدتی نخوری یادت میرود و بعد از آن برایت دیگر مزه ای ندارد
۲۸- همه کارها و اتفاقات تقصیر خودمان هست نه پدر نه مادر نه همسایه نه دیگران نه دوست
۲۹- ترس و نامیدی از من ذهنی است فضا را باز کنیم از بین می رود
۳۰- سنگ خون گریه میکند و می گوید این همه درد چیه که میکشی ؟ تو چند سال دیگر
میمیری
٣١- حال من ذهنی قابل کنترل نیست – فکرها حال ما را خوب و بد میکنند کارها با من ذهنی به جایی نمیرسد
۳۲- با نرمش و فضای گشوده شده کارها انجام می شود
۳۳-ای کسانی که ایمان اوردید خدا را فراوان یاد کنید( یعنی نه اینکه هی خدا خدا کنید ) یعنی فضا را باز کنیم از جنس خدا و جنس اصل خود شویم
۳۴-دردهای من ذهنی را من ذهنی نمیتواند علاج کند
٣٥-نا امیدی وجود ندارد خدا نا امیدان را گردن زده است فضا را باز کنید پیشرفت میکنید
٣٦ – تسلیم : پذیرش شرایط این لحظه قبل از قضاوت و مقاومت
۳۷- به ادم ها روی نیاورید
۳۸- اگر شاد باشید خدا هم شاد است اگر عصبانی باشید خدا هم عصبانی هست اگر میخواهید خدا اخلاقتان را تغییر دهد باید اخلاق خود را خوب کنید
۳۹- هر کسی من ذهنی دارد شکایت میکند
٤٠ -خدا می فرماید به کارهای اشتباه تو کاری ندارم فرض کن بخشیده شدی
٤١- اگر غم میبینم باید عذر خواهی کنیم
٤٢- شما فضا را باز کن خدا بدون واسطه با شما صحبت میکند
٤٣- چه موقع رحمت قطع میشود؟موقعی که به ما چیزی بر بخورد و بد اخلاقی کنیم و واکنش نشان دهیم،
بترسیم،برنجیم ،ایراد بگیریم، انتقاد کنیم ،عیب ببینیم، مقاومت کنیم،قضاوت کنیم، حسادت کنیم، در این مواقع زهر زندگی جاری میشود .
٤٤ – ايه قرآن : خدا میفرماید از رحمت من قافل نشوید خدا گناهان را میبخشد چون مهربان
است
٤٥- انبیاء گفته اند: نا امیدی بد است و میگوید نترسید فضل خدا بی حد است
٤٦ – فضا را باز کنید – کار کنید – صبر کنید – کارها درست میشود
٤٧ – خدا اگر امروز تو را نخواند فردا تو را میخواند
٤٨- شعرهای مولانا را بخوانید

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

06 Nov, 17:40


٤٩ – اگر صبر کنی خدا تو را می برد بالا مجلس مینشاند – اگر درها همه بسته بود خدا خودش درها را باز میکند
٥٠- حتما در کارها انشالله بگویید
٥١ – باید فضا گشایی کنیم و اگر نتوانستیم عذر خواهی کنیم
٥٢- فکر من ذهنی در مورد قضا کار نمیکند و قضا کار خودش را میکند
٥٣- ما باید باز ( پرنده شکاری ) خدا باشیم و برای خدا شکار کنیم
٥٤ – من ذهنی ما باید مثل پارچه تکه تکه بشه تا درست شود مثل پارچه ی لباس،گندم هم باید آرد شود تا نان شود و قابل استفاده
٥٥- هیچ کس با کتک زدن و خشم عوض نمیشود ولی با عشق عوض میشود
٥٦- حتی اگر در بهشت باشید و در آنجا همانیده باشید کارتان تمام است
٥٧ -ما با فضا گشایی دستهای خدا را می بینیم
٥٨ – مرکز را عدم کنیم که سبب سازی خدا را ببینیم و فضا را باز کنیم ببینیم خدا چگونه کارها را انجام میدهد
٥٩ -پیغام را زمانی دریافت میکنیم که فضا را باز کنیم
٦٠-برای خودمان مانع ذهنی درست نکنیم که زن -ندارم مدرک ندارم – در جوانی آزار روحی دیده ام – در بچگی ازار دیده ام
٦١- اگر بخواهی هی سوال کنی و دنبال جواب سوال باشی به جای نمیرسی رها کن فقط گوش کن – اگر همش در اشکال هستی فقط صبر کن
٦٢- به هیچ عنوان نباید عصبانی شویم چون انرژیها عوض و منفی میشوند
٦٣-ذهن را نیاورید مرکزتون و بر اساس آن فکر کنید
٦٤- خودتان را مقایسه نکنید مثلا فلانی دارد من ندارم و برای چیزهای بیهوده به خودتان فشار نیاورید
٦٥- نباید کسی را راهنمایی کنیم چون شمس ( خداوند یا همان زندگی ) از پیش ما میرود
٦٦- بدترین چیزها همانیده شدن با انسان است
٦٧- اگر به نوزاد بگویید بیا بیرون از شکم مادر یک دنیای بزرگ در انتظار توست، آیا باورمیکند؟
۶۸-اگر انقباط زیادی در بدن بماند باعث چیزهای بد مثل دعوا میشود و به خودمان ضرر میزنیم
ولی اگر منبسط شویم همه چیزهای اطراف ما درست میشود .
٦٩- نگذارین ذهنتون سوال مطرح کند . سوالات ذهنی جوابهای ذهنی دارد و به درد نمیخورد
۷۰ -باید حداقل یکسال گوش کنی، عجله نکنی،شکر کنی، صبر کنی- صبر کنی- صبر کنی- صبر کنی- صبر کنی صبر کنی،صبر کنی،صبر کنی.
۷۱-ادم بد خو کسی است که که میخواهد مردم را عوض کند و بگوید مردم چجوری زندگی کنند به جای اینکه حواسش به خودش باشد ( کسی سراغ ادم بد خو نمیرود )
۷۲-اگر مردم گفتن ما را نصیحت کن بگو من بلد نیستم من باید روی خودم کار کنم تمرکز،حواسمان باید روی خودمان باشد فقط اگر مردم ببینند ما روی خودمان کار میکنیم آن ها هم میروند روی خودشان کار میکنند
۷۳- میگوییم چرا کار من درست نمیشود ؟؟؟ الکی میگوییم خدا نمیخواهد – خدا میگوید من رحمت در رحمت هستم از پدر به تو نزدیک تر و مهربان تر هستم
۷۴-ادم تنها بمونه بهتره یا کنار افراد باشه ؟ تنها باشی بهتره چون هر کس پیش شما بیاد من ذهنی داره و با اثر قرین حال شما را خراب میکند
۷۵- هیچ نیرویی جز نیروی خدا وجود ندارد – خدا را زیاد یاد کنید یعنی فضا گشایی کنید
۷۶ -زیاد حرف نزنیم
۷۷- سروران هستند که من ذهنی ندارند مثل مولانا و حافظ و بزرگان ما
۷۸ -در کائنات یک زندگی بیشتر نیست آن هم ما هستیم
۷۹- باید به خدا توکل کنیم اگر نکنیم به شیطان توکل کرده ایم
۸۰- فقط هوشیاری خدا کار میکند
۸۱- شيطان و نفس مثل هم هستند
۸۲ – دنبال کاروان بزرگان برو
۸۳ – خدا میخواهد از ما سرور بسازد
۸۴ -یک دفعه یک عشقی میاد همه چیز را خوب میکند – رفتار مردم با شما خوب میشود
۸۵ – ما دو تا دنده داریم:
سبب سازی من ذهنی = محروم شدن از لطف خدا و
فضا گشایی= رحمت در رحمت خداوند
۸۶ – از سوال کردن پرهیز کنید
۸۷- صبر کنید تا کارها درست شود
۸۸ – خودمان را در معرض فروش و دید مردم قرار ندهیم چون رحمت خدا از بین میرود
۸۹-همیشه باید حواسمون به خودمان باشد
۹۰- ظاهر زندگی ما باطن ما را نشان میدهد
۹۱- الوده بودن شهر نشان میدهد وضع مردم خراب است
۹۲- واكنش من ذهني : ترس – ملامت نگرانی خشم- دلتنگی – حسادت- حس ضرر زدن -کوچک شمردن – توهین به ناموس –
۹۳ -فکر گذشته و اینده نباشید و در الان باشید .
۹۴ -تا به خاک و به فضای گشوده شده سجده نکنیم وصفر نشویم هیچ کس نمیتونه به ما کمک کنه  و داغ نفرین خدا که من ذهنی است در ما میماند
۹۵- اگر ناکام شدی و بی مراد شدی بگو من به این چیزا کاری ندارم فقط من فضا را باز میکنم و منبسط میشوم
۹۶- علت امدن ما به این دنیا چیست ؟ باید میوه بدهیم بعضیها میوه که نمیدهند بلکه میوه بقیه هم خراب میکنن
۹۷- سالی یکبار هم نباید خشمگین و عصبانی شد
۹۸ -وای به حالت اگر چیزی در ذهن تو به غیراز خدا هست و تو عاشق آن هستی
-۹۹- معامله میکنی میبنی در کارت موفق نمیشوی و کار از دستت در می اید ناراحت نشو و فضاگشایی کن
۱۰۰- در مورد هیچ چیز نباید ناراحت بشی باید بی مراد بشی
۱۰۱- هر چیزی که شما را ناراحت میکند باید قطع شود یعنی دارد شما را فریب میدهد
۱۰۲- هر کسی من ذهنی دارد بچه شیطان است
۱۰۳ – هر کسی قضا را میبندد با خدا در جنگ است

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

06 Nov, 17:40


۱۰۱- هر چیزی که شما را ناراحت میکند باید قطع شود یعنی دارد شما را فریب میدهد
۱۰۲- هر کسی من ذهنی دارد بچه شیطان است
۱۰۳ – هر کسی قضا را میبندد با خدا در جنگ است
۱۰۴- هر کسی ذهنشو بیاره وسط زیر سلطه خشم ،حسادت و ناموس است
۱۰۵ -هر کسی درد دارد ،اضطراب دارد ، شهوت چیزها را دارد با خدا در جنگ است
۱۰۶ – حرف نزن تا من ( خدا ) به جای شما حرف بزنم.
۱۰۷- هر موقع گفتیم اشکال و اشتباه از دیگران است از جنس شیطان هستیم و به جایی نمیرسیم
۱۰۸- هر موقع گفتیم اشکال و اشتباه از خودمان هست از جنس حضرت آدم شدیم و داریم پیشرفت میکنیم
۱۰۹ – عشق به اشیاء ما را کور و کر میکند نسبت به خداوند . مثل مقام ، وسایل ، خانه ادم ها ، پول همسر فرزند و دارایها .
۱۱۰- قبل از انکه با چیزی همانیده شوید به خودتان بگویید من روزی از آن جدا خواهم شد آن موقع دستت را سفت نمیبندی و دستت شل میشود .
۱۱۱ -این همانیدگیها قبل از ما دست خیلیها بوده که آن ها رفتن و اجسام ماندند.
۱۱۲ – حتی موقعی که هستی و زنده هستی میبنی همانیدگی  ازت جدا شده است
۱۱۳ – شکر نعمت پایین ترین نوع شکر است اصل شکر به خاطر این است که به تو دارم زنده میشوم و دارم از دست من ذهنی در میروم

۱۱۴ – وقتی مرکز ما همانیده است میگوییم ما نمیتوانیم شعر مولانا را بخوانیم و به درد ما هم نمیخورد و شعر هم یادمان میرود یا دل نمیدهیم و قانون جبران را رعایت نمیکنیم
۱۱۵ – ما نمیتوانیم شعر مولانا را بخوانیم درحالی که زرنگی میکنیم – دروغ میگوییم، ادعا داریم ، درد داریم و درد را حفظ میکنیم ، و کسی را میرنجانیم.
۱۱۶- هر کسی سوز داشته باشد و علاقه به تبدیل شدن داشته باشد کارش درست میشود
۱۱۷- اگر ادم منقبض شود روفوزه شده است.
۱۱۸- هر لحظه امتحان قضا است – هر لحظه یک پیغام از طرف زندگی میاید و بیشتر مواقع این پیغام ها در زمان ناکامی می اید
۱۱۹ -وقتی جسمی یا چیزی را میزاری مرکزت خداوند داغشو به دلت میزاره که با آن همانیده نشی
۱۲۰- هر چیزی ما را به خشم میاره یا باعث بر خوردن به ما میشود یعنی ما به آن ناموس داریم،ناموس محدود کننده است
۱۲۱- وقتی میخواهی بگویی چرا اون شخص چیزها را نمیفهمد بهتر است بگویی من چرا عصبانی میشوم ؟؟؟؟ این سوال بهتر نیست ؟
۱۲۲- وقتی خدا بخواهد چیزی را بیافریند میگوید موجود شو و موجود می شود.
۱۲۳- مقاومت : چیزهای بیرونی را به ما میساید و ما به راحتی نمیتونیم ازش بگذریم و
قلقلكمون میاد مثل اضافه یا کم شدن پولمون یا سهاممون اگر مرکز ما عدم بود این مسائل تاثیری نداشت
۱۲۴- تا میتوانید قضاوت نکنید
۱۲۵ -با هر چه جفت شوی خدا ازت میگیره
۱۲۶ -با منقبض شدن دیگر خدا مثل باران به چمن و بهتر بودن از صد پدر برای تو نیست
۱۲۷ – ما با ذهن خود نمیتوانیم بدونیم خدا چقدر ما را دوست دارد و چقدر مهربان است خدا می خواهد ما را حمایت و کمک کند ولی ما با جسم کردن مرکز این کمک را رد میکنیم .
۱۲۸ -راز دوست داشتن خدا را اگر از دل به ذهن بیارید قطع میشود چون به سبب سازی میافتیم
۱۲۹ – حضرت موسی به خداوند گفت چه خصلتی است که باعث میشود تو مرا بیشتر دوست داشته باشی گفت تو مثل بچه ای هستی که وقتی بی مرادی میاد سراغت و سخت می گیرد و داغ به دلت میزارم نباید قهر کنی باید همیشه باشی و مثل بچه به مادر من را ول نکنی
۱۳۰- با گریه و زاری کردن خدا آن چه را که هم داری ازت میگیره ولی با شکر خدا روزی میدهد
۱۳۱- اگر انسان ها را خار نبینید میتوانید به مردم کمک کنید و مرحله به مرحله به حضور برسید اگر کسی را حقیر ببینید شما درد دارید .
۱۳۲ – صد سال هم با خدا قهر کنی باز باید برگردی پیش خدا
۱۳۳ – تسلیم : پذیرش اتفاق این لحظه قبل از قضاوت و مقاومت و رفتن به ذهن، مرکز ما را عدم میکند
۱۳۴- مقاوم بگویید ای فریاد رس به دادم برس
۱۳۵- اگر به چیزی واکنش نشان دهیم: خشمگین میشویم – می رنجیم – توقع داریم .
۱۳۶ -اگر چیزی به به ذهن ما میاید که باید انجام شود و انجام نشود و می گوییم این زندگی زندگی نیست یعنی ما تسلیم نیستیم
۱۳۷- اگر دل ، رفیق مولانا بشود دیگر از چیزی ناراحت نمیشویم
۱۳۷ – علایم خواب بودن : درد – استرس -خشم – رنجش -کینه – احساس گناه -نگرانی.
۱۳۸- اتفاق برای ما لازم است در این لحظه، تا ما بیدار شویم
۱۳۹ – تمام کوشش خدا و زندگی در این است که ما زنده شویم به امر خدا
۱۴۰- اگر ما از کسی چیزی میخواهیم یعنی ما در خوابیم
۱۴۱- اگر مركز من عدم باشه لطف خدا همیشه شامل حال من است
۱۴۲- اگر مركز من عدم باشه و او را ستایش کنم عمل جذبه اتفاق می افتد.
۱۴۳ – زندگی لحظه به لحظه می خواهد ما از جنس اصلی خود بشویم تا ما را جذب کند
۱۴۴- هر موقع ذهن آمد به مرکز ما باید عذر خواهی کنیم و مجددا مرکز خود را عدم کنیم، شاید چند سال طول بکشد تا به زندگی برسیم

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

06 Nov, 17:40


۱۴۵ – مردم خودشان، خودشان را با انقباض بدبخت میکنند نمیزارن خدا حرف بزنه دائما ناله میکنن
۱۴۶- حق سوال پرسیدن از خدا نداریم حتی یک سوال
۱۴۷- کسی که بی ادب باشد خدا او را سرنگون می سازد .
۱۴۸- ( قانون غیرت ) تا زمانی که من ذهنی داریم به خدا نمی توانیم وصل شویم
۱۴۹ – همین که من ذهنی صفر شد شما به خدا وصل میشوید
۱۵۰- با نرمش و فضای گشوده شده کارها درست میشود
۱۵۱- نا امیدی وجود ندارد
۱۵۲ – خدا ناامیدان را گردن زده است
۱۵۳- تسليم خدا شویم قبل از قضاوت
۱۵۴- اگر ما از کسی چیزی خواستیم پس در خواب هستیم
۱۵۵- شما لازم نیست دعا کنید در مشکلات فقط فضا را باز کنید تا ببینید خدا چه چیزی میخواهد به ما یاد دهد
۱۵۶- اگر ما دعا کنیم یعنی به عقل خدا اعتراض می کنیم
۱۵۷ – زندگی هر یک لحظه پیام به عنوان خبر بد میدهد . باید عبرت گرفت
۱۵۸ -فقط شنونده باشیم گوینده خداوند است
۱۵۹- من همیشه گوش هستم خداوند زبان است
۱۶۰ – نباید طلب کار باشیم بگوییم من فلان کار را کردم خداوند باید پاداش دهد .
۱۶۱- اگر از مراد خوشحال نشویم و از بی مرادی ناراحت نشویم یعنی ما پیروز شده ایم به من ذهنی

۱۶۲ – نباید بگوییم من پندار کمال دارم – به من بر میخوره – برای من به اندازه کافی ارزش قائل نیستن – به من احترام نگذاشتن چرا کسی به من سر نمیزند چرا از من تشکر
نمیشود
۱۶۳ -اگر فضا گشایی کنیم در یک لحظه از صحرا می اییم به دریا
۱۶۴- خودتان را با کسی مقایسه نکنید – با کسی مشورت نکنید – شعرها را بخوانید خواهید دید معجزه خداوند شکل میگیرد
۱۶۵ -یک ذره کینه داشتن یعنی ندیدن خدا
۱۶۶- وقتی منقبض میشوید باید پیغام را گرفت تا منبسط شویم
۱۶۷ – ما خودمان را درست کنیم دیگران هم درست میشود.
۱۶۸- وقتی دیو یا شیطان عاجز میشوند ادمهای بد را برای شما میفرستد
۱۶۹ -عوامل به حضور نرسیدن : دوستان بد – فیلم های بد – اخبار بد
۱۷۰ – من ذهنی از تنهای میترسد
۱۷۱- خدمت به مردم یعنی خودمان را عوض کنیم
۱۷۲ -هیچ وقت ما نمیتوانیم کسی را عوض کنیم
۱۷۳ – ظلمت چاه که ذهن دوست ندارد خیلی بهتر از ظلمتی که خلق ایجاد می کند
۱۷۴- کسی که غم دین داشته باشد (زنده شدن به خدا )وفضا گشایی کند باقی غم ها را خداوند از بین میبرد

۱۷۵- اگر اتفاق بدی یا دردی در زندگی شما می افتد شما خودتان را مقصر می دانید یا دیگران را ؟
-اگر دیگران را مقصر میدانید شما خویشاوند شیطان هستید
-اگر خودتان را مقصر میدانید شما خویشاوند فرشته هستید ۱۷۶- اوج بی ادبی رفتن به ذهن است
۱۷۷- ادب یعنی خاموش باش و گوش باش
۱۷۸- خداوند هیچ وقت غم نمیفرستد
۱۷۹- من ذهنی حال خوب شما را خراب میکند و وقتی حالتان بد است بدتر می کند
۱۸۰ – بهشت در چیزهای نا خوشایند و بی مرادی است و جهنم در چیزهای خوشایند من ذهنی است
۱۸۱-هر موقع بی نیاز شویم از توجه مردم داریم به زندگی زنده می شویم
۱۸۲-هر موقع دنبال توجه مردم هستیم در سطح پایین زندگی هستیم
۱۸۳- اگر افتخار میکنیم کلاس و شاگرد زیادی داریم از جنس عشق نیستیم.
۱۸۴- الست : ما از جنس خداوند هستیم بدون اتکا به این جهان می توانیم از جنس خداوند باشیم
۱۸۵- با خشم و نفرت به جایی نمیرسیم.
۱۸۶- خداوند می فرماید اگر میخواهید با من صحبت کنید با فضا گشایی با من صحبت کنید .

۱۸۷- وقتی من میگویم میدانم میدانم،خداوند یک مسئله بوجود میآورد و میگوید بفرما، تو که میگویی میدانم حالا بیا انجام بده
۱۸۸-شما فضا را باز کن خداوند سریع شادی می آورد
۱۸۹- بعداز یک مدت اگر به اصل برسیم شیرین زبانی را کنار میزاریم و آرام میشویم
۱۹۰-هرکس از دیگران بد میگوید تنگ نظر و حسود است،مولانا میگوید از او فرار کنید.
۱۹۱-خود ما هم اگر این صفات را داریم باید اشکالات خود را درست کنیم عیب مردم را نباید گفت
۱۹۲- صبر صبر صبر – من ذهنی همش عجله دارد
۱۹۳ – ذات خدا همیشه خندان است،مثل گل خندان است همیشه در حال خنده است
۱۹۴-خداوند می فرمایید من غمهای شما را میخرم و جایش بهشت می دهم
۱۹۵- ایا اگر شما همیشه در حال خنده باشی از دنیا چیزی کم میشود ؟
۱۹۶-تو توانایی داری به من برسی (صنع یعنی پیدا کردن راه حل جدید)
۱۹۷ – سعی کنید به گذشته نروید و اینده را بر اساس گذشته نسازید و حسرت گذشته را نخورید .
۱۹۸- اگر در صف هستین یا در حال پارک ماشین هستین و کسی بدون نوبت آمد بدان باید فضا گشایی کنی و از طرف خدا برای امتحان توست پس باید فضا گشایی کنی .
۱۹۹- سخت ترین کار دنیا اینه که آدم حواسش به خودش باشه
۲۰۰- هیچ چیز جدی نیست
۲۰۱- با زیاد و کم شدن نباید خوشحال و ناراحت شویم .
۲۰۲- علت نرسیدن رحمت خداوند به ما من ذهنی یا توهم است .

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

06 Nov, 17:40


۲۰۳- ما می توانیم با زنده شدن به حضور رو گیاهان و حیوانات هم اثر گذار باشیم
۲۰۴- من از خود علمی ندارم باید فضا گشایی کنم
۲۰۵-وقتی شما یک راهی رو پیدا میکنی از آن راه برو وقتی یک بیت شعر رو خوب یاد میگیری همش ازش استفاده کن مثل یک تعمیر کار که همیشه از یک ابزار استفاده میکنه
۲۰۶- هر کس دنیا را سخت بگیرد خام است .
۲۰۷-ناموس داشتن : یعنی حرف مردم باعث عصبانیت میشود و به ما میخورد و واکنش نشان دهیم
۲۰۸ – پندار کمال : فکر میکنیم کامل هستیم و همه چیز را میدانیم و این بد است انگار ما مرده ایم )
۲۰۹- نباید به گذشته رفت چون درد اور است هر کس به گذشته برود درد دارد
۲۱۰- وقتی فضا باز میشود خداوند میایید پیش ما
۲۱۱- اگر چیزی از خداوند میخواهیم باید با شادی بخواهیم با غم خداوند چیزی نمیدهد .
۲۱۲- هر اتفاقی اطراف ما میوفتد خوب و بد نکنیم اتفاق برای این است که  ما فضا گشایی کنیم
۲۱۳- خداوند میگویید لال و کور شو و با من ذهنی نبین
۲۱۴-هر کس سوالی میکند صبر ندارد .
۲۱۵- قضاوت و تفسير من ذهنی را باید بریزیم دور
۲۱۶-صبر خداوند در صبر است
۲۱۷- حسد از مقایسه می آید نباید خود را مقایسه کرد
۲۱۸-نباید ناله و شکایت کرد چون وضع بدتر میشود .
۲۱۹- خداوندا ما را دانشی نیست کمکم کن .
۲۲۰- اگر هنری یاد بگیریم خوب است به شرطی که به مرکز ما نیایید و احساس بزرگی و همانیدگی و
استادی نکنیم .
۲۲۱- حضور چیست ؟ سکوت کنم – واکنش نشان ندهم – عدم توجه به تفاوت ظاهری-مردم را قضاوت نکنم – فقط گنج حضور ببینم – مولانا بخوانم – خودم را به لحظه بسپارم – عصبانی نشوم-پوچ بودن غصه-برای بودن خود سپاسگزار باشم- تمامی اتفاقات برای به وصال رسیدن است –
خودم را سرزنش و محکوم نکنم – غیبت نکنم برای انسانها ارزوی سلامتی و موفقیت کنم ورزش
کنم -حسادت نکنم – به صداهای اطراف گوش کنم مثل صدای پرنده اب و غیره .....
۲۲۲- خداوند نا امیدان را گردن زده است
۲۲۳- سکوت : در هر شرایطی رو به خداوند باشید 
۲۲۴- برای خدا  مثل طفل در دست مادر باشیم اگر مادر ما را هم بزند باز هم دستش را ول نمیکنیم 
۲۲۵-صنع : پیدا کردن راه حل جدید 
۲۲۶-لطف خدا در صبر است عجله از طرف شیطان است .
۲۲۷-آه و ناله نکنیم چون به ضرر ماست 
۲۲۸-خودمان را حتی به درست نباید عرضه کرد وای بر اینکه الکی عرضه کنیم 
۲۲۸-روزی ما در اسمان است 
۲۳۰-حسد باعث قطع شدن فراوانی میشود .
۲۳۱- خداوند همیشه در حال دعا برای ماست نیاز نیست ما برای افراد دعا کنیم 
۲۳۲-باید قضاوت و تفسیر من ذهنی را دور بریزیم 
۲۳۳- به هیچ عنوان نباید از گذشته حرف زد و یا به گذشته رفت 
۲۳۴- معنی صدر و بدر عالم : هر انسان توانایی دارد به بی نهایت خدا زنده شوید  به شرط اینکه مرکز را عدم کنیم و منظور از امدن به دنیا همین است 
۲۳۵- اگر ما خود را ضعیف میدانیم و فکر میکنیم نمیتوانیم صدر و بدر عالم شویم باید دید خود را عوض کنیم 
۲۳۶- پیامبر به وسیله براق به معراج رفت 
۲۳۷- معراج رفتن و به بی نهایت خداوند زنده شدن و از همانیدگی ها رد شدن 
۲۳۸ – باید حواس خود را جمع کنیم که وقتی سوار براق شدی  و منبسط شدی  نباید از ان پیاده شد ( یعنی نباید به ذهن رفت )
۲۳۹- صحبت مولانا برای انسان های عادی با هر سطح هوشیاری  است نه فقط برای افرادی که به حضور رسیده اند 
۲۴۰- وقتی سوار براق هستی خداوند از تو میپرسید از من چه میخواهی باید بگو من تو را می خواهم

۲۴۱- محل نگاه  خداوند  دل انسان است . درسته خداوند رحمت در رحمت است ولی اگر ما دلی ارائه ندیم  و همش جسم باشه  خدا کاری  نمیتونه انجام بده 
۲۴۲- عشق به اشیاء ما را کور و کر میکند 
۲۴۳-مولانا می گوید سوگند می خورم به اسمان اگر ما مقاومت نکنیم فورا دو هزار درب باز میشود 
۲۴۴-  مثل مادر که اماده است که تا بچه گریه میکنه بهش شیر بده  خدائند هم اماده است تا ما فضا را باز کنیم به ما عنایت کند 
۲۴۵-فضا گشایی : یعنی خدایا ما عاجز هستیم و نمی توانیم  , کمک کن مرا 
۲۴۶- هر کس حواسش به خودش نیست و می خواهد مردم را عوض کند سوار بر براق نیست 
۲۴۷- جسم فضا بند است نه فضا گشا 
۲۴۸- با خواندن ابیات  , این توانایی را داریم که از خواب بیدار شویم و نیاز نیست کسی ما را درست کند 
۲۴۹-با من ذهنی هیچ دعای اجابت نمی شود 
۲۵۰-مرا  ( خداوند ) بخوانید  یعنی فضا را باز کنید

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

06 Nov, 17:40


چیکده ای از

250 برنامه ی (گنج حضور)


جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

05 Nov, 17:46


سلام . وقتتون بخیر و شادی .
تو دوره ی رستاخیز آقای قویدل یه بیتی گفتن که خیلیییی منو تکون داد و روزانه مثل یک ذکر میگمش . خیلی عالی بود . تمام اشعار عالی هستن ولی این بیت خیلی برای من عالی بود

🌷جان فروشی به یکی مشتی خاک
این چه بیع است بدین ارزانی🌷

هر فکری یا ناراحتی یا اتفاقی برام میافته که میخواد منو ببره تو من ذهنی این بیت رو میخونم خیلی عالی هست 🙏🙏🙏🙏🙏

من هیچ وقت نمیتونم زحمات تیم آقای قویدل و خود آقای قویدل رو جبران کنم .

واقعا ممنونم ازتون که من رو از جهنم درونی خودم نجات میدید

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

05 Nov, 17:46


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

05 Nov, 12:55


سلام خدمت دوستان گل و اساتید محترم و آستان قویدل ارجمند .
.


دفتر خاطرات ۲۰ سال پیشمو دارم ورق که میزنم میبینم پر از متن هاییه که بنده در باتلاق من ذهنی بودم و فقط دست و پامیزدم و اطلاعی نداشتم خدا راهزاران مرتبه شکر که دست نیازمان را گرفت و ما را دراین وادی حیرت که با کمک خودش گشایش و رهایی ست خواهد کشید

.گر توصد جرم عظیم آورده ای
غم مخور رو بر کریم آورده ای
.
خودش که داره دلبری میکنه و میگه برگرد
عشق بازی از این قشنگتر 😍😍
خلاصه اینکه تو اون دفتر خاطرات بنده کلا حالم خراب بوده .هوا ابری حال من خراب،هوا نیمه ابری حال من خراب هوا آفتابی حال من خراب😂
ی روز که دخترم میخوند پرسید مامان چرا تو همش حالت خراب بوده مگه مشکلی داشتی در حالی که من زندگی آروم و بی دغدغه ای رو میگذروندم و از نظر اطرافیان یک خانواده موفق بودیم و واقعا هم همین بود چیزی که مهم بود من و درون من بود منی که بعد از ۹ سال نازایی خدا بهم بچه داده و دوران بارداری باید بهترین روزهام باشه ولی دلگیرم و به خودم میگفتم افسردگی بارداریه حتما بعد از ب دنیا اومدن بهتر میشم
و واقعا من ذهنی ی جورایی خودشو دخالت می‌داده و دلیل و مدرک می‌آورده که من متوجه خرابکارایهاش نشم
به دنیا اومد گفتم افسردگی پس از زایمان درست میشه ....الان دخمل من ۱۸سالشه با عشق نگاهش میکنم و با خودم میگم تا وقتی مهمون خونمه از وجودش لذت ببرم غرق عشقش کنم .
کور خوندی منِ ذهنی دستت برای ما روشده دیگه نمی‌ذارم هر جور دلت میخواد بتازی و بازیم بدی 
.
امان از نفسیات
امان از ذهن که نماینده تام الاختیار شیطان
امان از گمراهی
.
.دوستان عزیز درحق هم دعا کنیم تا خداوند مهربان با کمک این آموزه ها و استاد قویدل نازنین دستمان رابگیرد و ما را برای همیشه از دست این شیطان رانده شده خلاص کند
.
.
به ازای هر لایک شما التماس دعا دارم

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

05 Nov, 12:55


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

05 Nov, 06:36


سلام و وقت بخیر به اقای قویدل عزیز و بزرگوار و خانوم علیزاده عزیز ازتون صمیمانه سپاسگزارم بابت اشتراک گذاری این آموزه های ناب و فوق العاده🙏🙏 تجربه من شاید کمی طولانی باشه به بزرگیتون ببخشیدالان ک میدونم بخاطر قانون جبران تجربم رو در اختیارتون میزارم امیدوارم به کار دوستان بیاد، دو سالی میشه به اموزه ها گوش میدم.
من قبل ازدواج همیشه دوست داشتم با همسرم خیلییییی رابطه عاشقانه و صمیمی داشته باشیم(از تاثیرات فیلم هندی دیدن.. قرین بد) از این رو از روزی که از دواج کردم هرروز به همسرم وابسته تر میشدم و اون از من دورتر میشد هر چقد گریه میکردم الکی تیغ میزدم به دستم تاشاید توجه کنه ولی همسرم هی بدتر میشد(گدایی عشق و توجه) اون موقع ها 14 سالم بود چند سالی گذشت و اینقدر سرد شده بودیم از هم که کارمون به جدایی کشیده بود دیگ حتی ازش متنفر بودم اتفاقات و دعواهای زیادی افتاده بود دیگه من نمیتوونستم قبول کنم هرچقدر همسرم اصرار میکرد من قبول نمیکردم تااینکه بخاطر پسرم با پای خودم برگشتم خونه خودم و تصمیم گرفتم همینطوری بی احساس به زندگی ادامه بدم دیگه فکر نمیکردم بتونم دوباره همسرمو ذره ای دوست داشته باشم در این حددد ازش متنفر بودم تااینکه بعد از دو سه ماه از برگشتنم با پیج اقای قویدل اشنا شدم قبل از این پیج یه چیزایی میدونستم ولی همه چیو سربسته میگفت نشستم پیج و از اول تااخر تو پنج روز گوش دادم سیصدتا پست بود اونموقع و یوتیوب شروع نشده بود یه جوری با ذوق و شوق گوش میدادم که انگار تشنه ی این سخنان ناب بودم انگار چند سال بودد که دنبالش بودم چون دیگ واقعا من ذهنی لهم کرده بود از همهههه لحاظ داغون بودم همونجایی که به پست قانون جبران رسیدم همون موقع شروع کردم به قانون جبران رعایت کردن و تکراری گوش دادن تااینکه پکیج روابط رو خریدم و اونجا گفتن که( ازدواج تمرین عاشقیست برای وصال به عشق اصلی که خداست و همسرمون رو فرض کنیم که خداست ایا از خدا عصبی میشیم ؟ نه ...)
و شروع کردم به انجام دادن تمرینات و همینطور قبول کردن انعکاس خودم در همسرم
اول از همه از عصبی بودن همسرم متنفر بودم تا قبول کردم در خودم دارم کم کم کمرنگتر شد من یه قدم میرفتم جلو همسرم ده قدم(حس معاملههه خیلی پررنگ بود تااینکه یه روز به خودم اومدم دیدم همسرم چقدررر فرق کرده چقدر شوخ طبع شده چقدر اروم و بااحساس شده چقد احترام و ارزش قاعله برام اصلا قابل مقایسه نبودددد و دیدم که حتی بیشتر از قبل میتونم دوستش داشته باشم الان دو سالیه که خدای واقعاااا مهربون و بخشندهههه از طریق اقای قویدل عزیز به زندگیم نور بخشیده که هیچ جوری نمیشه جبران کرد اونموقع ها که من میخواستم پرهیز کنم( خیلی دعوا میکردیم و من نمیتونستم تسلیم بشم و همینکه نمیتونستمم قبول میکردم) البته گاهی اونموقع ها ناراحت میشدم اما الان واقعا میبینم هیچی از من اصلی کم نشده واقعا خیلیییی از اخلاقیات زشت من ذهنی از بین رفته شاید مقدار کمی مونده که اونم خدا خودش هر وقت بخواد برمیداره این بزرگترین مشکل زندگی من بود که تو دو سه ماه حل شد (زمان کمی طول کشید ولی دردش شدید بود)و همه فقط و فقط از لطف خدا بوده 🫀🫀
اگرچه هیچ گونه در زبان نمیگنجه سپاسگذاری ازتون ولی بازهم ازتون سپاسگزارم اقای قویدل عزیز نور خدا در زندگیتون جاری باشه🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
و از خانوم علیزاده عزیزم ومحترم خیلیی ممنونممم 🙏🙏🙏

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

04 Nov, 08:36


سلام و عرض ادب خدمت اقای قویدل و ادمین عزیز
مدت 8 ماه هست ک این اموزه ها رو دنبال میکنم با کمک این اموزه ها روی خودم کار میکنم من همیشه در ارتباط با همسر و فرزندانم مقاومت زیاد داشتم و مدام میخواستم از خودم دفاع کنم اما الان میدونم ک رفتار اطرافیانم انعکاس درون خودم هست پس سعی میکنم کسی رو مقصر ندونم و به درون خودم نگاه کنم وفهمیدم ک سکوت و عدم مقاومت در روابط معجزه میکنه
من از همسرم همیشه انتظار محبت و حمایت داشتم اما نتیجه همیشه برعکس بود الان میدونم ک بای از همه کس و همه چیز ان امید شد تنها از خدا کمک خواست و بر او توکل کرد الان میبینم وقتی ترسها و نگرانیها را به خدا میسپارم و تنها از او کمک میخواهم اطرافیانم همانطور رفتار میکنند ک من انتظار دارم وقتی ترسی به سراغم می امدسعی میکردم به خدا توکل کنم همه چیز را به او بسپارم امامن ذهنی تدبیر میکردکه تو باید اقدام کنی این حرف را بزنی و فلان کار را انجام دهی و این تدبیر من ذهنی همیشه باعث درد و رنج میشد الان میدونم وقتی همه امور را به خدا بسپاریم کارها به طور شگفت انگیزی سامان خواهد گرفت
کارمرا چو او کند کار دگر چرا کنم
باتشکر فراوان از اقای قویدل و اقای شهبازی و همه کسانیکه برای بیداری ما تلاش میکنند و مسیر را برای ما روشن و هموار میکنند🙏

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

04 Nov, 08:35


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

04 Nov, 07:12


سلام خدمت خانم علیزاده واقای قویدل عزیز برای قانون جبران وزحماتی که شماعزیزان تواین مسیربرای ما میکشید گفتم براتون بنویسم من تقریبا۷ماهی میشه که بااین اموزه ها اشنا شدم و۶ماه اون روبا اموزه های جهان مادی ترکیب کردم بودم وبه هیچ کدوم از چیزهایی که گوش دادم عمل نمیکردم ولی ۱ماهی میشه که تصمیم گرفتم همه اون هارو رها کنم و فقط از این اموزه ها استفاده کنم چیزی که من یکم راجب این اموزه هافهمیدم اینه که زمانی که به این فایل ها و ویدیوها گوش میدم ومیبینمشون رفتارها واعمال های من به صورت خودکار تعقیرمیکنن.
تشکرمیکنم از جناب قویدل عزیزم وخانم علیزاده مهربان امیدوارم مفید بوده باشه🙏🏼❤️

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

04 Nov, 07:12


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

03 Nov, 16:10


سلام وقت بخیر
خانم علیزاده عزیز
سلام خدمت استاد قویدل گرامی
سلام خدمت عزیزانیکه این تجربه رو میخونن
من حدود سه ماهی هست که با آموزه‌های استاد قویدل وارد مسیر خودشناسی و
خدا شناسی شدم
من دارم روی تسلیم کار میکنم
خیلی برام سخته یه تایمی با خدا می‌سپارم دوباره من ذهنی میاد بالا ومیگه خوب حالا این کاررو بکن
اون کار رو نکن بعد به خودم میام ومیگم مگه تو تسلیم نشدی چرا دوباره رفتی تو ذهن بعد به یاد گفته استاد میفتم که میگه خودت رو ببخش بگو خوب کاری کردم من خودم میدونم وخدا ی خودم دوباره آروم میشم الان که نگاه میکنم میبینم چقدر هم هویت شدگی دارم با همه چیزوهمکس هم هویت شدگی دارم چقدر من دهنی زیاد دارم
ولی زمانی که هم هویت شدگی هارو به خدا دادم من های ذهنی رو به خدا دادم نمیدنید چقدر آرومم چقدر حس عالی دارم دیگه نگران نیستم ترسهام کم رنگ شدن
چون به چشمای خدا فقط نگاه میکنم
زمانی که دهن میاد ومن روبا چالش میکشونه بهش میگم خدا ی من از تو خیلی بزرگتره وخدا جونم تسلیم دیگه مقاومت نمیکنم سعی میکنم نزاره گر افکارم باشم وقضاوتشون نکنم
میگم به درک که پول نیست تسلیم
به درک که بچم درس نمیخونه تسلیم
به درک که دخترم هر روز چالش داده ومن شدیدن باها ش هم هویتم تسلیم
بدرک که شوهرم مسولیت پذیر. نیست تسلیم
خدا یا یه عمر خواستم همه چی: رو کنترل کنم قضاوت کنم ولی همه چی خرابتر میشد وبدتر
الان میخوام تا من ذهنی اومد بلا بگم به درک ولش کن تسلیم خدامیشم ومیگم هر کاری دلت میخواد بکن من تسلیم وراضی با رضایت تو هستم
من خروب یه عمرفقط خرابکاری کرده ورفته وهیچ چیز به غیر درد برای من به ارمغان نیاورده
به قول آقای شهبازی انسطو
فقط میخوام سکوت کنم بدون حس معامله
اولا با حس معامله تسلیم میشدم ولی فهمیدم که کار من ذهنی هست میگه تسلیم شو تا خدا واست درست کنه
ولی بعد از شناسایی این هم
واقعا بدون حس معامله میخوام تسلیم باشم وانسطو را درست وعملی در زندگی وذهنم رعایت کنم
خدایا کمکم کن درست زندگی کردن رو یاد بگیرم
در مسیر ثابت قدم باشم
بدون معامله تسلیم باشم ودر لحظه زندگی کنم

صبر .شکر .وتسلیم رادرست اجرا کنم
من می‌دانم من محکوم میکنم من قضاوت میکنم رادر درونم کم رنگ کنم
سپاس:که تجربه من رو خوندید 🙏
از خدا برای آقای شهبازی وآقای قویدل بهترین ّبهترینهارو از خدا می خوام
آن دلت را خدای نرم کناد
این دعای خوش لست امین کن 🤲💐

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

03 Nov, 16:10


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

03 Nov, 09:37


با سلام خدمت خانم علیزاده و آقای قویدل نازنین🤍
داشتم ابیاتی از دفتر دوم رو میخوندم که رسیدم به غزل شماره ۱۲۷۶ که من رو به وجد آورد و در دلم احساس جوشش عشق کردم خواستم با شما عزیزان هم به اشتراک بزارم
یوسف حُسنی و این عالم چو چاه
و این رَسَن صبر است بر امر اِله

یوسفا آمد رَسَن در زن دو دست
از رَسَن غافل مشو بیگه شده ست

حمد لله کاین رسن آویختند
فضل و رحمت را به هم آمیختند

منظور مولانا این است که عالم که مانند چاه است و ما مانند یوسف اما با اینکه ما در چاه هستیم همیشه ریسمان نجات خداوند که از روی فضل و بخشش برای ما آویزان است فقط باید با انداختن هم هویت شدگیها و بعد صبر و پرهیز دو دستی به ریسمان خداوند چنگ بزنیم تا نجات پیدا کنیم
سپاس خداوند راست که این ریسمان را آویختند یعنی دراین چاه دنیا ریسمان هدایت الهی را آویزان کردند گویی که فضل و رحمت را به هم در آمیخته اند.

من حدودا ۴ سال پیش در بحرانی‌ترین شرایط روحی با آقای قویدل نازنین آشنا شدم درست زمانی که فکر میکردم دیگه راه نجاتی نیست از همه چیز و همه کس بریده بودم هر روز حس مرگ داشتم شبها با وحشت و حملات پنیک از خواب بیدار میشدم نمیتونستم غذا بخورم وزن زیادی کم کرده بودم از خونه بیرون نمی‌رفتم و تمام وجودم درد و ترس بود و با گوش دادن به لایو افکار آقای قویدل تمام زندگی من زیرو رو شد
و از اون موقع نمیگم به طور مداوم گاهی لغزیدم و زمین خوردم و دور شدم از آموزه ها اما هر بار با همین آموزه ها دوباره نجات پیدا کردم نمیدونم چطور خدا رو شکر کنم و چطور از آقای قویدل عزیز تشکر کنم 🥹
شکر وجود نازنینتون
🙏

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

03 Nov, 09:37


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

03 Nov, 06:34


وقت شما بخیر خانم علیزاده... باتشکر از جناب قویدل و شما ادمین زحمتکش ...
با اجاره میخواستم یه تجربه براتون بگم :
من ویدیوهای مهم یوتیوپ را زیاد نگاه میکنم و سعی میکنم تکرار کنم ، چیزی که میخوام بگم اینه که گاهی باید فضا توسط خداوند باز بشه تا بتونیم همه چیز را بفهمیم .
دیروز یک قطعه از ویدئویی از یوتیوپ را دوسه دقیقه در اینستا منتشر کردید و منهم نگاه کردم اما یهو قطعه ای که گفتن تو اصلا وجود نداری ،تو خوده حدایی، تو یک من توهمی از خودت درست کردی ،تو توی خوابی نمیفهمی که اصلا نیستی ، و چنان این جمله در جانم نشست و ذوق کردم و بر جانم نشست و جرقه ای در دروتم زده شد تازه متوجه ذات این مطلب شدم ، و از دیروز از اینکه من اصلا من نیستم کلی حس خوب گرفتم و به عمق وجودم نشست و تازه بعد از پنج سال با شوق میتونم کاربردیش میکنم ... میخوام بگم دوستان علاوه بر مطالبی که در یوتیوپ و پکیجهای آموزشی گوش میکنید حتما مطالب و ویدئوهایی هم که در اینستا هست ببینید و لایک و کامنت بزارید ، که تا حدودی قانون جبران را رعایت کرده باشید مطلب براتون باز بشه و قابل درک و اجرایی بشه نگید این تکراریه و قبلا در یوتیوپ دیدم ... ممنون از شما

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

03 Nov, 06:34


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

02 Nov, 11:24


آری اثری در خود از اعجاز تو دیدم
از خود که بریدم به خود آن وقت رسیدم
در هستیِ تو نیست شدم، راز همین بود
در گوشم از آن لب (شده ای هست) شنیدم
آرامش جانی و در این لحظه ولی من
عمری پیِ آرامشِ آینده دویدم
هرچیز که دردی به دلم داد، در اول
می داد به یک زندگی شاد نویدم
بالای سرم تازه ترین میوه ولی من
بر روی زمین گشتم و گندیده گزیدم
این میوه گندیده، همین خویشِ خودم را
دادم به تو و میوه خوشمزه خریدم

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

02 Nov, 11:22


هر شعر که می گویم، انگار شما گفتی
هربار به گوش من، اشعار شما گفتی
من غرقِ خیالات و افکار خودم بودم
در گوشم از این غفلت، هشدار شما گفتی
این قلب پریشان را، مایل به خودت کردی
: بر عاشقی آن دل را بسپار- شما گفتی
انا الحقِ خود ظاهر، بر عاشق خود کردی
منصور که با آن رفت بر دار، شما گفتی
هر صحبت تلخم را با ذهن خودم گفتم
شیرین سخنانم را، هربار شما گفتی
آواز قناری را، تعلیم شما دادی
رقصیدنِ بی پا را، با مار شما گفتی
بر هر کسی این دنیا، هر چیز که بخشوده
تعیین شما بوده، مقدار شما گفتی
دل هرکه ببند بر چیزی که فنا دارد
: از خواب نخواهد شد بیدار- شما گفتی
اما چه کسی دارد خوشبختی جاویدان؟
آنکس که سخن با او، بسیار شما گفتی

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

02 Nov, 11:22


سلام وقتتون بخیر

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

02 Nov, 11:22


فقط خواستم شعری که اخیرا بعد از گوش دادن به آموزه ها نوشتم رو باهاتون به اشتراک بزارم

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

02 Nov, 11:22


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

02 Nov, 07:45


سلام خدمت اقای قویدل وخسته نباشید میخوام تجربه خودم رو در مورد تکرار اموزها بنویسم من یک سالی هستش که با آموزهای اقای قویدل تو یوتوب اشنا شدم اوایل که به اموزها گوش میکردم انگار وارد یه دنیایی جدید شده بود بعد یه مدت گوش کردن به این اموزها برام شده بود جهنم وقتی گوش میکردم احساس خفگی میکردن دوست داشتم بشینم گریه کنم اصلا دوست نداشتم زندگی کنم عصبی شده بودم ولی من به گوش کردن وتکرار ادامه دادم با این که من ذهنی خیلی اذیتم میکرد چند باری به خاطر این احساسات بدی که داشتم قید گوش کردن رو زده بودم و میدیدم وقتی گوش نمیکنم من ذهنی اصلا کاری باهام نداره ولی من نمیخواستم از این اموزها دست بردارم تکراری گوش دادم ودارم گوش میکنم من تا حالا نمیدونستم با این گوش کردن دارم فضا گشایی میکنم اصلا تاحالا معنی فضا گشایی رو متوجه نشده بود تا این که امروز متوجه شدم دیگه از اون اعصبانیت اون خشم اون گریه و خفگی اثری نیست انگاری چنین حالتهایی در من اصلا نبود ونیست دوستان عزیز فقط تکرار این اموزه ها راه گشا هستش

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

02 Nov, 07:45


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

02 Nov, 06:39


سلام خانم علی زاده وقتتون بخیر من حدودا یه ساله دوره های آقای قویدل خریدم چند ماه هست که خیلی شرایط خوبی نداشتم تو خونه پنجاه متری زندگی میکردیم از وقتی تسلیم شدم یه دفعه مجبور شدیم از شهری که هستیم به شهر دیگه بریم ومن دیگه کارمم از دست دادم ولی دوماه هست که شرایط زندگیم به طرز عجیبی تغییر کرده تو خونه بزرگ زندگی میکنیم با وسایل های خیلی شیک همونی هست که من قبلاً ارزوشو داشتم البته از وقتی با آموزه ها آشنا شدم دیگه هیچی از خدا نخواستم هیچ اعتراضی به شرایط زندگی نداشتم فقط میگفتم خدایا خودت راضی باش حتی وجود خودشم گفتم راضیم به رضای خودت که وجودت حضورت رو داشته باشم من خیلی شبا خواب میبینم دارم با خدا حرف میزنه تو خواب بیداری خواب عمیق نه انگار بیدارم که باهام حرف میزنه وقتی میخوام بیدار بشم خودم راحت میتونم بمونم تو خواب بیداری باهاش بیشتر صحبت کنم چون خیلی لذت بخشه کلا بازم خیلی مشکلات پیش میاد برام ولی انگار از درونم یه شادی دارم که اجازه نمیده ناراحت باشم یه شادی که واقعی هست وابسته به هیچ چیزی نیست خیلی اتفاق های زیادی افتاده برام ولی دیگه خیلی طولانی میشه بخوام همشو بهتون بگم میخواستم از شما واقای قوی دل تشکر کنم ممنونم بابت همه چیز

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

02 Nov, 06:39


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

01 Nov, 15:02


با سلام خدمت شما آقای قویدل عزیز وبسی دلسوز و شما خانوم علیزاده عزیز
چند باره دیگه به نیت رعایت قانون جبران از جان جانان و آقای قویدل عزیز پیام گذاشتم اما میخوام اینبار کامل تر بگم که شاید کمکی برای شماهم باشه که قطعا تجربه های شما عزیزان هم کم کمکم نکرد ....🕊
به شدت با ورزش هم هویت شده بودم یعنی تحت هر شرایطی باید میرفتم و تمرین و انجام می‌دادم به گمانم که آدم خیلی با مسئولیت و متعهد به سلامتی و اهدافم هستم چند سال زندگی به من فرصت داد و هر بارکه پیش میرفتم بیشتر وبیشتر غرق در این جاهلیت میشدم تا اینکه دو سال پیش طوفان زندگی به نرمی شروع شد حین تمرین میز خورد رو انگشتم شصت راستم شکست و کلا له شد متوجه نشدم وپیام و نگرفتم بعد جراحی و استراحت بازم شروع کردم تا اینکه دانشگاه قبول شدم اونجا هم تو خوابگاه بدتر ازقبل تمرین هاروانجام می‌دادم و هچیو هیچ کس و نمیدم جز باشگاه و بدنسازی و تمرین و....خلاصه من تو همین جاهلیت غرق بودم یه روز صبح زود داشتم میرفتم بیرون ک تو پارک تمرین کنم خیلی خلوت بود پرنده پر نمیزد زدن گوشیو کوله و هر چی وسایل ورزشی بود رو بردن و رفتن بازم پیغام زندگی رو نگرفتم
صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم 🥺
بعد این اتفاق کلا از مسیر دانشگاه و درس دور شدم و مددکار شدم جوری که اصلا فرصت ورزش کردن و بیرون رفتن رو نداشتم اما این دیو درون بامن کاری کرده بود در اون شرایط هم بازم تلاش میکردم که راهی پیدا کنم ورزش کنم بعد کلی تلاش دیگه بیخیالش شدم نه اینکه تسلیم زندگی شده باشم نه، از رو ناچاری بود
خلاصه ۶ ماه تو اون شرایط بودم و زندگی در نقش خانومایی که پیششون بودم وارد می‌شد وهم هویت شدگی هامو میزد و من بی خبر عوامل بیرونی رو مقصر میدونستم و اذیت میشدم و واکنش نشون میدادم ناگفته نمونه منِ من معنوی شده بود حرف زدنم و بالا منبر رفتنم که هر جا میرفتم سخنرانی میکردم به کنار تغییرات و پوشش ظاهری ام به کنار عالم فهمید که معنوی شدم
تااینکه خواهرم اسفند پارسال آقای قویدل عزیز رو بهم معرفی کرد با گفته های آقای قویدل متوجه شدم زندگی هر لحظه و هر آن بدنبال ما و کمک حالم بود و متاسفانه من کور و کر بودم و نمیدیدم
تاز جهل و خوابناکی و فُضول
او به پیش ما و ما از وی ملول
بلافاصله که به خانوم علیزاده پیام دادم دوره ی من چه کسی نیستم رو تهیه کردم ناگفته نماند خانوم علیزاده عزیز لطف کردن دوره ی من چه کسی نیستم رو با همون قیمت برای من و خواهرم فرستادن نصف نصف یعنی خریداری کردیم بی نهایت ازشون تشکر میکنم
بلافاصله مرتب گوش کردم و دوره بی نظیر رستاخیز رو هم تهیه کردم تافایل ۱۷ پیش رفتم واقعا بی نظیر هستش حتما تهیه کنید دوستان به لطف زندگی و آموزه ها ودورهای بی‌نظیر آقای قویدل تسلیم محض زندگی شدم و همه ی کار و بارم فقط این شده که به چشم های یار نگاه کنم و جان به جانان بدم و چیزی جز اینکه به فقر درون برسم در نظرم نیست بدون هیچ حس معامله ای
آدمی بودم پرخاشگر مغرور ترسو خود کم بین گدای به تمام معنای توجه و تایید و ازدواج وووو... به لطف حق آموز های ناب مولانا که از زبان آقای قویدل که بی نهایت رسا واضح و ساده برای ما بازگو می‌کنند تمام این هم هویتی هام از درون جان جانان انداخت و الان بجز طلب و وصال خالقم هیچ چیزی نمیخوام از درون احساس آرامش و خوشحالی بی سبب و مهمتر از همه اینکه دید نظر، دید دوست در من بالا اومده و به لطف خداا همه رو جدای از زن ومرد بودن از جنس خالقم میدونم و باعث شده همه رو دوست داشته باشم و به همه محبت کنم وقضاوت رو به صفر برسونم بی نهایت از خدای عزیزم که به لطف و عنایت نامتناهی اش ما رو به این مسیر عشق آورد سپاسگزارم و ناگفته نمونه بااینکه همه دوستام دفاع کردن یا در شرف دفاع پایان نامه شون هستند چهارشنبه هفته ی قبل از دانشگاه به من زنگ زدن که بیا دانشگاه رفتم گفتن چون دیر اومدی دیگه نمیشه کاری برات کرد و جز دانشجوهای اخراجی هستی بشین از نو برای ارشد کنکور بده با اینکه خیلی تلاش کردم و گرایشم هم همونی بود که قبول شدم اصلا مهم نبود برام قبل اینکه برم همش باخودم تکرار میکردم درست بشه یا نشه مهم نیست اونی که مهمه تویی خالق عزیزمم و جیزی که خواست تو نه من وهمیشه و همه جا با خودم تکرار میکنم که هیچ چیز و هیچکس در این دنیا از خدا برام مهم تر نیست و نخواهد بود و من مدیون زندگی هستم که اجازه داد عاشقش بشم و چیزی در دلم جز عشق و طلب و بودن آن نازنین یار در دلم نکارم و اینو مدیون لطف حق و آقای قویدل عزیز و آقای شهبازی میدونم ببخشید دوستان عزیز طولانی شد امیدوارم که بتونه تو این مسیر کمکتون باشه .
همه تون رو به دستان پرتوان یزدان منان میسپارم 😍❤️
شرط تسلیم است نه کار دراز
سود نَبوُد در ضلالت ترک تاز
کار ندارم جز او
کارگه و کارم اوست
پر به ملک بر زنم
چون پر و بالم از اوست
اندک و بسیارم اوست

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

28 Oct, 17:07


سلام خدمت شما، آقای قویدل و همه ی دوستان همراه
من از اوایل زمستان پارسال آموزه هارو دنبال میکنم
از سری اتفاقات و وقایعی که ازشون درس گرفته باشم زیاد بوده تو این مدت، ولی می خوام همین اخریشو که چند روز پیش اتفاق افتاد رو بنویسم الان.
چند روز پیش بود که یه نفر پیش من یه شوخی زشت در مورد کسی که من باهاش هم هویت شدگی دارم(البته خیلی وقته سعی می کنم بندازمش اما الان رهاش کردم تا زندگی خودش برش داره برام) خلاصه در مورد اون شخص یه شوخی زشت کرد پیش من و من اعصابم خورد شده بود که چرا این حرف رو زد و چرا اصلا در موردش اینجوری فکر میکنه و اینها.
بعد از تقریبا یه ساعت یه نفر دیگه اومد و دقیقا یه شوخی مشابه همون رو در مورد کسی که من هیچ هم هویت شدگی باهاش ندارم انجام داد، و من واکنشم چی بود؟ خندیدیم🤦‍♂️خندیدم به شوخیش فقط، ولی بعدش که اون رفت به خودم اومدم و دیدم که چقدر دارم با اون هم هویت شدگیم دنیا رو میبینم و ادم هارو قضاوت میکنم
به قول سعدی
آن کس که در او معرفتی هست کدام است؟
آن است که با هیچ کسش معرفتی نیست.

وقتی می تونیم با همه خوب باشیم و به همه خوبی برسونیم که محبتمون فقط مختص به یه نفر یا یه گروه خاصی نباشه.

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

28 Oct, 17:07


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

28 Oct, 08:22


سلام خدمت خانم علیزاده گرامی، دوستان عزیز و جناب قویدل بزرگوار که تا ابد مدیون زحماتشون هستم.
من خیلی تازه به این جمع ملحق شدم، یکی از ویدیوهای آقای قویدل رو به صورت اتفاقی دیدم و با خودم گفتم: «باز یک مربی انگیزشی دیگه با وعده های الکی.»
چند هفته بعد، خواهرم همون فایل یا یک فایل دیگه(دقیق یادم نیست) از آقای قویدل فرستاد که تا آخر گوش کردم و انگار از یک جهان دیگه داشتم این صدا رو می شنیدم. از اون شب تا همین الان، من نه کامل خوابیدم، نه حواسم پرت غذا شده، نه هیچ چیز دیگه ای(بی اغراق). گوش میدم، می نویسم، از صداهای من ذهنی رو به مرگ میرم ولی ادامه میدم. من تا چند هفته پیش هر روز می رفتم باشگاه، ولی بعد از آشنایی با آقای قویدل و مواجه واقعی با مشکلاتم انگار روحم میخواد از بدنم بیرون بیاد، فقط میرم تو دل جنگل، روزی هشت کیلومتر راه میرم، فایل ها رو گوش میدم، تو جنگ بین مکان(من ذهنی) و لامکان(حضور) مدام در رفت و آمدم. تو همون دو هفته اولی که درگیر آموزه ها شده بودم، یک اتفاق خیلی غیرمنتظره برام پیش اومد که میخوام باهاتون به اشتراک بذارم. من سال ها تو ازدواجی بودم که بسیار دردناک بود چون با من ذهنی تصمیم گرفته بودم، در تاریکی و جهل مطلق. هیچوقت اون ازدواج من به سامان نرسید، جز اینکه فقط هر روز دردناک تر و سخت تر شد و هم هویت شدگی من در قالب کمک به نجات این شخص بیشتر می شد. تا این اواخر که من با تدبیر من ذهنی جلو رفتم تا مشکلی رو از همسر سابقم حل کنم که اصلا به من ربطی نداشت، اونقدر بابت حل این مشکل با تدبیر من ذهنی به خودم ‌و همسرم آسیب زدم که تا دو هفته منگ بودم. ظاهر قضیه این بود که: من دارم رو خودم کار می کنم، چرا این اتفاق افتاد؟ من تصمیم گرفتم این هم هویت شدگی رو بندازم، چرا اینجوری شد؟
از اون روز به بعد تماس های ما باهم به حداقل رسید، منی که سر هر موضوع آشفته و سراسیمه خودم رو به اون آدم می رسوندم که ثابت کنم آدم خوبی هستم، مشکل گشا هستم، خیرخواهم( با من ذهنی) ، در کمال تعجب به این پذیرش رسیدم که شاید این تدبیر خداست، برای اینکه هر کدوم از ما راه واقعی خودش رو پیدا کنه. من با انسان خوب بودن هم هویت بودم، با این ارتباط که ظاهرا به لحاظ عاطفی درگیر نبودم چون سال ها پیش ارتباط همسری بین ما تموم شده بود ولی من با تدابیر من ذهنی می خواستم نجات دهنده باشم، در صورتی که خودم غرق بودم و هستم. ولی بعد از سال ها به این پذیرش رسیدم که این هم هویت شدگی داره می افته. با سکوت، با گوش نکردن به من ذهنی، با تسلیم بودن در برابر اتفاق این لحظه. برای منی که برده و بنده من ذهنیم بودم و هر تدبیری اون داشت من انجام میدادم، این تصمیم یا به قولی این بی تصمیمی شبیه معجزه ست.
ما خیلی نزدیک به هم زندگی می کنیم، هنوز هم هوای هم رو داریم ولی برای من اون هم هویت شدگی دیگه قداستش رو از دست داده. الان این آدم رو به عنوان یک انسان مسئول به خودش به رسمیت می شناسم و میدونم که من با تدبیرهای خودم به جفتمون آسیب زدم و حالا دارم سکوت و در لحظه بودن رو تمرین می کنم. اونقدر وزن هم هویت شدگی هام زیاده که اندازه نداره ولی قدرت آموزه ها رو بیشتر میدونم و امید دارم که راه همه مون روشن و همواره. خیلی روزهای سختیه برای روبرو شدن با چیزی که نمی دونستیم هستیم ولی ارزش ادامه دادن داره. بی مرادی بسه دیگه بچه ها، ادامه بدیم. به پاس زحمات همه شما عزیزان، قانون جبران و مهر بی انتهای جناب قویدل و تیم ارزشمندشون تصمیم گرفتم تجربه ام رو باهاتون به اشتراک بذارم. شما نور هستید.
مدیون هستم به تک تک شما.

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

28 Oct, 08:22


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

28 Oct, 08:21


سلام خانم علیزاده عزیزم
شاید الان زود باشه واسه گفتن این تجربیاتم
چون من فقط تا ده جلسه اول استاد از یوتیوب رو دیدم.
من تقریبآ هشت ماه رو عزت نفسم کار میکردم از طریق استاد دیگری.از لحاظ جسمی خداروشکر سلامتی وتناسب اندامم رو بدست اوردم ولی من همش دنبال پول بودم.
تا اینکه خیلی خیلی اتفاقی با استاد قویدل آشنا شدم.
و دیدم وای بر من من که این همه ادعام میشد مسلمونم و با خدام کاملآ در اشتباه بودم.
و همش طلب داشتم درخواست داشتم و انتظاری که پایانی نداشت.
ولی تقریبآ یه هفته ست هیچ درخواستی ندارم تا ذهنم میگه اینو میخوام میگم نه نمیخوام
من از خدا فقط خدا رو میخوام
شاید باورتون نشه تو این یه هفته که قانون جبران رو رعایت میکنم
از هرسمت دارم هدایا دریافت میکنم و همش خبرای خوش میشنوم
وای خودم چقد بخشنده شدم از هدایایی که دریافت میکنم مثلآ گردو مربا ،خرما چیزایی که میتونم ازشون بدم میدم به کسانی که بهم خدمتی میرسونن مثلآ معلم پسرم یا همکلاسی های پسرم.
وای چقد نخواستن خوبه
خدای خوبم خدای بخشندم ممنونم که منو لایق دونستی و با استاد قویدل آشنا کردی
ان شاءالله با رها کردن بیشتر من ذهنی هایم و سکوت بیشتر مشکلات مالیم حل بشه و بتونم در دوره ها هم شرکت کردم
خانم علیزاده حتی یه زندانی هم داشتیم که نه ماه کاراش اوکی نمشد که تو این دو روزه کاراش اوکی شد و آزاد شد که واقعآ اینو دیگه انتظار نداشتم.

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

28 Oct, 08:21


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

27 Oct, 21:43


Channel photo updated

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

27 Oct, 13:14


سلام
خانم علیزاده .انشاالله که در کمال سلامتی باشید.راجع به تجربه ای که داشتم می خواستم بنویسم
چند روز پیش مشغول شنیدن فایل های استاد قویدل بودم پدرم گفت بابا اینها چیه گوش می دهی پیش خودم فکر کردم یکی از قوانین الهی را برایش بگویم لذا راجع به قانون جبران برای پدرم که ۷۶ سال داره صحبت می کردم در پایان حرفهایم گفت بابا من یاد خاطره ای افتادم برایت بازگو میکنم ببین قانون جبران را متوجه شدم
پدرم میگفت ده ساله بودم روزی رفتم با پنج ریالی که بهم دادند نان بخرم بایستی ده عدد نان می گرفتم موقع شمارش دیدم تعداد نان ها یازده عدد است به شاطر گفتم آقا شاطر یکی اضافه دادی !
گفت نه پسر جان یازده عدد است درسته .گفتم باید ده عدد نان بدهی
گفت پسرم دیشب مگر متوجه نشدی باران بارید.به مناسبت بارش باران باید از خدا تشکر کنیم
به همین خاطر امروز به همه یک عدد نان اضافه می دهم.
لحظه ای بعد چشمان پدرم پر از اشک شد .گفت بابا جان قدیم ها این قوانین را خوب بلد بودند ولی ... بغض نگذاشت حرفش را ادامه دهد.
واقعا که این خاطرات باید بازگو شود تا روشنی بخش راه ما باشد .
امیدورام ذکر این مطلب مفید حال همه دوستان باشد .
تشکر مجدد از استاد سعید قویدل و شما بانوی عزیز و زحمتکش

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

27 Oct, 13:14


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

27 Oct, 06:19


سلام خدمت شما و همراهان عزیز
من از حدودای سال ۹۶ با آموزه های مولانا آشنا شدم،و بعدها از طریق یوتیوب همان ابتدا که جناب قویدل کانال یوتیوبشون را راه اندازی کرده بودند مدام آموزه ها را از زبان ایشان می شنیدم،و کمی هم برنامه های جناب شهبازی را گوش میدادم،باهم هویت شدگی هام و من ذهنی ام آشنا شدم و خیلی خوب هم پیدا کردم هم هویت شدگی هام رو...
از جمله هم هویت شدگیهای من که بشدت بهشون دلبستگی پیدا کرده بودم شغلم،همسرم،منیت و غرورم و فرزندانم بودم...
در راستای به ‌کاربستن آموزه ها و در تلاش برای انداختن هم هویت شدگی ها اتفاقات عجیبی کم کم رخ میداد ...
‌مهم ترینش از دست دادن شغلم بود،که فکر میکردم می میرم اگر شغلم از دست بره،اما همچنان کمی از آموزه ها را بخاطر داشتم،لذا همزمان با از دست دادن شغلم،آرام آرام درحال یادگرفتن تسلیم شدن و سبب سازی نکردن بودم و همچنان در تلاشم،تا اینکه اختلافات عدیده ای با همسرم پیدا کردم از توهین و تحقیر به هرطرقی که می توانست،مشکلات من و همسرم به راه های باریکی داشت کشیده میشد به مشاور حقوقی و روانشناسی بسیار مراجعه کردم اما نتیجه اصلا نداشت،تاجاییکه حاضر بودم مهریه و حتی حضانت فرزندانم را بدهم اما جدا بشم،اما حدود از دوهفته پیش دوباره با آموزه های مولای جان شروع کردم بشدت روی خودم کار کردن،بطور جد تسلیم شدم،شرایط فعلی رو پذیرفتم و شکر گزاری کردم و رها کردم،سبب سازی هایی که در مقابل همسرم انجام میدادم را کاملا رها کردم و الان چنان آرامشی دارم که هرگز در طول این مدت نداشتم،احساس میکنم همسرم معلمیست ‌که میخواهد منیت و غرور کاذب من را ازبین ببرد،اینگونه به این مساله نگاه میکنم وسعی میکنم در من ذهنی نباشم،قضاوت نکنم و در حال حاضر بسیار روی سکوت کردن و پرهیز از حرف زدن تمرین و تمرکز میکنم
و با اینکه من یک قدم برداشتم ،در راستای آموزه ها،همان یکذره تسلیم و پذیرش و سکوت،کم کم همسرم هم آرامتر شده و همه چیز بسوی بهتر شدن درحال تغییر است.

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

27 Oct, 06:19


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

26 Oct, 15:33


عرض سلام و خسته نباشیددارم خدمت خانم علیزاده عزیزدلم آقای شهبازی عزیزوآقای قویدل بزرگوارکه باتلاش بی وقفشون درحال هموارکردن این مسیر ناب هستندبرای مابندگان
میخوام از تجربه ای که سالها قبل داشتم و از اینکه مورد حمله قانون قضاقرارگرفته بودم و بی خبر و کاملا نابینا بودم.
گر گریزی بر امید راحتی زان طرف هم پیشت آید آفتی
خانمی چهل ساله هستم که حدود هجده ساله پیش با پسرداییم باعشق فراوان ازدواج کردم و بعد از هفت سال زندگی متوجه اعتیاد همسرم شدم و بعد از مقاومت های زیادی که داشتم همراه بابحث و ناراحتی زیاد ازشون جدا شدم و
به خانه ی پدرم اومدم و دوسال درمنزل پدرم کنارخانواده ام پدر و خواهربرادرانم زندگی کردم بابرادرهای معتاد که آرامش معنایی نداشت بعد از فشار زیادی که بهم وارد شد به تهران رفتم خونه خواهرم نرفتم فرارکردم از دست برادران نعشه و توهومی
باورنکردنیه داغون شدم
بعدازچندماه باهمکارم که پسرآرومی بود سرکارگر مغازه شابلون زنی کفش بود باهم ازدواج کردیم برای این ازدواج کردم که دیگه بخونه بابام برنگردم
بچه ها بدبخت مال یک وعده هست اونم معتادقرص عطاری بود
الحق که مولانا سخنانی از نور و ازطرف خدا میگوید
گر گریزی بر امید راحتی آن طرف هم پیشت آید آفتی
از اونم سه ساله پیش جدا شدم .
ای رفیقان راه ها را بست یار
آهوی لنگیم و او شیر شکار
جز که تسلیم و رضا کو چاره ای
در کف شیر نری خون خاره ای
او ندارد خواب و خور چون آفتاب
روح ها را میکند بی خورد و خواب
که بیا من باش یا هم خوی من
تا ببینی در تجلی روی من
به این امید از این تجربه تلخی که داشتم براتون گفتم که شاید برای کسی مفید باشه و مثل من درپی فرار و راحتی نباشه تسلیم باشه صبور باشه
درپناه حق🙏

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

26 Oct, 15:33


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

26 Oct, 06:21


سلام.
من ۳۲ سالمه.سالها نشستم روی زمین و بساط کردم.حدود ۱۰ سال
کارهای دست خودمو فروختم.همیشه مورد تشویق و محبت مردم قرار میگرفتم.لباس های سنتی میپوشیدم و سبک خاص و متفاوتی داشتم از بقیه ی آدما.همیشه این تفاوتو دوست داشتم.نگاه تحسین برانگیز مردم و اینکه بهم بگن دختر هنرمند و خاص.بهم می گفتن شیفته ی این همه سادگی؛اصالت و زیبایی تو هستیم.و اینکه غرورت رو کنار گذاشتی و نشستی رو زمین نون حلال درمیاری‌.
منم باورم شده بودم که تافته ی جدا بافته هستم و واقعن منیت و غرورم صفره و بنده ی خاص خدام.
من هروز با سیلی از تعریف و تمجید و حتی قربون صدقه رفتن مشتریا و مردم برمی گشتم خونه،با جیب پر پول.
اینهمه لطف ومهربونی باعث شد که من دختر به شدت ریاکاری شم.از اون بابت که شخصیت اصلی من زیر خروارها کلمات و ادا و اِشوه ها و نگاه های بظاهر معصومانه ولبخند های نمایشی گم بشه و دل مردمو بیشتر و بیشتر ببرم تا اونا بیشتر ازم خرید وتعریف کنن.
ومن هی پولدارتر و مِغرورتر میشدم.یه زبون چرب و نرم هم تو همین مسیر به دست آوردم که خیلی راحت تر به هدفام می رسیدم و هرچی تاثیرش بیشتر میشد بیشتر یاد میگرفتم چطور ازش استفاده کنم.
من قبل از اینکه با آموزه ها آشنا بشم هرگز نمیدونستم این مرض ها رو دارم.برعکس خودمو بهترین و سالم ترین مخلوق میدیدم
من می دیدم وقتی تیرم ب سنگ میخوره و کسی میاد پای بساط اما خرید نمیکنه یا قصد وقت گذروندن داره چطور عصبی میشم و اون دختر آروم ومهربون یهو تن صداش عوض میشه و از پری تبدیل میشه به دیو .. می دیدم فقط برای کسایی که نفعی دارن برام قشنگم و بقیه رو که بی ارزش وبی فایده می
دیدم اونها بودند فقط که میتونستن پشت این صورت زیبا رو ببینن که چقدر پوچ و بی محتواست.
اما اصلن حالیم نبود که خوبی هایی که دیگران از من میبینن فقط تظاهره و این شخصیته بدخلق شاید درون اصلی من.
که من این چیزی که فکر میکنم و دیگران فکر میکنن نیستم.
من ازدواج کردم و وارد زندگی جدیدی شدم.با تموم اون توهمات و عقب ماندگی های ذهنی‌‌
من به واسطه شغلم یه خیالاتی تو سرم ساخته بوم،یه افسانه هایی... میخواستم همه ی عمرم در سفرباشم. میخواستم هیچ وقت جایی ساکن نباشم.بچرخم و بگردم و همه جا رو ببینم .اول کل ایرانو بعد دنیا رو.و با شغلم هزینه سفرم رو جور کنم.یعنی در واقع هیچهایکر بشم.
همسرم هم اوایل عاشق همین قصه هایی که تو گوشش می گفتم شد‌ . و این هدف مشترک ما شد.ما باهم ساعت ها خیال پردازی میکردیم و در رویا به همه جا سفر میکردیم.کردستان،جزیره هرمز و قشم،سرزمین های شمالی،کویر ...
بعد می رفتیم هندوستان،تبت،ژاپن،آمریکای جنوبی، آفریغا...
من بال بال میزدم برای رسیدن به این رویا..بی سرزمینی،رهایی، دوره گردی...
این گفته رو هممون زیاد از زبان آقای قویدل شنیدیم که "هیچ فکر و خواسته و باور من مال خودم نیست" من اوایل اینو باور نداشتم.
فکر میکردم این افکار مختص خودمه و من کلن آدم خاصیم خواسته هامم خاصه.
زمان گذشت ک بعد از ازدواج خیلی چیزها تغییر کرد.همسرم یه خونه توروستاشون گرفت.کم کم شروع کرد به جمع کردن وسایل خونه و خریدن مایحتاج زندگی.چرا؟مگه قرار ما به یکجا نشینی بود؟
مگه نگفتی تا آخر عمرمون مثل کولی های آزاد بگردیم و دنیا رو زیر پا بذاریم؟؟؟؟
اما اون کم کم نگاهش سردتر و سردتر میشد و تو چشماش اون برق و حرارت رنگ می باخت.و من هروز میدیم اون ب فکر موندن تو همین یه گوشه ی دنیاس.کنار خانوادش،تو سرزمین خودش.
وقتی میگفت میخام نهال هلو یا سیب تو حیاط بکارم قلبم از جا کنده میشد‌.درخت؟؟؟درخت سالها مراقبت میخاد.
وقتی میگفت میخام یه تیکه حیاط رو سبزی بکارم دیوونه میشدم..سبزی؟؟ سبزی آبیاری میخاد.
وقتی میگفت دوست دارم چند تا بره بخرم و نگه دارم به سیم آخر میزدم. واقعن دیوونه میشدم.حیون رو نمیشه ول کرد و رفت حتی برای یک روز.
خب ۱۰ سال یه رویای کاغذی ساخته بودم توی سرم،به این امید سالها رو زنده بودم و رنج و سختی کار رو ب جون خریده بودم.حالا اون داشت همه ی رویاهای قشنگمو میدزید.من جیغ میزدم و گریه میکردم یه روز از فرط ناراحتی وسط دعوا خودمو انداختم تو رودخونه و تا میتونستم جیغ زدم که حضور هم محلی هاش و نگاه های بهت زدشون هم برام مهم نبود حتی.که آبروی اونم دیگه برام هیچ ارزشی نداشت.
یه روز پرسیدم چرا یهو زدی زیرش؟گفت نزدم،پدر و مادرم اینجاست اونا پیرن نمی تونم ولشون کنم.

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

26 Oct, 06:21


فهمیدم دلش پیش اونا گیره.دیگه هروقت میدیدمشون دوست داشتم اونا بمیرن هرچه زودتر تا من به خواسته هام برسم و بهش بگم دیگه تو هم بهونه ای برای موندن اینجا نداری.
این خیلی وحشتناک و ترسناکه.اینکه درون تو آرزوی مردن کسی باشه و هیچکس ندونه و همه نقاب پاک و معصومت رو باور کنن‌.
گفتم که من زبون چرب و نرمی داشتم.با زبان مادر شوهرم و خانوادش رو فریب داده بودم اما تو دلم می خاستم سر ب تنشون نباشه.
تو یکی از فایل های "من چه کسی نیستم" آقای قویدل فرمودن هرچه دیگران در مورد شما فکر میکنن و هرتصوری که درمورد خودتون دارید اون ها شما نیستید.اما من اوایل اینو باور نداشتم.فکر میکردم همونیم که دیگران میگن و خودم فکر میکنم.
بین خانواده و اقوام همسرم بشدت محبوب بودم.وقتی یکی از اقوامش رو برای اولین بار میدیم بهم میگفت از بس تعریفتو از همه شنیدم وانقد خوبیتو گفتن ،،انقد گفتن زیبا هست،مهربونه،هنرمنده،فهمیده هست و‌‌‌...و...و...که آرزوم بود ببینم این آدمی که همه تعریفشو میکنن چه شکلیه.و من همون طور که از درون باد میکردم سرمو مینداختم پایین و ادای آدمای خجالتی رو در میاوردم که دیگران اغراق میکنن،اینطورها هم نیس (اما تو دلم به شدت حرفاشونو تایید میکردم)
یک سال و نیم از ورود و آشنایی من با آموزه ها گذشت تا فهمیدم وبهش پی بردم که " من این نیستم"
اینکه من بظاهر مهربونم.مادرشوهر من اگر بفهمه درونم رو هرگز نمیگه خدا بهم یه عروس خوب و مهربون داده‌.اینکه من تو ذهنم آرزوی مرگش رو داشتم و اونو سد راهم می دیدم.اینکه وقتی میگفت فلان جای بدنم درد میکنه بظاهر دلسوزی میکردم اما تو دلم می گفتم بهتر و از همسرم مخفی میکردم تا اونو به درمانگاه نبره.تا اون سلامتیش کمتر شه و زودتر ....
هنوزم باور نمیشه و وقتی بهش فکر میکنم
به شدت از خودم میترسم.از این هیولای ترسناکی که در منه و دارم باهاش زندگی میکنم.
زمان گذشت و سپری شد‌.مدت ها گوش دادم و گوش دادم.تا کم کم برام باز شد و
فهمیدم از کجا ضربه میخورم.
من پی بردم که من از سفر کردن زندگی می خاستم. و میخواستم با سفر عشق و حال کنم و خدا هم واسطه ای بیش نبود که من به این رویا برسم(عاشق حالی نه عاشق بر منی...)
_گذشت و گذشت تا من فهمیدم این فکر و رویا از من نبوده‌.اینها خواسته های اورجینال نبوده،منی که فکر میکردم از هیچکس تقلید نمی کنم و سبک خاص خودمو دارم از آدمای هم شکلم این آرزوهای دراز رو گرفته بودم.از همین دوستان بساطی که مثل خودم کار دستشون رو میفروختن و از سفرها و خاطرات قشنگشون تو گوشم زمزمه میکردن و من رو وسوسه میکردن.وگرنه قبل از اینکه من بیام تو اینکار اصلن تو سرم سودای سفر نبود.من قبلش مثلن میخواستم یه طراح لباس مطرح در سطح بین المللی شم(چون کلاس طراحی لباس میرفتم)،یا یه نویسنده معروف شم که اسمم کنار نویسنده های بزرگ بیاد و جاودانه شم(چون انجمن داستان نویسی میرفتم)
_یک سال و نیم گذشت که فهمیدم تو چه خواب عمیقی به سر میبرم و همش در مالیخولیای ذهنم تو آینده زندگی میکنم واز زمان واقعی(لحظه حال)چقدر دور شدم.اینکه غافل شده بودم از واقعیت های زندگیم و مدام تو ذهنم آینده رو میبافتم و مثل پیله دور خودم میتنیدم.
_یه روز همون اوایل راه فهمیدم چقدر این نفس فریبکار و حیله گر شده.یادم افتاد به اون لحظه ای که توی دریا وایساده بودم،چشامو بسته بودم و غرق در صدای امواج به اصطلاح راز و نیاز میکردم.میگفتم خدایا،خدای بزرگ،ای صاحب اینهمه عظمت و شکوه،من تورو واقعن تحسین میکنم.به حق همین دریای بزرگت من رو جهانگرد کن تا من دنیا رو بگردم و هرجا منظره ی زیبایی دیدم شگفت زده شم و تورو تحسین کنم.و بگم سبحان الله!
خدایا تو این ها رو ساختی تا منه انسان ببینم و پی به قدرت تو ببرم خب پس نشونم بده تا هم من کام بگیرم از این جهان زیبات و هم تو ازمن.
تو عقل نداشته ی خودم فکر میکردم خدا محتاج تعریف و تمجیده منه.و دیگه هرجا می رسیدم و صحنه های زیبای خلقتو میدیم شروع میکردم به حمد و ستایش خدا با این نیت کثیف که اون منو همه جا
ببره تا فقط کیف کنم و لذت ببرم.
الان از خودم می پرسم چرا خدا رو برای خودش تحسین نمیکردی اون لحظه ها؟با دیدن اون هنرنمایی های قشنگش؟ چرا میخواستی با گذاشتن هندونه زیر بغلش به خواسته ی حقیر خودت برسی؟ آیا اگر بدون خواسته فقط اون لحظه ها خودشو میپرستیدی قشنگ تر نبود؟

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

26 Oct, 06:21


یه زمانی توی یه گروه واتساپ عضو شده بودم با هزارن عضو درمونده و بی چاره تر از خودم.گروه تموم روزبسته بودو راس ساعت ۸ شب به مدت یک ساعت باز میشد.میگفتن هر خواسته ای که دارید بنویسید انگار ک همین الان داریدش و قبل یا بعدش بنویسید خدایا شکرت.و من مدام ساعت رو چک میکردم تا بشه ۸ و بیام تند تند تایپ کنم.خدایا شکرت که مثلن الان هندهستم توی تاج محل !خدایا شکرت که الان نشستم تو ساحل فلان دریا و محو زیبایی تو شدم!خدایا شکرت که تمام ایرانو با همسرم گشتیم و حالا داریم میریم اروپا رو بگردیم!
و تا خوده ساعت ۹ تندتند تایپ میکردم.باورکردنی نبود هزاران انسان مثل من.انگار طلسم شده بودیم هممون ،انگار باهم کورس گذاشته بودیم.بی وقفه می نوشتیم خواسته هامون و می گفتیم خدایا شکرت.
زیر سیلی از خواسته های مردم منم دست و پا میزدم و تلاش میکردم هرجور شده با نوشتن و شکر گذاری اونها رو به چنگ بیارم.
الان که دارم اینها رو میگم از این همه حماقت و غفلت خودم متحیرم.منی که همه ی عمرم فکر میکردم زیرک و عاقلم
دلم میخاد تموم خواسته هامو چال کنم.دلم میخاد دل ببندم به این زندگی قشنگی که خدا برام ساخته تو لحظه ی حال.اینهمه نعمت ‌‌‌... اینهمه خوشبختی دورم هست و من رفتم در یه هپروت تو آینده ی نامعلوم.
از این منی که من نیستم خسته شدم،انقد از همه طرف با طناب ها و بندهای مختلف کشیده شدم که انگار تموم تنم تیکه و پارست.
حالا دیگه دلم میخاد تنها سفری که داشته باشم سفر از این من دروغی به من واقعی و الهیِ خودم باشه.
حالا دلم میخاد هیچ خواسته ای در من نباشه بجز خواسته ی خدا

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

26 Oct, 06:21


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

25 Oct, 06:43


بنام خداوند بخشنده و مهربان
با عرض سلام و وقت بخیر خدمت خانم علیزاده و آقای قویدل عزیز و همه ی عزیزان که همراه هستند.. من حدود5 ماهی هست که برنامه های یوتیوپ آقای قویدل را دنبال میکنم و چهار ماهی هست که پکیج گنج نهان و ازدواج عشقی رو تهیه کردم.. حقیقتا هر بار معجزه ای دیدم خواستم که برای جبران پیام بگذارم اما نشد و هر بار من ذهنی مانع شد اما حدود یک هفته ای هست که بیمار شدم و دیروز که تقریبا مطمن شدم که بیماریم يك نوع آرتروز هست و این بیماری برای من یعنی ممانعت از کارم و کارگاه .!چون دست و پا سالم وقوي در کار م بسیار مهم و حیاتی هست دیروز خیلی بهم ریختم تا اینکه گوشی تلفن رو برداشتم و با هر کس که می‌شناختم تماس گرفتم و راهکار خواستم که شاید دکتر و یا راه حلی پیدا بشه.. و حتی اومدم به خانم علیزاده پیام بدم که راه حلی برای من از آقای قویدل بگیرند که یک مرتبه چشم ام خورد به آخرین فایل که دیروز در کانال گذاشته شد به عنوان حل مشکلات سخت و بیماری.. همون لحطه که آقای قویدل گفتند خدا میگه من مشکل میدم که به من نگاه کنی ولی تو به مشکل نگاه میکنی و کار من کن فیکون.. همون لحظه زدم زیر گریه و یاد خودم افتادم که دقیقا همین حالم و دارم از من ذهنی های دیگه به جای خداوند کمک میخوام و شرو ع کردم به گفتن تسلیم و رصایت دارم.. در واقع من یک مدتی بود با اندام ام هم هویت شده بودم که این بیماری اومد سراغ ام و از دیشب تا الان سعی دارم این بیت رو مرتب تکرار کنم و خداراشکر میکنم که خداوند خودش جواب ام رو داد🙏🙏😍😍
هين مزن تو از ملولی آه  سرد
درد جو و درد جو و درد درد
🙏🙏🙏🙏🙏🙏
امیدوارم که دلتون پر از خدا باشه

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

25 Oct, 06:43


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

23 Oct, 10:01


مثالی در مورد آسیب شدید رساندن به فرزندان با همانیده بودن با آنها که گاهی به مرگ این عزیزان ختم میشه!

گوش کنید از دورة ی رستاخیز


🔶️ دوستان این فایل رو انتشار بدید، شاید از یک فاجعه جلوگیری بشه!

https://t.me/sharhedoreha

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

23 Oct, 06:18


سلام خانم علیزاده واقعا ممنونم ازتون شمایک هوهم هویت شدگی ویک دیدمن ذهنی رو بهم گفتین که خودم اصلا متوجهش نبودم وقایم بود شناساییش نمیکردم باینکه درذهنم انجامش میدادم وهمش ادمها وچیزهارو خوب وبود میکردم بخاطر اینکه خلاف اون تصویرذهنی من بودن بنظر ذهنم بدمیومد واگه با اون تصویر ذهنی میخوندن ازدید من ذهنی خوب بودن ومن همش براساس یک تصویرذهنی که اونم دیگران وجامعه درمن ایجاد کردن ادمها وچیزهارو خوب وبد میکنم وخودمم خبرندارم این مریضیه من ذهنی واین قضاوت کردن ذهن حتی درحین فیلم دیدن ویا ویسهاروگوص کردن سراغم میاد وانقدمن بهش توجه کردم وبااون فکر وقضاوت ذهنی درگیرشدم وبهش پاسخ دادم واونم همش یه فکر ویه قضاوت دیگه درمن ایجاد کرده وهمینجور باجواب دادن ذهنی وتوجه کردن بهش کلی ذهنمو درگیر کرده وقت وانرژیمو گرفته وتابخودم میام میبینم هیچی ازاون ویس نشنیدم که هیچ تمام انرژیم رفته وچون من ازجنس قضاوت نیستم ومن عدن وسکوت هستم حالم بدمیشه وهربارکه ناظراین افکاروقضاوتهای ذهن میشم وباهاش درگیرنمیشم وجوابشو نمیدم وتوجهمو ازروش برمیدارم کم کم میام تواین لحظه وصداها ولحظه وکارهامو باحضور بیشتری انجام میدم چون قبلا همش انرژیم وتوجهمو بدون اینکه متوجه این مریضی ذهن باشم در ذهنم وافکار وقضاوتهاش بود ومن برای کارهای ساده روزمره انرژی وتمرکزی نداشتم درصورتیکه انرژیم بصورت ۲۴ساعت درذهن وافکار وقضاوتهاش میگذشت ومن کاملا غافل بودم ازبسکه در ذهن زندگی میکردم حتی خودمم متوجهش نبودم که کجا دارم چیکار میکنم وخیلی وقتا اصلا حواسم پرته وهمه چیزیادم میره چون منکه اینجا دراین لحظه که نیستم من همش دارم به حرفا وقضاوتهای ذهنم گوش میدم که چرا اون جواب نداد چرا فلانی اینجوری رفتار کرد چرا همسایه سلام نمیکنه چرا کارنیس ای وای پولم کم شد باید یه فکری بکنم چرا سرده کولرو روشن کنم نه گرمه چرا اون انقد حرف میزنه چرا یه لحظه ساکت نمیشه چرا بوی عطرش بده چرا اون بومیده وهمش قضاوت ذهنه براساس تصویرهایی که براش تعریف شده وماخلاف اون تصویریاون شرطی شدگیو وقتی میبینیم شروع میکنیم به غر زدن یهو به خودمون میایم میبینم چقد غرمیزنیم چون ذهن همش داره قضاوت میکنه همه چیزو وحتی خودمون رو گاهی محکوم وسرزنص میکنم وماهم به حرفاش گوش میدیم وفکر میکنیم که بازم فکر کردن ذهنیه وببعدش شروع میکنیم بخاط قضاوتهای ذهن به غر زدن درصورتیکه باید سکوت کنیم وخلاف اونچه که ذهن نشون میده عمل کنیم وبه قضاوتهاش اگاه باشیم وجوابشو ندیم وتوجهمونو بهش کم کنیم وبعدش شروع نکنیم به غر زدن یعنی واکنش نشون ندیم به حرفای ذهن چون اونها همه یه فکره که واقعی نیست وفقط براساس یه تصویروشرطی شدگیه ما فقط باید ناظرش باشیم وواکنش نشون ندیم

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

23 Oct, 06:18


واینم بگم من ذهنی خیلی زیرکه وما باید انقدرررر باید این دید ناظر بهش نگاه کنیم تا خداوند به ما نیز کمک کنه یکی یکی ترفندهای پنهانی که خیلی ریز عمل میکنه هم برامون رو کنه مثالا من امروز توی اینه ارایشگاه داشتم خودمو نگاه میکردم یهو صدای من ذهنی توسرم پیچیدکه توکه اصلا خوشگل نیستی دور چشماتو ببین گو انداخته سنت رفته بالا دیگه صورتت افتاده شده ببین پوستتو داره میفته تودیگه مثل ۲۰سالگیت خوشگلو وتودل برو وجذاب نیستی خواستنی نیستی پس ارزشت اومده پایین هرکی اومد سمتت بخاط اینکه من میگم خوشگل نیستی وارزشت بخاطر چهرت اومده پایین(فارغ ازاینکه اون شخصی که میاد منو بخاطر زیبایی روحم ببینه وبخواد یااونم دیدش ذهنی باشه ومنم بخاطر چهره ام وخوشگلیم بخواد)پس هرکسی اومد سمتت قبول کن ودرمقابلش ضعف نشون بده وهمین میشه باگ تو وباج دادن تو چرا همش بخاطر یک فکر من ذهنی که به توگفته توخوشگل نیستی وتورو خوشگل ندیده چون تصویرخوشگلها ازنظرمن ذهنی شبیه اروپایی هاست وچون توچهرت شبیه اونا نیس پس بدرنخوری وباید همش باج بدی وضعف نشون بدی من ذهنی میگه تواین چهره وبدن هستی وتمام اندامتم ایده ال نیست که چون توشبیه فلان دختر خوشهیکل معروف نیستی پس دیگه ارزونی وتوبدرد نخوری این خودسرزنشی ها براساس تصویر وقضاوتهای غلط من ذهنی که باید درهرلحظه بادید ناظر ببینیمش وبندازیمش باعث ضعف عزت نفس ودرنهایت حس میکنیم دوسداشتنی نیستیم چون یه صدای وراج ذهن که دراکثرا اوقاتم متوجهش نیستیم ودرگیرکارهای روزمره هستیم میادوازدرون داره هی ماروضعیف میکنه وهمش میگه تواین چهرووبدنی خصوصا که دردنیای امروزم جامعه اینو مهم کرده تاما همش خودمونو این چهره وبدن بدونیم وباذهن درگیرباشیم وبدون اینکه اگاه باشیم وناظر که ما این چهروبدن نیستیم ما یک انرژی ای هستیم که دراین جسم زندگی میکنه وچهره وبدن تنها فیزیکیه این انرژیه واین انرژی کاملا بی تعریفه وهیچ تعریفی نداره وکمالا روان وجاریه وبا منبع انرژی خدا درتماسه چون بخشی ازخداست وهیچ تعریفی راجب جسم وظاهرش مربوط به این انرژی نمیشه وحتی ازاین انرژی کم وزیاد نمیکنه بلکه از اون ذهن وتصاویراشتباه من ذهنی کم وزیادمیکنه که وجود نداره وتقلیده اشتباهه ازدیگرانی که دراشتباهن ونمیدونن وفکرمیکنن میدونن واین تمام بازیه وزمانیکه بازیه این ذهن رو بدونیم بردیم ذهن درهرصورتی بفکر بقای ماهست وهمش میخواد ازما مراقبت کنه که نه ببین تواگه این کار واین فکرهارو بکنی درامنیت هستی وبه ارامش میرسی درصورتیکه اشتباهه اینا همه فکرهای ذهنه وما وجودی بالاتر ازذهن هستیم که همون انرژیه که همه راهها وهمه چیزها روجواب همه سوالات رو درخودش داره واون حتی میدونه چه چیزی برای توخوبه یا بده ویاحتی توچه چیزی وکاریو دوسداری وهمه چیزهارومیدونه ویه حس زیبای خداوندیه که دردرون همه ی ماهست وما رفتیم غرق درذهن وافکارش شدیم وازش بی بهره ایم درصورتیکه با کارکردم روی خودمون بوسیله اموزه ها وتمرین ناظربودن برذهن مثل عقاب برافکارمون حواسمون باشه که داریم چیکار میکنیم باخودمون داریم قضاوت میکنیم یا مقایسه یا کمبودمیبینیم یا به فقط فکر میکنیم وتوجهمون روی نداریه بدون اینکه بدونیم بادیدن تصاویروفیلمهای که اگاهانه نباید ببینیم راجب فقط وکمبود ورنج وخشم وغم وترسها یا داریم باذهن خودمونو سرزنش میکنیم که تواین چهره وبدنی تواین پولی وچنان درکنترل این ذهن وجامعه هستیم که ازاین لحظه که تنها سکوت وسکونه بی بهره ایم وتنها بادید ناظر برنوع افکارمون باید اروم بگیریم ودیگه انقد به ذهن نریم وبدونیم که ما این دیدناظریم وبیرون ازذهنیم که داره ذهنو میبینه وساکت وارومه وذهن داره اون وسط دست وپامیزنه واسه خودش مثل یه بچه ۲ساله وما بالغیم وبی تفاوت که اون بچه اس وکاریش نداریم واکنشی بهش نشون نمیدیم درگیرش نمیشیم وماوجودی فراتریم که هرلحظه شاده وارومه وتنها دراین لحظه هست لحظه ی بعدی وجود نداره واین هست عظمت ما که باید بهش برگردیم بادید ناظر ومدیتیشن واموزه ها برای همینه که مولانا میگه ادمی دیداست وباقی پوست است یعنی آدم فقط یه دید هست واون دید ناظره برذهن همینو تمرین کنیم به زندگی وارامش میرسیم ودرهرلحظه فقط به اون کاری واون حرکتی که میکنیم دقت کنیم وبرافکارمون ناظرباشیم که ازنوه قضاوته یا حرصه یاطمعه یا مقایسه یا حسادته که به شکلهای متفاوتی خودشو نشون میده مثلا ازخودت بپرس چرا فلان واکنشو نشون دادی وباخودت صداقت بیرحمانه داشته باش ایا ازروی حسادت یا مقایسه یاقدرت طلبی یا قضاوت ذهنی یاخشم یاچه چیزی بود که تورو بهم ریخت وواکنش نشون دادی ونترس این فقط بی خودته وخودت هیچکس قرار نیست بفهمه وخوبیش اینه ولی توبازوم کردن بادید ناظرمتوجه میشی که چرا اون واکنش رو نشون دادی واون هم هویت شدگیته که دردرجه ی اول دیدیش وحالا باید هوشیارانه مراقب باشی که تااومد بالامکث کنی وسکوت کنی ازش پرهیز کنی تادرتوبیفته ببخشید طولانی شد🙏🙏

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

23 Oct, 06:17


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

22 Oct, 15:51


سلام و سرور
امید عالی باشید

این تجربه‌ی من هست

گفتم شاید بیان‌ش بتونه مفید باشه.
🪴


"یک من ذهنی
یک درد
و یک ناظر

همه‌ی اینها در لحظه ماییم

منِ‌ذهنی شاخ و شانه می‌کشد
درد هم همینطور
و تو به عنوان شخص ثالث این ماجرا نظاره‌گر هستی

و تمام این سه فرد
خود تویی!

شگفت‌انگیز است، نه؟!"


ممنون از آقای قویدل
از شما خانم علیزاده
از آقای شهبازی
و همینطور از نیروی زندگی و مولانای جان.🙏

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

22 Oct, 15:51


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

22 Oct, 04:42


درود
سپاس از خانم علیزاده
سپاس از این مجموعه خوب خصوصا جناب آقای قویدل دوست داشتنی

هر کسی بخواد ازدواج کنه، این تجربه میتونه تاییدی بر سخنان مولانا باشه
جالبه این تجربه و دوستان هم بدونن، من ده سال پیش از این آموزه ها به این شکل خبری نداشتم ولی معتقد بودم
باید خودت خوب باشی تا کبوتر با کبوتر باز با باز رخ بده.
با شخصی مدت ۶ ماه دوست بودم به قصد ازدواج ولی دقیقا همون روز که فهمیدم که این رابطه رو نمیتونم ادامه بدم بدون لحظه ای درنگ موضوع و مطرح و رابطه و کات کردم...

حالم خوب نبود و دیگران میگفتن زودتر برای فراموشی برو سراغ کس دیگه ولی یک سال روی خودم کار کردم و تسلیم شدم تا حالم کاملا خوب شد،

و واقعا اهمیت همسر و از وجودم بیرون کردم .
ولی معیارهایم همچنان و طبق معمول جان و درون همسرم آینده ام بود.
سن من زیاد شده بود و افکار پلید دنبال من بودن ولی حالم که خوب شد ، زمانی بود که به خودم اجازه دادم تا به فکر همسر بیفتم..

یکدفعه مثل سیل آدمهایی میدیدم که یکی از یکی بهتر بودن و واقعا انتخاب برام سخت شده بود. جالبه بدونید طی یک ماه (زمان خیلی کمی هست ها) من همسر مورد نظرم و پیدا کردم (بهتره بگم از بین ۸ نفر، انتخاب کردم) و جالبه که بعد ازدواج، الان ۹ ساله زندگی دارم که هر لحظه خدا رو شکر میکنم، ما حتی یکبار هم بلند صحبت نکردیم. بچه ها صدای بلند ما رو نشنیدن و در این وجه از زندگی وقتی روی خودم کار کردم و خودم اونی شدم که از همسرم انتظار داشتم، خداوند هم کسی رو در زندگی من گذاشت که نهایت صلح درونی رو با خودش داره و یک رابطه بینظیر برام رقم خورد.

این روزها که دوره های آقای قویدل از زبان مولانا رو گوش میدم میبینم باید در تمامی وجوه زندگی ، همه آنچه برایمان اهمیت دارد و کنار بگذاریم و رها بشیم و فقط به لحظه حال و خداوند متمرکز بشیم تا خودبخود همه چیز از طریق حق تعالی درست بشه.

دل ﻣﺎ رﻓـﺘـﻪ ﻣـﻬﻤﺎﻧﻲ
ﺑﻪ ﻳﻚ درﻳﺎي ﻃﻮﻓﺎنی
ﺑﺎﻳـﺪ ﭘـﺎرو ﻧـﺰد وا داد
ﺑﺎﻳﺪ دل رو ﺑﻪ درﻳﺎ داد..
ﺧﻮدش می بردت ﻫﺮﺟﺎ دﻟﺶﺧﻮاﺳﺖ
ﺑﻪ ﻫﺮﺟﺎ ﺑﺮد ﺑﺪون ﺳﺎﺣﻞ ﻫﻤﻮﻧﺠﺎﺳﺖ


ارادت و احترام

پیشنهاد
دوستان عزیز دوره ها همشون خوبه من هر بار که اینها رو گوش میدم چیزهایی میشنوم که انگار قبلا هرگز نشنیده بودم، پیشنهاد من اینه به صورت نامنظم فایلها رو تکراری گوش بدید ولی مدام و روزانه جز روتین تون باشه، بنظر من هیچ دوره ای از دوره ها بر دیگری برتری نداره بلکه همشون واجب و عالی و ضروری هستند (هر چهار دوره) همشون عالی هستند. از یوتیوپ هم غافل نشید که در دلش به اندازه خود دوره ها مطالب عالی داره.

آن دلت را خدای نرم کناد، این دعای خوش است. آآآمین کن.❤️😍❤️😍❤️

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

22 Oct, 04:42


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

21 Oct, 06:09


بعد از مدتی استاد درونم مثل آب از روغن جدام کرد بهم قدرت شناسایی داد تا هرروز رهاتر وآزاد ترباشم و در حین اتفاقات اوایل یکجور نجواهای ذهن بلند می‌شد منو میترسوندکه همه چیز ازدستت میره شوهرت بچه هات مال وثروتت همه به باد میره همه می‌رن تنها میشی مگه میشه بچت و همسرت و پولت وثروت نخوای ازشون بگذری؟اصلا به حرفاش محل نمیدادم برام هیچی مهم نبود فقط رسیدن به اصلم مهم بود بیرحمانه بر علیه خودم قیام کنم
خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
ووارد آتشی که جناب مولانا میفرمایند شدم درد هوشیارانه میکشیدم …بعد درد لذت بخش شد شیرین شد یک‌جاهایی اصلا درد نداشتم باز جاهایی که منیت و وابستگی شدید داشتم درد زیادی میکشیدم (جان دادن) هر چقدر عمیق تر میرفتم درد راحتر می‌شد چون پذیرش مسئولیت برام راحت تر می‌شد ودرد کمتری میکشیدم و همش لطف وکرم خداونده چون خدا مرهمه روی زخم میخوابه نمیزاره درد تلخ بکشیم همچنان هم کار میکنه .

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

21 Oct, 06:09


با گوش کردن به آموزه ها وحین اتفاقات این خرد الهی برام باز شد که جهان فقط یک بازیه برای فضاگشایی (اصل فضا گشایی درون ماست) دیگه خدا که بیاد درما ساکن بشه خرد خودشو جاری کنه شاهکار میکنه(قضا وکن فکان😍🫶🏼)
اصلا غیرقابل مقایسه به آدم قبلا هستم هر چه به طرف نور ،عالم معنا میریم اصلا جهان و مادیاتش برامون بی معنی میشه و به افکار ‌اجسام و انسان‌ها بی نیاز میشیم و به خدا تشنه تر و عاشق تر ونیازمند تر امیدوارم از منیت و ریا نباشه دیدگاهم به زندگی ،انسان‌ها،اطرافیانم ،حیوانات گیاهان کودکان عوض شده ..دوس دارم همه چیزهارو درآغوش بکشم عشق میکنم و لذت میبرم از وجود همه چیز هر چه که در هستی هست
مست و سرخوش و پرازعیشم که چنان اون مستی در درون چنان فوران میکنه که هر چقدر از اون حال ومستی بگم نمیتونم وصفش کنم . از گذشته وآینده جمع شدم ودر لحظه حال که لحظه ابدی هست ساکن شدم ودائما تمرکز روی خود بادید نظر مثل شیر بالاسر ذهن دنبال شکار
هر چقدر اون دید دشمن بین وایراد بین پس بزنیم پردها می‌رن کنار و چشم‌هایمان زندگی وجهان رو زیباتر میبینن که اصلا نمیتونم از اون چیزایی که الان با این چشم‌های جهان میبینم توصیف کنم بهشت همینجاست🥹😍
تو ببند آن چشم ‌خود تسلیم کن خویش را بینی در آن شهر کهن
قصد نصیحت کردن ندارم به دوستان ‌همراهان عزیزم فقط میخوام از تجربه ام بگم که درهای رحمت خداوند هر لحظه بروی بنده اش بازه هیچ وقت دیر نیست هرجا خطا کردیم ناز شصتتمون فقط مسئولیت قبول کنیم ومسیر رو عوض کنیم هر لحظه ای که برگردیم به نفعمونه اصلا مهم نیست بی پول بی شغل هر چی هستیم عشق بورزیم به اون خودمون که شاهزاده ایم که از همه چی مهم‌ترین واون پادشاه عالم که هر لحظه منتظره که برگردیم به قصر حالا براش مهم نیس هر جوری هستیم آغوشش بازه جوری ازمون استقبال میکنه انگار نه انگار که یک عمر بهش بی وفایی کردیم وهر چقدر تکرار در گوش کردن به این آموزه هاو ابیات ناب وصبر ‌مداومت در تسلیم داشته باشیم به عمق وجان اصلی ودرونی خود نزدیک میشیم ومسئولیت پذیری وتسلیم راحت تر میشه تا آخرین دم که در این جهان هستیم باید عمل کنیم به این آموزه های ناب وجان ما تشنه تر میشه به این شراب الهی
از برادران بزرگوارم جناب پرویز شهبازی عزیز و جناب آقای قویدل عزیز هم بینهایت سپاسگزارم تلاش کنیم برای جبران زحمات بیکران ایشان بیشتر و پرتکرار تر به این آموزه ها گوش جان بسپریم در پناه حق باشید 🙌🏼🙌🏼😍😍🙏🏼🙏🏼🌱🌱💎💎

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

21 Oct, 06:09


با عرض سلام وارادت🌱💚🙏🏼
بنده برای سومین بار پیام میدم وازتجربیات وتغییراتی که جدیدا در من رخ داده بیان میکنم برای دوستان و همراهان عزیز 🙏🏼🙌🏼
بنده خانمی۴۰ساله هستم که در این سال‌ها در قعر چاه وتاریکی و زندان ذهن غرق و بیهوش شده بودم جناب شیطان اربابم شده بود و منم خدمتکار دربست دراختیارش ،درون پر از درد از جمله کینه ،خشم ،حسادت،واکنش ،رنج ، استرس ، مقایسه ،توقع ،قضاوت ، مقاومت ،غیبت ،حس معامله ، کنترل همسر،حس پشیمانی، ناسپاسی ،حس گدایی ،افسرده وغمگین که با مادیات هم خوشحال نمیشدم دنبال یک چیز گمشده ای میگشتم به هر چیزی می رسیدم نه شادی نه خوشی نه شادی نه آرامش بود که هیچ تازه غم ودرد روی من بیشتر سنگینی می‌کرد لذت وشادی وآرامش چیزها برام زودگذر بود انگاری سراب بود دید دشمن بین وایراد بین داشتم از انسانها ، از بچه ها ،از گیاهان ،از طبیعت نزدیکان از طبیعت ،وحتی از خودم متنفر بودم وبه عده کمی از نزدیکانم که خوبی میکردم انتظار بازگشت ازشون داشتم یعنی همون حس معامله
به حساب خودم اهل نماز وروضه ‌مسجد از این حرفا هم بودم وفک میکردم که خدا فقط در همین کارا خلاصه میشه ویک خدای ذهنی داشتم که اونم تو آسمونا فقط (منیت شدید داشتم )که من چون اهل نماز وروزه ومسجد رفتن هستم گول شیطان نمیخورم 😅
از قضا سال ۱۳۹۸متوجه یک غده توی یک پستانم شدم با انجام سونو و مامو گرافی ونمونه برداری از پستان مشخص شد غده سرطانیه ،پروسه درمان (شیمی درمانی ،پرتو درمانی ‌،عمل ماستکتومی جراحی کل یک پستان)انجام شدوخداروشکر بعد از یکسال همه درمان‌ها. تموم شدن.(درضمن من ۳تا سقط جنین هم انجام دادم قبل از این اتفاقات واین بیماری )دیگه گناهکار تر از من کسی نبود.
به حساب خودم یکم به خودم اومدم بنا به گفته های جهان مادی دفتر شکرگزاری تهیه کردم و توی دفتر واسه.داشته هام شکرگزاری میکردم و خواسته هام و مینوشتم همیشه تو آینده بودم مینوشتم تا سال دیگه من مثلا فلان ماشین دارم وتجسمش میکردم و خیلی خوشحال میشدم وجلوتر که میومدم به خودم میگفتم چرا من به خواسته هام نمیرسم درونم منقبض شده بود اصلا نمیتونستم نفس بکشم یک غم بزرگ توی دلم داشتم غافل از اینکه بیشتر توی من ذهنی غرق میشم حالم خیلی بد بوداصلا از این بیماری که سراغم اومد درس نگرفتم دعواهای هرروزه همسرم بخاطر بچه ها شروع شد که بعضی جاها همراه با کتک کاری بچه‌ ها وخودم توسط همسرم انجام میگرفت جوری میزد بدنم کبود میشدو همیشه ازخدا طلبکار بودم میگفتم تو چجورخدایی هستی تو اصلا وجود نداری اگه وجود میداشتی من و تو این زندگی جهنم نمیاوردی مهمش دعا میکردم خدایا راحتم کن منو ببر از این دنیا دعا میکردم منو ببر پیش خودت،همه رو مقصر میدونستم الا خودم اصلا آگاهی نداشتم که باید خودم تغییر کنم مسئولیت قبول کنم (خطاب به همسرم میگفتم که این دفعه سرطان بیادبدنم درمان انجام نمیدم تا راحت بشم از دست اونا و زندگی جهنمی که برام درست کردند .بس دعاها کان زیان است وهلاک وزکرم می نشنود یزدان پاک
دقیقا یک سال پیش ظهر داشتم نماز میخوندم وهنوز نماز ظهر خوندم داشتم توی گوگل گوشی دنبال راهکار میگشتم که زندگیم درست کنم یهو توی گوگل (یوتیوب)برام باز شدآموزه های مولانای جان با صدای جناب قویدل عزیز باشنیدن همون یک جلسه یک حس حالی بهم دست داد حس بیداری) که نمیتونم توصیف کنم به سجده افتادم و به درگاه خدافقط اشک ریختم وگریه کردم چون آب بودرو آتیش کار خودش بود او‌میکشد قلاب را😘🫂
‌از اون روز تصمیم گرفتم فقط با آموزه های مولانا روی خودم کار کنم از همون جلسه اول شروع کردم .کارم فقط شده بود گوش کردن همین آموزه ها هر چه بیشتر گوش میکردم بیدارتر میشدم و حالم بهتر می‌شد (البته با تکرار)
گاهی اوقات حال بد هم داشتم همون هم هویت شدگی ها میومدن بالا و جان تازه میگرفتم از شنیدن آموزه ها ووکنجکاو میشدم که تمام قسمتاش ‌گوش کنم باهربارتکراری گوش کردن فایل هاوتسلیم شدن برای اولین بار یک حالی بهم دست داد که نمیشه توصیف کنم قشنگ اون بزرگ شدن رو درونم حس کردم حس کردم بالانس شدم .

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

21 Oct, 06:08


تجربه ی دوست عزیزمون

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

20 Oct, 12:42


با سلام خدمت آقای قویدل و سرکارخانم علیزاده، میخاستم تجربه ای که اخیرا بدست آوردم رو با دوستان به اشتراک بگذارم.
به لطف آموزه های مولانا و دوره های بینظیر آقای قویدل، مخصوصا دوره رستاخیز، شاید چندتایی از هم هویت شدگیهای من شناسایی شد که همه این شناساییها، حین گوش دادن به آموزه ها بوده. (تو دوره رستاخیز سرعت شناسایی چندین برابر شده)
اما همیشه من ذهنی من، زمانیکه حقیقتی از شخصیت باطل من رو میشد، بلافاصله رنگ عوض میکرد و با من در پرهیز از اون هم هویت شدگی همکاری میکرد و حتی کاسه داغتر از آش میشد!!
امروز که مشغول گوش دادن به دوره رستاخیز بودم، یهو ی جنبه منفی از خدم رو درک کردم.
دیدم که تا یک همانیدگی ای بمن شناسایی میشه، بلافاصله من ذهنی شروع میکنه به علت و معلول کردن و سبب سازی که تو مثلا اینجا این پرهیز روبکنی، اونجا اون کارت که مشکل بود درست میشه، پس بدو زودتر انجام بده، عجله کن....
همیشه اقای قویدل میگفتن من ذهنی درمقابل انداختن هم هویت شدگی مقاومت میکنه،درد میکشه، حالش گرفته میشه، نه اینکه بیاد با تو همراهی کنه!!!!یک جای کار می لنگه...

تا اینکه فهمیدم... ای وای من... این همش دنبال سود کردنه...
یعنی من تو کارای معنوی هم دنبال سود کردنم...
اگه سود نباشه شاید انجام ندم...
پیش خدم گفتم حالا که اینجور شد، من از همین الان میخام ضرر کنم.. دنبال اینم هرچه بیشتر سر من کلاه بره!!!

با سپاس فراوان از آقای قویدل و خانم علیزاده🙏

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

20 Oct, 12:42


تجربه ی دوست عزیزمون از دوره ی رستاخیز

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

20 Oct, 07:26


سلام خدمت شما خانم علیزاده عزیز و آقای قویدل بزرگوار و همه ی دوستان عزیز

بعد تقریبا 7،8ماهی که دارم این آموزها رو که از زبان آقای قویدل بزرگوار و مهربان دارم گوش میکنم باره اوله پیام دادم 🙏🏻

دیروز یه اتفاق جالب و هیجان انگیز البته از نظر من واسم اتفاق افتاد...... دیشب تو خونه مون مارمولک امده بود و منم خواب بودم و بی خبر، همسرم با هر وسیله و ترفندی که میشد خلاصه نتونسته بود از خونه ببره بیرون، صبح که بیدار شدم همسرم ماجرا رو بهم گفت منم که از مارمولک نمیشه گفت میترسم ولی یجوری میشم میبینمش😅باره اول بود اصلا هیچی نگفتم فقط هی تو دلم میگفتم خدا جون یه کاری کن که بدونه اینکه بهش صدمه ای بزنم از خونه بره بیرون، تا نزدیکای ظهر که میخواستم برم اون اتاق دیدم مارمولک سر راهم روی پادری جلو در انگار بخدا😭خود خدا کاری کرده انجا باشه ایستاده بود منم بدون هیچ ترس و دلهره ای پادری رو تا کردم و ورداشتم بردم بیرون و خدارو شکر بدون هیچ آسیبی رهاش کردم.... نمیدنم چی بگم فقط اینو میدونم که الان در همه چی همه کس همه جا خدارو میبینم، یه حالی دارم که نمیتوتم وصفش کنم...... چند روز پیش به خواهرم که اونم خداروشکر جدیدا وارد این آموزها شده میگفتم هر چند فکر میکنم هیچی نمیخوام انگار همه چی دارم و غنی غنی هستم وشکر خدا راضی راضی..

خدا آقای قویدل مهربان ودلسوز رو سر راه من گذاشت بخدا اونم معجزه بود که انشالله سر فرصت واستون میگم

بی نهایت تشکر از شما خانم علیزاده و آقای قویدل بزرگوار، انشالله یه روز بتونم دینمو به شما بزرگواران جبران کنم🙏🏻

کوچیک شما نادیا 🙏❤️🌷

جزئیات دوره های خودشناسی، تجربیات و پیام های شما

20 Oct, 07:26


تجربه ی دوست عزیزمون