Ganje Hozour Spiritual Messages پیامهای معنوی گنج حضور

نماهنگ برنامه ۱۰۱۹

غزل شماره ۳۱۵۵ دیوان شمس مولانا - با نوازندگی آقای پویا خوش‌بین

فایل تصویری خوانش غزل ۳۱۵۵ دیوان شمس - برنامه ۱۰۱۹ گنج حضور، آقای شهبازی

اسلایدهای برنامه ۱۰۱۹

فایل pdf

خانم دیبا از کرج

آقای رحیمی از رامسر

خانم پروین از استان مرکزی

آقای داریوش از استرالیا

خانم نرگس از دزفول

آقای مهدی از تهران

خانم مریم از اصفهان

خانم لاله از فولادشهر

فایل‌های صوتی پیغام‌های تلفنی بینندگان در برنامه ۱۰۱۹ به صورت مجزا 👇

فایل صوتی ۲۴ برنامهٔ شمارهٔ ۱۰۱۹

فایل صوتی ۲۳ برنامهٔ شمارهٔ ۱۰۱۹

فایل صوتی ۲۲ برنامهٔ شمارهٔ ۱۰۱۹

فایل صوتی ۲۱ برنامهٔ شمارهٔ ۱۰۱۹

فایل صوتی ۱۹ برنامهٔ شمارهٔ ۱۰۱۹

فایل صوتی ۲۰ برنامهٔ شمارهٔ ۱۰۱۹

فایل صوتی ۱۸ برنامهٔ شمارهٔ ۱۰۱۹

🔹ابیات شاهد برنامه ۱۰۱۸ گنج حضور

چون فدایِ بی‌وفایان می‌شوی
از گُمانِ بَد، بدآن سو می‌روی؟

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۳۸


ننگرم کس را و گر هم بنگرم
او بهانه باشد و، تو مَنْظَرم

مَنْظَر: جای نگریستن و نظر انداختن

عاشقِ صُنعِ تواَم در شُکر و صبر
عاشقِ مصنوع کی باشم چو گَبر؟

شُکر و صبر: در اینجا کنایه از نعمت و بلاست.
گبر: کافر

عاشقِ صُنعِ خدا با فَر بوَد
عاشقِ مصنوعِ او کافر بُوَد

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، ابیات ۱۳۶۱-۱۳۵۹

صُنع: آفرینش
مصنوع: آفریده، مخلوق



من در آن دَم وادَهَم چشمِ تو را
تا فرو‌خوانی، مُعَظَّم جوهرا

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۶٨


مَنفَذی داری به بحر، ای آبگیر
ننگ دار از آب جُستن از غدیر

که اَلَمْ نَشْرَحْ نه شرحت هست باز؟
چون شدی تو شرح‌جو و کُدیه‌ساز؟

درنگر در شرحِ دل در اندرون
تا نیاید طعنۀ لاتُبْصِرُون

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۷۰-۱۰۷۲

غدیر: آبگیر، برکه
کُدیه‌ساز: گدایی‌کننده، تَکدّی‌کننده



گفت پیغمبر که احمق هر‌که هست
او عَدوِّ ماست و غولِ رَهزن است

هرکه او عاقل بُوَد، او جانِ ماست
روحِ او و ریحِ او رَیحانِ ماست

عقل دشنامم دهد، من راضی‌ام
زآن‌که فیضی دارد از فَیّاضی‌ام

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۹۴۷ - ۱۹۴۹


ذرّه‌‌ای گر جهدِ تو افزون بود
در ترازویِ خدا موزون بُوَد

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ٣١۴۵

برنامه ۱۰۱۸ گنج حضور

خانم سرور از گلستان

🔸ابیات شاهد - برنامه ۱۰۱۸ گنج‌‌ حضور

خانم سرور از گلستان

▫️خوانش کل ابیات برنامه ۱۰۱۸ گنج حضور

خانم سرور از گلستان
👇👇

فایل pdf عناوین و عبارات ابتدای غزل ۱۲۹۹ دیوان شمس
و همچنین عناوین ابیات مثنوی و دیوان غزلیات

برنامه ۱۰۱۸ گنج‌‌ حضور

خانم سرور از گلستان
👇👇

۹۰.یار در آخر...

۹۱.جمله عشاق را...

۹۲.در حرکت باش...

۹۳.هر که او عصیان...

۹۴.چونکه در عهد...

۹۵.از وفایِ حق...

۹۶.گوش نِه، اَفوُا.. 

۹۷.عهد و قرض ما...

۹۸.بی‌وفایی چون...

۹۹.حق تعالی، فخر...

۱۰۰.بی‌وفایی دان...

۱۰۱. حبک الاشیاء..

۱۰۲.کوری عشق است...

۱۰۳.کورم از غیر...

۱۰۴.دید روی جز...

۱۰۵.باطلند و ...

۱۰۶.صد جوال زر...

۱۰۷.کجا شد عهد و...

۱۰۸.چرا کاهل شدی...

۱۰۹.نشاط عاشقی...

۱۱۰.تو را با من نه..

۱۱۱.چنان ابری به پیش...

۱۱۲.عقل جزوی...

۱۱۳.نیست نور برق...

۱۱۴.برق عقل ما...

۱۱۵.بدگهر را علم و فن...

۱۱۶.تیغ دادن در...

۱۱۷.علم و مال و منصب...

۱۱۸.پس غزا زین...

۱۱۹.جان او مجنون...

۱۲۰.آنچه منصب..

۱۲۱.عیب او مخفی‌ست...

۱۲۲.جمله صحرا...

۱۲۳.مال و منصب...

۱۲۴.یا کند بخل و...

۱۲۵.شاه را در خانه‌ی...

۱۲۶.حکم چون در دست...

۱۲۷. ره نمی‌داند...

۱۲۸.طفل راهِ فقر...

۱۲۹.که بیا که ماه...

۱۳۰.چون نمایی؟...

۱۳۱.احمقان، سرور شدستند...

۱۳۲.قبض دیدی...

۱۳۳.بسط دیدی..

۱۳۴.لیک برخوان...

۱۳۵.چشم من از چشم‌ها...

۱۳۶.لطف معروف...

۱۳۷.یا رب اتمم..

۱۳۸.یک نَفَس حمله...

۱۳۹.هوش را توزیع...

۱۴۰.آبِ هُش را ...

۱۴۱.هین بزن آن شاخ...

۱۴۲.هر دو سبزند...

۱۴۳.آبِ باغ این را...

۱۴۴.عدل چه‌بود؟

۱۴۵.عدل، وضعِ...

۱۴۶.ظلم چه‌بود؟

۱۴۷.نعمتِ حق را...

۱۴۸.بار کن پیکار..

۱۴۹.بر سر عیسی...

۱۵۰.سُرمه را در گوش...

۱۵۱.گر دلی، رُو ناز کن...

۱۵۲.زهر، تن را نافع...

۱۵۳.هیزم دوزخ تن...

۱۵۴.ورنه حمال حطب...

۱۵۵.از حطب بشناس...

۱۵۶.اصل آن شاخ‌ست...

۱۵۷.هست مانندا به...

۱۵۸.هست آن پیدا‌‌...

۱۵۹.ور نداری پا...

پایان ابیات برنامه ۱۰۱۸ گنج حضور

🔸مشق عشق

عناوین و عبارات ابتدای ابیات مثنوی و دیوان شمس، جهت تمرین و تکرار،
تا راحت‌تر بتوانیم ابیات برنامه ۱۰۱۸ گنج حضور را تکرار کرده و در صورت تمایل حفظ کنیم.....

۱.چون آب باش و بی‌گره…

۲.که تو آن هوشی و…

۳.دان که هر شهوت چو خَمْر…

۴.هُش چه باشد؟ عقلِ…

۵.عقل کاذب هست…

۶.ای خدا بنمای تو…

۷.دیده‌ای کاندر نعاسی…

۸.لاجَرَم سرگشته گشتیم…

۹.تا سَحَر جملهٔ شب…

۱۰.گفت: رُو‌، هر که غم …

۱۱.خود مَنْ جَعَلَ …

۱۲.عاشق حالی، نه عاشق…

۱۳.آنکه یک دَم کم…

۱۴.وآنکه آفل باشد و…

۱۵.خودبه‌خود شکل…

۱۶.صورتگر نقاشم…

۱۷.صد نقش برانگیزم…

۱۸.گفت: نامت چیست؟…

۱۹.گفت: اندر تو چه…

۲۰.من که خروبم خراب…

۲۱.عاشقا خروب تو…

۲۲.خویش مجرم دان و…

۲۳.چون بگویی جاهلم…

۲۴.ره نمی‌داند، قلاووزی…

۲۵.عقل جزوی گاه…

۲۶.عقل بفروش و، هنر…

۲۷.چون ز بی‌صبری قرین…

۲۸.صحبتت چون هست…

۲۹.خوی با او کن کامانتهای…

۳۰.خوی با او کن که خو…

۳۱.حزم آن باشد که ظنِّ بد…

۳۲.حزم، سوءالظن…

۳۳.روی صحرا هست…

۳۴.آن بُز کوهی دَوَد…

۳۵.کَهْ نیَم، کوهم ز حِلم…

۳۶.آنکه از بادی رود…

۳۷.بادِ خشم و باد شهوت…

۳۸.کوهم و هستی من...

۳۹.جز به باد او…

۴۰.پنج وقت آمد…

۴۱.نه به پنج، آرام…

۴۲.نیست زُرْ غِبّاً وظیفهٔ عاشقان…

۴۳. نیست زُر غِبّاً وظیفهٔ ماهیان…

۴۴.بود سنقر سخت…

۴۵.تو برین دکان زمانی…

۴۶.چون امام و قوم…

۴۷.سنقر آنجا ماند…

۴۸.جوهر آن باشد که…

۴۹.آبِ ما محبوسِ…

۵۰.بحر گوید من تو را…

۵۱.لافِ تو محروم…

۵۲.آبِ گِل خواهد که…

۵۳.گر رهاند پای خود…

۵۴.آن کشیدن چیست…

۵۵.همچنین هر شهوتی…

۵۶.هر یکی زینها…

۵۷.این خمارِ غم…

۵۸.علتی بَتَّر ز…

۵۹.در تگِ جو هست…

۶۰.کرده حق ناموس را…

۶۱.حکم حق گسترد…

۶۲.چون ملایک، گوی…

۶۳.دم او جان دهدت…

۶۴.پس شما خاموش…

۶۵.چون تو گوشی او…

۶۶.اَنْصِتُوا را گوش کن…

۶۷.گر بِپَّرانیم تیر…

۶۸.لی مَعَ‌الله وقت بود…

۶۹. ره آسمان درون است…

۷۰.جملهٔ جان‌هایِ پاک

۷۱.چون بازِ شَهی رو…

۷۲.از شاه وفادارتر امروز…

۷۳.زندانیِ مرگند همه…

۷۴.دلا تو چند زنی لاف…

۷۵.صفایِ باقی باید…

۷۶.چو‌ کِبر را بگذاری…

۷۷.برو به نزد خداوند…

۷۸.برف فِسُرده کو رُخِ…

۷۹.خاصه کسی که عاشقِ…

۸۰.آن کیمیایِ بی‌حد و…

۸۱.ز ناسپاسی ما…

۸۲.چون به من زنده…

۸۳.من کنم او را ازین…

۸۴.جان نامحرم نبیند…

۸۵.سَر را چه محل باشد…

۸۶.کامل‌صِفَت آن باشد، کو…

۸۷.گَه غصه و گَه شادی…

۸۸.گر صورتی آید به دل…

۸۹.دل به‌جا دار در آن…

ادامه 👇

🔸مشق عشق

عناوین و عبارات اول عزل شمارهٔ ۱۲۹۹ دیوان شمس، جهت تمرین و تکرار،
تا راحت‌تر بتوانیم ابیات غزل برنامه ۱۰۱۸  گنج حضور را تکرار کرده و در صورت تمایل حفظ کنیم.....

مولوی، دیوان شمس، غزل ۱۲۹۹

۱.گویند: شاهِ عشق ندارد...

۲.گویند: بهرِ عشق تو خود…

۳.گویند اشکِ چشمِ تو در…

۴.گویند: چون ز دورِ زمانه…

۵.گویند آن کسان که نَرَستند…

۶.گویند آن کسان که نرفتند…

۷.گویند: رازدانِ دل، اسرار…

۸.گویند: بنده را نگشایند…

۹.گویند: آن کسی که بُوَد در…

۱۰.گویند: جان پاک از این…

۱۱.گویند: ذره ذره بَد…

۱۲.خاموش کن ز گفت…

برنامه ۱۰۱۸ گنج حضور

خانم سرور از گلستان
👇👇

خانم سرور از گلستان
👇👇

تابِ حرص از کار دنیا چون برفت
فحم باشد مانده از اَخگر به تفت

مولانا مثنوی معنوی دفتر ۴ بیت ۱۱۳۲

فحم=ذغال
اَخگر=آتش

زمانی که تابش و حرارتِ حرص و میلِ همانیدگی ها در ما از میان برود و آن گرما و درخششِ، آن آتش به پایان برسد،
چیزی جز ذغال یعنی رو سیاهیِ مَنِ ذهنی باقی نمی ماند که پوچ و تو خالی بوده و هست،
آن زمان است که هوشیاری از همانیدگی های ذهنی آزاد می شود و روی سیاهِ مَنِ ذهنی دیده می شود .

حدّاد از کرج گنج حضور 🌹

خیرها نغزند نه از عکسِ غیر
تابِ حرص اَر رفت مانَد تابِ خیر

مولانا مثنوی معنوی دفتر ۴ بیت ۱۱۳۱


شما می دانید که کارهای خیر(فضاگشایی و شناساییِ دَردها و همانیدگی ها و زنده شدن به خدا و حضورِ ناظر و عدم) قطعاً و یقیناً زیبا و نیک هستند ،و علتِ این زیبایی آنها، تابیدنِ عکس غیر، یعنی انعکاسِ همانیدگی و دَردهای بیرونی در تو نیست،
اگر پس از فضاگشایی های پی در پی و تلاشِ مدام بر روی خودت، این حرص از بین برود تنها چیزی که باقی می ماند تابشِ نور خداییت و حضور در توست.

حدّاد از کرج گنج حضور 🌹

حرص اندر کارِ دین و خیر جُو
چون نماند حرص، باشد نغز رو

مولانا مثنوی معنوی دفتر ۴ بیت ۱۱۳۰

تا آنجایی که می توانی تلاش کن که در امورِ مربوط به دین و خداییتت که فضاگشایی و انداختنِ همانیدگی هایت است موفق باشی، حتی اگر آهسته آهسته باشد یا لنگان لنگان باشد ،چون کارهای خیری که از مرکزت که تبدیل به عدم گشته ،حتماً تو را هدایت خواهد کرد، ودر انجامِ آنها حریص باش، زیرا وقتی آن عادت و حرص مَنِ ذهنیت ،یعنی آن خواستن های بی اساس و پُر دَرد و همانیده کنار بروند، خواهی دید که تنها روی زیبای حضور باقی می ماند و تو را شگفت زده خواهد کرد.

حدّاد از کرج گنج حضور 🌹

کودکان را حرص می آرد غِرار
تا شوند از ذوقِ دل دامن سوار

مولانا مثنوی معنوی دفتر ۴ بيت ۱۱۳۳

غِرار=گول خوردن

کودکان به علتِ حرصِ زیاد، سوار بر اسبِ چوبین، به بازی می پردازند و مثلِ سوار کارِ واقعی، از اسب شان سواری می گیرند و لذتش را هم می برند،
ما هم تا زمانی که مَنِ ذهنی در ما قوی است، فکر می کنیم هوشیاری ما بر اسبِ حضور سوار است.که باید هر لحظه برای دور ماندن از این توهم فضاگشایی کنیم.

حدّاد از کرج گنج حضور 🌹

با سلام.

برنامه 1018

موضوع :(هیچ مگو که یار من ، با کرم است و باوفا.)

گویند: شاهِ عشق ندارد وفا، دروغ
گویند: صبح نَبْوَد شامِ تو را، دروغ

🌺(مولوی، دیوان شمس، غزل ۱۲۹۹)
شام: درد ها

شاه عشق وفا دارد و این ما هستیم که وفا نداریم. چون از اصل خود که باوفاست دور ماندیم.
پس اکثریت مردم با من ذهنی خود سردرگم چیزها، افلین در مرکزشان مشغول هستند و گویند خداوند وفا ندارد، وگرنه چرا درد ما پایان نپذیرد؟

فعل توست این غُصه‌های دم به دم
این بود معنی قَد جَفَّ الْقَلَم
(مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۸۲)

و اگاه شو این غصه های دم به دم بر اساس کار با من‌ذهنی خروبی است که باهاش قرین شدی و اینگونه درد ایجاد می‌کنی و قلم زندگی با انتخاب کژ تو ، همان گونه که هستی درست تعیین می‌کند چه بنویسد.

کژ روی جف القلم کژ آیدت
راستی آری سعادت زایدت
(مولوی ، مثنوی ، دفتر پنجم ، بیت۳۱۳۳)

و راستی را بیاوریم ،یعنی از قدرت عمل فضاگشایی او کمک بگیریم،فضای درون باز شده و با مرکز عدم سعادت می‌افزاید.

گویند ذره ذره بد و نیک خلق را
آن آفتاب حق نرساند جزا، دروغ
مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۲۹۹

پس مولانا راست می‌گويد. آن آفتاب حق ذره ذره عمل ما را دراین لحظه با هر کدام ازین دو دید هوشیاری می‌دهد،یعنی با من‌ذهنی بی‌خرد که با فضابندی است و نسبت به همانیدگی ها در مرکز چسبیدیم و جسم می‌کنیم به درد تبدیل ميکند و چه با دید هوشیاری نظر بخواهیم که خردمندانه با عمل نیک (فضاگشایی و مرکز عدم ) کار کنیم تبدیل به بی دردی می‌کند.

و قدرت انتخاب و اختیار همیشه بدست خود ما است با چگونه دیدی ببینیم؟

و معنی جف القلم کجا آن بود که جفاها با وفا یکسان است؟ این دو با هم، زمین تا آسمان فرق می‌کنند.

«جَفَّ‌القَلَمُ بِما اَنْتَ لاقٍ.»
«خشک شد قلم به آنچه سزاوار بودی.»

«جَفَّ الْقَلَمُ بِما هُوَ کائِنٌ.»
«خشک شد قلم به آنچه بودنی است.»
(حدیث.)

بس جفا گویند شه را پیشِ ما
که برو جف القلم کم کن وفا
معنی جف القلم کی آن بود
که جفاها با وفا یکسان بود
بل جفا را هم جفا جف القلم
وآن وفا را هم وفا جف القلم
(مولوی،مثنوی،دفتر پنجم بیت۳۱۵۰و ٣۱۵۱و ٣١۵۲)

و اگرچه من های ذهنی از هر سو می‌روند و به پیش ما می‌آیند و گویند: خداوند جفا می‌کند و عادل نیست.
خوشبختانه بزرگان ما (مولانا )از جنس عشق شدند،مرکزشان عدم شد، می‌گوید که خداوند ،یار من باکرم و باوفاست و این لحظه نگار من در بر و در کنارم مست می‌رود.
به شرط این‌که ما این لحظه قیامت ما، زنده شدن به زندگی است، آگاه به اصل خود بشویم و با انکار من ذهنی ( دیگر هیچ نگوییم)/ یعنی جز کار فضاگشایی کردن، هیچ کار دیگر که مهم نیست را انجام ندهیم/ به دخالت با ذهن نپردازیم ،پس با متمرکز ماندن به روی هوشیاری خود قایم می‌مانیم و شاهدیم. اصل ما با او یکی و باوفاست. این لحظه مست به سوی زندگی می‌رود. انشالله......،😍🙏

مست رود نگار من، در بَر و دَر کنار من
هیچ مگو که یار من، با کرم است و با وفا
آمد جانِ جانِ من ، کوریِ دشمنان من
رونقِ گلستانِ من ،زینتِ روضهٔ رضا
(غزل شمارهٔ 51 )

با احترام ، زهره از آمل ❤️

چرا خداوند را کافی نمی دانم؟
زهرا از نوشهر

در ادامه برای بهتر رساندن منظورم ابیاتی را ارائه می کنم :

عاشق تصویر و وَهمِ خویشتن
کی بوَد از عاشقان ذُوالمِنَن
مولوی مثنوی دفتر اول بیت ۲۷۵۹
ذوالمنن = صاحب احسان ها ، خدای تعالی

اول آن کَس کین قیاسک ها نمود
پیشِ انوارِ خدا ، ابلیس بود
مولوی مثنوی دفتر اول بیت ۳۳۹۶

لیک با خورشید و کعبه پیشِ رو
این قیاس و این تحرّی را مجو
مولوی مثنوی دفتر اول بیت ۳۴۰۵
تحرّی = جستن قبله یا راه درست با ذهن

آن قیاسِ حالِ گردون بر زمین
راست ناید فرق دارد در کمین
مولوی مثنوی دفتر اول بیت ۳۴۲۵

ترک کن این جبر را که بس تُهی ست
تا بدانی سِرِّ سِرِّ جبر چیست
مولوی مثنوی دفتر پنجم بیت ۳۱۸۷

ترک کن این جبر جمع مَنبلان
تا خبر یابی از آن جبرِ چو جان
مولوی مثنوی دفتر پنجم بیت ۳۱۸۸

تَرک معشوقی کُن و کُن عاشقی
ای گمان برده که خوب و فایقی
مولوی مثنوی دفتر پنجم بیت ۳۱۸۹
فائق = برتر، مقدم

کافیم بدهم تو را من جمله خیر
بی سبب ، بی واسطه یاری غیر
مولوی مثنوی دفتر چهارم بیت ۳۵۱۷

کافیم بی نان تو را سیری دهم
بی سپاه و لشکرت میری دهم
مولوی مثنوی دفتر چهارم بیت ۳۵۱۸

بی بهارت نرگس و نسرین دهم
بی کتاب و اوستا تلقین دهم
مولوی مثنوی دفتر چهارم بیت ۳۵۱۹

کافیم بی داروَت درمان کنم
گور را و چاه را میدان کنم
مولوی مثنوی دفتر چهارم بیت ۳۵۲۰

عقل، قربان کن به پیشِ مصطفی
حَسبی الله گو که الله ام کَفی
مولوی مثنوی دفتر چهارم بیت ۱۴۰۸

" آیا خدا برای نگهداری بنده اش کافی نیست؟

" بگو: خدا برای من بس است . "

قرآن کریم سوره زمر آیات ۳۶ و ۳۸

با سپاس زهرا از نوشهر

سلام

چرا خداوند را کافی نمی دانم؟

۱- چون درست نمی بینم.

دیده یی کاندر نُعاسی شد پدید
کی تواند جز خیال و نیست دید
مولوی مثنوی دفتر پنجم ۱۰۳۳
نُعاسی = اینجا خواب ذهن

۲-- چون میل به نصیحت کردن دارم .

ما بِه نشویم از نصیحت
چون گمرهِ عشقِ آن بهینیم
مولوی دیوان شمس غزل ۱۵۸۰

۳-- چون هنوز در مقایسه هستم و این کارم در من ایجاد حس نقص و حس حقارت می کند.

خویشتن را آدمی ارزان فروخت
بود اطلس ،خویش بر دَلقی بدوخت
مولوی مثنوی دفتر سوم بیت ۱۰۰۱

۴ -- چون از سبب سازی و مانع سازی استفاده می کنم و این کارم مرا در مسئله هایی که خودم ساختم گرفتار کرده است.
و کاربرد عملی این دو بیت را درک نکرده ام.

من سبب را ننگرم، کان حادث است
زانکه حادث، حادثی را باعث است

لطف سابق را نظاره می کنم
هر چه آن حادث، دو پاره می کنم
مولوی مثنوی دفتر دوم بیت های ۲۶۴۰ و ۲۶۴۱

۵ -- چون طلب کافی ندارم و احساس تشنگی نمی کنم و به این پند مولانا گوش نمی دهم.

لنگ و لوک و خفته شکل و بی ادب
سوی او می غیژ و او را می طلب
مولوی مثنوی دفتر سوم بیت ۹۸۰
می غیژ = خزیدن
لوک = شل ، ناتوان

۶ -- چون حواسم روی خودم نیست و به صُنع او نگاه نمی کنم و به این بیت ها عمل نمی کنم.
ننگرم کس را و گر هم بنگرم
او بهانه باشد و تو منظرم

عاشق صنع توام در شکر و صبر
عاشق مصنوع کی باشم چو گبر

عاشق صنع خدا با فر بود
عاشق مصنوع او کافر بود
مولوی مثنوی دفتر سوم بیت های ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱
با فر = شکوهمند
گبر = انسان همانیده

۷ -- بخاطر اینکه هنوز پندار کمال و می دانم در من فعال است و برای خداوند و بزرگان ناز می کنم و احساس نیاز ندارم .

ای بسا نازا که گردد آن گناه
افکند مر بنده را از چشم شاه

ناز کردن خوشتر آید از شکر
لیک کم خایَش که دارد صد خطر

ایمن آبادست آن راه نیاز
تَرکِ نازش گیر و با آن ره بساز
مولوی مثنوی دفتر پنجم بیت های ۵۴۳ و ۵۴۴ و ۵۴۵

۸ -- چون گرسنگی معنوی ندارم و هنوز بدنبال غذا های ذهنی هستم و از همانیدگیها ارزش قرض می کنم.

عبرتی گیر اندر آن کُه کن نگاه
برگِ خود عرضه مکن ای کم ز کاه
مولوی مثنوی دفتر پنجم بیت ۵۰۵

۹ -- چون به زندگی با درد عادت کرده ام و به آن نوع زندگی افتخار می کنم.
۱۰ -- چون جامعه این باور را در جانم نشانده که چاره ای نداری و باید تا آخر عمرت این شرایط را بپذیری و تحمل کنی. مثل بقیه مردم و من هم این دروغ بزرگ را باور کرده ام که کاری از دست من بر نمی آید و در خواب و خیالاتم منتظر یک ناجی بیرونی هستم، که گذشتگان آن را بمن معرفی کرده اند که او یک تنه همه کارها را انجام می دهد و نیازی نیست من کاری انجام دهم .

و خیلی دلایل این چنینی باعث می شود که خدا را کافی ندانم و توکل و تسلیم را بلد نباشم و نخواهم که به آن عمل کنم و برعکس به حرف های ذهنم بها بدهم و از خداوند و این لحظه به زمان روانشناختی بگریزم و حتی اگر کسی مرا به سوی او بخواند احساس ملولی را در من بیدار کند و بجای ترکیب، ترتیب و تکرار ابیات ترجیح بدهم که با تلفن زدن یا پرسه زدن در فضای مجازی و حتی در کانال های معنوی گنج حضور ، بدون آنکه به پیام ها و یا مطالبی که این همه برای تهیه اش زحمت کشیده شده ، توجه کافی داشته باشم، تا در جانم اثر کنند ، وقت کُشی کنم .
پس خداوند با ایجاد اتفاق این لحظه به من می گوید، یقین بدان که من کاملا ترا می شناسم و در کف دست منی و اداره ی امور تو بدست منه، پس کارهایت را خراب می کنم، تا پی به اشتباهت ببری و با ندیده گرفتن حرف های ذهنت، ذهنت را خاموش کنی، تا من بتوانم از طریق تو سخن بگویم.

صد سال اگر گریزی و نایی بُتا ، به پیش
بر هم زنیم کارِ تو را همچو کارِ خویش
مولوی دیوان شمس غزل ۱۲۶۸

خاموش باش و در خَمُشی گُم شو از وجود
کان عشق راست کُشتنِ عُشّاق ، دین و کیش

مولوی دیوان شمس غزل ۱۲۶۸

زهرا 👇

ناشناس

ناشناس

کل اسلایدهای برنامه ۱۰۱۸

فایل pdf

نماهنگ برنامه ۱۰۱۸

غزل شماره ۱۲۹۹ دیوان شمس مولانا - با نوازندگی آقای پویا خوش‌بین

فایل تصویری خوانش غزل ۱۲۹۹ دیوان شمس - برنامه ۱۰۱۸ گنج حضور، آقای شهبازی

لینک کانال‌های تلگرام برنامه گنج حضور، در اینجا آورده شده است. لطفا روی لینک‌های آبی کلیک کنید و عضو کانال‌ها شوید تا بتوانید از محتویات این کانال‌ها استفاده کنید.

1) کانال رسمی گنج حضور
https://t.me/ganjehozourchannel

2) کانال برنامه های تصویری گنج حضور
https://t.me/GanjeHozourTasviri

3) کانال برنامه های قدیمی گنج حضور
https://t.me/GanjeHozourGhadimi

4) کانال پیغام عشق
https://t.me/GanjeHozourLoveMessage

5) کانال پیغامهای معنوی
https://t.me/GanjeHozourMessages

6) کانال کودکان عشق
https://t.me/GanjeHozourLoveKids

7) کانال جوانان عشق
https://t.me/GanjeHozourLoveYouth

8) کانال چراغ عشق
https://t.me/GanjeHozourLoveLight

9) کانال خلاصه برنامه ها
https://t.me/GanjeHozourSummNotes

10) کانال مدرسه عشق
https://t.me/GanjHozourLoveSchool

11) کانال گنجینه عشق
https://t.me/GanjeHozourLoveTreasure

12) کانال مثنوی
https://t.me/GanjeHozourMathnavi

13) کانال متن کامل برنامه ها
https://t.me/ganjehozourProgramsText

14) کانال متن کامل پیغام های تلفنی
https://t.me/GanjeHozorTeleText

15) کانال پخش زنده گنج حضور ۱
https://t.me/GanjeHozourLive1

16) کانال پخش زنده گنج حضور ۲
https://t.me/GanjeHozourLive2

17) کانال پخش زنده گنج حضور ۳
https://t.me/GanjeHozourLive3

18) کانال پخش زنده گنج حضور ۴
https://t.me/GanjeHozourLive4

19) کانال پخش زنده گنج حضور ۵
https://t.me/GanjeHozourLive5

آقای محمد از کام‌فیروز

آقای بیننده از مراغه

خانم طاهره از تهران

خانم ناهید از اهواز

خانم هاجر از اندیشه

آقای حجت از فولادشهر

خانم فریبا خادمی از تهران

خانم بیننده از بم

خانم سمانه از ملایر

فایل‌های صوتی پیغام تلفنی بینندگان در برنامه ۱۰۱۸ به صورت مجزا ⬇️

فایل PDF. متن غزل شمارهٔ ١٢٩٩ دیوان شمس مولانا به همراه واژه‌های ناآشنا.
(برنامه شماره ١٠١٨ گنج حضور)
مناسب برای چاپ در یک صفحه کاغذ A4

فایل صوتی ۲۳ برنامهٔ شمارهٔ ۱۰۱۸

فایل صوتی ۲۴ برنامهٔ شمارهٔ ۱۰۱۸

فایل صوتی ۲۲ برنامهٔ شمارهٔ ۱۰۱۸

فایل صوتی ۲۱ برنامهٔ شمارهٔ ۱۰۱۸

خانم سایدا، ۹ ساله از اندیشه ❤️

آقای راستین، ۵ ساله از اهواز ❤️

آقای پارسا، ۵ سال و نیمه از نجف‌آباد ❤️

آقای مهران، ۷ ساله از فردیس ❤️

خانم مهدیه از بندرانزلی 💚

خانم کیانا، ۱۲ ساله از پیرانشهر ❤️

خانم بی‌بی‌مریم، ۱۱ ساله از تاجیکستان ❤️

آقای اشکان، ۱۱ ساله از تهران ❤️

خانم آرشین، ۱۱ ساله از تهران ❤️

پخش اختصاصی ویدیوهای کودکان در کانال گنج حضور ۵ در ماهواره‌ی یاهست:

فرکانس: ۱۱۷۶۶
سیمبل ریت: ۲۷۵۰۰
پولاریزیشن: عمودی

خوانش غزل شماره ۴۰۷ دیوان شمس مولانا به صورت آواز،

آقای حسین ثابتی

۱) چشمِ پرنور که مستِ نظرِ جانان‌ است
ماه از او چشم گرفته‌ست و فلک لرزان است

۲) خاصه آن لحظه که از حضرتِ حق نور کشد
سجده‌گاهِ مَلَک و قبلهٔ هر انسان است

۳) هر که او سر ننهد بر کفِ پایش آن دم
بهرِ ناموسِ منی، آن نَفَس او شیطان است

۴) وآنکه آن لحظه نبیند اثرِ نور بر او
او کم از دیو بُوَد، زانکه تنِ بی‌جان است

۵) دل به‌جا دار در آن طلعتِ باهیبتِ او
گر تو مردی، که رُخَش قبله‌گهِ مردان است

۶) دست بردار ز سینه، چه نگه می‌داری؟
جان در آن لحظه بده شاد، که مقصود آن است

۷) جمله را آب درانداز و در آن آتش شو
کآتشِ چهرهٔ او چشمه‌گهِ حیوان است

۸) سر برآور ز میانِ دلِ شمسِ تبریز
کو خدیوِ ابد و خسروِ هر فرمان است

خوانش چند بیت کلیدی و مهم از آقای حسین ثابتی

✔️گزیده‌ای از بخش سوم برنامۀ شمارۀ ١٠١۶ گنج حضور


♦️سبیل حیله و تزویر دنیا را بر کَنید!♦️

سبلتِ تزویرِ دنیا بَرکَنَند
خیمه را بر بارویِ نصرت زنند

این شهیدان باز نو غازی شدند
وین اسیران باز بر نصرت زدند

سَر برآوردند باز از نیستی
که ببین ما را، گر اَکْمَه نیستی
(مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، ابیات ۱۰۱۴ تا ۱۰۱۶)

✔️ببینیم آیا می توانیم:
🌷سبیلِ ریا و حقه‌بازیِ دنیا را برکَنیم؟
🌷تنبیه‌اش کنیم؟
🌷تحقیرش کنیم؟
🌷نگذاریم بیاید به مرکزِمان؟
🌷و گولش را نخوریم؟
🌷خیمه‌مان را بالای بُرج پیروزی بزنیم؟
✔️جناب شهبازی👇
پس ما که گولِ دنیا را خورده بودیم، می‌گوید دوباره با فضاگشایی و توجه به صحبت‌های بزرگان، ما از نو شروع کردیم به جنگ، به جنگِ مقدس، جنگِ مقدس هم یعنی جنگی که ما را به او زنده می‌کند و این اسیران دنیا، اسیران من‌ذهنی دوباره پیروز شدند.
و «سَر برآوردند باز از نیستی»، یعنی از این فضای گشوده‌شده سَرشان را بالا آوردند و گفتند اگر کور نیستی، ما را ببین، ما به زندگی زنده شدیم. درست است؟
اَکْمَه یعنی کور مادرزاد. غازی: جنگجو. بارو یعنی دیوار قلعه و حصار یا خود قلعه.

فایل PDF متن کامل پیغام‌های تلفنی برنامه ۱-۱۰۱۷ (روزهای جمعه)

@GanjeHozourGhadimi

🔹🔹🔹پایان بخش چهارم🔹🔹🔹

۲۰- خانم پریسا از کانادا

[سلام و احوال‌پرسی آقای شهبازی و خانم پریسا]

خانم پریسا: با اجازه‌تان پیامم را می‌خوانم.

در برنامهٔ ۱۰۱۷ گنج حضور در تفسیر و بازگشایی نکاتِ مربوط به غزل شمارهٔ ۴۰۷، آقای شهبازی شما فرمودید که این غزل چهارتا قانون را بیان می‌کند و از ما می‌خواهد که چهار مورد را هم انجام دهیم.

بعد من این چهار قانون را در این‌جا به‌صورت خلاصه بازگو می‌کنم و یک اتفاقی که برایم افتاد که کمک کرد پیام یکی از این قوانین را بهتر متوجه بشوم را بیان می‌کنم. با اجازه‌تان.

آقای شهبازی: بله، خواهش می‌کنم.

خانم پریسا: چهار قانون این‌ها هستند، قانون اوّل، این‌که ما که داریم با کار کردن روی خودمان تلاش می‌کنیم که به خدا زنده بشویم، این زیبایی و ماه شدنِ خود و این‌که چشمِ زندگی داریم پیدا می‌کنیم را از «چشمِ پُرنور» یعنی مولانا داریم می‌گیریم. چون مدت‌ها کار می‌برد و فضاگشایی‌های پی‌در‌پی نیاز هست که انسان بتواند چشم عدَمش را مستقیم از زندگی بگیرد. و برای ما اصولاً در حال حاضر گرفتن این چشم، از طریق همین
ابیاتی هست که چشمِ پُرنور، یعنی مولانا گفته‌ و ارتعاش عشق و خرد و آگاهی و معنا را در همین ابیات به ما منتقل می‌کند.

چشمِ پُرنور که مستِ نظرِ جانان‌ است
ماه از او چشم گرفته‌ست و فلک لرزان است
(مولوی، دیوان شمس، غزل ۴۰۷)

قانون دوّم بیان می‌کند که قبلهٔ هر انسانِ من‌ذهنی باید همین چشم پرنور باشد. یعنی مولانا در لحظات وصل از حضرتِ حق نور را کشیده و معنا و عشق و آگاهی را در همین ابیات جاری کرده. حالا همین آگاهی و معنا باید قبله‌گاه ما بشود. مَلَک یعنی هر هشیاری‌ای که هست به همین معنا سجده می‌کند و هر انسانِ من‌ذهنی هم برای رهایی‌اش از ذهن باید این معنا را که از «چشمِ پُرنور» آمده را قبلهٔ خودش بکند.

خاصه آن لحظه که از حضرتِ حق نور کشد
سجده‌گاهِ مَلَک و قبلهٔ هر انسان است
(مولوی، دیوان شمس، غزل ۴۰۷)

قانون سوم، باید عقل من‌ذهنی را در برابر چشم پرنور، در برابر مولانا صفر کرد. در لحظه‌ای که چشم پرنور دارد از حضرتِ حق نور می‌کشد و معنا را در حد عالی و با فراوانیِ بسیار پخش می‌کند، مانند همین غزلی که در این لحظه مولانا سروده، اگر انسان به این معنا سر ننهد، یعنی عقل من‌ذهنی‌اش را صفر نکند و تسلیم نشود، که همهٔ این‌ها هم از ناموسِ من‌ذهنی و می‌دانمَش می‌آید، آن ‌وقت در این لحظه این فرد شیطان است، چون شیطان هم بر خداییت درون آدم سر ننهاد و سجده نکرد.

هرکه او سر ننهد بر کفِ پایش آن دَم
بهرِ ناموسِ منی، آن نَفَس او شیطان است
(مولوی، دیوان شمس، غزل ۴۰۷)

قانون چهارم می‌گوید که ما باید اثر نورِ مولانا را بر روی خودمان ببینیم. باید این ارتعاش‌ها روی ما اثر بگذارد، باید تغییر را در خودمان ببینیم، ببینیم که دلمان به لرزه می‌افتد، جوشش عشق در ما می‌افتد، لطیف می‌شویم، شادی بی‌سبب و صُنع و طرب پیدا می‌کنیم. من‌ذهنی‌مان کوچک می‌شود و متمایل می‌شویم که همانیدگی‌ها را بیندازیم. این‌ها همه اثر نور مولانا است بر ما.

اگر هیچ اثری نمی‌پذیریم یعنی داریم با ذهن کار می‌کنیم نه با دل خدایی، آن‌ وقت مثل یک «تنِ بی‌جان» هستیم و از دیو هم کمتر هستیم.

وآن‌که آن لحظه نبیند اثرِ نور بر او
او کم از دیو بُوَد، زآن‌که تنِ بی‌جان است
(مولوی، دیوان شمس، غزل ۴۰۷)

حالا آقای شهبازی، شما فرمودید که ما از خودمان بپرسیم، ببینیم از بین این چهار قانون کدام را رعایت نمی‌کنیم؟ و جواب این را هر کسی با مراجعه به درونِ خودش پیدا می‌کند. اما به‌نظر می‌رسد که از بین این چهار قانون بالا، قانون سوم، اجرا کردن آن از همه سخت‌تر است و خیلی از ما در این مورد لغزش داریم.

این قانون سوم و بیت مربوطه‌اش را دوباره می‌آورم و پشت سر آن، یک اتفاقی را تعریف می‌کنم که در طی این اتفاق هم معنی این قانون برایم بازتر شد و هم زندگی به من نشان داد که چه‌طور این قانون مهم را زیر پا می‌گذارم.

قانون سوم به‌طور خلاصه می‌گوید باید در برابر عقلِ چشمِ پرنور یعنی مولانا من‌ذهنی را صفر کرد و با منیت و ناموس و عقلِ جزوی عمل نکرد، بلکه باید به حرف مولانا گوش داد و اجازه داد که سُکان امور را او در دست بگیرد.

هرکه او سر ننهد بر کفِ پایش آن دَم
بهرِ ناموسِ منی، آن نَفَس او شیطان است
(مولوی، دیوان شمس، غزل ۴۰۷)

و حالا توضیح اتفاقی که چند شب پیش افتاد. چند روزِ پیش، صبح زود پروازی را داشتم و از آن‌جایی که فرودگاه از شهر ما حدوداً دو ساعت فاصله دارد، باید حدود ساعت دو صبح اتوبوسی را می‌گرفتم که مرا به فرودگاه ببرد. من هم به خیال خودم با برنامه‌ریزیِ دقیق طوری برنامه‌ را چیده بودم که مثلاً حدود پانزده بیست دقیقه قبل از حرکت اتوبوس در آن ترمینال باشم.
1017*1-20-1

محل حرکت اتوبوس هم در مرکز شهر بود و من به‌خاطر این‌که خیالم راحت باشد که مثلاً خیابانی را اشتباه نمی‌روم و این‌ها، آدرس را به جی‌پی‌اس (مکان‌یاب :GPS) دادم و مشغول رانندگی شدم. حالا برای کسانی که شاید ندانند چی‌پی‌اس چه هست، شاید مثلاً یک اَپی (نرم‌افزار کاربردی :application) هست که روی موبایل نصب می‌کنی و آدرس را می‌دهی و مسیر را مشخص می‌کند.

پدرم کنار من نشسته بودند. نزدیک‌های ترمینال که رسیدیم، پدرم یک‌جا گفتند بِپیچ به چپ. من هم که خیلی به جی‌پی‌اس (مکان‌یاب :GPS) مطمئن بودم گفتم نه، جی‌پی‌اس می‌گوید مستقیم برو. پدرم ‌گفتند نه، مسیر سمت چپ است. من هم گفتم نه بابا جان، درست است شما به این منطقه خب خیلی خوب آشنا هستید، ولی این خیابان‌ها را مرتب هی خراب می‌کنند، درست می‌کنند، ممکن است یک خیابانی بسته باشد، گاهی هم خیابان‌های مرکز شهر یک‌طرفه است، می‌ترسم دیر برسیم، ترجیحم این است که همین مسیری که جی‌پی‌اس (مکان‌یاب :GPS) نشان می‌دهد را برویم.

خلاصه با اعتماد به جی‌پی‌اس (مکان‌یاب :GPS) راه را ادامه دادیم، اما در نهایت از جایی که سر درآوردم بعد از هفت هشت دقیقه، در وسط یک محلهٔ بازی بود که هیچ آدمی هم آن وقتِ شب نبود، نه اتوبوسی نه هیچ‌چیزی. جی‌پی‌اس (مکان‌یاب :GPS) گفت که به مقصد رسیدید.

تازه آن‌ موقع بود که متوجه شدم من موقع وارد کردن آدرس، یک عدد را اشتباه در موبایلم وارد کردم و درنتیجه این شده که اصلاً جی‌پی‌اس (مکان‌یاب :GPS) مرا برده یک مقصد اشتباهی رسانده، کلی هم وقت این وسط هدر رفته، اتوبوس هم تا دقایق دیگر حرکت می‌کند و من هم حالا توی آن لحظه اصلاً نمی‌توانم راهِ برگشتِ خودم را راحت پیدا کنم. اگر هم این اتوبوس را از دست می‌دادم، پشت سرش پروازم را هم از دست می‌دادم، چون این اتوبوس تنها اتوبوسی بود که آن موقعِ شب فرودگاه می‌رفت.

تنها کاری که آن لحظه توانستم بکنم این بود که از طرف راننده پیاده بشوم و به پدرم بگویم بابا جان شما این محله را بهتر از من بلدید، شما بنشینید پشت فرمان. پدرم هم خب خیلی سریع نشستند و بدون توجه به جی‌پی‌اس (مکان‌یاب :GPS)، مرا پنج شش‌دقیقه‌ای گذاشتند ترمینال، یعنی دو دقیقه قبل از این‌که اتوبوس حرکت کند. بعد وقتی داخل اتوبوس نشستم بلافاصله یاد این قانون سوم این غزل افتادم و درس‌هایی که این اتفاق در ارتباط با همین یک بیت به من می‌داد:

هرکه او سر ننهد بر کفِ پایش آن دَم
بهرِ ناموسِ منی، آن نَفَس او شیطان است
(مولوی، دیوان شمس، غزل ۴۰۷)

دیدم که توی این اتفاق آن «می‌دانمِ» من و «ناموسِ منیِ» من، در آن لحظه به من حاکم شده بود. در این‌جا حالا می‌توانیم جی‌پی‌اس (مکان‌یاب :GPS) را همین حکم عقل جزوی و من‌ذهنی خودمان بدانیم که به آن اعتماد می‌کنیم، ولی ما را به بیراهه می‌برد، یعنی با یک اشتباه کوچک ما را می‌برد اصلاً از یک جای دیگر سر درمی‌آوریم و به مقصد هم نمی‌رسیم. این وسط هم کلی وقت هدر می‌رود، به‌طوری که اصلاً ممکن است راهِ برگشت خیلی سخت باشد.

بعد من در برابر کسی که راه‌بلد بود تواضع نداشتم، با ناموسِ مَنیَتم جلو رفتم. در برابر چشمِ پُرنورِ مولانا هم ما تواضعِ کافی نداریم، یعنی من متوجه شدم یک‌جایی من اصلاً تواضع کافی ندارم. وگرنه که باید این عقلِ من‌ذهنی‌ام را کاملاً صفر بکنم، بگویم که شما راه را بلدی، شما بفرمایید، هرچه شما بگویید همان را انجام می‌دهم. شما بفرمایید الآن از کدام راه بروم، شما بفرمایید من در این لحظه چکار می‌کنم. من جی‌پی‌اس (مکان‌یاب :GPS) عقل من‌ذهنی‌ام را خاموش می‌کنم.

و اما این‌که از آن لحظه‌ای کارم درست شد که از صندلی راننده پیاده شدم و رفتم صندلی کنار راننده نشستم. گفتم بفرمایید شما رانندگی کنید، شما راه را بلدید. دربرابر مولانا و زندگی و گنج حضور هم باید از صندلی راننده پیاده بشوم، امور را تمام و کمال به دست زندگی بسپارم، وگرنه که به مقصد نمی‌رسم و فرصت‌ها هم همگی از دست می‌روند.

و پیام دیگر آن هم این‌که این حالا عقل من‌ذهنی و جی‌پی‌اس (مکان‌یاب :GPS) و این‌ها همین با سبب‌سازی‌های ما کار می‌کند، مثلاً با سبب‌سازی ما به یک چیزی که از قبل بلدیم اعتماد می‌کنیم و ما را جلو می‌برد. درحالی‌که زندگی با صُنع و در لحظه بودن کار می‌کند. مولانا هم از همان فضا این ابیات را آورده و مثلاً وقتی ‌که یک بیتی در یک لحظه برای ما باز می‌شود، این از آن فضا آمده که ورای ذهن است و صُنعی را همراه خودش دارد که ما با استفاده از آن است که فقط می‌توانیم راه درستمان را پیدا کنیم.

خیلی ممنونم از شما آقای شهبازی.

آقای شهبازی: خیلی زیبا، عالی، عالی! پریسا خانم.

[خداحافظی آقای شهبازی و خانم پریسا]

1017*1-20-2

یعنی از دمندگان و از عقده‌های درد و همانیدگی افغان دارم. خدایا من به تو پناه می‌برم. بله این هم بقیه‌اش است، مردم من‌ذهنی با داستان، هر لحظه به درد می‌دمند:

می‌دمند اندر گِرِه آن ساحرات
اَلْغیاث، اَلْمُستَغاث از بُرد و مات
(مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۴۳)

«آن زنان جادوگر در گره‌های افسون می‌دمند. ای خداوندِ دادرس، به فریادم رَس از غلبهٔ دنیا و مقهور شدنم به دستِ دنیا.»

اَلْغیاث: کمک، یاری، فریادرسی
اَلْمُستغاث: فریادرس، کسی که به فریاد درماندگان رسد.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

خدایا این دنیا دارد از من می‌بَرد، من مات شدم به دادم برس «اَلْغیاث، اَلْمُستَغاث» یاری می‌خواهم از تو، ای فریادرس به فریادم برس.

این‌ها را برای چه این‌طور‌ی می‌گوید؟ بعد هم می‌گوید از دست این ساحرات، آن‌هایی که براساس داستان می‌دمند به گره‌ها، گره‌های درد، شما از خودتان بپرسید من دم‌به‌دم به گره درد، ناخشنودی، نارضایتی، شکایت می‌دمم؟ اگر می‌دمید، این خودش خودش را رستگار نخواهد کرد.

و برای همین می‌گوید که «لیک برخوان از زبانِ فعل نیز» به عمل دربیاور، عمل کن، که زبان است همین حرف می‌زنیم، حرف می‌زنیم، سست است ای عزیز.

عرض کنم خدمتتان یک تلفن دیگر می‌گیرم مرخص می‌شوم ولی خیلی‌ها سعی کردند امروز صحبت کنند نتوانستند و من از شما عذر می‌خواهم، فرصت نمی‌شود. پس شما که سعی کردید نتوانستید، خواهش می‌کنم دفعات آینده هم سعی کنید. فقط شخص شما نیستید، شاید چندین، حالا دستگاه این‌طور‌ی نشان می‌دهد، چندین هزار نفر سعی کردند نتوانستند صحبت کنند. الآن هم اگر همهٔ خط‌های ما پر است ولی از سه ساعت هم رد شده، بنده هم باید بروم، فردا هم گردهمایی داریم، چندین‌تا کار را ردیف کردم بعد از این‌جا بروم انجام بدهم. آخرین تلفن را می‌گیرم.

1017*1-19-2

رعایت قانون جبران، حمایت مالی از ایران:

حساب بانک صادرات ایران

شماره کارت:
۶۰۳۷۶۹۷۷۰۵۲۵۲۳۵۸

شماره حساب:
۰۳۴۰۲۳۹۷۸۱۰۰۴

به نام: شهرام شریف‌زاده طادی

رعایت قانون جبران و حمایت مالی در آمریکا:

Bank Name: Wells Fargo Bank

صاحب حساب:
Treasure of Presence Foundation, INC.

شماره حساب:
9375957264


Routing #: 121000248

Swift #: WFBIUS6S

رعایت قانون جبران و حمایت مالی از اروپا:

شماره حساب:
46.28.03.910

IBAN #: NL94ABNA0462803910
BIC: ABNANL2A

بانک:‌

ABN.AMRO

صاحب حساب:

Parviz Shahbazi Shir Amin

خانم بهناز از انگلیس

آقای مهران و خانم مینا و مادرشان از اصفهان

خانم سهیلا از فولادشهر

خانم پروین از اصفهان

خانم لاله و مادرشان از فولادشهر

خانم یلدا از تهران

آقای فرشید از مریلند

سخنان آقای شهبازی

خانم‌ها زرین و تیارا و یکتا از زرین‌شهر

خانم‌ها آیدا و فرخنده

آقای مصطفی از گلپایگان

خانم فریده از هلند

خانم فرزانه از اصفهان

خانم فهیمه از برلین

خانم بیننده از همدان

خانم مهناز از کوهدشت لرستان

خانم حکیمه از تهران

شما می‌توانید به تمامی قسمت‌های پیغام عشق، به راحتی در اپلیکیشن گنج حضور دسترسی داشته باشید:

برای دانلود اپلیکیشن موبایل گنج حضور در سیستم‌های اندروید، بر روی لینک زیر کلیک کنید.

https://play.google.com/store/apps/details?id=com.goodbarber.ganjehozour2


برای دانلود اپلیکیشن موبایل گنج حضور در گوشی آیفون، بر روی لینک زیر کلیک کنید.

https://apps.apple.com/us/app/ganje-hozour-2/id979974590?uo=4

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۴
فایل pdf نسخه ریز مناسب برای پرینت

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۴
فایل pdf نسخه درشت

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۴
فایل تصویری با حجم کاهش یافته

خانم ناهید از ارومیه « شب قدر » 00:15:00

آقای حسن از قوچان « ابیاتی از مثنوی » 00:06:46

خانم مطهره از مازندران « از برنامه ۸۵۹ » 00:12:58

خانم مرضیه از نجف‌آباد « محو لذت=ترک عادت » 00:22:22

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۴
فایل صوتی

خانم ناهید از ارومیه « شب قدر » 00:15:00

آقای حسن از قوچان « ابیاتی از مثنوی » 00:06:46

خانم مطهره از مازندران « از برنامه ۸۵۹ » 00:12:58

خانم مرضیه از نجف‌آباد « محو لذت=ترک عادت » 00:22:22

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۴
فایل تصویری با کیفیت بالا

خانم ناهید از ارومیه « شب قدر » 00:15:00

آقای حسن از قوچان « ابیاتی از مثنوی » 00:06:46

خانم مطهره از مازندران « از برنامه ۸۵۹ » 00:12:58

خانم مرضیه از نجف‌آباد « محو لذت=ترک عادت » 00:22:22

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۳
فایل pdf نسخه ریز مناسب برای پرینت

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۳
فایل pdf نسخه درشت

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۳
فایل صوتی

خانم سرور از شیراز « از برنامه ۱۰۰۱ » 00:15:00

خانم طاهره از بندرعباس « شادمان نیستیم » 00:13:10

خانم توران از استرالیا « از برنامه ۹۹۴ » 00:18:02

آقای علی « مقایسه نکنم » 00:27:01

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۳
فایل تصویری با کیفیت بالا

خانم سرور از شیراز « از برنامه ۱۰۰۱ » 00:15:00

خانم طاهره از بندرعباس « شادمان نیستیم » 00:13:10

خانم توران از استرالیا « از برنامه ۹۹۴ » 00:18:02

آقای علی « مقایسه نکنم » 00:27:01

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۳
فایل تصویری با حجم کاهش یافته

خانم سرور از شیراز « از برنامه ۱۰۰۱ » 00:15:00

خانم طاهره از بندرعباس « شادمان نیستیم » 00:13:10

خانم توران از استرالیا « از برنامه ۹۹۴ » 00:18:02

آقای علی « مقایسه نکنم » 00:27:01

شما می‌توانید به تمامی قسمت‌های مدرسه عشق، به راحتی در اپلیکیشن گنج حضور دسترسی داشته باشید:

برای دانلود اپلیکیشن موبایل گنج حضور در سیستم‌های اندروید، بر روی لینک زیر کلیک کنید.

https://play.google.com/store/apps/details?id=com.goodbarber.ganjehozour2


برای دانلود اپلیکیشن موبایل گنج حضور در گوشی آیفون، بر روی لینک زیر کلیک کنید.

https://apps.apple.com/us/app/ganje-hozour-2/id979974590?uo=4

حکایت مُرید‌ شیخ حسن خرقانی - بخش ششم

با اجرای خانم لاله رمضانی از اصفهان

فایل صوتی

@GanjHozourLoveSchool

حکایت مُرید‌ شیخ حسن خرقانی - بخش ششم

با اجرای خانم لاله رمضانی از اصفهان

فایل تصویری با کیفیت حجم کاهش‌یافته

@GanjHozourLoveSchool

الاغ‌سواری یا بُراق‌سواری؟

با اجرای آقای مصطفی ناظمی از گلپایگان

فایل صوتی

@GanjHozourLoveSchool

حکایت مُرید‌ شیخ حسن خرقانی - بخش ششم

با اجرای خانم لاله رمضانی از اصفهان

فایل تصویری با کیفیت بالا

@GanjHozourLoveSchool

الاغ‌سواری یا بُراق‌سواری؟

با اجرای آقای مصطفی ناظمی از گلپایگان

فایل تصویری با کیفیت حجم کاهش‌یافته

@GanjHozourLoveSchool

فارغ شدن از کار معنوی، مساوی توقف و هلاکت

با اجرای آقای مصطفی ناظمی از گلپایگان

فایل صوتی

@GanjHozourLoveSchool

الاغ‌سواری یا بُراق‌سواری؟

با اجرای آقای مصطفی ناظمی از گلپایگان

فایل تصویری با کیفیت بالا

@GanjHozourLoveSchool

فارغ شدن از کار معنوی، مساوی توقف و هلاکت

با اجرای آقای مصطفی ناظمی از گلپایگان

فایل تصویری با کیفیت حجم کاهش‌یافته

@GanjHozourLoveSchool

پس وقتی خودم را تحت ادارهٔ خداوند قرار دهم، در امانم از خشم من‌ذهنی یعنی که من در هر صورت غلامم، یا غلام من‌ذهنی یا غلام خداوند. اگر خیر و برکت و صُنعی باشد از زندگی‌ست، و اگر خرابکاری باشد از من‌ذهنی.

جهدِ فرعونی چو بی‌توفیق بود
هرچه او می‌دوخت، آن تَفتیق بود
(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۴۰)

و‌ اکنون دیگر باید انتخاب کنم که به‌جای جهد بی‌توفیق، من کمان باشم و زندگی تیرانداز:

گر بپرّانیم تیر، آن نی ز ماست
ما کمان و تیراندازش خداست
(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۶۱۶)

ما رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ گُفت حق
کارِ حق بر کارها دارد سَبَق
(مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ١٣٠۶)

- باید مدتی از چشم من‌های ذهنی و مخصوصاً من‌ذهنی خودم پنهان‌پری کنم. من نباید به من‌ذهنی راز را بگویم که در مسجد چکار می‌کنم، زندگی دارد چکار می‌کند و چه کسی مرا نگه داشته، یعنی با ذهن تعیین نکنم چه کسی چون خدا که اصلاً نشان ندارد و به ذهن درنمی‌آید.

هان و هان این راز را با کس مگو
گرچه از تو شَه کند بس جست‌وجو
(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۷۴)

هرچقدر هم شاه در لباس من‌ذهنی پرسید چه کسی، تو فقط می‌توانی صفت خداوند که حتی من‌ذهنی هم می‌شناسد را بگویی: «این» ذوفنون، یعنی «همین» کسی که تو هم می‌شناسی‌اش، چون بارها شده هر فن و کلکی زده‌ای تا به مرادت برسی ولی او بهترش را زده تا بی‌مرادت کند، و «امیر اصلی» را نشانت بدهد.

عاشقان از بی‌مرادی‌هایِ خویش
باخبر گشتند از مولایِ خویش
(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۶)

{می‌نگذاردم}
میل خداوند به ماندن ما در فضای یکتایی است، اجازه نمی‌دهد به ذهن برویم؛ برای همین بابت هر رفتنمان درد می‌کشیم تا بفهمیم نباید برویم به ذهن.

{ذوفنون}
خداوند ذوفنون است، پس هر فن و سِحری که من‌ذهنی می‌زند تا مرا بیرون از ذهن بکشد، ضدسحر آن هم نزد زندگی هست؛

وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ
«با خدا مکر کردند و خدا هم در مقابل با آنها مکر کرد، و خدا از همه بهتر تواند مکر کرد.»
(قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه ۵۴)

هر بیت مولانا نیز یک فن است برای زمین زدن من‌ذهنی و حیله‌هایش:

آشنایی گیر شب‌ها تا به روز
با چنین اِستاره‌های دیوسوز

هر یکی در دفعِ دیوِ بَدگُمان
هست نفت‌اندازِ قلعهٔ آسمان
(مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۲۳۰ و ۴۲۳۱)


شاد و سلامت باشید.❣
مرضیه از نجف‌آباد
👇👇

داستان «امیر و سُنقر» قسمت سوم


              ✨لی‌مع‌الله‌وقتِ یکتایی✨


چون امام و قوم بیرون آمدند
از نماز و وِردها فارغ شدند
(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۰۶۱)

- فارغ شدن از نماز و حس یکتایی، و خارج شدن از فضای بازشده نداریم، هرچند همهٔ مردمی که عقاید دینی دارند رفتاری کنند که از ذهن برخواسته باشد. من‌ذهنی می‌ترساند که:
ببین مادران دیگر را، ببین اقوامت را، ببین دوستانت را!
که ترا به تقلید بکشاند. حتی تقلید از یاران معنوی هم باید تعطیل شود، چون قرار است برای ادارهٔ زندگی خود دست به صنع بزنیم.

-‌ همچنین این بیت می‌گوید تا یک جایی با رهبر و قرین‌هایت راه را سپری می‌کنی، تا یک جایی از جمع یاران عشقی تقلید می‌کنی؛ پس از آن، آن‌ها هم باید از مرکزت خارج شوند و تو همچنان با این یکتایی و مرکز عدم‌شده تنها بمانی. آن‌ جملات و ابیات فقط تو را کمک کردند تا وارد فضا شوی و پس از آن همین‌ها هم باید «لا» شوند، حرف‌ها و فرم‌ها باید پس زده شوند و بریزند در آن لی‌مع‌الله‌وقت، تا خداوند بی‌نهایت در درونت جا شود. اگر حتی ذره‌ای کلام معنوی باقی بماند جای بی‌نهایت را تنگ می‌کند‌.

لی مَعَ‌اللَّـه وقت بود آن دَم مرا
لا یَسَعْ فیهِ نَبیٌّ مُجْتَبیٰ
(مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۹۶۰)

«برای من لحظهٔ فنا وقتی بود که تنها با خدا باشم به‌نحوی که هیچ پیامبرِ برگزیده‌ای در آن مقام یا حال جا ندارد.»

در ابتدا آیات قرآن، تکرار ابیات و جملات بیداران فضا را باز می‌کند، پس تو اِقتدا می‌کنی و پشت‌سر آن‌ها وصل می‌شوی، ولی بعد باید از این مرحله هم بگذری و بتوانی بدون هیچ کمکی فضا را بگشایی و به حقیقتِ این لحظه راه پیدا کنی‌؛ وگرنه کلمات هم که از جنس ذهن هستند دوباره تو را به ذهن می‌کشند.

عکس کَاوّل زد، تو آن تقلید دان
چون پیاپی شد، شود تحقیق آن
(مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۶۷)

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

سُنقر آنجا ماند تا نزدیکِ چاشت
میر، سُنقر را زمانی چشم داشت
(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۰۶۲)

- رفتن به فضای یکتایی مهم است ولی مهم‌تر از آن «ماندن و به هر بهانه‌ای بیرون نیامدن» است. با اجتهاد گرم باید که استکمال تعظیم کرد، تا تمامی شهوت‌ها و کشش‌ها قدرت کشش خود را از دست بدهند.

{تا نزدیک چاشت}
وقتی ماندیم تا آفتاب بالاتر بیاید، از یک جایی به‌بعد دیگر نیازی نیست آگاهانه و هشیارانه بمانیم در این فضا، چون فضا دیگر خودش ما را نگه می‌دارد و قدرت جذبهٔ زندگی و فضای گشوده‌شده بیشتر از قدرت جاذبهٔ بیرون خواهد شد. پس نمی‌گوید تا چاشت، می‌گوید تا نزدیک چاشت باید دردهای هشیارانه کشید و ماند.
نزدیک چاشت هم که دیگر موقع نماز جماعت ظهر است.

- باید مدت زمانی من‌ذهنی را چشم‌به‌راهِ خود بگذاریم و برایش بی‌کاره شویم، تا از ما ناامید شود. و فقط خود زندگی می‌داند چقدر طول می‌کشد که زمان قیامتِ یک درد یا یک همانیدگی فرابرسد تا از ما جدا شود. پس این‌جا هم «تا کِی؟ و چرا تمام نمی‌شود؟» نداریم.
  
- سنقر هیچ پیشنهادی به امیر نمی‌دهد که تو هم بیا، اینجا جای خوبی‌ست، چقدر بهشت یکتایی لذت‌بخش است. چون فقط تمرکزش روی خودش است که کار درست را انجام دهد.

و اصلاً هم برایش مهم نیست که به من‌ذهنی در بیرون چه می‌گذرد، هیچ نگران نیست که منتظرش مانده یا الآن چقدر ممکن است حالش بد باشد. پس من هم در فرآیند «جدا شدن از من‌ذهنی و یکتایی با خداوند» نباید حال من‌ذهنی که دارد توسط ذهن نشان داده می‌شود، برایم مهم باشد؛ وگرنه که عاشق حال من‌ذهنی‌ام می‌شوم نه عاشق تنیدن و یکی شدن با زندگی، که آن هم مرا از مسجد به ذهن پرت می‌کند.

عاشقِ حالی، نه عاشق بر مَنی
بر امیدِ حال بر من می‌تَنی
(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۴۲۸)

می‌دانم که هشیاری حالش همیشه در مسجد فضای بازشده خوب است، من‌ذهنی هم که سگ آن درگاه است و خود زندگی می‌داند با او چکار کند، پس جای هیچ نگرانی نیست.

جان چو خُفته در گُل و نسرین بُوَد
چه غم‌ است ار تن در آن سِرگین بُوَد؟
(مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۷۳۸)

جانِ خفته چه خبر دارد ز تن
کاو به گُلشن خفت یا در گُولْخَن؟
(مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۷۳۹)

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

گفت: ای سُنقر چرا نایی بُرون؟
گفت: می‌نگذارَدَم این ذُوفُنون
(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۰۶۳)

- من‌ذهنی بالاخره صدایش درمی‌آید و مشخص می‌شود که تابه‌حال صبر نمی‌کرده بلکه داشته این تأخیرِ هشیاری را تحمل می‌کرده‌است، چراکه من‌ذهنی صبر حقیقی را نمی‌شناسد.
پس صبر حقیقی «ندانستن و منتظر زمان اتمام نبودن» است.

- سنقر در پاسخ انتظار امیر، از خودش سلب مسئولیت می‌کند، یعنی که من هیچ‌کاره‌ام، بنابراین امیر از سنقر خشمگین نمی‌شود.

شاد باش و فارِغ و ایمن که من
آن کنم با تو که باران، با چمن

من غمِ تو می‌خورم تو غم مَخَور
بر تو من مشفق‌ترم از صد پدر
(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۷۲ و ۱۷۳)



خانم مرضیه از نجف‌آباد آباد
👇👇

فایل PDF

مجموعهٔ نکات برگزیده برنامهٔ 1001گنج حضور به‌صورت عکس

کارگروه نکات برگزیده

شما می‌توانید به تمامی قسمت‌های نکات برگزیده، به راحتی در اپلیکیشن گنج حضور دسترسی داشته باشید:

برای دانلود اپلیکیشن موبایل گنج حضور در سیستم‌های اندروید، بر روی لینک زیر کلیک کنید.

https://play.google.com/store/apps/details?id=com.goodbarber.ganjehozour2


برای دانلود اپلیکیشن موبایل گنج حضور در گوشی آیفون، بر روی لینک زیر کلیک کنید.

https://apps.apple.com/us/app/ganje-hozour-2/id979974590?uo=4

نکات برگزیده برنامه شماره 1001 گنج حضور
بخش چهارم-قسمت دوم
بدون موسیقی
حجم کاهش‌یافته

نکات برگزیده برنامه شماره 1001 گنج حضور
بخش چهارم-قسمت دوم
گوینده: الهام موسوی

نکات برگزیده برنامه شماره 1001 گنج حضور
بخش چهارم-قسمت دوم
با موسیقی
حجم کاهش‌یافته

نکات برگزیده برنامه شماره 1001 گنج حضور
بخش چهارم-قسمت اول
بدون موسیقی
حجم کاهش‌یافته

نکات برگزیده برنامه شماره 1001 گنج حضور
بخش چهارم-قسمت اول
با موسیقی
حجم کاهش‌یافته

نکات برگزیده برنامه شماره 1001 گنج حضور
بخش چهارم-قسمت اول
گوینده: الهام موسوی

نکات برگزیده برنامه شماره 1001 گنج حضور
بخش سوم-قسمت چهارم
گوینده: مانا گودرزی

نکات برگزیده برنامه شماره 1001 گنج حضور
بخش سوم-قسمت چهارم
بدون موسیقی
ویدیو حجم کاهش یافته

نکات برگزیده برنامه شماره 1001 گنج حضور
بخش سوم-قسمت سوم
گوینده: پویا مهدوی

نکات برگزیده برنامه شماره 1001 گنج حضور
بخش سوم-قسمت چهارم
با موسیقی
ویدیو حجم کاهش یافته

نکات برگزیده برنامه شماره 1001 گنج حضور
بخش سوم-قسمت سوم
با موسیقی
حجم کاهش یافته

نکات برگزیده برنامه شماره 1001 گنج حضور
بخش سوم-قسمت سوم
بدون موسیقی
حجم کاهش یافته

شما می‌توانید به تمامی قسمت‌های پیغام عشق، به راحتی در اپلیکیشن گنج حضور دسترسی داشته باشید:

برای دانلود اپلیکیشن موبایل گنج حضور در سیستم‌های اندروید، بر روی لینک زیر کلیک کنید.

https://play.google.com/store/apps/details?id=com.goodbarber.ganjehozour2


برای دانلود اپلیکیشن موبایل گنج حضور در گوشی آیفون، بر روی لینک زیر کلیک کنید.

https://apps.apple.com/us/app/ganje-hozour-2/id979974590?uo=4

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۲
فایل صوتی

آقای علی از تهران « از برنامه ۹۳۳ » 00:15:00

خانم دیبا از کرج « ما از جنس اتفاقات نیستیم » 00:14:04

خانم مهردخت از چالوس « خاموشی زبان و ذهن » 00:19:30

خانم زینب از مازندران « از برنامه ۹۹۴ » 00:26:34

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۲
فایل pdf نسخه ریز مناسب برای پرینت

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۲
فایل pdf نسخه درشت

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۲
فایل تصویری با کیفیت بالا

آقای علی از تهران « از برنامه ۹۳۳ » 00:15:00

خانم دیبا از کرج « ما از جنس اتفاقات نیستیم » 00:14:04

خانم مهردخت از چالوس « خاموشی زبان و ذهن » 00:19:30

خانم زینب از مازندران « از برنامه ۹۹۴ » 00:26:34

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۱
فایل pdf نسخه ریز مناسب برای پرینت

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۲
فایل تصویری با حجم کاهش یافته

آقای علی از تهران « از برنامه ۹۳۳ » 00:15:00

خانم دیبا از کرج « ما از جنس اتفاقات نیستیم » 00:14:04

خانم مهردخت از چالوس « خاموشی زبان و ذهن » 00:19:30

خانم زینب از مازندران « از برنامه ۹۹۴ » 00:26:34

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۱
فایل pdf نسخه درشت

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۱
فایل تصویری با حجم کاهش یافته

خانم زینب از مازندران « از برنامه۹۹۶ » 00:15:00

خانم زهرا سلامتی از زاهدان « شکایت » 00:06:29

خانم طاهره از بندرعباس « یک خاطره » 00:20:55

خانم دیبا از کرج « از برنامه ۹۹۴ » 00:25:04

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۱
فایل صوتی

خانم زینب از مازندران « از برنامه۹۹۶ » 00:15:00

خانم زهرا سلامتی از زاهدان « شکایت » 00:06:29

خانم طاهره از بندرعباس « یک خاطره » 00:20:55

خانم دیبا از کرج « از برنامه ۹۹۴ » 00:25:04

پیغام عشق - قسمت ۱۵۲۱
فایل تصویری با کیفیت بالا


خانم زینب از مازندران « از برنامه۹۹۶ » 00:15:00

خانم زهرا سلامتی از زاهدان « شکایت » 00:06:29

خانم طاهره از بندرعباس « یک خاطره » 00:20:55

خانم دیبا از کرج « از برنامه ۹۹۴ » 00:25:04

✔️گزیده‌ای از بخش دوم برنامۀ شمارۀ ١٠١۶ گنج حضور

♦️فقدان همانیدگی 🟰 ایجاد غم!♦️

همچنین هر شهوتی اندر جهان
خواه مال و خواه جاه و خواه نان

هریکی زین‌ها تو را مستی کند
چون نیابی آن، خُمارت می‌زند

(این خُمارِ غمْ دلیلِ آن شده‌ست
که بدآن مفقودْ مستیّ‌ات بُده‌ست
(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ٢٢۵٧ تا ٢٢۵۹)

🌷مولانا می‌فرماید هر همانیدگی را که در مرکزتان قرار می‌دهید باعت ایجاد شهوت می‌شود.
✔️معنی شهوت
🌷شهوت یعنی جاذبهٔ شدید به سوی جسمی در بیرون.
🌷در واقع هر چیزی که به مرکز ما بیاید شهوت ایجاد می‌کند. خواه مال، مقام و منزلت، یا چیزهای خوردنی باشد.
🌷پس از اینکه چیزها به اشتباه در مرکز ما قرار گرفت ما با آنها همانیده می‌شویم.
🌷در این صورت اگر آنها را از دست بدهیم غمگین می‌شویم.
🌷پس از دست دادن همانیدگیها یا حتی ترس از دست دان آنها در آینده ایجاد غم می‌کند.
🌷پس عامل ایجاد غم فقدان همانیدگی هاست.
🌷اما مردم بدون توجه به اینکه خودشان مسبب بوجود آمدن غم شده‌اند، عامل غم را خداوند می‌دانند.
🌷 مردم به اعتراض می‌پرسند اگر او رحمت اندر رحمت هست چرا ما را دچار غم کرده است؟
🌷 در حالیکه مسبب اصلی ایجاد غم خود مردم هستند!

◾دو فن من‌ِذهنی

ذره‌ای گر جهد تو افزون بود
در ترازوی خدا موزون بود

🔸مولانا، مثنوی معنوی
🔹دفتر پنجم، بیت ۳۱۴۵

🔷 پرویز شهبازی
🔶 پیام‌های تلفنی بینندگان ۲-۱۰۱۵

علی دیندار

✔️گزیده‌ای از بخش دوم برنامۀ شمارۀ ١٠١۶ گنج حضور

♦️توهم پیری در جسم است♦️

در دلِ ما لاله‌زار و گُلشنی‌ست
پیری و پژمُردگی را راه نیست
(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۳۵)

🌷با فضاگشایی دل ما گلستان می‌شود.
🌷مرکز ما عدم می‌شود.
🌷این پیری و پژمُردگی فقط مربوط به جسم است و در دل ما راهی ندارد.

موضوع پیام > چارُق اَیازِ دل‌آرا

سلام، من از اواخر سن 28 سالگی با برنامه گنج حضور آشنا شدم و الان 31 سالم هست. خدا رو شکر 2 سال و خورده ای هست که دارم طعم زندگی واقعی رو می‌چشم و روز به روز بیشتر عاشق خودم و دنیای پیرامونم می شوم. در طی این مدت، درونم تحول های عظیمی به وجود اومد که اصلا فکرش رو هم نمی کردم که بتونم آنها رو بپذیرم، حقیقتا بعضی از همانیدگی ها خیلی بار سنگین و ترسناکی برایم داشتند و از ته دلم از زندگی میخواستم که از بند آنها آزاد بشم و زندگی به طرز شگفت انگیزی کمک کرد تا آنها رو بپذیرم، انشاالله که بازم بتونم پذیرشم رو روز به روز بیشتر کنم تا بتوانم با همه چیز و همه کس به صلح و آشتی برسم.

در ادامه چند مورد از همانیدگی ها و چالش های زندگی ام رو بیان میکنم و بعدش از پیشرفت هایم می گویم.

همانیدگی ها و چالش ها:
🔴 از کودکی شاهد خشونت و زورگویی زیادی از آقایون بودم که رفتار بدی با همسر و فرزند و خواهر خودشون داشتن، متاسفانه در اثر دیدن خشم و درد زیاد، با عذرخواهی و شرمندگی، از جنس مخالف خودم، از نوزاد تا پیر به شدت متنفر شده بودم و یک سری موضوعاتی رو هم که شاید یک جوان میتونست بهش فکر کنه مثل دوست شدن با کسی و موارد دیگه رو برای خودم ممنوع کرده بودم و از آنها ترس زیادی داشتم و حتی از آنها فرار میکردم.
🔴 در دوران نوجوانی و اوایل جوانی ام نشخوار فکری زیادی داشتم و شب ها نمی توانستم بخوابم و تا صبح بیدار بودم.
🔴 به شدت زود رنج و حساس بودم و همیشه مسائل رو شخصی میکردم.
🔴 متاسفانه در معرض تصاویر و فیلم های بد و خشن زیادی بودم.
🔴 نسبت به همه چیز و همه کس بدبین، بی اعتماد و شکاک بودم.
🔴رحمت خدا رو قبول نداشتم و خیلی در ستیزه و مقاومت بودم.
🔴 مدام ترس و نگرانی از سلامت اطرافیانم داشتم.
🔴 ظاهر خودم رو لحظه به لحظه قضاوت میکردم و اصلا از خودم راضی نبودم و همیشه در توهم بودم که هیچ کسی هم ازم خوشش نمیاد.
🔴 توقع و انتظار از زمین و زمان داشتم.

حالا پیشرفت هایم:
✅ به کمک گنج حضور، همانیدگی ریشه ای که از کودکی تا همین امسال، یعنی حدود 21 سال درگیرش بودم رو تونستم تا حد زیادی بپذیرم و فقط از زندگی خواستم که بدون اینکه یک سری موضوعات رو در بیرون تجربه کنم ولی در درون بتونم با آنها به صلح برسم. راستش نمیدانم چطوری شد ولی مدتی هست که یک حس صلح و آشتی در درونم نسبت به آن موضوعات برقرار شده که واقعا معجزه هست. خدا رو شکر
✅ ذهنم خیلی آرام تر شده و شب ها می توانم راحت تر بخوابم.
✅با گنج حضور یاد گرفتم که به هر موضوعی واکنش نشان ندهم و هیجاناتم رو بهتر مدیریت کنم.
✅ توانستم با بدن خودم آشتی کنم و گنج حضور بهم یاد داد که برای خودم ارزش قائل باشم و خدا رو شکر الان حدود یک سال شده که مرتب ورزش میکنم.
✅ با گنج حضور یاد گرفتم که به زندگی درونم اعتماد کنم و روا بدارم که از بخشش و رحمت زندگی بهره مند شوم.
✅ بیشتر غذای سالم میخورم و در انتخاب غذا دقت میکنم و در حد ضرورت غذا میخورم.
✅ پذیرش و رضایت و صبرم در زندگی ام بیشتر شده و خدا رو شکر حس آرامش بیشتری میکنم.
✅ به واسطه ی گنج حضور، دوستان خیلی خوبی پیدا کردم و بابت تک تک آنها، خدا رو شکر میکنم.
✅ و پیشرفت های دیگه مثل، بیشتر شدن خیر و برکت زندگی به لحاظ مالی و تغییرات زیادی در رفتار اطرافیانم و محیط پیرامونم دیدم.

در پایان، از همه تلاش های پر عشق آقای شهبازی و همه یاران معنوی تشکر میکنم.

خدا رو شکر، ابیات خیلی زیادی از مولانا هستن که در زندگی ام بهم کمک کردند ولی فقط در اینجا یک بیت از مولانا رو خواستم بیان کنم که در پذیرش رحمت و فراوانی خدا، خیلی بهم کمک کرد:

باز باش ای بابِ رحمت تا ابد
بارگاه ما لَهُ کُفْواً اَحَد
(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۷۶۵)

با سپاس
دل‌آ‌‌را

✨گردهمایی گنج حضور در آمریکا

⏰زمان:شنبه، ۲ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۶ بعد از ظهر

🏨آدرس هتل: Warner center Marriott, 21850 Oxnard street Woodland Hills, CA, 91367

قیمت بلیط: ۱۴۰ دلار

✨رزرو بلیط:

+14386867580

[email protected]

شما می‌توانید به تمامی قسمت‌های مدرسه عشق، به راحتی در اپلیکیشن گنج حضور دسترسی داشته باشید:

برای دانلود اپلیکیشن موبایل گنج حضور در سیستم‌های اندروید، بر روی لینک زیر کلیک کنید.

https://play.google.com/store/apps/details?id=com.goodbarber.ganjehozour2


برای دانلود اپلیکیشن موبایل گنج حضور در گوشی آیفون، بر روی لینک زیر کلیک کنید.

https://apps.apple.com/us/app/ganje-hozour-2/id979974590?uo=4

پندار کمال

با اجرای خانم تینا کاشانی

فایل صوتی

@GanjHozourLoveSchool

پندار کمال

با اجرای خانم تینا کاشانی

فایل تصویری با کیفیت حجم کاهش‌یافته

@GanjHozourLoveSchool

پندار کمال

با اجرای خانم تینا کاشانی

فایل تصویری با کیفیت بالا

@GanjHozourLoveSchool