حجة الاسلام جواد جعفری عضو خبرگان رهبری در تقریری عجیب از انقلاب 1357 خواهان مقابله با تحریف روایت آن شده و گفته:
هدف انقلاب نه بهبود معیشت مردم و اقتصاد بلکه حفظ استقلال کشور، بها دادن به ارزش های اخلاقی و مشارکت مردم در جامعه بود.
فارغ از تناقضات موجود در این سخن، به صورت کلی باید گفت: در مرتبەی دوم اهمیت قرار دادن وضع معیشت و گذران مردم نه آموزەای اسلامی بلکه برخاسته از منویات ایدئولوژی های مدرن است.
قدر مسلم این است که با رهیافت مقاصد الشریعه که دین را در خدمت انسان می داند، ناسازگار است.
نگاهی به مباحثات نظری کمونیست های چینی و روس در بزنگاه های حساس سیاسی و فکری به خوبی ماهیت ایدئولوژیک سخنان جعفری و خاستگاه غیرسنتی و نااسلامی آن را هویدا می سازد.
به طور مثال در دهەی شصت میلادی راست کیشان کمونیست از منظری مشابه با جعفری به ستیز با اصلاحات خروشچف پرداختند.
خروشچف بر آن بود که از طریق تنش زدایی با غرب و کاهش بار سیاست خارجی، تمرکز برنامەهای اقتصادی را از صنایع سنگین و نظامی به سمت صنایع سبک و مصرفی ببرد.
هدف نهایی در این راه، بهبود کیفیت زندگی مردم شوروی و رسیدن به استاندارهای غربی در این زمینه بود.
او استدلال می نمود که کارگر آمریکایی امروزه دارای اتومبیل، ماشین لباسشویی و تلویزیون است، در حالیکه ما که مدعی داشتن حکومت کارگری هستیم، فاصلەی بسیاری تا این مرحلە داریم.
مخالفان در پاسخ می گفتند؛ هدف اصلی نه دستاوردهای مادی بلکه آزادی نوع بشر و پایان دادن به استثمار انسان توسط انسان و رسیدن به جامعەی بی طبقەی کمونیستی است.
لذا نباید به بهای برخی پیشرفت های مادی، قلمرو ایدئولوژیک را واگذار نمود.
مشابه این مباحث میان چینی ها نیز جاری بود.
با این تفاوت که خروشچف آنها یعنی دنگ شیائو پینگ بیست سال دیرتر آمد و عاقبت بخیرتر هم شد.
دنگ با فراست دریافت که تنها راه نجات ایدئولوژی فرتوت و از نفس افتاده، بهبود اقتصاد و رفتن به آغوش جهان است.
این دشواره سراغ ویتنامی ها هم آمد. آنها با رندی خاطرەی جنگ پرتلفات با آمریکایی ها را به طاق نسیان نهادند و با شیطان بزرگ از در کار و کاسبی وارد شدند.
نتیجه این شد که در چین و ویتنام، ایدئولوژی پس از کج و کوله شدن های متعدد، در نهایت
بدست اقتصاد از مرگ حتمی گریخت، اما در شوروی زیر آوار فروپاشی در وهلەی اول اقتصادی افتاد.
انصاف اقتضا می کند که بیانات این عضو خبرگان را به صورت کامل تعریف کنیم!
ایشان در ادامه می گوید که کم کاری مسئولان در زمینەی مشکلات اقتصادی مردم پذیرفته نیست و آنها باید در این باره تلاش کنند.
شوربختانه این گزاره مانند مورد قبلی هم سرشار از تناقض های منطقی و زبانی است و هم دارای خاستگاهی دست چپی است!
برخی پژوهشگران یکی از برون دادهای استالینیسم را نوعی نظریەی کادرها می دانند.
به این معنا که حزب کمونیست و پولیت بورو طرحی آرمانی و دست نیافتنی تصویب و خواستار اجرای آن می شدند.
وقتی برنامەی ذهنی مذکور به علت تنگناهای عینی و محدودیت های مادی بر زمین می افتاد، کسی را یارای آن نبود که در حقانیت حزب و ایدئولوژی به عنوان راهنمای آن تردید کند!
بلکه کادرها را مقصر و ناتوان از اجرای آن می یافتند و به امید پیدا کردن کارگزارانی بهتر دست به تصفیەی آنها می زدند.
این تصفیه ها گاه آنقدر افراطی می شد که به شکل نوعی تقطیر در می آمد. یعنی کشیدن شیرەی جان و شایستگی حزب و تبدیل آن به باشگاه آپارتیچک ها و بله قربان گویان و بروکرات های عاری از خرد و خلاقیت.
با این اوصاف باید پرسید; آیا بهبود معیشت مردم بدون بهبود کلی اقتصاد و توسعەی اقتصادی ممکن است؟
توسعەی اقتصادی بدون ترمیم سیاست خارجی و آشتی با جهان امکان پذیر است؟
همەی اینها در گرو اصلاح سیاست های کلی نیست؟
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1