با چشم ترسیده به لب هاش که فاصله ای با لب هام نداشت نگاه کردم.
_می... میلاد... میلاد من... ⚠️
بزاقم رو از ترس قورت دادم و اون نیم نگاه سمت دوربین گوشه اتاق انداخت.
_این باید تاوان خوبی باشه برات تا بدونی دم پر آدمی مثل شدن هیچ آینده خوبی نداره.‼️
حرفش با کوبیدن ناگهانی لب هاش روی لب هام تموم شد و...❌
https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0
https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0