مدرسه @madrasefalsafe Channel on Telegram

مدرسه

@madrasefalsafe


AlinejatGholami.yek.link

مدرسه (Persian)

در کانال تلگرامی با نام "مدرسه" با نام کاربری @madrasefalsafe، محیطی مناسب برای افراد علاقه‌مند به یادگیری و دانشجویان فعال فراهم شده است. این کانال به عنوان یک منبع آموزشی و اطلاعاتی برای افرادی که به دنبال ارتقای دانش و مهارت‌های خود هستند، شناخته می‌شود. در اینجا شما می‌توانید به مطالب آموزشی در زمینه‌های مختلفی از جمله علوم پایه، فناوری، هنر و ... دسترسی پیدا کنید. هر روز مطالبی جذاب و آموزنده برای شما ارسال می‌شود تا به شما کمک کند تا بهترین‌های دانش و اطلاعات را دریافت کنید. اگر به دنبال یافتن جدیدترین اطلاعات و مطالب آموزشی هستید، به کانال "مدرسه" بپیوندید و از محتواهای متنوع و با کیفیت آن لذت ببرید.

مدرسه

08 Nov, 23:21


فیلم فوق و تحلیل من حول آن، هفتمین فیلم از فهرست دوره‌ی ده فیلم «میز فیلم مدرسه» است که آن ده فیلم را با تم «روشنگری» انتخاب کردیم. این جلسه چون وارد مسایل بسیار رادیکال و بنیادینی شدم گفتم دوستان دیگر هم بشنوند. توصیه می کنم این فیلم فوق العاده را حتما ببینید. و بعد این تحلیل نیز طبعا یک سنخ نقد فیلم نیست نوعی تامل ضمن فیلم است. در این فایل کوشیده ام با باز کردن مسیله «کیستی حقیقت» تفاوت واقعی دین و فلسفه را هم توضیح دهم. اینکه تفکر قرون وسطایی چگونه شکل گرفت و چرا و چگونه عقل یونانی-رمی را عقب راند. و اینکه چرا دین سیستماتیک اساسا با کشتن یک زن-عقل آغاز شد. مشکل دین با زن واقعا چیست؟! و پاسخی هولناک خواهید شنید. ضمن بحث نگاهم را به فلسفه تاریخ در سه عصر -عصر اربابان،عصر بندگان و عصر آزادی - توضیح داده ام. علی نجات غلامی

مدرسه

08 Nov, 23:14


🎥فیلم آگورا
⬅️کیفیت 240p
زیرنویس چسبیده
📥لینک دانلود مستقیم👇
https://2ad.ir/LDYEMqu

💠اولین کانال فیلم با حجم کم👇
🆔 @DFMob

مدرسه

06 Nov, 15:26


انحطاط پرسش‌ها
نظرم درباره‌ی ترامپ؟!

ببینید به قول برنتانو سطح فکری بشریت به طور کلی خطی نیست که تصور کنیم مدام در حال پیشرفتیم. خیر، تمدن و فرهنگ و تفکر و منش و غیره اوج و حضیض دارد. دوران دوران است. ما الان در یک دوران حضیضم از همه حیث. اینکه ترامپ و احمدی‌نژاد و نتانیاهو و پوتین و پزشکیان و غیره اکنون در قدرت‌اند که مجموع آی‌کیو اینها به توان دو برابر با قدرت پردازشی یک جلبک است، امری اتفاقی نیست، حاصل میلیون‌ها فاکتور است که در من و تو هم بسیاری‌شان هستند. اینها فقط محصولات ویترینی انباری هستند که همه‌ی ما در آن با ذره ذره خطاهای‌مان در هم می‌لولیم. جهان امروز از همه حیث به حضیض رفته است و بنابراین، این سیاست‌مداران از مریخ نیامده‌اند بخشی از خود ما هستند. عصر ما عصری بحران‌زده است، عصری که متافیزیکی ندارد و مسائل کوچک انسان‌های کوچک ساخته است. بله آبراهام لینکلن زمانی می‌توانست یک رئیس‌جمهور بزرگ باشد که یک مارکس بزرگ و یک جان استوارت میل بزرگ هم وجود داشته باشد. از آن طرف از مارکس به ژیژک رسیده‌ای که از این طرف هم از لینکلن به ترامپ می‌رسی، منطقاً. وقتی سخنگوی تمدن‌ات زرتشت باشد، پادشاه‌ات هم کورش می‌شود. وقتی سخن‌گوی تمدن‌ات ایکس و ایگرگ باشد، حاکم‌ات هم ضرورتاً احمدی‌نژاد و پزشکیان است. آنتی‌تزِ سطحیت بودن، ضرورتاً به معنای عمیق بودن نیست. هرچقدر که آنچه که با آن می‌جنگی حقیرانه باشد به همان میزان هم حقیر خواهی بود.
ترامپ هم محصول زوال «مسئله» است در تک تک دانشگاه‌های ایالات متحده.
از این وضعیت هیچ خدایی نمی‌تواند ما را نجات دهد، بلکه پرسش‌ از خداست که رهایی‌بخش است، اینکه پرسش‌هایت دوباره بزرگ شوند. پرسش تو طلبی است که از هستی داری. طلب تو چقدر است؟ به اندازه‌ی همانی. بزرگ‌ترین انسان کسی است که بزرگ‌ترین پرسش را می‌پرسد و می‌داند بزرگ‌ترش هم پرسیدنی است. آنقدر بزرگ که فراتر از این اقناع انقیادی به امور دم دستی بروند. عصر ما عصر بسته در چشم و گوش است و «چشم‌ها و گوش‌ها گواهانِ ضعیف کسانی هستند که جانی بربر دارند» (هراکلیتوس).
خدا پاسخ نیست، چنانکه ادیان و نافیان‌شان می‌گویند، خدا مسئله ابدی است که هر بزرگ‌تری که بپرسی بزرگ‌ترش هم پرسیدنی باشد. این غیاب خداست که آزادمان می‌سازد نه حضورش. حضور کشتارگاه زمان است هر خدایی که ظهور می‌کند زمان او را خواهد کشت. خدا امر مبهمی است که هر نظام بسته‌ای از معرفت را در پی بزرگ‌تر، باز و گشوده نگاه می‌دارد.
«با هر سرودی که می‌دانی نزد من آی، من به تو بزرگ‌ترش را خواهم گفت» (جمله‌ای از حکیمی باستانی)
اولین جمله‌ی کتیبه بیستون، این نوشته است: "بَگَه وِزِرکا"، چه کسی می‌داند معنایش چیست، الله اکبر.
علی‌نجات غلامی

مدرسه

05 Nov, 12:33


پس به دازاین احتیاج دارند، به اینکه کسی از اعتبار آن جهان خصوصی‌شان پرسش نکند، نفس اینکه چیزی درتاریخ بوده و واقع شده است همان حقیقت خاص خودش است! به اینکه فرض بگیرند که هرآنچه به‌طور سنتی در جهان‌بینی جزئی خاصی درباره‌ی خود خدا و جهان «نقل شده است» عین حقیقت خاص است و کار ما فقط این است که در مقابل حملات عقل محض که به قول کانت «سه‌گانه‌ی خدا، خود، و جهان» مقولاتِ پیشینی عقل محض‌اند که نهایتا با پرسش از آنها همه‌ی معرفت و علوم را مفصل‌بندی می‌کند، از این جهان تاریخی دفاع کنند! بیایند به نحو توهمی و بلند‌پروازانه‌ای دنبال علوم «بومی» بر طبق این عقل خاص خودشان باشند! و در نتیجه چنین توسعه و زیست را در این سرزمین به تأخیر انداختند و دچار نفس‌تنگی کردند.
امروزه‌ دشمنان هایدگریان، پوزیتیویست‌های منطقی هستند در دنیای فلسفه‌ی تحلیلی، اما باز آخرین شوالیته (ادموند هوسرل) درباره‌ی‌شان چنین گفت و چه درست و زیبا گفت: «این سنگر پوزیتیویسم منطقی علیه ناعقلانی‌انگاری، چندان دیر نمی‌پاید زیرا مردم به زودی می‌فهمند که یک فلسفه‌ی جعلی است نه راستین». چرا؟ چون مشخص است خودش دازاین جهان را مفروض گرفته است، یک فهم ریاضی‌سازانه‌ی خام پساگالیله‌ای از جهانی صرفاً کمی با نظمی علّی و مکانیکی که به راحتی پرسش‌پذیر است که آیا این منیفولد هندسی که در بنیاد علم دقیقه‌ی مدرن است واقعاً خود جهان است؟!
من دیگر آنچه جان‌مایه‌ی بحث بود را گفتم دیگر خود دانید که همچنان درگیر لفاظی‌ها بمانید یا به راه بیافتید.
علی‌نجات غلامی

مدرسه

05 Nov, 12:33


اما یادمان باشد که فیلسوف یونانی فقط با خدا مسئله نداشت، بلکه از هر سه موضوع اصلی به یکسان پرسش می‌کرد. جهان، خدا و خود که پایه‌ی دسته‌های اصلیِ دانش‌های مدعاییِ ما هستند اول باید روشن شود که هستند یا نیستند و به چه معنا هستند. بنابراین، «دازاینِ» هیچ کدام‌شان قابل قبول نیست. دازاین را الان دیگر می‌توانیم به سادگی تعریف کنیم، یعنی «آنجا» یا «برجا» بودن. منظور این است که «اصل وجود موضوع پیشاپیش ملحوظ است و پرسش از آن «بی‌معنی» است. نوعی به اصطلاح از-پیش- مفروض گرفتن وجود. یعنی از آن پرسش نمی‌شود بلکه با آن پرسش می‌شود!
پس روشن است که فلسفه‌ای که اولین گامش و هدفش پرسش از موضوعات اصلی است، دازاین اینها برایش معنی ندارد. چنانکه هیچ دانشجوی سلیم‌النفسی نمی‌رود سر کلاس الهیات بنشیند و به او بگویند که خدا هست دقیقا همان‌طور که مفروض گرفته شده است و سئوال درباره‌ی وجودش بی‌معنی است و حالا برویم سراغ جزئیات احکام! و او هم راحت بپذیرد. او از درون درگیر می‌شود.
اما ما درباره‌ی الهیات الان این را راحت درک می‌کنیم می‌گویم که روشن است این که اول باید خدا ثابت شود. اما در علوم مربوط به خود و جهان این‌طور نیست. نگرش طبیعی دانشمندان مدرن همان‌طوری خود و جهان را از حیث بودن و چگونگیِ بودن‌اش مفروض گرفته‌اند که کشیش‌های قرون وسطی خدا را. آنها مسخره می‌کنند کسی که درگیر بود و نبود جهان قبل از ورود به جزئیات فیزیک است را. اما فیلسوف تا این فرض را به پرسش نکشد آرام نمی‌گیگیرد. پس فیلسوف بازیچه‌ی دعوای متدین الهیاتی و دانشمند لائیک نیست که طرف یکی بایستد و برای اول دلایل قانع کننده علیه طرف مقابل تولید کند! خیر او هر دو را به تأمل در باب موضوع اصلی‌شان فرامی‌خواند.
دازاین خدا، دازاین جهان، دازاین خود، اینها برای فیلسوف به اصطلاح «دوکسا» هستند، یعنی گمان‌های عادت‌واره‌ی بسیاران. فرضی عام که از نگرش خام طبیعی به میراث رسیده و در تاریخ شکل گرفته است و تا وقتی تأمل نشود و به پرسش کشیده نشود مطلقاً برای فیلسوف هیچ فرقی بین جهانی که انیشتین در فیزیک‌اش مفروض گرفته با خدایی که یک داعشی مفروض گرفته نیست! فیلسوف به اعلی‌درجه رادیکال است. کسی که همزمان دازاین، خدا، جهان و خود را به پرسش می‌کشد شجاع‌ترین انسان روی زمین است زیرا به تنهایی علیه میلیاردها نفر شمشیر کشیده است، الهیاتی به او انگ کافر، روانشناس به او انگ دیوانه و فیزیک‌دان به اون انگ احمق می‌زند. و هایدگریان او را دن کیشوت می‌نامند! هایدگری که چیزی نبود جز محصول «بزدلی» اواخر قرن نوزدهم پس از وحشت انفجار عظیمی از فروپاشی نظام هگلی در عدم موفقیت‌اش در غلبه بر پوزیتیویسمی که با دازاین جهان پیش رفته بود. دازاین هایدگر به هر معنا و با هر پیچ و تابی که در زبان بدان ببخشید در نهایت تسلیم شدن شوالیه‌ی فلسفه است. حقیرانه زانو زدن و فراموش کردن فهم ذات تراژیک جهان که در آن فرد تا آخرین نفس می‌جنگد ولو حتی پیروزی را غیرممکن بداند. چه خوش گفت آخرین شوالیه‌ی فلسفه زمانی که هزار خنجر و تیر در پشت و هنوز تیغ در مشت داشت، زمانی که با دقت حرف‌های هایدگر را خواند که جوانان آلمانی با سرعتی فزاینده به سمت دازاین انسانی حتی به اسم پدیدارشناسی می‌روند غافل از اینکه از این مرحله عبور شدن و دیگر هیچ ارتجاع و بازگشتی در کار نیست. و می افاید که هر کسی بجز من دهها سال طول می‌کشد بفهمد هستی و زمان عملا یک اثر ارتجاعی است. چون پذیرش دازاین، یعنی سلاخی پرسش یعنی تبدیل کردن حقیقت به واقع‌شدگی‌های جزئی در تاریخ به اسم سنت‌ها. چنانکه هگل با گفتن این جمله عملاً خودکشی فلسفی کرد (به رغم میل‌اش) که «امر حقیقی امر واقعی است» هایدگر نیز در همان مسیر به خاک افتاد. ازآنجاکه لحن هگل به رغم دغدغه‌های اصلی‌اش مستلزم این است که «واقعیت» مجموعه‌ی «واقع‌شدگی‌ها» است پس تاریخی‌انگاری از هگل راحت نتیجه‌ی محافظه‌کارانه می‌گیرد که حقیقت مجموعه‌ی «واقع‌شدگی‌ها» و یعنی در تاریخِ «گذشته» است. چنانکه مارکس به فریاد آمد، دیگر فیلسوف حرفی برای «آنچه باید باشد» در «آینده» ندارد صرفا درگیر توصیف آنچه گذشت است، او بنده‌ی هر آنچه است که رخ داده است. برای فیلسوف، حقیقت فراتر از واقعیت است. حقیقت شامل آنچه باید باشد و نیست هم خاصه چونان غایت‌اش می‌شود. پس هایدگر و (هگل به رغم میل‌اش) حقیقت را به تاریخ واقع‌شدگی‌ها مربوط دانستند و بدان تقلیل دادند. هایدگر، دقیقاً خود دن کیشوت است که با سانچوهایی همچون عبدالکریمی به آسیاب‌بادی‌ها یورش می‌برند در پی احیاء گذشته‌های برساخته‌ی نوستالوژیکی که حقیقت را در آن می‌جویند. نگاه تاریخی به حقیقت در اینها حتی به معنای هگلِ راستین (یعنی در خوانش دقیق) هم چونان انکشاف عقل در تاریخ نیست، بلکه تقلیل و انکسار حقیقت چونان حقیقت‌ها به تاریخ‌های جزئی جهان‌های به قول هراکلیتوس "خصوصی" است.

مدرسه

05 Nov, 12:33


دازاین
به چه معناست؟

کلمه‌ی به ظاهر "اسرارآمیزی" که مارتین هایدگر در حاق تفکرش دارد و در ایران انگار رازی در آن است را باید توضیحی داد. این مفهوم راز و این چیزها ندارد. این کلمه در اصل «منفورترین» واژه‌ی تاریخ فلسفه است. زیرا، تفکر اساساً با غلبه بر آن آغاز می‌شود. چرا هایدگر کلمه‌ای تا این حد منزجرکننده برای فلاسفه را «بازمی‌گرداند»؟ کلمه‌ای که در نهایت او را مجبور می‌کند با فلسفه خداحافظی کند زیرا نهایتا وضع یا/یا است، یا فلسفه یا دازاین.
برای اینکه در دل کلمه‌سازی‌ها و زبان‌های مغلق به دام نیافتیم باید اول فلسفه را بفهمیم آن موقع دازاین را به خوبی می‌فهمیم. (محض اطلاع خواننده‌ی ناآشنا باید بگویم کسی دارد این متن را می‌نویسد که عمرش را صرف متون پدیدارشناسی کرده است، سادگی بحث صرفاً جهت تفهیم است).
فلسفه، از همان آغاز یونانی‌اش موضوع‌اش اندیشیدن به «هرآنچه هست» بوده است، هر آنچه هست نه از حیث جزئیت هستندگی و موجودیت بلکه وجودِ خود موجودیت‌ها. و هرآنچه موجود است و ما درباره‌ی‌شان علوم و دانش‌هایی داریم در سه تم یا موضوع حصر می‌شود. یعنی تمامی دانش‌های نظری ما یا درباره‌ی جهان‌اند یا درباره‌ی خود، یا درباره‌ی خدا. یعنی مثلاً شما وارد انتخاب رشته می‌شوید می‌بینید که برخی از رشته‌ها فن/هنر هستند مثل مهندسی و برخی رشته‌ها علم نظری درباره‌ی هستندگان‌اند مثل فیزیک، روانشناسی و الهیات. روشن است که شما در نگاه نخست هم اگر تعصب مثلاً دینی نداشته باشید و اندکی جانی پرسشگر داشته باشید می‌گویید بین فیزیک و الهیات در اینکه راحت هر دو «علم» نامیده شوند مشکلی هست انگار. وجود اصل موضوع الهیات مثل فیزیک «روشن» و «اثبات‌شده» نیست. به فرض اگر خدایی وجود نداشته باشد طبیعتا تمام جزئیات این علوم روی هواست! پس تو دغدغه‌ی جدی‌ات اگر وارد این رشته شوی و جانی فلسفی و پرسشگر داشته باشی اول این است که اصلاً خدایی هست یا نیست، بعد بروی سراغ اینکه حکم بیع مفاعله در مضاربه چیست. اینجاست که می‌فهمیم فلسفه از کجا شروع شد؟ دقیقا از یونان درست مثل تویی که وارد دانشگاه می‌شوی و چنین پرسشی را پیدا می‌کنی شروع شد. اینکه ما الان کلی دانش و علم و فن و هنر و رشته و اینها داریم و هر کسی کارشناس چیزی است. پس یونانی فکر کردو به این نتیجه رسید که مجموعه‌ی دانستن‌های ما ناظر به هر آنچه هست است و اینها بر اساس سه هستنده‌ی محوری چینش شده‌اند: خدا، جهان و خود. روانشناسی و علومی مثل آن درباره‌ی خودند، فیزیک و شیمی و امثالهم درباره جهان و الهیات درباره‌ی خدا. طبیعتا خللی، ابهامی یا فرضی روشن‌سازی‌ناشده، درباره‌ی هر یک از اینها در کار باشد کل آن علوم مربوطه پادرهوا می‌مانند.
پس الان تعریف فنی فلسفه را می‌فهمیم: «فلسفه در معنای اخص کلمه چونان فلسفه‌ی اولی، علم پرسشگرانه از «وجود هر آنچه موجود است» است که در سه موضوع اساسی خدا، جهان و خود حصر می‌شوند، از آن حیث که هستند یا نیستند و اینکه چگونه هستند و به چه معنا. یعنی کار فیلسوف دخالت در جزئیات علوم نیست، بلکه اساس‌هایی آنها خاصه وجود موضوع محوری‌شان – و مباحثی دیگر مثل روش‌ پرداختن به آنها و هدف و غیره‌ی‌شان – را بررسی می‌کند.
به بیان ساده، فیلسوف آن دانشجویی نیست که سرکلاس تفاسیر هرمنوتیکی می‌کند و کلمات قلمه سلمبه عرض می‌کند، بلکه آن دانشجویی است که سر کلاس الهیات خیلی راحت می‌پرسد این دانش اصلا روی چه بند است آیا خدایی هست یا نیست اول این را برایم روشن کنید. و البته زمانی فیلسوف کامل است که همین سئوال را بخاید که سر کلاس فیزیک هم مطرح کند بگوید «استاد قبل از توضیح قوانین کوانتوم می‌شود اول روشن کنید که آیا جهان وجود دارد و به چه معنا وجود دارد؟» اینجاست که باید پیه تسخر استاد و تمسخر همکلاسی‌ها را به تن بمالاند. چرا استاد و همکلاسی‌ها در رشته فیزیک از این سئوال برمی‌آشوبند؟ پاسخ این است: چون جهان برای‌شان «دازاین» است. بله داریم به معنای دازاین هم نزدیک می‌شویم. اما قدم به قدم تا خوب جا بیافتد.
روزگاری در قرون وسطی و در پس‌لرزه های کنونی آن در میان بنیادگرایان دینی، پرسش از اینکه «آیا خدا وجود دارد؟» حتی کفر بود و دال بر ایمانی. امروزه بعد قرن‌ها نبرد فلسفه است که دیگر کشیش کوتاه آمده است و قبول می‌کند که بله اول باید وجود خدا را ثابت کنم. یعنی اگر از کشیشی در اروپا بخواهی که قبل از موعظه‌ی دینی و آموختن اصول مسیحیت به تو، خدا را ثابت کند، تو را دیوانه، کافر یا احمق فرض نمی‌کند بلکه تلاش می‌کند اول این سئوال اصلی را پاسخ دهد.

مدرسه

03 Nov, 13:46


Intentionality/ Intentionalität
دقیقاً به چه معناست؟
مناقشات زیادی بر سر این واژه است که حالا چون اصطلاحی کلیدی در سنت پدیدارشناسی است نزاع‌های تعصبی‌ای هم در گرفته است، مانند "حیث التفاتی" و "قصدیت" و "روی‌آورندگی". خود من بدون حالا تعصبی از معادل «روی‌آورندگی» در ترجمه‌هایم استفاده کرده‌ام. اما اخیرا مباحث برگسون و شلر و دیگران باعث شد که درک دقیقی از آن بیابم. معمولاً ازآنجاکه بر چیزی چونان «اتیمولوژیسم» نقد دارم چندان بی‌جهت بحث اتیمولوژیک نمی‌کنم اما این مورد به دلیل عدم ارتجال معنای ریشه‌ای تصور می‌کنم بسیار کمک‌کننده خواهد بود.
سه رکن این واژه عبارتند از قید حالت -ality که معنای پیچیده‌ای ندارد. اما پیشوند in- در آن مهم است و خاصه ریشه‌ی آن یعنی tention. پیشوند in- در لسان‌های فلسفی خاصه پدیدارشناسی به معنای فقط «درون» نیست بلکه معنای «از-درون» را می‌دهد. چیزی چونان از درون به بیرون را در نظر بگیرید.
حالا tention مشتق از فرم لاتین یک واژه‌ی هندواروپایی است که معنایی زیر را در زبان‌های هندواروپایی می‌دهد:
در لاتین: از ریشه‌ی tensio خاصه در حالت tendere به معنای «کشیدگی» است
در فرانسوی: tension به معنلی «کشیدگی»
در انگلیسی: tention به معنای «تنش»
در یونانی باستان: teino به معنای «کشیدن»
در سانسکریت: tanuti «کشیدن»، «گسترش دادن»
در فارسی باستان: tar «ریسمان» «نخ»
و در فارسی جدید نیز واژه‌‌ی «تنش» و «تنیدن» را داریم.
بنابراین، مشخصاً ما با معانیِ کشیدگی و تنیدگی طرفیم پس معنای دقیق تحت‌الفظیِ اصطلاح ما intentionality «حالت از درون به بیرون کشیده شدن و تنیده شدن با چیزی» است. پس بحث فقط متوجه شدن و التفات یافتن و قصد کردن نیست اینها بار «روانشناختی‌ای» به اصطلاح ما می‌دهند. "روی‌آوردن" نیز اگرچه اندکی بهتر است اما باز در همان حال و هواست و چندان رساننده‌ی جان معنای آن نیست. بُعد اراده و قصد و نیت و التفات معنایی ثانویه دارد (یعنی به سمت چیزی کشیده شوی یعنی متوجه آن هم شده‌ای دیگر) که معادل باید اول معنای اول و بعد اشارتی به معنای ثانویه داشته باشد. چون واژه‌ی Absichtlichkeit [=تعمدی بودن و قصد و نیت داشتن] در آلمانی مترادف این کلمه گرفته شده است بار اضافی معنای این واژه، بعد تنیدگیِ واژه‌ی اصلی را تحت‌الشعاع قرار داده است. تنیدگی قلب معنای آن است که در نتیجه برای هوسرل این هم‌پیوندی و تضایف یعنی correlation دوسویه ابژکتیو و سوبژکتیو بین کنش‌های نوئتیک و دادگی‌های نوئماتیک است جان معنای intentionality است. یعنی کشیدگی از درون به بیرون و در هم‌تنیدن با رفرنسی که حالا ضرورتاً رفرنت هم نداشته باشد. یعنی حتی اوهام ما هم تنیدگی با «چیزی» را دارند ولو این چیز وجود نداشته باشد یعنی «شیء» نباشد. بنابراین، یکی از مهم‌ترین نکاتی که مترجم آثار هوسرل باید حواسش را جمع کند این است که «sache» و «Ding» را هم‌معنا ترجمه نکند یعنی هردو را «شیء یا چیز» ترجمه کند. زیرا زاخه رفرنس است بی‌آنکه ضرورتاً رفرنت باشد یعنی نیاز به وجود فاکت‌وار داشته باشد اما Ding یک فرض ابژکتیویستی است که وجودش برای بازگشت به زاخه «اپوخه» می‌شود. پس من ترجیح می‌دهم زاخه را «چیز» و دینگ را «شیء» ترجمه کنم.
این اشتباه را منطقاً کسی می‌کند که از دنیای تحلیلی آمده باشد زیرا در فضای تحلیلی چنین تقسیمی قائل نیستند و درک این تمایز پایه‌ای هوسرل برای‌شان بسیار دشوار می‌شود که اساسی‌ترین کلید برای فهم هوسرل است زیرا همین تقسیم نشان می‌دهد فرق تجربه با تجربه‌ی زیسته چیست و چرا دومی بر اولی مقدم است. یعنی از خودشان می‌پرسند یعنی چه که زاخه همان شیء نباشد؟! این دیگر پیچ پدیدارشناسی هوسرل است که هوسرل پیچید فرگه نپیچید.

علی‌نجات غلامی

مدرسه

30 Oct, 12:54


مثلاً جنبشِ «زن، زندگی آزادی» را نظر به تبعاتی همچون استفاده‌ی رسانه‌هایی مثلاً از عربستان یا اسرائیل برای پروپاگاندا، همچون همیشه در خودِ «ایجادش» به آنها ربط دادند! این کاری بود که همیشه جمهوری اسلامی برای تخریب و بی‌معنا کردن جنبش‌ها و اعتراضات و توجیه سرکوب هر اعتراضی انجام می‌داد. از معلمان دینی مدرسه که دانش‌آموزی دو سئوال سخت می‌پرسید او را به اسرائیل ربط می‌دادند تا کارشناسان صدا و سیما. این برای‌شان همیشه کارکرد داشت تا این بار که به اصطلاح ضربه‌ی این کار را شدیداً خوردند. چطور؟ این بار آنقدر با جدیت همه چیز را به اسرائیل ربط دادند که خود اسرائیل این را بهترین فرصت دانست و سعی کرد که وانمود کند که دقیقاً عاملیت در «ایجاد اعتراضات» دارد و مقداری هم هزینه کرد. به این هدف که بتواند آن شکافی که بین دولت و ملت ایران افتاده است را به نفع خودش مورد استفاده قرار دهد. بر این اساس، او با کمی «ناجی جلوه دادن خودش» بخشی از افکار عمومی اعتراضیِ ایرانی را با خود همدل کرد و این سبب شد نه تنها سخنگویانی علیه جهموری اسلامی بلکه در فضای رسانه‌ای و مجازی علیه هرگونه اعتراضی در سطح جهانی به اقدامات کشتارجمعی‌اش داشته باشد. و عملاً به «بزرگ‌ترین اسلحه» علیه جمهوری اسلامی دست یافت. طبیعتاً از حیث علوم نظامی با یک برآورد ساده روی کاغذ می‌توان گفت با فاکتورهایی مثل عمق استراتژیک، نیروی انسانی و غیره و غیره، اسرائیل اصلاً توان رویایی با ایران را ندارد. اما اکنون خود را در وضعی قرار داده که برتری‌های استراتژیک و تاکتیکی‌ای هم یافته است که راحت بازوهای نیابتی‌اش را دارد حذف می‌کند. و مهم‌ترین عامل همین «پروپاگاندا» است و استفاده از شکاف بین ملت و دولت. شکافی که او به هیچ وجه نمی‌توانست با دو شبکه ماهواره‌ای و سایت و پلت‌فورم ایجاد کند این شکاف مقصر ایجادش خود جمهوری اسلامی است. خود همان حوالت دادن نیروی اعتراضی که طبعاً برای غذا، کار، زندگی و آزادی‌های مدنی و غیره بود، به اسرائیل، این بار کار دست جمهوری اسلامی داد. جمهوری اسلامی، امروز به وضوح فهمیده است که خالی شدن پشتوانه‌ی اجتماعی می‌تواند هرچقدر هم سلاح داشته باشد را بی‌اثر کند. نتانیاهو را خود جمهوری اسلامی با همین حوالت‌ها به این باور رسانید که «پس ما خودمان خبر نداریم، نظر به سخنان سران جمهوری اسلامی، میلیون‌ها نفر درون خود ایران علیه جمهوری اسلامی داریم!». این نمونه‌ای کوچک از همان جابجاییِ علت و معلول است. هر خطایی شاید چند روز جواب بدهد اما تکرارش در نهایت بحران شدیدی ایجاد می‌کند. اکنون روشن است که بسیجی‌ها بیشترین ناراحتی را از مردمی دارند که در این وضعیت! طرفدار اسرائیل‌اند و مدام مردم را هم قضاوت می‌کنند، غافل از اینکه خودشان این مسیر را پیمودند.
امروز دقیقاً نقطه‌ی بحران است، دقیقاً نقطه‌ی یا-یا که جمهوری اسلامی باید باخت را قبول کند و بپذیرد حتماً باید در یک جبهه شکست بخورد. دیگر انتخاب با خودش است ترجیح بدهد به مردم ایران ببازد یا به اسرائیل. یعنی پذیرش یک تحول اساسی و تن دادن به خواست‌های واقعیِ مردم یا درگیر یک جنگ با کشور بیگانه شدن آنهم بدون داشتن پشتوانه‌ی مردمی. من بودم به مردم ایران می‌باختم. چون مردم ایران هدف‌شان زندگی آرامی است که حداقل، بحران‌های متعارفِ بشر امروز را داشته باشد نه این همه بحران برساختی که زندگی را دیگر به تنگنا کشانیده است.

با درود
علی‌نجات غلامی

مدرسه

30 Oct, 12:54


آنچه مسئله‌ی من است، بدواً این بدیهی‌سازی‌هاست خاصه نظر به حوزه‌ی تخصصم یعنی فلسفه، از حیث نظری. کار من آنگونه که بتواند یاور کار تو نیز باشد، این است که تبارشناسی‌ای کنم این نظام جهان‌بینی خاصی را که ختم به چنین مواقف جزمی شده است که در عمل دانشجویان دانشگاه امام صادق را چنان به نقطه‌ی اطمینانی رسانیده است که حاضرند خون هر کسی را هم بر سر عقایدی بریزند که اگر اندکی سامانه‌ی استدلالی آن عقاید را نقادانه بنگری چنان ضعیف و پا درهوایند که خودآگاهی بر آنها عرق شرم بر پشیانی هر جان شریفی جاری می‌کند. اما اینها مشتی عقیده‌اند و برای هراکلیتوس «بازی انسان‌ها با عقایدشان همان بازی کودکان با اسباب‌بازی‌های‌شان است».
پس می‌توان فهمید که آن بسیجی دانشگاه امام صادق که در بسیاری از امورات اخلاق‌مدار و دلسوز هم هست، چرا ناگهان بی‌رحمی‌ای از خود نشان می‌دهد که حیرت انگیز می‌شود. این دلیل‌اش این است که یاد نگرفته است که عقیده فقط برای اثبات به دیگری نیست، عقیده را باید کاوید و بنیادش را جست تا ببینی بر چه استوار است. این کار اصلی فلسفه است. خدمت اصلی فلسفه به علوم و به زندگی. پس من ای بسیجی نه عدوی توام نه انکار تو. بخشی از وجود پرسشگر و به پرسش‌کشنده‌ی خود تو هستم که نادیده‌ام گرفته‌ای و عوض اینکه از لسان خودت به سخن در بیاید در یک دیگری تجسم یافته است که خطاب‌ات قرار می‌دهد تا بلکم خودت را به یاد بیاوری.
پس قصه‌ی شکل‌گیری خود این تخاصم برایم بسیار اولی است بر تأملِ در این باب که چگونه اکنون باید این تخاصم به نتیجه برسد. اگر این تبارشناسی صورت نگیرد چرخه فقط تکرار می‌شود. اینکه در ذهن تاریخی من آرمان‌هایی حقنه شده که با منطق جهان امروز ناسازگارند با صرف رنگ و لعاب‌های تازه به آنها چیزی حل نمی‌شود. از جمله‌ی اینها، «پدرسروری» است که ذهن انسان ایرانی باید یاد بگیرد از آن عبور کند نه پدری را کشته و با پدر جدید جایگزین کند. پس بی دلیل جنبش «زن، زندگی، آزادی» به تأخیر نیافت، چون تمام لوازم آن را جامعه به خوبی هضم نکرده بود از جمله همین ضرورت عبور از پدرسروری در هر شکل و رنگ و لعابی.
پس این تخاصم چگونه شکل گرفت؟ تخاصمی که اکنون در نقطه‌ی بحرانی است و چنانکه هوسرل در لحظه درک بحران علم و انسانیت اروپایی می‌گوید ما نیز حرف‌مان همین باید باشد: «اروپا دو راه بیشتر ندارد یا سقوط درون توحش و بربریت محض با بازگشت به اصل روح اروپایی‌اش». آن روحی سقراطی که بر مدار عقلانیت و نقادی و پرسشگری، بدیهی‌زدایی می‌کرد. این را طبیعتاً نباید سنخی بازگشت دهه چهلی و فردیدی‌طور به «وانچه خود داشت» تصور کرد که بگوییم پس ما نیز به روح خودمان و تاریخ و فقه و سنت خودمان برگردیم، این خوابی فرویدی است برای گشودن کامپلکسی و همواره ناموفق که عبدالکریمی‌ها می‌بینند. سخن در این بازگشت دقیقاً همان تبارشناسی بدیهی‌زدایانه است که چنانکه گفته شد، شجاعتی در فهم اسباب این اوضاع ناامنی ایجاد شود.
جمهوری اسلامی، دقیقاً با فقدان همین شجاعت بیش از چهار دهه است که درگیر همین مغالطه است که عاملیت را فراموش کند و بر تبعات تکیه کند.

مدرسه

30 Oct, 12:54


نامه‌ای خدمت جناب دکتر مصطفی مهرآئین
دوست گرانقدر جناب مهرآئین
سلام گرم بر شما
ضمن قدرشناسی از حضرت عالی که چنین شجاعانه در این اوضاعِ پاپس‌کشیدگی، بر مواقف درست پای می‌فشارید، تصور می‌کنم بتوانم در معیت کلام شما به نحوی همدلانه به وصف لایه‌های فلسفی از میدان مناقشات بپردازم که بر مخاطب ابعاد متنوع‌تری از موضع و موضوع روشن شود. مواقف شما از منظرگاه جامعه‌شناختی بخش مهمی از رسالت روشن‌سازی و روشنگری را به انجام می‌رساند اما طبیعتاً یاوریِ موضع منظرگاهی فلسفی بخشی مکمل است. پس کلام‌ام تکمله برکلام شماست به‌نحو یکدلانه.
در گفت‌وگوی اخیری که از شما با فردی دیدم که مدافع مواضع حاکمیت بود، بحث‌ شما حول مسئله‌ی امنیت بود که ایشان قاطعانه و بدون هیچ تردیدی چنین سخن می‌گفت که «همه‌ جا» مسئله امنیت دارند و بنابراین، هزینه‌ی دفاع می‌کنند ما هم همین‌طور. پس هدف ایشان «عادی جلوه دادن» وضع مخاصمه‌ای و ضروری دیدن حال هزینه‌هایی است که مترتب بر این اوضاع تخاصمی می‌شود و آن میلیون‌ها دلاری که به قول شما صرف زیرسازی‌های نفتی و اقتصادی شده است اگر در این تخاصم نابود شود برای ایشان هزینه‌ی امری مهم‌تر چونان امنیت است. طبیعتاً شما در مقام یک جامعه‌شناس به راحتی می‌توانید آنچه را ببینید که ایشان نمی‌توانند ببنیند یعنی آن مجموعه نظرها و اعمال و اقداماتی که اساساً خود این ناامنی را ایجاد کرده است، و بنابراین، یک پله پایه‌ای‌تر داستان را می‌بینید، چراکه آن شیوه‌ی آرایش نظامی هر کشوری در جهان امروز در بدایت و موضوع و غایت نوعاً متفاوت با اینی است که ایشان در پیش گرفته‌اند. لذا استدلالات مقایسه‌ای ایشان که «همه جا همین‌طور است» برای شما به راحتی مع‌الفارغ است. این عزیز همچون همه‌ی دانشجویان دانشگاه امام صادق و دیگر فضاهای تئوریسینی جمهوری اسلامی، حکایت‌شان حکایت همسری است که جفت خویش را از آغاز با گفتارهایی آرام و نم نم و تحریک‌کننده آزرده می‌سازد و جفت که کنترل از دست می‌دهد و اقدامی تند می‌کند بر طبل مظلومیت می‌کوبد. ایشان متغافل‌اند از این حال که عاملیتی کتمان‌ناپذیر در اصل آن وضعیت تخاصمی و ناامنی داشته‌اند (که قطعاً عاملیت تام نیست و آن طرف تخاصم نیز کم از اینها درگیر اوهام نیست). لذا اکنون در رسیدن وضع به سرحدات بحرانی عوض بازنگری در آن ریشه‌ها، با میوه‌ها درگیرند و بدتر خود را موجه جلوه می‌دهند. لذا مسیری از حیث روانشناختی پیموده‌اند که مجموعه اعمال و نظرات‌شان چنان بر هم انباشته شده و یکدیگر را موجه‌سازی کرده‌اند که به بدیهی‌سازی واکنش‌های تخاصمی و پرهزینه و پرخطر انجامیده است. و اکنون ایشان خیلی راحت می‌گویند زدند ما هم می‌زنیم و حالا زیرسازی‌ها هم نابود شد شد.
طبعاً در وضع‌انجام‌شده‌ی صرف فکر کردن که «حالا به هر حال این وضعیت که هست»، تا ابد بحث‌هایی نوعاً جدلی ایجاد می‌کند که کسی کسی را قانع نخواهد کرد و هر کس محکم بر موضع خویش مبرم‌تر خواهد شد. اگر وضع موجود و عمل‌انجام‌شده را بدیهی بپنداریم که صرفاً بخواهیم به مابعد فکر کنیم که «حالا که شده است و کدام طرف بیایستیم!» چنانکه بسیاری بر سر این دوگانه‌ی تصمیم چون بید می‌لرزند، فقط وارد بازی انگ‌ها خواهیم شد.
نظر به این نکته می‌خواهم به بحث ورود کنم و بپرسم "چرا؟"
کار من فلسفه است و چراجویی ذات من است. کارکردم هم همین است که دقیقاً علیه چنین بدیهی‌سازی‌هایی باشم. چرا این عزیز نمی‌تواند درک کند که آنچه خود کاشت را دارد درو می‌کند. این وضعیت ناامنی از خلاء و بی‌علت حاصل نشد. پس تبارشناسی برایم اولویت دارد بر تصمیم گیری در دوگانه‌های برساخته‌ی موجود.
بنابراین، حقیر نمی‌آیم بین جمهوری اسلامی و اسرائیل خودم را محصور در انتخاب یا این-یا آن بفهمم. خیر! هیچ کدام را انتخاب نمی‌کنم. برایم پشیزی اعتبار ندارد آن اذهانی که در این حصر (بنا به پروپاگاندا و امیدوفروشی‌های واهیِ رسانه‌ای) گیر کرده‌اند که این اپوخه‌ی (یعنی تعلیق) مرا سریع به نفع طرف مقابل تفسیر کنند. این مشکل ذهن آنها است که نمی‌توانند به قول نیچه «بین دو راه، راه سوم را انتخاب کنند». اینکه جوانی به محض اینکه می‌شنود می‌گویم «هیچ کدام» بگوید «ها پس با جمهوری اسلامی هستی!» یا بسیجی‌ای بگوید «آها پس با اسرائیل هستی» برایم مهم نیست. برای من نه بر شرارتِ اسرائیلیان خیری مترتب است و نه بر حماقت جمهوری اسلامی. روح دقیقاً آنجایی فاسد می‌شود که مجبور شوی شری علیه شری را خیر تصور کنی.

مدرسه

29 Oct, 10:02


مدتی این مثنوی تأخیر شد...

مدرسه

26 Sep, 16:57


معرفی درسگفتارهای علی‌نجات غلامی و راهنمای استفاده از آنها

عزیزان علاقه‌مند به فلسفه و سنت پدیدارشناسی می‌توانند از درسگفتارهای علی‌نجات غلامی با عناوین و با ترتیب زیر استفاده بفرمایند. می‌توانید برای نام‌نویسی و استفاده از فایلها به صورت آفلاین و انلاین در دوره یا دوره‌های مد نظر پیغام بگذارید. @Alinejatgholami23

(جلسات نمونه را برای گوش دادن می‌توانید از دوره‌ی ماکس شلر در این آدرس بیابید/ اینجا کیک بفرمایید).
این دوره‌ها بدواً در سه بخش تنظیم شده‌اند:
1) دوره‌های مربوط به تاریخ فلسفه
2) دوره‌های موضوعی حول چیستی فلسفه
3) دوره‌های پدیدارشناسی

1- دوره‌های تاریخ فلسفه
1) دوره‌ی مقدماتی تاریخ فلسفه بخش اول در نه جلسه (تکمیل شده) از آغاز تا رنسانس (مبلغ چهارصد هزار تومان)
2) دوره‌ی مقدماتی تاریخ فلسفه در هشت جلسه (تکمیل شده) از رنسانس تا معاصر (مبلغ چهارصد هزار تومان)
3) دوره‌ی کلیات اندیشه ارسطو در نه جلسه (تکمیل شده) (مبلغ پانصد هزار تومان)
4) دوره‌ی پیشاسقراطیان تاکنون ده جلسه (ادامه دارد) (مبلع هشتصد هزار تومان)
5) دوره‌ی تاریخ فلسفه‌ی معاصر در دوازده جلسه (تاکنون چهار جلسه انجام شده است) (مبلغ هشتصد هزار تومان)
6) دوره‌ی فلسفه چیست (درحال آغاز) در ده الی دوازده جلسه (مبلغ یک میلیون تومان)

2- دوره‌های موضوعی حول چیستی فلسفه
1) دوره‌ی بنیادهای نهیلیسم در شش جلسه ( تکمیل‌شده) (مبلغ چهارصد هزار تومان)
2) دوره‌ی بنیادهای اندیشه‌ی نیچه: فرهنگ، علم و فلسفه (تکمیل شده) در دوازده جلسه (مبلغ هشتصد هزار تومان)
3) دوره‌ی نیچه و هوسرل: سمینار نزاع بر سر حقیقت (تکمیل‌شده) در چهار جلسه (هزینه چهارصد هزار تومان)
دوره‌های پدیدارشناسی:
1) دوره‌ی کلیات پدیدارشناسی در ده جلسه (تکمیل‌شده) رایگان و دونشین محور
2) دوره‌ی ترجمه و شرح متن «درآمدی بر پدیدارشناسی» از رابرت ساکالوفسکی، رایگان و دونیشن‌محور
3) دوره‌ی ترجمه و شرح کتاب «اندیشه‌ی هوسرل» از دان زهاوی (بخش اول در دوازده جلسه) (مبلغ هشتصد هزار تومان)
4) دوره‌ی روش‌های تحقیق پدیدارشناسانه (بخش اول روش‌های توصیفی در پانزده جلسه تکمیل شده) (مبلغ یک میلیون تومان) (بخش دوم از یک الی دو ماه آتی آغاز خواهد شد)
5) دوره‌ی عشق در اندیشه‌ی ‌ماکس شلر: آشنایی با کلیت متافیزیک شلر (در دوازده جلسه تاکنون هشت جلسه) (مبلغ هفتصد هزار تومان)
علاوه بر اینها می‌توانید در دو گروه زیر هم نام‌نویسی بفرمایید:
1) میز فیلم مدرسه: فصل اول بررسی ده فیلم مربوط به روشنگری (مبلغ هر فیلم صد هزارتومان است)
2) دوره‌ی آموزش ترجمه و درک مطلب متون فلسفی در بیست و چهار جلسه نظری و عملی (مبلغ یک و نیم میلیون تومان است)
درباره‌ی ترتیب مطالعه‌ی این درسگفتارها:
طبیعتاً شروع هر دوره‌‌ای در بدو امر سلیقه‌ای و بستگی به علاقه‌ی مخاطبان به موضوع یا مبحث مربوطه دارد. اما به‌طور کلی دوره‌هایی مثل تاریخ فلسفه مقدماتی و بنیادهای نهیلیسم تا حدودی تقدم دارند.

مدرسه

26 Sep, 10:31


درباب این مسئله‌ی مهاجران افغان
تنها حرف درستی که شنیدم و می‌توانست محور یک تحلیل واقعی باشد از زبان یک کارگر افغانستانی بود که گفت «مرا گرفتند و با اتوبوسی ما را بردند بفرستند افغانستان کمی خارج از تهران اتوبوس نگه داشت و گفت هر کس پنج میلیون دارد بدهد می‌تواند برگردد. ما هم پنج میلیون جور کردید و برگشتیم».
این اصل واقعیت است بقیه حرفها افسانه است و افسون. پروبلماتیک کردن مسئله‌ی مهاجران افغانستانی فقط سنخی نان‌دانی جدید است. یک فضاسازی برای تلکه‌ی این بدبخت‌ها.
این روزها دیگر حتی برجسته کردن حقوق بشر و آزادی و این چیزها هم از سوی شبکه‌های فرانشنال بی‌مایه فتیر است، چه برسد به چنین مباحثی مثل مهاجرین از سوی شبکه‌های نشنال و مباحث قانون و جرم و این مقوله‌ها آنهم از زبان این مقولاتِ خارجِ کانتی.
علی‌نجات غلامی

مدرسه

24 Sep, 12:12


این دوره از شنبه آغاز خواهد شد و دیگر آخرین فرصت ثبت نام است.

مدرسه

24 Sep, 12:11


https://t.me/+mOO9AkTsyhtiZGM0

جهت نام‌نویسی به این گروه بپیوندید