دلالتهای فلسفیِ زن، زندگی، آزادی
امشب ساعت نه شب
علی نجات غلامی
وقتی زندگی فراخوان میدهد، فلسفه به راه میافتد.
اینکه چرا باید «زن، زندگی، آزادی» را نه صرف یک شعار سیاسی بلکه مانیفستی دانست که پس از آن هیچ فلسفهورزیای و هیچ تفکری امکان ندارد مگر اینکه با آن تعیین تکلیف کند، موضوع بحث امشب ماست. این ایده قابلیت پیشپاافتادهسازی ندارد، نمیتوان مبتذل یا پیشپاافتاده یا مشمول مرور زماناش کرد، زیرا برخاسته از خود بنیاد سوبژکتیویته چونان "امر زمانساز" است و با تعلیق آن خود زمان متوقف میشود و تاریخ از حرکت میایستد. در سالهای پساژینا همه چیز از حرکت ایستاده است و هیچ گفتمانی کار نمیکند، اعم از چپ و راست. ما با خود «خطر» در بنیادها و کدهای اصلی تاریخ روبهروییم. یکی از این دلالات «ماهیت زنانهی خود حقیقت است». اینکه خود فلسفه یک زن است، امری نیست که دیگر بتوان فراموشاش کرد.