🔻باز نشر یک نقد با اضافات مربوط به نمایشی هفت سال پیش دیده و نقد شد و امروز هم دوباره دیده و نقد شد 🔺
📃 در باب «بیپدر» از محمد مساوات
🖊 آراز بارسقیان
🔸... تکلیف مفاهیم در چنین نمایشی چه میشود؟ مفاهیمی مثل هویت که شالودهٔ اثرش برش آن بنا شده است؟ این طور نمایشها تکلیف مفاهیم خودشان را به خاطر تهی بودن و نابالغ بودن نوشتار و صاحب قلم، اخته میگذارند. اتفاقی که در این نمایش هم میافتند. کار در واقع پایانبندی ندارد نه به این خاطر که «پایانی وجود ندارد» بلکه به این خاطر که چنین داستانها پایانِ مناسبی نمیتوانند داشته باشند. در آخر نمایش از نظر داستانی همه خودکشی یک فرد که دچار بحران هویت است ـ بحرانی سطحی ـ را میاندازند گردن خودش. نمایش با این نتیجهگیری که در نهایت همه باید تبدیل به مُردهخور شوند تمام میشود. از بحران هویت رسیدن به چنین نتیجهگیریای حتماً کار یک نانمایشنامهنویس خواهد بود. در واقع نمایشی که خودش دارای هویت نیست، نمایشنامهنویسی که دارای هویت نیست، چطور میتواند بحث هویت گرگ و بز، خودکشی و خودخوری، رابطه با محارم داشتن یا نداشتن را به یک نتیجه برساند و هویت درستی از آن بسازد؟...
📍 شما میتوانید مطلب را در ⚡️Instant View⚡️ یا ویرگول بخوانید:
https://vrgl.ir/yV1o8
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature