@irmma
انجمن پزشکی کوهستان ایران: کوهنوردی ایران شاید هنوز آنقدر قد نکشیده که خود مفهوم "حادثه" چه بر حسب اشتباه انسان و چه کوه ساخته، به بخشی از کوهنوردی تبدیل شود و این عدم پذیرش "حادثه" در کوهنوردی و عموما فعالیتهای اینگونه است که ناگهان "حوادث کوهنوردی" را تبدیل میکند به تیتر اول... به خبر روز و حتی قابلیت تبدیل شدن به نسخه دوم شاهنامه را نیز به آن میبخشد! وگرنه الی ماشا الله چیزی که زیاد است در این دیار، حادثه است با رنگها، طعمها و طرحها و اندازههای مختلف.
اما بحث روی چیز دیگریست. "تحلیل حادثه"
گذشته از هدف تحلیل حادثه، خود تحلیل حادثه نیاز به اطلاعات دارد و تجربیات نه چندان کم شمار وطنی اثبات کرده است که این اطلاعات در صورتی که بر پایه مشاهدات و مستندات "بازماندگان" حادثه باشد، با مشکل صحت سنجی مواجه خواهد شد.
در یک کلام "بازماندگان" که هنوز معلوم نیست "مقصرین" حادثه باشند، واقعیت را عمدا به دلیل ترس از محاکمه و مقصر شناخته شدن، ترس از بازخورد واقعیت در افکار عمومی، ترس از دست دادن موقعیت اجتماعی و ...
یا سهوا به دلیل فشار روحی و جسمیدر طی حادثه و در نتیجه عدم درک درست شرایط محیطی، به شکل دیگری جلوه میدهند.
فراموش نکنیم که چه خوشمان بیاید چه نیاید، هنوز داستان سامان نعمتی و حادثه نانگاپاربات.. داستان مفقودین حادثه برودپیک و بسیاری حوادث کوچک و بزرگ دیگر کوهنوردی وطنی عینهو فیلمهای هنری که تهش را خود تماشاچی باید حدس بزند، مسکوت و سر به مهر مانده اند!
بدینگونه است که حوادث کوهنوردی وطنی که میتوان گفت برگرفته از بطن جامعه و بازتاب دهندهی آن هستند، چنین روندی را طی میکنند:
- حادثهای اتفاق میافتد.
- حجم فراوان و گاها غیر طبیعی توجهات در روزهای ابتدایی به حادثه میشود.
- جوی احساسی، سیاسی، امنیتی از طرف اشخاص حقیقی و حقوقی ذینفع جهت عدم نقد و تحلیل حادثه شکل میگیرد.
- در فرآیندی به پیچیدگی فیلمهای دیوید لینچ "حادثه" تبدیل به "حماسه" میشود.
- گذشت زمان از این زخم کهنه فقط داغی بر جای میگذارد که گاها زیر لباسهای ضخیم کوهنوردی حتی به چشم نمیآید!
تا حادثهای دیگر...
نویسنده: ؟
انجمن پزشکی کوهستان ایران
@irmma