گالری تصاویر ادبی @galeryetasavireadabi Channel on Telegram

گالری تصاویر ادبی

@galeryetasavireadabi



✓ تصاویر گل‌ها، گیاهان، ابزار، شخصیت‌های ادبی و ... همراه با توضیحات و نمونه‌های از شعر یا نثر
✓ فیلم‌ها، کلیپ‌های ادبی
✓ تصاویر خیالی اشعار
✓مطالب ناب ادبی

https://t.me/joinchat/AAAAAE_PKsBjBFtvmZ9XNg

ارتباط با مدیریت کانال:
@MaryamBehvandi

گالری تصاویر ادبی (Persian)

با خوش آمدید به گالری تصاویر ادبی! این کانال تلگرام جایی است که شما می‌توانید تصاویر زیبا و الهام‌بخشی از گل‌ها، گیاهان، ابزار، شخصیت‌های ادبی و موارد دیگر را ببینید. علاوه بر تصاویر، شما امکان دسترسی به توضیحات و نمونه‌هایی از شعر یا نثر، فیلم‌ها، کلیپ‌های ادبی، تصاویر خیالی اشعار و مطالب ناب ادبی دارید. اگر به دنبال تجربه‌ی یک سفر جذاب و خلاقانه در دنیای ادبیات هستید، این کانال برای شماست. بپیوندید و از محتوای فوق‌العاده و شگفت‌انگیز آن لذت ببرید! برای برقراری ارتباط با مدیریت کانال، می‌توانید با آیدی @MaryamBehvandi در تلگرام ارتباط برقرار کنید.

گالری تصاویر ادبی

22 Jan, 18:49


شانس کسایی که آنلاینن
لیست تا ساعاتی دیگر حذف می‌شود ...

گالری تصاویر ادبی

22 Jan, 18:42


💯فولدری پر از فیلم‌های آموزشی، مقاله و ابزارهای مورد نیاز.
این فولدر کلی ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی؛ادبیات؛زبان؛کامپیوترو... داره و کلی اطلاعات مفید و فرصت‌های شغلی بهتون میده
فقط کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی

👇👇👇
https://t.me/addlist/oZa93Ydkh1AzNGM0
📂اگر می‌خوای  انگلیسی رو شروع کنی و 6️⃣ ماهه پرونده‌اش رو ببندی عدد 6️⃣ رو به آیدی زیر بفرست⬇️
http://T.me/Reza_Arashnia_admin

گالری تصاویر ادبی

22 Jan, 17:44


🌸 لیلی و مجنون 🌸

🌹سرودهٔ حکیم نظامیِ گنجوی🌹



بخش نهم:
❇️ درگذشت
ِ پدر مجنون


🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانال یوتوپ:persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Jan, 14:42


قصه‌ی شمس مولانا

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Jan, 08:56


درگذشت جلال متینی
(بخش نهم و آخر)
#دکترمیلادعظیمی

۳.شاهنامه و مباحث مربوط به حماسهٔ ملی. در این موضوع مقالات زیاد و مفصلی نوشته. دربارهٔ فریدون و کاووس و افرلسیاب و رستم و....
مقالهٔ «شاهنامه متن دشوار آسان‌نما» خوب به یادم مانده. اولین مقاله‌ای که از متینی خواندم هم دربارهٔ شاهنامه بود. بیست و پنج‌شش سال پیش مقالهٔ «فردوسی در هاله‌ای از افسانه‌ها». لابد کارنامهٔ شاهنامه‌پژوهی متینی را دکتر سجاد آیدنلو بر خواهد رسید و یا شاید هم بررسیده باشد و من ندیده‌ام. 

جز اینها متینی مقالات پرشماری دربارهٔ  معاصران اعم از شخصیت‌های فرهنگی و یا سیاسی (مثل رضاشاه و مصدق) نوشته است. چون مردی شناسنده بود،  قدر و اهمیت کارهای این و آن را خوب می‌دانست و در قدرشناسی هم بی‌دریغ بود.  البته در نقد، هم تیزبین بود و هم زبان بی‌پروا و تندی داشت. فراموش نمی‌کنم آن دو مقالهٔ معروفش دربارهٔ دکتر حسین نصر را.
  آن چه در بزرگ‌داشت ناموران فرهنگی نوشته و یا در مجله چاپ کرده، چشم‌گیر و ارزشمند است. بعضاٰ برخی اطلاعات در آن‌ها هست که گویا در نوشته‌های دیگر نیست. البته گاهی نیز به هیجان می‌آمد و شاید قدری بی‌انصاف می‌شد.
سیاست‌زدگی عارصه‌ای همه‌گیر است.
 
مقالاتی که دربارهٔ دکتر شریعتی و دکتر مصدق نوشته بعدا کتاب شده است. اعتقاد ندارم کتابش دربارهٔ دکتر مصدق از اوجیات کارهای اوست.

جز این‌ مقولات و موضوعات، در موضوعات دیگر هم مقاله نوشته است. مقالات خوب و حاندار.  برخی کاملا علمی و برخی آمیخته با اشاراتی به مباحث روز یا در پرتو آنچه در زمانه می‌گذشت. این مقالات هم به نظرم ماندنی است. و مورد توجه و بررسی اهلش قرار خواهد گرفت.

فراموشم نشود بنویسم که چون متینی مدیر ایران‌نامه و ایران‌شناسی بود، طبعا نامه‌های زیادی به او نوشته شده که امیدوارم ان نامه‌ها و مکاتبات دیگرش باقی‌مانده باشد و کسی متصدی نشر گزیده‌ای از اهمّ آن گردد. تکه‌هایی از شماری از آن نامه‌ها را در مقالات و نیز در ایران‌نامه و ایران‌شناسی نقل کرده است.
*

سال‌هاست که آثار متینی را خوانده‌ام. باز هم خواهم خواند. نه فقط آثار پژوهشی تخصصی‌اش را که مکتوبات عمومی‌ترش را.  شخصیت دانشگاهی او مرا به یاد منش دانشگاهی علی‌اکبر سیاسی و یحیی مهدوی و غلامحسین صدیقی می‌اندازد. دانشگاهیان بااصول سربلند کاردان. جدی. آزادمرد.
متینی با ایران‌نامه و ایران‌شناسی در صفوف روشنگران ایران است و تلقین و درس اهل نظر یک اشارت‌ است. اگر بخواهم از اصطلاحات ایرج افشار استفاده کنم باید بنویسم که متینی روشنگری  روشن بود. چنگ‌زده به مبانی ملیت ایرانی.

متینی را با عشق شگرفش به ایران به یاد خواهم آورد. او را با مقالاتش دربارهٔ آذربایجان و اران و ایران در گذر روزگاران و مویه‌اش بر فتح ایران بر دست تازیان به یاد خواهم آورد. به عشقش به  نوروز. به نگاهش به روستاها به عنوان کانونی برای حفظ فرهنگ ملی. به اهتمامش به قلمرو تاریخی و تمدنی ایران. به غیرتش به زبان فارسی و به شیفتگی‌اش به شاهنامه.  مکتوباتش دلم را گرم می‌کند.

روانش از باران آرامش ایزدی سیراب باد که در دفاع از منافع ملی ایران مردی بااصول بود. وقتی سخن از دفاع از حقوق ایران و بخصوص تمامیت ارضی به میان بود، پای به میدان می‌گذاشت. به قول خودش در «برج عاج‌» نمی‌نشست و ملاحظه‌کار و محافظه‌کار نمی‌شد.. حرف خود را شجاعانه می‌زد. از مستشرق فرنگی تا روشنفکر چپ تا حواری مصدق تا دیگری و دیگری آماج نقدهای صریح دشمن‌تراشانه‌اش بودند.  
متبرک باد نام او و متبرک باد نام احسان یارشاطر که متینی را به ایران‌نامه و ایران‌شناسی سوق داد تا این گنج شایگان در زمانهٔ عسرت بماند. 


تمام شد.
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Jan, 06:55


درگذشت جلال متینی
(بخش هشتم)
#دکترمیلادعظیمی

ث. تحفة الغرائب. با نسخهٔ این کتاب در سفر به تاشکند سال ۱۳۴۹  آشنا شد و دست‌نویس‌های دیگری هم یافت و سال ۱۳۵۰ در مقاله‌ای آن را معرفی کرد. در سال ۱۳۷۱ تصحیح تحفة الغرائب چاپ شد (انتشارات معین). اما چه چاپ شدنی که کتاب شهید شد و بر دل استاد دقیق‌النظر کمال‌طلب داغی نهاده شد. 
تحفة الغرائب در زمرهٔ کتب به‌اصصلاح «دانش‌نامه» و در واقع عجایب‌نامه است. گویا کهن‌ترین کتاب فارسی در این موضوع باشد. منسوب است به محمد بن ایوب الحاسب الطبری از دانشمندان و پارسی‌نویسان نامور قرن پنجم. این کتاب از منابع کهن و بسیار پرمایه برای شناخت فولکلور و فرهنگ عامه و از مراجع بایسته برای فهم بسیاری از نکات تاریک و باریک متون ادبی است. ارزش‌های زبانی آن به کنار. 
متینی نوشته که چون در ایران نبوده و نشد که بر کار طبع نظارت داشته باشد،  کتاب آن طور که باید و شاید درست چاپ نشده است.
خدا به دکتر رسول جعفریان عزت و عافیت کرامت کناد که با تجدید چاپ  تحفة الغرائب در  انتشارات کتابخانهٔ مجلس، آب رفته را به جوی باز آورد و این کتاب مهم  به شکلی شایسته در دسترس محققان قرار گرفت. با اصلاح و تکمیل بسیار (۱۳۹۱). 

ج. کوش‌نامه. از منظومه‌های کهن حماسی که حدود یک سده پس از شاهنامه سروده شد. ناظمش ایران‌شان بن ابی‌الخیر است. هم از لحاظ زبانی و هم از حیث مباحث مرتبط با حماسهٔ ملی اهمیت دارد. مفصل است و نزدیک به ده‌هزار بیت. ابتدا قرار بود متینی و دکتر یوسفی  با هم آن را تصحیح کنند و دانشگاه فردوسی ناشرش باشد. بعد از انقلاب دانشگاه از نشر آن منصرف شد. و یوسفی به سعدی پرداخت. در سال ۱۳۷۷ انتشارات علمی آن را منتشر کرد. مثل همیشه با مقدمهٔ مفصل نکته‌بینانه و با فهرست لغات و ترکیبات عالی و دقیق در ۱۵۸ صفحه. بله در ۱۵۸ صفحه.
بنویسم که متینی مقالاتی هم دربارهٔ کوش‌نامه نوشته است.
  

ب. مقالات

مقاله‌نویسی بخش مهمی از کارنامهٔ علمی متینی است. مقالات او پیش از انقلاب بیشتر در مجلهٔ دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد و پس از انقلاب در ایران‌نامه و ایران‌شناسی منتشر شده است. جز این در مجلات یغما، نامهٔ آستان قدس، آینده، نامهٔ فرهنگستان و نامهٔ بهارستان مقالاتش منتشر شده است. در یادنامه‌ها و جشن‌نامه‌ها و مجموعه‌های ادواری نیز مقالات متینی چاپ شده است.  مثل:  هفتادسالگی فرخ، جشن‌نامهٔ صفا، به یاد محمد قزوینی و…
 
وقتی مجموعهٔ مقالات او در چندین جلد با نمایه‌های کارآمد منتشر شود، پهنای کار مرد در این وادی معلوم خواهد شد.
 
باری باید در مبحث مفصلی به مقالات او پرداخته شود و من اینجا تیمنا به سرفصل‌های عمدهٔ مقالات تحقیقی او اشاره می‌کنم: 

۱.رسم‌الخط متون کهن و تلفظ قدیم لغات: در این زمینه تتبعات متینی مبنایی و ماندنی و مرجع است. نقطهٔ عطف است. ریزنگرانه است و مبتنی بر خواندن دقیق شمار زیادی متن و بخصوص دست‌نویس‌های کهن پارسی و دقت در رسم‌الخط آنها. با استنتاج‌های استوار و مستند.
توجه خاص او بر متون نثر برای استنباط تلفظ‌ها  هوشمندانه است. این مبحث از سال‌های جوانی تا پیری مورد مطالعهٔ متینی بود. او در چاپ متون قدیم به اختصاصات رسم‌الخطی توجه زیادی داشت. چنانچه به دلیل قدمت و اهمیت رسم‌الخطی نسخهٔ هدایة المتعلمین را با همان رسم‌الخط نسخهٔ اساس چاپ کرد. یا به دلیل اینکه رونویس‌گر دست‌نویس تفسیر عشری حرف ژ  را به‌شکل خاصی کتابت می‌کرد، همان کتابت نسخه را در متن چاپی اعمال کرد. همچنین متینی کلمات مشکول را با دقت تمام ثبت می‌کرد و درنتیجه  متن‌هایی که تصحیح کرده، از نظر مطالعات در تلفظ لغات قدیم ارج‌دار است.

مقالات مهمی در این زمینه نوشته است. مثل: «رسم‌الخط فارسی در قرن پنجم هجری»، «تحول رسم‌الخط فارسی از قرن ششم تا قرن سیزدهم» ، «رسم‌الخط بخشی از شرح تعرف؛ ذیلی بر مقالهٔ "رسم‌الخط فارسی در قرن پنجم هجری"»، «رسم‌الخط نسخۀ ختم‌الغرایب مورخ۵۹۳ق»، «طرز نگارش هاء هوز در نسخه‌های خطی قدیمی فارسی»، «رسم‌الخط علی‌نامه». و همچنین مقالهٔ مهم «رسم‌الخط نسخه‌های خطی فارسی» که تحریر تکمیل‌شدهٔ آن را سالها بعد در کتاب به یاد محمد قزوینی منتشر کرد و بی‌شک  نقطهٔ عطفی در این مبحث پژوهشی است.

۲. مسائل تاریخ زبان و ویژگی‌های دستوری و لغوی متون پیشینه. در این زمینه فعلا این مقالات در خاطرم هست و برای نمونه نام می‌برم: «ما آمدیم‌مان، مترسیتان (از مباحث تاریخ زبان فارسی)»، «اهمیت آثار فارسی یهودیان» و مقاله «خیابان».
چهل سال پیش، در آن تلاطم امواج فتن، در غربت تبعید، دور از کتابخانهٔ شخصی و یادداشت‌های علمی به غارت‌رفته، بی مدد گنجور و گوگل و نورلایب و پیکرهٔ فرهنگستان، آن‌همه شاهد برای «خیابان» را از کجا یافته بودی  استاد؟! 


ادامه دارد👇👇👇

❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Jan, 06:53


درگذشت جلال متینی
(بخش هفتم)
#دکترمیلادعظیمی

دربارهٔ کتاب‌ها و مقالات متینی هم چند نکته باید بنویسم: 
الف. تصحیح
متینی چند متن مهم کهن را تصحیح کرد:
الف. هدایة‌ المتعلمین فی الطب نوشتهٔ ابوبکر ربیع بن احمد اخوینی بخارایی (دانشگاه مشهد، ۱۳۴۴). کتابی مفصل (۸۱۱ صفحه متن) که بر اساس مکتب طبی محمد بن زکریای رازی در قرن چهارم به زبان فارسی استوار نوشته شده است. از این کتاب نسخه‌های بسیار کهن مضبوط در دست است. گنجینه‌ای بیش‌بها برای مطالعات تاریخ پزشکی و زبان فارسی و رسم‌الخط و تلفظ قدیم است. متینی در تصحیح این کتاب دشوار داد دقت و کفایت علمی را داده است. مقدمهٔ خوبی نوشته و بخصوص اختصاصات دستوری کتاب را بشرح بازنموده است. نسخه بدل‌ها را در پانوشت ضبط کرده است.  جز فهرست اعلام و نام‌جا و کتب، دو نمایهٔ بسیار ارزشمند و دقیق یکی برای «داروها و خوردنی‌ها» و  دیگری برای «لغات و ترکیبات» در نزدیک به صد صفحه (دو ستونه، با حروف ریز) تهیه کرده است. این کتاب برندهٔ جایزهٔ سلطنتی شد (۱۳۴۴).
 
ب. تفسیر قرآن مجید معروف به تفسیر کمبریج (بنیاد فرهنگ، ۱۳۴۹). این تفسیر کهن از ذخائر زبان فارسی است و متینی با تصحیح و احیاء آن خدمتی بزرگ به زبان فارسی کرده است. نویسنده‌ آن ناشناخته است. دکتر متینی بر آن است که در نیمهٔ اول قرن پنجم در خراسان نوشته شده است. استاد علی‌اشرف صادقی هم این نظر را تأیید فرموده است (دانشنامهٔ زبان و ادب فارسی،ج۲، ص۳۹۰).
اصل کتاب چهار جلد بوده که جلدهای سوم و چهارم آن باقی مانده است؛ از سورهٔ مریم تا پایان مصحف شریف. متن چاپی تفسیر بیش از ۱۳۰۰ صفحه است که با دقت و پاکیزگی تصحیح و در دو جلد چاپ شده است. با مقدمه‌ای درازدامن و درخشان و بسیار ریزبینانه دربارهٔ ویژگی‌های سبکی و دستوری و لغوی و رسم‌الخطی کتاب (صد و بیست صفحه). با هشتاد صفحه فهرست دقیق و بسیار مفید «لغات و ترکیبات». از همهٔ فواید زبانی و قرآنی گذشته، به سلیقهٔ من تفسیر کمبریج از زیباترین نثرهای زبان فارسی است. 

با اینکه این کتاب، چند دهه نایاب است، پژوهشگاه علوم انسانی آن را تجدید چاپ نکرد. 

پ. تفسیر بر عشری از قرآن مجید. متینی این تفسیر آغازوانجام‌افتاده را سال ۱۳۴۶ در انگلستان یافت و در سال ۱۳۵۲ منتشر کرد. به روش خود با مقدمه‌ای مفصل و بسیار آموزنده و فهرست‌های دقیق و سودمند.(فقط شصت صفحه فهرست برای لغات و ترکیبات). تصحیحی عالمانه و پاکیزه(بنیاد فرهنگ، ۱۳۵۲).
یک خصیصهٔ علمی شاخص متینی احتیاط بود و پرهیز از رویاپردازی و حدس‌های جسورانه. در نوشته‌های دیگرش گاهی «بی‌احتیاطی» هست اما در تحقیقات علمی خیلی محتاط است. مرد در زمانه‌ای که جستجو در متون کهن چنین ساده و یافتن شاهد چنین آسان‌یاب نبود، برای هر استنتاج علمی شواهد پرشمار می‌آورد. سخنش مدلل بود و مستند.
متینی بر مبنای قرائن سبک‌شناسی، زمان تألیف تفسیر عشری را محتاطانه در فاصلهٔ نیمهٔ قرن چهارم تا پایان نیمهٔ قرن پنجم حدس زد.  سالها بعد دوست عزیز و محقق من آقای دکتر محمد عمادی حائری کشف کرد که تفسیر عشری بخشی از تفسیر ابونصر حدادی است و مطالب ممتعی دربارهٔ تفسیر حدادی نوشت. یادم هست عمادی نوشت با پیدا شدن تفسیر حدادی معلوم شده که حدس متینی دربارهٔ زمان تألیف تفسیر عشری درست بود.

با اینکه این کتاب، چند دهه نایاب است، پژوهشگاه علوم انسانی آن را تجدید چاپ نکرد. 

ت. پند پیران. این کتاب سال ۱۳۵۷ منتشر شده (بنیاد فرهنگ). کتاب مهم و کهنی است. حدس متینی این است که در نیمه قرن پنجم نوشته شده باشد. مؤلفش معلوم نیست. نامش را هم متینی نهاده. نثرش زلال و سخته و دلاویز است. از منابع قدیم حکایات زهد و تصوف در زبان فارسی است. دکتر متینی به روش خود به تفصیل دربارهٔ ویژگی‌های زبانی در مقدمه بحث کرده و موی شکافته است. متن کتاب ۲۰۰ صفحه است و مقدمهٔ متینی ۱۲۰ صفحه. بی انشانویسی و اطناب. بایسته و سودمند.
استاد بزرگ اما به تحقیق در منابع حکایات و روایات کتاب نپرداخت. دراین سالها چند مقاله دربارهٔ مآخذ حکایات پند پیران نوشته شده و باز هم  جای آن هست که جستجو شود.

با اینکه این کتاب، چند دهه نایاب است، پژوهشگاه علوم انسانی آن را تجدید چاپ نکرد.


ادامه دارد👇👇👇
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Jan, 06:50


درگذشت جلال متینی
(بخش ششم)
#دکترمیلادعظیمی

نام جلال متینی در تاریخ مطبوعات ایران ماندنی است. او سال ۱۳۳۵  مدتی مجلهٔ فرزندان ایران را منتشر کرد که  نشریۀ سازمان جوانان شیر و خورشید بود. مدیر شیر و خورشید دکتر حسین خطیبی بود.
  او مدیر دو مجلهٔ ممتاز ایران‌نامه و ایران‌شناسی است. نامش باید کنار نام  عباس اقبال و خانلری و یغمایی و ایرج افشار و یکی دو تن دیگر از این دسته بیاید. در غربت مهاجرت وقتی یغما و راهنمای کتاب و سخن تعطیل شده بود، تصمیم گرفت مجله‌ای منتشر کند. ایرج افشار هم آینده را به همین دلیل منتشر کرد. در سرمقالهٔ شمارهٔ اول ایران‌نامه نوشت که «امروز وظیفهٔ هر ایرانی است که مشعل زبان و ادب فارسی و فرهنگ ایران را در خارج از مرزهای ایران فروزان نگاه دارد».
در پاییز ۱۳۶۱ شمارهٔ اول ایران‌نامه منتشر شد. به مدیریت جلال متینی. حامی مالی ایران‌نامه «بنیاد مطالعات ایران» بود. احسان یارشاطر متینی را برای مدیریت این نشریه به بنیاد مطالعات ایران پیشنهاد کرده بود. هیئت مشاوران مجله دانشمندان معتبری بودند: پیتر چلکوفسکی، راجر سیوری، ذبیح‌الله صفا، محمدجعفر محجوب و حسین نصر. همچنین سال‌ها بعد متینی از مشورت‌ها و یاری‌های مؤثر  یارشاطر چنین یاد کرد: «در کار نشر ایران‌نامه و سپس ایران‌شناسی این استاد یارشاطر بوده است که دست مرا گرفته و قدم‌به‌قدم مرا کمک کرده و "شیوهٔ راه رفتن" را به من آموخته». 
ایران‌نامه «مجلۀ تحقیقات ایرانشناسی» بود. در شمارهٔ اول مقالاتی از ذبیح‌الله صفا، جلال خالقی‌مطلق، حسین نصر و حسن جوادی داشت. متینی هم مقالهٔ عالمانهٔ مفصلی دارد:«خیابان». 
متینی به مدت هفت‌ سال و نیم مدیر ایران‌نامه بود و سی شماره منتشر کرد. نام برخی محققانی که در ایران‌نامهٔ متینی مقاله دارند عبارت است از: احسان یارشاطر، ذبیح‌الله صفا، محمدعلی جمال‌زاده، جلال خالقی‌مطلق، محمدجعفر محجوب، حسین نصر، حشمت مؤید (که مدتی بخش معرفی و نقد کتاب‌ها را اداره می‌کرد)، محمود امیدسالار،  پال اسپراکمن. مقالاتی ارزشمند و معتبر. 
بخصوص باید یاد کنم از ستون بی‌همتا و همایون «یادداشت» نوشتهٔ استاد احسان یارشاطر که به پیشنهاد و پیگیری و اصرار و ابرام مبارک متینی در ایران‌نامه بنیاد نهاده شد و تا شماره‌های آخر  ایران‌شناسی تداوم داشت. 

ایران‌نامه و ایران‌شناسی متینی در دورانی که ملیت ایرانی خوار شمرده می‌شد، پشتیبان هویت ملی ایران و آداب و مناسک ملی از راه نشر مطالب علمی و تحقیقی بود. ایران را در قلمرو تاریخی و فرهنگی و تمدنی آن به جا می‌آورد. هر شماره مقاله‌ای دربارهٔ شاهنامه و ادبیات حماسی ایران داشت؛  شاهنامه به‌مثابت وطن؛  شاهنامه به‌مثابت دژ؛ شاهنامه به‌مثابت چراغ!
به نگاهبانی از زبان فارسی از منظر وحدت ملی و تمامیت ارضی اهتمام داشت. به‌گمانم اگر فقط مطالبی که شخص متینی دربارهٔ زبان فارسی در ایران‌نامه و ایران‌شناسی نوشته، گرد آید،  کتابچه‌ای درخور  بشود.
در تاریخ مطبوعات ایران، ایران‌نامه و ایران‌شناسی متینی در صف اول نشریاتی قرار دارد که بی‌لکنت و بی‌دریغ از زبان فارسی، با توجه هوشیارانه به تأثیر آن بر وحدت و انسجام ملی، پشتیبانی علمی کرده‌اند. 
نگاه متینی زبان فارسی معتدل و از سر شناخت روشن بود؛ به نظر او زبان فارسی زبان رسمی و مشترک ایرانیان است و باید در همهٔ مدارس تدریس شود اما اعتقاد داشت زبان‌ها و لهجه‌های دیگر هم به‌موازات فارسی می‌تواند در دبستان‌ها و دبیرستان‌ها تحصیل و تدریس شود. به آزادی زبان‌ها و لهجه‌ها در ایران التزام داشت اما در برابر  سوء‌استفاده سیاست‌بازان از ابزار زبان برای تجزیهٔ ایران نیز  سرهشیار و دل‌بیدار بود. 
همچنین ناسیونالیسم خام افراطی را که به دشمنی با زبان عربی و سره‌گرایی می‌انجامید، قبول نداشت. با کاربرد لغات عربی که فصیحان ایرانی به کار برده بودند، سخت همداستان بود. اما با «عربی‌مآبی» در زبان فارسی مثل «فرنگی مآبی» مخالف بود (ایران‌نامه، س۱،ش۳، ص۴۸۶). 

از بهار ۱۳۶۸ تا زمستان ۱۳۹۴ متینی مجلهٔ بی‌نظیر ایران‌شناسی را منتشر کرد. ۲۷ سال هر سال چهار شماره.  نزدیک به ۲۵هزار صفحه مطلب و مقاله در زمینهٔ مطالعات ایرانی. بسیاری از این مقالات در سطح بالای علمی و از دانشمندان معتبر است. هر چه از توفیق و ارزش این مجلهٔ مبارک بگویم کم است.
متینی در گزارش کوتاهی که در شمارهٔ آخر ایران‌شناسی داده، نوشته: «ایران‌شناسی از سال اول انتشار به‌ بعد، به علت آنکه جز دریافت وجه اشتراک، تقریبا درآمد دیگری نداشت، ناچار شدم از خانه‌ام برای ادارهٔ مجله استفاده کنم و تمام کارهای مجله را نیز یک‌تنه در خانه انجام بدهم».
جز سرمقاله‌ها و یادداشت‌های معرفی کتاب و پاسخ به نامه‌ها، متینی مقالات مفصلی در ایران‌شناسی و پیشتر در ایران‌نامه نوشته است. سرمقاله‌های او اتقان و حدت و هوش و شجاعت عباس اقبال را فرا یاد می‌آورد.ادامه دارد👇👇👇
❄️☃️

گالری تصاویر ادبی

22 Jan, 06:49


درگذشت جلال متینی
(بخش پنجم)

#دکترمیلادعظیمی

این سخنش را به یاد دارم که ریاست دانشگاه دشوارترین کار آن زمان بود؛ رئیس دانشگاه میان دو سنگ دانشگاه و سازمان امنیت آس می‌شد و این سخنش را که به دانشکده‌ها نامه می‌نوشتیم که هر کتاب و مجله‌ای که نیاز دارید سفارش دهید وقتی تهیه می‌شد، با قیمت گزاف، استادان و دانشجویان حتی کاغذ بسته‌بندی را باز نمی‌کردند و کتاب‌ها و مجلات در قفسه‌ها خاک می‌خورد.

 متینی چه در تدریس و چه در امور اجرایی به  نظم و دقت و انضباط و سختگیری مشهور بود. اعتقاد داشت این انضباط و سختگیری دشمنانی برایش میان دانشجویان و همکاران تراشیده است. خودش گفته در تمام طول دورۀ معلمی تنها به یک دانشجو در تمام درس‌ها نمرۀ نوزده و بیست داده و او کسی نبوده جز شفیعی کدکنی. شفیعی نیز در پیشانی مقاله‌ای که به او هدیه کرده نوشته: «تقدیم به محضر استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر جلال متینی که دقت در ساختارهای نحوی و صرفی متون کهن را از کلاس‌های درس ایشان و از پژوهش‌های دقیق ایشان آموخته‌ام». ذکر این نکته هم برای شناختن روحیهٔ فروتن و بزرگوار متینی سودمند است که بدانیم سال‌ها بعد متینی از شاگرد خود با تعبیر «استاد محمدرضا شفیعی کدکنی» نام برده است (ایران‌شناسی، س۸، ش۴، ص ۶۸۰).

از برکات حضور متینی در مدیریت دانشکدهٔ ادبیات و دانشگاه فردوسی خاطرات مهم و جنجال‌برانگیز او دربارۀ دکتر علی شریعتی است که اول در دو مقالهٔ مفصل و ماندنی در مجله ایران‌شناسی (سال پنجم،شماره چهارم و سال ششم، شماره دوم) و بعد با ضمایمی به شکل کتاب و با عنوان خاطرات جلال متینی؛ شریعتی در دانشگاه مشهد (فردوسی) منتشرشد (چاپ اول، سوئد،  آرش،  ۱۳۸۵ و چاپ دوم، لوس‌آنجلس، شرکت کتاب، ۱۳۹۳).  در این کتاب دربارۀ سوابق تحصیلی و مدرک دکتری شریعتی و شیوۀ استخدام شدنش در دانشگاه مشهد و نقش مؤثر سازمان امنیت در استخدام خلاف مقررات «معلم شهید» و منش آکادمیک  شریعتی و نیز نحوۀ بازنشسته شدنش اطلاعات دسته‌اولی آمده است.
متینی در این مدت در دانشگاه مشهد مسئولیت اجرایی داشته و کاملا با شریعتی و زندگی دانشگاهی او آشنا بوده و آنچه نوشته از چشم‌دید است. دربارۀ وجوه شخصیت شریعتی و علل توفیق حیرت‌آورش در جذب و افسون مخاطب جوان هم تحلیلش زیرکانه و دقیق است. خوب ترسیم کرده مهارت رندانۀ شریعتی را در سوار شدن بر موج مخالف‌خوانی سیاسی جوان‌پسند.

این جملات دکتر متینی خوب به یادم مانده است که شریعتی وقتی در زندان بود تقاضای بازنشستگی کرد. از مصوبه‌ای استفاده کرد که اجازه می‌داد عضو هیئت علمی اگر بیست سال کار کرده باشد بازنشسته شود و از مزایای خدمت سی ساله بهره‌مند گردد. رئیس دانشگاه  با تقاضای شریعتی موافقت کرد و حکم بازنشستگی شریعتی زندانی  امضا شد. در همان وقت دولت دستور افزایش حقوق داده بود. متینی که آن زمان رئیس دانشکده ادبیات و معاون دانشگاه مشهد بود، از رئیس دانشگاه خواست حکم را لغو کند تا این اضافه‌حقوق برای شریعتی اعمال شود و بر مبنای حقوق اضافه شده، شریعتی بازنشسته شود. همین اتفاق هم افتاد. رحم الله معشر الماضین.

ادامه دارد 👇👇👇


❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Jan, 06:42


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

21 Jan, 15:58


درگذشت جلال متینی
(بخش چهارم)
#دکترمیلادعظیمی

بعد از انقلاب ازسوی شورای انقلابی تزکیهٔ دانشگاه فردوسی مشهد و بدون صدور حکمی از طرف دانشگاه، از دانشگاه اخراج شد (اردیبهشت ۱۳۵۸). جرمش را این اعلام کردند: «رئیس انتصابی دانشگاه فردوسی با موضع ضد دانشجویی و همکاری با ساواک». به نوشتهٔ متینی مجاهدین خلق صحنه‌گردان این ماجرا بودند.

متینی خبر اخراج خود را در روزنامه خواند و کپی این بخش از روزنامه را قاب گرفت و در خانه‌اش در آمریکا،  بالای سرش آویخت. لابد تا مدام پیش چشمش باشد و بداند که… 

در بیستم  خرداد ۱۳۵۸ نامه‌ای به مرحوم مهندس بازرگان، نخست‌وزیر دولت موقت، نوشت و به این حکم اعتراض و از خود دفاع کرد. این نامه از اسناد فرهنگی و آموزشی ایران معاصر است. به بازرگان نوشت نه عضو ساواک بوده و نه مخبر ساواک و نه همکار ساواک و رابطه‌اش با ساواک در چارچوبی بوده که هر رئیس دانشگاه بالضروره می‌بایست در آن چارچوب عمل کند. پایان این نامه بسیار دردناک است و باید نقل کنم: 
«در پایان عرایض خود از جناب‌عالی به حیث استاد دانشگاه تهران و یک همکار دانشگاهی که اکنون در سمت نخست‌وزیری نیز از حقوق بازنشستگی دانشگاه استفاده می‌فرمایید، مصرّانه می‌خواهم ترتیبی اتخاذ فرمایید که حقوق بازنشستگی پایهٔ ده استادی اینجانب، پس از مدتی قریب به ۲۹ سال تدریس و خدمت صادقانه به بنده پرداخت شود زیرا ادامهٔ زندگی من و افراد خانواده‌ام به دریافت این حقوق بستگی دارد و دریافت حقوق بازنشستگی را نیز حق مسلم خود می‌دانم. بد و نیک ماند ز ما یادگار». 

مرحوم بازرگان به این نامه پاسخی نداد. متینی در این نامه مصرحاً به یاد آقای نخست‌وزیر انقلاب و استاد بازنشستهٔ دانشگاه آورد که وقتی رژیم شاه و "طاغوت" او را از دانشگاه راند، حقوق بازنشستگی‌‌اش را قطع نکرد اما متینی هم اخراج شد و هم حقوق بازنشستگی‌اش بریده شد. تا قصهٔ او پند شود نسل جوان را. 

 این را هم باید بنویسم که در جریان انقلاب، کتابخانهٔ شخصی و یادداشت‌های پژوهشی متینی مصادره و از اختیار او خارج شد. 

متینی در دوران ریاست دانشگاه از دریافت اضافه‌حقوق مقررشده برای رؤسای دانشگاه سرباز زد. حق مسکن نگرفت و در خانهٔ مخصوص رئیس دانشگاه منزل نکرد و در خانهٔ خود زندگی کرد.  در مدتی که رئیس بود، ولو برای یک‌ساعت تدریس را رها نکرد و از ساعات تدریس نکاست. این را در نامهٔ استعفای خود از ریاست دانشگاه فردوسی به هویدا هم نوشت تا «به شرف عرض همایونی برساند».
در نامه‌اش به مهندس بازرگان نوشت که در دوران قدرت و اقتدارش در دانشگاه، «مخالفان بی‌انصاف» خود را نه از کار برکنار کرد و نه موجب بازنشستگی آنان را فراهم آورد. 

  متینی پس از «پاکسازی» و اخراج از دانشگاه، ایران را ترک کرد (خرداد ۱۳۵۸). پس از مهاجرت ناگزیر نیز دو سال در آمریکا در بخش خاورمیانهٔ دانشگاه یوتا در سالت لیک‌سیتی (۱۳۶۰-۱۳۵۹) و بخش خاور نزدیک دانشگاه کالیفرنیا در برکلی(۱۳۶۱-۱۳۶٠)  به‌عنوان استاد مهمان تدریس کرد. مخدوم بزرگوار من، استاد محمود امیدسالار نوشته که دانشگاه کالیفرنیای برکلی متینی را به‌عنوان استاد دائم استخدام نکرد چون کتاب‌ها و مقالات استاد بزرگ به زبان فارسی بود نه انگلیسی. 

دکتر جلال متینی یک شخصیت دانشگاهی تمام‌عیار بود. یک معلم دقیق و دانشمند که هم کلاس را جدی می‌گرفت و هم پژوهش را و هم تلاش می‌کرد از رهگذر مساهمت در مدیریت و پذیرفتن امور اجرایی، وضع دانشگاه را بهبود بخشد. خوشبختانه  خاطرات ایام معلمی‌اش را به پیشنهاد و خواست مکرر و مؤکد احسان یارشاطر نوشته که ابتدا در ایران‌شناسی و بعد به‌صورت کتاب منتشر شده است (خاطرات سالهای خدمت؛ از دبیرستان البرز تا فرهنگستان ادب و هنر ایران ، لوس‌آنجلس، شرکت کتاب، ۱۳۹۵).
کتابی بسیار سودمند و آگاهی‌بخش در باب نظام تعلیم و تربیت و دانشگاه در عصر پهلوی. در مصاحبهٔ متینی با تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران (تاریخ مصاحبه ۱۹۸۷. نشر  اینترنتی) نیز از این دست فواید فراوان است. این نوشته‌ها بخشی از تاریخ نهاد دانشگاه در ایران است. پر است از اطلاعات و پر است از نقد و آسیب‌شناسی. بخصوص آنچه در باب مدرسهٔ البرز و مرحوم مجتهدی نوشته است عالی است. یا توصیف زنده‌ از آمریکایی شدن نظام آموزش عالی با نقدهای روشن و برخاسته از خبرگی مردان تجربت‌آموخته و کارکرده. یا گزارشی که از وضع اداری دانشگا‌ه‌های ولایات داده. یا توضیحات مبسوط دربارهٔ دانشگاه فردوسی مشهد که از منابع تدوین تاریخچهٔ آن مؤسسهٔ آموزشی است. در این کتاب اطلاعات باقیمتی دربارهٔ دکتر فیاض، سید احمد خراسانی، جلال‌الدین تهرانی، احمدعلی رجایی‌بخارایی، غلامحسین یوسفی، علی شریعتی، مفخم پایان،  باوند، درج است. آنچه در این کتاب دربارهٔ امیر اسدالله علم آمده خواندنی است.

ادامه دارد👇👇👇

❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

21 Jan, 13:16


درگذشت جلال متینی
(بخش سوم)
#دکترمیلادعظیمی

متینی سال ۱۳۳۹ در امتحان دانشیاری دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه مشهد شرکت کرد. امتحان در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران برگزار می‌شد. بدیع‌الزمان فروزانفر و صفا و معین از داوطلبان امتحان می‌گرفتند. جز امتحان کتبی و شفاهی، شیوهٔ تدریس هم ارزیابی می‌شد. به این شکل که داوطلب می‌بایست در موضوعی که چهار ساعت پیش از تدریس به او اعلام می‌شد، به کلاس برود و در حضور استادان و دانشجویان درس بدهد.  متینی در آزمون پذیرفته  شد و از مهر ماه ۱۳۳۹ با رتبهٔ دانشیاری به دانشگاه مشهد منتقل شد.
در آبادان ماهانه سه‌‌هزار تومان و به‌اضافهٔ مسکن و مزایای دیگر دریافت می‌کرد. اما در مشهد صرفا ماهانه هفتصد تومان حقوق داشت. و این نشان می‌دهد که معلمی دانشگاه در آن ایام جلوه و اعتباری داشت و برای نیل به آن موقعیت‌های مالی خوب‌تر نادیده گرفته می‌شد.
 
تا سال ۱۳۵۷ در دانشکدهٔ ادبیات مشهد (بعدا فردوسی مشهد) در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی، در دوره‌های لیسانس و فوق لیسانس و دکتری، درس‌هایی چون دستور، سخن‌سنجی و سبک شناسی تدریس کرد و به رتبهٔ استادی رسید. شمه‌ای از خطوط کلی درس سبک‌شناسی نظمش در دورهٔ لیسانس را نوشته که جالب است. جالب‌تر اینکه این درس را از سال ورود به دانشگاه مشهد تا سال آخر تدریس کرد. (ایران‌شناسی، س۸، ش۴، ص ۶۷۵-۶۷۲). 
یک‌سال هم برای تدریس و مطالعه به آمریکا و اروپا رفت (۱۳۴۶-۱۳۴۵).  چهار ماه در مرکز خاورمیانهٔ دانشگاه یوتا تدریس کرد. دو ماه نیز به دیدن و بررسی کتابخانه‌های دانشگاهی آمریکا پرداخت. مقاله‌ای هم در این باب نوشت که در مجلهٔ یغما چاپ شد («سخنی چند دربارهٔ کتابخانه‌ها»، یغما، سال۲۰، صص ۸۲-۷۶).
وقتی رئیس دانشکدهٔ ادبیات مشهد شد کوشید آنچه در کتابخانه‌های دانشگاه‌های معتبر دیده و آموخته بود، در کتابخانهٔ دانشکده اجرا کند. سپس به انگلستان رفت و چهار ماه در کتابخانهٔ موزهٔ بریتانیا به مطالعهٔ نسخه‌های خطی پرداخت. این سفر برای متینی پر برکت بود. دویست نسخهٔ خطی فارسی آن کتابخانه را از حیث رسم‌الخط بررسی کرد. یادداشت‌های پژوهشی بسیاری تهیه کرد. بر مبنای این یادداشت‌ها مقالات تحقیقی دربارهٔ رسم‌الخط و جز آن نوشت (مثلا مقالهٔ «موجز کُمّی» که معرفی این رساله بر اساس دست‌نویس موزهٔ بریتانیاست.  نک: هفتادسالگی فرخ، تهران، ۱۳۴۴، صص ۱۷۹- ۱۶۵).
همچنین از خلال تحقیق در دستنویس‌های کهن موزهٔ بریتانیا ، به دو کتاب مهم برخورد: پند پیران و تفسیر عشری بر قرآن مجید که در سال‌های بعد آنها را تصحیح و منتشر کرد.

متینی در دانشگاه مشهد مناصب اداری هم یافت: معاون دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی در امور آموزشی و مالی در دورهٔ ریاست استاد علی‌اکبر فیاض (۱۳۴۲-۱۳۴٠)،  معاون دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی در دورهٔ ریاست دکتر احمدعلی رجایی‌بخارایی (۱۳۴۷-۱۳۴۲)، رئیس دانشکدهٔ ادبیات (۱۳۵۳-۱۳۴۷)، معاونت شورای ورزش دانشگاه، معاون آموزشی و پژوهشی دانشگاه(۱۳۵۴-۱۳۵۲) و سرانجام رئیس دانشگاه فردوسی مشهد ( ۱۳۵۶- ۱۳۵۴).
در مرداد سال۱۳۵۶ از ریاست دانشگاه استعفا کرد. مدت کوتاهی هم مأمور خدمت در فرهنگستان ادب و هنر ایران و معاون  دکتر خانلری بود (از مهر ۱۳۵۷).

ادامه دارد👇👇👇
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

21 Jan, 11:53


درگذشت جلال متینی
(بخش دوم)
#دکترمیلادعظیمی

متینی از سال ۱۳۲۹ که به‌عنوان دبیر زبان و ادبیات فارسی در وزارت فرهنگ استخدام شد، معلمی کرد. از دبیرستان البرز تا دانشکدۀ فنی آبادان تا دانشگاه مشهد/ فردوسی مشهد تا یوتا و برکلی. هفت سال در دبیرستان البرز زبان و ادبیات فارسی درس داد (۱۳۲۹- ۱۳۳۶).  سال ۱۳۳۵ ضمن تدریس در البرز، مأمور خدمت در کمیسیون ملی یونسکو شد که دبیرکل آن ذبیح‌الله صفا بود.  وقتی قرار شد به دانشکدۀ فنی آبادان برود، مرحوم دکتر محمدعلی مجتهدی از اینکه دبیرستان البرز چنین معلم شایسته و منظمی را از دست می‌دهد غمگین بود. نظم و نسق استوار مدرسهٔ البرز در منش معلمی متینی اثر ماندگار گذاشت. 

 پس از البرز و از سال ۱۳۳۶  در دانشکدهٔ آمریکایی فنی آبادان، وابسته به شرکت نفت زبان و ادبیات فارسی درس داد. در همان ایام ازدواج کرد. همسرش بانوی بافضیلت و فرهنگی خانم عصمت یوسفی، خواهر دکتر غلامحسین یوسفی بود. یوسفی و متینی در دانشگاه تهران دوست و همدرس بودند و  سپس در دانشگاه مشهد همکار. پس از رحلت استاد یوسفی، متینی یک شمارهٔ ایران‌شناسی را به یادکرد از او اختصاص داد (س۲، ش۴، زمستان ۱۳۶۹) و مقالهٔ خوبی دربارهٔ او نوشت. 

متینی سه سال در دانشکدهٔ آمریکایی فنی آبادان ماند (۱۳۳۹-۱۳۳۶). استادیار و سپس دانشیار و مدیر بخش زبان‌های فارسی آنجا بود. این دانشکده مهندس تربیت می‌کرد. درس‌هایش هم جز درس ادبیات به زبان انگلیسی بود. استادان جز دو نفر، خارجی بودند. قوانین سفت‌ و سختی داشت. دانشجویی که دو بار در یک درس نمرهٔ قبولی نمی‌گرفت، اخراج می‌شد.  متینی همان ابتدای کار با مدیران دانشکده شرط کرد  در صورتی تدریس در آنجا را خواهد پذیرفت که با درس فارسی نیز همان معاملهٔ سختگیرانهٔ دروس تخصصی فنی بشود. بسیار هم درس خود را جدی گرفت.
جلد اول کتاب نمونه‌هایی از نثر فصیح معاصر را به‌منظور آموزش گزارش‌نویسی و نگارش نامه‌های اداری به دانشجویان همین دانشکده، تدوین کرد. برای اینکه این کتاب را به‌وقت به کلاسش برساند آن را به هزینهٔ شخصی چاپ کرد. با اینکه دو ناشر حاضر بودند کتابش را چاپ کنند. تمام تابستان را به چاپخانهٔ سپهر رفت و گرما بیمارش کرد اما کتاب را به کلاس مهرماه رسانید. (۱۳۳۸).
 
در این مجلد آثاری از فروغی و اقبال آشتیانی و خانلری و مینوی و نفیسی برگزیده شده است؛ لفظ همه خوب و هم به معنی آسان و رخشان. با مقدمه‌ای مفصل در باب بی‌اعتنایی به زبان فارسی در مدارس و دانشگاه‌ها و مشکلاتی که محصلان برای نوشتن درست و مفهوم گزارش‌ها و نامه‌های درسی و اداری دارند. جلد دوم سال‌ها بعد منتشر شد با انتخاب از نوشته‌های: اسلامی‌ندوشن، دشتی، زرین‌کوب، شادمان، صناعی، صورتگر، فلسفی، فیاض، دوست‌علی‌خان معیرالممالک، یارشاطر و یوسفی (زوار، ۱۳۴۷). انتخابی از سر شناخت! هنوز هم با گذشت این‌همه سال این کتاب کارآمد و سودمند است و مجموعه‌ای است خواندنی. 

اگر روزی تاریخچهٔ درس‌های فارسی عمومی و نگارش را در دانشگاه‌ها را بنویسند باید نام جلال متینی را با حرمت و احتشام  بنویسند. 
فراموشم نشود بنویسم که متینی برای آشنایی جوانان و دانشجویان با میراث ادب عاشقانهٔ فارسی سه گزیده فراهم آورد. با مقدمه و توضیحات مختصر در حد معنی برخی لغات: خلاصهٔ بیژن و منیژه فردوسی (ابن‌سینا و باستان، ۱۳۴۱؛ چاپ سوم، توس، ۱۳۵۶)، خلاصهٔ ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی (ابن‌سینا و باستان، ۱۳۴۱؛ چاپ سوم، توس، ۱۳۵۶)، خلاصهٔ لیلی و مجنون نظامی (ابن‌سینا و باستان، ۱۳۴۱؛ چاپ سوم، توس، ۱۳۵۶). 

ادامه دارد👇👇👇

❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

21 Jan, 11:52


درگذشت جلال متینی
(بخش یکم)
#دکترمیلادعظیمی

دکتر جلال متینی، دوست ایران، دلسوز ایران، مدافع ایران، استاد اصول‌مدار دانشگاه، محقق برجسته، مصحح باکفایت چند متن مهم پارسی، شاهنامه‌شناس و پژوهندهٔ ادب حماسی، متخصص متتبع مباحث رسم‌الخط نسخه‌های کهن و شناسندهٔ استاد خصیصه‌های دستوری، لغوی و سبکی متون منثور ادوار اولیهٔ نثر فارسی، مدیر مجلات ممتاز ایران‌نامه و ایران‌شناسی و رئیس پیشین دانشگاه فردوسی مشهد، روی به خاک فرو پوشید. در غربت و «به دور از ایران اهورایی که آن را تا حد پرستش دوست می‌داشت و ارج می‌نهاد». دیر بماند و به فرهنگ ایران و زبان و ادب فارسی فایدت‌ها رساند. نام نیک ببرد. یادش زنده بماناد. 

 جلال متینی سال ۱۳۰۷ در تهران متولد شد. پدر و مادرش کاشانی بودند. پدرش مردی فرهنگی بود. مدتی در هند با سید جلال مؤیدالاسلام مدیر روزنامه حبل‌المتین همکار بود و سال‌ها نیز نمایندۀ  حبل‌المتین در ایران بود. آنقدر شیفتۀ جلال مؤیدالاسلام بود که نام فرزندش را جلال گذاشت و نام خانوادگی متینی را هم از حبل‌المتین گرفت. روزگار چنان خواست که جلال متینی هم مثل مؤیدالاسلام سال‌ها دور از ایران نشریه منتشر کند.
متینی در تهران به دبستان و دبیرستان رفت. در دبیرستان دارالفنون رشتۀ ادبی خواند. در شهریور ۱۳۲۰ شاگرد دبیرستان بود. در سال‌های پر ولولۀ  پس از رفتن رضاشاه جذب احزاب سیاسی به‌ویژه حزب توده نشد. ناظر ماند. وقتی معلم شد هم اجازه نمی‌داد کلاس درسش عرصۀ مبارزات و تبلیغات سیاسی شود. این رویه‌اش مورد انتقاد دانش‌آموزان وابسته به گروه‌های سیاسی بود.  به یاد حبیب یغمایی می‌افتم که در همان سال‌ها مقاله‌ای در یغما نوشت و معلمانی را که از دانش‌آموزان مدارس، سرباز برای احزاب سیاسی می‌ساختند، لعن کرده بود. 

متینی تا آخر مخالف سیطرهٔ سیاست‌بازی و شعاری شدن و جولان‌گاه احزاب سیاسی شدن مدارس و دانشگاه‌ها بود و تا آخر مدرسه و دانشگاه را محل درس می‌دانست و نه سیاست‌بازی. بارها این را نوشته است. و همین‌جا بنویسم که تا آخر هم منتقد اصولی و پابرجای فرهنگ سیاسی حزب توده و چپ‌های وطنی ماند. 
متبرک باد آن مقالات روشنی که دربارهٔ نجات آذربایجان از چنگ فرقهٔ پیشه‌وری نوشته است. متبرک باد نام او. متبرک باد عشق او به ایران و غیرت او به تمامیت ارضی ایران و شیفتگی‌اش به زبان فارسی.

متینی سال ۱۳۲۵ وارد دانشگاه تهران شد. هم کار می‌کرد و هم درس می‌خواند. چون دایی و عموهایش وکیل و قاضی بودند، به حقوق هم علاقه یافت و در دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران، لیسانس حقوق گرفت.  برای دبیر شدن، روانشناسی هم تحصیل کرد. دورۀ لیسانس (۱۳۲۸-۱۳۲۵) و فوق لیسانس (۱۳۳٠-۱۳۲۸) و دکتری (۱۳۳۶-۱۳۳٠) را در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران گذراند. شاگرد بهار و بهمنیار و فروزانفر و پورداود و همایی و قریب و معین و خطیبی و صفا بود. بهار به او عنایت داشت و برای تنظیم و تدوین دیوان خود او را برگزیده بود. سرنوشت چنین خواست که سال‌ها پس از مرگ بهار،  در آمریکا با دختر محبوب بهار- پروانه- ازدواج کند. 

رساله‌اش را با عنوان «بحث در آثار منثور دورهٔ سامانی از لحاظ سبک و نوادر لغات و فوائد مهم دستور» با بدیع‌الزمان فروزانفر و مشورت با ذبیح‌الله صفا گذراند. هم به فروزانفر و هم به صفا علاقهٔ خاص داشت. سال‌ها بعد مقاله‌ای استوار و خواندنی نوشت با عنوان «بدیع‌الزمان فروزانفر و سخن و سخنوران» در دفاع از کتاب سخن و سخنوران و رد سخن ناروای محققی فرنگی (ایران‌شناسی، س۸، ش۴، صص ۶۹۲-۶۶۵). همچنین در مجلهٔ ایران‌شناسی برای استادش صفا سنگ‌تمام گذاشت. یک شماره را به‌مناسبت هشتادمین سال تولد صفا به جشن‌نامهٔ او اختصاص داد و مقالهٔ مهرآمیزی در باب آن «پیر ادب فارسی» نوشت (س۳، ش۱، بهار ۱۳۷۰) و پس از درگذشت صفا هم یادنامه‌ای ارزشمند برای او منتشر کرد و خودش هم در آن از «ایران‌دوستی استاد صفا» نوشت (س۱۱، ش۳، پاییز ۱۳۷۸). چه دفاع جانانه‌ای هم از تاریخ ادبیات صفا کرد. 

اردیبهشت سال ۱۳۳۶ از رسالۀ دکتری خود دفاع کرد (تاریخ مقدمهٔ رساله اسفند ۱۳۳۵ است). روش کار متینی در رساله‌اش خواندن سطربه‌سطر همهٔ آثار منثور بازمانده از دورهٔ سامانی که در آن زمان دستیاب بود، و بررسی دقیق و مفصل و سرشار از شواهد خصائص سبکی و نکات لغوی و دستوری آن متون بود. روشی که بعدها در مقدمه‌های بسیار دقیق و مفید و مشبع و مبسوطش بر متونی که تصحیح می‌کرد، ادامه و کمال یافت. رسالهٔ دکتری متینی منظم و خوش‌ساخت و سودمند است و حیف که آن را به‌هیئت کتاب نپرداخت و چاپ نکرد. 

ادامه دارد👇👇👇


❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

21 Jan, 06:56


‍ یکم بهمن سالگرد درگذشت
#عارف‌قزوینی

[...عارف، یکی از شاعرانی است که «بدیل» ندارد یعنی شما نمی‌توانید به‌جای دیوان او، دیوانِ شاعر دیگری را، اگرچه با پنجاه درصد اغماض، برگزینید؛ در صورتی که به جای دیوان وحید دستگردی یا عبرت نایینی یا نشاط اصفهانی یا فروغی بسطامی و بسیاری از مشاهیر قدیم و جدید، می‌توان دیوان شخص دیگری را خواند و چیزی کم و کسر نیاورد.

اگر جنبهٔ تصنیف‌سازی عارف را در نظر آوریم او یک سرآغاز است؛ یک سرآغازِ درخشان که هنوز، پس از هفتاد سال - که از اوجِ شهرت او می‌گذرد - و متجاوز از صد سال - که از تاریخ تولدِ او - زبان فارسی و فرهنگ ایرانی نتوانسته است، بدیلی برای او پیدا کند و شاید هم به این زودی‌ها پیدا نشود. این ملت ایران بود که او را به‌پاس این شور و شیدائی و صدق عاطفی در عشق به ایران، «شاعر ملی» لقب داد و پس از او هیچ کس دیگری را لایق این عنوان ندید...]


#عارف_قزوینی
#با_چراغ_‌و‌_آینه
در جستجوی ریشه‌های تحوّل شعر معاصر ایران
#دکترشفیعی‌کدکنی
تهران، سخن، چاپ چهارم، ۱۳۹۲: ص۴۰۲
❄️☃️

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

21 Jan, 06:56


دلنوازی بی‌نظیر استاد همایون خرم


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

21 Jan, 06:54


✔️ تعیین دقیق زادروز فردوسی فاقد سندیت تاریخی است
🖋 محمدجعفر یاحقی

در چارچوب زندگی اجتماعی و فرهنگ قرون گذشته قید كردن روز دقیق تولد افراد دارای اهمیت نبوده لذا در مورد فردوسی نیز این چنین بوده است. حتی سال تولد این بزرگمرد تاریخ ادبیات ایران پس از بررسی های متعدد با زحمت در سال 1329 هجری شمسی مشخص شد. بنابراین تعیین روز دقیق تولد فردی در یك هزار سال پیش هرچند هم این فرد شاخص باشد به هیچ وجه امكان پذیر و شدنی نیست. هیچ سند تاریخی در این زمینه وجود ندارد و نام بردن از این روز به عنوان زادروز فردوسی صرفا بر اساس محاسبات سرانگشتی، غیرعلمی و غیر رسمی صورت گرفته است. بر اساس چنین محاسباتی سومین روز دی ماه نیز به عنوان روز تولد فردوسی مورد اشاره قرار گرفته در حالی كه این تاریخ نیز هیچ سندیتی ندارد.
فردوسی اوایل قرن چهارم هجری (329 خورشیدی) در روستای 'پاژ' از توابع توس خراسان در خانواده ای دهقان چشم به جهان گشود و با پی افكندن اثری جاودانه و ماندگار از خود، پاسبان زبان شیرین پارسی شد و نام و یاد خود را برای همه نسلهای ایران زمین ماندگار و محترم ساخت. وی اواخر قرن چهارم (397 خورشیدی) در 78 سالگی چشم از جهان خاكی فرو بست و در زادگاهش در دل خاك آرام گرفت.
همچنین اطلاع دقیقی از تاریخ آغاز سرایش و پایان نگارش شاهنامه در دست نیست. پژوهشگران و صاحبنظران تاریخ ادبیات ایران با توجه به چند بیت از متن شاهنامه زمان آغاز سرایش آن را سال 365 و پایان آن را 400 هجری قمری می ‌دانند یعنی همان مدت 35 سالی كه خود حكیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه آورده است.
از سوی دیگر بر اساس تحقیقات كارشناسان تاریخ ادبیات و فردوسی ‌شناسان پایان كار ویرایش نخست شاهنامه سال 384 و ویرایش نهایی آن نیز 400 هجری قمری است. گرچه گروهی سال 389 هجری قمری را نیز پایان ویرایش دوم شاهنامه دانسته‌ اند، آن هم به دلیل بیت هایی كه در مدح سلطان محمود غزنوی آمده و اشاره به تاریخ آغاز پادشاهی وی دارد ولی خود فردوسی درباره روز و ماه پایان كار سرایش شاهنامه به صراحت در پایان كتابش آن را روز ارد(25 هر ماه) از ماه سپندارمذ(اسفند) اعلام كرده است. پژوهشگران و فردوسی شناسان در خصوص سال تولد، وفات و آغاز و پایان سرایش شاهنامه به نوعی توافقی نسبی رسیده اند اما در خصوص روز دقیق تولد حكیم فردوسی هنوز توافقی وجود ندار. نبود هیچگونه سند تاریخی مورد تاكید پژوهشگران و فردوسی شناسان است.

* نامعلومی زادروز 90 درصد ادبای متقدم ایرانی
روز دقیق تولد اهمیت آنچنانی برای بزرگداشت و گرامیداشت ارزش كار شعرا، فضلا و حكما ندارد چنانكه زادروز 90 درصد شعرا و فضلای بزرگ ایران زمین همچون مولوی، سعدی، حافظ و عطار مشخص نیست و خودشان نیز در آثارشان اشاره ای به این تاریخ نداشته اند. برخی همچون ناصرخسرو در آثارشان به روز و سال تولد خود اشاره كرده اند اما در خصوص بسیاری از شاعران و حكمای ایرانی چنین نیست و هم اینك نیز محاسبه این روز امكان پذیر نمی باشد.
اغلب این افراد در روز تولد خود، افرادی مهم و زاده بزرگان زمانشان نبوده اند تا روز دقیق تولدشان برای شرح حال نویسان مهم جلوه كند. به همین دلیل در این زمینه اسناد تاریخی متقن و قابل استناد وجود ندارد.

گرچه 21 سال پیش بیست و پنجمین روز اردیبهشت ماه به عنوان 'روز ملی بزرگداشت فردوسی' نامگذاری و در تقویم رسمی كشور ثبت شد اما بر اساس اسناد و مدارك موجود این روز نیز مناسبتی با تاریخ ولادت یا فوت حكیم ابوالقاسم فردوسی شاعر بزرگ حماسه ‌سرای ایران ندارد. [در حقیقت 25 اردیبهشت ماه را ما به جای 25 اسفند كه روز پایان نگارش شاهنامه فردوسی است برای بزرگداشت حكیم برگزیده و برای ثبت در تقویم پیشنهاد داده ایم. ] 25 اسفند ماه به صراحت در متن شاهنامه به عنوان روز پایان سرایش داستان یزدگرد یا كل شاهنامه مورد اشاره قرارگرفته است.
"چو سال اندر آمد به هفتاد و یَك
همی زیر شعر اندر آمد فلك
سی و پنج سال از سرای سپنج‌
بسی رنج بردم به امید گنج‌
سر آمد كنون قصه یزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
ز هجرت شده پنج، هشتاد بار
كه گفتم من این نامه شهریار" 25 اسفند بر اساس 'تقویم یزدگردی' روز پایان شاهنامه طبق اعلام خود شاعر اعلام شده و نیز این كه بین تقویم یزدگردی و تقویم شمسی چند روز فاصله است می توان حدوداً 15 فروردین را هم به عنوان روز پایان سرایش شاهنامه در نظر گرفت. چون مشغله های مردم در آستانه و آغاز سال نو فراوان است و همچنین لحاظ كردن زیبایی ماه اردیبهشت قرار شد 25 اردیبهشت هر سال به عنوان 'روز ملی بزرگداشت فردوسی' انتخاب و پاس داشته شود.

♧@GaleryeTasavireAdabi

گالری تصاویر ادبی

21 Jan, 06:54


🖋 جلال خالقی مطلق : درباره روز تولد فردوسی هیچ اطلاعی نداریم

🔸بر طبق بررسی چند تاریخ که فردوسی خود در شاهنامه به دست داده است، احتمال نزدیک به یقین سال تولد او ۳۲۹ هجری قمری است که سال درگذشت رودکی نیز هست. درباره ی روز تولد شاعر هیچ اطلاعی نداریم و آنچه ادعا شده فاقد اعتبار است. سال پایان سرایش شاهنامه ۲۵ اسفند ۴۰۰ هجری است و سال درگذشت شاعر، از دو تاریخ ۴۱۱ و ۴۱۶ که گزارش کرده اند، دومین محتمل تر است.

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

21 Jan, 06:54


🎤 میرجلال الدین کزازی : به درستی نمی دانم چرا یکم بهمن زادروز فردوسی شمرده شده است

میر جلال الدین کزازی در سخنان خود با اشاره به یکم بهمن ماه گفت : به درستی نمی دانم که چرا این روز زادروز فردوسی شمرده شده است اما در آن چند و چون و مگر هست. این زمینه ای است ادبی و تاریخی که همواره باید بدان اندیشید و در آن کاوید اما از این دید که روزی را ما روز فردوسی بشماریم و آن روز را گرامی بداریم ، این زمینه چندان ارجی نمی تواند داشت. این شاهنامه پژوه و استاد زبان و ادب فارسی همچنین افزود : مشخص نبودن زادروز فردوسی بهانه ای بهینه در بیش اندیشیدن و پرداختن به فردوسی و شاهنامه او خواهد بود. از نگاهی بسیار فراخ، هر روز که ما در آن به ابرمرد فرهنگ و ادب ایران بیندیشیم و به شاهکار ورجامند و بی مانند او، آن روز ، خجسته روز فردوسی و شاهنامه خواهد بود.

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

21 Jan, 06:54


جلال خالقی مطلق : کار محقق امروز دیگر بازگویی گفته گذشتگان نیست

کار محقق امروز دیگر بازگویی گفتۀ گذشتگان نیست، بلکه بررسی انتقادی آن است. روی‌هم‌رفته با توسل به شیوۀ بررسی انتقادی احتمال راست‌کردن نقش کج تاریخ بیش از خطر معوج‌ساختن آن است، فقط به‌ شرط آن که پژوهنده در این کار، خود را به دست پیش‌داوری‌ها، تعصبات دینی و ملی و نژادی نسپارد و در عین‌ حال گمان نکند نوشتۀ او با تظاهر و تمایل به بی‌دینی و بذل و بخشش میراث فرهنگی به بیگانه، انتقادی می‌گردد همان‌طور که شعارهای میهنی یا تظاهر به آن ها را کسی به‌ جای حقایق علمی نمی‌خرد.

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

19 Jan, 06:40


🌸🌸 لیلی و مجنون 🌸🌸

🌹سرودهٔ حکیم نظامیِ گنجوی🌹


🔶بخش ششم:
❇️ شکست
قبیلۀ لیلی در جنگ


🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانال یوتوپ:persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

18 Jan, 18:24


روایت معتبرتری از ماجرای سروده شدن بوی جوی مولیان توسط رودکی
#ب_پ
بر اساس اسناد مختلف از جمله مقالۀ رسول هادی‌زاده

ماکان ابن کاکی (میرِ شعر بوی جوی مولیان) در قرن ۴ هجری از فرماندهان سپاه حاکمان مختلف سرزمینهای گوناگون بود، گاه با یک حاکم می‌جنگید و گاه برای او می‌جنگید!
او در دوره‌ای، از سوی امیر نصر ابن احمد سامانی والی نیشابور بود، رودکی نیز زمانی طولانی همراه و مهمانش بود.

وقتی که ماکان کاکی برای دیدار امیر سامانی عازم بخارا شد، رودکی نیز همراهش بود.

رودکی که در آن سال هفتاد و چندساله بود از اینکه پس از جنگهای فراوان و دوری طولانی سالم به بخارا می‌رسید شادمان بود و شعر بوی جوی مولیان را سرود.

ماکان کاکی چند سال بعد، از امیر سامانی فرمان نبرد و از او جدا شد و بعداً در نبردی کشته شد.

رودکی هم در اواخر عمر از درگاه امیر سامانی رانده شد
و سه سال آخر عمر خود را در زادگاهش پنجکنت تاجیکستان گذراند.
آرامگاه او نیز آنجاست.

🎥چنگ رودکی
ساختۀ روح‌الله خالقی (۱۲۸۵ - ۱۳۴۴)
اجرا: گروه کُر ملی ایران به رهبری آلفرد ماردویان
تهران، ۱۳۵۵
از آرشیو پژمان اکبرزاده

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

18 Jan, 14:22


سیاه مشق نستعلیق اثر میرزا غلامرضا اصفهانی علیه الرحمه



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

18 Jan, 13:30


تمام ایران؛ #فاخته را به واسطه آوازهایش می‌شناختند. فاخته سال 1325 در کاشان مامور به خدمت بود و در کاشانِ سوت و کور آن زمان در جستجوی اتفاقی تازه به جوانی بر‌می‌خورد که از وسیله‌ای مانند جعبه میوه؛ صدایی مدهوش کننده به وجود می‌آورد و او را با خود به تهران می‌آورد تا همنشین بزرگان موسیقی ایران شود.

یکی از سینمایی‌ترین روایت‌های زندگی مردان موسیقی ایران به #رضا_ورزنده، نوازنده سنتور مربوط می‌شود که تا زمان برخوردش با #حسین_قوامی (فاخته) هیچ استادی در زمینه سنتور نداشت و حتی خواندن و نوشتن نیز نمی‌دانست. عجیب‌تر آنکه رضا ورزنده با تیر و تخته‌هایی که از باغ‌های اطراف کاشان و گوشه انبار خانه‌شان جمع کرده بود، وسیله‌ای ساخت که بعدها وقتی اساتید موسیقی ایرانی صدایش را شنیدند، نمی‌توانستند آنچه را که می‌شنوند، باور کنند.

#رضا_ورزنده سال 1305 در کاشان متولد شده بود و پدرش در شهر مرشد نامداری محسوب می‌شد. همین شغل خانوادگی باعث شده بود تا رضا کم و بیش با الحان و ریتم‌های موسیقی زورخانه‌ای آشنا شود؛ اما رادیو که از سال 1319 تاسیس شد، اتفاقات و کشش‌های درونی بسیاری را درون این جوان کاشانی به وجود آورد و او را به تکاپو انداخت تا موسیقی‌هایی را که از این جعبه جادویی بیرون می‌آید، بازسازی کند. اینکه دقیقا #رضا_ورزنده در این سال‌ها چه آزمون و خطاهایی را انجام داده برای کسی چندان مشخص نیست و روایت چندان معتبری از آن دوران وجود ندارد؛ اما آنچه از لابلای غبار تاریخ درباره مهاجرت یکباره رضا ورزنده از کاشان به تهران، و حضور او در سن 25 سالگی در کنار بزرگان موسیقی ایران در رادیو مشخص است، به برخوردی بازمی‌گردد که با #حسین_قوامی یا همان #فاخته (خواننده تو ای پری کجایی) داشته است.

#علیرضامیرعلینقی (مورخ، محقق، پژوهشگر، منتقد و روزنامه‌نگار عرصه موسیقی) درباره این ملاقات رضا ورزنده با حسین قوامی می‌گوید:
خود آقای حسین قوامی برای من تعریف کرد و گفت «سال 1325 در کاشان مامور به خدمت بودم و آنقدر شهر سوت و کور بود که هیچ جایی نداشت تا بشود به آنجاها رفت و سرگرم شد. کاشان تنها چند بنای تاریخی مانند باغ فین داشت. پرس‌وجو کردم ببینم کسی در کاشان هست که آوازی بخواند؟ گفتند اینجا خانواده‌ای زندگی می‌کنند که خانواده مرشدهای زورخانه هستند و پسرشان که جوان است، سنتور می‌نوازد. من وقتی رضا ورزنده را دیدم جوانی بود که سر و وضع و تیپ روستایی داشت و وسیله‌ای هم داشت که بیشتر به جعبه میوه شباهت داشت تا ساز سنتور. یعنی وسیله بی‌تناسب و بی‌قواره‌ای که حتی بسیاری از سیم گیرهایش نیز از جنس میخ و پیچ بودند. ولی وقتی این وسیله را کوک کرد و نواخت، دیدم از نظر صدا و موزیکالیته و لحن واقعا شاهکار است. پرسیدم تو چطور این کار را یاد گرفته‌ای؟ گفت من معلمی نداشتم و از رادیو صدای سنتور آقای #حبیب_سماعی را گوش کرده‌ام و سعی کردم شبیه صدای ساز او را دربیاورم.»

#میرعلینقی ادامه می‌دهد: البته اصلا نوازندگی رضا ورزنده به جز موزیکالیته، هیچ شباهتی به حبیب سماعی نداشت. حسین قوامی برایم تعریف می‌کرد «وقتی ساز رضا ی جوان را شنیدم به او گفتم بیا تهران تا من تو را به آقای حبیب سماعی معرفی کنم. ولی همان زمان وقتی بعد از مدتی به تهران آمدم و می‌خواستم به کاشان برگردم گفتند #حبیب_سماعی فوت کرد. ولی خودم ورزنده را در تهران معرفی کردم.»

برگرفته ازکانال استاد ورزنده

❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

18 Jan, 13:29


۲۹دی زاد روز #استاد_ رضا_ورزنده
ساز #۱۱_خرک استاد #رضا_ورزنده
قدمت بیش از صد سال
اولین نت: Do

استاد ورزنده هنرمندی است که با این جعبه بدقواره 25 سال شاهکار نواخت

براستی که هنر آن است که انسان از هیچ زیبایی بیافریند

نامش جاویدان

برگرفته از کانال استاد ورزنده
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

18 Jan, 13:10


کارت تحصیلی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران محمود کیانوش که به عنوان پدر شعر کودک فارسی شناخته می شود؛ نویسنده بیش از ۸۰ عنوان کتاب بود



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

18 Jan, 13:02


اسیر شب ، فرهاد

دلم از تاریکیا خسته شده ، همه درها به روم بسته شده...
آهنگ و تنظیم : محمد اوشال
🎼 ترانه سرا : عباس صفاری

برگرفته از کانال "محسن چالوسی ( بابا اعظمی )" در آپارات

زادروز فرهاد مِهراد (۲۹ دی ۱۳۲۲ – ۹ شهریور ۱۳۸۱)
سالروز درگذشت محمد اوشال ( ۲۰ آبان ۱۳۲۰ در تهران – ۲۹ دی ۱۳۹۵ در لندن)





♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

18 Jan, 11:14


🎧 لیلی و مجنون (بخش پنجم)
✍️ نظامی گنجوی
🎙 آرش نعل چگر

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

18 Jan, 06:56


📹 بانو هما ارژنگی، شاعر بزرگ آذربایجانی،


بانو "هما ارژنگی" از سرایندگان میهن‌ دوست آذربایجانی،فرزند هنرمند سرشناس "عباس رسام ارژنگی تبریزی" و از نوادگان "آقامیرک" نقاش شناخته شده دوره صفوی است

زادروز🍀



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

17 Jan, 18:43


🌸🌸🌸 لیلی و مجنون 🌸🌸🌸

🌹 سرودهٔ حکیم نظامیِ گنجوی 🌹


🔶بخش پنجم:
❇️ جنگ
مجنون با قبیلۀ لیلی



🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانال یوتوپ:persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

17 Jan, 14:56


روایت علی دهباشی از دیداری از بخارا و سمرقند؛
گویی در کوچه پس کوچه های بخارا تاریخ و فرهنگ ایران جاریست

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

17 Jan, 13:53


#حیدر_یغما
تأملی در شاعرانگی‌های یک عارف عامی - شهرستان ادب
https://shahrestanadab.com/Content/ID/1577/%D8%AA%D8%A3%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81-%D8%B9%D8%A7%D9%85%DB%8C
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

17 Jan, 13:40


گذری بر بخارا و . . .
هویت و شکوه ایران و ایرانی . . .


کلیپ جالب، زیبا و قابل تاملی‌ست👍


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

17 Jan, 13:37


شبکه آموزش 17دی, گفت و گوی تلفنی عباس کرخی درباره حیدریغما

گالری تصاویر ادبی

17 Jan, 12:13


‍ یادکرد استاد سید میرجلال‌الدین کزازی

#دکترعبدالرضامدرس‌زاده  

بیست‌و‌هشتم دی‌ماه برابر است با زادروز استاد نامدار ادب پارسی دکتر میرجلال‌الدین کزازی که در رده خویش، مردی نیک‌نهاد و پاک‌سرشت و فرخنده‌خوی است و در سخن‌پژوهی و سخن‌شناسی و سخن‌سرایی دارنده سبکی ویژه و نهادینه است که بی‌گمان تا سالهای دور به نام ایشان به یادگار خواهد ماند.
این بنده کمترین در دوره کارشناسی‌ارشد ادبیات فارسی شاگرد پیشگاه این استاد دانشور و فرزانه بوده‌‌است و اکنون بر این دوات و دفتر است که اندکی از پس جایگاه شاگردی خویش برآید.
این استاد نامدار و نازنین، همه کوشش و توان خویش را در راه گسترش زبان پارسی و فرهنگ ایرانی و پرورش دانشجویانی با همین منش و روش و رویکرد نهاده‌است و این که اکنون در گوشه و کنار کسانی در پی آموختن شیوه سره‌نویسی چون ایشان هستند و این شیوه چون بیست‌سال پیش دیگر دور از دید و دستور نیست، گواه آن است که رویکرد استاد به پاسداشت زبان پارسی و گرد از رخ واژگان ناشناس و ناآشنا ستردن؛ کاری بسامان و بهنگام بوده‌است(شایان یادکرد است که در این دهه‌ها گریز بخشی از مردم از رفتار برخی نهادها و نمادهای آیینی، اندکی در برگشتن اندیشه همگانی مردم از زبان تازی کارگر بوده‌است و این که کم‌کم واژه درود دارد به جای سلام پرکاربرد می‌شود، گواه این سخن است )
به هر روی کوشش استاد کزازی در شاهنامه‌شناسی و گزارش انبوه و درست همه سروده‌های این نوشتار باستانی و پهلوانی خود گواه اندیشه‌ورزی استاد در زمینه ایران‌گرایی است.
برگردان‌های استاد از  نوشتارهای نامدار فرنگی و نیز بازنویسی فارسی نوشته‌هایی که در زمینه شیوایی و رسایی سخن(فصاحت و بلاغت) در دسترس است؛ و هم‌چنین گزارش گشت‌وگذار ایشان به فرنگ و سرودن شعر به پارسی یک‌دست، نشان از کوشش خردمندانه استاد در یادگار نهادن چنین کارهایی است.
اگرچه برخی استادان، از آن رو که فرهنگ تازی را آمیخته با زبان پارسی می‌دانند، چنین شیوه پاک‌نویسی را روا نمی‌دارند و آشکارا این روش را رو در رو با منش فرهیختگی و فرزانگی می‌شمارند، باز می‌توان از همین هم، نیک‌اندیشی و راست‌کرداری استاد را دریافت که یک‌تنه در میانه کار ایستاده‌اند و این بوم و بر خجسته را که میوه دانایی آن به دست رسیده‌است، رها نمی‌کنند.
زادروز این استاد گران‌سنگ به راستی گرامی‌داشت شکوه آموزگاری و ارج‌داشت پهلوان بی‌همتای پارسی‌نویسی در روزگاری است که دلسوزی برای زبان و هنر فارسی، چندان مایه کامرانی نیست.

آفتاب نام او بی باختر


*به پاس جایگاه ویژه استاد کزازی، در نوشته خویش یکسره شیوه پارسی‌نویسی ایشان را در دید خویش داشتیم.
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

17 Jan, 09:05


مقبره بابا کوهی(ابن باکویه)
#شیراز

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

17 Jan, 07:18


🌸🌸🌸 لیلی و مجنون 🌸🌸🌸

🌹 سرودهٔ حکیم نظامیِ گنجوی 🌹



بخش چهارم:
❇️ توجیه مجنون دربارهٔ عشق خود در گفتگو با پدر



🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانال یوتوپ:persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

17 Jan, 07:15


📹ای قلم
🎤رشید کاکاوند
✍️نسیم شمال


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

16 Jan, 15:30


🌸داستانِ لیلی و مجنون 🌸

🌹 سرودهٔ حکیم نظامیِ گنجوی 🌹



بخش سوم:
❇️ بردن مجنون به کعبه برای شفا یافتن از جنون عشق



🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانال یوتوپ:persian poetry

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

13 Jan, 15:11


‍ **⁠⁣۲۴دی‌ماه سالگرد  درگذشت

#احمدتفضلی

استاد دانشگاه تهران بود. مدیر گروه زبان‌های ایرانی بود. گویندۀ چند درس در هفته بود. زمانی که بنیاد شاهنامه دایر بود، به دعوت مجتبی مینوی یکی از همکاران مشاور او بود. سرپرست دانشجویان خارجی دانشکدۀ ادبیات بود. معاون علمی فرهنگستان زبان و عضو کوشا و شناسا و دلبسته و بنام آنجا بود. نویسندۀ پیوسته و همکار دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی بود. مشاور علمی دائرة‌المعارف ایرانیکا بود. عضو کمیتۀ علمی مجمع کتیبه‌های ایران بود. عضو مجلس ناظران انتشارات بسیار علمی آکتاایرانیکا بود.
از تفضلی در زبان فارسی مقالات و چند کتاب (تألیف و ترجمه) بر جای مانده و مقداری از آنها همراه است با نام ژاله آموزگار، دوست و همکار مبرّز پهلوی‌دان او، یعنی به اشتراک کار دقیق علمی عرضه کرده‌اند و خوب می‌دانیم که این‌گونه هم‌سخنی و هم‌پروازی در ایران دشواری‌های بسیار دارد.
تفضلی کوتاه‌نویس بود. گزافه‌نویس نبود‌. هماره دربارۀ آنچه عمیقاً می‌دانست قلم‌گردانی می‌کرد. نیک می‌دانست چه می‌خواهد بگوید و در آن باره چه اندازه باید گفت و نوشت. از پراکنده‌پردازی و بیهوده‌نویسی پرهیز داشت‌. نمونۀ برجسته از نوشته‌های تازۀ او مقاله‌ای است که در مجلۀ فرهنگستان چاپ شده است.
تفضلی دوستی خوب‌کردار، خوش‌سخن، دلپذیر و گرمرو، مهربان و دلسوز بود‌. مرگش دردی بر جان بود.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۲۰۳-۱۲۰۵]



❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

13 Jan, 10:59


#غلامحسین_ساعدی

پزشکی که نویسندگی را پیشه کرد
و با خلق آثاری مانند «گاو» و «دایره مینا» در ادبیات معاصر ایران جاودانه شد.

هنر زبان مشترک بین تمام انسان‌هاست.


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

13 Jan, 08:18


به بهانه ی 24 دی، سالگرد درگذشت مردی که با ترجمه های بی مانندش، ما را با ادبیات جهان آشنا کرد!


خاطره ای تلخ اما پندآموز از شادروان استاد #محمد_قاضی


در پنجمین سالی که به استخدام سازمان برنامه و بودجه درآمده بودم، دولت وقت تصمیم گرفت برای خانوارها کوپن ارزاق صادر کند.
جنگ جهانی به پایان رسیده بود، اما کمبود ارزاق و فقر در کشور هنوز شدت داشت.
من به همراه یک کارمند مامور شدم در ناحیه طالقان آمارگیری کنم و لیست ساکنان همه دهات را ثبت نمایم...

ما دو نفر به همراه یک ژاندارم و یک بلد راه سوار بر دو قاطر به عمق کوهستان طالقان رفتیم و از تک تک روستاها آمار جمع آوری کردیم...

در یک روستا کدخدا طبق وظیفه اش ما را همراهی می نمود.
به امامزاده ای رسیدیم با بنایی کوچک و گنبدی سبز رنگ که مورد احترام اهالی بود و یک چشمه باصفا به صورت دریاچه ای به وسعت صدمتر مربع مقابل امامزاده به چشم می خورد.
مقابل چشمه ایستادیم که دیدم درون آب چشمه ماهی های درشت و سرحال شنا می کنند. ماهی کپور آن چنان فراوان بود که ضمن شنا با هم برخورد می کردند...

کدخدا مرد پنجاه ساله دانا و موقری بود، گفت:
آقای قاضی، این ماهی ها متعلق به این امامزاده هستند و کسی جرات صید آنان را ندارد. چند سال پیش گربه ای قصد شکار بچه ماهی ها را داشت که در دم به شکل سنگ درآمد، آنجاست ببینید...

سنگی را در دامنه کوه و نزدیک چشمه نشان داد که به نظرم چندان شبیه گربه نبود. اما کدخدا آن چنان عاقل و چیزفهم بود که حرفش را پذیرفتم. چند نفر از اهل ده همراهمان شده بودند که سر تکان دادند و چیزهایی در تائید این ماجرای شگفت انگیز گفتند...

شب ناچار بودیم جایی اطراق کنیم. به دعوت کدخدا به خانه اش رفتیم. سفره شام را پهن کردند و در کنار دیس های معطر برنج شمال، دو ماهی کپور درشت و سرخ شده هم گذاشتند...

ضمن صرف غذا گفتم:
کدخدا ماهی به این لذیذی را چطور تهیه می کنید؟ به شمال که دسترسی ندارید.

به سادگی گفت: ماهی های همان چشمه امامزاده هستند !!!

لقمه غذا در گلویم گیر کرد.
شاید یک دو دقیقه کپ کرده بودم.
با جرعه ای آب لقمه را فرو دادم و سردرگم و وحشت زده نگاهش کردم...

حال مرا که دید قهقه ای سر داد و مفصل خندید و گفت:
نکند داستان سنگ شدن و ممنوعیت و این ها را باور کردید؟!!
من از جوانی که مسئول اداره ده شدم، اگر چنین داستانی خلق نمی کردم که تا به حال مردم ریشه ماهی را از آن چشمه بیرون آورده بودند. یک جوری لازم بود بترسند و پنهانی ماهی صید نکنند.

در چهره کدخدا، روح همه حاکمان مشرق زمین را در طول تاریخ می دیدم.
مردانی که سوار بر ترس و جهل مردم حکومت کرده بودند و هرگز گامی در راه تربیت و آگاهی رعیت برنداشته بودند.
حاکمانی که خود کوچک ترین اعتقادی به آنچه می گفتند نداشتند و انسان ها را قابل تربیت و آگاهی نمی دانستند...

محمد_قاضی
📖 خاطرات_یک_مترجم
📇 زنده_رود

گالری تصاویر ادبی

13 Jan, 08:14


هر كسی حق داره برای زندگی خودش تصميم بگيره، اين اصليه كه همه قبول دارن، يعنی هيچ كس تو اين دنيا وصی و قيم لازم نداره. اما يه چيزای ديگه‌ام هست، آدم تنها واسه خودش زندگی نمی‌كنه، اگه غير اين بود كه حرفی نداشتيم، اما ديگرونم هستن، اونایی كه آدم به اون دل بسته‌اس ، يا اونایی كه به آدم دل بستن، به هر صورت ديگرونم بايد در نظر گرفت. بی‌اعتنایی به ديگران، فكر نمي كنم تنها وسيله راحتی و رهایی باشه...

#غلامحسین_ساعدی

📚 واهمه‌های بی‌نام و نشان
📇 نیل


#غلامحسین ساعدی (زاده‌ی ۲۴ دی ۱۳۱۴، تبریز _ درگذشته‌ی ۲_آذر ۱۳۶۴، پاریس) همچنین ناموَر با نام مستعارِ گوهرِ مراد، نویسنده و پزشک ایرانی بود. ساعدی، نمایشنامه نیز می‌نوشت و پس از بهرام بیضایی و اکبر رادی از نام‌دارترین نمایشنامه‌نویسان زبان فارسی در روزگار خود به‌شمار می‌رفت.


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

13 Jan, 07:28


دامن کشان، ساقی میخواران
از کنار یاران مست و گیسو افشان، می گریزد

در جام می، از شرنگ دوری
وز غم محجوری، چون شرابی جوشان، می بریزد

دارم قلبی لرزان ز غمش، دیده شد نگران
ساقی می خواران از کنار یاران مست و گیسو افشان می گریزد
دارم چشمی گریان به رهش روز و شب بشمارم تا بیاید



آزرده دل از جفای یاری، بی وفا دلداری
ماه افسونکاری، شب نخفتم
با یادش تا دامن از کف دادم شد جهان از یادم
راز عشقش را در دل نهفتم

از چشمانش ریزد به دلم، شور عشق و امید
دامن از کف دادم، شد جهان از یادم راز عشقش در دل تا نهفتم
دارم چشمی گریان به رهش روز و شب بشمارم تا بیاید



ترانه: ساقی میخواران
خواننده: ویگن
ترانه سرا: جمشید ارجمند
آهنگساز: آودیس خاچاطوریان


زادروز_جمشید_ارجمند

گالری تصاویر ادبی

12 Jan, 16:47


مستندی دربارهٔ استاد دکتر سیّدجعفر شهیدی
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

12 Jan, 16:25


بیست و سوم دی، سالگرد درگذشت سید جعفر شهیدی (۱۲۹۷-۱۳۸۶)

آنچه مسلم است اینکه طبیعت زبان و فارسی‌زبانان، با گذشت روزگار واژه‌های عاریتی را غربال کردند و آن‌ها را که با روح زبان و ذوق ایرانی سازگار نبود، به دور ریختند. آن‌ها را که به کار می‌آمد نگاه داشتند و بر آن مُهر فارسی زدند. کلمه‌ای که در طول هزار سال بر زبان شهید بلخی، رودکی، فردوسی، نظامی، انوری، سعدی، حافظ و تا شاعران و نویسندگان عصر ما به‌کار رفته است فارسی و ملیت این کشور را دارد... بودن این واژه‌ها در زبان ما، به فارسی بودن آن زیانی نمی‌رساند، بلکه سرمایه‌ای برای آن به شمار می‌رود.

برگرفته از: «قابلیت زبان فارسی»، سید جعفر شهیدی، ای زبان پارسی، به کوشش میلاد عظیمی، ج ۱، انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۰، ص ۱۵۸-۱۶۴.

❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

12 Jan, 16:20


«یادی از استاد سیّد جعفرِ شهیدی»

#دکتراحمدرضابهرامپورعمران

سال‌هایی که دانشجوی دورهٔ کارشناسی در دانشگاهِ تربیت‌معلم (خوارزمیِ کنونی) بودم، زنده‌یاد دکتر سیامکِ عرب، مدیرِ گروه بودند. ایشان بسیار اهلِ مدارا بودند و با طیف‌هایِ گوناگونِ فکری و فرهنگی سلوکی روادارانه داشتند. یکی از اتفاق‌های مبارکی که در ‌دورانِ مدیرگروهیِ ایشان روی‌داد، دعوت از استادانِ دیگر دانشگاه‌ها بود. به‌یاددارم آقای دکتر عبدالحسینِ فرزاد و آقای دکتر حسینِ نجفدری (که عضوِ هیأتِ علمیِ «موسسهٔ تحقیقات و مطالعاتِ فرهنگی» بودند) از‌جمله استادانِ مدعوّی بودند که تدریسِ واحدهای مهمی هم‌چون نقدِ ادبی، سبک‌شناسی و ادبیاتِ معاصر را برعهده‌داشتند. دکتر فرزاد واحدهای ملال‌آورِ عربی را نیز نوآورانه و شیرین و دانشجوپسند تدریس‌می‌کردند. در آن سال‌ها (۴_۱۳۷۱) که استادان اغلب سنّت‌گرا بودند، حضورِ این دو استاد، درکنارِ دو استادِ جوان و نوجوی دیگر (آقایان دکتر محمودِ فتوحیِ رودمعجنی و دکتر مسعودِ جعفریِ جزی) دمیدنِ روحی تازه بود در جانِ دانشجویانِ تشنهٔ نوگرایی.

دکتر نجفدری بسیار خوش‌حافظه و خوش‌سخن بودند و به‌ویژه در‌حیطهٔ شعر و داستانِ معاصر، کتاب‌شناسی قهّار. یکی از ماجراهایی که از کلاسِ درسِ ایشان به‌یادم مانده، خاطره‌ای است از شیوهٔ آزمون‌گرفتن استاد شهیدی:

روزی همراه‌با دکتر فرزاد برای آزمونِ پایانِ نیم‌سال، به اتاقِ کارِ استاد شهیدی (شاید در «لغت‌نامه») رفتیم. اول من داوطلب شدم. استاد از قفسهٔ پشتِ‌سرشان کتابی را بیرون‌کشیدند و گفتند بخوان. دیوانِ انوری بود. گشودم، قصیده‌ای آمد و من هراسان‌ و دست‌و‌‌پا‌شکسته شروع‌کردم به خواندن. به «بادِ صبا» در بیتی که رسیدم، استاد پرسیدند، دربارهٔ «بادِ صبا» چه می‌دانی؟ و من همهٔ آن‌چه را که در دورانِ دبیرستان و دانشگاه ازبرکرده‌بودم، روکردم: صبا پیکِ میانِ عاشق و معشوق است؛ همان بادِ شمال است، بیمار است و افتان‌و‌خیزان می‌رود؛ مخالفِ بادِ «دَبور» است و ... . استاد کلام‌ام را قطع‌کردند و پرسیدند: دربارهٔ بادِ صبا و منشأ و مبدأ آن چه می‌دانی؟ پاسخی نداشتم. استاد گفتند: منشأ بادِ صبا فرهنگ و ادبیاتِ عرب است؛ و آن بادی است که از جانبِ شمالِ غربیِ عربستان  می‌وزیده و خنکای دریای مدیترانه را به صحرای عربستان منتقل‌می‌کرده. و در پایان افزودند همهٔ آن‌چه در ادبیاتِ فارسی آمده تقلید و تکراری است از مضامینِ شعر و ادبِ عرب.
دکتر نجفدری تعریف‌می‌کردند وقتی از اتاقِ استاد شهیدی آمدم‌بیرون، شاید در فاصلهٔ یک‌دقیقه‌ای که فرصت‌داشتم به دکتر فرزاد گفتم، فرزاد! اگر استاد دربارهٔ بادِ صبا پرسید، بگو ... دکتر فرزاد واردِ دفتر که شدند، استاد از ایشان خواستند همان صفحه از دیوانِ انوری را بخوانند. و دکتر فرزاد به بادِ صبا که رسیدند، استاد پرسش‌شان را تکرارکردند. دکتر نجفدری می‌خندیدند و می‌گفتند، دکتر فرزاد برای این‌که استاد شک‌نکنند، نخست پرت و بیراه پاسخ‌دادند. بعد گفتند آهان! منشأ بادِ صبا را می‌فرمایید، دراصل بادی است که از جانبِ شمالِ غربیِ شبه‌جزیرهٔ عربستان می‌وزیده و ...، که استاد بر میز کوبیدند و گفتند کافی است فرزاد! این نکته‌ای است که من خود به‌تازگی به آن رسیده‌ام، و آن نجفدریِ فلان‌فلان‌شده، در فاصلهٔ همین یکی‌دو دقیقه، آن‌چه را به او گفته‌ام به تو گفته و لاغیر!

❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

12 Jan, 16:19


**‍ ⁠⁣بیست و سوم دی‌ماه زادروز
#محمدعلی‌جمالزاده

نکتۀ اهمّ دربارۀ جمال‌زاده پیشگامی اوست در وارد کردن داستان‌نویسی نوین به میدان ادب فارسی. هر نقد و عیبی که در اسلوب او گرفته‌اند و باز هم بگیرند این خصوصیّت بلامعارض را از او نمی‌توان زدود که در این راه بی‌گمان پیش‌کسوت بود. از موجدان تجدّد ادبی بود. نخستین گام اساسی را با انتشار یکی بود و یکی نبود در جنبش ادبی نوین ایران برداشت. صبوری کرد و داستان‌نویسی را در زبان فارسی باب کرد.
عجب است که مشوّق او در راه تجدّد ادبی سیّد حسن تقی‌زاده و محمّد قزوینی دو دانشمندی بوده‌اند که همگان نسبت به ذوق و درک آن دو در زمینۀ ادبیات جدید بی‌اعتقادند و آن دو را متحجّر در شمار می‌آورند. اما تقی‌زاده منتشرکنندۀ نخستین داستان‌های جمال‌زاده در کاوه و ناشر یکی بود و یکی نبود به صورت کتاب بود. محمّد قزوینی هم نوشته‌های او را پسندیده و ستایش کرده است.
نکتۀ دیگری که دربارۀ جمال‌زاده گفتنی است این است که او در زمینۀ پژوهش تاریخی نیز از مبتکران و آغازکنندگان است. از همان‌گاه که در مجلۀ کاوه به همکاری قلمی پرداخت از نشر مقاله‌های پژوهشی به همراه نویسندگی ادبی غفلت نداشت. رشته مقاله‌های «تاریخ روابط روس و ایران» نمونه‌ای شایسته از این گونه فعالیت اوست. هم تقی‌زاده و هم قزوینی کارهای پژوهشی او را ستوده‌اند.
کار بزرگ و ماندگار او که از آبشخور تحقیق سیرابی یافته است و هنوز کتابی بهتر از آن در موضوع تاریخ اقتصادی ایران نوشته نشده است، کتاب گنج شایگان (۱۳۲۵ قمری) است.
این مرد عمرش در سرزمین‌های بیگانه گذشت و دلبستۀ آسایش و زندگی داشتن کنار دریاچۀ لمان (ژنو، سوئیس) بود، اما بدانید به چیزی جز ایران نمی‌اندیشید؛ خانه‌اش سراپا ایرانی بود؛ معاشرانش ایرانی بودند؛ مرکّب قلمش هماره نام ایران و زبان فارسی و مآثر دیگر آن را بر صفحات مطبوعات ایرانی جاری می‌کرد.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۲۲۷-۱۲۲۹]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی


❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

12 Jan, 13:17


فیلم مستند «زمان در من می‌وزد»؛
سیری در جهان شاهرخ مسکوب!

کارگردان: مریم عرفان
محصول: انگلیس، ۲۰۱۵ میلادی



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

12 Jan, 13:06


#شاهنامه #فردوسی #زیباترین #شاهکار  #جهان

فردوسی خداوندگار خِرَد
شاهنامه فردوسی زیباترین شاهکار جهان
دانای سخن و چکامه سرای پارسی توس
به روان پاک فردوسی درود🔥




♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

11 Jan, 15:18


درگذشت فریدون شهبازیان

فریدون شهبازیان، موسیقیدان، آهنگساز و رهبر ارکستر برجسته، امروز به دیار باقی شتافت.



جاری شو ...


آهنگ رهایی
گفت‌وگوی سازها

#استادفریدون‌شهبازیان
۲۱ خرداد ۱۳۲۱
٢٢ دی ١۴٠٣
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

11 Jan, 15:17


به مناسبت زاد روز
#هاروکی‌موراکامی
یکی از معروفترین نویسندگان ادبیات ژاپن


هریک از ما چیزی را از دست می‌دهیم که برایمان عزیز است. فرصت‌های از دست رفته، امکانات از دست رفته، احساساتی که هرگز نمی‌توانیم برشان گردانیم. این قسمتی از آن چیزی است که به آن می‌گویند زنده بودن. اما در درون کله‌ی ما -دست‌کم این جایی است که من تصور می‌کنم- جای کمی هست که این خاطرات را در آن بیانباریم. اتاقی با قفسه‌هایی نظیر این کتابخانه و برای فهم کارکرد قلب‌مان باید مثل کتابخانه فیش درست کنیم. باید چندی به چندی از همه‌چیز گردگیری کنیم، بگذاریم هوای تازه وارد شود و آب گلدان‌های گل را را عوض کنیم. به عبارت دیگر، همیشه در کتابخانه‌ی خصوصی خودت به سر می‌بری.
برشی ازرمان کافکا درکرانه
باترجمه دلنشین
#مهدی‌غبرائی‌لنگرودی

مهدی غبرائی لنگرودی در مقدمه کتاب کافکا در کرانه اشاره می‌کند که جانمایه بزرگ داستان‌های موراکامی فقدان است، اما او از مشخص کردن منبع آن سر باز می‌زند. موراکامی خود در این زمینه چنین می‌گوید:

این راز است. راستش نمی‌دانم این حس فقدان از کجا می‌آید. شاید بگویید باشد، خیلی چیزها را به عمرم از دست داده‌ام. مثلا دارم پیر می‌شوم و روز به روز از عمرم می‌کاهد. مدام وقت و امکاناتم را از دست می‌دهم. جوانی و جنب‌وجوش رفته – یعنی به یک معنا همه چیز. گاه حیرانم که در پی چیستم. فضای اسرارآمیز خاص خودم را در درونم دارم. این فضای تاریکی است. این پایگاهی است که هنگام نوشتن پا به آن می‌گذارم. این درِ مخصوصی برای من است. اشیای این فضا شاید همان چیزهایی باشد که در راه از دست داده‌ام. نمی‌دانم. لابد این یک جور ماتم است
.
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

11 Jan, 12:37


در قلمروِ شاهنامه ی فردوسی(48)

🍀داد و عدل


🍀اگر به جای عنوان«شاهنامه»، «دادنامه» هم  می گفتند، بسیار زیبا و زیبنده بود.تنها بخش مربوط به «اردشیر بابکان»،در اثبات این مدعا، کافی است.فردوسی از زبان اردشیر می گوید:بر پادشاه و زعیمِ سیاسی است که غمِ کشور و مردم را بخورد و در بهروزی و  حلِ معضلات ایشان بکوشد.اگر فرمانروا، دادگر نباشد، باید صندلیِ سیادت را ترک بگوید. مسئول و رهبریِ جامعه نباید مردم را به تیره روزی و بینوایی گرفتار بسازد و روزگار ایشان را تباه نماید.رهبرِ نالایق و بی کفایت، به شیرِ درنده و وحشی می مانَد که با ورود به مرغزاری، دام ها و موجودات زنده ی آن را می درد و می خورد:
غـــم  پادشایی  جهانجوی راست؛
ز گیتی، فُزونی سِگالد، نه کاست!
نیـازد به داد، او جهاندار نیست!
بر او، تاجِ شاهی سزاوار  نیست!
سیه   کرده  منشورِ  شاهنشهی!
از  آن  پس  نباشد  ورا   فــرّهی!
چُنــان دادن که بیدادگر شهـریار
بُوَد شیــــر  درّنده، در  مَرغـــزار.
هم آن زیردستی که فـرمان  شاه
به  رنج  و  به کوشش ندارد نگاه،
بُوَد   زندگانیش   با   درد  و  رنج
نگـردد  کَهُن  در   سرای   سپنج.
اگر   مهتـری    باید   و   بهتـری،
نیابی    به   زُفتی   و   گُندآوری!
دلِ    زیردستـان   ما   شاد  باد!
هــم  از  دادِ  ما، گیتی  آباد  باد!


(شاهنامه(4جلدی)، خالقی‌مطلق، ج3،ص392، 499-491).


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

11 Jan, 10:19


بیست و دوم دی، سالگرد درگذشت سلیم نیساری (۱۲۹۹-۱۳۹۷)
عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

11 Jan, 10:14




۲۲ دی سالگرد درگذشت
#دکتر_سلیم_نیساری

استاد ادبیات فارسی، نسخه‌پژوه و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی

- تا سال ۱۳۲۸ کتابی نداشتیم که دو قهرمان داشته باشد؛ اولین بار شما دو قهرمان نمادین در کتاب گذاشتید. انتخاب دارا و سارا بر چه اساسی بود؟
- در کتاب آقای جبار باغچه‌بان، در هر قصه‌ای شخصیتی با یک اسم وجود دارد. قصه که عوض می‌شود، شخصیت نیز تغییر می‌کند. قصه بدین‌صورت است که مثلاً دختر توپ‌بازی می‌کند و پسر کار دیگری می‌کند. اولین بار در این کتاب بود که از اول تا آخر دو شخصیت با دو اسم خاص وجود دارند. دارا و سارا اسامی‌ای هستند که هردو ریشهٔ ایرانی دارند؛ هم ساده هستند و هم صمیمی، و این خیلی به یادگیری کمک می‌کند. یادم نمی‌آید که من این دو اسم را با هم در جایی دیده باشم. دارا در کتاب‌های اول بود، چون نوشتن آن آسان بود، و من سارا را هم به این دلیل اضافه کردم که مصوت‌های بلند داشت و نوشتنش هم ساده بود.
(بخشی از گفت‌وگو با مؤلفان کتاب‌های درسی (۶). دکتر سلیم نیساری. خبرنامهٔ گروه آموزش زبان و ادبیات فارسی فرهنگستان. شمارهٔ ۱۲، مرداد ۱۳۹۴)
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

11 Jan, 10:13


صدها رباعی ناسروده
ابوسعید ابوالخیر
تنها سه بیت از خود سروده است و بس!

#دکترشفیعی‌کدکنی

▪️در میان «شاعرانِ بزرگی که صاحبِ دیوان‌های مشهورند ولی هرگز شعر نگفته‌اند» یعنی امثال خواجه عبدالله انصاری و حلاج (منظور دیوان فارسی اوست) و بابا‌کوهی، ابوسعید در صدر قرار دارد. بوسعید دو رباعی و در حقیقت یک رباعی و نیم سروده است.
برای بسیاری از مردم، دشوار است پذیرفتن این حقیقت که ابوسعید جز یک رباعی و نیم، شعر دیگری نسروده باشد اما چه می‌توان کرد که مؤلفان زندگینامهٔ او که از خاندان او و نزدیک عصر او بوده‌اند، همه تصریح دارند براینکه وی جز دو رباعی شعری دیگر نسروده است و معاصران و نزدیکان به عصر وی که به زندگینامهٔ او پرداخته‌اند و همهٔ فضایل او را از علم و کرامت یادآور شده‌اند، اشاره‌ای به شاعری او ندارند نه صاحب تاریخ نیشابور و نه سمعانی و نه رافعی هیچ کدام اشاره‌ای در این باب نکرده‌اند تنها هُجویری از قدما شعری عربی را به نام او آورده که اتفاقاً از او نیست و ما در جای خود در باب آن شعر بحث کرده‌ایم.

▪️پس چه‌گونه است که وی شعر ناگفته، در صدر شاعران زبان فارسی و در شمار محبوب‌ترین گویندگان تاریخ ادب ما قرار دارد؟
هیچ تردیدی نیست که وی با همان یک رباعی و نیم نشان داده است که استعدادی شگرف در سرودن شعر داشته ولی عامل اصلی شهرت او به شاعری نه این استعداد شعر سرودن، بلکه، استعداد بسیار بسیار عجیبِ با شعر زیستن و در شعر نَفَس کشیدن است.
از همان سن پنج‌شش سالگی زندگی او با شعر آغاز می‌شود و آن رباعی «این عشق بلی عطای درویشان است» زمزمهٔ او می‌شود تا آخرین کلامش در بستر مرگ، به روایت رافعی، پس از گفتن الحمدلله این رباعی است:
آزادی و عشق چون به هم نامدراست
بنده شدم و نهادم از هرسو خواست
زین پس چونان که خواهدم دوست رواست
گفتار و خصومت از میانه برخاست
و پس از این چشم از جهان فرومی‌بندد و برای همیشه خاموش می‌شود.

▪️آن دو رباعی که بوسعید مسلماً آنها را سروده عبارتند از بیتی که در پاسخ رقعهٔ درویشی به نام حمزة‌التُّراب نوشته و دیگری رباعی «جانا به زمین خابران خاری نیست»
اینک به عین تصریح محمد بن منور توجه کنید:
«روزی [حمزةالتّراب] به شیخ ما رقعه‌ای نبشت، و بر سر رقعه، تواضع را، بنوشت که «ترابُ قَدَمِه» شیخ ما قدس الله روحهُ العَزیز، بر ظَهرِ [پشت] رقعه نوشت جواب آن این یک بیت و بدو فرستاد، بیت:
یک:
چون خاک شدی خاک تراخاک شدم
چون خاک تراخاک شدم پاک شدم

ادامه از محمد بن منور:
«جماعتی را گمان افتاد که بیت‌هایی که در میان سخن بر زفان مبارک شیخ ما می‌رفته است او گفته است و نه چنان است. در همه عمر او الّا این یک بیت که بر پشت رقعهٔ حمزه نوشت و این دو بیت که شیخ فرمود،
دو:
جانا به زمین خابران خاری نیست
کش با من و روزگار من کاری نیست
با لطف و نوازش جمال تو مرا
در دادن صد‌هزار جان عاری نیست
بیش از این، او، نگفته است. دیگر هرچه بر زفان او رفته است همه آن بوده است که از پیران خویش یاد داشته است.»
و زندگی‌نامه‌نویس دیگر بوسعید که قبل از مؤلف اسرار‌التوحید زیسته و نزدیکتر به عصر بوسعید است در دنبال داستانِ بوحمزةالتّراب و نامه و جواب شیخ، می‌گوید:
« پس [شیخ] روی به جمع کرد و گفت ما هرگز شعر نگفته‌ایم آنچ بر زبان ما رود گفتهٔ عزیزان بود و بیشتر از آن پیر ابلقسم بشر بود.»

▪️اجتهاد در مقابل این دو نصّ قدیمی، و از سوی دیگر، نبودن کوچکترین اشاره‌ای به شاعری بوسعید در اسناد کهن زندگی او، از قبیل گفتار سمعانی و عبدالغافر و رافعی بسیار دشوار است؛ به‌خصوص که کسی بخواهد مانند مرحوم استاد سعید نفیسی از تعبیر بیت گفتن، استفادهٔ شعر سرودن کند و معتقد شود که در تعبیر این مؤلفان هرجا آمده است که «شیخ این بیت گفت» یعنی این بیت را سرود با اینکه متون فارسی سرشار است از تعبیر بیت گفتن به معنی خواندن و قرائت کردن. به خصوص که مؤلف اسرارالتوحید فصلی را که اختصاص به این شعر‌ها ذارد تحت عنوان «آنچه بر زفان شیخ رفته» آورده است و نه «آنچه سروده».
آنچه استاد سعید نفیسی تحت عنوان سخنان منظوم ابوسعید ابی‌الخیر چاپ و منتشر کرده است است، شعرهایی است که به لحاظ سبک‌شناسی و تحولات معنی و صورت در شعر فارسی نه تنها به ابوسعید که به چند قرن بعد از او نیز غیرقابل انتساب است.

محمدرضا شفیعی کدکنی
برای مطالعهٔ بیشتر رجوع کنید به:
اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابی سعید [ابوالخیر]، مقدمهٔ مصحّح، صفحات صد‌و‌پنج تا صدو‌پانزده
#ابوسعید_ابوالخیر
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

11 Jan, 10:07


نکوداشت ابوسعید ابوالخیر

#دکترعبدالرضامدرس‌زاده

در تقویم گاه‌شماری بین‌المللی روز ٢٢ دی حادثه درگذشت عارف نامی ایران و خراسان بزرگ ابوسعید ابوالخیر ثبت شده‌است که به تقویم هجری مهتابی چهارم شعبان سال ۴۴٠ می‌شود.
ابوسعید از قله‌های رفیع و تا حدودی فتح‌ناشده عرفان ایرانی و اسلامی است که به سبب برخی ویژگی‌های آرمانی و اخلاقی قابلیت آن را یافته‌است که احترام نهادن به او و یادکردن از سلوک معنوی‌اش، با پاره‌ای مبالغه‌ها(که طبیعی چنین ارادت‌ورزی‌هایی است) همراه باشد.
اگر جریان عرفان و تصوف در بغداد در سده دوم هجری نمی‌تواند به آسانی خود را از سایه ستبر حاکمیت ستمگران عباسی دور نگه دارد، در این سوی جغرافیای اسلامی در خراسان، مکتب عارفان ایرانی به رهبری همین ابوسعید و بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی اگر چه از دایره سنت پای بیرون نمی‌نهد، اما لامحاله محملی مناسب برای ابراز آزادگی و رهایی از تعلقات و استقلال عقیدتی و فرهنگی است که همه اینها چیزی جز بیرون‌آمدن از زیر همان سایه سنگین مورد اشاره نیست و از این جهت بایست نسبت عرفان ایرانی_خراسانی را با روحیه سیاست‌گریزی ایرانیان و عدم تمایل ایشان به فرهنگ تازی (و نه اسلامی) سنجید.
باری ابوسعید ابی‌الخیر این توفیق را داشته‌است که با عرضه‌کردن آموزه‌های دینی در چارچوب ذوق و نگرش‌های صوفیانه و دنیاگریز، علاوه بر مردمان صافی‌دل (که دعوت از آنان برای رشد و آگاهی، چندان دشوار نیست) ، پاره‌ای کسان چون اعیان و خواجگان و حتی منکران را به شیوه خویش فرابخواند.
در روزگار تُرک‌زده عهد غزنوی و شیوع نابرابری‌های اجتماعی و فراگیرشدن روحیه تملق و چاپلوسی و خود را بنده درهم و دینار دیگران کردن، به گوش رسیدن ندایی که انسان را به ترک همه‌گونه وابستگی‌ها می‌خواند و شکلی تازه از معیشت و سلوک و نشست و برخاست را فرادید او می‌آورد، می‌توان حدس زد که ندای چنین پیر روشن‌ضمیر و فرخنده‌پی، بی لبیک نمی‌مانده‌است.
همچنین دعوت به ترک نزاع بر سر دنیای دون و داشتن روحیه تسامح و چشم‌پوشی( که بی تمسک به مدارا و مهربانی فراهم نیست) از دیگر سخنانی است که با این شکل لطیف به شعر و شاعرانه زیستن، ‌ آراسته شده‌است و بی هرگونه تعصب بایست آنها را برگ برنده عرفان خراسان در برابر عرفان بغداد دانست.
اگر چه میراث ناب و بی‌تکرار ابوسعید در سده‌های پس‌از او چندان شایسته و بایسته گرامی داشته نشد و خانقاه‌ها عملا بنگاه شکم‌پروری و تعلیم دو زیست بودن شدند ؛ اما همین که نام و روش و منش این پیر خراسان؛ هم‌چنان شایان یادکرد و استناد است خود معنی‌ای جز درستی مسیر و راستی آن پیر ندارد.

❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

10 Jan, 16:26


وقتی_که_من_عاشق_شدم

زنده یاد دکتر#افشین_یداللهی

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

10 Jan, 15:51


شعرخوانی
#استادشمس‌لنگرودی
به یاد
#دکترافشین‌یداللهی
دردیدار
نوروزی انجمن علمی روانپزشکان
ایران درسال ۱۳۹۶

❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

03 Jan, 08:52


🎧 طنز در شعر حافظ
🎤 ابوالحسن نجفی

گالری تصاویر ادبی

03 Jan, 08:51


🎧 حافظشناسی از پنجره جامعه‌شناسی ادبیات (هشت برنامه) ✔️ برنامه دوم: مروری بر تاریخ ایران در عصر فترت (بخش نخست)
🎤 ایرج شهبازی
⬇️
طرح بحث

پیش‌گفتار
۱) آل اینجو
۱-۱) جلال الدين مسعود شاه
۱-۲) شاه شیخ ابواسحاق

۲) آل مظفر
۲-۱) امیر مبارز الدین محمد
۲-۲) شاه شجاع
۲-۳) شاه زین العابدین
۲-۴) شاه یحیی
۲-۵) شاه منصور

۳) آل جلایر
۳-۱) سلطان اویس
۳-۲) سلطان احمد

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

03 Jan, 08:51


📚نقل قول‌ها و بن‌مایه‌های برنامه حافظ‌شناسی از پنجره جامعه‌شناسی ادبیات (بخش‌های دوم و سوم: مروری به تاریخ ایران در عصر فترت)
🖋 ایرج شهبازی


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

03 Jan, 08:48


🎧 ایران کجاست؟ 🎤 جواد رنجبر درخشیلر

نشست یکم: شاهنامه فردوسی و آینده ایران

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

02 Jan, 18:50


#ماه‌رجب
#شب‌آرزوها

چراغ شب آرزوها
اشک زلال و دل سیال
و روح بی‌ملال
است.
خوشا وقت و حال خوش آنان که
روشنای راهشان را در چنین شبی
در آستین جان
و آستان جانان
به امید فردایی پر از امید
زنده نگه داشته‌اند.

#دکترعبدالرضامدرس‌زاده
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

02 Jan, 13:35


🎧 علل اجتماعی ریاکاری در ایران
(حافظ‌شناسی)
🎤 ایرج شهبازی

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

02 Jan, 12:04


«من هر روز صُب که پا می‌شم سه‌ تا غزل باید بخونم تا حالم جا بیاد!»

بخش‌هایی از صحبت‌های #عبدالله_کوثری در جشن‌ امضای ترجمه‌ی کتاب ریچارد سوم که ۸ دی‌ماه ۱۳۹۶ در کافه‌کتاب آفتاب برگزار شد.

❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

02 Jan, 09:29


‍ **به مناسبت ۱۲دی ماه
" روز رشت "

"رشت از جمله شهرهایی است که می‌شود آن را برای بقیه تعریف کرد. می‌شود در آن، خاطره‌های خوشی به یادگار گذاشت.
وقتی که باران شروع به باریدن می کند، انگار هر جای شهر یک قاب تماشایی است و رشت تبدیل به یک نقاشی می شود.
مگر می شود از رشت نام برد و به یاد فیلم زیبای " در دنیای تو ساعت چند است؟" نیفتاد؟
فیلمی که لوکیشنِ تمام صحنه های آن، شهر رشت است." 

من  به سهم خودم موسیقی متن این فیلم را که کاری بسیار زیبا از کریستوف رضاعی است، به مناسبت "روز رشت" تقدیم دوستان می کنم.
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

02 Jan, 09:17


چرا آن‌هایی که رفته‌اند دیگر باز نیامدند؟
من که دلتنگ لبخندشانم...

#احمد_تللی

یادِ عزیزان رفته به خیر 🖤
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

02 Jan, 08:52


نیما گرچه خود هم‌چون همایی به ضعف‌های زبانیِ آثارِ هدایت انتقادهایی دارد، اما به‌خلافِ او هدایت را «ازحیثِ ترکیبِ کلّیِ کار» و «سبکِ نگارشِ بسیار ساده و هجوی و کنایه‌دار»، «بهترینِ داستان‌نویسانِ» ایران می‌داند (همان، ص ۲۳۹).
برگرفته از کانال ازگذشته و اکنون
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

02 Jan, 08:51


"نیما و علّامه همایی"
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران

استاد جلال‌الدینِ همایی در خاندانی شاعرپرور زاده‌شد. او خود در مقالهٔ «طرب بنِ همای شیرازی»، این خاندان به‌ویژه پدر (طرب) و جدّ پدریِ خویش (هما) را معرّفی‌کرده‌. استاد همایی در حیطه‌های گوناگون، ازجمله دانش‌های ادبی (به‌ویژه تاریخ‌ادبیات و بلاغت)، نجوم، فلسفه و حکمت و کلام و نیز تاریخ و جغرافیایِ اصفهان سرآمدِ روزگارِ خویش بود. همایی درکنارِ فروزانفر و ملک‌الشعراء بهار از شاخص‌ترین استادانِ نسلِ اولِ دانشگاهِ تهران نیز بود. او طبعی در شعر نیز داشت و آن‌چه دربارهٔ لحظهٔ وداع با زندگی سروده موثّر و زبانزد است:

پایانِ شبِ سخن‌سرایی
می‌گفت ز ‌سوزِ دل همایی [...]

در آثارِ منثورِ نیما اشاراتی توأم‌با طعن و تعریض درحقّ همایی یافت‌می‌شود. می‌دانیم که همایی هم‌چون فروزانفر و رضازادهٔ شفق از نخستین کسانی است که برای «وزارتِ معارف»ِ وقت تاریخِ ادبیات تألیف‌کرده‌اند. اثرِ استاد همایی سالِ ۱۳۰۷ منتشر شد. نیما سالِ ۱۳۱۴ «تاریخِ ادبیاتِ ایرانِ» همایی را همراه با چند اثرِ دیگر (ازجمله «رستم در قرنِ بیست‌و‌دوم» (اثرِ صنعتی‌زادهٔ کرمانی) و «منتخباتِ صائب» (به‌کوششِ کمالیِ اصفهانی) برای خواهرش ناکتا ارسال‌می‌کند. یادآورمی‌شوم، نیما در این سال‌ها (به‌خلافِ دهه‌های بیست و سی) سخت متأثّر از اندیشه‌های سوسیالیستی بوده. او به‌کرّات در نامه‌هایش از تاریخ ادبیات‌های سنّتی که میانِ تاریخ و تحولات زمانه با تاریخِ ادبی نسبتی‌نمی‌یابند، انتقادمی‌کند. او مدّعی است تاریخ‌های ادبیِ ما بی‌بهره از دیدِ علمی (پرنسیپ) هستند و نویسندگانِ این‌گونه آثار راز و رمزِ تجدّدِ ادبی و تطوّرِ جامعه و تاریخ را درنیافته‌اند (نامه‌ها، به‌کوششِ سیروسِ طاهباز، نشرِ علم، چ سوم، ۱۳۷۶، صص ۴۹۳ و ۵۷۰). نیما پژوهش‌های تاریخیِ روزگارِ خویش را نیز دچارِ همین ضعف‌ها می‌داند. ازهمین‌رو نیما گرچه نگرشِ سعیدِ نفیسی را نقد می‌کند («یادداشت‌هاِ روزانه» [ چاپ‌شده‌در «برگزیدهٔ آثارِ نیما یوشیج»]، به‌کوششِ طاهباز، انتشاراتِ بزرگمهر، ۱۳۶۸، ص ۲۶۳)، اما روشِ پژوهش‌های تاریخیِ عباسِ اقبال را می‌ستاید. او «وفورِ دریافت‌ها»، «ذوقِ برازنده» و «قدرت و متانتِ» آثارِ عباسِ اقبال را می‌ستاید (همان، ۲۷۵).
نیما در نامهٔ پیش‌گفته (خطاب به خواهرش ناکتا) دربارهٔ «تاریخِ ادبیاتِ ایران»ِ همایی تاحدّی به‌گمانم غیرمنصفانه می‌نویسد:

«تاریخِ ادبیاتی که فرستاده‌می‌شود جنبهٔ علمیِ تاریخی را دارا نیست. در ایران هنوز در این موضوع چیزی که قابل باشد، نوشته‌نشده‌است. این مصنّفین بیچاره‌اند! فقط می‌توانید مثلِ فهرستِ صحیح و تمییز، اسامیِ قدما و زمانِ حیاتِ آن‌ها را در این کتاب دردست‌داشته‌باشید؛ حکمِ کتابِ لغت را دارا باشد» (نامه‌ها، ص ۵۷۰).

در یادداشت‌های روزانهٔ نیما نیز، در اشاره‌ای کوتاه و گله‌آمیز دربارهٔ ابوالقاسم جنّتیِ عطایی (نخستین تدوین‌گرِ اشعارِ نیما) که برخی از امانتی‌های نیما را به نیما برنگردانده‌بود، آمده: «دو جلدِ «ناچیزِ» تاریخِ ادبیاتِ هماییِ مرا که قیمتِ مهمی نداشت، نداد» (همان، ص ۳۰۳).

در یادداشت‌های روزانهٔ نیما که درقیاسِ‌ با نامه و مقاله، امکانِ طعن و تعریض و گله‌گزاری‌ در آن‌ها فراهم‌تر بوده، اشاراتِ دیگری نیز دربارهٔ همایی دیده‌می‌شود. نیما جایی از دکتر معین گله‌کرده که چرا در آثارِ دستوریِ خویش، از آثارِ همایی شاهد می‌آورَد اما از «تغییراتی که نیما یوشیج‌نام در زبانِ فارسی داده‌است، بی‌اطلاع‌ است» (همان، ۲۷۰). روشن است که نیما آثارِ همایی را دست‌کم درقیاس‌با شعرِ خویش، قابل توجه و سزاوارِ استناد‌کردن نمی‌دانسته‌است. نیما هم‌چنین در یادداشتِ دیگری باعنوانِ «دستورِ زبانِ فارسی» دستورِ مشهور به «پنج استاد» را «حقیقتاً افتضاح» خوانده و نویسندگانش (عبدالعظیمِ قریب، همایی، بهار، یاسمی و فروزانفر) را «بی‌سواد» دانسته‌است. البته او درادامه می‌نویسد، قریب، دستور را «از همه بهتر می‌داند» و دیگران در تألیفِ این اثر از او بهره‌برده‌اند و وی را «به‌ زیرِ قید کشیده‌اند». جالب‌تر آن‌که نیما می‌افزاید «باید، اگر عمری باشد «دستور به دستور» را بنویسم که انتقاد [از] این کتاب باشد» (همان، ۲۶۲).
گویا ستایشِ نیما از عبدالعظیمِ قریب از آن‌جهت بوده که وی پس‌از کسانی هم‌چون میرزا حبیبِ اصفهانی (نویسندهٔ «دستورِ سخن») و محمدحسینِ انصاری (نویسندهٔ «تنبیه‌الصّبیان») از پیشاهنگانِ نهضتِ دستورنویسی به‌شیوهٔ جدید بوده‌است.
نیما در یادداشتی دیگر، از این‌که برخی بیهوده همایی را هم‌طراز با بهار و قریب می‌دانند، ابرازِ تأسّف کرده‌است (همان، ۲۷۲).
ادامه در فرسته‌ی بعدی
❄️☃️

گالری تصاویر ادبی

02 Jan, 08:49


«نیما، ریشارد واگنر و نحسیِ سیزده!»

#دکتراحمدرضابهرامپورعمران

یادداشت‌های روزانهٔ نیما به‌کوششِ فرزندش شراگیم، درقیاس‌با چاپِ طاهباز، افزوده‌های فراوانی دارد و نیز کاستی‌های نگارشی و ویرایشیِ فراوان‌تر. ازجمله افزوده‌های این چاپ یادداشتی است درباره نحسی عدد سیزده. عنوان این مطلب، «واگنر [و] ۱۳» است. نیما در این یادداشت، به حضورِ عددِ سیزده در زندگیِ این موسیقی‌دان برجستهٔ آلمانی که به یهودی‌ستیزی نیز مشهور بود، اشاره‌کرده‌. به‌نظرم اگر بخواهیم تنها یک مولفه‌ از آثارِ او را برشماریم، خلقِ شور و حماسه است. گفتنی است، نیچه و هیلتر نیز از شیفتگانِ آثارِ ریشارد واگنر بودند.

نوشته‌ی نیما:
«از عددِ سیزده می‌ترسید.‌ هرچه (گرچه؟) ساعتِ سیزده بود، ازدواج‌کرد. در ساعتِ ۱۳ در ایتالیا ماند. سیزده‌ماه و غیره و غیره. آخرین، روزِ مرگِ او ۱۳ فوریه ... بود و در کاغذی که به یکی از دوستانِ خودش می‌نوشت به خطّ ۱۳ که رسید جانش‌به‌لب‌آمده‌بود و مُرد».*

شراگیم در پانوشت، رویدادهای مهمّ پیرامونِ زندگیِ نیما و خودش را که با عددِ سیزده گره‌خورده‌ نیز، ذکرکرده‌:
«مرگِ نیما ۱۳ دی‌ماهِ ۱۳۳۸. تولّدِ شراگیم، تنها فرزندِ نیما ۱۳ اسفند‌ِ ۱۳۲۱. تولّدِ گلرخ فرزندِ شراگیم، نوهٔ نیما، ۱۳ بهمنِ ۱۳۴۴. شمارهٔ پلاکِ منزلِ نیما در تجریش ۱۳ بود و عددِ ۱۳ در خانوادهٔ نیما ...!!»
(یادداشت‌های روزانهٔ نیما یوشیج، بازیابی و بازنویسی از شراگیمِ یوشیج، انتشاراتِ مروارید ۱۳۸۷، ص ۳_۱۰۲).

* ضمناً واگنر متولّدِ سالِ ۱۸۱۳ میلادی نیز بود!


❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

02 Jan, 07:42


آرزو نمی‌کنم تفنگ‌ها
با موج خون‌های ریخته غرق شوند !
آرزویم این است :
دختر و پسر سرزمینم ، روزی یک بار ؛
با پرواز بال نگاهشان
غبار روی کتابی را بتکانند ...


#شیرکو_بیکس

شیرکو بیکس شاعر معاصر کرد بود که در سال ۱۹۸۸ ازسوی انجمن قلم سوئد، برندهٔ جایزه کورت توخولسکی شد. از وی بالغ بر ۳۸ دیوان شعر چاپ شده‌است. سروده‌های وی به زبان کردی هستند. او فرزند فایق بیکس از شاعران مبارز و شناخته شده کرد بود،از اوبه عنوان امپراطور شعر دنیا یاد میشود. 

تاریخ تولد: ۲ مهٔ ۱۹۴۰، سليمانيه، عراق
فوت: ۴ اوت ۲۰۱۳، استکهلم، سوئد


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

02 Jan, 07:40


#جلال‌الدین_همایی
(۱۳ دی ۱۲۷۸، اصفهان – ۲۹ تیر ۱۳۵۹، تهران)

نویسنده، ادیب، شاعر، ریاضی‌دان و تاریخ‌نگار
نوۀ #همای‌شیرازی



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

01 Jan, 11:58


«ضیاءِ موحّدِ شاعر» (به‌مناسبتِ زادروزِ شاعر)
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران


استاد ضیاء موحّد درکنارِ منطق‌دانی و نقدِ ادبی، قریب‌به شصت‌سال است که شعر نیز می‌سراید. در کارنامهٔ ایشان چندین اثرِ ترجمه‌ای نیز دیده‌می‌شود. دانشِ فلسفی و نقدِ ادبیِ ایشان زبانزد است، اما دربابِ شعر، آن‌هم شعرِ نو، اماواگرها فراوان است و موافق و مخالف بی‌شمار. به‌ویژه آن‌گاه که شاعر خود نقد نیز بنویسد و فراتر از آن منطقی و فلسفه‌دان نیز باشد. البته استاد موحّد گاه نظرهای چالش‌برانگیزی نیز ارائه‌می‌دهد؛ از آن جمله است هم‌چون استاد ابوالحسن نجفی، شاملو را بزرگترین شاعرِ پس‌از حافظ دانستن.

ضیاء موحّد نویسنده و شاعری گزیده‌گو است و درطولِ شش‌‌دهه شاعری، تنها پنج‌ دفترِ شعر منتشرکرده‌. گرچه موحّد شاعری صاحب‌سبک و دارای صدایی ویژه‌ نیست اما درمقابل، این‌قدَر نیز هست که شعرش شبیهِ شعرِ ‌کسی نیست. 
حقیقت آن است که شعرِ موحّد از گرما و جوشش و عاطفه، چندان بهره‌ای‌ندارد. باریک‌بینی و تأمّل در آناتِ هستی، و نیز درنگ در لحظات و خلوت و خاطرات، وجهِ غالب بر اشعارِ ایشان است؛ مولفه‌هایی که از نگرشِ فلسفیِ شاعر نسبت به‌ هستی ‌و انسان مایه‌می‌گیرد.
زبانِ شعرِ موحّد، پاکیزه و بیانش، موجز است. شعرِ موحّد، تصویرِ بکر و بدیع نیز کم ندارد (مثلاً: تشبیهِ ساقِ آهو به شمسِ طلا، ص ۶۵)، اما «زبان‌ورزی» یا «زبان‌اندیشیِ» شاعر وجهِ برجسته‌تری دارد؛ آن‌سان که فی‌المثل سعدی دربرابرِ حافظ یا مولوی بیش‌تر خالقِ شعر‌های «گفتاری» و استادِ بلاغت در حیطهٔ شگردهای زبانی است. ناگفته نگذارم که یکی از آثارِ ماندگار در بررسیِ شعر و شاعریِ سعدی نیز، اثرِ است خواندنی و البته موجز، تألیفِ استاد موحّد.

تأثیرپذیریِ شاعر از سنت‌های ادبیِ ایرانی و اسلامی در شعرش بسیار کم‌رنگ است. نمونه‌را در قطعهٔ «قصّهٔ دراز» به بیتِ «بالابلندِ عشوه‌گرِ نقش‌بازِ منِ» حافظ اشاره‌ای شده (ص ۶۱) و یا در قطعهٔ «تو خود چه دانی»، شاعر از ساختارِ نحویِ قرآن تأثیرپذیرفته و  خود در پیشانیِ شعر به آیهٔ «و ما‌أدریک ماالقارعه» اشاره‌کرده:
گرگ
و چیست گرگ
و خود چه دانی چیست گرگ [...] (ص ۱۴۷).

اشیاء و جهانِ پیرامون، جایگاهِ ویژه‌ای در شعرِ موحّد دارد. چنان‌که خود چنین زیبا سروده:
شاعر!
اشیاء را پر از شعر کن
نه شعر را پر از اشیاء (۱۳۷).

ردّ تفکّراتِ فلسفیِ شاعر و گاه حتی جدال میانِ عوالمِ متناقضِ منطق و شعر، جدا از نگرشِ کلّیِ شاعر، در مضمون برخی از قطعاتِ شعرش نیز بازتاب‌هایی دارد:

هرشب کتابخانهٔ من باز است
و شاعران و منطق‌دانان
با یکدیگر در آن‌جا بحث‌می‌کنند
وقتی که کار بالامی‌گیرد
با خشم
دستِ یکی از آنان را می‌گیرم
و از کتابخانه به بیرونش پرت‌می‌کنم
آن‌گاه
تا سپیده‌دمان باهم
در کوچه‌های شهر قدم می‌زنیم
گل می‌گوییم
و
گل می‌شنویم (ص ۱۰۵).

در شعرِ «غُراب» نیز به منطقِ قاطعِ ارسطو و ابنِ سینا و تقابلِشان با نسبی‌گراییِ سده‌های اخیر اشاره‌شده:

به‌حکمِ استقراء
غراب
سیاه است [...]
که ناگهان خبرآوردند
غراب‌های سفیدی هم پیدا شده‌است [...] (۱_۷۰).
که ‌گویا اشاره‌دارد به نظریّهٔ کارل‌ پوپرِ ابطال‌گرا.

یا قطعهٔ «می‌توانست نباشد» که متأثّر از آراء و زبانِ ویژهٔ هایدگر (به‌خصوص در خلقِ واژه‌ها)‌ است؛ درعین‌حال که تعریضی نیز دارد به اندیشهٔ سیاسیِ او:

بحث این نیست که: آدم هست
مشکل این است: چرا هست؟
می‌توانست نباشد
کوره‌های آدم‌سوزی نیز همین
«می‌توانست‌نباشد» را ثابت‌کردند
بحث اما
اندکی از این پیچیده‌تر است
سخن از پرسشِ بنیادین است
سخن از پرسشِ پرسش‌ها است [...]
ای همه خلقِ جهان خاموش
هیچ اینجا دارد
می‌هیچد (صص ۲_۱۱۱).

موحّد، قطعات و سطرهای ماندگار کم ندارد. ازجمله قطعهٔ «چه فراوانیم ما»:

چه فراوانیم ما
برّه‌های خوبِ خدا
طلوع را به‌ چَرا برخیزان
و روز را عرق‌ریزان
تا
      اخمِ غروب
تا
       شب
که آغلِ فراموشی است

چه فراوانیم ما
بندگانِ خوبِ خدا (ص ۸۴).

یا قطعهٔ «پاییز»:

بر زمین
همین‌طور شعر ریخته‌است
و باد
آن‌ها را گم‌و‌گور می‌کند (ص ۱۰۹).

هم‌چنین است قطعاتِ «حلال‌زاده» (ص ۱۳۵) و «شعری که چنین کاغذ را ...» (ص ۲_۱۳۱).

من شعرِ «کتیبهٔ» موحّد را بسیار دوست‌دارم:

زیراکه شعر گفتن
کاری است
بی‌فایده
و شعر
باید بی‌فایده بمانَد
تا ازمیانِ این‌همه سوداگر جان‌به‌دربرَد
زیراکه شعر‌گفتن
کاری است
ناممکن
ای شاعرانِ ممکن
این سطرهای کج چیست
این بندهای سست
که‌کهنه‌های خود را از آن
در هر مجلّه می‌آویزید

زیراکه جاودانگی ارزان نیست

بر سنگِ گورِ من بنویسید
«مُردم
ازبس‌که شعرِ بد خواندم»** (ص ۴_۱۲۳).



* گزیدهٔ اشعار، انتشاراتِ مروارید،  ۱۳۹۱.
** نویسنده عبارتِ آمده در گیومه را در یکی از آثارِ نظریِ دکتر رضا براهنی نیز دیده‌.

برگرفته ازکانال از گذشته و اکنون
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

01 Jan, 11:24


🎧 سخنگویِ پیشینه، دانایِ توس
🎤 علیرضا قیامتی
👈 کانالِ شعر و موسیقی و ایران‌شناسیِ "بارانِ دل"


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

01 Jan, 11:20


بعد از تو...

ای هفت سالگی
ای لحظهٔ شگفت عزیمت
بعد از تو هرچه رفت در انبوهی از جنون و جهالت رفت
.
.
.
بعد از تو ما که قاتل یکدیگر بودیم
برای عشق قضاوت کردیم
و همچنان که قلب‌هامان
در جیب‌هایمان نگران بودند
برای سهم عشق قضاوت کردیم.
بعد از تو ما به قبرستان‌ها رو آوردیم
و مرگ، زیر چادر مادربزرگ نفس می‌کشید
و مرگ آن درخت تناور بود
که زنده‌های این سوی آغاز
به شاخه‌های ملولش دخیل می‌بستند
ومرده‌های آن سوی پایان
به ریشه‌های فسفریش چنگ می‌زدند
و مرگ روی آن ضریح مقدس نشسته‌بود
که در چهار زاویه‌اش ناگهان چهار لالهٔ آبی
روشن شدند
صدای باد می‌آید
صدای باد می‌آید ای هفت‌سالگی
برخاستم و آب نوشیدم
و ناگهان به خاطر آوردم
که کشتزارهای جوان تو از هجوم ملخ‌ها چگونه ترسیدند
چقدر باید پرداخت
چقدر باید
برای رشد این مکعب سیمانی پرداخت
ما هرچه را که باید
از دست داده‌باشیم از دست داده‌ایم
ما بی‌چراغ به راه افتادیم
و ماه ماه مادهٔ مهربان همیشه در آنجا بود
در خاطرات کودکانهٔ یک پشت‌بام کاه‌گلی
و بر فراز کشتزارهای جوانی که از هجوم ملخ‌ها می‌ترسیدند
چقدر باید پرداخت



شعر #فروغ_فرخزاد
#تحلیل از نگاه محمدرضا نوشمند

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

01 Jan, 11:11


تحلیل شعر «بعد از تو» از فروغ فرخزاد
https://rezanooshmand.blogfa.com/post/338

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

26 Dec, 08:50


📹 شاهنامه بزرگترین کتاب سیاسی که در این مملکت نوشته شده!
🎤 بهرام بیضایی
✔️ به بهانه پنجم دی - زادروز
#بهرام_بیضایی


👈 کانال شعر و موسیقی و ایران‌شناسی "باران دل"

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

26 Dec, 08:28


مرگ
وارونهٔ یک زنجره نیست !..

#سهراب_سپهری
"   "   "   "

زنجره یا سیرسیرک که در خلوت شب‌ها و بعدازظهرهای تابستان از میان درختان و بوته‌زارها آواز ممتد و طولانی‌ای سر می‌دهد. وارونهٔ زنجره، نبودن زنجره است. از طرفی زنجره را اگر واژگون بر زمین قرار دهند نمی‌خواند، زیرا زنجره با کشیدن پاهایش بر منافذی که در زیر شکم دارد، تولید صدا می‌کند.
همچنین زنجره و حشرات شبیه او مثل سوسک وقتی می‌میرند وارونه بر زمین می‌افتد.


منبع: کتاب نگاهی به سپهری
#سیروس_شمیسا

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

25 Dec, 17:53


شاد باد ۵دی ماه زادروز دردانه تئاتر، سینما و ادبیات ایران، بهرام بیضایی


و بدان که دنیا به دست "اوباش" است و نیکان به گناه "لیاقت" می‌میرند.


طومار  شیخ شرزین _ بهرام بیضایی

❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

25 Dec, 17:51


مجمع خوبان دو عالم:

ایستاده از چپ:
شفیعی کدکنی، جلال خالقی مطلق، ایرج افشار، بهرام بیضایی
نشسته از چپ: سایه، پرویز مشکاتیان

❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

25 Dec, 16:16


https://t.me/Navazesh_e_rooh

گالری تصاویر ادبی

25 Dec, 16:11


دکتر پوران شریعت رضوی(همسر علی شریعتی) با انتشار کتاب "طرحی از یک زندگی" برخی از حرف‌های دلشان را در نقد شخصیت علی شریعتی که در هنگام زندگی مشترک درگیری‌های فراوانی با هم داشتند را به نگارش در آورده است.

مثلا در صفحه‌ی ۱۸۳ همین کتاب، خانم دکتر پوران، شریعتی را قهرمانِ هنرِ بازی‌دادنِ افراد معرفی کرده است.
و به راستی چنین بود. علی شریعتی به راحتی مردم عامه، حتی دوستان و یاران و خانواده‌اش را بازی می‌داد و برای توجیه ایرادات خودش هزار و یک دروغ جعل می‌کرد و آنقدر حرافی می‌کرد که طرف مقابل رشته‌ی کلام را فراموش می‌کرد.
همسر دکتر شریعتی در همین کتاب در صفحه‌ی ۱۷۰ اعتراف می‌کند که گاهی مردم از پرحرفی‌های شریعتی حتی در مجلس سخنرانی‌هایش خسته می‌شدند:
《سخنرانی که قرار بود یک‌ربع باشد، یک‌ساعت طول کشید. مردم خسته شده بودند، اما دکتر به عمد سخنرانی را طولانی کرده بود.》
و یا اینکه علی شریعتی در انجام ده‌ها سخنرانیِ پُرگوی و افسونگرش، هرگز تحقیق و تفکر نمی‌کرد. خانمش در این باره می‌نویسد:《برای انجام سخنرانی‌هایش فرصت تحقیقِ قبلی نداشت و بیشتر از حافظه‌اش کمک می‌گرفت...》
و این کمک‌گیری از حافظه موجب می‌شد تا ده‌ها تضاد و تناقض در گفته‌ها و نوشته‌های ساحرانه‌ی او بیابیم.


📚فریب بزرگ‌ قرن ما
#سیاوش_اوستا

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

25 Dec, 12:34


Sohrab.and.Rustum.2018
Short.Animation
انیمیشن کوتاه سهراب و رستم
#کارگردان لی ویتمور
برنده جایزه بهترین انیمیشن از جشنواره فیلم سیدنی
با زیرنویس فارسی

‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

25 Dec, 12:08


"تقدیم هدایا به عیسی مسیح توسط سه حکیم ایرانی"
مینیاتور حسین بهزاد.
سال 1957



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

25 Dec, 12:06


انیمیشن داستان زال و سیمرغ

#شاهنامه

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

25 Dec, 07:53


🎥بخشی ازفیلم رودکی سرگذشت یک شاعر ساخته شوروی1938

🔹برانگیختن امیراسماعیل سامانی برای رفتن به بخارا با سُرود بوی جوی مولیان


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

25 Dec, 06:32


هزار جهد بکردم که سرّ عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسّرم که نجوشم


#سعدی_جان

#صبح_بخیر

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Dec, 17:21


فیلم «آب»
نویسنده: احمد محمود
کارگردان: حبیب کاوش
۱۳۵۳ خورشیدی




♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Dec, 17:21


فیلم مستند «احمد محمود؛ نویسنده‌‌ی انسان‌گرا»



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Dec, 14:36


♻️ سیمای دو زن

داستان‌های عاشقانه‌ٔ «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون»، هردو سرودهٔ «نظامی گنجوی» سرایندههٔ توانمند ایرانی هستند.

منظومه‌ٔ «خسرو و شیرین» داستان عاشقانه‌ای است در ایران باستان و یادی است از معشوقه‌ٔ در جوانی از کف‌رفته‌ٔ نظامی به نام «آفاق». به نحوی که در این هشتصد سال کسی نتوانسته مانندش را بسراید. و «لیلی و مجنون» داستان دلدادگی دو جوان است در دیار عرب.

نظامی در آغاز هر دو داستان مدعی است که در اصل داستان تصرفی نکرده است.

نظامی نا‌خوداگاه در «لیلی و مجنون» به ترسیم چهره‌ٔ زن در دیار عرب و در «خسرو و شیرین» به نمایاندن چهرهٔ زن در ایران باستان پرداخته است.

لیلی، پرورده‌ٔ جامعه‌ای است که دلبستگی را مقدمه‌ٔ انحرافی می‌پندارد که نتیجه‌اش سقوط حتمی در جهنم وحشت‌انگیز فحشاست. در این سرزمین پاکی و تقوا، بدا به حال دختر و پسر جوانی که نگاه علاقه‌ای رد و بدل کنند.

اما در دیار شیرین، منعی بر مصاحبت و معاشرت بی‌آلایش مرد و زن نیست و عجبا که در عین آزادی معاشرت، شخصیت دختران، پاسدار عفاف ایشان است.

دختری سرشناس، یکه و تنها، بر پشت اسب می‌نشیند و از ناف ارمنستان تا قلب تیسفون می‌تازد و کسی متعرض او نمی‌شود.

اما وضع لیلی چنین نیست و جرایمش بسیار. نخست این که زن به دنیا آمده و از هر اختیار و انتخابی محروم. گناه دیگرش زیبایی‌ست. در نظام قبیله‌ای، مرگ و زندگی او در قبضه‌ٔ استبداد مردان است. پدر لیلی مرد مقتدری است که چون از تعلق خاطر قیس (مجنون) و دخترش با خبر می‌شود، در حصار خانه زندانی‌اش می‌کند و زندانبانش‌، زن فلک‌زده‌ای است به نام مادر که به فرمان شفاعت‌ناپذیر شوهر مجبور است رابطه‌ٔ دخترش را با جهان خارج قطع کند.

اما فضای داستان «خسرو و شیرین» متفاوت است. دنیای شیرین، دنیای بی‌پروایی‌هاست. شیرین، دست‌پرورده‌ٔ زنی است که به گفتهٔ نظامی: «ز مردان بیشتر دارد سترگی». شیرین، دختر ورزشکار نشاط‌طلب طبیعت‌دوستی است که بر اسبی زمانه‌گرد برمی‌نشیند و با جماعتی از دختران هم‌سن‌وسال خود که: «ز برقع نیست‌شان بر روی بندی» و هر یک با فنون سوارکاری و دفاع از خویش آشنایی دارند، به چوگان بازی می‌رود.

دختری که در چنین محیطی بالیده در مورد طبیعی‌ترین حق مشروع خویش، یعنی انتخاب شوهر، گرفتار هیچ مانعی نیست.

شیرین در کنار عاشق خود خسرو، اسب می‌تازد، به گردش و تفریح می‌پردازد، مذاکره می‌کند، شرط و شروط می‌گذارد و امتیاز می‌گیرد و در همه‌حال پاکدامنی خود را پاس می‌دارد.

و آن طرف زندگی سراسر تسلیم لیلی است. خالی از هر تلاشی. از مکتب‌خانه‌اش باز می‌گیرند و در خانه  زندانی‌اش می‌کنند و به شوهر نادیده‌ٔ نامطبوعی می‌دهندش، بی‌آنکه اعتراضی بکند.

این تصویری است از موقعیت زن در نظام قبیله‌ای عرب و جایگاه زن در ایران.

_سیمای دو زن،
علی‌اکبر سعیدی‌سیرجانی



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Dec, 14:08


حکایت مجنون و ناقه‌اش


مولوی در دفتر چهارم مثنوی می‌گوید: روزی مجنون بر شتری‌ماده سوار شد تا به‌سوی منزل لیلی رود؛ امّاشتر به‌تازگی کره‌ای به‌دنیا آورده‌بود و نمی‌خواست از او دور شود. مجنون هوای منزل لیلی در سر داشت و شتر، آرزوی بازگشت به‌سوی فرزند خویش.

شتر، هرگاه که می‌فهمید مجنون در خیال لیلی فرورفته و افسار از دست او رها شده‌است، به عقب بازمی‌گشت. مجنون‌که به خود می‌آمد، خویش را در مبدأ راه می‌دید و دوباره می‌کوشید که شتر را به راه آورَد و به‌سوی منزل لیلی ره بسپارد. سه‌روز در راه بودند؛ امّا هر روز در اوّل راه:

میل مجنون، پیش آن لیلی روان
میل ناقه‌ پس پیِ کره، دوان

یک‌دم اَر مجنون ز خود غافل بُدی
ناقه‌گردیدی و واپس آمدی

مجنون دانست‌که ناقه‌اش از او عاشق‌تر است؛ پس شتر را به حال خود رها کرد و پیاده به‌سوی منزل لیلی به‌راه افتاد.

🔻داستان ملّت‌ ما و دولت ما، داستان همراهی دوعاشق با یک‌دیگر است که هریک هوایی دیگر در سر دارد:
یکی *نان* می‌خواهد و شغل و ارزانی و رشد اقتصادی و دموکراسی وآسودگی خاطر و هوای پاک و محیط زیست پایدار و تعامل با دنیا... .
دیگری نابودی نصف دنیا و به‌زعم خودشان کفار.

یکی، هوای پیوستن به جامعۀ جهانی در سر دارد و دیگری پیوسته، تیغِ جنگ و موشک و کشتار را تیز می‌کند.

یکی به تجربه‌های بشری می‌نگرد و دیگری همۀ دستاوردهای جهانی را مشکوک و کار یهود می‌خواند و همۀ نهادهای بین‌المللی را مزدور.

یکی از این دو باید معشوق خویش را وانهد تا بتواند دیگری‌ را همراهی کند؛ وگرنه در این راه دراز، هردو پیر و خسته‌ و زمین‌گیر می‌شوند.

گفت ای‌ناقه چو هردو عاشقیم
ما دوضد، پس همرهی نالایقیم!


#هاشمی_مازندرانی


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Dec, 13:45


*چهارم دی روز نکوداشت آدم‌الشعراء رودکی سمرقندی


رودکی چنگ برگرفت و نواخت
باده انداز، کو سرود انداخت!

رودکی سمرقندی،
اثر استاد حسین بهزاد
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Dec, 13:25


🔹واسازی استدلال مولوی در قصه‌ی طوطی و بقال
#دکترسیناجهاندیده

جهان قصه در عین سادگی، بسیار پیچیده است. هرگز قصه‌گو نمی‌داند که کدام جز از اجزای قصه، کدام صحنه، کدام گفتگو یا کدام تصویر از قصه، جهان مخاطب را تکان می‌دهد. قصه بر اساس محاکات وارد جهان کودک می‌شود؛ بنابراین قصه همان مقایسه است. اما  وقتی که قصه‌ای تفسیر می‌شود در واقع بسیاری از اجزای آن نادیده گرفته می‌شود. آیا قصه طوطی و بقال همان معنایی را دارد که مولوی تفسیر کرده است؟ مولوی با استفاده‌ی ابزاری از این داستان، بخش‌های عظیمی از این قصه را کشته است. و البته کار تفسیر همیشه همین است؛ برای بر گرفتن معنای ویژه از متن، بخش‌های عظیمی از آن را می‌کشد.
زمانی که برای اولین بار این قصه را شنیدم هنوز کودک بودم، هنوز نمی‌دانستم مثنوی چیست و مولوی کیست. من این قصه را بدون گفتمان مولوی می‌شنیدم؛  دقیقا یادم هست با شنیدن این قصه چه مونولوگی داشته‌ام.
اگر حافظه‌ی امروز فریبم نداده باشد، من این قصه را از کتاب درسی برادرم شنیدم. برادرم   نه سال از من بزرگتر بود. این قصه در کتاب فارسی سال‌های قبل از انقلاب آمده بود.
وقتی قصه را می‌شنیدم، آرزو می‌کردم کاش چنین طوطی‌ای داشتم. و بعد از رفتار ناشایست بقال عصبانی بودم. اما چیزی که بسیار مرا در اضطراب نگه می‌داشت لال شدن طوطی بود. آیا او به حرف می‌آید؟ من این تجربه را با دوستان کودکی‌ام داشته‌ام وقتی دوست مهم زندگی من با من قهر می‌کرد.
رفتارهای محبت‌آمیز بقال را برای به حرف آوردن طوطی می‌فهمیدم و در دل تشویقش می‌کردم که بیشتر تلاش کند.
طوطی کل و بی‌مو شده بود و فکر می‌کرد با این کلی نمی‌تواند ادامه دهد. آینده او دچار اختلال شده بود. او در واقع دچار شوک روانی شده بود که بعد از این چگونه باید زندگی کند؟ بنابراین وقتی در میان عابران کسی را می‌بیند که مثل خودش بی‌مو است، ترومای او درمان می‌شود. به همین دلیل به آن مرد می‌گوید: «تو مگر از شیشه روغن ریختی»؟   اگرچه استدلال طوطی در جهان بزرگسالی طنز می‌نماید اما در واقع قصه با این استدلال به جهان کودکی نزدیک‌تر شده بود؛ به همین دلیل استدلال طوطی با کودکی من هم‌خوان بود. قصه چیزی از  کودکی می‌دانست که مولوی نمی‌دانست یا نمی‌خواست که بداند. مولوی جهان درونی قصه را کشته بود. او همه‌ی این احساساتی را که در قصه بود نادید گفته بود تا به این نتیجه برسد: که خود را با اولیا و انبیا مقایسه نکن. حتما مولوی فراموش نکرده است که اولین بیت مثنویش با مقایسه انسان و نی آغاز شده است. مقایسه تنها برای فهمیدن مطلب پیچیده نیست؛ چنانکه مولوی با تفکر تمثیلی چنین کرده است. گاهی مقایسه ما را نجات می‌دهد؛ مثل  مقایسه‌ای که سعدی در  گلستان  آورده است:

«هرگز از دورِ زمان ننالیده بودم و روی از گردشِ آسمان در هم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعتِ پای‌پوشی نداشتم. به جامعِ کوفه در‌آمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت. سپاسِ نعمتِ حق به جای آوردم و بر بی‌کفشی صبر کردم.»
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Dec, 13:20


چهارم دی ماه، سالگرد درگذشت دانشجویانی که دیگر به خانه باز نخواهند گشت.

غم آمده غم آمده انگشت بر در می‌زند
هر ضربه انگشت او بر سینه خنجر می‌زند

از غم نیاموزی چرا ای دلربا رسم وفا
غم با همه بیگانگی #هردم به ما سر می‌زند

#فریدون‌مشیری

.
دانشگاه علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی
.
#دانشگاه‌آزاد
#واژگونی‌اتوبوس
🖤
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Dec, 09:55


بزرگداشت رودکی در تاجیکستان
با اجرای شعر معروف«بوی جوی مولیان»

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Dec, 05:14


به مناسبت چهارم دی ماه زادروز رودکی.

رودکی اولین شاعر پارسی‌گو است که دارای دیوان شعر بوده است.
رودکی از بسیاری جهات آغازگر دوران طلایی شعر پارسی است و او را لقب "پدر شعر پارسی" داده‌اند.
فیلم در مورد زندگی رودکی، اشعارش، مدفن او، نبش قبرش و آنچه در مورد کوری‌اش میدانیم بحث می‌کند.
در پایان ماجرای سروده شدن قصیده معروف رودکی یعنی "بوی جوی مولیان" از کتاب چهارمقاله نظامی عروضی نقل شده است.



.♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

25 Nov, 07:10


❇️ سخنرانی دکتر دادبه در آیینِ نکوداشتِ ایشان



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Nov, 09:41


https://t.me/negareshe10

گالری تصاویر ادبی

24 Nov, 09:40


https://t.me/Navazesh_e_rooh

گالری تصاویر ادبی

24 Nov, 07:13


#جبار_باغچه_بان (نام اصلی: جبار عسگر زاده)
(۱۹ اردیبهشت ۱۲۶۴ #ایروان - ۴ آذر ۱۳۴۵ #تهران)

بنیان‌گذار نخستین کودکستان و نخستین مدرسه ناشنوایان ایران در تبریز و همچنین اولین مؤلف و ناشر کتاب کودک در ایران.



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

23 Nov, 10:32


https://t.me/Navazesh_e_rooh

گالری تصاویر ادبی

23 Nov, 10:09


لیان واتسون در کتاب فوق طبیعت که در سال ۱۹۷۳چاپ شد از عکاسی کرلیان به عنوان پدیده مافوق طبیعی یاد میکند وبا یک عکس که خارج شدن هاله نوری را  از انگشتان دختری که دعا میخواند نشان میدهد .


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

23 Nov, 09:27


شیون فومنی


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

23 Nov, 07:53


۳ آذر زادروز #حسین آهی

( زاده ۳ آذر ۱۳۳۲ تهران – درگذشته ۸ امرداد ۱۳۹۸ تهران ) شاعر و پژوهشگر

آهی، دوران تحصیلات مقدماتی‌اش را در تهران گذراند و به چهار زبان فارسی، عربی، پهلوی و آلمانی مسلط شد.
او پژوهش‌هایی در زمینه صرف، منطق، اصول عروض، نحو، نجوم و... انجام داد.
در سال ۱۳۵۵ نخستین پژوهش‌های او در مباحث شعری و ادبی به نتیجه رسید و در بیست سالگی، کتابی با عنوان بحور شعرفارسی منتشر کرد که این اثر مورد تحسین شاعران بزرگی چون شفیعی‌کدکنی و اخوان ثالث قرار گرفت و بهاء‌الدینی خرمشاهی، از جمله افرادی بودند که در مورد آین کتاب، اشاره‌ای داشته‌اند.
وی در دهه ۱۳۸۰ نخستین همکاری خود را با تلویزیون آغاز کرد. با کاروان شعر و موسیقی برنامه‌ای بود که در آن دوران از شبکه دوم صداوسیمای پخش می‌شد و
در اواخر دهه ۸۰ برنامه‌ای تحت عنوان تماشاگه راز را از شبکه رادیویی فرهنگ، اجرا می‌کرد.
او در یکی دیگر از برنامه‌های بخش شبانگاهی رادیو پیام، به موضوعاتی چون تاریخ فرهنگ و ادبیات ایران می‌پرداخت.
از جمله موضوعاتی که در این برنامه پرداخته می‌شد، می‌توان به خوانش اشعار و داستان‌هایی که اثر بزرگان ادبیات ایران و جهان است، بررسی کردن نکات ویرایشی زبان فارسی، اشاره کردن به لغزها و چیستان‌های دیرینه زبان فارسی و... اشاره کرد.

آثار:
ب‍ررس‍ی ج‍ام‍ع‍ی در بحور شعر فارسی، انتشارات خزر، و به صورت پاورقی در مجله سروش.
حاشیه بر ارث، شرح لمعهِ شهیدین، انتشارات نور دانش، قم.
فهرست کامل عروضی دیوان ناصر‌خسرو، انتشارات فروغی.
حواشی و تعلیقات و تصحیح المعجم شمس قیس، انتشارات خزر.
فرهنگ اصطلاحات ادبی، انتشارات حیدربابا.
اصول زبان فارسی، انتشارات حیدربابا
فنون شعر فارسی (بدیع و بیان)، انتشارات حیدربابا.
فصول شعر و اصول شاعری، سلسله مقالات مندرج در مجله سروش.
دی‍وان ف‍ی‍ض‍ی، ب‍زرگ‍ت‍ری‍ن ش‍اع‍ر س‍ده ده‍م س‍رزم‍ی‍ن ه‍ن‍د، انتشارات فروغی.
دُرّهٔ ن‍ج‍ف‍ی؛ در ع‍ل‍وم ع‍روض، ب‍دی‍ع، ق‍اف‍ی‍ه، انتشارات فروغی.
تصحیح کامل معیارالاشعار خواجه نصیرطوسی، انتشارات سروش.
فنون ادبی (عروض فارسی) از سلسله کتاب‌های درسی آموزش و پرورش برای سال چهارم دبیرستان‌.
فهرست کامل عروضی دیوان قطران تبریزی، انتشارات خزر.
خیام‌شناسی، انتشارات سروش.
فرهنگ‌نامه آلمانی فارسی، ناشرمدرسه ایرانیان در آلمان.
هفتاد قاعده، ناشر، مدرسه ایرانیان در شهر کلن آلمان.
ک‍ل‍ی‍ات دی‍وان م‍ولان‍ا ب‍ی‍دل ده‍ل‍وی، انتشارات فروغی.
مقدمه و حواشی بر دیوان عمادالدین نسیمی، انتشارات فروغی.
فهرست عروضی حافظ، انتشارات اسدی.
دیوان ریاضی یزدی، حواشی و تصحیح و مقدمه، انتشارات اسدی.
تصحیح و شرح دیوان کامل بیدل، انتشارات معین.
خوانش و شرح کامل ابیات غزلیات حافظ در «دانشنامه چندرسانه‌ای حافظ»، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، پایگاه نورسافت.
قرائت متن کامل مثنوی معنوی در «سپهر سخن مولانا»، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، پایگاه نورسافت.



📚🍃

گالری تصاویر ادبی

23 Nov, 06:46


کیهان کلهر موسیقی نمی سازد ،
نمی نوازد،
مرده را زنده می کند....

زادروزت مبارک 🌹



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

23 Nov, 06:46


۳ آذر زادروز کیهان کلهر

( زاده ۳ آذر ۱۳۴۲ اسلام آباد غرب ) آهنگساز و نوازنده کمانچه

کلهر در خانواده‌ای کرمانشاهی و موسیقی‌دوست به دنیا آمد.
کار موسیقی را از پنج سالگی به صورت آزاد شروع کرد. دوازده ساله بود که به صورت حرفه‌ای به موسیقی پرداخت و در سیزده سالگی با ارکستر رادیو تلویزیون کرمانشاه شروع به همکاری کرد.
وی مدتی کوتاه با گروه شیدا در مرکز هنری «چاووش» همکار بود. در هفده سالگی مقیم ایتالیا و سپس به نیت ادامه تحصیل به کانادا رفت و در رشته آهنگسازی از دانشگاه کارلتن اتاوا فارغ‌التحصیل شد.
او ابتدا با گروه دستان کار جدی خود را آغاز کرد که حاصل آن اجرای کنسرتی در تالار وحدت در سال‌های اولیه دهه هفتاد بود، با آواز ایرج بسطامی که بعدها آلبوم این کنسرت هم انتشار عمومی یافت. اما او با آلبوم شب، سکوت، کویر، با آواز محمدرضاشجریان به شهرتی خاص دست پیدا کرد. ارکستراسیون و سازبندی مناسب و ابتکاراتی که وی در این کار صرف کرد، آن را به یکی از شاخص‌ترین و پرفروش‌ترین آلبوم‌های دو دهه اخیر تبدیل ساخت.
در این کار از هنرمندان موسیقی نواحی ایران همانند زنده‌یاد حاج قربان سلیمانی و علی آبچوری و حسین ببی استفاده کرد.
او برای شناساندن موسیقی ایرانی به غیر ایرانی‌ها تلاش بسیاری کرده است، همکاری وی با هنرمندان هندی از جمله «شجاعت حسین‌خان» در مجموعه غزل ۱ و ۲ و ۳ کوارتت کرونوس (Kronos Quartet) (جاده ابریشم)، یویوما و ارکستر فیلارمونیک نیویورک وی را به هنرمندی جهانی تبدیل کرده است و شنوندگان زیادی در بین غیرایرانی‌ها دارد.
او معتقد است: «موزیسین ، موسیقی‌دان یا موسیقی‌شناس باید به ریاضیات، تاریخ و ادبیات آشنا باشند.»
اجرای کنسرت‌های مستقل به صورت بداهه‌نوازی و همراهی با محمدرضا شجریان، حسین علیزاده و همایون شجریان اغلب فعالیت‌های این هنرمند نامی است . پنج آلبوم زمستان است، بی تو به سر نمی‌شود، فریاد، ساز خاموش و سرود مهر، حاصل این همکاری است.
وی همراه با نوازنده باقلامای ترکیه اردال ارزنجان کنسرت‌هایی را هم در مناطق مختلف جهان اجرا کرد و آلبومی نیز با این نوازنده ترک به نام The Wind در شرکت ECM ارائه کرده است.
از جمله آثار دیگر وی می‌توان به آلبوم نخستین دیدار بامدادی که کمانچه‌نوازی و بداهه‌نوازی او در دستگاه چهارگاه با تنبک پژمان حدادی است، اشاره کرد.
در آینه آسمان که حاصل همنوازی وی با تنبور علی‌اکبر مرادی، نوازنده نامدار تنبور کرمانشاه است، از دیگر کارهایش به شمار می‌رود.
از دیگر آثار وی می‌توان به شب‌های فیروزه‌ای نیشابور به همراه یویوما، موسیقی برای فیلم جاده ابریشم به همراه یویوما، باد (در ایران با نام: تا بی‌کران دوردست) به همراه اردال ارزنجان موسیقی‌دان ترک که در خارج از ایران توسط شرکت ECM و با نام The Wind انتشار یافته است.
باران به همراه استاد شجاعت حسین‌، خان و ساندیپ داس که در خارج از ایران با نام The Rain و توسط شرکت ECM انتشار یافت و نامزد جایزه گرمی نیز شد.
شهر خاموش به همراه کوارت زهی بروکلین رایدر اثر کلهر به بازار موسیقی عرضه شد.
یویوما یکی از بزرگ‌ترین و معروف‌ترین ویولن‌سل نوازان معاصر به همراه گروه موسیقی جاده ابریشم که شماری از برجسته‌ترین نوازندگان جهان از جمله کیهان کلهر عضو آن هستند، به عنوان بهترین موسیقی جهانی در سال ۲۰۱۷ انتخاب شد و یکی از «جوایز گرمی Grammy Awards» را از آن خود کرد.
جایزه گرمی که توسط «آکادمی ملی علوم و هنرهای ضبط / National Academy of Recording Arts and Sciences» اهدا می‌شود، دقیقاً معادل اسکار در حوزه موسیقی است و به برندگانش یک تندیس طلا به شکل گرامافون اهدا می‌شود.
همچنین کیهان کلهر، برنده جایزه معتبر بین‌المللی Human Spirit ایزاک اشترن در سال ۲۰۱۸ شد. جایزه Human Spirit ایزاک اشترن که از سال ۲۰۱۶ بنیان‌گذاری شده به منظور احترام به گروه‌ها یا افرادی است که سهم برجسته‌ای در کمک به بشریت و مسائل انسانی از طریق موسیقی داشته‌اند.
کیهان کلهر، جایزه هنرمند برتر سال ۲۰۱۹ فستیوال جهانی موسیقی وومکس را در تاریخ ۵ آبان ۱۳۹۸ درکشور فنلاند دریافت کرد و این جایزه را به محمدرضا شجریان تقدیم کرد.
در ماه آگوست سال ۲۰۱۹ آلبوم «هنوز پاییز است» محصول مشترک کیهان کلهر با گروه رامبرانت تریو از نگاه مجلهٔ سانگ‌لاینز جزو ۱۰ آلبوم برتر سال ۲۰۱۹ قرار گرفت.
برندهٔ جایزهٔ بیتا در سال ۲۰۱۹.
برندهٔ جایزهٔ گلوبال فست در سال ۲۰۲۰ در بخش هنرمند سال

گالری تصاویر ادبی

22 Nov, 17:35


در زندان اگر مرا خفه کردند، نعره‌ی من را نمی‌توانند خفه کنند؛ یادت باشد که بعد از مرگ هم فریاد خواهم کشید.

آرامگاه غلامحسین_ساعدی در قطعه‌ی ۸۵ گورستان پرلاشز / پاریس / فرانسه




♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Nov, 15:10


۲آذرسالگرد درگذشت دکترغلامحسین‌ساعدی(گوهرمراد)

بعضی‌ها این جوری‌اند، وقتی یک نیش می‌خورند فکر می‌کنند اگه دیگران هم نیش بخورند درد اون‌ها کمتر می‌شه...!

#دکترغلامحسین‌ساعدی
چوب‌به دست های ورزیل
🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Nov, 15:09


✍🏼 به‌مناسبت زادروز دکتر #عزیزالله_جوینی (۱۳۰۴-۱۳۹۱)
پژوهشگر،مصحح متون کهن ادبی وشاهنامه پژوه
در میان ایرانیان باستان آیین‌ها و نشانه‌هایی وجود داشته که از یاد رفته‌است. یکی از آن‌ها «جُلِیل/ جُلَیل» است که صاحب فرهنگ برهان قاطع آن را مصغر «جُلّ» دانسته‌، به‌معنی پرده و چادر و کجاوه‌پوش، و جل اسب. لیکن این واژه، که پنج بار در شاهنامه آمده، نمی‌تواند به‌ این معنی باشد. مثلاً: عَماری بیاراست زرّینْ چهار/ جُلِیلش پُر از گوهرِ شاهوار... . ترجمهٔ عربی بُنْداری این بیت را معنی‌ای دقیق کرده‌است: چهار عَماری، که پوشش آن‌ها زرین بود، به راه انداختند، و بر هر یک از آن‌ها نیز صلیبی مرصع به جواهر نصب شده بود... . جلیل همان صلیب تازی و معرب چلیپا است، و چوبی است چهارگوشه (چهارپرّه) مانند چوبهٔ دار، و در شاهنامه هر دو صورت آن به‌کار رفته‌است. صلیب شکسته در میان ملل آریایی سابقه داشته،‌ و در تخت‌جمشید هم نقش شده‌است. جلیل در شاهنامه به این معنی است که هرگاه می‌خواستند زنان درباری را به جایی برند، آنان را در عَماری‌ای می‌نشاندند و پارچه‌ای دیبا ــ‌مربع یا مستطیل‌ــ که بر روی آن از جواهر و سنگ‌های‌ گران‌قیمت به شکل صلیب سنگ‌دوزی می‌کردند و بر دو پهلوی عَماری می‌چسباندند تا معلوم گردد که مردم عادی نیستند.

برگرفته از: عزیزالله جوینی، مقالهٔ «صلیب شکسته در تخت‌جمشید (به روایت شاهنامه)»، در نشریهٔ هنر پاییز، ۱۳۷۹، شمارهٔ پیاپی: ۴۵، ص ۱۵–۱۷.

#پرسه_در_متون


🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Nov, 10:05


استاد بانو توران میرهادی♥️


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Nov, 10:01


استاد فریدون فرح اندوز



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Nov, 07:28


نجف_دریابندری و فهیمه_راستکار



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Nov, 07:27


#فهیمه_راستکار
(۲۹ اسفند ۱۳۱۲ - ۲ آذر ۱۳۹۱ #تهران)

دوبلور و هنرپیشه تئاتر، سینما و تلویزیون.
وی همسر #نجف_دریابندری است.



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Nov, 06:59


یک_نکته_از_هزاران

دکتر_اسماعیل_آذر
پژوهشگر و استاد کرسی ادبیات:

هزار سال پیش در ایران به
یکدیگر گل هدیه میدادند!




♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

17 Nov, 10:39


✴️مجموعه ای جامع و کاربردی شامل ویدئو و فایل‌های آموزشی.مقاله.کارگاه آموزشی.نکته های کنکوری. در حوزه‌های مختلف روانشناسی.زبان.ادبیات و کلی اطلاعات مفید و فرصت‌های شغلی با پیوستن در لینک زیر
پیشنهاد میکنم دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی
👇👇👇
https://t.me/addlist/UTmFtGzPQukxZDdk

وبامعرفی کانال ویژه امروز:
📌آموزش واژگان و گرامر انگلیسی به زبان ساده👇🏼
با کلی مثال و تمرین🤩

@Motarjem_sho1
@Motarjem_sho1

گالری تصاویر ادبی

17 Nov, 06:42


یادی از ستاره ی درخشان

موسیقی آواز بانوان ایران

باقطعه ای

بانو قمر الملوک وزیری



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

17 Nov, 06:42


ضربی خوانی در دستگاه شور
با صدای قمر الملوک وزیری
تار مرتضی خان نی داوود
ویولون موسی نی داوود
شعر از سعدی


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

16 Nov, 19:23


سعدی شیرازی، تبدیل کیفیت به کمّیت


🔶 دکتر دادبه



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

16 Nov, 19:06


اکبر گلپایگانی، معینی کرمانشاهی، علی تجویدی، حبيب الله بدیعی، حسین قوامی، پرویز یاحقی، بیژن ترقی وهمایون خرم



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

16 Nov, 17:45


‍ پورداوود؛ عاشق راستین فرهنگ ایران‌زمین

(٢۶ آبان سالگرد درگذشت استاد ابراهیم پورداوود ١٣۴٧)

#دکترعبدالرضامدرس‌زاده

در اوج کشمکش‌های سیاسی ایران عصر مشروطه و نزاع بر سر استبداد و آزادی و حتی در دوره‌ای که گیلان عزیز زیر پای روس‌ها و قزاق‌ها، نهضت بزرگ کوچک‌خان جنگلی را از دست می‌داد، در گوشه‌ای دیگر و دور در سرزمین فرنگ، ابراهیم پورداوود فرزند نجیب و گرامی گیلان نمی‌توانست دل‌تپیدن‌های خود برای فرهنگ ایران و تاریخ باستان و آیین مزدیسنا را ناشنیده رها کند.

پورداوود که ناامیدی‌اش از درست شدن ایران با رفتارهای سیاسی او را به اروپا کوچ داده‌بود، توانست با عشق بسیار با فرهنگ و زبان‌های باستانی ایران آشنا شود و انحصار شرق‌شناسان فرنگی را در خوانش زبان پهلوی و اوستا بشکند و با کوله‌باری از دانایی و توانایی و ترجمه بی‌مانند اوستا به ایران بازگردد.

او در دانشگاه تهران رشته فرهنگ و زبان‌های باستانی را بنا نهاد و حتی کسانی چون بهار و رشید‌یاسمی در کلاس‌هایش زبان پهلوی می‌آموختند. کسانی چون دکتر محمد معین و دکتر بهرام فره‌وشی پروردگان چنین دوره‌ای بودند که دیگر مانند آن به دید نیامد.

اهتمام پورداوود به فرهنگ و زبان‌های باستانی ایران؛ او را به ارتباط‌گرفتن با زرتشتی‌های مقیم اروپا و حتی سفر به هند وامی‌داشت اما با این همه این استاد بی‌تکرار، ایران را فراموش و رها نمی‌کرد و جلوه‌های فرنگ با همه زرق و برق‌هایش پیش چشمش و در برابر فرهنگ و تاریخ و ادبیات ایران، پر کاهی نمود نداشت.

شاگردانش کار او را در زنده‌کردن زبان پهلوی در ایران پس از ١۴٠٠ سال، با کار فردوسی در شاهنامه برابر می‌دانند با این همه این استاد توان‌مند، مثل اعلای فروتنی و دوستی و خوش‌محضری و خود را نادیده‌گرفتن بود.

نوع کار پورداوود در احیای اوستا و تکریم از فرهنگ و زبان و ادبیات پیش از اسلام بی آن که تعارضی با آیین اسلام پیش آورد، فراچشم آوردن تمدن درخشان این سرزمین و گوشزد کردن زبان و ادبیات جغرافیایی است که نادانسته و از سر تعصب عجم نامیده می‌شده‌است.

این هم که بعدها استادانی بی‌شمار، با میراث گرانبهای پورداوود عکس یادگاری گرفتند و جرات یافتند که از ایران پیش از اسلام (فرهنگ و آیین و زبان آن ) سخن برانند، نشان می‌دهد که ابراهیم پورداوود توان شکستن بت سکوت و ابهام را درباره این بخش از تاریخ ایران داشته‌است.

اگرچه شاگردان پورداوود، نگذاشتند راهی را که او نشان‌داده‌بود در غبار روزگار پنهان شود، آن آستان بلندی که او بر در سرای زبان و فرهنگ باستانی فراهم ساخت، هیچ‌گاه گام‌فرسود کسانی نشد که خود را فراتر از زحمات او می‌دیدند.

گفته‌اند که پورداوود در جدیت و پشتکار و خستگی‌ناپذیر بودن یک محقق اروپایی در لباس ایرانی می‌نمود و از این باب، بودن او و راهیابی‌اش از مشاغل گوناگون و بیهوده اداری به گستره فرهنگ ایرانی و آموختن خط و زبان پهلوی، از معدود کامروایی‌هایی است که ایران ِگرفتار رنج و سختی و آشوب به خود دیده است حتی اگر کسی از اهل علم زحمت یادکرد از او را به خویشتن ندهد.
🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

16 Nov, 17:16


«زمان‌آگاهی در شعرِ شمس لنگرودی»

#دکتراحمدرضابهرامپورعمران

شمسِ لنگرودی شاعری است که شعرش در دفترهای آغازین، متأثّر از شاملو و به‌خصوص ترجمه‌هایش از آثارِ لورکا است. ردّ شعرهای ریتسوس و ناظم حکمت نیز در دفترهای نخستینش آشکار است. اما او به‌سببِ مطالعه در تاریخِ شعرِ فارسی، شناختِ درست از جریان‌های شعرِ امروز، و نیز ممارستِ مستمر در شاعری، اندک‌اندک به زبان و نگاهی شخصی دست‌یافت؛ زبانِ شعرش سوهان‌خورد، از لحنِ شاملویی فاصله‌گرفت و درنهایت، بیانی شفاف‌تر و زلال‌تر یافت. تابدان‌جا که برخی منتقدان و شاعران (ازجمله علی باباچاهی)، این سادگی و زلالی را با ساده‌انگاری یکی‌گرفتند و به شعرش تاختند. حال‌آن‌که دوره‌های تکامل‌ِ شعریِ شمسِ لنگرودی از اندیشه‌ورزی‌های شاعرانه و درنگ‌ در عناصر و آناتِ هستی سرشار است.

یکی از درون‌مایه‌های پررنگ در شعرِ شمسِ لنگروی مقولهٔ زمان و ترس از گذرِ زندگی است. نگرانی از شتابِ قافلهٔ عمر و ترس از پیری و مرگ از درون‌مایه‌های مهم در هنر و ادبیات است. خوش‌باشی و کلبی‌گری و دم‌غنیمت‌شمری، یکی از واکنش‌های آدمی دربرابرِ نگرانیِ او در این زمینه است.‌ ابن‌الوقت‌بودنِ صوفیان نیز روی دیگری است از سکهٔ زمان‌هراسیِ انسان. برخی نیز اساساً هنر و خلاقیت را واکنشِ آدمی دربرابرِ مرگ دانسته‌اند.
این درون‌مایه در ادبِ گذشتهٔ ما حضوری چشم‌گیر دارد. زمان و متعلقاتِ آن در شعرِ خیام جایگاهِ ویژه‌ای دارد و او با دیدنِ هر کاسه و کوزه‌ای به یادِ درگذشتگان می‌افتاد و بر خود نهیب می‌زد و به دیگران هشدارمی‌داد: «کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه‌فروش؟!». مولوی دربابِ اضطرابِ ناشی از اندیشیدن به «ساعت» سروده:

جمله تلوین‌ها ز «ساعت» خاسته است
رَست از تلوین که از «ساعت» برَست
چون ز «ساعت» ساعتی بیرون شوی
«چون» نمانَد، مَحرمِ بی‌چون شوی

حافظ نیز سروده:
بنشین بر لبِ جوی گذرِ عمر ببین
کین اشارت ز جهانِ گذران ما را بس

در ادبیاتِ امروز نیز مضمون‌های فراوانی در این‌باب پرداخته‌اند؛ ازجمله، در بخشی از داستان، ساعت را شکستن یا به‌خواب‌رفتنِ ساعت (که به‌گونه‌ای نمادین حکایت از مبارزهٔ آدمی با گذرِ زمان دارد)، از مضمون‌های مکرّر در ادبیاتِ داستانی جهان و ایران است.

شمسِ لنگرودی نیز در سراسرِ دورانِ شاعری‌اش به زمان آگاهی و حساسیت دارد. در شعرِ او نیز گاه ساعت‌های خانه می‌خوابند (مجموعه اشعار، انتشاراتِ نگاه، ۱۳۸۷، ص ۲۰۴) و شاعر از «بخارهای زمان‌های مُرده»، «دوغابِ زمان» (ص۳۴۷) و «تکه‌های قلبِ زمان» (ص۳۵۱) سخن‌می‌گوید. در شعری نیز به‌زیبایی «شماتت» را ایهام‌آمیز به‌کاربرده و سروده:
«گوشی بر کتاب/ گوشی/ به لنگرِ ساطور:/ بر شماتتِ ساعت» (ص ۳۰۲).
پیری نیز از مضامین برخی شعرهای اوست و ترجیعِ شعرِ بلندِ «قصیدهٔ بلندِ چاک‌چاک » عبارتِ «انسان چه زود پیر می‌شود» است.
قطعه‌ای زیبا از او دربارهٔ ناگزیریِ مرگ و خرسند‌بودن از همین زندگی:

«اکنون که مرگ ساعتِ خود را کوک‌می‌کند/ و نامِ تو را می‌پرسد/ بیا در گوشت بگویم/ همین زندگی نیز/ زیبا بود» (ص ۶۶۵).

در ادامه نمونه‌هایی از توجهِ شاعر به زمان، مرگ و مفاهیمِ وابسته ‌به آن:

_ «زمان/ این گاهوارهٔ بی‌رمق/ ازکارماند» (ص ۶۹).

_ «ساعت کنارِ ثانیه می‌ترکد» (ص۱۱۵).

_ «می‌نویسم و خونم را بر حصارِ زمان می‌پاشم» (ص۲۶۱).

_ «روزها که نمی‌کاهند محبوبِ من!/ ما/ می‌کاهیم» (ص ۲۸۴).

_ «بر دیوارِ زمان روزنی نیست» (ص ۳۳۹).

_ «زمان، حبابِ بیست‌و‌چهار متریِ دنیا [ ... ]» (ص ۳۶۶).

_ «_آنان مرده‌اند/ و خُرده‌ریزِ ساعت‌های شکسته/ بر پیکرشان فروریخته» (ص ۴۱۰).

_ «آن‌‌که از برابرمان گذشت و بازنیامد، نه زمان/ که تو بودی» (ص ۴۳۰).

_ «ثانیه‌های متمرّد/ به زخمِ عقربه‌ها فرومی‌ریزند/ و نامِ تو را تکرارمی‌کنند» (ص ۴۶۴).

_ «همه‌چیزی/ چون سال‌ها و ثانیه‌ها/ در سکوتی خزانی دورشد» (ص ۴۶۵).

_ «عقربه‌ها/ مثلِ دو تیغهٔ الماس/ بر مچِ دستم برق‌می‌زد» (ص ۵۹۲).

_ «چه می‌شد اگر املایی نبود/ مدرسه‌ای نبود [ ... ] و نمی‌توانستم ساعت‌ها را بخوانم؟» (ص ۶۷۹).

_ «در مغازهٔ ساعت‌فروشی/ زمان معنایی ندارد» (ص ۶۸۷).

_ «تولد و زیستن اتفاقی است/ مرگ/ قاطعیتِ ناگزیر است» (ص ۷۳۸).

_ «برگ [ ... ] تگرگِ زمان را تاب می‌آوَرَد» (ص۷۸۷).


🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

16 Nov, 15:28


آن‏چه که زیبا نیست زندگى نیست...
روزگار است،
بهار، بهار است، و بر سرِ سبز کردن شاخه‌ها نیست،،،
برف، برف است، هواى شکستن شاخه‌های درخت را ندارد...
برگ را، به تمنا، نمی‌شود از ریزش باز داشت...
با فصل‏‌های سال همسفر شو،
سقفى دارد بهار
کفِ یخبندان‌ها ناپدید است.
دستى براى نوازش و
زانوئى براى رسیدن اگر مانده است
با خود مهربان باش....


#شمس_لنگرودی
شاعر، نویسنده، کارگردان و منتقد ادبی

#به_بهانه_زادروز🍃
۲۶ آبان



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

16 Nov, 11:30


به مناسبت ۲۶ آبان سالروز درگذشت استاد ابراهیم پورداوود

ابراهیم پورداوود بنیان‌گذار ایران‌شناسی نوین در ایران است. پژوهش‌های او بیشتر حول ایران باستان و دین زرتشتی است.

اثر جاودانه او، ترجمه "اوستا" کتاب مقدس زرتشتیان به پارسی است.

او از اعتبار خاصی در میان پارسیان هند برخوردار بود و جزو معدود غیرزرتشتیانی بود که اجازه یافت در مراسم مذهبی آنها شرکت داشته باشد.

فیلم مربوط به مصاحبه با دختر پورداوود است در مورد زندگی پدرش



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

15 Nov, 09:53


https://t.me/Navazesh_e_rooh

گالری تصاویر ادبی

15 Nov, 08:29


بیداد ظالمان- شعری از سیف فرغانی

فارسی دهم

🔶 دکتر رشید کاکاوند


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

14 Nov, 16:12


۲۴آبان سالگرد درگذشت
#رهی_معیری
شاعر عشق واحساس
هزارداستان با
#مسعودبهنود

#مریم‌فیروز و #رهی‌معیری
🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

14 Nov, 15:36


چون بوی گل
به کجا رفتی؟
                                    ‌
#رهی‌معیری
یاد عزیزان رفته به خیر🖤
🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

14 Nov, 15:34


شاهدخت قجر در آرزوی یک سقف، یک پنجره، یک پرده!
#عاطفه طیه

مریم فیروز شاه‌دخت قجر، دختر عبدالحسین فرمانفرما نخست‌وزیر دورۀ احمدشاه بود. شاه‌دخت پس از درگذشت پدر، از همسرش که سرهنگی درس‌خوانده بود جدا شد و به خانۀ پدری بازگشت. این بازگشت آغاز دورۀ جدیدی از زندگی بود که چون گردابی هائل این زن جوانِ مقبول را در خود فروبرد. منزلش بزم شاعران و ادیبان و چیزفهم‌های آن روزگار شد و نشست‌وخاست با دوستانی که اغلب گرایش‌های سوسیالیستی داشتند پایش را به جلسات حزب تودۀ ایران باز کرد و به مسیری انداختش که آینده‌اش را زیر زبر کرد.
مریم فیروز پس از زمانی کوتاه رابطۀ مهرآمیز با رهی معیّری، که گویا بیشتر برای شاعر شوریده جدّی بود تا شاه‌دخت‌خانم، دل به نورالدین‌ کیانوری داد و هم‌سروسودای او شد.
دل دادن به کیانوری و پیوند با اندیشۀ چپ همان و تبدیل شدن از یک پرنسس به یک زن عادیِ بی‌خان‌ومان همان! درست مثل یک داستان! مانند تمام داستان‌هایی که عشق و آرمان زن یا مردی کاخ‌نشین را کوخ‌نشین کرده، از عرش نازونعمت و تنعّم به فرش نداری و خاک سیاه نشانده!

القصّه
روزگار طوفانی او از همان سال‌ها آغاز شد و ادامه یافت. روزگاری که با ترس‌ولرز و در گریز از شاه و شیخ گذشت. روزگاری که اینجا و آنجا، مخفیانه، در ناامنیِ خانۀ این‌ و آن و سپس خارج از ایران، در پناهِ دیگران گذشت.
پیرانه‌سر که به ایران بازگشت ز منجنیق فلک سنگ فتنه می‌بارید. شاه‌دخت‌خانم زندانی شد. تحقیر شد. شکنجه شد. شلاق خورد و هزار بلای دیگر دید.
آیا مریم در خانۀ پدری گرسنه بود؟ تشنه بود؟ کسی آزارش می‌داد یا محدودش می‌کرد؟
نه!
او آرمانی داشت و برایش هزینه داد. هزینۀ آن آرمان، عمری بود که در ناامنی گذشت. هزینه‌اش راهی پرخطر و هولناک بود که او تا آخر پیمود. راهی که باید طی می‌شد تا ما امروز اینجا بنشینیم، سبک‌سنگین و زیرورو و بالاپایینش کنیم و حسن‌وقبحش را [لابد] جوانمردانه و با عیار انصاف بسنجیم. راهی که هزینۀ آن رنجی بود به قوارۀ یک عمر! آرمانی که هزار بلا به جانش ریخت. از وحشت و طپش و تکاپوی روزهای گذار و گریز بگیر تا تنهایی پرهیاهوی سالهای سلول انفرادی!

سایه ماجراهای زیادی از زندگی و خلق‌وخوی مریم برای ما تعریف کرده. اما چیزی که بیش از همه در خاطرم ماند، دلم را لرزاند و اشک به چشمم آورد یک جملۀ بی‌نهایت ساده بود که برملاکُن یک نیاز بسیار سادۀ انسانی بود. شاه‌دخت‌خانم به سایه گفته بود «آرزو دارم خانه‌ای داشته باشم و آن خانه پنجره‌ای تا برای آن پنجره پرده‌ای بدوزم»!

من زنم. سرم می‌شود رؤیای خانه‌ای امن و روشن با پنجره‌ای رو به آفتاب یعنی چه. همین است که این جمله چنین به دلم چنگ می‌زند.

عاقبت در سال ۱۳۸۶ پیمانۀ عمر پربلندوپست مریم فیروز پُرگشت و درگذشت. حالا او خسته و زخمی پس از یک عمر زندگی پرآشوب، آرام خوابیده و دارد خواب یک پنجره می‌بیند. کبوتری سپید نشسته روی هرّه‌اش و نسیم پردۀ نیلی‌رنگش را تکان می‌دهد...

🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

13 Nov, 16:33


«نیما و سعیدِ نفیسی»

#دکتراحمدرضابهرامپورعمران

سعیدِ نفیسی در خانواده‌ای فرهیخته و فرهنگی پرورش‌یافت. تبارش پشت‌در‌پشت طبیب بودند و پدرش فرهنگ‌نویسی صاحب‌نام. وی در جوانی فرهنگِ غرب را تجربه‌کرد. نفیسی از استادانِ نسلِ اول دانشگاهِ تهران بود. آثارش آن‌قدر پرشمار و رنگارنگ است که از شیوهٔ پژوهشِ او به «مکتب سرعت» (دربرابرِ «مکتبِ دقت» که به‌نامِ  علامه قزوینی شناخته‌ است) یادمی‌کنند. و البته برخی همین نقطهٔ قوّتِ او را، پاشنهٔ آشیلِ پژوهش‌هایش می‌دانند؛ که به‌نظرمی‌رسد تاحدی حق به جانبِ ایشان است. نفیسی جز تاریخ و ادبیات و ترجمه، رمان‌ و داستان‌ِ کوتاه نیز می‌نوشت و داستانِ گزنده و طنزآمیزِ نیمه‌راهِ بهشتِ او  اثری قابلِ‌توجه است. و نیما در ارزش احساسات (۹_۱۳۱۷) آن‌جا که بارقه‌های ادبیاتِ نوینِ ایران را برمی‌شمارد، درکنارِ داستان‌های هدایت، از «بعضی داستان‌های نفیسی» نیز یادمی‌کند (به‌کوششِ طاهباز، انتشاراتِ گوتنبرگ، ص۸۱).

اشاراتِ نیما به نفیسی اغلب به سال‌های ۱۲_۱۳۰۷ بازمی‌گردد؛ سال‌هایی که نیما در بارفروش (بابل)، رشت، لاهیجان و آستارا به‌سرمی‌برد. اشاراتِ این سال‌ها نشان‌می‌دهد آن‌ها باهم هم‌دل و صمیمی بودند؛ تابدان‌جا که نیما گاه در سفرنامه‌اش ناگهان نفیسی را موردِ خطاب‌قرار می‌دهد (دو سفرنامه، به‌کوششِ علی میرانصاری، ص۹۶). و می‌دانیم که نیما درخلالِ سفرنامه گاه یک‌باره با برادرش لادبُن یا خواهرش ناکتا سخن‌می‌گوید. و این نکته خود بیانگرِ قرابتِ روحی میانِ او و نفیسی است. البته همان سال‌ها (۱۳۰۸) گاه که به‌شدت از نابه‌سامانی‌های زندگی‌اش رنج‌می‌برده، حسرت‌می‌خورَد که کاش هم‌چون دشتی، نفیسی و بهار مُکنت و موقعتی می‌داشت (همان، ص۱۵۱).

نیما سالِ ۱۳۰۷ نامهٔ مفصلی به نفیسی می‌نویسد. او در این نامه از اصولِ فکریِ خویش ( مراد سوسیالیسمِ علمی است) و نقدِ مکتبِ رمانتیک که اشاره‌می‌کند مدتی است خود از آن فاصله‌گرفته سخن‌می‌گوید. ازجمله می‌نویسد: «همان‌طور که ما در اشیاء تصرّف‌می‌کنیم، اشیاء نیز به‌نوبهٔ خود در ما تصرّف دارند» (نامه‌ها، به‌کوششِ طاهباز، انتشاراتِ علمی، ص۲۶۸). او  هم‌چنین می‌نویسد هرگاه در این گوشه یاد «ادبیاتِ معاصر» می‌افتم، سیمای تو در مقابلِ من حاضر می‌شود. از نامهٔ نیما می‌شود دانست که گویا نفیسی زمانی در ییلاقِ دماوند به خودکشی می‌اندیشیده‌است. نیما در پایان می‌نویسد: «در تمامِ این مواقع، با تو مکالمه‌می‌کنم دوستِ من! این مکالمهٔ روح است. اجنبی معنای مبهمِ آن را درک‌نمی‌کند». و از نفیسی تقاضامی‌کند «جدیدترین اخبارِ ادبی را که در مملکتِ ما کمیاب‌تر از همه‌چیز است» برایش بنویسید(۴_۲۷۳). سعیدِ نفیسی نیز در خاطراتِ ادبی‌اش ضمنِ اشاراتی ستایش‌آمیز دربارهٔ خلقیّاتِ نیما، ازجمله می‌نویسد، او در جوانی گاه در دفترِ روزنامهٔ «شفقِ سرخِ» دشتی، حضورمی‌یافت اما کم‌تر ‌سخن‌می‌گفت و هیچ‌گاه شعرِ خویش را در حضورِ دیگران نمی‌خواند. نفیسی هم‌چنین می‌نویسد: «کسانی مانندِ نیما دیردیر در جهان پیدا می‌شوند و در هر عصر و زمانی انگشت‌شمار بوده‌اند [...] مرد می‌خواهد که هنرِ خویش را به هیچ‌چیز نیالاید. وی یکی از نوادر هنرمندانِ روزگارِ ما بود که هنرفروش نبود» (یادمانِ نیما، به‌کوششِ طاهباز، ص ۲۱۲).

نیما دو سالِ بعد (۱۳۱۰) در نامه به برادرش لادبُن، از کاستی‌های مجلهٔ «شرق»، که نفیسی نیز از گردانندگانش بوده، انتقادمی‌کند. گویا در شماره‌ای از شرق آمده‌بود محققانِ اروپایی «مُحتاج» آن‌ اند که از پژوهش‌های محققانِ ایرانی بهره‌مند شوند. نیما درادامه اشاره‌می‌کند کسی در طرازِ نفیسی، که خوب‌می‌نویسد نباید برای رواجِ مجله «دربینِ مردم»، این حرف‌ها را بنویسد (نامه‌ها، ص۴۲۸). و دو سالِ بعد در نامه به خواهرش ناکتا، که از نیما آثاری مناسبِ مطالعه را درخواست‌کرده‌بود، می‌نویسد آثارِ برخی از نویسندگانِ ایرانی برابر است با برخی از آثارِ اروپایی و حتی بهتر از برخی داستان‌های قرونِ ۱۸ و ۱۹ در غرب؛ نیما آثارِ نفیسی را در این زمره ‌می‌داند (همان، ص ۵۴۰).
او در همین سال به دوستش ارژنگی می‌نویسد، نفیسی را در باغِ وزارتِ فرهنگ دیدم که لاغرتر و شکسته‌تر از همیشه و متفکر ‌بود. و درادامه به بی‌پرنسیپیِ نفیسی در آثارش اشاره‌می‌کند: «کم‌تر از من به مسلکِ فکریِ معینی‌داشتن، مقید است» (۵۳۶). و این سخنی است که نیما دهٔ سی نیز در یادداشت‌های روزانه‌اش تکرارکرده و در یادداشتی باعنوانِ «مورّخ و سعیدِ نفیسی»، او را «بی‌پرنسیپ و بی‌بهره از مِتُد و اصولِ فلسفی» خوانده‌است. نیما به‌تلویح نفیسی را غیرمنصف و بی‌جرأت خوانده چراکه حقایق را به‌ملاحظهٔ کسانی کتمان‌می‌کند (به‌کوشش طاهباز، ص ۲۶۳).
و ما می‌دانیم که نیما در دههٔ سی بسیار تلخ می‌اندیشیده و ازسرِ خشم  می‌نوشته و ارزیابی‌هایش گاه خالی از حبّ و بغض و کینه‌ای نبوده‌است.

🍁🍁

• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

13 Nov, 16:32


‍ ‍

**۲۳ آبان سالگرددرگذشت سعید نفیسی

ادیب، شاعر، نویسنده، مترجم و تاریخ نگار


 

نفیسی بیش از چهل سال درس گفت و نزدیک پنجاه سال مقاله و کتاب نوشت و در مسائل ایرانشناسی تحقیق کرد. کتابهای زیادی نوشت که بسیاری از آنها مفید و قابل استفاده خواهد بود. هزاران ایرانی و خارجی از مجلس درس و بحث او استفاده کرده‌اند و حق استادی و ارشاد بر اکثر کسانی دارد که امروز خود مردان راه حق و تجسس‌اند. خلاصۀ کلام آن است که زندگیش وقف بر علم شد و شمع وجودش تا قطرۀ آخر در این راه چکید و فروغ و نور بخشید.
نفیسی نثر را در نهایت زیبایی و روانی می‌نوشت. پختگی و شیرینی نثرش بی‌گمان از آن بود که متون قدیم را خوب می‌شناخت و از بس چنان آثار را استنساخ کرده بود ذهنش و قلمش تأثر پذیرفته بود. آری نفیسی عده‌ای کثیر از متون مهمّ فارسی را چاپ کرد و بر آنها مقدمه نوشت. جز این چندین کتاب مستقل در باب شعر و ادبا و نویسندگان ایران از خود به‌جای گذاشت که دو مجلّد تاریخ نظم و نثر در ایران از ممتازترین آنهاست.
مرحوم نفیسی به ترجمۀ ادبیات اروپا نیز علاقه‌مند بود‌. دو اثر مهمّ همر، ایلیاد و ادیسه را با زبانی بسیار رسا و درخور حماسه از زبان فرانسه به فارسی نقل کرد. آثار دیگری مخصوصاً از ادبیات روسی به فارسی ترجمه کرد که همه یادگارهای برازنده از زندگی پرثمر اوست.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۸ (چاپ دوم در دست انتشار)، ج۱، ۲۳۶-۲۳۸]


🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

13 Nov, 16:29


‍ ‍ ** به بهانه ی زادروز آیدا سرکیسیان
چهره ی تاثیرگذار در زندگی و شعر احمد شاملو

مگر زندگی چیزی بیش از یک فرصت تاریخی‌ است؟ مگر تاریخ حاصلِ انسان و کارِ انسان نیست؟ مگر انسان می‌تواند بدون قلبِ مشترک، نبضِ مشترک، حسِ مشترک، عاطفه‌ی مشترک، عشقِ مشترک، کلامِ مشترک، خواص انسانیِ خود را حفظ کند؟ از نگاه تو شاید آیدا فقط یک زن باشد اما برای من معنایی وسیع‌تر از این دارد. بهتر بگویم آیدا برای من بهانه‌ی زندگی کردن و انسان بودن است. او تمثیل همه‌ی مردمی‌ است که من دوستشان دارم. همان‌ها که با محبت خود مرا نوازش می‌کنند. پس آیدا یک بهانه است. او اشارتی به من و جامعه‌ی من است.


* احمد شاملو در گفت و گو با علیرضا میبدی، ۶ آبان ۱۳۵۵، روزنامه‌ی رستاخیز، شماره‌ی
۴۵۳
🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

13 Nov, 16:22


شاهنامه

❇️ داستان فریدون و ضحّاک 
(بخش هفتم)

🔶 دکتر رشید کاکاوند



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

13 Nov, 16:12


✳️ شـاهنـامـه و آذرآبـادگـان (آذربـایجـان)


🔶 دکتر علیرضا قیامتی


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌

گالری تصاویر ادبی

13 Nov, 16:11


❇️ دربارهٔ آذربایجان و هویت ملی ایران

🔶 دکتر ابوالفضل خطیبی

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

26 Oct, 10:28


✾ٖٖٖٖٓुؔ•💜✾ٖٖٖٖٓुؔ



نگارش دهم تا دوازدهم(نکاتی در مورد نگارش و نویسندگی . . .)
🆔@negareshe10


گالری تصاویر و مطالب ناب ادبی
🆔@GaleryeTasavireAdabi


نوازش روح، دنیایی از همه رنگ . . .
🆔@Navazesh_e_rooh


همراه ما باشید🌹

✾ٖٖٖٖٓुؔ•💜✾ٖٖٖٖٓुؔ

گالری تصاویر ادبی

26 Oct, 09:19


سخنرانی #اشو

"ترس از تنهایی"

تفاوت بین "شخصیت" و "فردیت"



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

26 Oct, 09:03


ابری نیست
بادی نیست
می نشینم لب حوض
گردش ماهی ها روشنی من گل آب
پاکی خوشه زیست
مادرم
ریحان می چیند
نان و ریحان و پنیر، آسمانی بی ابر اطلسی هایی تر
رستگاری نزدیک ،لای گلهای حیاط
نور در کاسه مس چه نوازش ها می ریزد
نردبان از سر دیوار بلند، صبح را روی زمین می آرد


#سهراب_سپهری
با صدای #جلال_مقامی



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

26 Oct, 09:03


#جلال_مقامی
(۲ مرداد ۱۳۲۰ - ۵ آبان ۱۴۰۱ #تهران)
دوبلور، گوینده، مدیر دوبلاژ و بازیگر.



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

25 Oct, 07:49


عجب چرخ گردونی داره روزگار
گهی بالاوپائین داره دنیا*



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

25 Oct, 07:48


بیهقی، گزارشگر مورخ

با سخنرانی زنده‌یاد محمدعلی سپانلو

زمان: ۲۱ فروردین ۱۳۹۲


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

25 Oct, 07:48


بیهق کجاست؟

با سخنرانی زنده‌یاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن / دکتر شیرین بیانی

زمان: ۱۳ دی ۱۳۹۱



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

25 Oct, 07:46


هنر نویسندگی بیهقی

با حضور محمود دولت‌آبادی

زمان: ۲ اسفند ۱۳۹۱



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Oct, 18:12


روز جهانی فلج اطفال
۲۴ اکتبر هر سال به مناسبت زادروز جوناس سالک (مبدع واکسن فلج اطفال) روز جهانی فلج اطفال نامیده میشود.

در سال ۱۹۸۸، سازمان بهداشت جهانی برنامه ریشه کنی فلج اطفال را در دنیا شروع کرد. موفقیت این برنامه بسیار چشمگیر بوده است. در آخرین موفقیت عظیم این برنامه ریشه کنی، آفریقا از نوع وحشی ویروس فلج اطفال پاک اعلام شد.
فیلم به همین موضوع پرداخته است.



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Oct, 14:38


سعدی شیرازی ، تبدیل کیفیت به کمّیت


🔶 دکتر دادبه
‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Oct, 10:11


یکی از شعرهای ابوالقاسم حالت را با صدای خود او می شنویم



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Oct, 10:09


بعد مرگم نه به خود زحمت بسیار دهید/نه به من بر سر گور و کفن آزار دهید
نه پی گورکن و قاری و غسال روید/نه پی سنگ لحد پول به حجار دهید

3 آبان درگذشت #ابوالقاسم حالت شاعر و طنزپرداز است



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Oct, 09:22


روزهایی که بی تو می‌گذرد
گر چه با یاد توست
                    ثانیه‌هاش
آرزو باز می‌کشد فریاد
در کنار تو می‌گذشت ایکاش

  #فریدون‌مشیری🖤
یاد عزیزان رفته به خیر
🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Oct, 07:58


جای مهتاب
به تاریکی شب‌ها
تو بتاب

#فریدون‌مشیری

*سوم آبان و رفتنش
🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Oct, 06:38


▪️فریدون مشیری،

سرگذشتِ معروف‌ترین شعرش،

"کوچه" را می‌گوید.

شعری که بر تمام سالهای شاعری او سوار بود.



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

24 Oct, 06:36


شیراز در نگاهِ حافظ

🔶 دکتر علیرضا قیامتی



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

23 Oct, 17:37


✓شخصیت‌های منفی و مثبت
از دیدگاه حافظ

ایرج شهبازی


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

23 Oct, 09:28


شبی یک سرگذشت

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

شناخت سلسله پیشدادیان براساس روایتها.
قسمت اول

امشب: کیومرث

🌹⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️🌹


دانش ما ازاساطیر ایران ازماخذ های گوناگون سرچشمه میگیرد که مهمترین آن کتاب مقدس زردشتیان (اوستا)است که متاسفانه تنها آن بخش از اوستا که درمراسم آئینی کاربرد داردوحدودیک چهارم کتاب اصلی بازمانده است. باانکه آخرین بقایای اوستا در دوره ساسانی بازنویسی شده و متن آن بسیارکهن تردرساختارکلی آئین زرتشت اوستا می باشد بازتاب اساطیر باستانی پیش از زرتشت است مهم ترین بخش این مجموعه مندرجات گاثه ها(گاتاها یا گاهان) دربر دارنده هفده سرود زرتشت وبا انکه ترجمه این سرودها بسیارمشگل است ژرفای تعالیم این سرودها آن هارا در شمار ارزشمندترین گوهرهای ادبیات دینی جهان قرار داده است. روایاتی درایرانیان باستان پیرامون آفسانه آفرینش وجود داشته ،نخستین بشررانخستین شاه دانسته.این روایت های مربوط به(کیومرث)که از اهمیت زیادی بر خورداراست.دراوستاچندین بار ازکیومرث یادشده وازاوبه عنوان نخستین پادشاه درجهان ونیز نخستین انسان یادشده است. در اوستا آمده است (فروهرکیومرث پاک رامی ستائیم، نخستین کسی که به گفتاروآموزش اهورامزدا گوش فرا داد ازاوخانواده کشور آریا(ایران)ونژاد آریا پدید آمده )
برطبق روایات (حمزه اصفهان درملوک الارض والانبیاء)
(مسعودی درمروج الذهب )و(بیرونی درآثارالباقیه) برپایه همان آگاهی هایی که درنوشته های پهلوی پدیداست. داستان (مشیه ومشیانه )و(گاواوکدات) بادگرگونیهای املا‌ء وتلفظ برابرهمان روایات قدیم نوشته شده است
(صاحب مجمل التواریخ واقصص) چنین آورده
اولین مردی که به زمین ظاهرشد،پارسیان او را گل شاه گویندزیراکه پادشاهی جز‌ء برگل نبود.ازوپسرودختری ماند که او را مشی ومشیانه می گفتند.ابن اثیر هم درکتاب کامل و(حبیب السیردرخواندمیر)وحمدالله مستوفی به این روایات قوت بخشیده وگفته اند که اولین بشرکیومرث بوده ، البته دربین گزارشگران اختلاف بسیار است ، به باور زرتشتیان کیومرث عبارت است ازابوالبشرولقبش گل شاه بوده زیراکه فضای جهان جزء آب وخاک نبوده است .همچنین درشاهنامه چنین آمده است .
*نخستین خدیوی که کشورگشود
*سر پادشاهان کیومرث بود
کیومرث زین ولجام وسواری راپدیدآورد وپشم رستن و بافتن جامعه وگلیم رابه مردم اموخت ومدت پادشاهی او۳۰یا ۴۰سال بوده وهزارسال عمرکرده بیشترین وقت او درجنگ بادیوان گذشت مردی خداپرست وبی آزاربود.*
کیومرث بزبان پهلوی (گی مرتن)است.

کاظم مزینانی

ادامه دارد


*ماخذ*
پیشینه ایرانیان استادرضایی ج۱ص۲۳۵تا۷
فرهنگ ایران زنده یاد دکترمهردادبهارص۱۷۸
شناخت اساطیر جان راسل ص ۶۵
تاریخ ادبیات ایران دکتراحمدتفضلی ص
۳

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

23 Oct, 09:26


شبی یک سرگذشت
امشب: سرگذشت هوشنگ

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

شناخت سلسله پیشدادیان

🌹👇👇👇👇👇👇🌹


بنابرروایات شاهنامه هوشنگ دومین شاه ایران زمین است،ولی بابررسی یشت ها میتوان از هوشنگ وکارهای اوشناخت بیشتری بدست آورد بنا بر یک روایت هوشنگ پسرکیومرث وبه روایتی دیگر،فرزند سیامک پسربزرگ کیومرث است که درجنگ بادیوان کشته شد.
بنابرنوشته یشت پنجم، هوشنگ بربلندای کوه هرا
(هربرزئیتی) برای ایزد بانوی(اردیسورآناهیتا. ایزد پاک وباعصمت) قربانی کرده ازخداچنین می خواهد.(کامیابی بمن ده ای نیک،ای تواناترین ارودیسورناهیدکه من برهمه کشورها بزرگترین شهریار گردم) هوشنگ به همراه پدربزرگ خودکیومرث به خونخواهی سیامک بردیوان یورش می بردوکشنده پدر را از پای درمی اورد
وهم اوست که می گوید.
که برهفت کشور، منم پادشاه بهرجای، پیروز و فرمانروا

هوشنگ پدیدآورنده آهن است وجنگ افزاروکارافزار در
زمان اوساخته شد.اوست که برروان ساختن آب وسود جستن ازآن به کاریز کنی آگاهی یافت و با رواج آن باعث پیشرفتهایی در کشاورزی گردید.مهمترازهمه انکه کشف آتش درایران باستان منصوب به اوست همچنین اهلی کردن بسیاری از چهارپایان وبکارگرفتن آنان وسود جستن از پوست حیوانات ودرست کردن چرم بدست او انجام گرفته است. ابوریحان بیرونی ازانچه درمنابع پهلوی آمده سخن نگفته.ابن بلخی وحمزه اصفهانی در مورد نسب هوشنگ بابیرونی همراهند.مرکز فرمانروایی هوشنگ شهر( استخر)
بوده است.بیشتراسطوره نگاران براین باورندکه عمراوهشصدسال بوده است و دوران پادشاهی او سی سال بوده وشهرهای قهندز، مرو،آمل،تبرستان،سارویه واصفهان(جی)رااوبناکرده است.*


کاظم مزینانی

مطلب باذکرماخذ ادامه دارد


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

23 Oct, 09:24


شبی یک سرگذشت
امشب جمشید

🌹🌹👇👇👇👇👇🌹🌹

شناخت سلسله پیشدادیان
بر اساس اسطورها

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

جمشید چهارمین پادشاه این سلسله ومعروفترین آنان است دردوره شهریاری جمشید بهروزی ایرانیان بوده است.
نام جمشیددرگاتاها و یشت هابه چشم میخورد.
در یشت هفدهم چنین آمده است (جمشیدباهمان ویژگی وسرشت برآنست تازندگی مردمان را خوش وخرم ودورازگزندسازد) شخصیت جمشید به گونه ای است که درادبیات سانسکریت جایگاه خاصی دارد ویکی از خدایان هندیان محسوب میشده ولی باجدایی هندیان و (ایری ها،ایرانیان) در اوستا و وداها باورهای دیگری درباره وی گفته شده، تاریخنگارانی مثل طبری،بلعمی،مسعودی، حمزه اصفهانی،ثعالبی،ابن بلخی درکتابهایشان بااستخراج ازمتون پهلوی درمورد جمشید زیاد صحبت کرده اند. درکتاب تاریخ یعقوبی جلداول دوران پادشاهی جمشیدراهفتصد سال ذکر کرده .
درکتاب( مجمل التوارخ)نام او(جم)وچون بسیار خوش چهره بود اورا جم شید(خورشید) می گفتند اوراپسر طهمورث ولی بعضی ها برادراودانسته اند. بسیاری ازتاریخ نگاران اعتقادشان براین است که جمشید اولین کسی بود که به علم پزشکی پی بردودربهداشت مردم کوشید او حمام راساخت تا مردم پاکیزه شوند و راه هابوجوداورد
(محمدجریرطبری)مدت پادشاهی اوراهفتصد سال ذکرکرده ولی درشاهنامه عمراو هزارسال گفته شده، همچنین ذکرشده به گونه ناشناس درجهان میزیست ودرنواحی سیستان سکونت گزید،درآنجا دختری رابزنی
گرفت ازان دختر لهراسب،ازاو گرشاسب،واز او زال وسپس رستم زاده شد.برخی گویند چون جمشیداز جلال وشکوه خودمغرورگردیدایزدضحاک رابراو چیره گرداندجمشید ازمقابل ضحاک گریخت دورازادمیان در غاری زندگی میکرد که ضحاک اورایافت بگفته طبری وبلعمی اره برسراونهاده ازوسط نصف نمودند
نام جمشیددرپهلوی(ییم خش ئت)میباشد.


کاظم مزینانی

مطلب ادامه دارد

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Oct, 18:34


🍀فولدری پر از فیلم‌های آموزشی، مقاله و ابزارهای مورد نیاز.
این فولدر کلی ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی داره و کلی اطلاعات مفید و فرصت‌های شغلی بهتون میده

فقط کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی 👇

https://t.me/addlist/OeHdNpO58Rs0MmM0

معرفی کانال ویژه امشب:

سوالات لو رفته آزمون تافل
https://t.me/+XIAi1Jtmows2MDlk

گالری تصاویر ادبی

22 Oct, 18:33


✾ٖٖٖٖٓुؔ•💜✾ٖٖٖٖٓुؔ



نگارش دهم تا دوازدهم(نکاتی در مورد نگارش و نویسندگی . . .)
🆔@negareshe10


گالری تصاویر و مطالب ناب ادبی
🆔@GaleryeTasavireAdabi


نوازش روح، دنیایی از همه رنگ . . .
🆔@Navazesh_e_rooh


همراه ما باشید🌹

✾ٖٖٖٖٓुؔ•💜✾ٖٖٖٖٓुؔ

گالری تصاویر ادبی

22 Oct, 17:56


.

وقتی دهخدا شعر «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» را سرود، به یک حساب نخستین سنگ بنای تجدّد شعری را بر زمین فرهنگِ معاصر نهاد.
در این شعر که قالب آن تا حدودی تازه می‌نمود، بعضی تصاویر و حال و هوای روحیِ تازه‌ای داشت و تاثیر عاطفی شعر فوق‌العاده بود.

هنوز هم پس از قریب یک قرن که این شعر را می‌خوانیم، بُغضِ گلوگیرِ ما صدقِ عاطفی سراینده را به ما منتقل می‌کند.
در هر دوره‌ای از ادوار تاریخی این قرن چه مقدار مصادیق مشهور و گمنام که برای این شعر داشته‌ایم و داریم و خواهیم داشت.

از دهخدا شعر بسیاری در دست نداریم. اما دیوان کوچکِ دهخدا یکی از دیوان‌های عزیز دوران معاصر است که در آن وطن‌پرستی و عشق به آزادی و شرف ملّی، موج می‌زند و در دو سوی جدّ و هزل، شاهکارهای برجسته‌ای را عرضه می‌دارد.


#محمدرضا_شفیعی‌کدکنی
با چراغ و آینه، صفحه ۳۷۸


‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Oct, 17:51


بزرگا مردا که او بود....

مادر حسنک زنی بود سخت جگرآور...

‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Oct, 17:50


دربارهٔ تاریخ بیهقی چه می‌دانیم؟

«غرض من آن است که تاریخ پایه‌‌ای بنویسم و بنایی بزرگ افراشته گردانم، چنان‌ که ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند.»
#تاریخ_بیهقی

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Oct, 17:33


https://fararu.com/fa/news/789405/%D8%AC%DA%AF%D8%B1%D8%B3%D9%88%D8%B2%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%B4%D9%87%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%86%D9%87-%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D9%88
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Oct, 17:30


https://www.ibna.ir/news/522003/%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AB%D8%A7%D9%84%D8%AB-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%B9%D8%B1

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Oct, 14:47


این صحنه از فیلم "خانه دوست کجاست" بسیار تامل برانگیز است: روایتی مینی‌مال از بازتولید استبداد برای تثبیت اطاعت محض و حذف"پرسشگری" از طریق شرطی کردن دیگران به بی‌عدالتی تحت عنوان «تربیت».

عباس_کیارستمی




♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Oct, 07:19


«امیرنظامِ گروسی و فکرِ چاپِ تاریخِ بیهقی» (به‌مناسبتِ روز بیهقی)

#دکتراحمدرضابهرامپورعمران

یکی از ماجراهای غریبِ تاریخِ ادبیاتِ ایران، دردست‌نبودنِ نسخه‌هایی کهن از تاریخِ بیهقی و سفرنامهٔ ناصرخسرو است. قدمتِ نسخه‌های موجود از این دو اثر، به سه‌چار سده پیش‌تر نمی‌رسد! قدمتِ نسخه‌های سفرنامه حتی به سه‌ سده نیز نمی‌رسد؛ و این مسأله کار را بدان‌جا کشانده که برخی حتی سفرنامه را اثری جعلی، مغرضانه و ایران‌ستیزانه و پرداختهٔ در دو سدهٔ اخیر و به‌عللی درون‌متنی، دستاویزِ استعمارگران بدانند!
بیهقی خود یادآورشده که «به‌قصد» «روضه‌های رضوانیِ»‌اش را ناچیزکرده‌اند. و ابنِ فُندق (صاحبِ تاریخِ بیهق) نیز حدودِ صدسالِ بعد، پاره‌پاره فصل‌هایی از تاریخِ بیهقی را در کتابخانه‌های گوناگون یافته؛ و البته نه همهٔ آن را.
تاریخِ بیهقی را در ایران، نخستین‌بار (۱۳۰۷ ق) ادیبِ پیشاوری تصحیح‌ یا بهتر است بگوییم منتشرکرد. با این‌ همه، پژوهشگران قدرِ تلاش ادیب را دانستند و حتی استاد فیاض چندان شیفتهٔ کارِ ادیب بود که بسیاری از تصحیح‌های قیاسیِ او را که نادرست نیز بودند، در تصحیحِ خویش اعمال‌کرد. بعدها استادان فیاض_غنی (۱۳۲۴) و نیز استاد سعیدِ نفیسی (۳۲_۱۳۱۹) تاریخِ بیهقی را براساسِ نسخه‌هایی با قدمتی حدوداً سی‌صدساله تصحیح‌کردند.
متنی که فیاض بعدها (سالِ ۱۳۵۰) خود جداگانه تصحیح و منتشرکرد، میانِ پژوهشگران قدر دید و پژوهش‌های چاپِ نفیسی نیز دربارهٔ تاریخ و جغرافیا و اعلام، گره‌گشای محققان بود. در سال‌های اخیر، استاد محمدجعفرِ یاحقی و جنابِ مهدی سیّدی تصحیحی تازه با یادداشت‌هایی مفصّل منتشرکردند (سخن، ۱۳۸۸) که امروز مستندترین و مفصّل‌ترین چاپ از آن «دیبای خسروانی» و «ر‌وضه‌های رضوانی» است.

در این یادداشت اشاره‌ای خواهیم کرد به آرزوی امیرنظامِ گروسی، این ادیبِ دولت‌مرد، برای چاپِ تاریخِ بیهقی که البته هیچ‌گاه محقّق نشد.

امیرنظام رجلِ سیاسیِ برجسته‌ای بود و چندین نسل از خاندانِ او نیز از دولت‌مردانِ مشهور در ناحیهٔ گروس بودند. امیرنظام از جوانی به فرماندهیِ فوجِ گروس انتخاب‌شد و در لشکرکشی هرات نیز حضور داشت. وی در سراسرِ عهدِ محمدشاه و ناصرالدین‌شاه و مظفرالدین‌شاه در مصدرِ امور بود. وی هم‌چنین سال‌ها سفیرِ ایران در فرانسه و انگلستان بود و با ناپلئون سوم نیز ملاقاتی داشت. شاید به‌سببِ همین حضور در فرنگ و تأثیراتش  بوده که به تصریحِ خودش، مخالفانش او را «فرنگی‌مآب» خطاب‌می‌کردند (منشآت، ناشر: حاج‌حسنِ فردوسی، ص ۱۶۲). امیرنظام، چندین‌بار در سرکوبِ مخالفانِ داخلیِ حکومتِ قجر در نواحیِ مختلفِ ایران کاردانی‌اش را ثابت‌کرد. در پندنامهٔ یحیویّهٔ او که خطاب به پسرش یحیی (که در وبای کرمان جوان‌مرگ شد) است نیز این روحیهٔ سلحشوری و شجاعتِ نویسنده آشکار است (همان، ص ۱۸). امیرنظام هم‌چنین در برکشاندن و پروراندنِ ایرج‌میرزا یا به قولِ خودش در تعبیری محبت‌آمیز، «میرزا شوکلا»، سهیم بود. چندجای منشآت، قصائدِ ایرج‌میرزایی را که آن سال‌ها دورانِ جوانی‌اش را سپری‌می‌کرده، ستوده و آینده‌اش را درخشان ارزیابی‌کرده‌است (همان، صص ۳۱، ۱۳۹ و ۳_۲۰۲). ایرج‌ نیز قدرشناسی کرده و چندین قصیده در ستایشِ او سروده‌‌است. امیرنظام سالِ ۱۳۱۷ ق در کرمان درگذشت.

مقدمه از ذی‌المقدمه طولانی‌تر شد و غرض از این یادداشت توجهِ امیرنظام به اهمیتِ تاریخِ بیهقی و تلاش برای چاپِ آن است. گفتنی است امیرنظام به‌رغمِ آن‌چه به‌نظرمی‌رسد و از ادیبانی چون او انتظارمی‌رود، بسیار ذوقِ تنوع‌پسندی داشت و منشآتش گواهی‌می‌دهد او بیش‌از شعرِ سبکِ خراسانی، شیفتهٔ مولوی و سعدی و حافظ بود. وی در جای‌جای منشآت، به شعرِ این شاعران استناد می‌کند.
او چندبار به عباراتی از بیهقی نیز استشهادکرده: «به‌اصطلاحِ بیهقی، امرِ بزرگ و کارِ شگرفی اوفتاد» (ص ۶۱)؛ نیز: «چنان‌که بیهقی گوید واقعاً کارِ خطِ شما بالاگرفته» (ص ۲۰۷). صِرف همین نام‌بردن از بیهقی در متنی نگاشته‌‌ در حدود صدوپنجاه سالِ پیش، خود خالی از اهمیّتی نیست. این اشاره از منظرِ تاریخِ ادبی همان‌قدر مهم است که مثلاً در دیوانِ قاآنی یا سروش اصفهانی از بیدلِ دهلوی نامی برده‌می‌شد.
به‌سببِ همین شیفتگی به نثرِ بیهقی بوده که گویا امیرنظام فکرِ چاپِ تاریخِ بیهقی را نیز درسرداشته‌است. استاد باستانیِ پاریزی، برپایهٔ اسنادِ دورانِ سفارتِ امیرنظام، نشان‌داده‌اند وی سالِ ۱۲۸۰ ق (۱۸۳۶ م، حدوداً سه دهه پیش از ادیب) آرزوداشته در شهرِ گروس، چاپ‌خانه‌ای راه‌بیندازد و «جهان‌گشای نادری، تاریخِ ابنِ خلکان، کلیله و دمنهٔ بهرام‌شاهی و تاریخِ بیهقی» را منتشرکند (شمعی در طوفان، استاد باستانی پاریزی، نشرِ علم، ۱۳۸۳، ص
۹۳).
🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Oct, 07:18


#پیام‌صبح

ای دوست!

آبان؛
همان اردیبهشت ِ پاییز
و آبروی خزان است
با خورشید‌افشانی‌های باران‌خورده
و برگ‌هایی که
صدای خش‌خش آنها نمدار و نرم‌وار‌است
چون صدای گرفته‌ام
زیر باران اشک
در اولین دیدار با تو
یادش بخیر!

#دکترعبدالرضامدرس‌زاده
🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Oct, 06:57


«سخنرانی پادشاه» معروفترین فیلم ساخته شده درباره‌ی #لکنت_زبان است که به زندگی جرج‌ششم پادشاه بریتانیا می‌پردازد که دچار این اختلال بود.

🎞 سکانس طلایی فیلم و غلبه پادشاه بر لکنتش.




♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Oct, 06:57


آنچه که باید درباره‌ی ۲۲ اکتبر، روز جهانی (آگاهی از لکنت زبان) بدانید!




♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Oct, 05:11


خداوندگار نثر پارسی، خردمند تاریخ نگار
ابوالفضل #بیهقی

به سال ۳۸۵ ه.ق، ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، در دیه حارث آباد (در دو فرسنگی جنوب سبزوار کنونی) متولد شد. پدرش، حسین از رجال صاحب عنوان روزگار خود بود. بوالفضل مدتی در سبزوار و نیشابور به تحصیل پرداخت و در ۲۷ سالگی به خدمت دیوان رسالت محمودی ،به ریاست بونصر مشکان، درآمد.
او مدت ۱۹سال زیر نظر استادش در دیوان رسالت بود و اطلاعات ارزنده کتابش را به عنوان معاون دیوان رسالت غزنویان تهیه کرد. پس از فوت بونصر در سال ۴۳۰ بوسهل زوزنی که از چهره‏های منفور بیهقی ست بر این دیوان نشست و می رفت که بیهقی نیز از کار کنار بکشد اما به اصرار مسعود بر سرکار ماند و حتی در سال ۴۳۱ که مسعود بر بوسهل خشم گرفت مدت کوتاهی (تا۴۳۲ که مسعود کشته شد) در مسند ریاست دیوان رسالت نشست.
در دوره نه ساله حکومت مودود، او در دیوان رسالت بود اما پس از او و مخصوصا در دوره دست به دست شدن حکومت میان چند امیر غزنوی و سر کار آمدن عبدالرشید (۴۴۱) حالش رو به تباهی نهاد هرچند در دوره فرخزاد بن مسعود مدتی بیهقی دبیر او شد اما از اواخر سلطنتش انزوا اختیار کرد و به تصنیف تاریخ خود پرداخت (۴۴۸) او دوره حکومت ابراهیم بن مسعود (از ۴۵۱) را نیز تجربه کرد اما در این دوره نیز به کار نگارش مشغول بود.
از آثار بیهقی چنین می توان یاد کرد:
۱- «مقامات» که به ذکر کارهای بزرگ چند شخصیت برجسته از جمله محمود غزنوی و بونصر مشکان اختصاص داشته.
۲- «زینة الکتاب» که در فن دبیری نگاشته شده بود
۳- «چند سخن که دبیران در قلم آرند» شامل ۳۷۳ سخن فارسی با معادل عربی آنها
۴- «تاریخ بیهقی» که از حوادث سال ۴۰۹ در زمان سلطنت محمد آغاز میشده و تا وقایع سال ۴۷۰ و سلطنت ابراهیم غزنوی را شامل میشده یعنی حدود ۵۰ سال. اما از آنجا که تنها از میانه مجلد پنجم تا میانه مجلد دهم آن باقی مانده است و این دوره مربوط به سلطنت مسعود غزنوی میشود به «تاریخ مسعودی» نیز مشهور است.
بوالفضل بیهقی به روایت مورخ همشهری اش (بوالحسن بیهقی) در ماه صفر ۴۷۰ق در غزنه درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد اما از مدفن او اکنون نشانی نیست. بزرگا مردا که او حق تاریخ را ادا کردتا خردمندان بر او آفرین گویند.
اما چرا اول آبان روز بزرگداشت بیهقی شد؟ ماه صفر ۴۷۰ ه.ق تقریبا برابر با مرداد ماه شمسی میشد اما از آنجا که بزرگداشت این شخصیت دانشمند باید در فصول دانشگاهی تعریف میشد از روایت خود بیهقی درگذشت استادش بونصر مشکان را که به ماه آبان بوده است درنظر گرفته و اول بودن او را در نثر فارسی ملاک قرار داده و دوستداران او به دنبال ثبت روز اول آبان به عنوان روز بیهقی هستند.

شرح حال برگرفته از مقدمه دیبای دیداری (متن کامل تاریخ بیهقی)



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Oct, 05:11


فصلی از تاریخ را چنان خردمندانه و نگارین نگاشت که تا هزار سال بعد نیز خردمندان بر او آفرین میگویند
اول آبان بزرگداشت #بیهقی گرامی باد.

◼️ سبزوار، باغ ایرانی، مجسمه بیهقی



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Oct, 05:11


داستان حسنک از کتاب #تاریخ_بیهقی با صدای #محمود_دولت_آبادي

احمق مردا که دل درین جهان بندد، که نعمتی بدهد و زشت بازستاند!


📝 یکم آبانماه روز بزرگداشت
خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی دبیر

#بیهقی



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

22 Oct, 04:23


گستره مضامین اشعار حافظ، دکتر حمیدیان

🔶 دکتر حمیدیان

♧▬▬▬❄️
•
@GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎

گالری تصاویر ادبی

21 Oct, 18:21





📙ترجمه‌ی کتابهای«هان کانگ» برنده جایزه نوبل ادبیات ۲۰۲۴ از کُره‌ای به عربی!

مسعود باب الحوایجی


«هان کانگ»نویسنده زنی از کره‌ی جنوبی که امروز برنده جایزه نوبل ادبیات اعلام شد،حداقل برای  رمان‌خوانان عربی از سال ۲۰۱۶م با ترجمه‌ی همه‌ی آثارش به عربی شناخته شده بود. حتا امسال در نمایشگاه بین‌المللی کتاب ریاض، آثار او عرضه شده بود.

محمدنجیب مترجم بزرگ مصری سه کتاب معروف او:«سپید»«کنش‌های انسانی» و«درس‌های یونانی»او را به ترتیب به(الابیض)  (افعال البشریة)و(دروس اغريقية) ترجمه و محمودعبدالغفار،«گیاهخواری» وی را به(النباتیة) برگردانده بود.

به گفته آکادمی فرهنگستان نوبل رمان‌های وی با سبک فشرده‌ی شعری‌اش که با نثری مملو از استعاره تقویت شده "با چالش‌های تاریخی روبرو و شکنندگی زندگی بشر را آشکار می‌کنند"

بیایید اندکی از کتاب گیاهخواری یا «النباتیة» او که برنده جایزه جهانی بوکر شد برایتان بگویم:
در این رمان که قهرمان سرانجام به یک درخت تبدیل می‌شود،فلسفه‌ای که زن و پرسوناژ این داستان را به یک گیاهخوار تمام‌عیار تبدیل می‌کند نه همچون ابوالعلا معری در عطوفت با حیوانات بلکه در پی دیدن کابوسی است که زن خودش را در برابر یخچالی پر از گوشت و خون می‌بیند، و وقتی بیدار می‌شود احساس می‌کند که تمام منافذ اندامش بوی مشمئز کننده گوشت را متصاعد می‌کنند!
همین باعث می‌شود زنِ آرام این داستان، تمام گوشت‌های یخچال را در کیسه زباله بریزد و دور اندازد؛ رفتاری که او را با خشونت شوهر و حتا خانواده‌اش مواجه می‌کند که چرا زندگی شوهر را تبدیل به جهنم کرده و او را از بلعیدن صدها غذای خوشمزه گوشتی محروم کرده است؟
اما رمان‌نویس با تبدیل گیاهخواری و گوشت به یک بحران وجودی، سبکی از رمان را پی ریخته است تا نشان دهد این بدرفتاری با زنان در مکانی(کره جنوبی)دارد رخ می‌دهد که با تورم پیشرفته تکنولوژیک شناخته می‌شود ولی وضعیت زنان همچنان در آن اسفبار است،زیرا وقتی قهرمان به یک گیاهخوار تبدیل می شود، او را به شدت سرزنش می کنند تا مرز انتحار می‌رانند گویی که زن حق انتخاب ندارد زنی که وحشی‌گری گوشتخواری را در آینه‌ی کابوس‌های یخچالش مشاهده کرده و دست کم اسیر تروما و فوبیا شده.
رمانی که افشاگر جامعه‌ای است محدود و بی‌رحم که در آن، مدرنیته‌ی ماشین‌ها با مدرنیته ذهن انسان‌ها باید برابری کند!

کتاب(الابیض) یا «سپید» او به نوعی دیگر حکایت تیرگی‌های ذهن انسانی است که کانگ از زبان چیزهای سپید از قنداق تا کفن روایت می‌کند تا نشان دهد چگونه سفیدی رنگی است که تمام رنگ های زندگی و ایستگاه‌های متناقض آن را تحمل کرده و بازتاب می‌دهد و می‌تواند شامل تضادها و رنگ جادویی و معجزه آسای زندگی باشد؛ فرآیندی که کلمات رمان را به چیزی شبیه پمادی سپید تبدیل می‌کند تا روی تورم و عفونت و‌ زخم زندگی را بپوشاند.
به قول منتقدان کانگ نویسنده سکوت و انزواست با کلماتی که سیلی به چهره‌‌ی جهان پر هیاهوی ما می‌زند.
او در همین رمان اعتراف می‌کند که خیلی زود متوجه شده که حقیقت می‌تواند با تمام عظمتش، صرفاً بخشی از تخیل باشد.
رمان دیگرش که به عربی ترجمه شده (دروس اغريقية) یا درس‌های یونانی او است، که فلسفه‌ی انسانی او را از طریق زن و مردی روایت‌پذیر می‌کند که هر دو معلول‌اند، مرد در آستانه نابینایی است و زن دچار آفازی که او را از حرف‌زدن باز می‌دارد. به تعبیر رمان‌نویس کانگ، امیدی برای تبدیل تاریکی به نور و سکوت به بیان که زندگی آن‌ها را دستخوش ناملایمات خود ساخته است.

این انتخاب از سوی آکادمی نوبل ضروری بود تا جهان بداند که کره جنوبی نه صرفا مصدر تکنولوژی‌‌های خیره کننده، بلکه منبع کلمات افسونگر، و راویِ سنگینی وجدان آدمیان و پرسش‌های شاخص در زمینه سختی انسان بودن و تیره‌فرجامیِ انسانِ بازمانده از شتاب دنیای مدرن نیز هست.

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

21 Oct, 18:00


.

زبان فارسی از یک این صد ساله پیشرفت نمایانی کرده، از تعقید و تکلّفِ دوره‌ی قاجار خارج گردیده و نمونه‌های استواری از نثر به دست داده است. بازگشت به نثرِ ساده‌ی قرن پنجم از نوع بیهقی و قابوس‌نامه و سیاست‌نامه، نوشتنِ فارسی را تا حدّی به نثرِ جهانی نزدیک کرد، و آن را با منطق و نظم همراه نمود. قدری از غُلُوها، تعارف‌ها، لفّاظی‌ها و تکلّف‌ها کاست و فاصله‌ی میانِ اندیشه و کلام را نزدیک‌تر کرد. با این حال یک مشکل در نثرِ این صد ساله بر جای بوده است و آن "فقدانِ آزادیِ فکر" است که کلام را از شکفتگی و پویش باز داشته، از آهسته‌رَوی و تمجمج برکنار نداشته و حتّی گاه کار را به پَـر بستگی کشانده. رشدِ زبان که در گروِ اندیشه‌ی بی‌بیم است، نمی‌تواند تأمین گردد، مگر آنکه "تحرّکِ فرهنگی" در کشور، او را به جلو رانَد.
ما در این دوره‌ها، جنب و جوشِ سیاسی و روزنامه‌ای داشته‌ایم، ولی جوششِ عمیقِ فرهنگی کم داشته‌ایم. در هر زمان، مسائلِ روزمرّه‌ی خاصّ خود، ذهن‌های مستعد را به خود مشغول می‌داشته و مانع از آن بوده که به آن سـوتر نگاه افکنده شود. ایران در برزخِ تجدّد و سنّت، در حکمِ ارّابه‌ای بوده است که به دو اسبِ متقابل بسته باشد، یکی به جلو بکشد و یکی به عقب، چنانکه اگر این ارّابه تاکنون گسیخته نشده، از سخت جانی‌اَش بوده.
فکر، که بیشتر بر التهاب‌های درونی حرکت می‌کرده تا بر عمق، تنها انقباضِ دستگاهِ حکومت مانعِ کارش نبوده، بلکه از آن موذی‌تر، «خود سانسوری» بوده که بر اثر جوّ جامعه بر قلم تحمیل می‌شده.


 📘هشدار روزگار
#محمدعلی_اسلامی‌ندوشن

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

21 Oct, 07:04


مست شوید.
یک زوم از تلسکوپ جیمز وب به سمت سحابی horseHead





♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

گالری تصاویر ادبی

21 Oct, 06:38


#حیدر_غیابی (حیدر قلی‌خان غیایی شاملو)
(۳۰ مهر ۱۳۰۱ #تهران - ۱۵ شهریور ۱۳۶۴ فرانسه)
معمار و استاد دانشگاه.
او یکی از پیشگامان معماری نوین ایران است.
#حسین_امانت از شاگردان اوست.



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧