داستانک @daastaanak Channel on Telegram

داستانک

@daastaanak



ღداسٺانڪღ

قصہ‌ها براے بیدارکردڹ ما نوشٺہ شدند اما ما یڪ عمر براے خوابیدڹ از آڹ‌ها اسٺفادہ کردیم.

@daastaanak

موضوع کانال:داستانک،بریده کتاب،شعر و متن ادبی،فیلم کوتاه،موسیقی فاخر و...

https://t.me/+HxUqg_4m0A4xOTE0

داستانک (Urdu)

داستانک چینل کے زیر عنوان '@daastaanak' کے ذریعہ آپ ادبی دنیا کی روشنیوں میں ڈوب سکتے ہیں۔ یہاں آپ مختلف قصے، بریدہ کتب، شاعری، اور فلموں کی مختصر و معنی خیز کہانیاں پڑھ سکتے ہیں۔ یہاں کی موسیقی بھی عظیم ہے جو آپ کے دل کو چھو جائے گی۔ اس چینل کا مقصد مختلف فنون کو ایک جگہ پر جمع کرنا اور ادبی اور فنون کی دنیا سے لوگوں کو متعلق بنانا ہے۔ اگر آپ ادبیت، فن، اور خوبصورت کہانیوں سے محبت رکھتے ہیں تو یہ چینل آپ کے لیے ایک جواہری ہو سکتا ہے۔

داستانک

20 Nov, 19:29


با عضویت در کانال های بالا، در کمترین زمان ممکن به بیشترین محتوای باکیفیت دسترسی دارین 😍😍😍

داستانک

20 Nov, 18:29


بیا اینجا هر روز تست زبان بزن ❤️

داستانک

20 Nov, 18:29


فولدری پر از  ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی.زبان.ادبیات که کلی
اطلاعات مفیدبهتون می ده.🙏🏻👇🏻
https://t.me/addlist/zYwjt9CbvaY1MDQ0

داستانک

20 Nov, 18:23


به نام خداوند جان و خرد

گروه‌ها و کانال‌های تحت پوشش ابرگروه دبیران ادبیات کشور در تلگرام:

گروه‌ها:

گروه دبیران ادبیات متوسطه یک و گروه پشتیبانی گروه‌ها
لینک گروه:
🪷https://t.me/+CKiV5eREs6FjMjc0

گروه دبیران ادبیات متوسطه دو
لینک گروه:
🪷https://t.me/+UmCvBCltaAdiNTYx

گروه دانش‌آموزی
لینک گروه:
🪷https://t.me/+3mxWOB2kEENmMTY8

گروه تبادلات
لینک گروه:
🪷https://t.me/+vKWsBQ-E4HIyMWNk

کانال‌ها:

آیدی تعدادی از کانال‌ها که آرشیو گروه نیز محسوب می‌شوند:

ادبیات متوسطه اول (هفتم، هشتم، نهم)
🆔@adabiatemotevaseteh1

ادبیات متوسطه دوم (دهم، یازدهم، دوازدهم )
🆔@adabiatemotevaseteh2

علوم و فنون ادبی
🆔 @daneshhayeadabi

دانش‌های زبانی
🆔@daneshhayezabani

قلمرو فکری ادبیات
🆔@gherabatemanaei

تست ادبیات
🆔@test_adabiat

فارسی و نگارش فنی
🆔@adabiatefani

بانک نمونه سوال ادبیات
🆔@bankesoaladabiat


نگارش( دهم، یازدهم، دوازدهم)
🆔@negareshe10

کانال دانش‌آموزی گروه دبیران ادبیات کشوری
🆔@daneshamoziadabiat

کانال صائب و شاعران سبک هندی
🆔@saeb_e_tabrizi

کانال ادبیات حماسی، فردوسی و شاعران سبک خراسانی
🆔@adabiatehemasi

کانال حافظ‌پژوهی
🆔@hafezpajohi

کانال سعدی و شاعران سبک عراقی
🆔@saadieshiraz

داستانک
🆔@daastaanak

کتابخانه ادبی
🆔@ketabkhaneadabi

کانال تبادلات فرهنگیان
@FARHANGIAN_TABADOL


گروه دبیران ادبیات کشور در ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/96665629Cc686e94fcc
آرشیو گروه:
https://eitaa.com/joinchat/1999044610Cd968b94933

گروه دبیران ادبیات فارسی کشور در سروش:
https://splus.ir/dabiraneadabiat

آرشیو گروه در سروش:
https://splus.ir/adabiatemotevaseteh2

داستانک

20 Nov, 14:41


آهنگ دلنشین راغب و هیراد♥️👌




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

20 Nov, 14:35


من از دیرباز در روزگار آدمی نظر میکردم
و آنچه یافتم ظلمتی دامن‌گستر بود.
و از میان آدمیان هر آنکس که بیشتر میداند و سخن به سنجیدگی میراند
باری ، بهایی بس گزاف‌تر میپردازد.
آدمیزادِ نیک‌بخت؟
هرگز مجو ، مجو که نمی‌یابی.
آری ، به گردش روزگار آدمی را مکنت و مال
شاید که بیش و کم فراز آید
لیک آدمیزاد نیک‌بخت؟
هرگز.



از کتاب پنج نمایشنامه‌ی اوریپید
ترجمه‌ی عبدالله کوثری



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

20 Nov, 14:34


به طواف کعبه رفتم
به حرم رهم ندادند

که برون در چه کردی
که درون خانه آیی؟

#فخرالدین_عراقی



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

20 Nov, 10:15


روانشناسان میگن وقتی کسی رو که دوستش داری اگرفقط  نگاهش کنی وبهش خیره بشی نیمی از درد هایت را کاهش میدهد. یک آدمی که برایت مثل بقیه نباشد .و در بدترین شرایط تنهایت نمیگذارد. اگر می دانستیم آدمها چقدر به باهم بودن ،خندیدن ها ،حرف زدنها ،درددل کردنها احتیاج دارند. وزنده بودنشان با همین چیزهاست ،اینقدر همدیگر را نمی ترساندیم . نوشته بود در مسیری  که رو به پایان زندگیم می رفتم  اگر کسی حتی یک لبخند  به من میزد  اگر یکبار نگاهم میکرد.  به خودکشی فکر نمی کردم ،  زندگی من دست کسانی بود که نه می خندیدند ،نه عاشق می شدند .نه نگاه می کردند، وبا بی تفاوتی از کنارم می گذشتند. عشق اینطوریه که اگر یک صبر برایت باقی مانده باشد و همه دنیا بخواهند تو را امتحان کنند باز، ازش ، نمره خوب میگیری ،اینگونه است که  نابینایان  هم بدون دیدن تصویری از عشق و ناشنوایان بدون اینکه هرگز دوستت دارم را شنیده باشند عاشق می شوند. فراتر از آنچه می بینیم ومی شنویم زخم هایی را می بوسد ورنج هایی را باور می کند  که هیچکس نه آنها را می بیند و نه باور می کند.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نبودن عشق  ،نبودن خیلی از چیزهاست  خواب به چشممان نمی آید  گلدان ها یمان سبز نمی شوند ،پرنده ها نمی خوانند ،آهنگ ها غمگین می مانند و  آرزوها ناتمام ، کسی از کوچه مان رد نمیشود . سکوت زبان آرام رنجمان میشود  ما بی عشق فقیر و  فقیرتر می شویم . دوست داشتنی ترین نسخه ای است که می شود برای کسی پیچید  تا هی قد بکشد  وحالتان را خوب کند  چه در کوچه باشد ،چه در خیابان ، چه در زیر باران ،  یا میان برگ های درختان یا ورق ورق کتاب ها ، یا تکه ای از پیراهنمان، باید مدتی در آن گم شد . تا در دنیای سادگی اش راهی برای آموختن پیدا کنیم  وفردا روز خوبی باشد  برای خواندن وفهمیدن .
با  بودن هایی از جنس دوست داشتن، نه انجام وظیفه و حس مالکیت ، اگر چیز متفاوتی می خواهید باید کار متفاوتی انجام دهید. این آگاهی است که تغییر بوجود می آورد نه تلاش.حتی در میان حرف های ساده آدم ها هم می توانید مسائل مهمی را برای آموختن پیدا کنید.آدمها را هم میشود هک کرد  از طریق ارتعاشی که به آنها میبخشیم . به آنها زندگی بدهیم  ، وعشق اینگونه است که سالها بعد  لبخند به چهره دارید زندگی دیگه فریبتان نمی دهد اشتباهاتتان را اصلاح  و  هرس تان میکند وبه شما می گویددنیای زیبای درونتان را با عشق همسو کنید .
با عشق بن بستی وجود ندارد یا راهی خواهی یافت یا راهی خواهی ساخت و زندگی را  دوستش خواهید داشت.


#مسعود_هندیان
(م_ه)


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

20 Nov, 09:09


توپال به جای فوتبال
 
یادش بخیر مادربزرگی داشتم که  وقتی توی‌ حیاط دراندشت و بزرگ خانه‌مان با بچه‌ها فوتبال گل‌کوچیک بازی می‌کردیم از شدت صدای برخورد توپ به درب حیاط یا حفاظ‌ فلزی پنجره‌های زیرزمین خانه، گاهی سرمان داد می‌زد:
اهل‌له، چقدر توپ‌پال بازی می‌کنید!
مادربزرگم هرچند سواد نداشت و مدرسه نرفته بود ولی جایگزین موجهی برای واژه خارجی فوتبال ساخته بود. او از زبان ما واژه فوتبال را شنیده بود اما شاید پیش خودش فکر می کرد که این بچه‌ها چی دارند میگن؟! اونها چون به توپ پا می‌زنند پس درستش این است که بگوید توپ‌پا بازی. اما برای اینکه راحت‌تر این واژه را ادا کند و شاید تحت تأثیر حرف لام آخر واژه فوتبال که از بچه‌ها شنیده بود به این نتیجه رسیده بود که بگوید توپ‌پال بازی
   همه اینها را گفتم تا به واژه‌گزینان شاغل در فرهنگستان زبان فارسی این پیشنهاد را بدهم:
حالا که سخت مشغول فرنگی‌زدایی از زبان فارسی هستید به احترام تمام مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هایی که در همان ایام بی‌مدرسه‌گی، به گمانم هزاران هزار واژه نو در فارسی ساخته‌اند واژه توپال( با تشدید پ) را جایگزین فوتبال کنید. اینطوری، برای خوشحالی سیاستمداران مملکت هم که شده، یک مشت ادبی محکم به دهان استکبار جهانی زده‌اید!



علی‌اعظم محمدبیگی



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

20 Nov, 05:35


صحبت‌های معین♥️، چند شب پیش در کنسرت ونکوور: نفهمیدیم چی شد یهو شدیم ۷۲ سال…




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

20 Nov, 05:35


بانوی معلمی که در مدرسه ناشنوایان یکی از آهنگ‌های معین را به دانش‌آموزان آموزش می‌دهد👌🏻
واقعا عشق این معلم برای کار با دانش‌آموزان ناشنوا قابل تحسین است.


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

20 Nov, 04:58


پسربچه‌ای که خانه‌‌ی پُر اش نه یا ده سال سن داشت وارد مغازه شد و بدون معطلی با یک صدای آرام پرسید سیگار بلوبری دارید؟

فروشنده‌:آره

پسرک با صدایی عجیب و غریب پرسید چند است؟
فروشنده: «ده تومن.»
شک که نه،مطمئن‌ بودم پسرک سیگار را برای خودش می‌خواهد.

پرسیدم سیگار را برای چه کسی می‌خواهی؟ گفت برای خواهرم، کمی تپق زد و ادامه داد نه برای پدرم.

گفتم خب پس چطور پدرت قیمت سیگار را به تو نگفته؟
سکوت کرد، لبخندی زدم و گفتم سیگار را بگیر تا باهم برویم خانه و پاکت سیگار را تحویل پدرت بدهیم.
هنوز حرفم را تمام نکرده بودم که پسرک به تاخت دوید ‌سمت دوچرخه‌اش و مثل لانس آرمسترانگ در مسابقات جهانی شروع به رکاب زدن کرد، و از من دور و دورتر شد.

با صدای فروشنده به خودم آمدم که می‌گفت این درست نیست که مشتری یک مغازه را فراری بدهی.

گفتم این پسربچه که مشتری نبود، سیگار را برای خودش می‌خواست.
فروشنده گفت هر چی. پدر و مادر دارد، صاحب دارد و به ما ربطی ندارد.

موقع حساب و کتاب خریدهایم ده تومن آن پاکت سیگار را هم حساب کردم و فرو رفته در خود از مغازه بیرون آمدم.

من این عبارت «به ما ربطی ندارد» را میلیون‌ها بار شنیده‌ام و هر بار از دفعه قبل سعی بیشتری برای فهمیدن معنایش کرده‌ام.

چطور می‌شود وقتی در جلوی چشمانمان اشتباهی دارد اتفاق می‌افتد ما پای خودمان را کنار بکشیم و بگوییم به ما ربطی ندارد؟

چطور می‌شود که ما تا این حد به کبکی که سرش را در برف فرو کرده است شباهت پیدا کنیم؟
چقدر دیگر باید چوب این بی‌تفاوتی را بخوریم تا آخ‌مان در بیاید؟

چرا وقتی می‌توانستیم با یک حرف کوچک؛ تغییراتی بزرگ به وجود بیاوریم، لال مردیم و تماشاچی بودیم؟

چطور توانستیم مسئولیت‌های اجتماعی‌مان را بگذاریم لب طاقچه‌ی عادت که خاک بخورند و خاک.

همه‌ی بدبختی‌ها و کمبود‌ها را که‌ نمی‌شود انداخت گردن قانون و جهان سوم و این و آن. یک جایی از این ماجرا هم به گردن خودمان است.

جایی که روزی چند میلیون فروش دخلت باشد و باز هم چشمت در ده هزار تومان پولی است که ممکن است شروع بدبختی یک پسربچه نه ساله باشد. باغت آباد!

ما در قبال اجتماعی که در آن زندگی می‌کنیم مسئولیم، این مهم را باید توی سرمان فرو کنیم که‌ همه چیز از همین «من» شروع می‌شود.

خراب کردن نه استعداد می‌خواهد و نه زمان؛ اما درست کردن در نقطه مقابل‌اش هم تلاش و استعداد میخواهد و هم زمان بسیار زیاد. بگذار بذرهایمان را در خاک بکاریم ، شاید یک روزی در آینده وقتی که ما نیستیم ، آیندگان با ثمره‌اش از زندگی لذت بیشتری ببرند.



پویان اوحدی



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

20 Nov, 04:57


بوقت کارتون


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

20 Nov, 04:49


یارب این نو دولتان را با خر خودشان نشان
کین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند ..



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

20 Nov, 04:44


.
.
هر شب به رفتن فکر می کنم اما
هر صبح
پیراهنم را از چمدانی که در خیال بسته بودم
بیرون می کشم
هر شب به رفتن فکر می کنم
اما
هر صبح
موهایم را می بافم
سر کار می روم و به نرفتن ادامه می دهم
چند زن مثل من
مدام لای لیوانهای ته گنجه
در پی دری به سمت کوچیدنند
چند تن مثل من ملافه ها را جوری صاف می کنند که انگار
جاده های جهان را برای رفتن
تو تابه حال
از خانه ات در طبقه آخر یک آپارتمان تونلی برای فرار کنده ای
تو تا به حال
وقت اتو کشیدن
نقشه فرارت را هم کشیده ای ؟
آدم چطور می تواند پشت دری که قفل نیست اینقدر زندانی مانده باشد ؟

#رویا_شاه_حسین_زاده



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

20 Nov, 04:43


موسيقى زندگی 😍

روزى نو ، فكرى نو ، حسى نو 🌱



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

20 Nov, 04:33


خواجه ازبستر برون آ مملکت را آب برد


باران نیکراه


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

17 Nov, 07:01


به مناسبت ثبت هگمتانه در يونسكو.

از لحظه اى كه اين تصوير را از تپه باستانى هگمتانه ثبت كردم  لحظه شمارى  ميكردم كه اين منظر تاريخى در فهرست يونسكو به ثبت برسد تا اين تصوير را با افتخار با شما عزيزان به اشتراك بگذارم.
هگمتانه امروز به عنوان بيست و هشتمين ميراث تاريخى ايران زمين در فهرست ميراث جهانى يونسكو به ثبت رسيد. ديرينه هگمتانه چند هزار سال است. از دوره  ماد و هخامنشى گرفته تا سلوكي و اشكانى و ساساني…و چه افتخاريست براى ايران زمين🙏🏻.



تهیه شده توسط: دکتر خشایار لهراسبی


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

17 Nov, 06:43


انیمیشن Underneath

داستان درباره دنیایی است که #هیولاها آن را اداره می‌کنند و زندگی برده‌واری را به انسان‌ها تحمیل کرده‌اند. در این بین، مردی ...



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

17 Nov, 06:41


آواز و نی
بداهه شوشتری

نی و آواز دو یار دیرینه
آواز: مهدی شیخ الاسلامی
نی: افشین خان رمکی

ضبط: خانگی



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

17 Nov, 06:40


در این ناتمامی زندگی
تنها چیزی که منجی آدمی ست
عشق است.




شمس_لنگرودی



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

17 Nov, 06:37



ساقی بیا و جام طرب پر شراب کن
بیدار باش و دیدهٔ غفلت به‌خواب کن

ای آفتاب کشور خوبی! به وقت صبح
خاطر منوّر از مِی چون آفتاب کن...


حیدر_شیرازی
سلام
روزتون بخیر




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

16 Nov, 16:57


چه غریب روزگاری که به دست دیو در آن
شده دل به گِل موخر، شده زر به سر مقدم

چه حرامکاری ای دیو سیاه روی آزاد!
که ز شادخواری تو، احدی نمانده بی غم...



غلامرضا طریقی



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

16 Nov, 11:50


وقتی دلخوشی هایت ساده باشد معادله های پیچیده زندگی حل میشود. نیاز نیست به زندگی  مثل یک معادله چند مجهولی نگاه کنیم  نیاز نیست انتگرال بگیری و سینوس وکسینوسش را محاسبه کنی  دیفرانسیل ،توان لگاریتم ، رگرسیون دو متغیره براش بگیریم ، یا مشتقاتشو حساب کنیم ، فقط کافیه، ساده اش کنیم ، زندگی که همه اش فرمول ریاضی نیست ،  که فقط حساب وکتابش کنی ، عشق میخواهد لبخند میخواهد ، مهربانی وگذشت میخواهد وقتی یاد بگیری زیاد بخندی غم کمتر به سراغت می آید ، وقتی ضربان قلبت به لبخند های مکرر عادت کند  هر آنچه در دل آرزو دارید  بی بهانه از آن شما خواهد شد . وقتی با باران هم آواز شوی ابر ها برایت دست تکان میدهند ومثل صبح بعد از باران  میشوی با تمام زبان ها ی دنیا لبخند بزن ترجمه اش یکی است ترجمه نمیخواهد با زبان عشق لبخند بزن تا در عاشقی زندگی کنی.برای کسی که آزارت میدهد لبخند بزن چون فرصت یافتن انسان بهتری را به تو میدهد، برای درد هایی رو که نمیتونی به کسی بگی لبخند بزن با لبخند درمانشان کن ،سرود هایت را لبخند بزن ، برای کسانی که در زندگیت میمانند لبخند بزن ،برای آن که میرود لبخند بزن  ،برای روز هایی که گذشت و روز هایی که میایند لبخند بزن ، برای قناری ها که میخوانند ،و  پرستو ها یی که می‌آیند ،برای شقایق ها ،نرگس ها ،مریم ها ،اقاقیا ونیلوفر های آبی لبخند بزن ، حتی برای خانه های کلنگی  و در آلبوم عکس های قدیمی، هنوز لبخندی هست که چیزی رو یادت بیاره، پس لبخند بزن،  لبخند بزن  تا من شعر وقصه دم کنم ونگفته ها را با لبخند برایت بگویم تا تمام جهان رامت شود. برای رهگذران کوچه وخیابان لبخند بزن ، روزت  را با خنده شروع کن حتی اگر به ظهر کشید به شب کشید ، حتی اگر از کوچه خاطرات بد ، گذر کردید حتی اگر پایتان در گل ولای باشد گرد وخاک نشسته بر روی چهره تان  را بتکانید وخنده جایگزینش کنیدبگذارید با لبخند همدیگر را ملاقات کنیم بگذارید لب هایتان وگونه هایتان  از مشکلات بی خبر باشندبرای زندگی لبخند بزن مثل دوران کودکی بگذار هر چیزی تو را بخنداندزیباترین جای زندگی آنجاست که به همه فرصت بدهیم لبخند بزنند وبه همدیگر اعتماد کنند ،بدی ها فراموش شود و همه چیز دوباره با یک لبخند شروع شود ، چیز های ساده را جدی بگیریم زندگی را با معادلات ریاضی اشتباه نگیریم  برای خوشبختی وآرامش لبخند بزن  وپنجره دلت را رو به خوشبختی بگشا. بگذار همه عشق را در لبخند تو ببینند.اگر با چشم دل نگاه کنی زندگی مجموعه ای از هزاران معجزه کوچک است ، به زیبایی گل ها ،به شادی پروانه ها ،به رقص شاخه ها ،به خوش خبری قاصدک ها ، به رویش مهر، وهر روزش امیدی دیگر وطلوعی دیگر است لبخند ها برای شروع دوباره روزتان

#مسعود_هندیان
(م_ه)



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

16 Nov, 11:44


تصنیف گریه کن
استاد_بنان

به راستی موسیقی سنتی ما بی نظیرترین و با حس ترین ملودی ها را در جهان موسیقی داراست که مدیون امثال عارف قزوینی هاست.
یادشان گرامی و نامشان مانا



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

16 Nov, 11:40


▪️The Best Dances


📽 ویدئویی از بهترین رقص‌های تاریخ سینما



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

16 Nov, 11:30


به مناسبت ۲۶ آبان سالروز درگذشت استاد ابراهیم پورداوود

ابراهیم پورداوود بنیان‌گذار ایران‌شناسی نوین در ایران است. پژوهش‌های او بیشتر حول ایران باستان و دین زرتشتی است.

اثر جاودانه او، ترجمه "اوستا" کتاب مقدس زرتشتیان به پارسی است.

او از اعتبار خاصی در میان پارسیان هند برخوردار بود و جزو معدود غیرزرتشتیانی بود که اجازه یافت در مراسم مذهبی آنها شرکت داشته باشد.

فیلم مربوط به مصاحبه با دختر پورداوود است در مورد زندگی پدرش



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

16 Nov, 11:03


دی خوب بودی در نظر، امروز از آن هم خوب‌تر
خوب‌اند خوبانِ دگر، اما نه این مقدارها...

هلالى جغتايى




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

16 Nov, 11:02


ما تمام جاده ها رو تا یکی شدن دویدیم
بیا از نو هم صدا شیم به دوباره مبتلا شیم
این جدایی راه ما نیست رَه سِپاره قصه ها شیم
آخه با تو می شه تن داد به طلوع رفته از یاد



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

16 Nov, 10:59


برایت،
عطر باغ و میوه های جنگلی را،
عشق بازیِ آستانه ی در،
شنبه های لبریز از عشق
یکشنبه های آفتابی
دوشنبه های خوش خُلق را
آرزو میکنم .

برایت،
یک فیلم با خاطرات مشترک
نوشیدن شراب با دوستانت
و یک نفر که تو را بسیار دوست دارد
آرزو میکنم .

شنیدن واژه های مهربان
دیدن زندگیِ درحال عبور
رویت شبی با ماه کامل
مرور یک رابطه ی دوستانه ی عمیق
و ایمان به خدا را
برایت دوست دارم .

خنده های بی حساب مانند كودكان
گوش سپردن به پرنده وقتی می خواند
ونشنیدن خداحافظی را
برایت دوست دارم .

سرودهای عاشقانه
دوش گرفتن زیر آبشار
خواندن آوازهای نو
انتظاری عاشقانه در ایستگاه قطار
و یک مهمانی پر از صدای گیتار
برایت آرزو می کنم .

یافتن خاطرات یک عشق قدیمی
داشتن شانه های صمیمی
کف زدن های شادمانه
بعد از ظهرهای آرام
نواختن گیتار برای او که دوستش داری ،
شرابی سفید
و_یک_دنیا_عشق_از_من
برایت آرزو مى کنم .


کارلوس_دروموند_دآندراده
📸me




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

15 Nov, 18:17


غر زدن یک بازی روانی برای خالی کردن انرژی منفی روی فرد دیگر است. به جای غر زدن دنبال پیدا کردن راه‌ حل باشید. در زندگی با افرادی مواجه میشوی که هیچ تلاشی نمی‌کنند ، اما مدام در حال غر زدن‌اند، شاکی‌اند.
از افرادی که کلام آنها فقط بوی ناامیدی و یأس می‌دهد دور بمان.

یک سوال مهم:
اگر واقعا از وضعیت فعلی خود ناراضی هستی، پس چرا "هیچ" تلاشی برای تغییر آن نمی‌کنی؟
شکایت از وضعیت زندگی یعنی شکرگزاری چندانی نسبت به داشته‌هایت نداری. من فردی را میشناسم که حاضر است در مقابل مبلغ بسیار قابل توجهی نابینایی‌اش رو با بینایی تو معاوضه کند!
اگر مخالف این معامله هستی یعنی هنوز با چشمهایت کار داری.

سعی کن آدم فعال و مثبتی باشی.
باور کن برای هر مسئله ای راه‌حلی وجود دارد. راه‌حلی که هنوز به فکرت نرسیده.

ویلیام_بتیت


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

15 Nov, 18:16


دوست داشتن را باید دید از چه نوع دوست داشتنی است!
آیا مانند شیر است که آهو دوست دارد و گربه که موش دوست دارد!
باید دید وقتی کسی می‌گوید دوستت دارم آیا معنی‌اش این است که می‌خواهد ما را خرج خودش کند و ما را بخورد و ما را به مصرف خودش برساند؟
یا دوستت دارم به این معنی است که تو دوست من هستی و خاطرت پیش من عزیز است و اگر کاری داشتی برایت انجام می‌دهم، اگر بیمار شدی تا صبح برای تو بیدار می‌مانم!





#الهی_قمشه‌ای


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

15 Nov, 04:06


تصویر زیبای حیوانات در باران 😍



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

15 Nov, 03:51


اگر زنده ماندی،
اگر مقاومت کردی
آواز بخوان،
رویا ببین، مست کن!
زمانه‌ی زمهریر است:
عاشق شو، شتاب کن!
بادِ ساعات
خیابان‌ها را جارو می‌کند،
معبرها را.
درختان منتظرند:
تو منتظر نباش،
موعد زندگی‌ست،
یگانه فرصت‌ات!



خایمه_سابینس



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

15 Nov, 03:51


به_وقت_کلهر


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

15 Nov, 03:51


یه‌پاییز🍁🍂

محسن‌چاوشی♥️



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

15 Nov, 03:50


ضرب‌المثلی تقریبا در همه فرهنگ های دنیا
وجود دارد که می‌گوید:
"زمانی که چشم نمی‌بیند، قلب هم احساس نمی‌کند "
ولی من تاکید می‌کنم که این گفته اشتباه است
هر کس هر چه دورتر برود، به قلب نزدیک‌تر خواهد بود، حتی اگر بکوشیم او را به فراموشی بسپاریم!
حتی اگر در غربت زندگی کنیم‌ باز هم کوچک ترین خاطراتِ مربوط به اصل و نسب خود را به یاد داریم. اگر از کسی که دوست داریم دور باشیم
حتی عبور رهگذران نیز ما را به یاد او می‌اندازد..



📘یازده دقیقه
#پائولو_کوئلیو



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

15 Nov, 03:49


هر صبح برتو می گذرد صبح دیگر است
یکسان نبود و نیست ایاب و ذهاب صبح

بی روی دوست خانه ی دل تیره شد مرا
آنسان که تیره شد دل شب در غیاب صبح

بسیار بی من و تو زند ماهتاب شب
بسیار بی من و تو دمد آفتاب صبح


صابر_همدانی
صبح_بخیر



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

14 Nov, 06:34


موسیقی تنها راه فرار است..
بی‌آنکه خانه را ترک کنی..

Everything i Do (i Do It For You) 🎶🎶



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

14 Nov, 06:33


ما بر‌عکس‌های دوست‌داشتنی..!

هرچه ما را گریاندند، بر خندیدن مصّرتر شدیم.
هرچه برایمان ناله و اندوه آوردند، به شُكر و به شادی مشتاق‌تر شدیم.
هرچه ناامیدمان کردند، امیدوارتر شدیم و هرچه از مرگ گفتند بیشتر در پی زندگی دویدیم.

و این‌گونه شد که ما مردمانی بر عکس شدیم..!
ما هرکدام برعکسی دوست‌داشتنی هستیم در آلبوم روزگار..
روزگاری که واقعیتش چندان دیدنی نیست
برعکسش اما چرا؛ که ما هستیم...



"عرفان_نظرآهاری



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

13 Nov, 18:06


«نحن ندفن في قلوبنا كل يوم أشياء لم نُخبر أحداً عنها»



ما هر روز چیزهایی را در قلب خود دفن می کنیم که درباره ی آن ها به کسی چیزی نگفته ایم.

#محمود_درویش



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

13 Nov, 17:52


«با یک مهربانی کوچک، دنیا را تغییر دهیم.»


🔖 فلسفه‌ی روز جهانی مهربانی و چند توصیه‌ی ساده!



این آرمانی است که توسط بسیاری از انسان‌ها در گوشه و کنار دنیا ترویج داده شده و روزی را با عنوان «روز جهانی مهربانی» بنیان گذاشته‌اند تا در آن روز با این شعار که «مهربان بودن دلیل نمی‌خواهد» کارهایی هرچند کوچک در راستای توسعه و گسترش حس مهربانی، دوستی و صلح بردارند.

پاسداشت «مهربانی» در روز ۱۳ نوامبر جنبشی است که ابتدا در ژاپن و با عنوان «جنبش مهربانی‌های کوچک» شکل گرفت و با گسترش به سرتاسر دنیا توانست در سال ۱۹۹۸ به عنوان «روز جهانی مهربانی» ثبت و ترویج شود. از آن سال به بعد، جنبش‌های مردمی بسیاری در کشورهای مختلف حول محور «ترویج مهربانی برای ساخت دنیایی بهتر» شکل گرفته و هر سال با برنامه‌های مختلفی سعی در بزرگداشت این روز داشته‌اند. برنامه‌هایی که هدف آنها یادآوری این موضوع به مردم است که گاه کارهای کوچک و مهربانی با اعمالی ساده و روزمره می تواند منجر به ساختن دنیایی بهتر برای همه شود. مهربانی یکی از مهم‌ترین و قوی‌ترین احساسات بشر برای ساختن یک زندگی ایده‌ال و حل بسیاری از مشکلات فعلی است.

این جنبش جهانی معتقد است اگر تنها یک وجه مشترک برای ساختن یک ملت از تمامی ملت‌های جهان وجود داشته باشد، آن «مهربانی» کردن است. و راه دستیابی به آن چیزی نیست جز تلاش برای اصلاح رفتارهای کوچک و گنجاندن مهربانی در زندگی روزمره.


🏮چگونه مهربان باشیم؟

روز ۲۲ آبان (۱۳ نوامبر) بهانه‌ای است برای یک تصمیم جمعی در جهت تمرین، یادآوری و گسترش مهربانی. تصمیم‌تان را بگیرید و برای انجام یک کار کوچک مهربانی آماده شوید.

۱. کارهای ساده انجام دهید!

حتی یک لبخند هنگام دست دادن می‌تواند آغاز یک روز خوب برای طرفین باشد. سخت نگیرید و برای مهربان بودن از کارهای روزانه خود شروع کنید. یک گفتگوی شیرین با همکارتان خلق کنید، یا داوطلبانه به کسی کمک کنید تا کارش را انجام دهد. در مهربان بودن مهم اندازه کار نیست، مهم مهربان بودن است.


۲. «الکی مهربان» باشید!

مهربان بودن برنامه‌ریزی نمی‌خواهد. شاید الکی خوش بودن صفت مثبتی قلمداد نباشد ولی الکی مهربان بودن این طور نیست. بگذارید مردم وقتی درباره شما حرف می‌زنند بگویند مهربان بودن برای او یک تلاش نیست بلکه یک سبک زندگی است. او همینطوری هم مهربان است. نیازی به فکر کردن و برنامه‌ریزی برای این کار ندارد.


۳. مهربانی‌های کوچک را به تعداد زیاد تکرار کنید

یک روز شما می‌تواند مملو از مهربانی‌های کوچکی باشد که از ابتدای صبح آغاز شده و تا انتهای شب در موقعیت‌های مختلف و در لابه‌لای کارهای روزمره تکرار می‌شود.


۴. مهربانی را محدود نکنید!

مهربانی را با هر موجودی تجربه کنید. فرقی ندارد خانواده شما باشد یا یک همشهری، همکار، هم‌نوع یا یک حیوان و گیاه و حتی طبیعت و زمین و آسمان. مهربان بودن به شما حس بودن خواهد داد پس این حس را با هر فرد و موجودی که می توانید تجربه کنید. با یک انسان دیگر در خیابان آنگونه حرف بزنید که با بهترین دوست‌تان.


۵. در مهربان بودن به مهربان بودن فکر نکنید!

به احساس طرف مقابل بیشتر از نفع شخصی خود اهمیت دهید. کاری کنید که طرف مقابل‌تان تجربه لذت‌بخشی داشته باشد. این که از این مهربانی چه عاید شما می‌شود مهم نیست چون بزرگ‌ترین نفع شما از مهربانی کردن با دیگران خود مهربان بودن است. مهربان بودن اولین و شاید تنها نفع مهربانی کردن برای شماست.


۶. لبخند یادتان نرود!

اصلا مهربانی بدون لبخند مثل زمستان بدون برف است. از تاثیرات روانی و حتی جسمی لبخند بر خود شما که بگذریم، لبخند بهترین راه برای تحکیم یک ارتباط دوطرفه است. لبخند یکی از منحصربه‌فردترین خصوصیات انسان‌ها در بین بقیه گونه‌های حیوانی است، پس تا می‌توانیم از آن استفاده کنیم.



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

13 Nov, 12:09


.

دیوید هیوم می نویسد: تنهایی مطلق شاید بدترین مجازاتی باشد که بر ما تحمیل می شود. هر لذتی که جدا از دوستان می بریم بی رمق می شود، و هر دردی در تنهایی شدیدتر و غیر قابل تحمل تر می شود. بر فرض، اگر همه نیروها و عناصر طبیعت دست به دست هم بدهند تا در خدمت و فرمان یک نفر باشند، اگر خورشید هم به فرمان این یک نفر برآید و فرو رود، اگر دریاها و رودها به میل او بخروشند و جاری شوند، و اگر زمین به خودی خود همه خواسته ها و مایحتاج مطلوب او را فراهم آورد، باز او درمانده و بیچاره خواهد بود تا زمانی که دست کم یک نفر را داشته باشد که شادی اش را با او قسمت کند و از احترام و دوستی او برخوردار شود.

📒 فلسفه تنهایی
#لارس_اسونسن

▪️نام اثر: چهره‌ی یک پیرزن

نام هنرمند:
سمت چپ:
رمبرانت
مربوط به سال 1654

سمت راست:
ایلیا رپین
مربوط به سال 1873



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

13 Nov, 11:46


بی مقدمه از عمق جانش گفت: "چه خوب که هستی!" و من آماده بودم تا کوه را از جا بکنم و دنیا را با همین دست‌های خالی‌ام فتح کنم...
گاهی یک قدردانیِ به‌جا، معجزه می‌کند و مرهم همه جانبه‌ای می‌شود روی عمیق‌ترین زخم‌ها...
آدم‌ها فقط می‌خواهند دیده شوند. مهم نیست چقدر برایشان سخت بوده، چقدر راه آمده‌اند و چقدر تاوان داده‌اند، همین که بدانند قدرشان دانسته می‌شود، برایشان بزرگ‌ترین پاداش و دلچسب‌ترین حالت احترام و دوست داشتن است.
گاهی بدون مقدمه از خوبیِ آدم‌ها حرف بزنید، از کارهای ارزشمندشان، از گذشت‌هایی که داشته‌اند، ذکاوتی که به خرج داده‌اند، عشقی که بی‌چشمداشت نثار کرده‌اند و جهانی که به یمن حضور آنان بهتر شده...
آدم‌ها را ببینید و به آنان بگویید: چه خوب که در جهانِ شما هستند...
آدم‌ها را ببینید، پیش از آن‌که ناچار شوند با بغض و تقلا، خودشان را به شما یادآوری کنند...
که دیدن، مادامی ارزش دارد
که هنوز به التماس آلوده نشده‌باشد...



نرگس_صرافیان_طوفان



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

13 Nov, 11:35


مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست.
آری ...
تا شقایق هست، زندگی باید کرد

👤سهراب سپهری



روز_جهانی_مهربانی



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

13 Nov, 11:34


تایم لپسی زیبا از آسمان شب و قطعه آرامش بخش Movement x با آهنگسازی vangelis بزرگ از آلبوم El Greco

عشق ؛
شیرین می کند اندوه را

#هوشنگ_ابتهاج




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

13 Nov, 11:29


اگر هر روز کمی بارون میومد می‌شد خیلی چیزها رو تحمل کنیم.

معین_دهاز


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

13 Nov, 11:26


بگذار باور کنم که زندگی
هنوز می‌تواند خبرهای خوب بیاورد.
این‌که زمان مجبور نیست
با تَرَک‌ها و گردوخاک‌اش
مرا خوار و خفیف کند.

بگذار در این شب تاریک قدم بزنم
و خیال کنم هنوز
چیزی باقی مانده از ستارگان
میان درختانی که باهم قدم می‌زدیم.
ستارگانی که تنها می‌توانند
آن‌هایی را پیدا کنند که عاشق‌ می‌شوند
کنار یک رود
یک عصر.

بگذار، بگذار در رنج‌ام آرام بگیرم
و هذیان مغاک‌ات را بشناسم
و درهایی را که نا‌گهان
از آن‌ها ناپدید شدی.

دخترک ابدی، شعر،
ای گواه مرگ من.
چراکه زندگی رویاست،
همان حکایتی که از کودکی‌ام می‌شنیدم.
نه بیش و نه کم
شخصیت‌های یک قصه‌ایم
که کسی به رویا می‌بیند.

در لحظه‌ای که به پیش می‌رفتم و
غرق می‌شدم
تنها چیزی که می‌توانستم به آن فکر کنم
این بود:
که در پایان
طرح رویا را
در خواهم یافت.



شاعر: ایوان_اونیاته
اکوادور، ۱۹۴۸
برگردان: محسن عمادی



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

13 Nov, 08:10


بعضی وقت ها  ابرها ،خورشید و درختان با تو همسو میشوند وبرایت زیباترین منظره را خلق میکنند. ومنتظر میمانند تا برای آنها بنویسی
زندگی هزاران پنجره دارد وممکن است فرصت نگاه کردن از تمام پنجره ها را نداشته باشیم. ولی همیشه از یک پنجره به آن نگاه کن ، پنجره عشق که امید میدهد ‌. وقتی از پنجره ناامیدی به آن نگاه کنی  دوست داری ترکش کنی ولی وقتی از پنجره عشق  نگاهش کنی میخواهی دنیا را تغییر دهی، نوشته بود دل آدم میفهمه، متوجه میشه، شعور داره ، الکی یه جایی نمیره، آدرس همه چیز را میدونه ،  الکی سئوال نمیکنه ،شب های شب وروز های روز را لمس میکنه ،  شادی ورنج را بلده ، مردن روزگار را حس میکنه،رها شدن ولگد مال شدن را میفهمه،باختن را یاد گرفته ، سهم این وآن را میدونه، معنی آغوش را میفهمه،میدونه کی غمگین بشه ،کی مهربون ،کی دلتنگ ،  وکی فراموش کنه ، میفهمه کی خراب کند وکی بسازه ، کی جای خالی یکی را یاد آوری کنه، به عکسی خیره بشه وکی کسی را بیرون بیندازه . و یا کی کسی را نقاشی کنه،میدونه  کی قفس شود وکی اسیر و کی آزاد  وکی غصه ها رابخوره، ،کی بماند و کی برود وکی دهها کتاب را  فقط دوکلمه کند . ویا  همه اعضای بدن را پر از عشق کند ،دنیای شما به اندازه قلبتان بزرگ یا کوچک است.اگر میخواهید چیزی را بدست آورید ابتدا آنرا ببخشید اگر میخواهید از چیزی رها شوید اجازه بدهید شکوفه بزند  این درک ظریفی از قانون هستی است نرم بر سخت  غلبه میکند.بعضی انسانها را میشود بار ها وبار ها دوست داشت . مثل آهنگ هایی که بار ها گوش میکنیم  از پنجره عشق به زندگی نگاه میکنند ، مسیر دل را میروند ،اهل دلند ، مثل عاشقانه های بهارند  دوست داری سبز ه ها را بهانه کنی و بختت را در خیالشان گره بزنی، وهر چیزی که به آنها ربط پیدا میکند  دوست داشتنی است از دلتنگی بگیر تا جای خالیشان،  اونا گره میزنند  چشم ها را با خورشید،دل ها را با عشق ،سایه ها را با آب ،شاخه ها را با باد،خنده ها را بر لب ،رقص ها را برتن ، نغمه ها را بر دل ، سازها را با عشق ،   اونا برای خوشبخت بودن به هیچ چیزی نیاز ندارند به قول آندره ژید که میگه از روزی که فهمیدم نیازی به خوشبختی ندارم و به خودم قبولاندم که برای خوشبخت بودن به هیچ چیز نیاز ندارم  خوشبختی در من آشیانه کرد .به امید باز شدن راههای زندگیتان ، دلتان راهتان را اختراع کند بسازد وبیآفریند ، ودوست داشتن آدمها را با دلتان یاد بگیرید ودنبال کلمات نروید. چرا که هر قلبی با حال وهوای مخصوص صاحبش رشد میکند .

#مسعود_هندیان
م_ه



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

13 Nov, 08:10


م_ه

داستانک

11 Nov, 14:41



▪️بیست‌و‌یکم آبان‌ماه؛

زادروزِ « نیمای بزرگ » یکی از درخشان‌ترین
چهره‌های فرهنگی و ادبی‌ ایران‌زمین گرامی باد.


علی اسفندیاری، مشهور به نیما یوشیج، شاعر بزرگ معاصر که با ساختارشکنی‌ِ جسورانه‌اش ادبیاتِ شعری این سرزمین را به‌کلی دگرگون ساخت.

نیما یوشیج، حُرمت و اعتبارِ جامعه‌ی ادبیات، شعر و فرهنگ سرزمینِ ماست که نه تنها هیچ‌گاه فراموش نخواهد شد بلکه یاد و نامش هماره گرامی و جاودان خواهد ماند!



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

11 Nov, 14:39


اوست

نِشَسته دَر نَظَر


مَن

به کُجا نَظَر کنم؟؟؟؟؟


#مولانا



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

11 Nov, 14:34


محبوب من !
پاییز مصرع سوم رباعی دوری از شماست.
محبوب من !
پاییز میراث فرهنگی عاشق است.
شما نباشی،
همه ی بغض‌های جهان در گلوی من است.
کوچه‌ها را یکی یکی ورق میزنم.
از پاییز راهی به شما پیدا میکنم.
باران های درونم آغاز میشود...
محبوب من؛
بی تو پاییز دوران سختی‌ست...


محمد_صالح_علاء



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

11 Nov, 14:04


غصه نخور قربون چشات برم...




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

11 Nov, 14:04


«و گفت:
طعم عشق چگونه باشد؟
گفتمش:
عشق گوارا است اما رنج دارد!»




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

11 Nov, 13:20


در زیر سکوت تو گنجی است خاموش و مغرور
همچون میراث یک دهکده ی دور
گنجی پنهان در خطر هجوم غارتگران
گنجی که من دیده ام
و خود را به ندیدن می زنم...


آنتوان_دوسنت_اگزوپری

عصر زیبای پاییزیتون بخیر و شادی



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

11 Nov, 10:53


بشنویم این غزل زیبای حضرت حافظ رو با صدای کیکاووس یاکیده⚘️.
.
برنیامد از تمنّایِ لَبَت کامم هنوز
بر امید جامِ لعلت دُردی آشامم هنوز

روز اول رفت دینم در سرِ زلفین تو
تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز

ساقیا یک جرعه‌ای زان آبِ آتش‌گون که من
در میانِ پُختگانِ عشقِ او خامم هنوز

از خطا گفتم شبی زلفِ تو را مُشکِ خُتَن
می‌زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز

پرتوِ رویِ تو تا در خلوتم دید آفتاب
می‌رود چون سایه هر دَم، بر در و بامم هنوز

نام من رفته‌ست روزی بر لبِ جانان به سَهو
اهلِ دل را بویِ جان می‌آید از نامم هنوز

در ازل داده‌ست ما را ساقیِ لعلِ لبت
جرعهٔ جامی که من مَدهوشِ آن جامم هنوز

ای که گفتی جان بده تا باشَدَت آرامِ جان
جان به غم‌هایش سپردم، نیست آرامم هنوز

در قلم آورد حافظ قصهٔ لَعلِ لَبَش
آب حیوان می‌رود هر دَم ز اقلامم هنوز

حضرت حافظ⚘️.


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

11 Nov, 10:04


ܥ‌‌ࡐ‌ܢِܚࡅ߳ߺߺܙ ܥ‌‌ߊ‌ܝ‌ܩܢ❤️



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

11 Nov, 09:57


❗️قسمتی از برنامه‌ی رادیویی قدیمی و نوستالژیک «صبح جمعه با شما»
▪️این برنامه رادیویی از دهه پنجاه بمدت چهار دهه با تلاش گروهی از هنرمندان رادیو خنده را بر لبان مردم ایران هدیه می‌کرد.
▫️هنرمندان بزرگی همچون منوچهر نوذری، عزت‌الله مقبلی، حسین عرفانی، شهلا ناظریان، اصغر افضلی، رضا عبدی، مهین برزویی، شهروز، ملک‌آرایی، منوچهر آذری، اکبر منانی، منوچهر والی‌زاده، بیوک میرزایی، عباس محبی، علیرضا جاویدنیا، مینو غزنوی، پرویز ربیعی، پریچهر بهروان، کنعان کیانی، حسین امیرفضلی، پرویز نارنجی‌ها، فرهنگ مهرپرور، مهین دیهیم، محسن هرندی، میثم عبدی و... از جمله صدا پیشگان این برنامه بودند که در اوایل دهه نود متوقف شد و بعدها در سال۹۷ با گروهی دیگر آغاز به کار نمود!



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

11 Nov, 09:48


‏خدایا هیچوقت منو اونقدر درگیر یه رابطه نکن که بخوام خوراکیامو باهاش شریک بشم...
آمین 🙏😅



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

11 Nov, 07:38


.
چرا دوستت دارم؟
چرا که باد می‌گذرد
و علف سر از پا نمی‌شناسد.
باد از علف نمی‌پرسد:
چرا؟



#امیلی_دیکنسون




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

11 Nov, 07:14


خسرو شکیبایی



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

11 Nov, 06:54


تو را من چشم در راهم



سراینده: #نیما_یوشیج


با صدای زیبای زنده یاد #غزاله_علیزاده




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

11 Nov, 06:51


قسم به صبح که یادآور نگاهِ تو است
که باز آینه‌ی چشمِ من به راهِ تو است

به لب رسیده دگر جانم از ندیدنِ تو
تورا ندیده اگر جان دهم گناهِ تو است



#حسین_فروتن



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

11 Nov, 06:41


میگفت آدمهای عاشق مثل آدمهای مست رفتار میکنند  .هر چی دارن را  رو میکنند ،حرف های راست میزنند  اعترافشون واقعیه، و وقتی ما دوست داشتنی نبودیم دوستمان داشتند.
گاهی روز ها  وشب ها ، در فرسوده کردنمان کم نمیگذارند. تلخی هایی که بوی کهنگی گرفته اند را با خود نمی برند دردهایی که درس ها را داده اند  نمیروند . وقتی به آدما تکیه میکنی به نگاهشان عادت میکنی، عاشقشان میشوی ، در آنها پناه میگیری ، با آنها دردل دل میکنی ، وابسته شان میشوی ، نقاط مشترک با هم پیدا میکنید . باید مراقب باشی دوباره خالی نشوی ،  نیفتی .آدم ها  وقتی دوست داشته میشوند قشنگتر هستند چشم هایشان زنده تر است گونه هایشان چالتر است لبانشان راحتتر میخندد ،پوستشان درخشانتر  است ،نفس هایشان سبکتر است آدمها  وقتی دوست داشته میشوند انگار  آدمترند.  کلمات را عریان نمیکنند تا هق هق واژه ها را در آورند . نگاهشان سخره نمیشود طعم چشمانشان گس نمیشود ،همه چیز ریشه در نگاهی دارد  که در ما لونه کرده است گاهی قدرت قلب آدما در چشمانشان است در آب ممنوعه چشمانشان نباید شنا کنی وگرنه غرق میشوی.گاهی وقت ها قصه زندگی تقویم وتاریخی برایمان باقی نمیگذارد  وشمارشی برای روز ها در کار نیست  ودر هیچ طلوعی  آشیانه ای ساخته نمیشود ونیمه عاشقتر را باد با خود میبرد . وبدشکل ترین  طلسم روی نگاهمان قفل میشود . نه زندگیمان به قشنگی عکس هاست  ونه دوست داشتنمان به تندی شعرها ست ، ولی نباید نا امید شد.باید منتظر ماند تا یه روزی عشق برای خنده ما کاری کند . فقط کافی است چشم به راه صدایش باشید در تار تار نواختن زندگی همراهتان میشود تا یک یک پرنده های اسیر از قفس دلتان رها شود . وبه جای کنار گذاشتن زندگی معنی واژه ها را عوض کنید تا قصه بهتری داشته باشید ونزدیک چیزهایی قرار بگیرید که احساس زنده بودن به شما بدهد .ودنیا شما را غافلگیر نکند ودر مستی خمار نباشید ودر بیداری خواب نمانید .شاید اشتباه ما این باشد که میخواهیم همه چیز را بفهمیم. دو چیز را هیچوقت برای فهمیدن دنبال نکنید یکی عشق ودیگری زندگی. عشق همان کلمه معروف سه حرفی است که ترانه‌ها و غزل‌های بی‌شماری از آن الهام گرفته‌اند. که در ابتدای هر قدمی ،هر آوازی ،هر شعری ،هر نوشته ای همراه با زندگی می آید.هر از گاهی خودمان را برای دوست داشتن بروز رسانی کنیم آنوقت نه دیوارها ،نه جاده ها ،  ونه آدمها ،فاصله ها را نمیسازند . وزندگی رقصی بی پایان میشود. وبه هم میگوییم فردا روز خوبی است برای دیدن باران ،برای قدم زدن در میان شکوفه ها ،برای رقصیدن در باد ،برای دوست داشتن ها .
فردا مرا بیدار کنید .


#مسعود_هندیان
(م_ه)



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

11 Nov, 06:35


امان از دستِ شما جماعتِ عاقل.
احساس زدگی! مستی!جنون!
شما آدم هایِ منزه و پاک، خونسردید و بی اعتنا.
و با همین خونسردی و بی اعتنایی، مست را سرزنش می کنید و دیوانه را تحقیر.

و مثلِ زاهد دامن می کشید و رد می شوید
و مثل واعظ شُکر می کنید که خداوند شما را مثلِ آنها نیافریده است.

من بیشتر از یکبار مست بوده ام
و شوریدگی ام با جنون خیلی فاصله نداشته است
و از هیچ کدام از این حالات هم پشیمان نبوده ام
و با معیارهایی که دارم عمیقا فهمیده ام که مردم هر آدمِ فوقِ معمولی را که به کاری بزرگ و یا در ظاهر ناممکن دست زده از قدیم و ندیم با انگِ مستی یا دیوانگی بدنام کرده اند.

و اما در زندگی عادی هم تحمل می خواهد که در واکنش به هر عملِ آزادمنشانه و نجیبانه و نامنتظری بشنوی:
این بابا مست است!
دیوانه است!

ای شما هوشیاران شرم کنید..!
شرم کنید ای شما فرزانگان..!



📕رنج های ورتر جوان
يوهان_ولفگانگ_گوته




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

11 Nov, 06:33


عشق زندگے میبخشد 💚



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

11 Nov, 06:31


من تو را تصویر خواهم کرد
تو را به رنگ، به نور،
و به آوازهای رنگین
تبدیل خواهم کرد.
تو را به گل، به کوه،
و به رودخانه‌های خروشان
تبدیل خواهم کرد.
من از تو دنیا را خواهم ساخت
و برای تو، دنیا را
اگر سخنم را باور نمیکنی
هنوز قدرتِ دوست داشتن را
باور نکرده‌ای...
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌

نادر ابراهیمی
صبحتون
نورانی




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

04 Nov, 20:24


«خالی و تنها»

ترانه سرا:
لیلا کسرا
آهنگساز:
آندرانیک
سال ۱۳۷۰
حمیرا

دنیای احساس


شبتون درگیر آرامش



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

04 Nov, 18:29


هزارتوی_متن با مسعود_بهنود



گفتارى اندر منفعت #شراب🍷



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

04 Nov, 18:21


آیا از کلماتِ ناگفته چیزی شنیده‌ای؟


از آنهایی که هرگز گفته نمی‌شوند، آن کلماتِ خاموش که در جمله‌ها جای‌شان را به کلمات دیگری می‌دهند و به حرف نمی‌آیند.. کلماتی که کنار می‌ایستند، گفته نمی‌شوند و در سایۀ سکوت پشت دیوارِ نگاهی، لبخندی، آه و افسوسی به آرامی محو می‌شوند...

آیا از کلماتِ ناگفته چیزی شنیده‌ای؟ انگار کلماتی هم هستند که زیر آتشِ خاموشی دفن می‌شوند، کلماتی که زخم می‌شوند و چون چاقویی درونِ ما می‌چرخند و لت و پار می‌کنند ما را.. من مملو از کلمات ناگفته‌ام، مملو از سکوت و انتظار، مملو از کلماتی که در گلویم خفه می‌شوند، و چونان پروانه‌ای در بطنِ پیله می‌میرند...

و توچه می‌دانی که من چه حرف‌ها با تو نگفته‌ام... شاید روزی، در جایی دور به تو رسیدم و به تو گفتم تمامِ ناگفته‌ها را...


حسام_محمدی




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

04 Nov, 16:34


جرأت می‌خواهد هر روز مقابل روزگار بایستی، ابرهای ناامیدی‌اش را کنار بزنی و دنبال خورشید امید بگردی.

جرأت می‌خواهد در مسیرهای نرفته به سمت مقصدهای نامعلوم گام برداری.
باید برایت مهم نباشد این که شاید آخرش همان چیزی که می‌خواستی نیست و از پیش‌بینی ناپذیریِ مسیر، لذت ببری.
که همین هدف داشتن و ادامه، لذت بخش است...

باور کن آدم‌های موفق، بیشترین میزان خوشبختی‌شان برای زمان‌هایی‌ست که امیدوارانه برای رسیدن به مقصد، تلاش می‌کردند، زمان‌هایی که برای ادامه، هدف داشتند و برای عبور.

دلیل و بیشترین رضایت آدمی زمانی‌ست که به واسطه‌ی قدرت اراده و اختیار، در جریان است،
زمانی که با جسارت تمام، ثابت می‌کند که با درخت و کوه و بوته‌های ریشه در خاک، فرق دارد.


نرگس صرافیان‌ طوفان




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

04 Nov, 16:32


من نمی‌دانم چرا هر کسی را صدا کردم
هر کس را دوست داشتم
ناگهان در خم کوچه گم شد.



#احمدرضا احمدی



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

04 Nov, 16:30


🎬 #فیلم_کوتاه : جادویِ لبخند

👉The Magic of a Smile

#اجتماعی



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

04 Nov, 16:29


علیرضا قربانی و درصاف الحمدانی

آهنگساز : علی قمصری
کمانچه : سهراب پورناظری

┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄

چندان بخورم شراب کاین بوی شراب
آید ز تراب چون روم زیر تراب
گر بر سر خاک من رسد مخموری
از بوی شراب من شود مست و خراب

خیام



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

04 Nov, 14:34


شبی شمعی پیش او نهاده بودند. بادی درآمد و شمع را بنشاند. یحیی در گریستن آمد. گفتند: چرا می‌گریی؟ هم‌این ساعت بازگیریم.

گفت: از این نمی‌گریم. از آن می‌گریم که شمع‌های ایمان و چراغ‌های توحید در سینه‌های ما افروخته‌اند. می‌ترسم که نباید که از مهبّ بی‌نیازی بادی درآید همچنین و آن همه را فرونشاند.




‌‌تذکرة الأولیاء - عطار نیشابوری



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

04 Nov, 14:34


🎯 داستانک‌نویسی


داستانک، که همان ترجمه فارسی فلش‌فیکشن باشد، یکی از گونه‌های روایی محبوب روزگار ماست.

در عصری که فرصت دیدن طبیعت بیشتر از پنجره‌ای کوچک و متحرک دست می‌دهد، عصر ملاقات‌های کوتاه و سریع و آدم‌هایی که به سرعت در پیاده‌روها از برابرمان عبور می‌کنند، روزگاری که شناخت ما از دیگران در درددلی مختصر خلاصه می‌شود، داستانک، روایت مطلوب انسان معاصر است.

🎯 عناصر داستانک:

۱: شخصیت های داستانک، اشخاص یا نیروهایی در طبیعت یا اشیایی هستند که در پیرنگ نقش دارند و بخشی از کشمکش روایت را نمایندگی می کنند. به طور معمول، داستانک صرفاً یک شخصیت واحد دارد و رویداد و کشمکش نیز حول همان تک شخصیت شکل می گیرد. در هر حال، شمار شخصیت های داستانک حداکثر از دو یا سه شخصیت بیشتر نیست. شخصیت‌ها می‌توانند «ایستا» و یا «پویا» باشند. شخصیت ایستا از رویداد روایت شده در داستانک تأثیر نمی‌پذیرد و متحول نمی‌شود؛ نتیجتاً چنین شخصیتی در پایان داستانک همان نگرش‌ها یا باورها یا طرز رفتاری را حفظ می‌کند که در ابتدای داستانک داشت. متقابلاً شخصیت پویا از رویداد اصلی روایت چنان تأثیر می‌پذیرد که در پایان داستانک دگرگون می‌شود. و در‌خصوص موضوع اصلی روایت به اعتقادی جدید می‌رسد.

۲: کشمکش عبارت است از رویارویی دو نیروی متخاصم یا تعارض دو دیدگاه متباین، کشمکش می‌تواند «بیرونی» یا «درونی» باشد. در حالت اول، دو شخصیت (یا یک شخصیت و جنبه ای از طبیعت) با یکدیگر در تعارض قرار دارند و در حالت دوم، دو میل ناسازگار یا متناقض در درون یک شخصیت واحد او را به در پیش گرفتن رفتارهای متخالف یا اتخاذ نگرش‌های متضاد سوق می‌دهند.

۳: حال‌و‌هوای داستانک، رنگ‌آمیزی عاطفی حاکم بر آن است که از طریق دلالت‌ها یا معانی ثانوی واژه‌ها القا می‌شود. لحن روای داستانک به دلیل انتخاب واژگان خاص یا به‌کارگیری نحو یا ساختمان خاص در جملات، می‌تواند حاکی از حال‌و‌هوایی (یا «جو» یا «فضایی») اضطراب آمیز، شادمانه، توأم با افسردگی، امیدوارانه، دل‌مرده و غیره باشد.

۴: اوج داستانک آن بخشی از روایت است که تکلیف کشمکش را یکسره می‌کند. در این بخش از روایت، معمولاً شخصیت اصلی به موضوعی وقوف می یابد یا چشمانش بر حقیقتی باز می‌شود که تا آن زمان از آن غافل بوده است.

۵: گره‌گشایی، داستانک را به پایان می‌رساند تا ساختار آن واجد تمامیتی زیبایی شناختی شود.

۶: راوی بازگوکننده‌ای است که از منظری خاص داستانک را روایت می‌کند. این منظر می تواند نگاه یکی از شخصیت‌ها به وقایع باشد و یا می‌تواند نگاه همه شمول و توأم با دانایی خداگونه یک روایتگر بی‌نام باشد. به بیان دیگر، راوی می‌تواند خود در داستانک ایفای نقش کند و مثلاً یک سوی کشمکش باشد و همچنین می‌تواند بدون ایفای نقش صرفاً یک ناظر یا یک صدای دانا و واقف به ناگفته‌ها باشد. در بسیاری از داستان‌های مدرن، روایت با صدای یک راوی ناشناس، اما از منظر یک ذهنیت مرکزی (غالباً شخصیت اصلی) بازگو می شود.

۷: مضمون یا درونمایه در داستانک، حقیقتی معمولاً جهان شمول درباره جنبه‌ای از هستی یا جنبه‌ای از سرشت بشر است که نویسنده از راه ترکیب عناصر داستان (مانند زمان، مکان، حال و هوای حاکم بر رویدادها، کشمکش، شخصیت‌ها، اوج داستان، لحن راوی و...) تلویحاً القا می کند. به عبارتی، مضمون یا درونمایه هر داستانک نوعی پرتوافشانی بر وجهی پیچیده یا پر‌ابهام از زندگی یا فرهنگ مسلط اجتماعی و یا نوعی کاوش در ابعاد پیچیده‌ی شخصیت انسان‌هاست. کشف درونمایه داستانک مستلزم مشارکت ذهنی خواننده در تجربه‌ای است که بیان می‌شود.

- منبع: «ژانر ادبی داستانک و توانمندی آن برای نقد فرهنگ»، اثر: دکتر حسین پاینده، منتشر شده در فصلنامه پژوهش‌های ادبی شماره ی ۱۲و ۱۳.


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

04 Nov, 14:33


الغیاث از تو که هم دردی و هم درمانی
زینهار از تو که هم زهری و هم تریاکی

سعدیا آتش سودای تو را آبی بس
باد بی فایده مفروش که مشتی خاکی

سعدی
به_وقت_چای ☕️
عصرتون_دلنشین 🙏



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

04 Nov, 09:24


کسی مردی را دید که بر خری کُندرو نشسته

گفتش: کجا می‌روی؟

گفت: به نماز جمعه

گفت: ای نادان اینک سه شنبه باشد. گفت:

اگر این خر شنبه‌ام به مسجد رساند نیکبخت باشم


📚حکایت
#عبید_زاکانی


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

04 Nov, 09:03


من از جانبِ خویش، بی هیچ اطاله‌ی کلامی، اقرار می‌کنم که کتابِ مقدس را نمی‌فهمم، گرچه برایش سال‌ها وقت گذاشتم. ولی به خوبی می‌دانم تنها آن زمان از دامِ شک و تردید رها می‌شوم که به استدلال‌هایِ محکم چنگ زده باشم.

از این رو کاملاً از راهی که عقل بر من آشکار ساخته خشنودم، و می‌دانم که عقل هرگز مرا نمی‌فریبد، حتی وقتی که با کتابِ مقدس در تضاد است... چراکه حقیقت با حقیقت در تضاد نیست...

حتی اگر زمانی متوجه شوم آنچه عقلِ طبیعی به من هدیه کرده خطا بوده است، باز هم خوشبخت خواهم بود، زیرا همیشه از آن لذت برده‌ام. من در زندگی نه در پیِ پشیمانی و افسوس، بلکه در پیِ آرامش، خوشی و سرمستی‌ام و به همین خاطر همیشه یک پله بالاتر می‌روم.



باروخ اسپینوزا - نامه‌ی ۲۱- به بلیینبرگ - فراز ۱۶
برگردان: عتیق اروند - منتشره در نشریه‌ی الکترونیکی نون(فراخوانی به سوی روشنگری)


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

04 Nov, 08:13


یک بار به اصرار تو عاشق شدم ای دل❤️

#فاضل نظری
خط :استاد سهراب حفیظی




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

04 Nov, 08:11


#داستانک


دوچرخه


کودکی با دوچرخه خود در مقابل دَرِ مجلس ایستاد. دوچرخه‌اش را گوشه‌ای گذاشت و مشغول بازی شد. نگهبانی به او نزدیک شد و گفت: «به چه جرأتی دوچرخه‌ات را این‌جا گذاشته‌ای؟ این‌جا محلی است که نمایند‌گان، وزرا، روحانیون، سپاهیان و مسئولین کشور رفت‌و‌آمد می‌کنند.»

پسرک پاسخ داد: «نگران نباش! زنجیر محکمی دارم و با آن دوچرخه‌ام را محکم به درخت می‌بندم طوری‌که هیچ‌کدامشان نتواند آن را بدزدد!»



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

04 Nov, 07:02


دوران ما دوران قضاوت شدن بود. در دوره ای عاشق شدیم که عاشق شدن ممنوع بود ، قرار هایمان با ترس بود و چهره مان  هنگام دیدار برافروخته،  با همدیگر حرف زدن ممنوع بود، قدم زدن در خیابان و  در کنار هم بودن ممنوع بود ، عشق با زور مهار میشد ، اسیر بود.  خیابانها پر از انتظار بود ، کلمات عاشقانه و رنگ ها ممنوع بود وفقط رنگ سیاه وسفید بود یکی برای زندگان ویکی برای مردگان ، حتی گل هایمان هم گل گلایول بود نه ارکید ه و مریم وزنبق، و نرگس و رز ، قصه ها وحشتناک بود همه اش دیو وپری بود ،  با کوچکترین اشتباه زندگی  حذفت میکرد ، آهنگ ها غمگین بود ،ساز ها اجازه نواختن نداشتند ،از حنجره ها نباید آواز در میآمد . فقط رفتن بود  برگشتن نبود  . نامه ها بدست کسی نمیرسید ، بال پرنده ها چیده شده بود . زبان ها دراز بود  . وجریان زندگی نحیف  وبا هر تلنگری زمین میخوردیم تمام زندگی در طوفان بود . سرنوشت بیراهه بود آدم روز تنهایی گم بود ، عکس های رفتگان روی دیوارها زیاد بود ،  نوشته های عاشقانه روی دیوار ها با رنگ سیاه بود.  همه غمگین بودند زخم بود شلاق بود ، جهنم بود ،  شب ها دراز  و روز ها کوتاه بود ، همه آدمها نگهبان هم بودند از هم میترسیدند بلا بود ویرانی بود ،  ،لباس ها وقیافه ها یک فرم بود. واژه ها به هیچ زبانی ترجمه نمیشدند . زندگی در یک نقطه توقف کرده بود .همه گم شده بودند . همه چیز یواشکی وقایمکی بود، رنج ما تنها بود . به هم میگفتیم کی دیده شب بمونه ولی بارها میدیدیم که هیچ وقت صبح نمیشد وهنوز شب بود، همه مون تو دلمون یکی را دوست داشتیم که جرات گفتنش را نداشتیم . دلمان دو راه بیشتر نداشت یا خون میشد یا سنگ بود  وما در خیابان ها تمام شده بودیم‌ ،  دیوارها بلند بود و کوچه ها تنگ،  وپنجره ها بسته بود و آدمها تنگ نظرتر از کوچه ها ، ذهن ها تو خالی وپوچ بود  وزندگی ما را قربانی کرده بود .خیلی وقت ها تمام شده بودیم در خیابان  در باران ، در قدمهای کسی که همراهی مان نمیکرد آرزو داشتیم  یک پائیز ،یک زمستان ،یک بهار و یک تابستان را با هم باشیم  نه پائیز را میفهمیدیم نه بهار ونه تابستان، وفقط تنهایی زمستان نصیبمان میشد دستهایمان از هم جدا بود و رد پاهایمان همانطور که در برف بجا میماند .زیباترین نقاشیمان بود  . زمستان هم حال وروز ما را میفهمید . و منتظر بهار میشدیم  تا  شاید قرارمان با اطلسی ها را در چشمان او بگذاریم.و وحتی فردایمان قضاوت میشد با همه اون سختی ها وقضاوت های ناعادلانه  ،عشق از پیله مرده ما پروانه ای ساخت که در میان مردمی که میدویدند برای زنده ماندن  ما قدم بر میداشتیم برای عاشق ماندن و هنوز عاشق مانده ایم از آن دوران . 

#مسعود_هندیان
(م_ه)



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

04 Nov, 05:31


کتاب بخوانید و برقصید
این دو هیچگاه ضرری به کسی
نخواهند رساند...

#فرانسوا_ولتر



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

28 Oct, 19:10


‏«دل را به مردمان نشان دادن عاقلانه نیست… که در عصری چنین مبتذل، ما همگی به صورتکی نیازمندیم!»

- اسکار وایلد (نامه‌ها؛ فوریه۱۸۹۴)



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

28 Oct, 18:47


قهوه خوشمزه است،
خوشمزگی‌اش به همان تلخ بودنش است
وقتی می‌خوریم تلخی‌اش را تحویل نمی‌گیریم
اما می‌گوییم چسبید...
زندگی هم روزهای تلخش بد نیست،
مثل قهوه می‌ماند؛ تلخ است اما لذتبخش،
تلخی‌هایش را تحویل نگیر و بخند...


رومن‌ پولانسکی



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

28 Oct, 18:21


رودکی و ماجرای سرودن قصیده ی بوی جوی مولیان آید همی

رشید کاکاوند



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

28 Oct, 18:15


در زمانهای بسيار كهن، در كشوری، جنايتكاران گرد هم آمدند تا از یکديگر حمايت كنند .نخستين تصميم آنان اين بود كه از آن پس هر كه را كه بر ضد جنايتی شهادت دهد به قتل رسانند ...

سپس باشگاهی تأسيس كردند كه عضويت آن براي كسانی مقدور بود که يک جنایت كرده و از چنگ عدالت گريخته باشند. اعضای باشگاه بايستی به بيوه زنان مالدار عشق بورزند و پس از اطمينان از اينكه بيوه زنان در وصايای خود ثروت خود را به شوهران محبوب خود بخشيده اند، آنان را به قتل برسانند. هيئت مديره باشگاه، سوابق تمام اعضاء را در بايگانی خود گرد آورده بود و با تهديد و ارعاب نيمی از آنچه را به دست می آوردند تصاحب می كرد. رئيس باشگاه كسی می شد كه بيش از همه جنايت كرده باشد.

سرانجام باشگاه به حدی ثروتمند شد كه انتخابات عمومی را به ميل خود مي گرداند و حكومت را نيز زير نظارت خود درآورده بود. قانوني گذراندند كه بر طبق آن جنايت امري خلاف قانون شمرده نمی شد، بلكه جنايتكار دانستن افراد، هر اندازه هم كه شواهد قاطعی در دست باشد، خلاف قانون به شمار می آمد ...

كارها به خوبي مي گذشت تا وقتی ميان رئيس و نايب رئيس باشگاه اختلاف افتاد. هر دو يكديگر را به قتل رساندند و هيئت مديره باشگاه كه بر سر اين اختلاف به دو دسته مساوی تقسيم شده بودند، به جان هم افتادند و همگي يكديگر را نابود كردند.



#برتراند_راسل
کتاب: حقیقت و افسانه



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

28 Oct, 17:59


قورباغه‌ای که به بچه‌هایش سواری می‌دهد.

مراقبت پدری در طبیعت بسیار نادر است، اما انواع مختلفی از قورباغه‌ها در مناطق گرمسیری وجود دارند که در آن‌ها پدر وظیفه حمل بچه‌ها را بر عهده می‌گیرد. مانند همین قورباغه‌ی شاخدار که جانور بومی گینه‌نو است.

این وظیفه شامل حمل تخم‌ها یا نوزادان می‌شود، اما در چندین گونه‌ی گینه نو، قورباغه‌های کوچک نیز به صورت سواره بر پشت پدر جابجا می‌شوند.

این بچه قورباغه‌ها، تا چندین روز از پدر خود سواری می‌گیرند و سپس در یک منطقه‌ی مناسب، در کف جنگل بارانی، در زیر لایه‌های گیاهان پراکنده می‌شوند تا زندگی پر ماجرای خود را در تنهایی آغاز کنند.

از «چن لی» که از عکاسان مشهور حیات وحش است، این عکس و این عکس را هم منتشر کردم که بسیار جذاب و دیدنی‌اند.

عکاس: Chien C. Lee


برگرفته از صفحه ی خلاقیت



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

28 Oct, 16:35


حکایت


آورده‌اند که روزی ابومسلم [خراسانی] از خانه به مسجد می‌رفت.
یکی از یاران او به حاجتی پیش آمد و شمشیر در دست داشت و سرِ شمشیر بر پشت پای امیر نهاده‌بود و بر آن تکیه کرده و سخن می‌گفت.
تا آن سخن، تمام بگفت، پشت پای ابومسلم پُرخون شده‌بود.
گفتند:
ای امیر! چون اثر شمشیر به پای تو رسید، چرا او را نگفتی که دورتر رو؟
گفت: نخواستم که بداند که چه کرده، که خجل می‌شد و از حاجت‌خواستن شرم می‌کرد.



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

28 Oct, 16:04


صداقت برایتان دوستان زیادی پیدا
نمی کند؛
ولی دوستان درستی پیدا می کند ...

#جان_لنون



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

28 Oct, 14:47


اندوه های زنانه اما،
خانگی تر از این حرف ها هستند،
درست مثل شیشه های مربا
مثل سبزی های خشکِ معطر
که می کوشند  یک تکه از پائیز را
برای زمستان کنار بگذارند

#رویا_شاه_حسین_زاده 🌹🍂
بازم از
#قشنگیای_پاییز براتون میگم ☺️



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

28 Oct, 14:30



خانم «عاطفه شریفی» نقاش و مجسمه‌ساز است، او مجسمه‌های کوچکی از زندگی روزمرۀ مردم گیلان می‌‌سازد که حس دلنشین و ظاهر جذابی دارند، تندیس کوچکی که در یکی از نشست‌های عصر گرافیک به استاد «قباد شیوا» اهدا شد، نیز کار ایشان بود.


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

28 Oct, 09:20


داستانک


دوستی ، عارف مسلک،  در یکی از روستاهای خراسان جنوبی زندگی میکرد. تعریف میکرد  یک روزی نذری داشتیم و دو  گوسفند را  ذبح کردیم و گوشتشان را توزیع کردیم ، و کله پاچه ها،  را هم  برای خودمان  روی اجاق ، بار گذاشتیم  آخرین سینی گوشت را که توزیع کردیم رفتم کنار جوی آب درب خانه وضو بگیرم و دیدم سگی لاغر ، مردنی  وگرسنه کنار جوی آب ،  درب خانه دم تکان میدهد و پارس میکند. وبا زبان بی زبانی  ،غذا میخواست .چند پاره سنگ برداشتم وبه طرف او انداختم  و  عو عو کنان پا به فرار گذاشت. ودنبالش کردم تا  دور شود .
نزدیک ظهر بود وکله پاچه کم کم داشت آماده میشد. درب دیگ را برداشتم که ببینم پخته یا نه، ناگهان هر چه آشغال در سقف  اتاق  بود به داخل دیگ ریخت،  خانه بسیار قدیمی بود وحصیر  سقف اتاق پوسیده بود . و هرچه  حصیر ، خرده چوب ،لونه پرنده وکلوخ بود ریخت توی دیگ کله پاچه ،  ماری در سقف خانه بود و بر اثر حرکت مار ، این اتفاق افتاده بوده، از خوردن کله پاچه منصرف شدیم و دیگ را درب خانه کنار جوی آب خالی کردم  و رفتم درون منزل ، و غذایی هم برای ظهر نداشتیم خانمم باید دوباره میپخت ، حدود یکساعت بعد که آمدم بیرون دیدم سگی را که صبح با سنگ زده بودم با چه لذتی کله پاچه را میخورد.  و با چشمانش به من میگفت ،قرار بود این غذا را تو بخوری الان من دارم غذای تو را میخورم ، و این نتیجه سنگ هایی بود که پرتاب کرده بودی ، از آن روز فهمیدم که خداوند روزی هر کس را از قبل تعیین کرده، وهیچکس تنها نیست.فهمیدم در عین سیری نباید به گرسنه ای سنگ بزنی ، فهمیدم در عین سیری ممکن است گرسنه بمانی ودر عین گرسنگی ممکن  سیر شوی ، و  از آن روز به بعد ،سالها غذای آن سگ را برایش کنار جوی آب میگذاشتم.
ایمان دارم که قشنگترین عشق  نگاه  خداوند مهربان میباشد.


#مسعود_هندیان
(م_ه)


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

28 Oct, 09:07


ثروت واقعی من در دو چیز است: نخست اینکه نام مرا ایران گذاشته‌اند و دیگر عشق به ایران که نخست غریزی بود و سپس فرهنگی شد ...


هفتم آبان سالروز پرواز نقاش فرهیخته ایران، بانو ایران_درّودی گرامی باد.




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

26 Oct, 09:34


۵ آبان سالروز شکست حصر آبادان و  یاد تمامی سربازان شریف ایران سرفراز اسلامی  گرامی باد




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

26 Oct, 09:18


سخنرانی #اشو

"ترس از تنهایی"

تفاوت بین "شخصیت" و "فردیت"



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

26 Oct, 09:03


ابری نیست
بادی نیست
می نشینم لب حوض
گردش ماهی ها روشنی من گل آب
پاکی خوشه زیست
مادرم
ریحان می چیند
نان و ریحان و پنیر، آسمانی بی ابر اطلسی هایی تر
رستگاری نزدیک ،لای گلهای حیاط
نور در کاسه مس چه نوازش ها می ریزد
نردبان از سر دیوار بلند، صبح را روی زمین می آرد


#سهراب_سپهری
با صدای #جلال_مقامی



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

26 Oct, 09:03


#جلال_مقامی
(۲ مرداد ۱۳۲۰ - ۵ آبان ۱۴۰۱ #تهران)
دوبلور، گوینده، مدیر دوبلاژ و بازیگر.



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

26 Oct, 07:09


من از تمام وسعت رنج
می‌آیم ،
تو از تمام وسعت رنجوری
بیا!
بیا تا گل
برافشانیم
و می در ساغر
اندازیم؛
چنانکه روزی حافظ می‌خواست،
و من
ترا
می‌خواهم! –
تو ای پیام وسعت رنجوری ،
تو ای بلوغ نوبت شادی ، تو ای ...انسان!
من از تمام وسعت رنج
می‌آیم،
تو ای بلوغ نوبت شادی ، - بیا بیا ! – توای انسان
بیا که هر دَمِ من
حضور گام تو را روی راه می‌جوید،
و گام تو دیریست
به هیچ نقطۀ این سرزمین نمی‌روید.
تو ای بلوغ نوبت شادی ، تو ای تو آخرین رنج،
تو ای تو واژۀ معلوم ، ای حقیقت ، افسانه ، ای طلا ، ای گنج بیا!
بیا تا گل
بر افشانیم
م و می در ساغر
اندازیم،
فلک را.......



#اسماعیل_شاهرودی


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

26 Oct, 07:07


می‌نویسم...
تا زنان را نجات دهم از تن پوشِ دیکتاتوران،
از شهرهای مردگان،
از چند همسری،
از روزمر‌گی،
از سرما و کولاک و روزهای بی زیر و بم

می‌نویسم...
تا دلبرم را نجات دهم
از شهرهای بی‌ شعر، بی عشق
از ناکامی و افسردگی
می‌نویسم...
تا او را به پیام‌آور
به تندیس
به ابر بدل کنم

هیج چیز ما را از مرگ در امان نخواهد گذاشت
جز زن، و نوشتن...


#نزار_قباني
ترجمه: #سعید_هلیچی


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

26 Oct, 06:56


نی همبون با مقدمه حاجیونی



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

26 Oct, 06:56


‍ ساعتی‌گویی به ساقی جام فرعونی بده
لحظه‌ای گویی به مطرب صوت موسیقی بیار
امیر معزی

#معرفی_موسیقی_بیکلام 🎵🎶🎼

برای شناختن موسیقی بوشهری، باید زبان محلی بوشهری‌ها را بشناسیم، چرا که موسیقی محلی هر منطقه‌ای ارتباط مستقیمی با زبان آن منطقه دارد؛ در واقع ریتم، سرعت، تکیه صدا و به طور کلی فرم در موسیقی هر منطقه، ارتباط مستقیم با زبان آن منطقه دارد و به همین دلیل است که در بوشهر، موسیقی هر محله با محله دیگر تغییرات اندکی دارد.

این امر باعث پیدایش سبک‌های مختلف شروه و لالایی در بوشهر شده است، مثلاً با بررسی موسیقی نی انبان این طور به نظر می‌آید که تکیه صدا معمولاً بر ضرب دوم قرار می‌گیرد. باید در نظر داشت مواردی چون تکیه صوتی، اوج و فرود، نوسانات آهنگین، تم، ریتم و سرعت، موتیو و نحوه بسط آن، رنگ صدا، حالت‌های ضربی و نغمه‌ای و مهم تر از همه فواصل موسیقیایی (گام) در تعیین شخصیت موسیقی هر منطقه نقشی موثر دارد و تفاوت در موارد فوق است که تفاوت در موسیقی مناطق را حاصل می‌شود. به عبارتی دیگر پاسخ موارد فوق در مورد اکثر نغمه‌های بوشهری _ به جز پاره‌ای از آنها _ چون بعضی نوحه‌ها یکسان است.
#موسیقی_اقوام_ایرانی
قطعه شاد و بیکلام با دم گرم و تاثیرگزار نی انبان هنرمند بوشهری آقای محسن شریفیان پیشکش شما 💐



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

26 Oct, 06:56


🔴 نی انبان بوشهری

🔸نی انبان (نی همبونه، خیکنای) نمونه ایرانی سازی است که در موسیقی جهان با نام کلی bag pipe شناخته می‌شود (مثل زوکرا در افریقای شمالی، مَشَک در هند و...).

🔸نی‌انبان از سه بخش تشکیل شده:
- یک انبان‌(مشک) از پوست بز
- دو نی با شش سوراخ که اونیسون کوک می‌شوند و یکی می‌تواند نقش واخوان را در طول آهنگ ایفا کند
- یک لوله دهنی متصل به انبان که نوازنده در آن می‌دمد.

🔸 اگر چه این احتمال وجود دارد که خواستگاه اصلی این ساز خوزستان باشد اما استفاده از آن امروز در بوشهر متداولتر از سایر نقاط ایران است. گستره این ساز از یک اکتاو هم کمتر است، عموم قطعاتی که در گذشته با این ساز اجرا می شده است از یک ذوالخمس فراتر نمی‌رفته‌اند اما امروز گاهی نوازندگان از این فراتر می‌روند.

🔸گاهی پیش از آغاز هر قطعه، قطعه‌ای با متر آزاد به نام حاجیونی (در مقامی معمولا نزدیک به دستگاه شور) اجر می شود. سپس قطعه اصلی که ریتم و متر مشخصی دارد، آغاز می‌شود. در فرم سنتی تندای قطعه اصلی(مانند بسیاری دیگر از فرمهای موسیقی خاورمیانه‌ای از جمله موسیقی قوالی و هم‌چنین موسیقی مروگی که پیش از این در کانال معرفی کرده‌ایم) به تدریج تند می‌شود و سپس نوازنده مجددا با ریتم و متر آزاد قطعه را به پایان می‌برد.

دو نمونه صوتی که امروز با شما به اشتراک می‌گذاریم:

1️⃣ بندری با مقدمه‌ حاجیونی از مجموعه موسیقی بوشهر، انتشارات ماهور (احمد علیشرفی، عبدالکریم کرمی)

2️⃣ آهنگ چوپی با اجرای بهرام مهربخش.

🖋چوپی در گذشته آهنگ رقص بوشهری بوده است. (بختیاری‌ها هم به آهنگ‌های رقص چوب بازی و ترکه‌بازی، که رقصی حماسی است، چوپی می‌گویند.)

👇👇



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

26 Oct, 06:56


چوپی
بهرام مهربخش



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

26 Oct, 06:53


تو را در خلال اندوهم دوست می‌دارم!

#نزار_قبانی



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

26 Oct, 06:53


هر چه تبر زدی مرازخم نشد،جوانه شد!

#ایرج_جنتی_عطایي



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

26 Oct, 06:51


جنگ...چیز خوبی نیست



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

26 Oct, 06:47


در تن بی‌قرار من،
یاد تو پرسه می‌زند...

صبح بخیر🌱




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

25 Oct, 18:07


«یواش! خبر می‌برند‌.»
شانه‌یی بالا انداخت: «به درک! من یکی نمی‌ترسم.»
«می‌برندت پشت سیم‌ها.»
«فرقی نمی‌کند. وقتی آدم نمی‌تواند حرف دلش را بگوید انگار پشت سیم است.»


- خانه‌ی ادریسی‌ها؛ غزاله علیزاده


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

25 Oct, 15:03


📗داستان کوتاه
زنجیر عشق

یک روز بعد از ظهر وقتی «اسمیت» داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست.وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید: "من چقدر باید بپردازم؟"و اسمیت به زن چنین گفت: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد. همونطور که من به شما کمک کردم.اگر تو واقعا میخواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!"

چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید. وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود، درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود. در یادداشت چنین نوشته بود: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی. نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!".

همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت: «اسمیت» پول دارو ها جور شد نگران نباش همه چیز داره درست میشه..."

📗 سوپ جوجه برای روح
جک کانفیلد ، ویکتور هنسن




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

25 Oct, 15:00


واسه دزدیدن پول مردم لازم نیست روی صندوق‌دار بانک اسلحه بکشی
راه بهترش اینه که خودت بانک تاسیس کنی!!



#برتولت برشت


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

25 Oct, 14:59


این چه شور است که در دور قمر میبینم؟!
همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم؟!

دختران را همه در جنگ و جدل با مادر!
پسران را همه بدخواه پدر میبینم!

هیچ رحمی نه برادر به برادر دارد!
هیچ شفقت نه پدر را به پسر میبینم!

اسب تازی شده مجروح بزیر پالان!
طوق زرین همه بر گردن خر میبینم!

ابلهان را همه شربت ز گلاب است و شکر!
قوت دانا همه از خون جگر میبینم!

هر کسی، روز بهی میطلبد از ایام
مشکل این است که هر روز بتر میبینم!

پند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کن
که من این پند به از گنج و گوهر میبینم ...

#حافظ


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

25 Oct, 14:57


آورده‌اند که نوشیروان عادل را در شکار گاهی صید کباب کردند و نمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد.
نوشیروان گفت: «نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد.»
گفتند: «از این قدر چه خلل آید.»
گفت: «بنیاد ظلم در جهان اوّل اندکی بوده است هر که آمد برو مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده.»
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
بر آورند غلامان او درخت از بیخ

به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد
زنند لشکریانش هزار مرغ بر سیخ...


▪️سعدی، گلستان

باب اول در سیرت پادشاهان



C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

داستانک

25 Oct, 12:08


سفر تصویری از پوشش‌مردان ایرانی؛ از قاجار تا به امروز در ۱ دقیقه۰




C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─