#نامه
موضوع: نامه ای به قلبم
سلام قلب شکسته ام،نمیدانم چه سخنی گویم که تکه هایت بازهم یکدیگر را در آغوش گیرند،اما بدان که تو ناتمام مانده ای ز من زیرا من تمام تورا به کسی دادم که خودش بت دیگری داشت،پس رها کن ای دل،خدای بت پرستت را....!
تو شکسته ای،نه برای آجر اندازی های دیگران بلکه برای دلیل همیشگی احمق بودن من.
نمیدانستم با کدام بال از زوال روزها بگریزم،نمیدانستم با کدام دست معشوقم را به آغوش بکشم،نمیدانستم با کدام زهر درد فراق را کم کنم برای همین هربار یک تکه از تو را کندم و خرده شیشه هایت را بر روی زمین انداختم و اکنون من مانده ام و بدنی که از شیشه هایت زخمیست.
ای قلبم،نمیدانم که در دل آن بت پرست هنوزهم همانی یا نه،اما اگر هنوز همانی بیا به دیدارم زیرا هنوز فرصت زندگی برایم هست،فرصت اینکه تکه هایت را دانه به دانه تا ابد در آغوش گیرم و هیچگاه رها نکنم زیرا من هیچ چیز جز تو ندارم.
آن زمان را یادم است،من بودم و تو،تویی که جز عشق برایم چیزی نداشتی،قدر تورا ندانستم زیرا هیچگاه با شیشه هایت مرا زخمی نکردی.
زمانیکه بت ها قلب بلوری ام را شکاندند و من از تو خالی شدم،تمامم کردی بی آنکه ذره ای مرا بخواهی.تقصیر خودم است،کسی را در آغوش کشیدم که مرا نمیخواست و هنگامی که درحال باور کردنش بودم خنجرش را در تو فرو کرد.
این نامه را نوشتم تنها برای تو،زیرا امشب از خیال تو در دلم غوغایی برپاست،امشب آرام در گوشه ای نشسته ام و با شنیدن هیاهوی بیرون دلم دیوانه بودن با تورا میخواهد،اینکه با تنها قلبم بنشینم و بنویسم از وصال نه از فراق،بنویسم از در آغوش کشیدن نه از پوسیدن دلیل همیشگی ام.
در آخر بگویم که در تمام جهان ها دنبال تکه هایت خواهم گشت،چه در آن جهان شاه باشم و چه جادوگر،برای تکه هایت جان خواهم داد.
دوستت دارم ای تمام جهان من.
بهمن ۱۴۰۳
✍نویسنده: ریحانه نیک رو
دانش آموز دوازدهم انسانی
دبیرستان پیشتازان شهرستان دزفول
دبیر: خانم زیبا خیامی،
@tarighatnegaresh