ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ @essarat Channel on Telegram

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

@essarat


ارتباط از طریق
@shey123

در اسرار فرهنگ هنر (Persian)

در اسرار فرهنگ هنر یک کانال تلگرامی پر از اطلاعات و مطالب جذاب درباره هنر، فرهنگ و تاریخ است. در این کانال می‌توانید با جزئیاتی جدید در مورد هنرمندان برجسته، رویدادهای تاریخی مهم و آثار هنری معروف آشنا شوید. اگر به دنبال یادگیری و شناخت بیشتر در زمینه هنر و فرهنگ هستید، این کانال برای شما است. هر روز با مطالب جدید و جذاب در حوزه هنر و فرهنگ روبرو خواهید شد. از نقد و بررسی‌های عمیق تا آشنایی با نقاشی، موسیقی، ادبیات و سینما، همه چیز در دسترس شما قرار خواهد گرفت. پیوستن به این کانال، فرصت عالی‌ای است برای شما برای غوغا کردن در دنیای هنر و فرهنگ، آشنایی با اسرار و رازهای پنهان این دو عرصه و به اشتراک گذاشتن تحلیل‌ها و دیدگاه‌های خود با سایر اعضای کانال. تعارفات و ارتباطات خود را به‌روز کرده و به اشتراک گذاری ایده‌ها و دیدگاه‌های خود با بقیه اعضا، از طریق @shey123 با مدیران این کانال برقرار کنید. انتقادات، پیشنهادات، و نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید تا بتوانیم بهترین محتوا را برای شما فراهم کنیم. پس از پیوستن به این کانال، هیجان‌انگیزترین سفر هنری و فرهنگی خود را آغاز کنید و در دنیای جذاب هنر و فرهنگ غرق شوید.

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

27 Jan, 06:26


آنکس که در این شهر چو ما نیست کدامست (۵)

بسیار دیدم هموطنانی را که خشمگین اند از مسئولینی که با اظهار عبارات غیر مسئولانه ای چون "اسراییل باید نابود شود و یا از نقشه جغرافیا حذف گردد" کشور و مردم را در خطر جدی قرار می دهند.
به این هموطنان باید گفت طبیعتا آنها خواهان نابودی تمامی مردمان یک کشور نیستند بلکه با مبالغه در ابراز احساسات شان می خواهند نارضایتی شدید خود را ازسیاست  ابرقدرتها و بیعدالتی آنها نشان دهند، و خارجی‌ها که از این ویژگی فرهنگی یعنی "مبالغه کردن" در بین ما خبر ندارند آنها را باور می کنند و مشکل از اینجا شروع می شود.

این ویژگی چه در بیان احساسات مثبت و چه در منفی به وفور در مکالمات روزمره همگی ما به چشم می خورد مثلا آنجا که برای وادار کردن فرزندمان  به انجام کاری که از آن سرپیچی می کند تهدید به کشتنش می کنیم در حالیکه چنین منظوری نداریم.
یا آنجا که عبارت صدبار  و هزار بار را موقعی بر زبان می آوریم که دو یا سه بار حرفی را به کسی گفته ایم و توجه نکرده است،
و یا وقتی که برای اثبات محبتمان به یکدیگر از عباراتی چون فدایت شوم و قربانت بروم و قدمت را روی چشمانم بگذار استفاده می کنیم در حالیکه نه حاضر به فدا شدن برای یکدیگریم و نه می خواهیم خود را قربانی یکدیگر کنیم و نه چشمانمان تحمل سنگینی وزن یکدیگر را دارد.

مبالغه کردن نیز مانند بسیاری دیگر از ویژگی های نامناسب در جهت تنازغ بقا در شرایط نابسامان اجتماعی (ترسِ سه گانه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی) در ما بوجود آمده و در طی نسلها و در گذار از عصر ها در ما نهادینه و تبدیل به عادت شده است. 

شاید یکی از دلایلی که ما قرن‌هاست در وضعیت خود در جا می‌زنیم، همین باشد که در تار و پود خلقیات و عادات و آداب خویش اسیریم. بخصوص که بسیاری از آنها را در پوشش‌ مخملین زیبایی پیچانیده‌ایم و همین مانعِ وانهادن آنها می شود.

برای مثال "عدم قبول اشتباه" را در پوشش‌ زیبای"حفظ غرور"  و
"عدم صراحت، چاپلوسی و بله قربان گویی هایمان" را در پوشش‌ زیبای "احترام" و
"دخالت در زندگی یکدیگر" را در پوشش‌ زیبای "مهر و محبت".

پیوست زیر اطلاعات بیشتری از چگونگی اثرات ترس در بوجود آمدن ویژگیهایی چون مبالغه کردن به شما می دهد، باشد که آگاهی از آنچه بر ما رفته است راهی به درمانِ دردهای فرهنگی ما بگشاید.

https://t.me/shey72/7

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

26 Jan, 02:37


☘️ مقایسه و اثرات سوء آن در بوجود آمدن برخی از ویژگیهای مخرب و منفی در ما

یکی از عوامل موثر در رشد و شکوفایی انسان اعتماد به نفس است که آن نیز از طریق تشویق بجا و به‏ موقع، به‏ ویژه در زمان کودکی و نوجوانی حاصل می‏شود. نیاز به تشویق، توجه و مطرح شدن نیازی است طبیعی که در تمامی انسان‏ها کم و بیش وجود دارد و همین نیاز انگیزۀ پیشرفت انسان در زمینه‏ های مختلف زندگی بوده و هست. تشویق و توجه کافی در زمان کودکی می‏تواند به تعدیل این نیاز در بزرگسالی کمک نماید و تحقیر و سرزنش در زمان کودکی به این نیاز شدت می دهد.

متاسفانه باید گفت که مقایسه کردن، و بدنبال آن تشویق یکی از دو طرف و تحقیر و سرزنش طرف مقابل در جامعه ما از زمان کودکی شروع می شود، والدین در منزل فرزندانشان را با هم و با بچه‏های فامیل و همسایه مقایسه می کنند و معلمین در مدرسه آنها را با هم شاگردی هایشان، و این مقایسه و تحقیر در بزرگسالی نیز به گونه ‏ای نامرئی اما مستمر ادامه می‏یابد.

با توجه به این که اکثر اوقات کسانی در اطراف ما هستند که در یک یا چند مورد از ما قابل ‏تر و به اصطلاح موفق ‏ترند، همیشه موردی برای مقایسه شدن و بهانه‏ ای برای مورد سرزنش و تحقیر قرار گرفتنِ پیدا می‏شود و کسی را نیز از آن گریزی نیست.   یک روز نقطۀ قوت ما را به رخ دیگری می‏کشند و او را تحقیر می‏کنند و کینۀ ما را در دل او می‏نشانند و روز دیگر نقطۀ قوت دیگری را به رخ ما می‏کشند، ما را تحقیر و کینۀ او را در دل ما می‏نشانند و با هزار تأسف در بیشتر اوقات این کار را – چه مادران و پدران و چه معلمان – با نیّت خیر و در جهت ترغیب کودکان و جوانان به بهتر شدن، انجام می‏دهند.
این مقایسه ها باعث بوجود آمدن ویژگیهای مخربی چون حسادت، از بین رفتن اعتماد به نفس، حقارت، رقابتهای بیمارگونه، کینه ورزی، دو رنگی و ...... می گردد.

متن کامل نوشتار را در لینک زیر👇

→  goo.gl/OveoUH
🌾  @sedanet

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

25 Jan, 07:30


قانون اساسی هر کشوری هر 19 سال یکبار ، باید عوض و بازنویسی شود؛ چون هیچ نسلی حق ندارد و نباید برای نسل های بعدی تعیین تکلیف کند.

توماس جفرسون
@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

24 Jan, 07:55


٭ اگر سخنی منفی در مورد کسی شنیدید آنرا به یک چهارم تقلیل دهید و از آنچه که می ماند با دیگران صحبت نکنید.

٭ هر روز سهمیه ای از باران دارد، اما تا زمانی که خورشید می درخشد چتر خود را باز نکنید.

٭ یک شاخه گل به زنده ای دادن هزاران بار ارزشمند تر از نثار تاجِ گل بر گور مرده ایست.

٭ بجای لعنت کردن بر تاریکی بهتر است شمعی روشن کنید.

٭ بیماری تا زمانیکه در بدن شماست خطر چندانی ندارد،   اما وقتیکه که فکر شما را اشغال کرد خطرناک می گردد.

احمد آرام
کلیدهای خوشبختی
@essarat

🌷🌷🌷

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

23 Jan, 05:38


دیدن این برنامه ی جذاب و جالب را به شما عزیزان توصیه می کنم.


https://youtu.be/rsVsNScy05w?si=26PZs2QwT7O2eLII

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

22 Jan, 13:49


تغییر حکومت در جامعه ای که اکثرا بله قربان گو، نان به نرخ روز خور، محافظه کار، پارتی باز، قانون شکن، قلدر در موضع قدرت و مطیع در موضع ضعف اند به برقراری دموکراسی نخواهد انجامید.

فراموش نمی کنم که اوایل انقلاب ۵۷ در دانشگاه محل تدریس من یکی دو رئیس متواضع، غیر مشابه با روسای قبلی روی کار آمدند، اما ما مدرسین، کارمندان و کارگرانی که دست بوسی و چرب زبانی و بت سازی جزء خصلتهای عادتی و فرهنگیمان بود بسرعت از آنان قلدرانی مشابه قبلی ها ساختیم.

به اعتقاد من حرکتهای مردمی که تا کنون در مواردی نیز به نتیجه رسیده اند باید ادامه پیدا کنند و از طرفی  معلمان، استادان، روشنفکران و آگاهان و دلسوزانِ آینده ی این آب وخاک،  بایستی هم خودشان به ویژگیهای دیکتاتور پرور در خود آشنا شوند و هم دیگران را از وجود چنین ویژگیهایی آگاه نمایند،

ما باید شجاعت نقد و گفت و گو با مافوقان اعم از پدر، معلم، مدیر، رئیس و .... را در جامعه ایجاد کنیم، ما نمی توانیم در مقام معلم صدای شاگردان را خفه کنیم و انتظار داشته باشیم مدیران صدایمان را بشنوند، مدیران نیز نمی توانند شهامت اعتراض را از معلمین بگیرند و آنگاه انتظار داشته باشند که روسا صدای اعتراضشان را بشنوند و قص علیهذا.

نهایتا اینکه ملتی با این ویژگیها،  زمانی "خدایگان و سایه ی خدا" می سازد و زمانی دیگر "روح خدا" و این قصه سر دراز دارد.

مواظب باشیم بار دیگر در چاه عمیق تری نیفتیم.

https://t.me/Essarat/1991

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

22 Jan, 11:19


❤️ پویندگان راه کمال ❤️


@prkproxy 👌

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

21 Jan, 07:56


به پاس محبت همسایه ی خارجی مان كه در بدو ورود ما به كشورش ما را از راهنمایى‏ ها و محبت‏ هاى خود محروم نگذاشته بود، جعبه ی پسته‏ ی مرغوب و زیبایی را كه یكى از دوستان در فرودگاه همراهمان كرده بود به او هدیه كردم و او با خوشحالى و سپاس آن را پذیرفت.
فرداى آن روز پیرمرد مرا به آپارتمان خویش فرا خواند و گفت كه از انصاف به دور مى‏ بیند پسته ها را تنها بخورد و می خواهد نیمی از آنها را به من بدهد. من كه نمى‏ دانستم قابلى ندارد به انگلیسى چه مى‏ شود پیشنهادش را پذیرفتم!
جعبه ی پسته روى میز بود و مغز پسته‏ های درشت به رنگ زرشکی که از میان دو پوسته کِرِمی رنگ بیرون زده و به شکل زیبایی به صورت دایره‏ وار در زمینه ای نقره ای چیده شده بودند چشم را خیره می کردند. خوشحال از هدیه ای که به او داده بودم روی مبلی نشستم. پیرمرد با زور و زحمت و با کمک قیچی و چاقو اول چسب دور جعبه را کند و بعد در آن را با مشقت زیاد باز کرد. با مشاهده ی پسته ی های کوچک کج و کوژ و کرمویی که روی میز ولو شد از خجالت داغ شدم. ظاهرا آن پسته‏ هاى درشتِ خندان فقط در روی دو صفحه کاغذ آلومینیومی در دو طرف جعبه چسبیده شده بودند و میان جعبه با پسته های نامرغوب پر شده بود.

این صحنه بار دیگر  مرا به یاد اتاق‏ هاى میهمان‏ خانه مان، برخوردهاى خوبمان با غریبه‏ ها و به‏ طوركلى ظاهرمان انداخت كه بیشتر اوقات با باطنمان فرق بسیارى دارد و با خود اندیشیدم كه فرهنگ ظاهر فریبى ما حتى بسته‏ بندى پسته، كشك و زرشك ما را نیز از آسیب خود در امان نگذاشته است!

بعدها وقتى فهمیدم این جماعت خاصیت تعمیم دادن ندارند و نادرستى و تقلبى كه در بسته‏ بندى پسته شده بود را به حساب نادرستى من نمى‏ گذارند، خیالم كمى راحت شد.

پ. ن: در جهت حفظ آبروى مملكت در برابر بیگانگان قبلاً درون هر چیز بسته‏ بندى شده‏ ای را كه به خارج گسیل مى‏ دارید، بازرسى كنید!

@essarat

🌷🌷🌷

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

20 Jan, 13:09


دوستان،
بی زحمت چند ثانیه وقت بگذارید و اگر موافق هستید امضاء کنید.



https://www.karzar.net/176003

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

20 Jan, 03:12


آنکس که چو ما نیست در این شهر کدامست؟(۴)

رهبران خودکامه و مستبد، به بله قربان گوها، بادمجان دورقاب چینها و مداحان خود سکه های زر می دهند، در بیت المال شریکشان می کنند و به آنها پست های کلیدی و غیر کلیدی واگذار می کنند.

و ما نیز با کسانی که ما را تایید کنند، روی حرفمان حرف نزنند  و از ما تعریف و تمجید کنند خیلی مهربانانه و محترمانه رفتار می کنیم و هر طور که بتوانیم محبتشان راجبران می کنیم!

رهبران خودکامه، منتقدین و مخالفان خود را به زندان می افکنند، شکنجه می دهند و می کشند و ما نیز با منتقدین و مخالفان فکری خود دشمنی می ورزیم، کینه ی آنها را به دل می گیریم و هر وقت بتوانیم تلافی اش را در می آوریم.

متاسفانه مردم یک جامعه آرام آرام بدون اینکه خود بدانند یا بخواهند شبیه رهبرانی می شوند که بر آنان حکومت می کنند.

پس عجیب نیست که پس از سقوط هر رهبرِ خود کامه ای، رهبرِ خود کامه ی دیگری بر مصدر می نشیند و این سیکل معیوب همچنان ادامه می یابد.

https://t.me/Essarat/1991

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

19 Jan, 05:25


اولین فاتح اورست
احسان عبدی پور


https://t.me/daastaanehsanoo

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

18 Jan, 09:42


آنکس که چو ما نیست در این شهر کدامست؟ (۳)

پیر مرد از همسرش پرسید آیا این امکان وجود دارد که خامنه ای متوجه اشتباهاتش بشود و از مردم عذر خواهی کند؟
پیرزن گفت آیا شما خود وقتی در خلال یک گفتگو و بحث خانوادگی متوجه اشتباهتان می شوید، آنرا قبول می کنید و معذرت می خواهید و آیا در طول زندگی تان در بین همکاران و دوستان و افراد فامیل با چنین موردی بر خورد کرده اید.
پیرمرد مکثی کرد و سپس زیر لب گفت پس یعنی امکان ندارد!!

https://t.me/Essarat/1991

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

17 Jan, 20:11


♦️ما مردم مرده پرستیم

اگر به جای این همه مقاله که در ستایش ابراهیم نبوی در این دو روز منتشر شده، یکی از انها قبل از مرگش منتشر شده بود، احتمالا خودش را نمی‌کشت.

محسن مخملباف

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

17 Jan, 13:00


آنکس که چو ما نیست در این شهر کدامست؟ (۲)

در تعجبم از تعجب عده ای از هموطنان از اینکه چرا بخش کثیری از روحانیت در مقابل ظلمهای حکومتی سکوت پیشه کرده اند.
شما اگر جای آنها بودید چه می کردید؟ قبل از پاسخ دادن به این سوال به سوالات زیر جواب دهید:

* رئیس اداره به شما پاداش یا مزایایی داده که چندان مستوجب آن نیز نبوده اید و فردای آنروز در حضور شما به کارمند دیگری توهین می کند آیا شما به رئیستان اعتراض می کنید یا سکوت می کنید و حرمت محبتش را نگاه میدارید؟
* دوست عمو جانتان به سفارش او شما را در شرکتش استخدام کرده و چندی بعد تقاضای کاری غیر قانونی از شما دارد، آیا تقاضایش را رد می کنید، کار خود را از دست می دهید و عموجان را جلوی دوستش شرمگین می کنید؟
* شام مفصلی به افتخار شما ترتیب داده اند، پس از صرف شام میزبان با یکی از مهمانان اختلاف نظر پیدا می کند و کار به مشاجره می کشد و در این کشاکش شما را به قضاوت می خوانند، با اینکه میدانید حق با میزبان نیست چقدر احتمال دارد حرمت نان و نمک را بشکنید و از طرف مقابل او دفاع کنید.

اگر شما حرمت نان و نمک و محبت هایی را که به شما شده است با هر قیمتی پاس می دارید چگونه انتظار دارید روحانیتی که چهل سال دستش با حکومت در یک کاسه و کیسه بوده و به نام و نان و قدرت رسیده است امروز نمکدان شکنی کند؟

و با هزار تاسف باید گفت که این تنها یکی از بسیار ویژگی فرهنگی در ماست که همچون سدی در برابر برقراری دموکراسی در جامعه ما قرار گرفته، ویژگی هایی که در شرایط دیکتاتوری و اختناق و در جهت تنازع بقا در فرد فرد ما بوجود آمده و تبدیل به عادات و آداب ما شده اند.

بدون شک تا ما به وجود این ویژگی ها در خود آگاه نشویم  و برای از بین بردن آنها در سطح فردی و کلان اقدام نکنیم رسیدن به دموکراسی خواب و خیالی بیش نخواهد بود.

https://t.me/Essarat/1991

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

17 Jan, 04:11


مطالبی که به چند بار شنیدنش می ارزد

@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

15 Jan, 13:37


آنکس که چو ما نیست در این شهر کدامست؟ (۱)

معمولا واژه ی دزد در مورد کسانی بکار برده می شود که یا در سطوح پایین جامعه از دیوار مردم بالا میروند، یا کیف می قاپند و جیب بری می کنند و یا  در سطوح خیلی بالا ، دست به اختلاس های میلیونی میزنند، اما با کمی دقت می توان دید که دزدی در  میان توده ی مردم عادی نیز به شکلهای دیگری صورت می پذیرد بعنوان مثال:

🦀 فروشندگانی که مواد مورد احتیاج روزانه ی مردم مانند نان و میوه جات و سبزیجات و لبنیات را گرانتر از آنچه که باید به آنها می فروشند،

🦀 رانندگانی که از مسافران شهرستانی و نا آشنا به شهر کرایه ی بیشتری می گیرند،

🦀 تعمیر کارانی که برای تعویض یک قطعه، دستمزدی چند برابر از مشتریانشان طلب می کند،

🦀 کارمندانی که به جای رسیدن به کار ارباب رجوع، آنها را از این طبقه به آن طبقه سر می دوانند تا به کارهای شخصی خود برسند،

🦀 ماموران بهداشتی که با گرفتن رشوه چشم بر اجناس تاریخ گذشته و فاسد در فروشگاهها می بندند،

🦀 کارخانه دارانی که آب و رنگ و اسید توی شیشه می ریزد و به اسم آب لیمو به دست مشتریان می دهند،

🦀 پزشکانی که بیمارانشان را بدون اینکه نیازی به عکس گرفتن و یا آزمایش داشته باشد پیش رفقای رادیو لوژیست و آزمایشگاهی خود می فرستند،

🦀 استادان دانشگاهی که نام خود را در ابتدای پایان نامه یا مقالاتی می گذارند که بیشترین مقدار تحقیق و کار نوشتاری آنرا دانشجویانشان انجام داده اند،

🦀 و تمامی کسانی که از طریق دروغگویی، تقلب، رشوه دادن و رشوه ستاندن، پارتی بازی و ..... روزگار می گذرانند،

رفتارهایی که متاسفانه به دلیل فراگیر بودن آنها در سطح جامعه عادی و طبیعی جلوه می کند.

با این ویژگیهای فرهنگی، حتی اگر رژیم فعلی را براندازیم به دموکراسی دست نخواهیم یافت، بلکه رژیم دیکتاتوری دیگری با نام و رنگ لعابی متفاوت به وجود خواهیم آورد.

بطور حتم ما به یک تحول عظیم فرهنگی نیاز داریم و این کاری دشوار و زمان بر است اما روزی باید شروع شود و آنروز همین امروز است.

https://t.me/Essarat/1991

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

15 Jan, 13:24


تعریف و تكذیب ما!

آیا تاكنون توجه کرده‌اید اگر همان تعریف‏هایى را كه دیگران از ما مى‏كنند ما از خودمان بكنیم به تکبر و از خود راضى بودن متهم مى‏شویم و اگر آن عیوبی را كه ما برای نشان دادن تواضع و شكسته‏نفسى به خود نسبت می دهیم، دیگران روى ما بگذارند به بى‏ادبى متهمشان مى‏كنیم؟!

آیا این بدان معنا نیست كه ما نه در شكسته‏نفسى‏مان صداقت داریم و نه در تعریفى كه از دیگران مى‏كنیم؟

https://t.me/Essarat/1991

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

15 Jan, 04:39


https://youtu.be/4vo-NLdN9Uo?si=YUtay1DIOf-IIRyl

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

13 Jan, 02:08


مطالبی در رابطه با احترام و در تایید سخنان گوینده را در لینک زیر می توانید بشنوید:

https://t.me/shey72/18

@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

11 Jan, 16:25


خودمان را بهتر بشناسیم!
در برهه ی حساس کنونی شنیدن این گفتار و همچنین دو گفتار قبلی به شدت توصیه می شود.

https://t.me/khalajich/3918

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

10 Jan, 06:42


اگر دارای ده ها مدرک دانشگاهی از بهترین دانشگاههای دنیا باشیم،

اگر در بهترین نقطه شهر و در بزرگترین و شیک ترین منازل زندگی کنیم،

اگر در گران ترین اتوموبیل ها سوار شویم و از پیشرفته ترین تولیدات تکنولوژی استفاده کنیم و در شهرت و ثروت و محبوبیت  غرق شویم،

متجدد شده ایم.

اما:

اگر عقیده مخالف را شنیدیم و خشمگین نشدیم،

اگر عقیده خود را به دیگران تحمیل نکردیم،

اگر در کوچه و خیابان زباله نریختیم،

اگر در کار یکدیگر دخالت نکردیم، 

اگر دیگران را به خاطر جنسیت، ملیت، باور و مذهب، نوع پوشش، لهجه، و طبقه اجتماعیشان کوچک نشمردیم،

اگر به حرفهای مخاطبمان تا به انتها گوش سپردیم و در میان صحبتهایش نپریدیم،

اگر منافع جمع را بر منافع خویش ترجیح دادیم،

اگر اشتباهاتمان را پذیرفتیم و بابت آنها عذر خواهی کردیم و

اگر ........

متمدن شده ایم.

متمدن شدن، پیش نیاز بدست آوردن دموکراسی است. بنابراین اگر بخواهیم در آینده جامعه ای آباد، آزاد و دموکراتیک داشته باشیم شایسته است از هم اکنون رفتارهای ضد دموکراتیک خود را تعدیل کرده و یا تغییر دهیم و بدانیم که تا ما در این کارِ بس عظیم شرکت فعالانه نداشته باشیم، بدست آوردن دموکراسی در حد یک آرزو خواهد ماند.

https://t.me/Essarat/1991

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

07 Jan, 05:08


‍ ‍ اکثریتی از ما از زمانیکه از منازلمان خارج می شویم تا موقعی که به آن بر می گردیم ماسکی بر چهره می گذاریم و به بازی در دو نقش فرادست و فرودست مشغول می شویم و اگر خانواده را نیز که جز کوچکی از همان جامعه است در نظر بگیریم باید گفت که این ماسک را صبح که از بستر بر می خیزیم بر چهره می گذاریم و شب هنگامی که به بستر می رویم از چهره بر می داریم..........

بدیهی است تا زمانیکه از یکدیگر می ترسیم ماسکهایمان را کنار نخواهیم گذاشت و این دور باطل همچنان ادامه خواهد یافت.
این پدیده مربوط به امروز و دیروز نیز نیست، شمس تبریزی هفتصد سال پیش به این موضوع چنین اشاره کرد: با این مردمان به نفاق می‌باید زیست تا در میان ایشان با خوشی باشی. همین که راستی آغاز کردی، به کوه و بیابان می‌باید رفت.

@essaeat

🌷🌷🌷

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

06 Jan, 02:17


آیا باید به نظرات دیگران احترام گذاشت؟

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

05 Jan, 05:35


کسانی که با سخنرانیهای خود جوانان را به زندگی کردن از نوع عارفانه آن تشویق می کنند، نه تنها از جوانان ما عارف نمی سازند بلکه نشاط و طبیعت جوانی را نیز بر آنان حرام می کنند،

به این سخنوران توصیه می کنم جوانان را مضطرب و مشوش نکنند و در آنها احساس گناه، بی کفایتی و پوچی (نیهیلیسم) بوجود نیاورند. 
همانطور که لازمه سن کودکی بازی و شادی است جوانی نیز باید لذات و فعالیتهای خاص خودش را داشته باشد. انسان اگر کودکی و جوانی نکند اثرات آن در بزرگسالی گریبانش را می گیرد. زندگی عارفانه یک مرحله تحولی در زندگی انسان و آخرین مرحله از مراحل چهار گانه ی زندگی در نگاه یونگ، اریکسون و بسیاری دیگر از روانکاوان است.
این مرحله معمولا در سنین بالا که میزان هورمونهای جنسی و بدنبال آن نیاز های جسمانی در بدن کاهش می یابد اتفاق می افتد و باعث می شود نگاه بعضی از انسانها - و نه همه ی آنها - به جهان و دنیا عوض شود.

برای داشتن یک زندگی سالم بهتر است از افتادن در دو دام بپرهیزیم: یکی دام مقایسه ی خود با دیگران و دیگری دامِ مصرف زدگی

آن مایه ز دنیا که خوری یا  پوشی
معذوری اگر در طلبش می کوشی
باقی  همه  رایگان نیارزد  هشدار
تا عمر  گران مایه   بدان  نفروشی

یک اصل انسانی  را نیز در نظر داشته باشیم و آن اینکه "نگذاریم لذتِ ما رنجِ دیگری را در پی داشته باشد" که به قول حافظ:

مباش در پی آزار و هر چه  خواهی  کن،
که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست،

چنین زیستنی زمینه را برای تحول در بزرگسالی فراهم می آورد.

طاهره شیخ الاسلام

@essarat

🌷🌷🌷

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

05 Jan, 05:33


برای داشتن دموکراسی باید ذهن ها نیز عوض شوند، باید ذهن ها نیز قوانین بازی را بپذیرند. ابتدا باید مدارا را آموخت و سپس به اعتراض پرداخت، نزد ما اعتراض و مخالفت فورا  به یک امر ناموسی و غیرتی تبدیل می شود. از آنجا که شما یا دوست من یا دشمن من هستید، پس به شیوه قبیله ای از یکدیگر انتقام می گیریم. اگر دوست من باشید، باید در کنار من قرار بگیرید. و اگر دشمن من هستید خونتان را می ریزم..........

هموطنان ما هنوز دارای ذهنیت رعیت مآب هستند. هنوز شهروند نشده اند، این امر نیاز به زمان دارد، نمیتوان به نیروی معجزه از تئوکراسی به دموکراسی پرید.

و بعد، دیگر چه بگویم از آداب و رسوم و خلقیات، از این عاداتی که به اعماق روح مان چسبیده اند..........

داریوش شایگان 
زیرآسمان های جهان

@essarat

🌷🌷🌷

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

02 Jan, 13:27


در باب احترام (۲)

دانشجوی ایرانی برایم چنین نقل کرد:

از روز اول ورودم به دانشگاه هر وقت به‏ همراه استاد راهنمایم به آزمایشگاه‏هاى مختلف سر مى‏ كشیدیم به هر درى كه نزدیك مى ‏شدیم، سرعتم را زیاد مى ‏كردم تا قبل از او به در برسم، سپس در را باز می کردم و منتظر مى‏ شدم تا اول او وارد یا خارج شود.

یك ‏روز به من گفت که رفتارِ من او را به یاد دربارهاى سلطنتى انگلستان و رفتارى كه كاركنان و خدمه با اعضاى خانواده سلطنتى مى ‏كنند می اندازد و سپس علت آن را از من جویا شد. وقتی گفتم با این کار به او احترام مى‏ گذارم از من پرسید:

- تقدم در ورود یا خروج از یك در از چه اهمیتى برخوردار است؟
- چه فرقى مى‏ كند كه كدام یك از ما اول داخل یا خارج شویم؟
- این مسئله چه ارتباطى با احترام دارد و اگر به فرض محال هم داشته باشد، چرا تو فكر مى‏ كنى كه كمتر از من شایسته احترامى؟
و من چون نتوانستم براى این سؤالات، جواب‏هاى قانع ‏كننده‏ اى پیدا كنم با سعى بسیار این كار را ترك كردم.

این ماجرا مرا به‏ یاد حرف شخصی اروپایی انداخت كه پس از گذشت مدت كوتاهى از اقامتش در ایران به من گفت اگر آنها نیز در هنگام ورود و خروج از درهای ادارات دولتى و سازمان‏هایشان این‏همه وقت كه ما صرف ایستادن و تعارف كردن به یكدیگر مى‏ كنیم بنمایند، دیگر وقتى براى سازندگى كشورشان باقى نمى‏ ماند!

بر گرفته از کتاب در اسارت فرهنگ

https://t.me/Essarat/1991

🌷🌷🌷

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

28 Dec, 00:54


در باب احترام (۱)

اولین بارى كه استاد راهنماى ما دو دانشجوى ایرانى به اتاق ما آمد به رسم احترام از جاى خود بلند شدیم و او كه از آداب و رسوم ما خبر نداشت اجازه جلوس صادر نكرد! درنتیجه تا زمانى ‏كه او صحبتش تمام و اطاق را ترک کرد ما ایستاده بودیم.  هنوز كاملاً ننشسته بودیم كه او برگشت تا چیزى را به ما یادآورى كند و ما دو نفر دوباره به حالت ایستاده قرار گرفتیم. این صحنه چند بار تکرار شد و من فکر کردم اگر کسی که با فرهنگ ما آشنا نیست از دور این صحنه را مشاهده كند تصور خواهد كرد كه دكمه‏ اى در آستانه درِ اتاق نصب شده و این دكمه به فنرى در روى صندلى ما وصل است؛ به ‏طورى‏ كه تا پاى كسى به این دكمه فشار وارد مى ‏كند، فنر از جا می جهد و ما را بلند مى‏ كند!
در تداوم این فكر سؤالاتى به‏ شرح زیر از ذهنم گذشت:
- اصولا چرا نشستن بى‏ احترامى و بلند شدن احترام محسوب مى‏ شود؟
- چرا تعظیم كردن احترام تلقى مى‏ شود؟
چرا دراز كردن پا بى‏ احترامى است و چرا دست بر سینه ایستادن احترام است؟

به نظرم آمد كه این اعمال می باید نشأت گرفته از شرایطی بوده باشند كه در آن فرودستان بندگى و حقارت خویش را در مقابل اربابانشان با رفتارهاى خاص نشان مى‏ داده اند. اعمال و رفتارى كه به تدریج احترام خوانده شدند و بر تمامى اقشار جامعه تسرى یافتند.

با كمى توجه مى ‏توان دریافت اکثریت اعمالی كه در قالب احترام انجام مى‏ گیرند، تغییر از وضعیتى راحت به وضعیتى كمتر راحت یا ناراحت است. مثلاً اگر شما دراز كشیده‏ اید براى احترام به شخصى كه وارد مى‏ شود، بلند مى‏ شوید و به حالت نشسته یا ایستاده قرار مى‏ گیرید، اگر پایتان را دراز کرده اید آنها را جمع مى ‏كنید، اگر نشسته‏ اید و پاهایتان هم جمع است بلند مى‏ شوید و مى ‏ایستید. دست بر سینه گذاشتن و تعظیم کردن، بوسیدن دست و در حالت شدیدتر، بوسیدن پاها احترام بیشترى را نشان مى‏ دهد.
با این ترتیب می توان دید در وضعیت راحت بودن همیشه درخور قدرتمندان و ثروتمندان  و در وضعیت ناراحت بودن درخور مردم عادی بوده است. در عین حال تغییر مجدد از وضعیت ناراحت به وضعیت راحت نیز معمولاً در گرو اجازه فردى است كه به هر دلیلى مورد احترام قرار گرفته است.

توجه به این نكته نیز ضرورى است كه تعظیم مشابه ركوع و پا بوسى مشابه سجود در نماز است. طبیعى است كسانى كه خود را خدایگان، سایه ی خدا و یا روح خدا مى ‏دانسته ‏اند، انتظار داشته ‏اند كه فقرا و زیر دستان همان اعمالى را در حضور آنان انجام دهند كه در هنگام عبادت در برابر خداوند انجام مى‏ دهند.

عادت دست بر سینه نهادن بسیارى از ما و تا اندازه‏ اى خم شدن به نشان احترام در هنگام سلام و احوالپرسى حتى با دوستان و نزدیكان می تواند از بقایاى همان آداب ارباب رعیتی است.

هر چند بسیارى از گفتارها و رفتارهایی که از سر ترس اما در لوای احترام انجام می شود را نمى‏ توان به ‏راحتى كنار گذاشت (عادت فرهنگى)، اما به‏ عنوان نقطه شروعى براى خروج از این دایره ی بسته شاید بتوانیم از میزان حساسیت‏ هایمان به این مسائل بكاهیم. برای مثال اگر كودک یا نوجوانی دستش را براى دست دادن به بزرگتری دراز كرد یا اگر كسى درى را به هر دلیلى براى كسى باز نگه نداشت یا اگر شخصى در مقابل دیگرى از جایش بلند نشد، آنها را فاجعه تلقى نكنیم و از آن به‏ اصطلاح پیراهن عثمان نسازیم. به عبارت دیگر، بزرگوارتر از آن باشیم كه ذهن و فكر خود را درگیر مسائلى این‏ چنین كم‏ اهمیت و كوچك كنیم.

بر گرفته از کتاب در اسارت فرهنگ

https://t.me/Essarat/1991

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

27 Dec, 13:20


یکی از صدها برنامه ی جذاب، سرگرم کننده و آموزنده سینما مورخ که صرفا جهت معرفی این کانال به اشتراک گذاشته شده است.
ببینید و لذت ببرید.

https://t.me/cinemamovarekh/128

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

25 Dec, 00:27


https://youtu.be/PL_2ouGl238?si=tNSC3Pb97xl4TNwY

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

21 Dec, 05:34


👆نتیجه‌گیری کلی:
این متن در واقع یک دعوت به حرکت اجتماعی، به خوداتکایی و به تغییر است. نویسنده از مردم ایران می‌خواهد که به جای اتکا به قدرت‌های ماورایی یا امید به خداوند، خود دست به کار شوند و با اتحاد و همبستگی، آینده‌ای روشن برای کشورشان بسازند. یلدا، در اینجا نماد آغاز و تولد دوباره است، نشانه‌ای از اینکه هر چند شب طولانی و تاریک است، اما همیشه روزی نو و خورشید دوباره طلوع خواهد کرد.


🔻لینک متن مورد بحث:
https://t.me/NewHasanMohaddesi/11808

#یلدا
#جعفر_نکونام
#هوش_مصنوعی
@NewHasanMohaddesi

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

20 Dec, 03:04


خویشتن نشناخت مسکین آدمی،
از فزونی آمد و شد در کمی،
خویشتن را آدمی ارزان فروخت،
بود اطلس، خویش بر دلقی بدوخت،
@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

18 Dec, 12:21


https://t.me/drsargolzaeipodcast/1344

تحلیل و نقد فیلم "کیک محبوب من" توسط:
دکتر محمد رضا سرگلزایی و دو همکار روانپزشک ایشان
دکتر حسین ثانی و دکتر رضا محقق.
شنیدن این فایل صوتی را، تا به انتها، به تمامی عزیزانی که این فیلم را دیده اند، اعم از کسانی که آنرا دوست داشته یا نداشته اند، توصیه می کنم.
@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

16 Dec, 02:49


مطلبی که تمامی حاضران در صحنه ی انقلاب ۱۴۰۱ باید بخوانند و به خاطر بسپارند:

یاد بگیریم...

اول: اطرافیان محمدرضا شاه گفته اند که پول نفت که سرازیر شد شاه دیگر به حرف کسی گوش نمی داد.
یاد بگیریم که پول زیاد را با عقل زیاد عوضی نگیریم.

دوم:  مردم می‌گفتند تا شاه کفن نشود این وطن وطن نشود.
یاد بگیریم که کفن کردن هیچکس, هیچ مساله ای را حل نمی کند.

سوم: به روایت عَلَم، محمدرضا شاه یکبار در جواب او که خواسته بود کمیسیونی برای مسایل مملکت تشکیل شود گفته بود کمیسیون لازم نیست خودم کافی هستم.
یاد بگیریم خیلی وقت ها خودمان کافی نیستیم.

چهارم: عده ای هم بودند که به امید آب و برق مجانی انقلاب کردند.
یاد بگیریم ارزوی مفتخوری را کنار بگذاریم, چون آخر و عاقبت ندارد.

پنجم: کتاب ولایت فقیه، هشت سال قبل از انقلاب چاپ شد.
یاد بگیریم  کتاب بخوانیم تا گرفتار توهم نشویم.

ششم: آیت الله  خمینی ابتدای انقلاب  گفت شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم.
یاد بگیریم خودمان راهی برای رسیدن به مقام انسانیت پیدا کنیم.

هفتم: دکتر بختیار میخواست دور قُم را مثل واتیکان دیوار بکشد. مساحت قم هزار وششصد برابر واتیکان است.
یاد بگیریم حساب و کتاب را جدی بگیریم.

هشتم: در اولین انتخابات مجلس شیخ صادق خلخالی جزو نامزدهای حزب توده بود. 
یاد بگیریم کار نشد ندارد.

نهم: قطب زاده که قبل از تصمیم به کودتا گفته بود از شنا در حوض خسته شده و دلش هوای اقیانوس کرده به اقیانوس نرسیده غرق شد.
یاد بگیریم جاه طلبی بیش از حد خطرناک است.

دهم: بنی صدر قبل از انقلاب به شوخی به دوستانش میگفت اولین رییس جمهور ایران خواهد بود. 
یاد بگیریم بعضی شوخی ها را جدی بگیریم.

امیر علی بنی اسدی

@amiralibaniasadi
@essarat

🌷🌷🌷

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

14 Dec, 02:35


https://t.me/hesam_ipakchi/547

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

12 Dec, 03:00


دارندگی است و برازندگی!

به جرات می توان گفت که تمامی ویژگی های فرهنگی ما چه خوب و چه بد آن، به این دلیل که در شرایط ترس و فقر و بیعدالتی در ما بوجود آمده اند، بسیار متفاوت از و یا در تضاد با ویژگی های مردمانی است که  در امنیت سیاسی، اقتصادی و نیز عدالت اجتماعی پرورش یافته اند و بسیار واضح است که تا این ویژگی های ما تعدیل نشوند یا تغییر نکنند نخواهیم توانست به امنیت و عدالتی که جوامع مدرن دارند دست یابیم.

یکی از این ویژگی ها رابطه مستقیم بین آبرو و ثروت و یا آبرومندی و ثروتمندی در میان ما است. واژه ی "آبرومندانه" به هر مراسمی، از جشن تولد، نامزدی، ازدواج گرفته تا تدفین، سوم، هفتم، چهلم و... اطلاق می شود که پول فراوانی در آنجا خرج شده و بریز و بپاش در حد اعلی در آنها صورت گرفته باشد. اصطلاح "دارندگی است و برازندگی" از همین جا در میان ما رواج یافته است. روشن گذاشتن چراغ‌های اضافی در منازل، کولرها در تابستان و شوفاژها در زمستان، حتی وقتی که کسی در منزل نیست، باز گذاشتن شیر آب هنگام ظرفشویی یا هنگام آب دادن به باغچه ها یا شستن اتومبیل از همین باور غلط ناشی می شود بدون توجه به اینکه اسراف کردن باعث کمبود آنها در سایر نقاط محروم کشور و نهایتا به بی برقی و بی آبی کل جامعه منجر می گردد.

ناگفته نگذارم که من خود موقعی متوجه این مطلب شدم که به غرب آمدم و مشاهده کردم که چگونه حتی خانواده های بسیار مرفه مراقب مصرف آب و برق خود هستند. به خاطر دارم وقتی یکی از آنها تعجب مرا از این مسئله دید، تعجب کرد و گفت برق و آب و گاز سرمایه همگانی است و به تمامی ملت تعلق دارد، اسراف در آنها بی حرمتی به حقوق دیگران است. بهمین سادگی!

بیاییم از همین امروز از هدر دادن آب چه موقع شستن ظروف، چه هنگام دوش گرفتن یا آبیاری باغچه ها و شستن ماشین و .... و از اسراف در مصرف برق با خاموش کردن چراغهای اضافی، بستن کولر و شوفاژ وقتی که به آنها احتیاجی نداریم جلوگیری کنیم و علاقه خویش را به کشور و هموطنانمان نشان دهیم که گفته اند دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
https://t.me/Essarat/1991

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

11 Dec, 01:52


بشر موجودی معامله‌گر:

ما آدمها هر کار و تلاش خود خواسته و حتی هر محبتی را به خاطر دریافت پاداشی انجام می دهیم، اگر چیزی هم نستانیم، لذتی که از تأیید، احترام و تشویق اطرافیان می بریم پاداش ماست. حتی خداوند نیز با ما از در معامله وارد شده و در ازای انجام کارهای خوب، وعده بهشت به ما داده است. آیا به راستی انسان می تواند کاری را در خارج از این چهارچوب بده و بستانی و یا معامله انجام دهد؟

در اسارت فرهنگ

https://t.me/Essarat/1991

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

04 Dec, 03:27


بعد از مصوبه حجاب و عفاف خانمها باید این مدلی برن پیش دکتر 😳🤔

♦️صحنه‌ای از فیلم «سفر قندهار »
ساخته محسن مخملباف

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

04 Dec, 03:18


https://t.me/lspsychology/1092

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

30 Nov, 01:20


اگر درمانِ روانِ آزرده و آسیب دیده ی یک فرد به ساعتها و گاه ماهها مشاوره نیاز داشته باشد، درمان روح و روانِ ملتی که قرنها در ترس و فقر و ظلم زیسته است کاری بس عظیم خواهد بود که به کمک روانشناسان اجتماعی، جامعه شناسان، متخصصین آموزش و پرورش و صاحب نظران در مسایل انسانی و هم چنین به برنامه ریزی های طولانی مدت و گسترده در سطح کشور از کودکستانها، دبستانها و منازل گرفته تا ادارات و سازمانها نیاز خواهد داشت. بدون شک این کار خطیر بدون آگاهی، خواست و همکاری آحاد ملت امکان پذیر نخواهد بود.

@essarat

🌷🌷🌷

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

29 Nov, 04:01


https://t.me/IranPostMahsa/422

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

28 Nov, 02:28


با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ (سعدی)

با این امید که این بار میخ در سنگ فرو رود!
@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

24 Nov, 05:48


می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می کنند (حافظ)

نوشتاری بر اساس کتاب در اسارت فرهنگ

به من نگویید راست بگو که نمی توانم، من می ترسم.

اگر راست بگويم،
حکومت به زندانم می افکند،
رئيس اخراجم مى‏ كند،
معلم مردودم مى‏ كند،
پدر بر من خشم مى‏ گيرد و
حتى دوست از من مى‏ رنجد.

اکنون دیر زمانی است که قانونی از منِ ایرانی حمایت نمی کند، و من با دروغهایم حمایت از خویش را بعهده گرفته و به بقای خویش ادامه داده ام.

من از طریق جلب رضایتِ تمامی کسانی که با قدرت خویش هر چند ناچیز، می توانند گرهی از کارِ من بگشایند و یا آزاری به من برسانند از خود حمایت کرده ام، رضایتی که از طریق تعریف و تمجید کردن از آنان، موافقت با خواسته هاشان، دادن هدیه و رشوه، سکوت در مقابل نارواهای آنان و انجام هر کاری که خوشایندشان باشد حاصل شد. 

اما کاش مسئله به همین جا ختم می شد.

از آنجا که انتساب واژه ی "ترس" به این اعمال، از من یک "ترسو" و از قدرتمندان موجوداتی "ترسناک"  در اذهان مجسم می کرد و این هم به لحاظ روانی و هم به لحاظ اجتماعی برای هیچیک از ما خوشایند نبود آنرا با واژه ی "احترام" عوض کردیم و باین ترتیب من "مودب" و قلدران و ستمکاران "محترم" خوانده شدند و ما هردو خوشحال  به زندگی اسف انگیز خویش ادامه دادیم.

اما کار به اینجا نیز ختم نشد. 

جایگزینی این دو واژه باعث شد که تمامی آن گفتار ها و رفتار های غیر اخلاقی "احترام" خوانده شوند و به تمامی جامعه تسری یابند چرا که همگان خود را شایسته احترام می دانستند.  اعمالی که در تمرین و تکرار تبدیل به عادت فرهنگی ما ایرانیان شد بطوریکه حتی دیگر نمی توانیم احترام واقعی را از نوع عادتی آن تشخیص دهیم.

حال می توان فهمید چرا  غربی هایی که به ایران سفر کرده و می کنند در خاطرات و سفرنامه هایشان ما را مردمانی دروغگو معرفی می نمایند، آنها نمی دانند که ما با دروغهایمان نه تنها از خود حمایت می کنیم، بلکه محبت و احتراممان را به یکدیگر نشان می دهیم.

اما مصیبت بهمین جا نیز خاتمه نیافت

وقتی حرکات و رفتارهای شیرین و متملقانه را نشانه احترام دانستیم، کمترین نقد و انتقادی، و حتی نازک تر از گلی را توهین قلمداد کردیم و طبیعی است کسی توهین را تحمل نکند و باین ترتیب "عدم تحمل انتقاد" نیز به ویژگی های فرهنگی ما اضافه شد.

و از آنجا که تا نقدی نباشد رشد و پیشرفتی حاصل نخواهد شد می توان فهمید که چرا کشور ما تا کنون به پیشرفت درخوری در هیچ زمینه ای نایل نشده است. 

http://t.me/shey72

کتاب بصورت پی دی اف👇

https://t.me/Essarat/1991

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

22 Nov, 09:05


https://t.me/sedayemoallem_ir/13020

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

21 Nov, 19:05


برای انحطاط یک جامعه، کافی است  فشارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را به مدت یک و یا دو نسل بر آن جامعه وارد کنند، در این مدت مردم برای حفظ خود و خانواده شان مجبور به اتخاذ اعمال، رفتارها و گفتارهایی می شوند که بسیاری از آنها با معیارهای حاکم بر جوامع متمدن، ضد اخلاقی و غیر انسانی است. این اعمال در طی زمان تبدیل به عادات، آداب و رسوم می شوند و بنام فرهنگ نسل به نسل منتقل می گردند و نمی گذارند مردم آن جامعه به شکوفایی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نائل آیند.

متاسفانه ما قرنهاست در چرخه ی شومی که در آن شرایطِ نابسامان اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، فرهنگ را می سازد و فرهنگ، شرایط ناسامان اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را تثبیت و حفظ می کند گرفتار آمده ایم.

آیا راه خروجی از این چرخه ی معیوب وجود دارد؟

در اسارت فرهنگ

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

21 Nov, 04:05


https://t.me/TahlilZamane/66397

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

20 Nov, 04:28


https://t.me/szcafe/2498

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

19 Nov, 07:19


⭕️ معرفی پروژه‌ی آرمیتا علیه شکنجه

🔴 انجمن اقدام برای حقوق بشر با همکاری سازمان جهانی علیه شکنجه OMCT و کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل

⭕️ Armita Project against Torture (APAT)

🔴 خط امداد:

🔹 واتساپ:
+12368651285
🔹 تلگرام:
@Armitafoundation

🔹 ایمیل:
[email protected]

🔴 لطفا به اشتراک بگذارید

https://youtu.be/DSOvLOqfKvA?feature

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

18 Nov, 01:17


سرود "نه"
تهیه و اجرا توسط دانشجویان دانشگاه هنر.

@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

16 Nov, 03:12


حتما شنیده اید که خاصیت یک چیز معادل خواص اجزاء تشکیل دهنده ی آن نیست. بعنوان مثال نمک که ما هر روزه در غذای خود از آن استفاده می کنیم از ترکیب دو عنصر سدیم و کلر تشکیل شده که هر کدام به‌ تنهایی کشنده هستند. 

این موضوع در رابطه با انسانها نیز صادق است به این معنا که ویژگیهای رفتاری یک فرد به تنهایی بسیار متفاوت است از رفتارهایی که او در جماعت یا توده از خود نشان می دهد.
گوستاو لوبون پزشک، روان‌شناس و نویسنده‌ی فرانسوی اولین کسی بود که به این مسئله پی برد. او در کتاب معروف و کمتر شناخته شده خود "روانشناسی توده ها" به بررسی این موضوع می‌پردازد که افراد وقتی در جمع یا توده قرار می گیرند، عقلانیت، تفکر انتقادی و حس مسئولیت خود را از دست می‌دهند و رفتارهایشان تحت تأثیر هیجانات و انگیزه‌ها و شعارهای جمعی بصورت بی مهابا، مضر و گاه خطرناک بروز می کند که نمونه هایی از آنرا در جنبشها و انقلابهایی مشابه انقلاب ۵۷ در ایران مشاهده کردیم.

شنیدن این نوار صوتی - که به مثالهای بسیار جالب توجهی از این تفاوت های رفتاری پرداخته است - را به همگی شما عزیزان توصیه می کنم.

منبع: مدرسه زندگی فارسی
دکتر ایمان فانی
@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

10 Nov, 06:33


غریب‏ نوازى‏ یا غربی نوازی؟

پس از صرف شام در یک میهمانی که با حضور چند خانواده دانشجوى ایرانى در استرالیا برگزار شده بود, طبق روال معمول مردان در کناری گرد آمدند و به بحث های سیاسی و اقتصادی و ارائه راهکار برای حل مسایل جهانی پرداختند و زنان در کناری دیگر به مسایل مربوط به فرزندان، حراج در فروشگاهها  و نهایتا شکایت از شوهران!  اما این بار موضوع جدیدی نیز بین زنان مطرح بود و آن پیدا کردن راه هایی برای ماندن در استرالیا.
در بین تمامى زنان حاضر در آن جلسه فقط همسر یكى از دانشجویان تمایل آشكارى به بازگشت به ایران داشت و آن هم خانمى آمریكایى بود!
هنگامى كه او تعجب همه ما را در واکنشها و چهره هایمان مشاهده كرد، گفت كه در ایران براى او احترامى فوق‏ العاده قائلند. خانواده‏ هاى پولدار براى این‏كه او به فرزندانشان درس خصوصى انگلیسى بدهد، برایش سر و دست مى‏ شكنند و چند برابر پولى را كه به یك لیسانس یا فوق‏ لیسانس زبان انگلیسى ایرانى مى‏ دهند به او مى‏ پردازند، به این دلیل كه مى‏ خواهند فرزندانشان با لهجه آمریكایى، زبان انگلیسى را حرف بزنند. او درآمد خوبى از این راه عایدش مى‏ شود. در آموزشگاه زبانى نیز كه او تدریس زبان انگلیسى را برعهده دارد، بین والدین براى ثبت‏ نام فرزندانشان در كلاسِ او رقابت برقرار است. از همه اینها گذشته فامیل شوهرش او را خیلى بیش از عروس‏هاى دیگرشان دوست دارند. ضمناً دو فرزندش نیز در دبستان از توجه و علاقه بیشترى، هم از جانب اولیاى مدرسه و هم از طرف سایر دانش‏ آموزان بر خوردارند. این خانم آمریكایى سپس چنین ادامه داد: من و فرزندانم چگونه مى‏ توانستیم در آمریكا از این همه توجه، محبت و رفاه برخوردار باشیم.
ما همگى به او حق دادیم كه بخواهد به وطن ما برگردد! چرا كه هر كدام از ما هم اگر در چنین موقعیتى قرار داشتیم دلمان مى‏ خواست به وطنمان برگردیم. این خانم كه زبان فارسى را به خوبى صحبت مى‏ كرد، به ما گفت كه سایر دوستانشان در ایران و فامیل شوهرش از این‏كه مى‏ بینند او فارسى حرف مى‏ زند و پختن غذاهاى ایرانى را یاد گرفته و به آداب و رسوم ما آشنا شده و حتى تعارفات ما را فرا گرفته، او را مى‏ ستایند. او آنشب از غریب نوازی ما بسیار تعریف کرد و همگی ما از شنیدن آن خوشحال شدیم.

در راه برگشت از میهمانی دو سؤال به ذهنم رسید. یکی اینکه چرا وقتى یك خانم ایرانى با یك مرد خارجی ازدواج مى‏ كند و به زبان او حرف مى‏ زند و آداب و رسوم آنها را یاد مى‏ گیرد، ما او را به باد انتقاد می گیریم و به پشتِ پا زدن به اصل و نسب و آداب و رسوم آبا و اجدادى و نهایتاً به غرب‏زدگى متهمش مى‏ كنیم. اما در حالت عكس، نه اتهام شرق‏ زدگى در كار است و نه انتقادى و هر چه هست تحسین است و تقدیر.

آیا علت این نیست كه در ذهن و باور ما یكى "كوچكى" است كه تشبث به بزرگان و تقلید از آنان مى‏ نماید و این مذموم است و دیگرى "بزرگى" است كه فروتنى مى‏ كند كه این خود زیباست و پسندیده؟

و سوال بعدی اینکه آیا اگر این خانم از افغانستان، پاکستان یا عربستان با یک هموطن ازدواج کرده و به کشور ما آمده بود با او همین گونه رفتار و برخورد می شد؟
بطور حتم جواب این سوال منفی است و با این ترتیب می توان نتیجه گرفت که ما نه "غریب نواز" که "غربی نوازیم"!!

سیدنی ۱۳۷۴
@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

08 Nov, 05:21


https://t.me/IranPostMahsa/405

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

06 Nov, 11:27


https://t.me/homahemmat/3124

اخیرا خانم هما همت در کانال خود (معنا اندیشی) این‌گونه نوشته بود، که رشته شرعیات را در دانشگاه هرات به این دلیل انتخاب کردم که از تبعیض نسبت به زن در احکام اسلامی رنج می‌بردم و سپس در پی شناخت احکام زن ستیزانه اسلام در برابر آن طغیان کردم.
آقای نوروزی-در نوار صوتی پیوست- بر خانم همت ایراد گرفته‌اند که چرا ایشان خوانش‌های بنیاد‌گرا و زن ستیزانه قرآن را مورد توجه قرار داده‌‌‌‌ و به سایر خوانش‌های عادلانه‌تر از قرآن بی توجه بوده اند.
از آقای نوروزی می‌پرسم مگر طالبان و داعش چیزی جز نتیجه خوانش متفاوت از قرآن نیستند؟ مگر جمهوری زن ستیزانه اسلامی در ایران که در بیش از ۴۰ سال حکومت در این سرزمین، هم مردم را به فقر و فلاکت کشانده و هم منطقه را با خطر جنگ روبرو کرده است حاصلی جز نگرش و خوانش متفاوتی نیست که از اسلام دارد؟ و مگر نه اینکه متونی، آن‌هم مقدس و آسمانی و غیر قابل نقد که هر گروهی بتواند بر مبنای میل خود آن را تعبیر و تفسیر کنند، در طول تاریخ پیامدهای بسیار اسفبار انسانی داشته و دارند؟
بله، می‌توان مرد بود و در امنیت و آسایش غرب نشست و از اسلام با خوانش متفاوت و ملایم‌تر سخن گفت و تماشاگر ظلمی بود که در سرتاسر تاریخ به نام اسلام بر زنان رفته و می‌رود و حتی به این نیندیشید که دینی را که از آن دفاع می‌کنیم نه انتخاب ما که همانند ملیت، جنسیت و وراثت بر ما تحمیل شده است.

براستی چگونه می‌توان به برقراری صلح و عدالت از طریق مکتبی امید بست که از روز تولدش تا کنون که چهارده قرن از آن می‌گذرد، مرد را بر جسم و جان زن حاکم کرده، احساس حقارت را در زنان نهادینه نموده و منزلت انسانی‌شان را زیر سوال برده است؟
چگونه می‌توان به مکتبی امید بست که هنوز نتوانسته در هیچ مکان و هیچ زمانی برای مدت کوتاهی صلح را حتی بین پیروان خود آن‌چنان که خوش خوانشانی از قرآن مانند آقای نوروزی ادعا می‌کنند برقرار کند.

آقای نوروزی گرامی! میلیون‌ها زن مسلمان در سراسر جهان به دلیل ظلمی که به نام اسلام بر آنها می‌رود از اسلام گذشته یا حتی متنفر شده‌اند بدون اینکه مطلبی درج کنند و یا اینکه تریبونی برای بیان دردهایشان داشته باشند و یا اگر داشته‌اند محافظه کاری کرده و چیزی نگفته‌اند. به نظرم صداقت و شهامت خانم همت در این راستا ستودنی است.
به این نکته نیز بايد توجه داشت که هر کس خوانش خودش را درست می‌داند و خوانش‌های بقیه را غلط و چه کسی است که قضاوتش در مورد اینکه کدامین خوانش درست است مورد قبول همگان باشد.
با چنین دین و احکامی چه باید کرد!
برخی آن را کنار می‌گذارند و برخی مانند جناب نوروزی به عملی شدن خوانش‌های معتدل‌تری از آن امید می‌بندند.

با احترام
طاهره شیخ الاسلام

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

06 Nov, 11:02


https://t.me/IranPostMahsa/404

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

04 Nov, 09:58


https://t.me/Dr_Lashkarbolouki/370

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

01 Nov, 06:07


https://youtu.be/krhEGCrQsgk?si=bYMujdXIA7_PAhyD

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

31 Oct, 06:35


https://t.me/ehsanmohammadi95/9385

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

28 Oct, 10:05


قبرستانها ثروتمند ترین خاکهای جهان اند.
آلیس مونرو

نظر شما چیست؟
@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

21 Oct, 09:36


در مدرسه به ما گفتند:
دست‌ بر سینه بنشینیم،
و ما برده شدن را آموختیم.
در مدرسه به ما اجازه‌ی سوال کردن ندادند، و ما دیگر سوال نکردیم،
گفتند بچه ی خوب بچه ای ایست که ساکت بنشیند و گوش دهد،
و ما سکوت کردن را یاد گرفتیم.

مشق هایمان را که ثمره تلاش هایمان بود را خط زدند،
و ما آموختیم که می‌توان روی تلاش دیگران خط بطلان کشید.

آری در مدرسه به ما یاد دادند که
فکر نکنیم،
نپرسیم،
اطاعت کنیم،
و برای خوشامدن معلمین، ناظمان و مدیران چاپلوسی کنیم و دروغ بگوییم، و.........
ما این همه را در مدرسه آموختیم و وقتی بزرگ شدیم همین اعمال را در جامعه و اداره و کارخانه و شرکت و هر جایی که به کار مشغول شدیم ادامه دادیم.

و اینگونه بود که انقلاب ۵۷ رقم خورد.

حواسمان به مدارسمان و آنچه که کودکان در آنجا می آموزند باشد.

@essarat

🌷🌷🌷

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

19 Oct, 06:10


https://t.me/zistboommedia/16565

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

18 Oct, 07:06


دارویی برای یک زندگی با نشاط تر.
میزان مصرف: روزی یک بار

@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

15 Oct, 03:42


شاید کمتر قومی به اندازه ایرانی خود را به باد انتقاد بگیرد ولی ما هیچگاه نمی کوشیم درد خود را دریابیم. انتقاد ما بیشتر جنبه بیزاری و فحاشی دارد تا جنبه تحلیلی. می دانیم یک جای کار لنگ است اما نمی دانیم کجا. می دانیم بسیاری از مسایل باید روشن شود اما نمی دانیم چگونه. بحث دقیق در باره عناصری که غالب بر تفکرِ یک ملت و خلقیاتِ اوست مستلزم اندکی حوصله و اندکی عشق است. حوصله نداریم چون می خواهیم یک شبه ره صد ساله برویم. اغلب مضطربیم و چنان رفتار می کنیم که انگار آخرالزمان است و بلایی بزرگ از آسمان بر سر ما نازل خواهد شد. شتاب زده ایم زیرا که مضطربیم. اضطراب موقعی بوجود می آید که انسان از دردِ خود آگاه نباشد. حصول این آگاهی و مطرح کردن آن از جمله لوازم بهداشت روانی یک ملت است. انتقاد مانند نیشتر جراح است که آلودگی چرکین را بیرون می ریزد.
ارسطو معتقد بود که نمایش آثار تراژدی یونان سبب می شد که همه نیروهای آزار دهنده ای که در درون انسان انباشته شده رها شده و سپس آرامش حاصل شود. این رهایی را ارسطو "درون پالایی" یا "کاتارسیس" می نامد.
به گمانم موقع آن رسیده که ما نیز درون پالایی خود را آغاز کنیم.

داریوش شایگان
افسون زدگی جدید
@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

14 Oct, 07:49


انسان برای شکوفایی خویش بايد در محيطی زندگي كند كه در آن ميان دين و سياست پيوند مستقيم نيست.

حاكميت قانون و نهادهاي دموكراتيك بايد ما را از دو مصيبت بزرگ حفظ كند:
ارعاب نظامهاي سركوبگر و
جلال بي قيد و شرط  و بی چون و چرای مذهب.

ماجراي مدرنيته  حركتي عظيم براي خلاصي بشر از قيد قيمومتي مضاعف بوده است : قيمومت شُوكت قدرت سياسي  و قيمومت قِداست امر لاهوتي

داریوش شایگان،
افسون زدگی جدید

@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

14 Oct, 01:10


@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

12 Oct, 06:12


ملت عجیبی هستیم،

هندوانه را به شرط چاقو می‌خریم، اما از افکار و عقاید و آداب و رسوم اجدادمان بی چون و چرا و بدون تحقیق از درست یا غلط بودنشان دنباله روی می کنیم.

هندوانه اگر قرمز و شیرین نباشد ضررش در حد چند هزار تومان است اما آنچه که به اسم سنت و فرهنگ و ایمان و اعتقاد به ارث برده‌ایم، در صورت اشتباه بودن، زندگی و عمر خود و فرزندانمان را تباه خواهد کرد.

آیا وضعیت امروز ما حاصل همین دنباله روی های کور کورانه نیست؟

@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

10 Oct, 07:10


سخنی با دین باوران عزیز

@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

08 Oct, 08:04


بخشی از مقاله ی ارث و محیط از دیدگاه سعدی

جوامع انسانی مانند مزارع هستند و انسانها به مثابه گیاهانی که در آنها می رویند. همانطور که گیاهان برای رشدِ کامل خود، علاوه بر خاک، آب، نور و گرمای مناسب، به  کودهای مغذی، سم پاشی و سایر مراقبتها  احتیاج دارند، انسانها نیز از بدو تولد علاوه بر نیاز به غذای کافی و امنیت جسمی و عشق و محبت، به آموزش درست و تربیت محتاجند.  و بهمین روال همانگونه که مزارع رها شده به حال خود، گیاهانی ضعیف و نحیف و بد شکل و بی ثمر به بار می آورد، جوامع فاقد آزادی و بدون امنیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیز اغلب مردمانی کج وکوژ و ناسالم و ناشاد در خود می پروراند.

متن کامل مقاله را در لینک زیر مطالعه فرمایید:

https://www.akhbar-rooz.com/ارث-و-یا-محیط،-کدامیک؟ِ-طاهره-شیخ-الاس/

@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

07 Oct, 07:16


‍ ‍   آیا تا کنون دقت کرده اید که:

‍ ‍٭  از  بی ملاحظه گی های دیگران انتقاد می کنیم اما پای عمل که می رسد خود نیز ملاحظه ی کسی را نمی کنیم؟

٭ در مقام فروشنده اجناسمان را گران می فروشیم اما از راننده تاکسی گله می کنیم که چرا کرایه اش را بالا برده؟

٭ پشت میز اداره که نشسته ایم از انجام کار ارباب رجوع طفره می رویم اما وقتی در مقام ارباب رجوع هستیم اگر کارمندی از انجام کار ما طفره برود جوش می آوریم؟

٭ با کمترین انتقادی که از ما می شود بر می آشوبیم اما انتظار داریم بقیه و ایضا دولتمردان انتقاد ها را بپذیرند؟

٭ از ما که تعریف می کنند از خوشی در پوست خود نمی گنجیم و از کسی که از ما تعریف کرده خوشمان می آید، اما از آنکه از دیگران و بخصوص از قدرتمندان تعریف و تمجید می کند انتقاد می کنیم؟

٭  وقتی خودمان در مصدر کاری هستیم برای خویشاوندان و دوستان خود کار و ُپست جور می کنیم و این را به حساب مهربانی و مردانگی خود می گذاریم اما اگر مسئولان حکومت همین عمل را انجام دهند (که به گواه تاریخ همیشه چنین بوده است) فریاد وامصیبتا سر می دهیم؟

با این ترتیب چگونه می توان امید و انتظار داشت با تغییر یک دولت و یا جایگزین کردن چند مقام مسئول وضع جامعه مان بهتر از این شود که هست؟

به اهمیت نقش خود در بهبود جامعه آگاه شویم.

@essarat

🌷🌷🌷

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

30 Sep, 02:12


https://t.me/ensanak/2217

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

26 Sep, 08:26


https://t.me/radiomehrabani/9504

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

23 Sep, 08:22


به این سوالات فکر کنید و صادقانه جواب دهید.

بیاییم از خودمان شروع کنیم.
@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

11 Sep, 06:39


‍ 
این سوالی است که هر یک از ما در این برهه ی حساس باید به آن بیاندیشیم:

چگونه دموکراسی می تواند در جامعه ای پا بگیرد که اکثریت قریب به اتفاق جمعیت آنرا، دیکتاتور های کوچک و بزرگ تشکیل داده اند؟

احتمالا وقتی صحبت از دیکتاتور می شود، بلافاصله تصاویر اشخاصی چون هیتلر، استالین، موسولینی،  فرانکو، و پوتین در ذهن ما نقش می بندد،
حال آنکه  دیکتاتور به کسی می گویند که خود را بهتر و دانا تر از بقیه ی مردم می داند و تمایل در تحمیل عقیده خود به دیگران و به خصوص به ضعیف تر از خود دارد.

چنین کسانی را در همه جا  از ادارات، سازمانها، کارخانه ها تا مدارس و آموزشگاها و حتی در کانون خانواده ها می توان دید،  در آنجا که پدران انتظار اطاعت بی چون و چرا از فرزندان و همسرانشان دارند و  برادران و خواهران بزرگتر به کوچکتر از خود زور می گویند و  ضعیف ترین ها (کودکان) نیز به حیوانات آزار می رسانند!!

بدون شک اگر چنین افرادی صاحب قدرت شوند  بسرعت می توانند تبدیل به یک موسولینی، یک استالین و یا یک هیتلر گردند.

برای داشتن جامعه ای دموکراتیک در آینده باید علاوه بر مبارزه با دیکتاتورِ بیرون بایستی با دیکتاتورِ درون خود نیز مبارزه کنیم.  این دیکتاتورِ درونی را فقط و فقط از طریق نوع برخورد و رفتارمان با کسانی که از ما ضعیف ترند میتوان شناخت.

#در_اسارت_فرهنگ
https://t.me/Essarat/1991
@essarat

🌷🌷🌷

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

09 Sep, 05:35


خمینی بر آیندِ روح جمعی ما ایرانیان!

پس از انقلاب پنجاه و هفت، آقای خمینی دستور داد زنان در صورتی می توانند به فعالیتهای اجتماعی خود ادامه دهند که آن فعالیتها تحت مدیریت زنان اداره شوند. پس از این فرمایش دختران فامیل ما از تمامی فعالیتهای خود از قبیل شنا، تکواندو، رقص و موسیقی محروم شد، اما پسران توانستند کماکان به برنامه هایشان ادامه دهد.
بعد از آنهم مشاهده کردیم که چگونه زنان ما با کمبود متخصص در زمینه های مختلفی چون زنان و زایمان روبرو شدند بطوریکه ماه ها بایستی در نوبت می ماندند و ....
بعد از آن بود که متوجه شدم اکثریتی از مادرها، خاله ها و عمه های نسل من، که از قشر متوسط و تحصیل کرده جامعه مان بودیم، یا بیسوادند و یا شش کلاس ابتدایی خوانده اند اما اکثریتی از پدر ها، عمو ها و دایی ها تحصیل کرده هستند.
با توجه به اینکه رژیم پهلوی زنان را از تحصیلات منع نکرده و برای رسیدن به جایگاههای بالای اجتماعی مانعی در راه آنها ایجاد ننموده بود، میتوانیم نتیجه بگیریم که در هر خانواده ی ایرانی پدری بود با افکار و باورهای آقای خمینی. در حقیقت خمینی بر آیند روح جمعی ایرانیان بود که در انقلاب ۵۷ رخ نمایاند، همانطور که هیتلر، به گفته یونگ، روح جمعی آلمانی ها بود.

@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

23 Aug, 12:22


https://t.me/drsargolzaeipodcast/1232

کتاب صوتی خودت را دوست داری؟

نویسنده دکتر محمد رضا سرگلزایی روانپزشک.

@essarat

🌹🌹🌹

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

10 Aug, 11:41


آنچه توده‏ هاى غربى را بدون داشتن اعتقادات پیشینیانشان حفظ می كند، حكومت قانون، اصل مسئولیت مدنى، اصل آزادى اجتماعى و حقوق فردى است، پیروزى‏ هایى پى در پى كه غرب طى صدها سال كوشش و مبارزه به‏ دست آورده است.
در حالى‏ كه ما بدون دستیابى به این مواهب، اعتقادات و باورهاى خود را نیز از دست داده یا در حال از دست دادن آنهاییم ـ همان باورهایى كه مردم را تا اندازه‏اى به اعمال نیك رهنمون می شدند و بر خواهش‏هاى نفسانى توده‏ ها مهار مى‏ زدند - و این بزرگترین خطرى است كه جامعه ما را در حال حاضر تهدید مى‏ كند.

اگر ما با فرهنگ غرب مواجه نبودیم وقت كافى و فرصت بیشترى براى تغییر و تحول و به عبارتى خانه‏ تكانى فرهنگى داشتیم، اما ورودِ سریع و همه‏ جانبه پدیده‏ هاى غربى ما را به لحاظ زمانى در تنگنا قرار داده است و به این خاطر باید به‏ طور جدى به راه‏هایى بیندیشیم كه بتوانیم هر چه سریع‏تر این فاصله زمانى را طى كنیم

داریوش شایگان،
آسیا در برابر غرب
@essarat  

🌷🌷🌷

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

07 Aug, 13:44


داستان های زندگی ما هر قدر پیش پا افتاده باشد باز هم از مطالعه ی زندگی خودمان بینش ژرفتری بدست می آوردیم تا از مطالعه ی همه ی کتابهای نوشته شده.

اگر دانش پژوه خوبی باشید به اندازه کافی چیزهایی در تجربه ی شخصی تان پیدا می کنید که شما را حکیم سازد، مثلا اینکه:

٭ چرا وقتی بیمار می شوم خُلقم تَنگ می شود؟
٭ چرا حرف فلانی ناراحتم کرد اما حرف آن دیگری خیر؟
٭ چرا از اینکه دوستم موفق شد ناراحت شدم؟
٭ چرا موفقیتِ فرزندم مرا خوشحال می کند و صدها چرای دیگر،

باور کنید هر یک از ما غنی تر از چیزی هستیم که تصور می کنیم،

همه ما می توانیم به آرای حکیمانه دست یابیم مشروط بر این که خود را به دلیل بی علاقگی به مکالمات افلاطون و مولانا و حافظ و علاقه داشتن به یک زندگی آرام، نالایق ندانیم.

همین که زندگی معمولی و با فضیلتی در طلب دانستن داشته باشیم دست آوردی کافی است.

آلن دو باتن
تسلی بخشی های فلسفه

@essarat

🌷🌷🌷

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

31 Jul, 07:53


https://t.me/dr_iman_fani/1830

ﺩﺭ اﺳﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ

16 Jul, 02:01


https://t.me/NewHasanMohaddesi/10844